دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

زمینه های اخلاقی واقعه عاشورا (1)

زمینه های اخلاقی واقعه عاشورا (1)

زمینه های اخلاقی واقعه عاشورا (1) واقعه عاشورا یکی از عظیم ترین و مهم ترین اتفاقات، نه فقط در تاریخ اسلام، که در تاریخ انسانیت است. گویی میدان کربلا بگونه ای طراحی شده که صحنه رویارویی تمام تناقضات ممکن بشری در نهایت خویش است: خیر و شر، حق و باطل، مهر و غضب، گذشت و انتقام، مردانگی و نیرنگ، نجابت و بی شرمی، وفاداری و بی وفایی و...<br /> این رویارویی، کربلا را به چنان کلاس درس بی نظیری بدل کرده است که یگانه مدرسش، حسین بن علی <sup>(علیه السلام)</sup> به همراه شاگردان ممتازش، تا قیام قیامت، روح تمامی انسانها را تعلیم می دهند و از معارف والای الهی و انسانی و فطری سرشار و سیراب می سازند.<br /> بی شک وقوع چنین حماسه عظیمی، زمینه های اجتماعی، سیاسی، روانی، مذهبی، قومی، اخلاقی و... بسیاری داشته است. زمینه هایی که به عاملی برای برپا خواستن حضرت اباعبدالله الحسین <sup>(علیه السلام)</sup> در آن زمانه خفقان و رکود و فریادی در میان سکوت ها بود. فریادی که پژواکش در تمامی اعصار تاریخ بشر پیچیده است.<br /> بدیهی است شناخت این زمینه ها ما را در شناخت و معرفت بهتر و کامل تر نسبت به واقعه عاشورا و شخصیت امام حسین <sup>(علیه السلام)</sup> و یاران بزرگوارش و در مقابل، لشکر یزید و یزیدیان، و حتی بی طرفان و سکوت کنندگان نسبت به این حادثه، یاری خواهد کرد.<br /> در میان این زمینه ها شاید کمتر به زمینه های اخلاقی وقوع این نبرد، پرداخته شده است. در این مجال برآنیم که نگاهی گذرا بر رذایل و فضایل اخلاقی زمینه ساز این حادثه داشته باشیم. ابتدا فضیله اخلاقی موجود در کاروان حق و سپس رذیله اخلاقی مقابل آن در لشکر باطل را بررسی خواهیم کرد. و در پایان هر بخش، شاهد مثالی از وقایع عاشورا در اثبات مطالب مذکور، خواهیم آورد.<br /> <br /> <span dir="RTL">کلید واژه ها: امام حسین(ع)، عاشورا، یاران اباعبدالله(ع)، لشکر یزید، اخلاق، فضایل اخلاقی، رذایل اخلاقی</span>

