دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

چرا رهبری به مصادیق فرهنگی اشاره می‌کنند؟

چرا رهبری به مصادیق فرهنگی اشاره می‌کنند؟

پس از دیدار رهبر انقلاب با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی پای سخنان آقای محسن چینی‌فروشان نشستیم. رئیس پیشین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در کارنامه‌ی خود تولید پروژه‌هایی ازجمله عروسک‌های «دارا و سارا» را دارد، خاطرات و تأملات جالبی از نگاه فرهنگی رهبر انقلاب دارد. با چینی‌فروشان پیش از این هم درخصوص کتابخانه‌ی شخصی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سخن گفته بودیم.

مطرح شدن بحث تهاجم فرهنگی توسط رهبر انقلاب اسلامی ناشی از دو چیز بوده است؛ یکی اهمیت مسأله‌ی فرهنگ؛ یعنی این‌که مبنا و زیربنای همه فعالیت‌ها و برنامه‌ها باید بحث فرهنگی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم (پیوست فرهنگی) باشد. نکته‌ی دوم این‌که مردم ما با فرهنگ خودشان که فرهنگ مذهبی است بزرگ شده‌اند. لذا مسأله‌ی اصلی مسأله‌ی فرهنگ است. در همین سخنان اخیر هم شاه‌نکته‌ی صحبت ایشان این بود که «فرهنگ در حاشیه نیست، در حاشیه اقتصاد و سیاست نیست، بلکه اقتصاد و سیاست هستند که در حاشیه فرهنگ هستند.»

لذا آن زمان ایشان این دغدغه‌ی خاطر را پیدا کردند که به فرهنگ توجه لازم نمی‌شود و ما فضاهای فرهنگی‌مان و مخصوصاً مسئولین و نهادهای فرهنگی در مقابل هجوم فرهنگی غرب و هجوم فرهنگی جهانی‌سازی حالتی انفعالی دارند. به همین دلیل ایشان بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند. منتها پس از یک مدتی حس شد این مسأله برای مسئولین و برای دستگاه‌های فرهنگی خیلی جا نیفتاده است که ایشان تعبیر «شبیخون فرهنگی» را به‌کار بردند که یک پله بالاتر از تهاجم فرهنگی است. این موضوع به این معنا بود که درباره‌ی این مسأله غفلت وجود داشته است. شبیخون را زمانی به کار می‌برند که این طرف خواب است و طرف مقابل حمله‌ی غافلگیرکننده می‌کند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/1877/B/khamenei001.jpg
   دانشگاه سمنان، ۱۳۸۵: من پریروز در روزنامه گزارشی از تشکیلِ «ناتوی فرهنگی» را خواندم ... یک ناتوی فرهنگی
   هم به وجود آورده‌اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است.
   مجموعه‌ی زنجیره‌ی به هم پیوسته‌ی رسانه‌های گوناگون در جهت مشخصی حرکت می‌کنند تا سررشته‌ی تحولات
                                                                      جوامع را به عهده بگیرند.

اما باز هم مسأله خیلی روشن نشد و یا آن انتطاری که می‌رفت اتفاق نیفتاد. ایشان در مرحله‌ی بعدی «ناتوی فرنگی» را مطرح کردند؛ یعنی بحث تسخیر همه‌ی ‌قلمروهای فرهنگی در یک کشور. بحث جهانی‌سازی این است که تسلط یک فکر و یک اندیشه بر همه‌ی‌ دنیا؛ ابزارش هم رسانه‌ها هستند. این اصطلاح یعنی دشمن از همه‌ی عوامل تسلطش استفاده می‌کند.

* از تهاجم فرهنگی تا ناتوی فرهنگی
من جمله‌ای را مستقیماً از ایشان شنیدم که فرمودند: «من وقتی تهاجم فرهنگی را مطرح کردم، فکر می‌کردم که مسأله روشن است و معنی‌اش معلوم است. بعد که شبیخون فرهنگی را مطرح کردم باز همین‌طور. ولی به نظرم رسید نه، تازه من باید تعریف کنم تهاجم فرهنگی یعنی چه؟ شبیخون فرهنگی یعنی چه؟» و بعد شروع کردند به توضیح دادن که مقصود من از تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی چیست و مقصود من از ناتوی فرهنگی چیست. این جلسه ایشان بحث را بازتر کردند. در حقیقت باز این دغدغه سرجای خودش است. گویا آن انتظار و اتفاقی که باید بیفتد نیفتاده و لذا مشخص‌تر به مصادیق اشاره می‌کنند.

حضرت آقا وقتی در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی و جاری صحبت می‌کنند، خیلی وارد جزئیات نمی‌شوند. معمولاً خطوط قرمز، رهنمودها و راهنمایی‌ها و پیشنهادهای اساسی را مطرح می‌کنند ولی در مورد فرهنگ مخصوصاً در این جلسه‌ی اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد جزئیات شدند و مصادیق را مثال زدند. این مثال‌های روشن نشان از تسلط ایشان به این مسائل فرهنگی است که از قدیم بوده و آشنایی وسیعی که ایشان نسبت به سینما، کتاب، تئاتر و... دارند.
من جمله‌ای را مستقیماً از ایشان شنیدم که فرمودند: «من وقتی تهاجم فرهنگی را مطرح کردم، فکر می‌کردم که مسأله روشن است و معنی‌اش معلوم است. بعد که شبیخون فرهنگی را مطرح کردم باز همین‌طور. ولی به نظرم رسید نه، تازه من باید تعریف کنم تهاجم فرهنگی یعنی چه؟»

ایشان دراین جلسه در مورد عروسک‌ها مثال زدند. الان طبق آمار، بیش از ۶۰، ۷۰ درصد فروش عروسک‌ها مربوط به عروسک‌های باربری و بَت‌من و... است در حالی که عروسک‌های ایرانی کمتر فروش دارند. یادم هست زمانی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و عروسک‌های دارا و سارا تولید شد، در جلسه‌ای این عروسک‌ها به حضرت آقا عرضه شد و ایشان آن‌ها را با لباس‌های مختلف دیدند. بنده و چند نفر از دوستان فرهنگی هم در جلسه بودیم. ایشان تعبیر مهمی را به کار بردند که اگر به آن توجه می‌شد شاید اکنون شرایط دیگری داشتیم. تعبیر ایشان این بود: «آن تولید فرهنگ که من می‌گویم یعنی همین عروسک‌ها» بعد هم خیلی تأیید و تشویق کردند که این کار را ادامه دهید. بعد اشاره فرمودند که جاهایی مثل صدا و سیما و مطبوعات به این امر کمک کنند تا این عروسک‌ها جا بیفتد که متأسفانه این اتفاق نیفتاد.

* زندگی روزمره‌ی مردم با ۶۰۰ کلمه
باید یک بررسی در جامعه ما بشود. مثلاً مردم ما با چند واژه صحبت می‌کنند؟ من تصورم این است که کمتر از هزار واژه‌ی مستعمل داریم. مردم ما هم‌اکنون با ۵۰۰، ۶۰۰ واژه در زندگی روزمره صحبت می‌کنند. خیلی از واژه‌های ساده و قشنگی که وجود دارد در ادبیات مردم تقریباً فراموش شده و یا استفاده نمی‌شود. دیگر در گفت‌وگوهای مردم خبری از شعر خواندن و ضرب‌المثل زدن نیست. تابلوهای سر در مغازه‌ها را نگاه کنید. بازار واژه‌های انگلیسی شده است؛ در حالی که قانوناً ممنوع است.

مدارس ما آموزش زبان دوم (انگلیسی) را در دبستان و قبل از دبستان شروع کردند. در حالی که یک بررسی در جاهای مختلف شد و نشان داد که آموزش زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی که الفبایش متفاوت با الفبای ماست، به یادگیری و آموزش زبان فارسی و ادبیات خود ما لطمه وارد می‌کند. این‌ها تا یک زمانی مثلاً تا پایان دوره‌ی دبستان زبان فارسی را خوب یاد بگیرند و با نمک و شیرینی‌های این زبان آشنا شوند و بعد به‌طور طبیعی و به صورت درست زبان انگلیسی را یاد بگیرند که الان زبان بین‌المللی است. حتی در کشورهای اروپایی که زبان دوم الزامی است، زبان دومشان، زبانی است که با الفبایشان همخوانی دارد. از چپ به راست می‌نویسند، الفبای یکسانی دارند، واژه‌هایش هم خیلی نزدیک به هم است و فقط لهجه‌ یا تلفظش است که تغییر می‌کند. این مبنا یک مبنا است ولی شرایط متفاوتی دارد و بچه‌ها به راحتی می‌توانند یکی دو زبان یاد بگیرند. ما هم اگر بخواهیم این‌طور فکر کنیم باید برویم سراغ زبان‌هایی که الفبای یکسانی با الفبای ما دارند؛ یعنی مثلاً‌ از راست به چپ نوشته می‌شوند و واژه‌های یکسانی دارند.

* این سه عامل مهم
نکته‌ی مهم دیگر‌ این‌که همه‌ی این اتفاقات در عرصه‌ی فرهنگ نمی‌افتد مگر این‌که سه عامل زیر وجود داشته باشد. اولین عامل وجود آدم فرهنگی است؛ تا آدم فرهنگی نباشد کار فرهنگی نمی‌شود. آدم فرهنگی مقصودم نویسنده است، شاعر است، هنرمند است؛ کسی که کار فرهنگی می‌تواند انجام دهد. این آدم‌ها باشند تا تولید فرهنگی بکنند و بعد هم روی آن بشود کار انجام داد. این‌جاست که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید راجع به این آدم‌های فرهنگی برنامه‌ریزی و فکر داشته باشد. این‌جاست «حمایت» معنا پیدا می‌کند. یک نویسنده و یک هنرمند این همه دغدغه‌ی معیشت نداشته باشد. مگر ما چقدر از این آدم‌ها داریم؟ شاید در کل کشور کسانی که اهل قلم و اهل نوشتن و نقاشی و سینما و تئائر باشند، تعداد زیادی نباشد. بنابراین شورای انقلاب فرهنگی برای حمایت از این‌ها باید فکر کند و اجرا کند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/24759/C/13920926_0924759.jpg [گزارش تصویری]
نکته‌ی دوم با تولید فرهنگی معنا پیدا می‌کند. یعنی تا یک کتاب و یا فیلم و یا موسیقی خوب نباشد که کار فرهنگی معنا ندارد، بلکه فقط می‌شود یک شعار و صحبت‌های کلی. این‌جاست که حمایت از نوع دیگری مطرح می‌شود. علاوه بر حمایت از مولدین فرهنگ، حمایت از تولیدات فرهنگی باید بشود.

سومین نکته فراهم‌شدن یک بستر مناسب و امن فرهنگی است تا کار فرهنگی خودش را عرضه کند و تبدیل به جریان‌های فرهنگی شود؛ چراکه جریان‌های فرهنگی هستند که اثرگذارند. بعضی وقت‌ها یک فیلم سینمایی می‌تواند یک جریان  ایجاد کند، یک عروسک‌ می‌تواند یک جریان  ایجاد کند، یک موسیقی می‌تواند یک جریان  ایجاد کند. همه‌ی ‌این عوامل باید جمع شوند تا یک اتفاق بزرگ فرهنگی ایحاد شود.

* برخورد حکیمانه یعنی برخورد بدون افراط و تفریط
نکته‌ی دیگر درباره‌ی سخنان رهبر انقلاب تأکید ایشان بر روی «برخورد حکیمانه» است. گفتند که مقصود ما این نیست که کل فرهنگ غرب را رد کنیم یا کلاً قبول کنیم، بلکه بعضی جاها را ممکن است قبول کنیم و بعضی جاها را ممکن است رد کنیم. این سخن در واقع یک رهنمود کلی است. ما الان دو نگاه افراطی و تفریطی در جامعه داریم. بعضی‌ها معتقدند اصلاً فرهنگ غرب را کلاً بگذاریم کنار؛ به دلیل این‌که این فرهنگ ناشی از روحیه‌ی سلطه‌جویانه بر همه‌ی کشورهاست. بنابراین همه‌ی‌ ابزاری که وجود دارد مروج همان فرهنگ خواهد بود یا به‌طور ناخودآگاه تأثیر خواهد گذاشت. این برخورد افراطی است. یک برخورد تفریطی داریم که نوعی انفعال است. این‌که هر چیزی هم از آن طرف می‌رسد چون حاصل اندیشه‌های انسانی است پس مورد پذیرش است و ما باید قبول کنیم. آن چیزی که اوجش در آدم‌های غرب‌زده‌ای مثل تقی‌زاده بود و البته هنوز هم در جامعه ما وجود دارد.

به نظرم منظور آقا از برخورد حکیمانه یعنی نه افراط و نه تفریط. باید حکیمانه برخورد کرد و انتخاب آگاهانه و متناسب با شرایط داشت. چون فرهنگ چیزی نیست که در یک جایی محبوس شود بلکه سیال است. مسائل فرهنگی از هر نقطه‌ای به هر نقطه‌ی جهان حرکت می‌کند. مثلاً ورزش‌های رزمی از شرق آسیا آمده است. ورزش‌های رزمی که می‌آید با خودش فرهنگ خودش را نیز می‌آورد. رزمی‌کارهای ایرانی وقتی به هم سلام می‌گویند به روش آن‌ها سلام می‌گویند. در حالی که در فرهنگ ما نبوده و ما طور دیگری سلام و احترام می‌گذاریم. من نمی‌گویم خوب یا بد! ممکن است خوب باشد چون در آنها احترام وجود دارد یعنی همان ارزشی که ما هم داریم. ولی در صورتی می‌توانیم با این  پدیده‌ی ورزش‌های رزمی درست برخورد کنیم که آن را و مسائل فرهنگی‌اش را بشناسیم که در کجا متولد شده و چطور منتقل می‌شود؟ آیا در حال انتقال یک فرهنگ است، یا فقط یک ورزش و سرگرمی است؟
ما الان دو نگاه افراطی و تفریطی در جامعه داریم. بعضی‌ها معتقدند اصلاً فرهنگ غرب را کلاً بگذاریم کنار؛ به دلیل این‌که این فرهنگ ناشی از روحیه‌ی سلطه‌جویانه بر همه‌ی کشورهاست. یک برخورد تفریطی داریم که نوعی انفعال است. این‌که هر چیزی هم از آن طرف می‌رسد چون حاصل اندیشه‌های انسانی است پس مورد پذیرش است.

بنابراین شناخت شرایط اجتماعی و فرهنگی پدیده‌های فرهنگی و مبانی نظری‌اش موجب می‌شود ما انتخاب حکیمانه داشته باشیم. مطلب دوم این است که ما با مبانی محکمی که از دین‌ و فرهنگ چندهزار ساله‌مان داریم، قدرت انتقال مفاهیم فرهنگی را در سطح زیاد و مهمی داریم. همین اتفاقی که الان در دنیا افتاده، یعنی جمهوری اسلامی ایران الان حرفهایش در همه جای دنیا وجود دارد. رسانه‌ها کمک کرده، بالاخره ما حرفی برای گفتن داشتیم منتقلش کنیم. اگر حرفی نداشتیم هرچقدر هم رسانه باشد فایده نخواهد داشت.

* سه پیشنهاد اجرایی
اطاعت رهبری به معنای تأیید گفته‌ها یا بازگویی سخنان ایشان نیست. اطاعت از رهبری یعنی این‌که برسیم به یک برنامه‌ی عملی و اجرایی که قابل ارزشیابی باشد. ضمن عرض ارادت به اعضای شورای انقلاب فرهنگی -که همه‌ی این بزرگوارن از سرمایه‌های مملکت هستند- پیشنهاد دارم که یک گروه ارزشیابی نسبت به فعالیت‌های فرهنگی کشور، نهادها، مؤسسات فرهنگی با بودجه‌هایی که دارند و حتی آدم‌های فرهنگی مؤثر در سطح ملی تشکیل شود تا از فعالیت‌های فرهنگی در کشور برآوردی داشته باشند که به شکل یک ارزشیابی دائم و مداوم در شورا برای تصمیمات بعدی‌شان عرضه شود.

 دوم این‌که در جلسات شورا، مصادیق فرهنگی و موضوعات به صورت مستقل مطرح شود. مثلاً سینما در چند جلسه بحث شود. این سینماها وضعیتش چطور است، قبلش چگونه بود و آینده‌اش چگونه است؟ بحث کتاب و ... صاحب‌نظران را هم دعوت کنند و نظر بگیرند و در کمیسیون مطرح کنند.

نکته‌ی سوم این‌که در شورای عالی انقلاب فرهنگی جای بحث مربوط به کودکان و نوجوانان خالی است و حتی فکر کنم از اعضا کسی نباشد که در این زمینه تخصص داشته باشد. منهای این قضیه، شاید لازم باشد کمیسیونی در این خصوص تشکیل شود.
در این رابطه بخوانید :



امروز ملت ما در مقابل خود یک جبهه‌ی گسترده‌ای را ملاحظه میکند که با همه‌ی توان خود درصدد این است که انقلاب اسلامی را از خاصیت و اثر ضد استکباری بیندازد. از اول پیروزی انقلاب، همان جبهه سعی‌اش این بود که نگذارد جمهوری اسلامی که مولود انقلاب است، پا بگیرد؛ همه‌ی تلاش خودشان را کردند که جمهوری اسلامی را از بنیان نگذارند رشد کند، و البته نتوانستند. اقدام سیاسی کردند، محاصره‌ی اقتصادی کردند، جنگ تحمیلی را هشت سال بر این ملت تحمیل کردند، دشمنان این ملت را تجهیز کردند، وسوسه‌های درونی را به جان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی انداختند، نتوانستند. به این نتیجه رسیدند که نظام جمهوری اسلامی را نمیشود ساقط کرد؛ چون مدافع آن، حامی آن، سینه‌های سپرکرده‌ی مردم مؤمن است؛ میلیونها انسان مؤمن این نظام را نگه داشته‌اند. بحث مسئولین و دولت و بحث اینها نیست. یک وقت یک نظام قائم به چند نفر است و یک عده مرتزقه‌ی یک نظامند؛ آن نظام برای استکبار خطری ندارد. یک وقت یک نظام متکی به ایمانهای مردم است، متکی به دلهای مردم، به پشتیبانیِ عمیق مردم است، این نظام را نمیشود تکان داد. این را استکبار فهمیده است. همین راهپیمائی‌ها، همین 22 بهمن امسالِ شما مردم، این یک نمایش بسیار باشکوه و پرعظمت بود. پیشرفتهای علمی، حضور جوانها در صحنه‌های مختلف، شعارهای انقلاب که خوشبختانه زنده‌تر از پیش شده است - کسی از مسئولین با شرمندگی نسبت به شعارهای انقلاب مواجه نمیشود؛ افتخار میکنند به استقلال، به آزادی، به اسلام، به این قانون اساسی معتبر و پرمغز و پرمعنا - نشان میدهد که نظام را نمیشود تکان داد. آنها به این نتیجه رسیده‌اند که باید از محتوای نظام هر چه میتوانند کم کنند. این تهاجم فرهنگی که بنده چند سال قبل گفتم، این شبیخون فرهنگی که انسان در بخشهای مختلف علائم آن را مشاهده میکرد و امروز هم انسان آن را در بخشهای مختلفی می‌بیند، به این نیت است؛ با این قصد است؛ انقلاب را از محتوای خود، از مضمون اسلامی و دینی خود، از روح انقلابی خود تهی کنند و جدا کنند. این، از همان نقاط حساسی است که هوشیاری مردم را میطلبد. این هم مثل همان قضیه‌ی بیست و نه بهمن است. خیلی‌ها اهمیت بیست و نه بهمن را نفهمیدند، شما تبریزی‌ها این را فهمیدید، در مرحله‌ی عمل هم، این فهم خودتان را به کار بستید؛ در همه‌ی مقاطع همین جور است. اهمیتِ حوادث را باید ملت ما درک کند؛ و خوشبختانه امروز درک میکنند؛ ملت کاملاً هوشیارند. خود این هم یکی از برکات انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بوده است. مردم بیدار شده‌اند، قدرت تحلیل پیدا کردند.



شبیخون فرهنگی چیست؟

شبیخون فرهنگی چیست؟

پاسخ

یعنی دشمن یک هجوم فکری اعتقادی و اخلاقی (فرهنگی) ناگهانی و غافلگیرانه را متوجه یک ملت می کند تا باورها و اعتقادات و اخلاق آن جامعه را متلاشی کرده و یا حداقل از کار آیی لازم باز دارد. و این شبیخون شیوه های خاص کارشناسی شده خود را همراه دارد و در واقع جنگی تمام عیار نه با تسلیحات نظامی بلکه با موضوعات فرهنگی است.

شبیخون فرهنگی؛ توهم یا واقعیت؟!
مقام معظم رهبری:«من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگى» مى‌زنند. این ادعا راست است و خدا مى‌داند که راست است. بعضى نمى‌فهمند؛ یعنى صحنه را نمى‌بینند. کسى که صحنه را مى‌بیند، ملتفت است که دشمن چه‌کار مى‌کند و مى‌فهمد که شبیخون است، و چه شبیخونى هم هست!»
گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/قاسم صفایی نژاد؛ 
 
غرق نشدن در مباحث نظری در باب تهاجم فرهنگی
 
-  براى این‏که ما بتوانیم نسخه‌ى درست پیشرفت را پیدا کنیم، چه لازم داریم؟ بحث نظرى. این، یکى از آن کارهایى است که شماها باید بکنید. پیشرفت یک کشور چیست؟ البته مقصودم این نیست که در بحث‏هاى ذهنى و باز بیفتیم و همین‌طور خودمان را معطل مباحث ذهنى بکنیم؛ مباحث تئوریک بدون توجه به خارج و واقعیات؛ نه، این‏ها را نمى‌خواهم، این غلط است.
 
- مثل این‏که در باب تهاجم فرهنگى ما یک روزى گفتیم دارد تهاجم فرهنگى انجام مى‌گیرد. این صحبت دوازده، سیزده سال قبل است. اگر از من مى‌خواستند که تهاجم فرهنگى را نشان بدهم، من که با چشم خودم کأنه دارم تهاجم فرهنگى را مى‌بینم، مى‌توانستم موارد را نشان بدهم. در چندین سخنرانى نشان هم دادم؛ اما بعضی‏ها شروع کردند به انکار تهاجم فرهنگى! و گفتند: نه آقا، چنین چیزى وجود ندارد!
 
- بنده به یاد بنى‌صدر افتادم. در اول جنگ تحمیلى عراق، دلسوزهاى محلى مى‌آمدند و مى‌گفتند عراقی‏ها به خاک ما حمله کردند؛ به مرز ما نفوذ و تجاوز کردند. ما به بنى صدر مى‌گفتیم: رییس جمهور! شما چه خبر دارید؟ مى‌گویند عراقی‏ها حمله کردند؛ مى‌گفت دروغ مى‌گویند؛ این سپاه براى این‏که خودش امکانات دست و پا کند، این حرف‏ها را مى‌زند! آن‏ها را متهم مى‌کردند. بعد هم به دهلران رفت - که هنوز آن وقت دهلران را نگرفته بودند - ایستاد و مصاحبه کرد؛ گفت: من الان در دهلرانم؛ مى‌گویند عراقی‏‏ها آمده‌اند؛ عراقی‏ها کجایند؟! از دهلران بیرون آمد و دو ساعت بعد دهلران به وسیله‌ى عراقی‏ها تصرف شد.
 
- بعضى این‌طورى‌اند؛ چشمشان را روى هم مى‌گذارند؛ گفتند تهاجم فرهنگى نیست. بعد که قبول کردند تهاجم فرهنگى هست، به دنبال بحث‏هاى ذهنى رفتند! «تهاجم یعنى چه؟»، «فرهنگ یعنى چه؟»، «فرهنگى چه چیزهایى را شامل مى‌شود و چه چیزهایى را شامل نمى‌شود؟» ما به این‏ها چه کار داریم؟!
 
- نقل مى‌کنند قدیم‏ها که در یک شهرى، یک سینما درست کرده بودند؛ یک عده‌اى رفتند پیش عالم شهر - که آدم گوشه‌گیرى بود - تا وادارش کنند که با این سینما مخالفت کند. گفتند: آقا! در این شهر سینما ساخته‌اند، شما یک اقدامى بکنید. عالم یک فکرى کرد، گفت: حالا ببینیم این سى‌نُماست یا سى‌نَماست یا سى‌نماست! کدام درست است؟! بنا کردند بحث نظرى کردن که ضبط لفظ سینما را پیدا کنند! بنده طرفدار بحث‏هاى نظرى این طورى نیستم که برویم در آنها غرق بشویم؛ اما به هر حال باید بحث‏هاى نظرى انجام بگیرد تا معلوم شود که پیشرفت به چیست.[1]
 
در جبهه‏ی فرهنگی اگر دیر بجنبیم، گرفتار شده‌ایم
 
-  در حال حاضر، یک جبهه‌بندى عظیم فرهنگى که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه‌ها همراه است، مثل سیلى راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامى نیست. بسیج عمومى هم در آن‌جا هیچ تأثیرى ندارد. آثارش هم به‌گونه‌یى است که تا به خود بیاییم، گرفتار شده‌ایم.
 
- مثل یک بمب شیمیایى نامحسوس و بدون سروصدا عمل مى‌کند. فرض کنید در محوطه‌یى یک بمب شیمیایى بیفتد که احدى نفهمد که این بمب در آن‌جا افتاد؛ ولى پس از هفت، هشت ساعت ببینند صورت‏ها و دست‏هاى همه تاول زده است.
 
- الان در مدرسه‌ها و داخل خیابان‏ها و جبهه‌ها و حوزه‌هاى علمیه و دانشگاه‏هاى ما، ناگهان نشانه‌هاى این تهاجم تبلیغى و فرهنگى را خواهید دید. الان مقدارى هم آن را مى‌بینید و بعداً هم بیشتر خواهد شد. یک کتاب چاپ مى‌شود، یک فیلم تولید مى‌شود و به صورت ویدئو داخل کشور مى‌آید و زمینه‌ى چنین تهاجمى را فراهم مى‌کند.[2]
 
تهاجم فرهنگی از چه زمانی شروع شد؟
 
- این تهاجم فرهنگى، از چه وقت شروع شد؟ مشخصاً از دوران رضاخان شروع شد. البته قبل از او، مقدمات آن، فراهم شده بود. کارهاى فراوانى شده بود: روشنفکران وابسته، در داخل کشور ما کاشته شده بودند.
 
- نمى‌دانم آیا جوانان نسل ما و نسل انقلابى، تاریخچه‌ى این صدوپنجاه، دویست سال را درست خوانده‌اند یا نه؟ من همه‌ى دغدغه‌ام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم. تاریخچه‌ى این صدوپنجاه، دویست سال اخیر - از دوران اواسط قاجار به این طرف؛ از دوران جنگ‏هاى ایران و روس به این طرف - را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است.
 
- انقلاب اسلامى که آمد، مثل مشتى به سینه‌ى مهاجم خورد؛ او را عقب انداخت و تهاجم را متوقف کرد. در دوران اول انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهى، تغییرات اساسى در خلقیات خودشان احساس کردند: گذشت در بین مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکارى زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد - فرهنگ اینهاست؛ فرهنگ اسلامى اینهاست - جوان به فکر فعالیت و کار افتاد، دنبال تلاش رفت؛ خیلی‏ها که به شهرنشینى عادت کرده بودند، به روستاها رفتند؛ گفتند: «بگذار کار کنیم. بگذار تولید کنیم.»؛ شبه کارهایى که به صورت گیاه هرزى در زندگى اقتصادى مردم رشد پیدا کرده بود کم شد.
 
- این، مربوط به یکى دو سال اول انقلاب بود. این، مربوط به همان زمانى است که تلاش روزبه‌روز دشمن براى پاشیدن بذر اخلاقیات منفى متوقف شده بود و یک گرایش و یک توجه به اسلام پیش آمده بود. مجدداً آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خلقیات اسلامى که در خمیره‌ى مردم ما بود، در آنان زنده شد.
 
- البته عمیق نبود. عمق، آن زمانى پیدا مى‌کند که روى موضوع، چند سالى کار شود. این فرصت پیش نیامد و آن تهاجم، بتدریج و به مرور، از سرگرفته شد.
 
- تهاجم، در اواسط دوران جنگ به وسیله‌ى ابزارهاى تبلیغى و گفتارهاى غلط و کج‌اندیشانه شروع شد و آن ته‌نشین‌ها و رسوب‏هاى ذهنى و روحى خود ما مردم هم در تأثیرگذارى‌اش مؤثر بود. اما باز حرارت جنگ، مانع بود، تا جنگ تمام شد.
 
- بعد از جنگ، این جبهه‌ى جدید، به شکل جدى مشغول کار شد. دشمن با یک محاسبه فهمید که جمهورى اسلامى را با تهاجم نظامى نمى‌شود از بین برد. محاسبه‌ى قبلى، غلط از آب درآمده بود. دیدند با محاصره‌ى اقتصادى هم نمى‌شود. وقتى ملتى را محاصره‌ى اقتصادى کنند، اگر آن ملت یک ملت قانع، صبور، متکى به نفس و متوکل على‌الله باشد، مگر شکست خواهد خورد؟! هرگز شکست نمى‌خورد!
 
- فهمیدند باید عقبه‌ى ما را بمباران کنند. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این طور است که وقتى یک گروه نظامى، در جلو با دشمن مشغول جنگ است، غذایش از عقب مى‌آید، نیروى تازه نفس از عقب مى‌آید، ملزومات از عقب مى‌آید، نامه‌ى دوستانه از پدر و مادر و یاران از عقب مى‌آید. عقبه تا سالم است، این نیروى در خط مقدم، مى‌تواند بجنگد. اگر دشمن آمد عقبه‌ها را بمباران کرد؛ غذا از بین رفت، ملزومات از بین رفت، نیروى تازه نفس از بین رفت؛ نامه‌ى «دست شما درد نکند» از بین رفت، پدر و مادر «زهى» و «مرحبا»گو از بین رفت؛ کسى که در جلو مبارزه مى‌کند، چطور قدرت مبارزه خواهد داشت؟! دو روز تلاش مى‌کند؛ ولى از بین خواهد رفت.
 
