دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

«نفوذ» و «تهاجم فرهنگی» چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند؟

نفوذ در حوزه مباحث زنان می‌تواند با تأثیرگذاری بر مراکز، سازمان‌ها و نهادهای تصمیم‌ساز، سیاست‌گذار و تصمیم‌گیر در حوزه مباحث زنان اتفاق بیفتد. کسانی که در پی نفوذ و تأثیرگذاری بر این مراکز، سازمان‌ها و نهادها هستند، به دو شکل کار خود را انجام می‌دهند؛ اول، مسئله‌سازی و مسئله‌آفرینی کاذب و غیرمنطبق با مسایل واقعی جامعه ایران و دوم ارایه راه‌حل‌های نامناسب، کاذب و غیرمنطبق با فرهنگ اسلامی- ایرانی برای مسایل و مشکلات موجود حوزه مباحث زنان.
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث و پژوهشگر حوزه مباحث زنان با توجه به تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بر ضرورت هوشیاری مردم و مسئولان در زمینه «نفوذ» دشمن در ارکان نظام جمهوری اسلامی، به تبیین ویژگی‌ها و مؤلفه‌های این مفهوم و تفاوت آن با «تهاجم فرهنگی» پرداخت و گفت: «تهاجم فرهنگی» و «نفوذ» با وجود شباهت‌هایی که در زمینه تحقق اهداف نظام سلطه در مقابله با نظام اسلامی دارند، در پنج زمینه با یکدیگر متفاوت‌اند؛ هدف، حوزه فعالیت، روش‌ها، گروه‌های هدف و شیوه اجرا.

دکتر ابراهیم شفیعی‌سروستانی در گفت‌و‌گو با خبرنگار مهرخانه، تفاوت این دو مفهوم در هدف را چنین شرح داد: تفاوت تهاجم فرهنگی و نفوذ در زمینه هدف این است که هدف تهاجم فرهنگی تغییر باورها، ارزش‌ها و هنجارهای جامعه اسلامی و استحاله فرهنگی آن است، ولی هدف نفوذ، ناکارآمدسازی نظام اسلامی و دستگاه‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آن و ایجاد انحراف در مسیر آن‌هاست. به بیان دیگر در نفوذ تلاش می‌شود که دستگاه‌های مختلف نظام اسلامی با اهداف غرب هم‌سو شوند و عملاً در خدمت آن قرار گیرند.

«نفوذ» محدود به فرهتگ نیست
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث ادامه داد: در زمینه حوزه فعالیت، تفاوت این دو مفهوم در این است که تهاجم فرهنگی با توجه به موضوع آن صرفاً محدود به حوزه فرهنگ است، ولی نفوذ، محدود به حوزه خاصی نیست و همه حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در بر می‌گیرد.

نفوذ برحوزه‌های سیاست‌گذاری، تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری و اجرا اثر می‌گذارد
مشاور مرکز پژوهش و سنجش صدا و سیما در ادامه به بیان سومین تفاوت دو مفهوم یادشده پرداخت و اظهار داشت: تهاجم فرهنگی، با توجه به ماهیت و هدف آن از روش‌ها، شیوه‌ها و ابزارهای خاص خود استفاده می‌کند؛ روش‌ها، شیوه‌ها و ابزارهایی که می‌تواند بر حوزه فرهنگ به‌طور خاص اثر بگذارد و موجب انحراف در مسیر آن شود، ولی نفوذ، با توجه به هدف خاص خود، از روش‌ها، شیوه‌ها و ابزارهای دیگری استفاده می‌کند تا بتواند برحوزه‌های سیاست‌گذاری، تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری و اجرا اثرگذارد و بر روند فعالیت آن‌ها در راستای اهداف نظام سلطه تغییر ایجاد کند.

گروه‌های هدف «نفوذ» و «تهاجم فرهنگی» چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
شفیعی‌سروستانی درخصوص تفاوت چهارم نفوذ و تهاجم فرهنگی گفت: تفاوت چهارم در حوزه گروه‌های هدف است. تهاجم فرهنگی معمولاً گروه‌های هدف معینی دارد که در این میان، جوانان، نوجوانان، زنان و دختران، با توجه به اهداف تهاجم فرهنگی، به‌طور خاص در اولویت قرار دارند، اما نفوذ، گروه مخاطب خاص و محدودی ندارد و می‌تواند تمام مراکز، سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و افراد و شخصیت‌های ذی‌نفوذ را تحت‌تأثیر قرار دهد و به‌گونه‌ای آن‌ها را با اهداف خود همسو کند.

جریان نفوذ معمولاً به صورت غیرآگاهانه و مخفیانه عمل می‌کند
این پژوهشگر حوزه زنان درخصوص تفاوت پنجم نفوذ و تهاجم فرهنگی اذعان داشت: با وجود این‌که نظام سلطه در جریان تهاجم فرهنگی، از ابزارها و روش‌های نرم استفاده می‌کند، ولی نمودها و نمادهای آن را می‌توان در جامعه تشخیص داد، اما جریان نفوذ معمولاً به صورت غیرآگاهانه و مخفیانه عمل می‌کند و ممکن است عامل نفوذی با استفاده از غفلت مسئولان در نهاد و یا سازمانی دولتی یا غیردولتی نفوذ کند و سال‌ها کار خود را انجام دهد و هیچ‌ ردپایی هم از خود به‌جا نگذارد.

سابقه نفوذ در ایران
این استاد دانشگاه در خصوص سابقه نفوذ در ایران اظهار کرد: در عصر صفویان که به‌نوعی آغاز نفوذ غرب در ایران است، سه مرحله را می‌بینیم. مرحله اول، آغاز ورود نمایندگان و سفرای کشورهای غربی به دربار صفویه است که از آن با ‌عنوان «ردّپا» تعبیر می‌کنند. در این مقطع هنوز نسبت به حضور بیگانگان در کشور حساسیت وجود دارد و با نگرانی با آن برخورد می شود. مرحله دوم، مرحله نفوذ است. به‌تدریج با کم‌شدن حساسیت‌ها دوران ردپا طی می‌شود و با محکم‌شدن جای پای غربیان، دوران نفوذ آن‌ها در دستگاه‌های دولتی صفویه آغاز می‌گردد. پس از آن هم شاهد سلطه هستیم که در دوران قاجار و پهلوی، به‌طور کامل سلطه غرب را در کشورمان می‌بینیم.

مسئله‌سازی کاذب و ارایه راه‌حل‌های غیرمنطبق با فرهنگ اسلامی- ایرانی؛ دو شکل نفوذ در حوزه زنان
شفیعی‌سروستانی در ادامه به مصادیق نفوذ در حوزه زنان و خانواده اشاره کرد و گفت: با توجه به نکاتی که اشاره کردم می‌توانیم بگوییم که نفوذ در حوزه مباحث زنان می‌تواند با تأثیرگذاری بر مراکز، سازمان‌ها و نهادهای تصمیم‌ساز، سیاست‌گذار و تصمیم‌گیر در حوزه مباحث زنان اتفاق بیفتد. کسانی که در پی نفوذ و تأثیرگذاری بر این مراکز، سازمان‌ها و نهادها هستند، به دو شکل کار خود را انجام می‌دهند؛ اول، مسئله‌سازی و مسئله‌آفرینی کاذب و غیرمنطبق با مسایل واقعی جامعه ایران و دوم ارایه راه‌حل‌های نامناسب، کاذب و غیرمنطبق با فرهنگ اسلامی- ایرانی برای مسایل و مشکلات موجود حوزه مباحث زنان. ممکن است فردی در یکی از نهادها و سازمان‌‌های مسئول در حوزه مباحث زنان نفوذ کند و با اقدامات و تحلیل‌های خود به‌گونه‌ای مسئله‌ای را برای آن نهاد و سازمان مهم جلوه دهد و تمام امکانات، بودجه و تلاش‌ها را در حوزه‌ای متمرکز کند که اساساً مسئله اصلی کشور ما نیست.

توجه کاذب به اشتغال زنان در در دولت‌های گذشته
او افزود: در دوره‌های گذشته فعالیت مراکز زنان، شاهد بودیم که به بحث اشتغال زنان به‌عنوان اولین مسئله زنان ایران تأکید و بسیار تلاش شد تا درصد اشتغال زنان را در کشور بالا ببرند، بی‌توجه به این‌که برای افزایش ازدواج و تشکیل خانواده در کشور، در درجه نخست باید به فکر افزایش اشتغال مردان، به عنوان تأمین‌کنندگان هزینه‌های خانوار بود، اما بعدها مشخص شد که این بحث واقعاً مسئله و مشکل امروز جامعه زنان ما نیست و امروز شاهد این هستیم که با افزایش اشتغال زنان، آثار و پیامدهای منفی فراوانی گریبان‌گیر خانواده‌ها و جامعه اسلامی ما شده است که نظام اسلامی باید برای حل آن‌ها چاره اندیشی کند.

عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث دومین روش نفوذ در نهادها و سازمان‌‌های مسئول در حوزه زن و خانواده را چنین تشریح کرد: دومین شکل نفوذ، ارایه راه‌حل‌های نامناسب، کاذب و غیرمنطبق با فرهنگ اسلامی- ایرانی برای مسایل و مشکلات موجود جامعه ماست. به هر حال کشور ما با آسیب‌ها و مشکلات مختلفی در حوزه مباحث زنان و خانواده روبه‌روست که به دو گونه می‌توانیم با آن‌ها برخورد کنیم: یکی پیروی از راهکارهای مبتنی بر مبانی غربی و دیگری، ارایه راه‌حل‌های برگرفته از آموزه‌های اسلامی و منبطق بر فرهنگ اسلامی- ایرانی.

راه‌حل‌های کاذب ارایه‌شده برای مقابله با روسپی‌گری؛ از مصادیق نفوذ
شفیعی‌سروستانی در ادامه با ذکر مثال تشریح کرد: نمود و تجلی نفوذ در این حوزه می‌تواند به این شکل باشد که مثلاً در زمینه‌ای مانند روسپی‌گری که جامعه با آن روبه‌روست، با نفوذ در نهادهای کارشناسی این‌گونه القا شود که راه‌حل مواجهه و مقابله با رواج روسپی‌گری در ایران قانونی‌کردن آن، ساماندهی روسپی‌گری در جامعه و مقابله با پیامدهای غیربهداشتی این پدیده ناهنجار اجتماعی است؛ یعنی مسئله روسپی‌گری و پدیده ناهنجاری مانند گسترش زنا در جامعه را که از طرف آموزه‌های دینی ما مطرود و ممنوع است و آثار و پیامدهای نامطلوب فراوانی برای فرد، خانواده و جامعه دارد، در حد یک مشکل بهداشتی فروبکاهیم و برای حل آن هم پیشنهاد دهیم که فرد روسپی به عنوان کارگر جنسی به رسمیت شناخته شده و برایش کارت بهداشت صادر شود.

تلاش گسترده دولت اصلاحات برای الحاق به «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» از مصادیق دیگر نفوذ
این پژوهشگر حوزه زنان و خانواده با بیان این‌که مصادیق مختلف نفوذ در حوزه مباحث زن و خانواده و ارایه مسایل و راه‌حل‌های کاذب و غیرمنطبق با فرهنگ ایرانی- اسلامی در گذشته تاریخی و در چهار دهه گذشته اتفاق افتاده است و کشور ما از آن‌ها ضربه‌های فراوانی خورده است، به ذکر نمونه‌ای دیگر پرداخت و گفت: در زمان دولت اصلاحات، تلاش گسترده‌ای برای الحاق ایران به «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» صورت می‌گرفت و مسئولان امر با پافشاری و اصرار تأکید داشتند که حل مشکلات زنان در ایران فقط از طریق الحاق به این کنوانسیون میسر می‌شود و تا زمانی که به این کنوانسیون ملحق نشویم، مشکلات زنان حل نخواهد شد.

مدیران، تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران حوزه زنان بصیرت لازم را داشته باشند
مشاور مرکز پژوهش و سنجش صدا و سیما درباره نقش مسئولین حوزه زنان در گسترش مصادیق مذکور تأکید کرد: مهم‌ترین امری که می‌تواند مانع نفوذ و تأثیرگذاری تفکر بیگانه بر حوزه مسئله‌شناسی، موضوع‌شناسی و اتخاذ راهکار شود، بصیرت لازم در مدیران، تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران حوزه زنان است. اگر این بصیرت در مسئولان نباشد و صرفاً با اقدامات سطحی، صوری، شعاری و بدون مطالعه و ارایه نسخه‌های وارداتی برای حل مسایل زنان ورود کنند، قطعاً گرفتار آسیب‌هایی که اشاره شد، می‌شویم؛ چراکه حوزه زن و خانواده، حوزه بسیار حساسی است و می‌تواند بر همه حوزه های فرهنگی، اجتماعی جامعه ما اثر بگذارد.

او با بیان این‌که با توجه به اهمیت و تأثیرگذاری گسترده حوزه زن و خانواده بر دیگر حوزه‌های اجتماعی، قطعاً نظام سلطه در پی نفوذ در حوزه‌های تصمیم‌ساز در این حوزه است، ادامه داد: برای نمونه در بحث جمعیت، مقام معظم رهبری اشاره کردند که براساس قانون در مقطعی باید جمعیت کنترل و از یک زمانی به بعد باید رها می‌شد و رشد معمول جمعیت ادامه پیدا می‌کرد، اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد و میانگین رشد سالانه جمعیت از 3.9 درصد در سال 1365 به 1.29 درصد در سال 1390 کاهش یافت؛ یعنی کمتر از نصف میزان پیش‌بینی‌شده در برنامه اول توسعه. یکی از دلایل این موضوع، می‌تواند نفوذ عوامل دشمن در دستگاه‌های اجرایی و سامان‌دهی بحث جمعیت باشد که نگذاشتند به موقع سیاست‌های کنترل جمعیت متوقف شود و رشد جمعیت بسیار کمتر از حد پیش‌بینی‌شده در برنامه اول توسعه شد.

شفیعی‌سروستانی تأکید کرد: اگر بصیرت لازم در مسئولان مراکز و نهادهای فعال در حوزه مباحث زنان و خانواده وجود نداشته باشد، قطعاً در این زمینه آسیب‌های بسیار جبران‌ناپذیری بر کشور ما وارد می‌شود و سمت و سوی جامعه را دچار تغییرات اساسی می‌کند.

نقش سازمان‌ها و نهادهای مختلف فعال در حوزه زنان برای جلوگیری از ایجاد و گسترش نفوذ دشمن
این پژوهشگر حوزه زنان در ادامه به نقش سازمان‌ها و نهادهای مختلف فعال در حوزه زنان برای جلوگیری از ایجاد و گسترش نفوذ دشمن در این حوزه، اشاره کرد و گفت: قطعاً نهادهای غیردولتی، سمن‌ها، حوزه‌های علمیه، دانشگاهیان و افرادی که در این زمینه فعالیت دارند، با ارایه تحلیل‌ها و هشدارهای مناسب و واکاوی پیشینه نفوذ در حوزه‌های فرهنگی، می‌توانند در این موضوع نقش داشته باشند. متأسفانه در گذشته تاریخی خود شاهد موارد متعدد نفوذ دشمن در حوزه‌های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و اطلاعاتی بوده‌ایم و در اعصار و ادوار مختلف، در دوران مشروطه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی موارد و مصادیق متعدد نفوذ داریم که بعد از مدت‌ها شناسایی شده‌اند. یکی از نمونه‌های معروف آن، در سال‌های اخیر، سیامک پورزند و باند اوست که در سال 1380 شناسایی و دستگیر شد. با توجه به این پیشینه تاریخی، باید دلایل موفقیت، راهکارها و شیوه‌های نفوذ و آثار و پیامدهای نفوذ، شناسایی، واکاوی و مطالعه شود و در اختیار مسئولان اجرایی قرار بگیرد.

هشدارهای مراکز پژوهشی و علمی می‌تواند مانع از اقدامات جریان نفوذ در کشور شود
او افزود: متأسفانه بیشتر مسئولان اجرایی به دلیل مشغله‌های متعدد و فراوانی که دارند، فرصت مطالعه و کار علمی و پژوهشی ندارند و به دلیل پرداختن به امور اجرایی‌ و عملیاتی، بیش از حد عمل‌زده شده‌اند، و چه بسا تصمیماتی بگیرند که در تضاد با باورها، ارزش‌ها و احکام اسلامی و مصالح کلان کشور باشد. بنابراین، مراکز علمی و پژوهشی حوزوی و دانشگاهی و نهادهای مردمی فعال در حوزه زنان، می‌توانند با پژوهش‌ها، تحقیقات و مطالعات خود و همچنین با هشدارهای به‌موقع به مسئولان کمک کنند. در بحث الحاق ایران به کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، شاهد بودیم که اگر هشدارهای به‌موقع نهادهای حوزوی نبود، این الحاق انجام می‌شد. قطعاً این تذکرات و هشدارها می‌تواند مؤثر باشد و مانع از اقدامات جریان نفوذ در کشور شود.

لزوم توجه مسئولان به دیدگاه‌های امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید در حوزه زنان
شفیعی‌سروستانی در ادامه تأکید کرد: برای مقابله با نفوذ دشمن در حوزه زنان و خانواده، لازم است مسئولان اجرایی کشور به دیدگاه‌های کلان و راهبردی که امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در حوزه زنان مطرح کرده‌اند و همچنین دیدگاه‌های مراجع عظام تقلید بیشتر توجه کنند و قانون اساسی جمهوری اسلامی و دیگر اسناد بالادستی را که در سال‌های اخیر در حوزه مباحث زنان به تصویب رسیده است، نصب‌العین خود قرار دهند.

اسناد بالادستی مهمی که می‌تواند سمت و سوی حرکت ما در حوزه زنان را روشن کند

او با بیان این‌که در سال‌های گذشته اسناد مهمی در شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت به تصویب رسیده است که می‌تواند سمت و سوی حرکت ما در حوزه زنان را روشن کند، افزود: مقام معظم رهبری نیز دیدگاه‌های صریح، روشن و واضحی در این زمینه مطرح کرده‌اند. راه‌حل حفظ دستگاه‌های اجرایی از نفوذ عوامل بیگانه و حفظ سمت و سوی ارزشی آن‌ها، توجه به نکاتی است که در این بیانات و تذکرات مراجع عظام تقلید آمده است. توجه به این نکات می‌تواند مانع تأثیرگذاری و نفوذ دشمن در حوزه زنان شود.



تهاجم و نفوذ فرهنگی از صدراسلام تا انقلاب اسلامی

چرا کلمه نفوذ باید 70 مرتبه در یک بازه زمانی کم از عالی ترین شخص سیاسی کشور شنیده شود؟

تهاجم  فرهنگی به معنی انتقال معانی میان نظام‌های فرهنگی بدون رضایت دوطرفه است. به عبارت دیگر، اگر یک نظام فرهنگی، ارزش‌های خود را با استفاده از قدرت و سیاست خود بر نظام دیگری تحمیل کند، تهاجم فرهنگی صورت می‌گیرد. برخلاف مبادله فرهنگی که در آن نظام‌ های توسعه یافته و تغییرات را بر اساس ضابطه انجام می دهند .
در تهاجم فرهنگی، ارزش‌های اصلی و اصول کلی  هر نظام مورد تردید قرار می ‌گیرد و به مرور زمان نظام‌های ارزشی و فرهنگی و سیاسی  از بین می‌روند و در واقع این تغییر ابتدا با سکولار کردن حکومت ها و دولت ها  جلو آمده و قدم بعدی آن لائیک کردن ملت ها است.
مهم ترین ابزار و تاثیر گزار ترین این ابزار "جوسازی" ودادن وعده های موهوم و خیالی است و در یک کلام جنگ رسانه ای و پروپاگاندای یک طرفه ی رسانه ای است.
این تهاجم که بعد از طی این مراحل به نفوذ تبدیل می شود و اصول ملت را تغییر می دهد سرانجام باعث استحاله و تغییر حکومت ها است.
این نفوذ و تلاش برای استحاله از صدر اسلام تا به امروز ادامه داشته است و دشمن هرگز از اصول خود دست بر نداشته و همیشه با این اصول و سیاست های خود به پیش می اید.

در ادامه به چند نمونه از نفوذ در برحه های مختلف تاریخی میپردازم :
صدر اسلام :
1. در زمان پیامبر مکرم اسلام  و خلفای راشدین  که بیشترین فتح و فتوحات انجام میشد به مرور با این فتوحات فرهنگ وآداب
سرزمین های مختلف به سرزمین های اسلامی نفوذ کرده و از آن جا که مردم و عوام قدرت تجزیه و تحلیل این فرهنگ و سیاست های جدید و نو ظهور را نداشتند به راحتی این تهاجم برای برخی تبدیل به نفوذ شد . علاوه بر این ، شروع عصر نهضت  ترجمه که زاده امویان بود مزید بر علت شد  و   تهاجم را به وضع بحرانی تبدیل کرد واوج این بحران در عصر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بود و می توان این عصر را عصر تهاجم فرهنگی نامید.
2. حمایت بی چون و چرای امویان  از سرد مداران فرهنگ های دیگر و به کاخ کشاندن آنان و اجازه دادن به تدریس و آموزش و حتی دادن مجوز ورود به مسجد به آنان، عاملی مهم در برداشت های نادرست و غلط مردم شد.
مردم با توجه به گرایش نخبگان سیاسی جامعه که به عنوان خلیفه رسول الله (ص) فعالیت می کردند بر این باور شدند که فرهنگ های دیگر دارای برتری های ذاتی هستند و آن چه که می تواند تمدنی را ایجاد کند روش تمدنی دیگر فرهنگ ها به ویژه فرهنگ های کسرایی و قیصر است.
3.در نوع دیگری از تهاجم ، تهاجم علمی وعدم توانایی در تجزیه وتحلیل و بومی سازی ان علوم بود. مباحث فلسفی که برای عرب ها گیج کننده بود ، عربهای عصر اموی به طور ذاتی در محیطی زیست می کردند که عقل فلسفی را برنمی تابیدن و جزیی نگری  آنان را از کلی یابی باز می داشت در نتیجه بعضا دچار پوچی و احساس عقده حقارت کردند.
یکی از مهم ترین نفوذ ها نفوذ فلسفه ایران و یونان به کشور های عربی و سر در گمی اعراب بود.

در معاصر و هم زمان با انقلاب اسلامی:
همزمان با انقلاب اسلامی  و همچنین از آغاز نهضت انقلاب که به دهه 40 باز میگردد همواره جمهوری اسلامی   در معرض انواع تهاجم چه از داخل و از خارج بوده است.
در ذیل به برخی از آنها به طور خلاصه خواهیم پرداخت :
 
1. دولت موقت و نفوذ لیبرال ها و ملی گراها
به پیشنهاد شورای انقلاب ، حضرت امام(ره) ، مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب کردند و در حکم انتصاب نیز تصریح فرمودند: ایشان (بازرگان) به دور از روابط حزبی و گروهی، یک سری از برنامه های مشخص را انجام دهد. اما بازرگان بدون توجه به شروط امام و رهنمودهایش، بیش از 70 درصد اعضای کابینه را از اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی انتخاب و از آرمان های انقلاب اسلامی و خط امام فاصله گرفت.

2. نفوذ باند مهدی هاشمی در بیت قائم مقام رهبری
مهدی هاشمی معدوم  در سال 1365 به اتهام رابطه با ساواک، قتل چند نفر از جمله آیت الله شمس آبادی، خروج غیرقانونی سلاح و مهمات و نشر اکاذیب و افشاگری علیه مسئولان محکوم به بازداشت ، محاکمه و اعدام شد. این فرد پس از پیروزی انقلاب اسلامی با استفاده از موقعیت برادرش «هادی هاشمی» داماد آقای منتظری، توانست در دفتر ایشان نفوذ کند و با تشکیل یک باند و نفوذ در بخش هایی از بدنه اجرایی کشور اهداف خود را دنبال نماید و سرانجام امام (ره) تذکر خود را به بیت ایت الله منتظری اعلام کردند.

3. پروژه ایران گیت یا ایران – کنترا
مک فارلین مشاور امنیت ملی رییس جمهور آمریکا ، ریگان  بود که در طی سفرش به ایران توانست به برخی از اهداف شوم خود برسد و مهم ترین هدف او از این سفر تغییر محاسبات مسئولان و نفوذ فکری – سیاسی در آن ها بود که این اهداف را با ابزار های مختلفی از جمله فروش سلاح های ممنوعه به ایران و دادن دلار های حصول یافته از ان به برخی از سران عالی رتبه  کشور و برخی گروهک ها به بعضی از اهداف خود برسد.

محمد سرخوش ، معاونت بررسی وتحلیل بسیج دانشجویی دانشگاه مذاهب اسلامی


چرا نفوذ سیاسی و فرهنگی مهم‌تر است؟
چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۳۹
 
نفوذ اقتصادی از نفوذ امنیتی پیچیده‌تر و نفوذ سیاسی از نفوذ اقتصادی پیچیده‌تر است. پیچیده‌تر از همه موارد یادشده، نفوذ فرهنگی است که دلایل این پیچیدگی را نخست در لایه‌های تأثیرگذاری و دیگر در راهبردها و راهکارهای اجرایی آن باید دانست.

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، «محمدجواد اخوان» در روزنامه «جوان» نوشت:

رهبر معظم انقلاب اسلامی، چندی پیش در دیدار فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تأکید بر هوشیاری در برابر نفوذ دشمن فرمودند: «امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور؛ دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است، که البتّه کم‌اهمّیت‌ترین آن نفوذ اقتصادی است؛ و ممکن است که جزو کم‌اهمّیت‌ترین [هم] نفوذ امنیتی باشد. نفوذ امنیتی چیز کوچکی نیست امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کم اهمّیت است. نفوذ امنیتی عوامل خودش را دارد، مسئولان گوناگون - از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیتی دشمن را با کمال قدرت ان‌شاءالله می‌گیرند. در زمینه‌های اقتصادی، چشم‌های بینای مسئولان اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند؛. . . این هم البتّه خیلی مهم است؛ امّا در قبال اقتصاد فرهنگی، اقتصاد سیاسی، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی اهمیتش، کمتر است و از همه مهم‌تر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است.»

همان‌گونه که در بیان ایشان مشهود است، باوجود آنکه نفوذ اقتصادی و امنیتی نیز از دغدغه‌های مهم معظم‌له است، اما آنچه مهم‌تر و نگران‌کننده‌تر می‌نماید، نفوذ سیاسی و فرهنگی است. لذا در این یادداشت کوشیده خواهد شد به‌اختصار در باب اهمیت این سطح از نفوذ اشاراتی شود.

۱ ـ نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی، به‌دلیل پیچیدگی‌های موجود در آن، گاه مورد غفلت واقع می‌شوند و این در حالی است که این احتمال در خصوص نفوذ امنیتی به‌دلیل آنکه نهادهای اطلاعاتی امنیتی معمولاً روی آن حساسیت دارند، کمتر است. برای مثال احتمال آنکه یک فرد نفوذی در ساختار سیاسی و تصمیم‌سازی کشور بتواند رخنه کند و ارتقا یابد، بسیار بیشتر از آن است که یک تروریست به‌صورت فیزیکی به مرزهای کشور نفوذ کند و قصد خرابکاری در مرکز کشور را داشته باشد.

۲ـ نفوذ اقتصادی از نفوذ امنیتی پیچیده‌تر و نفوذ سیاسی از نفوذ اقتصادی پیچیده‌تر است. پیچیده‌تر از همه موارد یادشده، نفوذ فرهنگی است که دلایل این پیچیدگی را نخست در لایه‌های تأثیرگذاری و دیگر در راهبردها و راهکارهای اجرایی آن باید دانست. به این معنا که نفوذ فرهنگی به‌دلیل آنکه، لایه‌های باورهای ذهنی، معنوی و ایمانی فرد را گاه دستخوش تغییر می‌کند، اولاً تا مدت مدیدی نامرئی است و ثانیاً عمیق‌تر و بنیادین‌تر نهادینه می‌گردد. به همین دلیل احتمالاً زمانی بر نخبگان جامعه هدف مشهود می‌گردد که دیگر کار از کار گذشته باشد و جمع قابل‌توجهی از آن متأثر شده باشد و خدای‌ناکرده به نقطه بی‌بازگشت رسیده باشد.

۳ـ تلاش نظام سلطه، به‌ویژه امریکا برای نفوذ سیاسی و فرهنگی در ایران، البته چیز جدیدی نیست و سابقه‌ای به طول روابط ایران و غرب دارد، اما پرواضح است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این نفوذ کاهش چشمگیری داشته است و لذا دشمنان مترصد بهره‌گیری از فرصت‌های موجود هستند که از جمله این فرصت‌ها را می‌توان در «برجام» و البته مهم‌تر از آن «بعد از برجام» دانست، یعنی فضای کاذب و مشحون از احساساتی که ممکن است انسان را از نفوذ دشمن غافل و در سایه این غفلت راه را برای بازگشت و نفوذ بازنماید. در چنین شرایطی احتمالاً پوشش‌هایی همچون تعامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، راهگشاترین راهبردهای نفوذ و رخنه است.

۴ـ نکته پایانی در این باب قابل‌طرح است، آنکه نفوذ معمولاً در سایه غفلت و مشغول‌سازی‌ها اثربخش می‌گردد، بدین معنا که بی‌توجهی به مرزبندی‌های عقیدتی و راهبردی، خوش‌خیالی و ساده‌لوحی در برابر دشمن و ندیدن دست دشمن با توهم فقدان توطئه می‌تواند تسهیل‌کننده راه ورود و رخنه دشمن برای بازگشت به نقطه راهبردی‌ای باشد که سی‌وشش سال است پشت درهای بسته آن معطل‌مانده است.

پاورپوینت ها(لوح نگارهای) نفوذ فرهنگی را از جدول زیر دانلود (بارگیری) نمائید.

پاورپوینت ها(لوح نگارهای) نفوذ فرهنگی را از جدول زیر دانلود (بارگیری) نمائید.

ردیف

نام پاور پوینت
دانلود
حجم فایل

1

نفوذ فرهنگی دانلود 7.62Mb

2

تداوم استکبارستیزی دانلود 14.9Mb 

3

رمزگشایی سناریو آمریکا پس از توافق دانلود 7.62Mb 

4

راهبرهای مواجه گفتمانی با نفوذ آمریکا دانلود 10.3Mb 

 








 

رهبر معظم انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی‌(ره)، نسبت به سلطه دشمن از طریق ابزارها و فضای مجازی هشدار دادند.
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۲
کد خبر: ۲۱۲۵۶
به گزارش گرداب،‌ به این بهانه روزنامه جام‌جم با برخی کارشناسان به گفت‌وگو نشست:

ارتقای سواد رسانه‌ای

فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی وب‌پایه، یکی از بخش‌های مهمی است که در این ولنگاری فرهنگی باید بررسی و بازمهندسی شود. دکتر امیدعلی مسعودی، مدرس ا رتباطات در پاسخ به این سوال که راهکار شما برای مهندسی اطلاعات در فضای مجازی و استفاده صحیح از اینترنت ملی که رهبری در سخنان اخیر به آن تاکید کردند، چیست به جام‌جم گفت: این مساله دغدغه مقام معظم رهبری است که دغدغه درستی است. وقتی مبحث سیر تکنولوژی و فناوری مطرح می‌شود، باید شیوه‌های رفتاری مردم را هم در مقابل فناوری‌های جدید اطلاعات در نظر بگیریم. مسلما ما برای این‌که از فناوری‌های جدید عقب نمانیم باید خودمان را به‌‌روز کنیم، اما در کنار این مساله باید بسترهای لازم را نیز فراهم کنیم تا راه را به بیراهه نرویم.

این استاد علوم ارتباطات با اشاره به اهمیت ارتقای سواد رسانه‌ای توضیح داد: وقتی ما سواد رسانه‌ای نداشته باشیم، مسلما نمی‌توانیم فناوری‌های جدید را مدیریت کنیم و شیوه برنامه‌ریزی به مخاطره می‌افتد. گرچه برخی با حذف کردن موافق هستند، اما امتناع به هیچ وجه راهکار صحیحی نیست. ما به جای آن‌که انرژی خود را صرف حذف کردن بکنیم، باید از امکانات تکنولوژی، قابلیت‌ها را دریافت کرده و با توانمندی خود به شکل صحیح، این مساله را مدیریت کنیم. متاسفانه این روزها اعتیاد به نرم‌افزارهای موبایل در میان اعضای خانواده گسترش پیدا کرده و راه آن حذف کردن نیست. این درحالی است که ما می‌توانیم به واسطه فرهنگ ملی و دینی، رفتارهای خود را تنظیم کنیم.

مسعودی عنوان کرد: ما می‌توانیم سواد رسانه‌ای را آموزش دهیم. بخشی از این مساله به مطبوعات و صداوسیما مربوط می‌شود، اما والدین هم نقش دارند. ما باید بسترسازی فرهنگی داشته باشیم. سیاستگذاری در دو دهه قبل شورای مجازی این بوده که اگر سایتی به بیراهه می‌رفت، آن را فیلتر می‌کردند، اما مگر با فیلترکردن فیسبوک مشکلی حل شد؟ این درحالی است که اینستاگرام و تلگرام جایگزین شد. در مجموع معتقدم مهندسی ارتباطات و نظارت می‌تواند قانونمند باشد. بنابراین راهکار این مساله تقویت زیرساخت‌های سخت‌افزاری و آموزش حوزه علمیه، دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی به خانواده‌هاست. درواقع درباره این مساله جوانان مقصر نیستند؛ بلکه باید سیاستگذاری‌ها درست باشد.

وی یادآور شد: در حال حاضر با ورود تکنولوژی‌های جدید، رسانه‌های غرب بسترسازی می‌کنند تا به واسطه فرهنگ‌سازی خودشان نظارت کنند. بنابراین ما هم می‌توانیم این کار را انجام دهیم.

اینترانت ملی یک مطالبه ملی

درادامه مهندس مهدی سیاسی‌فر با تاکید بر این‌که توقع مردم این است که در یک فضای قانونمند تنفس کنند گفت: این فضا محیط اجتماعی افراد نیز محسوب می‌شود. مردم می‌خواهند متولیان کشور برای قانونمندکردن این فضا برنامه داشته باشند. بحث اینترانت ملی از این بابت مطرح می‌شود که قوانین کشوری می‌تواند بر آن حاکم شود، مثلا اگر در داخل کشور محتوایی تولید شد، قوانینی موجود باشد تا بتواند حق مولف را احقاق کند. ضمن این‌که بسیاری از قوانین بین‌المللی را نمی‌توانیم در کشور اعمال کنیم.

این کارشناس ارشد اینترنت عنوان کرد: در شبکه ملی، قوانین کشوری قابل تهیه و تدوین را می‌توان طراحی و اعمال کرد و برای این قوانین ضمانت اجرایی نیز به وجود آورد.

مدیرکل صدور مجوز و نظارت معاونت فنی رسانه ملی معتقد است: در مرحله اول اگر می‌خواهیم اینترانت داشته باشیم به این دلیل است که بتوانیم قوانین را قابل اجرا کنیم. در مرحله بعد، ما در فضای مجازی اطلاعاتی نشر می‌دهیم که نیاز به مراقبت دارد. بنابراین امنیت اطلاعات ما و مسائل خصوصی حکم می‌کند که نخواهیم همه اطلاعات را یک بار از کشور خارج کنیم و دوباره آن را برگردانیم.

سیاسی‌فر درباره ضرورت ایجاد اینترانت ملی گفت: این خواسته و مطالبه‌ای است که ملت باید از نظام و دولت داشته باشد. مردم حق دارند قانونمندی این فضا را مطالبه کنند و قانونمند شدن فضا هم ملزوماتی دارد که یکی از آنها شبکه ملی اطلاعات است.

این فعال رسانه افزود: رسانه ملی اهدافی دارد که از آن جمله رساندن محتوای پیام به نحو مقتضی به مردم است. یکی از انواع آن پیام‌های صوتی و تصویری است که به صورت فراگیر انجام می‌شود. این کار ابزارهایی دارد که یکی از این ابزارها شبکه‌های اینترنتی و اینترانتی هستند. اگر رسانه ملی می‌خواهد وظیفه‌اش را انجام بدهد باید از بسترهای موجود در کشور استفاده کند و یکی از ملزومات آن وجود یک شبکه ملی اینترانت است. به عبارت دیگر صدا و سیما هم جزو مطالبه‌کنندگان اینترانت ملی محسوب می‌شود.

سیاسی‌فر تصریح کرد: فرهنگ‌سازی استفاده از شبکه‌های ارتباطی نوین، لازم و ضروری است. این فضا هم فرصت دارد و هم تهدید دارد. نوع مشاغل در حال تغییر است و افراد از مشاغل سنتی به سمت مشاغلی می‌روند که با این فضا درگیرند. طبیعی است مردم باید بتوانند آرام آرام از این فضا برای کسب‌وکار مدرن، خلاقیت و کارهای تازه استفاده کنند. رسانه ملی می‌تواند در این زمینه مفید باشد، راه‌ و روش را آموزش بدهد و فضای کسب و کار مجازی را معرفی کند. فواید و فرصت‌ها را مطرح کرده و درباره کارآفرینی اطلاعات بدهند و در عین حال درباره دشواری‌های کارکردن در این فضا اطلاعات بدهند چون فضای مجازی گل بدون خار نیست.

جریان خبری شمال ـ جنوب

در ادامه محمد شهبازی سلطانی پژوهشگر، شناخت جایگاه کنونی فضای مجازی در جهان و ایران را گام نخست بررسی موضوع گزارش دانست و گفت: براساس آمار پایگاه استاتیستا تعداد کاربران جهانی اینترنت در دهه گذشته به‌صورت تصاعدی افزایش‌یافته و در سال 2020 از مرز چهار میلیارد کاربر در جهان فراتر خواهد رفت. اگر به این پدیده از زاویه مدل جریان خبری شمال به جنوب نگریسته شود، به ژرفای اهداف چنین رشد تصاعدی بیشتر پی برده می‌شود. نابرابری عمیق در دو سطح زیرساخت‌های فنی و تولید محتوا میان کشورهای شمال و جنوب، برتری ارتباطی و اطلاعاتی کشورهای شمال و توسعه‌یافته را موجب شده است. این جریان، تبیینی کارکردگرایانه از نفوذ فرهنگی کشورهای توسعه‌یافته در دیگرکشورها را نشان می‌دهد.

این پژوهشگر فضای مجازی افزود: سال گذشته ضریب نفوذ اینترنت در ایران از 82 درصد فراتر رفت، به عبارتی رشدی همانند و شاید فراتر از سایر نقاط جهان داشته است. آمارهای جهانی ثابت می‌کند امروزه در فضای مجازی و در مدت زمان تنها 60 ثانیه 422 هزار و 340 توییت، 44 میلیون و 400 هزار پیام در واتس‌آپ و 55هزار و 555 تصویر در اینستاگرام آپلود می‌شود.

ضرورت راه‌اندازی اینترنت ملی

شهبازی گام دوم را وضع فرهنگی موجود در فضای مجازی دانست و گفت: می‌توان وضعیت فرهنگی کشور را در فضای مجازی به دو جریان فعال تقسیم کرد. از سویی یک جریان در جهت هویت‌بخشی ملی و فرهنگی فعالیت می‌کند. از سوی دیگر جبهه‌‌ای در مقابل جریان اول قرار دارد. فعالیت‌های تخریبی نوع دوم، فعالیت‌هایی است که بنیان‌های فرهنگ ایرانی اسلامی را هدف قرار داده است. برخی از این فعالیت‌ها بر مبنای رویکرد استهزا و تمسخر شکل ‌گرفته‌اند. به‌عنوان ‌مثال، تمسخر روز‌ه‌خواری در ماه مبارک رمضان با ساخت تصاویر متحرک و استیکرهای مختلف. دسته‌ای دیگر مبانی اعتقادی و فکری مخاطب را نشانه گرفته‌اند و با ایجاد تشکیک در اصول دین و احکام آن سعی در القای عملکرد ضعیف دین در عرصه فرهنگ و سیاست دارند. از سویی دیگر برخی فعالیت‌ها به تبلیغ فرهنگ جایگزین می‌پردازد.

این کارشناس ارشد رسانه در سومین گام معتقد است؛ هر سرزمین به منظور مصونیت‌بخشی به ارزش‌ها و اصول فرهنگی خود باید اقداماتی را در دستور کار قرار دهد. با ترسیم وضعیت موجود و جایگاه کشور در آن، تصمیمی که اصرار بر اجرای آن منطقی به نظر می‌رسد، پروژه اینترنت ملی در کشور است. به عبارتی اصول و قواعد بازی، بر پایه ارزش‌های فرهنگی خودی بنا نهاده و تعریف می‌شود. پروژه اینترنت ملی می‌تواند راهی برای برون‌رفت از چالش موجود باشد. وجود مراکز اطلاعات اینترنتی در داخل، اسباب حفظ امنیت روانی و اجتماعی جامعه را فراهم می‌آورد.

مهندسی اطلاعات یا ولنگاری فرهنگی

اسماعیل ارجمندی دیگر پژوهشگر فضای مجازی نیز معتقد است؛ حضور جامعه ایرانی در فضای مجازی متاثر از فرهنگ ایران امروز، صحنه یک محیط دو قطبی است که یک قطب آن را شق لیبرال فرهنگ مدرن و قطب دیگر را شق اسلامی فرهنگ دینی تشکیل می‌دهد. البته در سال‌های اخیر، به مدد قدرت فناوری و مهندسی اطلاعات از خارج و پررنگ‌تر شدن فرهنگ «ولنگاری» در داخل، شق اسلامی آن رفته‌رفته رو به افول گذارده است.

این کارشناس ارشد رسانه افزود: سوال اینجاست که آیا مسیر حرکت تمدن ما در معماری تمدنی از معبر وب می‌گذرد؟ لذا شورای‌عالی فضای مجازی یگانه جایگاهی است که مکلف به تعیین چنین تکلیفی است. بلاتکلیفی این شورا در تبیین نحوه حضور جامعه ما در مسیر تمدنی خویش از فضای مجازی، موجب بروز بلاتکلیفی دولت‌ها در مواجهه با فضای مجازی است و این امر، رهاسازی جامعه در فضای بی‌انتهای وب را سبب شده است.

ارجمندی تصریح کرد: این درحالی ‌است که جوامع غربی هرگز فضای مجازی را رها نمی‌کنند. آنان‌که امنای فضای مجازی هستند، اینفوسفر و نوسفر را به مثابه مغز جهانی، گام‌های پس از سایبر می‌دانند و تسلط بر مغز جهان را سلطه بر همه دنیا تلقی‌ می‌کنند. سلطه‌ای که براحتی به واسطه پروژه‌هایی نظیر اشلون، پریسم و... نهادهایی مثل NSA، DARPA، USSCYBERCOM و... محقق می‌شود. لذا رها کردن جامعه در این میدان به معنای واگذاری قلب و ذهن جامعه به دشمن برای اعمال اراده و خواست اوست.

واکسینه شدن جامعه در فضای وب

وی معتقد است؛ بی‌تردید رها کردن فضای مجازی یا مسدود کردن آن، دو مسیر غلط در مواجهه و برخورد با این پدیده است و تنها راه صحیح، واکسینه کردن جامعه از عارضه‌های پیچیده‌ آن است. راهی که امروزه آن ‌را تحت عنوان توانمندسازی مخاطب از طریق ارتقای سواد رسانه‌‌ای می‌شناسیم. رفتاری که مبتنی بر آگاهی نیست، متناظر بر سبیل لیبرالیسم فرهنگی خواهد بود. فرصت‌سوزی در رهایی مجازی یا ‌وبگردی از جمله آفاتی است که مبتلابه جامعه رها شده در وب است و آمار خیره‌کننده استفاده بی‌قیدوشرط جامعه ایرانی از اینترنت، گواه اعتیاد اینترنتی و اتلاف زمان آنهاست. استفاده بی‌محابا از شبکه‌های اجتماعی، مسنجرها و اپلیکیشن‌ها درحالی ‌است که صرفا به بازنشر محتوای بی‌ارزش اختصاص می‌یابد و این به ابتذال فرهنگی و تمرکز جامعه بر گردش اطلاعات بی‌ارزش دامن خواهد زد.

ارجمندی افزود: ولنگاری فرهنگی در فضای سایبر، صورتی دیگر نیز دارد. افزایش سرعت تحول در عرصه تکنولوژی در عصر تحولات پرشتاب و رشد فزاینده ضریب نفوذ اینترنت در جامعه‌، بویژه از طریق گوشی‌های هوشمند، بسادگی همه جوامع را به دنیای اینترنت متصل می‌کند. این اتصال بی‌آن که فرهنگ صحیح کاربری آن را به‌همراه داشته باشد، منجر به بروز برهنگی فرهنگی خواهد شد و فضای مجازی را به جولانگاه نفسانیات‌سالاری بدل خواهد کرد؛ جایی که انسان، بی‌پرده ضمیر باطن خود را به نمایش خواهد گذاشت و اجازه می‌دهد نفس او یله و رها هر آنچه‌ می‌خواهد بکند! در این صورت اینترنت محیطی لاقید و بی‌خدا خواهد بود که سکولاریسم تنها صورت حیات در آن عرصه است.

هشدار رهبر معظم انقلاب

رهبر معظم انقلاب در مراسم بیست و هفتمین سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی فرمودند: امروز تقلید از غرب و از بیگانه در سبک زندگی نقطه مقابل استقلال فرهنگی است و نظام سلطه بر روی این مساله دارد کار می‌کند، همین مساله مهندسی اطلاعات این ابزارهای جدیدی که وارد میدان شده است اینها همه ابزارهایی هستند برای تسلط بر فرهنگ یک کشور. بنده با این حرف نمی‌خواهم بگویم این ابزارها را از زندگی خودمان خارج کنیم نه، اینها ابزارهایی هستند که می‌توانند مفید واقع بشوند اما سلطه دشمن را از این ابزارها بایستی سلب کرد. نمی‌توانید شما برای این‌که مثلا فرض بفرمایید رادیو وتلویزیون داشته باشید، رادیو و تلویزیونتان را بدهید در اختیار دشمن، اینترنت هم همین‌جور است، فضای مجازی هم همین‌جور است. اینها را نمی‌شود در اختیار دشمن قرار داد اینها وسیله و ابزار نفوذ فرهنگی است.

آنچه در فضای مجازی به عنوان ولنگاری فرهنگی مطرح است، نداشتن سیاست کلان از سوی مدیران و کاربران است.
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۸
کد خبر: ۲۱۳۲۷
به گزارش گرداب، حسین امامی کارشناس حوزه ارتباطات در این برنامه گفت: مقام معظم رهبری در سخنرانی هایشان 44 بار از کلمه ولنگاری استفاده کرده اند که شامل ولنگاری اقتصادی و فرهنگی بوده است.

وی افزود: منظور ایشان از ولنگاری فرهنگی عمدتاً غفلت و بی توجهی مدیران فرهنگی کشور است.

این کارشناس حوزه ارتباطات گفت: نیمی از آنچه در فضای مجازی به عنوان ولنگاری فرهنگی مطرح است، عدم سیاست گذاری کلان از سوی مدیران و سیاست گذاران فضای فرهنگی و نیمی دیگر مربوط به کاربران است.

امامی افزود: اشتراک گذاشتن هر گونه شایعه و خبر به عنوان محتوا و مصرف گرایی و افزایش مصرف رسانه ای ازجمله مصداق های ولنگاری فرهنگی در فضای مجازی است.

وی با بیان اینکه نباید همواره از بدی های فضای مجازی سخن بگوییم گفت: این یک واقعیت است که بخشی از زندگی اجتماعی ما در فضای دیگری شکل گرفته است که در آن فاصله جغرافیایی و زمانی حذف شده و همه چیز برای همگان عیان است.

امامی افزود: به اعتقاد من، برخی ناهنجاری ها در نهاد خانواده است که به فضای مجازی منتقل می شود و فضای مجازی به ذات خود هیچ ایرادی ندارد.
این کارشناس حوزه ارتباطات گفت: بر اساس برخی آمارها، فضای مجازی رتبه هفتم را در علت طلاق ها به خود اختصاص داده است و شش مورد دیگر به مشکلات مختلف و تربیت خانوادگی مرتبط است.

وی افزود: معتقدم وظیفه دولت در قبال فضای مجازی فقط حمایت است و نظارت بر استفاده از آن کار خانواده هاس

امامی گفت: سهم فارسی زبانان از کل فضای اینترنت تنها 9 دهم درصد است که بر اساس تأکیدات مقام معظم رهبری باید به 5.6 درصد برسد.

امیرمهرداد خسروی کارشناس مسائل فرهنگی هم در این برنامه گفت: همه باید به این باور برسند که عرصه فرهنگ عرصه فوق العاده تخصصی است و مسئولان و کارگزاران آن باید به معنای واقعی، فرهنگی باشند.

وی افزود: در برخی موارد، کسانی متولی امور فرهنگی کشور هستند که تحلیلهایشان خیلی عمیق نیست و درک درستی از مسائل و مشکلات فرهنگی جامعه ندارند.

خسروی گفت: اگر به عرصه فرهنگ به عنوان محلی برای تأمین زندگی و درآمد نگاه کنیم، هیچ گاه هیچ مشکلی حل نخواهد شد.

این کارشناس مسائل فرهنگی تصریح کرد: تمامی عناصر فرهنگی کشور از صدر تا ذیل باید به این باور برسند که لازم است برای تعمیق فرهنگ ایرانی- اسلامی تلاش کنند و این باور را ابتدا در خود و خانواده هایشان به اجرا بگذارند.

وی گفت: در کشورهای خارج سعی شده است به موازات پیشرفت فناوری ها، راه های استفاده درست از ابزارهای فناوری نیز به مردم نشان داده شود.

خسروی تصریح کرد: ولنگاری فرهنگی در فضای مجازی باعث بروز بحران در بسیاری از خانواده ها شده است.

وی افزود: باید به طور موازی و همزمان علاوه بر کنترل و نظارت، دانش چگونگی استفاده از فضای مجازی را بالا ببریم و حاکمیت هم با زبان منطق و استدلال و مشفقانه جامعه را برای استفاده درست و بهتر از فضای مجازی اغناء کند.
این کارشناس مسائل فرهنگی تصریح کرد: فضای مجازی رها بنیان خانواده ها را تهدید می کند و خانواده ها اگر مرزهای خود را خوب کنترل نکنند دچار بحران می شوند.
خسروی افزود: علت اصلی فروپاشی دهها مورد از خانواده ها، استفاده نادرست از ماهواره و فضای مجازی است.

وی گفت: بیشتر آنچه که در فضای مجازی کشور منتقل و دست به دست می شود کپی و سرگرمی است و معانی معرفتی کمتر تولید و منتقل می شود.

محمد سلطانی فر کارشناس ارتباطات هم در ارتباط تلفنی با این برنامه گفت: یکی از ضعف های موجود در تولید محتوا در فضای مجازی، حاضر نبودن نخبگان در این فضاست.

وی افزود: به نظر می رسد فضای مجازی فضای مناسبی برای نخبگان نیست و به همین دلیل حجم تولیدات نخبگی در آن کم است و بیشتر مردم عادی هستند که تولید محتوا می کنند و نخبگان از ورود به آن پرهیز دارند.

سلطانی فر گفت: تا چه زمانی می خواهیم فضای مجازی را متهم به ولنگاری فرهنگی کنیم و فضای حقیقی را ناشی از فضای مجازی بدانیم؟

این کارشناس ارتباطات افزود: آنچه در فضای مجازی ولنگاری فرهنگی می دانیم، نمودی از جامعه حقیقی اطراف ماست.

وی تصریح کرد: فضای مجازی به عرصه زندگی ما ورود کرده است و ما نتوانسته ایم آن را قانونمند کنیم.

سلطانی فر افزود: همانگونه که در فضای واقعی ولنگاری است در فضای مجازی هم ولنگاری وجود دارد اما نمی توان فضای مجازی را مقصر نابسامانی های اجتماعی دانست.

وی گفت: ابزار مجازی به ذات خود بد نیستند اما در عین حال محتوای آنها مهم است.

این کارشناس ارتباطات با بیان اینکه فرهنگ را نمی توان اجباری به مردم تحمیل کرد، افزود: برخورد با ابزارهای مجازی، محکوم و نادرست است.
سلطانی فر گفت: در بهترین شرایط تنها می توانیم تغییرات محدودی انجام دهیم و کمک کنیم محتوایی که در فضای مجازی می ریزیم مناسب باشد.

وی افزود: نباید تصور کنیم که می توانیم تغییر دهنده فرهنگ باشیم، در حالی که این مردم هستند که خود فرهنگ را انتخاب و استفاده می کنند.

این کارشناس ارتباطات تصریح کرد: نخبگان و مسئولان فرهنگی باید بار محتوایی فضای مجازی را ارتقاء دهند.

سلطانی فر گفت: باید نخبگان را تشویق کنیم تا در تولید محتوا در فضای مجازی فعال باشند و بستر لازم را برای حضور آنان آماده کنیم.

محمد فروهر کارشناس مسائل فرهنگی هم در ارتباط تلفنی با این برنامه گفت: فضای مجازی توسط همه نهادها و ارگان ها نادیده گرفته شده و فضای رها شده است.

وی افزود:‌ آمارها و تحقیقات میدانی نشدان می دهد که در فضای مجازی ولنگاری فرهنگی وجود دارد.

این کارشناس مسائل فرهنگی گفت: 70 تا 80 درصد ضعف های فضای مجازی به علت نامناسب بودن زیرساخت هاست.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
از شبیخون تا نفوذ فرهنگی/ سیاست امروز، آندلسی کردن ایران است!
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۳۸
Share/Save/Bookmark
 
رهبر معظم انقلاب تهدیدات فرهنگی را در چند مرحله بیان کرده‌اند. ایشان این روند را با تغییرات مختلف "تهاجم فرهنگی"، "شبیخون فرهنگی" و "ناتوی فرهنگی" و در سال گذشته نیز پس از مذاکرات ایران و غرب و در راس آن امریکا، "نفوذ فرهنگی" نامیده اند.
از شبیخون تا نفوذ فرهنگی/ سیاست امروز، آندلسی کردن ایران است!
به گزارش خبرنگار بلاغ، در بخش اول این نوشتار به بررسی علت از دست دادن اندلس و شکست تمدن اسلامی پرداختیم و بیان کردیم که مهم‌ترین علت سقوط تمدن 800 ساله اسلامی، نفوذ و تهاجم فرهنگی و آلوده کردن جوانان مسلمان به فساد و فحشا بود.

در بخش دوم این نوشتار نیز تلاش داریم تا به تبیین اهمیت نفوذ فرهنگی و همچنین شبیخون فرهنگی که رهبر معظم انقلاب از سال‌های ابتدایی دهه 70 متوجه آن شدند و بارها نسبت عواقب آن به مسئولان هشدار دادند، بپردازیم و در بخش سوم نیز مصداق‌هایی از اقدامات دشمنان برای اندلسی کردن جامعه، خصوصا در دولت یازدهم را ارائه می‌کنیم.

سیاست امروز آندلسی کردن ایران است!

طی سالیان متمادی در کشورهای اسلامی ترویج فحشا و فساد عامل بزرگی در عقب ماندگی آنان را رقم زد، این همان سیاستی است که غربیان در آندلس مسلمان شده پیاده کردند و در نهایت آندلس را از دست آنها خارج کردند، امروز نیز استکبار با تجربه پروژه آندلسی خود در اندیشه سیطره بر جهان اسلام است، چیزی که مقام معظم رهبری در سال‌های گذشته به آن اشاره داشتند: «سیاست امروز، سیاست آندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان می گذارم، شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت - که شما جوانان باشید - در میان گذاشته می‌شود، فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید، نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمان‌های بلند و هدف‌های مقدس و قابل قبول و موجه او چه موانعی وجود دارد.

جریان استحاله فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران، از شبیخون تا نفوذ فرهنگی

رهبر معظم انقلاب از سال‌های ابتدایی دهه 70 تا به امروز همواره نسبت به جریانی که به دنبال استحاله فرهنگی نظام جمهوری اسلامی است، هشدار دادند و در هر دوره‌ای با توجه به امکانات و شرایط آن دوره این جریان را تشریح و تبیین کردند.

در این راستا رهبری معظم انقلاب نیز با درایت به این تهدید اساسی، پی برده و در سالیان متمادی و به مناسبت‌های مختلف، این مهم را گوشزده کرده‌اند. ایشان تهدیدات فرهنگی را در چند مرحله بیان کرده‌اند. ایشان این روند را با تغییرات مختلف "تهاجم فرهنگی"، "شبیخون فرهنگی" و "ناتوی فرهنگی" و در سال گذشته نیز پس از مذاکرات ایران و غرب و در راس آن امریکا، "نفوذ فرهنگی" بیان داشته است.

 ما در تهاجم فرهنگی، یک حرکت آرام را مشاهده می‌کردیم و در ناتوی فرهنگی یک حرکت برنامه‌دار و هدف‌دار و در حجم گسترده را شاهد هستیم و در نفوذ فرهنگی نیز با استفاده از عوامل درونی به تغییر باورها و جا به جایی باورها می پردازد.

تهاجم فرهنگی
ایشان سال 1370 در دیدار اعضای شورای انقلاب فرهنگی، بحث تهاجم فرهنگی را گوشزد می‌نماید: "امروز آرایش تهاجم فرهنگی بسیار خطرناکی علیه انقلاب به وضوح مشاهده می‌شود زیرا جهان اسلام بیدار و هوشیار شده است. از این رو تهاجم فرهنگی دشمن با گذشته تفاوت بسیار دارد و شکل جدیدی پیدا کرده است و برای مقابله با آن با شناخت و آگاهی کامل عمل کنیم."

هدف تهاجم فرهنگی

در تهاجم فرهنگى، هدف، ریشه‏ کن کردن فرهنگ ملى و از بین بردن آن است. در تهاجم فرهنگى، ملتى را که تحت تهاجم قرار گرفته است، باید به بیمارى که افتاده و خودش کارى نمى‌تواند بکند، تشبیه کنیم. آن وقت دشمن، آمپولى به او تزریق مى‌کند و معلوم است آمپولى که دشمن تزریق کند، چیست! این فرق دارد با آن دارو و درمانى که خود شما بروید و آن را با میل، انتخاب و وارد بدنتان کنید. این تهاجم فرهنگى است.

هدفِ تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد. دشمن در تهاجم فرهنگی خود سعی می‌کند مقاومت را در میان مردم ما از حیثیت و اعتبار بیندازد؛ در واقع مقاومت‌شکنی کند و سنگرها را از بین ببرد. مهمترین سنگر یک انسان، ایمان و انگیزه و عشق اوست. نباید اجازه دهید این سنگر را در دل‌ها فرو بریزند و از بین ببرند.

شبیخون فرهنگی

من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگی» می‌زنند. این ادّعا راست است و خدا می‌داند که راست است. بعضی نمی‌فهمند؛ یعنی صحنه را نمی‌بینند. کسی که صحنه را می‌بیند، ملتفت است که دشمن چه‌کار می‌کند و می‌فهمد که شبیخون است، و چه شبیخونی هم هست!

دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط فرهنگ فساد و فحشاسعی می‌کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است.

وظیفه اصلی مبارزه با این تهاجم و شبیخون عمدتاً بر دوش علما و دانشمندان و فرهنگیان جامعه است. اینان وظیفه دارند اولاً شبیخون را رصد کنند، زوایای مختلف و پنهان آن را بشناسند، آغاز و انجام شبیخون از سوی دشمن را به مردم اعلام کنند و هم‌چنین برای مقابله با این حملات، فراخوان بدهند.

ناتوی فرهنگی

رهبر معظم انقلاب در ادامه تشریح روند استحاله فرهنگی نظام جمهوری اسلامی به ناتوی فرهنگی می‌رسند و در این خصوص می‌فرمایند: من پریروز در روزنامه – البته سه ، چهار ماه قبل از این ، من مقاله‌اش را دیده بودم – گزارشی از تشکیل " ناتوی فرهنگی " را خواندم . یعنی در مقابل پیمان ناتو که آمریکایی‌ها در اروپا به عنوان مقابله  با شوروی سابق یک مجموعه  مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده می‌کردند ، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده‌اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست ؛ سال‌هاست که این اتفاق افتاده است .

مجموعه‌ی زنجیره‌ی به هم پیوسته  رسانه‌های گوناگون – که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره‌ها و تلویزیون‌ها و رادیوها – در جهت مشخصی حرکت می‌کنند تا سررشته‌ی تحولات جوامع را به عهده بگیرند ؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است .

رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی ، جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی فرهنگ و هویت ملی جوامع به ویژه مقابله با ایمان انسان‌هایی است که مصرند از هویت ملی و دینی خود شرافت‌مندانه دفاع کنند .


اعضای ناتوی فرهنگی با بهره گیری از 57 سال تجربه کار مشترک در مقابله با رقیب ، تأسیسات پایه‌ای هماهنگی را در حوزه‌های مختلف به ویژه در حوزه رسانه‌ای شکل داده‌اند تا تحولات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملت‌ها را در مسیر خواست و منافع خود هدایت کنند .

در این بین رسانه‌ها ابزارهای مهمی هستند که در ناتوی فرهنگی به کار گرفته می‌شود تا هویت واحد انسان مدرن غربی را جایگزین هویت‌های ملی – دینی کنند. رادیو ، تلویزیون، اینترنت، ماهواره، بازیهای رایانه‌ای که اسطوره‌ها و الگوهای جدیدی را مطرح می‌کنند و از طریق ایجاد خودباختگی فرهنگی و ترویج روحیه بی‌تفاوتی سبب می‌شود که اسطوره‌های ملت‌ها تضعیف ، تخریب و نابود شوند و یا آنچنان بر قومیت‌ها تأکید می‌کنند و با ایجاد فرقه‌های جدید و دست ساخته تلاش می‌کنند تا درگیری‌های داخلی و خونریزی‌های قومی را مقدمه سستی و اضمحلال فرهنگی ملت‌ها قرار دهند.

نفوذ فرهنگی
« نفوذ فرهنگی» از واژه هایی کلیدی است که رهبر معظم انقلاب، به ویژه به تازگی، به دفعات بر اهمیت آن تأکید و مسئولان و مردم را به اهداف صریح و پشت پرده دشمن در این باره رهنمون کرده‌اند.

از دیدگاه مقام معظم رهبری نفوذ فرهنگی نسبت به تهاجم و شبیخون، روند خطرناک‌تری به خود گرفته است و به همان میزان هدف آن نیز پیچیده‌تر است. موضوعی که مدت‌هاست به شکلی روشن و شفاف مورد تأکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است:

«تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همه جا است. چرا؟ به‌خاطر همین تأثیر زیادی که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینه‌ی فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم. مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنه‌ی فرهنگی باشند؛ رخنه‌های فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هشیار باشند. ... باورهای قلبی مردم را مورد تهاجم قرار می‌دهند؛ این را نمی‌شود انسان ندیده بگیرد.

امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور؛ دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است، که البتّه کم‌اهمّیّت‌ترین آن نفوذ اقتصادی است؛ و ممکن است که جزو کم‌اهمّیّت‌ترین [هم‌] نفوذ امنیّتی باشد. نفوذ امنیّتی چیز کوچکی نیست، امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کم‌اهمّیّت است. ... از همه مهم‌تر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است. ... دشمن سعی می‌کند در زمینه‌ی فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابه‌جا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها به‌وجود بیاورد. خرج‌ها می‌کنند؛ میلیاردها خرج می‌کنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است.

از نفوذ فرهنگی تا مقابله فرهنگی

شهرکریمه/چگونه می توان از طریق کتابی کودکانه به مساله مهم و استراتژیک «نفوذ فرهنگی» پرداخت؟ پاسخ این دغدغه را محمد میرکیانی، نویسنده آثاری در زمینه ادبیات کودک و نوجوان با کتابی با نگارش نام «تن تن و سندباد» پاسخی مطلوب بخشیده است و این اثر چنان گیرایی موثری داشته که توانسته نظر مطلوب حضرت آقا […]

شهرکریمه/چگونه می توان از طریق کتابی کودکانه به مساله مهم و استراتژیک «نفوذ فرهنگی» پرداخت؟ پاسخ این دغدغه را محمد میرکیانی، نویسنده آثاری در زمینه ادبیات کودک و نوجوان با کتابی با نگارش نام «تن تن و سندباد» پاسخی مطلوب بخشیده است و این اثر چنان گیرایی موثری داشته که توانسته نظر مطلوب حضرت آقا را در برداشته باشد و ایشان به حمایت از چنین اثر ارزشمندی، تقریظی مرقوم داشتند. این موضوع در نشست تخصصی ادبیات کودک و نوجوان عنوان شد و لزوم توجه به ادبیات از منظر نگاهی متعهدانه را دوباره هویدا ساخت، چنان که برخلاف تصور برخی نه تنها ادبیات بلکه شاخه کودک و نوجوانش می تواند چنان زبان مسئولیت پذیری بر تن روایتش دوخته و کاراکترهایی آشنا وخلاقانه بر بستر داستانی بیافریند که بدون پیچ و تاب هایی شعارگرایانه حاوی نکاتی ارزنده از جهان امروز ما باشد؛ جهانی که جنگ منظری دیگر سو به خود گرفته و از طریق انفجار واژگانی بیگانه که حکم بمب اتم را به لحاظ بُعد خسارات در هر سرزمینی به عهده دارند، بحران هویت را در پی داشته است.

میرکیانی به عنوان نویسنده کتاب «تن تن و سندباد» از طریق مقابله شخصیت های شرقی و غربی به جنگ رخ داده در جهان امروز شکلی فرازمانی می دهد و به مقابله 2 تفکر کاملا مجزا از جهان اندیشی غرب و شرق با کارکترهایی چون «تن تن» و «سندباد» می پردازد. در واقع این شخصیت های کودکان بهانه ای برای نویسنده شده تا سیل رخ داده از نفوذ فرهنگی آمریکا را بتواند از طریق جهانی داستانی برای بچه ها به تصویر درآورد. این جا است که ادب و هنر در خدمت اهداف استراتژیک شکلی عملی به خود می گیرد و نشان می دهد که اصطلاح استراتژیک برخلاف نگاه برخی عنوانی غول آسا و غیر قابل دسترس در عرصه فرهنگ و هنر نمی باشد!

در واقع میرکیانی با انتخابی هوشمندانه از نام «تن تن» که داستانی مطرح در ادبیات غربی است، سعی کرده مسیری دیگرسو برای مخاطب مجذوب ادبیاتی قصه گو بسازد. داستانی که ژرژ رمی، نویسنده‌ بلژیکی در سال 1929 با نام «تن ‌تن در سرزمین شوراها» خلق کرد و به دلیل مخاطبان بسیاری که یافت بعدها تبذیل به جریانی دنباله دار در ادبیات داستانی کودک شد و آثار بسیاری مرتبط با هسته اصلی این داستان با نام هایی مختلف به نشر درآمد که از جمله آن ها مجموعه داستان های «ماجراهای تن‌ تن و میلو» است که استیون اسپیبرگ فیلمی با نام «ماجراهای تن ‌تن: راز اسب شاخدار» از آن ساخت. میرکیانی در کتاب «تن تن و سندباد» به دنبال این بوده که به نزاع میان تفکر غرب و شرق از طریق کاراکترهای آشنای بچه ها بپردازد و از سویی به جهان اسطوره ای شخصیت های شرقی نظر افکند و از سویی دیگر به نفوذ فرهنگ بیگانه غربی ها در ممالک شرق به عنوان مسیری مخاطره برانگیز هشدار دهد.

آن چه به عنوان مساله ای مهم از کتاب «تن تن و سندباد» می توان استخراج کرد، نگاه اصیل و متعهدانه ای است که یک هنرمند و ادیب و فعال فرهنگی می تواند نسبت به پدیده های پیرامون خود و مسائلی مهم و استراتژیک در نگاهی اعتقادی داشته باشد. مساله ای که متاسفانه یا نادیده گرفته شده و یا تنها منجر به انتقاد و غرزدن اهالی فرهنگ و هنر انجامیده است، در حالی که تجربیاتی همچون «تن تن و سندباد» و آثار بی ادعای ساخته شده در عرصه های مختلف فرهنگی و هنری، گزینه ای مطمئن تر و ارزنده تری چون تلاش برای کار در عرصه های جهادی فرهنگ را به میان می کشاند.

مساله ای که نیاز به بازنگری را در نهاد رفتاری جامعه هنری و ادبی کشور لازم می دارد و این نکته را استوار می سازد که تا زمانی که در میدان مبارزه با نفوذ فرهنگی قرار نگیریم و تنها به گلایه خوش باشیم، همین می شود که گام های ویران کننده فرهنگ غربی روز به روز از طرق مختلف وارد جامعه ایرانی می شود.


«نفوذ فرهنگی» و مبانی و مصادیق آن در سینمای ایران

«نفوذ فرهنگی» و مبانی و مصادیق آن در سینمای ایران/ از ترویج «اومانیسم» تا غیرت‌زدایی و بی‌حیایی در بین جوانان!

نفوذ فرهنگی

سینماپرس: آرین اقبال افسری/ در حالی که سینماگران ایرانی باید با تصویرسازی از جوانانی غیور، شجاع، جهادگر و دارای هویت ایرانی اسلامی به سمت و سوی قهرمان محوری منطقی حرکت کرده و با ارائه الگویی طراز و انقلابی، جامعه‌ای غیور و عفت مند را زمینه سازی کنند اما برخلاف این حق طبیعی مردم ایران، بسط پیدا کردن بی‌عفتی و بی‌غیرتی در جامعه که هم اکنون توسط برخی فیلم‌های سینمایی در حال تئوریزه شدن است، موضوعاتی این چنینی را کاملاً به قهقرا برده است.

با پایان یافتن جنگ نظامی تحمیل شده از سوی استکبار علیه انقلاب اسلامی ایران، نظام سلطه تمرکز خود را بر جبهه جدیدی که علیه ملت ایران گشوده بود بیشتر کرده و تمام توان رسانه ای اش را در این عرصه به کار گرفت. پدیده ای که ابتدا به صورت تهاجم فرهنگی آغاز شده بود در اندک زمانی به ناتوی فرهنگی و سپس شبیخون فرهنگی تبدیل شد و با سهل انگاری برخی متولیان حوزه فرهنگ پس از قریب دو دهه به قتل عام خاموش فرهنگی انجامید.

در نگاه رهبران انقلاب اسلامی، فرهنگ مایه اصلی هویت یک ملت، عامل تباهی یا عظمت آن، ستون فقرات حیاتش و عبارت است از «درک، برداشت، فهم، معتقَد و باور انسان ها و روحیات و خلقیات آنها در زندگى»(آیت الله خامنه ای، ۱۳۸۹/۰۶/۲۵). قدرت و اهمیت فرهنگ موجب شده تا استقلال و اقتدار یک کشور در حوزه های دیگر تا حدود زیادی متأثر از استقلال و اقتدار فرهنگی بوده و به آن وابسته باشد؛ به طوری که استقلال و عدم وابستگی فرهنگی بالاتر از استقلال سیاسی و اقتصادی قرار می گیرد. به همین نسبت خطر تسلط فرهنگی نیز پررنگ می شود، چرا که با این غلبه نابودی هویت یک ملت موضوعیت می یابد.

نفوذ فرهنگی؛ مبانی و مصادیق آن در سینمای ایران

مقام معظم رهبری با اشراف بی مثال خود در مسائل کلان جامعه در سال های پس از دفاع مقدس بر مقوله تهاجم فرهنگی تاکید فراوان داشتند، اما قلم به مزدان داخلی و دوستان ناآگاه به انکار واقعیت صحنه که عبارت بود از هجوم نرم و همه جانبه دشمن پرداختند. بیانات امام جامعه همواره با موجی از نقد‌ها و فضاسازی های رسانه‌ای همراه بود و عده‌ای در راستای فرافکنی و بر اساس وظیفه‌ای که از سوی سرویس‌های اطلاعاتی غرب بر عهده داشتند، چشم‌انداز ترسیم شده توسط ولی امر مسلمین را به سخره می گرفتند.

نفوذ فرهنگی؛ مبانی و مصادیق آن در سینمای ایران

حال پس از گذشت دو دهه از هشدار‌های مکرر رهبر معظم انقلاب اسلامی، بار دیگر و درست در اوج جنجال های رسانه ای پیرامون پرونده هسته‌ای که تمام توجه آحاد جامعه را معطوف به خود کرده است، ایشان با بازخوانی نیت اصلی ایالت متحده امریکا برای نفوذ در بخش فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشور فرمودند:

نفوذ فرهنگی؛ مبانی و مصادیق آن در سینمای ایران

با توجه با بیانات فوق و تاکید ایشان بر مقوله نفوذ فرهنگی که عقبه آن در مباحث گسترده تهاجم فرهنگی قابل جستجوست می‌توان میدان گسترده‌ای از آسیب پذیری فرهنگی را مشاهده کرد که ایالت متحده از آن نقاط به دنبال نفوذ فرهنگی در ایران اسلامی است. بدون شک نفوذ فرهنگی در حوزه سینما به علت قدرت اثرگذاری این رسانه بر قلب و مغز انسان ها و همچنین به دلیل آسیب پذیری زیادی که جمهوری اسلامی در این حوزه دارد، به طور جدی از سوی نظام سلطه و هواداران داخلی آن دنبال می شود.

سینما وظیفه ی جلوگیری از نفوذ انواع القائیات غفلت‌زا و ایمان زدا در میان آحاد جامعه که رسالت خطیری جهت پیشبرد اهداف حکومت اسلامی است، بر عهده دارد و بنابراین علاوه بر مراقبت از ایجاد هر نوع رخنه‌ای درون خود، باید برای تعالی فرهنگ بومی و دینی ایران اسلامی تلاش کند. بدین جهت بررسی باید‌ها، نباید‌ها و نقاط ضعف سینمای کنونی جمهوری اسلامی کمک شایانی به فهم چگونگی نفوذ امریکا در این بخش مهم فرهنگی کشور می‌کند.

نفوذ فرهنگی؛ مبانی و مصادیق آن در سینمای ایران

 

به بیانی دیگر جایگزین سازی فرهنگ زندگی امریکایی به جای فرهنگ بومی صرفاً با پذیرفتن سبک زندگی امریکایی توسط آحاد جامعه صورت می‌پذیرد. برای پیاده سازی این امر لازم است تا با ارائه‌ چهره‌ای مطلوب از فرهنگ امریکایی به زمینه سازی برای پذیرش آن دست زده و در سوی دیگر با سیاه نمایی از وضعیت جامعه اسلامی و اِلمان های سبک زندگی دینی به تخریب این فرهنگ در اذهان و قلوب مردم پرداخته شود. پدیده ی هنری، تجاری و رسانه ا ی سینما برای پیشبرد این هدف ابزار مهمی برای ایالت متحده و مریدان آن محسوب می‌شود. در دهه های اخیر، تصویرسازی‌های گسترده صورت گرفته از سبک زندگی امریکایی و دادن زرق و برق به گزار‌ه های مطلوب این منش وارداتی که آکنده از مضامین غیر دینی است، در برابر سبک زندگی ایرانی اسلامی که زاویه ای‌۱۸۰ درجه ای با استایل امریکایی دارد،  نفوذی آشکار در سینمای کشور محسوب می‌شود.

نفوذ فرهنگی؛ مبانی و مصادیق آن در سینمای ایران

رخنه ارزش‌های لیبرالیستی که جوهره آن اباحه گریی است، در برابر انبوهی از مضامین دینی در سبک زندگی اسلامی نظیر حیامندی و غیرت مندی، فضایی را در سینمای کنونی کشور رقم زده که در صورت عدم کنترل آن، فرهنگ ملی و بومی کشور در حد اعلای خود با چالش مواجه می‌شود که البته نشانه های آن از مدت ها قبل قابل مشاهده است.

یکی از مهمترین اهدافی که ایالت متحده در عملیات نفوذ فرهنگی دنبال می کند، هجمه به متعلقات ایمانی عموم مردم ایران است. سست کردن اعتقادات مردم نسبت به ارزش‌های دینی و کمرنگ جلوه دادن تقوی و ایمان در متن زندگی تک تک مردم که مایه اصلی آرامش عمومی جامعه است، از اساسی ترین اقدامات ایالت متحده  برای پیاده سازی سبک زندگی امریکایی است.

بی‌توجهی به ایمان و عمل صالح و عدم تصویرسازی صحیح از انسان مومن که بتوان آن را به عنوان الگویی مناسب به جامعه معرفی کرد، در اکثر آثار سینمای ایران دیده می‌شود. در مقابل نیز قریب به اتفاق فیلم‌های سینمایی با غلبه روح سکولاریسم بر آنها شروع شده و به پایان می رسد. در کمتر فیلمی می‌توان حضور خداوند را احساس کرد، حتی در معدود آثاری که انسان‌هایی در ظاهر مومن به تصویر کشیده می شوند، القای حس خداوند محوری به مخاطب صورت نمی گیرد. روح اومانیسم به عنوان نطفه سبک زندگی امریکایی در اکثر فیلم‌های ایرانی نهفته است. در فیلم‌های اومانیستی سینمای ایران انسان های سکولار با سبک زندگی امریکایی به عنوان شخصی الگو به جامعه معرفی می‌شوند. انسان هایی که با وجود عدم برخورداری از حداقل گزاره‌های ایمانی در زندگی شان موفق بوده و شخصیت آنها مورد توجه مخاطب قرار می‌گیرد. بسیار دیده شده است که سینماگر با محور قرار دادن انسان به جای خداوند، زندگی کاملی از یک انسان لیبرال را به تصویر می‌کشد و در برابر آن با تصویرسازی منفی و سیاه از زندگی مومنین آنان را در نگاه مخاطب خوار و ذلیل جلوه می‌دهد.

بسط پیدا کردن اخلاق اسلامی در جامعه سدی محکم در برابر نفوذ‌های اقتصادی و سیاسی ایالت متحده محسوب ‌می‌شود. انسان اخلاق محور بدون شک در حوزه اقتصاد و معیشت به هم نوع خود جفا نکرده، در حوزه سیاست به تخریب جناح رقیب خود مشغول نشده و با دیدن خود در محضر خداوند به حفظ مکارم اخلاقی مبادرت می‌ورزد. حال اگر اخلاقی دینی و اسلامی در ذهن انسان مسلمان حقیر و کوچک شمرده شود و ملازمات فرهنگ سرمایه‌داری در قلوب او نفوذ کند، نه تنها بنیان های فرهنگی و اعتقادی که ساختارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی جامعه نیز به سمت اضمحلال و فروپاشی سوق پیدا خواهد کرد.

در این حوزه نیز سینما به عنوان چشمان بیدار جامعه  وظیفه‌ای بس مهم را بر عهده دارد. تصویرسازی از مظاهر گوناگون دینی و بسط دادن آن به مر فطرت، می‌تواند امنیت اخلاقی و آرامش را بر کشور حاکم کند که همه این موارد نیازمند فرهنگسازی از سوی دستگاه‌های مربوطه و ساختارهایی از جمله سینماست. سینما پیش قراول این جبهه محسوب شده و در صورت عدم موفقیت در وظایف ملی و در نتیجه ی آن نفوذ فرهنگ سرمایه‌داری، ناآرامی های اجتماعی و فردی در کشور پدیدار خواهد شد.

برطرف سازی مشکلات اخلاقی تنها با ایجاد جامعه ای متعهد به وقوع می‌پیوندد، به بیانی دقیق تر سینماگری که دغدغه اخلاق در جامعه را دارد باید نسبت به اتوپیاسازی از جامعه مطلوب خود اقدام کند اما متاسفانه در فضای فعلی، سینماگران به بهانه نشان دادن مشکلات حاکم بر زندگی مردم و کشور به سیاه نمایی دست زده و جامعه‌ای را با مردم خشن و افسرده، ‌جوانانی بی هویت و بی آرمان، زنان و مردانی خیانت کار، ملتی فقیر و فراری از کشور، عقب مانده و در حسرت خوب زیستن به تصویر می‌کشند.

اغلب آثار سینمای اجتماعی که به بهانه نمایش واقعیات جامعه ساخته شده است به عمد یا به سهو در راستای خواسته های نظام سلطه و برای حمله به ارزش‌های بنیادین فرهنگ زندگی اسلامی و انقلاب اسلامی ایران است. اگرچه نابسامانی ها و آسیب های اجتماعی انکارناپذیر است اما این هجم گسترده از فیلم‌هایی که فقط به دنبال نشان دادن مشکلات است چه کمکی به حل این موارد می‌تواند کند و یا اساسا در دهه های گذشته چه کمکی کرده است؟ تنها کمک این فیلم به سازندگانش بوده که مسیر دریافت جوایز رنگارنگ خارجی را برای آنها تسهیل نموده است.

از دیگر شاخصه‌‌های نفوذ فرهنگی که در فیلم‌های سینمایی به وضوح دیده می‌شود تصویرسازی معکوس از دختران و پسران ایران اسلامی است. با توجه به جمعیت زیاد این قشر از جامعه و اثرگذاری ویژه‌ای که آنها در حوزه های مختلف دارند، تغییر اعتقادات و هجمه به باور‌‌های آنان می‌تواند راه نفوذ سیاسی و اقتصادی را در کشور باز کند.

از ابتدای انقلاب تاکنون کمتر فیلم سینمایی را می‌توان یافت که چهره‌ای حقیقی از دختر مسلمان ایرانی ارائه داده باشد. مهمترین عنصر برای دختر مسلمان حیامندی و عفت مندی اوست که در صورت مخدوش شدن هر یک از این دو، بنیان های جامعه دچار تزلزل می‌شود. در جامعه ای که زنان و دختران آن از حیا برخوردار نباشند یقینا آینده منحطی بر آن کشور مستولی می‌شود. اگرچه هم اکنون در ایران اسلامی بسیاری از دختران با سبک زندگی‌های التقاطی در حال زندگی هستند اما همچنان عمده دختران ایرانی پایبند به ارزش های سبک زندگی اسلامی بوده و نقش سازنده‌ای در کشور ایفا می‌کنند. این درحالی است که تصویر ارائه شده در سینمای ایران، دختران و زنان  صرفا به دو گروه تقسیم می‌کند.

گروه اول زنانی هستند که با آمیخته شدن در سبک زندگی امریکایی در فیلم‌ها ظاهر می شوند، این دست زنان که اغلب از پوشش نامناسبی برخوردار هستند چهره مثبت فیلم‌ها محسوب می‌شوند. گروه دوم دختران و زنانی که در فیلم‌های سینمایی با آنها روبرو هستیم دارای عقبه مذهبی و اعتقادی بوده و اغلب آنان در این فیلم‌ها مفلوک، دارای پوشش چادر، فقیر و دچار اعوجاجات گوناگون در زندگی خود هستند.

این خط تصویرسازی که در طول دوران پس از انقلاب همیشه ادامه داشته نتیجه ای جز بی رغبتی نسل دختران نوجوان و جوان به چادر و حجاب اسلامی نداشته و ندارد و امروز به وضوح می توان آثار آن را در جامعه مشاهده کرد. در اغلب فیلم‌های سینمایی الگویی مطلوب و مناسب برای جامعه دختران که مطابق با گزاره‌های فرهنگ ملی و بومی باشد وجود ندارد و برعکس‌ آن سینماگران لیبرال به عمد یا به سهو در راستای اهداف نظام سلطه جهانی حرکت کرده و با چهره سازی از دخترانی بورژوا، شاسی بلند سوار، مجرد، دارای ارتباطات غیراخلاقی متعدد و دور از خانواده، سعی در الگوسازی برای دختران جامعه اسلامی دارند. به واقع لیبرال مسلکان با ارائه الگویی مطابق با سبک زندگی امریکایی برای دختر و زن ایرانی و در روی دیگر سکه با سیاه نمایی از دختر مسلمان و قائل به ارزشهای دینی، سعی در جایگزین کردن فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ بومی دارند.

در مورد پسران نیز وضعیت مشابهی در سینمای کشور حاکم است. بدون شک هجمه به موضوع غیرت و غیرتمندی که  مقدمه ‌ای بر عفت مندی دختران جامعه است، نفوذی مهم و اثر گذار در سبک زندگی پسران و مردان مسلمان است. متاسفانه کم نیستند سینماگرانی که بدون توجه به این موضوع صرفاً با دامن زدن به فضای بی‌بند و باری، جوان جامعه را به سمت و سوی اباحه گری سوق می‌دهد. مردان و پسرانی بی‌غیرت، هوسران، خائن به همسر خود، عیاش، دارای روابط خارج از عرف و ً غیراخلاقی، پول پرست، خودخواه و واجد انواع گزاره‌های این دستی که در بسیاری از فیلم های سینمایی به چشم می خورند را صرفا می‌توان در آثاری مانند مجموعه فیلم‌های پای آمریکایی(American Pie) مشاهده کرد.

نفوذ فرهنگی؛ مبانی و مصادیق آن در سینمای ایران

حال آنکه سینماگران ایرانی باید با تصویرسازی از جوانانی غیور، شجاع، جهادگر و دارای هویت ایرانی اسلامی به سمت و سوی قهرمان محوری منطقی حرکت کرده و با ارائه الگویی طراز و انقلابی جامعه‌ای غیور و عفت مند را زمینه سازی کنند. اما برخلاف این حق طبیعی مردم ایران، بسط پیدا کردن بی‌عفتی و بی‌غیرتی در جامعه که هم اکنون توسط فیلم‌های سینمایی در حال تئوریزه شدن است، ایندیویژوالیسم (Individualism) را بر کشور حاکم کرده و مقوله ازدواج و تشکیل خانواده را به قهقرا برده است. جالب آنکه سینماگران هنگام بررسی آسیب های اجتماعی و پرداختن به واقعیات جامعه این قبیل آثار فرهنگسازی های صورت گرفته توسط سینما و سایر رسانه های را نمی بینند!

هم اکنون در فیلم‌های سینمایی انواع سیاه‌نمایی به بهانه نشان دادن وضع موجود در جامعه در حال نمایش دادن است اما در این بین موضوع مهم ازدواج و مجرد بودن ۱۱ میلیون نفر از دختران و پسران کشور هیچ سینماگری را برای ساخت اثری در این باره دغدغه مند نکرده است. برخی سینماگران لیبرال مسلک که خود را موظف به بازگو کردن مشکلات موجود در کشور می‌دانند در مورد امر مقدس ازدواج و مجردین کشور هیچ فیلم سینمایی تولید نکرده و به جای آن با تصویر سازی از  موضوعاتی نظیر آزادی روابط جنسی، خیانت، مشکلات اقتصادی طبقات پایین جامعه و تمایل به اشرافیت در طبقه بورژوا به نفی خانواده و ایجاد هراس از تشکیل خانواده، بر می‌آیند.

اندک موارد مورد اشاره تنها بخشی از مولفه های نفوذ فرهنگی ایالت متحده امریکاست که آگاهانه و یا جاهلانه توسط عده‌ای از سینماگران کشور در دهه های گذشته دنبال شده و گسترش و ترویج آنها تاکنون جامعه اسلامی را با معضلات گسترده‌ای روبرو کرده است. این در حالی است که در دوران پساتوافق قطعاً استفاده نظام سلطه از هنرمندان غربگرا افزایش پیدا خواهد کرد، برای نمونه طبیعی است که تعداد جوایز اهداء شده به آثار سیاه نما و ضددین ایرانی در سال های آینده افزایش یافته یا حضور سینماگران ایران در هیأت داوران جشنواره های خارجی پیدا کند. باید انتظار داشت موج جدیدی از فیلم های اجتماعی جشنواره ی خارجی پسند و همچنین آثار روشنفکری و هنر و تجربه ای ساخته شده و مورد حمایت رسانه های قلم به مزد داخلی قرار بگیرد. تا جشنواره فیلم فجر چیزی باقی نمانده، تنها چند ماه باید منتظر رونمائی از آثار سینمایی در دوران پساتوافق و دوره جدید نفوذ فرهنگی ایالات متحده ماند.

 


این روزها یکی از مسائل مهم در مباحث سیاسی کشور، موضوع نفوذ است.این موضوع ازچنان اهمیتی برخوردار است که رهبر معظم انقلاب بارها نسبت به آن هشدار داده و ابعاد مختلفی از این تهدید را گوشزد کرده‌اند.چرا که هر یک نفوذی در جای خود نمونه‌ای از واقعیت غیرقابل انکار تلاش دشمن به منظور اجرای سناریوهای شوم خود در جهت تغییر ذائقه ایرانی- اسلامی و در نهایت براندازی نظام می باشد.


نفوذ فرهنگی وارکان مقابله با آن

جمهوری اسلامی که کودک نو پای انقلاب اسلامی در ایران می باشد قصد ندارد خود را در مرز هایش محدود کند و با جهان در تعامل نباشد. خودِ این جمهوری اهداف جهانی دارد و به دنبال معرفی تمدنی است که در آن از سلطه و استکبار خبری نباشد,این نظام مقتدر با قاعده نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر عرصه بسیار پیچیده‌ای را برای نفوذ و آسیب‌رسانی بیگانگان فراهم آورده است که در سال‌های اولیه تشکیل خود توانست به خوبی آن‌ها را مدیریت و دفع کند وبدون تردید مسأله نفود و اختلال پدیده ایست که از ابتدای این انقلاب شکوهمند مکررا از طرف استکبار آیستن ان بوده است.

جریان نفوذ تنها مربوط به امروز نیست و نگاهی به گذشته نه چندان دور و سوابق نفوذی‌های دیروز که امروز آشکارا در خدمت اهداف و برنامه‌های دشمنان ایران هستند، عبرتی است برای کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه خطر نفوذ را جدی نمی‌گیرند.هشدار های مکرر مقام معظم رهبری در مورد نفوذ استکبار جهانی، بسیاری از دسوزان انقلاب را نگران کرده است.برای درک نفوذ پسابرجام باید با انگاره‌های ذهنی پیشین قدری فاصله گرفت و واقعیت صحنه را طور دیگری دید و مختصات جدید آن را شناخت.

سطح، حیطه، عمق، ابعاد، جهت‌گیری و اولویت‌های نفوذ اگر به درستی تبیین نشود، ممکن است توسط عوامل نفوذ به ضد خودش تبدیل شود یا توسط مفسران کم‌درک به انحراف و فراموشی سپرده شود یا به مسئله‌ای سیاسی ـ جناحی تقلیل و به ابزاری برای متهم‌سازی تبدیل شود.دشمن امروز در عرصه های مختلف در تقابل با نظام اسلامی است,عرصه فرهنگی در ایران به ویژه پس از انقلاب اسلامی همواره با هجمه‌های فراوانی مواجه بوده است که عدم برنامه‌ریزی بلندمدت و نگاه کارشناسانه به آن موجب تضعیف تدریجی آن شده است.

ضعفی که نمود بیرونی آن در عدم بازتولید مفاهیم جهانی در قالب فرهنگ ایرانی-اسلامی جامعه جوان ایرانی را با چالش‌های فراوانی از جمله بحران هویت، فردگرایی، بی‌توجهی و عدم حساسیت نسبت به پیرامون خود دچار کرده است.لذا مهم‌ترین برنامه نفوذ دشمنان برای انقلاب عرصه فرهنگی است، توطئه جنگ نرم دشمن تبدیل به پروژه نفوذ در انقلاب شده است. اکنون میدان جهاد در عرصه فرهنگی و سلاح این جهاد فکر و قلم در برابر هجمه های فرهنگی دشمنان است،دشمنان نظام به دنبال تغییر در اعتقادات و باورهای دینی و انقلابی ملت ایران هستند، چنانکه از سال‌ها پیش به دنبال گرایش مردم به سبک زندگی غربی بوده اند.

در این میان عده‌ای با اعتقاداتی نه چندان محکم، تنها به ایران باستان توجه دارند، در حالی که بسیاری از مسائل رایج در کشور متأثر از فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی است، اگر سبک زندگی غربی در کشور ترویج یابد، حاصل آن جز تباهی برای آحاد جامعه نخواهد بود.امروزه شبکه های ماهواره ای بزرگترین نقش را در افزایش نرخ طلاق و ایجاد فاصله بین اعضای خانواده دارند، چرا که اکثر فیلم های این شبکه ها بر محوریت خیانت زوجین به یکدیگر و عادی سازی روابط محرم و نامحرم بنا شده و با نگاه به پرونده های دادگاه ها در خواهیم یافت که عمده ترین علت طلاق و از هم پاشیدگی خانواده ها همین دو عامل است  ترفند دیگر دشمن در عرصه رسانه ایجاد و راه اندازی شبکه های به اصطلاح شیعه و سنی مذهب و ترغیب این شبکه ها به توهین علیه  عقاید یکدیگر است تا بنوعی موجب تفرقه و دشمنی بین اهل سنت و شیعه گردد.

جلوگیری از نفوذ تنها با انسداد  میسر نخواهد بود چرا که نفوذگران ایستا نیستند لذامسئولان ابتدا باید منافذ نفوذ را شناسایی کنند، که بعضا این منافذ در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواهد بود، سپس در جهت مسدود سازی آن اقداماتی را انجام دهند. این موضوع باید جزء اولویت‌های کاری مسئولین قرار گیرد و مقابله با آن قطعا کار بسیار سختی است.

در این بین بدنه ای از افراد وجود دارند که در ظاهر به نوعی مذاکره را با آمریکا را ادامه می‌دهند، اما در باطن نوعی گرایش درونی به ارزش‌های آمریکایی در این افراد وجود دارد که این موضوع خطری زیادی دارد و ما نگران این نوع گرایش‌ها هستیم.نفوذ در انتخابات آینده نیز بدین معنی نیست که عده‌ای خائن، وابسته، حقوق بگیر و ضد انقلاب وارد مجلس می‌شوند، مطلوب امریکایی ورود افرادی است که علاقه ای به مرگ براستکبار گفتن هاو و برگزاری راهپیمائی های ایام الله خاص در کشور نداشته باشند و ارتباط با امریکا را تنها راه نجات اقتصاد کشور بدانند.


نفوذ فرهنگی وارکان مقابله با آنحرف آخر:
شکی نیست که دشمنان ما در صدر خواسته های خود می خواهند با اسلام و ارزش های انقلاب اسلامی مبارزه کنند. که امروز ه این نوع مبارزه در قالب نفوذ نمود بیشتری پیدا کرده است؛خط امروز و مهم دشمن که خطرناک هم می باشد، نفوذ فرهنگی است.چرا که .نفوذ و رخنه فرهنگی حساسیت‌ها را نسبت به دشمن کم کرده و راه را برای نفوذ و ورود باز می‌کند.

مقوله نفوذ فرهنگی در کشوراز ابتدای پیروزی انقلاب و پیش از آن در قالب‌های مختلف وجود داشته است اما طی سال‌های اخیر با هدف براندازی، تضعیف و تخریب نظام اسلامی بازطراحی و به شیوه‌های مدرن در حال اجراست. که اولویت آن نیز «براندازی نرم»  و ترویج فرهنگ استکباری میباشد بدین معنی که بدون بهره‌گیری از امکانات سخت‌افزاری و نظامی، انقلاب اسلامی را آنچنان تضعیف نماید که در نهایت فاقد توان فرهنگی لازم برای پایداری باشد.متاسفانه برخی مسئولین بحث نفوذ را امری عادی و طبیعی تلقی کرده و اعتقادی به تهاجم، شبیخون یا نفوذ ندارند، به گونه‌ای که نحوه تدوین یا اجرای برخی قوانین نیز گویای این حقیقت تلخ است.

بنابراین، رکن مقابله با «نفوذ فرهنگی»، باور آن است. تمامی نهادهای انقلابی با همکاری همگانی مردم موظفند به مقابله و جلوگیری از مجموعه عناصری که عامل نفوذ فکری، فرهنگی و سیاسی دشمن هستند،در این بیناز اساسی ترین راه های مقابله با نفوذ فرهنگی، شناخت دقیق و همه جانبه ی تهاجم فرهنگی است؛ زیرا زمانی می توان با یک پدیده به درستی مقابله کرد که اطلاع کافی و همه جانبه از آن داشته باشیم لذا در این زمینه رسالت و مأموریت مسئولین و مردم این است که ضمن مراقب ؛ حسّاسیت و هوشیار بودن ؛یکی از مهم ترین استراتژی های دشمن در تهدید نرم که همان نفوذ فرهنگی میباشد  را به خوبی شناسایی کرده و برای مقابله با آن تدبیر و چاره اندشی نمایند.

در مقابله با نفوذ فرهنگی، متفکرین فرهنگی باید پدافندهای فرهنگی را فعال کنند و هنگامی که با یک تفکر غلط رو به رو می شوند به نقد آن تفکر بپردازند و با تولید آثار ارزشمند با آن مقابله کنند.رمز موفقیت در برابر نفوذ دشمن وحدت و همدلی است، اگر وحدت و همدلی خدشه دار شود امکان نفوذ بیشتر خواهد شد، امروز همه فعالان فرهنگی باید در عرصه حفظ و دفاع از فرهنگ ملی، دینی و بومی ایران جهاد کنند؛ چراکه توطئه نفوذ دشمنان در انقلاب سلامی ایران جدی است. بی شک اگر امروز رهنمودهای مقام معظم رهبری به عنوان سکاندار کشتی انقلاب نبود، قطعاً وضعیت کشور بهتر از کشورهای منطقه نبود .

یک جوان مسلمان ایرانی باید بداند که وارث چه نوع فرهنگی است. می توان با تقویت نیروی ایمان و با تأکید بر فرهنگ و سنت های خودی و نشان دادن و پر رنگ کردن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ویژه نوجوانان و جوانان کشور را در برابر چنین تهاجمی مقاوم کرد؛ همچنین از این طریق، می توان احساس حقارت و خود کم بینی را در این گروه از بین برد و روحیه عزت، سازندگی و امید را نیز در آنان تقویت کرد.برای مقابله با نفوذ فرهنگی باید مبارزه با تهاجم فرهنگی در سطح جامعه به صورت یک سیاست دائمی و مدون درآید و تنها راهپیروزی در این مبارزه این است که از نیروی بی پایان ملت برای مقابله با نفوذ دشمن بهره ببریم.

شاخص‌های بیانات رهبر معظم انقلاب درباره نفوذ فرهنگی

« نفوذ فرهنگی» از واژه هایی کلیدی است که رهبر معظم انقلاب، به ویژه به تازگی، به دفعات بر اهمیت آن تأکید و مسئولان و مردم را به اهداف صریح و پشت پرده دشمن در این باره رهنمون کرده‌اند.

پژوهش خبری: رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان بارها به مقوله فرهنگ و اهمیت آن اشاره و در این باره از واژه‌هایی نظیر «تهاجم فرهنگی »، «شبیخون فرهنگی»، «استحاله فرهنگی»، تسلط فرهنگی»، « استقلال فرهنگی» و ... استفاده کرده اند.

« نفوذ فرهنگی» نیز از واژه هایی کلیدی است که رهبر معظم انقلاب، به ویژه به تازگی، به دفعات بر اهمیت آن تأکید و مسئولان و مردم را به اهداف صریح و پشت پرده دشمن در این باره رهنمون کرده‌اند. در این پژوهش، با مطالعه و بررسی بیانات رهبر معظم انقلاب درباره واژه کلیدی « نفوذ »، شاخص های محوری ، مولفه های کانونی، پرسش ها و شبهه ها درباره نفوذ و بیانات رهبر معظم انقلاب در این باره از زاویه آینده نگری استخراج و به استناد عین عبارات آورده شده است. 

از نظر رهبر معظم انقلاب، «مذاکره آمریکا با جمهوری اسلامی ایران یعنی نفوذ»، « نفوذ دشمن، پایه اقتصادِ محکم را متزلزل می‌کند» و « نفوذ فرهنگی جاده صاف کن دشمن برای نفوذ سیاسی و اقتصادی» است.

رهبر معظم انقلاب همچنین با آینده نگری، به طور غیرمستقیم به نفوذ فرهنگی پنهان اشاره می کنند و از مهدهای کودک مثال می زنند و با دشمن‌شناسی، از تلاش دشمن برای یافتن نقاط نفوذپذیر سخن می گویند و نظام اسلامی و ملت را از موانع نفوذ فرهنگی دشمن می دانند.

در بیانات رهبر معظم انقلاب درباره نفوذ، واژه مهم «تور نامرئی» به نفوذ فرهنگی نسبت داده و بر بیرون کشاندن جوانان از این تور و دام تاکید شده است. برخی از شاخص های دیگری که رهبر معظم انقلاب درباره نفوذ فرهنگی به آنها اشاره کرده اند عبارت اند از :

1- سابقه دیرینه نفوذ (سیاسی و فرهنگی) در ایران

2- بسیج، یکی از موانع نفوذ فرهنگی دشمن

3- قدرت علمی، پدیدآورنده نفوذ فرهنگی

4- نفوذ فرهنگی ابزار استعمارگران برای رسیدن به اهداف ظالمانه

5- زبان، ابزاری برای نفوذ فرهنگی

6- نفوذ فرهنگی یکی از راه های محاصره جمهوری اسلامی

7- نفوذ فرهنگی ایران در جهان، از آرمان ها

8- افتخار به ایستادگی ملت مقابل نفوذ فرهنگی بیگانه

9- لشکرکشی و زورگویی نظامی، نوعی طغیان نفوذ فرهنگی دشمن


متن کامل این مطلب در اینجا قابل دریافت است

تخریب وحدت اقوام، فرق، مذاهب و نژادها هم از ابزار آنها برای نفوذ فرهنگی است مثلا ما در ایران قومیت ها، نژادها و زبان های مختلفی داشتیم که با هم زندگی می کردند این را به اختلاف قومیتی،قبیلگی،زبانی،نژادی و مذهبی تبدیل می کنند
زین العابدین امیری- مقام معظم رهبری در بیاناتشان، تاکید زیادی داشتند روی آنکه آمریکا و غرب به بهانه توافق میخواستند در کشور نفوذ کنند و منافع خود را پیش ببرند. یکی از آن ابعادی که همیشه مدنظر غرب برای نفوذ و تأثیرگذاری در کشور ما بوده، بعد فرهنگی است. اینکه در صورت نفوذ آنها چه بلایی بر سر فرهنگ ما خواهد آمد، موضوع گفتگوی ما با دکتر علیرضا اسلامی است.

***

اهداف نفوذ و تهاجم فرهنگی دشمن چیست؟

به نظر میرسد سه مورد باشد. اول، تغییر هویت که میتواند شامل تغییر باورها و اعتقادات باشد. دوم، میتواند تغییر رفتار و اعمال باشد. سوم، میتواند تغییر ارزشها و اخلاق باشد.

موضوع بعدی این است که به سابقه استعمار، استکبار و سلطه غرب در قرن قبلی که کشورها را تصرف و منافع آنها را غارت میکرد و برده میگرفت توجه کنیم. چون دیدند دیگر امکان اینگونه سلطه را ندارند و برای آنها صرف ندارد، کشورها را تبدیل به سلطنتی، جمهوری و بعد دموکراتیک کردند، ولی همان شیوهها یعنی غارت منابع را با شیوههای جدید ادامه دادند. امروز تحمل همین دموکراتیک بودن را هم ندارند و دیدیم که با انقلابهای مخملی و رنگی و امثال آن در دهههای اخیر حکومتهای حتی گرجستان را هم سرنگون کردند. در ایران هم، فتنه 18 تیر 78 و فتنه سال 88 از این قبیل بود.

ابزارهای این نفوذ کدامند؟

اول، تغییر مفاهیم است. انسانمحوری به جای خدامحوری، علم بهجای مذهب، مادیت به جای معنویت، دنیاگرایی در برابر آخرتگرایی، آزادی به جای آزادگی و التقاط و جدایی دین از سیاست یا سکولاریسم را میآورند. پس یکی از ابزار آنها تغییر مفاهیم است.

دومین ابزار، تغییر فرهنگ و به تعبیر امروز جهانی شدن است که اینها میخواهند فرهنگ ایرانی ـ اسلامی را از طریق رسانههای خود مثل ماهوارهها، رادیوها، فیلمها، سیدیها، ویدئوها، کتاب، نشریات، مجلات، مطبوعات، شبکههای مجازی و مثل اینها تغییر دهند. حتی تغییر زبان و خط را در دستور دارند. در دوره قبل و در دوره ترکیه میبینیم که سبب شد خط آنها هم تغییر پیدا کند. شاید از چند هزار گویش زبان که در جهان و در مناطق مختلف داشتیم، امروز تمرکز روی زبان انگلیسی است تا توسعه و فرهنگ غربی را از این طریق القا کنند.

سومین ابزار تهاجم فرهنگی، تخریب نقش روحانیت و تأثیر آن است.

چهارمین موضوع، تأثیر منفی بر مسئولین نظام است. مثلاً اینها نخبگان را در کشورهای مختلف جذب میکنند، آموزش میدهند و سیاستهای خود را به دست همانها اجرا میکنند یا همان درسها را در کشورهای مختلف ارائه میدهند و آن را فرهنگ میکنند و در دانشگاههای داخلی کشورها و در رشتههای علوم انسانی، مثل خود ایران تفکرسازی میکنند. یک دانشجو ولو ایرانی است، ولی تفکر غربی را ترویج میدهد، مثلاً در رشته جامعهشناسی.

پنجمین مورد ابزار تهاجم یا نفوذ تخریبی فرهنگی، تغییر ذائقهها و غذا یا چیزهای جزئیتر با مثلاً فستفودها و نوشیدنیهای مختلف است. تغییر پوشاک هم همینطور است. مثلاً شلوارهای لی و جین و بدننما و چسبان با عکسها و نوشتههای مختلف و در آن هنرپیشهها و بازیکنان و برندها را مطرح میکنند تا هر کشوری به طرف محصولات آنها برود و آن محصولات را خریداری و محصولات بومی کشور خود را فراموش کند.

با توجه به هشدارهای مکرر درباره هجوم فرهنگ غربی به کشور، راههای نفوذ آن چیست؟

اول تغییر روحیه قناعت و زهد به تنوعطلبی و مصرفگرایی. و بعد تغییر الگوی عفاف و حجاب به برهنگی و اختلاط با نامحرم. موسیقیهای مبتذل و غربی و مخدر مورد دیگری است که اینها ترویج میکنند.

انحراف و نفوذ در تشکلها و سازمانهای حتی مردم نهاد و وابسته هم مورد دیگر است. یکموقع اگر نیاز باشد حزب توده درست میکنند که جوانهای مستعد را ببرند. یکموقع منافقین را ایجاد میکنند و جوانها را جذب میکنند. یکموقع طالبان و یکموقع داعش را ایجاد میکنند. ببینید الان که جوانهای مستعد باید با دشمنان خدا مبارزه کنند در حال مبارزه با مسلمانها و شیعیان هستند. معلوم است که فرهنگ غرب در میان است.

اختلافافکنی و شایعهپراکنی هم یکی دیگر از ابزارهای نفوذ است.

مورد دیگر فرقهسازی است. مثلاً در تشیع بابیت را مطرح و علیمحمد باب را علم میکنند. چون شیعیان معتقد به امام زمان هستند بابیت را ایجاد میکنند. مثلاً در شبه قاره هند قادیانی و در اهل سنت وهابیت را ایجاد میکنند. یعنی اینها با این فرق انحرافی افراد مختلف را جذب خود میکنند که ریشههای آن مشخص و کتابهایی که چاپ شده هم گویای این مطلب است.

حتی تبدیل فرهنگ و ضربالمثلها هم در دستور کار آنهاست. مثلاً اگر کسی پرکار باشد و اهل مطالعه و درسخوان باشد این را جا انداختهاند که این «خرخوانی» و یا «خرکاری» است. ضربالمثلهایی را که حتی ریشههای انگلیسی دارند جا انداختهاند تا جوان ما اهل مطالعه نشود و با این اصطلاحات او را سرد میکنند.

تخریب وحدت اقوام، فرق، مذاهب، نژادها و قومیتهای مختلف هم از ابزارهای دیگر آنها برای نفوذ فرهنگی است. مثلاً ما در ایران قومیتها، نژادها و زبانهای مختلفی داشتیم که با هم زندگی میکردند. این را به اختلافات قومیتی، قبیلگی، زبانی، نژادی و مذهبی تبدیل میکنند.

دیگر از چه راه هایی می توانند نفوذ کنند؟

گاهی هم از ابزار حقوقی استفاده میکنند. حقوق بشر، حقوق زنان و حقوق کودکان و چه جنایاتی که از این طریق مرتکب نمیشوند و رسانهها آنها را پخش میکنند و انسان میفهمد چه اقداماتی انجام دادهاند.

در این قسمت باید اشاره کنم وقتی در جهاد نظامی با دشمن هستیم، اگر کسی از ما تیر بخورد یا کشته شود، شهید، جانباز یا آزاده میشود. از اینها تجلیل میشود و هم خود او و هم خانوادهاش عزت دارند. جایگاه معنوی و حتی مادی هم دارند، ولی در تهاجم فرهنگی و نفوذ فرهنگی و ناتوی فرهنگی، کشته و اسیر آن، در خانه آدم، در ادارات، مدارس و دانشگاهها است. کسی هم متوجه نمیشود. فرزند و همسر اوست و مایه تعفن، فضاحت و وابستگی میشود. فرق جنگ نظامی با فرهنگی در این است. نفوذی که وقتی که آلوده شد دیگر کاری نمیشود کرد. اگر اخلاق، اعتقادات و رفتار آلوده شد، دیگر نمیشود کاری کرد.

چه راهی برای مقابله با این نفوذ، پیشنهاد می کنید؟

راهکار همان اجرای دستورات اسلامی است. هرچه اسلام گفته است آن را عمل کنیم. رعایت شعائر اسلامی یکی از راهکارهاست. «وَ مَنْ یُعَظِّمَ شعائِرَ الله فَإنَّها مِن تَقْوی القُلُوب»(1) عدم تبعیت از فرهنگ غرب هم دیگر راهکار است. «وَ لَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»(2) یهود و نصاری و به تعبیر امروز غربیها از تو راضی نمیشوند مگر اینکه از آیین و روش آنها پیروی کنید. در صدر اسلام هم همین بوده است. خداوند برای پیامبر اکرم(ص) و مؤمنین آشکار میکند. در مقابل مدل ابراهیمی وجود دارد که خداوند در قرآن هم میفرماید: «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَه حَسَنَه فِی إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَه وَ الْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللهِ مِن شَیْءٍ رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ»(3) مدل شما ابراهیم است. ابراهیم، ولو تنها هم که بود، مقاومت کرد. یعنی به آیین آنها درنیامد و از دشمنانش تبری جست. هم در اعتقادات و هم در رفتار و گفتار خود شرک نورزید. حتی آنها میخواستند او را به آتش بیندازند که انداختند و البته آتش بر ابراهیم گلستان شد. وقتی به شامات رفت و بعد به مکه آمد یک فرهنگ جدید اسلامی و دینی، یعنی آیین حنیف را بنیانگذاری کرد که هنوز هم برقرار است.

این آیین خوب است که موجب آزادگی انسان و رهایی از ظلمها، ستمها و مانند اینهاست که بعد از چهار هزار سال ما هنوز حج و نماز ابراهیمی داریم. عدهای هم وابسته و دلزده بودند و رو به سوی غرب داشتند. پیامبر اکرم(ص) که خداوند میفرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَه حَسَنَه»(4) مدل و اسوه شما پیامبر اکرم(ص) است. ببینید پیامبر با دشمنان خود و با دوستان خود چه کرده است. باید همان مدل را رعایت کنیم تا فرهنگ غربی نفوذ نکند. از آداب جزیی مثل رنگ مو و انگشتر در دست یا حنا بستن تا نوع غذا خوردن و نشستن تا نوع ازدواج و زندگی خانوادگی، اجتماعی و سیاسی این بهترین مدل است که فرهنگ غربی و منحرف در آن رسوخ نکند. روش موسوی هم در قرآن آمده است که موسی کلیمالله چطور بنیاسرائیل را از زیر یوغ طاغوتیان و فرعون نجات داد. باید آن روش را به کار برد.

در عصر ما هم روش امام خمینی یعنی فرهنگ اسلام ناب محمدی را در مقابل اسلام آمریکایی باید رعایت کنیم. نفوذ فرهنگ غرب یعنی نفوذ اسلام آمریکایی، مثل اسلام ترکیه، عربستان، بحرین، طالبان، تکفیریها و سلفیها، نمونههایی هستند که اگر فرهنگ غرب نفوذ کند به چنین جاهایی کشیده میشود و نهایتاً میتوان گفت روش ما باید روشی باشد که از امام خامنهای اقتباس و دستورات و فرامین ایشان را رعایت کنیم تا عزت این ملت مستدام باشد.

پینوشتها:

(1) سوره حج، آیه 32.

(2) سوره بقره، آیه 120.

(3) سوره ممتحنه، آیه 4.

(4) سوره احزاب، آیه 21.



فرهنگ نفوذ: بازتولید الگوهای کلاسیک جنگ سرد

فرهنگ نفوذ: بازتولید الگوهای کلاسیک جنگ سرد

بعد از آنکه جنگ‌افروزی و مداخلات نظامی و تحریم‌های اقتصادی نتوانست جمهوری اسلامی را که بعد از فروپاشی شوروی تبدیل به چالش اصلی نظام سرمایه‌داری شده بود، از پای دربیاورد، تجربه شیرین «پیروزی بدون جنگ» در قبال اتحاد شوروی، آمریکایی‌ها را به فکر بکارگیری روش‌های مشابه در مواجهه با ایران انداخت.

به گزارش فرهنگ نیوز، نظریات و تحلیل‌های مختلفی در خصوص دلایل و روند فروپاشی شوروی در دهه پایانی قرن بیستم وجود دارد که هر یک از آنها با توجه به سطح تحلیل، علت یا عواملی برای این رویداد عظیم سیاسی و تاریخی ذکر می‌کنند. نقص بنیادین اقتصاد شوروی1، تغییر ساختار اقتصاد دستوری2، تمرکز بیش از حد روی رقابت نظامی با آمریکا3، بی‌اعتباری ایدئولوژی کمونیست در مقابل نظام سرمایه‌داری4، شخص گورباچف و برنامه‌ اصلاحات او5 و حتی مخالفت‌ها با اصلاحات گورباچف6 از جمله عواملی است که تحلیلگران برای فروپاشی اتحاد شوروی بیان کرده‌اند.

سلاح سازمانی در جنگ سرد

در این میان، آنچه که همه تحلیل‌‌های مختلف و گاه متناقض در خصوص آن توافق دارند، این است که فروپاشی شوروی از درون رقم خورده است. اگرچه، سیاستمداران آمریکایی نیز تمایل به تائید این نظریه دارند و تاکید می‌کنند که فروپاشی شوروی ناشی از نقص عملکرد داخلی این اتحاد بوده7، اما نقش اساسی برنامه‌های آمریکا در دوران جنگ سرد برای نفوذ به شوروی و تضعیف درونی آن، غیرقابل انکار است. در واقع، وقتی آمریکا دریافت که مقابله نظامی با شوروی راه به جایی نمی‌برد، به اتخاذ قدرت نرم و اجرای برنامه‌های تبادل فرهنگی و نمایش رفاه اقتصاد آمریکایی روی آورد تا همانطور که کریستوفر برگس، مامور ارشد سابق سیا در گفت‌وگو با «عصر اندیشه» می‌گوید: «فروپاشی اتحاد شوروی نتیجه ترکیبی از قدرت نرم و سخت بود. این قدرت نرم آمریکا و تاثیرگذاری بر مردم بود که موجب تضعیف اتحاد شوروی شد.»8

تام برادن، روزنامه‌نگار سابق و عامل تاسیس «واحد سازمان‌های بین‌المللی» سازمان سیا در دهه 1950 می‌نویسد سازمان جاسوسی آمریکا بعد از شروع جنگ سرد با هدف مقابله با گسترش کمونیسم، با ایجاد یک واحد جدید، کوشید تا با بهره‌گیری از سازمان‌ها و نهادهای خصوصی و به ظاهر مردمی، ضمن نفوذ در جوامع کمونیستی، به تخریب افکار و ساختارهای کمونیستی از درون آن جوامع بپردازد. «انجمن بین‌الملی وکلای دموکرات»، «شورای جهانی صلح»، «فدراسیون دموکراتیک بین‌المللی زنان»، «اتحادیه بین‌المللی دانشجویان»، «فدراسیون جهانی جوانان دموکرات»، «سازمان بین‌المللی روزنامه‌نگاران» و «فدراسیون جهانی اتحادیه‌های بازرگانی» هفت سازمانی بودند که هسته اولیه «سلاح سازمانی» مورد نظر برادن را تشکیل دادند تا با حمایت‌های واحد سازمان‌های بین‌المللی سیا، به اجرای برنامه‌های اجتماعی و فرهنگی این سازمان علیه کمونیسم بپردازند.9

فرانسیس استانر ساندرز نیز در کتاب «سیا و جنگ سرد فرهنگی» برای اولین‌بار در دوران بعد از جنگ سرد، ابعاد جدیدی از رویارویی آمریکا و شوروی را فراتر از مانورهای نظامی و سیاسی دو طرف آشکار کرد و به تشریح جزییات برنامه‌های فرهنگی سازمان سیا در آن دوران پرداخت که با تشکیل نهادی با نام «کنگره آزادی فرهنگی» اجرایی می‌شد. این کنگره «در زمان اوج خود در 35 کشور جهان صاحب دفترهایی بود؛ بیش از 20 مجله پرآوازه منتشر می‌کرد؛ نمایشگاه‌های هنری برگزار می‌کرد؛ صاحب یک سرویس خبری و سینمایی بود؛ کنفرانس‌های توجه‌برانگیز بین‌المللی را سازمان‌دهی می‌کرد؛ و با جوایز و اجراهای عمومی به موسیقی‌دانان و هنرمندان پاداش می‌داد. ماموریت انجمن این بود که علاقه دانشوران اروپای غربی را به آرامی از مارکسیسم و کمونیسم به سوی دیدی سازگارتر با روش آمریکایی سوق دهد.»10

مذاکره برای فروپاشی

در واقع، همان مواقعی که شوروی حس می‌کرد از خصومت آمریکا کاسته شده و این کشور با هدف تلطیف روابط به دنبال برقراری ارتباطات فرهنگی، ورزشی و اجتماعی میان دو کشور است، هدف برنامه‌های سری و دیپلماسی غیررسمی ایالات متحده قرار گرفته بود. برگس در این خصوص به عصر اندیشه می‌گوید: «یکی از موثرترین دیپلماسی‌هایی آمریکا برای اعمال قدرت نرم، برنامه‌های تبادلات فرهنگی از قبیل اعزام و دعوت موسیقی‌دان‌ها  و ورزشکاران آمریکایی و شوروی بود. فعالان فرهنگی شوروی در جریان برنامه تبادل فرهنگی سرویس اطلاعات آمریکا به این کشور سفر می‌کردند و به آنها نشان داده می‌شد که آمریکا، بر خلاف اتحاد شوروی، دنیای متفاوت و آزادی است... همان فعالان فرهنگی که به آمریکا سفر می‌کردند، شرایط اقتصادی این کشور را می‌دیدند و پس از بازگشت، این داستان‌های رفاه اقتصادی آمریکا و سیستم آمریکایی بود که دهان به دهان بین مردم منتقل می‌شد.»11

دیپلماسی رسمی ابزار مکمل دیپلماسی نرم و راهبرد نفوذ آمریکا علیه اتحاد شوروی بود. دولت ریگان تلاش‌ زیادی برای انجام مذاکره و برقراری تماس‌های رسمی و مستقیم با شوروی صورت داد، زیرا آمریکایی‌ها معتقد بودند که با نزدیک شدن به شوروی نه تنها می‌توانند از تنش‌های مستقیم خود با آن بکاهند، بلکه بدین طریق نفوذ فرهنگی و سیاسی آمریکا در اتحاد شوروی نیز ساده‌تر و گسترده‌تر خواهد شد.  الکساندر لنون و فرانسیس فوکویاما در کتاب «دموکراسی در راهبرد امنیتی آمریکا: از ترویج تا حمایت» می‌نویسند: «در ابتدای ریاست‌جمهوری ریگان، بسیاری از مشاوران نزدیک وی نمی‌خواستند که هیچ تماسی با شوروی برقرار شود. اما بعد از آنکه جورج شالتز به عنوان وزیر خارجه به تیم پیوست، سیاست عدم تماس را به چالش کشید و استدلال کرد که ایالات متحده نیاز دارد تا نه فقط با سران شوروی، بلکه با جامعه شوروی نیز وارد تماس و ارتباط شود... شالتز هیچ‌گاه اجازه نداد که مذاکرات (با شوروی) تنها به کنترل تسلیحات محدود شود، بلکه وی به دنبال دستور کار وسیع‌تری بود که همواره شامل حقوق بشر و دموکراسی نیز می‌شد. شالتز هیچ‌گاه مذاکرات یا افزایش تماس‌ها را امتیازی برای مسکو یا مشروعیت بخشی به دیکتاتوری کمونیست نمی‌دانست. حتی در بحث‌ها در خصوص بازگشایی کنسولگری دو کشور، که مخالفان تندرو آن را نشانه ضعف آمریکا می‌دیدند، شالتز با قوت از این ایده حمایت کرد.»12

شالتز که شباهت‌های ناگزیری با جان کری دارد، حتی دیپلماسی و ارتباطات رسمی با شوروی را نیز راهی برای گسترش و تسهیل نفوذ داخلی در این کشور می‌دید. وی سال 1982 طی یادداشتی در خصوص اهدافش از گسترش روابط دیپلماتیک با شوروی نوشت: « معتقدم که گام بعدی از سوی ما باید پیشنهاد یک توافقنامه فرهنگی جدید میان آمریکا و شوروی و بازگشایی کنسولگری های دو کشور در کی‌اف و نیویورک باشد... هر دوی این پیشنهادات به نظر شوروی‌ها مناسب است، اما وقتی از نقطه‌نظر عملی و واقع‌بینانه آمریکا به آنها نگاه کنیم، به روشنی به نفع ما هستند.»13

فرهنگِ نفوذ

اتحاد شوروی، یکی از دو ابرقدرت دوران جنگ سرد، در آستانه دهه 1990 در حالی که بدون درگیری و بطور خودخواسته، قدرت را به آمریکا واگذار کرد که نه رئالیست‌ها، نه لیبرال‌ها و نه حتی پژوهشگران حوزه صلح و امنیت نیز قادر به پیش بینی چنین تحول حیرت‌انگیزی نبودند.14 چرا که آمریکا در آن دوران، شیوه غیرمرسومی را برای مبارزه با شوروی برگزیده بود تا با بی‌اعتبارسازی کمونیسم15 در افکار عمومی و تغییر نوع تفکر و محاسبات سران شوروی، ماهیت این نظام، و نه ظاهرش، را متحول کند. در این روند، آمریکا نه تنها با ایجاد رقابت‌های نظامی دروغین16 و کاهش قیمت نفت با همکاری عربستان سعودی17 بر اقتصاد شوروی فشار وارد می‌کرد، بلکه نهادهای متعددی را برای تغییر باورها و ایدئولوژی‌زدایی از اتحاد شوروی ایجاد کرد. ریچارد نیکسون در کتاب «پیروزی بدون جنگ» به «استراتژی آمریکا برای تغییر مسالمت‌آمیز نظام شوروی» می‌نویسد: «باید سیاست‌هایی را اتخاذ کنیم که شوروی‌ها را به شکلی در رقابت بین‌ نظام‌هایمان درگیر کند، که به تغییر مسالمت‌آمیز در نظام منجر شود... ما باید یک استراتژی برای رقابت مسالمت‌آمیز با مسکو در آن سوی پرده آهنین، نه تنها در اروپای شرقی، بلکه در داخل خود اتحاد شوروی بوجود آوریم.»18 فروپاشی اتحاد شوروی از آنجا بود که دیگر حمایت درونی از آن وجود نداشت. ایده کمونیسم از اذهان مردم پاک شده بود و دیگر کسی آن را مفید نمی‌دانست. آن‌طور که فرانسیس فوکویاما می‌گوید: «دست‌کم آخرین نسل از شهروندان شوروی دیگر هیچ باوری به مارکسیسم- لنینیسم نداشتند و این مسئله در میان نخبگان شوروی بیش از سایرین بود.»19 آمریکا هوشیارانه از فرصت‌هایی که تحولات شوروی ایجاد می‌کرد، بهره می‌برد تا نه تنها جهت‌گیری‌ها و ساز و کار درونی شوروی را طبق اراده خود تغییر دهد، بلکه از نفوذ خارجی آن نیز بکاهد. وقتی گورباچف اصلاحات داخلی اتحاد شوروی را آغاز کرد و حمایت از انقلابیون کمونیست خارجی را متوقف ساخت، دولت ریگان مناسبات متفاوتی را نسبت به جنبش‌های ملی آزادی‌خواه تحت حمایت شوروی، مثل سازمان خلق جنوب غرب آفریقا) در نامیبیا و یا کنگره ملی آفریقا در آفریقای جنوبی اتخاذ کرد.20

حتی در دورانی که روابط دیپلماتیک شوروی و آمریکا بسیار پرتنش و ضعیف بود، گروه‌ها و نهادهای آمریکایی به ظاهر غیردولتی مثل «موهبت ملی برای دموکراسی» (NED)21 ، «موسسه ملی دموکراسی برای امور بین الملل» (NDI)22 و ... به برقراری ارتباط با سران گروه‌های اوپوزوسیون روسیه پرداخته و حتی به آنها کمک‌های مالی ارائه می‌کردند.23

روش‌های تکراری، بازی‌های جدید

بعد از آنکه جنگ‌افروزی و مداخلات نظامی و تحریم‌های اقتصادی نتوانست جمهوری اسلامی را که بعد از فروپاشی شوروی تبدیل به چالش اصلی نظام سرمایه‌داری شده بود، از پای دربیاورد، تجربه شیرین «پیروزی بدون جنگ» در قبال اتحاد شوروی، آمریکایی‌ها را به فکر بکارگیری روش‌های مشابه در مواجهه با ایران انداخت.24 استفاده از ادبیات ایجاد «آزادی برای مردم ایران»، مشابه مواضع دوران جنگ سرد در قبال شوروی25، طرح پیشنهاد لغو تحریم‌های اقتصادی، آزادسازی دارایی‌های مسدود شده، برقراری روابط دیپلماتیک و حمایت از پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی26 و  از جمله راهکارهایی بود که آمریکایی‌ها برای اصلاح و بهبود راهبرد مقابله با ایران مد نظر قرار دادند. اما همانطور که هم‌اکنون استراتژیست‌های قدرت نرم آمریکا از جمله جوزف نای و توماس پیکرینگ در گفت‌وگو با «عصر اندیشه» اعتراف می‌کنند، ایران، شوروی نیست27 و شیوه‌های موفق نفوذ و سرنگونی درونی شوروی طی چند دهه گذشته در خصوص جمهوری اسلامی موفق نبوده‌اند. از همین رو در چند سال گذشته، آمریکایی‌ها با بهره‌گیری از مذاکرات هسته‌ای، به دنبال راه‌های جدیدی برای اعمال نفوذ فرهنگی و سیاسی خود در ایران هستند. همانطور که «ایلان گلدنبرگ»، رئیس سابق تیم ایران در وزارت دفاع آمریکا در یادداشتی بعد از پایان مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 5+1 تاکید کرد، بهترین نقطه شروع راهبرد نفوذ به ایران ایجاد «ارتباطات بهتر» در سطوح سیاسی و اجتماعی با این کشور است. گلدنبرگ با استقبال از مذاکرات مستقیم وزرای خارجه ایران و آمریکا پیشنهاد می‌کند که کانال ارتباطی مستقیمی نیز میان سوزان رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا و همتای ایرانی وی، علی شمخانی، رئیس شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، برقرار شود.28 در واقع سه راهکار «افزایش روابط سیاسی»، «گسترش همکاری هسته‌ای به مسائل منطقه‌ای» و «برقراری ارتباطات مردمی از قبیل روابط ورزشی، تجاری و دانشگاهی» نقطه مشترک توصیفاتی است که استراتژیست‌هایی همچون جوزف نای، ایلان گلدنبرگ و توماس پیکرینگ برای ادامه سیاست مواجهه آمریکا با ایران و برای اعمال قدرت نرم ایالات متحده و نفوذ به جمهوری اسلامی مطرح می‌کنند.29

نگاهی به ادبیات دانشگاهی و سیاسی آمریکایی‌ها و تحرکات اولیه آنها و شرکای اروپایی‌شان نشان می‌دهد که طرح نفوذ دشمن، آنطور که مقام معظم رهبری در خصوص آن هشدار دادند، از حوزه اقتصادی آغاز می‌شود. حوزه‌ای که بواسطه سال‌ها تحریم و فشار اقتصادی بر مردم ایران، این کشور را بیش از سایر حوزه‌ها آماده حضور غربی‌ها کرده است. آمریکایی‌ها با لغو تحریم‌های اقتصادی علیه ایران، تلاش برای حضور قدرتمند در بازارهای ایران، از انرژی گرفته تا کالاهای مصرفی، را آغاز می‌کنند، زیرا اعتقاد دارند که ادغام اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی، با تقویت اصلاح‌طلبان30 در درون حاکمیت، زمینه را برای حضور غرب در سایر حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هموار خواهد کرد. اخباری که کمی بعد از اتمام مذاکرات هسته‌ای ایران و 5+1 در خصوص تصمیم رستوران‌های زنجیره‌ای «مک‌دونالدز» برای حضور در بازار ایران پخش شد، اگرچه نتیجه عینی در پی نداشت، اما یادآور افتتاح کنایه‌آمیز اولین شعبه مک‌دونالدز، نماد نظام سرمایه‌داری آمریکا، در مسکوی کمونیست است که در سال‌های پایانی جنگ سرد، به عنوان نشانه‌ای از آغاز تحولات در اتحاد شوروی مطرح بود.31 سوزان مالونی، عضو ارشد مرکز سابان در اندیشکده بروکینگز نیز سال 2010 میلادی و بعد از اعمال دور جدیدی از تحریم‌ها علیه ایران، با تاکید بر آنکه این تحریم‌ها و خروج سرمایه‌گذاران خارجی از ایران، فرصت‌هایی را برای رشد شرکت‌های داخلی ایجاد کرده، تاکید کرد که «اقتصاد عاملی مهم و محوری در شکل‌دهی در تکامل سیاسی ایران بوده است.»32

نخبگان دانشگاهی، سیاسی و اطلاعاتی آمریکا در تحلیل‌های خود از دوران بعد از توافق هسته‌ای با ایران، اقتصاد را مسیر تحولات فرهنگی و سیاسی در این کشور می‌بینند و امیدوارند که بعد از بیش از سه دهه تجربه‌های شکست پی در پی، قادر به نفوذ به ایران شوند. همانطور که برگس نیز در گفت‌وگو با «عصر اندیشه» به روشنی بیان داشت: «توافق هسته‌ای آغازی بر عصر جدیدی از دیپلماسی که در آن گفتگوها بر مسائلی، غیر از هسته‌ای متمرکز می‌شوند. روابط دیپلماتیک و حتی سفارت آمریکا در حال حرکت به سمت تهران هستند و ما شاید بتوانیم در خصوص تبادل فرهنگی و حتی دینی و تاریخی نیز بحث کنیم. توافق هسته‌ای راه‌ را برای تعاملات فرهنگی ایران و آمریکا باز می‌کند. سقف این تعاملات نیز نامحدود است. در نتیجه این توافق، بزودی شاهد برگزاری سیمنارهای فرهنگی خواهید بود که بدور از لفاظی‌های سیاسی و مذهبی، هم در ایران و هم در آمریکا برگزار می‌شوند.»33

توماس پیکرینگ، دیپلمات ارشد و برجسته آمریکایی نیز در گفت‌وگو با «عصر اندیشه»، اگرچه کوشید هدف آمریکا از مذاکرات هسته‌ای را، تنها حل مسئله هسته‌ای ایران نشان دهد، اما در بخش‌هایی از گفت‌وگو اذعان کرد که ایالات متحده توافق هسته‌ای را آغاز فرایندی برای برقراری مجدد روابط ایران و آمریکا می‌داند و از آنجا که «این مذاکرات منجر به باز شدن درها می‌شود، دولت آمریکا از هم‌اکنون به فکر گام بعدی است.» وی همچنین به امیدواری آمریکا برای دسترسی مستقیم به جامعه ایران در دوران بعد از توافق هسته‌ای اشاره کرد و گفت: « دولت آمریکا تمایل دارد تا با افکار عمومی ایران هم در تماس باشد. اما ما به دلیل عدم برقراری روابط دیپلماتیک، در این کشور حضور نداریم و تماس‌های ما تنها محدود به ملاقات با آن ایرانیانی است که به خارج کشور سفر می‌کنند.»34

ایران طی چند دهه گذشته نشان داده که با رصد و شناسایی شیوه‌های حمله دشمن، قادر به دفاع و مقابله با آنهاست. سخنان اخیر مقام معظم رهبری و هشدارهای ایشان نسبت به تلاش دشمن برای نفوذ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی35 حاکی از هوشیاری نظام جمهوری اسلامی در قبال برنامه‌های دشمن، در بالاترین سطوح است. این همان هوشیاری و آمادگی است که موجب شده تا جوزف نای مغز متفکر قدرت نرم آمریکا با اعتراف به تفاوت‌های ماهوی میان ایران و شوروی، اذعان کند که قادر به پیش‌بینی آینده ایران نیست و به رغم تلاش آمریکا برای استفاده از توافق هسته‌ای برای تضعیف ایران، این رفتار ایران است که نتیجه نهایی را مشخص خواهد کرد.36

منابع:

لئون ارون، آنچه که از فروپاشی شوروی می‌پندارید، اشتباه است، مجلسه سیاست خارجی آمریکا، ژوئن 2012.

2 مارک هریسون، چرا اقتصاد شوروی فروپاشید، دانشگاه وارویک انگلیس.

3 چارلز دبلیو کگلی، چگونگی مرگ جنگ سرد، انتشارات بلک‌ول، 2009

4ژان بی تی ژاکوت، شرح فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مجله الکترونیک روابط بین‌الملل، ژوئن 2013.

هاروی استار و بروس راست، سیاست جهانی: محدودیت ها و فرصت های انتخاب، ترجمه علی امیدی، دفتر مطلاعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه

6 آناتولی چرنیائوف، شش سال من با گورباچف، انتشارات لایبرری بایندینگ، اوت 2000.

7 گفت‌وگوی نگارنده با توماس پیکرینگ، سفیر و دیپلمات ارشد وزارت خارجه آمریکا. عصر اندیشه، شماره 9، آبان 1394

8 گفت‌وگوی نگارنده با کریستوفر برگس، عضو ارشد سابق سازمان سیا.

9 توماس برادن، خوشحالم که سیا غیراخلاقی است، ستردی ایونینگ پست، مه 1967

10 فرانسیس استانر ساندرز، سیا و جنگ سرد فرهنگی، انتشارات نیو پرس، 2000

11 گفت‌وگوی نگارنده با کریستوفر برگس، عضو ارشد سابق سازمان سیا.

12 الکساندر لنون، دموکراسی در راهبرد امنیتی آمریکا: از ترویج تا حمایت، انتشارات مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل، 2009

13جورج شالتز: آشفتگی و پیروزی، انتشارات سیمون اند شوستر، 2010، صفحه 275

14 ریچارد لبوو و ریس کاپن، نظریه روابط بین‌الملل و پایان جنگ سرد، انتشارات دانشگاه کارنل، 1993

15 آرتور جینرتو، فروپاشی خاموش اتحاد شوروی، مجله الکترونیک روابط بین‌الملل، مه 2014

16چارلز دبلیو کگلی، همان.

17 آرتور جینرتو، همان

18 ریچارد نیکسون، پیروزی بدون جنگ، ترجمه فریدون دولتشاهی، انتشارات اطلاعات،1385

19 فرانسیس فوکویاما، پایان تاریخ؟، دوماه‌نامه نشنال اینترست، تابستان 1989

20 الکساندر لنون، همان

21 National Endowment for Democray

22 National Democratic Institute for International Affairs

23  الکساندر لنون، همان، صفحه 88

24 آبراهام سوفائر، قدرت، دیپلماسی و تهدید ایران، انتشارات موسسه هوور، 2013

25 دور گلد، رشد ایران هسته‌ای: چگونه تهران غرب را به چالش می‌کشد، انتشارات رگنری، 2009

26 مایکل مک‌فول، عباس میلانی و لری دایاموند، راهبرد برد- برد آمریکا برای مواجهه با ایران، فصلنامه واشنگتن، زمستان 2006-2007

27  گفت‌وگوی نگارنده با جوزف نای و توماس پیکرینگ، عصر اندیشه، شماره 9، آبان 1394

28 ایلان گلدنبرگ، مدیر برنامه امنیت خاورمیانه در مرکز امنیت آمریکای نوین و رئیس سابق تیم ایران در وزارت دفاع آمریکا، نشنال اینترست، 24 سپتامبر 2015

29 گفت‌وگوی نگارنده با جوزف نای و توماس پیکرینگ همان، و ایلان گلدنبرگ، همان

30 تاد گیتلین، استاد جامعه‌شناسی و روزنامه‌نگاری دانشگاه کلمبیا، ایران، آلمان نازی است یا اتحاد شوروی یا هیچ‌یک؟، نشریه تبلت، ژوئن 2015

31 کونارد بلک و کلی مک‌پرالند، پیروزی سرمایه‌داری، نشنال پست،

32 سوزان مالونی، اقتصاد انقلابی، موسسه بروکینگز، نوامبر 2010

33 گفت‌وگوی نگارنده با کریستوفر برگس، همان

34 گفت‌وگوی نگارنده با توماس پیکرینگ، همان

35 بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانواده‌های آنان، 15 مهر 1394

36 گفت‌وگوی نگارنده با جوزف نای، عصر اندیشه، شماره 9، آبان 1394


هدف از ترویج ایدئولوژی‌ مبتنی بر اومانیسم، خارج کردن دین از تمام شئونات فرهنگی و اجتماعی است که تلاش سال‌های اخیر جبهه سکولاریسم داخلی و خارجی، بر تخریب این عامل پیروزی مردم، متمرکزشده است.

به گزارش مشرق، روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «شهریار زرشناس» نوشت:

«نئولیبرالیسم»، نوعی از انواع ایدئولوژی با مبنای ‌شناختی نسبی‌انگارانه است که با خمیرمایه سکولاریسم و اومانیسم، با هر حکومت اسلامی و هر نوع حکومت دینی مخالفت تام دارد. طرفداران این جهان‌بینی در ایران (نئولیبرال‌های ایرانی) حامی جدایی دین از سیاست هستند؛ به این معنا که خارج کردن دین از ثقل حیات سیاسی، فرهنگی و برنامه‌ریزی سیاسی – اجتماعی بر پایه عقلانیت سکولار و ایدئولوژ‌ی‌های برآمده از آن، مؤلفه‌های شاخص آن به شمار آمده و شعارهایی نظیر خردگرایی، پرهیز از دشمن‌تراشی در صحنه بین‌المللی، تعامل با دنیا، جامعه مدنی و جامعه  به اصطلاح چندصدایی از دیگر خصوصیات آن است.

یکی از ویژگی‌های اساسی نئولییرالیسم ایرانی، تأکید بر لزوم جذب و هضم نظام اسلامی – از منظر سیاسی، فرهنگی و اقتصادی – در نظام سلطه جهانی و فرآیند جهانی‌سازی نئولیبرالی به‌صورت راهبردی است و نئولیبرال‌های ایرانی به‌منظور تحقق این هدف استراتژیک، کوشش گسترده و مستمری در راستای استحاله آرمان‌های جمهوری اسلامی از درون و تبدیل آن به یک نظام منفک از هویت و شعائر دینی و انقلابی را در پیش‌گرفته‌اند.

با پایان جنگ تحمیلی و در اوایل دهه 70 - همزمان با فعالیت‌ برخی‌ جریانات وابسته به‌نظام فکری غرب- واقعیتی که در عرصه فرهنگی آن زمان به‌طور محسوس مشاهده می‌شد، عبارت بود از فقدان رویکرد و برنامه مسنجم مبتنی بر آرمان‌گرایی انقلابی، به‌گونه‌ای که درک درستی از نسبت انقلاب به‌عنوان حکومت اسلامی و اوضاع فرهنگی که ما را محاصره کرده بود، شکل نگرفت. حتی کار به‌جایی رسید که مسئولین فرهنگی، نه‌فقط شناختی از نقشه فرهنگی و دسیسه‌های دشمن نداشتند، بلکه فراتر از آن، از عناصر غیرخودی که با مأموریت پیاده‌سازی نسخه ایرانی نئولیبرالیسم در کشورمان فعالیت داشتند، حمایت کرده و تحت پوشش پلورالیسم، آثار روشنفکران سکولار که مضامین ضدنظام و ضدانقلابی داشتند، منتشر می‌شد.

این شرایط را باید ناشی از نوعی غفلت‌‌زدگی و جهالت تلقی کنیم که متأسفانه در سال‌های اخیر شدت یافته و شرایط را به‌گونه‌ای رقم‌زده است که گویی در عرصه فرهنگی هیچ برنامه، راهبرد و مرزی وجود ندارد و هرکسی با هر عقیده‌ای می‌تواند با خیال آسوده و با استفاده از غفلت مرزبانان فرهنگی، وارد حریم اخلاقی و ایمانی مردم و جامعه شود. این غفلت به عقیده نویسنده این سطور، ابتدا معبر «نفوذ فرهنگی» را باز کرد و در پی عملکرد به‌شدت غیرانقلابی برخی مسئولین، «بزرگراه نفوذ فرهنگی» ایجاد شد !

شرایط فرهنگی فعلی، درواقع ترجمان جمله معروف رهبر بصیر انقلاب است که در خردادماه سال جاری در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی به آن اشاره و فرمودند: «در موضوع فرهنگ نوعی ولنگاری و بی‌اهتمامی در دستگاه‌های فرهنگی به چشم می‌خورد، زیرا در تولید کالای فرهنگی مفید و جلوگیری از تولید کالای فرهنگی مضر، کوتاهی‌هایی انجام می‌شود.» همانگونه که در ابتدا اشاره گردید، هدف از ترویج ایدئولوژی‌ مبتنی بر اومانیسم، خارج کردن دین از تمام شئونات فرهنگی و اجتماعی است که تلاش سال‌های اخیر جبهه سکولاریسم داخلی و خارجی، بر تخریب این عامل پیروزی مردم، متمرکزشده است.

«امروز بعد از 37 سال، 38 سال از پیروزی انقلاب، انگیزه‌ دشمنان برای نفوذ در حصار فرهنگی از روز اوّل بیشتر است؛ نه اینکه کم نشده، قطعاً زیاد شده؛ روش‌ها را هم که شما می‌بینید: این شیوه‌های فضای مجازی و تبلیغات گوناگون و ماهواره و امثال این‌ها؛ [یعنی‌] انگیزه‌ها بیشتر شده. آماج این حرکت هم درست همان چیزی است که مایه و هسته‌ اصلی ایجاد نظام اسلامی شد؛ یعنی ایمان دینی، آماج این است.» (دیدار رهبر معظم انقلاب با ائمه جماعات مساجد استان تهران – 31/5/95)

شکی نیست که از چند سال پیش، جریان معاند فرهنگی، بسیار پرانرژی و پرتوان در عرصه فرهنگی ظاهرشده و در حال ترویج سکولاریسم و نئولیبرالیسم در بازار نشر و کتاب، در عرصه سینما و مطبوعات و سبک زندگی است. در حوزه‌های آکادمیک و دانشگاهی نیز همین مسئله با تفاوت‌هایی وجود دارد و متأسفانه ترجیح دستگاه‌های ذی‌ربط به‌جای حمایت از نیروهای مؤمن انقلابی، بر هواداری از افراد مسئله‌دار قرارگرفته است. این در حالی است که در مهد به‌اصطلاح دموکراسی و آزادی، وقتی بناست که امکانات و منابع تقسیم شوند، بخش زیادی از اعتبارات و منابع به جریان‌هایی اعطا می‌شوند که حتماً مکمل و مقوم نظام موجود باشند و بخش ناچیزی از آن، به جریان مخالف اختصاص می‌یابد.

باید توجه داشت که اگر جریانات فکری و فرهنگی جبهه انقلاب بر حمایت از نیروهای انقلابی تأکید می‌کنند، به معنی جزم‌اندیشی و دیکتاتوری نیست، بلکه به این معناست که در تقسیم منابع و امکانات باید توازن قوا به نفع نیروهای وفادار به انقلاب باشد و این روشی است که هر کشوری و هر حکومتی در سراسر دنیا انجام می‌دهد. 

بر این اساس، برای مقابله بانفوذ و ولنگاری فرهنگی، باید به این موارد توجه داشت:

1. مدیران فرهنگی ما باید بپذیرند که یک جبهه فرهنگی و جنگ نرم تمام‌عیار، علیه تمامیت نظام اسلامی وجود دارد و اینکه جمهوری اسلامی،  فراتر از حد معمول، در معرض تهاجمی سازمان‌یافته و هدفمند قرارگرفته که به‌صورت جدی برای تغییر هویتی ما در بخش فرهنگی برنامه‌ریزی کرده است.

2. برای اینکه قادر باشیم بر ولنگاری فرهنگی و حملات بی‌امان دشمن غلبه کنیم، ابتدا باید فضای فرهنگی کشور را بشناسیم و مانند جبهه نبرد واقعی، موقعیت استقرار نیروهای مهاجم فرهنگی، توانایی و ضعف‌های آنان را در چالش‌های پیش‌رو، شناسایی کنیم که همه این موارد، نیازمند حرکت بر اساس یک تئوری منسجم انقلابی است.

3. اصلاح زیرساخت‌های فرهنگی توسط دستگاه‌های اجرایی به‌نحوی‌که نظارت‌ها، رخنه‌ها و معابر نفوذ را مسدود کند. به‌عنوان نمونه، زیرساخت‌های فرهنگی ما از دهه 40 به همان صورت باقی‌مانده و شبکه‌ای از توزیع کتاب و محصولات فرهنگی به ارث مانده که هنوز اسیر آن هستیم. هنوز مافیای توزیع محصولات فرهنگی در دست عده خاصی است و این شبکه در دیگر موقعیت‌ها و بزنگاه‌ها، افراد خاص خود را دارد که اهداف نئولیبرالیستی را دنبال می‌کنند.

4. ایجاد ستاد فرماندهی «انقلاب فرهنگی» با حضور نیروهای آزمون‌ پس‌داده انقلابی در حوزه فرهنگ عمومی، مطبوعات، بازار نشر، حوزه‌های هنری و نظام دانشگاهی. این ستاد، مرکزیت منسجمی است که به‌عنوان دیده‌بان جنگ نرم عمل می‌کند و وظیفه آن، ترسیم نقشه راه فرهنگی و تأثیرگذاری بر روندهاست.

ما در شرایطی قرار داریم که جریان خطرناکی، برای انکار وجهه فرهنگی و دین‌زدایی از ارکان انقلاب اسلامی کمربسته و تلاش می‌کند پیشرفت کشور را در پذیرش فرهنگ اومانیستی و سکولار غربی تفسیر کند اما شکی نیست که مسیر تأمین دین و دنیا و عزت و سربلندی کشور جز با رجوع به آرمان‌های انقلابی در تمام  ابعاد، از هیچ مسیر دیگری میسر نمی‌شود.