دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

شبیخون فرهنگی چیست؟

شبیخون فرهنگی چیست؟

پاسخ

یعنی دشمن یک هجوم فکری اعتقادی و اخلاقی (فرهنگی) ناگهانی و غافلگیرانه را متوجه یک ملت می کند تا باورها و اعتقادات و اخلاق آن جامعه را متلاشی کرده و یا حداقل از کار آیی لازم باز دارد. و این شبیخون شیوه های خاص کارشناسی شده خود را همراه دارد و در واقع جنگی تمام عیار نه با تسلیحات نظامی بلکه با موضوعات فرهنگی است.

شبیخون فرهنگی؛ توهم یا واقعیت؟!
مقام معظم رهبری:«من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگى» مى‌زنند. این ادعا راست است و خدا مى‌داند که راست است. بعضى نمى‌فهمند؛ یعنى صحنه را نمى‌بینند. کسى که صحنه را مى‌بیند، ملتفت است که دشمن چه‌کار مى‌کند و مى‌فهمد که شبیخون است، و چه شبیخونى هم هست!»
گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/قاسم صفایی نژاد؛ 
 
غرق نشدن در مباحث نظری در باب تهاجم فرهنگی
 
-  براى این‏که ما بتوانیم نسخه‌ى درست پیشرفت را پیدا کنیم، چه لازم داریم؟ بحث نظرى. این، یکى از آن کارهایى است که شماها باید بکنید. پیشرفت یک کشور چیست؟ البته مقصودم این نیست که در بحث‏هاى ذهنى و باز بیفتیم و همین‌طور خودمان را معطل مباحث ذهنى بکنیم؛ مباحث تئوریک بدون توجه به خارج و واقعیات؛ نه، این‏ها را نمى‌خواهم، این غلط است.
 
- مثل این‏که در باب تهاجم فرهنگى ما یک روزى گفتیم دارد تهاجم فرهنگى انجام مى‌گیرد. این صحبت دوازده، سیزده سال قبل است. اگر از من مى‌خواستند که تهاجم فرهنگى را نشان بدهم، من که با چشم خودم کأنه دارم تهاجم فرهنگى را مى‌بینم، مى‌توانستم موارد را نشان بدهم. در چندین سخنرانى نشان هم دادم؛ اما بعضی‏ها شروع کردند به انکار تهاجم فرهنگى! و گفتند: نه آقا، چنین چیزى وجود ندارد!
 
- بنده به یاد بنى‌صدر افتادم. در اول جنگ تحمیلى عراق، دلسوزهاى محلى مى‌آمدند و مى‌گفتند عراقی‏ها به خاک ما حمله کردند؛ به مرز ما نفوذ و تجاوز کردند. ما به بنى صدر مى‌گفتیم: رییس جمهور! شما چه خبر دارید؟ مى‌گویند عراقی‏ها حمله کردند؛ مى‌گفت دروغ مى‌گویند؛ این سپاه براى این‏که خودش امکانات دست و پا کند، این حرف‏ها را مى‌زند! آن‏ها را متهم مى‌کردند. بعد هم به دهلران رفت - که هنوز آن وقت دهلران را نگرفته بودند - ایستاد و مصاحبه کرد؛ گفت: من الان در دهلرانم؛ مى‌گویند عراقی‏‏ها آمده‌اند؛ عراقی‏ها کجایند؟! از دهلران بیرون آمد و دو ساعت بعد دهلران به وسیله‌ى عراقی‏ها تصرف شد.
 
- بعضى این‌طورى‌اند؛ چشمشان را روى هم مى‌گذارند؛ گفتند تهاجم فرهنگى نیست. بعد که قبول کردند تهاجم فرهنگى هست، به دنبال بحث‏هاى ذهنى رفتند! «تهاجم یعنى چه؟»، «فرهنگ یعنى چه؟»، «فرهنگى چه چیزهایى را شامل مى‌شود و چه چیزهایى را شامل نمى‌شود؟» ما به این‏ها چه کار داریم؟!
 
