دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

هدف قیام امام حسین علیه السلام

قیام امام حسینذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلید واژه: اهداف قیام امام حسین، آثار قیام امام حسین.
پرسش: چرا انقلاب امام حسین(ع) صورت گرفت؟
پاسخ: امر به معروف و نهی از منکر و مسأله اصلاح جامعة اسلامی از مهمترین اهداف قیام امام حسین بود و آثار مطلوب فراوانی در پی داشت.


اهداف امام حسین از قیام[ویرایش]

پیرامون اهداف قیام عاشورا برحسب زمان مؤلّفین و دانشمندان علوم دینی بحث‌های فراوانی کرده‌اند و اهداف متفاوتی را نیز ذکر کرده‌اند، امّا آنچه را که لازم است پیرامون اهداف نهضت عاشورا بیان شود، همان اهدافی است که خود امام حسین ـ علیه السّلام ـ در ضمن خطبه‌ها و وصیّتهای خویش به آنها اشاره کرده‌اند.
امام حسین ـ علیه السّلام ـ از آنجایی که وصّی و جانشین واقعی نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودند و دوران امامت ایشان هم مصادف شده بود با آغاز سلطنت یزید، امام اینجا در یک شرایط خاصّی قرار گرفتند. چرا که از یک طرف مجبور شده بودند با یک فرد فاسد و بی‌بند و بار به عنوان خلیفه پیامبر، بیعت کنند و از طرفی هم عدّه‌ای از مردم عراق برای بیعت با حضرت، اعلام آمادگی کرده بودند. لذا امام حسین ـ علیه السّلام ـ از زمان روی کار آمدن یزید تا زمان شهادت خویش، در هر موقعیّتی، یک هدفی اتّخاذ کرده‌اند. از این جهت زمانی که امام ـ علیه السّلام ـ در مدینه بود و مروان از ایشان خواست تا با یزید بیعت کنند، فرمودند: من با شخصیّتی فاسد و شرابخوار مثل یزید بیعت نخواهم کرد. و در زمانی که امام آمادة سفر از مدینه به مکه شدند به برادرشان محمد بن حنفیه گفتند: من برای اصلاح دین جدّم و اجرای امر به معروف و نهی از منکر از مدینه خارج می‌شوم. و در زمانیکه امام ـ علیه السّلام ـ باز در مکه بودند و مردم کوفه از ایشان دعوت کردند که به کوفه بروند امام مسأله قیام بر علیه حکومت ظالم و فاسدی چون یزید را گوشزد کردند. [۱]
به همین دلائل است که نسبت به قیام امام حسین ـ علیه السّلام ـ چندین هدف ذکر شده است که البته همگی این عوامل در کنار هم دست به دست هم داده‌اند تا موجب برپایی این قیام عاشورا شده‌اند. [۲]

مهمترین عوامل و اهداف قیام امام حسین[ویرایش]

مسأله امر به معروف و نهی از منکر و مسأله اصلاح جامعة اسلامی است که امام حسین ـ علیه السّلام ـ پیش از حرکت از مدینه، در وصیّت خویش خطاب به محمد بن حنفیه بیان کرده‌اند، امام ـ علیه السّلام ـ گفتند: من نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی از مدینه خارج می‌گردم و نه برای ایجاد فساد و ستمگری، بلکه هدف از این حرکتم، اصلاح مفاسد امّت جدّم و دیگر منظورم، امر به معروف و نهی از منکر است، و می‌خواهم سیرة جدّم پیامبر و پدرم علی بن ابیطالب را در پیش بگیرم. [۳]

انگیزه امام از قیام در وصیت به محمد بن حنیفه[ویرایش]

امام ـ علیه السّلام ـ در ضمن این وصیّت خویش وظیفه و انگیزة از قیام خود را در چهار چیز اعلام می‌کنند:
۱. اصلاح امور امت ۲. امر به معروف ۳. نهی از منکر ۴. پیروی از سیره پیامبر و امیر مؤمنان.

عوامل تسریع قیام[ویرایش]

اما عواملی دیگر مثل بیعت گرفتن برای یزید و تحت فشار قرار دادن امام و دعوت مردم کوفه از امام حسین ـ علیه السّلام ـ و غیره از جمله عواملی بوده‌اند که باعث سرعت بخشیدن به قیام عاشورا شده‌اند و اگر این عوامل هم نمی‌بود باز امام ـ علیه السّلام ـ انسانی نبودند که ساکت بنشیند و نسبت به خلافت کسی مثل یزید هیچ عکس العملی از خود نشان ندهند. زیرا امام فرمودند: اگر در دنیا پناهگاهی هم نباشد من با یزید بیعت نخواهم کرد. [۴]

پیامدها و آثار مستمر قیام امام حسین[ویرایش]


← رسوایی حکومت ها
رسوا نمودن حکومتگران و روشنگری مردم و شناساندن چهرة واقعی بنی‌امیه که حکومت آنها از اول نامشروع و مخالف سیره پیامبر بود، چنانکه برخی از مورخان نوشته‌اند که پس از نهضت عاشورا عموم مردم یزید را مورد لعن و ناسزا قرار دادند و به او عیب گرفته و از او روی گرداندند. [۵] بنابراین مشروعیت مردمی حکومت بنی‌امیه نیز به زیر سؤال رفت لذا یزید پس از وقوف از خطر این مسئله عبیدالله را محکوم به انجام این عمل نموده و او را سرزنش کرد. [۶] [۷] [۸]

← احیا ارزش‌ ها
احیاء و زنده نمودن برخی از ارزش‌ها مانند قیام و شهادت در مقابل حکومت جائران و مستکبران. مردم حجاز در دوره خفقان و سیاه معاویه و عمال او هرگز تصور غلبه بر این جوّ و فضای سیاسی حاکم را نداشتند و از ترس و هراس هرگز در فکر قیام بر علیه این دستگاه را نداشتند بطوری که او به راحتی خلافت را تبدیل به سلطنت موروثی نمود و به زور برای فرزند فاسقش بیعت گرفت. امام با قیام خود ارزش شهادت را احیاء کرد و شجاعت قیام و مبارزه و آزادگی را به مردم معاصر خود و نسل‌های بعدی درس داد و آموخت، [۹]امام معیار ارزش‌ها را مطرح نمود و به جامعه حیات داد.

← الگو سازی برای آزادگان
قیام عاشورا بهترین الگویی برای آزادگان جهان شد که پس از این نهضت تمام حکومت‌های ستمکاران شکننده شد با اینکه سرکوب و قتل در رأس کار بنی‌امیه و بنی‌عباس بود ولی مردم از مرگ بیم نداشتند و قیام می‌نمودند که پس از قیام امام حسین قیام توابین، و قیام مختار و قیام‌های دیگر در نواحی مختلف جامعه اسلامی که از عناصر و شخصیت‌های برجسته‌ای که از صحابه بزرگ بودند رهبری این قیام ها را عهده‌دار بودند مانند سلیمان بن صرد و... [۱۰] عبدالله عفیف ازدی بدون هیچ ترسی بر یزید اعتراض و و از او اظهار تنفر نمود. [۱۱]
تمام قیام‌های سرزمین‌های اسلامی پس از نهضت عاشورا به گونه‌ای از این نهضت اقتباس الگو داشتند و به ارزش‌های مکتب عاشورا پایبند بودند، نمونه ملموس و محسوس آن قیام امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی است که در جریان آن قرار دارید و می‌دانید که شهدای جنگ تحمیلی با استناد به کدام مکتب ازجان خویش در راه دفاع از استقلال و هویت ایران اسلامی گذشتند و در پانزده خرداد ۴۲ مردم با استناد به چه ارزش‌هایی در مقابل رژیم طاغوت در برابر گلوله‌های آتشین جانفشانی کردند.

← جدا سازی اسلام اصیل از اسلام اموی
امام با نهضت سرخ خویش اسلام اصیل محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ را با اسلام اموی، عباسی و آمریکایی از هم جدا کرد و تا هستی برقرار است حق و باطل را از هم تمایز نمود.
بنی‌امیه بنام اسلام و به عنوان جانشین پیامبر بدعت‌های فراوانی در تاریخ اسلام بوجود آوردند، آنها در حال مستی بر مردم امامت می‌نمودند معاویه بقدری از نام اسلام به سود خود بهره جست و مردم شام را اغفال نموده بود که روز چهارشنبه بر مردم نماز جمعه خواند و مردم نیز بدون کوچکترین اعتراضی بر او اقتدا کردند. [۱۲]
بنی‌امیه با این اعمال و رفتار خود اسلام را کاملاً وارونه نمودند اگر قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ نبود امروز اسلام واقعی از اسلام اموی متمایز نبود ـ آنها مردم شام را چنان فریفته بودند که گمان می‌کردند پیامبر خویشانی غیر از آنها ندارد. [۱۳]

← تحکیم و تثبیت امامت
اگر قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ نبود امامت بکلی فراموش می‌شد. پس از قیام آن حضرت بود که مردم فهمیدند چیزی که پس از پیامبر به عنوان جانشینی آن حضرت (خلافت) مطرح شده غیر واقعی و در مقابل عترت پیامبر و استمرار خط نبوت بوجود آمده که باید با آن مبارزه کرد و راه درست اسلام را باید از خاندان پیامبر فرا گرفت که توسط بنی‌امیه قتل عام شدند.
امام حسین قرآن و معارف آنرا زنده نگه داشت و به آنچه در قرآن مطرح شده، بعنوان امر به معروف «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ...» [۱۴]عمل کرد و به تمام انسان‌ها فهماند که خداوند در فراروی انسان دو راه قرار داده که یکی راه هدایت و دیگری ضلالت است، و خاندان بنی‌امیه و آنانکه قبل از آنها خود را جانشین پیامبر معرفی نمودند و اسباب به قدرت رسیدن معاویه را فراهم نمودند غاصب‌اند. خلاصه آنکه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ با خون خویش راه راستین اسلام را مشخص نمود به تمام فرقه‌های ساخته و پرداخته امویان و عباسیان و دیگران را خط بطلان کشید.

استمرار رسالت امام حسین توسط اهل بیت[ویرایش]

تمام ائمه بعد از امام حسین، رسالت و وظیفه ایشان را استمرار داده و در این راه شهید شدند، و هر یک در دوره خود وظایف خویش را انجام دادند و شهادت آنها را نباید به عنوان محرومیت از ارزش‌های اسلامی تلقی کرد، بلکه هر یک از آنها براساس امامت و عهدی که با خداوند داشتند در زمان خود به نوعی از مکتب حسینی پاسداری نموده‌اند.

منابع برای مطالعه[ویرایش]

۱. انگیزة قیام امام حسین، دکتر محمد حسین ضیائی بیگدلی، نشر دارالعلم، قم.
۲. دیدگاهها به مناسب کنگرة بین‌المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ۱۳۷۴، مؤسسه نشر آثار امام خمینی.
۳. حماسه حسینی، در ۳ جلد، از شهید مطهری.
۴. قیام عاشورا از مرحوم آیتی.
۵. قیام امام حسین ازدکتر سید جعفر شهیدی.
۶. سیرة پیشوایان، آقای پیشوایی.

پانویس[ویرایش]
 
۱. عبد‌المحمدی، حسین، زمینه‌های قیام امام حسین، مرکز تحقیقات نمایندگی ولی فقیه در سپاه، انتشارات منبع، ۱۳۷۹، چاپ اوّل، ص۳۳۶.
۲. پیشوایی مهدی، سیرة پیشوایان، نشر توحید، قم، ۱۳۷۴، چاپ دوّم، ص۱۶۷.
۳. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.    
۴. ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی، شیخ محمد باقر کمره‌ای، نشر مسجد جمکران، قم، چاپ ۵، ۱۳۷۴، ص۹۸.
۵. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، نجف، منشورات مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ق، ص۲۶۳.
۶. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج۴، ص۸۷.
۷. طبری، تاریخ، بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج۶، ص۲۶۶.
۸. ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۵ـ۲۶۱.
۹. شهید مطهری، حماسه حسینی، چاپ چهل و دوم، تهران، صدرا، ج۱، ص۳۰۰ و ۳۵۸.
۱۰. یعقوبی، تاریخ چاپ هفتم، تهران، علمی فرهنگی ۷۴، ج۲، ص۱۹۹.
۱۱. طبری، تاریخ، ج۴، ص۳۵۱.    
۱۲. علی بن الحسین مسعودی، مروج‌الذهب، ص۴۱.
۱۳. مروج‌الذهب، ص۳۷.
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۴.    


منبع[ویرایش]

اندیشه قم.    




هدف قیام امام حسین علیه السلام بازدید: 11968




آیا یکی از دلایل قیام امام حسین (ع) تشکیل حکومت بود یعنی ایشان می خواست حکومت کند؟ و اگر صلح می کرد و جنگ نمی کرد آیا وضع بهتر نبود؟

همچنان که ابتدای سؤال مطرح شده، یکی از دلایل قیام امام حسین (ع) تشکیل حکومت بود. حضرت امام خمینی (ره) در این باره فرمودند: «سید الشهداء آمده بود حکومت هم می خواست بگیرد، اصلا برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال می کنند حضرت سید الشهداء برای حکومت نیامده بود خیر، این ها برای حکومت آمدند برای این که باید حکومت دست مثل سید الشهداء باشد، مثل کسانی که شیعه سید الشهداء هستند باشد».

اما باید توجه کرد که هدف امام حسین (ع) درهمین یک خواسته خلاصه نمی شد. یعنی بدون در نظر گرفتن این هدف نیز قیام حضرت (ع) بسیار موفق بود و فوائد آن بسیار بیشتر از خسارت های ظاهری آن بود. اگر آن روز امام حسین (ع) با تمام وجود قیام نمی کرد، امروز از اسلام جز نامی باقی نمی ماند. ما در این جا از ابعاد دیگر نهضت صرف نظر می کنیم  و تنها از بعد سیاسی به چند مورد از آثار آن اشاره می کنیم و تحقیق بیشتر را به عهده خود شما وا می گذاریم.

1. تأثیر نهضت امام حسین (ع) در سقوط امویان

برای زوال و سقوط یک دولت، یک سری عوامل نزدیک وجود دارد و یک سری عوامل دور که هر دو در جای خود اهمیت دارد. عوامل دور ممکن است از نظر زمانی با زمان سقوط فاصله داشته باشد اما بی تردید و به دلایل تاریخی، نقش مهمی در زوال یک دولت دارد. امام حسین (ع) با زیر سؤال بردن اسلامیت دولت یزید و طبعا دولت اموی، ماهیت حکومت مستبدانه وی را که داعیه خلافت پیامبر (ص) را داشت رسوا کرد. حضرت (ع) در ابتدای نهضت، روی سگ بازی و مشروب خواری یزید انگشت می گذارد و از تغییر احکام و رواج بدعت ها سخن می گوید. بعد از شهات نیز، شعار «یالثارات الحسین» در تمام مدت شصت ساله بعدی حکومت بنی امیه، همواره دستگاه اموی را به لرزه می انداخت تا این که بنی عباس با استفاده از این حربه، ضربه نهایی را به بنی امیه وارد کرد.

2. قیام امام حسین (ع) یک اسوه جاودانه

نهضت امام حسین (ع) به صورت قیامی در آمد که حالت فرا زمانی پیدا کرد.دلیلش هم این بود که ارزش هایی که در آن مطرح شد، واقعا ارزش های زمانی نبود، یعنی درست  است که علیه یزید بود، اما به قدری این ارزش ها کلی و فراگیر بود و هست که مربوط به هیچ زمانی نبوده و نیست. به عنوان نمونه امام حسین (ع) در مدینه به مروان حکم فرمودند: «علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید؛ در صورتی که شخصی مثل یزید حاکم اسلام باشد، باید فاتحه اسلام را خواند» (حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، ج 1 ، ص 88).

نکته ظریفی که اینجاست این است که حضرت فرمودند «مثل یزید»، این بیان دقیق حاکی از این است که نه تنها آن روز بلکه در هیچ زمانی نباید اجازه داد، افرادی مانند یزدی حاکم احکومت اسلامی شوند یا در بیان دیگر می فرماید: «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن؛ آیا نمی بینید به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود [در چنین شرایطی] مؤمن باید بپا خیزد» (حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، ج 3، ص 85).

در این بیان هم بعد از دلیل قیام، حضرت (ع) به صورت یک قاعده و قانون، قیام در چنین شرایطی را وظیفه هر مؤمنی می داند. نهضت فرا زمانی و فرا مکانی حضرت سید الشهدا (ع) در طول تاریخ باعث ایجاد انقلاب های بسیاری بر علیه استبداد شد که ازجمله آنها می توان به قیام توابین، قیام علویون زیدی و در عصر حاضر به قیام امام خمینی (ره) در ایران اشاره کرد.

اگر امروز می بینیم که حزب الله لبنان با تعداد بسیاری اندک و با عملیات استشهادی در مقابل، به لحاظ تجهیزات نظامی، چهارمین ارتش قدرتمند جهان یعنی ارتش رژیم صهیونیستی پیروز شد، کاری که کشورهای عربی چندین دهه از انجام آن عاجز بودند، این تأثیر آن موجی است که سالار شهیدان (ع) به وجود آورد و همه آزاد مردان جهان را دعوت به تأسی کرد.

حال فرض کنیم که حضرت (ع) راه قیام مسلحانه را انتخاب نمی کرد در این صورت دو راه بیشتر نداشت:

الف. بیعت و تسلیم که اعوان و انصار امویها، مثل مروان چنین پیشنهاد می کردند.

ب. نه بیعت کند و نه مبارزه کند، بلکه به دره یا کوه پناهنده شود. که این پیشنهاد افرادی مانند محمد بن حنفیه و ابن عباس بود.

به کارگیری روش اول توسط عبدالله بن عمر انجام گرفت که با مروان بن حکم به نمایندگی از یزید بیعت کرد و سرانجام جز ذلت و خواری نداشت.

و به کارگیری روش دوم توسط عبدالله بن زبیر انجام گرفت که در نهایت مجبور شد به کعبه پناهنده شود و به جای این که حافظ کعبه باشد کعبه را سپر بلای خود کرد و کار به جایی رسید که به بهانه حمله به عبدالله بن زبیر کعبه به منجنیق بستند و ایشان هم سرانجامی جز خواری و ذلت نداشت.

از این دو پدیده تاریخی به روشنی استفاده می شود که شیوه انتخابی امام حسین(ع) عزت دنیا و آخرت و ذلت دشمن در دنیا و آخرت را به دنبال داشت.

در پایان گفتنی است که شرایط یزید با معاویه متفاوت بود لذا روش امام حسین(علیه السلام) نسبت به صلح در برابر یزید جواب نمی داد.

برای مطالعه بیشتر ر.ک:

- تأملی در نهضت عاشورا، استاد رسول جعفریان، انتشارات انصاریان.

- بر ساحل عاشورا، هادی قطبی، انتشارات احمدیه.

- حماسه حسینی، استاد شهید مرتضی مطهری،  انتشارات صدرا.

- آذرخشی دیگر در آسمان کربلا، آیت الله مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره).


