دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

قیام امام حسین(ع)

قیام امام حسین(ع) حرکت اعتراضی امام حسین بن علی(ع) علیه حکومت یزید پسر معاویه که در نهایت به شهادت امام حسین(ع) و یارانش در دهم محرم سال ۶۱ ه‍.ق و اسارت خانواده ایشان ختم شد. امام حسین(ع) مخالفت خود را نخست پس از اقدام معاویه به بیعت گرفتن برای یزید در سال ۵۹ ه‍.ق و در منی، علنی کرد. اما قیام آن حضرت با خودداری از بیعت با حاکم مدینه به عنوان نماینده یزید و خروج از مدینه در ماه رجب سال ۶۰ ق عملا آغاز شد. قیام امام حسین زمینه‌ساز حرکت‌های اعتراضی بعدی مانند قیام توابین و قیام مختار شد که با داعیه خون‌خواهی امام حسین (ع) صورت گرفتند.

واقعه کربلا از مهم‌ترین عوامل شکل‌گیری هویت شیعیان در طول تاریخ بوده است. همه ساله در سالگرد این واقعه شیعیان در بسیاری از نقاط جهان مراسم‌های گوناگونی را به عنوان یادبود این حرکت و عزاداری برای امام حسین برگزار می‌کنند. در طول تاریخ، درباره واقعه کربلا آثار فرهنگی، هنری و مذهبی بسیاری پدید آمده است.

زمینه‌های قیام

پژوهشگران در تحلیل زمینه‌های اجتماعی قیام حسینی و واقعه عاشورا، عامل اصلی را انحراف جامعه اسلامی از باورهای دینی و اخلاقی اسلام دانسته‌اند.[۱] قوت گرفتن دوباره ارزشهای جاهلی و قبیله‌ای در روش‌های کسب قدرت[۲] و سربرآوردن دوباره اختلافات قبیله‌ای به‌خصوص اختلاف دو تیره هاشمی و اموی،[۳] غلبه دنیا گرایی بر روحیه جامعه اسلامی و دوری از ارزشهای اسلامی به دلیل سلطه و تبلیغات تحریف‌آمیز امویان[۴] از عوامل انحطاط جامعه اسلامی دانسته شده است. در چنین شرایطی که به خلافت رسیدن فردی مانند یزید را در پی داشت، اعتراض حسین بن علی که از بزرگان جامعه اسلامی و مورد توجه و علاقه مردمان روزگار خود و به واسطه وصیت پیامبر(ع) مدعی مقام خلافت بود، دور از انتظار نبود.

پس از شهادت امام علی(ع) غالب مسلمانان با فرزندش حسن مجتبی(ع) امام دوم شیعیان بیعت کردند ولی او مجبور شد خلافت را طی یک قرارداد صلح به معاویه واگذار کند. امام حسین(ع) بعد از شهادت برادرش، به قرارداد صلح با معاویه پایبند ماند و علی‌رغم دعوت گروهی از کوفیان برای قیام علیه معاویه، به این کار دست نزد.[۵]

معاویه در اواخر حکومت خود بر خلاف مفاد قرارداد صلحی که با امام حسن(ع) داشت، کوشید تا فرزندش یزید را به جای خود بر جایگاه خلافت بنشاند و او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. امام حسین(ع) به این دلیل که یزید بر اساس هیچ یک از مبانی اسلامی و عرفی جامعه اسلامی درباره انتخاب خلیفه به خلافت نرسیده بود و هم‌چنین به سبب ناشایستگی آشکار یزید برای این مقام، خلافت او را نامشروع می‌دانست و به این دلیل بعد از مرگ معاویه، از بیعت با یزید امتناع کرد. بیعت حسین بن علی(ع)، نوه پیامبر(ص) و فرزند امام علی(ع) و یکی از مدعیان خلافت، به مشروعیت حکومت یزید یاری می‌رساند و یزید نیز به همین دلیل در اخذ بیعت از امام(ع) اصرار داشت.[۶]

هدف امام حسین فقط گریز از بیعت بود

بنابر یک دیدگاه، حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به طرف کوفه، به قصد قیام و پیکار نبوده است. از آنجا که او از بیعت با یزید خودداری کرد، جانش در خطر بود و خروج از حجاز تنها برای حفظ جان بوده است. بدین رو، اقدام آن حضرت را نه قیام، که فقط دفاع باید خواند. علی پناه اشتهاردی از فقهای معاصر قم از مدافعان این دیدگاه است:«اساسا بیرون آمدن امام حسین(ع) از مدینه به مکه معظمه و از مکه به طرف عراق، برای حفظ جان بوده؛ نه خروج، نه قیام، و نه جنگ با دشمن و نه تشکیل حکومت.»[۷] این دیدگاه در میان گفته‌ها و آثار برخی دیگر از معاصران نیز به چشم می‌خورد: «ستمگران و زورمداران روزگارش اگر او را به حال خود وا می‌گذاشتند، او هرگز از آن دو شهر معنوی و عبادی بیرون نمی‌رفت و کار دیگری را بر عبادت خدا ترجیح نمی‌داد.»[۸] «کار امام حسین(ع) انقلاب نبود، قیام هم نبود. اعتراض بود.»[۹]

هدف امام حسین تشکیل حکومت بود

بنابر این دیدگاه، هدف امام حسین(ع) بیرون آوردن خلافت و حکومت از دست یزید و تشکیل حکومت بوده است. پس از سید مرتضی تا قرن چهاردهم در میان عالمان شیعه کسی از این موضوع سخن نگفته است.[۱۰]

دیدگاه سید مرتضی

سید مرتضی از عالمان و متکلمان شیعی معتقد است هنگامی که امام حسین(ع) اصرار مردم کوفه و توانایی نظامی آنان و ضعف حکومت کوفه را ملاحظه کرد، تصمیم گرفت دعوت آنان را بپذیرد و در واقع، با وجود چنین امکاناتی در کوفه، رفتن به این شهر را لازم دانست.[۱۱]او بر این باور است که احتمال وقوع چنین خیانتی از کوفیان بعید بود و بدین رو امام حسین(ع) گمان نمی‌برد که آنان دعوت خویش را به یکباره پس گیرند و عهد خود را بشکنند.[۱۲] سید مرتضی با یاد آوری صحنه‌های تاریخی حضور مسلم در کوفه سعی کرده است نشان دهد که اسباب پیروزی امام حسین(ع) بر دشمنان فراهم بود؛ اما حوادث بعدی، ماجرا را خلاف آنچه توقع می‌رفت، رقم زد.[۱۳]

سید مرتضی بر آن است که چون رویارویی سپاهی کم شمار با یک سپاه مسلح پرشمار معقول نمی‌نماید و دین نیز به آن توصیه نمی‌کند، باید نتیجه گرفت که امام ناچار به جنگ شده و خود به آن میل نداشته است.[۱۴] همچنین، هنگامی که پراکنده شدن و عهدشکنی کوفیان آشکار گشت، امام حسین(ع) تصمیم به بازگشت و متارکه درگیری گرفت همان گونه که امام حسن(ع) چنین کرد. در واقع، شرایط دو برادر در هر دو مورد یکسان بود ولی متارکه جنگ از حسین(ع) پذیرفته نشد.[۱۵]

دیدگاه صالحی نجف آبادی

نوشتار اصلی: شهید جاوید (کتاب)

صالحی نجفی آبادی در کتاب جنجال برانگیزش با نام شهید جاوید نظریه‌ای را مطرح ساخت. بنابر گفته صالحی، پس از مرگ معاویه، بستری برای تشکیل حکومت اسلامی فراهم شده بود و در این هنگام امام حسین احساس مسئولیت بیشتری کرد و بر خود لازم دانست که برای زنده کردن اسلام اقدام کند و با تشکیل حکومتی نیرومند، وضع موجود را تغییر دهد و اسلام و مسلمانان را از چنگال ستمگران برهاند. اندیشه‌ محوری کتاب وی آن است که امام حسین سه هدف را دنبال می‌کرد: نخست تشکیل حکومت، دیگری و در مرحلۀ دوم برقراری صلح و در درجۀ سوم حفظ عزت و تحمل شهادت. امام نخست در پی حکومت بر آمد و چون اوضاع دگرگون شد، خواستار صلح گشت و سرانجام ذلت را نپذیرفت و تن به شهادت داد. با این وصف امام خود برای کشته‌شدن هیچ‌گونه فعالیتی نکرد بلکه این عمال حکومت ضد اسلام بودند که فرزند پیغمبر را کشتند و چنین خسارت بزرگی را بر جهان اسلام وارد ساختند.[۱۶]

مخالفان دیدگاه تشکیل حکومت

به گفته صحتی سردرودی،شیخ مفید، سید بن طاووس، سید عبدالوهاب حسینی استرآبادی، محمدباقر مجلسی، عبدالله بحرانی اصفهانی، رضی بن نبی قزوینی و سید محسن امین از مخالفان نظریه‌ای که هدف امام حسین (ع) را تشکیل حکومت می‌داند. برخی از این نویسندگان اگرچه بصورت تفصیلی در این زمینه سخن نگفته‌اند اما در آثار خود نظر سید مرتضی را نقد کرده‌اند.[۱۷]

هدف امام حسین(ع) شهادت بود

شهادت عرفانی

این نظریه تفسیری غیراجتماعی و غیرسیاسی و بلکه سیاست زدایانه از قیام امام حسین(ع) است سید بن طاووس این دیدگاه را مطرح کرده است وی در سرآغاز کتابش می‌گوید:‌«هنگامی که اولیای خداوند پی می‌برند که زندگیشان در این دنیا میان ایشان و بخششهای خداوند حائل است، جامه ماندن را از تن برمی‌کنند و درهای لقای خداوند را می‌کوبند و خود را در معرض شمشیرها و نیزه‌ها قرار می‌دهند.[۱۸] فاضل دربندی معتقد است امام حسین(ع) با ارسال نامه به کوفه قصد داشت عده‌ای به همراه او به نعمت شهادت برسند.[۱۹] صفی الله شاه در زبده الاسرار و عمان سامانی در گنجینه الاسرار و نیر تبریزی در آتشکده با واژگان عرفانی به تفسیر قیام پرداخته‌اند.[۲۰]

شهادت فدیه ای

این دیدگاه معتقد است امام حسین(ع) به شهادت رسید تا گناهکاران را شفاعت دهد و آن‌ها را به درجات معنوی برساند. شریف طباطبایی، ملا مهدی نراقی، ملا عبدالرحیم اصفهانی از معتقدین به این نظریه هستند. ملا مهدی نراقی در این زمینه می‌گوید: امام برای رسیدن به شفاعت کبرا، که مقتضی استخلاص همه محبان و موالیان باشد به شهادت راضی شد... زیرا که رفع کدورات معاصی امت و شفاعت ایشان موقوف بر خون و تالم ایشان است.[۲۱]

شهادت سیاسی

این تفسیر برخاسته از نگرش اسلام سیاسی بوده و تفسیری متاخر است که امروزه بیشتر تبیین و ترویج می‌شود علی شریعتی، میرزا خلیل کمره‌ای، مرتضی مطهری، سید رضا صدر، جلال الدین فارسی از جمله معتقدین به این نظریه شمرده شده‌اند. این نگاه تفسیری انقلابی و سیاسی از نهضت امام حسین(ع) ارائه می‌دهد. شریعتی در این باره می‌گوید: «حسین را نگاه کنید که زندگیش را رها می‌کند و برمی‌خیزد تا بمیرد. زیرا جز این، سلاحی برای مبارزه و برای رسوا کردن دشمن ندارد. می‌داند که اگر نمی‌تواند دشمن را بشکند می‌تواند به این وسیله رسوا کند».[۲۲]

هدف امام حسین امر به معروف بود

اهداف دیگر

برخی عزت نفس و غیرت دینی را هدف امام حسین (ع) دانسته‌اند و استدلال کرده‌اند که شخصیت امام به‌عنوان نماد مرداتگی و کرامت و شخصیت یزید نماد شرارت و لاابالی گری بود که این تعارض در روز عاشورا به تقابل کشیده شد.[۲۳] برخی نیز ماموریتی ویژه برای امام در نظر می‌گیرند و عاشورا را رمزآلود و اسطوره‌ای معرفی می‌کنند که تعقل راهی در این حریم ندارد و باید راه تعبد و تحیر را در پیش گرفت.[۲۴] برخی نیز گریه و عزاداری را مطرح می‌کنند از نظر اینان امام کشته شد تا مردم برای او گریه کنند و به این وسیله به راه راست هدایت شوند.[۲۵]

آثار سیاسی قیام امام حسین(ع)

حرکت‌های اعتراضی پس از واقعه

قیام امام حسین(ع) باعث جرئت یافتن گروه‌هایی شد که تا آن زمان به علت خفقان اموی جرئت اعتراض به دستگاه حاکمه را نداشتد. بلافاصله پس شهادت امام حسین(ع) حرکت‌های انقلابی و اعتراضی از همان کوفه آغاز شد و تا سالیان دراز ادامه یافت. بسیاری از این قیام‌ها با شعار یا لثارات الحسین[۲۶]مردم را به تحرک علیه حکومت وا می‌داشت. به گفته ابوالقاسم حالت عبارت «یا لثارات الحسین» پس از حادثه دلخراش عاشورای سال ۶۱ق، مورد استفاده سیاسی و مذهبی همه قیام کنندگان شیعی و ایرانی بر ضد خلیفگان بود[۲۷] حتی ابوملسم خراسانی نیز با توجه به حساسیت مردم نسبت به امام حسین(ع) و انزجار آنان از حکومت اموی، قیام سیاه جامگان را با شعار یا لثارات الحسین پایه ریزی کرد[۲۸]

اولین اعتراض، برخورد عبدالله بن عفیف با ابن زیاد بود. عبدالله در مسجد کوفه به سخنرانی ابن‌ زیاد که امام حسین (ع) را کذاب خوانده بود اعتراض کرد و او و پدرش را دروغ‌گو خواند. [۲۹] ابن زیاد دستور دستگیری او را داد[۳۰] بستگانش او را از مسجد بیرون بردند ولی ماموران شب هنگام خانه او را محاصره کردند [۳۱]و پس از درگیری او را دستگیر کردند. به دستور ابن زیاد گردنش را زدند و بدنش را در کناسه کوفه در جایی به نام سبخه به‌دار آویختند.[۳۲] گفته شده است او اولین شیعه‌ای است که پس از واقعه عاشورا کشته شد.[نیازمند منبع]

گزارشی در تاریخ سیستان حکایت از آن دارد که مردم سیستان به محض شنیدن خبر شهادت امام حسین(ع) علیه حاکم سیستان که برادر عبیدالله بن زیاد بود شورش کرده، وی را شهر بیرون راندند.[۳۳]

مردم مدینه نیز در سال ۶۳ هجری به رهبری عبدالله بن حَنظَلة بن ابی‌ عامر علیه حکومت یزید بن معاویه شورش کردند. حرکت مردم مدینه از طرف سپاه شام به فرماندهی مسلم بن عقبه در هم کوبیده شد.[۳۴]در این واقعه، بسیاری از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند و اموال و نوامیس مردم به غارت رفت. مسعودی قتل امام حسین (ع) را از عوامل شورش مردم مدینه می داند.[۳۵]

قیام توابین

نوشتار اصلی: قیام توابین

یکی از قیام‌های شیعی پس از واقعه عاشورا است که با هدف خون خواهی امام حسین(ع) و شهدای کربلا، در سال ۶۵ ه‍.ق به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی صورت پذیرفت.[۳۶] لشکر توابین در ۵ ربیع الاول از نخیله راهی دمشق شدند. هنگامی که سپاه به کربلا رسید، از اسب‌ها پیاده شدند و گریان خود را به قبر امام(ع) رسانده و اجتماع پرشوری را تشکیل دادند.[۳۷] سلیمان در میان آنان گفت: خدایا تو شاهد باش که ما بر دین و راه حسین(ع) و دشمن قاتلان او هستیم.[۳۸] توابین نیز به دعا پرداختند تا حال که توفیق شهادت در رکاب حسین(ع) نصیب آنان نشده است، خداوند از شهید شدن آنان پس از او محروم نسازد.[۳۹]

قیام مختار

نوشتار اصلی: قیام مختار

این قیام در سال ۶۶ قمری در کوفه شروع شد[۴۰] و پس از یک سال و ششماه در سال ۶۷ق به پایان رسید.[۴۱] در این قیام بسیاری از عاملان شهادت امام حسین(ع) و یارانش از جمله عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد، شمر بن ذی الجوشن و سنان بن انس کشته شدند. قیام مختار با نام محمد بن حنفیه صورت گرفت.[۴۲][۴۳] اما برخی عالمان شیعه معتقدند که مختار با دستور امام سجاد(ع) قیام کرده است.[۴۴][۴۵]

قیام زید بن علی

نوشتار اصلی: قیام زید بن علی

قیام زید فرزند امام سجاد(ع) از قیامهایی است که گفته اند از قیام امام حسین(ع) متاثر بوده است. توجه به امر به معروف و نهی از منکر و قیام همه جانبه علیه ظالمان میراثی است که زید از جدش امام حسین(ع) گرفته بود. او با تکیه بر بیعت پانزده هزار نفر از اهالی کوفه در چهارشنبه آخر ماه صفر سال ۱۲۲ق علیه هشام بن عبدالملک، خلیفه اموی، قیام کرد. کوفیان او را مانند امام حسین(ع) تنها گذاشتند. جنگ میان او سپاهیان خلیفه سه روز طول کشید و زید در روز سوم به شهادت رسید. بسیاری از علمای شیعه معتقدند که قیام زید با اجازه امام صادق(ع) بوده است.[۴۶]

قیامهای دیگر علویان

پس از قیام زید، علویان به ویژه علویان حسنی و به تعبیری زیدیان به پیروی از زید علیه بنی امیه قیام کردند. قیام علویان تنها به دوره خلفای اموی ختم نشد بلکه آنان در دوره عباسیان نیز دست به قیام زدند. پس از قیام زید، فرزندش یحیی که نوه امام سجاد(ع) و پسر عموی امام صادق(ع) بود از کوفه [۴۷] رهسپار خراسان شد. یحیی با همان نگرش پدرش، علیه بنی امیه و دستگاه ظلم و جور در خراسان قیام کرد. وی در نهایت در سال ۱۲۶ق کشته شد.[۴۸][۴۹]

اندیشه مخالفت با بنی‌امیه همچنان در میان علویان پررنگ بود. نفس زکیه نیز از جمله افرادی بود که در اواخر دوره بنی‌امیه با او بیعت شد. بنی عباس نیز با نفس زکیه بیعت کرده و در امر حکومت او را سزاوارتر می‌دانستند.[۵۰] اما با سقوط بنی امیه عباسیان بیعت با علویان را شکسته و خود بر قدرت تکیه زدند. آنان همه مسلمانان از جمله علویان را وادار به بیعت با خلیفه عباسی کرده، با مخالفان برخورد می‌کردند.[۵۱] از این رو علویان علیه عباسیان‌ نیز قیام کردند. این قیام‌ها نخستین بار توسط محمد بن عبدالله نفس زکیه در سال ۱۴۵ق در مدینه صورت گرفت که در نهایت با کشته شدن نفس زکیه پایان یافت.[۵۲]

ابراهیم بن عبدالله نیز از کسانی است که قیام کرد

تاثیر قیام کربلا در سقوط امویان

تاثیر قیام کربلا بر جامعه شیعه

واقعه کربلا زمینه‌ساز تولید آثار فرهنگی و تمدنی فراوانی در بین شیعیان شده است. آثار هنری، بناهای ویژه، آثار مکتوب همچون کتاب‌های مقتل‌، کتاب‌های شعر آیینی و مرثیه‌ و کتاب‌های تحلیلی واقعه کربلا، مراسم و آیین‌های روضه‌خوانی، تعزیه، سینه‌زنی و زنجیرزنی که گونه‌های عزاداری هستند.

عزاداری

عزاداری و سوگواری برای امام حسین و شهیدان کربلا از مهم‌ترین عناصر شکل دهنده جامعه شیعی است.[۵۳] بنابه گزارشهای تاریخی عزاداری با فاصله‌ای کوتاه از واقعه کربلا و با تأیید و تإکیدامامان شیعه در بین شیعیان جاری بوده است. ولی تبدیل آن از یک عمل فردی و محدود به یک مناسک اجتماعی و عمومی نتیجه دوران حکومت آل بویه است. حکومت آل بویه مردم را به عزاداری دعوت کرد و در روز عاشورا بازارها تعطیل شد. [۵۴]

ادبیات عاشورایی

به نوشته دانشنامه شعر عاشورایی سرودن شعر فارسی در عزای امام حسین (ع) و واقعه کربلا از قرن چهارم هجری قمری آغاز شده و نخستین سوگ‌سروده اثر کسائی مروزی (م ۳۹۰ق) است. [۵۵] در قرن‌های پنجم و ششم سروده‌ها درباره واقعه عاشورا فراوان نیست[۵۶] ولی از قرن ششم تا هشتم مرثیه سرایی گسترش می‌یابد[۵۷]در قرن دهم و با ظهور و حاکمیت صفویه در ایران بخش مهمی از شعر فارسی به واقعه عاشورا اختصاص می‌یابد[۵۸] محتشم کاشانی سراینده ترکیب‌بند «باز این چه شورش است» مشهورترین مرثیه سرای این دوره است.[۵۹] در دوره افشاری شعر مذهبی عاشورایی افول کرد ولی با روی کار آمدن زندیه شعر آیینی و سوگ‌سروده‌ها گسترش یافتند.[۶۰] نویسنده کتاب دانشنامه شعر عاشورایی نام ۳۴۵ شاعر را به همراه چند بیت از اشعار آنان برای امام حسین جمع‌آوری کرده‌ است.[۶۱]

سوگواری عاشورا

نوشتار اصلی: سوگواری محرم

مقتل نگاری

تحریفات قیام امام حسین(ع)

نوشتار اصلی: تحریفات عاشورا

پانویس


  • شهیدی، قیام امام حسین، ص 107-109

  • جمعی از نویسندگان، زمینه‌های قیام امام حسین(ع)، ج۲، ص ۱۸

  • مکارم شیرازی، عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، ص 95 ؛ شهیدی، قیام امام حسین، ص 69-78

  • نک:‌ جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، ص۳۹-۵۱؛ عبدالمحمدی، ریشه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین (ع)، ص 44

  • دینوری، اخبار الطوال، ص۲۲۱-۲۲۲

  • نک: جعفری، تشیع در مسیر تاریخ

  • اشتهاردی، علی پناه، هفت ساله چرا صدا درآورد؟ چاپ اول، قم، انتشارات علامه، ۱۳۹۱، ص ۱۵۴

  • صحتی سردرودی، عاشوراپژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(ع)، انتشارات خادم الرضا، ۱۳۸۴، چاپ اول، صفحه ۴۴۱، قم

  • صحتی سردرودی، عاشوراپژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(ع)، انتشارات خادم الرضا، ۱۳۸۴، چاپ اول، صفحه ۴۷۷، قم

  • صحتی سردرودی، محمد، عاشورا پژوهی، انتشارات خادم الرضا، قم، ۱۳۸۵، ص ۳۱۱

  • شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۱۷۶

  • شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۱۷۶

  • شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۱۷۶

  • شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۱۷۶

  • شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۱۷۸

  • صالحی نجف‌آبادی، شهید جاوید، ص۱۵۹.

  • محمد صحتی سردرودی، ۱۳۸۵، ص ۲۹۶-۲۹۹.

  • محمد اسفندیاری،۱۳۸۷، ص۷۰.

  • محمد اسفندیاری،۱۳۸۷، ص۷۱.

