دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دروغ بزرگ تقلب چگونه شکل گرفت؟

بی‌گمان پاسخ، ادعای «تقلب» را باید در خود انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری جست.
به گزارش مشرق، روزنامه وطن امروز نوشت: امروز پس از ۵ سال از حماسه الهی مردم ایران در نهم دی‌ماه ۸۸، اگر ادعا کنیم حوادث سیاه و پرفتنه پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری هنوز بیشترین سهم را در شکل‌دهی وضعیت سیاسی کشور در فضای داخلی و خارجی دارد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. اصلاح‌طلبان همچنان متاثر از پیامد‌های رفتار‌های رادیکال و خارج از عرف سران خود،‌ متهم به جرزنی سیاسی‌اند و به لطایف‌الحیل می‌کوشند خود را از این اتهام مبرا کنند.

از سوی دیگر اصولگرایان نیز کم و بیش به همراهان و ساکتین جریان فتنه روی خوش نشان نمی‌دهند. در سیاست خارجی نیز کشور هنوز با تحریم‌هایی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند که به پشتوانه شواهد و دلایل متعدد از نتایج مستقیم آبروریزی سیاسی فتنه‌گران به شمار می‌رود. هرچند اسناد بسیاری، بر خط‌دهی فعالان داخلی فتنه به دشمنان ملت در راستای وضع و تشدید تحریم‌ها در آن ایام دلالت دارد.

عدم پایبندی سران اصلاح‌طلب به اصول رقابت سیاسی با «جرزنی»، «دروغ بزرگ تقلب» و رفتار آنارشیستی و دعوت به آشوب و اردوکشی خیابانی علیه «رای ملت» سرمایه‌های بسیاری را از میان برد، برای مدتی فرصت کار و تلاش را از مردم گرفت، دشمنان را امیدوار و زبان آنان را «دراز» کرد. ملت ایران اگرچه در فرصت‌های گوناگون که اوج آن ۹ دی ۸۸ بود، پاسخ فتنه‌گران را داد و بلوغ تاریخی خود را به برکت دست خدایی امام خامنه‌ای به نمایش گذاشت و دسیسه‌های پنهان را در توفان بصیرت خود در هم شکست اما هنوز پاسخ پرسش‌های بسیاری را از اصحاب فتنه طلبکار است. براستی اصلاح‌طلبان از میان تمام حوادث سال ۸۸ چه نتیجه‌ای را انتظار می‌کشیدند که حاضر شدند تمام سرمایه خود را در میدان مقابله با «رای ملت» آتش بزنند؟ چه آینده «مگو»یی را طلب می‌کردند که همه زحمات و تدابیر سال‌های گذشته خود در شبکه‌سازی اجتماعی از میان توده‌های غربگرای پایتخت- عموما طبقات مرفه و شمال‌شهرنشین- را یکباره رونمایی کرده و به مرصاد حزب خدا گسیل کردند؟ چه پیمان‌های پنهانی را در خارج از این مرز‌های مقدس داد و ستد کرده بودند که دشمنان از ماه‌ها پیش از انتخابات همه ظرفیت سیاسی و رسانه‌ای خود را به پشتیبانی از آنان به میدان آوردند؟ فتنه‌گران تاکنون به این پرسش‌ها پاسخ واضحی نداده‌اند که البته چنین انتظاری نیز از اینان نمی‌رود.

* علت‌العلل حوادث پس از ۲۲ خرداد ۸۸ چه بود؟

بی‌گمان پاسخ، ادعای «تقلب» در انتخابات است. میرحسین موسوی شامگاه ۲۲ خرداد، هنگامی که هنوز در بسیاری از شعب اخذ رای مردم در حال شرکت در انتخابات بودند در کنفرانسی مطبوعاتی که با پوشش گسترده رسانه‌های خارجی همراه بود، خود را پیروز انتخابات و رئیس‌جمهور منتخب نامید و به نهاد‌های مجری و ناظر انتخابات هشدار داد هر نتیجه دیگری نشان‌دهنده «تقلب» در انتخابات است! وی همچنین در بیانیه‌ای رسمی از هوادارانش خواست آماده برگزاری جشن پیروزی شوند. هواداران نیز که به موسوی و کروبی گمان «راستی» می‌بردند و در ایام پیش از برگزاری انتخابات در ماراتن نفسگیر چند ماهه تبلیغات از کینه نامزد رقیب- که رئیس‌جمهور کشور نیز بود- سیراب شده بودند این ادعا را پذیرفتند و اینگونه «اقلیت» ‌دچار «توهم اکثریت» شد و حوادثی تلخ شکل گرفت. داستان «فتنه ۸۸» البته بلندتر و غم‌انگیزتر از این چند سطر است اما مجال این نوشته نیز کوتاه است و نگارنده حوصله خواننده را برای مدعای دیگری طلب می‌کند.

مساله اصلی شواهدی است که نشان می‌دهد اصحاب فتنه نسبت به سلامت انتخابات ریاست‌جمهوری– پیش و پس از برگزاری- اطمینان داشته‌اند و علاوه بر اینکه پیش از برگزاری انتخابات همین نتیجه را گمانه‌زنی می‌کردند، پس از انتخابات نیز در صحت نتایج شمارش آرا تردیدی نداشتند و تنها بر اساس یک طرح از پیش دیکته شده از سوی مراکز خاص ادعای «تقلب» را مطرح کردند تا از خلال مخدوش جلوه دادن نتایج انتخابات «فرصت» رای ۴۰ میلیونی ملت را برای نظام تبدیل به «تهدید» کنند، نهاد‌های قانونی کشور را بی‌اعتبار کرده و اعتماد بی‌نظیر ملت به نظام را سلب کنند. در واقع نظام در آن ایام با یک کنش معقول سیاسی یا اعتراضی طبیعی روبه‌رو نبود. جریان فتنه ۸۸ و ادعای «تقلب» در انتخابات واجد ویژگی‌هایی است. زمینه‌سازی، برنامه‌ریزی و پشتیبانی گسترده رسانه‌ای و مالی مشخصه‌هایی است که می‌تواند پرده از یک «پروژه» بزرگ و خطرناک بردارد. آنچه در ادامه به بررسی می‌نشینیم، شواهد و دلایلی است که اثبات می‌کند اصحاب فتنه با علم و آگاهی نسبت به سلامت روند انتخابات و شمارش آرا ادعای شوم «تقلب» را طرح کردند؛ دروغ بزرگی که قرار بود مقدمه یک «کودتا» باشد.

الف- زمینه‌سازی «دروغ بزرگ»

زمینه طرح ادعای تقلب در انتخابات را باید به‌طور خاص از پاییز ۸۷ پی گرفت. هرچند هاشمی‌رفسنجانی پس از شکست در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم در سال ۸۴ نیز سخنانی مبنی بر مخدوش بودن انتخابات مطرح کرده بود. علاوه بر آن در آخرین نمازجمعه پیش از انتخابات دوم خرداد ۷۶ نیز با هشدار نسبت به لزوم دقت مسؤولان وزارت کشور در خواندن آرای مردم، با گسترش شایعه تقلب که آن روز‌ها نیز از سوی هواداران خاتمی دامن زده می‌شد، به پیروزی او کمک شایانی کرده بود. وی آذر ۸۷ در همایش «۳۰ سال قانونگذاری و نظارت در مجلس شورای اسلامی» زمزمه تشکیک در سلامت انتخابات پیش ‌روی ریاست‌جمهوری را آغاز کرد: «بعید است مردم ضدانقلاب شوند اما اگر احساس کنند رای‌شان در سرنوشت‌شان بی‌اثر است و متولیانی پیدا می‌شوند که رای آنها را هرجور که می‌خواهند می‌خوانند، آنگاه دلسرد می‌شوند».

محسنی‌اژه‌ای که در آن مقطع وزیر اطلاعات بود در گفت‌و‌گو با روزنامه خراسان، نقش هاشمی‌رفسنجانی را در زمینه‌سازی شعار تقلب پررنگ می‌داند: «در نیمه دوم سال ۸۷ بود که آقای هاشمی‌رفسنجانی در نماز جمعه استارت مربوط به این ماجرا (تقلب) را زد. ایشان مطرح کردند باید مراقب بود که در انتخابات تقلب نشود. شواهد دیگری هم مطرح بود که می‌خواهند بعد از انتخابات مسائلی از جمله مساله تقلب را مطرح کنند». البته هاشمی گرچه پیشتاز «تشکیک» بود اما در این عرصه تنها نبود. در فاصله آذر ۸۷ تا خرداد ۸۸ سران و فعالان اصلاح‌طلب بارها نسبت به «سلامت انتخابات» ‌و «دستکاری در آرای مردم» ابراز نگرانی کردند و مطبوعات اصلاح‌طلب نیز ده‌ها بار این مضامین را به عنوان تیتر صفحه یک خود برگزیدند؛ تیترهایی که به سرعت در رسانه‌هایی نظیر رادیو فردا و تلویزیون BBC فارسی بازتاب می‌یافت و فضایی تیره از مردمسالاری در ایران را برای جامعه جهانی مخابره می‌کرد.

نمونه‌هایی را می‌خوانیم:

رادیوفردا به نقل از ایسنا: محمد خاتمی نسبت به سلامت انتخابات ریاست‌جمهوری ابراز نگرانی کرد. (۹ مهر ۸۷)، روزنامه مردمسالاری: حضور گسترده مردم تضمین‌کننده سلامت انتخابات است. (۳ آبان ۸۷)، روزنامه دنیای اقتصاد: هشدارهای هاشمی را جدی بگیریم. (۵ آذر ۸۷)، روزنامه کارگزاران: ۲ چالش پیش ‌روی سلامت انتخابات (۶ آذر ۸۷)، روزنامه کارگزاران: سلامت انتخابات و مسؤولیت اصلاح‌طلبان! (۲۱ آذر ۸۷)، روزنامه آفتاب یزد به نقل از فیض‌الله عرب‌سرخی: برخی اصولگرایان نیز نگران سلامت انتخابات هستند. (۴ دی ۸۷)، روزنامه آفرینش به نقل از هاشمی‌رفسنجانی: دخالت در رای مردم به استبداد می‌انجامد. (۵ دی ۸۷)، روزنامه اعتماد: هشدار هاشمی‌رفسنجانی نسبت به دستکاری آرای مردم (۵ دی ۸۷)، رادیوفردا: پیشنهاد نهضت آزادی درباره نظارت بین‌المللی برای تضمین آزادی و سلامت انتخابات (۱۹ دی ۸۷)، آفتاب یزد: هشدار انتخاباتی رفسنجانی و کروبی (۱۲ بهمن ۸۷)، روزنامه سرمایه به نقل از تاج‌زاده: راه‌هایی برای سلامت انتخابات پیش‌بینی کرده‌ایم. (۲۰ بهمن ۸۷)، محمد‌علی ابطحی در مراسم اعلام کاندیداتوری خاتمی: سلامت انتخابات همواره یکی از نگرانی‌های ما بوده است و الان هم این نگرانی وجود دارد. (۲۲ بهمن ۸۷)، روزنامه اعتماد ‌ملی: رایزنی کروبی با بزرگان نظام برای سلامت انتخابات (۵ اسفند ۸۷)، روزنامه آفتاب یزد به نقل از هاشمی‌رفسنجانی: کسانی که خود را قیم مردم می‌دانند، در انتخابات ۸۴ دخالت کردند. (۱۳ اسفند ۸۷)، BBC فارسی به نقل از مهدی کروبی: حق دارم نگران سلامت انتخابات باشم. (۱۸ فروردین ۸۸)، روزنامه آفتاب یزد به نقل از هدایت آقایی: مسؤولان اجازه ندهند به خاطر منافع جناحی در آرای مردم دخالت صورت گیرد. (۱۸ فروردین ۸۸)، بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب در حمایت از میر‌حسین موسوی: سلامت انتخابات بشدت به مخاطره افتاده است. (۲۱ فروردین ۸۸)، روزنامه آفتاب یزد به نقل از مهدی کروبی: احتمال حضور نیروهای غیبی در مرحله دوم انتخابات بیشتر است. (۲۷ فروردین ۸۸)، هاشمی‌رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه تهران: مردم باید مطمئن باشند همان رایی که به صندوق می‌ریزند، از صندوق بیرون می‌آید. (۱۴ اردیبهشت ۸۸)، روزنامه اعتماد به نقل از منتجب‌نیا: دغدغه سلامت انتخابات در میان مردم وجود دارد. (۱۹ اردیبهشت ۸۸)، روزنامه ابتکار به نقل از هاشمی‌رفسنجانی: مردم باید از صندوق‌های رای مطمئن باشند. (۲۵ اردیبهشت‌ ۸۸).

این اظهارات تنها مشت‌های نمونه خرواری است که نشان می‌دهد پروژه تشکیک در سلامت انتخابات از ماه‌ها قبل از انتخابات در دستور کار جریان فتنه بوده است.

حجم این سمپاشی و تخریب به حدی بود که رهبر انقلاب در نخستین روز سال ۸۸ در جمع زائران حرم رضوی نسبت به «تلاش‌هایی برای خدشه‌دار جلوه دادن انتخابات» هشدار دادند. تداوم این جریان موجب شد نهم اردیبهشت‌ ۸۸ نیز این موضوع در میان محورهای بیانات ایشان جای گیرد: «با حضور پرانگیزه مردم همواره انتخاباتی سالم، متقن و خوب در ایران برگزار شده اما متاسفانه برخی دوستان بی‌انصاف و کسانی که جزو ملت هستند و توقع دارند مردم به آنها توجه کنند با ناسپاسی علیه ملت حرف می‌زنند و با تکرار حرف دروغ دشمن سلامت انتخابات را زیر‌سوال می‌برند».

با نزدیک شدن انتخابات، فتنه‌گران برای «پرورش ایده تقلب» راهکاری عملی را نیز در دستور کار قرار دادند و با اعلام رسمی تشکیل «کمیته صیانت از آرا» پروژه تشکیک در سلامت انتخابات وارد فاز جدیدی شد. علی‌اکبر محتشمی‌پور به نمایندگی از میر‌حسین موسوی، مرتضی الویری به نمایندگی از مهدی کروبی و مهدی هاشمی به عنوان نماینده تام‌الاختیار هاشمی‌رفسنجانی از اعضای این کمیته بودند. این کمیته که پیش از انتخابات با وارد کردن دستگاه‌های پیشرفته ارسال، دریافت و مانیتورینگ پیامک با جدیت تلاش می‌کرد تشکیلاتی موازی با نهاد‌های اجرایی و نظارتی انتخابات ایجاد کرده و «پروژه تشکیک» را با آمار و ارقام ساختگی تغذیه کند، در روزهای پس از انتخابات نیز نقش محوری در ترویج «ایده تقلب» ایفا کرد. کمیته گرچه موفق شده بود فضای مسمومی را علیه انتخابات تولید کند اما در انجام اصلی‌ترین ماموریت خود که «سند‌سازی» به نفع ایده تقلب بود، توفیقی نیافت.

اعضای کمیته صیانت از آرا در جلساتی نیز که پس از انتخابات با برخی نمایندگان مجلس و هیات ویژه شورای نگهبان داشتند، از اقامه «حتی یک دلیل» به نفع «ایده تقلب» عاجز ماندند.

جریان فتنه البته در گسترش «تشکیک» در میان توده هوادار خود بسیار موفق عمل کرد و چنانکه از فضای خیابانی کمپین‌های حمایت از موسوی در آن ایام برمی‌آمد، برای هواداران موسوی این باور به وجود آمده بود که عدم انتخاب موسوی مترادف با «تقلب» در انتخابات است.

شعار «اگر تقلب بشه، ایران قیامت می‌شه» که در روزهای پیش از انتخابات بارها از سوی هواداران موسوی سرداده می‌شد، موید این نظر است.

اصحاب فتنه با نوع اظهارات و رفتار خود این حس را در میان هواداران خود تشدید می‌کردند و در کوره «تشکیک» می‌دمیدند. به عنوان نمونه زهرا رهنورد، همسر میر‌حسین موسوی در روز سه‌شنبه ۱۹ خرداد ۸۸ در اجتماعی انتخاباتی می‌گوید: «همان‌طور که موسوی گفت هر فرد یک ستاد، می‌گوییم هر فرد یک کمیته صیانت از آرا. ما حضور مردم را می‌بینیم اما از صیانت از آرا نگرانیم».

وی سپس در واکنش به شعار «اگر تقلب بشه، ایران قیامت می‌شه» حضار می‌گوید: «من همین‌جا به وزارت کشور می‌گویم به این شعار مردم توجه کنید یعنی اگر در ایران قیامت شود، وزارت کشور مسؤول آن است»(!)

با اینگونه اظهارات در واقع می‌شد این شعار را به شکل «موسوی پیروز نشه، ایران قیامت می‌شه» نیز خواند!

اصلاح‌طلبان در روز انتخابات و پای صندوق رای نیز فرصت را برای زمینه‌چینی «پروژه تشکیک» که بعدها به «پروژه آشوب» تغییر فاز داد، از دست ندادند. موسوی پس از ریختن رای خود به صندوق می‌گوید: «از حضور سبز همه ملت تشکر می‌کنم که معجزه آفریدند». خاتمی نیز که رای خود را در حسینیه جماران به صندوق ریخته بود نتیجه انتخابات را در صبح روز رای‌گیری اعلام کرد: «همه شواهد امر حاکی است که مهندس موسوی انتخابات را برده است اما من پیشگو نیستم»(!) از همه جالب‌تر سخنان عفت مرعشی، همسر هاشمی‌رفسنجانی است که پس از رای‌ دادن در جمع خبرنگاران اعلام می‌کند در صورت برنده اعلام شدن احمدی‌نژاد مردم به خیابان‌ها بریزند: «اگر تقلب کردن، بریزن تو خیابان‌ها»(!)

گرچه شواهد بالا برای اثبات زمینه‌سازی چند‌ماهه جریان فتنه در «پروژه تشکیک» کفایت می‌کند اما ممکن است برخی نیز مدعی باشند هشدارهای مکرر اصلاح‌طلبان نسبت به سلامت انتخابات می‌توانسته نشانه اطمینان آنها از عدم رعایت امانت مجریان و ناظران در انتخابات پیش‌ رو باشد و این لزوما به معنای زمینه‌سازی برای یک پروژه سیاسی‌ـ امنیتی نیست. باید گفت اگر جریانی سیاسی از ماه‌ها پیش از انتخابات از عدم سلامت انتخابات مطمئن است، عقل سیاسی حکم می‌کند خود از عرصه رقابت سیاسی خارج شود و بازی ناسالم انتخابات را به خائنان و دروغگویان واگذارد.

جریانی که با تمام قوا، تجهیزات و پشتیبانی گسترده رسانه‌ای به سوی انتخابات اردوکشی می‌کند و در عین حال مدام دم از «تقلب قطعی» در انتخابات می‌زند یا از «عقل» بی‌بهره است یا از «صداقت» یا از «هر دو».

* ب- برنامه‌ریزی برای تغییر ساختار قدرت از طریق آشوب خیابانی

روز ۲۱ خرداد ۸۸، نشریه «تایم» در گفت‌وگو با میر‌حسین موسوی پرده از راز مهمی برداشت که گرچه هضم آن در آن روز برای بسیاری ممکن نبود اما حرکات خیابانی و آشوب‌های پس از انتخابات آن را به‌طور واضح تفسیر کرد: «در جایگاه ریاست‌جمهوری موسوی طبعا کمابیش به اندازه رهبر عالی آیت‌الله علی خامنه‌ای قدرت نخواهد داشت بویژه در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی. اما او [موسوی] موکدا ابراز داشت که تجمعات خیابانی چشمگیر هفته‌های گذشته احتمالا ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبر نسبت به پذیرش بیشتر افکار عمومی رخ خواهد داد. ما پرسیدیم اگر انتخابات را ببازد، آنوقت چه می‌شود؟ او پاسخ داد: تغییر از مدتی قبل آغاز شده است؛ تنها بخشی از آن به پیروزی در انتخابات مربوط می‌شود و بخش‌های دیگر ادامه خواهد یافت و هیچ عقبگردی در کار نخواهد بود».

حرکات رادیکال خیابانی البته هر چند از روز پس از انتخابات به نقطه اوج خود رسید اما در ایام تبلیغات نیز عناصری کوشیدند در نقاط برخورد با هواداران نامزد رقیب موسوی آتش اغتشاش را روشن کنند. به عنوان نمونه در روز جمعه ۱۵ خرداد ۸۸، ۳ دستگاه موتوسیکلت در منطقه هفت‌حوض تهران به آتش کشیده شد و در منطقه تهرانپارس نیز چند دستگاه خودرو که پوسترهای احمدی‌نژاد روی آنها چسبانده شده بود، بر اثر سنگ‌پرانی اغتشاشگران آسیب‌ جدی دید. در نقاط دیگری از تهران نیز حوادثی از این قبیل پیش آمد. همه شواهد حاکی از آن بود که اصلاح‌طلبان خود را آماده می‌کنند تا پس از شکست محتمل در انتخابات، بازی را به هم بزنند و با اردوکشی خیابانی اهداف اصلی پروژه «کودتا» را تحقق بخشند.

در روزهای منتهی به انتخابات نامه‌ها و بیانیه‌های پرشماری از سوی جبهه مخالف احمدی‌نژاد منتشر شد که تحلیل آنها بد‌بینی اصلاح‌طلبان نسبت به حصول نتیجه دلخواه را نشان می‌داد. آنها در واقع اطمینان داشتند احمدی‌نژاد رقابت را خواهد برد و این گمانه البته پس از مناظره احمدی‌نژاد‌ـ موسوی در ۱۳ خرداد تقویت شده بود. استراتژی احمدی‌نژاد در مناظره موجب ایجاد دوقطبی بسیار پرقدرتی در فضای سیاسی جامعه شده بود و حالا دیگر رقابت تنها میان احمدی‌نژاد با موسوی و کروبی دیده نمی‌شد و هاشمی نیز که بسیار تلاش کرده بود به‌رغم پرکاری بسیار در پشت‌پرده مقابله با احمدی‌نژاد باقی بماند، اجبارا به میدان رقابت کشیده شد. مخالفان رئیس‌‌جمهور وقت تلاش کرده بودند با همه توان و با تخریب پرحجم جامعه را به فاز «نه احمدی‌نژاد» منتقل کنند اما احمدی‌نژاد آن را به «نه هاشمی» تبدیل کرد. در روزهای آخر منحنی رای احمدی‌نژاد بویژه در شهرها و روستاهای کوچک شیب عجیبی یافته بود که هر رقیبی را به وحشت می‌انداخت. در این اوضاع بود که هاشمی‌رفسنجانی در روز ۱۹ خرداد نامه‌ای سرگشاده و «بدون سلام» خطاب به رهبر انقلاب منتشر کرد که بسیار مورد توجه ضدانقلاب قرار گرفت و به دلایل گوناگون از لحاظ تحلیل مسائل پیش آمده پس از انتخابات دارای اهمیت فراوانی است. گرچه بخش عمده این نامه متضمن اعتراض به مطالب مطرح شده از سوی احمدی‌نژاد بویژه در مناظره با موسوی بود اما در ذات خود هدفی دیگر را دنبال می‌کرد، چه اگر هدف هاشمی تنها دفاع از خود و خانواده‌اش بود، این امکان پس از انتخابات از راه‌هایی بهتر و در زمانی فراخ‌تر نیز ممکن بود. بنابراین تحلیل قرین واقع آن است که نامه یاد شده کاملا معطوف به انتخابات و نتیجه آن – که ظاهرا آقایان از پیش خود را در آن شکست‌خورده می‌دانستند – بوده است. هاشمی‌رفسنجانی در این موقعیت با این تحلیل که واکنش احتمالی رهبر انقلاب، آرای احمدی‌نژاد را بشدت کاهش خواهد داد اقدام به نگارش این نامه کرد؛ راهبردی که در صورت موفقیت می‌توانست نتیجه انتخابات را کاملا دگرگون کند.

بخش پایانی نامه هاشمی البته محتوایی متفاوت داشت که حوادث نامیمون پس از انتخابات و آشوب‌های خیابانی به خوبی آن را تفسیر و راز بزرگ «طراحی آشوب» را برملا کرد: «با این همه بر فرض که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و جریان‌ها این وضع را بیش از این برنمی‌تابند و آتشفشان‌هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهند گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان‌ها، خیابان‌ها و دانشگاه‌ها مشاهده می‌کنیم... از جنابعالی با توجه به مقام و مسؤولیت و شخصیت‌تان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم‌اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح می‌دانید اقدام موثری بنمایید و مانع شعله‌ور شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید...

سر چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گرفتن به پیل».

نکته‌ای که در اینجا شایسته توجه است، معنای عبارت «پر شدن» در بیت پایان ‌نامه است که ظاهرا با توجه به فضای حاکم بر نامه بیشتر معنای زمانی دارد، یعنی آقای هاشمی‌رفسنجانی با این تلقی که زمان به سود دوستان او نیست و احمدی‌نژاد پیروز انتخابات خواهد بود، از رهبری انتظار داشت علیه او موضع‌گیری کرده و روند انتخابات را دگرگون کنند. به عبارت دیگر وی موضع‌‌گیری پس از انتخابات را

– چنانکه در نماز جمعه ۲۹ خرداد صورت گرفت – به معنای «پرشدن» و از دست رفتن زمان می‌دانست.

این تیر البته به سنگ خورد و رهبر حکیم انقلاب صلاح جامعه را در سکوت دیدند. فتنه‌گران نیز که راهبرد خود را از دست رفته یافتند تلاش کردند در ساعات پایانی نزدیک به انتخابات از طریق انتشار گسترده شایعه «پاسخ رهبر انقلاب به نامه هاشمی» ملت را در انتخاب راه دچار اشتباه کنند که با تکذیب سریع دفتر رهبر معظم انقلاب ناکام ماندند. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای همچنین پس از ریختن رای خود به صندوق در اولین ساعت روز انتخابات نسبت به این بداخلاقی‌های سیاسی واکنش نشان دادند: «مردم به این شایعات و دیگر شایعات در خصوص بخش‌های مختلف انتخابات که ساخته انسان‌های ناسالم است توجه نکنند».

همانگونه که موسوی در مصاحبه با «تایم» ناشیانه اعتراف کرده بود،‌ انتخابات ریاست‌جمهوری و پیروزی در آن تنها بخشی از یک «پروژه» بزرگ‌تر بود و فتنه‌گران در عمق راهبرد خود چیزی فراتر از رقابت سیاسی را دنبال می‌کردند؛ راهبردی که با «تشکیک» در سلامت انتخابات آغاز می‌شد و قرار بود در رویکردی ضدامنیتی «ساختار قدرت» در جمهوری اسلامی را از طریق افزایش شکاف‌های اجتماعی و فشار خیابانی دگرگون کند.

* ج- اطمینان پیشینی از شکست

شکل‌گیری ذهنیت شائبه تقلب در انتخابات به صورت طبیعی وابسته به این است که بر اساس شواهد محکم و استدلال‌های متقن، پیروزی نامزد منتخب دور از انتظار باشد، در حالی که پیروزی احمدی‌نژاد در انتخابات ۸۸ نه‌تنها دور از انتظار نبود که به دلایل متعدد عدم انتخاب او می‌توانست عجیب باشد: اول اینکه مدل رای مردم ایران در انتخابات ریاست‌جمهوری نشان می‌دهد رئیس‌جمهور مستقر برای دور دوم نیز با اعتماد مردم مواجه می‌شود و به غیر از ۲ دوره نخست ریاست‌جمهوری که «ناتمام» ماند (بنی‌صدر، شهید‌رجایی) این رفتار از دوره سوم به بعد تکرار شده است، دوم اینکه از سال ۸۱ به بعد در همه رقابت‌های انتخاباتی اصلاح‌طلبان با شکست روبه‌رو شدند و در مقابل، اصولگرایان خاطره خوش‌تری از مدیریت و تصمیم‌گیری را در ذهن مردم به جا گذاشتند، سوم اینکه برآیند رفتارهای انتخاباتی موجب زنده شدن دوقطبی هاشمی‌– احمدی‌نژاد در سطح جامعه شده بود و ظرفیت رای منفی هاشمی بارها بیش از احمدی‌نژاد بود. طبعا این مساله بویژه پس از مناظره ۱۳ خرداد احمدی‌نژاد– موسوی تاثیر بالایی بر رشد رای احمدی‌نژاد داشت و دست آخر اینکه نظرسنجی‌های معتبر خارجی و داخلی و نیز پیش‌بینی‌های منابع اطلاعاتی دنیا پیش از انتخابات، ناظران سیاسی را از پیروزی «قاطع» احمدی‌نژاد «مطمئن» کرده بود.

به عنوان نمونه مجله «نیوزویک» پیش از ۲۲ خرداد ۸۸ در گزارشی به پیش‌بینی رسمی «سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا» درباره نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری دهم ایران که برای «کاخ‌سفید» و «کنگره» تدوین شده بود، اشاره کرده و پیروزی «قاطع» احمدی‌نژاد را حتمی می‌داند: «سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا طی گزارش‌هایی به کاخ‌سفید اعلام کرده بودند که احمدی‌نژاد در انتخابات آتی پیروز می‌شود. ۵ مقام مطلع از گزارش‌های اطلاعاتی آمریکا که مایل به افشای نامشان نبودند اعلام کردند اغلب کارشناسان سیا و دیگر آژانس‌های اطلاعاتی از ابتدا پیش‌بینی می‌کردند محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری ایران به یک «پیروزی قاطع» برسد». همچنین «ریچارد هاس»، رئیس «شورای روابط خارجی آمریکا» که یکی از موثرترین نهادهای تصمیم‌ساز در آمریکا به‌شمار می‌آید، در گفت‌وگو با ارگان اینترنتی این شورا می‌گوید: «تقلب در انتخابات ایران هزینه‌های بسیاری به همراه دارد که هیچ دولتی قادر به انجام آن نیست. بنابراین استدلال مدعیان تقلب در انتخابات ایران از اساس نادرست است».

بررسی رفتار منفعلانه رسانه‌ها و فعالان اصلاح‌طلب پس از مناظره ۱۳ خرداد نیز به طور واضح نشان می‌دهد حامیان موسوی به خوبی از وضعیت آرای نامزد خود آگاه بوده‌اند و برخلاف اصولگرایان که مناظره را کاملا به سود احمدی‌نژاد ارزیابی کرده و مسائل مطرح شده از سوی احمدی‌نژاد را به طور گسترده بازتاب می‌دادند، اصلاح‌طلبان چون موسوی را «بازنده» میدان مناظره یافته بودند، از پرداختن به جزئیات محتوای مناظره خودداری کرده و اغلب به حواشی آن پرداختند. نگاهی به تیترهایی که روزنامه‌های حامی موسوی در صبح روز شنبه ۱۶ خرداد (نخستین شماره پس از تعطیلات نیمه خرداد) برگزیده بودند، خالی از لطف نیست: روزنامه یاس نو: موسوی: مردم فضای دروغ و فریب را عوض می‌کنند، روزنامه سرمایه: میرحسین: آمده‌ام جریان پرونده‌سازی علیه مردم را تغییر دهم، سیدحسن خمینی: اخلاق یعنی دروغ نگوییم و تهمت نزنیم، روزنامه تحلیل روز: ادب مرد به ز دولت اوست، روزنامه کلمه سبز: واکنش‌ها به تاریخی‌ترین مناظره، ‌وکیل زهرا رهنورد: احمدی‌نژاد عذرخواهی نکند شکایت می‌کنیم، موسوی: ایران را از دست دروغگویان و پرونده‌سازان نجات می‌دهیم.

در واقع اصلاح‌طلبان که راهبرد احمدی‌نژاد را موثر دیده و خود را شکست خورده می‌دانستند، کوشیدند با «دروغگو» و «بی‌اخلاق» خواندن او، کمی از آرای او بکاهند.

مسیح مهاجری، مدیرمسؤول روزنامه جمهوری اسلامی و از حامیان موسوی و هاشمی نیز در سرمقاله ۱۶ خرداد این روزنامه برداشت خود از مناظره را اینگونه بیان کرد: «آقای موسوی در برابر این تهاجمات و اتهامات متعجب شده بود که به کدام پاسخ دهد و چون انسان محجوب و محترمی است، اصولا از مناظره چنین تصویری در ذهن نداشت، به همین دلیل او نه توانست برنامه‌های خود را تشریح کند و نه توانست به اتهامات پاسخ دهد».

در واقع پیش‌بینی حجاریان از نتیجه مناظره کاملا محقق شده بود. سعید حجاریان پیش از مناظره به موسوی توصیه کرده بود در مناظره شرکت نکند، زیرا اگرچه عدم شرکت به معنی شکست

«۳ بر صفر» موسوی است اما حضور موسوی در مناظره به پیروزی «۶ بر صفر» احمدی‌نژاد منتهی می‌شد.

در عین حال فعالان سیاسی و ستادهای نامزدها در آن ایام با نتایج نظرسنجی‌های مراکز معتبر جهانی نیز روبه‌رو بودند. به عنوان نمونه، نظرسنجی موسسه «ترور فری تومارو» (فردای بدون ترور) که در فاصله ۲۱ تا ۳۰ اردیبهشت ۸۸ در ۳۰ استان کشور انجام شده بود و بر پایه آن احمدی‌نژاد رایی معادل ۲ برابر رقبایش به دست آورده بود. نتایج این نظرسنجی در هفته منتهی به انتخابات در خبرگزاری‌های رویترز و فرانسه منتشر شد. دیگر یافته‌های این نظرسنجی نیز تطابق جالبی با نتیجه انتخابات دهم ریاست‌جمهوری دارد. ۸۹ درصد پاسخ‌دهندگان اعلام کرده بودند در انتخابات شرکت خواهند کرد. در پاسخ به سوال «به چه کسی رای خواهید داد؟» ۳۴ درصد از مصاحبه‌شوندگان اعلام کردند که به احمدی‌نژاد رای خواهند داد و ۱۴ درصد میرحسین موسوی، ۲ درصد رضایی و یک درصد نیز کروبی را نامزد مطلوب خود معرفی کردند. ۱۵ درصد به این سوال پاسخ نداده‌اند و ۲۷ درصد نیز «نمی‌دانم» را انتخاب کرده‌اند، یعنی احمدی‌نژاد در این نظرسنجی دقیقا ۲ برابر مجموع هر سه رقیب خود مقبولیت داشت؛ نسبتی که در ۲۲ خرداد نیز تکرار شد. ۲ موسسه معتبر افکارسنجی «پیپا» و «گلوب‌اسکن» نیز نظرسنجی‌ها‌یی با فاصله چند روز و چند ماه از انتخابات انجام دادند که هرگونه ادعای تقلب را بی‌اعتبار می‌کند. در نظرسنجی «گلوب‌اسکن» که در فاصله ۲۹ خرداد تا ۳ تیر ۸۸ انجام گرفته است، در پاسخ به این سوال که «به چه کسی رای دادید؟»، ۵۶ درصد اعلام کردند به احمدی‌نژاد، ۳۲ درصد به موسوی، ۲ درصد به رضایی و صفر درصد به کروبی رای‌ داده‌اند. ۱۰ درصد نیز به این سوال پاسخ نداده‌اند. در نظرسنجی موسسه «پیپا» نیز که در فاصله ۵ تا ۱۹ شهریور ۸۸ انجام شده، در پاسخ به همین سوال، ۵۵ درصد اعلام کردند به احمدی‌نژاد رای داده و ۱۴ درصد نیز موسوی را انتخاب کرده بودند. رضایی و کروبی نیز به ترتیب ۳ و یک درصد را به خود اختصاص داده بودند. ۲۴ درصد نیز به این سوال پاسخ ندادند. در این ۲ نظرسنجی پرسش‌های دیگری نیز بود که نتایج آن در تحلیل ذهنیت مردم ایران نسبت به انتخابات و ادعای تقلب حائز اهمیت است. در نظرسنجی «گلوب‌اسکن» پرسیده شده بود: «به نتایج اعلام شده انتخابات به چه میزان اعتماد دارید؟» ۵۸ درصد اعلام کردند به نتایج اعلام شده «بسیار» یا «تاحدی» اعتماد دارند. ۳۵ درصد نیز گفتند به این نتایج «تاحدی» اعتماد دارند و یا «اصلا» اعتماد ندارند و ۷ درصد نیز به این پرسش پاسخ ندادند. در نظرسنجی «پیپا» نیز در پاسخ به همین سوال ۸۳ درصد اعلام داشتند به این نتایج «بسیار» یا «تاحدی» اعتماد دارند. تنها ۱۳ درصد گفتند به نتایج «چندان» یا «اصلا» اعتماد ندارند و ۵ درصد نیز این سوال را بی‌پاسخ گذاشتند. توجه به زمان انجام این ۲ نظرسنجی در تحلیل نتایج این پرسش نکات مهمی را روشن می‌کند. در نظرسنجی «پیپا» که شهریور ۸۸ انجام شده نسبت به نظرسنجی «گلوب اسکن» که یک هفته پس از انتخابات صورت گرفته، اعتماد به نتیجه اعلام شده انتخابات ۲۵ درصد رشد یافته است یعنی طرح ادعای تقلب در روزهای پس از انتخابات با توجه به فضای پرابهام و نیز «سکوت» خواص و نخبگان از سوی هواداران نامزدهای شکست‌خورده (۳۵ درصد) مورد قبول واقع شده است اما ۳ ماه پس از انتخابات و با فرونشستن غبار فتنه، توضیحات نهادهای مسؤول، بازشماری تصادفی ۱۰ درصد آرا و برخورد اقناعی نظام با مخالفان تنها ۱۳ درصد از مردم طرفدار ایده تقلب باقی مانده‌اند یعنی بخش عمده هواداران موسوی نیز در همین فاصله پذیرفته بودند مدعیان تقلب در انتخابات «دروغ» گفته‌اند.

در روزهای پیش از برگزاری انتخابات دهم مراکز معتبر داخلی نیز اقدام به افکارسنجی کردند که نتایج آن در آن روزها تنها در اختیار مدیران و ستادهای انتخاباتی قرار گرفت و به صورت عمومی پس از انتخابات انتشار یافت. از این میان ۲ نظرسنجی به لحاظ «اعتبار» و نیز «نزدیکی به انتخابات» جهت بررسی انتخاب شده است. یکی نظرسنجی مرکز افکارسنجی جهاد دانشگاهی (ایسپا) که به صورت سنتی به جریان اصلاح‌طلب نزدیک است و در این انتخابات نیز به موسوی گرایش داشت، دیگری نظرسنجی سراسری مرکز تحقیقات صدا و سیما که طبعا با اصولگرایان قرابت بیشتری دارد.

نتایج نظرسنجی ایسپا در روزهای ۱۹ و ۲۰ خرداد نشان می‌داد ۲/۵۶ درصد از شرکت‌کنندگان اعلام کردند به احمدی‌نژاد و ۸/۲۹ درصد به موسوی رای خواهند داد. همچنین ۸/۵۵ درصد معتقد بودند احمدی‌نژاد در مناظره «صادق»تر بوده و ۴/۳۵ درصد نیز موسوی را «صادق»تر دانستند.

در نظرسنجی مرکز تحقیقات صدا و سیما در تاریخ ۱۲ خرداد (پیش از مناظره)، ۴/۵۰ درصد پاسخ‌دهندگان به احمدی‌نژاد و ۴/۳۴ درصد به موسوی گرایش داشتند اما در نظرسنجی همین مرکز در ۱۷ خرداد (۴ روز پس از مناظره) رای‌دهندگان به احمدی‌نژاد به ۳/۶۵ درصد افزایش و رای‌دهندگان به موسوی به ۱/۳۰ درصد کاهش یافته‌اند.

گذشته از تمام داده‌های افکارسنجی و پیش‌بینی‌های روشمند انجام گرفته در داخل و خارج از ایران، بررسی برخی اظهارنظرها و اخبار جبهه اصلاح‌طلبان، آگاهی آنها نسبت به شکست قریب‌الوقوع در انتخابات را به خوبی نشان می‌دهد. مرتضی حاجی، مدیرعامل بنیاد باران و وزیر دولت اصلاحات که در ایام انتخابات دبیر اجرایی «کمیته صیانت از آرا»ی اصلاح‌طلبان نیز بود در گفت‌وگو با روزنامه «وطن‌امروز» که در تاریخ ۱۰ خرداد ۸۸ انتشار یافت شانس پیروزی اصلاح‌طلبان را بویژه پس از ورود موسوی به عرصه انتخابات و انصراف خاتمی «کم» ارزیابی کرد. همچنین محمد خاتمی چند ماه پیش از انتخابات در گپی با علیرضا علی‌احمدی، وزیر آموزش و پرورش در دولت نهم پیش‌بینی کرده بود احمدی‌نژاد با رایی بسیار بالاتر از انتخابات نهم انتخاب خواهد شد. نقل‌قول علی‌احمدی از خاتمی در رسانه‌ها بازتاب گسترده‌ای یافت و هیچگاه نیز از سوی خاتمی تکذیب نشد.

«خودآگاهی انکار‌شده» اصلاح‌طلبان نسبت به واقعیت نتایج انتخابات تنها منحصر به پیش از برگزاری انتخابات نبود. میرحسین موسوی در رکوردی تاریخی ۴۰۶۷۶ ناظر پای صندوق‌های رای فرستاد که این تعداد در تاریخ انتخابات در جمهوری اسلامی بی‌سابقه بود. این در حالی بود که احمدی‌نژاد تنها ۳۳۰۵۸ نماینده داشت و مهدی کروبی نیز ۱۳۵۰۶ نفر را برای نظارت بر روند اخذ و شمارش آرا معین کرده بود. ده‌ها هزار ناظر نامزدهای اصلاح‌طلب بر تمام روند انتخابات نظارت داشتند ولی ستاد انتخاباتی موسوی از ساعات اولیه صبح ۲۲ خرداد بارها «بر اساس گزارش‌های دریافتی از سراسر کشور» خبر از پیروزی او «با فاصله زیاد» می‌داد. این «خبرسازی‌»ها در حالی بود که از فردای ۲۲ خرداد اصحاب فتنه بارها ادعا کردند «ناظران» موسوی به محل صندوق‌ها راه داده نشده‌اند اما نگفتند کدام صندوق‌ها! در روزهای پس از انتخابات نیز که «دروغ بزرگ» به اصطلاح در میان هواداران «گرفته بود» و فضایی پرالتهاب را بویژه در تهران موجب شده بود، حتی یک «سند» یا دست‌کم «اظهار مستند» مبنی بر جابه‌جایی و دستکاری در آرا به نقل از بیش از ۴۰ هزار ناظر میرحسین موسوی انتشار نیافت. نگارنده خود در همان روزها با تعدادی از ناظران موسوی که در تهران و برخی استان‌های شرقی، غربی، جنوبی و مرکزی کشور در محل صندوق‌ها حضور یافته و تا پایان شمارش آرا نیز در محل حضور داشتند گفت‌وگو کردم و همه آنها بالاتفاق بر صحت و سلامت روند انتخابات صحه گذاشتند.

اصحاب فتنه در واقع می‌کوشیدند با پیاده‌سازی طرحی پیچیده که در مراکز خاص خارج از مرزهای ایران تدوین شده بود، دروغی بزرگ را به صورت مصنوعی و با پمپاژ اخبار نادرست، واقعیت جلوه دهند. اما عمر «دروغ‌های واقع‌نما» بسیار کوتاه بود و سیلاب حقیقت که به تدریج تا ۹ دی به اقیانوس بدل شده بود، مرداب متعفن دروغ را در خود مضمحل کرد.

د- عدم پیگیری قانونمند ادعای «تقلب»

میرحسین موسوی، اصلی‌ترین رقیب احمدی‌نژاد از همان شامگاه ۲۲ خرداد در حالی که در برخی شعب اخذ رای مردم هنوز در حال رای دادن بودند، در اقدامی نامتعارف رسما مدعی پیروزی در انتخابات شد و حتی زمانی را به‌عنوان برگزاری جشن پیروزی خطاب به هوادارانش اعلام کرد. این در شرایطی بود که قاعدتا در آن ساعات هنوز شمارش آرا آغاز نشده بود. بگذریم که با توجه به دلایل و شواهد پیش‌گفته، موسوی و همراهانش شکست خود را از پیش قطعی می‌دانستند. با این وجود در آن لحظات صدایی «شوم» در فضای سیاسی پایتخت پیچید و کام شیرین شده مردم از حماسه شگفت انتخابات را تلخ کرد.

علاوه بر این استارت آشوب خیابانی در تهران از همین ساعات زده شد و تیم‌های از پیش آماده شده فتنه‌گران که شکست را پیش‌بینی می‌کردند، در برخی مناطق پایتخت دست به تحرکات خشونت‌آمیز زدند. همزمان هیلاری کلینتون، وزیر وقت خارجه آمریکا نسبت به گزارش‌های واصله از انتخابات ایران ابراز نگرانی کرد و خواستار شمارش آرا به صورت «عادلانه» و «شفاف» شد. در روزهای بعد نیز در حالی که آشوب‌طلبان در حاشیه برخی تجمعات اعتراضی هواداران موسوی اموال عمومی را تخریب می‌کردند، موسوی و کروبی با صدور بیانیه‌های متعدد در کوره پرحرارت «دروغ» می‌دمیدند و نتایج رسمی انتخابات را «دستکاری شده» و «مهندسی شده» اعلام می‌کردند.

با بالا گرفتن اعتراضات هواداران موسوی در تهران، شورای نگهبان که مسؤولیت قانونی نظارت بر انتخابات را عهده‌دار است، رسما به نامزدهای معترض انتخابات اعلام کرد «اعتراضات مستند» خود را برای بررسی به آن شورا ارسال کنند. ۴۸ ساعت پس از انتخابات موسوی اعتراض‌نامه‌ای ۷ موردی را در اختیار شورای نگهبان قرار داد که نه‌تنها مستند نبود بلکه اساسا ارتباط مستقیمی با شمارش و به قول او «دستکاری» آرا نداشت. اولین اعتراض موسوی اتهام‌زنی احمدی‌نژاد به هاشمی در مناظره بود، دومین مورد کارشکنی مسؤولان برخی فرمانداری‌ها در ارائه کارت به ناظران انتخاباتی مربوط می‌شد، سوم ادعای عدم توزیع مناسب تعرفه‌های انتخاباتی در شعب اخذ رای بود که با توجه به حضور ۸۵ درصدی مردم در انتخابات، ادعایی آمیخته به طنز به نظر می‌رسید.

در چهارمین مورد، موسوی به دقایق اضافی تبلیغات احمدی‌نژاد در صدا و سیما معترض بود در حالی که این وقت به صورت قانونی و به دلیل تخریب احمدی‌نژاد در غیاب وی، به او اختصاص یافته بود. تیتر خبرگزاری‌های فارس و ایرنا پنجمین موردی بود که موسوی در اعتراض‌نامه خود به شورای نگهبان گنجانده بود. این در حالی بود که ادعای پیروزی در انتخابات در روز ۲۲ خرداد نه‌تنها به وسیله سایت‌های وابسته به ستاد میرحسین موسوی بارها تکرار شده بود، بلکه شخص وی نیز با ترتیب دادن جلسه‌ای رسمی، خود را «رئیس‌جمهور» نامید. اعتراض ششم استفاده از نظامیان و بسیج در میتینگ‌های انتخاباتی بود و هفتمین مورد نیز به توزیع سهام عدالت از سوی احمدی‌نژاد پیش از برگزاری انتخابات مربوط می‌شد. موسوی با این دلایل، خواستار «ابطال» انتخابات شده بود و در تجمعات اعتراضی دامنه اسناد و مدارک تقلب در انتخابات را «بسیار گسترده» عنوان می‌کرد. هنوز پس از گذشت حدود ۶سال از انتخابات ۸۸ و همه آن آشوب‌ها و تخریب‌ها «حتی یک برگ» سند موید ادعای تقلب از سوی مدعیان انتشار نیافته است.

به‌رغم همه اینها نظام در حالی که مقابله با آشوب‌طلبان خیابانی را برای تامین امنیت مردم وظیفه خود می‌دید، مشی تعامل با نامزدها را در پیش گرفت و برای جلب همکاری و اطمینان آنان تسامح بسیاری از خود بروز داد. شورای نگهبان در کمتر از ۳ روز پس از انتخابات آمادگی خود را برای استماع اظهارات و دریافت اسناد و مدارک نامزدهای معترض اعلام کرد. به این ترتیب نمایندگان موسوی، کروبی و رضایی‌– که هر سه به نتیجه انتخابات معترض بودند– در شورای نگهبان حضور یافتند و نظرات خود را مطرح کردند. علاوه بر این در روز سه‌شنبه ۲۶ خرداد نیز نمایندگان ستادهای انتخاباتی هر ۴ نامزد در جلسه‌ای رسمی به دیدار رهبر انقلاب رفتند و همه اعتراضات خود را بیان کردند.

اخبار و گزارش‌های رسمی و غیررسمی منتشر شده از این جلسه نیز نشان داد نمایندگان نامزدهای معترض، توانایی مستدل کردن درخواست «ابطال» انتخابات را نداشته‌اند. در این بین پیشنهاد نماینده یکی از نامزدها مبنی بر بازشماری تصادفی بخشی از صندوق‌ها در حضور نمایندگان آنها مورد استقبال رهبر انقلاب نیز قرار گرفت و ایشان به شورای نگهبان دستور دادند علاوه بر صندوق‌های خاص مورد شکایت، بخشی از صندوق‌ها نیز به صورت تصادفی و در حضور نمایندگان نامزدها شمارش شود؛ دستوری که در روزهای بعد به‌طور کامل اجرایی شد و حتی علاوه بر نمایندگان نامزدها دوربین‌های تلویزیونی نیز در شمارش تصادفی ۱۰ درصد صندوق‌های رای حضور داشتند. نامزدها در فرصت قانونی، اعتراض مستدلی به شورای نگهبان ارسال نکرده بودند، با این وجود این شورا با موافقت رهبر انقلاب، فرصت قانونی را ۵ روز دیگر تمدید کرد و اوج تسامح و همکاری را از خود به نمایش گذاشت. هیات ویژه‌ای متشکل از حجج اسلام ابوترابی، دری‌نجف‌آبادی و رحیمیان و آقایان دکتر حدادعادل، دکتر ولایتی و دکتر افتخارجهرمی نیز از سوی شورای نگهبان مامور شدند ضمن تعامل مستقیم با نامزدها و نمایندگان آنان، اسناد و مدارک موضوع مورد ادعا را دریافت و سازوکار بازشماری آرا و کسب اطمینان معترضان را تسهیل کنند.

محسن رضایی که در اعتراض خود به شورای نگهبان مدعی شده بود بین ۵/۳ تا ۵/۷ میلیون رای داشته است (فاصله ۲ عدد بسیار جالب توجه است!) در تاریخ ۳ تیر ۸۸ و پس از اعلام نتیجه بازشماری ۱۰درصد صندوق‌ها که منجر به تایید نتیجه اعلامی شده بود، از شکایت خود انصراف داد. موسوی و کروبی که به‌رغم دعوت شورای نگهبان در جلسه آن شورا حاضر نشده بودند و نمایندگان آنان نیز کمترین همکاری را با شورا و هیات ویژه نداشتند، هر روز ادعای خود را همراه با دعوت به آشوب تکرار می‌کردند.

آن دو با خیانت به ملت و حتی هواداران خود گام در مسیری گذاشتند و شعارهایی سر دادند که در سایه آن دشمنان تابلودار انقلاب نظیر منافقین، سلطنت‌طلبان و عوامل سرویس‌های جاسوسی بیگانه توانستند برای مدتی پرده حرمت ارزش‌های مقدس ملت را بدرند و آرامش و امنیت را از بخشی از مردم سلب کنند. نامزدی که دلیل اصلی حضورش در انتخابات را بازگرداندن قوه مجریه به مسیر «قانون» عنوان کرده بود و رقیبش را به قانون‌گریزی متهم می‌‌کرد از هیچ روال قانونی و پیشنهاد منطقی تمکین نکرد. این رفتار زمانی بهتر درک می‌شود که بدانیم مدعیان تقلب بیش و پیش از همه از صحت نتایج انتخابات مطلع بوده‌اند. مصطفی تاج‌زاده از موثرترین اعضای ستاد موسوی ماه‌ها بعد از انتخابات در فیلمی که از وی منتشر شد اعتراف کرده بود «در انتخابات تقلب نشده است»؛ او پیش از این در جلسه مهم صبح روز شنبه ۲۳ خرداد ۸۸ در ستاد انتخاباتی اصلاح‌طلبان در حضور اعضای ستاد اعلام می‌کند احمدی‌نژاد قطعا در دور اول پیروز خواهد شد: «من با همه استان‌ها جز استان اردبیل تماس گرفته‌ام، نتایج اعلام‌شده با نتایجی که ما داشتیم هیچ تفاوتی نمی‌کند و تقلبی صورت نگرفته است».

در واقع عدم همکاری فتنه‌گران در رسیدگی به اعتراضاتشان بر پایه طرح مشخصی بود که اجرای آن از مدت‌ها پیش از انتخابات آغاز شده بود و چندان هم نباید انتظار داشت کسی در روند افشای «دروغ» بودن مدعیات خود همکاری نشان دهد. آنها کوشیدند با ادعای تقلب از سنگینی شکست بکاهند و علاوه بر آن در خلال فعال کردن شکاف‌های اجتماعی که به واسطه القای حس مظلومیت در بخشی از جامعه بار احساسی نیز یافته بود، نظام را تحت فشار خیابانی مجبور به باج‌دهی کنند.

این دیکتاتوری آنارشیستی که از ابتدا مبتلا به «فقر منطق» بود و تنها به مدد دوپینگ مالی و رسانه‌ای دشمنان انقلاب به حیات خود ادامه می‌داد، در همان روزهای نخست پس از انتخابات بویژه پس از نماز جمعه تاریخی رهبر انقلاب در ۲۹ خرداد، دچار «فقر مقبولیت» نیز شد و از آن پس این تنها اجتماعات حداکثر چندصد نفره بود که با سران فتنه همراهی می‌کرد؛ اجتماعاتی که اغلب با ضرب و شتم مردم و تخریب اموال عمومی همراه می‌شد. فتنه‌گران در تمام اجزای اصلی راهبرد خود دچار اشتباه محاسبه شده بودند؛ نخست در محاسبه رفتار «نظام» و دوم در محاسبه منحنی رفتاری «مردم» و البته شناخت از «شعور ملت». آنان می‌پنداشتند نظام جمهوری اسلامی در غبار فتنه و با چند حرکت خیابانی دست و پای خود را گم خواهد کرد.

چنین پنداشتی درباره نظامی که بیش از ۳ دهه بر همه فشارهای داخلی و خارجی فائق آمده است، بسیار ساده‌انگارانه است. اما اشتباه بزرگ‌تر این گمان بود که می‌توانند از طریق «شمیرانیزه» کردن تهران و به‌دنبال آن «تهرانیزه» کردن ایران، «پروژه فریب» را اجرایی کنند و ملت را در شناخت دشمن دچار اشتباه سازند. ملت ایران در ۹ دی ۸۸ برای چندمین‌بار و البته به شکلی ماندگارتر اثبات کرد شناخت «دیکتاتورها» و شکستن «بت‌ها» را به خوبی از «امام» خود آموخته است.


امروز اگر ادعا کنیم حوادث پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری در سال ۸۸ در کنار همه زشتی‌ها و پلشتی‌ها، پیامدهای مبارکی برای ملت ایران داشته است، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. از میان آن همه خیانت و دروغ و اغتشاش و آشوب که دل‌های پاک بسیاری را آزرد، بصیرتی متولد شد که نظیر آن را در میان ملت‌ها نه‌تنها در عصر حاضر که در طول تاریخ کمتر می‌توان سراغ داد. ۹ دی ۸۸ اگرچه در پی اهانتی عظیم به ساحت حضرت اباعبدالله‌الحسین‌علیه‌السلام پدید آمد اما پرچمی شد که شرافت ملت بصیر ایران را به رخ عالم کشید و صحنه‌های زیبایی از ایمان و اخلاص و اتحاد را به «اشک» ماندگار کرد و ثابت کرد دشمنان جمهوری اسلامی، دشمن حسین‌بن‌علی‌(ع‌) هستند.
برچسب ها: دروغ ، تقلب ، فتنه
مطالب مرتبط

پاورپوینت دروس دینی



همه درس ها در یک فایل فشرده پنج و نیم مگابایت

درس اول (عفو و بخشندگی)

درس دوم (هر چیزی به جای خود نیکوست)

درس سوم (افتخاربندگی)

درس چهارم (ازآگاهان بپرسیم)

درس پنجم(وضو و تیمم)

درس ششم(مبطلات نماز)

درس هفتم ( روز رستاخیز)

 درس هشتم(آخرین پیامبر وآخرین پیام)

درس نهم(پیوند ناگسستنی)

درس دهم(وقتی اسلام کامل شد)

درس یازدهم(رهبری درعصر غیبت)

درس دوازدهم(دعا ونیایش)

درس سیزدهم(بازتاب عمل)

درس چهاردهم(سربازان شیطان)

درس پانزدهم(دوستی)

درس شانزدهم(ثمرات انقلاب اسلامی)

پاور پوینت درس5تاریخ با توضیحات برای دانلود برروی لینک کلیک کنید


از اینجا دانلود کنید

                                              

آفتاب مصاف دانلود

نسخه‌ی الکترونیکی رایگان کتاب:

کتاب “آفتاب در مصاف” +دانلود

در آستانه‌ی ماه محرم، نسخه‌ی الکترونیکی این کتاب در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سپاه عاشورا به نقل از خامنه ای آی آر، کتاب «آفتاب در مصاف» یکی از تازه‌ترین آثار درباره‌ی علل و ...

۱۰۳۰۶۲_۹۶۲

ویژه نامه ” فرهنگ بی بند و باری” +دانلود

* دانلود ویژه نامه " فرهنگ بی بند و باری" با موضوع ماهواره

پاورپوینت

پاورپوینت “با ماهواره چه کنیم؟” +دانلود

*دانلود پاورپوینت "با ماهواره چه کنیم؟" (لینک غیرمستقیم)

بروشور

بروشور “ماهواره” +دانلود

* دانلود بروشور "ماهواره" (لینک غیرمستقیم-تهیه شده توسط فرهنگی اجتماعی سپاه ناحیه ملکان)

پاورپوینت

پاورپوینت “شبکه های اجتماعی،فرصتها و تهدیدها” +دانلود

* دانلود پاورپوینت "انواع شبکه های اجتماعی" *دانلود پاورپوینت "خانواده و شبکه های اجتماعی" *دانلود پاورپوینت "فرصت ها و تهدیدهای شبکه های اجتماعی"  

ماهواره

پاورپوینت “با شبکه های ماهواره چه باید کرد؟” +دانلود

* دانلود پاورپوینت "با شبکه های ماهواره چه باید کرد؟" (لینک غیرمستقیم)

۲۵۶۴۸

پاورپوینت “انفجارهای بی صدا” +دانلود

*دانلود پاورپوینت "انفجارهای بی صدا" (لینک غیر مستقیم)

مستند رو در رو با شیطان/ روایت شکست هیمنه آمریکا در خلیج فارس

روایت شکست هیمنه آمریکا در خلیج فارس:

مستند “رو در رو با شیطان” +دانلود

 مستند «رو در رو با شیطان» روایتی از نبردها و رشادت های دلاور مردانی چون شهید نادر مهدوی و شهید بیژن گرد در رویارویی مستقیم با نیروی دریایی ارتش آمریکا در خلیج همیشه پارس در ...

آثار سوء و مخرب استفاده از ماهواره

پاورپوینت “آثار سوء و مخرب استفاده از ماهواره” +دانلود

*دانلود پاورپوینت "آثار سوء و مخرب استفاده از ماهواره"

سیر نمایشگاهی

بروشور سیر نمایشگاهی “مارواره” +دانلود

این بروشور به همت معاونت فرهنگی اجتماعی سپاه ناحیه مرند تهیه و تدوین شده است. * دانلود بروشور سیر نمایشگاهی "مارواره"   

نرم افزار شهدای شاخص 93 سپاه عاشورا

نرم افزار “شهدای شاخص ۹۳” +دانلود

نرم افزار "شهدای شاخص ۹۳" به سفارش معاونت فرهنگی اجتماعی سپاه عاشورا تهیه و تنظیم شده است. نرم افزار "شهدای شاخص ۹۳" را می توانید در ادامه دانلود نمائید. * دانلود نرم افزار "شهدای شاخص ۹۳" (۷۰ مگابایت-لینک ...

نرم افزار شهید محمود کاوه ویژه اندروید

نرم افزار شهید محمود کاوه ویژه اندروید

سردار شهید محمود کاوه نامی آشنا و پر ابهتی است که کمتر کسی پیدا می شود که با شنیدن نام ایشان ، یاد آن شجاعت بلاوصف نیافتد ، آن همت جهادی و آن روحیه ی ...

lhpy5vm69ldy7ezsp14s

نماهنگ بسیار زیبای به طه به یاسین

نماهنگ بسیار زیبای (به طه به یاسین به معراج احمد) تیتراژ بسیار زیبا و جدید برنامه سمت خدا خواننده و آهنگساز: علی فانی به طاها به یاسین  به معراج احمد/به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی به ...

نرم‌افزار وصیت‌نامه امام‌خمینی

نرم افزار اندروید:

نرم‌افزار وصیت‌نامه امام‌خمینی +دانلود

در این نرم‌افزار اندروییدی نسخه صوتی وصیت نامه امام خمینی با صدای مقام معظم رهبری می‌باشد. پس ار ارتحال ملکوتی امام راحل مطابق با وصیت ایشان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مجلس شورای اسلامی آن را ...


پاورپوینت چی میخواستی

پاورپوینت چی میخواستی

پاور پوینت مقاومت اسلامی فلسطین

پاور پوینت جایگاه رهبری درجمهوری اسلامی ایران 2

پاور پوینت تاریخ انبیاء1

پاور پوینت آموزش نماز و قرآن

پاور پوینت تجویدقرآن کریم

پاور پوینت قربانی ولایت فقیه

پاور پوینت شیطان پرستی 3

پاور پوینت جایگاه رهبری درجمهوری اسلامی ایران

پاور پوینت بصیرت

پاور پوینت مهدویت

پاور پوینت شیطان پرستی 1

پاور پوینت دانش سیاسی

پاور پوینت شیطان پرستی 2

پاور پوینت جریان شناسی

پاور پوینت تاریخ اندیشه های سیاسی


ببین عمل کن

اینفوگرافیک | روش تحلیل سیاسی

اینفوگرافیک | الزامات اقتصاد مقاومتی

اینفوگرافیک | هسته‌ای بهانه است

اینفوگرافیک | بحران در منطقه

اینفوگرافیک/یک سال با رهبرم

اینفوگرافیک | نامزدها قول بدهند که...

اینفوگرافیک | ظرفیت‌های ما

اینفوگرافیک | تهدیدات و موانع پیشرفت علمی کشور

اینفوگرافیک | نبایدهای اصول رقابت سیاسی

اینفوگرافیک | اقتصاد مقاومتی چه چیزی نیست

اینفوگرافی/چندبار بگویم؟!

اینفوگرافیک | صحنه‌ی انتخابات ۹۲

اینفوگرافیک | بازی‌های دوست‌داشتنی

اینفوگرافیک | چرا استحکام؟

اینفوگرافیک | مروری بر پیام نوروزی ۱۳۹۲

اینفوگرافیک |جامعه ما پیر خواهد شد!

اینفوگرافیک | نرمش قهرمانانه

اینفوگرافیک | ۶ وظیفه مسئولان جمهوری اسلامی

اینفوگرافیک | استکبار را بشناسید

اینفوگرافی/راهکارهای تقویت خانواده ایرانی

اینفوگرافیک | اوج حماسه

اینفوگرافیک | ۲۲ گناه

اینفوگرافیک | هفت واقعیت ایران

اینفوگرافیک | جامعه ما پیر خواهد شد!

اینفوگرافی درگیری‌های داعش در عراق

اینفوگرافیک | کار بزرگ ملت ایران

اینفوگرافیک | ۲۸ سؤال درباره سبک زندگی

اینفوگرافیک | برکت مذاکره

اینفوگرافیک | شش نقطه ضعف در امر اقامه نماز

اینفوگرافیک | زنجیره تمدن‌سازی اسلا


http://hoghooghdanan.salehin.ir/

مرد شماره یک خرابکاری هسته‌ای علیه ایران کیست؟ +تصاویر


پدربزرگ تروریست‌های موساد را بیشتر بشناسید؛
مردی که به جیمز باند صهیونیست‌ها مشهور بود مهارتش در هدایت عملیات‌های تروریستی بود. هراری که سال‌ها در رأس برنامه جاسوسی موساد علیه برنامه هسته‌ای ایران قرار داشت بالاخره در سن 87 سالگی به ایستگاه مرگ رسید. در این گزارش با پدربزرگ تروریست‌های موساد آشنا خواهید شد.

گروه گزارش ویژه مشرق - روزنامه "تایمز اسرائیل" در روز دوشنبه 31 شهریور1393 ، 22 سپتامبر با اشاره به فعالیت‌های امنیتی موساد اعلام کرد :"مردی که قبل و بعد از حادثه المپیک مونیخ در سال 1972 میلادی ریاست واحد عملیاتی موساد را بر عهده داشت دیروز در سن 87 سالگی درگذشت. "مایک هراری" به همراه "پنینا" همسر، دو فرزند و پنج نوه‌اش زندگی می‌کرد." سپس"تایمز اسرائیل" چنین ادامه داد:"در سال 1980 میلادی "هراری" بازنشسته شد. او در اواسط سال 2000 میلادی از سوی "مئیر داگان" رییس وقت دستگاه امنیتی رژیم اسرائیل فراخوانده شد. او بخشی از یکی از "مهم‌ترین عملیات مخفیانه موساد" را به "هراری" واگذار کرد این موضوع در کتاب" مرد عملیات : داستان مایک هراری فرمانده واحد عملیات موساد" نوشته آهارون کلاین. "איש המבצעים: סיפורו של מייקהררי, מפקד היחידה המבצעית של המוסד" (הוצאתכתר) مطرح‌شده است.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی
مایک هراری چند روز پیش از مرگ

بعدها روزنامه "تایمز اسرائیل" به نقل از یکی از منابع آگاه در موساد گزارش داد که منظور از "مهم‌ترین عملیات" مأموریت درباره برنامه هسته‌ای ایران بوده است. این منبع آگاه در ادامه خاطرنشان کرده که "هراری" برای این موضوع ماه‌ها در خارج از سرزمین‌های اشغالی مشغول جمع‌آوری اطلاعات بوده است. این منبع خاطرنشان کرده که احتمالاً هراری به سرزمین "دشمن" (ایران) اعزام نشده بود بااین‌حال، گویا او "راه‌حلی خلاقانه برای حل مشکلی ارائه کرده که قابل‌حل شدن نبوده است."

مایک هراری، مردی که به جیمز باند صهیونیست مشهور بود مهارتش در هدایت عملیات‌های تروریستی بود. افسری که ترور مبارزان فلسطینی کسب‌وکارش بود و به همین سبب، عنوان "فرمانده افسانه‌ای" از سوی جامعه امنیتی رژیم اسرائیل بر وی اطلاق می‌شد. مردی که در رأس برنامه جاسوسی موساد علیه برنامه هسته‌ای ایران قرار داشت. مئیر داگان که تا سال 2011 رئیس موساد بود و عمده فعالیت‌هایش بر جاسوسی از برنامه هسته‌ای ایران متمرکز شده بود، هراری را نفر اصلی طرح‌های موساد برضد برنامه‌ هسته‌ای ایران قرار داده بود که ترور دانشمندان هسته‌ای ایران از جمله اقدامات برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی شده او بود.

هراری بالاخره در سن 87 سالگی به ایستگاه مرگ رسید و به اجدادش پیوست. نام وی با برهه‌ای خاص از تاریخ مبارزات برحق ملت مظلوم فلسطین و نیز تحولات سیاسی امنیتی منطقه غرب آسیا عجین شده است.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

نوه ها و خانواده هراری در مراسم خاکسپاری وی

اما آنچه تایمز اسرائیل نگفت این است که مایک هراری نماد تروریسم دولتی اسرائیل و یکی از معماران دیپلماسی و عملیات پنهان رژیم صهیونیستی در جهان، به‌ویژه آمریکای لاتین و نیز از طراحان و فرماندهان ارشد اقدامات مخفی این رژیم بود. امری که در سخنان برخی مسئولان ارشد این رژیم در مراسم خاک‌سپاری وی بیان شد.

چنانچه موشه یعالون با ستایش از هراری گفت: "مایک متعلق به گونه نادری از مردان است که توان دولت سازی دارند. بسیاری از فعالیت های مایک هراری به عنوان یک جنگجو و فرمانده موساد برای امنیت اسرائیل، شناخته شده نیست و هرگز شناخته نخواهد شد‌، اما همه کسانی که او را می‌شناسند، می‌دانند که این مرد انجام جسارت انجام اقدامات نادر و پیشگامانه را همراه با شجاعت و خلاقیت داشت و بر موساد و نسل‌های آن تأثیرنهاد و جزو جنگنده‌های آشکار این روز و برای سال‌های سال باقی می‌ماند‌. "

شابتای شاویت رئیس سابق موساد (1989-1996) هم در این مراسم گفت: "من او را زمانی ملاقات کردم که من در آغاز راه موساد بودم. در دهه 1970 نیروی تابع وی بودم. او ذهنی قوی داشت و قدرت ادغام رشته های مختلف در زمینه اطلاعات را داشت‌. حرفه اصلی اوعملیات پیچیده بود که برخی از آنها منتشر شده است مانند تعقیب قاتلان شهروندان یهودی با این حال، بسیاری از عملیات های وی اعلام نشده‌، و این خوب است. او سهم قابل توجهی در قابلیت بازدارندگی دولت اسرائیل علیه کشورهای عربی داشت. و خیلی زود است که در مورد آن صحبت شود‌. او شخصیتی کاریزماتیک داشت و همیشه مایل بود تا در خط مقدم باشد و به همین ترتیب زیردستان خود را نیز اینگونه آموخت. "

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

شابتای شاویت رئیس اسبق موساد 1989-1996 در خاکسپاری هراری

این یادداشت نگاهی گذرا خواهد داشت به سوابق اطلاعاتی و پنهان مایک هراری به عنوان یکی از چهره‌های برجسته ی تروریسم دولتی و اقدامات پنهان وی تا به این بهانه بخشی از تاریخ تروریسم دولتی و دیپلماسی پنهان رژیم صهیونیستی مورد بازخوانی و بازروایی انتقادی قرارگیرد.

ورود به دنیای موساد

"میکائیل -مایکل- هراری" معروف به "مایک هراری" در یک خانواده معروف از یهودیان سفارادی در 18 فوریه سال 1927 میلادی متولد شد. او در سال 1943 میلادی، در سن 16 سالگی درباره سنش دروغ گفت و به سازمان تروریستی و زیرزمینی پالماخ (‌جنگجویان نخبه صهیونیستی در پاکسازی سرزمین فلسطین از فلسطینیان‌) پیوست و از واحد ارتباطات سری سازمان عملیاتی مهاجرت غیرقانونی یهودیان به فلسطین موسوم به گیدانیم فارغ التحصیل شد. وی پس از برگزاری بیستمین سال تولدش به بندر"مارسی" فرستاده شد و فرماندهی جابجایی 1.300 یهودی را به طور غیر قانونی به سرزمین‌های اشغالی را از سوی سازمان «موساد لِ عالیابت» (زیر مجموعه آژانس یهود برای انتقال یهودیان به فلسطین) با نام رمز الکس برعهده گرفت.


هراری سمت چپ ، میلان 1947 -  هراری در جوانی ، در ایتالیا و در کنار اعضاء سازمان پالماخ

هراری طی مدت فعالیت در «‌موساد لِ عالیابت» در ایتالیا و فرانسه روش‌های زندگی مخفیانه را آموخت. فعالیت‌های وی در این سازمان حداقل یکبار در یک رمان اسرائیلی به نام The Gideonim Shabtai Teveth منعکس شده است. در این رمان از وی با نام الکس یاد می‌شود. هراری و در جنگ میان رژیم صهیونیستی و ارتش‌های عربی در سال 1948 نیز شرکت کرد.

جیمز انگلتون ؛ دوست خوب اسرائیل

هراری در زمان فرماندهی عملیات مهاجرت 1.300 یهودی را به طور غیر قانونی به سرزمین‌های اشغالی را توسط عالیابت در رم با هماهنگی جیمز انگلتون رئیس وقت ایستگاه سرویسOSS   (سلف سرویس CIA‌) در رم به انجام رساند. هراری با پرداخت رشوه‌های کلان توانست به این مهم نائل شود.

«جیمز انگلتون» کسی که از او به عنوان «قدرتمندترین و مرموزترین چهره CIA و «سرجاسوس» CIA یاد میشود، در سال 1954 به ریاست ضدجاسوسی CIA رسید. وی پیش از آن به یکی از مهمترین پستهای CIA دست یافته بود. او رابط رسمی CIA با تمام سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای خارجی متحد آمریکا بود. روابط نامبرده با اسرائیل، آن قدر نزدیک بود که از وی به عنوان «عامل اسرائیلیها» یاد میشد. اسرائیلیها هم به پاس قدردانی از خدمات بیشمار انگلتون بنای یادبودی از او در سرزمینهای اشغالی، برپا کرده‌اند.

انگلتون در رم توسط پایگاه سیاسی آژانس یهود شناسایی و مناسب رابطه تشخیص داده شد. آژانس یهود و موساد لِ عالیابت در وی یک متحد قوی می‌دید. این رابطه به مرور زمان گرم‌تر و عمیق‌تر شد به نحوی که زمانی که انگلتون مسئولیت رابطه با سرویس‌های اطلاعاتی خارجی در CIA را بر عهده گرفت کلید رابطه با موساد و سرویس‌های امنیتی صهیونیستی را در انحصار خود نگه داشت و از ان به مثابه کلید گنجینه‌ای استراتژیک بهره می‌برد. انگلتون توانست بذر دوستی با اسرائیل و دشمنی با اعراب را در دل CIA بکارد. بذری که دهه‌های بعد به بار نشست و پیوندی فوق راهبردی میان آنها برقرار کرد.

در جادهای که در نهایت به بزرگراه بیت المقدس تل آویو می‌پیوندد، پلاکی وجود دارد که نوشته روی آن به انگلیسی و عبری به این مضمون است: «جیمز جِزِس انگلتون. 1987-1917. به یاد یک دوست خوب.» عین همین ستایش روی پلاکی کوبیده شده بر دیواری مشرف بر بخش قدیمی شهر بیت المقدس هم نوشته شد و در سال 1987 [1366] در حضور عدهای از مقام‌های قدیمی و جدید اطلاعاتی رژیم اسرائیل پرده برداری گردید. امنیتی‌های اسرائیل به افتخار یکی از همکاران خود در دنیای اطلاعات و کسی در آنجا گرد آمده بودند که حدود یک ربع قرن، قدرتمندترین و مرموزترین چهره CIA بود. انگلتون در بسیاری از رخدادهای عجیب و سری دنیای اطلاعات درگیر بود، اما اسرائیلیها دوست دارند به صورتی از او یاد کنند که گویی به آنها نزدیکی ویژه‌ای داشته است.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

جیمز انگلتون رئیس ضد جاسوسی CIA و دوست خوب اسرائیل

به همین دلیل است که برای تعظیم به مقام و خاطرهاش بنای یادبود بپا کرده‌اند. زمانی پیش، اینکه یک رئیس امور اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا این چنین مورد کرنش و احترام اسرائیلی‌ها قرار گیرد، امری غیرقابل درک بنظر می‌رسید، در واقع پذیرش این احترام از سوی رفقای وی در ایالات متحده نیز چندان قابل درک نبود. هنگامی که انگلتون برای نخستین بار به اسرائیل رفت، این دولت تازه تأسیس به هیچ عنوان یک متحد وفادار ایالات متحده در نطر گرفته نمی­شد و برعکس، اسرائیل ارتباطات ایدئولوژیک و سیاسی بسیار محکمی با اتحاد شوروی و سیستم آن داشت.

جیمز انگلتون در اکتبر 1951 [1320] اولین سفر خود را به اسرائیل آغاز کرد و این اولین دیدار از تعداد زیادی ملاقات بود که در دوران خدمتش با مقامات اسرائیلی در داخل اسرائیل داشت. او در تمام دوران کار برای CIA رابط اصلی آن با موساد بود و رابطه ای با آن ایجاد کرد که اسرائیلی ها اینک در بیشه خارج از اورشلیم با برپا داشتن یادبودی آن را گرامی می­دارند. همانطور که از لوحه یادبود او نیز هویداست، اظهارات احساساتی همتایان اسرئیلی این سرجاسوس پر است از احترام و توجه گرم و صمیمانه. تدی کالک در یکی از همین نوع اظهارات می­گوید: «در زمانی که هیچکس چنین اعتقادی نداشت، جیم در وجود اسرئیل یک متحد حقیقی ایالات متحده یافته بود.» این امر که انگلتون برخی دوستی های نزدیک شخصی با اسرائیلی هایی مانند خود «تدی کالک» ( رئیس شاخه سیاسی آژانس یهود) و یا «عاموس مانور» (مقام ارشد آژانس امنیت داخلی شین بت) برقرار ساخته بود، مسلماً حقیقت دارد. یکی از دوستان آمریکایی اش به یاد می آورد که وی چگونه «با اسرائیل جور بود. با لحنی که او از اسرائیل حرف می زد، حرفهایش را به نیوریپابلیک [مجله نظامی طرفدار اسرائیل] شبیه می ساخت.»

روابط میان هراری و انگلتون اگرچه در در سالهای 1947 آغاز شد اما این روابط که نمونه ای از روابط سرویسی میان CIA   و موساد بود تا زمان مرگ انگلتون تداوم یافت . البته هراری تنها دوست انگلتون نبود. انگلتون با رؤسای هراری و مقامات ارشد وی روابط دوستانه تری داشت، چون هرچه بود از نظر موساد و هراری او دوست خوب اسرائیل در دستگاه اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا بود.

از جمله خدمات انگلتون می‌توان به پرونده «نومک» اشاره کرد. شرکت «نومک» شرکت مواد و تجهیزات هسته‌ای بود که در آپرلو، پنسیلوانیا شهر کوچکی در شمال شرقی پیتسبورگ مستقر بود. این شرکت در واقع کارخانه تولید سوخت هسته ای و غنی سازی اورانیوم در آمریکابود. دوستان هراری در سرویس لاکام رژیم صهیونیستی با نفوذ در این کارخانه توانسته بودند 578 پوند اورانیوم به‌طور اسرارآمیزی از نومک بربایند. از لحاظ تئوری این مقدار برای ساختن حداقل 11 بمب اتمی کفایت می‌کرد.

مأمورین رسیدگی‌کننده FBIو CIAبر این باور بودند که مأموران اسرائیل توانسته اند اورانیوم را با درجه‌ای که برای تولید سلاح لازم است در اختیار دولت اسرائیل گذاشته است. رسیدگی‌های مربوط به «نومک» و جاسوسان اسرائیلی از قبیل «رافی ایتان» ، «آوراهام بندور» ( معروف به «آوراهام شالوم» و رئیس شاباک از 1980 تا 1986) و همچنین بررسی سایر موضوعات مربوط به امور هسته‌ای، موجب نگرانی فراوانی در اسرائیل شد. چه اینکه سرنخ های در این پرونده FBI را به «زلمان شاپیرو» رئیس نومک ، می رساند. شاپیرو در سال 1921 در «اوهایو» متولدشده بود. او پسر یک خاخام ارتدوکس بود. انگلتون به عنوان رئیس ضدجاسوسی CIA درست سربزنگاه حاضر شد و به عنوان درست به بهترین دوست موساد مانع از ادامه رسیدگی به پرونده نومک و مظنون اصلی ان یعنی اسرائیل شد.

هراری پس از جنگ 1948

هراری پس از جنگ دوم جهانی و در سال1948 ، از سوی یعاکف کاروز مدتی به عضویت سازمان امنیت داخلی این رژیم به نام «شین بت» درآمد و به عنوان افسر امنیتی در وزارت خارجه رژیم نوپای صهیونیستی خدمت کرد و بدین ترتیب در جهان عملیات پنهان محو شد.

یعاکف کاروز Yaakov Karoz از دوستان نزدیک ایسر هارل بود که در دهه 1950 رئیس ایستگاه موساد در پاریس بود و بعدها مسئولیت تماس با ایران را بر عهده گرفت . کارور چندبار با تیمور بختیار رئیس وقت ساواک تماس گرفت و پس از آن به تهران دعوت شد و در نتیجه در سال 1958 در پوشش رئیس هیئت بازرگانی اسرائیل به تهران فرستاده شد تانخستین رئیس ایستگاه موساد در تهران به شمار آید. کاروز از 1960 تا 1963 ریاست "تول" Tevel (بخش روابط موساد با سرویس‌های امنیتی خارجی) را عهده دار بوده و از 1963 تا 1980 معاون رئیس موساد بوده است .

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

گروه گیدئونیم از شبکه موساد لِ عالیابت اوری گورن، یوکی اشل ، عزرائیل عانو و، مایک هراری

هراری سپس شاخه دستگاه امنیتی را در فرودگاه های فلسطین اشغالی را تحت نظر شین بت تشکیل داد. شین بت سازمانی امنیتی بود که طی دستور مستقیم دیوید بن گورین به عنوان مسئول مستقیم حفظ امنیت داخلی رژیم صهیونیستی تأسیس شد. بنیانگذار و نخستین رئیس آن ، ایسر هارل بود. هارل از 1948 تا 1952 این مسئولیت را عهده دار بود و سپس به جای رئوبن شیلواخ به موساد رفت.

زاسلانی و تأسیس موساد

هراری در اوائل دهه 1960 و در زمان ریاست ایسر هارل بر موساد به عضویت موساد درآمد . موساد که در ابتدا با عنوان هاموساد لتئومהמוסד לתיאום ( نهاد هماهنگی) خوانده می شد در دوم مارس 1949 به دستور داوید بن گورین نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به ریاست رئوبن شیلواخ بنیانگذار آن آغاز بکار کرد و در اول آوریل 1951 به دستور بن گورین مورد بازسازی قرار گرفت. در سال 1963 به (המוסד למודיעין ולתפקידים מיוחדים هاموساد لمودیعین ولتفکیدیم میوخادیم : نهاد اطلاعات و وظائف ویژه) تغییر نام یافت و به عنوان سرویس اطلاعات خارجی این رژیم وظیفه ترور ، خرابکاری ، اقدامات پنهان و جمع آوری و تحلیل اطلاعات در بیرون از مرزهای فلسطین اشغالی را عهده دار شد.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

رئوبن شیلواخ معروف به زاسلانی بنیانگذار موساد

هراری و پیشرفت در موساد

هراری را می توان در زمره نسل اول موساد تلقی کرد. در این دوران هراری را به عنوان مردی درونگرا و بی احساس توصیف می کنند . دورانی که امیدی به پیشرفت وی در سلسله مراتب موساد نمی رود تا اینکه پس از طی شدن دوران ریاست ایسر هارل ( 1953-1963) و مئیر آمیت ( 1963-1968) بر موساد نوبت به زوی زمیر ، یکی از دوستان سابق هراری رسید . زوی زمیر به عنوان ریاست موساد ( 1968-1973) مسئولیت جوخه های ترور موساد را بر عهده هراری نهاد. در این زمان ، یعنی اوائل دهه 1970 ، موساد در جستجوی اهداف فلسطینی بود.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

ایسر هارل معروف به ایسر کوچک دومین رئیس موساد در کنار داوید بن گورین

مانند بسیاری از سیاستمداران حزب کارگر، زوی زمیر در سال 1925 در لهستان متولد شده بود. او در سن هفت ماهگی به همراه پدر و مادرش به فلسطین آمد و نام خانوادگی آنها در آن زمان «زارزوسکی» بود. «زمیر» در سن 18 سالگی به جنگجویان «پالماخ» پیوست، در جنگ سال 1948 برای استقلال شرکت کرد و تصمیم گرفت که در نیروهای دفاعی اسرائیل بماند. او به درجه سرلشگری ارتقاء یافت و مسئولیت یگان جنوب به وی محول شد و بعداً به عنوان وابستة نظامی در سفارت اسرائیل در لندن خدمت کرد.

سمت او در انگلستان به این معنی بود که او فرصت حضور در جنگ شش روزه را از دست داد و شهرت و افتخار ناشی از شرکت در جنگ مزبور نصیب ژنرال‌های دیگر نیروهای دفاعی اسرائیل شد. او واقعاً فاقد جذابیت فردی بود و یک بوروکرات نظامی خشک به نظر می‌رسید. از نظر «اشکول» نقاط قوت «زمیر» را می‌شد در نقاط ضعفش پیدا کرد. بعد از دو دهه رؤسای جاسوسی مقتدر و مغرور، نخست‌وزیر اسرائیل می‌خواست کسی را که شخصیتی کاملاً متفاوت دارد به ریاست موساد منصوب کند. «زمیر» واجد این شرایط بود.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

زوی زمیر رئیس وقت موساد در خاکسپاری هراری

هراری در دهه 1960 به رده KATSAקצ"א ترقی یافت. کاتسا یا "افسران اطلاعاتی" هسته اصلی مدیریت تصومت تلقی می گردند که نیروهای اصلی شناسایی و جذب دیگر عناصر اطلاعاتی و نیز افسران اصلی گردآوری اطلاعات می باشند. تعداد این افسران در مقایسه با CIA و دیگر سرویس های غربی که هزاران نفر راشامل می شود بنابر روایت استروفسکی افسر سابق موساد، تنها 35 نفرند. باز بنابر روایت "ویکتوراستروفسکی"، افسر فراری از موساد در کتاب "راه نیرنگ" این افسران هدایت 35000 Agent را در سرتاسر جهان بر عهده دارند. یعنی هر افسر کاتسا وظیفه هدایت حدوداً 1000 عامل را بر عهده دارد. هدایت نزدیک به 1000 عامل اطلاعاتی مستلزم توانمندی فوق العاده در شبکه سازی و هدایت شبکه می باشد.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

در اوائل دهه 1960 ، هراری یکی از گردانندگان اصلی مأموران KATSA موساد در اروپا و از مدیران ارشد YARID بود . YARID بخش جمع آوری اطلاعات در اروپا است که فرماندهی منطقه ای موساد در اروپا محسوب می شود . در سال 1962 هراری افسر مسئول آهارون موشل بود که برای جاسوسی و ایجاد شبکه اطلاعاتی به قاهره اعزام شده بود . در 1965 و در دوران ریاست "یوسف یاریو" بر بخش عملیات موساد ( متصادا) به معاونت این بخش رسید و در دوران ریاست زمیر و از 1970 رئیس بخش متصادا ( عملیات) شد.

تا پیش از عملیات خشم خدا پس از المپیک مونیخ در 1972 ، هراری در کار نفوذ جاسوسان صهیونیست در کشورهای عربی بشدت فعال بود. یک مورد آن در دهه 1960 و به زمانی باز می گردد که وی در مقام افسر کاتسا انجام وظیفه می کرد و مورد دیگر به دهه 1970 و پیش از جنگ رمضان 1973 باز می گردد.

مورد نخست پرونده معروف ولفگانگ لوتز است. لوتز یک یهودى آلمانى و داراى پـاسـپـورت آلمـانـى بـود. لوتـز توسط آموزش های موساد و هراری و نیز تـمـایـل حـکـومت عبدالناصر به بهره گیرى از تجربه هاى افسران و دانشمندان و شخصیتهاى سـیـاسى ـ نظامى آلمان هیتلرى ، توانست با پوشش یک تاجر آلمانی با سوابقی روشن در ارتش آلمان هیتلری وارد دستگاه رهبرى ناصر شود و با بسیارى از سیاستمداران و شـخـصـیـتـ‌هـاى سیاسى ـ نظامى حکومت مصر ارتباط و دوستى برقرار کند. نامبرده از این طریق مـوفـق شـد مـدت پـنـج سـال از 1961 تا 1966در داخل حکومت مصر به نفع رژیم صهیونیستى جاسوسى و اخبار و گزارشهاى مفصل و مستندى درباره ارتش مصر، پادگانها، تأسیسات صنعتى ، پالایشگاه ها و سایر اطلاعات گرانبهایى که مورد نیاز صهیونیستها بود، تهیه کند و در اختیار هراری قـرار دهـد. او حـتـى از بـعـضـى طـرحـهـاى جـنـگـى رژیـم مـصـر نـیـز مـطـلع شـده بود و آنها را به هراری رساند. ولفگانگ لوتز توانست در طول سالهای 65ـ1961 اطلاعات مفصلی را از مواضع دفاعی مصر در سینا و مراکز استقرار موشکهای "سام ـ 2" در منطقه کانال سوئز، به دست آورد.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

هراری نفر چهارم از سمت چپ ، در میانه دهه1960 در زمان ریاست مئیر آمیت و در میان مدیران ارشد موساد

وی توانست باصرف مبالغ هنگفت و برگزاری میهمانی های بزرگ و مجلل در ساختار ارتش و سرویس امنیتی ناصر دوستان مهمی برای خود بیابد. اما در نهایت با ردگیری فرکانسهای وی به دام افتاد اما به عنوان جاسوس سرویس اطلاعاتی آلمان غربی که برای اسرائیل جاسوسی می کند معاوضه گردید. بلافاصله بعد از دستگیری «لوتز»، «آمیت» رئیس وقت موساد با ژنرال «گهلن» رئیس سرویس اطلاعاتی‌آلمان‌غربی BND تماس گرفت و موضوع دستگیری مأمور مخفی اسرائیل را به اطلاع او رسانید. «گهلن» با تقاضای «آمیت» موافقت کرد که آن جاسوس اسرائیل را زیر چتر حمایتی خود بگیرد و به مقامات مصری بگوید که او جاسوس آلمان‌غربی در قاهره بوده است.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

مایک هراری در حال دست دادن با زلمان شازار رئیس وقت رژیم صهیونیستی‌، لوتز در کنار هراری و مئیر آمیت رئیس وقت موساد به دوربین می‌نگرد

برای جلوگیری از این احتمال که کسی ممکن است در اسرائیل «لوتز» را بشناسد و دهان لقی کند و چیزی بگوید، موساد تجهیزاتی را مورد استفاده قرار داد که گرفتن برنامه‌های تلویزیون مصر را هنگام پخش محاکمه «لوتز» با پارازیت مختل کند تا اسرائیلی‌ها نتوانند آن برنامه‌ها را ببینند. و به سرویس آلمان غربی تحویل و در نهایت به تل آویو تحویل داده شد.

المپیک 1972 ؛ مونیخ

ماجرا از المپیک 1972 مونیخ آغاز شد‌. داستانی که دستمایه اصلی فیلم سینمایی مونیخ استیون اسپیلبرگ در سال 2005 شد. المپیک تابستانی ۱۹۷۲که به طور رسمی با نام «بازی‌های المپیاد بیستم» شناخته می‌شود، از ۲۶ اوت ۱۹۷۲ تا ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۲ میلادی در شهر مونیخ در آلمان غربی و با حضور ۷٬۱۱۳ ورزشکار زن و مرد از ۱۲۱ کشور جهان و در ۲۱ رشته ورزشی بر‌گزار شد.بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۷۲ مونیخ، پس از بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۳۶ برلین، دومین میزبانی کشور آلمان را به همراه آورد.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

تصویر11 ورزشکار صهیونیست در المپیک مونیخ که 9 نفر آن‌ها کشته شدند

پس از ارسال سه نامه از سوی سازمان آزادیبخش فلسطین برای کمیته بین المللی المپیک مبنی بر حضور ورزشکاران فلسطینی در این بازی ها و عدم پاسخ این کمیته به این نامه ها ، گروه سمپتامبر سیاه درصدد انجام اقدامی انقلابی برامد تا توجه جهانیان را به مسئله فلسطین متوجه سازد. دو سال پیش از گروگانگیری در مونیخ، ملک حسین پادشاه وقت اردن در سپتامبر سال 1970 دستور حمله ارتش این کشور به اردوگاه های پارتیزان های فلسطینی در خاک این کشور را صادر کرد. در جریان نبردهای خونینی که پس از صدور این دستور رخ داد، هزاران فلسطینی کشته شدند. سرانجام سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری عرفات ناگزیر شد در ژوئیه 1971 پارتیزان های مسلح وابسته به خود را از اردن خارج و به لبنان منتقل کند.

کمیته ایکس

پس از حادثه المپیک مونیخ، در مراسم تشییع ورزشکاران صهیونیست‌، گلدا مایر‌، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی قول داد که فلسطینی‌ها بهای این اقدام را با خون خواهند پرداخت‌. اسرائیل این بار هم ترور را برگزید. سه روز پس از حادثه مونیخ‌، در هشتم سپتامبر 75 جنگنده بمب‌افکن F-4 اسرائیلی پایگاه‌های چریکی و اردوگا‌ه‌های پناهندگان را در لبنان و سوریه با بمب های ناپالم خود بمباران کرده و متجاوز از سیصد نفر فلسطینی را کشتند که اکثر آنها زنان و کودکانی بودند که هرگز حتی نام سپتامبر سیاه را نیز نشنیده بودند. این تهاجم سنگین‌ترین حمله هوایی رژیم صهیونیستی پش از جنگ 1967 بود‌. پناهگاه‌های چریک‌ها توسط نیروی زمینی رژیم صهیونیستی مورد حمله قرار گرفت. یک تاکسی لبنانی که هفت سرنشین داشت در اثر گلوله تانک سنتوریون اسرائیلی به آهن پاره‌ای تبدیل شد.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

آهارون یاریو مغز متفکر کمیته ایکس

اما مهمترین اقدام‌، تصمیم برای حذف فیزیکی و ترور رهبران فلسطینی بود. گلدامایر بدین منظور کمیته‌ای سری با عنوان کمیته X متشکل از رؤسای سرویس های امنیتی "شین بت" و "موساد" ( یوسف هارملین و زوی زمیر ) و رئیس سرویس اطلاعات ارتش (سرلشکر الیاهو زئیرا)، "مشاور اطلاعاتی و ضدتروریسم" مایر ( سرلشگر آهارون یاریو) " وزیر جنگ" سپهبد موشه دایان و رئیس ستاد کل نیروهای مسلح سپهبد "دیوید الیعزر" تشکیل داد.

ریاست کمیته با خود گلدامایر بود. وظیفه کمیته عبارت بود از تحقیق درباره دلالیل ناکامی های اطلاعاتی اسرائیل و ارائه راهکار برای حل آن. در 19 سپتامبر کمیه گزارش خود را در منزل گلدا مایر با حضور اعضاء ارائه کرد. نتیجه اخراج سه مقام موساد و شین بت به انضمام طرح ترور رهبران سیاسی و نظامی ساف بود. یکی از اخراجی ها‌، رئیس ادارة «امنیت حفاظتی» در «شین‌بت» که مسئولیت محافظت از ورزشکاران را در المپیک عهده دار بود باید اخراج شود. هرچند «هارملین» رئیس «شین‌بت» در این مورد که مسئولیت به گردن رئیس اداره یادشده انداخته شود به شدت مخالفت کرد و برای اولین بار در طول دوران تصدی ریاست «شین‌بت » تهدید کرد که از مقامش استعفا خواهد داد. نخست‌وزیر «گلدامایر» اصرار ورزید که اخراج، نازل‌ترین بهای بورکراتیکی است که می‌شود پرداخت و «هارملین» با اکراه آن کارمند زیردستش را اخراج کرد.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

نمودار رئیس و اعضای کمیته ایکس

گلدامایر اعلام کرد‌: " ما چاره‌ای نداریم جز اینکه تا آنجا که دست بلندمان می‌رسد به سازمان‌های تروریستی ضربه بزنیم ". قرار بود تا سرویس‌های امنیتی رژیم اسرائیل مجری استراتژی "دست بلند" گلدا مایر باشند. گلدا مایر می‌خواست دست بلند دولت صهیونیستی در همان اروپا انتقام بگیرد.

مغز متفکر این کمیته البته ژنرال آهارون یاریو بود که به مدت 8 سال (1972-1964) ریاست سرویس اطلاعات نظامی (آمان) را بر عهده داشت که از جمله آن در دوره جنگ 6 روزه 1967 بود و در این مدت توانسته بود کارنامه درخشانی از خود بر جای نهد به نحوی که از دوره مدیریت وی با نام دوران طلایی نام گذاری شد. یاریو تا آن زمان به عنوان برجسته‌ترین چهره امنیتی و اطلاعاتی این رژیم شناخته شده بود و توانسته بود اعتماد کامل رهبری سیاسی اسرائیل را به خود جلب کند. به همین دلیل گلدا مایر پس از رسیدن به قدرت با ایجاد پست مشاور نخست وزیر در امور ضدتروریسم وی را به این سمت منصوب کرد. چه اینکه یاریو به صورت معنوی فرمانده جامعه اطلاعاتی اسرائیل محسوب می‌شد. مشاور ضدتروریسم نخست وزیر، واحد امنیتی جدیدی بود که برای طراحی استراتژی رژیم صهیونیستی جهت مقابله با اقدامات چریکی سازمان‌های فلسطینی بویژه سپتامبر سیاه تأسیس شده بود و فقط در مقابل نخست وزیر پاسخگو بود.

در این زمان مثلث یاریو، زئیرا و زمیر حلقه سه گانه امنیت رژیم صهیونیستی در آغاز دهه 1970 تلقی می‌شدند. «آهارون یاریو» که زنده ماندن و فعال بودن افراد مورد هدف ممکن بود در پی داشته باشد بررسی می‌شد. او همچنین لطماتی را که ممکن بود به روابط اسرائیل با کشوری که ترور در آنجا انجام می‌شد، وارد شود بررسی می‌کرد.

زمیر بلافاصله با «یوسف هارملین» رئیس «شین‌بت» برای سرکوب مبارزات روزافزون فلسطینی‌ها همکاری را آغاز کرد. این مساعی مشترک سبب شد که «شین بت» که مسئولیت امور امنیتی داخلی را عهده‌دار بود در عرصه‌های مبارزات خارجی بیش از هر زمانی در گذشته، به طور محسوسی دخالت داشته باشد.

با توجه به سوابق و تجربیات ، از سوی گلدا مایر، یاریو به عنوان دبیر کمیته ایکس و مدیر ارشد عملیات انتقام برگزیده شد. عملیات موسوم به "خشم خدا" ( در زبان عبریמבצע זעם האל میوتصع زاعم هاایل) . طراحی این عملیات زیر نظر یاریو صورت گرفت. جه استعاری این نام هم به انگاره برگزیدگی قوم یهود بازمی گردد. بدین معنا که در نگرش صهیونیستی، فلسطینی ها با کشتن صهیونیست ها خشم خدا را برانگیخته و اکنون دست انتقام خدا از آستین موساد برای انتقام الهی درآمده است. عنوانی هوشمندانه که حاوی فحوای نژادپرستانه رژیم صهیونیستی نیز هست.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

مأموریت این کمیته آن بود که هرکس را که اعضایش مرتبط با قتل عام مونیخ تشخیص می داد تعقیب کرده و از او انتقام بگیرد. کمیته ایکس طی جلسه ای فهرستی از اهدافی که گمان می برد نقش اصلی را در عملیات مونیخ داشته اند را تهیه و برای ترور به بخش عملیات موساد سپرده شد. زوی زمیر رئیس موساد نیز فرماندهی عملیات را بر عهده هراری گذاشت.

گلدامایر و کمیته ایکس به خوبی می دانستند که مبارزه با سازمان سپتامبر سیاه حتی برای سرویس های امنیتی مغرور اسرائیل کار آسانی نخواهد بود. چه اینکه این گروه از سری ترین سازمانهای وابسته به الفتح بود که از جنگ 1967 جان بدر برده بودند. آنها کسانی بودندکه باقی مانده نبردهای چریکی مرز اردن و لبنان بودند. از نظر کمیته ایکس آنچه سپتامبر سیاه را تا این اندازه مرگ آور و خطرناک می ساخت ، توانایی رهبران آن در شناسایی و اجیرکردن جوانان فلسطینی بود که که هیچ امیدی نداشتند و آماده بودند تا در راه انتقام گیری از اسرائیل و اردن بمیرند.

این سرآغاز دوران تازه ای از جنگ رژیم صهیونیستی بر علیه فلسطینی ها بود که جنگ اشباح یا نبرد سایه ها نامگذاری شد. دورانی که شاخصه آن نبرد نیمه سخت امنیتی اطلاعاتی میان گروههای مقاومت فلسطینی با سرویس های امنیتی اسرائیل بود. حالا دیگر ماشین ترور اسرائیل به کارافتاده بود و تا حمام خون به پا نمی کرد آرام نمی گرفت.

آنچه واقعاً اتفاق افتاده بود این بود که رهبران اسرائیل تصمیم گرفته بودند که تروریسم دولتی را بر علیه فلسطینی‌ها تشدید کنند. در حالیکه فلسطینیان اروپا را به میدان جنگ تبدیل کرده بودند، موساد نیز به این نبرد خونین وارد می‌شد. واقعه المپیک مونیخ سبب شده بود که «گلدامایر» و مشاورانش تشخیص دهند که دولت صهیونیستی که نبرد با فلسطینی ها اکنون در فراسوی مرزهای فلسطین برقرار است و اینک منفعل بودن سبب خواهد شد که متحمل تلفات بیشتری شوند.

تصمیمات کمیته ایکس

براساس مصوبه کمیته ایکس، ماشین ترور شامل یک جوخه کامل به شرح ذیل بود:

" جوخه ترور عبارت بود از 15 نفر در قالب 5 تیم. الف . دو آدمکش حرفه ای ، بت. دو نفر برای مراقبت و تأمین عملیات ترور ، وت . دو نفر برای تأمین و تجهیز اماکن پوششی ، خت. یک تیم 6 تا 8 نفره عملیاتی به عنوان ستون فقرات عملیات و گیمل . دو متخصص ارتباطات و امور فنی و در آخریک نفر فرمانده جوخه."

فهرست اهداف ترور به تعداد ورزشکاران کشته شده اسرائیلی تنظیم شد. گلدامایر فرمان قتل 35 تن از رهبران شناخته شدة "ساف" و "الفتح" را صادر کرد. برخی اسامی این فهرست عبارت بود از اشخاص ذیل :

1. وائل زعیتر ( نماینده ساف در رم) 2. محمود الهمشهری ( نماینده ساف در پاریس ) 3. حسین البشیر ابوالخیر ( نماینده ساف در قبرس) 4. باسل القبیسی ( از اعضای عراقی ساف و استاد دانشگاه آمریکایی بیروت) 5. موسی ابوزیاد( یکی دیگر از نمایندگان مؤثر "ساف" در قبرس) 6. محمد بوضیا (مسئول الجزائری شاخه اروپایی جبهه خلق در اروپا ) 7. فاروق قدومی 8. هایل عبدالحمید 9. محمد یوسف نجار 10 . علی حسن سلامه

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویرمایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

وائل زعیتر                                                                   محمود الهمشهری

اما مهمترین چهره های این فهرست کسی نبود جز، محمد یوسف نجار معروف به ابویوسف و علی حسن سلامه معروف به شاهزاده سرخ. از نظر کمیته ایکس ابویوسف افسر ارشد اطلاعاتی الفتح ، فرمانده ارشد سپتامبر سیاه بودو علی حسن سلامه عملیات مونیخ را هدایت کرده بود. سلامه مسئول تشکیلات امنیتی ساف و نیز فرمانده واحد 17 ، یگان حفاظت شخصی عرفات را بود که در آنزمان در آلمان شرقی بسر می برد.

برای اتخاذ موضع تهاجمی «زمیر» تیمی ایجاد کرد که تخصصش یافتن و نابود کردن تروریست‌ها بود. او «مایک هراری»را به عنوان «مدیر پروژه» منصوب کرد؛ عنوانی زیرکانه برای شغلی خشن. انتخاب «هراری» امری طبیعی می‌نمود زیرا او اخیراً به جای «یوسف یاریو» رئیس «متصادا» شده بود.

او در اواخر دهه 1940 و اوائل 1950روی پروژه‌های مخفی مهاجرتی «موساد عالیابت» کار کرده بود و آن گاه در عملیات مشترک موساد و «شین‌بت» فرد مهمّی شده بود. او تمایل داشت در هر جا که اقدامی به مامورین مخفی اسرائیل محول می‌شد، حضور داشته باشد. "هراری" مانند آدم خشنی بنظر می‌رسید و واقعاً هم همینطور بود. شایان ذکر است که همسر «هراری» یکی از مدیران ارشد دانشگاه تل‌آویو و خواهر همسرش «دوریت بینیش» بعداً رئیس دیوان عالی کشور اسرائیل شد. "هراری" که به او دستور داده شده بود که پیش‌قراول پاسخ‌گویی دولت اسرائیل به قتل‌عام مونیخ باشد، تیمی از مأمورین عملیاتی متشکل از زن و مرد را دست‌چین کرد. او شخصاً چندین هویت جعلی را قبلاً اتخاذ کرده بود. «هراری» و یک افسر موساد بنام «آوراهام گُهمر» مسئولیت برنامه‌ریزی را عهده‌دار شدند.

او در حالی که پوشش یک بازرگان فرانسوی را به خود گرفته بود تیمی از اعضاء بخش عملیات موساد و بیرون از آن را بدین منظور گردآوری کرد. وی با نام مستعار "کبری" فرماندهی عملیات را شروع کرد. مرکز فرماندهی و اتاق عملیات در پاریس مستقر شد. در این عملیات هراری از کمک سرویس های اطلاعاتی کشورهای غربی ( که عملیات خشم خدا در آنها صورت می گرفت ) بویژه سرویس اطلاعات خارجی فرانسه SDECE برخوردار بود، چه اینکه سازمان آزادیبخش فلسطین در بیشتر کشورهای اروپای غربی صاحب دفتر بود .

تا پیش از این، دفتر موساد در پاریس، دفتر منطقه‌ای موساد به شمار می‌آمد اما کوتاه زمانی قبل از عملیات خشم خدا، بروکسل به مرکز فعالیت‌های جاسوسی اسرائیل در اروپا تبدیل شد. پایتخت بلژیک وقتی این موقعیت را یافت که «شارل دوگل» رئیس جهوری فرانسه موساد را از پاریس بیرون کرد. علت، کمک موساد به سازمان امنیت مراکش برای کشتن یک ناراضی مراکشی بنام «بن‌ برکه» بود. البته در اواخر دهه 1970 و اوائل دهه 1980 و در زمان ریاست کنت دومارانش بر SDECE پاریس دیگر بار به فرماندهی منطقه‌ای موساد در اروپا تبدیل شد.

عملیات خشم خدا و ماشین ترور هراری

هراری به سرعت شبکه ترور خود را با گزینش از میان افران بخش عملیات موساد و دیگر تروریست‌های یهودی وابسته به موساد در اروپای غربی سامان داد. برخی از نیروهای جوخه وی که اسامی آنها بعدها درز پیدا کرد عبارتند از: شموئل گورن، باروخ کوهن، تصادوک اوفیر، رافی سیتون، الیعزر(گیزی) تصفریر، سیلویا رافائل، آراله شُرُف، ماریان گلد نیکف، زوی اشتاینبرگ، آبراهام گُهمر، میخائیل دورف و بسیاری دیگر. هدایت گروه علاوه بر هراری شامل اشخاص ذیل بود: شموئل گورن، رئیس واحد" کشت" (در زبان عبری رنگین کمان ، واحد شنود و جمع آوری فنی از بخش جمع آوری اطلاعات "تصومت")، ناخوم آدمونی رئیس بخش "تول" (روابط موساد با سازمان‌های اطلاعاتی خارجی). برای پشتیبانی این واحد علاوه بر موساد، شین بت و واحد 504 سرویس اطلاعات ارتش (واحد جمع آوری پنهان در کشورهای عربی که افسران آن کتمیم קתמי"ם (קצינים לתפקידים מיוחדים) خوانده می شوند) نیز بسیج شدند.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر
تصاویر برخی از اعضاء جوخه ترور از راست: مایک هراری، تصادوک آفیر، رافی سِیتون، شموئل گورن و سیلویا رافائل

حالا همه چیز برای اجرای عملیات خشم خدا مهیا شده بود. این شبکه از سوی سرویس‌های امنیتی اروپای غربی و هم چنین SAYAN (شبکه یهودیان حامی اسرائیل در جوامع یهودی خارج از فلسطین اشغالی) حمایت می‌شد. علاوه بر همه اینها بخش SAIFANIM (در زبان عبری یعنی ماهی طلایی و بخش ویژه مربوط به ساف در موساد) نیز از سوی زمیر رئیس موساد به طور ویژه مأمور ارائه خدمات اطلاعاتی و پشتیبانی به ماشین ترور هراری شد.

روز16 اکتبر سال 1972، "عبدالوائل عادل زعیتر" کارمند سفارت لیبی و نمایندة "ساف" در شهر "رم" در هنگام ورورد به منزل مسکونی‏اش به ضرب 12 گلوله کشته شد . 8 دسامبر همان سال ، "محمود الهمشهری" نمایندة "ساف" در شهر "پاریس" بر اثر انفجار بمب کنترلی در تلفن منزل مسکونی‏اش، زخمی عمیق برداشت و یک ماه بعد در بیمارستان جان سپرد. روز 24 ژانویه سال 1973، "حسین البشیر ابوالخیر" نمایندة "ساف" در "قبرس" نیز، زمانی که چراغ اتاقش را در طبقة دوم هتلی در شهر "نیکوزیا" خاموش می‏کرد، با انفجاری مهیب قطعه قطعه شد.

در 6 آوریل پرفسور "باسل القبیسی" از اعضای عراقی "ساف" و استاد دانشگاه آمریکایی بیروت ، در پاریس به ضرب گلوله از پا درآمد و شش روز بعد "موسی ابوزیاد"، یکی دیگر از نمایندگان مؤثر "ساف" در قبرس، توسط بمبی که در شهر آتن منفجر شد کشته شد. همچنین، "محمد بوضیا" که از فعالین سیاسی "ساف" در اروپا بود بر اثر انفجار اتومبیلش در پاریس جان سپرد.نمایندة "ساف" در الجزایر طی سوءقصدی به شدت مجروح شد، نمایندة "ساف" در لیبی براثر انفجار بسته‏ای انفجاری فلج و نابینا شد. همچنین "فاروق قدومی" و "هایل عبدالحمید"، که از اعضای شورای رهبری "فتح" بودند، از یک عملیات تروریستی "موساد" جان سالم به در بردند. علاوه بر این، رژیم صهیونیستی موفق شد با ارسال بسته‏های حامل بمب به دفاتر و مراکز متعلق به فلسطینیان در اروپا تعداد دیگری از فعالان فلسطینی را که برخی از آنان هیچ وابستگی تشکیلاتی به "ساف" یا "فتح" نداشتند، بر لیست قربانیان عملیات انتقام‏جویانه خود بیفزاید.

پاسخ فلسطینی ها و جنگ اشباح

سپتامبر سیاه می‌دید که رویدادهای تازه‌ای در حال وقوع است. برخی از افراد برجسته‌اش به قتل رسیده بودند. سپتامبر سیاه با ارسال بمب‌های نامه‌ای برای دیپلمات‌های اسرائیلی در اروپا، در مقام مقابله به مثل برآمد. وابسته سفارت اسرائیل در لندن در اثر انفجار یکی از این بمب‌ها به قتل رسید. نبرد در جولانگاه اروپا جنبه دو طرفه پیدا کرد که بعداً از آن به «جنگ اشباح» تعبیر کردند.

در جریان این کشاکش مرگبار، فلسطینی ها هم بیکار ننشستند. روز 10 سپتامبر سال 1972، تلاش برای کشتن یک دیپلمات سفارت رژیم صهیونیستی در "بروکسل" که عضو "موساد" و نیز مأمور نفوذ به درون "سازمان سپتامبر سیاه” بود ناکام ماند. نام وی «تصادوک اوفیر» بود. یکی از اعضاء جوخه ترور هراری که در پوشش دیپلمات در بروکسل فعالیت می کرد. او بعدها در سال 1978 و در دوران ریاست «الیعزر تصفریر» آخرین رئیس ایستگاه موساد در تهران، به معاونت وی رسید. تصفریر نیزخود یکی از اعضاء عملیاتی تیم عملیات خشم خدا بود.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویرمایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

الیعزر تصفریر آخرین رئیس ایستگاه موساد در تهران؛ سمت راست در تهران قبل از انقلاب و سمت چپ، امروز

در 19 سپتامبر عضو سفارت "رژیم صهیونیستی" در لندن "آرمی شاشوری" بر اثر انفجار بمبی به هلاکت رسید. اما موفق‏ترین پاسخ فلسطینیان به ترورهای رژیم صهیونیستی در "اسپانیا" عملی شد. تنها سه روز پس از قتل "محمود همشهری" نمایندة "ساف" در فرانسه، شخصی به نام "باروخ کوهن" در رستورانی واقع در مرکز شهر "مادرید" هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. بعدها منابع امنیتی "رژیم صهیونیستی" افشا کردند که وی با نام اصلی "موشه‏حنان ایشای" رئیس ایستگاه موساد در اسپانیا و یکی از مهره های اصلی جوخه ترور هراری بوده است. او که مأموریت داشت در میان فعالان فلسطینی در اسپانیا نفوذ نماید ، در حین عملیات جاسوسی خود، توسط اعضای سپتامبر سیاه شناسایی شد و در حالی که فکر می‏کرد موفق به نفوذ در این سازمان شده است به قتل رسید. طرح کشتن "کوهن" با چنان دقت و پیچیدگی طراحی شده بود که "موساد" مجبور شد تمامی شبکة خود را در اسپانیا منحل کند.

مانند «تصادوک اوفیر» در بروکسل، «کوهن» هم یکی از افسران «شین بت» بود که به‌طور قرضی در خدمت موساد بود و شبکه‌ای از جاسوس‌های فلسطینی را که برای اسرائیل کار می‌کردند، اداره می‌کرد.یکی از مأمورین مخفی عرب که با او همکاری می‌کرد جاسوسی دو جانبه بود که در نهایت نسبت به ساف وفادار بود. «کوهن» اولین و تنها مأمور عملیاتی اسرائیل بود که تا آن زمان توسط فلسطینیان در اروپا به قتل رسید.

برخی از اعضای خانوادة «کوهن» بعدها ادعا کردند که می‌شد از مرگ او جلوگیری کرد. با زیر پا گذاشتن احتیاط‌های امنیتی عکس او در یک آلبوم رسمی نظامی که به مناسبت بزرگداشت پیروزی سال 1967 تهیه شده بود به چاپ رسیده بود. در آن عکس «کوهن» در یونیفورم نظامی در کنار دوست خوبش «تصادوک اوفیر» که او هم یونیفورم نظامی به تن داشت، دیده می‌شد. سرویس‌های امنیتی عرب این قبیل مدارک را جمع‌آوری می‌کردند، لذا این مسأله که مأمورین عملیاتی اسرائیل هیچ وقت نباید چهره‌شان را نشان دهند، موضوعی حیاتی بود. با اینکه «کوهن» وقتی شبکه فلسطینی‌اش را اداره می‌کرد، هویتش را مکتوم نگه داشته بود، آن عکس ممکن است سبب افشای هویت واقعی‌اش شده باشد.

یک ماه و نیم بعد، صهیونیست دیگری به نام "سیمیاگلازر" در قبرس به ضرب گلوله از پا درآمد. هویت او نیز توسط خود صهیونیست‌‏ها مشخص شد: افسر ارشد موساد در قبرس و از اعضای قدیمی سازمان تروریستی "ایرگون".

جنگ شدت گرفته بود و اشکال تازه‌ای پیدا می‌کرد. در ماه آوریل 1973 ساف به یک هواپیمای غیرنظامی در نیکوزیای قبرس و نزدیکی خانه سفیر اسرائیل حمله کرد. دولت عبری شب بعد، این حمله را تلافی کرد، هرچند احتمالاً این کار کاملاً جنبه تصادفی داشت، زیرا این عمل تلافی‌جویانه عملیات بزرگی بود که از مدتها قبل طراحی شده و در جایی اجرا شده بود که از رم یا پاریس بسیار مهم‌تر بود. اسرائیلی‌ها اکنون نبرد را به ستاد مرکزی ساف در لبنان که یک کشور دشمن بود کشانده بودند. آن‌ها به این نتیجه رسیده بودند که نابود کردن مأمورین عملیاتی و هماهنگ کننده‌های فلسطینی در اروپا کافی نخواهد بود. این بار نوبت واحد ضربت ویژه رژیم صهیونیستی موسوم به سایرت ماتکال بود تا در بیروت وارد عمل شود. موساد در این عملیات فقط نقش پشتیبانی داشت.

رسوایی در لیلهامر

در آغاز ماه ژوئیه 1973، «مایک هراری» اعضای پروژه‌اش را ـ که برخی از آن‌ها به لحاظ شخصیتشان در امور کشورهای اسکاندیناوی، انتخاب شده بودند ـ به لیلهامر، شهری در شمال نروژ که محل بازیهای اسکی بود آورد.آن اسرائیلی‌ها برای مهم‌ترین ماموریتشان، بعد از مبارزاتی که در پی کشتارهای مونیخ آغاز شده بود، در آنجا گردهم آمده بودند، زیرا قرار بود قربانی آن‌ها رئیس عملیات سازمان سپتامبر سیاه باشد: «علی حسن سلامه»که به او لقب «شاهزاده سرخ» داده‌شده بود.

چند سال بود که آن‌ها شنیده بودند که «سلامه» مجری برنامه‌های تروریستی‌، شخص بااستعدادی است که به «یاسر عرفات» بسیار نزدیک است و موساد اعتقاد داشت که او مغز متفکر و طراح حمله به اسرائیلی‌ها در المپیک مونیخ بوده است. این فلسطینی هوشمند و بسیار خشن فقط خودش را با سازمان سپتامبر سیاه مشغول نمی‌کرد؛ او در واقع فرمانده نیروی شماره 17، یعنی واحد فلسطینی بود که مسئولیت حفاظت از جان «یاسر عرفان» را به عهده داشت. عدد 17 در واقع شماره تلفن داخلی او در ستاد مرکزی ساف بود.

اسرائیلی‌ها این رابطه را دلیل قاطعی می‌دانستند که شخص «عرفات» فرمان حمله به ورزشکاران در مونیخ را صادر می‌کند. «سلامه» که می‌دانست جانش در خطر است، احتیاط می‌کرد و غالباً محافظینش او را احاطه می‌کردند ـ امّا او نیز به زرق و برق ثروت معتاد شده بود، بر این باور بود که او مستحق چیزی جز بهترین‌ها نیست.

علی حسن سلامه معروف به ابوسلامه پسر ارشد شیخ حسن سلامه از فرماندهان نیروهای فلسطینی در جنگ 1948 و از نزدیکان عبدالقادر الحسینی فرمانده نیروهای فلسطینی در این جنگ بود که در همین نبرد به شهادت رسید. شهادت پدر تأثیری شگرف بر علی گذارد و او را تا هنگام مرگ در خط نبرد با رژیم صهیونیستی باقی نهاد.


مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویرمایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

علی حسن سلامه و پدرش

در سال 1978 با یک دختر زیبای لبنانی مسیحی بنام «جورجینا رزق» که در سال 1971 به‌عنوان ملکه زیبایی انتخاب شده بود ازدواج کرد. سال قبل از ازدواج‌شان آن‌ها برای گذراندن تعطیلات خود به ایالات‌متحده، «دیسنی ورلد» در هاوایی رفتند. CIA ترتیبی داد که آن‌ها به سلامت به «میکی ماوس» و «لواس» سفر کنند و حتی هزینه سفر را هم پرداخت. این کار به این علت بود که CIA می‌خواست «سلامه» را به طرف خود جلب کند و او را به‌طور کامل به‌عنوان جاسوس خود به کار گیرد. از سال 1969 سالها قبل از آنکه ساف دست از مبارزه بردارد و توسط واشنگتن برسمیت شناخته شود، «سلامه» رابطه مخفی ساف در مذاکره با CIA بود. «سلامه» به آمریکایی‌ها تضمین داده بود که دیپلمات‌های آمریکایی مورد حمله مبارزان فلسطینی قرار نخواهند گرفت.

مشخص نیست که در چه زمانی سازمان‌های امنیتی اسرائیل از ارتباط به ویژه «سلامه» با CIAمطلع شدند. صهیونیست‌ها بشدت از نزدیکی میان CIA و ساف هراس داشتند. چون امریکایی‌ها عادت داشتند تا به خاورمیانه و قضیه فلسطینی‌ها از دریچه ذهن موساد و صهیونیست‌ها بنگرند و حالا این نزدیکی می توانست این استراتژی حیاتی رژیم اسرائیل را با چالش مواجه سازد، پس ترور سلامه بشدت در دستور کار قرار گرفت. المپیک مونیخ هم بهانه بسیار خوبی بود و باید به این بهانه با او تسویه حساب می کردند. اسرائیلی‌ها اجازه نمی‌دادند که ارتباط او با آمریکایی‌ها مانع این کار شود .هرچند، پیدا کردن او غالباً کار بسیار دشواری بود. در ژوئیه سال 1973 پیشرفتی در این زمینه حاصل شد. در این سال خبرچین‌های موساد در اروپا اطمینان حاصل کردند که سرنخی از محل اقامت «سلامه» به دست آورده‌اند.

آدمکش‌های «هراری» با شور و شوق فراوان عازم نروژ شدند. ظرف چند روز «زمیر» رئیس موساد نیز به آن‌ها ملحق شد. رئیس موساد به آنجا آمده بود تا شخصاً اجرای این ترور مهم را سرپرستی کند. این فلسطینی صرفاً یک هدف دیگر نبود. «زمیر» شخصاً در سپتامبر گذشته مرگ ویرانی را که همکاران «سلامه» در مونیخ موجب شده بودند به چشم دیده بود. کشتن او پیروزی مهمی در نبرد پنهانی بعد از واقعه مونیخ محسوب می‌شد.

با در دست داشتن عکس‌های «سلامه» اعضای پشتیبانی تیم «هراری» رد پای مردی را که ساعت‌ها در جستجویش بودند یافتند و تعقیبش کردند. حداقل سه نفر از هفت‌تیرکش‌های اسرائیلی، اتومبیل در اختیار داشتند. آن‌ها وقتی که آن مرد همراه با زنی کنار خیابان در حال راه رفتن بود، با رگبار گلوله او را هدف قرار دادند. هفت‌تیر‌کش‌ها از طریق راه‌های فرار از پیش تعیین‌شده به قصد خروج از نروژ حرکت کردند. سلامه موساد را فریب داد. او ترتیبی داده بود که وقتی پیش خدمت مورد نظر تحت‌نظر موساد است چند نفر از افرادش با او گفتگو کنند تا موساد فکر کند وی همان کسی است که بدنبال او هستند.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر
نمایی از شهر لیلهامر

در فاصله کوتاهی از وقوع ترور، سایر اسرائیلی‌ها در خانه امنی در «اسلو» پنهان شدند. بعد از 40 سال اولین قتل در «لیلهامر» اتفاق افتاده بود. فقط صبح روز بعد بود که مامورین مخفی اسرائیل کشف کردند که اشتباهاً کس دیگری را کشته‌اند. مرد مقتول یک پیشخدمت مراکشی بنام «احمد بوشیکی» بود که با یک زن نروژی ازدواج کرده بود؛ همان زن حامله‌ای که در کنارش در خیابان قدم می‌زد. 20 سال طول کشید که اسرائیلی‌ها به او و فرزندش غرامت بپردازند، هرچند آنها هیچگونه مسئولیت قانونی را در ارتباط با این قتل به گردن نگرفتند.

بعداً معلوم شد که یکی از اعضای کم‌سابقه تیم موساد درست گفته بود. وقتی مراقب مردی بودند که گفته می‌شد «سلامه» است، «ماریانه گلادنیکف» به سایر اعضای جوخه «هراری» گفته بود که چهره آن مرد با صورت «سلامه» فرق دارد. آنها به حرفش گوش ندادند. از نظر آنها او فقط یک منشی «شین‌بت» بود که او را فقط به خاطر داشتن گذرنامه سوئدی و تسلطش به زبان اسکاندیناوی به عضویت تیم «هراری» درآورده بودند.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر
احمد بوشیکی و همسر نروژی‌اش

اگر به خاطر رفتار احمقانه دو نفر از مأمورین پشتیبانی اسرائیلی (یک زن و یک مرد) که وظیفه پاییدن و بعضی از قسمت‌های برنامه‌ریزی را به عهده داشتند، نبود، اسرائیلی‌ها با سرّی نگهداشتن خطایی که مرتکب شده بودند، ممکن بود بتوانند بر این قتل سرپوش بگذارند. آنها هر اشتباه قابل تصوری را مرتکب شدند و در هر قدمی که برداشتند از خودشان برای پلیس رد پایی به جا گذاشتند. آنها بجای استفاده از اتومبیل‌های افراد ثالثی که از ماهیت واقعی مأموریت آدم‌کشی آنها هیچ اطلاعی نداشتند، با اتومبیل‌هایی که خودشان کرایه کرده بودند در اطراف «لیلهامر» رانندگی کردند. در تعقیب «بوشیکی» آنها به اندازة یک گله فیل در داخل یک مغاز چینی‌فروشی به چشم می‌آمدند. آنها قاعده طبقه‌بندی و مجزا کردن مسئولیت‌ها را از یکدیگر رعایت نکرده بودند و هر یک از اعضای تیم، اعضای دیگر را می‌شناختند و می‌دانستند که آنها کجا هستند.

ماشین ترور هراری در پاک کردن رد خود کودنی قابل توجهی نشان داد. همسایگان آن پیشخدمت بدبخت، شماره اتومبیل را به پلیس گزارش دادند و دو نفر از اسرائیلی‌ها هنگامی که اتومبیل کرایه‌ای را در فرودگاه «اسلو» پس می‌دادند دستگیر شدند. دو نفر که با اسامی «گلادنیکف» و «دن ارت» به «اسلو» آمده بودند، هر دو اقرار کردند که برای اسرائیل کار می‌کنند و نشانی آپارتمانی را که توسط موساد مورد استفاده قرار گرفته بود اعلام کردند. پلیس دو نفر دیگر از اعضای گروه ضربت را در آنجا پیدا کرد. بازجویان نروژی از غیرحرفه‌ای بودن عملیات سازمان جاسوسی اسرائیل که از بهترین‌ها در جهان تلقی می‌شد، شگفت‌زده شده بودند. مثل میوه‌ای که روی درخت خیلی رسیده باشد، اسرائیلی‌ها یکی بعد از دیگری به دست پلیس افتادند. «هراری» خودش توانست فرار کند ولی «گُهمر» و پنج نفر دیگر از مامورین عملیاتی موساد به نام های ، سیلویا رافائل ، دن آربل ، ماریان گلدنیکف ، زوی اشتاینبرگ و میخائیل دورف دستگیر شدند. «زمیر» رئیس موساد با خوش شانسی راه فرارش را از قبل پیش‌بینی کرده بود.

شش مأمور عملیاتی موساد دستگیر و محاکمه شدند و این مهمترین رسوایی و افشاگری از اقدامات پنهان و تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی در خارج از فلسطین بود که موجب بی آبرویی این رژیم گردید. یک فرد کمک‌کننده (سایان) در نروژ با یک یهودی تولیدکننده منسوجات که از بازماندگان اردوگاه‌های مرگ نازی بود و نسبت به اسرائیل گرایش شدید داشت تماس گرفته و پرسیده بود که آیا می‌تواند قایقش را قرض بدهد. به آن مرد ثروتمند فهمانده بودند که نباید هیچ سئوالی بپرسد، زیرا این قرض بخاطر مصلحت دولت یهودی اسرائیل است.

آنهایی که در نروژ مانده بودند، اطلاعات زیادی در اختیار پلیس قرار دادند. برای اولین بار برخی از شیوه‌های عملکرد اسرائیل در ترورهای بعد از واقعه افشا شد. یکی از مأمورین موساد کلید آپارتمانی را در پاریس در اختیار داشت که سرویس جاسوسی فرانسه با استفاده از آن توانست کلیدهای دیگری را که مربوط به خانه‌های امن متعددی که توسط مأمورین عملیاتی اسرائیل مورد استفاده قرار می‌گرفت، بدست آورد. شواهدی بدست آمد که پای اسرائیلی‌ها را در قتل‌های مشکوک فلسطینی‌ها در چند کشور دیگر به میان کشید. پرحرف‌ترین فردی که دستگیر شده بود، «ارت» بود. او که متولد دانمارک بود از افراد کهنه‌کار ماموریت‌های موساد بود که نام واقعی عبری‌اش «دن‌آربل» بود. به محض اینکه نروژی‌ها او را در یک اتاق تاریک به تنهایی زندانی کردند، شروع به گفتن همه چیز کرد. بازجوهای نروژی وقتی «ارت/آربل» به آن‌ها گفت که مبتلا به مشکل ترس از جاهای تنگ و تاریک است ـ مشکلی که برای یک مأمور امنیتی می‌تواند نقص مهمّی باشد ـ به دشواری می‌توانستند شگفتی خود را پنهان کنند. در عوض منتقل شدن به یک سلول بزرگ‌تر، «ارت» حاضر بود که به همه چیز اعتراف کند.

اسرائیلی دیگری که در نروژ دستگیر شد «سیلویا رافائل» بود. امّا او از «ارت» بسیار حرفه‌ای‌تر عمل کرد. او روحیه‌اش را از دست نداد و داستانی را که سر هم کرده بود تکرار کرد: او گفت که نامش «پاتریشیا روکس بارو» عکاس خبری و دارای گذرنامه کانادایی است. در واقع «رافائل» از اسناد مسافرتی مجهول استفاده می‌کرد و مدت‌ها بود که این کار را می‌کرد. او در سال 1937 در کیپ تاون، آفریقای جنوبی از یک مادر مسیحی و پدر یهودی متولدشده بود. در سن 20 سالگی عاشق اسرائیل شد و به‌عنوان داوطلب در یک «کیبوتص» اسرائیلی بنام «رامات ‌هاکروش» به کار مشغول شد. چون دختری باهوش بود به آسانی می‌شد موضوع داستانهایی باشد که امنیتی‌های اسرائیل برای عملیات جاسوسی خود سر هم می‌کردند. لذا توجه سازمان‌های امنیتی اسرائیل را جلب کرد. در اوایل دهه 1960 واحد امنیتی نظامی اسرائیل که تخصصش رخنه کردن به کشورهای عربی بود به او آموزش داد.

مربی «رافائل»، «گُهمر» بود که در «لیلهامر» همراه با او دستگیر شد. 10 سال قبل از واقعه نروژ «گهمر» «رافائل» را به کانادا فرستاد تا توانایی‌های حرفه‌ای را برای آنکه بتواند پوششی برای عملیات جاسوسی باشد کسب کند. بعداً واحد «امان» به‌عنوان بخشی از «متصادا» به موساد منتقل شد. «رافائل» که به‌عنوان یک «جاسوس واقعی» COMBATANS آموزش کامل دیده بود، مکرراً با استفاده از نام «رکس بارو» عکاس خبری، به محل‌هایی که روزنامه‌نگاران می‌توانستند بروند دسترسی داشت. او در مصر وحتی بنا به گزارش‌ها در اردوگاه‌های پناهندگان فلسطینی که «عرفات» سازمان آزادی‌بخش فلسطین را در آنجا تأسیس کرده بود جاسوسی کرد.

اتحاد بنلوکس میان سرویس موساد و سرویس اطلاعاتی کشورهای اسکاندیناوی من جمله نروژ ، به موساد کمک کرد تا با استفاده از نفوذ سیاسی و امنیتی خود در نروژ روند رسیدگی به قضیه پیچیده «لیلهامر» را کنترل کرده و متحمل فشار زیادی نشود. لذا نروژ آشکارا ترجیح داد که به شرمندگی رژیم اسرائیل، تحقیر شدن توسط افکار عمومی را نیفزاید. علی‌رغم اطلاعات مطروحه در دادگاه نروژ که حاکی از مجرمیت اسرائیلی‌ها بود، سرویس‌های امنیتی ایتالیا و فرانسه نیز که تمام قد با موساد همکاری می کردند تا حدود زیادی نسبت به موساد همبستگی نشان دادند. آن‌ها تقاضاهای سازمان آزادی‌بخش فلسطین در مورد تجدید رسیدگی‌های مربوط به قتل فلسطینیان را در کشورهای یادشده نادیده گرفتند. البته این موضوع بذری بود که «اداره تول» ( روابط خارجی موساد) کاشته بود و حالا به ثمر نشسته بود.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر
مایک هراری، مسؤول رسوایی در لیلهامر

در یکم فوریه 1974 سیلویا رافائل و آوراهام گهمر به 5 سال زندان، دن آربل به 5 سال زندان به خاطر شرکت در قتل درجه دوم محکوم شدند. ماریان گلدنیکف به 2 سال و نیم و زوی اشتاینبرگ به 1 سال حبس محکوم شدند. میخائیل دورف مأمور مخابرات جوخه ترور آزاد شد. این مأمورت فاجعه امیز بود. دو کارشناس امنیتی تل آویو اعلام کردند که: " افشای عاملان دستگیر شده، ضربه سختی را بر ساختار پوششی موساد در اروپا وارد آورد. عاملانی که افشاء شده بودند را می‌بایست فرا می‌خواندند، خانه‌های امن رها شدند، شماره‌های تلفن را عوض کردند، و روش‌های عملیاتی را تغییر دادند."

این رسوایی بیش از همه به پای هراری نوشته شد. حالا رژیم اسرائیل که خود را حاصل قربانی یهودآزاری و هولوکاست در اروپا معرفی می‌کرد به نام انتقام، دست خود را در اروپا برای کشتار گشوده بود و در این راه حتی بی گناهان را هم می‌کشت. رسوایی لیلهامر موجب شد تا برای نزدیک به 6 سال کشتن رهبران فلسطینی بویژه ابوسلامه از دستور کار خارج شود.



آیا ارتباطی میان گروگان‌گیری سیدنی و حضور نظامی انگلیس در بحرین وجود دارد +فیلم و تصاویر


طی چند گفته گذشته اتفاقاتی در صحنه بین‌المللی افتاد و شاهد تحلیل‌های متفاوت در خصوص هر کدام از این تحولات در رسانه‌های کشور و جهان بودیم، اما به نظر می‌رسد برخی از این تحولات ارتباط عمیقی با یک‌دیگر دارند. گزارش پیش رو به بررسی ارتباط حضور نظامی انگلیس در بحرین با گروگان‌گیری اخیر در سیدنی از یک سو و تیراندازی چند ماه پیش در پارلمان کانادا از سوی دیگر می‌پردازد.

گروه بین‌الملل مشرق- چند هفته پیش منابع خبری از تصمیم انگلیس برای ایجاد یک پایگاه دائمی نظامی در بحرین خبر دادند. این پایگاه جدید، انگلیس را پس از 40 سال، صاحب یک پایگاه نظامی در منطقه خاورمیانه می‌کند. ساعاتی پس از انتشار این خبر، پایگاه خبری "الوقت" در گزارشی نوشت، ارتش آمریکا ناوگان پنجم نیروی دریایی خود را از بحرین خارج خواهد کرد. به نظر می‌رسد رفتن آمریکا از بحرین با آمدن انگلیس به این کشور، ارتباط مستقیم دارد. با این وجود، بررسی توان ارتش انگلیس نشان می‌دهد، ورود نظامی این کشور به بحرین نمی‌تواند به عنوان حضوری جدی در منطقه مطرح باشد، مگر آن‌که انگلیس بخواهد به ابزارهای دیگری متوسل شود که در دسترس دارد.

یکی از این ابزارها می‌تواند نفوذ گسترده انگلیس در کشورهای مشترک‌المنافع و به خصوص نظام بودجه‌ای این کشورها باشد. "ملت‌های مشترک‌المنافع" ائتلافی است شامل مستعمره‌های سابق انگلیس و وابسته‌های فعلی این کشور و همچنین برخی از کشورهایی که هیچ روابط تاریخی با انگلیس نداشته‌اند.[1] با این حال، پادشاه یا ملکه انگلیس، رئیس رسمی ائتلاف مشترک‌المنافع[2] و رئیس دولت در 16 کشور عضو این سازمان از جمله کانادا و استرالیاست.[3] ائتلاف مشترک‌المنافع در حقیقت برای آن تأسیس شد که نفوذ انگلیس در مستعمره‌های سابقش را حفظ کند و به نوعی جایگزین امپراطوری بریتانیا شد.[4]

طی چند گفته گذشته اتفاقاتی در صحنه بین‌المللی افتاد و شاهد تحلیل‌های متفاوت در خصوص هر کدام از این تحولات در رسانه‌های کشور و جهان بودیم، اما به نظر می‌رسد برخی از این تحولات ارتباط عمیقی با یک‌دیگر دارند. گزارش پیش رو به بررسی ارتباط حضور نظامی انگلیس در بحرین با گروگان‌گیری اخیر در سیدنی از یک سو و تیراندازی چند ماه پیش در پارلمان کانادا از سوی دیگر می‌پردازد.

جایگزین شدن انگلیس به جای ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین به تنهایی نمی‌تواند جای خالی آمریکا را در خاورمیانه پر کند، چراکه عملاً کمیت و کیفیت حضور انگلیس قابل مقایسه با آمریکایی‌ها نیست. به همین خاطر به نظر می‌رسد انگلیسی‌ها با یک برنامه از پیش تعیین شده تلاش می‌کنند تا این ضعف نظامی خود را با توسعه حضور کشورهای مشترک‌المنافع در منطقه چه از نظر مالی و چه از نظر لجستیک و نیروی نظامی جبران کنند.

"جو هاکی" وزیر خزانه‌داری استرالیا حدود سه ماه پیش در اظهاراتی جالب، اعلام کرد که احتمال دارد استرالیا مجبور شود از برخی بخش‌های بودجه صرف‌نظر کند تا هزینه مبارزه با داعش تأمین شود. تقریباً تمام بودجه اضطراری استرالیا نیز صرف مقابله با داعش و بیماری ابولا می‌شود که شواهد زیادی برای اثبات ساختگی بودن هر دوی این پروژه‌ها وجود دارد.

با توجه به اتفاقات اخیر در انگلیس و فرانسه و عملیات‌های موسوم به عملیات‌های "الله اکبر"، حضور انگلیس در منطقه ابعاد گسترده‌تری پیدا خواهد کرد، اتفاقی که به هیچ عنوان بی‌ربط به سیاست خارجی آمریکا در منطقه نیست.

گروگان‌گیری اخیر در شهر سیدنی استرالیا که اگرچه 16 ساعت طول کشید، اما چند روز فضای رسانه‌ای دنیا را متوجه خود کرد، می‌تواند حلقه‌ای دیگر در راستای سیاست‌های جدید انگلیس در خاورمیانه باشد. آن‌چه این نظریه را تقویت می‌کند، واکنش‌هایی است که دولت استرالیا به این حادثه نشان داد.

استرالیا و کانادا درگیر مبارزه با داعش
انتشار تصاویر نصفه‌ونیمه و گنگ برای انتساب گروگان‌گیر به داعش

پوشش رسانه‌ای خبرگزاری‌ها از گروگان‌گیری به گونه‌ای بود که بارها تلاش شد[5][6] فرد گروگان‌گیر را عضوی از داعش معرفی کنند. "تونی ابوت" نخست‌وزیر استرالیا در اظهارات خود، "اهداف سیاسی" را انگیزه گروگان‌گیری معرفی[7][8] و "هارون مونس" فرد گروگان‌گیر را "تروریست" خطاب کرد[9]. بعد از پایان گروگان‌گیری مشخص شد که مونس، ارتباطی با داعش نداشته است[10]، اما ابوت روز بعد از حادثه نیز تأکید کرد که گروگان‌گیر با "مکتب کشتار" داعش در ارتباط بوده است[11]. وی در بیانیه خود به همین مناسبت گفت: "این حوادث نشان می‌دهد که حتی کشوری آزاد، فراگیر، سخاوتمند و ایمن مانند کشور ما هم مقابل اعمال خشونت‌بار با انگیزه سیاسی آسیب‌پذیر است[12]."

یکی از واکنش‌های متفاوت اما مرتبط دولت استرالیا در موضوع انتشار گزارش بودجه دولت شکل گرفت. بلافاصله پس از اعلام خبر گروگان‌گیری، دولت استرالیا خبر داد انتشار گزارش بودجه کشور را به تأخیر می‌اندازد[13]. "جو هاکی" وزیر خزانه‌داری و "ماتیاس کورمن" وزیر اقتصاد استرالیا قرار بود همان روز گروگان‌گیری، این گزارش را منتشر کنند.

اما استفاده از واژه‌های سنگینی مثل "تروریست" و "اهداف سیاسی" و صدور بیانیه‌های احساسی خطاب به مردم استرالیا چه هدفی و چه ارتباطی با موضوع گزارش بودجه می‌تواند داشته باشد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به چند ماه قبل برگردیم.

روزنامه انگلیسی گاردین، 1 اکتبر سال جاری میلادی (9 مهر) گزارش داد[14]: "جو هاکی" وزیر خزانه‌داری استرالیا پیش‌بینی کرده که این کشور ممکن است مجبور شود بخش‌هایی از بودجه را کاهش دهد تا استرالیا بتواند نقش خود را در جنگ با داعش در عراق ایفا کند. البته "هاکی"، هزینه دخالت نظامی کشورش در عراق را اعلام نکرد و فقط گفت در "چشم‌انداز اقتصادی و مالی میانه سال" که در ماه دسامبر منتشر خواهد شد، معلوم می‌شود که کدام بخش‌های بودجه کاهش پیدا کرده است. این گزارش، همان گزارشی بود که به خاطر گروگان‌گیری به سرنوشتی نامعلوم دچار شد. حزب کارگر مخالف دولت، همان زمان هشدار داده بود که هزینه طرح‌های امنیت ملی را نباید از محل کاهش بودجه در زمینه‌هایی مثل رفاه و خدمات عمومی مردم تأمین کرد.

استرالیا و کانادا درگیر مبارزه با داعش
"یادبود ملی جنگ" محل شلیک به اولین سرباز ارتش کانادا

حدود یک هفته بعد از "پیش‌بینی" وزیر خزانه‌داری، یعنی در تاریخ 9 اکتبر (17 مهر) نیروی هوایی استرالیا تأیید کرد که اولین حمله هوایی خود در عراق را صورت داده است[15]. تونی ابوت نخست‌وزیر، بدون آن‌که گزارشی در خصوص تلفات و یا جزئیات دیگر این حملات بدهد، صرفاً داعش را یک "مکتب کشتار" توصیف و تأکید کرد استرالیا باید با همراهی دوستان و شرکای خود، به دولت و مردم عراق کمک کند. "جو هاکی" نیز در گفتگو با خبرنگاران، تأکید کرد: "ما هر چه باید خرج کنیم، خرج می‌کنیم تا از ملت دفاع کنیم. اگر "بیل شورتن" (رهبر حزب مخالف دولت) هم در جلب حمایت هر دو حزب از اقدامات امنیتی ما در خاورمیانه صادق باشد، وظیفه تأمین حمایت مالی این عملیات‌ها را تقبل می‌کند."

پس از این اظهارات، "کریس براون" سخنگوی وزارت خزانه‌داری حزب کارگر مخالف دولت، اقدام "هاکی" برای ارتباط دادن اشکالات بودجه دولت با امنیت ملی را "شرم‌آور" توصیف کرد و گفت: "تحت هیچ شرایطی نباید از مسئولیت‌های بین‌المللی کشور برای توجیه تغییرات در بودجه یا افزایش مالیات و فشار آوردن بر استرالیایی‌های با درآمد کم یا حتی معمولی استفاده کرد."

در عین حال، آمارهای منتشره[16] نشان می‌دهد از بودجه اضطراری دولت استرالیا، تنها 42 میلیون دلار به مقابله با ویروس ابولا اختصاص داده شده که کارشناسان ورود آن به اروپا را غیرقابل پیش‌گیری دانسته‌اند، در حالی که 630 میلیون دلار برای مقابله با "تهدیدات تروریستی" در نظر گرفته شده است. شاید هنوز برای این نتیجه‌گیری زود باشد که دولت استرالیا برای توجیه تخصیص بودجه به اقدامات امنیتی و نظامی خود و همچنین گمراه کردن اذهان عمومی از تغییرات دولت در بودجه کشور این گروگان‌گیری را سازمان‌دهی کرده است[17]، اما پرداختن به یک پرونده مشابه در کانادا مسلماً موضوع را روشن‌تر می‌کند.

پرونده گروگان‌گیری در استرالیا بدون شک بی‌ارتباط به قتل ماه اکتبر یک سرباز کانادایی در "مونترئال" و "اوتاوا" نیست، اما به نظر نمی‌رسد این ارتباط، "انگیزه گرفتن یک تروریست از اقدام دو ماه قبل دو تروریست"[18] دیگر باشد. 21 اکتبر (29 مهر) رسانه‌ها خبر دادند[19] طی یک حمله "ظاهراً تروریستی" در شهری در نزدیکی مونترئال، "مارتین کوچر رولائو" با خودروی خود به دو عضو ارتش کانادا که در پارکینگ ایستاده بودند، حمله کرده است. یکی از سربازان بر اثر ضربه وارده، کشته و سرباز دیگر راهی بیمارستان شد. پلیس پس از تعقیب خودروی رولائو، او را به ضرب گلوله کشت.

استرالیا و کانادا درگیر مبارزه با داعش
از راست به چپ: "ستون یادبود جنگ" و "پارلمان" محل‌های تیراندازی در پایتخت کانادا

پایگاه خبری سی‌بی‌اس به نقل از یک مقام دولتی آشنا به پرونده که خواسته بود نامش فاش نشود، نوشت: "رولائو تحت تأثیر اسلام‌گراهای افراطی بوده است." سپس به نقل از همسایه‌های او توضیح می‌دهد: "وی مدتی پیش، پوشیدن شلوار جین را کنار گذاشت و پیراهن‌های بلند می‌پوشید. طی یک سال اخیر، تغییر کرده بود و خیلی وقت‌ها تنها بود." یک همسایه دیگر نیز ظاهراً به سی‌بی‌اس گفت: "رولائو کمی بیش از یک سال پیش مسلمان شد." پایگاه اینترنتی سی‌بی‌سی نیز گزارش می‌دهد[20]: "وی در صفحه فیس‌بوک خود پست هایی در تحسین "جهاد" منتشر کرده بود و یکی از 90 مظنون تحت تعقیب پلیس به خاطر احتمال پیوستن به جنگ‌طلب‌های خارج از کشور بود."

دو روز بعد از این حادثه، فردی مسلح در "اوتاوا" پایتخت کانادا و کنار ستون یادبود ملی جنگ این شهر، سرجوخه "ناتا سیریلو" را به ضرب گلوله کشت. وی سپس به ساختمان پارلمان که در نزدیکی ستون بود رفت و پس از درگیری با نگهبان جلوی در، به زور وارد ساختمان شد و همان‌جا در درگیری مسلحانه با پرسنل امنیتی کشته شد.[21] "استیون هارپر" نخست‌وزیر کانادا پس از این دو حادثه گفت: "ما ارعاب نمی‌شویم" و حملات را به افراط‌گرایی تحت تأثیر داعش منتسب کرد.

چرا حملات در کانادا را نیز مانند گروگان‌گیری استرالیا به داعش ارتباط می‌دهند؟ کانادا یکی از دولت‌های فعال در ائتلاف به اصطلاح ضدداعش است. نخست‌وزیر این کشور در تاریخ 2 سپتامبر (11 شهریور)، قول داد تا از جنگ با داعش حمایت مالی کند[22] و سه روز بعد از اعزام ده‌ها "مشاور نظامی" به عراق خبر داد[23]. یک ماه بعد، یعنی 3 اکتبر بود که هارپر خواستار اعزام جنگنده‌های این کشور به عراق شد[24]. 2 نوامبر نیز اولین عملیات هوایی توسط یک جنگنده کانادایی صورت گرفت[25].

لحظه تیراندازی در ساختمان پارلمان کانادا - دانلود

به نظر می‌رسد کشورهایی که با ائتلاف ضدداعش به رهبری آمریکا همکاری می‌کنند، حاضر هستند در داخل خاک خود، از میان نیروهای نظامی یا شهروندان عادی، قربانی بگیرند تا بتوانند اولاً عملیات‌های خود در عراق را برای اذهان عمومی توجیه کنند و دوماً با اعزام نیرو و تخصیص بودجه، به یاری انگلیس در منطقه خاورمیانه بیایند.



[1] "Profile: The Commonwealth” Link

همان [2]

[3] "British Empire” Link

[4] "The Commonwealth – An Irrelevant Relic from the British Empire?” Link

[5] "Sydney Café Siege: Hostage Taker Reportedly Demands ISIS Flag, Meeting With Tony Abbott” Link

[6] "Sydney siege: Gunman Demands ISIS Flag and Phone Call With PM, Say Local Media” Link

[7] "Gunman among 3 dead after police storm Sydney cafe, ending siege” Link

[8] "Sydney siege: Prime Minister Tony Abbott says gunman is ‘claiming political motivation’” Link

[9] "Sydney siege: anonymous warning about Man Haron Monis followed up, says PM” Link

[10] "Sydney siege: don't call Man Haron Monis a 'terrorist' - it only helps ISIS” Link

[11] "Tony Abbott: Sydney siege gunman identified with Isis 'death cult'” Link

[12] "Press Statement” Link

[13] "Budget update delayed due to Sydney siege” Link

[14] "Tony Abbott confirms government will 'restructure' budget measures” Link

[15] "First Australian air strike in Iraq bombs Isis target, says ADF” Link

[16] "State of Emergency – Australia’s emergency aid budget: Ebola vs ISIS” Link

[17] "Sydney Siege: ISIS Terror Strikes Australia” Link

[18] "Sydney siege draws on killings in Canada: ‘One terrorist attack galvanizes others’” Link

[19] "Apparent terrorist attack kills Canadian soldier in Montreal” Link

[20] "Martin Couture-Rouleau, hit-and-run driver, arrested by RCMP in July” Link

[21] "Gunman Panics Ottawa, Killing Soldier in Spree at Capital” Link

[22] "Stephen Harper promises to support battle against ISIS, but on a budget” Link

[23] "Canada sending dozens of military advisors to Iraq to help counter ISIS’s ‘murderous rampage’” Link

[24] "We’re joining the fight against ISIS: Canada sending jets to Iraq” Link

[25] "Canada launches first air strikes against ISIS: CF-18 fighter jets drop laser-guided bombs on targets in Iraq” Link