- عقبه‌ى ما، در مبارزه‌ى ملت ایران با قلدرى استکبار جهانى، عبارت بود از «فرهنگ» ما. منطقه‌ى عقبه‌ى ما عبارت بود از اخلاق اسلامى، توکل به خدا، ایمان و علاقه‌ى به اسلام.[3]
 
- قبل از انقلاب، در زمینه‌هاى فرهنگى، ما مقلد محض بودیم؛ اما بعد از انقلاب، تهاجم فرهنگى به عنوان یک خطر شناخته شد.[4]
 
- غفلت از روحیه‌ى جهادى و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگى دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضاى رسانه‌اى کشور، بى‌مبالاتى نسبت به حفظ بیت‌المال؛ اینها گناهان ماست، این‏ها نقاط ضعف ماست. [5]
 
نمونه‌های واضح تهاجم فرهنگی
 
- وقتى استکبار جهانى به برکت انقلاب اسلامى، با رشد معنوى اسلام مواجه شد و در جبهه‌ى نظامى و سیاسى نتوانستند انقلاب و جمهورى اسلامى را بکوبند و شکست بدهند و خواستند به تهاجم فرهنگى دست بزنند، مزدور خودشان را وادار کردند تا به شخصیت رسول اکرم و نبى معظم اهانت بکند و شیطان صفتى، به دستور شیاطین زر و زور عالم، آن کتاب شیطانى را بنویسد که البته با پاسخ و عکس‌العمل قاطع مسلمین عالم و در مقدم آنان، امام بزرگوار و رهبر عظیم‌الشأن و فقید ما مواجه شدند که به هدر بودن خون آن شیطان صفت و اعدام او حکم کردند.[6]
 
- در چند سال اخیر، انسان یک تهاجم مطبوعاتى و فرهنگى پلید و شومى را در اکناف عالم نسبت به شخصیت نبى اکرم (ص) مشاهده مى‌کند. این کار مى‌تواند حساب شده باشد؛ چون به این نقطه توجه شده است که مسلمانان مى‌توانند برگرد محور وجود مقدس نبى‏اکرم و اعتقاد و محبت و عشق به او جمع شوند. لذا آن مرکز را مورد مناقشه قرار مى‌دهند.[7]
 
- یکى از کارهاى دشمن، این شد که مجموعه‌هاى مؤمن را منزوى کند. جوان، بى‌تجربه است. به مجرد این‌که ببیند در یک دستگاه رسمى کشور، دو نفر به او اخم کردند، به او بى‌اعتنایى کردند، او را تحقیر کردند؛ در حرکتش اثر مى‌گذارد و او را کند مى‌کند.
 
- وقتى یک فیلم‏ساز، اثرش را به مراکزى مى‌برد که مى‌توانند از او استفاده کنند و کارى کنند که بتواند کارش را ادامه دهد؛ اما با بى‌اعتنایى به او مى‌گویند: «نه آقا؛ ما این را قبول نداریم. این طورش را قبول نداریم»، و بعد در همان حال ببیند انواع و اقسام کارهایى که از لحاظ مایه‌هاى هنرى از کار او کمتر است اما چون مایه‌ى اسلامى ندارد مورد قبول آن‏هاست؛ این جوان به خودى خود، منزوى و ناامید خواهد شد. من بارها از اعماق جان، قلبم براى این جوانان مؤمن و انقلابى، سوخته و گداخته است.
 
- عین همین قضیه را، این مجامع هنرى جهانى، با فیلم‏هاى ما، با نمایشنامه‌هاى ما، با کارهاى ویژه کودک ما و موارد دیگر دارند. چطور کسى مى‌تواند چشمش را روى هم بگذارد و بگوید «این‏ها غیرسیاسى‌اند»؟! چرا در همه‌ى این مواردى که این‏ها جایزه دادند، یک مورد اثر انقلابى وجود ندارد؟! ما فیلم انقلابى نداریم؟! ما شعر انقلابى نداریم؟! ما نمایشنامه‌ى انقلابى نداریم؟! این همه فرآورده‌هاى انقلابى که جوانان ما درست کردند، هیچ کدام ارزش هنرى ندارد؟! بنده احتمال مى‌دهم اگر رویشان بشود، جایزه‌ى نوبل را هم حاضرند به یکى از همین عناصر ضداسلامى و ضدانقلابى بدهند؛ براى این‌که آن‏ها را در دنیا بزرگ کنند؛ براى این‌که عناصر انقلابى را منزوى کنند! این، تهاجم فرهنگى نیست؟![8]
 
سبک زندگی نمونه‏ای ازتهاجم فرهنگی
 
- عزت خوب است، اما تکبر بد است. رفتار و تعالیم ائمه (ع) این‌طور است. خوب؛ در باب معارف و فرهنگ اسلامى، قضیه این گونه است. در همه‌ى فرهنگ‏ها و تمدن‏ها هم، چیزهایى «باید» و چیزهایى «نباید» است.
 
- هر ملتى بر حسب نیاز خود، چیزى را انتخاب مى‌کند. کسى حق ندارد به یک ملت دیگر بگوید: آقا! شما چرا با فلان چیز موافقید یا با فلان چیز مخالفید؟ بحث علمى جداست؛ بحث اعتقادى جداست. اما آن‌جا که ملتى با یک ملت دیگر حرف مى‌زند، این غلط است که بگویند: آقا! شما چرا - فرضا - در حالت غذا خوردن، مثل ما عمل نمى‌کنید؟ خوب؛ هر ملتى، عادت و فرهنگى خاص و باید و نبایدى دارد که معمولا برطبق نیازها شکل مى‌گیرد.
 
- امروز در دنیا، متأسفانه این عادت زشت وجود دارد که سردمداران و قدرتمندان نظامى و مالى دنیا - یعنى همین قدرت‏هاى استکبارى عالم - همه‌ى ملت‏هاى دنیا را مورد اهانت قرار مى‌دهند که «شما چرا مثل ما زندگى و رفتار نمى‌کنید؟!» مسأله‌ى تهاجم فرهنگى که بنده بارها بر آن تکیه کرده‌ام، یک بخش عمده‌اش مربوط به همین قضیه است.
 
- فرهنگ غربی‏ها، درست یا نادرست، مال خودشان است. قانع نیستند به این‌که ملت‏هاى دیگر به آن‏ها بگویند «فرهنگ شما مال خودتان باشد. ما به شما اعتراضى نمى‌کنیم که این‌گونه زندگى مى‌کنید، لباس مى‌پوشید، رفتار مى‌کنید و چنین خلقیاتى دارید.» مى‌گویند: «ملت‏هاى دیگر باید مثل ما رفتار کنند و لباس بپوشند.»
 
- اگر بخواهیم حساب درست و نادرست را پیش بکشیم، بدیهى است که فرهنگ اسلامى و فرهنگى که از وحى الهى سرچشمه مى‌گیرد - یعنى فرهنگ ملت‏هاى اسلامى - درست و متقن است.
 
-  به‌هرحال، با قطع نظر از این‌که کدام درست و کدام نادرست است، هر ملتى باید روى پاى خود بایستد و فرهنگ، عقاید، آداب و عاداتش را خودش انتخاب کند. هیچ قدرتى حق ندارد به ملت‏ها بگوید «شما چرا این‌گونه رفتار مى‌کنید، آن‌گونه رفتار نمى‌کنید؟» این غلط است.[9]
 
- کسانى که رژیم پهلوى را روى کار آوردند، هیچ کدام از شاخصه‌هاى ملیت را حاضر نبودند تحمل کنند. البته ملیت ما از اول با اسلام آمیخته بود؛ وقتى با هویت ملى و شاخصه‌هاى آن مبارزه مى‌کردند، قهراً مبارزه‌ى با دین جزوش بود و چون دین و ایمان پشتوانه‌ى همه‌ى ارزش‏هاى انسانى است، طبعا با ایمان هم بشدت مخالفت مى‌کردند.
 
- این ها حاضر نشدند قبول کنند که ما حتى لباس محلى داشته باشیم. ما ایرانى‌ها با چند هزار سال سابقه، لباس بومى نداریم و لباس محلى و بومى‌مان را نمى‌شناسیم، در حالى‌که خیلى از کشورهاى دیگر دنیا دارند. البته لباس بومى، مانع پیشرفت هم نیست؛ اما ما نداریم؛ چون آن‏ها نگذاشتند.
 
- این، عمل به همان توصیه‌یى است که مى‌گفت ایرانى باید از فرق سر تا نوک پا فرنگى شود! ببینید خودباختگى تا کجا. این‌که من همیشه مى‌گویم تهاجم فرهنگى، تهاجم فرهنگى این است.[10]
 
مبارزه برای استقلال فرهنگی
 
-  مبارزه براى استقلال فرهنگى، از همه‌ى انواع استقلال‏ها سخت‌تر است.
 
-  من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگى» مى‌زنند. این ادعا راست است و خدا مى‌داند که راست است. بعضى نمى‌فهمند؛ یعنى صحنه را نمى‌بینند. کسى که صحنه را مى‌بیند، ملتفت است که دشمن چه‌کار مى‌کند و مى‌فهمد که شبیخون است، و چه شبیخونى هم هست!
 
- اگر دشمن با امواج خبرى وارد کشور ما شود؛ با رادیوهایش وارد کشور ما شود و حرفهایش را وارد کشور ما کند و در ذهن ملت این‌طور وارد کند که «مبارزه خوب نیست؛ دفاع از اسلام فایده‌اى ندارد؛ ایستادگى در مقابل دشمن ثمرى ندارد؛ هر چه زحمت بکشید و مبارزه کنید، ضرر کرده‌اید» آیا باز هم در مملکت ایران، مبارزه‌اى علیه دشمنان اسلام باقى خواهد بود؟! معلوم است که نه!
 
-  خیلى از مسلمانان در دنیا هستند که با امریکا و دشمنان اسلام مبارزه نمى‌کنند. خیلى ملت‏ها هستند که قرآن هم مى‌خوانند، نماز هم مى‌خوانند، عبادت هم مى‌کنند، اما با دشمن اسلام مبارزه نمى‌کنند که هیچ، با آنها دوستى هم مى‌کنند!
 
- اگر دشمن بتواند ملت ما را به ملتى که اعتقادى به مبارزه ندارد، امیدى به پیروزى ندارد، زهدى نسبت به جلوه‌هاى شهوانى و مادى ندارد، تبدیل کند، پیروز شده‌است. این‌جاست که مبارزه‌ى فرهنگى، مبارزه‌اى واجب‌تر از واجب مى‌شود.[11]
 
- کسانى که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. این‏ها به چیزى به نام استقلال ملى، هویت ملى، شخصیت و عزت ملى باور ندارند. تربیتهایشان طورى است که به آنها اجازه نمى‌دهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکبارى در یک کشور، چقدر براى یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم براى بعضى از آنها چندان اهمیت و ارزشى ندارد.
 
- این‏ها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعالیت مى‌کنند، تبلیغات مى‌کنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه مى‌دهند؛ اما دل متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانش‌آموزان و سایر قشرهاى مختلف جوان - هر جا هستند، درک مى‌کنند که براى یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکبارى بیگانه باشد.
 
-  هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا براى ایران هیچ نقشه‌اى جز نقشه‌ى استکبارى ندارد؛ یعنى بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه مى‌ایستد. این، آن جهتگیرى ضد استبدادى ملت ایران است.[12]
 
دشمن اسلام بدون مبارزه می‏خواهد
 
- به کشورهاى دیگر نگاه کنید: مردم سایر کشورهاى اسلامى هم مسلمانند. نمى‌شود گفت که مردم فلان کشور، دین و ایمان درستى ندارند. حال اگر در بعضى کشورها، بر اثر بعضى عوامل، مردم دچار سستى ایمان باشند و برخى عادات غیر دینى داشته باشند، این یک حرف دیگر است. اما ایمان مردم، در غالب کشورهاى اسلامى، ایمان عمیقى است و مى‌شود شواهد این را پیدا کرد. اما همان مردم، در مقابل تهاجم فرهنگى دشمنان، در مقابل تهاجم سیاسى دشمنان، در مقابل تهاجم اقتصادى کمپانیهاى استکبارى دنیا و اگر روزى پیش آید در مقابل تهاجم نظامى دشمنان، هیچ کارى از دستشان بر نمى‌آید. چرا؟ چرا کشورهاى بزرگ و پرجمعیتى که در منطقه‌ى خاورمیانه هستند و بعضى از همین کشورهاى پرجمعیت که با رژیم متجاوز صهیونیست همسایه‌اند، نمى‌توانند این غده‌ى سرطانى را علاج کنند.[13]
 
- دشمن در تهاجم فرهنگى خود سعى مى‌کند مقاومت را در میان مردم ما از حیثیت و اعتبار بیندازد؛ در واقع مقاومت‌شکنى کند و سنگرها را از بین ببرد. مهم‏ترین سنگر یک انسان، ایمان و انگیزه و عشق اوست. نباید اجازه دهید این سنگر را در دل‏ها فرو بریزند و از بین ببرند.[14]
 
- هدف تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد.(*)
 
ادامه دارد...
 
پی‏نوشت‏ها: 
 
[1]- دیدار با دانشجویان 18/08/1385
 
[2]- سخنرانى در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزه‌ى علمیه‌ى قم 07/09/1368
 
[3]- بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤساى مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور 21/05/1371
 
[4]-  1389/11/15
   
[5]- 1390/05/16
 
[6]- سخنرانى رهبر معظم انقلاب در دیدار با میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى 24/7/1368
 
[7]- بیانات در دیدار کارگزاران نظام به مناسبت هفدهم ربیع‌الاول 31/03/1379
 
[8]- بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤساى مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور 21/05/1371
 
[9]- بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در «صحن امام خمینى» حرم حضرت على‌بن‌موسى‌الرضا(ع) 03/01/1374
 
[10]- بیانات در جمع کارکنان سازمان صدا و سیما 28/02/1383
 
[11]- بیانات در دیدار کارگران و فرهنگیان کشور، به مناسبت «روز کارگر» و «روز معلم» 15/02/1372
 
[12]- بیانات در دیدار دانشجویان و دانش‌آموزان به‌مناسبت سالروز تسخیر لانه‌ى جاسوسى امریکا (روز ملى مبارزه با استکبار جهانى)12/08/1378
 
[13]- بیانات در اجتماع بزرگ فرماندهان «نیروى مقاومت بسیج» سراسر کشور در دومین روز از «هفته‌ى بسیج» 30/08/1372
 
[14]- بیانات در دیدار خانواده‌هاى شهداى نیروهاى مسلح 04/07/1380
   
*تهیه و تنظیم؛ قاسم صفایی‌نژاد/انتهای متن/

ماهواره‌ها ، ابزار شبیخون فرهنگی

ماهواره‌ها ، ابزار شبیخون فرهنگی
 

نویسنده : امید رهگذر 



 

اشاره:

بی‌تردید، ماهواره‌ها نقش عمده و تعیین کننده‌ای در سمت و سو دادن به مطالبات مردم دارند. دهکده جهانی مک‌لوهان نیز با این امکان عملی می‌شود و شعار «جهان وطنی» از این بستر، امکان تعامل و نزدیکی فرهنگ‌ها را فراهم می‌کند. ماهواره‌ها در حوزه سیاست، اقتصاد ، فرهنگ، هنر و...آخرین دست‌آوردهای روز را برای مردم تمام دنیا عرضه می‌کنند.
جهان ماهواره‌ای، کره‌خاکی را همچون استودیوی‌حقیری، زیر پرژکتورهای خود در محاصره دارد. به‌آسانی می‌تواند روی آن‌چه می‌خواهد زوم کند و آ‌ن‌چه را تاب نمی‌آورد، در سایه قرار دهد. برای بشر در عرصه تکنولوژی شاید این بزرگ‌ترین غنیمت ممکن برای تعامل و نزدیکی باشد. به‌راستی در این شرایط اجتناب ناپذیر و غیر قابل مهار، سهم ما از این دست‌آورد دراین رابطه‌یک‌سویه چیست؟

* ما؛ ناگزیر یا در گریز؟!

واقعیت این است که ما در این کشمکش ناگزیر و با احتساب توانمندی‌های محدود و محذورات اخلاقی، مغبون هستیم. برای گریز از این موقعیت اجتناب ناپذیر، آیا استفاده از اهرم قانون، به‌تنهایی می‌تواند ما را از این تهاجم مصون دارد؟ شبیخون فرهنگی به فرموده رهبر انقلاب، یک واقعیت غیر قابل انکار است. نسل امروز ما با تناسب شرایط جهانی، مطالبات‌خاص خود را دنبال می‌کند. حذف این مطالبات، نه امکان‌پذیر و نه عقلانی است. دست‌آوردهای تکنولوژیک در عرصه رسانه‌ای، به‌زودی مخاطبان را از نصب دیش‌ها روی بام‌ بی‌نیاز می‌کند. در این شرایط، اهرم‌های قانونی هم قادر به مهار این پدیده نخواهد بود. ابزار دریافت امواج، هر لحظه و ثانیه نامریی‌تر می‌شوند. به‌راستی چه باید کرد؟

* فرهنگ؛ سیبل دشمن

رویکرد دشمن به عرصه فرهنگ با هدف دگردیسی در بنیان‌های ارزشی این انقلاب، نکته پنهانی نیست. با اندکی جست‌وجو در اظهارات تئوری‌پردازان آمریکایی می توان به گفته‌های آشکاری در این‌باره دست یافت.
دیوید کیو، یکی از ماموران سازمان سیا، به لحاظ اهمیت مقوله فرهنگ در تغییر جستارهای فرهنگی انقلاب ایران برای هر گونه تغییر و یا استحاله سیاسی می‌گوید:
مهم ترین حرکت در جهت براندازی جمهوری اسلامی، تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصممم به آن هستیم.
این استراتژی که نخست، با زمینه‌سازی بازگشت عناصر فرهنگی غرب به ایران آغاز شد، به‌تدریج با افشای ماهیت این جریان، راه‌کارهای کم‌هزینه‌تری برای استحاله پیش گرفتند. ایجاد شبکه‌های ماهواره‌ای، در واقع عرصه‌های جدیدی شدند که از آن سوی دنیا، انقلاب اسلامی را در معرض تهاجم قرار دادند.
با آغاز نخستین برنامه‌های ماهواره‌ای رادیو و تلویزیون امریکا به زبان فارسی، جفری‌کان، مدیر این شبکه در اهمیت این ارتباط ماهواره‌ای می‌گوید:
با آن‌که آنتن‌های بشقابی در ایران ممنوع اعلام شده‌اند؛ ولی به اعتقاد ما صدها هزار آنتن بشقابی در ایران نصب شده‌اند که می‌توان به‌وسیله آن‌ها برنامه‌های بخش فارسی صدای امریکا را دریافت کرد.( صدای امریکا 27/7/75)
در ادامه روند افزایش شبکه‌های ماهواره‌ای با روشن‌فکران وابسته به غرب، اکنون تعداد این شبکه‌ها به تعداد قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته است. در بهمن ماه 1378، کنت نیرمن، از اعضای ارشد سیا و کارشناس‌ جنگ روانی در عرصه بین‌المللی، به لحاظ اهمیت تراکم شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان و شیوع آنتن‌های ماهواره‌ای در ایران می‌گوید:
هدف افزایش شبکه‌های ماهواره‌ای، تغییر ماهیت و جوهره رژیم اسلامی است و در حقیقت، نتیجه تغییر این ماهیت و سرنگونی این رژیم، یکی است. استراتژی مقابله با ایران باید اهداف و ماهیت رژیم اسلامی ایران را دقیقا مورد بررسی قرار دهد و بعد به این بپردازد که ما چگونه می توانیم از نقاط قوت خود برای تضعیف این رژیم و بهره‌برداری از تناقضات درون آن استفاده کنیم و این موقعیت را به‌وجود بیاوریم که این رژیم، با دست خودش قبر خود را بکند.( انقلاب و روشنفکران ص 258)
با این حساب، باید پذیرفت که شبکه‌های فارسی زبان ماهواره‌ای در مقایسه با دیگر شبکه‌ها، تاثیر دوچندانی بر نسل جوان ما می‌گذارند.

* شبکه‌های لوس‌آنجلسی

شبکه‌های لس‌آنجلسی به دو دسته تقسیم می‌شوند:
گروهی که ظاهرا بدون موضع‌گیری سیاسی دربارة ایران، تنها فعالیت خوانندگان ایرانی خارج از کشور را پوشش می‌دهند.
گروه دیگر، شبکه‌های موسوم به اپوزیسیون‌اند که مجموع فعالیت‌های مخالفان را در خارج از کشور پوشش می‌دهند.
هر یک از این دوجریان، هدف‌های مشخص و خاصی را در راستای استحاله و تهاجم فرهنگی و سیاسی دنبال می‌کنند. آن‌چه در این میان اهمیت دارد، شیوه عملکرد گروه نخست یا به اصطلاح شبکه‌های بشکن و بالا انداز است . این گروه، در پوشش انفعال سیاسی و گاه، حمایت تلویحی از جمهوری اسلامی و حتی احترام به باورهای اعتقادی و اخلاقی مردم، می‌کوشند نخست به‌گونه‌ای برای خود در نزد خانواده‌های مذهبی، کسب مشروعیت کنند.
آن‌ها از یک سو با تعدیل و یا حتی تعطیل برنامه‌های عادی خود در مناسبت‌های مذهبی و گاه حتی با اظهار احترام به شعایر مذهبی تلاش می‌کنند فاصله خود را با خانوادهای ایرانی کم و با اعتمادسازی، این مهم را القا کنند که فعالیت‌های آنان هیچ مغایرتی با مبانی دینی و شرعی ندارد. در این راستا، گاهی اقدام به پخش فیلم‌ها و سریال‌های تولید شده در ایران می‌کنند. این شیوه، ناخواسته، به گونه‌ای برای نسل جوان و مسلمان این توهم را ایجاد می‌کند که مشروعیت این عملکرد را نوعی قرائت تازه از دین به حساب می‌آوردند که هیچ مغایرتی با اعتقادات و مبانی دینی ندارد.
گروه دیگر، شبکه‌های سیاسی است که هر کدام، بنا به اهداف خاصی که دنبال می‌کنند، از موضع مخالفت با جمهوری اسلامی، اساسی‌ترین مبانی تفکر دینی را به چالش می‌کشند. برنامه‌های این گروه، آشکارا مبانی دینی را مورد استهزا قرار می‌دهد. این اهانت‌ها به اندازه‌ای است که چند روز اخیر، مدیر یکی از این شبکه‌ها با شکایت تعدادی از مسلمانان انگلیس‌ دستگیر و روانه زندان شد.
شبکه‌های موسوم به لس‌آنجلسی، بنا به اعتراف گردانندگان آن‌ها، هر یک به نوعی از طریق کنگره ، سیا و وزارت امور خارجه امریکا حمایت مالی می‌شوند. آن‌ها اگر چه در ظاهر با یکدیگر مخالف و علیه هم موضع‌گیری می‌کنند، اما در واقع این نزاع‌های زرگری بخشی از استراتژی آ‌‌ن‌ها برای جلب اقشار گوناگون است.

* ماهواره؛ پرندة خوشبختی غرب

ماهواره‌ها در واقع، آخرین دست‌آوردهای رسانه‌ای غرب برای تحقق اهدافی است که از سال‌ها پیش و با اتخاذ دکترین امریکا برای رویارویی با انقلاب اسلامی، تحت عنوان «تهاجم فرهنگی» تدارک شده بود.
در واقع این ابزار، به غرب این امکان را می دهد تا اینک از مسیری سرراست‌ و کم هزینه‌ و با هدف قراردادن باورهای دینی و مبانی اخلاقی، محتوای این انقلاب را دستخوش چالش‌های تدریجی و القای فرهنگ انفعال و بی‌تفاوتی قرار دهد.
در چنین شرایطی، چانه زنی برای اعمال محدودیت‌های قانونی برای استفاده از ماهواره، سرنوشتی مشابه ممنوعیت ویدئو در ابتدای انقلاب خواهد داشت.
سلطه رسانه‌ای غرب و به‌ویژه امریکا، امروز توانسته است در پرتو استیلا و القای مولفه‌های خود، سلیقه‌ها و گرایش‌های فرهنگی را به سمت تامین منافع خود هدایت کند.

* چرا انفعال؟!

مشکل اساسی جامعه ما برای تعدیل و مقابله با تاثیرهای ماهواره، فقدان رقابت‌سالم در تامین برنامه‌های داخلی است. ایجاد شبکه‌های خصوصی با نظارت اهل فن، می‌تواند بخش عمده‌ای از گرایش به برنامه‌های ماهواره‌ای را کاهش دهد.
پذیرش این فرض که شبکه‌های ماهواره‌ای یک سره درجهت تخریب مبانی اخلاقی و فکری ما تنظیم شده‌اند، به همان اندازه ساده‌نگری است که انفعال کامل در قبال آن‌ها. بخشی ازتاثیرهای این پدیده بر شرایط اجتماعی ما محصول ارتباط اجتناب ناپذیر آن و بخش دیگر، محصول اهداف استراتژیک غرب و عناصر خود فروخته است.
انفعال بخشی از نیروهای متدین ما نسبت به اهمیت پدیده های ارتباط جمعی از جمله ماهواره‌ها و بی تفاوتی نسبت به اتخاذ راه‌کارهای اساسی، بدون توسل به اهرم‌های قانونی، از جمله ممنوعیت و یا محدودیت، زمینه را برای ادامه روند بلاتکلیفی مدیریت کلان اجتماعی در مقابله عقلانی با این پدیده تشدید می‌کند.

منبع:www.hawzah.net

برگرفته از : ماهنامه دیدار آشنا > دی 1384، شماره 65


تعریف فرهنگ و تهاجم فرهنگی

تضادِ فرهنگی یا تهاجمِ فرهنگی به معنی انتقال معانی میان نظام‌های فرهنگی بدون رضایت دوطرفه است. به عبارت دیگر، اگر یک نظام فرهنگی، ارزش‌های خود را با استفاده از قدرت بر نظام دیگری تحمیل کند، تهاجم فرهنگی صورت می‌گیرد. برخلاف مبادله فرهنگی که در آن نظام‌ها توسعه یافته و تغییرات را برمی‌تابند؛ در تهاجم فرهنگی، ارزش‌های اصلی هر نظام مورد تردید قرار می‌گیرد و به مرور زمان نظام‌های ارزشی و فرهنگی از بین می‌روند.

فرهنگ‌های مهاجم معمولاً برای تضعیف و آسیب‌پذیر کردن فرهنگ دیگر، از روش‌های جوسازی بهره می‌برند. در ایران غرب‌زدگی را عموماً نمونه‌ای از آسیب‌پذیری در برابر تهاجم فرهنگی تلقی کرده‌اند.

تعریف فرهنگ و تهاجم فرهنگی

برای فرهنگ تعریفهای زیادی گفته شده اما به طور خلاصه و خیلی ساده می‌توان گفت که فرهنگ مایه های فکری و ارزشی است که رفتارهای اختیاری و اجتماعی انسان، تحت تاثیر آنها قرار می‌گیرد و شامل شناختها و باورهای انسان، ارزشها و گرایشها و رفتارها و کردارها می‌باشد بر این اساس تهاجم فرهنگی عبارت خواهد بود از هر گونه حرکتی از دشمن که در صدد تغییر یا تحریف ارزشها و رفتار و کردارهای انسانی و ملتی می‌باشد. به عبارت دیگر تهاجم فرهنگی یعنی اینکه ملتی، بخواهد فرهنگ رایج و غالب یک ملتی را از دستش گرفته و فرهنگ خود را به آنها تحمیل کند تا ملت مورد تهاجم گرفته تحت سلطه این ملت در آمده تا از این وسیله به این ملت تسلط یافته و ضربان اقتصادی و سیاسی و نظامی آن را در دست خود بگیرند، و برای اینکار آسانترین راه کم و هزینه ترین راهها، همان تغییر فکر و خط مشی ملتی است اینکه فرهنگ شما، فرهنگ خوبی نیست اینگونه فکر کرده‌اید که به اینجا رسیده‌اید، شما متحجرید، و انواع شعارهای به ظاهر زیبا، همچنانکه یکی از ماموران سیا نیز در گزارشهایش نوشته که اتحاد جماهیر شوروی به این دلیل شکست خورد که متوجه نشد که اگر چهارچوب فکریش را عوض کند، خود به خود همه چیز اعم از نظامات سیاسی و اقتصادی نیز عوض خواهد شد. بر این اساس همیشه، قبل از تهاجمات نظامی، تهاجمات فرهنگی صورت می‌گیرد.

هدف از تهاجمات فرهنگی

تهاجم فرهنگی دو هدف در ضد هم می‌تواند داشته باشد، یعنی زمانی تهاجم فرهنگی به علیه یک ملتی به خاطر این است که آنها فرهنگ متعالی ندارند و از نظر فرهنگی و علمی و اجتماعی در انحطاط به سر می‌برند در چنینی شرایطی اگر یک فرهنگی علیه چنین فرهنگی، قیام کند، چنینی تهاجمی خوب است؛ به عنوان مثال اگر فرهنگی آمد و فرهنگ مصرف گرایانه یک ملت را که به تولید ارزش چندانی نمی‌دهند را تغییر داد و فرهنگ آنها را به فرهنگ تولیدی تبدیل کرد، چنین تهاجم فرهنگی نه تنها بد نیست بلکه واجب نیز می باشد.
اما در مقابل، تهاجم فرهنگی یک هدفی نیز دارد و آن اینکه باورهای صحیح را از مردم بگیرند و در مقابل باورهای دروغین و ارزشهای غلط را به آنها تلقین دهند، که چنین تهاجمی بد می‌باشد و باید در مقابلش ایستاد، امروزه یکی از اهداف تهاجمات فرهنگی، تامین منافع اقتصادی کشور حمله کننده می‌باشد بویژه در ملتهایی که مادیگرا بوده و چیزی غیر از مادیات را قبول ندارند، این دسته از افراد، از فرهنگ به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدفهای اقتصادی خود بهره می‌برند، چرا که برای چنین افرادی ارضای شهوات و مال اندوزی و ثروت، فقط مطرح بوده و چنین دیگری مطرح نیست و چون به این نتیجه رسیده‌اند که با اسلحه فرهنگ به دلخواه خود می‌رسند بر این اساس، از تهاجم فرهنگی استفاده می‌کنند. یعنی برای چنین افرادی مطرح نیست که کشور مورد حمله شونده آیا دارای فرهنگ صحیح است یا غلط و اصلا در فکر اصلاح آن فرهنگ نمی‌باشند بلکه به عنوان وسیله‌ای استفاده می‌کنند تا جائیکه اگر دیدند این ابزار قدیمی شده، آنرا رها کرده و دست به دامان ابزارهای دیگری می‌شوند.

اولین و آخرین قدم تهاجم فرهنگی

براساس تعریف فرهنگ که گفتیم که همان مایه‌های فکری یک ملتهای می‌باشد، اولین قدم در تهاجم فرهنگی تغییر اساس و پشتوانه فکری و ارزش یک ملت می‌باشد چون هر ملتی بر اساس نوع فکر و اندیشه‌اش، اقدام به کاری می‌کند چون اگر در ملتی روحیه صرفه جوئی هست، الگو در ملتی روحیه تولیدی است، اگر در ملتی غیرت، تعصبات صحیح، جوانمردی، احترام به بزرگان، حقوق دیگران مطرح است به این دلیل است که پشتوانه فکری آنها است بر این اساس برای اینکه برای چنین ملتی تسلط یابند باید این باورها و مایه‌های فکری عملی آنها را بگیرند به جای روحیه صرفه جوئی، رویحه چشم و هم چشمی و مد را بدهند، به جای غیرت و تعصب در ملتی روحیه بی بندوباری و فحشا را تزریق کنند و چنین تبلیغ کنند که اینها مظاهر فرهنگی است و هر کس خودش را مطابق این کارها نکند یا بر علیه آنها قدم بردارد افرادی متجر و بی عقل می‌باشند و ... که اگر دشمن به چنین کاری پیروز شد، آغازگر بدبختی این ملت خواهد گردید.

نمونه تهاجم فرهنگی

پس مهمترین کار دشمن در تهاجم فرهنگی گرفتن روحیّه خود باوری و ایمان از یک ملتی می‌باشد، در این زمینه بد نیست سخن یکی از معاونان سابق سیا را از نظر بگذارانیم ایشان می‌گوید: بعد از مدتها تحقیقی به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت در انقلاب ایران تاثیر گذار بوده، ما هم چنین به این نتیجه رسیدیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند ... به همین منظور چهل میلیون بودجه برای آن اختصاص دادیم ... و تا سال 1389 مرجعیت را که سد اصلی اهداف ما می‌باشند تضعیف کرده و آنان را بدست خود شیعیان و دیگر مذاهب نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم.

جمع بندی

پس با توجه به مطالب گفته شده، از میان انواع تهاجمات؛ تهاجمات فرهنگی با نظر بر اینکه اساس رفتار و اندیشه هر ملتی را هدف قرار داده خطرناکتر بوده زیرا ملتی که از نظر فرهنگی، جیره خوار ملتی دیگر باشد صد در صد از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی نیز جیره خوار همان ملت خواهد شد، پس مهمترین وظیفه ما شناخت فرهنگ مذهبی ، ملی، منطقه‌مان می‌باشد تا با مظاهر تهاجم فرهنگی دشمن آشنا گردیم و به حراست از فرهنگ خودمان بپردازیم که در این صورت اگر کار از کار بگذرد و ما دیر متوجه باشیم، نوشداروی روی بعد از مرگ سهراب خواهد شده و بیش از حسرت خوردن نخواهد داشت.

برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به

منابع

  1. محمد تقی مصباح یزدی، تهاجم فرهنگی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم.
  2. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، علوم و معارف قرآن، پاییز 1381.

تهاجم فرهنگی و راههای مقابله با آن

8

اشاره:

اگر به تقابل استکبار جهانی در سه دهه گذشته نظر بیفکنیم در می یابیم که در دهه اول تقابل در حوزه نظامی است و سراسر این دهه جنگ، کودتا و ترور می باشد. اما از ابتدای دهه دوم، بحث فراگیر عمومی در جامعه ایرانی مسئله «تهاجم فرهنگی» بود.

تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، هجوم فرهنگی و... مفاهیمی است که بر سر زبان ها افتاد و گسترش یافت. مقام معظم رهبری از همان اولین سالهای پایان دفاع مقدس، دست دشمنان را خوانده و خبر از تهاجم و شبیخون فرهنگی آنان دادند. چنانچه در یکی از سخنرانی ها می فرمایند: «دشمن از راه اشاعة فرهنگ غلط – فرهنگ فساد و فحشاء – سعی می کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می کند یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی و یک قتل عام و غارت فرهنگی است».[1]

استکبار در دهه سوم در راستای هجمه فرهنگی به فکر مهار انقلاب اسلامی در سطح جهان افتاد لذا پرونده ایران به شورای امنیت رفت و تحریم ها تشدید شد و حمله به افغانستان، عراق و حزب الله به قصد مهار انقلاب اسلامی ایران آغاز گشت ولی در این امر(مهار بین المللی)نیز شکست خوردند.

اکنون درآغاز دهه چهارم به دنبال مهار انقلاب از درون توسط سربازان فرهنگی خویش می باشند و در این امر تمام جریان های داخلی و خارجی هماهنگ عمل می کنند. چنانچه در جریان انتخابات 22 خرداد 88 این امر نمود یافت. البته باید دانست که بحث تهاجم فرهنگی تازگی ندارد و بررسی تاریخ جریان سلطه در قرون گذشته نیز نشان می دهد که یکی از ابزارهای اصلی دشمنان برای غلبه بر جوامع اسلامی استحاله فرهنگی است و نمونه بارز آن استحاله فرهنگی مسلمین در مسئله اندلس است.

حال آنچه ضرورت دارد این است که اساساً «جنگ و غارت فرهنگی» چیست؟ و ابعاد و ابزار و روشهای آن کدام است؟ در این نوشتار به تبیین موضوع فوق می پردازیم تا با منطق تهاجم فرهنگی آشنا شویم و بتوانیم با بصیرت کافی به دفاع از کیان و هویت فرهنگی خویش بپردازیم. به آن امید که مورد رضای حق واقع شود.

تعریف فرهنگ

برای فرهنگ حدود 250 تعریف ارائه کرده اند. از جمله: مجموعه دست آوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات، قواعد، آداب، رسوم، عادات و دیگر قابلیت های اکتسابی که از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.

تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ بیانگر این است که تمام دست آوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است.

فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی

فرهنگ را می توان در دو سطح مادی و معنوی دسته بندی کرد؛

فرهنگ مادی: عبارت است از تمامی آنچه که عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری، دست آوردهای صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و...

فرهنگ معنوی (غیر مادی): عبارت است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزش ها و اندیشه ها، اخلاقیات و... فرهنگ مادی معمولاً تحت تاثیر فرهنگ معنوی رشد می کند زیرا نوع نگرش به هستی و جهان و ارزشهای حاکم بر جوامع در ساخت ابزار جدید برای امور زندگی به انسان جهت می دهد.

خصوصیات فرهنگ: برخی از خصوصیات فرهنگ را می توان به شرح زیر ارائه کرد.

1. آموختنی و اکتسابی است(غریزی و فطری نیست): افراد هر نسل ، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت می کنند و به نسل بعدی می سپارند.

2. زنده است: جنبه پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.

3. هویت دهنده است: یعنی تنظیم کنندة روابط اجتماعی و تضمین کنندة نوع بینش و نگرش فرهنگ است.

4. نسبی است: فرهنگ متنوع است و از یک گروه به گروه دیگر فرق می کند و هر قومی طرز تفکر و عادات ویژه ای دارد

5. منتقل شدنی است: هر گروه انسانی میراث فرهنگی خود را به دیگران انتقال می دهد

فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی

امروزه در تقسیم کلی، فرهنگ کشورهای جهان را به دو دسته شرقی و غربی تقسیم می کنند دو اصطلاح شرق و غرب علاوه بر زمینه جغرافیایی در قلمروهای دیگر مثل سیاست، حکمت، عرفان، فرهنگ هم در برابر هم قرار می گیرند و منظور از فرهنگ غربی در این تقسیم بندی همان بینش یونان و روم بعد از میلاد مسیح و اروپای بعد از رنسانس است.[2]

اصول و ویژگی های فرهنگ غربی

برخی از ویژگی های آن عبارتند از:

1.اصالت قدرت،نیچه می گوید: اصولاً انسان برای غلبه بر ضعیفان آفریده شده است. 2.اصالت ماده؛ 3.نظم فکری و عملی؛ 4.عقل گرائی(بنیاد خرد)، میل به تحلیل عقلانی؛ 5.اصالت انسان(اومانیسم)

فرهنگ شرقی دارای ویژگیهای زیر است:

1.اصالت وحدانیت(خدا) ؛ 2.اصالت روح؛ یافتن راز خلقت و میل به تحلیل عاطفی؛ 3.قوم گرا؛ ناسیونالیسم،[3]

انسان

پیش فرض: انسان موجودی فرهنگی است. برخی از متفکران فرق انسان و حیوان را عوامل فرهنگی مانند سخن گفتن، اندیشیدن، ابزارسازی و استفاده از آن برای نیازهای خود و انتقال آن به نسلهای آینده و... می دانند. ابن خلدون می گوید: فرهنگ جوهری مستقل نیست بلکه خاصیتی است از جوهری دیگر که آن جوهر انسانی است.[4]

جوهر و حقیقت انسان چیست؟

علی(ع)می فرماید:«انَِّ اللهَ عزَِّ وَ جلَِّ رکَّبَ فی الملائکةِ عقلاً بلا شهوةٍ و رکَّبَ فی البهائمِِ شهوةً بلا عقلٍ و رکَّبَ فی بنی آدَمَ کِلتیهما فَمَن غلبَ عقلهُ شهوتهُ فهوَ خیرٌ من الملائکةِ وَ مَن غلبَ شهوتهُ عقلهُ فهوَ شرٌّ من البهائمِ »[5]

این سخن علی(ع)بیان می دارد که مخلوقات خداوند سه گروهند:

1. عقل بدون شهوت(فرشتگان)؛ 2. شهوت بدون عقل(حیوانات)؛ 3. عقل توأم با شهوت(انسان)

پس انسان موجود دوساحتی است: 1. روح: فطریات(خود)2. جسم: غرائز(ناخود)چنانچه علی(ع)می فرماید: اقبل علی نفسک بالادبار عنها[6]

تشابه و تفاوت غرایز و فطریات

هر دو ذاتی است اما غرائز بین(انسان و حیوان)مشترک است برخلاف فطریات که مختص انسان است در حالی که رشد فطریات نیازمند مراقبت و تربیت است و همچنین غرائز برخلاف فطریات اشباع شدنی است از این رو خودشناسی(یعنی شناخت فطریات خویش از غرائز)واجب عینی است و تحصیل آن مقدم بر همه علوم است و تفاوت علوم فقط در کفایی و عینی بودن وجوب تحصیل آنهاست. مگر ما علوم دینی و غیر دینی نداریم؟ چرا فقط موضوع علوم با همدیگر تفاوت دارند مثلاً موضوع علم فقه و اخلاق... تشریع خداوند است و علومی مانند فیزیک و شیمی... موضوعشان تکوین و طبیعت خدای سبحان است و این دو موضوع درقرآن با همدیگرتداخل دارند نه تعارض. چنانچه می فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ»[7] چنانچه از این آیه روشن است ایمان وتقوای مردم در گشوده شدن درهای برکت آسمان و زمین(طبیعت)موثر است. و می فرماید: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[8] این آیه بیان می دارد که بین تقوای مردم و مرزوق شدن آنان ارتباط تکوینی وجود دارد.

شهید مطهریتکامل را به اجتماعی و طبیعی تقسیم نموده و معتقد است در تکامل طبیعی میان انسان و سایر حیوانات تفاوتی نیست اما تکامل اجتماعی انسان از نسلی به نسلی و از دوره ای به دوره ای و احیاناً از منطقه ای به منطقه ای به وسیله میراث فرهنگی انتقال پذیرفته و تحقق این امر به وسیله تعلیم و تعلم(که خود امری فرهنگی است)بوده است چنانچه قرآن مجید نیز آن را مورد تاکید قرار داده و به قلم و ابزار نوشتن قسم می خورد. «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»[9] پس نتیجه گرفته می شود که انسان استعداد فرهنگ پذیری را داشته و موجودی فرهنگی می باشد. [10]

تهاجم فرهنگی یا تهدید نرم

امروزه با توجه به رشد فکری وآگاهی عمومی ملت های جهان، نفوذ و سلطه و به دست آوردن مستعمرات از راه لشکر کشی های نظامی به آسانی امکان پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه های زیادی را برمهاجمان تحمیل می کند به همین سبب بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده اند و از طریق سیاست های فرهنگی(با عناوین تبلیغ مذهبی، رواج تکنولوژی، انجمن های خیریه، ترویج بهداشت و...)تلاش می کنند به اهداف شوم خود برسند زیرا فهمیده اند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها نفوذ در فرهنگ آنان و استحالة درونی آن است آنان می خواهند ارزش های مورد پسند خود را ارزش های مترقی جلوه دهند تا بتوانند آن را جایگزین معیارهای بومی و ملی ملت ها سازند که در فرهنگ ملت ها از این اقدامات به هجوم فرهنگی تعبیر می کنند. پس عمل جایگزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی به شکلی هوشیارانه که بتواند یک ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بیگانه و مطیع غرایز بیگانگان کند «تهاجم فرهنگی» محسوب می شود.

این واقعیت را دانشمندان غربی نیز اذعان دارند. میشل پانوف در توضیح اصطلاح فرهنگ پذیری به این استعمار فرهنگی غرب اشاره کرده و می نویسد: امروزه فرهنگ پذیری به تماس های خاص دو فرهنگ که نیروی نامساوی دارند اطلاق می شود در این صورت جامعة غالب که هماهنگ تر و از نظر تکنیک مجهز تر است – معمولاً از نوع جوامع صنعتی – به طور مستقیم یا غیرمستقیم به فرهنگ حاکم تحمیل می گردد. [11]

این محقق در تعبیر دیگر از این تهاجم در صورتی که به شکلی گسترده تر باشد می نویسد: هنگامی که فرهنگ غالب در انهدام ارزشهای اجتماعی و روحیات سنتی جامعه مغلوب و برای گسستگی و سپس نابودی آن می کوشد، واژه قوم کشی را به کار می برند تا القای اجباری فرایند فرهنگ پذیری را از طریق فرهنگ غالب در فرهنگ مغلوب توصیف کنند. البته جوامع صنعتی قوم کشی را با تظاهر به این که هدفشان از همانندسازی ایجاد آرامش یا تغییر شکل در جوامع ابتدائی یا عقب مانده است اجرا نموده و باز هم اجرا می کنند.[12]

در تعریف پدیدة تهاجم فرهنگی دیدگاه رهبر معظم انقلاب قابل توجه است. از نظر ایشان در تهاجم فرهنگی یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان های فرهنگی آن ملت هجوم می برد. در این هجوم، باورهای تازه ای را به زور و به قصد جایگزینی بر فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد می کنند.[13]

تعریف تهاجم و ناتوی فرهنگی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب

رهبر معظم انقلاب در موردی دیگر ناتوی فرهنگی را این گونه تعریف کرده اند: مجموعه زنجیره ای به هم پیوسته رسانه های گوناگون و اینترنت، ماهواره ها، تلویزیون و رادیو... که در جهت مشخص حرکت می کنند تا سررشتة تحولات جوامع را بر عهده بگیرند... اینها صهیونسیت ها و سرمایه دارهایند و عمدتاً هم در آمریکا و اروپایند.[14]

تهدید نرم:

ناتوی فرهنگی در واقع همان تهدید نرم است. در این نوع تهدید، دشمن با به کارگیری ابزار فرهنگی به دنبال سلطه فرهنگی و در نهایت سلطه سیاسی می باشد. بسیاری از اقدامات علیه انقلاب اسلامی ایران از سوی نظام سلطه و هم پیمانان خارجی و داخلی آن طی دهه دوم و سوم انقلاب از نوع تهدید نرم به شمار می آید. تهدید نرم متکی برقدرت نرم بوده و برای شناخت ماهیت آن آشنایی با قدرت نرم ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد.

قدرت نرم:

یکی از مفاهیم اصلی در علم سیاست، مفهوم قدرت است. اهمیت قدرت در علم سیاست به قدری بالاست که اساساً قدرت را موضوع علم سیاست می دانند و قدرت در علم سیاست یعنی توانایی دارندة آن برای واداشتن دیگران به تسلیم در برابر خواست خود به هر شکلی که ممکن باشد.

منابع قدرت

مهمترین عوامل و منابع قدرت را می توان؛ قدرت نظامی(تهدید و زور)؛ قدرت اقتصادی(تطمیع و زر)؛ قدرت اطلاعاتی، قدرت سیاسی و قدرت روانی و فرهنگی(دانش)دانست.

از قدرت روانی فرهنگی تحت عنوان قدرت نرم یاد می شود و صحنه روابط بین المللی، رویاروئی قدرت است و هر کشوری می تواند منافع و امنیت خود را در پناه قدرت تأمین نماید. در این صحنه کشوری می تواند تأمین منافع کند و اهداف خود را پیش ببرد که از قدرت بیشتری برخوردار باشد.

قدرت نرم که یکی از شاخه های قدرت ملی به حساب می آید هر روز از اهمیت بیشتری در عرصه بین المللی برخوردار می گردد. تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، تهدید نرم، انقلاب مخملی، براندازی خاموش، جنگ روانی و ناتوی فرهنگی در واقع صحنه تقابل قدرت نرم است.

تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی

آیا می توان مرز دقیقی بین تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی کشید؟ معیار تشخیص هر کدام چیست؟

هر یک از تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی دارای سه شکل و مرحلة مهم است که از این طریق می توان آنها را از یکدیگر بازشناخت.

مراحل مختلف تهاجم فرهنگی عبارتند از: 1.تحمیل 2.تخریب 3.تسلیم فرهنگی.

مراحل مختلف تبادل فرهنگی عبارتند از: 1.گزینش 2.تحلیل 3.تولید فرهنگی.[15]

هریک از این مراحل را به طور مختصر شرح می دهیم:

گزینش: منظور آن است که هر چیزی که از دیگران است را به طور مطلق رد نکرده یا نپذیریم زیرا هر فرهنگی اجزای بسیار متعددی دارد که ممکن است بعضی از آنها نامطلوب باشد و بعضی مطلوب. ما اجزایی را که مطابق با ارزش های فرهنگ خودی است انتخاب می کنیم. چنانچه خداوند متعال می فرماید: «... فَبَشِّرْ عِبَادِی * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُوا الألْبَابِ».[16]

تحلیل: آن است که آنچه را که از فرهنگ دیگر گزینش کرده ایم آن را متناسب با فرهنگ بومی جذب کنیم و به شکل عنصری از فرهنگ خودی در آوریم.

تولید فرهنگی: اگر دو مرحله گزینش و تحلیل در مورد عناصر فرهنگی درست انجام گیرد جامعه به مرحله ای از رشد و توانایی می رسد که می تواند با تولید فرهنگ نیازهای جامعه اش را برطرف سازد و صرفاً مصرف کننده فرهنگ دیگران نباشد.

تحمیل فرهنگی: در تحمیل فرهنگی، فرهنگ مهاجم عناصر مفسد را به فرهنگ مورد نظر تحمیل می کند.

تخریب فرهنگی: در تخریب فرهنگی، فرهنگ مهاجم توان و قوه تجزیه و تحلیل را از فرهنگ مقابل می گیرد

تسلیم فرهنگی: در تسلیم فرهنگی به تحدید مرزهای فرهنگی پرداخته آن را محدود می سازد.

در مجموع می توان گفت که تهاجم فرهنگی نوعی ارتباط فرهنگی است که در آن حداقل یکی از سه هدف تحمیل، تخریب و تسلیم فرهنگی تعقیب می شود.

تفاوت تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی:

به طور خلاصه می توان تفاوت تهاجم و تبادل فرهنگی را در موارد ذیل دانست:

1. در تهاجم هدف تخریب است اما در تبادل هدف انتقال و نشر فرهنگ است. 2. در تهاجم مهاجم برای جایگزینی فرهنگ خود به نحوی ظالمانه سعی در ریشه کنی فرهنگ مقابل دارد اما در تبادل فرهنگی چنین نیست. 3. در تهاجم فرهنگی قصد استیلا و به طور کلی غرض سیاسی در نظر است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمی پذیرد.[17]

ویژگیهای تهاجم فرهنگی:

تهاجم فرهنگی در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که عبارتند از:

الف)یک کار آرام و بی سر و صداست، ب)برای اکثریت مردم نامرئی و نامحسوس است، ج)با برنامه و ابزارهای گسترده ای است(از حربه های سیاسی، نظامی، روانی، تبلیغاتی و اقتصادی بهره می گیرد)، د)گسترده و همه جانبه و فراگیر است برخلاف تهاجم نظامی که تنها بخشی از مرزهای مجاور در تیررس دشمن قرار می گیرد. ه)کارساز است و برخلاف تهاجم نظامی حساسیت ها را به خواب می برد. و)دراز مدت و دیرپاست. ز)ریشه ای و عمیق است و ذهن و قلب انسان ها را نشانه گرفته و تسخیر می کند. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد که بزرگترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان ها.

بسترهای تهاجم فرهنگی

بدیهی است که کار و تهاجم فرهنگی بدون بستر سازی مناسب برای رسیدن به اهداف ممکن نیست به این شکل که اگر همه لوازم تهاجم فرهنگی فراهم شود ولی شرایط و بستر مناسب وجود نداشته باشد در واقع همه تلاشهای قبلی ناکام می ماند از این رو به برخی از مواردی که موجب پذیرش و تقویت فرهنگ مهاجم می شود اشاره می گردد که می توان آن را به دو دسته تقسیم بندی کرد.

1.بسترها و عوامل بیرونی: زمینه ها و ابزاری که به نحوی رد پای کشورهای خارجی و غربی در آنها دیده می شود بسترهای بیرونی هستند از جمله: الف)تولید برنامه های مبتذل و صدور آن، ب)تلاش برای دین زدایی از راه های مختلف، ج)ایجاد روحیه خودباختگی فرهنگی، د)ساخت و فروش وسایل ارتباطی مانند ماهواره و سخت افزارها و نرم افزارها و موارد مشابه دیگر.

2.بسترها و عوامل درونی: زمینه ها و عناصری که ریشه داخلی داشته و در پذیرش فرهنگ مهاجم به صورت مستقیم و غیر مستقیم کمک می کنند عوامل درونی هستند؛ از جمله: الف)مشکلات و کاستی های اقتصادی و اجتماعی، ب)ضعف ها و کاستی های موجود در خانواده، مدرسه و جامعه، ج)ضعف برنامه ریزی دقیق فرهنگی، د)فقدان تولیدات فرهنگی کافی و مناسب، ه)روشنفکران غرب زده: رشد گروه جدیدی از نخبگان که افکارشان ریشه در مکاتب فکری و فرهنگی مطرح در غرب دارد مانند حسن تقی زاده ها که سمبل مدافعان ترویج کامل و بی حد و مرز معیارهای غربی در کشور است و معتقد است که وظیفة اول همة وطن پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا بدون قید و شرط تسلیم مطلق اروپا شدن و گرفتن آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و اوضاع فرنگستان است بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر ایران باید در ظاهر و باطن و جسمی و روحی ، فرنگی مآب شود و بس، و) جهل و ناآگاهی مردم، جوانان و نوجوانان.

مراحل تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی در دو مرحله صورت می پذیرد:

الف)تخلیه فرهنگ خودی

در قانون طبیعت وقتی در فضایی خلاء ایجاد می شود نزدیکترین نیروی موجود، آن خلاء را پر می کند. هر پدیدة جدید یا در جایی حضور می یابد که قبلاً خلاء وجود داشته و یا در آن محیط خلاء ایجاد می کند. لذا تخلیه فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می رود.[18]

شیوه ها و راهبردهای دشمن در ْایجاد خلاء فرهنگی( ناتوی فرهنگی)

عمده ترین این راهبردها را در ایران می توان در محورهای زیر خلاصه کرد:

1.تخریب بنیانهای فکری، اعتقادی، ارزشی و اخلاقی با ایجاد تردید در آنها، 2.انزوای روحانیت و بی ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین، 3.قداست زدایی از دین و شعائر دینی، 4.ترویج فساد و رذالت زدایی از آن مانند شیطان پرستی در دنیای معاصر. چنانچه خداوند متعال این حقیقت را در قرآن مجید بیان فرموده که شیطان به دنبال دام برهنگی انسان و توجه دادن او به شهوات است «یَا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ...؛[19] ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، آن چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون ساخت و لباس آنان را از اندامشان بیرون کرد تا عورت آنها را به آنها نشان دهد.»

در این آیه خداوند متعال به همه افراد بشر هشدار می دهد که مراقب فریبکاری شیطان باشند زیرا شیطان سابقه دشمنی خود را با پدر و مادر آنها نشان داده همانطور که لباس بهشتی را بر اثر وسوسه ها از اندام آنها بیرون کرد ممکن است لباس تقوا را از اندام ایشان بیرون نماید.[20]

چنانچه امروزه همه همت شیطان های بزرگ و کوچک بر ترویج برهنگی و از بین بردن پوشش عفیفانه و تقواست.

البته باید توجه داشت که این آیه در مقام بیان ولایت شیطان برغیر مومنین است و نیز بیرون آوردن لباس آدم و حوا در بهشت اشاره وتمثیل است به بیرون آوردن لباس تقوا توسط شیطان از اندام همه آدمیان.[21] 5.فعال کردن گسل های بین نسلی، گسل های قومی و گسل های مذهبی(فرقه گرائی)، 6.ناکارآمد معرفی کردن نظام دینی، 7.راهبرد القای حاکمیت دوگانه(رئیس جمهور – ولی فقیه)، 8.حمایت از جریان های فرهنگی و سیاسی مخالف با نظام دینی و روشنفکران وابسته، 9.تحریک افکار عمومی بر علیه نظام اسلامی و مسئولان آن با سیاه نمائی مسائل ایران از طریق تصویر سازی، جعل خبر، پخش شایعه و... 10.ترویج لیبرالیسم و فمنیسم.

ب تثبیت فرهنگ بیگانه

شیوه ها و راهبردهای دشمن در تثبیت فرهنگ خود: الف)به کار گماردن افراد وابسته، ب)ایجاد نهادهای مختلف بین المللی و ملی، ج)برپائی شبکه ها و مؤسسات شبه فرهنگی، د)تجزیه فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروه های متفاوت اجتماعی مانند تحریک اقوام با گویش محلی و تحریک اقلیت های مذهبی و... ه)تحریف تاریخ مانند سرچشمه تمدن بشری قلمداد کردن اروپا و دوره صدسال تمدن و فرهنگ اسلامی را سده یورش های خاوریان وحشی دانستن، و)تغییر خط و زبان برای نمونه، الجزایر، آذربایجان و ترکیه، ز)تضعیف روحیه عمومی: القای این که آرزوها و امیدهای فرد یا جامعه دور از دسترس خواهد بود و هرگز حاصل نخواهد شد، ح)القای یأس و ناامیدی دشمن برای کشاندن افراد یک جامعه به سوی یأس و نا امیدی قبل از هر چیز مردم را خسته و بی زار می کند و با تکرار محرومیت ها، خرابی ها، شکست ها با استفاده از عوامل تبلیغی، اقتصادی، سیاسی و روانی درآنها سرخوردگی ایجاد می کند. د)ایجاد رعب و وحشت، تخریب فکری و روانی مردم و نیروهای دولتی زمانی رشد می یابد که فرد یا افراد دچار ترس ناگهانی گشته و در موقعیت بحرانی و اضطراب قرار گرفته و احساس کند که خطر او را تهدید می کند.

ابزار تهاجم فرهنگی

دشمنان، مفاهیم مورد نظر خود را با تأمل و به تدریج از طریق وسایل و ابزارهای گوناگونی ترویج می کنند که برخی از آنها عبارتند از:

1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبک غربی یکی از روشهای استعماری نفوذ در برنامه های آموزشی کشورهای جهان سوم بوده است یکی از کارکردهای پنهان این برنامه های آموزشی که در ظاهر به منظور پیشرفت علمی در این کشورها اجرا شده، زمینه سازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است.[22]

زبان نیز می تواند مهم ترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه باشد. اگر به جای استفاده لغات خودی، از لغات بیگانه به صورت افسار گسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد نسل جدید ممکن است در آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بی خبر بماند.

در مورد ترجمه نیز می توان گفت که اگرآموخته های فارغ التحصیلان ما عمدتاً از متون ترجمه شده باشد دانش آموختگان امکان تفکر مستقل را از دست می دهند و اصطلاحات بیگانه به تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی می نشیند.

2.تبلیغات: تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگیهایی که برای آن برشمرده اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می گیرد از جمله: الف)پوشش فراگیر، ب)فرامحیطی بودن، ج)چند حسی بودن، د)قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام.[23]

3.شایعه: شایعه در اصطلاح خبر بی اصل و نادرستی است که درمیان مردم بر سر زبان ها بیفتد. شایعه را دولت های بیگانه برای ضربه زدن به پیکر یک ملت و برای تاثیرگزاری دربافت فکری و ذهنی آنان دامن می زنند

4.تحریف واقعیت: یکی از رایج ترین شیوه های مطبوعاتی دست کاری و تحریف واقعیت است و این تحریف یا از نوع لفظی است که تحریف کننده از خود ساز و برگهایی بر پیکره وقایع و حقایق اضافه می کند و چهره روشن حقایق را تاریک و زشت می سازد. به عبارت دیگر لفظ را کم یا زیاد می کند یا ظاهر مطلبی را عوض می نماید. یا از نوع معنوی، در این نوع تحریف جملات را طوری تفسیر و توجیه می نماید تا درست بر خلاف معانی واقعی آنها باشد و گاهی از طریق اغراق و مبالغه واقعیت را تحریف می کنند که در این روش تضادهای درونی جوامع را شدت می بخشند و مسائل کوچک را بزرگ جلوه داده مردم را به نظام حاکم یا به دیگرافراد و گروهها بدبین می نمایند.

5 .ترور شخصیت: اصطلاحی که امروزه برای ترور کردن از طریق وسایل ارتباط جمعی مورد استفاده قرار می گیرد ترور شخصیت است که هدف آن ترور شخصیت های سیاسی و مهم از طریق تهمت زدن و یا به تصویر کشیدن نقاط ضعف آنهاست و این در صورتی است که نتوانند فردی را ترور فیزیکی کنند و یا ترور فیزیکی مصلحت آنان نباشد و با این شیوه باعث شوند رهبران صاحب نفوذ نزد مخاطبان دچار بی منزلتی و تخریب چهره شوند.[24]

6. کتاب ها و نشریات: از جمله مهمترین ابزاری که دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی و جنگ روانی از آن استفاده می کنند تبلیغات گسترده منفی از طریق کتاب ها و نشریات است، اساساً ماهیت جنگ روانی و فرهنگی بهره برداری از تبلیغات و نشریات مبتنی بر دروغ، تهمت، فریبکاری، نیرنگ افکنی و فتنه انگیزی برای نفوذ در عواطف و احساسات و جذب مخاطبان به منظور استفاده از حمایت های آنان در جهت تحقق مقاصد خاص جریان های سیاسی است.

اهداف تهاجم فرهنگی

1.مبارزه با بیداری اسلامی با فشار بر طرفداران اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی از طریق اتهام زنی، تروریست خواندن و... .

2.ایجاد اختلاف و شکاف در جهان اسلام با دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و ایران را تهدید کشورهای منطقه معرفی کردن.

3.عرفی سازی حکومت و ترویج پلورا لیسم دینی.

4.از بین بردن امید مردم نسبت به آینده با سیاه نمائی مسائل داخلی کشور.

5.ایجاد بی اعتمادی در مردم نسبت به رهبران انقلاب و مسئولین با هدف از بین بردن پشتوانه های مردمی نظام اسلامی.

6.ایجاد اختلاف و تعمیق آن در میان جریان های سیاسی.

7.ترویج اندیشه های مادی با هدف سوق دادن مردم به دنیا گرائی و اصالت دادن به لذت جوئی.

8.ترویج اباحه گری و بی بند و باری اخلاقی برای مقابله با فرهنگ مقاومت و شهادت طلبی.

9.ترویج لیبرال دمکراسی غربی با شعار توسعه دمکراسی و تامین آزادی های مدنی.

10.مبارزه با نفوذ معنوی و قدرت نرم جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و در میان ملل محروم جهان.[25]

راه های مقابله با تهاجم فرهنگی

در دنیای امروز کشورها نمی توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه خود با فرهنگ های بیگانه در امان باشند. اگرفرهنگ جامعه ای توان خود را از دست بدهد و مردم از فرهنگ خود گسسته شوند قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می گردد و در این دریای ارتباطات غرق می شوند. و اگرملتی علاقه مند به حفظ و پاسداری از هویت فرهنگی خود باشد باید سعی کند فرهنگ غیر مادی جامعه خویش را حفظ نماید. البته این به آن معنا نیست که می توان یا باید فرهنگ غیر مادی را کاملاً دست نخورده و ثابت و اصیل نگه داشت زیرا تغییر از خصوصیات فرهنگ است. ولی این تغییر در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی رساند که جریان عادی و خود به خودی را بپیماید.

برای مقابله و مبارزه با تهاجم فرهنگی راه حلهای زیادی بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می گردد.

1.شناخت همه جانبه تهاجم فرهنگی و اهداف دشمن از آن

هم برای مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن و هم برای یورش به فرهنگ مهاجم، شناخت دشمن و اهداف او از تهاجم فرهنگی از الفبای مبارزه و نخستین گام در این زمینه می باشد. چنانچه امام صادق(ع)می فرماید: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس کسی که عالم وآگاه به زمان خود باشد شبهات بر او هجوم نمی آورند»[26]

2.تقویت بینش دینی و سیاسی مردم

تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه تعالیم دینی و سیاست می تواند چون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمب باران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سود جویان غرب را ناکام و ناامید سازد و مردم را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون شود و از کژروی و ناهنجاری ها باز دارد. قرآن کریم در این باره می فرماید: «...یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ....؛[27] پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می کند».

در این آیه سخن از هدایت انسان در پرتو ایمان به میان آمده است که فرد مؤمن از بسیاری فریبکاری ها و لغزشها نجات می یابد البته در کنار پرورش نهال ایمان در دلهای مؤمنین، آگاه ساختن آنان به مسائل سیاسی روز و تبیین هدف شوم دشمن در یورش فرهنگی نیز ضروری است.

3. اشباع نیازهای طبیعی انسان از راه های مشروع

انسان مجموعه ای درهم پیچیده از غرایز گوناگون است و رها ساختن نامعقول مردم در بهره گیری هرچه بیشتر و به هر شکل ممکن از این نیروهای غریزی و مقدس آنان را از تلاش درسازندگی خویش و جامعه باز می دارد و جلوگیری از ارضای غرایز در حد مشروع، یا ناتوانی دربرآوردن نیازهای طبیعی نیز زمینه را برای روی آوردن به سوی برنامه های مخرب دشمن فراهم می آورد

4.گسترش امر به معروف و نهی از منکر

اگر مردم به این اصل مهم دینی وعقلی آگاهی یابند و خود را مقید و عامل به آن کنند و هر کس در محدوده زندگی خویش با فساد و زشتی ها مبارزه کند و مردم را به نیکی دعوت نماید دشمن هرگز روزنه ای برای نفوذ نخواهد یافت.[28] خداوند متعال در این باره می فرماید: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[29] این آیه بیان می دارد که امر به معروف و نهی از منکر از لوازم و واجبات اجتماع سالم و صالح است.

مقام معظم رهبری در اشاره به اهمیت این موضوع و حقیقت می فرماید: مسأله امر به معروف تکلیف همیشگی مسلمان هاست، جامعه اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر زنده می ماند، قوام حکومت اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر می باشد.[30]

5.خودسازی متولیان فرهنگی:

در اجرای فرهنگ سازی دینی برای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن، گام نخست خودسازی متولیان فرهنگی و گام بعدی دیگر سازی است. امام صادق(ع)می فرماید: کونوا دعاة الناس باعمالکم، ولا تکونوا دعاهً بالسنتکم.[31]

6.تلاش برای زدودن فقر اقتصادی

تنگدستی از جمله پلیدترین پدیده های جامعه است حقیقت ناگواری که پیشوایان دین آن را زمینه ساز کفر دانسته اند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «کادالفقر ان یکون کفراً»[32] و دانشمندان فقر را عاملی برای آغاز انحراف و بزهکاری می دانند.

7. استفاده از فن آوری نوین در عرصه فعالیت های فرهنگی. 8.تقویت رسانه های داخلی و غنی سازی برنامه های فرهنگی آنها با رویکرد تقویت هویت دینی و ملی و خنثی سازی تهاجم فرهنگی دشمن. 9. تقویت مساجد و کانون های فرهنگی. 10. شناخت کامل فرهنگ اسلامی و ملی. 11. مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیت های فرهنگی. 12.بازنگری در منابع درس دانشگاهی به ویژه دروس مرتبط با علوم انسانی.

آنچه در مجموع می توان به آن دست یافت این است که هر چند در گذشته هم مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» وجود داشت و شاهد شبیخون فرهنگی غربیان به مسلمانان بوده ایم اما امروزه این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است و آمریکا که داعیة سرپرستی جهان را در سر می پروراند و خواستار نظامی تک قطبی است هیچ فرهنگ رقیبی را تحمل نکرده که قطعاً فرهنگ اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست و در راس کشورهای اسلامی، ایران به واسطه انقلاب اسلامی و مخالفت علنی آن با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا مورد هجوم بیشتری قرار گرفته و خواهد گرفت و در ناتوی فرهنگی به صورت سازماندهی شده و متفاوت از گذشته وارد عمل خواهد شد. بنابراین مدیریت کلان حوزه فرهنگی کشور باید با حساسیت و اعتقاد به ضرورت مقابله با «ناتوی فرهنگی»به دست کسانی باشد که معتقدند می توان در مقابل غول عظیم رسانه ای غرب ایستاد و باور دارند که غربی ها علیرغم پیشرفت در بعد سخت افزاری، در بعد نرم افزاری هنوز هم با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کنند و از این لحاظ بسیار ضربه پذیر و سست می باشند هر چند نباید دشمن را نادیده گرفت و بایستی در این راستا تمام ترفندهای فرهنگ مهاجم تبیین و شناخته شود و متناسب با آن ابزار کافی فراهم گردد و از آنجا که تهاجم فرهنگی فرایندی فرهنگی است باید با تولیدات فرهنگی متناسب با فرهنگ ملی و دینی و به صورت تهاجمی و نه تدافعی با آن مقابله کرد.

سوتیترها

ناتوی فرهنگی در واقع همان تهدید نرم است. در این نوع تهدید، دشمن با به کارگیری ابزار فرهنگی به دنبال سلطه فرهنگی و در نهایت سلطه سیاسی می باشد.

تهدید نرم متکی برقدرت نرم بوده و برای شناخت ماهیت آن آشنایی با قدرت نرم ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد.

مهمترین عوامل و منابع قدرت را می توان؛ قدرت نظامی(تهدید و زور)؛ قدرت اقتصادی(تطمیع و زر)؛ قدرت اطلاعاتی، قدرت سیاسی و قدرت روانی و فرهنگی(دانش)دانست.

تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگیهایی که برای آن برشمرده اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می گیرد.

از جمله مهمترین ابزاری که دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی و جنگ روانی از آن استفاده می کنند تبلیغات گسترده منفی از طریق کتاب ها و نشریات است.

در دنیای امروز کشورها نمی توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه خود با فرهنگ های بیگانه در امان باشند. اگرفرهنگ جامعه ای توان خود را از دست بدهد و مردم از فرهنگ خود گسسته شوند قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می گردد و در این دریای ارتباطات غرق می شوند.

تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه تعالیم دینی و سیاست می تواند چون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمب باران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سود جویان غرب را ناکام و ناامید سازد و مردم را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون شود و از کژروی و ناهنجاری ها باز دارد.

هر چند در گذشته هم مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» وجود داشت و شاهد شبیخون فرهنگی غربیان به مسلمانان بوده ایم اما امروزه این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است.

امروزه با توجه به رشد فکری وآگاهی عمومی ملت های جهان، نفوذ و سلطه و به دست آوردن مستعمرات از راه لشکر کشی های نظامی به آسانی امکان پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه های زیادی را برمهاجمان تحمیل می کند به همین سبب بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده اند و از طریق سیاست های فرهنگیتلاش می کنند به اهداف شوم خود برسند.

پی نوشت ها:

[1] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان گردان عاشورا، 22/4/71.

[2] . حمید جاودانی شاهدین، مجله حوزه و دانشگاه، درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی، سال دهم، شماره 35.

[3] . پریچهر ابراهیمی،تأملی بر فرهنگ، تفاوت فرهنگ شرق و غرب.

[4] . محمدعلی یوسفی زاده،مجله حوزه و دانشگاه، انسان موجودی فرهنگی، سال سوم، شماره 9.

[5] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 299، ح5.

[6] . آمدی، غررالحکم، باب توبیخ النفس، ح 4815.

[7] . اعراف/96.

[8] . طلاق/ 2-3.

[9] . قلم/ 1-2.

[10] . مرتضیمطهری،تکامل اجتماعی انسان.

[11] . حمید جاودانی شاهدین، پیشین.

[12] . همان.

[13] . بیانات مقام معظم رهبری 21/5/71.

[14] همان، در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه سمنان، 18/8/85.

[15] اصغر افتخاری و علی اکبر کمالی، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی.

[16] . زمر/17- 18.

[17] حمید جاودانی شاهدین، پیشین.

[18] . همان.

[19] . اعراف/ 27.

[20] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران،تفسیر نمونه.

[21] . علامه طباطبائی،تفسیر المیزان، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی.

[22] . قائم مقامی.

[23] . جاودانی، پیشین.

[24] . وزارت آموزش و پرورش،آموزش پدافند غیرعامل.

[25] . یداله جوانی، ناتوی فرهنگی و راههای مقابله با آن.

[26] . علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد 75، ص 269، ح109.

[27] . یونس/ 9.

[28] . حسین شاهد خطیبی، تهاجم فرهنگی، فصل هفتم، به نقل از سایت لیله القدر.

[29] . آل عمران/ 104.

[30] . مقام معظم رهبری، در دیدار علماء و روحانیون، 7/5/71.

[31] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 5، ص 198، ح19.

[32] . همان، ج 70، ص 246، ح4.

تهاجم فرهنگی ابزاری در دست دشمن

گروه اجتماعی - تبادل فرهنگی بر اثر همجواری کشورها با یکدیگر، رفت و آمد ملتها به کشورهای دیگر و مطالعة آداب و رسوم و سنن فرهنگهای دیگر بوجود می‌آید و باعث می‌شود هر ملتی به نقاط ضعف و قوت فرهنگ خود آشنا شود و بکوشد تا نقاط مثبت فرهنگهای دیگر را بپذیرد و نقاط منفی فرهنگ خود را اصلاح کند. معمولاً در تبادل فرهنگی باید با انگیزه، دقت و تخصص کافی به سوی پذیرش مشتقات فرهنگی سایر جوامع گام برداشت، زیرا هرگونه حرکت انفعالی در این زمینه ممکن است کیان فرهنگ یک ملت را مخدوش سازد.

-تهاجم فرهنگی

 تهاجم فرهنگی عبارت است تلاش برنامه‌ریزی شده و سازمان یافتة تمام یا بخشی از یک یا چند گروه اجتماعی – فرهنگی یا ملت یا جامعه یا تمدن و یا دولت بیگانه برای تحمیل مبانی  و اصول اجتماعی، باورها، ارزشها، اخلاقیات و رفتارهای مورد نظر خویش بر سایر گروهها و جوامع، همچنین ارائه اطلاعات انبوه به ملتها و تغییر در نظام ارزشهای آنها به طوری که تصمیم‌گیریها در کشور مورد تهاجم منجر به تأمین منافع سیاسی، اقتصادی و ... کشورهایی شود که از این حربه استفاده می‌کنند. (شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1378).

هدف از تهاجم فرهنگی کنترل فرایند تصمیم‌گیری، شیوه اطلاع‌رسانی و تغییر در نظام ارزشهاست، ‌به‌طوری که منجر به استیلای سیاسی و اقتصادی کشور مهاجم شود. بدین ترتیب مهاجم فرهنگی سعی میکند با استفاده از برتری اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فن‌آوری خود، به مبانی اندیشه و رفتار یک ملت هجوم آورد و با تهدید، تضعیف، تحریف و احیاناً نفی و طرد ارزشهای آن، زمینه حاکمیت اندیشه‌ها، ارزشها و رفتارهای مطلوب خویش را فراهم آورد. لذا تهاجم فرهنگی به‌مفهوم نفی هویت فرهنگی و ملی کشور مورد تهاجم به منظور برقراری سلطه فکری و فرهنگی،‌ از طریق تغییر باورها، رفتارها، روشها و آداب و رسوم زندگی فردی و اجتماعی آن ملت، منطبق با الگوهای فرهنگی مهاجم خواهد بود (صالحی امیری، 1386، ص 63).

در واقع در تهاجم فرهنگی دو مساله قابل بررسی است:

1- تخریب مبانی  و مبادی فرهنگی، تمسخر، استهزا و بی‌ارزش و مخرب جلوه‌دادن عناصر گوناگون وابسته به یک فرهنگ.

2- ورود عناصر منفی و مخرب فرهنگی با جلوه‌های جذاب و دلنشین.  از اینرو، مقابله با تهاجم فرهنگی از یک سو نیازمند شناخت دقیق ابزارهای دشمن و از سوی دیگر نیازمند شناخت دقیق نقاط ضعف و قوت فرهنگ خویش است، لذا کوشش در جهت تقویت نقاط قوت و برنامه‌ریزی همه جانبه در این راستا از جمله ابزارهای مقابله با این تهاجم است.

برخی از تفاوتهای تبادل و تهاجم فرهنگی عبارت است از:

1- در تبادل فرهنگی، هدف بارور و کامل کردن فرهنگ ملی است، اما در تهاجم هدف تسلط بر فرهنگ دیگر، خود باخته، دنباله رو نمودن و احیاناً از بین بردن آن فرهنگ است.

2- تبادل فرهنگی آگاهانه و ارادی، اما تهاجم فرهنگی ناآگاهانه و غیر ارادی است

3- در تبادل فرهنگی، عناصر مطلوب فرهنگی با یکدیگر تبادل می‌شود ولی در تهاجم فرهنگی، فرهنگ مهاجم، هنجارها، باورها و ارزشهای خود را – که در فرهنگ مورد تهاجم نامطلوبند، بر فرهنگ مورد تهاجم تحمیل می‌کند.

4- تبادل فرهنگی با اتکاء به نقاط قوت فرهنگها انجام می‌گیرد ولی در تهاجم فرهنگی با اتکاء به نقاط ضعف فرهنگ مورد تهاجم و نقاط قدرت فرهنگ مهاجم به وقوع می‌پیوندند.

یکی از مهمترین عوامل بسط و گسترش دامنه تهاجم فرهنگی در جامعه ما عدم توجه جدی به مقوله مدیریت فرهنگی در سطح کلان و خرد، آموزش و تربیت مدیران فرهنگی لایق و تدوین و تشریح دقیق مدیریت فرهنگی که از منظر علمی متناسب با فضای دینی و ملی جامعه باشد، است. (صالحی امیری، 1386، ص 64).

عوامل تهاجم فرهنگی
عوامل تهاجم فرهنگی را می‏توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) عوامل برون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که به نحوی ردپای کشورهای خارجی (غربی) در آنها دیده می‏شود عوامل برون‏زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقین، تلاش برای دین‏زدایی از طرق مختلف، ایجاد روحیه‏ی خودباختگی فرهنگی، ساخت و فروش وسایل ارتباطی، نظیر ماهواره و ویدئو و... . سیاست‏گزاران و طراحان کشورهای سلطه‏جو این عوامل را طراحی و برنامه‏ریزی می‏کنند و افراد داخلی آن را به اجرا درمی‏آورند.

ب) عوامل درون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که ریشه‏ی داخلی داشته و غیرمستقیم یا مستقیم به پذیرش تهاجم فرهنگی از خارج به داخل کمک می‏کنند عوامل درون‏زا هستند؛ از جمله: زمینه‏هایی هم‏چون بیکاری، فقر اقتصادی، نابه‏سامانی خانوادگی، غفلت مسئولین فرهنگی و اجتماعی و ناآگاهی جوانان و نوجوانان و... (مسگرنژاد، 1373 و نگارش، 1380).

شیوه‏های تهاجم فرهنگی
در یک نگاه کلی شیوه‏های تهاجم فرهنگی غرب را نیز می‏توان از دو بعد خارجی و داخلی مورد توجه قرار داد.
در بعد خارجی، مهاجمان با امکانات و موقعیت‏های مختلفی که در مجامع بین‏المللی در دست دارند، از طریق شبکه‏های گسترده‏ی بنگاه‏های تبلیغاتی و سخن‏پراکنی خود می‏کوشند با عناوینی چون نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادی برای زنان و مطبوعات و نویسندگان، جنگ‏طلبی، ماجراجویی و...و با حربه‏های شناخته شده و تکراری، تصویری تحریف شده و ناخوشایند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنیا ترسیم نمایند و طبیعی است که در این راه، زشت‏ترین و شیطانی‏ترین حربه‏ها را برمی‏گزینند.
در بعد داخلی تهاجم فرهنگی غرب در کشورهای اسلامی به دو شیوه‏ی زیر رخ می‏نماید:
1 ـ ترویج افکار و اندیشه‏های غیراسلامی و حتی ضداسلامی، تبلیغ افکار التقاطی، تقدس زدایی و توهین به مقدسات، سست نمودن پایه‏های اعتقادی جوانان نسبت به برخی از اصول و آرمان‏ها.
2 ـ تجددگرایی، علم‏زدگی و عقل‏گرایی افراطی، تلاش در راه تطهیر غرب و غرب‏گرایی، بی‏اعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامی به بهانه‏ی عدم تطابق با دانش‏های نوین بشری، طرح جدایی دین از سیاست، ترویج بی‏حجابی و بدحجابی و پوشش‏های مستهجن و خلاف شؤون اسلامی، رواج مدهای غربی و بی‏بند و باری، تهیه و پخش فیلم‏های شدیدا ضد اخلاقی ویدئویی، نوارهای کاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزیع عکس‏های مبتذل در سطح گسترده، تولید و پخش مشروبات الکلی و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر کتب و مجلات ضداخلاقی، جنایی، عشقی و رمان‏های مبتذل، تشکیل مجالس لهو و لعب و...، مشتی از خروارها توطئه‏ی دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگی تنها محدود به موارد فوق نیست، بلکه تمام موارد فرهنگ‏های مکتوب، شفاهی، عمومی و تصویری نیز از ابزارهای دیگر این تهاجم هستند (مسگرنژاد، 1373).
فرهنگ غربی با استفاده از ابزار فوق تخریب فرهنگ اسلامی را مد نظر قرار داده است. مواردی از قبیل تشکیک در حقانیت دین اسلام، انتشار کتاب‏های ضد دینی مانند آیات شیطانی، نفی مقدسات اسلامی و نیز تحدید دین و تلاش برای حذف دین از عرصه‏ی اجتماع از این موارد به شمار می‏آید (افتخاری، 1377).

مراحل تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در دو مرحله‏ی عمده صورت می‏پذیرد که در هر یک راه‏های خاصی مدنظر قرار می‏گیرد:
الف) تخلیه‏ی فرهنگ خودی
در قانون طبیعت، وقتی در فضایی خلأ ایجاد شود، نزدیک‏ترین نیروی موجود، آن خلأ را پر می‏کند. هر پدیده‏ی جدید، یا در جایی حضور می‏یابد که قبلاً خلأ وجود داشته و یا در آن محیط، خلأ ایجاد می‏کند. لذا تخلیه‏ی فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می‏رود. ایجاد خلأ فرهنگی، خود با روش‏ها و شیوه‏های مختلفی صورت می‏گیرد که عمده‏ترین آنها در ایران، عبارت‏اند از:
1. ایجاد تردید نسبت به بنیان‏های اعتقادی و ارزشی از طریق: سست نمودن اعتقادات عمومی، سست نمودن ارزش‏های اخلاقی، دین‏زدایی،انزوای روحانیت، بی‏ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین؛
2. ترویج فساد؛
3. فرقه‏گرایی؛
4. نفوذ نگرش غربی و ازخودبیگانگی؛
5. تکوین روشن‏فکری وابسته.
هدف اصلی از این مرحله، قطع رابطه‏ی فرهنگی کشورهای مسلمان با گذشته‏ی پرافتخار خویش است. این مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراوانی طراحی و اجرا می‏شود و فرق اساسی آن با تهاجم نظامی، مشخص نبودن چهره‏ی مهاجم است. بدین شکل که عناصر تعلیم دیده با القای شبهات و دسیسه‏های شیطانی، مردم را نسبت به میراث علمی و فرهنگی خویش بی‏اعتنا و دلسرد می‏کنند.

ب) تثبیت فرهنگ بیگانه به کار گماردن افراد وابسته و ایجاد نهادها یا تأسیسات مختلف بین‏المللی و ملی، از کارهایی است که در این مرحله انجام می‏شود. به طور کلی، در این مرحله سیاست‏هایی که دشمن به اجرای آنها اصرار می‏ورزد، به شرح ذیل است:
1. برپایی شبکه‏ها و مؤسسات شبه فرهنگی؛
2. تجزیه‏ی فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروه‏های متفاوت اجتماعی، تحریک اقوام با گویش محلی، تحریک اقلیت‏های مذهبی و...؛
3. تحریف تاریخ؛
4. تغییر خط و زبان؛
5. حذف و تبدیل میراث‏های فرهنگی (مسگرنژاد، 1373).

ابزارهای تهاجم فرهنگی
مهاجمان فرهنگی مسائل و مفاهیم مورد نظر خود را به تدریج از طریق وسایل و ابزارهای گوناگونی ترویج می‏کنند. مهم‏ترین ابزار مورد استفاده در تهاجم فرهنگی عبارت‏اند از:

1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبک غربی یکی از روش‏های استعماری نفوذ در کشورهای جهان سوم بوده است (شفیعی سروستانی، 1372، ص72)؛ یکی از کارکردهای پنهان این برنامه‏های آموزشی که در ظاهر به منظور پیشرفت علمی در این کشورها اجرا شده، زمینه‏سازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است (قائم مقامی، 1356، ص237ـ 244). این برنامه‏ها بدون در نظر گرفتن موقعیت فرهنگ بومی و با هدف تربیت نیروهایی هماهنگ با سیاست‏های استعماری اجرا شده است؛ اما در مقام عمل، عده‏ای از همین تحصیل‏کرده‏ها با آگاهی از روش‏های استعماری به مبارزه با سیاست‏های استعماری برخاستند که نتیجه‏ی آن استقلال برخی از این کشورها بوده است. این نوع از آموزش در ایران، آن هم توأم با تهدید و ارعاب مردم، از دوره‏ی رضاخان آغاز شد. این آموزش‏های کلاسیک، به صورت غیرمستقیم، فرهنگ بیگانه را ترویج کرد. زبان نیز می‏تواند مهم‏ترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه باشد. اگر به جای استفاده از واژگان فارسی، استفاده از لغات بیگانه به صورت افسارگسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد، نسل جدید ممکن است در آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بی‏خبر بماند. در مورد ترجمه نیز می‏توان گفت که اگر آموخته‏های فارغ‏التحصیلان ما عمدتا از متون ترجمه شده باشد، دانشجویان امکان تفکر مستقل را از دست می‏دهند و اصطلاحات بیگانه به تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی می‏نشیند.

2. کتب و نشریات: انتشار کتاب بدون در نظر گرفتن تطابق آن با فرهنگ بومی و بدون توجه به پیامدهای منفی پنهان برخی از کتاب‏ها، می‏تواند در تقویت تهاجم فرهنگی دشمن مؤثر باشد. با بررسی وضعیت انتشار کتاب در ایران در سال‏های اخیر می‏توان نشان داد که آیا دشمن از این عرصه توانسته است در فرهنگ ایرانی نفوذ کند یا خیر؟ چیزی که اثبات آن به یک تحقیق مستقل نیازمند است.
در نشریات نیز گاهی ارزش‏های منطبق با اهداف فرهنگ خودی با روش‏های غلط انتقال می‏یابد، و درنتیجه تأثیر معکوس دارد. هم‏چنین ارزش‏های مغایر با اهداف فرهنگ اسلامی با روش‏های غیرملموس و پنهان و به ظاهر موجه منتقل می‏گردد که خود نمونه‏ی بارز "تهاجم فرهنگی" است.
3. تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات: وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگی‏هایی که برای آن برشمرده‏اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می‏گیرد؛ از جمله: پوشش فراگیر، فرامحیطی بودن، چندحسی بودن، قابلیت آموزش غیرتخیلی داشتن، قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن.
وسایل ارتباطی با قابلیت‏ها و ویژگی‏های مخصوص به خود، هنگامی که در دست تشکیلاتی قرار می‏گیرد که هدفی جز تخریب فرهنگ یک قوم و جای‏گزینی آن با فرهنگ سلطه‏گر و استعماری ندارد، تبدیل به ابزار و عامل خطرناکی در جهت هجوم فرهنگی می‏شود. متأسفانه این ابزار شمشیر دو لبه‏ای است که استکبار جهانی لبه‏ی مخرب و فسادانگیز آن را برای قطع ریشه‏های فرهنگی یک قوم به کار می‏گیرد.
اینترنت، رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه ویدئو و ماهواره و ... ابزارهای فراگیری هستند که بررسی نقش هریک از آنها در تهاجم فرهنگی نیاز به یک تحقیق مستقل و همه جانبه دارد که در مجال دیگری باید به آن پرداخت.
اما مهم این است که امروزه فرهنگ غرب بر وسایل ارتباط جمعی در جهان تسلط دارد و از طریق خبرگزاری‏هاو شبکه‏های رادیو و تلویزیون و سینما علیه انقلاب اسلامی فعالیت می‏کند (افتخاری، 1377، ص 190ـ195).

4. ترویج کالاهای لوکس مصرفی و الگوهای تجمل‏گرایی: این الگوی مصرف که مهم‏ترین ویژگی آن وابستگی به کشورهای صنعتی است، با رشد و گسترش خود، ابتدا الگوی تولید و توزیع و سپس کل اقتصاد و فرهنگ جامعه را تحت الشعاع قرار می‏دهد، به گونه‏ای که تداوم وضع موجود تقریبا بدون هیچ‏گونه فشار و اجباری صورت می‏گیرد.
5. شعارهای تبلیغاتی فرهنگ بیگانه منقش بر روی البسه: کودکان ما از همان ابتدا می‏آموزند که باید از فرهنگ خود، تولید خود، خط و زبان خود احساس حقارت و شرم کنند؛ می‏آموزند که حروف خارجی خوب و قشنگ هستند و همه‏ی چیزهای خارجی بهتر از داخلی است و این بزرگ‏ترین ظلمی است که در حق کودکان و نوجوانان صورت می‏گیرد.
6. پوستر و عکس: یکی از روش‏های زیرکانه‏ی "تهاجم فرهنگی" چاپ و توزیع پوسترها و عکس‏هایی است که با رنگ و لعاب خاصی در دست‏رس جوانان قرار می‏گیرد.

7. نفوذ مستشرقین: مستشرقین با نگاه خاص و گزینشی به فرهنگ‏های غیرغربی به جای معرفی صحیح این فرهنگ‏های غنی، سعی کرده‏اند به نوعی با این شناخت زمینه‏ی تسلط فرهنگ غربی را فراهم آورند و برتری آن را به اثبات برسانند (صلاحی، 1376). ادوارد سعید پژوهشگر عرب در این زمینه می‏گوید: اروپاییان درباره‏ی خاور زمین نوشته‏اند که انسان خاورزمینی خردستیز، فاسد، کودک‏منش، و "متفاوت" است و از این رو، انسان اروپایی خردگرا، پاکدامن و "طبیعی" است. پیام روشن‏تر این‏گونه نوشته‏ها آن است که اصولاً اروپاییان با ویژگی‏های پسندیده‏ای که در سرشت خویش دارند، از بقیه‏ی جهانیان برترند و از همین روست که باید بر جهان چیره شوند و مردم جهان را به بردگی و استثمار کشند.(مصباح یزدی، 1376، ص 39).

8.استقراض خارجی و اعطای امتیازات به بیگانگان بدون در نظر گرفتن منافع ملی کشور (صلاحی، 1376).

بسترهای تهاجم فرهنگی
بدیهی است هر تفکر و مذهبی که بخواهد بر اخلاقیات، عادات و اندیشه‏های یک ملت رسوخ کند و آن ملت را از خوی‏ها و اعتقادات قبلی جدا نماید، محتاج بسترسازی برای رسیدن به این اهداف و خنثی‏سازی مقاومت‏های احتمالی است. بدین شکل که اگر همه‏ی لوازم تهاجم فرهنگی از قبیل: تفکر، ابزار و روش انجام کار فراهم شود، ولی شرایط و بستر مناسبی که بتواند این‏ها را به‏کار گیرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه‏ی تلاش‏های قبلی عقیم می‏ماند، و برعکس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرایط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، یا به وجود آورده شود، دیگر جلوگیری از نفوذ تفکر بیگانه و پیش‏گیری از مسخ فرهنگ خودی بسیار مشکل خواهد بود. در این مقاله مجال تفصیل بیش‏تر این موضوع نیست؛ لذا به برخی از موارد مهمی که موجب پذیرش و تقویت فرهنگ مهاجم می‏شود اشاره می‏کنیم:
1. مشکلات و کاستی‏های اقتصادی و اجتماعی؛
2. عدم برنامه ریزی دقیق فرهنگی و غفلت مسئولین در این خصوص؛
3. فقدان تولیدات فرهنگی و هنری کافی و متناسب با فرهنگ بومی؛
4. کم‏توجهی زنان به جایگاه والای خود؛
5. ضعف‏های موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛
و ... .
یکی از جامعه‏شناسان ایران در این خصوص می‏گوید:
"در بررسی دلایل طرح و پذیرش فرهنگ غربی مباحث بسیاری در چندین دهه‏ی گذشته صورت گرفته است. عده‏ای نقش عوامل خارجی را در نفوذ فرهنگ غرب بسیار برجسته دانسته و در مقابل، عده‏ای ضعف فرهنگ ملّی را زمینه‏ساز نفوذ فرهنگ بیگانه عنوان کرده‏اند. با دیدگاهی واقع‏بینانه باید به نقش عوامل متعدد داخلی و خارجی در شکل‏دهی جریان غرب‏گرایی در ایران توجه شود.
ضعف و نارسایی عناصر فرهنگ ملی و بومی، نبود سازمانی مناسب برای گسترش فعالیت‏های فرهنگی، بی‏توجهی به عنصر تغییر در سطح بین‏المللی، تغییر چهره‏ی دشمن و دخالت دیگرگونه و جدی او در شرایط داخلی.
رشد گروه جدید از نخبگان که عموما افکار و آرای آنان ریشه در حوزه‏ها و مکاتب فکری و فرهنگی مطرح در غرب دارد، وجود مکاتب و نظریات جدید، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، بازیاب و توسعه‏ی فرهنگی غرب، رشد و افول مارکسیسم، استقلال کشورهای جدید در جهان سوم و... همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگ‏ها و درنهایت، زمینه‏ساز غلبه‏ی فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّی کشورهای جهان سوم بوده است (آزاد ارمکی، 1375، ص249).

راه‏های مقابله با تهاجم فرهنگی بی‏تردید امروزه اکثر کشورها در پی آن هستند که راهکارهایی بیندیشند تا از تخریب و تضعیف فرهنگ خود از طریق رسانه‏های همگانی هدایت شده توسط غرب بکاهند؛ هرچند کسی منکر این واقعیت نمی‏تواند باشد که در دنیای امروز، کشورها نمی‏توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه‏ی خود با فرهنگ‏های بیگانه، در امان باشند، زیرا رسانه‏های همگانی جهان هم‏چون ماهواره‏ها و تکنولوژی اینترنت، مردم دنیا را در جریان آخرین پیشرفت‏ها، مدها، ساخته‏ها، هنرها و غیره قرار می‏دهند. اگر فرهنگ جامعه‏ای توان خود را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می‏گردد و در این دریای ارتباطات غرق می‏شوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعه‏ی شوروی سابق به کلی دگرگون می‏شود و رسانه‏ها و کانال‏های تلویزیونی امریکایی و اروپایی چنان فرهنگ آن را در هم می‏کوبند که آثار نویسندگان و هنرمندان بزرگ روسیه به کلی فراموش می‏شود و الگوهای غرب مقبولیت می‏یابند، بیش‏تر به این دلیل است که پیش از آن، فرهنگشان صلابت و ایستادگی خود را از دست داده بود. ما معتقدیم فرهنگ اصیل اسلامی و تعصب مذهبی، هم‏چون درخت تنومندی در ذهن و قلب مردم مسلمان این مرز و بوم ریشه دوانیده است و طوفان "تهاجم فرهنگی" به راحتی نمی‏تواند این درخت را از جای برکَنَد، اما نباید از تکان‏های گاه و بیگاه آن که میوه‏های نارسیده‏را سرنگون می‏سازد غافل بود؛ لذا شناخت راه‏های مقابله با تندباد تهاجم بسیار حایز اهمیت است.
ملت‏هایی که علاقه‏مند به حفظ و پاس‏داری از "هویت فرهنگی" خود هستند، سعی می‏کنند فرهنگ غیرمادی جامعه‏ی خویش را حفظ نمایند. البته این بدان معنا نیست که می‏توان (یا باید)فرهنگ‏غیرمادی‏راکاملاً دست‏نخورده وثابت و"اصیل" نگه‏داشت؛زیرا، همان‏طور که در ویژگی‏های فرهنگ ملاحظه شد، تغییر از خصوصیات فرهنگ است.
ولی این تغییر، در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی‏رساند و باعث از هم‏گسیختگی آن نمی‏شود که جریان کُند، بطئی، عادی و خودبه‏خودی را بپیماید (روح‏الامینی، 1372، ص110).
برای مقابله و مبارزه با "تهاجم فرهنگی" راه‏های بسیار زیادی در زمینه‏های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود است. اما عناوین زیر اهم توصیه‏ها و راه‏حل‏هایی است که در این مقوله قرار دارند:

الف) شناخت دقیق و همه جانبه‏ی تهاجم فرهنگی
یکی از موارد مهم و اساسی در مبارزه با تهاجم فرهنگی، شناخت ابعاد و ریشه‏های آن است؛ زیرا زمانی می‏توانیم در برابر این پدیده برنامه‏ریزی کنیم که از دشمن مهاجم و برنامه‏های او اطلاع کافی داشته باشیم و متناسب با آن، سلاح تدافعی خود را به‏کار گیریم. این مبحث یکی از محورهایی است که در بیانات مقام معظم رهبری بر آن تأکید شده است (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ص382ـ383). یکی از محققان نیز در این خصوص می‏گوید:
"بدون این‏که ما در برابر تهاجم فرهنگی غرب تسلیم شویم، تا ندانیم که تهاجم از کجا آغاز شده و چه هدفی دارد و سلاحش چیست، چگونه می‏توانیم در برابر آن بایستیم؟ من نگفتم که تهاجم فرهنگی مهم نیست؛ بلکه سخن این بود که چون این تهاجم جز در موارد خاص دانسته نیست، نسخه‏ی علاج قطعی برای آن نمی‏توان نوشت" (داوری اردکانی، 1379، ص87). به همین سبب در موفقیتِ مبارزه با تهاجم فرهنگی، توجه و تمرکز مسؤولان فرهنگی کشور به امر مبارزه با تهاجم فرهنگی و اختصاص بودجه‏ی کافی و ایجاد جایگاه مناسب برای آن در برنامه ریزی کلان کشور و ارتباطات بین‏المللی، امری ضروری به نظر می‏رسد.

ب) شناخت دقیق و کامل فرهنگ اسلامی و ملی گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگی شناخت فرهنگ غنی اسلامی و عناصر فرهنگی آن است؛ علاوه بر این باید عناصر مقبول فرهنگ ملی و آداب و رسوم اجتماعی، ذخایر فرهنگی با ارزش تلقی شده و زنده نگه داشته شوند (فیاض، 1372، ص344ـ346). در این خصوص آگاهی بخشیدن به نوجوانان و جوانان از طریق مأنوس کردن آنان با مفاخر و مواریث فرهنگی از اهمیت خاصی دارد.
به عقیده‏ی بسیاری از صاحب‏نظران، اعتلای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و ایجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، این وارثان واقعی ارزش‏های گران‏بهای فرهنگ خودی، گامی اساسی است که باید برای مبارزه‏ی بی‏امان با تهاجم فرهنگی غرب برداشته شود. یک جوان مسلمان ایرانی باید بداند که وارث چه نوع فرهنگی است. می‏توان با تقویت نیروی ایمان و با تأکید بر فرهنگ و سنت‏های خودی و بزرگ جلوه‏دادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ویژه نوجوانان و جوانان کشور را در برابر چنین تهاجمی مقاوم کرد؛ هم‏چنین از این طریق می‏توان احساس حقارت را در این گروه از بین برد و روحیه‏ی سازندگی و امید را در آنان تقویت کرد.

ج) اصلاحات علمی و اقتصادی
برنامه‏ریزی در جهت پیشرفت همه‏جانبه‏ی کشور و تبدیل آن به یکی از کشورهای بزرگ علمی و صنعتی و مستقل از جهت تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز و فراهم آوردن زمینه‏های رفع نیازهای اقتصادی جامعه، به ویژه نیازهای جسمی و روحی نسل جوان از قبیل تحصیلات کافی، شغل مناسب، امکانات تشکیل خانواده، امکانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امکانات ورزشی و ... بیش‏ترین نقش را در تثبیت فرهنگ ملی و مصونیت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.

د) تدوین سیاست فرهنگی و تربیتی جامع از طریق
1. تقویت کمی و کیفی تولیدات فرهنگی توسط رسانه‏های جمعی داخلی؛ تأثیر رسانه‏ای خودی در مبارزه با تهاجم فرهنگی امری قطعی و انکارناپذیر است. لیکن مادام که ما به کاربرد رسانه‏ها، تکنولوژی اطلاع‏رسانی، هنر و فن پیام‏رسانی و خلاصه با شیوه‏های امروزین اطلاعات و تبلیغات آشنا نباشیم، نمی‏توانیم با مخاطبان خود ارتباطی منطقی و نتیجه‏بخش برقرار کنیم؛ بنابر این آشنایی با پیشرفته‏ترین روش‏های تبلیغ از قبیل روان‏شناسی تبلیغ و شناسایی افکار عمومی در مباحث روان‏شناسی اجتماعی و آخرین مباحث طرح شده در جامعه‏شناسی ارتباطات باید مدنظر قرار گیرد. از سوی دیگر، رسانه‏های ما نباید تنها به پاسخگویی و رفع ابهام در قبال تهاجم فرهنگی دشمن اکتفا کنند، بلکه باید با نگاهی جهانی تلاش کنند که به نوعی، تهاجم و تولید در تبلیغ را وجهه‏ی همت خویش قرار دهند.

2. استحکام مبانی تعلیم و تربیت اسلامی نوجوانان و جوانان؛ دین اسلام بیش از هر دین و مکتب دیگری، برای مسأله‏ی تربیت اهمیت قائل شده است. تربیتی که انسان را در مسیر تکامل قرار دهد و به بارگاه الهی برساند، و پایبندی و اعتقاد به ارزش‏های والای انسانی یکی از طرق جلوگیری از تهاجم فرهنگی است. فرد مؤمن و معتقد به ارزش‏های دینی، اگر در جامعه‏ای آکنده از پستی‏ها و شهوات قرار بگیرد، سپری محکم از تقوا و ایمان خواهد داشت. در این خصوص ارائه‏ی الگوهای رفتاری صحیح به مردم، بسیار اهمیت دارد.
3. تقویت ایمان از طریق بالابردن سطح رشد علمی و فکری مردم نسبت به مسائل اعتقادی، تبلیغ، نشر و ترویج مسائلی که در تشدید عواطف و احساسات دینی مردم تأثیر زیادی دارد، مانند نماز جماعت، جلسات قران، هیأت‏های مذهبی، عضویت در مراکز خیریه و عام‏المنفعه، دور نگه‏داشتن مردم از ارزش‏های ضد اسلامی و غیرخدایی با ترویج ارزش‏های دینی در یک سطح گسترده و فراگیر و ... . به بیان یکی از متفکران اسلامی، حفظ باورها و ارزش‏های اسلامی با احیای جلسات مذهبی یکی از راه‏های مقابله با هجوم فرهنگی است (مصباح یزدی، ص 127).

4. ارتقای کیفی فعالیت‏های هنری و ایجاد مراکز هدایت‏کننده‏ی ابزارهای صوتی و تصویری.
5. گسترش فعالیت‏های برون‏مرزی نهادهای فرهنگی.
6. ایجاد هماهنگی بین دستگاه‏های اجرایی فرهنگی و عدم دخالت افراد غیر متخصص و غیرمسؤول در امور فرهنگی و هنری.

7. گسترش ارتباطات فرهنگی با کشورهای دارای منافع مشترک.

8. حفظ جریان‏های فرهنگی اصیل و حمایت از مدافعان واقعی نظام.

9. مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیت‏های فرهنگی از قبیل: تشکیل سمینارهای مسائل فرهنگی و مسابقات علمی و فرهنگی با حضور و مشارکت آنان، تقویت روحیه‏ی کتاب‏خوانی و انتشار بیش‏تر کتاب‏های مذهبی جذاب.

10. تقویت پایه‏های تربیتی و اخلاقی افراد در خانواده و مدرسه و ایجاد ارتباط عاطفی بین والدین و کودکان.

11. بازنگری در منابع درسی دانشگاهی به ویژه کتاب‏هایی که به ناچار از زبان‏های بیگانه ترجمه می‏شوند.
12. از بین بردن روحیه‏ی مصرف‏گرایی به ویژه در مواردی که سبب وابستگی کشور می‏شود (صلاحی، 1376 و فیاض 1372).
13. ایجاد محیط گرم خانوادگی و برخورد دوستانه با جوانان.

14. آگاه کردن مردم از اهداف فرهنگ‏سازان غربی (مصباح یزدی، 1376، ص129 و 143).

تهاجم فرهنگی و خانواده‌ها
بی‌تردید طراحان برنامه‌های مدرن تهاجم فرهنگی اطلاعات و خط‌مشی‌های اصلی خود را از سازمان‌ها و اطلاعاتی و جاسوسی‌ کشورهایی می‌گیرند که قصد فرماندهی بر کل دنیا را دارند. تحقیقات نشان می‌دهد در سازمان سیا، شاخه‌ای تخصصی و متمرکز برای مطالعات و برنامه‌ریزی ضد فرهنگی علیه ایران با یک فکر ویژه تشکیل شده و بودجه مالی آن از 000ر000ر25 دلار در سال قبل به 000ر000ر75 دلار در سال جاری افزایش یافته است؛ این یعنی افزایش تهاجم تا حد سه برابر. مهم‌ترین هدف مبارزه فکری و روانی دشمنان نظام، سرمایه‌های اصلی کشور یعنی جوانان است و در این بین جوانان برای آنان دارای اهمیت و برنامه‌ریزی ویژه است چرا که:
جوانی به واسطه ویژگی‌های نشاط، بالندگی، نوخواهی، سرکشی و ناپختگی فکری، محلی مستعد برای تاخت و تاز شبهات و اندیشه‌های جدید و پر زرق و برق است.
جوانان به واسطه زندگی در خانواده‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا تخریب و منحرف کردن یک جوان در یک خانواده، یعنی تخریب و کاهش قدرت آن خانواده. بررسی‌ها نشان می‌دهد مواد روان‌گردان و مخدر برای جوانان و نوجوانان به شیوه‌ای راحت و با قیمتی ارزان‌تر ارائه می‌شود به نظر شما احاطه و تسلط فکری بر جوانان اهمیت بیش‌تری دارد یا بزرگ‌سالان و سالخوردگان؟ البته هریک جایگاه ویژه خود را دارد. منحرف ساختن جوانان این خانواده‌ها زمینه برای دغدغه‌های بزرگ خانواده و ایجاد عدم تمرکز فکری و روانی برای والدین نظامی می‌گردد.
نگاهی به ساختار پذیرش تهاجم در خانواده‌ها و انواع آنها، در فهم بهتر مطالب، ما را یاری می‌رساند.

1- خانواده‌های فعالدر این خانواده‌ها، درونی کردن هنجارهای اجتماعی و دینی روال معمول و منطقی خود را داشته و والدین ضمن مشارکت در زندگی جمعی و پاسخ به مسائل فکری فرزندان هم زمان به افزایش اطلاعات مورد نیاز و تعامل منطقی با فرزندان به ویژه جوانان خود می‌پردازند. استعمار فرهنگی برای ورود به این خانواده‌ها دچار مشکل جدی است چرا که مأمن اسرار جوانان این خانواده‌ها، دچار مشکل جدی است. مأمن اسرار جوانان این خانواده‌ها، والدین هستند و محیط خانواده به شکلی است که آنها برای طرح مسائل ذهنی و فکری و عقیدتی خود مشکل خاصی ندارند، بنابراین در حافظه آنها نقاط مجهول وجود ندارد تا توسط ابزار تهاجم فرهنگی به نادرست معلوم گردد.

2- خانواده‌های منفعل
در این خانواده‌ها، به علت اشتباه گرفتن وظایف و کارکردهای اصلی خانواده و هدف نهایی کار و تلاش از تامین پوشاک و خوراک به جای تأمین روحی روانی فرزندان، شکافی محسوس بین والدین و فرزندان به وجود می‌آید. عمدتاً در این خانواده‌ها فرصت مناسبی برای گفت‌وشنود خانوادگی پیدا نمی‌شود و ارتباط آنها موزاییکی است. والدین به تصور برآوردن نیازهای اصلی فرزندان بیش‌تر به فکر لباس، غذا، تفریح و تحصیلات آنها هستند و کمتر به اصلی‌ترین وظیفه خود یعنی همبستگی روانی با فرزندان و آموزش معنوی آنها توجه دارند. چه بسا در این میان ابتدا والدین تحت تاثیر ابزارهای تهاجم فرهنگی قرار گرفته و سپس فرزندان مبتلا می‌شوند و در صورت ابتلای آنها راه حل منطقی و مناسبی برای برون رفتن از بحران در پیش گرفته نمی‌شود. مشکلات اقتصادی و خواسته‌های پایان ناپذیر خانواده‌ها نیز ناکجاآبادی را پیش روی این خانواده‌ها می‌سازد که با سرعت به سمت انتهای آن که یأس و نومیدی است سرازیر می‌شوند. در بسیاری از موارد این افراد احساس می‌کنند که هر مشکل و مسئله خاصی آنها را تهدید نمی‌کند و در یک امنیت کامل به سر می‌برند بنابراین به فکر راه‌حل آن مشکل بر نمی‌آیند. لذا اولین راه‌حل برای مواجهه با مشکل، یافتن مسئله است. دقت کنیم راه نهایی برای حل مسئله، پاک کردن صورت مسئله نیست.
با توجه به ساختار فرهنگی- مذهبی جامعه ما، نیاز به تقسیم‌بندی دیگری احساس می‌شود:
- خانواده سنتی: که تاکید ویژه آن بر سنت‌ها و رسوم غالب حاکم بر جامعه اعم از دینی یا ملی است. این دسته به دو گروه قابل تقسیم‌بندی است: الف: متعصب؛ ب: منعطف
متعصب: این خانواده‌ها به شرایط زمانی توجهی نداشته و آن چیزی که در گذشته آموخته‌اند و یا با جنبه‌ها سنتی آنها همخوانی دارد را معیار اصلی انتخاب‌های بعدی خود و دیگران می‌دانند و در این راه انعطافی از خود نشان نمی‌دهند.
منعطف: این خانواده با وجود آنکه وجه پیروی از سنت‌ها در آنها بسیار قوی است اما تا حدودی سعی می‌کنند تا در برابر شرایط از خود انعطاف نشان دهند در نتیجه با فرزندان بسته به اقتضای زمانه همگام می‌شوند.

- خانواده روشنفکر: که این دسته از خانواده بر خلاف دسته پیشین، تاکید عمده خود را بر عقل و معیارهای عقلانی و منطقی نهاده و در برابر اغلب مسایل جدید سعی دارند تا از عقل و معیارهای آن بهره برند:

الف: ارزش‌مدار؛ ب: فارغ از ارزش

ارزش‌مدار: این دسته علاوه بر آنکه تاکید زیادی بر عقل و انتساب‌های عقلانی دارند، اما معیارهای عقلانی آنها دارای پشتوانه ارزشی و اغلب دینی است. لذا تنها به اموری مبادرت می‌ورزند که با محک عقل و معیارهای ارزشی آنها همخوانی داشته باشد.

فارغ از ارزش: این دسته کسانی هستند که سعی دارند تا عقل‌مدار با تمام مسایل برخورد کنند. عقل ابزاری و معطوف به هدف سرلوحه تمام امور این افراد قرار می‌گیرد. برای این دسته که از معیارهای ارزشی روشنی پیروی نمی‌کنند و عقل آزاد را سرلوحه امور خود قرار می‌دهند. برای آنها هدف مهم است و به اصطلاح هدف، وسیله را توجیه می‌کند. به عنوان مثال از نظر ما و حتی اندیشمندان اروپایی، آمریکاییان اغلب افرادی با عقل ابزاری و معطوف به هدف هستند و برای آنها تنها هدف مهم است نه وسیله. کشتار جمعی، تعرض و تهاجم، وسایلی هستند که آنها را به اهدافشان رهنمون می‌سازند. بنابراین، این وسایل چون بهترین ابزار برای دست‌یابی به اهداف محسوب می‌شوند، مناسب و مقبول هستند. در حالی که در سنت ما و ارزش‌مداران تاریخ همواره راه رسیدن به اهداف یکی از ملزومات اساسی است.

اگر بخواهیم این خانواده‌ها را در یک طیف نشان دهیم در یک سر طیف خانواده‌های متعصب سنتی و در سر دیگر آن خانواده‌های روشنفکر فارغ از ارزش قرار می‌گیرند. این خانواده‌ها افرادی افراطی‌اند. خانواده‌های متعصب سنتی در برابر هر امر جدید و تازه‌ای مقاومت می‌کنند. از آنجا که این خانواده نمی‌تواند با شرایط زمان خود را تطبیق دهد در بسیاری از موارد دچار مشکلات جدی شده و احتمال انحراف اعضای آن بسیار زیاد است.

دسته دوم یعنی خانواده‌های روشنفکرمآب فارغ از ارزش، کسانی هستند که بر خلاف دسته اول تحت هیچ عنوان به ارزش‌ها و سنت‌های رایج تن در نمی‌دهند. این دسته اغلب افرادی غیر اخلاقی و غیرقابل اعتماد هستند. از سویی دیگر امکان فروپاشی این خانواده‌ها و گسست انسجام و همبستگی آنها بسیار زیاد است زیرا این دسته در برابر هر مد جدیدی آماده پذیرش هستند و آن را با آغوش باز می‌پذیرند. تفاوت و تناقض ارزش‌های آنی و گذرا در این خانواده‌ها و از سوی دیگر عدم توجه به اخلاق، موجب فروپاشی و گسست این خانواده‌ها از هم می‌شود. اما آنچه مد نظر ما می‌باشد و از نظر ما خانواده‌های پذیرفته شده‌تری محسوب می‌شوند خانواده‌های سنتی منعطف و روشنفکر ارزش مدار هستند. این دو دسته آمیزه‌ای از عقل و سنت‌های ارزشی اعم از دینی و ملی را سرلوحه عمل خود قرار می‌دهند. مسلماً این خانواده‌ها در برابر مسایل جدید و حوادث بزرگ زندگی کمتر آسیب‌پذیرند و این دسته با قدرت تحمل خود به حل مسایل می‌اندیشند و با قدرت ایمان، اخلاق و صبر شیوه‌ ارتباط منعطف با محیط را پیش می‌گیرند.
 
نتیجه‌گیری:
با بحث فوق قصد داشتیم به معرفی اجمالی تهاجم و هدف اصلی آن یعنی جوانان بپردازیم. بدون شک با توجه به انواع خانواده و روش‌های تربیتی و تصمیم‌گیری در آنها مقابله با تهاجم فرهنگی نیز متفاوت می‌شود. بی‌تردید نمی‌توان در همه جای جامعه پلیس و نیروهای کنترل رسمی را قرار داد اما می‌توان با آموزش صحیح به خانواده‌ها، آنها را در مقابل این تهدیدات بنیان برانداز، واکسینه نمود. خانواده‌ها با کنترل فرزندان خود کمک بسیار زیادی به سلامت خود و جامعه می‌کنند.
شما خانواده‌های گرامی و خوانندگان گرانمایه این نوشتار، با رفتار مشفقانه و محبت‌آمیز می‌توانید به کمک اصلاح جامعه آمده و ضمن کنترل درونی خانواده‌ها به کنترل بیرونی و در نهایت ایمن سازی جامعه با مشارکت و همکاری دلسوزانه کمک نمایید. فراموش نکنیم همیشه یک فرزند خوب در یک خانواده آرام و منطقی پرورش می‌یابد و یک جامعه خوب متشکل از خانواده‌های خوب است. خانواده‌ها پلی هستند برای سوق جامعه به سمت اهداف متعالی و بلند.

شما والدین گرامی با اهمیت به حضور بیش‌تر و موثر در خانواده با اهمیت دادن به روح و الزامات روانی فرزندانتان می‌توانید به کارکردهای صحیح تربیتی خانواده جامه عمل بپوشانید. فراموش نکنیم که فرزندان و افراد خانواده ما بیش از نیازهای جسمانی به آرامش روانی و درک متقابل نیازمندند و ارتباط مناسب و مشفقانه پدر در منزل با همسر و فرزندان ضامن بقا و سلامتی کانون گرم خانواده است. گو اینکه برای همین هدف مهم و غایی، هر صبح را به امید تقرب به خداوند متعال به شب می‌رسانیم.

اغلب افراد گمان می‌کنند که از آسیب‌های اجتماعی در امان‌اند و این مسایل تنها گریبانگیر دیگران است. بسیاری از والدین از مشاهده مدهای مو و لباس در فرزندان و یا مشاهده کج‌روی‌هایی نظیر اعتیاد به موادمخدر، انحرافات جنسی و رفتارهای ضد اخلاقی از سوی جوانان خود عبرت نمی‌گیرند و در اکثر موارد موضوعات مذکور را ناچیز جلوه می‌دهند. باید توجه داشت که راه‌حل نهایی برای حل مسئله، پاک کردن صورت مسئله نیست. بلکه آگاهانه باید ابتدا مسایل را شناسایی نموده و برای حل آن اقدام نمود. دقت کنیم همان طور که ویروس‌های بیماری‌‌زا می‌توانند بدن ما را در خطر نابودی قرار دهند، ویروس‌های ضد فرهنگی نیز می‌توانند به نحو بسیار کشنده‌تری جامعه را دچار بحران‌های هویت؛ نسلی، جنسی، عقیدتی و حتی سیاسی و اقتصادی نمایند. بنابراین همان طور که به مراقبت اعضای خانواده در برابر بیماری‌های جسمی می‌پردازیم، باید آنها را در برابر بیماری‌های بسیار خطرناک فرهنگی نیز ایمن کنیم.

چند راه حل برای مواجهه با بحران
- باور کنیم ما نیز ممکن است همانند دیگران در معرض آسیب‌ها قرار بگیریم.
- نسبت به خطراتی که ما و خانواده‌هایمان را تهدید می‌کنند، آگاهی یابیم.
- نیازهای فرزندان خود را بشناسیم و برای حل آن بکوشیم.
- می‌توان برای شناسایی نیازهای خانواده، از خود آنها مشورت گرفت، اما باید توجه داشت که به همان نسبت که کمبود امکانات می‌تواند موجب آسیب خانواده گردد، رفاه دایمی و برآوردن نیازهای کاذب نیز خطرناک است.
- از طریق افزایش آگاهی خود، خانواده را به سمت وفاق بیش‌تر هدایت کنیم.
- کنترل غیرمستقیم اعضا به ویژه نوجوانان و جوانان ضروری است. توجه داشته باشیم که معاشرت با دوستان بد از یک سو و تنها نهادن فرزندان از سوی دیگر به یک اندازه می‌توانند خطرساز باشند.
- سعی کنیم بهترین دوست فرزندان خود باشیم.
- گه‌گاه مسایل خانواده را با فرزندان در میان بگذاریم و از آنها در ارائه راه‌حل یاری بجوییم. این امر موجب بلوغ فکری و احساس تعلق فرزندان نسبت به خانواده می‌شود.
- میان عطوفت و سختگیری بر کردار فرزندانمان اعتدال برقرار نماییم.
- بهترین تصمیم‌ها را در بدترین شرایط بگیریم.

آخرین ویرایش کناب قطره و دریا درباب شیخ اکبربهرمانی نوقی (رفسنجانی) 

------

متن کامل جانیان جوش

------

بخش اول شنود اشباح

بخش دوم شنود اشباح

بخش سوم شنود اشباح

بخش چهارم شنود اشباح

بخش پنجم شنود اشباح

بخش ششم شنود اشباح

بخش هفتم شنود اشباح

بخش هشتم شنود اشباح

بخش نهم شنود اشباح

بخش دهم شنود اشباح

بخش یازدهم شنود اشباح

بخش آخر شنود اشباح

راهکارهایی برای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن

شما والدین گرامی با اهمیت به حضور بیش‌تر و مؤثر در خانواده با اهمیت دادن به روح و الزامات روانی فرزندانتان می‌توانید به کارکردهای صحیح تربیتی خانواده جامه عمل بپوشانید.
پایگاه بصیرت / امیرعباس کرمی
فابل word
پایگاه بصیرت،امیرعباس کرمی/ یکی از دغدغه‌های دیرینه مقام معظم رهبری که همواره مورد تأکید و توجه ایشان بوده، مقوله تهاجم فرهنگی است. آنچه مسلم است، این است که دشمن، تهاجم خود را از جبهه فرهنگی شروع کرده و در حال گسترش است. اگر اقدام شایسته صورت نگیرد، قطعاً این غده سرطانی به تمام پیکره ایران اسلامی سرایت می‌کند. با توجه به اینکه دشمنان ایران اسلامی ابتدا از تهاجم فرهنگی؛ کودکان، نوجوانان و جوانان را به عنوان هدف قرار داده‌اند. خانواده‌ها بایستی بیش از پیش نقش خود را که مقابله با تهاجم فرهنگی است به دقت مورد بررسی قرار دهند. لـذا هـمان گونه که هنگام تهاجم نظامی خود را آماده دفاع و فداکاری می‌کنیم، در جبهه فرهنگی هم باید با تمام امکانات به دفاع و دفع فرهنگ دشمن بپردازیم وگرنه سنگرها را یکی بعد از دیگری از دست خواهیم داد و زمانی به خود می‌آییم که کار از کار گذشته است. از این رو اهمیت نهاد خانواد در مبارزه با این هجمه فرهنگی دشمنان مشخص می‌شود. برای مقابله و مبارزه با «تهاجم فرهنگی» راه‌های بسیار زیادی در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود است. ولی برشمردن مؤثرترین آن‌ها می‌تواند چونان تذکاری خانواده‌ها را سودمندتر افتد و ایشان را در این نبرد مقدس یاری دهد.

۱. بالابردن سطح شناخت دینی و سیاسی

اعتقاد به اصول اعتقادی همچون توحید، معاد و نبوت نوعی تعهد در فرزندان پدید می‌آورد و میزان مصونیت آن‌ها را در برابر یورش فرهنگی بیگانگان افزایش می‌دهد. چناچه اعتلاء و عمق بخشیدن به معرفت و بصیرت دینی و قرآنی، و تحکیم فکری و عملی ارزش‌های انقلاب اسلامی، و مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانه، مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده و می‌باشد. (پیام به ریاست محترم جمهوری در خصوص سیاست‌های کلی برنامه پنجساله سوم ۳۰/ ۰۲/۱۳۷۸) به عبارت دیگر خانواده‌ها با تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در فرزندان در زمینة مذهب و سیاست می‌توانند آن‌ها را به سنگری نفوذ ناپذیر در برابر بمباران فرهنگی دشمن تبدیل نمایند و سودجویان غرب را ناکام و ناامید سازند. بی تردید، چنین ایمانی فرزندان را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون می‌شود و از کَج روی و ناهنجاری‌ها باز می‌دارد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «یَهدیهِم رَبُّهُم بِایمانِهِم؛ پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می‌کند.» (یونس، آیة ۶) به واقع، ایمانِ درست و اعتقاد راسخ به اصول دین، فرزندان را در برابر امواجِ فساد غرب مقاوم می‌سازد. بر این اساس دستگاه‌های مذهبی چون حوزه‌های علوم دینی، رسالتی سخت عظیم را در یاری خانواده‌ها در این مسیر بر عهده دارند و باید پرداختن به اصول دین و تقویت باورهای مردم را بیش از همیشه مورد توجه قرار دهند. البته در کنار پرورش نهال ایمان در دل‌های فرزندان ایران اسلامی، آگاه ساختن آنان به مسائل سیاسی روز و تبیین هدف شوم دشمن در یورش فرهنگی نیز ضروری است. همانگونه که مقام معظم رهبری تأکید دارند که راه مقابله با تهاجم فرهنگی جبهه استکبار، گسترش و تعمیق رسالت‌های فرهنگی انقلاب اسلامی در عرصه‌های اخلاقی، رفتارهای فردی و اجتماعی، عقاید و باورهای دینی و مسائل سیاسی است. (بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۳۹۰/۰۳/۲۳)

۲. برنامه ریزی آموزشی و پرورشی برای فرزندان

بایستی برای فرزندان خود اعم از: کودکان، نوجوانان و جوانان خود برنامه مدون و مستمر داشته باشیم، کودکان با دل‌های پاک و اندیشه‌های شفاف برای پذیرش پیام‌های آموزشی وپرورشی از آمادگی ویژه‌ای برخوردارند. به گونه ای که آثار پیام‌های دریافت شده در روزگار خردسالی تا پایان زندگی در رفتار و کردار آنان باقی می‌ماند. با توجّه بدین حقیقت بزرگ، خانواده‌ها باید از فرصت طلایی خردسالی سود برند و به یاری هنر، ورزش و انواع سرگرمی‌ها ارزش‌های والای اسلامی را در ژرفای وجودِ فرزندان اسلام جای دهند. حضرت امام خمینی (قدس سره) در این باره هشدار می‌دهد که آنان (استعمارگران) چنانچه تجربه نشان داده، جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخایر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگری فکر نمی‌کنند. و می‌خواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده و به اصطلاح نیمه وحشی نگه دارند.»(صحیفة نور، ج ۲۱، ص ۱۸۵)

از آن جا که آشنایی والدین با اصول تربیتی اسلامی و دینی فرزندان ضروری است، آشنایی با مهارت‌های تربیتی فرزندان نیز مهم است. رهبر انقلاب می‌فرمایند: «عزیزان من! امروز تهاجم فرهنگی با استفاده از ابزارها و فناوری‌های جدید ارتباطی خیلی جدی است؛ صدها وسیله و راهرو اطلاعات به سمت فکر جوان و نوجوان ما وجود دارد؛ از انواع شیوه‌های تلویزیونی و رادیویی و رایانه ای و امثال این‌ها دارند استفاده می‌کنند و همین طور به صورت انبوه، افکار و شبهه‌های گوناگون را در آن‌ها می‌ریزند. باید در مقابل این‌ها ایستاد. امروز نمی‌شود به همان روش‌های قدیمی خودمان اکتفا کنیم؛ البته که جوان نمی‌آید. جوان را باید بشناسید؛ فکر او را باید بشناسید؛ آن چه را که به او هجوم آورده، باید بشناسید. تا میکروب و بیماری را نشناسید که علاج نمی‌توان کرد. این‌ها همه ملایی می‌خواهد. درس خواندن، مطالعه کردن و کار کردن، که همه این‌ها زیر عنوان مهارت‌های دینی خلاصه می‌شود». (دیدار با روحانیون ۱۷/ ۰۸/۱۳۸۵)

۳. توجه به غرایز جوانان

شاخه دیگر از تهاجم فرهنگی که اهمیت وصف ناپذیر دارد، مربوط به ترویج لاابالی گری جنسی و بی بندوباری اخلاقی و سست کردن پای بندی افراد به عقاید و ارزش‌های دینی است. مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «بنده بارها گفته بودم که دشمنان ملت ایران، بیش از آنچه به توپ و تفنگ و این چیزها احتیاج داشته باشند، به اشاعه بنیان‌های فرهنگی فاسدساز نیاز دارند. در خبرها خواندم که یکی از مسئولان یک مرکز مهم سیاسی در امریکا گفته به جای انداختن بمب، دامن‌های کوتاه برایشان بفرستید! راست می‌گوید؛ اگر برای کشوری شهوات جنسی و آمیزش بی رویه زن و مرد و دختر و پسر را ترویج کردند و جوان را به راه‌هایی کشاندند که غریزه او هم به طور طبیعی متمایل به آن است، دیگر احتیاج به استفاده از توپ و تفنگ علیه یک ملت نیست. فساد، یک ملت را به خودی خود، ضایع و باطل می‌کند و آینده او را تباه می‌سازد». (بیانات در دیدار رؤسای دانشگاه‌ها، ۱۰/۱۷/۱۳۸۳) بنابراین انسان مجموعه ای در هم پیچیده از غرایز گوناگون است. غرایزی که پیوسته او را به جنبش در کوچه‌های پُر پیچ و خم زندگی فرا می‌خواند. این خواست‌ها به گونه ای نیرومندند که می‌توانند انسان را در پی خویش به بیغوله‌های تاریک و ناشناختة انحراف بکشانند. با توجّه بدین حقیقت برآورده نشدن این غرایز در جوانان در حد معقول و یا زیاده روی در کامروایی غریزی می‌تواند خطر ساز باشد. رها ساختن نامعقول جوانان در بهره گیری هر چه بیشتر و به هر شکل ممکن از این نیروهای مقدّس، آنان را از تلاش در حد مشروع، یا ناتوانی در برآوردن نیازهای طبیعی نیز زمینه را برای روی آوردن همه جانبه به سوی برنامه‌های مخرب دشمن فراهم می‌آورد؛ انبوه جوانان سوخته در آتش غرایز را در دام سرکشی و گُسستن بندهای اخلاق و عفاف گرفتار می‌سازد. لذا دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط – فرهنگ فساد و فحشا – سعی می‌کند جوان‌های ما را از ما بگیرد. همانگونه که معظمٌ له می‌فرمایند: کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. (بیانات در دیدار فرماندهان نیروهای مقاومت بسیج سراسر کشور، در سالروز شهادت امام سجاد (ع) ۲۲/۴/۷۱)

۴. تلاش برای مبارزه با فقر و رفع آن

تنگدستی را شاید بتوان از پلیدترین پدیده‌های جامعه به شمار آورد. تأکید دین مقدس اسلام بر رفعفقرو مبارزه با آن در کنار جلوگیری از انباشت ثروت و زراندوزی نشانگر آن است که این دو پدیده یعنیفقرو غنی آثار و پیامدهای منفی و مشکل‌زایی در زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها دارند، به گونه‌ای که اگر نسبت به آن اقدام مناسب از سوی فرد، جامعه و دولت صورت نپذیرد، معضلات و مشکلات گسترده‌ای در جامعه ایجاد می‌گردد. در متون دینی برای هریک از این دو پدیده آثار منفی بیان شده است. رفاه‌طلبی و زندگی مرفهانه سبب طغیان در برابر خدا، سیطرة شهوات بر انسان، همراهی با ظالمان، فاسقان و کافران، لذت گرایی و غرق شدن در کامیابی‌ها و نیز اقدام به کجروی‌ها می‌شود. قرآن کریم در این رابطه می‌فرماید: «إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیطْغَی، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی»، (علق، آیه ۶ و ۷) علاوه بر آن در فرازی امام علی (ع) فزونی ثروت را مایه هلاکت، طغیان و فنا دانسته است. (غررالحکم و دررالکلم، ص ۱۶۲) حقیقت ناگواری که پیشوایان دین آن را به کُفر نزدیک دانسته‌اند و دانشمندان از آن به عاملی برای آغاز انحراف و بزهکاری یاد کرده‌اند. بی تردید بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی چون سرقت، ولگردی، گدایی، خود فروشی و... به علّت تنگدستی و بی چیزی به وجود می‌آید. پدیدة فقر در هر جامعه ای که چهرة کریه خود را به نمایش بگذارد، مانند سیلی بنیان کن زیربنای تمامی ارزش‌های خانوادگی را از بُن ویران می‌کند و کاخ‌های کرامت و شرافت آدمی را در بیغوله‌های ننگ و بدنامی تبدیل می‌کند.

۵. مقابله با تهاجمات فرهنگی دشمن

بی‌تردید، شناسایی دشمن و هدف‌های او، نخستین گام مقابله و مبارزه هجمه فرهنگی آن‌هاست. برای رویارویی با یورش فرهنگی نیز باید فرهنگ مهاجم و ویژگی‌های آن بررسی گردد. در پرتو چنین تحقیق گسترده و همه جانب‌های، اندیشمندان جامعه، مردم را در شناخت ردّ پای انحراف یاری می‌دهند. آگاهی از ابراز و شیوه‌های مورد استفاده یورش‌گران، می‌تواند مسئولان و رزمندگان جبهه فرهنگی را در خلع سلاح مهاجمان کمک کند و نقشه‌های آنان را خنثی سازد. معظمً له اصرار دارند بر اینکه مسؤولان کشور این خود آگاهی را لازم دارند تا بدانند دشمن از کجا حمله می‌کند. اگر فهمیدند، بیدار خواهند بود. آن گاه شجاعت و تقوا و پاکدامنی آن‌ها به کار این ملت خواهد آمد. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، به مناسبت سالروز قیام مردم قم ۱۹/۱۰/۸۰) چناچه عناصر خود فروختة فرهنگی، مطبوعات و مجلّه‌های گمراه کننده، فیلم‌های مبتذل و... نمونه‌هایی از عوامل فرهنگی دشمن برای به انحراف کشیدن جوانان به شمار می‌آیند. نگهبانی از ارزش‌های الهی، بینشی ژرف می‌طلبد بینشی که در سایة آن همة عوامل فرهنگی غرب را شناسایی و کنترل نموده و در صورت لزوم طرد و مُنزوی سازد. به وجود آوردن چنین بینشی از طرف خانواده‌ها در فرزندان، زمینه را برای خنثی سازی این حربة خطرناک و آگاه بودن آن‌ها در هنگام رویارویی با این عوامل، فراهم می‌سازد. با چنین درایتی از طرف خانواده و عمل نمودن فرزندان و به خصوص قشر جوان جامعه، مطمئناً شاهد شکست دشمنان در این مورد نیز خواهیم بود.

۶. ایجاد خودباوری و احیای عزّت نفس

از جمله راههای مبارزه با تهاجم فرهنگی، تقویت و احیای روحیة عزّت نفس در فرزندان می‌باشد. بنابراین لازم است خانواده با تقویت این روحیه و زُدودن احساس خود کم بینی جوانان، آن‌ها را از تقلید کورکورانه از روش‌های زندگی بیگانگان باز داشت. در این باره امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند به پیامبری از پیامبرانش وحی کرده که به مؤمنان بگو: «لا تَلبِسُوا لِباسَ اَعدائی، وَ لا تَطعَمُوا مَطاعِمَ اَعدائی، وَ لا تَسلُکُوا مَسالِکَ اَعدائی، فَتَکُونُوا اَعدائی کَما هُم اَعدائی؛ لباس دشمنان مرا نپوشید و غذای دشمنان مرا نخورید و به شیوة دشمنان من رفتار نکنید که شما نیز همانند آنان جزو دشمنان من خواهید شد.»(وسایل الشیعه، ج ۳، ص ۲۷۹) بنابراین لازم است خانواده‌ها روحیة عزّت نفس را در فرزندان ترویج و تقویت کنند تا زمینة پذیرش برنامه‌های فرهنگی دشمن از بین برود. مقام معظم رهبری در این زمینه می‌فرماید: «این مسأله تهاجم فرهنگی که بارها روی آن تاکید کرده‌ایم، واقعیت روشن است و با انکار آن ما نمی‌توانیم، اصل تهاجم را از بین ببریم... پس در مرحله اول ضروری است باور و اعتقاد و اشتراک نظر در سطوح نخبگان و مدیران فرهنگ درعرصه مقابله با این تهاجم خاموش ولی خطرناک ایجاد گردد، و مقوله ناتوی فرهنگی را به عنوان یک توطئه شوم در حوزه ای گسترده تر از کشور اسلامی ایران، بلکه جهان اسلام بدانند. و از طرفی با شناخت ارزش‌های مشترک، در دو حوزه ملی و اسلامی، و بکارگیری ظرفیت‌ها و قابلیت‌ها بالقوه و بالفعل، گام‌های اساسی را در ایجاد خودباوری و مبارزه فراگیر در جهت کاهش و خنثی نمودن تهدیدهای فرهنگی برداریم. و از این طریق روحیه عزت نفس را در بین مسئولین و اقشار مختلف جامعه احیاء و تقویت و احساس خود کم بینی و تقلید کورکورانه از برنامه‌های بیگانگان را از بین ببریم. البتّه باید مراقب باشیم که گرفتار عُجب هم نشویم. (بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۲۰/۹/۱۳۷۰)

۷. مبارزه با روحیه کاخ نشینی و تجمل‌گرایی

دین اسلام، دین اعتدلال است و استفاده از زینت و زیبایی‌های طبیعت و اسباب و لوازم مناسب و... را نه تنها اجازه داده بلکه به آن توصیه و سفارش نموده، است؛ لذا قرآن می‌فرماید: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ؛ و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش که خدا مفسدان را دوست ندارد.» (قصص، آیه ۷۷)

کشور استعمارگر اروپایی در گذشته به همراه فعالیت‌های اقتصادی، عده ای مبلّغ فرهنگی به عنوان «میسیونرهای مسیحی» برای ترویج فرهنگ غرب به کشورهای اسلامی و دیگر نقاط جهان وارد می‌کردند. امروزه اثر مستقیم روحیة تجمّل گرایی بر واردات کالاهای مصرفی لوکس و پیروی از مدهای گوناگونی که حجم انبوهی از فرهنگ و ارزش‌های غربی را یدک می‌کشند، بر کسی پوشیده نیست نگاهی به زندگی روزانة مرفهین بی درد نشانگر این واقعیت است که پیروی از مُد، حتّی در شیوة خوراک آنان نیز دگرگونی پدید آورده است. البته زیان روحیة رفاه جویی و تجمّل گرایی تنها در تغییر شیوة پوشش، خوراک و رفتارهای اجتماعی و شخصی آشکار نمی‌شود، بلکه در بالا رفتن میزان بزهکاری‌ها و زیر پا نهادن اصول اخلاقی نیز اثری شگرف دارد. امام راحل (ره) می‌فرماید: «طبع کاخ نشینی با تربیت صحیح، منافات دارد؛ با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت، منافات دارد. اگر سراسر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفق بشوید، یکی دو تا و چند تاست. تمام مصنفین از این کوخ نشینان بودند تقریباً و تمام مخترعین از همین کوخ نشینان بودند تقریباً. ما باید بکوشیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهیم ملت جاوید بماند و اسلام را آن طوریکه خدای تبارک و تعالی می‌خواهد، در جامعه ما تحقق پیدا کند، مردم را از خوی کاخ نشینی به پایین بکشید.»(صحیفة نور، ج۱۷، ص۲۱۷)

در شرایط کنونی نیز کشورهای پیشرفته با تحمیل برخی شرایط، راه سلطه فرهنگ خود را بر کشورهای دیگر باز می‌گذارند. صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در راستای اهداف امپریالیستی غرب همیشه در دادن وام‌ها به دولت‌های متقاضی شرایطی قرار می‌دهند. جنبه‌هایی از این شرایط در تحمیل فرهنگ سرمایه داری بسیار مؤثر است. بعنوان مثال شرایط بانک جهانی، و صندوق بین المللی پول برای دادن وام به ایران مبتنی بر تسریع خصوصی سازی و تعدیل اقتصادی و هماهنگی با بازار آزاد جهانی و نیز ایجاد مناطق آزاد تجاری، ابزار بسیار مناسبی برای ترویج فرهنگ غربی از جمله تغییر الگوی مصرف، تجمل گرایی و رواج پوشش و مدهای غربی و...داشته است. افزایش خواسته‌های جوانان که در سایة چنین روحیه ای پدید می‌آید انگیزه ای نیرومند برای سرقت، کلاهبرداری، رشوه و... به شمار می‌آیند. از این رو، در مبارزه فرهنگی، زدودن روحیة تجمل گرایی از دل‌های جوانان باید به گونه ای جدّی مورد توجه قرار گیرد. و اثرات منفی آن برای آن‌ها تبیین شود تا جوانان با نگرشی آگاهانه به مسائل بیندیشند و از روی آوردن و تسلیم بی چون چرا در برابر امواج ویرانگر این شبیخون مخرب در امان باشند.

۸. مسلح شدن به ابزارهای لازم برای دفاع فرهنگی

اگر دشمن برای شکست ما به هر وسیلة ممکن چنگ می زند، ما نیز باید به حکم دستور قرآنی"وَ اَعِدّوُا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ" از هر وسیلة مشروعی سلاحی بسازیم و از فرهنگ اسلامی خویش پاسداری کنیم. در این راه باید از یک سو امکانات فرهنگی، هنری و ورزشی توسعه یابد؛ تا جوانان به تفریحات سالم روی آورند و از سوی دیگر باید همة کوشش‌های فرهنگی و... در دفاع از ارزش‌های الهی هدایت شود. رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) در این باره می‌فرماید: در رژیم سابق تمام چیزها، خصوصاً فرهنگ و هنر محتوایش عوض شده بود. یعنی کسی که نام سینما را می‌شنید، خیال می‌کرد که آن جا باید مرکز فساد و سوء اخلاق و مرکز مخالفت با همه چیز باشد. و یا کلمة تئاتر در ذهن انسان چیز مبتذلی بود که از آن بهرة فساد برده شود؛ هکذا همه چیز دیگر. و عمده این است که ما ذهن این جوان‌ها و حتّی پیرها و روشنفکر نماها را آماده کنیم که ما خودمان آدم هستیم و این طور نیست که در همه چیز دستمان را پیش دیگران دراز کنیم. بنابراین مدت‌ها باید زحمت بکشیم و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزش‌های اسلامی هستیم و اگر امروز کمبود نیروی انسانی هست، به خاطر همین است که افکار به آن طرز تفکّر عادت کرده است؛ لذا ساختن تئاتری که مطابق با اخلاق انسانی- اسلامی باشد، زحمت دارد. و سینما هم اگر بخواهد چنین باشد، نیازمند به صرف مدّت‌ها وقت است و هرگز در متن سینما و تئاتر نوشته نشده است که باید مرکز فساد باشند. (صحیفة نور، ج ۱۸، ص ۱۶۱-۱۶۲) بر این اساس هر ملتی که اصالتی برای خودش قائل است باید به دفاع از فرهنگ خود که آن نیز هویت خودش می‌باشد بپردازد، لذا باید قبل از هر کاری، مسائل اعتقادی خود را درست یاد بگیریم تا بتوانیم بر اساس منطق و برهان در مقابل اعتراضات، ایمان خود را حفظ کنیم. سپس بدانیم در این فرهنگ ما چه چیزی ارزش است و چه چیزی ضد ارزش است. در نهایت امر نتیجه بازدهی دو مرحله قبلی گرایش‌ها و ارزش‌ها و باورها می‌باشد، یعنی رفتار آدمی نتیجه نوع نگرش وی یا همان اعتقاد وی و همچنین ارزش گذاری وی در امور می‌باشد، می‌توان در برابر تهاجم فرهنگی دشمن مقابله کرد.

نتیجه‌گیری

بدون شک با توجه به انواع خانواده و روش‌های تربیتی و تصمیم‌گیری در آن‌ها مقابله با تهاجم فرهنگی نیز متفاوت می‌شود. بی‌تردید نمی‌توان در همه جای جامعه پلیس و نیروهای کنترل رسمی را قرار داد اما می‌توان با آموزش صحیح به خانواده‌ها، آن‌ها را در مقابل این تهدیدات بنیان برانداز، واکسینه نمود. خانواده‌ها با کنترل فرزندان خود کمک بسیار زیادی به سلامت خود و جامعه می‌کنند. شما خانواده‌های گرامی و خوانندگان گرانمایه این نوشتار، با رفتار مشفقانه و محبت‌آمیز می‌توانید به کمک اصلاح جامعه آمده و ضمن کنترل درونی خانواده‌ها به کنترل بیرونی و در نهایت ایمن سازی جامعه با مشارکت و همکاری دلسوزانه کمک نمایید. فراموش نکنیم همیشه یک فرزند خوب در یک خانواده آرام و منطقی پرورش می‌یابد و یک جامعه خوب متشکل از خانواده‌های خوب است. خانواده‌ها پلی هستند برای سوق جامعه به سمت اهداف متعالی و بلند.

اغلب افراد گمان می‌کنند که از آسیب‌های اجتماعی در امان‌اند و این مسائل تنها گریبانگیر دیگران است. شما والدین گرامی با اهمیت به حضور بیش‌تر و مؤثر در خانواده با اهمیت دادن به روح و الزامات روانی فرزندانتان می‌توانید به کارکردهای صحیح تربیتی خانواده جامه عمل بپوشانید. فراموش نکنیم که فرزندان و افراد خانواده ما بیش از نیازهای جسمانی به آرامش روانی و درک متقابل نیازمندند و ارتباط مناسب و مشفقانه پدر در منزل با همسر و فرزندان ضامن بقا و سلامتی کانون گرم خانواده است. گو اینکه برای همین هدف مهم و غایی، هر صبح را به امید تقرب به خداوند متعال به شب می‌رسانیم. بنابراین همان طور که به مراقبت اعضای خانواده در برابر بیماری‌های جسمی می‌پردازیم، باید آن‌ها را در برابر بیماری‌های بسیار خطرناک فرهنگی نیز ایمن کنیم.


درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه‏ ی مقابله با آن

نویسنده:حمید جاودانی شاهدین

چکیده
مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ را فرهنگ می‏نامند. تبادل فرهنگی ملت‏ها نیز که در طول تاریخ در بستری طبیعی ادامه داشته برای تازه‏ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری ضروری است و جامعه ‏ی انسانی را در مسیر سعادت واقعی به پیش می‏برد.
اما آنچه امروزه مشکل‏ساز شده "تهاجم فرهنگی" یا غلبه ‏ی یک فرهنگ بر سایر فرهنگ‏ هاست که نمونه‏ی بارز آن روند روبه گسترش تسلط فرهنگ غرب بر سایر فرهنگ‏ها ـ به ویژه فرهنگ اسلامی ـ در یکصد سال اخیر است. تفاوت عمده‏ ی تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی در این است که در تهاجم برای فرهنگ مورد هجوم امکان انتخاب وجود ندارد.
جلوه‏های تهاجم فرهنگی را می‏توان به دو دسته‏ی بیرونی، همچون: تلاش برای دین‏زدایی، ایجاد روحیه‏ ی خودباختگی فرهنگی، ترویج افکار و اندیشه ‏های غربی و ... و درونی، همچون: عقب‏ ماندگی علمی و صنعتی، فقر اقتصادی، غفلت کارگزاران فرهنگی و ... تقسیم کرد. در این مقاله ضمن بررسی جلوه‏های فوق، راهکارهایی برای مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی ارائه شده است.
واژگان کلیدی: فرهنگ، تهاجم فرهنگی، فرهنگ‏پذیری، تبادل فرهنگی

مقدمه
حیات بشری همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملتی که فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مرده محسوب می‏شود؛ علاوه بر این، یک فرهنگ بالنده برای تکامل خود باید توانایی تبادل با سایر فرهنگ‏ها و جذب عناصر مثبت آن را داشته باشد؛ بنابراین، تمام فرهنگ‏ها باید در تعامل با یکدیگر باشند، تا بتوانند در مجموع، بشر را به پیشرفت مطلوب برسانند.
در عصر حاضر که نظام سرمایه‏ داری به سرپرستی آمریکا، با تک‏ قطبی شدن جهان و فروپاشی رژیم شوروی سابق، یکه ‏تاز عرصه ‏ی جهانی شده ‏است، به شکل‏های مختلف می‏کوشد تا نظرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را به تمام کشورهای جهان تحمیل کند و فرهنگ واحدی متناسب با منافع درازمدت خود بر جهان حاکم سازد. از طرف دیگر سایر ملت‏ها نیز در برابر این زیاده‏خواهی آمریکا برای حفظ و پاسداری از فرهنگ ملی و بومی خود مقاومت می‏کنند. در این میان فرهنگ اسلامی توانسته است در صد سال اخیر در برابر این هجوم مقاومت و اصالت خود را حفظ کند.
بدیهی است طرّاحان "نظم نوین جهانی" که با هزاران ترفند توانسته‏اند یک ابرقدرت نظامی، نظیر شوروی سابق را از سر راه خود بردارند و سبب فروپاشی کمونیسم در سطح جهانی شوند، مایل نیستند با قدرت جدیدی در برابر منافع خود مواجه گردند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران سبب شده است که سلطه‏گران بیش‏تر از آن جهت خوفناک باشند که قدرت جدیدِ مقابل منافع نامشروعِ آنان، یک گروه سیاسی ـ مذهبی به نام جهان اسلام باشد؛ قدرتی که از نظر فرهنگی با داشتن ارزش‏های قوی، نظیر خداپرستی، ظلم‏ستیزی، نوع‏دوستی، برادری، مساوات و عدل، می‏تواند در برابر فرهنگ غربی قد علم کند؛ لذا چون می‏دانند که از مقابله‏ی مستقیم با ایدئولوژی اسلامی طرفی نخواهند بست، می‏کوشند با ترفندی قدیمی، به طور غیرمستقیم، در ارکان جوامع اسلامی، از جمله جامعه‏ی ما رخنه کنند و آن ترفند چیزی نیست جز "تهاجم فرهنگی".
بدین منظور، در این مقاله سعی شده است به نوعی این پدیده مورد بررسی قرار گیرد و عوامل داخلی و خارجی و نیز برخی از راه‏کارهای مبارزه با آن مطرح شود. از آن‏جا که بحث از تهاجم فرهنگی مستلزم تعریف فرهنگ و ویژگی‏های آن است، ابتدا به این موارد می‏پردازیم و سپس موضوع اصلی را بررسی می‏کنیم.

فرهنگ
برای فرهنگ در حدود دویست و پنجاه تعریف ارائه کرده‏اند؛از جمله :
ـ کلیه‏ی دستاوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات، قواعد، آداب و رسوم، عبادات و دیگر قابلیت‏های اکتسابی، که از نسلی به نسل دیگر انتقال می‏یابد.
ـ مجموعه‏ی باورها، بینش‏ها، ارزش‏ها، آداب و سنن، اخلاق و اندیشه‏های پذیرفته شده و حاکم بر یک جامعه.
ـ مجموعه‏ی پیچیده‏ای که در برگیرنده‏ی دانستنی‏ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی که به وسیله‏ی انسان، به عنوان عضو جامعه، کسب شده است (روح‏الامینی، 1372، ص 17 به نقل از: ادوارد تایلور1، فرهنگ ابتدایی).
ـ فرهنگ مجموعه‏ای از آگاهی‏ها(شناخت‏ها) و رفتارهای فنی، اقتصادی، آیینی (شعایر)، مذهبی، اجتماعی و غیره است که جامعه‏ی انسانی معینی را مشخص می‏کند (پانوف؛ 1368، ص 103).
تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ بیانگر این مطلب است که تمام دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است؛ به همین سبب تعریف ذکر شده در فرهنگ مردم‏شناسی میشل پانوف2 را می‏توان تعریفی جامع از فرهنگ دانست.
فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی
فرهنگ را می‏توان در دو سطح مادی و معنوی دسته‏بندی کرد؛ فرهنگ مادی عبارت است از تمامی آنچه که عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری، دستاوردهای صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و... . فرهنگ معنوی یا غیرمادی نیز عبارت است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزش‏ها و اندیشه‏ها، اخلاقیات، دانستنی‏ها و... (روسک3، 1369، ص 10 و روح‏الامینی، ص24).
فرهنگ مادی معمولاً تحت تأثیر فرهنگ معنوی رشد می‏کند؛ زیرا نوع نگرش به هستی و جهان، و ارزش‏های حاکم بر جوامع، در ساخت ابزار جدید برای امور زندگی و رفاه اجتماعی به انسان جهت می‏دهد؛ برای مثال، طرز نگرش، نوع ارتباطات و معاشرتِ انسان‏ها، آنان را به ساختاری خاص در معماری سوق می‏دهد، و یا نوع نگرش زنان به حقوقشان، آنان را در انتخاب نوع لباس یا رفتار رهنمون می‏سازد (قیصی‏زاده، 1363). از طرف دیگر فرهنگ مادی نیز در فرهنگ معنوی تأثیر می‏گذارد. برای مثال، وارد شدن و جای گرفتن یک تکنولوژی جدید که در شمار فرهنگ مادی است، بالطبع ارزش‏های جدیدی را با خود خواهد آورد و ارزش‏هایی را نیز متزلزل خواهد ساخت (روح‏الامینی، ص110).

خصوصیات فرهنگ
خصوصیات فرهنگ را می‏توان به شرح زیر ارائه کرد:
1. آموختنی و اکتسابی است: افرادِ هر نسل، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت می‏کنند و به نسل بعدی می‏سپارند.
2. زنده است: جنبه‏ی پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.
3. فطرتِ ثانوی انسان است؛ یعنی به خودی خود عمل می‏کند؛ بر این اساس است که ارزش‏ها، بایدها و نبایدها و اهداف و عادات، پایه‏های فرهنگ را می‏سازند.
4. فراتر از سواد و تحصیلات است؛ زیرا با فطرت و سرشت انسان‏ها مرتبط است.
5. هویت‏دهنده است؛ یعنی تنظیم‏کننده‏ی روابط اجتماعی و تضمین‏کننده‏ی نوع بینش و نگرش فرهنگ‏پذیر است.
6. نسبی است؛ فرهنگ متنوع است، تدابیر و روش‏ها از یک گروه به گروه دیگر فرق می‏کند و هر قومی طرز تفکر و عادات ویژه‏ای دارد.
7. منتقل شدنی است؛ هر گروه انسانی میراث اجتماعی (فرهنگ) خود را به دیگران انتقال می‏دهد.
8. خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحله‏ی غریزی به رفتارِ آموخته است که الگوهای آن می‏تواند از یک شخص یا نسل به شخص یا نسل دیگر منتقل شود؛ در واقع مفهومی تجریدی از مشاهده‏ی رفتار انسان‏هاست (قیصی‏زاده، 1363 و فیاض، 1372، ص31ـ39 و روح‏الامینی، 1372، ص19ـ24).
فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی
امروزه در تقسیم کلی، فرهنگ کشورهای جهان را به دو دسته‏ی شرقی و غربی تقسیم می‏کنند. دو اصطلاح شرق و غرب تعابیر جغرافیایی هستند و با این ملاک کشورهای چین، فیلیپین، ژاپن و... شرقی محسوب می‏شوند و ایسلند، کانادا و تمام آمریکا از شمال تا جنوب، غربی؛ اما این دو مفهوم در حوزه‏ها و قلمروهای دیگر مثل سیاست، حکمت، فلسفه، عرفان و تاریخ هم در برابر هم قرار می‏گیرند؛ برای مثال، تقابل اسلام و غرب، صورتی از تقابل شرق و غرب محسوب می‏شود (داوری اردکانی، 1379، ص12). در این تقسیم‏بندی تاریخی و سیاسی منظور از فرهنگ غربی همان بینش یونان و روم بعد از میلاد مسیح و اروپای بعد از رنسانس است که برخی از ویژگی‏های آن عبارت‏اند از: اصالت قدرت، اصالت ماده، اصالت زندگی، نظم فکری و عملی، اصالت مصرف، میل به تحلیل عقلانی، خودمداری و اومانیسم.
در مقابل فرهنگ غربی، مجموعه‏ای از فرهنگ‏های ملل شرقی قرار دارد که عمدتا دارای ویژگی‏های زیر است:
طالب و تابع قطب بزرگ ازلی (خداوند) است (اصالت وحدانیت)؛ در جست‏وجوی روح و یافتن راز خلقت است (اصالت روح)؛ میل به تحلیل عاطفی دارد؛ قوم‏گرا و ناسیونالیسم است؛ به همه‏چیز با دیده‏ی ابهام می‏نگرد (ابراهیمی، 1367).

تهاجم فرهنگی
امروزه با توجه به رشد فکری و آگاهی عمومی ملت‏های جهان، نفوذ و سلطه و به‏دست آوردن مستعمرات از راه لشکرکشی‏های نظامی، به آسانی امکان‏پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه‏های زیادی را بر مهاجمان تحمیل می‏کند؛ به همین سبب، بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده‏اند. این کشورها معمولاً اجرای مقاصد خود را با عناوین تبلیغ مذهبی، رواج تکنولوژی، ترویج زبان، انجمن‏های خیریه، ترویج بهداشت، سوادآموزی و ، به عبارت دیگر، به نام سیاست‏های فرهنگی و فرهنگ‏پذیری انجام می‏دهند. هرچند نمی‏توان این عناوین را از نظر نوع‏دوستی و انسانیت موردتردید قرار داد، ولی تاریخچه‏ی این روابط و خدمات نشان داده است که این برنامه‏ریزی‏های دقیق، در جهت رشد و بالندگی فرهنگ این کشورها نبوده بلکه زمینه‏ی اسارت کامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی‏آنان را فراهم ساخته است (روح‏الامینی، 1372، ص 101).
بدین ترتیب، استعمارگران، اکنون به این نتیجه رسیده‏اند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحاله‏ی درونی آن است. آنان می‏خواهند ارزش‏های مورد پسند خود را ارزش‏های مترقی جلوه دهند و جای‏گزین معیارهای بومی و فطری ملت‏ها سازند و، از این طریق، بدون هیچ دغدغه‏ای به آینده‏ی منافع خود در این کشورها مطمئن باشند. این جمع‏بندی، به ویژه در دهه‏های اخیر، مبنای فعالیت‏های سازمان‏یافته‏ی گسترده‏ای قرار گرفته که غرب آنها را ترویج معیارهای تمدن، رشد و توسعه معرفی می‏کند؛ اما در فرهنگ ملت‏ها، از این اقدامات با تعابیر مختلفی یاد می‏شود که مفهوم مشترک آنها در تعبیر هجوم فرهنگی نهفته است (خرم، 1378، ص15).
این عمل (جای‏گزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی) به شکلی هوشیارانه که بتواند یک ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بیگانه، و مطیع غرایز بیگانگان کند، عمدتا "تهاجم فرهنگی" محسوب می‏شود. دانشمندان غربی نیز به این واقعیت اذعان دارند. اتوکلاین برگ،4 یکی از روان‏شناسان اجتماعی غربی، در این زمینه می‏نویسد:
حتی در جریان پیاده کردن برنامه‏های بلندنظرانه و آزادمنشانه، چون کمک به همکاری فنی نیز نگرش استعماری و سایر اشکال استثمار متجلی است؛ مثلاً کشوری که کمک‏های فنی به دیگری ارائه می‏دهد این انتظار را دارد که کشور دریافت دارنده‏ی کمک، معیارها و الگوهای وی را برگزیند (روح‏الامینی،1372، ص101).
در کتاب‏های دایرة‏المعارفی غربی نیز به این مطلب اشاره شده است. میشل پانوف در کتاب فرهنگ جامعه‏شناسی در توضیح اصطلاح فرهنگ‏پذیری5 به این تسلط و استعمار فرهنگی غرب اشاره کرده و می‏گوید:
"این اصطلاح را از اواخر قرن گذشته انسان‏شناسان انگلیسی‏زبان به کار بردند و مراد از آن تعیین پدیده‏هایی است که از تماس مستقیم و ادامه‏دارِ بین دو فرهنگ مختلف نتیجه می‏شوند و از تبدیل یا تغییر شکل یک یا دو نوع فرهنگ، در اثر ارتباط با یکدیگر، حکایت می‏کند؛ بنابراین، مراد از فرهنگ‏پذیری، جنبه‏ی ویژه‏ای از فرایند انتشار آن است. امروزه فرهنگ‏پذیری ـ گاهی در معنای محدودکننده‏تر ـ به تماس‏های خاص دو فرهنگ که نیروی نامساوی دارند، اطلاق می‏شود؛ در این صورت، جامعه‏ی غالب که هماهنگ‏تر ویا ازنظر تکنیک مجهزتراست ـ معمولاً ازنوع جوامع صنعتی ـ به‏طور مستقیم یا غیرمستقیم به فرهنگ حاکم تحمیل می‏گردد (پانوف؛ 1368،؛ ص17ـ18).
این محقق در تعبیری دیگر از این تهاجم در حالتی که به شکلی گسترده‏تر، تمام عناصر فرهنگ مورد هجوم را از بین می‏برد و فرهنگ مهاجم را جای‏گزین می‏سازد، به "قوم‏کشی" یا "قومیت‏کشی"6 تعبیر می‏کند و می‏نویسد:
"هنگامی که فرهنگ غالب در انهدام ارزش‏های اجتماعی و روحیات سنتی جامعه‏ی مغلوب و برای گسستگی وسپس نابودی آن می‏کوشد، واژه‏ی قوم کشی را ـ که به تازگی رایج شده‏ـ به‏کار می‏برند تا القای اجباری‏فرایند "فرهنگ‏پذیری"را ازطریق فرهنگ غالب دریک فرهنگ‏دیگر (مغلوب) توصیف‏کنند. درگذشته جوامع‏صنعتی قوم‏کشی‏را باتظاهر به اینکه هدفشان از همانندسازی، ایجاد "آرامش" یا "تغییر شکل" در "جوامع ابتدایی" یا "عقب‏مانده" است، اجرانموده وبازهم اجرامی‏کنند. این‏عمل معمولاً تحت‏عنوان اخلاق، رسیدن به کمال مطلوب در پیشرفت و... صورت می‏گیرد (پانوف، 1368، ص137).
در تعریف پدیده‏ی "تهاجم فرهنگی" دیدگاه حضرت آیت‏اللّه خامنه‏ای، رهبرمعظم انقلاب، قابل توجه است. از نظر ایشان در "تهاجم فرهنگی" یک مجموعه‏ی سیاسی یا اقتصادی، برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان‏های فرهنگی آن ملت هجوم می‏برد. در این هجوم، باورهای تازه‏ای را به زور و به قصد جای‏گزینی بر فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد کشور می‏کنند (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، ص3).

تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی
تبادل فرهنگی ملت‏ها در طول تاریخ به شکلی طبیعی وجود داشته و عاملی برای رشد و تعالی مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگی برای تازه‏ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری بسیار ضروری است و جامعه انسانی را در ارتقای ارزش‏ها و پیمودن مسیر سعادت واقعی به پیش می‏برد. این جریان فرهنگی دو سویه است و هنگام قوت و توانایی ملت‏ها صورت می‏گیرد. در این روند، ملت‏ها با هدف ترویج ارزش‏های بشری، به تبلیغ ایده‏آل‏ها و معیارهای خود می‏پردازند و نیز عناصر و مفاهیم برجسته‏ی فرهنگ‏های دیگر را وام می‏گیرند.
گسترش اسلام در برخی از مناطق جهان، از جمله شرق آسیا، از طریق رفت و آمد مسلمانان ایران به این مناطق، از نمونه‏های قابل استنادی است که پیامدهای مثبت تبادل فرهنگی را برای جامعه‏ی بشری به خوبی اثبات می‏کند. در تبادل فرهنگی هدف اصلی باردار کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است و از این دیدگاه، تردیدی نیست که در برخورد با فرهنگ غرب نیز تبادل صحیح فرهنگی، منشأ آثار مثبتی خواهد بود (خرم، 1378، ص15).
بنابراین، اساسا تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگی فرایندی متقابل و طبیعی است و با رضایت طرفین صورت می‏گیرد؛ ولی تهاجم فرهنگی یک طرفه، غیرداوطلبانه و سلطه‏گرانه است و اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی دارد. معرفی، انتقال و جای‏گزینی ارزش‏ها در تهاجم فرهنگی طبیعتا تحمیلی است. در واقع در تبادل فرهنگی، هدف به روز کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است، ولی در "تهاجم فرهنگی" هدف ریشه‏کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، ص 19ـ20).
قابل توجه است که فرهنگ‏پذیری با میل و به دلخواه یا تعامل فرهنگی، زمانی میسّر است که هیچ‏گونه نابرابری اجتماعی یا سیاسی بین دو فرهنگ وجود نداشته و هیچ‏کدام برتری مادی یا معنوی نسبت به دیگری نداشته باشند. در مقابل، در سایه‏ی برتری تکنولوژی، قدرت نظامی، امکانات بیش‏تر اقتصادی و فنی، و برنامه‏ریزی سیاسی است که تسلط پدیده‏های فرهنگی یک جامعه بر دیگری انجام می‏گیرد (روح الامینی، 1372، ص101).
در مجموع می‏توان گفت که: در تبادل فرهنگی سه اصل گزینش ،تحلیل و جذب و اصل تولید فرهنگی، مد نظر متولیان فرهنگی یک جامعه است و این افراد برای زنده و پویا نگه داشتن فرهنگ خودی، عناصر فرهنگ بیگانه را بررسی و عناصر مثبت آن را گزینش و پس از تحلیل و تعیین تناسب آن با فرهنگ بومی، آن را جذب می‏کنند و به شکل عنصری از فرهنگ خودی درمی‏آورند (فیاض، 1372، ص 42ـ43 و افتخاری، 1377، ص 70ـ73).
به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی را می‏توان در موارد ذیل دانست:
1. در تهاجم، هدف تخریب است، اما در تبادل فرهنگی هیچ کدام از دو فرهنگ قصد تخریب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگی است.
2 ـ در تهاجم، یک ملت برای جای‏گزینی فرهنگ خود، به نحوی ظالمانه سعی در ریشه‏کنی فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگی چنین نیست.
3 ـ در تبادل فرهنگی، همواره جنبه‏های مثبت و انسانی مطرح است؛بدین معنا که دو طرف قصد بارور کردن، تکامل بخشیدن و ارتقای یکدیگر را دارند؛ در حالی که در تهاجم فرهنگی اهدافِ خیرخواهانه در میان نیست. بلکه قلع و قمع، ارعاب، بی‏هویت کردن و ایجاد سلطه، مدنظر است.
4 ـ در تهاجم فرهنگی، قصد استیلا و به طور کلی، غرض سیاسی مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمی‏پذیرد.
سیر تاریخی تهاجم فرهنگی در ایران
محققان برآن‏اند که مبدأ تاریخی تهاجم فرهنگی غرب در ایران را باید از آغاز حکومت قاجاریه و کمی قبل از آن فرض کرد؛ زمانی که نادر از دنیا رفت و مملکت ایران دچار آشوب و بی‏نظمی شد و کمپانی هند شرقی تحرکات خود را شدت بخشید (دوانی، 1375؛ ص91). شروع این حرکت با تأسیس مذاهب جعلی، مانند وهابیگری در مذهب اهل سنت، و شیخیگری و بهائیت در مذهب تشیع اشاره کرد. این مذاهب جدید به منظور تغییر در اعتقادات واقعی دین اسلام و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان طراحی شدند (همان، ص 91ـ106).
این حرکت در جامعه‏ی ایران از زمان اولین اعزام ایرانیان به غرب برای تحصیل، و بازگشت آنان به کشور، شدت بیش‏تری به خود گرفت. نخستین ایرانیانی که برای مأموریت و یا تحصیل به غرب سفر کردند، اسیر شبکه‏ی فراماسونری7 غرب شدند؛ تعدادی از آنان چون عسگرخان افشار ارومی و ابوالحسن‏خان ایلچی حلقه‏ی نوکری غرب را به گوش آویختند و در ازای گرفتن حقوق از بیگانگان، به ترویج غرب‏گرایی و تأمین منافع آنها در ایران پرداختند. مشخصه‏ی تمامی این فرنگ‏رفتگان، خودباختگی در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترویج غرب‏گرایی در ایران بود؛ برای مثال، آخوندزاده علت عقب‏ماندگی ایرانیان را دین اسلام و خط عربی می‏داند (فقیه حقانی، 1375 ص156ـ157 و شفیعی سروستانی، 1372، ص 103ـ121).
با کودتای سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشن‏فکران غرب‏زده شکل جدیدی از تهاجم فرهنگی در ایران ظاهر کردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومی، ملی و اسلامی ایران را بنا نهاد. با توجه به ضعف توانایی‏های فکری و علمی او، چنین حرکت حساب شده‏ای نمی‏توانست حاصل درک و بینش وی باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربی و همکاری و اقتدار روشن‏فکران وابسته در دستگاه حکومت خود، تدارک این حرکت ضدفرهنگی را فراهم نمود (کاظم‏زاده، 1371)؛ برای مثال، حسن تقی‏زاده که سمبل مدافعان ترویج کامل و بی‏حد و مرز معیارهای غربی در کشور و گرداننده‏ی اصلی مجله‏ی شبه روشن‏فکری کاوه است می‏نویسد:
"وظیفه‏ی اول همه‏ی وطن‏پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا، بلاشرط و قید، و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان است، بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً،فرنگی مآب شود و بس (خرم، 1378، ص151).
در مجموع می‏توان گفت این استعمار گران بودند که به بهانه‏های مختلف به منظور تسلط بر کشورهای جهان سوم از این حربه استفاده کردند.
سابقه‏ی تاریخی این فرایند در غرب به بعد از رنسانس و انقلاب علمی در جامعه‏ی اروپا برمی‏گردد؛ هنگامی که صنعت و علم با شتاب بیش‏تری رشد یافت و کشورهای صنعتی که از تولیدات، اشباع شده بودند، از یک طرف نیازمند بازارهای جدید مصرف شدند و از سوی دیگر تداوم حیات صنعت غرب، بستگی تام به سوخت و مواد اولیه داشت. در این زمان معقول‏ترین انتخاب برای غرب در خصوص تأمین منابع اولیه و به‏دست آوردن بازار مصرف، نزدیک‏ترین منطقه به آنان، یعنی جهان اسلام بود؛ به همین سبب، ذخایر غنی نفتی و بازارهای مصرف این منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدین ترتیب کشورهای اسلامی یکی پس از دیگری با روش‏های مختلف سیاسی، نظامی و فرهنگی استعماری در ظاهر استقلال پیدا کردند. شرکت‏ها و صنایع اروپایی در این کشورها رخنه نموده و بازارهای این کشورها را در اختیار گرفتند. برای تثبیت وضع موجود، تنها چاره‏ای که به فکر اندیشمندان و متفکران سیاسی غرب رسید، استفاده از "تهاجم فرهنگی" بود؛ زیرا توسل به نیروی نظامی و زور، برای همیشه راه‏حل مناسبی برای استیلا نبود و برای مدت‏های طولانی نمی‏شد استثمار را با آن تداوم بخشید.
به‏همین‏سبب استعمارگران از دیدگاه‏ها و نظریات علمی استعماری که زمینه‏ی تهاجم فرهنگی را فراهم می‏آورد استقبال کردند. کلام معروف سیسیل رودس، یکی از متفکران انگلیسی، شاهدی بر این مطلب است که تهاجم فرهنگی از طرف غرب به شکلی سازمان‏دهی‏شده و برای حفظ منافع درازمدت آنان صورت گرفته است. او می‏گوید:
"برای این‏که 40 میلیون جمعیت پادشاهی متحده‏ی بریتانیا را از یک جنگ داخلی خونین نجات دهیم، باید سرزمین‏های جدیدی را به دست آوریم تا مشکل اضافه جمعیت حل شود و بازارهای جدیدی برای کالاهای تولیدشده در کارخانه‏ها و معادن فراهم گردد. همان‏طور که همیشه گفته‏ام، "امپراطوری" راه‏حلی برای مسأله نان و بیکاران است. اگر می‏خواهید جنگ داخلی نداشته باشید، باید امپریالیست شوید!" (رفیع، 1373، ص115).
به گفته‏ی یکی از محققان ایرانی، امروزه داعیه‏ی برتری‏طلبی و تسلط فرهنگ غربی به مرحله‏ای رسیده است که تحمل هیچ رقیبی را برای خود ندارد:
" در طرح تاریخی غربی شدنِ عالم، مطلب صرفا این نبوده است که فرهنگ‏های غیرغربی جای خود را به فرهنگ غربی بدهند، بلکه مسئله این بوده است که‏هر جا و هر قوم که غربی نشود، ناچیز است و این ناچیز، چه در صورت ظاهر و سیمای بشر و چه به صورت اشیا یافت شود، جز این قابلیت ندارد که به تملک و تصرف غرب درآید؛ پس قضیه‏ی غرب این نیست که گروهی سوداگرِ حریصِ متجاوز در جایی پیدا شده‏اند و علم وعقل‏را وسیله‏ی تسلط و استیلای خود قرارداده‏اند. غرب عین این علم و عقل است و در نظر او یک عالم بیش‏تر وجود ندارد؛ یعنی غیرت غربی به وجود غیر و مغایر مجال نمی‏دهد، هرچه هست باید غربی بشود یا ازمیان برود" (داوری‏اردکانی، 1379،ص83).
البته امروزه با تسلط فرهنگ آمریکایی و گسترش آن در کشورهای اروپایی، این هراس به وجود آمده است که این آمریکایی‏سازی، فرهنگ عامه‏ی اروپا را نیز دست‏خوش تغییر سازد (استریناتی،8 1380، ص 46ـ50).

ویژگی‏های تهاجم فرهنگی
اساسا "تهاجم فرهنگی" در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی، دارای ویژگی‏های منحصر به فردی است. تهاجم فرهنگی معمولاً نامرئی و نامحسوس است؛ دراز مدت و دیرپاست؛ ریشه‏ای و عمیق است؛ همه‏جانبه است؛ حساب شده و دارای برنامه و ابزارهای گسترده است؛ گسترده و فراگیر است؛ کارساز و خطرزاست. علاوه بر این‏ها، "تهاجم فرهنگی" همانند کار فرهنگی، یک کار آرام و بی‏سر و صداست و قربانیان آن بیش‏تر قشر جوان هستند (قیصی زاده 1363).
در تهاجم نظامی، دشمن با تجهیزات و امکانات نظامی وارد معرکه می‏شود، اما در "تهاجم فرهنگی" نیازی به لشکرکشی و هزینه‏های هنگفت نظامی نیست؛ هم‏چنین دشمن در این تهاجم برای تحمیل حاکمیت فرهنگ خود از همه‏ی حربه‏های سیاسی ـ اقتصادی، نظامی، روانی و تبلیغاتی بهره می‏گیرد. در "تهاجم نظامی" تنها بخشی از مرزها و سرزمین‏های مجاور در تیررس مستقیم دشمن قرار می‏گیرد، اما در "تهاجم فرهنگی" سلاح‏های مخرب دشمن تا عمق خانه‏ها پیش می‏رود و ذهن و قلب انسان‏ها را نشانه می‏گیرد. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم، آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرده بود که: بزرگ‏ترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان‏ها (هدایتخواه، 1377).

عوامل تهاجم فرهنگی
عوامل تهاجم فرهنگی را می‏توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) عوامل برون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که به نحوی ردپای کشورهای خارجی (غربی) در آنها دیده می‏شود عوامل برون‏زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقین، تلاش برای دین‏زدایی از طرق مختلف، ایجاد روحیه‏ی خودباختگی فرهنگی، ساخت و فروش وسایل ارتباطی، نظیر ماهواره و ویدئو و... . سیاست‏گزاران و طراحان کشورهای سلطه‏جو این عوامل را طراحی و برنامه‏ریزی می‏کنند و افراد داخلی آن را به اجرا درمی‏آورند.
ب) عوامل درون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که ریشه‏ی داخلی داشته و غیرمستقیم یا مستقیم به پذیرش تهاجم فرهنگی از خارج به داخل کمک می‏کنند عوامل درون‏زا هستند؛ از جمله: زمینه‏هایی هم‏چون بیکاری، فقر اقتصادی، نابه‏سامانی خانوادگی، غفلت مسئولین فرهنگی و اجتماعی و ناآگاهی جوانان و نوجوانان و... (مسگرنژاد، 1373 و نگارش، 1380).

شیوه ‏های تهاجم فرهنگی
در یک نگاه کلی شیوه‏های تهاجم فرهنگی غرب را نیز می‏توان از دو بعد خارجی و داخلی مورد توجه قرار داد.
در بعد خارجی، مهاجمان با امکانات و موقعیت‏های مختلفی که در مجامع بین‏المللی در دست دارند، از طریق شبکه‏های گسترده‏ی بنگاه‏های تبلیغاتی و سخن‏پراکنی خود می‏کوشند با عناوینی چون نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادی برای زنان و مطبوعات و نویسندگان، جنگ‏طلبی، ماجراجویی و...و با حربه‏های شناخته شده و تکراری، تصویری تحریف شده و ناخوشایند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنیا ترسیم نمایند و طبیعی است که در این راه، زشت‏ترین و شیطانی‏ترین حربه‏ها را برمی‏گزینند.
در بعد داخلی تهاجم فرهنگی غرب در کشورهای اسلامی به دو شیوه‏ی زیر رخ می‏نماید:
1 ـ ترویج افکار و اندیشه‏های غیراسلامی و حتی ضداسلامی، تبلیغ افکار التقاطی، تقدس زدایی و توهین به مقدسات، سست نمودن پایه‏های اعتقادی جوانان نسبت به برخی از اصول و آرمان‏ها.
2 ـ تجددگرایی، علم‏زدگی و عقل‏گرایی افراطی، تلاش در راه تطهیر غرب و غرب‏گرایی، بی‏اعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامی به بهانه‏ی عدم تطابق با دانش‏های نوین بشری، طرح جدایی دین از سیاست، ترویج بی‏حجابی و بدحجابی و پوشش‏های مستهجن و خلاف شؤون اسلامی، رواج مدهای غربی و بی‏بند و باری، تهیه و پخش فیلم‏های شدیدا ضد اخلاقی ویدئویی، نوارهای کاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزیع عکس‏های مبتذل در سطح گسترده، تولید و پخش مشروبات الکلی و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر کتب و مجلات ضداخلاقی، جنایی، عشقی و رمان‏های مبتذل، تشکیل مجالس لهو و لعب و...، مشتی از خروارها توطئه‏ی دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگی تنها محدود به موارد فوق نیست، بلکه تمام موارد فرهنگ‏های مکتوب، شفاهی، عمومی و تصویری نیز از ابزارهای دیگر این تهاجم هستند (مسگرنژاد، 1373).
فرهنگ غربی با استفاده از ابزار فوق تخریب فرهنگ اسلامی را مد نظر قرار داده است. مواردی از قبیل تشکیک در حقانیت دین اسلام، انتشار کتاب‏های ضد دینی مانند آیات شیطانی، نفی مقدسات اسلامی و نیز تحدید دین و تلاش برای حذف دین از عرصه‏ی اجتماع از این موارد به شمار می‏آید (افتخاری، 1377).

مراحل تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در دو مرحله‏ی عمده صورت می‏پذیرد که در هر یک راه‏های خاصی مدنظر قرار می‏گیرد:
الف) تخلیه‏ی فرهنگ خودی
در قانون طبیعت، وقتی در فضایی خلأ ایجاد شود، نزدیک‏ترین نیروی موجود، آن خلأ را پر می‏کند. هر پدیده‏ی جدید، یا در جایی حضور می‏یابد که قبلاً خلأ وجود داشته و یا در آن محیط، خلأ ایجاد می‏کند. لذا تخلیه‏ی فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می‏رود. ایجاد خلأ فرهنگی، خود با روش‏ها و شیوه‏های مختلفی صورت می‏گیرد که عمده‏ترین آنها در ایران، عبارت‏اند از:
1. ایجاد تردید نسبت به بنیان‏های اعتقادی و ارزشی از طریق: سست نمودن اعتقادات عمومی، سست نمودن ارزش‏های اخلاقی، دین‏زدایی،انزوای روحانیت، بی‏ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین؛
2. ترویج فساد؛
3. فرقه‏گرایی؛
4. نفوذ نگرش غربی و ازخودبیگانگی؛
5. تکوین روشن‏فکری وابسته.
هدف اصلی از این مرحله، قطع رابطه‏ی فرهنگی کشورهای مسلمان با گذشته‏ی پرافتخار خویش است. این مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراوانی طراحی و اجرا می‏شود و فرق اساسی آن با تهاجم نظامی، مشخص نبودن چهره‏ی مهاجم است. بدین شکل که عناصر تعلیم دیده با القای شبهات و دسیسه‏های شیطانی، مردم را نسبت به میراث علمی و فرهنگی خویش بی‏اعتنا و دلسرد می‏کنند.
ب) تثبیت فرهنگ بیگانه
به کار گماردن افراد وابسته و ایجاد نهادها یا تأسیسات مختلف بین‏المللی و ملی، از کارهایی است که در این مرحله انجام می‏شود. به طور کلی، در این مرحله سیاست‏هایی که دشمن به اجرای آنها اصرار می‏ورزد، به شرح ذیل است:
1. برپایی شبکه‏ها و مؤسسات شبه فرهنگی؛
2. تجزیه‏ی فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروه‏های متفاوت اجتماعی، تحریک اقوام با گویش محلی، تحریک اقلیت‏های مذهبی و...؛
3. تحریف تاریخ؛
4. تغییر خط و زبان؛
5. حذف و تبدیل میراث‏های فرهنگی (مسگرنژاد، 1373).

ابزارهای تهاجم فرهنگی
مهاجمان فرهنگی مسائل و مفاهیم مورد نظر خود را به تدریج از طریق وسایل و ابزارهای گوناگونی ترویج می‏کنند. مهم‏ترین ابزار مورد استفاده در تهاجم فرهنگی عبارت‏اند از:
1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبک غربی یکی از روش‏های استعماری نفوذ در کشورهای جهان سوم بوده است (شفیعی سروستانی، 1372، ص72)؛ یکی از کارکردهای پنهان این برنامه‏های آموزشی که در ظاهر به منظور پیشرفت علمی در این کشورها اجرا شده، زمینه‏سازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است (قائم مقامی، 1356، ص237ـ 244). این برنامه‏ها بدون در نظر گرفتن موقعیت فرهنگ بومی و با هدف تربیت نیروهایی هماهنگ با سیاست‏های استعماری اجرا شده است؛ اما در مقام عمل، عده‏ای از همین تحصیل‏کرده‏ها با آگاهی از روش‏های استعماری به مبارزه با سیاست‏های استعماری برخاستند که نتیجه‏ی آن استقلال برخی از این کشورها بوده است. این نوع از آموزش در ایران، آن هم توأم با تهدید و ارعاب مردم، از دوره‏ی رضاخان آغاز شد. این آموزش‏های کلاسیک، به صورت غیرمستقیم، فرهنگ بیگانه را ترویج کرد. زبان نیز می‏تواند مهم‏ترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه باشد. اگر به جای استفاده از واژگان فارسی، استفاده از لغات بیگانه به صورت افسارگسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد، نسل جدید ممکن است در آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بی‏خبر بماند. در مورد ترجمه نیز می‏توان گفت که اگر آموخته‏های فارغ‏التحصیلان ما عمدتا از متون ترجمه شده باشد، دانشجویان امکان تفکر مستقل را از دست می‏دهند و اصطلاحات بیگانه به تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی می‏نشیند.
2. کتب و نشریات: انتشار کتاب بدون در نظر گرفتن تطابق آن با فرهنگ بومی و بدون توجه به پیامدهای منفی پنهان برخی از کتاب‏ها، می‏تواند در تقویت تهاجم فرهنگی دشمن مؤثر باشد. با بررسی وضعیت انتشار کتاب در ایران در سال‏های اخیر می‏توان نشان داد که آیا دشمن از این عرصه توانسته است در فرهنگ ایرانی نفوذ کند یا خیر؟ چیزی که اثبات آن به یک تحقیق مستقل نیازمند است.
در نشریات نیز گاهی ارزش‏های منطبق با اهداف فرهنگ خودی با روش‏های غلط انتقال می‏یابد، و درنتیجه تأثیر معکوس دارد. هم‏چنین ارزش‏های مغایر با اهداف فرهنگ اسلامی با روش‏های غیرملموس و پنهان و به ظاهر موجه منتقل می‏گردد که خود نمونه‏ی بارز "تهاجم فرهنگی" است.
3. تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات: وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگی‏هایی که برای آن برشمرده‏اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می‏گیرد؛ از جمله: پوشش فراگیر، فرامحیطی بودن، چندحسی بودن، قابلیت آموزش غیرتخیلی داشتن، قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن.
وسایل ارتباطی با قابلیت‏ها و ویژگی‏های مخصوص به خود، هنگامی که در دست تشکیلاتی قرار می‏گیرد که هدفی جز تخریب فرهنگ یک قوم و جای‏گزینی آن با فرهنگ سلطه‏گر و استعماری ندارد، تبدیل به ابزار و عامل خطرناکی در جهت هجوم فرهنگی می‏شود. متأسفانه این ابزار شمشیر دو لبه‏ای است که استکبار جهانی لبه‏ی مخرب و فسادانگیز آن را برای قطع ریشه‏های فرهنگی یک قوم به کار می‏گیرد.
اینترنت، رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه ویدئو و ماهواره و ... ابزارهای فراگیری هستند که بررسی نقش هریک از آنها در تهاجم فرهنگی نیاز به یک تحقیق مستقل و همه جانبه دارد که در مجال دیگری باید به آن پرداخت.
اما مهم این است که امروزه فرهنگ غرب بر وسایل ارتباط جمعی در جهان تسلط دارد و از طریق خبرگزاری‏هاو شبکه‏های رادیو و تلویزیون و سینما علیه انقلاب اسلامی فعالیت می‏کند (افتخاری، 1377، ص 190ـ195).
4. ترویج کالاهای لوکس مصرفی و الگوهای تجمل‏گرایی: این الگوی مصرف که مهم‏ترین ویژگی آن وابستگی به کشورهای صنعتی است، با رشد و گسترش خود، ابتدا الگوی تولید و توزیع و سپس کل اقتصاد و فرهنگ جامعه را تحت الشعاع قرار می‏دهد، به گونه‏ای که تداوم وضع موجود تقریبا بدون هیچ‏گونه فشار و اجباری صورت می‏گیرد.
5. شعارهای تبلیغاتی فرهنگ بیگانه منقش بر روی البسه: کودکان ما از همان ابتدا می‏آموزند که باید از فرهنگ خود، تولید خود، خط و زبان خود احساس حقارت و شرم کنند؛ می‏آموزند که حروف خارجی خوب و قشنگ هستند و همه‏ی چیزهای خارجی بهتر از داخلی است و این بزرگ‏ترین ظلمی است که در حق کودکان و نوجوانان صورت می‏گیرد.
6. پوستر و عکس: یکی از روش‏های زیرکانه‏ی "تهاجم فرهنگی" چاپ و توزیع پوسترها و عکس‏هایی است که با رنگ و لعاب خاصی در دست‏رس جوانان قرار می‏گیرد.
7. نفوذ مستشرقین: مستشرقین با نگاه خاص و گزینشی به فرهنگ‏های غیرغربی به جای معرفی صحیح این فرهنگ‏های غنی، سعی کرده‏اند به نوعی با این شناخت زمینه‏ی تسلط فرهنگ غربی را فراهم آورند و برتری آن را به اثبات برسانند (صلاحی، 1376). ادوارد سعید پژوهشگر عرب در این زمینه می‏گوید: اروپاییان درباره‏ی خاور زمین نوشته‏اند که انسان خاورزمینی خردستیز، فاسد، کودک‏منش، و "متفاوت" است و از این رو، انسان اروپایی خردگرا، پاکدامن و "طبیعی" است. پیام روشن‏تر این‏گونه نوشته‏ها آن است که اصولاً اروپاییان با ویژگی‏های پسندیده‏ای که در سرشت خویش دارند، از بقیه‏ی جهانیان برترند و از همین روست که باید بر جهان چیره شوند و مردم جهان را به بردگی و استثمار کشند.(مصباح یزدی، 1376، ص 39).
8.استقراض خارجی و اعطای امتیازات به بیگانگان بدون در نظر گرفتن منافع ملی کشور (صلاحی، 1376).
بسترهای تهاجم فرهنگی
بدیهی است هر تفکر و مذهبی که بخواهد بر اخلاقیات، عادات و اندیشه‏های یک ملت رسوخ کند و آن ملت را از خوی‏ها و اعتقادات قبلی جدا نماید، محتاج بسترسازی برای رسیدن به این اهداف و خنثی‏سازی مقاومت‏های احتمالی است. بدین شکل که اگر همه‏ی لوازم تهاجم فرهنگی از قبیل: تفکر، ابزار و روش انجام کار فراهم شود، ولی شرایط و بستر مناسبی که بتواند این‏ها را به‏کار گیرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه‏ی تلاش‏های قبلی عقیم می‏ماند، و برعکس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرایط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، یا به وجود آورده شود، دیگر جلوگیری از نفوذ تفکر بیگانه و پیش‏گیری از مسخ فرهنگ خودی بسیار مشکل خواهد بود. در این مقاله مجال تفصیل بیش‏تر این موضوع نیست؛ لذا به برخی از موارد مهمی که موجب پذیرش و تقویت فرهنگ مهاجم می‏شود اشاره می‏کنیم:
1. مشکلات و کاستی‏های اقتصادی و اجتماعی؛
2. عدم برنامه ریزی دقیق فرهنگی و غفلت مسئولین در این خصوص؛
3. فقدان تولیدات فرهنگی و هنری کافی و متناسب با فرهنگ بومی؛
4. کم‏توجهی زنان به جایگاه والای خود؛
5. ضعف‏های موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛
و ... .

یکی از جامعه‏شناسان ایران در این خصوص می‏گوید:
"در بررسی دلایل طرح و پذیرش فرهنگ غربی مباحث بسیاری در چندین دهه‏ی گذشته صورت گرفته است. عده‏ای نقش عوامل خارجی را در نفوذ فرهنگ غرب بسیار برجسته دانسته و در مقابل، عده‏ای ضعف فرهنگ ملّی را زمینه‏ساز نفوذ فرهنگ بیگانه عنوان کرده‏اند. با دیدگاهی واقع‏بینانه باید به نقش عوامل متعدد داخلی و خارجی در شکل‏دهی جریان غرب‏گرایی در ایران توجه شود.
ضعف و نارسایی عناصر فرهنگ ملی و بومی، نبود سازمانی مناسب برای گسترش فعالیت‏های فرهنگی، بی‏توجهی به عنصر تغییر در سطح بین‏المللی، تغییر چهره‏ی دشمن و دخالت دیگرگونه و جدی او در شرایط داخلی.
رشد گروه جدید از نخبگان که عموما افکار و آرای آنان ریشه در حوزه‏ها و مکاتب فکری و فرهنگی مطرح در غرب دارد، وجود مکاتب و نظریات جدید، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، بازیاب و توسعه‏ی فرهنگی غرب، رشد و افول مارکسیسم، استقلال کشورهای جدید در جهان سوم و... همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگ‏ها و درنهایت، زمینه‏ساز غلبه‏ی فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّی کشورهای جهان سوم بوده است (آزاد ارمکی، 1375، ص249).
راه‏های مقابله با تهاجم فرهنگی
بی‏تردید امروزه اکثر کشورها در پی آن هستند که راهکارهایی بیندیشند تا از تخریب و تضعیف فرهنگ خود از طریق رسانه‏های همگانی هدایت شده توسط غرب بکاهند؛ هرچند کسی منکر این واقعیت نمی‏تواند باشد که در دنیای امروز، کشورها نمی‏توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه‏ی خود با فرهنگ‏های بیگانه، در امان باشند، زیرا رسانه‏های همگانی جهان هم‏چون ماهواره‏ها و تکنولوژی اینترنت، مردم دنیا را در جریان آخرین پیشرفت‏ها، مدها، ساخته‏ها، هنرها و غیره قرار می‏دهند. اگر فرهنگ جامعه‏ای توان خود را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می‏گردد و در این دریای ارتباطات غرق می‏شوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعه‏ی شوروی سابق به کلی دگرگون می‏شود و رسانه‏ها و کانال‏های تلویزیونی امریکایی و اروپایی چنان فرهنگ آن را در هم می‏کوبند که آثار نویسندگان و هنرمندان بزرگ روسیه به کلی فراموش می‏شود و الگوهای غرب مقبولیت می‏یابند، بیش‏تر به این دلیل است که پیش از آن، فرهنگشان صلابت و ایستادگی خود را از دست داده بود. ما معتقدیم فرهنگ اصیل اسلامی و تعصب مذهبی، هم‏چون درخت تنومندی در ذهن و قلب مردم مسلمان این مرز و بوم ریشه دوانیده است و طوفان "تهاجم فرهنگی" به راحتی نمی‏تواند این درخت را از جای برکَنَد، اما نباید از تکان‏های گاه و بیگاه آن که میوه‏های نارسیده‏را سرنگون می‏سازد غافل بود؛ لذا شناخت راه‏های مقابله با تندباد تهاجم بسیار حایز اهمیت است.
ملت‏هایی که علاقه‏مند به حفظ و پاس‏داری از "هویت فرهنگی" خود هستند، سعی می‏کنند فرهنگ غیرمادی جامعه‏ی خویش را حفظ نمایند. البته این بدان معنا نیست که می‏توان (یا باید)فرهنگ‏غیرمادی‏راکاملاً دست‏نخورده وثابت و"اصیل" نگه‏داشت؛زیرا، همان‏طور که در ویژگی‏های فرهنگ ملاحظه شد، تغییر از خصوصیات فرهنگ است.
ولی این تغییر، در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی‏رساند و باعث از هم‏گسیختگی آن نمی‏شود که جریان کُند، بطئی، عادی و خودبه‏خودی را بپیماید (روح‏الامینی، 1372، ص110).

برای مقابله و مبارزه با "تهاجم فرهنگی" راه‏های بسیار زیادی در زمینه‏های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود است. اما عناوین زیر اهم توصیه‏ها و راه‏حل‏هایی است که در این مقوله قرار دارند:

الف) شناخت دقیق و همه جانبه‏ی تهاجم فرهنگی
یکی از موارد مهم و اساسی در مبارزه با تهاجم فرهنگی، شناخت ابعاد و ریشه‏های آن است؛ زیرا زمانی می‏توانیم در برابر این پدیده برنامه‏ریزی کنیم که از دشمن مهاجم و برنامه‏های او اطلاع کافی داشته باشیم و متناسب با آن، سلاح تدافعی خود را به‏کار گیریم. این مبحث یکی از محورهایی است که در بیانات مقام معظم رهبری بر آن تأکید شده است (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ص382ـ383). یکی از محققان نیز در این خصوص می‏گوید:
"بدون این‏که ما در برابر تهاجم فرهنگی غرب تسلیم شویم، تا ندانیم که تهاجم از کجا آغاز شده و چه هدفی دارد و سلاحش چیست، چگونه می‏توانیم در برابر آن بایستیم؟ من نگفتم که تهاجم فرهنگی مهم نیست؛ بلکه سخن این بود که چون این تهاجم جز در موارد خاص دانسته نیست، نسخه‏ی علاج قطعی برای آن نمی‏توان نوشت" (داوری اردکانی، 1379، ص87). به همین سبب در موفقیتِ مبارزه با تهاجم فرهنگی، توجه و تمرکز مسؤولان فرهنگی کشور به امر مبارزه با تهاجم فرهنگی و اختصاص بودجه‏ی کافی و ایجاد جایگاه مناسب برای آن در برنامه ریزی کلان کشور و ارتباطات بین‏المللی، امری ضروری به نظر می‏رسد.

ب) شناخت دقیق و کامل فرهنگ اسلامی و ملی
گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگی شناخت فرهنگ غنی اسلامی و عناصر فرهنگی آن است؛ علاوه بر این باید عناصر مقبول فرهنگ ملی و آداب و رسوم اجتماعی، ذخایر فرهنگی با ارزش تلقی شده و زنده نگه داشته شوند (فیاض، 1372، ص344ـ346). در این خصوص آگاهی بخشیدن به نوجوانان و جوانان از طریق مأنوس کردن آنان با مفاخر و مواریث فرهنگی از اهمیت خاصی دارد.
به عقیده‏ی بسیاری از صاحب‏نظران، اعتلای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و ایجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، این وارثان واقعی ارزش‏های گران‏بهای فرهنگ خودی، گامی اساسی است که باید برای مبارزه‏ی بی‏امان با تهاجم فرهنگی غرب برداشته شود. یک جوان مسلمان ایرانی باید بداند که وارث چه نوع فرهنگی است. می‏توان با تقویت نیروی ایمان و با تأکید بر فرهنگ و سنت‏های خودی و بزرگ جلوه‏دادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ویژه نوجوانان و جوانان کشور را در برابر چنین تهاجمی مقاوم کرد؛ هم‏چنین از این طریق می‏توان احساس حقارت را در این گروه از بین برد و روحیه‏ی سازندگی و امید را در آنان تقویت کرد.

ج) اصلاحات علمی و اقتصادی
برنامه‏ریزی در جهت پیشرفت همه‏جانبه‏ی کشور و تبدیل آن به یکی از کشورهای بزرگ علمی و صنعتی و مستقل از جهت تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز و فراهم آوردن زمینه‏های رفع نیازهای اقتصادی جامعه، به ویژه نیازهای جسمی و روحی نسل جوان از قبیل تحصیلات کافی، شغل مناسب، امکانات تشکیل خانواده، امکانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امکانات ورزشی و ... بیش‏ترین نقش را در تثبیت فرهنگ ملی و مصونیت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.

د) تدوین سیاست فرهنگی و تربیتی جامع از طریق
1. تقویت کمی و کیفی تولیدات فرهنگی توسط رسانه‏های جمعی داخلی؛ تأثیر رسانه‏ای خودی در مبارزه با تهاجم فرهنگی امری قطعی و انکارناپذیر است. لیکن مادام که ما به کاربرد رسانه‏ها، تکنولوژی اطلاع‏رسانی، هنر و فن پیام‏رسانی و خلاصه با شیوه‏های امروزین اطلاعات و تبلیغات آشنا نباشیم، نمی‏توانیم با مخاطبان خود ارتباطی منطقی و نتیجه‏بخش برقرار کنیم؛ بنابر این آشنایی با پیشرفته‏ترین روش‏های تبلیغ از قبیل روان‏شناسی تبلیغ و شناسایی افکار عمومی در مباحث روان‏شناسی اجتماعی و آخرین مباحث طرح شده در جامعه‏شناسی ارتباطات باید مدنظر قرار گیرد. از سوی دیگر، رسانه‏های ما نباید تنها به پاسخگویی و رفع ابهام در قبال تهاجم فرهنگی دشمن اکتفا کنند، بلکه باید با نگاهی جهانی تلاش کنند که به نوعی، تهاجم و تولید در تبلیغ را وجهه‏ی همت خویش قرار دهند.
2. استحکام مبانی تعلیم و تربیت اسلامی نوجوانان و جوانان؛ دین اسلام بیش از هر دین و مکتب دیگری، برای مسأله‏ی تربیت اهمیت قائل شده است. تربیتی که انسان را در مسیر تکامل قرار دهد و به بارگاه الهی برساند، و پایبندی و اعتقاد به ارزش‏های والای انسانی یکی از طرق جلوگیری از تهاجم فرهنگی است. فرد مؤمن و معتقد به ارزش‏های دینی، اگر در جامعه‏ای آکنده از پستی‏ها و شهوات قرار بگیرد، سپری محکم از تقوا و ایمان خواهد داشت. در این خصوص ارائه‏ی الگوهای رفتاری صحیح به مردم، بسیار اهمیت دارد.
3. تقویت ایمان از طریق بالابردن سطح رشد علمی و فکری مردم نسبت به مسائل اعتقادی، تبلیغ، نشر و ترویج مسائلی که در تشدید عواطف و احساسات دینی مردم تأثیر زیادی دارد، مانند نماز جماعت، جلسات قران، هیأت‏های مذهبی، عضویت در مراکز خیریه و عام‏المنفعه، دور نگه‏داشتن مردم از ارزش‏های ضد اسلامی و غیرخدایی با ترویج ارزش‏های دینی در یک سطح گسترده و فراگیر و ... . به بیان یکی از متفکران اسلامی، حفظ باورها و ارزش‏های اسلامی با احیای جلسات مذهبی یکی از راه‏های مقابله با هجوم فرهنگی است (مصباح یزدی، ص 127).
4. ارتقای کیفی فعالیت‏های هنری و ایجاد مراکز هدایت‏کننده‏ی ابزارهای صوتی و تصویری.
5. گسترش فعالیت‏های برون‏مرزی نهادهای فرهنگی.
6. ایجاد هماهنگی بین دستگاه‏های اجرایی فرهنگی و عدم دخالت افراد غیر متخصص و غیرمسؤول در امور فرهنگی و هنری.
7. گسترش ارتباطات فرهنگی با کشورهای دارای منافع مشترک.
8. حفظ جریان‏های فرهنگی اصیل و حمایت از مدافعان واقعی نظام.
9. مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیت‏های فرهنگی از قبیل: تشکیل سمینارهای مسائل فرهنگی و مسابقات علمی و فرهنگی با حضور و مشارکت آنان، تقویت روحیه‏ی کتاب‏خوانی و انتشار بیش‏تر کتاب‏های مذهبی جذاب.
10. تقویت پایه‏های تربیتی و اخلاقی افراد در خانواده و مدرسه و ایجاد ارتباط عاطفی بین والدین و کودکان.
11. بازنگری در منابع درسی دانشگاهی به ویژه کتاب‏هایی که به ناچار از زبان‏های بیگانه ترجمه می‏شوند.
12. از بین بردن روحیه‏ی مصرف‏گرایی به ویژه در مواردی که سبب وابستگی کشور می‏شود (صلاحی، 1376 و فیاض 1372).
13. ایجاد محیط گرم خانوادگی و برخورد دوستانه با جوانان.
14. آگاه کردن مردم از اهداف فرهنگ‏سازان غربی (مصباح یزدی، 1376، ص129 و 143).

نتیجه
آنچه در مجموع می‏توان به آن دست یافت این است که بر اساس نظم نوین جهانی، تهاجم فرهنگی غرب به ویژه آمریکا علیه سایر فرهنگ‏ها در حال انجام است و این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیش‏تری پیدا کرده است. آمریکا که داعیه‏ی سرپرستی جهان را در سر می‏پروراند و خواستار نظامی تک‏قطبی است، هیچ فرهنگ رقیبی را که مخالف این سیاست باشد، تحمل نخواهد کرد. قطعاً فرهنگ اسلامی از این قاعده مستثنا نخواهد بود و در رأس کشورهای اسلامی، ایران به واسطه‏ی انقلاب اسلامی ومخالفت علنی آن با قدرت‏طلبی آمریکا مورد هجوم بیش‏تری قرار گرفته و خواهد گرفت؛ لذا به منظور مقابله با این هجوم، باید تمام ترفندها و حیله‏های فرهنگ مهاجم شناخته شود و سپس ابزار کافی برای مقابله با آن فراهم گردد. از آن‏جا که تهاجم فرهنگی فرایندی فرهنگی است، باید با ابزارهای فرهنگی با آن مقابله کرد و از مبارزه با ابزار خشن پرهیز نمود؛ یعنی تولیدات فرهنگی متناسب با فرهنگ ملّی و دینی را باید گسترش داد و از نیروهای متعهد و دلبسته به کشور در ساخت این تولیدات کمک گرفت؛ و سپس با بهترین روش‏ها این تولیدات را به جوانان عرضه کرد. علاوه بر این به جای آن‏که بخواهیم در برابر تهاجمات غرب به صورت تدافعی عمل کنیم، از قبل ریشه‏های فرهنگی خود را قوی سازیم و حالتی تهاجمی به خود بگیریم. چون علت اصلی ورود مظاهر فرهنگ غربی به کشور ما، عدم توسعه در زمینه‏های فنی، اقتصادی و سیاسی عنوان می‏شود، بکوشیم با نیروهای متخصص و استفاده‏ی مناسب از پیشرفت‏های فرهنگ مادی غرب، مقدمات پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را در تمام زمینه‏ها فراهم آوریم. قشر جوان که معمولاً آسیب‏پذیرترین اقشار در برابر تهاجم فرهنگی هستند، باید مورد توجه بیش‏تری قرار گیرند و تأمین نیازهای جسمی و روحی آنان در اولویت‏های اول برنامه‏های کلان کشور باشد. مسئولان کشور نیز به منظور ترویج عملی فرهنگ دینی و ملی در تمام زمینه‏ها، نمونه‏ای از این فرهنگ را در زندگی خود پیاده کنند و در عمل نشان دهند که پای‏بند به ارزش‏های والای اسلامی هستند.


پاورقیها:
1 . Edward Tylor
2 . Michel Panoff
3. Joseph S. Roucek
4 . Otto Klineberg
5. acculturation
6 . Ethnocide
7 . فراماسونری سازمانی متکی بر پنهان‏کاری و نهان‏روشی است و نظریه‏های سیاسی آن در جهت عملی کردن تهاجم فرهنگی غرب و بسط و نفوذ استعمار با کارکردی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شکل یافته است.
8 . Dominic Strinati

منابع:
1.ـ داوری اردکانی، رضا، 1379؛ "تبادل فرهنگی و فرهنگ جهانی غربی"، درباره غرب، چاپ اول، تهران: هرمس.
2.ـ روسک، جوزف، و رولندوارن، 1369؛ مقدمه جامعه‏شناسی، ترجمه بهروز نبوی و احمد کریمی، چاپ سوم، تهران: انتشارات کتابخانه فروردین.
3.ـ صلاحی، جاوید، 1376؛ تهاجم فرهنگی و مقابله با آن، گزارش تحقیقاتی، مشهد: دانشگاه فردوسی.
4.ـ مسگرنژاد، جلیل، 1373؛ جایگاه ادبیات وعلوم ادبی در بازداری تهاجم‏فرهنگی، مجموعه مقالات کنفرانس تهاجم فرهنگی، دانشگاه علامه طباطبایی.
5.ـ مصباح یزدی، محمد تقی، 1376؛ تهاجم فرهنگی، تحقیق عبدالجواد ابراهیمی، قم: مؤسسه‏ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
6.ـ خرم، مسعود، 1378؛ هویت، چاپ پنجم، تهران: مؤسسه فرهنگی انتشارات حیان.
7.ـ آزاد ارمکی، تقی، 1375؛ "تحلیل جامعه‏شناختی از: راههای نفوذ فرهنگی غرب در ایران معاصر"، کتاب سروش، (مجموعه مقالات، رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.
8.ـ فقیه حقانی، موسی، 1375؛ "فراماسونری و گسترش فرهنگ غرب در ایران"، کتاب سروش(رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.
9.ـ فیاض، محمدسعید، 1372؛ درآمدی بر تهاجم فرهنگی غرب، مرکز مطالعات اسلامی، تهران: معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
10.ـ شفیعی سروستانی، اسماعیل، 1372؛ تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران ، چاپ اول، تهران: سازمان انتشارات کیهان.
11.ـ ابراهیمی، پریچهر، 1367؛ تأملی بر فرهنگ، تفاوت فرهنگ شرق و غرب، تهران: انتشارات آموزشی رشد علوم اجتماعی.
12.ـ قائم مقامی، فرهت، 1356؛ آموزش یا استعمار فرهنگی ، چاپ سوم، تهران: انتشارات جاویدان.
13.ـ نگارش، حمید، 1380؛ هویت دینی و انقطاع فرهنگی ، چ اول، قم: نهاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه، مرکز تحقیقات اسلامی.
14.ـ سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، 1373؛ چاپ اول، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
15.ـ کاظم‏زاده، فیروز، 1371؛ روس و انگلیس در ایران، چاپ دوم، انتشارات انقلاب اسلامی.
16.ـ استریناتی، دومینیک، 1380؛ نظریه‏های فرهنگ عامه ، ترجمه‏ی ثریا پاک‏نظر، چاپ اول، تهران: گام نو.
17.ـ پانوف، میشل و میشل پرون، 1368؛ فرهنگ مردم‏شناسی ، ترجمه‏ی علی‏اصغر عسکری خانقاه، چاپ اول، تهران: انتشارات ویس.
18.ـ افتخاری، اصغر و علی‏اکبر کمالی، 1377؛ رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی،، چاپ اول، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، گروه انتشارات.
19.ـ قیصی‏زاده، یونس، 1363؛ سخنی درباره فرهنگ، اطلاعات علمی، 16 آبان.
20.ـ روح‏الامینی، محمود، 1372؛ زمینه فرهنگ‏شناسی، پویایی و پذیرش، چاپ سوم، تهران: انتشارات عطار.
21.ـ هدایتخواه، ستار، 1377؛ تهاجم فرهنگی، چاپ اول، تهران: انتشارات معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش.
22.ـ ادیبی، حسین، 1356؛ زمنیه انسان‏شناسی، تهران: انتشارات لوح.
23.ـ رفیع، جلال، 1373؛ فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، چ اول، انتشارات اطلاعات.
24.ـ قیصی‏زاده، یونس، 1363؛ خصوصیات فرهنگی، اطلاعات علمی، 16 آبان.
25.ـ دوانی، علی، 1375؛ "مواضع علما در برابر هجوم فرهنگی غرب به ایران"، کتاب سروش،( رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.

منبع:نشریه حوزه و دانشگاه ، شماره 35