- نقل مى‌کنند قدیم‏ها که در یک شهرى، یک سینما درست کرده بودند؛ یک عده‌اى رفتند پیش عالم شهر - که آدم گوشه‌گیرى بود - تا وادارش کنند که با این سینما مخالفت کند. گفتند: آقا! در این شهر سینما ساخته‌اند، شما یک اقدامى بکنید. عالم یک فکرى کرد، گفت: حالا ببینیم این سى‌نُماست یا سى‌نَماست یا سى‌نماست! کدام درست است؟! بنا کردند بحث نظرى کردن که ضبط لفظ سینما را پیدا کنند! بنده طرفدار بحث‏هاى نظرى این طورى نیستم که برویم در آنها غرق بشویم؛ اما به هر حال باید بحث‏هاى نظرى انجام بگیرد تا معلوم شود که پیشرفت به چیست.[1]
 
در جبهه‏ی فرهنگی اگر دیر بجنبیم، گرفتار شده‌ایم
 
-  در حال حاضر، یک جبهه‌بندى عظیم فرهنگى که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه‌ها همراه است، مثل سیلى راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامى نیست. بسیج عمومى هم در آن‌جا هیچ تأثیرى ندارد. آثارش هم به‌گونه‌یى است که تا به خود بیاییم، گرفتار شده‌ایم.
 
- مثل یک بمب شیمیایى نامحسوس و بدون سروصدا عمل مى‌کند. فرض کنید در محوطه‌یى یک بمب شیمیایى بیفتد که احدى نفهمد که این بمب در آن‌جا افتاد؛ ولى پس از هفت، هشت ساعت ببینند صورت‏ها و دست‏هاى همه تاول زده است.
 
- الان در مدرسه‌ها و داخل خیابان‏ها و جبهه‌ها و حوزه‌هاى علمیه و دانشگاه‏هاى ما، ناگهان نشانه‌هاى این تهاجم تبلیغى و فرهنگى را خواهید دید. الان مقدارى هم آن را مى‌بینید و بعداً هم بیشتر خواهد شد. یک کتاب چاپ مى‌شود، یک فیلم تولید مى‌شود و به صورت ویدئو داخل کشور مى‌آید و زمینه‌ى چنین تهاجمى را فراهم مى‌کند.[2]
 
تهاجم فرهنگی از چه زمانی شروع شد؟
 
- این تهاجم فرهنگى، از چه وقت شروع شد؟ مشخصاً از دوران رضاخان شروع شد. البته قبل از او، مقدمات آن، فراهم شده بود. کارهاى فراوانى شده بود: روشنفکران وابسته، در داخل کشور ما کاشته شده بودند.
 
- نمى‌دانم آیا جوانان نسل ما و نسل انقلابى، تاریخچه‌ى این صدوپنجاه، دویست سال را درست خوانده‌اند یا نه؟ من همه‌ى دغدغه‌ام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم. تاریخچه‌ى این صدوپنجاه، دویست سال اخیر - از دوران اواسط قاجار به این طرف؛ از دوران جنگ‏هاى ایران و روس به این طرف - را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است.
 
- انقلاب اسلامى که آمد، مثل مشتى به سینه‌ى مهاجم خورد؛ او را عقب انداخت و تهاجم را متوقف کرد. در دوران اول انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهى، تغییرات اساسى در خلقیات خودشان احساس کردند: گذشت در بین مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکارى زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد - فرهنگ اینهاست؛ فرهنگ اسلامى اینهاست - جوان به فکر فعالیت و کار افتاد، دنبال تلاش رفت؛ خیلی‏ها که به شهرنشینى عادت کرده بودند، به روستاها رفتند؛ گفتند: «بگذار کار کنیم. بگذار تولید کنیم.»؛ شبه کارهایى که به صورت گیاه هرزى در زندگى اقتصادى مردم رشد پیدا کرده بود کم شد.
 
- این، مربوط به یکى دو سال اول انقلاب بود. این، مربوط به همان زمانى است که تلاش روزبه‌روز دشمن براى پاشیدن بذر اخلاقیات منفى متوقف شده بود و یک گرایش و یک توجه به اسلام پیش آمده بود. مجدداً آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خلقیات اسلامى که در خمیره‌ى مردم ما بود، در آنان زنده شد.
 
- البته عمیق نبود. عمق، آن زمانى پیدا مى‌کند که روى موضوع، چند سالى کار شود. این فرصت پیش نیامد و آن تهاجم، بتدریج و به مرور، از سرگرفته شد.
 
- تهاجم، در اواسط دوران جنگ به وسیله‌ى ابزارهاى تبلیغى و گفتارهاى غلط و کج‌اندیشانه شروع شد و آن ته‌نشین‌ها و رسوب‏هاى ذهنى و روحى خود ما مردم هم در تأثیرگذارى‌اش مؤثر بود. اما باز حرارت جنگ، مانع بود، تا جنگ تمام شد.
 
- بعد از جنگ، این جبهه‌ى جدید، به شکل جدى مشغول کار شد. دشمن با یک محاسبه فهمید که جمهورى اسلامى را با تهاجم نظامى نمى‌شود از بین برد. محاسبه‌ى قبلى، غلط از آب درآمده بود. دیدند با محاصره‌ى اقتصادى هم نمى‌شود. وقتى ملتى را محاصره‌ى اقتصادى کنند، اگر آن ملت یک ملت قانع، صبور، متکى به نفس و متوکل على‌الله باشد، مگر شکست خواهد خورد؟! هرگز شکست نمى‌خورد!
 