تحلیل های دو فرهنگ عاشورا و انتظار

تحلیل های دو فرهنگ عاشورا و انتظار

فریاد استنصار مهدی علیه السلام، نیز همواره بلند است . آیا کسی هست که مهدی آل محمد را یاری کند؟ آیا کسی هست عشق مرا در دل ها زنده کند؟ و انسان های بریده از مرا، با من پیوند زند؟

ادامه مطالب گذشته با عناوین:

عاشورا و انتظار (1)

عاشورا و انتظار (2)

تحلیل ها
1 . عاشورا، پشتوانه فرهنگی انتظار

فرهنگ «عاشورا» ، زمینه ساز فرهنگ «انتظار» است . «انتظار» ادامه عاشورا است و چشم به راه حسین دیگری نشستن در کربلایی به وسعت جهان .

فرهنگ «عاشورا» آن چنان در روح انسان ها، رسوخ کرده و آتش عشقش، شراره ای در دل ها انداخته که بدون تردید، مؤثرترین و پایدارترین عنصر فرهنگ ساز، برای شیعیان و تمامی انسان های آزاده عالم است . به گفته امام راحل (ره): «ما هر چه داریم از محرم و صفر داریم » .

2 . اشتراک در اهداف

هدف مهدی علیه السلام، نجات انسان ها از بردگی فکری و برداشتن زنجیرهای اسارت از آنان است .

امام باقر علیه السلام می فرماید: «اذا قام القائم ذهب دولة الباطل; هنگامی که قائم قیام کند، هر آینه باطل از بین می رود» . (41)

هدف امام حسین علیه السلام نیز در زیارت «اربعین » چنین بیان شده است:

«و بذل مهجة فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضالة; خون خود را تقدیم تو کرد، تا انسان ها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد» .

پس هدف هر دو، احیای دین و جلوگیری از انحطاط ارزش ها است .

3 . مشابهت در زمانه

حسین علیه السلام زمانه خود را چنین توصیف می کند: «الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الهوی لایترک عنه; آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل خودداری نمی گردد» ، (42) «فان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت; همانا در شرایطی هستیم که سنت پیامبر، از بین رفته و بدعت ها زنده شده است » . «و علی الاسلام السلام اذا قد بلیت الامة براع مثل یزید; اگر حاکم امت، فردی همچون یزید باشد، پس باید فاتحه اسلام را خواند» .

زمانه مهدی علیه السلام نیز چنین است: «یعطف الهوی علی الهدی، اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرای علی القرآن، اذا عطفوا القرآن علی الرای . . . و یحیی میت الکتاب والسنة; چون مهدی قیام کند، خواهش های نفسانی را به هدایت آسمانی، باز گرداند; پس از آنکه رستگاری را به هوای نفس بازگردانده باشند . آرا و افکار را پیرو قرآن کند، پس از آنکه قرآن را تابع رای خود گردانده باشند . . . پس مهدی به شما نشان خواهد داد که روش عادلانه در حکومت، چگونه است و آنچه را که از کتاب و سنت متروک مانده، زنده خواهد ساخت » . (43)

زمانه مهدی علیه السلام و حسین علیه السلام، در انحراف فکری، فساد اجتماعی، رواج بی دینی و بدعت در سطح جهانی، مشابه یکدیگر است .

مشابهت در زمانه، ابعاد متعددی دارد; از تبلیغات جبهه باطل گرفته تا حاکمیت خلفای جور و غربت دین در عرصه زندگی و جامعه . تبلیغات بنی امیه و معاویه علیه اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام (44) ، شباهت زیادی به تبلیغات کشورهای استکباری و صهیونیست ها، علیه ایران اسلامی دارد .

4 . مشابهت در یاران

یاران حسین علیه السلام بهترین یاران و فدایی او بودند . آنان از معرفت، محبت، اطاعت و تسلیم نسبت به امام خود و سبقت در اجرای خواسته ها و فرامین او برخوردارند و در عبادت، صداقت، اخلاص و شجاعت یگانه دوران بودند .

یاران مهدی علیه السلام نیز چنین اند: «هم اطوع له من الامة لسیدها; آنها مطیع تر از کنیز نسبت به مولای خود هستند» . (45)

«کدادون جاحدون فی طاعته; (46) یاران مهدی (عج) در فرمانبرداری از حضرتش، بسیار کوشا و مصمم اند» .

«لهم یسبهم الاولون و لایدرکهم الآخرون; (47) آنان [در شایستگی ها و امتیازات بر اوج رفیعی اند] نه از نسل های گذشته، کسی از آنان پیشی گرفته و نه از آیندگان، کسی به مقام والای آنان می رسد» .

«رهبان باللیل لیوث بالنهار، کان قلوبهم زبر الحدید; عابدان شب و شیران روزند، [در شجاعت] قلوبشان همچون پاره های آهن است » . (48)

5 . ضرورت درگیری و نبرد

درگیری بین حق و باطل، ایمان و کفر، یک ضرورت است; چون حقیقت «ایمان » ، حرکت و رویش و خصلت «کفر» ایستادگی و ماندگی است .

ساده اندیشی است اگر گمان شود، مسائل و مشکلات، تنها با گفت وگو حل می شود . باید به فکر پس از گفت وگو هم بود که اگر زیر بار حق نرفتند و یا خواستند بر ظلم خود باقی بمانند، چه باید کرد؟ پس از گفت وگو و دو گروه شدن، مخاصمه و درگیری هم هست یا نه؟ «فاذا هم فریقان یختصمون . . .» (49) . به راستی آیا مشکل اسرائیل و فلسطین، با گفت وگو حل می شود؟ آیا آمریکا باگفت وگو حاضر است، از خوی استکباری خود دست بردارد؟

نبرد حسین علیه السلام و یزید، جنگ مهدی علیه السلام و مستکبران، نبرد حق و باطل است; یکی در محدوده کربلا و دیگری در وسعت همه زمین .

امام باقر علیه السلام می فرماید: «لیس شانه الا السیف; (50) او فقط شمشیر را می شناسد» .

امام صادق علیه السلام می فرماید: «یکفون سیوفهم حتی یرضی الله عزوجل; (51) [یاران قائم شمشیرهای خویش را بر زمین نمی نهند تا این که خدای عزوجل راضی شود» .

6 . منتظران مهدی علیه السلام، پرورش یافتگان مکتب عاشورا

یاران مهدی علیه السلام، همه عاشورایی اند و در مکتب حسین علیه السلام پرورش یافته و بالیده اند .

کسانی می توانند در رکاب مهدی علیه السلام باشند و امام حق را یاری رسانند که در مکتب «عاشورا» آبدیده شده و معیار جنگ و صلح را از او آموخته باشند که حسین علیه السلام خود معیار سلم و حرب و تولا و تبرا است .

7 . سختی و مشکلات راه

امام صادق علیه السلام می فرماید: «قیام امام زمان علیه السلام نشانه هایی دارد» . راوی پرسید: آنها چیستند؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «ذلک قول الله عزوجل و لنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع (52) لو قد خرج قائمنا، لم یکن الا العلق و العرق و القوم علی السروج; (53) این سخن خداوند است که «شما را با گرسنگی و ترس آزمایش می کند» ; هنگامی که قائم ما قیام کند، خون است و عرق ریختن و سوار بر مرکب ها بودن در میدان های مبارزه » .

8 . پیوستن و جدا شدن یاران

به کاروان حسین علیه السلام کسانی پیوستند که امید پیوستنشان نبود، همچون زهیر و حر که یکی عثمانی بود و در صفین بر علیه علی علیه السلام شمشیر زده و دیگری فرمانده سپاه عمر سعد بود . و کسانی به بهانه های واهی نپیوستند، همچون طرماح بن عدی و یا پیوستند و جدا شدند و سعادت شهادت در کنار حسین علیه السلام را نداشتند; چه آنانی که در میانه راه جدا شدند و چه آنانی که در کربلا، از میدان معرکه گریختند .

در مورد یاران مهدی علیه السلام نیز داریم:

قال الصادق علیه السلام: «اذا خرج القائم یخرج من هذا الامر من کان یری انه من اهله و دخل فیه شبه عبدة الشمس والقمر; (54) هنگامی که قائم قیام کند از امر [ولایت] او کسانی بیرون می روند که همواره چنین به نظر می رسید از یاران او باشند . و به امر [ولایت] او در می آیند آنانی که شبیه خورشید پرستان و ماه پرستانند .»

در مورد یهودیان جزیرة العرب، نیز داریم که منتظر آمدن پیامبر بودند . اما وقتی آمد، به او کافر شدند . «فلما جائهم ما عرفوا کفروا به » (55) از حسین نیز تقاضا کردند که بیاید و نامه ها نوشتند، اما هنگامی که آمد، به او پشت کردند و خون او را ریختند .

9 . الهام پذیری هر دو فرهنگ

حسین علیه السلام با شهادت خود، پایه گذار فرهنگ شهادت شد و این فرهنگ، آن چنان در فرهنگ مسلمین ریشه دواند و در دلها جا باز کرد که به عنوان الگو، سرآغاز بسیاری از حرکتها و قیامهای حق طلبانه در سرزمین پهناور اسلامی بر علیه خلفا و حاکمان ستمگر، شد . در عراق; بصره و کوفه (سلیمان بن صرد، مختار، زید بن علی)، در حجاز; مدینه و مکه، در خراسان (یحیی بن زید) (56) . و هنوز هم همه عدالت خواهان و مردان تاریخ، می گویند باید پا جای پای حسین و شهدای کربلا گذاشت (گاندی .)

انتظار نیز به عنوان یکی از بزرگترین، قوی ترین و انگیزه سازترین آرمان های انسانی، نقش بی بدیلی در از بین بردن یاس و ناامیدی و پیروزی نهایی مظلومان بر مستکبران دارد «و نریدان نمن . . . و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین » . همچنان که می تواند به عنوان یک راهبرد اساسی و کلیدی در تمامی ابعاد سیاسی - اجتماعی، تربیتی و فکری یک جامعه تاثیر گذار باشد .

از طرف دیگر منتظر ظهور مصلح، خود باید صالح باشد .

امام صادق علیه السلام فرمود: «ان لنا دولة یجی ء بها الله اذا شاء ثم قال: من سره ان یکون من اصحاب القائم علیه السلام فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر; (57) ما دولت و حکومتی داریم و خداوند، هرگاه بخواهد این دولت ظهور خواهد کرد و اگر کسی خوشحال و خشنود می شود که از یاران مهدی علیه السلام باشد; پس منتظر باشد و در حال انتظار، اهل ورع و اجتناب از گناهان و اهل محاسن و مکارم اخلاق باشد» .

«یخرج اناس من المشرق و یوطئون للمهدی سلطانه; گروهی از مشرق زمین به پا خاسته و زمینه ساز حکومت امام مهدی علیه السلام می شوند» .

10 . زوال دولت های باطل

حسین علیه السلام، با شهادت خود، باعث رسوایی و در نتیجه نابودی دولت بنی امیه شد . مهدی علیه السلام نیز با ظهور خود، باعث رسوایی و تزلزل تمامی دولت های مستکبر، خواهد شد:

«اذا قام القائم ذهب دولة الباطل; (58) هنگامی که قائم قیام کند، هر ولت باطلی از بین می رود» .

در دعای ندبه، ندا سر می دهیم:

«این قاصم شوکة المعتدین؟ این هادم ابنیة الشرک و النفاق؟ این مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان؟ . . . ; (59) کجا است درهم شکننده شوکت متجاوزان؟ کجا است ویران کننده بناهای شرک و نفاق؟ کجا است نابودکننده اهل نادرستی و عصیان و طغیان؟ . . .» .

در روایات نیز آمده است:

«و لایکون ملک الا للاسلام; (60) در آن روز حکومتی جز حکومت اسلام، نخواهد بود» .

«یبلغ سلطانه المشرق و المغرب; (61) دولت مهدی (عج) شرق و غرب جهان را فرا گیرد» .

«اذا قام القائم لایبقی ارض الا نودی فیها شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله; (62) هنگامی که مهدی (عج) قیام کند زمینی باقی نمی ماند مگر آن که گلبانگ توحید و رسالت پیامبر در آن بلند گردد» .

11 . تکیه بر سنت های الهی

سنت خداوند چنین است که تا تحولی در وجود انسان ها پدید نیاید، وضعیت جامعه و اجتماع آنان، دگرگون نخواهد شد: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم » (63) و سنت های الهی تخلف ناپذیر است: «ولن تجد لسنة الله تبدیلا» . (64)

ظهور مهدی علیه السلام زمینه های مردمی و عده و عده ای را می طلبد که باید فراهم شود و این به عهده ما است; گرچه اگر ما کاری نکنیم، ظلم فراگیر و باطل خود زمینه ساز عدالت و حق خواهد بود; چون باطل رفتنی است: «قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» . (65)

البته این بدان معنا نیست که از امدادهای غیبی و معجزات استفاده نمی شود; بلکه امدادهای غیبی نیز از سنت های الهی است . و فرآیند خاص خود را دارد . به شهادت قرآن، پس از به کار گرفتن تمامی استعدادها، تلاش ها، تحمل سختی ها و شداید و طلب و درخواست انسان ها، امداد و عنایت الهی فرا خواهد رسید: «ان تنصرالله ینصرکم » (66) و «. . . ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم الباساء والضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه متی نصر الله الا ان نصر الله قریب » (67) .

از شرایط اساسی ظهور حضرت حجت زمینه های مردمی است:

«ان المهدی لایخرج حتی تقتل النفس الزکیة . . . فاتی الناس المهدی فزفوه کما تزف العروس » . (68)

«. . . انه لایخرج حتی لایکون غائب احب الی الناس منه مما یلقون من الشر» . (69)

12 . نقش زنان

نقش زنان، در هیچ حرکتی از حرکت های اسلامی و شیعی - از صدر اسلام تاکنون - به اهمیت و برجستگی نقش زن در قیام «عاشورا» نبوده است .

«عاشورا» تنها صحنه ای است که در آن «زن » ، در متن قرارداد و نه حاشیه و نقش زن شیعی در آن، پررنگ و پرحضور است و شاید یکی از رمزهای جاودانگی آن همین باشد . نقش «زینب » ، این شیرزن دریادل کربلا و همسر و دختران امام حسین علیه السلام - به عنوان پیام آوران واقعه عاشورا - از جایگاه خاصی برخوردار است . نقش ام وهب، دلهم (زن زهیر)، طوعه، ماری (70) و حتی زنان قبیله بنی همدان (71) ، غیر قابل کتمان است .

مرحوم حاج شیخ ملاسلطان علی تبریزی - که از جمله عابدان و زاهدان بود - در عالم رؤیا خدمت امام زمان علیه السلام رسید و عرض کرد: آیا این که فرمودید: «فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما» صحیح است؟ فرمود: آری، صحیح است .

عرض کردم: آن کدام مصیبت است که به جای اشک، خون گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟

حضرت فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می گریست .

- آیا مصیبت حضرت عباس است؟

- اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست .

- آیا مصیبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام است؟

- اگر سیدالشهدا علیه السلام هم بود، در این مصیبت خون می گریست .

- پس کدام مصیبت است؟

- مصیبت اسیری زینب . (72)

در قیام حضرت مهدی علیه السلام نیز چنین است و زنان از جایگاه ویژه ای برخوردار خواهند بود . نقش زن در عصر ظهور، همچون نقش مدعیان امروز و طرفداران حقوق زن نیست که او را تا سرحد یک کالا و وسیله ای برای لذت طلبی و عیاشی تنزل داده اند .

جابربن یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل می کند:

و یجی ء والله ثلاث ماة و بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف; (73) به خدا سوگند 313 نفر می آیند که پنجاه تن از آنان زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی، در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد» .

ام سلمه نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین روایت کرده است: «یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس الیه کالطیر الوارد المتفرقة حتی یجتمع الیه ثلاث ماة و اربعة عشر رجلا فیه نسوة فیظهر علی کل جبار و ابن جبار (74) ; در آن هنگام پناهنده ای به حرم امن الهی پناه می آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می برند به سوی او جمع می شوند تا این که در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد آمده که برخی از آنان زن می باشند که بر هر ستمگر و ستمگر زاده ای پیروز می شوند» .

13 . دشواری حفظ دین

در دوران امام حسین علیه السلام بر اساس بدعت های خلفا و تبلیغات بنی امیه، دین بی ارزش و بازار دنیا پررونق بود: «الناس عبید الدنیا و الدین علی السنتهم ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون; مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان می باشد، مادامی که زندگی دنیای آنها تامین شود . اما همین که در بوته امتحان قرار گرفتند، دین داران کم خواهند بود» . (75)

اگر نبود حسین علیه السلام - این خط روشن ولایت و وارث پیامبران - چراغ دین، آخرین کورسوهای خود را می زد .

در عصر انتظار نیز حفظ دین، از سخت ترین کارها است . امام صادق علیه السلام می فرماید: «ان لصاحب هذا الامر غیبة، المتمسک فیها بدینه کالخارط لشوک القتاد بیده - ثم اوما ابوعبدالله علیه السلام بیده هکذا . قال: فایکم تمسک شوک القتاد - ثم اطوق ملیا ثم قال: ان لصاحب هذا الامر غیبة فلیتق الله عبد عند غیبته و لیتمسک بدینه; (76)

برای صاحب این امر (حضرت مهدی علیه السلام) غیبتی خواهد بود . هر کس در روزگار غیبت او دین خود را حفظ کند، مانند کسی است که تیغ های تیزگیاه قتاد را با دستش صاف و هموار سازد; سپس حضرت با دست [مبارک] خویش اشاره فرمود که چگونه با دست، تیغ های قتاد را باید هموار ساخت . آنگاه افزود: کدام یک از شما تا به حال توانسته است، خارهای خنجرگونه قتاد را به دست بگیرد؟

سپس حضرت سر به زیر افکند و مدتی سکوت کرد; آن گاه افزود: برای صاحب این امر، غیبتی است که در روزگار دشوار غیبت، هر بنده خدایی باید تقوا پیشه کند و دینش را حفظ نماید» .

در روایتی دیگر، آمده است:

«من ثبت علی ولایتنا فی غیبة قائمنا، اعطاه الله اجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد; (77) کسی که در روزگار قائم ما، در امر ولایت ما ثابت قدم و استوار باقی بماند و نلغزد، چنان است که خداوند پاداش هزارشهید مانند شهدای جنگ های بدر و احد به آنان عطا می فرماید» .

امام باقر علیه السلام می فرماید: «یاتی علی الناس زمان یغیب عنهم امامهم . فیا طوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان; (78)

روزگاری بر مردم خواهد آمد که امام و پیشوای ایشان از [چشم] آنان غایب و پنهان می گردد . پس خوشا بر احوال کسانی که در آن زمان (غیبت در امر ولایت) ثابت قدم و استوار می مانند» .