 سیده فاطمه شیخ الاسلام 
 
تفکر
تفکّر که در لغت به معنای اندیشیدن است، با تأمّل و تدّبر، هم معناست.
قرآن مجید می فرماید:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ لِاولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی است. آنان که خدا را (در حالتهای) ایستاده و نشسته و به پهلو خفته، یاد می کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند (و گویند: ) ای پروردگار ما! اینها را بیهوده نیافریده ای، تو منزّهی، ما را از عذاب آتش نگهدار. (سوره آل عمران، 90 و91)
قرآن کریم انسان را به تفکّر در آفرینش آسمانها و زمین، آمد و شد شب و روز، آفرینش روح و جسم انسان و بسیاری دیگر از مظاهر قدرت و حکمت خدا دعوت می کند، تا به عظمت خداوند متعال و هدف از آفرینش ها پی برده و عبادت او از سر علم و آگاهی و خاضعانه تر و مخلصانه تر باشد. آثار مثبت و فواید بسیار تفکر بر هیچ کس پوشیده نیست. چنانکه احادیث گهربار فراوانی از ائمه معصومین (ع) در این باره نقل شده است. امام خمینی معتقدند قدم نخستین سیر و سلوک الی الله، پیش از عزم، تفکر است، و بدون تفکر، سالک راه به جایی نخواهد برد.
واقعه عاشورا یعنی نماد سلوک نهایی بشر به اعلی درجات هویت انسانی، جلوه گاه حقیقی این توصیه به اندیشه قرآن است. یاران جبهه حسینی بندگانی بودند که خالقشان را از روی تعقل و تدبر، و نه جاهلانه و مقلدانه و نفاق آمیز، عبادت می کردند و این تعقل و تفکرشان بود که آنها را به اطاعت محض از امام معصومشان هدایت نمود زیرا نه تنها حسین (علیه السلام) را مظهر و الگوی حقیقی تفکر الهی می دیدند بلکه او را عمل کننده واقعی به توصیه معبودشان می دانستند. آنها تعقل و تدبر در امور را از محبوبشان حسین (علیه السلام) آموخته بودند او که در عمق حرکت عالمانه خویش آنگاه که خواهر را در شب عاشورا بی تاب از روز واقعه می دید رو به او کرده فرمود: «اى خواهر! بپرهیز از خدا و شکیبائى کن به صبر، و بدان که اهل زمین مى میرند و اهل آسمان باقى نمى مانند و هر چیزى در معرض هلاکت است جز ذات خداوندى که خلق فرموده به قدرت، خلایق را و بر مى انگیزاند و زنده مى گرداند و اوست فرد یگانه. جدّ و پدر و مادر و برادر من بهتر از من بودند و هر یک، دنیا را وداع نمودند، و از براى من و براى هر مسلمى است که اقتدا و تأسى کند بر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم.” یعنی زینب جان هرگز در آن شرایط وخیم، از تفکر در ماهیت حوادث غافل نباش. خواهرم با فهم حقیقت رویدادها مصائب را بر خویش آسان نما زیرا تفکر در امر آسمان و زمین و حیات و مرگ تدبر در علت حقیقی حوادث است و تو را بصیرتی عمیق اعطا می کند که در سایه سار آن دل نگرانی ها به آرامش و تشویش ها به اطمینان خاطر بدل می گردند.
 
تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه
تعصب به معنی وابستگی غیر منطقی به چیزی است تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند. و لجاجت ‏به معنی اصرار بر چیزی است‏ به گونه‏ای که منطق و عقل را زیر پا بگذراد. ثمره این دو شجره خبیثه نیز تقلید کورکورانه‏ است که سد راه تعالی و تکامل انسانهاست.
مطالعه تاریخ نشان می دهد، علل اصلی انحراف و گمراهی و ایمان نیاوردن اقوام پیشین به پیامبران الهی، همین سه رذیله بوده است. آنها به خاطر وابستگی شدید به افکار و اعتقادات خرافی، و لجاجت و اصرار بر آنها، بدون فکر و آگاهی به پیروی نیاکانشان ادامه می‏دادند و به این دلیل به عناد و مقابله با ندای حق برمی خواستند.
اندکی تفکر کافی بود تا آنها استدلال های پیامبرانشان را شنیده و از روی عقل به آن لبیک گویند. اما تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه چنان جلوی مشاعرشان را گرفته بود که حتی حاضر به شنیدن سخنان انبیا نبودند.
آیاتی مانند “قالوا بل وجدنا آبائنا کذلک یفعلون” “عما وجدنا علیه آبائنا و تکون لکما الکبریاء فی الارض و ما نحن لکما بمؤمنین” “قالوا وجدنا آبائنا لها عابدین” “قالوا اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ما کان یعبد آبائنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین” و... از زبان تمام قوم ها نقل گشته است.
 غالبا تنها جواب منکران در برابر دعوت و استدلال انبیا، این بود که ما بر طریق پدران خویشیم و ازین رو بی آنکه حجتی بر حرکت خود اقامه کنند دعوت پیامبران به تفکر و آزادی در انتخاب را با تعصب بر حرکت در مسیر پدرانشان نمی پذیرفتند.
یزیدیان یعنی لشکریان انحطاط فکری بشر نیز از جمله امتی بودند که پس از اسلام به عادات جاهلی خویش بازگشته و بدون تفکر و از سر تعصبات قومی یا خانوادگی و لجاجت با خاندان پیامبر(ص) در مقابل فرزند رسول خدا (ص) صف آرایی نمودند.
در روز عاشورا پیش از شروع نبرد، امام حسین با صدای بلند رو به لشکر یزید فرمودند: “اى مردم! به هواى نفس عجلت مکنید و گوش به کلام من دهید تا شما را بدانچه سزاوار است موعظتى گویم و عذر خودم را بر شما ظاهر سازم پس اگر با من انصاف دهید سعادت خواهید یافت و اگر از دَرِ انصاف بیرون شوید، پس آراى پراکنده خود را مجتمع سازید و زیر و بالاى این امر را به نظر تأمل ملاحظه نمائید تا آنکه امر بر شما پوشیده و مستور نماند پس از آن بپردازید به من و مرا مهلتى مدهید؛ همانا ولىّ من خداوندى است که قرآن را فرو فرستاده و اوست متّولى امور صالحان.”
اینگونه آن سخت دلان را به تفکر و تأمل دعوت فرمود. ولی دریغ که گویی چشم و گوش هایشان از تعصب و لجاجت و بی فکری مُهر خورده بود.
 
