اهداف و زمینه های قیام عاشورا در کلام امام حسین(ع)
حامد علی اکبرزاده
قیام امام حسین(ع) دارای ابعاد مختلفی است که در این میان زمینه ها و دلایل شکل گیری این نهضت عظیم از اهمیت ویژه ای برخوردار است.تبیین علت های قیام عاشورا همواره الهام بخش مسلمانان و به ویژه شیعیان در اعصار متمادی بوده است.
برای بررسی دلایل قیام حضرت سیدالشهدا(ع) بایستی ویژگی های دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گیرد،آنچه مسلم است دوران امامت حسین بن علی(ع) را می توان به دو بخش دوره حاکمیت معاویه و حکومت یزید تقسیم کرد.
"در حقیقت در زمان امام حسین(ع)انحراف از اصول و موازین اسلام که پس از رحلت رسول خدا(ص) آغاز و در زمان عثمان خلیفه سوم گسترش یافته بود به اوج خود رسید.در این دوره معاویه که سالها به عنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده و موقعیت خود را کاملا تثبیت نموده بود،به نام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته و حزب اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود."1
چرا سید الشهدا(ع)در
دوره معاویه قیام نکرد
"امام حسین(ع) اگر در زمان معاویه قیام می کرد،معاویه می توانست از
پیمان صلحی که با امام حسن(ع) امضا کرده بود،برای متهم ساختن امام حسین(ع)بهره
برداری کند،زیرا همه مردم می دانستند که امام حسن و امام حسین(ع) متعهد شده اند
تا زمانیکه معاویه زنده است سکوت کنند.البته لازم به یادآوری است که امام
حسین(ع) معاهده با معاویه را پیمانی لازم الوفاء نمی دانست،زیرا این عهدنامه
تحت فشار و اجبار و در شرایطی صورت گرفته بود که بحث و گفتگو فایده ای نداشت،به
علاوه معاویه خود آن را نقض کرده بود و محترم نمی شمرد.اما با وضعیت آنروز
جامعه اسلامی اگر امام حسین(ع)علیه معاویه قیام مسلحانه می کرد،معاویه می
توانست از آن به عنوان یک شورش غیر موجه و برخلاف مفاد پیمان سوء استفاده
کند."2
عامل دیگری که مانع قیام حضرت در زمان معاویه
بود،ظاهرسازیهای این خلیفه اموی است.اگرچه معاویه عملا اسلام را تحریف کرده
بود،اما این مطلب را به خوبی درک می کرد که چون به نام دین و خلافت اسلامی
حکومت می کند،باید به اعمال خود رنگ دینی داده و مردم را فریب بدهد.
با این حال امام حسین(ع) به رغم موانعی که ذکر شد در دوره حکومت معاویه نیز
چندین بار به صورت علنی در برابر رفتارهای این حاکم جائر بنی امیه ایستاد و
مبارزه کرد.معاویه در اواخر عمر خود می کوشید تا با بیعت گرفتن از بزرگانی
همچون حسین بن علی(ع) و ابن عباس مساله ولیعهدی یزید را تثبیت کند،وی در دیداری
که با امام حسین(ع) در مدینه داشت این مساله را مطرح کرد که حضرت در سخنانی به
شدت با آن مخالفت کرده و با برشمردن خصوصیات زشت یزید، وی را فاقد صلاحیت حکومت
می داند.
از دیگر اقدامات حضرت در برابر معاویه،سخنرانی
افشاگرانه در مراسم حج است. در این خطبه که یک یا دو سال پیش از مرگ معاویه و
در حضور بزرگانی از صحابه و تابعین ایراد شده است،امام(ع) اینچنین در برابر
معاویه موضع می گیرد:
"...دیدید که این مرد زورگو و ستمگر(معاویه)با ما و شیعیان ما چه کرد؟من در
اینجا مطالبی را با شما در میان می گذارم،اگر درست بود آنرا تصدیق و اگر دروغ
بود تکذیب کنید.سخنان مرابشنوید و گفتار مرا بنویسید،وقتی که به شهرها و میان
قبایل خود برگشتید با افراد مود اطمینان و اعتماد در میان بگذارید و آنان را به
رهبری ما دعوت کنید،زیرا می ترسم این موضوع(رهبری امت توسط اهل بیت)به دست
فراموشی سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد"3
سخنانی که حضرت در این خطبه مطرح می کند اگر چه در زمان معاویه است اما در
حقیقت می تواند موضع امام (ع) را در برابر حاکم اموی مشخص کند، زیرا حضرت صریحا
حکومت را حق خود و اهل بیت ذکر می کند.
اقدام دیگر امام(ع)در دوره معاویه ضبط اموال کاروان بیت
المالی بود که از یمن به سوی شام حرکت می کرد.حضرت اموال ضبط شده بیت المال را
میان مستمندان تقسیم کرد و در نامه ای به معاویه از سیاست های وی به شدت انتقاد
کرد.
به هرحال دوران معاویه به پایان می رسد و با روی کارآمدن یزید وضع تغییر می
کند.قیام و نهضت عظیم امام حسین(ع)در دوره ای آغاز می شود که یزید به حکومت
رسیده و با ارایه چهره ای زشت ،شرایط خاصی را ایجاد کرده است.
مرحوم شیخ مفید(ره)در کتاب ارشاد وضعیت پس از مرگ معاویه را اینگونه توصیف می
کند:
"پس از مرگ معاویه و پایان دوره سازشی که اجازه نمی داد امام حسین (ع)اظهار
امامت نماید و پرده از روی کار ولایت خود بردارد،حسین(ع)به اندازه ای که ممکن
بود اظهار دعوت کرد و هر وقتی که موقعیتی به دست می آورد حق الهی خود را برای
آنها که بی خبر بودند آشکار می ساخت،تا اینکه یارانی پیدا کرد و بعد از این
مردم را به جهاد در راه خدا دعوت نمود و خود را برای قتال با دشمنان حق آماده
ساخت...."4
فساد علنی دستگاه حکومت
یزید
یزید که جوانی ناپخته،شهوتران و هوسباز و بیخرد و خوشگذران و فاقد
هرگونه صلاحیتی برای اداره امور مسلمین بود،پس از اینکه به قدرت رسید به صورت
علنی تظاهر به فسق و فجور می کرد و مقدسات و احکام اسلامی را به راحتی زیرپا می
گذاشت.به قدرت رسیدن یزید زمینه را برای قیام امام حسین(ع)فراهم کرد و جای هیچ
گونه تردید را باقی نگذاشت.
برای روشن شدن دلایل و علل قیام امام حسین(ع)می توان به بیانات و تقریرات آن
حضرت در مقاطع مختلف رجوع کرد.
امتناع از بیعت با
خلیفه فاسق
یزید در نامه ای به ولید بن عتبه فرماندار مدینه از او می خواهد که از
امام حسین(ع)برای وی بیعت بگیرد و در غیر اینصورت سر از بدن حسین(ع) جدا
کند.حضرت در پاسخ به خواسته ولید اینگونه با وی سخن می گوید:
"انا اهل بیت النبوه و....و یزید رجل فاسق شارب الخمر،قاتل النفس المحرمه،معلن
بالفسق لیس له هذه المنزله و مثلی لا یبایع مثله و...
ما از خاندان نبوت و رسالتیم، خاندانی که خانه آنها محل رفت و آمد فرشتگان است
و خداوند به خاطر ما همه چیز را آغاز کرد و همه چیز را پایان می بخشد. اما
یزید، مردی فاسق و شرابخوار و قاتل است و آشکارا جنایت و گناه می کند و مثل من
با مثل او بیعت نخواهد کرد." 5
امام حسین (ع) در جای دیگر هنگامیکه مروان از حضرت می خواهد تا با یزید بیعت
کند، در پاسخ به وی می فرماید:
"انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذقد بلیت الامه براع مثل
یزید و لقد سمعت جدی رسول الله (ص) یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان.
دیگر باید بر اسلام سلام داد (و باید با آن وداع کرد) زیرا امت دچار زمامداری
همانند یزید گردیده است! و من از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: خلافت بر
خاندان ابوسفیان حرام است"6
امام معصوم شایسته
رهبری جامعه
در همین راستا حضرت در مراحل مختلف سفر خود علاوه بر اینکه به ظلم و ستم
بنی امیه اشاره می کند، رهبری جامعه را شایسته اهل بیت(ع) می داند، حضرت در
مواجهه با سپاه حر در نزدیکی کربلا پس از اقامه نماز عصر خطبه ای به این مضمون
می خواند:
" ای مردم اگر از خدا می هراسید و حق را برای صاحب حق می دانید کاری کنید که
هرچه بهتر و بیشتر خشنودی خدا را بدست آورید و ما آل محمد (ص) شایسته تریم بر
امر ولایت (مردم) از عده ای که مدعی امامت و ولایت بر شما هستند، زیرا آنان جز
ستم و دشمنی کار دیگری با شما نمی کنند و اگر از امامت ما بر خود کراهت دارید و
حق ما را نشناخته و اکنون رأیتان بر خلاف اظهار نامه ها و فرستادگانتان می باشد
من از تصمیم خود منصرف می شوم." 7
البته در اینجا به نظر می رسد منظور حضرت از انصراف، به
واقع منصرف شدن از حرکت به سوی کوفه است و نمی توان اینگونه برداشت کرد که امام
(ع) از تصمیم خود بر قیام علیه حکومت فاسد یزید منصرف شده است،زیرا سخنان حضرت
درباره لزوم امر به معروف و نهی از منکر و پرداختن به حق، گواهی بر این مدعاست.