- فهمیدند باید عقبه‌ى ما را بمباران کنند. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این طور است که وقتى یک گروه نظامى، در جلو با دشمن مشغول جنگ است، غذایش از عقب مى‌آید، نیروى تازه نفس از عقب مى‌آید، ملزومات از عقب مى‌آید، نامه‌ى دوستانه از پدر و مادر و یاران از عقب مى‌آید. عقبه تا سالم است، این نیروى در خط مقدم، مى‌تواند بجنگد. اگر دشمن آمد عقبه‌ها را بمباران کرد؛ غذا از بین رفت، ملزومات از بین رفت، نیروى تازه نفس از بین رفت؛ نامه‌ى «دست شما درد نکند» از بین رفت، پدر و مادر «زهى» و «مرحبا»گو از بین رفت؛ کسى که در جلو مبارزه مى‌کند، چطور قدرت مبارزه خواهد داشت؟! دو روز تلاش مى‌کند؛ ولى از بین خواهد رفت.
 
- عقبه‌ى ما، در مبارزه‌ى ملت ایران با قلدرى استکبار جهانى، عبارت بود از «فرهنگ» ما. منطقه‌ى عقبه‌ى ما عبارت بود از اخلاق اسلامى، توکل به خدا، ایمان و علاقه‌ى به اسلام.[3]
 
- قبل از انقلاب، در زمینه‌هاى فرهنگى، ما مقلد محض بودیم؛ اما بعد از انقلاب، تهاجم فرهنگى به عنوان یک خطر شناخته شد.[4]
 
- غفلت از روحیه‌ى جهادى و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگى دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضاى رسانه‌اى کشور، بى‌مبالاتى نسبت به حفظ بیت‌المال؛ اینها گناهان ماست، این‏ها نقاط ضعف ماست. [5]
 
نمونه‌های واضح تهاجم فرهنگی
 
- وقتى استکبار جهانى به برکت انقلاب اسلامى، با رشد معنوى اسلام مواجه شد و در جبهه‌ى نظامى و سیاسى نتوانستند انقلاب و جمهورى اسلامى را بکوبند و شکست بدهند و خواستند به تهاجم فرهنگى دست بزنند، مزدور خودشان را وادار کردند تا به شخصیت رسول اکرم و نبى معظم اهانت بکند و شیطان صفتى، به دستور شیاطین زر و زور عالم، آن کتاب شیطانى را بنویسد که البته با پاسخ و عکس‌العمل قاطع مسلمین عالم و در مقدم آنان، امام بزرگوار و رهبر عظیم‌الشأن و فقید ما مواجه شدند که به هدر بودن خون آن شیطان صفت و اعدام او حکم کردند.[6]
 
- در چند سال اخیر، انسان یک تهاجم مطبوعاتى و فرهنگى پلید و شومى را در اکناف عالم نسبت به شخصیت نبى اکرم (ص) مشاهده مى‌کند. این کار مى‌تواند حساب شده باشد؛ چون به این نقطه توجه شده است که مسلمانان مى‌توانند برگرد محور وجود مقدس نبى‏اکرم و اعتقاد و محبت و عشق به او جمع شوند. لذا آن مرکز را مورد مناقشه قرار مى‌دهند.[7]
 
- یکى از کارهاى دشمن، این شد که مجموعه‌هاى مؤمن را منزوى کند. جوان، بى‌تجربه است. به مجرد این‌که ببیند در یک دستگاه رسمى کشور، دو نفر به او اخم کردند، به او بى‌اعتنایى کردند، او را تحقیر کردند؛ در حرکتش اثر مى‌گذارد و او را کند مى‌کند.
 
- وقتى یک فیلم‏ساز، اثرش را به مراکزى مى‌برد که مى‌توانند از او استفاده کنند و کارى کنند که بتواند کارش را ادامه دهد؛ اما با بى‌اعتنایى به او مى‌گویند: «نه آقا؛ ما این را قبول نداریم. این طورش را قبول نداریم»، و بعد در همان حال ببیند انواع و اقسام کارهایى که از لحاظ مایه‌هاى هنرى از کار او کمتر است اما چون مایه‌ى اسلامى ندارد مورد قبول آن‏هاست؛ این جوان به خودى خود، منزوى و ناامید خواهد شد. من بارها از اعماق جان، قلبم براى این جوانان مؤمن و انقلابى، سوخته و گداخته است.
 