زهد
طبق آنچه در المفردات آمده است واژه زهد یعنی: اعراض و روی گردانی از آن شی و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است. اما معنای اصطلاحی زهد در علم در اخلاق عبارت است از: اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد.
درواقع زهد یعنی روی گردانیدن از دنیا برای آخرت و از غیر خداوند دل بریدن. از این تعریف برمی آید که اولاً زهد نسبت به کسی صادق است که امکان بدست آوردن دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد. ثانیاً، روی گردانی او از دنیا به دلیل پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. ولی اگر ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن ویا به هدفی غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد (مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختی و مشقت تحصیل آن) به آن زهد گفته نمی شود.
در روایات معصومین تعابیر بلندی در وصف زهدپیشگی و زاهدین آمده است. پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: “زهدورزی در دنیا موجب راحتی دل وبدن است.” (شیخ صدوق: خصال، ص 73، ح 114) و فرمود: “کسی که نسبت به دنیا زهد ورزد مصیبت ها بر او آسان گردد» (شیخ طبرسی: مکارم الاخلاق، ج 2، ص 341، ح 2660) امام علی علیه السّلام درباره ماهیت زهد می فرماید: “همه زهد در دو کلمه از قرآن گرد آمده است. خدای سبحان فرمود: «تا بر  آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید، و بدانچه به شما داده شادمان مباشید» و آنکه بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد، از دو سوی زهد ورزیده است. (نهج البلاغه، حکمت 439)
با توجه به آنچه در تعریف زهد بیان شد، معلوم می گردد که مراد از دنیا تنها مال و ثروت، خوراک و پوشاک و مانند اینها نیست؛ زیرا کناره گیری از همه این امور برای کسی که شهره شدن به زهد و ستوده شدن به پارسایی را دوست می دارد، بسیار آسان خواهد بود. بلکه دنیا شامل مقام و ریاست و همه بهره مندی های نفسانی ممکن از دنیا می شود. زهد حقیقی یعنی روی گردانیدن و عدم دلبستگی به دنیا و مقام و منزلت داشتن در نزد مردم و کلیه مادیات. زاهد راستین کسی است که فقر و غنا، مدح و ذّم و عزّت و ذلت در نزد مردم برای او یکسان باشد و جز در جست و جوی محبت و رضایت خداوند نباشد.
یاران عاشورایی اباعبدالله(ع) اگر دل در گرو دنیا و مادیات رنگارنگش داشتند، هرگز وجودشان این همه آزادگی نداشت و نمی توانستند همه چیزشان را در راه رضایت خداوند فدا نمایند. بسیاری از اصحاب حضرت از متمکنین و سرمایه داران و باغداران مدینه بودند و از جایگاه مردمی خوبی نیز برخوردار بودند. ولی همه را رها کرده و امامشان را همراهی نمودند.
سخنان مسلم بن عَوْسَجَه و زهیر بن قَیْن در شب عاشورا که پس از برداشتن بیعت امام حسین (ع)، عرضه داشتند: “به خدا سوگند که من دوست دارم که کشته شوم آنگاه زنده گردم پس کشته شوم تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازاى آن خداى متعال دُور گرداند شهادت را از جان تو و جان این جوانان اهل بیت تو.” و مانند این سخنان که بر زبان بسیاری از یاران حضرت جاری شد، گواهی است بر شدت زهد عملی آن جنابان و بری بودن آنان از حب دنیا و طول امل.
 