حضرت در ادامه، فضایل فراوانی برای کسانی که دین خود را حفظ می کنند، بیان می دارد که این فضایل زیاد، به جهت سنگینی و عظمت کار آنان است .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اللهم لقنی اخوانی، مرتین . . . لاحدهم اشد بقیة علی دینه من خرط القتاد فی اللیلة الظلماء او کالقابض علی جمر الغضاء، اولئک مصابیح الدجی ینجیهم الله من کل فتنة غبراء مظلمة; (79)

بارالها! مرا به دیدار برادرانم نایل گردان . . . هر یک از ایشان در پایداری و استواری در دین، از کسی که در دل تیره شب، شاخه پرتیغ گیاه قتاد را، با کف دست صاف و هموار می سازد، پایدارتر است; یا همانند کسی که صبورانه پاره آتشی را بر دست گیرد و در آن حال در دین خویش استوار باشد . آری، ایشان چراغ های هدایت [در شب تاریک و دیجور] هستند . خداوند ایشان را از هر فتنه تیره و تار رهایی می بخشد» .

14 . سازش ناپذیری

حسین علیه السلام در رد درخواست یزید بر بیعت، با قاطعیت می گوید: «مثلی لایبایع مثله » ; (80) حضرت مهدی علیه السلام نیز با هیچ کس سر سازش ندارد . امام باقر و صادق علیهما السلام می فرمایند: «لیس شانه الا السیف; او فقط شمشیر را می شناسد» (81) ، «یقتل اعداء الله حتی یرضی الله; دشمنان خدا را می کشد تا خدا راضی گردد» . (82)

15 . تلاش جهت جذب و نیروسازی

حسین علیه السلام، مدام به فکر جذب نیرو و تربیت و سازندگی بود . و با نامه به شهرهای مختلف و سفرهای خود و با زندگی ساده و انفاق های خود، سعی در جذب و تالیف قلوب و تربیت و پرورش آنان داشت . او دو سال پیش از مردن معاویه، در «منا» ، جمعی بالغ بر هزار نفر از صحابه و تابعان را گرد آورد و تمامی فضایل اهل بیت را به همراه ویژگی های دشمنان آنان، از قرآن بر آنان خواند .

آن حضرت در دوره یزید، در سفر خود از مکه به کربلا، از سیاست جذب نیرو چشم نپوشید و افرادی همچون زهیر و حر را جذب نمود .

مهدی علیه السلام فرزند حسین علیه السلام نیز در میان ما و در حال تلاش و نیروسازی است و لحظه ای از این مهم غافل نیست:

«ان یکون صاحبکم المظلوم، المجحود حقه، صاحب هذا الامر یتردد بینهم و یمشی فی اسواقهم و یطا فرشهم و لایعرفونه حتی یاذن الله له ان یعرفهم نفسه; (83) صاحب این امر . . . در میان آنان راه می رود، در بازارهایشان رفت و آمد می کند . روی فرش هایشان گام برمی دارد; ولی او را نمی شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفی کند .

در جلد دوم موسوعه امام مهدی (تالیف شهید محمد صدر) داستان هایی شنیدنی و موثق در این باره آمده است .

15 . انتظار

پیامبر صلی الله علیه و آله از خیلی پیش ترها، خبر شهادت امام حسین علیه السلام را داده بود . امام علی علیه السلام نیز می فرمود: «هیهنا مناخ رکاب و مصارع عشاق » . این اخبار تا آن جا بود که کسانی، از مدت ها پیش در منطقه کربلا اقامت گزیده و منتظر یاری فرزند رسول خدا بودند و سرانجام به آرزوی خود رسیدند . (84)

پیامبر صلی الله علیه و آله و تمامی ائمه علیهم السلام، بشارت ظهور مهدی علیه السلام و دولت کریمه او را داده اند و باید منتظر بود که: «افضل الاعمال انتظار الفرج » .

16 . طلب یاری

فریاد استنصار و طلب یاری حسین علیه السلام، هنوز هم از رواق تاریخ به گوش می رسد: «هل من ناصر ینصرنی; هل من مغیث یغیثنا; هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله » .

فریاد استنصار مهدی علیه السلام، نیز همواره بلند است . آیا کسی هست که مهدی آل محمد را یاری کند؟ آیا کسی هست عشق مرا در دل ها زنده کند؟ و انسان های بریده از مرا، با من پیوند زند؟

می گویند با شنیدن فریاد «هل من ناصر حسینی » ، گهواره علی اصغر تکان خورد! آیا با شنیدن «هل من ناصر مهدوی » نیز، دلی هست که بلرزد و با امامش عهد و پیمانی ببندد و به کمک او برخیزد؟ آن هم در این عصر وانفسا؟ !

«او در روز ظهور خود به دیوار کعبه تکیه داده بانگ بر می دارد: «ای مردم! ما از خداوند یاری می جوییم . هر که می خواهد ما را اجابت کند . . . از شما می خواهم که به حق خدا و به حق رسول خدا و به حق خودم بر شما - که حق قرابت رسول الله (ص) می باشد - ما را کمک کنید و کسانی را که به ما ظلم می کنند، از ما بازدارید که ما را ترسانده و بر ما ظلم کرده اند . از شهر و فرزندانمان جدا کرده، بر ما ستم روا داشتند و شوریدند . اهل باطل حقمان را گرفته، بر ما افترا بستند . خدا را درباره ما در نظر آورید! ما را تنها نگذاشته، خوارمان نکنید . یاریمان کنید که خداوند شما را یاری می کند» . (85)

17 . تدبیر و مدیریت

مدیریت حسین علیه السلام، مدیریتی بی نظیر است . این که جماعتی اندک در برابر سپاهی سی هزار نفری، از پگاه صبح تا هنگام عصر مقاومت کنند; حکایت از مدیریت عالی و تدبیر بلند حسین (ع) دارد . او با تشکیل میمنه و میسره و علمدار و قرار گرفتن خود در قلب سپاه، به عنوان فرمانده و قرار دادن خیمه ها در جایگاهی مناسب - به طوری که پشت آن نهری خشک شده باشد - و ریختن نی و هیزم در آن و آتش زدن آنها در فرصتی مناسب و خیمه ها را در کنار هم بستن و . . . به طوری که دشمن نتواند آنها را محاصره کند و تنها از روبه رو با آنها بجنگد، نشان داد که از تدبیر و مدیریتی بی نظیر برخوردار است . امام با تسلطی شگرف تمامی صحنه ها را زیر نظر داشت و هم چون یک فرمانده پیروز تا آخرین لحظه، ذره ای ترس و واهمه به خود راه نداد . او در شب عاشورا از تمام منطقه نبرد، بازدید کرد و با گفت وگوی با اصحاب و اهل حرم همه آنان را به آمادگی و وسعت رسانید و خود و اهل بیت و اصحابش، با عبادت و دعا شب را به صبح رساندند . کسانی که صبح پرکاری دارند، باید شب ها را به پا خیزند و با خالق خود به راز و نیاز بپردازند .

«یا ایها المزمل قم اللیل . . . ان لک فی النهار سبحا طویلا» (86)

مهدی علیه السلام نیز در مدیریت و تدبیر، همچون جد بزرگوار خود حسین (ع) است . تشکیل یک حکومت جهانی و اداره همه انسان ها مدیریتی می خواهد سترگ، به ظمت سینه مهدی (ع) که: آلة الریاسة سعة الصدر .

 

 

پینوشت ها:

41) کافی، ج 8، ص 278 .

42) تحف العقول، ص 245 .

43) نهج البلاغه، خ 138 .

44) تبلیغات بنی امیه تا آن جا بود که مردم شام، بنی امیه را اهل بیت پیامبر می دانستند . عبدالله بن علی وقتی از شام برگشت، گفت: انهم ما علموا لرسول الله قرابة و لااهل بیت یرثونه غیربنی امیة . مسعودی نیز در مروج الذهب (ج 3، ص 44) نقل می کند: «از یکی از بزرگان اهل شام که اهل رای و عقل بود سؤال شد: ابوتراب کیست که این خطیب او را لعن می کند؟ جواب داد: من فکر می کنم یکی از دزدان فتنه انگیز باشد .

ابن ابی الحدید، از امام باقر علیه السلام نقل می کند: سخت ترین زمان برای شیعیان ما زمان معاویه بود که در هر شهری آنها را می یافتند به قتل می رساندند و دست و پای آنها را می بریدند تا در زمان حاکمیت عبیدالله بن زیاد و حجاج در کوفه که مردم بیشتر دوست داشتند به آنها کافر و زندیق بگویند تا شیعه علی علیه السلام .(زمینه های قیام امام حسین علیه السلام، ص 250 .)

45) بحارالانوار، ج 52، ص 308 .

46) همان، ص 311 .

47) معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 100 (به نقل از مستدرک حاکم، ج 4، 54 .)

48) بحارالانوار، ج 52، ص 386 .

49) نمل (27)، آیه 45 .

50) الغیبة، نعمانی، ص 233 .

51) بحارالانوار، ج 52، ص 27 .

52) کمال الدین، ج 2، ص 694 .

53) بحار الانوار، ج 52، ص 59 (امام رضا علیه السلام .)

54) الغیبة نعمانی، ص 171; بحارالانوار، ج 52، ص 364 .

55) بقره (2)، آیه 89 .

56) ر . ک: پیامدهای عاشورا، سید ابوالفضل اردکانی .

57) منتخب الاثر، ص 497، فصل 10، باب 2، ح 9 .

58) کافی، ج 8، ص 38 (امام باقر علیه السلام .)

59) دعای ندبه .

60) الملاحم و الفتن، ج 2، ص 66 .

61) کمال الدین، ج 1، ص 331 (امام باقر علیه السلام .)

62) بحارالانوار، ج 52، ص 340 (امام صادق علیه السلام .)

63) رعد (13)، آیه 11 .

64) احزاب، 62 .

65) اسراء، 81 .

66) محمد (47)، آیه 7 .

67) بقره (2)، آیه 214 .

68) معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 478; الملاحم و الفتن، سید ابن طاووس ص 139، ب 63 .

69) عقد الدرر، ص 94 .

70) وی اهل بصره و خانه اش، کانون شیعیان امام علی علیه السلام بود . از آن کانون تنی چند به یاری حسین علیه السلام شتافتند و شهید شدند; گرچه خود وی نیامد .

71) پس از مردن یزید، برخی از بزرگان و اشراف کوفه تصمیم گرفتند عمرسعد را به عنوان امیرخود برگزینند . زنان قبیله بنی همدان تا این خبر را شنیدند، هلهله کنان داخل مسجد شدند و از این کار ممانعت کردند . آنان می گفتند شما می خواهید کسی را حاکم کنید که فرزند رسول خدا را به شهادت رسانده است؟

72) العبقری الحسان، ج 1، ص 98 .

73) بحارالانوار، ج 53، ص 223 .

74) مجمع الزوائد، ج 7، ص 315; معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 500 .

75) تحف العقول، ص 249; بحارالانوار، ج 44، ص 192 .

76) بحارالانوار، ج 52، ص 135 .

77) همان، ج 53، ص 135 .

78) همان .

79) همان، ج 52، ص 124 .

80) بحارالانوار، ج 44، ص 325 .

81) کمال الدین، ج 1، ص 331 .

82) الغیبة شیخ طوسی، ص 32 .

83) الغیبة نعمانی، ص 84 و نیز ر . ک: همان، ص 72 .

84) ر . ک: تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 14، ص 216 و نیز ر . ک: ص 224 .

85) بحارالانوار، ج 52، ص 238 .

86) مزمل (73)، آیات 1- 5 .

 

شناسه مطلب : 3944

کلیدواژه

اهداف و زمینه های قیام عاشورا در کلام امام حسین(ع) ‏

اهداف و زمینه های قیام عاشورا در کلام امام حسین(ع) ‏

 

قیام امام حسین(ع) دارای ابعاد مختلفی است که در این میان زمینه ها و دلایل شکل گیری این نهضت عظیم از اهمیت ویژه ای برخوردار است.تبیین علت های قیام عاشورا همواره الهام بخش مسلمانان و به ویژه شیعیان در اعصار متمادی بوده است. 

برای بررسی دلایل قیام حضرت سیدالشهدا(ع) بایستی ویژگی های دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گیرد،آنچه مسلم است دوران امامت حسین بن علی(ع) را می توان به دو بخش دوره حاکمیت معاویه و حکومت یزید تقسیم کرد. 

"در حقیقت در زمان امام حسین(ع)انحراف از اصول و موازین اسلام که پس از رحلت رسول خدا(ص) آغاز و در زمان عثمان خلیفه سوم گسترش یافته بود به اوج خود رسید.در این دوره معاویه که سالها به عنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده و موقعیت خود را کاملا تثبیت نموده بود،به نام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته و حزب اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود."1 

چرا سید الشهدا(ع)در دوره معاویه قیام نکرد

"امام حسین(ع) اگر در زمان معاویه قیام می کرد،معاویه می توانست از پیمان صلحی که با امام حسن(ع) امضا کرده بود،برای متهم ساختن امام حسین(ع)بهره برداری کند،زیرا همه مردم می دانستند که امام حسن و امام حسین(ع) متعهد شده اند تا زمانیکه معاویه زنده است سکوت کنند.البته لازم به یادآوری است که امام حسین(ع) معاهده با معاویه را پیمانی لازم الوفاء نمی دانست،زیرا این عهدنامه تحت فشار و اجبار و در شرایطی صورت گرفته بود که بحث و گفتگو فایده ای نداشت،به علاوه معاویه خود آن را نقض کرده بود و محترم نمی شمرد.اما با وضعیت آنروز جامعه اسلامی اگر امام حسین(ع)علیه معاویه قیام مسلحانه می کرد،معاویه می توانست از آن به عنوان یک شورش غیر موجه و برخلاف مفاد پیمان سوء استفاده کند."2 

 

عامل دیگری که مانع قیام حضرت در زمان معاویه بود،ظاهرسازیهای این خلیفه اموی است.اگرچه معاویه عملا اسلام را تحریف کرده بود،اما این مطلب را به خوبی درک می کرد که چون به نام دین و خلافت اسلامی حکومت می کند،باید به اعمال خود رنگ دینی داده و مردم را فریب بدهد.

با این حال امام حسین(ع) به رغم موانعی که ذکر شد در دوره حکومت معاویه نیز چندین بار به صورت علنی در برابر رفتارهای این حاکم جائر بنی امیه ایستاد و مبارزه کرد.معاویه در اواخر عمر خود می کوشید تا با بیعت گرفتن از بزرگانی همچون حسین بن علی(ع) و ابن عباس مساله ولیعهدی یزید را تثبیت کند،وی در دیداری که با امام حسین(ع) در مدینه داشت این مساله را مطرح کرد که حضرت در سخنانی به شدت با آن مخالفت کرده و با برشمردن خصوصیات زشت یزید، وی را فاقد صلاحیت حکومت می داند. 

 

از دیگر اقدامات حضرت در برابر معاویه،سخنرانی افشاگرانه در مراسم حج است. در این خطبه که یک یا دو سال پیش از مرگ معاویه و در حضور بزرگانی از صحابه و تابعین ایراد شده است،امام(ع) اینچنین در برابر معاویه موضع می گیرد:

 "...دیدید که این مرد زورگو و ستمگر(معاویه)با ما و شیعیان ما چه کرد؟من در اینجا مطالبی را با شما در میان می گذارم،اگر درست بود آنرا تصدیق و اگر دروغ بود تکذیب کنید.سخنان مرابشنوید و گفتار مرا بنویسید،وقتی که به شهرها و میان قبایل خود برگشتید با افراد مود اطمینان و اعتماد در میان بگذارید و آنان را به رهبری ما دعوت کنید،زیرا می ترسم این موضوع(رهبری امت توسط اهل بیت)به دست فراموشی سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد"3

سخنانی که حضرت در این خطبه مطرح می کند اگر چه در زمان معاویه است اما در حقیقت می تواند موضع امام (ع) را در برابر حاکم اموی مشخص کند، زیرا حضرت صریحا حکومت را حق خود و اهل بیت ذکر می کند. 

 

اقدام دیگر امام(ع)در دوره معاویه ضبط اموال کاروان بیت المالی بود که از یمن به سوی شام حرکت می کرد.حضرت اموال ضبط شده بیت المال را میان مستمندان تقسیم کرد و در نامه ای به معاویه از سیاست های وی به شدت انتقاد کرد.

به هرحال دوران معاویه به پایان می رسد و با روی کارآمدن یزید وضع تغییر می کند.قیام و نهضت عظیم امام حسین(ع)در دوره ای آغاز می شود که یزید به حکومت رسیده و با ارایه چهره ای زشت ،شرایط خاصی را ایجاد کرده است.

مرحوم شیخ مفید(ره)در کتاب ارشاد وضعیت پس از مرگ معاویه را اینگونه توصیف می کند:

 "پس از مرگ معاویه و پایان دوره سازشی که اجازه نمی داد امام حسین (ع)اظهار امامت نماید و پرده از روی کار ولایت خود بردارد،حسین(ع)به اندازه ای که ممکن بود اظهار دعوت کرد و هر وقتی که موقعیتی به دست می آورد حق الهی خود را برای آنها که بی خبر بودند آشکار می ساخت،تا اینکه یارانی پیدا کرد و بعد از این مردم را به جهاد در راه خدا دعوت نمود و خود را برای قتال با دشمنان حق آماده ساخت...."4 

 

فساد علنی دستگاه حکومت یزید

یزید که جوانی ناپخته،شهوتران و هوسباز و بیخرد و خوشگذران و فاقد هرگونه صلاحیتی برای اداره امور مسلمین بود،پس از اینکه به قدرت رسید به صورت علنی تظاهر به فسق و فجور می کرد و مقدسات و احکام اسلامی را به راحتی زیرپا می گذاشت.به قدرت رسیدن یزید زمینه را برای قیام امام حسین(ع)فراهم کرد و جای هیچ گونه تردید را باقی نگذاشت.

برای روشن شدن دلایل و علل قیام امام حسین(ع)می توان به بیانات و تقریرات آن حضرت در مقاطع مختلف رجوع کرد. 

 

امتناع از بیعت با خلیفه فاسق

یزید در نامه ای به ولید بن عتبه فرماندار مدینه از او می خواهد که از امام حسین(ع)برای وی بیعت بگیرد و در غیر اینصورت سر از بدن حسین(ع) جدا کند.حضرت در پاسخ به خواسته ولید اینگونه با وی سخن می گوید:

 "انا اهل بیت النبوه و....و یزید رجل فاسق شارب الخمر،قاتل النفس المحرمه،معلن بالفسق لیس له هذه المنزله و مثلی لا یبایع مثله و...

ما از خاندان نبوت و رسالتیم، خاندانی که خانه آنها محل رفت و آمد فرشتگان است و خداوند به خاطر ما همه چیز را آغاز کرد و همه چیز را پایان می بخشد. اما یزید، مردی فاسق و شرابخوار و قاتل است و آشکارا جنایت و گناه می کند و مثل من با مثل او بیعت نخواهد کرد." 5

امام حسین (ع) در جای دیگر هنگامیکه مروان از حضرت می خواهد تا با یزید بیعت کند، در پاسخ به وی می فرماید:

 "انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذقد بلیت الامه براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله (ص) یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان.