- عین همین قضیه را، این مجامع هنرى جهانى، با فیلم‏هاى ما، با نمایشنامه‌هاى ما، با کارهاى ویژه کودک ما و موارد دیگر دارند. چطور کسى مى‌تواند چشمش را روى هم بگذارد و بگوید «این‏ها غیرسیاسى‌اند»؟! چرا در همه‌ى این مواردى که این‏ها جایزه دادند، یک مورد اثر انقلابى وجود ندارد؟! ما فیلم انقلابى نداریم؟! ما شعر انقلابى نداریم؟! ما نمایشنامه‌ى انقلابى نداریم؟! این همه فرآورده‌هاى انقلابى که جوانان ما درست کردند، هیچ کدام ارزش هنرى ندارد؟! بنده احتمال مى‌دهم اگر رویشان بشود، جایزه‌ى نوبل را هم حاضرند به یکى از همین عناصر ضداسلامى و ضدانقلابى بدهند؛ براى این‌که آن‏ها را در دنیا بزرگ کنند؛ براى این‌که عناصر انقلابى را منزوى کنند! این، تهاجم فرهنگى نیست؟![8]
 
سبک زندگی نمونه‏ای ازتهاجم فرهنگی
 
- عزت خوب است، اما تکبر بد است. رفتار و تعالیم ائمه (ع) این‌طور است. خوب؛ در باب معارف و فرهنگ اسلامى، قضیه این گونه است. در همه‌ى فرهنگ‏ها و تمدن‏ها هم، چیزهایى «باید» و چیزهایى «نباید» است.
 
- هر ملتى بر حسب نیاز خود، چیزى را انتخاب مى‌کند. کسى حق ندارد به یک ملت دیگر بگوید: آقا! شما چرا با فلان چیز موافقید یا با فلان چیز مخالفید؟ بحث علمى جداست؛ بحث اعتقادى جداست. اما آن‌جا که ملتى با یک ملت دیگر حرف مى‌زند، این غلط است که بگویند: آقا! شما چرا - فرضا - در حالت غذا خوردن، مثل ما عمل نمى‌کنید؟ خوب؛ هر ملتى، عادت و فرهنگى خاص و باید و نبایدى دارد که معمولا برطبق نیازها شکل مى‌گیرد.
 
- امروز در دنیا، متأسفانه این عادت زشت وجود دارد که سردمداران و قدرتمندان نظامى و مالى دنیا - یعنى همین قدرت‏هاى استکبارى عالم - همه‌ى ملت‏هاى دنیا را مورد اهانت قرار مى‌دهند که «شما چرا مثل ما زندگى و رفتار نمى‌کنید؟!» مسأله‌ى تهاجم فرهنگى که بنده بارها بر آن تکیه کرده‌ام، یک بخش عمده‌اش مربوط به همین قضیه است.
 
- فرهنگ غربی‏ها، درست یا نادرست، مال خودشان است. قانع نیستند به این‌که ملت‏هاى دیگر به آن‏ها بگویند «فرهنگ شما مال خودتان باشد. ما به شما اعتراضى نمى‌کنیم که این‌گونه زندگى مى‌کنید، لباس مى‌پوشید، رفتار مى‌کنید و چنین خلقیاتى دارید.» مى‌گویند: «ملت‏هاى دیگر باید مثل ما رفتار کنند و لباس بپوشند.»
 
- اگر بخواهیم حساب درست و نادرست را پیش بکشیم، بدیهى است که فرهنگ اسلامى و فرهنگى که از وحى الهى سرچشمه مى‌گیرد - یعنى فرهنگ ملت‏هاى اسلامى - درست و متقن است.
 
-  به‌هرحال، با قطع نظر از این‌که کدام درست و کدام نادرست است، هر ملتى باید روى پاى خود بایستد و فرهنگ، عقاید، آداب و عاداتش را خودش انتخاب کند. هیچ قدرتى حق ندارد به ملت‏ها بگوید «شما چرا این‌گونه رفتار مى‌کنید، آن‌گونه رفتار نمى‌کنید؟» این غلط است.[9]
 
- کسانى که رژیم پهلوى را روى کار آوردند، هیچ کدام از شاخصه‌هاى ملیت را حاضر نبودند تحمل کنند. البته ملیت ما از اول با اسلام آمیخته بود؛ وقتى با هویت ملى و شاخصه‌هاى آن مبارزه مى‌کردند، قهراً مبارزه‌ى با دین جزوش بود و چون دین و ایمان پشتوانه‌ى همه‌ى ارزش‏هاى انسانى است، طبعا با ایمان هم بشدت مخالفت مى‌کردند.
 
