دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

همه تقصیرهای احمدی‌نژاد


همه تقصیرهای احمدی‌نژاد
من و امثالهم می‌دانیم که احمدی‌نژاد مردمی و برخاسته از طبقات جامعه، تمام تلاش خود را به کار برد ولی اگر موفق نشد به تمام اهداف خود برسد بدان دلیل بود که جهانخواران میل وافر دارند که ایران به روزهای پیش از 22 بهمن 1357 بازگردد و دولتی مطیع، دست نشانده، گوش به فرمان و نظامی که هرآنچه امریکا و انگلیس فرمان دهد اجرا کند، برسرکار آید.

شبکه ایران - خسرومعتضد، مورخ و پژوهشگر / روزی که من در روزنامه ایران نوشتم آسانترین کار این است که گناه تمام حوادث تلخ و سهمگین تاریخ 2800 ساله ایران را گردن دکتر محمود احمدی‌نژاد بگذاریم و یک تصویر «یوتو پیایی» از روز 12 مرداد1392 به بعد ترسیم کنیم و به خیال حل و فصل تمام مشکلات روزها و شب‌های خوش آینده را در ذائقه فکری‌مان مزه‌مزه کنیم عده‌ای رنجیدند و تعجب کردند چرا من نیز مانند خیلی‌ها و به تبعیت از مد متداول روز سر قلم را علیه کابینه در حال رفتن، روی کاغذ به حرکت درنمی‌آورم.
اما به‌تدریج جامعه در حال پذیرفتن این واقعیت است که «احمدی‌نژاد» تا آنجا که توانسته در راه سازندگی کشور کوشیده و هر جا موفق نشده ناشی از فشار سنگین هجمه‌های بیگانگان بوده که هیچ چیز را در نظر ندارند و عنودانه و کین‌توزانه درصدد انقلاب‌زدایی‌اند. رفتار همسایه جنوبی ما امارات متحده عربی و اخراج هزاران ایرانی از امارات و به باد دادن حاصل سال ها کار و تلاش آنان در آن کشور را در نظر آورید. فشار تحریم که اعزام ناوگان حامل کانتینرهای کالای متعلق به ایران را به بنادر بزرگ جنوب ایران منع می‌کند به یاد آورید. تحریم، پول‌های ناشی از فروش نفت ایران به کشورهای جهان را در بانک‌های آن کشورها مسدود کرده است. تحریم، از دادن سوخت به هواپیماهای مسافربری ایران به شهرهای بزرگ اروپا جلوگیری می‌کند. تحریم اندوخته‌های ما در بانک‌های اروپا را مسدود کرده است. تحریم شرم‌آور امریکا که باراک اوباما رئیس‌جمهور ایالات متحده هر سال و حتی در آستانه تغییر ریاست جمهوری ایران آن را تمدید می‌کند، هزاران هزار داروی حیاتی را از صدور به ایران ممنوع می‌کند.
در یکی از سایت‌های خبری شکایات مردم از نرسیدن داروهای حیاتی، افزایش بهای سرسام‌آور آن‌ها، سوءاستفاده دلالان بی‌انصاف از نیاز بیماران صعب‌العلاج آورده شده بود. نگاهی مختصر به نبودن آن همه داروها در دسترس بیمارانی که به ناچار باید مرگ را با همه تلخی آن بپذیرند، نگاهی به فشارهای امریکا به ترکیه که از صدور طلا به ایران خودداری کند، سدافکنی امریکا و اروپا به تمام راه‌های اقتصادی ایران نشان می‌دهد که نمی‌توان احمدی‌نژاد را مسئول تمام این نارسایی‌ها دانست. احمدی‌نژاد هنگامی به مقام ریاست جمهوری رسید که چرخه سختگیری امریکایی‌ها به ایران جریان داشت و احمدی‌نژاد چیزی به زنجیرهای سنگین تحریم نیفزود.
مگر آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری‌اش با آن همه حسن تفاهم و اعتدال از لزوم پایان دادن به عصر تنش با امریکایی‌ها سخن نگفت؟ مگر به روح جورج واشنگتن و آبراهام لینکلن درود نفرستاد و آن دو مرد را نستود. در عوض بنا به نوشته خانم کریستین امان‌پور، جرج بوش ایران را در محور شرارت قرار داد و کنار کره شمالی و عراق عصر «صدامی» نهاد.
امریکایی‌ها که اسرائیل را برتر و ارجح ملل خاورمیانه می‌انگارند، در پایان هر جریانی فقط به رضایت لابی اسرائیلی - امریکا می‌اندیشند. رفتار امریکایی‌ها با دوست وفادارشان حسنی مبارک نشان می‌دهد که سرسپردگی و وفاداری و فرمانبرداری زیاد هم سودی برای آنان که دل و جان برای جلب دوستی امریکا می‌دهند، ندارد. سرنوشت زمامداران امروزی پاکستان و عراق و افغانستان، رفتار دوگانه‌ای که ایالات متحده امریکا با اینان می‌کند و با گفته‌های بیهوده و دوپهلو موجبات تجری دشمنان آنان را فراهم می‌آورد حکایت از آن دارد که اتفاقاً سختگیری و پایداری احمدی‌نژاد در برابر سیاست‌های مداخله‌جویانه امریکا و این‌که امروز امریکایی‌ها از رفتن او اظهار خشنودی می‌کنند، به نفع خلف او، ریاست جمهوری منتخب تمام شده است.
امریکایی‌ها از احمدی‌نژاد به جان آمده بودند. رفتن او در حقیقت می‌تواند امریکایی‌ها را وادارد تا از سیاست دوپهلو و سرگشته خود دست بکشند و با ریاست جمهوری منتخب باب مذاکره بگشایند. وال‌استریت ژورنال و بسیاری از منابع خبری امریکا اطلاع می‌دهند که امریکا خواهان مذاکره مستقیم با ایران است، اما زمانی از انتشار این خبر نمی گذرد که ناگهان دادگاهی دورافتاده در امریکا رأیی علیه منافع ایران صادر می‌کند یا در محکومیت ایران در فلان حادثه در کشوری دورافتاده. اظهارنظر می‌کند. خبرگزاری ایرنا این روزها آماری نشر می‌کند که حکایت از کارهای سازندگی کشور در این هشت سال دارد. بعضی‌ها می‌پرسند: پس چرا گرانی‌ها رمق مردم را گرفته و این همه فشار و تورم وجود دارد. آنچه امریکا و غرب علیه ایران انجام می‌دهند، بخشی از یک سیاست گازانبری بین‌المللی علیه ایران است. امریکا در هر زمان نشان داده که مسائلی مانند حقوق بشر، آزادی بیان و زبان، انتخابات آزاد،‌دموکراسی و عدالت برایش فقط از دیدگاه منافعش اهمیت دارد و این واژگان البته معنایی راستین و آن چنان که به صورت انتزاعی در ذهن متبادر می‌شود، ندارد.
کما این که امریکا رژیم فاسد و جنایتکار باتیستا بر کوبا را سالها حمایت می‌کرد. سالها از رژیم فاسد خانواده نگودین دیم و مادام نهویه ویتنام جانبداری کرد، رژیم آدمکش و فاسد و غارتگر موبوتو گروهبان سابق ارتش استعماری بلژیک در کنگو سالها مورد پشتیبانی امریکا بود. امریکا از 28 مرداد 1332 تا 22 بهمن 1357 رژیم شاه را که اسناد غارتگری‌ها و امتیازبخشی‌های آن تازه از گاوصندوق‌های رجال سیاسی آن دوران خارج می‌شود نوازش کرد و هنگامی که از جانبداری آن دست کشید که چاره‌ای نداشت. امریکا صدام را می‌نواخت و او را تشویق به حمله به ایران کرد. این مقاله را کسی می‌نویسد که متاسفانه سالها امریکا را دژ آزادی و مهد کسانی چون جرج واشنگتن و آبراهام لینکلن می‌دانست و وجود امریکا را برای سرجای خود نشاندن دیکتاتورهای دیوانه‌ای چون هیتلر و کوژو (نخست وزیر ژاپن که سیاست خون و آهن را پیروی می‌کرد) و موسولینی و استالین ضروری می‌دانست.
نهادهای گوناگونی که شورای امنیت ملی در رأس آن قرار دارد، درباره سیاست خارجی کشور تصمیم می‌گیرند پس نمی‌توان این طور انگاشت که با رفتن احمدی‌نژاد ، امریکایی‌ها فرش سرخ زیر پای وزیر خارجه ایران می‌اندازند و از او صادقانه و صمیمانه دعوت می‌کنند پای میز مذاکره بنشیند و مشکلات فیمابین را حل کند.


چنین خواست‌هایی از کابینه جدید، کار ریاست‌جمهوری منتخب را سخت‌ کرده و سطح انتظارها را از او بالا می‌برد. در موردی مشابه دیدیم که ابراز تمایل خالصانه و مهربانانه ایران برای برقراری هر چه زودتر مناسبات سیاسی با مصر، دولت ناپایدار مرسی را دچار این توهم کرد که ایرانیان قصد دارند از محبوبیت زودگذر او اغتنام فرصت کنند و دوستی مصر را بخرند، در حالی که دولت مرسی بسیار شکننده بود و به یک سال و نیم نرسیده در برابر سیل امواج میلیون‌ها نفر از مردم مصر ذوب شد.
به هر ترتیب احمدی‌نژاد در سطح جهانی با بیش از صد رئیس‌جمهوری، پادشاه و دولتمردان برجسته تماس برقرار کرد. مخالفان ایران که در شبکه‌های ماهواره‌ای علیه دولت ایران سخن می‌گویند اذعان دارند که در سفرهای احمدی‌نژاد به نیویورک هزاران نفر برای دیدن او صف می‌کشیدند.
سخنان او اگر با واکنش خصمانه جهانخواران مواجه می‌شد در میان توده مردم، شنوندگان بسیاری داشت. هرچه رئیس‌جمهوری کنونی به روزهای پایانی خدمت خود نزدیک شود دوستداران بیشتری خواهد یافت زیرا شاهراه‌ها، تونل‌ها، سدها، جاده‌ها، مراکز برق، مراکز آب آشامیدنی و کارهای سازندگی دولت او، جلب‌نظر خواهد کرد. احمدی‌نژاد مردم گرا بود؛ با جرأت به عراق آشوب زده رفت و در روز روشن و از خیابان الرشید که بوش و اوباما جرأت عبور از آن را ندارند، عبور کرد. از خود جسارت‌ها و شجاعت‌هایی نشان می‌داد که در خور تحسین است.
مردم در سایت‌ها از من قدردانی کرده‌اند که از دولتمردی که در حال انقضای دوران ریاست جمهوری خود است قدردانی کرده‌ام. بسیاری از دولتمردان بزرگ و خدمتگزار ایران در پایان دوران حکومت خود، دچار ناسپاسان و نمامان و فرصت‌طلبان شده‌اند. سرنوشت قائم‌مقام فراهانی و میرزا تقی‌خان امیرکبیر را به خاطر داشته باشیم که مربوط به عصر استبداد و استعمار است و در عصر انقلاب آن فرجام‌ها تکرار شدنی نیست. به یاد آوریم که قوام‌السلطنه، با تدبیر و کیاست، آذربایجان و کردستان را از کام خرس شوروی بیرون کشید ولی خانه‌اش را آتش زدند. به یاد آوریم که مصدق نفت را با چه تلاش و مرارتی و در رأس نهضتی ملی و جوشنده، ملی کرد و خانه خودش و پسرش ویران شد اما امروز در آستانه روی کار آمدن دولت منتخب، من و امثالهم می‌دانیم که احمدی‌نژاد مردمی و برخاسته از طبقات جامعه، تمام تلاش خود را به کار برد ولی اگر موفق نشد به تمام اهداف خود برسد بدان دلیل بود که جهانخواران میل وافر دارند که ایران به روزهای پیش از 22 بهمن 1357 بازگردد و دولتی مطیع، دست نشانده، گوش به فرمان و نظامی که هرآنچه امریکا و انگلیس فرمان دهد اجرا کند، برسرکار آید و به همین دلیل آنقدر مانع‌تراشی، سد و رادع‌سازی می‌کنند که ایران را به حالت نیمه مستعمره عصر پیش از انقلاب بازگردانند. به هر ترتیب قدردانی صدا و سیما و اگر مجلس شورای اسلامی نیز از رئیس‌جمهوری زحمتکش قدردانی کند از نمادهای درخشان تحول در ساختار سیاسی و تاریخی ایران است و ای کاش کابینه فراجناحی، از چهره‌های خدومی که در این سال‌ها مصدر خدماتی شده‌اند و مردم کارهای آنان را عیان می‌بینند در تشکیل دولت بعدی بهره ‌جوید.

