دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

نشانه­‌شناسی شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا

نشانه­‌شناسی شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا از نظر«آیت‌الله مکارم»

مکارم شیرازی

تأمّل و تعمّق در ابعاد شهادت‏ حضرت سیّدالشّهدا علیه السلام و مصائب فوق‌العاده سنگین که بر آن حضرت و اهل‌بیتش وارد شده است به نحوی است که عزادارن و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت با برپایی جلسات سوگواری پیش از شهادت‏، محیط فکری و اجتماعی را برای معرفت و شور عاشورایی آماده می­‌کنند.1

علّت این مسأله را نیز می­‌توان در نقش بسیار مهمّی دانست که شهادت‏ امام حسین علیه السلام در بقاء اسلام داشت.2 هم چنین باید گفت مصائب آن حضرت، قابل مقایسه با مصائب هیچ یک از معصومین علیهم السلام نیست.3 لذا هر چند حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در راه مبارزه با حکومت یزید شهید شدند لیکن شهادت‏ ایشان آثار ارزشمند خود را گذاشت. 4

به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در این نگاشته با استفاده و بهره‌گیری از اندیشه­‌های آیت‌الله مکارم شیرازی مهم­ترین ابعاد و نشانه­‌های شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا به مخاطبان ارائه می­‌شود:

شهادت امام حسین(علیه السلام)؛ شورانگیزترین حادثۀ تاریخ بشریّت

بی شک اهمّیّت شهادت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا که به صورت یکی از شورانگیزترین حماسه‏‌های تاریخ بشریّت درآمده، نه تنها از این نظر قابل توجه است که همه ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیون‏‌ها انسان را در اطراف خود بر می‏‌انگیزد و مراسمی پرشورتر از هر مراسم دیگر به وجود می‏‌آورد،5 بلکه اهمّیّت آن بیشتر از این جهت است که؛ هیچ‏گونه «محرّکی» جز عواطف پاک دینی و انسانی و مردمی ندارد و این تظاهرات پرشکوه که به‏ خاطر بزرگداشت آن انجام می‏‌گیرد، نیازمند هیچ مقدّمه ‏چینی و فعّالیّت‏‌های تبلیغاتی نیست و از این جهت در نوع خود بی‏ نظیر است.6

اصلاح امت پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم)؛ نشانه‌ای سترگ در شهادت حضرت سید الشهداء(علیه السلام)

گفتنی است با مرگ معاویه در نیمه رجب سال شصتم هجری قمری، فرزندش یزید خلافت را، همچون پدر، به زور و بدون هیچ ضابطه‏‌ای در اختیار گرفت، فساد و فحشا و ظلم در عصر یزید به مراتب بدتر از عصر پدرش فراگیر شد، حال وقتی رییس حکومت شراب‏خوار، قمارباز، میمون باز، سگ باز و خلاصه آلوده به انواع گناهان باشد،7جامعه نیز دچار فساد اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی می ‏شود8.

از این رو امام حسین علیه السلام به منظور اصلاح امّت جدّش و جامعه اسلامی قیام کرد و در این راه شربت شهادت‏ نوشید، ولی جامعه اسلامی را تکان داد و به این هدف نزدیک ساخت. اگر امام حسین علیه السلام دست به این کار بزرگ نمی‏‌زد به یقین امروز خبری از اسلام نبود، یا اگر بود قابل توجّه نبود.9

شهادت طلبی در سایۀ احیاء امر به معروف و نعی از منکر

حال با این تفاسیر وقتی منکرات فرا گیر گردید و معروف‌ها به فراموشی سپرده شد. صلحا، عبّاد، مهاجران، انصار از صحنه حکومت کنار گذاشته شده، و ظالمان و فاسدان و تبعیدیان زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مطرودان، زمام امور را به دست گرفتند.10 امام حسین علیه السلام در چنین شرایطی با تمام وجود خود (با قلب و زبان و عمل) رسالت امر به معروف و نهی از منکر را ادا نمود.11 در روز عاشورا با تقدیم خون خود این وظیفه بزرگ را انجام داد و درخت نوپای اسلام را آبیاری کرد، و آن را از نابودی نجات داد. 12خون اباعبداللَّه الحسین علیه السلام و فرزندان و یارانش، هم مزرعه اسلام را آبیاری کرد و هم آن را آفت‏ زدایی نمود.13 در زیارتنامه‏ های مربوط به امام حسین علیه السلام از جمله زیارت وارث می‏‌خوانیم:«اشْهَدُ انَّکَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیْتَ الزَّکاةَ، وَامَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیْتَ عَنْ الْمُنْکَرِ، وَاطَعْتَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَتّی‏ اتیکَ الْیَقینُ‏؛ شهادت‏ می‌دهم که تو (امام حسین علیه السلام) نماز را بپا داشتی، و زکات را پرداختی، و امر به معروف و نهی از منکر کردی، و تا هنگام شهادت‏ از خدا و رسولش اطاعت کردی».14

بیداری امت اسلامی؛ حاصل شهادت آگاهانۀ امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا

گفتنی است امام علیه السلام برای بیداری قاطبۀ مسلمین راهی جز شهادت‏ فی سبیل اللَّه در پیش ندارد. لذا شهادت امام حسین علیه السلام از همان روز عاشورا اثر بیدار کننده خود را گذاشت،15زیرا آن قدر خواب مردم در سال 61 هجری عمیق و جهل و ناآگاهی­شان ریشه‏‌دار بود که جز خون قلب امام علیه السلام و یاران وفادارش نمی‌توانست این آفت مهم را از مزرعه اسلام دور نماید. 16

مردم پس از شهادت‏ حضرت ابی‏ عبداللَّه علیه السلام و همراهانش، و اسارت خاندان عصمت و طهارت، و بر سر نیزه رفتن سرهای مقدّس شهدای کربلا، از خواب غفلت بیدار شدند17 و قیام‌ها یکی پس از دیگری شکل گرفت و بنی ‏امیّه پس از واقعه کربلا روی خوش ندیدند، تا اینکه این خون‏‌های پاک منتهی به سقوط بنی ‏امیّه و ریشه‏ کن شدن این درخت ناپاک شد.18 زیرا آرمان خواهی و دفاع از شرف و اعتقاد تا پای جان در شهادت حضرت سید الشهدا(علیه السلام) در روز عاشورا به نحوی است که بیداری و آگاهی امّت اسلامی و ظلم‏ ستیزی‏19 را به همراه خواهد داشت. به تعبیر فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله:«إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لا تَبْرَدُ أَبَداً؛ به یقین شهادت حسین، حرارتی در دل مؤمنان ایجاد خواهد کرد، که هرگز خاموش نخواهد شد».20

بنابراین باید گفت امام حسین(علیه السلام) و یاران و اصحابش مرگ شرافت­مندانه را در زیر ضربات تیر و خنجر و شمشیر، بر زندگی توأم با ذلّت در سایه کاخ‌های پر شکوه ­ترجیح داداند، چون می‏‌دانستند این مرگ مایه حیات جاویدان، و مایه حیات جامعه اسلامی و بیداری آنها و نجات اسلام از چنگال احزاب جاهلی و منافقان است.21

افشای نفاق؛ راهبرد حیاتی در شهادت طلبی امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا

بی شک هر کس دوگانگی درون و برون داشته باشد و رفتار و گفتار او هماهنگ نباشد منافق است. بنی‏ امیّه از بارزترین گروه­‌های منافقان بودند.22بنی‏ امیّه در لباس خلافت اسلامی همه مقدّسات اسلام را زیر پا گذاشته، و یکی را پس از دیگری محو می‏­‌کردند.23 و اگر قیام امام حسین علیه السلام و شهادت‏ آن حضرت و فرزندان و یارانش رخ نمی‌داد و پرده از چهره آنها کنار نمی‏‌رفت شاید چیزی از اسلام باقی نمانده بود.24

شهادت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)؛ بستر ساز افول حاکمیت جائر

در تبیین یکی دیگر از نشانه‌های بارز شهادت طلبی امام حسین(علیه السلام) باید اذعان نمود؛ وجود انگیزه تشکیل حکومت در قیام عاشورا، به معنی دست­یابی عملی و بالفعل به آن حکومت در همان برهه از زمان نیست، بلکه شهادت آن حضرت زمینه ‏ساز کوتاه شدن دست بازماندگان دوران جاهلیّت از حکومت اسلامی در آینده بود و این واقعیّتی است که امام به دنبال آن بود.25

لذا شهادت آن حضرت در روز عاشورا، لرزه بر اندام حکومت جبّاران افکند، و در نتیجه اسلام را احیاء نمود و از اضمحلال دستاوردهای نهضت نبوی صلی الله علیه و آله جلوگیری کرد و مسلمانان را از حیرت و گمراهی نجات داد.26

شهادت امام حسین(علیه السلام) نشانه‌ای بنیادین در رسوایی اسلام اُموی

شهادت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا با آن همه عظمت معنوی و اصل و نسب خانوادگی، در روز روشن و در آن صحنه، کار ساده‏‌ای نبود که تاریخ بتواند آن را فراموش کند. اخبار و روایاتی که درباره تحوّلات آسمان و زمین و گریه آسمانیان و فرشتگان پس از شهادت جانسوز آن حضرت در منابع شیعه و سنّی نقل شده است به این حقیقت گواهی می‏‌دهد.27

لیکن درد آورتر آن است که مردمی که ادّعای مسلمانی داشتند و به ظاهر نماز می‏‌خواندند و قرآن تلاوت می‏‌کردند، تکبیر گویان به جنگ با جگرگوشه پیغمبرشان برخاستند28 و با بی‏رحمی تمام اسوه تقوا و ایمان را شهید کرده و حریمش را مورد هتک و غارت قرار دادند.29

آری شهادت آن حضرت حجّت را بر آنها که عمری را با اسلام‏ اموی‏ سپری کردند و امیرمؤمنانی! مثل معاویه را دیدند و اکنون نیز یزید فاسد و شراب خوار ادّعای امامت بر مؤمنان و خلافت خطّه مسلمین را می‏‌کند و جز خود و خاندان فاسدش را آشنا به دین و مکتب نمی‏‌داند و امام حسین علیه السلام و خاندان پاکش را خارج از دین و شورشگر بر ضد خلیفه مسلمین! معرفی می‏‌کند، تمام کرد.30

شهادت امام حسین(علیه السلام)؛ تجلی بندگی و جوشش عشق و عرفان

امام حسین(علیه السلام) و یاران و اصحاب آن حضرت آن­چنان فانی در عشق خداوند بودند، که حتّی درد ضربات شمشیر و نیزه را بر بدن‏های خود احساس نمی‏ کردند.31آری! آنها ابراهیم‏ وار در آتش نمرودیان زمان وارد شدند و این آتش بر آنها برد و سلام شد و لذّت دیدار محبوب همه چیز را از یاد آنها برد!32

لذا باید گفت به راستی جوشش عشق و عرفان در این لحظات حسّاسی که امام و یارانش آغوش خود را برای شهادت‏ گشوده‌اند شگفت ‏انگیز است، و کلمات و واژه‏‌ها از شرح و بیان آن عاجز است.33

هم چنین امام علیه السلام با صراحت خبر از شهادت و پرواز آنها به سوی بهشت می‏‌دهد و یاران گریه شوق سر می‏‌دهند و مسرورند.34 معارف الهیه و بالاترین درجه رضا و تسلیم در کلمات آن موج می‏‌زند؛ نه شکوه‏‌ای، نه بی‏ تابی، نه اظهار عجز و ناتوانی، و نه ابراز یأس و ناخشنودی ابداً در آن دیده نمی‏‌شود. همه جا سخن از صبر و شکیبایی و رضا و تسلیم در برابر قادر متعال و خداوند لایزال است.35

تجلّی آخرت گرایی، نشانه­‌ای استوار در شهادت امام حسین(علیه السلام)

از دیگر نشانه­‌های بارز و آشکار در شهادت امام حسین(علیه السلام) باید به مقولۀ آخرت گرایی در ماهیت ذاتی شهادت آن حضرت اشاره نمود؛ امام علی بن الحسین علیه السلام فرمود: هنگامی که (در روز عاشورا) کار بر امام حسین علیه السلام سخت شد، همراهان حضرت دیدند، در این صحنه پر خطر که هر کس رنگ از چهره‌اش می‏ پرید و لرزه بر اندامش می‏‌افتاد، امام و یاران خاصّش، چهره‌هاشان درخشان و اندامشان آرام و دل­هایشان هر لحظه مطمئن‏‌تر می‏‌شد و برخی به برخی دیگر می‌گفتند: به آنان بنگرید که از مرگ باکی ندارند.36 در این هنگام امام علیه السلام فرمود: ای بزرگ زادگان! شکیبا باشید. مرگ فقط پلی است که شما را از سختی‌ها و دشواری‏‌ها به بهشت پهناور و نعمت‌های جاودان برساند!.37سخنان این پیشوای بزرگ ایثار و فداکاری به خوبی نشان می‏‌دهد که از چنان نفس مطمئنّه و آرامی برخوردار بود که نه تنها مرگی را که در چند قدمی قرار داشت به چیزی نمی‏‌گرفت و نه تنها شهادت عزیزان و یاران- جز در جنبه ‏های عاطفی- تغییری در روح و فکر بلند او ایجاد نمی‌کرد، بلکه بر استقامتش می‌ افزود، و هر زمان آتش شوق دیدار یار در دلش افروخته‌تر می‏‌شد!.38

لبخند زدن بر مرگ، برافروخته شدن چهره‏‌ها در آستانه شهادت‏ و آرامش دلها در آخرین لحظات زندگی، تنها برای کسانی میسّر است که شوق دیدار یار تمام وجودشان را پرکرده، و دنیا را زندان و قفسی می‏‌دانند که مرگ در راه رضای پروردگار درهای آن را می‌گشاید و به اوج آسمان قرب خدا پرواز می‌ کنند.39

سخن آخر:

در خاتمه باید گفت امام حسین(علیه السلام) به عنوان اسوه شجاعت و شهامت و آزادی و نمونه اتمّ (کامل) شهادت‏ در راه خدا بوده است.40 زیرا شهادت آن حضرت با ارزش‌های والایی گره خورده که نه تنها کهنه نمی‌شود بلکه اهمیت آنها روز به روز آشکار می‌شود، مسأله حق و عدالت، کرامت انسانی، جهاد در راه عقیده الهی، تن به ذلت ندادن در زندگی همه از مفاهیمی است که هرگز کهنه نخواهد شد، بلکه در دنیای امروز که ظلم و بیدادگری ظالمان غوغا می‌کند ارزش این حقایق آشکارتر شده است، قیام و شهادتی که با ذات پاک پروردگار پیوند داشته باشد چگونه ممکن است کهنه شود، ذات خداوند ازلی و ابدی است و آنچه با او بپیوندد رنگ ازلیت و ابدیت به خود می‌گیرد،41 بنابراین امام حسین (علیه السلام) با شهادت خود درس آزادگی و عزت و عظمت و خلوص نیت و جهاد و ایثار داد، همان اموری که امروز بیش از هر زمان دیگر به آنها نیازمندیم.42

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛

معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

1 احکام عزاداری؛ ص115.

2 احکام عزاداری؛ ص117.

3 همان.

4 احکام عزاداری؛ ص131.

5 احکام عزاداری؛ ص13.

6 احکام عزاداری، ص: 13.

7 ابن کثیر مورّخ و دانشمند متعصّب و معروف اهل سنّت می‏ گوید:«یزید به نوازندگی، شرابخواری، خوانندگی، شکار( تفریحی)، به خدمت گرفتن غلامان و کنیزان خنیاگر، سگ‏بازی، و به جان هم انداختن قوچ‌ها، چهارپایان و بوزینه‏‌ها شهرت داشت. هر روز صبحگاهان مست و می زده بر می‌خاست. او بوزینه‏‌ای را بر پشت اسب زین شده‏‌ای سوار می‏‌کرد و می‏‌گرداند و بر بوزینه و غلامان کلاه‏‌های زرین می‏‌پوشاند، و هنگامی که بوزینه‏ اش مُرد بر او اندوهگین شد.( عاشورا، ص 219).

8 اهداف قیام حسینی؛ ص31.

9 اهداف قیام حسینی؛ ص32.

10 معاویه افرادی همچون عمروبن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، سمرة بن جندب رادر شهرهای مصر و بصره و کوفه در حکومت شریک کرد. جالب اینکه حضرت علی علیه السلام در یک پیش‏بینی شگفت‏ آور در نامه 62 نهج‏‌البلاغه از این واقعه خبر داد. شرح بیشتر را در کتاب عاشورا، ص 163 به بعد مطالعه فرمایید.

11 اهداف قیام حسینی؛ ص42.

12 اهداف قیام حسینی؛ ص43.

13 اهداف قیام حسینی؛ ص43.

14مفاتیح نوین، ص 382؛ بحارالانوار، ج 98، ص 197، ح 32.

15 اهداف قیام حسینی؛ ص79.

16 اهداف قیام حسینی؛ ص79.

17 همان.

19 احکام عزاداری؛ ص30.

20 مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318، ح 13.

21 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص425.

22 اهداف قیام حسینی، ص: 107.

23 اهداف قیام حسینی؛ ص107.

24 اهداف قیام حسینی؛ ص107.

25 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‏‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص265.

26 عاشورا ریشه‏‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص234.

27 رجوع شود به: بحارالانوار، ج 45، ص 201- 219 و سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 425- 428.

28 به گفته شاعر: وَ یُکَبِّرُونَ بِأَنْ قُتِلْتَ، وَ إِنَّما/قَتَلُوا بِکَ التَّکْبِیرَ وَ التَّهْلیلَا

« هنگامی که تو را کشتند، تکبیر گفتند، ولی در حقیقت با کشتن تو تکبیر و تهلیل( لا إله إلّااللَّه) را کشتند».( بحارالانوار، ج 45، ص 244).

29 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص30.

30 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص611.

31 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‏‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص428.

32 عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها؛ ص428.

33 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‏‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص474.

34 عاشورا ریشه‏‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص: 475.

35 عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص530.

36 عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها؛ ص513.

37 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص514.

38 عاشورا ریشه‏‌ها، انگیزه‏‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص505.

39 عاشورا ریشه‏‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص514.

40 اهداف قیام حسینی؛ ص9.

41پیام حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی به یازدهمین جشنواره بین المللی بهار شهادت،1394/3/3.

42 همان.

قرار نیست عاشورای سال 61 در سال 61 هجری باقی بماند ، عاشورا باید هر سال بجوشد و هر روز در رگ های ما جاری شود

عاشورا ست که بر مسلمین فریاد می آرد که هیهات من الذله، عاشوراست که ما را از مبتلا شدن به یزید زمانه حفظ می کند عاشوراست که معیار می دهد یزید زمانه کیست؟

اگر بی توجهی کنیم برای او سینه می زنیم و فاسد زمانه کدخدایی می کند و ما...

مهمترین عبرت های عاشورا برای امروز ما چیست؟

چه آفتهایی در ما جامعه را به سمت کوفه شدن می برد؟

این سخنرانی را که خواندم احساس وظیفه کردم آن را به گوش همه برسانند و چه مظلوم است آنکه بیست و دو سال پیش هشدارهایی داد که امروز بیش از پیش اهمیتش روشن می شود انگار برای امروز گفته :

غیراز درس، عاشورا یک صحنه عبرت است.

انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد. یعنی چه، عبرت بگیرد؟ یعنی خود رابا آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتی است؛ چه چیزی او را تهدید میکند؛ چه چیزی برای او لازم است؟ این را میگویند «عبرت».  این هم‌نوع دیگری از درس است؛ اما درس از راه عبرت گیری است. این را قدری بررسی کنیم.
 
اوّلین عبرتی که در قضیه عاشورا ما را به خود متوجّه میکند، این است که


برچسب‌ها: کل یوم عاشورا
ادامه مطلب

با نام خدا

تاریخ تحریر: 26/11/83

این نوشتار یک مقاله‌ی استاندارد نیست؛ بلکه مجموعه‌ای از نکات است که در طول مطالعاتم یادداشت کرده‌ام و با توجه به ارتباط مطالب، آن‌ها را به این صورت تنظیم کرده‌ام. در انتهای هر یادداشت منبع آن را بیان کرده‌ام با علائم اختصاری زیر:

(ح ح) = کتاب (حماسه ی حسینی ـ شهید مطهری (ره))
(پ ع) = کتاب (پیام های عاشورا ـ جواد محدثی)
(آ د آ) = کتاب (آذرخشی دیگر از آسمان کربلا ـ استاد مصباح یزدی)
(ا ا ا) = کتاب (ارزیابی انقلاب امام حسین علیه السلام ـ مترجم: مهدی پیشوایی)
(س پ) = کتاب (سیره ی پیشوایان ـ مهدی پیشوایی)
(ت ز ا) = کتاب (تاریخ زندگانی امام حسین علیه السلام ـ عمادزاده)

این نوشتار در صدد بررسی موارد زیر است:
بخش اول: ماهیت قیام حسینی؛
بخش دوم: عوامل پیدایش قیام کربلا؛
بخش سوم: اهداف این قیام؛
بخش چهارم: پیامدهای این انقلاب؛
بخش پنجم: چند پرسش و پاسخ.

بخش اول: ماهیت قیام حسینی
[... به اتفاق مورخین، بزرگ ترین مرد سیاسی تاریخ، معاویه بن ابی سفیان بود که قریب نیم قرن به نام حکومت و سلطنت بر اریکه ی فرمانفرمایی استقرار یافت و آنچه امکانپذیر بود برای حفظ مقام خود، عمل کرد ولی این درس را نخوانده بود که ممکن است با یک سیاست انقلابی و نهضت ملی و قیام و از خود گذشتگی، کاخ استوار خلافت و سلطنت او برای همیشه در هم شکسته شود و لذا سیاسیون اروپا در کتابی که راجع به امام حسین علیه السلام نوشته اند به نام «روولیسیون»، سیاسة الحسینیه، این معنا را متوجه شده، سیاست مظلومیت و فداکاری در راه حق را بزرگ ترین شاهکار سیاست غلبه شناخته اند. (ت ز ا – ج 1 ص 15)].
[... و این شخصیت در نقشه ی عالم وجود، یک مقام و مرتبه ی ثابت و روشنی داشته که جبرئیل علیه السلام، اهمیت نهضت او را برای آدم ابوالبشر نقل کرده و قیام او را به نام تاریخ آینده با مصیبتی که بر او وارد می شود، خبر داده است و فاجعه‌ی الم انگیز او را به همه ی پیغمبران در ضمن وقایع مهم جهان آفرینش، اطلاع داده است. (ت ز ا – ج 1 ص 50)].

کربلا، انقلابی آگاهانه یا انفجاری ناآگاهانه؟
[با توجه به وصیتنامه ی اعتقادی ـ سیاسی امام به برادرش محمد حنفیه و سخنرانی هایشان در مکه و خطبه ی ایشان خطاب به سپاه حر و سایر سخنرانی ها و نامه ها، به خوبی روشن می شود که قیام این پیشوای بزرگ، یک قیام آگاهانه و بر اساس احساس وظیفه و با توجه به تمام خطرات بوده است. امام حسین علیه السلام نه تنها خود آگاهانه از شهادت استقبال کرد بلکه می خواست یارانش نیز شهادت را آگاهانه انتخاب کنند به همین جهت شب عاشورا آنان را آزاد گذاشت که اگر خواستند بروند. (س پ – ص 168)].
[آیا جریان امام حسین علیه السلام یک انقلاب انفجاری و یک انفجار بود؟ یک کار ناآگاهانه بود؟ آیا به این صورت بود که در اثر فشار های خیلی زیادی که از زمان معاویه و بلکه قبل از آن بر مردم و خاندان امام آورده بودند، دوره ی یزید که رسید دیگر حوصله ی امام حسین سر آمد و گفت: هرچه بادا باد، هرچه می خواهد بشود؟! العیاذ بالله. گفته های امام حسین که نه تنها از آغاز این نهضت بلکه از بعد از مرگ معاویه شروع می شود، نامه هایی که میان او و معاویه مبادله شده است، سخنرانی هایی که در مواقع مختلف ایراد کرده است، نشان می دهد که این نهضت در کمال آگاهی بوده. انقلاب است اما نه انفجار. (ح ح – ص 138)].

قصه ی کربلا، دو صفحه دارد:
[حادثه ی عاشورا و تاریخچه ی کربلا، دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی، ویک صفحه تاریک و سیاه و ظلمانی که هر دو صفحه اش یا بی نظیر است یا کم نظیر.
اما صفحه ی سیاه و تاریکش، از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بی نظیر یا کم نظیر می بینیم. از این نظر حادثه ی کربلا یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت است، یک رثاء است. این صفحه را که نگاه می کنیم، در آن کشتن بی گناه می بینیم، کشتن جوان می بینیم، کشتن شیرخوار می بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن می بینیم، آب ندادن به یک انسان می بینیم، زن و بچه را شلاق زدن می‌بینیم، اسیر را بر شتر بی جهاز سوار کردن می بینیم. از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است، آن که می خورد، قهرمان نیست، آن بیچاره مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه، یزید بن معاویه است، عبید الله بن زیاد است، عمر سعد است، شمر بن ذی الجوشن است، خولی است و یک عده ی دیگر.
اما آیا تاریخچه ی عاشورا فقط همین یک صفحه را دارد؟ این تاریخچه یک صفحه‌ی دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست، در آن جا قهرمان «حسین» است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست بلکه حماسه است، افتخار است، نورانیت است، تجلی حقیقت انسانیت است، تجلی حق پرستی است. آن صفحه را نگاه می کنیم می گوییم: بشریت حق دارد به خودش ببالد اما وقتی صفحه ی سیاهش را مطالعه می کنیم، می‌بینیم که بشریت سرافکنده است. (ح ح – ص 30)].
[من نمی گویم آن صفحه ی تاریک را نباید دید. بلکه باید آن را دید و خواند اما این مرثیه، همیشه باید مخلوط با حماسه باشد. این رثا و مصیبت نباید فراموش شود، باید اشک مردم را همیشه بگیرید اما در رثای یک قهرمان، پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود  بعد در رثای قهرمان بگریید وگرنه، رثای یک آدم نفله شده ی بیچاره ی بی دست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد. (ح ح – ص 32)].

دو بخش خون و پیام:
[هرقیام و نهضتی عمدتاً از دو بخش «خون» و «پیام» تشکیل می شود. انقلاب امام حسین علیه السلام تا عصر عاشورا، مظهر بخش اول یعنی بخش خون شهادت و ایثار بود و رهبر و پرچمدار آن نیز خود حسین بن علی علیهما السلام بود در حالی که بخش دوم آن از عصر عاشورا آغاز گردید و پرچمدار آن، امام زین العابدین و زینب کبری سلام الله علیهما بودند که پیام انقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و یارانش را با سخنان آتشین خود به اطلاع افکار عمومی رساندند و طبل رسوایی حکومت پلید اموی را به صدا درآوردند.
با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه داری که حکومت اموی از زمان معاویه به بعد بر ضد اهل بیت به ویژه در منطقه ی شام به راه انداخته بودند بی شک اگر بازماندگان امام حسین علیه السلام به افشاگری و بیدارسازی نمی پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت های وقت، قیام و نهضت بزرگ آن حضرت را در طول تاریخ لوث می کردند و چهره ی آن را وارونه نشان می دادند. (س پ – ص 182)].
[این جزء نقشه ی امام حسین علیه السلام بود که مرحله ی اول را خود و یارانش با شهادت انجام دادند و مرحله ی دوم آن یعنی رساندن پیام قیام کربلا، بر عهده ی امام زین العابدین و زینب کبری علیهما السلام بود. (س پ – ص 206)].

جنبه های مختلف کربلا:
قیام کربلا چندین بْعد و جنبه دارد:

[1. جنبه ی توحیدی و عرفانی:
حضرت در اولین خطبه اش در مکه فرمود: رضی الله والله رضانا اهلَ البیت (به خدا قسم، خشنودی ما اهل بیت، در خشنودی خداست).
... تیری می آید و بر سینه ی حضرت می نشیند و ابا عبد الله از روی اسب بر روی زمین می افتد و در همان حال می فرماید: رضاً بقضائک و تسلیماً لامرک، لا معبودُ سواک یا غیاث المستغیثین (راضی ام به قضای تو و تسلیم فرمان توام، معبودی جز تو نیست یا غیاث المستغیثین).

2. جنبه ی حماسه و پرخاشگری:
از جمله کلمات حضرت: لا والله لااُعطیکم بیُدی اعطاءَ الذلیل و لا اَفرْ فرارُ العبید (نه به خدا قسم، نه ذلیلانه تسلیم می شوم و نه مانند بردگان فرار می کنم) ـ هیهاتَ منا الذلة! (ما کجا و ذلت کجا!) ـ الموت اولی من رکوب العار (مرگ سزاوار تر از ذلت است).

3. جنبه ی وعظ و اندرز گویی:
از دید دیگری نگاه می کنیم، یک خیرخواه، یک واعظ و یک اندرزگو را می بینیم که حتی از سرنوشت شوم دشمنان خودش ناراحت است که این ها چرا باید به جهنم بروند؟ چرا اینقدر بدبختند؟

4. جنبه ی اخلاق اسلامی:
وقتی از این دید به حادثه ی کربلا می نگریم، می بینیم یک صفحه ی نمایش اخلاق اسلامی است؛ به طور مختصر سه ارزش اخلاقی: مروت (= مردانگی و بالا تر از شجاعت است)، ایثار، و وفا و مساوات در این حادثه وجود داشته است. (ح ح– ص383)].

بخش دوم: عوامل پیدایش قیام کربلا
ریشه ی عاشورا در سقیفه:
[آن جریان انحرافی که در مسأله ی رهبری و خلافت پیش آمد، به تدریج جامعه را از سرچشمه ی زلال مکتب دور ساخت ... اگر آن ستم نخستین نبود و آن گستاخی فاحش نسبت به پیامبر گرامی و خاندان او انجام نمی گرفت، کار امت پیامبر به آنجا نمی رسید که عزیز ترین چهره ی امت اسلامی و یادگار پیامبر را در کربلا به شهادت برسانند و پس از آن قتل عام خونین، خاندان پیامبر را به اسارت ببرند ... پس شهادت امام و یارانش در عاشورا، برگی دیگر از آن ستم نخستین بود، به تعبیر زیبای آیت الله غروی اصفهانی:
«وقتی حرمله تیر افکند، حرمله نبود که تیر انداخت بلکه تیرانداز واقعی کسی بود که برای او زمینه سازی کرده بود، تیری از جانب سقیفه آمد که کمان آن در دست خلیفه (ابوبکر و عمر) بود، آن تیر گلوی آن کودک را ندرید بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر فرو نشست».
تیری هم که روز عاشورا بر قلب حسین علیه السلام نشست و خون ثار الله را بر زمین ریخت، در واقع در روز سقیفه رها شده بود و در روز عاشورا به هدف نشست.
کانکه  طرح  بیعت  شورا   فکند        خود همانجا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان        تیر، کاندر نینوا شد بر نشان (پ ع – ص 182)].


عوامل پیدایش نهضت کربلا:
[عواملی که در پیدایش این قیام و نهضت اثر داشت عبارتند از:
1) درخواست بیعت از امام حسین علیه السلام برای یزید و وارد آوردن فشار به آن حضرت به این منظور.
2) دعوت مردم کوفه از امام حسین علیه السلام به عراق.
3) عامل امر به معروف و نهی از منکر.
امام حسین علیه السلام از روز نخست، از مدینه با شعار امر به معروف و نهی از منکر حرکت کرد. از این نظر، مسأله این نبود که چون از امام حسین علیه السلام بیعت خواسته اند و او بیعت نکرده، پس قیام می کند بلکه اگر بیعت هم نمی‌خواستند باز قیام را لازم می دانست. نیز مسأله این نبود که چون مردم کوفه از او دعوت کرده اند، قیام می کند زیرا حدود یک ماه و نیم بعد از خودداری از بیعت بود که دعوت کوفیان آغاز شد. از این دیدگاه (دیدگاه امر به معروف و نهی از منکر)، منطق امام حسین علیه السلام منطق اعتراض و تهاجم بر حکومت ضد اسلامی بود. منطق او این بود که چون جهان اسلام را منکرات و فساد و آلودگی فراگرفته و حکومت وقت به صورت سرچشمه ی فساد درآمده، او به حکم مسئولیت شرعی و وظیفه ی الهی خود، باید قیام کند.
این هرسه عامل در قیام و نهضت عظیم امام حسین علیه السلام نقش داشتند و هر کدام یک نوع تکلیف و وظیفه برای امام ایجاب می کردند و موضع حضرت در برابر هر کدام فرق می کرد؛
از نظر عامل اول، امام حسین علیه السلام حالت دفاعی داشت زیرا از او به زور بیعت می خواستند و او خودداری می ورزید. از نظر عامل دوم، حضرت موضع تعاون و همکاری داشت زیرا او را به همکاری دعوت کردند و او نیز پاسخ مثبت داد. اما از نظر عامل سوم، او مهاجم و معترض و پرخاشگر بود زیرا اگر هم از او بیعت نمی خواستند باز به حکومت هجوم برده، آن را غیر اسلامی می‌خواند.
از نظر اهمیت، عامل اول از عامل دوم مهم تر است ولی بیش ترین ارزش را عامل سوم دارد. (س پ – ص 162)].

اگر قیام هم نمی کرد، او را می کشتند:
[امام هم مکرر در مدینه و مکه و بین راه، همه جا به صراحت فرموده بود: اگر من در سوراخ حیوانی بروم، بنی امیه مرا بیرون می آورند و می کشند پس چه بهتر که این شهادت روی اصل قیام و معرفی و بیان علل و اسباب قیام قرار گیرد. (ت ز ا – ج 1 ص 479)].

بخش سوم: اهداف قیام کربلا
1. اصلاح مفاسد:
[«اصلاح مفاسد» هدف اصلی قیام امام حسین علیه السلام بود؛ در وصیتی که آن حضرت برای برادرش محمد حنفیه مرقوم فرمودند، جمله ی معروفی است که می فرمایند: «انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی». یعنی: من نه برای گردش و تفریح از مدینه بیرون می‌روم و نه برای اینکه فسادی در زمین راه بیندازم و ظلمی بکنم، فقط برای اصلاح در امت جدم خروج می کنم. (آ د آ- ص 124)].
[پیش از قیام حسین (ع) مردم چنان عادت به تسلیم نموده بود که با حرف اصلاح پذیر نبود، بلکه یگانه راه اصلاح و دگرگون ساختن آن، انقلاب بود. حرف خالی هرگز در روح مرده و دل بیمار و فکر تخدیر شده اثر ندارد. (ا ا ا – ص 129)].
[مصداق اصلاح، این موارد است: باید حدود الهی برگردد، باید بیت المال مسلمین به طور یکسان در اختیار همه قرار گیرد، باید مردم به طور یکسان از تسهیلات اقتصادی، اداری و قانونی استفاده کنند نه اینکه فقط خویش و قوم ها، دار و دسته، هم حزبی ها و هم جبهه ای ها از امکانات و تسهیلات استفاده ببرند. (آ د آ- ص 135)].

آیا امام به هدفش رسید؟
[هدفی که امام حسین علیه السلام در وصیتنامه ی خود به برادرش فرمود، این بود: انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی. شاید کلمه ی «طلب» اشاره به این مطلب باشد که: من نمی گویم می توانم چنین کاری را انجام دهم، همه ی مشکلات را حل و فساد ها را برطرف کنم، اما در این راه تکاپو می کنم و قدم برمی دارم و نهایت سعی خود را می کنم، اگر مردم هم کمک کردند و به وظیفه شان عمل کردند، این کار انجام خواهد شد، مفاسد اصلاح خواهد شد. اما اگر مردم کمک نکردند من به وظیفه ی خود عمل کرده ام پس هدف، «طلب اصلاح» بود و این هدف به بهترین وجه تحقق پیدا کرد. (آ د آ – ص 137)].

2. امر به معروف و نهی از منکر:
[حضرت به دنبال جمله ی مذکور (انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی) می‌فرماید: و اَنً آمْرُ بالمعروف و اَنهی عن المنکر (و اینکه امر به معروف و نهی از منکر کنم). (آ د آ- ص 142)].

آیا امام به هدفش رسید؟
[امام حسین علیه السلام هدفی جز اعتلای حق و بقای دین و نهی از منکر و مبارزه در راه عزت و کرامت انسانی نداشت، به این هدف نیز رسید هرچند خود و یارانش در عاشورا به شهادت رسیدند. رسوا ساختن چهره ی تزویرگرانه ی امویان، شکستن جو رعب و وحشت در قیام علیه سلطه ی جور، دمیدن روح احساس و تعهد و مسئولیت در برابر اسلام و مسلمین، پدید آمدن انگیزه های جهاد  و مبارزه در راه حق، همه از اهداف حسینی در نهضت عاشورا بود و این هدف ها همه تحقق یافت. پس امام حسین علیه السلام چهره ی پیروز نبرد عاشورا است. (پ ع – ص 133)].

پرسش: می گویند: وجوب و جواز امر به معروف و نهی از منکر تا جایی است که ضرر مهمی متوجه انسان نباشد، پس چرا این مسأله در قیام کربلا رعایت نمی‌شود؟

پاسخ: د و مرز امر به معروف و نهی از منکر بستگی به موضوع آن دارد؛ در موضوعات کوچک، حد و مرز آن عدم ضرر است ولی [یک وقت هم هست که موضوع امر به معروف و نهی از منکر، موضوعی است که اسلام برای آن اهمیتی بالا تر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است. امر به معروف و نهی از منکر در مسائل بزرگ، مرز نمی شناسد. (ح ح – ص 267)].

بخش چهارم: پیامد های قیام کربلا
رسوا ساختن هیئت حاکمه:
[از پیامد های قیام کربلا رسوا ساختن هیئت حاکمه (حکومت یزید) بود. (س پ –ص214)]
[این جاست که انسان می فهمد که نهضت حسینی چه قدر برای جهان اسلام مفید بود و چگونه این پرده ها را درید. در آن زمان وسایل ارتباطی که نبود، مثلاً مردم مدینه نمی دانستند که در شام چه می گذرد. رفت و آمد خیلی کم بود، افرادی هم که احیاناً از مدینه به شام می رفتند از دستگاه یزید اطلاعی نداشتند. بعد از قضیه ی امام حسین، مردم مدینه تعجب کردند که عجب، پسر پیغمبر را کشتند! هیئتی را برای تحقیق به شام فرستادند که چرا امام حسین کشته شد؟ پس از بازگشت این هیئت، مردم پرسیدند: قضیه چه بود؟ گفتند: همین قدر در یک جمله به شما بگوییم که ما در مدتی که در آن جا بودیم، دائماً می گفتیم: خدایا! نکند از آسمان سنگ ببارد و ما به این شکل هلاک شویم. ونیز به شما بگوییم که ما از نزد کسی می آییم که کارش شراب خواری و سگ بازی و یوز بازی و میمون بازی است، کارش نواختن تار و سنتور و لهو و لعب است، کارش زناست حتی با محارم. حال تکلیف خود را بدانید. این بود که مدینه قیام کرد، قیامی خونین. (ح ح – ص 177)].

احیای سنت شهادت:
[از پیامد های قیام کربلا احیای سنت شهادت بود که به گواهی تاریخ، عامل بسیاری از پیروزی های بزرگ مسلمانان بود. (س پ – ص 214)]

قیام و شورش بر ضد حکومت جور:
[از پیامد های قیام کربلا قیام و شورش در امت اسلامی بر ضد حکومت جور بود مانند: قیام توابین و قیام مختار. (س پ – ص 214)]

قیام توابین:
[نخستین عکس العمل مستقیم امام حسین علیه السلام، جنبش توابین در شهر کوفه بود. بعد از شهادت سیدالشهدا، شیعیانی که فرصت طلایی یاری امام را در کارزار عاشورا از کف داده بودند به شدت پشیمان شده، خود را ملامت نمودند ... این گروه احساس کردند که ننگ این گناه از دامن آن ها شسته نخواهد شد مگر آنکه انتقام خون حسین علیه السلام را بگیرند یا در این راه کشته شوند. به دنبال این فکر، شیعیان نزد رؤسای خود رفتند و اجتماعی تشکیل دادند و برنامه ی انتقام را طراحی کردند.
انگیزه این جنبش احساس ندامت از گناه و شوق به جبران خطا بود.
ابتدا در دفتر سلیمان بن صرد، شانزده هزار نفر ثبت نام کرده بودند که از این عده جز پنج هزار نفر حاضر نشدند.
جنبش توابین در سال 61 هجری آغاز شد. آنان از آن تاریخ، ساز و برگ جنگی فراهم ساخته، مردم را به خونخواهی دعوت می کردند. در این اثنا بود که یزید مرد.
سرانجام در شب جمعه، پنجم ربیع الثانی سال 65 نخستین شعله ی قیام زبانه زد. توابین در سرزمینی به نام «عین الورده» با سپاه شام به فرماندهی عبید الله بن زیاد روبرو شدند و پس از سه روز نبرد سخت شکست خوردند.
قیام توابین اگرچه هدف اجتماعی روشنی نداشت و نیز خیلی زود با شکست روبرو شد ولی در هر حال بر مردم کوفه تأثیر عمیقی گذاشت و افکار عمومی را برای مبارزه با حکومت بنی امیه آماده کرد. (س پ – ص 221)].

قیام مختار:
[در سال 66 هجری، «مختار بن ابی عْبید ثقفی» در عراق قیام کرد تا انتقام خون حسین علیه السلام را بگیرد.
او شعار خود را یا لثارات الحسین (پیش به سوی انتقام گیری خون حسین) قرار داد.
مختار قاتلان امام حسین علیه السلام را سخت مورد تعقیب قرار داد و به هلاکت رسانید به طوری که در ظرف یک روز، 280 نفر از آنان را کشت. (س پ – ص 226)].

ریشه کن شدن بنی امیه:
[بزرگ ترین قیامی که بعد از واقعه ی کربلا رخ داد، انقلاب عباسیان بود که در سال 132 هجری به پیروزی رسید و بساط حکومت بنی امیه را برچید.
مورخان می نویسند: هنگامی که سر بریده ی مروان، آخرین خلیفه ی اموی را نزد ابوالعباس، نخستین خلیفه ی عباسی آوردند، سجده ای طولانی کرد و بعد از سجده، خطاب به سر بریده ی مروان گفت: ... اکنون برایم مهم نیست که مرگم کی فرا رسد زیرا به انتقام خون حسین دو هزار نفر از بنی امیه را کشتم. (س پ – ص 214)].
[... پایه ی دستگاه خلافت اموی را چنان متزلزل کرد که چنانچه نهضت ابا عبد الله نبود، حزب اموی ـ که به قول عبد الله علائینی و خیلی افراد دیگر، با برنامه آمده بود تا بر سرنوشت کشور های اسلامی مسلط شود ـ شاید هزار سال حکومت می کرد. با چه هدفی؟ با هدف برگرداندن اوضاع به ماقبل اسلام، احیای جاهلیت ولی در زیر ستار و پرده ی اسلام. (ح ح – ص 184)].
[سر موفقیت مختار در انتقام، این بود که اتباعش ایرانی و ثابت قدم و با عقیده و پایدار بودند. (ت ز ا – ج 2 ص 11)].

احیای اسلام و مسلمین:
[بعد از شهادت امام حسین یک رونقی در اسلام پیدا شد. این اثر در اجتماع از آن جهت بود که امام حسین علیه السلام با حرکات قهرمانانه ی خود روح مردم مسلمان را زنده کرد، احساس بردگی و اسارتی را که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره ی معاویه بر روح جامعه ی اسلامی حکمفرما بود تضعیف کرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل کرد و به عبارت دیگر، به اجتماع اسلامی شخصیت داد. او بر روی نقطه ای در اجتماع انگشت گذاشت که بعداً اجتماع در خودش احساس شخصیت کرد. (ح ح – ص 52)].
[مستشرق آلمانی می نویسد: قیام حسین برخلاف بنی امیه، سبب جنبش طوایف مختلف و احزاب گوناگون اعراب و مسلمین شد و در نتیجه ی این جنبش، اسلام نشو و نما و رونق روزافزون یافت. (ت ز ا – ج 1 ص 263)].
[اما همین کوفه (که با آمدن عبید الله بن زیاد به علت ضعف شخصیت از همه چیز دست کشید) بعد از مدت سه سال، انقلاب کرد و پنج هزار نفر تواب از همین کوفه پیدا شد. و شروع این نهضت از همان عصر عاشورا و از دوازدهم محرم بود. چه کسی این کار را کرد؟ حسین بن علی.
شخصیت دادن به یک ملت به این است که به آن ها عشق و ایده آل داده شود و اگر عشق ها و ایده آل هایی دارند که رویش را غبار گرفته است، آن گرد و غبار را زدود و دومرتبه آن را زنده کرد. (ح ح – ص 57)].

بخش پنجم: چند پرسش و پاسخ

پرسش: را امام حسین علیه السلام در زمان معاویه قیام نکرد؟
پاسخ: [با وجود چنین وضع اسفناکی که در زمان تسلط معاویه حکمفرما بود، بنابر ملاحظات فراوان، قیام و انقلاب مسلحانه در آن زمان نه مقدور بود و نه مفید. دو عامل زیر را می توان مهم ترین موانع قیام و انقلاب امام حسین علیه السلام در زمان حکومت معاویه شمرد:
1. پیمان صلح امام حسن علیه السلام با معاویه: همه می دانستند که امام حسن و امام حسین علیهما السلام متعهد شده اند تا زمانی که معاویه زنده است سکوت کرده، به حکومت او گردن نهند. حال اگر حسین علیه السلام بر ضد معاویه قیام می کرد امکان داشت معاویه او را شخصی فرصت طلب و پیمان شکن قلمداد کند و می‌توانست آن را یک شورش غیر موجه و بر خلاف مواد پیمان صلح بین طرفین معرفی کند و چون جامعه ی آن روز جامعه ای بود که حال قیام و انقلاب نداشت، طبعاً منطق معاویه را تأیید می کرد.
2. ژست دینی معاویه: گرچه معاویه عملاً اسلام را تحریف کرد ... اما همیشه به اعمال خود رنگ دینی می داد و آن دسته از کار هایی را که مشروع جلوه دادن آن ها مقدور نیست، در خفا انجام می داد. بنابر این اگر امام حسین علیه السلام در زمان او قیام مسلحانه به راه می انداخت وی به سهولت می توانست آن را در افکار عمومی یک اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر قدرت و حکومت معرفی کند نه قیام حق در برابر باطل. (س پ – ص 148)].
[قیام حسین (ع) در زمان یزید چنان آمیخته با شور و هیجان بود که خاطره ی آن در دل های مردم جاوید مانده است ... ولی به گمان قوی اگر حسین (ع) در زمان معاویه قیام می کرد، قیام او دارای چنین شور و حماسه ای نمی شد. البته سر این مطلب را باید در نفوذ و شخصیت معاویه و روش خاص او در حل و فصل مشکلات جستجو کرد؛ معاویه آنقدر ناپخته و بی سیاست نبود که حسین علیه السلام با استفاده از سیاست ناشیگرانه ی او انقلاب پر سر و صدایی برپا کند.
به گمان قوی، اگر حسین علیه السلام در زمان معاویه قیام می کرد، روشی که معاویه برای در هم شکستن انقلاب او اتخاذ می کرد این بود که قبل از آنکه حسین علیه السلام بتواند انقلاب خود را عملی سازد و قبل از آنکه انعکاس و طنین انقلاب او جامعه ی اسلامی را متلاطم سازد، او را مسموم می کرد چنانچه با سایر رقبای سیاسی خود مانند: حسن بن علی علیه السلام، سعد بن ابی وقاص، مالک اشتر، و عبد الرحمان بن خالد بن ولید چنین کرد. (ا ا ا – ص 147)].

پرسش: چرا اما حسین علیه السلام اهل بیت و زن و فرزندان خود را به کربلا برد؟
پاسخ: [انسان که به یک سفر خطرناک می رود، زن و بچه اش را که نمی برد اما اباعبد الله زن و بچه اش را برد ... آن ها را به این جهت برد که رسالتی در این سفر انجام بدهند. (ح ح – ص 397)]. [امام حسین می خواست در این منطق که منطق هجوم و منطق شهید و منطق انقلاب است، دامنه ی این قضیه گسترش پیدا کند. اینکه خاندانش را هم آورد، برای همین بود چون قسمتی از پیامش را خاندانش باید برسانند. خود امام حسین کوشش می کرد حالا که قضیه به این جا کشیده شده است، هرچه می شود داغ تر بشود، برای اینکه بذری بکارد که برای همیشه در دنیا ثمر و میوه بدهد. چه مناظری، چه صحنه هایی در کربلا به وجود آمد که واقعاً عجیب و حیرت انگیز است! (ح ح – ص 152)].
[حرکت و اسارت این 84 زن و بچه و 78 سر بریده از کربلا به کوفه و گردش دادن در بازار ها و کوچه ها و زندانی کردن آن ها و حرکت از کوفه به شام در دور ترین مسیر شهر های نامی آن عصر مانند: موصل، بعلبک، عسقلان و غیره و گردش در بازار شام و مسجد دمشق و از آن جا به مدینه از راه عراق و کربلا و اردن هاشمی تا مدینه، زمینه ی یک نهضت و انقلابی را مهیا ساخت که به کلی عالم اسلامی را تحت تأثیر گذاشت. (ت ز ا – ج 2 ص 158)].

پرسش: چرا اهل کوفه بی وفایی کردند؟
پاسخ: [مردمی که هجده هزار بیعت کننده داشتند و دوازده هزار نامه نوشته بودند به مجرد اینکه سر و کله ی پسر زیاد پیدا شد، همه فرار کردند چرا؟ چون زیاد بن ابیه سال ها در کوفه حکومت کرده بود، آنقدر چشم درآورده بود، آنقدر دست و پا بریده بود، آنقدر شکم ها سفره کرده بود، آنقدر افراد را در زندان ها کشته بود که این ها به کلی احساس شخصیت خود را از دست داده بودند. لذا تا شنیدند پسر زیاد آمده، زن دست شوهرش را می گرفت و او را از پیش مسلم کنار می کشید، مادر دست بچه ی خود را می گرفت، خواهر دست برادر خودش را می گرفت، پدر دست فرزند خودش را می گرفت و از مسلم جدا می‌کرد. و بی شک مردم کوفه از شیعیان علی بن ابیطالب بودند و امام حسین را شیعیانش کشتند. لذا در همان زمان هم می گفتند: قلوبهم معه و سیوفهم علیه (دل هایشان با او و شمشیر هایشان بر ضد اوست). چرا که اموی ها شخصیت ملت مسلمان را له کرده، کوبیده بودند و دیگر کسی از آن احساس های اسلامی در خودش نمی دید. (ح ح – ص 57)].

پرسش: اگر یاری امام در آن زمان تکلیف شرعی بود پس چرا امام حسین علیه السلام اصحاب خود را مرخص می کرد و به آن ها می گفت: هر کس می خواهد برود؟
پاسخ: [... همواره از تکلیف شرعی می گوید، البته تکلیف شرعی هم بود و امام حسین از گفتن آن نیز غفلت نکرد اما می خواست آن تکلیف شرعی را در نهایت آزادی و آگاهی انجام بدهند. این است که به شهدای کربلا ارزش می دهد. (ح ح – ص 139)].

پرسش: چرا امام حسین علیه السلام با معاویه بیعت کرد ولی با یزید بیعت نکرد؟
پاسخ: [گذشته از همه ی مفاسد دیگر، دو مفسده در بیعت با این آدم بود که حتی در مورد معاویه وجود نداشت؛ یکی اینکه بیعت با یزید، تثبیت خلافت موروثی از طرف امام حسین بود یعنی مسأله ی خلافت یک فرد مطرح نبود، مسأله ی خلافت موروثی مطرح بود. مفسده ی دوم مربوط به شخصیت خاص یزید بود که وضع آن زمان را از هر زمان دیگر متمایز می کرد؛ او نه تنها مرد فاسق و فاجری بود بلکه متظاهر و متجاهر به فسق بود و شایستگی سیاسی هم نداشت ... این است که امام حسین علیه السلام فرمود: و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید (فاتحه ی اسلام را دیگر باید خواند چون مردم به حاکمی مثل یزید گرفتار شده اند). (ح ح – ص 202)].

پرسش: منظور از مشیت در جمله ی «ان الله شاء ان یراک قتیلاً و ان الله شاء ان یراهن سبایا» چیست؟
پاسخ: [مشیت خدا دو قسم است: 1. تکوینی 2. تشریعی. و مشیت مراد در این جمله، مشیت تشریعی است یعنی: رضایت خداوند در این است که ... نه مشیت تکوینی که معنای جمله بشود: خدا این طور تقدیر کرده و کاری از دست من ساخته نیست ... (ح ح – ص 396)].

پرسش: بالاخره امام حسین علیه السلام شکست خورد یا پیروز شد؟
پاسخ: از نظر ظاهر شکست خورد ولی با نگاه به اهداف قیام و تحقق آن ها، پیروز شد.
[شکست نبود کشته شدن سید الشهدا، چون قیام لله بود، قیام لله شکست ندارد. (پ ع – ص 174 به نقل از صحیفه ی نور)].
[امام حسین علیه السلام هدفی جز اعتلای حق و بقای دین و نهی از منکر و مبارزه در راه عزت و کرامت انسانی نداشت، به این هدف نیز رسید هرچند خود و یارانش در عاشورا به شهادت رسیدند. رسوا ساختن چهره ی تزویرگرانه ی امویان، شکستن جو رعب و وحشت در قیام علیه سلطه ی جور، دمیدن روح احساس و تعهد و مسئولیت در برابر اسلام و مسلمین، پدید آمدن انگیزه های جهاد  و مبارزه در راه حق، همه از اهداف حسینی در نهضت عاشورا بود و این هدف ها همه تحقق یافت. پس امام حسین علیه السلام چهره ی پیروز نبرد عاشورا است. (پ ع – ص 133)].


بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنکر است که این دو از مـهمـتـرین ارکان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ این سؤال مطرح است که چرا با وجود شناخت امام از مردم و قدرت بنی امیه چرا امام حسین قیام کرد و مانند امام حسن با حکومت کنار نیامد؟ چند نمونه از علل را در ذیل می آوریم:

1. امر به معروف و نهى از منکر

بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنکر است که این دو از مـهمـتـرین ارکان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است .

چنانکه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى کنم بلکه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منکر است» 1

چـون بنى امـیه این دو رکن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند که نه تنها امر به معروف و نهى از منکر متروک گشته بود بلکه معروف منکر و منکر معروف تلقى مى شد و امام علیه السلام در این مسیر مکرر به این حقیقت اشاره فـرمـود که اولین بار در سخـنرانى حضرت در منزل ذى حسم و برخورد با حر و سپاهیانش فرمود:

« مـگـر نمـى بینید که به حق عـمـل نمـى شود و از باطل جلوگـیرى نمـى شود مـؤمن باید براى اجرا این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد .» 2

و لذا حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامى را استوار سازد و اسلام محکم و مستحکم بماند.

2 ـ زنده کردن ارزشهاى اسلامى

حکومت اموى سعى بلیغ می نمود که ارزشهاى اسلامى را که کرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را که در جاهلیت بدان افتخار مى کردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید!

از جمله ارزشهایى که اسلام روى آن زیاد سرمایه گذارى کرده و حکومت بنى امیه با تمام قدرت در محو و اضمحلال آن ایستادگى مى کرد این امور است :

الف ـ وحدت اسلامى :

پـیامـبر اکرم صلى الله علیه و آله براى ایجاد وحدت و برادرى اسلامى سعى و کوشش وافـى مـبذول مـى فـرمـود ولى مـعـاویه از طرق مختلف مخصوصا از طریق احیاى تعصبات قبیله اى و وادار کردن شعراى قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده هاى آنان وحدت اسلامـى را ریشه کن مـى کرد تـا جائیکه یزید یکى از شعـراى زمـان بنى امـیه انصار و مـردمـى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در مدینه جاى دادند و حمایت کردند هجو می کند.

اگـر در اشعـار شعـراى امـوى دقـت شود روشن تـرین اثـرات آن همـان قـذف و هجو قـبایل و خـانواده هاى رقـیب آنان است . در اشعار شعراى معاصر اموى کمترین اثرى از فضائل انسانى و آثار خوب اجتماعى و اخلاق اسلامى دیده نمى شود.

حسین علیه السلام براى احیاى آثار و اخلاق اسلامى قیام کرد.

و نیز اخـتـلافـاتى که بین اعراب و اصیل و موالى به وجود آوردند که عرب کتابهایى در انتـقـاد بر مـوالى یعـنى اقـوامـى که از ایران و سایر کشورهاى غیر عربى در عراق و کشورهاى عربى زندگى مى کردند تصنیف و تالیف کردند و بر عکس موالى کتابهایى علیه اعراب نوشتند که این حرکت برخلاف مقررات و موازین اسلامى بوده و وحدت اسلامى را مختل مى کرد.

ب ـ حریت :

چـنانکه مـى دانیم و در تـواریخ مـذکور است در دوران حکومـت امـوى ، سفـره قـتـل و شمـشیر یگانه حاکم در این دستگاه مستبد بود که بدون رسیدگى به حق و حقیقت سفـره قـتـل گـستـرده مـى شد و جلاد به دستـور حاکم بیگـناهى را به قتل مى رسانید، چنانکه حجاج بن یوسف ثقفى یکى از حکام زمان عبدالملک مى گفت : از غذا و طعـام وقـتـى لذت مـى برم که انسانى را ببینم در خـون خـود دست و پا مى زند و من مـشغول طعام باشم در چنین محیطى هیچ کس را قدرت و جرئت آن نبود که به نحوه کردار و رفتار ناشایست حکام انتقاد نماید و یا به دفاع از حقوق از دست رفته خود پردازد.

حسین علیه السلام قیام کرد تا به انسانهاى زیر بار ظلم و ستم بیاموزد که چگونه مى تـوانند به حقـوق خـود برسند و حریت و آزادى از دست رفته را باز یابند، و تاریخ گـویاى این مطلب است که هنوز چند ماهى از شهادت حسین علیه السلام بیش نگذشته بود که قیام ها یکى پس از دیگرى شروع شد تا حکومت اموى را ریشه کن نمود.

آرى مـردم با شهادت حسین علیه السلام درس آزادى و آزادگى را از دانشگاه خون و شهادت کربلا آموختند و براى بدست آوردن حریت بپا خاستند.

ج ـ اخلاق اسلامى و انسانى :

از زمـان رحلت رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله هیچ یک از خلفاء همانند على علیه السلام به فکر تربیت روحى و اخلاقى جامعه نبودند اما آنقدر مشکلات براى حضرت على عـلیه السلام ایجاد کردند که نتـوانست راهى را براى تنویر افکار عمومى و اخلاق اسلامى و هدایت روحى جامعه پیش گرفته بود به مقصد برساند.

و در زمان حکومت اموى نه تنها در مسیر تربیت جامعه قدمى برنداشتند بلکه مى کوشیدند تا جامعه را به فساد بکشانند زیرا حکومتهاى فاسد با جامعه صالحه نمى توانند کنار بیایند چه که مردم صالح و شایسته همواره مخالف حکومت هاى ضد خدایى هستند از این رو کوشیدند تا مردم را همانند خود بسازند و لذا مردم در این دوران بحکم (( النّاس على دین ملوکهم )) نه تنها پاى بند به صلاح نبودند بلکه ترسی هم از ارتکاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم مى خورد، چنانکه رئیس حکومت اموى معاویة بن ابى سفیان پس از پیمان با حضرت حسن بن على علیه السلام اظهار داشت که به هیچ یک از شرایطى که در قرارداد به نفع حسن بن على قرار داده عـمـل نخـواهد کرد و حاکم کوفـه نیز به امـانى که به مـسلم بن عقیل داده بود وفا نکرد.

و مردم کوفه که با همین سیره نشو و نما کرده بودند به سادگى پشت پا به همه وعده هایی که به حسین علیه السلام داده بودند زدند و منکر همه نامه هاى خود شدند و چه ننگى بالاتـر از این که فـرزند پـیغـمـبر و سید جوانان اهل بهشت را براى قبول مسئولیت پیشوایى خود دعوت نمایند و اصرار ورزند که اگر نیایى در پیشگاه خدا با تو احتجاج خواهیم کرد و چون دعوت آنان را پذیرفت در مقابلش صف آرائى نموده و خونش را بریزند.

امـام عـلیه السلام در روز عـاشورا خطاب به مردم کوفه فرمود: اى شیث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید که میوه هاى ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوى ما بیایى بر سپاه مجهزى وارد خواهى شد؟

این تیره بختان با کمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند: ما چنین نامه هائى ننوشتیم!

امام متعجّبانه فرمود: آرى به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامى و انسانى را که در جامعه آن روز مرده بود زنده کند.

قیام عاشورا از منظر مقام معظّم رهبرى درس‏ ها و عبرت ‏ها

قیام عاشورا از منظر مقام معظّم رهبرى درس‏ ها و عبرت ‏ها

معرفت سال بیستم ـ شماره 167 ـ آبان 1390، 13ـ26

مرضیه مروتى*

اکبر اجرایى**

چکیده

هدف از پژوهش حاضر، بررسى درس‏ها و عبرت‏هاى قیام عاشورا از منظر مقام معظّم رهبرى مى‏باشد. از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامى، امام حسین علیه‏السلام، درس‏ها و عبرت‏هاى بزرگى به همه تاریخ داد. در حقیقت، اسلام را هم در زمان خودش و هم در هر زمان دیگرى بیمه نمود. یاد کربلا، این درس‏ها و عبرت‏ها را پیش چشم مى‏گذارد؛ هر جا فسادى از آن قبیل باشد، امام حسین علیه‏السلام در آنجا زنده است و با شیوه و عمل خود مى‏گوید که تکلیف چیست و چه باید کرد؟ قیام جاودانه عاشورا نشان داد که نظام اسلامى، با ایمان، بصیرت، همت‏هاى بلند، مطرح شدن آرمان‏ها و زنده نگاه‏داشتن شعارها به وجود مى‏آید، حفظ مى‏شود و پیش مى‏رود. روش پژوهش تحلیلى و اسنادى مى‏باشد.

کلیدواژه‏ها: قیام عاشورا، امام حسین علیه‏السلام، مقام معظّم رهبرى، اهداف، عبرت‏ها، درس‏ها.

مقدّمه

آنچه در محرم سال 61ق. در کربلا اتفاق افتاد، حماسه‏اى عظیم و تکان‏دهنده بود که وجدان‏هاى خفته را بیدار کرد و خون رشادت، آگاهى و حماسه را در رگ‏هاى امت اسلامى دوانید. عاشوراى حسینى، به مکتبى تبدیل شد که ستمدیدگان را علیه ظلم مى‏شوراند و پیروان فرهنگِ شهادت را به مقابله با سلطه‏هاى غیردینى و ضددینى برمى‏انگیخت. عاشورا، فرهنگى فرازمان، فرامکان و حاوى تمامى ارزش‏هاى مورد نیاز جامعه است که با حفظ جاودانگى، توانمندى و پویایى لازم براى پاسخ‏گویى به نیازهاى مختلف انسان‏ها در همه زمان‏ها و مکان‏ها و در عرصه‏هاى گوناگون زندگى را دارد و مى‏تواند قافله بشرى را تا پایان تاریخ، هدایت کند و این همان معناى دستور آموزنده «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است. مقام معظّم رهبرى، قیام امام حسین علیه‏السلام و حادثه عاشورا را از جمله مقاطع بسیار مهم در تاریخ بشر و متحول‏کننده آن برشمرده و مى‏فرماید: «با وجود مخالفت‏هاى فراوان، این واقعه در طول زمان زنده مانده است و عاشورا در واقع، گنجینه‏اى پرقیمت است که همه افراد بشر، مى‏توانند از آن استفاده کنند.»1

عاشوراپژوهى مى‏تواند تصویرى روشن از ابعاد گوناگون قیام عاشورا، به ویژه دستاوردهاى آن به دست دهد. جست‏وجوهایى که در منابع گوناگون انجام شد نشان داد که على‏رغم اهمیت روزافزون عاشورا و وجود منابع و پژوهش‏هاى بسیار در این زمینه،2 پژوهشى جامع از منظر مقام معظم رهبرى در این عرصه صورت نگرفته است. این در حالى است که پژوهش‏هاى بسیارى در ابعاد تخصصى و قابل توجهى همچون شعر و ادب، هنر، پزشکى، آداب و سنن و مرجع‏شناسى صورت گرفته است که نشان از اهمیت رشد و توسعه در حوزه‏هاى خاص دارد، به گونه‏اى که این موضوع توانسته است در کانون توجه نویسندگان و پژوهشگران حوزه‏هاى مختلف قرار بگیرد.

در حالى که مفاهیم و ارزش‏هاى والاى اسلام ناب محمدى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، آماج کینه‏توزى کج‏اندیشان و مغرضان سیاست‏باز قرار گرفته و در گردباد توطئه‏ها به فراموشى سپرده مى‏شوند، تبیین پیام‏هاى نهضت عاشورا و ارائه تصویرى صحیح و روشن از حرکت احیاگرانه امام حسین علیه‏السلام، امرى ضرورى است که مى‏تواند نظام اسلامى را در به‏کارگیرى آموزه‏هاى قیام سیدالشهدا علیه‏السلام، یارى رساند. با توجه به جامعیت علمى و اصالت نظرات رهبر فرزانه انقلاب اسلامى و تأکیدات معظّمٌ‏له بر تبیین رسالت‏ها و راهبردها در این زمینه، در این مقاله تلاش شده است که حرکت احیاگرانه اباعبداللّه الحسین علیه‏السلام و درس‏ها و عبرت‏هایى قیام عاشورا از منظر مقام معظّم رهبرى، مورد مطالعه و بررسى قرار گیرد. پژوهش حاضر به صورت نظرى و با روش سندکاوى، انجام گرفته است.

این پژوهش بر آن است که در راستاى هدف ذکرشده، به سؤالات زیر پاسخ دهد:

1. از دیدگاه رهبر انقلاب اسلامى، هدف اصلى امام حسین علیه‏السلام از قیام عاشورا چه بود؟

2. از دیدگاه مقام معظّم رهبرى، مهم‏ترین درس‏ها و عبرت‏هایى که باید از قیام سیدالشهدا گرفت، کدامند؟

3. از دیدگاه رهبر انقلاب اسلامى، خواص در آن پنجاه سال چگونه شدند که نظام اسلامى آن وضع تأسف‏بار را پیدا کرد؟

4. از منظر رهبر فرزانه انقلاب، دولت اسلامى چگونه مى‏تواند از آموزه‏هاى قیام سیدالشهدا در جهت اعتلاى فرهنگ عمومى جامعه، بهره گیرد؟

اهداف قیام عاشورا از دیدگاه مقام معظّم رهبرى

مقام معظّم رهبرى ضمن تبیین حرکت احیاگرانه امام حسین علیه‏السلام، به تشریح اهداف قیام عاشورا پرداخته و مى‏فرماید:

دوست دارند چنین بگویند که حضرت خواست حکومت فاسد یزید را کنار بزند و خود یک حکومت تشکیل دهد. این حرف، نیمه‏درست است؛ نمى‏گویم غلط است. اگر مقصود از این حرف، این است که آن بزرگوار براى تشکیل حکومت قیام کرد؛ به این نحو که اگر ببیند نمى‏شود انسان به نتیجه برسد، بگوید نشد دیگر، برگردیم؛ این غلط است. بله؛ کسى که به قصد حکومت، حرکت مى‏کند، تا آنجا پیش مى‏رود که ببیند این کار، شدنى است. تا دید احتمال شدنِ این کار، یا احتمال عقلایى وجود ندارد، وظیفه‏اش این است که برگردد. اگر هدف، تشکیل حکومت است، تا آنجا انسان، جایز است برود که بشود رفت. آنجا که نشود رفت، باید برگشت. اگر آن کسى که مى‏گوید هدف حضرت از این قیام، تشکیل حکومت حَقّه علوى است، این درست نیست؛ براى اینکه مجموع حرکت امام، این را نشان نمى‏دهد. در نقطه مقابل، گفته مى‏شود: نه آقا، حکومت چیست؛ حضرت مى‏دانست که نمى‏تواند حکومت تشکیل دهد؛ بلکه اصلاً آمد تا کشته و شهید شود! این حرف هم مدّتى بر سرِزبان‏ها خیلى شایع بود. بعضى با تعبیرات زیباى شاعرانه‏اى هم این را بیان مى‏کردند. حتى من دیدم بعضى از علماى بزرگ ما هم این را فرموده‏اند. این حرف که حضرت، قیام کرد براى اینکه شهید شود، حرف جدیدى نبوده است. گفت: چون با ماندن نمى‏شود کارى کرد، پس برویم با شهید شدن، کارى بکنیم! این حرف را هم، ما در اسناد و مدارک اسلامى نداریم که برو خودت را به کام کشته شدن بینداز. ما چنین چیزى نداریم. شهادتى را که ما در شرع مقدّس مى‏شناسیم و در روایات و آیات قرآن از آن نشان مى‏بینیم، معنایش این است که انسان به دنبال هدف مقدّسى که واجب یا راجح است، برود و در آن راه، تن به کشتن هم بدهد. این، آن شهادتِ صحیح اسلامى است. اما اینکه آدم، اصلاً راه بیفتد براى اینکه «من بروم کشته شوم» یا یک تعبیر شاعرانه که «خون من پاى ظالم را بلغزاند و او را به زمین بزند»، اینها آن چیزى نیست که مربوط بدان حادثه به آن عظمت است. در این هم بخشى از حقیقت هست؛ اما هدفِ حضرت، این نیست.3

از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامى، هدف امام حسین علیه‏السلام از قیام عاشورا، نه حکومت است و نه شهادت، بلکه هدف والاترى در این حرکت وجود دارد:

کسانى که گفته‏اند هدف، حکومت بود، یا هدف، شهادت بود، میان هدف و نتیجه، خَلط کرده‏اند. نخیر؛ هدف، اینها نبود. امام حسین علیه‏السلام، هدف دیگرى داشت؛ منتها رسیدن به آن هدف دیگر، حرکتى را مى‏طلبید که این حرکت، یکى از دو نتیجه را داشت: «حکومت» یا «شهادت». البته حضرت براى هر دو هم آمادگى داشت. هم مقدّمات حکومت را آماده کرد و مى‏کرد؛ هم مقدّمات شهادت را آماده کرد. هم براى این توطین نفس مى‏کرد، هم براى آن. هرکدام هم مى‏شد، درست بود و ایرادى نداشت؛ اما هیچ‏کدام هدف نبود، بلکه دو نتیجه بود. هدف، چیز دیگرى است. هدف چیست؟ اگر بخواهیم هدف امام حسین علیه‏السلام را بیان کنیم، باید این‏طور بگوییم که هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین که آن واجب عظیم را هیچ‏کس قبل از امام حسین، حتى خود پیغمبر انجام نداده بود. نه پیغمبر این واجب را انجام داده بود، نه امیرالمؤمنین، نه امام حسن مجتبى. واجبى بود که در بناى کلّى نظام فکرى و ارزشى و عملى اسلام، جاى مهمى دارد. امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگى را که عبارت از تجدید بناى نظام و جامعه اسلامى، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامى است، انجام دهد. با وجود اینکه این واجب، خیلى مهم و بسیار اساسى است، تا زمان امام حسین، به این واجب عمل نشده بود ـ عرض مى‏کنم که چرا عمل نشده بود ـ امام حسین باید این واجب را عمل مى‏کرد تا درسى براى همه تاریخ باشد. حالا چرا امام حسین این کار را بکند؟ چون زمینه انجام این واجب، در زمان امام حسین پیش آمد.4

رهبر معظّم انقلاب اسلامى این تکلیف را با تکلیف امام خمینى قدس‏سره مقایسه نموده و مى‏فرماید:

به امام هم مى‏گفتند: «آقا! شما که با شاه درافتاده‏اید، خطر دارد.» امام نمى‏دانست خطر دارد؟! امام نمى‏دانست که دستگاه امنیتى رژیم پهلوى، انسان را مى‏گیرد، مى‏کشد، شکنجه مى‏کند، دوستان انسان را مى‏کشد و تبعید مى‏کند؟ امام اینها را نمى‏دانست؟ کارى که در زمان امام حسین انجام گرفت، نسخه کوچکش هم در زمان امام ما انجام گرفت؛ منتها آنجا به نتیجه شهادت رسید و اینجا به نتیجه حکومت. این همان است؛ فرقى نمى‏کند. هدف امام حسین با هدف امام بزرگوار ما یکى بود. این مطلب، اساس معارف حسین است. معارف حسینى، بخش عظیمى از معارف شیعه است. این پایه مهمى است و خود یکى از پایه‏هاى اسلام است. پس هدف، عبارت شد از بازگرداندن جامعه اسلامى به خطّ صحیح. چه زمانى؟ آن وقتى که راه، عوض شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانتِ کسانى، مسلمین را منحرف کرده و زمینه و شرایط هم آماده است. البته دوران تاریخ، اوقات مختلفى است. گاهى شرایط آماده است و گاهى آماده نیست. زمان امام حسین آماده بود، زمان ما هم آماده بود. امام همان کار را کرد. هدف یکى بود. منتها وقتى انسان به دنبال این هدف راه مى‏افتد و مى‏خواهد علیه حکومت و مرکز باطل قیام کند، براى اینکه اسلام و جامعه و نظام اسلامى را به مرکز صحیح خود برگرداند، یک موقع است که وقتى قیام کرد، به حکومت مى‏رسد؛ این یک شکل آن است. در زمان ما بحمداللّه این‏طور شد. یک وقت است که این قیام، به حکومت نمى‏رسد؛ به شهادت مى‏رسد. آیا در این صورت، واجب نیست؟ چرا؛ به شهادت هم برسد واجب است. آیا در این صورتى که به شهادت برسد، دیگر قیام فایده‏اى ندارد؟ چرا؛ هیچ فرقى نمى‏کند. این قیام و این حرکت، در هر دو صورت فایده دارد ـ چه به شهادت برسد، چه به حکومت ـ منتها هرکدام، یک نوع فایده دارد. این، آن کارى بود که امام حسین انجام داد.5

مقام معظّم رهبرى، قیام عاشورا و هدف اصلى آن، یعنى احیاى دین، را مصداق بارز امر به معروف و نهى از منکر برشمرده و مى‏فرماید:

انجام این واجب از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهى از منکر است؛ بلکه خودش یک مصداق بزرگِ امر به معروف و نهى از منکر است. البته این کار، گاهى به نتیجه حکومت مى‏رسد؛ امام حسین براى این آماده بود. گاهى هم به نتیجه شهادت مى‏رسد؛ براى این هم آماده بود. ما به چه دلیل این مطلب را عرض مى‏کنیم؟ این را از کلمات خود امام حسین به دست مى‏آوریم. من در میان کلمات حضرت ابى‏عبداللّه علیه‏السلام، چند عبارت را انتخاب کرده‏ام. اوّل در مدینه؛ آن شبى که ولید حاکم مدینه، حضرت را احضار کرد و گفت: معاویه از دنیا رفته است و شما باید با یزید بیعت کنید! حضرت به او فرمود: باشد تا صبح، «ننظر و تنظرون اینا احق بالبیعة و الخلافه»؛ برویم فکر کنیم، ببینیم ما باید خلیفه شویم، یا یزید باید خلیفه شود! مروان فرداى آن روز، حضرت را در کوچه‏هاى مدینه دید، گفت: یا اباعبداللّه، تو خودت را به کشتن مى‏دهى! چرا با خلیفه بیعت نمى‏کنى؟ بیا بیعت کن، خودت را به کشتن نده؛ خودت را به زحمت نینداز. حضرت در جواب او، این جمله را فرمود: «اناللّه و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذ قدبلیت الامة براع مثل یزید و لقد سمعت جدى رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یقول الخلافة محرمة على آل ابى سفیان»؛ باید فاتحه اسلام را خواند اگر کار امت اسلامى به جایى برسد که رهبر امت اسلامى مردى مانند یزیدبن معاویه باشد با اینکه من از جدم خاتم الانبیا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شنیدم که مى‏فرمود: خلافت بر آل ابى‏سفیان حرام است.6

قضیه، شخص یزید نیست؛ هرکس مثل یزید باشد. حضرت مى‏خواهد بفرماید که تا به حال هرچه بود، قابل تحمل بود؛ اما الان پاى اصل دین و نظام اسلامى در میان است و با حکومت کسى مثل یزید، نابود خواهد شد. به اینکه خطر انحراف، خطرى جدّى است، اشاره مى‏کند. مسئله، عبارت از خطر براى اصلِ اسلام است. حضرت اباعبداللّه علیه‏السلامهم هنگام خروج از مدینه، هم هنگام خروج از مکه، صحبت‏هایى با محمّدبن حنفیه داشت. به نظر مى‏رسد که این وصیت، مربوط است به هنگامى که مى‏خواست از مکه خارج شود. حضرت به برادرش محمدبن حنفیه، چیزى را به عنوان وصیت نوشت و داد. آنجا بعد از شهادت به وحدانیت خدا و چه و چه، به اینجا مى‏رسد: «و انى لم اخرج اشرا ولا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما»؛ یعنى کسانى اشتباه نکنند و تبلیغاتچى‏ها تبلیغ کنند که امام حسین هم مثل کسانى که این گوشه و آن گوشه، خروج مى‏کنند براى اینکه قدرت را به چنگ بگیرند ـ براى خودنمایى، براى عیش و ظلم و فساد ـ وارد میدان مبارزه و جنگ مى‏شود! کار ما از این قبیل نیست؛ «و انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى» عنوان این کار، همین اصلاح است. این همان واجبى است که قبل از امام حسین، انجام نگرفته بوده است. این اصلاح، از طریق خروج است ـ خروج، یعنى قیام ـ حضرت در این وصیتنامه، این را ذکر کرد ـ تقریبا تصریح به این معناست ـ یعنى اولاً، مى‏خواهیم قیام کنیم و این قیام ما هم براى اصلاح است؛ نه براى این است که حتما باید به حکومت برسیم، نه براى این است که حتما باید برویم شهید شویم. نه؛ مى‏خواهیم اصلاح کنیم. البته اصلاح، کار کوچکى نیست. یک وقت شرایط، طورى است که انسان به حکومت مى‏رسد و خودش زمام قدرت را به دست مى‏گیرد؛ یک وقت نمى‏تواند این کار را بکند ـ نمى‏شود ـ شهید مى‏شود. در عین حال، هر دو، قیامِ براى اصلاح است. سپس مى‏فرماید: «ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر و اسیر بسیرة جدى»؛ این اصلاح، مصداق امر به معروف و نهى از منکر است.7

نقل شده است بعد از آنکه امام سجاد علیه‏السلامپس از حادثه عاشورا به مدینه برگشت، یک نفر خدمت ایشان آمد و عرض کرد: «یابن رسول‏اللّه! دیدید رفتید، چه شد! راست هم مى‏گفت؛ این کاروان در حالى رفته بود که حسین‏بن على علیه‏السلام، خورشید درخشان اهل‏بیت، فرزند پیغمبر و عزیزِ دل رسول‏اللّه، در رأس و میان آنها بود؛ دختر امیرالمؤمنین با عزت و سرافرازى رفته بود؛ فرزندان امیرالمؤمنین، فرزندان امام حسین، فرزندان امام حسن، جوانان برجسته و زبده و نامدار بنى‏هاشم، همه با این کاروان رفته بودند؛ حالا این کاروان برگشته و فقط یک مرد ـ امام سجاد علیه‏السلام ـ در این کاروان هست؛ زن‏ها اسارت کشیده، رنج و داغ دیده‏اند؛ امام حسین نبود، على‏اکبر نبود، حتى کودک شیرخوار در میان این کاروان نبود. امام سجاد علیه‏السلام در جواب آن شخص فرمود: فکر کن اگر نمى‏رفتیم، چه مى‏شد! بله، اگر نمى‏رفتند، جسم‏ها زنده مى‏ماند، اما حقیقت نابود مى‏شد؛ روح ذوب مى‏شد؛ وجدان‏ها پایمال مى‏شد؛ خرد و منطق در طول تاریخ محکوم مى‏شد و حتى نام اسلام هم نمى‏ماند.8

درس‏هاى عاشورا

از دیدگاه مقام معظّم رهبرى، حادثه عظیم عاشورا، حاوى درس‏هاى بسیارى است:

بحث درس‏هاى عاشورا یک بحث زنده و جاودانه و همیشگى است و مخصوص زمان معینى نیست. اگر این حادثه را دقیق در نظر بگیرید، شاید بشود گفت انسان مى‏تواند در حرکت حضرت ابى عبداللّه علیه‏السلام، بیش از صد درس مهم بشمارد؛ مى‏شود گفت هزارها درس هست. ممکن است هر اشاره آن بزرگوار، یک درس باشد؛ اما اینکه مى‏گویم بیش از صد درس، یعنى اگر ما بخواهیم این کارها را مورد مداقه قرار دهیم، از آن مى‏شود صد عنوان و سرفصل به دست آورد که هر کدام براى یک امت، براى یک تاریخ و یک کشور، براى تربیت خود و اداره جامعه و قرب به خدا، درس است.9

رهبر معظّم انقلاب اسلامى، «بصیرت» را از اصلى‏ترین درس‏هاى عاشورا برشمرده و مى‏فرماید:

عاشورا نشان مى‏دهد که جبهه دشمن با همه توانایى‏هاى ظاهرى، بسیار آسیب‏پذیر است؛ همچنان‏که جبهه بنى‏امیه، به وسیله کاروان اسیران عاشورا، در کوفه آسیب دید، در شام آسیب دید، در مدینه آسیب دید و بالأخره هم این ماجرا، به فناى جبهه‏ى سفیانى منتهى شد. درس مى‏دهد که در ماجراى دفاع از دین، از همه چیز بیشتر، براى انسان، بصیرت لازم است. بى‏بصیرت‏ها فریب مى‏خورند. بى‏بصیرت‏ها در جبهه باطل قرار مى‏گیرند؛ بدون اینکه خود بدانند. همچنان‏که در جبهه ابن‏زیاد، کسانى بودند که از فسّاق و فجّار نبودند، ولى از بى‏بصیرت‏ها بودند. اینها درس‏هاى زندگى‏سازى است.10

از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب، سیدالشهدا علیه‏السلام، درس‏هاى عاشورا را به صورت عملى به جهانیان نمایاند:

درس اصلى در حرکت و قیام امام حسین علیه‏السلاموجود دارد: «چرا قیام کرد؟» این درس است. به امام حسین علیه‏السلاممى‏گفتند: شما در مدینه و مکه، محترمید و در یمن، آن همه شیعه هست. به گوشه‏اى بروید که با یزید کارى نداشته باشید، یزید هم با شما کارى نداشته باشد. این‏همه مرید، این‏همه شیعیان؛ زندگى کنید، عبادت و تبلیغ کنید! چرا قیام کردید؟ قضیه چیست؟ این، آن سؤال اصلى است. این، آن درس اصلى است. نمى‏گوییم کسى این مطلب را نگفته است؛ چرا، انصافا در این زمینه، خیلى هم کار و تلاش کردند. حال این مطلبى را هم که ما امروز عرض مى‏کنیم، به نظر خودمان یک برداشت و دید تازه‏اى در این قضیه است. این واجب در طول تاریخ، متوجه به یکایک مسلمانان است. این واجب، عبارت است از اینکه هر وقت دیدند که نظامِ جامعه اسلامى دچار یک فسادِ بنیانى شده و بیم آن است که بکلى احکام اسلامى تغییر یابد، هر مسلمانى باید قیام کند. البته در شرایط مناسب؛ آن وقتى که بداند این قیام، اثر خواهد بخشید. جزو شرایط، زنده ماندن، کشته نشدن، یا اذیت و آزار ندیدن نیست؛ اینها جزء شرایط نیست. امروز هم شاید در دنیاى اسلام جاهایى است که زمینه هست و مسلمانان باید انجام دهند. اگر انجام دهند، تکلیفشان را انجام داده‏اند و اسلام را تعمیم و تضمین کرده‏اند. لذا باید یاد امام حسین و یاد کربلا زنده باشد؛ چون یاد کربلا درس عملى را جلوى چشم مى‏گذارد.11

عبرت‏هاى عاشورا

رهبر انقلاب اسلامى پس از تبیین درس‏هاى عاشورا، به بیان عبرت‏هاى این قیام بزرگ پرداخته و مى‏فرماید:

غیر از درس، عاشورا یک صحنه عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد. یعنى چه، عبرت بگیرد؟ یعنى خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتى است؛ چه چیزى او را تهدید مى‏کند؛ چه چیزى براى او لازم است؟ این را مى‏گویند «عبرت». شما اگر از جاده‏اى عبور کردید و اتومبیلى را دیدید که واژگون شده یا تصادف کرده و آسیب دیده؛ مچاله شده و سرنشینانش نابود شده‏اند، مى‏ایستید و نگاه مى‏کنید، براى اینکه عبرت بگیرید. معلوم شود که چطور سرعتى، چطور حرکتى و چگونه رانندگى‏اى، به این وضعیت منتهى مى‏شود. این هم نوع دیگرى از درس است؛ اما درس از راه عبرت‏گیرى است. اولین عبرتى که در قضیه عاشورا ما را به خود متوجه مى‏کند، این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، جامعه اسلامى به آن حدى رسید که کسى مثل امام حسین علیه‏السلام، ناچار شد براى نجات جامعه اسلامى، این فداکارى را بکند؟ این فداکارى حسین‏بن على علیه‏السلام، یک وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یک وقت در قلب کشورها و ملت‏هاى مخالف و معاند با اسلام است؛ این یک حرفى است. اما حسین‏بن على علیه‏السلام، در مرکز اسلام، در مدینه و مکه ـ مرکز وحى نبوى ـ وضعیتى دید که هرچه نگاه کرد چاره‏اى جز فداکارى نداشت؛ آن هم چنین فداکارى خونین با عظمتى. مگر چه وضعى بود که حسین‏بن على علیه‏السلام، احساس کرد که اسلام فقط با فداکارى او زنده خواهد ماند، و الاّ از دست رفته است. عبرت اینجاست. روزگارى رهبر و پیغمبر جامعه اسلامى، از همان مکه و مدینه پرچم‏ها را مى‏بست، به دست مسلمان‏ها مى‏داد و آنها تا اقصا نقاط جزیره‏العرب و تا مرزهاى شام مى‏رفتند؛ امپراتورى روم را تهدید مى‏کردند؛ آنها از مقابلشان مى‏گریختند و لشکریان اسلام پیروزمندانه برمى‏گشتند. ولى چه شد که همین جامعه، همین کشور و همین شهرها، کارشان به جایى رسد و آن‏قدر از اسلام دور شدند که کسى مثل یزید بر آنها حکومت مى‏کرد؟! وضعى پیش آمد که کسى مثل حسین‏بن على علیه‏السلام، دید که چاره‏اى جز این فداکارى عظیم ندارد. چه شد که به چنین مرحله‏اى رسیدند؟ این، آن عبرت است.12

مقام معظّم رهبرى، با اشاره به سه دوره از زندگى حضرت اباعبداللّه الحسین مى‏فرماید:

شما ببینید این شخصیتى که انسان در این سه دوره مى‏شناسد، آیا مى‏توان حدس زد که کارش به آنجا برسد؟ در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نورِ دیده سوگلى پیامبر. پیامبر اکرم دخترى به نام فاطمه دارد که همه مردم مسلمان در آن روز مى‏دانند که پیامبر فرمود: «انّ اللّه لیغضب لغضب فاطمة»؛ اگر کسى فاطمه را خشمگین کند، خدا را خشمگین کرده است. «و یرضى لرضاها»؛ اگر کسى او را خشنود کند، خدا را خشنود کرده است. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله این دختر را در جامعه اسلامى به کسى داده است که از لحاظ افتخارات، در درجه اعلاست؛ یعنى على‏بن ابى‏طالب علیه‏السلام. کودکى از اینها متولد شده است و او حسین‏بن على است. البته همه این حرف‏ها درباره امام حسن علیه‏السلام هم هست؛ اما من حالا بحثم راجع به امام حسین علیه‏السلام است؛ عزیزترین عزیزان پیامبر؛ همه مى‏دانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ دل‏هاست. ببینید؛ مسئله این است. پیامبر درباره امام حسن و امام حسینِ شش، هفت ساله فرمود: «سیدى شباب اهل الجنّه»؛ اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودک‏اند، جوان نیستند؛ اما پیامبر مى‏فرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنى در دوران شش، هفت سالگى هم در حدّ یک جوان است؛ مى‏فهمد، درک مى‏کند، عمل مى‏کند، اقدام مى‏کند، ادب مى‏ورزد و شرافت در همه وجودش موج مى‏زند. اگر آن روز کسى مى‏گفت که این کودک به دست امّت همین پیامبر، بدون هیچ‏گونه جرم و تخلفى به قتل خواهد رسید، براى مردم غیرقابل باور بود؛ همچنان‏که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجب کردند که یعنى چه؛ مگر مى‏شود؟!

دوره دوم، دوره بیست و پنج ساله بعد از وفات پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین است. حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است. در جنگ‏ها شرکت مى‏جوید، همه او را به عظمت مى‏شناسند؛ در هر فضیلتى، در میان مسلمانان مدینه و مکه، هر جایى که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدى مى‏درخشد. جوان نمونه دوران، و محترم پیش همه. اگر آن روز کسى مى‏گفت که همین جوان، به دست همین مردم کشته خواهد شد، هیچ کس باور نمى‏کرد.

دوره سوم، دوره بعد از شهادت امیرالمؤمنین است؛ یعنى دوره غربت اهل‏بیت. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام باز در مدینه‏اند. امام حسین، بیست سال بعد از این مدت، به صورت امام معنوى همه مسلمان، مفتى بزرگ همه مسلمانان، مورد احترام همه مسلمانان، محل ورود و تحصیل علم همه، محل تمسّک و توسّل همه کسانى که مى‏خواهند به اهل‏بیت اظهار ارادتى بکنند، در مدینه زندگى کرده است. شخصیت محبوب، بزرگ، شریف، نجیب، اصیل و عالم. او به معاویه نامه مى‏نویسد؛ نامه‏اى که اگر هر کسى به هر حاکمى بنویسد، جزایش کشته شدن است. معاویه باعظمت تمام این نامه را مى‏گیرد، مى‏خواند، تحمّل مى‏کند و چیزى نمى‏گوید. اگر در همان اوقات هم کسى مى‏گفت که در آینده نزدیکى، این مرد محترم شریفِ عزیزِ نجیب که مجسّم‏کننده اسلام و قرآن در نظر هر بیننده است، ممکن است به دست همین امّت قرآن و اسلام کشته شود ـ آن هم با آن وضع ـ هیچ‏کس تصوّر هم نمى‏کرد؛ اما همین حادثه باورنکردنى، همین حادثه عجیب و حیرت‏انگیز، اتفاق افتاد. چه کسانى کردند؟ همان‏هایى که به خدمتش مى‏آمدند و سلام و عرض اخلاص هم مى‏کردند. این یعنى چه؟ معنایش این است که جامعه اسلامى در طول این پنجاه سال، از معنویت و حقیقت اسلام تهى شده است. ظاهرش اسلامى است؛ اما باطنش پوک شده است. خطر اینجاست. نمازها برقرار است، نماز جماعت برقرار است، مردم هم اسمشان مسلمان است و عدّه‏اى هم طرفدار اهل‏بیت‏اند.13

وضعیت خواص

مطلب دیگرى که باید مطرح نمود این است که خواص در این پنجاه سال چگونه شدند که کار به آنجا رسید؟ رهبر انقلاب اسلامى با اشاره به نمونه‏هایى از دنیاپرستى و مال‏دوستى و فساد خواص، به تشریح وضعیت خواص جامعه از زمان رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تا قیام عاشورا مى‏پردازد:

من دقت که مى‏کنم، مى‏بینم همه چیز تکان خورد؛ هم عبودیت، هم معرفت، هم عدالت، هم محبت. این چند مثال را عرض مى‏کنم که عین تاریخ است. سعیدبن عاص یکى از بنى‏امیه و قوم و خویش عثمان بود. بعد از ولیدبن عقبه‏بن ابى‏معیط، سعیدبن عاص روى کار آمد، تا کارهاى او را اصلاح کند. در مجلس او، فردى گفت که طلحه‏بن عبداللّه، چقدر جواد و بخشنده است؟ لابد پولى به کسى داده بود، یا به کسانى محبتى کرده بود که او دانسته بود. یک مزرعه خیلى بزرگ به نام «نشاستج» در نزدیکى کوفه بوده است. در نزدیکى کوفه، سرزمین‏هاى آباد و حاصل‏خیزى وجود داشته است که این مزرعه بزرگ کوفه، ملک طلحه، صحابى پیامبر در مدینه، بوده است. سعیدبن عاص گفت: کسى که چنین ملکى دارد، باید هم بخشنده باشد! اگر من مثل نشاستج را داشتم، گشایش مهمى در زندگى شما پدید مى‏آوردم؛ چیزى نیست که مى‏گویید او جواد است! حال شما این را با زهد زمان پیامبر و زهد اوایل بعد از رحلت پیامبر مقایسه کنید و ببینید که بزرگان و امرا و صحابه در آن چند سال، چگونه زندگى‏اى داشتند و به دنیا با چه چشمى نگاه مى‏کردند. حالا بعد از گذشت ده، پانزده سال، وضع به اینجا رسیده است. در ماجراى دیگر، مسلمانان رفتند افریقیه ـ یعنى همین منطقه تونس و مغرب ـ را فتح کردند و غنایم را بین مردم و نظامیان تقسیم نمودند. خمس غنایم را باید به مدینه بفرستند. در تاریخ ابن‏اثیر دارد که خمس زیادى بوده است که به مدینه فرستاده‏اند. خمس که به مدینه رسید، مروان‏بن حکم آمد و گفت: همه‏اش را به پانصد هزار درهم مى‏خرم؛ به او فروختند! پانصدهزار درهم، پول کمى نبود؛ ولى آن اموال، خیلى بیشتر از اینها ارزش داشت. یکى از مواردى که بعدها به خلیفه ایراد مى‏گرفتند، همین حادثه بود. البته خلیفه عذر مى‏آورد و مى‏گفت این رَحِم من است؛ من «صله رحم» مى‏کنم و چون وضع زندگى‏اش هم خوب نیست، مى‏خواهم به او کمک کنم! بدین ترتیب، خواص در مادیات غرق شدند. ماجراى بعدى در مورد ولیدبن عقبه ـ حاکم کوفه و از بنى‏امیه و از خویشاوندان خلیفه ـ است. وقتى که وارد شد، همه تعجب کردند؛ یعنى چه؟ آخر این آدم، آدمى است که حکومت به او بدهند؟! چون ولید، هم به حماقت معروف بود، هم به فساد! این ولید، همان کسى است که آیه شریفه «إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا» درباره اوست. قرآن اسم او را «فاسق» گذاشته است. این، متعلّق به زمان پیامبر است. معیارها و ارزش‏ها و جابه‏جایى آدم‏ها را ببینید! این آدمى که در زمان پیامبر، در قرآن به نام «فاسق» آمده بود و همان قرآن را هم مردم هر روز مى‏خواندند، در کوفه حاکم شده است! خواص در مدّت این چند سال، کارشان به اینجا رسید. البته این موارد، مربوط به زمان خلفاى راشدین است که مواظب بودند، مقید بودند، اهمیت مى‏دادند، پیامبر را سال‏هاى متمادى درک کرده بودند، فریاد پیامبر هنوز در مدینه طنین‏انداز بود و کسى مثل على‏بن ابى‏طالب در آن جامعه حاضر بود. بعد که قضیه به شام منتقل شد، مسئله از این حرف‏ها بسیار گذشت.

این نمونه‏هاى کوچکى از خواص است. البته اگر کسى در همین تاریخ ابن‏اثیر، یا در بقیه تواریخِ معتبر در نزد همه برادران مسلمان ما جست‏وجو کند، نه صدها، که هزاران نمونه از این قبیل هست. طبیعى است که وقتى عدالت نباشد، وقتى عبودیت خدا نباشد، جامعه پوک مى‏شود؛ آن وقت ذهن‏ها هم خراب مى‏شود. یعنى در آن جامعه‏اى که مسئله ثروت‏اندوزى و گرایش به مال دنیا و دل بستن به حُطام دنیا به این‏جاها مى‏رسد، در آن جامعه کسى هم که براى مردم معارف مى‏گوید... کعب‏الاحبار یهودى تازه‏مسلمانى که پیامبر را هم ندیده است! او در زمان پیامبر مسلمان نشده است، زمان ابى‏بکر هم مسلمان نشده است؛ زمان عمر مسلمان شد، و زمان عثمان هم از دنیا رفت! این کعب، قطب علماى یهود بود، که آمد مسلمان شد؛ بعد بنا کرد راجع به مسائل اسلامى حرف زدن! او در مجلس جناب عثمان نشسته بود که جناب اباذر وارد شد؛ چیزى گفت که اباذر عصبانى شد و گفت که تو حالا دارى براى ما از اسلام و احکام اسلامى سخن مى‏گویى؟! ما این احکام را خودمان از پیامبر شنیده‏ایم. وقتى معیارها از دست رفت، وقتى ارزش‏ها ضعیف شد، وقتى ظواهر پوک شد، وقتى دنیاطلبى و مال‏دوستى بر انسان‏هایى حاکم شد که عمرى را با عظمت گذرانده و سال‏هایى را بى‏اعتنا به زخارف دنیا سپرى کرده بودند، آن وقت در عالم فرهنگ و معارف هم چنین کسى سررشته‏دار امور معارف الهى و اسلامى مى‏شود. این مربوط به خواص است. آن وقت عوام هم که دنباله‏رو خواصند. وقتى خواص به سمتى رفتند، دنبال آنها حرکت مى‏کنند. بزرگ‏ترین گناه انسان‏هاى برجسته این است که اگر انحرافى از آنها سر بزند، انحرافشان موجب انحراف بسیارى از مردم مى‏شود. وقتى دیدند سدها شکست، وقتى دیدند کارها برخلاف آنچه که زبان‏ها مى‏گویند، جریان دارد و برخلاف آنچه که از پیامبر نقل مى‏شود، رفتار مى‏گردد، آنها هم آن طرف حرکت مى‏کنند. عبرت، اینجاست.14

مقام معظّم رهبرى با تأسى به آیات قرآن کریم، دلایل به وجود آمدن این وضع را فراموش شدن معنویت، و دنیاطلبى برشمرده و مى‏فرماید:

قرآن جواب را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفى مى‏کند. آن آیه این است که مى‏فرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّا.» (مریم: 59) دو عامل، عامل اصلى این گمراهى و انحراف عمومى است: یکى، دور شدن از ذکر خدا، که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگى جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خداى متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایى را از زندگى کنار گذاشتن. دوم، دنبال شهوت‏رانى‏ها رفتن؛ دنبال هوس‏ها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبى. به فکر جمع‏آورى ثروت، جمع‏آورى مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمان‏ها را فراموش کردن. این، درد اساسى و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامى، آن حالت آرمان‏خواهى از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ اینکه دیگرى جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد. دنیاى امروز، دنیاى دروغ، دنیاى زور، دنیاى شهوت‏رانى و دنیاى ترجیح ارزش‏هاى مادى بر ارزش‏هاى معنوى است. این دنیاست! مخصوص امروز هم نیست. قرن‏هاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. پول‏پرست‏ها و سرمایه‏دارها تلاش کرده‏اند که معنویت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، یک نظام و بساط مادى در دنیا چیده‏اند که در رأسش قدرتى از همه دروغگوتر، فریبکارتر، بى‏اعتناتر به فضایل انسانى و نسبت به انسان‏ها بى‏رحم‏تر مثل قدرت آمریکاست. این مى‏آید در رأس و همین‏طور، مى‏آیند تا مراتب پایین‏تر. این، وضع دنیاست.15

اگر امام حسین علیه‏السلام دعوت هم نمى‏شد، این قیام تحقق پیدا مى‏کرد. امام حسین باید این حرکت را انجام مى‏داد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطى، براى مسلمان چیست. نسخه را به همه مسلمان‏هاى قرن‏هاى بعدى نشان داد. یک نسخه‏اى نوشت؛ منتها نسخه حسین‏بن على، نسخه لفاظى و حرافى و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخه عملى بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است. ایشان از قول پیغمبر نقل مى‏کند که آن وقتى که شما دیدید که اسلام کنار گذاشته شد؛ ظالمین بر مردم حکومت مى‏کنند، دین خدا را تغییر مى‏دهند، با فسق و فجور با مردم رفتار مى‏کنند، آن کسى که در مقابل این وضع، نایستد و قیام نکند، خداى متعال با این آدم ساکت و بى‏تفاوت هم مثل همان کسى که «مستحلّ حرمات اللَّه» است، رفتار خواهد کرد. این نسخه است. قیام امام حسین این است. در راه این قیام، جان مطهر و مبارک و گران‏بهاى امام حسین که برترین جان‏هاى عالم است، اگر قربانى شود به نظر امام حسین، بهاى زیادى نیست.16

قیام آن روز و جامعه امروز

رهبر انقلاب اسلامى با اشاره به عزتمند بودن حرکت امام حسین علیه‏السلام در اوج مظلومیت، لزوم عزتمند بودن هر حرکت و اقدام عاشورایى را یادآور شده و مى‏افزاید:

انقلاب اسلامى آمد تا این بساط جهانى را، این ترتیب غلط جهانى را بشکند و ترتیب جدیدى درست کند. اگر آن ترتیب مادى جهانى باشد، معلوم است که شهوتران‏هاى فاسد روسیاه و گمراه باید در رأس کار باشند و انسان بافضیلت منورى مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتى، جاى امام در جامعه نیست. وقتى زور حاکم است، وقتى فساد حاکم است، وقتى دروغ حاکم است و وقتى بى‏فضیلتى حاکم است، کسى که داراى فضیلت است، داراى صدق است، داراى نور است، داراى عرفان است و داراى توجه به خداست، جایش در زندان‏ها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاه‏هاست. وقتى مثل امام بر سر کار آمد، یعنى ورق برگشت؛ شهوت‏رانى و دنیاطلبى به انزوا رفت، وابستگى و فساد به انزوا رفت، تقوا بالاى کار آمد، زهد روى کار آمد، صفا و نورانیت آمد، جهاد آمد، دلسوزى براى انسان‏ها آمد، رحم و مروّت و برادرى و ایثار و ازخودگذشتگى آمد. امام که بر سر کار مى‏آید، یعنى این خصلت‏ها مى‏آید؛ یعنى این فضیلت‏ها مى‏آید؛ یعنى این ارزش‏ها مطرح مى‏شود. اگر این ارزش‏ها را نگه داشتید، نظام امامت باقى مى‏ماند. آن وقت امثال حسین‏بن على علیه‏السلام، دیگر به مذبح برده نمى‏شوند. اما اگر اینها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه بسیجى را از دست دادیم چه؟ اگر به جاى توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهى، به فکر تجملات شخصى خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجى را، جوان مؤمن را، جوان با اخلاص را که هیچ چیز نمى‏خواهد جز اینکه میدانى باشد که در راه خدا مجاهدت کند در انزوا انداختیم و آن آدم پرروى افزون‏خواه پرتوقع بى‏صفاى بى‏معنویت را مسلط کردیم چه؟ آن وقت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله بین رحلت نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و شهادت جگرگوشه‏اش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلى کوتاه‏تر ممکن است بشود و زودتر از این حرف‏ها، فضیلت‏ها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. اینجا کربلا و امروز هم روز عاشوراست. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافى که ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم. عبرت‏گیرى از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوى و فرزند انقلاب گوشه‏گیر شود. عده‏اى مسائل را اشتباه گرفته‏اند. دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط ـ فرهنگ فساد و فحشا ـ سعى مى‏کند جوان‏هاى ما را از ما بگیرد. کارى که دشمن از لحاظ فرهنگى مى‏کند، یک «تهاجم فرهنگى»، بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگى» یک «غارت فرهنگى» و یک «قتل‏عام فرهنگى» است. امروز دشمن این کار را با ما مى‏کند. چه کسى مى‏تواند از این فضیلت‏ها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنى که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصى نبسته و مى‏تواند بایستد و از فضیلت‏ها دفاع کند. کسى که خودش آلوده و گرفتار است که نمى‏تواند از فضیلت‏ها دفاع کند! این جوان با اخلاص مى‏تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزش‏هاى اسلامى مى‏تواند دفاع کند. لذا، چندى پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهى از منکر کنند.» الان هم عرض مى‏کنم: نهى از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعى شماست. امروز مسئولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.17

نتیجه‏گیرى

امام حسین علیه‏السلام، در عاشوراى سال 61ق قیامى برپا نمود که دنیاى اسلام را نه تنها در آن روز، بلکه در همه تاریخ، بیدار و آگاه کرد. اینکه امام حسین علیه‏السلام براى حکومت در کوفه دعوت شدند و به آنجا حرکت کردند، ظواهر کار بود. از دیدگاه مقام معظّم رهبرى، قیام امام حسین علیه‏السلام داراى دو نتیجه احتمالى در انجام هدف اصلى ایشان بود. یک نتیجه احتمالى از مبارزه امام آن بود که بتواند بر حکومت یزید، پیروز شود و حکومت را در مسیر صحیح خود بیندازد. اگر این‏گونه مى‏شد، مسیر تاریخ به نفع استقرار حاکمیت واقعى اسلام در همان زمان تغییر مى‏یافت. وجه دیگر این بود که امام نتواند به هر دلیل پیروزى سیاسى و نظامى را به دست آورد و با خون، مظلومیت و زبانى که تاریخ آن را تا ابد فراموش نخواهد کرد، حرف خود را به صورت یک جریان مداوم غیرقابل انقطاع به جریان بیندازد. اگرچه به خاطر کوتاهى دیگران، مقصود اول حاصل نشد، اما امام علیه‏السلام به مقصود و هدف والاى خود رسید؛ یعنى چیزى که هیچ قدرتى نمى‏توانست آن را از امام بگیرد و آن، قدرتِ رفتن در میدان شهادت و تقدیم جان و عزیزان در راه احیاى دین و تجدید بناى نظام اسلامى بود. از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامى، قیام عاشورا از دو منظر «درس‏ها» و «عبرت‏ها» قابل تأمّل است. ما امروز یک جامعه اسلامى هستیم. باید بدانیم آن جامعه، چه آفتى پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ بى‏اعتنایى به اصول اسلام و انقلاب، کم‏رنگ کردن شعارها و مطرح کردن همه چیز با محاسبات مادى، جامعه را به آنجا خواهد برد که به چنان وضعى برسد. نظام اسلامى، با بصیرت، ایمان، همت‏هاى بلند، مطرح شدن آرمان‏ها، و زنده نگاه داشتن شعارها به وجود مى‏آید، حفظ مى‏شود و پیش مى‏رود. درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا، همان چیزى است که جامعه اسلامى در شرایط کنونى به آن نیاز دارد. در حالى که مفاهیم و ارزش‏هاى والاى اسلام ناب محمدى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، آماج کینه‏توزى کج‏اندیشان و مغرضان سیاست‏باز قرار گرفته و در گردباد توطئه‏ها به فراموشى سپرده مى‏شوند، بهره‏گیرى از پیام‏ها و آموزه‏هاى قیام عاشورا، مى‏تواند فرهنگ عمومى جامعه را در جهت اهداف انقلاب اسلامى غنا ببخشد و نواقص موجود را مرتفع سازد. ناگفته پیداست که در این زمینه، ضرورت توجه مسئولان و برنامه‏ریزان اجتماعى، فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و به ویژه نخبگان جامعه، کاملاً احساس مى‏شود.

... منابع

ـ آیتى، محمدابراهیم، گفتار عاشورا، تهران، انتشار، 1341.

ـ خامنه‏اى، سیدعلى، نکته‏هاى ناب، قم، معارف، 1386.

ـ ـــــ ، یاد ایام، تهران، صادق، 1375.

ـ شهیدى، سیدجعفر، قیام حسینى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1367.

ـ موسوى خمینى، سید روح‏اللّه، قیام عاشورا، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1373.

www.leadea.ir


* کارشناس ارشد علوم کتابدارى و اطلاع‏رسانى دانشگاه شیراز. دریافت: 20/10/89 ـ پذیرش: 12/5/90.

morovatim@yahoo.com

** مدیر روابط عمومى دانشگاه علوم پزشکى و خدمات بهداشتى درمانى شیراز. ejraeia@yahoo.com


1ـ دیدار جمعى از اقشار مختلف قم، 19 دى 1386.

2ـ بنگرید به مقالات: حسن رضایى‏مهر، «نقش خواص در شکل‏گیرى حادثه عاشورا»، معرفت، ش 86، بهمن 1383؛ محسن رنجبر، «برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا»، معرفت، ش 65، اردیبهشت 1382؛ شمس‏اللّه مریجى، «عاشورا پیامد تغییر ارزش‏ها»، معرفت، ش 56، مرداد 1381؛ بهجت یزدخواستى و محسن موحدیان، «تأثیر انقلاب عاشورا بر انقلاب اسلامى ایران»، پژوهشنامه متین، ش 47، تابستان 1379.

3ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در خطبه‏هاى نمازجمعه، 19 خرداد 1374.

4ـ همان.

5ـ همان.

6ـ محمدابراهیم آیتى، گفتار عاشورا، ص 125.

7ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در خطبه‏هاى نمازجمعه، 19 خرداد 1374.

8ـ در دیدار با مسئولان نظام، 27 اسفند 1380.

9ـ بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه‏هاى نمازجمعه، 19 خرداد 1374.

10ـ در دیدار با فرماندهان گردان‏هاى عاشوراى بسیج، 22 تیر 1371.

11ـ همان.

12ـ همان.

13ـ بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه‏هاى نمازجمعه، 18 اردیبهشت 1377.

14ـ همان.

15ـ در دیدار با فرماندهان گردان‏هاى عاشوراى بسیج، 22 تیر 1371.

16ـ دیدار با مردم قم، 19 دى 1387.

17ـ در دیدار با فرماندهان گردان‏هاى عاشوراى بسیج، 22 تیر 1371.

امام حسین و قیام عاشورا از نگاه اهل سنت

یا حسین (علیه السلام )

باز این چه شورش است که در خلق عالم است    

                                         باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

ضمن عرض تسلیت ایام محرم وتاسوعا و عاشورای حسینی خدمت      امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شما دوستان عزیزم  با استفاده از سی دی پرسمان پاسخ تعدادی (۱۷ سئوال) از پرسشهایی که در رابطه باقیام حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام ) وجود دارد را درج می نمایم امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد و حقیر را از دعای خیر فراموش نفرمائید

  قیامت بی حسین غوغا ندارد                 شفاعت بی حسین معنا ندارد

حسینی باش تا در محشر نگویند             چرا پرونده ات امضا ندارد

چرا امام حسین(علیه السلام) خانواده خود را به کربلا بردند؟

این که امام حسین (علیه السلام) خانواده خود را همراه خویش بردند، داراى چندین نکته مهم است: الف) هدف اصلى خود از بیعت نکردن با یزید و عدم سازش با حکومت او، اصلاح دین اسلام و اجراى امر به معروف و نهى از منکر بود و با بردن زنان و کودکان این پیام را به بشریت در طول تاریخ رساندند که غرضشان جنگ‏طلبى و خون‏ریزى نیست بلکه تنها براى امر به معروف و نهى از منکر و هدایت نمودن مردم و جلوگیرى از تحریف اسلام ناب‏محمدى (صل الله عله و آله)، از بیعت با یزید سر باز مى‏زنند. خطبه‏هاى متعدد و مشفقانه آن حضرت در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن نیز نشانگر این مطلب است.

ب) همراه بردن چنان کاروانى بیانگر این مسأله بود که امام حسین (علیه السلام) تردیدى در حقانیت خود و ضلالت یزید نداشت زیرا کسى که زن و فرزند خویش و همه هستى خود در دنیا را به صحنه کارزار عقیده خود مى‏آورد، مسلماً هیچ‏گونه شکى در حق بودن اقدام خود ندارد. این مطلب علاوه بر این که نوعى تبلیغ نسبت به عقیده امام محسوب مى‏شد، روحیه دشمن را نیز تضعیف مى‏کرد و در دل‏هاى آنها نسبت به اقدامشان ایجاد تردید مى‏کرد (مانند قضیه مباهله رسول خدا (صل الله علیه و آله) با نصاراى نجران).

ج) دشمن تبلیغات وسیعى مى‏نمود که طرف مقابل (سپاه امام حسین) مسلمان نیستند. امام حسین با به نمایش گذاشتن حجاب و نماز و اخلاق اسلامى، تبلیغات آنها را خنثى مى‏کرد، به طورى که مى‏دیدند حتى بچه‏هاى کوچک این کاروان داراى حجاب هستند و نماز مى‏خوانند.

د) خانواده آن حضرت مهم‏ترین مبلغان و پیام‏رسانان قیام خونین ایشان بوده و وجود آنان براى اطلاع‏رسانى تا پایتخت و کاخ یزید اقدامى فوق‏العاده مؤثر و حکیمانه بوده است و بدون آن نهضت آن حضرت تحریف و خنثى مى‏شد.

 مراد از یاران امام حسین(علیه السلام) چه کسانى مى‏باشد و آیا زنان هم

 شامل آنها مى‏شوند؟

الف) جواب این سؤال بستگى به این دارد که از یاران چه معنایى را قصد کنیم. یاران حضرت اباعبدالله را مى‏توان به دو گروه تقسیم کرد:

1- کسانى که عملاً وارد صحنه نبرد شدند و به شهادت رسیدند.

2- کسانى که با تمام تلاش و جهاد خود، جهت احیاى اهداف مقدس امام حسین (علیه السلام) کوشیدند در نتیجه عده‏اى شهید شده و عده‏اى نیز اسیر گشتند.

آنان براى زنده نگه داشتن اهداف امام حسین (علیه السلام) و افشاى ظلم و فساد دستگاه حکومتى (بنى امیه) مأموریت مهم تبلیغ و رسالت دین را بگرفتند در این صورت زنان نیز جزء یاران امام حسین (علیه السلام) قرار مى‏گیرند و زینب کبرى (سلام الله علیها) نه تنها از یاران آن حضرت بلکه از رهبران و عناصر برجسته نهضت عاشورا به حساب مى‏آید.

 زینب کبرى (سلام الله علیها) بعد از عصر عاشورا با ایراد خطابه‏ها موارد متعددى دستگاه حکومتى یزید را به لرزه در آورد تا جایى مى‏رساند که یزیدبن معاویه، روش خودش را در بر خورد با خاندان اهل بیت (علیه السلام) عوض کرد.

ب) این که امام حسین (علیه السلام) در این سفر پرخطر اهل بیت خود را به کربلا برد، معناى خاصى دارد و نشان دهنده اهمیت این سفر است از طرفى به همراه بردن اهل بیت به این جهت بود که آنان رسالت

امام حسین (علیه السلام) را بعد از شهادتش ادامه دهند.

براى آگاهى بیشتر، رجوع کنید به کتاب  حماسه حسینى، شهید مرتضى مطهرى.

آیا این مطلب که جن‏ها روز عاشورا به کمک امام حسین(علیه السلام)

 آمدند صحیح است؟

شیخ مفید به سند خود از امام صادق (علیه السلام) این نکته را نقل کرده است زمانى که امام حسین (علیه السلام) از مدینه حرکت فرمود، گروهى از ملائکه براى پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروه‏هایى از مسلمانان و شیعیان جن براى کمک آمدند اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: خدا به شما جزاى خیر دهد من مسؤول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را مى‏کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود ما در این کار از شما تواناتریم اما چنین نمى‏کنیم تا ((لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ)) ((تا آنها که گمراه مى‏شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را مى‏پذیرند با آگاهى و دلیل آشکار باشد))

                                                   (سوره مبارکه ی انفال، آیه 42)

 منظور از حدیث، حسین منى و انا من حسین، چیست ؟

این حدیث قابل تفاسیر گوناگونى است از جمله اینکه مقصود از «حسین منى» این است که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از جهت نسبى فرزند پیامبر (صل الله عله و آله) و از جهت تربیتى پرورش یافته مکتب درخشان آنحضرت مى‏باشد. بنابراین هم شخص امام حسین (علیه السلام) و هم شخصیت آنحضرت با پیامبر نسبتى ویژه دارد. از طرف دیگر شخصیت پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) به مکتب و دین حیاتبخش ایشان است این مکتب درخشان در پرتو قیام و شهادت حضرت اباعبدالله (علیه السلام) بار دیگر احیا شد و درخشش نوینى یافت و بدون آن چنان ضربه‏هاى کارى بر پیکرش وارد مى‏شد که از آن جز نیم نامى باقى نمى‏ماند. بنابراین جاودانگى شخصیت و راه و مکتب پیامبر در طول تاریخ وابسته به امام حسین (علیه السلام) و حرکت عظیم عاشورا است. از همین رو فرمودند «من نیز از حسینم».

سر بریده امام حسین(علیه السلام) در مجلس یزید کدام آیات قرآن را

تلاوت نمودند؟

سر بریده امام حسین (علیه السلام) بر سر نیزه در کوفه و در ایامى که اهل بیت (علیه السلام) را به عنوان اسیر، وارد این شهر کرده بودند، آیه اصحاب کهف را تلاوت مى‏کرد: ((أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ اَلْکَهْفِ وَ اَلرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً.))

         سر بى تن که شنیده است به لب سوره کهف          

                                           یا که دیده است به مشکات تنور، آیه نور

چرا امام حسین(علیه السلام) نداى ( هل من ناصر ینصرنى ) در روز عاشورا

سر دادند؟

نداى هل من ناصر ینصرنى امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا، نداى مظلومیت و غربت اسلام و دین خداوند بود. در حقیقت امام حسین     (علیه السلام) انسان‏ها را به یارى دین خداوند و سعادت خودشان دعوت فرمودند.

امام با این استغاثه مى‏خواستند وجدان‏هاى خفته لشکریان یزید را بیدار کند و بر آنها حجت را تمام نماید. این نداى مظلومیت حضرت، تنها مخصوص صحراى کربلا نیست بلکه در همه زمان‏ها مردم را به یارى دین خداوند فرا مى‏خواند.

اگر معاویه عهدنامه خود را با امام حسن(علیه السلام) شکسته بود

چرا امام حسین(علیه السلام)فرمودند من به عهدنامه برادرم پایبند هستم؟

اولاً، از کجا معلوم که تقاضاى مردم از امام حسین (علیه السلام) بعد از نقض پیمان به وسیله معاویه بوده باشد؟ زیرا ممکن است به مجرد امضاى عهدنامه و حتى قبل از عهد شکنى معاویه، مردم این تقاضا را از امام حسین (علیه السلام) کرده باشند.

ثانیاً، عدم پایبندى معاویه به عهدنامه، ممکن است یک جنبه خطابى و تبلیغاتى در میان لشکر خود داشته و جنبه رسمى نداشته باشد.

ثالثاً، عدم پایبندى عملى معاویه به عهدنامه مربوط به بعضى از مواد آن بوده است نه همه آن، در نتیجه به آن بند که طرفین علیه هم لشکرکشى نکنند عملاً پایبند بوده است.

رابعاً، بر فرض که معاویه عهد را به طور کلى شکسته باشد ولى تا مادامى که خود امام حسن (علیه السلام) به جهت شرایط خاص آن زمان، به آن عهدنامه پایبند بوده، معنا نداشت امام حسین (علیه السلام) اقدام به نقض آن کند زیرا در زمان امام حسن (علیه السلام) امام واجب الاطاعه ایشان بودند و هر گونه مخالفت با تصمیمات آن حضرت جایز نبود.

خامساً، اگر این تقاضا در زمان امامت امام حسین (علیه السلام) نیز صورت گرفته باشد، ایشان با در نظر گرفتن شرایط زمان و درک عدم تغییر آن، مى‏توانند. چنین جمله‏اى را فرموده باشند (یعنى تشخیص من همان تشخیص برادرم امام حسن (علیه السلام) است). از این رو از تغییر شرایط و روى کار آمدن یزید امام حسین (علیه السلام) قیام فرمودند.

علت صلح امام حسن(علیه السلام) چه بود؟ چرا مانند امام حسین 

     (علیه السلام) قیام نکردند؟

شرایط زمان حضرت امام حسن (علیه السلام) با شرایط زمان‏امام حسین (علیه السلام) بسیار متفاوت بوده و ناچار اقتضاى حرکت‏هاى متفاوتى داشته است. در زمان امام حسن (علیه السلام) مردم آمادگى روحى براى مبارزه‏اى سخت و طولانى با معاویه را نداشتند به دلیل: الف) جنگ‏هاى قبلى (صفین- نهروان- جمل).

ب) حیله‏گرى و تزویر معاویه و سست عنصرى گروه بسیارى از مردم.

ج) خطرات بیرونى که مجموع جامعه اسلامى آن زمان را تهدید مى‏کرد و درگیرى داخلى آنان را براى حمله به مسلمانان بر مى‏انگیخت.

د) حفظ خون شیعیان باقى مانده.

ه) روشن کردن حیله‏گرى معاویه و رشد فکرى جامعه.

به همین جهت امام حسین (علیه السلام) پس از شهادت امام حسن (علیه السلام)، با وجود آن که ده سال (50 تا 60 هجرى) در دوران زمامدارى معاویه مى‏زیست، امّا اقدام به قیام نکرد. و همچنان مانند برادر بزرگوارش با صلحنامه پایبند بود. تا آنجا که معاویه در آخرین سال عمر خویش یکى دیگر از مواد صلحنامه را نقض کرد و یزید را به عنوان جانشین خود معرفى کرد.

و یزید شخصیتى بود که حتى ظاهر اسلام را رعایت نمى‏کرد و با زمامدارى او هیچگونه اسم و رسمى از اسلام باقى نمى‏ماند. چنان که آشکارا بر زبان خود جارى کرد:

         لعبتْ هاشم بالملک                          لاخبر جاء ولا وحى نزل‏

(بنى هاشم و خاندان پیامبر با مُلک و سلطنت بازى کردند و اگر نه، هیچگونه وحى نازل نشده و هیچ گونه خبرى [از جانب غیب‏] نیامده است.)            در چنین شرایطى اگر با شمشیر نمى‏توان به مقابله پرداخت، مى‏بایست   با سرخى خون تاریکى‏ها شکافته شود و نداى حق در طول و عرض تاریخ جاودانه بماند. که قیام امام حسین (علیه السلام) و حرکت حضرت زینب (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) چنین نقشى را ایفا کردند.

با این که شهادت امام حسین به خواست خدا بوده علت گریه و

عزادارى‏شیعیان چیست؟ این که واقعه کربلا خواست پروردگار بوده است

 یعنى چه؟

 الف) اگر مقصودتان این است که به هر حال با وجود هر شرایطى، خداوند اراده حتمى کرده است که چنین حادثه‏اى رخ دهد این اندیشه‏اى جبر نگرانه و به کلى نادرست است.

ب) اگر مقصود این است که با وجود شرایطى چون حکومت یزید و خیانت‏ها و برنامه‏هاى اسلام برانداز او، خداوند خواسته است که براى حفظ دین قیام شود، آن هم نه خواست جبرى بلکه خواستى تشریعى، اختیارى و همگانى به رهبرى امام‏معصوم زمان یعنى، خداوند از همه مردم ودر رأس آنان از امام‏عصر خواسته است که با یزید مقابله کنند و هر چه در توان دارند براى احیاى دین نثار کنند و در این میان آن حضرت و تعداد قلیلى از اصحابشان این دعوت را لبیک گفتند. در این صورت عزادارى معنا پیدا مى‏کند زیرا:

1- عزادارى نوعى بزرگداشت آن قیام پرشکوه و داراى آثار تربیتى و القاکننده روح حماسه و ایثار و دین‏خواهى براى همه عصرها و نسل‏ها است.

2- عزادارى نوعى اعتراض به نظام ظالمانه یزیدى و انگیزاننده روح ظلم ستیزى و عدالت‏خواهى است.

از همین‏رو در نصوص دینى بر عزادارى حضرت سیدالشهدا تأکید زیادى شده و پاداش بسیارى بر آن نوید داده شده است زیرا گریه بر حسین و عزادارى براى آن حضرت و بزرگداشت قیام عاشورا، دانشگاه عملى آموزش معارف دینى در هر کوى و برزن و برافراشتن پرچم دین‏خواهى و عدالت‏طلبى است.

فلسفه و تاثیر عملى عزادارى و گریه براى حضرت سیدالشهدا

(علیه السلام) چیست؟

مسأله عاشورا دو جنبه و دو چهره دارد:

 1- چهره زیبایى‏ها یعنى، عظمتى که حضرت ابا عبداللَّه (علیه السلام) و یاران ایشان در ابعاد مختلف آفریده و عالى‏ترین جلوه‏هاى کمال انسانى را با عمل خویش ترسیم نموده و بزرگترین درس را به کل تاریخ بشریت آموختند. این بعد از حادثه عاشورا بسیار غرورانگیز و افتخارآفرین است و به راستى باید به خود بالید که در چنین مکتب درخشانى پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد یافته و با آن مى‏میریم و حاضریم همه هستى خود را در این راه نثار کنیم.

2- چهره دیگر عاشورا جنبه تراژدیک، غمبار و اسفبار آن است. اسف از این که چرا امت حق امام (علیه السلام) را پاس نداشته و ناجوانمردانه‏ترین حرکات را نسبت به محبوب‏ترین خلق خدا و شریف‏ترین انسان‏ها روا داشتند. آرى ظلمى که بر امام (علیه السلام) و اهلبیت و یاران ایشان تحمیل شد، دل هر انسان نیکوسیرتى را به درد مى‏آورد و روح آدمى را سخت مى‏آزارد. از طرف دیگر اشک گاهى از سوز است و گاه از سر شوق. گریه بر ابا عبداللَّه (علیه السلام) از هر دو نوع است. یعنى هم مصائب ایشان سیلاب اشک از دیدگان فرو مى‏ریزد و هم عظمت و شگفت‏آفرینى‏هاى آن حضرت و یاران ایشان. کیست که بشنود در آن صحراى سوزان با وجود عطش جانکاه، در میان صدها یا هزاران مأمور دشمن حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) خود را به شریعه رساند و چون در رودى عظیم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان برآورد، ولى همین که به یاد تشنگى حضرت اباعبداللَّه (علیه السلام) و فرزندانشان افتاد به خود اجازه نوشیدن نداد و لب تشنه با مشک پر از آب برگشت. آیا این مردانگى و شرافت آدمى را به ریختن اشک شوق وادار نمى‏سازد؟ از سوى دیگر گریه و عزادارى به حضرت سید الشهدا در نصوص دینى سخت مورد تأکید و توجه واقع شده و از افضل قربات دانسته شده است. این مسأله فلسفه‏هاى سازنده و تربیتى مهمى دارد، از جمله:

 1- زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسینى،

2- الهام بخش روح انقلابى و ستم ستیزى،

3- پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین،

 4- اقامه مجالس دینى در سطح وسیع و آشنا شدن توده‏ها با معارف دینى،

 5- پالایش روح و تزکیه نفس،

 6- اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم

 7- نکته دیگر این که وجود مراسم عزادارى در هر کوى و برزن بزرگ‏ترین ابزار گسترش فرهنگ حسینى (علیه السلام) است. لیکن در این باره باید دقت کافى را در سالم‏سازى و بهینه‏سازى این مجالس و زدودن آفت‏ها و انحرافات از آن به عمل آورد.

 اما این که اشک و گریه خود به خود به وجود مى‏آید یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود مقوله دیگرى است. مسلما هر مسلمان پاک طینتى با یادآوردن مصائب ابا عبداللَّه (علیه السلام) و عظمتى که آن حضرت به وجود آورد، اشک سوز و گاه شوق مى‏ریزد.

چرا على(علیه السلام) در برابر خلفا سکوت کردند

ولی امام حسین(علیه السلام) قیام نمودند؟

در ابتداباید یاد آور شد که آنچه در سیره‏ى علوى قابل توجه است مخالفت اصولى و مدارا با جناح حاکم و در عین حال اتخاذ سیاست انفعالى در برابر مسایل جارى آن روز بوده است. حضرت در پرتو این سیاست به تبیین اصول اندیشه‏هاى خود ونهادینه کردن آنها پرداخت و معلوم است که مدارا کردن غیر از سکوت است و سکوت نیز همیشه به معناى رضایت نیست‏توجه به این نکته مهم است که اختلاف شرایط سبب اختلاف در منش افراد نمى‏شود. سیاست‏هاى مساوى براى رسیدن به هدف واحددر شرایط مساوى قابل بررسى است نه در شرایط متفاوت. در برابر حضرت امیر    (علیه السلام) خلفاى سه‏گانه بودند که در میان صحابه جایگاه ممتازى داشتند. آنان علاوه بر سابقه‏ى دینى و برخوردار بودن از امتیاز عنوان مهاجر به شدت ظواهر دینى وشؤونات اسلامى را رعایت مى‏کردند و به حفظ آنها همت مى‏گماشتند. عثمان نیز که در نیمه‏ى دوم خلافتش از اعتدال خارج شد با مخالفت مردم روبرو شد و جان خود را در این راه از دست داد. اما در مقابل امام حسین (علیه السلام) حزب طلقا بودند که در میان مسلمانان پایگاه اجتماعى نداشتند. آنان تا سال هشتم هجرى به قصدبراندازى حکومت مدینه با رسول خدا (صل الله علیه و آله) جنگیدند و پس از مسلمان شدن نیز در مواردى چند اصول اولیه‏ى دین را انکار کردند. از این رو قیام مسلحانه‏ى حضرت امیر (علیه السلام) در برابر جناح حاکم توجیه‏پذیر نبود. حضرت علاوه بر نداشتن‏انات لازم براى قیام یارى مردم را نیز به همراه نداشت و از طرفى جامعه نیز با خلأ وجود رهبرى فرهمند دچار اضطراب شدید بود و هر گونه حرکت احساسى مى‏توانست کیان حکومت دینى را با خطر مواجه کند. اما صلح امام مجتبى (علیه السلام) بستر لازم را براى قیام امام حسین (علیه السلام) فراهم آورد و مردم خطر انحراف را در دستگاه خلافت و تبدیل شدن آن به پادشاهى را به خوبى دریافتند. افزون بر این که یزید علاوه بر اینکه در حزب طلقا بود ارزش‏هاى دینى را مى‏شکست و براى‏آنها احترامى قایل نبود. از این رو گفته مى‏شود که همیشه باید راهکارهایى که ما را به هدف مى‏رساند مطابق با روز باشد و براى تصمیم‏گیرى به اقتضائات زمان توجه داشته باشیم. بر همین اساس است که حضرت امیر (علیه السلام) در دوران پس ازرحلت گاهى از سیاست کناره مى‏گیرد و گاهى در مسایل سیاسى فعالانه حضور پیدا مى‏کند. همین دو نوع سیاست را نیز مى‏توان در دوران امام مجتبى (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) تعقیب نمود با این تفاوت که امام مجتبى (علیه السلام) در ابتداى امامتش قیام‏کرد و سپس براى مصالحى از صحنه‏ى سیاست کنار رفت ولى امام حسین (علیه السلام) در ابتداى امامتش با اتخاذ سیاست انفعالى با دشمن مدارا کرد و وقتى شرایط براى قیام مسلحانه آماده شد به کارزار با بنى امیه پرداخت. جالب است که توجه داشته باشیم امام مجتبى (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) هر دو به مدت کمى در مسایل‏سیاسى دخالت کردند و هر یک به مدت ده سال در حال مدارا و مخالفت اصولى با دشمن بودند. بنابر نمى‏توان سیاست‏ها و راهکارهاى متفاوت را که در اثر شرایط متفاوت اتخاذ مى‏شود ناشى از اهداف متفاوت دانست.

 مکان خاک سپارى راس مبارک امام حسین (علیه السلام) کجاست؟

متأسفانه در این مورد اظهار نظر قاطعى نمى‏توان کرد. در این زمینه چند قول وجود دارد:

 1- در شام کنار مسجد اموى که هم‏اکنون نیز مکان آن داراى ضریح بوده و زیارتگاه مردم است،

 2- در کربلا و ملحق به بدن شریف آن حضرت (بنابراین قول- که قوى به نظر مى‏رسد- رأس مطهر آن حضرت توسط امام سجاد به کربلا برده شد و در کنار بدن مطهر دفن شده است).

3- در حرم بقیع در مدینه منوره،

 4- در مصر در مسجدى که به نام رأس الحسین معروف است.

 با توجه به ابهت و شوکتى که حضرت امام حسین(علیه السلام) داشتند

 این چهره مظلوم‏ و خوارى که علما از ایشان ترسیم مى‏کنند چگونه

توجیه مى‏شود؟

از ابا عبدالله (علیه السلام) و یارانشان درتمام صحنه‏ها جز شهامت و عظمت چیز دیگرى دیده نشده و آنان هرگز ظلم پذیرى نداشتند. البته این منافى آن نیست که در حق آنان ظلم شده باشد. به عبارت دیگر امام (علیه السلام) در عین عظمت و صلابت و شهامت و شجاعت مظلوم واقع شدند ولى منظلم و ظلم پذیر نبودند بنابراین آن چه گفته مى‏شود اگر بیان مظلومیت آن حضرت باشد درست است ولى اگر حاوى ظلم‏پذیرى و خوارى باشد نادرست مى‏باشد.

چرا تا نام امام حسین (علیه السلام) آورده مى شود گریه و عزادارى در

 ذهن تداعى‏مى شود؟ آیا همه زندگى امام حسین (علیه السلام) 

 عزا و مظلومیت بود ؟

چهره امام حسین (علیه السلام) آن گونه که باید، معرفى نشده وابعاد شخصیتى آن حضرت، به نحو شایسته‏اى براى مردم تبیین نگردیده است. ولى این موضوع منافاتى با مظلومیت امام حسین (علیه السلام) ندارد. آن حضرت در زمان خویش و به ویژه در کربلا، در نهایت مظلومیت قرار داشت و خون ایشان و فرزندان و اصحابش، مظلومانه بر زمین ریخته شد.

این قسمت از زندگى آن حضرت، به جهت عظمت مصیبت‏هاى آن، دیگر قسمت‏هاى زندگى آن حضرت را تحت تأثیر قرار داده است و این واقعیتى غیر قابل انکار است.

این موضوع نیز، پذیرفتنى است که برخى آن حضرت را، تنها وسیله گریه و گریاندن قرار داده‏اند به گونه‏اى که گویا فقط براى همین منظور، حضرت ابا عبداللَّه (علیه السلام) به شهادت رسیده است.

این دسته با بى‏توجهى به اهداف آن بزرگوار، تصویرى ناقص و نادرست از آن حضرت ارائه مى‏کنند و برخى اذهان را، مشوش مى‏سازند.

که ان شاء الله با توسعه تحقیق و مطالعه، این نقیصه به طور کلى برطرف گردد.

معناى این که امام حسین (علیه السلام) مظلوم بودند چیست؟

معناى مظلوم بودن امام حسین (علیه السلام)، ضعیف و ناتوان بودن آن حضرت نیست بلکه امام شخصى شجاع، قوى و نترس بوده است چنان که در بعضى کتاب‏هاى مقتل نوشته‏اند در روز عاشورا نزدیک به دو هزار نفر از لشکر دشمن را از پاى درآورد. پس معناى مظلوم بودن این است که آن حضرت مورد ظلم واقع شده و از طرف مردم نادان و سست ایمان آن زمان مورد ستم قرار گرفت و حق مسلم آن حضرت از او سلب شد چنان که درباره پدر بزرگوارش و سائر ائمه (علیه السلام) نیز این مسأله مطرح بود.

با وجود نبود آب در عاشورا، چرا در تاریخ یعقوبى آمده که امام حسین

(علیه السلام)در موقع وداع با زینب(سلام الله علیها) بر روى ایشان

آب پاشیدند؟

لشکریان یزید از دسترسى امام‏حسین (علیه السلام) و اصحابشان به آب ممانعت کردند: فمنعوه الماء و حالوا بینه و بین الماء. مشکل آب در کربلا قابل تردید نیست، صدها سند تاریخى و ادبى از زمان وقوع حادثه تاکنون شاهد این موضوع است، ولى شبهه  ناشى از تصوّرى نادرست از صحنه کربلا است. گفتنى است که از روز هفتم محرم، مشکل آب در کربلا شروع شد یعنى، دسترسى به آب دشوار گشت و دشمن ممانعت مى‏کرد ولى تا شب عاشورا بارها اصحاب امام‏حسین (علیه السلام) به آب دسترسى یافتند و به خیمه‏ها آوردند. جزئیات این درگیرى‏ها در تاریخ مضبوط است. جریان آب ریختن امام‏حسین (علیه السلام) به زینب (سلام الله علیها) در شب عاشورا اتفاق افتاده و شب عاشورا هنوز مشکل آب حاد نشده بود ولى از صبح عاشورا وقتى نبرد آغاز شد دیگر فرصتى براى آب آوردن نبود و ذخیره آب نیز به پایان رسیده بود. ازاین‏رو در آخرین ساعات نیز حضرت ابالفضل (علیه السلام) مأمور به آوردن آب شد و در این راه به شهادت رسید.

اگر اندکى در متن یاد شده دقت کنیم: « گفت: در اول همان شبى که پدرم در بامداد آن کشته شد» متوجه مى‏شدید که این قصه مربوط به شب عاشورا است نه عصر آن

تعداد یاران امام حسین(علیه السلام) در کربلا چند نفر بودند؟

در مورد تعداد اصحاب امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا، روایات مختلف است ولى آنچه که مسلم و مشهور است این است که مجموع لشکر ابى‏عبدالله (علیه السلام) 72 نفر بوده است. سى و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بوده‏اند،( بحارالانوار، ج 45، ص 4).

و به روایت دیگر اصحاب امام حسین (علیه السلام) 82 نفر بوده است و بنا بر روایتى که از امام محمد باقر (علیه السلام) وارد شده، اصحاب ابى‏عبدالله (علیه السلام) را 145 نفر ذکر مى‏کند که 45 نفر سواره و 100 تن پیاده بوده‏اند،( منتهى‏الامال، ج 1، ص 638).

درپایان  سخن زنده یاد دکتر علی شرِیعتی را می آورم که :

{حسین (علیه السلام ) بیشتر از آب تشنه ی لبیّک بود  افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند وبزرگترین دردش را بی آبی نامیدند}

متاسفانه در خیلی از هیئتهایی که فقط در این ایّام تشکیل می شود  و در

 طول سال اثری از آنها وجود ندارد این گونه عمل می شود درحالی که

    امام حسین ( علیه السلام ) هدف خود را از قیامشان زنده ماندن 

     دین اسلام و عمل به امر به معروف ونهی از منکر می دانند   

 التماس دعا

 

درس های عاشورا از منظر امام خمینی (ره)

1- نفی اندیشه جدایی دین از سیاست

یکی از مهم ترین مشخصه های سیاسی عاشورا مساله پیوند و ارتباط دین و سیاست است .

امام حسین علیه السلام با حضور اجتماعی و قیام علیه حکومت، در حقیقت درصدد دخالت در سیاست بود و همین مساله را به عنوان یک تکلیف جهت حرکت و نهضت خویش قرار داد. امام برای خود یک ضرورت می دانست که برای سست نمودن پایه های حکومت ستمگران و برقراری حکومت عدل الهی تلاش کند و همین امر از مهم ترین مشخصه های یک اقدام حکومت سیاسی است .

امام خمینی قدس سره با الهام از این حرکت امام حسین علیه السلام نسبت به مسایل جامعه حساس بود و در برابر ستم ها و ظلم های رژیم پهلوی قیام نمود و مردم و جهان اسلام را به حمایت از دین خلا دعوت کرد.

امام خمینی قدس سره همواره معتقد بود که جامعه اسلامی از صدر اسلام تاکنون مبتلا به این اندیشه منحرف سکولاریزم (جدایی دین از سیاست) بوده که در دوره اخیر به اوج خود رسیده است:

این یک نقشه شیطانی بوده است که از زمان بنی امیه و بنی عباس طرح ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده است تایید این امر را کرده است و اخیرا هم که راه شرق و غرب به دولت های اسلامی باز شده، این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مساله شخصی بین بنده و خداست و سیاست از اسلام جداست و نباید مسلمان در سیاست دخالت کند و نباید روحانیون وارد سیاست بشوند.

امام در حقیقت با الهام گیری از حرکت سیاسی - دینی عاشورا در صدد پاسخ گویی به سؤالات ذیل بود که امروز حکومت اسلامی الگویی جهت ملل مستضعف برگزیده است:

آیا دین داری، خداپرستی به مرزهای سیاست محدود می شود؟

آیا پیامبران و اوصیای الهی از دخالت در امور سیاسی احتراز می نمودند؟ و آیا انجام رسالت بزرگ آنان مبنی بر اقامه قسط عدالت اجتماعی بدون دخالت در امور سیاسی ممکن است؟

امام خمینی ریشه این تز انحرافی را یک توطئه تاریخی دانسته که در صدد تغییر روند تاریخ دینی بوده است. ایشان می فرماید:

طرح مساله جدا بودن سیاست از روحانیت، چیز تازه ای نیست. این مساله در زمان بنی امیه طرح شد و در زمان بنی عباس قوت گرفت. در این زمان های اخیر هم که دست های بیگانه در ممالک باز شد، آنها هم به این مساله دامن زدند، به طوری که مع الاسف بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باور شان آمده است.

امام خمینی در یک بر آورد صحیح، اهداف این سیاست شیطانی را بیان کرده و همگان را به توجه و تامل در آن دعوت نموده است .

این اهداف و آثار عبارتند از :

: استعمار، استثمار و استضعاف ملت ها.

: محدود شدن فقاهت به احکام فردی و عبادی در منطق نا آگاهان.

: غفلت از آیات سیاسی - اجتماعی قرآن و بسیاری از ابواب فقهی.

: مطرح شدن ارزش منفی برای روحانیون سیاسی.

: تاخت و تاز امریکا و ابرقدت ها در بلاد مسلمین.

2- عدالت اجتماعی

آن چه پس از دوران نبی مکرم اسلام تازمان شهادت امام حسین علیه السلام مطرح بوده، این است که چه آفت هایی سبب شد تا حکومت سلطنتی اموی بر مسلمانان حاکم شود؟ چگونه ارزش ها و مقدساتی که در جامعه ریشه دوانده بودند، به تدریج رنگ باختند و به شعارهای ظاهری و بی محتوی تبدیل شدند؟

پاسخ اجمالی همه این سؤال ها عدم وجود عدالت اجتماعی است. ایجاد نظام طبقاتی، تبعیض و نابرابری های اجتماعی سبب شد تا نظام عقیدتی، اخلاقی و سیاسی جامعه نیز متحول شود و پذیرش معیارها و اصول اقتصادی مکتب اسلام برای مردم میسر نگردد.

امام حسین علیه السلام یکی از اهداف قیام خود را عدالت اجتماعی دانسته و در خطبه ای این گونه بیان می دارد:

و یا من المظلمون من عبادک...

یکی از اهداف این است که ستمدیدگان از بندگان تو امنیت یابند.

مسلم است که این عدالت و امنیت زمانی تحقق عینی پیدا خواهد کرد که ستم و ستمگران نابود شده و عدالت اجتماعی حاکم گردد.

امام خمینی قدس سره هم به تبع جدش امام حسین علیه السلام در مقابل ستمگران زمان خود قد علم کرده و ضمن مبارزه ای جانانه می فرماید:

«زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب الامر و زندگی همه انبیای الهی این معنا بوده است که می خواستند در مقابل جور، حکومت عدل را درست و بر پا کنند.

سید الشهدا وقتی می بیند که یک حاکم ظالمی در بین مردم دارد حرکت می کند، تصریح می کند که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، به مردم ظلم می کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند... و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: هر که ساکت بنشیند و تغییر ندهد این را، جایش همان یزید [حاکم ستمگر] است.

3- اصلاح اجتماعی امت اسلامی

امام حسین علیه السلام در خطبه ای، انگیزه قیام خود را این گونه اعلام می نماید:

اللهم انک تعلم انه لم یکن ماکان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام، ولکن لنری المعالم من دینک و تظهر الاصلاح فی بلادک

خدای من تو می دانی آنچه از ما صادر شد به انگیزه رقابت در سلطنت و تمنای زیادی های دنیا نبود، بلکه برای این بود که نشانه های آشکر دین تو را بنگریم و اصلاح را در سرزمین های تو آشکار سازیم.

امام خمینی قدس سره این عبارت حضرت اباعبدالله علیه السلام را به عنوان مؤیدی برای اثبات بحث ولایت فقیه خود آورده و با استناد به آن می فرماید:

مضمون روایت شاهد بر این است که از لسان معصوم صادر شده و مضمون صادقی است

بر این اساس بسیاری از سخنان حضرت امام خمینی در جهت اصلاح جامعه و آن را نه تنها وظیفه خود، بلکه وظیفه هر فرد دیگری می دانست. ایشان می فرماید:

کوشش کنید که احکام اسلام را، هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند. همان طوری که هر شخص و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند، موظب است که دیگران را هم اصلاح کند.

سید الشهدا علیه السلام روی همین میزان، خود و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه بشود تا جامعه اصلاح گردد «لیقوم الناس بالقسط » باید عدالت در بین مردم و جامعه تحقق پیدا کند.

برای سیدالشهدا تکلیف بود قیام کند، خونش را بدهد تا این که این ملت را اصلاح کند و همین طور هم کرد.

امام حسین در وصیت معروف خود به برادرش محمد حنفیه، آن گاه که مدینه را قصد مکه ترک گفت، بر آرمان اصلاح طلبی قیام خود تصریح کرد و فرمود: انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی; بدین جهت از مدینه خارج شدم که امت جدم را اصلاح کنم .

4-مبارزه با منکرات

یکی دیگر از نکات برجسته عاشورا مساله مبارزه با منکرات بود که حکومت اموی عامل اصلی پیدایش و گسترش آن در جامعه اسلامی بودند.

امام در وصیت نامه خود این رسالت را تذکر داده و می فرمایند:

ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب;

می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم.

می دانیم که هر گاه امر به عروف و نهی از منکر در جامعه ای رواج یابد، سبب خواهد شد که برای انسان مسؤولیت اجتماعی آفریده شود تا نسبت به آن چه در امور مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه می گذرد بی تفاوت و بی تحرک نباشد.

هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر مبتنی بر فهم صحیح از دین باشد و از سیره نبوی و علوی; یعنی معیارهای خالص اسلام سرچشمه بگیرد، جامعه را از حالت سکون و ایستایی خارج نموده و منجر به بالندگی و سازنده گی آن می گردد.

امام خمینی قدس سره همانند موضع گیری های سیدالشهداء علیه السلام با تکیه بر آن رفتارها می فرمودند:

این که حضرت اباعبدالله نهضت و قیام کرد با عدد کم در مقابل این [حکومت یزید] برای این بود که گفتند: تکلیف من است که استنکار کنم و نهی از منکر کنم.

انگیزه این بوده که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد. انحرافات، همه از منکرات است. غیر خط مستقیم توحید هر چه هست، منکرات است. این باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش و انگیزه اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، من جمله قضیه حکومت جور

سیدالشهدا همه عمرش و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومت ها در دنیا ایجاد کردند، صرف نمود و تمام زندگیش را صرف این کرد که حکومت جور بسته بشود و از بین برود، معروف در کار باشد و منکرات از بین برود.

5-فرهنگ آزادی و آزادگی و کرامت انسان ها

تمام اصحاب فداکار سیدالشهدا - در واقعه کربلا از انسان های آزاده ای بودند که ذلت و خواری و تمنیات دنیوی و مادی لحظه ای در جوهره و ماهیت آنها جای نداشت.

این گروه که در برابر سپاه سی هزار نفری یزید کمترین ترس به خود راه ندادند، تا آخرین لحظه مقابل دشمنان ایستادند و جنگیدند و به فیض شهادت نایل آمدند.

عقیله بنی هاشم، پرچمدار پیام کربلا در مقابل حکومت جور و ظلم یزید با وجود تحمل مصائب بسیار، ضمن مقاومت و ایستادگی، به افشاگری حکومت وقت پرداخت و فرمود:

ای یزید! به خدا سوگند [با این جنایت ها که انجام دادی ] نشکافتی مگر پوست بدن خود را و پاره پاره نکردی، مگر گوشت خود را. .. گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مرده اند، بلکه آنها زنده اند و در پیشگاه پروردگاشان روزی می خورند.

این را هم بدان، آن کسانی هم که کار را برای تو فراهم ساخته و تو را بر گروه مسلمانان سوار نمودند، به کیفر خود خواهند رسید و بدانند که ستمگران را بد کیفری در پیش است...

قدر و مقام تو را بسیار پست می دانم... بدان که رای و تدبیرت سست و روزگارت اندک و انگشت شمار و جمعیت تو رو به پراکندگی است، در روزی که منادی خدا فریاد زند: «الا لعنة الله علی االظالمین »; همانا لعنت خدا بر ستمکاران باد.

امام خمینی هم از نسل همین انسان های آزاده و دلاور بود. او هرگز لحظه ای زیر بار ظلم و ستم ظالمین نرفت و با تحمل زندان، تبعید، خطرات جانی، شهادت فرزند و... دشمن را به زانو در آورده و می فرماید:

من اکنون قلب خود را برای سر نیزه های مامورین شما حاضر کرده ام، ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم بود .

ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیرز گشت، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ بطلان بر جبهه ستمکاران و حکومت های شیطانی زد. ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، ماهی که باید آزادی خواهان، استقلال طلبان و حق گویان بر تانک ها و مسلسل ها و جنود ابلیس غلبه کنند و کلمه حق باطل را محو نماید.

نتیجه

امام خمینی قدس سره با تاسی به قیام خونبار عاشورا، توانست نهضت عظیم خود را به ثمر برساند و مجددا به احیای ارزش های فراموش شده توفیق یابد. نمونه هایی از ارزش های مشترک که این دو نهضت مقدس (عاشورا و انقلاب اسلامی) به آنها راحت بخشید، عبارتند از:

1-احیای روحیه آزادگی و ذلت ناپذیری.

2- شجاعت و شهامت و پرهیز از مصلحت اندیشی و راحت طلبی

3-احیای روحیه شهادت طلبی .

4-احیا و تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر.

5-ایمان به جهاد فی سبیل الله.

6- مقاومت و پایداری و پشتکار در راه مبارزه .

7-احیای جنبه های اخلاقی، مروت، ایثار و ... .

امام حسین و قیام عاشورا از نگاه اهل سنت

-(4 Body) 
امام حسین و قیام عاشورا از نگاه اهل سنت
Visitor 4334
Category: مناسبت ها

 

علاقه و محبت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به حسین علیه السلام
1 . زمخشری (از علمای بزرگ اهل سنت)، صاحب تفسیر معروف «کشاف »، در کتاب «ربیع الابرار» نقل می کند:
«فاطمه علیها السلام با فرزندانش حسن و حسین علیهما السلام خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رسیده و عرض کرد: یا رسول الله! هدیه ای به این ها بده . حضرت فرمود: پدرت فدایت، من مالی ندارم تا هدیه کنم . سپس حسن علیه السلام را بغل کرده، بوسید و روی پای راست خود قرار داد و فرمود: به این فرزندم، اخلاق و هیبت خود را هدیه می کنم و حسین علیه السلام را نیز بغل کرد و بوسید و بر روی پای چپ خود نهاد و فرمود: شجاعت و جود خود را بدو بخشیدم .» (1)
 
2 . ابوهریره (از راویان بنام اهل سنت) می گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که حسین بن علی علیهما السلام را در بغل گرفته و می فرمود: «خدایا! او را دوست می دارم تو هم او را دوست بدار» . (2) 
قاضی نورالله شوشتری در کتاب «احقاق الحق » می نویسد:
ابوالمؤید موفق بن احمد (از علمای اهل سنت) در مقتل الحسین از راویان مختلف و آنها از ابوبکر نقل می کنند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند .» (3) 
4. حافظ ابونعیم اصفهانی (از علمای اهل سنت) در کتاب حلیة الاولیاء (ج 4، ص 139) نقل می کند که او با سلسله راویان مختلف از جمله عمربن خطاب روایت می کند که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «حسن و حسین سرور جوانان بهشت هستند .» (4) 
5. احمد بن حنبل در مسند خود به نقل از راویان متعدد، می نویسد:
پیامبر، حسن و حسین را به سیــنه خود می چسباند و می فرمود: «خدایا! من این دو را دوست دارم، تو نیز آنها را دوست بدار .» (5) 
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و شهادت حسین علیه السلام در کربلا
6 . از عایشه نقل شده است که گفت:
حسین در حالی که به پیامبر وحی نازل می شد، به محضر وی در آمده و خود را روی او انداخت و از پشت او بالا رفت . جبرئیل گفت: یا رسول الله! او را دوست می داری؟ فرمود: چرا پسرم را دوست نداشته باشم . جبرئیل گفت: امت تو بعد از تو، او را خواهند کشت . جبرئیل دست خود را دراز کرد و مقداری خاک سفید به او داده و گفت: در این سرزمین، این پسر تو کشته می شود و اسم این سرزمین، «طف » است . و چون جبرئیل از نزد پیامبر رفت، پیامبر از خانه خارج شد و در حالی که آن خاک را در دست گرفته بود و می گریست، فرمود: عایشه! جبرئیل به من خبر داد امتم پس از من، فریب خورده و پسرم حسین را در سرزمین طف خواهند کشت . سپس در حالی که گریه می کرد، به طرف اصحاب خود – که در میان آنان علی، ابوبکر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر بودند – رفت. آنان عرض کردند: یا رسول الله! چرا گریه می کنید؟ فرمود: جبرئیل به من خبر داد پسرم حسین بعد از من در سرزمین طف به شهادت می رسد و این خاک را به من داده و گفت: در همان جا به خاک سپرده خواهد شد . (6) 
شخصیت و فضائل امام حسین علیه السلام
7 . ابن کثیر (از علمای معروف مذهب شافعی) در کتاب «البدایة و النهایة » در باره مقام امام حسین
علیه السلام چنین می نویسد:
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم حسن و حسین را گرامی می داشت و به آنها محبت زایدالوصفی می کرد . لذا حسین علیه السلام از صحابه پیامبر به شمار می رود و با آن حضرت تا دم مرگ آن بزرگوار، محشور و مصاحب بوده و حضرت رسول نیز از او رضایت کامل داشته، اگرچه حسین علیه السلام در سنین کودکی بود . (7) 
8 . ابن کثیر همچنین می نویسد:
بخاری از ابونعیم نقل می کند که از عبدالله بن عمر شنیدم که در جواب کسی که از او در باره کشتن مگس در ماه محرم پرسیده بود، گفته است:
مردم در باره کشتن مگس سؤال می کنند در حالی که پسر دختر رسول الله را کشته اند! (و از او نمی پرسند) و حال آن که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در باره حسن و حسین فرموده است: «آنها گل های خوشبوی من در دنیا هستند .» (8) 
9 . شیخ محمد بن محمد مخلوق مالکی می نویسد:
حسین علیه السلام انسان با فضل و بسیار اهل نماز و روزه بود و بیست و شش بار پیاده خانه خدا را زیارت کرده است . (9)
10 . شیخ نورالدین علی بن صباغ مالکی، معروف به «ابن صباغ » در باره جوانمردی آن حضرت می نویسد:
انس می گوید: خدمت حسین علیه السلام بودم که کنیزکی آمد و با خود دسته گلی آورد و به امام هدیه کرد . امام فرمود: برو، در راه خدا آزاد هستی . پس به او عرض کردم: او که کار مهمی انجام نداده و چنین پاداشی دریافت کرد؟! فرمود: آیا نشنیده ای سخن خدای تعالی را که «و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها» (نساء/86) چون شما را احترام کردند، به درودی بهتر پاسخ دهید . (10) 
11 . عباس محمود عقاد مصری، نویسنده کتاب «الحسین ابوالشهداء» می گوید:
«شجاعت حسین علیه السلام صفتی است که از شخصی مانند حسین علیه السلام تعجب آور نیست . زیرا شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن آن است . یعنی حسین علیه السلام معدن شجاعت است و این، فضیلتی است که آن را از پدران و نیاکان به ارث برده و به فرزندان خود به ارث گذاشته است . ... البته در میان فرزندان آدم کسی در شجاعت قلب و قوت روحی، شجاع تر از حسین علیه السلام در مقایسه با آنچه او در کربلا بدان اقدام کرد، پیدا نمی شود . . . برای او همین بس که در طول صدها سال تاریخ دنیا، او همچنان شهید، فرزند شهید و پدر شهیدان باقی مانده است .» (11) 
12 . ابن روزبهان می گوید:
«اوست که به قدرت غیرت، هرکافر متمردی را از بیخ و بن برمی کند. اوست که در مقام بندگی الهی به وظیفه ذکر پاکی حق تعالی و بزرگی او، جل و علا، قیام به سزا فرمود . او به واسطه طی منازل قرب الهی به اقصی مرتبه توحید رسیده بود .» (12) 
قیام امام حسین علیه السلام در ترازوی قضاوت
13 . ابوالحسن اشعری (متوفای 324 ق)، پیشوای مکتب اشاعره، می گوید:
«چون ستمگری یزید از حد گذشت، امام حسین علیه السلام با یاران خود علیه بیداد او قیام کرد و در کربلا به شهادت رسید.» (13) 
14 . علامه آلوسی، (متوفای 1270 ق)، که مرجع و مفتی اهل سنت عراق بود، در «تفسیر روح المعانی » ذیل آیه شریفه «فهل عسیتم ان تولیتم . . . ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله . . .» (محمد/26) از احمد بن حنبل – پیشوای مذهب حنابله – نقل می کند که:
پسرش از وی در باره لعن یزید سؤال کرده، او جواب گفت: «کیف لایلعن من لعنه الله فی کتابه؛ چگونه لعن نشود کسی که خدا او را در کتابش لعنت کرده است؟!» عبدالله پسر احمد بن حنبل پرسید: من کتاب خدا را خواندم ولی لعن یزید را ندیدم؟ احمد بن حنبل در پاسخ، آیه شریفه «فهل عسیتم . . .» را خواند و آنگاه گفت: «ای فساد و قطیعة اشد مما فعله یزید؛ چه فساد و قطع رحمی از فسادی که یزید مرتکب آن شده، بالاتر است؟ !» (14) 
15 . آلوسی بعد از نقل آن سخنان می گوید:
«در لعن یزید توقف نیست چون اهل کبائر و دارای اوصاف خبیثه بود و بر [مردم] مدینه ظلم و تعدی کرد و حسین علیه السلام را کشت و به اهل بیت اهانت کرد .» (15) 
16 . مولوی محمد شهداد حنفی در باره قیام سیدالشهدا علیه السلام می نویسد:
«در راه آنچه آن را حق می دانست، جان خود را تسلیم جان آفرین کرد ولی تسلیم باطل نشد . با آن که یار و یاورانی به حد کافی نداشت، علیه باطل با تمام قدرت و شهامت، ایستادگی کرد تا این که به مقام شهادت عظمی نائل آمد .» (16) 
17 . ابن روزبهان می نویسد:
«آن حضرت در میان امواج شدت و بلا، شربت شهادت نوشیده و در کربلا دفن شد . حادثه ای غم انگیزتر و مصیبت بارتر و دردناک تر از این، در تاریخ اسلام رخ نداده است! نفرین به اندازه علم خدا بر هرکسی که در جنگ علیه آن حضرت حاضر شده و در آن شریک و بدان راضی بوده است.» (17) 
18 . ابن خلدون می گوید:
«نمی توان گفت: یزید هم در کشتن امام حسین علیه السلام اجتهاد کرد، پس بی تقصیر است; چون صحابه ای که با امام حسین علیه السلام در قیام شرکت نکرده بودند، هرگز اجازه قتل حضرت را نداده بودند. این یزید بود که با امام جنگید . این عمل یزید، نشانه فسق اوست و حسین علیه السلام در شهادتش ماجور است در حالی که یزید از عدالت به دور بوده و حسین علیه السلام علیه یک حاکم ظالم قیام کرده بود .» (18) 
19 . دکتر طه حسین (متوفای 1973 م)، ادیب، نویسنده و ناقد معاصر اهل سنت، معتقد است:
«از آنجا که حسین از یک سو، مسئول حفظ دین و از سوی دیگر، آزاده و قهرمان است، هرگز در قبال بیعت خواهی یزید، سرتسلیم فرود نخواهد آورد. پس برای رسیدن به هدف خود، باید به هرکار مشروعی دست می زد . بنابراین، برای احتراز و دوری از امر بیعت، به کوفه روی آورد و شهادت را بر بیعت با یزید که به نوعی تایید ستم های او بود، ترجیح داد .» (19)
 
20 . شیخ عبدالله علائلی (متوفای 1996 م)، دانشمند و نویسنده اهل سنت (به گفته خود ایشان وجه تسمیه علایلی بدان جهت است که شجره خانوادگی آنان به امام علی بن ابیطالب علیه السلام می رسد)، با تحلیل اوضاع زمان یزید، سکوت را بر هیچ دیندار و آزاده ای جایز نمی داند . اما در این میان، کسی که از همه بیشتر مسئولیت داشت و در اعتراض به وضع ناهنجار آن عصر از شایستگی بیشتری برخوردار بود، امام حسین علیه السلام بود .
قیام حسین علیه السلام خواست همه مسلمانان بوده است; این قیام انعکاس و طنین گسترده ای به جای گذاشت و تا آنجا پیش رفت که تخت سلطنت امویان را به لرزه درآورد و سرانجام به نابودی کشاند . (20) 
21 . شیخ عبدالله علائلی همچنین می گوید:
«هرکس در زندگی، دو روز دارد: روز زنده شدن و روز مرگ; ولی تو ای حسین! تنها یک روز داشتی . روز زنده شدن و حیات; زیرا تو هرگز نمردی، تو جان شیرین خود را بر سرعقیده پاک و هدف بزرگ و آرمان مقدس خویش نهادی، به همین دلیل تا حق و حقیقت و اسلام در جهان زنده است، تو هم زنده ای .» (21) 
امام حسین علیه السلام اسوه مسلمانان و آزادگان
22 . محمدعلی جناح، رهبر بزرگ پاکستان، می گوید:
«به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی نمایند .» (22) 
23 . شیخ محمد عبده، از دانشمندان اهل سنت و از مصلحان بزرگ، می نویسد:
«هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجود دارد و هدفش اقامه شرع و حدود الهی و در برابر آن، حکومتی ستمگر است که می خواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هر مسلمانی یاری و مساعدت «حکومت عدل » واجب است و در همین باب، انقلاب امام حسین علیه السلام است که در برابر حکومت یزید، که خدا او را خوارکناد، ایستاد .» (23) 
اشعار اهل سنت در سوگ امام علیه السلام
24 . شافعی - پیشوای یکی از مذاهب اربعه اهل سنت که علاقه و ارادت بسیاری به اهل بیت علیهم السلام دارد - در باره واقعه عاشورا، اشعار زیبایی سروده است که ترجمه برخی ابیات آن را می آوریم:
«این حادثه از حوادثی است که خواب مرا ربوده و موی مرا سپید کرده است .
دل و دیده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگین کرده است و اشک چشم، جاری و خواب از آن پریده است .
دنیا از این حادثه خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم متزلزل شده و قامت کوه ها از آن خواب ذوب شده است .
آیا کسی هست که از من به حسین پیامی برساند، اگرچه دل ها آن را ناخوش دارند؟ !
حسین کشته ای است بدون جرم و گناه که پیراهن او به خونش رنگین شده،
عجب از ما مردم آن است که از یک طرف، به آل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم درود می فرستیم و از سوی دیگر، فرزندان او را به قتل می رسانیم و اذیت می کنیم!
اگر گناه من دوستی اهل بیت پیامبر است، از این گناه هرگز توبه نخواهم کرد .
اهل بیت پیامبر در روز محشر، شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضی داشته باشم، گناه نابخشودنی کرده ام .» (24) 
25 . علامه اقبال لاهوری (از اندیشمندان اهل سنت) در وصف امام حسین علیه السلام و فلسفه قیام عاشورا، تحت عنوان «رمز قرآن از حسین علیه السلام آموختیم » سروده ای بس زیبا دارد.



کرامات و مقامات عرفانی امام حسین علیه السلام
مشخصات کتاب:
سرشناسه : حسینی قمی، علی، 1342-
عنوان و نام پدیدآور : کرامات و مقامات عرفانی امام حسین (ع) / علی حسینی قمی.
مشخصات نشر : قم : نبوغ ، 1381.
مشخصات ظاهری : [168] ص.
شابک : 6000 ریال : 964-6167-92-6 ؛ 7500 ریال ( چاپ سوم )
یادداشت : چاپ سوم : 1382.
یادداشت : کتابنامه : ص. [ 167 - 168 ] ؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : حسین بن علی(ع)، امام سوم، 4- 61 ق. -- کرامتها.
موضوع : حسین بن علی(ع)، امام سوم، 4 - 61ق. -- شعر.
موضوع : شعر مذهبی -- قرن 14.
رده بندی کنگره : BP41/75 1381 /ح 56ک 4
رده بندی دیویی : 297/953
شماره کتابشناسی ملی : م 80-26440
عناوین اصلی کتاب شامل:
پیشگفتار؛ سیره ی امام حسین در یک نگاه؛ مظهر آزادگی؛ مقامات عرفانی و جلوه های رفتاری سالار شهیدان امام حسین؛ شکوه امام حسین؛ سخاوت امام؛ بزرگواری امام؛ آزادی غلام؛ آزادی کنیز؛ همنشین با فقرا؛ تدبیر و زیرکی امام؛ عبودیت امام؛ اشتیاق به نماز و راز و نیاز؛ شجاعت حسینی؛ دنیا از نظر سالار شهیدان؛ مرگ از دیدگاه امام؛ آخرین مناجات امام؛ پاداش گریه بر سالار شهیدان؛ فضیلت زیارت امام حسین؛ نمونه هایی از عجایب و کرامات شگفت انگیز حضرت سیدالشهدا، اباعبدالله الحسین؛ شفا یافتن فطرس ملک؛ گهواره جنبان حسین؛ تشویق جبرئیل؛ فقط به خاطر حسین؛ هدیه شگفت؛ علامت امامت؛ دعای مستجاب؛ برطرف شدن بیماری تب؛ سخن گفتن طفل شیرخوار؛ جزای گستاخی؛ نفرین مستجاب؛ جوشش خون؛ شگفتی های پس از شهادت امام؛ دست غیبی؛ دست انتقام؛ جزای سیاهی لشگر؛ برات آزادی از عذاب جهنم؛ داستانی بی نهایت شگفت!؛ عزاداری حیوانات؛ شفاعت از آیهالله حائری یزدی؛ حسین چاره بلا؛ نجات مجرمان؛ رسیدن به مقصود؛ زمین، قرار گرفت!؛ قطعه ای از بهشت؛ ساکت شدن درد چشم؛ آتش گلستان شد؛ مصائب سالار شهیدان از زبان شعر؛ مظهر آزادگی؛ در منقب حضرت سیدالشهداء؛ زبانحال امام حسین؛ در شأن امام حسین؛ مرثیه ی امام حسین؛ در مدح حضرت سیدالشهداء؛ خلوتسرای قدس؛ ورود به کربلا؛ نوحه شب عاشورا؛ در مصیبت خامس آل عبا؛ زبان حال زینب کبری بر سر قبر امام؛ آخرین سخنان زینب به برادر؛ در مصیبت شهدای کربلا؛ دوازده بند محتشم؛ اشعاری کوتاه در منقبت سالار شهیدان؛ پاورقی

مطالعه آنلاین کتاب در سایت

فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید (جدید)
apk :دانلود کتاب به فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید نسخه 2 به بالا

حجم فایل : 4.4MB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

در صورت مشاهده مشکل و خطا در این نرم افزار و یا خرابی لینک در این قسمت به ما اطلاع رسانی نمایید.

فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید
apk :دانلود کتاب به فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید تا نسخه 2

حجم فایل : 439KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

در صورت مشاهده مشکل و خطا در این نرم افزار و یا خرابی لینک در این قسمت به ما اطلاع رسانی نمایید.

فرمت ghm برای درج در بازار موبایل های اندروید، آی او اس و ویندوز فون
ghm :دانلود کتاب به فرمت ghm برای درج در بازار موبایل های اندروید، آی او اس و ویندوز فون

حجم فایل : 223KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

در صورت مشاهده مشکل و خطا در این نرم افزار و یا خرابی لینک در این قسمت به ما اطلاع رسانی نمایید.

فرمت jar برای موبایل های قدیمی مانند جاوا و سیمبین
jar :دانلود کتاب به فرمت jar برای موبایل های قدیمی مانند جاوا و سیمبین

حجم فایل : 385KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

در صورت مشاهده مشکل و خطا در این نرم افزار و یا خرابی لینک در این قسمت به ما اطلاع رسانی نمایید.

فرمت gh برای درج در بازار کتاب نسخه ویندوز و لپ تاپ
gh :دانلود کتاب به فرمت gh برای درج در بازار کتاب نسخه ویندوز و لپ تاپ

حجم فایل : 996KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

در صورت مشاهده مشکل و خطا در این نرم افزار و یا خرابی لینک در این قسمت به ما اطلاع رسانی نمایید.

فرمت epub برای استفاده در سیستم های مختلف  با نمایش ساختار اصلی کتاب
epub :دانلود کتاب به فرمت epub برای استفاده در سیستم های مختلف

حجم فایل : 211KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

در صورت مشاهده مشکل و خطا در این نرم افزار و یا خرابی لینک در این قسمت به ما اطلاع رسانی نمایید.

فرمت pdf برای استفاده در سیستم های مختلف  با نمایش ساختار اصلی کتاب
pdf :دانلود کتاب به فرمت pdf برای استفاده در سیستم های مختلف با کیفیت بالا

حجم فایل : 787KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

در صورت مشاهده مشکل و خطا در این نرم افزار و یا خرابی لینک در این قسمت به ما اطلاع رسانی نمایید.

فرمت html برای استفاده در سیستم های مختلف
html :دانلود کتاب به فرمت html برای استفاده در سیستم های مختلف

حجم فایل : 175KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

در صورت مشاهده مشکل و خطا در این نرم افزار و یا خرابی لینک در این قسمت به ما اطلاع رسانی نمایید.


آثار یافت شده بر اساس نام نویسنده (8اثر )

واکاوی علت خیانت اهل کوفه به امام حسین علیه السلام + دانلود اینفوگرافی کوفه شهر بی وفا

واکاوی علت خیانت اهل کوفه به امام حسین علیه السلام + دانلود اینفوگرافی کوفه شهر بی وفا

دریافت اینفو گرافی کوفه شهر بی وفا در سایز اصلی کلیک نمایید

امام حسین علیه السلام با وجود علم به خیانت اهل کوفه چرا به راه خود بسوی عراق ادامه دادند؟

دیگر اینکه مردم کوفه‎ که صدها هزار نامه به امام حسین علیه السلام نگاشته بودند، چرا در مدت زمان اندکی از نظر و رأی خود بازگشتند؟

بستان ابن معمّر (ابن عامر) که به بطن نخله نیز مشهور است اولین منزلی است که امام حسین علیه السلام همراه با کاروانیان در روز هشتم ذی‎الحجه سال 60 هـ ق وارد آن شدند. این منطقه میان دو دره بوده است که به نخل یمنی و نخل شاهی  مشهور بودند. (معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 2، ص 170).

نقل است که فرزدق شاعر در این مکان با امام حسین علیه السلام دیدار داشته است و هنگامی که امام حسین علیه السلام از او نسبت به وضعیت اهل کوفه پرسش می‎کنند، فرزدق در پاسخ می‎گوید:

«قُلوبُهم مَعَکــ و سُیوفُهم علیک؛(دلایل‎الامامة, ص182)

دلهای آنان با شما، اما شمشیرهایشان بر علیه شماست» 

و طبق نقلی فرزدق گفت: «خَلّفتُ الناسَ مَعَکـ و سُیوفُهم مع بنی أمیة؛ (وقعةالطف, ص158)

مردم را در حالی ترک کردم که دلهاى آنها با شما و شمشیرهاى آنها با بنى‌امیه».

این جمله فرزدق مورد تأیید امام حسین علیه السلام قرار گرفت، اما سؤال اینجاست که امام علیه السلام با وجود علم به خیانت اهل کوفه چرا به راه خود بسوی عراق ادامه دادند؟ دیگر اینکه مردم کوفه‎ای که صدها هزار نامه به امام حسین علیه السلام نگاشته بودند، چرا در مدت زمان اندکی از نظر و رأی خود بازگشتند؟

پاسخ را می‎توان با دقت در متن نامه کوفیان یافت. با توجه به متن نامه در می‎یابیم که کوفیان امام حسین علیه السلام را در حد رهبری دینی قبول داشتند نه به عنوان امام و خلیفه خداوندی که دارای شأن و جایگاه والایی نزد خداوند و اطاعت از او واجب‎الإجراست. مردم کوفه زمانی به امام علیه السلام نامه نوشتند که از دست حکام ظالمی همچون سعد بن ابی وقاص، ولید بن عقبه و دیگر حاکمان فاسد آن دوران به تنگ آمده بودند و به این نتیجه رسیدند که فرزند علی بن ابی‎طالب هرچه باشد، اهل ظلم و جور و فساد نیست؛ بنابراین از آنجایی که نسبت به امام حسین علیه السلام حس تقدس نداشتند با اندک فتنه عبید الله بن زیاد(لعن) دچار لغزش شدند و امام علیه السلام را به اندک متاعی فروختند و برخی نیز دچار رعب و وحشت شدند. از سوی دیگر عده‎ای از اشراف کوفه که آلوده به اموال حرام شده بودند به خاطر همراهی کردن با جمع، زیر نامه به امام حسین علیه السلام را امضاء کرده بودند و در نهایت برای مبارزه در مقابل حضرت  قرار گرفتند.

اما اینکه چرا امام حسین علیه السلام با علم نسبت به خیانت اهل کوفه بسوی آنان حرکت کردند، از چند منظر می‎توان پرداخت: اول اینکه امام حسین علیه السلام بارها هدف از قیام خودشان را در قالب جملات متعدد بیان کرده بودند و موضوع تنها حرکت بسوی کوفه نبود. به عنوان مثال، امام علیه السلام قیام‎شان را بر اساس مشیت خداوند و اصلاح جد امت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) معرفی کرده بودند به این صورت که امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه در کنار قبر رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) خوابشان برد و جدشان را در خواب مشاهده کردند که در ادامه به امام علیه السلام فرمودند :

فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلاً؛

خداوند خواسته تو را کشته ‎شده ببیند.

و در ادامه فرمودند: «إن لک درجة فی الجنّة لا تصل إلیها إلاّ بالشهادة؛

همانا برای تو درجه‎ای در بهشت است که جز با شهادت به آن نمی‎رسی».

طبق این فراز از وصیت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به امام حسین علیه السلام ، یکی از اهداف قیام حضرت قرار گرفتن در درجات عالی بهشت همراه با شیعیانشان است که با ریخته شدن خون امام علیه السلام (ثارالله) حاصل می‏‌شد. حال در چنین فضایی برنامه حرکت به سمت کوفه توسط امام حسین علیه السلام از جزئی‎ترین اهداف امام حسین علیه السلام آن هم با هدف معرفی کوفیان و کوفی‎صفتانی است که همواره در سالهای آینده باعث ایجاد معضلاتی در جهان تشیع می‎شوند.

طبق آنچه تحلیل شد، دو درس بزرگی که امام حسین علیه السلام در ماجرای کوفیان به شیعیان این دوران دادند این بود که برای رفتن بسوی برپایی ظهور امام زمان(عج) جامعه شیعه باید از کوفی‎صفتی مبرا باشد، یعنی امام زمان(عج) را به عنوان امام عالم و آدم و نیز به عنوان خلیفةالله بپذیرد و آمادگی اطاعت و تبعیت از ایشان به عنوان ولی‎الله را در هر صحنه‏ و شرایطی داشته باشد و دیگر اینکه مسئولین باید مردم را از حرام‎خواری و حتی رفتن بسوی لقمه شبهه دور کنند، زیرا امام حسین علیه السلام علت صف‌‏آرایی دشمنان روبروی حضرت در روز عاشورا را اینگونه بیان داشتند که شکم‏های شما از مال حرام پر شده است.

در ادامه به اولین نوع برخورد امام حسین علیه السلام در قبال نامه کوفیان به منظور عبرت‏‌گیری از این صحنه جهت رفتن بسوی ظهور امام زمان(عج) اشاره می‎کنیم.

مطالب مرتبط:


 منبع: تسنیم

علل قیام امام حسین علیه السلام

قیام امام حسین(علیه السلام) دارای ابعاد مختلفی است که در این میان زمینه ها و دلایل شکل گیری این نهضت عظیم از اهمیت ویژه ای برخوردار است.تبیین علت های قیام عاشورا همواره الهام بخش مسلمانان و به ویژه شیعیان در اعصار متمادی بوده است.
برای بررسی دلایل قیام حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بایستی ویژگی های دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گیرد،آنچه مسلم است دوران امامت حسین بن علی(علیه السلام) را می توان به دو بخش دوره حاکمیت معاویه و حکومت یزید تقسیم کرد.
"در حقیقت در زمان امام حسین(علیه السلام)انحراف از اصول و موازین اسلام که پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز و در زمان عثمان خلیفه سوم گسترش یافته بود به اوج خود رسید.در این دوره معاویه که سالها به عنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده و موقعیت خود را کاملا تثبیت نموده بود،به نام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته و حزب اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود."۱
چرا سید الشهدا(علیه السلام)در دوره معاویه قیام نکرد
"امام حسین(علیه السلام) اگر در زمان معاویه قیام می کرد،معاویه می توانست از پیمان صلحی که با امام حسن(علیه السلام) امضا کرده بود،برای متهم ساختن امام حسین(علیه السلام)بهره برداری کند،زیرا همه مردم می دانستند که امام حسن و امام حسین(علیه السلام) متعهد شده اند تا زمانیکه معاویه زنده است سکوت کنند.البته لازم به یادآوری است که امام حسین(علیه السلام) معاهده با معاویه را پیمانی لازم الوفاء نمی دانست،زیرا این عهدنامه تحت فشار و اجبار و در شرایطی صورت گرفته بود که بحث و گفتگو فایده ای نداشت،به علاوه معاویه خود آن را نقض کرده بود و محترم نمی شمرد.اما با وضعیت آنروز جامعه اسلامی اگر امام حسین(علیه السلام)علیه معاویه قیام مسلحانه می کرد،معاویه می توانست از آن به عنوان یک شورش غیر موجه و برخلاف مفاد پیمان سوء استفاده کند."۲
عامل دیگری که مانع قیام حضرت در زمان معاویه بود،ظاهرسازیهای این خلیفه اموی است.اگرچه معاویه عملا اسلام را تحریف کرده بود،اما این مطلب را به خوبی درک می کرد که چون به نام دین و خلافت اسلامی حکومت می کند،باید به اعمال خود رنگ دینی داده و مردم را فریب بدهد.
با این حال امام حسین(علیه السلام) به رغم موانعی که ذکر شد در دوره حکومت معاویه نیز چندین بار به صورت علنی در برابر رفتارهای این حاکم جائر بنی امیه ایستاد و مبارزه کرد.معاویه در اواخر عمر خود می کوشید تا با بیعت گرفتن از بزرگانی همچون حسین بن علی(علیه السلام) و ابن عباس مساله ولیعهدی یزید را تثبیت کند،وی در دیداری که با امام حسین(علیه السلام) در مدینه داشت این مساله را مطرح کرد که حضرت در سخنانی به شدت با آن مخالفت کرده و با برشمردن خصوصیات زشت یزید، وی را فاقد صلاحیت حکومت می داند.
از دیگر اقدامات حضرت در برابر معاویه،سخنرانی افشاگرانه در مراسم حج است. در این خطبه که یک یا دو سال پیش از مرگ معاویه و در حضور بزرگانی از صحابه و تابعین ایراد شده است،امام(علیه السلام) اینچنین در برابر معاویه موضع می گیرد:
"...دیدید که این مرد زورگو و ستمگر(معاویه)با ما و شیعیان ما چه کرد؟من در اینجا مطالبی را با شما در میان می گذارم،اگر درست بود آنرا تصدیق و اگر دروغ بود تکذیب کنید.سخنان مرابشنوید و گفتار مرا بنویسید،وقتی که به شهرها و میان قبایل خود برگشتید با افراد مود اطمینان و اعتماد در میان بگذارید و آنان را به رهبری ما دعوت کنید،زیرا می ترسم این موضوع(رهبری امت توسط اهل بیت)به دست فراموشی سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد"۳
سخنانی که حضرت در این خطبه مطرح می کند اگر چه در زمان معاویه است اما در حقیقت می تواند موضع امام (علیه السلام) را در برابر حاکم اموی مشخص کند، زیرا حضرت صریحا حکومت را حق خود و اهل بیت ذکر می کند.
اقدام دیگر امام(علیه السلام)در دوره معاویه ضبط اموال کاروان بیت المالی بود که از یمن به سوی شام حرکت می کرد.حضرت اموال ضبط شده بیت المال را میان مستمندان تقسیم کرد و در نامه ای به معاویه از سیاست های وی به شدت انتقاد کرد.
به هرحال دوران معاویه به پایان می رسد و با روی کارآمدن یزید وضع تغییر می کند.قیام و نهضت عظیم امام حسین(علیه السلام)در دوره ای آغاز می شود که یزید به حکومت رسیده و با ارایه چهره ای زشت ،شرایط خاصی را ایجاد کرده است.
مرحوم شیخ مفید(ره)در کتاب ارشاد وضعیت پس از مرگ معاویه را اینگونه توصیف می کند:
"پس از مرگ معاویه و پایان دوره سازشی که اجازه نمی داد امام حسین (علیه السلام)اظهار امامت نماید و پرده از روی کار ولایت خود بردارد،حسین(علیه السلام)به اندازه ای که ممکن بود اظهار دعوت کرد و هر وقتی که موقعیتی به دست می آورد حق الهی خود را برای آنها که بی خبر بودند آشکار می ساخت،تا اینکه یارانی پیدا کرد و بعد از این مردم را به جهاد در راه خدا دعوت نمود و خود را برای قتال با دشمنان حق آماده ساخت...."۴
فساد علنی دستگاه حکومت یزید
یزید که جوانی ناپخته،شهوتران و هوسباز و بیخرد و خوشگذران و فاقد هرگونه صلاحیتی برای اداره امور مسلمین بود،پس از اینکه به قدرت رسید به صورت علنی تظاهر به فسق و فجور می کرد و مقدسات و احکام اسلامی را به راحتی زیرپا می گذاشت.به قدرت رسیدن یزید زمینه را برای قیام امام حسین(علیه السلام)فراهم کرد و جای هیچ گونه تردید را باقی نگذاشت.
برای روشن شدن دلایل و علل قیام امام حسین(علیه السلام)می توان به بیانات و تقریرات آن حضرت در مقاطع مختلف رجوع کرد.
امتناع از بیعت با خلیفه فاسق
یزید در نامه ای به ولید بن عتبه فرماندار مدینه از او می خواهد که از امام حسین(علیه السلام)برای وی بیعت بگیرد و در غیر اینصورت سر از بدن حسین(علیه السلام) جدا کند.حضرت در پاسخ به خواسته ولید اینگونه با وی سخن می گوید:
"انا اهل بیت النبوه و....و یزید رجل فاسق شارب الخمر،قاتل النفس المحرمه،معلن بالفسق لیس له هذه المنزله و مثلی لا یبایع مثله و...
ما از خاندان نبوت و رسالتیم، خاندانی که خانه آنها محل رفت و آمد فرشتگان است و خداوند به خاطر ما همه چیز را آغاز کرد و همه چیز را پایان می بخشد. اما یزید، مردی فاسق و شرابخوار و قاتل است و آشکارا جنایت و گناه می کند و مثل من با مثل او بیعت نخواهد کرد." ۵
امام حسین (علیه السلام) در جای دیگر هنگامیکه مروان از حضرت می خواهد تا با یزید بیعت کند، در پاسخ به وی می فرماید:
"انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام والسلام اذقد بلیت الامه براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان.
دیگر باید بر اسلام سلام داد (و باید با آن وداع کرد) زیرا امت دچار زمامداری همانند یزید گردیده است! و من از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است"۶
امام معصوم شایسته رهبری جامعه
در همین راستا حضرت در مراحل مختلف سفر خود علاوه بر اینکه به ظلم و ستم بنی امیه اشاره می کند، رهبری جامعه را شایسته اهل بیت(علیهم السلام) می داند، حضرت در مواجهه با سپاه حر در نزدیکی کربلا پس از اقامه نماز عصر خطبه ای به این مضمون می خواند:
" ای مردم اگر از خدا می هراسید و حق را برای صاحب حق می دانید کاری کنید که هرچه بهتر و بیشتر خشنودی خدا را بدست آورید و ما آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شایسته تریم بر امر ولایت (مردم) از عده ای که مدعی امامت و ولایت بر شما هستند، زیرا آنان جز ستم و دشمنی کار دیگری با شما نمی کنند و اگر از امامت ما بر خود کراهت دارید و حق ما را نشناخته و اکنون رأیتان بر خلاف اظهار نامه ها و فرستادگانتان می باشد من از تصمیم خود منصرف می شوم." ۷
البته در اینجا به نظر می رسد منظور حضرت از انصراف، به واقع منصرف شدن از حرکت به سوی کوفه است و نمی توان اینگونه برداشت کرد که امام (علیه السلام) از تصمیم خود بر قیام علیه حکومت فاسد یزید منصرف شده است،زیرا سخنان حضرت درباره لزوم امر به معروف و نهی از منکر و پرداختن به حق، گواهی بر این مدعاست.
امام حسین (علیه السلام) در کربلا نیز حقانیت خود و باطل بودن دشمنان را در سخنانی تصریح می کند، آنجا که خطاب به سپاه ابن زیاد می فرماید:
" چه شده علیه من قیام کرده و دشمنان مرا یاری می نمایید؟ سوگند به خدا اگر مرا بکشید، حجت خدا را کشته اید و بدانید در میان جابلقا و جابرسا (در روایت آمده خداوند این دو شهر را در شرق و غرب عالم خلق نموده است) به جز من پسر پیغمبری که حجت خدا بر خلقش باشد، وجود ندارد."۸
ایستادگی در برابر ظالم
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در منزلی به نام بیضه خطاب به اصحاب خود و سپاهیان حر،انگیزه قیام خود را لزوم مقابله با حکومت ظالم و جائر می داند و اظهار می دارد:
"ایها الناس، ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال : من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یعیر (یغیر) علیه بفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله.... ألا و انّ هؤلاء قد لزوموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلو الحدود و استاثروا بالفیء و أحلو حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غیر.
ای مردم! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هرکس (مسلمانی) سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و عهد خدا را می شکند، خلاف سنت رسول خدا رفتار میکند و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می کند، ولی او (شخص مسلمان) سکوت اختیار کند و نه از راه کردار و نه از راه گفتار او(سلطان ستمگر) را سرطنش نکند و در مقام انکار و عیب گویی بر نیاید، بر خداوند است که او (مسلمان سکوت اختیار کرده) را به کیفر و سزای همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم کند.
آگاه باشید که این طائفه ستمگر و حکام جائر بنی امیه، پیوسته از شیطان پیروی نموده و طاعت او را بر خو لازم دانستند و اطاعت رحمان را ترک گفتند و زشتی و فساد را ظاهر نمودند و حدود خدا را تعطیل کردند و غنائم و فیء را که متعلق به همه مسلمین است اختصاص به خود دادند و حرام خدا را حلال شمردند و حلال خدا را حرام شمردند. و من از غیر خودم سزاوار ترم (به جلوگیری از این امور و نهی کردن از آنها و زمام امور مسلمانان را به دست گرفتن، تا به احکام قرآن و سنت رسول الله عمل شود)" ۹
نکته مهم خطبه فوق این مطلب است که حضرت علاوه بر نهی نمودن و بر حذر داشتن مردم از سکوت در برابر ظلم و ستم (که محور اصلی خطبه است) برای چندمین بار در سخنان خود به فساد و تباهی حکومت بنی امیه و حق امام (علیه السلام) بر حاکمیت و ولایت مسلمین تأکید دارد و در حقیقت سه دلیل مهم از مجموع دلایل قیام عاشورا در این خطبه تشریح شده است.
امام(علیه السلام) از ابتدای حرکت از مکه به سوی کوفه همراهان و اصحاب خود را برای جانفشانی آماده ساخته بود، حضرت در سخنرانی مشهوری که پیش از خروج از مکه ایراد می نماید، حاضران را از عزم خود مبنی بر ایستادگی مقابل ظلم تا پای جان باخبر می سازد، امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
"......خطّ الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما أولهنی الی اشتیاق أسلا فی اشتیاق یعقوب الی یوسف .....
من کان باذلاً فینا مهجتة و موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحاً ان شاء الله
مرگ همچون گردن بند بر گردن دختران جوان کشیده و بسته شده است و من به دیدار نیاکان خود مشتاقم ، آن چنان اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت.
از قبل برای من قتگاهی انتخاب شده که باید به آنجا برسم. گویا می بینم بند بند بدنم را گرگ های بیابان بین نواویس و کربلا از هم جدا می کنند و شکم های گرسنه خود را سیر و انبان های خالی خود را پر می نمایند. از آنچه با قلم تقدیر و سرنوشت نوشته شده است، گریزی نیست. ما خاندان رسالت به آنچه موجب رضا و خشنودی حق است راضی هستیم. و در برابر امتحانات و بلاهای او شکیبا و صابریم و خدا پاداش صابرین را به صورت کامل به ما عنایت خواهد کرد. هرگز پاره های تن رسول خدا از او جدا نمی گردد، بلکه در بهشت برین و حظیره القدس گرداگرد او جمع می شوند، و چشم رسول به دیدار آنها روشن می شود و وعده او بوسیله خاندانش تحقق می پذیرد.
حال هر یک از شما که آماده جانباری و فدا کردن خون خویش در راه ما است و خود را برای دیدار خداوند آماده کرده است با ما همسفر شود که من ان شاء الله صبحگاهان حرکت خواهم کرد." ۱۰
ذلت وفرمانبرداری فرومایگان ممنوع
حضرت در روز عاشورا نیز مسأله ایستادگی در برابر ظالم را بدین شکل بیان می دارد: " آگاه باشید زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو کار مخیر گردانید: شمشیر کشیدن یا خواری چشیدن، و دور باد که به ذلت تن دهیم که خدا و رسولش و مؤمنان بر ما نمی پسندند، و دامن های پاک و پاکیزه و سرهای پرحمّیت و جان های والایی که فرمانبرداری فرومایگان را بر کشته شدن با افتخار ترجیح ندهند. بدانید که من با این خانواده ام با این که تعداد کمی هستند و یاوری ندارم با شما می جنگم" ۱۱
و باز هم حضرت پس از شهادت جمعی از یاران خود در میدان جهاد می فرماید:"...خشم الهی بر امتی که برای کشتن فرزند پیامبر خود متحد و هماهنگ شدند، شدت گرفته است. سوگند به خدا خواسته آنان را نخواهم پذیرفت تا آن هنگام که به خون خویشتن خضاب کنم و با این حال خدای خود را ملاقات نمایم." ۱۲
رجزهای امام(علیه السلام) در هنگام نبرد نیز گویای همین مطلب است، حضرت در این جایگاه نیز ذلت در برابر ظالمان را بر نمی تابد آنچنانکه فریاد می زند:
"القتل اولی من رکوب العار. کشته شدن از زندگی با ننگ و عار بهتر است."۱۳
اصلاح امور امت اسلام
یکی از مهمترین مستنداتی که می توان در بررسی اهداف قیام حسین (علیه السلام) به آن مراجعه نمود وصیتنامه حضرت است. در روایت آمده که امام (علیه السلام) هنگامیکه می خواستند از مدینه منوره به سوی مکه حرکت کنند، وصیت نامه ای نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند و سپس آن را به برادر خود محمد بن حنفیه تسلیم کردند، وصیت نامه مذکور چنین است:
"بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما أوصی به الحسین بن علی بن ابی طالب الی اخیه محمد المعروف بابن الحنفیه:... انی لم أخرج أشراً و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی محمد صلی الله علیه و آله، أرید أن آمربالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و سیره أبی علی بن ابی طالب علیه السلام.
...این وصیت حسین بن علی بن ابی طالب است به برادرش محمد بن حنفیه:...... من خروج (قیام) نکردم از برای هوسرانی و نه از برای استکبار و خود خواهی و سرکشی، و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج (قیام) من برای اصلاح امت جدم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد.
من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آئین و روش پدرم علی بن ابی طالب رفتار کنم. پس هر که مرا بپذیرد و قبول کند پس خداوند سزاوار تر است به حق و هر که مرا در این امر رد کند، پس من صبر و شکیبایی پیشه می گیرم تا آنکه خداوند میان من و میان این جماعت حکم به حق فرماید:.."۱۴
آنچنانکه می بینیم حضرت در این وصیت نامه هدف خود را از قیام علیه بنی امیه امر به معروف و نهی از منکر و پیروی از سیره پیامبر و علی (علیهما السلام) عنوان می دارد، ضمن اینکه اصلاح امور امت اسلامی نیز نخستین مبحثی است که توسط حضرت در این وصیت نامه مطرح شده است. به نظر می رسد می توان گفت اصلاح امور مسلمانان محور اصلی وصیت نامه امام(علیه السلام) است، زیرا می توان امر به معروف، نهی از منکر و عمل به سیره پیامبر و امیر المومنین را نیز در گرو اصلاح جامعه دانست.
احیای سنت نبوی و از بین بردن بدعت ها
پس از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بدعت های بسیاری وارد جامعه اسلامی شد و در مقابل بخش قابل توجهی از سنن نبوی به دست فراموشی سپرده شد.
امام حسین (علیه السلام) علاوه بر اینکه در وصیت نامه خود بر مسأله عمل به سنت پیامبر و علی (علیه السلام) تأکید دارد، محو و نابودی بدعت های ایجاد شده را نیز امری ضروری می داند، آنجا که پس از ورود به مکه نامه ای به سران قبائل بصره فرستاد و طی آن چنین نوشت:
".... اینک پیک خود را با این نامه به سوی شما می فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلی از بین رفته و بدعت ها زنده شده است، اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست هدایت خواهم کرد." ۱۵
احیای احکام الهی و یاری ستمدیدگان
از دیگر خطبه های چند بعدی امام حسین (علیه السلام) در این خصوص، خطبه ای است که در لمعات الحسین علامه طهرانی (ره) از تحف العقول نقل می کند. حضرت در این خطبه علاوه بر اصلاح جامعه (که به آن پرداخته شد) و احیای سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چند دلیل دیگر را نیز برای قیام خود ذکر می کند.
در این خطبه چنین آمده است:
"اللهم انک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان..... و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سنتک و احکامک...
بار پرودگارا تو می دانی که آنچه از ما تحققق یافته ( از میل به قیام و اقدام و امر به معروف و نهی از منکر و نصرت مظلومان وسرکوبی ظالمان) به جهت میل و رغبت رسیدن به سلطنت و قدرت مفاخرت انگیز و مبارات آمیز نبوده است. و نه از جهت درخواست زیادیهای اموال و حطام دنیا، بلکه به علت آنست که نشانه ها و علامت های دین تو را ببینم و در بلاد و شهرهای تو صلاح و اصلاح ظاهر سازیم ،تا اینکه ستمدیدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند و به واجبات تو و سنت ها و احکام تو رفتار گردد. پس هان ای مردم! اگر شما ما را یاری ندهید و از در انصاف با ما در نیایید،؛ این حاکمان جائر و ستمکار بر شما چیره می گردند و قوای خود را علیه شما بکار می بندند و در خاموش شدن نور پیغمبرتان می کوشند...."۱۶
گرایش به حق
امام(علیه السلام) پس از مواجهه با سپاهیان حر، خطبه ای در میان اصحاب خود ایراد می کند که اهمیت بسیاری دارد. حضرت می فرماید:
"انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون... الا ترون الی الحق لا یعمل به و الی الباطل لا یتناهی عنه... فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برماً
ای یاران من! می بینید که چگونه بلا و شدت بر ما وارد گردیده. همانا راه و رسم روزگار وارونه شد و صورت کریه و زشت آن پدیدار گردید، و از نیکویی و معروف چیزی مگر بسیار ناچیز و فریبنده بر جای نمانده است و بر این برگشتگی خود ادامه داد، زیستن در این روزگار سخت ناگوار است. آیا نمی بینید که کسی به حق عمل نمی کند و برای باطل انتهایی نیست؟
در چنین وضعی یک مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید لقای پروردگار خود را آرزو کند و من در این شرایط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران و ناپاکان را جز ذلت و ننگ نمی بینم"۱۷
همانگونه که مشاهده می کنیم حضرت در این سخنرانی عمل نکردن به حق و پیشتازی باطل را سخت و ناگوار می داند. علاوه بر این همچون دیگر خطب حضرت،در اینجا نیز مسایل دیگری مورد اشاره قرار گرفته که مقاومت در برابر ستمکاران تا جای ممکن (که همان مرگ است) در رأس قرار دارد.
در پایان می توان گفت خطابه ها، تقریرات و روایات نقل شده از امام حسین (علیه السلام) در رابطه با قیام عاشورا به اندازه ای است که می تواند زمینه ها و انگیزه های این حرکت عظیم را روشن کند، گو اینکه ممکن است بسیاری دیگر از سخنان حضرت به دلیل شرایط خاص آن دوره به دست ما نرسیده باشد.
زمینه ها و اهداف قیام عاشورا در کلام امام حسین (علیه السلام) محورهای متعددی همچون لزوم مقابله با ظالمان، احیای سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)و ائمه (علیهم السلام)، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح امور مسلمین، عمل به حق، فساد دستگاه حکومتی و شخص یزید بن معاویه را در بر می گیرد. امام (علیه السلام) در برخی خطبه ها چندین دلیل و انگیزه را مطرح می سازد و در برخی روایات نیز محور قیام را بر مسأله ای خاص استوار می سازد.
مسأله مهم دیگری که می توان به آن پرداخت،‌مقوله دعوت مردم کوفه از امام حسین (علیه السلام) است. در تاریخ آمده که اهل کوفه پس از اینکه از بیعت نکردن امام با یزید و خروج آن حضرت از مدینه مطلع شدند نامه ها و پیک های خود را به سوی مکه روانه ساختند، ضمن اینکه حضرت پیش از دریافت دعوت نامه های کوفیان حرکت انقلابی خود را با امتناع از بیعت و عزیمت به سوی مکه آغاز نمودند و علاوه بر آن وصیت نامه امام حسین (علیه السلام) که حاوی مباحث مهمی از دلایل قیام ایشان است پیش از دعوت کوفیان نوشته شده است. بنابراین عامل دعوت اهل کوفه اهمیت کمی داشته و استاد شهید مطهری نیز در حماسه حسینی بر این مسأله تأکید دارد. ۱۸
حضرت همچنین هنگام حرکت به سمت مکه، که خبری از نامه های کوفیان نبود، آیه ای از سوره قصص را تلاوت می کند که می تواند از آغاز حرکتی انقلابی خبر دهد. حضرت این آیه را تلاوت می کند:
" فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الضالمین
موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای، عرض کرد پروردگارا مرا از این قوم ظالم رهایی بخش."۱۹
شرایط دوران امامت حضرت سید الشهدا(علیه السلام) به شکلی بود که تمامی زمینه های لازم برای قیامی اینچنین مهیا بود و حضرت نیز توانست از این شرایط بهترین استفاده و نفع را برای اسلام به ارمغان بیاورد. آنگونه که پس از قیام عاشورا، نهضت های متعددی شکل گرفت و دیری نپایید که حکومت بنی امیه نابود شد.
مسأله مهم دیگری که در این میان مطرح است و می تواند مورد توجه قرار گیرد، این است که حضرت چندین مرتبه در سخنان خود به حق امام معصوم در اداره جامعه اشاره می کند و خود را شایسته تر از هر کس بر رهبری امت اسلام می داند، به واقع باید گفت شکل گیری حکومت اسلامی با رهبری امام معصوم (علیه السلام) می توانست زمینه ساز بهره مندی بیشتر جامعه اسلامی از نتایج این قیام باشد،علیرغم اینکه پیامدها و دستاوردهای این نهضت خونین در تاریخ اسلام بی نظیر است.

پى نوشت‌ها :
۱-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ، مهدی پیشوایی، مؤسسه انتشارات دارالعلم، ص ۴۱
۲-همان ص ۴۳ و ص۴۴
۳-همان ص۴۶ - تحف العقول، ص ۲۳۷-۲۳۹، چاپ دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم
۴-الارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، انتشارات اسلامیه، ص۳۷۲
۵-لهوف، سید ابن طاووس، ترجمه علیرضا رجایی تهرانی، انتشارات نبوغ ص۴۲
۶-همان ص۴۴
۷-الارشاد،ص۴۲۸
۸-همان، ص۳۶۹
۹-لمعات الحسین (علیه السلام)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی‌،انتشارات علامه طباطبایی، مشهد مقدس، ص۵۴ و نفس المهموم، محدث قمی (ره)، ص۱۱۵
۱۰-لهوف،ص۸۸
۱۱-همان، ص۱۳۵
۱۲-همان، ص۱۳۹
۱۳-همان، ص ۱۶۱
۱۴-لمعات الحسین، ص۱۶، نفس المهموم ،محدث قمی، ص ۴۵،‌مقتل الحسین خوارزمی ج۱ ، ص۱۸۸
۱۵-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ ص۵۵، مقتل الحسین، ابو مخنف، تحقیق حسن غفاری، قم، ص۱۷
۱۶-لمعات الحسین ص۱۳، تحف العقول، ص۲۳۹
۱۷-لهوف، ص۱۰۸، نفس المهموم، محدث قمی ص۱۱۶
۱۸-رجوع کنید به حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، جلد سوم
۱۹-سوره قصص، آیه ۲۱، الارشاد ص۳۷۷



چرا امام حسین علیه السلام مانند برادرشان صلح نکردند؟

چرا امام حسین علیه السلام مانند برادرشان صلح نکردند؟

چرا امام حسین علیه السلام مانند برادرشان صلح نکردند؟
چرا امام حسین علیه السلام مانند برادرشان صلح نکردند؟


در جواب باید گفت که همیشه این گونه نیست که جنگ و جهاد تأمین کننده مصالح عالیه اسلام و مسلمین باشد و این گونه نیست که صلح راحت‌ترین روش برای مبارزه باشد. چه بسا تحمل شهادت آسان‌تر از پذیرفتن صلح باشد. امّا از آنجا که تمام ائمه تنها به فکر نجات اسلام و مسلمین بودند، حاضر شدند بزرگترین مصائب و سختی‌ها را تحمل کنند یا در قالب صلح و یا در قالب جنگ، امامان همگی مظهر تقوی و روش هستند، تقوی در همگی‌شان مشترک و روش در تمامی‌شان متفاوت است.
روش امام علی علیه السّلام در دو مرحله: سکوت و خروش راه‌گشای امت می‌گردد. شیوه امام حسن علیه السّلام در مرحله اول روش پدر و راه حسین علیه السّلام در مرحله دوم آن شکل می‌گیرد.
حضرت علی بی‌سکوت، خروش و شهادتی هشداردهنده و حیات‌بخش نمی‌داشت، فریاد و جانفشانی حسین علیه السّلام نیز بدون صلح برادر، این چنین در تاریخ به ثبت نمی‌رسید.[1]
بی‌شک اگر صلح امام حسن علیه السّلام نبود، قیام امام حسین علیه السّلام به ثمر نمی‌نشست و اگر شرط امام حسن با معاویه در عدم تعیین جانشین نبود، امام حسین علیه السّلام دستاویزی برای قیام علیه بنی‌امیه پیدا نمی‌کرد.
در آیین اسلام تنها قانون واحدی به نام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلکه در کنار جنگ و جهاد قانون دیگری به نام صلح وجود دارد، یعنی همان گونه که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در صدر اسلام دربرخی مواقع برای پیشبرد اهداف اسلامی خود دستور به جنگ و جهاد می‌داد (جنگ خندق، خیبر، احد و ...) در شرایطی نیز شیوه جنگ و جهاد را در پیروزی اسلام مؤثر نمی‌دید. لذابا دشمنان قرارداد و پیمان صلح منعقد می‌کرد و موقتاً از دست زدن به جنگ و جهاد خودداری می‌نمود (پیمان بنی اشجع، بنی‌ضمره). امام حسن مجتبی ـ علیه السّلام ـ در پاسخ شخصی که به صلح آن حضرت با معاویه اعتراض داشت، به پیمان‌های صلح پیامبر اسلام استناد نموده و فرمودند: به همان دلیلی که پیامبر با آن قبائل پیمان بست، من نیز با معاویه قرار داد آتش بس منعقد ساختم.[2]
امّا در مورد این که چرا امام حسن علیه السّلام صلح را برای پیشبرد اهداف خود انتخاب نمود و امام حسین علیه السّلام قیام و جنگ با دستگاه بنی‌امیه را، (با توجه به این که دارای هدف مشترک که همان اعتلای کلمه الله است می‌باشند) باید گفت که پی بردن به این مسأله بستگی به روشن شدن مسائلی دارد که از آن جمله می‌توان به شخصیت سیاسی و اجتماعی معاویه و یزید، شرایط و وضعیت زمانه دو امام بزرگوار، کیفیت یاران و مقدار وفاداری آنها به دو امام بزرگوار،‌ وضعیت جهانی و سیاسی زمین مسلمانان در زمان معاویه و یزید نسبت به ابرقدرتی مانند روم و... اشاره کرد.
از آنجا که در این نوشتار مجالی برای توضیح مفصل فلسفه صلح امام حسن علیه السّلام نیست، لذا تنها به موردی از موارد و علل صلح امام حسن علیه السّلام اشاره می‌کنیم و مقایسه‌ای می‌کنیم بین اوضاع و احوال آن امام با امام حسین علیه السّلام و همین طور شخصیت معاویه با یزید که دارای شخصیتی متفاوت از همدیگر بوده‌اند.
معاویه و یزید دو شخصیت کاملاً متفاوت بودند، چرا که معاویه در طول زمامداری خود با پنهان کردن چهره واقعی خود با نقشه‌ها و سیاست‌های عوام فریب خود همواره سعی می‌نمود که حکومت خود را به نوعی مشروع معرفی کند و گرچه عملاً اسلام را تحریف نموده بود و حکومت اشراف اموی را جایگزین خلافت صالحان نموده بود،‌ ولی پیوسته سعی می‌نمود مقررات اسلامی را به ظاهر اجرا شود و به خوبی می‌دانست که در حالی که به نام دین بر مردم حکومت می‌کند، نباید علناً مرتکب کارهایی بشود که مردم آن را به نوعی مبارزه با دین قلمداد کنند و در حل و فصل امور و مقابله با مشکلات از سیاست فوق العاده ماهرانه‌ای بهره می‌برد، امّا یزید نه تنها از این گونه سیاست برخوردار نبود، بلکه فردی بی‌مهارت و جوانی ناپخته، شهوت‌پرست و خوشگذران بود که بعد از رسیدن به حکومت نتوانست مانند پدرش ظواهر اسلامی را حفظ کند، بلکه علناً در مجالس عمومی کفر خود را در حال مستی ظاهر می‌کرد و می‌گفت: لعِبَت هاشمُ بالملک فلا خبرٌ جاء و لا وحیٌ نزلَ؛[3] یعنی بنی‌هاشم با مملکت‌ بازی کردند و به نام وحی و قرآن و به نام دین مردم را سرگرم کردند (در حالی که) نه وحیی نازل شده و نه دینی هست و نه قرآنی هست و نه خدایی و نه ایمانی.
باید اذعان نمود که جنگ و قیام با فردی که خود را مدافع و مجری احکام اسلام می‌داند نه تنها هیچ تأثیر مثبتی نخواهد داشت، بلکه باعث لوث شدن حقیقت نیز خواهد شد، و از طرفی قیام و جنگ موجب برانگیخته شدن افکار عمومی نیز نسبت به دستگاه بنی‌امیه نخواهد شد، چرا که افکار عمومی به میزان انحراف معاویه از اسلام پی نبرده بود و این نفاق تا جایی برای پیشبرد اهداف معاویه مؤ‌ثر واقع شد که برخی عناصر ناآگاه جنگ امام حسن علیه السّلام با معاویه را یک اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر قدرت و حکومت به شمار می‌آوردند، برخلاف یزید که ماهیت حکومت اموی را که دشمنی سرسختانه با اسلام و بازگشت به دوران جاهلیت بود را برای مردم روشن کرد و به همین خاطر بود که مزدوران حکومت بنی‌امیه نمی‌توانستند قیام امام حسین علیه السّلام را در افکار عمومی متهم و‌ آلوده سازند و افکار عمومی نیز قیام امام بر علیه دستگاه یزید را نوعی مقابله حق و باطل به حساب می‌آوردند نه اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر پست و مقام.
یکی دیگر از عواملی که باعث تحمیل صلح بر امام حسن علیه السّلام شد، جو نامساعدی بود که بر مردم آن دوره حکم‌فرما شده بود. چرا که امام حسن علیه السّلام کار خود را با قیام و اعلان جنگ شروع کرد.[4] و به همین جهت است که چند تن از مورخان قدیم اسلام کتاب‌هایی به نام «قیام الحسن» نوشته‌اند که از آن جمله می‌توان به قیام الحسن، تألیف هشام بن السائب الکلبی که در سال 283 ق درگذشته است و قیام الحسن تألیف ابراهیم بن محمد الثقفی که در سال 283 در گذشته است اشاره کرد.
امّا با این همه به خاطر این که امام حسن علیه السّلام وارث حکومتی شده بود که نفاق تا اعماق ضمیر صمیمی‌ترین یاران وی نفوذ کرده بود و بهترین فرماندهان سپاه او، پنهانی با معاویه سر و سرّی پیدا کرده بودند و برای یک توطئه و خیانت بزرگ معامله می‌کردند و عمق نفوذ جهل و ارتجاع در دل یاران امام حسن علیه السّلام زمانی بیشتر مشخص می‌شود که می‌بینیم دشمن حتی در داخل خانه امام هم نفوذ کرده و او را توسط همسرش مسموم می‌کند و حقاً می‌توان عصر امام مجتبی علیه السّلام را عصر نفاق و دورویی و ارتجاع کامل به حساب آورد[5] و این در حالی است که هیچ یک از این شرایط و ویژگی‌های بر یاران امام حسین علیه السّلام حکم‌فرما نبود و آنها در جانفشانی و فدای جان خود برای امام زمان خود از همدیگر سبقت می‌گرفتند.
پس نتیجه می‌گیریم که اولاً این گونه نیست که همیشه جنگ و جهاد تأمین کننده مصالح مسلمین باشد، بلکه گاهی صلح است که این مصلحت را تأمین می‌کند. دوم: این گونه نبوده که امام حسن علیه السّلام دست به اقدام عملی و قیام مسلحانه نزده‌اند.
سوم نفاق و دورویی معاویه باعث شد که امام حسن علیه السّلام برای پیشبرد اهداف خود صلح را بپذیرند و یزید این نفاق و عوام‌فریبی را دارا نبود، برای همین امام حسین علیه السّلام موفقیت خود را در قیام مسلحانه دیدند و دلیل بر این مدعا هم این است که امام حسین علیه السّلام در زمان معاویه از هرگونه جنگ و درگیری خودداری کردند.

پی‌نوشت‌ها:
[1] . سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 136.
[2] . بحار الانوار، مجلسی، تهران، المکتبه الاسلامیه، 83 ق، ج 44، ص 2.
[3] . بحار الانوار، مجلسی، ج 45، ص 175، ذیل حدیث 5.
[4] . معاویه در ضمن نامه‌ای که به امام حسن علیه السّلام نوشته پیام داد که چگونه با اتکا به چنین افرادی (اهل کوفه) حاضر به جنگ با وی شده است. (مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 20).
[5] . ر.ک: ره‌توشه راهیان نور، ویژه محرم 1379، دفتر تبلیغات اسلامی، ص 52.

ویژه نامه نهضت امام حسین(علیه السلام)

بررسی تحلیلی نهضت عاشورا از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده است. حضرت امام حسین علیه السلام از یک سو با رفتار جابرانه حاکمیت وقت رو به رو بوده اند و از سوی دیگر نهضت خودشان را که مبتنی بر آگاهی بخشی به مردم آن روز بوده است، به نیکو ترین روش مدیریت فرموده اند. و در آخر با نثار خون پاکشان به همه انسانها درس آزادگی و دین داری آموختند. این ویژه نامه به بررسی تحلیلی نهضت امام حسین علیه السلام از منظر نویسندگان مختلف پرداخته است.

 

 

عوامل و زمینه های واقعه عاشورا

حادثه ی عظیم عاشورا یکی از مهم ترین تحولات سیاسی اجتماعی تاریخ بشریّت و یکی از رویدادهای بی نظیر در تداوم خطّ رسالت پیامبران الهی است که باید به درستی تجزیه و تحلیل گردد؛ بررسی هرچه بهتر نهضت عاشورا بدان گونه که چهره ی واقعی قیام ترسیم گردد، لزوماً ما را به مباحث تاریخی، روان شناسی فرد و جامعه، مطالعات فعل و انفعالات و تحوّلات جامعه بشری، جامعه شناسی و ... مربوط می سازد. یادآوری تحوّلات سیاسی، اجتماعی دوران پس از پیامبر(صلّی الله علیه و آله) همواره درس آموز و عبرت انگیز است و برای جامعه ی امروز بیش از گذشته مورد نیاز می باشد؛ چرا که حوادث روز به روز شکل پیچیده تری به خود می گیرد که گاه ساختار عوامل پیدایش را بر هم می زند و حتی سعی بر فراموشی آن دارد. گاهی حادثه ها لحظه ای اتفاق می افتد و در زمان بسیار کوتاهی اثرات خود را در ابعاد وسیع منتشر می سازد، امّا برخی پدیده های مهمّ به گونه ای واقع می گردند که باید ریشه ها و علل آن ها را در ده ها سال قبل جست و جو کرد. نهضت عاشورا از کامل ترین نمونه های این گونه حوادث است؛ چرا که حکیمانه نیست اگر کسی تصوّر کند بذر اصلی این حادثه ی عظیم تنها در مدّت چند روز یا چند ماه از ابتدای زمام داری یزید کاشته شد و رشد کرد و بارور گردید، بلکه باید برای جست و جوی سبب های اصلی این واقعه ی بی نظیر و به دست آوردن هدف های عالی و مقدّس امام حسین بن علی(علیه السلام) و اطّلاع یافتن از شرایط و موقعیّت خاص اجتماع آن دوره ی اسلامی سال ها به عقب بازگشت و حوادث اجتماعی را در آن سال ها با صبر حوصله ی خاص مورد مطالعه قرار داد.

عاشورا و سقیفه

زمینه های اجتماعی واقعه عاشورا

رابطه ارگانیک عاشورا و فتوحات اسلام

گام های ارتجاع، از رحلت نبوی تا قیام حسینی

بازتاب تفکر عثمانی در حادثه ی کربلا

جامعه شناسی نهضت عاشورا

نقش فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بنی امیه در پیدایش نهضت امام حسین علیه السلام

ریشه قیام امام حسین (ع(

اهداف و انگیزه های نهضت عاشورا

هدف اصلی قیام امام حسین(ع) را می توان در احیای دین خلاصه کرد. اما نهضت امام حسین(ع) پدیده ای عمیق، چند ماهیتی و چند لایه است که اندیشمندان و صاحب نظران اهداف و انگیزه های متعددی را در بوجود آمدن آن دخیل می دانند. در نگاهی دقیق تر می توان بعضی از آنها را در موارد زیر نیز جستجو کرد.

1- بیعت خواهی یزید و امتناع حضرت از بیعت:

یزید به والی خود در مدینه نوشت: حسین(ع) و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر را احضار نموده و از آنها بیعت بگیر و اگر بیعت نکردند آنها را گردن بزن و سرشان را برای من به شام بفرست. امام در جواب این هتاکی، شجاعانه فرمود: هنگامی که امت اسلامی به پیشوائی مثل یزید گرفتار گردد باید فاتحه اسلام را خواند و بدین جهت از بیعت با یزید امتناع ورزید.

2- امر به معروف و نهی از منکر:

امام حسین (ع) در بیان هدف قیام شان می فرماید: منظورم (از این قیام) امر به معروف و نهی از منکر است.

3- اصلاح امت و مبارزه با فساد:

چنان که خود حضرت فرمود: انگیزه ام از قیام، اصلاح امت جدم رسول خدا(ص) است .

به عبارت دیگر؛ یکی از علل قیام امام حسین(ع) زنده کردن ارزشهای اسلامی بوده است. ارزش هایی همچون وحدت امت اسلامی، حریت (آزادی و آزادگی)، اخلاق اسلامی و انسانی، زنده کردن معارف حق و از بین بردن بدعت ها و... این هدف آن چنان عالی است که امام می فرماید: «مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی گردد. (اگر برای تغییر این وضعیت) مؤمن مشتاق دیدار پروردگارش باشد (و جان خود را فدا کند) شایسته است.»

4- دعوت کوفیان و تشکیل حکومت:

وظیفه امام این است که در صورت آماده بودن زمینه، در جامعه اسلامی حکومت حقه اسلامی را تشکیل دهد و بحسب ظاهر چنین زمینه ای آماده بود، چون مردم کوفه با ارسال حدود 12 هزار نامه برای امام (ع) آمادگی خود را برای کمک به امام با لشکر صد هزار نفری اعلان نمودند. معلوم است که اگر امام اجابت نمی فرمود، چه بسا در برابر خدا و امت اسلامی و تاریخ مسئول بوده و مواخذه می گردید.

اهداف نهضت عاشورا

نهضت حسینی، نهضتی متشابه و چند مقصدی

موضع حسین (ع) پس از مرگ معاویه

هدف عالی قیام امام حسین(ع)از زبان خود امام (ع)

پنج انگیزه امام حسین علیه السلام از قیام عاشورا/ سخنرانی حجت الاسلام دکتر رفیعی

پژوهشی در بعد سیاسی حماسه عاشورا

امام حسین علیه السلام و احیای دین

اسلام به عنوان کامل ترین دین دارای برنامه های متنوّع زندگی است و در احکام و دستورات خود تغییرات و دگرگونی هایی را پیش بینی کرده است. به همین جهت اهرم هایی را برای پویایی خود در نظر گرفته است، لذا اگر این تغییر و تحوّلات بیرون از حوزه دین بر آن تحمیل گردد، بدعت و تحریف شناخته می شود. واژه بدعت به معنای نسبت دادن عقاید و دیدگاه های جدید به دین است که با مبانی قرآن و سنت معصومین(ع) سازگاری ندارد. امام حسین(ع) ظهور بدعت ها و رواج تحریفات را یکی از مهم ترین عوامل آسیب زا در قلمرو امامت می دانست و معتقد بود که حکومت اموی موجب پدید آمدن بدعت هایی در دین شده است و با تقویت آن ها جامعه مسلمین را به مخاطره انداخته است. زمانی که پایه و اساس دین اسلام به دست نبی مکرم اسلام بنیان نهاده شد، بنی امیّه مخالفت با آن حضرت و دین نوپای او را آغاز کردند، اما با مقاومت پیامبر(ص) و یارانش آنان تسلیم شدند و به اسلام گرویدند، ولی منتظر فرصتی بودند تا دوباره به جایگاه خود برگردند. این فرصت با به خلافت رسیدن عثمان فراهم شد. بدعت در دین یکی از حرکت های تبلیغی امویان بود. از نیمه دوم دوران خلافت خلیفه سوم تا پایان دوران حکومت معاویه به تدریج بسیاری از اصول و ارزش های اسلام تعطیل شد و بدعت هایی در دین پدیدار گشت.

آسیب شناسی دین از دیدگاه امام حسین(ع)

امام حسین علیه السلام و احیای دین

امر به معروف و نهی از منکر در نهضت امام حسین علیه السلام

در فرهنگ عاشورا ، حاکمیت ظلم یزیدی بزرگترین منکر اجتماعی است و مبارزه برای حاکم ساختن حق و قطع سلطه ستم ، معروفی عظیم است . امر به معروف و نهی از منکر ، از مهمترین فلسفه های حماسه خونین کربلاست . سیدالشهداء در وصیتی که نوشته و به برادرش محمد حنفیه می سپارد ، می فرماید : «اِنی ما خَرَجْتُ اَشِرا وَ لا بَطِرا وَ لا مُفسِدا وَ لاظالِما، إنما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمةِ جَدی، اُریدُ أن آمُرَ بِالمَعرُوفِ وَ اَنهی عَنِ المُنکرِ وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدی وَ اَبی عَلِیبنِ اَبی طالِب» این به وضوح، نقش امر به معروف و نهی از منکر را در حرکت عاشورایی به عنوان یک هدف و انگیزه امام نشان می دهد. در زیارتنامه آن حضرت هم این موضوع مطرح است: «اَشهَدُ اَنک قَد اَقَمْتَ الصلاةَ وَ آتَیتَ الزکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعرُوفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکرِ وَ جاهَدتَ فی سَبیلِ اللهِ حَتی اَتاک الیقین».

این تعبیرات، نشان دهنده عمق این فریضه دینی است که در متن جهاد خونین هم جلوه گر می شود و دامنه امر به معروف و نهی از منکر، از واجبات و محرمات جزئی و فرعی و فردی، حتی به قیام برای اقامه قسط و سرنگونی حکومت باطل و تغییر نظام فاسد اجتماعی هم گسترش می یابد.

امام حسین علیه السلام و امر به معروف میدانی

امر به معروف و نهی از منکر در نهضت امام حسین (ع)

امر به معروف و نهی از منکر در سیره، سخن و قیام امام حسین(ع)

عاشورا و امر به معروف

اصلاح جامعه بالنده ترین یادگار امام حسین (ع)

جایگاه تکلیف الهی و بیعت در قیام امام حسین علیه السلام

امتناع از بیعت

داده های تاریخی نشان می دهد امام حسین (ع) در برابر حکومت وقت دو راه بیشتر نداشت: 1 - قیام؛ 2 - بیعت. نتیجه قیام، شهادت و یا تشکیل حکومت بود و نتیجه بیعت، ذلت و نابودی اسلام. امام (ع) قیام را انتخاب کرد و هدف خود را امر به معروف و نهی از منکر دانست و بارها از محو دین و ظهور بدعت سخن گفت و خطرات امویان را گوشزد کرد. از سوی دیگر، همگان را نیز به قیام علیه یزید و ستم گران فراخواند. نتیجه قیام امام حسین (ع) احیای اسلام، انقراض حکومت اموی و نهادینه کردن فرهنگ عزت مندی بود، به گونه ای که گفته شده است: «ان الاسلام محمدی الحدوث، حسینی البقاء».

موسیو ماربین آلمانی می گوید: «حسین با قربانی کردن عزیزترین افراد خود... به دنیا درس فداکاری آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ، ثبت و در عالم، بلند آوازه ساخت و اگر چنین حادثه ای پیش نیامده بود، قطعاً اسلام به حالت کنونی باقی نمی ماند و ممکن بود یک باره اسلام و اسلامیان محو و نابود گردند.»

امام حسین (ع) با شرکت در یک جنگ نابرابر به شهادت رسید و اهل بیت او را به اسارت بردند، ولی به قول استاد شهید مطهری (ره) آن حضرت به اهداف خود دست یافت. این در حالی است که اگر امام با یزید بیعت می کرد، نه تنها به آرمان ها و اهداف خود دست نمی یافت؛ بلکه بیعت او آثار منفی متعددی را در پی داشت

بیعت

کدامیک مقدم است؟

علل عدم بیعت امام حسین (ع) با یزید

امام حسین علیه السلام و تشکیل حکومت اسلامی

حکومت در نگاه امام حسین (ع) بهترین وسیله برای جلب رضای خدا و بهترین عامل برای زمینه سازی هدایت و رشد و تعالی بندگان اوست و اگر این حکومت به دست نااهلان بیفتد، نه تنها زمینه تعالی بندگان خدا از بین می رود بلکه زمینه حاکمیت شیطان و جهل و کفر و شرک حاصل می شود و امام نمی تواند نسبت به این پیامدهای مثبت و منفی بدون توجه باشد. به بیانات زیر از امام حسین (ع) توجه کنید.

امام در جمع معتمدان و بزرگان و عالمان سخنرانی مفصلی دارد. در این سخنرانی که ظاهرا در زمان معاویه و در ایام حج بوده است، امام بزرگان قوم را مخاطب قرار می دهد و آنان را به وظیفه مهم امر به معروف و نهی از منکر متذکر می شود و خاطرنشان می کند که چون شما این وظیفه را ترک کرده اید، حکومتی که حق شما عالمان است به دست نااهلان افتاده و کسانی بر شما حاکم شده اند که صلاحیت حکومت ندارند. و آنها را به شدت برای ترک امر به معروف و نهی از منکر توبیخ می کند و از ستمگری حاکمان و عاملان حکومت اموی می نالد و می فرماید:

«فالله الحاکم فیما فیه تنازعنا و القاضی بحکمه فیما شجر بیننا» : خداوند در آنچه ما و اینان (بنی امیه) در آن نزاع داریم حکم است و به حکم عادلانه اش قضاوت می کند.

این جمله صراحت دارد که امام با بنی امیه بر سر حکومت نزاع و مشاجره دارد و حکومت را حق خود می داند و در پی به دست آوردن آن است و بنی امیه نیز بر این مطلب آگاهی دارند و امام را از حقش محروم کرده اند و آنگاه امام برای اینکه کسانی حکومت خواهی آن بزرگوار را دنیاطلبی ندانند، اعلام می کند:

«اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لکن لنزی المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یامن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک.» : خدایا، تو می دانی آنچه از ما سرزده برای سبقت جویی به سوی سلطنت دنیایی یا به دست آوردن چیزی از مال و منال دنیا نبوده است لکن ما می خواهیم علامت های دین تو را بنمایانیم و اصلاح را در بلاد اسلامی آشکار کنیم تا بندگان مظلوم تو امنیت یابند و به دستورات و احکام واجب و مستحب تو عمل شود.

قیام برای تشکیل حکومت

امام حسین علیه السلام و تشکیل حکومت اسلامی

امام حسین علیه السلام و حکومت دینی

آگاهی امام حسین علیه السلام از شهادت

این که آیا امام حسین (ع) می دانست در کربلا شهید خواهد شد، یا آنکه غافلگیر شد و در محاصره قرار گرفت، میان نویسندگان بحث است. اما آنچه از روایات و اصول اعتقادی شیعه بر می آید، آن حضرت خبر داشت و آگاهانه شهادت را برگزیده بود. نه تنها در آغاز حرکت از مدینه و شب وداع با حرم پیامبر، یا آغاز حرکت از مکه به سوی سرزمین عراق، بلکه از سالها پیش خبر داشت و شهادت، عهدی از سوی خدا و رسول با او بود. از بدو تولد آن حضرت، موضوع شهادتش در عاشورا مطرح بوده است، حتی در زمان انبیای پیشین نیز روشن بوده که حسین، فرزند پیامبر خاتم در کربلا شهید خواهد شد. در این باره احادیث فراوان است و خبردادن به پیامبرانی چون آدم، نوح، ابراهیم، زکریا، اسماعیل، موسی، عیسی و ... در منابع حدیثی مفصل آمده است.

پیشگویی شهادت حسین (ع)

آگاهی امام حسین (ع) از شهادت

شبهه زدایی از قیام امام حسین

چرا به سوی قتلگاه رفت؟

مقایسه روش امام حسین علیه السلام با سایر ائمه علیهم السلام

یکی از موضوعاتی که خوب است در اطراف آن بحث و تحقیق شود، مقایسه روش سید الشهداء با سایر ائمه اطهار است. در نظر بسیاری از مردم این طور است که روش امام حسین علیه السلام با سایر ائمه اطهار مثل روش امام حسن و امام سجاد و امام باقر و امام صادق و سایر ائمه و حتی روش امیرالمؤمنین متفاوت و مختلف است و مثل این است که مکتب امام حسین مخصوص به خود اوست و هیچ یک از ائمه دیگر تابع این مکتب و این روش نبوده اند و از روش و مکتب دیگری پیروی می نموده اند، و این خود به خود عقده کور و اشکالی در دلها تولید می کند، بعلاوه ما باید بدانیم که در عمل چه نوع رفتار کنیم، باید تابع آن مکتب باشیم یا تابع این مکتب؟ برای اینکه موضوع بحث بهتر مشخص شود، عرض می کنم روشی که شیعه با آن روش شناخته شده و ائمه دین آن را مشخص کرده اند و از علامات و مختصات شیعه شناخته شده موضوع «تقیه »است، به طوری که کلمه «شیعه» و «تقیه» مثل «حاتم» و «جود» لازم و ملزوم یکدیگر شناخته شده اند. همه ائمه دین تقیه می کرده اند، حالا چطور شد که امام حسین علیه السلام در این میان تقیه نکرد و قیام نمود؟ اگر تقیه حق است چرا امام حسین تقیه نکرد و حال آنکه موجبات تقیه کاملا برای امام حسین فراهم بود، و اگر تقیه حق نیست پس چرا سایر ائمه اطهار تقیه می کرده اند و به تقیه دستور می داده اند؟

روش امام حسین علیه السلام

تفاوتهای شرایط زمان امام حسن علیه السلام و شرایط زمان امام حسین علیه السلام

عوامل دخیل در قیام امام حسین علیه السلام و مقایسه آن با شرایط زمان امام حسن علیه السلام

امام سوم : حسین بن علی (ع)

چرا امام حسن علیه السلام صلح کرد و امام حسین علیه السلام به جنگ پرداخت؟

مقایسه زمان امام حسین علیه السلام و زمان امام صادق علیه السلام

عاشورا و نگاهها

چرایی قیام عاشورا، از پگاه شکل گیری این نهضت سترگ، توجه دانشمندان و احیاگران دینی و مصلحان سیاسی و اجتماعی را به خود معطوف ساخته و در شمار مهم ترین پروژه های پژوهشی تحلیلگران و ژرف اندیشان قرار گرفته است.

این رخداد از جهت انگیزه، ابزارها و شیوه های به کار گرفته شده در آن، به موضوعی جاودانه برای نظریه پردازی مبدل گشته و در طول تاریخ انسان های حقیقت جو و ژرف اندیش را به کشف ناگفته های خود فرا خوانده است تا با توجه به توان علمی و ذوق سلیم خویش به تحقیق در این رویداد پردازند و به نتایجی تازه دست یابند.

از گذشته های دور کارهای نسبتا بزرگ و جالب و آثار تقریبا قابل قبولی درباره قیام عاشورا عرضه شده است؛ اما این به معنای پایان کار نیست.

عاشورا و نگاهها

نتیجه نظرات فقهی علما در مورد قیام عاشورا

فقه عاشورایی امام خمینی (قده)

نهضت سید الشهداء علیه السلام و اهداف آن

منطق امام حسین منطق شهید بود

تلاش برای کشته نشدن

ارزیابی حرکت حسین علیه السلام

نهضت سیدالشهدا علیه السلام

برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا

از زمانی که واقعه جانگذار عاشورا روی داده است تا به امروز، اندیشمندان بسیاری از جهان اسلام، درباره انگیزه ها و چرایی این قیام، سخن ها گفته اند و نوشته ها نوشته اند. اما در این میان، برخی با توجه به گرایش ها و وابستگی هایی که به حاکمان معاصر خویش داشته اند، به برداشت های تحریف آلود و وارونه از قیام کربلا، دست یازیده اند که یکی از آن ها «نگاه دنیاگرایانه به نهضت عاشورا» است.

برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا

عاشورا و رد سکولاریسم

آثار و نتایج نهضت عاشورا

 گاه ممکن است سؤالی به این صورت مطرح شود که آیا قیام امام حسین(ع) به نتایج و اهداف خاصی دست یافت و واقعیتی را دگرگون ساخت؟

 برای درک بهتر نتایج نهضت حسینی(ع) باید نتایج آن را خارج از پیروزی فوری و سریع و در دست گرفتن زمام امور، بلکه باید نتایج آن را در امور زیر جستجو کرد .

  1. ۱. در هم شکستن چار چوب ساختگی دینی که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لامذهبی جاهلیت که روش حکومت آن زمان بود .
  2. ۲. احساس گناه ناشی از شهادت جانسوز امام حسین(ع) و یارانش در کربلا موجی شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانی برانگیخت. این احساس گناه، همواره بر افروخته بود و در هر فرصتی انگیزه ی انتقام از بنی امیه و قیام بر ضد ستمگران بود .
  3. ۳. پیدایش اخلاق جدید؛ قیام امام حسین(ع) موجب زنده شدن اخلاق بلند نظرانه همچون ایثار و فداکاری در راه دین و اخلاق عالی اسلامی شد.
  4. ۴. روح مبارزه جویی؛ قیام حسین(ع) پس از دیری خاموشی و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویی در انسان های مسلمان گردید. این قیام همه ی موانع را که مانع قیام و انقلاب می شد در هم فرو ریخت به نحوی که بعد از قیام حسین(ع)، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد و انقلاب های متعددی شکل گرفت.

آثار و نتایج نهضت عاشورا

پیامدهای نهضت عاشورا

پیامها و دستاوردهای نهضت عاشورا

نتایج و پیامدهای قیام امام حسین (ع)

پیامدهای اجتماعی نهضت حسینی علیه السلام

حسین (ع) مرا شیعه کرد

نهضت عاشورا سرمشق جنبش های اجتماعی

حادثه عظیم و اثر گذار قیام امام حسین(ع) که با شهادت آن حضرت و یاران فداکارش همراه شد، سبب اعتراضات و قیام­های متعددی در جهان اسلام شد. همچون:

1. انقلاب مدینه.

2. انقلاب توابین در سال 65 هجری در کوفه.

3. قیام مختار ثقفی:

در سال 66 هجری، مختار بن عبیده ثقفی در عراق به خونخواهی حسین(ع) و انتقام قاتلان امام قیام کرد و در یک روز دویست و هشتاد تن از آنان را به قتل رسانید.

4. انقلاب مطرف بن مغیره:

در سال 77 هجری، مطرف بن مغیره علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد .

5. انقلاب ابن اشعث:

در سال 81 هجری، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث  بر حجاج شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد. این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز پیروزی های نظامی به دست آورد، اما بعدها، حجاج به کمک ارتش شام بر او غلبه کرد .

6. انقلاب زید بن علی بن حسین:

در سال 122 هجری، زید بن علی در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بی درنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید.

سرانجام قیام بنی عباس به حکومت بنی امیه پایان داد و آن انقلاب با الهام از انقلاب حسینی و استفاده از خشنودی و رضای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله بود که پایه های مردمی یافته و مورد توجه توده ها واقع شده بود .

انقلاب ها با منحرفان به مقابله برخاست و هرگز خاموش نگردید. بلکه انسان مسلمان پیوسته انسانیت  خود را که حاکمان شعله های آن را خاموش کرده بودند، بیان می کرد، و آن قیام ها به فضل روحیه ای بود که قیام حسینی در کربلا گسترده و گسترش داد .

همانا که قیام حسین(ع) سرآغاز جنگ و قیام در تاریخ انقلاب بود و آن نخستین قیامی بود که طریق مبارزه جویی را به مردم آزاده، که آن روحیه را از دست داده بودند، آموخت .

و این نکته را باید اضافه کرد انقلاب ها در سطح جهان در ورای زمان ها تا به امروز به ویژه جنبش ها و نهضت های آزادی بخش اسلامی و شیعی بوده اند . انقلاب ها و جنبش هایی که همواره در وجود مردم ستم دیده نورانیتی خاص ایجاد می کردند.

واقعه حَره

قصه انتقام (1)

قیام توابین(65 ه(

خروج مختار

نقش آفرینی عاشورا در رویدادهای سیاسی اجتماعی قرن نخست

تحلیلی از عاشورا و نقش آن در حرکت های خودجوش مردمی

پیام های نهضت عاشورا

حادثه تلخ عاشورا که رویارویی جبهه حق و باطل و درگیری خونین میان سپاه ایمان و سپاه کفر پنهان و نفاق بود، گرچه در ظاهر به شهادت یاران حق انجامید، لکن از نظر آموزندگی و عبرت گیری، درس های نهفته و افتخارآفرین بسیاری دارد، چرا که قافله سالار شهیدان این حرکت و نهضت بزرگ را با برنامه ریزی دقیق و اجرای آن براساس معیارهای اصیل اسلام ناب محمدی(ص) به صورت دانشگاهی درآورد که ابعاد گوناگون دین مبین اسلام در آن تجلی یافته و برای مسلمانان و همه آزادگان و آزادی خواهان جهان الگوی انسان بودن، انسان زیستن، انسان مردن و به سعادت جاودانه رسیدن را ارائه داد.

می توان گفت عاشورا تبیین عملی اسلام در عرصه های گوناگون بود. امام حسین(ع) و یارانش در میدان کوچکی که به گستره تاریخ بود، صحنه هایی از بزرگی و بزرگواری و جلوه های ایمان و یقین را به نمایش گذاشتند که هر انسان عاقلی را به کرنش وامی دارد. او در سخت ترین شرای ط نقش امامت را که تبیین مکتب و ترویج تعالیم دین و تصحیح باورهای مردم و هدایت جامعه است، به بهترین صورت ایفا کرد و به گونه مستقیم و غیر مستقیم به پیروان اسلام درس دین شناسی و دین داری داد. عاشورا مکتبی است که درس های اعتقادی و عملی و اخلاقی را به بهترین ص ورت ارائه می دهد.

حسین(ع) سوره ای برای همیشه

موضوع پژوهش:ویژه مقطع راهنمایی و دبیرستان/درس هایی از عاشورا

جنبه توحیدی و عرفانی حادثه کربلا

از شور عاشورا تا پیام های حسینی

نماز و امام حسین علیه السلام

نهضت امام حسین(ع) و انسجام اسلامی

بالندگی عزت در مکتب حسینی و مهدوی

ویژگی های جوان عاشورایی

عاشورا، حفظ کرامت و حجاب زن

عبرت های عاشورا

حادثه عاشورا، از دو جهت قابل تأمل و تدبر است؛ جهت اول، درس های عاشوراست. عاشورا، پیام ها و درس هایی دارد. عاشورا درس می دهد که برای دین، باید فداکاری کرد؛ درس می دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت؛ درس می دهد که در میدان نبرد حق و باطل، کوچک و بزرگ، زن ومرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیت، با هم، در یک صف قرار می گیرند؛ درس می دهد که جبهه دشمن، با همه توانایی های ظاهری، بسیار آسیب پذیر است.

اینها درس های عاشوراست؛ البته همین درس ها کافی است که یک ملت را از ذلت به عزت برساند. همین درس ها می تواند جبهه کفر و استکبار را شکست دهد؛ درس های زندگی سازی است.

جهت دوم، «عبرت های عاشورا»ست. غیر از درس، عاشورا، یک صحنه عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد؛ عبرت بگیرد، یعنی چه؟ یعنی خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و وضعیتی است؛ چه چیزی او را تهدید می کند؛ چه چیزی برای او لازم است. این را می گویند «عبرت». شما اگر از جاده ای عبور کردید و اتومبیلی را دیدید که واژگون شده یا تصادف کرده و آسیب دیده، مچاله شده و سرنشینانش نابود شده اند، می ایستید و نگاه می کنید؛ برای این که عبرت بگیرید [تا] معلوم شود که چطور سرعتی، چطور حرکتی و چگونه رانندگی ای، به این وضعیت منتهی می شود. این هم نوع دیگری از درس است؛ اما درس از راه عبرت گیری است.

عاشورا، هم درس، هم عبرت

نکاتی از مقام معظم رهبری درباره عاشورا

امام حسین(ع)شهید فرهنگ شهیدِ فراموشکاری امت

نقش جاه طلبی در واقعه عاشورا

نقش خواص در حادثه عاشورا

چه شد که حسین تنها ماند؟

جاودانگی نهضت عاشورا

بیش از یکهزار و سیصد سال است که شیعیان، هر ساله در عزای سرور و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی بر سر و سینه می زنند، نوحه می سرایند و بر مصائب او اشک ماتم می ریزند. این عزاداریها هر ساله باشکوه تر برگزار شده و هیچ گاه کم فروغ و بی رونق نگردیده است. مردم با شور و عشق و از روی جان و دل در آن شرکت می کنند و از بذل مال برای هر چه باشکوه تر برگزار شدن آن، دریغ نمی ورزند.

نام حسین ـ علیه السلام ـ در قلبها حک شده است و یاد نام او، اشکهای بی ریای مرد و زن و پیر و جوان را جاری می سازد. مردم کودکان خود را با مراسم عزای حسین علیه السلام آشنا و آنها را با یاد و نام او بزرگ می کنند و تکریم نام حسین بن علی علیه السلام و شرکت در مراسم سوگواری آن حضرت را از اوان طفولیت به آنان می آموزند.

هر مصیبتی پس از سپری شدن زمان، فراموش می شود. اما چرا مصیبت و قیام آن حضرت از یادها نمی رود؟!

راز جاودانگی قیام سرخ عاشورا

رمز جاودانگی عاشورا

عوامل پایداری و جاودانگی نهضت عاشورا

راز بقای نهضت عاشورا

تحریفات عاشورا

نهضت عاشورایی امام حسین (ع)، با انگیزه امر به معروف و نهی از منکر و برای نجات اسلام و مبارزه با طغیان بود. اهداف و آرمانهای مقدس، چهره های متعالی و درخشان و انگیزه هایی اجتماعی و سیاسی داشت. آن همه تشویق برای گریه بر سیدالشهداء و عزاداری برای سید مظلومان نیز، برای زنده نگه داشتن این مکتب جهاد و شهادت و حفظ ارزشها بود. متأسفانه در طول تاریخ، تحریفهایی چه در انگیزه ها و اهداف، چه در چهره های حماسه ساز و چه در برنامه های مربوط به عاشورا انجام شد.

تحریفهای عاشورا، برخی به «محتوا» بر می گردد، برخی به «شکل» و برخی به «افراد». کتابهایی که به عنوان مقتل نوشته شد و روضه هایی که برای عاشورا گفته و خوانده شد، گاهی چون با انگیزه گریاندن مستمعین بود، آمیخته به مطالب ضعیف، غیر مستند و احیانا دروغ گشت. علاقه ای که به چهره های عاشورایی وجود داشت، سبب شد در حوادث آن حماسه، غلوها و مبالغه هایی نقل شود که غیر عقلی و باور نکردنی است.

تحریفهای عاشورا

دو تحریف معنوی در هدف امام حسین علیه السلام

حماسه حسینی و مساله ی تحریفات

دو تصویر از یک واقعه

پیشینه و جریان شناسی مبارزه با آسیب های فرهنگ عاشورا

عوامل و انگیزه های تحریف در تاریخ عاشورا

شعر عاشورایی

استفاده از قالب نافذ و ماندگار شعر برای زنده نگهداشتن حماسه عاشورا و یاد امام حسین (ع) از دیر باز رواج داشته و مورد تشویق اهل بیت بوده است و مرثیه، از محورهای عمده سروده های شاعران شیعی و علاقه مند به خاندان نبوت به شمار می آمده و می آید. امام حسین (ع) کشته اشکها و زنده مرثیه هاست. از حضرت صادق (ع) در ستایش از شعر گفتن و گریستن و گریاندن در سوگ اما حسین (ع)، روایت است: «ما مِنْ اَحَدٍ قال فِی الحُسَینِ شِعرا فَبَکی وَ اَبکی بِهِ الا أوجَبَ اللهُ لَهُ الجنَةَ وَ غَفَرلَهُ» از این رهگذر، انبوهی از سروده های عاشورایی در قالب قصیده، مثنوی، رباعی، دوبیتی، ترکیب بند، نوحه و تعزیه در فرهنگ دینی ما وجود دارد که در سوگواریها و مناسبتهای گوناگون مورد بهره برداری قرار می گیرد .

شعر عاشورا

عاشورا در شعر فارسی

عاشورا و امام حسین علیه السلام در شعر فارسی

پیامک عاشورایی

منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه

اهداف سیاسی قیام امام حسین‌(ع)

همانطور که ولایت حضرت امیرالمومنین(ع) اساسی ترین و سیاسی ترین حکم تاریخ اسلام است، اگر دقیق و عمیق به نهضت و قیام امام حسین(ع) نیز نگاه کنیم اگر چه این قیام ابعاد مختلف اخلاقی، اجتماعی و عرفانی دارد ولی از بعد سیاسی آن نمی‌توان گذشت و شاید مهمترین بعد آن بعد سیاسی قیام امام‌(ع) باشد.
اولین مولّفه سیاسی قیام امام حسین(ع)، تشکیل حکومت اسلامی و ولایت پذیری بود. حضرت اباعبداللّه‌(ع) همچنان که بر عدم شایستگی آل‌ابوسفیان برای خلافت پافشاری می‌نمود، بر لیاقت و شایستگی خود به امر حکومت و خلافت اصرار داشت. با مطالعه تاریخ این نهضت بزرگ مشخص می‌شود که سیدالشهداء(ع) در هرجا مناسب می‌دید، شایستگی خود را برای تشکیل حکومت اعلام می‌کرد و مردم را به پذیرش حکومت و رهبری عادل دعوت می‌کرد.
شناساندن «رهبری صالح» به امت اسلام و رسوا ساختن رهبران فاسد، مهم‌ترین پیام نهفته در همه قیام‌های ائمه معصوم‌(علیهم‌السلام) به ویژه قیام کربلاست. این قیام‌ها نشان داد که رهبری در اسلام بر پایه شایستگی است نه زور و زر.
از سخنان گهر بار امام حسین‌(ع) می‌توان دریافت که ایشان خود را شایسته‌ترین و جامع‌ترین فرد برای رهبری می‌دانست و آمادگی خود را برای تشکیل حکومت اصیل اسلامی اعلام کرد. و هر چند نتواند این حکومت را تشکیل دهد، اما با قیام خود در بلند‌مدت زمینه تشکیل یک حکومت اصیل اسلامی را فراهم نمود.

نفی جدایی دین از سیاست
معاویه و پسرش یزید عملاً تفکر «جدایی دین از سیاست» را رواج می‌دادند، به عنوان نمونه وقتی که معاویه بر خلافت نشست، بلافاصله به عراق آمد و در سخنرانی خود به مردم اخطار نمود که من با شما سرنماز و روزه نمی‌جنگیدم، بلکه می‌خواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم.
مرحوم علّامه طباطبایی‌(ره) در مورد این سخن معاویه، می‌گوید: «معاویه با این سخن اشاره می‌کرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقرّرات دینی ضمانتی نخواهد داشت و همه نیروی خود را در زنده نگه داشتن حکومت خود به کار خواهد بست و البته روشن است که چنین حکومتی سلطنت و پادشاهی است نه خلافت و جانشینی پیامبر خدا(ص).»
امام حسین‌(ع) با قیام خونین خود نشان داد که مرز سیاست از دیانت جدا نیست و در اسلام بین این دو هم‌گرایی و هماهنگی وجود دارد و هر وقت در رأس حکومت، زمامداران و حاکمانی فاسد قرار گیرند که لیاقت منصب حکومت و کشور داری را ندارند باید بر علیه آن‌ها شورید و از منصب حکومت عزل کرد.

عدالت‌خواهی
سالار شهیدان تلاش می‌کرد تا تبعیض و بی‌عدالتی را از جامعه مسلمانان ریشه‌کن کند و عدالت و مساوات را در میان مردم برقرار سازد. از دیدگاه بلند آن حضرت، زمامدار مسلمانان باید در رفتار، گفتار و انتخاب کارگزارانش شیوه‌ای عادلانه پیش گیرد و در جهت گسترش عدل و داد قدم بردارد.
سیدالشهداء(ع) بر این باور تأکید می‌کرد و می‌فرمود : به جان خودم سوگند! امام نیست مگر کسی که بر اساس کتاب خدا حکم کند؛ برای عدالت قیام کند؛ متدیّن به دین حق باشد و جان خود را در راه خدا گرو بگذارد.»
مرام عدالت گستری آن حضرت و یاران باوفایش در همه جا اعلان و مشخص شده بود. حضرت مسلم بن عقیل سفیر آن امام(ع) وقتی در دارالاماره کوفه با حاکم ستمگر یزید (عبیدالله بن‌زیاد) روبرو شد، به این هدف والای قیام اشاره کرد و از ایجاد عدالت سخن گفت.

ظلم‌ستیزی
ظلم‌ستیزی یکی از ابعاد بزرگ قیام عاشورا است. ستم‌پذیری آسیب مهمی برای دین‌داری مردم است که موجب می‌شود جبّاران و ستمگران بر جامعه حاکم شوند، امّا اگر انسان‌ها با عزّت زندگی کنند قطعاً خط سیر جامعه سراز ستم و بی‌عدالتی در نمی‌آورد. می‌توان گفت قیام حضرت امام حسین‌(ع) بهترین نمونه عدالت‌خواهی، ظلم‌ستیزی و آزادی‌طلبی در جهان است. مصداق بارز مردمان ظلم‌پذیر ظالم، کوفیان در زمان امام حسین(ع) بودند که با اینکه حقانیت امام حسین(ع) برای آنها محرز بود او را یاری نکردند و حتی با دشمنان وی همراه شده و در مقابل ایشان ایستادند که امام در روز عاشورا در سخنانش چهره منافقانه آنها را افشا می‌کند.
اباعبدالله الحسین(ع) برای نفی ظلم در همه دوران‌ها شهادت را برگزید تا آزادگان عالم درس حریّت، غیرت، شهامت، انسانیّت و عزّت را از وی فراگیرند.
امام به اندیشه و آرمان‌هایش رنگ خون داد تا برای همیشه باقی بماند.او به همه آموخت که هرگاه دیدید حاکمی ستمگر است و حلال خدا را حرام می‌کند و عهد پروردگار را می‌شکند، در چنین شرایطی کفن پوش شده و در برابر ظالم بایستید و زیر بار ظلم نروید.
امام حسین(ع) عدالت‌طلبی و ظلم‌ستیزی را با خون خود رقم زد تا عذر و بهانه‌ای باقی نماند.
امام حسین (ع) فرمود: آن چه جبّاران را بر شما مسلط ساخته این است که شما از مرگ گریزان هستید و به این زندگی ننگین نا پایدار دل بسته اید. جمعی مانند بردگان بی‌اراده و مقهور هستند و گروهی گرسنه و مغلوب و ستمگران به دلخواه در امور مملکت تصّرف می‌کنند. به دنبال این بیان، حضرت می‌فرماید:شگفتا که سرزمین اسلام قبضه کسانی است که یا خائن و ستمکار هستند و یا باج‌گیر و نابکار و یا حکمران بی‌رحم و بی‌انصاف.
حضرت اباعبدالله (ع) پس از ممانعت «حربن یزید ریاحی» از حرکت ایشان به کوفه یا مراجعت به مدینه در خطابه‌ای فرمود: آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری به عمل نمی‌آید؟! در حالی که مؤمن باید حق جو و طالب دیدار خداوند باشد و من مرگ را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستمکاران را جز ملامت و خستگی و کسالت نمی‌دانم.

ژرف‌اندیشی و مبارزه با علت فساد
پیام آشکار عاشورا این است که در همه صحنه‌های زندگی، باید بر‌اساس شناخت و بینش حرکت کنیم و با یقین و اطمینان از حقانیت راه و روش و شناخت خودی و بیگانه، در راه قدم گذاریم.
مقام معظم رهبری درباره ژرف‌بینی که ره‌آورد مجلس‌های عاشوراست، چنین می‌فرماید: «... باید در این مجالس (عزاداری) نسبت به اصل حادثه عاشورا یک معرفت روشن‌تر و واضح‌تری برای مردم به وجود بیاید. این جور نباشد که ما بیاییم در مجلس حسین بن‌علی‌(علیه‌السلام) یک سخنرانی بکنیم یا یک منبر برویم، طوری که اگر در داخل این مجلس، یک آدم اهل فکر و تأمل بود که امروز در جامعه ما کسانی که اهل فکر و تأملند، بسیارند و این از برکات انقلاب است با خود فکر کند که ما برای چه به این جا آمده‌ایم و قضیه چه بود؟ چرا باید برای امام حسین‌(علیه‌السلام) گریه کرد؟ چرا امام حسین‌(علیه‌السلام) اصلاً آمد کربلا و عاشورا را به وجود آورد؟ باید طوری باشد که اگر برای کسی چنین سؤالی به وجود آمد، شما پاسخ آن را داده باشید.»
از سوی دیگر سیدالشهداء(ع) با قیام جاویدان خود قلب فساد را نشانه رفت. آن حضرت لحظه‌ای با یزید پلید به مجالست و مصالحت ننشست؛ زیرا وی غیر از معاویه بود. یزید فردی بی‌شخصیت، میمون باز، شراب خوار و بی‌کفایت بود که برای برچیدن سفره توحید از ابتدا سفره بان آن را هدف قرار داده بود و چاره‌ای نبود جز آن که با پیکان مبارزه از ابتدا قلب او را نشانه رود.

زنده کردن روح مقاومت
به راستی امام حسین‌(ع) یک الگوی مناسب برای نهضت جهانی مقاومت است که منحصر به زمان و مکان و گروه خاص نیست و دشمنان اسلام عقیده دارند که اگر عاشورا را از فرهنگ مردم حذف کنیم راههای نفوذ را باز کرده‌ایم.
سید‌حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان تاکید کرد:از بهترین مصادیق و الگوهای مسئولیت‌پذیری در قبال انسان‌ها، عاشورای حسینی، فداکاری‌های امام حسین‌(ع) و یاران با وفای ایشان و حضرت زینب‌(س) است.
قیام امام حسین(ع) و یارانش احساس ضعف و وحشت مسلمانان را نسبت به بنی امیه تا حدّ زیادی از بین برد؛ به طوری که پس از شهادت آن حضرت شاهد چندین قیام در حجاز و عراق بر علیه امویان هستیم. قیام‌هایی که هر یک نشانگر رشد غیرت دینی جامعه اسلامی و پیام آور عزّت مسلمانان می‌باشد.
ناگفته پیداست که مهم‌ترین کار کرد قیام حضرت سید الشهداء(ع) حفظ بقای اسلام بود. بنی‌امیه در زمان خلافت یزید در پی ویران کردن بنیادهای دین پیامبر(ص) یعنی، توحید، نبوت، نماز، روزه و... بودند، ولی امام‌(ع) با حماسه خونین خویش چهره کریه بنی‌امیه را فاش کرد و با از بین بردن مشروعیّت و مقبولیّت بنی‌امیه، بقای اصول اعتقادات و مسلّمات دین را تضمین نمود.
مقام معظم رهبری این درس را در سخنی دیگر، اینگونه تبیین کرده است: «عاشورا یک پدیده‌ای است در تاریخ اسلام که همواره به نفع مردم و به زیان ستم گران و قدرت‌های استکباری به کار رفته است. امروز هم نقش عاشورا را قدرت‌های استکباری درست ارزیابی می‌کنند که با آن مخالفت می‌نمایند. عاشورا یک حادثه بزرگ تاریخ اسلام است و بزرگداشت خاطره محرم و شهادت حسین بن‌علی‌(علیه السلام) و یاران و فرزندان آن حضرت، یک وظیفه اسلامی است و تنها کسانی با آن مخالفت می‌کنند که با حسین بن‌علی‌(علیه‌السلام) و بزرگان اسلام یا آشنایی ندارند و یا با آن‌ها مخالفند و استکبار از عاشورا بیم ناک است و لذا با آن مخالفت می‌کنند.»

بازگشت به روحیه شهادت‌طلبی
اعتقاد به مکتب شهادت در قیام حسینی تا آنجاست که آن حضرت عشق خود را به مرگ در راه خدا اینگونه ابراز می‌داشت: «مرگ برای انسان‌ها همچون گردن بند برگردن دختران جوان است و من به دیدار نیاکانم آن چنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف چنان مشتاق بود.»
امام حسین‌(ع) آرمان شهادت‌طلبی را از ارکان قیام جاودانه خود می‌دانست و در ضمن یک دعوت عمومی از تمامی آزادگان این مهم را بیان می‌کرد که: «هرکس حاضر است تا در راه ما از خون خویش بگذرد و جان خود را در راه لقای پروردگار نثار کند، آماده حرکت با ما باشد که من صبحگاهان حرکت خواهم کرد.»
حسین بن‌علی(ع) با آگاهی به شهادت راه کربلا را پیش گرفت و دیگران را هم آگاه ساخت. چنان چه آن هنگام که «ام سلمه» از سفر آن حضرت اظهار ناراحتی کرد، فرمود:من می‌دانم در چه ساعتی و در چه روزی کشته خواهم شد و می‌دانم کدام شخص مرا خواهد کشت و از خاندان و یاران من کدام افراد کشته می‌شوند!
سرانجام آن حضرت با شهادتش راه جاودانگی را به بشریت آموخت و با خون سرخش نسخه آزادگی را نگاشت و ارزش‌های اسلامی و انسانی را دوباره زنده کرد. از آن پس تا به امروز هر انسان آزاده‌ای راه سالار شهیدان را در پیش گرفته و با اقتدا به آن امام همام(ع) در مقابل ظلم ایستاده و مرگ سرخ را برگزیده است. تا هم خود را ماندگار سازد و هم جامعه را از آلودگی پاک کند و تا این روحیه در خلق و خوی بشر بوده و هست هیچ ظلمی پایدار نمانده و هیچ ظالمی ماندگار نخواهد ماند.
همانگونه که بنی‌امیه پس از شهادت حضرت اباعبداللّه الحسین‌(ع) و یارانش ریشه‌کن گردیدند

پیام‌رسانی
به جرات می‌توان گفت که حضرت زینب «علیهاالسلام» پس از جایگاه امامت برجسته ترین نقش را در رساندن پیام شهیدان کربلا ایفا نمود. ایشان با توکل و پشتوانه صبری که داشت این مهم را به انجام رسانید. زینب «علیهاالسلام» مانند مادر بزرگوارش حضرت زهرا «علیهاالسلام» شجاع ترین زنان جهان بود که به هنگام پشتیبانی از حریم ولایت چنان خطبه‌های آتشینی خواند که همه را به شگفتی وا داشت. وی با وجود همه دردها و داغ‌ها علی وار ایستاد و از حق خاندان خویش دفاع کرد. زینب «علیهاالسلام» بهترین الگوی پیام رسانی در مکتب سرخ عاشورا است. اگر افشاگری‌های زینب «علیهاالسلام» نبود، تهمت‌های دشمن برای خدشه دار کردن قیام، کارگر می‌افتاد و اندیشه زندگی آفرین کربلا فراموش می‌گشت.

کد مطلب: 94072
 

هدف از قیام امام حسین علیه السلام

چرا امام حسین (علیه السّلام) هدف از قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر اعلام کرده و چرا آن حضرت با سخن و زبان ، امر به معروف و نهی از منکر نکرد؟

درباره این پرسش باید به این نکته توجه کرد که همه انسان ها حتی اولیای الهی و از جمله امام حسین علیه السلام مخاطب قرآن هستند . خداوند متعال در آیات امر به معروف و نهی از منکر می فرماید :
«وَلتَکُن اُمَّهٌ یَدعونَ اِلَی الخَیرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهونَ عَنِ المُنکَرِ و اولَئِکَ هُمُ المُفلِحون » ؛ باید از میان شما ، جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنها همان رستگارانند .
از آن جا که امر به معروف و نهی از منکر ، نقش اساسی در احیای احکام و وظایف دینی دارد ، ایشان با این هدف قیام فرمود .

البته روشن است که امر به معروف و نهی از منکر فقط با زبان نیست ، بلکه هر اقدام و کوششی است که با هدف تحقق معروف و برچیدن منکر نجام می شود و می تواند با اخم کردن ، زبان ، ، یا عمل همراه باشد . در شرایطی که امام حسین علیه السلام قیام کردند ، شرایط به گونه ای بود که با اخم کردن یا امر و نهی زبانی ، معروف محقق نمی گشت و منکر از بین نمی رفت ؛ زیرا اوضاع جامعه اسلامی پس از به حکومت رسیدن یزید بن معاویه لعنت الله علیه ، اسف بارتر از پیش شد و کسی که خود را به عنوان جانشین پیامبر معرفی کرد ، شراب خوار ، سگ باز و میمون باز بود . احکام قطعی اسلام ترک شد و حدود الهی نیز تعطیل شده بود .
مخالفان حکومت را می کشتند و خلیفه از اینکه بی اعتقادی و بی اعتنایی خویش را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و به تعالیم اسلام ابراز کند ، هراسی نداشت و امام حسین علیه السلام در چنین شرایطی تشخیص داد برای اشاعه معروف و مبارزه با منکرهای فراگیر و بدعت های فراوان ، افزون بر امر به معروف و نهی از منکر زبانی باید قیام کرده و تنفر خود را از حکومت یزید اعلام کند و با نهضت خود پایه های حکومت یزید و بنی امیه را – که بزرگترین منکر آن زمان بود – ویران نماید .

تاریخ نشان می دهد که امام حسین علیه السلام در این هدف خود موفق بود ؛ زیرا پس از مدت کوتاهی از شهادت حضرت ، قیام های توابین آغاز و چهره ی کثیف یزید برملا شد و پس از مدتی حکومت بنی امیه برای همیشه منقرض گشت.

منبع: راه بهشت

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
balatarin cloob Donbaler viwio Donbaleh Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg yahoo Technorati delicious