دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دروزیه

دروزیه

 در بحث از فاطمیان اسماعیلى اشاره شد که فرقه دروزى از مذهب اسماعیلیه انشعاب یافته است که به دلیل غلوى که در این فرقه وجود دارد، معمولا همراه با دیگر فرقه هاى غالى ذکر مى شود.

در زمان حکومت الحاکم بامرالله (۳۷۵ – ۴۱۱ ق ) ششمین خلیفه فاطمى ، گروهى از اسماعیلیان درباره الحاکم غلو کردند و او را به درجه خدایى رساندند. این گروه پس از مرگ الحاکم بر آن شدند که او غایب شده و روزى به میان مردم باز خواهد گشت . اینان فرقه دروزى نامیده مى شوند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و بعدها در لبنان نیز پیروانى یافت و هم اینک پیروان مذهب دروزى در کشورهاى سوریه و لبنان زندگى مى کنند. طبق آمارى که در اواسط قرن بیستم گرفته شده جمعیت دروزیان در حدود دویست هزار نفر بر آورد مى شود.

مشهور است که مؤ سس فرقه دروزى به نام درزى بوده است . درزى به معنى خیاط است و گفته شده است که نام اصلى درزى ، محمد بن اسماعیل ملقب به نشتکین بوده است و احتمالا به دلیل شغلش به درزى مشهور شده است . درزى ایرانى الاصل و پیرو مذهب اسماعیلى بود. او در سال ۴۰۸ ق . به مصر رفت و با حمزه بن على زوزنى که ایرانى الاصل و از مقربان الحاکم بود، طرح دوستى ریخت و به یارى او به دربار الحاکم راه یافت . سپس مذهب دروزى را با کمک حمزه و حمایت الحاکم پایه ریزى کرد و کتابى در این باره نوشت و به تبلیغ این مذهب در قاهره پرداخت . بر اساس ‍ نظریه او، الحاکم تجسم خداوند و عقل کلى بود و باید مورد عبادت واقع مى شد، مردم قاهره پس از شنیدن سخنان درزى بر علیه او شورش کردند و او ناگزیر به سوریه گریخت و در آنجا کشته شد. پس از شورش مردم بر علیه درزى ، حمزه از سوى الحاکم ماءمور ادامه کار شد. حمزه اعلام داشت که از ابتدا او نماینده الحاکم در امور مذهبى بوده است و درزى به دروغ ادعاى نمایندگى الحاکم را کرده است . امروزه نیز دروزیان معتقدند که هدف درزى در تبلیغاتش ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و بدنام کردن مذهب آنان بوده است و لذا خود دروزیان او را به قتل رساندند و از این رو آنها ترجیح مى دهند که به جاى دروزى به آنها موحدون گفته شود. حمزه سعى کرد تا مذهب دروزى را بر اساس مبانى عرفانى و اسماعیلى و به شکل عمیقتر سازماندهى کند. بدین منظور او از اصل تجلى استفاده کرد و اعلام داشت که خداوند و صادرات اولیه ، یعنى عقل کلى و نفس کلى ، در انسانها تجلى مى کنند.

بدین ترتیب خداوند در الحاکم تجلى کرده است ، همان طور که قبلا در انبیا و اولیاى الهى دیگرى تجلى کرده بود، و الحاکم آخرین تجلى خداوند است . حمزه خود را تجلى عقل کلى معرفى کرد. او به منظور تبلیغ مذهب جدید سازمانى را تاءسیس کرد و اصول عقاید مذهب دروزى را بر اساس ‍ همان سازمان شکل داد. ارکان این سازمان عبارت اند از:

۱٫ عقل ، که حمزه بن على تجلى اوست . تجلى عقل را امام اعظم ، انسان حقیقى و قائم الزمان نیز مى نامند.

۲٫ نفس یا روح کلى ، که اسماعیل بن محمد تمیمیه تجلى اوست . او دانش ‍ را از امام اعظم دریافت مى کند.

۳٫ کلمه ، که محمد بن وهاب (یا وهیب ) قرشى است .

۴٫ مقدم یا پیشرو، که جناح الایمن (بال سمت راست ) نیز نامیده مى شود. او سلمه (یا سلامه ) بن عبدالوهاب است .

۵٫ تالى یا پیرو که جناح الایسر (بال سمت چپ ) نیز خوانده مى شود. او ابوالحسن على بن احمد سموکى (یا سموقى ) مشهور با بهاءالدین مقتضى و الضیف (مهمان ) مى باشد.

پس از این پنج رکن ، مبلغین ، ماءذونین (کسانى که اجازه تبلیغ داشتند) و مکاسرین (متقاعدکنندگان ) مطرح مى شوند و در آخرین مرحله معتقدان عامه قرار مى گیرند.
پس از مرگ الحاکم در سال ۴۱۱ ق ، حمزه اعلام کرد که او غایب شده تا پیروان خود را آزمایش کند و به زودى باز خواهد گشت . پس از مدتى یعنى در اواخر سال ۴۱۱ ق . خود حمزه نیز غایب شد و بهاءالدین مقتنى (پیرو) واسطه میان امام غایب (حمزه ) و پیروانش اعلام شد.

پس از مرگ الحاکم ، طرفداران مسلک او به تدریج در مصر رو به کاهش نهاد، ولى بر عکس در سوریه رشد کرد و موجى از انقلاب و شورش در میان روستاییان و دهقانان ایجاد کرد و کنترل بسیارى از مناطق کوهستانى به دست آنان افتاد. در سال ۴۲۳ ق . امیر انطاکیه با همکارى امیر حلب گروهى از روستاییان را که از مناطق مجاور حلب در جبل السماک اجتماع کرده بودند، سرکوب کرد. مقتنى در این زمان در دو جبهه مى جنگید. جبهه نخست در مقابل حاکمان وقت و جبهه دیگر در برابر دیگر مدعیان رهبرى دروزى ها همچون ابن کردى بود. همین دو جنگ باعث فروکش کردن تدریجى انقلاب روستاییان سوریه شد. سرانجام مقتضى در سال ۴۲۵ ق . مانند حمزه ناپدید گردید، اما تا سال ۴۳۴ ق . براى طرفدارانش نامه مى نوشت . از زمانى که مقتضى پنهان شد براى دروزیان سوریه دوره تازه اى آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد و آن انتظار همراه با صبر و بردبارى براى بازگشت الحاکم و حمزه است . بدین ترتیب دروزیها جامعه بسته اى را تشکیل دادند و از ازدواج و مراوده با سایر فرقه ها اکراه داشتند و عقاید خود از پنهان نگاه مى داشتند و در صدد تشکیل حکومتى محدود در مناطق زندگى خود بودند، در خلال سالیان دراز که دروزیان چنین وضعیتى داشتند، نوعى تشکیلات تازه مذهبى به وجود آمد که با تشکیلات زمان حمزه متفاوت بود. بر اساس این تشکیلات ، جامعه دروزى به دو بخش تقسیم شده است : یکى جامه عاقلان و دانشمندان که به حقایق ایمان دست یافته اند.

دیگر جامعه جاهلان و مردم عادى که به حقایق ایمان وارد نشده اند. هر دروزى بالغى که از امتحانات که از امتحانات متعدد در طول زندگیش موفق بیرون آید و خود را با ارزشهاى مذهب درزى وفق دهد مى تواند وارد حقایق ایمان شود و به جامعه عاقلان و عالمان بپیوندد. از این پس او باید نمازهاى روزانه را به طور مرتب ادا کند و روزه ماه رمضان را به جا آورد و از مسکرات و دروغ و دزدى و دشمنى با هم کیشان خود و مواردى از این قبیل پرهیز کند. عاقلان داراى لباسهاى مخصوص و دستارهاى سفید هستند و موظف به خوشرفتارى با مردم و رعایت زهد و مطالعه آثار مذهبى و فراگیرى عقاید و احکام مذهبى خویشند. جامعه جاهلان که توده مردم دروزى هستند موظف به رعایت این امور نیستند و لذا مردمى که در همسایگى دروزیها زندگى مى کنند، آنان را مردمى عیاش و شهوت ران و میگسار مى دانند. این تقسیم بندى هم اینک نیز در جامعه دروزى رایج است .

دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمى دانند و معتقدند هر کس باید در دین و مذهب خویش باقى بماند. آنان حتى با مسلمان شدن غیر مسلمان و دروزى شدن غیر دروزى نیز مخالفند. دلیل آنان این است که در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد و آنها تجلیات حقیقت واحدند. در نتیجه روى گردانى از مذهب خود را نتیجه جهل فرد به آیینش مى دانند و لذا به همه انسانها توصیه مى کنند که در دینشان بیشتر تاءمل و تدین ورزند و به او امر و نواهى آیین خود بیشتر عمل کنند.در واقع دروزیان به نسخ ادیان الهى اعتقاد ندارند و بر آن اند که خداوند به وسیله هر پیامبر دینى خاص براى مردمى خاص فرستاده است . این دیدگاه تقریبا شبیه راءى یهود است که معتقدند خداوند دین یهود را براى قوم بنى اسرائیل فرستاده است و آنها باید همیشه پیرو این دین باشند. نتیجه این دیدگاه نفى تبلیغ دین خودى براى دیگران و عدم پذیرش پیروان جدید است .

از جمله عقاید فرقه دروزى ، یا دست کم عقیده اکثر دروزیان ، تناسخ مى باشند. بر این اساس ، آنان معتقدند که روح انسان پس از مرگ و جدا شدن از بدن انسان مرده وارد بدن انسان دیگرى مى شود. از این رو، آنان تعدد ارواح را ثابت مى دانند و معتقدند کسانى که در زمان حمزه به مسلک دروزى ایمان آورده اند، روحشان پس از مرگ در یک دروزى دیگر حلول خواهد کرد. از آنجا که به اعتقاد دروزیان بدن براى روح به منزله لباس ‍ (قمیص ) است ، و روح دائما لباسى را کنده ، لباس دیگرى مى پوشد، لذا آنها از تناسخ به عنوان ((تقمص )) نام مى برند.

شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبى فرقه دروزى در زمان حاضر این فرقه را چنین معرفى مى کند: فرقه موحدون فرقه اى اسلامى و معتقد به خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و قرآن و امامت امامان معصوم امامیه تا امام صادق علیه السلام و پس از او امامت فرزند ارشد او اسماعیل و سپس ‍ امامان بعدى فاطمیان تا الحاکم مى باشد.

تفاوت دروزیان با فاطمیان اسماعیلى این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر تا العاضد لدین الله ، یعنى چهاردهمین امام فاطمى ، معتقد شدند، اما دروزیان غیبت الحاکم را باور کردند و از داعیان و مبلغان دعوت الحاکم همچون حمزه بن على زوزنى پیروى کردند. الحاکم در زمانى مى زیست که جامعه اسلام از جنبه هاى دینى ، علمى ، اقتصادى و سیاسى در نابسامانى و هرج و مرج به سر مى برد. از این رو او به منظور نجات مسلمانها از وضعیت نامطلوب به اصلاحات وسیع در ابعاد مختلف و به خصوص بعد دینى و مذهبى پرداخت .

اما خلفاى عباسى که رقیب فاطمیان بودند، براى مقابله با اقتدار او این شایعه را مطرح کردند که الحاکم خود را خدا مى داند. الحاکم به منظور اصلاح امور، افرادى را ماءمور تبلیغ اصلاحات مذهبى و احیاى سنتهاى اسلامى کرد که مهمترین آنها حمزه بن على بن احمد زوزنى بود. او چهار نفر دیگر را ماءمور یارى حمزه کرد که مجموعا پنج رکن اصلاحات مذهبى بودند. اما گروهى از افراد مرتد همچون درزى به تحریف تبلیغات این گروه پرداختند. در نتیجه میان این دو گروه نزاع و درگیرى رخ داد که به قتل درزى انجامید.

دروزیان در احکام عملى از فقه حنفى تقلید مى کنند. فقه حنفى که یکى از چهار مکتب فقهى اهل سنت است ، توسط حکومت عثمانى در سوریه و لبنان رایج گردید. البته علماى فرقه دروزى در چند مساءله با فقه حنفى ، بلکه با دیگر مذاهب فقهى نیز، اختلاف دارند. برخى از این موارد عبارت اند از: از نفى تعدد زوجات ، اجراى طلاق به وسیله قاضى ، عدم جواز رجوع زوج به زوجه پس از طلاق ، و عدم جواز ازدواج دختر قبل از پانزده سالگى .

پس از حمزه و یارانش تا زمان حاضر چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر رسید جمال الدین عبدالله تنوخى (۸۲۰ – ۸۸۴) است . از او آثار زیادى بر جاى مانده است و افراد بسیارى از درسها و مواعظ او استفاده کرده اند. اخلاق و زهد مهمترین بعد شخصیتى تنوخى است .

فرد دیگر شیخ محمد ابوهلال ملقب به شخى فاضل (۹۸۷ – ۱۰۵۰ ق ) است که شخصیتى همچون تنوخى داشته است . او شاعرى زبردست بوده و اشعارى در وصف خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت او علیه السلام و اهل عرفان سروده است . گفته مى شود او نیز آثار متعددى داشته است که اکثر آنها اعم از نثر و نظم از بین رفته است . از جمله علما و شعراى روزوى شیخ على فارسى (م ۱۱۶۷ ق ) مى باشد.





چه نقدهای کلی بر فرقه دروزیه وارد است؟


پاسخ:

پس از وفات امام صادق علیه السلام طبق اظهار نظر نوبختی در فرق الشیعه، شیعیان به شش فرقه: ناووسیه، اسماعیلیه ویژه، مبارکیه، سمیطیه، فطحیه، و موسویه تقسیم شدند. [1] از میان این گروه‌ها مبارکیه، گروهی بودند که می‌گفتند: امامت در نسل اسماعیل باقی مانده و بعد از وی امامت به محمد بن اسماعیل[2] و سپس فرزندان او رسیده است.
بعدها این گروه در مصر و شمال آفریقا، حکومت فاطمی را تأسیس کردند که خلفای‌شان ادعای امامت داشتند. یکی از این خلفاء الحاکم بامر الله بود که (حمزة بن علی درزی) را به شام فرستاد تا ریاست دعوت اسماعیلیه را در آن منطقه به عهده بگیرد. درزی در مدت کوتاهی به ترویج مذهب اسماعیلی در منطقه شام پرداخت، ولی وقتی در سال 411 ه .ق خبر وفات الحاکم بالله به وی رسید، وی آن را منکر شد و گفت: الحاکم بالله غایب شده و باز خواهد گشت، و بدین وسیله فرقه دروزیه که انشعابی از اسماعیلیه بود، را بنیان نهاد.[3]
بعدها چون این فرقه کتب و آثار مذهبی و کلامی خود را از دیگران مخفی نگه می‌داشتند، اقوال مختلفی در مورد آنها و اعتقادات‌شان، مطرح شد و تاکنون توصیف روشنی از مذهب و مرام آنها ارائه نشده است، به گونه‌ای که استاد آیت الله سبحانی، در کتاب المذاهب الاسلامیه، می‌نویسد: (چون اعتقادات دروزیه در خفاء و کتمان است... ما از کسانی هستیم که در مورد این طایفه چیزی نمی‌گوییم تا احوال آنها روشن شود.)[4] با این همه می‌توان طبق مطالبی که در کتاب‌های مختلف در مورد آنان ذکر شده قضاوت کرد و انتقادات کلی را به صورت ذیل معروض داشت.
1. حلول می‌گویند: (درزی نخستین کسی است که قایل به (الوهیت) الحاکم بامر الله خلیفه فاطمی شد و می‌گفت که: عقل کلی در آدم ابوالبشر حلول کرد و به صورت او تجسّد یافت و از وی به دیگر انبیاء انتقال می‌یابد تا به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ائمه و خلفای فاطمی رسید..)[5] بعد از او دروزیه معتقد شدند که: الحاکم بالله (375 411) صورت ناسوتی خداوند است و او خدای واحد و فرد و صمد و منزه از ازواج و عدد است و موحد دروزی کسی است که اقرار کند در آسمان و زمین جز او خدایی نیست و او را به صفات: مولانا، مولانا سبحانه، لامعبود سواه، لیس له شبه فی الجسمانیه و لا ضدفی الجرمانیین و لا کفو فی الروحانیین و... توصیف کند.[6]
بنابراین دروزیه علاوه بر عقیده حلول خداوند در جسم آدمی که ا زحیث عقلی و فلسفی مردود و جزء عقاید خرافی به شمار می‌رود، به تشبیه، تجسیم و ... نیز اعتقاد دارند و نمی‌توان آیین آنان را جزو آیین‌های توحیدی به شمار آورد. و این که خود را گاهی موحد می‌نامند به این دلیل است که می‌گویند: تنها کسی که خداست، الحاکم بامر الله است.[7]
2 . تناسخ دومین مطلبی که به دروزیه نسبت داده می‌شود، عقیده تناسخ است که حتی شخصی چون بستانی که سعی در دفاع از فرقه دروزیه دارد در دایرة المعارف خود انتساب این عقیده به دروزیه را قبول دارد.[8] طبق این اعتقاد نیکان به صورت زیبا متناسخ می‌شوند، اما بدان به صورت سگان درمی‌آیند.[9] و از این عمل تعبیر به (تقمّص) می‌کنند. و می‌گویند: تعداد ارواح محدود و معدود است و جسد انسانی حکم لباس را دارد و این ارواح به هنگام مرگ از این لباس خارج شده به لباس دیگر درمی‌آیند. علاوه بر نقدهایی که در کتاب‌های کلامی بر عقیده تناسخ وارد شده، این نقد هم وارد است که طبق اعتقاد فوق باید نفوس انسانی ثابت باشند و در جهان افزایش جمعیت نداشته باشیم، و اگر قبول کنیم که روح انسان‌های بدکار بعد از مرگ در جسد سگان در می‌آید، باید در طول زمان از تعداد جمعیت انسان‌ها هم کاسته شود، در حالی که این برخلاف واقعیت موجود است: زیرا نه تنها از تعداد انسان‌ها کاسته نمی‌شود، بلکه هر روز بر تعداد آنها افزوده می‌شود.
3 . اسقاط تکالیف گفته شده است که درزی بنیانگذار مذهب دروزیه به نوعی مروج اباحی‌گری بوده و می‌خواری و ازدواج با محارم را جایز شمرده است.[10] ولی در سایر کتب فرق و مذاهب به این مطلب چندان تأکید نشده و گفته شده است که دروزیان به سقوط تکالیف اسلامی از قبیل نماز، روزه، زکات، حج و ... اعتقاد دارند و مثلاً می‌گویند: روزه باطنش همان سکوت است چنان که در قرآن کریم می‌گوید: (فکُلی و اشربی و قرّی عیناً فامّاترینَّ من البشر احداً فقولی انّی نذرتُ للرحمن صوماً ...:[11]بخور، بنوش و چشمت را روشن دار و هر گاه کسی از انسان‌ها را دیدی، بگو: من برای خداوند رحمان روزه‌ای نذر کرده‌ام، بنابراین امروز با هیچ انسانی سخن نمی‌گویم).
چنین تحریف و تأویل‌ها از قرآن دلیل بر باطنی‌گری و نوعی اباحی‌گری مؤمنین به آیین دروز است و آنان را از جرگه مسلمین خارج می‌کند و دیگر نه از حیث اعتقاد و نه از حیث عمل نمی‌توان آنان را مسلمان نامید.
4 . تقسیم جامعه به دو صنف از دیدگاه دروزیه، کسانی که متدین به آیین دروز هستند به دو صنف تقسیم می‌شوند:
الف) (عقال): این‌ها به تمام احکام آیین دروز عمل می‌کنند و از استعمال دخانیات و مشروبات و لذات دنیوی اجتناب می‌کنند و به اندازه کمی از زندگی اکتفاء می‌کنند. و تنها اینها حق مطالعه کتاب‌های دروزی را دارند.
ب) (جهال): این صنف در مقابل (عقال) قرار دارند. و اجازه دارند که دخانیات استعمال کرده و از مشروبات و لذات مادی و دنیوی استفاده کنند، ولی حق ندارند قرآن را مطالعه کنند یا متون مقدس دروزی را بخوانند، به همین خاطر آنها را جهال می‌نامند.[12]
نکته اساسی این است که اگر آیین دروز برای هدایت انسان‌ها آمده، چه دلیلی دارد که تنها عده‌ای از آن بهره بگیرند و دیگران از عمل به احکام آن معاف باشند. و اگر کتاب‌های آنها دفتر معرفت است، چرا باید عده‌ای از دست یازیدن به این دفتر معرفت منع شوند، مگر انسان‌ها همه یکسان نیستند و همه آنها حق رسیدن به هدایت و رستگاری را ندارند.
در نهایت باید گفت که مطالعه تاریخ تأسیس فرقه دروزیه نشان می‌دهد که بنیان‌گذاران این فرقه هدفی جز رسیدن به قدرت و حاکمیت نداشته‌اند و برای دست‌یافتن به هدف خود، هر گونه بدعت و قانون خلاف فطرت را جایز شمرده و تکالیف اسلامی که مانع اهداف آنها بوده را ساقط ساخته‌اند و ادامه‌دهندگان راه آنان نیز برای حفظ موقعیت و مقام خود هم‌چون پیشینیان چنان تحریف‌ها و بدعتهایی را به وجود آورده‌اند که امروزه تنها می‌توان ادعا نمود که دروزیه از فرقه‌های اسلامی است والّا هیچ اثری از اسلام در میان آن وجود ندارد و شاید به همین دلیل است که آنان در نزد مسلمانان می‌گویند: ما مسلمانیم و در میان نصاری خود را مسیحی معرفی می‌کنند.[13]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . دائرة المعارف بستانی، ج 7، ص 675 تا 677.
2 . دائرة‌المعارف، قرن بیستم، محمد فرید وجدی، ج 4، ص 26 تا 28.
3 . فرق و مذاهب کلامی، علی ربّانی گلپایگانی.
4 . بحوث فی الملل و النحل، استاد سبحانی، ج 8، ص 341 تا 362.