از "مثلث وحشت جهادی" چه می‌‌دانید؟


فعالیت‌های القاعده در بحرین(2)
در 28 اوت سال 2012 "شیخ صلاح الفایز"، مبلغ سلفی جهادی بحرینی در یکی از سخنرانی‌های خود در منطقه "حمد" واقع در جنوب منامه گفت:‌ "آمریکایی‌ها از ریش می‌ترسند، ما به مبارزات و جهاد خود ادامه می‌دهیم و امارت اسلامی را در سوریه بر پا خواهیم کرد".
گروه بین‌الملل مشرق - در ماه مارس 2005 "محمد ابراهیم مکاوی"، یکی از برجسته ترین کارشناسان سازمان "القاعده" در امور استراتژی‌های نظامی وثیقه‌ای را در شبکه‌های اینترنتی با عنوان "استراتژی سال 2012 القاعده" منتشر کرد و به بیان 5 مرحله از طرح‌های نظامی بلند مدت القاعده پرداخت.

آنچه در وثیقه منتشر شده از سوی مکاوی قابل تامل بود، این بود که از سرزمین شام یا همان سوریه به عنوان یکی از ضلع‌های مثلث جهادی سازمان القاعده در کنار عراق و افغانستان یاد شده بود.

"محمد ابراهیم مکاوی" که بر اساس گزارش‌های موجود در گذشته از استراتژیست‌های نظامی و جنگی ارتش مصر به شمار می‌آمده در توضیحی درباره وثیقه خود به ایجاد "مثلث وحشت جهادی" در منطقه اشاره می‌کند که از افغانستان شروع و پس از گذر از ایران بی‌طرف به جنوب عراق و ترکیه می‌رسد تا از آنجا وارد سوریه و سپس جنوب لبنان شود.


جایگاه سوریه در ادبیات رسانه‌ای سلفی‌های جهادی بحرینی

گروه‌های سلفی جهادی تکفیری بحرینی اهمیت بسیار زیادی در ادبیات رسانه‌ای و تبلیغاتی خود برای سوریه قائل هستند. "شیخ عادل المعاوده"، نماینده برجسته تشکل سلفی "الاصاله" در یکی از سخنرانی‌های خود در 4 اوت 2012 تاکید می‌کند که هم اکنون کانون مسائل و قضایای جهان اسلام در شام در جریان است.


او در دیدار 6 اوت 2012 خود با گروهی از جهادی‌های تکفیری مسلح در سوریه ملاقات کرد و در سخنانی با اشاره به مبارزات آنها در سرزمین شام علیه نظام سوریه تاکید کرد که "این انقلاب، فقط انقلاب سوریه نیست، بلکه انقلاب جهان اسلام است".

در 28 اوت سال 2012 "شیخ صلاح الفایز"، مبلغ سلفی جهادی بحرینی در یکی از سخنرانی‌های خود در منطقه "حمد" واقع در جنوب منامه گفت:‌ "آمریکایی‌ها از ریش می‌ترسند، ما به مبارزات و جهاد خود ادامه می‌دهیم و امارت اسلامی را در سوریه بر پا خواهیم کرد".

او تاکید می‌کند، اگر سلفی‌های جهادی دست به این اقدام نزنند، سوریه توسط آمریکا، اتحادیه اروپا و ایران غصب خواهد شد که از دید او این طرف‌ها "خوک" و "کفار" نامیده می‌شوند.

"شیخ صلاح الفایز" در ادامه تاکیدات خود می‌گوید که مزرها در سوریه یا باید مال ما باشد یا شیعیان، یا کشته می‌شویم یا وجود آنها را سوریه پاک می‌کنیم. هرچه هست، اینکه همزیستی مسالمت آمیزی بین ما وجود نخواهد داشت.

در 27 فوریه 2012 "شیخ حسن الحسینی"، یکی دیگر از مبلغان سلفی جهادی بحرینی ویدیویی را در پایگاه‌های اینترنتی منتشر می‌کند که بیانیه‌ای به نام رجال دینی و مذهبی اهل سنت بحرین است و در آن آمده بود که "هر کس در توان دارد، باید گروه تروریستی ارتش آزاد سوریه ملحق شود".

اما "شیخ عادل الحمد"، مبلغ سلفی جهادی بحرینی از جوانان این کشور می‌خواهد تا از فرصت پیش آمده برای جهاد در سرزمین مبارک شام یا همان "سوریه" استفاده کنند و می‌گوید: سوریه هم اکنون مسئله امت و جهان اسلام است و جنگیدن در آن جهاد در راه خدا به شمار می‌آید.

"شیخ عادل الحمد" در ادامه خطاب به جوانان بحرینی می‌گوید: ای جوانان به یاد بیاورید، افرادی که در کنار پیامبر(ص) جنگیدند، همه جوان بودند، پس فرصت را از دست ندهید، مردم را به جهاد تشویق کنید با مجوس‌ها، رافعی‌ها و نصاری‌ها در هر جایی که آنها را یافتید، از جمله در سرزمین شام بجنگید.


نمایندگان تشکل "الاصاله" در مهمانی ارتش آزاد سوریه


در اوت سال 2012، چهار عضو تشکل سلفی جهادی "الاصاله" توانستند، وارد خاک سوریه شوند و از اماکنی دیدن کنند که گروه‌های مسلح بر آن تسلط داشتند. آنها مدعی شدند که با عناصر ارتش آزاد سوریه دیدار کرده و کمک‌های سلفی‌های جهادی بحرینی به دست آنها رسانده‌اند، در حالی‌که ویدیوهای منتشر شده از سوی این هیئت تنها ملاقات آنها با دو گروه سلفی جهادی نزدیک به گروه "جبهه النصره" را نشان می‌داد.

در ویدیویی که در 6 اوت سال 2012 در پایگاه‌های اینترنتی پخش شد، مشخص گردید که استقبال از هیئت بحرینی توسط فرمانده گروه تروریستی "لوا داوود" انجام شده که در مارس 2013 اعلام کرد که در صدد تشکیل امارت اسلامی در سوریه است. همچنین او در تعدادی از نبردهای جبهه النصره در کنار این گروه جهادی تکفیری بوده که مهمترین آن نبرد آزاد سازی فرودگاه نظامی "تفتناز" در استان ادلب در شمال غربی سوریه به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فرودگاه‌های نظامی شمال سوریه است. 

در ویدیویی دیگر که در 13 اوت همزمان با پایان سفر این هیئت بحرینی به اراضی سوریه پخش شد، شیخ عادل المعاوده، شیخ حمدالمهندسی، عبدالحلیم مراد و شیخ فیصل الغریر در کنفرانسی مطبوعاتی حضور پیدا کردند که در آن "ابوعیسی الشیخ"، فرمانده گروه تروریستی "صقور الشام" نیز حضور داشت. او گفت: این هیئت بحرینی برای مسلح کردن 85 جهادی از او حمایت مالی کرده‌اند.
در این ارتباط روزنامه "تایم" نیز گزارشی از دیدار فرماندهان جبهه النصره با این هیئت بحرینی را پخش و تاکید کرد که هیئت‌ بحرینی در سفر خود به اراضی سوری دیدارهایی با "ابو محمد الجولانی"، رهبر جبهه النصره انجام داده است.


تمام این فیلم‌ها و گزارش‌ها درحالی منتشر شد که این هیئت سلفی جهادی بحرینی در تمام اظهار نظرهای خود مدعی شد، سفر به سوریه جهت ملاقات با ارتش آزاد و حمایت از آن بوده است. شیخ عبدالحلیم مراد در سخنانی در 28 اوت 2012 اعتراف کرد که سفر سریعی به سوریه داشته و طی آن کمک‌های مالی بحرینی‌ها را به دست ارتش آزاد رسانه است. وی همچنین بی‌پروا گفت که از این موضوع باک ندارد که بگوید راهی سوریه شده بوده و کمک‌های مالی بحرینی‌ها را به دست ارتش آزاد سوریه رسانده، چون این اقدام وی و هیئت همراهش کمک به ارتش آزاد سوریه تا این ارتش از آبرو و حیثیت آنها دفاع کند. شیخ فیصل الغریر نیز تاکید کرد که ما حمایت از ارتش آزاد را ادامه خواهیم داد. اما در ورای حمایت از ارتش آزاد مسائل دیگری نهفته بود.



"العداله"، دومین جنبش سلفی جهادی که در بحرین شکل می‌گیرد

در گذشته این گروه در بحرین به عنوان تشکلی غیر قانونی و یا ثبت نشده در قانون تشکل‌های سیاسی این کشور فعالیت می‌کرد. جنبش "العداله" از حیث ساختار تشکلی کثرت‌گرا به شمار می‌آید که حتی عناصر چپ‌گرا هم در آن عضویت دارند و از بارزترین این عناصر چپگرا می‌توان به "عبدالله هاشم"، وکیل معروف بحرینی است.

فعالیت جنبش العداله و تاریخ آن از زمان تأسیس نشان می‌دهد که این جنبش مهمترین هدف خود را دفاع از متهمان به تروریسم و زندانیان زندان‌های گوانتانامو اعلام کرده است.

کسانی‌که به تاریخ و فعالیت‌های جنبش العداله و پیشینه‌های ساختاری و تفکرات و اندیشه‌های ایدئولوژیک و ادبیات آن و همچنین تعامل آن با مسائل و قضایای مختلف آگاه هستند، به خوبی می‌دانند که برداشت تشکل العداله از سلفی‌گری جهادی تفاوت بسیاری با تشکل الاصاله دارد. همچنین در می‌یابد که گرایش‌های افراطی و تند این تشکل به اندیشه‌ها و تفکرات "اسامه بن لادن"، رهبر سابق القاعده و دشمنی و خصومت با آمریکا گرایش دارد.


سلفی گری جهادی

زمانی‌که جنبش "العداله" در همایش تأسیسی خود تشکیل خود را اعلام کرد، روزنامه "الایام" به نقل از یک منبع سلفی نزدیک به تشکل "الاصاله" نوشت: معروف‌ترین و بارزترین شخصیت‌های سلفی سیاسی حاضر در این همایش بر این باور بودند، افرادی که میثاق ملی و مشارکت فعالیت‌های سیاسی حکومت از جمله انتخابات شوراهای شهرها و نمایندگی در پارلمان بحرین را قبول کند، کافر و مرتد است، زیرا آنها تجربه‌های وارداتی از غرب به شمار می‌آیند.


نخستین نشانه‌ها و گرایش‌های جهادی جنبش "العداله" زمانی بروز کرد که در آوریل سال 2008 میلادی تظاهراتی در منطقه "الجفیر" در اعتراض به بازگشایی مجدد سفارت بحرین در عراق برگزار کرد و طی آن پیروان این جنبش تصاویری از اسامه بن لادن و سایر سران شاخص سازمان القاعده را در دست داشتند و برخی از آنها نیز سر بریدن و قطعه قطعه کردن بدن یک نظامی آمریکایی را به نمایش در آوردند. در این راهپیمایی تعدادی از زندانیان سابق گوانتانامو نیز مشارکت داشتند که بعضی از آنها به عضویت این تشکل در آمده بودند.
 
در پی این اقدام عبدالله هاشم که به دبیرکلی تشکل "العداله" انتخاب شده بود، از همراه داشتن تصاویر بن لادن و نمایش تکه تکه کردن بدن یک نظامی آمریکایی دفاع کرد و گفت: اسامه بن لادن یکی از رهبران مقاومت اسلامی در جهان است.

او در گفت‌وگو با روزنامه الایام گفت که تشکل العداله به عضویت جهادگرانی که پیشتر در افغانستان می‌جنگیدند، افتخار می‌کند و از ده‌ها عضو این تشکل که دارای اعتقادات سلفی جهادی بودند، تمجید کرد که از جمله این افراد فردی به نام "محیی الدین خان" بود که به عضویت کمیته اجرایی تشکل درآمده بود و پیشتر به اتهام عضویت در گروهک‌های تروریستی توسط وزارت کشور بحرین دستگیر و سپس آزاد شده بود.


دشمنی با آمریکا

تشکل العداله در طول فعالیت‌های خود برای حمایت و دفاع از بحرینی‌ها و همچنین اتباع کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که به اتهام مشارکت در فعالیت‌های تروریستی توسط دولت آمریکا بازداشت شده بودند و در زندان گوانتامو به سر می‌برند، گروهی تشکیل داد و همواره در فعالیت‌ها و تعامل خود با دیگر افراد و تشکل‌ها و یا به عضویت گرفتن اعضای جدید بر اندیشه‌های و تفکرات سلفی جهادی‌اش و دشمنی با آمریکا تاکید و مواضع تندی را در این خصوص اتخاذ می‌کرد.

گرایش‌های تند و افراطی این تشکل در قبال آمریکا موجب شد تا در 20 اوت 2011 عربستان سعودی "محمد جناحی"، رئیس کمیته آزادی‌های تشکل العداله را بازداشت کند که دارای گرایش‌های تند سلفی جهادی نیز بود. همچنین مقامات امنیتی یمن در 21 آوریل 2013 در فرودگاه صنعا مانع ورود "محیی الدین خان" به خاک این کشور شدند و او با همان هواپیمایی که از بحرین به سمت یمن پرواز کرده بود، به بحرین باز گردانده شد.


فعالیت تشکل‌های سلفی جهادی زیر نظر حکومت بحرین

فعالیت‌های بارز و برجسته لجستیکی سلفی‌های بحرینی به خصوص در بحران سوریه برای بسیاری غیر منتظره و بی‌سابقه بود. به همین دلیل سوالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا واقعا تمام این فعالیت‌هابدون اطلاع و آگاهی حکومت بحرین انجام می‌شده است. پاسخ این سوال برای همه روشن و واضح است، بدون تردید بدون اطلاع و آگاهی حکومت بحرین هیچ یک از این تشکل‌ها امکان شکل گیری و فعالیت نداشتند. چون در سال 1999 میلادی "شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه معاهده همکاری با گروه‌های اسلامگرای سیاسی اهل سنت امضا کرد که سلفی‌های بحرین را هم در برمی‌گرفت تا هم از افکار و اندیشه‌هایشان مطلع و آگاه باشد و هم مانع از برخی اقدامات آنها شود.


اتحاد مقدس

بحرین طی سال‌های 2004 تا 2013 میلادی شاهد اتخاذ مجموعه تدابیری بود که رهاورد آن ظهور قدرتی در بحرین به نام "پیمان مقدس" بود که اخوانی‌های بحرینی را با سلفی‌های این کشور آشتی داده و متحد و هم‌پیمان می‌کرد.

پس از آن و برای اولین بار پس از 70 سال در سال 2008 میلادی مقامات بحرینی براساس فرمان صادره از سوی "خلیفه بن احمد آل خلیفه" به عناصر شاغل در دستگاه‌های نظامی و نیروی دفاع این کشور اجازه دادند که محاسن خود را بلند کنند تا پس از آن وزارت کشور بحرین نیز به کارمندان خود اجازه چنین امری را بدهد.

پس از آن نوبت به صدور فرمان‌های دیگری از سوی پادشاه بحرین رسید که نشان از همراهی وی با سلفی‌های بحرینی می‌داد، از جمله فرمان‌های صادره در این ارتباط بازدید از مراکز سیاحتی و گردشگری و انجام گشت‌های تحقیق و تفحص در حدود 90 هتل کشور جهت مقابله با تخلفات دینی و مذهبی آنها، بستن مراکز عرضه لباس و مد، بستن کافه تریاها و ارائه مشروبات الکلی در آنها و در تمام هتل‌ها و رستوران‌های بین المللی بحرین و غیره بود.

پس از آن در سال 2009 وزارت اطلاع رسانی آل خلیفه مجموعه دستوراتی را در خصوص بستن برخی از پایگاه‌ها و شبکه‌های اینترنتی را صادر و استفاده را صادر کرد تا در ادامه و در پاسخ به درخواست نمایندگان سلفی پارلمان بحرین دولت این کشور مجوز داده شده به شبکه تلویزیونی "ام بی سی" جهت پخش یکی از برنامه‌هایش در بحرین را لغو کرد و پس از آن شاهد دخالت خواهر پادشاه بحرین جهت کفالت "وجدی غنیم"، مبلغ سلفی جهادی باشیم که دولت آمریکا وی را به خاطر سخنرانی‌های افراطی و تندش از این کشور بیرون کرد.

اما بزرگ‌ترین تغییر و تحول روی داده در کشور بحرین و گرایش آن به سمت مکتب سلفی جهادی را باید در ارتش و دستگاه نظامی این کشور ملاحظه کرد.
 

"شیطان" در ارتش!

پژوهشی که به تازگی (2013) در خصوص تغییر و تحولات جاری در دستگاه نظامی کشور بحرین به دنبال حوادث ناشی از انقلاب 14 فوریه 2011 در این کشور روی داده به این نکته اشاره می‌کند که "عقاید جنگی و قتل و کشتار بسیاری در قالب مفاهیم و مضامین دینی و مذهبی وارد ارتش بحرین شده که بر آنها ویژگی سلفی جهادی به شکلی آشکار و عیان غلبه می‌کند".

این گرایش به شکلی آشکار در برگزاری مستمر مسابقات حفظ و قرائت و تجوید قرآن میان نیروهای شاغل در وزارت دفاع بحرین نمود پیدا می‌کند که سلفی‌های جهادی بر برگزاری آن اشراف و نظارت دارند. این درحالی است که این سلفی‌های جهادی اداره دایره ارشاد و هدایت مذهبی و دینی وزارت دفاع بحرین را نیز برعهده دارند و از جمله مهمترین اقدامات این دایره صدور کتابچه‌ها و منشوراتی است که اشاعه دهنده و ترویج کننده آیین و آموزه‌ها و تعالیم سلفی جهادی است و در آنها اطاعت از ولی امر و شرکت در هرگونه تظاهرات و راهپیمایی علیه حکومت تحریم و تکفیر و خروج از اطاعت ولی امر بیان شده است.

کمی دقت در محتوا و مضمون مطالب این کتابچه‌ها و منشورات به ما نشان می‌دهد که فتواها دقیقا مشابه همان فتواهایی است که از سوی موسسه فتواهای دینی عربستان سعودی صادر می‌شود و با اندکی دقت در دیدگاه‌ها و مواضع اعلام شده از سوی ارتش بحرین و سخنگوی رسمی آن"خالد ابو العینین" به راحتی می‌توان افراط گرایی مذهبی را در آن مشاهده کرد.

همچنین تاملی در تفسیرها و تحلیل‌های شیخ "ناصر بن خالد بن احمد آل خلیفه"، فرزند وزیر دفتر سلطنتی پادشاه بحرین که در ارتش این کشور خدمت می‌کند و دارای منصب ریاست اداره باشگاه الرفاع شرقی در منامه، پایتخت بحرین را در دست دارد، به خوبی بیانگر میزان نفوذ جریان سلفی جهادی در خاندان حاکم بر بحرین است، چراکه صفحه توئیتر شیخ ناصر مملو از اصطلاحات و کلمات و جملاتی است که در میان سلفی‌های جهادی رایج و متداول است و تنها از سوی کسی به کار می‌رود که یک سلفی جهادی واقعی باشد.

شیخ "ناصر بن خالد بن احمد آل خلیفه" در یکی از نوشته‌های خود در صفحه توئیترش می‌گوید که "بحرین از آن همه نیست. بحرین براساس قانون اساسی این کشور، کشوری مسلمان و عربی است" و در ادامه توضیح می‌دهد که "ما نه تنها از اتحاد و همبستگی با مجوسی‌ها که منظور وی شیعیان بحرینی هستند، متنفر هستیم، بلکه برائت از آنها را امری واجب دانسته و کمک به آنها را شرک به خدای متعال و ظلمی بزرگ می‌دانیم".

لازم به ذکر است که صفحه توئیتر شیخ "ناصر بن خالد بن احمد آل خلیفه"، فرزند وزیر دفتر سلطنتی پادشاه بحرین از جمله صفحاتی است که هدف آن آماده کردن سلفی‌های جهادی‌ برای اعزام به سوریه جهت مشارکت در عرصه جهاد علیه نظام سوریه است.


 وزیر دفاع بحرین و برادرش

"شیخ خلیفة بن أحمد آل خلیفة"، وزیر دفاع بحرین و "شیخ خالد بن أحمد آل خلیفة"، برادر وزیر دفاع بحرین و وزیر دیوان سلطنتی پادشاه بحرین مسئولیت اداره پرونده اسلام سیاسی سنی در بحرین را در دست دارند که سلفی‌های جهادی بحرینی چنان نفوذ چشمگیر و گسترده‌ای در این پرونده دارند که در بسیاری از موارد این‌گونه به ذهن القا می‌کنند که خود صاحبان و اداره کنندگان واقعی این پرونده‌ها هستند و این در کنار نفوذ گسترده آنها در بسیاری از دستگاه‌های رسمی و حکومتی بحرین مانند وزارت امور خارجه، دایره گمرکات، دیوان خدمت مدنی، دایره اوقاف اهل سنت، وزارت آموزش و پرورش، وزارت اسکان و دایره ارشاد و هدایت مذهبی و دینی وابسته به ارتش بحرین را در برمی‌گیرد.

همچنین میزان نفوذ این جریان را به راحتی می‌توان در موضع گیری شیخ خلیفه بن احمد، فرمانده ارتش و نیروهای مسلح بحرین در قبال بسیاری از پرونده‌ها و قضایا مانند شیعیان، نقش آمریکا و موضع گیری در قبال بحران سوریه ملاحظه کرد که تطابقی تام با دیدگاه‌های جریان سلفی جهادی دارد.

شیخ خلیفه بن احمد طی سخنانی که در 16 ژوئن 2013 ایراد کرد، گفت که وی بر این باور است که "تنها انقلاب سوریه، انقلاب مردمی است و می‌توان بر آن نام انقلاب را نهاد و آنچه در کشورهای دیگر عربی مانند تونس و مصر و لیبی و یمن روی داده نه انقلاب که توطئه‌ای غربی است".

این اظهارات تشابه تام و دقیقی با ادبیات حاکم بر جریان سلفی جهادی بحرین دارد.


دخالت در بحران سوریه

در 21 مارس 2013 "لافی الظفیری"، از اعضای تجمع وحدت ملی که از جمله جریان‌های نزدیک به حکومت بحرین و دارای دو تابعیت بحرینی – سوری است، اعلام کرد که "احمد شباط الظفیری"، خواهر زاده‌اش در یکی از نبردهای سوریه که آن را نبردی جهادی توصیف کرده بود، کشته شده است و در صفحه توئیتر خود نوشت که خواهر زاده‌اش برای چند روز به بحرین سفر کرده و موفق شده بود، به این ترتیب با او دیدار کند، اگرچه وی تحت پیگرد حکومت عربستان سعودی قرار دارد.
بسیار سخت است که بتوان تصور کرد، بدون همدستی و هماهنگی در اداره گذرنامه و گمرکات و نفوذ در افراد آن فردی که تحت پیگرد حکومت عربستان سعودی قرار دارد، به راحتی و بدون مشکلی وارد بحرین شود.

در توضیح و تفسیر این پدیده تنها کافی است به این نکته اشاره شود که اداره گمرکات بحرین سال‌های سال است که در دست جریان سلفی جهادی قرار دارد و این جریان بر آن حاکمیت مطلق دارد، اینجاست که به راحتی برخی ترددهای مشکوک اما بی‌سر و صدا و بدون جار و جنجال سلفی‌های جهادی‌ به بحرین را دریافت.

در واقع از زمان آغاز بحران سوریه نه اداره گذرنامه بحرین و نه اداره گمرکات این کشور تخلفی را درباره ورود و خروج افراد از بحرین به سوریه و بالعکس ثبت نکرده‌اند. حتی این دو دستگاه حکومتی در قبال سفر غیر قانونی و قاچاق هیئت تشکل "الاصاله" به سوریه و دیدار با سرکرده‌های گروه‌های تروریستی فعال در این کشور و تحویل کمک‌های مالی سلفی‌های جهادی بحرینی به آنها واکنشی از خود نشان نداد و هنگامی‌که از دلیل سکوت این دو دستگاه در قبال این اقدام هیئت تشکل الاصاله سوال شد، یکی از مسئولان این دو دستگاه گفت که جمعیت سیاسی الاصاله در وزارت دادگستری بحرین به ثبت رسیده و مجوزهای لازم برای فعالیت‌های خود را از این وزارتخانه به دست می‌آورد.

و در زمانی‌که قانون جمعیت‌های سیاسی بحرینی آشکارا هرگونه ارتباط جمعیت‌ها و تشکل‌های سیاسی بحرینی با سازمان‌ها و تشکل‌های خارجی که هدف آنها ایجاد تشکیلات نظامی یا شبه نظامی است را ممنوع می‌کند، وزارت کشور بحرین در قبال شماری از شهروندان سلفی جهادی این کشور که برای جهاد راهی سوریه می‌شوند، تنها به دادن توصیه جهت دوری از مناطق درگیری و بحران برای تامین سلامتی و حفظ جان‌ آنها اکتفا کرد و در واکنش کشته شدن یک شهروند سلفی جهادی بحرینی در 28 اوت 2013 در یکی از مناطق درگیری در سوریه شیخ " راشد بن عبدالله آل خلیفة"، وزیر کشور بحرین تنها به بیان این توصیه به جوانان بحرینی اکتفا کرد که خود را از مناطق درگیری دور نگه دارند و تلاش نکنند که وارد این مناطق شوند.

این درحالی است که حکومت بحرین از هرگونه واکنش در قبال کشته شدن "عبد العزیز العثمان" و برادرش "عبد الرحمن العثمان" در نبردهای جاری در سوریه امتناع کرد. این درحالی است گزارش‌هایی وجود دارند که تاکید می‌کنند، این دو شهروند سلفی جهادی بحرینی از نیروهای وزارت دفاع بحرین بوده‌اند.

در حالی‌که تصاویری از "عبد العزیز العثمان" در پایگاه‌های مختلف اینترنتی منتشر شده که او را در لباس نیروی نظامی و ارتش بحرین در کنار یکی از گروه‌های مسلح فعال در سوریه که علیه نظام این کشور مبارزه می‌کنند، نشان می‌دهد.


در 4 مارس 2013 نیز فیلمی از "عدنان العرعور"، مبلغ معروف سلفی جهادی در پایگاه‌های مختلف اینترنتی منتشر شد که به شکلی ویژه و خاص از کشور بحرین چه مردم، چه حکومت و چه پادشاه این کشور به حمایت‌ها و کمک‌های بی‌دریغ‌اشان به مردم و انقلاب سوریه تقدیر و تشکر می‌کند و همین موجب شد تا شیخ العرعور در 29 اوت گذشته برای جمع‌آوری کمک در کمپینی که سلفی‌های جهادی بحرینی به این منظور در این کشور و با هدف حمایت از جهاد در سوریه و کمک به آن تشکیل داده بودند، وارد منامه پایتخت بحرین شد.


گفته شده که در این سفر شیخ العرعور عبای خود را برای کمک به جهادی‌های تکفیری در سوریه به مزایده گذاشت تا یک سلفی جهادی متمول بحرینی آن را به قیمت 15 هزار دینار بحرینی معادل 40 هزار دلار آمریکایی بخرد.

بنابراین در پس سکوت حکومت بحرین در قبال حادثی از این دست دخالت این کشور در بحران سوریه وجود دارد.

چگونه "جهاد جهانی" القاعده در بحرین شکل گرفت؟


نگاهی به فعالیت القاعده در بحرین(1)؛
"شیخ عادل الحمد" حکومت طالبان و نه عربستان سعودی را بهترین حکومت برای اداره مدینه فاضله مورد نظر خود می‌داند و در آخرین سخنرانی که در این ارتباط ایراد کرد، گفت: "اسلام در دولتی مانند طالبان نمود پیدا می‌کند، زیرا این دولت بر پایه و اساس اصول و مبادی اسلام حکومت می‌کند".
به گزارش گروه بین‌الملل مشرق، در دوم فوریه سال 2009 میلادی یک نویسنده اسلامگرا که درباره تحولات منطقه سخن می گفت از سازمان "القاعده" خواست از گاز "انتراکس" برای کشتن 330 شهروند آمریکایی ظرف یک ساعت استفاده کند. او در یک گفت‌وگوی تلویزیونی که از شبکه های تلویزیونی پخش می‌شد و با واکنش‌های متعددی مواجه شد، گفت: مقدار کمی از این ماده یعنی حدود 2 کیلوگرم از آن - که می‌توان از مکزیک آن را قاچاق کرد - برای کشتن تعدادی زیادی از آمریکائی‌ها کافی است.

شاید باور نکنید، این یکی از سخنرانی‌های "ایمن الظواهری" رهبر "القاعده" است که مشابه آن بارها از طریق نوارهای ویدئویی از پناهگاهش در افغانستان پخش شده و "عبدالله النفسیی"، نویسنده تندرو که گفته شده از سلفی‌های تکفیری است، در یکی از سخنرانی‌های خود در یکی از جمعیت‌های قانونی بحرین که با مجوز حکومت این کشور در شرق "منامه" فعالیت می‌کند، از حاضران خواست تا از سخنان الظواهری تبعیت کنند.

اما این پایان ماجرا نبود، در 26 آوریل 2008 میلادی سلفی‌های تندرو در نزدیکی پایگاه نظامی آمریکا در بحرین تجمع اعتراض‌آمیزی را برگزار کردند. آنها در این تجمع اعتراض‌آمیز پرچم‌های "القاعده" را بالا بردند و در حالی‌که تصاویر "اسامه بن لادن"، رهبر سابق "القاعده" نیز در دستان آنها مشاهده می‌شد، مجسمه یک نظامی سر بریده آمریکایی را به همراه داشتند. ممکن است با دیدن این صحنه‌ها باور نکنید که شما در بحرین هستید، ولی واقعیت امر این است که شما این صحنه‌ها را در بحرین می‌بینید.

سوال این است که آیا هم‌پیمان آمریکا در خارج از ناتو و مقر ناوگان پنجم این کشور در خلیج فارس واقعاً به مکانی امن برای سازمان "القاعده" و فعالیت عناصر آن مبدل شده است؟ اگر بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم، باید بگوییم که متأسفانه چنین است و درحال حاضر بحرین درحال تبدیل شدن به یکی از پایگاه‌های "القاعده" است.



فصل مهاجرت به سوریه   

تا چند سال گذشته شاید توجه چندانی به گروه‌های سلفی در بحرین نمی‌شد که تشکل سلفی "الاصاله" شاخص‌ترین آنها تلقی می‌شد و گروهی آرام و به دور از هرگونه جار و جنجال در بحرین فعالیت می‌کرد و منافع مشترک آن با حکومت بحرین موجب شده بود تا روابط خوبی با حاکمان بحرین برقرار کند و حتی توانست یک پست وزارتی در دولت بحرین به دست آورد. "الاصاله" در تمام این مدت از هرگونه فعالیتی که این تشکل را به فعالیت‌های "القاعده" مرتبط کند و "جهاد جهانی" معروف بود، دوری می‌کرد. 

اما تنها طی شش هفته گذشته پنج سلفی تکفیری بحرینی که گفته شده وابسته به گروه جهادی تکفیری "جبهه النصره" بوده‌اند، در جریان عملیات ارتش سوریه در مناطق مختلف این کشور کشته شدند. همزمان با اعلام این اخبار "شیخ فیصل الغریر"، از اعضای جنبش "الاصاله" اعلام کرد که "در اقدامی تحت نظر او و همکارش "عبدالحلیم مراد"، یکی دیگر از اعضای جنبش "الاصاله" و نماینده سلفی پارلمان بحرین و تحت عنوان مجهز کردن گروه‌های مسلح در سوریه، مسئولیت آماده سازی و تامین 1530 فرد مسلح را برعهده گرفتند که هزینه‌ای بالغ بر 4 میلیون دلار بر جنبش "الاصاله" تحمیل می‌کرد و پس از آماده سازی این عناصر برای "جهاد" در سوریه روانه این کشور شدند.

این درحالی است که یکی از گروه‌های جهادی تکفیری مسلحی که در سوریه علیه نظام این کشور مبارزه می‌کند، اعتراف کرده است که چندین قبضه موشک‌ ضد هواپیما از طریق حامیان مالی بحرینی خود دریافت کرده است.


همچنین اطلاعاتی وجود دارد که تاکید می‌کند، در آگوست 2012 "شیخ عادل المعاوده"، "شیخ فیصل الغریر"، "عبدالحلیم مراد" و "حمد المهندی"، همگی از نمایندگان بحرینی وابسته به تشکل سلفی "الاصاله" به صورت غیرقانونی و قاچاق پس از عبور از مرزهای سوریه و وارد اراضی این کشور شده و با گروه‌های جهادی تکفیری مسلحی که در سوریه علیه نظام این کشور مبارزه می‌کردند، در مناطقی که کنترل آنها را در دست داشتند، ملاقات کردند و برای اینکه رابطه آنها با گروه‌های وابسته به "القاعده" افشا نشود، ادعا کردند که آنها در خاک سوریه با گروه‌های وابسته به "ارتش آزاد سوریه" دیدار داشته و کمک‌هایی مالی به آنها تقدیم کرده‌اند.

در حالی‌که واقعیت امر غیر از این بود، چون فیلم‌هایی که از این دیدارها در پایگاه‌های مختلف اجتماعی اینترنتی منتشر شده بود، نشان می‌داد که آنها فقط با عناصر گروه‌های جهادی تکفیری نزدیک گروه "جبهه النصره" ملاقات داشتند.

ویدئوهای منتشر شده توسط آنها نشان می‌دهد که آنان با عناصر گروه‌های تروریستی همچون "صقور الشام" و "کتیبه داوود" ملاقات داشتند که گروه‌هایی جهادی تکفیری تلقی می‌شوند و تحقیقات صورت گرفته نشان می‌دهد، این گروه‌ها هیچ ارتباطی با "ارتش آزاد سوریه" ندارند.


ظهور سلفی‌گری جهادی در بحرین

پیدایش جنبش سلفی در بحرین به سال 1978 میلادی بازمی‌گردد که طی آن "جمعیت تربیت اسلامی" (جمعیه التربیة الاسلامیة) با حمایت "جمعیت احیای میراث" (جمعیة احیاء التراث) کویت تأسیس شد. ادبیات اولیه حاکم بر "جمعیت تربیت اسلامی" نشان نمی‌داد که این جمعیت تمایل یا گرایشی به ایجاد هسته‌های سیاسی "جنبشی" داشته باشد، بلکه بالعکس رهبران این جمعیت بیشتر بر دعوت و تشکیل جماعتی مومن تأکید داشتند.


در واقع این جمعیت حتی اگر هم می‌خواست، نمی‌توانست هسته‌های سیاسی "جنبشی" در بحرین ایجاد کند، چون در این راه با موانع بی‌شماریی مواجه بود که یکی از مهمترین آنها حاکمیت جریان "سلفی سنتی" در بحرین بود که هرگونه فعالیت حزبی و سیاسی را حرام می‌دانست و خواهان اطاعت مطلق از ولی امر بود.

اما با حلول سال 2002 میلادی قانونگذاران بحرینی در چارچوب تلاش برای حل و فصل اختلافات سیاسی حکومت با گروه‌های معارض این کشور چارچوبی قانونی برای فعالیت جمعیت‌ها و گروه‌های سیاسی در بحرین را تدوین کردند تا "جمعیت تربیت اسلامی" با استفاده از شرایط پیش آمده، شاخه سیاسی این جمعیت را تشکیل دهد که در "جمعیت اسلامی الاصاله" (جمعیة الاصالة الاسلامیة" نمود پیدا می‌کرد.

"الاصاله" در واقع جریان سلفی اصلاح طلبی در درون جریان سلفی سنتی بحرین پای به عرصه گذاشت. "الاصاله" اقدام به رفع ممنوعیت از مجموعه‌ای از فعالیت‌های سیاسی بر اساس این اصل فقهی کرد که می‌گفت، "متوسل شدن به منکری که بتوان با آن منکری بزرگ‌تر را دفع کرد، مباح و جایز است". با این حال "الاصاله" به این اصل که سرپیچی از قدرت حاکم یا همان ولی امر حرام است، پایبند و متعد باقی ماند و بر اطاعت از آن تأکید کرد.

هنوز چند سالی از فعالیت "الاصاله" نگذشته بود که این تشکل به دو بخش تقسیم شد. "شیخ فوزی الاثری" که فعالیت‌های خود را از منطقه "قلالی" واقع در شرق منامه مدیریت می‌کرد، رهبر جریان اول شکل گرفته در "الاصاله" به شمار می‌آمد. او نسخه اصلی سلفی سنتی را حفظ کرد و تشکیل یا ملحق شدن به هر گروهی و یا پیوستن به هرگونه اقدام سیاسی را رد کرد و گفتمان‌های وی اکثرا نقدی پنهانی از دیگر شاخه "الاصاله" بود.

در مقابل "شیخ فوزی الاثری" و جریان اول "الاصاله"، "شیخ عادل الحمد"، خطیب مسجد "النصف" در منطقه "الرفاع" واقع در جنوب منامه قرار داشت که رهبری جریان دوم "الاصاله" را برعهده داشت.


وی تلاش کرد، امکان ادغام جریان سلفی بحرین در جریان‌های دیگر سلفی را فراهم کند، به همین دلیل به نوعی با دو جریان سلفی فعال در بحرین یعنی جریان سلفی سنتی و جریان سلفی "شیخ فوزی الاثری" تفاوت داشت. این امر موجب شد تا "شیخ عادل الحمد" پایه‌گذار جریان سومی در بحرین باشد که امروزه به نام "سلفی جهادی" در این کشور شناخته می‌شود.

جریان سلفی جهادی "شیخ عادل الحمد" در عین حال که از دیدگاه‌های سلفی سنتی بحرین متأثر بود و بر حرام دانستن پیوستن به گروه‌ها و جماعت‌ها و جمعیت‌های دیگر تأکید می‌کرد و به نوعی بر "تبعیت مطلق از خدا و رسولش و نه از گروه‌های خاص" تأکید داشت، مانعی در بیان آرا و دیدگاه‌های سیاسی نمی‌دید، به همین دلیل جریان سلفی اصلاح طلب از دید این جنبش نکوهیده یا محکوم نبود. اما در عین حال این جریان تلاش می‌کرد، فاصله خود با قدرت سیاسی را حفظ کند.

"شیخ عادل الحمد" در این اواخر در یکی از خطبه‌های خود گفت: "ما چگونه می‌توانیم از مجاهدان حمایت نظامی کنیم، چون حکومت‌های ما وقتی دریابند، ما توان حمایت نظامی را داریم به مقابله با ما و سرکوب ما خواهند پرداخت. در چنین شرایطی ما چگونه می‌توانیم به مردم بگوییم که در راه خدا جهاد کنید".

به این ترتیب تغییر و تحول در نسخه خاص سلفی بحرینی به کندی ادامه یافت تا به موجب آن دو اقدامی که پیشتر ممنوع بودند، حالا امری مباح و جایز اعلام شوند، یکی فعالیت سیاسی، اما فقط در چارچوب گروه و تشکل باشد و دوم اینکه عدم اطاعت از ولی امر که در اینجا در حکام و حکومت وقت نمود پیدا می‌کند، امری ممکن و امکان‌پذیر است. 

 

"شیخ عادل الحمد" جایگزین جریان پر طمطراق سلفی

به جرات می‌توان گفت، "شیخ عادل الحمد" امروزه مرجع جنبش سلفی جهادی تکفیری بحرین را عهده‌دار است. جنبشی که سنگ بنای اولیه آن تحت تأثیر سحر و جادوی "اسامه بن لادن" و تاثیر وی و سازمانش به نام "القاعده" در عرصه منطقه‌ای و بین المللی بنا نهاده شد.

"شیخ عادل الحمد" چنان شیفته شخصیت "اسامه بن لادن"، رهبر سابق "القاعده" است که تاکنون حتی یک دیدگاه انتقادی از وی درباره "اسامه بن لادن" و یا مکتب تأسیس شده‌اش در کوه‌های "تورابورا"ی افغانستان شنیده نشده است.

"شیخ عادل الحمد" به تمام دیدگاه‌ها و اعتقادات بن‌لادن باور دارد و به طور کامل اعتقادات تکفیری "القاعده" را می‌پذیرد که حکام، یهودیان، مسیحیان، شیعیان، سکولارها، کمونیست‌ها و حتی طرفداران دمکراسی و افکاری همچون چندجانبه‌گرایی سیاسی را تکفیر می‌کند. به همین دلیل از حکومت‌ بحرین می‌خواهد، نظام جزیه را بر 150 هزار یهودی و مسیحی مقیم بحرین اجرا کند.

عبد الرحمن الحمد
او حکومت طالبان و نه عربستان سعودی را بهترین حکومت برای اداره مدینه فاضله مورد نظر خود می‌داند و در آخرین سخنرانی که در این ارتباط ایراد کرد، گفت: "اسلام در دولتی مانند طالبان نمود پیدا می‌کند، زیرا این دولت بر پایه و اساس اصول و مبادی اسلام حکومت می‌کند".

اما در عین حال می‌توان تشویق به "جهاد" را نیز در سخنان "شیخ عادل الحمد" ملاحظه کرد، آنجا که می گوید: "امت آینده جهاد بزرگ‌تری را در پیش رو دارد که در جنگ با یهودیان نمود پیدا می‌کند".

سخنرانی‌های هفتگی "شیخ عادل الحمد" که در مسجد النصف ایراد می‌شود و حدود 3 هزار نفر را به پای منبر خطابه‌اش می‌کشاند، بر مبارزه در عرصه‌های "جهاد جهانی" تأکید دارد و بخشی از این حاضران در سخنرانی‌ها را نسل جوان تشکل "الاصاله" تشکیل می‌دهند.

سیاست حفظ فاصله خود با تمام گروه‌ها و جریان‌ها به "شیخ عادل الحمد" این امکان را بخشیده تا وارد مسائل و قضایای سیاسی روزمره و بهره برداری از نظام برای منافع خود نشود. این عوامل موجب شده تا "شیخ عادل الحمد" بتی در میان نسل جوان سلفی تبدیل شود و این جوانان "شیخ عادل الحمد" را سمبل جرأت، شجاعت، پاکی و نداشتن هرگونه چشم داشتی به قدرت نگاه کنند.

برخلاف رهبران شاخه دیگر "الاصاله" که به دلیل نزدیکی به حکومت و ائتلاف با دولتمردان و بهره مندی از این نزدیکی جایگاه خود را در میان سلفی‌ها از دست می‌دهند، "شیخ عادل الحمد" توانسته است تا گروه‌های جدیدی را حتی از گروه‌های غیرسلفی جذب خود کند.

در 28 می 2013 "عبدالرحمن عادل الحمد" (19 ساله) پسر "شیخ عادل الحمد" در درگیری‌ ارتش سوریه با یکی از گروه‌های وابسته به "جبهة النصرة" کشته می‌شود. پسر "شیخ عادل الحمد" در پیامی صوتی که پس از مرگش منتشر می‌شود، اعلام می‌کند که به آنچه خواستارش بوده، رسیده است. او در این پیام صوتی به نکات مهمی اشاره می‌کند، از جمله اینکه انبارهای تسلیحاتی را در بحرین ایجاد کرده و برخی از آموزش‌های نظامی خود را در بحرین پشت سر گذاشته است.


اما "عبدالرحمن عادل الحمد" سخنان مهم‌تر دیگری نیز بر زبان آورده بود که آن را در صفحه توییترش چند هفته قبل از مرگش منتشر کرده بود. وی در صفحه توییترش نوشت بود که "من حامی انقلاب آینده خلیج[فارس] هستم".

"عبدالرحمن عادل الحمد" پیشتر در صفحه توئیترش از بیزاری شدید خود از خاندان‌های حاکم بر بحرین یعنی "آل خلیفه" و عربستان سعودی یعنی "آل سعود" و به طور مستقیم از ضرورت حذف دیدگاه سلفی قدیمی سخن گفته بود که در آن اطاعت از ولی امر، امری ضروری شمرده می‌شد و در مقابل خواستار پذیرش دیدگاهی مغایر با آن می‌شود، اگرچه به تکفیر این دیدگاه نیز نمی‌پردازد.

آنچه بیش از هر چیز در صفحه توئیتر "عبدالرحمن عادل الحمد" جلب توجه می‌کند، تشویق وی به جهاد است. اگرچه سخنرانی‌های پدرش سهم بسزایی در انتشار این مطالب در صفحه توئیتر "عبدالرحمن عادل الحمد" دارد، اما بخش‌هایی از اظهارات رهبران بزرگ سلفی جهادی تکفیری همچون "شیخ عبدالله عزام" و "شیخ خطاب" یکی از رهبران جهادی تکفیری چچنی نیز به چشم می‌خورد.

براین اساس باید گفت، انقلاب سوریه فرصت مناسبی برای بیان و ابراز تمام ناگفته‌های گروه‌های سلفی جهادی تکفری فراهم کرد که در گذشته مجبور بودند، آنها را پنهان نگه دارند که به نوعی آن را "تقیه سیاسی" به شمار می‌آوردند تا به این ترتیب خود را درگیر دستگاه‌های اطلاعاتی و مشکلات امنیتی و حکومتی نکنند، اما با افزایش دخالت کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در بحران سوریه پرده‌ها کنار رفت و موانع از میان برداشته شد و دیدگاه‌های جهادی که به زحمت می‌شد، آنها را در گذشته در میان این گروه‌ها مشاهده کرد، اکنون به وضوح و بی‌پرده قابل ملاحظه بود.


در لیست تروریسم آمریکا   

طی سال‌های پس از جنگ افغانستان از 2002 تا 2012 میلادی مقامات بحرینی اعلام کردند که حداقل 5 هسته را در این کشور کشف کرده‌اند که مشکوک به داشتن ارتباط با سازمان القاعده بودند و در میان اعضای آنها عناصر قدیمی مبارز در افغانستان نیز به چشم می‌خورد. همچنین در این ارتباط چهار عربستانی، یک کویتی و یک اماراتی دارای تابعیت بحرینی به دلیل مورد سوء ظن قرار گرفتن به داشتن رابطه با سازمان القاعده از سوی حکومت بحرین دستگیر شدند.

همچنین گزارش‌ها نشان می‌دهد که تنها طی دو سال 2001 و 2002 میلادی 6 تبعه بحرینی به اتهام عضویت در القاعده روانه زندان گوانتانامو در کوبا شدند و سال‌های زیادی را در این زندان سپری کردند.

این درحالی است که دادگاه‌های بحرین طی سال‌های گذشته حداقل به دو پرونده مرتبط با سازمان القاعده رسیدگی کردند. یکی در فوریه سال 2009 میلادی که طی آن دادگاه عالی کیفری بحرین یک شهروند بحرینی را به اتهام حمایت مالی از سازمان القاعده به یک سال حبس و شرکای وی در این جرم را به طور غیابی به 5 سال حبس محکوم کرد و دومی در مارس 2010 که دادگاه بحرین چند بحرینی را ضمن متهم کردن به ارتباط با سازمان القاعده به تلاش برای هدف قرار دادن پایگاه نظامی آمریکا در "الجفیر"نیز محکوم کرد.


اما دولت آمریکایی طی دوره‌های مختلف نام دو بحرینی در لیست تروریسم را خود قرار داد. در ماه اوت 2009 وزارت دفاع آمریکا موسوم به "پنتاگون" از قرار دادن "عبدالله النعیمی" بحرینی زندانی سابق گوانتانامو و در ژوئیه سال 2012 وزارت امور خارجه آمریکا از قرار دادن "احمد عبدالرحمن صاحب احمد صاحب" ملقب به "عبدالرحمن الشرقی" و دارای تابعیت بحرینی در لیست سیاه تروریست‌های تحت پیگرد دولت آمریکا خبر داد و عبد الرحمن الشرقی را به عضویت در سازمان القاعده و آموزش تکنیک‌ها و اقدامات تروریستی به عناصر القاعده متهم کرد.

این درحالی است که "عبدالرحیم المرباطی" سلفی جهادی تکفیری بحرینی از سال 2003 تاکنون همچنان به اتهام دست داشتن در انفجارهای 7 ژوئیه 2003 ریاض، پایتخت عربستان سعودی و برنامه ریزی برای انجام انفجارهایی در بحرین در زندان‌های عربستان سعودی در بازداشت به سر می‌برد.

با این حال آن اندازه که در حال حاضر مشاهده می‌کنیم، اعضای این جریان در فعالیت‌های جهادی تکفیری در سوریه فعالیت دارند و حضور آنها تحت عنوان "جهاد" در سوریه به اثبات رسیده، تا پیش از این اعضای این گروه‌های سلفی جهادی تکفیری به صورت علنی و آشکار در عملیات‌های تروریستی در نقاط مختلف منطقه مشارکت نداشتند.

"عبدالله النفسیی"، نویسنده سلفی جهادی تکفیری بحرینی در یکی از سخنرانی‌های خود ضمن اینکه حاضران در مجلس خود را آشکارا به کشتن آمریکائی‌ها با گاز "انتراکس" دعوت می‌کند، از آنها می‌خواهد که تسلیم درخواست‌هایی نشوند که آنها را به دوری از آنچه "فعالان تروریست القاعده" نامیده می‌شوند، دعوت می‌کند.

النفسیی در این سخنرانی "فعالان تروریست القاعده" را برادر توصیف می‌کند و تروریست‌ها را پاک‌ترین و بهترین مردمان جهان می‌خواند و بی‌پروا فریاد می‌زند که "من تکفیری هستم و دشمنی ما با یهودیان دائمی است".

حال پس از گذشت 4 سال از این سخنان و از این دعوت آشکار می‌شود که منامه به مامن و پناهگاه بسیاری از برادران و پاک‌ترین و بهترین مردمان جهان تبدیل شده است. 
 پرچم جهاد سلفی در بحرین



حمایت از القاعده به عنوان ستون جهاد در بلاد شام
 
در اکتبر سال 2012 فیلمی در پایگاه‌های مختلف اینترنتی پخش شد که در آن جهادی‌های تکفیری در سوریه از حامیان مالی خود تشکر می‌کردند. در راس این حامیان ملی سلفی‌های جهادی تکفیری بحرینی بودند که بنابر اظهار این عناصر مسلح تکفیری توسط آنها به موشک‌های ضد هواپیما مجهز شده بودند. یکی از این عناصر مسلح جهادی تکفیری که در میان ده‌ها جهادی تکفیری دیگر درحال خواندن بیانیه‌ای بود، اعلام می‌کرد که این کمک‌ها موجب شده تا آنها بتوانند جریان درگیری‌ها در میدان‌های نبرد را تغییر دهند.
 