حب دنیا و طول امل
خداوند متعال در قرآن حکیم می فرماید: “و ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور” (سوره آل عمران، آیه 185) دنیا چیزی جز اسباب فریب نیست.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: “رأس کل خطیئة حب الدنیا” (بحار، ج7)
و به تعبیر امام خمینی (ره): “با قدرى تأمل معلوم شود که تقریباً تمام مفاسد اخلاقى و اعمالى از ثمرات این شجره خبیثه است. انسانِ داراى این حب، از جمیع فضایل معنویه برکنار است. شجاعت، عفت، سخاوت و عدالت که مبدأ تمام فضایل نفسانیه است، با حب دنیا جمع نمى شود. معارف الهیه، توحید در اسماء و صفات و افعال و ذات، و حق جویى و حق بینى با حبّ دنیا متضادند؛ طمأنینه نفس و سکونت خاطر و استراحت قلب، که روح سعادت دو دنیا است، با حب دنیا مجتمع نشود. غناى قلب و بزرگوارى و عزت نفس و حریت و آزاد مردى از لوازم بى اعتنایى به دنیاست؛ چنانچه فقر و ذلت و طمع و حرص و رقیت و چاپلوسى از لوازم حب دنیاست. بغض و کینه و جور و قطع رحم و نفاق و دیگر اخلاق فاسده از ولیده هاى این ام الامراض است.”
چیست دنیا؟ از خدا غافل شدن                              نی لباس و لقمه و فرزند و زن
طول امل (آرزو) نیز عبارت است از: امیدهاى بسیار در دنیا، آرزوهاى دراز، توقّع زندگانى دنیا و بقاى در آن.
علمای اخلاق عوامل طول امل را دو چیز دانسته اند: یکی جهل و نادانی و دیگری حب دنیا. همچنین به گفته امام خمینی (ره): “معالجه مرض آرزوهای طولانی، یاد مرگ و خیال مردن است. زیرا یاد مرگ، آدمى را از دنیا دلگیر و دل را از دنیا سیر مى‏سازد.”
حب دنیا و آرزوهای زیاد و دراز سبب به تاخیر انداختن توبه و علاقه به ماندن در دنیا و نفرت یافتن از آخرت می گردند.
یزیدیان و گروهی از بی طرفان، کسانی بودند که دنیا و نعمت هایش را بر شهادت ترجیح دادند. چه بسا کسانی که در شب عاشورا و پس از برداشتن بیعت از سوی امام (ع) توسط خودشان، به بهانه مقروض بودن، زن و فرزند داشتن، کارهای عقب افتاده مادی و... سپاه را ترک گفتند.
وای بر آن جماعت که از شدت دنیا دوستی و بافتن آرزوهای دور و دراز، هشدار امامشان را زمین نهادند که در روز عاشورا انذارشان داد: “سوگند به خداى که شما بعد من فراوان و افزون از مقدار زمانى که پیاده سوار اسب باشد زنده نمانید، روزگار، آسیاى مرگ بر سر شما بگرداند و شما مانند میله سنگ آسیا در اضطراب باشید، این عهدى است به من از پدر من از جدّ من، اکنون راءى خود را فراهم کنید و با اتباع خود همدست شوید و مشورت کنید تا امر بر شما پوشیده نماند پس قصد من کنید و مرا مُهلت مدهید همانا من نیز توکّل کرده ام بر خداوندى که پروردگار من و شما است که هیچ متحرّک و جاندارى نیست مگر آنکه در قبضه قدرت اوست و همانا پروردگار من بر طریق مستقیم و عدالت استوار است جزاى هر کسى را به مطابق کار او مى دهد.” پس زبان به نفرین آنها گشود و فرمود: “اى پروردگار من باران آسمان را از این جماعت قطع کن و برانگیز بر ایشان قحطى مانند قحطى زمان یوسف علیه السّلام که مصریان را به آن آزمایش فرمودى وغلام ثقیف (پیشبینی ظهور حجّاج بن یوسف ثَقَفى) را برایشان سلطنت ده تا آنکه برساند به کامهاى ایشان کاسه هاى تلخ مرگ را؛ زیرا که ایشان فریب دادند مارا و دست از یارى ما برداشتند وتوئى پروردگار ما، برتو توکّل کردیم وبه سوى تو انابه نمودیم و به سوى تو است بازگشت همه.”
 
منابع:
چهل حدیث، امام خمینی(ره)
معراج السعاده، مرحوم ملااحمد نراقی
لهوف، سیدبن طاووس
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد