دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

نشانه های عشق شدید مردان به زنان


از همان اول میزان رفت و آمد با خانواده ها را مشخص کنید. سعی کنید عدالت را این وسط رعایت کنید، هم عدالت در بین خودتان و همسرتان و هم انصاف در میزان سر زدن به خانواده ها.
میگنا - در حال حاضر جامعه سنتی ما در حال گذار به مدرنیته است و این موضوع خودش را به بغرنج ترین شکل نشان داده است. از یک طرف زوج های جوان امروزی خیلی بیشتر از قبل برایشان استقلال مهم است و ازطرف دیگر پدر و مادرها همچنان می خواهند با قوانین نانوشته روزگار خودشان با عروس یا دامادشان رفتار کنند.

در این موقعیت عجیب و غریب احتمال ایجاد چالش با خانواده همسر بیشتر و بیشتر می شود. اما اختلاف با خانواده همسر معمولا از کجا نشأت می گیرد و با آن باید چه کار کرد؟

اختلاف از کجا می آید؟

حتما شنیده اید که می گویند ازدواج دختر و پسر تنها پیوند ۲ نفر نیست بلکه پیوند ۲ خانواده است یعنی این که پدر و مادر ما چنان در ما درونی شده اند و پدر و مادر همسرمان چنان در او درونی شده اند که انگار ۲ خانواده با هم ازدواج می کند، نه یک نفر با یک نفر. خانواده های ما مهم ترین عامل شکل گیری شخصیت ما بوده اند. همین می تواند پایه به وجود آمدن مشکلات ارتباطی با خانواده همسر باشد.

۱ - برخورد عاطفی با انتقاد از خانواده

احمد و مینا دو سال است که با هم ازدواج کرده اند. آنها مشکل بزرگی ندارند، فقط مینا از احمد گلایه دارد که چرا احمد «خانواده من را زیر سوال می برد». وقتی که احمد منطقی اشکال های رفتار خانواده مینا را می گوید، مینا یک دفاع عاطفی دارد: «آنها به هر حال خانواده من هستند و آنها را دوست دارم.» مینا حس می کند وقتی خانواده اش زیرسوال می رود انگار خودش زیرسوال رفته است اما احمد می گوید رفتار مینا را روی هم رفته می پسندد و اصلا منظورش زیر سوال بردن او نیست. ما همسرمان را فقط یک آدم مستقل می بینیم اما او به خاطر سال ها زندگی با خانواده اش نمی تواند رابطه عاطفی با آنها را قطع کند. بنابراین وقتی که ما کوچک ترین انتقادی از خانواده همسرمان می کنیم، به خود او هم برمی خورد. همان طور که گفتیم، ما داریم مستقیما به عامل شکل گیری شخصیت همسرمان انتقاد می کنیم و تحمل این برای او سخت است.

۲ - ازدواج دو سیستم بسته و باز با همدیگر

مانی در خانواده ای به دنیا آمده که «قانون» در آن حرف اول را می زده است. خانواده ای با درهای بسته که در آن شرح مسئولیت های هر کسی مشخص بود و اعضای خانواده خیلی رابطه عاطفی با هم نداشتند. آنها حتی وقتی احساساتی می شدند، خیلی حسشان را به هم نشان نمی دادند.

حالا همسر مانی، یعنی المیرا هر وقت حرف خانه مانی می شود به آنجا می گوید «پادگان نظامی». المیرا خودش در یک خانه با درهای باز بزرگ شده است. خانواده ای که در آن همه به هم کار داشتند. المیرا و خواهرش لباس های هم را می پوشیدند. المیرا موقع کنکور برادرش از خود برادرش هم بیشتر استرس داشت. حالا نصف بحث های آنها در خانه انتقاد کردن به شیوه تربیتی خانواده مقابل است.

بحثی که گاهی زیادی بالا می گیرد. هر خانواده ای برای خودش یک دولت است. با قوانین خودش، با شیوه های تربیتی خودش و با شیوه برخورد خودش با مشکلات. حالا تصور کنید که اعضای دو خانواده که قوانینشان از زمین تا آسمان با هم متفاوت است، بخواهند با هم ازدواج کنند؛ مثلا در یک خانواده صمیمیت در نهایت باشد و در یک خانواده به استقلال عاطفی اعضای خانواده از همدیگر خیلی تاکید شود. معلوم است که بالاخره این تلاقی مشکلاتی ایجاد می کند که دامن هر سه خانواده را می گیرد. هم خانواده دو نفره ای که تازه تشکیل شده است و هم خانواده همسران.

۳ - وابستگی شدید به خانواده

احسان از همان بچگی از آن پسرها بود که به «بچه ننه» مشهورند. او بدون اجازه مادرش آب هم نمی خورد. حالا که آن پسر کوچولو بزرگ شده و برای خودش مردی شده است و دارد با سارا زندگی می کند، همچنان برای کوچک ترین تصمیم هایش نظر مادرش را جویا می شود. مادر احسان هم از آن «ننه بچه ها»ست که کاملا از این شرایط راضی است. حالا این وابستگی احسان به خانواده شده است دغدغه سارا و نمی داند چطوری آن را حل کند.

هروقت که یکی از زوجین خیلی بیشتر به خانواده همسرش وابسته باشد، چه از لحاظ فکری چه از لحاظ عاطفی و چه از لحاظ مالی، معمولا مشکلات عجیب و غریب تری در برخورد با خانواده همسر پیش می آید. البته اگر دو طرف هم وابسته باشند باز مشکل وجود دارد و دو طرف بیشتر برای رابطه با خانواده خودشان با همدیگر رقابت می کنند تا این که بخواهند خانواده جدید را به سامان تر کنند.

اختلافات را چطور حل کنیم؟

برای این که مشکلتان با خانواده همسرتان حل شود، حتما شما هم تا به حال چندین و چند توصیه عامیانه و عالمانه شنیده اید؛ مثلا این که «به آن ها رو نده» یا «تکلیفت رو یک بار برای همیشه معلوم کن» یا «تو هم تو مسائلشون دخالت کن» یا «حرفاشون رو از این گوش بشنو و از اون گوش در کن». البته اگر برگردید و زندگی خود این توصیه کنندگان را نگاه کنید، می بینید که خودشان هم در این مورد موفق نبوده اند یا اصلا موضوعیتی برایشان نداشته یا مشکلی با خانواده همسر خودشان نداشته اند یا اصلا مجردند. اما توصیه هایی که در ادامه می آید، از دل روانشناسی ایرانی بیرون آمده است.

۱ - خانواده همسرتان را بشناسید

شناخت خانواده همسر فقط دانستن نام و نام فامیل و تعداد اعضای خانواده و میزان درآمد و تحصیلاتشان نیست. شما باید بدانید که نوع رابطه ای که بر خانواده همسرتان حاکم است کدام است. نوع رابطه را هم همان طور که در بخش علت مشکلات گفتیم، از مرزهایی که بین آدم ها وجود دارد می توانید متوجه شوید. غیر از این باید بدانید چه کسی حرف آخر را در آن خانواده می زند.

باید بدانید قوانین آن خانواده چه شکلی است. باید شخصیت تمام اعضای خانواده همسرتان را بشناسید. این جوری وقتی که مشکلی پیش می آید، حداقل عملیات شناسایی را از قبل انجام داده اید.

۲ - احترام بگذارید

بیشترین چیزی که خانواده همسرتان از شما می خواهند احترام است. البته احترام گذاشتن اصلا به معنای منفعل بودن و غلام حلقه به گوش بودن نیست اما کافی است که شما گاهی خودتان را جای پدر یا مادر همسرتان بگذارید. کسانی که در درجه اول از یک یا دو نسل قبل از شما هستند. بنابراین دیدشان به دنیا جور دیگری است.
در ثانی یکی از اعضای خانواده شان حالا با شما زندگی می کند و یک جورهایی خودشان را هنوز مسئول می دانند. اگر از این دید نگاه کنید، می توانید خیلی از حرف های شاید ناراحت کننده آن ها را زیرسبیلی رد کنید.

۳ - استقلالتان را حفظ کنید

تا وقتی که از لحاظ مالی به خانواده همسرتان وابسته باشید، مجبورید که دخالت های آن ها را تاب بیاورید. پس اول سعی کنید که استقلالتان را حفظ کنید و بعد در مقابل دخالت ها موضع بگیرید. ضمن این که اگر از همان اول و البته با احترام، قوانین خانواده جدیدی را که دارید شکل می دهید به خانواده همسرتان اعلام کنید، یا آن را در رفتارهایتان نشان دهید، در درازمدت کمتر با خانواده همسرتان چالش خواهید داشت.

۴ - برای رابطه با خانواده ها برنامه داشته باشید

از همان اول میزان رفت و آمد با خانواده ها را مشخص کنید. سعی کنید عدالت را این وسط رعایت کنید، هم عدالت در بین خودتان و همسرتان و هم انصاف در میزان سر زدن به خانواده ها.

۵ - اولویت با خانواده جدید است

خیلی وقت ها خود زن و شوهرها درباره رابطه با خانواده همسر با هم مشکل پیدا می کنند. یادتان باشد که شما خانواده جدیدتان را تشکیل داده اید و باید هوای همسرتان را داشته باشید البته آن هم با رعایت احترام کامل به پدر و مادر خودتان.

به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد.

قطع رابطه عاطفی واقعا سخت است و اکثر ما روش درست قطع رابطه را بلد نیستیم. به همین خاطر نه فقط نمی تونیم ناراحتی قطع رابطه رو به حداقل برسانیم، بلکه با رفتارهای اشتباه، اوضاع را بر فرد مقابل سخت می کنیم و خودمان هم وارد وضعیتی می شویم که نمی توانیم رفتارهایمان را نقد کنیم.

برخورد عاقلانه و اخلاقی با کسی که زمانی نگرانمان بوده و دوستمان داشته است، شجاعت می خواهد اما شجاعت همه ماجرا نیست، ما باید بتونیم برای خودمان احترام قائل باشیم و کاری کنیم که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به زندگی برگردند. این راهکارها شما را در راستای خاتمه دان به این نوع روابط کمک خواهد کرد.

1- مسئولیت کامل شروع روند قطع رابطه را برعهده بگیرید:

 اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با نامزدتان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد. وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.

شما دوست دارید این بار را از دوشتان بردارید و جوری رفتار می کنید که بالاخره طرف مقابل بگوید که دیگر بس است و از این رابطه خسته شده اما این رفتار شما تمام تلقی آن آدم از زندگی را به هم می ریزد. طرف مقابل در ابتدا متوجه نمی شود که شما قصد دارید رابطه را قطع کنید و شروع می کند به پرسیدن این سوالات از خودش: آیا آدم ارزشمندی نیستم؟ آیا غیرجذابم؟ شما آرام آرام این احساس را در طرف مقابل به وجود می آورید که مقصر خودش است. شما به درک او ضربه می زنید و او به آنچه احساس می کند، می بیند یا می شنود اطمینان نخواهد کرد. این نوع بلاتکلیفی می تواند آن را در رابطه های بعدی هم فلج کند. دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند.

2- قطع رابطه را رو در رو انجام دهید

در یک قطع رابطه رو در رو ممکن است اشاره های غیرکلامی را حس کنیم که به ما اطمینان می دهند که همچنان قابل دوست داشتن هستیم. هر چیزی جز قطع رو در روی رابطه، این پیام اضطراب آور را در خودش دارد: «تو اهمیت نداری». عده ای ممکن است فکر کنند با ایمیل زدن، پیامک فرستادن می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنند اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه را دریافت کرده چنان ضربه ای وارد می کند که در رابطه های بعدی اثراتش را خواهیم دید.

وقتی شما هیچ توضیحی د رباره دلیل قطع رابطه نمی دهید، طرف مقابل زمانی خیلی طولانی را صرف این مسئله می کند که چه مشکلی داشته و چه اشتباهی کرده است. این آدم بعد از شما به سختی وارد رابطه عاطفی دیگری می شود. بدون یک پایان قطعی، وارد فکرهای بی پایانی می شویم که در اکثر اوقات به افسردگی منجر می شود. جالب است وقتی ما از راه دور قطع رابطه می کنیم دیر یا زود دچار عذاب وجدان می شویم چون بالاخره می فهمیم که چطور به طرف ضربه زدیم و چقدر کم نگرانش بودیم. ممکن است پنج سال بگذرد و بالاخره از کار خودتان خجالت بکشید. این احساس گناه و خجالت بر روابط بعدی شما هم تاثیر می گذارد

نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید. اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتان نگه دارید. مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید

 3- با وقار رفتار کنید

از آنجا که قطع رابطه یک سناریوی بالقوه انفجاری هست سعی کنید پیش از انجام آن به تک تک توهین هایی که خواهید شنید و تک تک فحش هایی که احتمالا خواهید داد فکر کنید. اینجوری موقع دعوا معقول تر حرف می زنید. محترم شمردن طرف مقابل باعث می شود او هم با احترام بیشتری با شما حرف بزند.

4- صادق باشید

نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید. اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتان نگه دارید. مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید. طوری بلا سرش نیاورید که نتواند هیچ رابطه موفق دیگری داشته باشد. نمک روی زخمش نپاشید. این شکنجه است. شما قصد دارید یک پیام را به طرف مقابل برسانید «تو آن کسی که من می خواهم نیستی». همین. پس نباید او را به این نتیجه برسانید که مشکل بزرگی دارد و پر از کمبود است.

5- بی خیال کلیشه هایی مثل «مشکل تو نیستی، منم» شوید

 این جمله های تکراری و بی ربط فقط طرف مقابل را به این نتیجه می رساند که ذره ای احترام برایش قائل نیستید و با دم دستی ترین تکه های فیلم ها و سریال ها با آن برخورد کرده اید. شما به طرف مقابل یک توضیح درست (حتی مختصر) بدهکارید. باید به او توضیح دهید که چرا اوضاع آنطور که می خواستید پیش نرفته است،ضمنا نیاز نیست طرف مقابل را وادار کنید که دلایلتان را بپذیرد، به خصوص که چنین بحث هایی عموما به خشونت منجر می شود.

6- شروع نکنید به تحلیل جزء به جزء ماجرا

 این ایده خوبی نیست چون امکان ندارد به توافق برسید. شما می گویید ماجرا اینگونه رخ داده است و طرف مقابل می گوید نه! نه! ماجرا را اشتباه دیدی ... جور دیگری بود. این رفت و برگشت های مداوم اکثر اوقات به دعوا یا بدتر از آن منجر می شود. بدتر از دعوا این است که شما در بحث ببازید و طرف مقابل شما را وادار به بازگشت کند، آن هم بازگشت به رابطه ای ناکارآمد که خودتان به دنبال پایان دادنش بودید. چطور رابطه عاطفی را تمام کنیم؟

 7- کامل قطع کنید

برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید نگویید که بیا از این به بعد دیدارهای دوستانه داشته باشیم. اینکه به طرف بگویید بیا از حالا به بعد مثل خواهر و برادر باشیم ممکن است احساس گناه شما را از قطع رابطه کم کند اما برای طرف مقابل چیز خوبی نیست. این ممکن است باعث شود او به اشتباه به آینده و بازگشت شما امیدوار شود و این امیدواری جلوی حرکت دو طرف به سمت زندگی بهتر را می گیرد.

8- موقع خداحافظی قدرشناس باشید

 خیلی خوب است که هنگام خداحافظی دوران خوب مشترک را مورد قدردانی قرار دهید و این خوب است که حس ناراحتی تان را (از اینکه امیدهای مشترکتان به رابطه به ناامیدی تبدیل شد) بروز دهید. چنین کارهایی به طرف مقابل ثابت می کند که شخص ارزشمندی بوده است.

9- به تصمیم طرف مقابل اعتراض نکنید

 التماس نکنید تا از تصمیمش صرفنظر کند. وقتی یکدفعه با شما قطع رابطه می کنند بهترین راه این است که بپذیرید این رابطه به پایان کامل خودش رسیده است. اینگونه روند بهبود عاطفی سریع تر می شود. فرد بعد از قطع رابطه، از همه کناره می گیرد اما با گذشت زمان، این کناره گیری اجتماعی کمتر و کمتر می شود و این یعنی شخص در پروسه بهبود قرار گرفته است. این پروسه به شدت حساس است و هر ارتباط یا تلاش برای بازگشت طرف مقابل به او ضربه می زند. اگر به طور ناگهانی یک ایمیل از طرف مقابل به شما برسد ناگهان به او تمایل پیدا می کنید و دلتان می خواهد رابطه دوباره آغاز شود. بنابراین هرگونه ارتباط با شخصی که با شما به هم زده را قطع کنید. نامه ها و کارت پستال هایش را دور بریزید. به او زنگ نزنید و بیخود تلاش نکنید که ردی از او در زندگی تان حفظ کنید.

10- از او شیطان نسازید

 این فقط انرژی خودتان را تلف می کند و باعث می شود متوجه نشوید که به بن بست رسیدن یک رابطه دو نفره، تقصیر هر دو نفر بوده است و بی خیال نقشه انتقام شوید؛ چون این باعث می شود که طرف مقابل بیشتر از قبل در تفکرات شما حضور داشته باشد و این یعنی عقب افتادن روند بهبود.

11- درد را به زور از بین نبرید

بعد از مرگ یک عزیز، پایان یک رابطه بلندمدت یکی از بزرگترین ضربه های احساسی است که شخص می تواند تجربه کند پس کاملا طبیعی و در واقع ضروری است که شخص برای این فقدان سوگواری کند. عشق شما را به شدت آسیب پذیر می کند. اگر اجازه دهید که عاشق شوید می توانید خیلی بد ضربه بخورید. پس درد طبیعی است. هر چه زودتر با این درد روبرو شوید، زودتر می گذرد.

باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید

12- فکر نکنید که بزرگترین عشق روی زمین را از دست دادید

 به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد.

در واقع در روی زمین تعداد زیادی آدم وجود دارند که می توانیم با آنها رابطه خوبی داشته باشیم. البته درست بعد از به پایان رسیدن یک رابطه عاطفی، نمی توانیم اینجور فکر کنیم اما باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید.


منبع: موفقیت
برخی از مردها بدون هیچ قصد و غرضی این دو کلمه را استفاده می کنند و همه تلاش آن آرام کردن شرایط است.
برترین ها: «آرام باش» این عبارت دو کلمه ای به هیچ عنوان کارساز نیست و به مردها توصیه می کنیم تاحد امکان از آن استفاده نکنند. شاید تصور کنید این دو کلمه هیچ گونه بار منفی ندارد اما این دیدگاه شماست و خانم ها اینگونه فکر نمی کنند.

 آنها با شنیدن این جمله خشمشان بیشتر می شود. دلیل آن نیز این است که خانم ها تصور می کنند مردها می خواهند در هر شرایطی از موضع بالا بر اتفاق ها کنترل داشته باشند و با گفتن عبارت «آرام باش» می خواهند او را آرام کنند و اهمیتی به بد بودن شرایط نمی دهند. بنابراین، توصیه اکید می شود که آقایان تا حد امکان از این دو کلمه کوچک در برابر خانم ها استفاده نکنند.

•    بار تحقیرآمیز دارد

به طور مثال، با نامزد یا همسر خود قرار است برای صرف شام بیرون بروید شما تصور می کنید در این موقعیت می توانید در مورد روابط یا مشکلات با هم صحبت کنید اما متوجه می شوید او دوست خود (که شما به هیچ عنوان از او خوشتان نمی آید) را نیز دعوت کرده است. او به شما می گوید: «آرام باش». اما چیزی که شما می شنوید این است: «تو کاملا بی منطق شده ای». این کاملا درست است: بیشتر زنان با شنیدن این عبارت با خود فکر می کنند احساسات آنها هیچ ارزشی ندارد و به همین دلیل، برافراوخته و عصبانی می شوند.

•  به هیچ عنوان کمک کننده نیست

درست است، شما عصبانی هستید. اما بیان عبارت کوتاهی که بیان کننده عصبانیت شما است، برای حل مساله هیچ کمکی نمی کند. بیشتر مردم دوست ندارند احساساتشان به آنها دیکته شود. عبارت «آرام باش» به هیچ عنوان دوستانه نیست بلکه کاملا هم غیرصمیمانه و ناراحت کننده است. مردها با بیان این دو کلمه به ظاهر ساده، آتش دعوا را بیشتر می کنند. پس تصور نکنید با گفتن این عبارت نابودکننده می توانید باعث بهتر شدن اوضاع بشوید.

•    غیر منصفانه است

برخی از مردها بدون هیچ قصد و غرضی این دو کلمه را استفاده می کنند و همه تلاش آن آرام کردن شرایط است. اما برخی از مردها هنگامی که احساس ضعف می کنند از این کلمات سوءاستفاده می کنند و باعث ناراحتی طرف مقابل خود می شوند. هنگامی که مردی خودش عصبانی است و کنترلش را از دست داده است به زن می گوید که آرام باشد و رفتار خود را کنترل کند.

 آنها به خوبی می دانند این جملات باعث عصبانیت زن می شود و به این ترتیب، با این ترفند خیلی راحت، عصبانیت و رفتار بد خود را توجیه می کنند. این یک درماندگی واقعی است و به هیچ عنوان منصفانه نیست. اصولا مردهایی که از این ترفند نابخردانه استفاده می کنند از رفتارهای والدین خود یا اطرافیان الگو گرفته اند و تصور می کنند زنان قدرت کنترل عصبانیت خود را ندارند. اما این مساله صحت ندارد.

اما ما برای خانم ها توصیه ای داریم. اگر مرد شما در مواقع حساس از این دو کلمه سوءاستفاده کرد، خیلی راحت با او موافقت کنید. با آرامش کامل به او بگویید: « بله. من ناراحت و عصبانی هستم و احساسات من ارزشمند هستند.» سپس سعی کنید برای تخلیه احساسات بد خود با دوستی تماس بگیرید یا بیرون بروید و در هوای آزاد کمی پیاده روی کنید. و مراقب باشید دفعه بعد که دوباره با هم یکی به دو کردید، برای تلافی، از این دو کلمه آزار دهنده سوء استفاده نکنید.

از همسرتان توقع بیش از حد نداشته باشید، مخصوصا از نظر اقتصادی همسرتان را در تنگنا قرار ندهید. حد و مرز خواسته هایتان را متناسب با روحیه او مشخص کنید تا ناخودآگاه به وی آزار نرسانید!
اختلاف زن و شوهری در هر زندگی‌ای اتفاق می‌افتد. حتی در زندگی زوج‌هایی که خوشبختند و عقدشان در آسمان‌ها بسته شده است . آنچه بسیار حائز اهمیت است و به عبارتی تفاوت همسران در دعوا می باشد سبک دعوا است. روان شناسان معتقدند: هر کدام از همسران سبک خاصی برای دعوا دارند! برخی از این سبک‌ها می‌توانند بسیار مخرب باشند، اما با این وجود، بسیار استفاده می‌شوند! "

سبک دعواهای همسران عبارتند از:

انتقاد : انتقاد یعنی حمله مستقیم به شخصیت همسر. انتقاد با کلمه «تو» شروع می‌شود، «تو باید تا حالا لباس‌های من رو می‌شستی. تو که می‌دونستی من امروز جلسه دارم. تو خیلی بی‌ملاحظه هستی» در انتقاد، ما طرف مقابلمان را کاملاً متهم و در مورد شخصیتش قضاوت می‌کنیم. شاید بهتر باشد که به جای انتقاد، از همسرمان شکایت کنیم. شکایت یعنی اینکه به جای زیر سوال بردن شخصیت او، به یک رفتار خاص اعتراض کنیم، ضمن اینکه شکایت با کلمه «من» شروع می‌شود. «من دوست داشتم که امروز تو لباس‌هام رو می‌شستی تا توی جلسه مرتب‌تر به نظر بیام». البته بعضی وقت‌ها چند تا شکایت پشت سر هم، دقیقاً همان قدر منفی است که انتقاد کردن؛ یعنی اینکه یک طرف قضیه شروع می‌کند به شکایت کردن از تمام رفتارهایی که از اول ازدواج تا حالا از آن‌ها ناراحت است. آخرین فرق شکایت و انتقاد هم این است که انتقاد خیلی مبهم است؛ یعنی معلوم نیست شما دقیقاً چه چیزی از طرف مقابل می‌خواهید: «تو اصلاً به فکر من نیستی». شکایت صراحت بیشتری دارد و دقیقاً معلوم است که چه حوزه‌ای از رفتار طرف مقابل را در بر می‌گیرد: «از اینکه امروز توی مهمانی جلوی چشم دیگران، بحث آشپزی بد مرا پیش کشیدی ناراحتم».

سرزنش : سرزنش خیلی به انتقاد نزدیک است. اما در برخی موارد سرزنش ما واقعاً شروع می‌کنیم به بی‌احترامی و خردکردن شخصیت طرف مقابل. جملاتی که در این رابطه استفاده می‌شوند، دقیقاً قلب طرف مقابل را نشانه می‌روند و او را آزرده می‌کنند. غیر از بی‌احترامی، کارهای دیگری هم برای سرزنش کردن طرف مقابل می‌شود انجام داد! مسخره کردن و استفاده از زبان بدن مثل پوزخند زدن یا برگرداندن نگاه، دو مورد از معمول‌ترین این کارهای ناپسند هستند. بعضی از شوخی‌های خصمانه هم دقیقاً کار سرزنش را انجام می‌دهند و به همان اندازه منفی هستند. بعضی از زنها و شوهرها فکر می‌کنند که چون با هم ازدواج کرده و صمیمی هستند، می‌توانند با هر لحنی با همسرشان صحبت کنند، اما در واقع نیاز به احترام، یکی از نیازهای روان‌شناختی همه انسان‌ها در همه موقعیت‌هاست و ربطی به زن و شوهر بودن ندارد.

جبهه‌گیری : بالاخره وقتی که از یک طرف انتقاد می‌شود یا کسی را سرزنش کنند، او هم ساکت نمی‌ماند. در معمول‌ترین حالت او هم جبهه‌گیری می‌کند و سرزنش را با سرزنش جواب می‌دهد. جبهه‌گیری واقعاً می‌تواند یک زندگی زناشویی را فلج کند. مشاجره که بالا می‌گیرد، واقعاً دیگر کسی روی منطق حرف نمی‌زند و فقط خرد کردن طرف مقابل اهمیت دارد. شانه‌خالی کردن از زیر بار مسئولیت، بهانه‌آوردن برای توجیه رفتار، مخالفت با تمام حدس‌های همسر و تکرار حرف‌های گذشته انواع و اقسام جبهه‌گیری هستند.

سکوت : مردها معمولاً از این روش برای خاتمه دعوا استفاده می‌کنند. اما زن‌ها فکر می‌کنند که سکوت به معنای خصومت و بی توجهی است. سکوت معمولاً دعوا را بدتر می‌کند، چون بحث منطقی با کسی که اصلاً «در خانه نیست» غیرممکن است! زوج‌های جوان و مخصوصاً مردها باید بیاموزند که سکوت راه حل خوبی برای رفع مشکلات نیست و باید با مذاکره همه چیز را حل کرد.

سخت گیری نکنید و تعصب خشک نداشته باشید، مشکلات را جدی نگیرید و به طور کل با مسایل سخت گیرانه برخورد نکنید، نا امیدانه با همسرتان صحبت نکنید و به او نگویید که "نمی توانی”‌‌ یا "نمی شود!”

اگر می خواهید از دعوا خلاص شوید!

- با یکدیگر واضح و صریح صحبت کنید، ناراحتی های خود را صریح و گویا به همسرتان بگویید، هرآن چه شمارا ناراحت و عصبانی کرده است را در کمال آرامش و متانت برایش بیان کنید، خواسته ها و توقعات خود را دقیق و جز به جز برایش شرح دهید. در مقابل به گونه ای انعطاف پذیر باشید و انتقادپذیرانه برخورد کنید تا او هم بتواند به راحتی مشکلات و خواسته هایش را بیان کند. درشناخت یکدیگر کوشا باشید و به همدیگر در این زمینه کمک کنید.

- به صورت طنز با یکدیگر صحبت کنید، شوخ طبع باشید و از جملات و کلمات طنز حداکثر استفاده را بکنید. مواظب باشید که شوخی ها و جملاتتان تحقیرکننده و توهین آمیز نباشد!

- بر سر اختلاف هایتان توافق کنید، سعی کنید با صحبت و گفتگوی منطقی و عاقلانه، بر سر هر موضوعی که با هم اختلاف دارید به نقطه مشترکی برسید که هر دو احساس رضایت کنید. با کمی انعطاف و ازخود گذشتگی دوطرفه می شود بر سر اختلافات عمیق به توافق رسید. سپس از آن زمان به بعد به شیوه توافقی رفتار کنید.

- وقت بیشتری را با هم بگذرانید، بعضی از زوج های جوان آن قدر از یکدیگر فاصله گرفته اند که دیگر علاقه ای نسبت به هم احساس نمی کنند، تنها به تفریح و میهمانی می روند و در خانه کم تر با یکدیگر صحبت می کنند. یک زوج ایده آل باید همه جا و هرلحظه از حال یکدیگر با خبر باشند و از حداکثر زمان برای با هم بودن استفاده کنند و بیشتر به گفتگو بپردازند،میگناir شوخی کنند، آشپزی کنند با هم مطالعه کنند یا به هر کار مشترکی که هر دوعلاقه دارند مشغول شوند. مهم این است که در کنار یکدیگر لحظات خوشی داشته باشند زیرا در کنار هم بودن علاقه ایجاد می کند، محبت را بیشتر می کند و زن و مرد می توانند بیشتر با یکدیگر تعامل داشته باشند. البته باید یادآور شد که ارتباط ها باید بر مبنای محبت ورزی، فداکاری و ابراز علاقه باشد نه دعوا و جرو بحث.

- با یکدیگر با احترام و ادب رفتار کنید، فحش و ناسزا ندهید و از گفتن کلمات ناشایست بپرهیزید. با عصبانیت و تندخویی بایکدیگر رفتار نکنید و سعی کنید رفتارتان محبت آمیز و سخنانتان همراه با مهربانی و خوش رویی باشد.

- از جملات "دوستت دارم”‌، "تو بهترین فرد زندگی من هستی”‌ و جملات مشابه به موقع و هنگام انتظار استفاده کنید.

- اشتباه های خود را بپذیرید و به موقع از همسرتان عذرخواهی کنید.

- هرگاه از همسرتان انتقاد می کنید از کارهای خوب او تعریف کنید، اما به گونه ای این کار را بکنید که برایش مشتبه نشود قصد فریبش را دارید!

- با خانواده همسرتان رفتار خوب و متعادلی در پیش بگیرید، یادتان نرود که خانواده همسر شما خانواده دوم خود شما می باشند.

- پشت سر همسرتان و خانواده او نزد دیگران بدگویی نکنید، بهتر است اگر مشکلی دارید با خود آن ها در میان بگذارید. کادو، هدیه

- همسرتان را به شیوه های مختلف غافلگیر کنید، برای مثال، قبل از آمدن او به خانه، مقدمات یک جشن با شکوه (دونفره یا همراه با فرزندان) را فراهم کنید و غذا و موزیک یا فیلم مورد علاقه همسرتان را تهیه کنید و سپس به او تماس بگیرید و بگویید که کمی کسالت دارید و در خانه استراحت می کنید، هنگامی که وی وارد خانه شد با روی خوش به پیشوازش بروید و به گونه ای جذاب و متنوع از او استقبال کنید سپس جشن با شکوهتان را آغاز نمایید.

- رفتارهایی که همسرتان را آزار می دهد ترک کنید یا به گونه ای انجام دهید که احساسات او کم تر تحریک شود.

- سخت گیری نکنید و تعصب خشک نداشته باشید، مشکلات را جدی نگیرید و به طور کل با مسایل سخت گیرانه برخورد نکنید، نا امیدانه با همسرتان صحبت نکنید و به او نگویید که "نمی توانی”‌ یا "نمی شود!”‌

- در مشکلات یکدیگر شریک باشید، مشکل همسر شما، مشکل شما هم هست حتی اگر مربوط به خانواده وی باشد بازهم شما موظفید تا از هر کمکی دریغ نکنید. نسبت به موفقیت و شکست های همسرتان حساسیت و واکنش صحیح نشان دهید و در مواقع ناراحتی وضعیت او را درک کنید و دلجویی نمایید.

- از همسرتان توقع بیش از حد نداشته باشید، مخصوصا از نظر اقتصادی همسرتان را در تنگنا قرار ندهید. حد و مرز خواسته هایتان را متناسب با روحیه او مشخص کنید تا ناخودآگاه به وی آزار نرسانید!

- برای انجام کارها از او رخست بجویید، همسر شما شریک زندگی شماست و شایسته است هنگام اتخاذ تصمیماتی که زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد با وی مشورت کنید و نظرش را جلب کنید.

- نگذارید نقش شما در زندگی همسرتان و نقش همسرتان در زندگی شما کم رنگ شود، همواره در زندگی مشترک تاثیرگذار باشید و نقش همسری خود را ایفا کنیدو نگذارید همسرتان احساس کند که در زندگی شما نقش و مسئولیتی ندارد.

منابع: سپیده دانایی/میگنا/پرشین وی/سلامت نیوز متاسفانه برخی باورهای غلط وجود دارند که باعث می‌شوند افراد فریب خوردن خود را غیرممکن بدانند و گمان کنند گول خوردن و ضرر کردن فقط برای دیگران رخ می‌دهد.

در این جا می‌خواهیم برخی از این باورهای غلط را بررسی کنیم. من حواسم جمع است

 این باور نادرستی است

از قدیم گفته‌اند دست بالای دست بسیار است. بالاخره در این دنیا کسی پیدا می‌شود که از ما باهوش‌تر، زرنگ‌تر یا مکار‌تر باشد. به نظر من، به محض این که طرف مقابل در دوستی‌ها خصوصا دوستی‌های خیابانی، در خواست پول، بصورت قرض و وام یا وجه دستی، کارت اعتباری یا کارت بنزین، سوییچ اتومبیل، تنها ماندن با ما در یک خانه و به قول معروف در یک مکان در بسته و به دور از انظار عمومی، یا درخواست هر چیز دیگر مانند یک شیء یا هدیه یا ... کرد جدا باید به او شک کرد.

بدیهی است که این درخواست‌ها بعد از جلب اعتماد صورت می‌گیرد نه از همان ابتدا. این جلب اعتماد هم متاسفانه با ابراز محبت‌های دروغین کلامی، یا خریدن یک هدیه، با وعده خواستگاری و ازدواج یا هر وعده دیگر انجام می‌شود. دختر یا پسری که در مقابل چنین فریب‌هایی قرار می‌گیرد از روی خجالت و رودر بایستی یا از روی ترس از آبرو و گاهی هم ناهشیاری و بی‌خبری، به درخواست طرف مقابل تن می‌دهد و گاهی یک عمر زیان و پشیمانی را به جان می‌خرد. خصوصا افرادی که کمبود توجه و کمبود محبت دارند بیشتر در دام ابراز محبت و توجه‌های کاذب گرفتار می‌شوند چون چیزی که آنها را در رابطه نگه می‌دارد تنها نیرنگ طرف مقابل نیست بلکه نیاز خود آنهاست. بنابراین حواستان باشد که خود و نیازهایتان را خوب بشناسید و یادتان باشد که کمتر کسی است که در خیابان عاشق شما شود مگر آنکه یا کمبودهای بسیار داشته باشد و یا دروغگوی ماهری باشد.

افراد در خانواده خود رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند و نگاه و بینش و بسیاری از باورها و اعتقادات آنها در خانواده شکل می‌گیرد. اگر متوجه شدید که طرف مقابل شما یعنی کسی که در خیابان با او دوست شده‌اید با خانواده‌اش خیلی تفاوت دارد کمی به او شک کنید

خانواده و بستگان طرف مقابل اهمیتی ندارند افراد در خانواده خود رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند و نگاه و بینش و بسیاری از باورها و اعتقادات آنها در خانواده شکل می‌گیرد. اگر متوجه شدید که طرف مقابل شما یعنی کسی که در خیابان با او دوست شده‌اید با خانواده‌اش خیلی تفاوت دارد کمی به او شک کنید.

منظور این نیست که همه افراد باید عینا مانند خانواده‌شان باشند، اما تفاوت‌های فاحش در طرز حرف زدن و لباس پوشیدن، و تفاوت جدی با خانواده در رفتار و منش معمولا نشان از نوعی بازیگری، به منظور فریب طرف مقابل دارد. ضمن این که خدمات اجتماعی در کشور ما طوری است که تقریبا تا پایان عمر نیاز ما را به حمایت‌های خانواده‌ها در ازدواج، تحصیل، زایمان و ... حفظ می‌کند و خانواده‌ها در زندگی ما تا حد زیادی دخیل هستند و این بدان معناست که نمی‌توان کسی را بدون خانواده‌اش خواست و در نظر گرفت. افرادی که خانواده‌شان را پنهان می‌کنند، محل زندگی‌شان را قایم می‌کنند، اطلاعات جامعی در باره مواد مخدر و بزهکاری‌ها دارند معمولا (نه همیشه) خانواده‌های مسئله‌داری دارند.

گذشته طرف مقابل مهم نیست

افراد به مرور زمان تغییر می‌کنند و امکان رشد برای هر کسی فراهم است. اما این بدین معنا نیست که گذشته آنها مهم نیست و اهمیتی ندارد. چون در برخی موارد اعمال و رفتارهای فرد در گذشته، به همان گذشته ختم نمی‌شود و اثر و نتایج آن تا به امروز و حتی برای آینده باقی می‌ماند. از نظر روانشناسان، تغییر واقعی فرد، علائمی دارد، بنابراین اگر گذشته فردی تا حدودی ناهنجار بوده حتما قبل از اینکه با او وارد ارتباط جدی بشوید لازم است روانشناس او را دیده باشد.
متاسفانه افرادی هستند که در گذشته دزدی کرده یا مبتلا به بیماری یا اعتیاد بوده‌اند یا خدای ناکرده روابط نامشروعی داشته‌اند که منجر به حامله شدن و فرزنددار شدن دختری شده است، چنین کارهایی به هر حال عواقب و تبعاتی دارد که تا پایان عمر دامن‌گیر فرد می‌شود. بنابراین گذشته افراد،میگناirخصوصا اگر پای رابطه محکمی مانند پیوند ازدواج در میان باشد، مهم است. اگر هم خبری از ازدواج نباشد، گذشته فرد می‌تواند نشان دهنده رفتار فعلی فرد با خود شما و نوع رابطه‌ای باشد که با شما برقرار خواهد کرد.

طرف مقابلم را تغییر خواهم داد

هیچ کسی حتی همسر را نمی‌توان تغییر داد مگر آن که خود او بخواهد. ضمن این که تغییر کار سختی است و هر کسی حتی وقتی خود می‌خواهد، اگر عزم جزمی نداشته باشد نمی‌تواند به راحتی عوض شود. بنابراین، این طرز تفکر که قادرید کسی را تغییر بدهید کنار بگذارید و خود را درگیر تغییر دادن کسی که به هر دلیلی سر راهتان قرار گرفته نکنید. برخی از افراد برای جلب حس ترحم و دلسوزی یا برانگیختن حس انسان دوستی و اقتدار شما تا با شما آشنا می‌‌شوند می‌خواهند شما را در وضعیتی قرار دهند که گمان کنید آنها بدون شما می‌میرند و نمی‌توانند رشد کنند.
دوستی با چنین افرادی چه خیابانی و چه غیر خیابانی، اشتباه است. هر کسی مسئول تغییر دادن خود است و نباید مانند انگل، برای تغییر به دیگران تکیه کند و از آنها تغذیه نماید. وقتی کسی چنین جایگاهی برایتان قائل می‌شود متوجه باشید که یا دروغ می‌گوید و یا قصد دارد شما را نردبانی کند و از آن بالا برود یا به هر طریقی انرژی شما را بمکد.

ازدواج ما با بقیه فرق دارد

 اکثر ما آنقدر از این که گول بخوریم بدمان می‌آید که وقتی در معرض سوء استفاده یا فریب قرار می‌گیریم ترجیح می‌دهیم بگوییم که رابطه ما متفاوت است! در حالی که اگر کمی دقت کنیم متوجه می‌شویم که چنین نیست و این رابطه هم همان الگوی روابط دیگر را دارد و به اصطلاح خون ما رنگین‌تر از دیگران نیست! ازدواج‌های خیابانی معمولا بدون شناخت کافی، بدون آشنایی با بهترین و بدترین ویژگی‌های طرف مقابل، بدون خرد و دانایی کافی انجام می‌شوند و متاسفانه اکثرا منجر به جدایی و طلاق خواهند شد.

به نظر شما اگر کسی در محل کار، در بین فامیل و دوست و آشنا، در محل تحصیل و در بین همسایه‌ها و اقوام دورتر اعتبار کافی دارد، چرا در خیابان باید به دنبال همسر بگردد؟ و اگر در خیابان به دنبال همسر است، یا از کسی خوشش آمده، چرا برای ازدواج، اقدام عملی نمی‌کند و مدام امروز و فردا می‌کند؟

معمولا افرادی که در خیابان به دنبال جنس مخالف می‌گردند، او را برای دوستی، وقت گذرانی، سرگرمی و در بهترین حالت برای شناخت جنس مخالف و نه ازدواج می‌خواهند. بهتر است خود را گول نزنیم و رابطه‌مان را بیهوده رابطه‌ای برتر از روابط دیگران نشماریم و همیشه هوشیار باشیم.

 منبع: دنیای زنان
شما می توانید با آرامش و خونسردی ، آن گونه که می پسندید ، رفتار کنید تا شاید آرامش و خونسردی شما به او هم منتقل شود . با او لجبازی و مجادله نکنید . اگر یک بار با تندی و خشونت او را مجبور کردید که دست از وسواس های خود بردارد ، به خود غره نشوید و از ادامه ی رفتارهای خشن و تحمیلی بگذرید .
میگنا - دختر جوان و تحصیل کرده ای با مرد جوانی که او نیز تحصیلات دانشگاهی داشت و از موقعیت اجتماعی خوبی نیز برخوردار بود به قصد ازدواج باب آشنایی گشوده بود . به این دختر گفته بودند که مرد جوان سابقه ی ناراحتی خلقی از نوع اختلال دو قطبی دارد .در حال حاضر مرد جوان تحت درمان و کنترل بود . دختر جوان که به این مرد دلبستگی پیدا کرده بود تصمیم گرفت که به ارتباط خود با او ادامه بدهد و ناراحتی روانی او را به خوبی هایش ببخشد . روزی پیش از آن که آن ها به عقد هم درآیند ، بر سر موضوع کوچکی مرد جوان چنان برآشفته و تحریک شد که دختر خانم « عطایش را به لقایش بخشید » و ارتباط خود را با او قطع کرد و موقتا از ازدواج منصرف شد .

ما در این مقاله برآنیم تا به دو پرسش پاسخ دهیم :

آیا کسی که بیماری روانی دارد نمی تواند ازدواج کند ؟

و چگونه با بیماری روانی همسرمان مدارا کنیم ؟


یک فردی که متخصصان ، مشکل او را "روان " وی تشخیص داده اند نیز می تواند مثل هر کسی ازدواج کند ، به شرط آن که قبل از ازدواج از پرونده ی پزشکی خود اطلاعات کاملی به همسر آینده ی خود بدهد . شاید به خاطر امتیازات مثبتش ، همسر آینده ی او بیماری روانی او را بپذیرد و به او کمک کند تا تحت مراقبت درمانی بهتر نیز قرار بگیرد .

در کنار اقدامات گوناگون درمانی ، بخشی از مراقبت درمانی توسط همسر بیمار صورت می گیرد که توسط تیم درمانگر به او آموخته می شود . مثلا در مورد کسی که خیلی سریع تحریک می شود بهترین کار این است که به جای بحث و مجادله ی بی حاصل و تحریک کننده ، سعی کنیم تا حواس او را از موضوع بحث برانگیز منحرف کنیم .

اختلالات روانی همواره به معنای جنون نیست هر چند که از شایع ترین ناراحتی های روانی افسردگی است که غالبا بدون علایم جنون است . در کنار سایر اقدامات درمانی که توسط کادر پزشکی انجام می شود ، همسر بیمار افسرده نیز می تواند با رفتار تأیید آمیز و تشویق بیمار و اجتناب از انتقاد ، در بهبودی او کمک شایان توجهی بکند . کسی که افسرده است مدام از خود انتقاد می کند و به دلیل اعتماد به نفس بسیار ضعیف شدیدا با انتقاد دیگران امید خود را به بهبودی و زندگی از دست می دهد .

در رفتارهای آدم افسرده باید کارهای مثبت و پسندیده ی او را « رصد » کرد و مورد تشویق قرار داد. تمجید و تشویق بیمار افسرده باید جدی و صادقانه باشد و گرنه تشویق های مصلحتی و ساختگی از سوی بیمار افسرده که بدبین است ، تمسخر تلقی خواهد شد و زخم تازه ای بر اعتماد به نفس رنجور او وارد خواهد کرد . پس در عمل کردهای بیمار افسرده دقت کنید تا رفتار مثبتی را از او پیدا کنید و صمیمانه تحسین کنید .

بیمار افسرده به طور ناخودآگاه از حوادث غم انگیز استقبال می کند تا بتواند خلق محزون خود را توجیه کند . او به دلیل این که به خود ایراد می گیرد ، رفتارهای دیگران را هم نسبت به خود با دید انتقادی نگاه می کند و به همین دلیل ممکن است همواره کار را به جرو بحث بکشاند

لحن صحبت او همیشه شکوه آمیز و کسل کننده است . او ناآگاهانه وضعی به وجود می آورد تا از او ایراد بگیرید و آن گاه مدام به شما می گوید که چرا از او عیب جویی می کنید . او در حالی که به شدت از خود انتقاد می کند با کوچک ترین انتقاد دیگران چنان ناامید می شود که انگار می خواهد دست به خودکشی بزند .

مراقب باشید تا در « تله » ی جرو بحث های بیهوده ی او نیفتید . به هنگام شدت یافتن اختلالات هیجانی و روانی از خوددرمانی و اتکای بیش از حد به تجربیات شخصی پرهیز کنید و حتما از کمک پزشکان و متخصصان مربوطه بهره مند شوید .

شما مطمئنا به عنوان همسر، کار زیادی دارید که در این رابطه انجام بدهید پس وظیفه ی پزشکان و روان شناسان را به عهده ی خودشان بگذارید . از اختلالات شایع دیگر روانی که همسران می توانند نقش قابل توجهی در درمان داشته باشند بیماری وسواس است .

وسواس های عملی به صورت رفتارهای تکرار شونده ، بی حاصل ، مزاحم و آزاردهنده ؛ مثل شست و شوی بیش از حد از ترس « نجس و پاکی » چک کردن بیش از حد در خانه یا اجاق گاز که مبادا باز مانده باشد ،شمارش افراطی برای کنترل دقیق ، سخت گیری بیش از اندازه از ترس این که مبادا اشتباهی رخ بدهد ، مدام به اهل خانه « تذکر » خسته کننده و « اعصاب خردکن » دادن و افراط در امر نظافت که خود منجر به آسیب بدنی می شود از جمله رفتارهای وسواسی است که موجب اذیت کسانی می شود که با این بیمار زندگی می کنند . در کنار دادن خدمات تخصصی به او ، مراقب باشید که درگیر جرو بحث با آدم وسواسی نشوید .

شما می توانید با آرامش و خونسردی ، آن گونه که می پسندید ، رفتار کنید تا شاید آرامش و خونسردی شما به او هم منتقل شود . با او لجبازی و مجادله نکنید . اگر یک بار با تندی و خشونت او را مجبور کردید که دست از وسواس های خود بردارد ، به خود غره نشوید و از ادامه ی رفتارهای خشن و تحمیلی بگذرید .

بیماری روانی همسر

فرد وسواسی چون به خود اطمینان ندارد ، ممکن است بسیار بیش از معمول به درخواست دیگران عمل کند ، اما شرط اول آن است که با خونسردی ، خوشرویی و در عین درک مشکل او و احترام به نگرش و نگرانی های او اطمینان خاطر را به او منتقل کنید تا هر چه بیش تر از شما بخواهد که به او کمک کنید . کسی که به طرز غیر عادی نگران است که مبادا بیماری جسمی خطرناکی داشته باشد ، کسی که ترس های بیهوده ای دارد که به نظر شما نامعقول و عجیب می آید ، کسی که بدون هیچ دلیل مشخصی از بیماری جسمی شکایت می کند در صورتی که همه ی آزمایش هایش نشان از سلامت او دارد و پزشکان گفته اند که ناراحتی او « اعصابش است » ، کسی که خواب های آشفته دارد و بیهوده می ترسد که مبادا خواب هایش در بیداری « تعبیر شود » و در موارد مشابه دیگر ، بیمار، خود نمی داند که ترس هایش جدی نیست . او قصد آزار کسی را ندارد . اگر چه به دلیل این ترس های بیهوده و عصبی هم خود رنج می برد و هم باعث عذاب نزدیکان خود می شود اما هیچ تعمدی در این کار ندارد .

مهم ترین کار شما این است که رنج و عذاب او را جدی بگیرید و به صرف این که « جواب آزمایش هایش سالم است » او را به تنبلی و ادا درآوردن محکوم نکنید ، اگر چه هر آدم بیماری توجه محبت آمیز دیگران را به خود جلب می کند و بیماری ، او را از بعضی تکلیف ها معاف می کند .

زمانی را تجسم کنید که خیلی خسته هستید یا کسالتی دارید. یک مرد عاشق در چنین شرایطی به جای اینکه به جان شما غرغر کند و از شما توقع داشته باشد که برایش غذا آماده کرده و خانه رامرتب کنید به شما می‌گوید عزیزم برو استراحت کن و هنگامی که شما در حال استراحت کردن هستید...
مجله زندگی ایده آل: حس محبت و دوست داشتن یک ودیعه الهی است که در وجود همه انسان‌ها قرار داده شده و هر کسی بنا بر شخصیتی که دارد این حس را به گونه‌ای متفاوت بروز می‌دهد. در زندگی همه ما بارها پیش آمده که از خودمان می‌پرسیم آیا همسرم یا نامزدم مرا واقعا دوست دارد؟ اما رسیدن به پاسخ این سؤال برای خیلی از ما دشوار است چون اخلاقیات آقایان و بروز احساسات درونی‌شان در بیشتر مواقع با خانم‌ها متفاوت است و بالطبع نشانه‌های دوست داشتن و ابراز علاقه برای مردان شباهتی به روش‌های زنان ندارد. برخی ویژگی‌ها به صورت ذاتی در وجود انسان‌ها قرار دارد که البته بنابر شرایط حاکم بر محیط زندگی شکلی به خود می‌گیرد. به هر حال هیچ‌وقت این موضوع را فراموش نکنید که هر انسانی روش منحصربه‌فردی برای ابراز علاقه دارد و نمی‌توان توقع داشت که مردها هم مانند زنان احساسات‌شان به راحتی روی زبا‌ن‌شان بچرخد. آقایان بیشتر با رفتارهای‌شان به شما نشان می‌دهند که چقدر به شما اهمیت می‌دهند و چقدر شما را دوست دارند.

چقـدر همسـرتان را می‌شناسید؟

مهم‌‌ترین نکته‌ای که باید در این قسمت به آن توجه کنید این است که از خودتان بپرسید چقدر همسرتان را می‌شناسید و تا چه حد به روحیات او آشنایی دارید. هرچه شناخت شما نسبت به همسرتان بیشتر باشد می‌توانید به میزان علاقه او نسبت به خودتان پی ببرید پیش از هر چیز باید چند اصل را به خاطر بسپارید.

1. مردان به طور ذاتی دارای ویژگی‌ حامی و پشتیبان بودن هستند و به همین دلیل هرچه میزان علاقه‌ای که به شما دارند بیشتر باشد سعی می‌کنند از شما حمایت کنند اما فراموش نکنید که نحوه حمایت مردان از خانواده با نحوه حمایت زنان کاملا متفاوت است.

2. هیچ‌وقت راجع به مردی قضاوت نکنید چون اصولا زن‌ها وقتی می‌خواهند درباره موضوعی قضاوت کنند خودشان را جای آن شخص یا آن موقعیت قرار می‌دهند در صورتی که این روش اصلا صحیح نیست.

3. سعی کنید پیش از اینکه صفتی را به همسرتان نسبت دهید دلیل کاری را که انجام داده جویا شوید با این کار می‌توانید او را بهتر درک کنید ضمن اینکه با نسبت دادن صفتی خاص به همسرتان دردی از شما دوا نخواهد شد.

معرفـی چنـد نشانـه اصلـی

در این قسمت نشانه‌هایی را به شما معرفی می‌کنیم که با آنها به میزان علاقه همسرتان نسبت به خودتان پی خواهید برد و در ادامه ویژگی‌های اخلاقی او را عنوان می‌کنیم که به شناخت شما کمک می‌کند.

1. منتظر تلفن شماست

 یکی از ویژگی‌های مرد عاشق این است که در هر شرایطی دوست دارد وقت خودش را با شما سپری کند حتی وقتی که پیش یکدیگر هم نیستید به فکر شماست و ترجیح می‌دهد با تلفن یا پیامک با شما در ارتباط باشد. هرچند که بیشتر آقایان زیاد از تلفن صحبت کردن خوش‌شان نمی‌آید اما اگر قرار باشد با همسری که دوستش دارند صحبت کنند چندان هم از این کار بدشان نخواهد آمد و حتی منتظر تماس شما می‌شوند و با این کار به شما نشان می‌دهند که دوست‌تان دارند.

مردی باسلیقه و مغرور است. معمولا خیلی به سر و وضعش می‌رسد و نگران ظاهرش است. او یک مرد خوش‌لباس است که کیفیت و تجمل را دوست دارد. دوست دارد محل زندگی‌اش دنج و قشنگ و با امکانات رفاهی باشد. از تمجید و ستایش کردن خجالت نمی‌کشد و از این بابت بسیار راحت است. او دلش می‌خواهد متفاوت‌‌ترین، کم‌نظیرترین و تاثیربخش‌ترین چیزها را داشته باشد. سخاوتمند است و در مورد پول دست و دلباز است. او عاشق چیزهایی مثل گل، موسیقی ملایم، رستوران‌‌های دنج و مهمانی‌های مجلل است.

2. سعی می‌کند آراسته باشد

وقتی قرار است شما را ببیند به خودش می‌رسد و دوست ندارد شما او را خسته و نامرتب ببینید همان‌‌طور که خودش هم دوست ندارد شما خسته و نامرتب باشید. مردی که سعی می‌کند در کنار شما بی‌عیب و نقص به نظر بیاید حتما شما را خیلی دوست دارد و برای شما ارزش قائل است و همیشه بهترین‌ها را برای‌تان فراهم خواهد کرد. چون آرامش و آسایش شما برایش مهم است به‌خصوص در مواقعی که قرار است به دیدار دوستان یا اقوامش بروید، او سعی می‌کند طوری لباس بپوشد که شما راضی باشید. اینها همه از نشانه‌های دوست داشتن به روش مردانه است.

او تقریبا همیشه هدفی دارد که برای نیل به آن سخت می‌کوشد. توقعش در عشق آن است که شما هر آنچه را در توان دارید انجام دهید و کمک کنید او به هدفش برسد. امنیت خاطر خیلی برایش اهمیت دارد. اگر می‌خواهید چنین مردی عقاید و خواسته‌های شما را مدنظر قرار دهد باید بیاموزید که در رابطه با او سیاستمدار باشید زیرا او به سیاست و تدبیر و کاردانی احترام می‌گذارد. آنچه دوست ندارد شورش و نافرمانی است. می‌تواند به طرزی خارق‌العاده حامی و پشتیبان شما باشد. جاه‌طلب است او سرسپرده شما نخواهد شد مگر آنکه بداند شما آماده‌اید سرسپرده او و اهدافش شوید.

3. وقتی از سرکار به منزل برمی‌گردد

از نشانه‌های حمایت و دوست داشتن بعضی از مردها، این است که هنگامی که از محل کار به منزل برمی‌گردند سعی می‌کنند خستگی‌های محل کارشان را با خود به خانه نیاورند چون نمی‌خواهند محل آسایش خودشان را با درگیری‌های محل کاری‌شان خراب کنند. شاید به نظر شما بیاید که بهتر است در مورد مشکلات و جزئیات کار همسرتان اطلاع داشته باشید اما همیشه اینگونه نیست و گاهی پیش می‌آید که برخی از مردان ترجیح می‌دهند شما را درگیر حاشیه‌ها و دلمشغولی‌های کارشان نکنند و حتی بعضی از آنها برای اینکه کوچک‌ترین ناراحتی و نگرانی‌ای برای شما پیش نیاید نه‌تنها در مورد کار با شما صحبت نمی‌کنند بلکه با روی گشوده و حتی با خرید گل پیش شما می‌آیند بنابراین در این مورد بهتر است خیلی وسواس به خرج ندهید چون این هم یکی از نشانه‌های خوبی است که می‌توانید به آن دقت کنید و البته از آن لذت ببرید.

او در جهان عقیده‌ها به سر می‌برد و معمولا از احساساتی‌ شدن وحشت دارد. او اغلب احساساتش را به عنوان نوعی ضعف و چیزی که اسباب شرمندگی است تلقی می‌کند. مرد وفاداری است و از آنجا که در ابراز احساساتش ناشی و بدقلق است معمولا آنچه که می‌گوید از ته دل است حتی اگر یک بار هم در زندگی به شما گفته باشد که دوست‌تان دارد. همچنین او معتاد به حقیقت است و دروغگویی را دوست ندارد و شما می‌توانید بیشتر مواقع حرف او را باور کنید. او یک یار و معاشر جالب است و می‌داند که چگونه می‌تواند یک دوست خوب باشد. قادر به از خودگذشتگی است و همیشه نگران حال دیگران به خصوص افراد خانواده‌اش است. شنونده‌ای فوق‌العاده و مشاوری دقیق و منصف است.

4. از دستپخت شما تعریف می‌کند

گاهی پیش می‌آید که به دلایل مختلف غذایی را درست کنید که خیلی خوشمزه نباشد و از آن بدتر مواقعی است که خودتان متوجه این موضوع نشده‌اید و فکر می‌کنید که این غذا هم مثل تمام غذاهایی که طبخ می‌کنید باب میل همسرتان است. در چنین مواقعی مردی که این قضیه را عنوان نمی‌کند و برای اینکه شما ناراحت نشوید تمام غذایی را که جلویش است با اشتها می‌خورد در حقیقت با رفتارش به شما می‌گوید که خیلی دوست‌تان دارد.

او احساساتش را آزادانه ابراز می‌کند اما در انجام کارهایش شتاب‌زده عمل می‌کند. زندگی کاری‌اش خیلی برای او مهم است. او همیشه به خودش اجازه می‌دهد که عاشق شود اما عاشق شدن برای او چیزی است که وقت می‌برد. فردی واقع‌بین است و شخصیتی کاملا قابل اعتماد دارد. محتاط است و اغلب در حسرت آن است که واقعا خوش‌ باشد و از زندگی لذت ببرد. او همواره ترجیح می‌دهد کار کند. او دوست دارد شریکی را در زندگی انتخاب کند که زندگی بی‌مسئولیت و پرهیجانی را که او برای خودش مجاز نمی‌داند، دوست داشته باشد.

5. آهنگ‌های دوره آشنایی

یکــی از ویــژگی‌های رمانتیکی که یک مرد عاشق می‌تواند داشته باشد این است که هرازگاهی به آهنگ‌های دوره آشنایی با شما گوش دهد و با گوش دادن به این آهنگ‌ها به دوران خوش گذشته باز‌گردد و از اینکه شما را به عنوان همسر انتخاب کرده خوشحال ‌شود. این ویژگی را تمام خانم‌ها دوست دارند اما به یک نکته باید توجه داشت که هیچ وقت به همسرتان به دلیل اینکه یک آهنگ خاص و البته قدیمی را خیلی دوست دارد و آن را زیاد گوش می‌دهد شک نکنید این واکنش می‌تواند برای رابطه شما خیلی خطرناک باشد.

عاشق زیبایی است و اگر شما را دوست داشته باشد خیلی وفادار است. اغلب حس مسئولیت‌پذیری‌اش به همراه نیازش به امنیت او را به رابطه‌ای پایبند می‌کند. او می‌‌تواند به دلیل ساده‌اندیشی شما را دیوانه کند. برای‌تان مشکل خواهد بود که با او به طور کلی در مورد زندگی و آینده صحبت کنید. باید کلمه به کلمه همه چیز را برایش توضیح دهید زیرا او اغلب در استنباط‌هایش دچار مشکل است. ممکن است آنچه را که می‌گویید بپذیرد و همزمان خودش هم رک و صریح باشد. ملایم، مهربان، دلسوز و بامحبت است. خیلی طول می‌کشد تا او را به خشم بیاورید. بردباری بی‌پایان و آرامش آسان‌گیر او موهبتی است و برای هر کسی که صلح و صفا را در یک رابطه خواستار است مایه آرامش است.

6. شما را غافلگیر می‌کند

مردها به راحتی می‌توانند همسرشان را غافلگیر ‌کنند اما رایج‌ترین و البته دوست‌داشتنی‌ترین روش غافلگیری خرید هدیه است به خصوص اگر این هدیه مناسبت خاصی هم نداشته باشد اما همین قدر که نشان می‌دهند دوست دارند بی‌بهانه شما را شاد کنند، نشان عشق و علاقه آنها به شما و به زندگی با شماست. این ویژگی در خیلی از آقایان وجود دارد؛ گاهی با خریدن یک شاخه گل و گاهی با خریدن شیئی که گمان می‌کنند همسرشان به آن احتیاج دارد و گاهی هم با خریدن چیزی که شما را به یاد او می‌اندازد. به هر حال او سعی دارد به شما بگوید که دوست‌تان دارد.

می‌تواند احساساتش را به شکلی پرشور و شدید ابراز کند. از او توقع نداشته باشید که هرچیزی را آشکارا بیان کند. به ندرت سفره دلش را برای کسی باز می‌کند. تمایل دارد در روابطش وفادار باشد چون امنیت برایش مهم است از جدایی بیزار است و اصلا نمی‌تواند آن را تحمل کند. باید سعی کنید نسبت به او بی‌تفاوت نباشید یا رفتار سردی با او نداشته باشید. دوست داشتن او خیلی آسان است زیرا از خود ملایمت، حساسیت، خلاقیت، زیرکی و شجاعت نشان می‌دهد تا رضایت شما را جلب کند.

7. وسایل شما را تعمیر می‌کند

اگر آرامش و آسایش شما برای مردی مهم باشد، دوست ندارد حتی ذره‌ای تحت فشار باشید. او تمام مسئولیت‌های شما را به گردن می‌گیرد یکی از این نشانه‌ها تعمیر وسایل خرابی است که مدت‌ها در خانه افتاده‌اند و شما هم فراموش کرده‌اید. این نشان می‌دهد او برای کامل کردن زندگی با شما هر کاری که از دستش ساخته است انجام می‌دهد. در این شرایط توجه کنید اگر او موفق نشد وسیله‌ای را تعمیر کند، هیچ وقت به او سرکوفت نزنید و او را تحقیر نکنید.

او غروری دارد که مثل پوسته تخم‌مرغ ترد و شکننده است. قوی و دارای صفت مردسالاری است. هنگامی که عصبی و بدعنق است اغلب تشخیص نمی‌دهد که چقدر باعث ناراحتی و صدمه روحی دیگران که حساس‌تر هستند می‌شود و هنگامی که خودش سرحال است توقع دارد همه اطرافیانش آنقدر توجهشان به او و کاری که انجام می‌دهد معطوف باشد که همه اهداف و دیدگاه‌های خود را کنار بگذارند و حواس‌شان فقط جمع او باشد. اما اگر واقعا رؤیاهایش را باور کنید او دوستی ثابت‌قدم است و از شما دفاع می‌کند و عملا تا پای جان از شما حمایت خواهد کرد. او یک عاشق عادی و معمولی نیست و شما باید قدر ماجرای عاشقانه او را بدانید.

8. برنامه سفر برای آخر هفته

مردی که به فکر برنامه‌ریزی برای رفتن به یک سفر در تعطیلات آخر هفته است یعنی علاوه بر اینکه شما را دوست دارد نسبت به شما و عشق شما هم وفادار است و سعی می‌کند این عشق و علاقه که بین‌تان وجود دارد را گرم‌تر و رابطه‌‌تان را صمیمی‌تر کند. این یکی از آن کارهایی است که مردها وقتی آن را انجام می‌دهند که خیلی به فکر شما باشند. در چنین شرایطی یادتان باشد که حتما پیشنهاد او را بپذیرید چون مطمئنا با شوق و ذوق فراوانی برنامه این سفر را ریخته است و توجه کنید که هیچ‌وقت سعی نکنید پیشنهاد او را حتی ذره‌ای هم تغییر دهید مثلا به او بگویید که به جای سفر شمال کاش به باغ پدرت می‌رفتیم!

برای او دنیا بر پایه عشق می‌گردد و عشق برای او چیزی افسانه‌ای است. او عاشق‌پیشه و سخاوتمند است. او واقعا دوست دارد ببخشد و عطا کند اما هرگز این لطف‌ها را بی‌سبب نمی‌کند، در عشق وفادار است و از شما هم توقع دارد که وفادار باشید. او در قبال صداقت و عشقی که آنقدر با شدت و حرارت خواهان آن است مراقبت و  حمایت خارق‌العاده‌ای نیز ارائه می‌کند. اگر شما را دوست داشته باشد به خاطرتان مبارزه می‌کند و در نهایت از صداقت و وفاداری دفاع خواهد کرد. کمی دمدمی مزاج است و پندارها و آرمان‌هایش آنقدر بزرگ است که نمی‌تواند از تضادها و کشمکش‌ها در زندگی‌اش جلوگیری کند.

9. وقتی آشپزی می‌کند

زمانی را تجسم کنید که خیلی خسته هستید یا کسالتی دارید. یک مرد عاشق در چنین شرایطی به جای اینکه به جان شما غرغر کند و از شما توقع داشته باشد که برایش غذا آماده کرده و خانه رامرتب کنید به شما می‌گوید عزیزم برو استراحت کن و هنگامی که شما در حال استراحت کردن هستید مشغول آماده کردن غذای مورد علاقه شما می‌شود. او با این کار سعی دارد از زحمات شما قدردانی کند و نشان می‌دهد که سلامت شما برایش مهم است. اصولا مردها وقتی آشپزی می‌کنند غذا را با  عشق طبخ کرده‌اند. بهتر است از خوردن اینگونه غذاها لذت ببرید.

او فردی غیرتی، احساساتی، ملایم، دلسوز و البته هم‌درد است. اما او بیش از هر چیز دیگر نیاز دارد که احساس کند درک شده است. به او اعتماد کنید و از بهترین صفات و خصایل او بهره‌مند شوید. به راحتی عاشق می‌شود. خواسته‌‌های شما برایش بیش از خواسته‌های خودش مهم است. روحی خردمند دارد. قواعد اخلاقی او خاص خودش است بنابراین بهتر است اول دریابید که این قواعد چه هستند تا بعدا جا نخورید. خشن و خودرای نیست و معمولا حس همدلی شدیدی نسبت به زنان دارد.

10. نان داغ برای صبحانه

مردها اصولا صبح تا شب در بیرون از خانه مشغول کار هستند اما در زمانی که در منزل هستند می‌توانند کارهای کوچکی را انجام بدهند که نشانه‌‌ها و نتایج خوبی را همراه دارد. یکی از این کارها خرید نان داغ برای صبحانه است. این کار فقط وقتی انجام می‌شود که مردی بخواهد رابطه را به گرمی و صمیمیتی که دارد حفظ کند. اگر همسر شما این ویژگی  را دارد شما واقعا خانم خوشبختی هستید چون این کار او نشان می‌دهد که علاوه بر اینکه شما را دوست دارد بلکه روش شما را در برقراری رابطه زناشویی‌تان نیز می‌پسندد. این حرکت در حقیقت نوعی تایید برای شماست که باید آن را جدی بگیرید.

او نیاز به محبت، دلبستگی، تایید شدن، احساس اطمینان، عشق، رفاقت و همنشینی دارد و اصلا دوست ندارد که از او انتقاد شود. به هیچ‌وجه نمی‌تواند سردی روابط را تحمل کند. فوق‌العاده حساس است. زندگی با او خیلی آسان نیست و کمی حسود است و هیچ‌گونه خیانتی را نخواهد بخشید و این بدترین کاری است که می‌توانید در حقش انجام دهید. دوست دارد او را باور کنید و قبول داشته باشید که حرف‌هایش منطقی است. در کار جدی است و با کسی شوخی ندارد اما این سختگیری‌اش فقط تا زمانی است که به اطرافیانش اعتماد می‌کند.

چهل قدم آغازین برای رشد در زندگی


یکی از نعمت های بزرگ خداوند به انسان توان های مخفی است. ما گاهی توانمندی هایی داریم که در بعضی موارد حساس ظاهر می شوند. البته باید درآن شرایط خاص قرار بگیریم تا آن ها را ظاهر کنیم.
این مبحث دریچه ای است با نکته های فراوان و متنوع درباره باورها، نگرش ها، برنامه ها، آینده، موفقیت، انسان های جاویدان و جاودانه ها و تحولات دنیای قدرت، سرعت، فرصت، اطلاعات، ارتباطات، مدیریت، مطالعه، سعادت و هر چیزی که بوی کهنگی ندهد و مسیر بالندگی داشته باشد؛ و دریک کلام «راهنمای زندگی» است برای فردای روشن و بس. تصمیمات بزرگ فرصتی است برای ارائه اندیشه های کپسولی و قاعدتا چالش برانگیز است.

امروزه ضرورت دارد به طور منظم به نگرش و تفکرات و فعالیت های خود بیندیشیم؛ به ارزیابی دقیق آن ها بپردازیم و هرجا لازم باشد آن ها را تغییر(1)دهیم یا اصلاح(2)کنیم. نباید فراموش کرد که دانه ها درسرزمین امکانات خواهند رویید و بسیاری از امکانات پیش از این که فیزیکی باشند در اندیشه ما جای دارند واگر آن ها را بارور کنیم و اجازه بالندگی دهیم، این کاشت و رویش همیشه دوام خواهد داشت. در نظر کودکان خردسال، همه چیز تازگی دارد. به همین دلیل، تماس با هرچیزی برای آن ها شگفتی زا است. بیایید ما نیز در بسیاری از امور چنین باشیم؛ همواره کاشف باشیم و حتی از غافلگیر کردن خود لذت ببریم.

عقاید، باورها، ایده ها و سخنانی که در این سلسله مباحث مطرح می کنیم، بسیار ساده و تأثیر گذارند؛ ولی باید بدانیم بسیاری از این ایده ها بزرگان را بزرگ و قدرتمندان را قدرتمند و گاه طرق را مشهود و بیراهه ها را نمایان کرده است تا کسی راه را از چاه و راهنمایی را از چاه نمایی تشخیص دهد.

1. مهر کلمه ای زیبا است که معانی جالبی دارد؛ مثل دوستی، عشق، محبت، علاقه، عاطفه و تعلق خاطر، به راستی چگونه می توان تمام زندگی را مالامال از مهر کرد به طوری که احساس ما همیشه با مهارت، مهرانگیز و مهر پراکن باشد. شاید شنیده باشید که یکی از عوامل موفقیت حضرت رسول ختمی مرتبت مهر وعطوفت بیش از حد وی حتی به سرسخت ترین دشمنان بوده است.

2. مهر فرصت خوبی ها است وبه این معنا است که همین الان تصمیم بگیر، برنامه بریز و فرصت بودن و شدن را در ابتدای راه رقم بزن.

3. مهر فرصت تشکیل ایده ها و روش ها است. روان شناسان می نویسند:اغلب مسائل، ناشی از نبودن ایده هااست.

4. مهر فرصت شناخت است والبته شناخت خویشتن بر هر شناختی مقدم است؛ چرا که انسان ترکیبی از توان های مختلف و استعدادهای متعدد است. بسیاری از ما انسان ها در غفلت از خویشتن به سر می بریم؛ از این رو، می گویند:کلید موفقیت، شناخت خویشتن است.

5. بسیاری از جویندگان رشد و تعالی در آغاز هر مهر، فرصت خوب آغاز خوب را تجربه نمی کنند. رخوت و سستی در این برهه از زمان باتلاقی شنی برای بالندگی و موفقیت است.

6. قرآن کریم فرصت ها را در قالب زمان تعریف کرده است. کسی که قدر زمان و فرصت های آغازین را نداند، در فرازها جایگاهی ندارد و در فرودها و سطح، سرگردان خواهد بود. اگر زمان را تباه کنیم، زمان نیز ما را تباه خواهد کرد.

جایگاه علم و دانش دراسلام

7. علم و دانش در اسلام دارای چنان اوجی است که به دشواری می توان همتایی برای آن یافت. این رفعت مرتبه دو گونه است: گاه ستایش ها به مطلق دانش ناظر است؛ یعنی دانستن در برابر ندانستن، بی آن که موضوع دانش دراین برتری موثرباشد و گاه زمانی دانش خاصی را ارج نهاده است؛ مثلا درمیان تمام دانش ها، علم خداشناسی و خود سازی از امتیازات خاصی بهره دارند.

8. اخلاص و دانشِ سودمند فقط دانستن نیست؛ چرا که اشکال بر سر مسأله ندانستن و دانستن نیست، اشکال برسر کاری صورت ندادن است.

9. اغلب افرادی که کاری صورت نمی دهند آغازهای محکمی ندارند و بسیاری از اشخاص که از فرصت ها استفاده نمی کنند، کارپیش رو را دشوار می پندارند؛ از این رو، توقف و رکود را تجربه می کنند و به تجزیه و تحلیل مسائل نمی پردازند.

10.کسی که به تحلیل دقیق نمی پردازد همیشه وارث اشتباهات و سرمایه گذاری زخمی است
11. امروزه عقیده بر این است که: «یک موفقیت بزرگ سایه امتداد یافته یک اندیشه بزرگ است.» اندیشه بزرگ همواره در جهت کسب دانش و عمل به آن است. آغازهای خوب را تجربه می کند و دانش بهترین راهنمای آن است(3)و باز می فرماید:شما دانش بجویید، تا دانش نیز به شما زندگانی و حیات هدیه کند

12. هنگامی که فرهنگ و دانش امتی فزونی یابد و مردم همه درپی کسب دانش و توسعه آن درپهنه عمل باشند، بی تردید جامعه رو به صلاح و سداد می رود؛ عدالت اجتماعی جامعه عمل می پوشد؛ مردم از پذیرش ستم وخیانت سرباز می زنند و از حیله و شعار و توجیه و شبهه مصون می مانند؛ و خلاصه، ستمگران، چپاولگران به سختی می توانند بر چنین جامعه ای سیطره یابند.

13. امروزه سرنوشت بسیاری از ممالک به دست دانش پژوهان و دانشجویان آن ها است. دین اسلام تنها دینی است که تصریح می کند همه باید دانشجو باشند، دمی از دانشجویی نیاسایند و گهواره تا گور را کلاس درس قرار دهند.

14. عمرما در برابر ابدیت نمی از یمی است و «وقت» گوهری گرانبها است که در ارزش و گرانی، هیچ چیز به پای آن نمی رسد؛ ولی ثابت شده که ابدیت را در همین زمان کوتاه می توان به چنگ آورد. از امام صادق(ع)نقل شده است: از جمله پندهای «لقمان حکیم» به فرزندش این بود: «فرزند دلبندم، برخی از روزها و سال ها و لحظه های روزت را به کسب دانش بپرداز؛ زیرا هیچ ضایع کردنی چون تضییع این امر نیست.»(4)

15. فرصت ها غنائم زندگی است(5). بیایید بر فرصت ها لبخند فعالیت بپراکنیم؛ زیرا جدیت و تبسم، زبانی همگانی است که مردم سراسر دنیا آن را درک می کند و به آن احترام می گذارند. متأسفانه بسیاری از مردم، به جای این که به فرصت های مطلوب بیندیشند و زمان را غنیمت شمارند، بیش تر به امنیت می اندیشند تا مبادا کم و کسری در زندگی حاصل شود. گویا آن ها از زندگی بیش از مرگ می ترسند.

16. یکی از نوابغ جهان جیمز دات است که می نویسد: «موفقیت من مرهون پایداری من بود، نه نبوغ من.»

17. یکی از راهکارهای اصیل کشف، رشد و متفاوت شدن سعی و تلاش است. به قول اینشتین و ادیسون موفقیت شامل 5درصد استعداد و 95 درصد عرق ریختن و زحمت و تلاش است.

18. عشق و تلاش به تنهایی کشف و موفقیت نمی انجامد ولازمه باور به موفقیت است.(6) وقتی می شنویم فلان دانشمند چنان در پژوهش غرق بود که چند وعده غذا را فراموش کرد یا فلان ریاضی دان ساعت را در ظرف آب جوش قرار داد و تخم مرغ را در دست نگهداشت، نباید تعجب کنیم. دین اسلام این لحظات دانش و پژوهش را از هزار سال عبادت برتر می داند در عین حال عبادت ارج و قرب خود را دارد.

19. مطالعه موردی هیده یو نوگوچی در یکی از جزایر کوچک در ژاپن زاده شد. خانواده اش چنان تهیدست بودند که پدرش چون دریافت به زودی صاحب کودک دیگری می شود، خانواده را رها کرد. کودک بینوا روزی در مجمره آتش افتاد، دست چپش کاملا سوخت و دست راستش نیز سخت صدمه دید و تقریبا از کار افتاد. اودر مدرسه به قدری تحقیر شد که در صدد کشتن خویش برآمد؛ اما ورود یک جراح و معالجه دست راست او همه چیز را تغییر داد یونوگوچی، به سبب این خدمت جراح، شیفته حرفه پزشکی شد و باخود گفت:«من ناپلئونی» خواهم بود که به جای کشتن به نجات مردم خواهم پرداخت. سرانجام هیده یونوگوچی به قول خود وفادار ماند و با سعی و کوشش یکی از بزرگترین محققان طب گردید(7)

20. موفقیت تنها یک جرقه ذهنی، خواستن، حرکت وتلاش مستمراست. این در حقیقت حرکت به سمت جاودانگی است.

شگفتی خلاقیت و شرایط متفاوت

21. انسان حتی در بدترین شرایط، می تواند بهترین شرایط را فراهم کند کافی است تصورات و نگرش های خود را تغییردهد.

22. نقل است شهید ثانی کتاب لمعه را درزندان نگاشت؛ این کتاب از جاودانه های علوم دینی وفقه شیعی است.

23. دکتر بورنی(انگلیس زبان)در فاصله بین اداره و بازگشت از آن، اراده کرد زبان ایتالیایی و فرانسوی بیاموزد. او بعد از چند سال هر دو زبان را فرا گرفت و به راحتی و با افتخار به آن ها تکلم می کرد.

24. ماردن کود، طبیب شهیر، نیز به بهره گیری بهینه از فرصت های اندک معروف است. او یکی از آثار مهم خود را درضمن رفتن از منزل یک بیمار به منزل بیمار دیگر و در مسیر نوشت.

25. یکی از نعمت های بزرگ خداوند به انسان توان های مخفی است. ما گاهی توانمندی هایی داریم که در بعضی موارد حساس ظاهر می شوند. البته باید درآن شرایط خاص قرار بگیریم تا آن ها را ظاهر کنیم.

26. این انرژی های خاص یا توانمندی های پنهان را فراتر از علم یا توان بی پایان می نامند. اگر فردی تلاش کند عوامل انگیزشی رها کردن این انرژی ها را بیاموزد، بر هرچیزی فائق می آید.

27. یکی از مقدمات عمده ظهور توانمندی های بی پایان دوری از ناراحتی ها و کسالت ها است. در روایت آمده برتو باد دوری از کسالت و ناراحتی پس بیایید: بد نبینیم، بد نگوییم، بد نشنویم و بالاخره بد نیندیشیم.

28. روان شناسان می گویند: برای موفقیت و آغاز هرشتاب و رشد وبالندگی مهم ترین چیز تغییراست، تغییر، از سطوح زیرین شروع می شود و شامل تغییر فرد، گروه وجامعه است، اما تغییر نگرش سخت ترین تغییر به شمار می آید.

29. نگرش ها آیینه های شفاف ذهن هستند که منعکس کننده اندیشه اند. از نگرش افراد می توان اندیشه های آن ها را تلاوت کرد. نگرش ها تأثیرخود را آغاز تا پایان فعالیت به جا می گذارند.

30. پس موفقیت شایسته کسانی است که تصمیم می گیرند، عمل می کنند، تجربه می اندوزند؛ حتی شکست را قسمتی از مسیر می دانند و باز حرکت می کنند.

31. به یاد داشته باشید در آغاز هر فعالیتی، مانند آغاز ترم تحصیلی، آنچه برای خود هدف تعریف می کنید بسیار تعیین کننده است. آینده را همیشه حالا ببینید. نباید فراموش کرد که آگاهی از خویشتن آغاز پله های ترقی است.

32. دوستان خوب گوهرهای نایاب فرصت های زندگی اند. فتوکپی برخی رفتارها از آن ها، تقلید برخی عادات ارزشمند آن ها و پیروی از بعضی برنامه هایشان آدمی را به تجارب فراوان مسلح می کند. مهم تر این که مشورت با بعضی از آن ها آینده را شفاف تر، اعتماد به نفس را فزون تر و دغدغه ها را کم تر می کند.

33. مهرماه فرصتی خوب برای تصمیمات بزرگ است. آغاز مهر فرصت خوب بودن و با چهارمؤلفه استوارتر می گردد، اراده قاطع، برنامه ریزی، عمل و حرکت و تداوم و استمرار حتی با بروز شکست های موقتی. 34. پنج قاعده زیبا در آغاز هر سال تحصیلی قهر فرصت ها را به مهر زمان تبدیل می کند:

1) لذت ازنیایش و توکل به خدا
2) آموختن و جرأت نه گفتن به بسیاری از امور غیرضروری
3) تقویت اعتماد به نفس ومقیدشدن
4) تمرکز بر یادگیری
5) در اندیشه فتح افق دور بودن وتلاش برای فتح قله های مهم


35. به گفته روان شناسان کسانی که برسر مباحث جزئی و در امور جزئی منازعه دارند و غرق جزئیات هستند، نشان می دهند که چیز مهمی در زندگیشان وجود ندارد. 36. نباید از گوش دادن، آموختن و عمل کردن دست بکشیم؛ چرا که سرعت فراموش کردن حیرت انگیز است و اگر در جزئیات غرق شویم، بسیاری از فرصت های یادگیری را هدر می دهیم.

37. معادله عمر روان شناسان می گویند: آیا می دانید که 70 سال عمر شما چگونه می گذرد؟
بیست وپنج سال آن را می خوابید.

هشت سال آن را درس می خوانید.
شش سال آن را در استراحت می گذرانید.
هفت سال صرف تعطیلات و تفریح می کنید.
پنج سال با دیگران صحبت می کنید.
چهار سال آن را غذا می خورید.
سه سال را در رفت و آمد می گذرانید.

بنابراین، برای کار مؤثر 12 سال بیشتر باقی نمی ماند. چه بهترکه کارهای مهم ترتان را در اولویت قرار دهید.(8)

38. با این حساب همه چیزدر اثر تلاش حاصل می شود و تنها چیزی که بدون تلاش به دست می آید، سالخوردگی است.

39. بحث بر سر این نیست که راه حل ها و فرصت ها کم است. موضوع اصلی این جا است که مسأله را نمی بینیم یا فقط محکوم می کنید.

40. ندیدن مسأله معمای جالبی در زندگی انسان است؛ یعنی اشتغال به فرعیات ما را از اصل و عامل عمده دور می سازد. پس با شناخت دقیق اصول وقواعد و مسبب ها باید حرکت کرد و فقط اسباب را ندید.

نقل است غلامی از خواجه پول گرفت تا از بازار خرید کند از عطار و بغال و بزاز اجناس بسیار خرید و خورجین درازگوش را پر ساخت. چون به خباز(نانوا)رسید، صف نانوایی طولانی بود. درازگوش را جایی قرار داد و در صف قرار گرفت؛ وقتی نان خرید وبازگشت نشانی از دراز گوش نیافت. در این موقعیت، به گریه و زاری پرداخت که چگونه به خانه خواجه برگردم و تنبیه و توبیخ وی را تحمل کنم. مردم پیرامونش گرد آمدند، اظهار تأسف می کردند. یکی می گفت: تقصیر داروغه است که دقت ندارد؛ دیگری می گفت: تقصیر الاغ است که سر به هوا است، سومی می گفت: تقصیر این نوکر بی عرضه است و دیگری می افزود: تقصیر نانوا است که خیلی طول می دهد و مردم را معطل می کند. بالاخره نوکر نگون بخت فریاد زد: این حرف ها درست؛ اما آیا دزد تقصیر ندارد؟

این همان ندیدن مسبب و چسبیدن به جزئیاتی است که البته بی اثر نیستند. سخن آخر این که گاه سارق اصلی فرصت ها و شدن ها و تکامل ما و درحقیقت سارق اصلی زمانه ما نشناخته می ماند. باید بدانیم که پیرامون هر کدام از ما سارقان بسیار وجود دارند. باید آن ها را شناخت و در آغاز راه با چشم باز و اراده محکم و برنامه منظم و آمادگی، حرکت کرد تا مبادا افسوس بخوریم که: کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش.

پی نوشت ها :
1- Change.
Reform.2
3-بترا، پرمود، بتراوی جی(1384)اندیشه های الهام بخش، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران: نخستین. 4-سبحانی، جعفر(1378)رمز پیروزی مردان بزرگ، قم:[بی جا]
5-بترا پرمود، ماهندرو، دیپاک (1381)جادوی مدیریت، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران: نخستین. 6-لوئیز، هی(1372)افکار خلاق درون، ترجمه اباذر حبیبی نیا، تهران: مهرداد.

7-اسکاول شاین، فلورانس (1378)دری مخفی به روی خورشید، ترجمه شهلا المعی، تهران: المعی. منبع: حسین، خنیفر، (1348)، جوان در آینه جهان( مهارت های مدیریت بر خویشتن در عصر تغییر)،‌ تهران: موسسه نشر شهر، چاپ اول 1389.


اگر می‌خواهید همسر شما سرشار از ظرافت و ویژگی‌های زنانه باشد، در انتخاب چنین دختری شک نکنید. محققان می‌گویند این زنان بیشتر از هر کس دیگری، روحیه لطیف و زنانه دارند. اما اگر شما در آرزوی داشتن همسر قوی هستید که بتواند خیلی خوب روی پای خودش بایستد و...
مجله سیب سبز: یک روز فرق وسط مد روز می‌شود و روز دیگر بستن فرق و کشیدن مو به بالای سر. اما مد روز هر چه باشد، نمی‌تواند شخصیت اصلی شما را تغییر دهد. به گزارش شبکه تلویزیونی العربیه، 2 جامعه‌شناس آمریکایی در بررسی‌های‌شان دریافته‌اند اکثریت انسان‌ها همیشه ترجیحی برای باز کردن فرق دارند و گاهی حتی اگر به باز کردن فرق‌شان از یک جهت خاص تمایل داشته باشند، باز هم موهای‌شان با آنها همراهی نمی‌کند و به جهتی که شخصیت‌شان تعیین کرده است مایل می‌شوند. این 2 جامعه‌شناس آمریکایی در بررسی‌های‌شان با قاطعیت اعلام کرده‌اند شیوه شانه کردن مو و شکل فرق مو می‌تواند شخصیت افراد را نشان دهد و البته شانه کردن نامناسب موی سر هم تاثیری منفی روی روحیه افراد دارد. این تحقیقات نشان می‌دهد مکان فرق موی افراد بستگی به عملکرد نیمکره مغز چپ یا راست دارد و به همین دلیل می‌تواند نمایانگر ویژگی‌های اصلی شخصیت آنها باشد.

موهایش را بالا می‌زند یا فرق وسط دارد؟

اگر همسری که برای یک عمر زندگی انتخاب کرده‌اید در 2 گروه بالاست، تکلیف‌تان با او روشن است و می‌توانید ویژگی‌های گفته شده را متعلق به او بدانید. اگر خواستگار شما یا دختری که برای زندگی مشترک انتخاب کرده‌اید، موهایش را بالا می‌زند یا مثل زنان قدیمی به باز کردن فرق وسط علاقه دارد، می‌توانید شخصیتش را رمزگشایی کنید. بررسی‌های محققان نشان داده که هر دو گروه، اعتماد به نفس زیادی دارند و به خود و توانایی‌هایشان خوش‌بین هستند. از طرف دیگر، پژوهشگران دریافته‌اند که این دسته از افراد متفکر و منطقی هستند و به جای پیروی از احساسات ناپخته، حساب شده و سنجیده تصمیم می‌گیرند.

مردانی که فرق سمت چپ دارند

اگر به دنبال یک همسر قوی و همه فن حریف می‌گردید، بهتر است به خواستگاری جواب مثبت بدهید که فرق مویش در قسمت چپ سرش قرار دارد. محققان می‌گویند چنین فردی می‌تواند در لحظات بحرانی زندگی به داد شما برسد و به‌دلیل قدرتی که دارد، می‌توانید بدون هیچ هراسی به او تکیه کنید. پژوهش‌ها نشان داده است این مردها گزینه مناسبی برای ازدواج با زنانی هستند که لطافت زنانه بیشتر و جسارت کمتری دارند و ترجیح می‌دهند همسرشان در تنگناهای زندگی از آنها حمایت کند و حتی بارشان را بر دوش بکشد.

مردانی که فرق سمت راست دارند

اگر دوست دارید شوهرتان پرهیاهو، فعال و پرتحرک باشد، بهتر است خواستگارهایی که فرق خود را از سمت راست باز می‌کنند را بررسی کنید. پژوهشگران دریافته‌اند این افراد، پرتحرک و پرجنب و جوش هستند و از رفتن راه‌های تازه هیچ گاه خسته نمی‌شوند. اگر خودتان شخص فعالی نیستید و به دنبال کسی می‌گردید که بتواند شما را به جلو هل بدهد، چنین همسری برای شما ایده‌آل است و در خانه شما، مثل یک بمب انرژی ظاهر خواهد شد اما اگر گوشه‌گیر هستید و حوصله هیاهوهای زندگی چنین افرادی را ندارید، بهتر است قبل از هر بررسی دیگری روی این گزینه‌ها خط بکشید.

زنانی که فرق سمت چپ دارند

اگر می‌خواهید مادر فرزندان شما فردی باهوش باشد و توانایی پرورش فرزندان شایسته‌ای را داشته باشد، بهتر است همسرتان را از این گروه انتخاب کنید. محققان می‌گویند زنانی که فرق سمت چپ باز می‌کنند، افرادی قابل اعتماد هستند که می‌توانید روی حرف‌هایشان حساب کنید. بررسی‌های آنها نشان داده این افراد به‌دلیل هوش سرشارشان، زود یاد می‌گیرند و به خوبی با موقعیت‌های تازه و آدم‌های جدید کنار می‌آیند. پس دلیلی ندارد که نگران رابطه چنین فردی با خانواده و دوستان خود باشید. او خیلی زود یکی از اعضای محبوب خانواده شما خواهد شد.

زنانی که فرق سمت راست دارند

اگر می‌خواهید همسر شما سرشار از ظرافت و ویژگی‌های زنانه باشد، در انتخاب چنین دختری شک نکنید. محققان می‌گویند این زنان بیشتر از هر کس دیگری، روحیه لطیف و زنانه دارند. اما اگر شما در آرزوی داشتن همسر قوی هستید که بتواند خیلی خوب روی پای خودش بایستد و دوشادوش شما برای حل بحران‌های زندگی تلاش کند، چنین گزینه‌ای نمی‌تواند همسر ایده‌آل شما باشد چراکه بیشتر از آنکه او در موقعیت‌های سخت به داد شما برسد، شما باید نقش حامی و فرشته نجات او را بازی کنید. اما ناامید نشوید. چنین زنی خانه‌ای سرشار از لطافت را برای شما به همراه خواهد آورد که در آن با تمام وجود احساس مرد بودن می‌کنید.

من هنگامی به همسر خود خیانت کردم که با دختری آشنا شدم که ابتدا قصدم تسلی دادن به او بود. او تازه از یک رابطه طولانی جدا شده بود و روحیه خوبی نداشت. ما زمان زیادی را با هم سپری می کردیم تا اینکه به هم علاقه مند شدیم.
برترین ها: در ازدواج وقتی یکی از دو طرف خیانت می کند، طرف دیگر نابود می شود. همیشه روحش پریشان و ذهنش مشغول است که چرا؟ چه کم گذاشتم؟ چه کار کردم؟ چه نکردم؟ و ... اما این سوال ها بیهوده هستند. نتیجه ای جز تراشیدن روح آدمی ندارند.

مساله خیانت در همه دنیا هست و بیشتر میان مردان عمومیت دارد. در جامعه ما نیز این مساله هر روز بیشتر می شود. در میان آشنایان، دو نفری که تصور می کنیم خوشبختانه در کنار هم زندگی می کنند، ناگهان از هم جدا می شوند. یا دچار مشکلات بسیار می شوند و همه آن علاقه یک شبه از بین می رود. اما واقعا دلیل خیانت مردها چیست؟ چه می خواهند که ندارد؟ به دنبال چه هستند که در زن های دیگر پیدا می کنند؟

در این مطلب 8 اعتراف مردان خیانت کار و دلیل آنها برای خیانت را آورده ایم شاید تا با مغز و طرز فکر این مردان بیشتر آشنا شویم.  

اعتراف اول: انتقام جویی

«من زمانی به همسر خود خیانت کردم که متوجه شدم او همچنان با نامزد سابق خود ارتباط پیامکی دارد. البته پیام های آنها حاوی هیچ نوع صحبتی که باعث نگرانی باشد، نبود اما تصور اینکه او قبلا با این مرد در ارتباط بوده است و حالا هم این دوستی را ادامه می دهد مرا عصبانی می کرد. صمیمیت همسرم با نامزد سابقش برای من قابل درک نبود. با همین عصبانیت از خانه بیرون زدم و یک لحظه تصمیم گرفتم برای درآوردن حرص او، دختر جدیدی را بیابم و شماره اش را بگیرم و همین کار را هم کردم. به نظر من این کار دقیقا همان کاری بود که او انجام می داد و من هم تلافی کرده بودم. ما از هم جدا شدیم. البته همسرم هرگز نفهمید من دوست دختر دارم. دلیل جدایی ما این بود که مناسب هم نبودیم و به درد هم نمی خوردیم. البته اعتراف می کنم آن کار من در عصبانیت درست و اخلاقی نبود اما در آن لحظه احساس خوبی به من داد.»

اعتراف دوم: نبودن جاذبه عاطفی متقابل

«تا جایی که به خاطر دارم من همیشه عاشق زنانی بودم که از هر نظر کامل باشند. همسر سابق من از خیلی نظرها خوب بود اما با سلیقه من خیلی جور نبود. او بسیار منطقی به نظر می رسید که هیچ نوع ارزشی برای من نداشت و باعث جذب من نمی شد. خیلی تلاش کردم به این مساله توجه نکنم اما نمی توانستم. پس از چند ماه، روزی با گروهی از دوستانم بیرون رفتم و در فروشگاهی که خرید می کردیم دختری را دیدم که بسیار عالی به نظر می رسید. از او شماره گرفتم و او به من گفت هر وقت بخواهم می توانم با او تماس بگیرم و قرار بگذارم. من هم همین کار را کردم. پس از چند جلسه متوجه شدم باید رابطه خود با  همسرم را پایان بدهم زیرا دیگر هیچ جذابیتی برای من نداشت و دوست داشتم در کنار کسی باشم که دیوانه وار دوستش دارم و برای من فقط یک دوست ساده نیست.»

اعتراف سوم: وقت نگذاشتن برای یکدیگر

«من زمانی از همسر سابق خود جدا شدم که او بسیار مسافرت می رفت و ما خیلی کم در کنار هم بودیم. من بیشتر مواقع تنها بودم. این تنهایی به ویژه در روزهای تعطیل آخر هفته بسیار مرا آزار می داد. دوست داشتم کسی در کنارم باشد و با هم حرف بزنیم، بیرون برویم و ... . به همین دلیل، دفعه آخری که به مسافرت رفت من سراغ زن دیگری رفتم و پس از بازگشت همه چیز را به او گفتم و از هم جدا شدیم. این جدایی برای هر دوی ما خوب بود. البته می دانم کار من به هیچ وجه اخلاقی نبود اما در تنهایی هایم تنها چیزی که می توانست به من آرامش دهد یک همزبان بود.»

اعتراف چهارم: رابطه اشتباه

من با نامزدم در دانشگاه آشنا شدم . ما از همان ترم اول با یکدگیر دوست شدیم. پس از فارغ التحصیلی، هر کدام از ما به شهر خودش برگشت اما پیش از آن با هم نامزد کردیم. من تقریبا همه آخر هفته ها به شهر او مسافرت می کردم. اما فقط آخر هفته ها در کنار هم بودیم و در طول هفته با دوستان خود خوشگذرانی داشتیم.  پس از چند ماه از این روند خسته شدم و با خودم تصور کردم در شهر خودم هم دختران زیبا و خوب زیادی هستند و من چرا همه روزهای تعطیل خود را در جاده و رفت و آمد می گذرانم؟ این مساله را با او در میان گذاشتم و چند باری او به شهر من می آمد اما پس ا مدتی او نیز خسته شد و با هم تصمیم گرفتیم این رابطه دشوار را پایان ببخشیم.»

اعتراف پنجم: مغایرت احساسی و سبک زندگی

«من همسر سابق خود را در گردهمایی کاهش وزن ملاقات کردم. با هم دوست شدیم و هنگامی که با هم قرار می گذاشتیم و بیرون می رفتیم، هر دو حدود 20 کیلوگرم اضافه وزن داشتیم. من همه رژیم ها و برنامه های ورزشی خود را به دقت و با جدیت فراوان انجام می دادم و به سرعت وزن کم می کردم. اما او به ورزش و رژیم اهمیت نمی داد و در نتیجه کاهش وزنی هم نداشت. پس از اینکه اضافه وزن خود را از بین بردم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم. زن هایی که قبلا حتی به من نگاه هم نمی کردند مشتاق صحبت با من بودند و این حس خیلی خوبی به من می داد. همسر سابق من از چاقی خود در عذاب بود و به زن های اطراف من حسودی می کرد. یکی از روزهای آخر هفته که او خانه نبود، ما با یکی از این زن ها قرار گذاشتم و با هم بیرون رفتیم. من هرگز این مساله را به همسرم نگفتم اما چند هفته بعد با بهانه های مختلف از او جدا شدم. من تصور می کنم باید با زنی باشم که شبیه من است و ارزش های زندگی او ارزش های من هستند. فردی که طرز فکر و اراده مان شبیه هم باشد.»

اعتراف ششم: نداشتن رابطه عاشقانه

«من و همسرم همیشه خدا با هم جنگ و دعوا داشتیم. برای همه چیز با هم بحث می کردیم این همه تنش اعصاب مرا خورد کرده بود. درست برعکس همسرم، دختری در شرکت ما بود که همه چیز را خیلی راحت می گرفت و رفتار دوستانه ای با همه داشت و شاد بود. یک شب که هر دو تا دیر وقت در شرکت مشغول کار بودیم، تصمیم گرفتیم برای شام با هم بیرون برویم. همه چیز خیلی عالی بود. او بسیار خوب و پر احساس بود و شبی رویایی با عشقی پاک را با او پشت سر گذاشتم. این اتفاق جراتی در دل من به وجود آورد تا از رابطه ای که همیشه مرا آزار می داد جدا شوم. یک هفته خانه نرفتم و پس از آن از همسر سابقم جدا شدم و اکنون با همکارم در ارتباط هستم.»

اعتراف هفتم: رویاپردازی

«من هنگامی به همسر خود خیانت کردم که با دختری آشنا شدم که ابتدا قصدم تسلی دادن به او بود. او تازه از یک رابطه طولانی جدا شده بود و روحیه خوبی نداشت. ما زمان زیادی را با هم سپری می کردیم تا اینکه به هم علاقه مند شدیم. من تصور می کردم او بهترین زن روی زمین است و من با او خوشبخت خواهم بود. به همین دلیل، از همسرم جدا شدم و سراغ آن دختر رفتم. اما رابطه ما دوامی نداشت و متوجه شدم رویاپردازی بسیار بهتر از واقعیت است.»

اعتراف هشتم: پیدا کردن اعتماد به نفس

«من همیشه خجالتی بودم و به هیچ وجه با جنس زن راحت نبودم. نامزدم نیز مثل من بسیار خجالتی بود رابطه ما مشکلی نداشت اما هیچ هیجان و چیز جالبی هم نداشت. روزی برای کار خود در همایشی شرکت کردم. هنگام شام، خانمی رو به روی من نشسته بود که بسیار جذاب و باهوش به نظر می رسید و من واقعا جذب او شده بودم. از این مساله بسیار تعجب کردم زیرا قبلا چنین تجربه ای نداشتم. حس خوبی بود و احساس می کردم در اوج آسمان ها هستم. سعی کردم اعتماد به نفس داشته باشم و با او سر صحبت را باز کردم. در طول همایش و کنفرانس های دیگر نیز با هم صحبت می کردیم و وقتمان را با هم می گذراندیم. من هرگز از این رابطه به نامزدم چیزی نگفتم اما چند ماه بعد از او جدا شدم. پس از جدایی من آن زن جذابی که در کنفرانس ها می دیدم را دیگر هرگز ملاقات نکردم. اما همان رابطه کوتاه، اعتماد به نفس خاصی به من داده بود و متوجه شدم اگر اراده کنم می توانم بیرون بروم و زن دلخواه خود را پیدا و با او ازدواج کنم.»
مجله سیب سبز: درباره عشق چه فکری می‌کنید؟ آیا اسیر تصورات رؤیایی هستید که از شما یک همیشه عاشق و همیشه در عشق شکست‌خورده می‌سازد یا آنقدر گرفتار منطق شده‌اید که نمی‌توانید مهر کسی را به دلتان راه دهید؟ cccc. پس با خودتان صادق باشید و اولین جوابی که به ذهنتان می‌رسد را بدون رودربایستی علامت بزنید.

 درست است که در آغاز آشنایی و عاشق شدنتان، گاهی با دیدنش تپش قلب می‌گیرید و هول می‌شوید اما این روال نمی‌تواند تا ابد ادامه پیدا کند. با نزدیک‌تر شدن شما به هم، این هیجان جایش را به آرامش می‌دهد و با هر بار دیدن همسرتان، احساسی خوشایند وآرامش پیدا می‌کنید. پس اگر تپش‌های قلبتان آرام‌تر شد، نگران از دست رفتن عشقتان نباشید.


بعد از پاسخ دادن به تست به خودتان نمره بدهید

خیلی موافقم  =  صفر نمره
تا حدی موافقم  =  چهار نمره
مخالفم   =  هشت نمره
به شدت مخالفم  =  10 نمره

اگر نمره صفـر تا 30 گرفته‌اید

حتی یک لحظه هم صبر نکنید. شما به کمک اورژانسی نیاز دارید. هوش عشقی شما آنقدر پایین است که احتمالا تاکنون شکست‌های بسیاری را تجربه کرده‌اید و یک همیشه عاشق افسرده هستید. شاید به دلیل این بن‌بست‌ها دیگران را مقصر بدانید اما بهتر است از سرزنش دیگران دست بکشید و بپذیرید که به دلیل تصورات اشتباهتان، خودتان هم در ایجاد مشکلات سهیم بوده‌اید. اما کار شما برای ایجاد تغییر در ذهنیت و زندگی‌تان آسان نیست و گذشته از خواندن تمام توصیه‌هایی که در صفحات روانشناسی به شما می‌کنیم و تمام کتاب‌هایی که می‌خوانید، بهتر است از مشاوره منظم با یک روانشناس هم بهره ببرید.

اگر نمره 40 تا 59 گرفته‌اید

 متاسفیم. ضریب هوشی شما به شکل خطرناکی پایین است و شما با این تفکرات، به خودتان و زندگی مشترکتان صدمه می‌زنید چراکه شما با مجموعه‌ای از تصورات آرمانی ازدواج می‌کنید و زمانی که با فردی ازدواج می‌کنید، نمی‌توانید همه آن تصورات را عملی کنید و به اندازه‌ای که به آن نیاز دارید، از او توجه دریافت کنید. شما یک فرد عاشق‌پیشه‌اید که برایتان فرقی نمی‌کند با چه کسی ازدواج کنید. هر کسی که وارد زندگی شما شود، می‌تواند عشق بی‌نهایت و بی‌حد و مرز شما را دریافت کند. بد نیست شما از کمک یک مشاور استفاده کنید و فکرتان را شخم بزنید. شما به تغییرات جدی‌ای نیاز دارید.

اگر نمره 69 تا 79 گرفته‌اید

ضریب هوشی شما بد نیست اما اشتباهاتی هم دارید که می‌تواند در درازمدت به زیان رابطه شما تمام شود. گرچه امروز رابطه موفقی دارید اما هنوز هم افکار کودکانه و رمانتیک شما گاهی برایتان تعیین تکلیف می‌کند. اما نترسید. کافی است باور کنید عشق حقیقی هم به تنهایی نمی‌تواند زندگی شما را زیر و رو کند و شما برای خوشبخت بودن به مجموعه‌ای از دلایل و شرایط نیاز دارید که عشق و همسر، تنها بخشی از آن را تشکیل می‌دهند.

اگر نمره 80 تا 100 گرفته‌اید

به شما تبریک می‌گوییم. شما سرشار از هوش عاشقانه هستید و نسبت به زندگی خود دیدی واقع‌بینانه دارید. شما می‌دانید که عشق تنها، برای دوام یک زندگی کافی نیست و از اینکه تنها یک فرد، یعنی همسرتان نمی‌تواند دنیا را برای شما گلستان کند هم باخبرید. اگر هم در برخی از سؤالات نمره بالایی گرفته‌اید، نگران نباشید. شما می‌توانید برای تقویت ویژگی‌ها و افکاری که باعث دادن چنین پاسخی در شما شده‌اند، تلاش کنید.

در قدم بعدی اما بهتر است شما به جز کار کردن بیرون منزل مسئولیت‌هایی در داخل خانه را هم به عهده بگیرید. مثلا کمک کردن به درس‌های فرزندتان، درست کردن یک وعده از غذا یا کمک به همسرتان در تغییر چیدمان منزل اما یادتان باشد شما تازه به جمع خانواده وارد شده‌اید و هنوز تا یک مرد با احساس شدن فاصله دارید.
روزنامه هفت صبح: برخی از آقایان با روش های مناسب ارتباط کلامی  در  منزل آشنایی کامل ندارند؛ با  چند راهکار ساده برای بروز احساسات کلامی‌ در منزل آشنا شوید

برخی از آقایان فکر می‌کنند وظیفه آنها در زندگی مشترک، کار کردن و پول آوردن به خانه است. اگر جزو این گروه هستید مطمئن باشید زندگی‌تان را در مسیر غلطی راهبری می‌کنید. واقعیت این است که حتی پول دوست‌ترین زنان هم از اینکه شوهرانشان بیشتر از پول احساس خرج زندگی‌شان کنند بیشتر خوشحال می‌شوند.

 البته شاید برخی مردان از آغاز به دلیل بلد نبودن این مهارت به دام کار زیاد افتاده باشند. شاید هم پرداخت اقساط، تعویض منزل یا خودرو، فراهم کردن رفاه برای خانواده، تامین آینده فرزندان، ارتقای شغلی و... بهانه ‌این آقایان برای فرار از زندگی به سمت کار باشد.

غایب‌ها

در هر حال باید بدانید که شما با در پیش گرفتن این سبک زندگی، روز به روز از خانه، همسر و فرزندان خود، دور و دور‌تر می‌شوید، کم‌کم از نظر احساسی و عاطفی و ذهنی با آنها فاصله می‌گیرید و خودتان می‌خواهید که خانواده، شما را به عنوان یک منبع در‌آمد در نظر بگیرند.

 این دسته از آقایان، مردان غایب نامیده می‌شوند. مردانی که آنقدر خود را درگیر کار می‌کنند که فرصت انتقال احساسات‌شان به خانواده را از دست می‌دهند و همین باعث می‌شود جایگاه آنها در خانه تغییر هویت بدهد.

خاموش‌ها

مردان دیگری را نیز می‌توان در این طبقه قرار داد. آنهایی که شاید این همه مشغله نداشته یا از محیط خانواده دور نیستند، ولی از نظر عاطفی، احساسی و ذهنی فاصله زیادی با همسران‌شان و فرزندانشان دارند. ما آنها را مردان خاموش می‌نامیم. آنها کسانی هستند که بی‌احساس نیستند اما مهارت گفت‌وگو را نیاموخته‌اند و از همین رو مهارت بروز احساسات را ندارند.

حرف زدن و بروز احساسات به صورت کلامی ‌برای آنها از کندن یک کوه هم سخت‌تر است. این مردها معمولا برای فرار از مورد خطاب قرار گرفتن مشغول تعمیر لوازم منزل می‌شوند یا اینکه در حال تماشای تلویزیون یا پای کامپیوتر یا در حال خواندن روزنامه و کتاب هستند.

شاید جالب باشد اما گاهی این مردها شنونده‌های خوبی هم هستند اما آنها از مهارت‌های ارتباطی فقط بخش گوش دادن را یاد گرفته‌اند و در نتیجه مهارت‌های حسی را هم یاد نگرفته‌اند یا تمرین نکرده‌اند یا انگیزه‌ای برای انجام آن ندارند.

حالا اگر شما جزو هر کدام از این دو دسته هستید: مردان غایب یا مردان خاموش بهتر است بدانید برای همسران شما یک جمله عاشقانه، یک شاخه گل، حتی یک همدردی یا بیان چند جمله درباره روزی که سپری کرده‌اید حکم طلا را دارد. ما برای شما چند راهکار ساده داریم تا کم‌کم به سمت خانواده برگردید و در داد و ستد احساساتی با خانواده سهمی‌ داشته باشید.

به خانه برمی‌گردیم

مردان غایب که معمولا خانه را با خوابگاه اشتباه گرفته‌اند کافی است در قدم اول طوری برنامه‌ریزی کنند که روزی یک ساعت زودتر به خانه بر‌گردند و حداقل روزی یک ساعت همراه با خانواده باشند.

در قدم اول لازم نیست که خیلی حرف بزنید یا یک میزگرد خانوادگی را هدایت کنید. همین که خانواده حضورتان را احساس کند کافی است.

در قدم دوم که می‌تواند یکی، دو هفته بعد برداشته شود شما می‌توانید برای آخر هفته‌ها یک برنامه وی‍ژه برای خانواده تدارک ببینید.

پیشنهاد یک برنامه دسته‌جمعی یا اگر یک زندگی دو نفره دارید پیشنهاد یک پیک‌نیک دو نفره بسیار کارساز است. شما حتما نگاه متعجب افراد خانواده را احساس خواهید کرد.

در قدم بعدی اما بهتر است شما به جز کار کردن بیرون منزل مسئولیت‌هایی در داخل خانه را هم به عهده بگیرید. مثلا کمک کردن به درس‌های فرزندتان، درست کردن یک وعده از غذا یا کمک به همسرتان در تغییر چیدمان منزل اما یادتان باشد شما تازه به جمع خانواده وارد شده‌اید و هنوز تا یک مرد با احساس شدن فاصله دارید.

در قدم بعد کافی است از محل کار روزی یکی، دو بار به همسرتان زنگ بزنید و فقط حال او را بپرسید .اظهار دلتنگی یادتان نرود. خریدن شاخه گل و هدیه برای بچه‌ها و بیان کلمات ساده احساسی مثل اینکه تو برای من چقدر مهم هستی، دوست‌تان دارم و... هم شدیدا توصیه می‌شود. خب !مردان غایب ورود شما را به جمع خانواده خوش آمد می‌گوییم.

کار سخت مردان خاموش

مردان خاموش کار به مراتب دشوار‌تری را پیش‌رو دارند زیرا آنها عمیقا مردان بی‌احساسی نیستند اما سکوت‌شان به بی‌احساسی شما تعبیر می‌شود و طرف مقابل هم کاملا حق دارد این طور فکر کند.

اگر جزو این گروه آقایان هستید کافی است مهارت حرف زدن‌تان را تقویت کنید و کمی ‌به خود‌افشاگری روی بیاورید. البته برای شما که عادت کرده‌اید با گفتن جملات کلی از زیر بار هر نوع مکالمه‌ای فرار کنید قرار حرف زدن و بروز احساسات‌تان مثل کندن کوه است.

  در قدم اول بفهمید که می‌توانید تغییر کنید و از الگوهای تربیتی و رفتاری گذشته ذهن خود را رها کنید. اینجا نقش همسران شما مهم‌تر است. همسران شما نقش اصلی ترغیب‌کننده را دارند. اما شاید آنها دیگر از سکوت شما حسابی کلافه شده باشند پس خودتان ابتکار عمل را به دست بگیرید.

از امروز در پاسخ به سوال‌ها هر قدر هم کلی باشد جواب دادن هر نوع جواب کلی ممنوع است. اگر همسرتان از شما پرسید امروز چطور بود گفتن کلمه‌هایی مثل خوب بود.بد نبود و... ممنوع است. حداقل چهار جمله در جواب چنین سوال‌هایی بگویید.

در قدم بعدی پیشقدم شوید و درباره روزی که گذرانده‌اید حداقل 10 جمله بگویید. حالا که حرف زدن اینقدر سخت است گل خریدن که دیگر خیلی سخت نیست!

بسیاری از مردان خاموش کسانی هستند که معمولا در مواجهه با مادران یا همسران‌شان بعد از گفتن دو یا سه جمله سرزنش شده‌اند و برای همین راه سکوت را ناخودآگاه برگزیده‌اند.

این نکته ساده را با همسرتان در میان بگذارید و از او بخواهید اگر تغییر شما را می‌خواهد دست از گفتن جملات سرزنش‌آمیز بردارد.

در نهایت هفته‌ای یک ساعت برای شروع با همسرتان قرار گفت‌وگو بگذارید. در این یک ساعت هر گله‌گذاری که دارید به هم بگویید. گاهی همین گلایه‌ها مانع بروز احساسات می‌شود.
آیا به این حقیقت فکر کرده‌اید که مثلا یک مدل لاغر اندام که شما دارید به عکس او نگاه می‌کنید، ممکن است تا چه اندازه گرسنه باشد؟ او مجبور است اندام خود را با هر سختی که شده اینگونه نگه دارد چون تامین معاشش بستگی به آن دارد و حتما تصدیق می‌کنید که آدم‌های مثل او بسیار اندک هستند.
چطور از وضعیت بدنی خود راضی باشیم؟

تصویر ذهنی از بدن یکی از ابعاد مهم خود ظاهری و خود ارزیابی در طی دوره نوجوانی است اگرچه تصویر ذهنی از بدن یک ساختار چند بعدی است ولی غالباً به صورت درجه ای از رضایت از ظاهر فیزیکـی (اندازه، شکل و ظاهر عمومـی) تعریف می شود.........

نوجوان

نوجوانی یکی از دوره های مهم زندگی است که فرد بیشترین مشـکلات را در رابطه با تصویر ذهنی از بدن خود دارد. زیرا نوجوان در این دوره تغییرات شگرف جسمی و روانی را تجربه می کند، به طوری که افزایش قد و وزن، ظاهر شدن صفات جنسی ثانویه و آکنه در یک مدت زمان کوتاه به وجود می آید  و تصویر ذهنی فرد از بدنش نیز دچار تغییر می شود. تصویر ذهنی شامل عقاید و  احساسات آگاهانه و غیر آگاهانه در مورد بدن است.  به عبـارت دیگر، مفهومـی متشکل از احساسات فـردی در مورد اندازه بدن، جـنس، عمـلکرد و توانایی بدن جهت رسیدن به اهداف می باشد.

تصویر ذهنی از بدن یکی از ابعاد مهم خود ظاهری و خود ارزیابی در طی دوره نوجوانی است اگرچه تصویر ذهنی از بدن یک ساختار چند بعدی است ولی غالباً به صورت درجه ای از رضایت از ظاهر فیزیکـی (اندازه، شکل و ظاهر عمومـی) تعریف می شود. تصویر ذهنی از بدن در سنین نوجوانی به علت اینکه اثرات پیچیده روانـی بر روی تمام مفهوم، خود در این گروه سنی می گذارد، مهم است.

البته این کاملا طبیعی است که برای رسیدن به زندگی رضایت بخش همه افراد محتاج یک تصویر ذهنی واقع بینانه و شایسته هستند و باید بتوانند با آن زندگی کنند. فرد باید از خود و ظاهرش راضی باشد تا اعتماد و حرمت نفس خود را حفظ کند یعنی باید خویشی داشته باشد که اسباب خجالت نباشد و از طرف دیگر با واقعیت مطابقت داشته باشد تا بتواند به طور موثر در دنیای حقیقی زندگی کند و خود را بشناسد.از نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشد و با خود صادقانه برخورد کند به همین دلیل تصویر ذهنی افراد باید حدود منطقی "من" باشد نه بیش از آنچه هست  و نه کمتر از آن. وقتی این تصویر ذهنی بی عیب و نقص باشد، احساس خوشی می کند  و وقتی با این تصویر مشکل داشته باشد احساس دلواپسی و ناامنی به وی دست داده و برای رفع آن سعی دارد این تصویر ذهنی را اصلاح کند تا بتوانداحساس اعتماد به نفس کند. با توجه به اهمیت خاصی که توجه به ظاهر در دوران نوجوانی و البته جوانی به خود می گیرد لازم است که در زمینه عدم رضایت از ظاهر در نوجوانان اقدامات جدی صورت گیرد تا عدم رضایت از ظاهر باعث بروز ضعف در اعتماد به نفس و به دنبال آن ایجاد مشکلات جدی در زندگی اجتماعی و حرفه ای و تحصیلی فرد نگردد.

لذا در ادامه برای کسب رضایت بیشتر از ظاهر در نوجوانان توصیه هایی به والدین و سپس نوجوانان ارایه می گردد:

توصیه‌هایی به والدین: سعی کنید هیچ‌گاه اندام فرزند نوجوان و یا جوان‌تان را نقد و نکوهش نکنید:

باور کنید نوجوانان و جوانان نسبت به اندامشان بیش از حد حساس هستند و بهتر از هر کسی به اندامشان اشراف و آگاهی دارند. آنها نقایص خود را می‌دانند و تصور می‌کنند این نواقص بسیار فاحش و چشم‌گیر است.

تحریف‌زدایی کنید : نوجوان یا جوان خود را از این موضوع مطلع کنید که این مدل‌ها و مانکن‌ها در حالت عادی شبیه به آنچه در مجلات و سینما و .. دیده می شوند نیستند. تصاویر آنها اصلاح می‌شود و کاملا واقعی نیست.تصویر ذهنی خودتان را در نظر بگیرید

آیا شما خودتان تصویر ذهنی مثبتی از اندامتان به نوجوان یا جوانتان منتقل می‌کنید. وقتی که خودتان فاقد تصویر ذهنی مثبت از اندام تان هستید به طور ناخودآگاه و ناخواسته این پیام منفی را به او هم منتقل می‌کنید.

عیب‌جویی: توجه به این نکته که هیچ‌کس بی‌عیب نیست باعث می‌شود تا آن‌ها نیز عیب و نقص خود را بشناسند و به آن اعتراف کنند تا ضمن اینکه به عیب خود پی‌می‌برند، به شمردن عیب و نقص دیگران نپردازند و از طرف دیگر خود را همان‌طور که هستند بپذیرند.

برچسب زدن: نباید ارزیابی‌های متفاوت و مختلفی را که در مورد اشیا و اجسام بی‌جان و بی‌روح انجام می‌دهیم در مورد نوجوانان هم انجام دهیم، زیرا برچسب‌های گوناگون با چنین ارزیابی‌های نسنجیده‌ای عواقب منفی در پی دارند.

باور کنید نوجوانان و جوانان نسبت به اندامشان بیش از حد حساس هستند و بهتر از هر کسی به اندامشان اشراف و آگاهی دارند

توصیه هایی به نوجوان و جوان: به طور قطع اگر نوجوان و جوان به طور موثر و برنامه ریزی شده اوقات عمر خود را برنامه ریزی کند و نحوه مدیریت ذهن و مدیرت زمان را به خوبی بداند، توجه به ظاهر در وی اهمیت کمتری یافته و وی بیشتر سعی می کند که از اوقات عمر نهایت استفاده را کند. لذا در ادامه توصیه هایی به نوجوانان می شود تا برای بالابردن هر چه بیشتر کیفیت زندگی و توجه کمتر به ظاهر این اقدامات را انجام دهد:

ورزش‌کردن:  روی‌آوردن به ورزش از گرایش نوجوان به افکار منفی و انتقادی نسبت به ظاهر و هیبت کلی خود جلوگیری می‌کند و باعث می‌شود نیروی ذخیره‌شده اضافی در بدن وی به طریق منطقی تخلیه شود. با ورزش و تداوم آن، نوجوان به وضعیت تعادل روحی و روانی همراه با نحوه مبارزه و رقابت سالم مثبت می‌رسد.

مطالعه: یکی دیگر از راههای کنترل هیجانات و افکار منفی در نوجوانان و جوانان مطالعه است. سوق دادن افراد به سمت مطالعه صحیح می‌تواند از گرایش آن‌ها به سمت خودکم‌بینی، اعتماد به نفس کم و نابسامانی جلوگیری کند.

واقعیت‌ها را ببینید: این کار آسانی است که به عکس یک مدل یا هنرپیشه در مجله نگاه کنید و آرزو کنید که ای کاش شکل او بودید. وقتی شما به تصاویر این مثلا خانم‌های زیبا یا آقایان خوش تیپ نگاه می‌کنید، در نظر نمی‌گیرید که آنها با استفاده از کلی لوازم گریم و آرایش، عیوب صورت خود را پنهان کرده‌اند.

آیا به این حقیقت فکر کرده‌اید که مثلا یک مدل لاغر اندام که شما دارید به عکس او نگاه می‌کنید، ممکن است تا چه اندازه گرسنه باشد؟ او مجبور است اندام خود را با هر سختی که شده اینگونه نگه دارد چون تامین معاشش بستگی به آن دارد و حتما تصدیق می‌کنید که آدم‌های مثل او بسیار اندک هستند.

این را هم در نظر داشته باشید که اگر شما طبیعتا از فیزیک ضعیف و ظریفی برخوردار نیستید، حتی اگر دچار قحطی هم بشوید،‌به آن شکل در نمی‌آیید. حالا آیا واقعا می‌خواهید تا این اندازه رنج بکشید تا فقط ظاهر خود را تغییر دهید؟ وقتی آدم متوجه می‌شود یک مدل چه رنجی تحمل می‌کند برای ساختن آن ظاهر لاغر، ایده تلاش برای شکل او شدن دیگر چندان جاذبه‌ای ندارد.
ورزش

اعتماد به نفس خود را تقویت کنید: ممکن است شما برسید به جایی که ببینید نمی‌توانید به سایزهای خیلی کم برسید، اما این بدان معنی نیست که شما باید از تیپ و هیکل خودتان متنفر باشید و مثلا ورزش کردن را کنار بگذارید.

ورزش دایم و استفاده از غذاهای رژیمی که شامل کلیه مواد غذایی تازه باشد، می‌تواند کمک موثری در بهبود شرایط فیزیکی شما باشد. ورزش علاوه بر این موجب تقویت اعتماد به نفس، سطح انرژی و سلامت عمومی می‌شود.

مثبت اندیشی در این راه بسیار موثر است اما نیاز به تمرین بسیار دارد. اگر می‌خواهید که در مورد اندام خود احساس رضایتمندی کنید، باید از متمرکز شدن روی نقاط ضعف بدن خود و پرداختن صرف به عیوب خود دست بردارید.

برای مثال، فرض کنید شما دارای ماهیچه‌های شکمی خوش فرمی هستید و در عوض ماهیچه‌های سه سر بدن شما شل هستند. اگر شما تمرکز خود را روی شلی عضلات سینه خود بگذارید و از شرایط ایده‌آل عضلات شکم خود غفلت کنید،‌ این نوع طرز فکر به شما آسیب وارد می‌کند.

به جای این نوع طرز تفکر، وقتی جلوی آینه می‌ایستید،‌عضلات خوش فرم شکم خود را بستایید و در تمرینات ورزشی که انجام می‌دهید بیشتر حرکاتی که عضلات سینه را تقویت می‌کند انجام دهید.

منطقی باشید: آگاه باشید مادامی‌که بدن خود را با دیگران مقایسه می‌کنید، هرگز از هیکل خود خوشنود نخواهید بود. بدانید که فقط می‌توانید بدنی را که به شما ارث رسیده ارتقا دهید. شکل بنیادین بدن شما تغییر ناپذیر است.

مثلا اگر شما اساسا آدم ریز اندامی نیستید،‌هرگز نمی‌توانید توقع یک دور کمر خیلی باریک داشته باشید. همیشه به خاطر داشته باشید فقط می‌توانید بدنی را که دارید، بهبود ببخشید. تلاش برای شکل دیگران شدن، تنها و تنها ناامیدی و نارضایتی به همراه دارد

مصاحبت‌های مناسب و بررسی شده:  مصاحبت با همسالان و کلا افراد موفق، با انگیزه، مثبت‌اندیش و توانمند از یک طرف می‌تواند اطلاعات لازم را به نوجوان و جوان بدهد و از طرف دیگر در انتقال تجربه به آنها از جانب بزرگان موجب تسهیل شرایط نو و تازه شود؛ از این رو این مراودات از اثرات منفی تبلیغات و ناهنجاری‌های رایج در محیط اطراف که بر نوجوان و جوان می‌تواند اثر بگذارد می‌کاهد.

منبع: تبیان

25 رمز موفّقیت در بیانات امام صادق(ع)


25 رمز موفّقیت در بیانات امام صادق(ع)

25 رمز موفّقیت در بیانات امام صادق(ع)

 

از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
«طلبتُ الجنّة، فوجدتها فی السّخاء؛
بهشت را جست‌وجو نمودم. پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.»
«و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة؛
و تندرستی و رستگاری را جست‌وجو نمودم. پس آن را در گوشه‏گیری (مثبت و سازنده) یافتم.»
«وطلبت ثقلاً لمیزان، فوجدتها فی شهادة ان لا اله الّا الله و محمّد رسول الله؛
و سنگینی ترازوی اعمال را جست‌وجو نمودم. پس آن را در گواهی به یگانگی خدای تعالی و رسالت حضرت محمّد(ص) یافتم.»
«وطلبت السرعة فی الدخول الی الجنّة، فوجدتها فی العمل لله تعالی ؛
سرعت در ورود به بهشت را جست‌وجو نمودم. پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.»
«وطلبتُ حبّ الموت، فوجه ته فی تقدیم المال لوجه الله؛
و دوست داشتن مرگ را جست‌وجو نمودم. پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدا یافتم.»
«و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترکال معصیة؛
و شیرینی  عبادت را جست‌وجو نمودم.پس آن را در ترک گناه یافتم.»
«و طلبت رقّة القلب، فوجدتها فی الجوعو العطش؛
و رقّت (نرمی) قلب را جست‌وجو نمودم.پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.»
«وطلبت نورالقلب، فوجدته فی التفکّر و البکاء؛
و روشنی قلب را جست‌وجو نمودم. پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.»
«وطلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة؛
و (آسانی) عبور بر صراط را جست‌وجو نمودم. پس آن را در صدقه یافتم.»
«و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاةاللیل؛
و روشنی رخسار را جست‌وجو نمودم. پس آن را در نماز شب یافتم.»
«و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال؛
و فضیلت جهاد را جست‌وجو نمودم. پس آن را در به دست آوردن هزینة زندگی زن و فرزند یافتم.»
«و طلبت حب الله عزّوجل، فوجدته فی بغضا هلال معاصی؛
و دوستی خدای تعالی را جست‌وجو کردم. پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم»
«و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله؛
و سروری و بزرگی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.»
«و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال؛
و آسایش قلب را جست‌وجو نمودم. پس آن را در کمی ثروت یافتم.»
«و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر؛
و کارهای پر ارزش را جست‌وجو نمودم. پس آن را در شکیبایی یافتم.»
«و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم؛
و بلندی قدر و حسب را جست‌وجو نمودم. پس آن را در دانش یافتم.»
«و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع؛
و عبادت را جست‌وجو نمودم. پس آن را در پرهیزکاری یافتم.»
«و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد؛
و آسایش را جست‌وجو نمودم. پس آن را در پارسایی یافتم.»
«و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع؛
برتری و بزرگواری را جست‌وجو نمودم. پس آن را در فروتنی یافتم.»
«و طلبت العزّ، فوجدته فی الصدّق؛
و عزّت (ارجمندی) را جست‌وجو نمودم. پس آن را در راستی و درستی یافتم.»
«و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم؛
و نرمی و فروتنی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در روزه یافتم.»
«و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة؛
وتوانگری را جست‌وجو نمودم. پس آن را در قناعت یافتم.»
«و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن:
و آرامش و همدمی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در خواندن قرآن یافتم.»
«و طلبت صحبة النّاس، فوجدتها فی حسن الخلق؛
و همراهی و گفت‌وگوی با مردم را جست‌وجو نمودم. پس آن‌ را در خوش‌خویی یافتم.»
«و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین؛
و خشنودی خدای تعالی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.»

منبع: مستدرک ‌الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.

چهارده اصل تربیتی از زندگی مشترک حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیه السلام


چهارده اصل تربیتی از زندگی مشترک حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیه السلام

چهارده اصل تربیتی از زندگی مشترک حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیه السلام

مظلوم و مظلومه عالم حضرت امیرالمومنین (ع)و همسر بزرگوارش حضرت زهرا (س) نمونه‌ای بسیار ناب از فرهنگ خانواده در طول تاریخ می‌باشد، در دوران آخرالزمان که فتنه‌ها بیداد می‌کنند که جمعی از این فتن خانواده ها را تهدید می‌کند راهی جز پناه بردن به خداوند عزوجل نیست، در این زمان الگو گرفتن از زندگی امیر المومنین علیه الاسلام و حضرت زهرا در سایه خداوند می‌تواند  راه ایمنی باشد برای رسیدن به کمال حقیقی ....

در این مطلب چهارده ویژگی این زندگی  مشترک را برای شما بیان می‌کنیم
۱ - اصل خدامحوری و عبادت خانوادگی
در زندگانی مشترک امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه سلام الله علیها ، تمام اعضای خانواده عاشق و شیفتة پروردگار بودند. به فرمودة امیرالمؤمنین علیه السلام:
عشق به خداوند، آتشی است که بر چیزی نمی‌گذرد جز آن‌که آن را به آتش می‌کشاند و نوری خدایی است که بر چیزی پرتو نمیافکند جز آن‌که آن را غرق نور می‌کند. پس کسی که به خداوند عشق بورزد، همه چیز مُلک و ملکوت خویش را به او می‌دهد.[۱]
هرگاه خداوند بخواهد بنده را گرامی بدارد، او را گرفتار عشق و محبت خویش می‌گرداند.[۲]
باری، آتش عشق پروردگار آن خانه را غرق نور الهی و اعضای آن خانواده را شیفته و حیران پروردگار ساخته بود. در آن خانة ملکوتی اتاقی ویژة نماز و مناجات با پروردگار بود که نه کوچک بود و نه بزرگ.[۳] در آن اتاق تنها قرآن، شمشیر و فرش بود.[۴]
ابن ابی‌الحدید، دانشمند بزرگ اهل سنت، دربارة عبادت‌های امیرالمؤمنین علی علیه السلام  می‌نویسد:
…و اما عبادت، پس علی عابدترین و پُرنمازترین مردمان بود. از همه بیش‌تر روزه می‌گرفت و نمازهای مستحبی را بر پامی‌داشت و همواره ذکر می‌گفت… و چه گمان می‌بری دربارة مردی که پیشانی‌اش از بسیاری سجده همانند زانوی شتر شده بود.[۵]
حسن بصری دربارة عبادت‌محوری حضرت فاطمه  سلام الله علیها می‌گوید:
در تمام دنیا عابدتر از فاطمه یافت نمی‌شود. او به حدی برای نماز و عبادت بر پامی‌ایستاد که پاهایش ورم می‌کرد.[۶]
حضرت زهرا سلام الله علیها  حتی در شیرین‌ترین و خاطره‌انگیزترین لحظه‌های زندگی نیز دل در گرو عشق خدا نهاد و در شب ازدواج خطاب به یگانه کُفو و همتایش علی علیه السلام  فرمود:
انتقال از خانة پدرم به خانة خودم، مرا به یاد انتقال به خانة قبرم انداخت. تو را به خدا سوگند می‌دهم تا در این ساعات به نماز برخیزی تا امشب را با هم به عبادت پروردگارمان بگذرانیم.[۷]
پیامبر اکرم صلی الله علیه آله وسلم  فردای آن شب از علی علیه السلام  پرسید: همسرت را چگونه یافتی؟! حضرت علی علیه السلام  بی‌درنگ فرمود:
نِعمَ العَونُ عَلی طاعَةِ اللهِ؛[۸] بهترین یار برای اطاعت و عبودیت پروردگار.
حضرت فاطمه سلام الله علیها  هر شب پس از فراغت از وظایف خانه‌داری چنان خائفافه و خالصانه بر سجاده به نماز می‌آیستاد که پروردگار بدان بر ملائکة خویش مباهات می‌فرمود:
ملائکة من، اینک بر سرور کنیزانم فاطمه نظر کنید. بر درگاه من ایستاده، در حالی که بند بند وجودش از خوف من مرتعش و لرزان است. او با تمام وجودش به عبادت من روی نهاده است. اینک شما را گواه می‌گیرم که پیروان و شیعیان او را از آتش ایمنی بخشیدم.[۹]

۲ - قرآن‌گرایی
روح و جان اعضای این خانواده با قرآن عجین گشته و تمام اخلاق و مرام اعضای خانوادة فاطمی، قرآنی گشته بود. تلاوت قرآن پدر خانواده، چنان در اوج بود که دربارة او گفته‌اند: «به خدا هیچ قریشی را ندیده‌ایم که بیش از امام علی علیه السلام  قرآن بخواند».[۱۰]
حضرت زهرا سلام الله علیها  به طور شبانه‌روز با قرآن انس و رفاقت داشتند و به تلاوت آن عشق می‌ورزیدند.[۱۱] آن حضرت بر تلاوت سوره‌های واقعه، الرّحمن و حدید تأکید می‌ورزیدند و می‌فرمودند:
قرائت‌کنندة سوره‌های حدید و الرّحمن و واقعه در آسمان‌ها ساکن فردوس خوانده می‌شود.[۱۲]


۳- اصل ساده‌زیستی و زهد خانوادگی

فاطمة زهرا سلام الله علیها ، این اسوة بی‌مثال الهی، در طول زندگانی خویش هماره دعوت‌کننده به سوی «وارستگی از دنیا و دل‌سپاری به خدا» بود؛ اما نه دعوتی با زبان، که دعوت با تمام وجود و در عمل؛ دعوتی که ارزش و تأثیرش در هدایت و تربیت پیروان از هزاران دعوت زبانی بیش‌تر و مؤثرتر است.
فاطمه سلام الله علیها  در انتخاب بین دنیا و آخرت، سرای باقی را برگزیده و سیرة زندگانی خویش را بر بی‌اعتنایی به زخارف دنیایی و قناعت به حداقل نیازهای ضروری بنا ساخته بود. زندگانی او به دور از تشریفات و تجملات و در عین سادگی، لبریز از صفا، نشاط و زیبایی‌های معنوی بود. ساده‌زیستی فاطمه نه از روی فقر و ناداری که برخاسته از اوج معرفت و غنای روحی آن حضرت بود. بهترین شاهد این مدعا، آن دوران از زندگانی فاطمه سلام الله علیها  است که فدک در اختیار ایشان بود. فدک، سرزمین حاصل‌خیزی بود که می‌توانست تمام گندم مورد نیاز مدینه را تأمین کند. بعد از آن‌که پیامبر، به فرمان خداوند، فدک را به دخترش بخشید، تمام درآمد آن[۱۳] در اختیار فاطمه قرار می‌گرفت؛ اما این درآمد بسیار نتوانست صفا و سادگی زندگی ایشان را دگرگون سازد؛ چراکه فاطمة از دنیا رهیده، تمام حاصل فدک را فدای رضایت و خشنودی خداوند می‌کرد.[۱۴] باری، ساده‌زیستی فاطمه نه پیامد جبر و تحمیل روزگار، که رهاورد وارستگی او از دنیا و انتخاب عارفانة وی بود.
او وارستگی از دنیا را از پدری آموخته بود که در مقام تهذیب و تزکیة دخترش می‌فرمود:
دخترم! پدر و شوهر تو فقیر نیستند. خداوند، گنجینههای طلا و نقرة زمین را به من عرضه کرد؛ ولی من آن‌چه را نزد پروردگارم باقی می‌ماند، برگزیدم. دخترم! اگر از آن‌چه که پدرت (از حقیقت دنیا) می‌داند، آگاه شوی، دنیا از چشمت فرو میافتد.[۱۵]
آری فاطمه، پرورش‌یافتة رسول بود و درس ساده‌زیستی و وارستگی از مظاهر دنیا را از آن اسوة حسنه فراگرفته بود. این گزارش تاریخی گواه این مدعاست:
عادت پیامبر چنان بود که سفرهایش را با دیدار فاطمه شروع و ختم می‌کرد. در یکی از این سفرها، فاطمه به یمن قُدوم پدر و همسر، برای خود دستبندی از نقره، دو گوشواره و یک گردن‌بند فراهم آورد و پرده‌ای رنگین بر خانه آویخت. پیامبر بنابر عادت همیشگی‌شان ابتدا به خانة فاطمه وارد شد؛ اما پس از توقف کوتاهی در حالی که آثار گرفتگی و ناراحتی در چهره‌اش هویدا بود، از منزل فاطمه خارج و روانة مسجد شد. فاطمه که با کیاست خویش، علت ناراحتی پدر را دریافته بود، بلافاصله پرده را باز کرد و به همراه زیورآلات نزد پیامبر فرستاد و پیغام داد که دخترت، سلام می‌رساند و می‌گوید: این‌ها را در راه خداوند به مصرف برسان! پیامبر، آن‌ها را تحویل گرفت و فرمود:
پدرش به فدایش باد! پدرش به فدایش باد! پدرش به فدایش باد! آل محمد را به دنیا چه کار؟! ایشان نه برای دنیا، که برای آخرت آفریده شده‌اند؛ هرچند تمام دنیا به خاطر ایشان آفریده شده است. اگر دنیا به اندازة بال پشه‌ای نزد خداوند ارزش می‌داشت، جرعه‌ای از آب آن را به هیچ کافری نمی‌نوشانید.[۱۶]
و آن‌گاه برخاست و به سوی فاطمه شتافت.


۴ -اصل ایثار و انفاق خانوادگی
کاوش و نگرشی کوتاه در شأن نزول سورة انسان که دربارة اعضای خانوادة حضرت زهراست، سریان اصل «ایثار و انفاق خانوادگی» را در خانوادة فاطمی به نمایش می‌گذارد:
و به عشق خدا مسکین و یتیم و اسیر را طعام می‌دهند (و می‌گویند:) فقط برای رضای خداوند شما را اطعام می‌کنیم و در مقابل شما انتظار هیچ شکرگزاری و پاداشی را نداریم(.[۱۷]
در ایامی که فدک در اختیار حضرت زهرا سلام الله علیها  بود، تمام درآمد آن که سالیانه بین ۷۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰۰ دینار طلا بود،[۱۸] تقدیم آن حضرت می‌شد، اما آن حضرت تنها به اندازة کفاف و ضرورت خانواده از آن برمی‌داشت و بقیه را بین نیازمندان مدینه تقسیم می‌فرمود. بدین‌سان روزی که درآمد فدک به طور ماهیانه تسلیم حضرت زهرا سلام الله علیها  می‌شد، روز جشن و سرور فقیران مدینه بود.[۱۹]


۵ -اصل پاک نگه‌داری محیط خانه و خانواده از گناه
بالاترین هنر بانوی یک خانه، حفظ محیط خانه و اعضای خانواده از حرام الهی است تا همیشه و در همه حال ارتباط خانواده و اعضای آن با عالم ملکوت برقرار باشد. و این هنری است که حضرت فاطمه آن را به اوج تجلی رسانده است.
آنحضرت در آخرین وصیت‌هایش به امیرمؤمنان علی علیه السلام  بر این معنا تأکید ورزیده است:
پسر عمو جان، تا در خانة تو بودم، دروغی نگفتم، خیانتی نکردم و ازدستورات (الهی) تو هیچ‌گاه گامی فراتر ننهادم.[۲۰]


۶ -اصل جهادی و فدایی بودن تمام اعضای خانواده
فاطمه سلام الله علیها  به همراهی همسرش علی علیه السلام ، تمام وجود و زندگانی خویش را وقف خداوند و رضایت او کرده بود. یگانه خانواده‌ای که تمام اعضای آن فداییان راه خدا بودند و در این راه تمام آبرو، دارایی و جان خویش را تقدیم داشتند، خانوادة «علوی‌ـ فاطمی» بوده است.


۷ -اصل دفاع همه‌جانبه از حریم ولایت و امامت
فاطمه سلام الله علیها  شیداترین پروانة شمع امامت بود؛ پروانة عاشقی که با سوختن و فداسازی خویش، به همگان آموخت که امام بر حق چونان کعبه است؛ کعبه‌ای که مردم بایستی بر گِردش طواف نمایند؛ نه او بر گِرد مردم.[۲۱] این، فاطمه بود که عاشقانه‌ترین پاسداشت را از حریم امامت روا داشت. این، فاطمه بود که یگانه‌ترین اسوه‌دهی را در همرهی با ولایت ادا ساخت، هموکه پهلویش شکست و در خون نشست؛ اما لحظه‌ای از یاوری ولی امر خویش از پای ننشست؛ هموکه با فریادهای جگرسوز خویش، زیباترین شعار ولایت‌مداری را در گوش جان پیروان خویش طنین‌انداز ساخت:
ای أباالحسن! روحم به فدای روح تو و جانم سپر بلای تو! هماره همراه تو خواهم بود؛ چه در خیر و نیکی به سر بری و چه در سختی و بلا گرفتار شوی![۲۲]
باری، پیشتازترین، خالص‌ترین و کاری‌ترین حمایت‌گر ولایت و امامت، فاطمه سلام الله علیها  بود و هموست که بایستی مقتدا و اسوة ما در عرصة «ولایت‌‌‌محوری»، «محبت‌شناسی» و «حجت‌مداری» در این برهه از زمان واقع شود.


۸- اصل دانش‌پژوهی خانوادگی

حضرت زهرا سلام الله علیها محیط خانه را به دانشگاهی بی‌نظیر در عرصة تعلیم معارف اسلامی مبدل ساخته بود؛ از تعلیم فرزندان گرفته تا تعلیم مردمان و تشکیل کلاس‌های دینی ـ علمی در خانه. او هم‌چون پدرش، مربی اخلاق بود و معلم قرآن؛ مقامی که تنها از آنِ پیامبر و اهل‌بیت پاک‌نهاد اوست. او عمری را با تلاشی بی‌امان، در نهایت مهربانی و دل‌سوزی به تعلیم و تبلیغ معارف دین و تربیت دین‌باوران پرداخت.
این روایت تاریخی که گزارش‌گر آن مولای متقیان علی علیه السلام  است، نمایانگر جلوه‌ای از رحمت بی‌کرانه و تلاش خستگی‌ناپذیر فاطمه سلام الله علیها  در مقام تعلیم و تربیت می‌باشد:
روزی یکی از زنان مدینه خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها  رسید و گفت: «مادر پیری دارم که در مسایل نماز، سؤالات فراوانی دارد و مرا فرستاده است تا آن مسایل شرعی را از شما بپرسم».
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: «بپرس!»
آن زن، مسایل بسیاری طرح کرد و برای هر یک از آنها، پاسخ شنید.
در ادامة گفت و شنود، آن زن از کثرت پرسش‌ها خجالت کشید و گفت: «ای دختر رسول خدا! از این‌که فراوان خدمت می‌رسم و با سؤالاتی فراوان شما را به زحمت می‌اندازم، معذرت می‌خواهم!»
فاطمه سلام الله علیها  فرمود:
باز هم بیا و هر آن‌چه سؤال برایت پیش می‌آید، بپرس! آیا اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را به بالای بام ببرد و به پاداش آن، صد هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین کاری برای او دشوار خواهد بود؟
گفت: «خیر».
حضرت ادامه داد:
من در ازای هر مسال‌های که پاسخ می‌دهم، بیش از فاصلة بین زمین و عرش، جواهر و لؤلؤ پاداش می‌گیرم؛ پس سزاوار است که بر من سنگین نیاید.[۲۳]


۹- اصل عفت‌ورزی و عفاف‌محوری

پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم  روزی از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال پرسیدند: «چه روش و سیره‌ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟»
هرکس به فراخور معرفت خویش جوابی می‌داد؛ اما هیچ جوابی پیامبر را قانع نمی‌ساخت. در این هنگام سلمان فارسی که در آن روزگار پیرمردی باوقار و پرذکاوت و در میان آن جمع، به لحاظ ایمان و معرفت بالاتر بود، با خود اندیشید که پاسخ این سؤال دقیق از سطح عمومی اندیشة مردان فراتر است. از این روی، در بحبوحة اظهار نظرهای گوناگون، خود را به خانة زهرا سلام الله علیها  که متصل به مسجد پیامبر بود، رسانید و پاسخ پرسش پیامبر را از یگانه دخترش جویا شد. حضرت زهرا سلام الله علیها در پاسخ سؤال پدر فرمودند:
برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.[۲۴]
سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را مطرح نمود. پیامبر دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست؛ از این روی پرسیدند: «این جواب را از که آموختی؟»
سلمان عرضه داشت: پرسش شما را از دخترتان زهرا پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم.
پیامبر در این هنگام فرمودند:
پدرش به فدایش باد. …به راستی که فاطمه پاره‌ای از وجود من است.[۲۵]
این روایت معروف با عبارت‌های مختلفی، در منابع پرشماری از کتاب‌های حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و سنی موجود است.[۲۶]
استفادة حضرت زهرا سلام الله علیها  از کلمة «خیر»، خود گویای این حقیقت است که سیرة مذکور یک رُجحان و مزیت است؛ به دیگر سخن، حضرت فاطمه سلام الله علیها در مقام بیان یک امر ایده‌آلی و ترجیحی می‌باشند؛ امری که رعایت آن رجحان و برتری دارد و مادامی که ضرورتی پیش نیامده است، عمل به آن بهتر و مطلوب‌تر است.
باری، در شرایطی که نیازی به ارتباط زنان با مردان نیست، بهتر آن است که بانوان خانواده با هیچ مرد نامحرمی تماس نداشته باشند و «خانه‌محور» باشند. این امر، رجحانی است و هرگز به معنای ممنوعیت قانونی حضور بانوان در جامعه نیست. از دیدگاه اسلامی زنان می‌توانند در صورت نیاز، با رعایت ارزش‌های اسلامی و اخلاقی به عرصه‌های اجتماعی وارد شوند و هیچ منعی از آن نمی‌باشد؛ به عبارت دیگر، حکم بیان شده در روایت، یک توصیة اخلاقی ترجیحی است؛ نه یک حکم قانونی تکلیفی.


۱۰- اصل حضور در اجتماع به هنگام ضرورت
پارة وجود رسول خدا سلام الله علیها ،کامل‌ترین اسوه و الگوی حیا، عفت، عفاف و حجاب است. سخن از فاطمه است؛ فاطمه‌ای که پدرش کانون همة حوادث سیاسی‌ـ اجتماعی آن روزگار بود و او در کنار پدر، چون مادری مهربان، در همة این صحنه‌ها حضوری مستمر داشت. آری فاطمه سلام الله علیها  در تمام عمر در صحنه‌های گوناگون اجتماعی حضور داشت؛ چه در دوران کودکی در شرایط طاقت‌فرسای مکه و حصر اقتصادی در شعب ابی‌طالب؛ چه در دوران بعد از هجرت به مدینه و کشاکش جنگ‌های پُرشمار و حوادث بی‌شمار، و چه در خانة علی علیه السلام  که محل آمد و شد فراوان اصحاب و یاران خاص رسول بود. حضرت صدیقة طاهره علیه السلام  در همة این صحنه‌ها حضور داشت؛ اما با همة این احوال، عفاف و حجاب او در اوج یگانگی و بی‌مثالی بود.
جلوه‌هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمة زهرا سلام الله علیها  در عرصة حجاب و عفاف گزارش شده است که حقیقت هر یک از این رفتارها و گفتارها می‌باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد.
سیرة رفتاری حضرت صدیقة طاهره سلام الله علیها  نشان‌دهندة زیباجلوه‌هایی از حضور فعال آن حضرت در عرصة اجتماع می‌باشد؛ برای نمونه‌ایشان هر هفته، روزهای شنبه به سوی مزار شهدای اُحُد می‌شتافت و برای حمزه علیه السلام  و دیگر شهدای احد طلب آمرزش و علوّ درجات می‌نمود.
فاطمة زهرا سلام الله علیها  پس از هجران پدر، حمایت از امامت را وظیفة خویش دانست و در این راه از هیچ فداکاری و جان‌بازی دریغ نکرد و بارها و بارها در عرصة جامعه ظاهر شد و در جمع مردمان، خطبه‌هایی بی‌نظیر ایراد فرمود؛ خطبه‌هایی در اوج فصاحت و بلاغت که فصیحان و بلیغان نام‌آور عرب را به شگفتی و شیفتگی واداشته است.
همان زهرایی که می‌فرماید: «برای زن بهتر آن است که نه او هیچ مردی را ببیند و نه هیچ مردی او را»، آن‌گاه که مصالح کلی جامعة اسلامی را در خطر می‌بیند، به سوی مسجد می‌شتابد و در حضور جمع کثیری از مردان مهاجر و انصار، غاصبان خلافت را به محاکمه می‌کشاند. چنین صحنه‌هایی از سیرة رفتاری آن حضرت، تأییدگر این حقیقت است که فرمودة پیش‌گفتة ایشان یک امر رجحانی است که در شرایط ایده‌آل مصداق می‌یابد.[۲۷]


۱۱- اصل تقسیم کار در خانه

زندگی مشترک علی و فاطمه سلام الله علیهما  کامل‌ترین اسوه در مسایل خانوادگی است.آنچه در خانة زهرا سلام الله علیها  صورت می‌پذیرفت، جملگی از حکمت بی‌کران الهی الهام گرفته بود. تقسیم کار در این خانة نورانی از علم و حکمت نبوی سرچشمه می‌گرفت: تدبیر کارهای منزل بر عهدة زهرا سلام الله علیها  و تدبیر امور بیرون منزل بر دوش علی علیه السلام
آن هنگام که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم  چنین تقسیم کاری را به علی و زهرا سلام الله علیهما  پیشنهاد فرمود، فاطمه خوشحالی و رضایت خویش را این‌گونه ابراز نمود:
جز خدا کسی نمی‌داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه مسرور و خوشحال شدم؛ چراکه رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، باز داشت.[۲۸]
طرح پیشنهادی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم  بیش از هر چیز ناظر به استعدادهای طبیعی و تکوینی هر یک از مرد و زن است؛ طرحی که در عرصة وظایف خانوادگی، نه زن‌سالاری را تجویز می‌کند، نه مردسالاری را؛ بلکه دربردارندة تقسیم کاری عادلانه در سایه‌سار ایثار و صمیمیت خانوادگی است.


۱۲- اصل برقراری ارتباط خانواده با مسجد
هم‌جواری خانة حضرت زهرا سلام الله علیها  با مسجد و انس تمام اعضای خانواده با مسجد و محراب و نمازگزاردی آن‌ها در مسجد؛ جملگی بر اصل «مسجدمحوری خانواده» تأکید می‌ورزد.


۱۳- اصل همسایه‌مداری
حضرت زهرا سلام الله علیها  در دعاهای خویش همسایه‌ها را بر اعضای خانواده مقدم می‌داشت و می‌فرمود: «فرزندم، نخست همسایه و سپس خانه».[۲۹]
امیرالمؤمنین علی علیه السلام  اهمیت همسایة خوب را تا بدان پایه می‌دانست که سفارش می‌کرد پیش از تهیة آذوقۀ خانه، از همسایه‌اش پُرس‌وجو شود.[۳۰] برای پیشگیری از اختلاف‌ها و برخوردها، از افراد می‌خواست با بستگانشان همسایه نشوند.[۳۱] آن حضرت، همسایة بد را بزرگ‌ترین خسارت‌ها و سخت‌ترین گرفتاری می‌دانست.[۳۲] رازگویی به همسایه را ممنوع اعلام کرده بود و می‌فرمود:
کسی که همسایه‌اش را بر اسرار خود آگاه سازد، پرده‌های رازش دریده شود.[۳۳]
فایدة خوش همسایگی را «بسیاری همسایگان» و «مددرسانی به همسایگان در دشواری‌ها» می‌دانست.[۳۴]
همسایه را تنها همسایة دیوار به دیوار نمی‌دانست؛ بلکه تا چهل خانه از هر سو را همسایه به شمار می‌آورد.[۳۵]
می‌فرمود:
بزرگوار، …همسایه را گرامی می‌دارد.[۳۶]
عزیز نشود کسی که همسایگانش را خوار کند.[۳۷]


۱۴- اصل استفاده از لذت‌های روا
استفاده از لذت‌جویی‌های حلال بین همسران، بهره بردن از میوه‌ها و خوراکی‌های لذت‌بخش، همبازی شدن با کودکان، به مسابقه واداشتن فرزندان در عرصه‌هایی مثل کُشتی، شنا، اسب سواری و… مورد تأکید این زوج یگانة تاریخ، علی و فاطمه سلام الله علیهما  بود. پدرِ خانوادة فاطمی می‌فرمود:
دین‌باور باید شبانه‌روز خود را به سه بخش تقسیم کند:

مانی برای نیایش با آفریدگارش؛
وقتی برای فعالیت اقتصادی‌اش؛
فرصتی برای واداشتن نفس به لذت‌هایی که زیبا و حلال است.[۳۸]
بدانید ای بندگان خدا! پارسایان هم در این دنیای زودگذر و هم در جهان آیندة آخرت سود می‌برند. (پارسایان) با اهل دنیا در دنیاشان شریک شدند، در حالی که اهل دنیا در آخرت آنان شریک نشدند… . در دنیا در بهترین مسکن‌ها ساکن شدند و بهترین خوردنی‌ها را خوردند. با اهل دنیا در دنیاشان شریک شدند و با آنان از پاکیزه‌ها خوردند و نوشیدند و از بهترین‌ها پوشیدند و در بهترین مسکن‌ها ساکن شدند و با بهترین [بانوان] ازدواج کردند و بهترین مرکب‌ها را سوار شدند. با اهل دنیا به لذت دنیا دست یافتند و فردا همسایگان خداوندند… . پس به سوی این [مکتب جامع]، ای بندگان خداوند هر خردمند، شیفته است.[۳۹]

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[۱]. منسوب به امام صادق علیه السلام ، مصباح الشریعة، ص۱۹۲٫
[۲]. سید رضی، نهج‌البلاغه، حکمت ۳۶۸٫
[۳]. شیخ حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۳، ص۵۵۵٫
[۴]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۶۱٫
[۵]. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۲۷٫
[۶]. قال الحسن البصری: «ما کانَ فِی الدُّنیا أعبَدُ مِن فاطِمَةَ کانَت تَقُومُ حتّی تَتَوَّرمُ قَدماها». علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۵، ح۶۲٫
[۷]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «تَفکرتُ فِی حالی عِندَ ذَهاب عُمری وَ نُزُولی فِی قَبری فَشَبَّهتُ دُخُولِی فِی فِراشی بِمَنزِلی کدُخُولِی إلی لَحدِی وَ قَبرِی فَاُنشِدُک الله إنْ قُمتَ إلَی الصَّلَوةِ فَتَعبُدَ اللهَ تَعالَی هذِهِ اللَّیلَةَ…» شوشتری، احقاق الحق، ج۴، ص۴۸۱٫
[۸]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۱۷٫
[۹]. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «…مَتی قامَت فِی مِحرابِها بَینَ یدی رَبِّها… یقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ:”یا مَلائِکَتی، اُنظُروُا إِلی أمَتِی فاطِمةُ، سَیدَةُ إِمائی، قائِمَةٌ بَینَ یدَی یرتَعِدُ فَرائِصُها مِن خیفَتی وَ قَد أقبَلَت بِقَلبِها عَلی عِبادَتی. اُشهِدُکُم أنّی قَد آمَنتُ شیعَتها مِنَ النّار”…» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۸، ح۱٫
[۱۰]. سنن امام علی علیه السلام ، ص۱۲۴٫
[۱۱]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «حُبِّبَ مِن دُنیاکُم ثَلاثٌ: تَلاوَةُ کتابِ اللهِ… وَ النَّظَرُ فِی وَجهِ رسول‌اللهِ، وَ الإنفاقُ فِی سَبیلِ اللهِ» قیومی، جواد، صحیفة الزهراء، ص۲۷۶٫
[۱۲]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «قارِی الحَدید و إذا وَقَعَت و الرّحمن یُدعی فِی السّماواتِ ساکِنُ الفِردَوسِ» متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ص۵۸۳؛ قیومی، جواد، صحیفة الزهراء، ص۲۷۶ص۲۷۸٫
[۱۳]. درآمد سالیانة فدک را بین ۷۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰۰ سکة طلا ثبت کرده‌اند. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۱۸٫
[۱۴]. تمام درآمد فدک تقدیم حضرت فاطمه سلام الله علیها  می‌شد؛ اما آن حضرت تنها به اندازة نیاز ضروری خود از آن برمی‌داشت و بقیه را بین نیازمندان تقسیم می‌فرمود. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۲۳، ح ۲۵٫
[۱۵]. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «یا بُنَیّة! ما اَبُوکِ بِفَقیرٍ وَ لا بَعلُکِ بِفَقیرٍ وَ لَقَد عُرِضَت عَلیَّ خَزَائِنُ الأرضِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ فَأختَرتُ ما عِندَ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ. یا بُنَیّة! لَو تَعلَمِینَ ما عَلِمَ اَبُوکِ لَسَمَجَتِ الدُّنیا فِی عَینَیکِ…» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۳؛ اربلی، علی‌بن‌عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۳۶۲٫
[۱۶]. قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «قَد جُعِلَت فِدَاهَا اَبُوهَا (ثَلاثَ مَرَّاتٍ) ما لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ لِلدُّنیا فَاِنَّهُم خُلِقُوا لِلآخِرَةِ وَ خُلِقَتِ الدُّنیا لَهُم» و به روایتی دیگر: «جُعِلَت فِداهَا اَبُوهَا (ثَلاثَ مَرَّاتٍ) لَیسَتِ الدُّنیا مِن مُحمَّدٍ وَ لا مِن آلِ مُحمَّدٍ وَلَو کَانَتِ الدُّنیا تَعدِلُ عِندَاللهِ مِن الخَیرِ جَناحَ بَعُوضَةٍ ما أسقَی فِیهَا کَافِراً شَربَةَ مَاءٍ» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰، ح ۷ و نیز ص۸۶٫
[۱۷]. )وَ یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّه مِسکیناً وَ یَتیماً وَ أسیراً% إنَّما نُطعِمُکم لِوَجهِ اللهِ لا نُریدُ مِنکم جَزاءً وَ لا شُکوراً( انسان (۷۶)، ۸ـ۹٫
[۱۸]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۱۸٫
[۱۹]. ر.ک: همان، ص۱۲۳، ح۲۵٫
[۲۰]. قَالَتْ: «یَا ابْنَ عَمِّ! مَا عَهِدْتنِی کاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُک مُنْذُ عَاشَرْتَنِی» فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۱۵۱؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۹۱٫
[۲۱]. قَالَتْ فاطمة سلام الله علیها  لقد قال رسول‌اللهˆ: «مَثَلُ الامامِ مَثَلُ الکَعبَةِ إذ تُؤتی وَ لا تَأتی» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۳، ح۲۲۴٫
[۲۲]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «یا اَبَاالحَسَنِ! روُحی لِروُحِکَ الفِداءُ وَ نَفسی لِنَفسِکَ الوِقاءُ. إن کُنتَ فی خَیرٍ کُنتُ مَعَکَ وَ إِن کُنتَ فِی شَرٍّ کُنتُ مَعَکَ» حائری مازندرانی، محمدمهدی، کوکب الدّرّی، ج۱، ص۱۹۶٫
[۲۳]. حضرت فاطمه سلام الله علیها : «هَاتِی وَ سَلِی عَمَّا بَدَأ لَک، أرَاَیتَ مَن اکتَری یَوماً یَصعَدُ إِلَی سَطحٍ بِحَملٍ ثَقِیلٍ وَ کَرَاهُ مِأةَ ألفَ دِینارٍ أیثقُلُ عَلَیهِ؟ أکتَرَیتُ أنَا لِکُلِّ مَسألةٍ بِأکثَرَ مِن مِلءِ ما بَینَ الثَّرَی إِلَی العَرشِ لُؤلُؤاً فَأحرَی أن لا یثقُلَ عَلَیَّ» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۳؛ تفسیر امام عسکری†، ص۳۴۰٫
[۲۴]. حضرت فاطمه سلام الله علیها : «خَیرٌ لِلنِّسَاءِ أن لایرِینَ الرِّجَالَ وَ لایرَاهُنَّ الرِّجَالُ» شیخ حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۴۳ و۱۷۲؛ شیخ صدوق، مکارم الاخلاق، ص۲۳۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۴٫
[۲۵]. رسول‌الله صلی الله علیه وآله وسلم : «جُعِلَت فِدَاهَا أبُوهَا… إِنَّ فَاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنّی» متقی هندی، کنزالعمال، ج۸، ص۳۱۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۶۹٫
[۲۶]. از آن جمله است: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۳۶ و ج۱۰۰، ص۲۳۸ و ج۳۷، ص۶۹ و ج۴۳، ص۸۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۸، ص۳۱۵ و ج۱۶، ص۶۰۱٫
[۲۷]. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، ص۱۰۷ـ۱۱۱٫
[۲۸]. حضرت فاطمه سلام الله علیها : «فَلا یَعلَمُ ما دَخَلَنی مِنَ السُّرُورِ إلّا اللهُ بِاِکفائی رسول‌الله تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ» حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۷۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۵۳٫
[۲۹]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «یا بُنَیَّ، الجارُ ثُمَّ الدّارُ» مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۱، ح۳٫
[۳۰]. آمدی، غررالحکم، حدیث ۵۵۹۸٫
[۳۱]. جلوه‌های حکمت، ص۱۳۳٫
[۳۲]. آمدی، غررالحکم، حدیث ۴۷۳۴٫
[۳۳]. جلوه‌های حکمت، ص۱۳۴٫
[۳۴]. آمدی، غررالحکم، حدیث ۷۷۶۲٫
[۳۵]. جلوه‌های حکمت، ص۱۳۴٫
[۳۶]. آمدی، غررالحکم، ح ۱۹۹۶٫