دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

علل گرایش جوانان به عرفان های نوظهور چیست؟

علل گرایش جوانان به عرفان های نوظهور چیست؟

در دهه های اخیر شاهد رشد فرقه های عرفانی در سطح جهانی بوده ایم که کشور ما نیز تحت تاثیر آنها قرارگرفته است. عواملی همچون رشد ارتباطات و اطلاعات، سرخوردگی از عقلانیت مدرن، شکست نظامهای مادی، فراغت بیشتر، تنوع طلبی، برنامه های نظامی و اطلاعاتی، افزایش تحیر بشر و عوامل دیگر برایجاد گرایش به عرفانهای نوظهور افزوده است.

واژگان کلیدی: عرفان های نوظهور، معنویت، گرایش جوانان

مقدمه

در دهه های اخیر شاهد رشد فرقه های عرفانی در سطح جهانی بوده ایم که کشور ما نیز تحت تاثیر آنها قرارگرفته است. عواملی همچون رشد ارتباطات و اطلاعات، سرخوردگی از عقلانیت مدرن، شکست نظامهای مادی، فراغت بیشتر، تنوع طلبی، برنامه های نظامی و اطلاعاتی، افزایش تحیر بشر و عوامل دیگر برایجاد گرایش به عرفانهای نوظهور افزوده است.

ما در عصر بازگشت انسان به معنویت یا بازگشت معنویت به زندگی بشر به سر می بریم؛ اما نگاهی به روند شتاب زده و گستردة معنویت گرایی که بیش از چند دهه از عمر آن نمی گذرد، به وضوح نشان می دهد با پدیدة انفجار معنویت رو به رو هستیم. انسان مدرن که به سختی، دور از معنویات نگه داشته می شد و در تمدنی زندگی می کرد که غیر از جهان و زندگی مادی برای چیز دیگری ارزش قائل نبود، حریص، عجول و عنان گسیخته به معنویات روی آورده و همانند مردمانی که در قحطی به سر می برند و انبار نانی یافته اند، سنت های کهن عرفانی و معنوی را برگرفته، هر کس تکه یا تکه هایی از مکاتب مختلف را چنگ زده، می کوشد روح تشنة خود را با آن سیراب کند.

در دنیای امروز که مرزهای فرهنگی کمرنگ شده و سواره نظام و پیاده نظام رسانه ای، ابر فرهنگ غرب را در جهان می گستراند، جهان اسلام نیز از حضور این جریان های هزار رنگ منزه و پاک نمانده است؛ از این رو مطالعة نقادانة این فرقه ها ـ به ویژه آنها که در ایران پرکارترند ـ ضروری است و کوتاهی در این امر زیان های جبران ناپذیری را به فرهنگ و سایر ساحت های حیات اجتماعی وارد خواهد کرد.

اما آنچه که سعی شده در این مقاله به آن توجه شود، به نوعی آسیب شناسی گرایش جوانان به این مکاتب است، که قشر آسیب پذیر و نسل آینده تمام ملل و ایران اسلامی است، تا شاید بتوان در راستای آگاهی بخشی و شناخت در این موضوع و درک هرچه بیشتر اهمیت آن، بیش از پیش برای جلوگیری از نفوذ این مکاتب تلاش نمود. از آنجایی که پتانسیل نیروی جوانی، این فرقه هارا تشنه تر از دیگر اقشار برای به دام انداختن جوانان در دامان خودشان قرار داده، ضروری است با تحقیقات و پژوهش های علمی دیگری در این زمینه بتوان برای جلوگیری از این سوء استفاده گام های دیگری برداشت.

تعریف عرفان

عرفان در لغت به معنای شناخت است و در اصطلاح تعاریف متعددی برای آن بیان شده، که جامع ترین آن تعاریف، از ابن عربی است که آن را به «وقوف به آداب شریعت، ظاهراً و باطناً» معنى کرده است وآن «عبارت از تخلق به اخلاق الهى است»[1].

معنای لغوی عرفان هر نوع شناختی را شامل می شود؛ اما در تعریفی دیگر (عرفان) شناخت ویژه ای است که از راه شهود درونی و دریافت باطنی حاصل می شود. البته شناخت های شهودی فراوانند، اما همگی عرفان نیستند. عرفان عبارت است از «شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او». شناخت عرفانی با شناخت عقلی متفاوت است. شناخت عرفانی از سنخ مفاهیم و الفاظ و صورت های ذهنی نیست بلکه از سنخ یافتن و دریافتن است[2].

علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیه «وَ مَا خَلَقْت الجِْنّ وَ الانس إِلا لِیَعْبُدُونِ» لیعبدون را به لیعرفون تفسیر میکنند، وهدف خلقت را همان عرفان و شناخت حقیقی میدانند[3].

عرفان های نوظهور

با توجه به تعریف عرفان روشن مى شود که اصل اولى در عرفان، عمل خالصانه و کوشش مجدانه و مستمر در انجام دستورات الهى و آداب و اخلاق شریعت محمدى است که در این صورت، قلب نورانى مى شود و به حقیقت توحید مى رسد. هر فرقه و نحله اى که ادعاى عرفان و تصوف دارد، باید با این عیار محک زده شود، ولی متاسفانه در برابر عرفان اصیل وناب، عرفان های دروغین و حیله گر امروزه جلوه گر شده اند و با جذابیت های خاصی سعی در به انحراف کشاندن مردم و مخصوصا قشر جوان جوامع بشری را دارند.

دراین عرفانها الزاما نزدیکی و محبت خداوند هدف اصلی نبوده است و اهدافی ادعائی مانند عشق، شادی و آرامش جای آن را گرفته است با این حال عواملی مانند: ترویج تکثر گرایی دینی، مرید پروری، ایجاد کمون وپایگاه، معرفی عشق به عنوان هدف، توجه به درون و اخلاق، توجه به مسائل جنسی و... ویژگی های کم و بیش مشترک میان آنهاست.

طبیعت گرایی افراطی (ناتورالیسم)[4] و عرفان های باستانی و بودیسم از جمله تعلیمات اوشو و هندوئیسم و سرخ پوستی و تعالیمی چون «یوگا» و «ذن» و شیطان پرستی و کابالیسم[5](تصوف یهودی) و بنیادگرایی مسیحی و سبک های نوین «مدیتیشن»[6](تمرکز کردن بر قوای باطنی که به حالتی شبیه به خلصه می انجامد) و «ریلکسیشن»[7] (تعادل روحی پیدا کردن) از جمله مکتب هایی هستند که ما از آن ها به عنوان عرفان های نوظهور یاد میکنیم.

این گونه عرفان ها از لحاظ محتوی و شکل ظاهری، بسیار متنوع هستند، مثلا در شیطان پرستی اگرچه خدایی وجود دارد ولی قدرت مطلق از آن شیطان است، اما در طبیعت گرایی خدایی اصلا وجود ندارد.

جریانهای مختلف عرفانی و شبه عرفانی در جامعه ما نیز وجود دارند. برخی از اینها بومی و برخی دیگر وارداتی هستند. در جامعه ما در طول تاریخ عرفان های مختلف بومی وجود داشته اند و علی رغم اینکه به نحوی با فرهنگ اسلامی مرتبط بودند اما بسیاریشان مورد انتقاد بوده و عرفان خالص و ناب شمرده نمی شده اند؛ مانند برخی از انواع فرق صوفیه و طریقت های مختلف که اسم و رسمی دارند.

نوظهور

اما اصطلاح نوظهور که در عنوان آمده است، به دور از داوری ارزشی انتخاب شده و تنها سابقه زمانه را در نظر گرفته است لذا از انتخاب واژگانی چون کاذب، زمینی و غیره اجتناب شده است. این مطلب را هم اشاره می کنم که برخی از عرفان ها مانند یوگا و عرفان سرخ پوستی از نظر تاریخی دارای سابقه دیرینه ای می باشند اما ورود آنها به ایران در دهه های اخیر شدت گرفته و به این خاطر نوظهور تلقی می شوند.

معنویت

اصطلاح دیگر که در دهه های اخیر رواج پیدا کرده است اصطلاح معنویت است و از آنجا که معنویت و عرفان پیوستگی خاص مفهومی نسبت به هم دارند، این واژه نیاز به بررسی دارد؛ برخی نویسندگان، عصر جدید را عصر معنویت نامیده اند. اما منظور از معنویت چیست؟ شاید نتوان معنای مشخصی از معنویت ارائه داد، اما آن چه که به طور قطع در این باره می توان گفت، این است که غربیان با تکیه بر مبانی سکولاریستی و اومانیستی به دنبال پاسخگویی به نیازهای معنوی انسان هستند، به همین دلیل معنویتی که درغرب درحال شکل گیری است عموما از نوع معنویت سکولار و متناسب با جهان بینی و ایدئولوژی لیبرالیستی است. معنویت گراهای جدید لازمه معنویت را اعتقاد به خدا نمی دانند چه رسد به دین؛ براساس این تلقی از معنویت است که حتی شیطان پرستی و جن گیری هم در زمره آیین های معنوی شمرده می شود؛ برخی از نویسندگان داخلی نیز چنین ادعا کرده اند که زندگی معنوی، لزوما به معنای تعلق به یکی از ادیان نهادینه و تاریخی نیست، بلکه به معنای داشتن نگرشی به عالم و آدم است که به انسان آرامش، شادی و امید بدهد[8].

جوان

واژۀ جوان یا برنا در زبان فارسی به معنای هر چیزی است که از عمر آن، چندان نگذشته باشد؛ اما در فرهنگ عربی، دو تعبیر رایج در مورد جوان وجود دارد؛ یکی «فتی» و دیگری «شاب». اولی از ریشۀ «فتی/ فتو(طراوت و شادابی)، و دومی از ریشۀ «شبب (شکوفایی و برخورداری از حرارت) است[9]

از معنی و مفهوم واژه جوان روشن می شود که این دوران، دوران رشد و تلاش خستگی ناپذیر برای فردی که در این برهه از زندگی است می باشد وطراوت و شادابی که برای وی وجود دارد، باعث می شود تا راه درست زندگی را بدون ملالت طبع بپیماید و عرصه های مختلف پیشرفت را هرچه سریعتر درنوردد، والبته این امر در موقعی است که این راه توسط مرشدی امین به وی نشان داده شود.

بخش دوم

علل و عوامل گرایش

از آنجایی که عوامل موثر در هر فردی از اجتماع، از دو عامل بیرونی و خارج از محدوده نفسی فرد و عامل درونی تشکیل می شود، لذا دراین مقاله سعی شده تا حد امکان این دو عامل تجزیه شود و در دوفصل جداگانه هر یک شامل زیر مجموعه های خود باشند؛ عواملی که از اجتماع و پیرامون افراد آنان را متاثر میکنند، «عوامل برون زا» و عواملی که از شخصیت حقیقی فرد نشأت میگیرند، «عوامل درون زا» نامیده می شوند.

فصل اول

علل درون زا

1. فطرت جوانی

فطرت انسانی یعنی ویژگی های ذاتی که در آفرینش انسان لحاظ شده است. بینش ها و گرایش هایی که اکتسابی نیستند و در سرشت انسان قرار دارد، فطری نامیده می شوند. راغب اصفهانی می گوید: فطر ایجاد و ابداع یک چیز بر هیأت و کیفیت خاصی است که اقتضای فعلی از افعال را دارد؛ پس این آیه شریفه که می فرماید: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»[10]، فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده و اشاره است به این که مردم را به گونه ای خلق و ایجاد کرده است که معرفت و شناخت خدا و ایمان به او در آن ها وجود دارد[11].

علامه طباطبایی بعد از آن که دین را روش زندگی و نشان دهنده سیر سعادت معرفی می کند، می گوید: پس برای انسان آفرینش خاصی است که او را به روشی خاص در زندگی و مسیر معیّنی که دارای غایت و هدف مشخصی است هدایت می کند که بدون پیمودن این مسیر، به آن هدف نمی رسد و این هدایتگر و هادی، چیزی جز فطرت و کیفیت خلقت انسان [که در همه انسان ها وجود دارد و تغییر و تحوّل نمی پذیرد] نیست و بدین سبب [قرآن] به دنبال تعبیر «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» ، فرمود: «لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّه»؛ِ در آفرینش الاهی دگرگونی نیست[12].

انسان ها از لحاظ فطری نیاز به ارتباط با موجود برتر را دارند و این موجود برتر در بیان ادیان الهی خداوند است که پروردگار و خالق آسمان ها و زمین و موجودات دیگر از جمله انسان است و از آنجا که قشر جوان پاک و خالی از زنگار و نفسانیت هایی است که بزرگسالان در طول سالیان عمر خود به آن مبتلا می شوند، پس این شوق و نیاز به ارتباط با موجود برتر در جوانان بیشتر از اقشار میانسال یا کهن سال جامعه است، به این خاطر امکان گرفتار شدن جوانان در دام صیادان شیاد که آگاهی کامل از این فطرت حقیقت جوی جوانی دارند بسیار است.

امام علی علیه السلام دل جوان را چونان سرزمین آماده و پاکی میداند که هر بذری در آن افشانده شود همان را قبول میکند و رشد بسیاری می کند. « وإنَّما قَلبُ الحَدَثِ کالأَرضِ الخالِیة ما أُلقِیَ فیها مِن شَیءٍ قَبِلتَه»[13] و دلیل این قبول و اجازه بذر پاشی در دل جوان همان شوق و اشتیاق وی به معنویت است که از فطرت پاک جوانی سرچشمه میگیرد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرموده است: «اُوصیکُم بالشَّبان خَیراً،فإنَّهم أَرقَ افئده...»

شما را به نیکى درباره جوانان سفارش مى کنم. به درستى که قلوب آنان نرمتر و مهربانتر است. (براى پذیرش فضیلتها آماده تر است)[14].

2. مشکلات عقیدتی و فکری

برخی نیز به دلیل مشکلات عقیدتی و فکری که منشأ آن ها معرفت شناختی آن هاست، به این فرقه ها، گرایش می یابند؛ نگاه این گونه افراد به خداوند، نگاه معرفت شناسانه نیست، اعتقاد به نبوت و وحی در آن ها، دچار ایرادی اساسی است، برای آن ها در نظام ا رزشی، توجیهی برای اخلاقیات وجود ندارد و تمام این عوامل در مثل شیطان پرستی جمع می شود که در آن ها نه معاد، نه توحید و نه هیچ ارزش دیگری معنا ندارد.

در ایران گرایش به این فرقه ها به دلیل منشأ شناختی، بسیار کم دیده شده است؛ عمده دلیل گرایش برخی از جوانان به این فرقه ها، بیشتر از سر لهو و لعب است که متأسفانه، بدون این که هیچ گونه شناختی از عقاید اصلی این فرقه های منحرف داشته باشند، به دام آن ها گرفتار می شوند.در آیه ای از قرآن کریم آمده است که «سرنوشت کسانی که اعمال زشت و ناشایست انجام می دهند، تکذیب آیات خداوند از سوی آن هاست»

3. نیاز به هویت یابی

نیاز به هویت یابی و شکل گیری تصور از خویشتن باعث می شود که جوانان به گروه ها و افکاری که توانایی هویت بخشی دارند، گرایش پیدا کنند. گروه های معنوی که نوعی جهان بینی، انسان شناسی و ارزش های خاصی را مطرح می کنند استعداد شکل دهی به هویت جوان را دارند و از این رو با استقبال از سوی آنان موجه می شوند.

4. میل به متفاوت بودن

عده ای از جوانان که میل به متفاوت بودن از بقیه افراد دارند، به قصد جلب توجه دیگران، وارد این مکتب ها می شوند، حال آن که از حقیقت آن ها هیچ گونه اطلاعی ندارند و نمی دانند اساساً جهان بینی این فرقه ها چیست.

5. میل به بی بندوباری وعدم پاسخگو بودن

بعضی از کسانی که به دنبال ارتباطات نامشروع هستند، لهو و لعب را در این فرقه ها می بینند و به همین دلیل برای دست یابی به لذت های زود گذر، به این مکاتب گرایش پیدا می کنند. همسو بودن این معنویتهای نوظهور با لذت طلبی انسان امروزی، که لذت و شادی را در همه ابعاد زندگی، حتی معنویت جستجو می کند، می تواند یکی دیگر از علل گرایش به این عرفانها معرفی گردد.از آنجایی که عرفان اصیل با افسار گسیختگی و هوای نفس مبارزه می کند و کمتر کسی همت آن را دارد، بنابراین عرفان راستین مشتریان زیادی پیدا نمی کند. در مقابل، در بسیاری از این گروه ها این طور نشان داده می شود که از راه پیروی از هوای نفس، مواد مخدر، الکل و شهوت می توان به معنویت رسید. از این رو با توجه به نیاز معنوی افراد و غرایزشان و همینطور فقدان اطلاعات کافی در این مسیر دعوت آنان پذیرفته می شود؛ مگر کسانی که به حدی از رشد و معرفت رسیده باشند که راه را از بیراهه تشخیص دهند.

مباحث جنسی و سکس یکی از مباحث مطرح در این عرفانهاست که گاهی رد و گاهی خود ابزاری برای وصول به حقیقت شناخته می شود، اصولاً در این عرفانها بعضا نظریاتی درباره رابطه جنسی داده می شود که امکان سوءاستفاده های جنسی را افزایش می دهد، درباره خود اشو اسناد سازمان اتباع خارجه آمریکا که وزارت امور خارجه هند نیز آنها را تأیید کرده است نشان می دهد که اشو به دلیل فساد اخلاقی از آمریکا اخراج شده است[15].

اما «کوئلیو» درباره نقش نیرویی جنسی در وصول به مقامات عالی عرفانی و معنوی می گوید: برای تحقق تشرف، باید با این نیرو آشنا شوی... پس چطور با آن روبه رو شوم؟ یک فرمول ساده است... فرمول این است در تمام مدت رابطه جنسی خود، از حواس پنج گانه ات استفاده کن. اگر در لحظه اوج لذت جنسی، همه این حواس با هم از راه برسند، برای تشرف پذیرفته می شوی[16].

در برخی از این عرفان ها از رقص و یا مصرف مواد مخدر برای نزدیکی به خداوند یا رسیدن به آرامش استفاده می شود مثلا اشو می گوید: اگر مردم بتوانند کمی بیشتر به رقص بپردازند، کمی بیشتر آواز بخوانند، کمی بیشتر لوده باشند، انرژی آنها بیش از پیش به جریان افتاده، و مشکلاتشان به تدریج ناپدید خواهد شد، به همین دلیل من این قدر بر شاد زیستن اصرار دارم؛ شادمانی تا حد از خود بی خود شدن[17].) مثلا در مکتب کاستاندا و یا در اندیشه های پائلو کوئیلیو شما نشانه هایی از استفاده از مواد مخدر می بینید.

دالای لاما (رهبر در قید حیات بودائیان) شادی را هدف زندگی معرفی می کند و بزرگ ترین آرزوی خود را خوراکی خوب و خوابی راحت اعلام می کند[18].

6. میل به قدرت

برخی از افراد نیز هستند که به دلیل تمایل به کسب قدرت به فرقه هایی مانند شیطان پرستی گرایش می یابند؛ آن ها معتقدند که شیطان مظهر یک سری از قدرت هاست و به همین دلیل می تواند بخشی از قدرت خویش را به برخی از پیروانش انتقال دهد؛ به همین دلیل برخی از کسانی که حس قدرت طلبی در وجودشان پررنگ است، فکر می کنند با ورود به این مکاتب حس آن ها تا حد زیادی پاسخ داده خواهد شد.

7. میل به مد گرایی

برخی از افراد نیز تنها به دلیل میل به مدگرایی و متفاوت بودن به این فرقه ها روی می آورند و وقتی که وارد این فرقه شدند، با شبهاتی که از طریق همین فرقه برایشان به وجود می آید، ممکن است در بحث های معرفت شناختی نیز، دچار اشکال شوند.

8. عقده های جوانی

افرادی برای سرپوش گذاشتن بر خیلی از عقده های شخصی بوجود آمده در دوران مختلف زندگی، به سراغ این عرفانها و معنویتهای نوظهور میروند، برای مثال پسر و یا دختری که در جامعه امروز برای عقب نیفتادن از رفقای خود، به سمت و سوی دوستی های ناسالم می رود، و با وجود عدم میل باطنی خود و فشار خانواده دست به بعضی از کارها میزند، دچار عقده ای میشود که برای درمان آن در دین مبین اسلام سفارشاتی شده است، اما از آنجایی که به طرف دین ناب رفتن برایش سخت جلوه میکند، آن هم به دلیل نداشتن اطلاعات کافی و لازم در مورد دین، برای خلاصی خود از تبعات عقده هایش، به سراغ برخی از معنویت های نوظهور که در راستای اعمال نادرست او می باشد می رود، و در آخر هم بیشتر از اول پشیمان و سرخورده می شود.

او در واقع با این کار می خواهد عذاب وجدان خود را کم کند، و به خود بباوراند که کارهایش ضد خدا نیست و خدا از او ناراضی نبوده و این مسأله را در زیر پرچم این معنویتها جستجو میکند، و برای رسیدن به آرامشی خیالی و مملو از توهم که همراه با لذت معرفی شده است، تن به دستورات این معنویت های ناسالم می دهد.

علل برون زا

1. عدم شناخت کافی نسبت به اصل دین و معارف والای آن

1.1. عدم معرفی دین حقیقی

با تغییرات شگرفی که در بعد از رنسانس و جهان مدرن معاصر اتفاق افتاده عدم معرفی دین های کهن به صورت به روز، باعث گرایش به ادیان نوظهور گشته است، تا شاید عطش حقیقت خواهی خود را از جایی دیگر سیراب کنند، حتی اگر این تلاش درمسیر سرابی بیش نباشد و چشمه حیات درپشت لایه هایی از غبار پنهان باشد.

از سوی دیگر مراکز فرهنگی و متولیان دینی جامعه ما نتوانسته اند آنگونه که باید ابعاد مختلف و جذاب دین حقیقی را برای نسل جوان تبیین نمایند و درجهت معرفت بخشی و آشنایی هرچه بیشتر جوانان تلاش نمایند و متاسفانه گاه کج سلیقه گی ها در بیان معارف والای دینی نیز یکی از عوامل گریز جوانان و ترغیب آنان به گرایش هایی می شوند که در ظاهر بیشتر به نیازها و علایق آنان توجه دارد و شوق و اقبال فراوانی برای پذیرفته شدن در جوان ایجاد می کنند.

1.2. سخت گیری دین

ما دینی است که احکام و دستوراتش برسهل و آسانی گذاشته شده است، و تکالیف آن به نسبت سن، صحت بدن، میزان درآمد، علم به احکام و ... متغیر بوده و اجباری برای یک شکل بودن آنها نیست، برای مثال؛ نماز واجب است، و مطمئنا وقت زیادی در 24 ساعت از نماز گذار نمی گیرد، اما همین نماز برای پسر 13 ساله واجب نیست، برای کسی که نمی تواند ایستاده بخواند فرمودند نشسته بخواند، اگر باز هم نمی تواند خوابیده بخواند و ...، این موارد همه دلیل بر سخت گیری نکردن اسلام است، که متأسفانه برخی آن را سخت جلوه داده و یا سخت می دانند بی آنکه شناخت درستی از آن داشته باشند.

در دین ما برای رسیدن به مقامات و معنویات، نیازی به روی گرداندن از دنیا و ترک لذات آن نیست، بلکه میتوان در عین اینکه از نعمات مادی خداوند بهره مند میشوی، به مقامات عرفانی رسید، همانگونه که رسول گرامی اسلام در خطاب به مردم مدینه فرمودند: چرا برخی از اصحاب من از خوردن گوشت و استعمال بوی خوش و ارتباط با همسرانشان اجتناب می کنند، همانا من خودم هم گوشت می خورم و هم بوی خوش استعمال می کنم و هم با همسرانم ارتباط دارم، و هر کس از سنت من روی گرداند از من نیست [19] ؛ اما متاسفانه گاهی به جای بیان دیدگاه های خالص دین، عده ای چهره ای خشک از دین را به نمایش می گذارند که جوان امروزی به خاطر لطافت طبع خود، حاضر به پذیرش چنین دینی نیست و به همین خاطر به سو ی عرفان های نو ظهور ترغیب می شود؛ این باعث شده است که عرفان های دروغین به راحتی با انسان امروز حرف بزنند و ادبیاتشان را به او تحمیل کنند؛ مثلا ما هیچ وقت تاثیرات عرفان را در شاد زیستن بیان نکردیم، به همین دلیل عرفان های دروغین توانسته اند جای عرفان راستین را در برقراری ارتباط با مردم بگیرند؛ و یا به احادیثی در مورد رسیدن به آرزو ها عنایت زیادی نشده است؛ حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «من اخلَصَ بلغ الآمال» کسی که اخلاص بورزد به آرزوهایش میرسد [20] .

1.3. عالمان بی عمل

یکی دیگر از جنبه های ایجاد ضعف، عالمان بی عمل هستند، که خود به دستورات گفته شده عمل نمیکنند و این خود باعث بدبین شدن به دین می شود. امروزه از رادیو و تلویزیون و جراید گوناگون افرادی مختلف به ترویج اسلام و عرفان می پردازند، که اشتباهات این افراد در محیط اجتماع عمدا یا سهوا، مردم را از ایشان و مطالب ارائه شده ایشان دور می سازد.

1.4. سخت گویی

هر عصرى ویژگیها، ضرورتها، و تقاضاهایى دارد، که از دگرگون شدن وضع زمان و پیدا شدن مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگى سرچشمه مى گیرد. همچنین هر عصرى مشکلات و پیچیدگیها و گرفتاریهاى مخصوص بخود دارد که آن نیز از دگرگونى اجتماعات و فرهنگها که لازمه تحول زندگى و گذشت زمان است مى باشد.وظیفه اصلی مبلغین دین اسلام برگرداندن میراث علمى و فرهنگى اسلام به زبان روز، و پیاده کردن همه آن مفاهیم عالى از طریق زبان "عصرى" در روح و جان و عقل نسل کنونى است.

چه زیبا فرمود آن پیشواى راستین: «آن کس که از وضع زمان خود آگاه است مورد هجوم اشتباهات قرار نمى گیرد» حدیث معروفى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس» [21] .

1.5. عملیاتی نکردن مفاهیم دین در زندگی

اگر اعمال و اذکار دین را بتوان با زندگی امروزی مردم گره زد، و دین را در بطن زندگی آنها نشان داد، مطمئنا پذیرش آموزه های دین برای همگان آسان و لذت بخش خواهد شد.همچنین دادن دستوراتی کاربردی در زندگی مردم، که مانع دور شدن آنها از خدا و آموزه های دینی شود.

امام صادق علیه السلام ـ در پاسخ به این سؤال که چرا نماز با آن که مردم را از کار و رسیدن به مشکلات و نیازهایشان باز می دارد و باعث زحمت و رنج جسمی آنهاست، واجب گردید ـ فرمود: چون اگر فقط به آمدنِ دین و وجود کتاب (قرآن) در میان مردم اکتفا می شد، و عاملی نمی بود که یاد و خاطره پیامبر را در میانشان نگه دارد، به همان سرنوشت پیروان ادیان پیشین دچار می شدند. آنها نیز برای خود دینی و کتابی داشتند و عدّه ای را به سوی آیین خود فرا خواندند و در راه آن با آنان جنگیدند، اما با رفتن آنها، دین و آیینشان هم کهنه شد و از بین رفت. خداوند تبارک و تعالی چنین خواست که مسلمانان نام و یاد محمّد صلی الله علیه وآله، و دین او را از یاد نبرند؛ از این رو، نماز را بر ایشان واجب فرمود، تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را به زبان آورند، و آنان با نماز و یاد خدا سر بندگی فرود آورند، تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموشش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود [22] .

پس با این بیان روشن میشود که که یک دلیل مهم در ترغیب جوانان به عرفان های نوظهور، عدم تبیین درست و معرفت دهی جوانان نسبت به دین حقیقی و عرفانی است که با آن ممزوج است.

2. حمایت نظام های مادی

علاوه بر فلسفه های معنویت ستیز، نظام های برآمده از آن نیز با شکست روبه رو شدند؛ مانند شکست کمونیسم و مارکسیسم که یکی از شاخصه های آن معنویت ستیزی و دین گریزی بود. نهایتا این نظام ها از دهه هشتاد قرن بیستم به طور رسمی ناکارآمدی و در نتیجه مرگ خود را اعلام کردند. افزون بر این، درکشورهایی که هنوز به طور رسمی این نظام ها حاکمیت دارند، همچون چین و کوبا، دیگر آن مخالفت های شدید وخشن با دین و معرفت دیده نمی شود، بلکه به گونه ای می کوشند، تا نوعی معنویت هم سنخ با ماده گرایی را رواج دهند، به همین دلیل با معنویت های بودایی و هندی وسرخ پوستی و معنویت سکولار نه تنها مخالفت نمی کنند که خود به ترویج چنین معرفت هایی دست می زنند. جالب است که فیدل کاسترو، رهبر نظام کمونیستی کوبا، درباره پایان مدت رهبری اش می گوید: تا وقتی که خدا بخواهد اداره کشور را در دست خواهم داشت، ابتدا خواست واراده خدا وپس از آن خواست و اراده مردم بالاتر از هر چیزی است [23] .

3. تبلیغات گسترده گروه های معنویت گرا

گروه های مختلف معنویت گرا درگوشه و کنار جهان وبا استفاده از رسانه هایی چون ماهواره، اینترنت و... دست به تبلیغ می زنند. مسیحیت، ادیان بودایی و معنوی وگروه های معنویت گرای آفریقایی و آمریکایی وغیره مشغول تبلیغات گسترده هستند و رسانه های نوظهور و بالاتر رفتن سطح سواد مردم و افزایش امکانات ارتباطی امکان بیشتری را برای تبلیغات فراهم کرده است. می دانیم در بیان ادیان رسمی و مشهور، یهودیت شاید تنها دینی باشد که در طول تاریخ هیچ تبلیغی نداشته است؛ چرا که خود را دینی نژادی و مخصوص قوم اسرائیل می داند؛ اما الان با استفاده از شگردهای تبلیغاتی درمعرفی عرفان یهودی که با نام عرفان کابالا یا قبالا نیز خوانده می شود، تلاش می کنند.

4. مسائل سیاسی

بسیاری از کشورهای مستکبر جهان با سوء استفاده از این جریان های انحرافی، به دنبال رسیدن به اهداف خود در کشورهای مختلف جهان هستند، شاید حتی بعضی از این گروه ها نیز با سیاست خود آنان به وجود آمده باشند.

بخش عمده ای از دلیل گرایش برخی از جوانان در ایران نیز به فرقه های نوظهور، فعالیت گسترده سیاسی دشمنان دین اسلام است. یکی از مؤلفه های امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران، مذهب و دین است، و به همین دلیل یکی از راه های ضربه زدن به امنیت ملی، تضعیف دین و مذهب و اعتقادات مردم است و در این خصوص یکی از راه های تضعیف اعتقادات و گرایش به دین و مذهب در مردم، ایجاد فرقه های نوظهور و جذاب نشان دادن آن هاست.

5. ظواهر و شعارهای فریبنده

5.1. عدم صراحت بیان و مبهم گویی

در نگاهی به عرفانهای نوظهور شما متوجه می شوید که نوعی عدم صراحت و شفافیت در آنها وجود دارد و تلاش شده است با ایجاد هاله ای از ابهام امکان پنهان کردن خطاها زیر غبار آن و همچنین امکان برداشت های مختلف از کلام آنها را ایجاد کنند؛ نمونه ای از این مورد را کلام ا.م رام الله که رهبر فرقه رام الله درایران است برای شما نقل می کنم:

س: آیا عیسی مسیح مصلوب شد؟ برخی می گویند شد و برخی بر این اعتقادند که نشد؟

ج: عیسی مصلوب شد، اما مسیح(ع) نشد.

س: حضرت عیسی چطور؟ آیا حضرت عیسی مصلوب نشد؟

ج: حضرتش مصلوب شد، اما عیسی نشد.

س: عیسی چه طور؟ آیا عیسی مصلوب شد؟

ج: عیسای به تنهایی هرگز وجود نداشت [24] .

5.2. توجه به دیگران

در برخی از این عرفان ها بر توجه به دیگران تأکید شده است، برای نمونه سای بابا که از عرفان های نوظهور فعال در ایران است، بر این مورد تأکید فراوان دارد و آنها با ساختن صدها کلینیک و بیمارستان در هند، اروپا و آمریکا به بیماران و آسیب دیدگان به صورت مجانی کمک می کنند و آنها هر هفته به تهیدستان خوراک وپوشاک می دهند، این کار باعث می شود تا این فرقه، به عنوان یک فرقه انسان دوست و مردم مدار معرفی شود و باعث جذب انواع سلیقه ها، مخصوصا جوانان در این فرقه می شود.

5.3 . تحقیر و نفی تفکر

تفکر در تعدادی از آنها کم رنگ شده و حتی گاهی به نفی و تحقیر فکر و ذهن می پردازند، گاهی حرکت برخی از آنها به سمت تقابل با علم و تکنولوژی می رود؛ مثلاً از آنجا که ذهن در مکتب اشو جایگاه منفی دارد، اشو به نقد فلسفه، علم و تکنولوژی می پردازد؛ او درباره فلسفه اعتقاد دارد که فلسفه ذهن را خیلی راضی می کند؛ فیلسوفان خیلی فکر می کنند؛ آنها عمرشان را با فکر کردن هدر می دهند بدون اینکه مطلقاً کاری انجام دهند. اشو همچنین به نقد علم و تکنولوژی مبادرت می کند؛ او می گوید: انسان متمدن همیشه در حال دیوانگی است. زمین اکنون یک دیوانه خانه بزرگ شده است و این خاصیت تمدن و تکنولوژی است [25] .

او جایی در مورد عقل می گوید: عقل را فراموش کن و بگذار عشق مرکزتو، آماج توباشد. هر ناکامی می تواند به کامیابی مبدل شود، هر احتمال شکستی برای عقل، می تواند به توفیقی برای دل بدل گردد [26] .

همچنین سای بابا در موردی توصیه می کند که انسان مبتلا به استدلالات در باب خدا نشود که اینها با عشق سازگار نیست و عبادت اهمیتی به آن نمی دهد [27] .

توئیچل در عرفان اکنکار نیز به فلسفه حمله می کند و در تفکراتش است که فلسفه انسان را غرق در وعده ها می کند. فلسفه انسان را درواقع شستشوی مغزی می دهد. سیستم های ماوراء الطبیعه برای انسان استفاده ندارد؛ زیرا که تنها به تسلی انسان دل خوش کرده اند. آنچه که آنها درباره جهان وهستی می گویند، از نظر روح هیچ معنایی ندارد؛ بنابراین افکار مذهب و سیستم های فلسفی و متافیزیکی، فردیت و روح انسان را می بلعند و انسان را در مسائل و رنج های مادی زندگی رها می کنند (البته خود توئیچل با صراحت از فلسفه اکنکار، خردگرایی، بنیان های اخلاقی، متافیزیک، هستی شناسی و چنان که دیدیم فلسفه هیچ چیز، سخن به میان آورده است) [28] .

این طرز تفکر باعث می شود که جوان، کم کم به سوی عدم تعقل و بی فکری منحرف شود و کاملا تابع احساسات گردد، تا جایی که هیچ ارزشی برای سخنان حکیمامه و پربار قائل نشود و و این انحراف فکری روز به روز افزایش می یابد.

6. مشکلات خانوادگی

جوانانی که با مشکلاتی در خانواده روبرو شده و به طریقی از آن دور می شوند، به دنبال راهی برای پر کردن این خلع بزرگ می گردنند، چرا که سرخوردگی در خانواده، نه اجازه بازگشت به آنان را می دهد و نه جوان می تواند با این کمبود، کنار بیاید؛ از آنجا که در برخی از تعلیمات نو ظهور، بنیاد خانواده به کلی نفی شده، جوان سرخورده امروزی به دامن این نوع عرفان ها پناهنده میشود، و با نفی اصل آن دیگر برای خود دغدغه و پریشانی فکری باقی نمی گذارد تا بخواهد با این خلع کنار بیاید.

خانواده از مهمترین بخش زندگی افراد است مکانی که در آن زن و شوهر در کنار یکدیگر به آرامش رسیده و کانونی گرم برای تربیت نسل آینده فراهم میکنند؛

«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَه(سوره روم، آیه21» [29] ؛

جالب اینکه قرآن در این آیه هدف ازدواج را سکونت و آرامش قرار داده است، و با تعبیر پر معنى "لتسکنوا" مسائل بسیارى را بیان کرده و نظیر این تعبیر در آیه 189 سوره اعراف نیز آمده است [30] .

به راستى وجود همسران با این ویژگیها براى انسانها که مایه آرامش زندگى آنها است، یکى از مواهب بزرگ الهى محسوب مى شود وبرای فرزندان نیز خانواده یک منبع بزرگ بالقوه و بالفعل انرژی است، که از آرامش درون آن ایجاد شده است.با این وجود مکاتب نوظهور، کاملا عکس این موهبت را تبلیغ می کنند، و آرامش را در بی خانوادگی، برای جوان تبیین می کنن :

به عنوان مثال از سخنان اشو چنین بر می آید که او معتقد است، باید به گذشته بازگشت و زندگی قبیله ای و بدون مرز زن و شوهری را دارا بود و اینکه باید همانند حیوانات، که هم اکنون نیز در مجموعه های چند نفری در یک مکان خاص زندگی می کنند، و هیچ یک به دیگری تعلق ندارد، زندگی کرد و مرزی میان پدر و مادر بودن مطرح نباشد.

7. دوستان ناباب

گروه همسالان و دوستان الگوهای مورد قبول یک فرد در شیوه گفتار، کردار، رفتار و مَنِش هستند. فرد برای اینکه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزیر از پذیرش هنجارها و ارزش های آنان است. در غیر این صورت، از آن جمع طرد می شود. به همین خاطر، اگر فردی با گروهی ازافرادی که در این نوع فرقه ها حضور دارند رابطه برقرار کند و با آنان دوست شود، به تدریج تحت تأثیر رفتار آنان قرار می گیرد و مانند آن ها می شود؛ چون ملاک پذیرش و قبول فرد توسط یک گروه و جمع، پذیرفتن فرهنگ آن هاست.

در سخنان پیامبرگرامی (صلی الله علیه وآله) آمده است: «المرءُ علی دین اخیه»، هر انسانی بر شیوه و طریقه دوست و رفیق خود زندگی می کند [31] .ونیز حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: «مُجالسةُ اهل الهوی منساةُ للایمان و محضرة للشیطان. »، همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند [32] .

8 . مشکلات مالی

به علت وعده های دروغین سرکرده های این مکاتب، عده ای از افرادی که مشکل مالی دارند و در پاره ای موارد دارای مشکلات عقیدتی نیز هستند به این فرقه ها، گرایش می یابند.

عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. عدم بضاعت مالی مکفی خانواده ها و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و ضروری مانند: فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل حتی در مقطع متوسطه، تأمین پوشاک مناسب، متنوع و متناسب با سلیقه و روحیه آنان و... زمینه ساز بروز دل زدگی، سرخوردگی، ناراحتی های روحی، دل مشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در فرزندان فراهم می سازد، این امر موجب می شود تا این افراد برای التیام ناراحتی های ناشی از مشکلات خود از طریق مستقیم و یا غیرمستقیم، به اقداماتی دست بزنند و خود درصدد حل مشکل خویش برآیند، در نتیجه، بسیاری از این افراد برای رهایی از بند گرفتاری ها، و نیز فریب بعضی از فرقه های انحرافی در دام آنان گرفتار می شوند.

9. غرب زدگی وخود باختگی

این امر معمولا در مورد کسانی رخ می دهد که با فرهنگ غرب بیش از دیگران مأنوس بوده و نیز از لحاظ روانی از ثبات شخصیت و خود باوری بسیار کمتری برخوردارند و باعث می شود که بعضی از امور غربی بدون آنکه شرایط آن در جامعه وجود داشته باشد و مورد نیاز جامعه ما باشد تنها به دلیل پیروی از تمدن غرب و خودباختگی برای این گونه افراد مورد پذیرش آن ها واقع شود.

10. تجدد

یکی از علل گرایش مردم به عرفانهای جدید سبک زندگی (الگو یا مجموعه کنش های مرجح یا رفتارهای ترجیحی) امروزی بشر است، در واقع رویکردی که در زندگی مردم دیده میشود، رفتن به سمت و سوی یک زندگی جدید و جدای از سبکهای سنتی گذشته است .

در جهان امروز یکی از راههای انتقال عقیده و فکر این است که ابتدا رفتاری متناسب با آن فکر را در جامعه ای درست کرده و رواج دهند، آن هم با عوض کردن شکل و سبک زندگی مردم آن منطقه با استفاده از وارد کردن لوازم جدید و جذاب که لازمه شکلی جدید از زندگی است و به دنبال آن کم کم خود مردم به راحتی تفکرات و عقایدی را که متناسب با سبک زندگیشان است را به راحتی پذیرا می شوند و این همان تهاجم خاموش است که دیگر نیازی به زور و اسلحه نیست تا عقیده و رفتار گروهی را تغییر داده و به شکل دلخواه درآورند.

این جنبشهای نو پدید که ادعای رساندن به معنویت در کمترین زمان را دارند کاملا با این سبک زندگی همخوانی دارند، آنهم زندگی که همه چیز را جدید، آماده و سریع میخواهد، برای رسیدن به معنویت و عرفان هم به دنبال راهی ساده، جدید و سریع میگردد و مدعیان این راه، همین عرفان های جدید هستند.

منابع جهت مطالعه بیشتر

عوامل و ریشه های دین گریزی از منظر قرآن و حدیث، علی شکوهی، بوستان کتاب قم، 1384
جنگ پست مدرن : سیاست نوین درگیری، احمدرضا تقاء، سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی
جوان مسلمان و دنیای متجدد، مرتضی اسعدی-سید حسین نصر، طرح نو، 1376

منابع و معاخذ

قرآن کریم
نهج البلاغه
غررالحکم
تفسیر المیزان،انتشارات بیتا.
تفسیر نمونه، انتشارات اندیشه قم
راغب اصفهانی، مفردات راغب، نشر بیتا
المصباح المنیر،علی مشکینی،قم:نشر الهادی،1370
محمدبن یعقوب کلینى الفروع من الکافی، دارالکتب الاسلامیة 1365
محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه جلد6، قم:دار الحدیث،1377
امدادهای غیبی در زندگی بشر، مرتضی مطهری،تهران:صدرا،1379
ملکیان، راهی به رهایی، تهران،نگاه معاصر،چاپ سوم،1387
حکمت نامه جوان،محمد محمدی ری شهری؛با همکاری احمد غلامعلی؛ترجمه مهدی مهریزی،قم:دار الحدیث،1384
آفتاب و سایه ها؛نگاهی به جریانهای نوظهور معنویت گرا،محمد تقی فعالی،قم:انتشارات نجم الهدی،1386
پیمان الهی (تدوین)، جریان هدایت الهی، ج1،تهران، نشر تعالیم مقدس، ۱۳۷۷
.سید جعفر سجادى، فرهنگ معارف اسلامى، ج: 2 ص: 77، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چاپ نخست، تهران 1362
شریفی، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب،صهبای یقین، چاپ دوم،1387
کوئلیو، بریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری،نشر کاروان، 1384
اشو، الماس های اشو، ترجمه مرجان فرجی، نشر فردوس، 1382
دالایی لاما، زندگی در راهی بهتر، ترجمه فرامرز جواهری نیا،ماهی، چاپ دوم، 1384
اشو، آواز سکوت، ترجمه میرجواد سیدحسینی،نشر هودین، 1385
اشو، تمثیل عرفانی، ترجمه فلورا دوست محمدیان، نشر آویژه،1382
ساتیا سای بابا، تعلیمات ساتیا سای بابا (تعلیمات معنوی 6) ترجمه رؤیا مصاحبی مقدم،تعالیم حق،1384

[1]. سید جعفر سجادى، فرهنگ معارف اسلامى، ج: 2 ص: 77، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چاپ نخست، تهران 1362.

[2] شریفی، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب، ص۲۳

[3].علامه طبابایی، تفسیر المیزان، جزء 18، سوره ذاریات، آیه 56

[4] . naturalism

[5] cabalist

[6] meditation

[7] relaxation

[8] . ملکیان، راهی به رهایی، تهران، ص۳۷۶ ۳۸۰

[9] . حکمت نامه جوان،محمد محمدی ری شهری؛با همکاری احمد غلامعلی؛ترجمه مهدی مهریزی،قم:دار الحدیث،1384

[10] سوره روم آیه 30

[11] راغب اصفهانی،بیتا: واژه فطرت

[12] علامه طبابایی، تفسیر المیزان، انتشارات بیتا جلد 16 ص 179

[13] . ترجمه: «دل جوان به زمین پاکی می ماند که هر بذری در آن بیفشاند ،همان را می پذیرد».المصباح المنیر،علی مشکینی،قم:نشر الهادی،1370

[14] امدادهای غیبی در زندگی بشر، مرتضی مطهری،تهران:صدرا،1379

[15] فعالی، محمدتقی، آفتاب و سایه ها ص311

[16] کوئلیو، بریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، صص291و 391

[17] اشو، الماس های اشو، ترجمه مرجان فرجی ص74

[18] دالایی لاما، زندگی در راهی بهتر، ترجمه فرامرز جواهری نیا، ص 155

[19] .الفروع من الکافی، کلینی، کتاب النکاح، حدیث 5، ص 496

[20] غرر الحکم حدیث 7675

[21] . کلینی، کافی،دارالکتب الاسلامیة 1365 ه ش، ج1 ص26

[22] . میزان الحکمه 6، ص 283، حدیث 10730

[23] . عصر امام خمینی ص 62 به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 11/6/77

[24] . پیمان الهی (تدوین)، جریان هدایت الهی، ج1، ص751

[25] اشو، آواز سکوت، ترجمه میرجواد سیدحسینی، ص 9. اشو، تمثیل عرفانی، ترجمه فلورا دوست محمدیان، ص83

[26] اشو، الماس های اشو، ترجمه مرجان فرجی، ص 76

[27] ساتیا سای بابا، تعلیمات ساتیا سای بابا (تعلیمات معنوی 6) ترجمه رؤیا مصاحبی مقدم، ص 23

[28] فعالی، آفتاب و سایه ها صص642و 742

[29] .ترجمه :«و از نشانه هاى او اینکه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد».

[30] تفسیر نمونه، ج 16، ص 392.

[31] . محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، کتاب «الایمان و الکفر مجالسة اهل المعاضى»، ذیل حدیث 3

[32] . نهج البلاغه، خ 86، ص 11

معنویتهای نوظهور و انهدام اصول انقلاب و اسلام

معنویتهای نوظهور و انهدام اصول انقلاب و اسلام


جنبش‌های نوپدید معنوی را می‌توان از دیدگاه‌های مختلف مورد بررسی قرار داد. از منظر کلامی - فلسفی، از منظر عرفانی، از منظر جامعه‌شناختی، از منظر روان‌شناختی و دست آخر از منظر علوم استراتژیک. با استفاده از دیدگاه اخیر آشکار می‌شود، سرمایه‌ گذاری‌های عظیم و برنامه‌ریزی‌های ...

وقتی که دین به تجربه احساسات خوش تنزل یابد، ابعاد معرفتی و اخلاقی آن از اولویت فرومی‌آید، آنگاه دین‌داری هم چندان مهم نخواهد بود. بلکه مهم خوش بودن و برخورداری از هیجانت مثبت است، اصول اخلاقی و کرامت انسانی هم اگر در این زمینه مفید بود که محترم است و در غیر این صورت اعتباری ندارد...

چکیده
مسأله این است که آیا جنبش‌های معنوی نوظهور در جنگ نرم علیه نظام جمهوری اسلامی ایران نقش و کارکردی دارند؟ ادیان جدید و معنویت‌های نوظهور با تکثرگرایی، شک‌گرایی، احساس‌گرایی، ناعقل‌گروی و خودمحوری معنوی، فرهنگ دینی را دگرگون کرده و فرهنگ سیاسی برآمده از آن را که پشتوانه نظام جمهوری اسلامی است، تغییر می‌دهد.

جنبش‌های معنوی نوپدید با هدف گرفتن طبقه مرفه در شهر تهران توانستند زمینه‌ اغتشاشات پس از انتخابات 88 را در بین مردم شمال و غرب تهران به وجود آورند. افرادی که از جنبش‌های معنوی نوظهور اثر پذیرفتند، در تشخیص حق و باطل و دشمن‌شناسی، حفظ اصالت معانی نمادهای دینی و کنش‌های عقلانی با مشکل مواجه شدند.

جنبش‌های معنوی نوپدید در جامعه‌ای دینی مثل ایران امکان موفقیت زیادی دارد و می‌توان افراد زیادی را به خود جذب کند. مهاجمان جنگ نرم در اغتشاشات بعد از انتخابات 88 به کارایی نمادهای دینی در حرکت برعلیه نظام پی‌ بردندو در برنامه‌های بعدی خود بیش از پیش از این قابلیت استفاده خواهند کرد.

واژگان:جنگ نرم، فرهنگ دینی، فرهنگ سیاسی، جنبش‌های معنوی نوپدید، طبقه مرفه، تکثرگرایی،‌شک‌گرایی، احساس‌گرایی،‌ناعقل‌گروی، خودمحوری معنوی.

مقدمه
حق و باطل همواره رویاروی هم بوده اند و در این رویارویی از شیوه ها و راه های گوناگونی برای پیروزی خود استفاده می کنند. اما تفاوت بزرگی که میان شیوه های دشمنی باطل و روش های مبارز? حق وجود دارد، این است که حق هیچ گاه ارزش های باطل را به کار نمی گیرد نه در حقیقت و باطن، زیرا اساسا امکان ندارد؛ و نه در ظاهر، چون فریب و دروغ از ساختار ارزشی حق بیرون است و در واقع حقی که با دروغ و فریب به میدان بیاید به راستی حق نیست. اما باطل به راحتی خود را در چارچوب ارزشی حق قرار می دهد و رنگ و لعاب آن را به خود می گیرد، تا راه نفوذش را در جبهه حق باز کند.
در روزگار ما اندیشه های باطل مادی و سرمایه داری با روی آوری به معنویت و دین، فضایی از دین داری و معنویت ورزی را ایجاد کرده اند تا در پوشش آن هوس های ناپاک خود را توجیه کنند و آرزوهای ناروای خویش را براورند. و به این ترتیب عرصه گسترده‌ای از نبرد را میان حق و باطل گشوده‌اند. نبردی که صحنه رویارویی ارزش‌ها و اعتقادات است و فتح و پیروزی در آن حفظ کردن یا تغییر دادن باور‌ها و ارزش‌هاست.
جنبش‌های نوپدید معنوی را می‌توان از دیدگاه‌های مختلف مورد بررسی قرار داد. از منظر کلامی - فلسفی، از منظر عرفانی، از منظر جامعه‌شناختی، از منظر روان‌شناختی و دست آخر از منظر علوم استراتژیک. با استفاده از دیدگاه اخیر آشکار می‌شود، سرمایه‌ گذاری‌های عظیم و برنامه‌ریزی‌های بلند مدتی که برای تولید و توسعه جنبش‌های معنوی نوظهور صورت گرفته؛ توجیه می‌شود. و معلوم می‌شود که سرمایه‌های عظیمی که گاهی در قاچاق مواد مخدر و گاهی در اسلحه سازی و گاهی در فعالیت‌های علمی و تولید نظریات توجیه گر نظام اقتصادی و سیاسی فاسد غرب بکار می‌رود، امروز در هاله‌ای از تقدس به معنویت و ادیان جدید روی‌آورده است. در این جاست که تأملات جامعه‌شناختی، روان‌شناختی و فلسفی نیز به میان می‌آید و نتایج مطالعات استراتژیک در باب جنبش‌های معنوی نوپدید را تأیید می‌کند.

بنابراین شایسته است که بپرسیم آنچه به نام ادیان جدید یا جنبش‌های معنوی نوپدید در کشور ما رو به گسترش می‌رود چیست و چه پیامدهایی دارد؟

فرضیه تحقیق حاضر این است که جنبش‌های معنوی نوپدید یا به اختصار جمن‌ها ابزار‌ها یا راه‌کارهایی برای نبرد نرم هستند، که با تغییر فرهنگ دینی مردم، فرهنگ سیاسی را دگرگون می‌کند.

چیستی جنگ نرم
تعاریف متعددی از جنگ نرم وجود دارد که معمولاً از سوی استراتژیست‌های آمریکایی مطرح شده و هماهنگ با شرایط دولت سلطه‌گر آمریکا می‌باشد.(استراتژی بزرگ ص487) برخی از این تعاریف بسیار شبیه تعاریفی است که از جنگ روانی ارائه می‌شود (جنگ روانی ص83و84) و عده‌ای اساساً جنگ نرم را مترادف با جنگ روانی می‌پندارند. اما در واقع جنگ روانی تفاوت زیادی با جنگ نرم دارد. با صرف نظر از تعاریف جنگ روانی توجه به یک موضوع تفاوت جنگ روانی را با جنگ نرم آشکار می‌نماید. جنگ نرم (Soft war) در برابر جنگ سخت (Hard war) قرار دارد و جایگزینی برای جنگ‌های نظامی است. اما جنگ روانی (Psychological warfate) مکمل انواع جنگ است و در انواع جنگ‌های نرم و سخت کاربرد دارد. بنابراین هرگاه جنگ سخت در میان باشد به احتمال زیاد جنگ روانی نیز هست. اما جنگ نرم در آن جبهه هیچ معنایی ندارد. البته در خصوص جنگ نرم باید گفت که همیشه با جنگ روانی همراه است و جنگ روانی یکی از ضروریات جنگ نرم است.

با توجه به وضعیت جمهوری اسلامی ایران و مروری بر تعاریف موجود از جنگ نرم، به نظر می‌رسد که باید تعریفی بومی برای این مفهوم ارائه دهیم. ساده‌ترین تعریفی که می‌توانیم از جنگ نرم داشته باشیم این است:

"تلاش غیر نظامی برای ایجاد تغییرات فرهنگی در رقیب به طوری که در جهت منافع مهاجمان بازی کند. "

جنگ نرم تلاش و کوشش برای دست‌یابی به اهدافی است که می‌تواند در جنگ نظامی نیز به صورت هدف در نظر گرفته شود؛ مثل تغییر یک نظام سیاسی یا تسلط بر منابع اقتصادی دیگران. اما در جنگ نرم این اهداف مستقیم و از راه‌های خشونت آمیز دنبال نمی‌شود، بلکه برای دست‌‌یابی به آن اهداف موضوعات و عناصر فرهنگی بکار آمده و اهداف میانی فرهنگی برای رسیدن به منافع سیاسی و اقتصادی طراحی می‌شود. در این راستا هر وسیله‌ای که بتواند نگرش‌ها و گرایش‌های افراد جامعه هدف را تغییر دهد، در جنگ نرم به کار می‌آید. به این ترتیب رسانه‌ها، تبلیغات، فریب‌کاری، شعارسازی و تکرار دروغ‌ها تا جایی که واقعیت به نظر برسد، به عنوان ابزارها و تاکتیک‌های جنگ روانی تنها بخشی از راه‌های پیش‌برد جنگ نرم است و بر شمار این شیوه‌ها می‌توان موارد دیگری را هم افزود، نظیر: استفاده از باورهای دینی، ارزش‌های معنوی، نمادها و رفتارهای مقدس، سوءاستفاده از گرایش‌های متعالی و نیازهای والای انسان.

مهمترین ابعاد وجودی انسان ابعاد معنوی است، که پرتو خود را بر سایر ساحت‌های زندگی فردی و اجتماعی می‌افکند. در جنگ نرم با تأکید بر تمام ظرفیت‌های جایگزین جنگ نظامی، ابعاد معنوی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. به این ترتیب جنگ نرم صحنه بازی با نمادها و رفتارهای مذهبی، رویارویی تفسیرهای متفاوت آموزه‌ها و باورهای دینی و تعارض ارزش‌ها و گرایش‌های معنوی است.

نقش فرهنگ دینی در جنگ نرم
"وقتی جامعه‌شناسان از فرهنگ سخن می‌گویند، مقصودشان آن دسته از جنبه‌های جوامع بشری است که آموخته می‌شوند، نه آن‌هایی که به صورت ژنتیکی به ارث می‌رسند. اعضای جامعه همه در این عناصر فرهنگ سهیم هستند و به همین دلیل امکان همکاری و ارتباط متقابل به‌وجود می‌آید... فرهنگ یک جامعه هم شامل جنبه‌های نامحسوس ـ عقاید، اندیشه‌ها و ارزش‌هایی که محتوای فرهنگ را می‌سازند ـ و هم جنبه‌های ملموس و محسوس است ـ اشیاءع نمادها یا فناوری که بازنمود محتوای یادشده است. " (جامعه‌شناسی. ص35)

در اینجا با گذر از نظرات گوناگونی که دراین باره وجود دارد، به اندازه‌ مورد نیاز در این تحقیق قناعت کرده و می‌گوییم: فرهنگ مجموعه‌ای از بینش‌ها، ارزش‌ها، رفتارها و نمادهاست که هویت جمعی را می‌سازد و در شکل‌گیری هویت فردی تأثیر بسزایی دارد. این مجموعه که عناصر فرهنگ نام دارد در صورت تعلق به هر یک از نهادهای اساسی جامعه مثل حکومت، دین، اقتصاد، آموزش یا خانواده با ترکیبی از آن نام گذاری می‌شود. برای نمونه بینش‌ها و ارزش‌ها و رفتارها و نمادهای مربوط به نهاد حکومت، فرهنگ سیاسی را به وجود می‌آورد. و عناصر فرهنگی مربوط به نهاد دین فرهنگ دینی را می‌سازد.

عناصر فرهنگ در ارتباط با نهادهای مختلف جامعه لزوماً تفاوت پیدا نمی‌کند، بلکه کارکردهای متفاوت آن ملاحظه می‌شود. به این ترتیب عناصر فرهنگ سیاسی که بینش‌ها و ارزش‌ها و رفتارها و نمادهای سیاسی را شامل می‌شود، یکسره با عناصر فرهنگ دینی یا اقتصادی متفاوت نیستند، بلکه بسیاری از آنها مشترک اند و تنها کارکردها و نسبت‌های آنها تغییر می‌کند و با ترکیب دیگری از فرهنگ دینی به فرهنگ سیاسی و یا فرهنگ اقتصادی می‌رود. هم از این رو ممکن است یک ارزش سیاسی، از فرهنگ دینی برآمده باشد و یا یک نماد دینی در فرهنگ سیاسی معنی‌دار باشد.

در جنگ نرم طرف مهاجم برای دست‌یابی به اهداف مورد نظر به طور مستقیم به عناصر سیاست مثل حکومت یا مرز‌های دولت-ملت حمله نمی‌کند. بلکه فرهنگ سیاسی یا به طور کلی شبکه عناصر فرهنگی را مورد هدف قرار می‌دهد و می‌کوشد تا با دگرگونی فرهنگی در جامعه هدف، منافع خود را برآورده سازد. طراحی چنین عملیاتی نیازمند شناخت دقیق رقیب و تشخیص عناصر اصلی فرهنگ اوست.

معمولاً بیشتر عناصر فرهنگی که در برابر نفوذ سلطه‌گران مقاومت می‌کند، عناصر فرهنگی برآمده از دین است، که در سایر ابعاد فرهنگ نیز نقش برجسته و کارکرد چشم‌گیری دارد. از این رو شکستن مقاومت مردمی که از فرهنگ سلطه‌ناپذیر برخوردارند، به دگرگونی عناصر فرهنگی دینی یعنی باورها، بینش‌ها، ارزش‌ها و نمادهای دینی ارتباط پیدا می‌کند. در صورتی که تغییرات فرهنگی مناسب با اهداف مهاجم در فرهنگ دینی پدید آید، تغییرات هماهنگ با آن در فرهنگ سیاسی نیز نمایان خواهد شد و ملت مورد هجوم مقاومت خود را از دست خواهد داد. چون دیگر توجیه و انگیزه‌ای برای مقاومت در برابر مهاجم ندارد. از همین جاست که نقش فرهنگ دینی در جنگ نرم شناخته می‌شود.


عناصر مؤثر فرهنگ دینی بر فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی ایران
در کشور ایران که دارای فرهنگ دینی بسیار غنی و ریشه‌داری است، سایر ابعاد فرهنگ هماهنگ با عناصر فرهنگ دینی شکل گرفته‌اند و در این بین فرهنگ سیاسی بیشترین اثرپذیری را از فرهنگ دینی داشته است. به خصوص فرهنگ شیعی با تکیه بر آموزه‌های مرتبط با ولایت و امامت فرهنگ سیاسی عزتمند و سلطه ناپذیری را تولید کرده است.

عناصر مهم فرهنگ دینی که در فرهنگ سیاسی مردم ایران تأثیرات بنیادین داشته،‌ در مقدمه و اصول اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است، که به بخشی از آن اشاره می‌کنیم.

اصل دوم جمهوری اسلامی ایران نظامی است برپایه ایمان به:

خدای یکتا (لااله الا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
وحی الاهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین.
معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان.
عدل خدا در خلقت و تشریع
امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی معصومین سلام الله علیهم اجمعین.
کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسؤلیت او در برابر خدا که از راه ...
الگوی قیام امام حسین که گنجینه بی‌پایانی از عناصر فرهنگی را در جامعه ما به دست داده است، مردم را بر انگیخت تا یک انقلاب بزرگ را بر اساس فرهنگ دینی رقم بزنند و منافع نامشروع سلطه‌گران جهانی را در خاور میانه به خطر اندازند. گذشته از اینکه خاور میانه و کشور ایران منبعی برای برآورند منافع نامشروع و خواسته‌های ناروای کسانی بود که فرهنگ سلطه‌گری رفتارهای سیاسی‌شان را تعیین می‌کند، این انقلاب دینی توانست الگویی جهانی از فرهنگ سلطه‌ناپذیر را به جهان نشان بدهد و فرهنگ سلطه‌پذیری را در جهان به آستانه تغییرات اساسی نزدیک کند.

این نتایج ناکام‌ کننده برای بازی‌گران سیاسی بر اساس فرهنگ سلطه، نا خوشایند بود و آنان را برآن داشت تا قابلیت استراتژیک مردم ایران را با برنامه‌ای حساب شده تضعیف کنند و بلکه برای دست یابی به اهداف‌شان که معارض با وجدان اخلاقی و حقوق بشر است، برای خود قابلیت استراتژیک رقیب ایجاد کنند. از این رو تغییرات فرهنگ دینی در بین مردم ایران و ارائه دین‌های رقیب یا قرائت‌های رقیب از اسلام و تشیع برای آنها بسیار مهم قلمداد شد. به این ترتیب جنگ نرم علیه ملت ایران ابعاد دینی و معنوی پیدا کرد و سلطه‌گران تمام توانایی خود را در این عرصه به کار گرفتند. نتیجه‌ گشوده شدن این جبهه جدید پیدایش و گسترش جنبش‌های دینی و معنوی نوپدید در ایران بود.

چیستی جنبش های معنوی نوپدید
ادیان جدید یا جنبش‌های دینی نوپدید به طور مشخص از عصر روشنگری به تدریج از گوشه و کنار قلمرو تمدن غرب یا مناطقی که مهاجمان و مهاجران غربی قدم گذاشته بودند، سر برآوردند. این روند ادامه داشت تا اینکه بعد از جنگ جهانی دوم و از نیمه قرن بیستم، دانشمندان و محققان در رشته‌های روانشناسی، علوم اجتماعی و فلسفه متوجه شدند که بحران‌های انسان معاصر بدون بازگشت به دین یا چیزی شبیه به آن که آموزه‌هایی از ماوراء عالم ماده را دربر داشته باشد، امکان پذیر نیست. از همان زمان بود که عرصه برای پیدایش ادیان جدید به منظور حفظ وضع موجود و تحکیم و تداوم نظام سلطه جهانی آغاز شد.

در دهه‌های 1960 و 1970 این موج بشدت گسترش یافت (جامعه‌شناسی دین ص368) و با حمایت‌ کانون‌های ثروت و قدرت و تلاش بی‌وقفه مراکز علمی و مؤسسات فرهنگی به پدیده‌ای جهانی تبدیل شد.(گزارش تحلیلی از پنجمین اجلاس پارلمان ادیان جهان در ملبورن استرالیا.ص20) پس از سال 1979 میلادی برابر با 1357 هجری شمسی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و نیروهای سلطه‌گر در نظام جهانی به قابلیت استراتژیک فرهنگ دینی مردم ایران پی‌بردند، کوشیدند که با گستردن دامنه جنبش‌های معنوی نوپدید در ایران، با جنگ نرم منافع از دست رفته خود را باز یابند.

اما در پاسخ به چیستی جنبش‌های دینی و معنوی نوپدید، باید توجه کرد که محققان پرکار اذعان کرده‌اند حتی ارائه آمار قابل اعتمادی از جنبش‌های دینی نوپدید غیر ممکن است. (New Religious Movements Challenge and response .p15) امروزه در جهان هزار دین تازه و جنبش معنویت‌گرای نوظهور پدید آمده و روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شود. این سیالیت در مصادیق عینی، دست‌یابی به تعریف قابل اعتماد علمی را دشوار می‌کند. بلکه آشفتگی که بر صحنه ادیان و معنویت‌های جدید حاکم است، نه تنها کار تعریف را دشوار ساخته، بلکه نام گذاری آنها را نیز با پیچیدگی‌هایی مواجه نموده است. اینکه آنها را فرقه، جنبش یا جریان اجتماعی بدانیم محل بحث است، دینی یا معنوی و یا غیر دینی و نامعنوی بودن آنها نیز از بحث و نظر دور نمانده است. اصل نوپدید بودن آنها و تعیین حدود مفهومی نوین نیز مباحثاتی را در پی داشته که هنوز به فرجام نرسیده است.

با این همه تاکنون کوشش‌هایی برای تعریف جنبش‌های دینی نوپدید صورت گرفته (Researching New Religious Movements. pp1-2) این جنبش ها نمونه های جهانی و منطقه ای و حتی ملی دارد. یعنی بعضی از آنها جنبش های جهانی هستند، برخی در یک منطق? خاص و چند کشور فعالیت دارند و برخی فقط توانسته اند در یک کشور رشد کنند و پیش روند.

ادیان جدید یا معنویت های نوظهور از دیدگاه های مختلف و با رویکردهای گوناگونی تعریف شده‌اند (Understanding New ReIigious Movements) اما هیچ کدام از آن تعاریف بومی و مناسب با فضای فرهنگی کشور ما نیست. پس با صرف نظر از ارائه دادن تعریفی دقیق برای روشن شدن موضوع و مناسب با هدف این تحقیق می توانیم بگوییم که جنبش های نوپدید معنوی عبارت اند از: "حرکت‌های اجتماعی - فرهنگی که به امور ماورائی می‌پردازد به طوری که آموزه‌های روشن دینی را با ابهام و تردید می آمیزد و یا به صراحت در برابر آنها قرار می‌گیرد. "

منظور از امور ماورائی طیف گسترده‌ای از باور‌ها، گرایش‌ها و آیین‌ها را دربرمی‌گیرد. با این تعریف سازمان‌های جدیدی که به ترویج ادیان کهن در کشور ما می‌پردازند نیز جنبش‌ نوپدید دینی به شمار می‌آیند و لزومی ندارد که حتماً غیر از اسلام باشند، یعنی اشخاص یا سازمان‌ها و یا گروه‌هایی که قرائتی از اسلام را ارائه می‌دهند که نسبت به اصول روشن دین تردید برانگیز و یا متعارض است، جنبش نوپدید معنوی یا دینی به شمار می‌آیند.

در نام گذاری آنها نیز نام معنوی را که اعم از دینی است بر می‌گزینیم به این علت که با تسالم بر تعریف تایلر از دین، هر دین باید اعتقاداتی را به پیروانش پیشنهاد کند، در حالی که جریان‌های معنوی صرفا به ماوراء ماده توجه نشان می‌دهند. از این روهر جنبش دینی ناگزیر معنوی است ولی هر جنبش معنوی لزوماً دینی نیست. بنابر این آنها را جنبش‌های نوپدید معنوی می‌نامیم.

اما نوپدید بودن آنها در ابعاد جهانی از عصر روشنگری به بعد مد نظر است ولی ورود آنها به کشور ما عمدتاً‌ً از دهه 1360 به بعد یعنی از دهه 1980 میلادی آغاز شد. و در دهه‌های 1370 و 1380 شاهد افزایش فعالیت این جنبش‌ها و پیدایش نمونه‌های داخلی آنها بوده‌ایم، غیر از موارد انگشت‌ شماری مثل بهائیت که بنابر تعریف در شمار جنبش‌های معنوی نوپدید هستند و از دیدگاه سایر محققان مطالعات ادیان نیز جنبشی نوپدید محسوب می‌شوند، ولی پیدایش‌ آنها به پیش از انقلاب مربوط می‌شود.

اهداف جنبش‌های معنوی نوپدید
این جنبش‌ها با همه گستردگی و تکثرشان اهداف مشترکی دارند. این اهداف در سطوح نظری و در مصادیق عملی و عینی دنبال می‌شود. این اهداف به صورت آثار قابل مشاهده‌ای در مخاطبان جنبش‌های معنوی نوپدید بروز می‌نمایند. مهمترین اهداف یک جنبش‌ معنوی نوپدید که برای سهولت و اختصار با عنوان جمن‌ از آن یاد می‌کنیم، در ارتباط با جنگ نرم پنج محور را شامل می‌شود.

تکثرگرایی
یافتن راه درست دین ورزی و معنویت‌گرایی با حقیقت‌جویی امکان پذیر است. اگر مردم به مسیر درست دین و معنویت راه یابند، آنگاه هیچ پلیدی و ستمی را نخواهند پذیرفت زیرا معنویت راستین عزت و آزادگی را در انسان زنده می‌کند و او را در قله کرامت و شرافت می‌نشاند.

گفتگوی حقیقت‌گرا بین ادیان گوناگون اصول اخلاقی را نه هدف، بلکه زمینه‌ساز جستجو برای رسیدن به حقیقت می‌داند. برای بستن باب گفتگوی حقیقت‌گرا، تکثرگرایی با اکتفا کردن به گفتگویی صرفاً اخلاق‌گرا و تأکید بر جامعه اخلاقی می‌کوشد که حقیقت را دست نیافتنی جلوه دهد و با ترویج تساهل و مدارا به جای سخت‌گیری‌های علمی و معرفتی، ارزش‌های ناب معنوی را از دست‌رس مردم دور کرده و زمینه ستم‌پذیری آنان را فراهم آورد. به همین علت کسانی که امروز به شیطان ‌پرست‌ها و مردمانی با فرهنگ‌های بدوی میدان می‌دهند و عرصه‌ را برای بیان باورها و نمایش آیین‌های آنها باز کرده‌اند، به تشیع اجازه طرح کوچک‌ترین ایده‌های‌شان را نمی‌دهند.

به هر روی راهکاری که برای عقب نشاندن تفکر ناب معناگرا در جهان دنبال می‌شود، تضعیف گفتگوی حقیقت‌گرا در بین ادیان و ترویج کثرت‌گرایی است. این هدف یعنی تثبیت تکثرگرایی دینی به جای حقیقت‌گرایی با گسترش جمن‌ها به خوبی قابل دست‌یابی است. هزاران دین که از هر طرف بر می‌آیند و گفتگو با آنها مشکل می‌شود و یافتن حقیقت در میان آنها بارها و بارها دشوارتر می‌گردد. نه می‌توان همه را یکسره مردود دانست و در برابر موج دین‌گرایی و معنویت‌خواهی ایستاد و نه می‌توان با همه به گفتگو نشست. و این گفتگو اگر هم آغاز شود پایانی نزدیک نخواهد داشت و نتیجه عینی آن باز هم پذیرش تکثر خواهد بود.

کتاب اصلی گروه رام الله که یک جنبش معنویت‌گرای کوچک در داخل ایران است. در توصیف و معرفی خداوند عدد و کمیت را به میان می‌آورد و با فاصله گرفتن از تعالیم اسلام که خداوند را یگانه و بی عدد می داند، به ادیان مشرکان? نزدیک شده و می گوید: "او بسیار و پرشمار است اما یکی است. بسم الله اشاره به این دارد که همه چیز را به نام او ، برای او، در جهت او و به عشق او انجام ده. " (جریان هدایت الهی .ص43)

در این عبارت از یک طرف باورهای مشرکانه برجسته شده و از سوی دیگر بر توحید تأکید شده است. به این ترتیب نوعی تناقض گویی دیده می شود. این سخنان ابهام آمیز که نظایر آن را در گفته های این فرد زیاد می بینیم، به تدریج حقیقت را بی اعتبار کرده و انگیزه حقیقت جویی را ناکام و یا منحرف می سازد و در نتیجه موجب غبارآلود شدن فضای فکری مخاطبان و تغییر باورها و ارزش ها می شود.

در همان کتاب رهبر این گروه نظر خود را درباره حضرت عیسامسیح علیه السلام اینطور بیان می‌کند: "مسیح به آسمان رفت ولی عیسا به صلیب کشیده شد. "

تکثرگرایی گذشته از اینکه عملاً با پیدایش فزاینده ادیان جدید تحمیل می‌شود، در بعد نظری نیز هم از سوی نظریه پردازان (رک. صراط‌های مستقیم.ص 2و3) و هم از سوی پایه‌گذران و پیروان جمن‌ها تأیید می‌گردد.

برای نمونه در بسیاری از جنبش هایی که توانسته اند در سطح جهانی مطرح شوند سخن از برابری تمام اعتقادات را می شنویم، اگرچه این اعتقادات ضد و نقیض باشند. بسیاری از این فرقه ها نظیر اکنکار، فرق? تئوزوفی و فرقه های کوچکی مثل رام الله در داخل کشور معتقدند که تعالیم شان با تعالیم تمام ادیان و حتی بی دینی قابل جمع است. (معنویت مدرن، ص21)

دالایی لاما می گوید ممکن است کسی با اعتقاد به خدا به آرامش برسد و دیگری با انکار خدا هر کدام باید داروی مورد نیاز خود را انتخاب کنند.(کتاب بیداری. ص7و9و 15) همو می گوید: "پنج میلیارد انسان روی کر? خاکی زندگی می کنند ومن معتقدم ما به پنج میلیارد دین مختلف نیاز داریم. به اعتقاد من هرانسانی باید از یک مسیر معنوی عبور کند که برای او و در نسبت با باورهایش، بهترین باشد. پس تنوع آدمها، تنوع ادیان را ضروری می‌کند. " (هنرشادمانگی ص 295)

در این بستر جهانی و اهداف سیاسی که از تولید و توسعه جمن‌ها دنبال می‌شود برخی از سخن‌گویان داخلی هم اینطور اظهار عقیده کرده‌اند: "برای هر سنخ روانی‌ای یک یا دو یا چند دین و مذهب بیش از سایر ادیان و مذاهب جاذبیت دارند. روش بودا برای یک سنخ روانی خاص کمال مطلوب است،‌ آیین کنفوسیوس و مسیحیت معاصر برای سنخ روانی دیگری، مسیحیان اولیه برای سنخ دیگری، اسلام مسلمین اولیه و صلیبیون برای سنخ دیگری، آیین دائو و آیین هندو برای سنخ دیگری و... " ص240

در این میان این که بودایی‌یان هیچ ذات ثابت و خدایی را نمی‌پذیرند و اینکه مسیحیان به تثلیث معتقدندو هندوها در فرقه‌های مختلف هر چیزی را می‌پرستند، اصلا اهمیت ندارد، اینکه کدام درست و کدام نادرست است، اینکه چه قدر می‌توان با تحقیق و تفکر به نتیجه علمی و عقلانی رسید هیچ کدام اهمیت ندارند. اصل سخن تکثر گرایی این است که هر که هست، حق است و باید باشد.

شک‌گرایی
جنبش‌ها معنوی نوظهور (جمن‌ها) دست به التقاط میان ادیان گوناگون می‌زنند، ایده‌های ضد و نقیض را برای نجات و سعادت بشر پیش‌نهاد می‌کنند و بخشی از باورهای اصیل ادیان الاهی را ندیده می‌گیرند. این در حالی است که در جهان امروز همه مورد حمایت اند، صادق قلمداد می‌شوند و روبه توسعه دارند.

وقتی که به فضای عمومی جمن‌ها و ادیان جدید نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که معمولاً هیچ کدام از آنها مهم تلقی نمی‌شوند، بلکه همه آنها با هم اهمیت دارند و پذیرش همه آنها با تمام تناقض‌ها و تفاوت‌ها مورد تأکید است. آنچه به صورت نتیجه این همه‌پذیری به دست می‌آید شک و تردید در اصول اساسی ادیان است، که البته تا کنون اصول اساسی تلقی می‌شده‌اند. مثل توحید، باور به جهانی دیگر و زندگی در آن پس از مرگ و نبوت برگزیدگان خداوند، که به نوعی در تمام ادیانی که ریشه الاهی دارند، وجود داشته است.

این موضوع در تفکرات پشتیبان جمن‌ها با عنوان بی‌یقینی یا رهایی از یقین توصیف و توصیه می‌شود. در این دیدگاه یقین معادل تعصب و خشک مغزی و شک و تردید نشان? فکر باز و هوشمندی است. بعضی از این افراد ایمان را نوعی ریسک با نتیجه‌ای نامعلوم تلقی می‌کنند. (اخلاق خدایان.ص116) به این صورت که فرد ایمان آورنده، در بستر بی‌یقینی و در آغوش تردیدها و تاریکی‌ها ایمان می‌آورد تا ببیند سرانجام چه خواهد شد و می‌کوشد از این راه معرفتی بیابد.

این تلقی شک‌آلود از ایمان در آثار برخی از معنویت سرایان نوظهور هم دیده می‌شود. برای نمونه پائولو کوئیلیو در رمان بریدا ایمان را به شبی در تاریکی جنگل ماندن تشبیه می‌کند و از زبان قهرمان داستان که یک شب را با تمام ترس‌ها و تردیدها‌و تاریکی‌هایش در جنگل به صبح رسانده می‌نویسد: "درباره شب تاریک آموختم. فهمیدم که جستجوی خدا، یک شب تاریک است. که ایمان یک شب تاریک است. " (بریدا.ص 40)

امروزه صدها کتاب و محفل معنوی در کشور ما تشکیل می‌شود که به جای باور به معاد، اعتقاد به تناسخ یعنی بازگشت روح مردگان به کالبدهای دیگر را ترویج می‌کنند. یعنی به جای زندگی پس از مرگ در برزخ و قیامت، اعتقاد به ادامه زندگی در همین دنیا با کالبد دیگر را رواج می‌دهند. این موضوع باعث شده که گروهی از مخاطبین این کتاب‌ها و برنامه‌ها میان باور به معاد و تناسخ در شک و حیرت به سر ببرند یا به نوعی هر دو را بپذیرند معاد را برای عده‌ای از انسان‌ها و تناسخ را برای عده‌ای دیگر.

به گمان عده‌ای این شک‌گرایی ظلمت‌آمیز نشانه‌ سلامت روانی و هر نوع تابش نور یقین با برچسب تعصب‌ورزی از تأثیرات منفی دین‌داری به شمار می‌آید. با این توضیح که "تدین هم میتواند تأثیرات مثبت در بهداشت روانی داشته باشد و هم تأثیرات منفی. از سویی تدین ممکنست به جزم و جمود بینجامد که با تحمل و پذیرش بی‌یقینی و عدم قطعیت منافات دارد، ...از سوی دیگر متدین ممکن است ایمان خود را یک باور اکتشافی بداند،‌ یعنی باوری که موقتاً و به نحو آزمایشی پذیرفته میشود تا زمانی که یا تأیید شود یا به کشف باور صحیحتر و معتبرتری بینجامد؛ به عبارت دیگر، فرضیه‌ی کارآمدی که وی آن را تصدیق میکند تا به او در جهت یافتن پاسخهای بهتر و کاملتر به پرسشهای بنیادین و غائی مدد رساند. چنین متدینی به عقائدی اعتقاد میورزد تا، از طریق اعتقادورزی بتواند به فهم نائل آید و وقتی که فهمهای عمیقتر حاصل آمدند آن عقائد را اصلاح و تصحیح میکند و به عقائد جدیدی اعتقاد میورزد تا ... و این فرآیند را بیوقفه پی میگیرد و این با تحمل و پذیرش بی‌یقیقی و عدم قطعیت منافات ندارد " (مهرماندگار ص410 تا 412)

صد البته ایمان قابل افزایش است و معرفت شخص از موضوع ایمان می‌تواند بیشتر و بیشتر شود، اما ایمانی که از ابتدا به عنوان یک فرضیه آزمایشی تصور شود در حقیقت شک است و در این دیدگاه شک به جای ایمان نشسته و نام ایمان بر خود نهاده است. این ایده موزیانه میل فطری انسان به ایمان و یقین را به طور شیطنت آمیزی به سوی شک‌گرایی منحرف می‌کند و استحکام ایمان در مسلمات عقلی و دینی را به اتهام جزم و جمود به تزلزل می‌کشد.

احساس‌گرایی
جمن‌ها انتظار از دین را به کلی عوض کرده‌اند. اگر روزی بشر از دین انتظار داشت که راه درست زیستن را به او بنماید و معرفت او را به نسبت به خویش و خالق هستی بیفزاید، امروزه دیگر این ابعاد معرفتی و شناختی به طور جدی مطرح نیست. آنچه که با توجه به پیدایش و گسترش جمن‌ها مهم تلقی می‌شود تأثیری است که دین و معنویت بر احساسات و هیجانات بشری دارد. برای نمونه انواع مدیتیشن هدف خود را رسیدن به آرامش قرار داده‌اند. (تی.ام.دانش هوشیاری خلاق.ص48) اشو خدا را همان تجربه شادی و لذت می‌داند. (الماس‌های اشو. ص130) دالایی‌لاما هدف از هستی و زندگی را شادمانی معرفی می‌کند. (هنر شادمانگی.ص17. و کتاب کوچک ژرف اندیشی.ص 208)

در داخل کشور هم گروهی این عقیده را ترویج می‌کنند که هدف معنویت و چکیده دین رسیدن به امید و آرامش و شادی است. یکی از این افراد می‌گوید: "معنویت بنا به تلقی من نحوه مواجهه‌ای با جهان هستی است که در آن شخص روی هم رفته با رضایت باطن زندگی می‌کند.... و دستخوش اضطراب و دلهره و نومیدی نیست. " (معنویت و جهانی شدن. ص5) "به نظر می‌رسد که معنویت چکیده همه ادیان است. " (همان) اما با این حال "یک انسان می‌تواند معنوی باشد ولی دیندار نباشد. " (همان)

وقتی که دین به تجربه احساسات خوش تنزل یابد، ابعاد معرفتی و اخلاقی آن از اولویت فرومی‌آید، آنگاه دین‌داری هم چندان مهم نخواهد بود. بلکه مهم خوش بودن و برخورداری از هیجانت مثبت است، اصول اخلاقی و کرامت انسانی هم اگر در این زمینه مفید بود که محترم است و در غیر این صورت اعتباری ندارد. هم از این رو شاهد هستیم که بسیاری از ارزش‌های اخلاقی مثل پرهیزکاری، پاکدامنی و صداقت در این جریان‌های معنوی نابود شده است. این روند که با گسترش جمن‌ها دنبال می‌شود، می‌تواند مردم را از نظر روحی و ارادی به شدت تضعیف می‌کند. مردمی که در پی شادی و خوشی هستند و خدا را هم در احساس شادمانی و لذت تفسیر می‌کنند، نمی‌توانند مثل کوه‌های فتح نشده و پاره‌های آهن مقاوم و سربلند باشند.

ناعقل‌گروی در دین‌ورزی
یکی از برجسته ترین نقاط قوت تشیع که توانسته است در عرصه سیاسی و صحنه بین‌المللی منشأ اثر شود جمع بین معنویت و عقلانیت است. در این مذهب هم ابعاد معنوی پررنگ است و هم تکیه بر عقلانیت می‌درخشد. محصول این همگرایی مبارک انقلاب بزرگ اسلامی بود که هم تحول بزرگ معنوی را برای مردم ایران به ارمغان آورد و هم عزت و آزادی سیاسی را به آنها بازگرداند. با توجه به این نقطه قوت یکی از اهداف استراتژیک گسترش جمن‌ها در کشور ما فاصله انداختن میان معنویت و دین‌داری از یک سو و عقلانیت و خردورزی از سوی دیگر است.

با جدایی میان عقلانیت و معنویت بسیاری از اصول فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی مورد تهدید قرار می‌گیرد از جمله عدل الاهی که می‌تواند انگیزه قیام در برابر ظلم و اعتماد به خداوند برای پیروزی دربرابر مستکبران و ستمگران باشد. و نیز اصل رهبری الاهی جامعه توسط معصومان یا فقهای عادل. رهبری بر اساس علم و اخلاق و عدالت برای کسانی که خردمند و خیرخواه باشند معنی دار است. در غیر این صورت هر ملتی حاکمانی همانند خود را می‌پسندند. در این راستا یکی از مهمترین اهداف جمن‌ها کاهش آستانه خردورزی و ارائه معنویتی منهای عقلانیت یا پیش‌کشیدن خرد و عقلانیتی تحریف شده است.

در این رابطه کوئیلیو خردمندی را این‌طور توصیف می‌کند: "خردمندانی که تمام زندگی‌شان را به جستجوی پاسخی می‌گذراندند که وجود نداشت و با درک این حقیقت، توضیحاتی جعل کردند. تمام عمر خود را فروتنانه در جهانی گذراندند که نمی توانستند درک کنند. اما می‌توانستند در آن مشارکت کنند. " (بریدا.ص 208)

اشو نیز تکیه بر منطق را مردگی می‌داند و معتقد است کسانی که خود را از منطق و عقلانیت دور نگه می‌دارند، می‌توانند با جریان سیال زندگی همراه شوند و به راستی معنوی و زنده باشند.(ضربان قلب حقیقت مطلق.ص404) او آشکارا توصیه می‌کند که: "کمتر فکر کن. بیشتر احساس کن. کمتر هوشمندی به خرج بده. " (الماس‌های اشو.ص 219)

این موج عقل ستیزی که از سوی جمن‌ها و با ترویج آنها در کشور به راه افتاده با بستر سازی‌هایی که از داخل برای توجیه و پذیرش انها صورت می‌گیرد، همراه و همدست شده است. ملکیان در این رابطه می‌گوید: "اگر عقیده‌ای را بتوان عقیده عقلانی خواند که یا بدیهی باشد یا با یک سیر استدلالی معتبر از بدیهیات استنتاج شده باشد (که یکی از تفاسیر و توصیفات عقلانیت نظری همین است)،‌در این صورت به گمان این بنده‌، هیچ یک از عقائد دینی هیچ یک از ادیان و مذاهب عقلانی نیست؛ و البته این عدم عقلانیت هرگز به معنای عدم حقانیت یعنی به معنای عدم مطابقت با واقع نیست، بلکه نسبت به آن لااقتضاء است. " (راهی به رهایی ص266)

به این ترتیب مردمی که تاکنون مستقیم به عقل مراجعه می‌کردند و درستی و نادرستی باورهای‌شان را با آن می‌سنجیدند، از این پس باید به این بیندیشند که آیا سزاوار است که باورهای خود و دیگران را با عقل بسنجند و و درسدد تشخیص درست و نادرست و خرافه و واقعیت باشند یا نه؟!

اگر چه این موضوع به وضوح سخیف و سست است اما تکرار مکرر آن و شنیدنش از زبان کسانی که زیاد سخن می‌گویند و شهرتی یافته‌اند، کار را پیچیده می‌کند و به تدریج غبار شک و شبه را بر آینه هوش و خرد می‌نشاند.

خود محوری معنوی
با کمرنگ شدن عقل و جایگزین شدن احساس خوش تعبد و دین‌گرایی کمرنگ می‌شود و نوعی خود محور معنوی پدید می‌آید. و این موضوعی کاملاً شناخته شده و طبیعی در دنیای ادیان جدید و جنبش‌های معنوی نوظهور است، که با عنوان دین شخصی تعریف شده است. (Encyclopedia of New Religious. P575) Movements

دین شخصی یعنی نوعی دین داری و تجربه زندگی معنوی که شخص بدون توجه به هیچ معیار خارجی و صرفا با دنبال کردن گرایش، احساسات و تجارب درونی خود آن را می‌یابد. در این وادی دیگر معیارهای دینی اعتبار ندارند و عالمان دین مزاحم تلقی می‌شوند و خود شخص باید تحفه معنوی خویش را بیابد. "فرق فارق معنویت با دین نهادینه شده تاریخی این است که در معنویت تقلید به حداقل ممکن کاهش می‌یابد. مرادم ازتقلید تقلید در اصطلاح فقهی نیست. مراد من این است که گفته شود الف، ب است چون فلانی می‌گوید، نه اینکه چون خودم یافتم. فرق دوم معنویت و دین نهاینه شده، این است که در معنویت کاملاً پاس عقلانیت داشته می‌شود اما در دین نهادینه در بسیاری موارد چنین نیست. " (دین، معنویت و عقلانیت. ص12)

اگر حقیقت‌گرایی و تکیه بر عقل به معنای روشن آن درکار باشد، کسی شک نمی‌کند که راه‌های معنوی را باید از استاد آموخت و بعد به عمل بست و آزمود. اما با کوتاه کردن دست عقلانیت از حقیقت، آموختن و آزمودن در تعارض با هم می‌افتند و آموختن و کسب معرفت جای خود را به آزمودن و تحصیل تجربه می‌دهد و هر کس باید آزموده دیگران را باز بیازماید و هیچ کس هیچ یافته قابل انتقالی به دیگران ندارد.

نفی معیارهای بیرونی و تکیه بر احساسات و تجربه شخصی از امر معنوی نه تنها علوم دینی و عالمان دینی را حذف می‌کند بلکه از پیامبران و متون مقدس هم عبور کرده و اراده خداوند را هم به رسمیت نمی‌شناسد. اشو در این باره می‌گوید: این حق شماست که آزادانه به گمراهی بروید. این بخشی از کرامت شماست. حتی در مقابل خداوند بایستید. ...درستی و نادرستی امور را به کنار بگذارید. "(شهامت. ص27)

جمن‌ها اهمیت تمام معیارهای بیرونی را از بین می‌برند و خود شخص را معیار دین و معنویت قلمداد کنند. کوتاه کردن دست پیروان از تعالیم آسمانی و پیامبران الاهی و اولیای خدا در بعضی از فرقه‌های معنویت‌گرا زمینه را برای جذب شدن افراطی به استاد فراهم کرده است به طوری که افسانه‌های شگفت‌انگیزی درباره آن رهبر ساخته‌اند و ابراز ارادت‌های عجیب و غریبی اظهار می‌کنند.

در اینجا باید توجه کرد که اگر سخن درک عظمت انسان و اهمیت تحولات درونی باشد، کاملا با تعالیم دینی و عقلی سازگاری دارد، اما سخن بر سر این است که معیار هر کس خود اوست و هرکس باید معنویت را از راه خویش و با نتیجه مخصوص به خود بجوید و بیابد. و این یعنی خود را در کانون جهان هستی قرار دادند و تمام عالم را بر محور خود تعریف و تفسیر کردن. این مسأله نوعی خودشیفتگی را در فرد ایجاد می‌کند که به موجب آن احساس و درک و سلیقه خود را معیار تمام داوری‌ها و خوب و بدها و بلکه هست و نیست‌ها قرار می‌دهد.

اهداف و آثار پنجگانه بالا مستقیم به فرهنگ دینی مردم ایران آسیب می‌رساند. دینی که آخرین دین و کامل‌ترین رهاورد پیامبران بزرگ خداست. و به فرموده قرآن کریم با تثبیت اصل ولایت به کمال و اتمام رسید (مائده/3) و باب تحیر و تکثر را فرومی‌بست. دینی که با تکیه و تأکید بر اندیشه و اخلاق، یافتن راه درست و دیدن نور هدایت را برای بشر میسر می‌سازد و او را به رهایی از تردیدها و رسیدن به یقین و قوت ایمان دعوت می‌کند. اسلام دینی است که شعله هوش و خرد را می‌افروزد و انسان را از کوچه‌های تاریک تکثر به سوی خانه امن و روشن یقین راهنمایی می‌کند و به آزادی از خود محوری و عبودیت پروردگار میهمان می‌کند.

با این وصف تکثرگرایی، شک‌گرایی، احساس‌گرایی، ناعقل‌گروی و خودمحوری، هجومی فراگیر به فرهنگ دینی است و به تبع آن فرهنگ سیاسی مبتنی بر فرهنگ دینی را به تباهی می‌کشد و گام به گام فتوحاتی برای مهاجمان در جنگ نرم به دنبال می‌آورد.

سرچشمه‌های ناشناخته توطئه
برای درک کامل‌تر کارکرد جمن‌ها چند نکته قابل توجه است. نخست اینکه سالانه میلیون‌ها میلیون دلار برای جمن‌ها سرمایه‌گذاری می‌شود. مثلاً فردی به نام "ساتیا سای " که در خانواده‌ای فقیر و در روستای "پورجاپاتی " هند متولد شده اکنون در همان روستا کاخی بزرگ با تخت و وسایلی از طلا دارد، حومه کاخ او فرودگاه و ده‌ها هتل و اقامت‌گاه ساخته شده است و مؤسسات توریستی سالانه ده‌ها هزاران نفر را برای دیدار با او به پورجاپاتی می‌برند. او مدعی خالقیت است و با پشتکار ناشران مرتبط با فرقه رام‌الله در ایران علاقه‌مندانی پیدا کرده است.

فردی به نام لی هنگجی در چین مدعی مأموریت نجات بشریت می‌شود و تعالیم او در زمانی کمتر از ده سال تمام جهان را فرا می‌گیرد و در ایران نیز پیروانی پیدا می‌کند. کلیسای علم شناسی در آمریکا تأسیس می‌شود و در مدت کوتاهی در بسیاری از کشورهای جهان کلیسا تأسیس کرده و منابع خود را به تمام زبان‌های زنده جهان از جمله فارسی برگردانده است. ذکر نمونه‌هایی از جمن‌ها که سرمایه‌های کلان را پشت سر خود دارند، به درازا می‌کشد. اما این پرسش‌ها را نمی‌توان فراموش کرد که این سرمایه‌ها از کجا و برای چه منظوری در کار می‌آید؟ آیا همه آنها قلب‌شان برای ضعف‌های معنوی مردم جهان می‌تپد و از این رو ثروت‌های کلان خود را در این راه ایثار می‌کنند؟

نکته دوم اینکه گاردن میلتون یکی از محققان پرکار رشته جامعه‌شناسی ادیان جدید در گوشه‌ای از آثار ‌مفصل خود می‌نویسد: "بسیارى از گروه‏ها درصد بالاترى از یهودیان را در مقایسه با آنچه درباره کل جمعیت گزارش شده است، گزارش مى‏کنند. ...بنابراین، با آن‏که یهودیان تمایل زیادى به بروز و ظهور در قالب ادیان جدید نشان مى‏دهند، شمار اندکى از آنها از پیشینه دینى خود روى برمى‏گردانند. شمار بسیار اندکى از آنها خود را در قالب ادیان مسیحى، مانند یهودیت مسیحایى، عرضه مى‏کنند در عین حال بیست و پنج درصد آنها در قالب ادیان شرق بروز کرده‏اند. بیشتر این گروه‏ها کوچک هستند و در نتیجه شمار یهودیانى که تحت تاثیر ادیان جدید واقع مى‏شوند اندک است، اما این نکته قابل توجه است که شمار بسیار زیادى از آنها یهودیان قومى و نژادى هستند که نه تنها پیرو، که پایه‏گذار جنبش‏هاى جدید دینى هستند. " (هفت‌آسمان. ش15)

سوال این است که چرا یهودیان با این جمعیت اندک در بسیاری از ادیان جدید نقش پایه‌گذار را دارند و این در حالی است که بیشتر آنها از دین خود رو برنمی‌گردانند و تنها تمایل به بروز و ظهور در قالب ادیان جدید دارند؟

و نکته سوم اینکه پدیده‌ ادیان جدید از ابتدا به صورتی کاملاً آسیب‌زا در جامعه بروز کرد و هنوز هم خانواده‌ها و رهبران دینی و بسیاری از اندیشمندان از سوء استفاده‌های مالی، اجتماعی و اخلاقی که در فرقه‌ها رخ می‌دهد ناراضی هستند، اما با این حال مراکز علمی فعال در حوزه ادیان به طور جدی به تولید منابع و پوشش علمی این پدیده پرداخته‌اند و در این بین حتی شیطان‌گرایی (satanism) را به عنوان یک دین جدی به طور گسترده‌ای مطرح کرده و آن را اصیل‌ترین جریان معنوی بشر معرفی می‌کنند. Encyclopedia of New Religious. P560) (Movements



براستی چرا این موضوعات تا این اندازه مهم شده است. در همین دایره المعارف جنبش‌های نوپدید دینی در چهار مدخل به جریان‌های بزرگ شیطان پرستی پرداخته و در نهایت می‌گوید افراد کمی به این دین گرایش دارند. این در حالی است که بسیاری از ادیان جدید که قابل توجه هستند مثل جنبش سای‌بابا و یا جنبش راجنیش تنها در یک مدخل مورد بحث و توجه قرار گرفته‌اند. آیا علمی کردن این موضوع مثل بسیاری از موضوعات دیگر نظیر دموکراسی برای شکل دادن به افکار شخصیت‌های علمی و جهت دادن به ارزش‌های اجتماعی و اراده عمومی نیست؟ آیا روزی نخواهد رسید که شیطان‌پرست‌ها مثل مسیحیان و مسلمانان یک دین قلمداد شوند و با مطالبه آزادی و حقوق مدنی رسما به نشر عقاید و آیین‌ها خود بپردازند؟

صد البته که این سوالات چیزی را اثبات نمی‌کند و تنها ابهامات کوچکی در پدیده بزرگ و جهانی جنبش‌های نوپدید دینی هستند! و نباید باعث شوند که توهم توطئه برای کسی ایجاد شود!

تغیر سبک زندگی معنوی طبقه مرفه، آسیب پذیری از جنگ نرم
اهداف جمن‌ها به صورت آثاری در زندگی و شخصیت افرادی که تحت تأثیر تعالیم آنها قرار دارند، بروز می‌کند و به زندگی آنها شکل می‌دهد. در کشور ما شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی طبقات اجتماعی که هدف جمن‌ها قرار گرفته‌اند به گونه‌ای بوده است که برخی از این اهداف به صورت برجسته‌ای در شخصیت‌ و سبک زندگی آنها مؤثر واقع شده است.

جمن‌ها در بین کسانی گسترش پیدا می‌کنند که سه ویژگی داشته باشند. یکم، سطح متوسط به بالای مطالعه و کلاس فرهنگی. دوم، دارایی کافی برای تأمین هزینه‌های مربوطه نظیر خرید کتاب و نشریات، پرداخت شهریه‌ برای دوره‌هایی که برگذار می‌شود و سایر هزینه‌های جانبی. سوم، کمی فراغت که فرصت پرداختن به اموری نظیر مطالعه و تمرینات و شرکت در دوره‌ها را فراهم سازد.

طبقه مرفه که وبلن تعریف آن را به شغل پیوند می‌زند.(نظریه طبقه مرفه.ص63) حد مناسبی از تأمین اقتصادی و تحصیلات برخوردار است. به همین علت فرصت و درآمد کافی برای کنجکاوی در مسائل و پدیده‌های نوظهور را دارد. گذشته از این مجال رسیدگی به علائق فرهنگی و معنوی خود را دارد و برای آن برنامه‌ریزی می‌کند و حتی حاضر است برای آن هزینه بپردازد. و اگر حس کنجکاوی و نوخواهی با حس معنوی یک جا برآورده شود بسیار مطلوب‌تر خواهد بود. از این رو کتاب‌ها، نشریات و دوره‌های آموزشی که محتوای معنوی متفاوتی نسبت به معنویت سنتی دارد، مخاطب خود را در این طبقه پیدا می‌کند. اگر هم کسانی در این بین علاقه‌ای به مسائل و مباحث معنوی نداشته باشند، گاهی برای حفظ پرستیژ و کلاس فرهنگی خود
حمیدرضا مظاهری سیف

فرقه های دین مسیحیت را نام ببرید و تفاوت های اصولی آنها را با یکدیگر بیان کنید؟

فرقه های دین مسیحیت را نام ببرید و تفاوت های اصولی آنها را با یکدیگر بیان کنید؟


پاسخ: مسیحیت به فرقه های مختلفی تقسیم شده است و هم اکنون حدود 50 فرقه شناخته و فعال مسیحی در جهان معاصر وجود دارد. اما از این میان سه فرقه بزرگ، دارای پیروانی و معروفیت بیشتری هستند که عبارت اند از: «کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان».
یک - مذهب کاتولیک:
پیروان کلیسای دوم هستند که تحت ریاست پاپ - واقع در واتیکان - اداره می شود. اساس کلیسای کاتولیک «عمومیت، خدمت، الفت و اتحاد» است. کلیسای کاتولیک خود را نماینده حقیقی عیسی مسیح می داند و به این دلیل برای خود عمومیت و اتحاد عقیده و آداب مذهبی و خدمت و ولایت و تقدس قائل است.
پنج اصل زیر را می توان اساس مذهب کاتولیک - البته پس از اصلاحات متعدد - دانست:
1. اخبار و سنن کاتولیک برابر و هم وزن کتب مقدس است و منبع حقیقت و سرچشمه اختیارات روحانی می باشد.
2. کتاب مقدس معتبر همان نسخه لاتینی آن است.
3. ترجمه کتاب مقدس از زبان لاتینی، حق انحصاری کلیسای کاتولیک است.
4. مقدسات سبعه (تعمید، قربانی، توبه، اعتراف، تناول، ازدواج، مسح بیماران در حال مرگ) همان است که کلیسا در قرون وسطی رسما پذیرفته است.
5. نجات و رستگاری تنها بستگی به ایمان دارد ولی ایمان عامل حصول آن نیست و اعمال صالح مستوجب عفو و غفران الهی نیست.
دو - مذهب ارتدوکس:
پس از تجزیه امپراتوری روم به روم شرقی و غربی، در کلیسای کاتولیک انشعابی حاصل شد و کلیسای شرقی به نام ارتدوکس نام گرفت و از کلیسای کاتولیک جدا شد. پیروان ارتدوکس در مخالفت با کلیسای کاتولیک، مفاهیم، برزخ، بی آلایش، برائت از گمراهی و عدم امکان اشتباه پاپ را قبول ندارند. کشیشان آنان نیز به خلاف کشیشان مذهب کاتولیک ازدواج می کنند و مراسم عبادی را به زبان محلی می خوانند نه زبان لاتین. حتی شکل کلیساهای ارتدوکس با کلیساهای کاتولیک متفاوت است. اصول فرائض این مذهب در «تعمید، ادای شهادت، مسح روغن مقدس، تناول، توبه، مسح بیماران و ازدواج» خلاصه می شود.
سه - مذهب پروتستان:
دومین و بزرگترین انشعاب در درون مذهب کاتولیک است که در برابر سخت گیری ها و انحرافات فراوانی این مذهب انجام شد. مخالفت با قدرت الهی پاپ اصلی ترین نقطه مقابل پروتستانیزم با مذهب کاتولیک است. ازدواج کشیشان، عدم نیاز بر وجود روحانی در ارتباط با خدا، عدم اجبار در اعتراف به گناه، عدم نیاز به کلیسا و روحانیت در فهم اصول عقاید از دیگر اصول این مذهب است. این مذهب دارای فرقه های متعددی است. اصول شعائر و مراسم مذهبی پروتستان عبارت است از: «تعمید، اعتراف غیر اجباری، تناول و افطار، تلاوت کتاب مقدس، حضور در کلیسا و قرائت ادعیه لوتر و ازدواج» است.
برای اطلاع بیشتر از منابع ذیل استفاده نمایید:
- مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 2، ص 815 - 784، انتشارات حر، تهران
- جان ناس، تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 473 – 406
 

فرق بین شیعه و سنی چیست؟

فرق بین شیعه و سنی چیست؟

در رابطه با اختلافات موجود بین شیعه و سنی در مورد نماز توجه به چند نکته لازم است:

 اولاً: اختلاف بین شیعه و سنی در نماز تنها در جزئیات است والا در کلیات با هم مشترکند.

ثانیاً: ریشه اساسی اختلاف آن است که اهل تسنن به سیره خلفا روی آورده، و حتی اجتهادات آنان در برابر نصوص دینی را حجت می‏دانند، لذا حتی در مواردی که سیره خلفا برخلاف ظاهر قرآن یا سنّت پیامبر(ص) باشد، به آن عمل می‏کنند.
 
هم‏چنین در این زمینه از فقیهانی غیراز اهل بیت(ع) نیز تبعیت می‏کنند. ولی شیعیان در فقه و نیز اصول اعتقادی خود پیرو مکتب اهل بیت(ع) می‏باشند همین امر موجب آن گردیده که تفاوت‏های عملی نیز در احکام بروز نماید.گفتنی است که پس از پیامبر اکرم‏(ص) افراد زیادی به عنوان صحابه و یا تابعین، از آن حضرت نقل حدیث می‏کردند. این نقل‏ها سرآغاز شکل گیری فقه و مکاتب فقهی بوده است.

متاسفانه به دلیل فاصله گرفتن حکومت و خلافت پس از پیامبر اکرم(ص) از اهلبیت(ع) که آگاهترین افراد به احکام دین بوده اند، این حکومت‏ها بنا به دلایل سیاسی به ترویج افراد و مکاتبی که متفاوت با مکتب اهل بیت(ع) بود همت گماشتند تا آن جا که حتی تا چند قرن همه مذاهب فقهی دیگر رسمیت داشتند، ولی مکتب اهل بیت رسمیت نیافته بود.

مهمترین موارد اختلافی شیعه و سنی در احکام نماز مربوط به وضو و جمع خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء می باشد،که به اختصار بدانها اشاره می کنیم:

 در رابطه با اختلاف در وضو باید گفت:
 وضوی‌ همه‌ مسلمانان‌ تا خلافت‌ عثمان‌ صورت‌ واحدی‌ داشته‌ و مانند وضوی‌ کنونی‌ شیعه‌ بوده‌ است‌. این‌ مسأله‌ با آیه‌ قرآن‌ نیز تطبیق‌ دارد که‌می‌فرماید: «وامسحوا برؤسکم‌ و ارجلکم‌» (سوره‌ مائده‌ ، آیه‌ ۶ ) در این‌ آیه‌ خداوند امر به‌ مسح‌ سر و پاها نموده‌ است‌، در حالیکه‌ اهل‌ تسنن‌ پاها را می‌شویند، علت‌ تغییر وضو این‌ بود که‌ عثمان‌ در اواسط‌ دوران‌ خلافت‌ خود نسبت‌ به‌ چگونگی‌ وضوی‌ پیامبر(ص) گرفتار تردید شد، او سپس‌ وضوی‌ پیامبر(ص) رابه‌ شکلی‌ که‌ اکنون‌ در میان‌ اهل‌ سنت‌ مرسوم‌ است‌ اعلام‌ نمود. این‌ قضیه‌ مورد مخالفت‌ بسیاری‌ از صحابه‌ پیامبر(ص) واقع‌ شد، لکن‌ حکومت‌ اموی‌ بنا به ‌اغراض‌ سیاسی‌ در نقاط‌ مختلف‌ اسلامی‌ شیوه‌ عثمان‌ را تبلیغ‌ کردند و جوی ‌به‌ وجود آوردند که‌ برخی‌ ازصحابه‌ جرأت‌ مخالفت‌ با روش‌ دستگاه‌ حاکم‌ را نداشتند‌ و در نتیجه‌ این‌ گونه‌ وضو گرفتن‌ رواج‌ یافت‌.
 
در مورد اختلاف در جمع کردن بین نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء هم باید گفت:
 
تردیدی نیست که پیامبر اسلام(ص) نمازها را گاهی در سه وقت می‏خواندند و به عبارت دیگر ظهر و عصر و مغرب و عشاء را پشت سر هم می‏خواندند و می‏فرمودند: چنین می‏کنم تا امّتم راحت باشند. این گونه روایات می‏رساند که پیامبر اسلام(ص)، راحتی امت را در نظر گرفته‏اند و جمع خوانده‏اند. شیعیان در طول تاریخ، تلاش کرده‏اند که سنت‏های پیامبر(ص) را زنده نگهدارند و این هم یکی از سنّت‏های پیامبر(ص) است.
 
برای نمونه برخی از روایات را در زمینه‏ی جمع خواندن ظهر و عصر و مغرب و عشاء می‏آوریم:

روایات شیعه:
 - امام صادق(ع) فرمود: پیامبر اسلام(ص) وقتی که ظهر شد، نماز ظهر و عصر را با جماعت اقامه کرد، بدون این که عذری در کار باشد و همچنین نماز مغرب و عشاء را، بدون این که عذری در کار باشد، و قبل از سقوط شَفَق با جماعت اقامه کرد و پیامبر(ص) این کار را فقط برای وسعت داشتن وقت، انجام داد.

- عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود: پیامبر اسلام(ص) بدون این که عذری در میان باشد، ظهر و عصر،مغرب و عشاء را با یک اذان و دو اقامه، خواندند.

عبدالملک قمی می‏گوید: به امام صادق(ع) گفتم: آیا می‏توانم بدون این که عذری داشته باشم، بین دو نماز را جمع کنم؟ فرمود: پیامبر(ص) چنین می‏کرد و می‏خواست با این کارش برای امتش سبکی و گشایش بیاورد.

این روایات می‏فهماند که پیامبر خدا نمازها را جمع خوانده است و می‏خواست که مردم جمع بخوانند تا راحت باشند. بنابراین اگر کسی جمع خواند عمل به سنّت پیامبر(ص) کرده است.

 روایات اهل سنّت:
 - جابر بن زید از ابن‏عباس نقل می‏کند: صَلّی النبیُّ سَبعاً جمیعاً و ثمانیاً جمیعاًیامبر(ص) هفت رکعت را جمع خواندند و هشت رکعت را هم جمع خواندند.

- ابن عباس می‏گوید: «صلّی رسولُ‏ الله الظُّهْرَ والعصرَ جمیعاً والمغربَ و العشاءَ جمیعاً من غیر خوفٍ و لاسَفرٍ:[۶] پیامبر اسلام(ص) ظهر و عصر و مغرب و عشاء را بدون این که خطر و سفری باشد، جمع خواندند.»

- ابن عباس می‏گوید: انّ النبی(ص) کان یُصَلّی بالمدینة یجمع بین الصلوتین بین الظهر و العصر و المغرب و العشاء من غیر خوفٍ و لامطرٍ. قیل له: لِمَ؟ قال: لئلاّ یکون عَلی امتِهِ حَرَجٌ: پیامبر(ص) در مدینه بدون این که خطری باشد و یا باران ببارد، ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم می‏خواندند. از ابن‏عباس پرسیدند: چرا چنین کرد؟ ابن عباس گفت: تا امت در مشقّت نباشد.

- سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می‏کند که: صلی رسول ‏الله(ص) الظهر و العصر جمیعاً والمغرب و العشاء جمیعاً فی غیر خوف و لاسفر:پیامبر(ص) بدون این که خطر و سفری باشد ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم خواند.

 روایات اهل سنت در این زمینه فراوان است. برای نمونه به این چند روایت اشاره کردیم. بر اساس این روایات پیامبر اسلام(ص) نماز مغرب و عشاء و ظهر و عصر را با هم می‏خواندند و هدفشان هم این بود که مردم راحت باشند و آن حضرت می‏دیدند که مردم در مشقّت هستند و به خاطر همین چنین کردند. حال اگر کسی یا گروهی و یا امّتی مانند پیامبر(ص) نماز بخواند، نه تنها کار بدی نکرده‏اند بلکه به سنّت پیامبر عمل کرده‏اند. آن چه بد است، رها کردن سنّت پیامبر است. هر کس سنّت پیامبر را رها کند، مرتکب کار زشت شده است، نه آن کس که به این سنت عمل می‏کند.

منبع:asemoni.com



در ادامه بخوانید

اهل سنت؛ مذاهب و فرقه های آن

اهل سنت؛ مذاهب و فرقه های آن

اصطلاح «اهل سنّت» از دو واژه «اهل» و «سنت» ترکیب یافته است.«اهل» در لغت به معنای گروهی است که در امری از امور با هم شریک باشند مانند: «اهل بیت» که در پیوندخانوادگی، و «اهل اسلام» که در عقیده قلبی، شریک یکدیگرند.

اهل سنت و جماعت
اهل سنت وَ جَماعَت، گروه(یا فرقه) عمده و اکثریتِ جمعیتیِ مسلمانان که با نام «سنی» و «اهل تسنن» نیز شناخته می‌شوند. اهل سنت شامل فرقه‌هایی است که به وجود نص بر امام و خلیفه رسول خدا معتقد نیستند و تعیین خلیفه و امام را برعهده مسلمانان و به انتخاب آنان می‌دانند. جز ایران و عراق و آذربایجان و بحرین و لبنان، در دیگر کشورهای اسلامی اکثریت با اهل سنت است.

 

مذاهب اهل سنت

اهل سنت از نظر کلامی و فقهی به فرقه‌ها و مذاهب گوناگونی تقسیم می‌شوند.

مذاهب اهل سنت از نظر فقهی عبارتنداز: احناف، پیروان ابو حنیفه؛ مالکیه، پیروان مالک بن انس؛ شافعیه، پیروان محمد بن ادریس شافعی؛ حنابله، پیروان احمد بن حنبل.

 

فرقه های اهل سنت

از نظر اعتقادی نیز اهل سنت به این فرقه‌ها تقسیم می‌شوند:

اشاعره، پیروان ابوالحسن اشعری؛ اهل حدیث، پیروان احمد بن حنبل (سلفیه بخشی از آنها است) ؛معتزله، پیروان واصل بن عطا؛ ماتریدیه، پیروان ابومنصور ماتریدی سمرقندی. 

 

تاریخ پیدایش اصطلاح اهل سنت
تاریخ پیدایش اصطلاح «اهل سنت» چندان روشن نیست. از حدیثی که غزالی در «فضائح الباطنیة» نقل می کند، به دست می آید که برای نخستین بار اصطلاح اهل سنت را پیامبر اسلام به کار برده است. مضمون حدیث این است که ملت یهود هفتاد و یک گروه، و ملت نصاری هفتاد و دو گروه شدند، و امت من، هفتاد و سه گروه می شوند، یکی از آنها اهل نجات، و دیگران اهل آتشند، سؤال شد، آن گروه ناجی کیست؟! فرمود:« اهل السنة والجماعة»،باز پرسیده شده، سنت و جماعت چیست؟ فرمود: آنچه من و اصحاب من بر آن هستند.

 

غزالی مأخذ حدیث را ذکر نکرده، و این روایت به همین نحوی که او یاد کرده در مصادر معتبر حدیثی موجود نیست، آری واژه «جماعت» زیاد وارد شده ولی جمله «اهل السنة والجماعة» در کنار هم وارد نشده است. افتراق امت اسلامی در کتب روایی هست، ولی در مقام بیان ناجی، جمله «اهل السنة والجماعة» در آنها نیست، فقط دو محدث، لفظ یاد شده را در تفسیر آیه (یومَ تَبْیضُّ وُجوهٌ وتَسْوَدّ وُجُوه)؛ در آن روزی که چهره هایی سپید و چهره هایی سیاه گردد. از پیامبر و ابن عباس نقل کرده اند، سیوطی می گوید: پیامبر آیه را تلاوت کرد آن گاه فرمود: اهل سنت و جماعت رو سفید و بدعت گذاران روسیاه وارد محشر می شوند.
ابن کثیر از ابن عباس نقل می کند سیمای اهل سنت و جماعت سفید، و سیمای بدعت گذاران و هوی پرستان سیاه می شود.

 

اصطلاح اهل سنت بدون جماعت

اهل سنت,فرقه های اهل سنت,اهل تسنن

اصطلاح «اهل سنت» از دو واژه «اهل» و «سنت» ترکیب یافته است

 

تا آنجا که به دست آمده اصطلاح اهل سنت بدون کلمه جماعت، در اوایل قرن دوم، رواج پیدا کرده و عمر بن عبدالعزیز در رساله‌ای که در ردّ قدریه نوشته، اصطلاح اهل سنت بدون جماعت را به کار برده است، وی در خطاب خود به قدریه (طرفداران حریت انسان در گفتار و رفتار) می‌نویسد: وقد علمتُم انّ أهلَ السنة کانُوا یقولون: الاعتصامُ بالسنةِ نجاةُ وسیقبَض العلمُ قبضاً سَریعاً: می‌دانید اهل سنت گفتند تمسک به سنت راه نجات است و علم و دانش به زودی جمع می‌شود.

 

شمول اهل سنت اصطلاح اهل سنت و جماعت، با قید سنت، مذاهب بدعت‌گذار و با قید جماعت، مذاهب اهل خروج را از جرگه اکثریت خارج کرده است؛ اما باید توجه داشت که مقصود از سنت و بدعت در اینجا، سنت و بدعت برپایهٔ تعریفی است که اکثریت از این دو اصطلاح داشته‌اند. در طول تاریخ اسلام، نمی‌توان گروهی از مسلمانان را نام برد که نسبت انحراف از سنت و گرایش به بدعت را برخود پسندیده باشند.

 

عدم شمول شیعه و اباضیه

در حال حاضر، تنها گروه‌هایی از مسلمانان که از شمول تعبیر اهل سنت و جماعت خارج هستند، گروه‌های شیعه و اباضیه‌اند، اما در نگاه تاریخی، باید یادآور شد که برخی از شعب کلامی مسلمانان، همچون معتزله و مرجئه نیز از سوی اکثریت در شمار اهل سنت و جماعت شمرده نمی‌شده‌اند.

 

تمایز اهل سنت بر اساس مشروعیت خلافت

در صورتی که تبیین مرزهای تاریخی میان اهل سنت و جماعت با گروه‌های دیگر موردنظر باشد، نکات بسیاری باید مورد توجه قرار گیرد، اما مرزبندی میان اهل سنت و جماعت و گروه‌های دیگر در عصر حاضر، عملاً بر مبنای دیدگاه مذاهب نسبت به خلفای نخستین صورت می‌پذیرد. بدین توضیح که اهل سنت و جماعت، با وجود گوناگونی طیف‌های آن، بر مشروعیت خلافت ۴ خلیفۀ نخستین اتفاق نظر دارند، در حالی که شیعیان -به طور خاص امامیه و اسماعیلیه- حضرت علی(ع) را جانشین بلافصل پیامبر(ص) می‌شمارند و اباضیه نسبت به خلافت عثمان و حضرت علی(ع)، انتقاداتی را وارد می‌دانند.

شعبه زیدیه از شیعه با وجود اینکه بیش از دیگر گروه‌های شیعه به اهل سنت و جماعت نزدیک گشته‌اند، ولی هنوز برخی دیدگاه‌های مبنایی ایشان در باب امامت، این فرقه را نیز از اهل سنت و جماعت متمایز نگاه داشته است.


مذاهب کلامی اهل سنت

اهل سنت,مذاهب کلامی اهل سنت,سنی

مذهب اهل سنت به دو مکتب اصولی اعتقادی (کلامی) و علوم فقهی تقسیم می‌گردد

 

از نظر اصول اعتقادی، اهل سنت و جماعت در اشکال کنونی آن، در طیفی میان اشعریه تا سلفیه پراکنده‌اند و این تمایز از آن رو پدید آمده است که گروهی از عالمان در برخورد با مباحث اعتقادی راهی کلامی و استدلالی را می‌جسته‌اند، در حالی که گروهی دیگر، دست یافتن به عقیده‌ای نجات‌بخش را در گرو پذیرش نصوص و پیروی شیوه سلف (صحابه و تابعین) در پرهیز از مباحث کلامی و تسلیم نسبت به نصوص شرعی دانسته‌اند. گونه‌ای خاص از  گرایش‌های اعتقادی اهل سنت و جماعت که در گستره‌ای از تاریخ در مشرق اسلامی از حیاتی ممتد برخوردار بوده، مکتب حنفیان اهل سنت و جماعت و شکل کلامی شدهٔ آن، یعنی مذهب ماتریدیه است.

 

ماتریدیه

پیروان اهل سنت,اهل سنت,علمای اهل سنت

ماتریدیه از مذاهب کلامی اهل سنت می باشد

 

ماتریدیه یکی از فرقه های اهل سنت می باشد. پیروان ابومنصور ماتریدی که در فقه از پیروان ابوحنیفه‌اند در آراء کلامی نیز از ابوحنیفه تأثیر گرفته‌اند. ماتریدیه تلاشی برای جمع میان معتزله و اهل حدیث بود و در استدلالهای کلامی به عقل بها میدهد و از نقل نیز بهره میبرد.

 

دیدگاه وی در الاهیات، تنزیهی است. برخی میان ماتریدیه و اشاعره تفاوت مهمی نمی‌بینند. اما بیشتر محققان آراء و روش کلامی ماتریدیه را از اشاعره جدا میکنند. ابوزهره میگوید: «در روش ماتریدی عقل سلطه عظیمی دارد. اما اشاعره به روش نقلی پایبندند و آن را با عقل تأیید میکنند. اشاعره در خط میان اهل حدیث و اعتزال قرار گرفته‌اند و ماتریدیه میان اشاعره و اعتزال.»

 

اشعری
اشعری از مذاهب دیگر اهل سنت است. عدّه‌ای از اهل سنت هستند که امامت را قبول نداشته و سعی می‌کنند بین ظاهرگرایی اهل حدیث و عقلگرایی معتزله جمع کنند ولی بیشتر به ظاهرگرایان تمایل داشته، صفات خداوند را غیر از ذات دانسته و کلام الله را قدیم می‌دانند.

 

اهل حدیث

اهل سنت,فرقه های اهل سنت,سنی

اهل سنت در مسایل فقهی، ابتدا از قرآن و سپس از احادیث حضرت محمد (ص) استفاده می کنند


اهل حدیث از دیگر مذاهب اهل سنت می باشند. اهل حدیث احکام فقهی و اعتقادات را با اتکا بر نص احادیث اتخاد می کنند. از کلام، منطق، قیاس، رأی و به طور عام از عقلگرایی گریزانند. فقهای حجاز مانند مالک بن انس، شافعی و فقهای بلاد دیگر مثل سفیان ثوری، احمد بن حنبل، بخاری و.. هر یک به وجهی از اصحاب حدیث محسوب میشوند. معمولاً کمتر به مباحث کلامی وارد شده‌اند. احمد بن حنبل در زمینه اعتقادات نیز به طرح اصولی پرداخته است.


معتزلی
معتزله از جریان‌های اصلی کلامی در میان اهل سنت است. ایشان بر خلاف اهل حدیث که انبوه حدیث‌های اصیل و جعلی پیامبر و صحابه را مورد توجه خود قرار داده بودند، عقل و خرد را به تنهایی برای پیروی از اسلام راستین کافی می‌دانستند. گاهی نظرات فلاسفه را با دین مخلوط می‌ساختند. در میان اهل سنت بعد‌ها اشاعره برخاستند و جانشین اهل حدیث شدند. اشاعره را می‌توان جمع میان معتزله و اهل حدیث دانست ولی آن‌ها نیز عقاید معتزله را مردود می‌دانستند.


تأکید معتزله بر روی عقل آنچنان جدی بود که بر خلاف بسیاری از فقها که حدیث را مطلق می‌دانستند آنان اعتقاد داشتند که در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است. نیز بر خلاف نظر بسیاری از علما، اعمال و احادیث صحابه را مطلق و لازم‌الاجرا نمی‌دانستند؛ اما اساسی‌ترین و در عین حال بحث انگیز‌ترین موضع گیری معتزله در بحث پیچیده مخلوق یا غیر مخلوق بودن قرآن پیش‌آمد.

 

وهابیت

اهل سنت,وهابیت از مذاهب اهل سنت,محمدبن عبدالوهاب

محمدبن عبدالوهاب بنیانگذار دیدگاه وهابیت


از دیگز مذاهب کلامی اهل سنت می باشند وهابی‌ها طرفداران محمد بن عبدالوهاب هستند که در اواخر قرن دوازده هجری به ترویج افکار ابن تیمیه پرداختند. اصول عقاید وهابیت را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

اعتقاد به وسایط میان خلق و خدا با توحید در الوهیت منافات دارد.
مشرکان عصر رسالت در مسئله ربوبیت مشرک نبودند. با اینکه انگیزه بت پرستان، تقرب به خداوند و طلب شفاعت از معبودان خویش در پیشگاه خداوند بود، قرآن کریم عمل آنان را شرک دانسته است. 

هرگونه عمل که مشابه اعمال مشرکان عصر رسالت باشد مثل استغاثه و استعانت از غیر خدا، نذر و قربانی برای خدا، و طلب شفاعت از غیر خدا شرک است.
شیعیان کافرند.
شرک مسلمانان از شرک مشرکان عصر رسالت عظیم‌تر است.

 

مذاهب فقهی اهل سنت

از میان مذاهب گوناگون اهل سنت، چهار مذهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی در طول تاریخ بیش از همه اهمیت یافته و در حال حاضر نیز اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت و جماعت پیرو همین مذاهب چهارگانه‌اند.

 

مذهب حنفى:

مذهبی حنفی از مذاهب فقهی اهل سنت می باشد. گروندگان به این مذهب، از پیروان ابو حنیفه، نعمان بن ثابت (80 - 150) هستند.

شاخص فقه حنفى رأى و اجتهاد است. ابوحنیفه از اهل حدیث دورى مى‏ کرد. و قیاس و استحسان  را در آراى خویش پذیرفت. مذهب فقهى او مبتنى بر هفت اصل است: قرآن، سنت، اقوال صحابه، قیاس، استحسان، اجماع و عرف به پیروان ابوحنیفه «اصحاب رأى» اطلاق مى ‏شود در برابر دیگر فرقه‏ ها که آنان را «اهل حدیث» مى‏ گویند.

 

مذهب مالکى:

گروندگان به این مذهب اهل سنت، از پیروان مالک بن انس (90 - 179) هستند. مالک فقه خویش را بر اساس روایات نبوى بنا نهاد و به اقوال صحابه توجه داشت، و به قیاس و مصالح مرسله متوسل مى‏ شد.

 

مذهب شافعى

گروندگان به این مذهب اهل سنت، از پیروان عبداللَّه بن ادریس شافعى (150 - 204) هستند. وى در فقه نظر خود را با روایات در هم آمیخت و مذهبى تلفیقى از بین دو مذهب حنفى و مالکى به وجود آورد. او فقه خود را بر چهار اصل: قرآن، سنت نبوى، اجماع و قیاس قرار داد.

 

مذهب حنبلى

پیروان این مذدهب از اهل سنت، از پیروان احمد بن حنبل (164 - 241) هستند. احمد از به کارگیرى رأى در فقه احتراز نمود. او تنها به قرآن و حدیث نبوى استدلال مى ‏کرد. فقه حنبلى بر قرآن، سنت، فتاواى صحابه، قول صحابه اگر موافق با قران و سنت باشد. و همه روایات مرسل و ضعیف استوار شده است.

 

گردآوری:بخش مذهبی بیتوته

منابع:
wikifeqh.ir

pasokhgoo.ir

wikishia.net