امام حسین (ع) در کربلا نیز حقانیت خود و باطل بودن دشمنان را در سخنانی تصریح
می کند، آنجا که خطاب به سپاه ابن زیاد می فرماید:
" چه شده علیه من قیام کرده و دشمنان مرا یاری می نمایید؟ سوگند به خدا اگر مرا
بکشید، حجت خدا را کشته اید و بدانید در میان جابلقا و جابرسا (در روایت آمده
خداوند این دو شهر را در شرق و غرب عالم خلق نموده است) به جز من پسر پیغمبری
که حجت خدا بر خلقش باشد، وجود ندارد."8
ایستادگی در برابر ظالم
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در منزلی به نام بیضه خطاب به
اصحاب خود و سپاهیان حر،انگیزه قیام خود را لزوم مقابله با حکومت ظالم و جائر
می داند و اظهار می دارد:
"ایها الناس، ان رسول الله (ص) قال : من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله،
ناکثا لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله (ص)، یعمل فی عباد الله بالاثم و
العدوان، فلم یعیر (یغیر) علیه بفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله
مدخله.... ألا و انّ هؤلاء قد لزوموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و
اظهروا الفساد و عطلو الحدود و استاثروا بالفیء و أحلو حرام الله و حرموا حلاله
و انا احق من غیر.
ای مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هرکس (مسلمانی) سلطان
ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و عهد خدا را می شکند، خلاف سنت
رسول خدا رفتار میکند و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می کند، ولی او
(شخص مسلمان) سکوت اختیار کند و نه از راه کردار و نه از راه گفتار او(سلطان
ستمگر) را سرطنش نکند و در مقام انکار و عیب گویی بر نیاید، بر خداوند است که
او (مسلمان سکوت اختیار کرده) را به کیفر و سزای همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم
کند.
آگاه باشید که این طائفه ستمگر و حکام جائر بنی امیه، پیوسته از شیطان پیروی
نموده و طاعت او را بر خو لازم دانستند و اطاعت رحمان را ترک گفتند و زشتی و
فساد را ظاهر نمودند و حدود خدا را تعطیل کردند و غنائم و فیء را که متعلق به
همه مسلمین است اختصاص به خود دادند و حرام خدا را حلال شمردند و حلال خدا را
حرام شمردند. و من از غیر خودم سزاوار ترم (به جلوگیری از این امور و نهی کردن
از آنها و زمام امور مسلمانان را به دست گرفتن، تا به احکام قرآن و سنت رسول
الله عمل شود)" 9
نکته مهم خطبه فوق این مطلب است که حضرت علاوه بر نهی
نمودن و بر حذر داشتن مردم از سکوت در برابر ظلم و ستم (که محور اصلی خطبه است)
برای چندمین بار در سخنان خود به فساد و تباهی حکومت بنی امیه و حق امام (ع) بر
حاکمیت و ولایت مسلمین تأکید دارد و در حقیقت سه دلیل مهم از مجموع دلایل قیام
عاشورا در این خطبه تشریح شده است.
امام(ع) از ابتدای حرکت از مکه به سوی کوفه همراهان و اصحاب خود را برای
جانفشانی آماده ساخته بود، حضرت در سخنرانی مشهوری که پیش از خروج از مکه ایراد
می نماید، حاضران را از عزم خود مبنی بر ایستادگی مقابل ظلم تا پای جان باخبر
می سازد، امام حسین (ع) می فرماید:
"......خطّ الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما أولهنی الی
اشتیاق أسلا فی اشتیاق یعقوب الی یوسف .....
من کان باذلاً فینا مهجتة و موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل
مصبحاً ان شاء الله
مرگ همچون گردن بند بر گردن دختران جوان کشیده و بسته شده است و من به دیدار
نیاکان خود مشتاقم ، آن چنان اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت.
از قبل برای من قتگاهی انتخاب شده که باید به آنجا برسم. گویا می بینم بند بند
بدنم را گرگ های بیابان بین نواویس و کربلا از هم جدا می کنند و شکم های گرسنه
خود را سیر و انبان های خالی خود را پر می نمایند. از آنچه با قلم تقدیر و
سرنوشت نوشته شده است، گریزی نیست. ما خاندان رسالت به آنچه موجب رضا و خشنودی
حق است راضی هستیم. و در برابر امتحانات و بلاهای او شکیبا و صابریم و خدا
پاداش صابرین را به صورت کامل به ما عنایت خواهد کرد. هرگز پاره های تن رسول
خدا از او جدا نمی گردد، بلکه در بهشت برین و حظیره القدس گرداگرد او جمع می
شوند، و چشم رسول به دیدار آنها روشن می شود و وعده او بوسیله خاندانش تحقق می
پذیرد.
حال هر یک از شما که آماده جانباری و فدا کردن خون خویش در راه ما است و خود را
برای دیدار خداوند آماده کرده است با ما همسفر شود که من ان شاء الله صبحگاهان
حرکت خواهم کرد." 10
ذلت وفرمانبرداری
فرومایگان ممنوع
حضرت در روز عاشورا نیز مسأله ایستادگی در برابر ظالم را بدین شکل بیان
می دارد: " آگاه باشید زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو کار مخیر گردانید: شمشیر
کشیدن یا خواری چشیدن، و دور باد که به ذلت تن دهیم که خدا و رسولش و مؤمنان بر
ما نمی پسندند، و دامن های پاک و پاکیزه و سرهای پرحمّیت و جان های والایی که
فرمانبرداری فرومایگان را بر کشته شدن با افتخار ترجیح ندهند. بدانید که من با
این خانواده ام با این که تعداد کمی هستند و یاوری ندارم با شما می جنگم" 11
و باز هم حضرت پس از شهادت جمعی از یاران خود در میدان جهاد می فرماید:"...خشم
الهی بر امتی که برای کشتن فرزند پیامبر خود متحد و هماهنگ شدند، شدت گرفته
است. سوگند به خدا خواسته آنان را نخواهم پذیرفت تا آن هنگام که به خون خویشتن
خضاب کنم و با این حال خدای خود را ملاقات نمایم." 12
رجزهای امام(ع) در هنگام نبرد نیز گویای همین مطلب است، حضرت در این جایگاه نیز
ذلت در برابر ظالمان را بر نمی تابد آنچنانکه فریاد می زند:
"القتل اولی من رکوب العار. کشته شدن از زندگی با ننگ و عار بهتر است."13
اصلاح امور امت اسلام
یکی از مهمترین مستنداتی که می توان در بررسی اهداف قیام حسین (ع) به آن
مراجعه نمود وصیتنامه حضرت است. در روایت آمده که امام (ع) هنگامیکه می خواستند
از مدینه منوره به سوی مکه حرکت کنند، وصیت نامه ای نوشته و آن را به خاتم خود
ممهور نمودند و سپس آن را به برادر خود محمد بن حنفیه تسلیم کردند، وصیت نامه
مذکور چنین است:
"بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما أوصی به الحسین بن علی بن ابی طالب الی اخیه
محمد المعروف بابن الحنفیه:... انی لم أخرج أشراً و لابطراً و لا مفسداً و لا
ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی محمد صلی الله علیه و آله، أرید أن
آمربالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و سیره أبی علی بن ابی طالب
علیه السلام.
...این وصیت حسین بن علی بن ابی طالب است به برادرش محمد بن حنفیه:...... من
خروج (قیام) نکردم از برای هوسرانی و نه از برای استکبار و خود خواهی و سرکشی،
و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج
(قیام) من برای اصلاح امت جدم محمد (ص) می باشد.
من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آئین و
روش پدرم علی بن ابی طالب رفتار کنم. پس هر که مرا بپذیرد و قبول کند پس خداوند
سزاوار تر است به حق و هر که مرا در این امر رد کند، پس من صبر و شکیبایی پیشه
می گیرم تا آنکه خداوند میان من و میان این جماعت حکم به حق فرماید:.."14
آنچنانکه می بینیم حضرت در این وصیت نامه هدف خود را از قیام علیه بنی امیه امر
به معروف و نهی از منکر و پیروی از سیره پیامبر و علی (ع) عنوان می دارد، ضمن
اینکه اصلاح امور امت اسلامی نیز نخستین مبحثی است که توسط حضرت در این وصیت
نامه مطرح شده است. به نظر می رسد می توان گفت اصلاح امور مسلمانان محور اصلی
وصیت نامه امام(ع) است، زیرا می توان امر به معروف، نهی از منکر و عمل به سیره
پیامبر و امیر المومنین را نیز در گرو اصلاح جامعه دانست.
احیای سنت نبوی و از
بین بردن بدعت ها
پس از پیامبر اسلام (ص) بدعت های بسیاری وارد جامعه اسلامی شد و در
مقابل بخش قابل توجهی از سنن نبوی به دست فراموشی سپرده شد.
امام حسین (ع) علاوه بر اینکه در وصیت نامه خود بر مسأله عمل به سنت پیامبر و
علی (ع) تأکید دارد، محو و نابودی بدعت های ایجاد شده را نیز امری ضروری می
داند، آنجا که پس از ورود به مکه نامه ای به سران قبائل بصره فرستاد و طی آن
چنین نوشت:
".... اینک پیک خود را با این نامه به سوی شما می فرستم، شما را به کتاب خدا و
سنت پیامبر دعوت می کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلی
از بین رفته و بدعت ها زنده شده است، اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست
هدایت خواهم کرد." 15
احیای احکام الهی و یاری ستمدیدگان
از دیگر خطبه های چند بعدی امام حسین (ع) در این خصوص، خطبه ای است که در لمعات
الحسین علامه طهرانی (ره) از تحف العقول نقل می کند. حضرت در این خطبه علاوه بر
اصلاح جامعه (که به آن پرداخته شد) و احیای سنت پیامبر (ص) چند دلیل دیگر را
نیز برای قیام خود ذکر می کند.
در این خطبه چنین آمده است:
"اللهم انک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان..... و لکن لنری
المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل
بفرائضک و سنتک و احکامک...
بار پرودگارا تو می دانی که آنچه از ما تحققق یافته ( از میل به قیام و اقدام و
امر به معروف و نهی از منکر و نصرت مظلومان وسرکوبی ظالمان) به جهت میل و رغبت
رسیدن به سلطنت و قدرت مفاخرت انگیز و مبارات آمیز نبوده است. و نه از جهت
درخواست زیادیهای اموال و حطام دنیا، بلکه به علت آنست که نشانه ها و علامت های
دین تو را ببینم و در بلاد و شهرهای تو صلاح و اصلاح ظاهر سازیم ،تا اینکه
ستمدیدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند و به واجبات تو و سنت ها و احکام
تو رفتار گردد. پس هان ای مردم! اگر شما ما را یاری ندهید و از در انصاف با ما
در نیایید،؛ این حاکمان جائر و ستمکار بر شما چیره می گردند و قوای خود را علیه
شما بکار می بندند و در خاموش شدن نور پیغمبرتان می کوشند...."16
گرایش به حق
امام(ع) پس از مواجهه با سپاهیان حر، خطبه ای در میان اصحاب خود ایراد
می کند که اهمیت بسیاری دارد. حضرت می فرماید:
"انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون... الا ترون الی الحق لا یعمل به و الی
الباطل لا یتناهی عنه... فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا
برماً
ای یاران من! می بینید که چگونه بلا و شدت بر ما وارد گردیده. همانا راه و رسم
روزگار وارونه شد و صورت کریه و زشت آن پدیدار گردید، و از نیکویی و معروف چیزی
مگر بسیار ناچیز و فریبنده بر جای نمانده است و بر این برگشتگی خود ادامه داد،
زیستن در این روزگار سخت ناگوار است. آیا نمی بینید که کسی به حق عمل نمی کند و
برای باطل انتهایی نیست؟
در چنین وضعی یک مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید لقای پروردگار خود را
آرزو کند و من در این شرایط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران و ناپاکان را
جز ذلت و ننگ نمی بینم"17
همانگونه که مشاهده می کنیم حضرت در این سخنرانی عمل نکردن به حق و پیشتازی
باطل را سخت و ناگوار می داند. علاوه بر این همچون دیگر خطب حضرت،در اینجا نیز
مسایل دیگری مورد اشاره قرار گرفته که مقاومت در برابر ستمکاران تا جای ممکن
(که همان مرگ است) در رأس قرار دارد.
در پایان می توان گفت خطابه ها، تقریرات و روایات نقل شده از امام حسین (ع) در
رابطه با قیام عاشورا به اندازه ای است که می تواند زمینه ها و انگیزه های این
حرکت عظیم را روشن کند، گو اینکه ممکن است بسیاری دیگر از سخنان حضرت به دلیل
شرایط خاص آن دوره به دست ما نرسیده باشد.
زمینه ها و اهداف قیام عاشورا در کلام امام حسین (ع) محورهای متعددی همچون لزوم
مقابله با ظالمان، احیای سنت پیامبر (ص)و ائمه (ع)، امر به معروف و نهی از
منکر، اصلاح امور مسلمین، عمل به حق، فساد دستگاه حکومتی و شخص یزید بن معاویه
را در بر می گیرد. امام (ع) در برخی خطبه ها چندین دلیل و انگیزه را مطرح می
سازد و در برخی روایات نیز محور قیام را بر مسأله ای خاص استوار می سازد.
مسأله مهم دیگری که می توان به آن پرداخت،مقوله دعوت مردم کوفه از امام حسین
(ع) است. در تاریخ آمده که اهل کوفه پس از اینکه از بیعت نکردن امام با یزید و
خروج آن حضرت از مدینه مطلع شدند نامه ها و پیک های خود را به سوی مکه روانه
ساختند، ضمن اینکه حضرت پیش از دریافت دعوت نامه های کوفیان حرکت انقلابی خود
را با امتناع از بیعت و عزیمت به سوی مکه آغاز نمودند و علاوه بر آن وصیت نامه
امام حسین (ع) که حاوی مباحث مهمی از دلایل قیام ایشان است پیش از دعوت کوفیان
نوشته شده است. بنابراین عامل دعوت اهل کوفه اهمیت کمی داشته و استاد شهید
مطهری نیز در حماسه حسینی بر این مسأله تأکید دارد. 18
حضرت همچنین هنگام حرکت به سمت مکه، که خبری از نامه های کوفیان نبود، آیه ای
از سوره قصص را تلاوت می کند که می تواند از آغاز حرکتی انقلابی خبر دهد. حضرت
این آیه را تلاوت می کند:
" فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الضالمین
موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای، عرض
کرد پروردگارا مرا از این قوم ظالم رهایی بخش."19
شرایط دوران امامت حضرت سید الشهدا(ع) به شکلی بود که تمامی زمینه های لازم
برای قیامی اینچنین مهیا بود و حضرت نیز توانست از این شرایط بهترین استفاده و
نفع را برای اسلام به ارمغان بیاورد. آنگونه که پس از قیام عاشورا، نهضت های
متعددی شکل گرفت و دیری نپایید که حکومت بنی امیه نابود شد.
مسأله مهم دیگری که در این میان مطرح است و می تواند مورد توجه قرار گیرد، این
است که حضرت چندین مرتبه در سخنان خود به حق امام معصوم در اداره جامعه اشاره
می کند و خود را شایسته تر از هر کس بر رهبری امت اسلام می داند، به واقع باید
گفت شکل گیری حکومت اسلامی با رهبری امام معصوم (ع) می توانست زمینه ساز بهره
مندی بیشتر جامعه اسلامی از نتایج این قیام باشد،علیرغم اینکه پیامدها و
دستاوردهای این نهضت خونین در تاریخ اسلام بی نظیر است.
پى نوشتها
:
1-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ، مهدی پیشوایی، مؤسسه
انتشارات دارالعلم، ص 41
2-همان ص 43 و ص44
3-همان ص46 - تحف العقول، ص 237-239، چاپ دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم
4-الارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، انتشارات اسلامیه، ص372
5-لهوف، سید ابن طاووس، ترجمه علیرضا رجایی تهرانی، انتشارات نبوغ ص42
6-همان ص44
7-الارشاد،ص428
8-همان، ص369
9-لمعات الحسین (ع)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی،انتشارات علامه
طباطبایی، مشهد مقدس، ص54 و نفس المهموم، محدث قمی (ره)، ص115
10-لهوف،ص88
11-همان، ص135
12-همان، ص139
13-همان، ص 161
14-لمعات الحسین، ص16، نفس المهموم ،محدث قمی، ص 45،مقتل الحسین خوارزمی ج1 ،
ص188
15-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ ص55، مقتل الحسین، ابو مخنف، تحقیق حسن
غفاری، قم، ص17
16-لمعات الحسین ص13، تحف العقول، ص239
17-لهوف، ص108، نفس المهموم، محدث قمی ص116
18-رجوع کنید به حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، جلد سوم
19-سوره قصص، آیه 21، الارشاد ص377
۱. | ↑ عبدالمحمدی، حسین، زمینههای قیام امام حسین، مرکز تحقیقات نمایندگی ولی فقیه در سپاه، انتشارات منبع، ۱۳۷۹، چاپ اوّل، ص۳۳۶. |
۲. | ↑ پیشوایی مهدی، سیرة پیشوایان، نشر توحید، قم، ۱۳۷۴، چاپ دوّم، ص۱۶۷. |
۳. | ↑ مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹. |
۴. | ↑ ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی، شیخ محمد باقر کمرهای، نشر مسجد جمکران، قم، چاپ ۵، ۱۳۷۴، ص۹۸. |
۵. | ↑ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، نجف، منشورات مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ق، ص۲۶۳. |
۶. | ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج۴، ص۸۷. |
۷. | ↑ طبری، تاریخ، بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج۶، ص۲۶۶. |
۸. | ↑ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۵ـ۲۶۱. |
۹. | ↑ شهید مطهری، حماسه حسینی، چاپ چهل و دوم، تهران، صدرا، ج۱، ص۳۰۰ و ۳۵۸. |
۱۰. | ↑ یعقوبی، تاریخ چاپ هفتم، تهران، علمی فرهنگی ۷۴، ج۲، ص۱۹۹. |
۱۱. | ↑ طبری، تاریخ، ج۴، ص۳۵۱. |
۱۲. | ↑ علی بن الحسین مسعودی، مروجالذهب، ص۴۱. |
۱۳. | ↑ مروجالذهب، ص۳۷. |
۱۴. | ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۴. |
قیام امام حسین(ع) دارای ابعاد مختلفی است که در این میان زمینه ها و دلایل شکل گیری این نهضت عظیم از اهمیت ویژه ای برخوردار است.تبیین علت های قیام عاشورا همواره الهام بخش مسلمانان و به ویژه شیعیان در اعصار متمادی بوده است.
برای بررسی دلایل قیام حضرت سیدالشهدا(ع) بایستی ویژگی های دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گیرد،آنچه مسلم است دوران امامت حسین بن علی(ع) را می توان به دو بخش دوره حاکمیت معاویه و حکومت یزید تقسیم کرد.
"در حقیقت در زمان امام حسین(ع)انحراف از اصول و موازین اسلام که پس از رحلت رسول خدا(ص) آغاز و در زمان عثمان خلیفه سوم گسترش یافته بود به اوج خود رسید.در این دوره معاویه که سالها به عنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده و موقعیت خود را کاملا تثبیت نموده بود،به نام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته و حزب اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود."1
چرا سید الشهدا(ع)در دوره معاویه قیام نکرد
"امام
حسین(ع) اگر در زمان معاویه قیام می کرد،معاویه می توانست از پیمان صلحی
که با امام حسن(ع) امضا کرده بود،برای متهم ساختن امام حسین(ع)بهره برداری
کند،زیرا همه مردم می دانستند که امام حسن و امام حسین(ع) متعهد شده اند تا
زمانیکه معاویه زنده است سکوت کنند.البته لازم به یادآوری است که امام
حسین(ع) معاهده با معاویه را پیمانی لازم الوفاء نمی دانست،زیرا این
عهدنامه تحت فشار و اجبار و در شرایطی صورت گرفته بود که بحث و گفتگو فایده
ای نداشت،به علاوه معاویه خود آن را نقض کرده بود و محترم نمی شمرد.اما با
وضعیت آنروز جامعه اسلامی اگر امام حسین(ع)علیه معاویه قیام مسلحانه می
کرد،معاویه می توانست از آن به عنوان یک شورش غیر موجه و برخلاف مفاد پیمان
سوء استفاده کند."2
عامل
دیگری که مانع قیام حضرت در زمان معاویه بود،ظاهرسازیهای این خلیفه اموی
است.اگرچه معاویه عملا اسلام را تحریف کرده بود،اما این مطلب را به خوبی
درک می کرد که چون به نام دین و خلافت اسلامی حکومت می کند،باید به اعمال
خود رنگ دینی داده و مردم را فریب بدهد.
با این حال امام حسین(ع) به
رغم موانعی که ذکر شد در دوره حکومت معاویه نیز چندین بار به صورت علنی در
برابر رفتارهای این حاکم جائر بنی امیه ایستاد و مبارزه کرد.معاویه در
اواخر عمر خود می کوشید تا با بیعت گرفتن از بزرگانی همچون حسین بن علی(ع) و
ابن عباس مساله ولیعهدی یزید را تثبیت کند،وی در دیداری که با امام
حسین(ع) در مدینه داشت این مساله را مطرح کرد که حضرت در سخنانی به شدت با
آن مخالفت کرده و با برشمردن خصوصیات زشت یزید، وی را فاقد صلاحیت حکومت می
داند.
از
دیگر اقدامات حضرت در برابر معاویه،سخنرانی افشاگرانه در مراسم حج است. در
این خطبه که یک یا دو سال پیش از مرگ معاویه و در حضور بزرگانی از صحابه و
تابعین ایراد شده است،امام(ع) اینچنین در برابر معاویه موضع می گیرد:
"...دیدید که این مرد زورگو و ستمگر(معاویه)با ما و شیعیان ما چه کرد؟من
در اینجا مطالبی را با شما در میان می گذارم،اگر درست بود آنرا تصدیق و اگر
دروغ بود تکذیب کنید.سخنان مرابشنوید و گفتار مرا بنویسید،وقتی که به
شهرها و میان قبایل خود برگشتید با افراد مود اطمینان و اعتماد در میان
بگذارید و آنان را به رهبری ما دعوت کنید،زیرا می ترسم این موضوع(رهبری امت
توسط اهل بیت)به دست فراموشی سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد"3
سخنانی که حضرت در این خطبه مطرح می کند اگر چه در زمان معاویه است اما در
حقیقت می تواند موضع امام (ع) را در برابر حاکم اموی مشخص کند، زیرا حضرت
صریحا حکومت را حق خود و اهل بیت ذکر می کند.
اقدام
دیگر امام(ع)در دوره معاویه ضبط اموال کاروان بیت المالی بود که از یمن به
سوی شام حرکت می کرد.حضرت اموال ضبط شده بیت المال را میان مستمندان تقسیم
کرد و در نامه ای به معاویه از سیاست های وی به شدت انتقاد کرد.
به
هرحال دوران معاویه به پایان می رسد و با روی کارآمدن یزید وضع تغییر می
کند.قیام و نهضت عظیم امام حسین(ع)در دوره ای آغاز می شود که یزید به حکومت
رسیده و با ارایه چهره ای زشت ،شرایط خاصی را ایجاد کرده است.
مرحوم شیخ مفید(ره)در کتاب ارشاد وضعیت پس از مرگ معاویه را اینگونه توصیف می کند:
"پس از مرگ معاویه و پایان دوره سازشی که اجازه نمی داد امام حسین
(ع)اظهار امامت نماید و پرده از روی کار ولایت خود بردارد،حسین(ع)به اندازه
ای که ممکن بود اظهار دعوت کرد و هر وقتی که موقعیتی به دست می آورد حق
الهی خود را برای آنها که بی خبر بودند آشکار می ساخت،تا اینکه یارانی پیدا
کرد و بعد از این مردم را به جهاد در راه خدا دعوت نمود و خود را برای
قتال با دشمنان حق آماده ساخت...."4
فساد علنی دستگاه حکومت یزید
یزید
که جوانی ناپخته،شهوتران و هوسباز و بیخرد و خوشگذران و فاقد هرگونه
صلاحیتی برای اداره امور مسلمین بود،پس از اینکه به قدرت رسید به صورت علنی
تظاهر به فسق و فجور می کرد و مقدسات و احکام اسلامی را به راحتی زیرپا می
گذاشت.به قدرت رسیدن یزید زمینه را برای قیام امام حسین(ع)فراهم کرد و جای
هیچ گونه تردید را باقی نگذاشت.
برای روشن شدن دلایل و علل قیام امام حسین(ع)می توان به بیانات و تقریرات آن حضرت در مقاطع مختلف رجوع کرد.
امتناع از بیعت با خلیفه فاسق
یزید
در نامه ای به ولید بن عتبه فرماندار مدینه از او می خواهد که از امام
حسین(ع)برای وی بیعت بگیرد و در غیر اینصورت سر از بدن حسین(ع) جدا
کند.حضرت در پاسخ به خواسته ولید اینگونه با وی سخن می گوید:
"انا اهل بیت النبوه و....و یزید رجل فاسق شارب الخمر،قاتل النفس
المحرمه،معلن بالفسق لیس له هذه المنزله و مثلی لا یبایع مثله و...
ما از خاندان نبوت و رسالتیم، خاندانی که خانه آنها محل رفت و آمد فرشتگان
است و خداوند به خاطر ما همه چیز را آغاز کرد و همه چیز را پایان می بخشد.
اما یزید، مردی فاسق و شرابخوار و قاتل است و آشکارا جنایت و گناه می کند و
مثل من با مثل او بیعت نخواهد کرد." 5
امام حسین (ع) در جای دیگر هنگامیکه مروان از حضرت می خواهد تا با یزید بیعت کند، در پاسخ به وی می فرماید:
"انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذقد بلیت الامه براع
مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله (ص) یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی
سفیان.
دیگر
باید بر اسلام سلام داد (و باید با آن وداع کرد) زیرا امت دچار زمامداری
همانند یزید گردیده است! و من از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود:
خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است"6
امام معصوم شایسته رهبری جامعه
در
همین راستا حضرت در مراحل مختلف سفر خود علاوه بر اینکه به ظلم و ستم بنی
امیه اشاره می کند، رهبری جامعه را شایسته اهل بیت(ع) می داند، حضرت در
مواجهه با سپاه حر در نزدیکی کربلا پس از اقامه نماز عصر خطبه ای به این
مضمون می خواند:
" ای مردم اگر از خدا می هراسید و حق را برای صاحب حق می دانید کاری کنید
که هرچه بهتر و بیشتر خشنودی خدا را بدست آورید و ما آل محمد (ص) شایسته
تریم بر امر ولایت (مردم) از عده ای که مدعی امامت و ولایت بر شما هستند،
زیرا آنان جز ستم و دشمنی کار دیگری با شما نمی کنند و اگر از امامت ما بر
خود کراهت دارید و حق ما را نشناخته و اکنون رأیتان بر خلاف اظهار نامه ها و
فرستادگانتان می باشد من از تصمیم خود منصرف می شوم." 7
البته
در اینجا به نظر می رسد منظور حضرت از انصراف، به واقع منصرف شدن از حرکت
به سوی کوفه است و نمی توان اینگونه برداشت کرد که امام (ع) از تصمیم خود
بر قیام علیه حکومت فاسد یزید منصرف شده است،زیرا سخنان حضرت درباره لزوم
امر به معروف و نهی از منکر و پرداختن به حق، گواهی بر این مدعاست.
امام حسین (ع) در کربلا نیز حقانیت خود و باطل بودن دشمنان را در سخنانی تصریح می کند، آنجا که خطاب به سپاه ابن زیاد می فرماید:
" چه شده علیه من قیام کرده و دشمنان مرا یاری می نمایید؟ سوگند به خدا
اگر مرا بکشید، حجت خدا را کشته اید و بدانید در میان جابلقا و جابرسا (در
روایت آمده خداوند این دو شهر را در شرق و غرب عالم خلق نموده است) به جز
من پسر پیغمبری که حجت خدا بر خلقش باشد، وجود ندارد."8
ایستادگی در برابر ظالم
حضرت
ابا عبدالله الحسین علیه السلام در منزلی به نام بیضه خطاب به اصحاب خود و
سپاهیان حر،انگیزه قیام خود را لزوم مقابله با حکومت ظالم و جائر می داند و
اظهار می دارد:
"ایها الناس،
ان رسول الله (ص) قال : من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناکثا
لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله (ص)، یعمل فی عباد الله بالاثم و
العدوان، فلم یعیر (یغیر) علیه بفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله
مدخله.... ألا و انّ هؤلاء قد لزوموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و
اظهروا الفساد و عطلو الحدود و استاثروا بالفیء و أحلو حرام الله و حرموا
حلاله و انا احق من غیر.
ای
مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هرکس (مسلمانی) سلطان ستمگری را ببیند که حرام
خدا را حلال شمرده و عهد خدا را می شکند، خلاف سنت رسول خدا رفتار میکند و
در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می کند، ولی او (شخص مسلمان) سکوت
اختیار کند و نه از راه کردار و نه از راه گفتار او(سلطان ستمگر) را سرطنش
نکند و در مقام انکار و عیب گویی بر نیاید، بر خداوند است که او (مسلمان
سکوت اختیار کرده) را به کیفر و سزای همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم کند.
آگاه باشید که این طائفه ستمگر و حکام جائر بنی امیه، پیوسته از شیطان
پیروی نموده و طاعت او را بر خو لازم دانستند و اطاعت رحمان را ترک گفتند و
زشتی و فساد را ظاهر نمودند و حدود خدا را تعطیل کردند و غنائم و فیء را
که متعلق به همه مسلمین است اختصاص به خود دادند و حرام خدا را حلال شمردند
و حلال خدا را حرام شمردند. و من از غیر خودم سزاوار ترم (به جلوگیری از
این امور و نهی کردن از آنها و زمام امور مسلمانان را به دست گرفتن، تا به
احکام قرآن و سنت رسول الله عمل شود)" 9
نکته
مهم خطبه فوق این مطلب است که حضرت علاوه بر نهی نمودن و بر حذر داشتن
مردم از سکوت در برابر ظلم و ستم (که محور اصلی خطبه است) برای چندمین بار
در سخنان خود به فساد و تباهی حکومت بنی امیه و حق امام (ع) بر حاکمیت و
ولایت مسلمین تأکید دارد و در حقیقت سه دلیل مهم از مجموع دلایل قیام
عاشورا در این خطبه تشریح شده است.
امام(ع) از ابتدای حرکت از مکه به
سوی کوفه همراهان و اصحاب خود را برای جانفشانی آماده ساخته بود، حضرت در
سخنرانی مشهوری که پیش از خروج از مکه ایراد می نماید، حاضران را از عزم
خود مبنی بر ایستادگی مقابل ظلم تا پای جان باخبر می سازد، امام حسین (ع)
می فرماید:
"......خطّ الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما أولهنی الی اشتیاق أسلا فی اشتیاق یعقوب الی یوسف .....
من کان باذلاً فینا مهجتة و موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحاً ان شاء الله
مرگ همچون گردن بند بر گردن دختران جوان کشیده و بسته شده است و من به
دیدار نیاکان خود مشتاقم ، آن چنان اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت.
از قبل برای من قتگاهی انتخاب شده که باید به آنجا برسم. گویا می بینم بند
بند بدنم را گرگ های بیابان بین نواویس و کربلا از هم جدا می کنند و شکم
های گرسنه خود را سیر و انبان های خالی خود را پر می نمایند. از آنچه با
قلم تقدیر و سرنوشت نوشته شده است، گریزی نیست. ما خاندان رسالت به آنچه
موجب رضا و خشنودی حق است راضی هستیم. و در برابر امتحانات و بلاهای او
شکیبا و صابریم و خدا پاداش صابرین را به صورت کامل به ما عنایت خواهد کرد.
هرگز پاره های تن رسول خدا از او جدا نمی گردد، بلکه در بهشت برین و حظیره
القدس گرداگرد او جمع می شوند، و چشم رسول به دیدار آنها روشن می شود و
وعده او بوسیله خاندانش تحقق می پذیرد.
حال هر یک از شما که آماده
جانباری و فدا کردن خون خویش در راه ما است و خود را برای دیدار خداوند
آماده کرده است با ما همسفر شود که من ان شاء الله صبحگاهان حرکت خواهم
کرد." 10
ذلت وفرمانبرداری فرومایگان ممنوع
حضرت
در روز عاشورا نیز مسأله ایستادگی در برابر ظالم را بدین شکل بیان می
دارد: " آگاه باشید زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو کار مخیر گردانید:
شمشیر کشیدن یا خواری چشیدن، و دور باد که به ذلت تن دهیم که خدا و رسولش و
مؤمنان بر ما نمی پسندند، و دامن های پاک و پاکیزه و سرهای پرحمّیت و جان
های والایی که فرمانبرداری فرومایگان را بر کشته شدن با افتخار ترجیح
ندهند. بدانید که من با این خانواده ام با این که تعداد کمی هستند و یاوری
ندارم با شما می جنگم" 11
و
باز هم حضرت پس از شهادت جمعی از یاران خود در میدان جهاد می
فرماید:"...خشم الهی بر امتی که برای کشتن فرزند پیامبر خود متحد و هماهنگ
شدند، شدت گرفته است. سوگند به خدا خواسته آنان را نخواهم پذیرفت تا آن
هنگام که به خون خویشتن خضاب کنم و با این حال خدای خود را ملاقات نمایم."
12
رجزهای امام(ع) در هنگام
نبرد نیز گویای همین مطلب است، حضرت در این جایگاه نیز ذلت در برابر ظالمان
را بر نمی تابد آنچنانکه فریاد می زند:
"القتل اولی من رکوب العار. کشته شدن از زندگی با ننگ و عار بهتر است."13
اصلاح امور امت اسلام
یکی
از مهمترین مستنداتی که می توان در بررسی اهداف قیام حسین (ع) به آن
مراجعه نمود وصیتنامه حضرت است. در روایت آمده که امام (ع) هنگامیکه می
خواستند از مدینه منوره به سوی مکه حرکت کنند، وصیت نامه ای نوشته و آن را
به خاتم خود ممهور نمودند و سپس آن را به برادر خود محمد بن حنفیه تسلیم
کردند، وصیت نامه مذکور چنین است:
"بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما
أوصی به الحسین بن علی بن ابی طالب الی اخیه محمد المعروف بابن الحنفیه:...
انی لم أخرج أشراً و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب
الاصلاح فی امه جدی محمد صلی الله علیه و آله، أرید أن آمربالمعروف و أنهی
عن المنکر و أسیر بسیره جدی و سیره أبی علی بن ابی طالب علیه السلام.
...این وصیت حسین بن علی بن ابی طالب است به برادرش محمد بن حنفیه:......
من خروج (قیام) نکردم از برای هوسرانی و نه از برای استکبار و خود خواهی و
سرکشی، و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه
خروج (قیام) من برای اصلاح امت جدم محمد (ص) می باشد.
من می خواهم
امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آئین و روش پدرم
علی بن ابی طالب رفتار کنم. پس هر که مرا بپذیرد و قبول کند پس خداوند
سزاوار تر است به حق و هر که مرا در این امر رد کند، پس من صبر و شکیبایی
پیشه می گیرم تا آنکه خداوند میان من و میان این جماعت حکم به حق
فرماید:.."14
آنچنانکه می بینیم حضرت در این وصیت نامه هدف خود را از
قیام علیه بنی امیه امر به معروف و نهی از منکر و پیروی از سیره پیامبر و
علی (ع) عنوان می دارد، ضمن اینکه اصلاح امور امت اسلامی نیز نخستین مبحثی
است که توسط حضرت در این وصیت نامه مطرح شده است. به نظر می رسد می توان
گفت اصلاح امور مسلمانان محور اصلی وصیت نامه امام(ع) است، زیرا می توان
امر به معروف، نهی از منکر و عمل به سیره پیامبر و امیر المومنین را نیز در
گرو اصلاح جامعه دانست.
احیای سنت نبوی و از بین بردن بدعت ها
پس از پیامبر اسلام (ص) بدعت های بسیاری وارد جامعه اسلامی شد و در مقابل بخش قابل توجهی از سنن نبوی به دست فراموشی سپرده شد.
امام حسین (ع) علاوه بر اینکه در وصیت نامه خود بر مسأله عمل به سنت
پیامبر و علی (ع) تأکید دارد، محو و نابودی بدعت های ایجاد شده را نیز امری
ضروری می داند، آنجا که پس از ورود به مکه نامه ای به سران قبائل بصره
فرستاد و طی آن چنین نوشت:
".... اینک پیک خود را با این نامه به سوی
شما می فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم، زیرا در
شرایطی قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلی از بین رفته و بدعت ها زنده
شده است، اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست هدایت خواهم کرد." 15
احیای احکام الهی و یاری ستمدیدگان
از دیگر خطبه های چند بعدی امام حسین (ع) در این خصوص، خطبه ای است که در
لمعات الحسین علامه طهرانی (ره) از تحف العقول نقل می کند. حضرت در این
خطبه علاوه بر اصلاح جامعه (که به آن پرداخته شد) و احیای سنت پیامبر (ص)
چند دلیل دیگر را نیز برای قیام خود ذکر می کند.
در این خطبه چنین آمده است:
"اللهم انک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان..... و لکن لنری
المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل
بفرائضک و سنتک و احکامک...
بار پرودگارا تو می دانی که آنچه از ما
تحققق یافته ( از میل به قیام و اقدام و امر به معروف و نهی از منکر و نصرت
مظلومان وسرکوبی ظالمان) به جهت میل و رغبت رسیدن به سلطنت و قدرت مفاخرت
انگیز و مبارات آمیز نبوده است. و نه از جهت درخواست زیادیهای اموال و حطام
دنیا، بلکه به علت آنست که نشانه ها و علامت های دین تو را ببینم و در
بلاد و شهرهای تو صلاح و اصلاح ظاهر سازیم ،تا اینکه ستمدیدگان از بندگانت
در امن و امان بسر برند و به واجبات تو و سنت ها و احکام تو رفتار گردد. پس
هان ای مردم! اگر شما ما را یاری ندهید و از در انصاف با ما در نیایید،؛
این حاکمان جائر و ستمکار بر شما چیره می گردند و قوای خود را علیه شما
بکار می بندند و در خاموش شدن نور پیغمبرتان می کوشند...."16
گرایش به حق
امام(ع) پس از مواجهه با سپاهیان حر، خطبه ای در میان اصحاب خود ایراد می کند که اهمیت بسیاری دارد. حضرت می فرماید:
"انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون... الا ترون الی الحق لا یعمل به و
الی الباطل لا یتناهی عنه... فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع
الظالمین الا برماً
ای یاران من! می بینید که چگونه بلا و شدت بر ما وارد گردیده. همانا راه و
رسم روزگار وارونه شد و صورت کریه و زشت آن پدیدار گردید، و از نیکویی و
معروف چیزی مگر بسیار ناچیز و فریبنده بر جای نمانده است و بر این برگشتگی
خود ادامه داد، زیستن در این روزگار سخت ناگوار است. آیا نمی بینید که کسی
به حق عمل نمی کند و برای باطل انتهایی نیست؟
در چنین وضعی یک مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید لقای پروردگار
خود را آرزو کند و من در این شرایط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران و
ناپاکان را جز ذلت و ننگ نمی بینم"17
همانگونه که مشاهده می کنیم حضرت در این سخنرانی عمل نکردن به حق و
پیشتازی باطل را سخت و ناگوار می داند. علاوه بر این همچون دیگر خطب
حضرت،در اینجا نیز مسایل دیگری مورد اشاره قرار گرفته که مقاومت در برابر
ستمکاران تا جای ممکن (که همان مرگ است) در رأس قرار دارد.
در پایان می توان گفت خطابه ها، تقریرات و روایات نقل شده از امام حسین
(ع) در رابطه با قیام عاشورا به اندازه ای است که می تواند زمینه ها و
انگیزه های این حرکت عظیم را روشن کند، گو اینکه ممکن است بسیاری دیگر از
سخنان حضرت به دلیل شرایط خاص آن دوره به دست ما نرسیده باشد.
زمینه ها و اهداف قیام عاشورا در کلام امام حسین (ع) محورهای متعددی همچون
لزوم مقابله با ظالمان، احیای سنت پیامبر (ص)و ائمه (ع)، امر به معروف و
نهی از منکر، اصلاح امور مسلمین، عمل به حق، فساد دستگاه حکومتی و شخص یزید
بن معاویه را در بر می گیرد. امام (ع) در برخی خطبه ها چندین دلیل و
انگیزه را مطرح می سازد و در برخی روایات نیز محور قیام را بر مسأله ای خاص
استوار می سازد.
مسأله مهم دیگری که می توان به آن پرداخت،مقوله دعوت مردم کوفه از امام
حسین (ع) است. در تاریخ آمده که اهل کوفه پس از اینکه از بیعت نکردن امام
با یزید و خروج آن حضرت از مدینه مطلع شدند نامه ها و پیک های خود را به
سوی مکه روانه ساختند، ضمن اینکه حضرت پیش از دریافت دعوت نامه های کوفیان
حرکت انقلابی خود را با امتناع از بیعت و عزیمت به سوی مکه آغاز نمودند و
علاوه بر آن وصیت نامه امام حسین (ع) که حاوی مباحث مهمی از دلایل قیام
ایشان است پیش از دعوت کوفیان نوشته شده است. بنابراین عامل دعوت اهل کوفه
اهمیت کمی داشته و استاد شهید مطهری نیز در حماسه حسینی بر این مسأله تأکید
دارد. 18
حضرت همچنین هنگام حرکت به سمت مکه، که خبری از نامه های کوفیان نبود، آیه
ای از سوره قصص را تلاوت می کند که می تواند از آغاز حرکتی انقلابی خبر
دهد. حضرت این آیه را تلاوت می کند:
" فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الضالمین
موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای، عرض کرد پروردگارا مرا از این قوم ظالم رهایی بخش."19
شرایط دوران امامت حضرت سید الشهدا(ع) به شکلی بود که تمامی زمینه های
لازم برای قیامی اینچنین مهیا بود و حضرت نیز توانست از این شرایط بهترین
استفاده و نفع را برای اسلام به ارمغان بیاورد. آنگونه که پس از قیام
عاشورا، نهضت های متعددی شکل گرفت و دیری نپایید که حکومت بنی امیه نابود
شد.
مسأله
مهم دیگری که در این میان مطرح است و می تواند مورد توجه قرار گیرد، این
است که حضرت چندین مرتبه در سخنان خود به حق امام معصوم در اداره جامعه
اشاره می کند و خود را شایسته تر از هر کس بر رهبری امت اسلام می داند، به
واقع باید گفت شکل گیری حکومت اسلامی با رهبری امام معصوم (ع) می توانست
زمینه ساز بهره مندی بیشتر جامعه اسلامی از نتایج این قیام باشد،علیرغم
اینکه پیامدها و دستاوردهای این نهضت خونین در تاریخ اسلام بی نظیر است.
پى نوشتها :
1-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ، مهدی پیشوایی، مؤسسه انتشارات دارالعلم، ص 41
2-همان ص 43 و ص44
3-همان ص46 - تحف العقول، ص 237-239، چاپ دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم
4-الارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، انتشارات اسلامیه، ص372
5-لهوف، سید ابن طاووس، ترجمه علیرضا رجایی تهرانی، انتشارات نبوغ ص42
6-همان ص44
7-الارشاد،ص428
8-همان، ص369
9-لمعات الحسین (ع)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی،انتشارات علامه
طباطبایی، مشهد مقدس، ص54 و نفس المهموم، محدث قمی (ره)، ص115
10-لهوف،ص88
11-همان، ص135
12-همان، ص139
13-همان، ص 161
14-لمعات الحسین، ص16، نفس المهموم ،محدث قمی، ص 45،مقتل الحسین خوارزمی ج1 ، ص188
15-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ ص55، مقتل الحسین، ابو مخنف، تحقیق حسن غفاری، قم، ص17
16-لمعات الحسین ص13، تحف العقول، ص239
17-لهوف، ص108، نفس المهموم، محدث قمی ص116
18-رجوع کنید به حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، جلد سوم
19-سوره قصص، آیه 21، الارشاد ص377
منبع: خبرگزاری فارس
بخشی از اهداف سیاسی این حماسه جاویدان عبارت است از:
تشکیل حکومت
اولین مولّفه سیاسی قیام امام حسین(ع)، تشکیل حکومت اسلامی بود. آن حضرت به صراحت می فرمود: آل ابوسفیان لیاقت حکومت را ندارند و از جدّم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است و اگر روزی معاویه را در بالای منبر من دیدید او را بکشید، ولی مردم مدینه او را بالای منبر دیدند و نکشتند و اینک خداوند آنان را به یزید فاسق (بدتر از معاویه) گرفتار نموده است.»(1)
حضرت اباعبداللّه (ع) هم چنان که بر عدم شایستگی آل ابوسفیان برای خلافت پافشاری می نمود، بر لیاقت و شایستگی خود به امر حکومت و خلافت اصرار داشت. با مطالعه تاریخ این نهضت بزرگ مشخص می شود که سیدالشهداء(ع) در هرجا مناسب می دید، شایستگی خود را برای تشکیل حکومت اعلام می نمود و مردم را به پذیرش حکومت و رهبری عادل دعوت می کرد.(2)
امام (ع) ضمن دعا برای مردم کوفه که تصمیم گرفته بودند ایشان را برای رسیدن به حقشان، یعنی تشکیل حکومت یاری کنند، فرمود: نامه های مسلم بن عقیل را که مشعر به اجتماع هماهنگی شما در راه نصرت و یاری ما و مطالبه حق ما بود، دریافت نمودم، از خداوند مسئلت دارم که آینده همه ما و شما را ختم به خیر به گرداند و در این اتحاد و اتّفاق به شما پاداش بزرگ عنایت فرماید.(3)
هم چنین در نامه ای به مردم بصره نوشت: «... و نحن نعلم انّا احقّ بذلک الحقّ؛(4) ما یقین داریم که در مسئله حکومت و خلافت از همه شایسته تر هستیم.»
از سخنان گهر بار امام حسین (ع) استفاده می شود که ایشان خود را شایسته ترین و جامع ترین فرد برای رهبری می دانست و آمادگی خود را برای تشکیل حکومت اصیل اسلامی اعلام کرد. و هر چند نتواند این حکومت را تشکیل دهد، اما با قیام خود در بلند مدت زمینه تشکیل یک حکومت اصیل اسلامی را فراهم نمود.
نفی جدایی دین از اجتماع و سیاست
معاویه و پسرش یزید عملاً تفکر « جدایی دین از سیاست» را رواج می دادند، به عنوان نمونه وقتی که معاویه بر خلافت نشست، بلافاصله به عراق آمد و در سخنرانی خود به مردم اخطار نمود که من با شما سرنماز و روزه نمی جنگیدم، بلکه می خواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم.(5)
مرحوم علّامه طباطبایی (ره) در مورد این سخن معاویه، می گوید: «معاویه با این سخن اشاره می کرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقرّرات دینی ضمانتی نخواهد داشت و همه نیروی خود را در زنده نگه داشتن حکومت خود به کار خواهد بست و البته روشن است که چنین حکومتی سلطنت و پادشاهی است نه خلافت و جانشینی پیامبر خدا(ص).»(6)
امام حسین (ع) با قیام خونین خود نشان داد که مرز سیاست از دیانت جدا نیست ودر اسلام بین این دو هم گرایی و هماهنگی وجود دارد و هر وقت در رأس حکومت، زمامداران و حاکمانی فاسد قرار گیرند که لیاقت منصب حکومت و کشور داری را ندارند باید بر علیه آن ها شورید و از منصب حکومت عزل کرد.
عدالت خواهی
سالار شهیدان تلاش می کرد تا تبعیض و بی عدالتی را از جامعه مسلمانان ریشه کن کند و عدالت و مساوات را در میان مردم برقرار سازد. از دیدگاه بلند آن حضرت، زمامدار مسلمانان باید در رفتار گفتار و انتخاب کارگزارانش شیوه ای عادلانه پیش گیرد و در جهت گسترش عدل و داد قدم بردارد.
سیدالشهداء(ع) بر این باور تأکید می کرد و می فرمود: «فلعمری ما الامام الّا الحاکم بالکتاب و القائم بالقسط الدائن بدین الحقّ الحابس نفسه علی ذات اللّه؛(7) به جان خودم سوگند! امام نیست مگر کسی که بر اساس کتاب خدا حکم کند؛ برای عدالت قیام کند؛ متدیّن به دین حق باشد و جان خود را در راه خدا گرو بگذارد.»
مرام عدالت گستری آن حضرت و یاران باوفایش در همه جا اعلان و مشخص شده بود. حضرت مسلم بن عقیل ـ سفیر آن امام(ع) ـ وقتی در دار الاماره کوفه با حاکم ستمگر یزید (عبیدالله بن زیاد) روبرو شد، به این هدف والای قیام اشاره کرد و از ایجاد عدالت سخن گفت.
ابن زیاد وقتی از مسلم بن عقیل پرسید: برای چه به کوفه آمدی و مردم را به انقلاب دعوت می کنی؟ او پاسخ داد: «فاتیناهم لنأمر بالعدل و ندعو الی حکم الکتاب؛(8) آمده ایم تا امر به عدالت کرده و به قانون کتاب خدا دعوت کنیم.»
ظلم ستیزی
ستم پذیری آسیب مهمی برای دین داری مردم است که موجب می شود جبّاران و ستمگران بر جامعه حاکم شوند، امّا اگر انسان ها با عزّت زندگی کنند قطعاً خط سیر جامعه سراز ستم و بی عدالتی در نمی آورد. امام حسین (ع) فرمود: آن چه جبّاران را بر شما مسلط ساخته این است که شما از مرگ گریزان هستید و به این زندگی ننگین نا پایدار دل بسته اید. جمعی مانند بردگان بی اراده و مقهور هستند و گروهی گرسنه و مغلوب و ستمگران به دلخواه در امور مملکت تصّرف می کنند. به دنبال این بیان، حضرت می فرماید:شگفتا که سرزمین اسلام قبضه کسانی است که یا خائن و ستم کار هستند و یا باج گیر و نابکار و یا حکمران بی رحم و بی انصاف.(9)
حضرت اباعبدالله (ع) پس از ممانعت «حربن یزید ریاحی» از حرکت ایشان به کوفه یا مراجعت به مدینه در خطابه ای فرمود: آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری به عمل نمی آید؟! در حالی که مؤمن باید حق جو و طالب دیدار خداوند باشد و من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز ملامت و خستگی و کسالت نمی دانم.(10)
سید الشهداء(ع) با قیام جاویدان خود قلب فساد را نشانه رفت. آن حضرت لحظه ای با یزید پلید به مجالست و مصالحت ننشست ؛ زیرا وی غیر از معاویه بود. یزید فردی بی شخصیت، میمون باز، شراب خوار و بی کفایت بود که برای برچیدن سفره توحید از ابتدا سفره بان آن را هدف قرار داده بود و چاره ای نبود جز آن که با پیکان مبارزه از ابتدا قلب او را نشانه رود. شهید بزرگوار آیت اللّه مرتضی مطهری(ره) می گوید: چنان چه دعوت کوفیان برای قیام در کار نبود و حتی اگر معاویه بیعتش را از امام حسین(ع) بر می داشت و او را به حال خود رها می کرد، امام حسین(ع) دست از یزید بر نمی داشت. (11)
قیام امام حسین(ع) و یارانش احساس ضعف و وحشت مسلمانان را نسبت به بنی امیه تا حدّ زیادی از بین برد ؛ به طوری که پس از شهادت آن حضرت شاهد چندین قیام در حجاز و عراق بر علیه امویان هستیم. قیام هایی که هر یک نشان گر رشد غیرت دینی جامعه اسلامی و پیام آور عزّت مسلمانان می باشد.
ناگفته پیداست که مهم ترین کار کرد قیام حضرت سید الشهداء(ع) حفظ بقای اسلام بود. بنی امیه در زمان خلافت یزید در پی ویران کردن بنیادهای دین پیامبر(ص) یعنی، توحید، نبوت، نماز، روزه و... بودند، ولی امام (ع) با حماسه خونین خویش چهره کریه بنی امیه را فاش کرد و با از بین بردن مشروعیّت و مقبولیّت بنی امیه، بقای اصول اعتقادات و مسلّمات دین را تضمین نمود. از این رو وقتی «ابراهیم» پسر «طلحة بن عبیداللّه» در شام از امام سجاد(ع) پرسید:(اگر در جنگ جمل جدّت پیروز شد) حالا چه کسی پیروز شده است؟ امام (ع) در پاسخ او فرمود: «اذا اردت ان تعلم من غلب و دخل وقت الصّلاة فاذّن ثمّ اقم ؛(12) اگر می خواهی بدانی چه کسی پیروز شده است، هنگام فرا رسیدن وقت نماز، ابتدا اذان بگو و سپس نماز را اقامه کن.»
این سخن نشانگر آن است که هدف نهضت حضرت اباعبداللّه الحسین(ع) در درجه اول حفظ اسلام و استمرار شهادت به توحید و نبوت بر مأذنه های مساجد بود، زیرا اگر این مولّفه های مهم از صفحه جامعه محو می شد، دیگر چیزی از اسلام باقی نمی ماند.
عدم پذیرش ذلّت
شخصیت هر انسانی در گرو عزّت و سربلندی اوست. از این رو خداوند متعال اجازه نداده است که هیچ مؤمنی تن به ذلّت دهد.
امام علی(ع) در این زمینه می فرماید: «من اذلّ نفسه فی طاعة اللّه فهو اعزّ ممّن تعزُّ بمعصیة اللّه؛(13) هر کس نفس خود را در راه اطاعت خدا خوار کند، عزیزتر از کسی است که با نافرمانی خدا به عزّت برسد.»
تمام عزّت و سربلندی امام حسین (ع) در بندگی و اطاعت او از خداوند بود. او در روز عاشورا زیر باران تیر دشمن، برترین عبادت الهی، یعنی نماز را در اول وقت برگزار کرد. و شب عاشورا از حضرت ابوالفضل (ع) درخواست کرد تا از دشمن مهلت بگیرد و انگیزه خود را از این مهلت خواهی چنین بیان کرد: «... امشب را نماز بخوانیم و به درگاه خداوند دعا و استغفار کنیم. خدا می داند که من نماز خواندن برای او و تلاوت کتابش و زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم.»(14)
«قیس بن اشعث» از امام حسین(ع) خواست تا با یزید بیعت کند، حضرت فرمود: «لا واللّه لا اعطیکم بیدی اعطاء الذّلیل و لا افرّ فرار العبید؛(15) به خدا سوگند! چون افراد ذلیل با شما دست ذلّت نمی دهم و مانند بردگان فرار نمی کنم.»
صبح عاشورا که دو سپاه نابرابر در مقابل هم قرار گرفتند فرمانده هان لشکرها مشخص شدند، امام حسین (ع) با جمعی از یاران خود به سوی لشکر کوفیان رفت تا با آنان اتمام حجت کند. آن حضرت خطبه خواند و سخنرانی کرد و در بخشی از آن فرمود: «... بیدار باشید که زنازاده فرزند زنازاده مرا بین دو چیز مجبور کرده است؛ بین مرگ و ذلّت، امّا ذلّت و خواری از ما دور است...»(16)
برگرداندن روحیه حق گرایی
نیم قرن از ارتحال آخرین فرستاده الهی حضرت محمد مصطفی(ص) نگذشته بود که حوادث و وقایعی پیش آمد که تصور آن هم استخوان سوز است. ظهور و بروز جریان «جعل احادیث»، سازمان دهی جریان های انحرافی مثل «مرجئه» و احیای ارزش های قومی و تعصّبات قبیله ای و دامن زدن به تفاخر و هجو و طعن قبایل نسبت به یکدیگر و بسنده کردن به آن چه که از طرف بنی امیه به اسم اسلام به خورد جامعه داده می شد، از نمونه های بارز از بین رفتن روحیه حق گرایی در جامعه مسلمین بود.
امام حسین(ع) فرمود: «چنین وضعی برای ما پیش آمده است که می بینید. جداً اوضاع زمان دگرگون شده، زشتی ها آشکار گردیده و نیکی ها و فضایل از محیط ما رخت بر بسته است. مردم در زندگی پست و ذلت باری به سر می برند و صحنه زندگی همچون چراگاهی سنگلاخ و کم علت و به جایگاه سخت و دشواری تبدیل شده است! آیا نمی بینید که دیگر به حق عمل نمی گردد و از باطل خودداری نمی شود؟ در چنین محیط ذلّت بار و آلوده ای، مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و آزردگی نمی دانم. این مردم بردگان دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست. حمایت و پشتیبانی شان از دین تا آن جاست که زندگی اشان همراه با رفاه و آسایش باشد و آن گاه که در بوته امتحان قرار گیرند، دین داران کم هستند.»(17)
احیای روحیه شهادت طلبی
اعتقاد به مکتب شهادت در قیام حسینی تا آن جاست که آن حضرت عشق خود را به مرگ در راه خدا این گونه ابراز می داشت: «خطّ الموت علی ولد آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف؛(18) مرگ بر انسان ها همچون گردن بند برگردن دختران جوان است و من به دیدار نیاکانم آن چنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف چنان مشتاق بود.»
امام حسین (ع) آرمان شهادت طلبی را از ارکان قیام جاودانه خود می دانست و در ضمن یک دعوت عمومی از تمامی آزادگان این مهم را بیان می کرد که: «من کان باذلاً فینا مهجته و موطّناً علی لقاء اللّه نفسه فلیرحل معنا فانّی راحلٌ مصبحاً ان شاءاللّه تعالی؛(19) هر کس حاضر است تا در راه ما از خون خویش بگذرد و جان خود را در راه لقای پروردگار نثار کند، آماده حرکت با ما باشد که من صبحگاهان حرکت خواهم کرد ان شاءاللّه تعالی.»
حسین بن علی(ع) با آگاهی به شهادت راه کربلا را پیش گرفت و دیگران را هم آگاه ساخت. چنان چه آن هنگام که «ام سلمه» از سفر آن حضرت اظهار ناراحتی کرد، فرمود:من می دانم در چه ساعتی و در چه روزی کشته خواهم شد و می دانم کدام شخص مرا خواهد کشت و از خاندان و یاران من کدام افراد کشته می شوند!(20)
سرانجام آن حضرت با شهادتش راه جاودانگی را به بشریت آموخت و با خون سرخش نسخه آزادگی را نگاشت و ارزش های اسلامی و انسانی را دوباره زنده کرد. از آن پس تا به امروز هر انسان آزاده ای راه سالار شهیدان را در پیش گرفته و با اقتدا به آن امام همام(ع) در مقابل ظلم ایستاده و مرگ سرخ را برگزیده است. تا هم خود را ماندگار سازد و هم جامعه را از آلودگی پاک کند و تا این روحیه در خلق و خوی بشر بوده و هست هیچ ظلمی پایدار نمانده و هیچ ظالمی ماندگار نخواهد ماند.
همان گونه که بنی امیه پس از شهادت حضرت ابا عبداللّه الحسین (ع) و یارانش ریشه کن گردیدند.
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
21. سخنان امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا، محمد صادق نجمی،ص16.
22. فرهنگ عاشورایی، جمعی از نویسندگان، ج 10، ص90.
23. مأخذ قبل، ص104.
24. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 7، ص 240.
25. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج 4، ص160.
26. شیعه در اسلام، محمد حسین طباطبایی، ص 44.
27. کتاب الغیبة، نعمانی، ص206.
28. تاریخ طبری، ج 4، ص 282.
29. تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص 272ـ271.
30. لمعات الحسین، محمد حسین حسینی طهرانی، ص 37.
31. حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 3، ص 178.
32. امالی شیخ صدوق، ص 677.
33. کنز العمّال، متقی هندی، ج 2، حدیث 42084.
34. بحار الانوار، مجلسی، ج 44، ص 391.
35. ناسخ التواریخ، محمد تقی سپهر، ج 2، ص234.
36. مأخذ قبل، ج 45، ص 8.
37. سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا، ص180.
38. بحار الانوار، ج 44، ص366.
39. کشف الغمّه فی معرفة الائمّه، علی بن عیسی اربلی، ج 2، ص29.
40. چهره خونین حسین (ع)، علّامه سید عبدالرزّاق مقرّم، ترجمه عزیزاللّه عطاردی، ص58.
زمینه های تاریخی – اجتماعی- سیاسی شکل گیری نهضت عاشورا |
نویسندگان: عیوضی محمدرحیم* |
* دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) |
چکیده:
درک
واقع بینانه تحولات سیاسی – اجتماعی و کشف و استخراج (پیام ها و عبرت های)
مستتر در نهضت های فراگیر مستلزم نگرش و بینش تاریخی ای است که تبیین گر
نهضت و هسته اصلی قیام باشد. نهضت عاشورا نیز به مثابه یک قیام تحول ساز در
بستر تاریخ مبتنی بر نظام اندیشه ای و تحلیلی امام حسین (ع) به وقوع پیوست
این قیام هدفمندی خلقت و آفرینش، باور به علیت در حوادث در کنار به رسمیت
شناختن نقش اراده و اختیار انسانی در ایجاد تغییرات و مسوولیت دینی در قبال
حوادث و نگرشی یکپارچه نسبت به شناخت و تعریف «قدرت» به عنوان بخشی از حق و
فهمی تاریخ ساز از حضور در هستی برای انسان را نشان می دهد. |
کلید واژه: نهضت عاشورا، پویایی شناسی اجتماعی، زمینه های تاریخی، جامعه شناسی تاریخی |
|