- این ها حاضر نشدند قبول کنند که ما حتى لباس محلى داشته باشیم. ما ایرانى‌ها با چند هزار سال سابقه، لباس بومى نداریم و لباس محلى و بومى‌مان را نمى‌شناسیم، در حالى‌که خیلى از کشورهاى دیگر دنیا دارند. البته لباس بومى، مانع پیشرفت هم نیست؛ اما ما نداریم؛ چون آن‏ها نگذاشتند.
 
- این، عمل به همان توصیه‌یى است که مى‌گفت ایرانى باید از فرق سر تا نوک پا فرنگى شود! ببینید خودباختگى تا کجا. این‌که من همیشه مى‌گویم تهاجم فرهنگى، تهاجم فرهنگى این است.[10]
 
مبارزه برای استقلال فرهنگی
 
-  مبارزه براى استقلال فرهنگى، از همه‌ى انواع استقلال‏ها سخت‌تر است.
 
-  من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگى» مى‌زنند. این ادعا راست است و خدا مى‌داند که راست است. بعضى نمى‌فهمند؛ یعنى صحنه را نمى‌بینند. کسى که صحنه را مى‌بیند، ملتفت است که دشمن چه‌کار مى‌کند و مى‌فهمد که شبیخون است، و چه شبیخونى هم هست!
 
- اگر دشمن با امواج خبرى وارد کشور ما شود؛ با رادیوهایش وارد کشور ما شود و حرفهایش را وارد کشور ما کند و در ذهن ملت این‌طور وارد کند که «مبارزه خوب نیست؛ دفاع از اسلام فایده‌اى ندارد؛ ایستادگى در مقابل دشمن ثمرى ندارد؛ هر چه زحمت بکشید و مبارزه کنید، ضرر کرده‌اید» آیا باز هم در مملکت ایران، مبارزه‌اى علیه دشمنان اسلام باقى خواهد بود؟! معلوم است که نه!
 
-  خیلى از مسلمانان در دنیا هستند که با امریکا و دشمنان اسلام مبارزه نمى‌کنند. خیلى ملت‏ها هستند که قرآن هم مى‌خوانند، نماز هم مى‌خوانند، عبادت هم مى‌کنند، اما با دشمن اسلام مبارزه نمى‌کنند که هیچ، با آنها دوستى هم مى‌کنند!
 
- اگر دشمن بتواند ملت ما را به ملتى که اعتقادى به مبارزه ندارد، امیدى به پیروزى ندارد، زهدى نسبت به جلوه‌هاى شهوانى و مادى ندارد، تبدیل کند، پیروز شده‌است. این‌جاست که مبارزه‌ى فرهنگى، مبارزه‌اى واجب‌تر از واجب مى‌شود.[11]
 
- کسانى که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. این‏ها به چیزى به نام استقلال ملى، هویت ملى، شخصیت و عزت ملى باور ندارند. تربیتهایشان طورى است که به آنها اجازه نمى‌دهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکبارى در یک کشور، چقدر براى یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم براى بعضى از آنها چندان اهمیت و ارزشى ندارد.
 
- این‏ها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعالیت مى‌کنند، تبلیغات مى‌کنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه مى‌دهند؛ اما دل متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانش‌آموزان و سایر قشرهاى مختلف جوان - هر جا هستند، درک مى‌کنند که براى یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکبارى بیگانه باشد.
 
-  هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا براى ایران هیچ نقشه‌اى جز نقشه‌ى استکبارى ندارد؛ یعنى بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه مى‌ایستد. این، آن جهتگیرى ضد استبدادى ملت ایران است.[12]
 
دشمن اسلام بدون مبارزه می‏خواهد
 
- به کشورهاى دیگر نگاه کنید: مردم سایر کشورهاى اسلامى هم مسلمانند. نمى‌شود گفت که مردم فلان کشور، دین و ایمان درستى ندارند. حال اگر در بعضى کشورها، بر اثر بعضى عوامل، مردم دچار سستى ایمان باشند و برخى عادات غیر دینى داشته باشند، این یک حرف دیگر است. اما ایمان مردم، در غالب کشورهاى اسلامى، ایمان عمیقى است و مى‌شود شواهد این را پیدا کرد. اما همان مردم، در مقابل تهاجم فرهنگى دشمنان، در مقابل تهاجم سیاسى دشمنان، در مقابل تهاجم اقتصادى کمپانیهاى استکبارى دنیا و اگر روزى پیش آید در مقابل تهاجم نظامى دشمنان، هیچ کارى از دستشان بر نمى‌آید. چرا؟ چرا کشورهاى بزرگ و پرجمعیتى که در منطقه‌ى خاورمیانه هستند و بعضى از همین کشورهاى پرجمعیت که با رژیم متجاوز صهیونیست همسایه‌اند، نمى‌توانند این غده‌ى سرطانى را علاج کنند.[13]
 