  • محمد اسفندیاری،۱۳۸۷، ص۷۴.

  • محمد اسفندیاری، ۱۳۸۷ ص۸۴.

  • محمد اسفندیاری،۱۳۸۷، ص۹۳.

  • صحتی سردرودی، ۱۳۸۵، ص۳۳۳.

  • صحتی سردرودی، ۱۳۸۵، ص۳۳۵.

  • صحتی سردرودی، ۱۳۸۵، ص۳۳۸.

  • أنساب الأشراف،ج۶،ص:۳۶۸و ص۴۰۷، ج۹ص ۳۱۷

  • تجارب الأمم/ترجمه،ج۵،ص:۳۹

  • انساب الاشراف، ج۹ص ۳۱۷

  • ابن‌کثیر،البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۹۱؛ طبری، ج۵، ص۴۵۹

  • ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۹۱؛ طبری، ج۵، ص۴۵۹

  • ابن‌اثیر، الکامل، ج۴، ص۸۳؛ طبری، ج۵، ص۴۵۹

  • طبری، ج۵، ص۴۵۹

  • تاریخ سیستان، ص۱۰۰

  • الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۱۸۵؛ابن سعد، کتاب عیون‌الاخبار، ج ۱، جزء۱، ص۱

  • مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۶۸

  • البدایه و النهایه، ج ۸، ص۲۷۶ و ۲۷۷.

  • الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۱۷۸.

  • تاریخ طبری، ج ۴، ص۴۵۶ و ۴۵۷

  • مقتل ابو مخنف، ص۲۹۱.

  • طبری، ج۷ص ۱۸۳

  • تاریخ قم،ص:۲۹۰

  • إمتاع الأسماع،ج۱۲،ص:۲۵۰

  • تاریخ الإسلام،ج۵،ص:۶۲

  • معجم الرجال، ج۱۸ص ۱۰۰

  • تنقیح المقال، ج۳ص ۱۰۱

  • مهدی فرمانیان/ سید علی موسوی نژاد، زیدیه تاریخ و عقاید، ص۳۲-۳۴.

  • طبری، تاریخ طبری،ج۴،ص۹۶۳.

  • ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۱۴۵ - ۱۵۰.

  • یحیی بن حسین هارونی، الافاده فی تاریخ الائمه الزیدیه، ص۶۸ - ۷۲.

  • ابن طباطبا، الفخری فی الاداب السلطانیه، ص۱۱۹.

  • ابن قتیبه، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، ص۲۳۱.

  • مهدی فرمانیان، سید علی موسوی نژاد، زیدیه تاریخ و عقاید، ص۳۸.

  • رحمانی، آیین و اسطوره در ایران شیعی، ص۱۰

  • رحمانی، آیین و اسطوره در ایران شیعی، ص۵۸. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۲۶۷

  • محمدزاده، دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲، ص۷۱۷

  • محمدزاده، دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲، ص۷۱۸

  • محمدزاده، دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲، ص۷۱۸

  • محمدزاده، دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲، ص۷۱۹

  • محمدزاده، دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲، ص۷۱۹

  • محمدزاده، دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲، ص۷۲۰

    1. رک: محمدزاده، دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲

    منابع

    • ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایة و النهایة، دار الفکر، بیروت، بی‌تا.
    • جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۷ش.
    • جعفریان، رسول، تاملی در نهضت عاشورا، قم، نشر مورخ، ۱۳۸۶ش.
    • جمعی از نویسندگان، زمینه های قیام امام حسین، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۳ش.
    • رحمانی، جبار، آیین و اسطوره در ایران شیعی، انتشارات خیمه، تهران، ۱۳۹۴ش.
    • شهیدی، سید جعفر، قیام حسین(ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش.
    • محمدزاده، مرضیه، دانشنامه شعر عاشورایی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۶ش.
    • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، دار الهجره، قم، ۱۴۰۹ق.
    • مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا، ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، قم، مولف،


    آذرخشی دیگر در آسمان کربلا

    آذرخشی دیگر در آسمان کربلا

    نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

    زمینه های قیام عاشورا (4)

    خودداری از بدل مال در راه خدا
    سستی در جانفشانی برای دین
    تاثیر روابط قومی و سیاسی
    - راه های مقابله با عوامل انحراف در جامعه
    بالا بردن سطح شناخت
    افزایش سطح ایمان و معنویت
    بسم الله الرحمن الرحیم
    الحمد لله رب العالمین، و الصلوه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین، ابی قاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین، اللهم کن لولیک حجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه ساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک.
    فرا رسیدن ایام شهادت آقا ابی عبدالله را به پیشگاه ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - مقام معظم رهبری، مراجع بزرگ تقلید و همه شیفتگان مکتب حسینی تسلیت می گوییم و از خدای متعال درخواست می کنیم که در دنیا و آخرت دست ما را از دامان ابی عبدالله کوتاه نفرماید.
    حضور شما عزیزان بحث های کوتاهی را در زمینه مربوط به عاشورا مطرح کردم؛ و به این جا رسیدیم که دشمنان سیدالشهداء (علیه السلام) که در واقع دشمنان اسلام بودند، توانستند مسیر صحیح خلافت و ولایت را منحرف کنند و تا آن جا پیش بروند که فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با آن وضع فجیع به شهادت برسانند. علت این مساله سوء استفاده بنی امیه از موقعیت ها و شرایط موجود در آن زمان و نیز روش ها و تاکتیک هایی بود که به کار می گرفتند، تا بتوانند به مقاصد خود برسند. دستگاه اموی با استفاده از سه عامل تبلیغات، تهدید و تطمیع توانست مسیر جامعه را عوض کرده و شرایطی را به وجود آورد که مردم به این مصیبت بزرگ مبتلا شوند.

    علل انفعال جامعه در برابر فعالیت های معاویه

    با توجه به این که شرایط تاریخی کم و بیش قابل تکرار است و موارد مشابه آن نیز در دوران های دیگر واقع می شود، به دنبال سؤال قبلی سؤال دیگری به این صورت مطرح می گردد که، درست است معاویه از ابزار تبلیغات توام با فریب مردم و تحریف حقایق و در واقع ترور شخصیت ها از یک سو و با حربه تهدید و تطمیع از سوی دیگر فعالیت کرد، اما چرا مردم فریب خوردند و تحت تاثیر تهدیدها و تطمیع ها قرار گرفتند؟ این سؤال در واقع روی دیگر سکه سؤال قبل است، یعنی یکی فعل و دیگری انفعال است، بنی امیه اثر گذار و مردم اثرپذیر بودند. آن ها فاعل این تبلیغات، تهدیدها و تطمیع ها بودند و مردم در برابر آن ها منفعل بودند. در شب های گذشته، جهت مربوط به فاعلیت بنی امیه را عرض کردم. جهت دیگر سؤال این است که علت انفعال مردم چه بود؟
    خوب، آن ها فریب می دادند، اما چرا مردم فریب خوردند؟ او تهدید می کرد، اما چرا مردم تحت تاثیر تهدیدها واقع شدند؟ این سؤال بیش تر از این جهت برای ما اهمیت دارد که ممکن است، با توجه به جواب آن، خود را آماده کنیم تا اگر خدای ناکرده شرایطی مشابه آن پیش آمد و دشمنان اسلام با استفاده از همان حربه ها خواستند مسیر صحیح انقلاب را تغییر دهند، آگاهانه واکنش نشان دهیم و سعی کنیم منفعل نشویم. البته این بدان معنا نیست که فقط زمانی می باید خودمان را آماده کنیم که معاویه و یزید یا شمر، عمر سعد و ابن زیاد دیگری پیدا شوند.
    حوادث تاریخی عینا تکرار نمی شود، بلکه مشابه آن ها اتفاق می افتد. شاید این مطلب را شنیده باشید که طبق روایتی که شیعه و سنی با اسناد متعدد نقل کرده اند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آنچه در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است در امت من هم اتفاق خواهد افتاد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این جمله را اضافه کردند که حتی لو دخلوا جحر ضب لدخلتموه(67) اگر بنی اسرائیل وارد سوراخ سوسماری شده باشند، شما داخل آن خواهید شد. روایت به این معنا نیست که حتما فرعونی در این زمان پیدا خواهد شد و خواهد گفت انا ربکم الاعلی،(68) تا امت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به فرعونی که در زمان موسی بود مبتلا شوند، یا حتما قارونی پیدا خواهد شد که آن ثروت عظیم را داشته باشد و مردم مانند آن زمان به قارون دیگری مبتلا شوند و یا این که حتما سامری دیگری خواهد بود و بتی به شکل گوساله می سازد و مردم را به پرستش آن وادار می کند. دقیقا همانند آن اتفاقات تکرار نمی شود، ولی وقایعی که از همان روح برخوردار است و شباهت های تامی به آن جریان ها دارد، اتفاق می افتد. در خصوص این بحث، مناسب است در جای خود نمونه هایی از وقایع صدر اسلام تا به حال که مشابه آن قبلا در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است ذکر شود. لذا، این که می گوییم آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاده، ممکن است بعدها نیز واقع شود، به این معنا نیست که همان جریانات عینا تکرار می شود. مثلا، در شام معاویه ای پیدا می شود که قصد دارد فرزندش را به عنوان ولی عهد معرفی کند کند والی آخر. بلکه حوادثی پیش می آید که روح و انگیزه های آن ها همان روح و انگیزه ها است.
    آن چه معاویه را واداشت آن حرکت را انجام دهد، در دیگران هم پیدا می شود. روش هایی که معاویه برای رسیدن به مقصد خود به کار گرفت، دیگران هم به کار خواهند گرفت. و یا اثر پذیری که در مردم واقع شد، کم و بیش در آینده نیز ممکن است واقع شود. با توجه به این مطلب لازم است بررسی کنیم چرا مردم این گونه فریب خوردند؟ و چرا تحت تاثیر تهدیدها و تطمیع ها قرار گرفتند؟ تا خود را برای زمانی که چین امتحانی پیش می آید آماده کنیم؛ و اگر کسانی بخواهند ما فریب دهند و تهدید یا تطمیع کنند، بتوانیم مقاومت کنیم.
    این موضوع را می توان با بحثی تحلیلی از شرایط آن زمان برررسی کرد، که طبعا چنین بحثی به طول می انجامد. ولی من گمان می کنم برای دسترسی به نتیجه مطلوب در مورد این مساله راه ساده تری نیز وجود دارد و آن استفاده از کلمات خود سیدالشهداء (علیه السلام) است. در جلسه گذشته عرض کردم در طی بیست سال حکومت معاویه، حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) تقریبا در مدینه به سر می بردند، در نهایت سختی و تنگنا و فشار بودند. ولی گهگاه افرادی را شناسایی کرده و با آن ها به صورت محرمانه و دور از چشم ماموران حکومتی جلسه ای تشکیل می دادند و حقایق را به آن ها می گفتند. می فرمودند من این مطلب را به شما می گویم تا مبادا حق مندرس فراموش شده و مردم نتوانند حق و باطل را از هم تشخیص دهند. از جمله این جلسات بر اساس آنچه در تاریخ ثبت شده است و روایات آن را برای ما نقل کرده اند، جلسه ای است که در منی با نخبگان علما و برجستگان مسلمانان آن زمان تشکیل دادند. می توان حدس زد که برای شناسایی این عده مدتی کار شده بود و با ایشان ارتباطی برقرار گردیده بود، تا آن ها را در منی در جلسه ای جمع کنند. کسانی که حج مشرف شده اند می دانند منی چه اندازه شلوغ است و نمی توان آن جا را کنترل کرد. به همین جهت بسیاری از فعالیت هایی که می خواستند دور از چشم حکومت ها انجام دهند، در منی انجام می شد.
    جلسه ای در منی تشکیل شد و امام (علیه السلام) - برای این نخبگان سخنرانی کردند.
    خوشبختانه بخش هایی از این سخنرانی نقل شده است که در تحف العقول، بحار الانوار و منابع دیگر ذکر شده است. قسمتی از این سخنرانی را شب گذشته نقل کردم. امشب بخش دیگری را که مربوط به مطلب مورد نظر می شود، قرائت می کنم. برای این که بفهمیم چرا مردم فریب معاویه و امثال او را خوردند و حکم جور توانستند با زمینه سازی و استفاده از غفلت مردم بر آن ها مسلط شوند، از همین موقعیت تاریخی شروع می کنیم.
    حضرت (علیه السلام) افراد حاضر در آن جلسه را این گونه توصیف می کنند که شما بزرگان این امت هستید، شما کسانی هستید که در سایه اسلام، و به برکت مقامات اسلامی و علومی که دارید مورد احترام مردم هستید، و این منزلتی است که خدا به شما داده است. از این اوصاف مشخص است که این افراد جزء علمای قوم بودند. پس از بیان این که خداوند نعمت ها و منزلت و مقامی را به آنان عطا فرموده است، آن قوم را مورد نکوهش قرار داده است و بر اساس آن مردم از شما حرف شنوی دارند و به شما احترام می گذارند، اما شما از موقعیت خود استفاده نمی کنید.

    خودداری از بذل مال در راه خدا

    در بین این سخنرانی حضرت (علیه السلام) می فرماید: فلا مالا بذلتموه و لا نفسا خاطرتم بها للذی خلقها و لا عشیره عادیتموها فی ذات الله(69) با این که خداوند چنین موقعیت اجتماعی به شما داده بود، اما این کارها را نکردید؛ یعنی انتظار می رفت با استفاده از موقعیت علمی خود و منزلت و شرافتی که در جامعه داشتید، این گونه کارها را انجام دهید، ولی هیچ یک از این اقدامات را نکردید. مالی را در راه ترویج اسلام صرف نکردید. قاعدتا مخاطبان امام (علیه السلام) خمس و زکات و حقوق واجب خود را پرداخت می کردند. این که حضرت (علیه السلام) می فرماید مالی را بذل نکردید، مقصود بیش از حقوق واجب است، والا دین احتیاج به هزینه کردن از اموال شخصی دارد، صحیح نیست بگویید ما حقوق واجبمان را ادا کردیم و دیگر حقی بر عهده ما نیست. اولین قدم این است که از اموال خود در راه ترویج اسلام، جلوگیری از بدعت ها و مبارزه با بدعت گزاران استفاده کنید، ولی شما این کار را نکردید.

    « بعدی قبلی »

    زمینه‌های تاریخی - اجتماعی - سیاسی شکل‌گیری نهضت عاشورا

    نوشته شده توسط  مدیر تأمین محتوا و محمدحسین توکلیان
    این مورد را ارزیابی کنید
    (0 رای‌ها)
    نویسنده: محمدرحیم عیوضی
    نام مجله: تاریخ‌نامه ایران بعد از اسلام
    سال و شماره انتشار: بهار و تابستان 1390، شماره 2، (26 صفحه - از 71 تا 96)
    رتبه مقاله: علمی - پژوهشی

     

    چکیده

     

    درک واقع‌بینانه تحولات سیاسی – اجتماعی و کشف و استخراج (پیام‌ها و عبرت‌های) مستتر در نهضت‌های فراگیر مستلزم نگرش و بینش تاریخی‌ای است که تبیین‌گر نهضت و هسته اصلی قیام باشد. نهضت عاشورا نیز به‌مثابه یک قیام تحول ساز در بستر تاریخ مبتنی بر نظام اندیشه‌ای و تحلیلی امام حسین (ع) به وقوع پیوست این قیام هدفمندی خلقت و آفرینش، باور به علیت در حوادث در کنار به رسمیت شناختن نقش اراده و اختیار انسانی در ایجاد تغییرات و مسئولیت دینی در قبال حوادث و نگرشی یکپارچه نسبت به شناخت و تعریف «قدرت» به‌عنوان بخشی از حق و فهمی تاریخ‌ساز از حضور در هستی برای انسان را نشان می‌دهد. درواقع قابل‌تأمل‌ترین موضوع در مورد نهضت امام حسین (ع)، نه نتیجه مقطعی و حتی نتایج اخلاقی آن بلکه درک عمیق تاریخ‌سازی انسان‌های آگاه به موجودیت خود در هستی برای آینده است. لذا تبیین حرکت امام، ضرورت تأمل در فلسفه و تاریخ از دیدگاه اسلام را می‌طلبد و نیز این حرکت یک جنبش پویای تاریخ‌ساز با ماهیت دینی است که بدون در نظر گرفتن بعد جهانی تاریخی و نگاه پویایی‌شناسی اجتماعی یا جامعه‌شناسی تاریخی، جایگاه واقعی و تاریخی آن کمتر قابل‌درک است. بنابراین درک اهداف فوق در چارچوب بررسی زمینه‌های تاریخی – سیاسی نهضت و حوادث تاریخی از زمان پیامبر تا زمان امام حسین (ع) میسر است. این مقاله درصدد است تا با پاسخ داده به دو سؤال زیر منجر به نتیجه‌ای شود که از آن به‌عنوان تحلیل بر زمینه‌های تاریخی – سیاسی نهضت عاشورا یاد می‌کنیم. سؤال اول: چرا این واقعه رخ داد؟ و سؤال دوم: اینکه چگونه به وقوع پیوست؟ پرسش نخست برای این تحقیق اساسی است که در چارچوب مطالعات تاریخی با تأکید بیشتر مورد تجزیه‌وتحلیل قرار خواهد گرفت.

     

    کلیدواژه‌ها

     

    نهضت عاشورا، پویایی‌شناسی اجتماعی، زمینه‌های تاریخی، جامعه‌شناسی تاریخی

     

    توضیحات بیشتر

     

    برای مشاهده متن کامل مقاله اینجا را کلیک کنید

    تعداد بازدید: 733 بار

    پیام و پیامد های عاشورا. این الطالب. عاشورا و انتظار(وارث پیامبران)


    آثار و نتایج نهضت عاشورا

     شهادت مظلومانه سیدالشهداء (ع) و یارانش در کربلا، تأثیر بیدارگر و حرکت آفرین داشت و خونی تازه در رگ های جامعه اسلامی دواند، جو نامطلوب را شکست و امتداد آن حماسه، در طول تاریخ، جاودانه ماند

    حتی در همان سفر اسارت اهل بیت علیهم السلام نیز تأثیرات سیاسی این حادثه در اندیشه‏ های مردم آشکار شد

    گروهی از اسرا را که به شام می ‏بردند، چون به تکریت رسیدند، مسیحیان آنجا در کلیساها جمع شدند و به نشان اندوه بر کشته شدن حسین ع ، ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند

    به شهر ینا نیز که رسیدند، مردم آنجا همگی گرد آمدند و بر حسین (ع) و دودمانش سلام و درود فرستادند، امویان را لعن کردند و سربازان را از آنجا بیرون کردند

    چون خبر یافتند که مردم جهینه هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند

    به قلعه کفر طاب رفتند، به آنجا نیز راهشان ندادند

    به حمص که وارد شدند، مردم تظاهرات کردند و شعار دادند:

    اکفرا بعد ایمان و ضلالا بعد هدی؟ و با آنان درگیر شدند و تعدادی را کشتند.

     برخی از تأثیرات حماسه عاشورا از این قرار است: قطع نفوذ دینی بنی امیه بر افکار مردم. احساس گناه و شرمساری در جامعه، به خاطر یاری نکردن حق و کوتاهی در ادای تکلیف‏. فرو ریختن ترس و رعب ها از اقدام و قیام بر ضد ستم‏. رسوایی یزیدیان و حزب حاکم اموی.

      5 ـ بیداری روح مبارزه در مردم‏. تقویت و رشد انگیزه‏ های مبارزاتی انقلابیون‏. پدید آمدن مکتب جدید اخلاقی و انسانی (ارزش های نوین عاشورایی و حسینی). الهام بخشی عاشورا به همه نهضت های رهایی بخش و حرکت های انقلابی تاریخ‏. تبدیل شدن کربلا به دانشگاه عشق، ایمان، جهاد و شهادت برای نسل های انقلابی شیعه‏. 10ـ به وجود آمدن پایگاهی نیرومند، عمیق و گسترده تبلیغی و سازندگی در طول تاریخ، بر محور شخصیت و شهادت سیدالشهداء علیه السلام. 11ـ پدید آمدن انقلاب های متعدد با الهام از حماسه کربلا

    از نهضت های شیعی پس از عاشورا، می ‏توان انقلاب توابین، انقلاب مدینه، قیام حسین بن علی، شهید فخ انقلاب مطرف بن مغیره انقلاب ابن اشعث قیام مختار، قیام زید و حرکت های دیگر را نام برد

    تأثیر حماسه عاشورا را در انقلاب های بزرگی که در طول تاریخ بر ضد ستم انجام گرفته، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر، نباید از یاد برد

    نتایج نهضت کربلا را عبارت می‏داند از: پیروزی مکتب اسلام و حفظ آن از نابودی‏

    هزیمت امویان از عرصه فکری مسلمین‏. شناخت اهل بیت (ع) به عنوان نمونه‏ های پیشوایی امت‏

    تمرکز شیعه از بُعد اعتقادی بر محور امامت‏.

       وحدت صفوف شیعه در جبهه مبارزه‏

    ایجاد حس اجتماعی در مردم‏.

      شکوفایی موهبت های ادبی و پدید آمدن ادبیات عاشورایی. 8 ـ منابر وعظ و ارشاد، به عنوان وسیله آگاه کردن مردم‏. تداوم انقلاب به صورت زمینه سازی نهضت های پس از عاشورا

    حادثه کربلا، گشاینده جبهه اعتراض علیه حکومت امویان و سپس عباسیان شد، چه به صورت فردی که روح های بزرگ را به عصیان و افشاگری واداشت و چه به شکل مبارزه‏ های گروهی و قیام های عمومی در شهری خاص یا منطقه‏ ای وسیع

    خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد

    پیام جاوید قیام امام حسین(ع):

     پیام قیام با شکوه سیدالشهداء (ع) منحصر به آن زمان نیست, بلکه این پـیام پـیامى جاوید و ابـدى است

    هرجا و در هر جامعه اى که به حق عمل نشود, و از بـاطل خوددارى نشود, بدعتها زنده, و سنتها نابود شود

    هرجا که احکام خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار کنند

    در هر جـا معه اى که ویژگى هاى جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه, جامعه اى یزیدى بوده

    و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنها, کارى حسینی خواهد بود

    امام سال‌ها قبل از قیام عاشورا یکى از مسائلى که سخت بر آن تکیه و پافشارى نمود افشاگرى علیه چهره فاسد و نقاب‌دار معاویه و همین طور بیان رسوائى‏ها و مفاسد یزید ملعون بود

    امام حسن ع هم توطئه‏اى شوم معاویه، باعث شهادتش شد

     الف. در هم شکستن چار چوب ساختگی دینی که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لا مذهبی جاهلیت که روش حکومت آن زمان بود

     ب. احساس گناه ناشی از شهادت جانسوز امام و یارانش در کربلا موجی شدید در وجدان هر مسلمانی برانگیخت و همواره بر افروخته بود و در هر فرصتی انگیزه ی انتقام از بنی امیه و قیام بر ضد ستمگران بود

      ج . قیام امام موجب زنده شدن اخلاق بلند نظرانه همچون ایثار و فداکاری در راه دین و اخلاق عالی شد .

     د . روح مبارزه جویی؛ قیام حسین (ع) پس از دیری خاموشی و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویی در انسان‏های مسلمان گردید

    امام سجاد و زینب(س) در بیداری مردم نیز نقش بسیار مهمی داشت

    این قیام همه ی موانع را که مانع قیام و انقلاب می‏شد در هم فرو ریخت به نحوی که بعد از قیام حسین (ع)، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد

     آثار و برکات اجتماعی نهضت سید الشهدا(ع:

    -1 بقای شریعت اسلام:

      مقاومت و پایداری سید الشهدا(ع) بود که شریعت اسلام را بعد از اینکه در اثر طغیان معاویه و جور و بیداد او رو به اضمحلال گذارده بود و تغییر و تبدیلی که او و پسر ناخلفش یزید در این دین بنا گذاشته و اساس دیانت را متزلزل بلکه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشید

    نهضت این بزرگوار و قیام نیرومندانه‌اش، بقای دین را باعث گردیده و با خون خود و اصحاب و یارانش، گلستان دین را آبیاری و نهال گلستان شریعت را سرسبز و شاداب نمودند

    اگر نهضت مقدس حسین نبود از اسلام به غیر از اسلام اموی و از دین جز دین یزیدی ودین تشریفاتی چیزی باقی نمانده بود.

     -2 احیای امر به معروف و نهی از منکر:

      آشکار ساختن اسلام صحیح و احیای امر به معروف و نهی از منکر نتیجه قیام بود تا بطلان اسلام انحرافی اموی که پس از رحلت نبی اکرم(ص) صورت گرفت، روشن شود

    در زیارت وارث می‌خوانیم:" اشهد انک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکوه امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر

    بنابراین نهضت و شهادت سید الشهدا(ع) دو معنی داشت :

    الف- نفی آنچه به نام اسلام مطرح بود

    ب- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انکار شده بود مانند امر به معروف ونهی از منکر و این هر دو با هم یعنی احیای اسلام محمدی.

     3-دمیدن روح استقامت و آزادیخواهی 

      یکی دیگر از آثار و برکات سیاسی اجتماعی سید الشهدا(ع) این بود که نه فقط با حرف که درعرصه عمل هم روح استقامت و پایداری و آزادیخواهی و حفظ کرامت و عزت نفس را در کالبد بی‌روح مسلمین در همه اعصار دمید

    امام حسین(ع) با استقامت خود در برابر بنای شرک و اساس کفر و الحاد و بذل جان و تمام هستی خود در این را هم قدس باعث دمیده شدن روح پایداری و آزادگی در بین مردم گشت

    به طوری که در قیام‌های بعد این امر به خوبی مشهود است

     4- قیام حسینی الگوی قیام‌های مقدس دیگر

      اثرات نهضت امام حسین(ع) از خود دستگاه اموی و دشمنان حضرت شروع شد

    درست مثل آبی که با حرارت رو به جوشیدن می‌رود، پس از به جوش آمدن نخست حبابهایی از ته دیگ بالا آمده و در روی آب می‌ترکد، پس از آن کم کم جوشیدن آغاز می‌گردد

    انقلاب یک جامعه علیه دستگاه ظلم نیز به همین شکل است

    اول انتقادها و فریادهای عدالت خواهی و تظلم که به حکم حبابهای ته دیگ هستند از گوشه و کنار کشور برمی‌خیزند و رفته رفته جان گرفته و دیگ جامعه، جوشیدن آغاز می‌کند و دستگاه ستم را آن قدر بالا و پایین می‌برد که به صورت کف بی‌ارزشی بر روی زمین می‌ریزد

    بعد از شهادت امام حسین (ع) بلافاصله این فریادها و انتقادها که مقدمه فرو ریختن ارکان حکومت منحوس بنی امیه بود بلند شد

    عاشورا و انتظار؛ پیوندها، تحلیل ها و رهیافت ها

     مهدی عج ادامه حسین ع است و انتظار، ادامه عاشورا و بر آمده از آن

    مهدی عج فرزند حسین ع است و فرهنگ انتظار برآمده از فرهنگ عاشورا و انتظار حسین دیگری را کشیدن

    این دو پیوندی دیرین و مستحکم با هم دارند. یکی پشتوانه فرهنگی و زمینه ساز برای دیگری است. یکی رمز قیام و به پا خاستن شیعه است و دیگری، عامل حفظ و استمرار آن

    عاشورا، دریچه ای به انتظار است و انتظار، تجلی آرزوها و آمال کربلا. انتظار، ثمره کربلاست

    بدون کربلا، انتظار بی معناست. یاران مهدی، همه کربلایی اند و در فراز و فرود تاریخ، غربال شده و آب دیده اند

    مگر می توان بی عاشورا، انتظار داشت؟ انتظار بی عاشورا، انتظار بی پشتوانه است

    انتظار و عاشورا، دو بال پرواز شیعه است؛ اگر این دو نبود، چشمه غدیر هم می خشکید

    پیوند فرهنگ عاشورا و انتظار، دلایل و شواهد متعددی دارد. بخش اول - پیوندها:

     نگاه به عاشورا و انتظار، می رساند که میان این دو، پیوندها و رابطه هایی است: حضرت مهدی عج فرزند حسین ع است و خونخواه امام حسین ع

    اولین کلام امام عصر عج یاد جدشان حسین بن علی ع است. شعار یاوران قائم آل محمد عج یالثارات الحسین است

    یاری اباعبدالله ع یاری حجت بن الحسن العسکری ع است. آن دو بزرگوار دارای لقب های مشترکی هستند

    نظیر: ثارالله، غریب و... . زیارت عاشورا از خونخواهی امام حسین ع در رکاب مهدی خبر می دهد

    مطابق روایات، در روز عاشورا و میلاد امام حسین ع باید به یاد حضرت مهدی عج بود و در روز میلاد امام زمان عج و شب قدر با زیارت امام حسین ع به یاد اباعبدالله ع

     روز ظهور قائم آل محمد(ص)، عاشوراست. به زیارت امام حسین ع و زیارت صاحب الامر ع در اعیاد اسلامی توصیه شده است

    شهر کوفه، پایگاه مشترک این دو امام معصوم است. امام عصر عج به قرائت زیارت عاشورا و زنده نگه داشتن یاد عاشورا عنایت دارند

    هر دو امام ع با بیعت نکردن با طاغوت به اصلاح گری می پردازند. بالاخره در روایات، آرزوی شهادت در رکاب این دو امام ع برای شیعیان، تحسین شده است. بخش دوم - تحلیل ها:

      از پیوندها، به تحلیل ها می رسیم. عاشورا، پشتوانه فرهنگی انتظار است و منتظران مهدی موعود عج پرورش یافته مکتب عاشورا هستند. نقش زنان در قیام امام حسین ع و امام مهدی عج بسیار پر رنگ است

    اباعبدالله الحسین ع و امام زمان عج در اهداف، یاران و زمانه، اشتراک دارند. توجه به درگیری و نبرد بین حق و باطل، امری است ضروری و سنتی است الهی و جاری

    در این مسیر سختی ها و مشکلات فراوانی بوده است؛ حفظ دین دشوار است. سازش ناپذیری این دو امام، تدبیر و مدیریت وتلاش جهت جذب و نیروسازی از تحلیل های دیگری است که از عاشورا و انتظار به دست می آید

    عاشورا و انتظار با تکیه بر سنت های الهی، دولت های باطل را به زوال و نابودی می کشانند

    عده ای پس از طلب یاری امام، از یاری او به خاطر مشکلات و... باز می مانند و با جدا شدن از سپاه حق به عذاب ابدی دچار می شوند و عده ای، پیروز میدان بوده و سعادتمند می گردند و... بخش سوم - رهیافت ها:

      همه کسانی که خود را از منتظران واقعی حضرت می دانند، بایستی ضمن تبیین دین، فرهنگ عاشورا و بسیج را تبیین کنند و با الگوسازی؛ اقدام به جذب نیرو و تبلیغ نمایند

    باید با توجه به عامل تنش زدایی، جامعه را آماده حرکت به سمت شناخت و معرفت امام کرد. 1- تبیین فرهنگ عاشورا: اگر عاشورا پشتوانه فرهنگی «انتظار» است، پس باید در جهت تبیین حرکت عاشورا و نیز برگزاری هر چه با شکوه تر مراسم عاشورا و معرفی اسوه های جاویدان آن، تلاشی دو چندان کرد

    خیلی فرق است بین اینکه به «عاشورا» به عنوان پشتوانه و عقبه فرهنگی و الهام پذیرِ انتظار نگاه شود؛ یا یک سنت برخاسته از عواطف و احساسات قومی

    رسانه های عمومی، بخصوص صدا و سیما، حوزه های علمیه و مراکز فرهنگی، نقش حیاتی و اساسی درغنا بخشیدن به این فرهنگ دارند

    کربلا، دانشگاه بزرگی است با کلاس ها و درس های بسیار که ابعاد و آموزه های این دانشگاه بزرگ، هنوز هم بر بسیاری پوشیده است

    باید در این دریای عمیق، گسترده و پربار، غواصانی ماهر و زبردست، به صید بپردازند تا گوهرها و مرواریدهای گرانبهای آن را به چنگ آورده، در اختیار خواستاران و خریداران قرار دهند

    هنوز هم این حرکت عظیم و منشور بی نهایت، زوایای پنهان و ابعاد گسترده ای دارد که تنها بر عاشقان طالب رخ مینماید .

     ۲- تبیین دین: عصر حسین ع عصر غربت دین بود و عصر انتظار نیز چنین است

    قیام حسین ع و فرزندش مهدی (عج) برای احیای دین است

    منتظر مهدی (عج)، باید از دین، ضرورت، قلمرو و زبان آن و... تحلیلی عمیق داشته باشد تا در این عصر، بتواند زمینه ساز حرکت مهدی عج باشد. 3- الگو سازی: حسین علیهما السلام و یارانش الگوی منتظرانند، از این رو باید در مبانی فکری و ویژگی های رفتاری و تربیتی آنان، درنگی شایسته کرد. 4- معرفت امام: کسانی می توانند شعار خود را یالثارات الحسین قرار دهند که به مقام ابوّت با امام (1) رسیده باشند تا بتوانند خونخواه او باشند. این ممکن نیست مگر با معرفت به حق امام ع

    شعار یا لثارات الحسین فقط یک شعار برخاسته از عواطف و عصبیت های قومی و نژادی نیست، بلکه برخاسته از معرفت به حق ولایت امام است

    این معرفت، شناخت حسب و نسب و فضایل آنان نیست، بلکه عرفان به حق ولایت آنان است. أَلَسْتُ أَوْلَی بِکُمْ مِنْکُمْ بِأَنْفُسِکُم(2) و النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ(3)

    آنان، از خودمان به ما آگاه تر و مهربان ترند و از همه هواهای نفسانی آزادند

    این شعار، شعار کسانی است که با درک اضطرار به وحی و حجت، از همه تقلیدها، تلقین ها، هوس ها، غریزه ها و... جدا شدند و رسول و امام را به عنوان مربی خود انتخاب کردند که: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه»(4)

    این درک از امام و این آگاهی از حق ولایت ایشان، ما را به مقام ابوّت و در نتیجه خونخواهی آنان می رساند؛ آن هم نه پدر جسمانی من که پدر روحانی، مربی، هادی و پیشوای من؛ آن هم پدری که «مصباح»، «سفینه»، «میزان»، «وارث»، «امین» و «اسوه» است و سبب سعادت و رستگاری، امنیت، حفظ، نجات، عزّت، قبولی اعمال و... است

    قوام تشیع به « عاشورا» است آنچه که از منابع روایی حادثه کربلا به دست می آید حاوی مطالب بسیار است که طرح هر کدام می تواند یک جامعه را از بن بست خارج کند

    مثلا روحیه شجاعت می تواند انسان را از وابستگی و استثمار برهاند و روحیه شهامت انسان را از جهل و شجاعت احمقانه نجات دهد

     عاشورا و عبرت ها

     «عاشورا به ما می آموزد که در ماجرای دفاع از دین، بصیرت بیش از چیزهای دیگر برای انسان لازم است، بی بصیرتها، بدون اینکه بدانند فریب می خورند عاشورا پیام ها و درسهایی دارد، عاشورا به ما درس می دهد که برای حفظ دین باید فداکاری کرد

    درس می دهد که در راه قرآن باید از همه چیز گذشت و در میدان نبرد حق و باطل، همه افراد اعم از کوچک و بزرگ زن و مرد، پیر و جوان، امام و رعیت باهم در یک صف قرار گیرند

    چرا که جبهه دشمن با همه توانایی های ظاهری بسیار آسیب پذیر است، همچنانکه جبهه بنی امیه به وسیله کاروان اسیران عاشورا در کوفه، شام و مدینه آسیب دید و بالاخره هم نهضت عاشورا به فنای جبهه سفیانی منتهی شد بصیرت و آگاهی یکی از جریانات مهم در بحث زمان شناسی می باشد

    امام حسین«ع» در مسیر راه، در نامه ها و چند روزی که در محاصره بودند، بر بصیرت و آگاهی مردم تأکید می کردند و سعی می نمودند این مسئله را حتی به دشمنان خود هم تفهیم کنند*

    ضمن اینکه بصیرت و آگاهی هم در آیات قرآن کریم در سوره توبه آمده که اگر کسی از مشرکان برای تحقیق درباره اسلام آمد، شما به او امنیت و آگاهی دهید تا سخن خدا را بشنود

    باید با مخالفان خود طبق آیات قرآن، رفتار کنیم و به آنها آگاهی دهیم باید بصیرت خود را افزایش دهیم در شرایط فعلی مشکل ما نخبگان و خواص هستند که آنها هم باید بصیرت و آگاهی داشته باشند امام حسین«ع» نه به خاطر منافع شخصی، که برای ارزش های دینی و اسلامی قیام کردند

    این مسئله باید برای همه سرمشق و الگو باشد، نباید به دنیا طلبی، تجملات و روزمرگی مبتلا شویم چون در این صورت به اصول اساسی اسلام خدشه وارد می شود و متأسفانه در حادثه کربلا دیدیم که چگونه عده ای به خاطر دنیا در برابر امام حسین«ع» ایستادند و عده ای از روی ناآگاهی و جهالت در صف کفار قرار گرفتند

    حادثه کربلا، به ما یاد می دهد که

    اگر دین اسلام را تحریف نکرده بودند، اگر اهل بیت«ع» را از قرآن جدا ننموده بودند و اگر احکام اسلام تغییر نیافته بود، و عده ای به جاهلیت برنگشته بودند، صحنه کربلا پیش نمی آمد

    و لذا این تحریفات نشان می دهد، برای جلوگیری از تخریب باید، عوامل آن را شناسایی و با آنها برخورد نمود

    باید فضای مناسبی برای تبادل آرا و اظهارنظرها به وجود آورد تا در لابه لای گفت و شنودها، حقیقت برای مردم نمایان شود و اگر در حادثه عاشورا آزادی و اندیشه بیان وجود داشت، امام و یاران باوفایش،می توانستند حقایق را برای مردم بازگو کنند

    بنابراین اگر زمینه برای روشنگری و بصیرت فراهم شود، عوام فریبی در جامعه از بین می رود

    برخی از دلایل وقوع حادثه کربلا، به تبلیغات منفی بنی امیه و عوام فریبی آنان و جو خفقانی که در جامعه وجود داشت، برمی گردد که حقیقت را برای مردم وارونه بازگو می کردند

    و اگر به فردی مثل شمر اعتراض می شود که چطور او بعد از صحنه کربلا، نماز می خواند و دعا می کند و می گوید خدایا مرا ببخش، شمر در پاسخ می گوید، من به وظیفه عمل کردم و طبق آنچه حاکمان به من گفته بودند، رفتار نمودم

    در اینجا تحریف آیات قرآن به روشنی مشخص می گردد

    بطور کلی ناآگاهی در جامعه و وارونه جلوه دادن حقایق، باعث سست شدن اعتقادات می شود،

     ماندگاری درس های مکتب عاشورا قیام امام حسین«ع» جهان اسلام را چنان تکان داد و تحولی عظیم در مسلمانان بوجود آورد که علاوه بر ابعاد مهم و نتایج مثمرثمر باعث بیداری عمومی مسلمانان شد

    مسائل فرهنگی عظمت و محتوای عاشورا، انگیزه ها، اهداف و دستاوردهای فرهنگی و غنی آن را همواره در متن زندگی شیعیان و عمق باورها، جریان دار است

    مسلمانان مظلوم جهان نیز برای نجات از جور ستمگران، قیام اباعبدالله«ع» را سرمشق و الگوی خود قرار می دهند

    البته حادثه عاشورا، چنان شکوهمند است که حتی بر اندیشه غیرمسلمانان نیز اثر گذاشته و سبب برانگیخته شدن عشق و علاقه و احترام آنان به امام حسین«ع» شده است

    عظمت قیام، اوج فداکاری و ویژگی های دیگر امام حسین«ع» و یارانش سبب شده که نویسندگان و اندیشمندان بزرگ جهان، درباره این نهضت و حماسه آفرینان عاشورا اظهار نظرهای بسیاری داشته باشند و حتی برخی از نویسندگان غیر مسلمان درباره این واقعه عظیم کتب متعددی تألیف و تدوین کنند* «جرج جرداق دانشمند و ادیب مسیحی می گوید: «وقتی یزید مردم را تشویق به قتل امام حسین«ع» و مأمور به خونریزی می کرد، آنها می گفتند: چه مبلغی به ما می دهی؟ اما انصار حسین«ع» به او گفتند: ما با تو هستیم و اگر هفتاد بار کشته شویم، باز می خواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم

    چارلز دیکنز نویسنده انگلیسی هم می گوید: «اگر منظور حسین، جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می کند که او فقط به خاطر اسلام اینچنین فداکاری کرد*

    اقبال لاهوری استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته و گاندی نیز نهضت عاشورا را الهام بخش خود و رهایی هندوستان می داند

    در یک کلمه می توان گفت اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکت های حق طلبانه و عدالت خواهانه بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم

    و درواقع همان گونه که نویسنده شهیر مصری عباس محمود عقاد، تصریح کرده :

    نه تنها مسلمانان که غیرمسلمانان از این حادثه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند، از سفیر مسیحی که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به زمان های بعد وسپس روزگار خودمان.

    نگاهی به درس های مکتب عاشورا درس ولایتمداری در مکتب حسینی

     درس های عاشورا همواره زنده، حیات بخش و حرکت آفرین است

    هر چند واقعه کربلا در مکان و زمان خاصی رخ داده است، اما درس های آن به زمان و مکان محدود نمی شود و همواره الهام بخش و شورآفرین است

    این نکته ای است که حضرت امام خمینی(ره) نیز با این بیان که عاشورا باید به عنوان رویدادی تلقی شود که در طول تاریخ می تواند درس آموز بوده و پایه های ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد، از آن یاد کرده اند:

    واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیه الله... در هر مقطعی انقلاب ساز است

    از این رو است که بسیاری از نهضت های سیاسی نظیر حرکت توابین ، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زکیه و... تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی(ره) و در حال حاضر با الهام از منویات رهبر معظم انقلاب همه و همه با الگوپذیری از عاشورا سازماندهی می شوند*

    درس های مهم عاشورا عاشورا درس های زیادی از قبیل فداکاری و ایثار، شهادت و شجاعت، تعهد و مسئولیت، صداقت و فداکاری، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، افشای چهره دشمنان اسلام، توجه به معنویات حتی در جبهه جنگ، نفی نژادپرستی، توبه، دعا، استغفار و تسلیم در برابر خدا و قیام برای خدا و بسیاری درس های نگفته دیگر به ما می دهد

    که اگر همه آنها را در برنامه های زندگی خود بگنجانیم و سرلوحه امور روزمره مان قرار دهیم، دنیا گلستان می شود و دیگر هرگز شاهد این همه بی عدالتی در روی زمین نخواهیم بود در فرهنگ اسلامی مسلمان نباید هرگز تن به ذلت و خواری بدهد چون ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست

    بنابراین مسلمانی که ذلت را پذیرفته مسلمانی اش کامل نیست

    بر این اساس دو نوع زندگی خواهیم داشت

    زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیای خدا

    و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و دشمنان خداست

    و در این راستا هرگونه پندار و رفتاری که مسلمانان را ذلیل، ناکارآمد و ناتوان جلوه دهد از نظر امام حسین(ع) محکوم است

    بر همین اساس قرآن کریم می فرماید: ای مؤمنان دشمن من و دشمن خود را به ولایت برنگیرید*

    عزت در سخن و عمل امام حسین(ع) به نحو بارزی تجلی دارد

    او مرگ باعزت را زندگی و زندگی باذلت را عین مرگ می دانست

    و از همین رو یکی از شعارهای امام حسین(ع) در روز عاشورا این بود که مرگ از پذیرش ننگ بهتر و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است

    سخنان و رفتار امام حسین(ع)، برای همه شیعیان به ویژه کارگزاران نظام اسلامی این درس را با خود دارد که آنان باید تمامی هم و غم خود را مصروف این مهم کنند

    که امت اسلامی هم در عرصه ملی و هم در عرصه بین المللی به عزت شهره آفاق شوند و هم در مسیر زندگی دنیوی و در مسیر زندگی اخروی به عزت نفس، اتصاف یابند.

     درسهاى عاشورا

    حضرت ابى‏عبداللَّه(ع) از آن روزى که از مدینه خارج شد و به طرف مکه آمد تا آن روزى که در کربلا، شربت گواراى شهادت را نوشید شاید بشود گفت که انسان مى‏تواند در این حرکت چندماهه، بیش از صد عنوان و سرفصل به دست آورد که هر کدام براى یک امت، براى یک تاریخ و یک کشور، براى تربیت خود و اداره جامعه و قرب به خدا، درس است به خاطر این است که حسین‏بن‏على(ع) در دنیا مثل خورشیدى در میان مقدسین عالم، این‏گونه مى‏درخشد

    درس عاشورا، درس فداکارى و دیندارى و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبت و عشق است یکى از درسهاى عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیرى است که پشت سر حسین زمان و فرزند ابى ‏عبداللَّه ‏الحسین(ع) انجام دادید که یک بحث زنده و جاودانه و همیشگى است، مخصوص زمان معینى نیست*

    این درس است (که حضرت) چرا قیام کرد؟

    به امام حسین(ع) مى‏گفتند که شما در مدینه و مکه، محترم هستید و در یمن، آن همه شیعه هست، یک گوشه بروید که با یزید هم کارى نداشته باشید، یزید هم با شما کارى نداشته باشد!

    امام حسین(ع) قیام کرد تا آن واجب بزرگى را که عبارت از تجدید بناى نظام و جامعه اسلامى یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامى است، انجام بدهد این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهى از منکر است، خودش یک مصداق بزرگ امر به معروف و نهى از منکر است

    من مى‏خواهم بدعت را از بین ببرم و سنت را احیا کنم، زیرا سنت را میرانده‏اند و بدعت را زنده کرده‏اند! اگر دنبال من آمدید، راه راست با من است، یعنى مى‏خواهم همان تکلیف بزرگ را انجام بدهم که احیاى اسلام و احیاى سنت پیغمبر(ص) و نظام اسلامى است*

    امام و پیشوا و رئیس جامعه اسلامى نمى‏تواند کسى باشد که اهل فسق و فجور و خیانت و فساد و دورى از خدا و این‏ها است

    باید کسى باشد که به کتاب خدا عمل کند، نه این‏که خودش در اتاق خلوت، فقط نماز بخواند، بلکه عمل به کتاب را در جامعه زنده کند، اخذ به قسط و عدل کند و حق را قانون جامعه قرار بدهد

    اگر کسى ببیند حاکمى در جامعه بر سر کار است که ظلم مى‏کند، حرام خدا را حلال مى‏شمارد، حلال خدا را حرام مى‏شمارد

    حکم الهى را کنار مى‏زند -عمل نمى‏کند- و دیگران را به عمل وادار نمى‏کند

    یعنى در میان مردم، با گناه، با دشمنى و با ظلم عمل مى‏کند و با زبان و عمل، علیه او اقدام نکند

    خداى متعال در قیامت، این ساکتِ بى‏تفاوتِ بى‏عمل را هم به همان سرنوشتى دچار مى‏کند که آن ظالم را دچار کرده است، یعنى با او در یک صف و در یک جناح قرار مى‏گیرد

    من از همه مسلمانها شایسته‏ترم به این‏که این قیام و این اقدام را (انجام دهم)، چون من پسر پیغمبرم

    اگر پیغمبر(ص) ، این تغییر، یعنى همین اقدام را بر تک‏تک مسلمانها واجب کرده است

    بدیهى است حسین‏بن‏على(ع)، پسر پیغمبر(ص)، وار علم و حکمت پیغمبر(ص)، از دیگران واجب‏تر و مناسب‏تر است که اقدام کند، من به خاطر این است که اقدام کردم.

