دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

راهکارهایی برای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن

شما والدین گرامی با اهمیت به حضور بیش‌تر و مؤثر در خانواده با اهمیت دادن به روح و الزامات روانی فرزندانتان می‌توانید به کارکردهای صحیح تربیتی خانواده جامه عمل بپوشانید.
پایگاه بصیرت / امیرعباس کرمی
فابل word
پایگاه بصیرت،امیرعباس کرمی/ یکی از دغدغه‌های دیرینه مقام معظم رهبری که همواره مورد تأکید و توجه ایشان بوده، مقوله تهاجم فرهنگی است. آنچه مسلم است، این است که دشمن، تهاجم خود را از جبهه فرهنگی شروع کرده و در حال گسترش است. اگر اقدام شایسته صورت نگیرد، قطعاً این غده سرطانی به تمام پیکره ایران اسلامی سرایت می‌کند. با توجه به اینکه دشمنان ایران اسلامی ابتدا از تهاجم فرهنگی؛ کودکان، نوجوانان و جوانان را به عنوان هدف قرار داده‌اند. خانواده‌ها بایستی بیش از پیش نقش خود را که مقابله با تهاجم فرهنگی است به دقت مورد بررسی قرار دهند. لـذا هـمان گونه که هنگام تهاجم نظامی خود را آماده دفاع و فداکاری می‌کنیم، در جبهه فرهنگی هم باید با تمام امکانات به دفاع و دفع فرهنگ دشمن بپردازیم وگرنه سنگرها را یکی بعد از دیگری از دست خواهیم داد و زمانی به خود می‌آییم که کار از کار گذشته است. از این رو اهمیت نهاد خانواد در مبارزه با این هجمه فرهنگی دشمنان مشخص می‌شود. برای مقابله و مبارزه با «تهاجم فرهنگی» راه‌های بسیار زیادی در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود است. ولی برشمردن مؤثرترین آن‌ها می‌تواند چونان تذکاری خانواده‌ها را سودمندتر افتد و ایشان را در این نبرد مقدس یاری دهد.

۱. بالابردن سطح شناخت دینی و سیاسی

اعتقاد به اصول اعتقادی همچون توحید، معاد و نبوت نوعی تعهد در فرزندان پدید می‌آورد و میزان مصونیت آن‌ها را در برابر یورش فرهنگی بیگانگان افزایش می‌دهد. چناچه اعتلاء و عمق بخشیدن به معرفت و بصیرت دینی و قرآنی، و تحکیم فکری و عملی ارزش‌های انقلاب اسلامی، و مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانه، مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده و می‌باشد. (پیام به ریاست محترم جمهوری در خصوص سیاست‌های کلی برنامه پنجساله سوم ۳۰/ ۰۲/۱۳۷۸) به عبارت دیگر خانواده‌ها با تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در فرزندان در زمینة مذهب و سیاست می‌توانند آن‌ها را به سنگری نفوذ ناپذیر در برابر بمباران فرهنگی دشمن تبدیل نمایند و سودجویان غرب را ناکام و ناامید سازند. بی تردید، چنین ایمانی فرزندان را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون می‌شود و از کَج روی و ناهنجاری‌ها باز می‌دارد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «یَهدیهِم رَبُّهُم بِایمانِهِم؛ پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می‌کند.» (یونس، آیة ۶) به واقع، ایمانِ درست و اعتقاد راسخ به اصول دین، فرزندان را در برابر امواجِ فساد غرب مقاوم می‌سازد. بر این اساس دستگاه‌های مذهبی چون حوزه‌های علوم دینی، رسالتی سخت عظیم را در یاری خانواده‌ها در این مسیر بر عهده دارند و باید پرداختن به اصول دین و تقویت باورهای مردم را بیش از همیشه مورد توجه قرار دهند. البته در کنار پرورش نهال ایمان در دل‌های فرزندان ایران اسلامی، آگاه ساختن آنان به مسائل سیاسی روز و تبیین هدف شوم دشمن در یورش فرهنگی نیز ضروری است. همانگونه که مقام معظم رهبری تأکید دارند که راه مقابله با تهاجم فرهنگی جبهه استکبار، گسترش و تعمیق رسالت‌های فرهنگی انقلاب اسلامی در عرصه‌های اخلاقی، رفتارهای فردی و اجتماعی، عقاید و باورهای دینی و مسائل سیاسی است. (بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۳۹۰/۰۳/۲۳)

۲. برنامه ریزی آموزشی و پرورشی برای فرزندان

بایستی برای فرزندان خود اعم از: کودکان، نوجوانان و جوانان خود برنامه مدون و مستمر داشته باشیم، کودکان با دل‌های پاک و اندیشه‌های شفاف برای پذیرش پیام‌های آموزشی وپرورشی از آمادگی ویژه‌ای برخوردارند. به گونه ای که آثار پیام‌های دریافت شده در روزگار خردسالی تا پایان زندگی در رفتار و کردار آنان باقی می‌ماند. با توجّه بدین حقیقت بزرگ، خانواده‌ها باید از فرصت طلایی خردسالی سود برند و به یاری هنر، ورزش و انواع سرگرمی‌ها ارزش‌های والای اسلامی را در ژرفای وجودِ فرزندان اسلام جای دهند. حضرت امام خمینی (قدس سره) در این باره هشدار می‌دهد که آنان (استعمارگران) چنانچه تجربه نشان داده، جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخایر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگری فکر نمی‌کنند. و می‌خواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده و به اصطلاح نیمه وحشی نگه دارند.»(صحیفة نور، ج ۲۱، ص ۱۸۵)

از آن جا که آشنایی والدین با اصول تربیتی اسلامی و دینی فرزندان ضروری است، آشنایی با مهارت‌های تربیتی فرزندان نیز مهم است. رهبر انقلاب می‌فرمایند: «عزیزان من! امروز تهاجم فرهنگی با استفاده از ابزارها و فناوری‌های جدید ارتباطی خیلی جدی است؛ صدها وسیله و راهرو اطلاعات به سمت فکر جوان و نوجوان ما وجود دارد؛ از انواع شیوه‌های تلویزیونی و رادیویی و رایانه ای و امثال این‌ها دارند استفاده می‌کنند و همین طور به صورت انبوه، افکار و شبهه‌های گوناگون را در آن‌ها می‌ریزند. باید در مقابل این‌ها ایستاد. امروز نمی‌شود به همان روش‌های قدیمی خودمان اکتفا کنیم؛ البته که جوان نمی‌آید. جوان را باید بشناسید؛ فکر او را باید بشناسید؛ آن چه را که به او هجوم آورده، باید بشناسید. تا میکروب و بیماری را نشناسید که علاج نمی‌توان کرد. این‌ها همه ملایی می‌خواهد. درس خواندن، مطالعه کردن و کار کردن، که همه این‌ها زیر عنوان مهارت‌های دینی خلاصه می‌شود». (دیدار با روحانیون ۱۷/ ۰۸/۱۳۸۵)

۳. توجه به غرایز جوانان

شاخه دیگر از تهاجم فرهنگی که اهمیت وصف ناپذیر دارد، مربوط به ترویج لاابالی گری جنسی و بی بندوباری اخلاقی و سست کردن پای بندی افراد به عقاید و ارزش‌های دینی است. مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «بنده بارها گفته بودم که دشمنان ملت ایران، بیش از آنچه به توپ و تفنگ و این چیزها احتیاج داشته باشند، به اشاعه بنیان‌های فرهنگی فاسدساز نیاز دارند. در خبرها خواندم که یکی از مسئولان یک مرکز مهم سیاسی در امریکا گفته به جای انداختن بمب، دامن‌های کوتاه برایشان بفرستید! راست می‌گوید؛ اگر برای کشوری شهوات جنسی و آمیزش بی رویه زن و مرد و دختر و پسر را ترویج کردند و جوان را به راه‌هایی کشاندند که غریزه او هم به طور طبیعی متمایل به آن است، دیگر احتیاج به استفاده از توپ و تفنگ علیه یک ملت نیست. فساد، یک ملت را به خودی خود، ضایع و باطل می‌کند و آینده او را تباه می‌سازد». (بیانات در دیدار رؤسای دانشگاه‌ها، ۱۰/۱۷/۱۳۸۳) بنابراین انسان مجموعه ای در هم پیچیده از غرایز گوناگون است. غرایزی که پیوسته او را به جنبش در کوچه‌های پُر پیچ و خم زندگی فرا می‌خواند. این خواست‌ها به گونه ای نیرومندند که می‌توانند انسان را در پی خویش به بیغوله‌های تاریک و ناشناختة انحراف بکشانند. با توجّه بدین حقیقت برآورده نشدن این غرایز در جوانان در حد معقول و یا زیاده روی در کامروایی غریزی می‌تواند خطر ساز باشد. رها ساختن نامعقول جوانان در بهره گیری هر چه بیشتر و به هر شکل ممکن از این نیروهای مقدّس، آنان را از تلاش در حد مشروع، یا ناتوانی در برآوردن نیازهای طبیعی نیز زمینه را برای روی آوردن همه جانبه به سوی برنامه‌های مخرب دشمن فراهم می‌آورد؛ انبوه جوانان سوخته در آتش غرایز را در دام سرکشی و گُسستن بندهای اخلاق و عفاف گرفتار می‌سازد. لذا دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط – فرهنگ فساد و فحشا – سعی می‌کند جوان‌های ما را از ما بگیرد. همانگونه که معظمٌ له می‌فرمایند: کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. (بیانات در دیدار فرماندهان نیروهای مقاومت بسیج سراسر کشور، در سالروز شهادت امام سجاد (ع) ۲۲/۴/۷۱)

۴. تلاش برای مبارزه با فقر و رفع آن

تنگدستی را شاید بتوان از پلیدترین پدیده‌های جامعه به شمار آورد. تأکید دین مقدس اسلام بر رفعفقرو مبارزه با آن در کنار جلوگیری از انباشت ثروت و زراندوزی نشانگر آن است که این دو پدیده یعنیفقرو غنی آثار و پیامدهای منفی و مشکل‌زایی در زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها دارند، به گونه‌ای که اگر نسبت به آن اقدام مناسب از سوی فرد، جامعه و دولت صورت نپذیرد، معضلات و مشکلات گسترده‌ای در جامعه ایجاد می‌گردد. در متون دینی برای هریک از این دو پدیده آثار منفی بیان شده است. رفاه‌طلبی و زندگی مرفهانه سبب طغیان در برابر خدا، سیطرة شهوات بر انسان، همراهی با ظالمان، فاسقان و کافران، لذت گرایی و غرق شدن در کامیابی‌ها و نیز اقدام به کجروی‌ها می‌شود. قرآن کریم در این رابطه می‌فرماید: «إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیطْغَی، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی»، (علق، آیه ۶ و ۷) علاوه بر آن در فرازی امام علی (ع) فزونی ثروت را مایه هلاکت، طغیان و فنا دانسته است. (غررالحکم و دررالکلم، ص ۱۶۲) حقیقت ناگواری که پیشوایان دین آن را به کُفر نزدیک دانسته‌اند و دانشمندان از آن به عاملی برای آغاز انحراف و بزهکاری یاد کرده‌اند. بی تردید بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی چون سرقت، ولگردی، گدایی، خود فروشی و... به علّت تنگدستی و بی چیزی به وجود می‌آید. پدیدة فقر در هر جامعه ای که چهرة کریه خود را به نمایش بگذارد، مانند سیلی بنیان کن زیربنای تمامی ارزش‌های خانوادگی را از بُن ویران می‌کند و کاخ‌های کرامت و شرافت آدمی را در بیغوله‌های ننگ و بدنامی تبدیل می‌کند.

۵. مقابله با تهاجمات فرهنگی دشمن

بی‌تردید، شناسایی دشمن و هدف‌های او، نخستین گام مقابله و مبارزه هجمه فرهنگی آن‌هاست. برای رویارویی با یورش فرهنگی نیز باید فرهنگ مهاجم و ویژگی‌های آن بررسی گردد. در پرتو چنین تحقیق گسترده و همه جانب‌های، اندیشمندان جامعه، مردم را در شناخت ردّ پای انحراف یاری می‌دهند. آگاهی از ابراز و شیوه‌های مورد استفاده یورش‌گران، می‌تواند مسئولان و رزمندگان جبهه فرهنگی را در خلع سلاح مهاجمان کمک کند و نقشه‌های آنان را خنثی سازد. معظمً له اصرار دارند بر اینکه مسؤولان کشور این خود آگاهی را لازم دارند تا بدانند دشمن از کجا حمله می‌کند. اگر فهمیدند، بیدار خواهند بود. آن گاه شجاعت و تقوا و پاکدامنی آن‌ها به کار این ملت خواهد آمد. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، به مناسبت سالروز قیام مردم قم ۱۹/۱۰/۸۰) چناچه عناصر خود فروختة فرهنگی، مطبوعات و مجلّه‌های گمراه کننده، فیلم‌های مبتذل و... نمونه‌هایی از عوامل فرهنگی دشمن برای به انحراف کشیدن جوانان به شمار می‌آیند. نگهبانی از ارزش‌های الهی، بینشی ژرف می‌طلبد بینشی که در سایة آن همة عوامل فرهنگی غرب را شناسایی و کنترل نموده و در صورت لزوم طرد و مُنزوی سازد. به وجود آوردن چنین بینشی از طرف خانواده‌ها در فرزندان، زمینه را برای خنثی سازی این حربة خطرناک و آگاه بودن آن‌ها در هنگام رویارویی با این عوامل، فراهم می‌سازد. با چنین درایتی از طرف خانواده و عمل نمودن فرزندان و به خصوص قشر جوان جامعه، مطمئناً شاهد شکست دشمنان در این مورد نیز خواهیم بود.

۶. ایجاد خودباوری و احیای عزّت نفس

از جمله راههای مبارزه با تهاجم فرهنگی، تقویت و احیای روحیة عزّت نفس در فرزندان می‌باشد. بنابراین لازم است خانواده با تقویت این روحیه و زُدودن احساس خود کم بینی جوانان، آن‌ها را از تقلید کورکورانه از روش‌های زندگی بیگانگان باز داشت. در این باره امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند به پیامبری از پیامبرانش وحی کرده که به مؤمنان بگو: «لا تَلبِسُوا لِباسَ اَعدائی، وَ لا تَطعَمُوا مَطاعِمَ اَعدائی، وَ لا تَسلُکُوا مَسالِکَ اَعدائی، فَتَکُونُوا اَعدائی کَما هُم اَعدائی؛ لباس دشمنان مرا نپوشید و غذای دشمنان مرا نخورید و به شیوة دشمنان من رفتار نکنید که شما نیز همانند آنان جزو دشمنان من خواهید شد.»(وسایل الشیعه، ج ۳، ص ۲۷۹) بنابراین لازم است خانواده‌ها روحیة عزّت نفس را در فرزندان ترویج و تقویت کنند تا زمینة پذیرش برنامه‌های فرهنگی دشمن از بین برود. مقام معظم رهبری در این زمینه می‌فرماید: «این مسأله تهاجم فرهنگی که بارها روی آن تاکید کرده‌ایم، واقعیت روشن است و با انکار آن ما نمی‌توانیم، اصل تهاجم را از بین ببریم... پس در مرحله اول ضروری است باور و اعتقاد و اشتراک نظر در سطوح نخبگان و مدیران فرهنگ درعرصه مقابله با این تهاجم خاموش ولی خطرناک ایجاد گردد، و مقوله ناتوی فرهنگی را به عنوان یک توطئه شوم در حوزه ای گسترده تر از کشور اسلامی ایران، بلکه جهان اسلام بدانند. و از طرفی با شناخت ارزش‌های مشترک، در دو حوزه ملی و اسلامی، و بکارگیری ظرفیت‌ها و قابلیت‌ها بالقوه و بالفعل، گام‌های اساسی را در ایجاد خودباوری و مبارزه فراگیر در جهت کاهش و خنثی نمودن تهدیدهای فرهنگی برداریم. و از این طریق روحیه عزت نفس را در بین مسئولین و اقشار مختلف جامعه احیاء و تقویت و احساس خود کم بینی و تقلید کورکورانه از برنامه‌های بیگانگان را از بین ببریم. البتّه باید مراقب باشیم که گرفتار عُجب هم نشویم. (بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۲۰/۹/۱۳۷۰)

۷. مبارزه با روحیه کاخ نشینی و تجمل‌گرایی

دین اسلام، دین اعتدلال است و استفاده از زینت و زیبایی‌های طبیعت و اسباب و لوازم مناسب و... را نه تنها اجازه داده بلکه به آن توصیه و سفارش نموده، است؛ لذا قرآن می‌فرماید: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ؛ و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش که خدا مفسدان را دوست ندارد.» (قصص، آیه ۷۷)

کشور استعمارگر اروپایی در گذشته به همراه فعالیت‌های اقتصادی، عده ای مبلّغ فرهنگی به عنوان «میسیونرهای مسیحی» برای ترویج فرهنگ غرب به کشورهای اسلامی و دیگر نقاط جهان وارد می‌کردند. امروزه اثر مستقیم روحیة تجمّل گرایی بر واردات کالاهای مصرفی لوکس و پیروی از مدهای گوناگونی که حجم انبوهی از فرهنگ و ارزش‌های غربی را یدک می‌کشند، بر کسی پوشیده نیست نگاهی به زندگی روزانة مرفهین بی درد نشانگر این واقعیت است که پیروی از مُد، حتّی در شیوة خوراک آنان نیز دگرگونی پدید آورده است. البته زیان روحیة رفاه جویی و تجمّل گرایی تنها در تغییر شیوة پوشش، خوراک و رفتارهای اجتماعی و شخصی آشکار نمی‌شود، بلکه در بالا رفتن میزان بزهکاری‌ها و زیر پا نهادن اصول اخلاقی نیز اثری شگرف دارد. امام راحل (ره) می‌فرماید: «طبع کاخ نشینی با تربیت صحیح، منافات دارد؛ با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت، منافات دارد. اگر سراسر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفق بشوید، یکی دو تا و چند تاست. تمام مصنفین از این کوخ نشینان بودند تقریباً و تمام مخترعین از همین کوخ نشینان بودند تقریباً. ما باید بکوشیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهیم ملت جاوید بماند و اسلام را آن طوریکه خدای تبارک و تعالی می‌خواهد، در جامعه ما تحقق پیدا کند، مردم را از خوی کاخ نشینی به پایین بکشید.»(صحیفة نور، ج۱۷، ص۲۱۷)

در شرایط کنونی نیز کشورهای پیشرفته با تحمیل برخی شرایط، راه سلطه فرهنگ خود را بر کشورهای دیگر باز می‌گذارند. صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در راستای اهداف امپریالیستی غرب همیشه در دادن وام‌ها به دولت‌های متقاضی شرایطی قرار می‌دهند. جنبه‌هایی از این شرایط در تحمیل فرهنگ سرمایه داری بسیار مؤثر است. بعنوان مثال شرایط بانک جهانی، و صندوق بین المللی پول برای دادن وام به ایران مبتنی بر تسریع خصوصی سازی و تعدیل اقتصادی و هماهنگی با بازار آزاد جهانی و نیز ایجاد مناطق آزاد تجاری، ابزار بسیار مناسبی برای ترویج فرهنگ غربی از جمله تغییر الگوی مصرف، تجمل گرایی و رواج پوشش و مدهای غربی و...داشته است. افزایش خواسته‌های جوانان که در سایة چنین روحیه ای پدید می‌آید انگیزه ای نیرومند برای سرقت، کلاهبرداری، رشوه و... به شمار می‌آیند. از این رو، در مبارزه فرهنگی، زدودن روحیة تجمل گرایی از دل‌های جوانان باید به گونه ای جدّی مورد توجه قرار گیرد. و اثرات منفی آن برای آن‌ها تبیین شود تا جوانان با نگرشی آگاهانه به مسائل بیندیشند و از روی آوردن و تسلیم بی چون چرا در برابر امواج ویرانگر این شبیخون مخرب در امان باشند.

۸. مسلح شدن به ابزارهای لازم برای دفاع فرهنگی

اگر دشمن برای شکست ما به هر وسیلة ممکن چنگ می زند، ما نیز باید به حکم دستور قرآنی"وَ اَعِدّوُا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ" از هر وسیلة مشروعی سلاحی بسازیم و از فرهنگ اسلامی خویش پاسداری کنیم. در این راه باید از یک سو امکانات فرهنگی، هنری و ورزشی توسعه یابد؛ تا جوانان به تفریحات سالم روی آورند و از سوی دیگر باید همة کوشش‌های فرهنگی و... در دفاع از ارزش‌های الهی هدایت شود. رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) در این باره می‌فرماید: در رژیم سابق تمام چیزها، خصوصاً فرهنگ و هنر محتوایش عوض شده بود. یعنی کسی که نام سینما را می‌شنید، خیال می‌کرد که آن جا باید مرکز فساد و سوء اخلاق و مرکز مخالفت با همه چیز باشد. و یا کلمة تئاتر در ذهن انسان چیز مبتذلی بود که از آن بهرة فساد برده شود؛ هکذا همه چیز دیگر. و عمده این است که ما ذهن این جوان‌ها و حتّی پیرها و روشنفکر نماها را آماده کنیم که ما خودمان آدم هستیم و این طور نیست که در همه چیز دستمان را پیش دیگران دراز کنیم. بنابراین مدت‌ها باید زحمت بکشیم و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزش‌های اسلامی هستیم و اگر امروز کمبود نیروی انسانی هست، به خاطر همین است که افکار به آن طرز تفکّر عادت کرده است؛ لذا ساختن تئاتری که مطابق با اخلاق انسانی- اسلامی باشد، زحمت دارد. و سینما هم اگر بخواهد چنین باشد، نیازمند به صرف مدّت‌ها وقت است و هرگز در متن سینما و تئاتر نوشته نشده است که باید مرکز فساد باشند. (صحیفة نور، ج ۱۸، ص ۱۶۱-۱۶۲) بر این اساس هر ملتی که اصالتی برای خودش قائل است باید به دفاع از فرهنگ خود که آن نیز هویت خودش می‌باشد بپردازد، لذا باید قبل از هر کاری، مسائل اعتقادی خود را درست یاد بگیریم تا بتوانیم بر اساس منطق و برهان در مقابل اعتراضات، ایمان خود را حفظ کنیم. سپس بدانیم در این فرهنگ ما چه چیزی ارزش است و چه چیزی ضد ارزش است. در نهایت امر نتیجه بازدهی دو مرحله قبلی گرایش‌ها و ارزش‌ها و باورها می‌باشد، یعنی رفتار آدمی نتیجه نوع نگرش وی یا همان اعتقاد وی و همچنین ارزش گذاری وی در امور می‌باشد، می‌توان در برابر تهاجم فرهنگی دشمن مقابله کرد.

نتیجه‌گیری

بدون شک با توجه به انواع خانواده و روش‌های تربیتی و تصمیم‌گیری در آن‌ها مقابله با تهاجم فرهنگی نیز متفاوت می‌شود. بی‌تردید نمی‌توان در همه جای جامعه پلیس و نیروهای کنترل رسمی را قرار داد اما می‌توان با آموزش صحیح به خانواده‌ها، آن‌ها را در مقابل این تهدیدات بنیان برانداز، واکسینه نمود. خانواده‌ها با کنترل فرزندان خود کمک بسیار زیادی به سلامت خود و جامعه می‌کنند. شما خانواده‌های گرامی و خوانندگان گرانمایه این نوشتار، با رفتار مشفقانه و محبت‌آمیز می‌توانید به کمک اصلاح جامعه آمده و ضمن کنترل درونی خانواده‌ها به کنترل بیرونی و در نهایت ایمن سازی جامعه با مشارکت و همکاری دلسوزانه کمک نمایید. فراموش نکنیم همیشه یک فرزند خوب در یک خانواده آرام و منطقی پرورش می‌یابد و یک جامعه خوب متشکل از خانواده‌های خوب است. خانواده‌ها پلی هستند برای سوق جامعه به سمت اهداف متعالی و بلند.

اغلب افراد گمان می‌کنند که از آسیب‌های اجتماعی در امان‌اند و این مسائل تنها گریبانگیر دیگران است. شما والدین گرامی با اهمیت به حضور بیش‌تر و مؤثر در خانواده با اهمیت دادن به روح و الزامات روانی فرزندانتان می‌توانید به کارکردهای صحیح تربیتی خانواده جامه عمل بپوشانید. فراموش نکنیم که فرزندان و افراد خانواده ما بیش از نیازهای جسمانی به آرامش روانی و درک متقابل نیازمندند و ارتباط مناسب و مشفقانه پدر در منزل با همسر و فرزندان ضامن بقا و سلامتی کانون گرم خانواده است. گو اینکه برای همین هدف مهم و غایی، هر صبح را به امید تقرب به خداوند متعال به شب می‌رسانیم. بنابراین همان طور که به مراقبت اعضای خانواده در برابر بیماری‌های جسمی می‌پردازیم، باید آن‌ها را در برابر بیماری‌های بسیار خطرناک فرهنگی نیز ایمن کنیم.


درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه‏ ی مقابله با آن

نویسنده:حمید جاودانی شاهدین

چکیده
مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ را فرهنگ می‏نامند. تبادل فرهنگی ملت‏ها نیز که در طول تاریخ در بستری طبیعی ادامه داشته برای تازه‏ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری ضروری است و جامعه ‏ی انسانی را در مسیر سعادت واقعی به پیش می‏برد.
اما آنچه امروزه مشکل‏ساز شده "تهاجم فرهنگی" یا غلبه ‏ی یک فرهنگ بر سایر فرهنگ‏ هاست که نمونه‏ی بارز آن روند روبه گسترش تسلط فرهنگ غرب بر سایر فرهنگ‏ها ـ به ویژه فرهنگ اسلامی ـ در یکصد سال اخیر است. تفاوت عمده‏ ی تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی در این است که در تهاجم برای فرهنگ مورد هجوم امکان انتخاب وجود ندارد.
جلوه‏های تهاجم فرهنگی را می‏توان به دو دسته‏ی بیرونی، همچون: تلاش برای دین‏زدایی، ایجاد روحیه‏ ی خودباختگی فرهنگی، ترویج افکار و اندیشه ‏های غربی و ... و درونی، همچون: عقب‏ ماندگی علمی و صنعتی، فقر اقتصادی، غفلت کارگزاران فرهنگی و ... تقسیم کرد. در این مقاله ضمن بررسی جلوه‏های فوق، راهکارهایی برای مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی ارائه شده است.
واژگان کلیدی: فرهنگ، تهاجم فرهنگی، فرهنگ‏پذیری، تبادل فرهنگی

مقدمه
حیات بشری همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملتی که فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مرده محسوب می‏شود؛ علاوه بر این، یک فرهنگ بالنده برای تکامل خود باید توانایی تبادل با سایر فرهنگ‏ها و جذب عناصر مثبت آن را داشته باشد؛ بنابراین، تمام فرهنگ‏ها باید در تعامل با یکدیگر باشند، تا بتوانند در مجموع، بشر را به پیشرفت مطلوب برسانند.
در عصر حاضر که نظام سرمایه‏ داری به سرپرستی آمریکا، با تک‏ قطبی شدن جهان و فروپاشی رژیم شوروی سابق، یکه ‏تاز عرصه ‏ی جهانی شده ‏است، به شکل‏های مختلف می‏کوشد تا نظرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را به تمام کشورهای جهان تحمیل کند و فرهنگ واحدی متناسب با منافع درازمدت خود بر جهان حاکم سازد. از طرف دیگر سایر ملت‏ها نیز در برابر این زیاده‏خواهی آمریکا برای حفظ و پاسداری از فرهنگ ملی و بومی خود مقاومت می‏کنند. در این میان فرهنگ اسلامی توانسته است در صد سال اخیر در برابر این هجوم مقاومت و اصالت خود را حفظ کند.
بدیهی است طرّاحان "نظم نوین جهانی" که با هزاران ترفند توانسته‏اند یک ابرقدرت نظامی، نظیر شوروی سابق را از سر راه خود بردارند و سبب فروپاشی کمونیسم در سطح جهانی شوند، مایل نیستند با قدرت جدیدی در برابر منافع خود مواجه گردند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران سبب شده است که سلطه‏گران بیش‏تر از آن جهت خوفناک باشند که قدرت جدیدِ مقابل منافع نامشروعِ آنان، یک گروه سیاسی ـ مذهبی به نام جهان اسلام باشد؛ قدرتی که از نظر فرهنگی با داشتن ارزش‏های قوی، نظیر خداپرستی، ظلم‏ستیزی، نوع‏دوستی، برادری، مساوات و عدل، می‏تواند در برابر فرهنگ غربی قد علم کند؛ لذا چون می‏دانند که از مقابله‏ی مستقیم با ایدئولوژی اسلامی طرفی نخواهند بست، می‏کوشند با ترفندی قدیمی، به طور غیرمستقیم، در ارکان جوامع اسلامی، از جمله جامعه‏ی ما رخنه کنند و آن ترفند چیزی نیست جز "تهاجم فرهنگی".
بدین منظور، در این مقاله سعی شده است به نوعی این پدیده مورد بررسی قرار گیرد و عوامل داخلی و خارجی و نیز برخی از راه‏کارهای مبارزه با آن مطرح شود. از آن‏جا که بحث از تهاجم فرهنگی مستلزم تعریف فرهنگ و ویژگی‏های آن است، ابتدا به این موارد می‏پردازیم و سپس موضوع اصلی را بررسی می‏کنیم.

فرهنگ
برای فرهنگ در حدود دویست و پنجاه تعریف ارائه کرده‏اند؛از جمله :
ـ کلیه‏ی دستاوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات، قواعد، آداب و رسوم، عبادات و دیگر قابلیت‏های اکتسابی، که از نسلی به نسل دیگر انتقال می‏یابد.
ـ مجموعه‏ی باورها، بینش‏ها، ارزش‏ها، آداب و سنن، اخلاق و اندیشه‏های پذیرفته شده و حاکم بر یک جامعه.
ـ مجموعه‏ی پیچیده‏ای که در برگیرنده‏ی دانستنی‏ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی که به وسیله‏ی انسان، به عنوان عضو جامعه، کسب شده است (روح‏الامینی، 1372، ص 17 به نقل از: ادوارد تایلور1، فرهنگ ابتدایی).
ـ فرهنگ مجموعه‏ای از آگاهی‏ها(شناخت‏ها) و رفتارهای فنی، اقتصادی، آیینی (شعایر)، مذهبی، اجتماعی و غیره است که جامعه‏ی انسانی معینی را مشخص می‏کند (پانوف؛ 1368، ص 103).
تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ بیانگر این مطلب است که تمام دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است؛ به همین سبب تعریف ذکر شده در فرهنگ مردم‏شناسی میشل پانوف2 را می‏توان تعریفی جامع از فرهنگ دانست.
فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی
فرهنگ را می‏توان در دو سطح مادی و معنوی دسته‏بندی کرد؛ فرهنگ مادی عبارت است از تمامی آنچه که عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری، دستاوردهای صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و... . فرهنگ معنوی یا غیرمادی نیز عبارت است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزش‏ها و اندیشه‏ها، اخلاقیات، دانستنی‏ها و... (روسک3، 1369، ص 10 و روح‏الامینی، ص24).
فرهنگ مادی معمولاً تحت تأثیر فرهنگ معنوی رشد می‏کند؛ زیرا نوع نگرش به هستی و جهان، و ارزش‏های حاکم بر جوامع، در ساخت ابزار جدید برای امور زندگی و رفاه اجتماعی به انسان جهت می‏دهد؛ برای مثال، طرز نگرش، نوع ارتباطات و معاشرتِ انسان‏ها، آنان را به ساختاری خاص در معماری سوق می‏دهد، و یا نوع نگرش زنان به حقوقشان، آنان را در انتخاب نوع لباس یا رفتار رهنمون می‏سازد (قیصی‏زاده، 1363). از طرف دیگر فرهنگ مادی نیز در فرهنگ معنوی تأثیر می‏گذارد. برای مثال، وارد شدن و جای گرفتن یک تکنولوژی جدید که در شمار فرهنگ مادی است، بالطبع ارزش‏های جدیدی را با خود خواهد آورد و ارزش‏هایی را نیز متزلزل خواهد ساخت (روح‏الامینی، ص110).

خصوصیات فرهنگ
خصوصیات فرهنگ را می‏توان به شرح زیر ارائه کرد:
1. آموختنی و اکتسابی است: افرادِ هر نسل، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت می‏کنند و به نسل بعدی می‏سپارند.
2. زنده است: جنبه‏ی پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.
3. فطرتِ ثانوی انسان است؛ یعنی به خودی خود عمل می‏کند؛ بر این اساس است که ارزش‏ها، بایدها و نبایدها و اهداف و عادات، پایه‏های فرهنگ را می‏سازند.
4. فراتر از سواد و تحصیلات است؛ زیرا با فطرت و سرشت انسان‏ها مرتبط است.
5. هویت‏دهنده است؛ یعنی تنظیم‏کننده‏ی روابط اجتماعی و تضمین‏کننده‏ی نوع بینش و نگرش فرهنگ‏پذیر است.
6. نسبی است؛ فرهنگ متنوع است، تدابیر و روش‏ها از یک گروه به گروه دیگر فرق می‏کند و هر قومی طرز تفکر و عادات ویژه‏ای دارد.
7. منتقل شدنی است؛ هر گروه انسانی میراث اجتماعی (فرهنگ) خود را به دیگران انتقال می‏دهد.
8. خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحله‏ی غریزی به رفتارِ آموخته است که الگوهای آن می‏تواند از یک شخص یا نسل به شخص یا نسل دیگر منتقل شود؛ در واقع مفهومی تجریدی از مشاهده‏ی رفتار انسان‏هاست (قیصی‏زاده، 1363 و فیاض، 1372، ص31ـ39 و روح‏الامینی، 1372، ص19ـ24).
فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی
امروزه در تقسیم کلی، فرهنگ کشورهای جهان را به دو دسته‏ی شرقی و غربی تقسیم می‏کنند. دو اصطلاح شرق و غرب تعابیر جغرافیایی هستند و با این ملاک کشورهای چین، فیلیپین، ژاپن و... شرقی محسوب می‏شوند و ایسلند، کانادا و تمام آمریکا از شمال تا جنوب، غربی؛ اما این دو مفهوم در حوزه‏ها و قلمروهای دیگر مثل سیاست، حکمت، فلسفه، عرفان و تاریخ هم در برابر هم قرار می‏گیرند؛ برای مثال، تقابل اسلام و غرب، صورتی از تقابل شرق و غرب محسوب می‏شود (داوری اردکانی، 1379، ص12). در این تقسیم‏بندی تاریخی و سیاسی منظور از فرهنگ غربی همان بینش یونان و روم بعد از میلاد مسیح و اروپای بعد از رنسانس است که برخی از ویژگی‏های آن عبارت‏اند از: اصالت قدرت، اصالت ماده، اصالت زندگی، نظم فکری و عملی، اصالت مصرف، میل به تحلیل عقلانی، خودمداری و اومانیسم.
در مقابل فرهنگ غربی، مجموعه‏ای از فرهنگ‏های ملل شرقی قرار دارد که عمدتا دارای ویژگی‏های زیر است:
طالب و تابع قطب بزرگ ازلی (خداوند) است (اصالت وحدانیت)؛ در جست‏وجوی روح و یافتن راز خلقت است (اصالت روح)؛ میل به تحلیل عاطفی دارد؛ قوم‏گرا و ناسیونالیسم است؛ به همه‏چیز با دیده‏ی ابهام می‏نگرد (ابراهیمی، 1367).

تهاجم فرهنگی
امروزه با توجه به رشد فکری و آگاهی عمومی ملت‏های جهان، نفوذ و سلطه و به‏دست آوردن مستعمرات از راه لشکرکشی‏های نظامی، به آسانی امکان‏پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه‏های زیادی را بر مهاجمان تحمیل می‏کند؛ به همین سبب، بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده‏اند. این کشورها معمولاً اجرای مقاصد خود را با عناوین تبلیغ مذهبی، رواج تکنولوژی، ترویج زبان، انجمن‏های خیریه، ترویج بهداشت، سوادآموزی و ، به عبارت دیگر، به نام سیاست‏های فرهنگی و فرهنگ‏پذیری انجام می‏دهند. هرچند نمی‏توان این عناوین را از نظر نوع‏دوستی و انسانیت موردتردید قرار داد، ولی تاریخچه‏ی این روابط و خدمات نشان داده است که این برنامه‏ریزی‏های دقیق، در جهت رشد و بالندگی فرهنگ این کشورها نبوده بلکه زمینه‏ی اسارت کامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی‏آنان را فراهم ساخته است (روح‏الامینی، 1372، ص 101).
بدین ترتیب، استعمارگران، اکنون به این نتیجه رسیده‏اند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحاله‏ی درونی آن است. آنان می‏خواهند ارزش‏های مورد پسند خود را ارزش‏های مترقی جلوه دهند و جای‏گزین معیارهای بومی و فطری ملت‏ها سازند و، از این طریق، بدون هیچ دغدغه‏ای به آینده‏ی منافع خود در این کشورها مطمئن باشند. این جمع‏بندی، به ویژه در دهه‏های اخیر، مبنای فعالیت‏های سازمان‏یافته‏ی گسترده‏ای قرار گرفته که غرب آنها را ترویج معیارهای تمدن، رشد و توسعه معرفی می‏کند؛ اما در فرهنگ ملت‏ها، از این اقدامات با تعابیر مختلفی یاد می‏شود که مفهوم مشترک آنها در تعبیر هجوم فرهنگی نهفته است (خرم، 1378، ص15).
این عمل (جای‏گزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی) به شکلی هوشیارانه که بتواند یک ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بیگانه، و مطیع غرایز بیگانگان کند، عمدتا "تهاجم فرهنگی" محسوب می‏شود. دانشمندان غربی نیز به این واقعیت اذعان دارند. اتوکلاین برگ،4 یکی از روان‏شناسان اجتماعی غربی، در این زمینه می‏نویسد:
حتی در جریان پیاده کردن برنامه‏های بلندنظرانه و آزادمنشانه، چون کمک به همکاری فنی نیز نگرش استعماری و سایر اشکال استثمار متجلی است؛ مثلاً کشوری که کمک‏های فنی به دیگری ارائه می‏دهد این انتظار را دارد که کشور دریافت دارنده‏ی کمک، معیارها و الگوهای وی را برگزیند (روح‏الامینی،1372، ص101).
در کتاب‏های دایرة‏المعارفی غربی نیز به این مطلب اشاره شده است. میشل پانوف در کتاب فرهنگ جامعه‏شناسی در توضیح اصطلاح فرهنگ‏پذیری5 به این تسلط و استعمار فرهنگی غرب اشاره کرده و می‏گوید:
"این اصطلاح را از اواخر قرن گذشته انسان‏شناسان انگلیسی‏زبان به کار بردند و مراد از آن تعیین پدیده‏هایی است که از تماس مستقیم و ادامه‏دارِ بین دو فرهنگ مختلف نتیجه می‏شوند و از تبدیل یا تغییر شکل یک یا دو نوع فرهنگ، در اثر ارتباط با یکدیگر، حکایت می‏کند؛ بنابراین، مراد از فرهنگ‏پذیری، جنبه‏ی ویژه‏ای از فرایند انتشار آن است. امروزه فرهنگ‏پذیری ـ گاهی در معنای محدودکننده‏تر ـ به تماس‏های خاص دو فرهنگ که نیروی نامساوی دارند، اطلاق می‏شود؛ در این صورت، جامعه‏ی غالب که هماهنگ‏تر ویا ازنظر تکنیک مجهزتراست ـ معمولاً ازنوع جوامع صنعتی ـ به‏طور مستقیم یا غیرمستقیم به فرهنگ حاکم تحمیل می‏گردد (پانوف؛ 1368،؛ ص17ـ18).
این محقق در تعبیری دیگر از این تهاجم در حالتی که به شکلی گسترده‏تر، تمام عناصر فرهنگ مورد هجوم را از بین می‏برد و فرهنگ مهاجم را جای‏گزین می‏سازد، به "قوم‏کشی" یا "قومیت‏کشی"6 تعبیر می‏کند و می‏نویسد:
"هنگامی که فرهنگ غالب در انهدام ارزش‏های اجتماعی و روحیات سنتی جامعه‏ی مغلوب و برای گسستگی وسپس نابودی آن می‏کوشد، واژه‏ی قوم کشی را ـ که به تازگی رایج شده‏ـ به‏کار می‏برند تا القای اجباری‏فرایند "فرهنگ‏پذیری"را ازطریق فرهنگ غالب دریک فرهنگ‏دیگر (مغلوب) توصیف‏کنند. درگذشته جوامع‏صنعتی قوم‏کشی‏را باتظاهر به اینکه هدفشان از همانندسازی، ایجاد "آرامش" یا "تغییر شکل" در "جوامع ابتدایی" یا "عقب‏مانده" است، اجرانموده وبازهم اجرامی‏کنند. این‏عمل معمولاً تحت‏عنوان اخلاق، رسیدن به کمال مطلوب در پیشرفت و... صورت می‏گیرد (پانوف، 1368، ص137).
در تعریف پدیده‏ی "تهاجم فرهنگی" دیدگاه حضرت آیت‏اللّه خامنه‏ای، رهبرمعظم انقلاب، قابل توجه است. از نظر ایشان در "تهاجم فرهنگی" یک مجموعه‏ی سیاسی یا اقتصادی، برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان‏های فرهنگی آن ملت هجوم می‏برد. در این هجوم، باورهای تازه‏ای را به زور و به قصد جای‏گزینی بر فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد کشور می‏کنند (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، ص3).

تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی
تبادل فرهنگی ملت‏ها در طول تاریخ به شکلی طبیعی وجود داشته و عاملی برای رشد و تعالی مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگی برای تازه‏ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری بسیار ضروری است و جامعه انسانی را در ارتقای ارزش‏ها و پیمودن مسیر سعادت واقعی به پیش می‏برد. این جریان فرهنگی دو سویه است و هنگام قوت و توانایی ملت‏ها صورت می‏گیرد. در این روند، ملت‏ها با هدف ترویج ارزش‏های بشری، به تبلیغ ایده‏آل‏ها و معیارهای خود می‏پردازند و نیز عناصر و مفاهیم برجسته‏ی فرهنگ‏های دیگر را وام می‏گیرند.
گسترش اسلام در برخی از مناطق جهان، از جمله شرق آسیا، از طریق رفت و آمد مسلمانان ایران به این مناطق، از نمونه‏های قابل استنادی است که پیامدهای مثبت تبادل فرهنگی را برای جامعه‏ی بشری به خوبی اثبات می‏کند. در تبادل فرهنگی هدف اصلی باردار کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است و از این دیدگاه، تردیدی نیست که در برخورد با فرهنگ غرب نیز تبادل صحیح فرهنگی، منشأ آثار مثبتی خواهد بود (خرم، 1378، ص15).
بنابراین، اساسا تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگی فرایندی متقابل و طبیعی است و با رضایت طرفین صورت می‏گیرد؛ ولی تهاجم فرهنگی یک طرفه، غیرداوطلبانه و سلطه‏گرانه است و اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی دارد. معرفی، انتقال و جای‏گزینی ارزش‏ها در تهاجم فرهنگی طبیعتا تحمیلی است. در واقع در تبادل فرهنگی، هدف به روز کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است، ولی در "تهاجم فرهنگی" هدف ریشه‏کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، ص 19ـ20).
قابل توجه است که فرهنگ‏پذیری با میل و به دلخواه یا تعامل فرهنگی، زمانی میسّر است که هیچ‏گونه نابرابری اجتماعی یا سیاسی بین دو فرهنگ وجود نداشته و هیچ‏کدام برتری مادی یا معنوی نسبت به دیگری نداشته باشند. در مقابل، در سایه‏ی برتری تکنولوژی، قدرت نظامی، امکانات بیش‏تر اقتصادی و فنی، و برنامه‏ریزی سیاسی است که تسلط پدیده‏های فرهنگی یک جامعه بر دیگری انجام می‏گیرد (روح الامینی، 1372، ص101).
در مجموع می‏توان گفت که: در تبادل فرهنگی سه اصل گزینش ،تحلیل و جذب و اصل تولید فرهنگی، مد نظر متولیان فرهنگی یک جامعه است و این افراد برای زنده و پویا نگه داشتن فرهنگ خودی، عناصر فرهنگ بیگانه را بررسی و عناصر مثبت آن را گزینش و پس از تحلیل و تعیین تناسب آن با فرهنگ بومی، آن را جذب می‏کنند و به شکل عنصری از فرهنگ خودی درمی‏آورند (فیاض، 1372، ص 42ـ43 و افتخاری، 1377، ص 70ـ73).
به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی را می‏توان در موارد ذیل دانست:
1. در تهاجم، هدف تخریب است، اما در تبادل فرهنگی هیچ کدام از دو فرهنگ قصد تخریب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگی است.
2 ـ در تهاجم، یک ملت برای جای‏گزینی فرهنگ خود، به نحوی ظالمانه سعی در ریشه‏کنی فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگی چنین نیست.
3 ـ در تبادل فرهنگی، همواره جنبه‏های مثبت و انسانی مطرح است؛بدین معنا که دو طرف قصد بارور کردن، تکامل بخشیدن و ارتقای یکدیگر را دارند؛ در حالی که در تهاجم فرهنگی اهدافِ خیرخواهانه در میان نیست. بلکه قلع و قمع، ارعاب، بی‏هویت کردن و ایجاد سلطه، مدنظر است.
4 ـ در تهاجم فرهنگی، قصد استیلا و به طور کلی، غرض سیاسی مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمی‏پذیرد.
سیر تاریخی تهاجم فرهنگی در ایران
محققان برآن‏اند که مبدأ تاریخی تهاجم فرهنگی غرب در ایران را باید از آغاز حکومت قاجاریه و کمی قبل از آن فرض کرد؛ زمانی که نادر از دنیا رفت و مملکت ایران دچار آشوب و بی‏نظمی شد و کمپانی هند شرقی تحرکات خود را شدت بخشید (دوانی، 1375؛ ص91). شروع این حرکت با تأسیس مذاهب جعلی، مانند وهابیگری در مذهب اهل سنت، و شیخیگری و بهائیت در مذهب تشیع اشاره کرد. این مذاهب جدید به منظور تغییر در اعتقادات واقعی دین اسلام و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان طراحی شدند (همان، ص 91ـ106).
این حرکت در جامعه‏ی ایران از زمان اولین اعزام ایرانیان به غرب برای تحصیل، و بازگشت آنان به کشور، شدت بیش‏تری به خود گرفت. نخستین ایرانیانی که برای مأموریت و یا تحصیل به غرب سفر کردند، اسیر شبکه‏ی فراماسونری7 غرب شدند؛ تعدادی از آنان چون عسگرخان افشار ارومی و ابوالحسن‏خان ایلچی حلقه‏ی نوکری غرب را به گوش آویختند و در ازای گرفتن حقوق از بیگانگان، به ترویج غرب‏گرایی و تأمین منافع آنها در ایران پرداختند. مشخصه‏ی تمامی این فرنگ‏رفتگان، خودباختگی در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترویج غرب‏گرایی در ایران بود؛ برای مثال، آخوندزاده علت عقب‏ماندگی ایرانیان را دین اسلام و خط عربی می‏داند (فقیه حقانی، 1375 ص156ـ157 و شفیعی سروستانی، 1372، ص 103ـ121).
با کودتای سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشن‏فکران غرب‏زده شکل جدیدی از تهاجم فرهنگی در ایران ظاهر کردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومی، ملی و اسلامی ایران را بنا نهاد. با توجه به ضعف توانایی‏های فکری و علمی او، چنین حرکت حساب شده‏ای نمی‏توانست حاصل درک و بینش وی باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربی و همکاری و اقتدار روشن‏فکران وابسته در دستگاه حکومت خود، تدارک این حرکت ضدفرهنگی را فراهم نمود (کاظم‏زاده، 1371)؛ برای مثال، حسن تقی‏زاده که سمبل مدافعان ترویج کامل و بی‏حد و مرز معیارهای غربی در کشور و گرداننده‏ی اصلی مجله‏ی شبه روشن‏فکری کاوه است می‏نویسد:
"وظیفه‏ی اول همه‏ی وطن‏پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا، بلاشرط و قید، و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان است، بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً،فرنگی مآب شود و بس (خرم، 1378، ص151).
در مجموع می‏توان گفت این استعمار گران بودند که به بهانه‏های مختلف به منظور تسلط بر کشورهای جهان سوم از این حربه استفاده کردند.
سابقه‏ی تاریخی این فرایند در غرب به بعد از رنسانس و انقلاب علمی در جامعه‏ی اروپا برمی‏گردد؛ هنگامی که صنعت و علم با شتاب بیش‏تری رشد یافت و کشورهای صنعتی که از تولیدات، اشباع شده بودند، از یک طرف نیازمند بازارهای جدید مصرف شدند و از سوی دیگر تداوم حیات صنعت غرب، بستگی تام به سوخت و مواد اولیه داشت. در این زمان معقول‏ترین انتخاب برای غرب در خصوص تأمین منابع اولیه و به‏دست آوردن بازار مصرف، نزدیک‏ترین منطقه به آنان، یعنی جهان اسلام بود؛ به همین سبب، ذخایر غنی نفتی و بازارهای مصرف این منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدین ترتیب کشورهای اسلامی یکی پس از دیگری با روش‏های مختلف سیاسی، نظامی و فرهنگی استعماری در ظاهر استقلال پیدا کردند. شرکت‏ها و صنایع اروپایی در این کشورها رخنه نموده و بازارهای این کشورها را در اختیار گرفتند. برای تثبیت وضع موجود، تنها چاره‏ای که به فکر اندیشمندان و متفکران سیاسی غرب رسید، استفاده از "تهاجم فرهنگی" بود؛ زیرا توسل به نیروی نظامی و زور، برای همیشه راه‏حل مناسبی برای استیلا نبود و برای مدت‏های طولانی نمی‏شد استثمار را با آن تداوم بخشید.
به‏همین‏سبب استعمارگران از دیدگاه‏ها و نظریات علمی استعماری که زمینه‏ی تهاجم فرهنگی را فراهم می‏آورد استقبال کردند. کلام معروف سیسیل رودس، یکی از متفکران انگلیسی، شاهدی بر این مطلب است که تهاجم فرهنگی از طرف غرب به شکلی سازمان‏دهی‏شده و برای حفظ منافع درازمدت آنان صورت گرفته است. او می‏گوید:
"برای این‏که 40 میلیون جمعیت پادشاهی متحده‏ی بریتانیا را از یک جنگ داخلی خونین نجات دهیم، باید سرزمین‏های جدیدی را به دست آوریم تا مشکل اضافه جمعیت حل شود و بازارهای جدیدی برای کالاهای تولیدشده در کارخانه‏ها و معادن فراهم گردد. همان‏طور که همیشه گفته‏ام، "امپراطوری" راه‏حلی برای مسأله نان و بیکاران است. اگر می‏خواهید جنگ داخلی نداشته باشید، باید امپریالیست شوید!" (رفیع، 1373، ص115).
به گفته‏ی یکی از محققان ایرانی، امروزه داعیه‏ی برتری‏طلبی و تسلط فرهنگ غربی به مرحله‏ای رسیده است که تحمل هیچ رقیبی را برای خود ندارد:
" در طرح تاریخی غربی شدنِ عالم، مطلب صرفا این نبوده است که فرهنگ‏های غیرغربی جای خود را به فرهنگ غربی بدهند، بلکه مسئله این بوده است که‏هر جا و هر قوم که غربی نشود، ناچیز است و این ناچیز، چه در صورت ظاهر و سیمای بشر و چه به صورت اشیا یافت شود، جز این قابلیت ندارد که به تملک و تصرف غرب درآید؛ پس قضیه‏ی غرب این نیست که گروهی سوداگرِ حریصِ متجاوز در جایی پیدا شده‏اند و علم وعقل‏را وسیله‏ی تسلط و استیلای خود قرارداده‏اند. غرب عین این علم و عقل است و در نظر او یک عالم بیش‏تر وجود ندارد؛ یعنی غیرت غربی به وجود غیر و مغایر مجال نمی‏دهد، هرچه هست باید غربی بشود یا ازمیان برود" (داوری‏اردکانی، 1379،ص83).
البته امروزه با تسلط فرهنگ آمریکایی و گسترش آن در کشورهای اروپایی، این هراس به وجود آمده است که این آمریکایی‏سازی، فرهنگ عامه‏ی اروپا را نیز دست‏خوش تغییر سازد (استریناتی،8 1380، ص 46ـ50).

ویژگی‏های تهاجم فرهنگی
اساسا "تهاجم فرهنگی" در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی، دارای ویژگی‏های منحصر به فردی است. تهاجم فرهنگی معمولاً نامرئی و نامحسوس است؛ دراز مدت و دیرپاست؛ ریشه‏ای و عمیق است؛ همه‏جانبه است؛ حساب شده و دارای برنامه و ابزارهای گسترده است؛ گسترده و فراگیر است؛ کارساز و خطرزاست. علاوه بر این‏ها، "تهاجم فرهنگی" همانند کار فرهنگی، یک کار آرام و بی‏سر و صداست و قربانیان آن بیش‏تر قشر جوان هستند (قیصی زاده 1363).
در تهاجم نظامی، دشمن با تجهیزات و امکانات نظامی وارد معرکه می‏شود، اما در "تهاجم فرهنگی" نیازی به لشکرکشی و هزینه‏های هنگفت نظامی نیست؛ هم‏چنین دشمن در این تهاجم برای تحمیل حاکمیت فرهنگ خود از همه‏ی حربه‏های سیاسی ـ اقتصادی، نظامی، روانی و تبلیغاتی بهره می‏گیرد. در "تهاجم نظامی" تنها بخشی از مرزها و سرزمین‏های مجاور در تیررس مستقیم دشمن قرار می‏گیرد، اما در "تهاجم فرهنگی" سلاح‏های مخرب دشمن تا عمق خانه‏ها پیش می‏رود و ذهن و قلب انسان‏ها را نشانه می‏گیرد. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم، آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرده بود که: بزرگ‏ترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان‏ها (هدایتخواه، 1377).

عوامل تهاجم فرهنگی
عوامل تهاجم فرهنگی را می‏توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) عوامل برون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که به نحوی ردپای کشورهای خارجی (غربی) در آنها دیده می‏شود عوامل برون‏زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقین، تلاش برای دین‏زدایی از طرق مختلف، ایجاد روحیه‏ی خودباختگی فرهنگی، ساخت و فروش وسایل ارتباطی، نظیر ماهواره و ویدئو و... . سیاست‏گزاران و طراحان کشورهای سلطه‏جو این عوامل را طراحی و برنامه‏ریزی می‏کنند و افراد داخلی آن را به اجرا درمی‏آورند.
ب) عوامل درون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که ریشه‏ی داخلی داشته و غیرمستقیم یا مستقیم به پذیرش تهاجم فرهنگی از خارج به داخل کمک می‏کنند عوامل درون‏زا هستند؛ از جمله: زمینه‏هایی هم‏چون بیکاری، فقر اقتصادی، نابه‏سامانی خانوادگی، غفلت مسئولین فرهنگی و اجتماعی و ناآگاهی جوانان و نوجوانان و... (مسگرنژاد، 1373 و نگارش، 1380).

شیوه ‏های تهاجم فرهنگی
در یک نگاه کلی شیوه‏های تهاجم فرهنگی غرب را نیز می‏توان از دو بعد خارجی و داخلی مورد توجه قرار داد.
در بعد خارجی، مهاجمان با امکانات و موقعیت‏های مختلفی که در مجامع بین‏المللی در دست دارند، از طریق شبکه‏های گسترده‏ی بنگاه‏های تبلیغاتی و سخن‏پراکنی خود می‏کوشند با عناوینی چون نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادی برای زنان و مطبوعات و نویسندگان، جنگ‏طلبی، ماجراجویی و...و با حربه‏های شناخته شده و تکراری، تصویری تحریف شده و ناخوشایند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنیا ترسیم نمایند و طبیعی است که در این راه، زشت‏ترین و شیطانی‏ترین حربه‏ها را برمی‏گزینند.
در بعد داخلی تهاجم فرهنگی غرب در کشورهای اسلامی به دو شیوه‏ی زیر رخ می‏نماید:
1 ـ ترویج افکار و اندیشه‏های غیراسلامی و حتی ضداسلامی، تبلیغ افکار التقاطی، تقدس زدایی و توهین به مقدسات، سست نمودن پایه‏های اعتقادی جوانان نسبت به برخی از اصول و آرمان‏ها.
2 ـ تجددگرایی، علم‏زدگی و عقل‏گرایی افراطی، تلاش در راه تطهیر غرب و غرب‏گرایی، بی‏اعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامی به بهانه‏ی عدم تطابق با دانش‏های نوین بشری، طرح جدایی دین از سیاست، ترویج بی‏حجابی و بدحجابی و پوشش‏های مستهجن و خلاف شؤون اسلامی، رواج مدهای غربی و بی‏بند و باری، تهیه و پخش فیلم‏های شدیدا ضد اخلاقی ویدئویی، نوارهای کاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزیع عکس‏های مبتذل در سطح گسترده، تولید و پخش مشروبات الکلی و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر کتب و مجلات ضداخلاقی، جنایی، عشقی و رمان‏های مبتذل، تشکیل مجالس لهو و لعب و...، مشتی از خروارها توطئه‏ی دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگی تنها محدود به موارد فوق نیست، بلکه تمام موارد فرهنگ‏های مکتوب، شفاهی، عمومی و تصویری نیز از ابزارهای دیگر این تهاجم هستند (مسگرنژاد، 1373).
فرهنگ غربی با استفاده از ابزار فوق تخریب فرهنگ اسلامی را مد نظر قرار داده است. مواردی از قبیل تشکیک در حقانیت دین اسلام، انتشار کتاب‏های ضد دینی مانند آیات شیطانی، نفی مقدسات اسلامی و نیز تحدید دین و تلاش برای حذف دین از عرصه‏ی اجتماع از این موارد به شمار می‏آید (افتخاری، 1377).

مراحل تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در دو مرحله‏ی عمده صورت می‏پذیرد که در هر یک راه‏های خاصی مدنظر قرار می‏گیرد:
الف) تخلیه‏ی فرهنگ خودی
در قانون طبیعت، وقتی در فضایی خلأ ایجاد شود، نزدیک‏ترین نیروی موجود، آن خلأ را پر می‏کند. هر پدیده‏ی جدید، یا در جایی حضور می‏یابد که قبلاً خلأ وجود داشته و یا در آن محیط، خلأ ایجاد می‏کند. لذا تخلیه‏ی فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می‏رود. ایجاد خلأ فرهنگی، خود با روش‏ها و شیوه‏های مختلفی صورت می‏گیرد که عمده‏ترین آنها در ایران، عبارت‏اند از:
1. ایجاد تردید نسبت به بنیان‏های اعتقادی و ارزشی از طریق: سست نمودن اعتقادات عمومی، سست نمودن ارزش‏های اخلاقی، دین‏زدایی،انزوای روحانیت، بی‏ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین؛
2. ترویج فساد؛
3. فرقه‏گرایی؛
4. نفوذ نگرش غربی و ازخودبیگانگی؛
5. تکوین روشن‏فکری وابسته.
هدف اصلی از این مرحله، قطع رابطه‏ی فرهنگی کشورهای مسلمان با گذشته‏ی پرافتخار خویش است. این مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراوانی طراحی و اجرا می‏شود و فرق اساسی آن با تهاجم نظامی، مشخص نبودن چهره‏ی مهاجم است. بدین شکل که عناصر تعلیم دیده با القای شبهات و دسیسه‏های شیطانی، مردم را نسبت به میراث علمی و فرهنگی خویش بی‏اعتنا و دلسرد می‏کنند.
ب) تثبیت فرهنگ بیگانه
به کار گماردن افراد وابسته و ایجاد نهادها یا تأسیسات مختلف بین‏المللی و ملی، از کارهایی است که در این مرحله انجام می‏شود. به طور کلی، در این مرحله سیاست‏هایی که دشمن به اجرای آنها اصرار می‏ورزد، به شرح ذیل است:
1. برپایی شبکه‏ها و مؤسسات شبه فرهنگی؛
2. تجزیه‏ی فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروه‏های متفاوت اجتماعی، تحریک اقوام با گویش محلی، تحریک اقلیت‏های مذهبی و...؛
3. تحریف تاریخ؛
4. تغییر خط و زبان؛
5. حذف و تبدیل میراث‏های فرهنگی (مسگرنژاد، 1373).

ابزارهای تهاجم فرهنگی
مهاجمان فرهنگی مسائل و مفاهیم مورد نظر خود را به تدریج از طریق وسایل و ابزارهای گوناگونی ترویج می‏کنند. مهم‏ترین ابزار مورد استفاده در تهاجم فرهنگی عبارت‏اند از:
1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبک غربی یکی از روش‏های استعماری نفوذ در کشورهای جهان سوم بوده است (شفیعی سروستانی، 1372، ص72)؛ یکی از کارکردهای پنهان این برنامه‏های آموزشی که در ظاهر به منظور پیشرفت علمی در این کشورها اجرا شده، زمینه‏سازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است (قائم مقامی، 1356، ص237ـ 244). این برنامه‏ها بدون در نظر گرفتن موقعیت فرهنگ بومی و با هدف تربیت نیروهایی هماهنگ با سیاست‏های استعماری اجرا شده است؛ اما در مقام عمل، عده‏ای از همین تحصیل‏کرده‏ها با آگاهی از روش‏های استعماری به مبارزه با سیاست‏های استعماری برخاستند که نتیجه‏ی آن استقلال برخی از این کشورها بوده است. این نوع از آموزش در ایران، آن هم توأم با تهدید و ارعاب مردم، از دوره‏ی رضاخان آغاز شد. این آموزش‏های کلاسیک، به صورت غیرمستقیم، فرهنگ بیگانه را ترویج کرد. زبان نیز می‏تواند مهم‏ترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه باشد. اگر به جای استفاده از واژگان فارسی، استفاده از لغات بیگانه به صورت افسارگسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد، نسل جدید ممکن است در آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بی‏خبر بماند. در مورد ترجمه نیز می‏توان گفت که اگر آموخته‏های فارغ‏التحصیلان ما عمدتا از متون ترجمه شده باشد، دانشجویان امکان تفکر مستقل را از دست می‏دهند و اصطلاحات بیگانه به تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی می‏نشیند.
2. کتب و نشریات: انتشار کتاب بدون در نظر گرفتن تطابق آن با فرهنگ بومی و بدون توجه به پیامدهای منفی پنهان برخی از کتاب‏ها، می‏تواند در تقویت تهاجم فرهنگی دشمن مؤثر باشد. با بررسی وضعیت انتشار کتاب در ایران در سال‏های اخیر می‏توان نشان داد که آیا دشمن از این عرصه توانسته است در فرهنگ ایرانی نفوذ کند یا خیر؟ چیزی که اثبات آن به یک تحقیق مستقل نیازمند است.
در نشریات نیز گاهی ارزش‏های منطبق با اهداف فرهنگ خودی با روش‏های غلط انتقال می‏یابد، و درنتیجه تأثیر معکوس دارد. هم‏چنین ارزش‏های مغایر با اهداف فرهنگ اسلامی با روش‏های غیرملموس و پنهان و به ظاهر موجه منتقل می‏گردد که خود نمونه‏ی بارز "تهاجم فرهنگی" است.
3. تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات: وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگی‏هایی که برای آن برشمرده‏اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می‏گیرد؛ از جمله: پوشش فراگیر، فرامحیطی بودن، چندحسی بودن، قابلیت آموزش غیرتخیلی داشتن، قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن.
وسایل ارتباطی با قابلیت‏ها و ویژگی‏های مخصوص به خود، هنگامی که در دست تشکیلاتی قرار می‏گیرد که هدفی جز تخریب فرهنگ یک قوم و جای‏گزینی آن با فرهنگ سلطه‏گر و استعماری ندارد، تبدیل به ابزار و عامل خطرناکی در جهت هجوم فرهنگی می‏شود. متأسفانه این ابزار شمشیر دو لبه‏ای است که استکبار جهانی لبه‏ی مخرب و فسادانگیز آن را برای قطع ریشه‏های فرهنگی یک قوم به کار می‏گیرد.
اینترنت، رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه ویدئو و ماهواره و ... ابزارهای فراگیری هستند که بررسی نقش هریک از آنها در تهاجم فرهنگی نیاز به یک تحقیق مستقل و همه جانبه دارد که در مجال دیگری باید به آن پرداخت.
اما مهم این است که امروزه فرهنگ غرب بر وسایل ارتباط جمعی در جهان تسلط دارد و از طریق خبرگزاری‏هاو شبکه‏های رادیو و تلویزیون و سینما علیه انقلاب اسلامی فعالیت می‏کند (افتخاری، 1377، ص 190ـ195).
4. ترویج کالاهای لوکس مصرفی و الگوهای تجمل‏گرایی: این الگوی مصرف که مهم‏ترین ویژگی آن وابستگی به کشورهای صنعتی است، با رشد و گسترش خود، ابتدا الگوی تولید و توزیع و سپس کل اقتصاد و فرهنگ جامعه را تحت الشعاع قرار می‏دهد، به گونه‏ای که تداوم وضع موجود تقریبا بدون هیچ‏گونه فشار و اجباری صورت می‏گیرد.
5. شعارهای تبلیغاتی فرهنگ بیگانه منقش بر روی البسه: کودکان ما از همان ابتدا می‏آموزند که باید از فرهنگ خود، تولید خود، خط و زبان خود احساس حقارت و شرم کنند؛ می‏آموزند که حروف خارجی خوب و قشنگ هستند و همه‏ی چیزهای خارجی بهتر از داخلی است و این بزرگ‏ترین ظلمی است که در حق کودکان و نوجوانان صورت می‏گیرد.
6. پوستر و عکس: یکی از روش‏های زیرکانه‏ی "تهاجم فرهنگی" چاپ و توزیع پوسترها و عکس‏هایی است که با رنگ و لعاب خاصی در دست‏رس جوانان قرار می‏گیرد.
7. نفوذ مستشرقین: مستشرقین با نگاه خاص و گزینشی به فرهنگ‏های غیرغربی به جای معرفی صحیح این فرهنگ‏های غنی، سعی کرده‏اند به نوعی با این شناخت زمینه‏ی تسلط فرهنگ غربی را فراهم آورند و برتری آن را به اثبات برسانند (صلاحی، 1376). ادوارد سعید پژوهشگر عرب در این زمینه می‏گوید: اروپاییان درباره‏ی خاور زمین نوشته‏اند که انسان خاورزمینی خردستیز، فاسد، کودک‏منش، و "متفاوت" است و از این رو، انسان اروپایی خردگرا، پاکدامن و "طبیعی" است. پیام روشن‏تر این‏گونه نوشته‏ها آن است که اصولاً اروپاییان با ویژگی‏های پسندیده‏ای که در سرشت خویش دارند، از بقیه‏ی جهانیان برترند و از همین روست که باید بر جهان چیره شوند و مردم جهان را به بردگی و استثمار کشند.(مصباح یزدی، 1376، ص 39).
8.استقراض خارجی و اعطای امتیازات به بیگانگان بدون در نظر گرفتن منافع ملی کشور (صلاحی، 1376).
بسترهای تهاجم فرهنگی
بدیهی است هر تفکر و مذهبی که بخواهد بر اخلاقیات، عادات و اندیشه‏های یک ملت رسوخ کند و آن ملت را از خوی‏ها و اعتقادات قبلی جدا نماید، محتاج بسترسازی برای رسیدن به این اهداف و خنثی‏سازی مقاومت‏های احتمالی است. بدین شکل که اگر همه‏ی لوازم تهاجم فرهنگی از قبیل: تفکر، ابزار و روش انجام کار فراهم شود، ولی شرایط و بستر مناسبی که بتواند این‏ها را به‏کار گیرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه‏ی تلاش‏های قبلی عقیم می‏ماند، و برعکس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرایط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، یا به وجود آورده شود، دیگر جلوگیری از نفوذ تفکر بیگانه و پیش‏گیری از مسخ فرهنگ خودی بسیار مشکل خواهد بود. در این مقاله مجال تفصیل بیش‏تر این موضوع نیست؛ لذا به برخی از موارد مهمی که موجب پذیرش و تقویت فرهنگ مهاجم می‏شود اشاره می‏کنیم:
1. مشکلات و کاستی‏های اقتصادی و اجتماعی؛
2. عدم برنامه ریزی دقیق فرهنگی و غفلت مسئولین در این خصوص؛
3. فقدان تولیدات فرهنگی و هنری کافی و متناسب با فرهنگ بومی؛
4. کم‏توجهی زنان به جایگاه والای خود؛
5. ضعف‏های موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛
و ... .

یکی از جامعه‏شناسان ایران در این خصوص می‏گوید:
"در بررسی دلایل طرح و پذیرش فرهنگ غربی مباحث بسیاری در چندین دهه‏ی گذشته صورت گرفته است. عده‏ای نقش عوامل خارجی را در نفوذ فرهنگ غرب بسیار برجسته دانسته و در مقابل، عده‏ای ضعف فرهنگ ملّی را زمینه‏ساز نفوذ فرهنگ بیگانه عنوان کرده‏اند. با دیدگاهی واقع‏بینانه باید به نقش عوامل متعدد داخلی و خارجی در شکل‏دهی جریان غرب‏گرایی در ایران توجه شود.
ضعف و نارسایی عناصر فرهنگ ملی و بومی، نبود سازمانی مناسب برای گسترش فعالیت‏های فرهنگی، بی‏توجهی به عنصر تغییر در سطح بین‏المللی، تغییر چهره‏ی دشمن و دخالت دیگرگونه و جدی او در شرایط داخلی.
رشد گروه جدید از نخبگان که عموما افکار و آرای آنان ریشه در حوزه‏ها و مکاتب فکری و فرهنگی مطرح در غرب دارد، وجود مکاتب و نظریات جدید، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، بازیاب و توسعه‏ی فرهنگی غرب، رشد و افول مارکسیسم، استقلال کشورهای جدید در جهان سوم و... همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگ‏ها و درنهایت، زمینه‏ساز غلبه‏ی فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّی کشورهای جهان سوم بوده است (آزاد ارمکی، 1375، ص249).
راه‏های مقابله با تهاجم فرهنگی
بی‏تردید امروزه اکثر کشورها در پی آن هستند که راهکارهایی بیندیشند تا از تخریب و تضعیف فرهنگ خود از طریق رسانه‏های همگانی هدایت شده توسط غرب بکاهند؛ هرچند کسی منکر این واقعیت نمی‏تواند باشد که در دنیای امروز، کشورها نمی‏توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه‏ی خود با فرهنگ‏های بیگانه، در امان باشند، زیرا رسانه‏های همگانی جهان هم‏چون ماهواره‏ها و تکنولوژی اینترنت، مردم دنیا را در جریان آخرین پیشرفت‏ها، مدها، ساخته‏ها، هنرها و غیره قرار می‏دهند. اگر فرهنگ جامعه‏ای توان خود را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می‏گردد و در این دریای ارتباطات غرق می‏شوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعه‏ی شوروی سابق به کلی دگرگون می‏شود و رسانه‏ها و کانال‏های تلویزیونی امریکایی و اروپایی چنان فرهنگ آن را در هم می‏کوبند که آثار نویسندگان و هنرمندان بزرگ روسیه به کلی فراموش می‏شود و الگوهای غرب مقبولیت می‏یابند، بیش‏تر به این دلیل است که پیش از آن، فرهنگشان صلابت و ایستادگی خود را از دست داده بود. ما معتقدیم فرهنگ اصیل اسلامی و تعصب مذهبی، هم‏چون درخت تنومندی در ذهن و قلب مردم مسلمان این مرز و بوم ریشه دوانیده است و طوفان "تهاجم فرهنگی" به راحتی نمی‏تواند این درخت را از جای برکَنَد، اما نباید از تکان‏های گاه و بیگاه آن که میوه‏های نارسیده‏را سرنگون می‏سازد غافل بود؛ لذا شناخت راه‏های مقابله با تندباد تهاجم بسیار حایز اهمیت است.
ملت‏هایی که علاقه‏مند به حفظ و پاس‏داری از "هویت فرهنگی" خود هستند، سعی می‏کنند فرهنگ غیرمادی جامعه‏ی خویش را حفظ نمایند. البته این بدان معنا نیست که می‏توان (یا باید)فرهنگ‏غیرمادی‏راکاملاً دست‏نخورده وثابت و"اصیل" نگه‏داشت؛زیرا، همان‏طور که در ویژگی‏های فرهنگ ملاحظه شد، تغییر از خصوصیات فرهنگ است.
ولی این تغییر، در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی‏رساند و باعث از هم‏گسیختگی آن نمی‏شود که جریان کُند، بطئی، عادی و خودبه‏خودی را بپیماید (روح‏الامینی، 1372، ص110).

برای مقابله و مبارزه با "تهاجم فرهنگی" راه‏های بسیار زیادی در زمینه‏های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود است. اما عناوین زیر اهم توصیه‏ها و راه‏حل‏هایی است که در این مقوله قرار دارند:

الف) شناخت دقیق و همه جانبه‏ی تهاجم فرهنگی
یکی از موارد مهم و اساسی در مبارزه با تهاجم فرهنگی، شناخت ابعاد و ریشه‏های آن است؛ زیرا زمانی می‏توانیم در برابر این پدیده برنامه‏ریزی کنیم که از دشمن مهاجم و برنامه‏های او اطلاع کافی داشته باشیم و متناسب با آن، سلاح تدافعی خود را به‏کار گیریم. این مبحث یکی از محورهایی است که در بیانات مقام معظم رهبری بر آن تأکید شده است (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ص382ـ383). یکی از محققان نیز در این خصوص می‏گوید:
"بدون این‏که ما در برابر تهاجم فرهنگی غرب تسلیم شویم، تا ندانیم که تهاجم از کجا آغاز شده و چه هدفی دارد و سلاحش چیست، چگونه می‏توانیم در برابر آن بایستیم؟ من نگفتم که تهاجم فرهنگی مهم نیست؛ بلکه سخن این بود که چون این تهاجم جز در موارد خاص دانسته نیست، نسخه‏ی علاج قطعی برای آن نمی‏توان نوشت" (داوری اردکانی، 1379، ص87). به همین سبب در موفقیتِ مبارزه با تهاجم فرهنگی، توجه و تمرکز مسؤولان فرهنگی کشور به امر مبارزه با تهاجم فرهنگی و اختصاص بودجه‏ی کافی و ایجاد جایگاه مناسب برای آن در برنامه ریزی کلان کشور و ارتباطات بین‏المللی، امری ضروری به نظر می‏رسد.

ب) شناخت دقیق و کامل فرهنگ اسلامی و ملی
گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگی شناخت فرهنگ غنی اسلامی و عناصر فرهنگی آن است؛ علاوه بر این باید عناصر مقبول فرهنگ ملی و آداب و رسوم اجتماعی، ذخایر فرهنگی با ارزش تلقی شده و زنده نگه داشته شوند (فیاض، 1372، ص344ـ346). در این خصوص آگاهی بخشیدن به نوجوانان و جوانان از طریق مأنوس کردن آنان با مفاخر و مواریث فرهنگی از اهمیت خاصی دارد.
به عقیده‏ی بسیاری از صاحب‏نظران، اعتلای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و ایجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، این وارثان واقعی ارزش‏های گران‏بهای فرهنگ خودی، گامی اساسی است که باید برای مبارزه‏ی بی‏امان با تهاجم فرهنگی غرب برداشته شود. یک جوان مسلمان ایرانی باید بداند که وارث چه نوع فرهنگی است. می‏توان با تقویت نیروی ایمان و با تأکید بر فرهنگ و سنت‏های خودی و بزرگ جلوه‏دادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ویژه نوجوانان و جوانان کشور را در برابر چنین تهاجمی مقاوم کرد؛ هم‏چنین از این طریق می‏توان احساس حقارت را در این گروه از بین برد و روحیه‏ی سازندگی و امید را در آنان تقویت کرد.

ج) اصلاحات علمی و اقتصادی
برنامه‏ریزی در جهت پیشرفت همه‏جانبه‏ی کشور و تبدیل آن به یکی از کشورهای بزرگ علمی و صنعتی و مستقل از جهت تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز و فراهم آوردن زمینه‏های رفع نیازهای اقتصادی جامعه، به ویژه نیازهای جسمی و روحی نسل جوان از قبیل تحصیلات کافی، شغل مناسب، امکانات تشکیل خانواده، امکانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امکانات ورزشی و ... بیش‏ترین نقش را در تثبیت فرهنگ ملی و مصونیت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.

د) تدوین سیاست فرهنگی و تربیتی جامع از طریق
1. تقویت کمی و کیفی تولیدات فرهنگی توسط رسانه‏های جمعی داخلی؛ تأثیر رسانه‏ای خودی در مبارزه با تهاجم فرهنگی امری قطعی و انکارناپذیر است. لیکن مادام که ما به کاربرد رسانه‏ها، تکنولوژی اطلاع‏رسانی، هنر و فن پیام‏رسانی و خلاصه با شیوه‏های امروزین اطلاعات و تبلیغات آشنا نباشیم، نمی‏توانیم با مخاطبان خود ارتباطی منطقی و نتیجه‏بخش برقرار کنیم؛ بنابر این آشنایی با پیشرفته‏ترین روش‏های تبلیغ از قبیل روان‏شناسی تبلیغ و شناسایی افکار عمومی در مباحث روان‏شناسی اجتماعی و آخرین مباحث طرح شده در جامعه‏شناسی ارتباطات باید مدنظر قرار گیرد. از سوی دیگر، رسانه‏های ما نباید تنها به پاسخگویی و رفع ابهام در قبال تهاجم فرهنگی دشمن اکتفا کنند، بلکه باید با نگاهی جهانی تلاش کنند که به نوعی، تهاجم و تولید در تبلیغ را وجهه‏ی همت خویش قرار دهند.
2. استحکام مبانی تعلیم و تربیت اسلامی نوجوانان و جوانان؛ دین اسلام بیش از هر دین و مکتب دیگری، برای مسأله‏ی تربیت اهمیت قائل شده است. تربیتی که انسان را در مسیر تکامل قرار دهد و به بارگاه الهی برساند، و پایبندی و اعتقاد به ارزش‏های والای انسانی یکی از طرق جلوگیری از تهاجم فرهنگی است. فرد مؤمن و معتقد به ارزش‏های دینی، اگر در جامعه‏ای آکنده از پستی‏ها و شهوات قرار بگیرد، سپری محکم از تقوا و ایمان خواهد داشت. در این خصوص ارائه‏ی الگوهای رفتاری صحیح به مردم، بسیار اهمیت دارد.
3. تقویت ایمان از طریق بالابردن سطح رشد علمی و فکری مردم نسبت به مسائل اعتقادی، تبلیغ، نشر و ترویج مسائلی که در تشدید عواطف و احساسات دینی مردم تأثیر زیادی دارد، مانند نماز جماعت، جلسات قران، هیأت‏های مذهبی، عضویت در مراکز خیریه و عام‏المنفعه، دور نگه‏داشتن مردم از ارزش‏های ضد اسلامی و غیرخدایی با ترویج ارزش‏های دینی در یک سطح گسترده و فراگیر و ... . به بیان یکی از متفکران اسلامی، حفظ باورها و ارزش‏های اسلامی با احیای جلسات مذهبی یکی از راه‏های مقابله با هجوم فرهنگی است (مصباح یزدی، ص 127).
4. ارتقای کیفی فعالیت‏های هنری و ایجاد مراکز هدایت‏کننده‏ی ابزارهای صوتی و تصویری.
5. گسترش فعالیت‏های برون‏مرزی نهادهای فرهنگی.
6. ایجاد هماهنگی بین دستگاه‏های اجرایی فرهنگی و عدم دخالت افراد غیر متخصص و غیرمسؤول در امور فرهنگی و هنری.
7. گسترش ارتباطات فرهنگی با کشورهای دارای منافع مشترک.
8. حفظ جریان‏های فرهنگی اصیل و حمایت از مدافعان واقعی نظام.
9. مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیت‏های فرهنگی از قبیل: تشکیل سمینارهای مسائل فرهنگی و مسابقات علمی و فرهنگی با حضور و مشارکت آنان، تقویت روحیه‏ی کتاب‏خوانی و انتشار بیش‏تر کتاب‏های مذهبی جذاب.
10. تقویت پایه‏های تربیتی و اخلاقی افراد در خانواده و مدرسه و ایجاد ارتباط عاطفی بین والدین و کودکان.
11. بازنگری در منابع درسی دانشگاهی به ویژه کتاب‏هایی که به ناچار از زبان‏های بیگانه ترجمه می‏شوند.
12. از بین بردن روحیه‏ی مصرف‏گرایی به ویژه در مواردی که سبب وابستگی کشور می‏شود (صلاحی، 1376 و فیاض 1372).
13. ایجاد محیط گرم خانوادگی و برخورد دوستانه با جوانان.
14. آگاه کردن مردم از اهداف فرهنگ‏سازان غربی (مصباح یزدی، 1376، ص129 و 143).

نتیجه
آنچه در مجموع می‏توان به آن دست یافت این است که بر اساس نظم نوین جهانی، تهاجم فرهنگی غرب به ویژه آمریکا علیه سایر فرهنگ‏ها در حال انجام است و این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیش‏تری پیدا کرده است. آمریکا که داعیه‏ی سرپرستی جهان را در سر می‏پروراند و خواستار نظامی تک‏قطبی است، هیچ فرهنگ رقیبی را که مخالف این سیاست باشد، تحمل نخواهد کرد. قطعاً فرهنگ اسلامی از این قاعده مستثنا نخواهد بود و در رأس کشورهای اسلامی، ایران به واسطه‏ی انقلاب اسلامی ومخالفت علنی آن با قدرت‏طلبی آمریکا مورد هجوم بیش‏تری قرار گرفته و خواهد گرفت؛ لذا به منظور مقابله با این هجوم، باید تمام ترفندها و حیله‏های فرهنگ مهاجم شناخته شود و سپس ابزار کافی برای مقابله با آن فراهم گردد. از آن‏جا که تهاجم فرهنگی فرایندی فرهنگی است، باید با ابزارهای فرهنگی با آن مقابله کرد و از مبارزه با ابزار خشن پرهیز نمود؛ یعنی تولیدات فرهنگی متناسب با فرهنگ ملّی و دینی را باید گسترش داد و از نیروهای متعهد و دلبسته به کشور در ساخت این تولیدات کمک گرفت؛ و سپس با بهترین روش‏ها این تولیدات را به جوانان عرضه کرد. علاوه بر این به جای آن‏که بخواهیم در برابر تهاجمات غرب به صورت تدافعی عمل کنیم، از قبل ریشه‏های فرهنگی خود را قوی سازیم و حالتی تهاجمی به خود بگیریم. چون علت اصلی ورود مظاهر فرهنگ غربی به کشور ما، عدم توسعه در زمینه‏های فنی، اقتصادی و سیاسی عنوان می‏شود، بکوشیم با نیروهای متخصص و استفاده‏ی مناسب از پیشرفت‏های فرهنگ مادی غرب، مقدمات پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را در تمام زمینه‏ها فراهم آوریم. قشر جوان که معمولاً آسیب‏پذیرترین اقشار در برابر تهاجم فرهنگی هستند، باید مورد توجه بیش‏تری قرار گیرند و تأمین نیازهای جسمی و روحی آنان در اولویت‏های اول برنامه‏های کلان کشور باشد. مسئولان کشور نیز به منظور ترویج عملی فرهنگ دینی و ملی در تمام زمینه‏ها، نمونه‏ای از این فرهنگ را در زندگی خود پیاده کنند و در عمل نشان دهند که پای‏بند به ارزش‏های والای اسلامی هستند.


پاورقیها:
1 . Edward Tylor
2 . Michel Panoff
3. Joseph S. Roucek
4 . Otto Klineberg
5. acculturation
6 . Ethnocide
7 . فراماسونری سازمانی متکی بر پنهان‏کاری و نهان‏روشی است و نظریه‏های سیاسی آن در جهت عملی کردن تهاجم فرهنگی غرب و بسط و نفوذ استعمار با کارکردی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شکل یافته است.
8 . Dominic Strinati

منابع:
1.ـ داوری اردکانی، رضا، 1379؛ "تبادل فرهنگی و فرهنگ جهانی غربی"، درباره غرب، چاپ اول، تهران: هرمس.
2.ـ روسک، جوزف، و رولندوارن، 1369؛ مقدمه جامعه‏شناسی، ترجمه بهروز نبوی و احمد کریمی، چاپ سوم، تهران: انتشارات کتابخانه فروردین.
3.ـ صلاحی، جاوید، 1376؛ تهاجم فرهنگی و مقابله با آن، گزارش تحقیقاتی، مشهد: دانشگاه فردوسی.
4.ـ مسگرنژاد، جلیل، 1373؛ جایگاه ادبیات وعلوم ادبی در بازداری تهاجم‏فرهنگی، مجموعه مقالات کنفرانس تهاجم فرهنگی، دانشگاه علامه طباطبایی.
5.ـ مصباح یزدی، محمد تقی، 1376؛ تهاجم فرهنگی، تحقیق عبدالجواد ابراهیمی، قم: مؤسسه‏ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
6.ـ خرم، مسعود، 1378؛ هویت، چاپ پنجم، تهران: مؤسسه فرهنگی انتشارات حیان.
7.ـ آزاد ارمکی، تقی، 1375؛ "تحلیل جامعه‏شناختی از: راههای نفوذ فرهنگی غرب در ایران معاصر"، کتاب سروش، (مجموعه مقالات، رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.
8.ـ فقیه حقانی، موسی، 1375؛ "فراماسونری و گسترش فرهنگ غرب در ایران"، کتاب سروش(رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.
9.ـ فیاض، محمدسعید، 1372؛ درآمدی بر تهاجم فرهنگی غرب، مرکز مطالعات اسلامی، تهران: معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
10.ـ شفیعی سروستانی، اسماعیل، 1372؛ تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران ، چاپ اول، تهران: سازمان انتشارات کیهان.
11.ـ ابراهیمی، پریچهر، 1367؛ تأملی بر فرهنگ، تفاوت فرهنگ شرق و غرب، تهران: انتشارات آموزشی رشد علوم اجتماعی.
12.ـ قائم مقامی، فرهت، 1356؛ آموزش یا استعمار فرهنگی ، چاپ سوم، تهران: انتشارات جاویدان.
13.ـ نگارش، حمید، 1380؛ هویت دینی و انقطاع فرهنگی ، چ اول، قم: نهاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه، مرکز تحقیقات اسلامی.
14.ـ سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، 1373؛ چاپ اول، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
15.ـ کاظم‏زاده، فیروز، 1371؛ روس و انگلیس در ایران، چاپ دوم، انتشارات انقلاب اسلامی.
16.ـ استریناتی، دومینیک، 1380؛ نظریه‏های فرهنگ عامه ، ترجمه‏ی ثریا پاک‏نظر، چاپ اول، تهران: گام نو.
17.ـ پانوف، میشل و میشل پرون، 1368؛ فرهنگ مردم‏شناسی ، ترجمه‏ی علی‏اصغر عسکری خانقاه، چاپ اول، تهران: انتشارات ویس.
18.ـ افتخاری، اصغر و علی‏اکبر کمالی، 1377؛ رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی،، چاپ اول، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، گروه انتشارات.
19.ـ قیصی‏زاده، یونس، 1363؛ سخنی درباره فرهنگ، اطلاعات علمی، 16 آبان.
20.ـ روح‏الامینی، محمود، 1372؛ زمینه فرهنگ‏شناسی، پویایی و پذیرش، چاپ سوم، تهران: انتشارات عطار.
21.ـ هدایتخواه، ستار، 1377؛ تهاجم فرهنگی، چاپ اول، تهران: انتشارات معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش.
22.ـ ادیبی، حسین، 1356؛ زمنیه انسان‏شناسی، تهران: انتشارات لوح.
23.ـ رفیع، جلال، 1373؛ فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، چ اول، انتشارات اطلاعات.
24.ـ قیصی‏زاده، یونس، 1363؛ خصوصیات فرهنگی، اطلاعات علمی، 16 آبان.
25.ـ دوانی، علی، 1375؛ "مواضع علما در برابر هجوم فرهنگی غرب به ایران"، کتاب سروش،( رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.

منبع:نشریه حوزه و دانشگاه ، شماره 35



فرهنگ، ناتوی فرهنگی، تهاجم فرهنگی، هویت، علوم سیاسی

فرهنگ، ناتوی فرهنگی، تهاجم فرهنگی، هویت، علوم سیاسی

نویسنده : مرتضی اشرافی

با توجه به پیشرفت‌های چشم‌گیری که در زمینه‌های مختلف تکنولوژی و ارتباطات رخ داده، گرایش به‌سوی فرهنگ جهانی افزایش یافته است. جهان شدیدا کوچک و به‌هم فشرده شده و مردم کشورهای مختلف‌، بیش‌ از هر زمان دیگری فرصت آشنایی و شناخت عناصر و ویژگی‌های فرهنگ‌های جوامع دیگر را یافته‌اند، از طرف دیگر این امکان فراهم شده‌ است تا فرهنگ‌ها و آداب و رسوم مختلف‌، فرصت رهایی از مرزهای محدود ملی را پیدا کنند و در سایر جوامع نیز گسترش یابند؛ در اینجا اندیشه‌ی نفوذ و تهاجم به فرهنگ‌های دیگر نیز به‌وجود می‌آید. اندیشه‌ی از بین بردن آداب و سنن و ویژگی‌های ملی یک فرهنگ و در نتیجه‌ی نفی آن از جهان. نفوذ فرهنگی، وسایل و ابزار هویت فرهنگی را مورد هدف و هجوم خود قرار می‌دهد. به عقل و روان هجوم می‌آورد و به‌وسیله‌ی ابزار ادراک با جهان رابطه بر‌قرار می‌کند.[1]

در برخورد ایدئولوژیک هدف همیشه به آگاهی رساندن و بیدار ‌نمودن بوده است. در صورتی ‌که، نفوذ و تهاجم فرهنگی، چیره‌شدن و مسلط‌شدن بر ادراک مورد نظر است و در نتیجه به سلب آگاهی و بیداری ملل و نیز به چیره‌شدن و تسلط بر هویت فرهنگی ‌فردی و اجتماعی می‌انجامد. در دوره‌ی کشمکش‌های ایدئولوژیک وسیله‌ی بیداری مردم، استفاده از ایدئولوژی و عقیده بوده. در صورتی ‌که در عصر تهاجم فرهنگی، ابزار چیره‌شدن بر ادراک‌، شامل گونه‌های مختلف سمعی و بصری می‌شود که سعی دارد تا از راه تبلیغات، تمامی انظار را متوجه‌ مسائل ظاهری و سطح زندگی پیرامون نماید.[2]

تعریف تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی، سیستمی است که برای تهی‌سازی هویت اجتماعی از هرگونه محتوا، گام بر می‌دارد و جامعه را به‌سوی از هم‌پاشیدگی سوق می‌دهد تا مردم را به انسان‌هایی بدون‌ وطن، امت و دولت تبدیل کند.[3] و آن‌چه امروز در فرهنگ عصر ما، به غرب نسبت داده می‌شود دارای یک بار منفی است. (که همان آثار ضد‌معنوی‌، ضد‌اسلامی و ضد‌الهی است که در تمدن غرب و فرهنگ آن‌ها به‌وجود آمده است).[4]

این موضوع به جغرافیای مغرب‌ زمین مربوط نیست‌، اما به‌دلیل این‌که غالبا فسادهای موجود در کشور ما معلول نفوذ فرهنگ استعماری غرب است، از این‌رو، به‌خاطر اختصار، فرهنگ غربی تعبیر می‌کنیم و گرنه اکنون نیز در مغرب زمین عده‌‌ای هستند که با این فرهنگ مخالفند، هم‌چنان که در گذشته هم افراد بسیاری با آن مخالف بوده‌اند.[5]

چگونگی شکل‌گیری تهاجم فرهنگی

بعد از جنگ جهانی دوم، جنگ سرد به‌عنوان عمده‌ترین چالش بین دو ابر‌قدرت آمریکا و شوروی‌، تعریف و بازشناسی شده،[6] اما در این رویا‌رویی بزرگ روند مهم و تعیین‌کننده‌تری نیز وجود داشت که به دور از چشمان حریف و توسط آمریکا شکل گرفت و آن جنگ سرد فرهنگی بود.[7] در سال 1949‌م، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با حضور آمریکا و کشورهای اروپای غربی با هدف مقابله با قدرت نظامی شوروی شکل گرفت، در‌ این‌ میان ناتوی فرهنگی، استراتژی فرهنگی ناتو می‌باشد، سازمان سیا در مقام وزارت فرهنگ بلوک ‌غرب عمل می‌کرد و یکی از مهم‌ترین اقدامات آن تأسیس کنگره‌ی آزادی فرهنگی بود که در ژوئن 1950‌م‌ با حضور بیش‌از یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. [8]

از مهم‌ترین اقدامات کنگره‌ی آزادی فرهنگی، ایجاد تشکیلات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن با صرف پول‌های کلان بود. امروز نیز مشاهده می‌شود دنیای غرب به‌صورت غیر رسمی، این سازمان را در حوزه‌ی فرهنگ ایجاد کرده و ناتوی فرهنگی را شکل داده است.[9]

اهداف تهاجم فرهنگی

در سال‌های اخیر، جریان حاکم بر اروپا و آمریکا، طرح خاورمیانه‌ی بزرگ را با هدف مقابله با حرکت جهانی اسلام و جنبش‌های اسلامی، محوریت بخشیدن به اسرائیل و توسعه‌ی خاورمیانه، در آسیا و آفریقا طراحی کردند.[10]

غرب با اشتعال عراق و افغانستان نشان داد که هدف از هجوم‌شان (ناتوی فرهنگی)، ترویج سکولاریسم در منطقه با شعار جدایی دین از سیاست، استحاله‌ی فرهنگ‌های ملی و جایگزین آن با فرهنگ مبتدل غربی، ترویج خرافات لا‌ابالی‌گری و اباحی‌گری است.[11]

قلمرو تهاجم فرهنگى غرب‌

قلمرو و حیطه‌ی نفوذ تهاجم فرهنگى، تمامى ارزش‌ها، نظام‌ها، فرهنگ‌ها و نمودهاى یک جامعه را شامل مى‌شود.[12] در تهاجم فرهنگى، هم به ریشه‌ها و سرچشمه‌ها حمله مى‌شود و هم به ساقه و برگ و میوه‌ها دست‌برد زده مى‌شود. گرچه غارت میوه‌ها مشهودتر است، لیکن خشکاندن ریشه‌ها خطرناک‌تر است، چرا‌ که در هجوم فرهنگى، تحول و دگرگونى باورها، ایده‌ها و گرایش‌ها، اصلى‌ترین و اساسى‌ترین هدف مهاجمان است.[13]

ویژگی‌های ناتوی فرهنگی

برای تهاجم فرهنگی می‌توان ویژگی‌های زیر را بر‌شمرد:

1. نامحسوس و نامرئی است:

در ناتوی فرهنگی به‌دلیل نامحسوس‌بودن‌، اقدامات و فعالیت‌های آن مشخص نیست، به‌‌عبارت دیگر، سلاح دشمن در نبرد فرهنگی، امور به ظاهر رسمی از قبیل تولید فیلم، مصاحبه، سخنرانی‌، چاپ و انتشار و... است که همگی در قالب‌های ظاهر‌فریبی چون رشد و ترویج هنر و ادب، آزادی بیان و قلم و تبادل اندیشه‌ها صورت می‌گیرد.[14]

2. دراز‌مدت و دیرپاست:

کار فرهنگی به همان میزان که نتیجه و محصول خود را دیر به‌دست می‌دهد، اثری را که از خویش بر جای می‌گذارد نیز دیر‌پا و ماندگار است و به ‌آسانی از روح و فکر و متن جامعه‌، زایل‌شدنی نیست. [15]

3. برخورداری از عمق:

در ناتوی فرهنگی، فرهنگ به‌عنوان پایه‌های اصلی یک جامعه مورد هدف قرار می‌گیرد، بنابر شواهد موجود، در این تهاجم، مهم‌ترین بخش فرهنگ، یعنی هویت ملی و اعتقادی جامعه مورد هجوم قرار می‌گیرد.[16]

4. اقدام با برنامه‌ی قبلی:

داشتن طرح و برنامه برای اجرا در فواصل کوتاه‌ مدت، میان ‌مدت و دراز‌ مدت از مهم‌ترین شگردهای صاحبان تفکر ناتوی فرهنگی است؛ بر خلاف کسانی که گاه بدون برنامه حرکت می‌کنند‌، دشمنان در عرصه‌ها‌ی فرهنگی هم‌چون جنگ سرد فرهنگی، با برنامه‌ریزی دراز مدت، گاه ثمره‌ی کار خویش را در فاصله‌ی زمانی قریب به پنجاه ‌سال بعد درو می‌نمایند. [17]

5. توجه خاص به جوانان:

حضرت امام(ره) در وصیت‌نامه‌ی سیاسی‌-الهی خویش، به این امر اشاره می‌فرمایند: "نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزش‌های خودی منحرف کنند و به‌سوی مشرق یا غرب بکشانند و دولت‌مردان را از بین این‌ها انتخاب و سرنوشت کشورها، حکومت را به آنها دهند تا به‌دست آنها هر‌چه می‌خواهند، انجام دهند."[18]

ابزارهاى ناتوی فرهنگى‌

ابزارهاى فرهنگى، مجموعه امکانات و وسایلى هستند که در رساندن پیام، مورد استفاده قرار مى‌گیرند. مهاجمان فرهنگى نیز از این روش‌ها و ابزارها براى گسترش فرهنگ خود بهره مى‌گیرند برخی از این ابزار ها عبارتند از: هنر و ابزارهاى هنرى،[19]‌ ادبیات و ابزارهاى ادبى،[20] ورزش و میادین ورزشى[21] و زنان و محرک‌هاى عاطفى و....[22]

فرهنگ اسلامی ایران

فرهنگ ایران قبل از اسلام، نقاط مثبت قابل توجهی، مثل حجاب، خانواده، نوع‌دوستی، وطن‌دوستی و هم‌چنین نقاط منفی‌ای مثل اشرافیت، نظام طبقاتی‌، سلطنت را در خود داشته است. با آمدن اسلام، نقاط مثبت، تأئید و تقویت و نقاط منفی، مردود و تضعیف شدند. هنگامی یک جامعه و دولت، اسلامی شمرده می‌شود که بینش آن مبتنی بر باورهایی باشد که در اسلام مطرح است. اگر این مسأله به‌عنوان یک باور پذیرفته‌ شود و در جهت تحقق آن تلاش صورت گیرد، سعی ما در جهت اسلامی‌شدن یک جامعه محسوب می‌شود. وقتی در مورد فرهنگ اسلامی سخن می‌گوییم، ممکن است دو سطح از فرهنگ اسلامی را تصور کنیم:

الف: فرهنگ اسلامی موجود، آن مقدار از آموزه‌های اسلامی که در جامعه حاصل‌شده و به‌صورت فرهنگ جاری در آمده است، مثل نماز، روزه، حج، جهاد، شهادت، نوع‌دوستی و دیگر آموزه‌های جاری در جامعه.[23]

ب: فرهنگ اسلامی مطلوب، آن آموزه‌های اسلامی که از متون اسلامی به‌ دست می‌آید، اما در جامعه به‌صورت فرهنگ جاری در نیامده است، بلکه برای پیاده‌شدن آنها باید تلاش کرد، مثل بسیاری از اخلاقیات و اعتقادات و احکام، که توده‌ی مردم هنوز با آنها آشنا نیستند.[24]

فرهنگ اسلامی، در هر دو سطح با فرهنگ‌های دیگر متفاوت است. آن‌چه که موجود است، اگر‌چه کامل نیست، لیکن دارای ویژگی‌هایی است که آن‌را از دیگر فرهنگ‌ها متمایز می‌کند:

1. تنها مکتب خدامحوری است که به ابعاد مختلف زندگی نظر داشته، در آن دخل و تصرف کرده، آن‌را هدایت می‌کند و دستور‌العمل می‌دهد.

2. آخرین مکتب الهی و کامل‌ترین آن‌هاست و تحریفی در ‌آن راه نیافته است.

3. با اجتهاد در فقه، همواره پاسخگوی مسائل روز است.

4. ابعاد مختلف زندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی و... را مورد توجه قرار می‌دهد.[25]

علامه ‌جعفری در این فرضیه می‌فرماید: "فرهنگی را که اسلام بنا نهاد، حیات هدف‌دارای است که ابعاد زیبا‌جوی، علم‌گرایی، منطق‌طلبی و آرمان‌خواهی انسان‌ها را به‌شدت به فعالیت وا‌می‌دارد و همه‌ی عناصر فرهنگی را متشکل می‌سازد، عنصر علمی را از عنصر اخلاقی عالیه‌ی انسانی و عنصر هنری را از عنصر اقتصادی تفکیک نمی‌کند." [26]

این فرهنگ، با فرهنگ ایرانی و خصیصه‌های مثبت ملی، عجین شده و فرهنگی بسیار غنی را آفریده است. اکنون اگر، خدشه‌ای به این پدیده‌ی مبارک وارد شده، محصول هجوم فرهنگی است.

آغاز ناتوی فرهنگی علیه ملت ما

تهاجم فرهنگی علیه ملت ما از دوران رضاخان آغاز شد، البته قبل از این دوران نیز مقدمات تهاجم فراهم شد،[27] همیشه و در همه‌ی اعصار‌، روشنفکرانی هستند که جلوتر از زمان می‌اندیشند و حرکت می‌کنند، زمانی که غرب درصدد سلطه بر ایران بود، از راه روشنفکری وارد شده و از طریق عناصر خود‌فریفته‌ای مثل میرزاملکم‌خان و تقی‌زاده اقدام کرد، اما کسی که در آن روز بزرگ‌ترین قدم را به نفع فرهنگ غرب و در حقیقت به نفع سلطه‌ی غرب و استعمار انگلیس بر ایران، برداشت، رضاخان بود.

عوامل‌، انگیزه‌ها و اهداف تهاجم فرهنگی

هدف از تهاجم فرهنگی، کنترل فرآیند تصمیم‌گیری و تغییر در نظام ارزش‌هاست که منجر به استیلای سیاسی و اقتصادی آنها می‌شود، بدین ترتیب که مهاجم فرهنگی سعی می‌کند با استفاده از برتری‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژی خود به فرهنگ مقابل هجوم برد. بنابراین هرگاه بخواهیم بدانیم که تهاجم فرهنگی چگونه فرهنگ ملت‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهد باید توجه کرد که در تهاجم فرهنگی:

1. انگیزه‌ی مهاجم، تخریب است نه اصلاح؛

2. تهاجم به نقطه‌ی قوت‌هاست نه نقاط ضعف؛

3. فرصتی برای انتخاب نیست؛

4. نخست اذهان تسخیر می‌شود، سپس اشخاص.[28]

شیوه‌ها و سازوکار‌های ناتوی‌ فرهنگی

1. استحاله‌ی معنوی انقلاب:

اولین و مهم‌ترین هدف غرب در استحاله‌ی انقلاب ما، تهی‌کردن جامعه از فرهنگ و اندیشه‌های اصیل اسلامی، یا به عبارت دیگر استحاله‌ی معنوی آن است تا بدین وسیله بتواند از نظام اسلامی ایران صرفا پوسته‌ای تهی از محتوای فرهنگی و احکام اسلام باقی گذارده و از این رهگذر محو فیزیکی آن‌را محقق سازد.[29]

2. نفوذ در مراکز فرهنگی:

دشمن که تنها راه مقابله با انقلاب اسلامی را تغییر ارزش حاکم بر آن می‌داند، درصدد است تا با نفوذ در مراکز فرهنگی و دگرگونی ارزش‌های اخلاقی، دینی و اجتماعی به اهداف شوم خود نائل آید.[30]

3. مطرح‌کردن شعار جدایی دین از سیاست:

یکی از شبهات عقیدتی‌، مطرح‌کردن مسئله‌ی ناکار آمدی دین در امر حکومت است که شبهه‌ای قدیمی و نشأت گرفته از تفکر جدایی دین از سیاست است.[31]

جمع‌بندی

تحولات فرهنگی، دغدغه‌ی جدی فرهنگ‌باوران است، آنچه این مخاطره را جدی می‌کند، واقعیت‌های دو سویه است، از یک طرف توانمندی‌هایی که فرهنگ مهاجم در خود پرورانده و از دیگرسو ناتوانی‌هایی که در فرهنگ‌های ضربه‌پذیر پدید آمده است. در مواجهه و مبادله‌ی فرهنگی، وقتی تهاجم فرهنگی رخ می‌دهد که عناصر فرهنگ‌ساز، میدان تکوین یا بروز خلاقیت نداشته باشند. به‌عبارت دیگر تهاجم فرهنگی، در فضای غفلت ‌یا بی‌اعتمادی به میراث خودی مؤثر می‌افتد، هنگامی که سنت، تنها در تفسیر کهن ارائه می‌شود‌، طبیعی است که غفلت یا بی‌اعتمادی پدید ‌آید، چرا‌که طیف‌های گوناگون جامعه، در اندیشه‌ها و نهادهای رقیب، حلاوت و کارکردهایی را می‌بینند که در ایده‌ها و نهادهای سنتی مشاهده نمی‌شود. از‌ آن‌جا که فرهنگ ملی ما با اسلام درآمیخته، مشخصا در جبهه‌ی مقابل تهاجم فرهنگی غرب قرار داریم.


ناتوی فرهنگی چیست؟

اگر اهل پیگیری خبرها و رخدادها از طریق رسانه های جمعی باشید حتما واژه نامانوس و ناآشنای ناتو فرهنگی را شنیده اید. من این ترکیب تازه را شش ، هفت ماهی است که شنیده ام. اول توجه نکردم به خیال آنکه سازندگان این ترکیب از آن دست خواهند کشید و به آن نخواهند پرداخت. اما هر چه زمان گذشت دیدم این واژگان پر رنگ تر و تکرار شونده تر می شوند و دست کم هفته ای یکبار از دهان کسی یا کسانی بیرون می آید.

 اینجانب به عنوان یک پارسی گو و تا اندازه ای درس خوانده، واقعا نمی دانم معنی و مفهوم این ترکیب عجیب چیست. اما می دانم که ناتو نام پیمانی نظامی بود و البته هنوز هم هست و در سالهای دور جنگ سرد در برابر پیمان ورشو درست شده بود و اعضای آن که زمانی 15 و حالا فکر کنم نزدیک 40 کشور اروپایی به علاوه آمریکا می شوند تعهد کرده بودند که در برابر حمله به یکی از اعضا، همه به کمک او شتافته و در حقیقت، حمله نظامی به یکی از اعضا مساوی حمله به همه ی آنها تلقی می شد. ناتو البته گپ و حرفش فراوان بوده و هنوز هم هست. که به ما ربطی ندارد.

 اما این ناتوی فرهنگی به نظر می رسد می خواهد بگوید یک عده از کشورها به صورت هم پیمان و هماهنگ قصد حمله فرهنگی به ما را دارند. این برداشت من از این ترکیب من درآوردی است.

به راستی چه خبر است؟ به نظر من بهترین تعریف فرهنگ همان است که بگوئیم روح و روان یک ملت فرهنگ او و ظواهر دست ساز او تمدن اوست. حالا خودتان حدیث مفصل را از این مجمل بخوانید. فرهنگ در این تعریف بسیار بزرگ و پردامنه خواهد بود.

فرهنگ ایران همان روح و روحیه ساری و جاری در تن ماست. شیعه و اسلام و فارسی گویی و وطن دوستی و دروغ گویی و ریا کاری و پشت هم اندازی و قناعت و شجاعت و ترس از بیگانه و تنبلی و اسراف زدگی و حرافی و وعده های عمل نکردنی و وفاداری به خانواده و بی توجهی به قول و قرارها و چشم و هم چشمی و وحدت در زمان حمله بیگانه و ایمان نداشتن به توانائی های خود و علاقه زیاد به سکس در عین نفی و نهی آن برای تظاهر به پاکی و از زیر کار درروی  و باهوشی و دنبال روی مد و تازها و بی توجهی به سلامت جسم و علاقه وافر به پول و ثروت و .... جز ما و فرهنگ ماست. ایرانی همین هاست. مثل همه ملت های دنیا. معجونی از خوبیها و بدی ها. من معتقدم هر چه بتوانیم از منفی ها بکاهیم و بر مثبت ها بیفزائیم، به اعتلای فرهنگی ایران کمک کرده ایم.

البته ملت های دیگر دنیا هم همین گونه اند. حالا تصور کنید اگر ایرانی که مثلا مصرف و سکس را دوست دارد با فرهنگی روبرو شود که این کار را به می پسند و ترویج می کند، طبیعی است که ایرانی مجذوب آن فرهنگ شود. اصلا مگر فرهنگ غرب غیر از همین ها چه دارد. بقیه های خصلت ها را که دیگر فرهنگ هم دارند.

معتقدم اگر ما به جای مبازره با فرهنگ هایی که در روند رشد خود به فرهنگ ایران برخورد کرده اند و الان نقش تهاجمی پیدا کرده اند، ما می توانستیم همان چیزها که آن فرهنگ مهاجم به ایرانی وعده می دهد، در اختیار او قرار دهیم ، تهاجم و شبیخون فرهنگی عملا بی اثر می شد. و تا زمانی که ما ایرانی ها را نشناسیم و فرهنگ آنها را نپذیریم و سعی نمائیم آنچه را خودمان درست می پنداریم و می دانیم به آنها بقبولانیم ، هر روز و هر ساعت علاقه به فرهنگ های دیگر در ایرانی ها بیشتر می شود.    



ناتوی فرهنگی و راهکارهای مقابله با آن از منظر قرآن کریم

یکی از مسائل مهم و قابل تأمل در مهندسی فرهنگی و نظام آموزش و پرورش جامعه اسلامی مسئله ناتوی فرهنگی است. استکبارجهانی که برای تسلط بر منافع ملت ها، سازمان نظامی ناتو را تشکیل داده است، تا از طریق آن به نابودی هویت ملی جوامع بشری و تحقق بیشتر اهداف استعماری بپردازند. و با استفاده از امکانات زنجیره ای، متنوع و بسیار گسترده رسانه ای؛ سر رشته ی تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها و ملت ها را در دست گیرند. ناتوی نظامی که تا دیروز برای کنترل کمونیسم و قدرت نظامی شرق، با مدرن ترین تجهیزات نظامی و تسلیحات کشتار جمعی ایجاد شده بود، در حال حاضر برای مقابله با قطب قدرتمند اسلامی و تأثیرات شگرف انقلاب اسلامی بر ملت های مسلمان و غیر مسلمان فاقد کارایی و توانمندی لازم است و لذا در کنار آن یک سازمان عریض و طویل فرهنگی شکل گرفت که تحت فرماندهی صهیونیست بین الملل، با استفاده از تمامی ظرفیت های تبلیغاتی و فرهنگی و ساماندهی مناسب آنها مبارزه برنامه ریزی شده با اسلام و قرآن تلاش کرد. این سازمان عریض و طویل و در عین حال مخفی را مقام معظم رهبری «ناتوی فرهنگی» نامیده اند. استراتژی ناتو با رویکرد نظامی، تصرف زمین و کسب منابع و مراکز مهم اقتصادی است لکن استراتژی ورهیافت ناتوی فرهنگی قبضه کردن باورها، ایدئولوژی و جهان بینی ملتها و فرهنگ هاست. ناتوی فرهنگی (استعمار نو) در جدیدترین نوع تهاجم خود با انواع فیلم ها، بازی های تخیلی، نقاشی متحرک، هنرهای تجسمی، کتاب، روزنامه، سایت های اینترنتی، شبکه های ماهواره ای و... اقدام به جنگ نرم در دامنه ای گسترده بر علیه دین و ایدئولوژیک اسلامی، انسانی نموده است؛ به گونه ای که از راه نفوذ فرهنگی و از طریق «تخدیر فرهنگی» جوامع تحت سلطه قرار می گیرند. در این مقاله در پی آن هستیم که در حد توان و امکان با بیان اهداف، ابزارها و مصادیق ناتوی فرهنگی و راهکارهای مناسب قرآنی، در راستای افزایش توانمندی در برابر تهدیدات فرهنگی و مقابله با ناهنجارهای اجتماعی حرکت کنیم.


مقدمه
در ابتدای دهه 1370 بحث فراگیر عمومی در جامعه ایرانی، مسأله “تهاجم فرهنگی» بود. تهاجم فرهنگی، هجوم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و... مفاهیمی بود که در بین مردم گسترش یافت و در برابر آن، بحث از ضرورت دفاع فرهنگی، امنیت فرهنگی، بقاء فرهنگی و... مطرح شد. اکنون 18 سال از آن زمان می گذرد و تهاجم فرهنگی کیفی تر و کمی تر شده است و جامعه با ابعاد گسترده تری از تهاجم فرهنگی با عنوان “ناتوی فرهنگی» روبرو است؛ در مقابل دفاع فرهنگی نیز باید آرایش مقبولتری بیابد و این تهاجم و دفاع، حکایت از یک “جنگ فرهنگی» تمام عیار دارد. حال آنچه ضرورت می یابد این است که اساساً ناتوی فرهنگی چیست؟ ابعاد و ابزار و روش و اهداف و مصادیق آن کدام است؟ چگونه باید به دفاع فرهنگی پرداخت؟
از مباحث اصلی در بررسی و تحلیل هر پدیده، دانستن مبانی و ریشه های فکری آن پدیده بعنوان چهارچوب ساختاری است که با شناختن آن ترسیم و تعیین راههای تقابل با آن پدیده آسانتر و جهت دارتر می شود. بطور کلی می توان گفت ناتوی فرهنگی در انسان مداری غرب ریشه دارد. اصل اساسی آن مبتنی بر اصالت لذت و اینکه انسان در هر کاری که می خواهد انجام دهد و لذت ببرد و لو ضد ارزشی، آزاد باشد و این اصلی است که با آموزه های اسلام ناب محمدی (ص) منافات دارد.
با یک جمع بندی چنین می توان گفت که مروجین اصول ناتوی فرهنگی، خواستار ایجاد یک بحران هویتی و پوچی در میان جوامع اسلامی- انسانی هستند تا از این طریق بتوانند در خلاء ایجاد شده در سطح افکار عمومی جامعه بخصوص جوانان، هویتی که متناسب و تأمین کننده منافع آنان است جایگزین هویت اصلی جوامع کنند مانند آنچه از ترویج فرهنگ مصرف گرایی و آزادی مطلق زنان در غرب و برخی جوامع اسلامی بعنوان اهرم های پیشرفت در راستای تأمین منافع اقتصادی بنگاههای بزرگ غربی با یک نگاه ابزارگونه به جنس زن و جامعه انسانی، شاهد هستیم.
ناتوی فرهنگی را می توان وسیله و روشی در دست استعمارگران در امپریالیسم نوین دانست. در گذشته و در امپریالیسم کهن برای ابر قدرتها در تسلط منافع دیگر کشورها این گونه مرسوم بوده که به دیگر نقاط لشگرکشی می کردند و از طریق تحکیم نظامی، مبادرت به اعمال سلطه خویش می کردند ولی امروزه به جای صرف وقت و هزینه های گزاف، در امپریالیسم نوین برای رسیدن به اهداف از طریق کنترل اهرمهای کلیدی اقدام می کنند و یکی از کلیدی ترین اهرمها که همواره مورد توجه استعمارگران در میان همه ملتها و بخصوص ملل اسلامی است، مقوله فرهنگ است. تهاجم فرهنگی که شاید بتوان آن را به تعبیر مقام معظم رهبری بی صداترین و مخرب ترین ابزار حمله دشمنان دانست و به جاست که بار دیگر سخن امام خمینی (ره) درباره نقش فرهنگ را یادآور شویم که فرمودند: “مایه خوشبختی و بدبختی همه جوامع، در فرهنگ آنهاست».
در این مقاله نگارنده را سعی بر آن است که با تعریف کلید واژه های ناتو، فرهنگ، ناتوی فرهنگی، جنگ نرم، استعمارنو و بیان اهداف ناتوی فرهنگی حرکتی آگاهانه در میان نخبگان علمی و فرهنگی جامعه اسلامی را برای رجعت حقیقی به قرآن و بهره گیری از راهکارهای قرآنی جهت مقابله حدی با ناتوی فرهنگی برانگیزد تا بعثتی محمدی (ص) برای تشکیل و تشکل آموزش و پرورش قرآنی نمایند.

تعریف کلید واژه ها
* ناتو: از نظر لغوی ناسازگار و ناموافق معنا می دهد، اما در ادبیات نظامی نام سازمانی نظامی متشکل از کشورهای استعمارگر، به سردمداری آمریکا است. که یکدیگر را در مقابل تعهدات در مواجهه با خطر حملات سایر کشورها پشتیبانی و حمایت می نمایند.
* فرهنگ: علم، دانش، ادب، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت. در لغت نامه دهخدا معنای فرهنگ عبارتست از ادب، تربیت، پرورش، عقل و خرد، فضل و فضیلت، بزرگی، بزرگواری، دانش، وقار، شکوهمندی، حکمت، معرفت، فقه، علم، شریعت، صنعت، هنر، هوش و فراست.
واژه فرهنگ از دو بخش «فر» و «هنگ» تشکیل شده است.
«فر» به معنای: شأن، شکوه و شوکت، برازندگی، زیبایی و پیرایش، نور و پرتو، تابش، آواز و آهنگ عدالت و امامت، استقلال و سیاست و عقوبت، فوقانی، توانایی، سرافرازی و...
«هنگ» به معنای: سنگین، تمکین، وقار، قصد و اراده و آهنگ جایی و سویی، زور، فراوان، زیرک، دریافت، فهم، قوم و قبیله، لشکر، سپاه و نگهداری است.
* ناتوی فرهنگی: یعنی ابر قدرتها با کمک وسائل، فناوری و اطلاعات حتی امواج به راحتی در خانه های ما وارد شده و به صوت و تصویر، نوشتار، هنر، ورزش و حتی علم، ما و فرزندانمان را تحت تأثیر قرار دهند و با اهداف سیاسی، فرهنگی و تبلیغی در صدد متزلزل کردن فرهنگ سنتی کشورهای جهان سوم به خصوص کشورهای مسلمان بر آیند. آنها به راحتی کالاهای خود را تبلیغ می کنند، پیام های روانی خود را می فرستند، روابط نامشروع بین زن و مرد را ترویج می نمایند، عکس های مستهجن زنان و مردان را به نمایش می گذارند، خبرهای دروغ برای جوامع می فرستند، زمینه های «آشفتگی هویت» را برای جوانان فراهم می کنند، ابهت فرهنگی و دینی خانواده ها را می شکنند، و برای اهداف خود از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند و با کمک فناوری اطلاعات به ویژه اینترنت مرزهای زمانی و جغرافیایی جوامع مختلف را در هم شکسته و وارد تمام جوامع بشری می شوند.
* جنگ نرم: جنگ اطلاعاتی، جنگ روانی تبلیغاتی، جنگ سایبری
جنگ نرم با شروع دوره انقلاب علوم و فناوریها، خصوصاً فناوریهای اطلاعات، ارتباطات، الکترونیک و رایانه در سالهای اخیر طراحی شد و در حال حاضر سیر تکاملی خود را طی می نماید.
* استعمار نو: در این نوع از استعمار راه نفوذ و سلطه و بهره برداری راه فرهنگی است و از طریق “تخدیر فرهنگی» جوامع تحت سلطه قرار می گیرند و مهمترین ابزار نفوذ در این نوع استعمار ابزار رسانه ای است.

ناتوی فرهنگی
اصطلاحی است تازه وارد در ادبیات سیاسی ایران، و مفهومی است که برای اولین بار مقام
معظم رهبری در سال 1385 در جمع اساتید و دانشجویان مطرح نمودند، اما در ادبیات سیاسی جهان مسأله جدیدی نیست.
ایالات متحده آمریکا در دوران جنگ سرد که از سالهای بعد از جنگ دوم جهانی آغاز و با فروپاشی شوروی سابق پایان یافت برای مبارزه فرهنگی و اطلاعاتی با شوروی سابق دست به تشکیل سازمان هایی به ظاهر فرهنگی و دانشگاهی زده بود که محققان از آنها با نام ناتوی فرهنگی یاد می کنند، ناتوی فرهنگی در زمان جنگ سرد مستقیماًَ توسط سازمان سیا اداره می شد و در حیطه های مختلف به فعالیتهای فرهنگی مشغول بود که از جمله این حیطه ها می توان به چاپ و نشر کتب مجلات و فصلنامه ها اشاره کرد، از دیگر فعالیت های این ناتوی فرهنگی کنترل محتوا و حتی جهت دهی به هنرهایی مانند موسیقی، نقاشی و فیلم سازی و.. بوده است.
رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی، جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی هویت ملی جوامع بشری بویژه مقابله با ایمان انسان هایی است که مصمم هستند از هویت دینی و ملی خود شرافتمندانه دفاع کنند.
اعضای ناتوی فرهنگی با بهره مندی از 57 سال تجربه نظامی گری، تأسیسات پایه ای هماهنگی را در حوزه رسانه ها شکل داده اند. خبرگزاری های بین المللی، شبکه های خبری غالب مانند بی. بی. سی و سی. ان. ان، تأسیسات ماهواره ای که ارسال امواج صدها شبکه ماهواره ای را بر عهده دارند، صدها روزنامه و هزاران پایگاه خبری و تبلیغاتی از جمله این تأسیسات هستند که همگی ارزشهای مشترک غربی را منتشر و تلاش می کنند ارزشهای مقاوم در برابر خود را در هم کوبند.
کاری که مدتهاست آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی در تهاجم فرهنگی بر علیه جمهوری اسلامی ایران، شروع کرده اند به کارگیری مجدد برخی از روشهای زمان جنگ سرد است، و یکی از این روشها به تعبیر مقام معظم رهبری، ناتوی فرهنگی است.
اگر غرب در جنگ سرد برای مقابله با اردوگاه کمونیسم پیمان نظامی ناتو را تدارک دیده، در آغاز قرن 21 از هراس موج بیداری اسلامی در جهان اسلام در پی تشکیل «ناتوی فرهنگی» است، تا به استفاده از امکانات فرهنگی مانع استمرار و رشد بیداری ملتها شود و بدین وسیله سررشته تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشورها و ملتها را به دست گیرد.
ایجاد «ناتوی فرهنگی» نشانگر تجمیع ظرفیت های فرهنگی دشمنان و کسانی است که اسلام را مانع جدی اهداف خود می دانند.

اصول ناتوی فرهنگی
اصولی که در ناتوی فرهنگی تبلیغ و ترویج می شوند عبارتند از:
* اصالت لذت
* دنیا گرایی
* بی اخلاقی گری اجتماعی
* فردیت فرد
* فمنیسم (هر چیز را از نگاه جنسیت دیدن و در یک کلام تبلیغ برای رفع حیاء از سطح اجتماع)
* سوداگری اقتصادی
* توده گرایی
* ترویج بی بند و باری

اهداف ناتوی فرهنگی
ناتوی فرهنگی در کمین هویت دینی، ملی و منطقه ای است. جبهه ناتوی فرهنگی هم مانند دیگر جبهه های طراحی شده از سوی دشمنان ملت ایران و امت اسلام دارای اهداف
خاص خویش است که بطور خلاصه می توان این اهداف را در ساختار شکنی و جایگزین ساختار مطلوب در راستای تثبیت منافع غرب، نام برد.
* از این رو، حوزه اصلی فعالیت دشمنان در جبهه فرهنگی، شکستن ساختارهایی است که ادیان و مذاهب اصیل بدنبال تثبیت آن هستند.
* ترویج و القاء این تفکر که حکومت یک پدیده و ایده غیر دینی و حتی مخالف با آموزه های دینی و الهی است و در این راستا از تبلیغ و حمایت از فرق و نحله هایی همچون صوفیه، وهابیت، حجتیه، بهائیت حمایت می کنند که همگی آنان در اندیشه سیاسی غرب، امر حکومت را مانع سعادت اخروی و یا خارج از وظایف انسانهای عادی می دانند.
* ایجاد اختلاف و شکاف در جوامع اسلامی، چند دسته گی و تقابل و نهایتاً درگیری بین اقوام و مذاهب گوناگون، هم در بعد ملی و هم در سطح جهان اسلام.
* تخریب بنیان های فکری و اعتقادی، اعضای ناتوی فرهنگی سعی دارند چهره تابناک دین مبین اسلام و چهره مبارک پیامبر اعظم (ص) را از طریق رمان، فیلم و کاریکاتور مخدوش و دین اسلام را طرفدار خشونت که با زور و شمشیر گسترش پیدا کرده است؛ معرفی کنند و در واقع سعی دارند با استفاده از برتری های سیاسی، اقتصادی و رسانه ای به مبانی افکار و ارزش های مسلمانان هجوم بیاورند و با نفی و رد ارزش های دینی و ملی، حاکمیت خود را تثبیت و ارزش های نامطلوب خود را تحمیل کنند.
* ایجاد گسست و اختلاف بین دولت و ملت.
* هدایت افکار عمومی، ایجاد ابهام و تردید در اذهان مردم، تأمین منافع سیاسی، به دست گرفتن تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشورها و ملت ها، تشکیل سازمان فرهنگی برای نابودی هویت ملی جوامع بشری و... از دیگر اهداف ناتوی فرهنگی است.

ابزارهای ناتوی فرهنگی
دشمنان و اعضاء ناتوی فرهنگی با استفاده از ابزارهای مختلف در پی ایجاد گسست در میان شالوده مستحکم دینی، ملی و منطقه ای است و متأسفانه جوانان و نوجوانان به دلیل حس کنجکاوی، علاقمندی به شناخت چیزهای جدید، عشق، جذابیت، کمی تجربه، اقتضای سنی و آسیب پذیری مهمترین ابزار در دست اهداف ناتوی فرهنگی هستند و آنچه که موجب تخریب جوانان و نوجوانان می شود در محور فعالیت اعضاء ناتوی فرهنگی قرار دارد.

* سایت ها، رسانه های نوظهور، باندهای فساد اینترنتی
از ابزارهای مهم و قوی به شمار می روند و یکی از مهم ترین و جدی ترین حوزه های فعالیت کشورهای دشمن در جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی استفاده از رسانه در جهت ایجاد جو منفی در ایران می باشد؛ در واقع راه اندازی رسانه های فارسی گوناگون مانند شبکه های تلویزیونی، رادیویی، ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور و راه اندازی سایت های مستهجن که از 10 سال پیش آغاز شده و در 5 سال اخیر گسترش پیدا کرده فقط در مسیر نابودی فرهنگ ایرانی، اسلامی چندین هزارساله ملت بزرگ ایران فعالیت می کنند و در پی آن هستند که فرهنگ ایرانیان را فرهنگی مستهجن معرفی نمایند و مبارزه ای همه جانبه را با نظام جمهوری اسلامی ایران برپا نمایند.

* بازی های رایانه ای: با قابلیت ها و ویژگی
های خاص خود که به شکل های مختلف تأثیر می گذارند: این گونه بازی ها بسیاری از اصول یادگیری مانند هم ذات پنداری (الگو سازی)، تمرین، تکرار، پاداش و تقویت را بکار می گیرند. در بازی های رایانه ای گرافیک، صدا و تعامل، ابتکار سیر داستان، کنجکاوی، پیچیدگی و تخیل، منطق، حافظه، بازتاب ها، مهارت های ریاضی، چالش حل مسأله و تجسم از جمله جنبه های فنی، روانی و فردی است که بازیگران را جذب این بازی ها می کند. کار مستقل، مداومت در بازی، مشارکت فعال، تعامل مشارکتی، ساختار گروهی، یادگیری، رقابت یا همکاری گروهی و فرصت های برابر در بازی از جمله عواملی هستند که در فرد برای ادامه بازی ایجاد انگیزه می کند. و دقیقاً به دلیل همین خصوصیات است که به یکی از ابزار تأثیرگذاری غرب در راستای ناتوی فرهنگی علیه دنیای اسلام و خصوصاً انقلاب اسلامی ایران تبدیل شده است.

* وزارتخانه های خارجی
از جمله «وزارتخانه هلند» که با هماهنگی انگلیس و هدایت دیپلمات های هلندی و بودجه بندی پنهان آمریکا در پی ناتوی فرهنگی و تلاش برای براندازی نرم با راه انداختن انقلاب های مخملی علیه جمهوری اسلامی ایران هستند.

* رادیوهای بیگانه و شبکه های مهم خبری
جعل واقعیت و سانسور خبر حربه ای مهم در دست اعضاء ناتوی فرهنگی است که به وسیله آن می توانند افکار عمومی را شکل دهند. (ماجرای کوی دانشگاه تهران)
* دانشگاه، روشنفکران، مخالفان، دوستان نادان: در حال حاضر دشمن بیشترین توجه خود را به مراکز آموزشی عالی معطوف کرده است، به طوری که جریانهای انحرافی با تمرکز دین ستیزی، فرقه گرایی و... در دانشگاهها فعال شده اند.
* سینما، کتاب، و... همه ابزارهای در دست اعضاء ناتوی فرهنگی هستند.
این ابزارها مهمترین پشتیبان عملیات روانی، استحاله فرهنگی، تخریب، تخدیر و تحقیر فرهنگی و شستشوی مغزی ملتها به حساب می آیند. به عنوان مثال کشور آمریکا همکاری نزدیکی با 50 دانشگاه علوم ارتباطات جهان دارد و با در اختیار داشتن 140 روزنامه، 44 رادیو، 17 شبکه تلویزیونی و 25000 مرکز انتشار نسخ خبری ابزارهای زیادی در اختیار دارد.

نحوه تأثیرگذاری ابزارهای ناتوی فرهنگی
* خشونت و پرخاشگری: صحنه هایی مثل خفه کردن همراه با صدای شکستن مهره های گردن، استفاده از ضربات مشت و پا، استفاده از سلاح های سرد مانند چاقو، خنجر، همراه با افکت هایی مثل صدای ناله.
* تبلیغ فرهنگ برهنگی و نمایش صحنه های غیر مجاز
* تبلیغ فرهنگ غرب
* اصرار بر انجام خطا و گناه
* از بین بردن قبح گناهان
* ارائه نمادهای غیراخلاقی یا ضد اخلاقی
* اسوه سازی از شخصیت های غیر اخلاقی

مصادیق ناتوی فرهنگی
با توجه به تعاریف و اهداف ناتوی فرهنگی و جنگ نرم می توان دریافت که دشمن از هر راهی به دنبال تخدیر، تخریب واستحاله فرهنگی است. بنابراین به هر شکلی و به هر قیمتی برای رسیدن به اهدافش ظاهر می شود. لذا به چند مورد اندک از هزاران مصادیق ناتوی فرهنگی در جامعه اسلامی ایران اشاره شود.

1-ناتوی فرهنگی و تأسیس انجمن «پرخواران گمنام»
در حالی که هنوز کسانی در جامعه وجود دارند که در فقر معیشتی هستند بعضی در ایران به دنبال این هستند که “انجمن پرخوران گمنام» را تشکیل دهند و شکی نیست که این اقدام در جهت ناتوی فرهنگی دشمن و سرنخ چنین فضایابی بدست دشمن است که از افرادی غافل نیز در جامعه استفاده می کند.

2-ناتوی فرهنگی و جنگ نرم افزاری
جنگ نرم افزاری که دامنه ای گسترده تر از محدوده سیاسی و جغرافیایی پیدا کرده است و به کمک جنگ های دینی و ایدئولوژی شتافته است؛ بازی های رایانه ای یکی از کارآمدترین روش ها برای تأثیرگذاری و فرهنگ سازی در جهت اهداف ناتوی فرهنگی و مطرح نمودن نظام سلطه به طور عام می باشد.
در همه این بازی ها مبارزه آمریکایی ها با اسلام و کشورهای اسلامی به بخصوص شیعه و کشور ایران مطرح است. در غالب این بازی ها بازیگر رایانه در حکم یک قهرمان آمریکایی با تروریست هایی درگیر می شود که قیافه اسلامی و واضح تر بگوییم قیافه بسیجی و سپاهی ایرانی دارند. نمادهایی هم که در این بازی ها به عنوان پایگاه های دشمن استفاده می شود مساجد و اماکن مذهبی مسلمانان با رنگ های سبز و آبی است که کاشی ها و معرق کاری های اسلامی به صورت بسیار واضح و روشن در آن نمایان است. ماهیت این بازی ها معمولاً بر مبارزه با تروریسم متمرکز شده است. سری بازی های «دلتا فورث» بخصوص نسخه های جدید آن که کاملاً ماهیت ضد اسلامی دارد، از این قبیل هستند.

3-هالیوود، فیلم های مستهجن. قاچاق هنرپیشگان ایرانی به هالیوود
هالیوود که از مظاهر هنر و تکنولوژی غرب به شمار می رود در قبضه صهیونیست ها می باشد. هالیوود به جای ترویج فرهنگ و اندیشه درست برای زندگی سعی در ایجاد زیر بناهایی دارد که تنها تیشه بر ریشه جهان و بشریت می زند که از جمله اقدامات آن ساخت فیلم 300 است که تمهیدات بی شماری در آن صورت گرفته تا پارسیان را جانورانی از ایل و تبار آسیایی (مثل مغول ها) نشان دهد.
بنابر اسناد و اخبار، پروژه ای دیگر از شبکه جهانی ناتوی فرهنگی جهت سربازگیری از جبهه مقابل برای سازماندهی تهاجم جدید به ارزش های اسلامی و فرهنگ ایرانی در حال شکل گیری است.
ابتدا از طریق جذب هنرپیشگان ورشکسته و فراری و در حال حاضر هنرپیشه ای که با سرمایه مادی و معنوی این سرزمین به موقعیت رسیده است را با وعده و وعید به خود جلب کرده تا پروژه جدیدی را کلید بزنند.
حضور 10 دقیقه ای هنرپیشه ایرانی... در یک فیلم 130 دقیقه ای به نام “مجموع دروغ ها» ساخته کارگردان شبه دولتی آمریکایی یعنی رایدلی اسکات در نقش زن فریبکار نه به خاطر هنر هنرپیشه ایرانی و جهانی شدن او است بلکه به خاطر میل اربابان صهیونیستی که نوک حمله شان متوجه مسلمانان و کتاب آسمانی شان است. در واقع اگر پیش از اینها با عناصرخودشان به اسلام و مسلمین و... حمله می نمودند متأسفانه در قالب ناتوی فرهنگی با جذب نیرو از بین خودی، تهاجم خویش را سازمان می دهند.

4-برنامه شبکه ماهواره ای، اینترنتی
ناتوی فرهنگی که ماهیت آن تهاجمی و در قالب فرهنگی و شبه هنری است. قصد دارد از طریق ابزارهای ماهواره ای هویت ملی و مذهبی مسلمانان علی الخصوص شیعیان را تضعیف کند. گسترش فساد و فحشاء از طریق کانال های ماهواره ای و ایجاد جنگ روانی از تکنیک های خاص ناتوی فرهنگی است.

4-1گسترش ابتذال و بی بندباری:
مشاور مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری در دانشگاه شهرکرد گفت: 37 شبکه ماهواره ای، تخریب فرهنگ اسلامی را در دستور کارخود قرار داده اند. وظیفه این شبکه ها گسترش ابتذال، تبلیغ مصرف گرایی، تبلیغ سکولاریسم و ترویج و گسترش بی بند و باری و فساد در بین کشورهای اسلامی است. ناتوی فرهنگی از زمان چاپ کاریکاتور موهن رسول الله (ص)، نوشتن کتاب آیات شیطانی، و اهانت به ساحت پیامبراعظم (ص) در مسجد خلیل آغاز شده است و پشت پرده این ناتوی فرهنگی صهیونیسم قرار دارد.

4-2 مواد مخدر و مشروبات الکلی
معضل مواد مخدر در جامعه از مصادیق ناتوی فرهنگی است و امروزه تنوع مواد مخدر قابل مقایسه با گذشته نیست و تجارت مواد مخدر در کنار تجارت نفت و اسلحه رتبه اول را به خود اختصاص داده است و این برگرفته از سیاست سردمداران و برنامه ریزان ناتوی فرهنگی است که مبارزه با آن نیز مشکل و پیچیده است و باید سازمان یافته با این بلای خانمان سوز جنگید.
استعمال مواد مخدر چه در قالب سنتی آن و چه در قالب مخدرهای شیمیایی جدید و قرص های روانگردان و مدپرستی و تقلید سهم مهمی در تخریب اندیشه و ارزش های مبتنی بر معنویت و ملیت دارد.

4-3 فرقه های ضاله
وجود فرقه های ضاله مانند بهائیت، وهابیت، شیطان پرستی و فرقه های دراویش منحرف از مصادیق ناتوی فرهنگی و شبیخون فرهنگی است که همه این فرقه ها ساخته دست سرویس های جاسوسی انگلستان صهیونیست بین الملل است.

آموزش و پرورش اسلامی و ناتوی فرهنگی:
در قدیم الایام انسانها در مقابل تهاجم دشمنان دژهای مستحکمی بنا می کردند و آسوده در پناه آن زندگی می کردند. اما امروزه که ابزار تهاجم از ادوات نظامی به ابزارهای فرهنگی تعبیر کرده است؛ چه باید کرد؟ باید جوانان و نوجوانان و کودکان بتوانند دژهای مستحکمی از ارزش های تو در تو در مقابل مهاجمان فرهنگی بنا کنند. این امر در کجا میسر خواهد شد؟
عرصه آموزش و پرورش از مهمترین حوزه های فرهنگ یک کشور است که در تیررس نخست مهاجمان فرهنگی در جنگ فرهنگی می باشد و در دوران معاصر سیاستمداران آمریکایی، برای نفوذ به عرصه های اجتماعی و سیاسی ملت های دیگر از معبر آموزش و پرورش عبور می نمایند. مهاجمان فرهنگی که می کوشند با استفاده از ابزارهای مختلف در حوزه های متعدد از جمله آموزش، هویت و فرهنگ یک ملت را تغییر دهند، جنگ نرم را برای تأثیرگذاری بیشتر در دستور کار خود قرار داده اند. دولت آمریکا نیز همگام با نظام سرمایه داری، تلاش می کند تا با تلاشی مضاعف فرهنگ مردم جهان را به سمت فرهنگ و اخلاق تصنعی و آمریکایی منحرف سازد. آموزش در یک جامعه، از قوی ترین وجوه فرهنگی به شمار می رود که کاربرد وسیعی در تمامی فعالیت یک جامعه دارد. امروزه کاربرد این مقوله مهم فرهنگی از نظر هیچ دولتی از جمله ایالات متحده آمریکا پوشیده نمانده است و کاخ سفید به شیوه های متفاوت می کوشد تا از این ابزار فرهنگی برای استیلای اهداف و آرمانهای خود در سراسر جهان بهره ببرد. آموزش از معدود پدیده های فرهنگی است که امروزه بیش از هر زمان دیگر برای ایجاد روابط دیپلماتیک و پل ارتباطات فرهنگی میان دولت ها به کار گرفته می شود. تردیدی نیست که مسئولان فرهنگی و سیاسی هر کشوری می کوشند تا ابعاد مختلف این پدیده فرهنگی را بررسی کرده و با استفاده از فرصت های موجود و قابلیت های آن ضمن خنثی کردن تهاجمات و شبیخون های فرهنگی به بهترین نحو ساخت های اجتماعی - سیاسی خود را بر مبنای آموزش های صحیح و علمی استوار سازند. به همین بهانه و برای نمونه می توان به موضوع فرار مغزها که یکی از معضلات کشورهای جنوب به سمت شمال است، اشاره کرد. فرار مغزها یا مهاجرت صاحبان فکر، سرمایه و هنر، از سمت کشورهای جنوب به سمت کشورهای شمال تنها یک روی سکه است، که در صورت بازگشت این مغزها به کشور مبدا، آنان خواسته یا ناخواسته حامل مجموعه ای از بارهای فرهنگی جامعه میزبان خواهند بود که اثرات ثانویه انتقال آن به جامعه هرگز به درستی مورد بررسی قرار نگرفته است.
و درست به همان دلیل که در تجربه 8 سال دفاع مقدس و 33 روز مقاومت حزب الله لبنان ثابت شد، قدرت نظامی غرب بلا منازع نیست و می توان با تکیه بر ایمان و بهره گرفتن از توانمندی ها در برابر آن ایستادگی کرد و حتی آن را شکست داد، در حوزه فرهنگ نیز پایداری، مقابله فکری با فرهنگ ضد، تحقیق و پژوهش و تولید اطلاعات و دانش بهترین راه دفاع فرهنگی است و بهترین پاسخی است که مبتنی بر عزت و غیرت است.

راه های قرآن کریم برای مقابله با ناتوی فرهنگی:
در راه مقابله با ناتوی فرهنگی اصلی ترین وظایف مسلمانان در ابتدا رجعت واقعی به قرآن کریم، انس با قرآن و فراگیری عمل به احکام و قوانین قرآن است و آنگاه کنار زدن حجاب ها از اسلام ناب محمدی (ص) و شناساندن آن به دنیای غرب آنهم با زبان علم و کردار که مؤثرترین روش است می باشد.
در حوزه رفتار اجتماعی برخی فعالیت های هنری می توانند بالقوه یا بالفعل برای ما تهدید محسوب شوند. که راه مقابله با آنها “تولید فرهنگ و هنر قرآنی» است؛
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین مهندسی فرهنگی فرموده اند: “یکی از مهمترین تکالیف ما در درجه اول مهندسی فرهنگ کشور است، یعنی مشخص کنیم که فرهنگ دینی، فرهنگ عمومی و حرکت عظیم درون زا و کیفیت بخش که اسمش فرهنگ است و در درون انسانها و جامعه بوجود می آید چگونه باید باشد؟ اشکالات و نواقصش چیست و چگونه باید رفع شود؟ کندی ها و معارضاتش چیست؟ مجموعه ای لازم است که این ها را تصویر کند و بعد مثل دست محافظی هوای این فرهنگ را داشته باشد.”
حوزه ملی و جهان اسلام دو حوزه مهم برای برنامه ریزی دفاعی و تهاجمی در برابر حرکت سازمان یافته غرب است و رسانه مهمترین ابزار برای به اجرا درآوردن این برنامه محسوب می شود. در هر دو حوزه باید ارزشهای مشترک را بازشناخت و برای تحکیم و گسترش آنها اقدام کرد. استفاده از همه ظرفیت ها، بهره مندی از فناوری روز و بکارگیری جدیدترین تکنیک هادرانتقال پیام از دیگر راهکارهای ورود به این عرصه است. تقویت رسانه های ملی، تأسیس رسانه های فراملی و ایجاد رسانه ها یا پیمان های رسانه ای مشترک اسلامی از دیگر الزامات حضور فعال و خلاقانه در این ساحت به شمار می رود.
در خصوص بازی های رایانه ای که استفاده از بازی های رایانه ای مخرب در غرب که سازنده آنها هستند ممنوع یا محدود است و دشمن با ساخت و توزیع بازی های رایانه ای ضد اخلاقی و مروج فحشاء، خرافه پرستی، خشونت، مواد مخدر و... ناتوی فرهنگی علیه مسلمانان ایرانی را آغاز کرده و سعی دارد تا آنان را از اهداف آرمانی و ارزشی اسلام منحرف کند، پس لازم است در حوزه فرهنگی آثاری تولید شود که از کیفیت گرافیکی بسیار بالایی برخوردار باشد و بتواند با حجم گسترده آثار غربی رقابت کند و اثرگذاری مفید در پی داشته باشد و آگاه سازی جامعه، ایجاد رده بندی بازی های رایانه ای، فرهنگ سازی و استفاده بهینه و مفید از این بازی ها و همچنین تولید و عرصه بازی های مروج فرهنگ و هنر اصیل اسلامی - ایرانی را از جمله راهکارهای مقابله با شبیخون فرهنگی و کاهش صدمات مخرب ناشی از بازی های رایانه ای می باشد.
از مهمترین اموری که بایستی سریعاً سامان داده شود تشکیل اتاق فکری برای تولید مبانی نظری و مقابله با هجمه های موجود است. این کار ابتدا باید در دانشگاه و حوزه انجام شود و از آنجا مبانی نظری تعریف شده، به سیاست گذاری، پروژه و اجرا ختم شود.
با جمع بندی آنچه که مطرح شد، راهکارهایی که به نظر می رسد عبارتند از:
* تولید فن آوری و بازی های رایانه ای.
* حضور فعال جامعه اسلامی در فضای اینترنتی و پاکسازی سایت های فارسی زبان از انحرافات و ایجاد فضای مجازی بدون دغدغه برای گسترش و نشر قوانین و معارف اسلام و قرآن.
* آموزش فرهنگ استفاده از تکنولوژی در بین رده های مختلف سنی افراد به همراه ترویج آموزه های دینی و قرآنی.
* ایجاد بسترهای مناسب در خصوص ابزارها و امکانات فرهنگی و غنی سازی اوقات فراغت جوانان و نوجوانان.
* بالا بردن سطح معارف قرآنی مردم و عمق بخشیدن به آن.
* تبیین اهداف و مواضع عقیدتی و سیاسی انقلاب اسلامی و تحکیم مبانی آن.
* اصلاح ساختارها و بازنگری در آنها و به روز کردن آنها.
* انسجام، سازماندهی و هماهنگ ساختن فعالیت های تبلیغاتی دینی در سطح جامعه اسلامی
* مقابله فکری با فرهنگ ضد اسلامی و ضد انقلابی.
* حرکت رویکردهای فرهنگی انقلاب از مسیر انفعالی به سوی دفاع و سپس تهاجم متقابل با تکیه بر راهبردهای قرآنی.
* زمینه سازی برای محو عوامل فساد فرهنگی و اخلاقی و ارائه خوبی ها. (جدی گرفتن امر به معروف و نهی از منکر فرهنگی و سیاسی
* حرکت به طرف یک انقلاب علمی و داشتن الگوی رسانه ای اسلامی.
* ریسک پذیری رسانه های دیداری و شنیداری در خصوص وظیفه آگاه سازی رسانه ملی خصوصاً در مورد هشدار به خطرات آسیب های مختلف اجتماعی.
* عمق بخشیدن به فعالیت های تبلیغی و فرهنگی و ساماندهی مقوله هنر، فیلم، سینما و... و تشویق و توجه به هنرمندان متعهد جهت تولید آثار هنری مصون ساز.
* جلوگیری از معرفی الگوهای کاذب هنری، ورزشی، فرهنگی با وضعیت ظاهری آنچنانی، طرز بیان و حالات آنها و افکار ناسالم از طریق برنامه های تلویزیونی، سریال ها و حتی مطبوعات.
* توجه به کیفیت و تأثیرگذاری در ارائه آثار هنری نه توجه به کمیت و آمار و ارقام.
* انجام مطالعات و تحقیقات اصولی به منظور شناخت و شناساندن فرهنگ و معارف اسلامی.
* چاپ و انتشار کتب، مجلات و جزوات عقیدتی- سیاسی، تحقیق و پژوهش و تولید اطلاعات و دانش.
* تربیت و اعزام معلم و مدرس به مناطق مورد نیاز.
* فراهم آوردن موجبات اجرای برنامه آموزش عامه (مردمی) به منظور افزایش آگاهی های عمومی نسبت به وظایف و مسئولیت های ارگان های مختلف دولتی و مقررات مورد اعمال این دستگاهها و مقدورات و امکانات آن ها.
* واقع نگری و پذیرش واقعیات موجود در جامعه توسط مسئولان.
* تلاش در جهت عمران و رفاه عمومی و مبارزه با فقر و بی سوادی.
* بررسی و مطالعه در زمینه نیازمندی های آموزشی کارمندان دولت در سطوح مختلف شغلی و تهیه و تنظیم برنامه های آموزشی قبل و ضمن خدمت وزارتخانه ها و موسسات دولتی در اداره امور مربوط به بورس های کارمندان دولت.

راهکارهای قرآنی مقابله با ناتوی فرهنگی خاص آموزش و پرورش
1-فضا سازی تربیتی و تزکیه نفوس و تقید به آموزش و پرورش قرآنی
2-تبلیغ و ترویج معارف الهی و آشنا سازی فطرت پاک دانش آموزان با معارف قرآنی به صورت هنرمندانه
3-توجه با اصل کرامت انسانی و تکریم شخصیت دانش آموزان و گرایش آنها به آزادی معنوی و استقلال
4-توسعه فعالیت های معاونت پرورشی و برگزاری اردوهای علمی، فرهنگی، تفریحی و ورزشی؛ تقویت تشکل های قرآنی.
5-گسترش برنامه های مناسب تحصیلی، تشویق جوانان به ورزش و فرهنگ سازی در زمینه های متعدد ورزشی، هنری و فرهنگی.
6-تقویت باورهای دینی و ملی در قالب تشکل های دینی و مذهبی.
7-توسعه تشکل های فرهنگی و قرآنی و برگزاری مسابقات متنوع قرآنی.
8-نظارت بیشتر بر برنامه های اجرایی دستگاه ها و سازمان های ذیربط، تقویت کانونهای علمی و کانونهای نخبگان و المپیادها و برگزاری نشست های علمی برای دانش آموزان.

منابعی که الهام بخش نگارنده در تدوین و تنظیم مطالب بوده است:
1-علمداری، شهرام، ناتوی فرهنگی و روش مقابله با آن، نشر رضویه، خرداد 1387.
2-ناتوی فرهنگی و راهبردهای مقابله با آن، سازمان بسیج دانش آموزی و فرهنگیان، بهار 1388
3- بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، 1368/9/7، در جمع مسئولان دولت پنجم
4- بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، 1385/8/18، در استان سمنان.


ناتوی فرهنگی؛ چهره‌ای دیگر از جنگ نرم

ناتوی فرهنگی؛ چهره‌ای دیگر از جنگ نرم

پس از فروپاشی شوروی در سال 1991 و پایان یافتن جنگ سرد ، آمریکا احساس کرد رقیب خاصی در دنیا ندارد به همین دلیل تلاش کرد تا سلطه خود را در عرصه‌های مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بر کشورهای جهان تحمیل کند. بنابراین به یک مجموعه مقتدر فرهنگی نیاز بود و از این زمان به بعد عملاً ناتوی فرهنگی موجودیت یافت. دلایل روی اوردن آمریکا به ناتوی فرهنگی عبارتند از :

-    گستره ناتوی فرهنگی فکر، اندیشه و فرهنگ ملت‌هاست ، لکن گستره ناتوی نظامی مرزهای جغرافیایی یک یا چند کشور است.

- سیاست ناتوی فرهنگی به دست آوردن باورها و اعتقادات ملت‌ها ست ولی هدف از حمله نظامی تصرف زمین و کسب منابع و مراکز مهم اقتصادی است.

   - در کارکرد نظامی و جنگ سخت، تلفات و خرابی‌ها محسوس و ملموس است ودر ضمن  با هزینه کردن، قابل بازسازی است، ولی در ناتوی فرهنگی ویرانی‌ها و آسیب‌ها نامحسوس است، و به آسانی بازسازی نمی‌شود.

 - کارکرد ناتوی فرهنگی بلندمدت، کم‌دردسر و کم‌هزینه‌ ، اما ناتو ی نظامی کوتاه‌مدت، پردردسر و پرهزینه‌تر است.

   - تلفات انسانی به ویژه در جبهه دفاع مقدس ، تحت عنوان شهادت ، با ارزش و ماندنی است ولی در عرصه فرهنگی ذهن‌ها و اندیشه‌ها آسیب می‌بیند.

 یکی از اهداف ناتوی فرهنگی به حاشیه کشاندن فرهنگ دینی ، ملی جوامع است تا با حاکم کردن خواسته‌های خود ، اداره امور جهان را به دست گیرند.

گرچه در این سال‌ها نهادهای مسئول بعضا به هشدارهای رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ناتوی فرهنگی توجه نکردند، اما کشورهای غربی با قدرت این ابزار جدید استعماری خود را پیش بردند. این اتاق فکر که «مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو» NATO Strategic Communications Centre of Excellence نام دارد در شهر ریگا پایتخت کشور لتونی واقع شده و طی یک فرآیند چندماهه در سال 2014 تاسیس شد.
گروه جنگ نرم مشرق- رهبر معظم انقلاب 8 سال پیش نسبت به اغراض پنهان تشکیل ناتوی فرهنگی از سوی کشورهای غربی هشدار دادند.

ایشان 18 آبان 1385 در دیدار با دانشگاهیان سمنان فرمودند: «گزارشی از تشکیلِ «ناتوی فرهنگی» را خواندم. یعنی در مقابل پیمان ناتو که آمریکایی‌ها در اروپا به عنوان مقابله با شوروی سابق یک مجموعه مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده می‌کردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده‌اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست؛ سال‌هاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیره به هم پیوسته رسانه‌های گوناگون - که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره‌ها و تلویزیون‌ها و رادیوها - در جهت مشخصی حرکت می‌کنند تا سررشته تحولات جوامع را به عهده بگیرند؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و روراست شده است.»

گرچه در این سال‌ها نهادهای مسئول بعضا به هشدارهای رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ناتوی فرهنگی توجه نکردند، اما کشورهای غربی با قدرت این ابزار جدید استعماری خود را پیش بردند.

در همان دیدار در سال 1385 رهبر انقلاب هشدار دادند که هدف از تشکیل ناتوی فرهنگی، تلاش برای تغییر حکومت‌ها به دلخواه غربی‌ها است؛ یعنی همان هدفی که 3 سال بعد دشمنان انقلاب به مدد فتنه‌گران داخلی تلاش کردند در ایران اجرا کنند اما با رهنمودهای رهبری و بصیرت مردم، ناکام ماندند. ایشان در آن جلسه فرمودند: «در گرجستان که یک تحول سیاسی اتفاق افتاد و جابه‌جایی قدرت انجام گرفت، یک سرمایه‌دار آمریکایی و صهیونیست یهودی - البته اسمش معروف است، من نمی‌خواهم اسمش را بیاورم - اعلام کرد که من ده‌میلیون دلار در کشور گرجستان خرج کردم و تحول سیاسی ایجاد کردم؛ خیلی راحت. ده میلیون دلار خرج می‌کنند، یک حکومت را کنار می‌گذارند، یک حکومت دیگر را سرِ کار می‌آورند! این‌ها باید روی مردم اثر بگذارند؛ باید اجتماعات درست کنند. در اوکراین هم همین کار را کردند؛ در جاهای دیگر هم همین کار را کردند.»

* معرفی یکی از مراکز تهاجم فرهنگی ناتو

به همین منظور در این گزارش، به معرفی یکی از مراکز فکر سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در عرصه فرهنگ و رسانه پرداخته‌ایم که اخیرا راه‌اندازی شده است.

این اتاق فکر که «مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو» NATO Strategic Communications Centre of Excellence   نام دارد در شهر ریگا پایتخت کشور لتونی واقع شده و طی یک فرآیند چندماهه در سال 2014 تاسیس شد.

مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو در ژانویه 2014 کار خود را به طور غیررسمی آغاز کرد و چندماه بعد در جولای سال جاری میلادی 7 کشور عضو این مرکز (شامل آلمان، ایتالیا، استونی، لتونی، لیتوانی، لهستان و انگلستان) تفاهم‌نامه تاسیس رسمی این مرکز را امضا کردند و سرانجام در سپتامبر سال جاری میلادی در نشست سران ناتو در ولز، این مرکز رسما به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های ناتو در عرصه ارتباطات استراتژیک به ثبت رسید.

گزارشی از اتاق فکر ناتوی فرهنگی

مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو بیستمین سازمان زیرمجموعه ناتو است که تحت نام «مراکز عالی ناتو» شناخته می‌شوند و هدف از تشکیل آنها تشریک مساعی میان اعضای ناتو در عرصه‌های مختلف مورد هدف آن است.

هدف اصلی مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو، تقویت توانمندی‌های ارتباطات استراتژیک میان کشورهای عضو ناتو عنوان شده است. این مرکز وظیفه دارد برنامه‌هایی در جهت پیشبرد و هماهنگی دکترین ارتباطات استراتژیک تدوین کند، تحقیقات و تجارب علمی مقتضی را برای یافتن راهکارهای حل چالش‌های موجود انجام دهد، درس‌ها و تجارب ارتباطات استراتژیک به کار رفته در عملیات‌ها را استخراج کند و اقدامات آموزشی و قابلیت انجام عملیات با مشارکت اعضای ناتو را توسعه دهد.

اگر بخواهیم ماموریت سازمانی مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو را طبق ادبیات سیاسی کشورمان توصیف کنیم، می‌توان گفت این مرکز وظیفه دارد برای عملیات‌ها، ماموریت‌ها، اهداف و نقش‌های سیاسی و نظامی جدید ناتو، بسته فرهنگی-رسانه‌ای دقیق، به‌موقع، کاربردی و پاسخگو تدوین کند.

قرار است مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو به عنوان «محور» (hub) گفتمانی و کاربردی ناتو در عرصه‌های ارتباطات استراتژیک شامل دیپلماسی عمومی، مسائل عمومی، مسائل عمومی نظامی، عملیات‌های اطلاعاتی (Information) و روان‌شناختی فعالیت کند.

مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو از متخصصان رشته‌های گوناگون بهره خواهد برد تا بتواند از برنامه‌ریزی سیاسی ناتو و عملیات‌های اجرایی آن در سطوح راهبردی و تاکتیکی، پشتیبانی کند. بر این اساس، این مرکز از شبکه‌های مجازی استفاده خواهد کرد تا از ظرفیت ارتباطاتی ملی موجود و مورد هدف، بهره ببرد. یکی دیگر از وظایف این مرکز، کمک به توسعه دفاع هوشمندانه در میان اعضای ناتو است.

* چرا ناتو به فکر تاسیس مرکز ارتباطات استراتژیک افتاده است؟

ریشه تشکیل مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو، ظهور ابزارهای جدید ارتباطی در دنیای کنونی است که اقناع افکار عمومی ملت‌های عضو ناتو و ملت‌های سایر کشورهای جهان را پیچیده‌تر کرده است.

مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو در سایت خود نوشته است: انقلاب فناوری اطلاعات، ابزارهای اطلاعاتی در دسترس مردم را متنوع کرده است. دسترسی مردم به اینترنت وایرلس، شبکه‌های اجتماعی تا گوشی‌های هوشمند سبب شده کار ارتباط با مخاطب، پیچیده‌تر از گذشته شود خصوصا آن که هم‌اکنون مخاطبان، دیگر صرفا دریافت‌کننده اطلاعات نیستند، بلکه به مدد ابزارهای ارتباطی، به عضو فعال عنصر اطلاعات تبدیل شده‌اند.

دلیل دیگر این است که با افزایش تعداد کشورهایی که در عملیات‌های ائتلافی ناتو شرکت می‌کنند، رسیدن فوری به یک کمپین اطلاعاتی-رسانه‌ای منسجم میان اعضای ائتلاف، دشوارتر از گذشته شده است. در شرایط فعلی، ناتو برای پیشبرد اهداف خود از افغانستان تا لیبی با شرایط رقابتی سختی در فضای رسانه‌ای مواجه است.

مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو تصریح کرده که هم‌اکنون تمامی ابعاد فعالیت‌ها و عملیات‌های نظامی و غیرنظامی ناتو، دارای مؤلفه حیاتی ارتباطاتی-رسانه‌ای هستند.

ساختار مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو

اتاق فکر ناتوی فرهنگی چگونه عمل می‌کند؟ // در حال ویرایش
گزارشی از اتاق فکر ناتوی فرهنگی

مقدمه:

در ابتدای دهه 1370 بحث فراگیر عمومی در جامعه ایرانی، مسأله « تهاجم فرهنگی» بود. تهاجم فرهنگی، هجوم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ... مفاهیمی بود که در بین مردم گسترش یافت و در برابر آن، بحث از ضرورت دفاع فرهنگی، امنیت فرهنگی، بقاء فرهنگی و ... مطرح شد. اکنون 18 سال از آن زمان می گذرد و تهاجم فرهنگی کیفی تر و کمی تر شده است و جامعه با ابعاد گسترده تری از تهاجم فرهنگی با عنوان « ناتوی فرهنگی» روبرو است؛ در مقابل دفاع فرهنگی نیز باید آرایش مقبولتری بیابد و این تهاجم و دفاع، حکایت از یک « جنگ فرهنگی» تمام عیار دارد. حال آنچه ضرورت می یابد این است که اساساً ناتوی فرهنگی چیست؟ ابعاد و ابزار و روش و اهداف و مصادیق آن کدام است؟ چگونه باید به دفاع فرهنگی پرداخت؟

از مباحث اصلی در بررسی و تحلیل هر پدیده، دانستن مبانی و ریشه های فکری آن پدیده بعنوان چهارچوب ساختاری است که با شناختن آن ترسیم و تعیین راههای تقابل با آن پدیده آسانتر و جهت دارتر می شود. بطور کلی می توان گفت ناتوی فرهنگی در انسان مداری غرب ریشه دارد. اصل اساسی آن مبتنی بر اصالت لذت و اینکه انسان در هر کاری که می خواهد انجام دهد و لذت ببرد و لو ضد ارزشی، آزاد باشد و این اصلی است که با آموزه های اسلام ناب محمدی (ص) منافات دارد.

با یک جمع بندی چنین می توان گفت که مروجین اصول ناتوی فرهنگی، خواستار ایجاد یک بحران هویتی و پوچی در میان جوامع اسلامی- انسانی هستند تا از این طریق بتوانند در خلاء ایجاد شده در سطح افکار عمومی جامعه بخصوص جوانان، هویتی که متناسب و تأمین کننده منافع آنان است جایگزین هویت اصلی جوامع کنند مانند آنچه از ترویج فرهنگ مصرف گرایی و آزادی مطلق زنان در غرب و برخی جوامع اسلامی بعنوان اهرم های پیشرفت در راستای تأمین منافع اقتصادی بنگاههای بزرگ غربی با یک نگاه ابزارگونه به جنس زن و جامعه انسانی، شاهد هستیم.

ناتوی فرهنگی را می توان وسیله و روشی در دست استعمارگران در امپریالیسم نوین دانست. در گذشته و در امپریالیسم کهن برای ابر قدرتها در تسلط منافع دیگر کشورها این گونه مرسوم بوده که به دیگر نقاط لشگرکشی می کردند و از طریق تحکیم نظامی، مبادرت به اعمال سلطه خویش می کردند ولی امروزه به جای صرف وقت و هزینه های گزاف، در امپریالیسم نوین برای رسیدن به اهداف از طریق کنترل اهرمهای کلیدی اقدام می کنند و یکی از کلیدی ترین اهرمها که همواره مورد توجه استعمارگران در میان همه ملتها و بخصوص ملل اسلامی است، مقوله فرهنگ است. تهاجم فرهنگی که شاید بتوان آن را به تعبیر مقام معظم رهبری بی صداترین و مخرب ترین ابزار حمله دشمنان دانست و به جاست که بار دیگر سخن امام خمینی (ره) درباره نقش فرهنگ را یادآور شویم که فرمودند: « مایه خوشبختی و بدبختی همه جوامع، در فرهنگ آنهاست».

در این مقاله نگارنده را سعی بر آن است که با تعریف کلید واژه های ناتو، فرهنگ، ناتوی فرهنگی، جنگ نرم، استعمارنو و بیان اهداف ناتوی فرهنگی حرکتی آگاهانه در میان نخبگان علمی و فرهنگی جامعه اسلامی را برای رجعت حقیقی به قرآن و بهره گیری از راهکارهای قرآنی جهت مقابله حدی با ناتوی فرهنگی برانگیزد تا بعثتی محمدی (ص) برای تشکیل و تشکل آموزش و پرورش قرآنی نمایند.

*ناتو: از نظر لغوی ناسازگار و ناموافق معنا می دهد، اما در ادبیات نظامی نام سازمانی نظامی متشکل از کشورهای استعمارگر، به سردمداری آمریکا است. که یکدیگر را در مقابل تعهدات در مواجهه با خطر حملات سایر کشورها پشتیبانی و حمایت می نمایند.

*فرهنگ: علم، دانش، ادب، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت. در لغت نامه دهخدا معنای فرهنگ عبارتست از ادب، تربیت، پرورش، عقل و خرد، فضل و فضیلت، بزرگی، بزرگواری، دانش، وقار، شکوهمندی، حکمت، معرفت، فقه، علم، شریعت، صنعت، هنر، هوش و فراست.

واژه فرهنگ از دو بخش «فر» و «هنگ» تشکیل شده است.

«فر» به معنای: شأن، شکوه و شوکت، برازندگی، زیبایی و پیرایش، نور و پرتو، تابش، آواز و آهنگ عدالت و امامت، استقلال و سیاست و عقوبت، فوقانی، توانایی، سرافرازی و ...

«هنگ» به معنای: سنگین، تمکین، وقار، قصد و اراده و آهنگ جایی و سویی، زور، فراوان، زیرک، دریافت، فهم، قوم و قبیله، لشکر، سپاه و نگهداری است.

*ناتوی فرهنگی: یعنی ابر قدرتها با کمک وسائل، فناوری و اطلاعات حتی امواج به راحتی در خانه های ما وارد شده و به صوت و تصویر، نوشتار، هنر، ورزش و حتی علم، ما و فرزندانمان را تحت تأثیر قرار دهند و با اهداف سیاسی، فرهنگی و تبلیغی در صدد متزلزل کردن فرهنگ سنتی کشورهای جهان سوم به خصوص کشورهای مسلمان بر آیند. آنها به راحتی کالاهای خود را تبلیغ می کنند، پیام های روانی خود را می فرستند، روابط نامشروع بین زن و مرد را ترویج می نمایند، عکس های مستهجن زنان و مردان را به نمایش می گذارند، خبرهای دروغ برای جوامع می فرستند، زمینه های «آشفتگی هویت» را برای جوانان فراهم می کنند، ابهت فرهنگی و دینی خانواده ها را می شکنند، و برای اهداف خود از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند و با کمک فناوری اطلاعات به ویژه اینترنت مرزهای زمانی و جغرافیایی جوامع مختلف را در هم شکسته و وارد تمام جوامع بشری می شوند.

*جنگ نرم: جنگ اطلاعاتی، جنگ روانی تبلیغاتی، جنگ سایبری

جنگ نرم با شروع دوره انقلاب علوم و فناوریها، خصوصاً فناوریهای اطلاعات، ارتباطات، الکترونیک و رایانه در سالهای اخیر طراحی شد و در حال حاضر سیر تکاملی خود را طی می نماید.

*استعمار نو: در این نوع از استعمار راه نفوذ و سلطه و بهره برداری راه فرهنگی است و از طریق « تخدیر فرهنگی» جوامع تحت سلطه قرار می گیرند و مهمترین ابزار نفوذ در این نوع استعمار ابزار رسانه ای است.

ناتوی فرهنگی:

اصطلاحی است تازه وارد در ادبیات سیاسی ایران، و مفهومی است که برای اولین بار مقام

معظم رهبری در سال 1385 در جمع اساتید و دانشجویان مطرح نمودند، اما در ادبیات سیاسی جهان مسأله جدیدی نیست.

ایالات متحده آمریکا در دوران جنگ سرد که از سالهای بعد از جنگ دوم جهانی آغاز و با فروپاشی شوروی سابق پایان یافت برای مبارزه فرهنگی و اطلاعاتی با شوروی سابق دست به تشکیل سازمان هایی به ظاهر فرهنگی و دانشگاهی زده بود که محققان از آنها با نام ناتوی فرهنگی یاد می کنند، ناتوی فرهنگی در زمان جنگ سرد مستقیماًَ توسط سازمان سیا اداره می شد و در حیطه های مختلف به فعالیتهای فرهنگی مشغول بود که از جمله این حیطه ها می توان به چاپ و نشر کتب مجلات و فصلنامه ها اشاره کرد، از دیگر فعالیت های این ناتوی فرهنگی کنترل محتوا و حتی جهت دهی به هنرهایی مانند موسیقی، نقاشی و فیلم سازی و .. بوده است.

رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی، جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی هویت ملی جوامع بشری بویژه مقابله با ایمان انسان هایی است که مصمم هستند از هویت دینی و ملی خود شرافتمندانه دفاع کنند.

اعضای ناتوی فرهنگی با بهره مندی از 57 سال تجربه نظامی گری، تأسیسات پایه ای هماهنگی را در حوزه رسانه ها شکل داده اند. خبرگزاری های بین المللی، شبکه های خبری غالب مانند بی.بی.سی و سی.ان.ان، تأسیسات ماهواره ای که ارسال امواج صدها شبکه ماهواره ای را بر عهده دارند، صدها روزنامه و هزاران پایگاه خبری و تبلیغاتی از جمله این تأسیسات هستند که همگی ارزشهای مشترک غربی را منتشر و تلاش می کنند ارزشهای مقاوم در برابر خود را در هم کوبند.

کاری که مدتهاست آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی در تهاجم فرهنگی بر علیه جمهوری اسلامی ایران، شروع کرده اند به کارگیری مجدد برخی از روشهای زمان جنگ سرد است، و یکی از این روشها به تعبیر مقام معظم رهبری، ناتوی فرهنگی است.

اگر غرب در جنگ سرد برای مقابله با اردوگاه کمونیسم پیمان نظامی ناتو را تدارک دیده، در آغاز قرن 21 از هراس موج بیداری اسلامی در جهان اسلام در پی تشکیل «ناتوی فرهنگی» است، تا به استفاده از امکانات فرهنگی مانع استمرار و رشد بیداری ملتها شود و بدین وسیله سررشته تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشورها و ملتها را به دست گیرد.

ایجاد «ناتوی فرهنگی» نشانگر تجمیع ظرفیت های فرهنگی دشمنان و کسانی است که اسلام را مانع جدی اهداف خود می دانند.

 

اصول ناتوی فرهنگی:

 

 

اصولی که در ناتوی فرهنگی تبلیغ و ترویج می شوند عبارتند از:

*اصالت لذت

*دنیا گرایی

*بی اخلاقی گری اجتماعی

* فردیت فرد

* فمنیسم (هر چیز را از نگاه جنسیت دیدن و در یک کلام تبلیغ برای رفع حیاء از سطح اجتماع)

*سوداگری اقتصادی

*توده گرایی

*ترویج بی بند و باری

 

اهداف ناتوی فرهنگی :

ناتوی فرهنگی در کمین هویت دینی، ملی و منطقه ای است. جبهه ناتوی فرهنگی هم مانند دیگر جبهه های طراحی شده از سوی دشمنان ملت ایران و امت اسلام دارای اهداف

خاص خویش است که بطور خلاصه می توان این اهداف را در ساختار شکنی و جایگزین ساختار مطلوب در راستای تثبیت منافع غرب، نام برد.

*از این رو، حوزه اصلی فعالیت دشمنان در جبهه فرهنگی، شکستن ساختارهایی است که ادیان و مذاهب اصیل بدنبال تثبیت آن هستند.

*ترویج و القاء این تفکر که حکومت یک پدیده و ایده غیر دینی و حتی مخالف با آموزه های دینی و الهی است و در این راستا از تبلیغ و حمایت از فرق و نحله هایی همچون صوفیه، وهابیت، حجتیه، بهائیت حمایت می کنند که همگی آنان در اندیشه سیاسی غرب، امر حکومت را مانع سعادت اخروی و یا خارج از وظایف انسانهای عادی می دانند.

*ایجاد اختلاف و شکاف در جوامع اسلامی، چند دسته گی و تقابل و نهایتاً درگیری بین اقوام و مذاهب گوناگون، هم در بعد ملی و هم در سطح جهان اسلام.

*تخریب بنیان های فکری و اعتقادی، اعضای ناتوی فرهنگی سعی دارند چهره تابناک دین مبین اسلام و چهره مبارک پیامبر اعظم (ص) را از طریق رمان، فیلم و کاریکاتور مخدوش و دین اسلام را طرفدار خشونت که با زور و شمشیر گسترش پیدا کرده است؛ معرفی کنند و در واقع سعی دارند با استفاده از برتری های سیاسی، اقتصادی و رسانه ای به مبانی افکار و ارزش های مسلمانان هجوم بیاورند و با نفی و رد ارزش های دینی و ملی، حاکمیت خود را تثبیت و ارزش های نامطلوب خود را تحمیل کنند.

*ایجاد گسست و اختلاف بین دولت و ملت.

*هدایت افکار عمومی، ایجاد ابهام و تردید در اذهان مردم، تأمین منافع سیاسی، به دست گرفتن تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشورها و ملت ها، تشکیل سازمان فرهنگی برای نابودی هویت ملی جوامع بشری و ... از دیگر اهداف ناتوی فرهنگی است.

 

ابزارهای ناتوی فرهنگی:

دشمنان و اعضاء ناتوی فرهنگی با استفاده از ابزارهای مختلف در پی ایجاد گسست در میان شالوده مستحکم دینی، ملی و منطقه ای است و متأسفانه جوانان و نوجوانان به دلیل حس کنجکاوی، علاقمندی به شناخت چیزهای جدید، عشق، جذابیت، کمی تجربه، اقتضای سنی و آسیب پذیری مهمترین ابزار در دست اهداف ناتوی فرهنگی هستند و آنچه که موجب تخریب جوانان و نوجوانان می شود در محور فعالیت اعضاء ناتوی فرهنگی قرار دارد.

 

*سایت ها، رسانه های نوظهور، باندهای فساد اینترنتی:

 

 

از ابزارهای مهم و قوی به شمار می روند و یکی از مهم ترین و جدی ترین حوزه های فعالیت کشورهای دشمن در جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی استفاده از رسانه در جهت ایجاد جو منفی در ایران می باشد؛ در واقع راه اندازی رسانه های فارسی گوناگون مانند شبکه های تلویزیونی، رادیویی، ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور و راه اندازی سایت های مستهجن که از 10 سال پیش آغاز شده و در 5 سال اخیر گسترش پیدا کرده فقط در مسیر نابودی فرهنگ ایرانی، اسلامی چندین هزارساله ملت بزرگ ایران فعالیت می کنند و در پی آن هستند که فرهنگ ایرانیان را فرهنگی مستهجن معرفی نمایند و مبارزه ای همه جانبه را با نظام جمهوری اسلامی ایران برپا نمایند.

 

*بازی های رایانه ای: با قابلیت ها و ویژگی

های خاص خود که به شکل های مختلف تأثیر می گذارند: این گونه بازی ها بسیاری از اصول یادگیری مانند هم ذات پنداری (الگو سازی)، تمرین، تکرار، پاداش و تقویت را بکار می گیرند. در بازی های رایانه ای گرافیک، صدا و تعامل، ابتکار سیر داستان، کنجکاوی، پیچیدگی و تخیل، منطق، حافظه، بازتاب ها، مهارت های ریاضی، چالش حل مسأله و تجسم از جمله جنبه های فنی، روانی و فردی است که بازیگران را جذب این بازی ها می کند. کار مستقل، مداومت در بازی، مشارکت فعال، تعامل مشارکتی، ساختار گروهی، یادگیری، رقابت یا همکاری گروهی و فرصت های برابر در بازی از جمله عواملی هستند که در فرد برای ادامه بازی ایجاد انگیزه می کند.و دقیقاً به دلیل همین خصوصیات است که به یکی از ابزار تأثیرگذاری غرب در راستای ناتوی فرهنگی علیه دنیای اسلام و خصوصاً انقلاب اسلامی ایران تبدیل شده است.

 

*وزارتخانه های خارجی:

از جمله «وزارتخانه هلند» که با هماهنگی انگلیس و هدایت دیپلمات های هلندی و بودجه بندی پنهان آمریکا در پی ناتوی فرهنگی و تلاش برای براندازی نرم با راه انداختن انقلاب های مخملی علیه جمهوری اسلامی ایران هستند.

 

*رادیوهای بیگانه و شبکه های مهم خبری:

جعل واقعیت و سانسور خبر حربه ای مهم در دست اعضاء ناتوی فرهنگی است که به وسیله آن می توانند افکار عمومی را شکل دهند. (ماجرای کوی دانشگاه تهران)

*دانشگاه، روشنفکران، مخالفان، دوستان نادان: در حال حاضر دشمن بیشترین توجه خود را به مراکز آموزشی عالی معطوف کرده است، به طوری که جریانهای انحرافی با تمرکز دین ستیزی، فرقه گرایی و ... در دانشگاهها فعال شده اند.

 

*سینما، کتاب، و ... همه ابزارهای در دست اعضاء ناتوی فرهنگی هستند.

 

این ابزارها مهمترین پشتیبان عملیات روانی، استحاله فرهنگی، تخریب، تخدیر و تحقیر فرهنگی و شستشوی مغزی ملتها به حساب می آیند. به عنوان مثال کشور آمریکا همکاری نزدیکی با 50 دانشگاه علوم ارتباطات جهان دارد و با در اختیار داشتن 140 روزنامه، 44 رادیو، 17 شبکه تلویزیونی و 25000 مرکز انتشار نسخ خبری ابزارهای زیادی در اختیار دارد.

 

نحوه تأثیرگذاری ابزارهای ناتوی فرهنگی:

*خشونت و پرخاشگری: صحنه هایی مثل خفه کردن همراه با صدای شکستن مهره های گردن، استفاده از ضربات مشت و پا، استفاده از سلاح های سرد مانند چاقو، خنجر، همراه با افکت هایی مثل صدای ناله.

*تبلیغ فرهنگ برهنگی و نمایش صحنه های غیر مجاز

*تبلیغ فرهنگ غرب

*اصرار بر انجام خطا و گناه

*از بین بردن قبح گناهان

*ارائه نمادهای غیراخلاقی یا ضد اخلاقی

*اسوه سازی از شخصیت های غیر اخلاقی

 

مصادیق ناتوی فرهنگی:

با توجه به تعاریف و اهداف ناتوی فرهنگی و جنگ نرم می توان دریافت که دشمن از هر راهی به دنبال تخدیر، تخریب واستحاله فرهنگی است. بنابراین به هر شکلی و به هر قیمتی برای رسیدن به اهدافش ظاهر می شود. لذا به چند مورد اندک از هزاران مصادیق ناتوی فرهنگی در جامعه اسلامی ایران اشاره شود.

 

1-ناتوی فرهنگی و تأسیس انجمن «پرخواران گمنام»

در حالی که هنوز کسانی در جامعه وجود دارند که در فقر معیشتی هستند بعضی در ایران به دنبال این هستند که « انجمن پرخوران گمنام» را تشکیل دهند و شکی نیست که این اقدام در جهت ناتوی فرهنگی دشمن و سرنخ چنین فضایابی بدست دشمن است که از افرادی غافل نیز در جامعه استفاده می کند.

 

2-ناتوی فرهنگی و جنگ نرم افزاری

جنگ نرم افزاری که دامنه ای گسترده تر از محدوده سیاسی و جغرافیایی پیدا کرده است و به کمک جنگ های دینی و ایدئولوژی شتافته است؛ بازی های رایانه ای یکی از کارآمدترین روش ها برای تأثیرگذاری و فرهنگ سازی در جهت اهداف ناتوی فرهنگی و مطرح نمودن نظام سلطه به طور عام می باشد.

در همه این بازی ها مبارزه آمریکایی ها با اسلام و کشورهای اسلامی به بخصوص شیعه و کشور ایران مطرح است. در غالب این بازی ها بازیگر رایانه در حکم یک قهرمان آمریکایی با تروریست هایی درگیر می شود که قیافه اسلامی و واضح تر بگوییم قیافه بسیجی و سپاهی ایرانی دارند. نمادهایی هم که در این بازی ها به عنوان پایگاه های دشمن استفاده می شود مساجد و اماکن مذهبی مسلمانان با رنگ های سبز و آبی است که کاشی ها و معرق کاری های اسلامی به صورت بسیار واضح و روشن در آن نمایان است. ماهیت این بازی ها معمولاً بر مبارزه با تروریسم متمرکز شده است. سری بازی های «دلتا فورث» بخصوص نسخه های جدید آن که کاملاً ماهیت ضد اسلامی دارد، از این قبیل هستند.

 

3-هالیوود، فیلم های مستهجن. قاچاق هنرپیشگان ایرانی به هالیوود

هالیوود که از مظاهر هنر و تکنولوژی غرب به شمار می رود در قبضه صهیونیست ها می باشد. هالیوود به جای ترویج فرهنگ و اندیشه درست برای زندگی سعی در ایجاد زیر بناهایی دارد که تنها تیشه بر ریشه جهان و بشریت می زند که از جمله اقدامات آن ساخت فیلم 300 است که تمهیدات بی شماری در آن صورت گرفته تا پارسیان را جانورانی از ایل و تبار آسیایی (مثل مغول ها) نشان دهد.

بنابر اسناد و اخبار، پروژه ای دیگر از شبکه جهانی ناتوی فرهنگی جهت سربازگیری از جبهه مقابل برای سازماندهی تهاجم جدید به ارزش های اسلامی و فرهنگ ایرانی در حال شکل گیری است.

ابتدا از طریق جذب هنرپیشگان ورشکسته و فراری و در حال حاضر هنرپیشه ای که با سرمایه مادی و معنوی این سرزمین به موقعیت رسیده است را با وعده و وعید به خود جلب کرده تا پروژه جدیدی را کلید بزنند.

حضور 10 دقیقه ای هنرپیشه ایرانی ... در یک فیلم 130 دقیقه ای به نام « مجموع دروغ ها» ساخته کارگردان شبه دولتی آمریکایی یعنی رایدلی اسکات در نقش زن فریبکار نه به خاطر هنر هنرپیشه ایرانی و جهانی شدن او است بلکه به خاطر میل اربابان صهیونیستی که نوک حمله شان متوجه مسلمانان و کتاب آسمانی شان است. در واقع اگر پیش از اینها با عناصرخودشان به اسلام و مسلمین و ... حمله می نمودند متأسفانه در قالب ناتوی فرهنگی با جذب نیرو از بین خودی، تهاجم خویش را سازمان می دهند.

 

4-برنامه شبکه ماهواره ای، اینترنتی

ناتوی فرهنگی که ماهیت آن تهاجمی و در قالب فرهنگی و شبه هنری است. قصد دارد از طریق ابزارهای ماهواره ای هویت ملی و مذهبی مسلمانان علی الخصوص شیعیان را تضعیف کند. گسترش فساد و فحشاء از طریق کانال های ماهواره ای و ایجاد جنگ روانی از تکنیک های خاص ناتوی فرهنگی است.

4-1گسترش ابتذال و بی بندباری:

مشاور مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری در دانشگاه شهرکرد گفت: 37 شبکه ماهواره ای، تخریب فرهنگ اسلامی را در دستور کارخود قرار داده اند. وظیفه این شبکه ها گسترش ابتذال، تبلیغ مصرف گرایی، تبلیغ سکولاریسم و ترویج و گسترش بی بند و باری و فساد در بین کشورهای اسلامی است. ناتوی فرهنگی از زمان چاپ کاریکاتور موهن رسول الله (ص)، نوشتن کتاب آیات شیطانی، و اهانت به ساحت پیامبراعظم (ص) در مسجد خلیل آغاز شده است و پشت پرده این ناتوی فرهنگی صهیونیسم قرار دارد.

4-2 مواد مخدر و مشروبات الکلی

معضل مواد مخدر در جامعه از مصادیق ناتوی فرهنگی است و امروزه تنوع مواد مخدر قابل مقایسه با گذشته نیست و تجارت مواد مخدر در کنار تجارت نفت و اسلحه رتبه اول را به خود اختصاص داده است و این برگرفته از سیاست سردمداران و برنامه ریزان ناتوی فرهنگی است که مبارزه با آن نیز مشکل و پیچیده است و باید سازمان یافته با این بلای خانمان سوز جنگید.

استعمال مواد مخدر چه در قالب سنتی آن و چه در قالب مخدرهای شیمیایی جدید و قرص های روانگردان و مدپرستی و تقلید سهم مهمی در تخریب اندیشه و ارزش های مبتنی بر معنویت و ملیت دارد.

4-3 فرقه های ضاله

وجود فرقه های ضاله مانند بهائیت، وهابیت، شیطان پرستی و فرقه های دراویش منحرف از مصادیق ناتوی فرهنگی و شبیخون فرهنگی است که همه این فرقه ها ساخته دست سرویس های جاسوسی انگلستان صهیونیست بین الملل است.

 

آموزش و پرورش اسلامی و ناتوی فرهنگی:

در قدیم الایام انسانها در مقابل تهاجم دشمنان دژهای مستحکمی بنا می کردند و آسوده در پناه آن زندگی می کردند. اما امروزه که ابزار تهاجم از ادوات نظامی به ابزارهای فرهنگی تعبیر کرده است؛ چه باید کرد؟ باید جوانان و نوجوانان و کودکان بتوانند دژهای مستحکمی از ارزش های تو در تو در مقابل مهاجمان فرهنگی بنا کنند. این امر در کجا میسر خواهد شد؟

عرصه آموزش و پرورش از مهمترین حوزه های فرهنگ یک کشور است که در تیررس نخست مهاجمان فرهنگی در جنگ فرهنگی می باشد و در دوران معاصر سیاستمداران آمریکایی، برای نفوذ به عرصه های اجتماعی و سیاسی ملت های دیگر از معبر آموزش و پرورش عبور می نمایند. مهاجمان فرهنگی که می کوشند با استفاده از ابزارهای مختلف در حوزه های متعدد از جمله آموزش، هویت و فرهنگ یک ملت را تغییر دهند، جنگ نرم را برای تأثیرگذاری بیشتر در دستور کار خود قرار داده اند. دولت آمریکا نیز همگام با نظام سرمایه داری، تلاش می کند تا با تلاشی مضاعف فرهنگ مردم جهان را به سمت فرهنگ و اخلاق تصنعی و آمریکایی منحرف سازد. آموزش در یک جامعه، از قوی ترین وجوه فرهنگی به شمار می رود که کاربرد وسیعی در تمامی فعالیت یک جامعه دارد. امروزه کاربرد این مقوله مهم فرهنگی از نظر هیچ دولتی از جمله ایالات متحده آمریکا پوشیده نمانده است و کاخ سفید به شیوه های متفاوت می کوشد تا از این ابزار فرهنگی برای استیلای اهداف و آرمانهای خود در سراسر جهان بهره ببرد. آموزش از معدود پدیده های فرهنگی است که امروزه بیش از هر زمان دیگر برای ایجاد روابط دیپلماتیک و پل ارتباطات فرهنگی میان دولت ها به کار گرفته می شود. تردیدی نیست که مسئولان فرهنگی و سیاسی هر کشوری می کوشند تا ابعاد مختلف این پدیده فرهنگی را بررسی کرده و با استفاده از فرصت های موجود و قابلیت های آن ضمن خنثی کردن تهاجمات و شبیخون های فرهنگی به بهترین نحو ساخت های اجتماعی - سیاسی خود را بر مبنای آموزش های صحیح و علمی استوار سازند. به همین بهانه و برای نمونه می توان به موضوع فرار مغزها که یکی از معضلات کشورهای جنوب به سمت شمال است، اشاره کرد. فرار مغزها یا مهاجرت صاحبان فکر، سرمایه و هنر، از سمت کشورهای جنوب به سمت کشورهای شمال تنها یک روی سکه است، که در صورت بازگشت این مغزها به کشور مبدا، آنان خواسته یا ناخواسته حامل مجموعه ای از بارهای فرهنگی جامعه میزبان خواهند بود که اثرات ثانویه انتقال آن به جامعه هرگز به درستی مورد بررسی قرار نگرفته است.

و درست به همان دلیل که در تجربه 8 سال دفاع مقدس و 33 روز مقاومت حزب الله لبنان ثابت شد، قدرت نظامی غرب بلا منازع نیست و می توان با تکیه بر ایمان و بهره گرفتن از توانمندی ها در برابر آن ایستادگی کرد و حتی آن را شکست داد، در حوزه فرهنگ نیز پایداری، مقابله فکری با فرهنگ ضد، تحقیق و پژوهش و تولید اطلاعات و دانش بهترین راه دفاع فرهنگی است و بهترین پاسخی است که مبتنی بر عزت و غیرت است.

 

راه های قرآن کریم برای مقابله با ناتوی فرهنگی:

در راه مقابله با ناتوی فرهنگی اصلی ترین وظایف مسلمانان در ابتدا رجعت واقعی به قرآن کریم، انس با قرآن و فراگیری عمل به احکام و قوانین قرآن است و آنگاه کنار زدن حجاب ها از اسلام ناب محمدی (ص) و شناساندن آن به دنیای غرب آنهم با زبان علم و کردار که مؤثرترین روش است می باشد.

در حوزه رفتار اجتماعی برخی فعالیت های هنری می توانند بالقوه یا بالفعل برای ما تهدید محسوب شوند. که راه مقابله با آنها « تولید فرهنگ و هنر قرآنی» است؛

رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین مهندسی فرهنگی فرموده اند: « یکی از مهمترین تکالیف ما در درجه اول مهندسی فرهنگ کشور است، یعنی مشخص کنیم که فرهنگ دینی، فرهنگ عمومی و حرکت عظیم درون زا و کیفیت بخش که اسمش فرهنگ است و در درون انسانها و جامعه بوجود می آید چگونه باید باشد؟ اشکالات و نواقصش چیست و چگونه باید رفع شود؟ کندی ها و معارضاتش چیست؟ مجموعه ای لازم است که این ها را تصویر کند و بعد مثل دست محافظی هوای این فرهنگ را داشته باشد.»

حوزه ملی و جهان اسلام دو حوزه مهم برای برنامه ریزی دفاعی و تهاجمی در برابر حرکت سازمان یافته غرب است و رسانه مهمترین ابزار برای به اجرا درآوردن این برنامه محسوب می شود. در هر دو حوزه باید ارزشهای مشترک را بازشناخت و برای تحکیم و گسترش آنها اقدام کرد. استفاده از همه ظرفیت ها، بهره مندی از فناوری روز و بکارگیری جدیدترین تکنیک هادرانتقال پیام از دیگر راهکارهای ورود به این عرصه است. تقویت رسانه های ملی، تأسیس رسانه های فراملی و ایجاد رسانه ها یا پیمان های رسانه ای مشترک اسلامی از دیگر الزامات حضور فعال و خلاقانه در این ساحت به شمار می رود.

در خصوص بازی های رایانه ای که استفاده از بازی های رایانه ای مخرب در غرب که سازنده آنها هستند ممنوع یا محدود است و دشمن با ساخت و توزیع بازی های رایانه ای ضد اخلاقی و مروج فحشاء، خرافه پرستی، خشونت، مواد مخدر و ... ناتوی فرهنگی علیه مسلمانان ایرانی را آغاز کرده و سعی دارد تا آنان را از اهداف آرمانی و ارزشی اسلام منحرف کند، پس لازم است در حوزه فرهنگی آثاری تولید شود که از کیفیت گرافیکی بسیار بالایی برخوردار باشد و بتواند با حجم گسترده آثار غربی رقابت کند و اثرگذاری مفید در پی داشته باشد و آگاه سازی جامعه، ایجاد رده بندی بازی های رایانه ای، فرهنگ سازی و استفاده بهینه و مفید از این بازی ها و همچنین تولید و عرصه بازی های مروج فرهنگ و هنر اصیل اسلامی - ایرانی را از جمله راهکارهای مقابله با شبیخون فرهنگی و کاهش صدمات مخرب ناشی از بازی های رایانه ای می باشد.

از مهمترین اموری که بایستی سریعاً سامان داده شود تشکیل اتاق فکری برای تولید مبانی نظری و مقابله با هجمه های موجود است. این کار ابتدا باید در دانشگاه و حوزه انجام شود و از آنجا مبانی نظری تعریف شده، به سیاست گذاری، پروژه و اجرا ختم شود.

با جمع بندی آنچه که مطرح شد، راهکارهایی که به نظر می رسد عبارتند از:

*تولید فن آوری و بازی های رایانه ای .

*حضور فعال جامعه اسلامی در فضای اینترنتی و پاکسازی سایت های فارسی زبان از انحرافات و ایجاد فضای مجازی بدون دغدغه برای گسترش و نشر قوانین و معارف اسلام و قرآن.

*آموزش فرهنگ استفاده از تکنولوژی در بین رده های مختلف سنی افراد به همراه ترویج آموزه های دینی و قرآنی .

*ایجاد بسترهای مناسب در خصوص ابزارها و امکانات فرهنگی و غنی سازی اوقات فراغت جوانان و نوجوانان.

*بالا بردن سطح معارف قرآنی مردم و عمق بخشیدن به آن.

*تبیین اهداف و مواضع عقیدتی و سیاسی انقلاب اسلامی و تحکیم مبانی آن.

*اصلاح ساختارها و بازنگری در آنها و به روز کردن آنها.

*انسجام، سازماندهی و هماهنگ ساختن فعالیت های تبلیغاتی دینی در سطح جامعه اسلامی

*مقابله فکری با فرهنگ ضد اسلامی و ضد انقلابی .

*حرکت رویکردهای فرهنگی انقلاب از مسیر انفعالی به سوی دفاع و سپس تهاجم متقابل با تکیه بر راهبردهای قرآنی .

*زمینه سازی برای محو عوامل فساد فرهنگی و اخلاقی و ارائه خوبی ها. (جدی گرفتن امر به معروف و نهی از منکر فرهنگی و سیاسی

*حرکت به طرف یک انقلاب علمی و داشتن الگوی رسانه ای اسلامی .

*ریسک پذیری رسانه های دیداری و شنیداری در خصوص وظیفه آگاه سازی رسانه ملی خصوصاً در مورد هشدار به خطرات آسیب های مختلف اجتماعی.

*عمق بخشیدن به فعالیت های تبلیغی و فرهنگی و ساماندهی مقوله هنر، فیلم، سینما و ... و تشویق و توجه به هنرمندان متعهد جهت تولید آثار هنری مصون ساز.

*جلوگیری از معرفی الگوهای کاذب هنری، ورزشی، فرهنگی با وضعیت ظاهری آنچنانی، طرز بیان و حالات آنها و افکار ناسالم از طریق برنامه های تلویزیونی، سریال ها و حتی مطبوعات.

*توجه به کیفیت و تأثیرگذاری در ارائه آثار هنری نه توجه به کمیت و آمار و ارقام.

*انجام مطالعات و تحقیقات اصولی به منظور شناخت و شناساندن فرهنگ و معارف اسلامی.

*چاپ و انتشار کتب، مجلات و جزوات عقیدتی- سیاسی، تحقیق و پژوهش و تولید اطلاعات و دانش.

*تربیت و اعزام معلم و مدرس به مناطق مورد نیاز.

*فراهم آوردن موجبات اجرای برنامه آموزش عامه (مردمی) به منظور افزایش آگاهی های عمومی نسبت به وظایف و مسئولیت های ارگان های مختلف دولتی و مقررات مورد اعمال این دستگاهها و مقدورات و امکانات آن ها.

*واقع نگری و پذیرش واقعیات موجود در جامعه توسط مسئولان.

*تلاش در جهت عمران و رفاه عمومی و مبارزه با فقر و بی سوادی.

*بررسی و مطالعه در زمینه نیازمندی های آموزشی کارمندان دولت در سطوح مختلف شغلی و تهیه و تنظیم برنامه های آموزشی قبل و ضمن خدمت وزارتخانه ها و موسسات دولتی در اداره امور مربوط به بورس های کارمندان دولت.

 

راهکارهای قرآنی مقابله با ناتوی فرهنگی خاص آموزش و پرورش:

1-فضا سازی تربیتی و تزکیه نفوس و تقید به آموزش و پرورش قرآنی

2-تبلیغ و ترویج معارف الهی و آشنا سازی فطرت پاک دانش آموزان با معارف قرآنی به صورت هنرمندانه

3-توجه با اصل کرامت انسانی و تکریم شخصیت دانش آموزان و گرایش آنها به آزادی معنوی و استقلال

4-توسعه فعالیت های معاونت پرورشی و برگزاری اردوهای علمی، فرهنگی، تفریحی و ورزشی؛ تقویت تشکل های قرآنی .

5-گسترش برنامه های مناسب تحصیلی، تشویق جوانان به ورزش و فرهنگ سازی در زمینه های متعدد ورزشی، هنری و فرهنگی .

6-تقویت باورهای دینی و ملی در قالب تشکل های دینی و مذهبی.

7-توسعه تشکل های فرهنگی و قرآنی و برگزاری مسابقات متنوع قرآنی.

8-نظارت بیشتر بر برنامه های اجرایی دستگاه ها و سازمان های ذیربط،تقویت کانونهای علمی و کانونهای نخبگان و المپیادها و برگزاری نشست های علمی برای دانش آموزان.

 

منابعی که الهام بخش نگارنده در تدوین و تنظیم مطالب بوده است:

1-علمداری،شهرام، ناتوی فرهنگی و روش مقابله با آن، نشر رضویه، خرداد 1387.

2-ناتوی فرهنگی و راهبردهای مقابله با آن، سازمان بسیج دانش آموزی و فرهنگیان، بهار 1388

3- بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، 1368/9/7، در جمع مسئولان دولت پنجم

4- بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، 1385/8/18، در استان سمنان.

 

جمعه بیست و چهارم دی ۱۳۸۹

 

ناتوی فرهنگی

ناتوی فرهنگی
نویسنده : نجمه نصر اصفهانی
منبع : راسخون

مسئله ناتوی فرهنگی پدیده ای قرن بیستمی است که در واقع شکل جدیدی از جهان گشایی غربی است. نظریه پردازان در کشورهای مختلف در حال پیشرفته یا جهان سومی که در معرض این پدیده هستند به بررسی آن پرداخته اند. در مواردی اندیشمندان غربی نیز این مسئله را پذیرفته و از جهاتی آن را تحلیل کرده اند.
فرهنگ، کلیت به هم پیوسته ای از ارزشها ، اعتقادات، آداب و سنن، احساسات و گرایشات، افکار و اندیشه ها، بینشها و عناصر سازنده و شکل دهنده شخصیت و اخلاق و اعمال هر قوم و ملتی است. اساس تمدن هر جامعه که هویت دهنده آن نیز هست. فرهنگ مبنایی است که باید جهت دهنده به سایر حوزه ها چون سیاست و اقتصاد باشد.فرهنگ اهمیت و تأثیر بسیاری در شکل دهی مناسبات بین کشورها داشته است.
ناتوی فرهنگی که بعد از سقوط مارکسیسم و جنگ سرد مطرح شد در واقع پیمان ناتو را از جنبه نظامی _امنیتی به سمت فرهنگی سوق داد و به ابزار فرهنگی به عنوان سربازانی نگاه می کرد که باید به جهان گشایی بپردازند.در این دوران که انفجار بزرگ اخبار و اطلاعات اتفاق افتاده بود نقش مرزها و دولت ها در تولید فرهنگ رو به کاهش می رفت و تلاش برای ایجاد دهکده واحد جهانی با کدخدایی صهیونیسم بین الملل افزایش می یافت.این تلاش منجر به ایجاد یکسان سازی فرهنگی و هویتی می شد که در جهت هدف بزرگ قوم یهود یعنی سیطره بر کل جهان و تسخیر عالم بود. نظریه پردازان صهیونیسم بین الملل معتقد بودند که باید افکار و دلها را تسخیر کرد تا بتوان با جهت دهی آنها به اهداف و اغراض رسید.در این تسخیر و جهان گشایی بزرگترین مانع و سد راه ،دین مبین اسلام است.بسیاری معتقد به تقابل اسلام با غرب هستند اما در واقع تقابل حقیقی اسلام با پشت پرده ی غرب یعنی تفکر صهیونیستی است. همان تفکری که با زیرکی و پنهان کاری توسط سردمداران آمریکایی و اسرائیلی ،قدرت و ثروت غرب اروپایی را در دست دارد و به راحتی می تواند سران اروپا را بازی دهد و قطعاً به جهان سومی ها رحم نخواهد کرد و با ناتوی فرهنگی تلاش می کند تا از طریق تأثیرگذاری بر افکار عمومی مردم در کشورهای جهان سوم ،آنها را چنان در جهت منافع و اهداف غرب هدایت کند که مردم این کشورها در مواقع لزوم به پیاده نظام قدرتهای بیگانه تبدیل شوند و از همین مردم برای ساقط کردن دولتهایشان استفاده می شود مانند اتفاقی که در جریان انقلاب های مخملی در کشورهایی چون اوکراین یا گرجستان افتاد.
خانم فرانسیس استیونر ساندرز در 1999 کتاب (جنگ سرد فرهنگی) را منتشر کرد و در آن افشاگری هایی در مورد سرویس اطلاعاتی آمریکا انجام داد که جنجال بسیاری در محافل روشنفکری آمریکا به راه انداخت .در این کتاب تأثیر و نفوذ سازمان سیا بر شبکه های تلویزیونی،رادیویی ،سازمان های گوناگون بین المللی فرهنگی،دانشگاهها،اساتید و دانشجویان مشخص شده بود و البته خانم ساندرز و هیچ پژوهشگر دیگری در امریکا جرأت افشای تفکرات صهیونیستی نومحافظه کاران حاکم بر آمریکا را ندارد اگرچه غلبه و نفوذ صهیونیستها بر کاخ سفید با حاکمیت هر جناحی همچنان پابرجا می ماند و منجر به جنگ های نظامی ،اقتصادی و مهمتر از همه فرهنگی می شود.
ناتوی فرهنگی که ریشه در انسان مداری غرب دارد ،تلاش می کند تا با مسئله دهکده واحد جهانی و همسان سازی فرهنگی ،هویت های اصیل مردم هر منطقه را کمرنگ کند و از بین ببرد و هویت جدیدی از انسان مدرن مصرفگرای تابع بیتفاوت را جایگزین نماید و در راستای این هدف از ابزار گوناگونی استفاده میکنند حتی سازمانهای بینالمللی هم با عناوین و در قالبهای متفاوت در همین جهت حرکت میکنند.یکی از مهمترین این سازمانها یونسکو بازوی فرهنگی سازمان ملل است که به صورت تبعیض آمیزی با فرهنگهای ملل گوناگون برخورد می کند. حتی سازمانهای اقتصادی هم می توانند در راستای اهداف فرهنگی، با تغییر خواسته ها و الگوهای مصرفی مردم، بر ارزشها و باورهای آنها تاثیر گذارند.و در واقع تاثیر متقابل اقتصاد - فرهنگ و سیاست - فرهنگ کمک شایانی در شکل دهی دهکده واحد جهانی می کند.
رسانه ها از ابزارهای مهمی هستند که در ناتوی فرهنگی به کار گرفته می شود تا هویت واحد انسان مدرن غربی را جایگزین هویت های ملی – دینی کنند. رادیو ، تلویزیون، اینترنت، ماهواره، بازیهای رایانه ای که اسطوره ها و الگوهای جدیدی را مطرح می کنند و از طریق ایجاد خودباختگی فرهنگی و ترویج روحیه بی تفاوتی سبب می شود که اسطوره های ملت ها تضعیف ، تخریب و نابود شوند و یا آنچنان بر قومیتها تأکید میکنند و با ایجاد فرقه های جدید و دست ساخته تلاش می کنند تا درگیری های داخلی و خونریزی های قومی را مقدمه سستی و اضمحلال فرهنگی ملت ها قرار دهند. به طوری که ترویج فرهنگ و هنجارهای غربی از طریق سازوکارهای تربیتی ، آموزشی و استفاده از ابزار رسانه همچنین ترویج اسلام سکولار و تقویت سلفی گری و گرایش به مذاهب انحرافی از بخشهای مهم و نرم افزاری طرح خاورمیانه بزرگ است. نومحافظه کاران معتقدند با تحقق این بخش مهمترین مانع در برابر غرب یعنی تمدن اسلامی را دچار استحاله کرده و در هنجارهای غربی هضم کنند در اینجا باردیگر به این نکته مهم اشاره می کنیم که پشت پرده غرب، تفکر صهیونیسم با آرمان سیطره بر جهان قرار گرفته است به طور کلی شاخص ها و اهداف تهاجم فرهنگی مبتنی بر تبعیض و نابرابری بین فرهنگ مهاجم و مورد هجوم است. تهاجم فرهنگی خواهان سلطه و ایجاد وابستگی است که پیروی یک طرف و شکست طرف مقابل را به همراه دارد و استراتژی آن جنگ بی پایان، همیشگی و نابرابر است. تهاجم فرهنگی خواهان تهی شدن فرهنگ مورد هجوم از ماهیت تمدنی و اخلاقی خویش و در مواردی به دلیل ضعف فرهنگ مورد تهاجم،تحمیل فرهنگ مهاجم صورت می گیرد. آنچه در برابر این سلطه گری فرهنگی می تواند مؤثر واقع شود، تاکید بر هویت های ملی و تقویت قومیت ها مبتنی بر وابستگی های مشترک، احیای اسطوره ها و ارزشها و الگوهای سنتی و تبیین آنها در جهت ایجاد اعتماد به نفس در ملتهاست. نامگذاری سال86 به سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی توسط مقام معظم رهبری ناظر بر همین مسئله بود که علی رغم اینکه آمریکا در خاورمیانه چندان موفق نبوده و از بعد سیاسی – نظامی به اهداف خود دست نیافته اما خطر حضور و نفوذ فکری،فرهنگی آن خطری جدی است که جوانان کشورهای عربی – اسلامی را تهدید می کند. نامگذاری سال 87 به عنوان سال نوآوری و شکوفایی که موجب تقویت و تحریک هرچه بیشتر نخبگان ایرانی در ورود به عرصههای علمی و صنعتی پیشرفته و دستیابی به فناوری هستهای ،تولید سلولهای بنیادی و پیشرفتهای دیگر که همه سبب افزایش اعتماد به نفس و ایجاد روحیه افتخار ملی گردید،موجب تهدید جدی تری علیه منافع و اهداف ناتوی فرهنگی شده است.و سال88 به عنوان سال اصلاح الگوی مصرف در شرایطی که اقتصاد جهانی دچار بحرانی عظیم است، میتواند به عنوان حربهای برای مقابله با ترویج بیماری مهلک مصرفگرایی باشد که از طریق فرهنگ غربی به ایران اسلامی سرایت کرده است. در واقع ایران اسلامی با اثبات قابلیت های اسلام درحوزه های گوناگون توانست این دین مبین را به عنوان تفکر و مدل زندگی برتر که توانایی اداره جهان را دارد،معرفی کند و غرب صهیونیستی را از توانایی های بالقوه اسلام ناب به وحشت اندازد.
بی شک تاکید بر ترکیبی از هویت اسلامی و ملی ایران است که می تواند ما را در ادامه این کارزار خطیر ،قدرتمند و ثابت قدم یاری رساند و همه اندیشمندان و روشنفکران دنیای اسلام و ایران عزیز باید مبانی واصول هویتی خود را چراغ راهی قرار دهند که طولانی و پر فراز و نشیب است و انشاالله این راه به حکومت جهانی اسلام به رهبری امام عدالت (مهدی موعود)ختم خواهد شد.

منابع:

1_دهقانینیا،امیررضا،مقاومت فرهنگی در بستر هویت ملی،فصلنامه کتاب نقد ،شماره28،پاییز82.
2_ لاریجانی،محمدجواد،فکراسلامی و چالشهای معاصر،ویژه نامه تاریخ فردا.
3_نقئی،زهرا،تاملی بر چرایی و پیامدهای ناسیونالیسم، فصلنامه کتاب نقد ،شماره28،پاییز82.


مفهوم شناسی شبیخون فرهنگی ، تهاجم فرهنگی ، ناتوی فرهنگی و ...

شبیخون فرهنگی، تهاجم فرهنگی، ناتوی فرهنگی و اصطلاحاتی از این قبیل که در سالهای گذشته توسط رهبر بیان شده چه تفاوتها ، چه شباهتهایی دارند. جداگانه هر کدام را توضیح دهید.
تهاجم فرهنگى (cultural Invasion): این اصطلاح مترادف اصطلاح امپریالیسم فرهنگى - خبرى، یعنى اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزش‏هاى فرهنگى امپریالیسم در میان ملل جهان سوم و خفه کردن فرهنگ این ملتها است. به عبارت دیگر تهاجم فرهنگى به این معناست که یک مجموعه سیاسى یا اقتصادى براى اجراى مقاصد خود و اسارت یک ملت، به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مى‏برد، و باورهاى تازه‏اى را به زور به قصد جایگزینى با فرهنگ و باورهاى آن ملت وارد کشورکند. تهاجم فرهنگى براى بى اعتقاد کردن نسل نو به دین و به اصول انقلابى انجام مى‏گیرد، (ر.ک: مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران، فرهنگ علوم سیاسى، ص 81) [پایان کد انتخابی][کامل از کد88586] راهکارهای مقابله با تهاجم فرهنگی: تهاجم فرهنگی، مقوله‏ای حقیقی و برنامه‏ریزی شده است و تنها راه مبارزه با آن نیز مصونیت بخشیدن به جوانان و دیگر افراد جامعه است. از راه تمسّک به فرهنگ غنی اسلامی و ملّی این مرز و بوم و استفاده کارآمد از همه امکانات ـ به ویژه دستگاه‏های فرهنگی‏ ـ و بسیج همه اقشار مردم براساس برنامه‏ای دقیق و حساب شده، می‏توان به این مهم دست یافت. بر این اساس، مهم‏ترین راه‏های مصون ماندن از این تهاجم، عبارت است از: 1. حفظ و تعمیق ارزش‏های اسلامی و ملّی از طریق فرآیند صحیح جامعه‏پذیری و عوامل آن؛ (مانند خانواده، مدرسه، رسانه‏ها و....) و نیز آگاه نمودن جوانان با پیشینه‏های درخشان تمدنّ اسلامی و دستاوردهای مادی و معنوی عظیم انقلاب اسلامی. 2. تحققّ حیات طیبه اسلامی و حفظ ارزش‏های انقلابی، استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی، تأمین رفاه و امنیت برای مردم در سایه ایمان به خداوند و حاکمیت ارزش‏های الهی. 3. هوشیاری و بیداری در مقابل انحراف معنوی جامعه اسلامی. 4. احیای فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن حفظ و بقای فرایض و ارزش‏های الهی است. 5. ایجاد باور عمیق، ریشه‏دار، عقلانی و مبتنی بر نظام ارزشی اسلام در مدیران جامعه؛ یعنی، کسانی که در دستگاه‏های رسمی قانونی، به ویژه فرهنگی، نقش ایفا می‏کنند. 6. تلاش و تدبیر جدی و گسترده برای تثبیت نظام ارزشی مطلوب در بخش‏های مختلف جامعه (اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...). 7. تبلور و تجلّی این نظام ارزشی در رفتار حقیقی و حقوقی مدیران ساختار کلان کشور و برنامه‏های اجرایی. برای مصون ماندن از تهاجم فرهنگی بیگانگان و گریز از الگوها و گرایش های غربی در دو جهاد عمده باید کوشید: جهاد علمی و عملی. در جهاد علمی، شخص باید معرفت خویش را نسبت به ارزش‏ها و هنجارهای دینی پیوسته روزافزون سازد تا نیک را از بد، و سره را از ناسره، به خوبی بازشناسد و با شعور و آگاهی در مسیر نیکی‏ها گام بردارد. جهاد عملی به دو بخش تقسیم می‏شود: فردی و اجتماعی. جهاد عملی فردی حرکتی دائمی و خستگی‏ناپذیر در برابر هواها و خواسته‏های نفسانی است. این جهاد، عزمی استوار و مراقبتی دائمی می‏طلبد و بدون ارتباط پیوسته با خدا و جدیتّ در مخالفت با شیطان نفس، نمی‏توان از آن سرافراز بیرون آمد. در این مسیر، شخص باید نخست به انجام واجبات و ترک محرمات همت گمارد. در مرتبه دوم، انجام مستحبّات و ترک مکروهات را وجهه همت خویش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غیر خدایی است‏ـ حتی برخی از مباحات راـ از خود دور سازد و به غیر خدا و آنچه مطلوب او است، نپردازد. اما جهاد عملی اجتماعی، کوششی جمعی است در جهت تغییر و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگی‏ها و انحرافات، و بسط علم، اخلاق، معنویت، فضیلت و تقوا در جامعه. این مهم نیز مستلزم برنامه‏ریزی دقیق و مشورت و همگامی با صاحب‏نظران و دیگر دوستان همراه و هم‏رأی است. در پایان، گفتنی است برخورد فیزیکی، بستن مرزها و کارهایی از این دست، هرگز بهترین یا آخرین راه حل نیست. به علاوه، تحقق آن نیز در عصر ارتباطات و پیشرفت فن‏آوری به صورت کامل امکان‏پذیر نیست؛ اما در مواردی لازم است و از تأثیر و نفوذ بیش تر تهاجم فرهنگی جلوگیری می‏کند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: علی ذوعلم، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، بر گرفته از سخنان مقام معظم رهبری؛ انقلاب و ارزش‏ها؛ ابوالفضل اشرفی، بحران هویت اجتماعی و آسیب‏شناسی انقلاب (مجموعه مقالات آسیب‏شناسی انقلات اسلامی) [پایان کد انتخابی] [کامل از کد2]
ناتوى فرهنگى‏
جهت آشنایی شما با این موضوع مقاله ای تحت عنوان : «ناتوى فرهنگى‏ اهداف، ابزارها و مصادیق‏ , مرتضی شیرودی , پرسمان شماره 52 - دی 1385» ارائه می شود:
ناتوى فرهنگى‏ اهداف، ابزارها و مصادیق‏
امروز، مسئله خطرناک، این است که سررشته تحولات منفى در سطح بین‏المللى، در دست کسانى است که مى‏خواهند به وسیله این تحولات، اهداف خودشان را که یا زر است یا زور، تأمین کنند و براى آنها چیزى به نام هویت ملت‏ها، اصلاً ارزش ندارد که متأسفانه این، در صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ یعنى تحولات کشورهاى آسیایى، آفریقایى و آمریکاى لاتین، در دام طراحى باندهاى قدرت بین‏المللى افتاده است و طراح اینها، صهیونیست و سرمایه‏داران بین‏المللى بوده‏اند. آن چه براى اینها مهم است، کسب قدرت سیاسى است که بتوانند در کشورها و دولت‏هاى اروپایى و غیره نفوذ کنند؛ قدرت سیاسى را در دست بگیرند؛ پول کسب کنند و این کمپانى‏ها، سرمایه‏هاى عظیم، کارتل‏ها و تراست‏ها را به وجود آورند. هدف، این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضا کند که اخلاق جنسى ملت‏ها را خراب کنند، به راحتى مى‏کنند؛ مصرف‏گرایى را در بین آنها ترویج کنند، به راحتى این کار را انجام مى‏دهند؛ بى‏اعتنایى به هویت‏هاى ملى و مبانىِ فرهنگى را در آنها ترویج کنند، این کار را مى‏کنند. اینها، اهداف کلان آنها است که تصویر کرده‏اند. آن وقت، همیشه لشگرى هم از امکانات فرهنگى و رسانه‏اى و روزنامه‏هاى فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات، در مشت اینها قرار دارد که از آنها به «ناتوى فرهنگى» تعبیر مى‏کنند؛ یعنى مانند پیمان ناتو که آمریکایى‏ها در اروپا به عنوان مقابله با شوروى سابق، یک مجموعه مقتدر نظامى به وجود آوردند؛ اما براى سرکوب هر صداى معارض با خودشان، در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره، از آن استفاده مى‏کردند، حالا یک ناتوى فرهنگى هم به وجود آورده‏اند. این، بسیار چیز خطرناکى است. البته براى حالا هم نیست؛ سال‏هاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیره به هم پیوسته رسانه‏هاى گوناگون از ماهواره‏ها، تلویزیون‏ها و رادیوها که حالا اینترنت هم داخلش شده است، در جهت مشخصى حرکت مى‏کنند تا سررشته تحولات جوامع را به دست بگیرند.
گوشه‏اى از سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع دانشگاهیان استان سمنان‏
امروزه رسانه‏هاى فراملى، به مثابه یکى از مؤثرترین ابزار تحکیم هژمونى نظام سلطه جهانى، به ویژه آمریکا، عمل مى‏کنند. این رسانه‏ها، وابسته به شرکت‏هاى قدرتمند و بانفوذ فراملیتى‏اند و در جهت تأمین منافع کشورهایى چون آمریکا، نقشى اساسى دارند. به بیان دیگر، مؤثرترین ابزار براى جهانى کردن فرهنگ غرب، شرکت‏هاى فراملى و نیروى محرکه این فرآیند، بهره‏گیرى از انقلاب، در عرصه فناورى اطلاعات و جهانى شدن ارتباطات است. پدیده جهانى شدن ارتباطات را پس از دهه 1960م. مى‏توان از رشد رسانه‏ها و شرکت‏هاى فراملى، نظیر تایم وارنر، دیزنى، رویترز، سونى، مردوخ و برتلزمن، دریافت که همگى وابسته به اقتصادهاى پیشرفته‏اند؛ به گونه‏اى که سازمان‏هاى دولتى و غیردولتى ارتباطى را به شدت تحت‏الشعاع خود قرار داده‏اند.
بخش زیادى از سلطه رسانه‏هاى غربى بر جهان، به آمریکا تعلق دارد که این مسئله را باید ناشى از تجربه بازاریابى، رشد و استفاده از تکنولوژى‏هاى جدید در جهت دست‏یابى به جلوه‏هاى ویژه دانست. شاید به همین علت است که تلاش دولت‏هاى ملى در جهت حفظ جوامع خود از سیطره فرهنگى آمریکا، چندان موفقیت‏آمیز نبوده است؛ زیرا از یک سو، محصولات فرهنگى آمریکا، حاوى مفاهیم جذابى چون آزادى، حق انتخاب‏هاى فردى و آینده مطلوب است و از سوى دیگر، زیرساخت‏هاى نامطلوب کشورها، باعث تسهیل انتقال و پذیرش محصولات فرهنگى آمریکایى شده است. دیگر دلایل موفقیت رسانه‏هاى آمریکایى در تسلط بر جهان را مى‏توان به صورت زیر برشمرد:
1. سلطه‏گرایى جهانى رسانه‏اى آمریکایى‏
در گذشته، تعادلى بین منافع کارگرى و کشاورزى از یک سو و شرکت‏ها از سوى دیگر، وجود داشت؛ امّا امروزه، این شرکت‏هاى تجارى رسانه‏اى هستند که بر امور، سلطه یافته‏اند. بخشى از این سلطه‏یابى، به کمکى برمى‏گردد که رسانه‏ها در امر مبارزات انتخاباتى ایفا مى‏کنند. هزینه‏هاى تبلیغات رسانه‏اى نامزدها، مرتب در حال افزایش است که این امر، به افزایش توانایى مالى شرکت‏هاى رسانه‏اى از طریق بهره‏جویى از نامزدهاى به قدرت رسیده، منجر شده است. از این رو، این شرکت‏ها از حمایت وسیع قانونى در آمریکا بهره‏مندند.
از یک قرن قبل، دادگاه عالى آمریکا، همان حقوقى را که براى افراد قائل است، براى شرکت‏ها نیز در نظر گرفت و از این جهت، نظارت بر رسانه‏ها، بسیار دشوار گردید. همچنین، در دهه 1970م. این شرکت‏ها از اصلاحیه اول قانون اساسى آمریکا، براى گسترش و سیطره جهانى فعالیت‏هاى خود، بهره گرفتند. از آن جا که رسانه‏ها، از حمایت مالى گسترده آگهى دهندگان برخوردارند، به نحو گسترده‏اى، اقدام به پخش آگهى‏هاى تبلیغاتى و تجارى مى‏کنند. این رسانه‏ها، تبدیل به دستگاه‏هاى عظیم بازاریابى و ایدئولوژیکى، به منظور تأثیرگذارى شرکت‏ها شده‏اند. در واقع، این رسانه‏ها، مفسران نهایى واقعیت هستند و واقعیت را هم بر اساس منافع شرکت‏ها تعریف مى‏کنند.
نتیجه این که، اقتدار شرکت‏هاى رسانه‏اى، در حال افزایش است و آنان به دنبال یافتن بازارهاى جدید، کاهش مالیات بر فعالیت‏هاى خود و کسب منافع بیشتر از حکومت‏ها هستند. در این راستا، شرکت‏ها و رسانه‏هاى فراملى، اولویت بسیار زیادى براى مقررات‏زدایى قائلند؛ زیرا بدین وسیله مى‏توانند به سادگى در رسانه‏هاى ملى نفوذ کنند و از طریق بنگاه‏هاى تبلیغاتى خود، به صورت نامحدودى، بر آنها تأثیر بگذارند. یکى از راه‏هایى که به موفقیت شرکت‏هاى فراملى رسانه‏اى آمریکا بر جهان انجامیده است، تمرکز در فعالیت‏ها و حرکت به سوى تأسیس اتحادیه‏هاى رسانه‏اى است. دو نمونه بارز این مسئله، عبارتند از:
الف) اتحادیه ارتباطات راه دور بین‏الملل)ITV(؛ این اتحادیه، در سال 1856م. تأسیس و در سال 1932م. به اتحادیه بین‏الملل تلگراف، تغییر نام داد؛ سپس به منظور جلوگیرى از نفوذ جهان سوم، مجدداً سازماندهى شد و در پى‏آن، نقش شرکت‏هاى حقوقى در آن بیشتر گردید. این سازمان که هم اکنون، به عنوان یکى از نهادهاى تخصصى سازمان ملل فعالیت مى‏کند، نقش روز افزونى در حمایت از رسانه‏هاى ملى دارد.
ب) گات )GATT(یا موافقت‏نامه عمومى تعرفه و تجارت؛ این سازمان که امروزه، سازمان تجارت جهانى )WTO(خوانده مى‏شود، در سال 1947م. تأسیس و در سال 1996م. تغییر نام داد. این سازمان، در جهت حفظ منافع شرکت‏هاى رسانه‏اى و گسترش جریان اطلاعاتى غرب، تلاش زیادى کرد. به این دلیل، این شرکت‏ها بر قوانین و جریان‏هاى مربوط به روند گسترش اطلاعات، نظارت دقیق داشته، هر گونه مخالفتى را سرکوب مى‏کنند. آنها با بى‏طرف ساختن دولت‏ها، نفوذ جهانى خود را کامل کرده، بدون نظارت مؤثر، به فعالیت مشغولند؛ این در حالى است که سازمان‏هاى بین‏المللى دیگر، نظیر سازمان ملل متحد و یونسکو، در این زمینه، ضعیف و خلع سلاح شده‏اند.1
2. عملیات روانى سازمان سیا علیه اسلام‏
سازمان سیا )CIA(گرچه یک رسانه فراملى نیست، ولى در نقش یک رسانه فراملى، در تهاجم به فرهنگ‏هاى ملى، عمل مى‏کند. از این رو، آرتور کاستلز، یکى از مقامات جنگ فرهنگى سیا، خطاب به یک مقام مسئول آمریکایى در سال 1949م. چنین گفته است: به من، 100 میلیون دلار و 1000 انسان مصمم بدهید؛ تضمین مى‏کنم که چنان موجى از ناآرامى‏هاى دمکراتیک در میان توده‏ها، حتى در میان سربازان امپراتورى استالین، ایجاد کنم که براى مدتى طولانى، تمامى دغدغه وى به مسائل داخلى معطوف شود.
«جنگ سرد فرهنگى سیا و جهان هنر و ادب»، عنوان کتابى است از خانم فرانسیس ساندرس - پژوهش‏گر و روزنامه‏نگار انگلیسى - است که در سال 1999م. در لندن منتشر شد و اندکى بعد، غوغایى به پا کرد. این کتاب، به افشاگرى نقش سازمان سیا در هدایت فرهنگى و هنرى در بسیارى از کشورها، به ویژه در دوران جنگ سرد مى‏پردازد. خانم ساندرس، در کتابش نشان مى‏دهد که کوردمه‏یر، رئیس بخش عملیات روانى سازمان سیا، با همکارى دوستش، آرتوشلزینگر و بر پایه طرحى که ملون لاسکى ارائه داد، حرکتى را آغاز کردند که به ایجاد یک شبکه فرهنگى غول‏آساى جهانى یا ناتوى فرهنگى انجامید؛ به طورى که بودجه آن در سال 1950م. و در زمان ریاست جمهورى ترومن، 34 میلیون دلار بود. گرچه جنگ سرد به پایان آمد، ولى سازمان سیا، با بهره‏گیرى از تجارب دوران جنگ سرد، با بودجه و شدت بیشترى، براى پیروزى در عرصه‏هاى دیگرى، چون اسلام و ایران و از طریق شیوه‏هاى زیر تلاش مى‏کند:
الف) سینما
در هالیوود، مأموران سیا، کارگردانان را ترغیب مى‏کنند تا در فیلم‏هاى خود، از سیاه پوستان بیشترى استفاده نمایند؛ آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر بکشند و از این طریق، آمریکا را جامعه‏اى آزاد و دمکرات نشان دهند. فیلم «مزرعه حیوانات» جرج ارول، در این راستا و با سرمایه سیا در سال 1984م. تولید شد. در این مورد، حتى مى‏توان به فیلم «روز استقلال هالیوود» در سال 1996م. اشاره کرد. در این فیلم، موجودات فضایى مى‏خواهند جهان و بشر را از بین ببرند تا به منابع و ثروت‏هاى زمین دست یابند؛ اما نیروى هوایى آمریکا، تحت رهبرى و هدایت رئیس جمهور، بر این موجودات فائق مى‏آیند. این فیلم در حقیقت، ستایشى از قدرت عظیم آمریکا براى دست‏یابى به پیروزى، در نبرد با دشمن انسانیت است!
ب) کتاب‏
بسیارى از کتاب‏هاى کمپانى پراگر، با بودجه سیا چاپ مى‏شوند. کتاب «طبقه جدید» میلوان جیلاس هم با کمک سیا و در تیراژ بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا، 50 هزار نسخه از یکى از کتاب‏هاى ایروینگ کریستون را براى توزیع مجانى در سراسر جهان خریدارى کرد. طبق تخمین خانم ساندرس، تنها در دوران جنگ سرد، حدود 1000 عنوان کتاب به وسیله سیا و تحت پوشش بنگاه‏هاى انتشاراتى تجارى و دانشگاهى، در آمریکا به چاپ رسید.
ج) همایش‏
سیا در سال 1950م. با گردآوردن 100 نویسنده مشهور از سراسر جهان، کنگره آزادى فرهنگى را در برلین دایر کرد. در این کنگره، نویسندگان برجسته‏اى چون آرتور کوستلر، سیدنى هوک، ملوین لاسکى، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت داشتند. یکى از اولین اقدامات کنگره، اختصاص بودجه‏اى کلان، براى چاپ نشریات روشنفکرى در پاریس، برلین و لندن بود. هدف ابتدایى کنگره، تقویت چپ‏گرایان غیرکمونیست و مقابله با روحیات و تبلیغات ضدآمریکایى بود. هدایت کنگره را مایکل یسلون، کارمند واحد جنگ روانى برعهده داشت.
د) دانشگاه‏
تعدادى از دانشگاه‏هاى مشهور آمریکا، مانند کلمبیا، استانفورد، نیویورک و هاروارد، زیر نفوذ سازمان سیا هستند. بنیاد فارفیلد در دانشگاه کلمبیا، یکى از مهم‏ترین مراکزى است که بودجه عملیات فرهنگى سیا، از طریق آن به نهادهاى فرهنگى مبلّغ فرهنگ آمریکایى منتقل مى‏گردد. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودى به نام جولیوس فیلشن ایجاد کرده؛ ولى در واقع، با بودجه سیا اداره مى‏شود. هدایت این بنیاد را زمانى جک تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا در دست داشت.
و) روشنفکران
خانم ساندرس، فهرستى از شوالیه‏ها یا روشنفکرانى چون کارل پوپر، توماس کوهن، آیزایا برلین، والت روستو، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، سیدنى هوک و هنرى لوس را ذکر مى‏کند که با تأسیس نشریاتى چون پارتیزان ریویو، نیولیدر، در مونات، کینان ریویو و پرووه، مخالفان کمونیسم دیروز و دشمنان اسلام امروز را در سراسر جهان، تغذیه فکرى مى‏کنند. عجیب آن که اکثر شوالیه‏هاى جنگ سرد فرهنگى، یهودى‏اند!
ه) ترور
ترویج فرهنگ به اصطلاح آزاد، همپاى سیاست ترور و کشتار روشنفکران و دگراندیشان، در تمامى دوران جنگ سرد و پس از آن، جریان دارد. طبق برخى از تخمین‏ها، حداقل در دوران جنگ سرد، سیا، حدود 150 هزار معلم، استاد، رهبر اتحادیه کارگرى، کشیش و روحانى مخالف را به قتل رسانده و برخى این رقم را تا 300 هزار نفر افزایش داده‏اند. این پدیده که از آن به «ترور دولتى» یاد مى‏شود، پنهان و مخفیانه صورت مى‏گیرد.2
3. ارتش آمریکا و بازى‏هاى رایانه‏اى
از دیگر ابزارهاى ناتوى فرهنگى آمریکا و غرب علیه جهان غیرغرب، بازى‏هاى رایانه‏اى است. بازى‏هاى رایانه‏اى را صرفاً نباید پدیده‏اى براى سرگرمى کودکان و نوجوانان دانست؛ بلکه این بازى‏ها به ابزار تبلیغاتى مهمى در دست ارتش‏هاى مهاجم و سرکوب‏گرى چون ارتش آمریکا هستند که در بطن و درون خود، هدف‏هاى سیاسى - نظامى شیطانى را دنبال و القا مى‏کنند.
بسیارى از تحلیل‏گران، جنگ خلیج فارس در سال 1991م. را یک بازى رایانه‏اى توصیف کردند؛ زیرا این جنگ، بیشتر به یک جنگ رایانه‏اى شبیه بود و نه یک جنگ واقعى. همین واقعه، درباره جنگ دوم خلیج فارس هم تکرار شد. رایانه‏اى بودن این جنگ‏ها را اظهارنظر بوش پدر با عنوان «بازى تمام شد» و گفته یک ژنرال آمریکایى که «تاکتیک این جنگ، از بازى رایانه‏اى اقتباس شد»، تأیید مى‏کند. این جملات، مى‏تواند براى طرفداران بازى‏هاى رایانه‏اى، لذت‏بخش باشد؛ به این دلیل که دیگر نمى‏توان بازى‏هاى رایانه‏اى را تنها وسیله‏اى براى وقت‏گذرانى دانست. بازى رایانه‏اى، فقط یک تفریح بى‏خطر نیست؛ بلکه رسانه‏اى براى بیان و نهادینه‏سازى برخى پیام‏هاست؛ البته این پیام‏رسانى به صورت آشکار صورت نمى‏گیرد؛ بلکه در جهتى به دور از اهداف ظاهرى و ابتدایى، از آن استفاده مى‏شود. استفاده از بازى‏هاى رایانه‏اى، در جهت هدف‏هاى سیاسى و نظامى، به آن جهت مزورانه است که براى مردم، ناشناخته است. برخى از این بازى‏ها عبارتند از:
الف) بازى بازگشت به قلعه ولفن اشتاین )Return to castle wolfenstein( عرضه شده در نوامبر 2001م. که بازى‏کننده در نقش یک سرباز آمریکایى در جنگ جهانى دوم ظاهر مى‏شود. او به درون کاخ‏هاى نازى نفوذ مى‏کند و با سربازان s.s به مبارزه مى‏پردازد و در پیچ و خم راهروى کاخ‏ها، سربازان آلمانى را از پاى در مى‏آورد. در این بازى، نوعى دیدگاه جانبدارانه به نفع آمریکایى‏ها وجود دارد.
ب) بازى طوفان صحرا )Conflict Desert Storm(عرضه شده در سپتامبر 2002م. که بازى‏کننده در نقش یک سرباز انگلیسى و آمریکایى است که مأموریتش، آزادسازى عراق از یوغ دیکتاتورى است. او در این بازى، یک دشمن مى‏شناسد و آن هم سرباز عراقى است. این بازى، هیچ مخالفتى را در آمریکا به وجود نیاورد و تنها به افراد زیر 16سال، توصیه شد که این بازى را انجام ندهند. هدف پنهانى بازى طوفان صحرا، آن است که فرد بازى‏کننده، خود را در موضع دفاع از نظم جهانى قرار دهد.
ج) بازى ارتش آمریکا )Amricans Army(عرضه شده در ژوئیه 2002م. که بازى‏کننده در آن، به یک سرباز آمریکایى تبدیل مى‏شود. هدف ارتش آمریکا که سازنده این بازى است، جذب بیشتر جوانان به سوى مشاغل نظامى است. براى استفاده از این بازى، باید بر روى پایگاه اینترنتى ارتش آمریکا ثبت‏نام کرد که تاکنون، بیش از یک میلیون نفر در این پایگاه، ثبت‏نام کرده‏اند.
در نمایشگاه بازى رایانه لس‏آنجلس )E3(در مه 2003م. افرادى که در انتظار باز شدن درهاى نمایشگاه بودند، در مقابل درب‏هاى نمایشگاه به تماشاى یک برنامه شبیه‏سازى شده، مثل بازى هنگ 101 نیروى هوایى، پرداختند. در بازى بازگشت به بغداد Back to Gagad()، بازى کننده به جنگ سال 1991م. آمریکا علیه عراق برمى‏گردد که در آن نیز، یک دیدگاه انحصارگرایانه به نفع آمریکا به چشم مى‏خورد.
ارتش آمریکا، به طور مستقیم و غیرمستقیم در تولید و توزیع بازى‏هاى رایانه‏اى جنگى و نظامى، دخالت دارد. توانایى این کار، در ارتش آمریکا دیده مى‏شود؛ زیرا ارتش، ماهرترین برنامه‏نویس‏ها را جذب کرده و تواناترین موتورهاى بازى را خریدارى کرده است. درمواقعى که ارتش نتواند به تولید بازى‏هاى رایانه‏اى بپردازد، دیگر سازندگان بازى‏هاى رایانه‏اى را به انقیاد در مى‏آورد؛ به طورى که اگر سازندگان بازى‏هاى رایانه‏اى، نرم‏افزارى را طراحى کنند که در آن به یک نظامى توهین شود، به 500 دلار جریمه، محکوم مى‏شوند.3
بحران رسانه‏اى در آمریکا
علت ناتویى شدن رسانه‏اى آمریکایى چیست؟
روز به روز بر روند تمرکزگرایى در ارتباط جمعى آمریکا و بر اقتدار مالکان و صاحبان رسانه‏هاى جمعى افزوده مى شود. در واقع، با وجود شعارهایى که در باب وجود چند فرهنگى در آمریکا به گوش مى‏رسد، یک فرهنگ، امواج و محتواى رسانه‏ها را به چنگ گرفته است. چنین وضعیتى را بن‏باگو دیکیان در کتاب «انحصار رسانه‏اى»، به خوبى تشریح کرده است. وى مى‏نویسد:
تعداد اندکى از مؤسسات اقتصادى، با چنگ انداختن بر بخش رسانه‏اى و اطلاع‏رسانى آمریکا، آن را از اصول کثرت‏گرایى دور ساخته‏اند. این مؤسسات که حدود 50 شرکت چند ملیتى‏اند و همگى منافع مالى مشترکى با چند مؤسسه اقتصادى عظیم و چندین بانک بین‏المللى بسیار مهم دارند، قسمت اعظم این بازار را در اختیار دارند، به گونه‏اى که، در سال 2003م.، تنها ده مؤسسه بزرگ اقتصادى بر این بخش فرمانروایى مى‏کردند. سیاستمداران آمریکایى نیز از تصویب مقررات مراقبتى بر این مؤسسات، طفره مى‏روند؛ زیرا مؤسسات اقتصادى بزرگ از محدودیت‏هاى بیش از حد ناشى از فشارهاى قانونى، لطمه خواهند خورد. از این رو، سیاستمداران، راه حل را در خارج ساختن این بخش از حوزه قانون‏گذارى دولتى دیده‏اند؛ همان گونه که مایکل پاول، پسر وزیر امور خارجه پیشین آمریکا و رئیس کمیسیون ارتباطات دولت فدرال، به عنوان مسئول قانون‏گذارى در این بخش، مخالف وضع و تصویب هر گونه قانون در این زمینه و طرفدار متعصب بازار آزاد است. راز مهم دیگرى که باعث آزاد گذاشتن اربابان رسانه‏اى شده، این است که در فاصله زمانى بین 1993 تا 2003م. اربابان ارتباط جمعى، 75 میلیون دلار به مبارزات انتخاباتى نامزدهاى دو حزب عمده آمریکا، کمک مالى کرده‏اند. صنایع بزرگ رسانه‏اى، همچنین با تأمین مخارج کامل 1460 سفر اعضا و کارمندان کمیسیون ارتباطات دولت فدرال، در فاصله سال‏هاى 1995 تا 2000م. دوستى آنان را براى خود حفظ کرده است.
هم اکنون، بیشتر شبکه‏هاى بزرگ رادیویى، کانال‏هاى تلویزیونى، روزنامه‏ها و نشریات دیگر، در اختیار گروه اندکى از مؤسسات اقتصادى قرار دارند. آنها همچنین بر روى دو هدف عمده اینترنت و حذف مقررات ضد انحصار، تمرکز یافته‏اند؛ زیرا حداقل کنترل دسترسى به اینترنت به صورت عمده، براى این مؤسسات اقتصادى، مى‏تواند منبع سودى سرشار باشد. بنابراین، جاى تعجب نیست که در سال 1999م. مجموعاً 110 شرکت، 60 درصد کاربران شبکه را در اختیار داشتند؛ ولى در سال 2000م. تنها 14 شرکت، صاحب همان سهم از بازار آزاد بودند.
علاوه بر این، شرکت‏هاى بزرگ، کمیسیون ارتباطات را به سمت تجدید نظر در قانون 1993م. که شرکت‏ها را از در اختیار گرفتن بیش از 30 درصد بازار منع مى‏کند، سوق داده‏اند؛ از این رو، قانون مخابرات 1996م. محدودیت‏هاى وارده بر تمرکزگرایى در مالکیت ایستگاه‏هاى رادیویى را لغو کرد. حاصل این تصمیم، آن شد که کِلر چاثل در سال 2001م. به تنهایى چندین ایستگاه رادیویى را در اختیار داشت.
تمرکزگرایى، نتیجه‏اى دیگر هم دارد و آن این که روزنامه‏نگاران عضو مؤسسات اقتصادى، تشویق نمى‏شوند که نقّادانه درباره مالکین خود، اطلاع‏رسانى و افشاگرى نمایند و در نتیجه، اطلاع‏رسانى به صورت کالا در مى‏آید و تولید روزنامه‏نگاران، معناى واقعى خود را از دست مى‏دهد. به این ترتیب، جنبه‏هاى تحقیقى مقالات روزنامه‏نگاران از بین مى‏رود. به این جهت، مؤسسات اقتصادى‏اى که ثروت و دارایى فراوانى در حوزه اینترنت و مطبوعات دارند، به جاى تولید و تحقیق، همواره به کپى کردن مطالب یک روزنامه یا رسانه، در روزنامه‏ها و رسانه‏هاى خود دست مى‏زنند و به این وسیله، کیفیت کار روزنامه‏نگارى، جدیت کارى و بررسى حقیقت خبر، همیشه در نظر گرفته نمى‏شود.4
صهیونیسم و مقاصد جهانى سیطره رسانه‏اى
آن چه در پى مى‏آید، خلاصه‏اى ازنظرات داک، نماینده پیشین مجلس آمریکا از ایالت لوئیزیاناست.
بسیارى دچار این توهم هستند که در آمریکا، مطبوعات آزادند؛ اما واقعیت این است که در آمریکا، هر کسى آزاد است که هر نشریه و رسانه‏اى را منتشر کند؛ ولى هیچ گاه آزاد نیست که هر سخنى را بگوید؛ البته به استثناى نشریاتى با تیراژ پایین و در سطح محلى که هرگز براى ساختار قدرت، خطر جدى محسوب نمى‏شوند. آنها گاهى اجازه گفتن هر سخنى را دارند! در واقع، روزنامه‏ها، مجله‏ها، ایستگاه‏هاى رادیویى و شبکه‏هاى تلویزیونى، به طور باور نکردنى، کنترل مى‏شوند؛ به حدى که در بسیارى از شهرهاى عمده اروپایى، کنترل بر رسانه‏ها، به گستردگى سلطه آمریکاییان بر رسانه‏ها نیست؛ مثلاً در اروپا در میان انبوه نشریات، مى‏توانید روزنامه‏اى را پیدا کنید که حامى فلسطینى‏ها باشد؛ اما در آمریکا در میان 2000 روزنامه، حتى یک روزنامه هم پیدا نمى‏شود که دیدگاهى فلسطینى داشته باشد. گرچه روزنامه‏هاى معدودى هستند که بر سر برخى از مسائل، با دولت اسراییل، اختلاف نظر دارند - همان طور که در خود اسراییل هم در برخى اوقات، اعتراضات ضددولتى دیده مى‏شود - ولى بر سر مسائل بنیادین، همه مطبوعات و نشریات آمریکایى، چه در تملک یهودیان باشند یا نباشند، بدون توجه به شرارت‏ها، کشتارها و نقض حقوق بشر توسط اسراییل، حامى آن دولتند؛ در حالى که اسراییل از بدو تأسیس، هزاران تن از مردان، زنان و کودکان فلسطینى را کشته است. علاوه بر این، آنان به تخریب عمدى هزاران خانه، شرکت، بیمارستان و مدرسه پرداخته و ده‏ها هزار نفر را کور، ناقص، فلج و انگشتان افراد بسیارى از جمله، هزاران کودک را قطع کرده‏اند. همچنین صدها هزار فلسطینى را زندانى و شکنجه کرده‏اند و بدتر از همه، در این دوران تخریب و کشتار، اسراییلى‏ها اقدام به تأسیس صدها شهرک یهودى در سرزمین‏هاى فلسطینیان کرده‏اند. در حقیقت، همان گونه که خانه‏ها و شهرهاى فلسطینى را خراب مى‏کنند، یهودیانى را از مکان‏هایى چون نیویورک و مسکو، روانه اسراییل مى‏کنند و براى آنها، خانه‏هایى در شهرک‏هاى مردم مظلوم فلسطین مى‏سازند.
بیشتر آمریکاییان از این مسئله بى‏خبرند و بى‏خبرى آنان، ناشى از آن است که یهودیسم و صهیونیسم، بر اکثریت عظیم رسانه‏هاى آمریکا، کنترل و سیطره دارد. این کنترل و سیطره، تنها براى مخفى کردن جنایات اسرائیل در فلسطین صورت نمى‏گیرد؛ بلکه آنها چه در آمریکا و چه در سایر نقاط جهان، سرورى و برترى نژاد یهود را تبلیغ مى‏کنند و معتقدند که از حق الهى حکومت، نه تنها بر فلسطین، بلکه بر تمام جهان برخوردارند و این اندیشه‏ها را ترویج مى‏کنند. در این راستا، آنان همواره تلاش مى‏کنند تا فرهنگ، هویت و انسجام نژادى و اقتصادى و استقلال سیاسى هر کشورى را در جهان، تضعیف کنند. به دیگر بیان، یهودیان و نظم نوین جهانى آنها، به دنبال نابودى هر ملت، فرهنگ، میراث و نژادى به جز یهود است. آنان به دنبال سلطه بر رسانه‏ها، اقتصاد و حکومت‏ها هستند. گرچه باید از آرزوى یهودیان در حفظ نسل، فرهنگ و دینشان حمایت و دفاع کرد، اما سلطه‏جویان یهودى، به دنبال نابودى هر جنبش میهن‏پرستانه، به غیر از جنبش خود هستند و این کار، نخست از طریق رسانه‏ها انجام مى‏گیرد.5
نتیجه‏
جریانى که به عنوان نومحافظه‏کار، در سال‏هاى اخیر، در آمریکا سربرآورده و سیاست‏هاى نظامى‏گرایانه جرج بوش را تغذیه و پشتیبانى مى‏کند، ادامه همان کانونى است که عملیات فرهنگى سیا را در دوران جنگ سرد هدایت مى‏کرد. به عنوان مثال، از ایرنیگ کریستون، روشنفکر سرشناس یهودى، به عنوان بنیان‏گذار جریان نومحافظه‏کارى یاد مى‏کنند. هم اکنون پسر او به نام ویلیام کریستون، به صراحت بر تداوم همان سیاست‏ها تأکید مى‏کند. او مى‏نویسد:
آینده بشریت، منوط به یک سیاست خارجى راسخ، آرمان‏گرا و خوش‏بینانه، از سوى آمریکاست. در واقع، آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنماى آن نیز باشد.
بنابراین، مى‏توان گفت که پدیده تهاجم فرهنگى موجود، به این معناست که کانون‏هاى قدرتمند سلطه‏گر جهانى در سرویس‏هاى اطلاعاتى غرب، براى فروپاشى یک نظام سیاسى و یا تحمیل طرح‏هاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى خود بر یک جامعه مستقل، عملیات روانى، فرهنگى و تبلیغاتى معینى را سازمان مى‏دهند. این عملیات، در گذشته علیه شوروى سوسیالیست بود و امروز علیه اسلام و نظام جمهورى اسلامى ایران است.
1. هربرت شیلر، مقابله با رسانه‏هاى فراملى، چالش بزرگ آینده، ماهنامه سیاحت غرب، آذر 1382، ص 12-17 .
2. به نقل از عبداللَّه شهبازى، سیا و جنگ سرد فرهنگ، مندرج در .Shahbazi.org
3. استفان پیلت، «بازى‏هاى رایانه‏اى سلاح تبلیغاتى»، لوموند دیپلماتیک، اکتبر 2003؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، آبان 1382، ص 54.
4. اریک کلینبرگ، ده ارباب رسانه‏اى آمریکا، لوموند دیپلماتیک، آوریل 2002، ص 24.
5. دیوید راک، جهان‏گرایان یهودى؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، مهر 1382، ص 37-42.

راهکارهای مقابله با تهاجم فرهنگی:
تهاجم فرهنگی، مقوله‏ای حقیقی و برنامه‏ریزی شده است و تنها راه مبارزه با آن نیز مصونیت بخشیدن به جوانان و دیگر افراد جامعه است. از راه تمسّک به فرهنگ غنی اسلامی و ملّی این مرز و بوم و استفاده کارآمد از همه امکانات ـ به ویژه دستگاه‏های فرهنگی‏ ـ و بسیج همه اقشار مردم براساس برنامه‏ای دقیق و حساب شده، می‏توان به این مهم دست یافت. بر این اساس، مهم‏ترین راه‏های مصون ماندن از این تهاجم، عبارت است از:
1. حفظ و تعمیق ارزش‏های اسلامی و ملّی از طریق فرآیند صحیح جامعه‏پذیری و عوامل آن؛ (مانند خانواده، مدرسه، رسانه‏ها و....) و نیز آگاه نمودن جوانان با پیشینه‏های درخشان تمدنّ اسلامی و دستاوردهای مادی و معنوی عظیم انقلاب اسلامی.
2. تحققّ حیات طیبه اسلامی و حفظ ارزش‏های انقلابی، استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی، تأمین رفاه و امنیت برای مردم در سایه ایمان به خداوند و حاکمیت ارزش‏های الهی.
3. هوشیاری و بیداری در مقابل انحراف معنوی جامعه اسلامی.
4. احیای فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن حفظ و بقای فرایض و ارزش‏های الهی است.
5. ایجاد باور عمیق، ریشه‏دار، عقلانی و مبتنی بر نظام ارزشی اسلام در مدیران جامعه؛ یعنی، کسانی که در دستگاه‏های رسمی قانونی، به ویژه فرهنگی، نقش ایفا می‏کنند.
6. تلاش و تدبیر جدی و گسترده برای تثبیت نظام ارزشی مطلوب در بخش‏های مختلف جامعه (اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...).
7. تبلور و تجلّی این نظام ارزشی در رفتار حقیقی و حقوقی مدیران ساختار کلان کشور و برنامه‏های اجرایی.
برای مصون ماندن از تهاجم فرهنگی بیگانگان و گریز از الگوها و گرایش های غربی در دو جهاد عمده باید کوشید: جهاد علمی و عملی. در جهاد علمی، شخص باید معرفت خویش را نسبت به ارزش‏ها و هنجارهای دینی پیوسته روزافزون سازد تا نیک را از بد، و سره را از ناسره، به خوبی بازشناسد و با شعور و آگاهی در مسیر نیکی‏ها گام بردارد.
جهاد عملی به دو بخش تقسیم می‏شود: فردی و اجتماعی. جهاد عملی فردی حرکتی دائمی و خستگی‏ناپذیر در برابر هواها و خواسته‏های نفسانی است. این جهاد، عزمی استوار و مراقبتی دائمی می‏طلبد و بدون ارتباط پیوسته با خدا و جدیتّ در مخالفت با شیطان نفس، نمی‏توان از آن سرافراز بیرون آمد. در این مسیر، شخص باید نخست به انجام واجبات و ترک محرمات همت گمارد. در مرتبه دوم، انجام مستحبّات و ترک مکروهات را وجهه همت خویش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غیر خدایی است‏ـ حتی برخی از مباحات راـ از خود دور سازد و به غیر خدا و آنچه مطلوب او است، نپردازد.
اما جهاد عملی اجتماعی، کوششی جمعی است در جهت تغییر و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگی‏ها و انحرافات، و بسط علم، اخلاق، معنویت، فضیلت و تقوا در جامعه. این مهم نیز مستلزم برنامه‏ریزی دقیق و مشورت و همگامی با صاحب‏نظران و دیگر دوستان همراه و هم‏رأی است.
در پایان، گفتنی است برخورد فیزیکی، بستن مرزها و کارهایی از این دست، هرگز بهترین یا آخرین راه حل نیست. به علاوه، تحقق آن نیز در عصر ارتباطات و پیشرفت فن‏آوری به صورت کامل امکان‏پذیر نیست؛ اما در مواردی لازم است و از تأثیر و نفوذ بیش تر تهاجم فرهنگی جلوگیری می‏کند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: علی ذوعلم، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، بر گرفته از سخنان مقام معظم رهبری؛ انقلاب و ارزش‏ها؛ ابوالفضل اشرفی، بحران هویت اجتماعی و آسیب‏شناسی انقلاب (مجموعه مقالات آسیب‏شناسی انقلات اسلامی)
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 38/100119849

ناتوی فرهنگی و رسالت ما

ناتوی فرهنگی و رسالت ما
7

لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم (بقره : 120)

اشاره

طـرح مـوضـوع ((خطر ناتوی فرهنگی )) در سخنان رهبر معظم انقلاب در سفر به استان سـمـنـان ، و در پـی سـخـنان صدراعظم آلمان در این رابطه ، هشداری است در زمینه تغییر اسـتـراتـژی مـهم استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا در تغییر عملکرد ناتو از نظامی بـه فـرهـنـگـی در تـقـابـل بـا خـیـزش و حـرکـت بـالنده اسلامی و دین گرایی در منطقه خـاورمـیـانـه ؛ تهدیدی که به مراتب گسترده تر و خطرناک تر از کارکرد نظامی است و قلمرو آن مجموعه جغرافیایی جهان اسلام می باشد.

حـسـاسیت موضوع و عمق و گستره آن ایجاب می کند ابعاد ناتوی فرهنگی و تفاوت آن با کـارکـرد نـظـامـی و رسـالت جـمـهـوری اسـلامـی و دسـتـگـاه هـای مـسـئول در تـقابل با این حرکت ، مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد. مقاله پیش رو در حد مـقـدورات عـهـده دار بـررسـی و ارزیـابی این موضوع می باشد، امید است بتواند برخی زوایای این حرکت را بازگوید.

1. فلسفه وجودی ناتو

نـاتـو5 بـعـد از جـنـگ جـهـانـی دوم و در سـال 1949 شـکل گرفت و فلسفه وجودی آن ، همبستگی و هم پیمانی بین کشورهای غربی در برابر اتـحـاد جـمـاهـیـر شـوروی در جـهت مقابله با تهدیدات ابرقدرت شرق بوده است . فضای مـوجود پس از جنگ جهانی دوم و نگرانی از وقوع جنگی دیگر ایجاب نمود شاکله ناتو با مـاهیت و قواره نظامی شکل گیرد و چارچوب آن در راستای کارکرد و هدف دفاع نظامی مورد توجه واقع شود.

1 ـ 1. دوران جنگ سرد و کارکرد ناتو

از سـال 1949 کـه سـال پـایـان جـنـگ و آغـاز شـکـل گـیـری نـاتـو بـه شمار می آید تا سـال 1991 جـنـگـی بـیـن دو ابـرقـدرت بـه وقـوع نـپـیـوسـت امـا نـاتـو در عـرصه های گوناگونی ایفای نقش می نمود و کارکردهای دیگر را در دستور کار خود قرار داد:

1. کارکرد تسلیحاتی در جهت صدور تسلیحات به کشورهای اقماری در جهت تقویت جبهه ابـرقـدرت غـرب بـه ویـژه در درگـیـری هـا و رقـابـتهای منطقه ای و حمایت از قدرتهای وابسته به بلوک غرب .

2. کـارکرد اقتصادی به منظور تسخیر بازار قلمرو ابرقدرت شرق و سلطه و برتری تکنولوژی غرب بر فناوری شرقی .

3. کـارکـرد سـیـاسـی بـا هـدف جـریان سازی و ایجاد نارضایتی و ایجاد زمینه آشوب و بـرانـدازی رژیـم هـا در کـشـورهـای اقـمـاری شـوروی و جـلوگیری و پیش گیری از نفوذ ابرقدرت شرق .

4. کـارکـرد اطـلاعـاتـی در جـهت شناخت هر نوع تحرک و فعالیت اتحاد جماهیر شوروی در کشورهای اقماری و دیگر مناطق جهان و تلاش در جهت نفوذ در سیستمها و دستگاه های مربوط بـه شـوروی و بـهـره گـیـری از هـر گـونـه ابـزار و امـکان اطلاعاتی به منظور سلطه اطلاعاتی بر رقیب قدرتمند شرقی در عرصه بین المللی .

5. کـارکـرد فـرهـنـگـی در جـهت ایجاد جنگ روانی برای مقابله با ایدئولوژی مارکسیسم و بـهـره گـیـری از ابـزار و شـیـوه هـای گـونـاگـون بـه مـنـظـور گـسـتـرش ابـتـذال و اسـتـحاله فرهنگ های ملی و دینی منطقه تحت نفوذ رقیب و تئوریزه و جایگزینی مظاهر فرهنگ غربی .

2. سقوط شوروی و خیز جهان شمولی لیبرال دموکراسی

در سـال 1991 بـا سـقـوط شـوروی و از هم پاشیده شدن سازمان ورشو، عملاً ابرقدرت شرق از معادلات حذف گردید و جهان از رقابت دوقطبی خارج گردید. در این شرایط بود کـه انـدیـشـه جـهـان شـمـولی در ابـرقدرت غرب و به ویژه در ذهن سردمداران آمریکا با تـوجـه بـه بـرتـری اقـتـصـادی ، تـسـلیـحـاتـی و اطـلاعـاتـی شـکـل گـرفـت . آمریکا اکنون رقیب و قدرت معارضی را در برابر خود نمی دید و احساس اسـتـکـبـار ایـن بـود که جهان اسلام با وجود برخورداری از نیروی انسانی و ذخائر عظیم انـرژی ، ظـرفـیـت مـقـابـله بـا ابـرقـدرت غـرب بـه رهـبـری آمـریـکـا را نـدارد. در هـمـیـن حال برای تحقق جهان شمولی به ویژه در قلمرو جهان اسلام نیازمند به اقداماتی بود از جمله :

1 ـ 2. تداوم حرکت چندگانه در دوران جنگ سرد

تـداوم کـارهـای چـندگانه ؛ یعنی کارکرد تسلیحاتی ، اقتصادی ، سیاسی ، اطلاعاتی و فرهنگی همواره در دستور کار آمریکا و هم پیمانان او یعنی اروپا قرار داشت و یک دهه پس از سـقـوط شـوروی ، همچنان در این عرصه هر چه در توان داشتند به اجرا در آوردند، به ویـژه گـسـترش تهاجم فرهنگی به منظور استحاله فرهنگ ناب دینی و اسلامی بیشترین هدف آنها بوده است .

2 ـ 2. تئوریزه نمودن لیبرال دموکراسی

اقـدام دیـگـری کـه در راسـتـای تـحـقـق جـهـان شـمـولی قـرار گـرفـت ، تـئوریـزه کردن لیـبـرال دمـوکـراسـی بـود کـه ایـن حـرکت با بهره گیری از تئوریسین های غربی مورد توجه قرار گرفت :

1 ـ 2 ـ 2. تئوری پایان تاریخ فوکویاما: فوکویاما با ارائه ((تئوری پایان تاریخ )) در صـدد بـرآمـد پـس از حـذف سـوسـیـالیـسـم از مـعـادلات سـیـاسـی ، لیـبـرال دمـوکـراسـی را بـه عـنـوان مـدیـنـه فـاضـله و حـکـومـت ایـده آل و آخـریـن مـرحـله فـرآیندی تکامل حرکت انسان و سرنوشت محتوم بشر ارائه دهد و زمینه پـذیـرش آن را در جـهان امروز فراهم نماید و در حقیقت زمینه برتری تمدن غربی را بر دیگر تمدنها مورد توجه قرار دهد.

2 ـ 2 ـ 2. تـئوری دهـکـده جهانی مک لوهان : مک لوهان از زاویه دیگر جهانی سازی را مورد ارزیابی قرار داد. وی نظریه خود را چنین مطرح نمود که جهان به مثابه یک دهکده است و کـدخـدای ایـن دهـکـده کسی می تواند باشد که از قدرت تکنولوژی ، نظامی و اقتصادی و اطلاعاتی برتر برخوردار باشد. او در صدد القاء این نکته بود که این ابزار تنها در دست سردمداران لیبرال دموکراسی در جهان می باشد.

3 ـ 2 ـ 2. تـئوری جـنـگ جـهـانـی هـانـتینگتون : از دیگر نظریه پردازان و تئوریسین های لیبرال دموکراسی ، هانتینگتون بود که نظریه ((جنگ تمدن ها)) را مطرح نمود و در صدد القـاء ایـن مـسـئله بـود کـه عـرصـه درگـیـری هـا، عـرصـه تـقـابـل و جـنـگ تـمـدن هـا اسـت و تـمـدن غربی با توجه به برخورداری از شاخص های پایدار قدرت ماندگاری و برتری را دارد.

ایـن نظریه پرداز و دیگر دست اندرکاران این پروژه همچون تافلر با تئوری موج سوم و جـهـانـی سـازی هـمـگـی در صـدد تـئوریـزه نـمـودن جهان شمولی و بسترسازی حاکمیت لیـبـرال امـا سـطـحی نگری بانیان حرکت جهان شمولی نسبت به قدرت جهان اسلام و عدم شناخت از مکتب بالنده اسلام و عقبه آن ، باعث شکست پروژه نومحافظه کاران گردید و این در شرایطی است که خیزش اسلامی در پرتو انقلاب اسلامی در ایران هر روز مقتدرتر در صدد فتح قله های تعالی و پیروزی است .

اعـتـراف انـدیـشـمـنـد غـربی ((دانیل پاتیس )) مبین این واقعیت است که می گوید: ((تئوری پـایـان تـاریـخ بـر مـبـنـای تـجـربـیـات دوران جـنـگ سـرد ارائه شـده ، غـافـل از آن کـه ایـدئولوژی مـقـابـل ، بـسـیار قوی تر و با برنامه تر از ایدئولوژی کـمـونیستی است . اسلام یک تهدید همه جانبه است که همه ارکان تمدن غرب را به چالش کـشـیده است . در برابر دینی که برای همه اشکال زندگی بشر از لحظه تولد تا پس از مرگ برنامه دارد چه تدبیری می توان اندیشید؟!))

3. رویکرد تواءمان نظامی ـ فرهنگی جریان سلطه

با رشد آگاهی در بین ملتهای مسلمان و گرایش به اسلام و شکست استراتژی سردمداران پـروژه جـهـان شـمـولی و نـگرانی جدی استکبار از قدرت اسلام در منطقه خاورمیانه ، به نـاچـار نـومحافظه کاران آمریکا استراتژی خود را با رویکرد تواءمان نظامی ـ فرهنگی طراحی و به مرحله اجرا گذاشتند.

1 ـ 3. رویکرد نظامی

حـادثـه 11 سـپـتـامـبـر آغـازی بود بر حرکت میلیتاریستی نومحافظه کاران آمریکا برای حـضـور نـظامی در خاورمیانه در راستای تحقق اهداف گوناگونی که مهم ترین آن مقابله بـا اسـلام بـود. در ایـن رویـکـرد بـا هـدف مـحـاصـره ایـران و کـنـتـرل منطقه آسیای میانه ، نخست با لشکرکشی به افغانستان انجام پذیرفت و پس از مـدت کـوتـاهـی بـا سـقـوط رژیـم طـالبـان ، زمـینه سلطه آمریکا و ناتو در افغانستان و کـنـترل منطقه شرقی ایران فراهم گردید. در مرحله بعد هجوم نظامی به کشور عراق در دسـتـور کار قرار گرفت که از نظر موقعیت و اهمیت ، مرکزی ترین نقطه خاورمیانه بود. هـدف از ایـن اقـدام ، عـلاوه بـر دسـتـیـابـی بـه ذخـائر عـظـیـم انـرژی و حـفـظ امـنـیـت اسرائیل ، حضور در منطقه غربی ایران مورد توجه بود.

بـا سـلطه آمریکا و هم پیمانانش بر افغانستان و عراق ، جریان سلطه احساس پیروزی و حـل مـشـکـل فـلسـطـیـن بـا حـمـایـت کـامـل از اسـرایـیـل و مـهـار کامل حرکت اسلامی برآمد.

2 ـ 3. رویکرد فرهنگی

رویـکـرد فـرهـنـگـی جریان سلطه همزمان با رویکرد نظامی در سخنرانی رییس ‍ جمهوری آمـریـکـا مـطـرح شـد کـه نـبـرد خـود را یـک ((جـنـگ صلیبی )) نامید! این حرکت ، از گرایش ایدئولوژیکی در حرکت تهاجمی و بیان تقابل بین جهان غرب با اسلام خبر می داد.

سـرآغـاز رویـکـرد فرهنگی در حرکت استکبار، در صحبت های بوش با عنوان نبرد صلیبی مطرح شد. این رویکرد، شامل مراحل زیر بود:

1 ـ 2 ـ 3. تهاجم به مبانی و مقدسات دین :

پـس از حـادثـه 11 سـپتامبر، فضاسازی تبلیغاتی استکبار علیه اسلام آغاز شد. شروع ایـن امر، هجمه سنگینی بود که از ناحیه محافل وابسته به نومحافظه کاران ، به مبانی و مـقدسات دینی به ویژه شخصیت پیامبر بزرگوار اسلام انجام شد. در این حرکت هر چه در توان داشتند برای تخریب باورهای مسلمانان به میدان جنگ روانی وارد ساختند.

2 ـ 2 ـ 3. حمایت از جریان های مهاجم به مبانی دینی :

در راسـتـای تـحـقـق هـدف مـذکـور، و در ادامه اقدام نخست ، تصویرگران رسانه ای در حد گسترده ای به ترسیم کاریکاتور از شخصیت پیامبر اعظم پرداختند و مورد حمایت دستگاه هـای اسـتـکـبـاری قـرار گرفتند: همزمان ، نویسندگان و آثاری که تخریب مبانی و چهره رهـبـران دینی مورد توجه ملتهای مسلمان را هدف گیری می نمودند، همچون سلمان رشدی ، مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفتند.

3 ـ 2 ـ 3. حمایت از جریان افراطی و متعصب دینی :

اسـتکبار، در سومین مرحله از رویکرد فرهنگی ضداسلامی خود، برای تخریب چهره واقعی دین اسلام جریانهای افراطی و متعصب همچون جریان وهابی گری را مورد حمایت قرار داد، حـتـی آمـریـکـایـیـهـا در شـکـل گـیـری جـریـان افـراطـی القـاعده و طالبان نقش ‍ داشتند و حـال هـم در هـر کـجـا مـنـافـعـشـان اقـتـضـا نـمـایـد از ایـن جـریـان اسـتـفـاده لازم را بـه عمل می آورند.

4 ـ 2 ـ 3. حمایت از جریانهای سکولار در ایران :

حمایت از جریان های سکولار در عرصه حاکمیت در دهه گذشته ، از جمله اقدامات

5 ـ 2 ـ 3. بهره گیری از دستگاه کلیسا:

کـشـانـدن دسـتـگـاه واتـیـکـان و آقـای پـاپ بـه عـرصـه جـبـهـه تـقـابـل بـا اسلام و موضع گیری ناشیانه ایشان ، نشان از بهره گیری استکبار از همه امـکانات در این زمینه می باشد. حرکت پاپ و همزبانی و ایفای نقش رهبر مسیحیان جهان در زمین بازی استکبار، در حقیقت بزرگ ترین اشتباه استراتژیک پاپ به شمار می رود.

4. رویکرد اصول گرایی در جهان اسلام

بـه رغم ورود استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا در عرصه نظامی و فرهنگی برای تحقق جهان شمولی و مقابله با خیزش اسلامی و سلطه بر منطقه خاورمیانه ، گرایش به اسـلام در گـسـتـره جغرافیایی امت اسلامی و حتی در اروپا و آمریکا رو به افزایش است و بـه طـور خـاص ، تـبـلور دیـن مـداری و رویـکـرد مـردم بـه اصـول گـرایـان در چـند نقطه از منطقه خاورمیانه از شکست استراتژی سردمداران جهانی سازی خبر می دهد.

حـوادث سـالهـای اخـیـر از جـمـله حـضـور اکـثریت مجاهدین در عرصه قدرت در افغانستان ، پـیـروزی اصـول گـرایـان در عـرصـه حـاکـمـیـت در ایـران ، حـاکـمـیـت ائتـلاف اصـول گـرا در عـراق و پیروزی حماس در انتخابات فلسطین و بروز و ظهور حزب اللّه در معادلات قدرت در لبنان ، هر یک نشان از شکست پروژه جهان شمولی و مقابله با اسلام بـه شـمار می آید. تا جایی که رویکرد به اسلام راستین در کشورهای اسلامی و گرایش به اسلام در جوامع غربی از یک سو و شکست و ناکامی ائتلاف غربی در عراق و لبنان ، بـه شـدت مـوجـب نـگـرانـی سـردمـداران کـفـر و اسـتـکـبـار گـردیده و در تکاپوی تغییر اسـتـراتـژی خـود بـرآمـدنـد و هـمین امر زمینه سازی تغییر در کارکرد ناتو از نظامی به فرهنگی را فراهم نموده است .

5 . عوامل شکل گیری ناتوی فرهنگی

ارزیـابـی عـلل و عـوامـل چرخش ناتو از کارکرد نظامی به فرهنگی ، نحوه مقابله با این حرکت را تعیین می کند.

احـیـای اندیشه دینی در پرتو انقلاب اسلامی ایران و گسترش شعاع این حرکت در جوامع مـسلمان حتی در اروپا و آمریکا، زمینه های شکست توطئه های استکبار را در جبهه های مختلف فـراهـم نـمـود و بـسـیاری از شیوه ها را ناکارآمد ساخت . موج فزاینده تخریب مبانی دین و تـهاجم به مقدسات در رسانه های غربی نشان از نگرانی استکبار از گسترش این حرکت می باشد.

2 ـ 5 . عدم کارآمدی کارکرد نظامی

لشـکـرکـشـی آمـریـکا و جبهه ائتلاف به افغانستان و عراق و زمین گیر شدن ماشین جنگی آنـان و شـکـسـت فـضاحت بار اسرائیل در تهاجم به لبنان ، بیانگر عدم کارآمدی کارکرد نظامی برای تحقق اهداف سلطه گران می باشد.

3 ـ 5 . تناقضات و ناکارآمدی لیبرال دموکراسی

تـلاش گـسـترده جریان سلطه به منظور تئوریزه سازی لیبرالیسم و جهت دهی نظامهای سـیـاسـی مـنـطـقـه بـه سـمـت لیـبـرال دمـوکراسی ، نه تنها همراه با توفیق نبود بلکه تـنـاقـضـات در نـظـام هـای مبتنی بر مدل فوق و چندگانگی در عملکرد مدعیان دموکراسی تنفر عموم را در جهان اسلام از ایدئولوژی لیبرالیستی در پی داشت .

4 ـ 5 . کارآمدی اسلام در تقابل با استکبار

آن روز کـه مارکس دین را ((افیون ملتها)) معرفی کرد، تصور نمی نمود که روزی دیگر مـکتب جهان بخش اسلام به عنوان قوی ترین عامل ، منشاء یکی از بزرگ ترین انقلابها در ایران و خیزش ملت های اسلامی در سراسر جهان گردد، به طوری که هم نظام کمونیستی را مـتـزلزل کـند و از پا درآورد و هم نظام سرمایه داری را با چالش ها و بحران های جدی مـواجـه نـمـایـد. از ایـن رو تـوانـایـی و قـدرت اسـلام در جـهـت تـقـابـل بـا اسـتـکـبـار یـکـی از عـوامـل رویـکـرد اسـتـکـبـار بـرای تقابل با اسلام به شمار می آید.

6 . تفاوتهای کارکرد فرهنگی و نظامی ناتو

ابـعـاد مـوضـوع در بـرنـامه ریزی ها و شیوه های مقابله با آثار و تبلیغات این حرکت را تعیین می کند.

1 ـ 6 . کارکرد فرهنگی فرامنطقه ای است

بـرخلاف تهاجم نظامی که در جغرافیای خاصی و غالباًدر محدوده مرزها قرار می گیرد، عـرصـه کـارکرد فرهنگی جغرافیای جهان اسلام می باشد و تمام ملتهای اسلامی در همه نقاط عامل و فرهنگهای دینی و ملی در قلمرو تهاجم و در تیررس استکبار قرار می گیرند.

2 ـ 6 . کارکرد فرهنگی فراتر از مراکز اقتصادی و نظامی است

قـلمـرو عـمـلکـرد نظامی ، اغلب مراکز اقتصادی و نظامی است ، اما کارکرد فرهنگی تهاجم بـه ادیـان ، مـکـاتـب ، بـاور و مـقـدسات و فرهنگ ملی و دینی جامعه است که خسارت در این تـهـاجـم بـا تـوجـه بـه عـمـق و گـسـتـره جـبـران آن بـسـیـار مشکل و طولانی تر خواهد بود.

3 ـ 6 . کارکرد فرهنگی از نوع نرم است

تـهـاجـم نـظـامـی از نـوع سـخـت و توسط سنگین ترین و پرسروصداترین جنگ افزارها هـمـچـون هـواپـیـما، موشک ، توپ و تانک و... انجام می پذیرد، اما تهاجم فرهنگی از نوع نرم و بدون سروصدا عملی می گردد.

4 ـ 6 . تلفات کارکرد فرهنگی نامحسوس است

بـا تـوجـه بـه ماهیت عملیات نظامی که با بمب باران ، موشک باران و آتش توپخانه ، انفجار و تخریب و آتش سوزی و کشت و کشتار صورت می گیرد آثار این تهاجم محسوس ، دفعی و احساس برانگیز می باشد. اما در تهاجم فرهنگی نتیجه عملکرد و آثار خرابی ها و تلفات غیرمحسوس ، تدریجی و احساس برانگیز نمی باشد.

5 ـ 6 . سربازان جبهه فرهنگی اقشار آسیب پذیر هستند

در جبهه نظامی عناصر مورد تهاجم نیروهای آموزش دیده و مقاوم ، همراه با آمادگی های لازم در جهت مقابله با مهاجم قرار دارند؛ اما در جبهه فرهنگی تمام اقشار جامعه به ویژه

6 ـ 6 . ابزار و شیوه های تهاجم فرهنگی متنوع و گسترده است

در تـهـاجـم نـظـامـی ابـزارهـا و شـیـوه هـا بـسـیـار حـجـیـم ، سـنـگـیـن ، و در عـیـن حال محدود و پرهزینه هستند، اما در جبهه فرهنگی ابزار بسیار متنوع ، گسترده و ظریف و بـا هـزیـنـه هـای بـه مراتب کمتر قابل تحقق است . همین طور شیوه های اقدام فرهنگی به مـراتـب گـسـتـرده و مـتـنـوع تـر و پـرجـاذبـه بـوده و مـیـدان عمل آن وسیع تر می باشد.

7 ـ 6 . تلفات در تهاجم فرهنگی ضایع شدنی است

در جـبـهـه هـای نـظـامـی نـیـروهـایـی کـه در جـبـهـه بـرای دفـاع از مـکـتـب ، وطـن و استقلال کشور به نبرد با دشمن می پردازند و احیاناً در این مسیر کشته می شوند چون در راه مـقدسی جان خود را فدا می کنند از قداست خاصی برخوردار شده ، ماندنی و ابدی می شوند و خانواده آنان بر چنین گذشتی افتخار می کنند اما در جبهه فرهنگی با توجه به آثار تخریبی آن روی روح و روان و اخلاق و دین و باور مردم تلفات آن ضایع شدنی و نفرت آور خواهد بود.

8 ـ 6 . کارکرد فرهنگی طولانی و درازمدت است

نـبـرد نـظـامی با توجه به ماهیت آن از نظر زمانی محدود و کوتاه مدت است و کمتر نبردی اسـت کـه زمـان طـولانـی ادامـه یـابـد، امـا کـارکـرد فـرهنگی در تهاجم ، بسیار طولانی و درازمدت است .

7. هدف و جهت گیری ناتوی فرهنگی

بـزرگ تـریـن قدرتی که در برابر قدرت استکباری غرب به سرکردگی آمریکا به مقابله برخاسته و در بسیاری موارد استراتژی آنان را با شکست مواجه نموده قدرت اسلام مـی بـاشـد. از هـمـین رو جهت گیری تهاجم فرهنگی اردوگاه کفر و استکبار هم متوجه جهان بینی و ایدئولوژی دینی و جامعه اسلامی خواهد بود. برخی از نقاط اصلی اهداف مهاجمین به عنوان نمونه بیان می گردد:

1 ـ 7. ماهیت تهاجم ضددینی است

تـرویـج سـکـولاریـسـم و انـکـار مرجعیت دینی برای اداره جامعه ، تبلیغ تضاد بین دین و تـوسـعـه ، القـاء مـغـایـرت بـیـن دیـن و وحـی بـا عـقـل ، تـرویـج تـقـابـل بـیـن مـدیـریـت دیـنـی بـا مـدیـریـت عـلمی و حمایت از تحجّر و اسلام آمریکایی در سرلوحه برنامه آنها قرار دارد.

2 ـ 7. استحاله فرهنگ دینی و ملی

جـهـت گـیـری دیـگـر دستگاه های استکباری ، استحاله فرهنگ دینی ، ملی و تخریب اخلاق ، آداب و رسـوم و عـمـلکـرد ارزشـی جـوامـع اسـلامـی و جـایـگـزیـنـی فـرهـنـگ مبتذل غربی و رشدناهنجاریهاوضد ارزشها می باشد.

3 ـ 7. ترویج خرافات ، عرفان و تصوف تخدیری

هدف دیگر استکبار در جبهه فرهنگی ترویج خرافات و خرافه گرایی در جهت قلب ماهیت ارزشهای اسلامی و زیر سؤ ال بردن اصالت آموزه های دینی ، همین طور سوق دادن جامعه به سمت صوفی گری و عرفان تخدیری در جهت انحراف در مسیر معنویت گرایی حقیقی در جـامـعـه اسـت . سـرمـایـه گـذاری روی انـتـشـار بـیـش از دو هزار عنوان در زمینه عرفان تخدیری نشان از تلاش گسترده دشمن در این زمینه دارد.

4 ـ 7. ترویج اباحی گری و لاقیدی

سرمایه عظیم جامعه اسلامی تعهد و تقید نسبت به احکام و مقررات شرع مقدس در چارچوب اصـول و مـبـانـی دیـنی در جامعه و التزام به باید و نبایدهای دینی و رعایت ارزشها در روابـط اجـتـمـاعی می باشد. استراتژی جریان سلطه ، تضعیف اراده و تعهد دینی در جهت ترویج لاابالی گری و بی قیدی و گسترش ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی است .

8 . بسترهای تاءثیرپذیری فرهنگی

مهمترین امکانی که سردمداران جریان فرهنگی در جغرافیای جهان اسلامی دارند، بسترها و زمـیـنـه هـای آسـیـب پـذیـری جـامـعـه اسـلامـی است . آنان با شناسایی نقاط آسیب پذیر و گـسـل هـای زلزله خـیـز فـرهـنـگـی ، روی هـمـان نـقطه کارکرده ، درصدد بهره گیری اما جـنـگل خشک با جرقه ای در معرض آتش سوزی قرار می گیرد. از این رو جامعه آسیب پذیر با سرعت در برابر جریان فرهنگی مهاجم تسلیم می شود، اما جامعه قوی و استوار نسبت به جریان مهاجم واکنش منفی از خود نشان می دهد و نقشه دشمن را خنثی می سازد. بررسی بـرخـی از بـسـتـرهای تهاجم پذیری در تعیین استراتژی و برنامه ریزی برای مصون سازی جامعه مؤ ثر می باشد.

1 ـ 8 . خرافه گرایی و بدعت پذیری

در ایـن کـه فـرد یا افرادی و یا رسانه ای با توجه به انگیزه دشمنی یا سودجوئی و یـا جـهـالت در صـدد تـرویـج خـرافـه و یـا بـدعـت گـذاری بر می آیند، همواره در جامعه مـحـتـمـل هـسـت ؛ بـه ویـژه در دورانـی که استراتژی دشمن بر گسترش خرافه ها و بدعت گـذاری اسـتوار باشد. اما این که جمعی از جامعه به خرافه توجه نموده و تحت تاءثیر قـرار گـیرند و تفاوتی بین حقیقت تا خرافه و بدعت را نبینند، چنین جامعه ای آسیب پذیر مـی بـاشـد. در ایـن مـوضـوع تـوجـه بـه شـانس و بخت به جای کار و تلاش و پذیرش ادعـاهـای غـیـرواقـعـی بـدون گـذر از چـرخـه اعـتـمـادآفـریـنـی آن و قـرار گـرفـتـن در چنگال عناصر و جریانهای ماجراجو و اغواگر از نشانه ها و آثار خرافه گرایی و بدعت پذیری است .

2 ـ 8 . مصرف زدگی و تجمل گرایی

از جـمـله مـظـاهـر تـهـاجـم فـرهـنـگـی ، تـرویـج فـرهـنـگ مـصـرف و تـجـمـل گـرایـی در جـهـت ایجاد زمینه های نارضایتی و بحرانهای اجتماعی است . از سوی دیـگـر، اگـر یک جامعه انقلابی و پویا و هدفمند که در صدد ارائه یک الگوی مناسب از یـک زنـدگـی و جـامـعـه مـتـعـادل بـوده و درپـی دسـتـیـابـی بـه قـله هـای عـزت و تـحکیم اسـتـقـلال و تـکـیـه بـر مـنـافـع خـود مـی بـاشد؛ با غفلت از اهداف و رسالت خویش تحت تـاءثـیـر جـریـان سـازی دشـمن قرار گیرد و در میدان بازی دشمن حرکت نماید و در مسیر حـرکـت زنـدگـی ، بـه دام مـصـرف گـرایـی و تجمل پرستی بیفتد، نشان از وجود بستر تهاجم پذیری در جامعه دارد.

3 ـ 8 . ساده اندیشی و سطحی نگری

تـهدید می کند و از سوی دیگر تبلیغات وسیعی را در جهت تطمیع و ایجاد خوش بینی در جـامـعه نسبت به عملکرد خودشان راه می اندازد. از یک طرف خود را منادی دموکراسی قلمداد مـی کـنـد و از طـرف دیگر جبهه جهان اسلام را متهم به خشونت و تندروی می نماید. در این شـرایـط جـامـعـه ای کـه دچـار سـاده انـدیشی و سطحی نگری شود و ترفندهای دشمن را نشناسد، دچار اختلاف و چنددستگی و آسیب پذیری خواهد شد.

4 ـ 8 . خودکم بینی و خودباختگی

رویکرد مهم تهاجم تبلیغاتی غرب بزرگنمایی توانایی های غربی ، ایجاد جنگ روانی در جـهـت شـکـسـتـن اراده و اعـتماد به نفس جامعه اسلامی و در نتیجه پذیرش برتری تمدن غـربـی اسـت . در ایـن زمـیـنـه چـنـانـچـه جـامـعـه ارزشـهـای اصـیـل خـود را از یـاد بـَرَد و دچـار خودباختگی شود، میدان نبرد را به دشمن واگذاشته ، زمینه پیروزی و غلبه دشمن را فراهم می کند.

5 ـ 8 . دهن بینی و شایعه پذیری

یـکـی از مـهـم تـریـن شـیـوه هـای دشمن در تهاجم فرهنگی در جهت مهندسی افکار عمومی و دسـتیابی به اهداف خود، بهره گیری وسیع از شایعه و تولید انبوهی از ذهنیتهای منفی و انـعـکـاس بـه افـکـار عـمـومی از طریق رسانه های رسمی به ویژه سایتهای بی نام و نـشان می باشد. در این زمینه چنانچه جامعه شاخص های شناخت دشمن را کنار بگذارد و به شایعات توجه نماید و تحت تاءثیر قرار گیرد چنین جامعه ای آسیب پذیر خواهد بود....

6 ـ 8 . تقلیدگرائی کورکورانه

در آمـوزه های دینی از هر گونه تقلید و پیروی کورکورانه و بدون منطق جلوگیری شده تنها در پیروی از روشها و شیوه ها و سیره و سنت های مشروع و مستند و رجوع غیرمتخصص بـه کـارشـنـاس تـاءکـیـد شـده اسـت . از سـوی دیـگـر یـکـی از ابـعـاد تـهـاجـم فرهنگی مـدل سازی ، قهرمان سازی و الگوپروری در جهت استحاله و دگرگونی فرهنگ های ملی و دیـنـی مـی بـاشـد. در ایـن وضـعـیـت ، چـنـانـچـه جـامـعـه از الگـوهـای اصیل و روشهای تکاملی پیش بینی کند قهراً دستخوش آسیب خواهد بود.

7 ـ 8 . قوم گرائی و نژادپرستی

از دیـدگـاه جـامـعـه شـنـاسـی و آمـوزه هـای دیـنـی ، سـرزمـیـن ، نـژاد و زبـان از عـوامـل هـمـگـرایـی و هـمـبستگی و وحدت اقشار جامعه هستند، اما اساسی ترین محور وحدت و هـمـبـستگی و ریسمان محکم در ایجاد رابطه و پیوستگی آحاد جامعه به یکدیگر دین و مکتب اسـت . از سـویـی جـبـهـه اسـتـکـبـار در جـهـت شـکـسـتـن و گـسـسـتـن مـهـم تـریـن عـامـل هـمـگـرایـی در صـدد تـحریک عوامل قومی ، نژادی است که مرزبندی ها و اختلافات و درگـیـری هـا را در جـوامـع اسـلامـی تـوسـعه و تعمیق بخشد. در این وضعیت دستیازی به عـوامـل قـومـی و قبیله ای و تحریک عناصر ناسیونالیستی ، همانا پذیرش تهاجم دشمن و حرکت در مسیر خواست جریان سلطه خواهد بود.

9. ریشه های تهاجم پذیری

شناخت عوامل و ریشه های تهاجم پذیری در برخورد با این پدیده تاءثیر بسزایی خواهد داشت که به برخی عوامل اشاره می شود:

1 ـ 9. بی بصیرتی و درک نادرست از مقتضیات زمان

در روایـت دارد: العـالم بـزمـانه لا تهجم علیه اللوابس ؛ کسی که آگاه به زمان خویش ‍ بـاشـد مورد هجوم شبهات قرار نمی گیرد. در این زمینه بصیرت نافذ و درک قوی و درک درسـت مـقـتـضـیـات زمـان و قـدرت تـحـلیـل بـالا یـکـی از مـهـم تـریـن عـوامـل پـویایی و زنده بودن جامعه و زمینه ساز استقامت و استحکام جامعه در برابر امواج تهاجم است .

2 ـ 9. ضعف بنیه اعتقادی

بـاور و اعـتـقـاد آحاد جامعه به مکتب حیاتبخش اسلام و اتکاء به سیره و سنت پیامبر و ائمه مـعـصـومـیـن (ع ) و پـایـبـنـدی بـه اصـول و مـبـانـی دیـنـی و بـه ویـژه اصـل ولایـت فـقـیـه در تـداوم دوران امـامـت بـزرگ تـریـن عامل قوام وایستادگی جامعه در برابر کارکرد فرهنگی و نظامی

3 ـ 9. عدم التزام نسبت به بایدها و نبایدها

مـهـم ترین شاخصه جامعه دینی و مردم دین مدار، التزام عملی به احکام دینی و تعهد نسبت به بایدها و نبایدهای حکومت دینی و پایبندی و تبعیت از فرامین و تدابیر رهبری است . در چنین شرایطی جامعه قدرت خنثی سازی همه توطئه ها و دسیسه ها را خواهد داشت .

10. راه کارهای مقابله با ناتوی فرهنگی

نـخـسـتـیـن گـام در جهت مقابله با استراتژی جدید ناتو، یعنی تهاجم فرهنگی ، همبستگی جهانی و همکاری همه ملتها و قدرتهای اسلامی و سازمانهای مربوطه در جهت مقابله با این اسـتـراتـژی اسـت و بـا عـنـایت این که جهت گیری اصلی جریان سلطه ، اسلام انقلابی و کـانون آن ایران می باشد، در سطح ملی باید همگرایی و هماهنگی در زمینه مقابله با این حرکت شکل گیرد.

امـا از آنجا که سپاه پاسداران ، رسالت پاسداری از انقلاب و دستاوردهای آن را بر عهده دارد، هم به جهت تحقق رسالت خود و هم در جهت پیشگیری از آسیب پذیری مجموعه ، نیازمندِ بـرنـامه ریزی در زمینه های گوناگون می باشد که می بایست دستگاه های مربوطه در این زمینه توجه لازم را به عمل آورند.

والسلام علیکم و رحمة الله

ناتوی فرهنگی: اهداف، ابزارها و مصادیق

14

امروز، مسئله خطرناک، این است که سررشته تحولات منفی در سطح بین المللی، در دست کسانی است که می خواهند به وسیله این تحولات، اهداف خودشان را که یا زر است یا زور، تأمین کنند و برای آنها چیزی به نام هویت ملت ها، اصلاً ارزش ندارد که متأسفانه این، در صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ یعنی تحولات کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین، در دام طراحی باندهای قدرت بین المللی افتاده است و طراح اینها، صهیونیست و سرمایه داران بین المللی بوده اند. آن چه برای اینها مهم است، کسب قدرت سیاسی است که بتوانند در کشورها و دولت های اروپایی و غیره نفوذ کنند؛ قدرت سیاسی را در دست بگیرند؛ پول کسب کنند و این کمپانی ها، سرمایه های عظیم، کارتل ها و تراست ها را به وجود آورند. هدف، این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضا کند که اخلاق جنسی ملت ها را خراب کنند، به راحتی می کنند؛ مصرف گرایی را در بین آنها ترویج کنند، به راحتی این کار را انجام می دهند؛ بی اعتنایی به هویت های ملی و مبانیِ فرهنگی را در آنها ترویج کنند، این کار را می کنند. اینها، اهداف کلان آنها است که تصویر کرده اند. آن وقت، همیشه لشگری هم از امکانات فرهنگی و رسانه ای و روزنامه های فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات، در مشت اینها قرار دارد که از آنها به «ناتوی فرهنگی» تعبیر می کنند؛ یعنی مانند پیمان ناتو که آمریکایی ها در اروپا به عنوان مقابله با شوروی سابق، یک مجموعه مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان، در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره، از آن استفاده می کردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته برای حالا هم نیست؛ سال هاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیره به هم پیوسته رسانه های گوناگون از ماهواره ها، تلویزیون ها و رادیوها که حالا اینترنت هم داخلش شده است، در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشته تحولات جوامع را به دست بگیرند.

گوشه ای از سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع دانشگاهیان استان سمنان

امروزه رسانه های فراملی، به مثابه یکی از موءثرترین ابزار تحکیم هژمونی نظام سلطه جهانی، به ویژه آمریکا، عمل می کنند. این رسانه ها، وابسته به شرکت های قدرتمند و بانفوذ فراملیتی اند و در جهت تأمین منافع کشورهایی چون آمریکا، نقشی اساسی دارند. به بیان دیگر، موءثرترین ابزار برای جهانی کردن فرهنگ غرب، شرکت های فراملی و نیروی محرکه این فرآیند، بهره گیری از انقلاب، در عرصه فناوری اطلاعات و جهانی شدن ارتباطات است. پدیده جهانی شدن ارتباطات را پس از دهه 1960م. می توان از رشد رسانه ها و شرکت های فراملی، نظیر تایم وارنر، دیزنی، رویترز، سونی، مردوخ و برتلزمن، دریافت که همگی وابسته به اقتصادهای پیشرفته اند؛ به گونه ای که سازمان های دولتی و غیردولتی ارتباطی را به شدت تحت الشعاع خود قرار داده اند.

بخش زیادی از سلطه رسانه های غربی بر جهان، به آمریکا تعلق دارد که این مسئله را باید ناشی از تجربه بازاریابی، رشد و استفاده از تکنولوژی های جدید در جهت دست یابی به جلوه های ویژه دانست. شاید به همین علت است که تلاش دولت های ملی در جهت حفظ جوامع خود از سیطره فرهنگی آمریکا، چندان موفقیت آمیز نبوده است؛ زیرا از یک سو، محصولات فرهنگی آمریکا، حاوی مفاهیم جذابی چون آزادی، حق انتخاب های فردی و آینده مطلوب است و از سوی دیگر، زیرساخت های نامطلوب کشورها، باعث تسهیل انتقال و پذیرش محصولات فرهنگی آمریکایی شده است. دیگر دلایل موفقیت رسانه های آمریکایی در تسلط بر جهان را می توان به صورت زیر برشمرد:

1. سلطه گرایی جهانی رسانه ای آمریکایی

در گذشته، تعادلی بین منافع کارگری و کشاورزی از یک سو و شرکت ها از سوی دیگر، وجود داشت؛ امّا امروزه، این شرکت های تجاری رسانه ای هستند که بر امور، سلطه یافته اند. بخشی از این سلطه یابی، به کمکی برمی گردد که رسانه ها در امر مبارزات انتخاباتی ایفا می کنند. هزینه های تبلیغات رسانه ای نامزدها، مرتب در حال افزایش است که این امر، به افزایش توانایی مالی شرکت های رسانه ای از طریق بهره جویی از نامزدهای به قدرت رسیده، منجر شده است. از این رو، این شرکت ها از حمایت وسیع قانونی در آمریکا بهره مندند.

از یک قرن قبل، دادگاه عالی آمریکا، همان حقوقی را که برای افراد قائل است، برای شرکت ها نیز در نظر گرفت و از این جهت، نظارت بر رسانه ها، بسیار دشوار گردید. همچنین، در دهه 1970م. این شرکت ها از اصلاحیه اول قانون اساسی آمریکا، برای گسترش و سیطره جهانی فعالیت های خود، بهره گرفتند. از آن جا که رسانه ها، از حمایت مالی گسترده آگهی دهندگان برخوردارند، به نحو گسترده ای، اقدام به پخش آگهی های تبلیغاتی و تجاری می کنند. این رسانه ها، تبدیل به دستگاه های عظیم بازاریابی و ایدئولوژیکی، به منظور تأثیرگذاری شرکت ها شده اند. در واقع، این رسانه ها، مفسران نهایی واقعیت هستند و واقعیت را هم بر اساس منافع شرکت ها تعریف می کنند.

نتیجه این که، اقتدار شرکت های رسانه ای، در حال افزایش است و آنان به دنبال یافتن بازارهای جدید، کاهش مالیات بر فعالیت های خود و کسب منافع بیشتر از حکومت ها هستند. در این راستا، شرکت ها و رسانه های فراملی، اولویت بسیار زیادی برای مقررات زدایی قائلند؛ زیرا بدین وسیله می توانند به سادگی در رسانه های ملی نفوذ کنند و از طریق بنگاه های تبلیغاتی خود، به صورت نامحدودی، بر آنها تأثیر بگذارند. یکی از راه هایی که به موفقیت شرکت های فراملی رسانه ای آمریکا بر جهان انجامیده است، تمرکز در فعالیت ها و حرکت به سوی تأسیس اتحادیه های رسانه ای است. دو نمونه بارز این مسئله، عبارتند از:

الف) اتحادیه ارتباطات راه دور بین الملل(ITV)؛ این اتحادیه، در سال 1856م. تأسیس و در سال 1932م. به اتحادیه بین الملل تلگراف، تغییر نام داد؛ سپس به منظور جلوگیری از نفوذ جهان سوم، مجدداً سازماندهی شد و در پی آن، نقش شرکت های حقوقی در آن بیشتر گردید. این سازمان که هم اکنون، به عنوان یکی از نهادهای تخصصی سازمان ملل فعالیت می کند، نقش روز افزونی در حمایت از رسانه های ملی دارد.

ب) گات (GATT)یا موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت؛ این سازمان که امروزه، سازمان تجارت جهانی (WTO)خوانده می شود، در سال 1947م. تأسیس و در سال 1996م. تغییر نام داد. این سازمان، در جهت حفظ منافع شرکت های رسانه ای و گسترش جریان اطلاعاتی غرب، تلاش زیادی کرد. به این دلیل، این شرکت ها بر قوانین و جریان های مربوط به روند گسترش اطلاعات، نظارت دقیق داشته، هر گونه مخالفتی را سرکوب می کنند. آنها با بی طرف ساختن دولت ها، نفوذ جهانی خود را کامل کرده، بدون نظارت موءثر، به فعالیت مشغولند؛ این در حالی است که سازمان های بین المللی دیگر، نظیر سازمان ملل متحد و یونسکو، در این زمینه، ضعیف و خلع سلاح شده اند.1

2. عملیات روانی سازمان سیا علیه اسلام

سازمان سیا (CIA)گرچه یک رسانه فراملی نیست، ولی در نقش یک رسانه فراملی، در تهاجم به فرهنگ های ملی، عمل می کند. از این رو، آرتور کاستلز، یکی از مقامات جنگ فرهنگی سیا، خطاب به یک مقام مسئول آمریکایی در سال 1949م. چنین گفته است: به من، 100 میلیون دلار و 1000 انسان مصمم بدهید؛ تضمین می کنم که چنان موجی از ناآرامی های دمکراتیک در میان توده ها، حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برای مدتی طولانی، تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.

«جنگ سرد فرهنگی سیا و جهان هنر و ادب»، عنوان کتابی است از خانم فرانسیس ساندرس - پژوهش گر و روزنامه نگار انگلیسی - است که در سال 1999م. در لندن منتشر شد و اندکی بعد، غوغایی به پا کرد. این کتاب، به افشاگری نقش سازمان سیا در هدایت فرهنگی و هنری در بسیاری از کشورها، به ویژه در دوران جنگ سرد می پردازد. خانم ساندرس، در کتابش نشان می دهد که کوردمه یر، رئیس بخش عملیات روانی سازمان سیا، با همکاری دوستش، آرتوشلزینگر و بر پایه طرحی که ملون لاسکی ارائه داد، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد یک شبکه فرهنگی غول آسای جهانی یا ناتوی فرهنگی انجامید؛ به طوری که بودجه آن در سال 1950م. و در زمان ریاست جمهوری ترومن، 34 میلیون دلار بود. گرچه جنگ سرد به پایان آمد، ولی سازمان سیا، با بهره گیری از تجارب دوران جنگ سرد، با بودجه و شدت بیشتری، برای پیروزی در عرصه های دیگری، چون اسلام و ایران و از طریق شیوه های زیر تلاش می کند:

الف) سینما

در هالیوود، مأموران سیا، کارگردانان را ترغیب می کنند تا در فیلم های خود، از سیاه پوستان بیشتری استفاده نمایند؛ آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر بکشند و از این طریق، آمریکا را جامعه ای آزاد و دمکرات نشان دهند. فیلم «مزرعه حیوانات» جرج ارول، در این راستا و با سرمایه سیا در سال 1984م. تولید شد. در این مورد، حتی می توان به فیلم «روز استقلال هالیوود» در سال 1996م. اشاره کرد. در این فیلم، موجودات فضایی می خواهند جهان و بشر را از بین ببرند تا به منابع و ثروت های زمین دست یابند؛ اما نیروی هوایی آمریکا، تحت رهبری و هدایت رئیس جمهور، بر این موجودات فائق می آیند. این فیلم در حقیقت، ستایشی از قدرت عظیم آمریکا برای دست یابی به پیروزی، در نبرد با دشمن انسانیت است!

ب) کتاب

بسیاری از کتاب های کمپانی پراگر، با بودجه سیا چاپ می شوند. کتاب «طبقه جدید» میلوان جیلاس هم با کمک سیا و در تیراژ بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا، 50 هزار نسخه از یکی از کتاب های ایروینگ کریستون را برای توزیع مجانی در سراسر جهان خریداری کرد. طبق تخمین خانم ساندرس، تنها در دوران جنگ سرد، حدود 1000 عنوان کتاب به وسیله سیا و تحت پوشش بنگاه های انتشاراتی تجاری و دانشگاهی، در آمریکا به چاپ رسید.

ج) همایش

سیا در سال 1950م. با گردآوردن 100 نویسنده مشهور از سراسر جهان، کنگره آزادی فرهنگی را در برلین دایر کرد. در این کنگره، نویسندگان برجسته ای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت داشتند. یکی از اولین اقدامات کنگره، اختصاص بودجه ای کلان، برای چاپ نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف ابتدایی کنگره، تقویت چپ گرایان غیرکمونیست و مقابله با روحیات و تبلیغات ضدآمریکایی بود. هدایت کنگره را مایکل یسلون، کارمند واحد جنگ روانی برعهده داشت.

د) دانشگاه

تعدادی از دانشگاه های مشهور آمریکا، مانند کلمبیا، استانفورد، نیویورک و هاروارد، زیر نفوذ سازمان سیا هستند. بنیاد فارفیلد در دانشگاه کلمبیا، یکی از مهم ترین مراکزی است که بودجه عملیات فرهنگی سیا، از طریق آن به نهادهای فرهنگی مبلّغ فرهنگ آمریکایی منتقل می گردد. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودی به نام جولیوس فیلشن ایجاد کرده؛ ولی در واقع، با بودجه سیا اداره می شود. هدایت این بنیاد را زمانی جک تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا در دست داشت.

و) روشنفکران

خانم ساندرس، فهرستی از شوالیه ها یا روشنفکرانی چون کارل پوپر، توماس کوهن، آیزایا برلین، والت روستو، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، سیدنی هوک و هنری لوس را ذکر می کند که با تأسیس نشریاتی چون پارتیزان ریویو، نیولیدر، در مونات، کینان ریویو و پرووه، مخالفان کمونیسم دیروز و دشمنان اسلام امروز را در سراسر جهان، تغذیه فکری می کنند. عجیب آن که اکثر شوالیه های جنگ سرد فرهنگی، یهودی اند!

ه) ترور

ترویج فرهنگ به اصطلاح آزاد، همپای سیاست ترور و کشتار روشنفکران و دگراندیشان، در تمامی دوران جنگ سرد و پس از آن، جریان دارد. طبق برخی از تخمین ها، حداقل در دوران جنگ سرد، سیا، حدود 150 هزار معلم، استاد، رهبر اتحادیه کارگری، کشیش و روحانی مخالف را به قتل رسانده و برخی این رقم را تا 300 هزار نفر افزایش داده اند. این پدیده که از آن به «ترور دولتی» یاد می شود، پنهان و مخفیانه صورت می گیرد.2

3. ارتش آمریکا و بازی های رایانه ای

از دیگر ابزارهای ناتوی فرهنگی آمریکا و غرب علیه جهان غیرغرب، بازی های رایانه ای است. بازی های رایانه ای را صرفاً نباید پدیده ای برای سرگرمی کودکان و نوجوانان دانست؛ بلکه این بازی ها به ابزار تبلیغاتی مهمی در دست ارتش های مهاجم و سرکوب گری چون ارتش آمریکا هستند که در بطن و درون خود، هدف های سیاسی - نظامی شیطانی را دنبال و القا می کنند.

بسیاری از تحلیل گران، جنگ خلیج فارس در سال 1991م. را یک بازی رایانه ای توصیف کردند؛ زیرا این جنگ، بیشتر به یک جنگ رایانه ای شبیه بود و نه یک جنگ واقعی. همین واقعه، درباره جنگ دوم خلیج فارس هم تکرار شد. رایانه ای بودن این جنگ ها را اظهارنظر بوش پدر با عنوان «بازی تمام شد» و گفته یک ژنرال آمریکایی که «تاکتیک این جنگ، از بازی رایانه ای اقتباس شد»، تأیید می کند. این جملات، می تواند برای طرفداران بازی های رایانه ای، لذت بخش باشد؛ به این دلیل که دیگر نمی توان بازی های رایانه ای را تنها وسیله ای برای وقت گذرانی دانست. بازی رایانه ای، فقط یک تفریح بی خطر نیست؛ بلکه رسانه ای برای بیان و نهادینه سازی برخی پیام هاست؛ البته این پیام رسانی به صورت آشکار صورت نمی گیرد؛ بلکه در جهتی به دور از اهداف ظاهری و ابتدایی، از آن استفاده می شود. استفاده از بازی های رایانه ای، در جهت هدف های سیاسی و نظامی، به آن جهت مزورانه است که برای مردم، ناشناخته است. برخی از این بازی ها عبارتند از:

الف) بازی بازگشت به قلعه ولفن اشتاین (Return to castle wolfenstein) عرضه شده در نوامبر 2001م. که بازی کننده در نقش یک سرباز آمریکایی در جنگ جهانی دوم ظاهر می شود. او به درون کاخ های نازی نفوذ می کند و با سربازان s.s به مبارزه می پردازد و در پیچ و خم راهروی کاخ ها، سربازان آلمانی را از پای در می آورد. در این بازی، نوعی دیدگاه جانبدارانه به نفع آمریکایی ها وجود دارد.

ب) بازی طوفان صحرا (Conflict Desert Storm)عرضه شده در سپتامبر 2002م. که بازی کننده در نقش یک سرباز انگلیسی و آمریکایی است که مأموریتش، آزادسازی عراق از یوغ دیکتاتوری است. او در این بازی، یک دشمن می شناسد و آن هم سرباز عراقی است. این بازی، هیچ مخالفتی را در آمریکا به وجود نیاورد و تنها به افراد زیر 16سال، توصیه شد که این بازی را انجام ندهند. هدف پنهانی بازی طوفان صحرا، آن است که فرد بازی کننده، خود را در موضع دفاع از نظم جهانی قرار دهد.

ج) بازی ارتش آمریکا (Amricans Army)عرضه شده در ژوئیه 2002م. که بازی کننده در آن، به یک سرباز آمریکایی تبدیل می شود. هدف ارتش آمریکا که سازنده این بازی است، جذب بیشتر جوانان به سوی مشاغل نظامی است. برای استفاده از این بازی، باید بر روی پایگاه اینترنتی ارتش آمریکا ثبت نام کرد که تاکنون، بیش از یک میلیون نفر در این پایگاه، ثبت نام کرده اند.

در نمایشگاه بازی رایانه لس آنجلس (E3)در مه 2003م. افرادی که در انتظار باز شدن درهای نمایشگاه بودند، در مقابل درب های نمایشگاه به تماشای یک برنامه شبیه سازی شده، مثل بازی هنگ 101 نیروی هوایی، پرداختند. در بازی بازگشت به بغداد Back to Gagad))، بازی کننده به جنگ سال 1991م. آمریکا علیه عراق برمی گردد که در آن نیز، یک دیدگاه انحصارگرایانه به نفع آمریکا به چشم می خورد.

ارتش آمریکا، به طور مستقیم و غیرمستقیم در تولید و توزیع بازی های رایانه ای جنگی و نظامی، دخالت دارد. توانایی این کار، در ارتش آمریکا دیده می شود؛ زیرا ارتش، ماهرترین برنامه نویس ها را جذب کرده و تواناترین موتورهای بازی را خریداری کرده است. درمواقعی که ارتش نتواند به تولید بازی های رایانه ای بپردازد، دیگر سازندگان بازی های رایانه ای را به انقیاد در می آورد؛ به طوری که اگر سازندگان بازی های رایانه ای، نرم افزاری را طراحی کنند که در آن به یک نظامی توهین شود، به 500 دلار جریمه، محکوم می شوند.3

بحران رسانه ای در آمریکا

علت ناتویی شدن رسانه ای آمریکایی چیست؟

روز به روز بر روند تمرکزگرایی در ارتباط جمعی آمریکا و بر اقتدار مالکان و صاحبان رسانه های جمعی افزوده می شود. در واقع، با وجود شعارهایی که در باب وجود چند فرهنگی در آمریکا به گوش می رسد، یک فرهنگ، امواج و محتوای رسانه ها را به چنگ گرفته است. چنین وضعیتی را بن باگو دیکیان در کتاب «انحصار رسانه ای»، به خوبی تشریح کرده است. وی می نویسد:

تعداد اندکی از موءسسات اقتصادی، با چنگ انداختن بر بخش رسانه ای و اطلاع رسانی آمریکا، آن را از اصول کثرت گرایی دور ساخته اند. این موءسسات که حدود 50 شرکت چند ملیتی اند و همگی منافع مالی مشترکی با چند موءسسه اقتصادی عظیم و چندین بانک بین المللی بسیار مهم دارند، قسمت اعظم این بازار را در اختیار دارند، به گونه ای که، در سال 2003م.، تنها ده موءسسه بزرگ اقتصادی بر این بخش فرمانروایی می کردند. سیاستمداران آمریکایی نیز از تصویب مقررات مراقبتی بر این موءسسات، طفره می روند؛ زیرا موءسسات اقتصادی بزرگ از محدودیت های بیش از حد ناشی از فشارهای قانونی، لطمه خواهند خورد. از این رو، سیاستمداران، راه حل را در خارج ساختن این بخش از حوزه قانون گذاری دولتی دیده اند؛ همان گونه که مایکل پاول، پسر وزیر امور خارجه پیشین آمریکا و رئیس کمیسیون ارتباطات دولت فدرال، به عنوان مسئول قانون گذاری در این بخش، مخالف وضع و تصویب هر گونه قانون در این زمینه و طرفدار متعصب بازار آزاد است. راز مهم دیگری که باعث آزاد گذاشتن اربابان رسانه ای شده، این است که در فاصله زمانی بین 1993 تا 2003م. اربابان ارتباط جمعی، 75 میلیون دلار به مبارزات انتخاباتی نامزدهای دو حزب عمده آمریکا، کمک مالی کرده اند. صنایع بزرگ رسانه ای، همچنین با تأمین مخارج کامل 1460 سفر اعضا و کارمندان کمیسیون ارتباطات دولت فدرال، در فاصله سال های 1995 تا 2000م. دوستی آنان را برای خود حفظ کرده است.

هم اکنون، بیشتر شبکه های بزرگ رادیویی، کانال های تلویزیونی، روزنامه ها و نشریات دیگر، در اختیار گروه اندکی از موءسسات اقتصادی قرار دارند. آنها همچنین بر روی دو هدف عمده اینترنت و حذف مقررات ضد انحصار، تمرکز یافته اند؛ زیرا حداقل کنترل دسترسی به اینترنت به صورت عمده، برای این موءسسات اقتصادی، می تواند منبع سودی سرشار باشد. بنابراین، جای تعجب نیست که در سال 1999م. مجموعاً 110 شرکت، 60 درصد کاربران شبکه را در اختیار داشتند؛ ولی در سال 2000م. تنها 14 شرکت، صاحب همان سهم از بازار آزاد بودند.

علاوه بر این، شرکت های بزرگ، کمیسیون ارتباطات را به سمت تجدید نظر در قانون 1993م. که شرکت ها را از در اختیار گرفتن بیش از 30 درصد بازار منع می کند، سوق داده اند؛ از این رو، قانون مخابرات 1996م. محدودیت های وارده بر تمرکزگرایی در مالکیت ایستگاه های رادیویی را لغو کرد. حاصل این تصمیم، آن شد که کِلر چاثل در سال 2001م. به تنهایی چندین ایستگاه رادیویی را در اختیار داشت.

تمرکزگرایی، نتیجه ای دیگر هم دارد و آن این که روزنامه نگاران عضو موءسسات اقتصادی، تشویق نمی شوند که نقّادانه درباره مالکین خود، اطلاع رسانی و افشاگری نمایند و در نتیجه، اطلاع رسانی به صورت کالا در می آید و تولید روزنامه نگاران، معنای واقعی خود را از دست می دهد. به این ترتیب، جنبه های تحقیقی مقالات روزنامه نگاران از بین می رود. به این جهت، موءسسات اقتصادی ای که ثروت و دارایی فراوانی در حوزه اینترنت و مطبوعات دارند، به جای تولید و تحقیق، همواره به کپی کردن مطالب یک روزنامه یا رسانه، در روزنامه ها و رسانه های خود دست می زنند و به این وسیله، کیفیت کار روزنامه نگاری، جدیت کاری و بررسی حقیقت خبر، همیشه در نظر گرفته نمی شود.4

صهیونیسم و مقاصد جهانی سیطره رسانه ای

آن چه در پی می آید، خلاصه ای ازنظرات داک، نماینده پیشین مجلس آمریکا از ایالت لوئیزیاناست.

بسیاری دچار این توهم هستند که در آمریکا، مطبوعات آزادند؛ اما واقعیت این است که در آمریکا، هر کسی آزاد است که هر نشریه و رسانه ای را منتشر کند؛ ولی هیچ گاه آزاد نیست که هر سخنی را بگوید؛ البته به استثنای نشریاتی با تیراژ پایین و در سطح محلی که هرگز برای ساختار قدرت، خطر جدی محسوب نمی شوند. آنها گاهی اجازه گفتن هر سخنی را دارند! در واقع، روزنامه ها، مجله ها، ایستگاه های رادیویی و شبکه های تلویزیونی، به طور باور نکردنی، کنترل می شوند؛ به حدی که در بسیاری از شهرهای عمده اروپایی، کنترل بر رسانه ها، به گستردگی سلطه آمریکاییان بر رسانه ها نیست؛ مثلاً در اروپا در میان انبوه نشریات، می توانید روزنامه ای را پیدا کنید که حامی فلسطینی ها باشد؛ اما در آمریکا در میان 2000 روزنامه، حتی یک روزنامه هم پیدا نمی شود که دیدگاهی فلسطینی داشته باشد. گرچه روزنامه های معدودی هستند که بر سر برخی از مسائل، با دولت اسراییل، اختلاف نظر دارند - همان طور که در خود اسراییل هم در برخی اوقات، اعتراضات ضددولتی دیده می شود - ولی بر سر مسائل بنیادین، همه مطبوعات و نشریات آمریکایی، چه در تملک یهودیان باشند یا نباشند، بدون توجه به شرارت ها، کشتارها و نقض حقوق بشر توسط اسراییل، حامی آن دولتند؛ در حالی که اسراییل از بدو تأسیس، هزاران تن از مردان، زنان و کودکان فلسطینی را کشته است. علاوه بر این، آنان به تخریب عمدی هزاران خانه، شرکت، بیمارستان و مدرسه پرداخته و ده ها هزار نفر را کور، ناقص، فلج و انگشتان افراد بسیاری از جمله، هزاران کودک را قطع کرده اند. همچنین صدها هزار فلسطینی را زندانی و شکنجه کرده اند و بدتر از همه، در این دوران تخریب و کشتار، اسراییلی ها اقدام به تأسیس صدها شهرک یهودی در سرزمین های فلسطینیان کرده اند. در حقیقت، همان گونه که خانه ها و شهرهای فلسطینی را خراب می کنند، یهودیانی را از مکان هایی چون نیویورک و مسکو، روانه اسراییل می کنند و برای آنها، خانه هایی در شهرک های مردم مظلوم فلسطین می سازند.

بیشتر آمریکاییان از این مسئله بی خبرند و بی خبری آنان، ناشی از آن است که یهودیسم و صهیونیسم، بر اکثریت عظیم رسانه های آمریکا، کنترل و سیطره دارد. این کنترل و سیطره، تنها برای مخفی کردن جنایات اسرائیل در فلسطین صورت نمی گیرد؛ بلکه آنها چه در آمریکا و چه در سایر نقاط جهان، سروری و برتری نژاد یهود را تبلیغ می کنند و معتقدند که از حق الهی حکومت، نه تنها بر فلسطین، بلکه بر تمام جهان برخوردارند و این اندیشه ها را ترویج می کنند. در این راستا، آنان همواره تلاش می کنند تا فرهنگ، هویت و انسجام نژادی و اقتصادی و استقلال سیاسی هر کشوری را در جهان، تضعیف کنند. به دیگر بیان، یهودیان و نظم نوین جهانی آنها، به دنبال نابودی هر ملت، فرهنگ، میراث و نژادی به جز یهود است. آنان به دنبال سلطه بر رسانه ها، اقتصاد و حکومت ها هستند. گرچه باید از آرزوی یهودیان در حفظ نسل، فرهنگ و دینشان حمایت و دفاع کرد، اما سلطه جویان یهودی، به دنبال نابودی هر جنبش میهن پرستانه، به غیر از جنبش خود هستند و این کار، نخست از طریق رسانه ها انجام می گیرد.5

نتیجه

جریانی که به عنوان نومحافظه کار، در سال های اخیر، در آمریکا سربرآورده و سیاست های نظامی گرایانه جرج بوش را تغذیه و پشتیبانی می کند، ادامه همان کانونی است که عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ سرد هدایت می کرد. به عنوان مثال، از ایرنیگ کریستون، روشنفکر سرشناس یهودی، به عنوان بنیان گذار جریان نومحافظه کاری یاد می کنند. هم اکنون پسر او به نام ویلیام کریستون، به صراحت بر تداوم همان سیاست ها تأکید می کند. او می نویسد:

آینده بشریت، منوط به یک سیاست خارجی راسخ، آرمان گرا و خوش بینانه، از سوی آمریکاست. در واقع، آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنمای آن نیز باشد.

بنابراین، می توان گفت که پدیده تهاجم فرهنگی موجود، به این معناست که کانون های قدرتمند سلطه گر جهانی در سرویس های اطلاعاتی غرب، برای فروپاشی یک نظام سیاسی و یا تحمیل طرح های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود بر یک جامعه مستقل، عملیات روانی، فرهنگی و تبلیغاتی معینی را سازمان می دهند. این عملیات، در گذشته علیه شوروی سوسیالیست بود و امروز علیه اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران است.

1. هربرت شیلر، مقابله با رسانه های فراملی، چالش بزرگ آینده، ماهنامه سیاحت غرب، آذر 1382، ص 12-17 .

2. به نقل از عبداللَّه شهبازی، سیا و جنگ سرد فرهنگ، مندرج در .Shahbazi.org

3. استفان پیلت، «بازی های رایانه ای سلاح تبلیغاتی»، لوموند دیپلماتیک، اکتبر 2003؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، آبان 1382، ص 54.

4. اریک کلینبرگ، ده ارباب رسانه ای آمریکا، لوموند دیپلماتیک، آوریل 2002، ص 24.

5. دیوید راک، جهان گرایان یهودی؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، مهر 1382، ص 37-42.



ناتوی فرهنگی به روایت مقام معظم رهبری

خبرگزاری فارس: ناتوی فرهنگی به روایت مقام معظم رهبری

خبرگزاری فارس: ماهیت فرهنگی ناتو بر خلاف آنچه تصور می شود جدا و متفاوت از ناتو با رویکرد نظامی نیست . امروز ماهیت فرهنگی ناتو صورتی تکامل یافته و رشد داده شده و در حقیقت یک مرحله بلوغ از همان ناتوی سابق است که البته این بار جنبه میلیتاریستی ، جزء کوچکی و در حقیقت بخش خردی از حرکت کلان نظام سلطه برای تضمین " آینده برای خود " است.

در دهه 1920 و 1930 میلادی سه ایدئولوژی مختلف از متن فرهنگ و تمدن غربی سر بر آورد ، چالش های متقابل این سه ایدئولوژی و توسعه طلبی هر یک در نهایت منجر به جنگ جهانی دوم در سال 1939 گردید . لیبرال دموکراسی غرب به سردمداری امریکا و کمونیسم شرق به رهبری اتحاد جماهیری شوروی در مقابل دشمن مشترک یعنی آلمان نازی به یک اتحاد موقت دست یافتند و در خلال جنگ سعی نمودند با تشکیل کنفرانس های گوناگون مثل یالتا ، تهران و سانفرانسیسکو نقشه سیاسی – ایدئولوژی دنیای بعد از جنگ را مهندسی کنند . حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان در مورد ناتوی فرهنگی فرمودند من پریروز در روزنامه – البته سه ، چهار ماه قبل از این ، من مقاله اش را دیده بودم – گزارشی از تشکیل " ناتوی فرهنگی " را خواندم . یعنی در مقابل پیمان ناتو که امریکاییها در اروپا به عنوان مقابله ی با شوروی سابق یک مجموعه ی مقتدر نظامی به وجود آوردند ؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده می کردند ، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آْورده اند . این ، بسیار چیز خطرناکی است . البته حالا هم نیست ؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است . مجموعه ی زنجیره ی به هم پیوسته ی رسانه های گوناگون – که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره ها و تلویزیونها و رادیوها – در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشته ی تحولات جوامع را به عهده بگیرند ؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است . در گرجستان که یک تحول سیاسی اتفاق افتاد و جابجایی قدرت انجام گرفت ، یک سرمایه دار امریکایی و صهیونیست یهودی – البته اسمش معروف است ، من نمی خواهم اسمش را بیاورم – اعلام کرد که من ده میلیون دلار در کشور گرجستان خرج کردم و تحول سیاسی ایجاد کردم ؛ خیلی راحت . ده میلیون دلار خرج می کنند ، یک حکومت را کنار می گذارند ، یک حکومت دیگر را سر کار می آورند ! اینها باید روی مردم اثر بگذارند ؛ باید اجتماعات درست کنند . در اوکراین هم همین کار را کردند ؛ در جاهای دیگر هم همین کار را کردند . گاهی اوقات تأثیراتشان به شکل دیگری است و تعیین کننده است ؛ شاید این را در یک جمع دانشجویی دیگر گفته باشم که ماهاتیر محمد ، نخست وزیر سابق مالزی – که بسیار هم آدم پرکار و دقیق و جدی و پایبندی بود – به تهران آمد ، به دیدن من هم آمد ؛ همان اوقات بود که تحولات گوناگونی در آسیای شرقی اتفاق افتاده بود ؛ در مالزی ، اندونزی و تایلند ، و زلزله ی اقتصادی به وجود آمده بود . همین سرمایه دار صهیونیستی و بعد سرمایه دارهای دیگر ، با بازیهای بانکی و پولی توانستند چند تا کشور را به ورشکستگی بکشانند. در آن وقت ماهاتیر محمد به من گفت : من فقط همین قدر به شما بگویم که ما یک شبه گذا شدیم ! البته وقتی کشوری وابستگی اقتصادی پیدا کرد و خواست نسخه های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را عمل بکند ، همین طور هم خواهد شد . بخش اول ؛ تبیین ابعاد و پیشینه در دهه 1920 و 1930 میلادی سه ایدئولوژی مختلف از متن فرهنگ و تمدن غربی سر بر آورد ، چالش های متقابل این سه ایدئولوژی و توسعه طلبی هر یک در نهایت منجر به جنگ جهانی دوم در سال 1939 گردید . لیبرال دموکراسی غرب به سردمداری امریکا و کمونیسم شرق به رهبری اتحاد جماهیری شوروی در مقابل دشمن مشترک یعنی آلمان نازی به یک اتحاد موقت دست یافتند و در خلال جنگ سعی نمودند با تشکیل کنفرانس های گوناگون مثل یالتا ، تهران و سانفرانسیسکو نقشه سیاسی – ایدئولوژی دنیای بعد از جنگ را مهندسی کنند . اما علی رغم موفقیت نسبی این دو قدرت در تعیین حوزه نفوذ و تقسیم جهان ، با پایان جنگ و نابودی دشمن مشترک اختلاف دو ابرقدرت پیروز در جنگ به زودی نمایان و جبهه بندی جدید و بلوک بندی قدرت با محوریت امریکا و شوروی شکل گرفت و هر یک تهدید جدی علیه دیگری قلمداد می شد . از این روی هر یک از دو بلوک قدرت سر بر آورده از جنگ جهانی دوم درصدد تمهیدات لازم جهت مقابله با رقیب تدارک برآمدند. در همین راستا در سال 1949 یعنی حدود 4 سال پس از پایان جنگ جهانی دوم پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) با رهبری امریکا و با حضور و عضویت کشورهای اروپای غربی با هدف مقابله با تهدیدات قدرت نظامی اتحاد جماهیری شوروی و تسلط بر منافع ملت ها شکل گرفت . سازمان ناتو گرچه به بحث و بررسی مسایل سیاسی ، اقتصادی و حتی مسایل و مشکلات ناشی از جنگ اعضای خود هم می پرداخت ، اما جهت گیری و رویکرد اصلی آن نظامی بود . این سازمان در سال 1950 با لشکرکشی به کره جنوبی دامنه نفوذ خود را تا جنوب شرق آسیا گسترش داد و با عضویت یونان و ترکیه در سال 1952 حوزه مدیترانه را نیز ضمیمه حضور نظامی خود کرد . بعد از مدتی با شکل گیری سازمان " سنتو " بین ترکیه ، ایران و پاکستان و سازمان " سنتو " در آسیای جنوب شرقی و اعمال سیاست سد نفوذ ( Containments ) یک کمربند امنیتی از اروپا تا منتهی الیه آسیا در مقابل تهدید و نفوذ شوروی ایجاد کردند . ناتو با ایجاد تأسیسات پایه ای مشترک در زمینه هایی مانند دفاع هوایی و سیستم مخابراتی واحد ، توسعه و استاندارد سازی جنگ افزارهای خود نه تنها در کشورهای عضو قدرت خود را نهادینه کرد بلکه اعضای این پیمان حضور نظامی خود را جهت تسلط بر منابع دیگر کشورها به حوزه خارج از ناتو هم گسترش داده اند . بعد از پایان جنگ سرد و حذف تهدید نظامی شوروی که هدف اصلی شکل گیری ناتو بود ، بسیاری از آگاهان استمرار حیات ناتو را غیرضروری دانستند . اما از آن جایی که سیاست خارجی ایالات متحد امریکا بر اساس یک دشمن و تهدید خارجی استوار است با تئوریزه کردن فضای بعد از جنگ سرد بر مبنای " جنگ تمدن ها " نه تنها استمرار حیات ناتو با ماهیت نظامی را ضروری دانستند بلکه با توجه به چالش جدید غرب در مقابل بیداری جهان اسلام ، شاهدیم که دنیای غرب باز هم همچون گذشته با سردمداری امریکا به صورت غیررسمی ، سازمانی را در حوزه فرهنگ ایجاد کرده که به تعبیر مقام معظم رهبری می توان آن را " ناتوی فرهنگی " نام گذاشت . چیستی ناتوی فرهنگی ماهیت فرهنگی ناتو بر خلاف آنچه تصور می شود جدا و متفاوت از ناتو با رویکرد نظامی نیست . امروز ماهیت فرهنگی ناتو صورتی تکامل یافته و رشد داده شده و در حقیقت یک مرحله بلوغ از همان ناتوی سابق است که البته این بار جنبه میلیتاریستی ، جزء کوچکی و در حقیقت بخش خردی از حرکت کلان نظام سلطه برای تضمین " آینده برای خود " است. ارگان نظامی ناتو ، با ابزار ناتوی فرهنگی ، مثل رسانه ، به عنوان یک سرباز نگاه می کند و مدیریت ناتوی فرهنگی در سطح کلان به کل ارگان نظامی به عنوان یک لشگر از نیروی نبرد خود می نگرد. در حقیقت میدان نبرد امپریالیسم بر علیه نیروی مقاوم در مقابل سلطه نظام استعمار جهانی ، آن چنان گسترده شده که جنبه نظامی در آن به این سو و آن سو می غلطد ، و گه گاه در گوشه و کنار آتش جنگ بپا می کند ، اما در این میدان نبرد سربازان متعدد فرهنگی با پشتیبانی مسایل اقتصادی در کنار سربازان نظامی به نبرد با اندیشه مقاوم در مقابل نظام سلطه مشغولند . بدین ترتیب می توان ماهیت نظام سلطه را در میدان نبرد برای تضمین " آینده برای خود " متشکل از اجزائی به شرح زیر دانست : الف : وجه غالب ، که ماهیتی ضد فرهنگی دارد و اساس آن بر تخریب پایه ها و بنیان فرهنگی و ایدئولوژی کشورهای مقاوم در مقابل نظام سلطه بنا شد ، این بخش به کمک ابزار متعددی محقق می شود که مهمترین آنها تخریب روند بیداری جهان اسلام ، دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی ، ترویج فساد و ابتذال اخلاقی ، تبلیغ و ترویج عرفانهای انحرافی و مسلکهای منحط و استعمار ساخته و تخریب باورهای مبلی و دینی می باشد . ب : وجه مقوم ، که ماهیتی اقتصادی دارد ، نظام امپریالیستی از دیرباز با تأکید بر جنبه های اقتصادی سعی در تثبیت سلطه خود داشته ، این جنبه از میدان نبرد غالبا به دو گونه عمل می شده ، گونه اول نفس چپاول و غارت ثروت ملل است و گونه دوم نوعی وابستگی و تضعیف و مانع شدن از رشد اقتصادی کشورهای تحت سلطه است ، اما امروز در میدان نبرد ناتوی فرهنگی مسائل اقتصادی همچون تحریم ها حکم مقوم و کاتالیزور برای تسهیل هجمه های فرهنگی و تخریب ایدئولوژیها را دارد می باشد . نظام سلطه به خوبی می داند که ملتی که در بحران اقتصادی و فقر مادی دچار است زودتر به مهلکه فقر فرهنگی وارد می شود و تنها در این شرایط است که ارزشهای غربی و فرهنگ لیبرالی جواب می دهد والا جایی که فرهنگ ناب اسلامی رواج دارد ارزشهای لیبرالی ، ضد ارزش محسوب می گردد . ج : وجه زمینه ساز ، که ماهیتی نظامی و میلیتاریستی دارد و به عنوان آماده سازی بسیاری جنبه های دیگر در میدان نبرد ناتوی فرهنگی عمل می کند ، نظام سلطه جهانی جنگ نظامی به راه می اندازد تا بتواند برنامه اصلی خود که تخریب فرهنگ به کمک مقوم های اقتصادی است را عملی کند ، که نمونه های آن در جنگ 33 روزه و نیز عراق و افغانستان در همین چند ماه گذشته عملیاتی شده است . د: وجه مکمل ، که ماهیت جنگ روانی دارد و به عنوان تسریع کننده برنامه های فرهنگی و اقتصادی و بعضا نظامی عمل می کند ، جنگ روانی غالبا در حوزه موضوعی خاص عملیاتی می شود مثلا در ماههای گذشته مقوله انرژی هسته ای در جمهوری اسلامی ایران و دسترسی بومی به این فناوری در چارچوب عملیات روانی بازتاب داده شده و ایران به عنوان کشوری که قصد تولید بمب اتم و نابودی جهان را دارد معرفی شد . البته در گذشته هر یک از کشورهای غربی بنا به منافع ملی خود بر ما تهاجم فرهنگی داشته اند . اما در چند سال اخیر و پس از ناکامیه ای آن ها در اقدامات سیاسی ، تبلیغی و نظامی علیه کشورهای اسلامی از جمله علیه جمهوری اسلامی ایران ، غرب به دنبال تشکیل مجموعه فکری منسجم برآمد و امریکا سعی می کند یکپارچه غرب را در مقابل جهان اسلام قرار دهد ، به عنوان مثال در ترسیم کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر اعظم (ص) شاهد بودیم که غرب به سمت یک برنامه ریزی همه جانبه حرکت می کند . رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی ، جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی فرهنگ و هویت ملی جوامع به ویژه مقابله با ایمان انسان هایی است که مصرند از هویت ملی و دینی خود شرافت مندانه دفاع کنند . اعضای ناتوی فرهنگی با بهره گیری از 57 سال تجربه کار مشترک در مقابله با رقیب ، تأسیسات پایه ای هماهنگی را در حوزه های مختلف به ویژه در حوزه رسانه ای شکل داده اند تا تحولات اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ملت ها را در مسیر خواست و منافع خود هدایت کنند . امروز خبرگزاری های مسلط بین المللی همچون " بی ، بی ، سی " ، " سی ، ان ، ان " تأسیسات ماهواره ای که ارسال امواج صدها شبکه ماهواره ای را بر عهده دارند صدها روزنامه و هزاران پایگاه خبری و تبلیغاتی از جمله این تأسیسات هستند که همگی ارزش های مشترک غربی را منتشر و تلاش می کنند به طور منظم و هماهنگ ارزش های مقاوم در برابر خود را در هم بکوبند . در سال 1999 یکی از متخصصان جنگ جهانی دوم به نام خانم " فرانسیس استیونر ساندرز " کتابی با عنوان " جنگ سرد فرهنگی " منتشر کرد که زلزله ای در محافل فرهنگی و روشنفکری غرب بر پا کرد . چاپ های بعدی این کتاب با عنوان " جنگ سرد فرهنگی ؛ سیا و جهان هنر و ادب " در 509 صفحه منتشر گردید . به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران ، کتاب خانم ساندرز یکی از حیرت آورترین و افشاگرانه ترین کتاب هایی است که تاکنون درباره سرویس اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا منتشر شده است . خانم ساندرز نشان می دهد که " کورد مه یر " رئیس بخش عملیات بین المللی سیا و همکار وی " آرتور شلزینگر " طبق طرحی که " ملوین لاسکی " ارائه داد ، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول آسایی در سراسر جهان انجامید . ساندرز این شبکه را " ناتوی فرهنگی " می نامد. بودجه این عملیات در سال 1950 یعنی در زمان دولت ترومن ، 34 میلیون دلار در سال بود . سیا در چارچوب عملیات جنگ سرد فرهنگی ، شبکه مطبوعاتی جهان شمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و خاورمیانه و آمریکای لاتین گسترش داشت و در تمام این دوران ، مطبوعات روشنفکری متنفذی مانند پارتیزان ریویو ، کنیان ریوریو ، نیولیدر ، انکاونتر ، درمونات ، پرووه ، تمپوپرزننه ، کوادرانت و ... از سیا کمک های مالی مستقیم و غیرمستقیم دریافت می کردند. به تعبیر خانم ساندرز ، سازمان سیا در مقام " وزارت فرهنگ بلوک غرب " عمل می کرد . به عنوان مثال این سازمان به شدت از " جکسون پولاک " و " نقاشی آبستره " به شدت حمایت می کرد تا در عرصه هنر ، سبک رو به رواج " رئالیسم سوسیالیستی " را شکست دهد . در هالیوود ، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود سیاهپوستان را هر چه بیشتر نمایش دهند ، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه آزاد و دمکرات بنمایانند . فیلم مزرعه حیوانات " جرج اورول " با سرمایه سیا تهیه شد و فیلم 1984 اورول نیز با بودجه سیا ساخته شد . بسیاری از کتب کمپانی معروف " پراگر " با بودجه مستقیم سیا چاپ می شد و کتاب " طبقه جدید " میلوان جیلاس با پشتیبانی سیا ، در تیراژهای وسیع در سطح دنیا ترجمه و توزیع گردید . همچنین میلیون ها نسخه از کتاب های " ایروینگ کریستول " به صورت مجانی در سراسر جهان توزیع گردید . سیا در سال 1950 ، با اختصاص 10 میلیون دلار ، رادیوی اروپای آزاد را نیز تأسیس کرد . طبق تخمین خانم ساندرز ، سازمان سیا در دوران جنگ سرد فقط یک هزار عنوان کتاب را تحت عنوان نام بنگاههای فرهنگی و انتشاراتی ، فقط در ایالات متحده منتشر کرده است . مبانی اندیشه ای از مباحث اصلی در بررسی و تحلیل هر پدیده ، دانستن مبانی و ریشه های فکری آن پدیده بعنوان چارچوب ساختاری است که با شناخت آن ترسیم و تعیین راههای تقابل با آن پدیده آسانتر و جهت دارتر می شود . بطور کلی می توان گفت ناتوی فرهنگی در انسان مداری غرب ریشه دارد . اصل اساسی آن مبتنی است بر اصالت لذت و اینکه انسان در هر کاری که می خواهد انجام دهد و لذت ببرد ولو ضد ارزشی ، آزاد باشد و این نقطه اصلی و اساس در تقابل با آموزه های مذهبی و اسلام بنام امر به معروف و نهی از منکر در سطح اجتماع است . بطور خلاصه آنچه را که در ناتوی فرهنگی تبلیغ و ترویج می شود ، عبارت است از : - اصالت لذت - دنیاگرایی - بی اخلاقی گری اجتماعی - فردیت افراطی - فمینیسم ( هر چیز را از نگاه جنسیت دیدن و در یک کلام تبلیغ برای رفع حیاء از سطح اجتماع ) - سوداگری اقتصادی - توده گرایی - ترویج بی بند و باری که در یک جمع بندی این چنین می توان گفت مروجین این اصول ، خواستار ایجاد یک بحران هویتی و پوچی در میان جوامع اسلامی – انسانی هستند تا از این طریق بتوانند در خلاء ایجاد شده در سطح افکار عمومی جامعه و بخصوص جوانان ، هویتی که متناسب و تأمین کننده منافع آنان است جایگزین هویت اصلی جوامع کنند مانند آنچه از ترویج فرهنگ مصرف گرایی و آزادی مطلق زنان در غرب و برخی جوامع اسلامی بعنوان اهرمهای پیشرفت در راستای تأمین منافع اقتصادی بنگاههای بزرگ غربی با یک نگاه ابزار گونه به جنس زن و جامعه انسانی ، شاهد هستیم . به بیان دیگر ناتوی فرهنگی را می توان وسیله و روشی در دست استعمارگران در امپریالیسم نوین دانست . در گذشته و امپریالیسم کهن برای ابرقدرتها در تسلط بر منافع دیگر کشورها این گونه مرسوم بوده که به دیگر نقاط لشکرکشی می کردند و از طریق تحکیم نظامی ، مبادرت به اعمال سلطه خویش می کردند ولی امروزه به جای صرف وقت و هزینه های گزاف ، در امپریالیسم نوین برای رسیدن به اهداف از طریق کنترل اهرمهای کلیدی اقدام می کنند و یکی از کلیدی ترین اهرمها که همواره مورد توجه استعمارگران در میان همه ملتها و بخصوص ملل اسلامی بود ، مقوله فرهنگ است . فرهنگ که شاید بتوان آن را به تعبیر مقام معظم رهبری بی صداترین و مخرب ترین ابزار حمله دشمنان دانست و به جاست که بار دیگر سخن امام خمینی (ره) درباره نقش فرهنگ را یادآور شویم که فرمودند : " مایه خوشبختی و بدبختی همه جوامع ، در فرهنگ آنهاست " . اهداف ناتوی فرهنگی جبهه ناتو فرهنگی هم مانند دیگر جبهه های طراحی شده از سوی دشمنان ملت ایران و امت اسلام دارای اهداف خاص خویش است که بطور خلاصه می توان این اهداف را در ساختار شکنی و جایگزینی ساختار مطلوب در راستای تثبیت منافع غرب ، نام برد . اصل مبارزه در تقابل لیبرالیسم و فرهنگ مذهبی برای جلوگیری از ورود مذهب و دین بعنوان کاملترین برنامه زندگی بشری از طرف خالق هستی به عرصه اجتماعی جامعه بشری می باشد یعنی نقش آفرینی فرهنگ و ساختار مذهبی در اصل حکومت و نظام بین الملل به صورت یک عامل مقید کننده اعمال و رفتار بازیگران در چارچوب ارزشها نه وجود مذهب در اجتماع صرفا در حریم زندگی فردی که خود اندیشه لیبرالیسم با تفکرات سکولارانه بدنبال بسط آن است . از این رو ، حوزه اصلی فعالیت دشمنان در جبهه فرهنگی ، شکستن ساختارهایی است که ادیان و مذاهب اصیل بدنبال تثبیت آن هستند و این جبهه می بایست با هر ساختاری که به تعبیر سران غرب دچار تضاد با آموزه های لیبرالیستی شده و حالتی رادیکال بر ضد نظام حاصل از این اندیشه پیدا نمود ، مبارزه کرد و آن را محدود نمود و ساختاری را جایگزین کرد . و در این جهت ترویج و القاء این تفکر که حکومت یک پدیده و ایده غیردینی و حتی مخالف با آموزه های دینی و الهی است و در این راستا از تبلیغ و حمایت از فرق و نحله هایی همچون صوفیه ، وهابیت ، حجتیه ، بهائیت حمایت می کنند که همگی آنان همچو کلیبون و روایتون در اندیشه سیاسی غرب ، امر حکومت را مانع سعادت اخروی و یا خارج از وظایف انسانهای عادی می دانند . با ترویج این تفکر محیط برای فعالیت سران سرمایه داری در مناطق مختلف از طریق ایجاد ساختار و جایگزین افراد مورد نیاز ، برای کسب و تثبیت منافعشان مهیا است . روش ها و راهبردها اعضای ناتوی فرهنگی برای موفقیت خود و شکست رقیب از شیوه ها و ابزارهای زیر اقدام می کند : 1. تخریب بنیان های فکری و اعتقادی : اعضای ناتوی فرهنگی سعی دارند چهره تابناک دین مبین اسلام و چهره مبارک پیامبر اعظم (ص) را از طریق رمان ، فیلم و کاریکاتور مخدوش و دین اسلام را طرفدار خشونت که با زور و شمشیر گسترش پیدا کرده است . در واقع سعی دارند با استفاده از برتری های سیاسی ، اقتصادی و رسانه ای به مبانی افکار و ارزش های مسلمانان هجوم بیاورند و با نفی و رد ارزش های دینی و ملی ، حاکمیت خود را تثبیت و ارزش های مطلوب خود را تحمیل کنند . سردیا تریفکوویچ ( Srsja Trifkovic ) ، مؤلف کتاب " فایق آمدن بر خطر جهاد " ، بر این باور است که " هزینه ملموس حضور یک مرد ، یک زن و یک کودک مسلمان در امریکا برای مالیت دهندگان امریکایی ، لااقل سالی 100 هزار دلار است . هزینه ناخوشایند بودن عمومی مرتبط با خطر تروریسم و تأثیر آن بر چگونگی زندگی ما ، البته ، غیرقابل محاسبه است ... میان درصد تعداد مسلمانان یک کشور و افزایش خشونت های تروریستی در آن کشور ( تنزل عمومی کیفیت زندگی و گفتمان جامعه متمدن به کنار ) ، ارتباطی دو جانبه وجود دارد که از طریق آزمایش و تجربه درستی آن به اثبات رسیده است . دیر یا زود ، ما ناگزیریم با پیامدهای این واقعیت به مقابله برخیزیم . بهترین شیوه جهت مقابله با جهان اسلام آن است که حتی الامکان با آن کمتر در تماس باشیم . مصلحت آن است که مهاجرت مسلمانان را به سرزمین های خود [در مغرب زمین] کاملا متوقف کنیم . این کار به شیوه های غیرمستقیم امکان پذیر است ، از قبیل ممنوع ساختن ورود مهاجران از کشورهایی که به اشتغال در فعالیت های تروریستی شهرت دارند . همه مسلمانان که شهروند کشورهای غربی نیستند ، لازم است که از این سرزمین ها اخراج شوند . ما ، هم چنین ، بهتر است که در قوانین خود تغییراتی بدهیم تا تابعیت آن عده از شهروندان مسلمانی که از شریعت پشتیبانی می کنند ، درباره جهاد و نابرابری " کفار " با مسلمانان و امثال این ها به تبلیغ می پردازند ، باطل گردد و بازگرداندن آنان به زادگاه های شان تضمین شود . برای ما ضروری است که محیط وجوی ایجاد کنیم که در آن اجرای فرایض دینی مسلمانان با دشواری مواجه شود . صلاح در آن است که شهروندان مسلمان یا ناگزیر شوند که شیوه های غیردینی زندگی ما را بپذیرند و یا ، در صورتی که شیفته احکام شریعت هستند ، سرزمین های ما را ترک کنند . بخش عظیمی از این کار را می توان با روشی عاری از تبعیض به انجام رساند ، آن هم صرفا از طریق امتناع ورزیدن از دادن مجوزهای ویژه به مسلمانان جهت برخورداری شان از نهادها و آیین های مورد توجه خاص آن ها . مسلمانان نباید اجازه اذان گفتن در ملاعام داشته باشند ، چرا که چنین عملی به منزله اهانت به پیروان سایر ادیان است . شایسته آن است که پسران و دختران در تمامی فعالیت های ورزشی و تفریحی در ملاعام و از جمله در مدارس مشارکت داشته باشند . در مکان های عمومی استفاده از حجاب باید ممنوع گردد. شرکت ها و ساختمان های عمومی نباید تحت فشار قرار گیرند تا برای مسلمانان نمازخانه احداث یا دایر کنند . لازم است قوانینی به اجرا درآید تا سوء استفاده از قانون تجدید پیوند خانواده مقدور و میسر نباشد . مصلحت نیست که به مسلمانان مجوزی برای سرمایه گذاری های کلان در رسانه ها یا دانشگاه های مغرب زمین اعطا شود . " 2. برچسب ناخوشایند به کشورهای مستقل و افراد صاحب نفوذ در جهان اسلام : دستگاه تبلیغی ناتوی فرهنگی با برچسب توهین آمیز و ناپسند و همچنین انتخاب نام هایی که دارای بار هیجانی شدیدی است و می تواند بر نگرش مخاطبان نسبت به آن اشخاص یا کشور تأثیر بگذارد عمل می کنند مفاهیمی نظیر محور شرارت ، انتخابات فرمایشی ، ارتجاع مذهبی ، بنیادگرایی اسلامی ، نظام سرکوبگر ، رژیم توتالیتی ، آپاتاید مذهبی تنها برخی از ده ها مفاهیمی اند که در نبرد رسانه ای ناتوی فرهنگی علیه اشخاص گروه ها و کشورهای مستقل در جهان اسلام به ویژه ج . ا . ا به کار برده می شود . به عنوان نمونه پس از مجازات برخی از اشرار و اوباش که مرتکب تجاوز ، قتل و جنایت شده بودند موجی از جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی از سر گرفته شد. در همین زمینه " کلودیا روت " رییس حزب سبزهای آلمان در سایت شخصی خود مدعی شد : قتل های وحشتناک قوه قضائیه ایران که زیر نظر بنیادگراهای احمدی نژاد صورت می گیرد ، انسان را بیشتر و بیشتر به یاد روزهای بعد از انقلاب اسلامی می اندازد که در آن مردم بدون سرپناه ، مریض یا معتاد ، دشمن خدا و یا اراذل و اوباش نام گرفته و در یک سری نمایشنامه های وحشیانه در ملاء عام اعدام می شوند . روت مدعی شد : در ایران یک دستگاه تروری در کار است که با بدترین نوع و وضع غیرانسانی ، خود را تصمیم گیرنده مرگ و زندگی دیگران می داند و هر چیزی را که بعنوان یک امر دلپذیر برای زندگی باشد ، نابود می کنند . رادیو دویچه وله آلمان نیز در این باره گزارش داد : در ماه های اخیر ، نام ایران در رسانه های جهانی با اعدام همراه بوده است . 3. نفی و اثبات : دستگاه های رسانه ای غرب به اشکال مختلف برای نفی نوع حکومت اسلامی در ایران و اثبات ناکارآمدی آن در اداره جامعه ، ابتدا آسیب های اجتماعی و سیاسی پدید آمده در جامعه را بر می شمارند و به کمک عوامل خود آن ها را برجسته می سازند آن گاه به برجسته سازی محاسن لیبرال دموکراسی غرب مبادرت می ورزند . به همین بهانه و برای نمونه می توان به موضوع فرار مغزها که یکی از معضلات کشورهای جنوب به سمت شمال است ، اشاره کرد . فرار مغزها و یا مهاجرت صاحبان فکر ، سرمایه و هنر ، از سمت کشورهای جنوب به سمت کشورهای شمال ، تنها یک روی سکه است ، که در صورت بازگشت این مغزها به کشور مبدا ، آنان خواسته یا ناخواسته حامل مجموعه ای از بارهای فرهنگی جامعه میزبان خواهند بود که اثرات ثانویه انتقال آن به جامعه هرگز به درستی مورد بررسی قرار نگرفته است . " آسیمیله شدن " یا شبیه سازی از عوامل ثانویه تغییر رفتار اجتماعی در این گونه موارد است که گریبان کشورهای مبدا را می گیرد و به عنوان آسیبی جدی مطرح است . در تماس شهروندان کشوری ضعیف با جامعه ای در یک کشور قوی ( از نظر ثروت و سرمایه ) افراد به سرعت آسیمیله شده و بعضا خود را در مقابل تمدن جدید باخته و به تقلید رفتار آنان می پردازند . دگرشیفتگی تحصیلکردگان و روشنفکران که قشر آگاه و متعقل پیکره اجتماع خویشند ، فاجعه ایست که خسارت های فراوانی را می تواند بر جامعه تحمیل کند . از این روست که وظیفه مسئولان هر نظام سیاسی در کشورهای با فرهنگ است که همواره شهروندان خود را اعم از هنرمند ، تحصیل کرده ، ورزشکار ، متخصص چه در داخل و چه در خارج از کشورشان ، به هنگام مواجهه با غربیان نسبت به برتری " هویت و فرهنگ " خود آگاه کنند . تصمیم سازان فرهنگ هر جامعه ای باید تلاش کنند تا با آموزش های لازم ، خودباوری را در شهروندان تقویت کرده و آنها را در برابر فرهنگ ، هویت و ارزش های جامعه خود حساس تر کنند. فرانتس فانون ، اندیشمند سیاهپوست الجزایری ، معتقد است : " بعضی از مردم وقت های خود را با تشبه جویی ها و همرنگ محیط شدن های بی ثمر تلف می کنند و به تقلیدهای کورکورانه ادامه می دهند ، نمونه آنچه که در فرهنگ کوچه و بازار بسیاری از کشورهای جنوب ، به ویژه در شهرهای صنعتی می تواند مشاهده کرد . " این گونه تقلیدهای ناشیانه برای مدرن شدن بود که علامه اقبال لاهوری را نیز واداشت تا با این بیماری اجتماعی به مبارزه برخیزد و بسراید که : " شرق را از خود برد تقلید غرب / باید این اقوام را تنقید غرب " و برای عوضی گرفتن درد جوامع شرقی و از آن جمله جوامع اسلامی می سراید : قوت افرنگ از علم و فن است از همین آتش چراغش روشن است علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ مغز می باید نه ملبوس ، فرهنگ اندرین ره جز نگه مطلوب نیست این یا آن کله مطلوب نیست ژان پل سارتر فرانسوی ، پدر مکتب اگزیستانسیالیسم ، اعتراف می کند که عده ای به نام تحصیلکرده و روشنفکر جاده صاف کن استعمار اروپایی بوده و اروپاییان آگاهانه و به خاطر منافع استعماری خود روشنفکر مدل خویش را در جهان سوم صادر می نمودند . وی در مقدمه کتاب " مغضوبین زمین " فرانتس فانون ، می نویسد : " نخبگان اروپا به ساختن و پرداختن بومیان نخبه دست زدند ، آنها جوانان با استعداد را برگزیدند و اصول و فرهنگ غربی را چون داغی بر پیشانی آنها زدند و دهانشان را از حرف های گنده و دهان پرکن انباشتند و پس از اقامت کوتاه در " متروپل " راهی وطن شان کردند . " " این دروغ های متحرک چیزی برای گفتن برای مردم ، جامعه و برادران خویش نداشتند . اینان تنها منعکس کننده صداها بودند . " " ما از پاریس ، از لندن ، کلماتی ادا می کردیم و در گوشه ای از آفریقا یا آسیا دهان ها باز می شدند و کلمات ما را تکرار کرده جواب می دادند . " به تعبیر سارتر ، " این تیپ آدم ها روشنفکر نیستند ، بلکه نیمه روشنفکرند و بدترین و خطرناکترین آدم ها ، آدم های نیمه روشنفکرند برای این که اینان مانند نیمه کوران هستند . " " آدم هایی که قبول دارند کور هستند ، عصای خود را به دست آدم های بینا می سپارند تا از لغزش ها و گودال ها عبور داده و به سلامت به مقصد رهنمون کردند ، اما آدم های نیمه کور ، چون که قبول ندارند کور هستند ، عصای خود را به دست دیگران نمی سپارند ، کورمال کورمال راه می پیمایند و عاقبت سقوط می کنند و زمین می خورند . " " نیمه روشنفکران درست همانند نیمه کورها هستند که نه خود درست می بینند و نه از دیگران راهنمایی می گیرند . آنها نه وضعیت سنتی و قدیمی را قبول دارند و نه شرایط جدید را فهمیده و درک نموده اند ، فقط به تقلیدهای کورکورانه و سطحی و ظاهری بسنده می کنند و در این مسیر چه غوغاها و آواهایی که سر نمی دهند ! و چه قربانی هایی که نمی گیرند ! " متأسفانه امروزه بسیاری از جوامع اسلامی به رغم همه ی جزر و مدها و توفان ها و حوادث تجربه ساز ، باز هم فقر علمی ، فرهنگی ، شخصیتی ، اقتصادی ، اعتقادی و اخلاقی در آن بیداد می کند . آنچه تاکنون گفته شد موید آن است که امروزه باید بیش از هر موضوع و مقوله ای دیگری ، سیاست های فرهنگی کشور برای مقابله با نفوذهای پنهان و آشکار مهاجمان فرهنگی تقویت شده و در قالب برنامه های آموزشی به جامعه ارایه شود . 4. ایجاد اختلاف : ایجاد اختلاف ، چند دسته گی و تقابل و نهایتا درگیری بین اقوام و مذاهب گوناگون هم در بعد ملی و هم در سطح جهان اسلام. 5. القا وجود اجماع نسبت به نظرات آنها در جهان : سعی می کنند طوری القا کنند که همه با نظرات و مواضع آنان موافق اند و آن چه را آن ها می گویند نظر همه است ، نظیر آن چه در جریان پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران شاهد آن بودیم . در واقع آنان با استفاده از نیاز به همرنگی و تمایل به در اکثریت بودن مردم برای القای پیام های عملیاتی روانی خود بهره می گیرند . 6. ایجاد ابهام و تردید در اذهان مردم : دستگاه تبلیغی و رسانه ای ناتوی فرهنگی با ارائه اخبار و اطلاعات ناقص ، شبهه انگیز و اغلب نادرست در زمینه رهبران و نهادهای جمهوری اسلامی سعی در القای ناکارآمدی جمهوری اسلامی ایران و ایجاد شک و شبهه در مورد ارزش های دینی و هنجارهای مذهبی هستند . هم اکنون فقط امریکا از بین اعضای ناتوی فرهنگی برای میلیون ها مخاطب به 37 زبان زنده دنیا پیام تبلیغاتی و عملیات روانی ارسال می کند که بیشتر این پیام ها به جهان اسلام و کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران معطوف است . 7. هدایت افکار عمومی : دستگاه تبلیغی و رسانه ای ناتوی فرهنگی غرب و کارگزاران خبری آن ها آگاهانه و با برنامه ریزی به تصویرسازی خبری و انگاره سازی خبری دست می زنند و با فضای ساختگی که ضرورتا با واقعیت ها منطبق نیست و یا از واقعیات انگاره هایی خلق می کنند که تنها در راستای اهداف آن ها باشد . در فضای نوین رسانه ای ، شاید بیشترین تعامل دیپلماتیک را دیپلمات های مجهز به فناوری های نوین ارتباطات و اطلاعات با مخاطبان جهانی داشته باشند . چرا که در غیر این صورت رسانه ها پیش از آنها گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به تحریر کانال های رادیویی – تلویزیونی ، روزنامه ها ، سایتها و سایر رسانه ها می کشانند. کمتر دولتی را می توان یافت که بتواند با سرعت شگفت انگیز رسانه های جهانی ، بویژه رسانه های تصویری در سیاست خارجی ، حرکت کند . رسانه ها بازیگران غیردولتی سیاستگذاری خارجی امروز کشورها هستند که فعالیت آنها را نه می توان کنترل کرد و نه می توان نادیده گرفت . آنها در گفتمان سنتی سیاست خارجی ، تغییر و تحولات بیشماری ایجاد کرده اند و دولتها را به تحول در تصمیم گیری و اجرای سیاست خارجی وادار کرده اند . درست به این دلیل که گفتمان سازی ، تصویرسازی و اقناع دیگران ، در تعاملات دیپلماتیک و سیاست خارجی جایگاهی نوین یافته اند ، نقش رسانه ها در پردازش و اقناع دیگران بسیاری کلیدی تر از گذشته شده است . گستره نفوذ و تأثیرگذاری رسانه ها به عنوان بازیگران قدرتمند غیردولتی در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی ، بر دولتهای ملی فشار وارد می آورد و آنها را وادار می سازد تا با شتاب و خیلی فوری ، به تجدیدنظر و ایجاد تحول در ساختارهای مدل دیپلماسی و سیاست خارجی خود بپردازند و دیپلماسی نوینی را به عنوان کانون مرکزی تلاشهای دیپلماتیک خود ، ایجاد ، رشد و توسعه دهند . در دیپلماسی نوین " افکار عمومی " جایگاه مهمی دارد ، کشمکش ها از طریق جریان دیجیتالی اطلاعات دنبال می شود و در این جریان رویارویی اصلی میان ملتهای کوچک و ساختارهای جهانی است . رسانه ها در همکاری های فراملی و غیرحکومتی ، نقشهای مهمی را عهده دارند و به اجرا می گذارند . بسیاری از رسانه های جهانی قدرت نرم خود را دارا خواهند بود تا از طریق آن شهروندان را برای ایجاد ائتلاف هایی که محدودیت های ملی را شامل نمی شود ، جذب کنند. هم اکنون با توجه به رشد ابزارهای مدرن ارتباطی ، مأموریت وزارت خارجه و وزارت دفاع عمدتا بر دوش لشکر رسانه ها قرار داده شده است. جدیدترین نمونه مطالعات درباره چگونگی تصویر اسلام در رسانه ها پژوهشی است به نام چهره خشن و تضادگرای اسلام در شبکه های تلویزیونی ARD و ZDF آلمان به مدیریت کی حافظ . مؤسسه او تمام برنامه های تلویزیونی این 2 شبکه درباره اسلام در سالهای 2005 و 2006 را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است . بر اساس نتایج جالب توجه این تحقیق در 81 درصد از برنامه ها ، اسلام با موضوعاتی که به طور مستقیم یا ضمنی دارای مفهوم منفی هستند ارتباط داده شده است ؛ به عنوان مثال در 31 و 23 درصد از برنامه ها نام اسلام در کنار مقولاتی چون تروریسم و افراط گرایی قرار گرفته است . در 54 و16 درصد از برنامه ها نام اسلام در کنار مسائلی مثل تضاد و کشمکش بین المللی مطرح شده است . در 77و 9 درصد از برنامه های این 2 شبکه تلویزیونی اسلام مروج عدم تسامح و رواداری دینی دانسته شده و در 51و4 درصد از برنامه ها بحث از اسلام همزمان با بحث سرکوب زنان و تبعیض علیه آنان مورد توجه قرار گرفته است . تنها در 11 درصد از برنامه ها کوشیده شده اسلام با مفاهیم متعالی چون فرهنگ و دین ارتباط داده شود و نیز تنها در 8 درصد از برنامه ها اسلام و ارتباط سازنده آن با مسائل اجتماعی و روزمره مورد بحث بوده است . در جمع بندی این پژوهش آمده است : " مشکل اصلی معرفی مسائل منفی در کنار نام اسلام نیست ، بلکه مهم آن است که بر اثر پخش این گونه برنامه های جهتدار ، بتدریج ابعاد فرهنگی اسلام ، کارکردهای مثبت آن در زندگی روزمره معتقدان و نیز دیگر نکات برجسته این دین از اذهان عمومی در غرب محو می شود". ................................................................................. منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی انتهای پیام/