[1] . ر.ک‌: نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه و تعلیقات محمد جواد مشکور، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ 1361، ص 99 تا 117.
[2] . همان، ص 102.
[3] . سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق علیه السلام ، چاپ اول، 1423 ق، ص 342، و 343.
[4] . همان،‌ ص 346.
[5] . مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1375، ص 192.
[6] . همان، ص 193.
[7] . همان، ص 194.
[8] . سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسه امام صادق علیه السلام چاپ اول، 1418 ق، ج 8، ص 346.
[9] . فرهنگ فرق اسلامی، ص 194.
[10] . همان، ص 192.
[11] . مریم/26.
[12] . ر.ک: سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسه امام صادق علیه السلام چاپ اول، 1418 ق، ج 8، ص 346.
[13] . ر.ک: فرهنگ اسلامی، ص 194.
( اندیشه قم )

دروزیان

دروزیانذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلید واژه: عقاید، دروزیان ، اسماعیلیه ، الحاکم بامر الله ،تقمّص
پرسش: عقاید دروزیان چیست؟
پاسخ:


تاریخچه پیدایش فرقه دروزیه[ویرایش]

فرقه دروزیه که در حقیقت انشعابی از مذهب اسماعیلی می باشد، در زمان خلافت ششمین خلیفه فاطمی ، الحاکم بامر الله پا به عرصه وجود نهاد. البته حمایت های حاکم در پدید آمدن چنین فرقه ای نقش اساسی داشته است. [۱]

عناصر تشکیل دهنده اندیشه کلامی دروزیه[ویرایش]

قبل از پرداختن به مبانی اعتقادی فرقه « دروزی » لازم است که عناصر تشکیل دهنده اندیشه کلامی این مذهب بیان گردد. آنچه که امروزه به عنوان اندیشه کلامی دروزیه مطرح است، عناصر مختلفی است که در طول زمان وارد باورهای فکری و اعتقادی آنان شده است که بطور کلی به سه بخش تقسیم می گردد:
۱. فلسفه نو افلاطونی .
۲. احکام حقوقی که از طرف حاکم به مناسبت های مختلف صادر می شده است، مانند ابطال زکات ، نسخ شریعت و ....
۳. مجموع مناظرات و بحث های اعتقادی که در میان رهبران این فرقه رخ داده است و در مجموعه ای بنام « وسائل الحکمة الشریفه » موسوم است. [۲]

عقاید فرقه دروزیه[ویرایش]

بنا بر این عقاید و باورهای این فرقه چندان شباهتی با عقاید شیعه اثنا عشریه و سایر مسلمین ندارد. در این نوشتار به برخی از آن ها اشاره می شود.

← الوهیت حاکم بأمرالله
از نگاه آنان «الحاکم بأمرالله» صورت ناسوتی الوهیّت است و هموست یگانه ، صمد و منزّه از شمارش و همسر ، لذا یک دروزی چیزی جز طاعت وی نمی شناسد. دروزی کسی است که اعتراف کند، هیچ خدایی در آسمان و هیچ امامی در زمین جز حاکم وجود ندارد. [۳] همین عقیده موجب انتقاد شدید سایر فرقه های اسلامی شده است.

← حلول خدا در جسم حاکم در منابع دروزیان
گرچه حلول خدا در جسم حاکم از کتاب های مقدس دروزیان استفاده می شود، و لکن از صراحت برخوردار نیست، و قابل توجیه می باشد. [۴]

← تناسخ یا تقمّس
از کتاب ها و متون منسوب به این فرقه بدست می آید که دروزی ها معتقد به انتقال روح از جسم انسان به انسان دیگری می باشند. زیرا نفس را جاودانه دانسته و باور دارند: آنچه می میرد، پیراهن است (جسم) و وقتی که کهنه شد، نفس انسانی به پیراهن دیگر منتقل می شود. دروزیه لفظ تناسخ را به تقمّص تبدیل کرده اند تا سنخ را شامل نگردد. آن ها تصریح کردند که انتقال نفس آدمی به جسم حیوان که گناهی ندارد، ظلم است. و پاداش و کیفر بر عدل الهی استوار است. [۵]

← حدود خمسه
یکی از باورهای فرقه دروزیه اعتقاد به « حدود خمسه » می باشد و آن ها عبارتند:

←← حد اول
عقل، علة العلل ، قائم الزمان ،اراده، او همان امام اعظم دروزیان حمزه بن علی بن احمد می باشد.

←← حدّ دوم
نفس، مشیّت، ادریس زمان، اخنوخ اوان، شیخ مجتبی ابو ابراهیم اسماعیل بن محمد بن حامد تمیمی داماد حمزه بن علی است.

←← حدّ سوم
کلمه، سفیر قدرت، فخر الموحدین ، بشیر المؤمنین ،‌ شیخ رضی أبوعبدالله محمد بن وهب قرشی است.

←← حدّ چهارم
سابق، جناح راست، نظام المستجیبین ، غرّالموحدین ، عبدالوهاب سامری است.

←← حدّ پنجم
تالی، جناح چپ، لسان المؤمنین، سند الموحدین، معدن العلوم، شیخ بهاالدین ابوالحسن علی بن احمد سمفوتی معروف به مقتنی است.
چهار حدّ اخیر که به دنبال عقل کل هستند، همان اربعه «حرم» می باشند که در هر زمان با اسما و اشکال متفاوت ظاهر می شوند. مثلاً هنگامی که حمزه در صورت سلمان فارسی ظاهر شد، حدود دیگر در قالب چهار صحابه (مقداد، ابوذر،عمار و نجاشی) آشکار گشتند. [۶]

← نبوت و پیامبران الهی از دیدگاه دروزیه
دروزیان تمامی پیامبران الهی را انکار نموده اند. حمزه مؤسس و بنیادگزار این فرقه ، معتقد است که: جنگ با انبیای اولوالعزم و تبرّی جستن از شریعت و عقاید آنان واجب است. در برخی از مدارک آن ها آمده است که: مراد از ناطق و اساس که به دست حمزه در کنار رکن یمانی کشته می شوند، ابلیس و شیطان است. ابلیس ـ نعوذ بالله ـ نخست در جسم آدم تجلّی کرد، سپس نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد صلی الله علیه و آله - و شیطان ابتدا در جسم شیث و سام و اسماعیل و یشوع و شمعون و سرانجام در علی علیه السلام بن ابی طالب ظهور یافت، بنا بر این هنگام برپایی قیامت دروزیان، پیامبر و امیر المؤمنین، به دست «الحاکم بأمرالله» کشته می شوند. [۷]

پانویس[ویرایش]
 
۱. گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ه‌ ، ص ۳۱۴
۲. ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۰ه‌ ، ص۵۶۰
۳. ربانی گلپایگانی، ‌علی، ‌فرق و مذاهب کلامی، قم، ‌مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ه‌ ص۳۱۱
۴. ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۰ه‌ ، ص۵۶۲
۵. ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۰ه‌ ، ص۵۶۴
۶. ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۰ه‌ ، ص۵۷۳
۷. خطیب، محمد احمد، عقیدة الدروز، ریاض، دارالعالم الکتب، چاپ سوم، ۱۹۸۹م، ص۱۶۷


منبع[ویرایش]
سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی    

یکی از فرقه‌های منشعب از اسماعیلیه، «فرقه دروزیه» است.

دروز جمع درزی است. در عرف عام به ضم دال خوانده شده، امّا تلفظ صحیح آن، به فتح می‌باشد. ظاهرا این کلمه، ترکی و به معناى خیاط است، و از واژه‌هایی است که داخل زبان عربی شده و این گونه صرف می‌شود: «درز یدرز درزاً، الثوب؛ یعنی پیراهن را دوخت، و الدرزی: الخیاط».[۱]

دروز فرقه‌ای باطنی است که عقائد پنهانی دارند، و در نواحی کوه‌های لبنان و حوران و کوه بلند حلب، پراکنده هستند.

پیرامون فرقه دروزیه کتابی قابل اعتماد نوشته نشده و خودشان نیز عقائدشان را منتشر نمی کنند تا شخص محقق چیز قابل اعتمادی در دست داشته باشد.  البته مستشرقان، کتاب هایی در این زمینه به نگارش درآورده اند که نمی توان به آنها اعتماد نمود.

شکل گیری و جدایی این فرقه از این جا شروع شد که تعدادی از اسماعیلیه قائل به الوهیت و غیبت امام یازدهمشان؛ «الحاکم باللَّه» شدند که آنها امروزه به «دروزیه» شهرت یافتند.

حاکم، «حمزه بن علی فارسی»؛ ملقّب به درزی را خواست و به او  دستور داد تا به سرزمین شام برود و رهبری اسماعیلیه آن منطقه را بر عهده بگیرد و مقرّش را نیز «وادی التیم» قرار دهد، و او را به السید الهادی ملقب نمود.

درزی در مدت کمی توانست اسماعیلیه را در آن منطقه گسترش دهد تا این که با خبر شد حاکم از دنیا رفته و پسرش حاکم متصدی امور شده است، اما درزی به وفات امام حاکم اعتراف ننمود، بلکه ادعا نمود که وی غیبت نموده و از چشم‌ها پنهان شده؛ لذا قائل به الوهیت و امامت حاکم و منتظر برگشت وی شد. به سبب این کار وی، درزیه از اسماعیلیه جدا شدند و این انشقاق در سال ۴۱۱ هـ اتفاق افتاد.[۲]

[۱]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج ‏۸، ص ۳۴۳٫

[۲]. همان، ص ۳۴۳ و ۳۴۹٫

دروزیه چه مذهبی است؟ آیا ازدواج دختر ایرانی که شیعه اثنی عشری است با مرد لبنانی که از دروزی‌های لبنان می‌باشد جایز است؟


پاسخ اجمالی
دروزیه؛ در اوایل قرن پنجم قمری و با حمایت‌های ششمین خلیفه فاطمی، «الحاکم بامر الله» در مصر به وجود آمد و امروزه اکثراً در کشور لبنان سکونت دارند.
برخی از باورهایی که به این گروه نسبت داده می‌شود، بر خلاف معتقدات اسلامی است، از جمله:
الف. الوهیت حاکم بأمرالله؛
ب. اعتقاد به تناسخ و حلول؛
ج. عدم ایمان به نبوت و پیامبران.
بر این اساس آنها از شیعیان نبوده و فقهای شیعه ازدواج دختر شیعه با آنان را جایز نمی‌دانند و اگر انتساب موارد فوق به آنان صحیح باشد، آنان از مسلمانان نیز به شمار نخواهند آمد.
البته، برخی رهبران فعلی این طایفه، چنین انتساباتی را نپذیرفته و خود را معتقد به خدای واحد و پیامبر اسلام(ص) می‌دانند که در این صورت، از مسلمانان به شمار خواهند آمد.

پاسخ تفصیلی
فرقه دروزیه که در حقیقت انشعابی از مذهب اسماعیلیه است، در اوایل قرن پنجم قمری و با حمایت‌های ششمین خلیفه فاطمی، «الحاکم بامر الله» در مصر به وجود آمد. از جمله رهبران این گروه، حمزة بن علی بن احمد زوزنی (خادم مخصوص الحاکم) و محمد بن اسماعیل نشتکین دروزی می‌باشند.[1]
چگونگی پیدایش
یکی از عوامل مهم در پدید آمدن فرقه دروزیه کارهای عجیبی بود که از «الحاکم بامر الله» سر می‌زد. او بر خلاف دیگر حاکمان، با مردم مهربان و اغلب در میان آنها بود. او تمام بردگان را آزاد کرد و تمام املاک دولتی را به مردم واگذار نمود. حاکم در سال‌های قحطی نهایت کوشش را برای یاری مردم به عمل آورد و با تثبیت قیمت‌ها و بخشش‌های بی‌دریغ موفق به انجام این کار شد. بخشش‌های او از حد گذشت، به طوری که خزانه‌دار او در انجام فرمان حاکم مردد ماند، خلیفه با خط خود نگاشت: مال و ثروت متعلق به خداست و مردم بندگان خدایند و ما امین خدا در زمین هستیم، حق مردم را به آنان بازگردان و آن‌را از ایشان دریغ مدار.[2]
این‌گونه رفتارهای حاکم تأثیر زیادی در اطرافیانش گذاشت تا جائی که حمزة بن علی و محمد بن اسماعیل دروزی این اندیشه را نزد حاکم مطرح کردند که ادعای خدایی کند و حاکم نه تنها آنها را سرزنش نکرد، بلکه در خفا آنان را تشویق نمود.[3]
یکی از چیزهایی که این اندیشه را تشدید نمود، زهدگرایی شدید حاکم در سال‌های واپسین حکومتش و غایب شدن او بود، چرا که در یکی از گردش‌های متداولش در اطراف شهر ناپدید گشت و مرگ او همانند زندگی‌اش معمایی شد.[4]
البته گفته شده، ناپدید شدن حاکم از توطئه‌های حمزة بن علی بوده و جسدش را در نهایت احتیاط پنهان ساختند تا بتوانند از ناپدید شدن اسرار آمیز خلیفه، برای مقاصد خویش بهره جویند.
دروزی‌ها ناپدید شدن حاکم را به استتار ارادی وی که آغاز غیبت او محسوب می‌شود، تعبیر کردند.[5]
امروزه جامعه دروزی به دو بخش یا طبقه تقسیم شده است:
1. طبقة عقّآل (عاقلان)؛ که همان عالمان دینی می‌باشند و در رأس آنها «شیخ عقل» است. اکنون (ابتدای قرن بیست و یکم) شیخ عقل این طائفه «محمد ابو شقراء» است.
2. طبقه جهّال یا مردم عادی؛ که گروه اکثریت جامعه دروزی را تشکیل می‌دهد.
رهبری دینی این طایفه با شیخ عقل و رهبری سیاسی با شخص دیگری است. در حال حاضر «ولید جنبلاط»، فرزند کمال جنبلاط رهبری سیاسی این فرقه را در لبنان بر عهده دارد.[6]

عقاید و باورهای دروزیه
آنچه امروزه به عنوان اندیشه کلامی دروزیه مطرح است، برگرفته از عناصر مختلفی است که در طول زمان وارد باورهای فکری و اعتقادی آنان شده و چندان شباهتی با عقاید شیعه اثناعشریه و حتی سایر مسلمین ندارد؛ در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:

الف. الوهیت حاکم بأمرالله:
از نگاه آنان «الحاکم بأمرالله» صورت ناسوتی الوهیت است و همو است یگانه، صمد و منزّه از شمارش و همسر، لذا یک دروزی چیزی جز طاعت وی نمی‌شناسد. دروزی کسی است که اعتراف کند، هیچ خدایی در آسمان و هیچ امامی در زمین جز حاکم وجود ندارد.[7]
در مصحف دروز آمده است: حمزة بن علی از پیروان خود عهد و پیمان گرفته و از تمام موحدان در طول تاریخ، حفظ و کتابت آن‌را خواسته و به نام «میثاق ولی الزمان» معروف گشته است. قسمتی از متن عهدنامه چنین است: «اینجانب فلان بن فلان در کمال آزادی و سلامت جسمی و عقلی اعتراف می‌کنم که از تمامی مذاهب تبرّی جویم و جز پیروی از مولایم «الحاکم بأمرالله»(ششمین خلیفه فاطمی) چیزی نشناسم و هر گاه از دین مولایم بازگشته، یا با فرمانی از او مخالفت ورزم، از خالق معبودم بیگانه شده، سزاوار کیفرش باشم»، آنگاه تصریح می‌کند که «هر کس اعتراف کند که در آسمان، اله معبودی و در زمین امام موجودی جز مولای حاکم وجود ندارد، موحد رستگار است».[8]

ب. تناسخ و حلول:
از کتاب‌ها و متون منسوب به این فرقه به دست می‌آید که دروزی‌ها معتقد به انتقال روح از جسم انسان به انسان دیگری می‌باشند؛ زیرا نفس را جاودانه دانسته و می‌گویند: آنچه می‌میرد، پیراهن(جسم) است و وقتی که کهنه شد، نفس انسانی به پیراهن دیگر منتقل می‌شود. دروزیه لفظ تناسخ را به «تقمّص» تبدیل کرده‌اند تا نسخ را شامل نگردد.[9]
حمزه، بنیان‌گذار این فرقه می‌گوید: عذابی که برای گنهکاران است، همین انتقال دنیوی است، از درجه بلندتر به مرتبه نازل‌تر. هرچه این انتقال بیشتر ادامه یابد، جایگاه دینی او فروتر گردد. چنان‌که پاداش نیز با انتقال از درجه‌ای به درجه فراتر در علوم دینی تحقق می‌یابد.[10] از این‌رو؛ ابتلای انسان‌ها به کوری، گنگی، فقر و جهالت، قصاص اعمال گذشته آنان در مراحل پیشین حیات می‌دانند. معتقدند که در تناسخ تمایز جنسی نیز مراعات می‌شود؛ یعنی روح مردان همواره به مردان و روح زنان به جنس خودشان منتقل می‌شود.[11]

ج. نبوت و پیامبران الهی از دیدگاه دروزیه:
دروزیان پیامبران الهی را انکار نموده‌اند. حمزه مؤسس و بنیان‌گذار این فرقه، معتقد است که: جنگ با انبیای اولوالعزم و تبرّی جستن از شریعت و عقاید آنان واجب است. در برخی از مدارک آنها آمده است: مراد از ناطق و اساس که به دست حمزه در کنار رکن یمانی کشته می‌شوند، ابلیس و شیطان است. ابلیس نخست در جسم آدم تجلّی کرد، سپس نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد(ص). و شیطان ابتدا در جسم شیث و سام و اسماعیل و یشوع و شمعون و سرانجام در علی بن ابی‌طالب(ع) ظهور یافت. بنابراین، هنگام برپایی قیامت دروزیان، پیامبر و امیر المؤمنین، به دست «الحاکم بأمرالله» کشته می‌شوند.[12]
در مورد عقیده دروزیان به قرآن مجید، برخی معتقدند که آنان ادعا دارند که قرآن در واقع بر سلمان فارسی نازل شده و محمد(ص) از او دریافت کرده است.[13]
آنچه گذشت، قسمتی از عقاید و باورهای فرقه دروزیه است که هیچ‌گونه شباهت و سنخیتی با عقاید اسلامی ندارند و کاملاً منحرف و بی‌گانه از اسلام است. اگرچه رهبران فعلی این فرقه اصرار دارند که معتقد به دین اسلام‌اند و آنچه در مورد عقاید آنها ذکر می‌شود، دسیسه‌های استعمار و ایادی آنها بوده است. ولی از آن‌جا که دسترسی به منابع اصلی آنان امکان ندارد، قضاوت کردن در مورد عقاید آنان مشکل بوده و آنچه ذکر شد، اگر صحیح باشد می‌توان گفت که آنان از دایره اسلام و حتی ادیان آسمانی خارج هستند.
بر این اساس فقهای شیعه آنان را جزو شیعیان نشمرده و ازدواج با فرد دروزی مذهب را جایز نمی‌دانند.
ضمائم:
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[14]
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
دروزیه، شیعه نیستند و ازدواج با آنها اشکال دارد.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
دروزیه، جزو شیعیان اثنی عشری محسوب نمی‌شوند و چنانچه قائل به الوهیت بعضی از مخلوقین باشند و یا منکر ضروریات دین باشند مرتد هستند و ازدواج با آنها جائز نیست.
 
