دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

جنگ ایران وعراق و علل تداوم آن

جنگ ها و انقلاب ها برجسته ترین پدیده های اجتماعی هستند که سرنوشت اجتماعی جوامع انسانی را دستخوش تغییر می کنند. جنگ ایران و عراق، حادثه تاریخی بزرگ و سرنوشت سازی بود که در بستر مجموعه ای از عوامل و زمینه های متفاوت شکل گرفت و از تاریخ 31 شهریور سال 1359 با تجاوز عراق آغاز شد ودر تاریخ 29 مرداد سال 1367، پس از پذیرش قطع نامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید.

تحلیل علل و زمینه های وقوع جنگ عبارتند از :

1. اختلافات تاریخی و رقابت دو کشور ایران و عراق 2. معضلات ژئوپلتیکی عراق که تاکنون منشأ آغاز دو جنگ شده است. 3. ماهیت رژیم عراق و تضاد آن نظام جمهوری اسلامی ایران 4. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تغییر مناسبات منطقه ای با نگرانی از صدور انقلاب 5. تغییر توازن قوا و پیدایش خلأ قدرت در منطقه 6. تنش در مناسبات ایران و آمریکا بر اثر سیاست های مداخله جویانه آمریکا در ایران و واکنش ایران در تصرف سفارت امریکا 7. فروپاشی قدرت سیاسی -  نظامی و اقتصادی گذشته در ایران و عدم انسجام درونی برای تصمیم گیری و مقابله با بحران ها و تهدیدات خارجی.

آمادگی عراق برای جنگ

شکست کودتای نظامی نوژه، نشان داد که با وجود باقیمانده عناصر وابسته به رژیم شاه در ساختار جامعه و حمایت آمریکا و غرب و عراق از آنها، امکان براندازی نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر نیروهای مخالف انقلاب وجود ندارد. بر همین اساس، کردزمن معتقد است که شکست کودتای نوژه یکی از دلایل تصمیم گیری عراق مبنی بر آغاز تهاجم آشکار به ایران است.

عراق در فاصله زمانی کودتای نوژه، تا شروع جنگ، بیش از 2 ماه، مواضع و اقدامات مهمی را به منظور آمادگی برای جنگ در زمینه های نظامی و دیپلماتیک انجام داد.

تفاوت در تلاش های جدید عراق علیه ایران، با گذشته در این موضو عاست که بنابر نظر برخی از تحلیلگران، اگر در گذشته منشأ اقدامات عراق نگرانی از صدور انقلاب ایران به عراق بود، در دوره جدید، به ویژه در نیمه سال 1359 وضعیت سیاسی اجتماعی ایران در بدترین حالت قرار داشت؛ زیرا با وجود آنکه بنی صدر، رئیس جمهور قانونی کشور بود و این موضوع به معنای قانونمندی و استقرار نهادهای توام جمهوری اسلامی در چارچوب اصول قانون اساسی بود. ولی دامنه مناقصات در رأس ساختار سیاسی شکور تشدید شد و همین اختلاف نظرها، امکان تصمیم گیری در سطر استراتژیک را برای حل و فصل مسائل اساسی کشور با چالش روبه رو ساخته بود . با کشف کودتای نوژه و عناصر آن در بخش های مختلف نیروی هوایی، نیروی زمینی و هوانیرو، روشن شد که برای تحولی در ارتش و ایجاد قدرت دفاعی و بازدارنده به تلاش و سرمایه گذاری و زمان نیاز است. بسیج نیز با وجود حمایت های امام به دلیل اختلافات و سایر مشکلات هویت نظامی پیدا نکرد. همچنین، رکود حاصل از اعتصاب قبل از انقلاب و تدوام آن به شکل دیگری پس از انقلاب بنیه اقتصاد کشور را کاملاً‌ تضعیف کرد. از نظر شرایط بین المللی نیز، اوضاع به سوی یران نبود. هرچند افکار عمومی در جهان اسلام سود ایران بود، ولی انقلاب با مشخصه دینی و مردمی و سپس مقابله با قدرت و اقتدار آمریکا و تصرف سفارت این کشور، موقعیت بین المللی ایران را در سطح بازیگران وساختار بین المللی ضعیف کرده بود. در این اوضاع، مخالفان ایرانی در داخل و خارج کشور، تحت حمایت و پشتیبانی آمریکا، غرب، کشورهای منطقه و عراق برای تضعیف و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران به عراق فعالیت هایش را علیه ایران کسترش داد. یا صرفاً بر پایه فرصت حاصل از تضعیف موقعیت سیاسی، نظامی و بین المللی ایران و هموبا آمریکا علیه ایران عمل کرد؟ پاسخ به اسن سوال می تواند میزان صحت و استحکام این نظریه را روشن سازد که آیای رفتار ایران موجب تحریک عراق و تجاوز به ایزان شد یا اینکه عراق با اهداف خاص و استفاده از فرصت، به ایران تجاوز کرد و همچننین، با توجه به انگیزه عراق و وضعیت حاکم بر 2 کشور و اوضاع، منطقه آیا امکان جلوگیری از وقوع جنگ وجود داشت.

اقدامات نظامی

تلاش عراق به جهت آمادگی برای جنگ در چند زمینه آشکار بود. دولت عراق، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، با تشکیل کمینه ای، مطالعات لازم را انجام داد. و ضمن جمع آوری اطلاعات و برگزاری مانور و مرور آن آمادگی خود را ارزیابی کرد. بازدید فرماندهان و مسئولان عراقی از یگانهای نظامی افزایش یافت. حتی صدام نیز به گفته یکی از فرماندهان، از محل تیپ عراقی مستقر در پاسگاه قتیبه از منطقه بازدید کرد. در همان زمان یکی از همراهانش در پاسخ به سوال وی درباره نام منطقه، گفت: قصر شیرین است. صدام گفت: در آینده ای نزدیک آنجا را با خاک یکسان خواهم کرد. پس از این بازدید، لشکر 6 عراق به طرف قصر شیرین حمله کرد. به نوشته نیویورک تایمز به نقل از منابع دیپلماتیک عرب 50 هزار سرباز عراقی در طول مرز ایران گرد آمدند، که عمده این جمع تجمع نیرو در نواحی خوزستان بود.

درباره توانایی عمده عراق، کردزمن به چند موضوع اشاره می کند که نشان می دهد عراق در این زمینه ها بر ایران برتری داشا:

1. ثبات سیاسی، نظامی بیشتر در خلال دوره پیش از جنگ

2. روابط دوستانه با کشورهای همسایه که از اواسط دهه 1970 آغاز شد.

3. دسترسی ماوم به منابع متعدد جنگ اقرارهای مدرن و پیشرفته ترین سیستم های ساخت فرانسه یا شوروی

4. ذخایر مالی و اعتباربالا برای آغاز جنگ

5. تحولی نسبتاً بالنده همراه با رشد تدریجی استانداردهای زندگی و بهبود اقتصاد

بر پایه همین ملاحظات، تمامی ناظران و کارشناسان از رتری عراق بر ایرن سخن می گفتند و پیش بینی می کردند که اگر اصطکاک فرایند میان ایران و عراق به جنگ بینجامد عراقی ها نسبت به ایران از آمادگی بسیار بهتری بهرهمند خواهد بود. عراقی ها با چنین اعتمادی به برتری خود بر ایران بر دامنه تجاوزات مرزی خود افزود چنان که تنها در 3 ماهه دوم سال 1359، این تجاوزات به 410 مورد بالغ شده بود.

لطیف جاسم، وزیر فرهنگ و اطلاعات عراق، بر پایه همین اساس برتری و اراده جنگ، در میان روزنامه نگاران لبنانی در پاسخ به اختلافات دیرینه کشور ایران و عراق گفت: این اختلافات شدید تر هم خواهد شد، تلاش های فعلی تا زمانی که در ایران دولتی روی کارآید، ادامه خواهد یاقت.

صدام نیز، بر پایه این تمایلات به تغییر دولت ایراتن، در جمع خبرنگارن رسماً حمایت خود را از گروه های ضد انقلاب و تجزیه طلب اعلام کرد. به نوشته کیانوری، پیرو همین سیست، صدام، برای ایجاد دولتی در جنوب ایران، رئیس سازمان امنیت خود را به پاریس فرستاد و از بتیار دعوت کرد که به بغداد بیاید و او با شاپور بختیار به بغدادآمد. بختیار و صدام طی ملاقاتی طولانی،‌قرار گذاشتند که پس از اشغال اهواز و آبادان و منافع نفت خیز که به خیال صدام کار آسانی بود، در این منطقه دولتی مستقل تشکیل دهدن. صدام نیز قول داده بود که رژیم های غربی پس از یکی دو ماه این دولت را به رسمیت خواهند شناخت. مواضعی که عراق، به نمایندگی از کشورهای عبی، طی ماههای قبل درباره جزایر3 گانه اتخاذ کرده بود در دوره جدید با تهدید نظامی عراق برای تصرف آنها تکیه بر زور همراه شد. صدام در مصاحبه ای با یک روزنامه کویتی گفت: اکنون ما نیروی نظامی مناسبی را برای ایران باز پس گیری 3 جزیره اشغای فراهم کرده ایم. ما پس از 1975، نه سکوت کرده ایم و نه دچار سستی شده ایم؛ بلکه از آن زمان تاکنون ظی 7 سال توان و قدرت نظامی و اقتصادی خود را افزایش داده ایم.

لغو معاهده 1975 الجزایر به وسیله عراق

 

اواین تهاجم نظامی ارتش عراق به ایران در مناطق القوس، سیف سعد و میمک به تصرف این مناطق انجامید. عدنان خیر الله، وزیر دفاع عراق، در تاریخ 19 شهریور ماه سال 1359 اعلام کرد که نیروهای مسلح عراق به مرزهای بین المللی رسیده اند. وی اضافه کرد، ما تمام سرزمین های را که ایران با زور تصرف کرده بود دوباره پس گرفتیم و اختلافات خود با ایران درباره سرزمین های مذکور حل کردیم.

صدام، بعد ها در کنفرانس طائف درباره این اقدام گفت: درباره سرزمین ها پیش از سقوط شاه در اختیار عراق قرار نگرفته بود و ما در صدد گرفتن آنها بودیم که انقلاب ایران شروع شد و این مسئله، موضوع نقل و انتقال آنها را به تأخیر انداخت و زمامدارن جدید نیز، پس از سقوط شاه سرزمین های ما را بازنگرداندند و بدین گونه ایران سرزمین عراقی غریزی را در اشغال خود نگاه داشت.

با فرض پذیرش صحت ادعای عراق مبمی بر اینکه از مناطق آن کشور، که برابر قرار داد 1975 الجزایر باز پس

یری آن آماده شده بود این پرسش به میان می آید که چرا عراق پس از تصرف این مناطق اقدام جنگ کرد؟

پس از تصرف این مناطق، صدام طی سخنانی در اجلاس فوق العاده مجلس ملس عراق در تاریخ 17 سپتامبر سال 1980 (26 شهریور سال 1359، لغو قرارداد 1975 الجزایر را بصورت یک جانبه اعلام کرد. وی طی سخنانی گفت: در برابر شما اعلام می کنم که ما قرارداد مارس 1975 را کاملاً لغو می دانیم و شورای فرماندهی انقلاب تصمیم خود را در این زمینه اتخاذ کرده است. بناربراین باید روابط قانونی در شط العرب به وضع قبل از مارس 1975 بازگردد و تمام حقوق تصرف شده تحت حاکمیت کامل ما قرار گیرد.

دولت عراق در این دوره، روابط خود را با کشور عربستان بهبود بخشید و رادیو عراق از ابراز هرگونه شعاری در رسانه های تبلیغاتی خود درباره کشورهای ارتجاعی خودداری کرد. آنها اکنیت خلیج فارس را جزئی جدایی نا پذیر از امنیت ملی عراق اعلام کردند.

سرانجام در تاریخ 31 شهریور سال 1359، 192 فروند هواپیمای جنگده نیروی هوایی ارتش عراق به طرف اهدافشان در داخل خاک ایران به پرواز درآمدند. به نوشته وفیق سامرایی پس از این حمله، صدام و عدنان خیر اللله و افسران اطلاعات و عمایات وارد اتاق عملیات شدند. خیر الله، وزیر رفاع، به صدام گفت: سرور من، جوانها 20 دقیقه قبل پرواز کردند. و صدام به او پاسخ داد: نیم ساعت بعد کمر ایران خواهد شکست. صدام در ساعت 15:30 روز 31/6/1359 طی پیانی از رادیو تلویزیون عراق علت حمله هوایی عراق به خاک ایران را اعلام کرد و گفت: اگر ایرانی ها حاکمیت عراق را بر مانطق اشغال شذه بپذیرند، عراق جنگ را خاتمه حواهد داد. بدین ترتیب جنگ ایران و عراق با تجاوز عراق بر ایران آغاز شد و به نوشته روزنامه البیان، چاپ امارات، صدام حسین جنگ را با اتکا به یک وعده پنهانی آمریکا از طریق کشور ثالث آغاز کرد. وعده این بود که چنانچه نیوهای عراقی نتواند ظرف مدت یک هفته سرنوشت جنگ را به نفع خودش رقم بزند، آمریکا از عراق حمایت نظامی به عمل آورد.

 

 

تلاش برای برقراری آتش بس

بی اعتمادی نسبت به خط مشی و روش و رفتار عراق به ویژه در واکنش آن کشور پس از وافقت ایران یا قطع نامه 598 و نیز تلاش برای پایان دادن به وضعیتی که اساساً بر پذیرش قطع نامه 598 موثر بود، موجب شد جمهوری اسلامی ایران بر اتمام سریع جنگ و اقدام سازمان ملل در اعلان زمان برقراری آتش بس اصرار ورزد.

واحد پخش خبر رادیو در ساعت 2 بعدازظهر 27 تیرماه 1367 بدون هیچ مقدمه ای اعلام کرد جمهوری اسلامی ایران قطع نامه 598 شورای امنیت را قبول کرده است.

سرانجام دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد، تاریخ 20 اوت 1987 میلادی زمان برقراری آتش بس خواهد بود و پس از ان اقدامات لازم قطع نامه انجام خواهد شد.

سرانجام در فاصله کمتر از دو هفته از تعیین زمان برقراری آتش بس در 20 اوت سال 1987 تا اجرای آنف کلیه تلاش های دبیر کل سارمان ملل برای استقرار نیروهای یونیماگ، در تهران و عراق انجام گرفت و بدین ترتیب، جنگ ایران و عراق پس از گذشت هشت سال از زمان تجاوز عراق به ایران پایان رسید در حالی که هیچ دستاورد سیاسی یا نظامی برای عراق در بر نداشت و مین امر، زمینه جنگ دیگری (تجاوز عراق به کویت) را د منطقه فراهم ساخت.

 خرمشهر برای جامعه ایران و حتی دشمن و حتی تحلیلگران تنها یک شهر نبود بلکه همه جنگ بود. مقاومت خرمشهر از نقش مردم اسطوره جدیدی ترسیم کرد و تمام محاسبات نظامی سیاسی روانی و تبلیغاتی دشمن را برهم زد. ناکامی های دشمن با آغاز مقاومت در خرمشهر اغاز شد و آنچه را تصور می کردند در عرض 24 ساعت یه دست می آید 44 روز طول کشید و قوای فیزیکی و روحی دشمن را منهدم و فرسوده کرد در عین حال اشغال خرمشهر جراحتی بود بر روح و جسم ملت ایران که با فتح آن برطرف شد و خرمشهر سمبلی شد از شکست و حقارت دشمن و پیروزی ملت ایران.

پیروزی د خرمشهر سرآغاز (تحولی استراتژیک) در سطح منطقه بود فتح خرمشه حادثه ای سرنوشت ساز بود از یک سو بر تحولات سیاسی داخل کشور تأثیر گذاشت و بی ثباتی سیاسی را به ثبات به ثبات تبدیل کرد و از سوی دیگر در عرضه نظامی تحولا جدید براساس استراتژی جدید زمینه های کسب پیروزی و شکت دشمن را بوجود آورد و ایران بر قدرتی منطقه ای با نشخصه های دینی و انقلابی تبدیل گشت.

فتح خرمشهر در ادامه تحولات داهلی به مفهوم (پایان آغاز جنگ) بود و روند پیشین را تغییر داد و استقرای جنگ تغییر کرد. فتح خرمشهر پابان مرحله ای بود که عراق با هدف تجزیه کشور و براندازی نظام جمهوری اسلامی اجرا کرد و در نتیجخ مرحله جدید آغاز شد که موضوع (نحوه خاتمه بخشیدن به جنگ) بود.

اینک به بیان علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر می پردازیم:

1. پایان دادن بخ چنگ از موضوع برتر با در اختیار داشتن منطقه ای استراتژیک از دشمن آقای رفسنجانی را باید صاحب این نظریه دانست ایشان با تغییر روند تحولات جنگ در آستانه عملیات فتح المبین بخشی از این نظریه را طرح کرد و پس از فتح خرمشهر در جلسات تصمیم گیری ابعاد آن را با استدلال نظامیان تشریح کرد اما با این نریه که مستلزم ورود به خاکعراق بود مخالفت کرد. این نظریه حداقل تا سال 1366 و قبل از صدور قطع نامه 598 حاکم بود ولی تجربیات حاصل از عنلیات والفجر 8، (فتح خاو) و کربلای 5 نشان داد امگان تحقق این نظریه وجود ندارد زیرا دامنه فشار و افزایش هزینه ها در مقایسه با پیروزی بیشتر بود و حتی این تصو بود که با صرف بغداد هم امکان اتمام جنگ با برتری ایران وجود ندارد زیرا خطر تشدید حملات با سلاح های غیر متعارف به تهران وجود دارد.

2. تغییرماهیت ارائه نشدن پیشنهاد مناسب به ایران برای اتمام جنگ

آقای رضایی فرمانده پیشین سپاه درباره مسائل جنگ بویژه در پاسخ یه علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر این نظریه را بیان داشتند که خرمشهر در روند جنگ سمبل پیروزی و شکست بود(1) و با فتح خرمشه فلسفه چرایی جنگ از سوی کسانی که این جنگ را تحمیا کرده بودند پایان یافت و ایران که تهدید می شد به  همین دلیل فح خرمشهر یک معجزه در جنگ بود و باعث شد وضع سیاسی ایران بکلی دگرگون شود آقای رضایی می گوید: (دلیل اصلی جنگ پس از فتح خرمشهر، ندادن پیشنهاد صلح از سوی قدرت های بین المللی بود. در آن سال هیچ فردی از مجموعه سیاستمداران و نظامیان نبودند که با ادامه جنگ و عبور ا ورزهای بین المللی در جنوب مخالف باشند. اگر پیشنهاد صلح به ایران می شد و مسائل کلیدی و اختلافات اصلی از جمله مرزهای بین المللی حل می شد،‌ایران به جنگ ادامه نمی داد(2) ایشان معتقد است فتح خرمشهر استراتژی ها را عوض کرد و نقطه عطف بین دو مرحله جنگ، یعنی آغاز و پایان بود.

 3. تصمیم گیری جدید برپایه تصرف کانون آتش و قصاص متجاوز

آقای لطف الله میثمی(3) در گفت و گوی مطبوعاتی به پرسش علت ورود به خاک عراق پس از دفع متجاو با نظریه ای جدید پاسخ می دهد وی معتقد است مسئولان کشور از جنگ و

 


1. مهدى بهداروند. ورود به خاک عراق، ضرورت ها و دستاوردها، وعاونت فرهنگی نیروی هوایی سپاه

2. روزنامه انتخاب، 5/3/1381، ص 2/

3. عضو پیشبن کادر مرکزی سازمان مجاهئین خلق اکنون مجلسه چشمانداز را منتشر می کند.

و قانون آن اطلاعی نداشتند در نتیجه طبقه بندی جدید جنگ پیگیر شدند و بعد از فتح خرمشهر آنها بودند که تصمیم گرفتند که ما وارد خاک عراق شویم(1) امام مخالف ادامه جنگ بودند ولی فرماندهان و نیروهای ارتش امام را قانع کردند که ما باید به خاک عراق وارد شویم (اینگونه که ما با نظریه (تصرف کانون آتش) وارد خاک عراق شدیم و تا آنجا که من می دانم،‌نظریه کارشناسی فرماندهان ارتش و مسئولان نظامی این بود که باید برویم و علتش هم قصاص بود.)

4. بی توجهب به پیامدهای ادامه جنگ در خاک عراق و مشکلات ناشی از جنگ طولانی.

اما در جلسات تصمیم گیری به ایم موضوع توجه داشتند که ا ادمه جنگ، اوضاع تغییر خواهد کرد و چشم انداز روشنی برای پایان دادن به آن وجود ندارد و لذا زمان مناسب برای تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر است. در عین حال، امام بهنظریاتی کمه شخصیت های سیاسی و نظامی، مبنی بر ضرورت ادامه جنگ می دادند توجه و در پایان موافقت خود را اعلام کردند.

5. پایان دادن ه جنگ با استفاده از فرصت و متکی بر موقعیت ممتاز نظامی و سیاسی ایران

نهضت آزادی با اولین موضع گیری مکتوب با صدور قطعنامه پنچمین کنگره نهضت، در فروردین 1362، این نظریه را طرح کرد(2) نظریه به اینکه نهضت هنگام تصمیم گیری در خرداد و تیر 1361 هیچ گونه موضع رسمی و مکتوبی را منتشر نکرد لذا اعلام این نظریه در سال 1362 تنها در چارچوب مواضع حزبی کارکرد سیاسی، تبلیغاتی داشت.

تغییر در ماهیت و تحولات استراتژیک جنگ

جنگ ایران و عراق با عناوین متفاوتی مانند (دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، جهان سومی، جنگ اول خلیج فارس) یاد شده. امام خمینی رهبر انقلاب به تحولا سیاسی اجتماعی توجه می کردند در چارچوب تفکر دینی با تعریف جدید از عالم و ادم جنگ و جهاد و دفاع دراسلام، ماهیت تجاوز عراق به ایران و هدف اصلی از این اقدامات را در چارچوب )اسلام و کفر) و (حق و باطل) توضیح می دادند. مبنایی که تفکر امام درباره جنگ در درجه نخست برپایه ماهیت حکومت ایرن و عراق بود. اما اقدامات عراق علیه ایران را عملی الحادی و کفر آمیز دانستند چنان که طی سخنانی فرموند: (قیام بر ضد کشور اسلامی که الان در ایران مستقر است همین قیام بر ضد او، در حکم الحاد و کفر است.)

 


1. روزنامه نوروز 16/3/1381، ص 2

2. پرسش اساسی جنگ، محمد درودیان،‌ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دوم، 1382

 

به مناسبتهای مختلف بویژه در ابتدای جنگ، هیئت صلح کنفرانس اسلامی و برخی سران کشورهای اسلمی برپایه مسلما بودن مردم ایران و عراق خواهان اتمام جنگ بودند. و ادامه آن را نوعی برادر کشی می دانستند آقای مهاجرانی در مصاحبه با یکی از روزنامه ها تأکید کرد: (جنگ با عراق ایدئولوژیک نبود و کشور اسلامی سر مسائل مختلفی با هم درگیر شدند جنگ ین اسلام و کفر نبود.درگیری میان دو کشور اسلمی بود که نمی بایست اتفاق بیفتد و در نخستین مراحل باید خاموش کرد(... به هر دلیل در بین مسلمان، جنگی اتفاق افتاده که اصل بر اتمام آن است نه بر دامنه گسترش جنگ امام عقید مقابل آقای مهجرای داشتند. اما حکومت بعثی ها را مشروع و اسلامس نمی دانستند.

اهداف سیاسی عراق

فیلیپ رابینز سه هدف اصلی را عناصر تشکیل دهنده استراتژی عراق میداند:

1. مهر انقلای اسلامی در ایران بود. دیوید اوئن وزیر خارجه انگلیس در روزنامه گاردین نوشت: ما امیداواریم که شور التهاب انقلاب اسلامی در طول جنگ منطقه ای به مصرف رسیده و سرانجام فروکش کند.

2. تصرف استان خوزستان و تجزیه ایزان می توانست در خدمت اهداف توسعه طلبانه عراق باشد تنگناهای ژئوپلتیک عراق برطرف می کرد و در عمل به معنای لغو قرارداد 1975 و تضعیف نظام تازه تأسیس در ایران ارزیابی می شد.

انتخاب هدف اول متأثر از بازتاب های انقلابی اسلامی در میان کشورهای منطقه و نگرانی رهبران آنها از تغییر معادلات منطقه و خلأ ناشی از سقوط شاه و شکست استراتژی آمریکا و پیروزی قاطع عراق ممکن بود مقدمه ظهور قدرت منطقه ای عراق ارزیابی شود.

بررسی علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

1. پیروزی های ایران بویژه فتح خرمشهر و احتمال سقوط صدام فضایی ایجاد کرد که در نتیجه آن ایران در سطح منطقه استاتژبک یافت و همین باعث شد که در نزد بازیگران منطقه و بین المللی نوعی نگرانی بوجود آورد.

2. رفتار سیاستمداران منطقه ای بین المللی و عراق براساس درک تحولات جدید جنگ و فرآیندهای احتمالی، کنش و واکنش های جدیدی را بوجود آورد که در ذهنیت و باور مردم ایران و تصمیم گیرندگان تأثیر کرد.

3. وقوع وادث و رخدادهای جدید در سطح منطقه ودر عرصه های سیاسی نظامی جنگ، که پارهای از آن ها حاصل کنش بازیگرن بود، در شکل گیری روندهای جدید و در نتیجه اامه جنگ پس از فتح خرمشهر نقش و تأثیر داشت.

در جنگایران و عراق با آشکار شدن علائم پیروزی ایران و شکست احتمالی عراق تدریجاً سیاست ها و مواضع آمریکا تغییر کرد ودر واقع با پیروزی های نظامی ایران،‌ماهیت جنگ تغییر کرد: از نظر آمریکا موقعیت ژئوپلتیک ایران،‌با قرار گرفتن در شمال خلیج فارس و در جنوب شوروی اهمت استراتژیک بسیاری داشت و به همین دلیل، در حوزه منافع آمریکا تعریف شده بود، سیاست کلی آمریکا در برابر ایران، این بود که(ایران نه بدان اندازه تضعیف شود که در معرض بی ثباتی و تجزیه قرار گیرد که در نتیجه شوروی از آن بهره گیرد و نه بدان اندازه تقویت شود که به گفته نیکلسون براساس قابلیت های بالقوه برای تبدیل به قدرتی منطق های نقش و تأثیر داشته باشد.)

آمریکا در جنگ ایران و عراق با دو گزینه کاملاً متفاوت مواجه بود، در گزینه نخست یا به رسمیت شماختن برتری ایران و خواسته های ایران را تأمین نماید و جنگ خاتمه یابدف چنین اقدامی پیامدهای استراتژیک در برداشت وبه مثابه تعمیق و گسترش انقلاب اسلامی در منطقه و خطر بی ثباتی در کشورهای متحد آمریکا و در نتیجه تغییر موازنه نیروهای منطفه بود.

گزینه دوم حمایت از عراق و حفظ صدام. بر اثر پیروزی ایران آمریکا برای اجتناب از پیدایش وضعیت جدید از سال 1982 سیاست بازی شطرنج با عراق را دنبال کرد.

شوروی و جامعه اروپا ومخصوصاً کشورهای منطقه به دلیل اینکه انقلاب اسلامی بر ساحتار متزلزل ومحافظه کارانه داخلی این کشورها تأثیر می گذاشت علاوه بر اینکه آغاز جنگ از عراق حمایت می کرد کمک های اطلاعاتی و تبلیغاتی در اختیار عراق می گذاشت.

  عراق: پس از فتح خرمشهر، رفتار عراق متأثر از شکست های نظامی بود و در نتیجه برای جلوگیری از ناکامی های عراق و پیروزی های ایران صدام با حمایت بین المللی موقعیت خود را با حذف و تصفیه مخالفان داخلی تثبیت و در جبهه های جنگ نیز قدرت دفاعی ارتش عراق را در برابر تهاجمات احتمالی ایران تقویت می گردد.

 

ایراند فضای انقلابی با کسب اعتماد به نفس م خودباوری دمن متأثر از پیروزی های 8 ماهه سبب شده بود که هرگونه شک و تردید را در عدم موفقیت یا ضعف اوضاع در ادامه جنگ ورود به خاک عراق برای دیگران از بینبرده و ایران با این باور که با فشار نظامی اوضاع را برای عراق دشوار کند و با تصرف منطقه ای با اهمیت در عراق موقعیت خود را تثبیت کند تا حامیان عراق با تأمین خواسته های ایران، وضعیت را برای خاتمه دادن به جنگ فراهم سازد. در نتیجه به منظور بررسی وضعیت کشور مسئولان با امام جلساتی تشکیل دادند:

جلسه اول روز دئشنبه سوم خرداد برگزار شد، خرمشهر را بطور کامل تسخیر کرده ودشمن تسلیم سد و در ان جلسه بحث جدی این بود خوب حالا که دشمن فرار کرده و نیروهایش متلاشی شده اند حالا می خواهیم برویم داخل عراق. آخرین چیزی که بعد از مدتی طولانی بحث شد اما اجازه دادند جاهایی که مردم نیستند بروید از این جهت منطقه عملیات رمضان انتخای گردید.

(نظر ما واقعاً در اول کار این نبود قطعاً می گفند داخل خاک عراق لازم نیست که ما وارد بشویم. بعد که به هر حال به یک نتیجه رسیدند که عراقی ها اگر بفهمند که مرزشان وارد نمی شویم تسلیم نخواهند شد، می روند و با خیال راحت آن طرف شرارت می کنند)

جلسه دوم: در ششم خرداد و سه روز بعد از جلسه اول برگزار شد. آقای هاشمی در گفت و گوی اختصاصی درباره جلسه دوم و نظر ادامه در مورد ادامه جنگ می گوید:

(فرماندهان ارتش و پساه در خدمت اما رفتند و فرماندهان اگر حاکمان بغداد مطلع شوند که ما وارد خاک این کشور نمی شویم با خیال آسوده علیهما شرارت خواهند کرد، منطق جنگ این رانمی پذیرد.

آقای رضایی از جلسه دوم می گوید:

آن جا امام سوال کردند شما برای جه می خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده ای از دوستان استدلالهای سیاسی کردند و گفتند: مه بهاین دلیل می خواهین برویم برادرهای ارتش و ما آمدیم استدلالهای نظامی می کردیم؛ گفتیم که مثلاض ما اگر از مرز بیرون برویم به اروند ، آن جا اگر هم جنگ حالت معلق پیدا گند ینی نه جنگ باشد و نه صلح باشد پشت اروندرود می شود دفاع کرد.

نظر امام درباره جنگ

برای نخستین بار در روزنامه جمهوری اسلامی ایران نظر امام اقل شد. اما با ادامه جنگ مخالف بود ولی بر اثر پافشری مسئولان جنگ نظر خود را تغییر داد. این مصاحبه آمده: (در مقابل مسانل خرمشهر امام معتقد است که بهتر است جنگ تمام شود. اما بالاخرع مسئولان جنگ گفتند: ما باید تا کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خود را از عراق بگیریم.

نظر سیاستمداران و مسئولین

در آن زمان فرماندهان و برخی سیاستمداران جلسه ای با اما داشتند و به بررسی وضعیت جبهه پرداختند و استدلال کردند که اینک زمان مناسبی برای پایان دادن جنگ نیست. اگر ما بخواهیم سر مرز و در منطقه جنوب ودر منطقه خرمشهر عمدتاً بایستیم و آتش بس را بپذیریم در واقع برای دفاع ازسرزمین ایران و خوزستان بهترین جایی برای پدافن مصلحت می دانستند رودخانه اروند رود بود. برای اینکه مقداری پیشروی کنند و خود را به پشت اروند رود بچسبانند دفاع در آنجا از سرزمین ایران آسانتر خواهد بود.)

مسئولان سیاسی با تئجه به ضرورت های سیاسی و لحا کردن برتری ایران بدنبال پایاندادن به جنگ بودند و نظامی ها بر این اسا و متأثر از نظریات مسئولان ساسی در پاسخ به پرسش اما بااستدلال سیاسی و مطرح کردند منشأ تصمیم گیری برای ادامه جنگ ملاحظات و اهداف سیاسی بود ولی در قالب ملاحظات نظامی و دفاعی مطرح شد.

     
علل و چرایی ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر

با گذشت سه روز پس از فتح خرمشهر، فرماندهان ارتش سپا از خضرت امام خمینی(ره) برای چگونگی ادامه جنگ، کسب تکلیف کردند.

آقای هاشمی رفسنجانی می گوید: امام موافق نبودند که نیروهای ما وارد خاک عراق شوند و در عین حال متوقف کردن جنگ را هم قبول نداشتند و می گفتند: اگر شما وارد عراق شوید چند اشکال پیدا میشود.دیدگاه حضرت امام خمینی بر این بود که جنگ بدون ورود به خاک عراق، ادامه یابدتا کشور به اهداف خود و تامین منافع ملی نایل آید و دلایل ذیب را برای دیدگاه خود بر شمردند:

الف)مردم عراق تصرف سرزمین خود را تحمل نمی کنند و آن هایی که الان با ما هستند در آن صورت به ما به عنوان متجاوز نگاه می کنند. پس نباید مردم عراق را در مقابل خود قرار دهیم.

ب)الان از لحاظ بین المللی موضع برحق داریم و متجاوز در خاک ماست، اگر وارد خاک عراق شویم کشورهای جهان، ایران را متهم به اشغالگری می کنند.

د)پس از ورود به خاک عراق، کشورهای عربی درحمایت صدام، صریح می شوند و بعضی ها که با ما هستند پشت سر صدام قرار می گیرند و کار ما دشوار میشود.

نظامی ها با منطق خودشان گفتند: اگر دشمن بفهمد که ما وارد خاکش نمی شویم، احساس امنیت میکند. یعنی لازم نیست در مرزهایش نیرو بچیند. نیروهایش را متمرکز می کند ودر مقاطع مشخصی از نقاط معین به ما حمله میکند. منطق نظامی می گویند نباید چنین امنیتی به دشمن بدهیم. باید به گونه ای باشد که عراق فکر کند تا بغداد هم می رویم.

امام خمینی  قبول کردند و گفتند حرف شما درست است. امام خمینی در اندیشه پایان جنگ نبود بلکه اجتناب اولیه ایشان از ورود به خاک عراق، برای متجاوز خوانده نشدن ما بود.

پس از آزادسازی خرمشهر جنگ به عبت های زیر ادامه یافت:

الف)پذیرفته نشدن معاهده1975 و ادامه حضور ارتش بعث عراق در بخشی از سرزمین های ایران:

اگرچه با پایان یافتن عملیات بیت المقدس ایران توانسته بود تجاوز ارتش عراق را دفع کند و سرزمین های خود را آزاد سازد و قوای دشمن را تا مرز عقب براند ولی هنوز بخش هایی از کشور از جمله مناطق مرزی غرب مانند ارتفاعات مسلط بر شهرهای سومار، قصرشیرین، گیلان غرب ومهران، ارتفاعات میمک و نفت شهر و بخشی از مرز شلمچه تا اروند رود به سمت حدود 1000 کیلومتر مربع، همچنان در دست ارتش بعث عراق باقی مانده بود. از طرفی شهرهای خرمشهر وآبادان، زیر آتش گلوله های خمپاره اند از دشمن قرار داشت درحالی که شهر بصره عراق حتی از آتش توپخانه های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در امان بود.

 

ب)برتری نظامی ایران نسبت به ارتش عراق

پیروزی های نظامی مستمر ایران در جبهه های جنگ و انجام چهار عملیات پی در پی و موفق موجب شد تا جمهوری اسلامی احساس کند که توانایی نظامی لازم را برای غلبه نهایی بر ارتش عراق و شکست صدام دارد. بنابراین می تواند با دامه عملیات نظامی به اهداف بلندتری در جنگ دست یابد، یعنی ایران احساس می کرد جنگ به جایی رسیده است که می تواند از موضع بالا و برتر حرف بزند، بنابراین باید شور جهاد را حفظ کند.

 

ج)ارائه نشدن هیچ گونه پیشنهاد صلح عادلانه از سوی رژیم بعثی عراق یا مراجع بین المللی

اگرچه تلاش هایی برای انجام صلح از سوی برخی از سازمان های بین المللی و بعضی از دولت ها صورت گرفت ولی هیچ یک از این اقدامات نتوانست ایران را قانع کند که بدون نگرانی از آغاز دوباره جنگ، تنها با آتش بس می تواند به صلحی پایدار دست یابد. این امر، موجب نگرانی ایران از نرسیدن به صلح با پذیرش آتس بس و ایجاد شرایط نه جنگ نه صلح برای مدتی نامعلوم می گشت.

 

د)نبود اعتماد به تعهدات صدام و حزب بعث عراق

با فرض توقف جنگ، چنانچه ایران در مذاکرات با عراق به نتیجه نمی رسید،باتوجه به روحیات صدام و وجود یک ارتش سازمان یافته در عراق ممکن بود دوباره ارتش عراق حملات خود را آغاز کند و این بار فضاهای بیشتری از کشور را به اشغال خود در آورد. باید توجه داشت که عمده نیروهای رزمنده ایرانی، بسیجی بودند و طبیعتاً با توقف جنگ به سر کار و زندگی خود باز می گشتند و ایران قادر نبود تا حجم گسترده ای از نیروهای ثابت را در جبهه های جنگ دربرابر ارتش عراق برای مدت طولانی حفظ کند. از سوی دیگر صدام به نقض قول، شهرت داشت و نمی شد روی او حساب باز کرد. بنابراین کسی نمی توانست تضمین بدهد که صدام پس از آتش بس دوباره جنگ را آغاز نکند.

ه)شرایط نامساعد دفاعی درمنطقه مرزهای جنوبی کشور

مرز کشور در جنوب استان خوزستان در یک منطقه دشت وسیع قرار داشت که از نظر نظامی عبور از آن ها برای واحدهای زرهی ارتش عراق به سادگی میسر بود. از آن جا که عمده قدرت نظامی ایران متکی بر نیروهای پیاده بود، بنابراین نیاز به رسیدن به یک مانع طبیعی مثل اروندرود جهت پدافند مطمئن ضروری می نمود.

 

د)انتظار مردم برای سرکوبی کامل دشمن

در آن زمان دربین مردم به خصوص خانواده های آسیب دیدگاه از جنگ این احساس به وجود آمده بود که نه تنها بایستی قوای متجاوز را از خاک ایران بیرون کرد بلکه بایستی دولتی را که به خود اجازه آغاز جنگ را داده است مجازات کرد و شرایطی را فراهم آورد که حکومت عراق هیچ گاه به فکر حمله به ایران نیفتد.

 

2-راهبرد جمهوری اسلامی ایران پس از آزادسازی خرمشهر

الف)دفع کامل تهاجم سرزمینی

جمهوری اسلامی ایران در دو سال اول جنگ، جلوگیری از پیش روی ارتش متجاوز بعثی دفع تجاوز دشمن و آزادسازی سرزمین های اشغالی و حفظ تمامیت ارضی کشور را هدف قرار داده بود.

ب)محدود نگه داشتن دامنه جنگ

جمهوری اسلامی ایران در سال های اولیه دفاع مقدس در تلاش بود تا دامنه جنگ از حوزه مرزهای جغرافیایی دو کشور فراتر نرود و آن را محدود نگه دارد و لیکن دشمن با حمله به مناطق شهری مراکز اقتصادی و نفت کش ها آن را توسعه داد.

ج)توسعه توان دفاعی کشور برای پشیمان کردن دشمن از حمله به ایران

جمهوری اسلامی ایران از آغاز جنگ سعی کرد تا با تکیه برتوانمندی ها، استعدادها و ظرفیت های ملت ایران، ضمن تامین نیروی انسانی مورد نیاز خود از میان داوطلبان بسیجی، بر توسعه قدرت مقاومت خود بیفزاید

 

 

3-اجرای عملیات درداخل خاک عراق برای وادار کردن دشمن به قبول شرایط جمهوری اسلامی ایران

پس از عملیات بیت المقدس وفتح خرمشهر تلاش چندانی برای خاتمه دادن به جنگ صورت نگرفت. نه عراق حاضر شد ازتمامی سرزمین های خود به آتش بس تن دهد و جنگ را از راه سیاسی و با کمک دیپلماسی فعال به پایان ببرد.

پیچیدگی های جنگ افزایش یافت و تکیه بر قدرت سلاح شیمیایی از سوی ارتش بعث عراق توسعه پیدا کرد و تلفات هر عملیات نسبت به عملیات های دوره قبل افزایش پیدا کرد.

 

عملیات والفجر 8

طبق دستور قرارگاه عملیاتی خاتم الانبیا هر یک از دو سازمان سپا و ارتش در این عملیات موظف شدند به صورت جداگانه در مناطق مورد علاقه خود نسبت به عملیات طرح ریزی کنند و در این راستا مقرر گردید سپا عهده دار تلاش اصلی در منطقه عمومی فاو و ارتش عهده دار تلاش پشتیبانی در منطقه عمومی کوشک و شلمچه، اقدام به عملیات کنند و در صورتی که هر یک از سازمان ها در تهاجم خود موفق نشدند از امکانات سازمان دیگر استفاده نماید. از طرفی سپا برای فریب دشمن از محل تلاش اصلی، دو تلاش پشتیبانی در منطقه هورالعظیم و جزیره ارصاص در نظر گرفته بود.

فرماندهان ارتش بعث عراق با گذشت چند روز از عملیات به تدریج متوجه شدند که تهاجم اصلی از سمت منطقه فاو است، لذا نیروهای خود را به سمت این منطقه برای مقابله با رزمندگان اسلام روانه کردند.

حضرت امام خمینی در دیداری که قبل از انجام عملیات فاو با فرماندهی سپا داشقتند با توجه به این نکته فرمودند شما توکل به ما و مسئولین و این ها نکنید توکل تان را به خدا بکنید.

سپا در منطقه فاو، عملیات خود را با به کارگیری دو قرارگاه کربلا و نوح و با پشتیبانی پدافند هوایی، هوانیرو، بخشی از نیروی هوایی و توپخانه ارتش، برنامه ریزی کرده بود و ارتش نیز قرار بود به صورت همزمان در منطقه شلمچه عملیات خود را انجام دهد

 

الف)نکات اساسی طرح مانور و الفجر8

در عملیات والفجر 8 به چند نکته اساسی توجه می شد. علاوه بر توکل بر خدا بزرگ و لزوم پرهیز از تردید و یاس روی این موارد تاکید می شد:

1-اعمال غافلگیری در تمامی ابعاد

2-دقت و کنترل در جزئیات تمامی قعالیت ها از جمله شناسایی ها

3-به کارگیری صحیح آتش های توپخانه

4-مراحل انجام طرح مانور از جمله عبور از اروند و شکستن خط مقدم دشمن، پاکسازی و رسیدن به هدف و در نهایت انجام پدافند.

5-انتقال وسایل سنگین مهندسی مثل دور و بولدوزر از رودخانه اروند

ب)روش های اعمال غافلگیری

1-طرح ریزی عملیات فریب بزرگ

2-طرح ریزی عملیات محدود و ایذایی

3-رعایت حفاظت اطلاعات

4-کنترل اطلاعاتی دشمن و شناسای مواضع

5-انتخاب منطقه غافلگیر کننده

ج)وضعیت و موقعیت منطقه عملیات

زمین منطقه عملیات والفجر8، شامل شبه جزیره فاو می شد که بین رودخانه اروند واقع در جنوب استان خوزستان و خلیج فارس و خور عبدالله در کنار مرز کشور کویت قرار گرفته است.

زمین منطقه عملیات یکی از سرزمین های پیچیده جنگی و عملیاتی در آن زمان محسوب می شد، به طوری که شامل انواع عوارض طبیعی از جمله رودخانه، نهر، نخلستان، باتلاق، چولان، جاده، روستا، شهر و غیره بود.

 

د)اقدامات مهندسی

مهندسی سپاه با کمک جهاد سازندگی عمده ماموریت آماده سازی منطقه عملیات را بر عهده گرفت و توانست با به کارگیری حدود 400 کمپرسی و تعداد زیادی لودر و بولدوزر 473 کیلومتر جاده جدید در منطقه اروند رود احداث و 110 کیلومتر از جاده های موجود را تعمیر و آسفالت کند. هم چنین قرارگاه مهندسی نسبت به ساخت بیمارستان صحرایی، مکان های مناسب برای رفع آلودگی مواد شیمیایی ، ساخت مواضع توپخانه ، احداث مواضع موشک های پدافند هوایی هاوک و نیز بنه های تدارکاتی لازم، قرارگاه های مختلف و هم چنین پد بالگرد اقدام کرد.

ه)شرح عملیات

عملیات سپاه در فاو با رمز مقدس یا فاطمه زهرا از منطقه عمومی جنوب خسروآباد تا انتهای جزیره آبادان با عبور غواصان خط شکن از اروندرود در حالی که باران می بارید آغاز گردید.

در روز اول عملیات لشکر 25 کربلا که از رزمندگان استان مازنداران تشکیل شده بود، موفق شد تا  شهر فاو را به تصرف کامل خود درآورد. فرمانده این لشکر بر اساس ماموریتی که از سوی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلاتی دریافت کرده بود  پرچم گنبد حضرت ثامن را که از مشهد به جبهه آورده بودند بر بالای بلندترین مناره مسجد آن شهر نصب کرد .

همزمان حملات هوایی جنگنده های عراقی، یگان های زمینی ارتش بعث عراق نیز حملات خود را با مواضع نیروهای رزمنده آغاز کردند. پاتک های عراق در روز های اول به صورت ضعیفی انجام می شد ولی آرام آرام بر شدت آن افزوده می گیرد.. توپخانه سپاه و ارتش در تمام دوره هفتاد روزه نبرد فاو توانستند به عنوان یگان های پر قدرت، واحدهای خط مقدم را در برابر پاتک ها و تهاجمات دشمن، به طور مرتب پشتیبانی کنند.

 

و)احداث پل بعث

یکی از مهم ترین مسائل عملیات والفجر 8 چگونگی تدارک رسانی به هزاران نفر رزمنده و پشتیبانی از آن ها در آن سوی اروند رود بود. ماموریت این کار بزرگ بر عهده جهاد سازندگی قرار گرفت. نیروهای مهندسی و پشتیبانی جنگ جهادسازندگی توانستند با به کارگیری حدود 3 هزار و 400 عدد لوله نفتی 56 اینچی و با یک طرح مهندسی دقیق چنین پلی را به طول حدود 600 متر و عرض حدود 12 متر و با عمق حدود 8 متر احداث کنند.

 

ز)تلفات و خسارات دشمن و خودی

در این عملیات در حدود 32 هزار نفر نظامیان ارتش عراق، کشته و مجروح شدند. 2105 نفر از نظامیان عراقی نیز به اسارت درآمدند و هم چنین تعداد 34 فروند هواپیما و 5 فروند بالگرد ارتش عراق ساقط شد

در این عملیات از نیروهای خودی در حدود 10000 نفر شهید و مجروح و بیش از 20000 نفر بر اثر سلاح شیماییی مصدوم که 3000 نفر از آن ها به شهادت رسیدند . در ضمن 4 فروند از هواپیماهای اف-قوای اسلام مورد اصابت قرار گرفت

 

ح)نتایج عملیات ولفجر 8

1-تصرف کامل بخشی از اروند رود

2-تصرف شهر ساحلی فاو و تاسیسات بندی آن

3-تصرف سکوهای موشکی و تامین خور موسی و افزایش ضریب امنیتی در جزیره خاک

4-کنترل خور عبدالله و تهدید بندر ام القصر

5-مجاورت با کشور کویت و حاکمیت کامل بر خلیج فارس

6-آزادسازی و تصرف 940 کیلومتر مربع از سرزمین های ایران و عراق

7-انهدام وسیح نیرو و تجهیزات دشمن

 

5-عملیات کربلای 5

یکی از سخت ترین، معروف ترین دشوارترین و به یادماندنی ترین عملیات هایی که در دوران جنگ صورت گرفته و توانسته است ذهن بسیاری به خود مشغول کنده، عملیات کربلای 5 است

این عملیات که حدود یک سال و نیم قبل از پایان جنگ تحمیلی در منطقه غرب شهر خرمشهر و در محور شلمچه در منطقه شرق بصره به مرحله اجرا درآمد

زمین منطقه عملیات در شرق بصره دارای ارزش و اهمیت زیادی بود. محور مواصلانی شلمچه کلید فتح بصره به شمار می رفت. وسعت سرزمین خشک این منطقه عملیاتی که به پنج ضلعی معروف بود به کمتر از پنجاه کیلومتر مربع می رسید.

 

الف)استحکامات و موانع منطقه عملیاتی کربلای 5

1-استحکامات هلالی شکل، به طوری که در درون هر یک از آن ها یک دسته تانک می توانست موضع بگیرد و با امنیت خاطر تیراندازی کند. اطراف این استحکامات نیز با سیم های خاردار و میادین مین در مقابل نیروهای سپاه پوشانده بود.

2-ایجاد منطقه آبگرفتگی در شمال منطقه عملیات به منظور رها کردن آب در زمین جهت جلوگیری از عملیات نیروهای پیاده ایران

3-تعبیه سنگرهای بتونی، دیده بانی، تیربار و مهمات و نیز تعدادی سنگر تانک به منظور تسلط بر منطقه شلمچه

4-تعبیه سنگرهای کمین برای محافظت و کنترل از موانع، میادین مین و استحکامات ایجاد شد

5-ایحاد تعدادی دکل بلند دیده بانی در غرب اروند رود به منظور کنترل تردد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی

6-استفاده از سلاح ضد هوایی در خط اول و تعداد زیادی تانک به منظور جلوگیری از نفوذ رزمندگان اسلام در شکست خط اول

7-ایجاد موانع عظیمی از سیم های خاردار، تله های انفجاری، کانال ، میدان های وسیع مین و سنگرهای بتونی، سنگرهای استراق سمع

8-ایجاد ده ها ردیف موانع گوناگون در آب گرفتگی ه

 

ب)شرح عملیات

این عملیات دو هفته پس از ناکامی در عملیات کربای 4 و با استفاده از رخنه ای که در منطقه شلمچه در خطور دفاعی دشمن ایجاد شده بود صورت گرفت، در حالی که زمانی حدود یک ماه برای امادگی رزمندگان اسلامی ضروری بود. اگر این فرصت به یگان های ارتش بعثی داده می شد، می توانستند بلافاصله نقاط ضعف خود را بپوشانند و ایران از دستیابی به مطنقه شلمچه باز دارند.

در روز اول، به دلیل عدم آمادگی نیروهای دشم، عملیات به خوبی پیش رفت و رزمندگان موفق شدند تعدادی تانک دشمن را به غنیمت بگیرند و حدود 650 نظامی عراقی را اسیر کنند. پایگاه موشکی هواک ارتش اسلامی نیز در این عملیات فعال گکرید و توانست تعدادی از هواپیماهای دشمن را مورد هدف قرار دهد. ولی از روز سوم به بعد به تدریج جنگ سختی از سوی ارتش  بعث عراق، علیه رزمندگان اسلام شکل گرفت.

در طی این عملیات ، رزمندگان سپاه اسلام تنها موفق شدند تا خد نهر جاسم که آخریه رده دفاعی ارتش بعثی در منطقه عملیات بود مرحله به مرحله  پیش روی کنند و در نهایت به دلیل کمبود یگان های پیاده و زرهی، امکان این که رزمندگان اسلام گام های بلندری در پیروزی بردارند میسر نشد

 

ج)نتایج و دستاوردهای عملیات

در این عملیات بیش از 150 کیلمتر مربع از خاک عراق به تصرف قوای این درآمد پاسگاه های بوبیان، شلمچه ، کوت سواری و خین در اختیار رزمندگان درامد.

جزایر بوارین، فیاض و ام الوطیل و شهرک دوعیجی، رودخانه دوعیجی و نهر جاسم و هم چنین 10 کیلیومتر از جامده شلمچه بصره و نیز 11 پاسگاه فرماندهی ارتش بعضی عراق نیز به کنترل قوای اسلامی درآمد.

در این عملیات 350 نفر از فرماندهان رده های مختلف سپاه و در مجموع 12000 نفر شهید و 15000 نفر زخمی شدند. سال 1365 پرتلفات ترین سال جنگ بود. در این سال حدود 40000 نفر از رزمندگان اسلام و مردم در جریان عملیات ها و بمباران ها به شهادت رسیدند.

 

علل پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ

متاسفانه بحث پذیرش قطعنامه و جام زهر همانطور که در مقاله هم گفته شد رازآلود مانده است. دلیلش خواست عده ای چه از دید منفعت طلبی و کوبیدن سمت دیگر یا پوشیدن اشتباهات خود در گذشته و حال است. با بیان دوباره موضوع توسط سردار صفوی گفتم بحث منطقی و غیرجناحی داشته باشیم. در این تاپیک سعی شده نگاهی از دو سوی طرفین به ماجرا انداخته شود.

شامل
متن نامه امام خمینی به مسئولان کشوری و لشکری
دفتر مطالعات تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی واحد سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع)
رویکرد حقوقی جنگ و علل پذیرش قطعنامه 598
سخنان نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس
دلایل پذیرش قطعنامه 598 از نگاه بزرگان کشور
سخنان اخیر سردار صفوی
ناگفته‌های خرازی از قطعنامه 598
-------------------------------------------------



متن نامه امام خمینی به مسئولان کشوری و لشکری در سال 1367 به شرح ذیل است.

بسم الله الرحمن الرحیم

با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات علیهم اجعمین.......

حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ می‌باشند، صریحاً اعتراف می‌کنند که ارتش اسلام به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی‌دانند و با قاطعیت می‌گویند که یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده‌اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی‌شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح،فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به
نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره می‌شود، فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر ...که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است - داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی می‌گوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود.
این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر می‌رسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست. آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند، مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاحهائی را که در شکستهای اخیر از دست داده‌ایم به اندازه تمام بودجه‌ای‌ است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج می‌کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می‌کنیم.

خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظه‌ای با آمریکا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود می‌دانیم. خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دوروئی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیا و علماء تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعه‌ای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفتهای ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌‌های زمان خود مواجه شده‌اند.

خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچکس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوند از تو می‌‌خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمائی. گفتم جلسه‌ای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند.
مواظف باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا می‌گویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل می‌شود.
شما می‌دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی‌مان چنین تصمیمی گرفته‌اند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می‌افتد از دوست بدانید، و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.

روح‌الله الموسوی الخمینی

شنبه 25/تیر/67

http://nafez.parsibl...ام پس از 18سال/
------------------------------



دفتر مطالعات تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی واحد سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع)

حضرت روح الله: اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری می کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد….


سیدنا القائد: قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمى‌کِشد و نمى‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مى‌کرد. وانگهى؛ اگر همه‌ى دنیا در امر جنگ دخالت مى‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمى‌گشت! آن، یک مسأله‌ى داخلى بود؛ مسأله‌ى دیگرى بود. ۱۴/۰۳/۱۳۷۵


حجت الاسلام پناهیان: قرآن می فرماید: «یا ایها الذین امنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدی القوم الظالمین ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را تکیه گاه خود قرار ندهید، آنها تکیه گاه یکدیگرند و کسانی که از شما به آنها تکیه کنند از آنها هستند خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند» چرا شما به سمت یهود و نصارا می روید؛ اگر کسی به آنها علاقه پیدا کند جزو آنهاست؛ و در آیه بعد می فرماید: «فتری الذین فی قلوبهم مرض یسرعون فیهم یقولون نخشی ان تصیبنا دائره فعسی الله ان یاتی بالفتح او امر من عنده فیصبحوا علی ما اسروا فی انفسهم ندمین؛ گروهی منافق را که دلهایشان ناپاک است خواهی دید که در راه دوستی ایشان می شتابند و می گویند: ما از آن می ترسیم که در گردش روزگار مبادا آسیبی از آنها به ما رسد؛ باشد که خدا فتحی پیش آوردو یا امر دیگر از طرف خود تا منافقان از آنچه به نفاق در دل نهان کردند سخت پشیمان شوند» کسی که در دلش یک مرض دارد یک تمایلی به سمت آنها دارد سازشکارانه برخورد می کند؛ کلیدی ترین اختلاف مقام معظم رهبری در این ۲۰ سال اخیر و حتی ۳ و ۴ سال آخر زندگی امام(ره) با اصلی ترین مسئولین نظام صرفا سر همین مفهوم بود. حتی بنده «جام زهر» را در ارتباط با این موضوع تحلیل می کنم آن برخورد بسیار محکم حضرت امام(ره) با سخنان آقای منتظری را هم در همین راستا تحلیل می کنم و از شما تقاضا می کنم به سخنان امام(ره) ۱۰ روز قبل از پذیرش قطع نامه و بعد از پذیرش قطع نامه توجه کنید ؛ چرا ۱۰ روز قبل از پذیرش قطع نامه امام(ره) این همه از جنگ تقدیر کردند چون کسانی بودند که داشتند جنگ را می بستند. امام(ره) اطلاعیه دادند که جلوگیری بکنند از بستن جنگ ولی این اطلاعیه امام(ره) کارساز نبود.


امام(ره) اطلاعیه که دادند در آن اطلاعیه فرمودند: «امروز باید در جبهه ها تحول ایجاد کنیم؛ امروز کوتاهی کردن در جنگ خیانت به رسول الله است» چطور است یک مرد با آن همه هوش سیاسی که چنین حرفی را می زند و در ۱۰ روز بعد همه چیز را قبول می کند. بعد از اینکه امام(ره) قبول کردند قطع نامه را یک اطلاعیه ای دادند آن جا را هم نگاه کنید. در صحیفه امام(ره) هم هست؛ در این اطلاعیه نیمی از اطلاعیه از دشمنی با استکبار صحبت می شود. چرا امام(ره) از دشمنی پایان ناپذیر و گسترده حتی بعد از پذیرش قطع نامه صحبت می کند؟ چون ایشان می بیند مسئله ای که کشور بواسطه آن در معرض خطر است، کوتاه آمدن در مقابل دشمن است.


http://main.basijisu.com/536/

--------------------------------------

رویکرد حقوقی جنگ و علل پذیرش قطعنامه 598

دلائل پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران:

مهمترین عوامل در پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران را می‌توان به شرح زیر خلاصه کرد:

1 ـ تغییر استراتژی حمایت مستقیم از صدام، تحت پوشش حفظ صلح و امنیت بین‌المللی در خلیج‌فارس:

یعنی اگر صدام به هر کاری بر خلاف موازین بین‌المللی دست بزند، چون در شرایط جنگی است مورد سؤال قرار نمی‌گیرد. از این رو بعد از قطعنامه 598 می‌بینیم وقتی کشتی استارک امریکایی به وسیله بمب‌افکن ارتش عراق صدمه می‌بیند، صدام از امریکا پاداش می‌گیرد و به جای واکنش منفی، می‌گویند چون منطقه خلیج‌فارس آرام نیست این پیشامدها طبیعی است و ضربه‌ای را که صدام به آنها زده به خرج ما حل و فصل می‌کنند و راه حل آن را قبول قطعنامه می‌دانند.

2 ـ معرفی صدام به عنوان چهره صلح‌طلب در محافل بین‌المللی

با همه جنایتی که صدام در جنگ مرتکب شده اما چون همه قطعنامه‌های شورای امنیت را نپذیرفته است، چهره‌ای صلح‌طلب، و ایران چهره‌ای جنگ‌افروز معرفی می‌شود.

3 ـ کاربرد وسیع سلاحهای شیمیایی و میکروبی توسط عراق:

تبلیغات صلح‌طلبی رژیم عراق در محافل بین‌المللی و رسانه‌های گروهی، پوششی شد تا به صدام به راحتی بتواند مخربترین سلاحهای میکروبی و شیمیایی را علیه رزمندگان ما در جبهه‌ها به کار گیرد، و از آن طرف واکنش ایران به دلیل عدم پذیرفتن قطعنامه، ضعیف جلوه می‌کرد.

4 ـ تهدیدات بین‌المللی:

تهدیدات بین‌المللی بر بند 10 قسمت اجرایی قطعنامه 598 مبتنی بود. به عبارت دیگر قطعنامه 598 به دشمنان خطرناکی چون امریکا اجازه داد که حتی تهدیدات خود را با حمله به هواپیمای مسافربری عملی کنند.

رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت امریکا، در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل پس از نطق رئیس جمهور ایران در مجمع گفت:

من از این فرصت استفاده می‌کنم و از ایشان می‌خواهم صریحاً و بدون ابهام اعلام کند که ایران قطعنامه مصوب شورای امنیت را که خواستار برقراری آتش‌بس در جنگ شده قبول دارد یا نه. اگر پاسخ مثبت باشد، این یک گام خوشایند و یک پیشرفت عمده محسوب می‌شود و در صورت منفی بودن پاسخ ایران، شورای امنیت راهی جز اعمال مجازات علیه ایران و وادار کردن این کشور به قبول آتش‌بس پیش رو ندارند.

به دنبال این تهدیدات بود که حمله به هواپیمای مسافربری ایرباس صورت گرفت و 290 نفر از هموطنان ما جان خود را در آن حادثه از دست دادند. از این رو حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظله العالی، رئیس جمهور وقت ایران در اعلان رسمی پذیرفتن قطعنامه 598 حمله امریکا به هواپیمای مسافربری را آغاز جنگ علنی منطقه‌ای و توسعه دامنه آن دانسته است:

همانطور که به خوبی استحضار دارید، آتش جنگی که به وسیله رژیم عراق در 22 سپتامبر 1980، با تجاوز علیه تمامیت اراضی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. اینک ابعاد غیر قابل تصوری به خود گرفته است که کشورهای دیگر و حتی غیرنظامیان بی‌گناه را نیز در شعله‌های خود گرفته است.

قتل 290 نفر انسان بی‌گناه که با ساقط کردن هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران به وسیله یکی از کشتی‌های جنگی امریکایی در خلیج‌فارس به وقوع پیوست، نمونه بارزی در این خصوص است.

در همین مورد جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و جانشین فرماندهی کل قوا، اظهار داشتند:

به هیچ وجه ادعای اشتباه در مورد حمله به هواپیمای مسافربری ایران و شهادت 290 نفر سرنشین بی‌گناه آن پذیرفته نیست، بلکه از نظر ما یک اخطار تلقی می‌شود. همچنین قساوت فوق‌العاده صدام در داخل عراق که هزاران روستا و صدها هزار تن از مردم را با بمباران شیمیایی قتل عام می‌کند از دیگر دلائل آن است که نشان می‌دهد به او اجازه داده‌اند هر جنایتی را مرتکب شود.

مجموعه این شرایط و ادله دیگری که فعلاً ذکر نمی‌شود، ما را به این نتیجه می‌رساند که مصلحت انقلاب و ملتهای ایران و عراق و منطقه این است که قطعنامه مذکور پذیرفته شود. ایران تا به حال خواستار آن بود که ابتدا کمیته تعیین متجاوز تشکیل شود، ولی فعلاً با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده، از آن شرط خود صرف نظر می‌کند.

متأسفانه تبلیغات جهانی، ما را جنگ‌افروز و جنگ‌طلب معرفی می‌کند و صدام و حزب بعث متجاوز که تمامی قوانین را نقض کرده، ولی چون یک شعار مشخص دارد یعنی قطعنامه را پذیرفته است و قضاوت بین‌المللی را قبول دارد، به صورتی عوام فریبانه، صلح طلب معرفی می‌کند. با قبول قطعنامه 598 نشان دادیم که در این زمینه انعطاف‌پذیر هستیم... ما هرگز قطعنامه را رد نکرده بودیم، بلکه شرطی روی آن گذاشتیم و این اواخر روشن شد که ممکن است حوادث تلخی در منطقه اتفاق افتد که نقطه عطف آن، سقوط هواپیمای مسافری ایران توسط امریکا بود. آنها که می‌خواستند ما را به دلیل نپذیرفتن قطعنامه، تحریم تسلیحاتی کنند، بطور منطقی از آن پس (در صورتی که عراق از قبول قطعنامه خودداری کند) باید عراق را تحریم کنند.

http://dsrc.ir/view/...cle.aspx?id=407
------------------------------------------



نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس
‌گفت: پذیرش صادقانه قطعنامه 598 از سوی امام خمینی(ره) لطف الهی بود.


کوثری به تبیین و شفاف‌سازی دلایل پذیرش قطعنامه 598 در سال 67 اشاره کرد و گفت: عملیات والفجر 8 در سال 64 با موفقیت صورت گرفت و ما را به اهداف خود رساند.

وی ادامه داد: در سال 65 عملیات کربلای چهار انجام شد که منجر به عدم موفقیت ما و پیروزی عراقی‌ها شد اما عملیات کربلای 5 در کمتر از 15 روز از عملیات کربلای چهار انجام شد و از منطقه شلمچه که به گفته عراقی‌ها 93 درصد از نظر پدافندی کامل بود عبور کرده و به کانال ماهی رسیدند.

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ادامه داد: پس از موفقیت در این عملیات بود که پیغام دادند هرچه می‌خواهید در قطعنامه بنویسید در حالی که پس از فتح خرمشهر چنین پیغامی ندادند.

وی با بیان اینکه 135 تیپ عراقی که در منطقه آمده بودند 10 تا 90 درصد منهدم شدند، گفت: سال 66 تصمیم گرفته شد که عملیاتی را از شمال غرب شروع کنیم که این تصمیم تنها از جانب نظامی‌ها نبود، بلکه با لحاظ ابعاد سیاسی گرفته شد.

کوثری با اشاره به انجام عملیات والفجر 10 در سال 66 ابراز داشت: اتفاق مهمی که بعد از کربلای 5 در سال 66 افتاد، این بود که آمریکایی‌ها به صورت فیزیکی در منطقه حضور پیدا کردند و مجوزهای متعددی برای استفاده از سلاح شیمیایی به عراق دادند، که اوج این جنایت در حلبچه اتفاق افتاد.

وی تاکید کرد: در قطعنامه 598 باید این جنایات را هم دنبال کنیم در حلبچه تنها 5 هزار نفر از مردم این شهر و روستاهای اطراف کشته شدند و نهایت در حالی که با توانمندی محدودی مواجه بودیم، در شمال غرب جبهه جدیدی باز شد.

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: در ابتدای سال 59 که عراق با 120 فروند هواپیما به شهرهای غربی و تهران حمله کرد، بی‌بی‌سی در گزارشی اعلام کرد که ایران 8 میلیارد دلار و عراق 36 میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد.

وی ادامه داد: در پایان جنگ رسانه‌های آمریکایی نوشتند عراق بین 70 تا 90 میلیارد دلار بدهی دارد در حالیکه ایران یک دلار هم بدهی ندارد و این نشان از آن دارد که امام خمینی(ره) سیاست حضرت علی(ع) را داشت و این کشورهای عربستان و کویت و... بودند که به کارخانجات خود پول دادند تا برای استفاده عراق سلاح تولید کنند.

کوثری بیان داشت: ابرقدرت‌ها در سال 66 مجوز همگانی به عراق دادند که برای نابودی ایران به هر وسیله‌ای متوسل شود و این شرایط بسیار سختی بود اما امام امیدوار به قدرت لایزال الهی بود.


* در سال‌های آخر جنگ دولت حمایتی از رزمندگان نمی‌کرد

وی ادامه داد: مسئله مهم در این بین کاهش توانمندی ایران، عدم حمایت دولتی از رزمندگان و افزایش قدرت عراق از نظر نفرات و تجهیزات بود.

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: در ایام پایانی جنگ نیروها که به صورت دسته جمعی به جبهه می‌رفتند بعد از سه ماه بر می‌گشتند و در عملیات والفجر 10 بود که دشمن دست ما را خوانده بود.

وی ادامه داد: اینگونه شد که بعد از والفجر 10، عملیات بیت‌المقدس چهار را انجام دادیم و روی ارتفاعات عراق رفتیم و در نهایت به دلیل روحیه تهاجمی بسیجیان، خط دفاعی ما نازک شد و عراقی‌ها در نتیجه شناسایی منطقه فاو را از دست نیروهای ما خارج کردند.

کوثری تازه تاسیس بودن ستاد کل نیروهای مسلح، عدم تمایل به ادامه جنگ، همزمانی اعزام نیرو با فصل کشاورزی و امتحانات را از جمله دلایل موفقیت عراقی‌ها در بازپس‌گیری مناطق تصرف شده دانست.

وی ادامه داد: سپاه در این زمان 3.5 میلیارد دلار برای ادامه جنگ تخمین زده و به آیت‌الله‌ هاشمی رفسنجانی که در این زمان جانشین فرمانده کل قوا بود، ارائه کرد.

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ادامه داد: رئیس دولت که در این زمان میرحسین موسوی بود در پاسخ به میزان کمک به جبهه اعلام کرد که توان یک دلار کمک به خرید تجهیزات هم ندارد.

وی به پاسخ خاتمی که مسئول تبلیغات ستاد بود اشاره کرد و گفت: خاتمی نیز اعلام کرد روحیه‌ای برای ادامه جنگ و اعزام نیرو نیست و با جمع‌بندی این مسائل بود که به امام گفتند ادامه جنگ به مصلحت نیست.

کوثری عنوان داشت: علاوه بر این آمریکایی‌ها نیز مستقیما جبهه گسترده‌ای به اندازه دهانه خلیج فارس تا تقاطع مرز ایران و ترکیه علیه ایران باز کردند و در همین هنگام بود که هواپیمای مسافربری ایران مورد هدف ناو آمریکایی قرار گرفت و نه تنها محکوم نشد، بلکه فرمانده این ناو مدال افتخار دریافت کرد.

وی ادامه داد: اما اینکه آیا با همین توان می‌شد به جنگ ادامه داد پاسخ مثبت است اما واقعیت این است که مسائل داخلی را پررنگ‌تر از مسائل جنگ نشان دادند و در حالی که اینها عنوان کردند روحیه‌ای برای اعزام نیست، آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه خواستار اعزام نیرو به جبهه‌ها شد.


* پذیرش صادقانه قطعنامه لطف الهی بود

کوثری در جمع‌بندی سخنان خود گفت: پذیرش صادقانه قطعنامه توسط امام راحل لطف الهی بود چرا که منافقین که گمان می‌کردند مردم دست از ولایت برداشتند اعضای خود را از کشورهای مختلف فراخواندند که حدود 2 هزار نفر از آنها کشته شدند و دیگر توانی برای برخاستن نداشته و ندارند.

http://rasadnews.blo...com/post-8.aspx

-------------------------------------

دلایل پذیرش کامل قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران

کارشناسان و صاحب نظران برای پذیرش قطعنامه دلایل بسیاری ذکر می کنند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران ، حضرت امام خمینی (ره) به عنوان رهبر و ولی فقیه و بر اساس اختیاری که به موجب اصل یکصدو دهم قانون اساسی داشتند، پذیرش قطعنامه را اعلام و آن را به مصلحت نظام تشخیص دادند.

- شرایط بین المللی نامساعد، به نحوی که عراق با پذیرش کلیه قطعنامه های شورای امنیت داد صلح طلبی سر می داد و در مجامع بین المللی ایران را جنگ طلب معرفی می کرد.

- شرایط جدید و پیچیده در منطقه با حضور بی سابقه نیروهای نظامی امریکا و متحدینش در خلیج فارس .

- جدی شدن مساله تحریم تسلیحاتی ایران به عنوان طرفی که قطعنامه 598 را قبول نکرده است.

-کاربرد وسیع سلاح های شیمیای توسط عراق و عکس العمل ضعیف مجامع بین المللی در این مورد.

- شرایط نامساعد در جبهه ها که منجر به عقب نشینی نیروهای نظامی ایران از بسیاری از نقاط اشغالی در داخل خاک عراق و حتی از دست دادن قسمت هایی از خاک ایران شده بود.

- یکی از مهمترین دلایل پذیرش قطعنامه 598 علاوه بر وجود عناصر مثبت در آن، فقدان عناصری بود که در قطعنامه های قبلی شورای امنیت موجود بود و منجر به رد آن ها می شد.

(شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران /عباس هدایتی خمینی/دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه- 1370)

http://basij.ir/main...81649&vn=181608

------------------------------------

ادامه دارد

دلایل پذیرش قطعنامه 598 از نگاه بزرگان کشور

طی گزارشی به ارائه نظرات و تحلیل هایی از سوی آقای هاشمی رفسنجانی جانشین فرماندهی کل قوا و فرمانده جنگ در آن زمان و سرلشگر غلامعلی رشید از فرماندهان زمان جنگ پرداختیم تا فضا و تحلیل های موجود در آن زمان و دلایلی که به پذیرش قطعنامه از سوی امام (ره) انجامید، مطرح نماییم.

در ابتدا متن مصاحبه آقای هاشمی رفسنجانی با شبکه خبر که در تیر ماه امسال صورت گرفته آمده است و ایشان طی 45 دقیقه به بیان وقایع و دلایلی که به پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و پایان جنگ در 27 تیر ماه سال 67 پرداختند و عواملی که مسئولان را به سوی پذیرش قطعنامه پیش برد پرداخت.

من کاملاً در جریان موضوع جنگ و وضعیت کشور بودم و به همین خاطر اعلام می‌کنم که در بهترین موقع و زمان پذیرش قطعنامه از سوی ایران صورت گرفت و به این وسیله بهره‌های زیادی نصیب کشور شد و از خطرهایی نیز نجات یافت.

وی در توضیح این سخن خود با یادآوری اینکه از ماه‌های اول جنگ و پس از دستگیری صدام همواره صحبت از پذیرش قطعنامه بود، اضافه کرد: ایران یک حرف روشن داشت و آن این بود که باید موضوعاتی مثل تعیین متجاوز، کیفر آن و پرداخت غرامت انجام شود که در طول جنگ هیچ گاه این خواسته ما محقق نمی‌شد.

هاشمی رفسنجانی افزود: البته در طول دوران جنگ تحمیلی، عراق را از اکثر بخش‌های سرزمینی‌مان بیرون کردیم، ولی برخی از ارتفاعات و بخش‌های کشور در اختیار عراق بود و در پایان جنگ نیز رژیم صدام جنایاتی مثل بمباران شیمیایی، ناامن کردن دریا و اسارت غیر نظامیان را انجام می‌داد که شورای امنیت و کشورهای حامی صدام نیز با پشتیبانی از وی نمی‌خواستند عراق رسما شکست بخورد.

به گفته رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با قبولاندن قسمت اعظم خواسته‌های ایران به سازمان ملل و مجامع بین‌‌المللی همچون شناسایی متجاوزین و پرداخت غرامت، پذیرش قطعنامه از سوی ایران صورت گرفت.

هاشمی رفسنجانی در خصوص علت پذیرفته نشدن قطعنامه‌های پیش از 598 از سوی ایران گفت: پیش از آن هیچ گاه شورای امنیت نمی‌پذیرفت که عراق متجاوز بوده و هیچ موضوع طلبکاری ایران و اعطای خسارت به کشورمان را در قطعنامه‌ها قبول نمی‌کردند و فقط می‌گفتند ابتدا آتش‌بس کنید و بعد درباره موضوعات مختلف صحبت می‌کنیم، ولی با پافشاری و رایزنی ایران این مواد در قطعنامه 598 گنجانده شد.

وی با تشریح وضعیت نظامی جبهه‌ها در زمان پذیرش قطعنامه گفت: با توجه به شرایطی که پیش آمده بود ادامه حملات نظامی دیگر به مصلحت نبود؛ چرا که غرب و شرق به ما عملا فهماندند که نمی‌گذاریم ایران پیروز شود و اقداماتی مثل ورود اعلام نشده آمریکا به جنگ با ایران و نیز تحویل موشک‌هایی چون اسکاد 30 که برد آن تا نزدیک تهران بود و یا تحویل جنگنده‌های میگ 29 که سطح پروازی بسیار بالایی داشتند و در کنار آن تحویل انواع هواپیماها، بمب‌های لیزری و موشک‌های فرانسوی به عراق، نشان دادند از هر راهی برای شکست ایران غافل نخواهند بود.

وی تاکید کرد: استفاده صدام از سلاح‌های شیمیایی که نمونه آن در حلبچه نیز استفاده شد ممکن بود در دیگر شهرها نیز و حتی تهران آزمایش شود که این موضوع برای کشور بسیار زیانبار بود.

این مقام مسئول در دوران دفاع مقدس خاطر نشان کرد: در زمینه صدور نفت نیز مشکلات بسیاری در آن دوران وجود داشت و دولت رسما به امام نامه نوشتند که شرایط زیر خط قرمز است و من به عنوان جانشین امام در نیروهای مسلح قانع شدم که دیگر زمان ادامه جنگ نیست.

هاشمی رفسنجانی با ذکر یک خاطره از عملیات خیبر گفت: در ‌آن زمان من پیشنهاد کردم و به امام گفتم که خوب است ما یک جای حساس را از عراق به عنوان گروگان تصرف کنیم و بعد شرایط خودمان را به این کشور تحمیل کینم که امام تنها تبسم ملیحی کردند و جواب روشنی به من ندادند، اما من این موضوع را به فرماندهان آن دوران نیز گفتم که اگر عملیات خیبر را خوب انجام دهند من جنگ را پایان خواهم داد که برخی ناراحت شده و برخی دیگر که عاقل‌تر بودند، پذیرفتند.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهار داشت: البته در عملیات‌هایی چون خیبر و پس از آن ما به اهداف خود یعنی تصرف یک مکان استراتژیک نرسیدیم و لذا این تئوری من به مرحله اجرا نرسید.

از هاشمی رفسنجانی سئوال شد که چرا پذیرش قطعنامه پس از فتح خرمشهر انجام نشد که وی پاسخ داد در آن زمان هیچ کس در ایران از جمله شخص امام آماده شنیدن آتش‌بس نبودند و همه می‌گفتند که باید وارد خاک عراق شویم و در جلسه‌ای که با حضور فرماندهان سپاه و ارتش، آیت الله خامنه‌ای و من در جماران برگزار شد، امام جمع‌بندی کردند که الان در دنیا خواسته‌های ما را نمی‌پذیرفتند و بنا شد جاهایی از عراق را تصرف کنیم که مردم این کشور اذیت نشوند و لذا به سمت جزایر مهم مجنون حرکت کردیم.

جانشین حضرت امام در نیروهای مسلح در دوران دفاع مقدس با بیان اینکه پس از شیمیایی زدن در حلبچه به تهران رفتیم و با حاج احمد آقا و مهندس موسوی در این خصوص بحث‌های زیادی کردیم، گفت: قرار شد در بخش سیاسی دکتر ولایتی وزیر خارجه وقت برای چانه زنی و قبولاندن شرایط ایران در سازمان ملل وارد شوند و به امام نیز شرایط کشور و جبهه ‌ها را کاملا توضیح دهیم.

وی افزود: من به آقای محسن رضایی فرمانده سپاه در آن دوران گفتم که لیست امکانات مورد نیاز خود را برای عملیات‌های بعدی تهیه کند که منجر به آن نامه معروف آقای رضایی شد.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرد: گاهی گفته می‌شود جریان منتهی به نوشتن نامه توسط آقای رضایی، ترفند بوده است، اما این موضوع صحیح نیست.

هاشمی رفسنجانی تاکید کرد: پس از مکتوب کردن نیازهای جنگ توسط آقای رضایی من و 5 نفر دیگر تاکید کردیم که با شرایط فعلی تامین نیازهای کشور و جنگ قابل تحقق نیست و باید قطعنامه را بپذیریم که امام این موضوع را پذیرفتند.

رئیس مجلس تشخیص مصلحت نظام در عین حال اظهار داشت: البته در ابتدا برای امام سخت بود که قطعنامه را بپذیرد و گزارش‌هایی که به ایشان می‌رسید نیز واقع‌گرایانه اما کمی امیدوارکننده‌تر بود و در آن زمان امام یک جمله‌ای گفتند که من تا به حال آن را جایی نگفته‌ام و اکنون نیز نمی‌گویم.

هاشمی رفسنجانی اضافه کرد: من به امام پیشنهاد کردم که شخصا پذیرش قطعنامه را اعلام کنم و سپس شما من را محاکمه کنید که امام گفتند این حالت قابل اجرا نیست.

وی تصریح کرد: در آن دوران من دیگر مطمئن بودم که نباید جنگ را ادامه دهیم و به امام نیز گفتم که با وجود این همه کشته، اسیر، ویرانی و بدهی برای صدام او بعد از جنگ مشکلات زیادی پیدا خواهد کرد که امام نیز گفتند همه مسئولین و شخصیت‌های مهم کشور را دعوت کرده و آنها را در مورد پذیرش آتش‌بس توجیه کنید.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام یادآور شد: آیت‌الله خامنه‌ای از همه افراد فوق‌الذکر دعوت کردند، ولی حاج احمد آقا به ما خبر دادند که شخص امام با توجه به اهمیت موضوع می‌خواهند پذیرش قطعنامه را اعلام کنند و اگر کس دیگری آن را اعلام کند، اختلاف ایجاد می‌شود.

جانشین حضرت امام(ره) در نیروهای مسلح در دوران دفاع مقدس افزود: با اینکه امام تصمیم به اعلان پذیرش قطعنامه را گرفتند، اما باز هم برخی آقایان در جلسه مسئولان به خاطر این تصمیم امام گریه کردند، اما من همواره خدا را شکر می‌کنم که در بهترین فرصت جنگ را پایان دادیم.

*‌موضوع غرامت از عراق هنوز مفتوح است

هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سئوال مجری برنامه 45 دقیقه درباره پرداخت غرامت به ایران گفت: در آن دوران رسانه‌های دنیا می‌خواستند روحیه ملت ایران را تضعیف کنند که عراق نیز پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران باز هم به کشورمان حمله کرد، اما به خاطر قدرت ایران عقب‌نشینی کرد.

وی افزود: با توجه به ارزیابی سازمان ملل که بسیار هم کم بود، ایران 100 میلیارد دلار از عراق خسارت دریافت می‌کرد که برنامه اجرایی آن نیز تنظیم شده و عراق نیز به خاطر اینکه می‌خواست به کویت حمله کند و می‌ترسید که ایران به پشتیبانی از کویت وارد جنگ شود، این موضوعات را پذیرفت، اما به خاطر اقدامات مختلف صدام فرصت تسویه با ایران پیدا نشد که بعد از سقوط آن رژیم نیز حکومت دیگری در این کشور به روی کار آمد، ولی موضوع غرامت همچنان مفتوح است.


اکنون بعد از خواندن صحبت های آقای هاشمی رفسنجانی ، صحبت های سرلشگر غلامعلی رشید جانشین فرماندهی ستاد کل نیروهای مسلح و از فرماندهان دفاع مقدس که در مصاحبه ای با سیمای جمهوری اسلامی دلایل پذیرش قطعنامه از سوی امام (ره) و فضای موجود در بین فرماندهان سپاه و کشور را در تحلیلی جامع تشریح نمودند.

پی گیری های آقای هاشمی رفسنجانی با گرفتن نامه هایی از مسئولین نظامی و کشوری، باعث شد در آن مقطع مسئولان نظام به جمع‌بندی پذیرش قطع‌نامه و پایان جنگ برسند.


ایشان همچنین بیان داشتند ، در خصوص نامه محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به امام(ره) و پذیرش قطعنامه از سوی امام، با اشاره به این که من آن‌ نامه را ندیدم، اما در فضای تنظیم آن قرار داشتم، گفت:

- بعد از فتح خرمشهر با مباحث متعددی که به وجود می‌آید، امام تصمیم به ادامه جنگ گرفته و تائید می‌فرمایند که جنگ باید ادامه پیدا کند، به شرطی که متعرض مردم عراق نشویم و زمین هایی را تصرف کنیم که مردم عراق آن جا نباشند.


وی در ادامه با اشاره به شکست نیروهای ایرانی در عملیات‌ رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر 1 و پیروزی در عملیات خیبر، خاطرنشان ساخت:

- از عملیات خیبر تا پایان جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده ادامه دهنده عملیات‌ والفجر از سوی حضرت امام حکم گرفت و قرارگاه خاتم را متشکل از عناصر ارتشی و سپاهی تشکیل داد تا جنگ را در سطح عالی هدایت کند.

ما پس از عملیات‌ مذکور به آقای هاشمی و حتی مقام معظم رهبری به عنوان رئیس جمهور وقت و رئیس شورای عالی دفاع، گفتیم که با این هزینه‌ای که نظام جمهوری اسلامی و دولت آقای مهندس موسوی پای جنگ هزینه می‌کند، قادر به پایان جنگ و یا همان هدفی که خود آقای هاشمی به صراحت تاکید می‌کرد یعنی «انجام یک عملیات سرنوشت ساز و گرفتن امتیاز برای پایان جنگ» نیستیم.

حال تفاوت شعارها هم معلوم می‌شود چرا که امام می‌فرمود «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، رزمندگان می‌گفتند «جنگ جنگ تا پیروزی» و فرمانده عالی جنگ یعنی آقای هاشمی می‌گفتند «جنگ جنگ تا یک عملیات ولی یک عملیات سرنوشت ساز» و ایشان می‌گفتند؛ من لحظه‌ای که این مسئولیت را پذیرفتم این موضوع را به امام در میان گذاشتم و در ملاقات با امام افکارم را برای ایشان تشریح کردم که امام تبسم کردند یعنی نه تائید کردند و نه رد کردند.


رشید در بخش دیگری از سخنان خود با بیان این که ما به آقای هاشمی می‌گفتیم که اگر منظور شما از عملیات سرنوشت‌ساز فتح بصره است، با این میزان از امکانات قادر به انجام این عملیات سرنوشت‌ساز نیستیم، تصریح کرد:

- ما به آقای هاشمی می‌گفتیم که بصره را با 100 هزار نیروی بسیجی و 150 گردان آفندی نمی‌توان فتح کرد، بلکه باید 400 تا 500 هزار نفر را بسیج کرده و 400 تا 500 گردان را تشکیل دهیم و این ظرفیت در مردم و دولت ایران وجود دارد، چرا که مردم حاضر هستند برای حفظ انقلاب و نظام، جوانان خود را به سوی جبهه‌های نبرد بفرستند و حتی در این میان توپ و تانک و هواپیمای خارجی هم نمی‌خواهیم بلکه همین میزان امکاناتی که وزارت دفاع می‌تواند در اختیار ما قرار دهد، یعنی همین تفنگ و پوتین و کلاه و مهمات کفایت می‌کند و ما این بار نه از یک محور بلکه از 3 محور به سمت دشمن هجوم می‌بریم.


وی با اشاره به افزایش چشم‌گیر قدرت دشمن در طول سالیان جنگ تحمیلی، خاطرنشان ساخت:

- تعداد لشکرهای دشمن از 15 لشکر زمان حمله، به 60 لشکر افزایش یافته بود و 7 لشکر زرهی و مکانیکی داشت که نه اسرائیل، نه هند، نه آلمان، نه فرانسه هیچ کدام نداشتند و تنها ورشو و ناتو بیش از آن داشتند، درحالی که ما 8 لشکر خود در زمان آغاز جنگ را به 10 لشکر افزایش داده بودیم و سپاه هم با 12 لشکر به کمک آمده بود. یعنی سپاه و ارتش جمعاً 22 لشکر داشتند و واقعاً توان زرهی آنها به حدی بود که من در یکی از نوشته‌هایم در جزیره مجنون خطاب به محسن رضایی نوشتم که گویی هزاران "دهل زن" بر دهل می‌کوبند. چرا که در عرض 2 ساعت نزدیک به 2 میلیون گلوله بر سر ما می‌ریخت و تجهیزات ارتش عراق 7 بار نو شده بود، در حالی که تناسبی بین امکانات مورد نیاز و هدف ما نبود.


فرمانده ارشد سپاه پاسداران در ادامه سخنان خود گفت:

- ماجرا به سمتی پیش رفت که دشمن در 28 فروردین سال 67 برای دومین بار به ایران آفند زد درحالی که دشمن دو بار بیشتر علیه ما آفند نکرد، یکی ابتدای جنگ در 30 روز اول و یکی هم پایان جنگ. درحالی که ما 90 بار به این دشمن آفند کردیم که 20 مرتبه آن درون خاک خودمان و 70 مرتبه دیگر درون خاک عراق بود. البته اجماع جهانی برای پایان جنگ هم شکل گرفته بود و قدرت‌های بزرگ به صدام گفته بودند غیر از سلاح‌ هسته‌ای هر آن چه بخواهی به تو می‌دهیم ولی تو جنگ را تمام کن.

عراق با ماشین جنگی خود حمله کرد و فاو و شلمچه را گرفت که ما این جا به آقای هاشمی اعلام کردیم که شما به عنوان فرمانده جنگ اختیارات کافی ندارید، لذا ما پیشنهاد می‌دهیم شما اختیاراتی در حد جانشین فرمانده کل قوا یعنی همان چیزی که پیش از آن بنی صدر داشت، از امام بگیرید که بتوانید نیازهای نیروهای مسلح را بر آورده کرده و به سپاه و ارتش دستورات قاطع بدهید، که ایشان قبول کردند و این منجر شد به حکمی با عنوان جانشین فرمانده کل قوا در خرداد 67.

آقای هاشمی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا، به فرماندهان سپاه یعنی آقای محسن رضایی و سایر فرماندهان گفت که من فرمانده کل قوا هستم و هر آن چه که می‌خواهید برای انجام یک عملیات سرنوشت ساز، روی کاغذ بیاورید که آقای رضایی نامه‌ای می‌نویسد و در آن نامه امکانات لازم برای شکست دشمن را در آن نامه می‌نویسد.

البته آقای هاشمی یک نامه از رئیس برنامه و بودجه دولت آقای میر حسین موسوی نیز دریافت می‌کند که وضعیت بد اقتصاد کشور در آن نامه تشریح می‌شود و یک نامه از بخش فرهنگی و نامه‌ای دیگر در مورد تحلیل سیاسی از مراکز سیاسی کشور می‌گیرد و با یک دسته تحلیل سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خدمت امام می‌رسد که هر 4 تحلیل می‌گویند ادامه جنگ با این وضع سخت است. البته نظامیان و خصوصاً فرماندهان سپاه معتقد بودیم که آن قدر ظرفیت در درون ملت ایران و دولت حاکم وجود دارد که ما قادریم «جنگ جنگ تا پیروزی» را تحقق بخشیم.


رشید با اشاره به طرح فرماندهان سپاه برای ادامه جنگ خاطرنشان ساخت:

- در طرحی که برآورد کرده بودیم، بصره را شش ماهه می‌گرفتیم و در شش ماه دوم می‌توانستیم کرکوک را فتح کرده و شش ماهه سوم اگر مقامات تصمیم بگیرند به سمت بغداد حرکت کنیم ولی توان ما باید 3 یا 4 برابر شود و این توان در درون جمهوری اسلامی امکان پذیر است.

وی با بیان این که اما مقامات ما معتقد بودند که ما هزینه‌ای بیش از این نمی‌توانیم صرف جنگ کنیم، خاطرنشان ساخت:

- بارها به ما جواب می‌دادند که شما با وضع موجود باید بجنگید و ما هم می‌گفتیم وضع موجود برای به پیروزی رساندن در یک عملیات سرنوشت ساز کافی نیست.

فرمانده ارشد سپاه پاسداران در پایان تصریح کرد:

- امام خمینی(ره) پس از دیدن این 4 تحلیل، به پذیرش قطعنامه ‌اشاره می‌نمایند و می‌گویند حال که مسئولین فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و نظامی و از جمله فرمانده کل سپاه که یکی از معدود فرماندهانی است که قائل به ادامه جنگ است این را می‌گویند؛ من قطعنامه را می‌پذیرم.


http://pelakegomshod...com/post-2.aspx


-----------------------------

سخنان اخیر سردار صفوی


دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا درباره ادامه جنگ گفت: ادامه جنگ 2 بخش نظامی و سیاسی دارد. رهبران سیاسی جنگ ها را شروع و تمام می کنند و فرماندهان نظامی تابع تصمیمات رهبران سیاسی هستند. رهبری سیاسی عراق تصمیم گرفت وارد جنگ با ایران شود. رهبری سیاسی ایران هم به این تصمیم رسید که قطعنامه 598 را بپذیرد. آغاز و انجام جنگ یک تصمیم سیاسی است. البته فرماندهان جنگ مشورت می دهند اما تصمیم گیری نهایی بر عهده آنها نیست. این موضوع در تمام دنیا وجود دارد و در قانون اساسی ما هم آمده است که جنگ و صلح جزو مسئولیت های ولی فقیه است.

وی ادامه داد: وقتی خرمشهر آزاد شد، از نظر نظامی آن منطقه قابل دفاع نبود و عراقی ها هنوز بیش از 1000 کیلومتر از مرزهای غربی ما را در اختیار داشتند. از طرفی باید بدانیم که هدف از جنگ ها، تحمیل اراده سیاسی یک کشور به کشور دیگر است. صدام که به ما حمله کرد می خواست خوزستان را از ایران جدا و در نتیجه انقلاب را ساقط کند. ما برای اینکه این هدف را از بین ببریم. یا باید نیروی نظامی دشمن را منهدم کنیم یا او را مجبور به قبول صلح کنیم. از نظر نظامی اگر سال 61 صلح را قبول می کردیم صدام می توانست مجدداً به ایران حمله کند. کما اینکه او بعد از امضای قطع نامه 598 باز هم به ایران حمله کرد. صدام اصلاً قابل اعتماد نبود.

صفوی همچنین تصریح کرد: از نظر نظامی ادامه دفاع کاری مشروع و منطقی بود. ما باید ارتش عراق را منهدم و رژیم بعث را تضعیف می کردیم. بعد از فتح شلمچه، فاو و حلبچه حامیان عراق حس کردند ایران در حال قدرت گرفتن است و در نهایت مجبور شدند در قطعنامه 598 به ما امتیاز دهند. من به عنوان یک فرمانده نظامی، تا آخرین روز، جنگ را یک دفاع مشروع و منطقی و عاقلانه می دانستم. ما این استعداد را داشتیم که صدام را ساقط کنیم اما بعضی از مسولین سیاسی با امام(ره) همراهی نکردند.
http://www.farsnews....=13920511001073

ناگفته‌های خرازی از قطعنامه 598
امروز 27 مرداد است و به اعتبار آنچه از برنامه صبح امروز تقویم تاریخ رادیو پخش شد روز برقرار آتش بس رسمی میان ایران و عراق در سال 1367 است. دقیقاً روز 27 تیر ماه نیز جمهوری اسلامی ایران قطعنامه مشهور 598 را پذیرفته بود.

به همین مناسبت بازخوانی گفت‌وگوی دکتر کمال خرازی با ماهنامه مدیریت ارتباطات را که در شماره چهارم آن منتشر شده بود، بی‌مناسبت ندیدیم.

کمال خرازی کیست؟

نسل دوم و سوم انقلاب اگر پیگیر سیاست باشند، با شنیدن نام او یاد نیویو‌رک، نمایندگی ایران در سازمان ملل و سمتش در دولت سید محمد خاتمی به عنوان وزیر امورخارجه می‌افتند و اگر هنوز هم پیگیر باشند، حتماً مطلع هستند که خرازی پس از پایان دولت دوم خاتمی با حکم رهبر انقلاب عهده‌دار ریاست شورای‌ عالی راهبری روابط خارجی شد؛ شورایی که کهنه‌کاران دیگری نظیر علی‌اکبر ولایتی، علی شمخانی، محمد شریعتمداری و محمد حسین طارمی هم عضوش هستند. خرازی اما سالیان دورتر و در زمانه‌ جنگ هشت ساله در قالب مسؤولیت مهم دیگری هم برای نظام جمهوری اسلامی ایفای نقش کرده است؛ مسؤولیت ستاد تبلیغات جنگ؛ ستادی که به گفته خرازی و راویان دیگر قرار بود تبلیغات منفی خارجی را خنثی کرده و برای اذهان داخلی به منظور «دفاع مقدس» خوراک تبلیغاتی تهیه کند.

با قطعنامه 598 نمی‌توان از عراق غرامت گرفت

مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات با خرازی در فضایی دوستانه و مطبوع انجام شد و بدون تعارف گفت اگر پای جنگ و ستاد در میان نبود، گفت‌وگو نمی‌کرد.

خرازی در بخشی از گفت‌وگوی خود با ماهنامه مدیریت ارتباطات در خصوص قطعنامه 598 توضیح داد: شورای امنیت سازمان ملل عملاً از صدام حمایت می‌کرد. اولین قطعنامه‌ای که این شورا صادر کرد و درخواست آتش‌بس کرد، زمانی بود که دشمن هنوز در سرزمین ما بود و لذا ما قبول نکردیم و گفتیم دشمن باید از سرزمین ما بیرون برود و متجاوز مشخص و تنبیه شود ولی آنها از همان اول در صدد این نبودند که ببینند حق با کیست، بلکه می‌خواستند شرایط جبهه را به نفع صدام تثبیت کنند. همان قطعنامه 598 را هم که دادند، در نهایت صدام را نجات می‌داد و هیچ‌وقت در آن قطعنامه پیش‌بینی نکردند متجاوز موظف است حقوق کشوری که به آن تجاوز کرده است، بپردازد.

وی ادامه داد: در بند 6 این قطعنامه آمده است که دبیرکل هیأتی را موظف می‌کند که بررسی کنند چه کسی متجاوز بوده و چگونه جنگ شروع شد و بند 7 نیز می‌گفت دبیرکل باید هیأتی را به دو کشور بفرستد تا میزان خسارات دو طرف را معین کند و سپس قطعنامه می‌خواست که صندوقی بین المللی تأسیس شده و از وجوه آن خسارات‌ طرفین جبران شود. شورای امنیت نمی‌خواست مشخص شود چه کسی متجاوز بوده و چه کسی باید غرامت بدهد، بلکه می‌خواست خسارات طرفین جبران گردد، آن هم از صندوقی که هیچ وقت تشکیل نشد و قرار بود کشورها در آن پول بریزند تا به طرفین داده شود. روح حاکم بر این قطعنامه این بود که جنگ را تمام کنند و صدام را نجات دهند.

وی تصریح کرد: این هنر دیپلماسی ایران بود که پس از جنگ از همین فضای نامطلوب، براساس شرایط پیش آمده پس از حمله عراق به کویت استفاده و کاری کند که صدام توسط دبیرکل سازمان ملل به عنوان متجاوز معرفی شود. در زمانی که من نماینده ایران در سازمان ملل بودم، تلاش زیادی انجام گرفت تا آقای «دکوئیار» دبیرکل وقت سازمان ملل هیأتی برای بررسی علل وقوع جنگ تشکیل داد و در نهایت هیأت مزبور اعلام کرد که رژیم عراق جنگ را آغاز کرده است و بنابراین عراق کشور متجاوز است.

خرازی با بیان اینکه با قطعنامه 598 نمی‌توان از عراق غرامت گرفت، افزود: شورای امنیت که تحت سلطه آمریکا و سایر کشورهایی بود که در دوران جنگ به صدام کمک می‌کردند، اقدامی در برابر گزارش دبیرکل انجام نداد، در حالی که گرفتن غرامت نیاز به صدور قطعنامه دیگری داشت که با اشاره به گزارش دبیرکل، عراق را موظف به پرداخت غرامت کند.

خرازی در این مصاحبه تاریخی و خواندنی، درباره چرایی تعامل ستاد تبلیغات با رسانه‌های خارجی که از اهرم‌های اصلی تبلیغات منفی علیه ایران در فضای بین‌الملل بودند، دلایل عدم حضورش در فضای رسانه‌ای، دلتنگی‌اش برای حال و هوای آن روزها، مدیریت اخبار رسانه‌ها در زمان جنگ، نحوه هماهنگی میان رسانه‌ها در زمان جنگ، حضور خبرنگاران خارجی در ایران در دوران دفاع مقدس و.. سخن گفته است.

او در مورد نحوه رفتار و عملکرد ستاد تبلیغات جنگ درباره خبر پذیرش قطعنامه، گفت: در تنظیم خبر قطعنامه فضا خیلی سنگین بود و کسی باور نمی‌کرد که قطعنامه را پذیرفته باشیم، ولی به هر صورت خبر تنظیم شد، زیرا یکی از کارهای ستاد تنظیم خبرهای مهم بود.
http://www.tabnak.ir...-از-قطعنامه-598

------------------------------
تاپیک های قدیمی و پراکنده در سایت خودمان

http://www.military....hl__قطعنامه 598

http://www.military....hl__قطعنامه 598

http://www.military....hl__قطعنامه 598
-----------------------------------------------

در آخر چند سوال مهم که برای درک بهتر پایان جنگ باید حتما جواب داده شود( لطفا در نروید)
هدف ما از دفاع مقدس و جنگ تحمیلی چه بود ؟
ما از این نبرد حق در سطح کلان چه می خواستیم ؟
تاثیر زدن هواپیما توسط ناو آمریکایی چه بود؟
آیا ما توان درگیری تمام عیار با آمریکا را داشتیم؟



حکومت جهانی امام مهدی، روز ظهور حقائق پنهان عید غدیر

حکومت جهانی امام مهدی، روز ظهور حقائق پنهان عید غدیر/ مشخصات منجی ادیان در خبطه غدیریه پیامبر/ تجلّی آیات غدیر در عصر ظهور/ آداب روز عید غدیر + اینفوگرافی

گروه معارف رجانیوز- مصطفی امیری*واقعه غدیر، فقط یک حادثه خاص تاریخی نیست که در زمان خود واقع شده باشد، بلکه تعیین سرنوشت تمام انسانها در طول تاریخ است. به مناسبت فرارسیدن عید غدیر خم، عید ولایت و امامت امیرالمومنین، ایام جشن و سرور اهل بیت پیامبر، در این نوشتار، گوشه های از پیوند ناگسستنی و امتداد امامت از غدیر تا ظهور، امامت اولین و آخرین حجت الهی، تقدیم اهل ولاء، شیعیان و محبین امیرالمومنین علی بن ابیطالب، می گردد.

 

معرفی اولین و آخرین امام توسط پیامبر در خطبه غدیر

 

 

در عید غدیر، خطّ روشن رسالت و بعثت نبوی به ولایت و امامت علوی کمال یافت و خدواند اسلام، را به عنوان دین رضایت داده شده، برگزید:

 

الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.  [1]: امروز دین تان را کامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و رضا دادم که آئین تان، اسلام باشد.

 

عید غدیر خم، روز سرنوشت ساز تاریخ اسلام تا هنگامه قیامت بوده و هست. روز معرفی سلسله هادیانی که نگاهداران و نگاهبانان پیام جاوید پروردگارند. روز ناامیدی طمع‌کارانی که به امید روزهای پس از رسول نشسته بودند و روز تعیین مصادیق رهبران امت. سراسر خطبه غدیر پیامبر اسلام، مملو از این حقیقت است. پیامبر، پس از هر چند جمله‌ای که می‌فرمودند، این نکته را گوشزد می‌شدند. مثلاً فرمودند: «فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ وَلِیُّکُمْ وَ إِلَهُکُمْ ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُکُمْ مُحَمَّدٌ وَلِیُّکُمْ وَ الْقَائِمُ الْمُخَاطِبُ لَکُمْ ثُمَّ مِنْ بَعْدِی عَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ إِمَامُکُمْ بِأَمْرِ اللهِ رَبِّکُمْ ثُمَّ الْإِمَامَةُ فِی ذُرِّیَّتِی مِنْ وُلْدِهِ إِلَى یَوْمِ تَلْقَوْنَ اللهَ عَزَّ اسْمُهُ وَ رَسُولُه‏؛ پس همانا خدای عزیز و جلیل ولی و پروردگارتان است و پس از او پیامبرتان محمد صلی الله علیه و آله و سلم ولی شماست که در مقابل شما به پاخاسته و به شما خطاب می‌کند. سپس بعد از من علی علیه السلام ولی شما و امامتان به امر خدا و پروردگارتان خواهد بود و امامت در نسل من از فرزندان علی علیه السلام است تا روزی که خدای عزیز و رسولش را ملاقات کنید» و یا: «نَبِیُّکُمْ خَیْرُ نَبِیٍّ وَ وَصِیُّکُمْ خَیْرُ وَصِیٍّ وَ بَنُوهُ خَیْرُ الْأَوْصِیَاءِ مَعَاشِرَ النَّاسِ ذُرِّیَّةُ کُلِّ نَبِیٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِ عَلِی؛‏ پیامبرتان بهترین پیامبر و وصیتان بهترین وصی و فرزندانش بهترین اوصیا هستند. ای مردم! ذریه هر پیامبری از صلب و فرزندان اوست و ذریه من از فرزندان علی است. در چندین مورد نیز به صراحت از حضرت مهدی، اسم برده شده است: «مَعَاشِرَ النَّاسِ النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیَّ مَسْلُوکٌ ثُمَّ فِی عَلِیٍّ ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقَائِمِ الْمَهْدِیِّ الَّذِی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا؛ اى مردمان، این نور از حضرت واهب منان به من و على، عطا و احسان گردید تا آنکه در خاتم الاوصیا قائم آل محمد الحجة بن الحسن المهدى مودع و محتوم گردد؛ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا وَ إِنِّی مُنْذِرٌ وَ عَلِیٌّ هَادٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی نَبِیٌّ وَ عَلِیٌّ وَصِیِّی أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِیُّ اى مردم! بدانید که من انذارکننده و على هدایت‏کننده است، اى مردم! من نبى و على وصى است. بدانید که خاتم امامان: قائم مهدى، از ما است، بدانید که او مسلّط و قاهر در دین است. بدانید، او از ستمکاران انتقام خواهد گرفت.‏».[2]

 

از اینرو، می توان عصاره و چکیده خطبه غدیریه پیامبر را چنین بیان کرد: غدیر، روز تجلّی توحید و نبوت محمد(ص)؛ و معرفی امامت و ولایت علی(ع) و ذکر دوازده معصوم(ع). بویژه خاتم الائمه، قائم آل محمد، مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، است؛ در خطبه غدیر، دین اسلام، به سه مرحله اساسی، تقسیم گردید: مرحله آغاز، مرحله کمال و مرحله پیروزی؛ که اولین مرحله با «بعثت» پیامبر اعظم(ص) آغاز گردید. مرحله دوم نیز با «ولایت» حضرت علی(ع) شروع شد و تا ظهور حضرت حجت(عج) ادامه می‏یابد. و در نهایت مرحله سوم با «ظهور امام عصر» آغاز می شود و در دوران ایشان، حاکمیت جهانی اسلام، به سرانجام می رسد.

 

سقیفه، مانع تحقق غدیر تا ظهور امام عصر

 

برنامه الهی که در روز غدیر به همه بشریت تقدیم شد و هدیه پروردگار به بندگانش بود، اما ضربه هولناکی را از سوی اصحاب سقیفه تجربه کرد، و نگون بختیِ واقعی را برای انسان ها به ارمغان آورد. با جمله «حَسبُنا کِتابُ اللَّهِ»[3] که به معنای کنار گذاشتن امامِ تعیین شده از سوی خداوند بود، طعم شیرینِ غدیر در رسیدن به آرزوهای بشر، تلخ شد. سقیفه، درهای رحمتِ گشوده در غدیر را بست. با حاکمیت سقیفه، از یک سو امامانِ معصوم، نتوانستند غدیرِ از دست رفته را به کام زندگی مردم باز گردانند؛ و از سوی دیگر با کنار گذاشتن غدیر در سقیفه، بشر به سوی تفرقه و اختلاف پیش رفت. غدیر، فصل تازه ای از دین بعد از بعثت بود که اما در پرده ظلمت سقیفه، پنهان شد. این ظلمت تا زمان ظهور امام عصر، ادامه خواهد یافت.

 

لکن، پیامبر با هوشمندی الهی و آگاهی از این حوادث، نقشه ترسیمی بشریت و اسلام را که با امیرالمومنین، آغاز گردیده بود، در خطبه روز غدیر، با معرفی امام عصر و مهدویت به پایان رسانید. سیمای منجی  و موعود ادیان، در بیست فراز از خطبه غدیر توسط پیامبر، ترسیم شده است. به عبارت دیگر، در غدیر، دو حکومت با یک محور، توسط پیامبر طراحی شد: حکومت علوی و حکومت مهدوی؛ که البته با سقیفه، قدر اوّلی، دانسته نشد، اما حکومت مهدوی را با زمینه هایی که خطبه غدیر برای پی ریزی حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت به دست حضرت مهدی آماده کرده، بشرت قطعا درک خواهد کرد. به عبارت دیگر، حکومت جهانی امام مهدی، روز ظهور حقائق پنهان غدیر خواهد بود. غدیر که تدریس نظری پیرامون بزرگی حکومت انسان کامل است، در روز ظهور عملاً به نمایش در می آید؛ در آن روز «لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ»[4] و «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِه‏»[5] اجرا می گردد.

 

 

برای دانلود و مشاهده در سایز اصلی بر روی آن کلیک کنید

 

مشخصات منجی ادیان در خطبه غدیر

 

پس در غدیر، تصویر دو حکومت با یک محور، طراحی شده است. گویی پیامبر اسلام، از نیّت منافقان و کافران خبر داشت که چه توطئه ای در سر دارند، و نخواهند گذاشت سنّت نبوی به امامت علوی اتصال یابد. گویی می بیند که چگونه سنّتش به بدعت تبدیل شده و ظلم و ستم جایگزین، عدل و قسط خواهد شد؛ و چه ستم و ظلمی که شعله آتش آن تا ظهور، زبانه خواهد کشید، و کسی جز حضرت مهدی علیه السلام نخواهد توانست این آتش شعله گرفته از سقیفه را، با آب عدالت مهدوی خاموش کند، چرا که:

 

أَنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ... سَارَ بِسِیرَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی‏.[6]

 

هنگامی که قائم آل محمد، حضرت مهدی ظهور کند به مانند سیره امام علی علیه السلام رفتار می نماید.

 

خبر دادن از منجی اسلام و ادیان، مهدی موعود برای آن مردمی که قبول ولایت امیر المؤمنین برایشان سخت بود، بیانگر آینده نگری پیامبر اسلام و برنامه بلندمدت دین الهی برای مسلمین و تمام مردم بوده است. اگرچه برخی با آنکه آن روز با علی بن ابی طالب علیه السلام بیعت کردند، پیمان شکستند. ولی حقایق در طول زمان برای نسل ها روشن گشت، و از آنجا که کارها به دست خداوند است، روزی امر و حکومت اهل بیت علیهم السلام توسط امام عصر، آشکار و ظاهر خواهد شد. آن روز، جهان به دست جانشین واقعی پیامبر سپرده می شود. از اینرو، در خطبه غدیر، توسط پیامبر اسلام، حدود 20 جمله درباره حضرت مهدی و توصیف ویژگی های حاکمیتی وی، ذکر شده است:

 

اَلا اِنَّ خاتَمَ الاَئِمَّهِ مِنَّا القائِمُ المَهدِیُّ. بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست.

اَلا اِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدّینِ. آگاه باشید که او غالب بر ادیان است.

اَلا اِنَّهُ المُنتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ. بدانید که او انتقام گیرنده از ظالمین است.

اَلا اِنَّهُ فاتِحُ الحُصونِ وَ هادِمُها. آگاه باشید که او فاتح قلعه ها و منهدم کننده آنهاست.

اَلا اِنَّه غالِبُ کُلِّ قَبیلَهٍ مِن اَهلِ الشِّرکِ وَ هادیها. آگاه باشید که او پیروز بر هر قبیله ای از اهل شرک و هدایت کننده آنان است.

اَلا اِنَّهُ المُدرِکُ بِکُلِّ ثارٍ ِلاَولِیاءِ اللَّهِ. بدانید که او گیرنده انتقام همه خون های اولیای خداست.

اَلا اِنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ اللَّهِ. بدانید که او یاری دهنده دین خداست.

اَلا اِنَّهُ الغَرّافُ مِن بَحرٍ عَمیقٍ. بدانید که او استفاده کننده از دریای عمیق است.

اَلا اِنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذی فَضلٍ بِفَضلِهِ وَ کُلَّ ذی جَهلٍ بِجَهلِهِ. بدانید اوست که هر صاحب فضیلتی را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتی را به قدر جهلش نشانه می دهد.

اَلا اِنَّهُ خِیَرَهُ اللَّهِ وَ مُختارُهُ. آگاه باشید که او انتخاب شده و اختیار شده خداوند است.

اَلا اِنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلمٍ وَ المُحیطُ بِکُلِّ فَهمٍ. آگاه باشید که او وارث هر علمی و احاطه دارنده به هر فهمی است.

اَلا اِنَّهُ المُخبِرُ عَن رَبِّهِ تَعالی وَ المُشَیِّدُ ِلاَمرِ آیاتِهِ. اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آیات الهی.

اَلا اِنَّهُ الرَّشید السَّدید. آگاه باشید که او هدایت یافته محکم بنیان است.

اَلا اِنَّهُ المُفَوَّضُ اِلَیهِ. بدانید که اوست که کارها به او سپرده شده است.

اَلا اِنَّهُ قَد بَشَّرَ بِهِ مَن سَلَفَ مِنَ القُرونِ بَینَ یَدَیهِ. آگاه باشید اوست که پیشینیان به او بشارت داده اند.

اَلا اِنَّهُ الباقی حُجَّهً وَ لا حُجَّهَ بَعدَهُ وَ لا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ وَ لا نورَ اِلاّ عِندَهُ. آگاه باشید که او به عنوان حجّت باقی می ماند و بعد از او حجتی نیست. اوست که هیچ حقّی نیست مگر همراه او و هیچ نوری نیست مگر نزد او.

اَلا اِنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنصورَ عَلَیهِ. او کسی است که غالبی بر او نیست و کسی بر ضد او یاری نمی شود.

الا انَّهُ وَلِیُّ اللَّهِ فی اَرضِهِ وَ حَکَمُهُ فی خَلقِهِ وَ اَمینُهُ فی سِرِّهِ وَ عَلانِیَتِهِ. آگاه باشید که اوست ولیّ خدا در زمینش و حاکم او در میان خلقش و امین او در نهان و آشکارش.[7]

 

غدیر و رابطه آن با بعثت و مهدویت

 

حال سوالی که مطرح می شود، اینکه: دین اسلام که آورنده آن پیامبر اکرم(ص) بوده است و طبق خطبه غدیر، توسط منجی اسلام، امام مهدی بر سایر ادیان چیره می شود، باید به دلیل آیه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُم»[8]، قبل از تحقق این آیه، بایستی کامل شده و به مقام رضایت خداوند رسیده باشد. که در آیه اکمال دین، به ان تصرح شده است و از اینجا است که، حلقه اتصال میان بعثت و مهدویت و حکومت جهانی امام مهدی، جایگاه واقعی خود را باز می یابد.

 

توضیح اینکه: خداوند منّان سه تعبیر درباره "بعثت و غدیر و ظهور" در قرآن آورده که این روند را به خوبی ترسیم می نماید: بعثت را منت خود بر خلق شمرده و فرموده: «لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَی المؤمنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولاً»[9]؛ و غدیر را کمال دین خود اعلام کرده و فرموده: «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم»[10]؛ و ظهور امام عصر را تابشِ نور الهی به حساب آورده و فرموده: «وَ اَشرَقَتِ الاَرضُ بِنورِ ربِّها»[11]. این مسیر از آغاز خلقت تا بعثت و از بعثت تا غدیر، مسیر خود را طی کرد تا به دوران بعد از پیامبر رسید. در واقع غدیر وصیتنامه اجرائی پیامبر بود که باید بعد از آن حضرت عملی می شد؛ و اوجب واجبات در روزگار فقدان نبی، امامت بود که معنای دقیق جانشینی و خلافت به حساب می آمد. یعنی در غدیر، مُبیِّن دین همانند مؤسِّس آن معرفی شد که مقام عصمت است. اکنون که پیامبر از دنیا رفته باید این روند تا قُلّه خود پیش رود و اوج گیرد و هیچ مانعی، نخواهد توانست مانع این پایه گذاریِ خلقت شود. و اگر در مدت زمانی، فتنه های سقیفه، مغزها و افکار بشر را از راه راست و صراط مستقیم، منحرف کرد و امتحان الهی تحقق یافت؛ امّا در نهایت، اراده پروردگار بر اجرای امر خود درباره غدیر، پشتوانه ای است که در زمان ظهور خود را نشان خواهد داد آنجا که فرموده: «کَتَبَ اللَّهُ َلاَغلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی»[12] و «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ»[13].

 

اکنون می توان به آن پرسش، پاسخ گفت: ظهور امام عصر، انتهای تفصیلی صراط مستقیمِ غدیر و تجلّی کاملِ تعالیِ بشر است. اسلام بدون غدیر و غدیر بدون ظهور، متجلی نمی شود. آن کمالِ اعلام شده در دین و آن نعمتِ به اوج رسیده در ولایت و آن مُهرِ رضایت ربّ در غدیر، جز با ظهور عملی نخواهد شد. بنابراین طبق آیه اکمال دین، الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِینا و تصریح خطبه غدیریه پیامبر اسلام، تنها و فقط دینی مورد قبول و مرضی خداوند خواهد بود که امامت امام على تا امام مهدى علیه السّلام را در بر گیرد.

 

حاضرین به غائبین و پدران به فرزندان بسپارند

 

اکنون، وظیفه چیست؟ آیا این فرمایشات و فرامین پیامبر اسلام، فقط برای مخاطبان آن روز بود؟ فقط تکلیف آنان را معین می‌کرد که بدانند بعد از رسول گرامی‌اسلام به چه کسی مراجعه کنند؟ خیر؛ بلکه برای هر جویای حق، برای هر مدعی پیروی از پیامبر، پیام داشت و تعیین کننده بود. بنابراین، در چنین فضایی باید این پیام ماندگار بماند. باید به گوش همگان برسد. فردای قیامت کسی نگوید نبودیم و به گوشمان هم نرسید. باید راه حق نمایانده شود تا آدمی ‌بتواند آن را انتخاب کند. از همین جهت، همانطور که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر بسیار دقت داشتند تا پیام و کلامشان به گوش همه حضار برسد ـ و لذا تمام جزئیات برگزاری آن مراسم با شکوه را در آن منطقه، در آن روز و ساعت و با آن شرائط خاص، قدم به قدم و به بهترین شکل تنظیم نمودند ـ و نیز همانگونه که در لابلای خطبه و فرمایشاتشان، جملاتی هست که نشان می‌دهد حضرت می‌خواسته‌اند صدا به همه برسد و توجه داشته‌اند که مبادا کلامشان برای کسی یا بخشی از جمعیت، مبهم و غیر واضح باشد، به خوبی به این نکته هم دقت داشته‌اند که دیگرانی که در آن زمان و در آن جمعیت با شکوه شرکت نداشته‌اند هم مخاطب این کلام هستند. حتی دیگرانی که هنوز مسلمان نیستند و یا اصلاً متولد نشده‌اند. چرا که هر کس در هر زمانی که زندگی می‌کند هم باید حجت و ولیّ زمان خود را بشناسد و هم به ولایت اولیای قبل اعتقاد و التزام داشته باشد.

 

حضرت راهکاری را تعیین فرموده و به این ترتیب کلامشان را تا ابد به همه مخاطبانشان رسانده‌اند والبته این راه کار را هم تکلیف کرده‌اند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی أَدَعُهَا إِمَامَةً وَ وِرَاثَةً فِی عَقِبِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ قَدْ بَلَّغْتُ مَا أُمِرْتُ بِتَبْلِیغِهِ حُجَّةً عَلَى کُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ وَ عَلَى کُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْ لَمْ یَشْهَدْ وُلِدَ أَوْ لَمْ یُولَدْ فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ ای مردم! همانا من، امامت و وراثت را تا روز قیامت در فرزندانم به جا گذاشتم و قطعاً آن چیزی را که مأمور به ابلاغش بودم، رساندم تا حجت و سندی باشد بر هر حاضر و غائبی و بر هر کسی که شاهد است یا نیست، متولد شده است یا نه؛ پس حاضران به غائبان برسانند و پدران به فرزندان تا روز قیامت».

 

غدیر، سند حقانیت عقیده شیعه و مدال افتخار او برای عمل به سفارش نبی گرامی ‌اسلام در پذیرش ولایت همه ائمه معصومین علیهم السلام است. بماند که عده‌ای حتی ولایت مصداق بارز این گروه، یعنی حضرت علی علیه السلام ـ که در آن روز رسماً معرفی شدند و با دست نشان داده شدند ـ را هم نپذیرفتند تا چه رسد به ائمه بعدی علیهم السلام! پس من و شما که به تشیع مفتخریم باید بدانیم که یکی از وظائف مان، رساندن پیام غدیر به دیگران و نسل‌های بعد است. منتظر امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف حقانیت مولای غریبش را از غدیر تا به امروز فریاد می‌کشد و سینه به سینه، نسل به نسل می‌گوید و می‌نویسد و می‌سراید و می‌خواند. به فرزندانش می‌گوید که داستان غدیر چه بود و در آن، چه مطالبی گذشت. هم وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را می‌گوید و هم ولایت دیگر ائمه علیهم السلام را در زمان‌های بعد. به فرزندانش سفارش می‌کند که: عزیز جانم! تو هم به فرزندانت بگو و سفارش کن که آنها هم بگویند. منتظر، خود را در امروز مخاطب آن روز رسول گرامی می‌بیند و امام زمانش و پدران بزرگوارشان علیهم السلام را از همان روز می‌شناسد و می‌شناساند. من و شما صدای رسول را شنیدیم و می‌دانیم که دین ایشان، خاتم ادیان بود و دامنه ولایتشان تا قیامت. می‌دانیم که همه انسان‌‌های معاصر ما در دوره رسالت ایشان هستند و می‌دانیم که حضرت فرمودند: به گوش دیگران هم برسانید که اوصیای من چه کسانی هستند. چه مسئولیت بزرگی و البته چه افتخاری بالاتر از این که در این امر خطیر، پیام رسان ندای حق ایشان برای دیگران باشیم!

 

مخاطب پیامبر اکرم فقط حاضران نبودند و فقط نسل موجود نبود، بلکه این اطلاع رسانی تا روز قیامت و به طور طبیعی تا عصر ظهور ادامه دارد. افراد ناآگاه خیال می کنند مسئله امامت یک موضوع تاریخی است و در زمان ما نیازی به بازگو کردن ندارد، در حالی که رسول عالمیان به همه جهانیان امر فرموده که هر نسلی آن را به نسل بعدی ابلاغ نماید. رسول اکرم در مورد لزوم تبلیغ خطبه غدیر، خطاب به حاضران فرمود:

 

فَلیُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ اِلی یَومِ القِیامَهِ.

حاضران به غایبان خبر دهند و هر پدری تا روز قیامت به فرزند خود تبلیغ نماید.

 

آداب روز عید غدیر

ثواب روزه عید غدیر برابر با عمر دنیا

 

یکى از اعمال مستحب در این روز شریف، روزه گرفتن است که در روایات فراوانى به این عمل تأکید شده و ثواب بسیارى برابر "عمر دنیا"، به آن اختصاص یافته است:

 

سمعت ابا عبداللّه الصّادق علیه السّلام یقول: صیام یوم غدیر خمّ یعدل صیام عمر الدّنیا. لو عاش انسان ثمّ صام ما عمّرت الدّنیا لکان له ثواب ذلک، و صیامه یعدل عند اللّه عزّ و جلّ فى کلّ عام مأة حجّة و مأة عمرة مبرورات منقبلات، و هو عید اللّه الاکبر ... .[14]

از امام صادق شنیدم که مى‌فرمود: (ثواب) روزۀ روز غدیر خم با (ثواب) روزۀ عمر دنیا برابر است. اگر انسان به اندازۀ عمر دنیا زندگى کند و روزه بگیرد؛ (ثواب آن) معادل (ثواب) روزۀ غدیر است. روزۀ روز غدیر نزد خداى عزّ و جلّ برابر است با ثواب یکصد حجّ و یکصد عمرۀ مقبول. و آن بزرگترین عید خداست ... .

 

ثواب افطاری دادن به پیامبران و صدیقین

 

از کارهاى مستحب در روز غدیر، افطارى دادن به مؤمنان روزه‌دار است. افطارى دادن ثواب زیادى دارد و خوشبختانه یکى از آداب پسندیده میان مؤمنان مى‌باشد. امّا همان‌طورى که بسیارى از اعمال مستحب در روز غدیر ثواب بیشترى دارند، افطارى دادن در این روز نیز از ثواب فزون‌ترى برخوردار است. امام صادق فرموده است:

 

من فطّر فیه مؤمنا کان کمن اطعم فئاما و فئاما و فئاما. فلم یزل یعدّ الى ان عقد بیده عشرا. ثمّ قال: اتدرى کم الفئام؟ قلت: لا؛ قال: مأة الف کلّ فئام، کان له ثواب من اطعم بعددها من النّبیّین و الصّدّیقین و الشّهداء فى حرم اللّه عزّ و جلّ و سقاهم فى یوم ذى مسغبة ... .[15]

هر کس مؤمنى را در آن روز افطارى دهد مثل کسى است که گروه، گروه، گروه و همینطور مى‌شمرد تا وقتى که عدد آن با دست مبارکش به ده رسید، را اطعام کرده باشد. سپس فرمود آیا مى‌دانى تعداد هر گروه چقدر است؟ عرض کردم: نه! فرمود: هر گروه، یکصد هزار نفر است. ثواب کسى که یک مؤمن را در روز غدیر افطارى دهد به اندازۀ ثواب کسى است که این تعداد، از پیامبران و صدّیقین و شهیدان را در روز گرسنگى در حرم خداوند، اطعام و سیراب کرده باشد ... .

 

روش تبریک عید غدیر هنگام ملاقات

 

شایسته است، مومنین و شیعیان امیرالمومنین علی بن ابیطالب، هنگام ملاقات یکدیگر در روز عید غدیر، خویشتن را به درک این روز بزرگ و عید الله اکبر، تهنیت گفته و ذکر شریف و با فضیلتى که بنا به فرمایش پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مستحب است در روز عید غدیر گفته شود، را زمزمه نمایند:

 

ألحمد للّه الّذى جعل کمال دینه و تمام نعمته بولایة أمیر المؤمنین علىّ بن ابى طالب علیه السّلام.[16]

سپاس خداى را که کمال دین و تمام نعمتش را در ولایت حضرت امیر المؤمنین، علىّ بن ابى طالب علیه السّلام قرار داد.

 

دیگر آداب عید غدیر

آراستگی و زنیت در روز غدیر

 

آراستگى و خوشبویى موجب رضاى خدا و از آداب ویژۀ مؤمنان است که از جانب پیشوایان معصوم علیهم السّلام مورد تأکید قرار گرفته است. امام رضا در این‌باره فرموده است:

 

... و هو یوم الزّینة فمن تزیّن لیوم الغدیر غفر اللّه له کلّ خطیئة عملها، صغیرة و کبیرة و بعث اللّه الیه ملائکة یکتبون له الحسنات، و یرفعون له الدّرجات الى قابل مثل ذلک الیوم فان مات، مات شهیدا، و ان عاش، عاش سعیدا ... .[17]

... و آن، روز آراستن است. هرکس براى روز غدیر زینت کند، خداوند خطاهاى او را مى‌بخشد، کوچک باشد یا بزرگ، و فرشتگانى را به سویش مى‌فرستد تا برایش ثواب بنویسند و درجات او را بالا ببرند، تا روز غدیر سال بعد. اگر بمیرد، شهید مرده است و اگر زنده بماند، به نیکبختى روزگار را سپرى خواهد کرد ... .

 

عیدى دادن و مهمانی مومنان

 

عیدى دادن در این روز بزرگ نشانه آن است که عطاکننده از واقعه روز غدیر بسیار خرسند بوده و حاضر است به شکرانه آن، بخشى از مال خود را میان مؤمنان تقسیم نماید. امام جعفر صادق علیه السّلام در این باره، فرموده است:

 

الدّرهم فیه، بالف الف درهم ... .[18]

عیدی یک درهم در روز عید غدیر، معادل هزار هزار درهم است ... .

 

همچنین، دعوت کردن و مهمانی برادران و خواهران ایمانى در روز غدیر و اطعام آنان، نشانه‌اى براى جشن و شادى است. امام باقر علیه السّلام به نقل از رسول گرامى فرموده است:

 

من أطعم ثلاثة نفر من المسلمین أطعمه اللّه من ثلاث جنان فى ملکوت السّماوات، الفردوس و جنّة عدن و طوبى ... .

هرکس سه تن از مسلمانان را غذا دهد خداوند او را از سه بهشت، در ملکوت آسمان‌ها غذا خواهد داد، فردوس، بهشت عدن و طوبى ... .

 و نیز امام رضا علیه السّلام فرموده است:

 

و من أطعم مؤمنا کان کمن أطعم جمیع الانبیاء و الصّدّیقین.[19]

هرکس مؤمنى را در روز عید غدیر، اطعام دهد مانند آن است که همه پیامبران و صدّیقین را اطعام کرده است.

 

در سیره عملی امام رضا نیز چنین امده است که در روز عید غدیر در حضور امام رضا، جماعتى از اصحاب خاصّ شیعیان بودند. امام آنان را براى افطار روزه عید غدیر، در منزل خویش نگه داشته و سپس برای منازل آنها، نیز هدایای اعم از انگشتر و مواد غذایی، فرستاده بودند:

 

أنه شهد أبا الحسن علی بن موسى الرضا ع فی یوم الغدیر و بحضرته جماعة من خاصته قد احتبسهم للإفطار و قد قدم إلى منازلهم الطعام و البر و الصلات و الکسوة حتى الخواتیم و النعال و قد غیر من أحوالهم و أحوال حاشیته و جددت له آلة غیر الآلة التی جرى الرسم بابتذالها قبل یومه ... .[20]

راوی گوید: امام رضا در روز غدیر، که جمعی از خواص در محضر او بودند، حضرت آنها را برای افطار نگه داشته بود و به منازل آنها [برای اهل و عیالشان] طعام، صله ها، لباس و حتی انگشترها و کفشهایی فرستاده بود و احوال آنها و اطرافیان خودش را تغییر داده بود. حتی اسباب و وسایلی که قبلاً حضرت استفاده می شد، تغییر یافته بود ...

 

برای دانلود و مشاهده در سایز اصلی بر روی آن کلیک کنید

--------------------------------------------------

عناوین مرتبط:

بسته پیشنهادی و سیر مطالعاتی امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام

معرفی نرم افزارهای امامت و ولایت امام علی

--------------------------------------------------

*دانش آموخته حوزه علمیه قم

منبع: فرهنگ نیوز

--------------------------------------------------

[1] . سوره مائده، آیه 3.

[2] . طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 55-76.

[3] . شیخ مفید، الامالی، ص 36.

[4] . سوره توبه، آیه 33.

[5] . سوره صف، آیه 8.

[6] . کلینی، الکافی، ج 6، ص 444.

[7] . طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 63-64.

[8] . سوره نور، آیه 55.

[9] . سوره آل عمران، آیه 164.

[10] . سوره مائده، آیه 3.

[11] . سوره زمر، آیه 69.

[12] . سوره مجادله، آیه 21.

[13] . سوره نور، آیه 55.

[14] . شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 3، ص 143.

[15] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 8، ص 89.

[16] . مجلسی، بحارالانوار، ج 95، ص 321.

[17] . مجلسی، زاد المعاد، ص 204.

[18] . شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 3، ص 143.

[19] . سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج 1، ص 465.

[20] . شیخ طوسی، المصبح المتهجد، ج 2، ص 752.

 


همه چیز درباره پذیرش قطعنامه 598 پایان جنگ تحمیلی

همه چیز درباره پذیرش قطعنامه 598 پایان جنگ تحمیلی/ مسببین نوشاندن جام زهر به حضرت امام (ره) چه کسانی بودند!؟


گروه تاریخ انقلاب- علیرضا سلیمانی: مسئله پذیرش قطعنامه و پایان جنگ به واسطه برخی ملاحظات شاید تا به امروز از نقاط مبهم تاریخ انقلاب به شمار می رود. اما مجموعه ای از اطلاعات و مسائلی که توسط افراد دخیل در تصمیم گیری در این امر مهم طی چند سال اخیر مطرح شده می تواند کمی در روشن کردن صحنه و نقش افراد و گروههای مختلف کمک کند.در این نوشتار سعی بر آن بوده که با نقل تاریخ و مواضع خواص دخیل در این ماجرا، گوشه ای از این حادثه تلخ را بازخوانی کنیم.تاکید می کنم که محتوای این نوشته به معنای مقصر دانستن و یا القای تحمیل گری قطعنامه توسط اشخاص خاصی بر حضرت امام نیست.

 

تبیین انواع دیدگاه ها به مسئله جنگ و ادامه آن

روز 29 تیر سال 1367 شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 598 را با مفاد زیر صادر کرد:

1.     آمرانه می‌خواهد که ایران و عراق به عنوان نخستین گام در حل اختلاف از طریق مذاکره، آتش بس فوری را رعایت کنند، کلیه عملیات نظامی را در زمین، دریا و هوا قطع کنند و نیروها را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی بازگردانند.

2.     از دبیر کل درخواست می‌کند که گروهی از ناظران سازمان ملل را برای تایید، تحکیم و نظارت بر آتش بس و عقب نشینی اعزام دارد و همچنین درخواست می‌کند که دبیر کل ترتیبات لازم را با مشورت با طرفین فراهم آورد و گزارش آنرا به شورای امنیت تسلیم دارد.

3.     مصرا می‌خواهد که اسیران جنگی پس از قطع عملیات خصمانه، بر طبق کنوانسیون سوم ژنو، در اوت ۱۹۴۹ بدون درنگ آزاد شوند و به کشورهای خود برگردند.

4.     از ایران و عراق می‌خواهد که در اجرای این قطعنامه و کوششهای میانجیگری برای دستیابی به یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف، درباره کلیه مسائل مهم، بر طبق اصول مندرج منشور ملل متحد با دبیر کل همکاری کند.

5.     از کلیه کشورهای دیگر می‌خواهد که نهایت خویشتن داری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد، خودداری کنند و به این ترتیب، اجرای قعطنامه حاضر را تسهیل کنند.

6.     از دبیر کل درخواست می‌کند تا مشورت با ایران و عراق، مسئله ارجاع تحقیق درباره مسئولیت منازعه به هیات بی طرفی را بررسی کنند و هرچه زودتر به شورای امنیت گزارش دهد.

7.     با تصدیق ابعاد عظیم خساراتی که در طول منازعه داده شده و ضرورت تلاشهای بازسازی با کمکهای مناسب بین المللی پس از خاتمه منازعه، از دبیر کل درخواست می‌کند که گروهی از کارشناسان را بری بررسی مسئله بازسازی تعیین و به شورای امنیت گزارش کند.

8.     همچنین از دبیر کل درخواست می‌کند از طریق مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه را بررسی کند.

9.     از دبیر کل درخواست می‌کند، که شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه آگاه سازد.

10.  تصمیم می‌گیرد که در صورت لزوم برای بررسی اقدامات دیگر به منظور تصمین اجرای این قطعنامه تشکیل جلسه دهد.

 

آقای هاشمی رفسنجانی که در آن زمان تنها ریاست مجلس را بر عهده داشت و هنوز به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب نشده بود،(ایشان در تاریخ 12 خرداد 1367 به این سمت منصوب شدند) در خاطرات خود مورخه 29 تیر 1366 می نویسد:

«مسایل شورای امنیت، به اعتقاد من، جزئی از یک مجموعه اقدامات است که در حال انجام است. آنها هیچ وقت، به تنهایی زیاد امیدوار نیستند که بتوانند از این قطعنامه نتیجه ای بگیرند و این قطعنامه ، تکرار کمی متفاوت حرف های گذشته است.» (+

 

همچنین در خاطرات ایشان مورخه 30 تیر 1366 آمده است:

«به نخست وزیر و وزیر خارجه گفتم که بگویند اگر حسن نیت داشتند، به جای اینکه وعده بدهند، کمیته‌ای را که در آینده آغازگر جنگ را مشخص کند، قبل از  صدور قطعنامه مشخص می‌کردند که راهی برای ختم جنگ باشد.» (+)   

 

حضرت امام (ره) اما در تاریخ 6 مرداد 1366 یعنی به فاصله ده روز پس از صدور قطعنامه توسط شورای امنیت و در آستانه راهپیمایی برائت از مشرکین در مراسم حج، اطلاعیه ای خطاب به حجاج صادر نمودند که بعدها به منشور برائت معروف شد و ایشان در این پیام ضمن دعوت مسلمانان سراسر جهان به راهپیمایی برائت از مشرکین و برخی مسائل دیگر، مسائل بسیار مهمی را در مورد مسئله جنگ و خاتمه آن بیان فرمودند:

«هم اکنون که به مرز پیروزى مطلق رسیده‏ایم و قدمهاى آخرمان را برمى‏داریم، صداى ناآشناى صلح طلبى آن هم از کام ستمگران و جنگ افروزان به گوش‏ مى‏رسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح طلبى برپا نموده است و مدافع آزادى و امنیت انسانها شده و براى خون جوانان و سرمایه‏هاى مادى و معنوى در کشور ایران و عراق مرثیه سرایى مى‏کند. راستى چه شده است استکبار جهانى و در رأس آن امریکا اینقدر طرفدار ملتها شده است و جنگ افروزان و آتش بیاران معرکه‏ها و جلادان قرن به شرف انسانیت و همزیستى مسالمت آمیز اعتقاد پیدا کرده‏اند و از عطش سیراب ناشدنى و خصلت خونخوارى خود که طبیعت فرهنگ سرمایه دارى و کمونیسم است، منصرف شده‏اند و شمشیرها و خنجرها و قداره‏هاى فرو رفته در قلب و جگر ملتها را به غلاف کشیده‏اند! آیا این حقیقت است یا فریب و آیا این همان جلوه‏هاى دیگر شبیخونها و بى‏انصافیهایى نیست که روزى سکوت را مصلحت خویش مى‏دید و امروز صلح طلبى را؟ آیا براستى از این طریق جهانخواران نمى‏خواهند از ضربه آخر ما جلوگیرى کنند و براى حفظ منافع خویش سیاست جنگ و صلح جهانى را به تصمیمات و فکرهاى پوسیده و شیطانى خود گره بزنند و عملًا جان و مال و مملکت و امنیت ملل عالم را به قبضه قدرت خود درآورند که به‏طور قطع و یقین، علت و فلسفه سماجت و اصرار جهانخواران در تحمیل صلح بر ملت ایران، نشأت گرفته از همین تفکر است. و از همه اینها که بگذریم این مسئله که چه کسى خواهان صلح واقعى است و چه کسى جنگ طلب است خود اولِ بحث ما است...

آیا واقعاً صدام از گذشته‏ها و کرده‏ها و تجاوزات و ظلمها و ستمهاى خود پشیمان شده است و اظهار ندامت مى‏کند و از خیانتى که به ملتها و کشورهاى اسلامى و در جهت تضعیف بنیه دفاعى ملل اسلامى نموده است عذر تقصیر مى‏خواهد؟ آیا صلح طلبى صدام از روى دلسوزى و تنبه و آگاهى او است و اصلًا با اینهمه جنایت و غارتگریها، براى صدام وجدان و شعور و عاطفه‏اى مى‏توان تصور کرد، یا اینکه این افعى زخم خورده به خاطر استیصال و درماندگى خود به طناب صلح طلبى چسبیده است؟ و عجبا که بعض مدعیان عقل و سیاست و دوراندیشى چگونه طرح مى‏دهند و با تحریفِ آیاتِ کتاب خدا و استناد به سنت پیامبر- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- مسیر عزت و کرامت‏ مسلمین را دیگرگون و مردم ما را از شرافت جهاد برحذر مى‏دارند، که خداوند را سپاس مى‏گزاریم که به ملت ایران آگاهى و رشد مرحمت فرموده است که نه تنها تحت تأثیر این القائات نرفته و نمى‏رود، بلکه این موضعگیریهاى ناشیانه و بچگانه را دلیل کمبود و ضعف مبانى فکرى و عقیدتى صاحبان این تحلیلها دانسته و به آن لبخند تمسخر مى‏زند.» (6 مرداد 1366)

 

این بیانات امام به خوبی نشان می دهد که دیدگاه ایشان به قضیه صلح و پذیرش قطعنامه به فاصله چند روز پس از صدور قطعنامه چه بوده است. علاوه بر آن نشان می دهد که مسئله جنگ و ادامه آن در نظر ایشان از چه اهمیت بالایی برخوردار بوده است:

«امروز بدون شک سرنوشت همه امتها وکشورهاى اسلامى به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است و جمهورى اسلامى ایران در مرحله‏اى است که پیروزى آن به حساب پیروزى همه مسلمانان وخداى نخواسته شکست آن، به ناکامى و شکست وتحقیر همه مؤمنان مى‏انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزى، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و ان شاء اللَّه تا رسیدن به این هدف فاصله چندانى نمانده است. و خدا را سپاس مى‏گزاریم که ملت و دولت و مسئولین و ارتش و سپاه و بسیج و نیروهاى مردمى و همه اقشار دلاور کشورمان در آمادگى کامل به سر مى‏برند و همه اهل جنگ و هنرآفرینان مدرسه عشق و شهادتند و به خوبى از پس توطئه‏هاى استکبار و ایادى جاسوس و منافق آنان برآمده‏اند و مى‏روند که به یارى خداوند بزرگ آخرین معابر پیروزى را باز کنند.» (6 مرداد 1366)

 

پیام امام (ره) بازتاب گسترده ای داشت. رسانه‌های غربی، آن را موجب تشدید جنگ در منطقه و پاسخ منفی و قطعی ایران به تلاش های صلح دانستند و به تفسیر آن پرداختند.

رادیو لندن گفت«آیت الله خمینی بار دیگر به آمریکا هشدار داد و گفت که آمریکا اگر نمی خواهد بیش از این مایه رسوایی و خفت خود شود، نباید در خلیج فارس مداخله کند. اسلام دماغ ابر قدرت ها را به خاک خواهد مالید و پوزه آمریکا را خواهد شکست

روزنامه واشنگتن پست نیز نوشت«آیت الله خمینی به تمام ابر قدرت های شرقی و غربی و به ویژه آمریکا و روسیه علیه دخالت و ماجراجویی هشدار داد و گفت که ایران و تمام مسلمانان در سراسر جهان باید مصمم شوند که دندان های آمریکا را در دهانش خرد کنند

رادیو اسرائیل در تفسیری گفت«در حالی که عراق از قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت  استقبال می کند، آیت الله خمینی پیشنهاد برقراری صلح  بین ایران و عراق را به کلی رد کرد و گفت صدام گرگ زخم دیده‌ای است که حالا به خاطر ضعف خود خواستار صلح شده است

رادیو آمریکا نیز گفت«آیت الله خمینی  هرگونه آتش بس با عراق پیش از سرنگونی صدام حسین را مردود اعلام کرده است.» (+)

 

حضرت آیت الله خامنه ای رییس جمهور وقت هم در مصاحبه ای گفت:

«هر کس  که دارای عقل سلیمی باشد، از ادامه نبرد با دشمنی  که به بهای چنین فداکاریهای بزرگی به حال احتضار افتاده است، دست برنخواهد داشت. آتش بس، تنها به عراق فرصت خواهد داد تا جان تازه ای بگیرد و در زمانی دیگر به ایران حمله کند. قدرت های سرکوبگر جهانی و در رأس آن آمریکا با تحمیل صلح به ایران، می‌خواهند مانع وارد آمدن ضربه نهایی ایران به عراق شوندایران در آستانه پیروزی کامل بر عراق است و عراق و حامیانش تنها برای جلوگیری از ضربه نهایی، مایل به صلح شده اند.» (+)

 

از مجموع این اظهارات چنین بر می آید که نه در حوزه داخلی و نه در حوزه خارجی کوچکترین برداشتی از سخنان مقامات ایران در راستای صلح نمی شد. حتی فراتر از این می توان گفت همانطور که رییس جمهور وقت و حضرت امام (ره) به صراحت بیان کرده اند، تلقی این بود که مسئولین کشور در آن زمان ایران را در آستانه ضربه نهایی بر عراق و سقوط رژیم بعث می دیدند و با قوت بر ادامه جنگ تاکید داشتند.

 

در ماههای بعد هم جنگ روال عادی خود را طی می کرد که در 25 اسفند 1366 فاجعه ای تلخ در حلبچه اتفاق افتاد و آن همان حمله شیمیایی عراق به حلبچه بود. این حادثه به گفته فرماندهان جنگ و شخص آقای هاشمی رفسنجانی تردیدهایی در دل بزرگان جنگ بوجود آورده بود. آقای هاشمی در مصاحبه ای که اخیرا انجام داده است آن روزها را اینطور توصیف می کند:

«یک‌بار دیگر هم این «آن» در من ایجاد شد و آن زمانی بود که به اتفاق دکتر روحانی در حلبچه، درو شدن انسان‌ها را دیدیم و یک لحظه این احساس در من ایجاد نگرانی کرد که اگر صدام این جنایت را در کرمانشاه، تبریز یا حتی تهران تکرار کند، چه فاجعه انسانی به‌وجود خواهد آمد؟ تصمیم گرفتم برای ختم جنگ، به اتفاق سایر سران قوا و مسئولان جنگ با امام(ره) صحبت کنیم و با توجه به مجموعه عوامل، به ویژه حضور آمریکا در خلیج فارس و نامه آقای رضایی درباره نیازها، امام به عنوان رهبری که صلابت و انعطاف از ویژگی‌های ایشان بود، پذیرفتند. وقتی امام با احساس نگرانی از وعده‌ای که داده شده، جملات سابق برای ادامه جنگ تا «20 سال» و «تا آخرین قطره خون» را یادآوری کردند، پیشنهاد کردم به عنوان جانشین شما بپذیرم و پس از پایان ماجرا، شما مرا محاکمه فرمایید که پس از سال‌ها هنوز شیرینی نگاه مهربان امام را پس از ردّ این پیشنهاد احساس می‌کنم.» (+)

 

یا در جایی دیگر گفته اند:

«بالاخره به جایی رسیدیم که دیدیم دیگر جنگ به صلاح ما نیست و ممکن نیستبعد از حلبچه و شیمیایی که عراقی ها به کار بردند. آنقدر خطرناک بود که مثلا اگر آن را در تهران به کار می بردند یا در تبریز -که می توانستند- یک فاجعه ای برای مملکت ما پیش می آمدصدها هزار نفر یا می مردند یا برای همیشه مریض می شدند. لذا ما با امام مطرح کردیم امام هم موافقت کردند.» (+)

 

به فاصله سه ماه بعد از حادثه حلبچه آقای هاشمی رفسنجانی در تاریخ 12 خرداد 1367 بنا بر پیشنهاد حضرت آیت الله خامنه ای به محضر امام خمینی (ره) به جانشینی فرمانده کل قوا منصوب شد و تقریبا اداره تمامی امور جنگ به دست ایشان افتاد. برنامه آقای هاشمی با توجه به آنچه که از اتفاقات بدست آورده بود از زبان خودش اینطور بود:

«وقتی امام از من خواستند فرمانده جنگ بشوم من رفتم خدمتشان و گفتم که من نظرم این است که ما یک پیروزی مهمی در داخل خاک عراق به دست بیاوریم و آنجا را گروگان بگیریم و جنگ تمام بشود و ما بگوییم تا حقوق ما را نپرداخته اند ما همینجا می مانیمهمین را هم رفتم در جبهه گفتم. در قرارگاه قبل از عملیات خیبر گفتم به فرماندهان که اگر یک پیروزی مشعشع بدست بیاورید من جنگ را تمام می کنم. به آنها برخورد و گفتند همه می گویند جنگ جنگ تا پیروزی و آقای هاشمی میگوید جنگ جنگ تا یک پیروزیمن گفتم بله این نظر من هست البته امام هم باید تایید کنند.» (+)

 

البته به نظر می رسد امام این دیدگاه را چندان قبول نداشته اند و آقای هاشمی این مسائل را از دیدگاه خودشان بیان کرده اند نه از دیدگاه حضرت امام (ره) که ایشان در امور جنگ جانشینی آن بزرگوار را عهده دار بوده اند چرا که خود حضرت امام در پیام قبول قطعنامه به صراحت اعلام کرده اند که تا چند روز قبل نظرشان بر ادامه جنگ بوده است و بنا بر مصالحی حاضر به پذیرش قطعنامه شده اند:

«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آنها فعلا خودداری می کنم، و به امید خدا در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنها اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.» (29 تیر 1367)

 

یا در جایی دیگر و تنها دوهفته قبل از پذیرش قطعنامه در اهمیت مسئله جنگ برای نظام می فرمایند:

«مسئولین نظام باید تمامی هّم خود را در خدمت جنگ صرف کنند، این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسائلی که مروبط به جنگ است بوجود آوریم.باید همه برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم.امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسول الله (ص) است. این جانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه های نبرد تقدیم می نمایم.» (13 تیر 1367)

 

به هر حال به نظر می رسد بین نگاه غایی حضرت امام (ره) و آقای هاشمی در مورد هدف جنگ و نحوه پایان آن اختلاف نظرهایی وجود دارد که مهمترین آن همین مسئله «جنگ جنگ تا پیروزی» و «جنگ جنگ تا یک پیروزی» باشد.

 

آقای رضایی فرمانده سپاه پاسداران در زمان جنگ نیز اینطور ماجرا را روایت می کند:

«عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاستمداران ما می‌دانستند که قضیه چیست، هرچند امام می‌گفت ما جنگ را تا رفع فتنه ادامه می‌دهیم اما آنها می‌دانستند این حرف امام و رزمنده‌هاست که در حد یک شعار است. آنچه که آنها در عمل می‌دیدند «جنگ جنگ تا یک عملیات» بود. تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتش‌بس بود؛ آتش‌بس هم یعنی جنگ نیمه‌ تمام. مذاکرات می‌توانست 30 تا 40 سال ادامه یابد و در این مدت ایران و عراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود. گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی در پی یک عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر می‌شد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه (سقوط صدام) پس از آزادسازی خرمشهر پیش روی ایران بود. آن چیزی که (در قضیه قبول قطعنامه) به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی» (+)

 

البته گزینه سومی که آقای رضایی طرح کرده اند و از آن بعنوان استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر یاد کرده اند نیازی به یک توضیح مختصر دارد و آن اینکه شخص حضرت امام (ره) هیچگاه به خاک عراق نظری نداشتند و اگر هم سقوط صدام را پیگیری می کرده اند هیچ امتیازی برای حکومت ایران در عراق قائل نبوده اند چنانکه خودشان فرموده اند:

«از اول جنگ به‏ صراحت اعلام کرده‏ایم که ایران حتى به یک وجب از خاک عراق چشم ندوخته است و مردم عراق در تصمیم گیریها و انتخاب حکومت خود آزادند و چه بهتر آنکه قبل از سقوط حاکمیتِ مطلق بعث عراق، به دست رزمندگان دلاور اسلام در جبهه‏هاى نبرد، حکومت دلخواه و موردنظر خود را انتخاب کنند که بحمداللَّه طلیعه این حرکت بزرگ آشکار شده است وهمه ابرقدرتها وحامیان رژیم رو به زوال بعث مطمئن باشند که بین المللى کردن درگیریها در جنگ وایجاد جوّ فشار و جریانات ساختگى سیاسى و تبلیغاتى و دیپلماسى علیه جمهورى اسلامى ایران در جهان و دخالتهاى نظامى و غیرنظامى در خلیج فارس و بزرگ نمایى مشکلات و اختلاف تراشى و ارائه تحلیلهاى کور و بى‏ثمر، ما را از هدف سرنگونى صدام و حزب بعث عراق و تنبیه متجاوز باز نخواهد داشت و به لطف خدا تمامى فشارها و محاصره هاى جهانى را براى نیل به این هدف بزرگ تحمل مى‏کنیم و از جنگ کردن در راه خدا خسته نمى‏شویم.» (6 مرداد 1366)

 

و رهبر معظم انقلاب نیز سالها بعد بر استراتژی ایستادگی تاکید کردند:

«برمی دارند می نویسند که امام بعد از فتح خرمشهر گفتند «جنگ، تعطیل!» غلطهای بی خودی، حرفهای دروغ، تهمتهای بی وجه. ما در آنجا خودمان حاضر و ناظر بودیم. در این سالهای متمادی، کسی هم از ما دروغ نشنیده است. آدم هایی که نبودند، یا همان وقت هم مطرود امام بودند، حالا حرف می زنند و چیزهایی را بی خودی به امام نسبت می دهند. بعد از فتح خرمشهر، امام فرمودند که لب تمام طول مرزها بایستید و یک صف دفاعی تشکیل دهید و داخل مرزها نرویدنگفتند جنگ را تمام کنید. گفتند: «با حالت تدافعی مطلق، لب مرزها بایستید.» نیروهای نظامی، وقتی که هنوز اعلام صلح و آتش بس نشده بود، رفتند گفتند: «نمی شود لب مرز ایستاد. طرف مقابل هنوز ادعای جنگیدن با ما دارد. لب مرز ایستادن، نیروهای ما را هضم خواهدکرد و از بین خواهد برد. ما مجبوریم که تحرک داشته باشیم.» این مطلب را نظامی ها به امام گفتند؛ ما هم نگفتیم. نظامی های متخصص خبره، پیش امام آمدند و جلوی ما، به ایشان گفتند این طوری است و نمی شود. امام فرمودند: «خیلی خب، حالا که این طور است، پس لب مرز باشید و حملات محدود بکنید.» (16 مرداد 1375)

 

به نظر می رسد هدف حضرت امام (ره) از ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و همچنین تاکیدات فراوان ایشان بر مسئله جنگ حتی تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه، سقوط حکومت صدام و تغییر نظام عراق بوده است که در مواضع ایشان که در بالا آورده شد به وضوح قابل مشاهده است. اما برخی خواص از جمله آقای هاشمی که در ماههای پایانی جنگ عملا فرماندهی جنگ را بر عهده داشته اند نظر دیگری داشته اند و اصرار بر حل دیپلماتیک مسئله جنگ داشته اند.

 

روز شمار پذیرش قطعنامه

در آستانه پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام اتفاقاتی رخ داد که به نظر می رسد نقش تعیین کننده ای در قبول قطعنامه از سوی حضرت امام داشته باشد. مهمترین این اتفاقات نامه نگاری های مسئولین در مورد اوضاع کشور و عدم امکان ادامه جنگ بود. خاطرات آن روزهای آقای هاشمی سراسر نشان دهنده ناتوانی و ضعف در فضای جبهه هاست و آنطور که آقای هاشمی روایت نموده اند طی این چند روز چند تصمیم مهم در حوزه جنگ گرفته شده است که همگی آنها حکایت از عقب نشینی  و ضعف در جبهه خودی داردتهدید خوزستان جدی است و نیاز به اعزام وسیع نیرو هست (+تخلیه و عقب نشینی از حلبچه برای دفاع از خوزستان (+تاکید بر حضور بیشتر مردم در جبهه ها بعنوان تکلیف (+هم نظری ایشان و آقای منتظری در ختم سیاسی جنگ (+تاکید هاشمی به ولایتی برای حل سیاسی جنگ در سفر به نیویورک (+تجمع نیروی دشمن در دشت حاج عمران و عقب نشینی ارتش از ارتفاعات در شیلر (+نگرانی نخست وزیر (میرحسین موسوی) و وزیر ارشاد (سیدمحمد خاتمی که همزمان مسئول تبلیغات جنگ هم بود) از اعزام کم نیرو به جبهه (+از دست رفتن کنترل منطقه فکه (+از جمله اخبار ناامید کننده هاشمی و مسئولان از اوضاع جنگ بود. باقی ماجرا را به صورت روزانه از خاطرات آقای هاشمی بازگو میکنیم و سپس تحلیل بزرگان و خود آقای هاشمی را از داستان پذیرش قطعنامه بررسی می کنیم:

 

روز 23 تیر سال1367

از سران قوا خواستم که برای مذاکره درباره آینده جنگ، با توجه به مسائل اخیر جبهه، عصر به منزل بیایند. آقای[سید محمد] خاتمی خبر داد که نیروهای ما طبق قرار از منطقه حاج عمران عقب نشسته اند؛ قرار شد خودمان اعلان کنیم. مکرراً با جبهه در مورد اوضاع در تماس بودم. ساعت پنج بعد از ظهر، سران قوا و احمدآقا آمدند. وضع جبهه و رویدادهای اخیر را گفتم.

بعد از کمی بحث، سیاست ختم جنگ مورد اتفاق نظر قرار گرفت و دسته جمعی برای پیشنهاد ختم جنگ خدمت امام رفتیم. نماز مغرب و عشاء را با امام خواندیم و به مذاکره نشستیم. جلسه بیش از یک ساعت طول کشید.

شرح مبسوطی از مشکلات جنگ و ضعف روحیه و امکانات و عده خودی و قدرت و امکانات دشمن را توضیح دادیم و مشکل پدافند از خوزستان را که سپاه برای آن ۴۵۰ گردان نیروی پیاده و ۶۰ گردان زرهی و ۱۲۰ گردان توپخانه خواسته است و با تخصیص دو سوم این مقدار، بقیه خطوط به شدت آسیب پذیر خواهد شد و هم اکنون هم شده، با اینکه چنین نیرویی را به خوزستان نبرده‌ایم، جزئیات شکست‌ها را توضیح دادم.

ایشان فرمودند راه حل چیست؟ همگی گفتیم ختم جنگ با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ یا شکل دیگر. امام نگران عدم وفای دشمن بودند و ناراحتی مردم حزب الله که احتمال اول را ضعیف و احتمال دوم را هم در مقابل خوشحالی بخش عظیمی از مردم و آثار مثبت صلح قابل تحمل دانستیم، و علاوه بر این، پیش بینی اجبار به پذیرش صلح در آینده، بعد از تحمل خسارات بیشتر به علت کمی نیروی داوطلب و بی خاصیتی نیروهای اجباری.

 

در نقل های مختلف سیاسیون و شخص حضرت امام (ره) آمده است که تصمیم ایشان برای پذیرش قطعنامه حاکی از مسائلی است که سران مملکتی به ایشان اظهار داشته اند. با توجه به خاطرات آقای هاشمی، ایشان احتمالا در همین جلسه این گزارشات را خدمت امام ارائه کرده اند چراکه در خاطرات ایشان طی چند روز منتهی به پذیرش قطعنامه دیدار دیگری با امام وجود ندارد.

 

آقای هاشمی در مورد مشکلات موجود برای ادامه جنگ گفته است:

«عوامل فراوانی بود که کم کم ما متقاعد شدیم باید قطعنامه را بپذیریم، جنگ طولانی و فرسایشی شده بود و این فرسایش به ما آسیب فراوان می‌رساند و عراقی‌ها غیر نظامی‌ها را مورد هدف و آسیب قرار می‌دادند، همچنین تلفات غیر نظامی‌ها نیز زیاد شده بود به خصوص این که عراقی‌ها از سلاح شیمیایی استفاده می‌کردند که نمونه آن را در حلبچه مشاهده کردیم و مردم مثل برگ خزان به زمین می‌ریختند. ما در مقابل این شرارت محدود بودیم، چون سلاح شیمیایی بکار نمی‌بردیم و نمی‌خواستیم مردم آسیب ببینند، آمریکایی‌ها علناً به نفع عراق وارد میدان شده بودند و کشتی، هواپیما و سکوهای نفتی ما را مورد حمله قرار می‌دادند. همسایه‌های ما به مزاحمت افتاده بودند و دائماً ایجاد محدودیت می‌کردندبودجه دولت نیز واقعاً کشش این جنگ را نداشت و دولت رسماً به امام (ره) نامه نوشت که نمی‌توانیم، همچنین در همین موضوع درخواست بودجه از طرف نیروهای رزمنده زیاد شد و البته حق آنها نیز بود و فرمانده سپاه نامه‌ای به امام نوشت و لیست بزرگی از لوازم مورد احتیاج داد که لیست آنچنان بزرگ بود که امام (ره) فرمودند که یک ابرقدرت هم نمی‌تواند آن را تهیه کند. حتی در جلسه امام (ره) با مسئولان، حضرت امام (ره) به این نامه استناد کردند. مهمترین عامل در این بین، عوامل انسانی بود، جنگ به حدی بود که تلفات انسانی زیاد شده بود و قابل تحمل نبود و در این موقع خوشبختانه شورای امنیت تا حدودی خواسته‌های ما را پذیرفت و این مجموعه عوامل باعث شد که امام (ره) قطعنامه را پذیرفتند.» (+)

 

حضرت آیت الله خامنه ای در این مورد می فرمایند:

«پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود.قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبودقبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشور مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمى‌کِشد و نمى‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مى‌کرد. وانگهى؛ اگر همه‌ى دنیا در امر جنگ دخالت مى‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمى‌گشت! آن، یک مسأله‌ى داخلى بود؛ مسأله‌ى دیگرى بود.

در تمام عمر ده ساله‌ى حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالى علیه، پس از پیروزى انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدى از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنى همان برخوردارى از روحیه‌ى حسینى.

جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، براى امام خیلى عزیز بود. امام بزرگوار، گاهى براى انسانى که رنج مى‌بُرد، اشک مى‌ریخت و یا در چشمانش اشک جمع مى‌شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانى رحیم و عطوف، داراى دلى سرشار از محبّت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبّت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایى، پایش نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب‌نشینى نکرد. همه‌ى دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمى‌شود ترساند. این، نعمت بسیار بزرگى است که دشمن احساس کند عنصرى چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمى‌شود. امام، با منش و شخصیت درخشان خود، کارى کرد که همه در دنیا، این نکته را فهمیدند. فهمیدند که این مرد را از میدان نمى‌شود خارج کرد؛ تهدید نمى‌شود کرد؛ با فشار و با تهدیدهاى عملى هم نمى‌شود او را از راه خود منصرف کرد. لذا مجبور شدند خودشان را با انقلاب تطبیق دهند.» (14 خرداد 1375)

 

در جای دیگر هم فرموده اند:

«امام همان وقت هم که در سال 67 جنگ را تمام کردند، بعد از آن موقعی بود که بعضی از مسئولان با ایشان رفتند بحث کردند، صحبت کردند، حرف زدند، اصرار کردند. ایشان همان موقع هم حاضر نبودند جنگ را تمام کنند. روحیه امام یک روحیه محکم تسلیم ناپذیر بود و همین بود که ایران و ملت و انقلاب را نجات داد.» (16 مرداد 1375)

 

محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران پیرامون نامه هایی که به امام نوشته شده بود گفته است:

«آن زمان سپاه نامه‌ای را برای آقای هاشمی‌رفسنجانی ـ نه امام ـ تنظیم کرد. زیرا امکانات کشور در اختیار مسئولان سیاسی کشور بود. در این نامه برای پیروزی در جنگ امکاناتی خواسته شده بودآقای هاشمی هم این نامه و هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد و گفته بود که نظامیان این گونه می‌گویند و مسئولان سیاسی و اقتصادی هم می‌گویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند.

مثلا نامه آقای خاتمی، حکایت از آن داشت که بسیجی‌ها و مردم به جبهه نمی‌روند و ما در جبهه نیرو کم داریم. صحبت آقای میرحسین درباره این بود که اقتصاد کشور نمی‌تواند جنگ را تحمل کند. پیشنهاد صلح را خود شورای عالی دفاع به امام داد، مسئولان سیاسی به خدمت امام رفتند و حتی قبل از این‌که امام صلح را بپذیرد، به امام گفته بودند که شما اگر معذوریت در پذیرش صلح دارید، مثلا ما صلح را می‌پذیریم، بعد که پذیرفتیم، شما ما را کنار بگذارید و بگویید اینها بدون اجازه من این کار را کردند، ولی حالا چون این کار را کردند، من هم قبول دارم. امام پس از جلسه‌ با سیاسیون فرموده بودند چرا شما بپذیرید. اگر قرار شد، خودم می‌پذیرم. یعنی بعد از این‌که امام این را به سیاسیون گفتند، امام نامه‌ای نوشت به سران کشور و پذیرش صلح را خودشان تقبل کردند.» (+)

 

و در جای دیگری گفته است:

«[کسانی که به امام نامه نوشتند] افراد متعددی بودند چه رجال سیاسی وقت و چه نظامیان فعال در جنگ. از این نامه‌ها زیاد بود ولیکن دلیل عمده‌ای که باعث شد امام قطعنامه را بپذیرد، برمی‌گردد به دو جلسه فشرده‌ای که سیاسیون با امام داشتندمن در آن جلسات نبودم ولی آنطور که آیت‌الله موسوی اردبیلی برایم تعریف می‌کرد ظاهرا تلاش آقای هاشمی و مسوولان سیاسی این بود که امام قطعنامه را بپذیرد و این اصرارها تا حدی بود که امام ناراحت شده بودند و اوقاتشان تلخ شده بود و جلسه را ترک کرده بودند. آقای اردبیلی برایم نقل کرد که در جلسه بعد یکی از افراد حاضر در جلسه با ناراحتی اصرار کرد و از امام درخواست می‌کرد که قطعنامه را ولو توسط فرد دیگری بپذیرد که امام فرمودند من فکر می‌کنم و بعد اعلان می‌کنم. بعد از 24 ساعت امام فرمودند من خودم قطعنامه را می‌پذیرم.» (+)

 

همچنین آقای محسن رشید در مورد فضای حاکم بر فرماندهان نظامی آن روزها می گوید:

«آن نامه محسن رضایی برای امام دو وجه دارد که یک وجه آن را نمی توانم بگویم ولی وجه دوم آن این است که شما باید به عنوان یک استراتژیست توجه داشته باشید که جنگ عملاً بعد از کربلای 5 شمارش معکوس خود را آغاز کرده بود. این فهم در کسانی که کار سیاسی می کردند، امثال آقای هاشمی و روحانی و رضایی وجود داشت، لذا به همین دلیل بود که تلاش می کردند قطعنامه را به یک جایی برسانند و مرتباً آقای لاریجانی را برای رایزنی می فرستادند. یک سال با تمام توان تلاش دیپلماسی داشتند.محسن راه تغییر وضعیت را در تأمین آن اقلامی می دید که در نامه اش نوشته بود و این البته مخصوص خود آقا محسن بود نه دیگر فرماندهان.» (+)

***

24 تیر سال1367

احمدآقا آمد. درباره شیوه بحث و محتوای بحث در جلسه موعود روز یکشنبه مذاکره و مشاوره شد.

آقایان [علی] شمخانی، [حسین حسنی] سعدی و [غلامعلی] رشید آمدند. گزارش جبهه را دادند و پیشنهاد داشتند برای حفظ نیرو و امکانات، ارتش از نقاط آسیب پذیر خط مقدم . عقب نشینی کند. گفتم صبر کنند تا سیاست کلی جنگ روشن شود.

خاطره روز 25 تیر سال1367

ساعت ده اعضای هیأت رئیسه مجلس خبرگان آیات [علی] مشکینی، [ابراهیم ] امینی، [محمد] مؤمن و [حسن] طاهری [خرم آبادی] به دفترم آمدند . آنها را تنها گذاشتم و به جلسه جمعی از نمایندگان رفتم که می خواستند اوضاع جنگ و تکلیف خود را در رابطه با وضع جاری بدانند. صحبت مفصلی ایراد کردم و مشکلات جنگ را گفتم که زمینه ذهنی آنها را برای پذیرش صلح آماده کنم. مطالب نگرانی آوری از وضع جنگ گفتم ، ولی . چیزهای بدتر را که وجود داشت، نگفتم.

به دفترم برگشتم. درباره برنامه جلسات خبرگان مذاکره کردیم. بعد از نماز ظهر دکتر روحانی آمد. خبر توافق امام با ختم جنگ را به ایشان گفتم و درباره امور جنگ مذاکره کردیم. عصر آقای [محمد جواد] لاریجانی آمد. با او درباره کیفیت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مذاکره کردیم. به جلسه مجلس خبرگان رفتم. مطابق معمول کار شروع شد.

آقای محمد هاشمیان [نماینده ولی فقیه و امام جمعه رفسنجان] و چند نفر دیگر با حضور آقای [مرتضی] فهیم کرمانی در جلسه مخالفت داشتند؛ چون امام در حکم عفو فرموده اند در امور سیاسی شرکت نکند. بنا شد به صورت مسالمت آمیز حل شود. به دفترم  برگشتم و سپس به جلسه ستاد کل رفتم. درباره خطوط دفاعی و استراتژی کلی جنگ مذاکره شد. من گفتم ستاد درباره اصل تداوم جنگ هم می تواند صحبت کند.

به دفتر رئیس جمهور رفتم. در جمع خبرگان که در ضیافت رئیس جمهور شرکت کرده بودند، درباره جنگ صحبت کردم و همان حرف های جلسه نمایندگان را به منظور زمینه سازی برای ختم جنگ و آشنا کردن با واقعیت ها برای آنها هم گفتم.

سپس جلسه دیگری با سران قوا و احمدآقا داشتیم. احمدآقا خبر داد که امام مطالبی برای جلسه فردا نوشته‌اند و با آتش بس موافقت کرده اند و افراد افراطی را از اظهار مخالفت بر حذر داشته اند. این نوشته مشکلات داخلی پذیرش آتش بس را کم می کند . بر سر کیفیت اداره جلسه فردا و پذ یرش قطعنامه بحث نمودیم . 

 

در خصوص این جلسه سردار کریمی مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان اصفهان می گوید:

«در 25 تیرماه 67 با دستور حضرت امام خمینی (ره) نشستی با حضور 40 شخصیت مهم کشور تشکیل می‌شود که امام راحل طی پیامی به این جلسه که توسط مرحوم حاج احمد خمینی قرائت شد (بنا بر نقل هاشمی، این پیام روز بعد قرائت شده است)، هرگونه تصمیم‌گیری در خصوص آینده جنگ را به این جلسه واگذار می‌کنند که این امر نقطه عطفی در پایان جنگ به حساب می‌آمد و سرانجام نیز دراین جلسه 40 نفره، قطعنامه 598 با هدف مصلحت نظام پذیرفته می‌شود.» (+)

 

در این موقعیت اولین سوالی که مطرح می شود و کسی جز شخص آقای هاشمی نمی تواند به آن پاسخ دهد این است که آقای هاشمی چگونه قبل از اعلام حاج احمد آقا مبنی بر پذیرش قطعنامه تمام سران مملکت را مطلع نموده اند؟

 

سوال دیگر مربوط به ادعایی است که آقای هاشمی در مصاحبه با همشهری پایداری در مهرماه سال 1385 انجام داده اند و در آن مدعی شده اند که اگر امام اراده می کردند مردم حاضر بودند سختی ادامه جنگ را به جان بخرند اما نامه ای که آقای رضایی به ایشان نوشتند تمام کننده نظر امام در مورد پذیرش قطعنامه بود. فرض کنیم ادعای آقای هاشمی درست باشد باید پرسید که چرا ایشان که به صراحت اعلام کرده است که «من در ختم جنگ موثر بودم برای اینکه موقعیت را به امام علیرغم شعارهایی که بود خوب توضیح دادم» (+) در صدد برآمده اند که تقصیر را گردن آقای رضایی بیاندازند؟ آیا رایزنی های چند روزه ایشان با مسئولین مختلف (که در بالا به آن اشاره شد) و ایضا نامه هایی که ایشان از طرف نخست وزیر، وزیر ارشاد و مسئول تبلیغات جنگ، وزرای اقتصاد و بانک مرکزی خدمت امام بردند (+هیچ تاثیری در نظر امام نداشت؟

 

مطلب دیگر اینست که در همان ایام مصاحبه آقای هاشمی با نشریه همشهری پایداری و مصاحبه آقای رضایی و بیان اینکه مخاطب آن نامه آقای هاشمی بوده و آن نامه در حقیقت برنامه ای برای ادامه جنگ بوده نه برای توقف جنگ؛ دفتر آقای هاشمی اقدام به انتشار نامه ای محرمانه از حضرت امام نمود که متن آن به شرح زیر است:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم 

با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات علیهم اجعمین

حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ می‌باشند، صریحاً اعتراف می‌کنند که ارتش اسلام به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی‌دانند و با قاطعیت می‌گویند که یک دهم سلاح‌هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده‌اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی‌شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره می‌شود

فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر ...که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی می‌گوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود

این فرمانده مهم‌ترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر می‌رسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست

آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند، مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاح‌هایی را که در شکستهای اخیر از دست داده‌ایم به اندازه تمام بودجه‌ای‌ است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج می‌کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می‌کنیم

خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظه‌ای با آمریکا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود می‌دانیم خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دوروئی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیا و علماء تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعه‌ای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفتهای ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌‌های زمان خود مواجه شده‌اند

خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچکس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوند از تو می‌‌خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمائی. گفتم جلسه‌ای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظف باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا می‌گویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل می‌شود. شما می‌دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی‌مان چنین تصمیمی گرفته‌اند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می‌افتد از دوست بدانید، و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین

روح‌الله الموسوی الخمینی ــ شنبه 25 تیر67 

 

در مورد محتوای نامه به نظر می رسد که همانطور که حضرت آیت الله خامنه ای فرموده اند اصلی ترین عامل قبول این امر از سوی حضرت امام همان مشکلات عدیده ای بوده که مسئولان در برابر حضرت امام فهرست کرده اند. ضمنا حضرت امام تاکید و تصریح کرده اند که حرف از ادامه جنگ (که محسن رضایی در نامه و ایضا سال 1385 در مصاحبه خود (+مدعی آن شده بود) با شرایطی که محسن رضایی در نامه خود ترسیم کرده است شعاری بیش نیست...

***

روز 26 تیر سال1367

به دفتر آیت الله خامنه‌ای رفتم. در جلسه ای که برای شنیدن و توجیه نظر امام در پذیرش آتش بس منعقد شده بود، شرکت کردم. جمعی از نمایندگان مجلس و جمعی از وزراء و جمعی از اعضای شورای نگهبان و مجلس خبرگان و جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] و جمعی از نظامیان بودند.

آقای خامنه ای به عنوان مدیر جلسه صحبت کوتاهی کردند و احمدآقا پیام امام را خواندند که مضمون آن عدم امید به پیروزی به این زودی‌ها، بنابر اعتراف فرماندهان نظامی سپاه و ارتش و درخواست امکانات زیادی برای جنگ براساس نامه فرمانده سپاه که دولت قادر به انجام آن نیست و سرانجام نهی و تهدید افراطی‌ها از مخالفت با این تصمیم و چون مضامین تأثرآوری داشت، جلسه را تحت تأثیر قرار داد و جمعی گریه کردند. سپس من با بیان مفصل، علل این تصمیم را توضیح دادم. سپس فرماندهان نظامی، حسنی سعدی و شمخانی علل نظامی را گفتند و [آقایان ایروانی و روغنی زنجانی] وزرای اقتصاد و برنامه مشکلات مالی ادامه جنگ را گفتند. سپس اظهار نظرها و راهکارها برای پیاده شدن نظر امام مطرح گردید. اکثریت حضار موافق و راضی بودند. یکی دو نفر نظر دادند که به نام امام تمام نشود که مقبول نیفتاد.

بعد از نماز و ناهار هم بحث ادامه یافت. بهترین راهکار، پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت تشخیص داده شد و تذکرات در کیفیت تبلیغ و توجیه و برخورد با دشمن که یادداشت شد.

سپس جلسه ای با حضور رئیس جمهور، نخست وزیر و رئیس شورای عالی قضایی [= رئیس قوه قضائیه ] ، احمدآقا و [محمد جواد ] لاریجانی تشکیل دادیم و قرار گذاشتیم که به آقای [محمد جعفر ] محلاتی [نماینده دائم ایران ] در سازمان ملل ابلاغ شود در اولین فرصت به دبیرکل سازمان ملل، پذیرش قطعنامه از طرف ایران اعلان شود و ستاد کل هم اعلامیه بدهد و به نیروها در جبهه آماده باش داده شود که عرا ق از موقعیت سوء استفاده نکند.

به مجلس رفتم. کارها را انجام دادم و برای کارهای توضیحی و جلوگیری از عکس العمل های افراد داغ یا داغدار، مشاوره و مذاکره با مراکز مربوط شد. اول قرار نبود که امام چیزی بنویسند و قرار بود که بعد از اعلان ما، امام هم تأیید کنند ولی تدبیر احمدآقا مؤثر واقع شد و امام پیام نوشتند ؛ برای حل مشکلات احتمالی. احمدآقا کار بزرگی انجام داد.

 

به نظر می رسد نامه ای که در جلسه مسئولین قرائت شده همان نامه ای است که در بالا آورده شد و آقای هاشمی در پاسخ به درخواست کروبی برای نشر عمومی آن پیام به علت وجود اسرار نظامی در آن مخالفت نموده است. نامه ای که خود هاشمی سال 85 و بدون توجه به اسرار نظامی درونش، آن را منتشر کرد و بعدها مدعی شد که این نامه قبلا روی سایت ها قرار داشته است...

***

روز 27 تیر سال1367

حاج احمدآقا آمد. درباره کیفیت تبیین و توضیح آتش بس مذاکره شد. گفت امام با اینکه تصمیم آتش بس را راه منحصر به فرد می دانند، ولی ناراحت هم هستند و بعضی از اعضای خانواده هم این ناراحتی را دامن می زنند.

به روابط عمومی مجلس گفتم برای ساعت پنج بعد از ظهر ، نمایندگان و [اعضای مجلس] خبرگان و شورای نگهبان و شورای عالی قضایی و هیأت دولت و سران نظامی و انتظامی و شخصیت های روحانی را به مجلس دعوت کند. دکتر ولایتی اطلاع داد که آقای [محمد جعفر ] محلاتی در نیویورک پیام آقای خامنه ای را به دبیرکل سازمان ملل داده و اعلان پذیرش آتش بس کرده است. قرار شد ما هم در ساعت دو بعد از ظهر آن را اعلام کنیم. ستاد کل اعلامیه ای تهیه کرد و قرار بود که اعلام پذیرش با نقل خبر نامه آقای خامنه ای بشود.

ساعت سه ونیم بعد از ظهر به مجلس رسیدم. انعکاس جهانی خبر تازه شروع شده بود . تلفن های مردم دو گونه است. جمعی اظهار خوشحالی و جمعی اظهار ناراحتی دارند. آقای خامنه ای در جلسه صحبت کوتاهی کردند و احمدآقا پیام امام را خواند و من علت تصمیم امام را توضیح دادم. پیام امام به گونه ای است که زمینه ابراز مخالفت را به کلی از حاضران سلب می کند و در نتیجه کسی ابراز نارضایتی نکرد.

به دفترم آمدم. آقایان خامنه ای و نخست وزیر و [سید محمد ] خاتمی هم آمدند . نخست وزیر خبر داد که سکه طلا در ظرف همین چند ساعت، پنج هزار تومان ارزان شده و دلار چهل تومان در بازار آزاد افت کرده است.

آقای [مهدی] کروبی آمد و احتمال کارشکنی و تبلیغات انحرافی بعضی از افراطیون و منجمله بعضی از افراد سپاه را تذکر داد و گفت باید با جدیت برخو رد کرد . اگر می شد پیام امام را خواند، جلوی همه چیز را می گرفت ولی چون در پیام اسرار نظامی وجود دارد، قابل خواندن نیست و قرار است امام در پیام دیگری توضیح بدهند .

***

روز 29 تیر 1367 پیام تاریخی امام در محکومیت کشتار مسلمانان در حج و قبول قطعنامه 598 شورای امنیت اعلام شد و حضرت امام جام زهر را سر کشید. امامی که تا چند روز قبل از قبول قطعنامه همگان را به جهاد در راه خدا دعوت می کرد و هر گونه تردید در جنگ را خیانت به اسلام می دانست، قطعنامه را با مسئولیت خودش پذیرفت و در پیامی به همه ملت ایران اعلام کرد:

«و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود،این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آنها فعلا خودداری می کنم، و به امید خدا در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنها اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم...»

 

به فاصله چهار روز از پذیرش قطع نامه و در اولین نماز جمعه تهران، حضرت آیت الله خامنه ای که علاوه بر ریاست جمهوری کسوت امامت جمعه تهران را نیز دارا بودند؛ در خطبه دوم به تحلیل و بررسی نقاط مهمی از ماجرای پذیرش قطعنامه پرداختند که بیانگر مشی ولایت مدارانه ایشان در عمل به دستور حضرت امام مبنی بر توجیه عموم مردم در قضیه قطعنامه می باشد:

«این حادثه در دنیا تحلیل‌های زیادی را برانگیخت بعضی‌ها در دنیا تحلیل اقتصادی کردند گفتند که ضرورت‌های اقتصادی ایران را به این موضع رساند بعضی‌ها تحلیل نظامی کردند، بعضی‌ها تحلیل سیاسی کردند و هر کسی یک حرفی زد. و حقیقت این است که از اول انقلاب تا حالا دشمنان ما هرگز در هیچ حادثه‌ای از جمله در این حادثه نتوانسته‌اند یک تحلیل درست و واقع‌بینانه‌ای بدست بیاورند و ارائه بدهند بنده عرض می‌کنم تحلیل‌های دنیا نسبت به آنچه که اتفاق افتاد تحلیل‌هائی ناقص یا سرتاپا غلط و دروغ است.

تحلیل واقعی این نیست مسئله را در آن حد مجملی که می‌شود گفت من در یک جمله عرض می‌کنم و آن جمله را برای شما تبیین می‌کنم آن جمله این است که مسئولین نظام تشخیص دادند و امام بزرگوار بر این تشخیص صحه گذاشتند که امروز قبول قطعنامه به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است حالا چطور به صلاح است چه عواملی وجود دارد و چه حوادثی وجود دارد که قبول قطعنامه امروز بنفع انقلاب است همه مردم مشتاق‌اند که این عوامل و حوادثی که امام در پیامشان اشاره کردند اینها را بدانند بنده این عوامل و حوادث را خوب می‌دانم و می‌توانم برای شما بیان کنم و هیچ جمله‌ای که به مردم نشود گفت در این عوامل و حوادث نیست من این را قرص و محکم عرض می‌کنم ما اگر این عوامل و حوادثی را که امام اشاره کردند به شما ملت عزیز بگوئیم مطمئنا نیروی عظیم شما بیشتر بکار خواهد آمد تا در این مرحله آن کاری را که باید انجام بدهید انجام دهید. تمام ملت ایران مگر افراد معدودی که خائنند و مزدور بیگانه هستند که بالاخره گوشه و کنار از این قبیل پیدا می‌شوند غیر از آن‌ها تمام ملت ایران محرم هستند که به آنها این عوامل و حوادث گفته بشود. البته در حالیکه شما محرم‌ها این مطلب را از دهان من می‌شنوید گوش‌های نامحرم هم متاسفانه خواهد شنید اگر ما می‌توانستیم راهی ‌را پیدا کنیم با بوجود آوریم که آنچه را به شما گفته می‌شود و ملت ایران محرم دانستن او هست فقط ملت ایران آن را بشنود و دشمن از او اطلاع پیدا نکند اگر این چنین فضائی را ما پیدا می‌کردیم شک نداشته باشید بنده و دیگر مسئولین نظام می‌آمدیم یکی، یکی عوامل و حوادث را می‌گفتیم و مطمئنا نظر موافق همه را جلب می‌کرد. اما چه کنیم هرچه که به شماها گفته بشود دشمن شما هم آن را خواهد شنید گوش نامحرم و خائن دشمن نباید بشنود ما رموز انقلابمان و اسرار کشورمان را مایل نیستیم دشمن بشنود، لذا نمی‌گوئیم یک عده‌ای ممکن است در ذهنشان خلجان کند که شاید ما محرم نبودیم، نخیر! شما محرمید و شما خودی هستید. قضیه، قضیه خود شماست. مربوط به خود شماست. ما هم که تصمیم می‌گیریم کار‌گذار شما هستیم ،چون شما به ما اطمینان کردید. ما داریم مسئله شما را بنفع شما آنطور که تشخیص می‌دهیم و طبق حجت و وظیفه شرعی خودمان راه می‌بریم .چطور شما محرم نیستید؟ شما محرمید، دشمن شما محرم نیست. آن گوش نامحرمی که نباید بشنود و از رموز و اسرار کار شما آگاه خواهد شود، لذا حالا وقتش نیست و نباید گفت. همانطور که امام فرمودند انشاءالله یک روزی خواهد رسید و آن روز هم مال چند سال دیگر نیست. خیلی زودتر از اینها انشاء‌الله وقتی خواهد شد که ما بتوانیم انشاءالله برای مردم شرح بدهیم و دلایل و آن عوامل و حوادث و عللی که امام در پیامشان اشاره فرمودند آن را تشریح کنیم و بگوئیم اینهاست.

 و مردم خواهند فهمید و درک خواهند کرد، و آن چیزی را که امروز باید فهمید این است که آن چیزی که تصمیم گرفته شد این برگشت از شعارهای اصولی ما به هیچ وچه نیست. دشمن نمی‌تواند در اینجا ما را متهم کند که ما از اصول خودمان برگشته‌ایم. حاشا و کلا! انقلاب اسلامی و رهبری عظیم‌الشان و مسوولین این انقلاب و این نظام با ذره ذره وجود خودشان و با لحظه لحظه عمر خودشان از اصول انقلاب اسلامی و از روح آشتی‌ناپذیری این انقلاب در مقابل ابرقدرت‌ها و مستکبران عالم حراست و دفاع خواهند کرد.» (+)

 

برکات قطعنامه

رهبر معظم انقلاب پیرامون برکات قبول این قطعنامه برای نظام جمهوری اسلامی فرموده اند:

«این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندى است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجراى کامل آن، دشمن را به شکست قطعى مى‌رسانید و لذا هرگز جمهورى اسلامى آن را رد نکرد. آنچه براى ایران اسلامى مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن مى‌شد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافى در میدانهاى نبرد و نیز بى‌اعتمادى در اجراى میثاقهاى بین‌المللى توسط قدرتهاى بزرگ بود.

از صدور قطعنامه تا قبول رسمى آن از سوى جمهورى اسلامى، دنیا شاهد سنگینترین ضربات نیروهاى اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهه‌هاى جنگ از سویى و فشارهاى همه جانبه از سوى حامیان رژیم عراق علیه ایران اسلامى از سوى دیگر بود. حصر اقتصادى، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بى‌سابقه‌ى نیروهاى نظامى امریکا و ناتو در اطراف مرزهاى آبى و هوایى و حتّى تجاوز به آنها، بخشى از این فشارها بود؛ به طورى که تقریباً هیچ فشار ممکن باقى نماند، مگر آن‌که بر ملت ایران وارد شد و رژیم امریکا تقریباً به‌طور مستقیم وارد صحنه شد. تهدیدها، بمبارانهاى وسیع شیمیایى و جنایت حمله به شهرها و هواپیماى مسافربرى و کشتى غیرنظامى و اثبات این‌که استکبار در حمایت از عراق آمادگى براى دست یازیدن به هر جنایتى دارد، بخشى از حوادث این دوران است و جا دارد در موقع مقتضى، این حقایق هشداردهنده براى ملت ایران شکافته و بر ملا گردد.

قبول قطعنامه‌ى 598 از سوى جمهورى اسلامى و رهبر عظیم‌الشّأن فقید آن، توطئه‌ى وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهى به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلح‌طلبى، به هر جنایتى دست مى‌زد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهى بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهورى اسلامى بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهاى اساسى خود در سطح بین‌المللى نزدیکتر گردد.

با این ابتکار جمهورى اسلامى، دشمن در دو راهى شکست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ایران اسلامى به خواسته‌هاى خود رسیده است و اگر اجرا نشود، داعیه‌ى همیشگى جمهورى اسلامى مبنى بر لزوم قطع ریشه‌ى تجاوز و رابطه‌ى میان تجاوزِ عراق و حاکمیت سلطه در جهان و این‌که رژیم عراق در ادعاى صلح‌طلبى صداقت نداشته است، به اثبات مى‌رسد و بى‌اعتمادى به قرارهاى ساخته‌ى قدرتها که جمهورى اسلامى همواره مدعى آن بوده است، در میان ملتها رایج خواهد شد و آنها را بر تکیه‌ى فقط به نیروى خویش، تشویق خواهد کرد.

حکام سبکسر عراق که در طول جنگ عملاً نشان داده‌اند از تشخیص مصالح عاجزند، این بار نیز زیانبارترین راه را گزیدند؛ یعنى ابتدا با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهاى خود در قبول قطعنامه، بى‌اعتبارى سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کردند و البته وقتى با حضور بى‌نظیر رزمندگان در جبهه، مجبور به عقب‌نشینى در بخش عظیمى از مرزها شدند، یک بار دیگر آزموده را آزمودند. با تعلل در اجراى قطعنامه، باز هم اقدامى دیگر در جهت عکس منافع سیاسى و اقتصادى و نظامى و حیثیتى خود انجام دادند و جهالت و آزمندى خود را به اثبات رساندند.

نگهداشتن بخشى از اراضى ایران اسلامى که عمدتاً دزدانه و پس از آتش‌بس تصرف شده، به قیمت تعطیل قطعنامه‌یى که مدتها دم از اجراى آن مى‌زده‌اند، جز نکبت و پشیمانى، چیزى براى آنها به ارمغان نخواهد آورد و این حیله‌ى شیطانى نیز به خود آنان بر خواهد گشت: «ولایحیق المکر السّیئى الّا باهله». آنان دیر یا زود، مجبور به تخلیه‌ى این اراضى خواهند شد و همه مى‌دانند که ایران انقلابى، حضور متجاوز غاصب پلید را در مرزهاى خود، زمان درازى تحمل نخواهد کرد و به طور حتم خسارتى که در این مرحله نصیب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتى سنگین خواهد بود. اگر یک سال پیش، صدام به اجراى قطعنامه تن داده بود، اینک اسرا برگشته، اروند لایروبى شده و صلح مستقر گردیده و پیشرفت بازسازیها چشمگیر بود. آنچه از تعلل رژیم عراق در عمل به قطعنامه، تا کنون بر دو کشور وارد شده، و آنچه از این پس وارد شود، مسؤولیتش بر دوش رژیم عراق و شخص صدام است.» (30 شهریور 1368)

 

و در جایی دیگر با اشاره به آزاد شدن جمعی از اسرا و آزادگان می فرمایند:

«یک روز بنده‌ى صالح خدا، آن انسان بزرگ و مخلص که هیچ‌چیز را براى خودش نمى‌خواست و همه‌ى کارها را براى خدا مى‌کرد و همه چیز را براى او مى‌خواست، در قضیه‌ى قطعنامه گفت: کاسه‌ى زهر را نوشیدم. این تلخى را او تحمل کرد؛ ولى خداى متعال به آن بنده‌ى صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندى نگذشته کاسه‌ى شهد و شیرینى پیروزى را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد. آن فداکارى، این ثمره را داشت. «اللهم ما بنا من نعمة فمنک لا اله الا انت». همه چیز متعلق به او و به اراده‌ى اوست.» (11 مهر 1369)




چرا جنگ را ادامه دادیم

چرا جنگ را ادامه دادیم


درباره ی به طول انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح می شود:
1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلی، در مدت زمان کوتاه تری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضی از زمان ها که موازنه ی نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟
2. چه مؤلفه های جدیدی در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسی و نظامی شد که منجر به آتش بس رسمی شد؟


گفتنی است که از دیدگاه کارشناسان و صاحب نظران، تنها مقطعی که می توانست جنگ به پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود. اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367 (زمان پذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت) ادامه یافت.
الف. بررسی چرایی تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، عقب نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارت های وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس ـ و در واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصیه می کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت های بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمی توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافت مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از:
1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز، پرداخت غرامت از سوی عراق)؛
2. مرزهای ایران تأمین نداشت. نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود. شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر می رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.
3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزی های زیادی کسب می کردند، توقف در جنگ و چانه زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده صحیح نبود.
4. شهرهای آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.
5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک های همه جانبه دول بزرگ افزایش هم یافته بود.
6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسأله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.
7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، توقف ناپایا در فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان هایی به بار می آورد. اگر آن روز جنگ متوقف می شد و تجربه ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار می گرفت و ما ناچار می شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه زنی بی حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسؤولان وقت را شماتت می کرد.
8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاسی سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره ای این جنبش، برای تحقق خواسته های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.
9. به همین منظور در مورخ 20 خرداد 1361 جلسه ای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یکسال به طول می انجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم تر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.
دکتر ولایتی به عنوان وزیر امور خارجه حوادث آن زمان را این گونه توضیح می دهد: در نیمه سال 1361، شرایط خوبی در جبهه‌ها حاکم بود، پیروزی‌های نظامی ایران که از شکست حصر آبادان در مهر ماه سال قبل آن شروع شده بود، با فتح خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 به اوج رسید و در مقایسه با قبل که عراقی‌ها مناطق زیادی را اشغال کرده و از شمال تا جنوب، مناطق گسترده‌ای را به تصرف خود درآورده بودند، تلاش چندماهه ایران برای بازپس‌گیری مناطق اشغال‌شده به دستاوردهای خوبی منجر شده و در مناطق استراتژیکی چون آبادان و خرمشهر به نتیجه رسیده بود. اما هنوز مناطق گسترده‌ای در طول نوار 1200 کیلومتری مرزی وجود داشت که تحت اشغال عراقی‌ها بود و این اشغال، حتی تا پایان جنگ و آتش‌بس هم ادامه داشت.
در آن مقطع، این ایده در شورای عالی دفاع مطرح شد که اگر نقاطی را در داخل خاک تصرف تعریف کنیم، ابزار لازم برای وارد کردن فشار به عراقی‌ها برای عقب‌نشینی آنان به مرزها و محکومیت متجاوز و دریافت غرامت از عراق به دست می‌آید.
از این مقطع به بعد و با طرح این ایده، تعدادی از کشورها و سازمان‌های بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ و آتش‌‌بس، تلاش‌های خود را تشدید کردند، این تلاش‌ها که با محوریت سازمان کنفرانس اسلامی، جنبش عدم تعهد، سازمان ملل و تعدادی از کشورهای عربی صورت می‌گرفت، پس از فتح خرمشهر جدی‌تر شد.
از سوی سازمان ملل متحد، «اولاف پالمه»، نخست‌وزیر پیشین سوئد و «یان الیاسن» قائم‌مقام وزارت خارجه این کشور و از سوی کنفرانس اسلامی، کمیته‌ای متشکل از«ضیاء الحق» رئیس‌جمهور پاکستان، «ضیاء الرحمن» رئیس‌جمهور پاکستان، «احمد سکوتوره» رئیس‌جمهور گینه، «داود جاوارا»‌ رئیس‌جمهور گامبیا، «بلند اولسو» نخست‌وزیر ترکیه و «یاسر عرفات» رئیس سازمان آزادی‌بخش فلسطین به تهران سفر کردند. از سوی جنبش عدم تعهد هم وزرای خارجه چند کشور مأمور به رایزنی شده بودند که شامل وزرای خارجه کوبا و مالبیر، وزیر خارجه زامبیا، «ناراسیمها رائو» وزیر خارجه هند و «فاروق قدومی» وزیر خارجه فلسطین به تهران سفر می‌کردند و طی رایزنی‌های آنان هم هیچ پیشنهاد مشخصی که تأمین‌کننده خواسته‌های ما مبنی بر عقب‌نشینی به مرزها و دریافت غرامت بود، ارائه نشد.
پس از فتح خرمشهر، جریانی آغاز شد که شامل ابتکار برخی از کشورها برای پایان جنگ بود. در این ابتکارها برای اولین بار، مسئله دریافت غرامت و عقب‌نشینی تا مرزها که خواسته‌های اصلی ما بود، مطرح شد. عقب‌نشینی به مرزها و پایان اشغال ایران، برای ما اولویت نخست را داشت. چراکه حتی تا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598، حدود بیست هزار کیلومتر مربع از خاک ما در اشغال ارتش عراق بود و اگر ما بلافاصله پس از بازپس‌گیری خرمشهر صلح را می‌پذیرفتیم، عملا با این سؤال مهم روبه‌رو می‌شدیم که چه تضمینی وجود دارد که ما بقیه خاک ایران را پس بگیریم. این سؤال وقتی اهمیت پیدا می‌کند که توجه کنیم پس از پذیرش صلح، عملا نیروهای نظامی ما که عمدتا غیرحرفه‌ای و بسیجی بودند، به شهرها بازمی‌گشتند و مشغول زندگی عادی خود می‌شدند، اما نیروهای عراق که نظامیان حرفه‌ای و کلاسیک بودند، در مواضع خود باقی می‌ماندند. اگر ما در این مقطع، صلح را می‌پذیرفتیم، فاجعه‌ای که در جنگ‌های دوم ایران و روس اتفاق افتاد و منجر به از دست رفتن بخشی از خاک ایران شد، تکرار می‌شد. در جنگ‌های دوم ایران و روس در ابتدای تابستان 1826 میلادی، عباس میرزا با اتکا به نیروهای مردمی که به خاطر فتوای علما به جبهه آمده بودند، به نیروهای روسیه حمله کرد و نیروهای «پاپکویچ» سردار برجسته روسیه را تا تفلیس عقب نشاند اما در پاییز نیروهای داوطلب ایرانی به محل‌های زندگی خود بازگشتند و پاپکویچ با استفاده از این فرصت، حمله کرد و تا زنجان و نزدیکی قزوین پیش‌روی کرد.
اگر ما پس از فتح خرمشهر، صلح را می‌پذیرفتیم، با توجه به وضعیت قطعنامه‌های سازمان ملل که طی آنها تنها از آتش‌بس صحبت شده و بر عقب‌نشینی تأکید نشده بود، عملا هیچ تضمینی ـ حتی صوری ـ برای عقب‌نشینی نداشتیم و طبیعتا نیروهای داوطلب جبهه را ترک می‌کردند و نظامیان حرفه‌ای ما از نظر تعداد، قابل مقایسه با ارتش عراق که سه برابر شده بود، نبود و شرایط برای از دست رفتن خاک اشغال شده و حتی تهدید برای ادامه حمله نظامی مجدد عراق به ایران وجود داشت. بنابراین تعیین شرط عقب‌نشینی و دریافت غرامت، مهم‌ترین خواسته‌های ما برای پذیرش آتش‌بس بود. اولین پیشنهاد مشخص به ما درباره آتش‌بس و دریافت غرامت از طرف حبیب شطی، دبیرکل وقت کنفرانس اسلامی داده شد.
شطی به تهران آمد و به ما پیشنهاد کرد که می‌تواند با مذاکره با دولت‌های ثروتمند عربی حامی عراق در جنگ برای ما غرامت بگیرد.
رقم پیشنهادی شطی ده میلیارد دلار بود که در مقابل ما گفتیم، اصل بحث را قبول داریم، اما این رقم مورد پذیرش ما نیست و باید درباره مبلغ آن مذاکره کنیم.
در همین دوره آقای بندری، معاون وزیر خارجه هند هم مذاکرات مشابهی به عنوان میانجی برای تعیین غرامت داشت و غرامت مورد مذاکره با وی حدود سی تا پنجاه میلیارد دلار بود. اما نه آقای شطی به ما پاسخ مشخصی داد و نه آقای بندری در واقع هیچ مقام مسئولی به ما هیچ پیشنهاد مشخصی نداد و بحث‌ها بیشتر در حد مذاکرات اولیه باقی ماند. خود آقای شطی هم از نظر حقوقی نمی‌توانست هیچ تعهدی به ما بدهد. او گرچه دبیرکل سازمان کنفران اسلامی بود، اما نه وزیر خارجه بود، نه معاون وزیر خارجه. بنابراین نمی‌توانست از طرف دولت‌های عربی حتی همان مبلغ ناچیز ده میلیارد دلار را که یک‌دهم برآورد آقای ابوفرج کارشناس سومالیایی سازمان ملل است، تضمین کند. این کارشناس خسارت ایران در جنگ را صد میلیارد دلار برآورد کرده بود هر چند جمهوری اسلامی معتقد است این رقم نیز واقعی نیست و خسارت ایران در جنگ بالغ بر هزار میلیارد دلار است.
در حقیقت هیچ مقام مسئولی از عربستان، کویت یا دولت‌های عربی که قرار بود این غرامت را به ما پرداخت کنند، با ما مذاکره جدی و متعهدانه‌ای نکرد تا ما درباره عقب‌نشینی و غرامت مذاکره کنیم و ما که تجربه خاورمیانه و جنگ‌های کشورهای عربی با اسرائیل را داشتیم، دیده بودیم پس از برقراری آتش‌بس، اسرائیل از مناطق اشغال‌شده عقب‌نشینی نمی‌کرد و با فرو نشستن حرارت کشورهای عربی، زمین‌های آنان به تملک اسرائیل درمی‌آمد. این شرایط درباره جنگ ما حادتر بود، چرا که عملا دنیا از اشغالگر حمایت می‌کرد و امکان این جدی بود که عراق متناوبا به جنگ و صلح بپردازد تا سراسر ایران را اشغال کند، بنابراین تا زمان تصویب اولین قطعنامه‌ای که دو خواسته اصلی ما یعنی عقب‌نشینی به مرزهای بین‌المللی و تعیین متجاوز را تأمین می‌کرد، یعنی قطعنامه 598 در سال 1366، ما هیچ بستری برای آتش‌بس و صلح در اختیار نداشتیم.(مصاحبه «بازتاب» با دکتر ولایتی
)

 

در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نکاتی در این زمینه جلب می نماییم.
یکم: از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران شروع شد تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت های عمده ای از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم، اما شرایط بین المللی و منطقه ای و کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند هنوز به قدرت باقی باشند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن صرفا یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده می باشد. عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از:
الف
) سیستم بین الملل: در سطح ابرقدرت ها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن جریان گروگان گیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران می بود استقبال می کرد، بلکه خود در صدد چاره جویی برای انتقام و جبران شکست های قبلی بود. شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است. در سطح قدرت های بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامی نیز شدیدا ضرر خورده بودند. بنیه نظامی عراق را تقویت نمودند. دولت های منطقه خاورمیانه (دولت های عربی به استثناء سوریه، لیبی و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضع گیری کرده بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامی در ایران را خطر بزرگی برای ادامه حکومت نامشروع خود می دانستند.
ب ) شخصیت تصمیم گیرنده صدام که در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی بود:
1- تلاش برای کسب رهبری جهان عرب.
2- با استفاه از سقوط شاه که براساس دکتر ین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازی کند.
3- جبران تحقیری بود که شخصا در امضای قرارداد 1975 الجزایر شده بود.
ج ) عامل اجتماعی بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونه ای است که همواره حکومت را دچار بی ثباتی و بحران نموده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران موج جدیدی از ناآرامی های شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق می باشند و خواستار حکومت اسلامی در عراق بودند. نگرانی هایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی به عراق داشت عامل مهمی در آغاز جنگ بود.
در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود بلکه به خاطر پیروزی های چشمگیر ایران در جبهه ها، شدت نیز بخشیده شده بود. قدرت های بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامی را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلی در جبهه ها نیز به پیروزی برسد.
دوم: بعد از فتح خرمشهر تلاش های زیادی بین مجامع بین المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت ولی همچنان که گفته شد این تلاش ها صرفا برای خروج از بن بست پیش آمده بود، زیرا هیچ گونه مکانیزم حقوقی مطمئن برای دستیابی به صلحی همه جانبه را ارائه ندادند.
قطعنامه 514 شورای امنیت جوری طراحی شده بود که خواسته های مشروع ایران را در بر نداشت. به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که آنها در صدد مدیریت بحران می باشد نه حل آن ولی در پایان جنگ مجامع بین المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو» عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده و به ناچار قطعنامه 598 را به نحوی تدوین کردند که دربرگیرنده برخی از خواسته های مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدت های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو» تنها عامل به رسمیت شناخت حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 است.
سوم: از آنجا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش هایی از خاک ایران دست عراق بود لازم بود ما نیز بخش هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم.
چهارم: از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود.
پنجم: جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در دریا و هوا، زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.
ششم: قوی بودن این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد.
هفتم: عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام. همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد زمانی که ایران آتش بس و قطعنامه 598 را پذیرفت عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامیش دوباره بخش هایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد.
در پایان می توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود. بعد از بازپس گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفه ای در ادامه جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود، اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشه کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست. شعار ادامه «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.
ب) بررسی علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگی های روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولی شرایط بین المللی و منطقه ای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطع نامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواسته های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده و عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند.


در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهم ترین زمینه های آن اشاره می شود:
در سال های پایانی جنگ، جهان از پیروزی های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می کرد. شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه ی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپس گیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم می خورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامه ها و اقدامات تبلیغی ـ سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه ی جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماه های آخر (حمله به نفتکش ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرت های بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزی های نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان های ایران در مورد عراق، نشانه ی شکست کامل سیاست های غرب در حمایت از عراق به شمار می آمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست های پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد.
در چنین فضایی و پس از یأس قدرت های بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامه ی 598 را ـ که بر خلاف قطعنامه های پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود ـ به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود. لذا قدرت های بزرگ ـ که مصمم بر پایان جنگ بودند ـ فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه ها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامه ی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود.
مقاومت دفاع بی نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت های بزرگ ـ به رغم همه ی مشکلات و ناملایمات ـ انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی داد.

 

جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
1- جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 )
2- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 137، علی اکبر ولایتی
3- آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه
4- پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات، 1361
5. علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379


چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟
به نظر می‌رسد تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر با جمیع ملاحظات از نظر اصولی صحیح بود، اگر این تصمیم به نتیجه نرسید و همین امر به انتقاد گروه‌های سیاسی منجر شد، بیش از آنکه متأثر از اصل تصمیم‌گیری باشد، ریشه در نحوه‌ی اجرای آن در عملیات رمضان داشت.
گروه تاریخ برهان؛ در قسمت پیشین گفت‌و‌گو با «آقای محمد درودیان»، اجتناب‌پذیری یا اجتناب‌ناپذیری جنگ به بحث گذارده شد. حال، این قسمت از این مصاحبه در پی آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که آیا تداوم جنگ امری لازم و اجتناب‌ناپذیر بود یا خیر.
 
آقای درودیان از جمله‌ی چالش‏برانگیزترین سؤالاتی که در خصوص 8 سال جنگ تحمیلی طرح می‏شود پرسش از چرایی و چگونگی تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر است. با اینکه 3 دهه از زمان فتح خرمشهر سپری شده است، همچنان موضوع تصمیم‌گیری درباره‌ی ادامه‌ی جنگ در خاک عراق مورد نقد و بررسی قرار می‏گیرد. در گفتمان انتقادی، فرض اصلی آن است که جنگ باید پس از فتح خرمشهر تمام می‌شد، زیرا در آن موقعیت برقراری صلح با شرایط مناسب امکان‌پذیر بود. شما به عنوان اولین پرسش در این رابطه بفرمایید که زمینه‌های پیدایش پرسش از علل تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر به چه زمانی باز می‌گردد؟
 
بله، همین طور است که می‌فرمایید. در واقع، پرسش از علل تداوم جنگ همچنان در گفتمان انتقادی چه در دوران جنگ و چه پس از آن مورد توجه قرار دارد. علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی و ماه‌ها پس از اتخاذ این تصمیم و اجرای عملیات‌های مختلف شامل رمضان، محرم، مسلم‌بن‌عقیل و غیره مطرح شد. بعدها نقد و بررسی این موضوع در جزوه‌ی جنگ و صلح در سال 1363 منتشر شد.
 
علت مطرح کردن این سؤال ظاهراً طولانی شدن جنگ و ناکامی‌ در برخی از عملیات‌ها بود. حال آنکه در واقع نهضت آزادی و بسیاری از گروه‌های سیاسی ادامه‌ی جنگ را عامل مؤثری در انسداد سیاسی ارزیابی می‌کردند و از این منظر پایان دادن به جنگ را ضروری می‌دانستند و مسئولان و تصمیم‌گیرندگان و نیز تصمیمات اتخاذشده را نقد می‌کردند.
 
هم‌اکنون تکرار پرسش، در مورد علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر، آن را به یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها تبدیل کرده است، ولی در کالبدشکافی آن و با در نظر گرفتن فضا و شرایط تصمیم‌گیری به نظر می‌رسد این پرسش به نحو مناسبی طرح نشده است. در واقع، با در نظر گرفتن کلیه‌ی ملاحظات و عوامل مؤثر در تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ، این پرسش غلط است و اساساً باید موضوع را این‌گونه مورد پرسش قرار داد که چرا فتح خرمشهر به یک پیروزی استراتژیک تبدیل نشد؟
 
در صورتی که با پیروزی عملیات رمضان پس از فتح خرمشهر، جنگ به پایان می‌رسید آیا از علل ادامه‌ی جنگ سؤال می‌شد؟ این موضوع نشان می‌دهد مطرح کردن پرسش درباره‌ی علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر اساساً متأثر از ملاحظات سیاسی به جای نگرش نظامی‌ـ‌استراتژیک و بیشتر متأثر از نتایج است تا براساس شرایط. این مشکل برای بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، پس از جنگ با عراق به نحو دیگری به وجود آمد. مردم عراق پس از شکست ارتش کشورشان در کویت قیام کردند و بوش با توجه به این مسئله، سیاست ساقط کردن صدام را رها کرد تا صدام متکی بر ارتش قیام مردم را سرکوب کند.
 
علت این تصمیم نگرانی آمریکا از سقوط صدام و پیروزی انقلاب اسلامی در عراق بود. چنان‌که بعدها گفته شد آمریکایی‌ها تصور می‌کردند بعدها براندازی صدام امکان‌پذیر است، ولی در عمل تداوم حضور صدام در رأس قدرت و ناتوانی آمریکا برای حذف صدام سبب شد که برخی از محافظه‌کاران و دمکرات‌ها به بوش انتقاد کنند که از فرصت مناسب برای سرنگون‌سازی رژیم عراق استفاده نکرده است.
 
با این توضیحات مشخص می‌شود که پرسش از ادامه‌ی جنگ متأثر از چه ملاحظاتی بوده و در عین حال چه کاستی‌هایی داشته است. ضمن اینکه رابطه‌ی پرسش‌ها با اهداف و اغراض سیاسی نقد و حتی پاسخ آن را دستخوش تغییر کرده است؛ چنان‌که اکبر گنجی، در نقد تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر، به این موضوع از جنبه‌ی خسارت‌های مالی و انسانی جنگ توجه می‌کند. تبعات این نقد حتی دوستان و همفکران آقای گنجی را به واکنش وادار ساخت.
 
بی‌توجهی گروه‌های سیاسی، به ویژه نهضت آزادی، به ملاحظات استراتژیک و وضعیت تصمیم‌گیری برای ادامه یا توقف جنگ و قضاوت براساس نتایج، این تصور را به وجود می‌آورد که این گروه‌ها تحت هر وضعیتی و بدون توجه به پیامدهای آن بر اتمام جنگ تأکید داشته‌اند. اظهارات دکتر عباس شیبانی، از مؤسسان نهضت آزادی، در نقد مواضع نهضت درباره‌ی جنگ، بیان‌کننده‌ی همین معناست.
 
آقای هاشمی رفسنجانی نیز چند روز بعد، در سخنانی درباره‌ی اظهارات آقای گنجی، گفت:
 
«این‌هایی که الآن حرف می‌زنند دنبال این هستند که ما اسراری که گاهی منافع دشمن را تأمین می‌کند مطرح کنیم. حتی قوی‌ترین کشورها و دولت‌ها اسناد و اسرار امنیتی خود را پس از گذشت سال‌های طولانی منتشر می‌کنند. من هیچ وقت اطلاعاتی را که منافع ملت، کشور و انقلاب را ضایع می‌کند مطرح نمی‌کنم.»
 
در رویکرد انتقادی، بیش از همه تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ و مدیریت سیاسی‌ـ‌نظامی کشور در آن زمان نقد می‌شود که در مقابل آقایان هاشمی و رضایی برای پاسخ، دو نظریه‌ی سیاسی و نظامی را ارائه می‌کنند.
 
در نظریه‌ی سیاسی، تأکید می‌شود که استراتژی کشور کسب یک پیروزی مهم و پایان دادن به جنگ بود، ولی چون پیروزی‌ها نسبی بود اهداف سیاسی تأمین نشد. در نظریه‌ی نظامی، گفته می‌شود که استراتژی کشور برای جنگ پس از فتح خرمشهر بیشتر سیاسی بود نه نظامی، لیکن برای سقوط صدام باید با بسیج امکانات کشور استراتژی نظامی اتخاذ می‌شد که در این صورت، علاوه بر تأمین اهداف، جنگ زودتر به پایان می‌رسید.
 
پس از فتح خرمشهر چه رویکردهایی در مورد آینده‌ی جنگ در سطح مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی پدید آمد؟ عوامل و شرایط مؤثر در شکل‌گیری این رویکردها چه بود؟
 
پس از فتح خرمشهر، برای نخستین بار، در جلسه‌ی مسئولان و فرماندهان با امام، اتمام یا ادامه‌ی جنگ مورد بحث و بررسی قرار گرفت. دو ایده‌ی متفاوت وجود داشت. براساس رویکرد اول چنین تصور می‌شد که با شکست عراق و آزادسازی مناطق اشغالی دیگر ادامه‌ی جنگ ضرورتی ندارد. در رویکرد دوم، چنین استدلال می‌شد که ایران باید منطقه‌ای مهم از خاک عراق را در اختیار بگیرد تا از موضع برتر عراق و حامیانش را برای تأمین خواسته‌های ایران متقاعد نماید.
 
رفتار عراق و آمریکا پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ ذهنیت و تصوراتی را در مردم و مسئولان به وجود آورده بود که آثار زیادی در نحوه‌ی مقاومت در برابر تجاوز عراق و پس از آن، آزادسازی مناطق اشغالی و سپس در تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر بر جای نهاد. در حالی که موجودیت نظام و انقلاب بر اثر جنگ تهدید شده بود، سازمان ملل در واکنش به تجاوز عراق از این کشور حمایت کرد و همین امر اعتماد ایرانیان را به این سازمان سلب کرد. پس از فتح خرمشهر، این باور و اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران که شامل محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب‌نشینی کامل عراق بود تأمین شود.
 
ضمن اینکه نگرانی آمریکا از پیروزی ایران و سقوط عراق به تهدید ایران منجر شد و متقابلاً حمایت و کمک‌های اطلاعاتی به عراق آغاز شد و این تحول بیان‌کننده‌ی این معنا بود که آمریکا و سایر قدرت‌ها به پذیرش موقعیت برتر ایران و شکست عراق مایل نخواهند بود و در نتیجه، تمهیداتی را علیه ایران به کار خواهند گرفت. امام خمینی، برای نخستین بار، پس از عملیات فتح‌المبین، نگرانی خود را بیان کرد:
 
« آمریکا معلوم نیست به این زودی طمعش را از این کشور قطع کند... از این جهت‌ ما باید خودمان را برای مقاومت مهیا کنیم.»
 
فضای ذهنی تصمیم‌گیرندگان متأثر از دو مسئله بود؛ نخست پیروزی‌های ایران بر عراق پیامدهای احتمالی داشت از جمله‌ی آن سقوط صدام بود و دوم اهداف و ماهیت سیاست آمریکا و مجامع بین‌المللی در برابر پیروزی ایران بود. در نتیجه، هنگام تصمیم‌گیری این نگرانی وجود داشت که خواسته‌های ایران نادیده گرفته شود. با این برداشت، این نظریه شکل گرفت که با توجه به برتری ایران بر عراق یک منطقه‌ی مهم از خاک عراق تصرف شود تا با اتکای بر آن خواسته‌های ایران از موضع برتر تأمین شود. امام خمینی پرسش‌هایی را مطرح کردند که سرانجام با ارائه‌ی دلایل نظامی و سیاسی توافق و اجماع لازم برای تصرف منطقه‌ی شرق بصره حاصل شد.
 
فارغ از این ملاحظات و پس از گذشت 18 سال از زمان تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر این پرسش را می‌توان طرح کرد که ایران اساساً چه گزینه‌هایی در برابر خود داشت. آنچه انجام شد آیا بهترین گزینه بود؟ برای پاسخ به این پرسش باید علاوه بر نگرانی‌ها و تصورات و ذهنیاتی که وجود داشت به خواسته‌های ایران و موانع موجود برای تأمین آن‌ها توجه کرد.
 
فتح خرمشهر سرآغاز تحولی استراتژیک می‌باشد. بر این اساس، با توجه به بازتاب این مسئله در سطح ملی و منطقه‌ای، فتح خرمشهر در واقع به مفهوم «پایان آغاز جنگ» بود. در چنین وضعیتی جمهوری اسلامی ایران چه شرایطی را برای پایان جنگ اعلام نمود؟
 
جمهوری اسلامی ایران بلافاصله، پس از تجاوز عراق به ایران و تردد هیئت‌های صلح، خواسته‌های خود را مطرح کرد؛ این خواسته‌ها به عنوان پیش‌شرط‌های خاتمه‌ی جنگ شامل عقب‌نشینی عراق از مناطق اشغالی، اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت بود. مجامع بین‌المللی و هیئت‌های صلح به طرز عجیبی، به جای توجه کردن به عامل تجاوز و ضرورت عقب‌نشینی، بر اجرای آتش‌بس تأکید می‌کردند! تجربه‌ی جنگ اعراب با اسرائیل و تبعات مخاطره‌آمیز پذیرش آتش‌بس، جمهوری اسلامی را وادار کرد که همچنان بر خواسته و شرایط خود تأکید کند.
 
تدریجاً برتری توان نظامی ایران و در هم شکستن ماشین‌های نظامی ارتش اشغالگر و آزادسازی مناطق اشغالی مسئله‌ی آتش‌بس و عقب‌نشینی را کم‌رنگ کرد؛ زیرا در مرحله‌ی آزادسازی مناطق اشغالی، 10 هزار کیلومتر مربع از 15 هزار کیلومتر مربعی را که عراق به اشغال خود درآورده بود آزاد شد و عراق 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت که، پس از اعلام عقب‌نشینی از خاک ایران، 2500 کیلومتر مربع از خاک ایران شامل ارتفاعات و مناطق حساس در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.
 
در مرحله‌ی جدید، محکوم کردن عراق که متجاوز بود و پرداخت غرامت اهمیت بیشتری داشت. با این توضیحات، در واقع، با فتح خرمشهر، هنوز اوضاع به وضع قبل از تجاوز بازنگشته بود؛ زیرا عراق 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت. عراق همچنان تهدیدی برای ایران بود و ایران صدها میلیارد دلار خسارت دیده بود. ایران در چنین وضعیتی برای حل مسائل چگونه باید تصمیم‌ می‌گرفت؟
 
آقای رجایی خراسانی، نماینده‌ی وقت ایران در سازما‌ن‌ملل، درباره‌ی موضوع آتش‌بس، می‌گوید: در مذاکراتی که داشتیم به ما می‌گفتند در قدم اول و قبل از هر گونه بحث و مذاکره‌ای باید آتش‌بس برقرار شود. این تأکید در وضعیتی بود که هیچ گونه تضمینی برای تأمین خواسته‌های ایران وجود نداشت و پس از آتش‌بس مشخص نبود مذاکراتی که آغاز می‌شود چه نتیجه‌ای خواهد داشت.
 
واکنش دولت عراق در مقابل شرایط جمهوری اسلامی ایران برای اتمام جنگ چگونه بود؟ در حالی که ایران در موضع برتر قرار داشت و پیامدهای آتش‌بس با عراق کاملاً مبهم بود آیا اتمام جنگ ممکن بود؟ اگر ایران با موقعیت برتر، از موضع ضعف، به فرض دریافت مقداری پول از صندوق مشترک کشورهای عربی به جنگ پایان می‌داد، آیا این اقدام به منزله‌ی تأمین حقوق ایران و برقراری صلح و ثبات بود؟
 
نگرانی از تبعات شکست عراق و پیگیری احتمالی جنگ از سوی ایران در این مرحله دو نوع بازتاب داشت؛ نخست، تأکید بر برقراری آتش‌بس در اولویت اول و سپس ارائه‌ی برخی از پیشنهادها برای پرداخت غرامت که به صورت غیررسمی و کلی بود. آقای رجایی خراسانی، نماینده‌ی وقت ایران در سازما‌ن‌ملل، درباره‌ی موضوع آتش‌بس، می‌گوید: در مذاکراتی که داشتیم به ما می‌گفتند در قدم اول و قبل از هر گونه بحث و مذاکره‌ای باید آتش‌بس برقرار شود. این تأکید در وضعیتی بود که هیچ گونه تضمینی برای تأمین خواسته‌های ایران وجود نداشت و پس از آتش‌بس مشخص نبود مذاکراتی که آغاز می‌شود چه نتیجه‌ای خواهد داشت.
 
علاوه بر این، درباره‌ی غرامت، حرف‌های متفاوتی گفته می‌شد و آمار و ارقام ذکرشده از 25 میلیارد تا 150 میلیارد دلار متغیر است، ولی تاکنون هیچ گونه سند معتبر و مشخصی مشاهده نشده است. آقای هاشمی، در کتاب حقیقت‌ها و مصلحت‌ها، این موضوع را شایعه می‌داند و می‌گوید:
 
«وقتی خرمشهر فتح شد، شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در کشور مطرح بود ولی ما، که مسئول بودیم، می‌دانستیم این شایعات دروغ است.»
 
همچنین فرمانده‌ی وقت سپاه در سخنانی می‌گوید:
 
«اینکه گفته می‌شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگویم که هیچ پیشنهاد صلحی تا 4 سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتش‌بس ارائه شد که اگر قبول می‌کردیم جنگ 50 سال به درازا می‌کشید.»
 
وزیر خارجه‌ی وقت نیز در این باره می‌گوید: «نفر اول آقای حبیب شطی، دبیر کل کنفرانس اسلامی، بود که برای مذاکره آمد. یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی مطرح کردیم قرار شد ایشان جواب بیاورند ولی دیگر خبری نشد. نفر دوم معاون وزیر خارجه‌ی هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم ولی رفت و خبری نشد.
 
بنابراین، مسئله‌ی مهم برای ایران در زمان تصمیم‌گیری، دفع تهدیدات احتمالی عراق و پرداخت غرامت بود و این مهم با عقب‌نشینی کامل عراق از خاک ایران و اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت به ایران تأمین می‌شد. حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی عراق، که نگران سقوط صدام در صورت ادامه‌ی جنگ بودند، در قدم اول بر آتش‌بس تأکید داشتند تا درباره توقف جنگ و مهار رو به گسترش پیروزی‌های ایران اطمینان حاصل کنند.
 
ضمن اینکه در تعیین متجاوز حساسیت داشتند؛ زیرا انجام این مهم به معنای اعلام پیروزی سیاسی ایران بر عراق بود و تزلزل در عراق و احتمالاً فروپاشی رژیم بعثی را موجب می‌شد. علاوه بر این، قدرت‌های بزرگ در تجاوز عراق سهیم بودند و اعلام متجاوز بودن عراق به منزله‌ی پذیرش سیاست تجاوزآمیز این کشورها علیه جمهوری اسلامی ایران بود، لذا از پذیرش آن اجتناب می‌کردند.
 
برای پرداخت غرامت مایل بودند اولاً مبلغ پرداختی به میزانی نباشد که ایران در مرحله‌ی بازسازی به موقعیتی جدید دست یابد. بنابراین تلاش می‌کردند ایران همچنان در برابر هزینه‌های بازسازی خسارات جنگ درگیر و ضعیف باقی بماند. ثانیاً به بازسازی عراق، که قدرت متعادل کننده‌ی ایران بود، توجه کردند. به همین دلیل کشورهای شورای همکاری تأکید داشتند که یک صندوق مشترک تشکیل شود که پول آن را کشورهای مختلف تأمین می‌کردند و به تناسب میان ایران و عراق تقسیم می‌شد.
 
اگر جمهوری اسلامی ایران، جنگ را پس از فتح خرمشهر تمام می‌کرد آیا امروز به جای پرسش از علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر این پرسش مطرح نمی‌شد که چرا جمهوری اسلامی در وضعیتی که در موضع برتر بود و احتمال شکست عراق و سقوط صدام وجود داشت و عراق همچنان بخشی از خاک ایران را در اشغال خود داشت، جنگ را این گونه به پایان رساند؟
 
باید به این نکته توجه کرد که پرداخت غرامت برای بازسازی ایران و عراق به لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند، حال آنکه عراق متجاوز بود و پس از اتمام جنگ با ایران و تجاوز عراق به کویت دبیر کل سازمان‌ملل عراق را متجاوز معرفی کرد. علاوه بر این، تشکیل صندوق مشترک و پرداخت هزینه برای بازسازی حتماً پیامدهایی داشت؛ از جمله اینکه در هر مرحله و در برابر هر پرداختی ایران باید گزارش هزینه‌ها را ارائه می‌کرد تا مجدداً پول دریافت کند. آیا برای طرف پیروز در جنگ پذیرش چنین تبعاتی امکان‌پذیر بود؟
 
بی‌توجهی گروه‌های سیاسی، به ویژه نهضت آزادی، به ملاحظات استراتژیک و وضعیت تصمیم‌گیری برای ادامه یا توقف جنگ و قضاوت براساس نتایج، این تصور را به وجود می‌آورد که این گروه‌ها تحت هر وضعیتی و بدون توجه به پیامدهای آن بر اتمام جنگ تأکید داشته‌اند. اظهارات دکتر عباس شیبانی، از مؤسسان نهضت آزادی، در نقد مواضع نهضت درباره‌ی جنگ، بیان‌کننده‌ی همین معناست؛ ایشان می‌گوید:
 
«در جنگ که اصلاً استدلال مهندس بازرگان بسیار استدلال غلط و ناواردی بود. آن‌ها معتقد بودند که جنگ با عراق را نیمه‌کاره و بدون اجرای عدالت و حتی بدون تعیین شدن طرف متجاوز و شروع کننده‌ی جنگ و بدون احقاق حقوق ضایع شده‌ی ملت ایران رها کنیم، حال آنکه بعد از حمله‌ی عراق به کویت معلوم شد که امام صدام را درست شناخته بود و اگر ما هم رها می‌کردیم، او رها نمی‌کرد.»
 
با توجه به موقعیت برتر نظامی ایران و وضعیت حاکم بر منطقه و داخل، برای تصمیم‌گیری در مورد آینده‌ی جنگ چه گزینه‌هایی پیش روی ایران قرار داشت؟
 
1. ایران بدون در نظر گرفتن خواسته‌های خود و تنها بر اثر فشارهای بین‌المللی و در حالی که نیروهای عراقی همچنان در مناطق اشغالی حضور داشتند، با پذیرش آتش‌بس، مذاکره با عراق را آغاز می‌کرد بدون آنکه هیچ‌گونه کنترلی بر آن داشته باشد یا از اهرم فشار برای تأمین خواسته‌های خود استفاده کند. این روش براساس ضرورت خاتمه‌ی جنگ با هر وضعیتی می‌توانست انتخاب شود، اما اینکه آیا انتخاب این راه‌حل به معنای حل و فصل جنگ به سود ایران بود، با در نظر گرفتن اینکه ایران طرف پیروز جنگ بود، پذیرفتنی نبود.
 
2. ترک مخاصمه بدون اتمام جنگ راه‌حل دیگری بود که فرا روی ایران قرار داشت؛ بدین معنا که ایران راه‌حل اول را نمی‌پذیرفت، در عین حال از ورود به داخل خاک عراق خودداری می‌کرد و در مرز خود مستقر می‌شد. انتخاب این گزینه با توجه به اینکه عراق نفت شهر را در اختیار داشت و روی ارتفاعات و مناطق سرکوب مستقر شده و در عین حال به دنبال فرصت برای بازسازی و تجدید قوا بود چه معنایی داشت. آیا با این روش جنگ به پایان می‌رسید یا اینکه عراق پس از تجدید قوا مجدداً حملات خود را از سر می‌گرفت؟ ضمن اینکه، از نظر حقوقی، هیچ گونه آتش‌بسی میان دو طرف برقرار نشده بود و بهانه‌های لازم برای از سرگیری مجدد تجاوزات عراق وجود داشت.
 
نتیجه‌ی هر دو راه‌حل این بود که روند برتری ایران بر عراق را متوقف و مخدوش می‌کرد و خطر سقوط احتمالی عراق کاهش می‌یافت و این برای آمریکا، اروپا و برخی از کشورهای منطقه، که به دنبال پایان دادن به جنگ با هدف جلوگیری از سقوط صدام بودند، بهترین گزینه بود.
 
3. تنبیه متجاوز با هدف تأمین صلح شرافتمندانه راه‌حل دیگری بود که ایران انتخاب کرد. امام خمینی بر این نظر بودند:
 
«امروز که ما قدرت داریم اگر مجرم را رها کنیم، این به معنای آتش‌بس و صلح نیست؛ ضمن اینکه منطق حکم می‌کند دشمن عقب رانده‌شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال‌های سال‌ خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.»
 
پس شما اساساً معتقدید که اصل تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ صحیح بوده است؟
 
به نظر می‌رسد تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر با جمیع ملاحظات از نظر اصولی صحیح بود، اگر این تصمیم به نتیجه نرسید و همین امر به انتقاد گروه‌های سیاسی منجر شد، بیش از آنکه متأثر از اصل تصمیم‌گیری باشد، ریشه در نحوه‌ی اجرای آن در عملیات رمضان داشت. نگرانی از احتمال هوشیاری دشمن و واکنش سازمان ملل در برابر تصمیم ایران به تعجیل در انجام عملیات رمضان در منطقه‌ی شرق بصره منجر شد. در نتیجه، ناکامی در این عملیات دستاوردهای فتح خرمشهر را تضعیف کرد و با طولانی شدن جنگ، اصل تصمیم‌گیری مورد پرسش و انتقاد قرار گرفت.
 
با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار «برهان» قرار دادید/ انتهای متن/
 
مصاحبه‌کننده: محمدجواد اکبرپور‌بازرگانی (پژوهشگر حوزه‌ی جنگ ایران و عراق)

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 10

روند تحولات جنگ داشت طی می‌شد، از این طرف جلساتی شکل گرفته شده بود، اما تصمیم برای ادامه جنگ اتخاذ نشده بود. لذا تصمیمی که گرفته می‌شود توسط شخص امام خمینی است. استدلال هایی انجام میشود که سیاسیون و نظامیون این موضوع را به امام تحمیل کردند که درست نیست. در نقطه آخر شخص امام خمینی با ادراک از عقب نشینی صدام، تصمیم به ادامه جنگ گرفتند. در حقیقت ایشان از این عقب نشینی صدام نتیجه می‌گیرند که ما باید به جنگ ادامه بدهیم. 

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 9

امام (ره) همواره تاکید می کردند که جنگ را ادامه می‌دهیم، اما از مرز عبور نمی‌کنیم. بعد از فتح خرمشهر هم امام معتقد بودند که از مرز عبور نکنید و جنگ را تا به ثمر رسیدن جلو ببرید. احمد آقا به حضرت امام(ره) می‌ نویسند: نظر شما در مورد عدم عبور از مرز درست است و من نگران هستم که شما به دلیل اهمیتی که به متخصصین می‌دهید از نظرتان عدول کنید و ما در مسیری قرار بگیریم که دیگر نتوانیم جنگ را تمام کنیم.

برگزین از فصل ششم کتاب تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق

علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و بخش قابل توجهی از چالش‌ها و دشواری‌های ایران برای کسب پیروزی نظامی و دستیابی به اهداف سیاسی ناشی از نگرانی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نسبت به پیامدهای پیروزی ایران بر عراق بود. چنین پیش‌بینی می‌شد که در صورت پیروزی ایران بر عراق نفوذ و موقعیت ایران در عراق و منطقه گسترش خواهد یافت.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر8

امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود اما مسئولان جنگ گفتند که ما باید تا کنار شط‌العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلاً با این کار موافق نبودند و می‌گفتند اگر بناست که شما جنگ را ادامه بدهید بدانید که اگر این جنگ با این وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید دیگر این جنگ تمام شدنی نیست و ما با این جنگ را تا نقطه‌ای خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع برای پایان جنگ است.

دلایل و اهداف ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر از دیدگاه فرمانده وقت سپاه
چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر7

از همان آغاز ، استراتژی جنگ ما، انهدام دشمن و آماده سازی نیروهای خودی برای رسیدن به هدفی بود تا بدین ترتیب، هم خودمان در وضعیت دفاعی مناسب و قابل اطمینانی قرار بگیریم و هم دشمن در اثر وارد آمدن فشار بیش از حد، در سطح نظام بین الملل و منطقه تنبیه شود. اگر ما کنار مرزها بمانیم و تکلیف جنگ نیز مشخص نشود و نیروهای ما نیز فرسوده گردند، آنها به محض یافتن فرصت، مجدداً به ما حمله خواهند کرد. باید متجاوز را تنبیه کنیم تا دیگر نه او و نه هیچ کشور دیگری جرئت نکند به ما حمله کند.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر6

مسئولان سیاسی با توجه به ضرورت های سیاسی و لحاظ کردن برتری ایران، به دنبال پایان دادن به جنگ بودند و نظامی ها بر این اساس و متأثر از نظریات مسئولان سیاسی در پاسخ به پرسش امام مبنی بر دلایل ورود به خاک عراق، استدلال سیاستمداران را مطرح کردند، و منشأ تصمیم گیری برای ادامه جنگ ملاحظات و اهداف سیاسی بود که در قالب ملاحظات نظامی و دفاعی مطرح شد.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 5

نحوه ی واکنش سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی در مورد تجاوز عراق با حمایت ضمنی از عراق از طریق سکوت نسبت به تجاوز عراق به خاک ایران و نادیده گرفتن این اقدام  ، هر گونه اعتماد نسبت به این مجامع را از میان برده بود . به همین دلیل پس از فتح خرمشهر این اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران شامل محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب نشینی کامل عراق ادا شود و بیشترین تمرکز تلاشهای بین المللی نیز،در جهت برقراری آتش بس بود.

جنگ هشت ساله ایران و عراق، به عنوان یکی از طولانی ترین جنگ های معاصر در منطقه خلیج فارس، تنها بیست ماه پس از پیروزی یک انقلاب دینی و مردمی در حساس ترین بخش منطقه به وقوع پیوست. بسیاری از پدیده هایی که در صحنه جنگ ایران و عراق ظاهر شد، به دلیل بستر طولانی زمان و تعامل پیچیده این عوامل و پدیده ها با یکدیگر، تجزیه و تحلیل و ورود به لایه های زیرین آن را دشوار ساخته است. انجام این مهم تنها با گذشت زمان و تحقیقاتی که در این زمینه باید صورت گیرد، امکان پذیر خواهد شد.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 4

بعد از آزادسازی خرمشهر در خرداد سال 1361، مرکز پژوهشهای اجتماعی نخست وزیری، نظرسنجی را با موضوع  " نظرات مردم در مورد ادامه جنگ و ورود به خاک عراق " و در سه محور 1. نظر مردم در مورد ادامه جنگ 2. نظر مردم درخصوص وارد شدن به خاک عراق در صورتی که عراق شرایط ما را نپذیرد 3. دلایل عدم ورود به خاک عراق، مورد بررسی قرار می دهد.

جلسه شورای امنیت
نگاهی به جانبداری شورای امنیت از صدام پس از فتح خرمشهر

سکوت و عدم تحرک شورای امنیت در فاصله بین شش روز پس از تهاجم سراسری عراق تا 50 روز پس از فتح خرمشهر، معانی بسیاری در دل خود داشت. پس از فتح خرمشهر، در حالی که ایران منتظر اقدام عملی از سوی سازمان ملل و حامیان صدام برای احقاق حقوق ایران و پایان دادن به جنگ بود، تحرکات برای یاری رساندن دوباره به صدام از جانب حامیان این کشور آغاز شد. اقداماتی که در نهایت به تصویب قطعنامه 514 و 522 شد ...

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر3

 در بررسی تاریخ انقلاب و جنگ همیشه از «صلح پس از فتح خرمشهر» صحبت می شود و محققان می کوشند دلایل ادامه جنگ پس از این مقطع را بازیابی کنند.اما آیا حقیقتاً سازمان ملل متحد به ایران پیشنهاد صلح داد و اگر این گونه بود صلح چه شرایطی داشت؟ 49 روز پس از آزادسازی شکوهمندانه خرمشهر، قطعنامه 514 شورای امنیت سازمان ملل متحد به تصویب رسید. شورا در این قطعنامه خواستار آتش بس و بازگشت به مرزهای بین المللی است.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر2

اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، عقب نشینی، تعیین متجاوز، تامین خسارت های وارده و ... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه می کردند . در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 1

جنگ ما از آغاز به صورت دفاع شروع شد و تا این ساعت هم ما در حال دفاع هستیم. ما هنوز مناطقى را داریم که از جمله نفت‌شهر و بخشى از مراکز دیگر مرزىِ ما که هنوز در اختیار دشمن هست و ما ادامه‌ى جنگمان ولو براى پس گرفتن اینها هم که باشد، یک عمل دفاعى است. دشمن خیلى این را مغتنم مى‌شمارد که وقتى قصد تجاوز دارد و وارد خاک مى‌شود، تا جایى که مى‌تواند بماند، بعد هم که رفت بیرون، ما لب مرزها بایستیم او تجدید قواى خودش بکند و هنگامى که باز لازم دانست و مصلحت دانست برگردد، تجاوز خودش را آغاز کند.

غرامت جنگ عراق علیه ایران
آیا بعد از فتح خرمشهر، پیشنهادی برای پرداخت غرامت به ایران شده است؟

رئیس مجلس و سخنگوی شورای عالی دفاع در زمان جنگ: گاهی روزنامه‌ای مطلبی را می‌نوشت شاید کسی یا دیپلماتی مطلبی را در جایی می‌گفت، ولی کسی برای ما پیغام رسمی نمی‌آورد. چیزهایی بدون سند گفته و نوشته می‌شد. در طول این مدت هیچ‌کس به ما پیشنهاد نکرد که غرامت پرداخت شود. این که اعراب یا صدام بپذیرند که غرامت جنگ را به ما بپردازند کسی به صورت رسمی به ما نگفت.

پس از فتح خرمشهر امکان گزینش راه‌حل "مذاکره سیاسی برای تأمین صلح عادلانه" عملی نبود؛ زیرا حقوق ایران به رسمیت شناخته نمی‌شد تا به‌خاطر تأمین آن مذاکره‌ای انجام گیرد.

پس از فتح خرمشهر و برتری سیاسی- نظامی ایران که یکی از اهداف آن پایان درگیری بود، پیش‌بینی می‌شد که زمینه اتمام جنگ فراهم آید و قدرت‌های بزرگ پایان جنگ را به‌طور جدی و با در نظر گرفتن عدالت و تنبیه متجاوز پیگیری کنند، اما چنین نشد و  آمریکا و غرب در راستای حفظ حکومت عراق و فشار بر جمهوری اسلامی تلاش‌های خود را آغاز کردند.

نظریه 6 + 2 را گروه نهضت آزادی در ایران طرح کردند و منظورشان این بود که دو سال اول جنگ درست بوده است یعنی تا فتح خرمشهر، اما شش سال بعد از آن نباید جنگ ادامه می‌یافت و همچنین علت ادامه جنگ را هم به‌عهده ایران می‌گذارند ...

پس از آزادی خرمشهر، ایران تصمیم گرفت سیاست "تعقیب متجاوز" را در پیش گیرد. از جمله پرسش‌هایی که درباره ورود ایران به خاک عراق مطرح است، چگونگی نقش امام خمینی(ره) در این تصمیم‌گیری استراتژیک است. اظهارات محسن رضایی در 21 تیر 61 دربارة دلایل این تصمیم، تا حدودی پاسخ گوی این پرسش است.

استاد علوم سیاسی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) فتح خرمشهر را یکی از نقاط عطف تاریخ ایران ذکر کرد و در خصوص ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر گفت: اشتباه استراتژی نظامی کشور پس از فتح خرمشهر نه در ورود به خاک عراق، بلکه در تأخیر ورود به خاک عراق یعنی 50 روز پس از بازپس‌گیری خرمشهر بود چرا که همین مدت باعث شد تا رژیم صدام بتواند نیروها و امکانات نظامی خود را برای مقابله با ایران بازسازی کند.

در چند عملیات هم بین ارتش و سپاه اختلاف افتاد. ارتش می خواست کلاسیک بجنگد و سپاه هم اصل غافلگیری را انتخاب کرده بود. بالاخره ضرورت پیدا کرد که کسی در آنجا باشد و جنگ را فرماندهی و این اختلافات راحل کند که من از سوی امام به عنوان فرمانده جنگ انتخاب شدم.

در سالروز آغاز عملیات رمضان قصد داریم با بهره گیری از جلد 20 روزشمار جنگ ایران و عراق (عبور از مرز تعقیب متجاوز با عملیات رمضان، اثر علیرضا لطف‌الله‌زادگان)، به واکاوی سؤال های مطرح شده درباره عبور نیروهای ایران از مرز و ورود به خاک عراق بپردازیم تا بتوانیم با دیدی جامع، جوانب مختلف این تصمیم مهم و تاریخ ساز ایران را ارزیابی کنیم.


چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر6

محسن رحمانی واسوکلایی

در اولین شماره سلسله مطالب درج شده تحت عنوان "چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر" به این موضوع اشاره شد که " تارنمای مرکزاسناد و تحقیقات دفاع مقدس قصد دارد به منظور پاسخگویی به سوال "دلایل و چرایی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر" اقدام به جمع آوری و بازنشر بخشی از مطالب منتشره در این خصوص بنماید"، به همین منظور و در ادامه سلسله مطالب درج شده تحت این عنوان، مقاله "جنگ ایران و عراق  و علل تداوم آن" که در وبلاگ بانک مقالات سیاسی درج و منتشر گردیده، انتخاب شده است.

 

مولف در این مقاله نظریه جدیدی را با این مضمون مطرح می سازد که دلیل موافقت نظامیان با ورود به خاک عراق، نظرات مطرح شده توسط سیاسیون وقت بوده است. در واقع مولف بدون وارد آوردن خدشه ای به نظرات سیاستمداران وقت در خصوص دلایل ورود به خاک عراق، مدعی می شود در اتخاذ این تصمیم، نظامیان از استدلال های مطرح شده توسط سیاستمداران پیروی می نمایند و نظرات مطرح شده توسط آنان کاملا متاثر از استدلال سیاستمداران در لزوم ورود به خاک عراق بوده است.

 

صرفنظر از ادبیات نگارشی مولف و غلطهای موجود در متن اصل مقاله و دوری آن از برخی واقعیتها و وزن غیرحرفه ای آن برای درج در تارنمای دفاع مقدس، از آنجا که در این مقاله موضوع مورد بحث از زوایایی دیگر مورد بررسی قرار گرفته است و بیانگر دیدگاه نسل بعد از جنگ به موضوع آتش بس و علل تداوم جنگ می باشد، این مقاله  در تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس درج و بازنشر می گردد:

 


جنگ ها و انقلاب ها از برجسته ترین پدیده های اجتماعی هستند که سرنوشت اجتماعی جوامع انسانی را دستخوش تغییر می کنند. جنگ ایران و عراق، حادثه تاریخی بزرگ و سرنوشت سازی بود که در بستر مجموعه ای از عوامل و زمینه های متفاوت شکل گرفت و از تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ با تجاوز عراق آغاز شد ودر تاریخ ۲۹ مرداد سال ۱۳۶۷، پس از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید.


علل و زمینه های وقوع جنگ عراق علیه ایران عبارتند از :

۱. اختلافات تاریخی و رقابت دو کشور ایران و عراق

۲. معضلات ژئوپلتیکی عراق که تاکنون منشأ آغاز دو جنگ شده است.

۳. ماهیت رژیم عراق و تضاد آن نظام جمهوری اسلامی ایران

۴. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تغییر مناسبات منطقه ای با نگرانی از صدور انقلاب

۵. تغییر توازن قوا و پیدایش خلأ قدرت در منطقه

۶. تنش در مناسبات ایران و آمریکا بر اثر سیاست های مداخله جویانه آمریکا در ایران و اقدام دانشجویان ایرانی در تصرف سفارت امریکا

۷. فروپاشی قدرت سیاسی –  نظامی و اقتصادی گذشته در ایران و عدم انسجام درونی برای تصمیم گیری و مقابله با بحران ها و تهدیدات خارجی.

 

آمادگی عراق برای جنگ

شکست کودتای نظامی نوژه نشان داد، که با وجود باقیمانده عناصر وابسته به رژیم شاه در ساختار جامعه و حمایت آمریکا و غرب و عراق از آنها، امکان براندازی نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر نیروهای مخالف انقلاب وجود ندارد. بر همین اساس، کردزمن معتقد است که شکست کودتای نوژه یکی از دلایل تصمیم گیری عراق مبنی بر آغاز تهاجم آشکار به ایران است.


عراق در فاصله زمانی کودتای نوژه، تا شروع جنگ، بیش از ۲ ماه، مواضع و اقدامات مهمی را به منظور آمادگی برای جنگ در زمینه های نظامی و دیپلماتیک انجام داد.


تفاوت در تلاش های جدید عراق علیه ایران با گذشته، در این موضوع است که بنابر نظر برخی از تحلیلگران، اگر در گذشته منشأ اقدامات عراق نگرانی از صدور انقلاب ایران به عراق بود، در دوره جدید، به ویژه در نیمه سال ۱۳۵۹ وضعیت سیاسی اجتماعی ایران در بدترین حالت قرار داشت؛ زیرا با وجود آنکه بنی صدر، رئیس جمهور قانونی کشور بود و این موضوع به معنای قانونمندی و استقرار نهادهای توام جمهوری اسلامی در چارچوب اصول قانون اساسی بود، ولی دامنه مناقشات در رأس ساختار سیاسی شکور تشدید شد و همین اختلاف نظرها، امکان تصمیم گیری در سطح استراتژیک را برای حل و فصل مسائل اساسی کشور با چالش روبه رو ساخته بود .

 

با کشف کودتای نوژه و دستگیری عناصر آن در بخش های مختلف نیروی هوایی، نیروی زمینی و هوانیرو، روشن شد که برای تحولی در ارتش و ایجاد قدرت دفاعی و بازدارنده به تلاش و سرمایه گذاری و زمان نیاز است. بسیج نیز با وجود حمایت های امام به دلیل اختلافات و سایر مشکلات هویت نظامی پیدا نکرد. همچنین، رکود حاصل از اعتصاب قبل از انقلاب و تدوام آن به شکل دیگری پس از انقلاب، بنیه اقتصاد کشور را کاملاً‌ تضعیف کرد. از نظر شرایط بین المللی نیز، اوضاع به سود ایران نبود. هرچند افکار عمومی در جهان اسلام سود ایران بود، ولی انقلاب با مشخصه دینی و مردمی و سپس مقابله با قدرت و اقتدار آمریکا و اشغال سفارت این کشور توسط دانشجویان، موقعیت بین المللی ایران را در سطح بازیگران وساختار بین المللی ضعیف کرده بود.

 

این سوال مطرح است که آیا عراق با خواست مستقیم مخالفان ایرانی در داخل و خارج کشور و تحت حمایت و پشتیبانی آمریکا، غرب و کشورهای منطقه، برای تضعیف و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام نمود، یا صرفاً بر پایه فرصت حاصل از تضعیف موقعیت سیاسی، نظامی و بین المللی ایران و همسو با منافع آمریکا، علیه ایران عمل کرد؟ پاسخ به این سوال می تواند میزان صحت و استحکام این نظریه را روشن سازد که آیا رفتار ایران موجب تحریک عراق و تجاوز به ایران شد یا اینکه عراق با اهداف خاص و استفاده از فرصت، به ایران تجاوز کرد و همچنین، با توجه به انگیزه عراق و وضعیت حاکم بر ۲ کشور و اوضاع منطقه، آیا امکان جلوگیری از وقوع جنگ وجود داشت؟


اقدامات نظامی عراق

تلاش عراق به جهت آمادگی برای ورود به جنگ بر علیه ایران در چند زمینه آشکار بود. دولت عراق، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، با تشکیل کمیته ای، مطالعات لازم را انجام داد و ضمن جمع آوری اطلاعات و برگزاری مانور، آمادگی خود را ارزیابی کرد. بازدید فرماندهان و مسئولان عراقی از یگانهای نظامی افزایش یافت. حتی به گفته یکی از فرماندهان عراقی، صدام شخصا از محل تیپ عراقی مستقر در یکی از پاسگاه های منطقه مرزی بازدید کرد.

 

در همان زمان صدام بعد از شنیدن نام قصر شیرین ازیکی از همراهانش در پاسخ به سوال وی درباره نام منطقه، گفت: در آینده ای نزدیک آنجا را با خاک یکسان خواهم کرد. پس از این بازدید، لشکر ۶ عراق به طرف قصر شیرین حمله کرد. به نوشته نیویورک تایمز به نقل از منابع دیپلماتیک عرب ۵۰ هزار سرباز عراقی در طول مرز ایران گرد آمدند، که عمده این جمع تجمع نیرو در نواحی خوزستان بود.


درباره توانایی عمده عراق، کردزمن به چند موضوع اشاره می کند که نشان می دهد عراق در این زمینه ها بر ایران برتری داشته است:

۱. ثبات سیاسی، نظامی بیشتر در خلال دوره پیش از جنگ.

۲. روابط دوستانه با کشورهای همسایه که از اواسط دهه ۱۹۷۰ آغاز شد.

۳. دسترسی مداوم به منابع متعدد جنگ افزارهای مدرن و پیشرفته ترین سیستم های ساخت فرانسه و شوروی.

۴. ذخایر مالی و اعتباربالا برای آغاز جنگ.

۵. تحولی نسبتاً بالنده همراه با رشد تدریجی استانداردهای زندگی و بهبود اقتصاد در عراق.


بر پایه همین ملاحظات، تمامی ناظران و کارشناسان از برتری عراق بر ایران سخن می گفتند و پیش بینی می کردند که اگر فرایند اصطکاک میان ایران و عراق به جنگ بینجامد، عراقی ها نسبت به ایران، از آمادگی بسیار بهتری بهره مند خواهند بود. عراق با اعتماد به برتری خود بر ایران، چنان بر دامنه تجاوزات مرزی خود افزود که تنها در ۳ ماهه دوم سال ۱۳۵۹، این تجاوزات به ۴۱۰ مورد بالغ شده بود.


بر اساس همین برتری و اراده آغاز جنگ، لطیف جاسم، وزیر فرهنگ و اطلاعات عراق، در میان روزنامه نگاران لبنانی در پاسخ به اختلافات دیرینه کشور ایران و عراق گفت: این اختلافات شدید تر هم خواهد شد، تلاش های فعلی تا زمانی که در ایران دولتی روی کارآید، ادامه خواهد یافت.


صدام نیز بر پایه این تمایلات به تغییر دولت ایران، در جمع خبرنگاران رسماً حمایت خود را از گروه های ضد انقلاب و تجزیه طلب اعلام کرد. به نوشته کیانوری، پیرو همین سیاست، صدام، برای ایجاد دولتی در جنوب ایران، رئیس سازمان امنیت خود را به پاریس فرستاد و از بختیار دعوت کرد که به بغداد بیاید و او با شاپور بختیار به بغدادآمد.

 

بختیار و صدام طی ملاقاتی طولانی قرار گذاشتند که پس از اشغال اهواز و آبادان و منابع نفت خیز خوزستان که به خیال صدام کار آسانی بود، در این منطقه دولتی مستقل تشکیل دهدند. صدام نیز قول داده بود که رژیم های غربی پس از یکی دو ماه این دولت را به رسمیت خواهند شناخت. مواضعی که عراق طی ماههای قبل درباره جزایر۳ گانه به نمایندگی از کشورهای عربی اتخاذ کرده بود، در دوره جدید، با تهدید نظامی عراق برای تصرف آنها تکیه بر زور همراه شد. صدام در مصاحبه ای با یک روزنامه کویتی گفت: اکنون ما نیروی نظامی مناسبی را برای باز پس گیری ۳ جزیره اشغالی فراهم کرده ایم. ما پس از ۱۹۷۵، نه سکوت کرده ایم و نه دچار سستی شده ایم؛ بلکه از آن زمان تاکنون طی ۷ سال توان و قدرت نظامی و اقتصادی خود را افزایش داده ایم.


لغو معاهده ۱۹۷۵ الجزایر به وسیله عراق
 
اولین تهاجم نظامی ارتش عراق به ایران در مناطق القوس، سیف سعد و میمک به تصرف این مناطق انجامید. عدنان خیر الله، وزیر دفاع عراق، در تاریخ ۱۹ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ اعلام کرد که نیروهای مسلح عراق به مرزهای بین المللی رسیده اند. وی اضافه کرد، ما تمام سرزمین هایی را که ایران با زور تصرف کرده بود دوباره پس گرفتیم و اختلافات خود با ایران را درباره سرزمین های مذکور حل کردیم.


صدام بعد ها در کنفرانس طائف درباره این اقدام گفت: این سرزمین ها پیش از سقوط شاه در اختیار عراق قرار نگرفته بود و ما در صدد گرفتن آنها بودیم که انقلاب ایران شروع شد و این مسئله، موضوع نقل و انتقال آنها را به تأخیر انداخت و زمامدارن جدید نیز، پس از سقوط شاه سرزمین های ما را بازنگرداندند و بدین گونه ایران سرزمین عراقی عزیزی را در اشغال خود نگاه داشت.


با فرض پذیرش صحت ادعای عراق مبنی بر اینکه آن کشور، برای بازپس گیری مناطقی که برابر قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر باید در اختیار آن کشور قرار داده می شد،اقدام نموده است، این پرسش به میان می آید که چرا عراق پس از تصرف این مناطق باز هم اقدام به جنگ کرد؟


پس از تصرف این مناطق، صدام طی سخنانی در اجلاس فوق العاده مجلس ملس عراق در تاریخ ۱۷ سپتامبر سال ۱۹۸۰ (۲۶ شهریور سال ۱۳۵۹، لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را بصورت یک جانبه اعلام کرد. وی طی سخنانی گفت: در برابر شما اعلام می کنم که ما قرارداد مارس ۱۹۷۵ را کاملاً لغو می دانیم و شورای فرماندهی انقلاب تصمیم خود را در این زمینه اتخاذ کرده است. بناربراین باید روابط قانونی در شط العرب به وضع قبل از مارس ۱۹۷۵ بازگردد و تمام حقوق تصرف شده تحت حاکمیت کامل ما قرار گیرد.


دولت عراق در این دوره، روابط خود را با کشور عربستان بهبود بخشید و رادیو عراق از ابراز هرگونه شعاری در رسانه های تبلیغاتی خود درباره کشورهای ارتجاعی خودداری کرد. آنها امنیت خلیج فارس را جزئی جدایی نا پذیر از امنیت ملی عراق اعلام کردند و سرانجام در تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، ۱۹۲ فروند هواپیمای جنگده نیروی هوایی ارتش عراق به سمت اهدافشان در داخل خاک ایران به پرواز درآمدند.

 

به نوشته وفیق سامرایی پس از این حمله، صدام و عدنان خیر الله و افسران اطلاعات و عملیات وارد اتاق عملیات شدند. خیر الله، وزیر دفاع، به صدام گفت: سرور من، جوانها ۲۰ دقیقه قبل پرواز کردند. و صدام به او پاسخ داد: نیم ساعت بعد کمر ایران خواهد شکست. صدام در ساعت ۱۵:۳۰ روز 1359/6/31 طی پیامی از رادیو تلویزیون عراق، علت حمله هوایی عراق به خاک ایران را اعلام کرد و گفت: اگر ایرانی ها حاکمیت عراق را بر مناطق اشغال شده بپذیرند، عراق جنگ را خاتمه حواهد داد.

 

بدین ترتیب جنگ ایران و عراق با تجاوز عراق به ایران آغاز شد و به نوشته روزنامه البیان، چاپ امارات، صدام حسین جنگ را با اتکاء به یک وعده پنهانی آمریکا از طریق کشور ثالث آغاز کرد. وعده این بود که چنانچه نیروهای عراقی نتوانند ظرف مدت یک هفته سرنوشت جنگ را به نفع خودشان رقم بزنند، آمریکا از عراق حمایت نظامی به عمل آورد.


 
تلاش برای برقراری آتش بس

بی اعتمادی نسبت به خط مشی و روش و رفتار عراق به ویژه در واکنش آن کشور پس از موافقت ایران با قطعنامه ۵۹۸ و نیز تلاش برای پایان دادن به وضعیتی که اساساً بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ موثر بود، موجب شد جمهوری اسلامی ایران بر اتمام سریع جنگ و اقدام سازمان ملل در اعلان زمان برقراری آتش بس اصرار ورزد.


واحد پخش خبر رادیو در ساعت ۲ بعدازظهر ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ بدون هیچ مقدمه ای اعلام کرد، جمهوری اسلامی ایران قطع نامه ۵۹۸ شورای امنیت را قبول کرده است و سرانجام دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد، تاریخ ۲۰ اوت ۱۹۸۷ میلادی زمان برقراری آتش بس خواهد بود و پس از ان اقدامات لازم قطعنامه انجام خواهد شد.


سرانجام در فاصله کمتر از دو هفته از تعیین زمان برقراری آتش بس در ۲۰ اوت سال ۱۹۸۷ تا اجرای آن،  هماهنگی های دبیر کل سازمان ملل با تهران و عراقبرای استقرار نیروهای یونیماگ انجام گرفت و بدین ترتی، جنگ ایران و عراق پس از گذشت هشت سال از زمان تجاوز عراق به ایران در حالی پایان رسید که هیچ دستاورد سیاسی یا نظامی برای عراق در بر نداشت و همین امر، زمینه جنگ دیگری (تجاوز عراق به کویت) را در منطقه فراهم ساخت.


 خرمشهر برای جامعه ایران و حتی دشمن و حتی تحلیلگران تنها یک شهر نبود، بلکه همه جنگ بود. مقاومت خرمشهر از نقش مردم اسطوره جدیدی ترسیم کرد و تمام محاسبات نظامی سیاسی روانی و تبلیغاتی دشمن را برهم زد. ناکامی های دشمن با آغاز مقاومت در خرمشهر اغاز شد و دشمن آنچه را تصور می کرد در مدت ۲۴ ساعت یه دست می آورد، در مدت ۴۴ روز به دست آورد و با وجود اینکه نیروهای مردمی قوای فیزیکی و روحی دشمن را منهدم و فرسوده کردند، در عین حال اشغال خرمشهر جراحتی بود بر روح و جسم ملت ایران، که صرفا با فتح آن برطرف شد و خرمشهر سمبلی شد از شکست و حقارت دشمن و پیروزی ملت ایران.


پیروزی در خرمشهر سرآغاز (تحولی استراتژیک) در سطح منطقه بود. فتح خرمشهر حادثه ای سرنوشت ساز بود که از یک سو بر تحولات سیاسی داخل کشور تأثیر گذاشت و بی ثباتی سیاسی را به ثبات تبدیل کرد و از سوی دیگر در عرضه نظامی تحولی جدید براساس استراتژی جدید بود که زمینه های کسب پیروزی و شسکت دشمن را بوجود آورد و ایران به قدرتی منطقه ای با مشخصه های دینی و انقلابی تبدیل گشت.


فتح خرمشهر در ادامه تحولات داخلی به مفهوم (پایان آغاز جنگ) بود و روند پیشین را تغییر داد و استقرای جنگ تغییر کرد. فتح خرمشهر پابان مرحله ای بود که عراق با هدف تجزیه کشور و براندازی نظام جمهوری اسلامی آن را اجرا نمود و در نتیجه آن، مرحله ای جدید آغاز شد که موضوع (نحوه خاتمه بخشیدن به جنگ) بود.


اینک به بیان علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر می پردازیم:

 

۱. پایان دادن به چنگ از موضوع برتر با در اختیار داشتن منطقه ای استراتژیک از دشمن

آقای هاشمی رفسنجانی را باید صاحب این نظریه دانست. ایشان با تغییر روند تحولات جنگ در آستانه عملیات فتح المبین، بخشی از این نظریه را طرح کرد و پس از فتح خرمشهر در جلسات تصمیم گیری، ابعاد آن را با استدلال نظامیان تشریح کرد. این نظریه حداقل تا سال ۱۳۶۶ و قبل از صدور قطع نامه ۵۹۸ حاکم بود، ولی تجربیات حاصل از عملیات والفجر ۸، (فتح فاو) و کربلای ۵ ، نشان داد امکان تحقق این نظریه وجود ندارد،زیرا دامنه فشار و افزایش هزینه ها در مقایسه با پیروزی، بیشتر بود و حتی این تصور بود که با تصرف بغداد هم امکان اتمام جنگ با برتری ایران وجود ندارد، زیرا خطر تشدید حملات با سلاح های غیر متعارف به تهران وجود دارد.


۲. تغییرماهیت عدم ارائه پیشنهاد مناسب به ایران برای اتمام جنگ

آقای رضایی فرمانده پیشین سپاه درباره مسائل جنگ بویژه در پاسخ به علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، این نظریه را بیان داشتند که، خرمشهر در روند جنگ سمبل پیروزی و شکست بود 1 و با فتح خرمشه فلسفه چرایی جنگ از سوی کسانی که این جنگ را تحمیل کرده بودند پایان یافت و ایران که تهدید می شد، به همین دلیل فتح خرمشهر یک معجزه در جنگ بود و باعث شد وضع سیاسی ایران بکلی دگرگون شود.

 

آقای رضایی می گوید: (دلیل اصلی جنگ پس از فتح خرمشهر، ندادن پیشنهاد صلح از سوی قدرت های بین المللی بود. در آن سال هیچ فردی از مجموعه سیاستمداران و نظامیان نبودند که با ادامه جنگ و عبور از مرزهای بین المللی در جنوب مخالف باشند. اگر پیشنهاد صلح به ایران می شد و مسائل کلیدی و اختلافات اصلی از جمله مرزهای بین المللی حل می شد،‌ایران به جنگ ادامه نمی داد). 2 ایشان معتقد است فتح خرمشهر استراتژی ها را عوض کرد و نقطه عطف بین دو مرحله جنگ، یعنی آغاز و پایان بود.

 

 ۳. تصمیم گیری جدید برپایه تصرف کانون آتش و قصاص متجاوز

آقای لطف الله میثمی 3 در گفت و گوی مطبوعاتی به پرسش علت ورود به خاک عراق پس از دفع متجاو، با نظریه ای جدید چنین پاسخ می دهد. وی معتقد است مسئولان کشور از جنگ و  قانون آن اطلاعی نداشتند و بعد از فتح خرمشهر آنها بودند که تصمیم گرفتند که ما وارد خاک عراق شویم 4. امام مخالف ادامه جنگ بودند ولی فرماندهان و نیروهای ارتش امام را قانع کردند که ما باید به خاک عراق وارد شویم (اینگونه که ما با نظریه (تصرف کانون آتش) وارد خاک عراق شدیم و تا آنجا که من می دانم،‌نظریه کارشناسی فرماندهان ارتش و مسئولان نظامی این بود که باید برویم و علتش هم قصاص بود.)


۴. بی توجهی به پیامدهای ادامه جنگ در خاک عراق و مشکلات ناشی از جنگ طولانی

امام در جلسات تصمیم گیری به این موضوع توجه داشتند که با ادامه جنگ، اوضاع تغییر خواهد کرد و چشم انداز روشنی برای پایان دادن به آن وجود ندارد و لذا زمان مناسب برای تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر است. در عین حال، امام به نظریاتی که شخصیت های سیاسی و نظامی، مبنی بر ضرورت ادامه جنگ می دادند، توجه و در پایان موافقت خود را اعلام کردند.


۵. پایان دادن به جنگ با استفاده از فرصت و متکی بر موقعیت ممتاز نظامی و سیاسی ایران

نهضت آزادی با اولین موضع گیری مکتوب با صدور قطعنامه پنچمین کنگره نهضت، در فروردین ۱۳۶۲، این نظریه را طرح کرد. 5 نظر به اینکه نهضت آزادی هنگام تصمیم گیری در خرداد و تیر ۱۳۶۱، هیچ گونه موضع رسمی و مکتوبی را منتشر نکرد، لذا اعلام این نظریه در سال ۱۳۶۲ تنها در چارچوب مواضع حزبی کارکرد سیاسی، تبلیغاتی داشت.


تغییر در ماهیت و تحولات استراتژیک جنگ

ازجنگ ایران و عراق با عناوین متفاوتی مانند " دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، جنگ جهان سومی، جنگ اول خلیج فارس" یاد شده است. امام خمینی رهبر انقلاب به تحولات سیاسی، اجتماعی توجه می کردند. در چارچوب تفکر دینی با تعریف جدید از عالم و ادامه جنگ و جهاد و دفاع دراسلام، ماهیت تجاوز عراق به ایران و هدف اصلی از این اقدامات را در چارچوب "اسلام و کفر" و "حق و باطل" توضیح می دادند. مبنای تفکر امام درباره جنگ، در درجه نخست برپایه ماهیت حکومت ایران و عراق بود. ایشان اقدامات عراق علیه ایران را عملی الحادی و کفر آمیز دانستند، چنان که طی سخنانی فرموند: " قیام بر ضد کشور اسلامی که الان در ایران مستقر است همین قیام بر ضد او، در حکم الحاد و کفر است."
 


 به مناسبتهای مختلف، بویژه در ابتدای جنگ، هیئت صلح کنفرانس اسلامی و برخی سران کشورهای اسلامی برپایه مسلمان بودن مردم ایران و عراق خواهان اتمام جنگ بودند و ادامه آن را نوعی برادر کشی می دانستند. آقای مهاجرانی در مصاحبه با یکی از روزنامه ها تأکید کرد: (جنگ با عراق ایدئولوژیک نبود و کشور اسلامی سر مسائل مختلفی با هم درگیر شدند جنگ بین اسلام و کفر نبود. درگیری میان دو کشور اسلامی بود که نمی بایست اتفاق بیفتد و در نخستین مراحل باید خاموش کرد، به هر دلیل در بین مسلمان، جنگی اتفاق افتاده که اصل بر اتمام آن است نه بر دامنه گسترش جنگ...). اما امام عقیده ای مقابل آقای مهاجرانی داشتند. ایشان حکومت بعثی ها را مشروع و اسلامی نمی دانستند.


اهداف سیاسی عراق

فیلیپ رابینز سه هدف اصلی را عناصر تشکیل دهنده استراتژی عراق میداند:

۱. صدور انقلاب اسلامی ایران.

دیوید اوئن وزیر خارجه انگلیس در روزنامه گاردین نوشت: ما امیداواریم که شور التهاب انقلاب اسلامی در طول جنگ منطقه ای به مصرف رسیده و سرانجام فروکش کند.

 

۲. تصرف استان خوزستان و تجزیه ایران می توانست در خدمت اهداف توسعه طلبانه عراق باشد و تنگناهای ژئوپلتیک عراق برطرف می کرد و در عمل به معنای لغو قرارداد ۱۹۷۵ و تضعیف نظام تازه تأسیس در ایران ارزیابی می شد.

 

انتخاب هدف اول متأثر از بازتاب های انقلابی اسلامی در میان کشورهای منطقه و نگرانی رهبران آنها از تغییر معادلات منطقه و خلأ ناشی از سقوط شاه و شکست استراتژی آمریکا بود و پیروزی قاطع عراق ممکن بود مقدمه ظهور قدرت منطقه ای عراق ارزیابی شود.


بررسی علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

۱. پیروزی های ایران بویژه فتح خرمشهر و احتمال سقوط صدام ،فضایی ایجاد کرد که در نتیجه آن، ایران در سطح منطقه اهمیت استراتژیک یافت و همین باعث شد که در نزد بازیگران منطقه ای و بین المللی نوعی نگرانی بوجود آورد.

 

۲. رفتار سیاستمداران منطقه ای و بین المللی و عراق براساس درک تحولات جدید جنگ و فرآیندهای احتمالی، کنش و واکنش های جدیدی را بوجود آورد که در ذهنیت و باور مردم ایران و تصمیم گیرندگان تأثیر کرد.

 

۳. وقوع حوادث و رخدادهای جدید در سطح منطقه و در عرصه های سیاسی نظامی جنگ، که پاره ای از آن ها حاصل کنش بازیگران بود، در شکل گیری روندهای جدید و در نتیجه ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نقش و تأثیر داشت.

 

در جنگ ایران و عراق با آشکار شدن علائم پیروزی ایران و شکست احتمالی عراق تدریجاً سیاست ها و مواضع آمریکا تغییر کرد و در واقع با پیروزی های نظامی ایران،‌ماهیت جنگ تغییر کرد. از نظر آمریکا موقعیت ژئوپلتیک ایران،‌با قرار گرفتن در شمال خلیج فارس و در جنوب شوروی، اهمیت استراتژیک بسیاری داشت و به همین دلیل، ایران در حوزه منافع آمریکا تعریف شده بود.

 

سیاست کلی آمریکا در برابر ایران، این بود که(ایران نه بدان اندازه تضعیف شود که در معرض بی ثباتی و تجزیه قرار گیرد، که در نتیجه شوروی از آن بهره گیرد و نه بدان اندازه تقویت شود که به گفته نیکلسون براساس قابلیت های بالقوه برای تبدیل به قدرتی منطق های نقش و تأثیر داشته باشد.)


آمریکا در جنگ ایران و عراق با دو گزینه کاملاً متفاوت مواجه بود:

در گزینه نخست باید با به رسمیت شناختن برتری ایران ، خواسته های ایران را تأمین می نمود و جنگ خاتمه می یافت. چنین اقدامی پیامدهای استراتژیک در برداشت و به مثابه تعمیق و گسترش انقلاب اسلامی در منطقه و خطر بی ثباتی در کشورهای متحد آمریکا و در نتیجه تغییر موازنه نیروهای منطقه بود.


گزینه دوم حمایت از عراق و حفظ صدام. بر اثر پیروزی ایران، آمریکا برای اجتناب از پیدایش وضعیت جدید از سال ۱۹۸۲، سیاست بازی شطرنج با عراق را دنبال کرد.


شوروی و جامعه اروپا ومخصوصاً کشورهای منطقه، به دلیل اینکه انقلاب اسلامی بر ساحتار متزلزل ومحافظه کارانه داخلی این کشورها تأثیر می گذاشت، علاوه بر اینکه از آغاز جنگ از عراق حمایت می کردند، کمک های اطلاعاتی و تبلیغاتی را در اختیار عراق می گذاشتند.


عراق: پس از فتح خرمشهر، رفتار عراق متأثر از شکست های نظامی بود و در نتیجه برای جلوگیری از ناکامی های عراق و پیروزی های ایران، صدام با حمایت بین المللی، موقعیت خود را با حذف و تصفیه مخالفان داخلی، تثبیت و در جبهه های جنگ نیز قدرت دفاعی ارتش عراق را در برابر تهاجمات احتمالی ایران تقویت نمود.


ایران:  در فضای انقلابی ناشی از اعتماد به نفس و خودباوری متأثر از پیروزی های ۸ ماهه، سبب شده بود که هرگونه شک و تردید  در عدم موفقیت یا ضعف اوضاع در ادامه جنگ و ورود به خاک عراق برای دیگران از بین رود و این باور در ایران به وجود آمده بود که فشار نظامی، اوضاع را برای عراق دشوار می کند و  تصرف منطقه ای با اهمیت در عراق، موقعیت ایران به گونه ای تثبیت می نماید که، حامیان عراق با تأمین خواسته های ایران، وضعیت را برای خاتمه دادن به جنگ فراهم خواهند ساخت.

 

در نتیجه به منظور بررسی وضعیت کشور مسئولان با امام جلساتی تشکیل دادند:

جلسه اول روز دوشنبه سوم خرداد در حالی برگزار گردید که، خرمشهر به طور کامل آزاد و دشمن تسلیم شده بود و در آن جلسه بحث جدی این بود که، خوب حالا که دشمن فرار کرده و نیروهایش متلاشی شده اند، حالا می خواهیم برویم داخل عراق. آخرین چیزی که بعد از مدتی طولانی بحث شد، امام اجازه دادند جاهایی که مردم نیستند بروید، از این جهت منطقه عملیات رمضان انتخاب گردید.

 

(نظر ما واقعاً در اول کار این نبود قطعاً می گفتند داخل خاک عراق لازم نیست که ما وارد بشویم. بعد که به هر حال به یک نتیجه رسیدند که عراقی ها اگر بفهمند که مرزشان وارد نمی شویم تسلیم نخواهند شد، می روند و با خیال راحت آن طرف شرارت می کنند)


جلسه دومدر ششم خرداد و سه روز بعد از جلسه اول برگزار شد. آقای هاشمی در گفت و گوی اختصاصی درباره جلسه دوم و نظرات در مورد ادامه جنگ می گوید:

(فرماندهان ارتش و سپاه در خدمت امام رفتند و فرماندهان گفتند، اگر حاکمان بغداد مطلع شوند که ما وارد خاک این کشور نمی شویم با خیال آسوده علیه ما شرارت خواهند کرد، منطق جنگ این رانمی پذیرد.)


آقای رضایی از جلسه دوم می گوید:
آن جا امام سوال کردند شما برای چه می خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده ای از دوستان استدلالهای سیاسی کردند و گفتند: ما به این دلیل می خواهیم برویم. برادرهای ارتش و ما آمدیم استدلالهای نظامی می کردیم؛ گفتیم که مثلا ما اگر از مرز بیرون برویم به اروند ، آن جا اگر هم جنگ حالت معلق پیدا کند، یعنی نه جنگ باشد و نه صلح باشد، پشت اروندرود می شود دفاع کرد.


نظر امام درباره جنگ

برای نخستین بار در روزنامه جمهوری اسلامی ایران نظر امام اعلام شد. امام با ادامه جنگ مخالف بود ولی بر اثر پافشاری مسئولان جنگ نظر خود را تغییر داد. در این مصاحبه آمده: (در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد است که بهتر است جنگ تمام شود. اما بالاخره مسئولان جنگ گفتند: ما باید تا کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خود را از عراق بگیریم.


نظر سیاستمداران و مسئولین

در آن زمان فرماندهان و برخی سیاستمداران جلسه ای با امام داشتند و به بررسی وضعیت جبهه پرداختند و استدلال کردند که اینک زمان مناسبی برای پایان دادن جنگ نیست. اگر ما بخواهیم سر مرز و در منطقه جنوب ودر منطقه خرمشهر عمدتاً بایستیم و آتش بس را بپذیریم در واقع برای دفاع ازسرزمین ایران و خوزستان بهترین جایی برای پدافند مصلحت می دانستند رودخانه اروند رود بود. برای اینکه مقداری پیشروی کنند و خود را به پشت اروند رود بچسبانند دفاع در آنجا از سرزمین ایران آسانتر خواهد بود.)


مسئولان سیاسی با توجه به ضرورت های سیاسی و لحاظ کردن برتری ایران، به دنبال پایان دادن به جنگ بودند و نظامی ها بر این اساس و متأثر از نظریات مسئولان سیاسی در پاسخ به پرسش امام مبنی بر دلایل ورود به خاک عراق، استدلال سیاستمداران را مطرح کردند، و منشأ تصمیم گیری برای ادامه جنگ ملاحظات و اهداف سیاسی بود که در قالب ملاحظات نظامی و دفاعی مطرح شد.

 


پی نوشت

۱. مهدى بهداروند، ورود به خاک عراق، ضرورت ها و دستاوردها، معاونت فرهنگی نیروی هوایی سپاه.

۲. روزنامه انتخاب، 1381/3/5، ص 2.

۳. عضو پیشین کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق(منافقین)که مدتی مجله چشم انداز را منتشر می نمود.

4. روزنامه نوروز 1381/3/16، ص 2.

5. پرسش اساسی جنگ، محمد درودیان،‌ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دوم، ۱۳۸۲

عکس‌های مرتبط: 
دسته بندی اخبار: 
اخبار - دفاع مقدس
از دیگر رسانه‌ها
یادداشت
برچسب ها: 
چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

        

                              ( شرح مختصرعلل شروع جنگ)

جنگ عراق با ایران که در ایران با نام‌های دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، و جنگ هشت‌ساله، و نزد اعراب با نام‌

جنگ اول خلیج فارس شناخته می‌شود، جنگی است که از شهریور ۱۳۵۹ وباتجاوز عراق به ایران آغاز

و تا مرداد ۱۳۶۷ میان نیروهای مسلح دو کشورجریان داشت. جنگ ۸ساله عراق و ایران یکی از

فاجعه‌های تاریخ بشری در قرن بیستم، و پس از جنگ ویتنام و بالاتر از جنگ جهانی اول، دومین جنگ

طولانی قرن بیستم بوده‌است. این جنگ با آتش‌بس موقت میان عراق و ایران پایان یافت.

شورای امنیت در تاریخ ۱۸ آذر۱۳۷۰ طی گزارشی که از جانب دبیرکل وقت سازمان ملل متحد دریافت کرده بود، عراق را به عنوان متجاوز جنگ معرفی کرد. این شورا همچنین عراق را موظف به پرداخت غرامت جنگ به ایران نمود در این جنگ ارتش عراق به طور گسترده از جنگ‌افزارهای شیمیایی علیه کردهای عراقی و مردم و نظامیان ایران استفاده کرد. با این وجود جامعه جهانی هیچ‌گاه نتوانست اجماعی برای محکوم کردن این جنایت جنگی از سوی عراق ترتیب دهد.

علل شروع جنگ

:1دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی رابه طور کلی می‌توان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست. صدام می‌خواست از طریق تسلط یافتن بر قدرت پیشین منطقه، خود را به عنوان ژاندارم جدید این منطقه استراتژیک معرفی کند و از این طریق امتیازات سیاسی و اقتصادی فراوانی از کشورهای ثروتمند منطقه کسب کند. تحقق این هدف برای مصر و عربستان سعودی و سایر شیخ نشینهای منطقه چندان ناخوشایند نبود.

:2اندیشه جداسازی استان خوزستان و الحاق آن به خاک عراق یکی از دلایل مهم این جنگ بود به ویژه اینکه شورش عرب‌های بعثی مخالف انقلاب در خوزستان با شکست رو به رو شده بود. پس دولت عربگرای حزب بعث عراق خود دست به کار شد و در این راستا جنگ خود را نیز جنگ قادسیه دوم نام نهاد.

:3برخی کارشناسان معتقد بودند که چون رژیم پهلوی تنها از جنبه نظامی بر سایر کشورهای خلیج فارس برتری داشت، پس با از میان برداشته شدن قدرت نظامی که مهمترین رکن این رژیم را تشکیل می‌داد و به طبع آن تضعیف قدرت کشور، دیگردلیلی برای تبعیت و به رسمیت شمردن حقوق بین‌المللی این کشور وجود ندارد. گروهی نیز اعتقاد داشتند که پس از انقلاب ایران و در پی فرار یا اعدام سران ارتش شاهنشاهی و هرج و مرج ناشی از عدم وجود نیروی کارآزموده و هم چنین ترور شخصیت‌های وفادار به انقلاب (همچون سرلشکر قرنی) که توسط گروه‌های مخالف انقلاب انجام شد، ساختار ارتش عملاً از هم پاشید.

چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟

علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی و ماه‌ها پس از اتخاذ این تصمیم و اجرای عملیات‌های مختلف شامل «رمضان، محرم، مسلم بن عقیل و...» مطرح شد. هم اکنون تکرار پرسش در مورد علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، آن را به یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها تبدیل کرده است ولی در کالبد شکافی آن و با در نظر گرفتن فضا و شرایط تصمیم‌گیری به نظر می‌رسد این پرسش به نحو مناسبی طرح نشده است. در واقع با در نظر گرفتن تمامی ملاحظه‌ها و عوامل موثر در تصمیم‌گیری برای ادامه جنگ این پرسش غلط است و اساسا باید موضوع را این گونه مورد پرسش قرار داد که چرا فتح خرمشهر به یک پیروزی استراتژیک تبدیل نشد؟ در صورتی که با پیروزی عملیات «رمضان» پس از فتح خرمشهر، جنگ به پایان می‌رسید، آیا از علل ادامه جنگ سوال می‌شد؟ این موضوع نشان می‌دهد مطرح کردن پرسش از علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر اساسا متاثر از ملاحظه‌های سیاسی به جای نگرش نظامی- استراتژیک و بیشتر متاثر از نتایج است تا بر اساس شرایط.

اگر جمهوری اسلامی ایران، جنگ را پس از فتح خرمشهر تمام می‌کرد آیا امروز به جای پرسش از علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر این پرسش مطرح نمی‌شد که چرا جمهوری اسلامی در وضعیتی که در موضع برتر بود و احتمال شکست عراق و سقوط صدام وجود داشت و عراق همچنان بخشی از خاک ایران را در اشغال خود داشت، جنگ را این گونه به پایان رساند؟ درچنین وضعیتی که ایران در موضع برتر قرار داشت و پیامدهای آتش‌بس با عراق کاملاً مبهم بود آیا اتمام جنگ ممکن بود؟ اگر ایران با موقعیت برتر، از موضع ضعف، به فرض دریافت مقداری پول از صندوق مشترک کشورهای عربی به جنگ پایان می‌داد، آیا این اقدام به منزله‌ی تأمین حقوق ایران و برقراری صلح و ثبات بود؟  

به نظر می‌رسد تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر از نظر اصولی صحیح بود،

پرسش از علل تداوم جنگ همچنان در گفتمان انتقادی چه در دوران جنگ و چه پس از آن مورد توجه قرار دارد.

علت مطرح کردن این سؤال ظاهراً طولانی شدن جنگ و ناکامی‌ در برخی از عملیات‌ها بود. حال آنکه در واقع نهضت آزادی و بسیاری از گروه‌های سیاسی ادامه‌ی جنگ را عامل مؤثری در انسداد سیاسی ارزیابی می‌کردند و از این منظر پایان دادن به جنگ را ضروری می‌دانستند و مسئولان و تصمیم‌گیرندگان  و نیز تصمیمات اتخاذشده را نقد می‌کردند. 

در رویکرد انتقادی، بیش از همه تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ و مدیریت سیاسی‌ـ‌نظامی کشور در آن زمان نقد می‌شد که در مقابل " با دو نظریه‌ی سیاسی و نظامی مواحه می شدند : 

در نظریه‌ی سیاسی، تأکید می‌شود که استراتژی کشور کسب یک پیروزی مهم و پایان دادن به جنگ بود، ولی چون پیروزی‌ها نسبی بود اهداف سیاسی تأمین نشد. در نظریه‌ی نظامی، گفته می‌شود که استراتژی کشور برای جنگ پس از فتح خرمشهر بیشتر سیاسی بود نه نظامی، لیکن برای سقوط صدام باید با بسیج امکانات کشور استراتژی نظامی اتخاذ می‌شد که در این صورت، علاوه بر تأمین اهداف، جنگ زودتر به پایان می‌رسید. 

پس از فتح خرمشهر چه رویکردهایی در مورد آینده‌ی جنگ در سطح مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی پدید آمد؟ عوامل و شرایط مؤثر در شکل‌گیری این رویکردها چه بود؟ 

پس از فتح خرمشهر ، در جلسه‌ی مسئولان و فرماندهان با امام(ره)، اتمام یا ادامه‌ی جنگ مورد بحث و بررسی قرار گرفت. دو ایده‌ی متفاوت وجود داشت. براساس رویکرد اول چنین تصور می‌شد که با شکست عراق و آزادسازی مناطق اشغالی دیگر ادامه‌ی جنگ ضرورتی ندارد. در رویکرد دوم، چنین استدلال می‌شد که ایران باید منطقه‌ای مهم از خاک عراق را در اختیار بگیرد تا از موضع برتر عراق و حامیانش را برای تأمین خواسته‌های ایران متقاعد نماید. رفتار عراق و آمریکا پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ ذهنیت و تصوراتی را در مردم و مسئولان به وجود آورده بود که آثار زیادی در نحوه‌ی مقاومت در برابر تجاوز عراق و پس از آن، آزادسازی مناطق اشغالی و سپس در تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر بر جای نهاد. در حالی که موجودیت نظام و انقلاب بر اثر جنگ تهدید شده بود، سازمان ملل در واکنش به تجاوز عراق از این کشور حمایت کرد و همین امر اعتماد ایرانیان را به این سازمان سلب کرد. پس از فتح خرمشهر، این باور و اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران که شامل محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب‌نشینی کامل عراق بود تأمین شود. 

ضمن اینکه نگرانی آمریکا از پیروزی ایران و سقوط عراق به تهدید ایران منجر شد و متقابلاً حمایت و کمک‌های اطلاعاتی به عراق آغاز شد و این تحول بیان‌کننده‌ی این معنا بود که آمریکا و سایر قدرت‌ها به پذیرش موقعیت برتر ایران و شکست عراق مایل نخواهند بود و در نتیجه، تمهیداتی را علیه ایران به کار خواهند گرفت. امام خمینی(ره)، برای نخستین بار، پس از عملیات فتح‌المبین، نگرانی خود را بیان فرمودند:  « آمریکا معلوم نیست به این زودی طمعش را از این کشور قطع کند... از این جهت‌ ما باید خودمان را برای مقاومت مهیا کنیم.» 

فضای ذهنی تصمیم‌گیرندگان متأثر از دو مسئله بود؛ نخست پیروزی‌های ایران بر عراق پیامدهای احتمالی داشت از جمله‌ی آن سقوط صدام بود و دوم اهداف و ماهیت سیاست آمریکا و مجامع بین‌المللی در برابر پیروزی ایران بود. در نتیجه، هنگام تصمیم‌گیری این نگرانی وجود داشت که خواسته‌های ایران نادیده گرفته شود. با این برداشت، این نظریه شکل گرفت که با توجه به برتری ایران بر عراق یک منطقه‌ی مهم از خاک عراق تصرف شود تا با اتکای بر آن خواسته‌های ایران از موضع برتر تأمین شود. امام خمینی پرسش‌هایی را مطرح کردند که سرانجام با ارائه‌ی دلایل نظامی و سیاسی توافق و اجماع لازم برای تصرف منطقه‌ی شرق بصره حاصل شد. فارغ از این ملاحظات و پس از گذشت چند سال از زمان تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر این پرسش را می‌توان طرح کرد که ایران اساساً چه گزینه‌هایی در برابر خود داشت. آنچه انجام شد آیا بهترین گزینه بود؟ برای پاسخ به این پرسش باید علاوه بر نگرانی‌ها و تصورات و ذهنیاتی که وجود داشت به خواسته‌های ایران و موانع موجود برای تأمین آن‌ها توجه کرد. 

فتح خرمشهر سرآغاز تحولی استراتژیک بود. بر این اساس، با توجه به بازتاب این مسئله در سطح ملی و منطقه‌ای، فتح خرمشهر در واقع به مفهوم «پایان آغاز جنگ» بود. در چنین وضعیتی جمهوری اسلامی ایران شرایطی را برای پایان جنگ اعلام نمود . جمهوری اسلامی ایران بلافاصله، پس از تجاوز عراق به ایران و تردد هیئت‌های صلح، خواسته‌های خود را مطرح کرد؛ این خواسته‌ها به عنوان پیش‌شرط‌های خاتمه‌ی جنگ شامل عقب‌نشینی عراق از مناطق اشغالی، اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت بود. مجامع بین‌المللی و هیئت‌های صلح به طرز عجیبی، به جای توجه کردن به عامل تجاوز و ضرورت عقب‌نشینی، بر اجرای آتش‌بس تأکید می‌کردند! تجربه‌ی جنگ اعراب با اسرائیل و تبعات مخاطره‌آمیز پذیرش آتش‌بس، جمهوری اسلامی را وادار کرد که همچنان بر خواسته و شرایط خود تأکید کند.  

تدریجاً برتری توان نظامی ایران و در هم شکستن ماشین‌های نظامی ارتش اشغالگر و آزادسازی مناطق اشغالی مسئله‌ی آتش‌بس و عقب‌نشینی را کم‌رنگ کرد؛ زیرا در مرحله‌ی آزادسازی مناطق اشغالی، 10 هزار کیلومتر مربع از 15 هزار کیلومتر مربعی را که عراق به اشغال خود درآورده بود آزاد شد و عراق 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت که، پس از اعلام عقب‌نشینی از خاک ایران، 2500 کیلومتر مربع از خاک ایران شامل ارتفاعات و مناطق حساس در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.  

در مرحله‌ی جدید، محکوم کردن عراق که متجاوز بود و پرداخت غرامت اهمیت بیشتری داشت. با این توضیحات، در واقع، با فتح خرمشهر، هنوز اوضاع به وضع قبل از تجاوز بازنگشته بود؛ زیرا عراق 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت. عراق همچنان تهدیدی برای ایران بود و ایران صدها میلیارد دلار خسارت دیده بود. ایران در چنین وضعیتی برای حل مسائل چگونه باید تصمیم‌ می‌گرفت؟ 

نگرانی از تبعات شکست عراق و پیگیری احتمالی جنگ از سوی ایران در این مرحله دو نوع بازتاب داشت؛ نخست، تأکید بر برقراری آتش‌بس در اولویت اول و سپس ارائه‌ی برخی از پیشنهادها برای پرداخت غرامت که به صورت غیررسمی و کلی بود.  «اینکه گفته می‌شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگوییم که هیچ پیشنهاد صلحی تا 4 سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتش‌بس ارائه شد که اگر قبول می‌کردیم جنگ سالها به درازا می‌کشید.» 

بنابراین، مسئله‌ی مهم برای ایران در زمان تصمیم‌گیری، دفع تهدیدات احتمالی عراق و پرداخت غرامت بود و این مهم با عقب‌نشینی کامل عراق از خاک ایران و اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت به ایران تأمین می‌شد. حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی عراق، که نگران سقوط صدام در صورت ادامه‌ی جنگ بودند، در قدم اول بر آتش‌بس تأکید داشتند تا درباره توقف جنگ و مهار رو به گسترش پیروزی‌های ایران اطمینان حاصل کنند. 

ضمن اینکه در تعیین متجاوز حساسیت داشتند؛ زیرا انجام این مهم به معنای اعلام پیروزی سیاسی ایران بر عراق بود و تزلزل در عراق و احتمالاً فروپاشی رژیم بعثی را موجب می‌شد. علاوه بر این، قدرت‌های بزرگ در تجاوز عراق سهیم بودند و اعلام متجاوز بودن عراق به منزله‌ی پذیرش سیاست تجاوزآمیز این کشورها علیه جمهوری اسلامی ایران بود، لذا از پذیرش آن اجتناب می‌کردند. برای پرداخت غرامت مایل بودند اولاً مبلغ پرداختی به میزانی نباشد که ایران در مرحله‌ی بازسازی به موقعیتی جدید دست یابد. بنابراین تلاش می‌کردند ایران همچنان در برابر هزینه‌های بازسازی خسارات جنگ درگیر و ضعیف باقی بماند. ثانیاً به بازسازی عراق، که قدرت متعادل کننده‌ی ایران بود، توجه کردند. به همین دلیل کشورهای شورای همکاری تأکید داشتند که یک صندوق مشترک تشکیل شود که پول آن را کشورهای مختلف تأمین می‌کردند و به تناسب میان ایران و عراق تقسیم می‌شد. 

باید به این نکته توجه کرد که پرداخت غرامت برای بازسازی ایران و عراق به لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند، حال آنکه عراق متجاوز بود و پس از اتمام جنگ با ایران و تجاوز عراق به کویت دبیر کل سازمان‌ملل عراق را متجاوز معرفی کرد. علاوه بر این، تشکیل صندوق مشترک و پرداخت هزینه برای بازسازی حتماً پیامدهایی داشت؛ از جمله اینکه در هر مرحله و در برابر هر پرداختی ایران باید گزارش هزینه‌ها را ارائه می‌کرد تا مجدداً پول دریافت کند. آیا برای طرف پیروز در جنگ پذیرش چنین تبعاتی امکان‌پذیر بود؟ 

بی‌توجهی گروه‌های سیاسی، به ویژه نهضت آزادی، به ملاحظات استراتژیک و وضعیت تصمیم‌گیری برای ادامه یا توقف جنگ و قضاوت براساس نتایج، این تصور را به وجود می‌آورد که این گروه‌ها تحت هر وضعیتی و بدون توجه به پیامدهای آن بر اتمام جنگ تأکید داشته‌اند. با توجه به موقعیت برتر نظامی ایران و وضعیت حاکم بر منطقه و داخل، برای تصمیم‌گیری در مورد آینده‌ی جنگ چه گزینه‌هایی پیش روی ایران قرار داشت؟ 

1. ایران بدون در نظر گرفتن خواسته‌های خود و تنها بر اثر فشارهای بین‌المللی و در حالی که نیروهای عراقی همچنان در مناطق اشغالی حضور داشتند، با پذیرش آتش‌بس، مذاکره با عراق را آغاز می‌کرد بدون آنکه هیچ‌گونه کنترلی بر آن داشته باشد یا از اهرم فشار برای تأمین خواسته‌های خود استفاده کند. این روش براساس ضرورت خاتمه‌ی جنگ با هر وضعیتی می‌توانست انتخاب شود، اما اینکه آیا انتخاب این راه‌حل به معنای حل و فصل جنگ به سود ایران بود؟ با در نظر گرفتن اینکه ایران طرف پیروز جنگ بود، پذیرفتنی نبود. 

2. ترک مخاصمه بدون اتمام جنگ راه‌حل دیگری بود که فرا روی ایران قرار داشت؛ بدین معنا که ایران راه‌حل اول را نمی‌پذیرفت، در عین حال از ورود به داخل خاک عراق خودداری می‌کرد و در مرز خود مستقر می‌شد. انتخاب این گزینه با توجه به اینکه عراق نفت شهر را در اختیار داشت و روی ارتفاعات و مناطق سرکوب مستقر شده و در عین حال به دنبال فرصت برای بازسازی و تجدید قوا بود چه معنایی داشت. آیا با این روش جنگ به پایان می‌رسید یا اینکه عراق پس از تجدید قوا مجدداً حملات خود را از سر می‌گرفت؟ ضمن اینکه، از نظر حقوقی، هیچ گونه آتش‌بسی میان دو طرف برقرار نشده بود و بهانه‌های لازم برای از سرگیری مجدد تجاوزات عراق وجود داشت. 

نتیجه‌ی هر دو راه‌حل این بود که روند برتری ایران بر عراق را متوقف و مخدوش می‌کرد و خطر سقوط احتمالی عراق کاهش می‌یافت و این برای آمریکا، اروپا و برخی از کشورهای منطقه، که به دنبال پایان دادن به جنگ با هدف جلوگیری از سقوط صدام بودند، بهترین گزینه بود. 

3. تنبیه متجاوز با هدف تأمین صلح شرافتمندانه راه‌حل دیگری بود که ایران انتخاب کرد. امام (ره) بر این نظر بودند: «امروز که ما قدرت داریم اگر مجرم را رها کنیم، این به معنای آتش‌بس و صلح نیست؛ ضمن اینکه منطق حکم می‌کند دشمن عقب رانده‌شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال‌های سال‌ خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.» 

به هر حال، پس از فتح خرمشهر ، از دیدگاه راهبردی و به صورت دراز مدت، ادامه جنگ لازم و به نفع ایران بوده است.
دستیابی به قدرت تهاجمی در جنگ علیه دشمن نخستین موردی است که پس از فتح خرمشهر اتفاق افتاد ؛ زیرا جنگیدن در سرزمین دشمن از مبارزه در سرزمین خودی و دفاع از آن بسیار مشکل تر است؛ مسئله ای بود که نیروهای مسلح کشور را آماده تر می کرد.
بسیاری از اقدامات علمی تحقیقاتی و ابتکارات صنعتی و مهندسی و عملیات های تاکتیکی ارزشمند پس از فتح خرمشهر انجام شده اند و به بیان دیگر، از نظر نظامی، قوی ترین عملیات های نظامی که برای ما درس و تجربه نظامی به همراه داشت و تولید قدرت علمی، فناوری و نظامی کرده است بعد از فتح خرمشهر اتفاق افتاده که از آن جمله می توان به عملیات والفجر 8 در فاو که واقعاً از نظر طراحی و اجرا بی نظیر بود و عملیات های خیبر ، والفجر 10، کربلای 3، گرفتن اسکله ها و کربلای 5 اشاره کرد که صرف نظر از ارزش سیاسی و اجتماعی ارزش نظامی بسیار بالایی داشتند.
امام (ره) این آرمان را دنبال می کردند که در فرصت فراهم آمده با تأمین شرایط ایران جنگ را باید پایان داد  از شرطهای ایشان برای صلح این بود که عراق به طور کامل از خاک کشور عقب نشینی کند و خسارات ایران را بپردازد. همچنین، متجاوز تعیین شود و برای حل این مسائل هیئتی که مورد پذیرش دو طرف باشد، به صحنه بیاید. البته نه هیئتی آمد و نه آنها شرط ایران را مبنی بر عقب نشینی عراق از سرزمین های اشغالی را پذیرفتند. قدرت های بزرگ نیز مایل به پایان جنگ نبودند. و به خصوص نفوذ آنها در تعیین سمت و سوی مواضع حقوقی شورای امنیت، حل مسأله را مشکل تر ساخته بود. در مقطع پس از فتح خرمشهر، شورای امنیت سازمان ملل نیز سکوت 20 ماهه خود را شکست و در مورخ 21 تیرماه 1361، قطعنامه 514 را تصویب کرد.                                                                                                       راهبرد                                   ایران در                                                                                                                                                                                                                                              دوران دفاع مقدس، مبتنی بر دفاع مشروع بود.
راهبرد جدید نظامی جمهوری اسلامی، مطابق حقوق بین الملل، بر اساس دفاع مشروع قابل تبیین است زیرا عموماً پذیرفته شده است که به محض آن که قلمرو دولت مورد تجاوز آزاد شد، دفاع مشروع ممکن است تا داخل خاک دولت متجاوز ادامه یابد و تا امحای کلیه امکانات و وسایل جنگی دولت متجاوز و مسئولان آن دنبال شود. دفاع مشروع تا هنگامی که شورای امنیت سازمان ملل اقدامات مؤثری جهت متوقف ساختن متجاوز و استمرار صلح و امنیت به عمل نیاورده، ادامه خواهد داشت و کشور مورد حمله، تنها داور تشخیص مؤثر بودن اقدامات خود به شمار خواهد رفت. بنابراین دفاع مشروع در جامعه بین المللی نیز مانند داخل کشورها در زمینه جزایی مورد استفاده قرارمی گیرد؛ یعنی، در آن واحد ، عملی برای حفظ کشور خود است و اقدامی برای مجازات متجاوز.
یکی از علل ادامه جنگ، برتری کامل نظامی ایران بعد از عملیات بیت المقدس بود. پس از انجام عملیات بیت المقدس، ایران در برتری آشکار و قابل ملاحظه ای از نظر قدرت رزمی نسبت به عراق قرار داشت.
منطق و دانش نظامی حکم می کرد در شرایطی که امکان کسب امتیاز مؤثرتر در جنگ وجود دارد، دفع و تعقیب دشمن ادامه یابد. از طرف دیگر عراق که تحت تأثیر ابتکار عمل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به حالت انفعال در آمده بود، برای خروج از بن بست پیش آمده به کسب زمان نیاز داشت تا بتواند قوای تحلیل رفته خود را مجدداً بازیابی کند و نیروهای مسلح خویش را بازسازی کند، این در حالی بود که از دست دادن زمان برای نیروهای خودی پیامدهای منفی به دنبال داشت. لذا توقف پس از فتح خرمشهر به مفهوم ایجاد فرصت مناسب برای دشمن و از دست دادن فرصت برای ایران بود. رژیم بعث عراق هیچگاه قابل اطمینان نبود.

تأثیر آزاد سازی سرزمینهای اشغالی پس از عملیات هایی که از ثامن الائمه تا بیت المقدس(ع) صورت گرفت، برداشتن فشار روانی و روحی و فیزیکی جنگ از ملت ایران و برطرف ساختن تهدید عراق از تمامیت ارضی، استقلال و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بود. هنگامی فشارها و تنشها ، تهدیدهای سیاسی ، نظامی و روانی به دشمن تحمیل شد که جنگ به داخل خاک عراق کشانده شد. بعد از فتح خرمشهر به چند دلیل با پایان جنگ موافقت نشد:

1-همچنان ۵۰۰۰کیلومتر مربع از خاک ایران در اشغال عراق بود و بعد از اعلام عقب نشینی هنوز ۲۵۰۰ کیلومتر از ارتفاعات حساس در دست عراق باقی مانده بود..

عدم الزام عراق به پرداخت غرامت به ایران.:2

:به شرط اینکه: قدرت های بزرگ، در مورد پرداخت غرامت مایل بودند

مبالغ پرداختی به میزانی نباشد که ایران در مرحله بازسازی ، به موقعیتی جدید دست یابد و همچنان براثر خسارات وارده از جنگ ضعیف بماند.

باتوجه به مواردفوق ادامه جنگ لازم وضروری است وبرای ادامه ی جنگ شرق بصره انتخاب می شود. نیروهای نظامی معتقد بودند با توجه به نبود مواضع و استحکامات طبیعی در خط مرزی امکان دفاع در برابر تهاجمات عراق نخواهد بود. خوزستان نیز همواره از منطقه ی شرق بصره مورد تهدید و تجاوز قرار می گرفت لذا باید با تصرف این منطقه موقعیت ایران را تحکیم می نمودیم. سرانجام با توافق مسؤولین سیاسی و نظامی کشور ، عملیات رمضان طراحی و به اجرا درآمد که منجر به تداوم جنگ و ورود به خاک عراق در منطقه ی شرق بصره شد. ولی متأسفانه عملیات رمضان به دلیل وجود استحکامات فراوان در این منطقه به اهداف خود نرسید. در همین اوضاع، عراق با اندیشه یک جنگ طولانی مدت، اقدامات گسترده ای را برای بازسازی ارتش خود آغاز کرد و کمکهای مالی و تسلیحاتی آمریکا و شوروی به سوی عراق سرازیرشد. آمریکا برای تشدید فشار بر ایران طرح تقویت اقتصادی عراق و ایجاد محدودیت در منابع ارزی ایران را در پیش گرفت بدین ترتیب هواپیماهای عراقی در اردیبهشت ۶۳ ضمن حمله به خارک، نفتکش های ایران را مورد هدف قرار دادند. و ایران نیز برای مقابله به مثل، کشتی های کویتی را که غالباً نفت عراق را حمل می کردند مورد حمله قرار داد.

تابستان ۶۴ جنگ در خلیج فارس گسترش یافت، در همین ایام ایران کوشید با برقراری روابط دیپلماتیک با دول مختلف دیدگاه ایران را در مورد شرایط پایان دادن به جنگ تبیین کند که در این زمینه نتایج قابل توجهی هم به دست آمد. در سال پنجم جنگ حضرت امام خمینی (ره) فرمان تشکیل نیروهای سه گانه سپاه (هوایی، دریایی و زمینی) را صادر فرمودند و عملاً انتظار خود را از سپاه برای حل معضلات جنگ نشان دادند. با تأکید حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ادامه مقتدرانه جنگ، منطقه فاو از سوی سپاه پاسداران انتخاب شد. سرانجام عملیات والفجر ۸ در ۲۰ بهمن ۶۴ آغاز شده و طی یک عملیات آبی ـ خاکی عظیم و عبور حیرت آور غواصان و سایر نیروها از اروندرود در حالی که عراق کاملاً غافلگیر شده بود، منطقه فاو عراق تصرف و نتایج حاصله از آن شرایط را به سود ایران تثبیت کرد..

عراق پس از ناامیدی از باز پس گیری فاو، حملاتی را در جبهه های دیگر آغاز کرد و نشان داد چنانچه عملیاتهای ایران به تأخیر بیافتد، می تواند ابتکار عمل جنگ را به دست گرفته و عرصه را بر ایران تنگ نماید. حضرت امام با درکی که از نتایج فتح فاو و تشدید فشار به ایران داشتند سال ۶۵ را «سال استقامت» نامیدند. سال ششم جنگ سلسله عملیاتهای کربلای ۱ و ۲ و ۳ در حالی به پایان رسید که دغدغه عمده، حفظ موقعیت برتر فعلی تا تأمین خواسته های بر حق ایران بود. در نهایت کمتر از ۲هفته پس از کربلای۴، عملیات کربلای۵ در منطقة عمومی شلمچه آغاز شد. نبرد سنگین طرفین به استقرار نیروهای ایرانی در شرق نهر جاسم انجامید. در جریان این عملیات بزرگ و دشوار، خسارات عمده ای به ارتش عراق وارد شد.قبل از این، عراق و حامیانش به هر نحو از پذیرش برتری ایران و ارائه ی امتیاز به او خود داری می کردند و همین سیاست تا اندازه ای در طولانی شدن جنگ مؤثر بود در حالی که امتیاز دادن به ایران و متقاعد ساختن این کشور می توانست برای پایان بخشیدن به جنگ کمک نماید تصویب قطعنامه ۵۹۸ واکنش مثبت ایران را به دنبال  داشت. ایران قطعنامه را رسماً نپذیرفت ولی رد نکرد و عملاً همکاری با دبیر کل سازمان ملل را آغاز کرد تا علاوه بر چانه زنی برای جابه جایی بند های قطعنامه ، اجرا شدن آن را ممکن سازد. حاصل این همکاری این بود که به محض آن که ایران قطنامه ۵۹۸ را پذیرفت امکان اجرای آن فراهم شد و تنها، تردید عراق در پذیرش قطعنامه و حمله مجدد به ایران اجرای آن را به تأخیر انداخت. نهایتا قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل تصویب و بر اساس آن عراق به عنوان متجاوز شمرده شد ، عقب نشینی هر دو کشور به مرزهای پیشین خود ( قبل از جنگ ) که نتیجه ی آن آزاد سازی کلیه مناطق اشغالی ایران و در نهایت لزوم پرداخت خسارت از طرف عراق به دولت ایران به تصویب سازمان ملل رسید. تنها سه روز پس از پذیرش قطعنامه در 31تیرماه سال67 عراقیها تهاجم خود را در منطقة جنوب آغاز کردند و در ۳۰ کیلومتری شمال خرمشهر مستقر شدند.وضعیت بسیار حساسی بود و خرمشهر در آستانة سقوط قرارمی گیرد. لیکن با رشادت های نیروهای ایرانی بار دیگردشمن شکست خورده و عقب نشینی می کنند. این اقدام عراق تأثیر فوق العاده ای بر جای گذاشت و این پرسش که چرا پس از فتح خرمشهر جنگ ادامه یافت را عملاً پاسخ گفت. ارتش متجاوز بعثی پس از هشت سال جنگ طاقت فرسا هنوز اندیشة تصرف خوزستان را در سر داشت و ساده انگاریست اگر گمان کنیم سال ۶۱ حاضر بود به جنگ پایان دهد.آتش بس هم که از سوی متحدان عراق پیشنهاد شد(و هیچگاه حالت تقاضای رسمی پیدانکرد).  تنها برای بازسازی و حملة مجدد ارزیابی شد.

فارغ از این ملاحظه‌ها و پس از گذشت چندین سال از زمان تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر این پرسش را می‌توان مطرح کرد که ایران اساسا چه گزینه‌هایی در برابر خود داشت؟ آنچه انجام شد آیا بهترین گزینه بود؟ با فتح خرمشهر هنوز اوضاع به وضع قبل از تجاوز بازنگشته بود؛ زیرا عراق ۵ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت. عراق هم‌چنان تهدیدی برای ایران بود و ایران صد‌ها میلیارد دلار خسارت دیده بود. ایران در چنین وضعیتی برای حل مسایل چگونه باید تصمیم می‌گرفت؟

با توجه به موقعیت بر‌تر نظامی ایران و وضعیت حاکم بر منطقه و فضای داخل کشور گزینه‌های ایران چه بود؟

۱ـ ایران بدون در نظر گرفتن خواسته‌های خود و تنها بر اثر فشارهای بین‌المللی و در حالی که نیروهای عراقی هم‌چنان در مناطق اشغالی حضور داشتند، با پذیرش آتش بس، مذاکره با عراق را آغاز می‌کرد بدون آن‌که هیچ گونه کنترلی بر آن داشته باشد یا از اهرم فشار برای تامین خواسته‌های خود استفاده کند. این روش بر اساس ضرورت خاتمه جنگ با هر وضعیتی می‌توانست انتخاب شود، اما اینکه آیا انتخاب این راه حل به معنای حل و فصل جنگ به سود ایران بود، با در نظر گرفتن اینکه ایران طرف پیروز جنگ بود، پذیرفتنی نبود.

۲ـ ترک مخاصمه بدون اتمام جنگ راه حل دیگری بود که فرا روی ایران قرار داشت؛ بدین معنا که ایران راه حل اول را نمی‌پذیرفت، در عین حال از ورود به داخل خاک عراق خودداری می‌کرد و در مرز خود مستقر می‌شد. انتخاب این گزینه با توجه به اینکه عراق نفت شهر را در اختیار داشت و روی ارتفاعات و مناطق سرکوب مستقر شده و در عین حال به دنبال فرصت برای بازسازی و تجدید قوا بود، چه معنایی داشت؟ آیا با این روش جنگ به پایان می‌رسید یا اینکه عراق پس از تجدید قوا مجدد حمله‌های خود را از سر می‌گرفت؟ ضمن اینکه از نظر حقوقی هیچ گونه آتش بسی میان دو طرف برقرار نشده بود و بهانه‌های لازم برای از سرگیری مجدد تجاوزهای عراق وجود داشت. نتیجه هر دو راه حل این بود که روند برتری ایران بر عراق را متوقف و مخدوش می‌کرد و خطر سقوط احتمالی عراق کاهش می‌یافت و این برای آمریکا، اروپا و برخی از کشورهای منطقه که به دنبال پایان دادن به جنگ با هدف جلوگیری از سقوط صدام بودند، بهترین گزینه بود.

۳ـ تنبیه متجاوز با هدف تامین صلح شرافتمندانه راه حل دیگری بود که ایران انتخاب کرد. منطق حکم می‌کند، دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال‌های سال خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.»

اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، عقب نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارت های وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچگونه پیشنهاد صلحی با خصوصیات فوق ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران تنها آتش بس ـ و در واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصیه می کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. با توجه به پشتیبانی یک طرفه و مذاکره طرفین بود. لذا این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت های بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچگاه نمی توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافتمندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از:

1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز، پرداخت غرامت از سوی عراق)؛

2. مرزهای ایران امنیت نداشت. نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصرشیرین در اشغال عراق بود. شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور غیرمعقول به نظر می رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت؛

3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزی های زیادی کسب می کردند، توقف در جنگ و چانه زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده صحیح نبود؛

4. شهرهای آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.

5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک های همه جانبه دول بزرگ افزایش هم یافته بود.

6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.

7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، توقف جنگ در فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان هایی به بار می آورد. اگر آن روز جنگ متوقف می شد و تجربه ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار می گرفت و ما ناچار می شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه زنی بی حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت می کرد.

8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیرمتعهد در بغداد و کسب ریاست دوره ای این جنبش، برای تحقق خواسته های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.

9. به همین منظور در مورخ 20 خرداد 1361 جلسه ای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچگونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یکسال به طول می انجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم تر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و ناامیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.

علاوه بر مطالب فوق، در تحلیل و تبیین این موضوع نکات ذیل حائز اهمیت است:                             اول: از همان آغاز که جنگ تحمیلی علیه ایران شروع شد تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت های عمده ای از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم، اما شرایط بین المللی و منطقه ای و کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند هنوز به قدرت باقی باشند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن صرفا یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده می باشد.

دوم: بعد از فتح خرمشهر تلاش های زیادی بین مجامع بین المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت ولی همچنان که گفته شد این تلاش ها صرفا برای خروج از بن بست پیش آمده بود؛ زیرا هیچگونه مکانیزم حقوقی مطمئن برای دستیابی به صلحی همه جانبه را ارائه ندادند.

قطعنامه 514 شورای امنیت جوری طراحی شده بود که خواسته های مشروع ایران را در بر نداشت. به

عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که آنها در صدد مدیریت بحران می باشند نه حل آن ولی در پایان

جنگ مجامع بین المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو»

عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده و به ناچار قطعنامه 598 را به نحوی تدوین کردند که دربرگیرنده برخی

از خواسته های مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدت های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به

«فاو» تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 است.

سوم: از آنجا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش هایی از خاک ایران دست عراق بود لازم بود ما نیز

بخش هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم.

چهارم: از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و

خرمشهر از بُرد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود.

پنجم: جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در دریا و هوا، زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در

زمین متوقف و به عقب رانده شده بود ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.

ششم: قوی بودن این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد.

هفتم:عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام. همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت

شد زمانی که ایران آتش بس و قطعنامه 598 را پذیرفت عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامی اش

دوباره بخش هایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد.

بااین اوصاف می توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود. بعد از بازپس

گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبه رو شد و وقفه ای در ادامه جنگ پیش آمد و

نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود، اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشه کن

کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامه «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.

چرایی تداوم جنگ پس از آزادسازی خرمشهرهمواره برای نسلی که جنگ را ندیده و بیشتر از طریق

کتاب و فیلم با آن آشنا شده اند ، یک سؤال جدی بوده است . بی تردید برای بررسی و تحلیل شرایط  

سیاسی –  نظامی  قبل و بعد عملیات بیت المقدس مجال بیشتری لازم است ولی آنچه در این مختصر می

توان گفت این است که جمهوری اسلامی ایران از آغاز تجاوز رژیم عراق خواهان صلح بوده است اما

صلحی حقیقی ، شرافتمندانه و پایدار . بدیهی است صلح از نظر حقوق بین الملل باید حاوی مقدمات زیر باشد :

.دفع تجاوز. شناسایی متجاوز. تعیین خسارات و تنبیه متجاوز . تضمین صلح و بقای آن به کشور مورد تجاوز.

در کلیه نظرها و بیانیه های شخصیت ها و رؤسای دولت ها و مجامع بین المللی که هیاهوی صلح و آتش

بس بعد از فتح خرمشهر به راه انداختند تماما فاقد موارد فوق بودند . شورای امنیت سازمان ملل که بر

اساس منشور سازمان در این رابطه مسئول بوده است در قطعنامه 514 و قطعنامه های بعدی به جای لفظ

" منازعه " بین ایران و عراق از کلمه " وضعیت " استفاده می کرد . این دو واژه از نظر حقوق بین الملل

تعریف خاص خود را دارند . در اعلان " وضعیت " هیچ مسئولیتی متوجه شورای امنیت سازمان نمی

شود ولی اعلان " منازعه " برای شورای امنیت مسئولیت آور می شد ؛ به همین دلیل از کاربرد واژه "

منازعه " در صدور قطعنامه ها خودداری می کرد .  بنابراین شورایی که دفع مخاصمه بین کشورها را به

عهده داشت و تا این اندازه از مسئولیت خود طفره می رفت ؛ ایران به امید کدام مرجع دیگری دست از

دفاع مقدس خود می کشید ؟

دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

اشاره: سوم خردادماه سالروز حماسة آزادسازی خرمشهر و یادآور رشادت های شهیدان راه حق این اسطوره های ایمان و گل واژه های ایثار و تجلی گر شهامت های ایثارگران در دفاع از کیان میهن اسلامی است که ضمن گرامیداشت این روز باشکوه به بیان مطالبی پیرامون این حادثة مهم در قالب 12 پرسش و پاسخ می پردازیم.

1. پس از گذشت مدتی از اشغال مناطقی از ایران توسط عراق، آ‎زاد سازی های پی در پی این مناطق تا آزادی خرمشهر را شاهد بودیم. چه تحولاتی در داخل کشور رخ داد که منجر به قدرت گرفتن نیروهای نظامی برای بیرون راندن ارتش اشغالگر شد؟

ابتدا باید اوضاع داخلی ایران را در نیمة دوم سال 1359 و نیمة اول سال 1360 ترسیم کرد. در اینجا محورهای زیر قابل توجه است:

الف- تجاوز عراق و انعکاس داخلی آن که ناشی از این تجاوز بود.

ب - وجود گروه های مختلف مسلح از جمله مجاهدین خلق، پیکار، چریک های فدایی اقلیت، حزب دموکرات، حزب توده و ... در صحنة سیاسی داخلی.

ج- وجود تشکیلاتی که تحت عنوان دفتر هماهنگی های مردمی ریاستجمهوری فعالیت داشتند و همچون بنی صدر در آستانة پیروزی انقلاب از خارج به ایران آمده بودند.

د- از آبان ماه 1359 وقتی عراق در اثر مقاومت رزمندگان به اهداف خود دست نیافت و زمین گیر شد، بنی صدر با استفاده از این موقعیت، به منظور کسب برتری سیاسی در داخل، دو عملیات را در جبهه های جنوب رهبری کرد: عملیات نصر در 15 دی ماه 1359 و عملیات توکل در 20 دی ماه 1359.

عملیات نصر از دو محور جاده اهواز - خرمشهر و سوسنگرد و در سه مرحله به منظور بیرون راندن دشمن از حد فاصل سوسنگرد تا غرب اهواز، خرمشهر تا رسیدن به خط مرزی و در صورت امکان تصرف تنومه، با سه تیپ و سه گردان به اجرا درآمد ولی به علت عدم برآورد صحیح از توان نیروهای خودی و دشمن، این عملیات نه تنها موفقیتی در برنداشت، بلکه موجب شد شهر هویزه نیز که قبل از عملیات در دست نیروهای خودی بود، به تصرف دشمن درآید.

در عملیات توکل نیز که در جادة خرمشهر - آبادان و جاده آبادان - اهواز (سلمانیه - مارد) با یک تیپ تقویت شده و یک گروه رزمی تانک و دو گروهان انجام شد، موفقیتی نصیب نیروهای خودی نشد و خسارت های زیادی نیز به آنها وارد آمد.

ه‍- پس از این، بنی صدر برای کسب برتری سیاسی به طور آشکار به منازعات داخلی دامن زد و روابط سیاسی خود را با نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به ویژه سازمان مجاهدین خلق و حزب دموکرات کردستان و سایر گروه های سیاسی و نظامی تحکیم بخشید. این مسئله از 14 اسفند ماه 1359به صورت علنی شروع شد و در 30 خرداد ماه به اوج خود رسید، که منجر به برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا و رد کفایت سیاسی وی در مجلس شورای اسلامی شد. بنی صدر، نه تنها در عرصة جناح بندی داخلی ناموفق بود، بلکه در عرصة جنگ و وظایف مربوط به فرماندهی کل قوا نیز، راه به جایی نبرد. در مجموع نقش و موضع بنی صدر در برابر تجاوزات عراق را می توان این گونه بررسی کرد:

الف- عدم استقبال از مقاومت و مقابلة نیروهای مردمی و جلوگیری از شکل گیری نیروهای انقلابی همچون سپاه در روند مقاومت.

ب- تکیه بر نیروهای کلاسیک و کسانی که ادعای تخصص نظامی داشتند و حتی استفاده از نیروهای بدنام و کودتاگر نظامی و ایجاد تأخیر در روند سازمان دهی انقلابی.

ج- بهره برداری از اقدامات نیروهای نظامی کلاسیک به منظور کسب پیروزی های سیاسی در جبهه بندی های سیاسی داخلی.

با فرار بنی صدر و بر طرف شدن موانع پیوند نیروهای ارتش و سپاه و دلسوزی نیروهای انقلابی، شرایط داخلی برای طرح ریزی عملیات های آزاد سازی فراهم شد و با عملیات های بزرگ ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس، مناطق اشغالی جنوب کشور از جمله خرمشهر آزاد شد. در حالی که به دلیل سوء استفاده های رژیم گذشته از ارتش و قرار دادن آن در مقابل مردم تا پیش از سال 1357، ارتش ایران در حد بسیار بالایی کارآیی خود را از دست داده بود.

2. سازمان ملل در قبال پیروزی های ایران چه واکنشی بروز داد. آیا در رفتار آن تغییراتی حاصل شد؟

پس از پیروزی های بزرگ ایران در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، شورای امنیت پس از 22ماه، سکوت خود را شکست. در واقع، در این 22ماه فرصتی برای عراق بود تا به تحکیم مواضع خود بپردازد. ولی پس از اجرای دو عملیات فتح المبین و بیت المقدس و از بین رفتن برتری نظامی عراق، شورای امنیت قطعنامه 514 را در 21 تیر ماه 1361 تصویب کرد و در آن خواستار آتش بس و عقب نشینی دو کشور به مرزهای بین المللی شد، در حالی که قبل از آن و پس از آزادسازی خرمشهر، صدام حسین اعلام کرده بود که به مرزهای بین المللی عقب نشینی می کند.

3. پس از پیروزی ایران در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، عراق از برخی مناطق اشغال شده در جبهة میانی عقب نشینی کرد این اقدام عراق را چگونه ارزیابی می کنید؟

عراق بازگشت خود به مرزهای بین المللی را مطرح کرد و آتش بس را در مرحلة بعدی قرار داد و بدون آن که منتظر جواب ایران باشد، به سرعت، بخشی از نقاط اشغال شده را تخلیه کرد. البته برخی مناطق استراتژیک غرب کشور همچون ارتفاعات میمک، قصرشیرین و قلاویزان در اشغال عراق باقی ماند و شهرهای قصرشیرین، سومار، مهران و ... همچنان زیر دید و تیر دشمن بود. در حقیقت، عملیات بیت المقدس، عراق را وادار به عقب نشینی سراسری کرد و ناچار به اقداماتی دست زد تا سه نقطه ضعف عمده خود را بپوشاند:

الف- با اتخاذ خطوط پدافندی مناسب متکی به عوارض طبیعی در نوار مرزی از فکه به بالا، رخنه پذیری خود را منتفی کرد.

ب- طول خطوط پدافندی خود را کاهش داد.

ج- موجب صرفه جویی در نیرو و در نتیجه، ایجاد نیروی احتیاط متحرک در سپاه ها شد.

در این مرحله از جنگ، عراق خواستار کوشش های میانجی گرانه شد.

4. آیا مواضع سیاسی و نظامی عراق در آغاز جنگ تفاوتی با مواضع این رژیم بعد از روند آزاد سازی داشت؟

در اطلاعیة شورای فرماندهی عراق در اولین روز حمله این کشور به ایران آمده است: « ... اگر تاکتیک نظامی و امنیت ارتش عراق ایجاب کند که در سرزمین های اشغالی بمانیم، آن را تحت اشغال قرار خواهیم داد.»

همچنین، صدام حسین قطعنامه 1975 الجزایر را پاره کرد و آن را یک طرفه ملغی اعلام نمود.

در این حال سخنگوی رژیم عراق سه شرط را برای پایان دادن به جنگ اعلام کرد:

1. احترام ایران به حاکمیت عراق در محدودة خاک ایران؛

2. شناسایی حقوق قانونی عراق بر شط العرب؛

3- باز پس دادن سه جزیرة تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی.

عراق همچنین میانجی گری کشورهای عربی را برای پایان دادن به جنگ شدیداً رد کرد.

ولی عراق پس از آن که در دو هفتة اول جنگ واقعیت ها را درک کرد و نتوانست به اهداف قابل توجهی دست یابد، اعلام کرد که حاضر است آتش بس یک طرفه اعلام کند؛ در حالی که توانی برای عملیات نداشت و برخی مناطق ایران را در تصرف داشت.

5. آیا آزادسازی مناطق اشغالی، به ویژه باز پس گیری خرمشهر، در تحولات سیاسی منطقه و روند جنگ، تأثیر قطعی داشته است؟

بلی، این تأثیرات را می توان چنین ذکر کرد:

الف- دنیا، توان نظامی ایران و ظهور یک قدرت نظامی جدید به نام سپاه را باور کرد.

ب- نیروهای خودی ابتکار عمل سیاسی و نظامی را در دست گرفتند و توازن سیاسی و نظامی به سود ایران تغییر کرد. کیسینجر، نظریه پرداز سیاست خارجی آمریکا، پس از پیروزی ایران در عملیات بیت المقدس، گفت: «اگر عراق جنگ را برده بود، امروز نگرانی و وحشت در خلیج فارس نبود و منافع ما در منطقه به آن اندازه که اینک در خطر قرار دارد، دچار مخاطره نبود و این به نفع ما است که هر چه زود تر آتش بس برقرار کنیم.»

ج- روند آزادسازی ثابت کرد که شکل جدیدی از طراحی های نظامی ، الهام گرفته از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) به ثمر رسیده است.

د- شکست سیاسی و نظامی عراق در استراتژی و تاکتیک نمایان شد.

ه-- عراق، برگ برندة خود را برای تحمیل هر نوع خواسته نامشروع به ایران از دست داد.

6. چرا ایران پس از آزادی خرمشهر و ایجاد شرایط مناسب برای صلح، باز هم به جنگ ادامه داد و وارد خاک عراق شد؟

اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، نحوه و شرایط آن، عقب نشینی و نحوة شرایط آن، تعیین متجاوز، تأمین خسارت های وارده و ... بدانیم، باید گفت که در آن زمان هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران تنها آتش بس را توصیه می کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و مثلاً شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده تنها در حد آتش بس و مذاکرة طرفین بود، که این امر با توجه به پشتیبانی بین المللی از عراق هیچ گاه نمی توانست شرایط ایران را برای یک صلح شرافت مندانه تحقق بخشد. به این ترتیب ایران دلایل منطقی و عقلانی برای ادامة جنگ داشت. این دلایل عبارت بودند از:

الف- شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق که این شرایط مورد قبول رژیم عراق و سازمان های بین المللی نبود.

ب- مرزهای ایران تأمین نداشت. نقاطی در شلمچه، طلائیه و طول مرز از فکه تا قصرشیرین در اشغال عراق بود. شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود. امکان آزادسازی این نقاط از راه مذاکره، غیرمعقول به نظر می رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.

ج- در حالی که نیروهای خودی رویِ دور پیروزی قرار داشتند، توقف در جنگ و چانه زنی در پشت میز مذاکره برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده، صحیح نبود.

د- شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر به علت حضور دشمن در شلمچه همچنان مورد تهدید بود.

ه-- توانایی کمّی ارتش عراق اگر چه در طول جنگ آسیب دیده بود، ولی نه تنها کاملاً ترمیم شده بلکه افزایش هم یافته بود.

و- تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که توجه به روحیة فرماندهی آن (شخص صدام) این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.

ز- آیا توقف جنگ در اوج قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در دور پیروزی بودند، نمی توانست مورد شماتت قرار گیرد؟ اگر آن روز جنگ متوقف می شد و تجربه ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل بر سر ارتفاعات جولان، فرا روی ما قرار می گرفت و ما ناچار می شدیم بر سر ارتفاعات، پشت میز مذاکره با عراق چانه زنی کنیم، آیا امروز جامعه، مسئولین وقت را شماتت نمی کرد؟ با این استدلال که «شما توان کافی برای رفع کامل تجاوز و باز پس گیری حقوق خود را داشتید. چرا در بهترین موقعیت نظامی، از تعقیب دشمن دست کشیدید؟»

ح- عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره ای این جنبش برای تحقق خواسته های خود، به ایران فشار بیاورد ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.

7. آیا توجیه و دلایل نظامی نیز برای ورود نیروهای ایران به خاک عراق وجود داشت؟

بله، ایران با محاسبه و بررسی ملاک های نظامی نیز، موظف بلکه مجبور بود به جنگ ادامه دهد. در توضیح این اجبار، عوامل و دلایل زیر قابل توجه است:

همان طور که گفته شد، پس از فتح خرمشهر هیچگونه پیشنهادی برای صلح از هیچ مجمع رسمی و بین المللی ارائه نشد و پیشنهادها تنها در حد آتش بس بود ولی برای عدم پذیرش آتش بس نیز وضعیت زیر حاکم بود:

الف- ارتفاعات آق داغ، قلاویزان، میمک، مهریز در اختیار عراق بود و دشمن بر شهرهای قصرشیرین و مهران و دشت میمک تسلط دید و تیر داشت و علاوه بر آن نفت شهر نیز همچنان در اختیار عراق بود لذا توازن نظامی همچنان به نفع این کشور سنگینی می کرد.

ب- به علت آنکه عقبة اصلی ارتش عراق آسیب اندکی دیده بود و اشتهای تجاوز همچنان در سران حکومت عراق وجود داشت لذا امکان تجاوز عراق همچنان پابرجا بود.

ج- پس از عملیات بیت المقدس فاصلة عراق با شهرهای اصلی ایران در جنوب (آبادان - خرمشهر) 500 تا 700 متر بود ولی ایران از شهر اصلی عراق در این منطقه، 17 کیلومتر فاصله داشت لذا با توجه به برتری عراق و با توجه به این نکته که امکان تجاوز عراق منتفی نشده بود لذا برتری عراق همچنان تهدیدی علیه تمامیت ارضی ایران به شمار می رفت.

د- با توجه به باقی ماندن شاکله کلی ارتش عراق، خطر حملة مجدد به خاک ایران وجود داشت و نبود تضمین بین المللی و منطقه ای برای جلوگیری از تجاوز مجدد عراق به ایران بر اهمیت و جدی بودن این تهدید و خطر می افزود. بنابراین تدبیر و اندیشة نظامی حکم می کرد، تا زمانی که دشمن خطرناک است و امکان تجاوز مجدد وجود دارد او را تا حدی که امکان تجاوز را مرتفع می سازد، به عقب راند. همچنین از برتری نظامی خودی برای ایجاد فضای مناسب جهت برقراری صلح با ثبات استفاده کرد، کاری که ایران به آن پرداخت.

8. آیا می توان گفت هدف از عملیات رمضان کسب یک موقعیت سیاسی و نظامی برتر و ضروری برای آغاز مذاکرات در جنگ بوده است؟

عملیات رمضان برای به دست آوردن موضع برتر نظامی در جبهه های جنگ بود و چون در آن زمان شرایط ایران که اصلی ترین آنها تعیین متجاوز و غرامت بود، پذیرفته نشده بود، در آن شرایط دورنمای مثبتی برای آغاز مذاکرات تصور نمی شد مگر این که تغییرات حاصله از تحولات نظامی به نحو مطلوب پدیدار می شد.

9. آیا بررسی قابلیت های نظامی جمهوری اسلامی ایران برای ادامة جنگ مبتنی بر ارزیابی های درستی بود؟ ما با اتکا به چه توان نظامی به جنگ ادامه دادیم؟

چه حقیقتی آشکارتر از این که ایران در طی 20 ماه توانست طی عملیات های بزرگی همچون ثامن الائمه، فتح المبین، بیت المقدس 8050 کیلومتر مربع از سرزمین های اشغال شده را آزاد کند و بیش از 35 هزار و 800 تن از نیروهای دشمن را به اسارت درآورد و 18 هزار تن از آنان را نیز به هلاکت رسانده یا زخمی کند. آیا اینها حاکی از قابلیت هایی نبود که ما داشتیم؟ در حقیقت تجربة 20 ماه مقاومت و دست آوردهای آن نشان داد که ما توان کافی برای تداوم جنگ تا حصول نتیجة لازم را داریم تا بتوانیم حقوق خود را مطالبه کنیم و یک صلح پایدار در منطقه مستقر سازیم.

10. در 21 تیر ماه 1361 یعنی در آستانة عملیات رمضان، شورای امنیت قطع نامه 514 را تصویب کرد. چرا ایران این قطع نامه را رد کرد. حال آنکه عراق پذیرفت و اقدامات عملی برای آن انجام داد؟

ایران به دنبال یک صلح پایدار در منطقه بود در حالی که قطعنامه 514 شورای امنیت هیچ نگاه جدی به صلح و لوازم صلح نداشت. در موارد پنج گانة این قطعنامه هیچ اشاره ای به تعیین متجاوز، تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت نشده بود و تنها به آتش بس اکتفا شده بود که بر ابهامات موجود در راه صلح می افزود. گذشته از آن، این قطعنامه از نظر سیاسی برای تأمین نظرات عراق و با پیشنهاد اردن و حمایت آمریکا تصویب شد و قبل از آن و زمانی که بخش بزرگی از خاک ایران در اشغال عراق بود، شورای امنیت هیچ گاه فراتر از آتش بس حرفی نزده بود. اما در این قطع نامه خواستار عقب نشینی به مرزهای بین المللی شده بود که درخواستی لغو بود و با پیروزی های ایران بخش عمدة این موضوع قبلاً حاصل شده بود.

بخش دوم سؤال که گفته شده است عراق اقدامات عملی برای پذیرش قطعنامه 514 انجام داد، صحیح نیست، زیرا عقب نشینی به مرزهای بین المللی از جمله بندهای این قطعنامه بود در حالی که عراق پس از قطعنامه نیز همچنان ارتفاعات آق داغ، میمک، قلاویزان و نفت شهر را در اشغال خود نگاه داشته بود. اگر منظور، عقب نشینی عراق پس از عملیات بیت المقدس و قبل از قطعنامه 514 باشد باید گفت که این کشور ناچار به عقب نشینی شد.

11. با فرض اینکه ایران مجبور به ادامة جنگ بوده است، آیا حصول پیروزی کامل نظامی در جهان امروز - به ویژه با توجه به نقش سازمان ملل و قدرت های بزرگ - امکان وقوع خارجی داشت یا تنها یک آرمان بود؟

پیروزی کامل نظامی دارای مفهوم محدود و کاملاً مشخص نیست. جنگ ما در راستای اهداف سیاسی و در خدمت آن بود. هر موقع این اهداف سیاسی تأمین می شد لاجرم جنگ نیز پایان می یافت.

کشوری که دشمن، شعار تصرف پایتخت آن را می داد و تصمیم داشت حداقل یک استان آن را پس از اشغال به عنوان یک کشور مستقل از خاک آن جدا کند و تمامی قوانین و مقررات بین المللی را زیرپا بگذارد، چنین کشوری اگر خواست خود را مبتنی بر تعیین و تنبیه متجاوز و دریافت غرامت مطرح کند آیا این یک آرمان خواهی بلند پروازانه است؟ مگر نظام بین الملل هیتلر را به دلیل اقدامات مشابه صدام حسین به محاکمه نکشید؟ مگر یوگسلاوی به خاطر تجاوز به حقوق مردم بوسنی تنبیه نشد؟ و مگر عراق در تجاوز خود به کویت مجبور به پرداخت غرامت نشد؟ پس چرا این خواسته که طبق مقررات بین المللی است و روش جاری در حقوق بین المللی و عرف دیپلماتیک است وقتی ایران مطرح می کند آرمان تلقی شود؟

12. از نظر ایران، آیا اساساً پس از فتح خرمشهر، عملیات رمضان یا فاو به صلح نیاز داشتیم؟ اگر به دست آوردن صلح اراده استراتژیک ایران بود چرا پیش شرط های بسیار سخت ارائه می کرد؟

ما همیشه به دنبال صلح بودیم و صلح نیاز دائمی هر کشوری است و استراتژی کلی ما هم به دست آوردن صلح پایدار و شرافتمندانه بود ولی نظام بین الملل هیچ گاه برای تحقق یک صلح شرافتمندانه قدم پیش نمی گذاشت و ما ناچار به ادامة جنگ بودیم. شناخت متجاوز و پرداخت غرامت از جمله شروط اصلی ایران برای پذیرفتن صلح بود و بدون این دو هیچ صلح پایداری صورت نمی پذیرفت. اگر عراق به همان راحتی که به ایران تجاوز کرده بود، از جنگ فارغ می شد، هیچ تضمینی وجود نداشت که در آینده غائلة دیگری درست نکند، همان طور که حمله به کویت این امر را ثابت کرد. پس می بایست عراق وادار به تحمل هزینه های سیاسی و اقتصادی تجاوز خود می شد تا دیگر بار فکر تجاوز را در سر نپروراند. ولی دنیا این را نمی خواست چون تنبیه عراق را به نفع ایران می دید ولی درستی سیاست ایران زمانی خود را نشان داد که عراق سرتاسر خاک کویت را به اشغال درآورد و نظام بین الملل خسارت روی گردانی از این سیاست صحیح و به حق ایران را با قربانی کردن کویت پرداخت. البته باید توجه داشت که برخی شعارهای سیاسی را نباید با شرایط اصلی برای پایان دادن به جنگ مخلوط کرد زیرا شناخت متجاوز و پرداخت غرامت، محوری ترین شرایط ما برای پایان دادن به جنگ بود که به نحوی در قطعنامه 598 پیش بینی شد.

البته همین اقدامات ما در طول هشت سال باعث شد تا شورای امنیت سازمان ملل که قدرت های جهانی ارادة سیاسی خود را از این جایگاه به دنیا دیکته می کنند، ناچار شود قطعنامه 598 را تصویب کند. وگرنه نوع برخورد شورای امنیت در شرایط متفاوت جنگ را همه به یاد دارند که از مضمون قطعنامه 598 نیز بسیار دور بود.

سوتیتر

با فرار بنی صدر و بر طرف شدن موانع پیوند نیروهای ارتش و سپاه و دلسوزی نیروهای انقلابی، شرایط داخلی برای طرح ریزی عملیات های آزاد سازی فراهم شد.

پس از پیروزی های بزرگ ایران در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، شورای امنیت پس از 22ماه، سکوت خود را شکست.

دنیا، توان نظامی ایران و ظهور یک قدرت نظامی جدید به نام سپاه را باور کرد.

در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و مثلاً شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود.

ایران به دنبال یک صلح پایدار در منطقه بود در حالی که قطعنامه 514 شورای امنیت هیچ نگاه جدی به صلح و لوازم صلح نداشت.

شناخت متجاوز و پرداخت غرامت از جمله شروط اصلی ایران برای پذیرفتن صلح بود و بدون این دو هیچ صلح پایداری صورت نمی پذیرفت.

پی نوشت ها:

*. برگرفته از پایگاه اینترنتی راهیان نور.

9 دلیل برای ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر


سال‌ها پس از انجام علمیات پیروزمندانه «الی‌بیت‌المقدس» و آزادسازی خرمشهر این پرسمان در حوزه دفاع مقدس پیش آمد که آیا امکان نداشت جنگ‌تحمیلی، در مدت زمان کوتاه‌تری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضی از زمان‌ها که موازنه نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟ برای پاسخ به این پرسش 9 دلیل وجود دارد.

به گزارش سرویس «فرهنگ‌حماسه» ایسنا، اگر صلح را مجموعه‌ای از آتش بس، عقب‌نشینی، تعیین متجاوز، تامین خسارت‌های وارده و چند عامل دیگر بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان (پس از فتح خرمشهر)، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها «آتش بس» و در واقع حالت «نه جنگ نه صلح» را توصیه می‌کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت‌های بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمی‌توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافت‌مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت.

در بخش‌هایی از نشریه پرسمان به شماره 21 در سال 1383، دلالیل ادامه منطقی جنگ به این صورت تشریح شده است که:

1 . شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق).

2 . مرزهای ایران تامین نداشت و نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود و نیز شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملا در اشغال دشمن بودند و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر می‌رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.

3 . در حالی که نیروهای خودی، پیروزی‌های زیادی کسب می‌کردند، توقف جنگ و چانه زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده، صحیح نبود.

4 . شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.

5 . توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک‌های همه جانبه دولت های بزرگ افزایش هم یافته بود.

6 . تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.

7 . در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، آتش‌بس و صلح ناپایدار در هنگام قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان‌هایی به بار می‌آورد. اگر آن روز جنگ متوقف می‌شد و تجربه‌ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار می‌گرفت و ما ناچار می‌شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه‌زنی بی‌حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت می‌کرد.

8 .عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره‌ای این جنبش، برای تحقق خواسته‌های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.

9 . به همین منظور در 20 خرداد 1361 جلسهای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل شد و موضوع به شورا گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت‌کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت؛ زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول می‌انجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم‌تر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی (ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت کردند.

انتهای پیام

در هر حال، ما به دلایل زیر مجبوریم به نبردمان ادامه بدهیم:

1) خنثی کردن توطئه امریکا در منطقه برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از سرکوب مبارزات مردم فلسطین؛

2) تداوم شکستهای صدام و تنبیه متجاوزان؛

3) ایجاد بازدارندگی برای جلوگیری از تجاوزهای بعدی به کشور؛

4) نجات شهرهای مرزی همچون خرمشهر و آبادان از دید و تیر ارتش عراق؛

5) مجبور کردن دنیا به پذیرش خواسته های به حق جمهوری اسلامی ایران که حداقل آن تنبیه متجاوز است؛ و

6) جلوگیری از پیدایش وضعیت نه جنگ و نه صلح، برای ادامه فعالیتهای عادی کشور.

با این دلایل ما باید به نبردمان با دشمن ادامه دهیم تا شرایط مورد نظر تأمین شود.

پس از فتح خرمشهر، ادامه جنگ چرا ؟

فتح خرمشهر به عنوان یک حادثه تاریخی و سرنوشت‌ساز، پایان‌بخش دوره اول جنگ است که با تجاوز عراق به ایران در تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ آغاز شد و با آزادسازی مناطق اشغالی به پایان رسید. ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به مدت شش سال و تحولاتی که در این مرحله از جنگ صورت گرفت، به ویژه نحوه پایان جنگ، پرسش از علت ادامه جنگ را به یک پرسش بنیادین تبدیل کرده است. در این زمینه ملاحظاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:

۱ـ تصمیم‌گیری برای پایان دادن یا ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر با نظر اجماع نخبگان و مسئولان سیاسی ـ نظامی کشور و در حضور امام راحل و پس از برگزاری جلسات متعدد، اتخاذ شد.

شرایط تصمیم‌گیری، ناظر بر این معنا بود که قوای نظامی ایران با آزادسازی مناطق اشغالی، ماهیت جنگ تجاوزکارانه و فرسایشی را با کسب برتری سیاسی ـ نظامی تغییر داده‌اند و در چنین وضعیتی به زعم آمریکا و غرب، ارائه هرگونه امتیاز به ایران به معنای به رسمیت شناختن برتری نظام برآمده از انقلاب اسلامی و با منافع غرب در تضاد است. بنابراین، اجتناب از ارائه هرگونه امتیاز به ایران، یک سیاست کلی و مورد توافق بود که از سوی آمریکا و غرب دنبال می‌شد. بر پایه همین ملاحظه با تعریف برتری ایران به عنوان تهدید منافع آمریکا و غرب، مهار این برتری هدف سیاست‌های جدید منطقه‌ای آمریکا قرار گرفت.

۲ـ راه‌حل‌های پیشنهادی برای پایان دادن به جنگ در این مرحله، عموما از سوی برخی کشورهای منطقه، از جمله عربستان مطرح شد که بیشتر ناظر بر تشکیل صندوق مشترک برای پرداخت خسارت به ایران و عراق بود. به این ترتیب که کشورهای منطقه با تشکیل صندوقی مشترک، مبالغی را به صندوق واریز کنند و تدریجا برای بازسازی ایران و عراق پرداخت شود. در این زمینه، صحبت از مبلغ ۲۵ میلیارد دلار تا ۵۰ میلیارد دلار مطرح شد؛ اما به دلیل اینکه راه‌حل متناسب با شرایط برتری ایران نبود و سایر خواسته‌های ایران مانند محکوم کردن متجاوز، عقب‌نشینی کامل از خاک ایران، مورد توجه قرار نگرفته بود، زمینه انجام مذاکرات فراهم نشد، در نتیجه رقم قطعی مشخص نیست.

۳ـ فاصله زمانی تصمیم‌گیری ایران پس از فتح خرمشهر تا انجام عملیات رمضان با وقوع برخی رخدادهایی همراه شد که نقش مهمی در شکل‌گیری ادامه جنگ داشت. در حالی که در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ خرمشهر فتح شد و در تاریخ ۱۴ خرداد، اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، تصور اولیه در ایران، ناظر بر این معنا بود که نگرانی از پیروزی ایران منجر به گشایش جبهه جدید شده است. واکنش سیاسی ـ نظامی ایران با اعزام هیأت دیپلماتیک در تاریخ ۱۷ خرداد و سپس اعزام برخی از نیروهای نظامی و اعلام آمادگی برای جنگ در دو جبهه، متأثر از همین ملاحظات بود.

در تاریخ ۲۰ خرداد، عراق آمادگی برای عقب‌نشینی یکجانبه را اعلام و در تاریخ ۳۰ تیر آن را اجرا کرد. در این مرحله ۵ هزار کیلومتر از خاک ایران، همچنان در اشغال ارتش عراق بود که در عقب‌نشینی تنها ۲۵۰۰ کیلومتر از آن تخلیه شد و مناطق حساس مانند ارتفاعات استراتژیک و شهر نفت‌شهر در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.

ملاحظات سیاسی ـ نظامی جدید سبب شد، امام(ره) با احساس نگرانی از ماهیت سیاست‌های جدید آمریکا و اسرائیل و عراق، روند اعزام نیرو به لبنان را متوقف و دستور بازگشت نیروها را صادر کردند.

در چنین فضایی، قطعنامه ۵۲۲ در تاریخ ۲۲ تیر ماه از سوی سازمان ملل صادر شد که هیچ‌کدام از درخواست‌های ایران مورد توجه قرار نگرفته بود و همچنان از جنگ به عنوان وضعیت میان دو کشور نام برده می‌شد!

مجموعه رخدادهای سیاسی ـ‌ نظامی در سطح منطقه، مواضع جدید آمریکا، ماهیت قطعنامه جدید سازمان ملل، تماما نگرانی ایران را ـ مبنی بر اینکه کلیه تلاش‌ها و سیاست‌ها برای مهار و برتری ایران سازماندهی شده است ـ تشدید کرد و در نتیجه، تصمیم‌گیری اولیه پس از فتح خرمشهر، با آغاز عملیات رمضان در تاریخ ۲۳ تیر ماه سال ۱۳۶۱ و با هدف تأمین صلح شرافتمندانه و تنبیه متجاوز به اجرا گذاشته شد.

۴ـ نقد و بررسی تصمیم‌گیری برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و طرح پرسش در این زمینه، برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی مطرح شد. مسئله قابل توجه در این زمینه، این است که انتقاد نهضت آزادی نزدیک به یک سال پس از تصمیم‌گیری و اجرای آن و با مشاهده نتایج این تصمیم‌گیری، اعلام شد. حال آنکه اگر نهضت در این زمینه دیدگاه و موضعی داشت،‌ برای تأثیرگذاری بر روند تصمیم‌گیری‌ها باید همانند حزب توده که در همان موقع، اقدام به موضع‌گیری کرد، با صدور بیانیه، مواضع خود را رسما اعلام می‌کرد.

فارغ از این ملاحظه، نقدهای ناظر بر تصمیم‌گیری برای ادامه جنگ، اصولا بر اساس نتیجه و بدون توجه به شرایط طرح می‌شود، حال آنکه جدا کردن یک تصمیم از شرایط و بستر تاریخی آن، مانع از فهم ضرورت‌ها و دلایل این تصمیم‌گیری خواهد شد.

گزینه‌های موجود برای تصمیم‌گیری ایران، به گونه‌ای بود که اگر برای توقف جنگ تصمیم‌گیری می‌شد، امتیاز قابل ملاحظه‌ای به ایران واگذار نمی‌شد و هیچ تناسبی با شرایط برتری ایران نداشت و احتمالا زمینه درگیری مجدد ایران و عراق نیز فراهم می‌شد. امروز همان تصمیم‌گیری با طرح این پرسش روبروست که چرا ایران این‌گونه جنگ را پایان داد؟ و حال آنکه، در آن هنگام از موضع برتر برخوردار بود و دشمن دچار شکست شده بود؟

این توضیح ناظر به این معناست که پیچیدگی‌های حاکم بر شرایط تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر، به گونه‌ای بوده است که هرگونه تصمیم‌گیری با توجه به پیامدهای آن می‌توانست، پرسش‌زا باشد و تنها تفاوت در نوع پرسش‌هاست، نه اصل آن.
مرکز پژوهش‌های اجتماعی نخست‌وزیری در خرداد سال ۱۳۶۱، طی یک نظرسنجی از عده‌ای با شرایط سنی، تحصیلی و جنسیت متفاوت، «نظرات مردم در مورد ادامه جنگ و ورود به خاک عراق» را مورد بررسی قرار داده است. در این نظرسنجی، «نظر مردم در مورد ادامه جنگ»، وارد شدن به خاک عراق در صورتی که عراق شرایط ما را نپذیرد و دلایل عدم ورود به خاک عراق، مورد توجه قرار گرفته است.

در پاسخ به این پرسش که جنگ را تا کجا ادامه باید داد، خروج عراق از خاک ایران با ۷/۳۰ درصد و سقوط صدام با ۵/۲۸ درصد، بیشترین آرا را کسب کرده است. دیگر گزینه‌ها همچون گرفتن خسارت ۴/۱۲ درصد و صلح تنها ۲ درصد را به خود اختصاص داده‌اند. در حالی که پاسخ نمی‌دانم، ۴ درصد بوده است.

در پاسخ به این پرسش که اگر عراق شرایط ما را نپذیرد، آیا صلاح می‌دانید وارد خاک عراق شویم، بر حسب جنسیت پاسخ مثبت، ۱/۷۰ درصد، پاسخ منفی ۱/۱۵ درصد و نمی‌دانم ۲/۹ درصد و بر حسب سن، پاسخ مثبت ۹/۷۶، پاسخ منفی ۷/۷ و نمی‌دانم ۴/۱۵ درصد است. بر حسب میزان سواد پاسخگویان، پاسخ مثبت ۴/۴۸، پاسخ منفی ۲/۳۲ و پاسخ نمی‌دانم ۵/۶ درصد است.

درصد پاسخ‌ها به تناسب مناطق بیستگانه تهران متفاوت است. چنانکه پاسخ کسانی که یکی از بستگان آنها در جبهه بوده است، در مورد ورود به خاک عراق، ۳/۵۸ درصد مثبت و ۲۰ درصد منفی و ۲۰ درصد نمی‌دانم می‌باشد.

این نظرسنجی، فارغ از اینکه تا چه میزان می‌تواند از نظر علمی اعتبار داشته باشد، بیانگر بخشی از واقعیت اجتماعی و افکار عمومی نسبت به مسئله جنگ و تصمیم‌گیری در مورد پایان یا ادامه آن و در میان اقشار مختلف با موقعیت‌ها و شرایط متفاوت است که با میانگین ۷۰ درصد با آنچه پس از فتح خرمشهر واقع شد، موافقت خود را بر ادامه جنگ اعلام کرده‌اند.
منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی ـ شماره ۲، بهار ۱۳۸۳