    عبرتهاى عاشورا

    عاشورا غیر از درسها، عبرتهایى هم دارد

    بحث عبرتهاى عاشورا مخصوص زمانى است که اسلام حاکمیت داشته باشد

    حداقل این است که بگوییم عمده این بحث، مخصوص به این زمان است یعنى زمان ما و کشور ما که عبرت بگیریم

    درس شجاعت، درس ایثار و امثال آن

    کار به جایى برسد که جلوى چشم مردم، حرم پیغمبر(ص) را در کوچه و بازار بیاورند و به این‏ها تهمت خارجى بزنند!

    خارجى یعنى جزو خوارج، یعنى خروج‏کننده

    در اسلام یک فرهنگى است که اگر کسى علیه امام عادل، خروج و قیام بکند، لعنت خدا و رسول(ص) و مؤمنین، علیه چنین کسى است

    در اسلام کسى که قیام کند علیه یک امام عادل، خون او هدر است

    این‏ها آمدند پسر پیغمبر(ص)، پسر فاطمه زهرا(س) پسر امیرالمومنین (ع) را به عنوان خروج‏کننده بر امام عادل -که آن امام عادل، یزیدبن‏معاویه است- معرفى کردند و کارشان گرفت!

    آن‏ها که دستگاه حکومت ظالمند، دلشان هر چه مى‏خواهد مى‏گویند

    چرا مردم باور کنند! چرا مردم ساکت بمانند!

    از عبرتها، عبرت بگیرید

    چرا امت اسلامى که آن‏قدر نسبت به جزئیات احکام اسلامى و آیات قرآنى دقت داشت

    در یک چنین قضیه واضحى، این‏قدر دچار غفلت و سستى و سهل‏انگارى بشود که یک چنین فاجعه‏اى به وجود بیاید! این مسأله، انسان را نگران مى‏کند

    مگر ما از جامعه زمان پیغمبر(ص) و امیرالمومنین(ع) قرصتر و محکمتریم؟

    چه کار کنیم که آن طورى نشود؟

    در آن عهد، کار به جایى رسید که پسر و نوه کسانى که در جنگ بدر، به دست امیرالمومنین(ع) و حمزه و بقیه سرداران اسلام، به درک رفته بودند

    پسر همان افراد، نوه همان افراد، جاى پیغمبر(ص) نشست و سر جگر گوشه پیغمبر(ص) را جلوى خود گذاشت و با چوب خیزران به لب و دندان او زد و گفت:

    «لیت اشیاخى ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل» کشته‏هاى ما در جنگ بدر بلند شوند، ببینند که ما با کشنده‏هاشان چه کار کردیم

    این‏جا است که قرآن مى‏گوید عبرت بگیرید

    «قل سیروا فى الارض»؛ در سرزمینِ تاریخ سیر کنید، ببینید چه اتفاقى افتاده خودتان را بر حذر بدارید

    آیا هر جامعه اسلامى، همان عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگیرند، نه

    اگر عبرت نگیرند، بله

    عبرتهاى عاشورا این‏جا است

    اگر دقت نکنید، اگر مواظب نباشیم، اگر خودمان را آن‏چنان که باید و شاید، در این راه نگه نداریم، ممکن است آن سرنوشت پیش بیاید

    عبرت عاشورا این‏جا است.

    قیام بر ضد طاغوت

    در جامعه توحیدی و اسلامی بر همه مسلمانان واجب است تا آنجا که می توانند زمینه‌های رشد و هدایت دیگران را در جهت بندگی بهتر خداوند و هدایت و حرکت در مسیر فطرت فراهم سازند

    و با هر گونه موقعیت و شرایطی که زمینه ساز ناهنجاری های توحیدی و انسانی است مبارزه کنند

    بنابراین هر گونه مبارزه علیه قوانین و حاکمیت‌های ضد دینی یا حاکمان طاغوتی، هم مبارزه با زمینه‌های فساد و انحراف اجتماع است و هم خود زمینه ساز بروز فضایل و کرامتهای انسانی و هدایت و حرکت در مسیر فطرت

    نهی از منکر از جمله آموزه‌های دینی و قرآنی است که مبنای حرکت و نهضت مصلحانه مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) و با اقتداء به قیام و نهضت سیدالشهداء (ع) بود*

    امام راحل در این خصوص چنین بیان فرمودند:

    خدای تبارک و تعالی می‌فرماید فقط یک موعظه من دارم

    انما اعظم بواحه ان تقوموا لله،

    اینکه برای خدا قیام کنید وقتی که دیدید که دین خدا در معرض خطر است برای خدا قیام کنید، سید الشهداء هم همین طور برای خدا قیام کرد

    این یک مطلبی است که برای یک وقت نیست، موعظه خدا همیشگی است هر وقت دیدید که بر ضد اسلام، بر ضد رژیم انسانی اسلامی الهی خواستند که قیام کنند، خواستند وارونه کنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام، اسلام را بکوبند باید قیام کرد

    همین است سیره انبیاء همین بوده است که اگر چنانچه یک سلطان جائر بر مردم حکومت میخواهد بکند بایستید در مقابلش و او به هر جا می خواهد منتهی بشود باید برویم سراغش و نهی از منکرش و امر به معروفش کنیم و بکشیم او را پایین از آن تخت باطل (صحیفه نور، ج7، ص37 و ج20، ج2، ص208)

    جایگاه شور و شعور در نهضت عاشورا

    حدوث عینی حماسه عاشورا، و روند تکوینی آن گرچه عاشورای حسین (ع) از ابعاد گوناگون، به تمامی امت مسلمان و سایر ملل و جوامع، درسهای زیادی از جمله (عاشقانه زیستن) و (ایستادگی در برابر ظلم) و (مقاومت) و (صبر) را تعلیم نموده است

    اما چگونگی و کیفیت تبیین این حماسه بی نظیر، و راز شکوفایی و (ماندگار بودن) آن نقش بسیار مهمی را در راستای تعریف واقعی از حماسه حسینی(ع) و ترکیب عینی و عملی بین شور و شعور برعهده داشته که این خود می تواند در حیطه مربوط به آن، به صورتی انکارناپذیر و غیرقابل تردید، اساسی، جلوه نماید

    بنابراین بررسی و تبیین و تطبیق و تأمل در شیوه ها و روشهایی که اعمال آنها سبب ارتقاء سطح جمع بین شور و شعور و یا بالعکس باعث کاهش این جمع باشد، ضروری و حتمی و به نوعی جدی خواهد بود*

    شور چه جایگاه و نقشی را در راستای تحقق اهداف عاشورای حسینی(ع) برعهده دارد؟

    حادثه قیام عاشورا نه تنها مظهر حدوث یک فداکاری عظیم و بی مانند بوده بلکه از نقطه نظر توجیه علل روحی قضیه نیز، بسیار جالب و در نوع خود بی نظیر جلوه می نماید در بدو امر آنچه بسیار بدیع و غریبانه و در عین حال کاملا ملموس تلقی می گردد حوادثی است که بعد از رحلت رسول اکرم(ص) به وقوع پیوست

    بر ضمیر و ذهن و وجدانهای بیدار مسلمانان همیشه این سؤال مطرح بوده که چگونه می توان تصور نمود فرزندان پیامبر(ص) و اهل البیت وی که ولایت و امامت و جانشین رسول خدا، حق الهی آنان است، با توطئه ها و خدعه ها و نیرنگهای ابوسفیان و معاویه در حاشیه قرار گرفته و سپس به صورتی غیرقابل تصور، به شهادت برسند

    این قضایا، حتی در اولین روزهای بعد از شهادت حماسه سازان عاشورا، همچون ابری پربار و باران زا، آسمان شفاف «دید» و «منطق» و «وجدان» مسلمانان را بخود جلب نمود و سپس این تفکر به یک «شعور» و همزمان و موازی با آن، به دنیایی از عاطفه و هیجان و احساس «شور» انقلابی مبدل گشت به طوری که از آن زمان و تا هنگامی که جامعه عدل اسلامی در جهان گسترده نگردیده*

     

    جمع بین (شور) و (شعور)، در چارچوب و ساختار کلیدی حماسه عاشورا، نقشی بارز و اساسی دانسته اند و یکی از مهم ترین این ابزارها، شخصیت شاخص و الهی و بی نظیر و مرتبط با نبوت و امامت محور عاشورا یعنی سیدالشهدا(ع) می باشد

    (شعور) واقعی، همواره در ذات انسانها نهفته شده و با یک منطق قوی که بالطبع در سرشت وجودی تمامی انبیا و اوصیاء و ائمه اطهار و صالحین تعبیه گردیده

    این شعور به حد تعالی ارتقاء خواهد یافت و این خود، به تنهایی می تواند سرشت منطقی بودن شناخت علت جمع (شور) و (شعور) و ارتباط آن با قیام عدالت خواهانه و فرهنگی و معرفت گرایانه امام حسین(ع) را به خوبی مشخص نماید اصولا قیامهای مردان بزرگ و مقدس دارای چنین ویژگی هستند که به این حرکت های عظیم و (آگاهانه) یکنوع ارتقاء سطح کیفی بسیار والایی می دهد

     

    از جمله این خصوصیات مقدس می توان به چند مورد عمده اشاره نمود:

    الف- تقدس، یعنی پاک بودن از جنبه های سطحی از قبیل حسدها و کینه های شخصی و خودخواهی ها

    ب- عمومیت یافتن یا قطعیت داشتن زمینه های انقلاب، بطوری که برای رهبر این انقلاب، حدوث و تحقق انقلاب برای حال و آینده مردم و یا امت حیاتی و تعیین کننده و الزامی جلوه می نماید

    ولو اینکه هواداران یا (آگاهان) به این انقلاب از نظر کمیت ظاهراً در اقلیت، باشند

    پ- تمامی انقلابهای حقیقی و مردمی و خدایی، یکنوع مرجعیت یا پیشوایان رهبری را در مرکز ثقل تصمیم گیریها دارند که جریان انقلاب را هدایت می کند

    و چون این انقلاب و رهبریت آن، منافع آحاد مختلف مردم را در راستای طیف جامعه و حق و حقیقت لحاظ می نماید

    لذا در هر حال پیروزی واقعی، نصیب این نهضت خواهد شد

    ولو اینکه ممکن است در نگاه اول، موفقیت نهایی و مشخص و معینی را کسب ننموده باشد

    ت- ویژگیهای منحصر به فرد انقلاب به طور کلی جایگاه انقلابهای حقیقی و مذهبی و دینی که خالص ترین نوع انقلاب ها می باشند

    امام نیز با امعان به وظیفه خطیر و الهی خود که نشأت گرفته از «امر به معروف و نهی از منکر» است حماسه جاودانی آزادی و آزادگی را در دوران خفقان حاکمان وقت فریاد کشید.

    امام، که خود، پیامبر اکرم(ص) را عمیقاً درک کرده و خصوصیات یک انسان کامل خدایی و ربانی را به طور مستقیم و بواسطه رسالت جدش و امامت پدر معصومش در خود احساس نموده بود

    با عزمی عمیق و حقانیتی پرشکوه، برای اعاده حقوق حقه مردم مظلوم که با نیرنگ ها و دسیسه های بدخواهان و منافقان، از آنان سلب کرده بودند، به پا خاست و با خلق حماسه ای بی مانند تعریف کامل و جامع و قاطعی از (شرافت) انسانی را، برای تمامی جهانیان همه ازمنه و اعصار، معنی فرمود

    البته کیفیت تبیین حماسه کربلا، به فاکتورها و اهرمها و ادلأ ارزشمندی نیاز داشت که این ویژگی ها نیز در اجتماع و ترکیب و تلفیق دو عامل اصلی (شور) و (شعور) مفهوم عینی به خود گرفته است

    چرا که شعور، باعث تجزیه و تحلیل و فراهم سازی بیان حماسه و انقلاب مقدس شده و زمینه ایجاد (شور) را در رهروان و پیروان حقیقی عدالت و جهاد مهیا می سازد

     

     

     

     اسلام اموی و نبوی

     

     

     نهضت عاشورای امام حسین«ع» و تأثیر آن در بیداری مسلمانان جای انکار نیست

    تا جایی که می توان عاشورا را نقطه عطف بزرگی در تاریخ جهان اسلام خواند

    این تأثیر از آن جا آغاز شد که پس از حادثه عاشورا مسلمانان توانستند بفهمند که دو نوع اسلام مطرح است

    اول اسلام بنی امیه که فقط به درد زورگویان و زورمداران می خورد و دوم اسلام نبوی که پیامبر گرامی اسلام(ص) آورده بود

    این مسئله تا قبل از واقعه عاشورا بر مردم روشن نشده بود و اکثر مسلمانان بین این دو تفکیکی قائل نبودند مگر تعداد انگشت شماری که صدای آنها هم به گوش مردم نمی رسید

    اما پس از عاشورا، به ویژه در پی سخنرانی های حضرت زینب کبری(س) و امام سجاد«ع» و دیگر پیام آوران شهادت امام حسین (ع)، این تفکیک روز به روز تشخص یافت تا اینکه در زمان امام صادق«ع» به صورت مدون درآمد و به تاریخ سپرده شد

    این تأثیر عقیدتی، علمی و فرهنگی گسترده ای بود که شامل همه ملل در تمام دوران می شود و این بینش، تفکیکی نسبت به دو اسلام اموی و نبوی به وجود آورد که تا امروز، هنوز هم به بیدارگری خود ادامه می دهد تا مسلمانان هیچ ستمی را در ساحت و سایه اسلام به رسمیت نشناسند

     

     

    پیامدهای فرهنگی قیام عاشورا

     

     

     قیام عاشورا و پیامدهای آن، مؤثرترین و ماندگارترین رخدادی است که منشأ تحولاتی بنیادین در تاریخ اسلام شده است

    آثار و نتایج این قیام منحصر به زمان وقوع حادثه و سالهای نزدیک به آن نیست

    ریخته شدن خون پاک حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و اصحاب باوفایش در روز دهم محرم سال 61 هجری در یکی از بی نظیرترین صحنه های دردناک تاریخ بشریت، چنان جریانی نیرومند در مسیر تحولات تاریخ جهان اسلام پدید آورد که آثار عمیق،گسترده و ماندگار و تحول زای آن از «روز واقعه» تاکنون که بیش از 13 قرن می گذرد

    همچنان پابرجاست و نه تنها گذر زمان بر ابعاد و پیامدهای آن سایه فراموشی نیفکنده، بلکه تأثیر واقعه عاشورا بر حیات بخشی مهم و تعیین کننده از امت اسلام و آزاداندیشان اقصی نقاط جهان دامنه ای بسیار گسترده تر از گذشته نیز یافته است. قیام عاشورا ، حافظ اسلام راستین

     

     

     حفظ اسلام انقلابی و راستین و حفظ ارزشهای دینی و استمرار نهضت های اصلاح طلبانه در تاریخ اسلام، و همچنین حیات ملت انقلابی شیعه مرهون قیام عاشورا و فرهنگ متعالی این حادثه انسانی است

    پس از واقعه عاشورا، خلفا و حکومتهای ستمگر در بلاد اسلامی، هراسان از تاثیر گسترده اهداف و پیامدهای فرهنگی نهضت عاشورا، با بکار گرفتن دین فروشان دنیاطلب به تحریف ابعاد این واقعه تاریخساز پرداختند

    و از زمانی که استعمار نوین موفق به تجزیه بلاد اسلامی گردید و بر حکومتها و سرنوشت ممالک مسلمین استیلا یافت، دامنه تحریفها و بدعتها و جایگزینی خرافه ها به جای روح ظلم ستیز و قیام خیز واقعه عاشورا نیز وسعت بیشتری یافت

    و نتیجه آن شد که روح عاشورا و مکتب و پیام عاشورا در زندگی مسلمانان به کمرنگی گرایید و جای خویش را به حفظ نمادهایی ظاهری و تشریفاتی و بی روح، و سوءاستفاده از این مناسبت حماسی داد*

     

     

    با دست اندازی دشمنان و تحریفهای دین فروشان راحت طلب، نگاه به عاشورا از یک مکتب ارزشی و معنوی و انقلابی به یک واقعه سوزناک شخصی اتفاق افتاده در قرن اول هجرت، فاقد هر نوع پیام و منطق و دست آوردی تنزل کرد

    و این حادثه به گونه ای ترسیم شد که تنها باید بر مصائب آن اشک ریخت و در تعزیت آن فقط به نوحه سرایی و سخنرانی های بی اساس و بی بهره از حقیقت پرداخت

    آنهم غالبا موهن که نمونه هایی از آن در زمان طاغوت در ایران ترویج می شد و دلسوزان و مصلحانی همچون معلم شهید استاد مطهری به مقابله با این کج روی ها و تحریف ها پرداختند

    دوام عزت و استقلال و افتخاراتی که به دست آورده ایم در گرو بازیابی فرهنگ عاشورا و نگرش اصلاحگرانه و آزادمنشانه به حقیقت عاشورا است

     

     

    قیامی برای آیندگان

     

     

    قیام عاشورا و حماسه کربلا از آن طیف رویدادهای تاریخی است که محدود به زمان و مکان خاصی نیست و هر جا که ظلم و بی عدالتی و حق ستیزی باشد، همان جا می تواند صحنه کربلا و ظهر عاشورا نیز باشد

    عاشورا نماد و تبلور جاودانه حق طلبی، ظلم ستیزی و آزادیخواهی است

    قیام امام حسین (ع) و یاران وفادار ایشان صرفا برای نه گفتن به طاغوت زمان صورت نمی گرفت؛

    در واقع قیام عاشورا، طلایه دار یک نهضت جهانی و به الگویی برای همه آدمیان در تمامی دوران تبدیل شده است

    در طول تاریخ اسلام پس از حماسه عاشورا، هر گاه مسلمانان با تاسی به آن حماسه همیشگی، دربرابر ظلم و بی عدالتی قد علم کرده و پایمردانه ایستاده اند، توانسته اند بزرگترین نیروهای مادی جهان را مقهور خود سازند

    از این گونه جنبش های عاشورایی در تاریخ اسلام و بویژه ایران نمونه های بسیاری وجود دارد؛ نهضت های آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ایران معاصر بهترین مثال از این گونه جنبش های عاشورایی به شمار می آیند*

    انقلاب شکوهمند اسلامی را می توان مظهر و نقطه اوج تعالی نهضت های عاشورایی برشمرد

    این قیام مردمی با آموزه های اسلامی و عاشورایی و به رهبری امام بت شکن و امتی حق طلب توانست بزرگ ترین جباران روزگار را از سریر غرور و نخوت طاغوتی به خاک مذلت فرو بنشاند

    در واقع مهم ترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی را می توان موج زدن روح قیام عاشورا در همه ارکان آن نام برد. البته تاثیر قیام عاشورا در نهضت اسلامی مردم ایران صرفا منحصر به دوران مبارزه با رژیم پیشین نبوده است

    بلکه این فقط آغاز راه بود؛ مطمئنا نهضتی که با پیام عاشورا شروع شده بود، در ادامه راه خود نیاز بیشتری به عاشورایی ماندن پیدا می کند

    چرا که تمامی طواغیت زمان و جباران و مستکبران روزگار با همه نیروهای اهریمنی خود دربرابر آن می ایستادند و البته این گونه نیز شد

    در ادامه مسیر انقلاب، اوج تعالی و جلوه گری روح عاشورایی را در دفاع جانانه رزمندگان اسلام و در کربلاهای ایران شاهد بودیم*

    آری "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" در این دوران، بارها شاهد خلق حماسه عاشورا به گونه ای دیگر بودیم

    در جنگی نابرابر که در یکسوی آن رزمندگان اسلام به رهبری حسین زمان خمینی کبیر حضور داشتند، در سوی دیگر تمامی قوای کفر و الحاد با همه نیروهای دنیوی خود، به جنگ فرهنگ عاشورا آمدند و با آن همه اسباب دنیوی خود، تنها مقهور یک چیز شدند: روح حماسه جاوید کربلا

    از این روست که کربلا قیامی برای همه دوران و همه تاریخ است

    پیام عدالت طلبی،حق گویی و آزادیخواهی کربلا عرصه تاریخ را درنوردیده و هم اینک در جای جای این کره خاکی شاهد برافراشته شدن پرچم عدالت خواهی و ظلم ستیزی هستیم.

     

     

    این نیست مگر جهانگیر شدن پیام حماسه مظلومانه حسین ع

    آری حسین (ع) با قیام خود راهی را پیش روی بشریت نهاد که تا ابد ضامن سربلندی انسان خواهد بود:

    آزادگی، حق طلبی و عدالتخواهی*

    نهضت عاشورا پایان کار نبود

    بلکه در واقع آغاز راهی بود به وسعت تاریخ؛ ابلاغ پیامی بود برای همگان در همه اعصار و دوران و در همه نقاط این کره خاکی

    در واقع امام حسین(ع) با نهضت جاودان خود به آیندگان این پیام را داد که هیچ گاه در برابر ظلم و بی عدالتی ساکت ننشینند و اگر شده با فدا کردن همه داشته های خود، عدالت و آزادگی و حق را پیروز سازند

    این همان رمز جهانگیر شدن قیام عاشوراست که در رگ های تاریخ جریان داشته و بخشی جدا ناشدنی از حافظه تاریخی بشریت بوده و همواره و در همه جا، ضامن پیروزی حق بر باطل خواهد بود.‏

     

     

    قیام امام حسین(ع) برای برپایی نماز و روزه و زکات و امر به معروف و نهی از منکر بوده است

    حضرت قیام کرد تا اسلامِ ساخته و پرداخته امویان را به مردم معرفی کرده و بدعت های آنان را برای مردم نمایان سازد و مردم با این کشتی نجات بخش، به سوی سنت واقعی و سیره و روش پیامبر(ص) حرکت کنند، نه برای آنکه بدعتی نو دوباره ایجاد شود و شریعت رسول خدا(ص) منسوخ شده و به بوته فراموشی سپرده شود

    حضرت قیام کرد تا دین زنده بماند و با عمل به احکام الهی، بساط گناه و منکرات از جامعه برچیده شده و روحیه تقوا و دین محوری در بین امت اسلامی زنده شود

    او قیام کرد تا مردم از نافرمانی خدا بیشتر بترسند واز آثار گناه که در دنیا وآخرت دامنگیر گنهکاران می شود، برحذر باشند*

    از این رو گریه و عزاداری برای سالار شهیدان برای نگه داشتن اساس اسلام است تا مردم با تأسی به آن امام همام، به یاد خداوند باشند و به برپایی فرایض و حدود الهی، هر چه بیشتر اهتمام ورزند

    گریستن ها و گریاندن ها در عزای حسین(ع) خود هدف نهضت عاشورا قلمداد شده و هدف اصلی فراموش شود

    و مردم برای آنکه بهتر و بیشتر گریه کنند و دامن خود را از هرگونه گناه و پلیدی شستشو دهند، به این ترتیب شور و حرکتی که در این حادثه وجود دارد، به خمودی و سکوت می گراید و نهضتی که می خواهد برای جباران تاریخ خطرساز باشد

    عاملی برای تخدیر جوامع شده و ستمگران یزیدی در طول تاریخ از خطر عاشورا وخاطره جان فشانی امام حسین (ع) مصون می مانند

    این دیدگاه یکی از بدترین نوع تحریف ها در زمینه هدف نهضت عاشوراست.