[1]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 314، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ش.
[2]. نجلام، ابو غر الدین، تحقیقی جدید در تاریخ، مذهب و جامعه دروزیان، ص 125، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372ش.
[3]. فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[4]. همان.
[5]. ر.ک: ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، ص 558، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1380ش.
[6]. همان.
[7]. فرق و مذاهب کلامی، ص 311.
[8]. مصحف الدروز، ص 111، به نقل از: ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، ص 562.
[9]. ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، ص 564.
[10]. غالب، مصطفی، حرکات الباطنیه فی الاسلام، ص263، بیروت، دارالأندلس، چاپ اول، 1416ق.
[11]. ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، ص 568.
[12]. خطیب، محمد احمد، عقیدة الدروز، ص167، ریاض، دارالعالم الکتب، چاپ سوم، 1989م.
[13]. ا ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، ص 574.
[14]. استفتا از دفاتر آیات عظام: مکارم شیرازی و نوری همدانی (مد ظلهما العالی) توسط سایت اسلام کوئست.
منبع: اسلام کوئست

فرقه دروزیه انشعابی از مذهب اسماعیلی می باشد. و در زمان خلافت ششمین خلیفه فاطمی، الحاکم بامر الله پا به عرصه وجود نهاد. البته حمایت های حاکم در پدید آمدن چنین فرقه ای نقش اساسی داشته است.

عوامل پیدایش:

کارهای عجیب و غریبی که از حاکم بامرالله ششمین خلیفه فاطمی سر می زد، یکی از عوامل مهم در پدید آمدن فرقه دروزیه بوده است. او بر خلاف دیگر حاکمان، با مردم مهربان و اغلب در میان آنها بوده است. او تمام بردگان را آزاد کرد و تمام املاک دولتی را به مردم واگذار نمود. حاکم در سال های قحطی نهایت کوشش را برای یاری کردن مردم به عمل آورد. او با تثبیت قیمت ها و بخشش های بی دریغ موفق به انجام این کار شد. بخشش های او از حد گذشت، به طوری که خزانه دار او در انجام فرمان حاکم مردد ماند، خلیفه با خط خود بر او نوشت: مال و ثروت متعلق به خدا است و مردم بندگان خدایند و ما امین خدا در زمین هستیم. حق مردم را به آنان باز گردان و آن را از ایشان دریغ مدار»

اینگونه رفتارهای حاکم تاثیر زیادی در اطرافیان و پیروان او گذاشت تا جائی که محمد بن اسماعیل دروزی این اندیشه را به حاکم مطرح کرد که ادعای خدایی کند، حاکم نه تنها او را سرزنش نکرد، بلکه در خفا مشوق او بوده است.

یکی از چیزهایی که این اندیشه را تشدید نمود، زهدگرایی شدید حاکم در سالهای واپسین حکومتش و غایب شدن او بوده است، وی به تنهایی در کوچه های قاهره به ویژه در تپه های «مقطّم» به گردش می پرداخت که سرانجام در یکی از گردشهای متداولش در ارتفاعات «مقطم» ناپدید گشت و مرگ او همانند زندگی اش معمایی شد.

عقاید فرقه دروزیه:

- الوهیت حاکم بأمر الله ششمین خلیفه فاطمی.

از نگاه آنان «الحاکم بأمرالله» صورت ناسوتی الوهیّت است و هموست یگانه، صمد و منزّه از شمارش و همسر، لذا یک دروزی چیزی جز طاعت وی نمی شناسد. دروزی کسی است که اعتراف کند، هیچ خدایی در آسمان و هیچ امامی در زمین جز حاکم وجود ندارد.

- کتاب مقدس خاص به نام «مصحف الدرز»

- عدم پایبندی به هیچ یک از مذاهب فقهی.

- اعتقاد به نسخ احکام فقهی مانند: حج و زکات.

- اعتقاد به تناسخ و حلول.

از کتاب ها و متون منسوب به این فرقه بدست می آید که دروزیها معتقد به انتقال روح از جسم انسان به انسان دیگری می باشند. زیرا نفس را جاودانه دانسته و باور دارند: آنچه می میرد، پیراهن است (جسم) و وقتی که کهنه شد، نفس انسانی به پیراهن دیگر منتقل می شود. دروزیه لفظ تناسخ را به تقمّص تبدیل کرده اند تا سنخ را شامل نگردد. آنها تصریح کردند که انتقال نفس آدمی به جسم حیوان که گناهی ندارد، ظلم است. و پاداش و کیفر بر عدل الهی استوار است.

- انکار معاد.

حمزه بنیان گذار این فرقه می گوید: عذابی که برای گنهکاران است، همین انتقال دنیوی است؛ از درجه بلندتر به مرتبة نازل تر؛ هرچه این انتقال بیشتر ادامه یابد، جایگاه دینی او فروتر گردد. چنانکه پاداش نیز با انتقال از درجه ای به درجة فراتر در علوم دینی تحقق می یابد.

- انکار پیامبران الهی.

- باطن گرایی مطلق.

دروزیان معتقدند که پس از پنهان شدن حاکم، شریعت برداشته شده و خداوند به جای « سبع دعائم تکلیفیه» هفت خصلت اخلاقی به عنوان «سبع خصال توحیدیه» بدین شرح مقرر فرموده است:

- به جای نماز «صدق للسان»

- به جای زکات، «حفظ الاخوان»

- به جای روزه «ترک عبادة العدم و البهتان»

- به جای حج «برائت از طغیان»

- به جای شهادتین «توحید و پرستش حاکم در هر عصر و زمان»

- به جای جهاد «رضا به فعل او کیفما کان»

- عوض ولایت «تسلیم امر او در سرّ و حدثان»

بنابراین فرقه دروزیه گرچه منشعب از مذهب اسماعیلیه می باشد و باید در بخشی از عقاید و باورها و یا احکام عملی شباهت هایی با هم داشته باشند و لکن آنگونه که پیداست، غیر از باطن گرایی و تاویل در اصول و فروع، هیچگونه رابطه ای بین این دو فرقه به چشم نمی خورد. الا اینکه مذهب اسماعیلیه زمینه ساز پیدایش این فرقه بوده است. و الحاکم بأمر الله، خلیفه فاطمی در پدید آمدن عقاید دروزیان نقش اساسی داشته است. زیرا او هیچگاه داعیان دروزی را که ادعای الوهیت حاکم را داشته، مورد نکوهش و مذمت قرار نداده است، بلکه در خفا مشوق آنها بوده است.

در نتیجه رابطه مذهب دروزیه با فرقه های غالی در این است که همه این فرقه ها قائل به الوهیت افراد غیر خدا هستند، گر چه فرقه های دیگر غلات نیز معتقد به الوهیت ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ بوده اند و لکن فرقه دروزیه اعتقاد دارند که «الحکام بأمر الله» که یک انسان غیر معصوم و معمولی بوده، همان خالق یکتا می باشد.

آنچه ذکر شد، قسمتی از عقاید و باورهای فرقه دروزیه می باشد که هیچگونه شباهت و سنخیت با عقاید اسلامی ندارند و کاملاً منحرف و بیگانه از اسلام است . گرچه رهبران فعلی این فرقه اصرار دارند که: معتقد به دین اسلام اند و آنچه در مورد عقاید آنها ذکر می شود، دسیسه های استعمار و ایادی آنها بوده است. و به دلیل این که دسترسی به منابع آنان امکان ندارد، قضاوت کردن در مورد عقاید آنان را مشکل می نماید و آنچه ذکر شد، اگر صحیح باشد می توان گفت که آنان از دایره اسلام و حتی ادیان آسمانی خارج هستند.

دروزیان در فقه تابع مذهب حنفی می باشند و علّت آن هم اینست که حاکمان عثمانی بعد از فتح سوریه و لبنان در سال 1516 میلادی، این مذهب فقهی را بر مردم آن منطقه به زور تحمیل نمودند، ولکن عملاً پایبند به مذهب خاص نیستند.

جامعه دروزی از نگاه ساختار دینی به دو گروه عاقلان و جاهلان تقسیم می شود. گروه عاقلان دارای دو رئیس دینی اند که هر کدام از آنان شیخ عاقلان خوانده می شود، عاقلان کسانی اند که به احکام عملی دینی یعنی خود داری از می گساری و استعمال دخانیات و نیز داشتن رفتار زاهدنه در غذا و پوشاک پایبندند، آنان لباس جدا از لباس جاهلان دارند و عمامه سفید استوانه ای شکل بر سر می گذارند و لباس ساده می پوشند.

گروه جاهلان، سایر افراد جامعة دروزیان را تشکیل می دهند و گاه شَراحیّن نیز خوانده می شوند، زیرا حق دارند برخی از شرح های رساله های دروزیان را بخوانند و حق خواندن اصل رساله ها و تلاوت قرآن را ندارند و آنها مجازند از دخانیات و سایر لذت های دنیوی و رفاه در معیشت بهره مند شوند. و موظف به پوشیدن لباس خاص نیستند.

دروزیه معتقدند که: روزه ماه رمضان نسخ شده است، لذا آن را ناروا شمرده اند و به جای آن نه روز اول ذی حجه را روزه می گیرند و عید اعظم آنان عید قربان است. هر چند برخی از معاصران آنان، روزه ماه رمضان را مستحب شمرده و تنها وجوب آن را انکار کرده اند.

احکام ازدواج و طلاق:

- هر گاه مرد دروزی با یکی از زنان هم مذهب خود ازدواج کند، لازم است در تمام دارایی خود با او به مساوات رفتار کند و هنگام طلاق و جدایی اگر زن از اطاعت همسرش خارج شده و مرد با او به انصاف رفتار کرده باشد، مالک نیمی از دارایی های زن می شود، ولی اگر مرد به همسرش ستم کرده باشد، زن تمام دارایی خود را از خانه همسر می برد.

- کسی که همسرش را طلاق می دهد، برای او حرام ابدی می شود و حتی با وجود محلل هم ازدواج دوباره با وی جایز نمی شود و از این رو طلاق رجعی و باین نزد دروزیان یکسان است.

مقصود از ازدواج نزد دروزیان تنها تولید نسل و حفظ بقای آن است. از این رو اگر ثروتمندی چهار فرزند آورد و یا تهیدستی به مقدار توان خویش اولاد دار شد، واجب است که در بقیة عمر خویش از همسرش دوری گزیده، با وی همبستر نشود.

- ازدواج دروزی با غیر درزوی حرام است.

- چند همسری، حرام است و باید به یک همسر از مذهب خویش اکتفا نمود. بنابراین کسی که همسر دوم برگزیند، عقد ازدواج او باطل است.

احکام وصیت در فقه دروز:

از دیدگه فقه دروزی هر کس می تواند تمام دارایی های خویش را به کسی وصیت کند. تنها شرط وصیت آنست که اموالی را وصیت کند که با سعی و تلاش خود کسب کرده باشد. اما اموالی را که از پدران خویش به ارث برده است، باید میان اولادش تقسیم گردد.

در کتاب مقدس دروزیان آمده است که دروزیان بخشی از دارایی های خود را به میزان یک دوازدهم برای طبقه عقّال و مستمندان وصیت کنند.

تسامح و سهل گیری در جای جای فرایض و شعایر دینی آنان مشاهده می شود . مثلاً در وضو تصریح می کنند که شستن دست ها از مرفق تا سر انگشتان یا به عکس فرق نمی کند. اگر آب برای وضو کافی باشد، پاها را می شویند و گرنه به مسح اکتفا می کنند و همچنین در نماز تصریح می کنند که دست باز یا دست بسته هر دو جایز است. و آنچه در نماز اهمیّت دارد، توجه و نیّت است. کسانیکه به اخلاق پایبند نیستند و یا گناهی مرتکب شده، ولی توبه نکرده است، اجازة ادا نماز نمی دهند

گفته شده که دروزیان در عهد فاطمیان به دو گونه نماز می خواندند: گروهی به شکل اهل سنت و گروهی به سبک شیعه، چون علمای مذهب به خطر اختلاف پی بردند، فتوا دادند که اصل در نماز توجه و قلبی و نیّت پاک است و شکل ظاهری آن اهمیتی ندارد.


قبل از پرداختن به مبانی اعتقادی فرقه «دروزی» لازم است که عناصر تشکیل دهنده اندیشه کلامی این مذهب بیان گردد. آنچه که امروزه به عنوان اندیشه کلامی دروزیه مطرح است، عناصر مختلفی است که در طول زمان وارد باورهای فکری و اعتقادی آنان شده است که بطور کلی به سه بخش تقسیم می گردد:


1. فلسفه نو افلاطونی.
2. احکام حقوقی که از طرف حاکم به مناسبت های مختلف صادر می شده است، مانند ابطال زکات، نسخ شریعت و ....
3. مجموع مناظرات و بحث های اعتقادی که در میان رهبران این فرقه رخ داده است و در مجموعه ای بنام «وسائل الحکمة الشریفه» موسوم است.[1]
بنابر این عقاید و باورهای این فرقه چندان شباهتی با عقاید شیعه اثناعشریه و سایر مسلمین ندارد. در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می شود.
الوهیت حاکم بأمرالله:
از نگاه آنان «الحاکم بأمرالله» صورت ناسوتی الوهیّت است و هموست یگانه، صمد و منزّه از شمارش و همسر، لذا یک دروزی چیزی جز طاعت وی نمی شناسد. دروزی کسی است که اعتراف کند، هیچ خدایی در آسمان و هیچ امامی در زمین جز حاکم وجود ندارد.[2]همین عقیده موجب انتقاد شدید سایر فرقه های اسلامی شده است. گرچه حلول خدا در جسم حاکم از کتابهای مقدس دروزیان استفاده می شود، ولکن از صراحت برخوردار نیست، و قابل توجیه می باشد.[3]
در مصحف دروز آمده است که: حمزة بن علی از پیروان خود عهد و پیمان گرفته و از تمام موحدان در طول تاریخ حفظ و کتابت آن را خواسته و بنام «میثاق ولیّ الزمان» معروف گشته است. متن عهد نامه چنین است:«توکّلت علی مولانا الحاکم الاحد الفرد الصّمد، المنزّه عن الأزواج و العدد...». پس می گوید: اینجانب فلان بن فلان در کمال آزادی و سلامت جسمی و عقلی اعتراف می کنم که از تمامی مذاهب تبرّی جویم و جز پیروی از مولایم «الحاکم بأمرالله» ـ جلّ ذکره ـ چیزی نشناسم و هر گاه از دین مولایم بازگشته، یا با فرمانی از او مخالفت ورزم،از خالق معبودم بیگانه شده، سزاوار کیفرش باشم، آنگاه تصریح می کند که هر کس اعتراف کند که در آسمان، اله معبودی و در زمین امام موجودی جز مولای حاکم وجود ندارد، موحد رستگار است».[4]
مراد از حاکم در این تعبیرات «الحاکم بأمرالله» ششمین خلیفه فاطمی، می باشد. بر این اساس دروزیان حاکم بأمرالله را فرزند عزیز یا پدر علی نمی دانند و وجود پدر و فرزند را برای او انکار می کنند.[5]
تناسخ و حلول:
از کتاب ها و متون منسوب به این فرقه بدست می آید که دروزیها معتقد به انتقال روح از جسم انسان به انسان دیگری می باشند. زیرا نفس را جاودانه دانسته و باور دارند: آنچه می میرد، پیراهن است (جسم) و وقتی که کهنه شد، نفس انسانی به پیراهن دیگر منتقل می شود. دروزیه لفظ تناسخ را به تقمّص تبدیل کرده اند تا سنخ را شامل نگردد. آنها تصریح کردند که انتقال نفس آدمی به جسم حیوان که گناهی ندارد، ظلم است. و پاداش و کیفر بر عدل الهی استوار است.[6]
حمزه بنیان گذار این فرقه می گوید: عذابی که برای گنهکاران است، همین انتقال دنیوی است؛ از درجه بلندتر به مرتبة نازل تر؛ هرچه این انتقال بیشتر ادامه یابد، جایگاه دینی او فروتر گردد. چنانکه پاداش نیز با انتقال از درجه ای به درجة فراتر در علوم دینی تحقق می یابد.[7] از این رو ابتلای انسانها به کوری،گنگی، فقر و جهالت، قصاص اعمال گذشته آنان در مراحل پیشین حیات می دانند. و معتقدند که در تناسخ تمایز جنسی نیز مراعات می شود. یعنی روح مردان همواره به مردان و روح زنان به جنس خودشان منتقل می شود.[8]
اعتقاد به حدود خمسه:
یکی از باورهای فرقه دروزیه اعتقاد به «حدود خمسه» می باشد و آنها عبارتند:
حد اول: عقل، علة العلل، قائم الزمان ،اراده، او همان امام اعظم دروزیان حمزه بن علی بن احمد می باشد.
حدّ دوم: نفس، مشیّت،ادریس زمان،اخنوخ اوان، شیخ مجتبی ابوابراهیم اسماعیل بن محمد بن حامد تمیمی داماد حمزه بن علی است.
حدّ سوم: کلمه، سفیر قدرت، فخر الموحدین،بشیر المؤمنین،‌شیخ رضی أبوعبدالله محمد بن وهب قرشی است.
حدّ چهارم: سابق، جناح راست، نظام المستجیبین، غرّالموحدین،عبدالوهاب سامری است.
حدّ پنجم: تالی، جناح چپ، لسان المؤمنین، سند الموحدین، معدن العلوم، شیخ بهاالدین ابوالحسن علی بن احمد سمفوتی معروف به مقتنی است.
چهار حدّ اخیر که به دنبال عقل کل هستند، همان اربعه «حرم» می باشند که در هر زمان با اسما و اشکال متفاوت ظاهر می شوند. مثلاً هنگامی که حمزه در صورت سلمان فارسی ظاهر شد، حدود دیگر در قالب چهار صحابه (مقداد، ابوذر،عمار و نجاشی) آشکار گشتند.[9]
نبوت و پیامبران الهی از دیدگاه دروزیه :
دروزیان تمامی پیامبران الهی را انکار نموده اند. حمزه مؤسس و بنیادگزار این فرقه، معتقد است که: جنگ با انبیای اولوالعزم و تبرّی جستن از شریعت و عقاید آنان واجب است. در برخی از مدارک آنها آمده است که: مراد از ناطق و اساس که به دست حمزه در کنار رکن یمانی کشته می شوند، ابلیس و شیطان است. ابلیس ـ نعوذ بالله ـ نخست در جسم آدم تجلّی کرد، سپس نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد ـ صلی الله علیه و آله- و شیطان ابتدا در جسم شیث و سام و اسماعیل و یشوع و شمعون و سرانجام در علی ـ علیه السلام ـ بن ابی طالب ظهور یافت، بنابراین هنگام برپایی قیامت دروزیان، پیامبر و امیر المؤمنین، به دست «الحاکم بأمرالله» کشته می شوند.[10]
در مورد عقیده دروزیان به قرآن مجید، برخی معتقدند که:آنان ادعا دارند که قرآن در واقع بر سلمان فارسی نازل شد و محمد از او دریافت کرده است.[11]
آنچه ذکر شد، قسمتی از عقاید و باورهای فرقه دروزیه می باشد که هیچگونه شباهت و سنخیت با عقاید اسلامی ندارند و کاملاً منحرف و بیگانه از اسلام است . گرچه رهبران فعلی این فرقه اصرار دارند که: معتقد به دین اسلام اند و آنچه در مورد عقاید آنها ذکر می شود، دسیسه های استعمار و ایادی آنها بوده است. و به دلیل این که دسترسی به منابع آنان امکان ندارد، قضاوت کردن در مورد عقاید آنان را مشکل می نماید و آنچه ذکر شد، اگر صحیح باشد می توان گفت که آنان از دایره اسلام و حتی ادیان آسمانی خارج هستند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ فرق و مذاهب، جواد مشکور.
2. تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، عبدالرحمن بدوی، ترجمه: حسین صابری.

 

[1] . ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1380ه‍ ، ص560.
[2] . ربانی گلپایگانی، ‌علی، ‌فرق و مذاهب کلامی، قم، ‌مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ه‍ ص311.
[3] . اسماعیلیه، ص562.
[4] . مصف الدروز، ص111، به نقل از اسماعیلیه، ص562.
[5] . اسماعیلیه، ص564.
[6] . همان.
[7] . غالب، مصطفی، حرکات الباطنیه فی الاسلام، بیروت، دارالأندلس، چاپ اول، 1416، ص263.
[8] . اسماعیلیه، ص568.
[9] . همان، ص573.
[10] . خطیب، محمد احمد، عقیدة الدروز، ریاض، دارالعالم الکتب، چاپ سوم، 1989م، ص167.
[11] . اسماعیلیه، ص574.

دروزیه


فرقه ای اسلامی اسماعیلی فاطمی معتقد به امامت حاکم به امرالله خلیفه فاطمی است که در ماه رمضان 386 ه/996 م ( نک : فاطمیها ) عهده دار خلافت گردید . وی دست به اعمالی زد که در آنها نشانی از تضاد عمیقی احساس می شد . مردم دوران قدیم و جدید در مورد کارهای او اختلاف نظرهائی پیدا کردند برخی از مورخان عقیده داشتند که اقدامات او و انتقادات و حملات شدید وی علیه سران حکومت و کنار گذاشتن مبلغان اسماعلیه مقدمه ای برای اعلام دعوت خود به جای دعوت آنها بود . و زمانی که دشمنانش را یکی پس از دیگری از بین برد و انقلابهای متعددی را که در مصر و فلسطین با آنها مواجه گردید ، سرکوب نمود و امنیت را برقرار ساخت ، مبلغان او به تدریج به تبلیغ دینی علنی مبادرت ورزیدند و در نتیجه مکتب جدیدی بنام " مکتب توحید " به وجود آمد و بنام " دروزیه " منسوب به یکی از مبلغان خود انشتکین دروزی که در سال 410 ه/1091 م در قاهره اعلام گردید ، شهرت یافت .

[[ پرونده : | ج 2 ، ص 403 ]]

[[ پرونده : | مراسم جشن دروزیها در نبی شعیب ]]

حاکم به امرالله در شب 27 شوال 411 ه/1021 م از انظار ناپدید گردید و غیبت ناگهانی او انعکاس گسترده ای به وجود آورد و مردم در کشف راز او دچار سردرگمی شدند .

به دنبال او حمزة بن علی مسؤول دعوت نیز ناپدید گردید و بعد از او امور مربوط به دعوت را محمد الضیف القتنی بهاءالدین که نقش موثری در گسترش دعوت و از بین بردن اختلافات و چند دستگیها داشت ، برعهده گرفت و او نیز درسال 435 ه/1043 م ناپدید شد .

در نتیجه ، امر تبلیغ را شاهزادگان قبیله تنوخ لبنان و گروههای اندکی از ساکنین بلاد شام و فلسطین تقبل نمودند . و رورزبه روز بر تعداد پیروان این مذهب در بلاد شام به ویژه بعد از سرکوب دروزیهای مصر توسط ظاهر علی بن حاکم به امرالله افزوده شد .

آنها اینک در جبل لبنان ، جنوب دمشق و تعدادی از روستاهای الجلیل فلسطین از جمله : دالیه الکرمل ، عیفا ، حرفیش ، بیت جن ، عین الاسد ، کسرا ، یانوح ، ک البقیعه ، کفرسمیع ، جت ، یرکا ، النبی شعیب ، مغار ، منصوره ، الرامه ، ابوسنان ، جولس و سجور سکونت دارند .

دروزیها نقش موثری در مقابله با استعمار در بلاد شام ایفا نمودند و از منطقه خودشان در جبل العرب انقلاب بزرگ سوریه را در سال 1925 به رهبری سلطان الاطرش شعله ور ساختند . موضع مقامات اشغالگر اسرائیل در قبال دروزیها از واقعیت نقش تعیین شده ای که به خاطر آن رژیم صهیونیستی به وجود آمد و آن همانا مقابله با جنبش وحدت عربی و اجرای سیاست تجزیه بود ، سرچشمه گرفته است . به همین خاطر مقامات اشغالگر از زمان اشغال سرزمین فلسطن عربی در سال 1948 درصدد برآمدند با کمک برخی از رهبران دروزی که با اشغالگران همکاری می کردند این طایفه را به صورت اقلیتی متمایز از دیگر برادران عرب سرزمین اشغالی درآوردند ، و به تدریج دروزیها را بعنوان یک طائفه مستقل مذهبی به رسمیت شناختند و خدمت الزامی در ( ارتش اسرائیل ) را برخلاف سایر اعراب بر آنها تحمیل نمودند و چندی بعد کنیست قانون دادگاه های دروزی را در سال 1962 به تصویب رسانید .

صهیونیستها به دروغ ادعا نمودند که تمامی این اقداما بنات به درخواست شیوخ دروزی صورت گرفته است و به تدریج در داخل و خارج سرزمین اشغالی تبلیغاتی بر این اساس به راه انداختند که دروزیها به عنوان " یک ملیت متمایز " و " ملتی مستقل " در " بهشت اسرئیل " زندگی مرفهی دارند و از سوی دیگر تلاش کردند با ایجاد تبعیضی بین " روستاهای عربی " و " روستاهای دروزی " این طایفه را به طرف خودشان جلب کنند و وابستگی آنها به امت و سرزمین عربی را از بین ببرند .

ولی این سیاست را هر چند عده انگشت شماری از دروزیها با اکراه پذیرفتند ولی اکثرا با آن به مخالفت برخاستند و روزبه روز فریاد اعتراض علیه خدمت نظامی اجباری دروزیها ( ارتش اسرائیل ) بیشتر می گشت و معترضان خواهان لغو این قانون شدند چرا که دروزیها در اصل عرب هستند و " ملیت دروزی " چیزی جز ابتکاری ساختگی و بی اساس صهیونیستها نیست .

نیروهای ملی پیشرو دروزی در سرزمین اشغالی کمیته ای بنام " کمیته مستقل دروزی " را تشکیل دادند و مسؤولیت تلاش برای لغو سربازگیری الزامی ، از بین بردن شکاف بین دروزیها و دیگر اعراب ساکن سرزمین اشغالی و باز گردایندن طائفه به اصل خود را که " جزء جدانشدنی از ملت عرب به حساب می آیند برعهده این کمیته گذاشتند . در این زمینه رئیس کمیته اظهار داشت نه حکومت اسرائیل و نه صهیونیسم در مقام اینکه مشخص بکنند عربیم یا نه نیستند .

هر چند که مقامات اسرائیلی کمیته هائی " برای بررسی اوضاع دروزیها " تشکیل می دادند و هر چند گاهی در مورد اعطای " امتیازاتی به دروزیها " تشکیل " صندوقی برای تشویق فرزندان طائفه دروزی " ، ایجاد " وحدت برنامه ریزی اقتصادی برای عمران روستاهای دروزی " ، افزایش " کمکهائی به شوراهای محلی دروزی و بهره برداری از روشنفکران آنها در دستگاههای دولتی ، گشایش باشگاههائی برای جوانان ، و اختصاص بخشهائی در دانشکده پزشکی برای جوانان دروزی " توصیه ها و پیشنهاداتی را ارائه می نمودند ، نه از روی محبت که به منظور ایجاد شکاف بین آنها و برادران عرب آنها از طوایف دیگر دست به این کارها می زدند . در حقیقت تمامی این اقدامات چیزی جز یک تبلیغات سیاسی بی نتیجه نبود .

هنوز هم این مقامات تبعیض هائی بین دروزیها و صهیونیستها قائل می شوند ، و هنوز دروزیها و روستاهای آنها وضعیت مشابه دیگر روستاهای عربی را دارند . مقامات اشغالگر اسرائیل گستاخانه زمینهای روستاهای دروزی را همانند زمینهای روستاهای عربی به اشغال خود درمی آورند . و تا به امروز 2500 جریب از زمینهای روستای ساجور و 3000 جریب از زمینهای روستای حرفیش و 5000 جریب از زمینهای روستای بیت جن را مصادره نموده اند . و هنوز بسیاری از موسسات کار شخصی و دولتی درهای خود را به روی جوانان دروزی بسته اند .

مآخذ :

  1. نوبختی ، الحسن بن موسی : فرق الشعیة ، استانبول 1931 .
  2. رازی ، احمدبن حمدان : الزینة ، قاهره 1957 .
  3. ملطی ، محمدبن احمد : التنبیة والرد ، قاهر 1968 .
  4. بغدادی عبدالقاهر : الفرق بین الفرق ، قاهره 1328ه
  5. بلخی ، ابوزید احمدبن سهیل : البدء و التاریخ ، پاریس 1916 .
  6. اندلسی ، ابن حزم : الفصل بین الملل و النحل ، بغداد .
  7. حلی ، حسن بن یوسف : الالفین فی امامة امیرالمومنین ، نجف 1953 .
  8. طولون ، محمدبن : الائمة الاثناعشر ، بیروت 1958 .
  9. المرتضی ، احمدبن یحیی : المنیة و الأمل فی شرح الملل و النحل ، بیروت 1979 .
  10. لویس ، برنارد : اصول الاسماعیلیة ( مترجم ) ، قاهره .
  11. مکارم ، سامی نسیب : اضواء علی مسالک التوحید - الدرزیة ، بیروت 1966 .
  12. قهوجی ، حبیب : عرب فلسطین المحتلة عام 1948 ، انتماء و صمود ، دمشق 1976 .
  13. جریس ، صبری : العرب فی اسرائیل " 2 " بیروت 1967 .

مذهب فقهی دروزیه

گرچه گفته شده که دروزیان در فقه تابع مذهب حنفی می باشند و علّت آن هم اینست که حاکمان عثمانی بعد از فتح سوریه و لبنان در سال 1516 میلادی، این مذهب فقهی را بر مردم آن منطقه به زور تحمیل نمودند، ولکن عملاً پایبند به مذهب خاص نیستند.

جامعه دروزی از نگاه ساختار دینی به دو گروه عاقلان و جاهلان تقسیم می شود. گروه عاقلان دارای دو رئیس دینی اند که هر کدام از آنان شیخ عاقلان خوانده می شود، عاقلان کسانی اند که به احکام عملی دینی یعنی خود داری از می گساری و استعمال دخانیات و نیز داشتن رفتار زاهدنه در غذا و پوشاک پایبندند، آنان لباس جدا از لباس جاهلان دارند و عمامه سفید استوانه ای شکل بر سر می گذارند و لباس ساده می پوشند.

گروه جاهلان، سایر افراد جامعة دروزیان را تشکیل می دهند و گاه شَراحیّن نیز خوانده می شوند، زیرا حق دارند برخی از شرح های رساله های دروزیان را بخوانند و حق خواندن اصل رساله ها و تلاوت قرآن را ندارند و آنها مجازند از دخانیات و سایر لذت های دنیوی و رفاه در معیشت بهره مند شوند. و موظف به پوشیدن لباس خاص نیستند.[1]


دروزیان معتقدند که پس از پنهان گشتن حاکم،شریعت برداشته شده و خداوند به جای «سبع دعائم تکلیفیه» هفت خصلت اخلاقی به عنوان «سبع خصال توحیدیه» بدین شرح مقرر فرموده است:

1. به جای نماز «صدق اللسان».

2. به جای زکات «حفظ الاخوان».

3. به جای روزه «ترک عبادة العدم و البهتان».

4. به جای حج «برائت از طغیان».

5. به جای شهادتین «توحید و پرستش حاکم در هر عصر و زمان».

6. به جای جهاد «رضا به فعل او کیفما کان»

7. عوق ولایت «تسلیم أمر او در سرّ و حدتان».[2]

در مورد اسقاط فریضه حج می گویند: به گفته علمای باطن، حرم دعوت است و بیت توحید، پس حج خواسته شده، غیر از آن چیزی است که میان پیروان دیگر مذاهب اسلامی به نام حج عمل می شود، دروزیه معتقدند که: روزه ماه رمضان نسخ شده است، لذا آن را ناروا شمرده اند و به جای آن نه روز اول ذی حجه را روزه می گیرند و عید اعظم آنان عید قربان است. هر چند برخی از معاصران آنان، روزه ماه رمضان را مستحب شمرده و تنها وجوب آن را انکار کرده اند[3]

احکام ازدواج و طلاق

هر گاه مرد دروزی با یکی از زنان هم مذهب خود ازدواج کند، لازم است در تمام دارایی خود با او به مساوات رفتار کند و هنگام طلاق و جدایی اگر زن از اطاعت همسرش خارج شده و مرد با او به انصاف رفتار کرده باشد، مالک نیمی از دارایی های زن می شود، ولی اگر مرد به همسرش ستم کرده باشد، زن تمام دارایی خود را از خانه همسر می برد. کسی که همسرش را طلاق می دهد، برای او حرام ابدی می شود و حتی با وجود محلل هم ازدواج دوباره با وی جایز نمی شود و از این رو طلاق رجعی و باین نزد دروزیان یکسان است. مقصود از ازدواج نزد دروزیان تنها تولید نسل و حفظ بقای آن است. از این رو اگر ثروتمندی چهار فرزند آورد و یا تهیدستی به مقدار توان خویش اولاد دار شد، واجب است که در بقیة عمر خویش از همسرش دوری گزیده، با وی همبستر نشود. ازدواج دروزی با غیر درزوی حرام است و همچنین چند همسری، حرام است و باید به یک همسر از مذهب خویش اکتفا نمود. بنابراین کسی که همسر دوم برگزیند، عقد ازدواج او باطل است.[4]

احکام وصیت در فقه دروز

از دیدگه فقه دروزی هر کس می تواند تمام دارایی های خویش را به کسی وصیت کند. تنها شرط وصیت آنست که اموالی را وصیت کند که با سعی و تلاش خود کسب کرده باشد. اما اموالی را که از پدران خویش به ارث برده است، باید میان اولادش تقسیم گردد. در کتاب مقدس دروزیان آمده است که دروزیان بخشی از دارایی های خود را به میزان یک دوازدهم برای طبقه عقّال و مستمندان وصیت کنند.[5]از دیدگاه این فرقه ازدواج با زنی که دارای صفات ذیل باشد، شایسته نیست:

1. منّآنه (منت گذار بر همسر).

2. حدّاقه (چشم دوخته به زرق و برق دنیا).

3. برّاقه (تنها به آرایش خود اهتمام می ورزد).

4. شدّاقه (پرسخن).[6]

تساهل در مذهب دروزیه

در سال 398 نامه ای از «حاکم بأمرالله» صادر شد که در آن فاطمیان را از هرگونه اعمال تعصب مذهبی برحذر داشت.

خلاصه آن نامه چنین است:

«از بندة خدا و ولی او ابوعلی، حاکم بأمرالله امیرالمؤمنین، به هر شهری و روستائی... من بر شما آیة لا اکراه فی الدین را تلاوت می کنم. گذشته ها گذشت، امروزه باید مقتضیات زمان را دید. هر کس شهادتین به زبان آورد، باید حرمتش را نگه داشت فرقی نمی کند که مؤذنان در اذان خود «حی علی خیر العمل» بگویند یا نگویند یا نماز میّت را چهار رکعت و یا پنج رکعت بخوانند».[7]

این تسامح و سهل گیری در جای جای فرایض و شعایر دینی آنان مشاهده می شود . مثلاً در وضو تصریح می کنند که شستن دست ها از مرفق تا سر انگشتان یا به عکس فرق نمی کند. اگر آب برای وضو کافی باشد، پاها را می شویند و گرنه به مسح اکتفا می کنند و همچنین در نماز تصریح می کنند که دست باز یا دست بسته هر دو جایز است. و آنچه در نماز اهمیّت دارد، توجه و نیّت است. کسانیکه به اخلاق پایبند نیستند و یا گناهی مرتکب شده، ولی توبه نکرده است، اجازة ادا نماز نمی دهند.[8]

گفته شده که دروزیان در عهد فاطمیان به دو گونه نماز می خواندند: گروهی به شکل اهل سنت و گروهی به سبک شیعه، چون علمای مذهب به خطر اختلاف پی بردند، فتوا دادند که اصل در نماز توجه و قلبی و نیّت پاک است و شکل ظاهری آن اهمیتی ندارد.[9] در نتیجه می توان گفت که احکام فقهی و رفتار عبادی آنها منحصر به خودشان بوده و سنخیّت کمی با اوامر و دستورات اسلامی دارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. تحقیق جدید در تاریخ و جامعه دروزیان، احمد نمایی.

2. تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ترجمه حسین صابری.

[1] . ربانی، گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی، چاپ اول ، 1377، ص314.

[2] . خطیت، محمد احمد، عقیده الدروز، ریاض، دارالعالم الکتب . چاپ سوم، 1989م، ص199.

[3] . ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول . 1380ه‍ ، ص580.

[4] . همان.

[5] . مصحف الدروز، ص126، به نقل از اسماعیلیه، ص585.

[6] . همان.

[7] . رسائل الحاکم لدی طائفة الموحدین، به نقل از اسماعیلیه، ص581.

[8] . اسماعیلیه، ص582.

[9] . همان. ص582.

منبع:کتابخانه دیجیتال تبیان

آدرس الکترونیکی: http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/147856/1


چه رابطه ای بین دروزیه و فرقه های غالی خصوصاً اسماعیلیه وجود دارد؟

پاسخ

از اینکه با مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه مکاتبه نموده اید صمیمانه تشکر می کنیم، امید آن که تحقیق و پاسخ ارایه شده رهگشای اندیشه پویشگرتان باشد.
قبل از بیان رابطه بین فرقه دروزیه و اسماعیلیه جا دارد که در ابتداء در مورد غلو و همچنین عقاید و باورهای مذهب اسماعیلیه مطالبی بیان گردد. آنگاه به عقاید فرقه دروزیه اشاره شود، سپس به مقایسه و رابطه بین این فرقه ها پرداخته می شود.
1. شیخ مفید در تعریف «غلو» گفته است: «غلو در لغت گذشتن از حد و خارج شدن از اعتدال است، خداوند متعال نصاری را از غلو درباره حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ نهی کرده است. غلات گروهی از متظاهرین به اسلام اند که امیرالمومنین و امامان و فرزندان او را به الوهیت و نبوت توصیف کردند و در حق آنان از حد اعتدال تجاوز کردند.[1]
علامه مجلسی مظاهر غلو را در اعتقاد به امور زیر برشمرده است:
1. الوهیت پیامبر و ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ .
2. در عبودیت یا خالقیت معبود خدایند.
3. حلول خداوند در آنها یا اتحاد خداوند با آنان.
4. تناسخ ارواح ائمه در بدنهای یکدیگر.
5. با معرفت آنان اطاعت خداوند و ترک معصیت الهی لازم نیست.[2]
2. عقاید و باورهای اسماعیلیه:
اسماعیلیه بر این باورند که خداوند متعال دو عالم آفرید:
1. عالم باطن که عالم غیبب و عالم امر است. 2. عالم ظاهر که عالم  خلق و شهادت است و مشتمل بر اجزای علوی و سفلی می باشد.
امامت و نبوت: آنها امام را مظهر عالم امر و پیامبر را مظهر نفس کل می دانند و معتقدند که امام حاکم بر عالم باطن و معلم دیگران است و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ حاکم بر عالم ظاهر است. و قوام شریعت به اوست.[3]
علامه طباطبایی در مورد فرق کلی میان شیعه دوازده امامی و شیعه اسماعیلیه می گوید:
اسماعیلیه معتقدند که امام به دور هفت گردش می کند و نبوت در حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ختم نشده است و تغییر و تبدیل در احکام شریعت بلکه ارتفاع اصل تکلیف خاصه به قول باطنیه مانعی ندارد. بر خلاف شیعه دوازده امامی که حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را خاتم الانبیاء می دانند و برای او دوازده وصی و جانشین قائلند و ظاهر شریعت را معتبر و غیر قابل نسخ می دانند.[4]
یکی از عقاید مذهب اسماعیلیه در معارف و احکام دینی باطنیگری و تاویل است به عقیده آنان شرایع الهی دارای ظاهر و باطن است، و همه آنچه در شرایع آسمانی آمده مثالها و رموزی است برای حقایق باطنی، مثلاً طهارت را به تبری جستن از مذاهب مخالف باطنیه، و تیمّم را به فراگیری دانش از کسی که به آموختن مأذون است و نماز را دعا برای امام و زکات را به دانش برای مستعدان و مستحقان آن و روزه را به پنهان داشتن معرفت از ظاهرگرایان و حج را به کوچ کردن برای کسب دانش تأویل نموده اند.[5]
3. عقاید فرقه دروزیه:
1. الوهیت حاکم بأمر الله ششمین خلیفه فاطمی.
2. کتاب مقدس خاص به نام «مصحف الدرز».
3. عدم پایبندی به هیچ یک از مذاهب فقهی.
4. اعتقاد به نسخ احکام فقهی مانند: حج و زکات.
5. اعتقاد به تناسخ و حلول.
6. اعتقاد به حدود خمسه.
7. انکار معاد.
8. انکار پیامبران الهی.
9. باطن گرایی مطلق.[6]
دروزیان معتقدند که پس از پنهان شدن حاکم، شریعت برداشته شده و خداوند به جای «سبع دعائم تکلیفیه» هفت خصلت اخلاقی به عنوان «سبع خصال توحیدیه» بدین شرح مقرر فرموده است:
1. بجای نماز صدق للسان.
2. به جای زکات، «حفظ الاخوان».
3. بجای روزه «ترک عبادة العدم و البهتان».
4. به جای حج «برائت از ابالسه و طغیان».
5. به جای شهادتین «توحید و پرستش حاکم در هر عصر و زمان».
6. بجای جهاد «رضا به فعل او کیفما کان».
7. و عوض ولایت «تسلیم امر او در سرّ و حدثان».[7]
4. بنابراین فرقه دروزیه گرچه منشعب از مذهب اسماعیلیه می باشد و باید در بخشی از عقاید و باورها و یا احکام عملی شباهت هایی با هم داشته باشند و لکن آنگونه که پیداست غیر از باطن گرایی و تاویل در اصول و فروع هیچگونه رابطه ای بین این دو فرقه به چشم نمی خورد. الا اینکه مذهب اسماعیلیه زمینه ساز پیدایش این  فرقه بوده است. و الحاکم بأمر الله، خلیفه فاطمی در پدید آمدن عقاید دروزیان نقش اساسی داشته است. زیرا او هیچگاه داعیان دروزی را که ادعای الوهیت حاکم را داشته، مورد نکوهش و مذمت قرار نداده است بلکه در خفا مشوق آنها بوده است.[8]
در نتیجه رابطه مذهب دروزیه با فرقه های غالی در  این است که همه این فرقه ها قائل به الوهیت افراد غیر خدا هستند گر چه فرقه های دیگر غلات معتقد به الوهیت ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ بوده اند و لکن فرقه دروزیه اعتقاد دارند که «الحاکم بأمر الله» که یک انسان غیر معصوم و معمولی بوده همان خالق یکتا می باشد.
اما رابطه این فرقه با مذهب اسماعیلیه در این است که مذهب اسماعیلیه زمینه ساز پیدایش این فرقه شده است و در عقاید و اعمال چندان شباهتی بین این دو فرقه دیده نمی شود. مگر در باطن گرایی و تاویل. به قول یکی از محققین: «این کیش جدید گرچه ریشه در مذهب اسماعیلی داشته ولی به تدریج دربردارنده چنان عقاید بدعت آمیزی شد که از چارچوب مذهب اسماعیلی و نیز اسلام شیعی بیرون افتاد.»[9]                                                           

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ فرق و مذاهب اسلامی، جواد مشکور.
2. مختصری در تاریخ اسماعیلیه، فرهاد دفتری.

پی نوشت ها:
[1]. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تصحیح للاعتقادات، ص 109، قم، منشورات رضی، 1363 هـ .
[2]. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تصحیح للاعتقادات، ص 109، قم، منشورات رضی، 1363 هـ .
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 25/346، بیروت، موسسه الوفاء، دوم. 1403 هـ .
[3] . گلپایگانی ربانی،‌ علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 74، قم، ‌مرکز جهانی، اول، 1377 هـ .
[4] . طباطبایی، محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 69.
[5] . گلپایگانی ربانی، علی، فرق  و مذاهب کلامی، ص 76، قم، ‌مرکز جهانی علوم  اسلامی، اول، 1377 هـ .
[6] . ایمانی، اسماعیلیه، ص 595 تا ص 587، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، اول،‌1380 هـ .
[7] . همان، ص 580.
[8] . فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[9] . دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 226، تهران،‌ نشر و پژوهش فروزان، امل، 1375.

دروزیه

دروزیه


فرقه ای اسلامی اسماعیلی فاطمی معتقد به امامت حاکم به امرالله خلیفه فاطمی است که در ماه رمضان 386 ه/996 م ( نک : فاطمیها ) عهده دار خلافت گردید . وی دست به اعمالی زد که در آنها نشانی از تضاد عمیقی احساس می شد . مردم دوران قدیم و جدید در مورد کارهای او اختلاف نظرهائی پیدا کردند برخی از مورخان عقیده داشتند که اقدامات او و انتقادات و حملات شدید وی علیه سران حکومت و کنار گذاشتن مبلغان اسماعلیه مقدمه ای برای اعلام دعوت خود به جای دعوت آنها بود . و زمانی که دشمنانش را یکی پس از دیگری از بین برد و انقلابهای متعددی را که در مصر و فلسطین با آنها مواجه گردید ، سرکوب نمود و امنیت را برقرار ساخت ، مبلغان او به تدریج به تبلیغ دینی علنی مبادرت ورزیدند و در نتیجه مکتب جدیدی بنام " مکتب توحید " به وجود آمد و بنام " دروزیه " منسوب به یکی از مبلغان خود انشتکین دروزی که در سال 410 ه/1091 م در قاهره اعلام گردید ، شهرت یافت .

[[ پرونده : | ج 2 ، ص 403 ]]

[[ پرونده : | مراسم جشن دروزیها در نبی شعیب ]]

حاکم به امرالله در شب 27 شوال 411 ه/1021 م از انظار ناپدید گردید و غیبت ناگهانی او انعکاس گسترده ای به وجود آورد و مردم در کشف راز او دچار سردرگمی شدند .

به دنبال او حمزة بن علی مسؤول دعوت نیز ناپدید گردید و بعد از او امور مربوط به دعوت را محمد الضیف القتنی بهاءالدین که نقش موثری در گسترش دعوت و از بین بردن اختلافات و چند دستگیها داشت ، برعهده گرفت و او نیز درسال 435 ه/1043 م ناپدید شد .

در نتیجه ، امر تبلیغ را شاهزادگان قبیله تنوخ لبنان و گروههای اندکی از ساکنین بلاد شام و فلسطین تقبل نمودند . و رورزبه روز بر تعداد پیروان این مذهب در بلاد شام به ویژه بعد از سرکوب دروزیهای مصر توسط ظاهر علی بن حاکم به امرالله افزوده شد .

آنها اینک در جبل لبنان ، جنوب دمشق و تعدادی از روستاهای الجلیل فلسطین از جمله : دالیه الکرمل ، عیفا ، حرفیش ، بیت جن ، عین الاسد ، کسرا ، یانوح ، ک البقیعه ، کفرسمیع ، جت ، یرکا ، النبی شعیب ، مغار ، منصوره ، الرامه ، ابوسنان ، جولس و سجور سکونت دارند .

دروزیها نقش موثری در مقابله با استعمار در بلاد شام ایفا نمودند و از منطقه خودشان در جبل العرب انقلاب بزرگ سوریه را در سال 1925 به رهبری سلطان الاطرش شعله ور ساختند . موضع مقامات اشغالگر اسرائیل در قبال دروزیها از واقعیت نقش تعیین شده ای که به خاطر آن رژیم صهیونیستی به وجود آمد و آن همانا مقابله با جنبش وحدت عربی و اجرای سیاست تجزیه بود ، سرچشمه گرفته است . به همین خاطر مقامات اشغالگر از زمان اشغال سرزمین فلسطن عربی در سال 1948 درصدد برآمدند با کمک برخی از رهبران دروزی که با اشغالگران همکاری می کردند این طایفه را به صورت اقلیتی متمایز از دیگر برادران عرب سرزمین اشغالی درآوردند ، و به تدریج دروزیها را بعنوان یک طائفه مستقل مذهبی به رسمیت شناختند و خدمت الزامی در ( ارتش اسرائیل ) را برخلاف سایر اعراب بر آنها تحمیل نمودند و چندی بعد کنیست قانون دادگاه های دروزی را در سال 1962 به تصویب رسانید .

صهیونیستها به دروغ ادعا نمودند که تمامی این اقداما بنات به درخواست شیوخ دروزی صورت گرفته است و به تدریج در داخل و خارج سرزمین اشغالی تبلیغاتی بر این اساس به راه انداختند که دروزیها به عنوان " یک ملیت متمایز " و " ملتی مستقل " در " بهشت اسرئیل " زندگی مرفهی دارند و از سوی دیگر تلاش کردند با ایجاد تبعیضی بین " روستاهای عربی " و " روستاهای دروزی " این طایفه را به طرف خودشان جلب کنند و وابستگی آنها به امت و سرزمین عربی را از بین ببرند .

ولی این سیاست را هر چند عده انگشت شماری از دروزیها با اکراه پذیرفتند ولی اکثرا با آن به مخالفت برخاستند و روزبه روز فریاد اعتراض علیه خدمت نظامی اجباری دروزیها ( ارتش اسرائیل ) بیشتر می گشت و معترضان خواهان لغو این قانون شدند چرا که دروزیها در اصل عرب هستند و " ملیت دروزی " چیزی جز ابتکاری ساختگی و بی اساس صهیونیستها نیست .

نیروهای ملی پیشرو دروزی در سرزمین اشغالی کمیته ای بنام " کمیته مستقل دروزی " را تشکیل دادند و مسؤولیت تلاش برای لغو سربازگیری الزامی ، از بین بردن شکاف بین دروزیها و دیگر اعراب ساکن سرزمین اشغالی و باز گردایندن طائفه به اصل خود را که " جزء جدانشدنی از ملت عرب به حساب می آیند برعهده این کمیته گذاشتند . در این زمینه رئیس کمیته اظهار داشت نه حکومت اسرائیل و نه صهیونیسم در مقام اینکه مشخص بکنند عربیم یا نه نیستند .

هر چند که مقامات اسرائیلی کمیته هائی " برای بررسی اوضاع دروزیها " تشکیل می دادند و هر چند گاهی در مورد اعطای " امتیازاتی به دروزیها " تشکیل " صندوقی برای تشویق فرزندان طائفه دروزی " ، ایجاد " وحدت برنامه ریزی اقتصادی برای عمران روستاهای دروزی " ، افزایش " کمکهائی به شوراهای محلی دروزی و بهره برداری از روشنفکران آنها در دستگاههای دولتی ، گشایش باشگاههائی برای جوانان ، و اختصاص بخشهائی در دانشکده پزشکی برای جوانان دروزی " توصیه ها و پیشنهاداتی را ارائه می نمودند ، نه از روی محبت که به منظور ایجاد شکاف بین آنها و برادران عرب آنها از طوایف دیگر دست به این کارها می زدند . در حقیقت تمامی این اقدامات چیزی جز یک تبلیغات سیاسی بی نتیجه نبود .

هنوز هم این مقامات تبعیض هائی بین دروزیها و صهیونیستها قائل می شوند ، و هنوز دروزیها و روستاهای آنها وضعیت مشابه دیگر روستاهای عربی را دارند . مقامات اشغالگر اسرائیل گستاخانه زمینهای روستاهای دروزی را همانند زمینهای روستاهای عربی به اشغال خود درمی آورند . و تا به امروز 2500 جریب از زمینهای روستای ساجور و 3000 جریب از زمینهای روستای حرفیش و 5000 جریب از زمینهای روستای بیت جن را مصادره نموده اند . و هنوز بسیاری از موسسات کار شخصی و دولتی درهای خود را به روی جوانان دروزی بسته اند .

مآخذ :

  1. نوبختی ، الحسن بن موسی : فرق الشعیة ، استانبول 1931 .
  2. رازی ، احمدبن حمدان : الزینة ، قاهره 1957 .
  3. ملطی ، محمدبن احمد : التنبیة والرد ، قاهر 1968 .
  4. بغدادی عبدالقاهر : الفرق بین الفرق ، قاهره 1328ه
  5. بلخی ، ابوزید احمدبن سهیل : البدء و التاریخ ، پاریس 1916 .
  6. اندلسی ، ابن حزم : الفصل بین الملل و النحل ، بغداد .
  7. حلی ، حسن بن یوسف : الالفین فی امامة امیرالمومنین ، نجف 1953 .
  8. طولون ، محمدبن : الائمة الاثناعشر ، بیروت 1958 .
  9. المرتضی ، احمدبن یحیی : المنیة و الأمل فی شرح الملل و النحل ، بیروت 1979 .
  10. لویس ، برنارد : اصول الاسماعیلیة ( مترجم ) ، قاهره .
  11. مکارم ، سامی نسیب : اضواء علی مسالک التوحید - الدرزیة ، بیروت 1966 .
  12. قهوجی ، حبیب : عرب فلسطین المحتلة عام 1948 ، انتماء و صمود ، دمشق 1976 .
  13. جریس ، صبری : العرب فی اسرائیل " 2 " بیروت 1967 .

دروزیه

دروزیه

در بحث از فاطمیان اسماعیلى اشاره شد که فرقه دروزى از مذهب اسماعیلیه انشعاب یافته است که به دلیل غلوى که در این فرقه وجود دارد، معمولا همراه با دیگر فرقه هاى غالى ذکر مى شود.
در زمان حکومت الحاکم بامرالله (۳۷۵ – ۴۱۱ ق ) ششمین خلیفه فاطمى ، گروهى از اسماعیلیان درباره الحاکم غلو کردند و او را به درجه خدایى رساندند. این گروه پس از مرگ الحاکم بر آن شدند که او غایب شده و روزى به میان مردم باز خواهد گشت . اینان فرقه دروزى نامیده مى شوند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و بعدها در لبنان نیز پیروانى یافت و هم اینک پیروان مذهب دروزى در کشورهاى سوریه و لبنان زندگى مى کنند. طبق آمارى که در اواسط قرن بیستم گرفته شده جمعیت دروزیان در حدود دویست هزار نفر بر آورد مى شود.
مشهور است که مؤ سس فرقه دروزى به نام درزى بوده است . درزى به معنى خیاط است و گفته شده است که نام اصلى درزى ، محمد بن اسماعیل ملقب به نشتکین بوده است و احتمالا به دلیل شغلش به درزى مشهور شده است . درزى ایرانى الاصل و پیرو مذهب اسماعیلى بود. او در سال ۴۰۸ ق . به مصر رفت و با حمزة بن على زوزنى که ایرانى الاصل و از مقربان الحاکم بود، طرح دوستى ریخت و به یارى او به دربار الحاکم راه یافت . سپس مذهب دروزى را با کمک حمزه و حمایت الحاکم پایه ریزى کرد و کتابى در این باره نوشت و به تبلیغ این مذهب در قاهره پرداخت . بر اساس ‍ نظریه او، الحاکم تجسم خداوند و عقل کلى بود و باید مورد عبادت واقع مى شد، مردم قاهره پس از شنیدن سخنان درزى بر علیه او شورش کردند و او ناگزیر به سوریه گریخت و در آنجا کشته شد. پس از شورش مردم بر علیه درزى ، حمزة از سوى الحاکم ماءمور ادامه کار شد. حمزه اعلام داشت که از ابتدا او نماینده الحاکم در امور مذهبى بوده است و درزى به دروغ ادعاى نمایندگى الحاکم را کرده است . امروزه نیز دروزیان معتقدند که هدف درزى در تبلیغاتش ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و بدنام کردن مذهب آنان بوده است و لذا خود دروزیان او را به قتل رساندند و از این رو آنها ترجیح مى دهند که به جاى دروزى به آنها موحدون گفته شود.(۲۰۳) حمزه سعى کرد تا مذهب دروزى را بر اساس مبانى عرفانى و اسماعیلى و به شکل عمیقتر سازماندهى کند. بدین منظور او از اصل تجلى استفاده کرد و اعلام داشت که خداوند و صادرات اولیه ، یعنى عقل کلى و نفس کلى ، در انسانها تجلى مى کنند.
بدین ترتیب خداوند در الحاکم تجلى کرده است ، همان طور که قبلا در انبیا و اولیاى الهى دیگرى تجلى کرده بود، و الحاکم آخرین تجلى خداوند است . حمزه خود را تجلى عقل کلى معرفى کرد. او به منظور تبلیغ مذهب جدید سازمانى را تاءسیس کرد و اصول عقاید مذهب دروزى را بر اساس ‍ همان سازمان شکل داد. ارکان این سازمان عبارت اند از:
۱. عقل ، که حمزه بن على تجلى اوست . تجلى عقل را امام اعظم ، انسان حقیقى و قائم الزمان نیز مى نامند.
۲. نفس یا روح کلى ، که اسماعیل بن محمد تمیمیه تجلى اوست . او دانش ‍ را از امام اعظم دریافت مى کند.
۳. کلمه ، که محمد بن وهاب (یا وهیب ) قرشى است .
۴. مقدم یا پیشرو، که جناح الایمن (بال سمت راست ) نیز نامیده مى شود. او سلمه (یا سلامة ) بن عبدالوهاب است .
۵. تالى یا پیرو که جناح الایسر (بال سمت چپ ) نیز خوانده مى شود. او ابوالحسن على بن احمد سموکى (یا سموقى ) مشهور با بهاءالدین مقتضى و الضیف (مهمان ) مى باشد.
پس از این پنج رکن ، مبلغین ، ماءذونین (کسانى که اجازه تبلیغ داشتند) و مکاسرین (متقاعدکنندگان ) مطرح مى شوند و در آخرین مرحله معتقدان عامه قرار مى گیرند.
پس از مرگ الحاکم در سال ۴۱۱ ق ، حمزه اعلام کرد که او غایب شده تا پیروان خود را آزمایش کند و به زودى باز خواهد گشت . پس از مدتى یعنى در اواخر سال ۴۱۱ ق . خود حمزه نیز غایب شد و بهاءالدین مقتنى (پیرو) واسطه میان امام غایب (حمزه ) و پیروانش اعلام شد. پس از مرگ الحاکم ، طرفداران مسلک او به تدریج در مصر رو به کاهش نهاد، ولى بر عکس در سوریه رشد کرد و موجى از انقلاب و شورش در میان روستاییان و دهقانان ایجاد کرد و کنترل بسیارى از مناطق کوهستانى به دست آنان افتاد. در سال ۴۲۳ ق . امیر انطاکیه با همکارى امیر حلب گروهى از روستاییان را که از مناطق مجاور حلب در جبل السماک اجتماع کرده بودند، سرکوب کرد. مقتنى در این زمان در دو جبهه مى جنگید. جبهه نخست در مقابل حاکمان وقت و جبهه دیگر در برابر دیگر مدعیان رهبرى دروزى ها همچون ابن کردى بود. همین دو جنگ باعث فروکش کردن تدریجى انقلاب روستاییان سوریه شد. سرانجام مقتضى در سال ۴۲۵ ق . مانند حمزه ناپدید گردید، اما تا سال ۴۳۴ ق . براى طرفدارانش نامه مى نوشت . از زمانى که مقتضى پنهان شد براى دروزیان سوریه دوره تازه اى آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد و آن انتظار همراه با صبر و بردبارى براى بازگشت الحاکم و حمزه است . بدین ترتیب دروزیها جامعه بسته اى را تشکیل دادند و از ازدواج و مراوده با سایر فرقه ها اکراه داشتند و عقاید خود از پنهان نگاه مى داشتند و در صدد تشکیل حکومتى محدود در مناطق زندگى خود بودند، در خلال سالیان دراز که دروزیان چنین وضعیتى داشتند، نوعى تشکیلات تازه مذهبى به وجود آمد که با تشکیلات زمان حمزه متفاوت بود. بر اساس این تشکیلات ، جامعه دروزى به دو بخش تقسیم شده است : یکى جامه عاقلان و دانشمندان که به حقایق ایمان دست یافته اند. دیگر جامعه جاهلان و مردم عادى که به حقایق ایمان وارد نشده اند. هر دروزى بالغى که از امتحانات که از امتحانات متعدد در طول زندگیش موفق بیرون آید و خود را با ارزشهاى مذهب درزى وفق دهد مى تواند وارد حقایق ایمان شود و به جامعه عاقلان و عالمان بپیوندد. از این پس او باید نمازهاى روزانه را به طور مرتب ادا کند و روزه ماه رمضان را به جا آورد و از مسکرات و دروغ و دزدى و دشمنى با هم کیشان خود و مواردى از این قبیل پرهیز کند. عاقلان داراى لباسهاى مخصوص و دستارهاى سفید هستند و موظف به خوشرفتارى با مردم و رعایت زهد و مطالعه آثار مذهبى و فراگیرى عقاید و احکام مذهبى خویشند. جامعه جاهلان که توده مردم دروزى هستند موظف به رعایت این امور نیستند و لذا مردمى که در همسایگى دروزیها زندگى مى کنند، آنان را مردمى عیاش و شهوت ران و میگسار مى دانند. این تقسیم بندى هم اینک نیز در جامعه دروزى رایج است .
دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمى دانند و معتقدند هر کس باید در دین و مذهب خویش باقى بماند. آنان حتى با مسلمان شدن غیر مسلمان و دروزى شدن غیر دروزى نیز مخالفند. دلیل آنان این است که در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد و آنها تجلیات حقیقت واحدند. در نتیجه روى گردانى از مذهب خود را نتیجه جهل فرد به آیینش مى دانند و لذا به همه انسانها توصیه مى کنند که در دینشان بیشتر تاءمل و تدین ورزند و به او امر و نواهى آیین خود بیشتر عمل کنند.(۲۰۴) در واقع دروزیان به نسخ ادیان الهى اعتقاد ندارند و بر آن اند که خداوند به وسیله هر پیامبر دینى خاص براى مردمى خاص فرستاده است . این دیدگاه تقریبا شبیه راءى یهود است که معتقدند خداوند دین یهود را براى قوم بنى اسرائیل فرستاده است و آنها باید همیشه پیرو این دین باشند. نتیجه این دیدگاه نفى تبلیغ دین خودى براى دیگران و عدم پذیرش پیروان جدید است .
از جمله عقاید فرقه دروزى ، یا دست کم عقیده اکثر دروزیان ، تناسخ مى باشند. بر این اساس ، آنان معتقدند که روح انسان پس از مرگ و جدا شدن از بدن انسان مرده وارد بدن انسان دیگرى مى شود. از این رو، آنان تعدد ارواح را ثابت مى دانند و معتقدند کسانى که در زمان حمزه به مسلک دروزى ایمان آورده اند، روحشان پس از مرگ در یک دروزى دیگر حلول خواهد کرد. از آنجا که به اعتقاد دروزیان بدن براى روح به منزله لباس ‍ (قمیص ) است ، و روح دائما لباسى را کنده ، لباس دیگرى مى پوشد، لذا آنها از تناسخ به عنوان ((تقمص )) نام مى برند.
شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبى فرقه دروزى در زمان حاضر این فرقه را چنین معرفى مى کند: فرقه موحدون فرقه اى اسلامى و معتقد به خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و قرآن و امامت امامان معصوم امامیه تا امام صادق علیه السلام و پس از او امامت فرزند ارشد او اسماعیل و سپس ‍ امامان بعدى فاطمیان تا الحاکم مى باشد.
تفاوت دروزیان با فاطمیان اسماعیلى این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر تا العاضد لدین الله ، یعنى چهاردهمین امام فاطمى ، معتقد شدند، اما دروزیان غیبت الحاکم را باور کردند و از داعیان و مبلغان دعوت الحاکم همچون حمزه بن على زوزنى پیروى کردند. الحاکم در زمانى مى زیست که جامعه اسلام از جنبه هاى دینى ، علمى ، اقتصادى و سیاسى در نابسامانى و هرج و مرج به سر مى برد. از این رو او به منظور نجات مسلمانها از وضعیت نامطلوب به اصلاحات وسیع در ابعاد مختلف و به خصوص بعد دینى و مذهبى پرداخت . اما خلفاى عباسى که رقیب فاطمیان بودند، براى مقابله با اقتدار او این شایعه را مطرح کردند که الحاکم خود را خدا مى داند. الحاکم به منظور اصلاح امور، افرادى را ماءمور تبلیغ اصلاحات مذهبى و احیاى سنتهاى اسلامى کرد که مهمترین آنها حمزة بن على بن احمد زوزنى بود. او چهار نفر دیگر را ماءمور یارى حمزه کرد که مجموعا پنج رکن اصلاحات مذهبى بودند. اما گروهى از افراد مرتد همچون درزى به تحریف تبلیغات این گروه پرداختند. در نتیجه میان این دو گروه نزاع و درگیرى رخ داد که به قتل درزى انجامید.(۲۰۵)
دروزیان در احکام عملى از فقه حنفى تقلید مى کنند. فقه حنفى که یکى از چهار مکتب فقهى اهل سنت است ، توسط حکومت عثمانى در سوریه و لبنان رایج گردید. البته علماى فرقه دروزى در چند مساءله با فقه حنفى ، بلکه با دیگر مذاهب فقهى نیز، اختلاف دارند. برخى از این موارد عبارت اند از: از نفى تعدد زوجات ، اجراى طلاق به وسیله قاضى ، عدم جواز رجوع زوج به زوجه پس از طلاق ، و عدم جواز ازدواج دختر قبل از پانزده سالگى .(۲۰۶)
پس از حمزه و یارانش تا زمان حاضر چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر رسید جمال الدین عبدالله تنوخى (۸۲۰ – ۸۸۴) است . از او آثار زیادى بر جاى مانده است و افراد بسیارى از درسها و مواعظ او استفاده کرده اند. اخلاق و زهد مهمترین بعد شخصیتى تنوخى است .
فرد دیگر شیخ محمد ابوهلال ملقب به شخى فاضل (۹۸۷ – ۱۰۵۰ ق ) است که شخصیتى همچون تنوخى داشته است . او شاعرى زبردست بوده و اشعارى در وصف خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت او علیه السلام و اهل عرفان سروده است . گفته مى شود او نیز آثار متعددى داشته است که اکثر آنها اعم از نثر و نظم از بین رفته است . از جمله علما و شعراى روزوى شیخ على فارسى (م ۱۱۶۷ ق ) مى باشد.(۲۰۷)

 نک: آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی



وجوه اشتراک و افتراق فرقه دروزیان،علی اللهی، و علویان چیست؟

پاسخ:

برخی از وجوه اشتراک و افتراق

وجه اشتراک:

همگی خود را منتسب به شیعه از شاخه های آن می باشند با این تفاوت که دروزیان شاخه ای منشعب شده از امام صادقند و سایر امامان را قبول ندارند؛ اما اهل حق دوازده امام را قبول دارند.
یکی دیگر از وجوه اشتراک دروزیان و علی اللهیان آن است که آنان معتقد به الوهیت مخلوق گشته اند. از نگاه دروزیان «الحاکم بأمرالله» صورت ناسوتی الوهیّت است و هموست یگانه، صمد و منزّه از شمارش و همسر، لذا یک دروزی چیزی جز طاعت وی نمی شناسد. دروزی کسی است که اعتراف کند، هیچ خدایی در آسمان و هیچ امامی در زمین جز حاکم وجود ندارد. [1]
اهل حق (علی اللهی) درباره حضرت على (ع) مى‏گویند، که او تجلى ذات خداست، و وى را «مظهر» تمام و کمال خدا مى‏دانند، و اوست که در هر دوره و عصرى ظهور کرده، و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلى مى‏کند. (2)
همان گونه که در پاسخ های پیشین گذشت تناسخ و حلول: «تناسخ‏» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است.
دروزی ها معتقد به انتقال روح از جسم انسان به انسان دیگری می باشند. زیرا نفس را جاودانه دانسته و باور دارند: آنچه می میرد، پیراهن است (جسم) و وقتی که کهنه شد، نفس انسانی به پیراهن دیگر منتقل می شود. دروزیه لفظ تناسخ را به تقمّص تبدیل کرده اند تا سنخ را شامل نگردد
1. ربانی گلپایگانی، ‌علی، ‌فرق و مذاهب کلامی، قم، ‌مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ه‍، ص311.
2. محمدجواد مشکور، فرهنگ فِرَق اسلامی، ص 78 -84، مشهد، آستان قدس، 1375 ش.

 

بزرگان و علماء دروزیه را معرفی نموده و رهبری آنان در حال حاضر در دست کیست؟

فرقه دروزیه که در حقیقت انشعابی از مذهب اسماعیلی است، در نیمه اول قرن پنجم پا به عرصه وجود نهاد. این مذهب خیلی زود رواج پیدا کرد. و علّت آن هم تلاش شبانه روزی بزرگان و داعیان نخستین این فرقه می باشد. که افزون بر 150 نفر بودند. آنان مکتب دروزی را از دو جنبه دینی و سیاسی توسعه بخشیدند.[1]
بزرگترین داعیان دروزی عبارتند از: حمزة بن علی بن احمد زوزنی (لبّاد)، حسن بن حیدرة فرغانی (اخرم) و محمد بن اسماعیل درزی (انوشتکین).[2]
گرچه ترتیب اسبق بودن هر کدام از این افراد در دعوت جدید نامعلوم است ولکن نام فرقه از محمد درزی گرفته شده است. در عین حال بسیاری از مورخین آغاز دعوت را از حمزه می دانند. دروزیان نیز وی را مؤسس مذهب خویش و محمد درزی را از پیروان وی می دانند که از مسیر وی منحرف و مورد انتقاد حمزه قرار گرفت، از این سبب دروزیان وی را مورد انتقاد قرار داده و لعن و نفرین می نمایند.[3]
حمزة بن علی در «زوزن» خراسان از توابع شهرستان خاف در سال 375، همان روزی که حاکم در مصر به دنیا آمد، متولد شد و چون ولادت او در شب پنجشنبه بوده است، دروزیان نماز هفتگی خویش را در این شب به جای می آورند، وی در بیست سالگی رهسپار مصر می گردد و از خادمان مخصوص دربار حاکم بأمرالله می شود و چون از هوش و زیرکی بالایی برخوردار بوده با مطالعه کتب، خود را برای آینده مهیا می کند. وی با نزدیکی به حاکم موفق می گردد تا اعتماد وی را به خود جلب نماید. آغاز فعالیّت حمزة بن علی را به عنوان یکی از داعیان دعوت جدید سال 408 هجری می دانند،‌وی در مسأله ای که به حاکم بامرالله نوشته،‌بر الوهیّت و خدایی وی تصریح کرده و گفته است:
«از بنده و برده امیر مومنان، حمزة بن علی بن احمد، هدایتگر گروندگان و انتقام گیرنده از مشرکان به شمشیر امیر مؤمنان و هیبت حکومت او که هیچ معبودی جز او نیست.»[4]
وی در سایه حمایت حاکم توانست داعیانی گرد آورد که برای اعلان دعوت جدید در خفا به توافق برسند و تا فرمان از او نرسیده باشد، از ابراز آن خود داری کنند. ولی از آنجا که محمد درزی پیش از موعد از اسرار دعوت جدید پرده برداشته بود، حمزه مجبور شد دعوتش را علنی سازد، سرانجام داعیان فاطمی بر ضد حمزه شوریدند و سپاه ترکان را به کمک خواندند، حمزه در قصر پنهان شد و از آنجا به وادی تیم در شام گریخت.[5]
حمزه از موقعیّت خاصی نزد دروزیان برخوردار است و از وی به القاب امام قائمه الزمان، هدی المستجیین، المنتقم من المشرکین، علة العلل، العقل الکلی،‌ و ... یاد می کند.[6]
یکی از داعیان دروزی حسن بن حیدرة فرغانی، معروف به اخرم است که از وی اطلاع زیادی در دست نیست، او در سال 409 قمری پس از پنهان گشتن حمزه ظهور کرد و به ترویج اندیشه های وی پرداخت و سرانجام بدست یکی از اهل سنت به همراه سه تن از پیروانش کشته شد. حاکم بأمرالله قاتل وی را اعدام کرد و اخرم را با تشریفات رسمی به خاک سپرد، اهل سنت نیز قاتل او را با احترام تشییع و دفن کردند.[7]
سومین داعی دروزیان محمد بن اسماعیل است. وی اصالتاً از مردم بخارا بود، در سال 407 یا 408 به مصر آمد و با حاکم ارتباط برقرار نمود و این اندیشه را برای حاکم خوب جلوه داد که ادعای خدای کند. احتمالاً حاکم نیز به صورت پنهانی با این اندیشه وی موافقت کرد و بی آنکه خود بدین امر دامن زند، به او اجازه داد به گسترش این اندیشه بپردازد.
سرنوشت محمد درزی کاملا مشخص نیست، برخی اعتقاد دارند که او در سال 410 هجری درگذشت، آنان بدین اشاره دارند که قتل او نتیجة توطئه های حمزة بن علی نزد حاکم بود که او را وا داشت، فرمان قتل وی را صادر کند.[8]
یکی دیگر از بنیانگذاران مذهب دروزی اسماعیل بن حامد تمیمی داماد حمزه است که در رتبه بعد از او قرار دارد. و القاب نفس، ادریس زمان مشهور است، گویا حمزه بر داماد خود اعتماد کامل داشت و مأموریت های مهم را به عهده او می گذاشت.[9]
از دیگر رهبران این فرقه می توان به علی بن احمد سموقی، معروف هب ضعیف و بهائ الدین اشاره نمود که بعد از حمزه در نشر و گسترش مذهب دروزی بیشترین نقش را داشته است.[10]
امروزه جامعه دروزی به دو بخش یا طبقه تقسیم شده است:
1. طبقة عقّآل (عاقلان) که همان عالمان دینی می باشد در رأس آنها «شیخ عقل» است، فعلاً شیخ عقل این طائفه محمد ابو شقرا است.
2. طبقة جهّال یا مردم عادی که گروه اکثریت جامعة دروزی را تشکیل می دهد، رهبری دینی این طایفه با شیخ عقل و رهبری سیاسی با شخص دیگری است. در حال حاضر ولید جنبلاط، فرزند کمال جنبلاط رهبری سیاسی این فرقه را در لبنان بر عهده دارد.[11]
بنابر آنچه گذشت مؤسسین فرقه دروزی عبارتند از: حمزه بن علی زوزنی، حسن فرغانی و محمد بن اسماعیل درزی، و امروزه رهبری مذهبی آنها را شخصی بنام محمد ابوشقرا و زعامت سیاسی را ولید جنبلاط به عهده دارند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ فرق اسلامی،‌ جواد مشکور.
2. تحقیق جدید در تاریخ و جامعه دروزیان، احمد نمایی.

پی نوشت ها:
[1] . ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1380ه‍ ، ‌ص543.
[2] . ربانی گلپایگانی، علی، ‌فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی،‌ چاپ اول، 1370، ص312.
[3] . نصر، مرسل، الموحدون الدرز فی الاسلام، بیروت، ‌دار الاسلامیه، چاپ اول، 1996م، ص33‌.
[4] . فرق  و مذاهب کلامی، به نقل از تاریخ اندیشه کلامی در اسلام ج2، ص493.
[5] . اسماعیلیه، ص555.
[6] . همان،‌ ص556.
[7] . همان.
[8] . فرق و مذاهب کلامی، ‌ص312.
[9] . غالب،‌ مصطفی، الحرکات الباطنیه فی الاسلام، بیروت، ‌دار الاندلس، چاپ ‌اول، 1416ق، ‌ص251.
[10] . اسماعیلیه، ص558.
[11] . همان.


دروزی ها چه کسانی هستند؟

 

جمعیتی از مردم سوریه و لبنان به دروزیه معروف اند. آنها خود را یکی از فرق اسلامی مستقل می دانند اما دانشمندان آنها را یکی از انشعابات اسماعیلیه می دانند و اشتراکات فکری آنان با اسماعیلیه را تأییدی بر این مدعی می دانند.

به هر حال مؤسس این فرقه که نامش به درستی معلوم نیست معروف به درزی (= خیاط) بوده که نام فرقه از وی مشتق است. وی را در آغاز از باطنیان اسماعیلی می دانند که در اوایل قرن پنجم (408) به مصر رفته و با کمک حمزة بن علی بن احمد زوزنی – که بعدها از بزرگان دروزی شد – بنای این فرقه را نهاد اما پس از مدتی به علت افکار انحرافیش مانند تناسخ و جواز ازدواج با محارم مجبور به فرار از مصر شد و عاقبت در شام کشته شد.

دروزیه دربارۀ یکی از خلفای فاطمی مصر عقیده ای غلو آمیز دارند. آنان منصور بن العزیز بالله بن المغر لدین الله معروف به الحاکم بامر الله را که به اعتقاد دیگران کشته شده، زنده و غایب می دانند و برای او کمالات زیادی قائلند.

( برخی نوشته اند آنان وی را خدا می دانند اما این رأی صحیح به نظر نمی آید ) وی در سال 386ق. خلافت فاطمی را در مصر به دست گرفت و در 27 شوال 411 کشته شد. عموم دروزی ها خود را از نژاد عرب می دانند. آنان به حسب ظاهر پیرو فقه حنفی هستند گرچه در عمل بسیار لاابالی زندگی می کنند. مرحوم دکتر مشکور می نویسد « عقیدۀ تناسخ در بین ایشان شایع است ».

دروزی ها در برهه ای حکومت کوچکی در یکی از کوه های شام که به نام آنان به جبل دروز نامیده شده تشکیل دادند اما این ناحیه در 1921 میلادی جزو حکومت سوریه شد. تعداد آنان طبق آماری که در سال 1956 میلادی در لبنان گرفته شد 88100 نفر و طبق آماری که در 1947 در سوریه گرفته شده 96641 نفر بوده است.*

از معروفترین بزرگان آنان امیر سید جمال الدین عبدالله تنوخی (م 884) است که قبر وی در لبنان هر ساله از سوی دروزیان زیارت می شود. از وی آثار متعددی بر جا مانده که غالباً مربوط به اخلاق و آداب معاشرت است. (1)

_____________________________________________________________________________

·          * متأسفانه آمار جدیدتری ندیدم.

·          (1): فرق و مذاهب کلامی از آقای ربانی گلپایگانی، فرهنگ فرق اسلامی از دکتر مشکور، فرهنگ معین ج 5 ص 524

بنیان گذاران دروزیه را معرفی نموده و عوامل ایجاد این فرقه را بیان نمائید؟


پاسخ :

فرقه دروزیه که در حقیقت انشعابی از مذهب اسماعیلی می باشد، در زمان خلافت ششمین خلیفه فاطمی، الحاکم بامر الله پا به عرصه وجود نهاد. البته حمایت های حاکم در پدید آمدن چنین فرقه ای نقش اساسی داشته است.[1]
بنیانگذاران و شخصیت های برجسته و مهم دروزیه عبارتند از:
1. حمزه بن علی بن احمد زوزنی (لباد): وی از «زوزن» خراسان می باشد که در بیست سالگی (395) به مصر رفت و از خادمان مخصوص دربار حاکم شد.
2. حسن بن حیدره فرغانی: معروف به «اخرم» که از وی اطلاع زیادی در دست نیست؛ او در سال 409 پس از پنهان گشتن حمزه ظهور کرد، و به ترویج اندیشه های او پرداخت.
3. محمد بن اسماعیل نشتکین دروزی: در سال 407 برای اولین بار پرده از اسرار دعوت دروزی برداشت و حمزه را به علنی کردن دعوت خویش واداشت، وی از نژاد ترکی است. که به خدمت حاکم درآمد و به کار ضرب سکه های طلا و نقره اشتغال داشت.[2] او از مهمترین داعیان و فرستادگان حمزه به حساب می آید.
4. مقتنی بهاء الدین ابوالحسن علی بن احمد سموقی: معروف به ضعیف که پس از حمزه دعوت تازه را بر عهده گرفت، و نقش مهم در شکل دادن به عقاید دروزیان داشت و از سوی حمزه ماموریت داشت تا به مسائل دعوت دروزیان بپردازد.
5. امیر سید جمال الدین عبدالله تنوخی: وی در کودکی به جستجوی علم پرداخت و در سن جوانی عفت و پاکدامنی خود را حفظ کرد و همیشه مشغول عبادت بوده است.
6. شیخ محمد ابوهلال معروف به شیخ فاضل: وی در زهد و اخلاق بسیار توجه داشته و به قرائت و تلاوت قرآن اهتمام داشته است.[3] از اینجا به دست می آید که برخی از بزرگان دروزیه به قرآن و احکام اسلامی پایبند بوده اند.
عوامل پیدایش:
1. کارهای عجیب و غریبی که از حاکم بامرالله ششمین خلیفه فاطمی سر می زد، یکی از عوامل مهم در پدید آمدن فرقه دروزیه بوده است. او بر خلاف دیگر حاکمان، با مردم مهربان و اغلب در میان آنها بوده است. او تمام بردگان را آزاد کرد و تمام املاک دولتی را به مردم واگذار نمود. حاکم در سال های قحطی نهایت کوشش را برای یاری کردن مردم به عمل آورد. او با تثبیت قیمت ها و بخشش های بی دریغ موفق به انجام این کار شد. بخشش های او از حد گذشت، به طوری که خزانه دار او در انجام فرمان حاکم مردد ماند، خلیفه با خط خود بر او نوشت: مال و ثروت متعلق به خدا است و مردم بندگان خدایند و ما امین خدا در زمین هستیم. حق مردم را به آنان باز گردان و آن را از ایشان دریغ مدار.»[4]
در دوران حاکم، مردی که چراغدان مسجد عتیق را دزدیده بود، نزد قاضی بردند و قاضی او را به نزد خلیفه برد، حاکم خطاب به او گفت: «وای بر تو برای دزیدن نقره مسجد!» مرد در جواب گفت: «من چیزی را که متعلق به پروردگارم بود، دزدیدم، من مرد فقیر و دخترانی گرسنه دارم، بهتر است نقره خرج آنان شود تا اینکه در مسجد آویزان باشد، اشک از چشمان حاکم جاری شد، به قاضی دستور داد: شوهرانی مناسب برای دختران جوان وی پیدا کند و برای جهاز هر کدام 3000 دینار به آنها بخشید.[5]
اینگونه رفتارهای حاکم تاثیر زیادی در اطرافیان و پیروان او گذاشت تا جائی که محمد بن اسماعیل دروزی این اندیشه را به حاکم مطرح کرد که ادعای خدایی کند، حاکم نه تنها او را سرزنش نکرد، بلکه در خفا مشوق او بوده است.[6]
یکی از چیزهایی که این اندیشه را تشدید نمود، زهدگرایی شدید حاکم در سالهای واپسین حکومتش و غایب شدن او بوده است، وی به تنهایی در کوچه های قاهره به ویژه در تپه های «مقطّم» به گردش می پرداخت که سرانجام در یکی از گردشهای متداولش در ارتفاعات «مقطم» ناپدید گشت و مرگ او همانند زندگی اش معمایی شد.[7]
عامل دیگر در پیدایش این فرقه، هواهای نفسانی و قدرت طلبی رهبران یا بنیانگذاران این مکتب می باشد. آنها برای رسیدن به قدرت و سوء استفاده از احساسات عوام الناس، چنین اندیشه ای را مطرح نموده اند. دلیل بر این ادعا درگیری و مناقشه بین حمزه بن علی و محمد بن اسماعیل می باشد که قتل او در اثر دسیسه های حمزه بوده است.[8]
و حتی گفته شده که ناپدید شدن حاکم نیز از توطئه های حمزه بوده و به اشاره حمزه او را کشتند و جسدش را در نهایت احتیاط پنهان ساختند تا بتوانند از ناپدید شدن اسرار آمیز خلیفه برای مقاصد خویش بهره جویند. دروزی ها ناپدید شدن حاکم را به استتار ارادی وی که آغاز غیبت او محسوب می شود، تعبیر می کردند.[9]
در نتیجه دو عامل مهم در پدید آمدن اندیشه دروزی نقش اساسی داشته است.
یکی کارهای عجیب حاکم که بر خلاف روش همه حاکمان و خلفا بوده است و دیگری هواهای نفسانی و قدرت طلبی بنیانگذاران این فرقه و سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم، البته این عامل در پدید آمدن بسیاری از فرقه های انحرافی که در جامعه اسلامی به وجود آمده اند، نقش داشته است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ فرق اسلامی، جواد مشکور.
2. مختصری در تاریخ اسماعیلیه، دکتر فرهاد دفتری.


[1] .گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ه‍ ، ص 314.
[2] . ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم،‌ مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1381ه‍ ، ص556.
[3] . همان، ص 559.
[4] . نجلام، ابو غر الدین، تحقیقی جدید در تاریخ، مذهب و جامعه دروزیان، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372، ص 125.
[5] . کندی، کتاب الولاة و القضاه، لندن، 1912، ص 607، به نقل از تحقیق جدید در تاریخ دروزیان، ص 126.
[6] . ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[7] . فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[8] . همان، ص 312.
[9] . اسماعیلیه، ص 554.
منبع:اندیشه قم



حمزة بن علی زوزنی

حمزة بن علی زوزنیذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حمزة‌ بن علی زوزَنی، مؤسس و داعی بزرگ مذهب دروزی در قرن پنجم است.


ولادت حمزه

[ویرایش]

وی در ۲۳ ربیع‌الاول ۳۷۵، در زوزَن، منطقه‌ای بین نیشابور و هرات، به ‌دنیا آمد. [۱] [۲]

سرگذشت حمزه

[ویرایش]

مدتی در کار نمدمالی بود. [۳]
او ابتدا در جندیشاپور درس خواند و علوم دینی را فراگرفت. [۴] [۵]

← ورود به قاهره


در حدود ۴۰۵ وارد قاهره شد و در زمره داعیان ایرانی، در مجالس حکمت تأویلی که در دارالحکمه قاهره برپا بود، شرکت کرد و به الحاکم بامراللّه، ششمین خلیفه فاطمی، نزدیک شد و نزد او به مقام رفیعی رسید. [۶] [۷] [۸]
بنابه گزارش حمیدالدین کرمانی در رساله مباسم البشارات، [۹] قاهره (مقرّ خلافت الحاکم بامراللّه) در سال ۴۰۸ وضع آشفته‌ای داشته و سبب آن ظهور دعوت جدیدی بوده دایر بر این‌که الحاکم ناسوت ِ الوهیت است و خدا درصورت او ظاهر شده است.

← داعیان معروف مذهب جدید


داعیان معروف این دعوت و مذهب تازه سه تن بودند: حمزة‌ بن علی، حسن فَرغانی معروف به اَخرَم، و محمد بن اسماعیل دَرَزی.
[۱۰] مرکز فعالیت آنان مسجد رَیدان بود [۱۱] در باغی به همین نام در خارج از قاهره. [۱۲]

← آشکار شدن دعوت جدید


حمزه با داعیان دیگر قرار گذاشته بود که بدون اجازه او، اسرار و عقاید مذهب جدید را آشکار نکنند.
اما بعد از این‌که درزی مناسبات خود را با الحاکم تقویت کرد، الحاکم اداره برخی امور را به او واگذار کرد و درباریان را به تبعیت از وی وادار نمود و درزی با نوشتن نامه‌هایی به داعیان رسمی حکومت (مانند جتکین، داعی‌الدعات اسماعیلی؛ و عبدالرحیم‌بن الیاس، ولیعهد و والی شام) بر آن شد که خود را رهبر نهضت مذهبی جدید معرفی کند؛ ازاین‌رو، پیش از موعد مقرر و بدون اجازه حمزه، دعوت جدید را در سال ۴۰۷ آشکار نمود. [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶]

← اختلاف حمزه با درزی


این اعلان باعث اختلاف حمزه با درزی و رقابت آن دو در امر رهبری دعوت تازه شد. درزی برخی یاران حمزه را به خود جذب کرد و خود را سیدالهادیین و سیف‌الایمان خواند و خویش را برتر از حمزه شمرد. [۱۷] [۱۸] [۱۹]
در اثنای رقابت شدید حمزه و درزی، در سال ۴۰۸ روزی درزی و جمعی از یارانش عازم قصر الحاکم بودند که مردم به آنان هجوم بردند و حدود چهل تن از آنان را کشتند، اما بقیه گریختند.
روز بعد شورشیان به مقرّ حمزه در مسجد ریدان حمله کردند و اگر الحاکم آنان را منع نکرده بود، حمزه با دوازده تن از پیروانش به قتل می‌رسید.
درباره این‌که درزی در شورش سال ۴۰۸ کشته شد یا مخفی گردید و در سال ۴۱۰ درگذشت، اختلاف‌نظر هست. [۲۰] [۲۱]

← مسئولیت دعوت و حمزه


پس از این‌که درزی به‌کلی از صحنه غایب شد و اخرم نیز در ۴۰۸، مدت کوتاهی پس از اعلان دعوت جدید، به قتل رسید، تمام مسئولیتِ دعوت جدید بر عهده حمزه قرار گرفت.

← القاب حمزه


او به خود القابی چون هادی المستجیبین، امام الزمان، قائم الزمان، و المنتقم من المشرکین بسیف مولانا داد و شروع به نگارش رسائلی با محتوای عقاید و آموزه‌های دعوت جدید کرد.

← نوشتن نامه به مخالفان


همچنین به مخالفان خود، به منظور ابلاغ دعوت جدید، نامه نوشت، از جمله در ربیع‌الاول ۴۰۹ در نامه‌ای، از قاضی‌القضات، احمد بن محمد بن عوام، خواست که تمام امور شرعی و قضایی موحدان (پیروان دعوت جدید) را به وی واگذارد، اما قاضی نامه را مشتمل بر مضامین کفرآمیز دانست و مردم را به قتل ِ آورندگانِ نامه تحریک کرد. [۲۲] [۲۳] [۲۴]
حمزه در رساله الغایة و النصیحة [۲۵] به این واقعه اشاره کرده است.

← مقر حمزه در خراج قاهره


پس از آن، حمزه مقرّ سرّی خود را مسجد تبر، در خارج قاهره، قرار داد.
مخالفان او به آن‌جا نیز حمله کردند و درِ مسجد را آتش زدند، اما چون حمزه در داخل مسجد پناهگاه امنی با در سنگیِ محکمی برای خود ساخته بود، مهاجمان نتوانستند به او و یارانش دست یابند.
الحاکم مدتی حمزه را در قصر خود سکونت داد تا این‌که بعد از فرونشستن فتنه، حمزه دوباره به پناهگاه خود در مسجد تبر بازگشت.
این بار تعداد پیروان او به صد هزار تن رسید.

← نظم دادن به دعوت


حمزه به دعوت خود نظم جدیدی داد و، به تبع نظام اسماعیلی، داعیانی به جاهای دیگر فرستاد و برای خود و یارانش صفات و القابی برگزید.
سپس شروع به ارسال نامه به پادشاهان، امیران و بزرگان علم و دین کرد و از آنان دعوت کرد که به مذهب او وارد شوند.
فعالیت وی، به‌ویژه در شام، مؤثر بود.

← غایب شدن حمزه


حمزه تا شوال ۴۱۱ با الحاکم مکاتبه داشت، اما در پیِ غیبت الحاکم در ۴۱۱، حمزه نیز در همان سال غایب شد. [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] حمزه در رسالة الاعذار و الانذار، [۳۰] که بدون تاریخ است، خود را امام خوانده و گفته است که به‌زودی غایب خواهد شد، اما بعد از مدت کوتاهی برخواهد گشت.
او غیبت خود را امتحانی برای پیروان خود خوانده است.

← کشته شدن حمزه


به نوشته یحیی‌ بن سعید انطاکی (متوفی ۴۵۸) [۳۱]، بعد از غیبت الحاکم، حمزه فرار کرد و سپس به قتل رسید.
همچنین گفته شده‌است که حمزه سه سال در مصر مخفی بود و در این مدت رساله‌های بسیاری نوشت و برای یاران خود فرستاد، از جمله رسالة الغیبة را به دست یکی از داعیان، از اسکندریه به شام فرستاد و در سال ۴۱۸ نیز رساله‌ای برای بهاءالدین علی‌ بن احمد سُمّوقی معروف به مُقتنی (یکی از داعیانی که رهبری دعوت را بعد از حمزه به دست گرفت) فرستاد مبنی بر از سرگیریِ نشر و ترویج دعوت. [۳۲] [۳۳] [۳۴]
به هر حال، روشن نیست که حمزه کی و چگونه درگذشت، اما ظاهرآ بهاءالدین مقتنی مکان اختفای حمزه را می‌دانسته، با او ارتباط داشته و تا ۴۳۰ انتظار بازگشت او را می‌کشیده‌است. [۳۵] [۳۶] [۳۷]

← وقایع بعد از غیبت حمزه


پس از غیبت حمزه، آزار و شکنجه و دستگیری پیروانش آغاز گردید. [۳۸] [۳۹] [۴۰]

عقاید حمزه

[ویرایش]

عقاید حمزه که در رساله‌ها و مکتوباتش بیان شده، در واقع، بخش عمده‌ای از اعتقادات و باورهای دینی دروزیان است.

← اعتقاد داشتن به توحید


وی معتقد به توحید معبود بود و در این باره در رسالة البلاغ و النهایة فی التوحید [۴۱] گفته است معبودی جز مولای سبحان وجود ندارد، او نه شبیهی در میان موجودات جسمانی دارد، نه ضدی در میان موجودات جرمانی، و نه مانند و نظیری در بین موجودات روحانی.
با وجود این، عقیده توحید حمزه با عقیده عموم مسلمانان در این موضوع متفاوت است، زیرا او بر آن بود که این معبود یگانه به صورت و هیئت ناسوتی و انسانی درمی‌آید تا ما به واسطه صورت انسانی و مرئی که برای ما آشناست، او را بشناسیم و گرنه نمی‌توانیم به حقیقت لاهوتی او معرفت پیدا کنیم.

←← ناسوت صورت خدا


بنابه گفته وی در رسالة‌الغیبة، [۴۲] خدا ناسوت صورتش را برای ما ظاهر کرد تا برای صورتها مأنوس و آشنا، و به فهم بشر نزدیک باشد. [۴۳]
همچنین او در السیرة المستقیمة [۴۴] نوشته است که خدای معبود به سبب ظهورش درصورت مرئیِ ناسوتی و مباشرتش در بشریت، به ما لطف و نیکی ارزانی داشت.

←← ظهور خدا در صورت انسانی


به اعتقاد حمزه و دروزیان، در زمان آنان ظهور خدای معبود در صورت انسانیِ الحاکم بامراللّه بوده است. [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸]

←← تفسیر آموزه حدود روحانی و جسمانی


حمزه و دروزیان آموزه مراتب یا حدود روحانی و جسمانی را ــکه برگرفته از نظریه صدور نوافلاطونیان است ــ از فاطمیان گرفتند و از آن تفسیرهایی جدید کردند.
حمزه در رساله سبب ‌الاسباب [۴۹] می‌گوید معبود، او را که عقل کلی و امام اعظم است، از نور خود ابداع کرده است، پیش از آن‌که مکان و امکان و انس و جنی باشد. [۵۰]

← اسقاط تکالیف شرعی


از دیگر عقاید و اَعمالِ حمزه، نسخ و نقض همه شرایع و اِسقاطِ تکالیف شرعی است.
وی در رساله النقض ‌الخفی [۵۱] درصدد از بین بردن ظاهر و گرویدن به باطن و ابطال تمام فرایض ظاهری و عبادات عملی است.

←← فریضه موحدان


از نظر او، فریضه موحدان عبارت است از معرفت معبود و تنزیه او از همه اسماء و صفات و نیز معرفت امام قائم‌ الزمان که خود حمزه است و تشخیص او از سایر حدود و همچنین لزوم اطاعت تام از او.
سپس شناخت حدود دیگر با نامها و القاب و مراتبشان و وجوب اطاعت از آنان.
به عقیده حمزه، اگر انسان به این تکالیف توحیدی عمل کند، موحد می‌شود و فرایض و تکالیف دیگر، از جمله شهادتین، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و ولایت، بر او واجب نیست. [۵۲]

←← وجوب هفت خصلت برای موحدان


حمزه به جایِ همه فرایض نسخ شده، هفت خصلت را برای موحدان واجب دانسته است که عبارت‌اند:
از صدق گفتار؛ مراعات برادران؛ ترک همه شرایع؛ برائت از ابلیسها و بیزاری از طغیان؛ توحید یا یگانه دانستن مولا در هر عصر و زمان؛ رضادادن به افعال مولا، هرچه باشد؛ و تسلیم امر مولا بودن در پیدا و پنهان. [۵۳]

آثار حمزه

[ویرایش]

رساله‌ها و نامه‌های باقی‌مانده از حمزه، همراه با نوشته‌های بهاءالدین سُمّوقی و اسماعیل‌ بن محمد تمیمی، در مجموعه‌ای ــکه رسائل الحکمة و گاه الحکمة الشریفة خوانده می‌شودــ گردآوری شده است.
این مجموعه در شش جزء ترتیب یافته است. [۵۴] [۵۵]

← نوشته‌های مکتوب حمزه


آنچه حمزه نوشته، یا احتمال داده شده که مکتوب اوست، عبارت‌اند از:
۱) النقض‌ الخفی، که آن را در سال ۴۰۸ نوشته و در آن همه شرایع پیشین را نقض کرده و به باطن محض گرویده، و از عقیده توحید و الوهیتِ حاکم و امامت خود دفاع کرده است. [۵۶]
۲) بدء التوحید لِدعوة الحق، که در آن درباره اسقاط فرایض و نیز خصلتهای واجب بر موحدان، سخن گفته است.
تاریخ ِ نگارش این رساله نیز ۴۰۸ است. [۵۷]
۳) میثاق ‌النساء، که تاریخ ندارد و درباره عهد و پیمانهایی است که زنان برای حفظ عفاف و مکارم اخلاقشان باید بدانها متعهد و ملتزم باشند. [۵۸]
۴) البلاغ و النهایة فی التوحید، درباره قیامت و ثواب و عقاب، که در ۴۱۰ نوشته شده است. [۵۹] [۶۰] [۶۱]
۵) الغایة و النصیحة، که احتمالا در سال ۴۱۰ نوشته شده است. [۶۲] [۶۳] [۶۴]
حمزه در این رساله درباره اختلافش با درزی و دیگران سخن گفته است.
۶) کتاب فیه حقائق ما یظهر قُدّام مولانا الحاکم من الهزل، که بدون تاریخ است، اما ظاهراً پیش از ۴۱۱ (سال اختفای الحاکم) نوشته شده است.
در این نوشته، تمام افعال و حرکات روزانه الحاکم دارای معانی و تأویلات توحیدی تلقی گردیده‌است. [۶۵]
۷) السیرة المستقیمة، درباره ادوار کبرا و صغرا و حدود، که در ۴۱۰ نوشته شده است. [۶۶] [۶۷] [۶۸]
۸) کشف الحقائق، درباره تفاوت حدود از نظر فاطمیان و داعیان جدید و نیز درخصوص لاهوت معبود و ناسوت او.
این رساله در سال ۴۱۰ نوشته شده است. [۶۹] [۷۰]
۹) سبب ‌الاسباب، که بدون تاریخ است و در آن از داعیان و مراتب آنان و نیز تأویل بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم سخن رفته است. [۷۱]
۱۰) رسالة الدامغة للفاسق.
۱۱) الرد علی النُصَیْری لَعَنَهُ المولی فی کل کَوْرٍ و دَوْرٍ، که بدون تاریخ است و از مهم‌‌ترین آثاری است که در آن درباره اعتقاد فرقه‌هایی مانند نُصَیریه به اباحت و اشتراک در اموال ــکه برخلاف عقیده دروزیان است ــ اطلاعاتی آمده است. [۷۲]
۱۲) رسالة الرضی و التسلیم الی کافّة الموحدین، که در آن الوهیت الحاکم (به عنوان محور دعوت جدید) با سلسله تأویلاتی اثبات گردیده و به مخالفتهای درزی و دیگران با حمزه اشاره شده است.
این رساله در ۴۱۰ نوشته شده است. [۷۳] [۷۴] [۷۵]
۱۳) رسالة التنزیه الی جماعة الموحدین، که همانند رساله کشف الحقائق، درباره حدود و مراتب آن‌ها و تفاوت دیدگاه حمزه با فاطمیان درباره حدود است.
این رساله در ۴۱۰ نوشته شده است. [۷۶] [۷۷] [۷۸]
۱۴) الصبحة الکائنة، که در آن حمزه از شورش مردم مصر بر ضد داعیان دعوت جدید و از نحوه فرار و پناه بردنش به مخفیگاه سخن گفته است.
تاریخ این رساله ۴۱۰ است. [۷۹] [۸۰] [۸۱]
۱۵) سِجِلُّ المجتبی، در تعیین مرتبه اسماعیل‌ بن محمد تمیمی.
این رساله از لحاظ بیان برخی حوادث تاریخی آن دوره اهمیت دارد. [۸۲]
۱۶) تقلید الرضی و سفیر القدرة، در تعیین مرتبه محمد بن وَهْب قرشی، این رساله در سال ۴۱۰ نوشته شده است. [۸۳] [۸۴]
۱۷) تقلید المقتنی، در تعیین ‌مرتبه المقتنی، تاریخ نگارش آن، سال ۴۱۱ است. [۸۵] [۸۶]
۱۸) رسالة حمزة الی اهل الکدیة البیضاء.
۱۹) رسالة حمزه الی الموحدین من اهل اَنْصِناء، که در آن پیروان خود را در شهر انصنا (در مصر) به صبر و تسلیم در برابر قضای الهی دعوت کرده است.
تاریخ نگارش این رساله ۴۱۱ است. [۸۷] [۸۸] [۸۹]
۲۰) رسالة الی ولیِّ العهد عبدالرحیم ‌بن الیاس، که در آن حمزه، عبدالرحیم ‌بن الیاس را به اعتراف به الوهیت الحاکم فرا خوانده است. [۹۰]
۲۱) رسالة الی خمار بن جیش سلیمانی عکّاوی، که در آن حمزه وی را از ادعای برادر الحاکم بودن برحذر داشته است. [۹۱]
۲۲) رسالة الی قاضی القضاة احمد بن عوام.
در این نامه حمزه از قاضی می‌خواهد که خود را از این منصب خلع کند، زیرا احکامی که صادر می‌کند، به سبب بی‌اعتقادی‌اش به الوهیت الحاکم، بی‌ارزش است. [۹۲]
۲۲) رسالة التحذیر و التنبیه، که در آن حمزه درباره جایگاه و مرتبه خود و این‌که او امام و ناطق حقیقی است که خداوند او را قبل از خلق آسمانها و زمین آفریده، سخن گفته است. [۹۳]
۲۴) رسالة الأَعذار و الإنذار، که در آن از ضرورت تمسک به عقیده توحید و شناخت حدود و پاداش حمزه به پیروان خویش سخن رفته است. [۹۴]
۲۵) رسالة الغیبة، که حمزه آن را پس از گذشت چند ماه از غیبت الحاکم، برای ابویَعْلی (از مشایخ آل‌بستان در سرزمین شام) فرستاد.
تاریخ نگارش آن سال ۴۱۱ است. [۹۵]

نظرات در مکتوبات حمزه

[ویرایش]

به نظر عبدالرحمان بدوی، [۹۶] در رسائل‌ الحکمة رساله‌های شماره ۵ تا ۱۴ در جزء اول، ۱۵ تا ۳۵ در جزء دوم، و ۴۴ در جزء سوم از مکتوبات حمزه‌اند، اما محمد کامل حسین [۹۷] رساله شماره ۵ (میثاقُ ولیّ الزمان) از جزء اول و شماره ۱۸ (رسالة النساء الکبیرة) و شماره ۲۵ (شرطُ الامام صاحب الکشف) و شماره‌های ۲۹ تا ۳۲ (المناجاة مناجاة: ولیّ الحق، الدعاءُ المستجابُ، التقدیس دعاء السادقین «الصادقین» و ذکرُ معرفةِ الامام) و رساله ۳۵ (رسالةُ الغیبة) را از جزء دوم و رساله ۴۴ (رسالةُ بنی ابی حِمار) را از جزء سوم، جزو آثار حمزه ذکر نکرده است.
همچنین رساله‌های دیگری، که در مجموعه رسائل الحکمة موجود نیست، از تألیفات حمزه شمرده شده است. [۹۸]

فهرست منابع

[ویرایش]

(۱) یحیی ‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس ۱۹۹۰.
(۲) انوریاسین، وانل سید، و بهاءالدین سیف‌اللّه، بین‌ العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱.
(۳) عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
(۴) محمداحمد خطیب، عقیدة الدروز: عرضٌ و نقض، ریاض ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۵) رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
(۶) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۹۹.
(۷) نجیب عسراوی، المذهب التوحیدی الدرزی، برزیل ۱۹۹۰.
(۸) سلیمان سلیم علم‌الدین، تَذَکَّر یا مروان: المدارس الفکریة و التیارات السیاسیة و دعوة التوحید الدرزیّة، بیروت ۱۹۹۸.
(۹) مصطفی غالب، الحرکات الباطنیة فی‌الاسلام، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۱۰) احمد بن عبداللّه کرمانی، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامراللّه، در محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخها و عقائدها، قاهره ۱۹۶۲.
(۱۱) محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامراللّه.
(۱۲) احمد بن علی مَقریزی، کتاب‌ الخطط المقریزیة، ج۳، مصر ۱۳۲۵.
(۱۳) Nejla M. Abu-Izzeddin, The Druzes: a new study of their history, Faith and society, Leiden ۱۹۸۴;
(۱۴) Farhad Daftary, The Isma Ilis: their history and doctrines, Cambridge ۱۹۹۲;
(۱۵) EI۲, s.v. "Hamza b. `ALi " (by W. Madelung).

پانویس

[ویرایش]
 
۱. انوریاسین، وانل سید، ج۱، ص۱۶۷، و بهاءالدین سیف‌اللّه، بین‌العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱.
۲. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۹۹، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۳. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۲۷۸، بیروت ۱۹۹۹.
۴. سلیمان سلیم علم‌الدین، تَذَکَّر یا مروان: المدارس الفکریة و التیارات السیاسیة و دعوة التوحید الدرزیّة، ج۱، ص۵۰۹، بیروت ۱۹۹۸.
۵. نجیب عسراوی، المذهب التوحیدی الدرزی، ج۱، ص۶۶، برزیل ۱۹۹۰.
۶. مصطفی غالب، الحرکات الباطنیة فی‌الاسلام، ج۱، ص۲۴۱، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۷. انوریاسین، وانل سید، ج۱، ص۱۶۷، و بهاءالدین سیف‌اللّه، بین‌العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱.
۸. نجیب عسراوی، المذهب التوحیدی الدرزی، ج۱، ص۶۶، برزیل ۱۹۹۰.
۹. احمدبن عبداللّه کرمانى، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامراللّه، ص ۵۵ـ۵۶، در محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخها و عقائدها، قاهره ۱۹۶۲.
۱۰. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۷۵.
۱۱. انوریاسین، وانل سید، ج۱، ص۱۶۸، و بهاءالدین سیف‌اللّه، بین‌العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱.
۱۲. احمد بن علی مَقریزی، کتاب‌ الخطط المقریزیة، ج۳، ص۲۳ـ۲۴، ج ۳، مصر ۱۳۲۵.
۱۳. یحیی ‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۳۸ـ ۳۳۹، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس ۱۹۹۰.
۱۴. ۷۸، محمد کامل حسین، ج۱، ص۷۶، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله.
۱۵. انوریاسین، وانل سید، ج۱، ص۱۷۰ـ۱۷۱، و بهاءالدین سیف‌اللّه، بین‌العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱.
۱۶. مصطفی غالب، الحرکات الباطنیة فی‌الاسلام، ج۱، ص۲۴۲، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۱۷. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۷۶ـ۷۷.
۱۸. انوریاسین، وانل سید، ج۱، ص۱۷۱، و بهاءالدین سیف‌اللّه، بین‌العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱.
۱۹. محمداحمد خطیب، عقیدة الدروز: عرضٌ و نقض، ج۱، ص۱۰۲، ریاض ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۲۰. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۸۰.
۲۱. مصطفی غالب، الحرکات الباطنیة فی‌الاسلام، ج۱، ص۲۴۸، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۲۲. یحیی ‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۳ـ۳۴۴، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس ۱۹۹۰.
۲۳. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۸۰.
۲۴. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۹۹ ـ ۶۰۰، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۲۵. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۹۴، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۲۶. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳.
۲۷. مصطفی غالب، الحرکات الباطنیة فی‌الاسلام، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۵۱، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۲۸. انوریاسین، وانل سید، ج۱، ص۱۷۸، و بهاءالدین سیف‌اللّه، بین‌العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱.
۲۹. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۶۰۲، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۳۰. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۴۷ـ۲۴۸، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۳۱. یحیی ‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، ص۳۷۲، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس ۱۹۹۰.
۳۲. مصطفی غالب، الحرکات الباطنیة فی‌الاسلام، ج۱، ص۲۵۱، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۳۳. سلیمان سلیم علم‌الدین، تَذَکَّر یا مروان: المدارس الفکریة و التیارات السیاسیة و دعوة التوحید الدرزیّة، ج۱، ص۵۱۰، بیروت ۱۹۹۸.
۳۴. انوریاسین، وانل سید، و بهاءالدین سیف‌اللّه، بین‌العقل و النبی، ج۱، ص۱۷۹، پاریس ۱۹۸۱.
۳۵. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۸۳.
۳۶. ابوعزالدین، ص۱۰۶.
۳۷. دفتری، ص۱۹۷.
۳۸. یحیی ‌بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، ج۱، ص۳۴۳ـ۳۴۴، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس ۱۹۹۰.
۳۹. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۸۳.
۴۰. ابوعزالدین، ص۱۰۶.
۴۱. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۷۵، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۴۲. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۷۵، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۴۳. ابوعزالدین، ص۱۱۲ـ۱۱۳.
۴۴. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۲۵، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۴۵. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۲۴ـ۱۲۵، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۴۶. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷.
۴۷. دفتری، ص۱۹۸.
۴۸. ابوعزالدین، ص۱۱۲ـ۱۱۳.
۴۹. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۴۶، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۵۰. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۴۲ـ۲۴۳، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۵۱. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۴۹ـ۶۳، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۵۲. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۱۲۱.
۵۳. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۶۶، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۵۴. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۰ـ۱۱، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۵۵. دفتری، ص۱۹۸.
۵۶. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۴۹، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۵۷. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۶۴، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۵۸. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۶۹، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۵۹. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۷۳، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۶۰. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۹۴.
۶۱. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص:۵۲۱ سال ۴۰۹، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۶۲. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۸۳، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۶۳. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۹۴.
۶۴. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص:۵۲۱ سال ۴۰۹، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۶۵. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۹۷ـ ۱۱۰، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۶۶. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۱۱، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۶۷. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۹۵.
۶۸. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۲۲.، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۶۹. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۳۰، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۷۰. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۹۵.
۷۱. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۴۶، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۷۲. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۶۳، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۷۳. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۷۵، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۷۴. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۹۵.
۷۵. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۲۳.، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۷۶. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۱۸۵، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۷۷. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۹۵.
۷۸. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۲۳.، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۷۹. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۰۲، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۸۰. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۹۶.
۸۱. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۲۴.، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۸۲. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۰۶، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۸۳. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۰۸، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۸۴. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۲۴.، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۸۵. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۱۳، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۸۶. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۲۵.، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۸۷. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۱۹، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۸۸. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۹۶.
۸۹. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۲۵.، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۹۰. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۲۳، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۹۱. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۲۵، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۹۲. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۲۷، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۹۳. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۴۲، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۹۴. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۴۶، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۹۵. رسائل‌ الحکمة، لحمزة‌ بن علی، ج۱، ص۲۵۰، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
۹۶. عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج۲، ص۵۴۹، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
۹۷. محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامرالله، ج۱، ص۹۴ـ۹۸.
۹۸. انوریاسین، وانل سید، و بهاءالدین سیف‌اللّه، بین‌ العقل و النبی، ج۱، ص۱۶۶، پاریس ۱۹۸۱.


منابع

[ویرایش]
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حمزة‌ بن علی زوزَنی»، شماره۶۵۳۷.    


رده‌های این صفحه : تراجم | داعیان اسماعیلی | دروزیه