دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

زمینه های قیام عاشورا(2)

زمینه های قیام عاشورا(2)

ـ دقت علی(علیه السلام) در اجرای احکام و حدود الهی

ـ هدف علی(علیه السلام) ، ارائه الگوی حکومت اسلامی

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه ربّ العالمین، والصّلوة والسّلام علی سیّد الانبیاء والمرسلین، أبی القاسم محمّد وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین. اللّهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیاً وحافظاً وقائداً وناصراً ودلیلا وعیناً حتی تسکنه أرضک طوعاً وتمتعه فیهاً طویلا. السلام علیک یا ابا عبد اللّه وعلی الارواح التی حلّت بفنائک.

فرارسیدن ایّام شهادت آقا ابی عبد الله را به پیشگاه مبارک ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ مقام معظم رهبری، مراجع بزرگ تقلید، و همه شیعیان مکتب حسینی تسلیت عرض کرده و از خداوند متعال درخواست می‌کنیم، در دنیا و آخرت دست ما را از دامان ابی عبد الله کوتاه نفرماید.

در جلسه گذشته سؤالی مطرح شد که ممکن است در ذهن بسیاری از جوانان و نوجوانان وجود داشته باشد، و آن سؤال این بود که، چگونه مردم مسلمان با این که به دین اعتقاد داشتند، نماز خوان بودند، روزه می‌گرفتند، اهل جهاد بودند، بسیاری از ایشان در جنگ ها شرکت کرده بودند، و حتی بسیاری از آن ها، و یا لااقل اکثرشان، سال ها در محضر امیرالمؤمنین(علیه السلام) ، و یا در بعضی از جنگ ها با آن حضرت و در رکاب آن حضرت بودند، با همه این تفاصیل چگونه عده ای حاضر شدند حسین بن علی(علیه السلام) را با آن شرافت، عزت و محبوبیتی که داشت به این صورت فاجعه آمیز به شهادت برسانند؟

برای این که مسأله تا حدی روشن شود، باید به عقب برگردیم و تاریخ صدر اسلام را مرور کنیم. لذا شب گذشته به وضعیت کشور اسلامی در زمان معاویه، بعد از شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا زمان ـ به اصطلاح ـ به خلافت رسیدن یزید، اشاره کوتاهی کردم. اجمال مطلب این بود که، معاویه در میان شخصیت های معروف آن عصر از هوش سرشاری برخوردار بود، به طوری که او را «داهیة العرب» می‌گفتند، و حتی آن قدر سیاست، هوش، فراست و تدبیر او معروف شده بود که می‌گفتند علی سیاست معاویه را ندارد، وگرنه می‌توانست بر او پیروز شود! و کار به دست معاویه نمی‌افتاد! و شاید در همین رابطه بود که مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «لَولا کراهیَةُ الغَدرِ لَکُنتُ مِن أَدهی النّاسِ»1 به خدا قسم معاویه از من باهوش تر، با تدبیرتر و با سیاست تر نیست، ولی تقوا جلوی من را گرفته و نمی‌توانم هر کاری را انجام دهم.

دقت علی(علیه السلام) در اجرای احکام و حدود الهی

در این جا نکته ای را به عنوان جمله معترضه عرض کنم؛ ممکن است در اذهان ساده این شبهه مطرح می‌شود که، اگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) با معاویه، یا با سایرین، مقداری مماشات کرده بودند، کار به این جا نمی‌کشید. امروزه برای تضعیف مقام ولایت به طور کلی، و مقام عصمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)به طور خاص، خیلی می‌کوشند تا خدشه هایی در رفتار آن ها وارد کنند، شبهه هایی ایجاد کنند، تا نسل آینده ما آن ایمان عمیق را به عصمت و برتری آن ها در همه شؤون نپذیرند. در این راستا این شبهه را اقا می‌کنند که شاید یک راه بهتری هم بوده و شاید این بزرگواران در برخی موارد اشتباه کرده اند. «شاید» که مطرح شد، فتح باب می‌شود، آن گاه زیر سؤال بردن همه چیز امکان پذیر می‌شود. همچنان که الان این گونه کارها را انجام می‌دهند.

خوب، ممکن است شبهه به این صورت مطرح شود (البته من را به خاطر این که شبهه را ترسیم می‌کنم معذور بدارید) برای این که شبهه را تبیین کنم ناچارم مقداری توضیح بدهم، انشاء الله بعد از طرح شبهه جواب آن را به روشنی عرض خواهم کرد.

مثلاً در مقام شبهه به این صورت می‌گویند که زمانی که مردم آمدند و با علی(علیه السلام) ، با آن هجوم عجیب و بی سابقه بیعت کردند،که خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) از آن بدین گونه تعریف می‌فرماید که نزدیک بود حسنین(علیهما السلام) زیر دست و پا بمانند، در بین مردم کسانی آمدند با حضرت بیعت کردند که شخصیت های برجسته آن روز بودند، به عنوان نمونه طلحه و زبیر آدمهای معمولی نبودند. همان گونه که می‌دانید، خلیفه دوم شورای شش نفره ای را تعیین کرده بود، که بعد از او این هیأت شش نفره از بین خودشان خلیفه را انتخاب کنند. طلحه و زبیر دو نفر از این افراد بودند. این ها کسانی بودند که خودشان کاندیدای خلافت بودند، و آمدند با علی(علیه السلام) بیعت کردند.

کسانی این گونه القاء شبهه می‌کنند: خوب بود علی(علیه السلام) این ها را دعوت می‌کرد و از آن ها دلجوئی به عمل می‌آورد، هدیه ای به آنان می‌داد، هنگامی که از او وقت ملاقات می‌خواستند، فوراً به آن ها وقت می‌داد، از آنان پذیرایی می‌کرد، به خاطر این که بیعت کرده بودند با آن ها می‌نشست و می‌گفت: برادران عزیزم! خیلی خوش آمدید! من این مقام را از شما دارم. شما بودید که از من حمایت کردید و من به خلافت رسیدم، از شما متشکرم! خوب، چه ایرادی داشت این گونه چرب زبانی کند، بعد هم برای ایشان شامی مهیا می‌کرد و به ایشان سور می‌داد. حضرت که می‌دانست این ها چه خیالی در سر دارند، لااقل احتمال آن را می‌داد، اگر نگوییم علم امامت داشت و از کارهای آینده آن ها با خبر بود، روحیات ایشان را می‌شناخت و می‌دانست چگونه انسان هایی هستند، این احتمال را می‌داد که اگر با آن ها مماشات نکند، جنگ جمل را به راه می‌اندازند، حداقل احتمال این مسأله را می‌داد. خوب بود برای این که چنین نشود، این همه خونریزی و جنگ رخ ندهد، و نیروها از بین نرود ـ و به جای آن ممکن بود این نیروها برای بازسازی کشور، به کار گرفته شده و پیشرفت اقتصادی حاصل شود ـ به ایشان می‌گفت بیایید با یکدیگر همکاری و همفکری کنیم، شما طرحی تهیه کنید، ما هم بررسی می‌کنیم. یا حتی بخشی از مملکت در اختیار شما باشد و شما آن را اداره کنید، اگر شما ولایت کوفه و بصره را می‌خواهید، ارزانی شما. اگر شام و مصر را می‌خواهید، ما مضایقه ای نخواهیم داشت، با هم همکاری می‌کنیم. به این صورت با آن ها صحبت می‌کرد، بعد هم بخشی از بیت المال را در اختیار آن ها قرار داده، دست ایشان را باز می‌گذاشت، این ها اگر کمی از بیت المال سوء استفاده می‌کردند، بهتر از این بود که مقدار زیادی از بیت المال برای جنگ و خونریزی هزینه شود. این تفکر سیاست مدارانه ای است که آن زمان در میان برخی مردم شایع بود، و این گلایه ها را از علی(علیه السلام) داشتند. همین افراد بودند که می‌گفتند: علی سیاست ندارد، و یا این که سیاست معاویه بیش تر است. و همین حرف ها بود که دل علی(علیه السلام) را می‌سوزاند، و حتی دوستان خودش را هم نمی‌توانست قانع کند.

از وضعیت معاویه هم که آگاه بود و می‌دانست چه عنصر خبیثی است و چه سیاستی دارد،چگونه مردم را رام کرده و بر گرده آن ها سوار شده است؟ به چه نحوی اموال مسلمان ها و بیت المال را در اختیار گرفته و سخاوتمندانه، صدها هزار و گاهی حتی میلیون ها درهم و دینار به افراد مختلف جود و بخشش می‌کند؟! اگر علی(علیه السلام) تا حدودی با این گونه شخصیت ها کنار آمده و مماشات می‌کرد بهتر بود و جنگ ها و خونریزی ها و صرف هزینه های فراوان برای آن ها اتفاق نمی‌افتاد.

آیا مشابه این القائات را امروزه درباره حضرت امام(قدس سره)، یا درباره مقام معظم رهبری نشنیده اید؟ آیا نشنیده اید که گفته می‌شود اگر درباره فلان شخص اندکی مدارا می‌شد کار به این جا نمی‌کشید؟ هنوز این شبهات درباره سیاست علی(علیه السلام) هم مطرح است. البته ممکن است در پاسخ این شبهات بگوییم، حضرت امیر(علیه السلام) از علم امامت برخوردار بودند و یا خدا به ایشان امر کرده بود که چنین کند، آیا می‌خواهید از امر خدا تخلف کند؟ در این صورت جوابی تعبدی را مطرح کرده ایم. ما معتقدیم امام(علیه السلام) معصوم است و خطا نمی‌کند، مطابق آنچه خدا امر فرموده عمل می‌کند. وظیفه اش به همان صورت بوده است. این جواب برای ما تا حدودی قانع کننده است. اما این گونه جواب دادن، نوجوان امروزی را که تحت تأثیر این شبهات واقع شده، قانع نمی‌کند؛ باید جواب روشن تری ارائه کنیم.

در این جا من از هم لباس های خودم این گلایه را دارم که چرا ما آن گونه که باید و شاید در مورد مسائلی از این قبیل که مورد حاجت است، کار نکرده ایم، و جواب مناسبی که همه بتوانند درست بفهمند، درک و قبول کنند، یا تهیه نکرده ایم و یا اگر تهیه کرده ایم، منتشر نکرده و در دسترس جوان هایمان قرار نداده ایم.

باید جواب روشنی به این سؤال بدهیم که چرا علی(علیه السلام) بر اساس سیاست لبخند و مماشات، و با انعطاف عمل نکرد؟ تا به این حد سخت می‌گرفت و می‌گفت من حتی یک روز هم اجازه نمی‌دهم معاویه حکومت کند. اگر من خلیفه هستم حق ندارند این اقدامات را انجام دهند. همان زمان معاویه طلحه و زبیر را نزد خود می‌پذیرفت. طلحه و زبیر از افراد معمولی نبودند، بلکه دو نفر از بزرگ ترین شخصیت های عالم اسلام و کاندیدای خلافت بودند. وقتی این دو مهمان علی(علیه السلام) می‌شوند، او چراغ را خاموش کرده، چراغ دیگری را روشن می‌کند. می‌پرسند چه شد؟ این چراغ با چراغ دیگر چه فرقی داشت؟ علی(علیه السلام) در جواب می‌گوید: چراغ اول به بیت المال تعلق داشت و من مشغول رسیدگی به حساب بیت المال بودم، لذا از چراغ بیت المال استفاده می‌کردم، در حالی که شما می‌خواهید در مورد مسائل شخصی و خصوصی حرف بزنید؛ من حق ندارم از چراغی که مربوط به بیت المال است استفاده کنم. طلحه و زبیر با خود گفتند علی(علیه السلام) حاضر نیست چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کند، در حالی که ما دو شخصیت بزرگ اسلامی هستیم، و می‌خواهیم با او در مورد مسائل و مصالح کشور اسلامی صحبت کنیم ـ البته از دید آن ها این گونه بود ـ و او نمی‌پذیرد چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کنیم، چگونه می‌توان با او از در دوستی در آمد؟

این افراد در زمان خلیفه پیشین استفاده های زیادی کرده بودند، املاک و ثروتهای فراوانی تصاحب کرده بودند! غلامان و کنیزانی به تملک خود درآورده بودند! و در مورد آن ها داستان هایی نقل شده است؛ و اکنون با این گونه سختگیری های امیرالمؤمنین(علیه السلام) مواجه شده اند.

به نظر شما جواب این سؤال چیست؟ آیا جوابی غیر از این هست که علی(علیه السلام) معصوم بود و هر کاری که انجام می‌داد طبق دستور خدا بود؟ ما چه جواب روشنی می‌توانیم بدهیم که یک جوان را قانع بکند؟

پاسخ به سوالات شرعی مخاطبان درباره احکام عزاداری

مطابق با فتاوای رهبر انقلاب صورت می‌گیرد:

1. با توجه به این که برگزاری مراسم شبیه خوانی از سنت های قدیمی است و گاهی اثر مثبتی در دل های مردم دارد، حکم آن چیست؟

اگر مراسم شبیه خوانی، مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشد و با توجه به مقتضیات زمان، باعث وهن مذهب حق هم نشود، اشکال ندارد؛ ولی در عین حال، بهتر است به جای آنها، مجالس وعظ، ارشاد، ذکر مصائب حسینی و مرثیه خوانی برپا شود.

2. استفاده از آلات لهو و موسیقی، در مراسم عزاداری، چه حکمی دارد؟

اگر از آلات مشترک باشد، استفاده از آن به صورت غیرلهوی و به منظور منافع حلال و مشروع، اشکال ندارد و در غیر این صورت، جایز نیست و تفاوتی بین مراسم عزاداری و جشن وجود ندارد.

3. آیا نواختن شیپور، نی و فلوت در تعزیه اشکال دارد؟

نواختن آلات موسیقی به صورت «مطرب» و «لهوی» و مناسب مجالس گناه و خوش گذرانی، حرام است و تفاوتی میان مراسم جشن و عزاداری نیست.

تبصره: برخی مراجع تقلید (مکارم، سیستانی، تبریزی، نوری و وحید)، قید طرب انگیزی را شرط نمی دانند.

4. آیا قمه زنی جایز است؟

با توجه به این که قمه زدن در زمان حاضر، به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچ گونه توجیه قابل فهم، باعث وهن و بدنام شدن مذهب شیعه است، باید از آن خودداری گردد.

5. چنانچه در عصر حاضر در مورد قمه زنی نذری وجود داشته باشد، وظیفه چیست؟

چنین نذری صحیح نیست.

تبصره: نذر، شرایطی دارد و یکی از آنها این است که متعلق آن باید امر ناپسندی نباشد و قمه زدن در شرایط حاضر، امر ناپسندی است.

6. استفاده از زنجیرهایی که دارای تیغ هستند، چه حکمی دارد؟

اگر استفاده از زنجیرهای مزبور، موجب وهن مذهب شود و یا باعث ضرر بدنی قابل توجهی گردد، جایز نیست.

7. برهنه شدن در هنگام عزاداری، چه حکمی دارد؟

اشکال ندارد.

8. آیا جایز است در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام، مردان با حضور زنان لخت شده، عزاداری کنند؟

اگر باعث مفسده شود، اشکال دارد و بر زنان واجب است که از نگاه کردن به بدن نامحرم اجتناب کنند.

9. در برخی موارد مرثیه خوانی و یا مداحی زنان در مجلس خودشان، به گونه ای است که صدای آنان با بلندگو به گوش مردان رهگذر می رسد؛ آیا این عمل جایز است؟

اگر صدای آنان موجب لذت بردن مردان و تحریک شهوت گردد، جایز نیست.

10. اگر بعضی از واجبات به سبب شرکت شخص در مجالس عزاداری از او فوت شود (مثلاً نماز صبح قضا شود)، آیا بهتر است بعد از این در این مجالس شرکت نکند یا این که عدم شرکت او باعث دوری از اهل بیت علیهم السلام می شود؟

بدیهی است که نمازِ واجب، مقدم بر فضیلت شرکت در مجالس عزاداری اهل بیت علیهم السلام است و ترک نماز و فوت شدن آن به بهانه شرکت در عزاداری امام حسین علیه السلام، جایز نیست؛ ولی شرکت در عزاداری به گونه ای که مزاحم نماز نباشد، از مستحبات مؤکد است.

11. آیا نماز جماعت اول وقت مهم تر است یا ادامه عزاداری امام حسین علیه السلام؟

نماز جماعت مقدم است؛ همان طوری که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، هنگام ظهر، نماز را اقامه کرد. از این رو، باید پیروان اهل بیت در همه حال سعی کنند تا آن جا که ممکن است، نمازها را اول وقت و به جماعت بخوانند.

12. آیا در ماه محرم، اعمالی مثل عقد و عروسی، بندانداختن و رنگ کردن موها و آرایش زنان اشکالی دارد؟

اگر توأم با معصیت و یا هتک حرمت ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام نباشد، اشکال ندارد؛ ولی سزاوار است که مسلمانان غیرتمند، سعی کنند این گونه مراسم را در ماه های دیگر و ایام متناسب با آن، برگزار کنند.

13. اخیراً تعدادی از مداحان، در مجالس خود، الفاظ و اشعاری را به کار می برند که به نظر می رسد بی احترامی به اهل بیت علیهم السلام و یا حتی مغایر با اصول اعتقادی ماست. از جمله [با عرض پوزش] «ما گله ایم و چوپان، امام حسین علیه السلام است»، «ما سگ اهل بیت هستیم» و [صدای سگ هم در می آورند] و... حکم خواندن این اشعار، شنیدن نوار آنها و رفتن به این گونه مجالس چیست؟

آیة الله بهجت: تمام این امور اشکال دارد و جایز نیست؛ ولو به عنوان ثانوی.

آیة الله تبریزی: استفاده از الفاظ و تعابیری مثل آن چه در سوءال ذکر شده - هر چند گوینده ظاهراً آن را قصد نکرده باشد - به جهت این که موجب وهن بر اهل بیت علیهم السلام و مورد سوء استفاده دشمنان و بهانه گرفتن آنها برای متهم کردن شیعه می باشد، جایز نیست. ائمه علیهم السلام به ما فرموده اند: «کونوا لنا زَیناً و لا تکونوا علینا شَینا». شیعیان باید با عمل به طاعات و اجتناب از معاصی و مراعات احترام ائمه علیهم السلام، زینت اهل بیت علیهم السلام باشند؛ نه این که با کار ناشایست، موجب عار اهل بیت علیهم السلام گردند. ائمه هدی علیهم السلام از کسی نخواسته اند خودش را به صورت سگ درآورد. اینها کارهایی است که ائمه علیهم السلام از آن بیزارند.

آیة الله خامنه ای: گفتن این جملات، جایز نیست و باید از ترویج این افراد و این گونه جلسات، پرهیز گردد.

آیة الله سیستانی: باید از جملات نامناسب اجتناب شود.

آیة الله صافی گلپایگانی: واضح است که مطالب مذکور در سوءال، کفرگونه و خلاف شرع بیِّن است. برگزاری مجالس به نام امام حسین علیه السلام و گفتن مطالب مذکور و خرید و فروش نوارهایی که چنین مضامینی در آنها ضبط شده، حرام و خلاف شرع است.

آیة الله فاضل لنکرانی: این امور به طور کلی جایز نیست و این گونه مجالس، نباید برگزار شود.

آیة الله مکارم شیرازی: گفتن این کلمات کفرآمیز یا وهن آور، حرام است و امام حسین علیه السلام از این کارها بیزار است و گویندگان باید فوراً توبه کنند.

 

عوامل و زمینه های تحریفات عاشورا

/

مدیر موسسه معارف وحی و خرد در مصاحبه با رادیو قرآن  که در روز شنبه ۲۰/۹/۱۳۸۹ انجام گرفت ، بر این نکته تاکید کرد که سه عامل اصلی در پیدایش و گسترش تحریفات عاشورا نقش داشته است که عبارتند :

۱. غرض ورزی ؛ بر این اساس شماری از مورخان عمداً کوشیدند عاشورا را به گونه ای ترسیم کنند که مفاهیم بلند آن تحت الشعاع قرار گیرد . راستی چرا باید ملا حسین کاشفی که خود شیعه نیست با تدوین کتاب «روضه الشهداء» نخستین مروج تحریفات عاشورا باشد ؟!