در ماه اوت همان سال (2012) گروه جهادی تکفیری مسلح از "دیر زور" در شرق سوریه از ایجاد گروه تروریستی به نام "کتیبه شرفای بحرین" خبر داد و در بیانیه‌ای اعلام کرد که تشکیل این گروه بدون تردید با حمایت‌های مالی برادران‌‌ امان در بحرین امکان پذیر شد. به این ترتیب طی ماه‌های اوت 2012 تا ژوئیه 2013 شاهد پخش فیلم‌های بی‌شماری از این دست در پایگاه‌های مختلف اینترنتی بودیم که همگی از حامیان لجستیکی خود در بحرین تقدیر و تشکر می‌کردند و اکثر آنها سلفی جهادی تکفیری بودند.

سوالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا واقعا سلفی‌های جهادی بحرینی تا این حد به حمایت از این گروه‌های تروریستی در سوریه می‌پرداختند؟ پاسخ باید گفت که در حقیقت بله. از اواسط سال 2012 اکثر کمک‌های مالی صورت گرفته از سوی سلفی‌های جهادی در بحرین به گروه‌های جهادی تکفیری در سوریه برای خرید تسلیحات نظامی هزینه می‌شد.

در آگوست سال 2012 "ابوعیسی الشیخ"، فرمانده گروه جهادی تکفیری "صقور الشام" در فیلمی از حامیان مالی بحرینی خود به خاطر تجهیز و مسلح کردن 85 جهادی تکفیری در منطقه "جبل الزاویه" از قرار هر جهادی تکفیری 2600 دلار آمریکایی تشکر کرد.

در آوریل 2013 گروه جهادی تکفیری دیگری به نام "الزبیر بن العوام" اعلام کرد که از حامیان مالی بحرینی خود مبلغ 600 هزار لیره سوری معادل حدود 6 هزار دلار آمریکا کمک مالی دریافت کرده است.

ابوعیسی الشیخ
این کمک‌ها تماما در چارچوب فعالیت‌هایی با عنوان «تجهیز جهادی‌ها» توسط جریان سلفی جهادی بحرین در 6 مسجد این کشور انجام می‌شد. این درحالی است که در کنار این فعالیت، فعالیت‌های دیگری نیز انجام می‌شد، مانند طرح "الجسد الواحد" و همه آنها هدف اصلی‌شان را پنهان نمی‌کردند که در مسلح کردن جهادی‌ها و حمایت مالی از آنها جهت اعزام به سوریه و مشارکت در مبارزات جهادی این کشور نمود پیدا می‌کرد.

در ژوئیه سال 2012 گروه جهادی تکفیری "السیدة عائشة" فیلمی را در پایگاه‌های مختلف اینترنتی منتشر کرد که در از دریافت 8 هزار دلار آمریکایی از حامیان مالی بحرینی خود خبر می‌داد. اما در بزرگ‌ترین اقدام صورت گرفته در قالب مسلح کردن جهادگران از سوی تشکل "الاصاله" صورت گرفت.

اواخر سال 2012 شماری از اعضای تشکل "الاصالة" با برگزاری نشست‌هایی تصمیم گرفتند، اوراق بهاداری با هدف کمک به گروه‌های جهادی‌های تکفیری مسلح در سوریه میان هواداران خود پخش کنند و به این ترتیب حدود 4 میلیون دلار جمع آوری کردند.

" شیخ فیصل الغریر" از اعضای تشکل "الاصاله" پس از جمع‌آور این مبلغ در سخنرانی 8 اوت 2012 خود گفت که بدون تردید این کمک‌های مالی زمینه تحقق پیروزی‌های بزرگی را در سرزمین شام فراهم می‌کند. این کمک‌های مالی صرف خرید موشک‌های ضد هواپیمایی خواهد شد که جهادگران با آن بتوانند هواپیماهای نظام سوریه را سرنگون و پیروزی‌های دیگری را در عرصه‌های دیگر محقق کنند که امکان سخن گفتن از آنها را در اینجا وجود ندارد.

در همین دوره زمانی که جهادی‌های تکفیری مسلح در سوریه در فیلم‌های متعدد و مکرر خود از حامیان مالی‌شان در بحرین تشکر می‌کردند، اخباری در پایگاه‌های مختلف اینترنتی منتشر شد که از کشته شدن 5 بحرینی جهادی تکفیری فعال در صفوف گروه "جبهه النصره" خبر می‌داد و یکی از آنها از سرکردگان یکی از گروه‌های تروریستی وابسته به جبهه النصره بود.


"عبدالعزیز العثمان"

نکته قابل تأمل آن بود که همه این افراد به نام‌های "عبدالرحمن الحمد" (19 ساله از منطقه الرفاع) "عبدالعزیز العثمان" (17 ساله از منطقه عراد) " عبدالرحمن العثمان" (21 ساله از منطقه عراد) و "عبدالمنعم علی" (25 ساله از منطقه المحرّق) در جریان ‌درگیری‌های روی داده در ماه‌های اوت و ژوئیه سالجاری کشته شدند که نشان از توسعه و گسترش کمک‌های جریان سلفی جهادی در بحرین به گروه‌های مسلح جهادی تکفیری در سوریه خبر می‌داد تا علاوه بر کمک‌های مالی کمک‌های انسانی را هم در برگیرد.

ادامه دارد..

هشت رمز عبور از هفت‌خوان بحران در مصر


ماهیت‌شناسی انتقال قدرت در مصر و مواضع مبهم کشورهای جهان در قبال آن نیازمند درک هشت نکته از واقعیت هفت‌خوان بحران در این کشور است.
گروه بین الملل مشرق - نارضایتی‌های عمومی و حضور صدها هزار نفری مردم مصر در خیابان‌ها در اعتراض به ریاست جمهوری محمد مرسی در این کشور که با سالروز رسیدن وی به قدرت هم‌زمان شد، ارتش این کشور را بر آن داشت، تا وی را برکنار کرده و عدلی منصور رئیس دادگاه عالی قانون اساسی را به عنوان رئیس جمهور موقت در دوره انتقالی منصوب کند، این اقدام البته باعث پایان یافتن درگیری‌ها در مصر نشد و در سوی دیگر این ماجرا طرفداران مرسی بودند که به خیابان‌ها ریختند و در اعتراض به اقدام ارتش در برکناری مرسی تظاهرات کردند.

اول: اوضاع مصر این روزها و هفته‌ها شاهد ناآرامی‌هایی است که اولا از جهت ماهوی با سایر درگیری‌های موجود در منطقه متفاوت است و از سوی دیگر ابهام موجود در این تحولات کشورهای دیگر را در موضع‌گیری نسبت به این حوادث دچار تردید و سردرگمی کرده است.

تحلیلگران اعتقاد دارند تحولات کنونی در مصر زاییده درگیری بین دو مشروعیت است، به این ترتیب که اخوانی‌ها و طرفداران مرسی پشت مشروعیت انتخاباتی و آراء اکثریت مردم به وی در انتخابات سال گذشته سنگر گرفته‌اند و مخالفان مرسی نیز حضور میلیونی مردم در خیابان‌ها و مشروعیت مردمی را عامل اقدام خود در برکناری مرسی می‌دانند، به این ترتیب درگیری کنونی در مصر درگیری دو مشروعیت قانونی و مردمی است.

راز سردرگمی و اختلاف مواضع کشورهای مختلف نسبت به تحولات مصر نیز از همین ابهام سرچشمه می‌گیرد و غیر از کشورهایی که منافعی یا خسارت‌هایی در برکناری مرسی و روی کار آمدن دولت جدید در این کشور دارند، بقیه دولت‌ها از جمله ایالات متحده آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی موضعی نامشخص در قبال این تحولات از خود نشان می دهند.


دوم: ارتش و ائتلاف مخالفان دولت در مصر که بعد از برکناری مرسی خود را در مسند قدرت دیدند، سعی در یکه تازی در این عرصه نکردند، آنها بلافاصله همه گروه‌های مصری از جمله اخوانی‌ها را به مشارکت در دولت جدید مصر و دولت وحدت ملی دعوت کرده و آن را بخشی از راهکار حل مشکلات این کشور دانستند، این راهکار علاوه بر اینکه می‌توانست در صورت موافقت اخوانی‌ها عاملی برای آرامش فضای سیاسی و امنیتی در مصر باشد، از سوی دیگر نشان داد که تک‌روی های محمد مرسی و دولت یک سال گذشته وی در این کشور تا چه حد مردم و گروه های سیاسی را تحت فشار گذاشته و آنها را نیازمند به تشکیل دولت تکنوکرات و فراگیر کرده است.

سوم: اخوانی ها علاوه بر اینکه نشان دادند پاشنه آشیل آنها در گذران دوران حاکمیت سیاسی شان در مصر بی‌تجربگی سیاسی و بین المللی است، در بحث های امنیتی و اطلاعاتی نیز خود را ضعیف نشان دادند، درست است که سرمنشا این ناتوانی را می‌توان در عدم همراهی نیروهای نظامی و امنیتی در مصر با این جریان دانست، اما تحولات اولیه مصر عمق بی‌اطلاعی حاکمان اخوانی و میزان نارضایتی مردم از سیاست های یک جانبه آنها را نشان داده و اثبات کرد که آنها از حضور میلیونی مردم در خیابان‌ها که البته از دست کم یک ماه پیش برای آن برنامه ریزی شده بود، تا چه حد غافلگیر شدند. یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث شد محمد مرسی خیلی زود تسلیم خواسته‌های ارتش شود و نتواند طرح های خود را برای ایجاد آرامش بین تظاهرات کنندگان اجرا کند، همین عدم اشراف اطلاعاتی نسبت به افکار عمومی مصری‌ها بود، همین عامل باعث شد جبهه پرطرفدار اخوان المسلمین خیلی زودتر از دیکتاتور سفاک مصر و در روندی مشابه از پای درآید و قدرت را به نظامیان واگذار نماید.


چهارم: واکنش‌های بین المللی به موضوع برکناری محمد مرسی بار دیگر نشان داد که آمریکا و غرب خیلی زود امید اخوانی‌ها در دخالت در حوادث مصر به نفع آنها را نقش بر آب کرد و تلاشی برای جلوگیری از براندازی آنها در این کشور نکرد، درست است که آمریکا در تماس‌های متعدد اخوانی‌ها برای جلب رضایت واشنگتن به آنها وعده داده در صورت کشاندن مردم بیشتر به خیابان‌ها از مرسی حمایت خواهد کرد، اما این حمایت نیز نه در راستای تعهد واشنگتن به اخوان المسلمین، بلکه برای افزایش شکاف و موج درگیری‌ها در این کشور خواهد بود.

کشورهای خلیج فارس بویژه عربستان سعودی و امارات نیز که دل خوشی از اخوانی‌ها ندارند و ابقای آنها در قدرت را خطری راهبردی در راستای سرایت جنبش های مردمی به حاکمیت لرزان خود می‌بینند، از این تحولات و برکناری مرسی استقبال کردند و به همین علت بود که عربستان سعودی و امارت اولین کشورهایی بودند که برکناری مرسی را به نظامیان مصری تبریک گفتند.


در این میان تنها ترکیه که به دنبال همکاری‌های دراز مدت در پروژه‌های آمریکایی- منطقه ای با اخوان‌المسلمین بود؛ به شدت خشم خود را نسبت به تحولات مصر ابراز داشته و روابط ویژه دو کشور در زمان محمد مرسی را به تیرگی کشاند، این تیرگی تا حدی بود که مصر در اعتراض به آنچه دخالت‌های ترکیه در امور داخلی این کشور می‌نامید، سفیر ترکیه را احضار کرده و سفیرخود را نیز از آنکارا خارج کرد.

پنجم: قشون کشی های خیابانی در استان‌های مختلف مصر که تاکنون منجر به کشته شدن صدها نفر و زخمی شدن هزاران تن دیگر شده است، در راستای ادامه سیاست فشار از پایین و چانه زنی از بالا از سوی دو جبهه متخاصم در تحولات مصر است،‌ در همین راستا است که بنا بر اعلام رسانه های مصری با وجود درگیری‌های گسترده بین طرفداران و مخالفان مرسی در خیابان ها، در پشت پرده سیاست رایزنی هایی بین دو گروه در حال انجام است تا هر کدام بتوانند منافع مورد نظر خود را به دست آورند.

در این میان نظامیان و مخالفان مرسی که روی کار آمده‌اند، همچنان نوک تیز اتهام کودتا در مصر علیه رئیس جمهور قانونی را بر گلوی خود احساس می‌کنند و می خواهند به هر قمیتی شده مخالفان را از خیابان‌های شهرهای مختلف خارج کنند، به این علت است که ارتش به اخوانی ها پیشنهاد مشارکت در دولت و هیئت مشورتی رئیس جمهور را داده و وعده داده تمامی رهبران جماعت و جریان های اسلامی را آزاد کند و در مقابل از آنها خواسته تحصن‌های میدانی خود را ترک کنند.


در طرف مقابل، اخوانی‌ها که از بازگشت به قدرت ناامید هستند و می‌دانند ارتش مصر از تصمیم خود در برکناری مرسی عدول نمی‌کنند، برگزاری همه پرسی برای ابقای مرسی را هدف اصلی خود از مذاکرات و تظاهرات خیابانی می دانند، آنها همچنین با افزایش فشارهای مردمی به دنبال حفظ موجودیت سیاسی خود در نزدیک‌ترین انتخابات پیش رو در این کشور و ممانعت از ایراد اتهام علیه اعضای خود و زندانی شدن آنها هستند.

ششم: محمد مرسی در طول یک سال ریاست جمهوری خود اشتباهات زیادی را مرتکب شد، اما بزرگترین و ریشه‌ای ترین اشتباه وی این بود که در بستن حلقه وزرا و مشاوران خود برای اداره کشور تنها به اخوان المسلمین تکیه کرد، به این ترتیب مجموعه نزدیکان وی گروهی هم‌فکر با دیدگاه های دینی مشخص بودند که تصمیمات آنها باید برای کل کشور اجرایی می‌شد، این موضوع اختلاف‌نظرهای زیادی را برای حل مشکلات موجود در کشور میان دو دیدگاه واقع گرایانه و دیدگاه مذهبی اخوانی ایجاد کرد. یکی از مهم ترین عرصه های این درگیری‌ها، موضوع دخالت در سوریه بود، در حالیکه دیدگاه واقع گرایانه و واقعیت های موجود در منطقه نشان می داد کشورهای مداخله جو در عرصه سوریه به دنبال راهی برای فرار از این باتلاق هستند، نگاه مذهبی اخوانیها به دنبال حمایت از هم کیشان خود در سوریه برآمده و در بالاترین سطوح وارد اقدامات مداخله جویانه علیه این کشور شد.


هفتم: برکناری محمد مرسی که از طریق صندوق رأی به قدرت رسیده بود، آنهم بعد از یک سال از انتخاب به این سمت نشان می‌دهد که با وجود اشتباهات محمد مرسی در دوره یک ساله ریاست جمهوری خود، عامل اصلی در براندازی وی توزیع نامناسب قدرت و دادن اختیارات شبه دیکتاتوری به رئیس جمهور بود که یکی از میراث حاکمیت طاغوت در مصر به شمار می رود، بر این اساس راهکار حل مشکلات مصر با ایجاد اصلاحات گسترده در ساختار قانون اساسی این کشور حاصل می‌شود. این تجربه نشان می‌دهد، آن چیزی که باعث تقویت روند دموکراسی و جلوگیری از اتفاقات مشابه در این کشور می‌شود، توزیع صحیح قدرت بین ساختارهای حکومتی این کشور از جمله ریاست جمهوری، پارلمان و ارتش است، در ساختار صحیح توزیع قدرت، دیگر هیچ فردی مثل رئیس جمهور یا فرمانده ارتش نمی‌تواند حاکمیت شبه دیکتاتوری را در کشور ایجاد کرده و باعث بروز خشم مردمی شود که سالهای تلخی از دیکتاتوری را شاهد بوده و با دادن صدها قربانی انقلاب خود را علیه آن به ثمر رسانده‌اند.

هشتم: آنچه از افق تحولات مصر در روزهای آینده قابل لمس است، این است که اخوانی‌ها با وجود اینکه اعلام کرده‌اند تا پای خون خود در عرصه حمایت از حق قانونی مرسی برای ادامه ریاست جمهوری حضور خواهند داشت، اما به اهداف میانی هم راضی شده و برای اثبات خود دست به سلاح نخواهند برد. به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها نیز به این نکته رسیده‌اند و به همین علت است که وعده حمایت ازمرسی در صورت افزایش تعداد تحصن کنندگان را داده‌اند.

واقعیت‌های میدانی نیز نشان از کاهش جمعیت هواداران مرسی در میدان‌های مختلف قاهره از جمله رابعة العدویة و رمسیس دارد و این نشان از بازگشت مصر به دو سال قبل و پیروزی انقلاب مردمی علیه حسنی مبارک دارد و به این ترتیب باید بار دیگر پروسه تصویب قانون اساسی و انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در این کشور تکرار شود.

چگونه نماز شب بخوانیم +لینک دانلود پاورپوینت



چگونه نماز شب بخوانیم +لینک دانلود پاورپوینت
بهترین اعمال در ماه مبارک رمضان


چگونه نماز شب بخوانیم +لینک دانلود پاورپوینت


فضیلت نماز شب: در برخاستن از خواب و نماز شب خواندن بدانکه روایات بسیار وارد شده است از اصحاب عصمت علیهم السلام در باب برخاستن شب و بیان فضیلت آن و روایت شده که آن شرف مؤ من است...

به گزارش فرهنگ نیوز: نماز شب باعث صحّت بدن و کفّاره گناهان روز و برطرف کننده وحشت قبر است رُوى را سفید و بُوى را پاکیزه و روزى را جَلْب مى نماید و آنکه مال و پسران زینت حیات دنیایند و هشت رکعت نماز در آخر شب با نماز وتر زینت آخرت است...

در احادیث ارزشمندی از پیامبر اکرم (ص) و امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است:
 
رسول خدا(ص)فرمود: نماز شب،وسیله ای است برای خوشنودی خدا و دوستی ملائکه.
 
امام صادق(ع)فرمود:  نمازشب،صورت را زیبا،خلق را نیکو و انسان را خوشبو می گرداند، رزق را زیاد و قرض را ادا می کند، اندوه را برطرف می سازد و چشم را جلا می دهد
امام صادق (ع ) فرمود: درخانه هایی که نماز شب، خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد، آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند.
 
در پاورپوینت ذیل به موارد زیر پرداخته شده است:
  • فضیلت نماز شب
  • کیفیت و آداب نماز شب
  • نماز والدین
  • دستور نماز غفیله
  • دعای توبه



به منظور دانلود کتابچه فضیلت نماز شب روی تصویر فوق کلیک نمایید.

 
 
 فواید نماز شب:
۱) باعث خشنودی خدا و دوستی ملائکه است.
۲) باعث مباهات خداوند بر فرشتگان است.
۳) باعث درخشش برای اهل آسمان همانند ستارگان است.
۴) باعث روشنی دل است.
۵) باعث استجابت سریع دعا است.
۶) باعث پزیرش توبه و پاک شدن از گناهان از جانب حضرت حق است.
۷) باعث کفاره گناهان است.
۸) باعث زیبایی صورت و شادابی چهره و نورانی شدن آن در طول روز است.
۹) باعث سلامتی و تندرستی و رفع انواع بیماریهای جسمی و روحی است.
۱۰) باعث از بین رفتن غم و اندوه و تقویت نور چشم است.
۱۱) باعث تمسک یافتن به اخلاق انبیاء و اولیای خداوند است.
۱۲) باعث انجام دادن سنّت پیامبران و صالحان است.
۱۳) باعث تابش نور خدا به او می‌شود.
۱۴) باعث مهر و محبت و محبوب القلوب شدن بین مردم است.
۱۵) باعث افزایش عمر است.
۱۶) باعث جلب رزق و روزی فراوان و ادعای قرض است.
۱۷) باعث نوعی صدقه است.
۱۸) باعث نوشته شدن چهار ثواب بزرگ برای خود است.
۱۹) خداوند نه صف از ملائکه پشت سر نمازگزار قرار می‌دهد.
۲۰) کلید رفتن به بهشت و جواز عبور از پل صراط است.
۲۱) زینت آخرت و نور مؤمن در آخرت است.
۲۲) نماز شب همچون سایبانی در روز قیامت است بر سرش.
۲۳) نماز شب لباس بدن نمازگزار است در روز قیامت درحالیکه همه عریانند.
۲۴) نماز شب در روز قیامت همچون نوری در برابرش است و چشم نمازگزار نماز شب در روز قیامت شادمان است.
۲۵) نماز شب میان شخص نمازگزار و آتش جهنم همچون حائلی فاصله می‌گذارد.
۲۶) میزان اعمال خوب نمازگزار در روز قیامت سنگین است.
۲۷) نماز شب همچون تاجی در روز قیامت است بر سرش.
۲۸) چراغی است برای تاریکی قبر و برطرف کننده وحشت تاریکی قبر است.
۲۹) نماز شب همچون مشعلی نورانی است در تاریکی قبر
۳۰) نماز شب، نمازگزار را از عذاب قبر ایمن می‌کند و برات آزادی از آتش جهنم است.