دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

10 دلیل برای شباهت اسرائیل و عربستان

10 دلیل برای شباهت اسرائیل و عربستان

افینگتون پست: 10 دلیل برای شباهت اسرائیل و عربستان/ از مخالفت با ایران تا حمایت از گروه های تروریستی

عربستان و رژیم صهیونیستی در حالی که زمانی دشمن یکدیگر بودند، این روزها بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شده اند.
 
وبسایت هافینگتون پست در گزارشی نوشت: عربستان سعودی و اسرائیل در ظاهر دشمنان خونی یکدیگر هستند. آن ها هیچ گاه رابطه دیپلماتیک نداشته اند و عربستان همیشه از حامیان فلسطین بوده است. اسرائیل نیز که همیشه ادعای در معرض خطر بودن دارد، از سوی بسیاری از حامیان و متحدان سعودی مورد حمله قرار گرفته است.
در چند سال گذشته شایعات بسیاری مبنی بر جلسات مخفیانه و تبادل اطلاعاتی عربستان و اسرائیل منتشر شده است. در سال 2015 مسئولان سابق سعودی و اسرائیلی تایید کردند که در گذشته برای بحث در زمینه های نفوذ ایران در عراق، سوریه، یمن، لبنان و برنامه هسته ای ایران با یکدیگر ملاقات کرده اند. "شیمون شاپیرا،" یک نماینده اسرائیلی که در این جلسات حضور داشت در این باره اظهار کرد: "ما متوجه شدیم که مشکلات و چالش هایی مشترک پیش رو داریم و راه حل تعدادی از آن ها نیز مشابه است."
در تاریخ 5 مه ( 16 اردیبهشت)، ترکی فیصل، وزیر سابق اطلاعات عربستان و سفیر سابق این کشور در آمریکا، با سرلشکر بازنشسته اسرائیلی، یاکوو امیدرور، مشاور سابق امنیت ملی نتانیاهو، در واشینگتن دیدار کرد. این واقعه وجود روابط عربستان و اسرائیل را تایید کرد.
 

عربستان سعودی و اسرائیل در زمینه های بسیاری به یکدیگر شباهت دارند. در این جا 10 دلیل برای ثابت کردن این ادعا آورده ایم.
1. هر دو، گروه های غیرحاکم و اقلیت را که در خاکشان زندگی می کنند تحت فشار قرار داده اند. اسرائیلی ها، فلسطینیان را سرکوب می کنند. آن ها در زمین های فلسطین شهرک سازی می کنند و شهرها و روستاهای آن ها را با پایگاه های نظامی و مسلح محاصره می کنند. عربستان سعودی نیز نظامی سیاسی را پیش گرفته است که تمام افراد غیر سنی (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) را تحت فشار قرار می دهد. علاوه بر آن میلیون ها زن و مهاجر خارجی نیز در این کشور با حداقل حقوق شهروندی زندگی می کنند. هر دو رژیم نیز در مقابل نا آرامی ها واکنش مشابهی دارند: استفاده از نیروی نظامی، بازداشت های فراوان، شکنجه، تهدید و ایجاد ترس.
2. اسرائیل و عربستان هر دو به کشورهای همسایه حمله کرده و هزاران نفر را به قتل رسانده اند. اسرائیل از سال 2008 چندین بار به نوار غزه تجاوز کرده است. تنها در سال 2014 ارتش اسرائیل 2104 فلسطینی، بیشتر آن ها افراد غیر نظامی بودند، را به قتل رساند. در همین سال 17200 خانه نابود شد و 475 هزار نفر به شرایط نامساعدی دچار شدند. سعودی ها نیز در اقدامی مشابه در منازعات داخلی یمن دخالت کرده اند. آن ها در مارس 2015 (فروردین 94) حمله ای بر علیه مردم این کشور آغاز کردند و تاکنون 6 هزار شهروند یمنی، بیشتر آن ها غیر نظامی، را به قتل رسانده اند. در همین حال 2.5 میلیون نفر در این کشور بر اثر درگیری ها آواره شده اند. هر دو ارتش نیز در درگیری ها از سلاح های ممنوعه استفاده کرده اند؛ اسرائیل از فسفر سفید و عربستان از بمب های خوشه ای.
3. هر دو دین را به عنوان محوری اساسی از رژیم خود قرار داده اند. یهودیان می توانند در هر زمان از هرجای دنیا به اسرائیل سفر کنند و شهروند این رژیم شوند. یهودیان در اسرائیل از امتیازات بالایی برخوردار هستند و در همین حال مسلمانان ساکن در سرزمین های اشغالی دائما در معرض تبعیض و سرکوب قرار دارند. در عربستان سعودی نیز وضع مشابهی در جریان است. مسلمانان سنی این کشور در مقایسه با سایر ادیان از امتیازات بالاتری بهره مند هستند و سایر ادیان و حتی مسلمانان غیر سنی همانند شهروندان درجه دو در این کشور هستند.
4. هر دو محصولاتی صادر می کنند که منجر به خشونت می شوند. اسرائیل یکی از بزرگترین صادرکنندگان سلاح و تجهیزات نظامی است و عربستانی ها نیز ایده وهابیت خود را به سایر کشورهای منطقه صادر کرده اند. وهابیت پایه و اساس گروه های تروریستی همانند داعش و القاعده است.
5. اگر دشمنِ دشمنِ من، دوستِ من محسوب شود، عربستان و اسرائیل توانسته اند به دلیل نفرت مشترک خود از ایران، به یکدیگر نزدیک شوند. هردو رژیم به شدت با توافق هسته ای ایران که یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک در سطح جهان شناخته می شود، مخالفت کرده و عزمشان را جزم کرده اند تا از نزدیک شدن ایران و آمریکا جلوگیری کنند.
6. هر دو رژیم از کودتای نظامی در مصر حمایت کرده اند. کودتای سیسی در مصر، دولت دموکراتیک این کشور را سرنگون کرد و قدرت را به دست گرفت. به قدرت رسیدن سیسی با بازداشت 40 هزار مخالف دولت و سرکوب افراد بسیار دیگری همراه بوده است. سعودی ها با اعطای میلیاردها دلار، به کمک سیسی شتافته اند و مصر نیز در حصر فلسطین به اسرائیل کمک کرده است.
7. اسرائیل و عربستان از گروه های تندروی سوریه همانند النصره حمایت کرده اند. این دو رژیم بیشتر به فکر سرنگونی بشار اسد هستند تا شکست دادن داعش. سعودی ها به صورت مستقیم از النصره حمایت کرده اند و اسرائیل حتی زخمیان این گروه را در بیمارستان های خود درمان کرده است. اسرائیل همچنین مسئول مرگ نیروهای مستشار ایرانی و لبنانی است که به کمک ارتش سوریه رفته اند.
8. هر دو صدها مخالف سیاسی را بازداشت کرده اند. اسرائیل تا فوریه 2016، 6204 فلسطینی را در زندان های خود حبس کرده است. 438 نفر از آن ها کمتر از 18 سال دارند. بسیاری از این کودکان و نوجوانان به جرم پرتاب سنگ به سمت ارتش اسرائیل بازداشت شده اند. سعودی ها نیز نوجوانان را در گذشته گردن زده اند و در حال حاضر سه نفر که در زمان بازداشت خود کمتر از 18 سال داشتند، در انتظار اعدام هستند.
9. هر دو رژیم میلیون ها دلار برای تحت تاثیر قرار دادن سیاست های آمریکا هزینه می کنند. اسرائیل با استفاده از"کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل" (لابی آیپک) در آمریکا نفوذ بسیاری دارد و سیاست های این کشور را به صورت مستقیم تحت تاثیر قرار می دهد. سعودی ها نیز به تازگی لابی مشابهی را در آمریکا راه اندازی کرده اند. هر دو رژیم در طول سال ها با صرف هزینه های هنگفت، حامیان بسیاری در آمریکا دست و پا کرده اند.
10. هر دو از متحدان قدیمی آمریکا هستند. آمریکا از زمان تاسیس اسرائیل در سال 1948 از آن حمایت کرده است و همچنین رژیم سعودی را از سال 1932 مورد حمایت قرار داده است. آمریکا امنیت هر دو را تامین کرده است. مردم آمریکا در حال حاضر هزینه سالانه 3 میلیار دلار کمک مالی به اسرائیل را متحمل می شوند. نیروی دریایی آمریکا نیز در خلیج فارس از منافع سعودی ها حمایت می کند و عربستان نیز در ازای آن بزرگ ترین خریدار اسلحه از آمریکا است.
بعضی باور دارند نزدیکی روابط اسرائیل و عربستان و کنار گذاشته شدن خصومت های قدیمی می تواند سودآور باشد؛ اما باید گفت که صلح در خاورمیانه با همکاری این دو رژیم چندان ممکن نمی شود. اسرائیل باید با فلسطین صلح کند و عربستان باید با ایران کنار بیاید. در غیر این، صورت همکاری عربستان و اسرائیل تبانی مرگباری است که باعث وخامت هرچه بیشتر وضع منطقه می شود.

زمینه های اخلاقی واقعه عاشورا (1)

زمینه های اخلاقی واقعه عاشورا (1)

زمینه های اخلاقی واقعه عاشورا (1) واقعه عاشورا یکی از عظیم ترین و مهم ترین اتفاقات، نه فقط در تاریخ اسلام، که در تاریخ انسانیت است. گویی میدان کربلا بگونه ای طراحی شده که صحنه رویارویی تمام تناقضات ممکن بشری در نهایت خویش است: خیر و شر، حق و باطل، مهر و غضب، گذشت و انتقام، مردانگی و نیرنگ، نجابت و بی شرمی، وفاداری و بی وفایی و...<br /> این رویارویی، کربلا را به چنان کلاس درس بی نظیری بدل کرده است که یگانه مدرسش، حسین بن علی <sup>(علیه السلام)</sup> به همراه شاگردان ممتازش، تا قیام قیامت، روح تمامی انسانها را تعلیم می دهند و از معارف والای الهی و انسانی و فطری سرشار و سیراب می سازند.<br /> بی شک وقوع چنین حماسه عظیمی، زمینه های اجتماعی، سیاسی، روانی، مذهبی، قومی، اخلاقی و... بسیاری داشته است. زمینه هایی که به عاملی برای برپا خواستن حضرت اباعبدالله الحسین <sup>(علیه السلام)</sup> در آن زمانه خفقان و رکود و فریادی در میان سکوت ها بود. فریادی که پژواکش در تمامی اعصار تاریخ بشر پیچیده است.<br /> بدیهی است شناخت این زمینه ها ما را در شناخت و معرفت بهتر و کامل تر نسبت به واقعه عاشورا و شخصیت امام حسین <sup>(علیه السلام)</sup> و یاران بزرگوارش و در مقابل، لشکر یزید و یزیدیان، و حتی بی طرفان و سکوت کنندگان نسبت به این حادثه، یاری خواهد کرد.<br /> در میان این زمینه ها شاید کمتر به زمینه های اخلاقی وقوع این نبرد، پرداخته شده است. در این مجال برآنیم که نگاهی گذرا بر رذایل و فضایل اخلاقی زمینه ساز این حادثه داشته باشیم. ابتدا فضیله اخلاقی موجود در کاروان حق و سپس رذیله اخلاقی مقابل آن در لشکر باطل را بررسی خواهیم کرد. و در پایان هر بخش، شاهد مثالی از وقایع عاشورا در اثبات مطالب مذکور، خواهیم آورد.<br /> <br /> <span dir="RTL">کلید واژه ها: امام حسین(ع)، عاشورا، یاران اباعبدالله(ع)، لشکر یزید، اخلاق، فضایل اخلاقی، رذایل اخلاقی</span>

 سیده فاطمه شیخ الاسلام 
 
تفکر
تفکّر که در لغت به معنای اندیشیدن است، با تأمّل و تدّبر، هم معناست.
قرآن مجید می فرماید:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ لِاولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی است. آنان که خدا را (در حالتهای) ایستاده و نشسته و به پهلو خفته، یاد می کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند (و گویند: ) ای پروردگار ما! اینها را بیهوده نیافریده ای، تو منزّهی، ما را از عذاب آتش نگهدار. (سوره آل عمران، 90 و91)
قرآن کریم انسان را به تفکّر در آفرینش آسمانها و زمین، آمد و شد شب و روز، آفرینش روح و جسم انسان و بسیاری دیگر از مظاهر قدرت و حکمت خدا دعوت می کند، تا به عظمت خداوند متعال و هدف از آفرینش ها پی برده و عبادت او از سر علم و آگاهی و خاضعانه تر و مخلصانه تر باشد. آثار مثبت و فواید بسیار تفکر بر هیچ کس پوشیده نیست. چنانکه احادیث گهربار فراوانی از ائمه معصومین (ع) در این باره نقل شده است. امام خمینی معتقدند قدم نخستین سیر و سلوک الی الله، پیش از عزم، تفکر است، و بدون تفکر، سالک راه به جایی نخواهد برد.
واقعه عاشورا یعنی نماد سلوک نهایی بشر به اعلی درجات هویت انسانی، جلوه گاه حقیقی این توصیه به اندیشه قرآن است. یاران جبهه حسینی بندگانی بودند که خالقشان را از روی تعقل و تدبر، و نه جاهلانه و مقلدانه و نفاق آمیز، عبادت می کردند و این تعقل و تفکرشان بود که آنها را به اطاعت محض از امام معصومشان هدایت نمود زیرا نه تنها حسین (علیه السلام) را مظهر و الگوی حقیقی تفکر الهی می دیدند بلکه او را عمل کننده واقعی به توصیه معبودشان می دانستند. آنها تعقل و تدبر در امور را از محبوبشان حسین (علیه السلام) آموخته بودند او که در عمق حرکت عالمانه خویش آنگاه که خواهر را در شب عاشورا بی تاب از روز واقعه می دید رو به او کرده فرمود: «اى خواهر! بپرهیز از خدا و شکیبائى کن به صبر، و بدان که اهل زمین مى میرند و اهل آسمان باقى نمى مانند و هر چیزى در معرض هلاکت است جز ذات خداوندى که خلق فرموده به قدرت، خلایق را و بر مى انگیزاند و زنده مى گرداند و اوست فرد یگانه. جدّ و پدر و مادر و برادر من بهتر از من بودند و هر یک، دنیا را وداع نمودند، و از براى من و براى هر مسلمى است که اقتدا و تأسى کند بر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم.” یعنی زینب جان هرگز در آن شرایط وخیم، از تفکر در ماهیت حوادث غافل نباش. خواهرم با فهم حقیقت رویدادها مصائب را بر خویش آسان نما زیرا تفکر در امر آسمان و زمین و حیات و مرگ تدبر در علت حقیقی حوادث است و تو را بصیرتی عمیق اعطا می کند که در سایه سار آن دل نگرانی ها به آرامش و تشویش ها به اطمینان خاطر بدل می گردند.
 
تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه
تعصب به معنی وابستگی غیر منطقی به چیزی است تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند. و لجاجت ‏به معنی اصرار بر چیزی است‏ به گونه‏ای که منطق و عقل را زیر پا بگذراد. ثمره این دو شجره خبیثه نیز تقلید کورکورانه‏ است که سد راه تعالی و تکامل انسانهاست.
مطالعه تاریخ نشان می دهد، علل اصلی انحراف و گمراهی و ایمان نیاوردن اقوام پیشین به پیامبران الهی، همین سه رذیله بوده است. آنها به خاطر وابستگی شدید به افکار و اعتقادات خرافی، و لجاجت و اصرار بر آنها، بدون فکر و آگاهی به پیروی نیاکانشان ادامه می‏دادند و به این دلیل به عناد و مقابله با ندای حق برمی خواستند.
اندکی تفکر کافی بود تا آنها استدلال های پیامبرانشان را شنیده و از روی عقل به آن لبیک گویند. اما تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه چنان جلوی مشاعرشان را گرفته بود که حتی حاضر به شنیدن سخنان انبیا نبودند.
آیاتی مانند “قالوا بل وجدنا آبائنا کذلک یفعلون” “عما وجدنا علیه آبائنا و تکون لکما الکبریاء فی الارض و ما نحن لکما بمؤمنین” “قالوا وجدنا آبائنا لها عابدین” “قالوا اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ما کان یعبد آبائنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین” و... از زبان تمام قوم ها نقل گشته است.
 غالبا تنها جواب منکران در برابر دعوت و استدلال انبیا، این بود که ما بر طریق پدران خویشیم و ازین رو بی آنکه حجتی بر حرکت خود اقامه کنند دعوت پیامبران به تفکر و آزادی در انتخاب را با تعصب بر حرکت در مسیر پدرانشان نمی پذیرفتند.
یزیدیان یعنی لشکریان انحطاط فکری بشر نیز از جمله امتی بودند که پس از اسلام به عادات جاهلی خویش بازگشته و بدون تفکر و از سر تعصبات قومی یا خانوادگی و لجاجت با خاندان پیامبر(ص) در مقابل فرزند رسول خدا (ص) صف آرایی نمودند.
در روز عاشورا پیش از شروع نبرد، امام حسین با صدای بلند رو به لشکر یزید فرمودند: “اى مردم! به هواى نفس عجلت مکنید و گوش به کلام من دهید تا شما را بدانچه سزاوار است موعظتى گویم و عذر خودم را بر شما ظاهر سازم پس اگر با من انصاف دهید سعادت خواهید یافت و اگر از دَرِ انصاف بیرون شوید، پس آراى پراکنده خود را مجتمع سازید و زیر و بالاى این امر را به نظر تأمل ملاحظه نمائید تا آنکه امر بر شما پوشیده و مستور نماند پس از آن بپردازید به من و مرا مهلتى مدهید؛ همانا ولىّ من خداوندى است که قرآن را فرو فرستاده و اوست متّولى امور صالحان.”
اینگونه آن سخت دلان را به تفکر و تأمل دعوت فرمود. ولی دریغ که گویی چشم و گوش هایشان از تعصب و لجاجت و بی فکری مُهر خورده بود.
 
زهد
طبق آنچه در المفردات آمده است واژه زهد یعنی: اعراض و روی گردانی از آن شی و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است. اما معنای اصطلاحی زهد در علم در اخلاق عبارت است از: اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد.
درواقع زهد یعنی روی گردانیدن از دنیا برای آخرت و از غیر خداوند دل بریدن. از این تعریف برمی آید که اولاً زهد نسبت به کسی صادق است که امکان بدست آوردن دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد. ثانیاً، روی گردانی او از دنیا به دلیل پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. ولی اگر ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن ویا به هدفی غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد (مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختی و مشقت تحصیل آن) به آن زهد گفته نمی شود.
در روایات معصومین تعابیر بلندی در وصف زهدپیشگی و زاهدین آمده است. پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: “زهدورزی در دنیا موجب راحتی دل وبدن است.” (شیخ صدوق: خصال، ص 73، ح 114) و فرمود: “کسی که نسبت به دنیا زهد ورزد مصیبت ها بر او آسان گردد» (شیخ طبرسی: مکارم الاخلاق، ج 2، ص 341، ح 2660) امام علی علیه السّلام درباره ماهیت زهد می فرماید: “همه زهد در دو کلمه از قرآن گرد آمده است. خدای سبحان فرمود: «تا بر  آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید، و بدانچه به شما داده شادمان مباشید» و آنکه بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد، از دو سوی زهد ورزیده است. (نهج البلاغه، حکمت 439)
با توجه به آنچه در تعریف زهد بیان شد، معلوم می گردد که مراد از دنیا تنها مال و ثروت، خوراک و پوشاک و مانند اینها نیست؛ زیرا کناره گیری از همه این امور برای کسی که شهره شدن به زهد و ستوده شدن به پارسایی را دوست می دارد، بسیار آسان خواهد بود. بلکه دنیا شامل مقام و ریاست و همه بهره مندی های نفسانی ممکن از دنیا می شود. زهد حقیقی یعنی روی گردانیدن و عدم دلبستگی به دنیا و مقام و منزلت داشتن در نزد مردم و کلیه مادیات. زاهد راستین کسی است که فقر و غنا، مدح و ذّم و عزّت و ذلت در نزد مردم برای او یکسان باشد و جز در جست و جوی محبت و رضایت خداوند نباشد.
یاران عاشورایی اباعبدالله(ع) اگر دل در گرو دنیا و مادیات رنگارنگش داشتند، هرگز وجودشان این همه آزادگی نداشت و نمی توانستند همه چیزشان را در راه رضایت خداوند فدا نمایند. بسیاری از اصحاب حضرت از متمکنین و سرمایه داران و باغداران مدینه بودند و از جایگاه مردمی خوبی نیز برخوردار بودند. ولی همه را رها کرده و امامشان را همراهی نمودند.
سخنان مسلم بن عَوْسَجَه و زهیر بن قَیْن در شب عاشورا که پس از برداشتن بیعت امام حسین (ع)، عرضه داشتند: “به خدا سوگند که من دوست دارم که کشته شوم آنگاه زنده گردم پس کشته شوم تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازاى آن خداى متعال دُور گرداند شهادت را از جان تو و جان این جوانان اهل بیت تو.” و مانند این سخنان که بر زبان بسیاری از یاران حضرت جاری شد، گواهی است بر شدت زهد عملی آن جنابان و بری بودن آنان از حب دنیا و طول امل.
 
حب دنیا و طول امل
خداوند متعال در قرآن حکیم می فرماید: “و ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور” (سوره آل عمران، آیه 185) دنیا چیزی جز اسباب فریب نیست.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: “رأس کل خطیئة حب الدنیا” (بحار، ج7)
و به تعبیر امام خمینی (ره): “با قدرى تأمل معلوم شود که تقریباً تمام مفاسد اخلاقى و اعمالى از ثمرات این شجره خبیثه است. انسانِ داراى این حب، از جمیع فضایل معنویه برکنار است. شجاعت، عفت، سخاوت و عدالت که مبدأ تمام فضایل نفسانیه است، با حب دنیا جمع نمى شود. معارف الهیه، توحید در اسماء و صفات و افعال و ذات، و حق جویى و حق بینى با حبّ دنیا متضادند؛ طمأنینه نفس و سکونت خاطر و استراحت قلب، که روح سعادت دو دنیا است، با حب دنیا مجتمع نشود. غناى قلب و بزرگوارى و عزت نفس و حریت و آزاد مردى از لوازم بى اعتنایى به دنیاست؛ چنانچه فقر و ذلت و طمع و حرص و رقیت و چاپلوسى از لوازم حب دنیاست. بغض و کینه و جور و قطع رحم و نفاق و دیگر اخلاق فاسده از ولیده هاى این ام الامراض است.”
چیست دنیا؟ از خدا غافل شدن                              نی لباس و لقمه و فرزند و زن
طول امل (آرزو) نیز عبارت است از: امیدهاى بسیار در دنیا، آرزوهاى دراز، توقّع زندگانى دنیا و بقاى در آن.
علمای اخلاق عوامل طول امل را دو چیز دانسته اند: یکی جهل و نادانی و دیگری حب دنیا. همچنین به گفته امام خمینی (ره): “معالجه مرض آرزوهای طولانی، یاد مرگ و خیال مردن است. زیرا یاد مرگ، آدمى را از دنیا دلگیر و دل را از دنیا سیر مى‏سازد.”
حب دنیا و آرزوهای زیاد و دراز سبب به تاخیر انداختن توبه و علاقه به ماندن در دنیا و نفرت یافتن از آخرت می گردند.
یزیدیان و گروهی از بی طرفان، کسانی بودند که دنیا و نعمت هایش را بر شهادت ترجیح دادند. چه بسا کسانی که در شب عاشورا و پس از برداشتن بیعت از سوی امام (ع) توسط خودشان، به بهانه مقروض بودن، زن و فرزند داشتن، کارهای عقب افتاده مادی و... سپاه را ترک گفتند.
وای بر آن جماعت که از شدت دنیا دوستی و بافتن آرزوهای دور و دراز، هشدار امامشان را زمین نهادند که در روز عاشورا انذارشان داد: “سوگند به خداى که شما بعد من فراوان و افزون از مقدار زمانى که پیاده سوار اسب باشد زنده نمانید، روزگار، آسیاى مرگ بر سر شما بگرداند و شما مانند میله سنگ آسیا در اضطراب باشید، این عهدى است به من از پدر من از جدّ من، اکنون راءى خود را فراهم کنید و با اتباع خود همدست شوید و مشورت کنید تا امر بر شما پوشیده نماند پس قصد من کنید و مرا مُهلت مدهید همانا من نیز توکّل کرده ام بر خداوندى که پروردگار من و شما است که هیچ متحرّک و جاندارى نیست مگر آنکه در قبضه قدرت اوست و همانا پروردگار من بر طریق مستقیم و عدالت استوار است جزاى هر کسى را به مطابق کار او مى دهد.” پس زبان به نفرین آنها گشود و فرمود: “اى پروردگار من باران آسمان را از این جماعت قطع کن و برانگیز بر ایشان قحطى مانند قحطى زمان یوسف علیه السّلام که مصریان را به آن آزمایش فرمودى وغلام ثقیف (پیشبینی ظهور حجّاج بن یوسف ثَقَفى) را برایشان سلطنت ده تا آنکه برساند به کامهاى ایشان کاسه هاى تلخ مرگ را؛ زیرا که ایشان فریب دادند مارا و دست از یارى ما برداشتند وتوئى پروردگار ما، برتو توکّل کردیم وبه سوى تو انابه نمودیم و به سوى تو است بازگشت همه.”
 
منابع:
چهل حدیث، امام خمینی(ره)
معراج السعاده، مرحوم ملااحمد نراقی
لهوف، سیدبن طاووس
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی

درس‌ها و عبرت‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی

1382/01/01نسخه قابل چاپ

درس‌ها و عبرت‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی

چکیده
یکی از اساسی‌ترین ابعاد حادثه عاشورا، درس‌ها و عبرت‌های این نهضت است. درس‌های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات‌بخش و حرکت‌آفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست اما درس‌های آن ویژه زمان و مکان خاصی نیست. عدالت‌خواهی و ستم‌ستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزش‌های اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منکر از جمله درس‌های مهم در عرصه رفتار سیاسی رویداد عاشورا است. نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شده و بیان نمونه‌هایی از آن در کلام و رفتار امام حسین(ع)، به بررسی عبرت‌های عاشورا می‌پردازد. وی تحلیل عوامل زمینه‌ساز حادثه عاشورا را مایه عبرت جامعه اسلامی و نظام دینی دانسته، مهم‌ترین آن‌ها را تحت عنوان دگرگونی ارزش‌ها و آرمان‌های حاکم بر جامعه نبوی و کوتاهی خواص از انجام رسالت خود، بازگو می‌نماید. جدایی مردم از اهل‌بیت(ع) و دنیاگرایی خواص از جمله موضوعاتی است که در این بخش مورد توجه قرار گرفته است.

مقدمه
درباره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته‌اند. باز هم جای گفتن و نوشتن باقی است، چرا که این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‌ای برخوردار است که هر چه بیش‌تر به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود زوایای نوتر و تازه‌تری از آن آشکار خواهد شد. قیام عاشورا از سال 61 هجری تا امروز همچون چشمه‌ای جوشان و خروشان از آب زلال و گوارای خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهام‌بخش بسیاری از نهضت‌های حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهره‌گیری از درس‌ها و عبرت‌های آن است. درس‌های عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا که در ادبیات عاشورا آمده است: «کلّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم.»[1] یعنی درگیری حقّ‌جویان و عدالت‌خواهان با باطل و ستمگران همیشگی است. رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تکرار است. از این روی، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‌اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. سخن ما در این گفتار با عنوان: «درس‌ها و عبرت‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی» درباره یکی از اساسی‌ترین ابعاد این حادثه بزرگ است که در دو بخش آن را پی خواهیم گرفت:

الف. درس‌های عاشورا.

ب. عبرت‌های عاشورا.

پیش از آن یادآوری چند نکته مفید و مناسب می‌نماید:

1. تفاوت درس و عبرت
درس گرفتن از قیام عاشورا یعنی گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگی فردی و اجتماعی، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایی رو به رو هستیم که با گفتار و رفتار خود حادثه‌ای بس بزرگ آفریدند، حادثه‌ای که می‌توان برای شیعه و مسلمانان بلکه همه جهانیان الگوی مناسب و کارآمدی باشد. عبرت: واژه «عبرت» از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزی به چیز دیگر است. به اشگ چشم «عبره» گفته می‌شود،[2] چون اشک از چشم عبور می‌کند. در تعبیر خواب نیز، این واژه به کار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل می‌کند. به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند دهد «عبرت» گویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلّی راهنمایی می‌کند.[3] بنابراین، عبرت‌آموزی یعنی از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسی و از آن پند گرفتن است. عبرت‌آموزی از حادثه عاشورا به این معناست که انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقایسه کند تا بفهمد در چه حال و وضعی قرار دارد، چه چیزی او را تهدید می‌کند و چه چیزی برای او لازم است.

با این بیان، تفاوت اساسی بین درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا که عبرت‌آموزی نوع دیگری از درس است، امّا درس از راه عبرت‌گیری. با این توضیح که ما در درس‌آموزی نقطه‌های اوج و خوبی‌ها را می‌بینیم و آن‌ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفی می‌کنیم. امّا در عبرت‌آموزی، تنها به خوبی‌ها و الگوهای مثبت نگاه نمی‌کنیم بلکه بدی‌ها و زشتی‌ها و نامردمی‌ها را نیز می‌بینیم و از آن به گونه‌ای دیگر درس می‌آموزیم. به گفته استاد شهید مطهری: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفید و نورانی، تاریک و سیاه. صفحه سفید قهرمانانی چون امام حسین(ع) و قمر بنی‌هاشم و صفحه سیاه قهرمانانی چون یزید، ابن زیاد و عمر سعد دارد. در بحث عبرت‌ها به صفحه سیاه و تاریک و جنایت‌های آنان نیز توجّه می‌شود.

2. اهمیت بحث در اندیشه اسلامی
هر چند برخی درس‌آموزی و عبرت‌گیری از تاریخ را نفی کرده‌اند،[4] ولی بر اساس بینش اسلامی، این موضوع مورد تأیید و تأکید منابع دینی ماست. قرآن و روایات در بسیاری از موارد ما را به درس‌آموزی و عبرت‌گیری از تاریخ فرا خوانده‌اند. از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاکدامنی یوسف و دیگر مسائل می‌فرماید: «لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب؛[5] در قصه‌های آنان برای صاحبان خرد عبرت است.» امامان بزرگوار شیعه نیز بر این مسأله تأکید کرده‌اند. به عنوان نمونه: علی(ع) به یکی از کارگزارانش می‌نویسد: «و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها، فان بعضها یشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها؛[6] از گذشته دنیا، برای مانده و آینده آن پند و عبرت گیر. چرا که پاره‌های تاریخ با یکدیگر همانندند و پایانش به اوّلش می‌پیوندد.» آیات و روایات در این باره فراوان است. در اینجا به همین دو نمونه بسنده می‌کنیم.

3. ابعاد بحث
عبرت‌های عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسی است:

الف. از بعد تاریخی
 
از این بعد محقّق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام به علت یا علل این فاجعه بزرگ دست می‌یابد. چرا که این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلی نبود بلکه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینه‌های آن را فراهم کرده بود. بنابراین، اگر از این بعد بخواهیم به این رویداد نگاه کنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسی حوادث گذشته به تحلیل روی کارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم.

ب. از بعد نظری
در اینجا به اصول و عواملی که در این رویداد نقش داشته‌اند باید پرداخته شود. به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامی، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دست انسان است: «ان الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.[7] ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم.»[8] جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیده‌ها دارای ضابطه و قانون است، و قوانین حاکم بر آنها همانند قوانین حاکم بر دیگر پدیده‌ها ثابت و غیرقابل تغییر است: «و لن تجد لسنّة الله تبدیلا.»[9] خداوند حتی به جامعه مؤمنان خطاب می‌کند که اگر آنان از ایمان خویش روی برگردانند طولی نخواهد کشید که گروهی را جایگزین آنان خواهد کرد.[10] بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حرکت و نابودی جوامع در گذشته و حال و آینده پیرو اصول و قانونهایی است که با دقت در منابع و متون دینی می‌توان به پاره‌ای از آن‌ها و یا همه آن‌ها دست یافت. در این گفتار، درصدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلکه می‌خواهیم با مطالعه تاریخ، اصولی و عواملی را که سبب رویداد عاشورا شده‌اند شناسایی کنیم. در این نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) برای پژوهشگر لازم است ولی طرح همه آن ضرورتی ندارد، پژوهشگر از آن تحقیقات در این نگاه بهره می‌گیرد. هر چند هر دو نگاه مفید درس‌آموز است، ولی در این پژوهش حادثه کربلا را از نگاه دوّم مورد بحث قرار می‌دهیم، یعنی به پاره‌ای از اصول و عواملی که زمینه‌ساز حادثه عاشورا شده‌اند اشاره خواهیم کرد.

4. از قیام عاشورا تحلیل‌های گوناگونی ارائه شده است. یکی آن است که عاشورا از اسرار الهی و تکلیفی ویژه برای امام‌حسین(ع) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگری چنین وظیفه‌ای نداشت است.[11] اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتن از عاشوراهای دیگر و همچنین درس و عبرت‌گیری از رویداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسی بی‌معنی خواهد بود، چرا که وظیفه اختصاص مجالی برای الگوبرداری باقی نمی‌گذارد. ولی این تحلیل از سوی متفکران اسلامی، از جمله شهید مطهری به عنوان یکی از تحریف‌های معنوی عاشورا نقد و ردّ شده است.[12] امّا در تحلیل‌های دیگر حرکت و قیام امام(ع) می‌تواند الگو و سرمشق هر مسلمانی به ویژه رهبران جامعه باشد. همان‌گونه که خود آن حضرت خواستار آن بوده‌اند: «و لکم فیّ اسوة».[13] بنابراین، قیام امام ‌حسین(ع) از ابعاد گوناگون مادّی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی می‌تواند الگو و سرمشق باشد. و در نتیجه استنتاج سنّت‌ها و قواعدی از این حادثه در وضعیتی همانند وضعیت روزگار امام‌حسین(ع) امکان‌پذیر خواهد بود.