۲. غفلت محققان شیعه ؛ به نظر می رسد که ضعف تحقیقات در بخش گزارش های تاریخی رخدادهای کربلا و نیز ضعف و خلأ های موجود در تحلیل درست این حوادث ، زمینه را برای راهیافت تحریفات در زمینه نهضت سالار شهیدان فراهم کرده است . تا آن جا که به قول شهید مطهری شاعری توانمند و خوش سخن همچون محتشم کاشانی تنها از نگاه حزن و ماتم به کربلا می نگرد و جنبه های حماسی آن را از اساس از یاد می برد .

۳. اسطوره پردازی ؛ این عامل بیشتر به عموم مردم بر می گردد که دوست دارند شخصیت های محبوب خود را بیش از آن چه باید ، معرفی نمایند . از این جهت دیده می شود که در باره جنگاوری برخی از یاران سالار شهیدان همچون عباس (ع) ، بسیار فراتر از واقعیت های تاریخی غلوّ می شود و البته برخی از مداحان نیز در این زمینه نقش داشته و دارند .

زمینه های قیام عاشورا(4)

ـ علل انفعال جامعه در برابر فعالیت های معاویه

خودداری از بذل مال در راه خدا

سستی در جانفشانی برای دین

تأثیر روابط قومی و گروهی 

علل انفعال جامعه در برابر فعالیت های معاویه

با توجه به این که شرایط تاریخی کم و بیش قابل تکرار است و موارد مشابه آن نیز در دوران های دیگر واقع می‌شود، به دنبال سؤال قبلی سؤال دیگری به این صورت مطرح می‌گرددکه، درست است معاویه از ابزار تبلیغات توأم با فریب مردم و تحریف حقایق و در واقع ترور شخصیت ها از یک سو و با حربه تهدید و تطمیع از سوی دیگر فعالیت کرد، اما چرا مردم فریب خوردند و تحت تأثیر تهدیدها و تطمیع ها قرار گرفتند؟ این سؤال در واقع روی دیگر سکه سؤال قبل است، یعنی یکی فعل و دیگری انفعال است، بنی امیه اثر گذار و مردم اثر پذیر بودند. آن ها فاعل این تبلیغات، تهدیدها و تطمیع ها بودند و مردم در برابر آن ها منفعل بودند. در شب های گذشته، جهت مربوط به فاعلیت بنی امیه را عرض کردم. جهت دیگر سؤال این است که علت انفعال مردم چه بود؟ خوب، آن ها فریب می‌دادند، اما چرا مردم فریب خوردند؟ او تهدید می‌کرد، اما چرا مردم تحت تأثیر تهدیدها واقع شدند؟ این سؤال بیش تر از این جهت برای ما اهمیت دارد که ممکن است، با توجه به جواب آن، خود را آماده کنیم تا اگر خدای ناکرده شرایطی مشابه آن شرایط پیش آمد و دشمنان اسلام با استفاده از همان حربه ها خواستند مسیر صحیح انقلاب را تغییر دهند، آگاهانه واکنش نشان دهیم و سعی کنیم منفعل نشویم. البته این بدان معنا نیست که فقط زمانی می‌باید خودمان را آماده کنیم که معاویه و یزید یا شمر، عمر سعد و ابن زیاد دیگری پیدا شوند.

حوادث تاریخی عیناً تکرار نمی‌شود، بلکه مشابه آن ها اتفاق می‌افتد. شاید این مطلب را شنیده باشید که طبق روایتی که شیعه و سنی با اسناد متعدد نقل کرده اند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)فرمودند: آنچه در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است در امت من هم اتفاق خواهد افتاد. پیامبر(صلی الله علیه وآله)این جمله را اضافه کردند که «حَتّی لَو دَخَلُوا جُحرَ ضَب لَدَخَلتُمُوه»1 اگر بنی اسرائیل وارد سوراخ سوسماری شده باشند، شما هم داخل آن خواهید شد. روایت به این معنا نیست که حتماً فرعونی در این زمان پیدا خواهد شد و خواهد گفت «أَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی»،2 تا امت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز به فرعونی که در زمان موسی بود مبتلا شوند، یا حتماً قارونی پیدا خواهد شد که آن ثروت عظیم را داشته باشد و مردم مانند آن زمان به قارون دیگری مبتلا شوند و یا این که حتماً سامری دیگری خواهد بود و بتی به شکل گوساله می‌سازد و مردم را به پرستش آن وادار می‌کند. دقیقاً همانند آن اتفاقات تکرار نمی‌شود، ولی وقایعی که از همان روح برخوردار است و شباهت های تامی به آن جریان ها دارد، اتفاق می‌افتد. در خصوص این بحث، مناسب است در جای خود نمونه هایی از وقایع صدر اسلام تا به حال که مشابه آن قبلا در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است ذکر شود. لذا، این که می‌گوییم آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاده، ممکن است بعدها نیز واقع شود، به این معنا نیست که همان جریانات عیناً تکرار می‌شود. مثلاً، در شام معاویه ای پیدا می‌شود که قصد دارد فرزندش را به عنوان ولی عهد معرفی کند و الی آخر. بلکه حوادثی پیش می‌آید که روح و انگیزه های آن ها همان روح و انگیزه ها است. آنچه معاویه را واداشت آن حرکت را انجام دهد، در دیگران هم پیدا می‌شود. روش هایی که معاویه برای رسیدن به مقاصد خود به کار گرفت، دیگران هم به کار خواهند گرفت. و یا اثر پذیری که در مردم واقع شد، کم و بیش در آینده نیز ممکن است واقع شود. با توجه به این مطلب لازم است بررسی کنیم چرا مردم این گونه فریب خوردند؟ و چرا تحت تأثیر تهدیدها و تطمیع ها قرار گرفتند؟ تا خود را برای زمانی که چنین امتحاناتی پیش می‌آید آماده کنیم؛ و اگر کسانی بخواهند ما را فریب دهند و تهدید یا تطمیع کنند، بتوانیم مقاومت کنیم.

این موضوع را می‌توان با بحثی تحلیلی از شرایط آن زمان بررسی کرد، که طبعاً چنین بحثی به طول می‌انجامد. ولی من گمان می‌کنم برای دسترسی به نتیجه مطلوب در مورد این مسأله راه ساده تری نیز وجود دارد و آن استفاده از کلمات خود سیدالشهداء(علیه السلام) است. در جلسه گذشته عرض کردم در طی بیست سال حکومت معاویه، حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) تقریباً ده سال آن را در کنار برادر بزرگوارشان و ده سال دیگر را به تنهایی در مدینه به سر می‌بردند، در نهایت سختی و تنگنا و فشار بودند. ولی گهگاه افرادی را شناسایی کرده و با آن ها به صورت محرمانه و دور از چشم مأموران حکومتی جلسه ای تشکیل می‌دادند و حقایق را به آن ها می‌گفتند. می‌فرمودند من این مطالب را به شما می‌گویم تا مبادا حق مندرس و فراموش شده و مردم نتوانند حق و باطل را از هم تشخیص دهند. از جمله این جلسات بر اساس آنچه در تاریخ ثبت شده است و روایاتِ آن را برای ما نقل کرده اند، جلسه ای است که در منی با نخبگان علما و برجستگان مسلمانان آن زمان تشکیل دادند. می‌توان حدس زد که برای شناسایی این عده مدتی کار شده بود و با ایشان ارتباطاتی برقرار گردیده بود، تا آن ها را در منی در جلسه ای جمع کنند. کسانی که حج مشرف شده اند می‌دانند منی چه اندازه شلوغ است و نمی‌توان آن جا را کنترل کرد. به همین جهت بسیاری از فعالیت هایی که می‌خواستند دور از چشم حکومت ها انجام دهند، در منی انجام می‌شد.

 جلسه ای در منی تشکیل شد و امام(علیه السلام) برای این نخبگان سخنرانی کردند. خوشبختانه بخش هایی از این سخنرانی نقل شده است که در تحف العقول، بحارالانوار و منابع دیگر ذکر شده است. قسمتی از این سخنرانی را شب گذشته نقل کردم. امشب بخش دیگری را که مربوط به مطلب مورد نظر می‌شود، قرائت می‌کنم. برای این که بفهمیم چرا مردم فریب معاویه و امثال او را خوردند و حکام جور توانستند با زمینه سازی و استفاده از غفلت مردم بر آن ها مسلط شوند، از همین موقعیت تاریخی شروع می‌کنیم. حضرت(علیه السلام) افراد حاضر در آن جلسه را این گونه توصیف می‌کنند که شما بزرگان این امت هستید، شما کسانی هستید که در سایه اسلام، و به برکت مقامات اسلامی و علومی که دارید مورد احترام مردم هستید، و این منزلتی است که خدا به شما داده است. از ذکر این اوصاف، مشخص است که این افراد جزء علمای قوم بودند. پس از بیان این که خداوند نعمت ها و منزلت و مقامی را به آنان عطا فرموده است، آن گروه را مورد نکوهش قرار می‌دهند و می‌فرمایند: با این که خدا این مقامات، منزلت و موقعیت اجتماعی را به شما داده است و بر اساس آن مردم از شما حرف شنوی دارند و به شما احترام می‌گذارند، اما شما از موقعیت خود استفاده نمی‌کنید.

خودداری از بذل مال در راه خدا

در بین این سخنرانی حضرت(علیه السلام) می‌فرماید: «فَلا مالا بَذَلُتمُوهُ وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها وَ لا عَشیرَةً عادَیتُمُوها فی ذاتِ اللّه»3 با این که خداوند چنین موقعیت اجتماعی به شما داده بود، اما این کارها را نکردید؛ یعنی انتظار می‌رفت با استفاده از موقعیت علمی خود و منزلت و شرافتی که در جامعه داشتید، این گونه کارها را انجام دهید، ولی هیچ یک از این اقدامات را نکردید. مالی را در راه ترویج اسلام صرف نکردید. قاعدتاً مخاطبان امام(علیه السلام) خمس و زکات و حقوق واجب خود را پرداخت می‌کردند. این که حضرت(علیه السلام) می‌فرماید مالی را بذل نکردید، مقصود بیش از حقوق واجب است، چون گاهی بقاء دین احتیاج به هزینه کردن از اموال شخصی دارد، صحیح نیست بگویید ما حقوق واجبمان را ادا کردیم و دیگر حقی بر عهده ما نیست. اولین قدم این است که از اموال خود در راه ترویج اسلام، جلوگیری از بدعت ها و مبارزه با بدعت گزاران استفاده کنید، ولی شما این کار را نکردید.

 سستی در جانفشانی برای دین

«وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها» بالاتر از صرف نکردن مال در راه خدا این که، جانتان را برای کسی که آن را آفریده بود به خطر نینداختید. ما عادت کرده ایم بگوییم اگر تکالیف واجب به حد ضرر زدن به انسان رسید، دیگر واجب نیست. تصور می‌کنیم شرط امر به معروف و نهی از منکر این است که ضرری متوجه شخص نشود، و ترویج دین و مبارزه با دشمنان اسلام در حدی است که خطری متوجه انسان نشود. سیدالشهداء(علیه السلام) به این علما می‌فرماید: «شما جان خود را در راه کسی که آن را آفریده و به شما عطا فرموده است به خطر نینداختید.» یعنی می‌بایست به خطر بیندازید. این همان نکته ای است که قبلا عرض کردم که، در زمان ما فقط امام(قدس سره) این مطلب را به خوبی و آشکارا بیان کرد، زمانی که فرمود در مَهّام امور تقیّه نیست؛ تقیه، در امور عادی و امر به معروف و نهی از منکرهای عادی است، که اگر ضرری به کسی می‌رسد، می‌تواند بگوید من آنچه باید بگویم، گفتم و دیگر بیش از این تکلیفی نیست. ولی اگر مسأله ای مربوط به اساس و کیان اسلام می‌شود، در آن مورد صحبت از تقیه نیست. در این گونه مسائل است که فرمود تقیه حرام است، ولو بلغ ما بلغ. یعنی به هر جا که کار بینجامد؛ و لو هزاران نفر هم کشته شوند، نباید تقیه کرد، چون اساس اسلام در خطر است. در این صورت، و یا همان گونه که امامرحمة الله علیه تعبیر فرمود «در مهّام امور» یعنی امور خیلی مهم تقیه روا نیست.4

قبلا عرض کردم، باید از بعضی هم لباسی های خودمان گلایه کنیم، زیرا بعد از این فرمایش حضرت امام رحمة الله علیه حق این بود که بیش تر تلاش شود و مصادیق «مهّام امور» که ایشان فرمودند در آن تقیّه نیست، تبیین گردد تا مشخص شود آن امور مهم چه اموری هستند. امام(قدس سره) چند مورد را مثال زده اند، امّا موارد دیگری هم هست که باید تبیین گردد و حدود آن ها مشخص شود. این امر تا حد زیادی به مردم در جهت آشناشدن به وظیفه شان کمک می‌کند.

این دو گلایه ای بود که امام حسین(علیه السلام) از بزرگان قوم داشتند و فرمودند علت این که معاویه و بنی امیه توانستند مسیر اسلام را منحرف کنند، اولا این بود که شما در راه حفظ دین خدا پول خرج نکردید و ثانیاً این که شما جان خود را در این راه به خطر نینداختید، حفظ جان را وجهه همت خود قرار دادید و زمانی که شما را تهدید کردند، عقب نشینی کردید.

تأثیر روابط قومی و گروهی

علت سوم انفعال جامعه در برابر تحریف این است که؛ «وَ لا عَشیرَةً عادَیتُمُوها فی ذاتِ اللّه،» شما در راه خداوند و برای جلب رضایت او هیچ گاه با خویشاوندان خود که در راه باطل بودند مقابله نکردید. در آن زمان مسأله ارتباطات قومی و عشیره ای در فرهنگ عربی یک اصل بود. امروز هم در میان مردمانی که زندگی قبیله ای دارند چنین روحیاتی به چشم می‌خورد، یک نوع همبستگی قومی، عشیره ای، و خویش و قوم بازی وجود دارد. این که انسان به خاطر تعصب نسبت به بستگان خود اقداماتی انجام دهد، این روحیه در ما کم تر یافت می‌شود. اما در مورد کسانی که شهرنشین نیستند، هنوز هم وجود دارد. آن زمان روحیه حمایت از عشیره و قبیله بسیار قوی بود. امروزه مشابه این روحیه را در باندبازی ها و طرفداری های کسانی مشاهده می‌کنیم که از جهت سیاسی هم خط هستند و در یک جبهه قرار دارند. این عملکرد مانند همان نقشی است که آن زمان تعصب نسبت به عشیره و قبیله ایفا می‌کرد. امروزه که ما به صورت عشیره ای زندگی نمی‌کنیم، تعصب نسبت به هم خط های سیاسی جایگزین آن روحیه شده است.

در این مجالس صحیح نیست اسم اشخاص برده شود و در مورد مسائل شخصی افراد صحبت شود. ولی همین روزها در روزنامه ها دیدید اشخاصی با تمهیداتی که قاعدتاً از جانب سفارت آلمان برای آن ها فراهم شده بود، برای شرکت در کنفرانسی تعدادی ضد انقلاب از اطراف دنیا در آن جمع شده بودند، به آلمان رفتند. کنفرانس بر پا گردید و زنی لخت شد، لختِ مادرزاد، مردی هم به همین صورت و الی آخر که اخبار آن را در روزنامه ها خوانده اید. یکی از نویسندگانِ به اصطلاح اصلاح طلبِ روزنامه های مشهور زنجیره ای نیز در آن جا مصاحبه کرده و در مورد حضرت امام(قدس سره)گفته بود که، خمینی به موزه تاریخ سپرده خواهد شد! درباره حجاب هم گفته بود ما در قانون اساسی مطلبی در ارتباط با حجاب نداریم! در مورد دموکراسی و ارزش های غربی هم گفته بود این مشکل اسلام است که نمی‌تواند خود را با ارزش های دموکراتیک غربی تطبیق دهد! ما این کار را خواهیم کرد و این راهی است که برگشت ندارد! یعنی اسلام از بین خواهد رفت! نام خمینی محو خواهد شد! حجاب و حرف هایی از این قبیل هم پایه و اساسی ندارد و آزاد خواهد شد!5بعد از این که این مصاحبه افشا گردید و ترجمه آن و گزارش این کنفرانس در روزنامه ها منتشر شد، یکی از کسانی که عِرق دینی داشت، این مصاحبه را تقبیح کرده و گفت این شخص نمی‌بایست چنین حرف هایی را زده باشد، این حرف ها نامربوط و مزخرف است و تعبیراتی از این قبیل.6گویا بعداً ایشان از طرف هم خط های سیاسی خود مورد نکوهش قرار گرفت که، چرا فردی را که هم خط ما بوده به این شکل تقبیح کردی؟ بعد از چندی این مطلب را ساختند که اصل این ماجرا دروغ بوده است و خبر این گونه نبوده است. همان آقایی که قبلا این مصاحبه را تقبیح کرده بود از آن روزنامه ای که خبر این کنفرانس را منتشر کرده بود، مذمت کرد و گفت این مطالب نمی‌بایست منتشر شود، مخصوصاً که اصل خبر هم تکذیب شده است.7اگر شما این شخص را بشناسید، بهتر می‌فهمید که این سخنان چقدر از چنین شخصی زشت است. اگر یک سیاست باز بود که انتصاب به روحانیت نداشت و این حرف ها را گفته بود، انسان زیاد ناراحت نمی‌شد. اما چرا کسی که خود را مدافع اسلام و روحانیت و خط امام(قدس سره)می‌داند، این گونه حرف می‌زند و به این شکل موضع گیری می‌کند؟ چرا؟ به خاطر تعصب نسبت به هم خط سیاسی اش، چون این شخص با آن گروه در یک طیف و در یک جبهه قرار دارند، حرف خود را تغییر می‌دهد.

زمان معاویه هم مسأله حمایت از عشیره و قبیله رایج بود. چنان شرایطی حاکم بود که، اگر کسی از قبیله ای مرتکب گناهی می‌شد، افراد آن به روی خود نمی‌آورند، یا حتی از او دفاع می‌کردند، یا این که کار او را توجیه می‌کردند؛ اما اگر از قبیله مخالف بود، در بوق و کرنا می‌کردند و می‌گفتند چنین گناه بزرگی را مرتکب شده اند و باید مجازات شوند و الی آخر. روح طرفداری از عشیره و قبیله یکی از مشکلاتی است که نمی‌گذارد انسان به سمت حق گام بردارد. هنگامی که می‌بیند هم طیف ها و هم قبیله ای ها، و امروزه، هم خط های سیاسی او راهی را می‌روند، نمی‌تواند شجاعت به خرج بدهد و به آن ها بگوید در این مورد اشتباه کرده اند، بگوید بقیه حرف های ایشان را قبول دارم، اما این یک مورد اشتباه، خلاف قرآن، و مغایر ضروریات و اساس اسلام است؛ بگوید اساس این انقلاب و همه اصول را زیر سؤال برده است، وعده و مژده داده است که انقلاب از بین خواهد رفت. اما برعکس، به دلیل همین هم خط بازی ها از چنین شخصی حمایت می‌شود. این مشکل ماست، تعصب قبیله ای و عشیره ای در آن زمان و تعصب خطی و سیاسی و جبهه ای در این زمان.

سیدالشهداء(علیه السلام) به علمای آن زمان فرمود: شما به خاطر خدا با خویش و قوم خود دشمنی نکردید، یعنی گاهی وظیفه شرعی اقتضا می‌کند انسان با خویش و قوم خود هم به دشمنی برخیزد. درست است در اسلام صله رحم واجب و قطع رحم حرام است، اما اگر طرفداری از خویشاوند به قیمت تضعیف اسلام و نظام اسلامی تمام شود، چه باید کرد؟ در این مورد باید اسلام را مقدم داشت یا وابستگان، پسرها و دامادها را؟ ولو به ضرر اسلام فعالیت کنند؟ ولو آبروی نظام اسلامی را ببرند، باید حمایت کرد؟ بگوید فرزندان من چنین هستند، یا خویش و قوم من چنان اند و از آن ها حمایت بیجا کند؟ این مسأله زمینه را برای سوء استفاده دشمنان فراهم می‌کند. سیدالشهداء(علیه السلام) در آن خطبه به نخبگان فرمود: یکی از عللی که موجب شد معاویه بر شما مسلط شود و اسلام را منحرف کند این بود که، شما به خاطر خدا با خویشاوندان خود دشمنی نکردید، یعنی علاقه به خویش و قوم، علاقه به باند، وابستگی به هم خط و هم حزبی ها مانع شد از این که حق را بگویید و از حق حمایت کنید و زمینه ای شد تا آن ها این سوژه تبلیغاتی را نیز دست آورند و بگویند این ها اهل خویش و قوم بازی هستند، در پی اموال بیت المال هستند و از آن سوء استفاده می‌کنند، اگر برایشان امکاناتی فراهم شود، اول در اختیار خویش و قوم خود می‌گذارند؛ اگر مقامی پیدا شود، اول به فرزندان خود می‌دهند، و زمینه را برای تبلیغ علیه شما فراهم می‌کنند.

پس علت انفعال کسانی که تحت تأثیر تبلیغات معاویه قرار گرفتند، تعلق خاطر به مال و جان و خویشاوندان است، «فَلا مالا بَذَلُتمُوهُ وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها وَ لا عَشیرَةً عادَیتُمُوها فی ذاتِ اللّه»؛ جامع این مسائل یعنی تعلق به مال، تعلق به مقام، تعلق به جان و تعلق به خویش و قوم و دار و دسته در فرهنگ اسلامی چیست؟ جامع این ها در فرهنگ اسلامی حب دنیا و دنیاپرستی است. این که می‌فرمایند «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَة»8 یعنی چه؟ دوست داشتن چه چیزی منظور است؟ آیا اگر انسان ماه و ستارگان یا طبیعت زیبا را دوست داشته باشد، بزرگ ترین گناه را مرتکب شده است؟ یا اگر انسان های مخلوق خدا را دوست بدارد، مرتکب گناه شده است؟ حب دنیایی که اساس هر گناهی است، چیست؟دلبستگی به امور دنیایی و لذت بردن از مال، مقام، دوستان و دار و دسته، خویش و قوم و باند، دنیاپرستی است. پس مشکل اصلی مسلمان ها که به واسطه آن تحت تأثیر عوامل شیطانی امویان قرار گرفتند، در یک کلمه، دنیا پرستی بود.

نشانه اصلی دنیاپرستی این است که اگر زندگی انسان به خطر افتاد، دیگر چیزی نمی‌فهمد. زمانی حاضر است کاری انجام دهد، خدماتی انجام دهد، به وظایف اجتماعی خود عمل کند، برای خود و خانواده اش تلاش کند، که در رفاه باشد. اما اگر گفتند اگر فلان راه را بروی خطرناک است و مال و مقامت، و در نهایت، جانت به خطر می‌افتد، در این صورت جایی برای این کارها نمی‌ماند. همه تلاش ها را برای این انجام می‌داد که خودش زنده بماند و از دنیا بیش تر لذت ببرد. این است که هم قرآن کریم و هم بیانات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)بزرگ ترین خصوصیت کفار را خودخواهی، خود دوستی و دنیاپرستی می‌دانند. در مقابل، مشخصه مؤمنان خود باختگی در راه خدا، ایثار، گذشت، فداکاری، شهادت طلبی است؛ یعنی مرگ برای آن ها مشکلی نیست، زندگی دنیا برای ایشان هدف اساسی نیست. اگر سعادت، آرمان، دین و ارزشهایی که به آن دل بسته اند، اقتضا کند بمیرند، به راحتی جان می‌دهند و هیچ مشکلی ندارند. حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید: «وَاللّهُ لاَبنُ أَبی طالِب آنَسُ بِالمَوتِ مِن الطِّفلِ بِثَدیِ أُمِّه»9 آیا احتمال می‌دهید علی(علیه السلام) هم به دروغ قسم یاد کند؟ به خدا قسم انس علی به مرگ از انس طفل شیرخوار به پستان مادر بیش تر است.

شب عاشورا سیدالشهداء(علیه السلام) به خواهر بزرگوارش زینب(علیها السلام)فرمود: اصحاب من هم این چنینند. ملاحظه کنید حسین(علیه السلام) چگونه افرادی را تربیت کرده است. درست است که بیست سال خون دل خورد، اما چنین گل هایی را برای عاشورا پروراند. اگر این ها نمی‌بودند، داستان عاشورا رونقی پیدا نمی‌کرد و من و شما حسین شناس نمی‌شدیم. اگر حسین را تک و تنها و پنهانی ترور می‌کردند، آنچه ما امروزه شاهد آن هستیم، اتفاق نمی‌افتاد. ببینید یاران حسین(علیه السلام) شب عاشورا به ایشان چه گفتند؛ حضرت زینب(علیها السلام) بعد از این که فهمید فردا روز شهادت است و همه کشته می‌شوند، خدمت برادر رسیده، عرض کرد: برادر جان! این اصحاب و یارانی که الان در کنار تو و باقیمانده کسانی هستند که امشب یا بین راه دسته دسته و گروه گروه رفتند، آیا ایشان را به خوبی می‌شناسی و مطمئنی که به تو وفادارند؟ حضرت(علیه السلام) اشک ازچشمان مبارکش جاری شد و فرمود: «أَما وَ اللّهِ لَقَد نَهَرتُهُم وَ بَلَوتُهُم.... یَستَأنِسُونَ بِالمَنیَّةِ دُونی اِستِئناسَ الطِّفلِ بَلَبَنِ أُمِّه»10به خدا قسم من ایشان را آزمایش کردم، نه تنها آزمایش کردم، بلکه چند بار آن ها را از خود راندم و گفتم دست زن و فرزندان خود را بگیرید و بروید، این جا نمانید، این ها می‌خواهند خون مرا بریزند و با شما کاری ندارند. معلوم می‌شود این سخنان برای آزمایش یاران حضرت(علیه السلام) بوده است. امام(علیه السلام) خطاب به خواهر خود می‌گوید: «بَلَوتُهُم وَ نَهَرتُهُم» یاران خود را آزمایش کردم، تا کسانی که باقی می‌مانند، ناب و خالص باشند؛ فرمود به خدا قسم من آنان را آزمایش کردم و از خودم راندم، ولی به این نتیجه رسیدم که آنان مرگ در حضور مرا بیش تر دوست دارند و با آن بیش تر از طفل نسبت به شیر مادر مأنوسند، «یَستَأنِسُونَ بِالمَنیَّةِ دُونی اِستِئناسَ الطِّفلِ بَلَبَنِ أُمِّه»، نسبت به این که در مقابل و نزدیک من بمیرند بیش تر از انس شیرخوار به شیر مادر علاقه دارند و دیگر از من جدا نمی‌شوند. حتماً شنیده اید که یاران امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا برخاستند و چه مطالبی گفتند، اگر هفتاد بار کشته شویم، سوزانده شویم و خاکستر بدن ما به باد داده شود، اگر بار دیگر زنده شویم، نزد تو برمی‌گردیم و در کنار تو می‌مانیم تا بار دیگر به شهادت برسیم.

امام حسین(علیه السلام) بیست سال خون دل خورد، اما چنین گل هایی را تربیت کرد. در مقابل، کسانی بودند که امام(علیه السلام) از آن ها گلایه کرد و گفت مشکل شما علاقه به دنیاست، مشکل شما این است که از مرگ می‌ترسید، «وَ لکِنَّکُم مَکَّنتُمُ الظَّلَمَةَ مِن مَنزِلَتِکُم»11خطاب به همان نخبگان و علمای آن عصر می‌گوید ستمگران را تمکین کردید و اجازه دادید بر شما تسلط پیدا کنند. «وَ أَسلَمتُمُ أُمُورَ اللّهِ فی أَیدیهِم» کارهای خدایی را به دست آن ها سپردید، کارهای خدایی را که باید مردان خدا انجام دهند به دست ستمگران سپردید، به ایشان رأی دادید و آن ها را رأس امور قرار دادید. «یَعمَلُونَ بِالشُّبُهاتِ وَ یَسیرُونَ فی الشَّهَوَات» کسانی را سر کار آوردید که کارهای شبهه آمیز که توجیه صحیح شرعی و قانونی ندارد، انجام می‌دهند و به دنبال شهوات هستند، راه را برای شهوت پرستان باز می‌کنند. فرهنگ سراهایی تشکیل می‌دهند که در واقع گناه سرا بشود، پول هایی از بیت المال مردم خرج می‌کنند تا زمینه و اسباب و ابزار گناه برایشان فراهم شود، روزنامه هایی را که مشوق گناه هستند تشویق می‌کنند. این کارهایی است که شما کردید. خوب، چگونه شد که چنین حکامی بر شما مسلط شدند؟ چرا این کارها را کردید؟جان کلام این جاست: «سَلَّطَهُم عَلی ذلِک فِرارُکُم مِنَ المَوت» آنچه موجب شد این ها بر شما مسلط شوند و شما هم اجازه دادید این ها بر دوش شما سوار شوند این بود که از مرگ فرار کردید، اگر از مرگ فرار نمی‌کردید و استقامت به خرج می‌دادید، اگر شما در مقابل دشمن ایستادگی می‌کردید، آن ها عقب نشینی می‌کردند. ببینید ایام عاشورای امسال چگونه عقب نشینی کردند! شما چه کردید؟ مگر آدم کشتید؟ مگر به جایی حمله کردید؟ مگر آشوبی به پا کردید؟ با این پیراهن های سیاهتان، با نوحه های خود و با سر و سینه زدن های خود نشان دادید که ما اسلام را می‌خواهیم، با همین حرکت شما آن ها عقب نشینی کردند و دیگر در این ایام به سیدالشهداء(علیه السلام) جسارت نکردند.

الحمد للّه، به کوری چشم دشمنانِ امام حسین(علیه السلام) ، امسال مراسم عزاداری در تمام شهرها و دهات خیلی بهتر از سال های گذشته برگزار شده است. آن ها به واسطه همین حرکت شما عقب نشینی کردند. اگر در سایر مراحل زندگی، موقعیت های سیاسی و اجتماعی نیز شما حضور خود را در صحنه نشان دهید، لازم نیست کسی را بکشید یا مثل آشوبگران ساختمان های دولتی را خراب کنید، این گونه اعمال در شأن شما و شأن حسینیان نیست، بلکه اظهار ارادت به دین و سیدالشهداء(علیه السلام) در شأن و وظیفه شماست. باید بگویید ما آماده ایم برای حفظ دین خود از مال، جان، خویشاوندان و فرزندانمان بگذریم، این آمادگی مهم است. بارها عرض کرده ام، این که قرآن می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُم ما أستَطَعتُم مِن قُوَّة»12 هر قوه نظامی و جنگی که می‌توانید به دست بیاورید، نمی‌فرماید به خاطر این است که همه آن ها را به کار ببرید، سرّ این امر در این است که «تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُم»13این نیروها و تجهیزات را فراهم کنید تا دشمن بترسد؛ شما آمادگی خود را برای شهادت اعلام کنید تا دشمن عقب نشینی کند. آن ها که حاضر نیستند جان خود را به خطر بیندازند. کسانی که برای یک شیشه مشروب آشوب به پا می‌کنند حاضر نیستند جان خود را به خطر بیندازند. اگر شما مردانه به میدان بیایید، آنان تا آن جایی که عرب نی انداخت فرار می‌کنند، به شرط این که احساس کنند شما کسانی هستید که میدان را رها نمی‌کنید. این مطلب مهم است. امام حسین(علیه السلام) هم می‌فرماید مردم اگر بخواهند تحت تأثیر بنی امیه قرار نگیرند و دینشان محفوظ بماند، سه عامل را باید داشته باشند، اموال خود را در راه دین صرف کنند، جانشان را در راه خدا به خطر انداخته و آماده شهادت باشند و دست از باندبازی برداشته و به دنبال حق باشند. اهل این محل، این خط، این حزب و مطالبی از این قبیل برایشان مطرح نباشد. ببینند خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و امروز ولی فقیه چه می‌فرمایند؛ هر چه او گفت باید بر روی چشم بگذاریم، این عامل حافظ امنیت و وحدت ما و مانع نفوذ دشمنان و بیگانه پرستان در داخل صفوف ما خواهد شد. «سَلَّطَهُم عَلی ذلِک» آنچه سلطه را به امویان بخشید: «فِرارُکُم مِن المَوتِ وَ اِعجابُکُم بِالحَیاةِ الَّتی هِی مُفارِقَتُکُم» دلبستگی شما به این زندگی دنیا که روزی از شما جدا خواهد شد، بود؛ این دلبستگی مانع از این می‌شود که مردانه به میدان بیایید و در نتیجه دشمنان در شما طمع می‌کنند. اما اگر دل به این زندگی نبستید، زندگی آخرت را باور داشتید و برای این که خدا راضی باشد و سعادت ابدی نصیب شما بشود، حاضر شدید دست از لذایذ این زندگی بردارید، هیچگاه دشمن بر شما مسلط نخواهد شد.

 

-----------------------------------------------------------------

پاورقی:

1. بحارالانوار، ج 51، ص 128، باب 2، روایت 24.

2 النازعات، 24.

3. بحارالانوار، ج 100، ص 79، باب 1، روایت 37.

4. ر.ک: صحیفه نور، ج 1، ص 39؛ ج 7، ص 36.

5. ر.ک: کیهان، 24/13791، گزارش مصاحبه اکبر گنجی با نشریه آلمانی تاکس اشپیگل.

6. ر.ک: همان، 25/1/1379، ص 2.

7. همان.

8. بحارالانوار، ج 51، ص 258، باب 14، روایت 5؛ و موارد دیگر.

9. نهج البلاغة، خطبه 5.

10. ر.ک: مقتل الحسین للمقرم، ص 262.

11. بحارالانوار، ج 100، ص 80، باب 1، روایت 37.

12انفال، 60.

13همان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد