دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

20 دلیل برای عدم حمله به ایران


  
چرا توسل به گزینه نظامی اشتباه است

20 دلیل برای عدم حمله به ایران

حسین موسویان سخنگوی سابق هیئت مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای ایران است که در حال حاضر به عنوان پژوهشگر با مرکز وودرو ویلسون دانشگاه پرینستون همکاری می‌کند در یادداشتی که رویترز آن را منتشر کرده است دلایلی برای عدم اقدام نظامی علیه ایران را بر می شمرد.

دیپلماسی ایرانی: این روزها اختلافات میان اسرائیل و ایالات متحده در ارزیابی اهداف و توانایی های هسته ای ایران با جزئیات در اخبار شرح داده می شود. با آنکه به نظر می رسد ایالات متحده ی آمریکا در حال حاضر بر خلاف اسرائیل میل آشکاری به اقدام نظامی علیه ایران ندارد، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا از هیچ اقدامی برای پیشگیری از دستیابی ایران به توانایی تولید سلاح هسته ای در زمان دلخواه فروگذاری نکرده است. تلاش های باراک اوباما بر ضدّ ایران از تمامی روسای جمهوری پیشین بیشتر بوده اند و شکی نیست که دولت او بیشترین آسیب را به ایران رسانده است. رئیس جمهور اوباما جهان را بسیج کرده است تا بی سابقه ترین و سختگیرانه ترین تحریم ها را بر علیه ایران وضع کنند. او حتی از اولین ماه های حضورش در مقام ریاست جمهوری مخفیانه دستور بیشتر شدن استفاده ی مستمرّ آمریکا از سلاح های سایبری بر علیه ایران را صادر کرد و در عین حال مرتب تهدید به استفاده از نیروی نظامی می کرد.

با اینکه به نظر من راه انداختن جنگ علیه ایران احمقانه خواهد بود، نمی توانم احتمال آن را به کل رد کنم. به این بیست علت، حمله به ایران فکر خوبی نیست:

1. در میان کشورهای مسلمان، ایران پیشرو درخواست برای برچیدن سلاح های هسته ای است و از نظر مذهبی نیز خود را مقید به عدم استفاده از سلاح های کشتار جمعی کرده است. رهبر ایران فتوایی صادر کرده است که بر طبق آن تولید، انبار کردن و استفاده از انواع سلاح های کشتار جمعی حرام است.

2. در دهه ی گذشته، آژانس بین المللی انرژی هسته ای با بیش از 4 هزار ساعت بازرسی بارها اعلام کرده است که هیچ نشانی از انحراف برنامه ی هسته ای ایران به سمت تولید سلاح وجود ندارد.

3. سازمان ملی برآوردهای امنیتی (National Intelligence Estimate) ایالات متحده کماکان بر این باور است که ایران سلاح هسته ای ندارد، تصمیمی بر ساخت این سلاح ندارد و در آستانه ی دستیابی به آن نیست. جامعه ی بین الملل نیز این نظر را قبول دارد.

4. حمله ی ایالات متحده به ایران فرایند عدم گسترش سلاح های هسته ای را معکوس و ان پی تی را تضعیف می کند. از آنجا که ایالات متحده عضو ان پی تی و کشوری با بیش از 5 هزار کلاهک هسته ای است، تهدید هسته ای علیه کشوری غیرهسته ای اعتبار ان پی تی را به شدت کاهش خواهد داد.

5. اگر اسرائیل بخواهد به تنهایی به ایران حمله کند، عواقب آن برای ان پی تی حتی از این هم فاجعه بارتر خواهد بود؛ زیرا اسرائیل عضو پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای نیست و این حالت یعنی تهدید کشور بدون سلاح های هسته ای از جانب کشوری هسته ای. در آن صورت حمله ی اسرائیل ان پی تی را از موضوعیت و اعتبار خواهد انداخت و هر گونه تلاش برای منع گسترش سلاح های هسته ای را بی فایده خواهد ساخت.

6. حمله ی نظامی نه تأسیسات هسته ای ایران را به صورت کامل نابود می سازد و نه تأخیر قابل توجهی در برنامه هسته ایش ایجاد می کند.

7. در صورت حمله، ایران از ان پی تی کنار خواهد کشید، مذاکرات هسته ای با طرف های بین المللی را تعلیق خواهد کرد، بازرسان را از تمامی تأسیسات هسته ای بیرون خواهد راند و در خفا برنامه ی هسته ایش را پیگیری خواهد نمود.

8. حمله ی اسرائیل یا ایالات متحده به ایران امید به آشتی میان تهران و واشنگتن را برای دهه ها به تعویق خواهد انداخت.

9. تردیدی نیست که در صورت وقوع هر گونه حمله، تمامی جناح های سیاسی ایران زیر یک پرچم برای دفاع از سرزمین، اصول، هویت و حقوق خود، و برای مقابله با تهدیدهای امنیتی، متحد خواهند شد.

10. تلاش های رئیس جمهور اوباما برای بهبود روابط با دنیای اسلام یکی از مهم ترین اهداف سیاست خارجی آمریکاست. اوباما در سخنرانی چهار ژوئن 2009 خود در شهر قاهره نیز بر این مسئله تأکید کرد و خواستار «شروعی تازه» در رابطه ی میان ایالات متحده ی آمریکا و مسلمانان شد. هر گونه حمله به ایران از سوی ایالات متحده ی آمریکا و اسرائیل، احساسات ضدآمریکایی را در دنیای اسلام و چه بسا در دیگر نقاط جهان بر خواهد انگیخت.

11. حتی در حال حاضر هم دو جنگ افغانستان و عراق فشار زیادی را بر بودجه ی ایالات متحده ی آمریکا می آورند. تلاش برای آغاز سومین جنگ در زمانی که ایالات متحده تلاش می کند خود را از خطر فروپاشی اقتصادی دور نگه دارد واقع بینانه نیست.

12. انتقال امن انرژی از تنگه ی استراتژیک هرمز به خطر خواهد افتاد و ممکن است قیمت نفت به بشکه ای دویست تا سیصد دلار برسد.

13. موقعیت آمریکا در خاورمیانه از چند جبهه تحت فشار فزاینده است. نظم سیاسی در برخی کشورهای طرفدار آمریکا مانند مصر، تونس، یمن و لبنان در حال تغییر و روگردانی از ایالات متحده است. در صورت حمله به ایران، این روند شدت خواهد گرفت و وزنه ی نفوذ و قدرت به نفع تهران سنگینی خواهد کرد.

14. ایران دایره ی نفوذ و امکانات فراوانی در سرتاسر خاورمیانه دارد که در صورت حمله ی نظامی از آنها استفاده خواهد کرد. قوای نظامی ایران هم از منابع خود و هم از این امکانات استفاده خواهد کرد تا جبهه ی درگیری را به سرعت در تمام منطقه و فراتر از آن گسترش دهد.

15. ایران وضعیت را در عراق و افغانستان بسیار پیچیده تر خواهد کرد، آن هم زمانی که از نیروی نظامی آمریکا بیشتر از توانش کار کشیده شده است و قرار است که حضور ارتش آمریکا در دو کشور پایان یابد.

16. امنیت اسرائیل برای ایالات متحده اهمیت بسیاری دارد. اگر اسرائیل به ایران حمله کند، هر دو کشور ایالات متحده و اسرائیل عواقب ناگواری را خواهند کشید. فشار افکار عمومی داخلی به علت درگیری در جنگ، روابط میان دو کشور را پرتنش خواهد کرد. اصطکاک میان ایالات متحده و اسرائیل ممکن است در حمایت هر دو حزب اصلی آمریکا از اسرائیل خدشه وارد کند، صحنه ی سیاسی داخل آمریکا را پیچیده تر کند و امنیت اسرائیل را متزلزل سازد.

17. اسرائیل هم اکنون نیز کشوری منزوی به شمار می آید. جنگ با ایران این وضعیت را بدتر خواهد کرد و رابطه ی ایالات متحده و اسرائیل با دیگر کشورهای منطقه را بیشتر دستخوش تنش خواهد ساخت.

18.حتی اگر اسرائیل دست به اقدام نظامی یکجانبه بزند، ایالات متحده شریک این کشور دانسته خواهد شد و اموال، پایگاه ها و نیروهای آن از پاسخ متقابل ایران مصون نخواهند ماند.

19. حمله ی اسرائیل یا ایالات متحده شکاف دیپلماتیک میان آمریکا از یک سو و روسیه، چین و کشورهای غیرمتعهد را به صورت چشمگیری افزایش خواهد داد و حتی ممکن است باعث واگرایی میان واشینگتن و متحدان اروپایی و منطقه ایش شود، همان طور که در هنگام حمله به عراق شاهد این مسئله بودیم.

20. راه حل دیپلماتیک وجود دارد اما غرب و اسرائیل باید رویکرد واقع گرایانه تری را انتخاب کنند. ایران آماده ی همکاری بر سر مسائل اصلی و دستیابی به توافقی منصفانه است. سرفصل های همکاری عبارتند از ادامه ی همکاری با آژانس و نگه داشتن غنی سازی در سطح 5 درصد، و دادن اطمینان به جامعه ی بین الملل که ایران قصد ساختن بمب اتم را ندارد.

در مقابل، ایران می خواهد که حق مشروعش برای غنی سازی به رسمیت شناخته شود، همان طور که برای دیگر اعضا سازمان به رسمیت شناخته شده است، و تحریم ها به تدریج برداشته شود. همین کافی است که ایالات متحده و دیگر کشورهای اروپایی رو به توافقی بیاورند که وجهه ی هر دو طرف را حفظ کند، و تلاش های اسرائیل و دیگر جنگ طلبان را برای انحراف این روند متوقف کنند.

منبع: رویترز

مترجم: علی عطاران


عوامل بروز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روابط ایران و امریکا

عوامل بروز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روابط ایران و امریکا

سالروزجنگ تحمیلی عراق علیه ایران بار دیگر صحنه‌های حماسی و ماندگار فرزندان امام خمینی (ره) و تربیت یافتگان مکتب اهل بیت (علیهم السلام ) را در اذهان زنده می کند.

انقلاب اسلامی با سرنگون ساختن رژیم شاهنشاهی که دست پرورده غرب بود، از یک سو و اتخاذ سیاستی که غرب آن را مخالف خود به حساب می‌آورد، از سویی دیگر، ایادی استکبار و غربی ها را به خشم آورده بود.

تسخیر لانه جاسوسی امریکا ، دستگیری و زندانی کردن تمامی کارمندان سفارت به عنوان گروگان اتفاق دیگری بود که ابهت امریکا را در اذهان ایرانیانی که سالها در زیر یوق این استعمارگری که خود را به ناحق منادی صلح معرفی
می کرد رنج می برد و نیز موجب قطع روابط بین جمهوری اسلامی نوپا، اما پویا و مصمم با آمریکا شد.

دلایل دیگری نیز علاوه بر بازداشت گروگان‌های سفارت امریکا در تهران وجود داشت. از جمله این واقعیت که ایران یک کشور نفت‌خیز است و شاید امریکا امیدوار بود که پس از جنگ، رژیمی در ایران روی کار آید تا در صورتی که شرایط ایجاب نماید بتواند خلأ نفت اعراب در خاورمیانه را پر کند! و این حقیقت وجود دارد که وقتی شاه معدوم ایران نقش پلیس منطقه را از جانب امریکا عهده دار شد، واشنگتن سلاح‌های فراوانی در اختیار اوقرار داد و چه بسا یکی از آرزوهای سیاستمداران امریکایی این بود که این سلاح‌ها نابود شوند.

ماهیت وجودی رژیم عراق

ماهیت رژیم بعث عراق و چگونگی ظهور و بروز این حزب حکایت از توسعه‌طلبی حزبی داشت که روی کار آمدن فردی چون صدام در رأس آن زمینه‌های بروز جنگ تحمیلی را آسان ترکرد. در آغاز جنگ، روابط غرب با بغداد توسعه یافت و نقش بغداد در سیاست‌های منطقه‌ای به ویژه مسائل مربوط به مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی حائز اهمیت بود.

بنابراین واشنگتن مانعی در این نمی دید که جنگ طولانی شده و خسارت‌های ناشی از آن نیز افزایش یابد. در آن زمان، تحلیل این بود که طولانی شدن جنگ و افزایش خسارت های آن حتی اگر عراق پیروز میدان باشد ، موجب محدود شدن نقش منطقه ای عراق نیز خواهد شد و این تنها ،‌ نظر واشنگتن و بقیه متحدان غربی آن نبود، بلکه چنین تفکری حتی در میان تعدادی از همسایگان عرب عراق و ایران نیز وجود داشت .امریکا از اینکه می دید، دو دشمن او درگیر شده اند، خوشحال بود. ضمن این که برای کشورهای ثروتمند منطقه خلیج فارس از نظر مالی و فقیر از نظر تعداد جمعیت، نیز مناسب بود که همسایگان قوی آنها مشغول جنگ و درگیری باشند که در نهایت به تضعیف آنان منجر شود.

شخصیت های بسیاری در جهان اسلام و غرب با تعجب و حیرت زده می‌پرسیدند، «آیا غربی ها در مقابل کشتارهای موجود میان عراق و ایران آن طور که ظواهر امر نشان می‌دهد بی‌تفاوت بوده و هیچ دخالتی نخواهند نمود ؟»

یا در پس پرده اهداف و مقاصدی وجود دارد؟ این سؤال را می‌توان به عبارتی روشن‌تر چنین مطرح کرد: آیا جنگ واقعاً یک امر تصادفی است که فرصت‌هایی را برای بهره برداری برخی ایجاد می کند ؟ آیا نمی توان گفت طراحی و برنامه ریزی برای جنگ را با کسانی است که از ان سود می برند؟ برای همه آشکار بود که سرچشمه آن همت و نشاطی که طرفین برای استقبال از جنگ از خود نشان دادند، نمی‌تواند منشأیی جز این داشته باشد که هر یک از طرفین برای این امر ضرورت‌هایی را در نظر داشتند که آنها را به میدان نبرد کشاند. این مسئله در کلیه شئون انسانی یک قاعده آمیخته با ضد و نقیض هایی است. به عبارت دیگر برای درگیری میان ایران و عراق دلایلی وجود داشته، از طرف دیگر آشکار است که محافل دشمن با طرفین درگیر جنگ، برای خود منافعی را رصد نموده و برای دستیابی به آنها از هیچ تلاشی فروگذار ننمودند. گفته هنری کسینجر در این باره شنیدنی است : «این اولین جنگ در تاریخ است که امیدواریم طرف پیروزی نداشته باشد، بلکه هر یک از طرفین شکست خورده از آن خارج شوند.»

در اوایل جنگ موضع امریکا به عراق خیلی نزدیک شد.زیرا در ابتدای جنگ، ایران همچنان58 نفر از اعضای سفارت امریکا در تهران را به عنوان گروگان بازداشت کرده بودکه پس از گذشت444 روز آزاد شدند. آزادی این افراد مصادف شد با آخرین روز دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر. امریکا نمی خواست نه حکومت ناسیونالیستی فعالی وجود داشته باشد و نه یک دولت اسلامی پر جنب و جوش در منطقه ، و این برای امریکا مناسب بود که جنگ میان دو کشور واقع شود . امریکا نه تنها به خاطر ملاحظاتی در تدارک جنگ و فتنه بلکه در استمرار آن نیز مشارکت داشت.

صدام، رئیس‌جمهور عراق، شخصاً در نامه‌ای که خطاب به رئیس جمهور وقت ایران در21آوریل1990 فرستاد، دو مرتبه به احتمالات «فتنه» اشاره کرد؛ در نامه مذکور آمده است: از جمله احتمالاتی که بر وضع موجود مترتب است این است که قدرت های دست اندرکار فتنه‌ای که میان ایران و عراق واقع شد، بار دیگر برای شروع جنگ به نحوی که صلح را از دو کشور دور سازد، تلاش می‌کنند. در همان نامه مجدداً می گوید: این نیروهای شرور که امیدواریم به یاری خداوند آرزوهایشان نقش برآب شود و تیرهایشان به خطا رود، حتماً برای ازسرگیری ستیز مسلحانه وخونین میان ایران و عراق خواهند کوشید.

صدام در این نامه به قدرت‌هایی که در فتنه دست داشتند به طور آشکار اشاره نموده اما چرا خود متوجه نشد که به چه دلیلی ملت عراق را با اطلاعات غلطی که از ایران ، نیروهای مسلح، محبوبیت و مشروعیت نظام اسلامی داشته ، درگیر جنگی طولانی آن هم با تصور فتح یک هفته ای و سرنگونی نظام نوپای اسلامی کرد ، او هیچگاه از خود نپرسید چرا امریکا در این اهداف با او همنوا شده است؟

- ماهیت استکبارستیزی انقلاب اسلامی

پیام انقلاب اسلامی ایران در درجه اول متوجه شیعیان بود. عراق نیز از نظر تاریخی کشوری است که عقاید شیعه در آن متولد شده و حدود 65 درصد مردم آن را شیعیان تشکیل می دهند و به همین دلیل این کشور همواره صحنه درگیری بوده است. بنابراین زمینه صدور انقلاب ایران به عراق آماده بود و چه بسا پیام انقلاب ایران به گوش آنان
می رسید و اگر این پذیرش به نهایت خود می رسید، باعث از هم پاشیدن ارکان حکومت ناسیونالیستی در عراق
می شد.

رئیس جمهور وقت امریکا ،جیمی کارتر عمق تأثیر سقوط شاه و از بین رفتن نفوذ امریکا در ایران را بر منافع بسیار بزرگ امریکا در منطقه خلیج فارس درک می‌کرد. بسیاری از تحلیلگران سیاسی در امریکا پیروزی انقلاب اسلامی دشمن با امریکا را در سال1978 با روی کار آمدن کمونیست‌ها در چین در سال 1948 مقایسه می‌کردند و بیشتر ارزیابی‌ها و تحلیل‌ها بر این اساس بود که شکست سیاسی امریکا در سقوط شاه ایران از شکست این کشور در ویتنام خطرناکتر است.

کارتر تلاش می کرد تا منافع بیشتری را در منطقه خاورمیانه کسب کند از این رو بعد از گذشت2 ماه ازپناهندگی شاه به مصر در مارس1979 تصمیم گرفت خودش به منطقه آمده و در تأمین و حفظ این منافع بکوشد. هدف کارتر، حل بعضی از مشکلات موجود میان مصر و رژیم صهیونیستی بود که تا آن زمان مانع امضای قرارداد صلح میان دو کشور شده بود. کارتر به قاهره آمد ، سپس به قدس رفت و مجدداً به قاهره بازگشت، اما حوادث ایران بیشتر از قرارداد صلح میان مصر و رژیم صهیونیستی، مورد توجه او بود. بدین ترتیب می‌بایست، سیاست جدیدی در قبال ایران اتخاذ کرد که بتوان از هر فرصتی استفاده نمود.

او نمی‌خواست تنها به شیوه‌های غیرمستقیم تکیه کند، زیرا این شیوه‌ها کاملاً تضمین شده نبودند، کما اینکه تحت کنترل دائمی امریکا هم قرار نداشتند. بنابراین در واشنگتن توجه به ضرورت ایجاد یک نظریه صریح امنیتی از جانب امریکا درباره منطقه خلیج فارس شکل گرفت. سپس «اصل» کارتر که شامل دو قسمت می‌شد، مطرح گردید.

1-«هرگونه اقدامی از جانب هر نیرویی برای دستیابی به مرکز اعصاب منطقه خلیج فارس، از نظر امریکا به عنوان تهاجم به مصالح حیاتی این کشور محسوب خواهد شد و پاسخ این اقدام با تمام وسایل از جمله قدرت نظامی داده خواهد شد.»

2- تشکیل نیروهای موسوم به واکنش سریع

- براندازی نظام جمهوری اسلامی

امریکا و دولت‌های استکباری از همان روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی در ایران احساس خطر کرده و تحقیر امریکا در اشغال لانه جاسوسی و شکست قدرت پوشالی شیطان بزرگ ، موجب بسیج آنها علیه انقلاب اسلامی شد.

در این میان صدام که قصد داشت به جای شاه مخلوع ایران ژاندارمی منطقه را در دست بگیرد، خود را برای نبردی که نتیجه آن سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی ایران بود آماده کرد.

در حقیقت هدف اصلی تجاوز رژیم عراق سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی بود.

طه یاسین رمضان معاون نخست وزیر عراق طی مصاحبه‌ای در 7 مهر 1359 تأکید می‌کند« این جنگ به دلیل قرارداد 1975 و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شط‌العرب نیست، این جنگ برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است.» در واقع درخواست لغو قرارداد 1975 صرفاً بهانه‌ای برای آغاز تهاجم به ایران بوده و برقراری سلطه عراق بر شط العرب و خوزستان و سرنگونی رژیم نظام جمهوری اسلامی از اهداف اصلی تهاجم عراق به شمار می‌رود.

امریکا پس از این که مهره ای چون شاه را از دست داد به فکر انتخاب جایگزینی مؤثر افتاد. خصلت‌های فردی، روحیه برتری‌طلبی و تمامیت خواهی صدام او را برای انتخاب بهترین گزینه به جای شاه مناسب می‌نمود. صدام نیز از ایفای چنین نقشی بدش نمی‌آمد و دوست داشت که به عنوان رهبر اعراب مطرح شود.

صدام برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم خلیج فارس در بهمن ماه 1358 به انتشار منشور ملی اقدام کرد.

وی می گوید: «به عقیده ما تعهد کشورهای خلیج فارس به این منشور به عنوان تعیین کننده چارچوب کلی روابط فیمابین، امنیت خلیج فارس را تأمین می‌کند. نگهبان امنیت خلیج فارس، فرزندان خلیج فارس و کشورهای آن می‌باشند.» او تجاوز عراق به ایران را دفاع از ملت عرب، کشورهای خلیج‌فارس و حفظ ویژگی عربی بودن خلیج‌فارس عنوان می‌کرد. وی در سخنرانی رادیویی خود در 28سپتامبر 1980 گفت: «این جنگ تنها برای ما نیست بلکه بیشتر برای تمام اعراب و نیز ویژگی عربی بودن خلیج فارس است.»

نتیجه :

در باره علل و ریشه های بروز جنگ تحمیلی تنها نمی توان به برخی مؤلفه ها بسنده و از بقیه آن ها صرفنظر نمود. تحقیقات انجام شده در دوران پس از جنگ نشان از این مهم دارد که

- اختلافات ریشه‌ای میان دو کشور

- ماهیت استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران

- پیدایش خلأ قدرت در منطقه

- به هم خوردن توازن قوا پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ،

- روی کارآمدن حزب بعث و تمامیت طلبی عراق و ...

در تحمیل این جنگ به ایران نقش داشته و آن را اجتناب‌ناپذیر کرده است.

اهداف؛ دلایل وریشه های جنگ ایران وعراق

اهداف؛ دلایل وریشه های جنگ ایران وعراق

بسم الله الرحمن الرحیم

اهداف دشمنان انقلاب در جنگ علیه ایران

تمامی متحدینی که در جنگ عراق علیه ایران، به عنوان مشوقین و حامیان صدام گرد آمده بودند اهداف سیاسی مشترکی را دنبال می‌کردند که شکست انقلاب اسلامی و جلوگیری از نفوذ تفکر انقلاب اسلامی به سایر کشورها و حفظ وضع موجود در جهان در رأس آن‌ها بود.

در این فصل علل، اهداف و زمینه‌سازی رژیم بعث عراق در تهاجم علیه انقلاب اسلامی بررسی می‌گردد.

۱-     علل تهاجم ارتش عراق به کشور جمهوری اسلامی ایران

الف: علل سیاسی تحمیل جنگ:

۱-     جلوگیری از نفوذ و صدور اندیشه انقلاب اسلامی،  در این برهه از تاریخ بشریک تحول عظیم فکری و فرهنگی در این منطقه اتفاق افتاده که به سایر جاها سرایت خواهد کرد.

دشمنان، صدور انقلاب را، کشورگشایی و تهاجم سخت‌افزاری و نظامی معنا می‌کردند و در تبلیغات انقلاب را خطری برای استقلال دیگر کشورها نشان می‌دهند، یک تهاجم سنگین رسانه ای وتبلیغاتی علیه اندیشه انقلاب اسلامی به راه انداختند. اما قطعاً پدیده‌ای که بر پایه فطرت و عقلانیت، و ارزش‌های الهی بنا نشده‌باشد، برای گسترش خود در بند این امور نمی‌ماند و این نکته بر کسی پوشیده نیست.

در عصر حاضر با توسعه وسائل ارتباطی چه حجمی از تفکرات و اندیشه‌های متفاوت و گاهی متضاد در حوزه‌های مختلف علمی و نظری با استفاده از روش« ترویج خود و تخریب بیگانه» در حال اشاعه، ترویج و تبلیغ می‌باشد.

این روند تا پیش از ظهور انقلاب اسلامی در ایران به طور مشخص، تنها در دو جبهه فکری میان ملل و دول جهان فعال بود، یک طرف حوزه تفکر آمریکا و غرب با اندیشه لیبرالیزم و طرف دیگر شوروی و شرق با اندیشه سوسیالیزم.

«به تعبیر دقیق‌تر، این منازعه و تقابل تنها بین دو اندیشه لیبرال و سوسیال بود.»

سردمداران این دو اندیشه می‌کوشیدند تا با ابزارهای مختلف به جوامع و ملل جهان این‌گونه القاء کنند که راه سعادت آن‌ها این است که یکی از این دو اندیشه و مدل سیاسی را به‌عنوان الگوی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی خود برگزینند و به عبارت بهتر ناچارند، شهروند یک از دو قدرت یا و قطب شناخته شده قدرت باشند و هر کدام هم ادعا داشت که پایان جهان به ما ختم می‌شود.وما کشتی نجات بشر هستیم.

با شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی، فصل جدیدی در فضای فکری و اندیشه‌ای محدود جهان گشوده‌شد. نقطه اوج این رویداد این است که انقلاب اسلامی هیچ شباهتی و هیچ وابستگی به دو اندیشه و الگوی رایج جهان آن روز یعنی لیبرالیزم یا سوسیالیزم نداشت. بلکه طرحی نو ؛پویا و اصیل مبتنی بر مکتب حیات‌بخش اسلام بود.

درنوفل لوشاتو  خبرنگاران آمدند با امام مصاحبه کردند. سؤال این بود: این انقلاب شما از کدام مدل است، « لیبرالیسمی یا سوسیالیسمی؟» امام راحل عظیم‌الشأن فرمودند:« ما می‌خواهیم جمهوری اسلامی برقرار کنیم.» این مدل حکومتی تا آن زمان در دنیای آن روز ناشناخته‌است.

«  امام راحل برای اولین بار در تاریخ تشییع  حکومت اسلامی را درقالب  جمهوری اسلامی تئوریزه وبه جهان عرضه کردند.»

آمریکا و شوروی می‌دانستند اگر انقلاب اسلامی تثبیت بشود و تداوم پیدا کند ودر  دنیای اسلام منتشر شود یک پیام به همه دنیا خواهد داشت و آن این است که:

«در دنیا جدید می‌شود بدون وابستگی به شوروی و آمریکا زندگی کرد»

می‌شود شهروند یکی از دو قدرت مسلط جهانی نباشیم. از این‌رو شرق و غرب جبهه مشترکی را علیه انقلاب اسلامی تشکیل دادند و از آن پس دعوای بین دو تفکر سوسیالیزم و لیبرالیزم تبدیل شد به تقابل بین- اندیشه انقلاب اسلامی و اندیشه استکبار- بنابراین ریشه مخالفت و دشمنی شرق و غرب با انقلاب اسلامی در ماهیت و ذات انقلاب است.

در دی ماه ۱۳۵۷ محمدحسنین هیکل از نویسندگان معروف عرب، در مصاحبه‌ای که با امام(ره) در پاریس داشت از ایشان در مورد استمرار حرکت اسلامی ایران و سرایت آن به سایر کشورها پرسید. حضرت امام(ره) فرمودند: ملت ما در سراسر کشورهای اسلامی اثر می‌گذارد و ملت‌ها را به فکر رهایی از چنگال شرق و غرب می‌اندازد.( صحیفه امام ج ۵، ص ۴۱۷)

امام راحل عظیم‌الشأن صدور انقلاب را بر پایه ایجاد بیداری، دشمن‌شناسی، امید و خودباوری، معرفی صحیح اسلام و الگوی موفق نظام اسلامی عملی دانسته‌است:

« مایی که می‌خواهیم اسلام در همه‌جا باشد و می‌خواهیم اسلام صادر بشود. ما که نمی‌گوییم که می‌خواهیم با سر نیزه صادر بکنیم. ما می‌خواهیم با دعوت، با دعوت همه به اسلام انقلابمان را صادر بکنیم. ما می‌خواهیم یک الگویی از اسلام در عالم (ولو یک الگوی ناقصی باشد) نشان بدهیم که همه عقلای عالم، غیر از آن‌هایی که جنایت‌کار بالذات هستند، همه ملت‌های مظلوم بفهمند که اسلام چی آورده و می‌خواهد چه بکند در دنیا.

( صحیفه امام ج ۱۸ ص ۱۵۷)

استکبار جهانی که مدعی دموکراسی و آزادی اندیشه بود به موازات راه‌انداختن جنگ روانی ؛رسانه ای و تبلیغاتی شدید و نابرابر علیه انقلاب اسلامی، تمامی تلاش خود را برای جلوگیری از اشاعه و ترویج این اندیشه به‌کار بست و با حمایت و تشویق رژیم جاه‌طلب و وحشی صدام تهاجم نظامی سنگینی را به کشور ما تحمیل کردند. نقشه وطرح جنگ با ایران به منظور مهار انقلاب اسلامی؛ قبل از پیروزی انقلاب دردستور کار استکبار قرار داشت«. زیرا یکی از ابزارهای موثر در مهار انقلاب ها جنگ است.»

۲-     براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران

پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، طرح‌های استکبار جهانی به رهبری آمریکا را در منطقه با مشکل جدی روبه‌رو کرد. نظم نوین جهانی که از سال ۱۹۴۵ با تشکیل سازمان ملل و شورای امنیت و جامعه بین‌المللی شکل گرفته‌است و بر اساس آن دنیا را به دو بلوک قدرت تقسیم کرده‌اند، با شعارهای انقلاب اسلامی سازگاری ندارد.

سیاست نه شرقی نه غربی انقلاب در کل تاریخ جنگ سرد یعنی از ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۹ در نیم قرن گذشته سابقه ندارد. در این دوره کدام نهضت، انقلاب یا کودتا را می‌شود اسم برد الا این‌که یا وابسته به آمریکا و غرب بوده است یا متکی به شوروی و شرق.

ایران در این دوره عضو مهمی از کشورهای طرف‌دار بلوک غرب به‌حساب می‌آمد و نقش مهمی را در سد نفوذ کمونیسم، به‌ویژه در منطقه خلیج‌ فارس ایفا می‌کرد و در سلسله مراتب سیاست دول غربی به خصوص آمریکا جایگاه والایی داشت. در پرتو چنان موفقیتی و با بهره‌گیری از امتیاز برقراری مناسبات ویژه با آمریکا، این امکان برای دولت‌مردان تهران فراهم شده‌بود که نقش ژاندارمری منافع آمریکا در منطقه را به‌عهده بگیرد.

توسعه و گسترش و سازماندهی ارتش ایران براساس مأموریت‌هایی ک آمریکا برای آن تعریف کرده بود صورت می‌گرفت. در آن دوره برای ارتش ایران سه تا مأموریت عمده تعریف شده‌است. ۱٫ سد نفوذ ارتش سرخ وارتشهای بلوک شرق ۲٫تامین امنیت عبور انرژی از ابراه خلیج ‌فارس ۳٫ حمایت از رژیم‌های طرف‌دار غرب

وقوع انقلاب اسلامی سبب تحول اساسی در این وضعیت شده در نتیجه نه تنها ایران از دست کشورهای بلوک غرب خارج شد بلکه دولت‌مردان جدید سیاست‌هایی را در پیش گرفتند که با قواعد متعارف و جاافتاده نظام دوقطبی آن روز سازگاری نداشت.

این طرز تفکر و عملکرد بود که استقلال واقعی از سلطه استکبار را نوید می‌داد. آمریکا برای مقابله با انقلاب، عملیات نظامی را در دستورکار قرار داد.

بعد از شکست آخرین توطئه یعنی کودتای  نقاب در ۱۸ تیر ۱۳۵۹،( کودتای نوژه،) آمریکایی‌ها گفته‌بودند که این بار طرحی داریم که کودتا نیست که کشف شود، شورش نیست که جلوگیری شود، طرح ما چیزی خواهد بود که عملی خواهد بود و این تفسیری غیر از جنگ نداشت.

تصمیم عراق برای جنگ با ایران در دوره دولت موقت گرفته‌شده‌بود، وخبر اماده شدن ارتش عراق برای تهاجم  به ایران توسط سفیر امریکا به وزیر امور خارجه ایران اعلام شده بود؛ البته این خبر  جدی گرفته نشد.؛ اما بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و شکست طرح‌های آمریکا درمقابله با انقلاب اسلامی ایران؛ منافع آمریکا و اهداف صدام بر هم منطبق شد و آمریکا دولت بعثی عراق را درشروع جنگ با ایران تشویق وتحریص کرد.

آقای برژنسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، در تیر ماه ۱۳۵۹ در مرز اردن با صدام ملاقات می‌کند و می‌گوید: «آمریکا با آرزوی عراق در مورد شط‌العرب و احتمالاً برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفتی ندارد و از او حمایت می‌کند.»

عراقی‌ها که از مدت‌ها قبل برای شروع تهاجم لحظه‌شماری می‌کردند، با چراغ سبز آمریکا به امید سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به مرزهای کشور عزیز ایران حمله کردند.

طه یاسین رمضان، معاون‌اول نخست‌وزیر عراق، گفت:« این جنگ برای عهدنامه ۱۹۷۵ و یا چند صد کیلومتر خاک یا نصف شط‌العرب نیست بلکه ما بر این نکته تأکید می‌کنیم که جنگ به‌پایان نخواهد رسید مگر این‌که رژیم حاکم بر ایران از بین برود. »(کُنت تیرمن ؛سوداگری مرگ)

تیرمن در  این کتاب می‌نویسد،: پس از سقوط شاه و پیدایش خلاء قدرت در منطقه موج اسلام‌خواهی توانست منطقه را با تهدید جدی روبه‌رو کند. قدرت‌های جهانی با این جنگ موافق بودند چون در راستای منافع آن‌ها بود. تمایل غربی‌ها روشن است. زیرا ایران پیش از انقلاب، خانه امن غرب بود اما انقلاب آن‌ها را بیرون کرد و دستشان را از ایران کوتاه کرد و الگویی را ارائه داد که در جاهای دیگر مزاحم حضور آن‌ها شود.

آمریکایی‌ها اعتقاد داشتند که درگیر کردن ایران با جنگ باعث خواهد شد تا مسئولان کشور در سیاست‌های خود تجدیدنظر کنند.

شرقی‌ها هم در متن افکارشان قابل قبول نبود که یک حکومت اسلامی در کنارشان تشکیل شود زیرا مبنای ایدئولوژی آن‌ها الهاد بود.

هم‌چنین در داخل کشور اتحاد جماهیر شوروی یک‌صد میلیون نفر مسلمان زندگی می‌کردند که پیروزی انقلاب اسلامی می‌توانست برای آن‌ها الهام‌بخش باشد

«بنا بر این قدرتهای مسلط بر دنیای ان روز با جنگ صدام  علیه ایران کاملا موافق وهمراه بودند.»

۳-     خروج از تنگنای ژئوپلتیک عراق و دسترسی به آب‌های آزاد

دولت عراق از دیرباز نسبت به استان خوزستان چشم‌داشت داشته‌است و هرگاه دولت عراق اختلافاتش با دولت ایران تشدید می‌شد، در کنار مسائل ادعایی موضوع عربی بودن استان خوزستان را مطرح می‌کرد و آن را جزء جدانشدنی کشور عراق می‌دانست.« درحالی که درطول تاریخ کهن ایران همیشه استان خو زستان بخشی از ایران بوده است».

در زمان جنگ نیز نوک پیکان حملات عراق متوجه منطقه خوزستان بود. دولت عراق زبده‌ترین نیروهای ارتش را برای تصرف خوزستان به‌کار گرفت.

اشغال این منطقه برای عراقی‌ها چند فایده مهم داشت:

الف) عراق با تصرف خوزستان و بوشهر می‌توانست مرز دریای خود را به میزان زیادی گسترش دهد و به شمال خلیج‌ فارس تسلط پیدا کرده و از بن‌بست ژئوپلتیکی فعلی خارج شود. عراقی‌ها غیر از بندر فاو و بندر بصره که در اروندرود قرار گرفته‌است بندر مهمی در دریا ندارند. به همین دلیل هم از داشتن یک نیروی دریایی قدرتمند محروم است. نیروی دریایی عراق شامل چند ناوچه و موشک‌انداز است که در بندر ام‌القصر و خور عبدالله محصور شده‌است. در زمان جنگ هم نتوانستند از نیروی دریایی استفاده کنند و تمام قدرت دریایی عراق ظرف یک روز منهدم شده و از میدان خارج شد.(۷ آذر ۱۳۵۹- عملیات مروارید)

عراقی‌ها  درزمان جنگ ؛با کمک فرانسویها ؛کمبود توان دریایی را با تقویت نیروی هوایی و کشیدن جنگ به دریاها جبران کردند. بنابراین از آرزوهای عراقی‌ها این بود که ساحل شمال خلیج ‌فارس را در اختیار بگیرند تا بتوانند با تشکیل یک نیروی دریایی قوی نفوذ وتسلط خودشان را در حوزه خلیج‌ فارس توسعه بدهند.

ب) منطقه بسیار حاصل‌خیز خوزستان با جلگه سرسبز، آب فراوان، معادن عظیم نفت و گاز برای دولت بعثی عراق غنیمت بزرگی محسوب می‌شد. اشغال چنین سرزمینی هم باعث نفوذ شدید عراق در بازار نفت می‌شد و هم تصرف جلگه خوزستان، وسعت کشور عراق را افزایش می‌داد. با تصرف خوزستان عراق به یک کشور بزرگ؛ قدرتمند ؛وثروتمند تبدیل میشد.اگر ذخایر نفتی خزستان به اضافه ذخایر عظیم نفت وگاز عراق دراختیارصدام قرار می گرفت به بزر گترین قدرت اقتصادی منطقه تبدیل میشد. این ارزو صدام را وسوسه می کند.

ج) با توجه به این‌که مردم خوزستان عرب‌زبان هستند، صدام تصور می‌کرد اگر به ایران حمله کند مردم عرب‌زبان به استقبال ارتش بعثی عراق می‌آیند.

– در مرام‌نامه حزب بعث عراق احیای ملیت و قومیت عرب هدف نهایی حزب است. بنابراین از اهداف مهم حزب بعث و رژیم بعثی عراق این بود که تمامی آحاد عرب را تحت لوای یک دولت مستقل مرکزی متحد نماید. وطن عربی مورد نظر حزب بعث تمام سرزمین‌هایی است که مردم عرب‌زبان در آن زندگی می‌کنند. با این نگاه و با این شعارها دولت عراق تصور می‌کرد که مردم عرب خوزستان از رژیم عراق حمایت خواهند کرد.

« طرفداران صدام او را بیسمارک عرب معرفی می‌کنندو گاهی به او شهسوار عرب لقب داده اند.»

۴-عقده حقارت صدام در خصوص امضاء قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و اقدام برای جبران آن

عراق بعد از امضای معاهده ۱۹۷۵ الجزایر هیچ‌گاه به دنبال اجرای کامل آن نبود و برای این‌‎که بهانه‌ای برای تجاوز در دست داشته باشد از تحویل و تحول مناطق مرزی که طبق معاهده الجزایر می‌بایست انجام می‌شد خودداری کرد. –( مناطقی مثل خان لیلی، میمک و قصر شیرین)-

صدام حسین دلیل نپذیرفتن معاهده الجزایر را شرایط استثنائی عراق در آن زمان عنوان می‌کند و می‌گوید:« کمبود سلاح و مهمات ارتش عراق به دلیل جنگ شدید در کردستان- به نقطه اوج رسیده‌بود. نزدیک بود تجهیزات و سلاح‌های اساسی ما به کلی تمام شود. …بنابراین دولت عراق مترصد فرصتی بود که این قرارداد را لغو کند.(سقوط گنجه ص ۱۴۹)

صدام حسین طی یک سخنرانی در کنفرانس طائف در ۱۶/۱۱/۱۳۵۹ می‌گوید:

پیمان الجزایر در شرایطی که به آن اشاره کردم به ما تحمیل شد. اما اگر زمام‌داران جدید (ایران) به این پیمان پای‌بند می‌ماندند ما نیز جانب آن را نگاه می‌داشتیم. نه از روی آن‌که به‌درستی آن ایمان داشتیم بلکه به خاطر آن‌که آن را امضاء کرده‌بودیم.( الحقایق التاریخیه الاطماع الفارسیه، اداره مطبوعات سفارت عراق در لندن، ص ۱۶، آشنایی با دفاع ص ۱۱۸)

در یک جمع‌بندی از سخنان و اظهارنظرهای صدام حسین برمی‌آید که:

۱-     قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر به دولت عراق تحمیل شده‌است.

۲-     دولت عراق به درستی این قرارداد ایمان ندارد.

۳-     پیمان الجزایر نیمی از شط‌العرب را به ایران بخشیده‌است.

با این حال دولت عراق اعلام می‌کند که دولت ایران قرارداد ۱۹۷۵ را نادیده گرفته‌است! این ادعا با هیچ منطقی سازگاری ندارد.

«اگر قرارداد به نفع ایران و به ضرر عراق بوده است با کدام منطق با ید ایران قراردادرا لغو کند؟»

۵- هم‌سویی و موافقت کشورهای منطقه با تصمیم صدام در تهاجم به ایران

کشورهای منطقه که عموماً توسط دولت‌های دست‌نشانده غرب اداره می‌شدند با تصمیم صدام برای حمله به ایران به دلیل احساس خطر مشترک این کشورها از انقلاب اسلامی هم‌سو بودند زیرا انقلابی که توانسته‌بود رژیم پادشاهی وابسته و هم‌پیمان آمریکا را سرنگون کند می‌توانست خطر جدی برای کشورهای مشابه که ویژگی‌‎های مشترکی با رژیم شاه داشتند از جمله استبداد داخلی و وابستگی به قدرت‌های خارجی داشته‌باشد.

۶- تضاد عقیدتی حزب بعث با انقلاب اسلامی

از دلایل مهم دولت بعثی عراق از تهاجم می‌توان تضاد عقیدتی و فکری بعثی‌ها را با اندیشه انقلاب اسلامی است.

حزب بعث عراق که بر معیارهای غیرمذهبی و با تکیه بر ناسیونالیسم عربی بنیانگذاری شده‌بود همواره موفقیت خود را در سیاست توسعه‌طلبانه و سیادت و رهبری جهان عرب دنبال می‌کرد. حزب بعث در ۷ آوریل ۱۹۴۷ در سوریه به رهبری میشل عفلق تأسیس شد. تفکر حاکم به حزب بعث متأثر از شرایط تاریخی آن دوره است. استبداد دولت عثمانی در دوره‌های قبل و استعمار اروپایی، نفوذ افکار و اندیشه‌های ناسیونالیستی قرن بیستم و موج سوسیالیست بعد از جنگ جهانی دوم بستری شد که حزب بعث بر آن بنا نهاده شده‌بود.« مشی این حزب سوسیال ناسیونالییسم افراطی بود»

–         یکی از اهداف مهم این حزب این بود که تمامی آحاد عرب را تحت لوای یک دولت مستقل مرکزی متحد و متفق نماید.« مثل ایران ۹۰۷- ۱۵۰۴ دوره شاه اسماعیل اول و آلمان ۱۸۷۱ دوره بیسمارک»

–         در ایران شاه اسماعیل صفوی ۱۷ پادشاهی ملوک‌الطوایفی را به یک دولت مستقل و قدرتمند تبدیل کرد و پایه‌گذار ایران بزرگ از خلیج فارس تا قفقاز شد.و بیسمارک با استفاده از موج ناسیونالیسم قرن نوزده، ۳۸ شاهزاده‌نشین پروس را زیر پرچم آلمان متحد کرد.

حزب بعث هم یک چنین آرزویی در سر می‌پروراند. بعثی‌ها در مرام‌نامه خود تشکیل ملت واحد عربی را از رسالت‌های تاریخی خود می‌دانند.

« شعار آنها اُمه عربیهُ واحد ذات رسالهُ خالده»                                   «یک امت واحد عرب یک مأموریت ابدی»

آن‌ها معتقدبودند که کشورهای عربی همیشه ملت واحدی را تشکیل می‌داده‌اند و اکنون نیز باید مرزهای بین کشورهای عربی از میان برداشته‌شود و اعراب مجدداً امت واحدی را تشکیل بدهند.

–         بعثی‌ها معتقدند اسلام میراث عرب است و حضرت محمد(ص) نابغه عرب است که توانست ملت عرب را زیر یک پرچم به اسم اسلام متحد کند. آن‌ها اساساً به رسالت جهانی نبی مکرم اسلام و وحی اعتقادی ندارند. بلکه اسلام را هم به نفع عربیت مصادره می‌کنند.

در مرام‌نامه آمده‌است:

–         حزب بعث ایمان دارد که وطن عربی عبارت‌است از سرزمین‌هایی که ملت عرب در آن زندگی می‌کند. این وطن عربی از شمال به کوه‌های شوروس(مرز مشترک سوریه و ترکیه) از جنوب به خلیج بصره(خلیج فارس)، استان خوزستان، بوشهر و کشورهای جنوبی خلیج فارس، از غرب به دریای عرب کوه‌های اتیوپی، صحرا در جنوب مراکش و شرق به مناطق مرکزی ایران محدود می‌شود.

حال انقلاب اسلامی آمده با شعار وحدت امت اسلامی تمام آرزوهای واهی حزب بعث را برباد داده‌است.

۷-     باور صدام به این‌که مردم عرب‌زبان خوزستان از او حمایت می‌کنند و رهبری او را به جهان عرب پذیرفته‌اند.

۸    آرزوی صدام برای رسیدن به رهبری جهان عرب و رسیدن به ژاندارمری منطقه

صدام حسین رهبری جهان عرب را رسالت تاریخی حزب بعث عراق می‌داند، او جنگ بین دو کشور ایران و عراق را جنگ بین اعراب و ایرانیان می‌نامد و اعلام می‌کند که ارتش عراق به نمایندگی از جانب اعراب با ایرانیان می‌جنگد.

از طرفی دیگر تصمیم دارد با جدا کردن خوزستان از ایران تحت عنوان وطن عربی، خود را منجی اعراب دربند و مدافع وطن عربی معرفی نماید.

صدام در مصاحبه‌ای در ۲۳ اسفند ۱۳۶۲ خطاب به اعراب می‌گوید:

« ما که برادرانتان هستیم به نمایندگی از سوی شما دفاع از سرزمین اعراب را آن‌گونه که درخور است به عهده خواهیم گرفت».

–         بعد از سقوط رژیم شاه، ایالات متحده آمریکا درصدد بود که حکومت قدرتمندی را در خاورمیانه جایگزین ایران کند. در دیدار برژنسکی از عراق در ۷ خرداد ۱۳۵۹ وی اعلام می‌کند که با فروپاشی حکومت پهلوی در ایران بهترین گزینه‌ای که قادر است خلاء ایجاد شده را برطرف سازد حکومت بعثی عراق است. این کار باید با برنامه‌ریزی، دقت، سرعت و مداومت دنبال شود.

حزب بعث برای نشان دادن این سرسپردگی و اجرای بخشی از طرح دولت آمریکا در یک حرکت گسترده مرزهای جمهوری اسلامی ایران را مورد حمله و تجاوز قرار داد.

۹-     ماهیت اخلاقی شخص صدام حسین و جاه‌طلبی او در امور کشورگشایی و برتری‌طلبی

در مورد شخصیت و ویژگی‌های صدام گفته‌اند وی فردی تشنه قدرت، دیکتاتور، خون‌خوار، بی‌رحم، بی‌اعتنا به مقررات بین‌المللی و تشنه جنگ بود.

بعضی‌ها او را با هیتلر و موسیلنی هم‌ردیف می‌دانند.( در این مقایسه ظلم به هیتلر شده‌است.)

طرفدارانش او را با بیسمارک صدراعظم اسبق آلمان مقایسه کرده‌اند.

صدام حسین براساس محاسبات دقیق و کارشناسانه به اجرای طرح خودش اطمینان یافت و تأیید و همراهی غالب کشورهای منطقه و دولت آمریکا هم او را امیدوارتر ساخت اما پس از هشت سال جنگ خونین و پرخسارت به‌دلیل مقاومت و دفاع مردانه ملت بزرگ ایران نه تنها به هیچ‌یک از اهداف دست نیافت. بلکه به‌جای تشکیل ملت واحد عربی کشور عراق را نیز قربانی جاه‌طلبی خود کرد.

۱۰- ضعف سیاست خارجی ایران

۱۱- عدم وحدت‌نظر و هم‌دلی بین دولت و نهادهای مذهبی و سیاسی در ایران

۱۲- چراغ سبز دولت وقت آمریکا به دولت عراق برای تهاجم به جمهوری اسلامی ایران

 

ب: دلایل نظامی تهاجم ارتش بعث عراق به مرزهای جمهوری اسلامی ایران

۱-     کاهش نیروهای ارتش در دوره دولت موقت

۲-     لغو قراردادهای خرید تسلیحاتی و نظامی ارتش ایران از کشورهای مختلف

۳-     تقلیل خدمت سربازی از ۲۴ ماه به ۱۲ ماه توسط دولت مهندس بازرگان

۴-     شعار انحلال ارتش از سوی گروهک‌های مسلح و ضدانقلاب و تأثیر منفی آن بر روحیه پرسنل ارتش

۵-     قطع پشتیبانی‌های نظامی و تدارکاتی کشورهای شرقی و غربی از ارتش و تحریم تسلیحاتی ایران

۶-      برکناری و فراری برخی فرماندهان ارتش به دلیل وابستگی به شاه و مقابله با مردم

۷-     رکود برنامه‌های آموزشی و بی‌توجهی به تعمیر و نگه‌داری تجهیزات در ارتش

۸-     انتقال و جابه‌جایی شتاب‌زده فرماندهان و پرسنل فنی ارتش

۹-     طرح کودتای نقاب و ایجاد جو بی‌اعتمادی و بدبینی در بین نظامیان

۱۰- درگیر بودن بخش‌های قابل ملاحظه‌ای از یگان‌های در ارتش در شمال غرب کشور در مقابله با گروهک‌های ضدانقلاب و عدم حضور آنان در مرز مشترک با عراق

تمام عوامل فوق باعث کاهش توان بازدارندگی نظامی ایران در مقابل دشمن می‌گردید. در نقطه مقابل، دولت بعثی عراق از سال‌ها قبل برای حمله به ایران برنامه‌ریزی کرده و همواره در پی تقویت و توسعه توان نیروهای مسلح عراق بود.

۱٫       امضای پیمان نظامی پانزده ساله با اتحاد جماهیر شوروی توسط صدام در سال ۱۹۷۲

۲٫       تقویت و توسعه سازمان رزم در بعد نیروی انسانی، آموزش و تجهیزات

۳٫       افزایش خدمت سربازی از ۲ سال به ۵ سال و فراخوان سربازان زیر پرچم

۴٫       انعقاد قراردادهای بزرگ خرید نظامی از فرانسه و ایتالیا،

فرانسوی‌ها در جاهایی که سلاح‌های روسی ضعف داشتند، کمبود تسلیحات ارتش عراق را تکمیل می‌کردند.

۱۱- فرصت‌طلبی صدام جهت بهره‌برداری از وضعیت نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران و این‌که او در مقابل ایران احساس قدرت می‌کرد و با توجه به عدم موازنه نظامی و عوامل بازدارنده با یقین به رسیدن به یک پیروزی بزرگ و زودهنگام، صوت آغاز جنگ را به صدا درآورد.

ج: دلایل اقتصادی

مشکلات اقتصادی ایران در سال ۱۳۵۹ کم‌تر از مشکلات سیاسی نبود. تحریم‌های اقتصادی و کاهش قیمت نفت موجب تضعیف بنیه اقتصادی ایران گردیده‌بود. برخی از این مشکلات به شرح زیر است:

۱-     معلق ماندن قراردادهای اقتصادی با کشورهای غربی که در زمان دولت پهلوی منعقد شده‌بود.

۲-     مشکل فروش نفت در بازارهای جهانی و ایجاد تزلزل در قیمت پایه نفت اوپک

۳-     عدم پیش‌بینی راه‌حل اقتصادی متناسب با استراتژی عدم وابستگی به شرق و غرب

۴-     حرکت کند چرخ‌های اقتصادی کشور به دلیل عدم امکان تهیه و خرید تجهیزات مورد نیاز صنایع و اغتشاش گروه‌های چپ در محیط‌های کارگری

۵-     بلوکه شدن دارایی‌های ایران در بانک‌های آمریکا و تحریم اقتصادی ایران

۶-      وضعیت نابسامان بانک‌ها، بدهکاران فراری، بسیاری از وابستگان به رژیم شاه بدهی‌های کلانی به بانک‌های کشور داشتند و فراری شدند.

–         در مقابل کمک‌های مالی و اقتصادی کشورهای عربی منطقه به صدام سبب تقویت بنیه اقتصادی عراق گردیده‌بود. به‌علاوه ذخایر ارزی قابل توجهی هم در اختیار داشت.

۲-     اهداف کلی رژیم بعث عراق در تهاجم علیه جمهوری اسلامی ایران

–         سرنگونی نظام نوپای جمهوری اسلامی

–         تجزیه استان خوزستان و الحاق آن به عراق

–         خروج از تنگنای ژئوپلتیک عراق و تسلط بر شمال خلیج فارس

–         حاکمیت مطلق بر اروندرود

–         کسب رهبری جهان عرب

–         تصاحب جزایر سه‌گانه خلیج فارس

۳-     زمینه‌سازی رژیم بعث عراق جهت تهاجم به نظام جمهوری اسلامی ایران

جنگ‌ها معمولاً بعد از انجام یک سری مقدمات و زمینه‌سازی شروع می‌شود. ابتدا بین کشورها روابط سیاسی، اقتصادی و … برقرار است، روابط تیره می‌شود، بعد روابط بحرانی می‌شود اگر بحران مدیریت نشد وارد فاز نظامی و جنگ می‌شوند.

دولت بعثی عراق علی‌رغم کینه و دشمنی که با ایران دارد و از مدت‌ها قبل برای حمله و تهاجم به ایران آماده شده‌است، قبل از شروع عملیات نظامی دست به اقداماتی می‌زند که نشانه شروع جنگ است. از جمله این اقدامات:

۱٫       اخراج و مصادره اموال منقول و غیرمنقول حدود پنجاه هزار نفر از اتباع شیعه مذهب عراق به اتهام ایرانی‌الاصل بودن آن‌ها( منوچهر پارسادوست ص ۶۶) شیعیان فعال و مخالفان را به بهانه ایرانی بودن اخراج کرده در اردوگاه باغ ابریشم اصفهان اسکان داده شده‌بودند بعدها در منطقه زینبیه اصفهان، در قم و سایر شهرستان‌ها پراکنده شدند. …

یکی از شروط ایران برای پذیرش آتش‌بس، بازگشت معاودین عراقی بود که مورد قبول قرار نگرفت.

 

 

علل ادامه وپایان جنگ

علل ادامه وپایان جنگ

مقدمه :

پایان جنگ درهاله ای ازابهام باقی مانده است.آیا ایران درجنگ پیروزشد ویاشکست خورد.؟ چرا بجای آنکه پایان جنگ جشن گرفته شود ابتدای آن که تجاوز عراق به ایران است جشن گرفته می شود.؟

اگرچه  پس ازآزادی خرمشهر انتظار می رفت که جنگ تمام شود ولی هم ازسوی ایران وهم ازسوی قدرت های بین المللی جنگ ادامه یافت.هرکدام دلایل خودرا داشتند.

  دلایل ایران برای ادامه جنگ عبارت بود از:

1- عدم پیشنهاد صلح تاپنج سال بعد ازازادی خرمشهر

2- حضور عراق درهزارکیلومتر مربع ازسرزمین های ایران.

3- عدم موازنه پدافندی درمرزهای جنوبی .

این علل موجب ادامه جنگ ازسوی ایران شد.

واما علل  ادامه جنگ ازسوی ابرقدرتها :

1- جلوگیری ازآزادشدن توان ایران وپرداختن به امورات که موجب افزایش اقتدار ایران را فراهم سازد.

2- دست ایران رازیر سنگ آتش بس نگهداشتن  تافرصتی برای بازگشت به ایران پیدا کنند. 

 3- سرنوشت مرزها را تعیین نکردن وبالخصوص قرارداد1975رامعلق نگه داشتن.   

4- تحمیل شرایط نه جنگ ونه صلح برای مدیریت بحران در شمال خلیج فارس.

نقطه عطف جدید درجنگ ایران وعراق

عملیات خیبر وبدر وعبور ازباتلاقهای مرزایران وعراق در خوزستان ودورجدیدتهاجمات ایران برای بدست گرفتن ابتکار عمل  صورت گرفت که بدلیل عدم الفتح هایی که پیش امد ایران موفق به تغییر چشمگیری درصحنه نبرد نشد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درسال1364 طرح جدیدی برای خروج ازوضعیت حاکم برجبهه ها پیشنهاد کرد وهمراه آن خواهان استقلال عمل وفرماندهی وتصمیم گیری ازارتش شد.تاقبل ازاین دوره ارتش وسپاه بصورت مشترک جنگ رافرماندهی می کردند. لذا قراگاه وفرماندهی مشترک به دوقرارگاه مستقل ازسپاه وارتش تبدیل می شد که هرکدام جداگانه تصمیم می گرفتند. وجداگانه هم عمل می کردند.سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با این شیوه جدید سه عملیات بزرگ را طراحی واجرا کرد.عملیات والفجر 8وآزادسازی فاو، عملیات کربلای 5ورسیدن به نزدیکی بصره وعملیات والفجر ده وآزادسازی مناطق وسیعی ازاستان سلیمانیه عراق . محصول  سیاسی تهاجمات جدید ایران صدور قطعنامه598 بود. فشارسنگین ایران به قدرتهای بین المللی واردکرده بود که انها راناچار کرداین قطعنامه راصادر کنند که برای اولین بار به مفهوم صلح نزدیک شده بودند.

صدورقطعنامه 598

عملیات غیر منتظره ایران درمنطقه استراتزیک فاو عراق موجب غافلگیری قدرتهای بین المللی شد. آنها تاقبل از این عملیات مطمئن شده بودندکه دولت عراق وارتش صدام حسین توانسته اند ازپیشروی ایران جلوگیری کنند.بهمین دلیل ادامه جنگ رابه ان صورت ضرری برای خودنمی دانستند .ودریک حدمتعارفی هم ازصدام حمایت می کردند ولی باتمام توان به محاصره اقتصادی ونظامی ایران پرداخته بودند که البته این بزرگترین حمایت از صدام بود. این حمایت غیر مستقیم ازصدام البته برای انها خطرکمتری داشت . ولی عملیات فاومحاسبات آنهارا بهم زد.دستاوردهای این عملیات انچنان عظیم وبرای قدرتهای بین المللی تکان دهنده بود.که انهارا به تامل کشاند:

انها ناچارشدند که حادثه جدید رابادقت موردمطالعه قرار بدهند وازارتش عراق خواستند که موفقیت وپیشروی ایران را خنثی ویاجبران کنند.وازطرف دیگر هم سیل کمک های  جدید را به سوی عراق سرازیر کردند.

  صدام حسین به چنداقدام دست زد

1- پاتکهای سنگین75شبانه روزه وبی سابقه برای بازپس گیری فاو

2- عملیات دفاع متحرک   

3- فشارسنگین درحمله به شهرهای ایران

4- حمله کم سابقه به نفتکش های ایران وپایانه های نفتی ایران برای محاصره کامل اقتصادی درمقابل فشارهای عراق درفاو ایران استقامت کرد ومنطقه فاورا تثبیت کرد.

  اگرچه ارتش عراق توانست درعملیات دفاع متحرک باکمک منافقین پیشرفتهایی بدست آورد ولی پس ازمدتی سپاه پاسداران با اعزام نیروبه مناطق اشغالی تمامی آن نقاط را ازاد کند.

ارتش ودولت عراق انچنان روی  پیشروی ها خود حساب کرده بودند که درهنگام اشغال مهران چهل گلوله توپ دربغداد شلیک کرده بودند. وموقع ازدست دادن ان ضربه روحی ونظامی سنگینی به انها واردشد.

بالاخره صدام نتوانست انتظار جهانی راپاسخ دهد.سئوال جدیدی درمقابل چشم قدرتهای بین المللی مطرح شده بود . آیاحادثه فاویک اتفاق زودگذر است ویا یک تحول درجبهه ایران بوجود امده است؟ اگر این دومی باشد باید قدرتها برای شکستن سد دفاعی عراق فکری بکنند وگرنه پیروزی ایران موجب سقوط منطقه بدست ایران خواهدشد. حوادث بعدی یعنی عملیات کربلای پنج انهارا به این نتیجه رساند که درجبهه ایران یک تحولی شکل گرفته است ودیر ویازودشهرها ی عراق یکی پس ازدیگری آزاد خواهد شد. لذا پس ازانکه پاتکهای سنگین عراق درمنطقه شلمچه وکربلای پنج به نتیجه نرسید شورای سازمان ملل قطعنامه598راصادر کرد.

نحوه برخورد ایران باقطعنامه598

ایران قطعنامه رابهترین نوع ان ازابتدای جنگ تاآنموقع می دانست زیرا که اکثربندهای آن به نفع ایران تنظیم شده بود. تنها معتقد بودکه جای برخی ازبندها باید تغییر کند

لذا آن رابصورت مشروط پذیرفت ولی بنابر دلایلی آن را اعلان نکرد. هم بدلیل انکه امیدوار بود که باصدوربیانیه دبیرکل بندهارا شفافترکند وهم برای آنکه تاثیرمنفی درجبهه وروی رزمندگان نگذارد. لذا

1- ازهرنوع اظهارنظر منفی درمقابل قطعنامه جلوگیری شد.

2- باقطعنامه برخوردمثبت شد ولی روی صدور بیانیه دبیرکل تاکید می کرد.

3- درجلسات خصوصی با سران کشورها انرا یک قدم مثبت تلقی می کرد وفعالیتهای مقدماتی درسازمان ملل  را برای پذیرش ان شروع شده بود.

 حملات ارتش عراق

درحالیکه دولت ایران درحال نهایی کردن بیانیه دبیرکل سازمان ملل بود ارتش عراق پس از یکهفته پاتک به منطقه والفجر ده نیروهای خودرا به جنوب منتقل کرد ودراواخرفروردین سال1367به منطقه فاوحمله کرد. چندروزجنگ سنگینی بین نیروهای دفاعی ایران وارتش عراق درگرفت ولی به دلیل فشارسنگین ارتش عراق وبکارگیری وسیع سلاحهای شیمیایی منطقه فاوسقوط کرد ونیرهای ایران به داخل خاک خود عقب نشینی کردند.

حملات بعدی عراق به شلمچه وجزایر خیبر صورت گرفت وباعث شدکه تمامی سرزمینهایی که ایران ازعراق گرفته بود دوباره بدست ارتش عراق بیافتد.

چه اتفاقی پیش امده بود؟ چرا پس ازسه سال پیشروی های جدید قدرت ایران روبه ضعف نهاد؟

تغییر موازنه قوا به نفع عراق

چندعامل باعث شده بود که موازنه قوا به نفع ارتش ودولت عراق تغییر کند:

1-     فرارارتش عراق ازدام های عملیاتی ایران وحمله به نقاط غیر عملیاتی جبهه ایران .

2-     کمک های وسیع تسلیحاتی ومالی جهانی در اواخر جنگ به ارتش عراق.

3-      دراختیارقرار دادن اطلاعات بکلی سری ایران به عراق

4-     - ارائه مشاوره وکمک فکری به فرماندهان ارتش عراق.

5-      این عوامل باعث شد که موازنه قوا به نفع ارتش عراق تغییر کند. که سعی می کنیم به صورت مختصر اشاره ای به انها داشته باشیم .

الف- فرار و عدم اصرار ارتش عراق

درنبردهای قبلی وهجومات ایران همیشه ارتش عراق به دونوع پاتک علیه نیروها ایران دست می زد. یکی برای جلوگیری ازپیشروی بیشتر نیروهای ایران ودیگری برای ازاد سازی سرزمینهای ازدست رفته اش. که معمولا حملات نوع اول عراق حداکثر یکهفته وکمتر ازیک سوم تواناییی اش صورت می گرفت مگر درشرایطی که ازقبل دست ایران را می خواند ودران نقطه تمرکز قوا می داد. ولی پاتکهای نوع دوم گاها تا دوماه هم بطول می انجامید وبا بالای پنجاه درصد توانایی دفاعی اش می جنگید. ولی بزرگترین اشتباهش همین بود که درچنین مواقعی ایران برای اوتله ای درست کرده بود که دراین پاتکهها تلفات سنگینی را به ارتش عراق وارد می کرد. وتاماهها بعدارتش عراق ازهر اقدام هجومی تلافی جویانه ای بازمی ماند. درچنین مواقعی ایران با اکثر توان اتش ونیروی خود به کمین ارتش عراق می نشست وانهارا شکار می کرد. هرجاکه ارتش عراق غافلگیر می شدمثل عملیات فاو وعملیات کربلای پنج تلفات سنگین همراه باشکست سختی رامتحمل می شد.ولی ازعملیات والفجر ده عراق این رویه راتغییر داد.وریسک انتقال لشگرهای گارد ازروبروی جبهه ایران را به منطقه جنوب که حالت عملیاتی نداشت را پذیرفت وبه منطقه فاوحمله کرد.

ب- حمایتهای تسلیحاتی ومالی جدید از ارتش عراق

ج کمک های اطلاعاتی   

ازعملیات فاو به بعد ارتش امریکا دقیق ترین عکس های هوایی را ازطریق سرلشکر رفیق سامرایی مستقیما دراختیار صدام حسین قرار می داد. این فرد راخود صدام برای ارتباط با نیروهای امریکایی انتخاب کرده بود. اطلاعات بکلی سری دیگری هم که ازنیروهای ایران بدست می اوردند دراختیار عراق قرار می داد. منافقین هم با تمامی توان به جمع اوری اطلاعات از یگانهای ایران پرداختند ونتایج انرا دراختیار عراق قرار می دادند.   

د- کمک های فکری ومشاوره های عملیاتی شاید این کمک فکری کمتر ازکمک های دیگر نبودفرماندهان روسی ، مصری وفرانسوی وامریکایی شروع به مشاوره های نظامی سطح بالایی به ارتش عراق کردند.

ه- ورود مستقیم ارتش امریکا به صحنه نبردامریکا تمامی حمایتهای نظامی ومالی وسیاسی خود به صدام رابه صورت پنهان وغیرمستقیم انجام می داد ولی درسال 1367به صورت علنی ومستقیم واردجنگ شد.   

    عملیات های ارتش عراق

ارتش عراق باتوجه به عوامل فوق موازنه قوارابه نفع خود تغییر داد ویک موج جدید ولی موفقیت امیزراعلیه جبهه ایران آغاز کرد. حمله به منطقه فاو ،شلمچه وجزایرمجنون راازانتهای فروردین تا تیرماه ادامه داد.ودرتمامی این مدت هم آمریکا پابه پای صدام  اوراهمراهی می کرد.

استراتژی جدید ایران

باتغییر موازنه قوا به نفع عراق وحملات انها به خطوط دفاعی ایران وپیشروی های انها فرماندهان ایران به تغییر استراتژی روی آوردند. انهاخودرا برای یک رویارویی سرنوشت ساز واساسی اماده کردند. ابتدا تلاش کردند که بهر قیمت که شده فاورا حفظ کنند وقتی که معلوم شد چنین کاری شدنی نیست دست به تمرکز قوا زدند تا ازیک نقطه ای به بعد ابتکار عمل را بدست گرفته وورق رابرگردانند واوضاع رامجددا به نفع ایران تغییر دهند. فرمانده سپاه درنامه به آقای هاشمی که ازایشان خواسته بود نیازهای جنگ را بنویسند تابراساس دستور امام انهارا تهیه کنند. پیش بینی کرده بود که بزودی موج دوم عملیات عراق شروع می شود وبه خرمشهر حمله خواهد شد. ومنافقین هم برنامه ای دارند که می خواهند وارد ایران شوند. لذا پس از آنکه فرماندهان متوجه شدند که ازسقوط فاونمی توانند جلوگیری کنند خودرا برای کمین بزرگ اماده نمودند.

    این دواتفاق یعنی :                                                                                                   
1- اتخاذ استراتژی جدید کمین بزرگ .           

2- تحول روحی دربین ملت ودولت ایران وهجوم مردم به صحنه های دفاع مقدس                                                       
شرایط برای حملات ایران اماده شده بود که فرماندهان به دنبال فرصت وموقعیت می گشتند . این موقعیت با انکار 598وقبول اتش بس ازسوی صدام وحمله به داخل خاک ایران بدست آمد. ایران درموقع ورود ارتش عراق به داخل خاک ایران چند عملیات بزرگ علیه انها انجام داد:

1- عملیات سرنوشت         

2-  عملیات مرصاد   

1-عملیات سرنوشت                                                                             

این عملیات به این دلیل نام سرنوشت به خود گرفت که در موقع محاصره مجدد خرمشهر احمد آقا فرزند برومند امام بافرمانده کل سپاه درمنطقه نبرد تماس گرفتند وپیام امام رابرای ایشان قرائت کردند یاخرمشهر و یا سپاه پیام امام حکایت ازاهمیت فوق العاده خرمشهر می کرد. به همین دلیل نام عملیات را عملیات سرنوشت نام گذاری کردیم .البته بدلیل سرعت گرفتن جنگ فرصت تبلیغ و توضیح عملیات را نه  قبل ازعملیات ونه در هنگامه نبرد و نه تا هفته های پس از ان را پیدا نکردیم و لذا گمنامترین عملیات جنگ  لقب گرفته است .

2-عملیات مرصاد

  دومین عملیات ایران دراستراتژی کمین بزرگ عملیات مرصاد بود . ما درانتظار حمله منافقین بودیم درنا مه اول تیرماه هم به مسئولان گفته بودیم که منافقین قصد ورود به خاک ایران را دارند .البته همانجا هم گفته بودیم که هنوزنقطه حمله انها بمرزهای کشور راکشف نکرده ایم . لذا به محض انکه اولین خبر از حضور انها در منطقه سرپل ذهاب را دریافت کردم به نیروهای منطقه کرمانشاه دستور ارایش و اماده شدن را صادر کردم درحالیکه آقای هاشمی درمقابل اصرارهای من می گفتند این خبر یک جنگ روانی است . والبته با آن شرایط بین المللی وپذیرش قطعنامه بسیاری این طور فکر می کردند ولی باورهای قبلی ما چیز دیگری رانشان می داد. ولذا با مسئولیت خودم دستور حرکت به یگانها واستقرار و ارایش انها راصادر کردیم.

منافقین باعبور ازخط عراق که تاتنگه پاتاق آمده بودن به سوی اسلام اباد و کرمانشاه  و سواره حرکت کرده بودند و تا سی کیلومتری کرمانشه پیشروی کرده بودند.  در این نقطه بتوسط تیپ انصارالحسین همدان متوقف میشوند .و از ناحیه اسلام اباد به خوزستان هم لشگرهای ده سیداشهدا و27محمد رسول الله مورد حمله قرار گرفتن و محاصره شدند. وسپس با طراحی حملات هجومی و انهدامی حلقه محمره بر انها تنگتر شد و بخش قابل توجهی از انها کشته و زخمی و شکست سنگینی خوردند

3- عملیات اجرا نشده به بصره

پس ازعملیات سرنوشت وعملیات مرصاد پیشنهاد حمله به بصره ازسوی فرمانده سپا ه به حضرت امام ارائه شد. ان موقع مقام معظم رهبری درجبهه های جنوب بودند و این پیشنهاد را به امام رساندند .جواب امام این بود که ما قطعنامه را تاکتیکی قبول نکرده ایم که بخواهیم وارد خاک عراق بشویم لذا سومین عملیات ایران به اجرا در نیامد.   محتوای قطعنامه 598 ومنافع ایران در ان که بیانگر پیروزی های سیاسی ایران می باشد :

اولین بند قطعنامه598 به یکی ازمهمترین خواسته های ایران توجه کرده است:

1ـ خواستار آن است که به عنوان قدم اولیه جهت حل وفصل (مناقشه)ازراه مذاکره، ایران و عراق یک آتش بس فوری را رعایت کرده، به تمام عملیات نظامی درزمین، دریاوهوا خاتمه داده وتمام نیروهای خود رابدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی بازگردانند.

همان طورکه می بینیداین اولین بار است که از اغاز جنگ تاکنون شورای امنیت به مرزهای بین المللی شناخته شده اشاره کرده است پس از انکه صدام قرارداد  1975الجزیره را پاره کرد و به ایران حمله کرد ومدعی تعیین مرز های جدید بین ایران وعراق شد شورای امنیت ازقرار گرفتن مرزهای بین المللی شناخته شده در قطعنامه ها جلوگیری می کردوبه خواسته منطقی ومشروع ایران توجه نمی کرد. ایران می گفت مرزهای دو کشور مشخص است انها می گفتند مرزها دوباره باید تعیین تکلیف شود. درقطعنامه  598برای اولین بار به این خوسته ایران درهمان بنداول اشاره شده است. ودرضمن نوعی تایید رسمی و مجدد قرار داد 1975الجزیره به حساب می آمد.

بندهای دو و سه و چهار به نفع هر دو طرف جنگ تنظیم شده بود ولی بندهای پنج وشش به نفع ایران تمام می شد، به انها توجه کنید.

2ـ از دبیرکل درخواست می کند که یک تیم ناظر ملل متحد برای بررسی، تأیید و نظارت بر آتش بس و عقب نشنی نیروها اعزام نماید و همچنین از دبیر کل درخواست می نماید با مشورت طرفین درگیر،تدابیرلازم رااتخاذ نموده،گزارش آن را به شورای امنیت ارائه نماید.

3ـ مصرانه می خواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال کنونی، براساس کنوانسیون سوم ژنو در 12 اوت 1949، بدون تأخیر به کشور خود بازگردانده شوند.

4ـ از ایران و عراق می خواهد با دبیرکل در اجرای قطعنامه و در تلاش های میانجی گرایانه برای حصول یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول  دو طرف در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، هم کاری نمایند.

درجنگ کشورهای منطقه وقدرت های بین المللی به عراق کمک های مالی وتسلیحاتی فراوانی می کردند و ایران هم بطور دائم به انها اعتراض می کرد ولی انهاتوجهی به شکایات ایران نمی کردند.برای اولین بارشورای امنیت سازمان ملل به اعتراض ایران توجه کرد و از کشورهای دیگر خواست درصورت اتش بس وقبول ایران مبنی بر توقف جنگ ازکمک به صدام خودداری کنند. به بند پنج توجه کنید:

 5 ـ از تمام کشورهای دیگر می خواهد که حداکثر خویشتن داری را مبذول دارند و از هرگونه اقدامی که می تواند منجر به تشدید و گسترش بیش تر منازعه گردد، احتراز کنند و بدین ترتیب اجرای قطعنامه را تسهیل نمایند.

اوج تامین خواسته های ایران به توسط مجامع بین المللی اعتراف انها به تجاوزگری صدام وتنبیه اوبود.انهادربند شش قطعنامه 598 یک گام بلند به خواسته ایران نزدیک شدند:

6ـ از دبیرکل درخواست می نماید که با مشورت با ایران و عراق، مسئله تفویض اختیار به هیئتی بی طرف برای تحقیق راجع به مسئولیت منازعه را بررسی نموده و در اسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهد.خواسته دیگرایران بررسی وجبران خسارت های ناشی ازجنگ تحمیلی بوده است که در بند هفتم قطعنامه به ان توجه شده است:

7ـ ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاش های بازسازی با کمک های مناسب بین المللی پس از خاتمه درگیری تصدیق می گردد و دراین خصوص از دبیرکل درخواست می کند که یک هیئت کارشناسان......همانطورکه ملاحظه میشود اکثر بندهای قطعنامه 598 به نفع ایران نوشته شده است

چرا جنگ ادامه یافت؟

نیروهای عراقی قبل از رسیدن به هدفهای تعیین شده با دفاع مردم ایران مواجه شدند. واقعیتهای محاسبه نشده و تلخ برای آمریکا کم کم هویدا شد. دور تازه ای از فشارهای سیاسی بر ایران با سردمداری کاخ سفید آغاز شد. آنها به جای محکوم کردن این تجاوز آشکار جمهوری اسلامی را تحت فشار گذاشتند که آتش بس پیشنهادی را بپذیرد. ایران برای سد پیشروی دشمن در سخت ترین شرایط دفاع می کرد و چندین هزار کیلومتر مربع از خاک ایران هنوز در اشغال دشمن بود. ضمن اینکه صدام در هیچ یک از پیشنهادات نه تنها تضمینی برای عقب نشینی به مرزها نداده بود بلکه رسماً مدعی بود که مناطق وسیع اشغال شده و مناطق دیگر که هنوز به اشغال درنیامده اند می بایست به خاک عراق ملحق شوند !. واقعیت اینست که کشورهایی که دم از آتش بس می زدند. خواستار صلح نبودند، بلکه شعار صلح طلبی را به عنوان اهرمی برای منزوی ساختن ایران بکار می بردند. آنها اگر در ادعاهایشان صادق بودند کافی بود به جای تحریم تسلیحاتی و اقتصادی و نفتی جمهوری اسلامی ایران، کمکهای خود را به صدام متوقف می کردند. امام خمینی (س) عزم خویش و ملت را برای ادامه دفاع تا عقب نشینی متجاوز به مرزهای شناخته شده و جبران خسارت وارده اعلام می داشت. پس از عزل بنی صدرو حاکمیت خط امام بر ارکان اجرایی کشور سلسله عملیات آزادسازی مناطق اشغال شده بوسیله سپاه اسلام شتاب گرفت. در سومین سال جنگ. پس از عملیات بیت المقدس که در سوم خرداد 1361 منجر به آزادسازی بندر مهم و استراتژیک خرمشهر از دست قوای متجاوز عراقی گردید، رهبری و ملت ایران چاره ای جز ادامه دفاع مقدس خود نداشتند؛

1-     هنوز قسمتهایی از خاک ایران در اشغال قوای متجاوز بود

2-  صدام بادلگرمی ازحمایتهای بیدریغ دولتهای بزرگ جهان به تقویت مجددوحمله نظامی می اندیشید،نه صلح

3-  توقف یکجانبه جنگ از سوی ایران. کشور را در برابر هجومهای بعدی عراق بی دفاع می ساخت.

 آمریکا تنها راه باقیمانده را بین المللی کردن بحران جنگ می دانست، بر همین اساس جنگ موسوم به جنگ نفتکشها، آغاز شد. ناوهای جنگی فرانسه، انگلیس، آمریکا و روسیه به آبهای خلیج فارس وارد شدند. مأموریت نیروهای اعزامی، جلوگیری از صدور نفت ایران و توقف و بازرسی کشتیهای تجاری و جلوگیری از صدور کالاهای اساسی به جمهوری اسلامی بود و این مسائل همه به خاطر آن بود که اینک در ماه های آخر جنگ هشت ساله، سپاه اسلام در موضعی کاملاً برتر قرار گرفته بود و دشمن را در اکثر مناطق اشغال شده به پشت مرزهایش فراری داده بود. آمریکا در آخرین اقدام تجاوز کارانه اش هواپیمای مسافر بری ایران را که حامل 290 مسافر بود (12/4/1367) بر فراز خلیج فارس سرنگون و کلیه مسافرین آن را قتل عام کرد. صدام نیز کارنامه جرایمش را با بمباران شیمیایی شهر عراقی حلبچه به پایان رسانید. قطعنامه 598 شورای امنیت از تصویب گذشت این قطعنامه قسمت عمده نقطه نظرات و شرایط قبلی ایران برای ترک نبرد را که از آغاز دفاع خویش بر آنها اصرار می ورزید ولی سازمانهای بین المللی به امید پیروزی صدام زیر بار نمی رفتند، پذیرفته بود. در پیام امام خمینی (س) معروف به پیام قبول قطعنامه (29/4/1367) کارنامه جنگ تحمیلی و ابعاد آن به روشنی بازگویی شده و خطوط آینده نظام در همه زمینه ها و از آن جمله مواجهه با ابرقدرتها و پایداری بر اهداف انقلاب ترسیم شده است. بدین ترتیب جنگ تحمیلی 8 ساله به پایانرسید و جمهوری اسلامی حضور خود را به عنوان یک قدرت با ثبات و غیر قابل شکست در پهنه بین المللی به اثبات رسانید و پیام خویش را ابلاغ نمود.

 


چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ تداوم یافت؟

 

ما در جنگ در حقیقت دو مقطع زمانی خاص داشتیم. مقطع اول مربوط به آغاز جنگ تا آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران نظامی و با هدف بیرون راندن عراق از خاک کشور بود و مقطع بعدی مربوط به پس از آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران دوگانه بود. مسئوولان رسمی و سیاسی کشور معتقد به ادامه جنگ برای کسب پیروزی و پایان جنگ از طریق دیپلماسی بودند که این با استراتژی بلافاصله پس از آزاد سازی خرمشهر آغاز شد. در جلسه های که خدمت امام تشکیل شد، در جلسه شورای عالی دفاع در محضر امام که آقایان حاج احمد خمینی، میر حسین موسوی، موسوی اردبیلی، ولایتی و مقام معظم رهبری- که آن زمان رییس جمهور بودند- حضور داشتند.

آقای هاشمی رفسنجانی گفتند که ما باید از مرزهای بین المللی عبور کنیم تا اگر خواستیم جنگ را تمام کنیم یک چیزی در دست داشته باشیم که بتوان درمیز مذاکره از آن استفاده کنیم.

آقای ظهیر نژاد هم استدلال کردند مرزهای جنوب قابل دفاع نیستند و باید به مانعی طبیعی مثل اروندرود تکیه کنیم و با تکیه بر آن بتوان دفاع کرد. این دو استدلال ارایه و من و دیگر دوستان هم در بعد سیاسی و نظامی از آن دو حمایت کردیم. لذا عملا استراتژی پس از آزادی خرمشهر استراتژی سیاسی شد. یعنی انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح و با استفاده از عملیات نظامی برای آنکه بتوان از طریق دیپلماسی جنگ را تمام کرد. به عبارت دیگر قرار شد عملیات نظامی به عنوان ابزاری در خدمت دیپلماسی قرار گیرد. این استراتژی سیاسی بود ولی عملیات و جنگ هدف نبود بلکه هدف حمایت از سیاست خارجی بود. با این استراتژی همه مسئوولان سیاسی و نظامی موافقت کردند ولی حاج احمد آقا مخالف بودند و میگفتند: باید سر مرز بمانیم و امام هم سئوال کردند، چرا باید از مرز عبور کنید.

حرف آقای هاشمی همان استراتژی سیاسی بود که پس از آزاد سازی خرمشهر در دستور کار دولت و مسئولان تا پایان جنگ به آن عمل میشد. اتفاقا آنچه که به آن عمل نشد استراتژی پیشنهادی فرماندهان سپاه بود که پس از رمضان به مسئوولان ارایه میشد.

امام هم در این مساله ابهام داشت که چرا میخواهیم از مرزهای بین المللی عبور کنیم اما پس از شنیدن استدلال ها گفتند: "من یک هفته فکر میکنم سپس پاسخ میدهم." یک هفته بعد احمد آقا تماس گرفت و نظر موافق امام را اعلام کردند و در پی آن عملیات رمضان طراحی شد و هدف آن پیشروی نیروهای ما تا کنار اروندرود بود تا قسمتی از خاک عراق در اختیار ما قرار بگیرد. بنابراین همه با استراتژی سیاسی، پس از آزاد سازی خرمشهر موافق بودند و دیگر استراتژی نظامی مطرح نبود. یعنی عملیات رمضان تنها یک عملیات بود. درحالی که در استراتژی نظامی یک عملیات طراحی نمیکنید، بلکه تعداد زیادی عملیات طراحی میکنند که پی درپی صورت میگیرد تا برسند به هدف اصلی. اما دراستراتژی سیاسی عملیاتها سلسله وار نیست بلکه عملیات صورت میگیردتاازطریق دیپلماسی جنگ به پایان برسد. تا پیش از آزادسازی خرمشهر استراتژی نظامی مطرح بود تا همه سرزمینهای ایران آزاد شود. لذا چهارده عملیات درتابستان سال 1360 طراحی شد که یکی پس از دیگری تا آزاد سازی خرمشهر انجام شد اما پس از آزادی خرمشهر استراتژی ایران تغییر یافت.

 

انجام عملیات جداگانه


ما در انجام عملیاتها مشکلاتی داشتیم و مسایلی بود که اجازه نمیداد ما به موفقیت دست پیدا کنیم در بعد اول تلاش زیادی شد که استراتژی سیاسی تغییر یابد ولی مسئوولان سیاسی کشور نپذیرفتند و میگفتند که امکانات و بودجه مورد نیاز تغییر استراتژی را نداریم.

لذا عملا استراتژی نظامی که شعار آن جنگ جنگ تا سقوط صدام و رفع فتنه از عالم در شعار باقی ماند و دلیل آن این بود که مسئوولان سیاسی و اقتصادی میگفتند ما قدرت برنامه ریزی برای تحقق این استراتژی را نداریم. درحالی که این استراتژی نظامی خواسته امام و رزمندگان بود. لذا تغییر اساسی در جنگ حاصل نشد و پس از اینکه فرماندهان از تصویب استراتژی نظامی ناامید شدند، تلاش شد که استراتژی سیاسی با همه نواقص آن به موفقیتهایی برسد لذا استراتژی سیاسی ادامه پیدا کرد با این تفاوت که پاسدارها گفتند حال که اجازه نمیدهید استراتژی نظامی طراحی و برنامه ریزی شود، اجازه بدهید سپاه جداازارتش عمل کند و تغییری درمدیریت جبهه ایجاد شد. این تغییر مدیریت عملیات منجر به پیروزیهای فاو، کربلای 5 درشلمچه و حلبچه با مدیریت سپاه شد و این پیروزیها منجر به قطعنامه 598 شد.

با وجود اینکه شعار «جنگ جنگ تا سقوط صدام» داده میشد، ولی عملا راهی غیر از این طی شد. با اینکه استراتژی نظامی طرح شد ولی برنامه ریزی نشد و در حد یک شعار باقی ماند. بر اساس استراتژی سیاسی، آقای هاشمی میگفت: بروید فاو را بگیرید تا جنگ را تمام کنیم. درکربلای 5 هم گفتند بروید شلمچه را بگیرید و به بصره نزدیک شوید، ما جنگ را تمام میکنیم. یعنی ما همیشه عملیات میکردیم برای پایان دادن به جنگ و جنگ عملا در 5 سال آخر دچار روزمرگی شده بود. علت روزمرگی آن این بود که عملیاتها در خدمت سیاست قرار گرفته بود. یعنی پس از آزادسازی خرمشهر، سیاست بود که عملیاتها را طراحی میکرد.

تنها زمانی که از سپاه خواستند طرحی را برای استراتژی نظامی بدهد درسالهای پایانی جنگ بود که ارتش عراق حملاتی را آغاز کرده بود و سپاه هم اعلام کرد که برای تغییر استراتژی سیاسی به نظامی باید امکاناتی فراهم شود که بتوان بغداد را فتح و جنگ را تمام کرد. وقتی این نامه به آقای هاشمی نوشته شد.ایشان نامه را پیش امام بردند و گفتند سپاه این امکانات را میخواهند و وزرای اقتصادی هم گفته اند این امکانات را نداریم. درحقیقت مشکلی که باید سیاسیون حل میکردند را به میدان امام انداختن و نتیجه آن پذیرش قطعنامه 598 بود.

تداوم جنگ تا ...


مردم حق دارند بدانند چرا پس از آزادسازی خرمشهر عملیاتها تداوم پیدا میکرد در حالی که در استراتژی سیاسی تنها هدف پیروزی دریک عملیات برای پایان جنگ و استفاده از ابزار دیپلماسی بود.

دو عامل دراینجا دخالت دارد یکی اینکه عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاست مداران ما میدانستند که قضیه چیست، هرچند امام میگفتند: " ما جنگ را تا دفع فتنه ادامه میدهیم" اما آنها میدانستنداین حرف امام و رزمنده هاست که درحد یک شعاراست. آنچه که آنها در عمل میدیدند«جنگ جنگ تا یک عملیات» بود. یعنی دشمن میدانست جنگ جنگ تا پیروزی مطرح نیست بلکه جنگ جنگ تا یک پیروزی هدف است.

دنیا دست سیاستمداران ایران را خوانده بود. با اینکه سیاستمداران هم شعار امام را تکرار میکردند اما دنیا با شعارها کار ندارد. حرفهای پشت صحنه سیاست و رفتار سیاستمداران ملاک است. خیلی زود دنیا متوجه شد که ایران جنگ جنگ تا یک پیروزی را میخواهد. مساله دیگر اینکه دیپلماسی ایران نمیتوانست ازهمان موفقیتهای نظامی استفاده کندومدیریت دیپلماسی باید بسیار قویترعمل میکرد. ضمن اینکه واقعیت این است که ما در دنیا یار زیادی نداشتیم ما اتحادهای سیاسی جدی در دنیا نداشتیم که بتوانیم از آرای آنها درسازمان ملل استفاده کنیم.

تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتش بس بود؛ آتش بس هم یعنی جنگ نیمه تمام. یعنی طرفین در هر نقطه ای هستند بمانند و مذاکره کنند. مذاکرات میتوانست 30 تا 40 سال ادامه یابد ودراین مدت ایران وعراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود. گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی درپی عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر میشد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه پس از آزاد سازی خرمشهر پیش روی ایران بود.

آن چیزی که به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی، این عملیاتها منجر شد که ایران بتواند 598 را از دنیا بگیرد. در 598 برای نخستین بار پیشنهاد صلح و یکسری امتیازات به ایران داده شد. از جمله بازگشت به مرزهای بین الملل، تعیین و پرداخت خسارت، کمیته تعیین متجاوز که از دستاوردهای قرارداد 598 است و در آن حداقل امتیازاتی به ایران داده شد. هر چند اهداف ایدهآل استراتژی سیاسی و نظامی در 598 تامین نشد.

این با آنچه که امام و رزمنده ها میخواستند خیلی فاصله داشت ولی در مقام پیروزی برای یک کشور جهان سوم بود. البته به خاطر ابهامات و دوپهلو بودن برخی کلمات 598 چند ماهی در پذیرش آن تاخیر افتاد.


بحث معروف نظامیان و سیاسیون


بحث معروفی بین فرماندهان و آقای هاشمی بود. فرماندهان به ویژه پس ازعملیات خیبر میگفتند این استراتژی سیاسی نتیجه ای ندارد و اجازه بدهید برنامه ای برای استراتژی نظامی تهیه و جنگ را تمام کنیم. هیچگاه مسئوولان سیاسی و آقای هاشمی این را نپذیرفتند. یک روز آقای هاشمی گفتند ما حتی نمیتوانیم بند پوتین سربازان و بسیجیها را فراهم کنیم. این تعبیر بیانگر این بود که هیچگاه به استراتژی نظامی فرماندهان نظامی توجهی نشد و همیشه میگفتند توان اقتصادی حمایت از این استراتژی را نداریم واقتصاد کشور تحمل این استراتژی را ندارد.

بعد از عملیات رمضان همیشه پیشنهادات فرماندهان را اگرچه برای انجام یک عملیات میپذیرفتند ولی برای پایان دادن به جنگ رد میکردند. تنها موقعی که راضی شدند، در اواخر جنگ بود؛ زمانی که دیدند استراتژی سیاسی با شکست مواجه شده است ولو 598 هم دستاورد عملیات فاو وکربلای 5 بود. ولی آنها احساس میکردند همین 598 هم عملی نباشد. در این موقع ازما پرسیدند برای پایان دادن جنگ چه میخواهید.آن زمان سپاه نامه ای را برای آقای هاشمی نه امام تنظیم کرد زیرا امکانات کشور در اختیار مسئوولان سیاسی کشور بود. دراین نامه برای پیروزی درجنگ امکاناتی خواسته شده بود. آقای هاشمی هم این نامه هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی - وزیر ارشاد وقت- ، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئوول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد.

گفته بود که نظامیان این گونه میگویند و مسئوولان سیاسی و اقتصادی هم میگویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید وامام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند. این مسایل بسیار مهم است و شاید مهمترین مقطع انقلاب است که باید درک و تحلیل شود تا ما را با برخی مواضع امام و رزمندگان آشنا میکند،زیرا امام از اول با جنگ مخالف بودند و در تمام دوران جنگ هم صادقانه با مردم سخن گفتند و از رزمندگان حمایت کردند.


ادعای اینکه امام از جنگ با صدام بدش نمی آمد!


با توجه به شناخت دقیقی که من از نزدیک با حضور امام دارم و به ویژه اطلاعاتی که پیش از جنگ، آغاز جنگ و پایان جنگ دارم چنین ادعایی غیر دقیق است و شاید بتوان گفت منصافانه نیست. امام از نظر برخورد با دولتمردان دنیا، صدام را در انتهای لیست خود میدانستند، جملات معروف امام درباره ملک حسین، ملک حسن و... خیلی شدیدتر از اظهارات امام علیه صدام بود. ضمن اینکه در آن زمان آقای حسن البکر رئیس جمهور بود و صدام برای حمله به ایران مجبور شد حسن البکر را کنار بگذارد و هیچوقت امام صدام را دراندازه ای نمیدانست که به خاطر انتقام و تنبیه او کاری کند که منجر به جنگ شود.

امام معمولا وقتی از پادشاهان و سران و تجمع منطقه نام میبردند، منظورشان همه دولتهای منطقه غیرازعراق و سوریه بود. یعنی جاهایی که پادشاهی بود و این ادعا هیچ سندیت تاریخی ندارد و چنین مساله ی در کلمات و گفتار امام وجود ندارد و من چنین ادعایی را قبول ندارم. مساله جنگ کاملا برنامه ریزی شده بود و ترکیبی از فرصت طلبی صدام و انتقامکشی شیوخ منطقه وحمایتهای آمریکا دست به دست هم داد و جنگ را به عنوان جزیی از یک عملیات ضد انقلابی به ایران تحمیل کردند و این کاملا مستقل از نحوه برخورد ایران با دولت عراق است، لذا انگیزه شخصی علیه صدام نداشته بلکه به دلیل تحمیل جنگ به انقلاب اسلامی، امام او را مستحق تنبیه و خروج از ایران میدانست.


منبع: سایت محسن رضایی


ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر؟


فتح خرمشهر به عنوان یک حادثه تاریخی و سرنوشتساز، پایانبخش دوره اول جنگ است که با تجاوز عراق به ایران در تاریخ 31 شهریور سال 1359 آغاز شد و با آزادسازی مناطق اشغالی به پایان رسید. ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به مدت شش سال و تحولاتی که در این مرحله از جنگ صورت گرفت، به ویژه نحوه پایان جنگ، پرسش از علت ادامه جنگ را به یک پرسش بنیادین تبدیل کرده است. در این زمینه ملاحظاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:

1ـ تصمیم گیری برای پایان دادن یا ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر با نظر اجماع نخبگان و مسئولان سیاسی ـ نظامی کشور و در حضور امام راحل و پس از برگزاری جلسات متعدد، اتخاذ شد.

شرایط تصمیم گیری، ناظر بر این معنا بود که قوای نظامی ایران با آزادسازی مناطق اشغالی، ماهیت جنگ تجاوزکارانه و فرسایشی را با کسب برتری سیاسی ـ نظامی تغییر داده اند و در چنین وضعیتی به زعم آمریکا و غرب، ارائه هرگونه امتیاز به ایران به معنای به رسمیت شناختن برتری نظام برآمده از انقلاب اسلامی و با منافع غرب در تضاد است. بنابراین، اجتناب از ارائه هرگونه امتیاز به ایران، یک سیاست کلی و مورد توافق بود که از سوی آمریکا و غرب دنبال میشد. بر پایه همین ملاحظه با تعریف برتری ایران به عنوان تهدید منافع آمریکا و غرب، مهار این برتری هدف سیاستهای جدید منطقه ای آمریکا قرار گرفت.

2ـ راه حلهای پیشنهادی برای پایان دادن به جنگ در این مرحله، عموما از سوی برخی کشورهای منطقه، از جمله عربستان مطرح شد که بیشتر ناظر بر تشکیل صندوق مشترک برای پرداخت خسارت به ایران و عراق بود. به این ترتیب که کشورهای منطقه با تشکیل صندوقی مشترک، مبالغی را به صندوق واریز کنند و تدریجا برای بازسازی ایران و عراق پرداخت شود. در این زمینه، صحبت از مبلغ 25 میلیارد دلار تا 50 میلیارد دلار مطرح شد؛

اما به دلیل اینکه راه حل متناسب با شرایط برتری ایران نبود و سایرخواسته های ایران مانند محکوم کردن متجاوز، عقب نشینی کامل از خاک ایران، مورد توجه قرار نگرفته بود، زمینه انجام مذاکرات فراهم نشد، در نتیجه رقم قطعی مشخص نیست.

3ـ فاصله زمانی تصمیم گیری ایران پس از فتح خرمشهر تا انجام عملیات رمضان با وقوع برخی رخدادهایی همراه شد که نقش مهمی در شکل گیری ادامه جنگ داشت. در حالی که در سوم خرداد سال 1361 خرمشهر فتح شد ودر تاریخ 14 خرداد، اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، تصور اولیه در ایران، ناظر بر این معنا بود که نگرانی از پیروزی ایران منجر به گشایش جبهه جدید شده است. واکنش سیاسی ـ نظامی ایران با اعزام هیأت دیپلماتیک در تاریخ 17 خرداد و سپس اعزام برخی از نیروهای نظامی و اعلام آمادگی برای جنگ دردوجبهه، متأثراز همین ملاحظات بود.

در تاریخ 20 خرداد، عراق آمادگی برای عقب نشینی یکجانبه را اعلام و در تاریخ 30 تیر آن را اجرا کرد. در این مرحله 5 هزار کیلومترازخاک ایران، همچنان در اشغال ارتش عراق بود که در عقب نشینی تنها 2500 کیلومتر از آن تخلیه شد و مناطق حساس مانند ارتفاعات استراتژیک و شهر نفت شهر در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.

ملاحظات سیاسی ـ نظامی جدید سبب شد، امام(ره) با احساس نگرانی از ماهیت سیاستهای جدید آمریکا و اسرائیل و عراق، روند اعزام نیرو به لبنان را متوقف و دستور بازگشت نیروها را صادر کردند.

در چنین فضایی، قطعنامه 522 در تاریخ 22 تیر ماه از سوی سازمان ملل صادر شد که هیچکدام از درخواستهای ایران مورد توجه قرار نگرفته بود و همچنان از جنگ به عنوان وضعیت میان دو کشور نام برده میشد!

مجموعه رخدادهای سیاسی ـ نظامی در سطح منطقه، مواضع جدید آمریکا، ماهیت قطعنامه جدید سازمان ملل، تماما نگرانی ایران را ـ مبنی بر اینکه کلیه تلاشها و سیاستها برای مهار و برتری ایران سازماندهی شده است ـ تشدید کرد و در نتیجه، تصمیم گیری اولیه پس از فتح خرمشهر، با آغاز عملیات رمضان در تاریخ 23 تیر ماه سال 1361 و با هدف تأمین صلح شرافتمندانه و تنبیه متجاوز به اجرا گذاشته شد.

4ـ نقد و بررسی تصمیم گیری برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و طرح پرسش در این زمینه، برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی مطرح شد. مسئله قابل توجه در این زمینه، این است که انتقاد نهضت آزادی نزدیک به یک سال پس از تصمیم گیری و اجرای آن و با مشاهده نتایج این تصمیم گیری، اعلام شد. حال آنکه اگر نهضت در این زمینه دیدگاه و موضعی داشت، برای تأثیرگذاری بر روند تصمیم گیریها باید همانند حزب توده که در همان موقع، اقدام به موضعگیری کرد، با صدور بیانیه، مواضع خود را رسما اعلام میکرد.

فارغ از این ملاحظه، نقدهای ناظر بر تصمیم گیری برای ادامه جنگ، اصولا بر اساس نتیجه و بدون توجه به شرایط طرح میشود، حال آنکه جدا کردن یک تصمیم از شرایط و بستر تاریخی آن، مانع از فهم ضرورتها و دلایل این تصمیم گیری خواهد شد.

گزینه های موجود برای تصمیم گیری ایران، به گونه ای بود که اگر برای توقف جنگ تصمیم گیری میشد، امتیاز قابل ملاحظه ای به ایران واگذار نمیشد و هیچ تناسبی با شرایط برتری ایران نداشت و احتمالا زمینه درگیری مجدد ایران و عراق نیز فراهم میشد. امروز همان تصمیم گیری با طرح این پرسش روبروست که چرا ایران اینگونه جنگ را پایان داد؟ و حال آنکه، در آن هنگام از موضع برتر برخوردار بود و دشمن دچار شکست شده بود؟ این توضیح ناظر به این معناست که پیچیدگیهای حاکم بر شرایط تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر، به گونه ای بوده است که هرگونه تصمیم گیری با توجه به پیامدهای آن میتوانست، پرسش زا باشد و تنهاتفاوت در نوع پرسشهاست، نه اصل آن.

مرکز پژوهشهای اجتماعی نخست وزیری در خرداد سال 1361، طی یک نظرسنجی از عده ای با شرایط سنی، تحصیلی و جنسیت متفاوت، «نظرات مردم در مورد ادامه جنگ و ورود به خاک عراق» را مورد بررسی قرار داده است. در این نظرسنجی، «نظر مردم در مورد ادامه جنگ»، وارد شدن به خاک عراق در صورتی که عراق شرایط ما را نپذیرد و دلایل عدم ورود به خاک عراق، مورد توجه قرار گرفته است.

در پاسخ به این پرسش که جنگ را تا کجا ادامه باید داد، خروج عراق از خاک ایران با 7/30 درصد و سقوط صدام با 5/28 درصد، بیشترین آرا را کسب کرده است. دیگر گزینه ها همچون گرفتن خسارت 4/12 درصد و صلح تنها 2 درصد را به خود اختصاص داده اند. در حالی که پاسخ نمیدانم، 4 درصد بوده است.

در پاسخ به این پرسش که اگر عراق شرایط ما را نپذیرد، آیا صلاح میدانیدوارد خاک عراق شویم، بر حسب جنسیت پاسخ مثبت، 1/70 درصد، پاسخ منفی 1/15 درصد و نمیدانم 2/9 درصد و بر حسب سن، پاسخ مثبت 9/76، پاسخ منفی 7/7 و نمیدانم 4/15 درصد است. بر حسب میزان سواد پاسخگویان، پاسخ مثبت 4/48، پاسخ منفی 2/32 و پاسخ نمیدانم 5/6 درصد است.

درصد پاسخها به تناسب مناطق بیستگانه تهران متفاوت است. چنانکه پاسخ کسانی که یکی از بستگان آنها در جبهه بوده است، در مورد ورود به خاک عراق، 3/58 درصد مثبت و 20 درصد منفی و 20 درصد نمیدانم میباشد.


این نظرسنجی، فارغ از اینکه تا چه میزان میتواند از نظر علمی اعتبار داشته باشد، بیانگر بخشی از واقعیت اجتماعی و افکار عمومی نسبت به مسئله جنگ و تصمیم گیری در مورد پایان یا ادامه آن و در میان اقشار مختلف با موقعیتها و شرایط متفاوت است که با میانگین 70 درصد با آنچه پس از فتح خرمشهر واقع شد، موافقت خود را بر ادامه جنگ اعلام کردهاند

عوامل عمومی آغاز جنگ ایران و عراق

عوامل عمومی آغاز جنگ ایران و عراق

وزارت امور خارجه عراق در 26/6/59 طی یادداشتی قرارداد 1975 الجرایر را لغو و صدام با ادعای حامیت مطلق عراق به شط العرب ، آن را در برابر دوربین های تلویزیون پاره کرد.

31 شهریور 59 جنگی 8 ساله است بر نظام نو پای ایران تحمیل گردید . و ارتش بعث با حملات هوایی و زمینی ایران را مورد تجاوز قرار داد.

اگر چه به ظاهر موضوع اختلاف مرزی دلیل اصلی تجاوز عراق به خاک ایران محسوب می گردید اما در واقع تجاوز عراق نتیجه نارضایتی قدرتهای مطرح جهانی از انقلاب ایران و نگرانی از گسترش آن به منطقه و  حمایت از منافع دولت های محافظه کار عربی بود.

در ذیل تلاش می شود تحلیلی از اوضاع دو کشور ایران و عراق و عوامل عمومی آغاز جنگ بین این دو کشور ارائه گردد.


 

1- وضع سیاسی  ـ نظامی ایران پس از جنگ:

انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 57 با رهبری حکیمانه امام راحل به پیروزی  رسید در حالی  که شعار نه شرقی و نه غربی  جمهوری اسلامی سرلوحه تمام فعالیت های نظامی قرار گرفت . در ابتدا تصور می شد با ورود عناصر اپوزیسیون به ایران ، شالوده امور در اختیار آنان قرار می گیرد ولی با مرور با حذف نیروهای فعال سیاسی وابسته ، امید کشورهای غربی و شرقی در جهت نفوذ به مراکز قدرت در ایران کم رنگ گردید.

موضع گیریهای جسورانه حکومت ایران در مورد دخالت های خارجی به خصوص درمورد اشغال لانه جاسوسی  آمریکا را از ایران ناامید ساخت.  از طرفی  ایران که زمانی حامی اسرائیل در منطقه محسوب می گردید به مخالف جدی آن کشور تبدیل گردید.

در واقع انقلاب  اسلامی مبارزه با استبداد و استعمار را به طور جدی و توأم با یکدیگر دنبال می نمود و این موضوع  می توانست برای کشور های  وابسته خلیج فارس و کشورهای منطقه نیزخطرناک باشد و زمینه پیدایش  انقلابهای مشابه را موجب شود این در حالی بود که ایران بطور علنی تلاش جهت صدور انقلاب اسلامی را به تمام نقاط جهان مطرح می ساخت و این موضوع می توانست پیامد های خطرناکی برای ثبات منطقه در پی داشته باشد .

از سوی دیگر رقابتهای حزبی و فعالیتهای سیاسی در ایران ، همچنین قیام های قومی  ، قبیله ای در نقاط اغلب غیر فارس زمینه پیدایش آشفتگی و هرج و مرج را بوجود آورده بود. ترور شخصیت های مذهبی و سیاسی و نظامی توسط نیروهای مخالف داخلی به شدّت دنبال می شد و ارتش نیز بسیار ضعیف و مضمحل شده بود . بسیاری از انبارهای مهمات در جریان انقلاب غارت شد و به دستور دولت موقت خدمت نظام وظیفه مشمولین بخشیده گردید و بسیاری از سرکردگان نظامی از ایران گریختند یا از کار عزل شدند . این موضوع باعث شد که توان نظامی ایران که زمانی به عنوان ژاندارم منطقه محسوب می شد بسرعت افول نماید و از طرفی حمایت ابر قدرت های منطقه نیز به پایان رسید.

 

2- وضع سیاسی ـ نظامی عراق پیش از جنگ:

سرنگونی حکومت پادشاهی در عراق توازن عادی در منطقه را خدشه دار نمود  ، حزب بعث که گرایشات سوسیالیستی و ملی گرایی افراطی داشت باعث شد که سیاستهای آمریکا را بر ضد خود ساخته به نحوی که آمریکا ، ایران را بعنوان مانعی در جهت گسترش عراق قرار دهد  ؛ این وظیفه باعث شد که ایران  از نظر نظامی چنان مطرح شود که از کشورهای تراز اول از نظر نظامی قرار گیرد  و سیل تجهیزات مدرن نظامی به سوی ایران گسیل گردید  .

انقلاب  در ایران نه تنها وضع منطقه را پیچیده ساخت بلکه تهدیدی علیه منافع کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی بوجود آورد . سیاست مهار دو جانبه ایران و عراق که توسط مقامات آمریکایی مطرح شد این بار به کنترل ایران توسط عراق تاکید می نمود.

صدام از موقعیت به دست آمده برای ارضای حس جاه طلبی خود سوء استفاده نمود و سعی کرد با پررنگ نمودن تهدید ایران، رهبری جهان عرب را بدست گیرد  و نقش ژاندارم منطقه را عهده دار شود . از طرفی تحقیری که در جریان پذیرش قرارداد 1975  بر حزب بعث وارد آمد موجبات نابودی و ضعف حکومت عراق را در پی داشت .

حکومت عراق تلاش نمود با تحریک اعراب علیه ایران ، خاطرات جنگ عرب و عجم را زنده کند و از طرفی ترس از قدرت یافتن شیعیان به خصوص با وجود اقوام شیعی در جنوب عراق  نیز وجود داشت  .

حالت ژئوپلتیک خاص عراق و نداشتن مرز آبی مناسب ( تنها بندر عراق ، بندر بصره است که باتلاقها و شرایط نامناسب طبیعی قابلیت بهره برداری آن را کاهش می دهد .) و رویای تسلط بر شمال خلیج فارس ؛ عوامل دیگر سیاسی ـ امنیتی و نظامی برای حمله به ایران تلقی می شود .

بحران نفتی 1979 باعث افزایش قیمت نفت گردید. به نحوی که قدرت خرید تسلیحات نظامی عراق را بالا برد و این زمانی بود که ایران به شدت درگیر اختلافات داخلی بود .

عراق به عنوان متحد بلوک شرق در تقسیم بندی جهان مطرح بود ولی آمریکا ، شوروی و کشورهای منطقه در حمایت از عراق علیه جنگ با ایران هم قسم بودند. آمریکا می توانست به این نحو از وابستگی شوروی در عراق بکاهد و تداوم حرکت انقلاب اسلامی را مخدوش نماید.

بلوک شرق نیز اهداف خاصی را دنبال می کرد اولاً که جنگ ایران حساسیت مطرح در جامعه جهانی پیرامون جنگ شوروی با افغانستان را کم رنگ  می نمود و نیز احتمال تحریک مسلمانان مناطق آسیای مرکزی و تلاش در جهت   تشکیل انقلاب های مذهبی نیز در آن مناطق وجود داشت .

همچنین بلوک شرق امیدوار بود با نفوذ نیروهای چپ فعال در ایران امکان بهره برداری به نفع خود را بدست  آورد. نفوذ نظامی روسیه در ایران جهت خرید تسلیحات نظامی از پیامدهای دیگر جنگ محسوب می شد از طرفی وجود یک کشور قدرتمند اسلامی احتمال پیوستن جمهوری های آسیای مرکزی را به سرزمین اصلی به وجود می آورد چرا که اجاره زمین های ایران که توسط قاجاریه در عهد نامه های گلستان و ترکمنچای   بوجود آمده بود  رو به اتمام بود .

در واقع مجموع تمایلات سیاسی کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی  و نیز وجود اختلاف مرزی ، مذهبی و تاریخی در ایجاد انگیزه برای حزب بعث در جهت دامن زدن به آتش جنگ موثر بوده است .

 

3- دلایل کلی وقوع جنگ :

دلایل اصلی وقوع جنگ میان ایران و عراق را می توان به دو دسته:

1- انگیزه براندازی حکومت ، تضعیف یا تجزیه ایران و 2- اختلافات مرزی  ، سیاسی ، مذهبی و تاریخی میان دو کشور مورد تحلیل قرار داد .

 کشورهای پیشرفته و استعماری به شدّت از رشد بنیاد گرایی و اصول گرایی اسلامی در وحشت بودند اکثر کشورهای مسلمان به نوعی وابستگی به بلوک های قدرت جهانی داشتند انقلاب اسلامی می توانست چهره جهان اسلام را دگرگون سازد و موضع قاطع ایران  خطری بزرگ برای اسرائیل محسوب می شد .

از سوس دیگر نزاع در میان کشورهای عضو اپک   قدرت عمل و تصمیم گیری  این کشورها را کاهش می داد  از این رو نمی توانستند کنترلی بر قیمت نفت اعمال نمایند .

درسی که مسلمانان از تجزیه و نابودی امپراطوری عثمانی نگرفتند این بود که با تقسیم قومی و قبیله ای منافع برتری عاید آنان  نخواهد شد ولی قدرت سیاسی و نظامی کل جامعه اسلامی افول می کند از اینرو استعمارگران  همیشه به دنبال رواج درگیریهای فرقه ای ، قومی و نژادی بوده اند  و جنگ ایران می توانست احتمال تجزیه کشور و استقلال اقوام غیر فارس را بوجود آورد .

از سوی دیگر عراق نیز به دلایل ذیل به دنبال بر اندازی انقلاب ایران یا حداقل تجزیه یا الحاق بخش هایی از آن به خود بود :

 1- تهدید ناسیونالیسم عربی و رادیکالیسم  عراقی با ظهور انقلاب ایران

 2- تسلط بر خلیج فارس که موقعیت  ژئوپلیتیکی  و ژئواستراتژیک  عراق را دگرگون می ساخت

3- برگشت بر حاکمیت اروند رود طبق معاهده 1937 میلادی و حاکمیت بر تمام این رود .

4- پشتیبانی از اعراب اهوازی ، ترغیب به انقلاب و جداسازی و تجزیه خوزستان .

5- ایجاد مراکز پدافندی و سوق الجیشی مناسب به سود خود در مرزهای مشترک .

 

4- اختلافات مرزی ، سیاسی ، مذهبی و تاریخی :

ظهور اختلافات مرزی ایران در غرب کشور به دوران حکومت قاجاریه و امپراطوری عثمانی باز می گردد . هر چند در دوران صفوی ایران با امپراطوری عثمانی جنگ های مهمی انجام داد ولی مفهوم تقسیم بندی کشورها بر اساس مرزهای قراردادی مفهومی نوین می باشد و در گذشته سرحدات مطرح بود ولی در همان ابتدای دوران قجری این اختلافات نمود عینی یافت .اختلافات قاجاریه و عثمانی اغلب پیرامون مسائل مذهبی ، اجتماعی ( ایلات و عشایر ) ، سیاسی ( پناهندگی ها ) ، اقتصادی ( داد و ستد ) و تحریک و ترقیب استعمارگران انگلیسی و روسی بود.

عباس میرزا و برادرش ـ محمد علی دولت شاه ـ پس از ناکامی در جنگ با روسها در جنگ های 1221 و 1227 هـ .ق شهرهای ارمنی نشین و عثمانی را تسخیر و حتی بغداد را محاصره نمودند. ولی دخالت روسها و انگلیسی ها  مانع پیروزی کامل ایران شد .

نخستین عهد نامه مرزی ایران وعثمانی در زمان فتحعلی شاه به نام ارزنه روم یا ارزروم در سال 1822 منعقد گردید . این عهد نامه بیشتر حالت قطع نامه را داشت تا اینکه در کنفرانس دوم ارزروم به کمک زمین شناسان و باستان شناسان انگلیسی از نقاط مرزی نقشه برداری و بازدید شد و نقاط حساس شناسایی و لحاظ گردید . از سوی ایران امیر کبیر و نماینده عثمانی نوری افندی و بعد از وی سعد ا... انورافندی بودند که این قرار داد در سال 1263 هـ.ق ( 1847 میلادی ) در یک مقدمه و 9 ماده منعقد گردید و به موجب آن ذهاب غربی به عثمانی و اراضی جبالیه و شرق ذهاب به ایران رسید و عثمانی از ادعای خود در مورد خرمشهر ، جزیره خضر و شرق اروند رود صرف نظر نمود  .

تا پایان کار امپراطور عثمانی و فروپاشی آن 1332 هـ.ق ( 1914 م ) چندین کمیسیون تحدید حدود مرزی انجام شد که سرانجام به کنوانسیون سوم ارز روم ختم گردید .

با جدا شدن عراق از عثمانی ابتدا  این کشور تحت قیومیت انگلیس قرار داشت تا در سال 1932 اعلام استقلال نمود ولی حاکمان جدید در عراق نیز  سعی داشتند به اختلافات دامن بزنند اصولاً به دلایل ذکر شده هر نوع حاکمیتی در عراق با مرزهای بین المللی خود با ایران اختلاف خواهد داشت ؛ ادعاهای رئیس جمهور وقت  ـ جلال طالبانی ـ نیز می تواند گواه این مطلب باشد که صحبت از لغو قرار داد  1975 کرده و ادعا داشته این قرارداد بین حاکمان سابق ایران وعراق منعقد شده و باید مورد تجدید نظر قرار گیرد .

مرز های کنونی مهمترین دلایل  تقسیم شدن اکراد در دو سوی مرزایران و عراق و حتی با ترکیه می باشند و همیشه درگیریها و مبارزاتی از سوی این نژاد مطرح بوده است. کردهای ساکن در هر کدام از این کشورها به مبارزه جهت استقلال پرداخته اند و اغلب نیز از طرف کشورهای همسایه  بصورت آشکار و نهان حمایت شده اند از دلایل دیگر سابقه مناقشه و درگیری عرب و عجم است که به صدر اسلام باز می گردد و مشکل دیگر اینکه  عراق به خاطر موقعیت جغرافیایی خاص خود و عدم دسترسی مناسب به آبهای آزاد  آرزوی داشتن مرزهای آبی بیشتری را دارد .

 در سال 1313 خورشیدی عراق برای جلوگیری از حاکمیت ایران بر اروند رود به جامعه ملل شکایت برد و به دعوت آن جامعه وارد مذاکره مستقیم با ایران گردید . دو طرف تحت نفوذ شدید انگلیس که بر عراق تسلط داشت سرانجام در 13 تیر 1316  قراردادی را امضاء نمودند که بر اساس آن حق کشتیرانی در سراسر  اروند رود به استثنای 5 کیلومتر از آبهای آبادان تا خط تالوگ به دولت عراق تعلق گرفت .

چهار روز بعد پیمان سعد آباد برای جلوگیری از نفوذ کمونیست در منطقه به امضاء حاکمان چهار دولت  منطقه گردید که ایران وعراق نیز جزیی از آن بودند . روابط ایران و عراق پس از قرارداد تا کودتای عبدالکریم قاسم در سال 1337  متعادل بود  ولی با قدرت یافتن قاسم وی جهت رواج پان عربیسم و گرایشات افراطی چپ گرایانه مدعی گردید که 5 کیلومتر مورد توافق قرارداد 1316  در آبهای آبادان نوعی بخشش به ایران بوده است و انتظار باز پس گیری آن را مطرح نمود که این ادعا باعث درگیریهای پراکنده در مرزها و روابط نامناسب بین دو کشور گردید .

 علاوه بر حاکمیت بر خوزستان  ، تشکیل جبهه آزادی بخش خوزستان و مسئله کردها ، اختلافات ایدئولوژیک نیز بر روابط دو کشور سایه انداخت . تا زمان حاکمیت رژیم قاسم درعراق  روابط دو کشور تیره بود ولی با سقوط قاسم در 19 بهمن 1341 و به قدرت رسیدن رژِیم های میانه روی عبد السلام عارف و عبدالرحمن عارف تا حدی از تنش  موجود در روابط دو کشور کاسته شد .

در 26 تیر 1347  حزب بعث  در عراق به قدرت رسید و دوره ای دیگر از تیرگی روابط ایران و عراق آغاز گردید . علاوه بر تفاوت های ایدئولوژیک رژیم های موجود، گرایشات پان عربیستی شدید رژیم بعث و اراده آن برای کنترل جهان عرب و همچنین گرایش دو کشور به قطب های مخالف دوران جنگ سرد  و مخالفت عراق با حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه اوضاع را وخیم تر نمود. نزدیکی شاه ایران به اسرائیل نیز آثار نامطلوبی بر ذهن اعراب و سیاستگزاران حزب بعث داشت . در نتیجه پاکسازی و اخراج ایرانیان آغاز و سیاست ایران ستیزی به شدت دنبال می شد .

حسن البکر رئیس رژیم کودتای عراق  ادعای حاکمیت مطلق بر اروند رود را مطرح ساخت و در 26 فروردین 1348 وزارت امور خارجه عراق ، آبراه شط العرب را جزء لاینفک خود نامید و از ایران خواست که پرچم های خود را از روی کشتی ها پایین بکشد . بدنبال این اظهارات دولت ایران نیز در اردیبهشت 1348 عهد نامه مرزی 1937 را ملغی و تمایل خود را برای انعقاد قراردادی مبتنی بر خط تالوگ اعلام نمود .

این رویداد روابط دو کشور را در آستانه برخورد نظامی قرار داد اما با میانجی گری هواری بومدین در جریان اجلاس سران اپک  ( 13 الی 15 اسفند 1353 ) در الجزایر ، دو کشور به توافقاتی جهت پایان بخشیدن به اختلافات دست یافتند . بر اساس آن خط تالوگ به عنوان خط مرزی دو کشور شناخته شد و ایران بصورت تلویحی پذیرفت از حمایت کردهای بارزانی دست بکشد و مقداری از اراضی عراق را که در تصرف داشت باز گرداند  .

از دلایل پذیرش این قراداد توسط رژِیم بغداد می توان به فشار کردهای جدایی طلب بر دولت عراق ، حمایت آمریکا و بلوک غرب از ایران و تضعیف موقعیت عراق در پی شکست اعراب از اسرائیل اشاره داشت .

پیروزی انقلاب اسلامی بر ساختار قدرت بر خاورمیانه و نظام امنیتی دو قطبی حاکم  بر جهان تأثیر گذاشت  ایران نیز از صف حامیان ایالات متحده و بلوک غرب خارج گردید از این رو رهبران عراق برای حمله نظامی علیه ایران ترغیب شدند. صدام امید رهبری جهان عرب را داشت و قصد داشت با پر کردن خلاء قدرت در منطقه نقش ژاندارم را بر عهده گیرد لذا از فرصت بدست آورده  استفاده نمود تا امتیازات از دست رفته در قرارداد 1975 الجزایر را بدست آورد .

رژیم بعثی پس از یک سری بمب گذاری در تاسیسات نفتی ایران  و شرکت در عملیات های تخریبی به بهانه باز پس گیری جزایر سه گانه  حملات تبلیغاتی خود را متوجه ایران نمود و سرانجام  در 31 شهریور 1359 با حملات هوایی و زمینی گسترده جنگ 8 ساله ای را به ایران  تحمیل کرد.

 

5- مقایسه توان مالی و جنگی طرفین :

 در زمان وقوع انقلاب اسلامی ارتش ایران از مجهز ترین ارتشهای جهان و قدرت نظامی برتر منطقه محسوب می گردید ولی  در هرج و مرجی که در پی انقلاب بر ایران حاکم گردید بسیاری از انبارهای سلاح و مهمات غارت شد و اکثر سران نظامی فراری یا اخراج شدند از این رو قدرت نظامی ایران بسرعت رو به افول نهاد .

عراق اما با بحران نفتی 1979 فرصت مناسبی یافت تا درآمد ارضی خود را افزایش داده و به خرید تجهیزات نظامی بپردازد. منابع تأمین اسلحه و مهمات عراق نیز اکثراً مربوط به روسیه و بلوک شرق می گردید ولی انقلاب ایران سبب شد تا بلوک غرب نیز به حمایت آشکار از عراق بپردازد. کشورهای منطقه نیز انقلاب اسلامی را نیز خطری برای حاکمیت و ثبات خود تلقی می کردند و به کمکهای مالی و گسترده ای به عراق دست زدند تا توان مالی آن را افزایش دهند .

در این سوی میدان در طی جنگ قوای مردمی و بسیجی ایران نقش چشمگیری را در پیشبرد جنگ بازی نمودند و اراده استوار مردم  تلاشهای جهانی برای نابودی انقلاب را بی ثمر و بر تمام تسلیحات نظامی پیشرفته فائق آمد.

 

6- نقشه جنگی دو طرف :

عراق با موضع تهاجمی که در پیش گرفت در رویای نابودی انقلاب ایران سیر می کرد از طرفی حاکمیت بر خوزستان ، شمال خلیج فارس و شرق اروند رود آرزوی حاکمان بغداد را شکل می داد  ولی در نهایت امیدوار بودند حداقل موفق به تجزیه خوزستان گردیده و آن را به عنوان بخشی از خاک عراق در آورند.

ایران نهایت تلاش خود را برای داشتن عملکردی تدافعی به انجام رساند ، خویشتن داری ایرانیان در صدها مورد تجاوز مرزی عراق پیش از آغاز جنگ گواه این مطلب است و تنها حملات یکپارچه عراق در 31 شهریور 59 ایران را وادار به جنگ ناخواسته نمود .

در خاطراتی که سردار محسن رضایی ارائه نموده است خاطر نشان می نماید که امام راحل حتی پس از باز پس گیری خرمشهر نیز بر تدافعی بودن عملکرد نیروهای ایران تاکید می نموده است و تنها اصرار سیاسیون و نظامیون جهت داشتن یک برگ برنده برای مجبور ساختن عراق جهت مذاکره یا آتش بس امام را به انجام عملیات نظامی داخل مرزهای عراق راضی نمود.

 

7-      وضع روحی طرفین قبل از جنگ ، تغییرات بوجود آماده در طول جنگ :

شور و هیجانی که به واسطه انقلاب در ایران بوجود آمد توان روحی بالایی را بوجود آورده بود . قدرت مردم در نابودی استبداد و بیرون راندن استعمار و رهبری حکیمانه امام خمینی عامل حضور مردم در جبهه ها و رشادتهای  8 سال دفاع مقدس است ولی پس از انقلاب ارتش با افت چشمگیری مواجه گردید که به فرار یا اخراج سران آن ، نفوذ جریانهای سیاسی در ارتش و نیز درگیریهای داخلی جناحی باز می گشت . بنا براین ارتش ایران در آغاز جنگ از نظر روحی ، مدیریتی و سازماندهی فاقد انسجام لازم بود این در حالی بود که صدام با تبلیغات وسیع و با پررنگ کردن ملّی گرایی عربی توان روحی بالایی را در میان ارتش خود ایجاد کرده بود از طرفی حمله به ایران دارای سازماندهی و برنامه های مشخص و قاطع بود به نحوی که صحبت از اشغال سه روزه ایران مطرح می شد .

عراق علاوه بر حمله جنگنده های نیروی هوایی به شهرهای بزرگ ایران از طریق زمینی نیز به استعداد 12 لشکر و 15 تیپ مستقل به ایران حمله آورد و با توجه به تبلیغات شدید پان عربیسم در منطقه بسیاری از اعراب خوزستان نیز به استقبال وی شتافتند از این رو به سرعت به پیروزیهایی دست یافت و تا محاصره آبادان نیز پیشرفت نمود. 

 ایران که سیاستی تدافعی را دنبال می نمود با کمک نیروهای ارتشی سعی در دفاع نمود ولی طی چند عملیات ناموفق تنها توانست از پیشروی نیروهای عراقی جلو گیری کند. ورود نیروهای بسیج و سپاه به صحنه جنگ با حضور چشمگیر نیروهای مردمی توان نظامی ایران را برتری عددی بخشید و سر انجام با انجام عملیات بیت المقدس و آزاد سازی خرمشهر روحیه نیروهای ایرانی به سرعت  افزایش یافت و به عملیات والفجر 8 نیز رسید ولی جنگ ایران و عراق با دخالتهای کشورهای ثالث شکل دیگری به خود گرفت ؛ حمله به نفت کش ها ، حملات شیمیایی به حلبچه و مناطق عملیاتی ، حمله موشکی به شهرها و غیره جنگ را به روند فرسایشی کشاند که سبب تضعیف روحیه مردم در دو طرف گردید . نگرانی از عدم حضور و استقبال مردم طرفین در جنگ در سالهای پایانی وجود داشت  و سرانجام باعث پذیرش قطع نامه 598 گردید .

در واقع استقامت و ایستادگی مردم در دفاع از کیان و مرزهای خود باعث گردید که در سال 1367 ایران این قطع نامه را بپذیرد و در 23 مرداد 1369 صدام حسین نیز که زمانی قطع نامه 1975 را با افتخار جلوی دوربین های تلویزیونی پاره کرده بود طی نامه ای خطاب به رئیس جمهور وقت ایران ـ حجه السلام هاشمی رفسنجانی ـ تمام شرایط ایران برای برقراری صلح میان دو کشور را بپذیرد . اندکی بعد عراق به عنوان متجاوز و شروع کننده جنگ از سوی سازمان های جهانی شناخته شد .

به نظر می رسد حاکمان آینده عراق نیز به علت مشکلات جغرافیایی ، ایدئولوژیکی، قومی و اجتماعی سعی در دامن زدن به اختلافات مرزی داشته باشند . از آنجا که پذیرش خط تالوگ به عنوان خط مرزی اروند رود برای ایران مناسب می باشد اصرار بر قبول قطع نامه 1975  باید روند سیاست خارجی ایران در مورد این اختلاف باشد. باید پذیرفت که ایستادگی بر حق حاکمیت بر کیان مرزی باعث شد 8 سال به دفاع نابرابری، در مقابل بلوک شرق و غرب و اعراب منطقه تن در دهیم . بهتر است هیچ گاه صحبت از اختلاف مرزی میان ایران و عراق مطرح نگردد در واقع حاکمان عراق همیشه ادعای وجود چنین اختلافی را مطرح نموده اند  در حالی که بر اساس عهد نامه های مورد تایید سازمان ملل ،اختلافات مرزی  میان ایران و عراق بر طرف گردیده است .

 

 

 

 

 

مأخذ:

1-      WWW.Iraninistute.COM

علت های وقوع جنگ تحمیلی ـ نوشته ابوالفضل مستغیثی

2- WWW.Rooznamak.COM

سازش شاه و صدام حسین ـ کینه صدام نسبت به ایرانیان و توطئه ها ـ نوشته دکتر انوشیروان کیهانی زاده

3- WWW.Noorportal.NET

روابط ایران و عراق در گذر تاریخ

4- WWW.Farhangsara.COM

قاجاریه ـ تاریخچه مرزهای غربی ایران