دیگر باید بر اسلام سلام داد (و باید با آن وداع کرد) زیرا امت دچار زمامداری همانند یزید گردیده است! و من از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است"6 

 

امام معصوم شایسته رهبری جامعه

در همین راستا حضرت در مراحل مختلف سفر خود علاوه بر اینکه به ظلم و ستم بنی امیه اشاره می کند، رهبری جامعه را شایسته اهل بیت(ع) می داند، حضرت در مواجهه با سپاه حر در نزدیکی کربلا پس از اقامه نماز عصر خطبه ای به این مضمون می خواند:

 " ای مردم اگر از خدا می هراسید و حق را برای صاحب حق می دانید کاری کنید که هرچه بهتر و بیشتر خشنودی خدا را بدست آورید و ما آل محمد (ص) شایسته تریم بر امر ولایت (مردم) از عده ای که مدعی امامت و ولایت بر شما هستند، زیرا آنان جز ستم و دشمنی کار دیگری با شما نمی کنند و اگر از امامت ما بر خود کراهت دارید و حق ما را نشناخته و اکنون رأیتان بر خلاف اظهار نامه ها و فرستادگانتان می باشد من از تصمیم خود منصرف می شوم." 7 

 

البته در اینجا به نظر می رسد منظور حضرت از انصراف، به واقع منصرف شدن از حرکت به سوی کوفه است و نمی توان اینگونه برداشت کرد که امام (ع) از تصمیم خود بر قیام علیه حکومت فاسد یزید منصرف شده است،زیرا سخنان حضرت درباره لزوم امر به معروف و نهی از منکر و پرداختن به حق، گواهی بر این مدعاست.

امام حسین (ع) در کربلا نیز حقانیت خود و باطل بودن دشمنان را در سخنانی تصریح می کند، آنجا که خطاب به سپاه ابن زیاد می فرماید:

 " چه شده علیه من قیام کرده و دشمنان مرا یاری می نمایید؟ سوگند به خدا اگر مرا بکشید، حجت خدا را کشته اید و بدانید در میان جابلقا و جابرسا (در روایت آمده خداوند این دو شهر را در شرق و غرب عالم خلق نموده است) به جز من پسر پیغمبری که حجت خدا بر خلقش باشد، وجود ندارد."8 

 

ایستادگی در برابر ظالم

حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در منزلی به نام بیضه خطاب به اصحاب خود و سپاهیان حر،انگیزه قیام خود را لزوم مقابله با حکومت ظالم و جائر می داند و اظهار می دارد:

 "ایها الناس، ان رسول الله (ص) قال : من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله (ص)، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یعیر (یغیر) علیه بفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله.... ألا و انّ هؤلاء قد لزوموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلو الحدود و استاثروا بالفیء و أحلو حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غیر. 

 

ای مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هرکس (مسلمانی) سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و عهد خدا را می شکند، خلاف سنت رسول خدا رفتار میکند و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می کند، ولی او (شخص مسلمان) سکوت اختیار کند و نه از راه کردار و نه از راه گفتار او(سلطان ستمگر) را سرطنش نکند و در مقام انکار و عیب گویی بر نیاید، بر خداوند است که او (مسلمان سکوت اختیار کرده) را به کیفر و سزای همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم کند.

آگاه باشید که این طائفه ستمگر و حکام جائر بنی امیه، پیوسته از شیطان پیروی نموده و طاعت او را بر خو لازم دانستند و اطاعت رحمان را ترک گفتند و زشتی و فساد را ظاهر نمودند و حدود خدا را تعطیل کردند و غنائم و فیء را که متعلق به همه مسلمین است اختصاص به خود دادند و حرام خدا را حلال شمردند و حلال خدا را حرام شمردند. و من از غیر خودم سزاوار ترم (به جلوگیری از این امور و نهی کردن از آنها و زمام امور مسلمانان را به دست گرفتن، تا به احکام قرآن و سنت رسول الله عمل شود)" 9 

 

نکته مهم خطبه فوق این مطلب است که حضرت علاوه بر نهی نمودن و بر حذر داشتن مردم از سکوت در برابر ظلم و ستم (که محور اصلی خطبه است) برای چندمین بار در سخنان خود به فساد و تباهی حکومت بنی امیه و حق امام (ع) بر حاکمیت و ولایت مسلمین تأکید دارد و در حقیقت سه دلیل مهم از مجموع دلایل قیام عاشورا در این خطبه تشریح شده است.

امام(ع) از ابتدای حرکت از مکه به سوی کوفه همراهان و اصحاب خود را برای جانفشانی آماده ساخته بود، حضرت در سخنرانی مشهوری که پیش از خروج از مکه ایراد می نماید، حاضران را از عزم خود مبنی بر ایستادگی مقابل ظلم تا پای جان باخبر می سازد، امام حسین (ع) می فرماید:

 "......خطّ الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما أولهنی الی اشتیاق أسلا فی اشتیاق یعقوب الی یوسف .....

من کان باذلاً فینا مهجتة و موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحاً ان شاء الله

 مرگ همچون گردن بند بر گردن دختران جوان کشیده و بسته شده است و من به دیدار نیاکان خود مشتاقم ، آن چنان اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت.

از قبل برای من قتگاهی انتخاب شده که باید به آنجا برسم. گویا می بینم بند بند بدنم را گرگ های بیابان بین نواویس و کربلا از هم جدا می کنند و شکم های گرسنه خود را سیر و انبان های خالی خود را پر می نمایند. از آنچه با قلم تقدیر و سرنوشت نوشته شده است، گریزی نیست. ما خاندان رسالت به آنچه موجب رضا و خشنودی حق است راضی هستیم. و در برابر امتحانات و بلاهای او شکیبا و صابریم و خدا پاداش صابرین را به صورت کامل به ما عنایت خواهد کرد. هرگز پاره های تن رسول خدا از او جدا نمی گردد، بلکه در بهشت برین و حظیره القدس گرداگرد او جمع می شوند، و چشم رسول به دیدار آنها روشن می شود و وعده او بوسیله خاندانش تحقق می پذیرد.

حال هر یک از شما که آماده جانباری و فدا کردن خون خویش در راه ما است و خود را برای دیدار خداوند آماده کرده است با ما همسفر شود که من ان شاء الله صبحگاهان حرکت خواهم کرد." 10 

 

ذلت وفرمانبرداری فرومایگان ممنوع

حضرت در روز عاشورا نیز مسأله ایستادگی در برابر ظالم را بدین شکل بیان می دارد: " آگاه باشید زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو کار مخیر گردانید: شمشیر کشیدن یا خواری چشیدن، و دور باد که به ذلت تن دهیم که خدا و رسولش و مؤمنان بر ما نمی پسندند، و دامن های پاک و پاکیزه و سرهای پرحمّیت و جان های والایی که فرمانبرداری فرومایگان را بر کشته شدن با افتخار ترجیح ندهند. بدانید که من با این خانواده ام با این که تعداد کمی هستند و یاوری ندارم با شما می جنگم" 11

و باز هم حضرت پس از شهادت جمعی از یاران خود در میدان جهاد می فرماید:"...خشم الهی بر امتی که برای کشتن فرزند پیامبر خود متحد و هماهنگ شدند، شدت گرفته است. سوگند به خدا خواسته آنان را نخواهم پذیرفت تا آن هنگام که به خون خویشتن خضاب کنم و با این حال خدای خود را ملاقات نمایم." 12

رجزهای امام(ع) در هنگام نبرد نیز گویای همین مطلب است، حضرت در این جایگاه نیز ذلت در برابر ظالمان را بر نمی تابد آنچنانکه فریاد می زند:

 "القتل اولی من رکوب العار. کشته شدن از زندگی با ننگ و عار بهتر است."13 

 

اصلاح امور امت اسلام

یکی از مهمترین مستنداتی که می توان در بررسی اهداف قیام حسین (ع) به آن مراجعه نمود وصیتنامه حضرت است. در روایت آمده که امام (ع) هنگامیکه می خواستند از مدینه منوره به سوی مکه حرکت کنند، وصیت نامه ای نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند و سپس آن را به برادر خود محمد بن حنفیه تسلیم کردند، وصیت نامه مذکور چنین است:

 "بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما أوصی به الحسین بن علی بن ابی طالب الی اخیه محمد المعروف بابن الحنفیه:... انی لم أخرج أشراً و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی محمد صلی الله علیه و آله، أرید أن آمربالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و سیره أبی علی بن ابی طالب علیه السلام.

 ...این وصیت حسین بن علی بن ابی طالب است به برادرش محمد بن حنفیه:...... من خروج (قیام) نکردم از برای هوسرانی و نه از برای استکبار و خود خواهی و سرکشی، و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج (قیام) من برای اصلاح امت جدم محمد (ص) می باشد.

من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آئین و روش پدرم علی بن ابی طالب رفتار کنم. پس هر که مرا بپذیرد و قبول کند پس خداوند سزاوار تر است به حق و هر که مرا در این امر رد کند، پس من صبر و شکیبایی پیشه می گیرم تا آنکه خداوند میان من و میان این جماعت حکم به حق فرماید:.."14

آنچنانکه می بینیم حضرت در این وصیت نامه هدف خود را از قیام علیه بنی امیه امر به معروف و نهی از منکر و پیروی از سیره پیامبر و علی (ع) عنوان می دارد، ضمن اینکه اصلاح امور امت اسلامی نیز نخستین مبحثی است که توسط حضرت در این وصیت نامه مطرح شده است. به نظر می رسد می توان گفت اصلاح امور مسلمانان محور اصلی وصیت نامه امام(ع) است، زیرا می توان امر به معروف، نهی از منکر و عمل به سیره پیامبر و امیر المومنین را نیز در گرو اصلاح جامعه دانست. 

 

احیای سنت نبوی و از بین بردن بدعت ها

پس از پیامبر اسلام (ص) بدعت های بسیاری وارد جامعه اسلامی شد و در مقابل بخش قابل توجهی از سنن نبوی به دست فراموشی سپرده شد.

امام حسین (ع) علاوه بر اینکه در وصیت نامه خود بر مسأله عمل به سنت پیامبر و علی (ع) تأکید دارد، محو و نابودی بدعت های ایجاد شده را نیز امری ضروری می داند، آنجا که پس از ورود به مکه نامه ای به سران قبائل بصره فرستاد و طی آن چنین نوشت:

 ".... اینک پیک خود را با این نامه به سوی شما می فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلی از بین رفته و بدعت ها زنده شده است، اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست هدایت خواهم کرد." 15

احیای احکام الهی و یاری ستمدیدگان

 از دیگر خطبه های چند بعدی امام حسین (ع) در این خصوص، خطبه ای است که در لمعات الحسین علامه طهرانی (ره) از تحف العقول نقل می کند. حضرت در این خطبه علاوه بر اصلاح جامعه (که به آن پرداخته شد) و احیای سنت پیامبر (ص) چند دلیل دیگر را نیز برای قیام خود ذکر می کند.

در این خطبه چنین آمده است:

 "اللهم انک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان..... و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سنتک و احکامک...

بار پرودگارا تو می دانی که آنچه از ما تحققق یافته ( از میل به قیام و اقدام و امر به معروف و نهی از منکر و نصرت مظلومان وسرکوبی ظالمان) به جهت میل و رغبت رسیدن به سلطنت و قدرت مفاخرت انگیز و مبارات آمیز نبوده است. و نه از جهت درخواست زیادیهای اموال و حطام دنیا، بلکه به علت آنست که نشانه ها و علامت های دین تو را ببینم و در بلاد و شهرهای تو صلاح و اصلاح ظاهر سازیم ،تا اینکه ستمدیدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند و به واجبات تو و سنت ها و احکام تو رفتار گردد. پس هان ای مردم! اگر شما ما را یاری ندهید و از در انصاف با ما در نیایید،؛ این حاکمان جائر و ستمکار بر شما چیره می گردند و قوای خود را علیه شما بکار می بندند و در خاموش شدن نور پیغمبرتان می کوشند...."16 

 

گرایش به حق

امام(ع) پس از مواجهه با سپاهیان حر، خطبه ای در میان اصحاب خود ایراد می کند که اهمیت بسیاری دارد. حضرت می فرماید:

 "انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون... الا ترون الی الحق لا یعمل به و الی الباطل لا یتناهی عنه... فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برماً

 ای یاران من! می بینید که چگونه بلا و شدت بر ما وارد گردیده. همانا راه و رسم روزگار وارونه شد و صورت کریه و زشت آن پدیدار گردید، و از نیکویی و معروف چیزی مگر بسیار ناچیز و فریبنده بر جای نمانده است و بر این برگشتگی خود ادامه داد، زیستن در این روزگار سخت ناگوار است. آیا نمی بینید که کسی به حق عمل نمی کند و برای باطل انتهایی نیست؟

 در چنین وضعی یک مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید لقای پروردگار خود را آرزو کند و من در این شرایط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران و ناپاکان را جز ذلت و ننگ نمی بینم"17

همانگونه که مشاهده می کنیم حضرت در این سخنرانی عمل نکردن به حق و پیشتازی باطل را سخت و ناگوار می داند. علاوه بر این همچون دیگر خطب حضرت،در اینجا نیز مسایل دیگری مورد اشاره قرار گرفته که مقاومت در برابر ستمکاران تا جای ممکن (که همان مرگ است) در رأس قرار دارد.

در پایان می توان گفت خطابه ها، تقریرات و روایات نقل شده از امام حسین (ع) در رابطه با قیام عاشورا به اندازه ای است که می تواند زمینه ها و انگیزه های این حرکت عظیم را روشن کند، گو اینکه ممکن است بسیاری دیگر از سخنان حضرت به دلیل شرایط خاص آن دوره به دست ما نرسیده باشد.

زمینه ها و اهداف قیام عاشورا در کلام امام حسین (ع) محورهای متعددی همچون لزوم مقابله با ظالمان، احیای سنت پیامبر (ص)و ائمه (ع)، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح امور مسلمین، عمل به حق، فساد دستگاه حکومتی و شخص یزید بن معاویه را در بر می گیرد. امام (ع) در برخی خطبه ها چندین دلیل و انگیزه را مطرح می سازد و در برخی روایات نیز محور قیام را بر مسأله ای خاص استوار می سازد.

مسأله مهم دیگری که می توان به آن پرداخت،‌مقوله دعوت مردم کوفه از امام حسین (ع) است. در تاریخ آمده که اهل کوفه پس از اینکه از بیعت نکردن امام با یزید و خروج آن حضرت از مدینه مطلع شدند نامه ها و پیک های خود را به سوی مکه روانه ساختند، ضمن اینکه حضرت پیش از دریافت دعوت نامه های کوفیان حرکت انقلابی خود را با امتناع از بیعت و عزیمت به سوی مکه آغاز نمودند و علاوه بر آن وصیت نامه امام حسین (ع) که حاوی مباحث مهمی از دلایل قیام ایشان است پیش از دعوت کوفیان نوشته شده است. بنابراین عامل دعوت اهل کوفه اهمیت کمی داشته و استاد شهید مطهری نیز در حماسه حسینی بر این مسأله تأکید دارد. 18

حضرت همچنین هنگام حرکت به سمت مکه، که خبری از نامه های کوفیان نبود، آیه ای از سوره قصص را تلاوت می کند که می تواند از آغاز حرکتی انقلابی خبر دهد. حضرت این آیه را تلاوت می کند:

 " فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الضالمین

 موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای، عرض کرد پروردگارا مرا از این قوم ظالم رهایی بخش."19

شرایط دوران امامت حضرت سید الشهدا(ع) به شکلی بود که تمامی زمینه های لازم برای قیامی اینچنین مهیا بود و حضرت نیز توانست از این شرایط بهترین استفاده و نفع را برای اسلام به ارمغان بیاورد. آنگونه که پس از قیام عاشورا، نهضت های متعددی شکل گرفت و دیری نپایید که حکومت بنی امیه نابود شد.

مسأله مهم دیگری که در این میان مطرح است و می تواند مورد توجه قرار گیرد، این است که حضرت چندین مرتبه در سخنان خود به حق امام معصوم در اداره جامعه اشاره می کند و خود را شایسته تر از هر کس بر رهبری امت اسلام می داند، به واقع باید گفت شکل گیری حکومت اسلامی با رهبری امام معصوم (ع) می توانست زمینه ساز بهره مندی بیشتر جامعه اسلامی از نتایج این قیام باشد،علیرغم اینکه پیامدها و دستاوردهای این نهضت خونین در تاریخ اسلام بی نظیر است. 

 

 

پى نوشت‌ها :

1-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ، مهدی پیشوایی، مؤسسه انتشارات دارالعلم، ص 41

 2-همان ص 43 و ص44

 3-همان ص46 - تحف العقول، ص 237-239، چاپ دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم

4-الارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، انتشارات اسلامیه، ص372

 5-لهوف، سید ابن طاووس، ترجمه علیرضا رجایی تهرانی، انتشارات نبوغ ص42

 6-همان ص44

 7-الارشاد،ص428

 8-همان، ص369

 9-لمعات الحسین (ع)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی‌،انتشارات علامه طباطبایی، مشهد مقدس، ص54 و نفس المهموم، محدث قمی (ره)، ص115

 10-لهوف،ص88

 11-همان، ص135

 12-همان، ص139

 13-همان، ص 161

 14-لمعات الحسین، ص16، نفس المهموم ،محدث قمی، ص 45،‌مقتل الحسین خوارزمی ج1 ، ص188

 15-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ ص55، مقتل الحسین، ابو مخنف، تحقیق حسن غفاری، قم، ص17

 16-لمعات الحسین ص13، تحف العقول، ص239

 17-لهوف، ص108، نفس المهموم، محدث قمی ص116

 18-رجوع کنید به حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، جلد سوم

19-سوره قصص، آیه 21، الارشاد ص377

تفسیرعبرت آموزی وحادثه عاشورا در نگاه مقام معظم رهبری :

تفسیرعبرت آموزی وحادثه عاشورا در نگاه

مقام معظم رهبری :


....«اولین عبرتی که ما را متوجه خود می کند این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر (ص) جامعه ی اسلامی به آن حد رسید که کسی مثل امام حسین (ع) ناچار شد برای نجات جامعه این چنین فداکاری کند . این که حسین بن علی (ع) در مرکز اسلام : در مدینه و مکه با وضعیتی مواجه شود ، به طوری که هرچه نگاه کند چاره ای جز فداکاری نیست ؛ آن هم چنین فداکاری خونین و با عظمتی ، این قابل تأمل است .مگر چه وضعی بود که حسین بن علی (ع) احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده می ماند و اِلا ازدست می رود ؛ ما باید نگاه کنیم و ببینیم که چه شد فردی مثل یزید برجامعه ی اسلامی حاکم شد ؟ باید ببینیم آن جامعه ی اسلامی چه آفتی پیدا کردکه کارش به یزید رسید ؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمومنین (ع) در همان شهری که حکومت می کرد ، سرهای پسرهای امیرالمومنین (ع) را برنیزه کردند و در آن شهر گرداندند ...؟ چه شد که ظرف بیست سال به این جا رسید ؟... باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمده که سر حسین بن علی (ع) آقازاده ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه ی مسلمین علی بن ابی طالب (ع) است در همان شهری که پدر او بر مسند خلافت نشسته ؛ گردانده شد و آب هم از آب تکانی نخورد؟!»(15) جهت بحث درعبرت های عاشورا این است که چه عواملی دست به دست هم داد تا بعد از حدود نیم قرن از هجرت نبی اکرم (ص) آن چنان فاجعه ای برای اسلام رخ داد تا امام حسین (ع) راهی جز فدا کردن خود وعزیزانش ندید؟! باید بررسی این عوامل مایه ی عبرتی برای حکومت نوپای جان گرفته ی جمهوری اسلامی باشد . چرا که وقتی که انقلاب بزرگ پیامبر (ص) را آن عوامل به فاجعه ای بزرگ همچون کشته شدن امام حسین (ع) این اسوه ی بزرگ صالحان تاریخ ،کشانید ، بی تردید اگر خدای ناکرده به جان انقلاب ما بیفتد همان برسرانقلاب ما خواهد آمد که بر انقلاب بزرگ پیامبر رفت؟ روح سخن این است که چه کارکنیم تادیگر شاهد حادثه جانگدازعاشورای دیگر نباشیم ؟! اگرعبرت های عاشورا را درست درک کنیم وعبرت آموز باشیم قطعاً شاهد آن حوادث نخواهیم بود ، وگرنه دچار همان حوادث خواهیم شد . خطر بزرگی که پیوسته همه ی انقلاب های آزادی بخش واز جمله انقلاب بزرگ پیامبر (ص) راکه قرآن ازآن به «بعثت» یاد می کند ، تهدیدکرده ومی کند «ارتجاع » است .ارتجاع یعنی بازگشت به بینش ها وارزش ها واعمال جاهلی ، ارتجاع یعنی احیای جاهلیت ؛ ارتجاع یعنی پشت پازدن به ارزش های اصیل اسلامی و احیای دوباره ی ارزش های طاغوتی وانحرافات سیاسی ،انحرافات فرهنگی ، دنیا طلبی ، توسعه ی گناهان و معاصی ، بازگشت مطرودین پیامبر (ص) در سطوح حاکمیت و طرد نخبگان و چهره های مورد تایید پیامبر(ص) به عنوان مصادیق ارتجاع تا آنجا ادامه یافت که امام حسین (ع) را به این باور رسانید که اگر دست به قیام خونین نزند و جان خود وعزیزانش را فدای مکتب نکند ، چه بسا دیگر نامی از اسلام باقی نماند . اینک سخن این است که چه عواملی سبب شد تا این ارتجاع جا بگیرد و چگونه این عوامل حادثه ساز شدند و فاجعه ی جانگداز عاشورا را آفریدند . به نظر می رسد چند عامل نقش اساسی در تکوین حادثه عاشورا داشت که عبارتند از :
1- کنار گذاردن وصایای پیامبر اکرم (ص) به ویژه درموردرهبری پس از خود.
2-رنگ باختن معنویت
3- افول غیرت دینی
4- کوتاهی خواص از ادای رسالت خود.(16)

الف ) کنارگذاشتن وصایای نبی مکرم اسلام (ص)

 

پیامبر بزرگ اسلام (ص) به عنوان رهبر تیز بین و بصیر امت به خوبی ، حوادث دردناک پس از خویش را پیش بینی می کرد وبه عنوان ناصح ودلسوز امت را ه نجات را پیش روی امت گذارد[و دو عنصر گرانبها و نجات بخش را ] که عبارت بودند از تمسک به قرآن وعترت برای فلاح ورستگاری آنها معرفی نمود :( اِنّی تارِکُ فیکُم الثَقَلین کَتابُ اللهِ وعِترَتی ، ما ان تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضَلّوا ابداً و اَنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یردا علی الحوض)(17) ( همانا من دو یادگار گرانبها را بین شما باقی می گذارم یکی کتاب خداست وآن دیگرعترت من است، تا زمانی که به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد واین دو تا قیامت تفکیک ناپذیرند.) در این روایات شریف راه رهایی امت از فتنه ها ، تمسک به کتاب و عترت معرفی شده است ، یعنی صرف دم زدن از کتاب یا عترت کافی نیست،آن چه مهم است عمل به کتاب خدا و پذیرش رهبری و ولایت عترت است . تمسک یعنی چنگ زدن عملی به این دو یادگار پیامبر (ص)؛ تمسک یعنی پیروی از رهنمود های کتاب و عترت ؛ارتجاع از آن جا شروع شد که به جای تمسک احکام بلند و نورانی قرآن ، تمسک به جلد وظاهرآن نمود وبا کنار گذاشته شدن روح قرآن از امت اسلامی ، عترت او نیز خانه نشین شد وبرسرآل الله آن آمد که حتی ذکرآن نیز دل انسان های آزاد اندیش را به درد می آورد. واین بود مزد رسالت (مودت فی القربی)قُل لا اَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً اِلّا المَوَدَةَ فی القربی.(18) (بگو من هیچ پاداشی ازشما بررسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم ) آری ، مزد رسالت پیامبر (ص) [با دسیسه ی عناصر معاند ] چنین می شود که پاره ی تن او صدیقه ی طاهره سلام ا...علیها مورد آزار و اذیت قرار می گیرد . علی (ع) خانه نشین می شود،خوبان امت مطرود می شوند و فرصت طلبان در عالی ترین سطوح حاکمیت نفوذ می کنند و سرنجام گل خوشبوی رسول ا...(ص) سالار شهیدان ابی عبدا...(ع) راهی جز فداکردن خود و عزیزانش نمی بیند. و این عبرتی بزرگ است برای صاحبان بصیرت ، این عبرتی است برای تمام دوستان و عاشقان حسینی (ع).

ب) دوری از معنویت وذکرخدا
 

از عوامل مهم زمینه ساز حادثه ی عاشورا کم رنگ شدن معنویت در جامعه ی آن روزمسلمانان بود . مقام معظم رهبری در این زمینه می فرمایند : [ دو عامل از عوامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است .عامل اول : دور شدن ازذکر خدا که مظهر آن صلاه و نماز است ؛ یعنی فراموش کردن خدا و معنویت از زندگی وفراموش کردن خدا و جدا کردن حساب معنویت از زندگی و فراموش کردن توبه و ذکر و دعا و توسل و طلب توفیق از خدای متعال و توکل بر خدا و کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی .عامل دوم : اِتَبِعوا الشَهَوات است ؛ یعنی شهوترانی ها و هوس ها و در یک جمله دنیا طلبی ، رفتن و به فکر جمع آوری ثروت و مال بودن و التذاذ و به دام شهوات دنیا افتادن ؛ اصل داشتن این ها وفراموش کردن آرمان ها ، این درد اساسی و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم .](19) پیام اصلی دعوت انبیاء دعوت مردم به خدا و بریدن از طاغوت بود ، در واقع هم پیامبران آمده اند تا بشر بریده از حضرت حق را با خداوند آشتی دهند و به سوی او هدایت کنند ، هیچ پیامبری با وعده ی نان ،مسکن ،آزادی مردم را دعوت به مکتب نکرده است . بلی بی تردید پیامبران در پی ساختن یک جامعه ی آباد به معنی دقیق کلمه ، یعنی جامعه ای که سیاستش ، فرهنگش ، اعتقادش و... آباد باشد بودند . آن ها بی تردید در پی آن بودند که انسان ها را به گونه ای بسازند که خود عدالت گستر باشند . انبیاء با دلایل روشن ، کتاب و میزان و سلاح ، در پی آن بودند که مردم را به گونه ای بسازند که خود مجری عدالت گشته و این راه را با پای خویش بپویند . بنابراین ساختن جامعه ی اسلامی بر اساس قسط ، هدف بعثت انبیاء است اما نه هدف نهایی ، آن چنان که تعلیم و تذکر و گشودن زنجیرها از پای مردم نیزهدف بعثت انبیاء است اما نه هدف نهایی .هدف نهایی « دعوت الی الله » است وآشتی مردم با خدا و انس با او و عشق به او .(20)

جلوه های ایثار و معنویت در انقلاب پیامبر (ص)
 

پیامبر بزرگ با تحول در بینش ها و ارزش ها انسان هایی تربیت نمود که بحق اسوه ی پاکی ، ایثار و همه ی خوبی ها شدند .او از مردم که تمام ارزش آن ها نژاد و قبیله و ثروت بود ، انسان هایی ساخت که حاضر شدند برای دفاع از مکتب از جان و مال وثروت خویش بگذرند ودر میدان جهاد وشهادت آن چنان پیشگام شوند که از شدت اشتیاق گاه کار به قرعه می کشید . درجنگ شوق شهادت آن چنان بود که گاه پدر وپسر هردو خواستار شرکت در مقدس می شدند ولی چون ضرورت حضور یکی از آن ها در خانه بود کار به قرعه می کشید به عنوان نمونه این کار بین خثیمه و فرزندش صورت گرفت و قرعه به نام فرزندش افتاد ودر جنگ بدر به شهادت رسید. برخی از جوانان روی پنجه ی پای خود می ایستادند تا قدشان را بلند تر نشان داده تا اجازه حضور بیابند وگاه وقتی نوجوانی اجازه می یافت ، نوجوان دیگری می آمد و با اصرار می گفت: ( من هم توانایی اورا دارم و حاضرم با او کشتی بگیرم تا این مدعا ثابت شود .) وبه این ترتیب با اصرار اجازه ی جهاد می گرفتند و از این نمونه ها در تاریخ اسلام فراوان ست .(21) پیامبر گرامی از مردمی که تمام همتشان (من) و تامین نیازهای حیوانی بود ، انسان هایی همچون حنظله پرورش داد که از حجله ی عروسی به سرعت به سوی شهادت رفت ، او فرزند فردی به نام ابوعامر بود از دشمنان سر سخت اسلام بود . ولی فرزندش تربیت شده ی مکتب پیامبر (ص) بود آن چنان شیفته و عاشق فداکاری در راه دین بود که در شب جنگ اُحُد که شب زفاف او بود از پیامبر (ص) اجازه گرفت و فردا صبح از فرط شوقی که به شهادت داشت غسل نکرده به میدان جنگ آمد و به شهادت رسید. پیامبر(ص)فرمود : من مشاهده کردم که فرشتگان حنظله را غسل می دادند و از آن زمان او«غسیل الملائکه » نام گرفت . آری پیامبرازمردمانی که قبیله و نژاد خود را همچون بت می پرستیدند و گاه بر سر هیچ جنگ های صد ساله به راه می انداختند ،آن چنان انسان های ایثارگری پرورید که در حساس ترین لحظات ایثار و گذشت راه و منش آنان شد .(22)

رنگ باختن معنویت پس از پیامبر (ص)
 

متاسفانه پس از پیامبر گرامی اسلام (ص) به دلیل انحراف سیاسی و فرهنگی به تدریج معنویت از جامعه رنگ باخت . پاسداران ارزش های جاهلی مجدداً به احیای آن پرداختند و ارزش های الهی جای خود را به ازرش های مادی داد . در زمان پیامبر (ص) مسابقه به سوی جهاد و شهادت بود ، اما بعد از حضرت مسابقه به سوی دنیا و متاع ناچیزآن بازار گرمی پیدا کرد . تا دیروز خواص (امیردنیا) بودند و دنیا را به هیچ می انگاشتند ، اما بعد ازحضرت (اسیر دنیا) شدند وجلوه های دنیا برایشان همچون بت شد .و این درد بی درمانی که تا دوره ی حکومت عدل علوی ادامه یافت و مشکل اساسی حکومت حضرت همین دنیا پرستان بودند و مواعظ حضرت نیز هیچ گونه تاثیری بر روی قلوب سیاه آنان نگذاشت . مقام معظم رهبری می فرمایند : غمگینانه باید گفت که حتی عدل علوی و زهد علوی هم نتوانست موج مخرب دنیا طلبی را در آن دوران مهارکند و درنهایت شد آنچه شد.(23)

زمینه وعـلل کاهش معنویت درجامعه ی اسلامی
 

عوامل و زمینه های متعدی باعث کاهش معنویت و کم رنگ شدن آن در جامعه ی دینی پس از پیامبر (ص) شده که در این جا به سه عامل مهم تر اشاره خواهد شد .
1-انحرافات سیاسی
یکی ازمسائل وزمینه های بسیار مؤثر در انحراف جامعه ی اسلامی ، انحرافات سیاسی بعداز رحلت پیامبر (ص) بود ، که میان امت اسلام جای گرفت .بی تردید اگر سایه ی امامت عدل و زهد علوی از آغاز بعد از رحلت پیامبر (ص) بر سر مردم سایه گستر بود ، همان جَو ایمان و ایثار و فداکاری ادامه می یافت . بی تردید حاکمیت نقش مهم ومؤثری در تعالی یا سقوط یک جامعه دارد ، حضرت علی (ع) می فرمایند : الناسُ بامرائِهم اشبه منهُم بآبائهم ؛ مردم به حاکمانشان شبیه ترند تا به پدرانشان، این سخن مهم و کلیدی نقش حکومت و حاکمیت را در تربیت مردم بیان می کند.
2- موج گسترده فتوحات
فتوحات اسلامی توسط خلفاء گرچه بر جغرافیایی کشور اسلامی افزود لیکن به دلیل عدم کارهای فرهنگی و هدایت مردم به سرعت جامعه ی اسلامی را به سوی مادی گرایی و دنیا پرستی سوق داد . زیرا که غنایم این جنگ ها از آن ِفاتحان بود و شرکت در یکی از فتوحات بزرگ همراه با غنایم فراوانی بود که کافی بود یک رزمنده با حضور در یکی از نبردها به اوج رفاه برسد .
3- حاتم بخشی از بیت المال
علاوه بر دو عامل یاد شده عامل دیگری بر رنگ باختن معنویت و گرم شدن تنور دنیا گرایی نقش مؤثری داشت و ان عبارت بود از حاتم بخشی های فراوان از بیت المال به بستگان و نزدیکان بدون حساب و کتاب و استحقاق،افراد پر واضح است که این گونه حاتم بخشی ها حریصان بر دنیا را حریص تر کرده و تمام معنویت را تحت الشعاع قرار می دهد . آری آن گاه که معنویت و ارزش های الهی رنگ باخت ، خانه ی آنچنانی ، مرکب طاغوتی ، لباس فاخر ، زمین و ثروت به عنوان ارزش مسلط در جامعه جایگزین می شود.(24) جالب این جاست که در روایتی پیامبر (ص) به صراحت همین وضعیت را برای امت اسلام پیش بینی کرده است . این حدیث در بسیاری از کتب دانشمندان اهل سنت آمده است . تکون خَلفَ مِن بَعدَ ستینَ اضاعوا الصلواة واتَّبَعوا الشَهَوت ، فَسَوفَ یَلقون غیاً ثُمَّ یکون خَلف یقرؤونَ لا یَعِدُ و تَراقیهم .(25) بعد از شصت افرادی روی کار می آیند که نماز را ضایع می کنند ودرشهوات غوطه ور می شوند و به زودی نتیجه ی گمراهی را خواهند دید و بعد از آنها گروه دیگری روی کار می آیند که قرآن را با آب و تاب می خوانند ولی از شانه های آن ها بالا نمی رود . قابل توجه این که اگر مبدأ شصت سال را هجرت پیامبر (ص) بگیریم درست منطبق بر زمانی می شود که «یزید » برای اریکه ی قدرت نشست و سالار شهیدان امام حسین (ع) و یارانش شربت شهات نوشیدند .

ج) افول غیرت دینی
 

سومین عامل زمینه سازعاشورا« افول غیرت دینی »بود. غیرت یعنی دفاع ازمحبوب دربرابر متجاوز. جلوه شناخته شده غیرت ، غیرت ناموسی است که نشانه انسانیت انسان است وپیش از آن که ارزش الهی باشد یک ارزش انسانی است یعنی آن که این خصیصه حتی در کافر نیز ارزشمند است و خداوند انسان غیرتمند را دوست دارد و آنان که از این خصلت والا محرومند به کلی از ساحت مقدس حضرتش مطرودند . جلوه دیگر این غیرت ، غیرت دینی ، یعنی دین را به عنوان محبوب ترین دیدن و مدافع حریم آن بودن ، غیرت دینی یعنی اجازه تجاوز به حریم دین به هیچ کس ندادن .غیرت دینی یعنی داشتن خشم مقدس در برابر متجاوزان به حریم دین ، غیرت دینی یعنی تلاش گسترده در راه نشر دین ، غیرت دینی یعنی امر به معروف و نهی از منکر،و تولی ، تبری وغیرت دینی یعنی داشتن روحیه دفاع از دین وآماده ی فداکردن همه هستی در راه آن . غیرت دینی یعنی رازعظمت اسلام و ضامن گسترش ایمان،اجرای همه ی قوانین فردی و اجتماعی اسلام است. در روایات ، غیرت دینی که نوعاً ازآن با امر به معروف ونهی ازمنکریاد شده است ،مایۀ قوام دین ، برترین اعمال ، مایه ی استحکام جبهه ی ایمان ، مایه ی ذلت دشمنان ، مبنای بر پایی احکام دین ، مایه ی آبادانی زمین و...معرفی شده است . «غیرت دینی »فریضه ای است که درهیچ شرایطی ترک شدنی نیست ، حتی اگر انسان نتواندعملا، جلومتجاوزان به حریم دین را بگیرد موظف است قلباً از آنان نفرت داشته باشد که این هم جلوه ای از غیرت دینی است .« خشم مقدس » از جلوه های برجسته ی غیرت دینی است . به همان اندازه که در قرآن و روایات دعوت به مهردربرابرخودی ها شده دعوت به خشم دربرابرکفارشده است و این جلوه برجسته غیرت دینی است . مهرو محبت به جا و خشم به جا از صفات بر جسته حضرت حق است ، آن چنان که خداوند « اَرحم الراحین »است ولی در مورد کسانی که پرده دری وهتاکی را به اوج برسانند« اَشدالمعاقبین » است ، همان گونه که خداوند « غفـور و رحیم »است « شدیدالعقاب » نیز هست.
تساهل و تسامح در دین
نقطه ی مقابل غیرت دینی « تساهل و تسامح »دردین به معنای معامله گری بر سر دین است (چه اصول و چه فروع )که با مبانی به شدت در تضاد می باشد .(26) مبانی وارزش های دینی چیزی نیست که بتوان بر سر آن معامله کرد ، ازجلوه های برجسته ی تساهل و تسامح در دین ، بی تفاوتی دربرابرمنکراست . معامله گران بر سر دین وطرفداران آزادی بی حد ومرز هم با گفتار و هم با رفتار خویش مروج این نوع تساهل و تسامحند . مصادیق بی تفاوتی دربرابرمنکرات:
1-بی تفاوتی قلبی در برابرمنکر،
2-عدم ابراز تنفرازمنکر
3- توجیه گناه
4- معروف را منکر دیدن و منکر را معروف دیدن
5-هجمه به غیرتمندان
توضیح و تشریح مصادیق بی تفاوتی دربرابرمنکرات باعث اطاعه کلام می شود ولی در مورد هجمه به غیرتمندان باید گفته شود معتقدان به تئوری تساهل و تسامح و افرادی که غیرت دینی ندارند ، غیرتمندان را با تعابیری همچون خشک سر خواندن آنان ،فضول نامیدن آن ها ، فالانژ وخشونت طلب خواندن آن ها و... سعی دارند با این خدمتگزاران پر شور و غیرتمند آنچنان برخورد نمایند که کسی دیگر جرأت خروش و فریاد علیه بی دینی ها و منکرات را نداشته باشد . ولی غیرتمندان دینی باید با نشاط ، استوارو محکم همچنان به راه خود ادامه داده و به تکلیف خود عمل کنند . در پایان این بحث باید گفت : بی تفاوتی دربرابردین وتساهل و تسامح به تدریج انسان را به جدایی کامل از دین می کشاند. وسرانجام راه بی تفاوت و بی دینان یکی است .ممکن است ابتدا سخن از پیرایش و اصلاح دین باشد اما ذره ذره دین ساخته و پرداخته آن های دینی خواهد بود که به همه چیز می ماند جز دین و می شود هم چون شیر بی سر و هم یال و دم و اشکم .(27)
حادثه عاشورا پیامد تلخ تساهل و تسامح
بارزترین نمونه زیان عظیم بی تفاوتی وتساهل ، حادثه جانگدازعاشورا است . بی تردید اگرازآغاز دربرابرمنکرات عظیمی که در جهان اسلام صورت می گرفت مسلمانان به نهی از منکر بر می خواستند و دنیا رابه دین معامله نمی کردند و چند روز زندگی زود گذر دنیا را بر رضای خدا ترجیح نمی دادند قطعاً کار به جایی نمی رسید که امام حسین (ع) برای حفظ اساس اسلام عزیز،جان خود و عزیزان و یارانش را فدا کند واین عبرتی بزرگ ازحادثه عاشورا است .آن چه این انقلاب شکوهمند اسلامی که تداوم قیام خونین عاشورا است را از خطرها بیمه می کند ،احیای «غیرت دینی » است . دقیقاً همان که امروز لبه تیز دشمنان و مهاجمان فرهنگی است . آنان با ده ها ماهنامه ، هفته نامه و روزنامه بر آنند تا فروغ غیرت دینی را خاموش کنند وبا دعوت به تساهل و تسامح دراصول درپی خاموش ساختن چراغ پرفروغ دین اند ولی هرگزنخواهند توانست که نورحق راخاموش کنند.(28)

د) کوتاهی خواص ازادای وظیفه
 

مقام معظم رهبری ، کوتاهی خواص در ادای وظیفه خود وحمایت به موقع ازحق را از عوامل مهم زمینه ساز حادثه عاشورا بر شمرده اند . ابتدا باید دید عوام و خواص چه کسانی هستند .معظم له در یک تقسیم بندی جامعه شناسانه عموم مردم در تمامی جوامع را بر دو بخش تقسیم کرده اند :
1-خواص
2- عوام
خواص:کسانی هستند که موضعگیری هایشان براساس بصیرت و آگاهی است ، خود تصمیم گیرنده اند نه آن که دیگری آن ها را به تصمیم برسانند . عوام : کسانی هستند که قدرت وتجربه و تحلیل مسائل را ندارند و حرکتشان براساس بصیرت نیست ، این ها پیرو موجند مرعـوب جوند ، برای آن ها در موضعی این مساله است که:«تا ببینیم جو و موج عمومی در کدام سو قرار دارد ؟»(29) مرز مشخص کننده ی عوام از خواص «بصیرت » است ، هرکس از این ویژگی برخوردار باشد از «خواص » است و هرکس فاقد بود عوام است . بنابراین باید این دوگروه را با این میزان تفکیک کرد نه با سواد وصنف و...مقام معظم رهبری در این خصوص می فرمایند : در بین این های که ما می گوییم «خواص» آدم های باسواد هست ، آدم های بی سواد هم هست ...گاهی کسی بی سواد است وجزءخواص است ، می فهمد که چه کار کند ، از روی تصمیم گیری و تشخیص عمل می کند ، ولو درس نخوانده ومدرسه نرفته است ، مدرک ندارد ، لباس روحانی ندارد ، اما می فهمد که قضیه چیست ....خواص که می گوییم معنای آن یک لباس خاص نیست ممکن است مرد باشد ،ممکن است زن باشد ، ممکن است تحصیل کرده باشد ،ممکن است تحصیل نکرده باشد ،ممکن است ثروتمند باشد ،ممکن است فقیر باشد.(30)

آفت عوام زدگی وراه زدودن آن
 

از آفت یک جامعه زنده وبانشاط« عوام زدگی » است .عوام زدگی یعنی به جای معیار گرا بودن ، جَو زده گردیدن ، عوام زدگی یعنی به جای حق جو بودن اسیر موج گشتن ، عوام زدگی یعنی بی بصیرتی و جهالت درمفهوم قرآنی آن ، جامعه مطلوب اسلام ، جامعه ای است که تک تک اعضای آن«خواص » باشند ، خود اهل تجزیه و تحلیل مسائل بوده وبر اساس بصیرت موضع گیری کنند . اساسی ترین راه زدودن این آفت (عوام زدگی ) از جامعه « معیار گرایی» است . جامعه ای که معیار گرا باشد و با میزان حق همه امور را بسنجد همه ی شخصیت ها وگروهها و...را با حق محک زده این جامعه گمراه نخواهد شد . براین اساس است که دلسوزان جامعه باید پیوسته بکوشند تا«حق» و معیارهای آن را معرفی کنند و این از ارزشمند ترین کارهای فرهنگی است .مبارزه با تهاجم فرهنگی و دفاع فرهنگی یعنی همین ! ولی اگر در جامعه ای حق شناخته نشده و مردم با معیارهای آن آشنا نشده اند قهرا اشخاص محور می شوند و در این صورت است که باید منتظر گمراهی های فراوان بود. در این صورت است که چه بسا اشتباه یا انحراف شخص که محور قرار گرفته است زمینه ساز ظلالت دهها انسان گردد(31)
ویژگی های خواص
1-بصیرت:
اولین ویژگی خواص آن است که اهل بصیرتند ، موضع گیری های آنان بر اساس بینش است. سخنان و رفتار و حرکت آنان بر اساس تحلیل و بررسی و بصیرت شخصی است نه این که دیگران برای او تصمیم بگیرند ، دیگران برای او انتخاب کنند ، ودیگران او را به این سو وآن سو ببرند . قطب نمای حرکت خواص را بصیرت تشکیل می دهد . بصیرت یک ضرورت مهم در زندگی فردی و اجتماعی جامعه ای است که بخواهند ازخواص باشند نه عوام. « بی بصیرتی » مترادف است با عوام بودن ، و همراه است با پوک و بی وزن شدن و با هر بادی به هر طرف غلتیدن ولی بصیرت همچون چراغی است که در تاریکی ها روشنگر راه است و نجات بخش از گمراهی .بصیرت آدمی را ثابت قدم نگاه داشته و از سقوط در لغزش گاهها حفظ می کند .این بصیرت است که آدمی را قادر می سازد که حتی در تنهایی و غربت از صراط مستقیم سر بر نتابد و از کثرت طرفداران باطل وحشتی به خود راه ندهد .(32)

مهم ترین عامل کسب بصیرت
 

قرآن وروایات ،بندگی خدا،اخلاص و تقوا را مهم ترین عامل کسب نور بصیرت می دانند . در سایه ی تقوا وستیز با هوای نفس ،چراغ بصیرت در دل و جان انسان روشن می شود ، در سایه ی تقوا است که انسان به بصیرتی دست می یابد که در تمامی بحران هاراه ثواب و حق را گزینش می کند . درسایه ی تقوا انسان بصیرتی می یابد که نادیدنی ها را می بیند .آنچه برای دیگران در حجاب است برای او « عیان » می شود.(33)
2- حمایت از حق :
دومین ویژگی «خواص»جانبداری پیوسته از حق وباطل گریزی است ، خواص هیچ گاه بی موضع نیستند .گاه موضع آن ها سکوت و بی طرفی است و گاه جانبداری و حمایت صریح ، توضیح آن که جریان های اجتماعی –سیاسی بر دو گونه است وبه تبع آن ، موضع گیری خواص در این جریان ها نیز دو گونه متفاوت است .
الف)موضع بی طرفی در فتنه ها
گاه جریانی «فتنه » است ، یعنی حق از باطل روشن نیست ویا اگر روشن است هیچ کدام از و طرف نمی توانند حق بودن صد درصد بودن خودباطل بودن طرف مقابل را ادعا کنند.ویا آن که حق روشن است لیکن موضع گیری سبب سوء استفاده اهل باطل می گردد. این گونه جریان ها مصداق فتنه است .امام علی (ع)می فرمایند دراین گونه بحران های سیاسی اجتماعی باید موضع بی طرفی برگزید .
ب)موضع به هنگام آشکار بودن حق
نوع دوم ، جریان هایی است که حق از باطل کاملاً روشن است ، در این جریان ها مقتضای ایمان ، جانبداری صریح از حق و برخورد منفی با باطل است.خواص آن جا که حق را ببینند ، می ایستند و حمایت می کنند . این جا دیگر موضع بی طرفی معنایی ندارذ ، ضربه ای که در طول تاریخ ازبی تفاوت در مقابل حق بر پیکره ی انسانیت و آزادگی و شرف زده اند کم نیست ، در تاریخ اسلام بیش ترین مسئولیت انحراف جامعه بر عهده ی خواصی است که حق را شناختند اما از آن حمایت نکردند و متاسفانه به خاطر چند صباح دنیای مرفه و حیوانی خویش در جبهه ی مخالف قرار گرفتند. « خواص » حامی حقند اما به دقت و در زمان مناسب ، چون که حمایت دیرهنگام از حق گاهی همانند حمایت نکردن است . چه بسا کسانی که در زمانی از حق حمایت کنند که دیگرکار از کار گذشته و حمایت نقش ندارد .(34)
3- مقاومت بر موضع حق :
سومین ویژگی خواص « مقاومت بر موضع حق » است . حق مداری زمان و مکان نمی شناسد ، همیشه ارزش است ، خواص حامی حقند و تمام مشکلات را دراین راه به جان می خرند و با آغوش باز به سوی پیامد های دفاع از حق می روند . قرآن کریم آنان را « ربّی » می نامد ؛ «ربّی » یعنی کسی که پیوندش با خداوند محکم باشد وارتباط نا گسستنی با او داشته باشد ؛ وَ کَأیِن مَن نَبی ٍ قاتَلَ مَعَهُ رِبّیون َ کَثیرٌ...(35) خواص محکم و با صلابت و شجاعانه برموضع خویش استوارند و اضطراب و ترس در قاموس زندگی آنان معنای ندارد و دربرابردشمن سر تسلیم و خضوع فرود نیاورده و برای دفاع از حق جان و مال و آبروی خود را نثار می کنند و خداوند نیز باران لطف و رحمتش را برآنان فرو می فرستد . ایمان و باورهای خواص مقطعی وموسمی نیست بلکه بر خاسته از عمق جان است وهیچ وقت تردید و دودلی در آن ها راه ندارد .ایمان آن ها بلعم باعورائی ،طلحه وزبیری نیست ، آن ها همچون کوه هستند .(36) « اَلمومِنُ کَالجَبَلُ الراسِخ »
4- خدا محوری وتکلیف گرایی :
چهارمین ویژگی خواص اصل حق، خدا محوری و تکلیف گرایی است . برای آنان آن چه مهم است ادای وظیفه است وبس و درتمام حرکات فردی ،سیاسی ،اجتماعی و... قبله آنان همین است . آنان در سلوک فردی به شدت مراقب وظایف الهی خویشند .سمبل فروع ، زهد تقوا و دیگر خصایل اخلاقی اند . ملامت و سرزنش دیگران تکلیف مداران را از موضع شان پشیمان نمی کند ، غوغا سالاری ها، جَوسازی هاآن ها را از میدان به دور نمی کند . مشکلات و سختی ها و موانع زندگی تأثیری در جهت گیری آنان ندارد .آنان فقط خدا را دیده وملاحظات غیرخدایی ندارند ، آن ها عشق به خدا را با هیچ چیزعوض نمی کنند، آن ها هیچ وقت به خاطربستگان ، دوستان حزب ، دسته گروه و باند و... حق را زیر پا نمی گذارند.(37)
5- ولایت پذیری :
پنجمین ویژگی خواص اصل حق «ولایت پذیری »است ، مقصود از ولایت پذیری یعنی پذیرش ولایت ولی حق است . که از پشتوانه ی مشروعیت الهی برخوردار است .بین ولایت پذیری و ولایت شعاری تفاوت فراوانی وجود دارد . فراوانند کسانی که از ولایت دم می زنند ولی ولایت پذیر نیستند .

ابعاد ولایت پذیری
 

-اطاعت والتزام عملی به دستورهای ولی ، حتی بالاترازآن التزام قبلی به دستورات ولیّ
- همراهی با ولیّ در همه صحنه های سیاسی ، اجتماعی و...
- جلو نیفتادن از ولیّ ، نه جلو افتادن و نه عقب قرارگرفتن از ولیّ
- پیوستگی پیوسته با ولایت ؛ ولایت پذیران صادق دوره رسول الله کسانی بودندکه پس ازارتحال آن حضرت بر وصیت او عمل کردند ، ولایت پذیران صادق دوره حضرت امام خمینی «ره» کسانی بودند که پس از ارتحال با جانشین برحقش مقام معظم رهبری همراه شدند .
- تطبیق خود با ولیّ ، بُعد دیگر ولایت پذیری آن است که ما خودمان را با ولیّ تطبیق دهیم نه آن که دوست داشته باشیم ولیّ خود را با ما منطبق کند . و لازمه ی این امر پذیرفتن مجموعه فرامین رهبری است نه گزینشی عمل کردن .(38)

علل چرخش خواص
 

بحث مهم در باب خواص این است که چه عواملی سبب عدول برخی خواص از موضع حق وچرخش به سوی بی تفاوتی ویا ضدیت با حق شده است .در تاریخ اسلام کم نیستند آنان که بصیرت داشته ، حق را از باطل می شناختند ولی پشت پا به بصیرت خویش زدند ودر جبهه ی مخالف قرار گرفتند ، مثل طلحه و زبیرو مثل کسانی که در کوفه حضرت مسلم را تنها گذاشتند و مثل کسانی که حضرت امام حسین (ع)را دعوت نموده و بعداً با او مقابله کردند ویا راه بی طرفی و سکوت رادر پیش گرفتند .سؤال اساسی این است که رازچرخش ها وعدول از مواضع چیست؟ دنیا پرستی علت العلل تمامی مخالفتها با حق است اساس همه فتنته ها وریشه تمام مشکلات دنیا پرستی است.مقام معظم رهبری می فرماید:وقتی که خواص طرفدار در یک جامعه - با اکثریت قاطعشان -آنچنان می شوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می کند،از ترس جان،از ترس ازدست دادن مال ودادن مقام وپست،ازترس منفور شدن وتنها ماندن،حاضر می شوند حاکمیت باطل را قبول کنند ودرمقابل باطل نمی ایستند واز حق طرفداری نمی کنند وجانشان را به خطر نمی اندازند...وقتی این محور شد،اولش با شهادت حسین بن علی(ع)با آن وضع آغاز می شود وآخرش هم به بنی امیه وشاخه مروانی و بعد بنی عباس وبعداز بنی عباس هم سلسله سلاطین در دنیای اسلام تا امروز می رسد. (39)دنیا پرستی خطرناک ترین لغزشگاه«خواص»است که باید به شدت مراقب باشند که در آن سقوط نکنند.دنیا پرستی جلوه های بسیاری دارد که ما در اینجا به چهار جلوه آن اشاره می کنیم.
1.خود پرستی :
خود پرستی یعنی خود و متعلقات خود را دیدن وبی چون وچراوبدون منطق از آراء ونظریات خود دفع کردن وآن محورحبّ وبغض قرار دادن.اولین پله شرک«خود محوری وخود پرستی» است واین آغاز انحراف بزرگی است انحرافی که دنیا وآخرت را تباه کرده .1.کبر وخود پرستی:کبر ثمره ی خود پرستی است .کبر یعنی خود را از دیگران برتر دیدن،که خصلتی درونی است وجلوه های بیرونی آن همان تسلیم شدن در برابر حق است. عمده ترین عامل مخالفت با انبیاء الهی همین صفت کبر بوده است.2.عجب وخود پرستی :از جلوه های دیگر خود پرستی عجب است.کبر وعجب هر دو از نشانه های خود پرستی اند.با این تفاوت که کبر خود برتر بینی است.یعنی در مقایسه با دیگران خود را برتر از آنها دیدن ولی عجب یعنی خود بزرگ بینی وکار خود را فوق العاده برجسته دیدن.3. ترس وخود پرستی : جلوه ی دیگر خود پرستی ،ترس است که درموارد زیادی عامل چرخش از موضع حق شده است.مردم کوفه به خاطر همین رذیله ،حضرت مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند.مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی سخن زیبا وخواندنی در نکوهش ترس دارد که به بعضی از فرازهای آن اشاره می شود.ترس است که پایه های استقلال کشور را سست می کند.ترس است که نفوس بشری را به پذیرفتن خواری وا می دارد.ترس است که تحمل یوغ بردگی را بر گردن مردم آسان جلوه می دهد.ترس است که جامه ننگ بر تن انسان می پوشد.(40) 4. لجاجت وخود پرستی: لجاجت یعنی یک دندگی ویک پهلویی واینکه حرفی جز حرف من نباید بر مسند بنشیند برای انسان لجوج محور «من»است نه خدا.آدم لجوج اگر حق را مثل آفتاب هم آشکار ببیند ،سر تسلیم در برابر آن فرو نمی آورد.5. حسد وخود پرستی: یکی دیگر ازجلوه های خود پرستی حسد است.حسدعبارت است از آرزوی زوال نعمت از برادر دینی واقدام در این جهت،حسد از رذایل بزرگی است که دین انسان را تباه می کند.
2.مال پرستی:
از جلوه های بارز دنیا پرستی«مال پرستی»است.وقتی که محبت به مال به اوج خودرسید ،تبدیل به مال پرستی می شود. وعامل بسیاری از لغزش ها وسقوط ها خواهد شد.امام علی (ع)چهار مستی را در برابر انسان خطرناک می داند. «مستی شراب،مستی مال،مستی خواب،مستی حکومت»(41)عمده ترین شکل برای مولا علی (ع)در دوره چهار سال واندی حکومت همین روحیه ی مال پرستی خواص بود.
3.ریاست طلبی:
جلوه ی دیگر دنیا پرستی ریاست طلبی است که از عوامل مهم اعراض از حق محسوب می شود.آن کسی که ریاست طلب باشد،می خواهددر هر شرایطی ریاستش حفظ شود .چنین ریاستی جز با دروغ یا معامله سیاسی حفظ نخواهد شد.چنین کسی ناچار است برای نگهداری حکومت چند روزه ی خودپشت پا به همه ی ارزشهای الهی بزند.
4.ملاحظات خویشاوندی ودوستی:
از دیگر عوامل اعراض از حق که می توان آن را نیز به نحوی جلوه ای از دنیا پرستی نامید ،ملاحظات خویش وقومی ودوستی است.تربیت اسلامی می گوید که باید برای یک انسان مکتبی محور تمام رفتارها محبت خداوند باشد.ودیگر محبتها باید در این شعاع تنظیم شود.حضرت علی (ع)می فرمایند:آن کسی که دینش را به دنیای دیگران بفروشد بد بخت ترین وشقی ترین مردم است.(42) ــ علل وعوامل قیام عاشورا از دیدگاه امام خمینی (ره):در صدر اسلام پس از رحلت پیغمبر ختمی پایه گذار عدالت وآزادی ،می رفت که با کج روی های بنی امیه ،اسلام در حلقوم ستمکاران فرو رود وعدالت در زیر پای تبهکاران نابود شود که سید الشهداء(ع) نهضت عظیم عاشورا را بر پا نمود.(43) حکومت جائرانه یزیدیان می رفت تا قلم سرخ بر چهره ی نورانی اسلام کشد وزحمات طاقت فرسای پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه وآله) ومسلمانان صدر اسلام وخون شهداء فداکار را به طاق نسیان سپارد وبه هدر دهد.(44) مکتبی که می رفت با کجروی های تفاله ی جاهلیت وبرنامه های حساب شده ی احیای ملی گرایی وعروبت با شعار (لاخَبَرٌ جاءَ وَلا وَحیٌ نَزَلٌ)(45) محوونابود شود واز حکومت عدل اسلامی یک رژیم شاهنشاهی بسازد واسلام ووحی را به انزوا کشاند که ناگهان شخصیت عظیمی که از عصاره وحی الهی تغذیه ودر خاندان سید رسل محمد مصطفی وسید اولیاء علی مرتضی تربیت ودر دامن صدیقه ی طاهره بزرگ شده بود قیام کرد وبا فدا کاری بی نظیرونهضت الهی خود ،واقعه ی بزرگ را بوجود آورد .(46) بنی امیه قصد داشتند که اسلام را از بین ببرند.(47) رژیم منحط بنی امیه می رفت تا اسلام را رژیم طاغوتی وبنیان گذار اسلام را بر خلاف آن چه بوده معرفی کند،معاویه وفرزند ستمکارش به اسم خلیفه ی رسول الله وبا اسلام آن کرد که چنگیز با ایران،واساس مکتب وحی را تبدیل به رژیم شیطانی نمود.(48) حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) دیدند که معاویه وپسرش ــ خداوند لعنتشان کند ــ این ها دارند مکتب رااز بین می برند ،دارند وارونه اسلام را جلوه می دهند، اسلامی که آمده است برای این که انسان درست کند،نیامده است قدرت برای خودش درست کند آمده است انسان درست کند . اینها ،این پدر وپسرــ مثل این پدر وپسر(49) اسلام را وارونه داشتند نشان می دادند شرب خمر می کردند .امام جماعت هم بودند ،مجالسشان لهو ولعب بود ،همه چیز در آن ها بود،دنبالش هم جماعت بود، امام جماعت هم می شدند امام جماعت قمار باز ،امام جمعه هم بودند ومنبر هم می رفتند واهل منبر هم بودند ،منبر هم می رفتند .به اسم خلافت رسول خدا (ص)بر ضد رسول الله قیام کرده بودند .فریادشان لااله الاالله بود وبر ضد الوهیت قیام کرده بودند.اعمالشان،رفتارشان رفتار شیطانی لکن فریادشان فریاد خلیفه رسول الله.(50) یزید هم یک قدرتمند بود ویک سلطان بود و...عرض می کنم که همه بساط سلطنت را یزید داشت،بعد از معاویه او بود دیگر،حضرت سیدالشهداء به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد با ظل الله طرف شد؟سلطان رانباید دست زد،به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟سلطان عصری که شهادتین را می داد و می گفت که من خلیفه پیغمبر هستم ، برای این که یک آدم قاچاق بود،برای این که یک آدمی بود که می خواست این ملت را استثمار کند،می خواست بخورداین ملت را استثمار کند،می خواست بخورد این ملت را،منافع ملت را می خواست خودش بخوردواتباعش بخورند.(51) سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حکومت شوم باطلی است که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و شهید شد.برای اینکه زیر بار ولایتعهدی یزید نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد . اینها را اسلام نیست ، اسلام سلطنت و ولایتعهدی ندارد.(52) خطری که معاویه و یزید بر اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند، این یک خطر کمتر از آن بود . خطری که اینها داشتنداین بود که اسلام را به صورت سلطنت در می خواستند بیاورند، می خواستند معنویت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اینکه ما خلیفۀ رسول الله هستیم اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی ، این مهم بود آن قدری که این دو نفر ضرر به اسلام می خواستند بزنند یا زدند جلو تری ها آنطور نزدند . اینها اصل اساس اسلام را وارونه می خواستند بکنند. سلطنت بود،شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان.خلیفۀ رسول الله و در مجلس شرب خمر؟! و در مجلس قمار؟! و باز هم خلیفۀ رسول الله نماز هم می رود جماعت می خواند . این خطری از برای اسلام خطر بزرگ بود. این خطر را سیدالشهدا رفع کرد. قضیه ، قضیه غصب خلافت نبود، قیام سیدالشهداء (علیه السلام) قیام بر ضد سلطنت طاغوتی بود ، آن سلطنت طاغوتی که اسلام را می خواست به آن رنگ درآورد که اگر توفیق پیدا می کردند، اسلام یک چیز دیگر می شد، اسلام می شد مثل اسلام دو هزار وپانصد ساله سلطنت. اسلامی که آمده بود و می خواست رژیم سلطنتی را و امثال این رژیم ها را بر هم بزند ویک سلطنت الهی در دنیا ایجاد کند. می خواست طاغوت را بشکند و الله را جای آن بنشاند ، اینها می خواستند که الله را بردارند ، طاغوت را جایش بنشانند، همان مسائل جاهلیت و همان مسائل سابق . شکست نبود کشته شدن سیدالشهداء (علیه السلام) چون قیام لله بود ، قیام لله شکست ندارد (53) آنها (بنی امیه) می خواستند اصل اسلام را ببرند و یک مملکت عربی درست کنند و این کار (سیدالشهداء) اسباب این شد که عرب و عجم و همه مسلمین توجه پیدا کردند که نه ، قضیه، قضیۀ عربیت و فارسیت و اینها نیست ، قضیه خدا و اسلام است .(54) سیدالشهداء چون دید اینها دارند اسلام را آلوده می کنند با اسم خلافت اسلام، خلافکاری می کنند و ظلم می کنند و این منعکس می شود در دنیا که خلیفه ی رسول الله است دارد این کارها را می کنند، حضرت سیدالشهداء تکلیف برای خود دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه پسرش را .(55) حضرت سیدالشهدا با یک عدد کمی حرکت کردند و مقابل یزد که خود یک حکومت قلدری بود، یک حکومت مقتدری بود و اظهار اسلام هم می کرد و از قوم و خویش های خود اینها هم بود ، و در عین حال که اظهار اسلام می کرد و حکومتش به خیالش حکومت اسلامی بود . خلیفه ی رسول الله به خیال خودش بود لکن اشکال این بود که که یک آدم ظالمی است که بر مقدرات یک مملکت بدون حق تسلط پیدا کرده است . اینکه حضرت ابی عبدالله (علیه السلام) نهضت کرد و قیام کرد با عدد کم در مقابل این، برای اینکه گفتند تکلیف من این است که استنکارکنم ، نهی از منکر کنم.(56) سیدالشهداء (علیه السلام) وقتی می بیند که یک حاکم ظالمی ، جائری در بین مردم دارد حکومت می کند،تصریح می کند حضرت اگر کسی ببیند که حاکم جائری بین مردم حکومت می کند، ظلم به مردم می کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هر قدر که می تواند با چند نفر ، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود.(57) ایشان در یک وقتی این مطلب را فرموده اند که وقتی قیام کرده اند و نهضت کرده اند در مقابل یزید، این سلطان جائر ، بایک عدد کمی در مقابل یک عده ی کثیری و در مقابل ابر قدرت که در آن وقت همه مواضع قدرت دستش بوده است ، که عذر را ما ساقط کند که ما بگوییم مثلآ عددمان کم بود ، ما زورمان کم بود . این را در وقتی ایشان فرموده اند که می خواستند قیام کنند بر ضد سلطان جائر وقتشان، خطاب کردند به مردم و خطبه خوانند و علت قیام است اینکه چرا من در مقابل این آدم قیام کردم برای اینکه این عهد خدا را شکسته است و سنت پیغمبر را مخالفت کرده است و حرمات الله تعالی را نکث کرده است و نقض کرده است و پیغمبر (ص) فرموده است که هر که ساکت بنشیند و تغییر ندهد این را ، جایش جای همان یزید است در جهنم ، جایی که یزید دارد ، کسی که سکوت کند جایش جای اوست. (58)حالا ما ببینیم یزید چه کرده است که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) در مقابلش قیام کردند و همچو مطلبی را فرموده اند و برنامه داده اند . حضرت سیدالشهداء مطلبی را که فرموده اند ، این مال همه است ، یک مطلب عمومی است ، « من رأی » هر که ببیند ؛ هر کسی ببیند یک سلطان جائری اینطور اتصاف به این امور دارد ودر مقابلش ساکت بنشیند ، نه حرفی بزند، نه عملی انجام بدهد، این آدم جای همان سلطان جائر است .یزید یک آدمی بود که حسب ظاهر متشبث به اسلام بود و خودش را خلیفۀ پیامبر حساب می کرد و نماز هم می خواند ، همه این کارهایی که ماهم می کنیم آن هم می کرد ، اما چه می کرد ؟ اما از آن طرف معصیت کار بود ، مخالفت سنت رسول الله می کرد ، رسول الله سنتش این است که باید چه جور با مردم عمل بکنند، او خلافش عمل می کرد، باید حفظ دماء بشود ، دماء مسلمین را می ریخت ، باید مال مسلمین هدر نرود ، او هدر می داد مال مسلمین راهمان ، شیو ه ای که پدرش معاویه داشت و امیرالمومنین هم قیام کرد در مقابل او منتهی حضرت امیر لشکر هم داشت ولی سیدالشهداء عدد خیلی کمی در مقابل یک ابر قدرت بود. (59)آن روز که وجهه ی اسلام بخواهد درش خدشه وارد بشود ، آن روز است که بزرگان اسلام جانشان را دادند برای او ، در زمان معایه و در زمان پسر خلف معاویه مسأله اینطور بود که چهره ی اسلام را اینها داشتند قبیح می کردند ، به عنوان خلیفه المسلمین ، به عنوان خلیفۀ رسول الله آن جنایات را می کردند. مجالسشان ، مجالس چه بود؟ اینجا بود که تکلیف اقتضا می کرد برای بزرگان اسلام که مبارزه کنند و معارضه کنندو این چهرۀ قبیحی که اینها دارند از اسلام نشان می دهند و اشخاص غافل ممکن است که خیال کنند که اسلام خلافتش همین است که معاویه دارد ویزید دارد، این است که خطر می اندازد اسلام را و این است که مجاهده برایش باید کرد ولو انسان به کشتن برود. (60)

اهداف قیام عاشورا
 

تمام انبیاء برای اصلاح جامعه آمده اند ، تمام آنها این مسأله را داشتندکه فرد باید فدای جامعه بشود.فرد هر چه بزرگ باشد ، بالاترین فرد که ارزشش بیشتر از همه چیز است در دنیا ، وقتی با مصالح جامعه ، معارضه کرد این فرد باید فدا بشود سید الشهداء روی همین میزان آمد رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد، که فرد باید فدای جامعه بشود ، جامعه باید اصلاح شود ،« لیقوم الناس بالقسط » (61) باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا کند.(62) برای این بود شهادتش ، برای این بود که اقامه بشود عدل الهی ، اقامه بشود خانه خدا ، محفوظ باشد خانه خدا . (63)زندگی سید الشهداء (علیه السلام) ، زندگی حضرت صاحب (سلام الله علیه) ، زندگی همه ی انبیای عالم، همه ی انبیاء ، از اوّل ، از آدم تا حالا همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور ، حکومت عدل را می خواستند درست کنند(64).سید الشهداء (علیه السلام) از همان روز که قیام کردند برای این امر ، انگیزه ی شان اقامه ی عدل بود فرمودند که : می بینید که معروف عمل بهش نمی شود و منکر بهش عمل می شود (65) انگیزه این است که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد ، انحرافات همه از منکرات است ، جز خط مستقیم توحید هر چه هست منکرات است ، اینها باید از بین برود و ما که تابع حضرت سید الشهداء هستیم باید ببینیم که ایشان که چه وضعی در زندگی داشته اند ، قیامش انگیزه اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود جمله ی قضیّه ی جور ، حکومت جور باید از بین برود سید الشهداءعلیه السلام که همه ی عمرش را و همه ی زندگی اش را برای رفع منکر و جلو گیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومتها در دنیا ایجاد کردند ، تمام عمرشان را صرف این کردند و تمام زندگی اش را صرف این بود که این حکومت ، جور بسته بشود و از بین برود ، معروف در کار باشد و منکرات از بین برود . (66)سید الشهداء (علیه السلام) تمام حیثیت خودش و جان خودش و بچه هایش را ، همه چیز را در صورتی که می دانست قضیه این طور می شود ، کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون همه حرفهای ایشان را می شنود ، می بیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد می کند ، این جور نبود که آمده است ببیند که بلکه آمده بود حکومت هم می خواست بگیرد ، اصلاً برای این معنا آمده بودو این یک فخری است و آنهایی که خیال می کنند که حضرت سید الشهداء برای حکومت نیامده خیر ، اینها برای حکومت آمدند ، برای اینکه حکومت باید دست مثل سید الشهداء (علیه السلام) باشد ، مثل کسانی که شیعه ی سید الشهداء هستند باشد . (67)سید الشهداء علیه السلام دیدند که مکتب دارد از بین می رود قضیه ی قیام سید الشهداء و قیام امیر المؤمنین علیه السلام در مقابل معاویه ، قیام انبیاء در مقابل قدرت مندان و کفار ، مسأله این نیست که بخواهند یک مملکت را بگیرند ، همه ی عالم پیش آنها هیچ است مکتب آنها این نیست که ، مقصد آنها این نیست که کشور گشایی بکنند (68) اینکه سید الشهداء علیه السلام را کشاند به آنجا مکتب بود که کشاند به آنجا و ... عقیده بود که کشاند به آنجا و همه چیزش را داد در مقابل عقیده ، در مقابل ایمان ، و کشته شد و شکست داد ، طرف را شکست داد .(69) حضرت سید الشهداء علیه السلام قیام کردند بر ضد یزید و شاید همان طور هم بود که خوب ، اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازد نشوند، این اخبارش هم این طور است که ایشان مطلع بودند بر این مطلب (71) در عین حال برای همین معنا که بر ضد یک رژیم ظالم قیام کنند ولو اینکه کشته بشوند ، قیام کردند و کشته دادند و کشتند و خودشان هم کشته شدند. (71)آن حضرت در فکر آینده ی اسلام و مسلمین بود ، به خاطر اینکه اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فدا کاری او در میان انسان ها نشر پیدا کند و نظام سیاسی و نظام اجتماعی آن در جامعه ی ما بر قرار شود مخالفت نمود و مبارزه کرد و فدا کاری کرد . (72)
اهداف قیام عاشورا از دیدگاه امام خمینی (ره)
او (سید الشهدا سلام الله علیه) تکلیف می دید برای خودش که باید با این قدرت مقاومت کند و کشته شود تا به هم بخورد این اوضاع، تا رسوا بکند این قدرت را با فداکاری خویش و این عده ای که همراه خودش بود. او دید که یک حکومت جائری است که بر مقررات مملکت او سلطنت پیدا کرده است. تکلیف خودش را، تکلیف الهی خودش را تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد و مخالفت کند و اظهار مخالفت و استنکار کند هر چه خواهد شد. در عین حالی که به حسب قواعد معلوم بود که یک عدد اینقدری نمی تواند با آن عده ای که آنان دارند مقابله کند. لکن تکلیف بود(73).لکن (برای سیدالشهدا سلام الله علیه) تکلیف بود آنجا که باید قیام بکنند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش اسوه آزادگان داد برای اسلام(74).امام حسین (ع) نیروی چندانی نداشت و قیام کرد. او هم اگر نعوذ بالله تنبل می بود می توانست بنشیند و بگوید تکلیف شرعی نیست که قیام کنم. دربار اموی خیلی خوشحال می شد که سیدالشهدا بنشیند و حرف نزند و آن ها بر خر مراد سوار باشند اما او مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد و این حکومت فاسد را از بین ببرد. اگر او هم در مدینه سرجایش می نشست و وقتی آن مردک آمد و بیعت خواست نعوذ بالله می گفت: بسیار خوب! خوشحال می شدند و دستش را هم می بوسیدند(75).
سیدالشهدا برای اسلام خودش را به کشتن داد(76).
سیدالشهدا سلام الله علیه تمام (اصحاب) خودشان را، همه جوانان خودش را، همه مال و منال، هر چه بود، هر چه داشت- مال و منال که نداشت- هر چه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و برای تقویت اسلام، مخالفت با ظلم، قیام کرد، مخالفت با امپراطوری آن روز که از امپراطوری های اینجا زیادتر بود(77).سیدالشهدا هم کشته شد، نه اینکه رفتند یک ثوابی ببرند. ثواب برای او خیلی مطرح نبود. آنطور رفت که این مکتب را نجاتش بدهد، اسلام را پیشرفت دهد، اسلام را زنده کند(78).پیغمبر (ص) در بعضی از جنگ ها شکست خورد و در بعضی از جنگ ها، حضرت امیر در جنگ با معاویه شکست خورد. حضرت سیدالشهدا را کشتند اما (کشته شدن) اطاعت خدا بود، برای خدا بود، تمام حیثیت برای او بود. از این جهت هیچ شکستی در کار نبود، اطاعت کرد(79).
قیام عاشورا اسوه آزدگان (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا)
حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه به همه آموخت که در برابر ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه از اول می دانست که در این راه که می رود راهی است که باید همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هم می دانست ... علاوه بر این، در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلت عدد نترسید، عدد کار پیش نمی برد. افراد ممکن است خیلی زیاد باشند لکن در کیفیت ناقص باشند یا پوچ و افراد ممکن است کم باشند لکن در کیفیت توانا باشند و سرافراز(80).امام مسلمین به ما آموخت که در حالی که ستمگر زمان بر مسلمین حکومت جابرانه می کند، در مقابل او اگرچه قوای شما ناهماهنگ باشد بپا خیزید و استنکار کنید، اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمایید(81).حضرت سیدالشهدا از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان وضع باید چه جور باشد در خارج میدان وضع چه جور باشد و باید آن هایی که اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه کنند باید آنهایی که اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه کنند و باید آن هایی که در پشت جبهه هستند چطور تبلیغ بکنند. کیفیت مبارزه را، کیفیت اینکه مبارزه بین یک جمعیت کم با جمعیت زیاد باید چطور باشد، کیفیت اینکه قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همه جا را در دست دارد با یک عده معدود باید چطور باشد، این ها چیزهایی است که حضرت سیدالشهدا، به ملت آموخته است و اهل بیت بزرگوار او و فرزند عالیقدر او هم فهماند که بعد از اینکه آن مصیبت واقع شد باید چه کرد، باید تسلیم شد؟ باید تخفیف در مجاهده قائل شد؟ باید همانطوری که زینب در( سلام الله علیها)در دنباله آن مصیبت بزرگی که (تصغر عنده المصائب)(82) ایستاد و مقابل کفر و در مقابل زندقه صحبت کرد و هرجا موقع شد، مطلب را بیان کرد و حضرت علی بن الحسین سلام الله علیه با آن حال نقاهت، آنطور که شایسته است تبلیغ کرد(83). سیدالشهدا و اصحاب او و اهل بیت او آموختند تکلیف را ، فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان همان مقداری که فداکاری حضرت، ارزش پیش خداوند تبارک و تعالی دارد و در پیشبرد نهضت حسین (سلام الله علیه) کمک کرده است، خطبه های حضرت سجاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته است. آن ها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور نباید زن ها بترسند و نباید مردها بترسند. در مقابل یزید حضرت زینب (سلام الله علیها) ایستاد و او را همچو تحقیر کرد که بنی امیه در عمرشان همچون تحقیری نشنیده بودند(84) و مصیبت هایی که در بین راه در کوفه و در شام و این ها کردند و منبری که حضرت سجاد (علیه السلام) رفت(85) و واضح کرد به این قضیه، قضیه مقابله غیر حق با حق نیست. یعنی ما را بد معرفی کرده اند، سیدالشهدا را می خواستند معرفی کنند که یک آدمی است که در مقابل حکومت وقت، خلیفه رسول الله ایستاده است. حضرت سجاد این مطلب را در حضور جمع فاش کرد و حضرت زینب هم. تکلیف ماها را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است. در میدان جنگ از قلت عدد نترسید، از شهادت نترسید. هر مقدار که عظمت داشته باشد مقصود و ایده انسان به همان مقدار باید تحمل زحمت بکند(86). امام حسین با عده کم همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد و «نه» گفت(87).در حالی که شهادت حضرت سیدالشهدا از همه خسارت ها بالاتر بود ولی چون او می دانست که چه می کند و کجا می رود و هدفش چیست، فداکاری کرد و شهید شد و ما هم باید روی آن فداکاری ها حساب کنبم که سیدالشهدا چه کرد و چه بساط ظلمی را به هم زد و ما هم چه کرده ایم(88). سیدالشهدا (سلام الله علیه) وقتی می بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت می کند، تصریح می کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، ظلم دارد به مردم می کند باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هرقدر که می توانتد با چند نفر یا چندین نفر... مگر خون ما رنگین تر از خون سیدالشهدا است ما چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم یا اینکه جان می دهیم؟ آن هم در ماجرای دفع سلطان جائری که می گفت مسلمانم. مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود اگر بهتر نبود بدتر نبود لکن چون با ملت اینطور می کرد و مردی بود متعدی و ظالم و ملت را می خواست زیر بار اطاعت خویش بی جهت ببرد، سیدالشهدا لازم دید که سلطان جائر را سراغش برود و لو اینکه جان بدهد(89)





پی نوشت ها :
 

1. وصیت نامه ی سیاسی والهی،صحیفه ی نور ،جلد21 ،ص173
2.ومَن بَکی اَو اَبکی واحِدَاً فَلَهُ الجَنَةُ وَمَن تَباکی فَلَهُ الجَنَةُ . بحار ،جلد44 ، ص288
3.بیانات امام خمینی در جمع علمای غرب تهران 30/7/58 ،صحیفه ی نور ،جلد 10 ،ص31
4.( بیانات امام خمینی در دیداربا جمعی از روحانیون ، 29/8/58 )صحیفه ی نور جلد 10 ص 218
5.( بیانات امام در جمع وعاظ و خطبای مذهبی ،14/8/59 )،صحیفه ی نور ،ج 13، ص153
6. ثقة الاسلام کلینی (رضوان ا...تعالی علیه )سید حسن روایت کرده است که حضرت امام محمد باقر (ع) هشتصد درهم برای تعزیه و ماتم خود وصیت فرمود وسند موثق از امام جعفر صادق (علیه السلام ) روایت کرده ا ست که پدرم گفت : ای جعفر از مال من وقفی بکن برای ندبه کنندگان ، که ده سال در منا در موسم حج بر من گریه کنند و رسم ماتم را تجدید نمایند وبر مظلومیت من زاری کنند. جلاءالعیون محمد باقرمجلسی ص692
7.(بیانات امام در جمع گروهی از عما، ائمه ی جماعات و روحانیون ووعاظ قم وتهران – 30/3/61 )صحیفه ی نور،ج16 ،ص 218
8.( بیانات امام در دیدار با جمعی از روحانیون -29/8/58 ) ،صحیفهِ نور ،ج 10 ، ص 217
9.عَنِ الحُسَین بنِ علی (علیهماالسلام) قالَ ما مِن عَبد ٍقَطَرَت عـیناهُ فینا قطرةً أَو دمَعَت عیناهُ فینا دَمعَة ً إلّا بَوَّأَهُ اَللهُ تعالی بِها فی الجَنَّةِ حُقباً . از حضرت حسین (ع) روایت شده است که فرمود : هیچ بندهای برای ما اشکی نریزد مگر آن که خداوند به سبب آن ، او را از روزگاری در بهشت فرد آورد . بحار ج44 ،ص279
10. ( بیانات امام در جمع گروهی از علماءائمه جاعات و روحانیون و وعاظ قم وتهران -30/3/61 ) ، صحیفه ی نور ،ج16 ص217
11.بیانات امام در جع گروهی از علما ، ائمه ی جماعات وروانیون و وعاظ قم وتهران -30/3/61 )صحیفه ی نور ،ج16 ص 218 12.( بیانات امام در جمع وعاظ و روحانیون -17/4/58 ) ، صحیفه ی نور، ج8 ،ص71.
13. ( بیانات امام خمینی در جمع گروهی ازعلما ،ائمه ی جماعات و روحانیون ووعاظ قم وتهران -30/3/61 )،صحیفه ی نور،ج 16،ص209
14.( بیانات امام خمینی در جمع اعضای هیأت فاطمیون تهران -4/7/58 ) ،صحیفه ی نور ،ج9ص 209
15.بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارکنان نیروی مقاومت بسیج، 23/4/71
16.سید احمد خاتمی ، رسالت خواص و عبرت های عاشورا ،ص 55-51
17.المراجعات ،ص73و72 ، سبیلالنجاة فی تتمه المراجعات ، ص12 ،در این دو کتاب این حدیث از ده ها منبع اهل سنت نقل شده است .
18.سوره ی شوری آیه 23
19.بیانات مقام معظم رهبری ،22/4/71
20.رسالت خواص و عبرت های عاشورا ، سید احمد خاتمی ، ص82 تا 106
21.سیره ابن هشام ،ج 3 ،ص 7
22.رسالت خواص و عبرت های عاشورا ، سید احمد خاتمی ، ص 108 تا 109
23.رسالت خواص و عبرت های عاشورا ، سید احمد خاتمی ،ص111
24.رسالت خواهی و عبرت های عاشورا ، سید احمد خاتمی ، ص111 تا 114
25.تفسیرالمیزان ، ج 14 ،ص 84
26.رسالت خواهی و عبرت های عاشورا ، سید احمد خاتمی ،ص119تا129
27.رسات خواص و عبرت های عاشورا ، سید احمد خاتمی ص 147تا 161
28.رسالت خواص و عبرت های عاشورا ،سید احمد خاتمی ص167
29.رسالت خواص و عبرت های عاشورا ،سید احمد حاتمی ص 171
30.بیانات مقام عظم رهبری ، 20/5/75
31.رسالت خواص وعبرت های عاشورا ،ص176 تا 179
32.رسالت خواص و عبرت های عاشورا ،ص181تا 182
33.رسالت خواص و عبرت های عاشورا ، ص189
34.رسالت خواص ، سید احمد خاتمی ،ص 192 تا 201
35.سوره ی آل عمران آیه ی 146
36.رسالت خواص ،ص204 تا 211
37.رسالت خواص ،سید احمد خاتمی ، ص212 تا 213
38.رسالت خواص ، سید احمد خاتمی ص224 تا 239
39. بیانات مقام معظم رهبری 20/3/75
40. محمد رضا حکیمی بیدار گران اقالیم قبله،ص56 .
41. سفینۀ البحار،جلد2 ص 557
42.نهج البلاغه نامه 43
43.(پیام امام به ملت مسلمان ایران ـ 6/10/57 )،صحیفه نور،ج 4، ص10
44.(پیام امام به مناسبت سالروز میلاد امام حسین (ع) وروز پاسدار6/3/61)صحیفه نور،ج16،ص157
45..پاره ای است از این بیت شعر عبدالله بن زنجری: لَعِبَت هاشِمُ با المُلکِ فَلا خَبَرٌ جاءَ وَلا وَحیٌ نَزَل (قبیله بنی هاشم با سلطنت بازی کردند پس نه خبری آمد ونه وحی ای نازل گشت.)آمده است که یزید(لعنت خدا بر او باد)آنگاه که اهل بیت عصمت (ع)را در شام بر وی وارد کردند با چوب بر دندانهای سر مطهر ابا عبد الله (ع) می زد واین شعر را بر زبان می راند(...مع السجوم فی ترجمه نفس المهموم ــ علامه شعرانی: ص252
46.(پیام امام به مناسبت روز پاسدارــ 26/3/59) صحیفه نور ،ج12، ص181
47.(بیانات امام در دیدار با وزیر،فرماندهان واعضای شورای عالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مناسبت روز پاسدارــ 26/2 /62) صحیفه نور،ج 17، ص255
48 .(پیام امام به مناسبت روز پاسدارـ 9/4/58)صحیفه نور ج 7 ،ص 236.
49.رضا خان پهلوی وپسرش محمد رضا
50.(بیانات امام در جمع روحانیون وطلاب حوزه علمیه قم- 7/4/58) صحیفه نور،ج 7، ص 230
51.بیانات امام در مورد تبلیغات اجانب – 14/8/58 ف صحیفۀ نور، ج3، ص8
52.ولایت فقیه،ص 11
53.بیانات امام در جمع اعضای هیئت قائمیه تهران 10/3/58 ، صحیفۀ نور، ج7، ص37- همچنین بیانات امام در جمع خطباء و گویندگان مذهبی ، علما و روحانیون قم و تهران و استانهای آذربایجان شرقی و غربی -25/7/61 –صحیفۀ نور ، ج17، ص58
54. بیانات امام در جمع وعاظ وخطبای مذهبی -14/8/59- صحیفۀ نور، ج13، ص158
55. بیانات امام در جمع پاسداران و روحانیون تربت حیدریه 13/4/58- صحیفۀ نور، ج8، ص 12 - وهمچنین بیانات امام در مورد اهمیت و نتایج قیام لله در پاریس 11/9/57 - صحیفۀ نور، ج14، ص15
56. از بیانات امام در مورد اهمیت و نتایج قیام لله در پاریس 11/9/57 - صحیفۀ نور، ج14، ص15
57. بیانات امام در مورد عفو زندانیان سیاسی رژیم شاه-3/8/57 – صحیفۀ نور ، ج2، ص 208
58. قال ابو مخنف عن عقبه بن ابن أبی العیزار :ان الحسین خطب اصحابه و اصحاب الحر بالبیضه فحمدالله وإثنی علیه. ثم قال أیها الناس ان رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) قال: من رأی سلطانآ جائراّ مستحلاّ لحرم الله ، ناکثاّ لعهدالله ، مخالفاّ لسنه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ، یعمل فی عبادالله بالأثم و العدوان ، فلم یغیر علیه بفعل ولا قول کان حقاّ علی الله أن یدخله مدخله ابومخنف از ابوالعیزار نقل کرده که حسین (علیه السلام) در منطقۀ « بیضه » برای همراهان خود و حر خطبه خواند . پس خداوند را شکر گزارد اورا ستود سپس گفت : ای مردم همانا پیامبر (ص) گفت : هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرامهای خدا را حلال می شمرد و پیمان خدا را می شکند و با سنت پیامبر مخالفت می ورزد و با گناه و دشمنی در میان بندگان خدا حکم می کند ، پس اورا با کردار و گفتار انکار نکند ، بر خدا لازم است که او را به جایی که سلطان را برده است ببرد. ( تاریخ طبری ، ج4، ص304 )
59. بیانات امام در مورد تکلیف شرعی مسلمین در برابر سلاطین جائر از دید پیشوایان معصوم – 18/9/57- صحیفۀ نور ، ج4، ص 42
60. بیانات امام در جمع روحانیون ، فرهنگیان و مردم کرج -9/3/58- ) صحیفۀ نور ، ج7، ص31
61. اشاره است به آیه : لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الحَْدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِیز ما پیامبرانمان را با دلیلهاى روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نیز نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند. و آهن را که در آن نیرویى سخت و منافعى براى مردم است فروفرستادیم، تا خدا بداند چه کسى به نادیده، او و پیامبرانش را یارى مى‏کند. زیرا خدا توانا و پیروزمند است‏.(حدید – آیه 25 ) 62. بیانات امام در جمع ائمه جماعت استان خراسان – 18/6/60-صحیفۀ نور، ج15،ص148-149
63. بیانات امام در دیدار با رئیس جمهور ، نخست وزیر ، و اعضای هیأت دولت به مناسبت هفتۀ دولت 1/6/66 – صحیفۀ نور ، ج20 ، ص145
64. پیام امام خمینی به مناسبت سال نو 30 / 12 / 1366- صحیفه ی نور ج 20 ص 191
65. قال عقبة بن ابی العیزار ، قام حسین علیه السلام بذی حسم فحمد الله و أثنی علیه ثم قال : إنّه قد نزل من الامر ما قد ترون و إنّ الدنیا قد تغیّرت و تنکرت و ادبر معروفها استمرت حذاد فلم یبق منها الا صبابة کصبابة الآناء و خسیس عیش کالمرعی الوبیل . الا ترون إنّ الحق لایعمل به و إن الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقاً و إنّی لا أری الموت إلا السعادة و لا الحیاة مع الظالمین الا برما . ( تحف العقول / ص249)
66. پیام امام خمینی به مناسبت سال نو 30 / 12 / 1366- صحیفه ی نور ج 20 ص 190
67. پیام امام خمینی به مناسبت سال نو ـ 30 / 12 / 1366 ـ صحیفه ی نور ج 20 ص 190
68. بیانات امام در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه ی قم 7/ 4/ 1358 ـ صحیفه ی نور ج 7 ص 230
69.ـبیانات امام در جمع فرمانده هان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 2/7/ 1358 ـ صحیفه نور ج9 ص194
70. در روایات فراوانی ضمن اخبار خداوند به انبیاء و نیز در فرمایشات پیامبر اکرم (ص) ائمه اطهار (ع) به شهادت رسیدن امام حسین (ع) مورد اشاره واقع شده است . ازجمله در نامه شخص امام حسین (ع) به بنی هاشم آمده است .بنام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی بن ابی طالب به بنی هاشم ، اما بعد، پس هر کس به من ملحق شود به شهادت می رسد و هر که روی گرداند به پیروزی نخواهد رسید. والسلام . اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 69
71. سخنرانی امام در موردضرورت قیام برعلیه ظلم به عنوان فریضه و عمل بی چون و چرا به تکالیف مقدس الهی – 27/8/57 – صحیفه ی نور ج3 ص 182 -183
72. ولایت فقیه ، ص 161
73. (بیانات امام در مورد اهمیت و نتایخ قیام لله در پاریس-11/9/57)، صحیفه نور، ج4،ص15
74. (بیانات امام در مورد عفو زندانیان سیاسی رژیم شاه-3/8/58)، صحیفه نور، ج2، ص208
75. (بیانات امام به مناسبت جشن های 2055 ساله-6/3/50)، صحیفه نور، ج1، ص174
76. (بیانات امام در جمع روحانیون و پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه-15/4/58)، صحیفه نور، ج8، ص41
77. (بیانات امام در جمع علمای غرب تهران-30/7/57)، صحیفه نور، ج1، ص30
78. (بیانات امام در جمع وعاظ و روحانیون تهران-17/4/58)، صحیفه نور، ج8، ص71
79. (بیانات امام در مورد اهمیت و نتایج قیام لله در پاریس-11/9/57)، صحیفه نور، ج4، ص19-20
80. (بیانات امام در جمع خطبا، گویندگان مذهبی، علما و روحانیون قم و تهران و استان های آذربایجان شرقی و غربی-25/7/61)، صحیفه نور، ج17، ص58
81. (پیام امام به ملت شجاع ایران به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم-1/9/57)، صحیفه نور، ج3، ص225
82. مصیبت های دیگر در کنار آن کوچکند
83. (بیانات امام در جمع خطبا، گویندگان مذهبی، علما و روحانیون قم و تهران و استان های آذربایجان شرقی و غربی-25/7/61)، صحیفه نور، ج17، ص60
84. ر.ک.الهوف علی قتل الطفوف- سیدبن طاوس،ص181- همچنین با اندکی تفاوت در احتجاج – ابومنصور طبرسی،ج2، ص34-36
85. ر.ک.کامل بهایی- عماد الدین طبرسی، ص300و301
86. (بیانات امام در جمع خطبا، گویندگان مذهبی، علما و روحانیون قم و تهران و استان های آذربایجان شرقی و غربی-25/7/61)، صحیفه نور، ج17، ص159
87. (بیانات امام در جمع علمای غرب تهران- 30/7/58)، صحیفه نور، ج11، ص31
88. (بیانات امام در جمع ائمه جمعه مراکز استان های سراسر کشور-22/7/61)، صحیفه نور، ج17،ص54
89. (بیانات امام در مورد عفو زندانیان سیاسی رژیم شاه-3/8/57)، صحیفه نور، ج2،ص218
 

منابع
1.قرآن
2.نهج البلاغه،تالیف الشریف الرضی ابی الحسن محمدابن الحسین بن موسی بن محمدبن موسی بن ابراهیم بن موسی الکاظم علیه السلام، تعلیق و فهرست الدکتور صبحی الصالح، تحقیق الشیخ فارس تبریزیان، دارالهجره، للمطابعة و النشر، چاپ سوم، تاریخ چاپ 1425ه.ق
3.الانوار، بحار، الجامعة الدرر اخبار ائمة الاطهار، تألیف مجلسی، الشیخ محمدباقر، مؤسسه الوفاء بیروت، لبنان، 1425ه.ق
4.العیون، جلاء، مجلسی، سید محمدباقر، انتشارات کتابفروشی الاسلامیة، 1348ه.ق
5.العقول عن آل الرسول، تحف، تالیف شعبةالحرانی (رحمةالله علیه) ابومحمد الحسن علی بن الحسین تصحیحه و تعلیقه علیه، علی اکبر غفاری، دار الکتب الاسلامیة، 1376ه.ش
6.رسالت خواص و عبرت های عاشورا، سید احمد خاتمی، بی تا، بی چا
7.نور، صحیفه، الخمینی (سیدروح الله)، انتشارات فضیلت علم، مؤلف: قادر فضلی، چاپ الهادی – بی ت