- دشمن در تهاجم فرهنگى خود سعى مى‌کند مقاومت را در میان مردم ما از حیثیت و اعتبار بیندازد؛ در واقع مقاومت‌شکنى کند و سنگرها را از بین ببرد. مهم‏ترین سنگر یک انسان، ایمان و انگیزه و عشق اوست. نباید اجازه دهید این سنگر را در دل‏ها فرو بریزند و از بین ببرند.[14]
 
- هدف تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد.(*)
 
ادامه دارد...
 
پی‏نوشت‏ها: 
 
[1]- دیدار با دانشجویان 18/08/1385
 
[2]- سخنرانى در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزه‌ى علمیه‌ى قم 07/09/1368
 
[3]- بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤساى مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور 21/05/1371
 
[4]-  1389/11/15
   
[5]- 1390/05/16
 
[6]- سخنرانى رهبر معظم انقلاب در دیدار با میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى 24/7/1368
 
[7]- بیانات در دیدار کارگزاران نظام به مناسبت هفدهم ربیع‌الاول 31/03/1379
 
[8]- بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤساى مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور 21/05/1371
 
[9]- بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در «صحن امام خمینى» حرم حضرت على‌بن‌موسى‌الرضا(ع) 03/01/1374
 
[10]- بیانات در جمع کارکنان سازمان صدا و سیما 28/02/1383
 
[11]- بیانات در دیدار کارگران و فرهنگیان کشور، به مناسبت «روز کارگر» و «روز معلم» 15/02/1372
 
[12]- بیانات در دیدار دانشجویان و دانش‌آموزان به‌مناسبت سالروز تسخیر لانه‌ى جاسوسى امریکا (روز ملى مبارزه با استکبار جهانى)12/08/1378
 
[13]- بیانات در اجتماع بزرگ فرماندهان «نیروى مقاومت بسیج» سراسر کشور در دومین روز از «هفته‌ى بسیج» 30/08/1372
 
[14]- بیانات در دیدار خانواده‌هاى شهداى نیروهاى مسلح 04/07/1380
   
*تهیه و تنظیم؛ قاسم صفایی‌نژاد/انتهای متن/

ماهواره‌ها ، ابزار شبیخون فرهنگی

ماهواره‌ها ، ابزار شبیخون فرهنگی
 

نویسنده : امید رهگذر 



 

اشاره:

بی‌تردید، ماهواره‌ها نقش عمده و تعیین کننده‌ای در سمت و سو دادن به مطالبات مردم دارند. دهکده جهانی مک‌لوهان نیز با این امکان عملی می‌شود و شعار «جهان وطنی» از این بستر، امکان تعامل و نزدیکی فرهنگ‌ها را فراهم می‌کند. ماهواره‌ها در حوزه سیاست، اقتصاد ، فرهنگ، هنر و...آخرین دست‌آوردهای روز را برای مردم تمام دنیا عرضه می‌کنند.
جهان ماهواره‌ای، کره‌خاکی را همچون استودیوی‌حقیری، زیر پرژکتورهای خود در محاصره دارد. به‌آسانی می‌تواند روی آن‌چه می‌خواهد زوم کند و آ‌ن‌چه را تاب نمی‌آورد، در سایه قرار دهد. برای بشر در عرصه تکنولوژی شاید این بزرگ‌ترین غنیمت ممکن برای تعامل و نزدیکی باشد. به‌راستی در این شرایط اجتناب ناپذیر و غیر قابل مهار، سهم ما از این دست‌آورد دراین رابطه‌یک‌سویه چیست؟

* ما؛ ناگزیر یا در گریز؟!

واقعیت این است که ما در این کشمکش ناگزیر و با احتساب توانمندی‌های محدود و محذورات اخلاقی، مغبون هستیم. برای گریز از این موقعیت اجتناب ناپذیر، آیا استفاده از اهرم قانون، به‌تنهایی می‌تواند ما را از این تهاجم مصون دارد؟ شبیخون فرهنگی به فرموده رهبر انقلاب، یک واقعیت غیر قابل انکار است. نسل امروز ما با تناسب شرایط جهانی، مطالبات‌خاص خود را دنبال می‌کند. حذف این مطالبات، نه امکان‌پذیر و نه عقلانی است. دست‌آوردهای تکنولوژیک در عرصه رسانه‌ای، به‌زودی مخاطبان را از نصب دیش‌ها روی بام‌ بی‌نیاز می‌کند. در این شرایط، اهرم‌های قانونی هم قادر به مهار این پدیده نخواهد بود. ابزار دریافت امواج، هر لحظه و ثانیه نامریی‌تر می‌شوند. به‌راستی چه باید کرد؟