درس‌های عاشورا
درس‌های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات‌بخش و حرکت‌آفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست، امّا درس‌های آن ویژه زمان و مکان مشخصی نیست. اگر تا دیروز عده‌ای می‌پنداشتند که عاشورا حادثه‌ای مقطعی است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حکومت اسلامی، باید به عنوان رویدادی تلقّی شود که در طول تاریخ می‌تواند درس‌آموز بوده و پایه‌های ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد: «واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیة‌الله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلاب‌ساز است.»[14] پس از سال 61 هجری، این رویداد در عرصه رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حرکت‌ها شده است: حرکت توّابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زکیّه و ابراهیم فرزندان عبداللّه... تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی(ره) همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شده‌اند. اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته است.[15]‌ گاندی، نیز، نهضت عاشورا را الهام‌بخش خود در رهایی هندوستان می‌داند.[16]

ما در این مقاله، درصدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلاب‌هایی که در پی رویداد عاشورا صورت گرفته‌اند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی و نادرستی این نهضت‌ها نیز نیستیم؛ ما برآنیم که اشاره کنیم که رویداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سیاسی منشأ حرکت‌هایی علیه حاکمان ستم در دوره‌های گوناگون بوده و هست. و در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکت‌های حق‌طلبانه و عدالت‌خواهانه بنامیم و بدانیم سخنی به گزاف نگفته‌ایم. مصعب ابن زبیر با این‌که خود را رقیب امام‌حسین(ع) برای حکومت می‌دانست می‌گوید: «و ان الاولی بالطف من آل هاشم  تاسوا فسنوا الکرام التاسیا[17] مردان بزرگواری از آل‌هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند که برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است.» بسیاری از نویسندگان، شاعران و تاریخ‌نگاران مسلمان و غیرمسلمان از درس‌آموزی این رویداد برای همه جهانیان سخن گفته‌اند. از باب نمونه یکی از نویسندگان مصری به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانایش در کتاب: «ابوالشهداء حسین بن علی(ع)» چنین می‌نویسد: «نه تنها مسلمانان بلکه غیرمسلمانان از این حادثه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفیر مسیحی که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان.»[18]

آری عاشورا از چنان عمق و غنایی برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیام‌آور ارزش‌های والای انسانی و الهام‌بخش انسان‌های آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهی است که همه طبقات از زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بی‌سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیرمسلمان از آن درس می‌آموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامی چون: حسین بن علی(ع)، قمر بنی‌هاشم، زینب کبری و دیگر عاشورائیان تدریس می‌کنند. ولی متأسفانه ما تاکنون نتوانسته‌ایم ارزش‌های عاشورا را آنچنان که شاید و باید به جوامع جهانی بشناسانیم. در یکی از فیلم‌هایی که بر ضداسلام به وسیله B.B.C با نام شمشیر اسلام، تهیه شده، بخش مهمّی از آن را عزاداری و سوگواری‌های دوستداران امام‌حسین(ع) تشکیل می‌دهد. مفسّر این فیلم می‌گوید: «باید مراقب بود که اگر این عزاداری‌ها و این همه عشق هدف‌دار شود و به سوی قلب غرب نشانه رود، دیگر هیچ سلاحی نمی‌تواند در برابر آن مقابله کند.»[19] با توجه به سخنان فوق، مهم جهت‌دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس‌های آن در ابعاد گوناگون است.

فداکاری و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤولیت، صداقت و وفاداری، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسداری از دین و ارزش‌ها، تولی و تبری، ستیز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نیکیها، پرهیز از بدی‌ها و زشتی‌ها، انس با قرآن، ترویج فرهنگ نماز، نهراسیدن از نیروی دشمن، پرهیز از سستی و تنبلی در برابر تجاوز به ارزش‌ها، افشای چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنویات حتّی در جبهه جنگ، نفی نژادپرستی، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا، قیام برای خدا و... بخشی از درس‌های عاشورا است. البته همین درس‌ها کافی است که یک ملّت را از ذلت به عزت برساند و همین درس‌ها می‌تواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد. همان‌گونه ملت ایران با الهام از همین درس‌های عزّت‌بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همین درس‌ها بود که نقش خود را در جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت. آنچه آوردیم فهرست بخشی از درس‌ها و آموزه‌های عاشورا بود. صدها بلکه هزارها هزار درس از رویداد عاشورا می‌توان آموخت. شرح و تفصیل درس‌های یاد شده در این مقاله نمی‌گنجد. از این روی، به شرح نمونه‌هایی از درس‌ها در عرصه رفتار سیاسی بسنده می‌کنیم:

1. عدالت‌خواهی و ستم‌ستیزی
ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاکمان ستم و برپاییِ عدل یکی از درس‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. عاشورا به ما می‌آموزد که انسان مسلمان نمی‌تواند در برابر ستم و ستمگران سکوت کند و بی‌تفاوت بماند؛ اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است. امام‌حسین(ع) در یک سخنرانی که در منزل «بیضه» در برابر سپاهیان حرّ فرمودند: «ای مردم رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام می‌کند، عهد و پیمان الهی را می‌شکند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار می‌کند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد را نیز با همان حاکم ستمکار محشور کند.»[20] آن بزرگوار سپس از بنی‌امیه و پیروان آنها به عنوان نمونه و مصداقی از سخنان پیامبر گرامی اسلام یاد کرده و می‌فرماید: «مردم آگاه باشید که بنی‌امیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی کرده‌اند، فساد و تباهی را آشکار ساخته‌اند و حدود الهی را تعطیل کرده‌اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده‌اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده‌اند. من از هرکس شایسته‌ترم که وضع موجود را تغییر دهم... پس لازم است از روش من پیروی کنید زیرا عمل من برای شما حجّت و سرمشق است...»[21] از سخنان یاد شده چند نکته اساسی زیر استفاده می‌شود:

1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین واجب است. این برنامه باید سرلوحه زندگی امت اسلامی در گستره تاریخ در هر سرزمینی باشد.

2. سکوت در برابر حاکم ستم، گناهی بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاکم ستم است.

3. حکومت یزیدی از مصادیق حاکمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانین الهی است از این روی مبارزه با او نیز تکلیف الهی است.
امام در نامه‌ای به مردم کوفه می‌نویسد: «فلعمری ما الامام الاّ الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله؛[22] به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنها کسی است که برابر کتاب خدا داوری کند. دادگر و متدین به دین حقّ باشد. وجود خویش را وقف و فدای فرمان خدا کند.» امام‌حسین(ع) در همین نامه سخنان مردم کوفه را که نوشته بودند: «لیس لنا امام؛ ما امام نداریم، تأیید کرده است، چرا که آن بزرگوار یزید را دارای شرایط امامت و حکومت نمی‌داند. زیرا که اجرای حقِّ و عدالت، عمل به کتاب خدا از شرایط امام و حاکم است و یزید هیچ یک از این شرایط را ندارد.

2. یکی دیگر از درس‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی، درس عزّت است.
امام‌حسین(ع) و دیگر عاشورائیان با گفتار و عمل خود به ما آموختند که برخورد مسلمانان با یکدیگر چه در داخل کشور و چه با خارج کشور باید از موضع عزّت باشد. چرا که در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد. ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست. بنابراین، مسلمانی که ذلّت را پذیرفته مسلمانی‌اش کامل نیست. بر این اساس دو نوع زندگی خواهیم داشت: زندگی ذلیلانه و زندگی عزتمندانه. زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیاء خدا، و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و دشمنان خداست. همراهی و دوستی با دشمنان خدا نیز ذلت و خواری است. بر همین اساس قرآن کریم می‌فرماید: «یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء؛[23] ای مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولایت بر نگیرید.»

عزّت در سخن و عمل همه عاشورائیان تجلی دارد، ولی در سخن و عمل امام‌ حسین(ع) از همه بیش‌تر. همه این بزرگواران مرگ با عزّت را زندگی و زندگی با ذلّت را عین مرگ می‌دانستند. یکی از شعارهای امام‌حسین(ع) در روز عاشورا این بود: الموت خیرٌ من رکوب العار  و العار خیر من دخول النّار.[24] مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.» و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا می‌فرمود: «این ناکس پسر ناکس مرا به پذیرش یکی از دوکار ناچار کرده است. یا شمشیر کشیدن و کشته شدن و یا پذیرش ذلّت. ذلت از خاندان ما به دور است. هیهات که ذلت و زبونی را اختیار کنم. نه خدا به ذلت من راضی است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامن‌های پاکی که مرا تربیت کرده‌اند. همچنین مردان غیرتمند و آزاده، کشته شدن را بر پیروی از انسان‌های پست ترجیح می‌دهند.»[25] آری، امام ‌حسین(ع) در دامن پدر و مادری تربیت شده است که مرگ با عزّت را زندگی، و زندگی با ذلّت را عین مرگ می‌دانست: «فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین.»[26] آن بزرگوار در جای دیگری می‌فرماید: «و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید؛[27] به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمی‌شوم و مانند بردگان نیز فرار نمی‌کنم.»

عزّت حسینی به او اجازه نمی‌دهد که برای اینکه چند روز بیش‌تر زنده بماند با فردی همانند یزید بیعت کند. چرا که بیعت با یزید به معنای تأیید حکومت و کارهای ناپسند او است. چنین کاری نه تنها شایسته آن امام همام که حتی یاران او نیز نیست. در سخنان یاد شده، امام(ع) به ما می‌آموزد که در برابر غیرخدا عزیز و سربلند باشید و تنها در پیشگاه خدا متواضع باشید. آن بزرگوار در جای دیگر می‌فرماید: «فانی لا اری الموت الاّ سعادة و الحیاة مع الظالمین الاّ برما؛[28] من در چنین محیط ذلت‌باری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نکبت نمی‌دانم.» سخنان و رفتار امام‌حسین(ع) و دیگر عاشورائیان درس است به همه شیعیان به ویژه کارگزاران نظام اسلامی و هشداری است به کسانی که خود را شیعه می‌دانند ولی در این حال خود را در اختیار غیرخدا قرار داده و مرعوب و تسلیم قدرت‌های بزرگ شده‌اند و دیگران را نیز به این ذلّت فرا می‌خوانند.

3. پاسداری از اسلام و ارزش‌های اسلامی
پاسداری از اسلام و ارزش‌های اسلامی یکی دیگر از درس‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. پیش از یادآوری این درس از سوی امام ‌حسین(ع) و دیگر عاشورائیان یادآوری این نکته مفید می‌نماید که: در فلسفه سیاسی، امروزه در باره نقش حکومت در تأمین سعادت، اخلاق و معنویت گفت و گو بسیار است. برخی(حکومت‌های لیبرال) بر این باورند که این‌گونه امور در قلمرو مسائل خصوصی افراد جای دارد. از این روی، حکومت در این باره هیچ مسؤولیتی ندارد. امّا در اندیشه سیاسی اسلام، با دلیل‌های بسیار این‌گونه امور جزو قلمرو حکومت است. نه تنها حاکم و همه کارگزاران حکومتی باید به اسلام و ارزش‌های اسلامی باور داشته باشند که همگان موظف به تبلیغ و پاسداری از آن می‌باشند. بر همین اساس هنگامی که اسلام و ارزش‌های آن از سوی امویان مورد تهاجم قرار گرفته بود و یزید و کارگزارانش به روشنی بر خلاف احکام اسلام و دستورهای آن عمل می‌کردند ولی در عین حال رفتار خود را در برابر اسلام می‌نمایاندند، امام ‌حسین(ع) برای پاسداری از اسلام قیام کرد چرا که اگر امام ‌حسین(ع) قیام نمی‌کرد دیری نمی‌پایید که از اسلام جز نامی باقی نمی‌ماند. حکومت یزید درصدد نابودی اصل اسلام بود. از این روی وقتی که امام‌ حسین(ع) دعوت به سازش و بیعت با یزید شد فرمود:

«انّا لله و انّا الیه راجعون، و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید؛[29] در این صورت باید از اسلام برای همیشه چشم پوشید، هنگامی که امت به زمامداری فردی چون یزید گرفتار آید.» امام(ع) در بسیاری از موارد از جمله در نامه‌ای که از مکّه به مردم بصره می‌نویسد همچنین به هنگام رویارویی سپاه امام(ع) با سپاه حرّ نیز پاسداری از اسلام را وظیفه همه مسلمانان دانسته و از آنان می‌خواهد که او را در این راه یاری دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنین آمده است: «شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) فرا می‌خوانم. زیرا در شرایط و وضعیتی قرار گرفته‌ایم که سنّت پیامبر(ص) از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذیرید شما را به راه سعادت راهنمایی می‌کنم.»[30] آن بزرگوار در جای دیگر می‌فرماید: «لو لم یستقم دین جدّی الاّ بقتلی فیا سیوف خذینی،[31] اگر دین جدّم جز به کشته شدن من استوار نمی‌ماند پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید.» با سخنان یاد شده امام(ع) به ما می‌آموزد که اگر برای پاسداری از اسلام راهی به جز فداکاری و ایثار و کشته‌شدن نباشد باید جان خود را فدای اسلام کرد. نه تنها امام‌حسین(ع) که همه یاران او هدفی جز پاسداری از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام که دست راست قمر بنی‌هاشم قطع می‌شود می‌فرماید: «به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کردید ولی من تا زنده هستم از دین خودم حمایت خواهم کرد.»

4. شهادت در راه خدا
سیاست‌مداران حرفه‌ای در مبارزه دو گروه با یکدیگر بر توازن قوا تأکید می‌کنند و از درگیری مبارزان با دشمنی که از جهت عِدّه و عُدّه برتر است، بر حذر می‌دارند و آنان را به سکوت و گوشه‌گیری فرا می‌خوانند. روشن‌فکران آن زمان نیز امام‌ حسین(ع) را از درگیری با یزید که تا بن دندان مسلح بود بر حذر می‌داشتند، امّا منطق آن بزرگوار چیز دیگری بود. او و دیگر عاشورائیان از ایستادگی در برابر یزید و حکومت اموی هرگز تردیدی به خود راه ندادند و با ایثار جان خود درخت اسلام را آبیاری کردند. کشته شدن در راه خدا هر چند از سوی انسان‌های ظاهر بین جداً شدن از دنیا و لذایذ آن است، ولی از نگاه انسان‌های وارسته، شهادت پایان رنج‌ها و سختی‌ها و رسیدن به لقاء الله است. آخرین آرزوی این‌گونه انسان‌ها شهادت است. اسلام با تحول در بینش‌ها و ارزش‌ها انسان‌هایی را تربیت کرد که برای دفاع از مکتب، از جان و مال خویش می‌گذشتند و در میدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند. و گاه برای حضور یکی از آن‌ها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن یکی از آن‌ها در خانه، کار به قرعه می‌کشید.[33] وقتی که امام ‌حسین(ع) می‌خواست از مکّه حرکت کند در خطبه‌ای، از زیبایی مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هرکس آمادگی کشته شدن در راه خدا دارد همراه ما بیاید: «من کان باذلاً فینا مهجته موطّنا علی لقاء الله نَفْسَهُ فلیرحل معنا،[34] هر یک از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خویش بگذرد و جانش را در راه ما نثار کند آماده حرکت با ما باشد.»

در جای دیگر آن بزرگوار می‌فرماید: «اگر این بدن‌ها برای مرگ آفریده شده‌اند پس چه بهتر که به صورت شهادت باشد.»[35] استقبال از مرگ در راه عقیده و آرمان نزد ملت‌های دیگر هم ارزشمند است. مردم آزاده دیگر نیز چنین مرگی را تقدیس و ستایش می‌کنند و آن را برتر از زندگی ذلت‌بار و زیر ستم و همراه با ننگ و پستی می‌دانند. بنابراین، چقدر سست و بی‌پایه است سخنان کسانی که امروزه، شهادت‌طلبی را «خشونت» خوانده و آن را محکوم می‌کنند. سخنان اینان از عقل و نقل هر دو به دور است. کوتاه سخن اینکه تلاش و فداکای و ایثار جان و مال در راه عقیده و هدف‌های الهی تا کشته شدن و شهادت در راه خدا یکی از درس‌های رویداد عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است، یعنی انسان در عرصه سیاسی گاه به جایی می‌رسد که باید در راه هدف و آرمان‌های الهی فداکاری کند و از جان و مال خود بگذرد. این یکی از درس‌های امام ‌حسین(ع) و دیگر عاشورائیان در قضیّه کربلاست.

5. جمع بین سیاست و معنویت
جمع بین حضور در عرصه‌های سیاسی و توجّه به معنویات یکی دیگر از درس‌های عاشورا است. غفلت از نیازهای روحی و معنوی به ویژه برای کسانی که درگیر کارهای مهم و سنگین‌اند و مسؤولیت‌های بالایی دارند خطرساز و خطرآفرین است که باید در برابر آن هشیار بود. امام ‌حسین(ع) در آن هنگام که رویاروی دشمن ایستاده و حتّی در آن هنگامی که در محاصره دشمنان است، هرگز از این مسأله غفلت ندارد. از این روی، در تاریخ آمده است که در شب عاشورا در میان خیمه امام ‌حسین(ع) جنب و جوش عجیب و نشاط فوق‌العاده‌ای به چشم می‌خورد؛ یکی مشغول دعا و مناجات با خداست و آن دیگری مشغول تلاوت قرآن: «لهم دوِیٌّ کدویّ النحل بین قائم و راکع و ساجد.»[36] و به هنگام حمله دشمن در عصر تاسوعا امام ‌حسین(ع) به قمربنی‌هاشم می‌فرماید: «به سوی آنان برو و اگر توانستی امشب را مهلت بگیر، تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم. خدا می‌داند که من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شدید دارم.»[37] از این درخواست در آن موقعیت به خوبی می‌توان به اهمیت معنویت و خودسازی پی‌برد. این کار امام(ع) بیان‌گر آن است که هرگز نباید به دلیل کار و گرفتاری زیاد از خودسازی و توجّه به معنویات غفلت کرد. چرا که موفقیت‌های انسان در همه عرصه‌ها در گرو همین توفیق است. ممکن است گفته شود کسی که به خاطر خدا کار و یا مسؤولیتی را پذیرفته است و با منطق انجام وظیفه مشغول کار است، کار او بلکه همه حرکت‌های او عبادت است، ولی باید توجه داشت که برای عباداتی که بین انسان و خداست اثر و نقشی است که هیچ چیز دیگر نمی‌تواند جایگزین آن شود.

6. امر به معروف و نهی از منکر
از درس‌های مهمی که در عرصه رفتار سیاسی می‌توان از رویداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهی از منکر است. همان‌گونه که رفتار امت اسلامی با یکدیگر بر اساس امر به معروف و نهی از منکر است با حاکمان نیز بر همین مبنا استوار است. دولت حاکم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد باید بر اساس مراحل امر به معروف و نهی از منکر با او برخورد کرد. امام ‌حسین(ع) در وصیت‌نامه سیاسی الهی خود یکی از انگیزه‌های قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر می‌داند: «من از روی خودخواهی، غرور و خیره‌سری و یا به منظور ایجاد فساد و آشوب و ظلم و ستمگری به پا نخاسته‌ام، بلکه قیام من برای اصلاح امور مسلمانان و... اجرای برنامه امر به معروف و نهی از منکر در میان امت اسلامی است.»[38] از این وصیت‌نامه استفاده می‌شود که حرکت‌های سیاسی انواع گوناگون دارد: حرکت از روی خودخواهی، غرور، ستم و فساد که درست نیست و تنها حرکتی که بر اساس مصالح مردم و امر به معروف و نهی از منکر باشد درست است و باید آن را الگو و سر مشق خود قرار داد. درس‌های این رویداد در عرصه رفتار سیاسی بیش از آن است که در این مقال بگنجد از این روی، به همین اندازه بسنده می‌کنیم.

عبرت‌های عاشورا
در تفاوت درس‌ها و عبرت‌ها اشاره کردیم که در عبرت‌ها تنها به الگوهای شایسته و خوبی‌ها نگاه نمی‌کنیم، بلکه بدی‌ها و زشتی‌ها و رذالت‌ها را نیز می‌بینیم. در این بحث از عوامل زمینه‌ساز این رویداد، علت سکوت و بی‌تفاوتی مردم در برابر قیام امام ‌حسین(ع) و یا بالاتر، ضدّیت با آن، و چگونگی بهره‌گیری از این حادثه بحث می‌شود. عبرت‌گیری از حادثه عاشورا را مقام معظم رهبری چنین ترسیم می‌کند: «اوّلین عبرتی که در قضیّه عاشورا ما را متوجه خود می‌کند این است که ببینیم چه شده که پنجاه سال بعد از درگذشت پیامبر(ص) جامعه اسلامی به آن حدّ رسید که کسی مثل امام‌ حسین(ع) ناچار شد برای نجات جامعه این چنین فداکاری بکند... مگر چه وضعی بود که حسین بن علی(ع) احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده می‌ماند و الاّ از دست می‌رود؟ عبرت اینجاست، ما باید نگاه کنیم و ببینیم که چه شد که فردی مثل یزید بر جامعه اسلامی حاکم شد؟... چرا باید وضعی پیش بیاید که کسی مثل حسین بن علی(ع) ببیند چاره‌ای ندارد جز این فداکاری عظیم، که در تاریخ بی‌نظیر است. چه شد که آنها به اینجا رسیدند؟ این همان عبرت است... چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در همان شهری که ایشان حکومت می‌کرد سرهای پسران امیرالمؤمنین(ع) را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند... و دخترها و حرم امیرالمؤمنین(ع) را در بازار کوفه گرداندند...»[39]

پاسخ به پرسش‌های یاد شده و بررسی و تحلیل عوامل و زمینه‌های این حادثه می‌تواند مایه عبرتی برای جامعه اسلامی و نظام و حکومت دینی ما باشد، چرا که وقتی انقلاب پیامبر اسلام(ص) را آن عوامل به فاجعه‌ای بزرگ چون شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش و اسارت اهل بیت آن بزرگوار کشانید، بی‌تردید اگر به جان انقلاب و نظام ما بیفتد همان بر سر انقلاب و نظاممان خواهد آمد که بر انقلاب بزرگ پیامبر(ص) آمد؛ عبرت عاشورا، اینجاست. اگر عوامل زمینه‌ساز این حادثه را به درستی شناختیم و از آن عبرت گرفتیم، یعنی تلاش کردیم که انقلاب ما دچار آن آفت نشود، شاهد عاشورایی دیگر نخواهیم بود و اگر خدای نخواسته عبرت نگرفته و به وظیفه خود عمل نکردیم همان سرنوشت نیز در انتظار ما خواهد بود.

عوامل زمینه‌ساز حادثه عاشورا
درباره عوامل زمینه‌ساز حادثه عاشورا نظریه‌های گوناگونی اظهار شده است؛ در مرحله نخست می‌توان به عوامل مختلفی چون: عامل نژادی و قومی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی، اخلاقی و ارزش و... اشاره کرد. هر یک از این عوامل مورد توجه و تأکید برخی از نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته است. شماری یک و یا دو عامل و شماری بیش از آن را زمینه‌ساز حادثه عاشورا شمرده‌اند. شماری از نویسندگان دشمنی بنی‌امیه با بنی‌هاشم، برخی دیگر تغییر ارزش‌ها و برخی از متعصبان اهل سنّت نیز عملکرد خود امام ‌حسین(ع) را سبب حادثه عاشورا دانسته‌اند. گروهی دیگر از بی‌توجهی به معنویت و دنیاگرایی و کوتاهی خواصّ از انجام رسالت خود[40]‌ و... به عنوان عوامل زمینه‌ساز حادثه عاشورا سخن گفته‌اند. از باب نمونه مقام معظم رهبری با استناد به آیه شریفه: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات» بر آن است که دو عامل، از عوامل اصلی این گمراهی و انحراف است: «یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن صلوه و نماز است. یعنی فراموش کردن خدا و معنویت و جدا کردن حساب معنویت از زندگی و فراموش کردن توجه و ذکر و دعا و توسل و توفیق از خدای متعال و توکل بر خدا و کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی. و عامل دوّم «اتبعوا الشهوات» است یعنی دنبال شهوترانی‌ها و هوس‌ها و در یک جمله «دنیاطلبی» رفتن و به فکر جمع‌آوری ثروت و مال بودن و التذاذ و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن این‌ها و فراموش کردن آرمان‌ها. این درد اساسی و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم.»[41]

استاد شهید مرتضی مطهری نیز در موارد بسیار به این موضوع اشاره کرده‌اند از جمله: «باید گفت: امام ‌حسین(ع) را طمع مُلک ری و طمع پول: «خولی می‌گفت: جئتک بغنا الدّهر» ورشوه رؤسا(و امّا رؤسائهم فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم) و جبن و مرعوبیت عامّه و میل به جبران محبّت یزید که ابن زیاد می‌خواست کدورت یزید را از پدرش که در ولایت عهدی یزید تعلل کرد جبران کند. و خبث ذاتی امثال شمر و غرور و بد مستی شخص یزید و از همه بالاتر فراموش کاری مردم که مسلمان بودند و سیری به تاریخ شصت ساله خود نمی‌کردند و سابقه‌ها را فراموش کرده بودند و گول ظاهر را می‌خوردند و... شهید کردند.»[42] از دو نمونه یاد شده که با توجّه به واقعیات گفته و نوشته شده‌اند می‌توان چنین نتیجه گرفت که مجموعه‌ای از عوامل زمین‌ساز حادثه عاشورا شده‌اند، بنابراین، نظریه‌های تک‌عاملی با صرف نظر از نادرستی برخی از آن‌ها،[43] نمی‌توانند رویداد عاشورا را تحلیل و تفسیر کنند. در تفسیر این حادثه باید به عوامل گوناگون توجه داشته باشیم هر چند از میان این عوامل نیز، می‌توان به دنبال یک و یا دو عامل مسلط و مهمّ بود. پرداختن به همه عوامل اصلی و فرعی، مجالی فراخ و فراخور می‌طلبد. از این روی، در اینجا تنها به دو عامل مهم و مسلط خواهیم پرداخت:

الف. دگرگونی ارزش‌ها و آرمان‌ها.

ب. کوتاهی خواص از انجام رسالت خود.

الف. دگرگونی ارزش‌ها و آرمان‌ها
پیش از آنکه به اصل بحث بپردازیم اشاره‌ای به مفهوم ارزش‌ها و همچنین ارزش‌های حاکم بر جامعه نبوی مفید و مناسب می‌نماید:

مفهوم ارزش‌ها
جامعه شناسان، ارزش‌ها را این‌گونه تعریف کرده‌اند: «ارزش‌ها عقاید عمیقاً ریشه‌داری هستند که گروه اجتماعی هنگام سؤال در باره خوبی‌ها، برتری‌ها و کمال مطلوب به آن رجوع می‌کند.»[44] با توجه به تعریف یاد شده ارزش‌ها هدایت کننده رفتار انسان در جامعه‌اند. هرگونه تغییر و دگرگونی در آنها، دگرگونی در رفتار و هنجار اجتماعی را در پی خواهد داشت. از این روی، شناخت ارزش‌ها و پاسداری از آن، از وظایف اصلی هر جامعه است.[45]

ارزش‌های حاکم بر جامعه نبوی
پیش از اسلام اعراب از نظر عقیدتی بت‌پرست بودند. شناختی نسبت به معارف الهی چون خدا و پیامبر(ص) و معاد نداشتند. مردم در حیرت و ضلالت و گمراهی زندگی می‌کردند. نژادپرستی و تکاثرطلبی از ارزش‌های آنان بود. عرب‌ها در جاهلیت غیرت و شجاعت را بسیار می‌ستودند اما حقیقت این است که غیرت و شجاعت مورد ستایش آنان همان درنده‌خویی و بی‌باکی در جهت تأمین منافع مادّی و حمایت از هم‌قبیلگی خود به حقّ و یا ناحقّ بود. عواطف انسانی در میان آنان بسیار کمرنگ بود. دخترکشی اعراب نمونه‌ای از آن است. پیامبر اسلام(ص) ستیز و مبارزه‌ای پی‌گیر را علیه نژادپرستی و تکاثرطلبی و دیگر ارزش‌های جاهلی آغاز کرد و به صراحت اعلام کرد که در اسلام این‌ها ملاک ارزش و برتری افراد بر یکدیگر نیست. آن بزرگوار، علم و معرفت نسبت به خدا و قیامت و دیگر دانش‌های مفید را یکی از ملاک‌های برتری افراد بر یکدیگر بر شمردند.

ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا را که مظهر ارتباط با خدا و خلق بر اساس مسؤولیت سازندگی بود، جایگزین افتخار به حسب و نسب و ثروت و قدرت ساختند. و با تحوّل در بینش‌ها و ارزش‌ها انسان‌هایی را تربیت کردند که اسوه پاکی و فداکاری، ایثار و همه خوبی‌ها شدند. نمونه بارز این ویژگی‌ها را می‌توان در رویدادهای تاریخی صدر اسلام به ویژه در جنگ‌ها مشاهده کرد. از باب نمونه: جابربن عبدالله انصاری می‌گوید: «در جنگ احد به بالین پدرم عبدالله رفتم. در حال احتضار بود. درخواست آب کرد. من رفتم و ظرف آبی آوردم، وقتی خواستم به او بدهم اشاره کرد: آب را به این مسلمان که در کنار من و تشنه‌تر از من است برسان. سراغ او رفتم. او به سومی اشاره کرد، سراغ سومی رفتم او به چهارمی، و همچنین تا دهمی. وقتی به سراغ دهمین رفتم دیدم که او به شهادت رسیده است. برگشتم به سراغ نهمی و... تا اوّلی دیدم همه به شهادت رسیده‌اند.»[46] از این نمونه‌ها در جنگ‌های صدر اسلام فراوان است. لازم به یادآوری است که این نمونه‌ها در میان کسانی نمودار شد که تا چند سال پیش از آن، اگر یکی از این افراد به دیگری بر می‌خورد که مشغول خوردن سوسمار زنده صحرایی بود و باقی‌مانده سوسمار را از او مطالبه می‌کرد، امتناع می‌کرد و گاهی به خاطر نصف سوسمار انسانی را از میان دو نیم می‌کرد.[47] بر این اساس پیامبر اسلام(ص) با تحوّل در بینش‌ها و ارزش‌ها انسان‌هایی را تربیت کرد که دیگران را حتّی به هنگام مرگ بر خود پیش می‌داشتند. و پیش از آن نیز، برای دفاع از مکتب از جان و مال و ثروت خویش گذشته و در میدان جهاد و شهادت بر یکدیگر پیش می‌گرفتند.

بازگشت به ارزش‌های جاهلی
بزرگترین و مهمّ‌ترین خطری که هر نهضت انقلابی را تهدید می‌کند «ارتجاع» است. این خطر آفتی است که متأسفانه نهضت انقلابی پیامبر اسلام(ص) نیز، گرفتار آن شد. پس از پیامبر(ص) باورها و ارزش‌های الهی رنگ باختند و به تدریج باورها و ارزش‌ها و اعمال جاهلی احیا شدند. مردمی که در روزگار پیامبر(ص) ارزش‌های الهی: چون ایثار و فداکاری در روح آنان تا آنجا نفوذ داشت که در رفتن به سوی جهاد و میدان جنگ بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند، در زمانی که بدن پیامبر(ص) هنوز روی زمین بود در سقیفه بنی‌ساعده گرد آمدند و شعار «منّا امیر و منکم امیر»[48] سردادند و حکومت اسلامی را غنیمتی پنداشتند که باید در میان آنان تقسیم شود. متأسفانه کار بازگشت ارزش‌های جاهلی به جایی رسید که چهره‌های برجسته‌ای چون: ابو‌ذر، عمار و حجربن عدی آزار و شکنجه و تبعید شدند. در برابر، کسانی که به وسیله پیامبر(ص) تبعید شده بودند جزو مشاوران و کارگزاران خلیفه شدند. تبعیض و غارت بیت‌المال، گناه و معصیت در جامعه اسلامی رواج یافت. احساس مسؤولیت، امر به معروف و نهی از منکر جای خود را به بی‌مسؤولیتی و سهل انگاری و بی‌تفاوتی داد. ارتجاع و بازگشت از ارزش‌ها به جایی رسید که در حکومت عثمان درآمد عمومی و بیت‌المال، درآمد خلیفه و بستگان و همدستان او پنداشته شد.

امام علی(ع) پس از آنکه با اصرار مردم حکومت را پذیرفتند از دگرگونی ارزش‌ها چنین یاد می‌کنند: «ای بندگان خدا... شما در زمانی واقع شده‌اید که خیر و نیکی به آن پشت کرده و شرّ و بدی روی آورده است. شیطان جز طمع در هلاکت مردم کاری ندارد پس اکنون زمانی است که وسائل پیشرفت شیطان قوی شده، نیرنگ و فریبش همگانی کشته و بدست‌آوردن شکار برایش آسان شده است. به هر سو که می‌خواهی نگاه کن آیا جز فقیری که با فقر دست و پنجه نرم می‌کند، یا ثروتمندی که نعمت خدا را به کفران تبدیل کرده، یا بخیلی که با بخل و رزیدن در اداء حقوق الهی ثروت فراوانی گردآورده و یا متمرّدی که گویا گوشش از شنیدن پند و اندرزها کر است. آیا شخص دیگری جز این‌ها می‌بینی؟ کجایند خوبان شما، صالحان، آزادمردان و سخاوتمندان شما؟ کجایند همان‌ها که در کسب وکارشان با ورع بودند و در مذهب و رفتارشان از بدی‌ها دوری می‌جستند، مگر همه آنها از این دنیای پست و از این زندگی پر مشکل کوچ نکردند. مگر نه این است که شما وارث انسان‌های بی‌ارزشی شده‌اید که لب‌ها جز به نکوهش آنها حرکت نمی‌کند تا مقام آن‌ها کوچک شمرده شود و برای همیشه فراموش گردند، فانا للّه و انّا الیه راجعون، مفاسد آشکار شده، نه انکارکننده و تغییردهنده‌ای پیدا می‌شود، و نه بازدارنده‌ای به چشم می‌خورد، آیا با این وضع می‌خواهید در دار قدس خداوند و جوار رحمتش قرار گیرید و از عزیزترین اولیای او باشید...»[49]

دگرگونی باورها و ارزش‌ها تا آنجا پیش رفت که مدعیان خلافت و جانشینی پیامبر(ص) نابودی دین همان پیامبر را در سر می‌پروراندند.در گفت و گوی مغیره بن شعبه با معاویه، وقتی که مغیره از معاویه می‌خواهد که با مردم به عدالت رفتار کرده و با بنی‌هاشم بد رفتاری نکند معاویه در پاسخ می‌گوید: هیهات، هیهات، مغیره گوش کن، ابوبکر به خلافت رسید و پس از آنکه مرد، نامش نیز از بین رفت. همچنین عمر و عثمان حکومت کردند و مردند و نامی از آنها باقی نماند. امّا برادر هاشم(مقصود او رسول خدا(ص) است) هر روز پنج نوبت به نام او در جهان اسلام ندا می‌کنند و «اشهد ان محمداً رسول الله» می‌گویند. ای مغیره بی‌مادر، پس از آنکه سه خلیفه بمیرند و نام محمّد این‌گونه زنده باشد دیگر چه عملی باقی خواهد ماند جز آنکه نام محمّد هم دفن شود و از بین برود.[50] از این قضیه و امثال آنکه در زندگی معاویه و به ویژه پسرش یزید فراوان است می‌فهمیم که آنان با اسلام و ارزش‌های آن از ریشه مخالف بوده‌اند و چنانچه قیام عاشورا نبود خدا می‌داند سرنوشت اسلام به کجا می‌انجامید. معاویه در گفت و گوی یاد شده از حکومت پیامبر به عنوان مُلک و پادشاهی یاد کرده و خواهان دفن نام آن حضرت است.

زمینه‌های دگرگونی ارزش‌ها
چرا پس از پیامبر(ص) به تدریج ارزش‌ها و آرمان‌های اسلامی رنگ باختند و دگرگون شدند؟ پاسخ این پرسش نیاز به شناخت یک نکته تربیتی و دقت در اوضاع آن روزگار دارد. همان‌گونه که روان‌شناسان گفته‌اند: تربیت کاری تدریجی است. پیامبر اسلام(ص) برای تربیت انسان‌ها و تثبیت ارزش‌های اسلامی تلاش بسیار کردند. امّا ده سال برای تربیت مردمی که درست بر ضدّ این خصوصیات بار آمده بودن زمان خیلی کمی بود. درست است که مردم اسلام را پذیرفته بودند، اما هنوز نتوانسته بودند ارزش‌های جاهلی را به کلّی فراموش کنند و ارزش‌های الهی را با جان و دل بپذیرند به ویژه که بسیاری از مسلمانان پس از فتح مکّه و در سال هشتم هجری به اسلام گرویده بودند و پیامبر نیز دو سال پس از آن از این جهان رحلت کرده بودند. نخستین نشانه‌های احیای ضدّارزش‌ها در جریان سقیفه بنی‌ساعده سر بر آورد. کسانی که از اصحاب و یاران نزدیک رسول خدا(ص) به شمار می‌آمدند سخنانی را به پیامبر نسبت دادند که بسیار شگفت‌انگیز بود. با اینکه آن بزرگوار در بسیاری از جاها از جمله در آخرین سفر خود که از مکّه برمی‌گشت، به صراحت فرموده بودند که: تفاوتی بین عرب و عجم، بین غلام حبشی و سید قرشی نیست. امّا به ناگاه در سقیفه اعلام شد که آن حضرت فرموده‌اند:

«الائمة من قریش»؛[51] این نسبت با صراحت قرآن[52] و سخنان آن بزرگوار[53] ناسازگار است. بنابراین سقیفه بنی‌ساعده نخستین گام‌ها در جهت احیای ارزش‌های جاهلی بود. اما چون دین‌داری بسیاری از مردم قوی بود و هنوز مردم آلوده به دنیا و جلوه‌های آن نشده بودند این جریان خیلی نمود پیدا نکرد. ولی این وضعیت چندان دوام پیدا نکرد. امت اسلامی هر روز از مسیری که پیامبر معیّن کرده بودند دورتر و دورتر می‌شدند. عوامل زیادی زمینه‌ساز این وضعیت بودند؛ از باب نمونه به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:

1. جدایی مردم از اهل بیت(ع)
انحراف رهبری از مسیری که پیامبر(ص) معین کرده بود و انزوای علی(ع) به مدّت 25 سال یکی از مسائلی است که زمینه را برای دگرگونی ارزش‌ها فراهم ساخت. چون در جامعه‌ای که پیامبر(ص) خطوط کلّی آن را ترسیم کرده بود، آشناسازی مردم با دین و ارزش‌های آن یکی از مناصب اهل بیت(ع) بود. که این نقش با انزوای علی(ع) و منع از ترویج احادیث نبوی از آن‌ها گرفته شد. با این وضعیت مردم برای اینکه رفتار خود را با اسلام راستین و ارزش‌های آن هماهنگ کنند دچار مشکل شدند. متأسفانه در جهت حلّ این مشکل نه تنها اقدامی نشد که اقداماتی در جهت عکس آن صورت گرفت. مسلمانان برای شناخت احکام دین به ابوهریره‌ها و کعب الاحبارها ارجاع شدند. نقل حدیث و فضائل اهل بیت(ع) قدغن شد، از باب نمونه، بنا به نقل ابن الحدید، معاویه به کارگزارانش نوشت: «هرکس چیزی در فضیلت ابوتراب و خاندانش روایت کند خونش هدر است. مالش حرمت ندارد.»[54] معاویه به این کار نیز قانع نشد، دستور داد تا احادیثی در نکوهش علی(ع) جعل کنند و نیز دستور داد که همه در منبرها باید به علی(ع) لعن کنند.[55] افزون براین در بخشنامه‌ای نوشت:

«انظروا الی من قامت علیه البیّنة انّه یحب علیّا و اهل بیته فامحوه من الدیوان و اسقطوا اعطائه و رزقه؛[56] هر که را که ثابت شد از دوستان و شیعیان علی و اولاد او است اسم او را از دیوان قلم بکشید و حقوق و مزایای او را قطع کنید.» و در بخشنامه دیگری، یادآور شد هرکس را احتمال دادید از دوستان اهل بیت است زیر شکنجه قرار دهید و خانه‌اش را خراب کنید.[57] معاویه حکومت بصره و کوفه را به زیاد ابن ابیه که پیش از آن از شیعیان علی(ع) به شمار می‌آمد داد و او چون به خوبی شیعیان را می‌شناخت دست و پای بسیاری از آنان را قطع کرد و به چشم‌های آنان میل کشید و بسیاری از آنان را تبعید کرد و یا کشت تا جایی که شخص مشهوری از آنان باقی نماند. در اثر تبلیغات معاویه، لعن و نفرین به علی(ع) از بزرگترین عبادت‌ها به شمار می‌آمد به گونه‌ای که اگر شخصی آن را در نماز فراموش می‌کرد قضای آن را بجا می‌آورد. معاویه با شیوه یاد شده تلاش می‌کرد که مردم را از اهل بیت(ع) جدا کند تا در نتیجه اسلام و ارزش‌های آن فراموش شود و اسلام اموی و ارزش‌های جاهلی جایگزین آن گردند. از این روی هرکس در برابر این دستورات می‌ایستاد مورد آزار و اذیت باند اموی قرار می‌گرفت.

2. تبدیل امامت به پادشاهی
تبدیل امامت به پادشاهی یکی دیگر از زمینه‌های دگرگونی ارزش‌ها و فاجعه عاشورا بود. بدون تردید هر جامعه‌ای به حکومت نیاز دارد تا امور آن جامعه سامان گیرد. از سوی دیگر جامعه اسلامی، زمانی شاهد حاکمیت اسلامی و ارزش‌های آن است که حکومت اسلامی بر پا باشد. بر این اساس اگر پس از رحلت پیامبر(ص) امامت عدل علوی استقرار می‌یافت همان جوّ ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا ادامه می‌یافت. ولی متأسفانه با جریان سقیفه حکومت اسلامی ادامه نیافت و حکومت به صاحبان اصلی آن نرسید و با فراز و نشیب‌های بسیار به حکومت و پادشاهی معاویه و یزید انجامید. خاندانی که امام علی(ع) در باره آنها می‌فرماید: «ای معاویه، کی شما رهبر رعیت و رئیس ملت بوده‌اید؟ آن هم بدون سبقت در اسلام و شرافت والای معنوی؟(یعنی شما شایستگی این کار را نداشته و ندارید.»[58] با مرگ معاویه زمانی که امام ‌حسین(ع) برای بیعت با یزید دعوت می‌شود امام(ع) در پاسخ می‌فرماید: «باید فاتحه اسلام را خواند اگر شخصی همانند یزید حاکم مسلمانان باشد.»[59] و نیز آن بزرگوار به هنگام رویارویی دو سپاه می‌فرماید: «آگاه باشید که بنی‌امیه پیروی از شیطان را بر خود لازم دانسته و پیروی از خداوند را ترک گفته‌اند و فساد را آشکار و حدود الهی را تعطیل کرده‌اند...»[60]

بدون شکّ، حکومت نقش مهمی در تثبیت ارزش‌ها و یا ضدّ ارزش‌ها دارد چرا که امام علی(ع) می‌فرماید: «النّاس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم؛[61] مردم به حاکمانشان شبیه‌ترند تا به پدرانشان.» وقتی که حاکمان و کارگزاران جامعه افرادی چون معاویه و یزید باشند که همه توان خود را در جهت تحریف دین و نابودی ارزش‌ها و همچنین مروّجان آن به کار گرفته‌اند، طبیعی است که افراد جامعه نیز همان‌گونه تربیت خواهند شد. در چنین جامعه‌ای مردم در برابر دگرگونی ارزش‌ها و کشته شدن مدافعان آن حساسیتی نشان نخواهند داد. همان‌گونه که در رویداد عاشورا چنین وضعی پیش آمد.

3. افزون بر دو عامل یاد شده فتوحات دوره خلفاء و حاتم‌بخشی‌های عثمان نیز یکی دیگر از زمینه‌های فاصله گرفتن مردم از ارزش‌ها و آرمان‌های اسلامی بود. این فتوحات هر چند بر جغرافیای کشور اسلامی افزود، ولی چون همراه آن کار فرهنگی برای هدایت مردم صورت نمی‌گرفت، به سرعت مردم را به سوی دنیاگرایی برد. زیرا غنائم این جنگ‌ها از آنِ فاتحان بود و شرکت در یکی از فتوحات بزرگ همراه با غنایم فراوانی بود که کافی بود یک رزمنده با حضور در یکی از نبردها به اوج رفاه برسد.[62] افزون بر این، حاتم‌بخشی‌های عثمان از بیت‌المال و جمع ثروت به وسیله شماری از خواص در این زمینه نقش مؤثری داشت.[63] در بخش دوم(کوتاهی خواص از انجام رسالت خود) توضیح بیش‌تری خواهیم داد.

4. یکی دیگر از عواملی که زمینه دگرگون شدن ارزش‌ها را فراهم کرد طرد بزرگان صحابه و مغضوب دستگاه واقع شدن آنان است. چهره‌هایی چون عمار و ابو‌ذر به جرم حقّ‌گویی تبعید و شکنجه شدند. عبدالله مسعود که از تبعید ابو‌ذر ناراحت بود مورد آزار و اذیت قرار گرفت. گروهی از بزرگان کوفه همانند مالک اشتر زید، صعصعه، جندب، کمیل و... به شام تبعید شدند.[64] در برابر عثمان به توصیه ابو‌سفیان که گفته بود: «مراقبت کن که حکومت پیوسته در میان ما دست به دست بگردد. و کارگزاران خود را از بنی‌امیه انتخاب کن. این فقط ملک‌داری است، بهشت و جهنم یعنی چه؟!»[65] همکاران و کارگزاران خود را از خویشان و نزدیکان و بنی‌امیه برگزید.[66] کسانی انتخاب شدند که در حال مستی به مسجد می‌آمدند و نماز صبح را چهار رکعت می‌خواندند و وقتی‌که با اعتراض مردم روبه‌رو می‌شدند می‌گفتند: می‌خواهید بیش‌تر بخوانم؟![67]

مجموعه عوامل یاد شده دست به دست هم داد تا ارزش‌های عصر نبوی دگرگون شدند. اوج این دگرگونی در روزگار یزید بود، چرا که در رأس حکومت فردی قرار گرفته بود که به هیچ چیز اعتقاد نداشت، فردی عیاش و خوش‌گذران بود و هیچ ابایی از آشکار شدن بی‌دینی خود نداشت. وقتی که حاکمان جامعه چنین افرادی باشند، به حکم «النّاس علی دین ملوکهم» مردم نیز روش و منش آنها را در زندگی به کار می‌گیرند. در چنین جامعه‌ای مردم در برابر تحریف و یا حذف ارزش‌ها و مدافعان جدّی آن بی‌تفاوت می‌گردند و حتی ممکن است خود آنها برای حذف آن ارزش‌ها و مدافعان آن بسیج شوند. همان‌گونه که در رویداد عاشورا این قضیه پیش آمد. عبرت‌آموزی ما از رویداد عاشورا به این است که مواظب ارزش‌های انقلاب اسلامی‌مان باشیم تا خدای ناکرده به وسیله عوامل یاد شده و همانند آن، دچار تغییر و دگرگونی نگردند.

ب. کوتاهی خواص در عمل به تکلیف
کوتاهی و سستی خواص از ادای تکلیف و انجام وظیفه یکی از عوامل زمینه‌ساز رویداد عاشورا است. نقش خواص در تحولات و دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی از مسائلی است که تردیدی در آن نیست. بر همین اساس رهبر معظم انقلاب خواص را یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار در تحولات تاریخ می‌دانستند و در رویداد عاشورا این تحلیل را ارائه کردند که اگر خواص جبهه حقّ، تسلیم جلوه‌های دنیا نگردند و دین را فدای دنیا نکنند و به موقع از حق حمایت کنند، هیچ‌گاه جامعه اسلامی دچار وضعیت زمان امام ‌حسین(ع) نخواهد شد و شاهد حادثه تلخی چون عاشورا نخواهد بود. برای دریافت ابعاد این تحلیل تاریخی و جامعه شناسانه که نسخه شفابخش جامعه امروز ما نیز هست، نخست به مفهوم خواص و عوام اشاره کرده و سپس به علل و عواملی که ممکن است برخی از خواص را از انجام وظیفه و مسؤولیت باز دارد و یا آنان را در برابر آن قرار دهد خواهیم پرداخت.

مفهوم خواص و عوام
مردم در جامعه‌های گوناگون به اعتبار قدرت نفوذ و تأثیرگذاری بر اندیشه‌ها و رفتار دیگران و همچنین میزان تأثیرپذیری متفاوتند. در هر جامعه تعدادی اندک به دلیل موقعیت ویژه‌ای که دارند بر رفتار و ارزش‌های دیگران تأثیر می‌گذارند. این گروه، با نام‌های: خواصّ، نخبگان، برگزیدگان... شناخته می‌شوند. گروه دیگر که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند از آنان به عنوان: توده یا عوام یاد می‌شود. خواص کسانی‌اند که بر اساس آگاهی و بصیرت تصمیم‌گیری کرده و حرکت می‌کنند. در برابر خواصّ عوام هستند. این گروه دنبال این نیستند که ببینند چه راهی درست است، چه حرکتی صحیح است و سپس بر اساس آن حرکت کنند بلکه پیرو جوّ زمان خود هستند؛ اکثریت به هر راهی رفتند این‌ها نیز به همان راه خواهند رفت.[68] در این تقسیم و تفسیر هیچ‌گونه معیار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی لحاظ نشده است. بلکه کسی که از روی بصیرت و آگاهی تصمیم بگیرد و عمل کند هر چند بی‌سواد باشد جزو خواص به شمار می‌آید و آنکه بدون بصیرت و تشخیص عمل کند هر چند به ظاهر جزو علما باشد «عوام» است.

تقسیم‌بندی خواص
مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهی است. خواص بر دو گونه‌اند: خواص جبهه حقّ و خواص جبهه باطل. عوام نیز به همین دو قسم تقسیم می‌شوند. عدّه‌ای حقّ را شناخته‌اند و تلاش آن‌ها نیز در همین راستاست. و عدّه‌ای نیز در برابر حق بی‌تفاوت و یا ضدّ آنند. در میان طرفداران باطل نیز آدم‌های نخبه و زرنگ و اهل فکر و تشخیص وجود دارد. سخن ما در اینجا درباره خواص طرفدار حقّ است. خواص طرفدار حقّ نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند:

1. گروهی که آرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی برای آن‌ها اصل است و در آن هنگام که دین و دنیا در برابر هم قرار گرفتند، دین را بر دنیا و جلوه‌های آن ترجیح می‌دهند.

2. گروهی که جذب دنیا و جلوه‌های آن(مقام، ثروت، شهرت و...) شده و با وجود تشخیص حقّ و اهل حقّ از عمل به آن باز می‌مانند. وقتی که پای ادای تکلیف و انجام مسؤولیت به میان آید نمی‌توانند از دنیا بگذرند و دنیا را بر ادای تکلیف پیش می‌دارند. اگر در جامعه اسلامی گروه نخست بیش‌تر باشند جامعه دچار انحطاط و سقوط نخواهد شد و حادثه‌ای همانند روزگار امام‌ حسین(ع) بوجود نخواهد آمد. ولی اگر تعداد آن‌ها اندک و تعداد دسته دوّم بیش‌تر باشند آن وقت است که جامعه در سراشیبی سقوط قرار خواهد گرفت و حسین‌بن علی‌ها به مسلخ خواهند رفت. یزیدها و ابن ‌زیادها بر سر کار خواهند آمد و امامت تبدیل به سلطنت و پادشاهی خواهد شد.

نقش خواص در رویداد عاشورا
بحث اساسی و مهم در باب «خواص» نقش آنان به عنوان یکی از عوامل زمینه‌ساز عاشورا است. خواص طرفدار حقّ به ویژه کسانی که به حقانیت امام ‌حسین(ع) باور داشتند، در عرصه سیاسی باید با آن بزرگوار همراه شده و با دشمنان می‌جنگیدند. چه عامل و یا عواملی سبب شد که اینان از امام حسین(ع) حمایت نکردند، بی‌تفاوت ماندند و یا در برابر آن حضرت ایستادند. تعداد آنان که امام‌ حسین(ع) را به خوبی می‌شناختند ولی بر اساس شناخت خود عمل نکردند کم نبودند. بسیاری از کسانی که در مدینه یا مکّه به آن حضرت نصیحت می‌کردند که به سوی کوفه نرود از همین قبیل بودند.[69] بسیاری از کسانی که نماینده امام ‌حسین(ع) مسلم بن عقیل را در کوفه تنها گذاشتند از همین‌ها بودند. تجزیه و تحلیلِ بی‌تفاوتی اینان و دستیابی به عواملی که آنان را از انجام وظیفه بازداشت در عرصه رفتار سیاسی برای ما درس‌آموز و عبرت‌انگیز است. این عوامل بسیارند. از این روی، پس از اشاره به عناوین پاره‌ای از آن‌ها به «دنیاگرایی خواص» که از اهمیت بیش‌تری برخوردار و جنبه محوری دارد خواهیم پرداخت.

بازگشت به باورها و ارزش‌های جاهلی از جمله قومیت‌گرایی، عافیت‌طلبی و تجمّل‌پرستی، افزون‌طلبی و مقام‌خواهی، فرصت‌طلبی و نفاق، ترس و وحشت و بالاخره دنیاپرستی خواص از عواملی بودند که خواص طرفدار حق در حادثه عاشورا به وظیفه و مسؤولیت خود عمل نکردند. وقتی که بیش‌تر خواص طرفدار حقّ چنان باشند که دنیای خودشان برایشان از همه چیز مهمتر باشد، بی‌شک، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و مقام و یا نام و شهرت خود حاکمیت باطل را می‌پذیرند و در برابر آن نمی‌ایستند و از حقّ نیز طرفداری نمی‌کنند و جانشان را به خطر نمی‌اندازند. وقتی این‌گونه شد اوّلش با شهادت حسین بن علی(ع) آغاز می‌شود، آخرش هم به بنی‌امیه و شاخه مروانی و بنی‌عباس و پس از بنی‌عباس، هم به سلسله سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز می‌رسد.[70]

دنیا گرایی خواص
هر چند عواملی چون: قومیت‌گرایی، نفاق و دورویی و غفلت سبب لغزش و انحراف برخی از خواص شد، ولی دنیا و جلوه‌های آن چون مقام‌خواهی، رفاه‌طلبی، ثروت، شهرت از مهم‌ترین و خطرناک‌ترین عواملی بود که در لغزش خواص و رویداد عاشورا نقش اساسی داشت. با نگاهی به تاریخ اسلام می‌یابیم که اساس همه انحراف‌ها، فتنه‌ها، جنگ‌هایی که از سوی خواص صورت گرفته، دنیاپرستی آنان بوده است. بر همین اساس پیامبر اسلام فرموده است: «حبّ الدنیا رأس کل خطیئة؛[71] دوستی دنیا سر و اساس همه گناهان است.» علی(ع) نیز دنیا دوستی را اساس همه فتنه‌ها و مشکلات دانسته است: «حبّ الدنیا رأس الفتن و اصل المحن».[72] امام‌حسین(ع) نیز راز و رمز دگرگونی بسیاری از مردم و کناره‌گیری آنان را از حقّ، دنیاگرایی آنان دانسته است: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم، یحوطونه مادّرت معایشهم فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الدیانون؛[73] مردم بنده دنیایند و دین لقلقه زبانشان. حمایت آن‌ها از دین تا زمانی است که زندگی آن‌ها در رفاه باشد و آنگاه که در بوته امتحان قرار گرفتند دین‌داران کم می‌شوند.»

این سخنان را امام در چه زمانی ایراد کرده است؟ برخی چون طبری بر این باورند که امام(ع) این سخنان را در بین راه و در منزل «ذی‌حسم» ایراد کرده است. برخی دیگر برآنند که این خطبه در دوّم محرم و در سرزمین کربلا ایراد شده است. این سخنان در هر کجا ایراد شده باشد بیانگر ناخرسندی امام(ع) از وضعیت جامعه و مردم مسلمان در آن روزگار است. امام(ع) پس از آنکه از دگرگونی اوضاع و سستی و بی‌تفاوتی مردم در برابر خوبی‌ها و بدی‌ها شکوه کرده با جمله: «الناس عبید الدنیا» علت آن را دنیا پرستی آنان دانسته است. وقتی که دنیا در نگاه انسان مسلمان، هدف و معبود شد باید منتظر چنین چیزهایی بود. سخنان امام ‌حسین(ع) هر چند بیان‌گر آن است که دنیاگرایی آفتی عمومی و همگانی است لذا با واژه «الناس» از آن یاد کرده است ولی روشن است که بخشی از مردم که همان خواص باشند بیش‌تر در معرض این آسیب هستند. چرا که جلوه‌های دنیا بسیار است. بخشی از آن برای همه کس قابل دسترسی نیست. مقام، پول‌های کلان... را به همه کس نمی‌دهند. «خواص» با ویژگی‌هایی که دارند دسترسی بیش‌تری به دنیا و جلوه‌های آن دارند. به همه کس ملک ری و کیسه زر نمی‌دهند. این‌ها برای عمر سعدها و شریح قاضی‌ها... آماده است. مواردی که خواص طرفدار حقّ به خاطر دنیاگرایی از پذیرش حقّ سر باز زده و یا با آن به مخالفت برخواسته‌اند فراوان است، در اینجا تنها به نمونه‌هایی از چند مقطع تاریخی بسنده می‌کنیم:

نخستین گام‌ها
دنیاگرایی خواص هر چند در روزگار خلیفه سوّم اوج و شدت گرفت ولی پیش از آن نیز جلوه‌هایی داشته است. در روزگار پیامبر(ص) در جنگ بدر، احد و پاره‌ای از حوادث دیگر هر چند دنیا‌گرایی برخی از خواص ظهور پیدا کرد ولی با حضور آن حضرت خیلی زود جبران و شعله‌های آن فرو کش کرد. ولی از آن روز که آن بزرگوار در بستر قرار گرفت انحراف خواص و عدول آنان از موضع حقّ نیز آشکار شد. تخلّف از لشگر اسامه، با اینکه این کار موجب ناراحتی آن حضرت شد.[74] افزون بر این، آن حضرت بر کسانی که می‌خواستند از سپاه او جدا شده و در مدینه بمانند لعنت فرستادند. در عین حال برخی از خواص چون خلیفه اوّل و دوّم از این دستور سرباز زدند.[75] توجه نکردن به دستور پیامبر(ص) برای نوشتن وصیّت و همچنین ماجرای سقیفه به عنوان نخستین گام‌ها از دنیا‌گرایی خواص و عدول آنان از موضع حقّ به شمار می‌آید. بسیاری از نویسندگان و شاعران این گام‌ها و به ویژه ماجرای سقیفه را سبب و ریشه اصلی رویداد عاشورا به شمار آورده‌اند. از باب نمونه مرحوم آیة‌الله غروی اصفهانی چنین سروده است:

رماه اذ رماه حرملة و اِنَّما رماه مَنْ مهدّ له سهم اتی مِن جانب السقیفة و قوسه علی یدالخلیفه و ما اصاب سهمه نحر الصبی بل کبد الدین و مهجة النبی[76] وقتی حرمله تیر افکند این حرمله نبود که تیر افکند، بلکه تیرانداز واقعی کسی بود که زمینه را برای او زمینه‌سازی کرده بود. تیری از جانب سقیفه آمد که کمان آن در دست خلیفه بود. آن تیر گلوی آن کودک را ندرید بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر (ص) نشست. مهیار دیلمی نیز اشعاری به عربی دارد که مضمون آن این است: «ای فرزند پیامبر(ص) روز سقیفه راه کربلایت را هموار کرد و آنگاه که حقّ پدرت علی(ع) و مادرت فاطمه(ع) را غصب کردند؛ کشته شدنت خوب جلوه کرد.»[77] مرحوم نیّر تبریزی و بسیاری از دیگر شاعران شیعی همین مضمون را آورده‌اند. برخی از نویسندگان اهل سنّت نیز بر همین مسأله تأکید کرده‌اند.[78]

دنیاگرایی خواص در روزگار خلفای ثلاثه
پس از رحلت پیامبر(ص) در دوره ابوبکر دگرگونی محسوسی در زندگی اقتصادی مردم دیده نمی‌شود، اما در روزگار خلیفه دوم و به ویژه خلیفه سوّم در وضعیت زندگانی مردم دگرگونی ایجاد شد و کمکم طبقه‌ای بسیار ثروتمند با امتیازهایی که از بیت‌المال به آنان داده شد بوجود آمدند. خلیفه دوّم با اینکه سخت مراقب کارگزارانش بود ولی روشی برای پخش بیت‌المال ایجاد کرد که عدّه‌ای از خواص به ثروت‌های زیادی دست یافتند. در استفاده از بیت‌المال نه تنها عرب‌ها بر غیرعرب‌ها که در بین خود عرب‌ها نیز، برخی از تیره‌ها بر برخی دیگر، امتیازهای چشم‌گیری داشتند. در سال به برخی دوازده هزار درهم و به برخی دیگر سیصد درهم و یا دویست درهم داده می‌شد.[79] عملکرد خلیفه سخت مورد اعتراض قرار گرفت. تا جایی که تصمیم گرفت این تبعیض‌ها را از میان بردارد. خود او می‌گفت: «اگر امسال را زنده بمانم مساوات را رعایت خواهم کرد و هیچ سرخی را بر سیاه و هیچ عربی را بر عجم برتری نخواهم داد و به گونه‌ای عمل می‌کنم که پیامبر اسلام(ص) و ابوبکر عمل کردند.[80]

جذب شدن خواص به دنیا و جلوه‌های آن آثار خود را بر جای گذاشت تا جایی که شخصی می‌گوید: «اگر خلیفه قبله مردم را از مکّه به بیت‌المقدس تغییر دهد و یا یکی از نمازهای پنج گانه را حذف کند کسی به او اعتراض نمی‌کند. چرا که همت مردم در بدست‌آوردن مال و منال بود و زمانی که به‌دست می‌آوردند ساکت می‌شدند.»[81] در روزگار عثمان، بسیاری از خواص و یاران پیامبر(ص) و نزدیکان خلیفه جزو بزرگ‌ترین سرمایه‌داران آن روزگار شدند. امام‌ علی(ع) از این واقعیت تاریخی چنین پرده بر می‌دارد: «قام معه بنوابیه یخضمون مال الله خضمة الابل نبتة الرّبیع؛[82] بستگان پدری‌اش به همکاریش برخاستند. آن‌ها همه چون شتران گرسنه‌ای که بهاران به علف زار بیفتند با ولع عجیبی گیاهان را ببلعند برای خوردن اموال خدا دست از آستین در آوردند.»

در این برهه خلیفه و همکارانش به جای هزینه کردن بیت‌المال در مصالح امت اسلامی، آن را ویژه خود دانستند، و به ثروت‌های هنگفتی دست یافتند. مرض مال‌اندوزی با دست‌اندازی به بیت‌المال در میان بسیاری از خواص رایج شد. بنابه پاره‌ای از گزارش‌های تاریخی، عثمان برای نخستین‌بار خانه‌ای از سنگ و آهک و... ساخت و اموال منقول و غیرمنقول فراوانی اندوخت. عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر، زیدبن ثابت از حاتم‌بخشی‌های عثمان برخوردار شدند. زید بن ثابت آن قدر طلا و نقره گردآورده بود که با تبر آن را تقسیم کردند. چارپایان و شتران باری و سواری و اسب‌های عبدالرحمن بن عوف از هزاران رأس می‌گذشت. گزارش‌گران تاریخ از خانه‌های متعدد و کنیزکان، اسب‌ها و شتران، طلا و نقره و گوسفندان طلحه و زبیر گزارش‌های شگفت‌انگیزی ارائه کرده‌اند.[83]

بخشش‌های عثمان به اقوام و خویشان خود به گونه‌ای بود که موجب اعتراض زیدبن ارقم، کلیددار بیت‌المال شد. او که از جایزه دویست هزار درهمی به ابوسفیان و صدهزار درهمی به مروان به خشم آمده بود کلیدها را پیش عثمان گذاشت و گریست. عثمان گفت: چون صله‌رحم کرده‌ام می‌گریی؟ گفت: نه، اما گمان دارم که این مال‌ها را به عوض انفاق‌هایی که در راه خدا، زمان حیات پیامبر(ص) کردی بر می‌داری. اگر صد درهم به مروان می‌دادی باز هم زیاد بود. عثمان گفت: ای پسر ارقم کلیدها را بگذار و برو. فرد دیگری را مسؤول بیت‌المال خواهم کرد.[84] متأسفانه این آفت به عوام مردم نیز سرایت کرده به گونه‌ای که آن اندک خواصی که از حقّ و جبهه حق می‌گفتند سخنان آنان خریداری نداشت، از باب نمونه جندب بن عبدالله می‌گوید: پس از بیعت باعثمان به عراق رفتم و در آنجا از فضایل علی(ع) می‌گفتم، بهترین پاسخی که می‌شنیدم این بود که این حرف‌ها را کنار گذار، سخنی بگو که برای خودت و ما سودی داشته باشد.[85]

دنیاگرایی خواص در روزگار علی(ع)
با سپری شدن روزگار خلفای ثلاثه و به خلافت رسیدن علی(ع) انتظار می‌رفت که جامعه اسلامی کژی‌ها و انحراف‌ها را راست و ارزش‌های دگرگون شده را احیا نماید. ولی با نگاهی گذرا به تاریخ آن مقطع، می‌یابیم که امام علی(ع) در گام‌های نخستین با مشکلات زیادی از سوی خواص روبه رو شد. مهم‌ترین و اساسی‌ترین مشکل علی(ع) در مدّت حکومت خود همین روحیه دنیاگرایی خواص بود. خواصی که انتظار داشتند همانند خلیفه پیشین با آنان رفتار شود و امتیازهای نامشروع آنان از بیت‌المال همچنان ادامه داشته باشد. ولی علی(ع) در برابر خواسته‌های نامشروع آنان ایستاد و آنان نیز نتوانستند عدل آن حضرت را تحمل کنند، شماری از آنان به معاویه پناهنده شدند، و گروهی در برابر او ایستادند و جنگ جمل و صفین را راه انداختند. در سخنان علی(ع) و برخی از کارگزاران او و همچنین برخی از تاریخ‌نگاران آمده که بسیاری از مخالفت‌هایی که با علی(ع) می‌شد انگیزه‌ای جز دنیاخواهی نداشته است.[86]

دنیاگرایی خواص پس از امام علی(ع)
پس از شهادت امام علی(ع) دنیاگرایی خواص آشکارتر شد به گونه‌ای که حتی بسیاری از یاران نزدیک امام حسن(ع) یکی پس از دیگری به معاویه پیوستند و امام(ع) به ناچار با شرایطی با معاویه صلح کرد. تصویر و ترسیم دنیاگرایی خواص پس از شهادت امام علی(ع) و امام حسن(ع) در این مقاله نمی‌گنجد، از این روی به چند نمونه بسنده می‌کنیم:

1. معاویه به عمرو عاص گفت با من بیعت کن، او گفت: نه به خدا سوگند از دین خود به تو نمی‌دهم مگر هنگامی که از دنیای تو نائل کردم. معاویه گفت: بخواه از من آن چه می‌خواهی. او گفت: حکومت مصر آرزوی من است. معاویه هم پذیرفت و در این زمینه نوشته‌ای به او داد.[87] گفت و گوی فوق نمونه‌ای بسیار روشن از دنیاگرایی خواص است. در این گفت و گو عمرو عاص به روشنی بیعت با معاویه را با تباهی دین خود مساوی دانسته است اما حاضر است آن را تباه کند در صورتی که از دنیا و حکومت معاویه بهره‌ای داشته باشد.

2. معاویه می‌خواست مغیره بن شعبه را از حکومت کوفه عزل کند. مغیره برای ادامه حکومت خود ولایت‌عهدی یزید را مطرح کرد. و سپس از سوی معاویه مأمور شد که پنهانی از مردم برای یزید بیعت بگیرد. او پس از آن‌که از دوست داران بنی‌امیه بیعت گرفت، ده نفر از آنان را به همراه پسرش به شام فرستاد، تا معاویه را برای اعلان عمومی این تصمیم تشویق کنند و به هر یک از آنان در برابر این کار سی هزار درهم داد. آن‌ها وقتی بر معاویه وارد شدند معاویه به فرزند مغیره گفت: «پدر تو دین این مردم را به چه مبلغ خریداری کرد. گفت: به سی هزار درهم. معاویه گفت: دین آنها چه قدر در نزدشان سبک و کم قیمت بود.»[88]

3. بیش‌تر کسانی که از کوفه به امام‌حسین(ع) نامه نوشتند از خواص و نخبگان و برجستگان کوفه بودند. اما وقتی که تهدیدها و تطمیع‌ها از سوی ابن زیاد شروع شد، اکثریت قاطع آنها دینشان را قربانی دنیایشان کردند و اطراف مسلم بن عقیل، نماینده امام‌حسین(ع) را خالی کردند تا او به شهادت رسید. نقش خواص دنیاگرا در اینجا بسیار روشن است. ابن زیاد گروهی از همین خواص را برای تهدید و ارعاب مردم به میان آنان فرستاد. برخی از آنان همانند: شبث بن ربعی، این مرد هزار چهره از کسانی است که به امام حسین(ع) نامه نوشته است. امّا وقتی که وضعیت را به گونه‌ای دیگر می‌بیند به همکاری با ابن زیاد می‌پردازد. برای روشن‌تر شدن دنیاگرایی خواص به گزارش زیر که از سوی طرماح بن عدی و همراهانش ارائه شده توجه کنید: طرماح با همراهان از کوفه می‌آمد، در منزل «غریب هجانات» با امام ‌حسین(ع) برخورد کردند. در ضمن گفت و گو امام(ع) از اوضاع کوفه و طرز تفکر آنان سؤال کرد. مجمع بن عبدالله عائذی که یکی از همراهان طرماح بود گفت:

«اشراف از دستگاه حکومت رشوهای زیاد گرفته و خود را فروخته‌اند و بر ضدّ شما متفق شده‌اند، امّا مردم دیگر دلشان با شماست ولی همین‌ها به جنگ با شما اعزام خواهند شد. با شما خواهند جنگید.»[89] از سخنان یاد شده به خوبی استفاده می‌شود که راه و روش و حرکت خواص، حرکت عوام را در پی دارد لذا از همین کوفه که هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند، بیست هزار نفر یا بیش‌تر به جنگ امام‌ حسین(ع) آمدند. اگر در آن هنگام که ابن زیاد به تهدید و تطمیع اشراف و سران قبائل پرداخت آنان از خدا می‌ترسیدند و نمی‌پذیرفتند تاریخ به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. گذشت خواص از دنیا و جلوه‌های آن در وقت لازم اقدام خواص برای خدا به هنگام لازم... تاریخ را نجات می‌دهد. امّا اگر خواص به وظیفه خود عمل نکردند روشن است که در تاریخ کربلاها تکرار خواهد شد.

در پایان این گفتار این نکته بی‌سود نمی‌نماید که آنچه آوردیم تنها بخشی اندک از درس‌ها و عبرت‌ها بود. در عین حال، از همین اندک دریافتیم که تحلیل درست حادثه عاشورا و شناخت درس‌ها و عبرت‌ها و عوامل و زمینه‌هایی که سبب پیدایی عاشورا شدند می‌تواند چراغی فراروی نسل امروز در ابعاد گوناگون به ویژه در عرصه رفتار سیاسی، و نگهبانی از نظام اسلامی ما در برابر آفت‌ها و خطرهای داخلی و خارجی باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:
[1]. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی(ره)، ج9، ص57، 202، ارشاد اسلامی.
[2]. امالی صدوق، ص118، مؤسسه اعلمی؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، ص123، مکتبة الصّدوق، تهران.
[3]. مجمع البحرین، ج2، ص1156؛ تفسیر نمونه، ج23، ص491.
[4]. نک: فلسفه تاریخ، شهید مطهری، ج1، ص13، صدرا.
[5]. یوسف، 12، 111.
[6]. نهج البلاغه، نامه 69.
[7]. رعد(13)، 11.
[8]. انفال، 54.
[9]. احزاب(33) آیه 62؛ فاطر(35)43؛ فتح(48) آیه23.
[10]. مائده آیه 54.
[11]. ناسخ التواریخ، سپهر، ج1، ص266، جواهر الکلام، ج21، ص25.
[12]. حماسه حسینی، شهید مطهری، ج1، ص78 ـ 77، صدرا.
[13]. تاریخ طبری، ج4، ص304.
[14]. صحیفه نور، ج16، ص179.
[15]. این شاعر مسلمان و انقلابی در این باره چنین می‌سراید:
رمز قرآن از حسین آموختیم
زآتش او شعله‌ها افروختیم
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
[16]. درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، شهید هاشمی نژاد، ص447، انتشارات فراهانی.
[17]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج3، ص249، دار احیاء التراث العربی.
[18]. مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ج2، ص610، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، درسی که حسین(ع) به انسان‌ها آموخت، ص450 ـ 447.
[19]. همان.
[20]. تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج4، ص304.
[21]. همان.
[22]. الارشاد، شیخ مفید، ص204.
[23]. ممتحنه، آیه1.
[24]. مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص68؛ بحارالانوار، ج44، ص192، ج45، ص50.
[25]. تحف العقول، 249.
[26]. نهج البلاغه، ص51.
[27]. بحارالانوار، ج44، ص191.
[28]. تحف العقول، ص249، تاریخ طبری، ج4، ص305.
[29]. اللهوف، سید بن طاووس، ص20.
[30]. تاریخ طبری، ج4، ص404.
[31]. اللهوف، ص20.
[32]. المغازی، واقدی، ج1، ص265.
[33]. همان، ص212.
[34]. اللهوف، ص53.
[35]. بحارالانوار، ج44، ص374.
[36]. سخنان حسین بن علی(ع)، نجمی، ص209.
[37]. الارشاد، ص240.
[38]. بحارالانوار، ج44، ص329.
[39]. سخنان مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان، 23/4/71.
[40]. همان؛ حماسه حسینی، شهید مطهری، ج3، ص48، 49، 47، عبرتهای عاشورا، سید احمد خاتمی، ص10 مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، مجله معرفت، ش56، ص16 و...
[41]. سخنان مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان، 23/4/71.
[42]. حماسه حسینی، ج3، ص49، صدرا.
[43]. شهید جاوید، نعمت الله صالحی نجف آبادی، ص182 ـ 177. سخنان برخی از متعصبان اهل سنّت چون قاضی ابن عربی، ابن خلدون و...را نقل و نقد کرده است.
[44]. معرفت، ش56، ص20 به نقل از مبانی جامعه‌شناسی، بروس وئن 77، ترجمه و اقتباس: فاضل توسعی، تهران، سمت.
[45]. همان به نقل از همان، ص157.
[46]. اسد الغابه فی معرفه الصحابه، عزالدین ابی‌الحسن علی بن محمد الجزری، ج1، ص257، اسلامیه.
[47]. امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ج1، 279.
[48]. ملل و نحل، شهرستانی، ص24.
[49]. نهج البلاغه، خ129.
[50]. مروج الذهب، مسعودی، ج4، ص41 دارالمعرفه بیروت.
[51]. ملل و نحل، ص24.
[52]. حجرات(49) آیه 13.
[53]. بحارالانوار، ج73، ص293.
[54]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج11، ص44.
[55]. همان، ج13، ص222 ـ 220.
[56]. همان، ص45.
[57]. همان.
[58]. نهج البلاغه، نامه 10.
[59]. اللهوف، ص20.
[60]. تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج4، ص304.
[61]. بحارالانوار، ج75، ص46.
[62]. عبرت‌های عاشورا، ص89؛ تاریخ سیاسی اسلام، تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ج2، ص194 ـ 188.
[63]. الغدیر، علامه امینی، ج8، ص286 دارالکتب العربی.
[64]. همان، ج9، ص3، 31، 38.
[65]. همان، ج8، ص278، الاستیعاب، ج2، ص80، طبری، ج11، ص357، مروج الذهب، ج1، ص440.
[66]. ملل و نحل، شهرستان، ص26.
[67]. الغدیر، ج122 از منابع گوناگون اهل سنت این موضوع را نقل کرده است.
[68]. سخنان مقام معظم رهبری، لشگر 27 حضرت رسول، در 20/3/75.
[69]. لهوف، ص26، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، از این‌گونه افراد بودند.
[70]. سخنان مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشگر 27 حضرت رسول(ص)، 20/3/75.
[71]. غرر الحکم و درر الحکم، آمدی با شرح محقق خوانساری، ج3، ص395، دانشگاه تهران، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، معروف به مجموعه ورام، ج2، ص122، چنین آمده است: حب الدنیا اصل کل معصیة...حبّ الدنیا و حبُّ الله لا یجتمعان فی قلب واحد.
[72]. همان، ج3، ص395.
[73]. تحف العقول؛ 250، ص249؛ بحارالانوار، ج44، ص383، ج78، ص117.
[74]. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج2، ص488 برای مشروح این جریان ص489 ـ 485 مطالعه شود، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
[75]. ملل و نحل، ص23.
[76]. الانوار القدسیه، ص99.
[77]. معرفت، ج56، ص17، به نقل از جامعه‌شناسی تاریخی اسلام، ابوالحسن تنهایی، ص262، نشر روزگار.
[78]. دیوان آتشکده نیّر، ص59؛ سمو المضی سموالذات، علائلی، 5.
[79]. الطبقات الکبری، ج3، ص295، 304، شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج8، ص111، تاریخ یعقوبی، ج2، ص154 ـ 153، تاریخ جرجی زیدان، ج2، ص168.
[80]. همان مدرک، تاریخ یعقوبی، ج2، ص154 ـ 153.
[81]. تاریخ خلفا، جعفریان، ج2، ص194، نشر الهادی.
[82]. نهج البلاغه، خطبه، 3.
[83]. الغدیر، ج8، ص286 ـ 282، شرح نهج البلاغه، ج1، ص199 ـ 198.
[84]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج1، ص199.
[85]. تاریخ خلفا، ج2، ص205، شرح نهج البلاغه، ج9، ص58.
[86]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج2، ص198 ـ 197.
[87]. همان، ج2، ص66. علی(ع) نیز این مطلب را یادآوری کرده است. نهج البلاغه، خطبه 26.
[88]. الکامل، ابن اثیر، ج3، ص505 ـ 504.
[89]. تاریخ طبری، ج4، ص306.

برچسب‌ها: عبرتهای عاشورا

بسته پیشنهادی «معرفت حسینی»: ۶۱ کتاب درباره امام حسین(ع) و قیام عاشورا

بسته پیشنهادی «معرفت حسینی»: ۶۱ کتاب درباره امام حسین(ع) و قیام عاشورا

بسته پیشنهادی «معرفت حسینی»: ۶۱ کتاب درباره امام حسین(ع) و قیام عاشورا
کتاب هایی برای کسانی که حسین بن علی(ع) را دوست دارند
اختصاصی کتابستان
*وحید نصیری کیا
اشاره:
شاید دهه های دیگر محرم و صفر شور و گرمی عزاداری های دهه اول محرم را نداشته باشد، ولی به هر صورتی مجالس حسینی همچنان در مساجد و حسینیه ها برقرار است. شکی نیست که ارزش هر عملی به مقدار معرفت ما نسبت به آن است. محرم و صفر بهانه ی خوبی است برای افزودن بر معرفت مان نسبت به امام حسین(ع)، هدف قیام حسینی، شناخت یاران حسین بن علی(ع) و ... . همه ی اینها راهی را باز می کند که عزاداری های ما نیز هرچه بیشتر رنگ و بوی حسینی بگیرد و عیارش بیشتر شود. اگرچه این هدف در حالت ایده آلش در «منبر» باید تأمین شود، لیکن مطالعه و کتاب مسیری است که جایگزینی ندارد. مطالعه موضوعاتی که بیشتر به آنها علاقه مندیم، خلوت شخصی و یافت هایی که در مسیر مطالعه نصیب مان می شود چیزی است که لذت مطالعه درباره قیام امام حسین ع و مسائل پیرامونی اش دوچندان می کند.
در بسته پیشنهادی «۶۱ کتاب حسینی»، ۶۱ یک کتاب در ۴ بخش: اندیشه حسینی، مقاتل حسینی، اشعار حسینی و رمان و نثرادبی به طور اجمالی معرفی شده است. با توجه به تعدد عناوین و استفاده از منابع مختلف، معرفی کننده هر اثر را ذکر نکردیم. قطعاً هدف ما در این لیست جامعیت و معرفی همه آثار نبوده است، برای چنین هدفی باید به منابع دیگری رجوع کنید؛ علاوه بر آنکه قصد داریم تا در فرصتی دیگر به معرفی و بررسی اجمالی «مقاتل حسینی» در بخشی جداگانه بپردازیم.
با توجه به اینکه برخی از کتب در قسمت «اندیشه و مقاتل حسینی» تا حدودی اشتراک محتوایی وجود داشته است، برای دسته بندی در این قسمت چندان وسواس به خرج ندادیم.
معیار ما برای انتخاب این کتب غنای محتوایی اثر، آشنا بودن مؤلف و در دسترس بودن کتاب برای مخاطب بوده است تا معرفی کتاب با عدم دسترسی مخاطب به آن بی اثر نگردد.
لازم به ذکر است از چند روز پیش از آغاز ماه محرم بخش ویژه ای برای عرضه این کتب در فروشگاه کتابستان متروی شهدا اختصاص داده شده است که برای تهیه بیشتر این عناوین می توانید به آن مراجعه کنید.
امید است این لیست بهانه ای باشد تا مطالعات حسینی علاوه بر محرم و صفر در تمام طول سال ادامه پیدا کند.
اندیشه حسینی:
۱٫سلوک عاشورایی(۱ جلد)/ آیت الله مجتبی تهرانی
آیت‌‌الله‌‌ مجتبی تهرانی از مراجع تقلید و از شاگردان مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(ره) است، از سال ۱۳۸۰ در سخنرانی ایام دهه اول محرم‌‌ و دهه آخر ماه صفر خود، به تشریح ابعاد گوناگونی از قیام و انقلاب حضرت سیدالشهدا پرداخته است.
تا کنون چند دوره از مباحث «تحلیل قیام عاشورا» توسط آیت‌الله تهرانی مورد بررسی قرار گرفته است که تحت عنوان «سلوک عاشورایی؛ منزل اوّل: تعاون و همیاری، منزل دوم: امر به معروف و نهی از منکر، منزل سوم: هجرت و مجاهدت و منزل چهارم: دین و دینداری؛ منزل پنجم: استقامت و پایداری و منزل ششم: حقّ و باطل» انتشار یافته بود.
به تازگی جلد هفتم تا دهم مجموعه «سلوک عاشورایی» آیت‌الله مجتبی تهرانی توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی مصابیح‌‌الهدی، با عناوین «منزل هفتم: عزّت و ذلّت»، «منزل هشتم: غیرت دینی»، «منزل نهم: بینش و نگرش» و «منزل دهم: شرح خطبه منا» منتشر شد.
۲حماسه و عرفان/آیت الله جوادی آملی
همان طور که از نام این کتاب بر می آید، موضوع آن درباره عرفان، حماسه و ارتباط بین این دو مقوله است. اصل مطالب کتاب، برگرفته از سخنرانی های آیت الله جوادی آملی است که در محرم سال ۱۴۱۱ق (۱۳۶۸ش) انجام شده و پس از انجام تغییرات لازم و حذف و اضافات، بازبینی و تأیید نهایی ایشان به چاپ رسیده است.
«نقش حماسه و تأثیر ستم ستیزی در تعالی روح بشر، زمینه اشتیاق عارفان ناب را به شهادت فراهم کرده و مجاهد کوی حق را با عرفان اصیل آشنا می سازد و این، همان هماهنگی حماسه و عرفان است.»
«جهاد حقیقی بدون عرفان ناب نخواهد بود؛ چنانکه عرفان خالص بدون ایثار مال و جاه و نثار جان حاصل نخواهد شد. در وصف مجاهدان راستین، نشانه های عرفان مشهور است و در رسم عارفان واقعی، علامت های مجاهدت مشهود.»
مطالب این کتاب که با محوریت عاشورا و نهضت حسینی(ع) است، طی یک مقدمه و سه بخش ارائه شده است: هماهنگی آیین اسلام با فطرت، فضیلت حماسه و عرفان، عارفان حماسه ساز و حماسه سازان عارف.
۳٫وارثان عاشورا/صفائی حایری
نوشته مزبور مجموعه ای است از پنج مبحث در زمینه: اضطرار به دین و حجت، حق و شبهه، احیای امر، وارثان عاشورا، اصحاب اباعبدالله(ع). این کتاب حاصل سخنرانی های استاد در چند دهه محرم می باشد که به همت و قلم خود ایشان، رقم زده شده.
در مبحث اول نویسنده به بحث اضطرار به ولیّ و انتظار از ولیّ و انتظار برای ولیّ پرداخته است و با توجه به آیاتی از سوره آل عمران و فجر و تکاثر، از تمحیص و بلاء و فتنه و اشتغال به نعمت ها گفت و گو کرده.
در مبحث دوم به تحلیلی از حق و شبهه می پردازد، تا در برخورد با شبهه و فتنه و وسوسه و بدعت، همراه نور و هدایت و بینات و فرقان، بتوانیم مسلط و سالم و بهره مند باشیم.نویسنده می کوشد تا نشان دهد همراه این بینات و با دستیابی به یک میزان مشخص و فرقان حاکم و با توجه به بیان حضرت امیر در خطبه ۱۸۲ نهج البلاغه که از حق و هدف، طریق و راه، قائد و رهبر و آداب و فقه حرکت گفت و گو می کنند، چطور می توان از بند شبهه رهید و زمینه فتنه را از بین برد و یا ضعیف کرد و از انحراف ها و بدعت ها رها شد.
در مبحث سوم به این نکته پرداخته شده که احیای امر اهل بیت را چگونه و از کجا دنبال کنیم، تا از کسانی باشیم که به حیات قلبی رسیده باشیم، آن هم تا روزی که تمامی دل ها می میرند.در این نوشته با توجه به تمامی روایات احیاء امر، از عوامل احیاء و مراحل پنج گانه آن، سخن به میان آمده.
در مبحث چهارم که عنوان کتاب هم از همین بحث گرفته شده، مولف توضیح می دهد که میراث حسین(ع) که وارث آدم تا خاتم است، به کسانی خواهد رسید که از آگاهی و علم، عبودیت و تقوا، عبودیت و صلاح برخوردار باشند و این ها وارثان عاشورایند.
در مبحث پنجم به تحلیل و تطبیق و بررسی اوصاف و خصوصیات اصحاب اباعبدالله، پرداخته می شود؛ که چطور مسلم بن عقیل به استقامت و هانی بن عروه به حمیت و حمایت و حرّ به محاسبه و مقایسه و انتخاب و حرّیت و عبودیت و زهیر به نجات و فلاح و سرداری و قیس بن مسهر و عبدالله بن یقطر به مقام سقایت و رسالت و شهادت و هم چنین دیگر یاران به آن مقام وفا و ادب و فداکاری و فوز رسیدند.
۴٫عاشورا/صفائی حایری
در این کتاب با توجه به این نکته که زندگی صحنه پیکارها و میدان مبارزه هاست، به اشکال مختلف، انگیزه ها، هدف ها، نیازها و سدها و مانع های جهاد و مبارزه می پردازد. و در نهایت با بررسی تحلیل های مختلف در رابطه با قیام و حرکت امام حسین(ع)، نویسنده خود به تحلیلی از قیام اباعبدالله(ع) می پردازد.
عاشورا !
از این داستان خون تا به حال تحلیل هایی شده است. تحلیل هایی نه چندان نزدیک و همدم، بلکه در برابر و مخالف با هم. شهادت،شفاعت، امر به معروف، جلوگیری از ظلم، انقلاب و تشکیل حکومت.
کتاب «عاشورا» بر آن است تا فهم دورهای نزدیک و بزرگ های فشرده را برای ما آسان تر کند.
۵٫چهل حدیث از امام حسین ع/صفائی حایری
«...گاهی من می خواهم مقدمه ای را شکار کنم، می کوشم و موفق نمی شوم و گاهی هم بدون مقدمه، عنایت ها را همراه می بینی که بیدار می کنند و صدا می زنند و خود را بر تو آشکار می سازند و تو می بینی که این ها از تو نیست و به آگاهی، به اختیار و به اقدام تو، مرتبط نمی باشد، که عنایت او و رعایت اوست. از یک محرّمی به فکر بهره مندی بیشتر از کلمات اهل بیت افتادم و شروع و ختم سخن را با کلام آن ها همراه کردم. دوستان توصیه کردند، که روایات را مستقل منتشر کنیم و شروع کردند. و من پیشنهاد دادم که اربعینیاتی فراهم کنیم، دست به کار شدیم و در نتیجه این چهل حدیث از اباعبدالله الحسین(ع) فراهم آمد.»
۶٫حماسه حسینی/استاد مرتضی مطهری
حماسهٔ حسینی نام مجموعه کتاب دوجلدی (و سابقا سه جلدی) است از استاد مرتضی مطهری، مشتمل بر کلیهٔ سخنرانی‌ها و یادداشت‌های او پیرامون واقعهٔ کربلا و تحریفات تاریخی صورت گرفته در نقل آن. جلد اول مجموعهٔ دو جلدی شامل سخنرانی‌ها و جلد دوم شامل یادداشت‌های آقای مطهری است .این کتاب به چندین زبان ترجمه شده و تا کنون بیش از ۵۰ بار در ایران تجدید چاپ شده است.
استاد مرتضی مطهری در بخش تحریفات لفظی واقعه عاشورا، به شدت از محدث نوری و کتاب او در زمینه تحریفات عاشورا، یعنی لؤلؤ و مرجان متاثر است. ایشان مصادیق تحریفات لفظی را بیشتر از این کتاب نقل کرده و صراحت و شجاعت محدث نوری را تحسین می‏کند.
۷٫جان ها فدای دین/علامه مصباح
جان ها فدای دین» ویرایش ۳ سخنرانی آیت الله مصباح در محرم ۱۳۸۳ شمسی است که توسط حجه الاسلام مهدی نادری قمی تدوین شده است.
در این کتاب، تحلیل انسان ساز و الهام بخشی از واقعه عاشورا می خوانید. تحلیلی که ابتدا با ذکر روایتی از امام صادق (ع) و ۵ وصیت مهم پیامبر عظیم الشان (ص) به امیرالمومنین(ع) شروع می شود.
پرهیز از دروغ، دوری از خیانت، خوف از خدا و گریه از خشیت الهی ۴ وصیت اول پیامبر(ص) به امیرالمومنین(ع) است و پنجمین وصیت، وصیتی است که عنوان کتاب را در بر گرفته و تحلیل می گردد: یاعلی! سفارش پنجم من به تو این است که مالت را و خونت را در راه دینت نثار کنی.
در ادامه حضرت علامه دو پرسش طرح کرده و به آن پاسخ می دهند. یکی اینکه چگونه خون امام حسین(ع) اسلام را بیمه کرد؟ و دیگر اینکه آیا اصولاً جایز است کسانی جان خود را به خطر اندازند و خود و خانواده خود را به کشتن دهند برای بقای دین؟
همچنین یک تحلیل غلط و شاید بعضاً رایج درباره قیام اباعبدالله (ع) مبنی بر اینکه حضرت به اعتماد نامه های کوفیان به سمت کوفه حرکت کرده و اگر می دانستند در این راه شهید می شوند، تقیه می کردند و راه برادر را در پیش می گرفتند، طرح و نقد شده و دیدگاه صحیح از زبان علامه مصباح نقل می گردد.
۸٫آذرخش کربلا/علامه مصباح
این کتاب بخشی از سخنرانی‏های استاد مصباح یزدی است که در ایام محرم سال ۱۴۲۱ ایراد گردیده است. برخی از محورهای مورد بحث عبارت است از:
شبهاتی پیرامون عاشورا و بزرگداشت آن: در این قسمت از علل گرامی‏داشت عاشورا و عزاداریِ امام حسین علیه‏ السلام و روش‏های عزاداری بحث می‏ شود.
زمینه‏ های قیام عاشورا: در مباحث این بخش پیشینه تاریخی واقعه عاشورا و زمینه‏های اجتماعی انحراف جامعه و عوامل انحراف عمل‏کرد معاویه و علل انفعال جامعه در برابر فعالیت‏ های معاویه بررسی شده است.
هدف قیام: در این بخش پس از بحث از مفهوم اصلاح و تصریح به این حقیقت که هدف اصلی قیام امام حسین علیه‏ السلام اصلاح مفاسد بوده است، درباره اموری چون اصلاح مطلوب و امر به معروف مطالبی عرضه شده است.
۹٫ مدرسه حسینی/مصطفی دلشاد تهرانی
کتاب شامل یک مقدمه و دو فصل است که نگارنده در آن به بررسی خاستگاه و اصول مدرسه حسینی پرداخته است. نویسنده در این کتاب پس از پرداختن به جایگاه مدرسه حسینی، ساختار مدرسه حسینی را بررسی کرده و بیان می¬کند که این ساختار بر اساس فهم درست اسلام، جامعیت اسلام و هندسه صحیح اسلام است.
در بخش پایانی، نگارنده به اصول تربیتی مدرسه حسینی می¬پردازد و اصولی چون حریت و آزادگی، پارسایی، عدالتخواهی، شجاعت، جهاد، استقامت، دیگرخواهی، حق¬محوری، غیرت دینی، نفی خودکامگی، والاهمتی، حمیّت و سازش-ناپذیری، بینایی و بیداردلی و .... را در نهضت حسینی و فرهنگ اسلامی بررسی می¬کند و شواهد گوناگون و فراوانی را برای این اصول از مکتب امام حسین علیه¬السلام ارائه می¬کند که در شناخت مکتب حسینی با اهمیت است.
این کتاب، ساده و روان نوشته شده و استخراج نکات دسته¬بندی شده و منظم از نهضت حسینی، با اشاره به نمونه¬های آن از سخنان امام حسین و ائمه معصومین علیهم¬السلام از نکات مثبت و قابل توجه این کتاب محسوب می¬شود.
۱۰٫ چکامه هایی در شیوه های عزاداری/سید احمد خاتمی
این کتاب سخنان حجت الاسلام سید احمد خاتمی عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران، در مجلس خبرگان، در مورد جایگاه مراسم عزاداری، آسیبها و راهکارها است .
جایگاه مراسم عزاداری، آسیبها و راهکارها از بخشهای اصلی این کتاب است و نقشه سیا در رابطه با فرهنگ عاشورا، امام راحل پیشگام آسیب زدایی و همچنین افراط و تفریط در بحث آسیبها عناوین بخش جایگاه مراسم عزاداری هستند.
موضوع آسیب ها به دو بخش محتوایی و شکلی تقسیم می شود که در بخش محتوایی، طرح یکجانبه سیمای معصومین، غلو، دروغ، مطالب ذلت آمیز، طرح سست معارف اسلام، خواب و مکاشفه ، جدایی دین از سیاسی و اظهار مطالب موهن، تشریح و تبیین شده است .در بخش آسیب های شکلی نیز استفاده از موسیقی مبتذل، اکتفا به مداحی و برخورد کاسبکارانه مورد بررسی قرار گرفته است .
۱۱٫ کوثر کربلا/آیت الله جوادی
این کتاب شامل مجموعه ای از سخنرانی های حضرت آیت‎الله جوادی‎آملی در دهه‎های محرم در شهرستان آمل به همراه مراثی گفته شده و با نگاهی به نقل‌های مورخان و ارباب مقاتل و نیز وقایع قبل و بعد از عاشورا توسط ایشان است که از گفتار به نوشتار تبدیل شده و در قالب ساختاری جدید و به صورت مهندسی پژوهشی عرضه شده است.
این کتاب مشتمل بر سه جام است؛ مبا حث این سه جام همگی زیرمجموعه مباحث عقل نظری و به تعبیری دیگر، جزء مباحث حکمت نظری و عملی اند که برخی درباره شناخت هست و نیست‌ها و بعضی درباره شناخت بایدها و نبایدها می باشند و انتخاب کلمه جام به جای فصل از آن روست که با نام کتاب هماهنگی بیشتری دارد.
در جام یکم این کتاب رسالت های معرفتی کربلا بیان و در جام دوم رسالت های عملی -اجرایی- کربلا ارایه می شود و در جام سوم که بلانوشان کربلا نام دارد؛ مقتل سید الشهدا(ع) با رویکرد خاص تربیتی ارایه شده که این رویکرد علت امتیاز آن از سایر مقاتل است.
گفتنی است مقدمه این کتاب نیز به قلم مفسر برجسته قرآن کریم حضرت آیت الله جوادی آملی است که با دارا بودن مضامین بلند فلسفی و عرفانی بر غنای این کتاب افزوده است و یک تحلیل عرفانی از رویکرد نهضت کربلا به دست می دهد.
۱۲٫ سرود عرش/شرح زیارت عاشورا از زبان آیت الله صدیقی
کتاب سرود عرش ویرایش شده سخنرانی های دهه اول محرم آیت الله صدیقی است که در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف ایراد شده است. کل کتاب تنها شرح سه جمله از زیارت عاشوراست. آن هم شرح برای مردم عادی. سه جمله شرح داده شده سه جمله آغازین زیارت هستند: السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسول الله، السلام علیک یابن امیر المومنین.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
حضرت امام صادق(ع) به صفوان فرمودند: «صفوان! اگر حاجتی داشتی، زیارت عاشورا را بخوان، و [بدان،] به کسی که با زیارت عاشورا، امام حسین(ع) را زیارت می‌کند، سه قول دادند؛ یک، این‌که زیارت مقبولی برایش نوشته می‌شود. دوم، سعی او مشکور است و خدا از او تشکر می‌کند. و سوم، این که خدای متعال حاجتش را برآورده می‌سازد.»
۱۳٫ اشک باید رازدار باشد/آیت الله خامنه ای(گزیده سخنان)
گزیده بیانات رهبر انقلاب درباره محرم و عزاداری.
۱۴٫ هیئت: فضیلت و آیین مجالس ذکر اهل بیت (در بیان و سیره ائمه هدی (ع)، حضرت امام خمینی (قدس سره) و رهبر معظم انقلاب)
بررسی جایگاه خاص مجالس عزاداری و ذکر توسل به اهل‏بیت (ع) است. در این نوشتار ابتدا به بحث درباره فلسفه وجودی عزاداری برای اهل‏بیت اشاره شده و احیای آن احیای اسلام و مقابله ظلم عنوان شده است. سپس تاریخچه‏ای از مراسم سوگواری انبیای الهی برای امام حسین (ع).
۱۵٫ درس های عاشورا/آیت الله خامنه ای
مجموعه حاضر رهنمودهای رهبر معظم انقلاب درباره درس‌های عاشورا است که به صورت موضوعی تدوین و بعد از نمایه‌زنی و تیتربندی مطالب در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است. این کتاب یکی از آثار موضوعی استخراج شده از کتاب مرجع «آفتاب در مصاف» شامل تمامی بیانات رهبری از سال ۵۷ تا ۹۰ در مورد سرور و سالار شهیدان امام حسین (علیه‌السلام)ـ است.
«درس‌های عاشورا» بیش از ۵۰ درس از مکتب حسینی از جمله: تنوع و جاودانگی درس‌های عاشورا، وجوب قیام برای اصلاح جامعه اسلامی، لزوم شناخت وظیفه اصلی، انجام به موقع تکلیف، مقابله با جدایی دین از سیاست و سه ویژگی برجسته و تعیین‌کننده ابی عبدالله (علیه‌السلام) را شامل می‌شود.
۱۶٫ طوفان بلا در کربلا/غلامرضا ادبی
هر سال در آستانه محرم کتاب های زیادی چاپ می شوند که از بین آنها بعضی عناوین واقعاً کارهای نو و ارزشمندی هستند و برای پر کردن جاهای خالی حرف هایی برای زدن دارند. این کتاب فکر می کنم یکی از همان کتاب ها باشد؛ کتابی که تعریف موضوعش شاید کمی سخت باشد از بس که تنوع دارد. شاید بشود گفت کتابی برای تمام جنبه های محرم و عزاداری!
فلسفه این کتاب جمع کردن مجموعه ای از نیازهای یک شخص در ماه محرم است؛ یک مجموعه کوچک و کاربردی. کتاب از دو بخش تشکیل می شود. بخشی در مورد ابعاد مختلف قضیه عاشورا و بخشی در مورد خود قضیه عاشورا و یاران و اتفاقات آن روز.
در بخش اول هرچیزی که لازم است درباره عزاداری دانسته شود را نویسنده به سرعت و اختصار مطرح کرده؛ و البته مستدل و منطقی و عالمانه. کتاب با فلسفه عزاداری شروع می شود و با بحثی تاریخی در مورد تاریخچه عزاداری ادامه پیدا می کند. از عزاداری قبل از خلقت حضرت آدم (ع) تا عزاداری حضرت رسول )ص) و عزاداری ائمه اطهار (علیهم السلام) بعد از شهادت ایشان.
در فصل بعدی به صورت خیلی کوتاه به آفات عزاداری بدون غر زدن اضافی پرداخته می شود! و بعد احکام عزاداری بنابر فتاوای علما مطرح می گردد؛ از شبیه خوانی تا علم برداری و سینه زنی و آرایش خانم ها. مختصر و مفید!
و بعد هم بحث گریه و برکات و آثار آن بر مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع) و البته در ذیل هر کدام از این مباحث فصل هایی کوتاه که بحث را از جهات گوناگون باز می کنند.
بخش دوم کتاب به صورت روز شمار دهه محرم و به تبع هر روز، شخصی از یاران را مطرح می کند و البته بدون ماندن در لایه تاریخی در ضمن هربحث. مباحث متفاوت اخلاقی و علمی نیز مطرح می شوند.
۱۷٫زیارت عاشورا؛ اتحاد روحانی با امام حسین/اصغر طاهرزاده
متن کتاب یک سخنرانی پیاده شده ای از آقای طاهر زاده است که با موضوع تفسیر زیارت عاشورا در محرم سال ۱۳۷۹ ایراد گردیده است.
ایشان در ابتدا با ذکر مقدمه ای، توضیح می دهند که سیر به عوالم غیب از طریق توجه به اباعبدالله الحسین - علیه-السلام - میسر است و در واقع هدف از زیارت عاشورا ، اتحاد روحانی با امام حسین - علیه السلام - می باشد. سپس تک تک عبارتها و فرازهای این زیارت را بر اساس این مبنا تفسیر می نمایند.
۱۸٫کربلا؛ مبارزه با پوچی ها/ اصغر طاهرزاده
کتاب حاضر حاصل مجموعه‌ای از سخنرانی‌های استادطاهرزاده است که تحت ‌عنوان «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» در محرم سال‌های ۱۴۱۹ و ۱۴۲۰ ق (۱۳۷۷ و ۱۳۷۸ ش) ایراد گردیده و از نوار پیاده شده است. کربلا واقعه‌ای است که پس از توجه به متن تاریخی آن، باید به بررسی ریشه‌ها و نتایج آن پرداخت. زیرا تحلیل هر حادثه‌ای نتیجة حقیقی آن‌را به ما ارائه می‌دهد. لذا کتاب حاضر صِرفاً به نقل حادثة کربلا نپرداخته، بلکه سعی بر نگرش تحلیلی به واقعه دارد.
در کتاب سعی شده به بسیاری از سؤالاتی که ممکن است نسبت به حادثة کربلا پیش آید، جواب داده شود. مثل این‌که؛ آیا امام(ع) می‌دانستند شهید می‌شوند یا نه؟ یا این‌که اگر امام(ع) برای احیاء دینِ جدّشان پا به عرصة امر به معروف و نهی از منکر گذاشتند، چرا در رویارویی با حرّ فرمودند: اگر مردم کوفه نمی‌خواهند، برمی‌گردم؟ و چراهایی از این قبیل.
کتاب؛ نهضت کربلا را به‌عنوان آینده‌ای در مقابل خواننده قرار می‌دهد تا خواننده دائماً جایگاه خود و جامعه و انقلاب اسلامی را ارزیابی نماید و نسبت به وضع موجودِ جامعه، به‌خصوص در رابطه با فرهنگ مدرنیته، تحلیل داشته باشد و کربلا را عبرتی برای تعالی هرچه بیشتر انقلاب اسلامی قرار دهد.
۱۹٫راز شادی امام حسین ع در قتلگاه/ اصغر طاهرزاده
در «چگونگی دیدن کربلا» باید به لبخندهای امام حسین (ع) در قتلگاه نیز چشم دوخت که چون خطر بزرگی را از سر اسلام عزیز به در برده، در خون خود قهقهه می زند و این چنین است که صدای شکر خود را از این پیروزی به آسمان بلند کرده است.
۲۰٫ مراقبه های عاشورایی/ سید منیر‌الدین حسینی
کتاب «مراقبه‌های عاشورایی»، شامل گفتارهایی از استاد فقید سید منیر‌الدین حسینی و حجت‌الاسلام سید محمدمهدی میرباقری است. این اثر که در سه بخش تنظیم شده است به موضوعاتی مانند «شناخت عاشورا»، «مراقبه‌های عاشورا» و «مراقبه‌های عاشورایی هنرمندان» می‌پردازد.
در مقدمه این کتاب به مبادی و مبانی تحلیل قیام عظیم عاشورا به عنوان یکی از مهم‌ترین وقایع تاریخ پرداخته شده و آمده است که «مقدمه ضروری تفسیر عاشورا، یافتن نقشه آن حرکت جامعی است که عاشورا در درون آن و بخاطر تکمیل شدن آن رخ داده است.»
۲۱٫ شخصیت و قیام امام حسین ع/قاسم ترخان
کتاب «نگرشی عرفانی، فلسفی، و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین(ع)» به قلم قاسم ترخان و به همت انتشارات چلچراغ منتشر شده است.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، نوشته حاضر با طرح مباحث عرفانی، فلسفی و کلامی به واکاوی شخصیت و قیام امام حسین(ع) می‌پردازد و سؤالات و شبهاتی مرتبط با این حوزه را که در اینترنت از سوی هزاران نفر مورد پرسش قرار گرفته، تحلیل می‌کند.
بسیاری از سؤالات ارائه شده در این کتاب، شبهاتی است که تنها از سوی وهابیت القا و ترویج شده و هم‌اینک تلاش می‌شود که به عنوان عقیده اهل سنت جلوه داده شود، در حالی که عموم اهل سنت نظر مساعدی نسبت به دیدگاه‌های این گروه ندارند.
۲۲٫ قیام حسین علیه السلام/سید جعفر شهیدی
هر چند بیان حقایق تاریخی بخش عمده کتاب را تشکیل می‌دهد، اما نوع مواجهه دکتر شهیدی با تاریخ در تحلیل حادثه عاشورا نو و بدیع است.
دکتر شهیدی در این کتاب بیش از آن که در جست‌وجوی چگونگی آن رخداد عظیم باشد، به دنبال چرایی حادثه عاشورا بوده است. «مقصود من از نوشتن این یادداشت‌ها مقتل‌نویسی، تبلیغ مذهبی و حتی نوشتن تاریخ نیست؛ من کوشیده‌ام تا خود بدانم آن چه رخ داد، چرا رخ داد؟»
شهیدی این حادثه تاریخی را به مثابه یک معلول مورد بررسی قرار می‌دهد و تلاش می‌کند که علل و ریشه‌های آن رخداد را برجسته کند. او برای یافتن علل این حادثه شگفت، از سال‌ها قبل و از تحولاتی که قدم به قدم مسیر فاجعه را پیمودند، سراغ می‌گیرد.
آنچه این کتاب را از دیگر آثاری که آنها نیز از صبغه تاریخی برخوردارند، جدا می‌سازد، رویکرد عبرت‌جویانه آن است. مراجعه به تاریخ کم نیست؛ آنچه کمیاب است، نگاه عبرت‌جویانه است. در پرتو چنین نگاهی به گذشته است که تاریخ مشعلی می‌شود که مسیر آینده را روشن می‌سازد. تاریخ، گرانبها سرمایه‌ای است که آن را تنها با نگاه عبرت‌جویانه می‌توان به دست آورد.
۲۳٫ آیینه در کربلاست/دکتر محمد رضا سنگری
کتاب آینه در کربلاست ترکیبی است از روایت، تطبیق، تحلیل و تذکر، این کتاب سیر تاریخی حوادث و رویدادها و چگونگی و چرایی واقعه عاشورا را با استناد به منابع و مآخذ دوره‌های گوناگون بیان می‌کند. نویسنده در عین بهره‌گیری از منابع کهن، از متون و منابع جدید نیز غافل نبوده و از آن‌ها بهره گرفته است. در این کتاب بیان نکته‌ها و آموزه‌ها در پایان هر بخش، فرصتی برای عبرت‌آموزی، تنبّه و تذکر است که این شیوه مبتنی بر روش قرآن کریم می‌باشد. همچنین نکته‌های بسیار و اطلاعات تازه‌ای در این اثر وجود دارد که محصول سال‌ها جستجو و تکاپوی نویسنده و عمری پژوهش و تحقیق پیرامون حادثه‌ی عبرت‌آموز کربلاست.
مطالب کتاب در چهل و یک مرحله تدوین و نگارش شده‌است که با ماجرای مرگ معاویه و ولیعهدی یزید و بیعت خواستن از امام حسین (ع) و خروج آن حضرت از مدینه آغاز می‌شود. آن‌گاه از نامه‌های کوفیان به امام و روانه‌شدن سفیر سرفراز حضرت اباعبدالله(ع)، مسلم‌بن عقیل(ع)، به آن دیار و رخدادهایی مانند بیعت کوفیان و عهدشکنی آن‌ها و شهادت مسلم(ع) بیان شده است و در ادامه، به حرکت امام به سوی کربلا و نبرد میان دو سپاه و شهادت آن حضرت پرداخته شده است. ورود کاروان اسیران به شام، خطبه‌خوانی امام سجاد (ع) در شام و حضور کاروان در کربلا در روز اربعین از مطالب پایانی کتاب می‌باشد.
۲۴٫ حی علی العزا(آیین و تاریخچه عزاداری)/مجید عیوضی
«هیئت» نوعی تشکل مذهبی، بر محور عزاداری بر سید الشهدا و ائمه (ع) می‌باشد که از زمان ائمه (ع) به گونه‌های مختلف رواج داشته است. سخنرانان، مداحان و مرثیه‌خوانانی که در مجالس عزاداری انجام وظیفه می‌کنند باید معتقد، باخلوص، اهل مطالعه و تحقیق باشند و از اشعاری متین و برگرفته از آیات و روایات استفاده کنند. نیز مصائب را با لحنی غناآمیز نخوانند، زیرا هدف از اقامة عزا گرد آمدن مردم برای شنیدن مصائب اهل بیت (ع) و تنظیم شعائر مذهبی و دینی است. نگارنده در این کتاب ضمن تعریف واژة عزاداری و فلسفه و تاریخچة آن، انواع عزاداری و لزوم پرداختن به آن را بیان کرده است. سپس ویژگی‌های مجالس عزاداری و کیفیت و آداب آن را بررسی و آن‌گاه آداب مخصوص اقامه‌کنندگان و وظایف خطبا و مداحان را بازگو کرده است.
۲۵٫ خصائص الحسینیه/شیخ جعفر شوشتری
حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا فاطمی نیا می فرماید:
... جمال السالکین، علامه، مجتهد کبیر شیعه، آشیخ جعفر شوشتری... می دانید که ما بزرگان زیادی داریم و داشتیم، اما می گویند هر گلی یک بویی دارد.
شیخ جعفر شوشتری، دوقبضه امام حسین(ع) بود. مرجع تقلید بود، ولی گفته بود تا عمر دارم روضه خواندن برای ابی عبدالله(ع) را ترک نخوام کرد. یک چیزی نشانش داده بودند. حضرت دست به سرش کشیده بود. نمی توانست به کسی بگوید. یک مختصری گفته بود به همان اندازه ای که عقل ما می رسد. کتابی نوشته به نام الخصائص الحسینیه، اصلا مطالب آن کتاب در هیچ جا نیست!
این کتاب یک مقدمه و یازده عنوان دارد که به شرح ذیل است:
۱) جایگاه های وجودی حسین(ع) از آغاز آفرینش آن نور تا پایان رستاخیز
۲) صفات و اخلاق و عبادت های پسندیده ی حسین(ع)
۳) ویزگی ها، صفات، ارزش های اخلاقی و عبادی حسین(ع) در روز عاشورا
۴) الطاف الهی و احترام های ویژه ی خداوند بر حسین(ع)
۵) الطاف ویژه ی خداوند به حسین(ع)
۶) ویژگی های غم انگیز حسین(ع) و آثار گریستن و سوگواری بر آن حضرت
۷) ویزگی های زیارت حسین(ع)
۸) قرآن و حسین(ع)
۹) حج و حسین(ع)
۱۰) حسین(ع) و پیامبران
۱۱) ویژگی های همسان پیامبر(ص) و حسین(ع)
این کتاب با ترجمه ای روان و نثر زیبا هر آن چیزی که لازمه ی دانستن برای عاشقان حسین(ع) است را فراهم نموده است.
۲۶٫ خصائص العباسیه/محمد ابراهیم کلباسی
کتاب حاضر، ترجمه‌ای است از «خصائص العباسیه» به زبان عربی تالیف «محمد ابراهیم کلباسی نجفی» درباره‌ی زندگی و ویژگی‌های شخصیتی «قمر بنی‌هاشم (ع)». کتاب در چهارده باب تحت این عناوین تدوین شده است: خصایص و امتیازات نسب حضرت ابوالفضل (ع)، فضایل حضرت ام‌البنین (ع)، برادران و خواهران حضرت ابوالفضل (ع)، اولاد حضرت ابوالفضل (ع)، اسم، کنیه، القاب، و مناقب آن حضرت، فضیلت شجاعت و خصایص شجاعت حضرت (ع)، مقام شهدای کربلا و برتری عباس (ع) بر آن‌ها، فضیلت و اقسام جهاد و امتیازات آن حضرت (ع)، علم و کمالات حضرت ابوالفضل (ع)، ویژگی‌های مبارزه‌ی آن حضرت (ع)، خصلت‌های درونی و باطنی ایشان، اخلاق و مقامات آن حضرت، علاقه‌ی اهل بیت (ع) به ایشان، و روز شهادت و محل دفن حضرت ابوالفضل (ع).
۲۷٫ این الباکون(آداب و سیره‏ی علما و بزرگان در عزای سید الشهداء علیه‏السلام)
در این کتاب، آداب و سیره علمای ربانی در عزای سیدالشهدا و جنبه‏ های مختلف عزاداری با هدف معرفی الگویی برای عزاداری سیدالشهدا(ع) بیان شده است. برخی از مباحث کتاب عبارت‏اند از: اقامه مجلس عزا، سیاه‏پوشی و دستمال اشک، دستجات عزاداری و سینه‏زنی، حالات علما در زیارت سیدالشهدا، فلسفه عزاداری در کلام علما، اهمیت روضه و مقام روضه‏خوانان در نزد علما، و روضه‏های علما.
۲۸٫ ۷۲ سخن عاشورایی/آیت الله خامنه ای
این کتاب در ۲۹۶ صفحه، گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ا‌ی(مدظله‌العالی) درباره‌ی مسائل مختلف مربوط به نهضت حسینی را ارائه کرده که از خرداد ۱۳۶۸ تا تیرماه ۱۳۹۰ در محافل و مجالس گوناگون ایراد و در قالب ۷۲ سخن جمع‌آوری شده است. همچنین در بخش پایانی این کتاب دعاهایی که معظم‌له با محوریت «حماسه‌ی عاشورا» در سخنرانی‌های مختلف فرموده‌اند جمع‌آوری و ارائه شده است.
در بخشی از پیشگفتار این کتاب آمده است: «در میان همه‌ی تلاش‌های گذشتگان در بهره‌گیری از برکات و آثار نهضت امام حسین(ع) نام امام خمینی(ره) همچون ستاره‌ای فروزان می‌درخشد؛ چرا که آن امام راحل با استفاده دقیق و روزآمد از معارف حسینی و با طرح شعار برخاسته از فلسفه‌ی عاشورا یعنی «پیروزی خون بر شمشیر» توانست انقلاب ملت مسلمان ایران را رهبری و به پیروزی برساند و به تبلیغ عملی و نشان‌دادن جلوه‌ی حقیقی فلسفه قیام عاشورا اقدام کند».
۲۹٫ چهل و یک مجلس/محمد جواد مرادی نیا
این کتاب نسخه خطی از کتابی با عنوان «چهل و یک مجلس» است که در دوره ناصرالدین شاه و مشخصا سال ۱۲۹۵ قمری توسط کاتبی با نام حسین بن محمد خوانساری کتابت شده که بر اساس آن نسخه‌های تعزیه و روضه را می‌نوشتند و در واقع منبعی برای روضه‌خوانی و تعزیه بوده است.
عنوان اصلی این کتاب «چهل و یک مجلس تعزیه و روضه» است و موضوع آن شرح تعدادی از غزوه‌های پیامبر اسلام و تطبیق آن با حوادث عاشورا است که نویسنده غزوه‌های پیامبر اکرم (ص) را آورده و بررسی کرده که بین این غزوات و واقعه عاشورا چه شباهت‌ها و تناقض‌هایی وجود داشته است، حالا این قیاس یک وقت شباهت دو حادثه و یک وقت هم تضاد و تناقض را می‌رساند.
۳۰٫ از مدینه تا مدینه: مقتل عاشورا/محمد مهدی تاج لنگرودی
این کتاب که به نقد و بررسی روایات، احادیث و چگونگی واقعه کربلا می‌پردازد مصائب و مشکلات و آنچه بر حضرت سیدالشهداء و خاندان و یاران وی آمده را از زمان حرکت امام از مدینه تا بازگشت اهل بیت پس از شهادت حضرت را بیان می کند.
از جمله عناوین و و مباحث این کتاب عبارت است از :
«مقدمات حرکت حضرت از مدینه به مکه ، ورود به مکه، مأموریت مسلم و شهادت او،‌ شهادت فرزندان مسلم، حرکت امام به سوی عراق، جریان حربن یزید ریاحی در مسیر حجاز و عراق، ورود به کربلا، برخوردهای ارشادی حضرت،‌ وقایع شب عاشورا، شهادت حر، شهادت اصحاب‌،ذکر مصیبت علی اکبر(ع) ، شهادت حضرت قاسم(ع)، شهادت حضرت ابوالفضل(ع)، اسیران شام، جریان دیر راهب، خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید، ذکر مصیبت حضرت رقیه(س) ، خواسته های حضرت زینب،‌ زیارت جابر از کربلا،‌ گفتار مورخین درباره سر مقدس سیدالشهدا (ع) و بازگشت اهل بیت (ع) به مدینه.»
۳۱٫ مقتل الحسین ع/مقرّم(عبدالرزاق الموسوی المقرم)
در میان مقاتلی که پیرامون ماجرای کربلا نوشته شده کمتر مقتلی را می‌توان یافت که با نگاه نقادانه یک فقیه نوشته شده باشد. همین نکته «مقتل الحسین ع» نوشته عبدالرزاق الموسوی المقرم (م ۱۳۹۱هـ) که به «مقتل مقرم» شهرت دارد را تمایز بخشیده است. هرچند نوشتن در غیر وادی فقه و اصول در نجف قرن چهاردهم چندان معمول نبود اما همین فضا باعث شد مرحوم مقرم مقتلی بنویسد که در جای جایش قضایا را از نگاهی فقهی تحلیل کند؛ از مسئله خروج امام ع با وجود علم به شهادت و تعارض ظاهری آن با حرمت القاء نفس در هلاک و چرایی استحباب تباکی تا تعرض به مسائلی حاشیه ای مانند جواز شنیدن صدای زن نامحرم.
۳۲٫ یاران شیدای حسین بن علی/مرتضی آقا تهرانی
این کتاب تلاشی است در بیان حالات و روحیات یاران امام حسین. در این کتاب از اسناد دست اول بهره گرفته شده¬است و مباحث بیشتر به صورت تاریخی بیان شده و نام یاران امام حسین بر اساس زمان شهادتشان رتبه¬ بندی شده¬است.
نویسنده به دلیل اینکه در نوشته¬ ها کمتر عبرت¬ آموزی دیده می¬شود، در هر قسمت، بخشی را مزین به عبرت ها کرده است؛ همچنین برای پرهیز از تکرار ملال¬ آور، گاه تلفیقی از چند خبر را در خبری آورده است اما هیچگاه خبری، بی¬سند نیامده است تا برای اهل مطالعه امکان مراجعه به متن اصلی وجود داشته باشد.
کتاب از عبارات عربی خالی است مگر عباراتی که مهم بوده و یا انتسابی به معصومین علیهم¬ السلام داشته است؛ همچنین در ترجمه¬ ی عبارات عربی تلاش شده تا ترجمه¬ ها به متن نزدیک و گویا باشد؛ اعراب¬گذاری¬ ها نیز در حد امکان انجام شده¬ است.
۳۳٫ گریزهای مداحی/علی اکبر لطیفیان
نگارنده با ذکر وقایعی از تاریخ اسلام به ویژه قیام عاشورا، چگونگی گریز زدن، یا چگونگی پیوند و تناسب مطالب در روضه‌خوانی و مداحی را مطرح می‌سازد. بر این اساس، بخش اعظم مطالب کتاب را حکایات و روایات مذهبی تشکیل می‌دهد.
۳۴٫ گزیدۀ نفس‌المهموم/شیخ عباس قمی
«نفس‌المهموم» نام یکی از مهمترین کتاب‌های شیخ عباس ‏قمی -مؤلف کتاب‌ مشهور ‏‏«مفاتیح‌الجنان»- است که تا امروز نیز اهمیت و اعتبار ‏خود را از دست نداده است و روز به روز بیشتر مورد ‏استقبال قرار می‌گیرد.‏
موضوع این کتاب، قیام کربلا، حوادث روز عاشورا و ‏ماجراهای پس از آن است. این کتاب مهمترین مقتل نوشته ‏شده دردوران معاصر است که خواننده عادی را از ‏مراجعه به سایر کتاب‌ها درباره تاریخ عاشورا بی‌نیاز ‏می‌کند.‏
شیخ عباس قمی در مقدمه کتاب که اصل آن به زبان عربی است نوشته ‌‌است: همواره می‌خواستم کتاب مختصری در مقتل سرورمان امام حسین(ع) گرد آورم و آن روایاتی که به صحت آن اعتماد دارم و از راویان معتبر به من رسیده است تدوین کنم ولی پیوسته موانع و گرفتاریها مانع می‌شد تا اینکه به زیارت امام رضا (ع) مشرف شدم و در حرم آن امام از خدا خواستم که به آرزویم برسم زیرا این مهمترین آرزوی من بود. سپس از خدا توفیق خواستم و با سرعت مشغول کار شدم.
۳۵٫ شهادت نامه امام حسین(ع)/محمد محمدی ری شهری
شهادت‏نامه امام حسین(ع)، کتابى است که در صدد برآمده تا تأثیرگذارترین بُرهه از زندگى امام حسین(ع) - یعنى برهه انسان‏ ساز و آزادى ‏بخش قیام کربلا - را مطابق آنچه در دانش‏نامه امام حسین(ع) آمده است، البته در مقیاسى کوچک‏تر، اما با اختصارى روشمند، روایت نماید.
اگر چه به اقتضاى رسالتى که بر عهده دانش‏نامه‏هاست، هر موضوعى در آنها، به صورت جامع و دامن‏ گستر، مورد تتبّع و پژوهش قرار مى‏ گیرد، امّا ممکن است بخش‏هایى از هر دانش‏نامه نیز به تناسب نیاز خوانندگان، جداگانه و با تنظیم و آرایشى نو، به جامعه عالمان و دانش‏ دوستان، تقدیم گردد. کتاب «شهادت نامه امام حسین(ع)»، گزیده‏ اى است هزار صفحه‏ اى، از بالغ بر سه‏ هزار صفحه از دانش‏نامه امام حسین(ع).
در بخش نخست این کتاب، با عنوان «مهم‏ترین مباحث مربوط به حماسه عاشورا» تحلیل‏ ها و مقالاتِ تفصیلى‏ تر و در عین حال، پراکنده در دانش‏نامه امام حسین(ع) که با موضوع کتاب شهادت‏نامه تناسب بیشترى داشته‏اند، در کنار هم گردآورى شده‏ اند.
بخش دوم پیشگویى در باره شهادت امام حسین (ع)، بخش سوم خروج امام حسین(ع) از مدینه، تا ورود به کربلا، بخش چهارم از رسیدن امام حسین(ع) به کربلا تا شهادت ایشان، بخش پنجم وقایع پس از شهادت امام حسین(ع)، بخش ششم با عنوان «بازتاب شهادت‏امام‏حسین(ع) و فرجام کسانى که در کشتن‏او و یارانش نقش داشتند»و بخش هفتم با عنوان عزادارى و گریه براى امام حسین(ع) بخش پایانى کتاب است.
۳۶٫ مقتل جامع سید الشهداء/ حجت الاسلام مهدی پیشوایی(موسسه امام خمینی)
در این کتاب روش و سنت شیخ عباس قمی پیش گرفته شده و‌‌ همان طور که ایشان با تالیف مفاتیح الجنان بدیلی برای کتاب‌های زیارتی نامعتبر آن زمان نوشتند، این کتاب نیز همین گونه است و مقاتل مختلف را بررسی کرده و مطالب نامعتبر و جعلی را با تحقیق و استدلال حذف کرده است.
از دیگر مزایای این کتاب جامعیت آن است، در این کتاب هر آنچه تصور می‌شود یک خطیب و مبلغ برای روضه خوانی نیاز دارد گنجانده شده و بسیار معتبر و غنی و علمی است.
اشعار حسینی:
۳۷٫ منظومه شهیدان کربلا/سید رضا آل یاسین(همایون کاشانی)
همایون کاشانی در حماسة منظومة شهیدان، رشادتهای این قهرمانان عرصه عشق و ایثار را در قالب ترکیباتی دلنشین به زبانی موزون و بسیار جذاب بیان کرده است. طبع همایون در تشریح و توصیف قهرمانی‌های عاشقان الله و پیروان سیدالشهدا آنچنان لطیف و دل‌انگیز است که خواننده را مسحور کرده و بی‌اختیار بیت به بیت دنبال خود می‌کشاند. منظومه شهیدان با نام خدا آغاز می‌شود و پس از آن شرح کاملی از چگونگی هجرت و سفر حضرت امام حسین(ع) و یاران رشیدش به سرزمین نینوا و خطه تفتیده کربلا و مواجه شدن وی با حرّبن‌ یزید ریاحی و توصیف آزادگی و شهادت این قهرمان آزاده و تشریح کامل واقعه عاشورا و شهادت یاران امام حسین(ع) اعم از علی بن حرّ، زهیربن قین، جناده، حبیبت‌ بن مظاهر، سعید، مسلم بن عرسجه و شیرزن عرصه نبرد کربلا نجریه و پرپر شدن گل زندگی، شش ماهة رباب و توصیف دلاوری‌ها و مردانگی‌های شیر بیشه شجاعت و مظهر وفا، حضرت ابوالفضل عباس(ع) و شرح غم‌ها و قهرمانی‌های کاروان اسرا و رسیدن به شام، خطبة‌ حضرت زینب کبری(ع) را به زیبایی هر چه تمامتر نشان می‌دهد. شایان ذکر است غزلیات همایون نیز بسیار ستودنی است. در این مجموعه عنوان و موضوع هر مثنوی در ابتدای آن ذکر شده است. شاعر در آغاز کتاب می‌گوید: «تنها حسین(ع) حسین است. کسی را حدّ آن نیست که در حسین(ع) سستی و کاستی ببیند، توان آن هم نیست که به او چیزی بیفزاید.»
۳۸٫ نه سال عاشقی/علی اصغر ذاکری
کتاب حاضر، از سری مجموعه‌های «شعر آیینی امروز» است. این شعرها در قالب غزل و دارای مضمون آیینی و مذهبی است و برخی از ائمة اطهار از جمله به ساحت مقدس حضرت معصومه (ع)، حضرت ولی عصر (عج)، امام رضا (ع) و حضرت علی‌اصغر (ع) تقدیم شده است. پاره‌ای از عنوان‌های این سروده‌ها عبارت‌اند از: توبه‌های سست؛ بازی تقدیر؛ گل‌های سرخ؛ آخرین شب؛ پایان کودکی؛ سوز دعا؛ عشق خدا؛ عصر عاشورا؛ نفس‌های مغتنم؛ هم‌سفر؛ خدا منتظر توست؛ شکوه محض؛ شهیده مقاتل؛ حسرت پرواز؛ پیش تو مرگ هم صفا دارد؛ درد لحظه‌ها؛ و هنوز چشم به راهم.
۳۹٫ جرس فریاد می‌دارد/ جواد هاشمی
«جرس فریاد می‌دارد» کتاب جامع و کار راه اندازی است. این دو کلمه، بهترین توصیفش می تواند باشد. کتاب مجموعه ۷۲۰ عزل عاشورایی است که از تمام اعصار و دوره های شعر فارسی جمع آوری شده؛ از فیض کاشانی، تا حمیدرضا برقعی. جمع آوری جامع یک طرف قضیه این کتاب است و روی دیگرش، فهرست بندی جالب آن است.
کتاب به یاد عدد مقدس کربلا، در چهل منزل تدوین شده؛ چهار سرفصل و موضوع کلی. از مدت ها قبل از عاشورا تا مدت ها بعد از آن (بازگشت اسرار و اربعین)؛ چهل منزلی که هم شامل مناسبت های مهم تقویم عاشوراست و هم بزرگواران شاخص آن حادثه. جامعیت تاریخی و موضوعی کتاب، آن را گزینه مناسبی برای برطرف کردن هر نیازی کرده است.
۴۰٫ که بر بندید محمل ها(مثنوی های عاشورایی)
این کتاب به نوعی ادامه دفتر «جرس فریاد می‌دارد» به حساب می‌آید.در مقدمه این کتاب گستره موضوعی و زمانی این گزیده اشعار هم‌چون کتاب «جرس فریاد می‌دارد» آغاز حرکت قافله امام حسین(ع) از مدینه و بازگشت آن‌ها به این شهر عنوان شده است.
تعداد اشعار این مجموعه ۳۷۳ مثنوی است که حدود ۱۰۴۰۰ بیت شعر را شامل می شود. این دفتر سروده‌های ۱۰۶ شاعر متقدم و متاخر را شامل می‌شود که در انتهای کتاب نیز فهرست الفبایی آن‌ها ارائه شده است.
آیت‌الله وحید خراسانی، افسر سبزواری، علی انسانی، حسین اسرافیلی، پرتو اصفهانی، محمود شاهرخی، خباز کاشانی، خوشدل تهرانی، بابک دولتی، رفعت سمنانی، ساکت اصفهانی، سرباز بروجردی، صابر همدانی، عبرت نایینی، فیض ثانی‌کاشانی، عبدالجبار کاکایی، سیدعلی موسوی گرمارودی، محمد‌سعید میرزایی، احمد نعمتی، واصل کابلی، رضاقلی‌خان هدایت، وهاج خوانساری و وصال شیرازی برخی از شاعرانی هستند که مثنوی‌های عاشورایی آن‌ها در این کتاب گنجانده شده است.
هاشمی و کریمی در مقدمه کتاب آورده‌اند که در گزینش و پژوهش این اشعار بیش از ۱۰۰۰ جلد دیوان، تذکره و مجموعه شعر دیده و بررسی شده و انتخاب اشعار با دقت‌نظر صورت گرفته است. به عبارت دیگر پس از انتخاب هر مثنوی، باتوجه به قوت ادبی و سیر داستانی، ابیات، یکی پس از دیگری برگزیده و پیاپی چیده شده‌اند.
مراثی و مصائب گوناگون واقعه عاشورا و مطالب مرتبط با آن همانند کتاب «جرس فریاد می‌دارد» در ۴۰ دفتر طرح‌ریزی شده تا علاوه بر آن‌که از عددی کامل حکایت می‌کند، قافله‌سالاری حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب(س) را یادآور شود.
۴۱٫ طلسم سنگ/سیّد حسن حسینی
کتاب حاضر شامل مجموعه‌ای مرکب از شعر و نثر گذشته و امروز دربارة حماسه کربلا می‌باشد که در ۱۰ عنوان مجزا ارائه شده است. محتوا و مفهوم نوشته‌های عاشورایی نگارنده در بر گیرندة مطالبی چون: جاودانگی و ماندگاری نام کربلا در عرصه جهان، شیفتگی و عشق به شهادت در رکاب امام حسین(ع)، بیان گریه و اندوه بر خیمه‌گاه امام حسین(ع) در شامگاه عاشورا، تصویری بر شهادت حر‌ّ و مردانه جنگیدنش، گرامی‌داشت پیرترین شهید کربلا حبیب بن مظاهر، به یاد سقای کربلا و دستهایی که ناجوانمردانه از بدنش جدا شد، تصویر نامه‌ای از شهادت حضرت عباس(ع)، تنهایی و بی‌یار و یاور ماندن امام حسین(ع) پس از شهادت یارانش، به یاد دردها و صبوریهای شیرزن کربلا حضرت زینب(ع)، به یاد چهارمین امام حضرت امام سجاد(ع)، اسیری و گرسنگی اهل بیت امام حسین(ع) از کربلا تا هفت منزل، خون‌بهای امام حسین(ع)، ادامه راه حسین(ع) و جهان‌شمولی درس آزادگی و جهاد در راه خدا.
۴۲٫ نامه های کوفی/ سعید بیابانکی
«نامه های کوفی» در واقع در سه بخش سروده شده که بخش اول شامل اشعار مذهبی و آیینی است. عنوان این فصل را «خیزران» است که حاوی چند شعر عاشورایی است.
فصل دوم کتاب هم به شعرهای عاشقانه، اجتماعی و انتقادی درباره دفاع مقدس اختصاص دارد که این فصل عنوانش «شب دنباله دار» است.
فصل سوم کتاب با عنوان «نامه های کوفی» حاوی اشعار سپید است که عنوان کتاب هم هست. این شعرها به فضای آیینی ما ایرانی ها در مورد عاشورا می پردازد که نگاهی انتقادی به مردم و باورهایی که وجود دارد و سوء استفاده هایی که از مسئله عاشورا می شود اختصاص دارد و آنها را به چالش می کشد.
۴۳٫ جامه دران/ سعید بیابانکی
کتاب «جامه دران» مجموعه اشعار سعید بیابانکی که گزیدهای از اشعار مذهبی این شاعر است توسط انتشارات فصل پنجم وارد بازار کتاب شد.
اشعار مذهبی بیابانکی در کتابها و مجموعه های مختلفی پراکنده بود و متقاضیان این شعرها مجبور بودند برای دسترسی به اشعار چند کتاب را تهیه کنند اما الان همه اشعار در یک کتاب جمع شده است.
قالب اشعار کلاسیک است. اما بیشتر اشعار را غزل تشکیل میدهند، ۲ مثنوی و ۳ چهارپاره هم در این مجموعه آمدهاند. اما به هر حال شعری در قالب شعر نو در این کتاب نیامده است.
۴۴٫ تولیت آدم/علی اکبر لطیفیان
خصلت شعرهای لطیفیان این است که در اوج لطافتهای شعری مضامین عرفانی ومعارف حدیثی را به خوبی در شعر مندمج می کند. اشعار عاشورایی ایشان هم که جذابیت های خاص خود را دارد.
تن که بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است
دل که نذر کربلا شد بی قرارش بهتر است
بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست
سائل آقا شدن اصلا ندارش بهتر است
...
۴۵٫ سه نقطه/ علی اکبر لطیفیان
این کتاب شعر از مجموعه ای تحت عنوان «شعر آئینی امروز» است، که این مجموعه، اشعار آئینی شاعران معاصر را در بر می گیرد.
گنجشک پر جبریل پر بابا سه نقطه
من پر تو پر هرکس شبیه ما سه نقطه
عمه نه عمه بالهایش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تا سه نقطه
...
۴۶٫ بوریای شعر/به کوشش رضا جعفری
غزل مرثیه بوریای شعر گزیده اشعار عاشورایی است که به کوشش حجت الاسلام و المسلمین رضا جعفری گردآوری و توسط انتشارات آرام دل منتشر شده است. در این کتاب شعرهای شعرای شهرستانی هم بسیار به چشم می‌آید که در آستانه محرم به زیور طبع آراسته شده است.
گردآورنده این کتاب در مقدمه آن اینچنین نوشته است:
از آنجا که مقام خیال، رتبه‌ی فرودین عقل است و انسان را ذوق اولیه، متمایل به فراز است تا نشیب، تماشای صورتک‌های خیالی در قیاس لذت بردن از حقایق عقلیه در انسان همیشه از باب اضطرار و ناچاری است وگرنه بر ارباب عقور و معارف پوشیده نیست که چشیدن حقایق کما هو با بهره بردن از تصاویر آینه تفاوت‌های بی‌شماری دارد و چیزی شبیه طلب لطافت از کلمه‌ی نسیم است.
اگر نسبت بدن پاک‌تر از پاک سید‌الشهداء علیه‌السلام را با عالم ماده، نسبت عقل و خیال بپنداریم همچنان‌که به اعتباری این‌گونه نیز هست: اجسادکم فی الاجساد. اکتفا کردن به بوریای بافته شده از برگ درخت خرمای شعر برای پوشاندن صراحت بدن عقلانی آن حضرت، معنای خاص خودش را به ذهن می‌فهماند. آن‌چه در قوس صعود، باعث مطلوبی برای پیوند صورت‌های خیال به یکدیگر است، عاطفه و احساس شدید زنان قبیله‌ی بنی الغزل است که در مردان این طایفه موجب فراهم کردن قطعاتی بوریا مانند برای جراحت صریح و صراحت زخم های حسین عقل در کربلای نفس شده است.
امید که این بوریا به بقاء وجه الله و عین الله موجب بقاء شاعرانش گردد فی یوم لاینفعوا مال و لابنون الا من اتی الحسین علیه‌السلام به شعر سلیم.
۴۷٫ باکاروان نیزه/علیرضا قزوه
کتاب حاضر، ترکیب‌بند عاشورایی است به عنوان با کاروان نیزه که آن را علی‌رضا قزوه در چهارده بند سروده است. کتاب با مقدمه‌ای از علی معلم دامغانی به عنوان شعر آیینِ روزگار ما و پایان سخن، نگاهی به ترکیب‌بند با کاروان نیزه نقدی از عبدالجبار کاکایی به سرانجام رسیده است. بند اول با این بیت آغاز می‌شود: می‌آیم از رهی که خطرها در او گم است/ از هفت منزلی که سفرها در او گم است/ از لابه‌لای آتش و خون جمع کرده‌ام/ اوراق مقتلی که خبرها در او گم است.
۴۸٫ عشق علیه السلام/علیرضا قزوه
«عشق علیه السلام» عنوان مجموعه‌ای از شعرهای عاشورایی علیرضا قزوه از چهار دفتر «مرگ مهربان»، «عشق علیه‎السلام»، «پشت هر سنگ خداست» و «دو نیمه حوا» همراه تعدادی ترانه و یک قصیده است که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
۴۹٫ من میگویم، شما بگریید/علیرضا قزوه
«از کودکی در دسته¬ های سینه¬ زنی و عزاداری گم می¬ شدم. هنوز هم گمشده آن دسته¬ هایم. محرم که می¬ آید کتیبه¬ های محتشم را بر دیوار دل می¬ کوبم و تا اربعین دلتنگ ظهر عطشان می¬ مانم. این سال¬ های آخر شعرهایی اینجا و آنجا می¬ شنوم که به جای آنکه دل را بارانی کند، دل را به درد می¬آورد. برخی نیز داعیه خودنمایی دارند، حال آنکه اصل در کربلا گم شدن است و به اصل خویش رسیدن. همین انگیزه¬ای شد تا این اشعار را در دفتری فراهم آورم...» علیرضا قزوه، بعد از این مقدمه، صد و بیست و چهار قطعه شعر را با موضوع حادثه کربلا گردآوری کرده است. نام شاعران هم به همین تنوع است و از بزرگانی چون مولانا تا شاعران جوان امروز را دربر می¬ گیرد.
کتاب ۵ فصل دارد؛ فصل اول درباره امام حسین، فصل دوم شعرهایی درباره شهدای هاشمی، فصل سوم در وصف اصحاب و یاران، فصل چهارم قتلگاه و فصل پنجم شعرهایی درباره اسارت و کاروان کربلا دارد.
۵۰٫ طوفان واژه ها/سید حمیدرضا برقعی
«این شاعر پرشور و جوان به دستیاری عقل پیرش، اوج سختگی و پختگی را در بلندای ارادتی که به اهل بیت دارد جستجو می کند و به تسخیر قله های دور از دسترسی نائل می آید که برای همگان خصوصا همگنان او شگفتی زاست. تلقی این شاعر نازک خیال از وقایع تاریخی و برداشتی که از مقوله های دینی دارد، در عین شاعرانگی با رگه های روشنی از شعور و شهود همراه است و با روایتی نه چندان عریان، حاقّ مطلب را به ذهن مخاطب القاء می کند.» این مشهورترین اثر برقعی است در وصف واقعه عاشورا:
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
ذهنش ز روضه های مجسم عبور کرد
...
۵۱٫ قبله مایل به تو/ سید حمیدرضا برقعی
بیستون دیشب به چشمم جاده‌ای هموار بود
ابن سیرین را خبر کن خواب شیرین دیده‌ام
و یا
مثل آیینهٔ در خاک مکدر شده‌ای
چشم من تار شده یا تو مکرر شده‌ای
لذتی که در خواندن برخی از ابیات وجود دارد شاید به این دلیل است که خیلی از کشف‌های شاعر اتفاقاتی است که بارها برای خومان نیز تکرار شده است و از دیدن آن‌ها با بیان شعر، شگفت‌زده می‌شویم و همین موضوع باعث می‌شود بدون وقفه این کتاب نسبتاً مختصر را تا آخر مطالعه کنیم.

رمان و نثر ادبی:
۵۲٫ نامیرا/صادق کرمیار
«نامیرا» داستانی شخصیت‌محور است؛ رمانی با خرده‌روایت‌هایی از تغییر روش، هدف، آرزو و عاقبت آدم‌ها. این روزگار است که آدم‌ها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن می‌گذارد و نویسنده‌ی نامیرا فقط تصویرساز صادق این رویدادهاست. نویسنده‌ی کتاب را به سبک رمان‌های کلاسیک با شروعی آرام آغاز می‌کند، تصویرسازی می‌کند، شخصیت‌ها را یک به یک وارد داستان می‌کند، آن‌ها را معرفی می‌کند و با داستان پیش می‌برد. «نامیرا» اسیر اختلاف روایت‌های تاریخی نشده و البته از عقبه‌ی تحقیقی درستی بهره برده است.
۵۳٫ فتح خون/سید مرتضی آوینی
در میان کتابهای بسیاری که درباره واقعه عظیم کربلا نگاشته‌شده‌اند، اندک هستند کتابهایی که نویسندگانشان کوشیده‌اند علاوه بر ابراز شیفتگی و بیان عظمت واقعه و مظلومیت سیدالشهدا و یارانش‌، نقبی به حقیقت ماجرا بزنند و در حد توان خود، پرده از راز بزرگ کربلا بردارند. «فتح خون‌» سید مرتضی آوینی از این معدود کتابهاست‌.
متن کتاب‌، از دو پاره کلی تشکیل شده است‌. پاره اول که متن اصلی کتاب است‌، به شرح و بیان وقایع و توصیف ماجراهای پیش‌آمده از رجب سال ۶۰ تا محرم سال ۶۱ هجری می‌پردازد؛ و پاره دوم که از زبان «راوی‌» روایت می‌شود، تحلیل و رازگشایی همان وقایع و ماجراهاست و در واقع بخش برجسته کتاب نیز همین است‌.
راوی در «فتح خون‌» از موضع یک انسان عارف سخن می‌گوید که زمین را آینه آسمان می‌بیند و به ظواهر کفایت نمی‌کند و می‌کوشد در مخاطبه با انسان امروز، او را از پوستة واقعة عاشورا فراتر برد و چشم باطنش را باز کند، تا بتواند عمق واقعه را دریابد.
اما فصل دهم کتاب که باید به وقایع ظهر عاشورا می‌پرداخت‌، ناتمام مانده‌است‌. گویی آوینی این فصل را در عمل و با شهادت خویش به پایان رسانده‌است‌.
فتح خون‌، در ده فصل روایت می‌شود: آغاز هجرت عظیم‌، کوفه‌، مناظرة عقل و عشق‌، قافلة عشق در سفر تاریخ‌، کربلا، ناشئة‌اللیل‌، فصل تمییز خبیث از طیّب (اتمام حجت‌)، غربال دهر، سیارة رنج و تماشاگه راز.
۵۴٫ سقای آب و ادب/سیدمهدی شجاعی
این رمان درباره زندگی حضرت عباس (ع) است که در آن زوایای جدیدی از مفاهیم زندگی و ویژگی‌ها و ظرائف شخصیتی ایشان در قالب داستانی مطرح شده است.
این کتاب، روایتی است از زندگی حضرت عباس(ع) که در میان دیگر آثار شجاعی به لحاظ فرم و محتوا اثری متفاوت به شمار می‌آید.
در هر فصل از این رمان رفت و برگشت‌های روایی متعددی دیده می‌شود که در فضای سیال داستانی، جای توصیفاتی اغلب شاعرانه را به یکدیگر می‌دهند و در هر موقعیت، زوایای جدیدی از مفاهیم مورد نظر نویسنده را باز‌گو می‌کنند.
۵۵٫ پدر، عشق، پسر/سیدمهدی شجاعی
کتابی که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علی‌اکبر بن الحسین علیهما السلام به تصویر کشیده می‌شود. وقایع از زاویه‌ی اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» روایت می‌شود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی‌مرّه مادر گرامی حضرت علی‌اکبر (ع) است. فصول کتاب با عنوان «مجلس» نامگذاری شده و داستان متشکل از ده است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر(ع) را روایت می‌کند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد.
۵۶٫ آفتاب در حجاب/سیدمهدی شجاعی
آفتاب در حجاب روایتی است از زندگی حضرت زینب. از کودکی تا عاشورا تا اسارت و تا وفات. اثری که ماندگاری‌اش از حال پیداست. رمانی که به پشتوانه تحقیقات دقیق و عالمانه تاریخی و روایی،‌ به همه زوایای پنهان و آشکار زندگی و رفتار و درونیات حضرت زینب پرداخته است.
داستان از کابوس حضرت زینب در کودکی آغاز می‌شود: چشم‌های اشک‌آلودت را به پیامبر دوختی، لب برچیدی و گفتی:«خواب دیدم، خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است، طوفانی که دنیا را تیره و تار کرده است. طوفانی که مرا و همه چیز را به این سو و آن سو پرت می‌کند، طوفانی که چشم به بنیان هستی دارد. ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختی کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید...» داستان از این کابوس که گواه رحلت پیامبر است و شهادت مادر و پدر و... آغاز می‌شود و در انتهای کتاب باز به همین خواب پریشان می‌رسیم: «تعبیر شد خواب کودکی‌های من پیامبر! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها مانده‌ام...».
۵۷٫ از دیار حبیب/سیدمهدی شجاعی
از دیار حبیب، رمانی است کوتاه که گوشه هایی از زندگی حبیب بن مظاهر یار سالخورده ی حضرت سیدالشهدا(ع) را به تصویر می کشد؛ البته قسمت اعظم آن، به شهادت حبیب در کربلا اختصاص دارد و وصف عشق و شیدایی او به امام زمانش.
۵۸٫ فصل شیدایی لیلاها/سیدعلی شجاعی
برنده جشنواره ملی جوان ایرانی. روایت هفت راوی از حرکت حضرت حسین، از ۱۸ ذی‌الحجه خروج از مکه تا غروب عاشورا. آن‌ها که کمتر می‌شناسیم و کمتر شنیده‌ایم از روزگارشان. زهیر بن قین، ضحاک بن عبدالله مشرفی، حر بن یزید ریاحی، عبید الله بن حر جعفی، عمرو بن قرظه انصاری، شبث بن ربعی و من. چه در کنار امام چه در مقابل. آن‌جا که لیلاها عاشق و مجنون می‌شوند و گاه که سنگ هم می‌گرید اما انسان کوچکترین رحم نمی‌آورد. نگاه به بعدی دیگر از عاشورا. و حرکت در لایه آسمانی مسیر عاشورا. امام می‌داند و پیش می‌رود و ... و لیلاها را می‌خواند و مرزی می‌شود تا قیامت برای روز و شب و نور و ظلمت...
۵۹٫ مردان و رجزهایشان/سید مهدی شجاعی
کتاب مردان و رجزهایشان شامل رجزهای شهیدان کربلا در روز عاشوراست که توسط سید مهدی شجاعی جمع آوری و ترجمه شده است. علاوه بر متن و ترجمه ی رجزها، توضیحات و شرح حال مختصری هم درباره ی صاحبان رجزها آمده است. در مقدمه ی کتاب که توسط سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) نوشته شده، بحث رجز از دو منظر لغوی و اصطلاحی به صورت علمی تشریح شده است. در مقدمه ی این کتاب می خوانیم: معمولاً رجز خواندن در میدان جنگ، ویژه ی خاصّان و بلندرتبگان اجتماع بود و عوام نوعاً از رجزخوانی بی نصیب بودند. از افتخارات سپاه امام حسین در کربلا همین بود که از خواص و عوام، هر دو درمیدان رزم عاشورا رجزهایی روایت شده است. این از آن روست که همه ی آنچه در خواصّ یاران حضرت مایه ی افتخار شمرده می شد، وابسته ی ارزش های معنوی و شرافت روح ایشان بود و همه ی تقوامداران ولایت شعار، خواه به اصطلاح از خواص باشند و خواه از عوام، در این بهره مشترکند ... اما تاریخ عاشورا روایت نکرده است که امویان یزیدی در ذکر اهداف خود به رجزی توسّل جسته باشند.
۶۰٫ قصه کربلا/مهدی قزلی
این اثر شامل ده داستان جدا از هم با موضوع واقعه عاشورا و نیز وقایع پس از آن است که با نیم‌نگاهی تاریخی به زندگی شخصیت‌های نقش‌آفرین در این واقعه در قبل از آن و نیز داستانی مستقل با موضوع قیام «مختار ثقفی» تألیف شده است.
قزلی که عناوینی مانند «امام»، «علمدار»، «پیام‌بردوباره»، «صبر»، «کوفه»، «یاران»، «دشمنان»، «اسارت»، «انتقام» و «عاشقی» را برای مجموعه خود برگزیده است، در مقدمه این مجموعه می‌نویسد: «ماجرای کربلا بیش‌تر به یک قصه شبیه است. قصه‌ای که واقعی است، اما باور کردنی نیست و ای کاش این فقط یک قصه بود. این مجموعه سعی دارد روایتی ساده، صریح و کامل از این قصه داشته باشد که در ده فصل منفصل متصل ارائه شده است.»
۶۱٫ راز سر به مهر/ حسین حداد
راز سر به مهر مجموعه‌ای از بیست و چهار داستان کوتاه از پانزده نویسنده است که در فاصله زمانی سی و پنج سال پیش تا سال انتشار نوشته شده‌اند. این داستان‌ها را مرحوم حسین حداد گردآوری کرده و در ابتدای هر کدام ضمن ارائه مشخصات نویسنده تحلیلی کوتاه هم بر داستان نوشته است. او در این کتاب آثاری از سید مهدی شجاعی، قیصر امین‌پور، محمدرضا بایرامی، زهرا زواریان، مجید شاه‌حسینی، داوود غفارزادگان و... ارائه کرده است. بیشتر داستان‌های این مجموعه پیش از قرار گرفتن در کنار هم به طور مجزا و یا در کنار آثاری دیگر توسط ناشران مختلف منتشر شدند اما حداد آن‌ها را در فاصله زمانی ذکر‌شده از ادبیات عاشورایی انتخاب کرده و در کنار هم در یک مجموعه قرار داده است. ارائه مضمون عاشورا در قالب داستان امروز، تقارن جبهه‌های مقاومت در دفاع مقدس با عاشورا و نگاه تازه به مقوله و موضوع کربلا و نیز برگزیده شدن در جشنواره‌ها و همایش‌های مرتبط از جمله معیارهای انتخاب داستان‌های این مجموعه است.
http://ketabestaan.ir

 

ضرورت تحلیل نهضت عاشورا؛ در برابر خطر تغییر ماهیت و تفسیرهای باژگونه

ضرورت تحلیل نهضت عاشورا؛ در برابر خطر تغییر ماهیت و تفسیرهای باژگونه

 

هر حرکت یا نهضت دینی، اجتماعی یا سیاسی را همواره خطرها و آفت هایی تهدید می کند، که بخشی از آنها مربوط به ماهیت آن نهضت است. این موضوع نیز دو جنبه دارد: یکی تغییر ماهیت نهضت و دور افتادنش از اصل خویش، و دیگر، پیدا شدن تفسیرها و تحلیل های باژگونه از آن.

بدیهی است در هر دو صورت، بدترین آفت ها دامنگیر چنین حرکتی خواهد شد. از این رو می توان گفت یکی از مهمترین وظایف علاقمندان یا پیروان یک نهضت آن است که نسبت به این موضوع حساس بوده و برای پیشگیری از قلب ماهیت یا تفسیر نادرست آن چاره اندیشی نمایند. 



ادامه مطلب لینک ثابت یک نظر
نوشته شده در شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۴ - توسط امید صفائی
ولایت خون و شمشیر

 

یا أَبَا عَبْدِاللَّهِ! إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ...
ای حسین! من با آن کس که با شما مسالمت داشته باشد، در سلم و صلحم و با آن کس که با شما در جنگ باشد، در جنگم، تا روز قیامت.

داشتن موضع، در مسائل اجتماعی و سیاسی، روابط، دوستی ها و دشمنی ها جنگ ها و صلح ها، نشان انسان متعهد است. آنچه مهم است، محور و ملاک و انگیزه و جهت، در دوستی ها و دشمنی ها، «ولایت» ها و «برائت» هاست. «حُبِّ فی الله» و «بُغضِ فی الله»، عنوانی است که در احادیث اسلامی، از ائمه ی شیعه درباره ی آن، معارف والایی بیان شده است؛ یعنی خدایی بودنِ حُبّ و بغض ها و دوستی ها و دشمنی ها. 

در این فقره از زیارت عاشورا، محور، «ائمه» هستند. خطاب به سیدالشهدا می گوییم: من با کسانی که با تو در صلح و سلم و سازش باشند، در حال آشتی هستم و با آنان که در ستیز با شمایند، می جنگم.



ادامه مطلب لینک ثابت یک نظر
نوشته شده در شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۴ - توسط امید صفائی
چند پرسش و پاسخ خواندنی با امام حسین(ع) درباره قیام عاشوراء

یا بن رسول الله! آیا اجازه می دهید پرسش های خود را مطرح کنیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم.ای عزیزم! بگو تا بشنوم و [شما نیز] کلام مرا بشنوید.



ادامه مطلب لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۲ - توسط امید صفائی
قیام حَـرّه ؛ اولین بیداری عاشورایی

تمام کتب تاریخی معتبر اسلامی همچون تاریخ طبری،یعقوبی،ابن اثیر،مسعودی و ابن کثیر این واقعه را ثبت کرده اند.ما به طور فشرده آن را از مروج الذهب مسعودی نقل می کنیم.
واقعه ی حرّه در آغاز سال 63 ه.ق به وقوع پیوست و جنایات و جزئیات آن را مورخان بسیاری نوشته اند.این واقعه را به دلیل آن که در ریگ زاری در اطراف مدینه به نام «حرّه» واقع شد و پایگاه لشکر یزید نیز در آن جا بود،آن را در تاریخ به نام «واقعه ی حرّه» ثبت کرده اند.



ادامه مطلب لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در شنبه نهم آذر ۱۳۹۲ - توسط امید صفائی
نهضت اصلاحات حسینی ؛ خط قرمزها،مکانیزم ها و محصولات

وصیت امام حسین(ع) در عین کوتاهی و فشردگی محتوایی به ژرفا و پهناوری بعثت تمامی انبیاء و حیثیت انسانی فرزندان آدم(ع) را در خود نهفته داشت.آنچه را که وی به رشته ی تحریر درآورد دوره ی جامع و کاملی از معارف آسمانی بود.حسین بن علی(ع) هنرمندانه عمیق ترین مفاهیم عرشی را در ظریف ترین الفاظ و کوتاهترین عبارات جای داده بود.



ادامه مطلب لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در شنبه هجدهم آبان ۱۳۹۲ - توسط امید صفائی
شمرها این گونه اند...

شمرها غربال شدگان صافی های نوراند.تاریکی وجودشان خاکستر مرگ است که در تار و پود ننگ و بدنامی سرشته شده و گذر زمان و بالا و پائینی روزگار،پرده از چهره ی گرگ سیرت آنان برخواهد داشت.

شمرها به هزار و چند چهره بازی خورده و به چندین هزار قیافه در می آیند،اما این مکتوب ابدی شان است که در گذر غربال تاریخ،رسواشدگانی بی سرپناهند.غربال زمان،درگاه روشنایی و تاریکی است؛و وای بر فرو اُفتادگان...

قال علی (ع):«أَلا وَ إنَّ بَلِیَّتکُم قَد عَادَت کهیئَتِها یَومَ بَعَثَ اللّه نَبیَّهُ(ص) وَ الَّذِی بَعَثهُ بالحَقِّ لَتُبلبلنَّ بَلبلَةً وَ لتُغَربَلُنَّ غَربَلَةً وَ لتُسَاطُنَّ سوط القدر،حَتَّى یَعُودَ أَسفَلُکم أعلاکُم وَ أعلاکُم أسفَلَکُم وَ لیَسبقنَّ سابقُونَ کانُوا قصَّرُوا وَ لیُقصِّرنَّ سَبَّاقُونَ کانُوا سَبقُوا وَ اللَّه ما کَتمتُ وَشمَةً وَ لا کذبتُ کِذبَةً:بدانید که بلای شما،بازگشته است،مانند آن امتحانی که در روز بعثت رسول الله(ص) بود.سوگند به آن کسی که او را به حق مبعوث کرد،به هم خواهید خورد و غربال خواهید گردید و جدا خواهید شد تا پایین ترین،بالاترین و بالاترین،پایین ترین شود و جلو خواهد افتاد،کسانی که عقب مانده اند و عقب خواهند ماند،پیشتازانی که جلو افتاده اند .به خدا قسم! هرگز حقیقتی را پنهان نکردم و هیچ گاه دروغی نگفتم».1

شاخصه ی بزرگ شمرها،دورماندگی و واماندگی از «ادب» است.شمرها بر مسلک دوری از ادب روزگار می گذرانند و سرانجام،محبوس و شکست خورده این راه تاریکند.ادب،گم شده ی حیات شمرهاست؛و همین دوری از ادب است که شمرها را خالدین اسفل السافلین خواهد بود.

دوری از ادب در مسلک شمرها،در عین آن که خود فاعل و باعث هر زشتی است؛مفعول و متأثر تاریکی ذاتی شان است.اما ذات مقدس «امام» معنای ادب است،عین ادب است،غایت ادب است و کلمه کلمه ی او جرعه جرعه ی احترام است خلقت را...«وَ اِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ».2

وجود امام،شاکله ی اخلاق است و اُسوه ی ادب.و او آن کریم نیک خواهی است که شیرینی اخلاق نکو را میهمان آلام و مصائب بشریت خواهد کرد.خداوند تبارک و تعالی وجود امام را بارگاه ادب و مهد اخلاق قرار داد و او را معلّم اخلاق بشریت دانست... و پیش از آنکه او را بر این جایگاه نهد،خود،او را تربیت کرد و ادب را بر قامت وجود منوّرش شکل داد...إن الله أدّبنی،ثم ربّانی3...

امام نهایت ایمان را اخلاق و ادب می انگارد و واحه های حیات انسان را سزاوار شور و سرور ادب معرفی می کند.او نشانی حیات طیّبه را بر شاخ و برگ شجره طیبه ی ادب راهنمایی می کند و خلیفةُ الهی انسان را چیزی نمی بیند مگر «مؤدب» شدن انسان...انسان مؤدب...انسان مؤدب...انسان مؤدب...ما شیء أثقل فی المیزان من خلق حسن.4

حالیا که شمرها در برترین جایگاه خود غرقه ی اسلوب و ظواهر بوده و از ذات دین بری و ناآگاهند...عن النبیّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال:علیکم بحسن الخلق،فإنّ حسن الخلق فی الجنّة لا محالة.و ایّاکم و سوء الخلق،فأنّ سوء الخق فی النار لا محالة.(1)

***

گرداب تاریکی شان یأس را فریاد می کند و همهمه زوزه هاشان امید را به ناکجا آبادهای ذهن بشر رهنمون می سازد...شمرها کدخدایان قریه های ناامیدی اند و یأس را مکتوب قلب های نداشته شان کرده و عرشه لغزان زورق هاشان را در ظلمات امواج خروشان شرک به نظاره نشسته اند...«...اُولَـٰئِکَ یئِسُوا مِن رَّ‌حْمَتِی وَ أُولَـٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ».5

شمرها ناخدایان کشتی یأس اند در پس طوفان جهل... حالیا که امام مؤذن امید است بر رفیع ترین قلل اندیشه بشر.آغوش گرم امام گهواره ی امنیت و آرامش و امید است ذره ذره ی خلقت را و تسبیح کلام او امید بخش دل های حیران...«...وَلَا تَیأَسُوا مِن رَّ‌وْحِ اللَّـهِ…»6

امام مولا،امید است و مظهر آن و در منش او یأس را به چیزی جز شرک قیاس نتوان کرد.امام همه ی امید است و آدمیت را و کلام او سلسله جنبانی فهم در پله پله ی امید است و هلهله چشمانش بشیر بشارتی لطیف است خلقت را...«...وَ هُوَ الَّذِی یرْ‌سِلُ الرّیاحَ بُشْرً‌ا بَینَ یدَی رَ‌حْمَتِهِ».7

...بشارت صبح،بشارت خورشید،بشارت نور،بشارت باران،بشارت آغوشی آرام برای آدمیت...بشارت امام...«...أَلَیسَ الصُّبْحُ بقَرِ‌یبٍ»8... عطر کلام امام را فطرت انسان استشمام کرده و قطرات فهم بشریت را...«...وَ لَا تَیأَسُوا مِن رَّ‌وْحِ اللَّـهِ»9 است که به اقیانوس امید و آرامش رهنما خواهد شد.«وَ مَا جَعَلَهُ اللَّـهُ اِلَّا بُشْرَ‌ىٰ لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَ مَا النَّصْرُ‌ اِلَّا مِنْ عِندِ اللَّـهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ».10

هنگامه ی شیرینی خواهد بود،آرام گرفتن در آغوش آرامش آن امید مطلق...«و نحن نقول الحمدالله رب العالمین».11 امام،آغوش آرامش و امیدش را بر ابنای بشر گسترده و خنکای سایه اش،التهاب ناامیدی در راه ماندگان بیابان های تشنگی را،به باران برکت وجودی اش فرا می خواند...او آیه امید بر شیهه های یأس و درماندگی است و در بلندای عظمت و رحمتش،بشر بال های آرزو گسترده و امید را از چشمه سار وجودی او طلب می کند...«و مناهل الرجا الیک مترعه».12

تدبیر امام و منش و مسلکش،جاودانه کردن شعف امید در دل فرزندان انسان و زدودن گرد یأس از چشم انداز حیات بشر در تمامی اعصار بوده است.امام ناآرام ترین شب انسانیت را به نوید سحر روشن کرده و در سیره ی او «یأس»،مذموم ترین و رانده شده ترین هاست.امام آرامش دل بشر و شیرین ترین آرزوی پیش روی خلقت است که دل آدمی را میهمان آرامش آغوش پر طراوت خود خواهد کرد...«و ثبت رجائک فی صدورنا».13

وجود نورانی اش مسبوح قدسیّتی است که در کشاکش حیات و دغدغه آلام بشریت،تنها ملجا و پناهگاه تندبادهای حوادث و تاریکی ناگواری هاست...آرامش نامش،زمزمه شعف است ذره ذره ی خلقت را و حیرانی کلامش نقطه ی توحید نشانی ناکجاآبادهای اندیشه ی انسان است...امام غایت آرامش و امید مطلق است... .

آنجا که امید رنگ باز دو یأس روی بر بشریّت نمایان کند،انسان پای در سرای شمرها نهاده و این تازه آغاز تشنگی بزرگی است برای او...حجّت ابن الحسن المهدی(عج) پر طراوت ترین بارش آرامش است بر تاریخ انسان...عزیزترین آغوش است بشریت را...درخشان ترین نوید است گرداب های تاریکی را و وجودش،مهاد امن و امید است چشمان نگران فرزندان انسان را...«یا رب! ان لنا فیک املا طویلا کثیرا،ان فیک رجا عظیما...14 – (2)

***

شمرها زادگان شجره ی خبیثه اند؛قحطی «انسان» خشکسالی قلب هاشان را هزاران سال است که در کابوس ناامن خویش به یغما برده و شعبده فهم،تمثیل نافهمی دل های نداشته شان را به بازی جهل خویش گرفته است.

شمرها،آن هنگام که بال های توحیدشان را شکستند و خاموش کردند چراغ های فطرت را،قافیه بند حرامی ترین کلمات زمین بودند؛به خشکستان خواب هاشان رفته و خشکه آرای بوته های کج فهمی شدند؛هرس می کنند درخت جهل خویش را،آذین می بندند خباثت شاخه هایش را،تشنگی می نوشاندند بر ریشه هایش و میوه می آورند از گذر خشکستان قلب هاشان...

مکّاره بازاری است بازی شمرها! میوه تشنگی را فقط به عمق عطش می فروشند،پشته جهل را مگر به بذر کج اندیشی مبادله نتوانند،خرمن خرمن تاریکی می دهند و وحشت طلب می کنند و سبدهای اوهام شان را به غباری از یأس وا می نهند.

حالیا که «امام» شجره طیّبه نور است،عین نور است،سلسله ی نور است،قیام نور است،قعود نور است و حلاوت نامش کرامت کریم ترین کلمات را به بازی می گیرد؛برهانش را صراط المستقیم ستارگان شاهدند و غبار گام هایش را «طور» به یغما می برد...

امام را سر سودای خورشید است...نور را برای همه می خواهد و همگان را بر نور...رایحه رحمتش را حائلی نباشد و چشمه سار کلامش،سیرابی ابرهای پرباران است،بر همه می بارد و بر بارشش طلب نخواهد.خوشه های برکت را هبه خلقت کرده و دست گیر سرپنجه های ناامید غریق گرداب های تاریکی است،ریشه بر «رضوان» و «ذی طوی» داشته و سر بر بی انتها می ساید.

کرامت را به کرم می بخشد و بر بخشایش بهانه نخواهد.امام،شادی امید را میهمان دل های ناآرام فرزندان انسان کرده است.آغوش آرامشش،چشمان نگران گنجشککان افکار بشریت را به مهاد امن و امان خویش فرا می خواند.

امام،مولای نفس چلچله هاست...که شادی را بی شائبه بر آدمیت تقدیم داشته است...
یا کریم نفس چلچله ها...
یا منیرالظلم پنجره ها...
***
دین باوری امام که بر محوریت توحید به عمق می رسد،نهایت آن آرمانی است که بشر در گذار خود از سطوح خلقت در جهان ماده به آن تکیه خواهد زد که این نهایت،خود ابتدایی است برای ادامه مسیر او...

امام دین را به اعماق قلب بشر می رساند و مرکز قیام انسان را از آن اعماق طلب خواهد کرد؛امام مولا و ساربان سالار دل های موحد است و حسین(علیه السّلام) بزرگ ساربان سالاری است که منش او،ذکر و نام او و همه ی ارکان وجودی او تعمیق دهنده توحید ذات اقدس اله در وجود بشریّت است.

شمرها که عادت دین را باور آن گمان می کنند،در پی عقده عقیده خویش داد دینداری سرداده و کفن پوشان خوش در شیهه جاهلیت خویش اند،در عقده عقیده خود سرگردان و در منتهای تاریکی شب بی آشیان اند.

شمرها را عقده و علقه عقیده است که نماد دین بوده و سنگ این علقه را به سینه کوفتن منش شمرهاست.علقه عقیده همان سایبان سازی شمرها در غیبت خورشید است و دل بسته شدنشان بر آنچه می اندیشند و نمی اندیشند.

شمرها شهره گان شهوت عقیده اند و دور افتادگان از متن دین؛دلبسته حاشیه اند و دوری جستگان از بطن.

امام بطن باور دین است.(3)

پی نوشت ها
1- الکافی،ج 1،ص 370.
2- سوره قلم،آیه 4.
3- نبی اعظم(ص).
4- نبی اعظم(ص).
5- سوره عنکبوت،آیه 23.
6- سوره یوسف،آیه 87.
7- سوره اعراف،آیه 57.
8- سوره هود،آیه 81.
9- سوره یوسف،آیه 87.
10- سوره آل عمران،آیه 126.
11- دعای ندبه.
12- دعای ابوحمزه ثمالی.
13- همان.
14- همان.
منابع
(1)- محمّد رضا بهشتی – ماهنامه فرهنگی اجتماعی خیمه،شماره 41 و 40،خرداد 1387.
(2)- حامد بهشتی - ماهنامه فرهنگی اجتماعی خیمه،شماره 43،مرداد 1387.
(3)- حامد بهشتی - ماهنامه فرهنگی اجتماعی خیمه،شماره 44،شهریور 1387.



لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۱ - توسط امید صفائی
معنای «وتـر و مَوتـور»

یکی از تعابیری که در زیارت عاشورا پس از عبارت «ثارالله و ابن ثاره» آمده،عبارت «وَالوترَ المَوتُور» است که به معنای مصیبت زده و مظلومی است که انتقام او گرفته نشده باشد.

ممکن است این سئوال مطرح شود که مگر مختار ثقفی با کشتن قاتلین امام حسین(ع) انتقام خون آن حضرت را نگرفت؟ مگر آنها در جهنم به عقوبت الهی و شدیدترین عذاب ها که فوق تصور ما است،گرفتار نیستند؟

آیا اگر دست ما به آنها می رسید می توانستیم آنها را به عذابی شدیدتر از آنچه که الان گرفتار آن هستند،عقوبت کنیم؟ آیا باز هم این تعبیر درباره امام حسین(ع) صدق می کرد؟ جواب سؤال از آنچه تاکنون درباره جایگاه امام معصوم در نظام خلقت و رابطه وجودی او با سایر انسان ها و همچنین «معنی ثارالله» بودن حضرات معصومین(ع) گفته شد به خوبی روشن می شود.

توضیح مجدد اینکه آنچه در کربلا و نیز در زمان شهادت سایر معصومین(ع) اتفاق افتاده دو چیز است:
1- مصیبت عظیم یا شهادت مظلومانه ایشان که با ریخته شدن خون مطهر و شریفشان و یا مسموم شدن آنها به دست دشمنان صورت گرفته است،در مقابل چنین مصیبتی کشته شدن ابن ملجم و ابن سعد و شمر... و گرفتار شدن آنها به عذاب الهی به عنوان قصاص خون کافی است.

2- مصیبت اعظم که همان محرومیت جامعه انسانی از رهبری و حاکمیت خلیفه خدا و امام معصوم و متخصص الهی با کنار زدن آنها از مقامی که خداوند برای آنها تعیین کرده است.شکی نیست نسبت به این ظلم و جنایت بزرگ هرگز انتقام آنها گرفته نشده و جنایت و خسارت عظیمی که بر جامعه انسانی در طول تاریخ شده است،هرگز جبران نشده است.

آنچه که مختار انجام داد،انتقام خون بدن امام حسین(ع) به عنوان شخص حقیقی – و نه به عنوان امام و خلیفه خدا – بود.به همین دلیل وقتی سر بریده عمر سعد و پسرش را در مقابل مختار قرار دادند،گفت:«آن به جای حسین و این به جای علی بن حسین» و بعد گفت:هرگز مساوی نیستند به خدا قسم اگر سه چهارم قریش را بکشم،به جای یک بند انگشت از انگشتان او نیز نمی شود».1

امّا انتقام مصیبت اعظم گرفته نشده است.چرا که اثرات و عواقب این مصیبت هنوز در جامعه انسانی وجود دارد و سالیان درازی است که جامعه جهانی از رهبری و حاکمیت سیاسی و معنوی یک امام معصوم(ع) و متخصص در امر هدایت انسان به سوی هدف خلقتش محروم بوده و هست.

پی نوشت
1- «وَلا سِواءٌ وَاللهِ لَو قَتَلتُ بهِ ثَلاثَةَ اَرباع قُرَیش ما وَفَوا اَنمُلَةً مِن اَنامِلِه» - تاریخ طبری،ج 4،ص 532.
منبع : عزادار حقیقی – مراتب پنج گانه سیر وسلوک عزادار- محمّد شجاعی.

مطالب مرتبط:
معنی ثارالله



لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۱ - توسط امید صفائی
اربعین ؛ نقطه آغاز تبلیغ آرمان حسینی از طریق اشک

یکی از عواملی که در حفظ و تداوم نهضت عاشورای حسینی(ع)،نقش مؤثری دارد،بزرگداشت اربعین آن حادثه غمبار است که در اوّلین اربعین قیام کربلا،مراسم باشکوه و به یاد ماندنی برگزار شد.و بعد از آن مراسم،همه ساله بزرگداشت اربعین به عنوان یوم الله برگزار می شود و مردم از این رهگذر،نهضت امام حسین(ع) را مرور می کنند و با اهداف آن حضرت آشنا می شوند.

اربعین تنها،روزی از روزهای سال نیست،بلکه آینه ای است در برابر چشمان میلیون ها انسان متعهد،که در آن تصویری از نهضت و قیام خونین محرّم نقش می بندد.اربعین روز باشکوهی است که از خون حسین(ع) حیات گرفت و نقطه آغاز تبلیغ آرمان حسینی از طریق اشک شد،چرا که در این روز اوّلین مجلس عزاداری برای ابا عبدالله(ع) و تبلیغ آرمان آن حضرت در کنار تربتش صورت گرفت.

از بُعد تاریخی،در این روز که در اوّلین اربعین بعد از شهادت امام حسین(ع)،یعنی روز بیستم صفرسال61ه.ق،چه کسانی مزار شهیدان کربلا را زیارت کردند و آیا در همین اربعین بود که اهلبیت پیامبر(ص) خود را به مزار شهیدان کربلا رسانیدند،یا در اربعین های دیگر،میان موّرخان اختلاف بسیاری است.

اما مسَلم است که در اربعین اوّل،«جابر بن عبدالله انصاری» و «عطیّه بن سعد بن خباده عوفی»،مزار شهدای عاشورا را زیارت کردند.زمانی که جابر از مدینه برای زیارت قبر امام حسین(ع) به کربلا آمد،عطیّه نیز در کنار او در کربلا حاضر شد.لازم به ذکر است همانگونه که جابر بن عبدالله انصاری،صحابه گرامی پیامبر(ص) و مورد عنایت آن حضرت بود.عطیّه عوفی نیز از شاگردان برازنده «ابن عباس» در علم و تفسیر و نیز از مفسران دانشمند و صاحب تفسیر آن روزگار به شمار می آمد،البته مراد از عطیه،غلام جابر،که در زمان خلافت علی(ع) در کوفه متولد شد و حضرت علی(ع) او را به درخواست پدرش سعد بن خباده عطیّه نامیده،نیست.

این دو بزرگوار اساس اربعین حسینی(ع) را بنا نهادند و از آن پس،هر سال مراسم بزرگداشت اربعین عاشورای حسینی(ع) باشکوه و عظمت تمام برگزار شد که تاکنون نیز ادامه دارد و شیعیان در اربعین حسینی(ع) در کشورهای مختلف به یاد حماسه اباعبدالله(ع) این روز را گرامی می دارند و به سینه زنی و عزاداری و تعظیم شعائر دینی می پردازند.

پیشوایان معصوم(ع) نیز با توجه به آثار ارزنده تشکیل این نوع مراسم به ویژه اربعین آن حضرت،در مورد اربعین بسیار تاکید کرده اند،از جمله آنها،ترغیب و دعوت به زیارت قبر امام حسین(ع) در اربعین آن حصرت است که در این زمینه امام حسن عسکری(ع) آن را از نشانه های مسلمان شیعه و مؤمن معرفی کرده و می فرماید:«علامات المؤمن خمس:صلاة احدی و خمسین، و زیارة الاربعین،و التختم و بالیمین،و تصعید الجبین،و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم:نشانه های مؤمن چند چیز است:51 رکعت نماز (واجب و مستحب در شبانه روز)،زیارت اربعین،انگشتر عقیق در دست راست کردن،پیشانی به خاک گذاشتن و بلند گفتن بسم الله الرّحمن الرّحیم»1.

همان گونه که مشاهده می شود،یکی از نشانه های مؤمنان و شیعیان،زیارت قبر امام حسین(ع) در اربعین آن حضرت است.هدف امام حسن عسکری(ع) از ترغیب به این امر این است که دوستان اهلبیت(ع) در کنار قبر سیدالشهدا(ع) اجتماع کنند و با تشکیل مجالس عزاداری،با آن حضرت تجدید عهد نمایند و از ستمی که بر آن جناب و اهل بیت(ع) و یارانش وارد شده،برائت جویند و بیزاری خود را از یزید صفتان عصرها اعلام دارند،و افشاگر جنایات بنی امیه باشند.

پی نوشت
1-مفاتیح الجنان.
منبع : فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا - ابوالفضل بهشتی.



لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۰ - توسط امید صفائی
عاشوراء ؛ تاریخ اسلام یا مسلمین؟

بعثت حضرت محمّد(ص) سرآغاز فصلی نو در تاریخ بشریّت بود.انقلابی اساسی در افکار و عقاید،اخلاق و رفتار،نظام سیاسی،ساختار اجتماعی و معیار های ارزشی به وجود آمد.آنچه به نام «تاریخ اسلام» شناخته می شود،مجموعه ای از این تحولات همه جانبه در فکر و زندگی انسان در عصر بعثت است.

امّا با رحلت پیامبر اسلام(ص)،جریان تاریخ به گونه ای دیگر ادامه یافت.تلاش هایی برای احیای جاهلیّت وجود داشت،معیارهای جاهلی کم کم حاکم شد،تعالی روحی و معنوی مسلمانان رو به افول گذاشت و آن ارزشهای مقدّس دوران نبوت پیامبر(ص)،پس از او کمرنگ شد و این همه به خاطر انحراف در ساختار سیاسی جامعه و ترک کردن وصیّت حضرت رسول(ص) و به قدرت رسیدن کسانی بود که «امامت معصوم را کنار زدند» و «اهل بیت» را از عرصه ی هدایت جامعه دور ساختند.

گرچه مورّخان،حوادث آن سال ها را با همان عنوان تاریخ اسلام نگاشته اند،ولی رجعت ها و حرکت های واپس گرایانه ی عصر پس از پیامبر(ص)،در زمینه های اعتقادی،سیاسی،اخلاقی،نظامی و اقتصادی چنان بود که اگر نام آن را «تاریخ مسلمانان» بنامیم،دقیق تر است تا «تاریخ اسلام».1

اگر بخواهیم عملکرد خلفای پس از پیامبر(ص) و خلفای اُموی و عباسی را که جدا از خطّ اهل بیت عمل می کردند با تعالیم دین و سیره ی پیامبر(ص) تطبیق دهیم،با مشکل مواجه می شویم.هم نحوه ی تصدّی قدرت و به خلافت رسیدنشان با معیارهای «نظام سیاسی اسلام» ناهمساز بود و هم عملکردشان در زمینه های عدالت اجتماعی،شیوه ی حکومت،عمل به قرآن و سنّت و اخلاق و معاشرت.

از این رو،به وضوح به دو جریانِ «خطّ خلافت» و «خطّ امامت» بر می خوریم و تضادّ این دو جریان در تاریخ اسلام در جاهای بسیاری خود را نشان داد که«حادثه ی عاشورام یکی از بارزترین آنها بود.خصومت اهل بیت(ع) و مخالفان و تعارض بنی هاشم و بنی امیّه،ریشه در تعرض دو فکر و خطّ عقیدتی و عملی داشت،نه خصومت های شخصی و قبیلگی.تحلیل زیبا و عمیق امام صادق(ع) از این دو جریان چنین بود:
"اِنّا وَ آلُ اَبی سُفیان اَهلُ بَیتَن تَعادَینا فی اللهِ،قُلنا:صَدَقَ اللهُ وَ قالُوا کَذِبَ اللهُ:ما و دودمان ابوسفیان اهل دو خاندانیم که در مورد خدا و بر اساس دین و مکتب،با هم دشمنی کردیم.ماگفتیم:خدا راست گفته است،آنان گفتند:خدا دروغ گفته است".2

یعنی نزاع،بر سر عقیده و مکتب و صادق و کاذب دانستن خدا و دین بود.جدایی مسیر تاریخ از اهل بیت عصمت،سبب توجیه ناپذیری بسیاری از عملکردهای حکّام با مبانی و معیارهای دین گشت.تاریخ نگاران حرفه ای و وابسته به دربار نیز به گونه ای دیگر چهره ی تاریخ را آلودند که گاهی استناد به متون تاریخی را با دشواری مواجه می سازد.

در این میان،شناخت راست و دروغ و حقّ و باطل در رخدادهای تاریخی،هم رسالتی سنگین و ضروری است،هم کاری دشوار و نیازمند دقّت.همچنان که درباره عاشورا نیز،گاهی مطالبی غیر واقعی و ضعیف،به نقل ها افزوده شده و در فرهنگ مردم راه و رسوخ یافته است که هم با روح عاشورا ناسازگار است،هم با متون معتبر تاریخی.این نیز ضرورت پیرایش آثار مربوط به عاشورا را از جعل و دروغ و نقل مسائل سست،الزامی می کند.3

پی نوشت ها:
1- در زمینه این رجعت ها ر.ک:"انقلاب تکاملی اسلام"،جلال الدین فارسی؛"النظام السیاسی فی الاسلام" و "نظریّة عدالة الصحابه"،احمد حسین یعقوب.
2- بحارالانوار،ج 33،ص 165.
3- در این زمینه از جمله ر.ک:"الآیات البیّنات فی قمع البدَع و الضّلالات"،کاشف الغطاءِ ؛ التنزیه لِأعمال الشیعه،سیدمحسن الأمین و"حماسه حسینی"،شهید مطهّری.
منبع : پیامهای عاشورا - جواد محدّثی .



لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۰ - توسط امید صفائی
حادثه عاشورا ؛ پیامد تلخ تساهل و تسامح امّت اسلامی

جامعه ای که در آن «غیرت دینی» اُفول کرد و تساهل و تسامح در دین٬معامله گری با دین و بی تفاوتی شیوه ی آن شد٬آسیب پذیر و آفت خیز است.ازجلوهای برجسته تساهل و تسامح در دین٬بی تفاوتی در برابر منکر است.بارزترین نمونه عظیم بی تفاوتی و تساهل٬حادثه جانگداز عاشوراست.بی تردید اگر ازآغاز در برابر منکرات عظیمی که درجهان اسلام صورت می گرفت مسلمانان به نهی از منکر بر می خاستند و دنیا را به دین معامله نمی کردند و چند روز زندگی زودگذر دنیا را بر رضای خدا ترجیح نمی دادند قطعاً کار به جایی نمی رسید که امام حسین(ع) برای حفظ اسلام عزیز،جان خود و عزیزان و فرزندان و یارانش را فدا کند! وقتی که عمر گفت:اگر انحرافی در من دیدید تذکر دهید٬عده ای برخاستند و گفتند:اگر انحرافی دیدیم با این شمشیر کج تو را به راه راست می آوریم! براستی اگر اینان صداقت داشتند٬چرا در برابر آن همه کج روی نایستادند؟!

انحراف در رهبری امّتاوّلین منکر بزرگی که بعد از پیامبراکرم(ص) صورت گرفت و مبنا و اساس انحرافات دیگر شد،انحراف رهبری امّت از مسیر ترسیم شده پیامبر(ص) بود.پیامبراکرم(ص) می دانست تنها شخصیت وارسته ای که می تواند پس از او جامعه اسلامی را در همان راهی که حضرتش مشخص کرده هدایت کند امام علی(ع) است.او به دستور خداوند حضرتش را طبق نصّ صریح و صحیح و متواتر غدیر،به امامتِ امّتِ پس از خودش منصوب کرد.ولی متاسفانه پس از پیامبر(ص) این نصبِ الهی نادیده گرفته شده و امام علی(ع) از این مسند٬که حق او بود کنار گذاشته شد و درحقیقت حق همه مسلمانان تا روز قیامت ضایع شد٬چرا که اگر امامتِ علی (ع) بر امّت بود،اینک جهان اسلام وضع دیگری داشت.در برابر این انحراف بزرگ اعتراضی قابل توجه صورت نگرفت.واقعاً انسان در دریای حیرت فرو می رود که ۱۲۰هزار نفری که در غدیر خم با امام علی (ع) بیعت کردند کجا رفتند؟ چرا اعتراض نکردند؟ چرا خواص در سقیفه موضع نگرفتند؟

اذیت دختر پیامبر(ص)
دوّمین منکری که جهان اسلام با بی تفاوتی از کنار آن گذشته ٬«اذیت دختر پیامبر(ص)» بود.مگر «مَودت قُربی» طبق صریح آیه قرآن مزد رسالت نبود.«قُل لا اَسئلُکُم عَلَیهم اَجراً اِلّا المَوَدّةَ فی القُربی»۱ و مگر فاطمه از مصادیق مُسلّم و بی تردید «قربی» نزد اهل سنت و شیعه نبود؟ چرا آن همه اذیت و آزار؟ و بدتر از آن چرا سکوت و بی تفاوتی در برابر این منکر؟ مگر در حدیث مشهوری که در بیش از ۲۰۰ کتاب اهل سنت٬آمده ذکر نشده که:«فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی:فاطمه پاره تن من است٬هرکس او را بیازارد مرا آزرده است»۲.
پس چرا او را آنچنان آزردند که به علامت اعتراض٬وصیت به اختفای تجهیز و محل دفن خویش کرد؟ کسی را یارای انکار اذیت و آزارهایی که بر دخت مظلوم پیامبر اکرم(ص) رفته است نیست.در این زمینه صدها شاهد تاریخی موجود است و طی سالیان اخیر کتابهای مستقلی در این باره نوشته شده است.۳
چرا امّت اسلام در برابر این منکر لب فرو بستند؟ چرا خواص آنان که محبّت پیامبر(ص) را به این دختِ ملکوتی خود می دانستند فریاد بر نیاوردند؟ آری٬بی تفاوتی های این چنین سرانجامش حادثه ی جانگداز عاشوراست:
فاطمیه آتشی افروختند                                                                   خیمه های کربلا را سوختند

تحریف احکام اسلامی
سوّمین منکری که پس از پیامبر(ص) بازار گرمی یافت آنکه احکام و قوانین مُسلَّم اسلامی دستخوش تغییر و تحریف شد و زیر بنای آن نه اجتهاد مطلوب که سلیقه و رأی بود! اجتهادهای فراوان در مقابل نصّ صریح قرآن و پیامبر(ص) صورت گرفت.۴در برابر این منکر نیز جهان اسلام بی تفاوت گذشت و آنها که باید نهی ازمنکر کنند٬ساکت ماندند٬چرا؟ آیا آن قدر برای برخی دنیا مهم بود که تازیانه عمَر سبب می شد که از حق لب فرو بندند؟!

هجوم به غیرتمندان
چهارمین منکر پس از پیامبر اکرم(ص)٬طرد بزرگان صحابه و مورد غضب واقع شدن آنان توسط دستگاه حکومت است.چهره های درخشانی همچون ابوذر به جرم نهی از منکر آنچنان مطرود شدند که آرامش زندگی به کلی از آنان گرفته شد.ابوذری که پیامبر در وصف او فرمود:«مااظلّت الخضراء و ما اقلّت الغبراء علی ذی لهجة أصدق من أبی ذرّ:آسمان و زمین چهره ای به صداقت ابوذر به خود ندیده است».۵ او را به جرم حق گویی تبعید کردند و حتی بدرقه ی او را هم ممنوع کردند! باز هم کسی در برابر این منکر فریاد بر نیاورد و به جز امام علی(ع) و فرزندانش و قنبر و بعضی ازخاصان صحابه٬کس دیگری به بدرقه ابوذر نیامد و ابوذر در غربت مظلومانه جان داد.

تبدیل ضد ارزش ها به ارزشپنجمین منکر،کنار گذاردن ارزشهای اسلامی بود.پیامبراکرم(ص)،ضد ارزشها و به عبارت دیگر ارزشهای جاهلی رامُلغا و ارزشهای الهی را جایگزین آنها نمود ولی متاسفانه پس از پیامبر دوباره ارزشهای جاهلی احیاشد،دوباره تبعیضات نژادی جان گرفت،دوباره بین عرب و عجم جدایی افتاد،عرب بودن امتیاز شد و عجم بودن نقطه ضعف! و متاسفانه فریادی در برابر این منکر هم برنخواست.کسی نگفت که چرا ارزشهای جاهلی آری و ارزشهای قرآنی نه !

غارت بیت المال
ششمین منکر بزرگ،غارت «بیت المال» بود.بیت المال که در حقیقت پشتوانه ی اقتصادی جامعه اسلامی بود در تیول یک یا چند خانواده قرار گرفت و همانند اموال شخصی با آن رفتار شد،حاتم بخشی های بی رویه صورت گرفت،کسانی در سایه غارت بیت المال به آلاف و اُلوف رسیدند.در برابر این منکر نیز فریادی برنخواست سهل است که کسانی که باید در برابر این منکر بزرگ اعتراض کنند خود سر در آخور این غارتگریها داشتند! و خود شریک دزد بودند و رفیق قافله!

مجموعه این بی تفاوتی ها دست به دست هم داد تا خلافت اسلامی به کلی از مسیر خود منحرف شد و سرانجام زمام امور مسلمین به دست کسانی قرار گرفت که تا دیروز در برابر اسلام صف کشیده بودند تا آنجا که در توان داشتند علیه اسلام به کار بردند.آری،معاویه و یزید بر اَریکه ی خلافتِ اسلامی تکیه زدند.آنانکه از اسلام فقط نام آن را یدک می کشیدند! و هر دو مُصمم بر اسلام زدایی بودند اما معاویه در پوشش ضخیمی از نفاق و یزید عریان و صریح به نبرد با مقدّسات دین آمد.

این بی تفاوتیها اسلام عزیز را در سراشیب قرار داد،سراشیبی که اگر فداکاریهای سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین(ع) نبود بی تردید سرانجامش سقوط بود و در آن صورت نامی از اسلام و مکتب نبود! و این سخن کاملاً حق است که پیامبر بزرگ اسلام(ص) فرمود:«حسین منی و اَنا من حسین:حسین از من است و من از حسینم».چرا که بقای این مکتب حیات بخش مدیون فداکاریهای او و یاران فداکار اوست.

او از آغاز قیام الهی اش به هنگامی که می خواست از مدینه حرکت کند اعلان کرد که انگیزه ام امر به معروف و نهی از منکر است،یعنی می خواهم غیرت دینی را به نمایش گذارم و آنرا احیا کنم:«اللهم إنی احب المعروف و إکره المنکر:خدایا من معروف را دوست و منکر را ناخوش می دارم»6.و در منشور جاوید نهضتِ الهی خویش فرمود:«أریدُ آمُرَ بالمعروف و أنهی عن المنکر:من اراده کرده ام امر به معروف و نهی از منکر کنم».و به هنگامی که خروش عاشورایی بر آورد فرمود:«ألا ترونَ أن الحّق لا یُعمَلُ به و أن الباطلَ لا یَتَناهی عنه لیرغب المؤمن فی لِقاء الله محقاً،فإنی لا أری الموتِ إلّا سعادة و لا حیاة الظالمین إلا برماً:آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری به عمل نمی آید.دراین شرایط باید مؤمن مشتاق لقای حق باشد (و با آغوش باز به استقبال شهادت رود) که من مرگ را سعادت دانسته و زندگی با ستمگران را مایه ننگ می دانم».7

و این عبرتی بزرگ از حادثه عاشوراست.پیام صریح این عبرت این است که:بی تفاوتی در برابر منکرات (منکر سیاسی،اجتماعی،اخلاقی،اقتصادی و ...) خوره ی انقلاب اسلامی است.و آنچه این انقلاب شکوهمند اسلامی،که تداوم قیام خونین عاشوراست را از خطرها بیمه می کند احیای «غیرت دینی»است.دقیقاً همان که امروز لبه تیز دشمنان و مهاجمان فرهنگی است.آنان با صدها رسانه مختلف برآنند تا فروغ غیرت دینی را خاموش کنند و با دعوت به تساهل و تسامح در اصول در پی خاموش ساختن چراغ پر فروغ دینند،ولی هرگز نخواهند توانست که نور حق را خاموش کنند.«یُریدونِ لِیُطفِئُوا نورَ اللهِ بأفواهِهم وَ اللهُ مُتِمُ نوره وَ لَو کَرهَ الکافِرون:می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند ولی خدا کامل کننده نور خویش است،اگر چه کافران را خوش نیاید».8

پی نوشت ها:
۱- سوره شوری آیه ی ۲۳ .
۲- ملحقات احقاق الحق - قاضی نورالله شوشتری .
۳- مأساة الزهراء (س) - علامه سید جعفر مرتضی – ظلامات الزهراء(س) از شیخ عبدالکریم عقیلی و ... .
۴- مرحوم علامه شرف الدین٬درکتاب النصّ و الاجتهاد حدود صد مورد از اینگونه اجتهادها که که در حقیقت تجاوز به حریم دین است را ذکر کرده است.
۵- الغدیر٬ج ۸ ص ۳۱2 و ص ۳۱3.
6- (الفتوح،ابن اعثم ج 5،ص20 - بحارالنوار،ج 44،ص 328) .
7-. تحف العقول،ص 245 .
8- سوره صف،آیه 8 .
منبع: عبرتهای عاشوراء – سیّد احمد خاتمی .



لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در سه شنبه هشتم آذر ۱۳۹۰ - توسط امید صفائی
نهضت همیشه پیروز

برترین مصداق نهضتی که در ظاهر شکست خورد و عالمی را عزّت بخشید،نهضت حسین(ع)است.آن حضرت خود و نهضتش را نهضتی پیروز معرفی کرده است زیرا آنجا که عزّت است،و انسان عزیز شکست ناپذیر است.حسین(ع) در نامه ای چنین نوشت:
"بسم الله الرحمن الرحیم،من الحسین بن علی بن أبی طالب إلی بنی هاشم؛أمّا بعد فإنّه لَحِقَ بی منکمُ استُشهدَ وَ مَن تَخَلَّفَ لم یَبلُغَ مَبلَغَ الفَتح وَ السَّلامُ:به نام خداوند بخشنده مهربان،از حسین بن علی بن ابی طالب به بنی هاشم؛پس از حمد خدا و درود بر پیامبرش،بدانید هر که به من بپیوندد به شهادت رسد و هر که روی گرداند،به هیچ پیروزی دست نیابد."

شکست ظاهری حسین(ع) یک پیروزی قطعی بود زیرا او عزیز بود و شکست ناپذیر؛و راه عزّت را گشود که این عین پیروزی است.امام خمینی (ره) در این باره می فرماید:
"سید الشهدا،سلام الله علیه،از یزید شکست خورد،همه را کشتند،لکن همچو شکستی به رژیم معاویه دادکه تا ابد دفنشان کرد".1 "سیّدالشهدا هم شکست خورد در کربلا،امّا شکست نبود این،کشته شد و زنده کرد یک عالمی را".2 برای انسان که به عزّت حق عزیز می شود و برای نهضتی که برای والایی کلمه حق به پا می شود،شکستی متصور نیست.

"امام حسین (ع)به دنبال اعتلای کلمه حق حرکت کرد،و در این هدف پیروز شد.یزید در صدد خاموش کردن نور حق بود،ریشه اش سوخت.لذا حسین(ع) معرکه را برد و یزید باخت.حسین(ع) هرگز شکست نخورد و پیوسته با قدی راست،هدف خود را اعلام کرد،و بر آن ایستادگی ورزید و در نتیجه هدف خود را به دست آورد و لشکریان نور بر سپاه ظلمت پیروز گشتند.اساساً واقعه کربلا نشان دهنده این حقیقت است که پیوسته حق سربلند است و باطل منکوب و سر افکنده.

سیّدقطب - مفسر مقتدر معاصر - در ذیل آیه"إنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الحَیَاطِ الدُّنیَا"3 برای اثبات پیروزی حق بر باطل و نصرت الهی که پیوسنه شامل حال مؤمنان است،به کربلا می رود و روز عاشورا را شاهد می آورد.می گوید:"در آن مصاف که از یک طرف عظمت زا و از طرف دیگر فجیعت زا می نمود،حسین(ع) با یک دنیا بزرگواری و رشادت به شهادت رسید،ولی آیا این شهادت نصرت بود یا هزیمت؟ البته در صورت ظاهر و معیارهای کوچک هزیمت می شود،ولی در حقیقتِ خالص و با معیارهای بزرگ،صرفاً نصرت و پیروزی جلوه می کند.

هیچ شهیدی در پهنای زمین نیست که این اندازه دلها برای او بتپد و لبریز از دوستی و ولای نسبت به او بوده باشد؛همانند حسین(ع) که شیعه و غیرشیعه،مسلمان و غیر مسلمان نسبت به او ارادت ورزیده و دلها را به سوی او روان ساخته اند.

بسا شهیدانی بوده اند که اگر هزاران سال عمر می کردند،آنگونه که با شهادت خود،عقیده و دعوت خود را رواج دادند،نمی توانستند رواج دهند؛و مفاهیم بزرگی را در جامعه جایگزین سازند،و هزاران افراد را به سوی کارهای بزرگ بسیج دارند.

تأثیر شگرف خطبه ای که آنان با خون نوشتند،در هیچ خطبه ی دیگری نمی توان یافت،آنگونه که نسل به نسل تأثیرگذار باشد و در تاریخ بشریّت گامهای بلندی بردارد" ...4

پیروزی در همان استشهاد است که عالمی را دگرگون می سازد و جامعه ای که فرسوده گردیده از نو می سازد.هدف بزرگ است،هدف روشن شدن حق است،هدف رسوا ساختن باطل است ...

امام حسین(ع) در این هدف بزرگ به پیروزی رسید و باطل را منکوب ساخت." 5حسین(ع) در روز عاشورا در برابر خیل سپاه عمر سعد پس از اتمام حجّت و بیان حقایقی چند،شکست ناپذیری خود و نهضتش را اعلام کرد و خطاب به سپاه "عمر سعد" و همه مردمان در پهنه تاریخ فرمود:
فَإن نَهزم فَهَزّامُونَ قُدماً                                                               وَ إن نُغلَب فَغَیرُ مُغَلّبینا 6 

اگر پیروز شویم،در گذشته نیز چنین شده است و بسیاری [بر باطل و ستمگران]پیروز شده اند و اگر شکست بخوریم [و کشته شویم]،شکست نخورده ایم که ما را شکستی نیست.                                     

پی نوشت ها :
1- امام روح الله الخمیننی،صحیفه نور،مجموعه رهنمود های امام خمینی،چاپ اوّل،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1361-1371ش.ج8،ص47.
2- همان،ج12،ص119.
3- قرآن،سوره غافر آیه 40(هر آینه ما فرستادگان خود و آنان را که ایمان آورده اند در زندگی این جهان یاری می کنیم).
4- سیّد قطب،فی ظلال القرآن،الطبعة الخامسة عشرة،دارالشروق،بیروت،1408ق،ج5،ص3086.
5- محمد جواد صاحبی،مقتل الشمس،چاپ سوم،مؤسسه انتشارات هجرت،1375ش،مقدمه محمد هادی معرفت،صص"و"و"ز".
6- أبو الحسن علی بن الحسین المسعودی،اثبات الوصیّة للامام علی بن أبی طالب(ع)،المکتبة المرتضویة،النجف،ص142["مُنغَلَبِینَا" آمده است]؛أبو المؤیّد الموفق بن احمد الحنفی اخطب خوارزم(الخوارزمی)،مقتل الحسین،تحقیق و تعلیق محمد السماوی،مکتبة المفید،قم،ج2،ص7 [در مصرع دوم"مُهَزَّمِینَا آمده است]؛رضی الدین أبوالقاسم علی بن موسی ابن طاووس،اللهوف علی قتلی الطفوف(آهی سوزان بر مزار شهیدان)،ترجمه سیّد احمد فهری زنجانی،انتشارات جهان،تهران،ص 98.
منبع : نهضت حسینی و عزت حسینی- مصطفی دلشاد تهرانی .



لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم دی ۱۳۸۹ - توسط امید صفائی
نشانه های دیدگاه مسیحیت پیرامون قیام امام حسین(ع)

قیام عاشوراء و تحلیل های متفاوت
در ارزیابی قیام عاشورا برخی اساساً منکر وجود صبغه ی سیاسی آن واقعه گردیده اند و این تحلیل را تا آنجا پیش برده اند که اصولاً دخالت در چنین اموری را در شأن انبباء و اولیاء(ع) که برای هدایت خلق آمده اند،ندانسته اند.

برخی نیز اهدافی در مرتبه ی دوّم و سوّم اولویت را جزء علل و انگیزه های اصلی قیام ذکر کرده اند.بعضی هم نتوانسته اند میان سیاسی بودن حرکت،به انگیزه ی به دست گرفتن حکومت و آگاهی حضرت از فرجام کار ارتباط برقرار کنند و راه انکار آگاهی کامل حضرت به سرنوشت – که جز شهادت نیست – را در پیش گرفته اند و به همین دلیل عده ای از اهل فضل،این قیام را حرکتی اسرار آمیز دانسته اند که نمی توان بر اساس ملاک های جاری در فقه تفسیری از آن کرد.

عناصر مهم در تبیین قیام عاشوراءآنچه امام حسین(ع) بر آن تأکید ورزید و در عمل نیز به وضوح نشان داد،فراتر از تحلیل های انجام شده بود.چه قیام آن حضرت در حوزه ی فقه و استنباط و چه در حیطه ی مسائل اجتماعی و حکومتی،ساختار تحلیلی فقهی و اجتماعی بر عناصر مهم ذیل مبتنی بود:
1- حرکت امام کاملاً سیاسی و حساب شده و در جهت برپایی حکومت اسلامی و به عنوان ادای تکلیف بود.
2- آگاهی امام به شهادت و فرجام کار مانع از این حرکت نبود.
3- مصالح عالی و مهم اسلامی در هیچ شرایطی نادیده گرفته نمی شود و عُسر و حرج و ضرر،موجب اسقاط تکلیف نمی گردد و پذیرش خسارات جانی و مالی برای مسایل حیاتی دینی یک تکلیف شرعی به حساب می آید.
4-این قیام و اقدام حضرت قابل تأسی برای همه ی مسلمانان است.

یک مقایسه ی تاریخی – مذهبیبا بررسی دیدگاه های امام خمینی (ره)،در موضع فقیهی بزرگ و مرجع تقلید و رهبر جامعه اسلامی،سایر دیدگاه ها ی فقهی،مورد تأمل و قابل نقد و ازیابی است،چرا که تلاش امام برای تشکیل حکومت اسلامی و فهم این حکمت و درک علل نهضت،دور از توان ما نخواهد بود.

همچنین امام با اقدامی انتخابی و به تشخیص خویش،راه مذکور را که کاملاً سیاسی بود برگزید و شرعاً خود را مکلف به آن دانست،چرا که مصالحه و سازش با دشمن را بر خلاف مصالح اسلام و جامعه اسلامی می دانست.

آگاهی امام از سرنوشت مبارزه منافاتی با تلاش های حضرت برای محو ظلم و استقرار عدالت ندارد و قیام حضرت تکلیفی مختص آن وجود مبارک نبود بلکه حجتی شرعی و اُسوه ای عملی برای تمامی دوره هاست.در تعارض مصلحت فرد با مصالح جامعه اسلامی تقدم با جامعه است و امام به ادای تکلیف فکر می کرد نه کمی و زیادی نیرو و پیروزی یا شکست ولی در هر حال خود را پیروز می دانست.1

حسین(ع) بر صلیب تحریفات دیدگاه مسیحیتیکی از خاورشناسان به نام"ش ویر لود"وقتی بعضی متون مرثیه و تعزیه را مورد ارزیابی قرار داد،برداشت خویش را از مضامین این سوگ نامه ها چنین ترسیم کرد:"...اگر امام حسین(ع) شکست خورد یا شهید شد،برای این بود که با میل و رغبت،خود را فدا نمود تا شیعیان هم دراین دنیا و هم در دنیای دیگر نجات یابند و از روز ازل مشیتش چنین بر صفحه تقدیر رقم خورده بود.بنابراین حسین(ع) یک جنگجوی شجاع نیست بلکه شهیدی است که خود را فدای خویشاوندان،خاندان و معتقدین خود کرد تا آنها بتوانند تا ابد خوشبخت باشند.به همین دلیل هر سال در ابتدای ماه قمری–محرّم-شیعیان از روزهای کربلا یاد می کنند و تظاهرات مختلفی با شدت انجام می گیرد".2

موقعی که نمایش های تعزیه در شهر آوینیون فرانسه برگزار شد،روزنامه ی فیگارو در شماره ۱۹ ژوئیه۱۹۹۱میلادی درباره ی متون سوگ نامه ها نوشت:تعزیه از نمایش های قرون وسطای مسیحیان الهام گرفته است.

روزنامه مرلی یونال در ۲۲ زوئیه ۱۹۹۱ یادآور شد:تعزیه یک نمایش تئاتری نیست بلکه قبل از هر چیز صحنه ای از آیین های مذهبی و یادواره قتل حسین(ع) است.این امام نوعی مسیح برای شیعیان است.3

شهید آیت الله مطهری ضمن ابراز نگرانی از این برداشت  ها و تحریفات درباره ی حادثه کربلا می گوید:"...این خبر و متن مسیحیت است که عیسی به دار رفت تا کفاره ی گناهان امّت باشد،یعنی – مسیحیان-گناهان خودشان را به حساب عیسی می گذارند،...ما هم گفتیم حسین یک شرکت بیمه تأسیس کرد،بیمه ی گناه،گفت شما را از گناه بیمه کردم،در عوض چه بگیرم؟ اشک شما.برای من اشک بریزد،من در عوض،گناهان شما را جبران می کنم.ابن زیاد باشید،هرچه می توانید بد باشد که من بیمه ی شما هستم".4

شهید آیت الله دستغیب در این باره گفته است:"نادانی شبهه القا کرده و آنرا به شعر درآورده و در کتابش نوشته است:کشته شدن حسین برای شفاعت گناه کاران از امّت جدش می باشد.آخر به کدام دلیل این حرف را می زنی"که سر دادی شفاعت را خریدی"،به عین مانند حرف نصارا که درباره عیسی می گویند،حضرت مسیح را به دار زدند و کشته شد،در همان وقت به جهنم رفت و سه شبانه روز در آتش ماند(!)تا پیروانش به دوزخ نروند".5

شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد می نویسد:"گاهی هم هدف بزرگ و جهانی حسین بن علی را از نهضت تا آنجا دچار تحریف می سازند که آن سلاله ی نبوت و یارانش را فدایی امّت گنه کار معرفی می نمایند و مقصد اصلی آن بزرگوار را تنها شفاعت افراد آلوده و گناه کار در قیامت می دانند! آیا این کشنده نیست که حادثه خونین نینوا و هدف آسمانی و انسانی سالار شهیدان که با دست حکومت یزید دچار تحریف نگردید،به وسیله جمعی از دوستان آن حضرت این گونه دچار دگرگونی و تحریف گردد؟".6

مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتی نیز می گوید:"رهبر این قیام که امام باشد،معصوم بود و از هر گناهی در تمامی عمر بر کنار.اصحاب امام هم در عبادت،تقوا و دینداری برگزیدگان زمان خود بودند.آیا اینان چنانکه بسیاری از مردم گمان کرده اند به مقام شهادت رسیدند تا سنگری برای گنه کاران امت باشند؟ این توجیه و طرز تفکر،درست نقطه ی مقابل هدف واقعی امام در این نهضت است.یعنی او قیام کرد تا مردم بیشتر از خدا بترسند،بیشتر به انجام فرایض مذهبی توجه کنند...".7

این نظریات غلط ماهرانه ترین حیله ای است که با حفظ عظمت و جلالت امام حسین(ع)،هدف مقدس آن وجود با کرامت را از معنا و محتوا خالی می کند و از آن سوی،خون آشامان دشت نینوا و جنایت پیشگان اموی را هم تبرئه می سازد،زیرا آنان نه به انتخاب خود که به مشیت الهی از روز الست برگزیده شده اند و تنها ابزار اجرای اراده ی الهی بوده اند.

پی نوشت ها
1- نک:عاشورا در فقه ، سید ضیاءالدین مرتضوی،ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی به مناسبت ششمین سالگرد ارتحال امام خمینی،خرداد1374،ص34-24.
2-اقتباس و گزینش از مقاله تئاترهای ایران،ش ویرلود مندرج در کتاب تمدن ایرانی،ترجمه دکتر عیسی بهنام،تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
3-ارزیابی سوگواری های نمایشی،از نگارنده،تهران،سازمان تبلیغات اسلامی،1357،ص182.
4-حماسه حسینی،همان،ج اول،ص77.
5-سیدالشهداء،آیت الله شهیدعبدالحسین دستغیب،شیراز،کتابخانه مسجد جامع عتیق،ص66.
6-درسی که حسین به انسان ها آموخت،سید عبدالکریم هاشمی نژاد،تهران،فراهانی،ص393 و 397.
7-بررسی تاریخی عاشوراء،محمد ابراهیم آیتی،تهران،کتابخانه ی صدوق،1347ش،ص124-123.

منبع : مقاله عاشورا مرکز توجه دلها و اندیشه ها-غلامرضا گلی زواره-فصل نامه زمزمه-دفتر اول و دوم-بهمن واسفند 1387-محرم و صفر1430ه.ق-مرکز مطالعات راهبردی خیمه



لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در پنجشنبه نهم دی ۱۳۸۹ - توسط امید صفائی
ریشه ی عاشورا در سقیفه

بسیاری از حوادث،در ارزیابی بنیادین به ریشه های کهن تری منتهی می شوند که گاهی فاصله زمانی بسیاری میان آن دو وجود دارد،ولی علل و اسباب واسطه ای و میانی متعدّدی آن دو را به هم متّصل می سازد.اگر شناخت عمیق و جریان شناسانه از حوادث باشد،هم بصیرت انسان را در تحلیل وقایع می افزاید،هم از تکرار برخی وقایع تلخ در دوران های بعدی جلو گیری می کند.

حادثه عاشورا یکی از این گونه جریانات است که ریشه آن به پنجاه سال قبل و به ماجرای غصب خلافت از خاندان پیامبر و بازیگری با حاکمیّت دینی و خلافت اسلامی باز می گردد.آن جریان انحرافی که در مسأله رهبری و خلافت پیش آمد،به تدریج جامعه را از سرچشمه زلال مکتب دور ساخت.

دشمنان دیرین اسلام و پیامبر،کم کم قدرت یافتند و با استیلا بر سرنوشت مسلمین و حکومت،اهداف و نیّات شوم خود را تحقّق بخشیدند.اگر آن ستم نخستین نبود و گستاخی فاحش نسبت به پیامبر و خاندان گرامی او انجام نمی گرفت،کار امّت پیامبر به آنجا نمی رسید که عزیزترین چهره امّت اسلامی و یادگار معصوم پیامبر را در کربلا یه شهادت برسانند و پس از آن قتل عام خونین،خاندان پیامبر را به اسارت ببرند.

لعنت هایی که در زیارتنامه ها به"نخستین ظالم در حق محمّد و آل محمّد"دیده می شود،و لعنت بر آنان که پایه و اساس ظلم بر اهل بیت را گذاشتند1و آنان که آن راه را ادامه دادند،همکاری کردند،سکوت کردند و...همه اشاره به ریشه حادثه کربلا در سقیفه و جریانات صدر اسلام است.

عاشورا،در واقع تجلّی نهایت دشمنی های امویان با اهلبیت عصمت و طهارت بود که با همدستی همه عوامل پیدا و پنهان شکل گرفت.اگر وصیّت پیامبر درباره سرنوشت مسلمین پس از خودش عمل می شد و "ولایت"حاکمیّت می یافت،آن بدعت ها،رجعت ها و شعله ور شدن آتش کینه و عداوت بازماندگان احزابِ شرک و ضربه خوردگان از تیغ اسلام،مجال بروز نمی یافت.

پس شهادت امام و یارانش در عاشورا،برگی دیگر از آن ستم نخستین بود.به تعبیر عمیق و زیبای مرحوم آیت الله غروی اصفهانی:"...وقتی حرمله تیر افکند،حرمله نبود که تیر انداخت،بلکه تیرانداز واقعی کسی بود که برای او زمینه سازی کرده بود.تیری از جانب سقیفه آمد که کمانِ آن در دست خلیفه بود.آن تیر،گلوی آن کودک را ندرید،بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر فرو نشست".2

تیری هم که در روز عاشورا بر قلب حسین بن علی(ع) نشست و خون "ثارالله" را بر زمین ریخت،در واقع در روز سقیفه رها شده بود و در عاشورا به هدف نشست!

این که یزید،پس از کشتن امام حسین(ع) مغرورانه می گفت کاش اجداد و نیاکانم بودند و شاهد این انتقام گیری بودند،نشانه دیگری است که کینه او با امام،تداوم همان کینه های ابو سفیان و مشرکان بنی امیّه با پیامبر و خاندان او و دین خدا بود،و این که "ابن زیاد"در کوفه به سر مبارک سیدالشهدا جسارت می کرد و با چوبی که در دست داشت بر لب های او می زد و می گفت "یَومٌ بیَوم بَدر ٍ: این روز در مقابل روز جنگ بدر"3باز هم نشان دهنده ریشه داشتن کربلا در سقیفه است.جریان شناسی تاریخی،به حوادث معنای دیگری می بخشد و بدون چنین شناختی،گاهی نمی توان از قضایای تاریخی تحلیل درستی ارائه کرد.
مرحوم نیّر تبریزی در پیوند این دو حادثه با هم،گفته است:
کانکه طرح بیعتِ شورا فکند                                                  خود همانجا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان                                                    تیر،کاندر نینوا شد بر نشان4امام حسین(ع) روز عاشورا در خطبه دوّمی که با کوفیان سخن گفت،از آنان با این القاب و اوصاف یاد فرمود:"مرگ بر شما ای بردگان امّت!ای بازماندگان پراکنده احزاب!ای واگذارندگان کتاب خدا،ای تحریفگران دین!ای گروه تباهی و گناه!ای دمیده شدگان شیطان!ای خاموش کنندگان سنّت ها!آیا از دین طاغوت ها حمایت کرده،ما را خوار می سازید؟ آری به خدا سوگند این نیرنگی کهن در شما است که ریشه هایتان بر آن استوار شده و شاخ و برگ هایتان بر آن روییده است و شما پلیدترین میوه این خارستان اید و لقمه غاصبان...".5در این بیان نیز،حضرت آنان را پس مانده های همان قبایل و احزاب جاهلی و معاند می داند و میوه تلخ درختِ دشمنی بنی امیّه با آیین خدا می شمارد.این نیز نوعی نگرش جریان شناسانه به شرکت کنندگان در فاجعه تلخ عاشورا از چشم امام حسین(ع) است.بنابراین "شناخت ریشه های هر حادثه" و زمینه های قبلی آن،از پیام های دیگر عاشورا است.

پی نوشت ها
1- همچون زیارت عاشورا و زیارتهای دیگر امام حسین(ع).
2- فمارَماه اذ رَماهُ حرمله                                                                                            وَ انّما رَماهُ مَن مَهَّدَ له
سَهمٌ اتیَ مِن جانبِ السّقیف                                                                                     وَ قَوسُهُ علی یدِ الخلیفه
و ما اصابَ سَهمُهُ الصّبی                                                                                            بَل کبدَ الدّین ِ و مُهَجة النییّ.
(الانوار القدسیّة،ص99).
3- بحارالانوار،ج 45،ص 154.
4- دیوان آتشکده،نیّر تبریزی،ص59.
5- مقتل الحسین،مقرّم،ص287.
منبع : پیامهای عاشورا - جواد محدّثی .



لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در پنجشنبه دوم دی ۱۳۸۹ - توسط امید صفائی
کوفه ؛ شهر هزار قبیله و هزار چهره

موضوعی که بحث درباره آن لازم به نظر می رسد،این است که چرا شهرهای بزرگ اسلامی جز کوفه و تا حدی بصره در مقابل حادثه عاشورا خاموش نشستند.هنوز در هر یک از این شهرها چندتن از یاران پیامبر(ص) زندگی می کردند.چرا آنان پیش نیفتادند و مردم را به یاری حسین(ع) نخواندند؟یا اگر با قیام او موافق نبودند چرا از حاکمان این شهرها نخواستند،تدبیری بیندیشند که کار به چنان کشتاری فجیع نکشد.برای دانستن سِرّ این خاموشی باید وضع اجتماعی هر یک از این شهرها- بخصوص کوفه- را بررسی کنیم تا موقعیت آن را در مقابل رژیم دمشق و قیام امام حسین(ع)سنجید.باید دانست دلبستگی مردم این شهر به این قیام و یا پرهیز ازآن تاچه اندازه بوده است.

تأسیس کوفه
این شهر را سعد پسر ابی وقاص در سال 17ه.ق برای جا دادن لشکریان ساخت ودر سال 17یا18ه.ق ساخته شد.امّا دیری نگذشت که گروهی ازاصحاب پیامبر(ص) و دیگر مردم بدان شهر روی آوردند.هر چه دامنه فتح در شرق گسترش می یافت دسته های بیشتری از مردم سرزمین های فتح شده به کوفه می آمدند.

پس از جنگ جمل امام علی(ع) کوفه را مرکز فرماندهی خود قرار داد.از این تاریخ کوفه بین شهرهای اسلامی اهمیتی خاص یافت.در سالهایی ساکنان این شهر را مردمانی گوناگون تشکیل می دادند که هر دسته دارای آرمانها و اعتقادات و هوا و هوس مخالف دسته دیگر بود.از عرب،یمانیان،در آنجا اکثریت قابل ملاحظه ای در برابر مضریان داشتند.از سرزمینهای فتح شده به تدریج آن گروه که هنری یا صنعتی می دانستند یا دانشی اندوخته بودند برای بدست آوردن جاه یا مقام یا نشان دادن پیشه و هنر و یا به کار انداختن استعداد خود به کوفه آمده بودند.

با سکونت این مردمان که پیش از فتح اسلام هر گروه به کیشها و فلسفه های گوناگون گرایش داشتند بازار پر رونقی برای بحث و جدل پدید آمد.در پاره ای روایات چنین می بینیم که درسالهای 35 یا40ه.ق بازار بحث در مسأله قدر در کوفه گرم بوده است،و علی(ع) بر گروهی گذشته است که سرگرم این بحث شده و هر یک فریاد می زدند.بحث قدر نخستین مبحث کلامی و یا از قدیمی ترین بحث هاست که در اسلام پدید آمد و موضوع آن این بود که آیا انسانها خود مختارند یا مجبور.

به خوبی پیداست که شیوع این بحث ها تا چه اندازه در ایجاد اختلاف بین مسلمانان اثر داشت.مردمی هم که از دیگر نقاط دَرّه ی فرات به این شهر روی آوردند از جهت روحیه و اخلافق با آنان که در سرزمین حجاز می زیستند همانند نبودند.

ما اهل کوفه... دستخوش احساسات تند شدن،قابلیت تحریک آنی،عدم عاقبت اندیشی،اخذ تصمیم سریع و پشیمانی فوری از تصمیم گرفته شده،ازخصوصیات این مردم است.تاریخ نشان می دهد که در این سرزمین آنچه به کار مردم نمی آمد،و به گوششان فرو نمی رفت،سخنی بود که از واقع بینی و خیرخواهی برخیزد،و آنچه را به جان می خریدند و از این گوش به آن گوش می رساندند گفتاری بود که عاطفه و احساس را تحریک کند و گوینده آن با هیجان و حرارتِ بیشتر آن سخنان را ادا کند.

در پس آن رگهای قوی،صدای بلند چه نیتی خفته باشد برای شنوندگان آن مهم نبود.از پایان خلافت عثمان تا موقعی که مرکز خلافت به بغداد منتقل شد و تیره ی تازه نفس دیگری درسیاستِ عمومی اسلامی به دخالت پرداخت کوفه آرام ننشست.هرگاه حاکمی ستمکار و با کفایت بر سر کوفیان بود درخانه ها می خزیدند،و خاموش می نشستند و هرگاه ضعف حکومت بر آنان آشکار می شد به توطئه و دسته بندی و شورش بر می خاستند.

چون معاویه از ابن کُوا پرسید مردم شهرهای اسلامی چگونه خویی دارند،وی درباره مردم کوفه گفت:" آنان با هم در کاری مُتفق می شوند،سپس دسته دسته خود را از آن بیرون می کشند".1از سال36 تا سال 75 ه.ق که عبدالملک بن مروان،حُجّاج بن یوسف ثقفی را حاکم کوفه کرد،و او با سیاست خشن و بلکه وحشتناک خود نفسها را در سینه خفه کرد،سالهای اندکی را می توان دید که کوفه از آشوب و دسته بندی بر کنار بوده است.به خاطر همین تغییر حال آنی است که معاویه به یزید سفارش کرد که اگر عراقی ها هر روز بر کناری حاکمی را از تو بخواهند بپذیر زیرا برداشتن یک حاکم آسان تر از روبرو شدن با صدها هزار شمشیر است.2و گویا پایان کار این مردم را به روشنی تمام می دید که وقتی درباره امام حسین(ع) به او وصیت می کرد،گفت:امیدوارم آنانکه-کوفیان- پدر او را کشتند و برادر او راخوار ساختند گزند وی را از تو بازدارند.3

خروس جنگی
می توان گفت که بیشتر مردم کوفه که امام علی(ع) را در جنگ جمل یاری کردند،سپس در نبرد صفین در کنار او ایستادند برای آن بود که می خواستند مرکز خلافت اسلامی از حجاز به عراق منتقل شود تا با به دست آوردن این امتیاز بتوانند ضرب شصتی به شام نشان دهند.رقابت شامی و عراقی تازگی نداشت.

اختلاف مردم این دو منطقه گذشته از ستیزه های قبیله ای از منشأ سیاسی و اقتصادی نیز ریشه می گرفت.پیش از اسلام عراق که بر سر راه تجارت اقیانوس هند قرار داشت،واسطه بازرگانی آن منطقه بود و شام بر دریای متوسط نظارت می کرد.عراق همچون حلقه ای این دو راه بزرگ تجاری را به یکدیگر پیوندمی داد.ازسوی دیگر پادشاهان حیره دست نشانده ساسانیان بودند و غسانیان در شام از امپراطوری روم فرمان می بردند،رقابت این دو دولت بزرگ در افروختن آتش دشمنی بین این دو منطقه اثری بزرگ نهاده بود.

پس از اسلام نیز این رقابت همچنان برجای ماند،مخصوصاً از روزی که کوفه تبدیل به مرکز خلافت گردبد،عراق به آرزوی دیرین خود نزدیک گشت.امّا یک نکته را نباید از نظر دور داشت و آن اینکه به همان اندازه که مردم شام در اطاعت حاکم خود یکدل و استوار بودند،عراق با کارشکنی،مداخله بی جا در کار حکومت و تصمیم گیری های آنی و بازگشت از آن در راه زمامدار خود مشکلاتی پدید می آوردند.مردمی که ماهها دلیرانه در کنار علی(ع) ایستادند و خود را به آستانه پیروزی رساندند،به جای اینکه گوش به فرمان امام خود دهند همین که پسر عاص آن نیرنگ را به کار برد و با افراشتن قرآن بر نیزه آنان را به داوری کتاب خدا خواند،کار را بر علی(ع) سخت کردند که باید سخن شامیان را بپذیری!

هر چه علی به آنها گفت پسر نابغه و فرزند ابوسفیان قرآن را دستاویز فرار از جنگ ساخته اند به گوش آنان فرو نرفت و چون با اصرار آنان کار به داوری کشید و داور شام،داور عراق را فریب داد،کوفیان این شکست را برای خود ننگی بزرگ دانستند و همان وقت از علی(ع) خواستند که جنگ را با معاویه از سر بگیرد ولی او چون پیمان متارکه جنگ را برای مدت یکسال بسته بود،نمی خواست آن را به هم بزند و این کار بر گروهی از آنان گران آمد و در نتیجه دسته بزرگی که به نام خوارج معروف شدند از او کناره گرفتند.علی چون این دگرگونیها و خود رأیی و عدم عاقبت اندیشی را از کوفه می دید،می گفت:شامیان در باطل خود یک سخن اند و شما در حقّ خود پراکنده.حاضرم ده تن ازشما را با یک تن از یاران معاویه مبادله کنم.

اسیر غول
پس از آنکه معاویه با امام حسن(ع) پیمان آشتی بست و او به حجاز رفت خاطر وی از درگیری با سپاهی منظم در عراق آسوده شد و تا آنجا که توانست از آزار عراقیان دریغ نکرد.چه بسیار مردم با تقوا و دیندار را،که با مکر و حیله و دادن امان نامه بدام آورد،سپس بر خلاف آئین مسلمانی دستور کشتن آنان را داد و چه بسیار تحقیرها که در حضور شامیان بر بزرگان عراق روا داشت.اندک اندک عراقیان از تحمل این همه ستم و تحقیر بجان آمدند.همین که معاویه مُرد،کوفه دانست که فرصتی مناسب برای اقدامی تازه بدست آمده است.

بدون شک در این هنگام گروهی نه چندان اندک از مسلمانان پاکدل در این شهر زندگی می کردند که از دگرگون شدن سنت پیامبر(ص) به ستوه آمده بودند و در دل رنج می بردند و می خواستند امامی عادل برخیزد و بدعتهای چندین ساله را بزداید،اما اکثریت قوی اگر هم چنین ادعایی داشتند سرپوشی بود برای انتقام از شکستهای گذشته از جمله شکست در نبرد صفین،و کینه پوشی یمانی از مضری.

زنده شدن این خاطرات گردی را که روزگار بر آتش دشمنی عراقی و شامی ریخته بود یکسو زد و کوفه آماده قیام گردید.با بررسی این سه ایالت اسلامی و پنج شهر مهم که در تعیین سرنوشت مسلمان مؤثر بودند بدین نتیجه می رسیم که پس از مرگ معاویه تنها ایالتی که سرنگون شدن رژیم دمشق را می خواست و برای اجرای این منظور عملاً بکار پرداخت کوفه بود،امّا چنانکه گفتیم همه آنانکه برای حسین(ع) نامه نوشتند و او را به عراق خواندند و به او وعده یاری دادند درد دین نداشتند.در پی این دعوت به ظاهر دینی غرض های سیاسی نیز نهفته بود.عراق باید به شام ضرب شصت نشان دهد و اگر بتواند حکومت را از دمشق به کوفه منتقل گرداند.

چنانکه می دانیم در سال 35ه.ق از مصر و عراق گروه های بسیار به عنوان اعتراض به خلیفه دوم در مدینه گرد آمدند،و سرانجام نخستین فتنه در اسلام پدیدار گشت.اما در سال شصتم ه.ق،جز در عراق جنب و جوشی دیده نشدچرا؟ چون در فاصله همین ربع قرن دوّم بود که اجتماع اسلامی در سراشیب سقوط افتاد.

سرانجام کوفه قیام کرد،اما قیامی حساب نشده بود.قیامی زائیده احساسات تند و نتیجه شنیدن خطبه های آتشین،قیامی که در آن ابداً به میزان قدرت مخالف،کاردانی عاملان وی و بالاتر از همه مقدار پایداری قیام کنندگان توجه نکرده بودند.

پی نوشت
1- تاریخ تمدن اسلامی،ج4،ص 64 .
2- عقدالفرید،ج 5 ، ص 115 .
3- همان .
منبع : قیام حسین (ع) – دکتر سیّد جعفر شهیدی.



لینک ثابت آرشیو نظرات
نوشته شده در یکشنبه هفتم آذر ۱۳۸۹ - توسط امید صفائی
عزّت باطل ستیزان و ذلّت حق ستیزان در صحنه کربلا

عزّت باطل ستیزان
درتقابل حق و باطل،طبق آنچه قرآن کریم تبیین می کند،"حق"ماندگار و استوار است و "باطل"رفتنی و ناپایدار.1مؤمن نیزاز آنجا که برمحور حق زندگی می کند،هرچند به ظاهرضعیف و محروم و منزوی برای دیدن تصویر در اندازه اصلی کلیک کنیدشود،ولی"دولت جاوید" از آن اوست،چراکه به چیزی دل بسته که ماندگاراست.به تعبیر امام علی (ع):"لِلحَقِّ دَولَةٌ لِلباطِلِ جَولَةٌ:برای حق،دولت و عظمت و بزرگی است ولی باطل راجولان و چرخشی است"2.خداوندعزّت را ازآن خدا و رسول و مؤمنان می داد:"لِلّهِ العِزَّةُ ولِرَسولِه وَلِلمُؤمِنینَ".3

ازنظر مبنایی،کسانی که با ستم و باطل پیکار می کنند،گرچه درظاهر شکست هم بخورند،غلبه واقعی با آنان است.مرور زمان پیروان،باطل را ازیادها می برد و آثارسلطه آنان نابود می شود،اماحماسه باطل ستیزان پیوسته زنده و تاثیرگذار باقی می ماند و قضاوت کنندگان درتاریخ،بادیده احترام نگاه می کنند.روشنترین دلیل این عزّت و شکوه،درباره شهدای کربلا مشهود است.هنوزهم امام حسین(ع)عزیزاست،محبوب دلهاست،مزارش میعادگاه عاشقان حق است،کلماتش در گوش تاریخ طنین افکن است و چهره پیروز نبردعاشورا به شمارمی آید.امام خمینی (ره) درباره پیروزی حق برباطل درنهضت عاشورا می فرماید:"محرم ماهی است که عدالت درمقابل ظلم و حق درمقابل باطل قیام کرده و به اثبات رسانده است که درطول تاریخ ،همیشه حق برباطل پیروز شده است".4سخنان فوق را امام امّت درتاریخ  آذر57 درمصاحبه بارادیو لوکزامبورگ فرموده است.آیاخود این نشانه ای برعزّت باطل ستیزان عاشورانیست که پس از14قرن ازگذشت آن حادثه،هنوز هم به عنوان سند پیروزی همیشگی حق برباطل ازآنان یاد می شود؟

سیّدالشهداپس ازمرگ معاویه و تصمیم به دیداربا والی مدینه،ازجمله سخنانی که به خاندان خویش فرموداین بود:"وَلااُعطُی المَقادَةَ وَ المذَلَّةَمِن نَفسی:هرگز نخواهم گذاشت برمن تسلط یابند و ذلیل دست آنان شوم".5این را درپاسخ به کسانی گفت که می ترسیدنددراین دیدار،به امام آسیبی برسدیا مجبوربه بیعت با یزیدشود.ناسازگاری وی باباطل،او راعزّت بخشید.درس امام به پیروان راهش این است که عزت،درجانبداری حق و ستیز باباطل است،نه مرعوب باطل شدن و ساختن با آن.

ذلّت حق ستیزان
دیدی که خونِ ناحق پروانه شمع را                                     چندان امان ندادکه شب راسحرکند؟
خون به ناحق ریخته مظلوم،دامن ظالم را می گیرد و ستمگران و همدستانشان گرفتارذلّت وخواری می شوند.ظالمان به خاطرظلمشان و مردم به خاطر تنها گذاشتن جبهه حق!به خصوص اگر این ظلم درباره امام معصوم(ع)و خاندان مظلوم او باشد.سیّدالشهدا(ع)درمسیر راه کوفه پس از رسیدن به منزل"بطن العقبة"خبری از یک پیرمرد ازاوضاع کوفه شنید.آن مرد،امام رااز رفتن به کوفه برحذر داشت.حضرت فرمود:اوضاع کوفه رامی دانم.کارخداهم انجام گرفتنی است.به خداقسم این گروه دست ازمن نخواهندبرداشت،مگرآنکه خونم رابریزند.وقتی چنین کنند،خداوندکسی رابرآنان مسلط خواهدساخت که درنتیجه،خوارترین مردم خواهندشد.6دست اندرکاران آن فاجعه بزرگ نیز گرفتارانتقام شدند و ذلیلانه  کشته شدند.به نقل شیخ مفید،اخباربسیاری واردشده که هیچ یک ازقاتلین سیدالشهدا(ع) و اصحاب،ازمرگ یاگرفتاری یارسوایی نجات نیافتند و پیش ازمردن،به کیفر-دنیایی-جنایت خویش رسیدند.7

عبرتهای نهفته درحادثه عاشورا،اگربازشناسی و درمان نگردد،ممکن است همان خطردرکمین جامعه امروز ما و سر راه انقلاب و انقلابیون مانیزشود.آنچه عاشورای جانسوز را پدیدآورد،عبارت بوداز:

-تمکین و تسلیم مردم دربرابرحکومت ستم
-عمل نکردن به تکلیف درلحظه حساس و سرنوشت ساز
-از یادبردن فریضه امربه معروف ونهی ازمنکر
-رشد روحیه رفاه طلبی ودنیادوستی
-غفلت وبی خبری مردم ازآنچه درجامعه می گذرد
-تنهاگذاشتن رهبرالهی و عدم اطاعت ازاو
-نبوداتفاق نظردرمیان امّت اسلامی
- تسلط ترس وهراس برمردم درمقابل قدرتهای باطل.

اگر امروز و هرزمان نیروهای مؤمن و انقلابی،حساسیت خودرانسبت به سرنوشت اسلام و انقلاب ازدست بدهند و برای حفظ آنچه دارندوکسب آنچه ندارند،ازگفتن حق واَدای تکلیف،کوتاهی کنند،اگردرشرایط نیاز جامعه وانقلاب،به خون وجانبازی وشهادت،ازحضوردرصحنه دفاع ازارزشها پرهیزکنند،اگردچارتفرقه شوند،اگربرمحور ولایت فقیه منسجم نباشند،اگر برای به دست آوردن پست و مقام،ارزشها و آرمانها را زیرپابگذارند،اگر به وظیفه امربه معروف و نهی ازمنکرعمل نکنند،اگرساده لوحانه،فریب شایعات و بوق های تبلیغاتی دشمن بخورند،عاشورا تکرارخواهدشد و اسلام ضربه خواهدخورد و مظلومیت مضاعفی برای مسلمانان و جبهه حق پیش خواهدآمد.

پی نوشتها
1-سوره اسراءآیه81-اِنَّ الباطل کانَ زَهوقاً
2-غررالحکم ج5ص2205
3-سوره منافقون آیه8
4-صحیفه نورج4ص27
5-موسوعة کلمات الامام الحسین،ص279به نقل ازکامل ابن اثیر
6-ارشاد،شیخ مفید،ج22،ص76
7-همان،ص133.
منبع:پیامهای عاشورا - جواد محدثی.