     تاثیر پذیری انقلاب از محرم

     انقلاب اسلامی ایران برآمده از دین است و در بسیاری از مقاطع نیز این محرم و عزاداری برای امام حسین (ع) بوده است که به حرکت مردمی شور دیگری داده است

    محرم به مردم می آموخت که حتی با تعداد اندک نیز نباید اجازه داد تا حق و حقیقت پایمال شود و طاغوت حرف خود را بر کرسی بنشاند

    محرم به ما فرهنگ شهادت را ودیعه داد و همین شهادت طلبی بود که رژیم پهلوی را سرنگون ساخت

    ملت ایران در تمامی تحرکات سیاسی و فرهنگی خود به نحوی تحت تاثیر پیام عاشورا است و این طبیعی‌ترین بستر تحولات انقلابی در ایران اسلامی به شمار می آید

    قیام حضرت ماهیتی ضدظلم و استکبار‌ستیز داشت و بر همین نمط، شیعه و شیعیان نیز در گذر زمان همواره در برابر ظالمان قرار داشته و حکومت های جور را برنتابیده اند

    در واقع می ‌توان گفت تحولات، تظاهرات و درگیری‌های ماه محرم بود که سرنوشت شاه،رژیم سلطنتی و انقلاب را مشخص نمود

    چرا امام زمان(عج) را منتقم امام حسین(ع) می‌نامند؟

    1- سوگند به خدا که خون امام حسین(ع) از حرکت و جوشش نمی‌ایستد تا اینکه خداوند مهدی(عج) را برانگیزد امام زمان(عج) به انتقام خون امام حسین(ع) از منافقان، فاسقان، کافران انتقام می‌گیرد

    امام زمان(عج) عهده دار تمام خون‌هایی است که به ناحق در طول تاریخ ریخته شده است و با ایجاد عدالت و پایان دادن به جریان ظلم سبب می‌شود انتقام مظلومان جهان را بگیرد

    مظلوم‌ترین فردی که در عالم کشته شده است، حضرت سیدالشهدا(ع) است از این رو امام مهدی(عج) خونخواه و منتقم خون امام حسین(ع) است از امام رضا(ع) سؤال کردند آن افرادی که امام حسین(ع) را کشتند. نیستند که از آنها انتقام بگیرند

    در قرآن می‌خوانیم نباید گناه دیگری را به گردن فرد دیگری انداخت؛ امام رضا(ع) می‌فرمایند که هرکسی در عصر ظهور راضی باشد به کاری که یزید و یزیدیان با امام حسین(ع) انجام دادند، امام مهدی(عج) از آنها انتقام می‌گیرد

     2- در قرآن می‌خوانیم نباید گناه دیگری را به گردن فرد دیگری انداخت؛

    امام رضا(ع) می‌فرمایند که هرکسی در عصر ظهور راضی باشد به کاری که یزید و یزیدیان با امام حسین(ع) انجام دادند، امام مهدی(عج) از آنها انتقام می‌گیرد. حال که ما به امام مهدی(عج) چنین لقبی می‌دهیم معنایش این نیست که ما می‌گوییم امام زمان(عج) منتقم است

    امام سجاد(ع) فرمودند: سوگند به خدا که خون امام حسین(ع) از حرکت و جوشش نمی‌ایستد تا اینکه خداوند مهدی(عج) را برانگیزد

    امام زمان(عج) به انتقام خون امام حسین(ع) از منافقان، فاسقان، کافران انتقام می‌گیرد و در روایات این چنین آمده است و لقب منتقم را ائمه اطهار(ع) در روایات به امام زمان(عج) نسبت دادند ابوحمزه ثمالی به امام باقر(ع) عرض می‌کند: آیا شما قائم نیستید؟ حق را به پا نمی دارید؟ پس چرا تنها ولی عصر امام زمان(عج) را قائم می‌خوانند

     3- امام محمد باقر(ع) می‌فرمایند: چون جدم امام حسین(ع) کشته شد، فرشتگان صدا به گریه و ناله بلند و عرض کردند پروردگارا! آیا قاتلان بهترین بندگانت و برترین اشرف برگزیدگانت را رها می‌کنید

    و خداوند فرمود: ای فرشتگان من ناراحت نباشید، به عزت و جلالم سوگند از آنها انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از گذشت زمان‌ها باشد

    آن لحظه خداوند حجاب را از مقابل دیدگان فرشتگان برداشت و امامان از فرزندان امام حسین(ع) را یکی پس از دیگری به آنها نشان داد فرشتگان وقتی دیدند، جریان ولایت و امامت امام حسین(ع) بعد از شهادتشان ادامه دارد شاد شدند دیدند یکی از فرزندان امام حسین(ع) ایستاده مشغول نماز است

    خداوند فرمود با این قائم یعنی همین شخص ایستاده، از قاتلان امام حسین(ع) انتقام خواهیم گرفت، بحارالانوار، دلایل الامامه

     4- این الطالب بدم المقتول بکربلا

    نبرد حق و باطل را پایانی نیست، تا حق، حاکمییت مطلقه یابد کربلا، حلقه‏ ای از حلقات زنجیره مبارزه حق و باطل بود و خون شهیدان‏ کربلا، هنوز بدون انتقال مانده است، تا آنکه مهدی علیه ‏السلام قیام کند

    و در رکابش یارانی جان برکف و شهادت‏ طلب‏ و قویدل و آهنین اراده و مومن و صبور و بصیر، به خوانخواهی آن مظلومان برخیزند چه توفیقی است جهاد در این راه، و در رکاب امام منتظر

    تعالیم زیارتنامه‏ ها، تداوم این راه‏ را می‏آموزد، و اوج پرشکوه این خط را عصر آن موعد نشان میدهد زائر، هم ‏آرزومند است و هم خواستار، که آن روزگار درخشان را دریابد و خوانخواه شهیدان کربلا باشد

     5- در (زیارت ‏عاشورا) زائر چنین می‏گوید: خطاب به حسین و یاران شهیدش (و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام هدی...) از خدا می‏خواهم که خونخواهی شما را، در رکاب امام هدایتگر و آشکار و حقگویی از شما خاندان، روزی‏ام کند

    و در جای دیگر می‏طلبد اللهم اجعلنا من‏الطالبین بثاره ... خدایا ما را از خونخواهان حسین علیه ‏السلام قرار بده، در رکاب پیشوای دادگری که عزت‏بخش اسلام و مسلمین باشد و ان یوفقنی ‏للطلب بثارکم مع الامام .... این خونخواهی ‏از کارهای مهم آن حضرت است

    در (دعای ندبه) که نوعی نیایش‏ عاشقانه و پرسوز و گدار و گفتگوی پر اشتیاق با مهدی علیه‏ السلام است، خطاب به آن امام می‏خوانیم: این الطالب بذحول‏الانبیاء و ابناء الانبیاء، این الطالب بدم المقتول کجاست، خونخواه پیامبران و پیامبرزادگان؟ کجاست خونخواه کشته دشت کربلا؟

    او نه تنها خونخواه ‏شهدای کربلا، بلکه همه خونهای به ناحق ریخته حق پویان و حق جویان تاریخ است و پیروانش نیز راهی این راهند و سربازان امام زمان (عج)

     6- به فرموده حضرت صادق ع ، خدا ترس و شهادت طلبند و شعارشان: (یالثارات الحسین) است؛ بیائید به طلب خون حسین (بحارالانوار، ج52، ص308 این شعار شور آور، از ظهر عاشورا، از درون خاک خونین کربلا برخاست و در جام خورشید ریخت و به همه چیز رنگ خون زد، شفق خونبار را بیاراست و فجر بیدار را بیاکند

    و در کوههای و هامونها و دشتها و جنگلها و نهرها و دریاها و در آبادیها و شهرها و روستاها و دهها، در همه جا و همه چیز بگسترد و همه جا و همه وقت، خونها را به جوش آورد و نهضتها را شکل داد

    این شعار است که همه جا را کربلا کرده است و همه ماه را محرم و همه روز را عاشورا و همین شعار است که بر پرچم شورشیان دوران شورش بزرگ، شورش مهدی عج نیز نقش خواهد بست..

    پس دوستداران ‏او هم که در مقام زیارت می‏ایستند و او را به این صفت می‏ستایند و آرزومند جهاد در رکاب او برای خونخواهی سیدالشهدا و همه شهیدان‏ مظلومند، باید در موضع و تعهد اجتماعی چنین باشند یعنی خون آشنا و دشمن ستیز و حق ‏طلب و پا در رکاب و سلاح برکف!...

     7- در رکاب مهدی عج حکومت عدل‏ گستر زیباست درک آن دوران گرانقدر، سعادت است و آرزوی دیدار آن ایام، ارزشی والاست و... انتظار برای ‏آن دوره، عبادت است، البته انتظاری تعهد آفرین و عمل زا و زمینه‏ ساز

    در (زیارت جامعه) می‏خوانیم: معترف‏بکم، مصدق برجعتکم، ... من شما را به امامت می‏شناسم، به بازگشت شما را باور دارم، منتظر حکومت شما و چشم به راه دولت شمایم.

    چشم انتظار بودن، از تلاش و جهاد برای زمینه ‏سازی آن حکومت، جدا نیست باید زمینه ‏چینی‏ و تمهید مقدمات برای آن روزگار کرد هم در عصر امام، باید در دولت او خدمت و فعالیت داشت و هم در رکابش، حتی برای بذل جان آماده بود انتظار ظهور آن حضرت، باید همراه با فراهم کردن اسباب و زمینه ‏های لازم و یاری ها و امکانات شایسته و بایسته است

    زائر، خطاب به امام ‏زمان عج می‏گوید: ( نصرتی معده لکم ....) (آداب سرداب مطهر) یاری ‏ام، آماده برای شما و دوستی‏ ام، خالص برای شماست

     8- و اجعلنی‏ اللهم من انصاره و اعوانه و اتباعه و شیعته خدایا مرا از یاران و پیروان گوش به فرمان آن حضرت قرار بده

    در زیارت دیگری از آموزشهای حضرت رضا ع در باب زیارت امام غایب می‏گوئیم: خدایا! ما را در حزب آن حضرت قرار بده، از آنانکه فرمان او را می‏کنند، همراه او مقاومت دارند، با خیرخواهی برای وی، رضایت تو را می‏جویند تا آنکه در قیامت، ما را در زمره یاران و پیروان و تقویت کنندگان حکومتش برانگیزی باز

    در زیارتی دیگر، خطاب به آن امید دلها و منجی انسانها می‏گوییم ای مولای ‏من!اگر پیش از ظهورت مرگم فرا رسد، تو و پدران پاک و بزرگوارت را در پیشگاه خداوند وسیله و واسطه قرار می‏دهم تا هنگام ظهورت و تشکیل دولتت، مرا بار دیگر به دنیا برگرداند تا به خواسته و آرمان خودم از راه طاعت تو برسم

    آرزوی بازگشت به‏ دنیا در روزگار ظهور او، باید همراه با آماده ‏سازی روح و اراده برای آن دوران باشد و زمینه‏ سازی اجتماعی برای آمدن آن عدل‏ گستر و حجت غایب پروردگار

     9- به اینگونه است که‏ می‏بینم انتظار، با تنبلی و بی ‏حوصلگی و بی‏ تفاوتی و بیعاری سازگار نیست انتظار، یک بسیج عمومی است،..

    همیشه آماده، از نظر قدرت‏های ایمانی و روحی، نیروهای بدنی و سلاحی، تمرینهای عملی و نظامی، پرورشهای‏ اخلاقی و اجتماعی، سازماندهی های سیاسی و مرامی....

    و همواره در سنگر، سنگر مبارزه با تمایلات نفسانی، با سستیهای تکلیفی، سنگر مبارزه با ذلت پذیری و استعمار زدگی، مبارزه با تطاول و ستم و انحراف، مبارزه با زیر بار کفر رفتن و برده دیگران شدن و سلطه یهود و نصاری و ملحدان را پذیرفتن و قدرتهای ناحق را تحمل کردن

    این آمادگی عمومی و همیشگی، جوهر اصلی انتظار است... زائری که ‏مشتاق حضور و جهاد در رکاب مهدی عج است، باید لیاقتهای‏ مورد نیاز را از هم اکنون در خود فراهم آورد، وگرنه این شوق، به تنهایی او را به جایی نمی‏رساند

     10- زائر شهادت طلب شهادت، حد اعلای کمال انسان است و چه زیبا که در رکاب (مهدی موعود) باشد، و در راه احقاق حق و گسترش عدل بر گسترده زمین!

    در زیارتها، روی عنصر (شهادت‏ طلبی) و آرزوی جهاد و شهادت، پیش روی امام زمان و در رکاب آن عزیز، تاءکید فراوان شده است

    باگذشت زمانها و عمرها، یقین من در باره تو بیشتر و عشقم افزونتر می‏شود و منتظر و چشم به راهم تا در پیش رویت جهاد کنم و جان و مال و ف رزندان و خانواده و هر چه را دارم، در اطاعت فرمانت فدا کنم

    متوقعا و منتظرا و لجهادی بین یدیک مترقبا زیارت آن حضرت در سرداب مقدس فان ادرکت ایامک ‏الزاهره.. و در ادامه، آرزو شهادت در رکابش به این صورت بیان شده است

    اگر دوران درخشان‏ حکومت و فرمانروایی تو را درک کردم، در آن هنگام، من بنده‏ گوش به فرمان تو، به امر و نهی تو فعالیت می‏کنم و امید شهادت در رکاب تو و کامیابی نزد تو را دارم

    خدایا! مرا از یاران و پیروان و مدافعان او قرار بده، خدایا توفیق شهادت مشتاقانه در پیش روی او را به من ارزانی دار، در صف و جمعی که در قرائت آنان را ستوده و گفته‏ ای:صفی همچون بنیانی استوار..

     11- و اجعلنی‏ من انصاره و اشیاعه و الذابین عنه و اجعلنی من المستشهدین بین‏یدیه .... بنیان مرصوص در زیارت آن حضرت در روز جمعه آمده است: می‏خواهم که‏ خداوند مرا از یاری کنندگان تو بر ضد دشمنانت قرار دهد و در زمره هوادارنت، مرا از شهیدان در برابرت قرار دهد ان یجعلنی من الناصرین ‏لک علی اعدائک و المستشهدین بین یدیک فی جمله اولیائک

    در دعای عهد، می‏خوانیم:

    خدایا، به هنگام ‏ظهورش، مرا از قبر، برون آر، در حالی که کفن پوشیده و شمشیر آخته و نیزه برگرفته باشم و ندای آن دعوت‏گر در شهر و بیابان را لبیک گفته باشم

    در فرازی دیگر،عاشقانه و شهادت طلبانه، در زیارت آن موعود امتها و ذخیره الهی برای نجات بشریت، می‏ گوییم: خدایا... همچنانکه دلم‏ را به یاد مهدی آباد کردی و مرا زنده دل ساختی، سلاح مرا نیز در راه یاری او آخته ساز

    آری... این‏ است حماسه و روح (شهادت‏ طلبی)، که ائمه ما، در متن زیارتنامه‏ ها، به ما آموخته‏ اند ... آیا با تخریب قبر، می‏توان الهام معنوی و روحی را از تربت سیدالشهدا گرفت؟ آیا با حمله و هجوم به مزارات معصومین، می‏توان عقیده و ایمان به آنان را از مردم سلب کرد

    وارث پیامبران

    12- حضرت در آغوش پیامبر بزرگ اسلام (ص) به مدت 7 سال تربیت یافت و درباره امام حسین(ع) پیامبر مکرر فرموده: خدایا من حسین را دوست می دارم پس دوست بدار کسی که او را دوست می دارد

    و در جای دیگر مقام آن حضرت را به قدری بالا برده: حسین منی و انا من حسین (ا لاصابه ج11)

    پیامبر امام حسین را احیاء کننده شریعت خود و نگه دارنده‌ی قرآن و مکتب خود می داند و این مقام را بدست نیاورد جزء با پاسداری خالصانه‌ی حضرتش از اسلام و قرآن و نثار خون پاک و مقدسش در احیای دین جدش رسول الله (ص)

    امام حسین (ع) جلوه اوصاف پیامبران است وجود مبارک امام حسین (ع) که در آیینه‌ی قرآن و در عرصه گاه وجود پیامبر اسلام و در صفحه‌ی روشن بصیرت و بینش خود، همه پیامبران را با ارزش های وجودی آنان می دید سرا پا عاشق آنان شد و در دنیای باطنش همراه و همراز آنان گشت و از ارزشهای وجود آنان به شدت رنگ گرفت تا جایی که وارث آنان شد

    13- هنگامی که می گوییم حسین وارث پیامبران

    به این معنا نیست که آن حضرت از آن بزرگواران ارث مادی برده است بلکه به این معنا است که آن جلوه‌گاه حقیقت، همه‌ی ارزشهای الهی و معنوی آنان را به ارث برده است پربارترین و سنگین ترین ارثی که از پیامبران برای پس از خودشان باقی ماند ارزش های الهی و انسانی و فرهنگ ثمر بخش و پاکشان بود

    امام حسین (ع) از حضرت آدم (ع)، مقام خلافت، مقام علم همه‌ی اسماء، مقام هدایت و مقام کرامت را به ارث برد

    و از حضرت نوح، مقام تبلیغ و صبر و استقامت و دلسوزی و مهرورزی به بندگان خدا

    و از حضرت ابراهیم، مقام دوستی و دعا و تسلیم و امامت

    و از حضرت موسی، مقام پایداری و مبارزه سخت بر ضد ستمگران

    و از حضرت عیسی، مقام معنوی و باطنی

    و از پیامبر اسلام، همه‌ی ارزش های الهی

    و از علی (ع)، همه‌ی حقایق را به‌میراث برد و از طریق این ارث بری و همنشینی باطنی به جایی رسید که در زیارت وارث به آن حضرت خطاب می شود

    14- حسین(ع) وارث پیامبران

    اشهد انک الامام البر... الهادی المهدی گواهی می دهم که تو یقینا پیشوا، نیکوکار، اهل رضایت از حق، و پاک و پاکیزه، هدایت کننده، هدایت شده ای

    ابوهریره از مزدوران: رسول اکرم را دیدم در حالیکه حسن و حسین بر روی شانه های او بودند، فرمود : هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته, و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است

    امام حسین(ع) عصاره همه آموزه های الهی و تجسم و عینیت همه کمالات خداوندی است که پیامبران(ع) از آدم(ع) تا خاتم(ص) بدان دعوت کرده اند

    از این رو در زیارت وارث از مقام وراثت آن حضرت(ع) نسبت به همه پیامبران به ویژه پیامبران اولوالعزم که شاخص همه پیامبران الهی هستند، سخن به میان آمده است

    15- اگر بخواهیم امام حسین(ع) را در یک کلمه کامل بیان کنیم

    همان وارث پیامبران بودن ایشان است وارث کسی است که همه چیز را از گذشتگان خویش به ارث می برد امام حسین(ع) همه صفات، مأموریت ها و مقامات پیامبران پیشین را به ارث برده

    و به عنوان عصاره و تمام کمال آنان معرفی شده است بنابراین، هر آنچه در پیامبران دیگر به عنوان کمال می توان یافت، در ایشان به تمامیت یافت می شود

    و هرآنچه که پیامبران پیشین به عنوان مأموریت الهی خود انجام داده اند، ایشان آین را انجام داده و هرآنچه در پیامبران دیگر از سوی خداوند به عنوان مقام و منزلتی بیان شده است، در آن حضرت موجود می باشد

    16- چرا به امام حسین(ع) «ثار الله» می‌‌‌گویند؟

    «ثارالله» لقبی است که در زیارت معتبر عاشورا آمده است «ثار» در لغت هم به معنی خون آمده است، و هم به معنی طلب و انتقام گرفتن از خون کسی که به دست دیگران کشته شده است. (مقابیس اللغه، ج1)

    ثار الله از دو واژه«ثار» و «الله» تشکیل یافته و یکی از القاب امام حسین ع است که در زیارت عاشورا آن حضرت را با این لقب مورد خطاب قرارمی‌دهیم

    ثارالله: یعنی (طلب دمه الله) کسی که طالب خون او خداست و انتقام از قاتلین او را خداوند خواهد گرفت. (ابن المنظور، لسان العرب، ج4)

    ثارالله به کسی که خود و خویشانش در راه خدا کشته شوند نیز گفته می‌شود

    17- "ثار الله" . "وتر اموتور"

    مرحوم مجلسی نوشته است: وتر الله ای الفرد المتفرد فی الکمال من نوع البشر فی عصره الشریف او المراد ثار الله ای الذی الله تعالی طالبُ دَمِه و الموتور قتیلُ له، قتیلُ فلم یدرک بدمهِ یعنی فردی که از لحاظ رسیدن به کمال در دوران خویش یگانه و بی همتاست و یا مراد از آن همان ثار الله است که به معنی کسی است که طالب خون او خداوند است و موتور به معنای کشته شدن در راه خداوند و کشته‌ شده‌‌ای است که انتقام خونش را نگرفته باشند ( بحارالانوار)

    و احتمال دارد معنای ثارالله چنین باشد، خونی که صاحب آن خداوند است و ولیّ دم او خداوند است

    چون خون حسین (ع) در راه خدا و برای حفظ قرآن و تمامیت اسلام ریخته شده این خون و این شهیدان، خدائی هستند بنابراین انتقام آن نیز باید از طرف خداوند باشد‌

    18- انتقام خون حسین ع باید از طرف خداوند باشد

    چون امام حسین علیه‌السّلام حجت خداوند بر زمین و ولی مطلق حق بود و مردم او را کشتند

    بنا بر این خداوند انتقام حجتش را از قاتلین او خواهد گرفت

    و احتمال دارد به این معنا باشد که جان و خون امام حسین(ع) چنان متعالی و حقانی است که به خداوند استناد دارد و از شرافت ویژه‌ای برخوردار است

    مثل: بیت الله، یوم الله، ید الله، و ...

    19- لقب ثار الله را چه کسی به امام حسین ع داده؟

    این لقب در زیارت معتبر عاشورا آمده و چون سند زیارت عاشورا قدسی است و زیارت عاشورا که زیارت امام حسین ع است از طرف خداوند به ائمه رسیده

    و‌ آنرا پیامبر اکرم از جبرئیل گرفته و جبرئیل آن را از خداوند یاد گرفته است

    و از طریق معصومین به ما آموخته‌‌اند تا آن حضرت را زیارت کنیم(مفاتیح الجنان، و سید بن طاووس، اقبال) بر این اساس این لقب را خداوند به امام حسین علیه‌السّلام داده است

    20- یاد امام حسین ع نخستین کلام مهدی (عج)

    در کتاب های شیعه، در روایاتی چند به نخستین سخنان امام مهدی(عج) پس از ظهور اشاره شده از جمله محدث بزرگوار شیخ علی یزدی حائری(ره) روایتی را نقل می کند: زمانی که حضرت مهدی(عج) ظهور می کند، ما بین رکن و مقام می ایستد و پنج ندا می دهد و در این پنج ندا، خود را به جهانیان معرفی می کند

    حضرت ندا می دهد: آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده، بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین ع را تشنه کام کشتند، بیدار باشید که جد من حسین ع را عریان روی خاک افکندند آگاه باشید ای اهل عالم که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند

    حضرت در این سخنان، از امام حسین ع سخن گفته و یکی از دلایل قیام خود را گرفتن انتقام خون امام حسین ع می داند

    21- شب قدر و یاد امام حسین ع:

     شب قدر، شب امام زمان(عج) است و ملائکه و روح بر آن حضرت نازل شده تقدیر امور را در اختیار آن حضرت می گذارند پیشوایان معصوم ع در تفسیر سوره قدر فرموده اند: در این شب فرشتگان، مقدّرات یک سال را نزد ولیّ مطلق زمان آورده، بر او عرضه و تسلیم می کنند

    در چنین شبی یاد امام حسین ع در دل ها زنده می شود چرا که یکی از اعمال مستحبی شب قدر، زیارت امام حسین ع است برای زائران امام حسین ع در ماه مبارک رمضان، بویژه در شب قدر، پاداش‌های بزرگی وعده داده شده است

    22- دعای ندبه و یاد امام حسین ع:

    یکی از دعاهای بسیار مهم و با ارزش، دعای ندبه است که با خواندن آن، با حضرت تجدید عهد و پیمان می کنند بخش عمده و چشمگیر این دعا، پناه بردن به حضرت مهدی(عج) و تأسف از غیبت و دردمندی، از فراق آن بزرگوار است بخش هایی از این دعا هم به جد بزرگوار امام زمان(عج) سالار شهیدان مربوط می شود

    ندبه کنندگان مهدی(عج)، منتظران منتقم آل محمدند تا تقاص خون به ناحق ریخته شده فرزند فاطمه س را بگیرد و موجب شادی رسول خدا ص شود صبح جمعه و دعای سوزان ندبه، در فراق امام زمان(عج) و یاد سید الشهدا ع است و چه بسا همین یاد امام حسین ع، اثری ژرف در صدق و صفای دعاکننده بر جای نهد

     تاثیر نهضت عاشورا بر بیداری اسلامی

     در طول تاریخ افرادی بوده اند که برای مبارزه با بی عدالتی جانفشانی کرده و گاه حتی موفق هم بوده اند اما فقط نام و نشانی از آنان در تاریخ باقی مانده و به مرور زمان خاطره رشادت های آنان از اذهان مردم پاک شده است ولی به راستی چه اتفاقی می تواند سبب شود تا قیام عاشورای امام حسین(ع) پس از این همه سال زنده و جاوید بماند و بهترین و مناسب ترین الگوی عملی و اخلاقی دیگرقیام ها در طول تاریخ تا به امروز علیه ظلم و ستم و بیدادگری باشد؟ ما برای اینکه چنین درختی را خواستند قطع کنند و بریدند، اشک می ریزیم و ناله می کنیم... در جریان سیدالشهدا، در حقیقت انسان برای مظلومیّت عدل و عقل اشک می ریزد. با این حال باید اذعان کرد بیداری اسلامی که اینک اغلب کشورهای اسلامی را در برگرفته است نشأت یافته از انقلاب اسلامی ایران است که سرچشمه حقیقی خود را از نهضت عاشورای امام حسین(ع) اخذ کرده است. این اعتقاد اگرچه در بدو آغاز تظاهرات های مردمی منطقه دور از ذهن بسیاری از دولتمردان آن بود اما بسیاری از کارشناسان سیاسی و افرادی اعم از نخست وزیر رژیم صهیونیستی به این مساله اشاره و اعتراف کردند که احتمال وقوع انقلاب اسلامی و مردمی، مشابه انقلاب ایران محتمل است.

     بستر تحرکات اسلام گرایانه در روز عاشورا و توسط امام حسین (ع) پایه ریزی شده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تظاهرات های مردمی نشان دهنده این بود که مردم چقدر به اعتقاداتشان پایبندند مخصوصا نهضت امام حسین(ع) نه تنها در ایران بلکه در کشورهای شیعی و مسلمانی که به ائمه معصومین اقتدا می کنند به عنوان الگو پیش روی مردم قرار دارد و به همین علت حزب الله لبنان و گروه های جهادی دیگر شکل گرفته است. فداکاری و از خودگذشتگی که امام حسین و یاران وفادارایشان داشتند الگوی خوبی بود و این که همه موجودی خود را به صحنه نبرد بردند و تا از ارزش های اسلامی و الهی که پیامبر اعظم(ص) مبنای آن را در جامعه گذاشته بودند محافظت کنند که مهم ترین آن امر به معروف و نهی از منکر بود، باید مورد احترام و اقتدا قرار گیرد.

     این روزها با تحولات خاورمیانه شاهدیم که چه جوامع شیعه و چه اهل تسنن در منطقه خاورمیانه ایثار و فدارکاری و از خود گذشتگی که نشأت گرفته از نهضت عاشورا بود را الگو قرار داده اند و با نثار جانشان به دنبال کوتاه کردن دست استکبار و ظلم و جور حاکمان در کشورشان هستند. الگو گرفتن از نهضت عاشورا را برای جاری کردن خواست خدا و آیین اسلام در جوامع مختص مسلمانان نمی داند. انقلاب امام حسین (ع) و یاران وفادار ایشان پیامی فراگیر و بسیار شفاف و روشن برای همه ملت های مسلمان و همچنین ملت های آزادیخواه و تحت ستم جهان داشت. الگوپذیری قیام عاشورای حسینی فقط به کشورهای اسلامی اختصاص ندارد بسیاری از ملت های آزادیخواه و غیر مسلمان جهان نیز از قیام حسینی الگو گرفته اند.

     پیام جاوید قیام امام حسین(ع):

     پیام قیام با شکوه سیدالشهداء (ع) منحصر به آن زمان نیست, بلکه این پـیام پـیامى جاوید و ابـدى است, هرجا و در هر جامعه اى که به حق عمل نشود, و از بـاطل خوددارى نشود, بدعتها زنده, و سنتها نابود شود, هرجا که احکام خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار کنند, در هر جـامعه اى که ویژگى هاى جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه, جامعه اى یزیدى بوده , و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنها, کارى حسینی خواهد بود. امام سال‌ها قبل از قیام عاشورا یکى از مسائلى که سخت بر آن تکیه و پافشارى نمود افشاگرى علیه چهره فاسد و نقاب‌دار معاویه و همین طور بیان رسوائى‏ها و مفاسد یزید ملعون بود، امام حسن ع هم توطئه‏اى شوم معاویه، باعث شهادتش شد. .

     سیاست به سبک عاشورا

     عاشورا گرچه در ظاهر خود، احساسی‌ترین اتفاقی است که دل را درگیر مظلومیت خویش می‌کند و به عزای خویش، شوری در دل برمی انگیزد که تا همیشه تاریخ خاموش نمی‌شود اما واقعیت آن است که در بطن این واقعه و در اوج شور احساسی و عاطفی کربلا، سیاسی‌ترین اتفاق عالم، با همه مختصات یک قیام اسلامی، رقم می‌خورد؛ اتفاقی که یک سوی آن، پلیدی سیاست، با همه دنیازدگی دیانت یزید، تمام قد ایستاده و خودنمایی می‌کند و یک سو پاکی سیاست، سیاست انقلابی برخاسته از معصومیت دیانت حسین بن علی ع، به مقابله برخاسته تا در میانه کارزار نبردی خونین، برای همه آنانی که قرار است دل به سیاست اسلامی بسپارند، الی الابد، پندها و پیام‌هایی را مخابره کند. برای اهل سیاست، چه آنان که قرار است در پست و منصبی باشند، چه توده مردم که به هر روی نمی‌توانند جدای از سیاست و حواشی آن باشند، عاشورا خزانه پیام‌هایی است که راه درست بودن را پیش پایشان می‌گذارد.

    نپذیرفتن ولایت طاغوت

     اولین پیام عاشورا، نپذیرفتن ولایت طاغوت است. برای یک مسلمان حقیقی، ذلتی بالاتر از این نیست که دل به حکومت طاغوت بسپارد و در برابر ظلم حاکم جور، در سستی و رخوت و ذلت، تن به سکوت سپارد. این دل نسپردن به حکومت طاغوت، فراتر از آن است که فقط در قلمرو جغرافیای ذهنی و اعتقادی باشد؛ یعنی صرف قبول نداشتن قلبی، کفایت نمی‌کند، بلکه لازم است که با آماده شدن حتی اندک تجهیزات و نفرات، قیام عملی علیه حاکم جور صورت پذیرد. سرسپردن به حکومت طاغوت، کم کم انسان را از راه اسلام دور می‌کند؛ چه آنکه حاکم طاغوت توجهی به اجرای احکام اسلامی در جامعه نداشته و چه بسا به مخالفت با اجرای آن هم برخیزد.

      خدامحوری در سایه امر به معروف پیامهای تربیتی نهضت حسینی (ع

     هضت پرافتخار حسینى، منبع لایزال معارف الهى و معنوى است که در پرتو مصباح هدایت وجود مقدس سید الشهداء ع و در سایة سفینة نجات حضرت، تشنگان حقیقت و پویندگان طریقت را به ساحل سعادت رهنمون است. نهضت امام حسین ع قضیه‌ای شخصی نیست و هیچ گاه در محدودة زمان و مکان خاصی محصور نمانده است، بلکه همانند سایر اولیای بزرگ الهی، جریانی تاریخی است که سنت الهی محسوب می‌شود، از این رو یقیناً دارای پیام است؛ زیرا سنت‌های الهی بر همگان و در همه عصر‌ها و نسل‌ها جاری است و محدود به زمان و مکان مخصوص و افرادی خاص، نیست. کلام خود آن حضرت به صراحت بیانگر "فراگیر بودن پیام نهضت عاشورا" است؛ آنجا که می‌ فرماید: "مثلی لا یبایع مثله؛ کسی که مانند من فکر می‌کند با کسی که مانند یزید فکر می‌کند، بیعت نمی‌کند". این سخن حضرت نشان می‌دهد که نهضت عاشورا، یک سنت الهی بوده است نه جریان شخصی؛ چراکه آن حضرت سخن از "مثل خود" و "مثل یزید" دارد نه از "شخص خود" و "شخص یزید". * نهضت امام حسین (ع) نیز در راستای اهداف انبیاء الهی و به منظور احیای دین خدا بوده است، همان گونه که خود آن حضرت در وصیت‌نامة رسمی‌اش به محمد بن حنفیه، پس از آنکه انگیزه‌هایی چون هوی و هوس و کسب مقام را از قیام خود دور دانست، راز نهضت خود را ادامة راه رسول اکرم (ص)و امیرالمؤمنین علی (ع) بیان داشتند: "من تنها به انگیزة اصلاح در امت جدّم بپا خاستم، می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدّم و پدرم علی ع رفتار نمایم".

     و فریضه‌ای که قرآن، هلاکت و انقراض اقوام پیشین را به سبب فراموش کردن آن معرفی کرده است(هود: 116). همچنین دربارة آن گروه از بنی اسرائیل که مورد لعن پیامبرانی چون حضرت داوود و عیسی (ع) قرار گرفتند، می‌فرماید: "کانوا لا یَتَناهَوْنَ عنْ منکَرٍ فَعَلوه لَبِئْسَ ما کانوا یَفْعَلون؛ آنان از اعمال زشتی که انجام می‌دادند یکدیگر را نهی نمی‌کردند، چه بد کاری انجام می‌دادند"(مائده: 79). در آیه‌ای دیگر خداوند اجرای این اصل را به صورت گسترده از ویژگی‌های امت اسلامی به عنوان "امت برتر" دانسته، می‌فرماید: "کنتُم خَیرَ أمَةٍ اُخْرِجَت للنّاس تأمُرونَ بالمَعروفِ و تَنْهَوْنَ عنِ المُنْکَر و تُؤمِنونَ بالله؛ شما بهترین امتی بودید که برای مردم پدید آمدید. (چه اینکه) امر به معروف می‌کنید و نهی از منکر و به خدا ایمان دارید"(آل‌عمران: 110). مطابق آیة شریفة فوق، دعوت به خدا محوری، پرستش خدا و اطاعت از او که در سرلوحة برنامة انبیای الهی بوده، در سایة امر به معروف و نهی از منکر حاصل می‌شود. از این روست که امام حسین (ع) نیز که همانند پیامبران الهی هدفی جز دعوت مردم به پرستش خدا و احیای سنت رسول اکرم نداشت، امر به معروف و نهی از منکر را مهمترین انگیزة قیام خود جهت احیای دین خدا بیان می‌فرماید. بنابراین خدامحوری، امر به معروف و نهی از منکر و تلاش جهت احیای دین خدا و مبارزه با بدعت‌ها، از مهمترین پیامهای تربیتی نهضت حسینی به شمار می‌رود.

     

    زمینه های قیام عاشورا(2)

    زمینه های قیام عاشورا(2)

    ـ دقت علی(علیه السلام) در اجرای احکام و حدود الهی

    ـ هدف علی(علیه السلام) ، ارائه الگوی حکومت اسلامی

    بسم اللّه الرحمن الرحیم

    الحمدللّه ربّ العالمین، والصّلوة والسّلام علی سیّد الانبیاء والمرسلین، أبی القاسم محمّد وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین. اللّهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیاً وحافظاً وقائداً وناصراً ودلیلا وعیناً حتی تسکنه أرضک طوعاً وتمتعه فیهاً طویلا. السلام علیک یا ابا عبد اللّه وعلی الارواح التی حلّت بفنائک.

    فرارسیدن ایّام شهادت آقا ابی عبد الله را به پیشگاه مبارک ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ مقام معظم رهبری، مراجع بزرگ تقلید، و همه شیعیان مکتب حسینی تسلیت عرض کرده و از خداوند متعال درخواست می‌کنیم، در دنیا و آخرت دست ما را از دامان ابی عبد الله کوتاه نفرماید.

    در جلسه گذشته سؤالی مطرح شد که ممکن است در ذهن بسیاری از جوانان و نوجوانان وجود داشته باشد، و آن سؤال این بود که، چگونه مردم مسلمان با این که به دین اعتقاد داشتند، نماز خوان بودند، روزه می‌گرفتند، اهل جهاد بودند، بسیاری از ایشان در جنگ ها شرکت کرده بودند، و حتی بسیاری از آن ها، و یا لااقل اکثرشان، سال ها در محضر امیرالمؤمنین(علیه السلام) ، و یا در بعضی از جنگ ها با آن حضرت و در رکاب آن حضرت بودند، با همه این تفاصیل چگونه عده ای حاضر شدند حسین بن علی(علیه السلام) را با آن شرافت، عزت و محبوبیتی که داشت به این صورت فاجعه آمیز به شهادت برسانند؟

    برای این که مسأله تا حدی روشن شود، باید به عقب برگردیم و تاریخ صدر اسلام را مرور کنیم. لذا شب گذشته به وضعیت کشور اسلامی در زمان معاویه، بعد از شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا زمان ـ به اصطلاح ـ به خلافت رسیدن یزید، اشاره کوتاهی کردم. اجمال مطلب این بود که، معاویه در میان شخصیت های معروف آن عصر از هوش سرشاری برخوردار بود، به طوری که او را «داهیة العرب» می‌گفتند، و حتی آن قدر سیاست، هوش، فراست و تدبیر او معروف شده بود که می‌گفتند علی سیاست معاویه را ندارد، وگرنه می‌توانست بر او پیروز شود! و کار به دست معاویه نمی‌افتاد! و شاید در همین رابطه بود که مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «لَولا کراهیَةُ الغَدرِ لَکُنتُ مِن أَدهی النّاسِ»1 به خدا قسم معاویه از من باهوش تر، با تدبیرتر و با سیاست تر نیست، ولی تقوا جلوی من را گرفته و نمی‌توانم هر کاری را انجام دهم.

    دقت علی(علیه السلام) در اجرای احکام و حدود الهی

    در این جا نکته ای را به عنوان جمله معترضه عرض کنم؛ ممکن است در اذهان ساده این شبهه مطرح می‌شود که، اگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) با معاویه، یا با سایرین، مقداری مماشات کرده بودند، کار به این جا نمی‌کشید. امروزه برای تضعیف مقام ولایت به طور کلی، و مقام عصمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)به طور خاص، خیلی می‌کوشند تا خدشه هایی در رفتار آن ها وارد کنند، شبهه هایی ایجاد کنند، تا نسل آینده ما آن ایمان عمیق را به عصمت و برتری آن ها در همه شؤون نپذیرند. در این راستا این شبهه را اقا می‌کنند که شاید یک راه بهتری هم بوده و شاید این بزرگواران در برخی موارد اشتباه کرده اند. «شاید» که مطرح شد، فتح باب می‌شود، آن گاه زیر سؤال بردن همه چیز امکان پذیر می‌شود. همچنان که الان این گونه کارها را انجام می‌دهند.

    خوب، ممکن است شبهه به این صورت مطرح شود (البته من را به خاطر این که شبهه را ترسیم می‌کنم معذور بدارید) برای این که شبهه را تبیین کنم ناچارم مقداری توضیح بدهم، انشاء الله بعد از طرح شبهه جواب آن را به روشنی عرض خواهم کرد.

    مثلاً در مقام شبهه به این صورت می‌گویند که زمانی که مردم آمدند و با علی(علیه السلام) ، با آن هجوم عجیب و بی سابقه بیعت کردند،که خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) از آن بدین گونه تعریف می‌فرماید که نزدیک بود حسنین(علیهما السلام) زیر دست و پا بمانند، در بین مردم کسانی آمدند با حضرت بیعت کردند که شخصیت های برجسته آن روز بودند، به عنوان نمونه طلحه و زبیر آدمهای معمولی نبودند. همان گونه که می‌دانید، خلیفه دوم شورای شش نفره ای را تعیین کرده بود، که بعد از او این هیأت شش نفره از بین خودشان خلیفه را انتخاب کنند. طلحه و زبیر دو نفر از این افراد بودند. این ها کسانی بودند که خودشان کاندیدای خلافت بودند، و آمدند با علی(علیه السلام) بیعت کردند.

    کسانی این گونه القاء شبهه می‌کنند: خوب بود علی(علیه السلام) این ها را دعوت می‌کرد و از آن ها دلجوئی به عمل می‌آورد، هدیه ای به آنان می‌داد، هنگامی که از او وقت ملاقات می‌خواستند، فوراً به آن ها وقت می‌داد، از آنان پذیرایی می‌کرد، به خاطر این که بیعت کرده بودند با آن ها می‌نشست و می‌گفت: برادران عزیزم! خیلی خوش آمدید! من این مقام را از شما دارم. شما بودید که از من حمایت کردید و من به خلافت رسیدم، از شما متشکرم! خوب، چه ایرادی داشت این گونه چرب زبانی کند، بعد هم برای ایشان شامی مهیا می‌کرد و به ایشان سور می‌داد. حضرت که می‌دانست این ها چه خیالی در سر دارند، لااقل احتمال آن را می‌داد، اگر نگوییم علم امامت داشت و از کارهای آینده آن ها با خبر بود، روحیات ایشان را می‌شناخت و می‌دانست چگونه انسان هایی هستند، این احتمال را می‌داد که اگر با آن ها مماشات نکند، جنگ جمل را به راه می‌اندازند، حداقل احتمال این مسأله را می‌داد. خوب بود برای این که چنین نشود، این همه خونریزی و جنگ رخ ندهد، و نیروها از بین نرود ـ و به جای آن ممکن بود این نیروها برای بازسازی کشور، به کار گرفته شده و پیشرفت اقتصادی حاصل شود ـ به ایشان می‌گفت بیایید با یکدیگر همکاری و همفکری کنیم، شما طرحی تهیه کنید، ما هم بررسی می‌کنیم. یا حتی بخشی از مملکت در اختیار شما باشد و شما آن را اداره کنید، اگر شما ولایت کوفه و بصره را می‌خواهید، ارزانی شما. اگر شام و مصر را می‌خواهید، ما مضایقه ای نخواهیم داشت، با هم همکاری می‌کنیم. به این صورت با آن ها صحبت می‌کرد، بعد هم بخشی از بیت المال را در اختیار آن ها قرار داده، دست ایشان را باز می‌گذاشت، این ها اگر کمی از بیت المال سوء استفاده می‌کردند، بهتر از این بود که مقدار زیادی از بیت المال برای جنگ و خونریزی هزینه شود. این تفکر سیاست مدارانه ای است که آن زمان در میان برخی مردم شایع بود، و این گلایه ها را از علی(علیه السلام) داشتند. همین افراد بودند که می‌گفتند: علی سیاست ندارد، و یا این که سیاست معاویه بیش تر است. و همین حرف ها بود که دل علی(علیه السلام) را می‌سوزاند، و حتی دوستان خودش را هم نمی‌توانست قانع کند.

    از وضعیت معاویه هم که آگاه بود و می‌دانست چه عنصر خبیثی است و چه سیاستی دارد،چگونه مردم را رام کرده و بر گرده آن ها سوار شده است؟ به چه نحوی اموال مسلمان ها و بیت المال را در اختیار گرفته و سخاوتمندانه، صدها هزار و گاهی حتی میلیون ها درهم و دینار به افراد مختلف جود و بخشش می‌کند؟! اگر علی(علیه السلام) تا حدودی با این گونه شخصیت ها کنار آمده و مماشات می‌کرد بهتر بود و جنگ ها و خونریزی ها و صرف هزینه های فراوان برای آن ها اتفاق نمی‌افتاد.

    آیا مشابه این القائات را امروزه درباره حضرت امام(قدس سره)، یا درباره مقام معظم رهبری نشنیده اید؟ آیا نشنیده اید که گفته می‌شود اگر درباره فلان شخص اندکی مدارا می‌شد کار به این جا نمی‌کشید؟ هنوز این شبهات درباره سیاست علی(علیه السلام) هم مطرح است. البته ممکن است در پاسخ این شبهات بگوییم، حضرت امیر(علیه السلام) از علم امامت برخوردار بودند و یا خدا به ایشان امر کرده بود که چنین کند، آیا می‌خواهید از امر خدا تخلف کند؟ در این صورت جوابی تعبدی را مطرح کرده ایم. ما معتقدیم امام(علیه السلام) معصوم است و خطا نمی‌کند، مطابق آنچه خدا امر فرموده عمل می‌کند. وظیفه اش به همان صورت بوده است. این جواب برای ما تا حدودی قانع کننده است. اما این گونه جواب دادن، نوجوان امروزی را که تحت تأثیر این شبهات واقع شده، قانع نمی‌کند؛ باید جواب روشن تری ارائه کنیم.

    در این جا من از هم لباس های خودم این گلایه را دارم که چرا ما آن گونه که باید و شاید در مورد مسائلی از این قبیل که مورد حاجت است، کار نکرده ایم، و جواب مناسبی که همه بتوانند درست بفهمند، درک و قبول کنند، یا تهیه نکرده ایم و یا اگر تهیه کرده ایم، منتشر نکرده و در دسترس جوان هایمان قرار نداده ایم.

    باید جواب روشنی به این سؤال بدهیم که چرا علی(علیه السلام) بر اساس سیاست لبخند و مماشات، و با انعطاف عمل نکرد؟ تا به این حد سخت می‌گرفت و می‌گفت من حتی یک روز هم اجازه نمی‌دهم معاویه حکومت کند. اگر من خلیفه هستم حق ندارند این اقدامات را انجام دهند. همان زمان معاویه طلحه و زبیر را نزد خود می‌پذیرفت. طلحه و زبیر از افراد معمولی نبودند، بلکه دو نفر از بزرگ ترین شخصیت های عالم اسلام و کاندیدای خلافت بودند. وقتی این دو مهمان علی(علیه السلام) می‌شوند، او چراغ را خاموش کرده، چراغ دیگری را روشن می‌کند. می‌پرسند چه شد؟ این چراغ با چراغ دیگر چه فرقی داشت؟ علی(علیه السلام) در جواب می‌گوید: چراغ اول به بیت المال تعلق داشت و من مشغول رسیدگی به حساب بیت المال بودم، لذا از چراغ بیت المال استفاده می‌کردم، در حالی که شما می‌خواهید در مورد مسائل شخصی و خصوصی حرف بزنید؛ من حق ندارم از چراغی که مربوط به بیت المال است استفاده کنم. طلحه و زبیر با خود گفتند علی(علیه السلام) حاضر نیست چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کند، در حالی که ما دو شخصیت بزرگ اسلامی هستیم، و می‌خواهیم با او در مورد مسائل و مصالح کشور اسلامی صحبت کنیم ـ البته از دید آن ها این گونه بود ـ و او نمی‌پذیرد چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کنیم، چگونه می‌توان با او از در دوستی در آمد؟

    این افراد در زمان خلیفه پیشین استفاده های زیادی کرده بودند، املاک و ثروتهای فراوانی تصاحب کرده بودند! غلامان و کنیزانی به تملک خود درآورده بودند! و در مورد آن ها داستان هایی نقل شده است؛ و اکنون با این گونه سختگیری های امیرالمؤمنین(علیه السلام) مواجه شده اند.

    به نظر شما جواب این سؤال چیست؟ آیا جوابی غیر از این هست که علی(علیه السلام) معصوم بود و هر کاری که انجام می‌داد طبق دستور خدا بود؟ ما چه جواب روشنی می‌توانیم بدهیم که یک جوان را قانع بکند؟

    پاسخ به سوالات شرعی مخاطبان درباره احکام عزاداری

    مطابق با فتاوای رهبر انقلاب صورت می‌گیرد:

    1. با توجه به این که برگزاری مراسم شبیه خوانی از سنت های قدیمی است و گاهی اثر مثبتی در دل های مردم دارد، حکم آن چیست؟

    اگر مراسم شبیه خوانی، مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشد و با توجه به مقتضیات زمان، باعث وهن مذهب حق هم نشود، اشکال ندارد؛ ولی در عین حال، بهتر است به جای آنها، مجالس وعظ، ارشاد، ذکر مصائب حسینی و مرثیه خوانی برپا شود.

    2. استفاده از آلات لهو و موسیقی، در مراسم عزاداری، چه حکمی دارد؟

    اگر از آلات مشترک باشد، استفاده از آن به صورت غیرلهوی و به منظور منافع حلال و مشروع، اشکال ندارد و در غیر این صورت، جایز نیست و تفاوتی بین مراسم عزاداری و جشن وجود ندارد.

    3. آیا نواختن شیپور، نی و فلوت در تعزیه اشکال دارد؟

    نواختن آلات موسیقی به صورت «مطرب» و «لهوی» و مناسب مجالس گناه و خوش گذرانی، حرام است و تفاوتی میان مراسم جشن و عزاداری نیست.

    تبصره: برخی مراجع تقلید (مکارم، سیستانی، تبریزی، نوری و وحید)، قید طرب انگیزی را شرط نمی دانند.

    4. آیا قمه زنی جایز است؟

    با توجه به این که قمه زدن در زمان حاضر، به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچ گونه توجیه قابل فهم، باعث وهن و بدنام شدن مذهب شیعه است، باید از آن خودداری گردد.

    5. چنانچه در عصر حاضر در مورد قمه زنی نذری وجود داشته باشد، وظیفه چیست؟

    چنین نذری صحیح نیست.

    تبصره: نذر، شرایطی دارد و یکی از آنها این است که متعلق آن باید امر ناپسندی نباشد و قمه زدن در شرایط حاضر، امر ناپسندی است.

    6. استفاده از زنجیرهایی که دارای تیغ هستند، چه حکمی دارد؟

    اگر استفاده از زنجیرهای مزبور، موجب وهن مذهب شود و یا باعث ضرر بدنی قابل توجهی گردد، جایز نیست.

    7. برهنه شدن در هنگام عزاداری، چه حکمی دارد؟

    اشکال ندارد.

    8. آیا جایز است در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام، مردان با حضور زنان لخت شده، عزاداری کنند؟

    اگر باعث مفسده شود، اشکال دارد و بر زنان واجب است که از نگاه کردن به بدن نامحرم اجتناب کنند.

    9. در برخی موارد مرثیه خوانی و یا مداحی زنان در مجلس خودشان، به گونه ای است که صدای آنان با بلندگو به گوش مردان رهگذر می رسد؛ آیا این عمل جایز است؟

    اگر صدای آنان موجب لذت بردن مردان و تحریک شهوت گردد، جایز نیست.

    10. اگر بعضی از واجبات به سبب شرکت شخص در مجالس عزاداری از او فوت شود (مثلاً نماز صبح قضا شود)، آیا بهتر است بعد از این در این مجالس شرکت نکند یا این که عدم شرکت او باعث دوری از اهل بیت علیهم السلام می شود؟

    بدیهی است که نمازِ واجب، مقدم بر فضیلت شرکت در مجالس عزاداری اهل بیت علیهم السلام است و ترک نماز و فوت شدن آن به بهانه شرکت در عزاداری امام حسین علیه السلام، جایز نیست؛ ولی شرکت در عزاداری به گونه ای که مزاحم نماز نباشد، از مستحبات مؤکد است.

    11. آیا نماز جماعت اول وقت مهم تر است یا ادامه عزاداری امام حسین علیه السلام؟

    نماز جماعت مقدم است؛ همان طوری که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، هنگام ظهر، نماز را اقامه کرد. از این رو، باید پیروان اهل بیت در همه حال سعی کنند تا آن جا که ممکن است، نمازها را اول وقت و به جماعت بخوانند.

    12. آیا در ماه محرم، اعمالی مثل عقد و عروسی، بندانداختن و رنگ کردن موها و آرایش زنان اشکالی دارد؟

    اگر توأم با معصیت و یا هتک حرمت ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام نباشد، اشکال ندارد؛ ولی سزاوار است که مسلمانان غیرتمند، سعی کنند این گونه مراسم را در ماه های دیگر و ایام متناسب با آن، برگزار کنند.

    13. اخیراً تعدادی از مداحان، در مجالس خود، الفاظ و اشعاری را به کار می برند که به نظر می رسد بی احترامی به اهل بیت علیهم السلام و یا حتی مغایر با اصول اعتقادی ماست. از جمله [با عرض پوزش] «ما گله ایم و چوپان، امام حسین علیه السلام است»، «ما سگ اهل بیت هستیم» و [صدای سگ هم در می آورند] و... حکم خواندن این اشعار، شنیدن نوار آنها و رفتن به این گونه مجالس چیست؟

    آیة الله بهجت: تمام این امور اشکال دارد و جایز نیست؛ ولو به عنوان ثانوی.

    آیة الله تبریزی: استفاده از الفاظ و تعابیری مثل آن چه در سوءال ذکر شده - هر چند گوینده ظاهراً آن را قصد نکرده باشد - به جهت این که موجب وهن بر اهل بیت علیهم السلام و مورد سوء استفاده دشمنان و بهانه گرفتن آنها برای متهم کردن شیعه می باشد، جایز نیست. ائمه علیهم السلام به ما فرموده اند: «کونوا لنا زَیناً و لا تکونوا علینا شَینا». شیعیان باید با عمل به طاعات و اجتناب از معاصی و مراعات احترام ائمه علیهم السلام، زینت اهل بیت علیهم السلام باشند؛ نه این که با کار ناشایست، موجب عار اهل بیت علیهم السلام گردند. ائمه هدی علیهم السلام از کسی نخواسته اند خودش را به صورت سگ درآورد. اینها کارهایی است که ائمه علیهم السلام از آن بیزارند.

    آیة الله خامنه ای: گفتن این جملات، جایز نیست و باید از ترویج این افراد و این گونه جلسات، پرهیز گردد.

    آیة الله سیستانی: باید از جملات نامناسب اجتناب شود.

    آیة الله صافی گلپایگانی: واضح است که مطالب مذکور در سوءال، کفرگونه و خلاف شرع بیِّن است. برگزاری مجالس به نام امام حسین علیه السلام و گفتن مطالب مذکور و خرید و فروش نوارهایی که چنین مضامینی در آنها ضبط شده، حرام و خلاف شرع است.

    آیة الله فاضل لنکرانی: این امور به طور کلی جایز نیست و این گونه مجالس، نباید برگزار شود.

    آیة الله مکارم شیرازی: گفتن این کلمات کفرآمیز یا وهن آور، حرام است و امام حسین علیه السلام از این کارها بیزار است و گویندگان باید فوراً توبه کنند.

     

    عوامل و زمینه های تحریفات عاشورا

    /

    مدیر موسسه معارف وحی و خرد در مصاحبه با رادیو قرآن  که در روز شنبه ۲۰/۹/۱۳۸۹ انجام گرفت ، بر این نکته تاکید کرد که سه عامل اصلی در پیدایش و گسترش تحریفات عاشورا نقش داشته است که عبارتند :

    ۱. غرض ورزی ؛ بر این اساس شماری از مورخان عمداً کوشیدند عاشورا را به گونه ای ترسیم کنند که مفاهیم بلند آن تحت الشعاع قرار گیرد . راستی چرا باید ملا حسین کاشفی که خود شیعه نیست با تدوین کتاب «روضه الشهداء» نخستین مروج تحریفات عاشورا باشد ؟!

    ۲. غفلت محققان شیعه ؛ به نظر می رسد که ضعف تحقیقات در بخش گزارش های تاریخی رخدادهای کربلا و نیز ضعف و خلأ های موجود در تحلیل درست این حوادث ، زمینه را برای راهیافت تحریفات در زمینه نهضت سالار شهیدان فراهم کرده است . تا آن جا که به قول شهید مطهری شاعری توانمند و خوش سخن همچون محتشم کاشانی تنها از نگاه حزن و ماتم به کربلا می نگرد و جنبه های حماسی آن را از اساس از یاد می برد .

    ۳. اسطوره پردازی ؛ این عامل بیشتر به عموم مردم بر می گردد که دوست دارند شخصیت های محبوب خود را بیش از آن چه باید ، معرفی نمایند . از این جهت دیده می شود که در باره جنگاوری برخی از یاران سالار شهیدان همچون عباس (ع) ، بسیار فراتر از واقعیت های تاریخی غلوّ می شود و البته برخی از مداحان نیز در این زمینه نقش داشته و دارند .

    زمینه های قیام عاشورا(4)

    ـ علل انفعال جامعه در برابر فعالیت های معاویه

    خودداری از بذل مال در راه خدا

    سستی در جانفشانی برای دین

    تأثیر روابط قومی و گروهی 

    علل انفعال جامعه در برابر فعالیت های معاویه

    با توجه به این که شرایط تاریخی کم و بیش قابل تکرار است و موارد مشابه آن نیز در دوران های دیگر واقع می‌شود، به دنبال سؤال قبلی سؤال دیگری به این صورت مطرح می‌گرددکه، درست است معاویه از ابزار تبلیغات توأم با فریب مردم و تحریف حقایق و در واقع ترور شخصیت ها از یک سو و با حربه تهدید و تطمیع از سوی دیگر فعالیت کرد، اما چرا مردم فریب خوردند و تحت تأثیر تهدیدها و تطمیع ها قرار گرفتند؟ این سؤال در واقع روی دیگر سکه سؤال قبل است، یعنی یکی فعل و دیگری انفعال است، بنی امیه اثر گذار و مردم اثر پذیر بودند. آن ها فاعل این تبلیغات، تهدیدها و تطمیع ها بودند و مردم در برابر آن ها منفعل بودند. در شب های گذشته، جهت مربوط به فاعلیت بنی امیه را عرض کردم. جهت دیگر سؤال این است که علت انفعال مردم چه بود؟ خوب، آن ها فریب می‌دادند، اما چرا مردم فریب خوردند؟ او تهدید می‌کرد، اما چرا مردم تحت تأثیر تهدیدها واقع شدند؟ این سؤال بیش تر از این جهت برای ما اهمیت دارد که ممکن است، با توجه به جواب آن، خود را آماده کنیم تا اگر خدای ناکرده شرایطی مشابه آن شرایط پیش آمد و دشمنان اسلام با استفاده از همان حربه ها خواستند مسیر صحیح انقلاب را تغییر دهند، آگاهانه واکنش نشان دهیم و سعی کنیم منفعل نشویم. البته این بدان معنا نیست که فقط زمانی می‌باید خودمان را آماده کنیم که معاویه و یزید یا شمر، عمر سعد و ابن زیاد دیگری پیدا شوند.

    حوادث تاریخی عیناً تکرار نمی‌شود، بلکه مشابه آن ها اتفاق می‌افتد. شاید این مطلب را شنیده باشید که طبق روایتی که شیعه و سنی با اسناد متعدد نقل کرده اند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)فرمودند: آنچه در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است در امت من هم اتفاق خواهد افتاد. پیامبر(صلی الله علیه وآله)این جمله را اضافه کردند که «حَتّی لَو دَخَلُوا جُحرَ ضَب لَدَخَلتُمُوه»1 اگر بنی اسرائیل وارد سوراخ سوسماری شده باشند، شما هم داخل آن خواهید شد. روایت به این معنا نیست که حتماً فرعونی در این زمان پیدا خواهد شد و خواهد گفت «أَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی»،2 تا امت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز به فرعونی که در زمان موسی بود مبتلا شوند، یا حتماً قارونی پیدا خواهد شد که آن ثروت عظیم را داشته باشد و مردم مانند آن زمان به قارون دیگری مبتلا شوند و یا این که حتماً سامری دیگری خواهد بود و بتی به شکل گوساله می‌سازد و مردم را به پرستش آن وادار می‌کند. دقیقاً همانند آن اتفاقات تکرار نمی‌شود، ولی وقایعی که از همان روح برخوردار است و شباهت های تامی به آن جریان ها دارد، اتفاق می‌افتد. در خصوص این بحث، مناسب است در جای خود نمونه هایی از وقایع صدر اسلام تا به حال که مشابه آن قبلا در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است ذکر شود. لذا، این که می‌گوییم آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاده، ممکن است بعدها نیز واقع شود، به این معنا نیست که همان جریانات عیناً تکرار می‌شود. مثلاً، در شام معاویه ای پیدا می‌شود که قصد دارد فرزندش را به عنوان ولی عهد معرفی کند و الی آخر. بلکه حوادثی پیش می‌آید که روح و انگیزه های آن ها همان روح و انگیزه ها است. آنچه معاویه را واداشت آن حرکت را انجام دهد، در دیگران هم پیدا می‌شود. روش هایی که معاویه برای رسیدن به مقاصد خود به کار گرفت، دیگران هم به کار خواهند گرفت. و یا اثر پذیری که در مردم واقع شد، کم و بیش در آینده نیز ممکن است واقع شود. با توجه به این مطلب لازم است بررسی کنیم چرا مردم این گونه فریب خوردند؟ و چرا تحت تأثیر تهدیدها و تطمیع ها قرار گرفتند؟ تا خود را برای زمانی که چنین امتحاناتی پیش می‌آید آماده کنیم؛ و اگر کسانی بخواهند ما را فریب دهند و تهدید یا تطمیع کنند، بتوانیم مقاومت کنیم.

    این موضوع را می‌توان با بحثی تحلیلی از شرایط آن زمان بررسی کرد، که طبعاً چنین بحثی به طول می‌انجامد. ولی من گمان می‌کنم برای دسترسی به نتیجه مطلوب در مورد این مسأله راه ساده تری نیز وجود دارد و آن استفاده از کلمات خود سیدالشهداء(علیه السلام) است. در جلسه گذشته عرض کردم در طی بیست سال حکومت معاویه، حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) تقریباً ده سال آن را در کنار برادر بزرگوارشان و ده سال دیگر را به تنهایی در مدینه به سر می‌بردند، در نهایت سختی و تنگنا و فشار بودند. ولی گهگاه افرادی را شناسایی کرده و با آن ها به صورت محرمانه و دور از چشم مأموران حکومتی جلسه ای تشکیل می‌دادند و حقایق را به آن ها می‌گفتند. می‌فرمودند من این مطالب را به شما می‌گویم تا مبادا حق مندرس و فراموش شده و مردم نتوانند حق و باطل را از هم تشخیص دهند. از جمله این جلسات بر اساس آنچه در تاریخ ثبت شده است و روایاتِ آن را برای ما نقل کرده اند، جلسه ای است که در منی با نخبگان علما و برجستگان مسلمانان آن زمان تشکیل دادند. می‌توان حدس زد که برای شناسایی این عده مدتی کار شده بود و با ایشان ارتباطاتی برقرار گردیده بود، تا آن ها را در منی در جلسه ای جمع کنند. کسانی که حج مشرف شده اند می‌دانند منی چه اندازه شلوغ است و نمی‌توان آن جا را کنترل کرد. به همین جهت بسیاری از فعالیت هایی که می‌خواستند دور از چشم حکومت ها انجام دهند، در منی انجام می‌شد.

     جلسه ای در منی تشکیل شد و امام(علیه السلام) برای این نخبگان سخنرانی کردند. خوشبختانه بخش هایی از این سخنرانی نقل شده است که در تحف العقول، بحارالانوار و منابع دیگر ذکر شده است. قسمتی از این سخنرانی را شب گذشته نقل کردم. امشب بخش دیگری را که مربوط به مطلب مورد نظر می‌شود، قرائت می‌کنم. برای این که بفهمیم چرا مردم فریب معاویه و امثال او را خوردند و حکام جور توانستند با زمینه سازی و استفاده از غفلت مردم بر آن ها مسلط شوند، از همین موقعیت تاریخی شروع می‌کنیم. حضرت(علیه السلام) افراد حاضر در آن جلسه را این گونه توصیف می‌کنند که شما بزرگان این امت هستید، شما کسانی هستید که در سایه اسلام، و به برکت مقامات اسلامی و علومی که دارید مورد احترام مردم هستید، و این منزلتی است که خدا به شما داده است. از ذکر این اوصاف، مشخص است که این افراد جزء علمای قوم بودند. پس از بیان این که خداوند نعمت ها و منزلت و مقامی را به آنان عطا فرموده است، آن گروه را مورد نکوهش قرار می‌دهند و می‌فرمایند: با این که خدا این مقامات، منزلت و موقعیت اجتماعی را به شما داده است و بر اساس آن مردم از شما حرف شنوی دارند و به شما احترام می‌گذارند، اما شما از موقعیت خود استفاده نمی‌کنید.

    خودداری از بذل مال در راه خدا

    در بین این سخنرانی حضرت(علیه السلام) می‌فرماید: «فَلا مالا بَذَلُتمُوهُ وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها وَ لا عَشیرَةً عادَیتُمُوها فی ذاتِ اللّه»3 با این که خداوند چنین موقعیت اجتماعی به شما داده بود، اما این کارها را نکردید؛ یعنی انتظار می‌رفت با استفاده از موقعیت علمی خود و منزلت و شرافتی که در جامعه داشتید، این گونه کارها را انجام دهید، ولی هیچ یک از این اقدامات را نکردید. مالی را در راه ترویج اسلام صرف نکردید. قاعدتاً مخاطبان امام(علیه السلام) خمس و زکات و حقوق واجب خود را پرداخت می‌کردند. این که حضرت(علیه السلام) می‌فرماید مالی را بذل نکردید، مقصود بیش از حقوق واجب است، چون گاهی بقاء دین احتیاج به هزینه کردن از اموال شخصی دارد، صحیح نیست بگویید ما حقوق واجبمان را ادا کردیم و دیگر حقی بر عهده ما نیست. اولین قدم این است که از اموال خود در راه ترویج اسلام، جلوگیری از بدعت ها و مبارزه با بدعت گزاران استفاده کنید، ولی شما این کار را نکردید.

     سستی در جانفشانی برای دین

    «وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها» بالاتر از صرف نکردن مال در راه خدا این که، جانتان را برای کسی که آن را آفریده بود به خطر نینداختید. ما عادت کرده ایم بگوییم اگر تکالیف واجب به حد ضرر زدن به انسان رسید، دیگر واجب نیست. تصور می‌کنیم شرط امر به معروف و نهی از منکر این است که ضرری متوجه شخص نشود، و ترویج دین و مبارزه با دشمنان اسلام در حدی است که خطری متوجه انسان نشود. سیدالشهداء(علیه السلام) به این علما می‌فرماید: «شما جان خود را در راه کسی که آن را آفریده و به شما عطا فرموده است به خطر نینداختید.» یعنی می‌بایست به خطر بیندازید. این همان نکته ای است که قبلا عرض کردم که، در زمان ما فقط امام(قدس سره) این مطلب را به خوبی و آشکارا بیان کرد، زمانی که فرمود در مَهّام امور تقیّه نیست؛ تقیه، در امور عادی و امر به معروف و نهی از منکرهای عادی است، که اگر ضرری به کسی می‌رسد، می‌تواند بگوید من آنچه باید بگویم، گفتم و دیگر بیش از این تکلیفی نیست. ولی اگر مسأله ای مربوط به اساس و کیان اسلام می‌شود، در آن مورد صحبت از تقیه نیست. در این گونه مسائل است که فرمود تقیه حرام است، ولو بلغ ما بلغ. یعنی به هر جا که کار بینجامد؛ و لو هزاران نفر هم کشته شوند، نباید تقیه کرد، چون اساس اسلام در خطر است. در این صورت، و یا همان گونه که امامرحمة الله علیه تعبیر فرمود «در مهّام امور» یعنی امور خیلی مهم تقیه روا نیست.4

    قبلا عرض کردم، باید از بعضی هم لباسی های خودمان گلایه کنیم، زیرا بعد از این فرمایش حضرت امام رحمة الله علیه حق این بود که بیش تر تلاش شود و مصادیق «مهّام امور» که ایشان فرمودند در آن تقیّه نیست، تبیین گردد تا مشخص شود آن امور مهم چه اموری هستند. امام(قدس سره) چند مورد را مثال زده اند، امّا موارد دیگری هم هست که باید تبیین گردد و حدود آن ها مشخص شود. این امر تا حد زیادی به مردم در جهت آشناشدن به وظیفه شان کمک می‌کند.

    این دو گلایه ای بود که امام حسین(علیه السلام) از بزرگان قوم داشتند و فرمودند علت این که معاویه و بنی امیه توانستند مسیر اسلام را منحرف کنند، اولا این بود که شما در راه حفظ دین خدا پول خرج نکردید و ثانیاً این که شما جان خود را در این راه به خطر نینداختید، حفظ جان را وجهه همت خود قرار دادید و زمانی که شما را تهدید کردند، عقب نشینی کردید.

    تأثیر روابط قومی و گروهی

    علت سوم انفعال جامعه در برابر تحریف این است که؛ «وَ لا عَشیرَةً عادَیتُمُوها فی ذاتِ اللّه،» شما در راه خداوند و برای جلب رضایت او هیچ گاه با خویشاوندان خود که در راه باطل بودند مقابله نکردید. در آن زمان مسأله ارتباطات قومی و عشیره ای در فرهنگ عربی یک اصل بود. امروز هم در میان مردمانی که زندگی قبیله ای دارند چنین روحیاتی به چشم می‌خورد، یک نوع همبستگی قومی، عشیره ای، و خویش و قوم بازی وجود دارد. این که انسان به خاطر تعصب نسبت به بستگان خود اقداماتی انجام دهد، این روحیه در ما کم تر یافت می‌شود. اما در مورد کسانی که شهرنشین نیستند، هنوز هم وجود دارد. آن زمان روحیه حمایت از عشیره و قبیله بسیار قوی بود. امروزه مشابه این روحیه را در باندبازی ها و طرفداری های کسانی مشاهده می‌کنیم که از جهت سیاسی هم خط هستند و در یک جبهه قرار دارند. این عملکرد مانند همان نقشی است که آن زمان تعصب نسبت به عشیره و قبیله ایفا می‌کرد. امروزه که ما به صورت عشیره ای زندگی نمی‌کنیم، تعصب نسبت به هم خط های سیاسی جایگزین آن روحیه شده است.

    در این مجالس صحیح نیست اسم اشخاص برده شود و در مورد مسائل شخصی افراد صحبت شود. ولی همین روزها در روزنامه ها دیدید اشخاصی با تمهیداتی که قاعدتاً از جانب سفارت آلمان برای آن ها فراهم شده بود، برای شرکت در کنفرانسی تعدادی ضد انقلاب از اطراف دنیا در آن جمع شده بودند، به آلمان رفتند. کنفرانس بر پا گردید و زنی لخت شد، لختِ مادرزاد، مردی هم به همین صورت و الی آخر که اخبار آن را در روزنامه ها خوانده اید. یکی از نویسندگانِ به اصطلاح اصلاح طلبِ روزنامه های مشهور زنجیره ای نیز در آن جا مصاحبه کرده و در مورد حضرت امام(قدس سره)گفته بود که، خمینی به موزه تاریخ سپرده خواهد شد! درباره حجاب هم گفته بود ما در قانون اساسی مطلبی در ارتباط با حجاب نداریم! در مورد دموکراسی و ارزش های غربی هم گفته بود این مشکل اسلام است که نمی‌تواند خود را با ارزش های دموکراتیک غربی تطبیق دهد! ما این کار را خواهیم کرد و این راهی است که برگشت ندارد! یعنی اسلام از بین خواهد رفت! نام خمینی محو خواهد شد! حجاب و حرف هایی از این قبیل هم پایه و اساسی ندارد و آزاد خواهد شد!5بعد از این که این مصاحبه افشا گردید و ترجمه آن و گزارش این کنفرانس در روزنامه ها منتشر شد، یکی از کسانی که عِرق دینی داشت، این مصاحبه را تقبیح کرده و گفت این شخص نمی‌بایست چنین حرف هایی را زده باشد، این حرف ها نامربوط و مزخرف است و تعبیراتی از این قبیل.6گویا بعداً ایشان از طرف هم خط های سیاسی خود مورد نکوهش قرار گرفت که، چرا فردی را که هم خط ما بوده به این شکل تقبیح کردی؟ بعد از چندی این مطلب را ساختند که اصل این ماجرا دروغ بوده است و خبر این گونه نبوده است. همان آقایی که قبلا این مصاحبه را تقبیح کرده بود از آن روزنامه ای که خبر این کنفرانس را منتشر کرده بود، مذمت کرد و گفت این مطالب نمی‌بایست منتشر شود، مخصوصاً که اصل خبر هم تکذیب شده است.7اگر شما این شخص را بشناسید، بهتر می‌فهمید که این سخنان چقدر از چنین شخصی زشت است. اگر یک سیاست باز بود که انتصاب به روحانیت نداشت و این حرف ها را گفته بود، انسان زیاد ناراحت نمی‌شد. اما چرا کسی که خود را مدافع اسلام و روحانیت و خط امام(قدس سره)می‌داند، این گونه حرف می‌زند و به این شکل موضع گیری می‌کند؟ چرا؟ به خاطر تعصب نسبت به هم خط سیاسی اش، چون این شخص با آن گروه در یک طیف و در یک جبهه قرار دارند، حرف خود را تغییر می‌دهد.

    زمان معاویه هم مسأله حمایت از عشیره و قبیله رایج بود. چنان شرایطی حاکم بود که، اگر کسی از قبیله ای مرتکب گناهی می‌شد، افراد آن به روی خود نمی‌آورند، یا حتی از او دفاع می‌کردند، یا این که کار او را توجیه می‌کردند؛ اما اگر از قبیله مخالف بود، در بوق و کرنا می‌کردند و می‌گفتند چنین گناه بزرگی را مرتکب شده اند و باید مجازات شوند و الی آخر. روح طرفداری از عشیره و قبیله یکی از مشکلاتی است که نمی‌گذارد انسان به سمت حق گام بردارد. هنگامی که می‌بیند هم طیف ها و هم قبیله ای ها، و امروزه، هم خط های سیاسی او راهی را می‌روند، نمی‌تواند شجاعت به خرج بدهد و به آن ها بگوید در این مورد اشتباه کرده اند، بگوید بقیه حرف های ایشان را قبول دارم، اما این یک مورد اشتباه، خلاف قرآن، و مغایر ضروریات و اساس اسلام است؛ بگوید اساس این انقلاب و همه اصول را زیر سؤال برده است، وعده و مژده داده است که انقلاب از بین خواهد رفت. اما برعکس، به دلیل همین هم خط بازی ها از چنین شخصی حمایت می‌شود. این مشکل ماست، تعصب قبیله ای و عشیره ای در آن زمان و تعصب خطی و سیاسی و جبهه ای در این زمان.

    سیدالشهداء(علیه السلام) به علمای آن زمان فرمود: شما به خاطر خدا با خویش و قوم خود دشمنی نکردید، یعنی گاهی وظیفه شرعی اقتضا می‌کند انسان با خویش و قوم خود هم به دشمنی برخیزد. درست است در اسلام صله رحم واجب و قطع رحم حرام است، اما اگر طرفداری از خویشاوند به قیمت تضعیف اسلام و نظام اسلامی تمام شود، چه باید کرد؟ در این مورد باید اسلام را مقدم داشت یا وابستگان، پسرها و دامادها را؟ ولو به ضرر اسلام فعالیت کنند؟ ولو آبروی نظام اسلامی را ببرند، باید حمایت کرد؟ بگوید فرزندان من چنین هستند، یا خویش و قوم من چنان اند و از آن ها حمایت بیجا کند؟ این مسأله زمینه را برای سوء استفاده دشمنان فراهم می‌کند. سیدالشهداء(علیه السلام) در آن خطبه به نخبگان فرمود: یکی از عللی که موجب شد معاویه بر شما مسلط شود و اسلام را منحرف کند این بود که، شما به خاطر خدا با خویشاوندان خود دشمنی نکردید، یعنی علاقه به خویش و قوم، علاقه به باند، وابستگی به هم خط و هم حزبی ها مانع شد از این که حق را بگویید و از حق حمایت کنید و زمینه ای شد تا آن ها این سوژه تبلیغاتی را نیز دست آورند و بگویند این ها اهل خویش و قوم بازی هستند، در پی اموال بیت المال هستند و از آن سوء استفاده می‌کنند، اگر برایشان امکاناتی فراهم شود، اول در اختیار خویش و قوم خود می‌گذارند؛ اگر مقامی پیدا شود، اول به فرزندان خود می‌دهند، و زمینه را برای تبلیغ علیه شما فراهم می‌کنند.

    پس علت انفعال کسانی که تحت تأثیر تبلیغات معاویه قرار گرفتند، تعلق خاطر به مال و جان و خویشاوندان است، «فَلا مالا بَذَلُتمُوهُ وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها وَ لا عَشیرَةً عادَیتُمُوها فی ذاتِ اللّه»؛ جامع این مسائل یعنی تعلق به مال، تعلق به مقام، تعلق به جان و تعلق به خویش و قوم و دار و دسته در فرهنگ اسلامی چیست؟ جامع این ها در فرهنگ اسلامی حب دنیا و دنیاپرستی است. این که می‌فرمایند «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَة»8 یعنی چه؟ دوست داشتن چه چیزی منظور است؟ آیا اگر انسان ماه و ستارگان یا طبیعت زیبا را دوست داشته باشد، بزرگ ترین گناه را مرتکب شده است؟ یا اگر انسان های مخلوق خدا را دوست بدارد، مرتکب گناه شده است؟ حب دنیایی که اساس هر گناهی است، چیست؟دلبستگی به امور دنیایی و لذت بردن از مال، مقام، دوستان و دار و دسته، خویش و قوم و باند، دنیاپرستی است. پس مشکل اصلی مسلمان ها که به واسطه آن تحت تأثیر عوامل شیطانی امویان قرار گرفتند، در یک کلمه، دنیا پرستی بود.

    نشانه اصلی دنیاپرستی این است که اگر زندگی انسان به خطر افتاد، دیگر چیزی نمی‌فهمد. زمانی حاضر است کاری انجام دهد، خدماتی انجام دهد، به وظایف اجتماعی خود عمل کند، برای خود و خانواده اش تلاش کند، که در رفاه باشد. اما اگر گفتند اگر فلان راه را بروی خطرناک است و مال و مقامت، و در نهایت، جانت به خطر می‌افتد، در این صورت جایی برای این کارها نمی‌ماند. همه تلاش ها را برای این انجام می‌داد که خودش زنده بماند و از دنیا بیش تر لذت ببرد. این است که هم قرآن کریم و هم بیانات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)بزرگ ترین خصوصیت کفار را خودخواهی، خود دوستی و دنیاپرستی می‌دانند. در مقابل، مشخصه مؤمنان خود باختگی در راه خدا، ایثار، گذشت، فداکاری، شهادت طلبی است؛ یعنی مرگ برای آن ها مشکلی نیست، زندگی دنیا برای ایشان هدف اساسی نیست. اگر سعادت، آرمان، دین و ارزشهایی که به آن دل بسته اند، اقتضا کند بمیرند، به راحتی جان می‌دهند و هیچ مشکلی ندارند. حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید: «وَاللّهُ لاَبنُ أَبی طالِب آنَسُ بِالمَوتِ مِن الطِّفلِ بِثَدیِ أُمِّه»9 آیا احتمال می‌دهید علی(علیه السلام) هم به دروغ قسم یاد کند؟ به خدا قسم انس علی به مرگ از انس طفل شیرخوار به پستان مادر بیش تر است.

    شب عاشورا سیدالشهداء(علیه السلام) به خواهر بزرگوارش زینب(علیها السلام)فرمود: اصحاب من هم این چنینند. ملاحظه کنید حسین(علیه السلام) چگونه افرادی را تربیت کرده است. درست است که بیست سال خون دل خورد، اما چنین گل هایی را برای عاشورا پروراند. اگر این ها نمی‌بودند، داستان عاشورا رونقی پیدا نمی‌کرد و من و شما حسین شناس نمی‌شدیم. اگر حسین را تک و تنها و پنهانی ترور می‌کردند، آنچه ما امروزه شاهد آن هستیم، اتفاق نمی‌افتاد. ببینید یاران حسین(علیه السلام) شب عاشورا به ایشان چه گفتند؛ حضرت زینب(علیها السلام) بعد از این که فهمید فردا روز شهادت است و همه کشته می‌شوند، خدمت برادر رسیده، عرض کرد: برادر جان! این اصحاب و یارانی که الان در کنار تو و باقیمانده کسانی هستند که امشب یا بین راه دسته دسته و گروه گروه رفتند، آیا ایشان را به خوبی می‌شناسی و مطمئنی که به تو وفادارند؟ حضرت(علیه السلام) اشک ازچشمان مبارکش جاری شد و فرمود: «أَما وَ اللّهِ لَقَد نَهَرتُهُم وَ بَلَوتُهُم.... یَستَأنِسُونَ بِالمَنیَّةِ دُونی اِستِئناسَ الطِّفلِ بَلَبَنِ أُمِّه»10به خدا قسم من ایشان را آزمایش کردم، نه تنها آزمایش کردم، بلکه چند بار آن ها را از خود راندم و گفتم دست زن و فرزندان خود را بگیرید و بروید، این جا نمانید، این ها می‌خواهند خون مرا بریزند و با شما کاری ندارند. معلوم می‌شود این سخنان برای آزمایش یاران حضرت(علیه السلام) بوده است. امام(علیه السلام) خطاب به خواهر خود می‌گوید: «بَلَوتُهُم وَ نَهَرتُهُم» یاران خود را آزمایش کردم، تا کسانی که باقی می‌مانند، ناب و خالص باشند؛ فرمود به خدا قسم من آنان را آزمایش کردم و از خودم راندم، ولی به این نتیجه رسیدم که آنان مرگ در حضور مرا بیش تر دوست دارند و با آن بیش تر از طفل نسبت به شیر مادر مأنوسند، «یَستَأنِسُونَ بِالمَنیَّةِ دُونی اِستِئناسَ الطِّفلِ بَلَبَنِ أُمِّه»، نسبت به این که در مقابل و نزدیک من بمیرند بیش تر از انس شیرخوار به شیر مادر علاقه دارند و دیگر از من جدا نمی‌شوند. حتماً شنیده اید که یاران امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا برخاستند و چه مطالبی گفتند، اگر هفتاد بار کشته شویم، سوزانده شویم و خاکستر بدن ما به باد داده شود، اگر بار دیگر زنده شویم، نزد تو برمی‌گردیم و در کنار تو می‌مانیم تا بار دیگر به شهادت برسیم.

    امام حسین(علیه السلام) بیست سال خون دل خورد، اما چنین گل هایی را تربیت کرد. در مقابل، کسانی بودند که امام(علیه السلام) از آن ها گلایه کرد و گفت مشکل شما علاقه به دنیاست، مشکل شما این است که از مرگ می‌ترسید، «وَ لکِنَّکُم مَکَّنتُمُ الظَّلَمَةَ مِن مَنزِلَتِکُم»11خطاب به همان نخبگان و علمای آن عصر می‌گوید ستمگران را تمکین کردید و اجازه دادید بر شما تسلط پیدا کنند. «وَ أَسلَمتُمُ أُمُورَ اللّهِ فی أَیدیهِم» کارهای خدایی را به دست آن ها سپردید، کارهای خدایی را که باید مردان خدا انجام دهند به دست ستمگران سپردید، به ایشان رأی دادید و آن ها را رأس امور قرار دادید. «یَعمَلُونَ بِالشُّبُهاتِ وَ یَسیرُونَ فی الشَّهَوَات» کسانی را سر کار آوردید که کارهای شبهه آمیز که توجیه صحیح شرعی و قانونی ندارد، انجام می‌دهند و به دنبال شهوات هستند، راه را برای شهوت پرستان باز می‌کنند. فرهنگ سراهایی تشکیل می‌دهند که در واقع گناه سرا بشود، پول هایی از بیت المال مردم خرج می‌کنند تا زمینه و اسباب و ابزار گناه برایشان فراهم شود، روزنامه هایی را که مشوق گناه هستند تشویق می‌کنند. این کارهایی است که شما کردید. خوب، چگونه شد که چنین حکامی بر شما مسلط شدند؟ چرا این کارها را کردید؟جان کلام این جاست: «سَلَّطَهُم عَلی ذلِک فِرارُکُم مِنَ المَوت» آنچه موجب شد این ها بر شما مسلط شوند و شما هم اجازه دادید این ها بر دوش شما سوار شوند این بود که از مرگ فرار کردید، اگر از مرگ فرار نمی‌کردید و استقامت به خرج می‌دادید، اگر شما در مقابل دشمن ایستادگی می‌کردید، آن ها عقب نشینی می‌کردند. ببینید ایام عاشورای امسال چگونه عقب نشینی کردند! شما چه کردید؟ مگر آدم کشتید؟ مگر به جایی حمله کردید؟ مگر آشوبی به پا کردید؟ با این پیراهن های سیاهتان، با نوحه های خود و با سر و سینه زدن های خود نشان دادید که ما اسلام را می‌خواهیم، با همین حرکت شما آن ها عقب نشینی کردند و دیگر در این ایام به سیدالشهداء(علیه السلام) جسارت نکردند.

    الحمد للّه، به کوری چشم دشمنانِ امام حسین(علیه السلام) ، امسال مراسم عزاداری در تمام شهرها و دهات خیلی بهتر از سال های گذشته برگزار شده است. آن ها به واسطه همین حرکت شما عقب نشینی کردند. اگر در سایر مراحل زندگی، موقعیت های سیاسی و اجتماعی نیز شما حضور خود را در صحنه نشان دهید، لازم نیست کسی را بکشید یا مثل آشوبگران ساختمان های دولتی را خراب کنید، این گونه اعمال در شأن شما و شأن حسینیان نیست، بلکه اظهار ارادت به دین و سیدالشهداء(علیه السلام) در شأن و وظیفه شماست. باید بگویید ما آماده ایم برای حفظ دین خود از مال، جان، خویشاوندان و فرزندانمان بگذریم، این آمادگی مهم است. بارها عرض کرده ام، این که قرآن می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُم ما أستَطَعتُم مِن قُوَّة»12 هر قوه نظامی و جنگی که می‌توانید به دست بیاورید، نمی‌فرماید به خاطر این است که همه آن ها را به کار ببرید، سرّ این امر در این است که «تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُم»13این نیروها و تجهیزات را فراهم کنید تا دشمن بترسد؛ شما آمادگی خود را برای شهادت اعلام کنید تا دشمن عقب نشینی کند. آن ها که حاضر نیستند جان خود را به خطر بیندازند. کسانی که برای یک شیشه مشروب آشوب به پا می‌کنند حاضر نیستند جان خود را به خطر بیندازند. اگر شما مردانه به میدان بیایید، آنان تا آن جایی که عرب نی انداخت فرار می‌کنند، به شرط این که احساس کنند شما کسانی هستید که میدان را رها نمی‌کنید. این مطلب مهم است. امام حسین(علیه السلام) هم می‌فرماید مردم اگر بخواهند تحت تأثیر بنی امیه قرار نگیرند و دینشان محفوظ بماند، سه عامل را باید داشته باشند، اموال خود را در راه دین صرف کنند، جانشان را در راه خدا به خطر انداخته و آماده شهادت باشند و دست از باندبازی برداشته و به دنبال حق باشند. اهل این محل، این خط، این حزب و مطالبی از این قبیل برایشان مطرح نباشد. ببینند خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و امروز ولی فقیه چه می‌فرمایند؛ هر چه او گفت باید بر روی چشم بگذاریم، این عامل حافظ امنیت و وحدت ما و مانع نفوذ دشمنان و بیگانه پرستان در داخل صفوف ما خواهد شد. «سَلَّطَهُم عَلی ذلِک» آنچه سلطه را به امویان بخشید: «فِرارُکُم مِن المَوتِ وَ اِعجابُکُم بِالحَیاةِ الَّتی هِی مُفارِقَتُکُم» دلبستگی شما به این زندگی دنیا که روزی از شما جدا خواهد شد، بود؛ این دلبستگی مانع از این می‌شود که مردانه به میدان بیایید و در نتیجه دشمنان در شما طمع می‌کنند. اما اگر دل به این زندگی نبستید، زندگی آخرت را باور داشتید و برای این که خدا راضی باشد و سعادت ابدی نصیب شما بشود، حاضر شدید دست از لذایذ این زندگی بردارید، هیچگاه دشمن بر شما مسلط نخواهد شد.

     

    -----------------------------------------------------------------

    پاورقی:

    1. بحارالانوار، ج 51، ص 128، باب 2، روایت 24.

    2 النازعات، 24.

    3. بحارالانوار، ج 100، ص 79، باب 1، روایت 37.

    4. ر.ک: صحیفه نور، ج 1، ص 39؛ ج 7، ص 36.

    5. ر.ک: کیهان، 24/13791، گزارش مصاحبه اکبر گنجی با نشریه آلمانی تاکس اشپیگل.

    6. ر.ک: همان، 25/1/1379، ص 2.

    7. همان.

    8. بحارالانوار، ج 51، ص 258، باب 14، روایت 5؛ و موارد دیگر.

    9. نهج البلاغة، خطبه 5.

    10. ر.ک: مقتل الحسین للمقرم، ص 262.

    11. بحارالانوار، ج 100، ص 80، باب 1، روایت 37.

    12انفال، 60.

    13همان.

    عبرت های عاشورا بی شمار است

    عبرت های عاشورا بی شمار است
    شهادت انتخاب امام حسین (ع) بود و آنچه از عاشورا باید بدانیم تنها تعداد یاران و دشمنان حضرت نیست بلکه ریشه ها و اهداف و زمینه های به وجود آورنده ی این قیام همیشه جاوید است که می تواند برای همه ادیان و مذاهب و حتی بی دین ترین آدم ها وکشورها در جهان هم پر ثمر باشد.

    به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بانوپرس :عبرت‌ها در پشت پدیده‌ها و حادثه‌ها کمین کرده‌اند تا آدمی آنها را ببیند و بشناسد و گرفتار بی‌کاری، کم‌کاری، دوباره‌ کاری، کندکاری و خراب‌کاری نشود. پس عبرت ‌بین باشیم؛ حتی اگر هم کور مادرزاد آفریده شده باشیم و اگر عبرت نگیریم خودمان مقصریم  نه خدا که در هر عبرت گرفتنی چشم باز شدنی هست.

    عاشورا یک اتفاق نیست، بلکه یک جریان روان زنده است که ادامه دارد و مثل روز حسین هیچ روزى نیست و سلام بر آنها که با او بودند و هستند و نفرین بر آنان که در مقابلش ایستادند و به هیچ رسیدند، به هیچ.
    دیدگاه متفکران و نویسندگان و سخنرانان درباره امام حسین (ع) و فلسفه قیام و آنچه درعاشورا گذشت همچنان شیرین و البته مختلف است و یکی درس مبارزه و حماسه و بعضی دیگرهم احسان ، فتوت و جوانمردی، غیرت ،وفا ،رضا ، آزادمردی، وخلاصه این که هر کسی درس ها و پیام ها و عبرت هایی را از این نهضت گرفت و انتقال داد اما هنوز ناگفته ها از حقایق عاشورا بسیار هست که اگر روزگار و زمان آن فرا برسد به ما خواهد رسید .

    یک طرف عربده ها بود و فتنه ها و مفتون ها و یک طرف هم باصر و بصیرت و آرامش ها و این امام حسین علیه السلام بود که از خود و فرزندان خود و از تمامی هستی خود بخاطر انتخاب خویش گذشت و ماندگار شد و آنها که انتخاب و هدفشان، قدرت و ثروت بود و نتوانستند عشق به پست ها و مقام های پست دنیا را پنهان کنند به هیچ رسیدند و هم از گندم ری افتادند و هم از خرمای  بغداد.

    شهادت انتخاب امام حسین (ع) بود و آنچه از عاشورا باید بدانیم تنها تعداد یاران و دشمنان حضرت نیست بلکه ریشه ها و اهداف و زمینه های به وجود آورنده ی این قیام همیشه جاوید است که می تواند برای همه ادیان و مذاهب و حتی بی دین ترین آدم ها وکشورها در جهان هم پر ثمر باشد.

    هدف قیام امام حسین (ع) ریاست نبود که عبودیت بود و او فرزند همان پدری است که می گفت دنیای شما برای من از آب دماغ بز و یا یک لنگه کفش کهنه وصله دار هم کم تر است مگر اینکه بخواهم حق را به حق دار برسانم و براى خدا و دین و جامعه‌ى مسلمین کاری کنم و  باطلی را کنار بزنم و در آخر بخاطر این شهید شد.
    عبرت های عاشورا بی شمار است و این شوخی نیست، آنها که دستشان را با خون حسین شستند، همان ‏هایى هستند که در زندگینامه و کارنامه خود قبل از این جریان از یک لقمه چرب و نرم نگذشتند. از صندلی نگذشتند.از لیوان آب سرد و گرم نتوانستند بگذرند. از زیبا رویان نتوانستند یوسف وار بگذرند. از اول شدن نگذشتند.از خشم برطفلکی نگذشتند. تا آنجا که نتوانستند از گندم ری و خون دل حسین ‏هم بگذرند.

    زمینه های قیام امام حسین(ع)(ج۲) عاشورا شناسی

    اضافه شده در چهارشنبه, ۱۳ شهریور, ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۶
    پدید آور:
    جمعی از نویسندگان
    تعداد جلد:
    ۱
    زبان:
    فارسی
    موضوع:
    ناشر:
    زمزم هدایت
    محل چاپ:
    قم