* فرهنگ؛ سیبل دشمن

رویکرد دشمن به عرصه فرهنگ با هدف دگردیسی در بنیان‌های ارزشی این انقلاب، نکته پنهانی نیست. با اندکی جست‌وجو در اظهارات تئوری‌پردازان آمریکایی می توان به گفته‌های آشکاری در این‌باره دست یافت.
دیوید کیو، یکی از ماموران سازمان سیا، به لحاظ اهمیت مقوله فرهنگ در تغییر جستارهای فرهنگی انقلاب ایران برای هر گونه تغییر و یا استحاله سیاسی می‌گوید:
مهم ترین حرکت در جهت براندازی جمهوری اسلامی، تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصممم به آن هستیم.
این استراتژی که نخست، با زمینه‌سازی بازگشت عناصر فرهنگی غرب به ایران آغاز شد، به‌تدریج با افشای ماهیت این جریان، راه‌کارهای کم‌هزینه‌تری برای استحاله پیش گرفتند. ایجاد شبکه‌های ماهواره‌ای، در واقع عرصه‌های جدیدی شدند که از آن سوی دنیا، انقلاب اسلامی را در معرض تهاجم قرار دادند.
با آغاز نخستین برنامه‌های ماهواره‌ای رادیو و تلویزیون امریکا به زبان فارسی، جفری‌کان، مدیر این شبکه در اهمیت این ارتباط ماهواره‌ای می‌گوید:
با آن‌که آنتن‌های بشقابی در ایران ممنوع اعلام شده‌اند؛ ولی به اعتقاد ما صدها هزار آنتن بشقابی در ایران نصب شده‌اند که می‌توان به‌وسیله آن‌ها برنامه‌های بخش فارسی صدای امریکا را دریافت کرد.( صدای امریکا 27/7/75)
در ادامه روند افزایش شبکه‌های ماهواره‌ای با روشن‌فکران وابسته به غرب، اکنون تعداد این شبکه‌ها به تعداد قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته است. در بهمن ماه 1378، کنت نیرمن، از اعضای ارشد سیا و کارشناس‌ جنگ روانی در عرصه بین‌المللی، به لحاظ اهمیت تراکم شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان و شیوع آنتن‌های ماهواره‌ای در ایران می‌گوید:
هدف افزایش شبکه‌های ماهواره‌ای، تغییر ماهیت و جوهره رژیم اسلامی است و در حقیقت، نتیجه تغییر این ماهیت و سرنگونی این رژیم، یکی است. استراتژی مقابله با ایران باید اهداف و ماهیت رژیم اسلامی ایران را دقیقا مورد بررسی قرار دهد و بعد به این بپردازد که ما چگونه می توانیم از نقاط قوت خود برای تضعیف این رژیم و بهره‌برداری از تناقضات درون آن استفاده کنیم و این موقعیت را به‌وجود بیاوریم که این رژیم، با دست خودش قبر خود را بکند.( انقلاب و روشنفکران ص 258)
با این حساب، باید پذیرفت که شبکه‌های فارسی زبان ماهواره‌ای در مقایسه با دیگر شبکه‌ها، تاثیر دوچندانی بر نسل جوان ما می‌گذارند.

* شبکه‌های لوس‌آنجلسی

شبکه‌های لس‌آنجلسی به دو دسته تقسیم می‌شوند:
گروهی که ظاهرا بدون موضع‌گیری سیاسی دربارة ایران، تنها فعالیت خوانندگان ایرانی خارج از کشور را پوشش می‌دهند.
گروه دیگر، شبکه‌های موسوم به اپوزیسیون‌اند که مجموع فعالیت‌های مخالفان را در خارج از کشور پوشش می‌دهند.
هر یک از این دوجریان، هدف‌های مشخص و خاصی را در راستای استحاله و تهاجم فرهنگی و سیاسی دنبال می‌کنند. آن‌چه در این میان اهمیت دارد، شیوه عملکرد گروه نخست یا به اصطلاح شبکه‌های بشکن و بالا انداز است . این گروه، در پوشش انفعال سیاسی و گاه، حمایت تلویحی از جمهوری اسلامی و حتی احترام به باورهای اعتقادی و اخلاقی مردم، می‌کوشند نخست به‌گونه‌ای برای خود در نزد خانواده‌های مذهبی، کسب مشروعیت کنند.
آن‌ها از یک سو با تعدیل و یا حتی تعطیل برنامه‌های عادی خود در مناسبت‌های مذهبی و گاه حتی با اظهار احترام به شعایر مذهبی تلاش می‌کنند فاصله خود را با خانوادهای ایرانی کم و با اعتمادسازی، این مهم را القا کنند که فعالیت‌های آنان هیچ مغایرتی با مبانی دینی و شرعی ندارد. در این راستا، گاهی اقدام به پخش فیلم‌ها و سریال‌های تولید شده در ایران می‌کنند. این شیوه، ناخواسته، به گونه‌ای برای نسل جوان و مسلمان این توهم را ایجاد می‌کند که مشروعیت این عملکرد را نوعی قرائت تازه از دین به حساب می‌آوردند که هیچ مغایرتی با اعتقادات و مبانی دینی ندارد.
گروه دیگر، شبکه‌های سیاسی است که هر کدام، بنا به اهداف خاصی که دنبال می‌کنند، از موضع مخالفت با جمهوری اسلامی، اساسی‌ترین مبانی تفکر دینی را به چالش می‌کشند. برنامه‌های این گروه، آشکارا مبانی دینی را مورد استهزا قرار می‌دهد. این اهانت‌ها به اندازه‌ای است که چند روز اخیر، مدیر یکی از این شبکه‌ها با شکایت تعدادی از مسلمانان انگلیس‌ دستگیر و روانه زندان شد.
شبکه‌های موسوم به لس‌آنجلسی، بنا به اعتراف گردانندگان آن‌ها، هر یک به نوعی از طریق کنگره ، سیا و وزارت امور خارجه امریکا حمایت مالی می‌شوند. آن‌ها اگر چه در ظاهر با یکدیگر مخالف و علیه هم موضع‌گیری می‌کنند، اما در واقع این نزاع‌های زرگری بخشی از استراتژی آ‌‌ن‌ها برای جلب اقشار گوناگون است.

* ماهواره؛ پرندة خوشبختی غرب

ماهواره‌ها در واقع، آخرین دست‌آوردهای رسانه‌ای غرب برای تحقق اهدافی است که از سال‌ها پیش و با اتخاذ دکترین امریکا برای رویارویی با انقلاب اسلامی، تحت عنوان «تهاجم فرهنگی» تدارک شده بود.
در واقع این ابزار، به غرب این امکان را می دهد تا اینک از مسیری سرراست‌ و کم هزینه‌ و با هدف قراردادن باورهای دینی و مبانی اخلاقی، محتوای این انقلاب را دستخوش چالش‌های تدریجی و القای فرهنگ انفعال و بی‌تفاوتی قرار دهد.
در چنین شرایطی، چانه زنی برای اعمال محدودیت‌های قانونی برای استفاده از ماهواره، سرنوشتی مشابه ممنوعیت ویدئو در ابتدای انقلاب خواهد داشت.
سلطه رسانه‌ای غرب و به‌ویژه امریکا، امروز توانسته است در پرتو استیلا و القای مولفه‌های خود، سلیقه‌ها و گرایش‌های فرهنگی را به سمت تامین منافع خود هدایت کند.

* چرا انفعال؟!

مشکل اساسی جامعه ما برای تعدیل و مقابله با تاثیرهای ماهواره، فقدان رقابت‌سالم در تامین برنامه‌های داخلی است. ایجاد شبکه‌های خصوصی با نظارت اهل فن، می‌تواند بخش عمده‌ای از گرایش به برنامه‌های ماهواره‌ای را کاهش دهد.
پذیرش این فرض که شبکه‌های ماهواره‌ای یک سره درجهت تخریب مبانی اخلاقی و فکری ما تنظیم شده‌اند، به همان اندازه ساده‌نگری است که انفعال کامل در قبال آن‌ها. بخشی ازتاثیرهای این پدیده بر شرایط اجتماعی ما محصول ارتباط اجتناب ناپذیر آن و بخش دیگر، محصول اهداف استراتژیک غرب و عناصر خود فروخته است.
انفعال بخشی از نیروهای متدین ما نسبت به اهمیت پدیده های ارتباط جمعی از جمله ماهواره‌ها و بی تفاوتی نسبت به اتخاذ راه‌کارهای اساسی، بدون توسل به اهرم‌های قانونی، از جمله ممنوعیت و یا محدودیت، زمینه را برای ادامه روند بلاتکلیفی مدیریت کلان اجتماعی در مقابله عقلانی با این پدیده تشدید می‌کند.

منبع:www.hawzah.net

برگرفته از : ماهنامه دیدار آشنا > دی 1384، شماره 65


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد