دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

سواد رسانه‌ای

ضرورت‌ های توسعه سواد رسانه‌ای در کشور
عباس خسروانی
 

‏ ‏‏هم‌اکنون انقلاب اطلاعات و ارتباطات، مرزهای ملی را درنوردیده و تحولات شگرفی را در عرصه جهانی شدن خلق کرده است. از این رو حجم بالای اطلاعات و دانش‌های تازه به راحتی از طریق شبکه های اطلاعاتی در دسترس همگان قرار می‌گیرد. موضوعی که دارای اهمیت است، نحوه برخورد و استفاده ما از پیشرفت‌های پر شتاب و خیره‌کننده تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات در شئون مختلف زندگی است.داشتن اطلاعات و آگاهی‌های لازم در زمینه بهره‌مندی از پیام‌های رسانه‌ای می تواند استفاده ما را از رسانه‌ها موثرتر، پویاتر و لذت‌بخش تر نماید، تا به راحتی تحت تأثیر ارزش‌ها و ایدئولوژی‌های خاص رسانه ای قرار نگیریم.
رسانه‌ها اعم از تلویزیون، رادیو، اینترنت، فیلم، ویدئو، روزنامه و مجله هر روز و بطور فزاینده اطلاعات، سرگرمی ها و آگهی‌های مختلفی را به ما و فرزندانمان عرضه می کنند و همگی نقش مهمی در شکل‌دهی و نفوذ به فرهنگ، ارزش‌ها، دیدگاه‌ها و اعتقادات ما بازی می‌کنند. به عبارت دیگر در عصر جدید با ویژگی ظهور وسایل ارتباطی نوین به مراتب بیش از گذشته، ما و به‌ویژه فرزندانمان تحت بمباران پیام‌های رسانه‌ای هستیم که در بسیاری موارد بهترین و قابل قبول‌ترین روش حل مسائل و مشکلات را با پیام‌های خشونت‌بار ارائه می‌کنند.به نظر می‌رسد بهترین راه ممکن برای بقا در این شبکه اطلاعاتی که در سراسر محیط فرهنگی ما ریشه دوانیده حفظ استقلال، اجتناب از انفعال، بهره‌مندی از تفکری منتقدانه و به عبارت دیگر افزایش توانایی گزینش، انتخاب و چالش با این موج فراگیر است که تنها از طریق تکامل سواد رسانه‌ای میسر است.
سواد رسانه‌ای مبحث جذابی در حوزه ارتباطات است که می‌کوشد خواندن سطرهای نانوشته رسانه‌های نوشتاری، تماشای پلان های به نمایش در نیامده یا شنیدن صداهای پخش نشده از رسانه‌های الکترونیک را به مخاطبان بیاموزد. سواد رسانه ای قدرت درک نحوه کار رسانه‌ها و معنی سازی در آنهاست، این که چگونه سازماندهی می‌شوند و چگونه از آنها استفاده می شود.
تعریف سواد رسانه‌ای
مارشال مک لوهان اولین بار در کتاب خود تحت عنوان درک رسانه گسترش ابعاد وجودی این واژه را به کاربرده است. مک‌لوهان معتقد است:‌ «زمانی که دهکده جهانی تحقق یابد لازم است انسان‌ها به سواد جدیدی به نام سواد رسانه ای دست یابند». (صدیق بنای،۱۳۸۵)‏
سواد رسانه‌ای مجموعه ای از رویکردهاست که مخاطبان به‌طور فعالانه برای مواجهه گزینشی با رسانه‌ها و تحلیل و ارزیابی نقادانه محتوای رسانه‌ای در پیش می‌گیرند تا معنای پیام‌هایی را که با آنها مواجه می شوند تفسیر کنند.
«سواد رسانه ای مجموعه ای از
چشم اندازهاست که ما به‌طور فعالانه برای قرارگرفتن در معرض رسانه از آنها بهره‌برداری می کنیم تا معنای پیام‌هایی را که با آنها مواجه می‌شویم تفسیر کنیم». (پاتر،۱۷:۱۳۸۵)‏
سواد رسانه‌ای مهارت‌های لازم را برای برقراری ارتباطی متفکرانه و آگاهانه با رسانه‌ها می‌آموزد و در عین‌ حال دیدگاهی تحلیلی و نقادانه نسبت به پیام‌های رسانه‌ای فراهم می‌کند». (قاسمی،۹۷:۱۳۸۵)‏
‏«سواد رسانه‌ای(‏Media Literacy‏) در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که براساس آن می‌توان انواع رسانه‌ها و انواع تولیدات آن‌ها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد.این درک به چه کاری می‌آید؟ به زبان ساده، سواد رسانه‌ای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه یا این‌که میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد. سواد رسانه‌ای می‌تواند به مخاطبان رسانه‌ها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج و به معادله متقابل و فعالانه‌ای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانه‌ای کمک می‌کند تا از سفره‌ رسانه‌ها به گونه‌ای هوشمندانه و مفید بهره‌مند شویم.» (شکرخواه، ۱۳۸۸)‏
سواد رسانه‌ای از دو سو فرایند ارتباط جمعی را مورد توجه قرار می‌دهد. از یک سو بدین موضوع می‌پردازد که پیام‌هاى رسانه‌اى با چه ادبیات و تکنیک‌هایی محصولات رسانه‌ای را تولید می‌کنند و آیا مخاطبان نیز با این ادبیات و تکنیک‌ها آشنایى دارند و قادر به درک رمزگشایى پیام‌های رسانه‌اى هستند؟ جامعه‌ای که افراد آن سواد رسانه‌اى دارند و از عهدة تجزیه و تحلیل پیام‌های رسانه‌ای برمى‌آیند، از توسعه انسانی و اجتماعی بیشتری در مقابله با هجوم رسانه‌اى برخوردار است. در چنین جامعه‌ای افراد ، دیگر مخاطبِ صرف، منفعل و تحت کنترل رسانه‌ها نیستند بلکه به‌طور فعال با پیام‌ها برخورد می‌کنند و به مخاطب انتخاب‌گر و گزینش‌گر مبدل خواهند شد.
«سواد رسانه‌ای به عنوان یکی از مهم‌ترین پدیده‌های عصر اطلاعات ظهور می‌کند تا به مخاطب کمک کند تا سطح اطلاعات و دانش خود را بالا برد و سعی کند از سر عادت و صرفاً برای سرگرمی و تفریح از رسانه ها استفاده نکند بلکه با بینش و آگاهی لازم به تولید و تفسیر پیام‌ها بپردازد». (نصیری،۱۳۸۴)‏
زمانی که ما بتوانیم کنترل بیشتری نسبت به رسانه‌ها و تعابیر آنها داشته باشیم، می توانیم به تاثیرات مثبت ناشی از آنها قوت ببخشیم و از تاثیرات منفی آنها بکاهیم.به عبارتی سواد رسانه ای پاسخی ضروری، غیر قابل اجتناب و واقع‌نگر نسبت به محیط الکترونیکی پیچیده و دائما در حال تغییر و تحول اطراف ما است.
«سواد رسانه‌ای مجموعه‌ای از چشم‌انداز‌هاست که ما به‌طور فعالانه، برای قرار گرفتن در معرض رسانه، از آنها بهره‌برداری می‌کنیم تا معنای پیام‌هایی را که با آنها مواجه می شویم، تفسیر کنیم. ما چشم‌اندازهای خود را با استفاده از ساختارهای دانش خود می‌سازیم. برای ساختن ساختارهای دانش، به ابزار و مواد اولیه نیاز داریم. ابزار، مهارت های ما در حوزة سواد رسانه‌اى و مادة اولیه اطلاعات به دست آمده از محتواى پیام‌ها و دنیای رسانه اى است. استفاده فعالانه از رسانه‌ها بدان معنی است که ما از پیام‌ها آگاهیم و به‌طور خودآگاهانه با آنها در تعامل هستیم». (بصیریان و بصیریان، ۱۳۸۵)‏
سواد رسانه‌ای از جنبه‌های مختلفی برخوردار است که به ۳ جنبه مهم آن اشاره می‌شود:
الف) ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانه‌ای یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانه‌های از منابع رسانه‌ای گوناگون.
ب)آموزش مهارت های مطالعه یا تماشای انتقادی
ج) تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانه‌ها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست. (شکرخواه: ۱۳۸۵: ۳۰)‏
‏ ‏ضرورت‌های آموزش سواد رسانه‌ای
آموزش سواد رسانه‌ای به شهروندان، آشنا کردن و آموزش دادن آنها با رویکردی انتقادی در مطالعات ارتباطی و رسانه‌ای برای درک و فهم ژرف ساخت‌ها و گذر از سطح به عمق است.
باری دونکان عضو انجمن سواد رسانه‌های کانادا، سواد رسانه‌ای را پاسخی به حل مشکلات ناشی از رسانه‌ها معرفی می کند.به باور او اولین پروژه باید بخشی از واکنش‌های کلی آموزشی مدارس در برابر خشونت و سایر آسیب‌های رسانه‌ای شود. دونکان در ضرورت این آموزش دلایل زیر را
بر می‌شمرد: ‏
‏۱ـ رسانه ها بر حیات فرهنگی و سیاسی ما سلطه دارند.
۲ـ تقریباً همه اطلاعات جز مواردی که آنها را به‌طور مستقیم تجربه می کنیم رسانه ای شده هستند..
۳ـ رسانه‌ها قادرند مدل های ارزشی و رفتاری پر قدرتی خلق کنند.
۴ـ رسانه‌ها بدون آنکه خود آگاه را فعال کنند بر ما تاثیر می‌گذارند.
‏۵ـ سواد رسانه‌ای می‌تواند مصرف رسانه‌های ما را لذت‌بخش‌تر کند و یک رابطه انفعالی را به یک رابطه فعال تبدیل کند». (قاسمی،۹۵:۱۳۸۵)‏
دن بلیک هنگامی که در کارگاه آموزشی خود در زمینه سواد رسانه‌ای فعالیت می‌کرد چند دلیل اساسی را در ضرورت سواد رسانه‌ای پیشنهاد داده است:
۱ـ ما در یک محیط میانجی شده و با واسطه زندگی می‌کنیم.
۲ـ سواد رسانه‌ای بر تفکر انتقادی تاثیر می‌گذارد.
۳ـ وجود سواد رسانه‌ای بخشی از حیات یک شهروند فرهیخته و تحصیل کرده است.
۴ـ سواد رسانه‌ای مشارکت فعال را در یک محیط اشباع شده رسانه‌ای ترویج می‌دهد.
۵ـ آموزش سواد رسانه‌ای به ما کمک می‌کند تا فناوری های ارتباطی را درک و فهم کنیم».(همان) ‏
نتیجه گیری
امروز که آسیب‌های استفاده بی‌رویه و مدیریت نشده از ماهواره در بین اقشار مختلف جامعه خود‌نمایی می کند، سخن گفتن از روش‌های مواجهه با این پدیده به منظور کاهش عوارض و آسیب‌های آن کمی دیر است اما به هر حال نمی‌توان در برابر آن سکوت اختیار کرد و در برابر آن یک
مشاهده‌گر صرف بود. به نظر می‌رسد یکی از روش‌های اصولی مواجهه با پدیده ماهواره رشد سواد رسانه‌ای آحاد جامعه است که به نوعی مصون‌سازی جامعه در برابر عوارض ناشی از ماهواره محسوب می‌شود. البته این راهکار اصولی می‌بایست پیش از همه‌گیرشدن ماهواره و نصب دیش‌ها در پشت بام‌ها اجرایی می‌شد و به‌عبارتی علاج پیش از واقعه صورت می‌گرفت. رشد سواد رسانه‌ای راهکاری است که بسیاری از کشورهای پیشرفته از آن بهره گرفته‌اند و علی‌رغم آنکه خود از بانیان و تولید کنندگان برنامه‌ها و فیلم‌های ماهواره‌ای هستند اما با شناختی که از عوارض پخش این برنامه‌ها در جامعه خود دارند رشد سواد رسانه‌ای را در دستور کار خود قرار داده‌اند. در شرایطی که روش های سلبی و محدود کننده مانند جمع‌آوری دیش‌ها از روی پشت بام‌ها مورد انتقاد قرار می‌گیرد و برخی بر بی اثر بودن آن در کاهش استفاده از ماهواره در جامعه اصرار دارند، رشد سواد رسانه‌ای به عنوان یک راهکار فرهنگی و مورد قبول صاحب نظران می تواند وحدت نظر خوبی را در میان مسئولان، نخبگان و آحاد جامعه به‌وجود آورد و در آینده شاهد فروکش کردن بسیاری از آسیب‌های اجتماعی ناشی از برنامه‌های مخرب ماهواره‌ای بود. موفقیت طرح‌های بزرگ فرهنگی در هر جامعه‌ای نیازمند هم‌افزائی و مشارکت همه نهادها و به خصوص پذیرش آن از سوی مردم است که راهکار رشد سواد رسانه‌ای می‌تواند واجد این ویژگی ها باشد.اکنون سواد رسانه‌ای به عنوان یکی از کارآمدترین ابزارهای نظارتی مورد توجه کشورهای پیشرفته قرار گرفته است و با این وصف ایران به رغم دارا بودن شرایط خاص درونی و بیرونی همچون رشد شهرنشینی ، گسترش تحصیلات عالی، افزایش جمعیت جوان و…، تاکنون اقدام موثری در این زمینه انجام نداده است، در حالی که با عملیاتی کردن این دانش نه تنها فرهنگ ایرانی – اسلامی تقویت می‌شود بلکه بخشی از حقوق مخاطب نیز تامین خواهد شد. باید توجه داشت که اشتباهات فرهنگی به‌ راحتی قابل جبران نیستند و باید سیاست‌های فرهنگی کشور به درستی درک و اعمال شوند و قطعا نبود برنامه، سند چشم انداز و گاه اقدامات نادرست تعمدی و تنش زا، موجب صدمات غیر قابل جبران برای کشور خواهد شد.
‏منابع:
-صدیق بنای،هلن(۱۳۸۵) زندگی ما در گرو رسانه.همشهری آنلاین.‏‎ www
.hamshahrionline.irرnewsر?id‎
‏-پاتر،جیمز(۱۳۸۵) تعریف سواد رسانه‌ای.ترجمه لیدا کاووسی.فصلنامه رسانه.سال هفدهم.شماره ۴٫شماره پیاپی ۶۸٫زمستان ۸۵‏
‏- شکرخواه، یونس(۱۳۸۰). «نیاز مخاطبان به سواد رسانه‌ای». فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره ۲۶٫
- شکرخواه، یونس٫( ۱۳۸۵ ). سواد رسانه‌ای یک مقاله عقیده‌ای. فصلنامه رسانه سال هفدهم، شماره ۴، شماره پیاپی ۶۸٫ زمستان ۱۳۸۵‏
‏- بهاره نصیری(۱۳۸۴)، «مخاطبان و سواد رسانه‌ای». همشهری، ۱۴ خردادماه، شماره ۳۷۰۷ ‏
‏- قاسمی، طهورث. (۱۳۸۵) . سواد رسانه‌ای رویکرد جدید به نظارت. فصلنامه رسانه
سال هفدهم، شماره ۴، شماره پیاپی ۶۸٫ زمستان ۱۳۸۵‏
‏-بصیریان، حسین و بصیریان، رضا. (۱۳۸۵). درآمدی به سواد رسانه‌ای و تفکر انتقادی. فصلنامه رسانه سال هفدهم ،شماره ۴،شماره پیاپی ۶۸٫ زمستان ۱۳۸۵‏
‏*دانشجوی دکتری جامعه شناسی و
عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران

سواد چیست ؟

سواد به معنی میزان دریافت آگاهی و برداشت اطلاعات از موضوعی که بر اثربرقراری یک ارتباط با محیط اطراف خواه از طریق اطرافیان و یا در مواجعه با حوادث ، رویدادها و حتی از طریق بصری حاصل شده باشد ، و در نتیجه دارای یک بازخورد باشد .


رسانه چیست ؟

هر منبع اطلاعاتی که دانش و اطلاعاتی را به شخصی منتقل کند رسانه گویند .

خواه کتاب ، پوستر ، نقاشی و یا حتی استادی که در یک کلاس تدریس می کند باشد .

اگر تا چند سال پیش دارندگان مدرک دیپلم یا فوق دیپلم با سواد خوانده می شدند ، امروزه به تبع پیشرفت های علم و فناوری شاید این ادعا در مورد دارندگان مدرک کارشناسی و در برخی جوامع فراتر از آن صادق باشد !

اما این تنها تغییر سواد نیست ، سال ها است که سواد به جز خواندن و نوشتن ، مهارت های دیگری را هم در ذهن تداعی می کند .

برخی منابع به بیش از 15 نوع سواد اشاره کرده اند که از آن جمله می توان به سواد بصری ، سواد فرهنگی ، سواد رایانه ، سواد مخترعان . . . و سواد رسانه ای اشاره کرد .


تعریف سواد رسانه ای :

سواد رسانه ای مفهومی قدیمی است که اولین بار "مارشال مکلوهان " درسال 1965به کاربرد.او معتقد بود دردوره دهکده جهانی باید انسانها به سوادجدیدی به نام سواد رسانه ای دست یابند.سواد رسانه ای مجموعه ای ازچشم اندازهاست که مابه طور فعالانه برای قرارگرفتن در معرض رسانه از آنهابهره برداری می کنیم تا معنای پیامهایی را که با آنها مواجه می شویم ،تفسیر کنیم.ماچشم اندازهای خودرا بااستفاده از ساختار دانش خود می سازیم برای ساختن ساختارهای دانش به ابزار و مواداولیه نیازداریم.حالااین ابزارها ،مهارت های ماست.وماده اولیه آن هم اطلاعات به دست آمده از رسانه هاودنیای واقعی است.استفاده فعالانه بدان معنی است که ما از پیام ها آگاهیم و به طور آگاهانه با آنها در تعاملیم.در بعضی از کشورها سواد رسانه ای به صورت رسمی از سوی نظام آموزش و پرورش نه فقط برای آگاهی و درک بهتر ،بلکه برای آزادی عمل انتقادی پذیرفته شده است.

"پاتریشیا افدرهید"از اعضای موسسه آسپن در مقاله ای در سال 1989سواد رسانه ای را اینطور تعریف می کند:توانایی  دستیابی ،تجزیه و تحلیل،ارزیابی و انتقال اطلاعات در اشکال مختلف اعم از مکتوب و غیر مکتوب.

با پیدایش و گسترش انقلاب تکنولوژیک در دهه 1980جهان ، به مرحله ای گام نهاد که پهنه سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف دستخوش تغییرات اساسی و دامنه داری قرار گرفت.

این تغییرات بیشتر در امتداد حواس پنجگانه انسان و غلبه آنها بر عناصر زمان و مکان حادث شده و فرصت های مثال زدنی را فراروی توسعه ملت قرار داد. اما به موازات این فرصت ها وجود چالش ها و پیامد های ویران کننده حال و آینده زندگی زندگی افراد را تهدید می کند. این تهدید ها از رژیم سیاسی گرفته تا مولفه های انسجام اجتماعی را در بر می گیرد؛پس باید چه کاری کرد که در حال حاضر هویت و پایه های یکی از مهمترین مولفه های انسجام اجتماعی با چالش های جدی مواجه شده است.

تولید و ارسال اطلاعات بی معرف آن هم به مقدار زیاد، ترویج خشونت از طریق مختلف نظیر بازی های رایانه ای ، کارتون ، فیلم و تبلیغات سود جویانه مغایر با ارزشهای اسلامی، از جمله این چالش ها می باشد.

به راستی چه باید کرد؟ آیا با ابزارهای نظارت سنتی و وضع قوانین تنبیهی صرف یا ممنوع کردن ارتباطات موهن می توان از مردم (به طور عام) و کودکان و نوجوانان (به طور خاص) دفاع کرد، یا اینکه به کمک نرم افزار های الکترونیکی می توان به حذف یا ممانعت از انتشار پیام های زیان بخش همت گمارد؟ این جاست که سواد رسانه ای نقش خود را نشان می دهد .

1- سواد رسا نه ای   (مبانی و اصول)

" الیزابت تومان" در توصیف این موضوع می نویسد : سواد رسانه ای شم و استعدادی است که به بازشناسی اوضاع و احوالی منجر می شود که در پس تولیدات رسانه ای قرار دارند. موضو عاتی از جمله انگیزه ها ، ارزش ها،مالکیت و ثروت و همچنین آگاهی از چگونگی تاثیر این موضوعات در محتوای رسانه ها .

"مائورین بارون" مدیر بخش چند رسانه ای و عضو هیئت مدیره آموزش زبان انگلیسی مونترال ، سواد رسانه ای را جزء ، مولفه های با سوادی می پندارد و می نویسد :امروز افراد با سواد باید بتوانند :

1-    توانایی رمز گشایی ، درک ، ارزیابی و کار با اشکال مختلف رساته را داشته باشند.

2-    بخوانند ، ارزیابی کنندو متن، تصویر و صدا بیافرینند ویا ترکیبی از این عناصر را داشته باشند.

 

در آمریکای شمالی ،از سواد رسانه ای تعریف وسیعتری ارائه شده است که عبارتند از:

مجموعه ای از شایستگی های ارتباطی که توانایی دسترسی ،تحلیل، ارزیابی و تعامل اطلاعاتی در اشکال متفاوت پیام های چاپی و غیر چاپی را داراست.

اندیشمندان ژاپنی نیز با الگو برداری از کشور کانادا ، تعاریف مختلفی ارائه کرده اند." میدوری سوزوکی" سواد رسانه ای را چنین تعریف می کند:

 سواد رسانه ای ابزاری برای توانمند ساختن شهروندان در انجام تحلیل انتقادی و ارزیابی رسانه ها در بافت اجتماعی، دسترسی به رسانه ها ، برقراری اشکال متعدد ارتباط به شکل های مختلف و ایجاد موضوعی انتقادی است.

" سین میزوسوکی" از کارشناسان برجسته: سواد رسانه ای را توانمندی های چند گانه ای توصیف می کند که به کمک آن مردم ، اطلاعات را از طریق رسانه ها دریافت و به طور انتقادی تفسیرکرده و افکار، عقاید و توانمندی خویش برای طراحی ذهنی رسانه ها باز تولید می کنند.


" اکیکوسوگویا" روزنامه نگار : سواد رسانه ای را به عنوان توانایی مطالعه انتقادی واقعیت ایجاد شده توسط رسانه ها و نیز بیان احساسات خود با استفاده از رسانه ها و برخورد ذهنی با انواع اطلاعات تعریف می کند.


اما براساس تعریفی که از سواد رسانه ای در ایران ارائه شده است: سواد رسانه ای سوادی است که مخاطب به مدد آن   می آموزد که در شرایط انبوه شدن پیام ،چگونه پیام های مورد نیاز را جستجو کند و اهداف پیام را تشخیص دهد.


دکتر محسنیان راد می گوید: سواد رسانه ای سوادی است که در حالت انبوه شدن پیام ها در سپهر ارتباطی مخاطب قرار می گیرد؛اینکه مخاطب چگونه به آسانی پیام های مورد نیاز خود را پیدا کند، به عبارتی توانایی تشخیص پیام هاست  و این که مخاطب بداند رسانه های مورد نظر، کدام پیام را باهدف خبررسانی منتشرمی کنند یا قصد پروپاگاندا(تبلیغات سیاسی)دارند.


دکتر معتمد نژاد هم سواد رسانه ای را نوعی درک متکی بر مهارت میداند که می توان بر اساس آن انواع رسانه ها را از یکدیگر تمیز داد و انواع تولیدات رسانه ای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد . یعنی محصول نهایی یک رسانه را تشخیص داد و این که آیا محتوا، رابطه ای با عدالت اجتماعی دارد یا خیر؟


" یونس شکر خواه" سواد رسانه ای را قدرت درکنحوه کار رسانه ها و معنا سازی در آنها بیان می کند.


از مجموع آنچه گفته شده میتوان نتیجه گرفت که سواد رسانه ای :مجموعه مهارت هایی است که به مخاطب امکان می دهد تا علاوه بر درستی و خلق انواع پیام های ارتباطی به باشناسی مالکیت ،ثروت ،انگیزه ها و ارزش های نهفته در پیام ها دست یابد و با رویکردی انتقادی به تنظیم رژیم مصرف انواع پیام های ارتباطی ( ازتی شرت تا تلوزیون وازبیلبورد تا اینترنت)بپردازد.


 سواد رسانه ای از حیطه موضوعی:

سواد رسانه ای از چهار حیطه شناختی ، حسی، اخلاقی و زیبایی شناسی تکوین یافته است –این حیطه چهارگانه در پیوستاری تعاملی به هم وابسته قرار گرفته اند.

1-    شمول شناختی یا ادراکی، حیطه ای است که به فرایندهای ذهنی و فکری مربوط می شود. شایستگی های ادراکی ، مجموعه ای از شناخت ساده نشانه ها تا درک پیچیده ترین پیام ها و کشف علل و نحوه ارائه خاص آنها را به وسیله یک رسانه در بر می گیرد که این همان بعد عقلانی است که به ایجاد مضمونی قوی در فرایند ساختن معنا منتهی می شود.بنابراین ازمهمترین عناصر چرخه ارتباطی میان رسانه ومخاطبان، فرآیند ساخت یافتگی معنا است که به وسیله "محسنیان راد" صاحب نظر علوم ارتباطات ترسیم شده است.

2-    حیطه حسی که به لایه بیرونی ادراک شکل می بخشد .به این معنا که مخاطب از طریق یکی از حواس پنج گانه در معرض پیام های رسانه ای قرار می گیرد، این موضوع تداعی کننده نظریات "مک لوهان" است که می گوید :هر رسانه در امتداد یکی از حواس پنج گانه است.در این میان بخشی از مخاطباندر ارتباط حسیبا پیامهای رسانه ای بسیار قوی هستند. پیام هایی که برخی از آنها دارای آثار مثبت و برخی دیگر دارای آثار منفی هستند برای مثال کودکانی که فیلم های ترسناک و خشونت بار می بینند ، آنچنان مغلوب حس ترس می شوند که ساعت ها مضطرب می مانند.

3-    بعد زیبایی شناختی که به توانایی درک وشناخت مفاهیم رسانه ای از دیدگاه هنری اشاره دارد. این مقوله به نوع و میزان هنر ومهارت تولید پیام دررسانه های مختلف بستگی دارد.یعنی سبک هنری منحصر به فرد یک نویسنده ،به تولید کننده و کارگردان یک برنامه رادیویی و تلوزیونی، مصداق بارز این بعد زیبایی در سواد رسانه ای است.

4-    آخرین و چهارمین حیطه ، بعد اخلاقی استکه به توانایی درک و دریافتارزش های نهفته در پیام ها اشاره دارد.در سبک کمدی ،ارزشهای نهفتهدر پیام ها بیانگر این است که مزاح و شوخی، ابزاری مهم در حل وفصل مشکلات تلقی می شود .در حال حاضر بسیاری از نامزد های انتخاباتی کشور ما پاشنه ارتباطی خود را در همین مدار میچرخانند تا در فرآیند تغییر نگرش به موفقیتی دلخواه دست یابند ؛ اما در سوی دیگر این قضیه چالش های حاصله، پنجه در پنجه مخاطب     می افکند. از جمله این چالش ها بهره گیری هدفمند از این حیطه در برنامه های منفی و گمراه کننده است.


اصول و مفاهیم سواد رسانه ای:

سواد رسانه ای بر پایه مفاهیمی استوار است که فهم و بازشناسیآن را اجتناب ناپذیر می کند.اصول سواد رسانهای همان مفاهیم کلیدی هستند که مورد توجه راهبرد سازان ،سیاست گذاران و برنامه ریزان هر کشورقرار می گیرند.

  حتی آموزش دهندگان رسانه ای، آموزش خود را بر اساس مفاهیم سواد رسانه ای بنا می کنند که به چند مورد اشاره   می کنیم.


1- سازه ای بودن رسانه ها:

  این مفهوم بیانگر این است که رسانه ها با دقت ماهرانه ای به ارائه برداشت هایی میپردازند تا عوامل معینی را انعکاس دهند. در این میان بازنمایی رسانه ای ، شکل پیچیده ای از حقایق بیرونی را ارائه می کند. به طوری که میتوان گفت: تشخیص مرز میان واقعیت و مجاز غیر ممکن نیست، بلکه دشوار است .سخن قدیمی که می گوید  " دوربین هرگز دروغ نمی گوید" حاکی از شیوه شرطی شدن ما برای پذیرش رابطه میان واقعیت و نمایش واقعیت به وسیله رسانه هاست . در روزگار واقعیت مجازی و شبیه سازی های کامپیوتری،دیدن، عین باور کردن نیست.همه رسانه ها با دقت بسیاری گرد آوری ، تدوین،انتخاب و طراحی می شوند.آنها دنیایی را به ما نشان می دهندکه هر چند حقیقی به نظر می رسد ، اما از یک نگاه گزینش شده است که معمولاً ما به ازای خارجی ندارد. یادگیری تشخیص واقعیت از بازتاب واقعییت در این مفهوم مستتر است.


2-  بازسازی واقعیت به وسیله رسانه ها:

این اصل بیانگر آن است که میان شیوه ارائه وقایع به وسیله رسانه ها،با شیوه درک مخاطبان رسانه ها رابطه معنا داری وجود دارد. میزان جنایت در تلوزیون 10 برابر دنیای واقعی است، هنگامی که ما از فرد ، موسسه ،موضوع ،شخص یا مکان ارائه شده در رسانه درک مستقیم و عینی نداشته باشیم،رسانه ها ،واسطه این درک خواهند بود. این یعنی رسانه ها از نداشتن سواد رسانهایما ،واقعیت را آن گونه که می خواهند باز سازی میکنند از این رو حجم زیادی از ادراک ما را به حقیقت به وجود می آورند.


3-مخاطبان مفهوم مورد نظر خود را از طریق رسانه ها دریافت می کنند:

تعامل اغلب مخاطبان بر اساس فاکتورهای فردی است.این فاکتورهاعبارتند از: نیازها واشتیاق های شخصی،خوشی ها،سختی های روزمره ،نگرش های نژادی و جنسیتی ،پیشینه ی خانوادگی ،فرهنگی و.... است.

یعنی مخاطب بر اساس انگیزه و ریشه های روان شناختی و اجتماعی از میان رسانه ها و پیام های مختلف انتخاب خود را انجام می دهد.این ریشه ها زاویه ی دید مخاطب را ترسیم می کند.

در این رابطه " تئودور سایزر" از اساتید برجسته علوم تربیتی میگوید:تلویزیون بزرگترین نظام آموزش و شکل دهنده اصلی فرهنگ است و قدرتمندانه بر ذهن جوانان درباره نحوه آمریکایی بودن تاثیر می گذارد.

درک آنچه تلوزیون و رسانه های دیگر تعلیم میدهند، نکته محوری در سواد رسانه ای است.

 

ضرورت آموزش سواد رسانه ای:

"باری دونکان" عضوانجمن سواد رسانه ای کانادا ،سواد رسانه ای را پاسخی به حل مشکلات ناشی از رسانه ها معرفی  می کند.  به عقیده وی این پروژه باید به عنوان بخشی از واکنش های آموزشمدارس در برابر خشونت و سایرآسیب های رسانه ای در نظر گرفته شود.

"دونکان "در ضرورت این آموزش ، دلایل زیر را بر می شمرد:

1-     رسانه ها در حیات فرهنگی و سیاسی ما تسلط دارند.

2-    تقریباً همه اطلاعات،به جز مواردی که آنها را به طور مستقیم تجزیه می کنیم ،رسانه ای شده هستند.

3-    رسانه ها قادر به خلق مدل های ارزشی و رفتاری پر قدرتی هستند.

4-    رسانه ها بدون فعال کردن خود آگاه بر تاثیر می گذارند.

5-    سواد رسانه ای می تواند مصرف رسانه ای را برای ما لذت بخش کندو رابطه انفعالی را به رابطه فعال تبدیل کنند.

 

 

" دن بلیک" هنگامی که در کارگاه آموزشی خود درباره سواد رسانه ای فعالیت می کرد،دلایل زیر را در ضرورت سواد رسانه ای بیان کرده است:

1-    ما در یک محیط میانجی شده و با واسطه زندگی می کنیم.

2-    سواد رسانه ای در تفکر انتقادی تاکید می ورزد.

3-    سواد رسانه ای بخشی از حیات یک شهروند فرهیخته و تحصیل کرده است.

4-    سواد رسانهای مشارکت فعال را در یک محیط اشباع شده رسانه ای ترویج می دهد.

5-    ما به کمک آموزش رسانه ایفعالیتهای ارتباطی را درک می کنیم.

 

علاوه بر موارد گفته شده که هر یک متناسب با رویکرد خاصی تنظیم شده اند دلایل دیگری نیز وجود دارند که فقط همراه با سایر دلایل میتوانند از ضرورتآموزش سواد رسانه ای تصویر یبه نسبت کامل تری را ارائه دهند. این دلایل می توانند بر مبنای دیدگاه های زیبایی شناسی،شهروندی و نیز حمایتی ارائه شوند.اما علت مطالعه رسانه ها خود بیانگر ضرورت آموزش سوادرسانه ای است.

 

فعالیت های بین المللی در مورد سواد رسانه ای :

   آموزش رسانه در بریتانیا ، استرالیا، جنوب آفریقا،کاناداو ایالات متحده همزمان با تولید علایقی در هلند ، ایتالیا،طرابلس، یونان ،سوئد،هندو روسیه توسعه یافته است.

اما شاید بتوان گفت که بیشترین فعالیت ها در این زمینه در اروپا صورت گرفته است.

 

-  آموزش سواد رسانه ای در ژاپن:

     درژاپن آموزش سواد رسانه ای به عنوان الگویی موفق مورد استفاده قرار گرفته است. اما با این وصف در این کشور مدل دیگری متناسب با مقتضیات بومی بازسازی شده و به اجرا در آمده است. در مدل آموزشی ژاپن سواد رسانه ای همان گسترش آموزش اطلاعات است. براساس آموزش اطلاعات ،کاربری ذهنی رسانه ها در شکل گیری توانایی فعالیتهای اجتماعی وحرفه ای موثر آموزش اطلاعات است. بر اساس آموزش اطلاعات ،کاربری ذهنی رسانه ها در شکل گیری توانایی فعالیت های اجتماعی و حرفه ای موثر است. این تصویر یک شهروند کامل ،بدون استفاده از رویکرد انتقادی در کشور ژاپن خواهد بود.

برنامه ریزی آموزشی سواد رسانه ای در ژاپن بر خلاف کانادا (که به وسیله یک نهاد غیر دولتی انجام می پذیرد)به گفته وزارت مدیریت عمومی ، امور داخله،پست و مخابرات است.در ژاپن نیز به امید یافتن جایگاهی مناسب برای سواد رسانه ای در نظام آموزش و پرورش تلاش هایی انجام شده است.

به هر حال الگوهای آموزش سواد رسانه ای – چه الگوی کانادایی وچه اگوهای دیگر- دنیای رسانه ها را به یک رویکرد تحقیقی تشویق میکند. رویکردی که استفاده از آن در هر الگوی آموزشی دیگر اجتناب ناپذیر بودو شامل سه پایه است:

 پایه اول: افزایش آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانه ای (یا به عبارت دیگرتعیین  دقیق و بهداشتی میزان مصرف مخاطب از تلوزیون،ویدئو،بازی های الکترونیکی ،فیلم ها واشکال مختلف رسانه های چاپی.)

پایه دوم: آموزش مهارت های تماشای انتقادی است .یعنی آنچه می بینیم یا می خوانیم در چه کادری قرار داده شده است؟ چگونه رسانه ها به مفهوم عینیت بخشیده اند؟و چه موردی احتمالاًبیرون کادر قرار گرفته اند؟

پایه سوم:فرا سوی ( دوردست) چارچوب برنامه رسانه ها استو پیام ها را به طور عمیق بررسی می کند.این پایه به تجزیه و تحلیل اجتماعی ،سیایی و اقتصادی معطوف است (مسائلی فراتر از کادر مورد تماشا را شامل می شود)

برای مثال : کشف اینکه مالک وخالق رسانه کیست؟ وبرخوردبا مسائلی که از جمله مصرف گرایی به خشونت گروه ها وجناح های سیاسی و... چگونه است؟

 

این مدل در انگلستان به وسیله " ادی دیک" و بر اساس چارچوب انتقادی ، طراحی و توسعه یافته و بعدها عده ای دیگر آن را اصلاح

کرده اند.این مدل می تواند الگوی خوبی برای آموزش در ایران به شمارآید.

این مدل سه حوزه گسترده دارد که به کمک آنها می توان پرسشهایی راطرح کرد که در فهم انتقادی دانش آموزان موثر باشند.

1-متن :متن یک تولید رسانه ای است .از این رو متن یک برنامه تلوزیونی ،کتاب،پوستر،و غیره میتواند تولید رسانه ای محسوب شود.

2-مخاطب:کسی که متن رسانه را دریافت می کند خواه آن متن،خواندن یک کتاب باشد یا دیدن فیلمی در سینما،مخاطب محسوب می شود.

مثال : مخاطبی که دارای سواد رسانه ای است از اهداف و تعهدات رسانه ها خبر دارد و از آنها به طرزی آگاهانه استفاده می کند .

3-تولید : هر آنچه در ساخت یک متن رسانهای به کار میرود،تولید نام دارد.


موانع سواد رسانه ای :

1-    نبود زیر ساخت های لازم ارتباطی والدین نسبت به فرزندان

2-    نبود انعطاف حقوقی در وضع قوانین رقابتی و نظارت ایجابی در حوزه رسانه ای ایران

3-    بی توجهی سیاست گذاران و برنانه ریزان در اختصاص ردیف بودجه ای به آموزش سواد رسانه ای

4-    فقر دانش اطلاعاتی و ارتباطی والدین نسبت به فرزندان

 

-         راهکارها:

 

1-انجام تحقیقات و مطالعات تطبیقی برای ارائه الگوی مطلوب وممکن

2-وارد کردن سواد رسانه ای در نظام آموزشی کشور

3-ایفای نقش دیده بانی و نظارت دائمی بر توسعه سواد رسانه ای

4-اختصاص ردیف های بودجه ای به آموزش سواد رسانه ای در قوانین بودجه سال های آتی

5-تهیه و تنظیم کتب درسی مناسب و برنامه های دیداری-شنیداری قابل دسترس

6-به کار گیری مشاورین خبره و متخصص در امور سواد رسانه ای

7-تشکیل ،راه اندازی و تشکل غیر دولتی سواد رسانه ای متشکل از معلمان مدارس، اساتید و پژوهشگران دانشگاهی و همچنین کارگزاران و دست اندر کاران صنعت رسانه ای کشور

8-نظارت والدین بر برنامه های تلویزیونی مورد توجه کودکان( مثال: محدود کردن تماشای برنامه های خشونت بار و غیره)


 

 

 

 

منابع:

 

-         برخورد با خشونت رسانه ای – صدیقه ببران (1382)

-         سواد رسانه ای -   ترجمه : ناصر بلیغ   - صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران

-         سواد رسانه ای   -  مهدی محسنیان راد ( 1384)

-         رویکردی نوین به نظارت رسانه ای –  طهمورث قاسمی-  تهران (1385)

-         سواد رسانه ای یک مقاله عقیده ای –  مجله ی رسانه شماره 4 یونس شکر خواه (1368) 




سید جواد حسینی دانشجوی کارشناسی روابط عمومی الکترونیک

                               پایان

برداشت با ذکر منبع بلامانع میباشد.متشکرم

 

  سواد رسانه ای Media Literacyنویسنده :  قاسم کرباسیان
کلمات کلیدی  :  رسانه، سواد، سواد رسانه ای، مک لوهان، اثرهای رسانه ، مخاطب، مخاطب فعال

توانایی و قدرت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و انتقال اطلاعات و پیام‌های رسانه‌ای که می‌توان در چارچوب‌های مختلف چاپی و غیر چاپی عرضه نمود را سواد رسانه‌ای می‌گویند.[1]
تاریخچه پیدایش سواد رسانه‌ای، به سال 1965 باز می‌گردد. مارشال مک‌لوهان اولین بار در کتاب خود تحت عنوان "درک رسانه: گسترش ابعاد وجودی انسان"، این واژه را بکار برد و نوشت: «زمانی که دهکدۀ جهانی تحقیق یابد، لازم است انسان‌ها به سواد جدیدی بنام سواد رسانه‌ای دست یابند».[2] "آرای لن مسترمن" از برجسته‌ترین متفکران حوزه بین‌المللی آموزشهای رسانه‌ای بشمار می‌رود؛ که در سال 1985 به انتشار کتابی بنام "Teaching the media" اقدام نمود و پس از آن کتاب "آموزش رسانه‌ای در اروپای دهه 1990" را روانۀ بازار کرد.[3]
دهه‌های 1920 و 1930 را باید دهه‌های پیوند و ارتباط این حوزه؛ یعنی حوزه سواد رسانه‌ای با تفکرات انتقادی دانست. در این سالها، دپارتمان‌های دانشگاهی تحلیل فیلم در سراسر ایالات متحده و انگلستان، کار خود را آغاز کرده و فیلم‌های روز را مورد تحلیل قرار دادند.[4]
اینگونه از سواد، در کانادا به عنوان اولین کشور، به صورت رسمی از طرف نظام آموزش و پرورش پذیرفته و جزء برنامه‌های درسی مدارس گنجانده شد.[5]
 
چیستی سواد رسانه‌ای
با پیدایش و انبساط انقلاب تکنولوژی در دهۀ 1980، جهان به مرحلۀ جدیدی گام نهاد، که در آن رسانه‌ها، ضمن گام برداشتن در مسیر تکامل و تنوع، به یکی از اجزای اصلی جوامع بشری تبدیل شده‌اند. بنابراین برای اینکه بتوان در برابر رسانه‌های متکثر موجود، مخاطبینی داشت که بتوانند در کنار بهره‌برداری آگاهانه و فعالانه از این رسانه‌ها، خود را در مقابل چالش‌ها و پیامدها‌ی مخرّب آنها حفظ نمایند، باید سواد جدیدی ایجاد کرد. فلذا نیازمند ارائه تعریف گسترده‌تری از سواد و افزایش فضای مفهومی آن هستیم؛ که معمولاً به معنای توانایی خواندن و نوشتن صرف نیست.
سواد رسانه‌ای علاوه بر توانایی ملحوظ در سواد سنتی، که همان توان خواندن و نوشتن بود، توانایی تحلیل و ارزشیابی پیام‌ها و قدرت تولید و انتقال اطلاعات به دیگران در قالب‌های مختلف و با ابزار گوناگون را در انسان پدید می‌آورد. این‌گونه از سواد؛ با توانمند کردن انسان بر درک نحوه کار رسانه‌ها و نحوۀ معنی‌سازی آنها، ماهیت و اهداف تولید پیام رسانه‌ها و تأثیرات و تکنیک‌های رسانه‌های گوناگون، او را از مصرف‌کنندگی صرف خارج کرده و در برابر اثرات رسانه‌ها مقاوم می‌سازد.
سواد رسانه‌ای در کنار آموختن خواندن ظاهر پیام‌های رسانه‌ای از رسانه‌های مختلف، می‌کوشد خواندن سطرهای نانوشتۀ رسانه‌های نوشتاری، تماشای پلان‌های به نمایش درنیامده و یا شنیدن صداهای پخش‌نشده از رسانه‌های الکترونیک را به مخاطبان بیاموزد.
به عنوان مثال؛ مخاطبی که دارای سواد رسانه‌ای است، از اهداف و میثاق‌های رسانه‌ها خبر داشته و از آنها به طرزی آگاهانه استفاده می‌کند. چنین مخاطبی از نقش صدا، موسیقی و سایر جلوه‌های ویژه برای القای فضا و معنی در تلویزیون و سینما با خبر است و می‌داند چرا و چگونه یک پیام واحد در تلویزیون، سینما، روزنامه‌ها، مجلات، رادیو، تابلوهای بزرگ تبلیغاتی و یا بازی‌های رایانه‌ای می‌تواند، اثرات متفاوتی از خود بجا گذارد.[6]
 
توانایی‌های مرتبط با سواد رسانه‌ای
برخی از توانایی‌هایی که می‌توان در سایۀ سواد رسانه‌ای کسب کرد از این قرارند:
1. توانایی استفاده از تکنولوژی روز از جمله کامپیوتر، برای پردازش و تولید اطلاعات؛
2. توانایی نتیجه‌گیری در مورد روابط علّی و معلولی، میان گزارش‌های رسانه‌ها و واکنش عمومی؛
3. توانایی تشخیص تأثیر تحریف، کلیشه‌سازی، تبلیغات و خشنونت در رسانه‌های دیداری؛
4. توانایی تشخیص تفسیر و بوجود آوردن تصویرهای بصری؛
5. توانایی مصرف انتقادی و نه منفعلانه از رسانه‌ها؛
6. توانایی اتخاذ رژیم مصرف رسانه‌‌ای؛ کسی که از سواد رسانه‌ای برخوردار است می‌تواند به درستی تصمیم بگیرد؛ که چه مقدار و چگونه از غذاهای رسانه‌ای استفاده کرده و در معرض چه بخش‌هائی از رسانه قرار بگیرد؛
7. توانایی تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانه‌ها.[7]
 
ویژگی‌های اصلی سواد رسانه‌ای
1. پیوستار و نه مقوله؛ سواد رسانه‌ای، موضوعی دارای درجات گوناگون است. در واقع از نظر منطقی، مقول به تشکیک بشمار می‌رود و مانند یک جعبه‌، مقوله‌ای نیست که یا باید در آن جای گرفت و یا جای نگرفت. بعبارت دیگر موضوعی نیست که دائر بین نفی و اثبات بوده و افراد در مقایسه با آن به دو دستۀ حائز سواد رسانه‌ای و فاقد آن تقسیم شوند؛ بلکه افراد در مقایسه با آن هریک درجات مختلفی از سواد رسانه‌ای را دارا هستند و در این پیوستاری که شبیه دماسنج می‌باشد، جایگاهی را اشغال می‌کند. کسانی که در سطح‌های پائین این پیوستار قرار دارند چشم‌اندازهای ضعیف و محدودی به رسانه‌ها داشته و دانش آنها چشم‌اندازهای کافی را برای استفاده در تفسیر معنای پیام‌های رسانه‌ای، فراهم نمی‌کند.
2. چند بُعدی؛ سواد رسانه‌ای مستلزم آن است که در ابعاد گوناگون، اطلاعات کسب کنیم. این ابعاد عبارتند از: بُعد شناختی، احساسی، زیبائی‌شناختی و اخلاقی.
حوزۀ شناختی به اطلاعات واقع‌بنیاد دلالت دارد؛ مانند تاریخ‌ها، اسامی، تعاریف و ... این‌گونه از اطلاعات، در مغز مستقر هستند. اطلاعات حوزۀ احساسی که حاوی اطلاعاتی درباره احساساتی مثل عشق، نفرت، خشم و ... می‌باشد، در قلب مستقر است و جایگاه اطلاعات حوزه زیبائی‌شناختی که حاوی اطلاعاتی دربارۀ روش تولید پیام است را باید در چشم‌ها و گوشها دانست. هرقدر چشم و گوش قوی‌تر و دقیق‌تری برای شنیدن و دیدن وجود داشته باشد، اطلاعات زیبایی‌شناختی بهتر و بیشتری نصیب دارنده خواهد بود. جایگاه اطلاعات عرصۀ اخلاقی هم که شامل اطلاعاتی دربارۀ ارزشها است، در ضمیر و روح انسانی مستقر است. اطلاعات اخلاقی، ملاک و معیاری برای قضاوت راجع به "درست و غلط" را فراهم می‌کند. هرقدر اطلاعات اخلاقی دقیق‌تر باشند، ارزشهای نهفته در پیام‌های رسانه‌ای با عمق بیشتری درک شده و قضاوت‌ها دربارۀ آن ارزشها، دقیق‌تر و منطقی‌تر خواهد شد.
ساختار قدرتمند دانشی، باید حاوی اطلاعاتی از هر چهار حوزۀ مذکور باشد و اگر یک نوع اطلاعات موجود نباشد، ساختار دانش، ضعیف می‌شود؛ که در نتیجۀ آن، سواد رسانه‌ای که از همین ساختارها تشکیل شده، ضعیف خواهد شد و نمی‌توان به درستی، نارسایی‌های پیام رسانه‌ای را تشخیص داد.[8]
 
اصول سواد رسانه‌ای
سواد رسانه‌ای بر پایه اصولی استوار است که این اصول مورد التفات راهبردسازان و سیاست‌گذاران هر کشوری قرار می‌گیرد. برخی از مهمترین این اصول عبارتند از:
1) رسانه‌ها ساختگی و سازه‌ای هستند؛ رسانه‌ها دنیایی را به نمایش می‌گذارند که اگرچه حقیقی به نظر می‌رسد، اما از یک نگاه گزینش‌شده که معمولاً مابإزای خارجی ندارد، آنرا در معرض دید قرار می‌دهند؛ از این‌رو مرز میان واقعیت و مجاز در نمایش رسانه‌ای دشوار است.
2) رسانه‌ها واقعیت را بازسازی می‌کنند؛ میان شیوه ارائه وقایع عالم بوسیله رسانه‌ها و شیوه درک این عالم از سوی مصرف‌کنندگان رسانه، یک رابطه قطعی و معناداری وجود دارد. مثلاً در آمریکا میزان جنایت در تلویزیون چندین برابر دنیای واقعی است و مصرف‌کنندگان آمریکایی دنیای خود را به اندازه دنیای ساخته رسانه‌ها خشن و آکنده از تهدید می‌پندارند. این امر؛ یعنی واسطه‌شدن رسانه‌ها برای درک واقعیت، همان چیزی است که "بودیار" معتقد است جامعه از رهگذر آن به مرحلۀ نمادین و وانمودگی می‌رسد و بر آن یک نظم نوین رسانه‌ای که ساخته و پرداخته نمودهای رسانه‌ای است، حاکم می‌شود.
3) مخاطبان مفهوم مورد نظر خود را از رسانه‌ها می‌گیرند؛ مخاطب انتخابی را که از میان رسانه‌ها و پیام‌های مختلف ‌به عمل می‌آورد، براساس انگیزه انجام می‌دهد و محتوا و پیام‌های رسانه‌ای را از طریق یک شبکه پیچیده متشکل از ماهیت و نیازهای خودش، پالایش می‌کند. در واقع مطابق فاکتورهای فردی با رسانه تعامل دارد و دریافت‌کننده منفعل پیام‌های رسانه‌ای نیست.
4) محصولات رسانه‌ای اهداف تجاری دارند؛ هر نوع درک واقعی از محتوای رسانه‌ها را نمی‌توان از زمینه اقتصادی و ضرورت‌های مالی محرک صنعت رسانه‌ها جدا دانست.
5) رسانه‌ها دربردارنده پیام‌های ایدئولوژیکی و ارزشی هستند؛ پیام‌های رسانه‌ای تا اندازه زیادی تبلیغاتی بوده و ارزشها و باورهای اساسی معینی را بصورت مداوم، ساخته و یا منتقل می‌کنند. روند کلی رسانه‌ها، تصریحاً یا تلویحاً پیام‌های ایدئولوژیکی؛ مثل روح مصرف‌گرایی، نقش زنان و وطن‌پرستی بی‌ چون و چرا را منتقل می‌کند.
6) رسانه‌ها بار سیاسی و اجتماعی دارند؛ رسانه‌ها بر مسائل سیاسی و تغییرات اجتماعی تأثیر زیادی دارند و در پس نقاب آزادی‌گرایی، منافع سیاسی اجتماعی دولتهای صاحب سلطه را تأمین می‌نمایند.
7) هر رسانه شکل زیباشناختی خاصی دارد؛ اصل سواد رسانه‌ای ما را قادر به درک ویژگی‌ها و مشخصات منحصر به فرد هر رسانه می‌کند. به این ترتیب می‌توانیم نحوه ارتباط شکل و محتوا را جستجو و درک کرده و علاوه‌بر درک مفهومی پیام رسانه، نحوۀ گفتن و بیان رسانه را نیز دریابیم.[9]
 
فرایندهای شناختی موجود در آموزش سواد رسانه‌ای
آموزش سواد رسانه‌ای که عبارتست از شناخت اطلاعاتی و انتقاد از رسانه، تکنیک‌ها و تأثیرات آن، در برگیرندۀ آن دسته از فرایند‌های شناختی است که در اندیشه‌های انتقادی مورد استفاده قرار می‌گیرند. برخی از این فرایندها عبارتند از:
1. فهم و نقد سبک‌های زندگی مصرفی که در رسانه‌ها اشاعه می‌یابد؛
2. فهم و نقد اختلاف و اغراض سیاسی و ایدئولوژیک پنهان در محتوای رسانه‌ها؛
3. فهم و نقد آثار و پیامدهای اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی محتوای رسانه‌ها؛
4. فهم و نقد شرایط و مناسبات مادی تولید محتوای رسانه‌ای مثل آگهی‌های تجاری که در جهت تأمین منافع اقتصادی و کسب سود مادی صاحبان سرمایه است.
5. فهم و نقد بازنمایی‌ها و کلیشه‌سازی‌های منفی اقلیت‌های فرهنگی، قومی، جنسیتی و نژادی در رسانه‌ها.[10]
 
ضرورت‌های آموزش سواد رسانه‌ای
"باری دونکان" عضو انجمن سواد رسانه‌ای کانادا، در ضرورت این آموزش این دلایل را ذکر می‌کند:
1. رسانه‌ها بر حیات فرهنگی و سیاسی ما سلطه دارند؛
2. تقریباً همه اطلاعات، جز مواردی که آنها را بطور مستقیم تجربه می‌کنند، رسانه‌ای شده‌اند؛
3. رسانه‌ها قادرند مدل‌های ارزشی و رفتاری پرقدرتی خلق کنند؛
4. سواد رسانه‌ای می‌تواند مصرف رسانه‌ای ما را لذت‌بخش‌تر کند و یک رابطه انفعالی را به یک رابطه فعال تبدیل نماید؛
5. رسانه‌ها بدون آن که فعال کردن خودآگاه، بر ما اثر می‌گذارند.
علاوه‌بر این دلایل، "دن بلیک" یکی دیگر از پژوهشگران عرصه سواد رسانه‌ای، دلایل زیر را در ضرورت سواد رسانه‌ای بیان کرده است:
الف) ما در یک محیط میانجی و با واسطه زندگی می‌کنیم؛
ب) سواد رسانه‌ای بر تفکر انتقادی تأکید می‌کند؛
ج) وجود سواد رسانه‌ای، بخشی از حیات یک شهروند فرهیخته و تحصیل‌کرده است؛
د) سواد رسانه‌ای، مشارکت فعال را در یک محیط اشباع‌شده رسانه‌ای ترویج می‌دهد؛
هـ) آموزش رسانه‌ای به ما کمک می‌کند تا فن‌آوری‌های ارتباطی را درک و فهم کنیم.[11]


[1]. کانسیداین، دیوید؛ درآمدی بر سواد رسانه‌ای، ناصر بلیغ، تهران، اداره کل تحقیق و توسعه صدا، 1379، ص3و2.
[2]. بصیریان جهرمی، حسین و بصیریان جهرمی، رضا؛ در آمدی به سواد رسانه‌ای و تفکر انتقادی، فصلنامۀ رسانه، 1368، ص33.
[3]. شکرخواه، یونس؛ سواد رسانه‌ای یک مقالۀ عقیده‌ای، فصلنامه رسانه، 1368، ص31.
[4]. جهرمی و جهرمی؛ ص43.
[5]. قاسمی، طهمورث؛ سواد رسانه‌ای رویکردی جدید به نظارت، فصلنامه رسانه، 1368، ص97.
[6]. کانسیداین؛ ص3-2 و صبری، حمید؛ آشنایی با دانش ارتباطات، تبریز، حمید صبری، 1381، چاپ اول، ص146 و شکرخواه؛ ص29 و پاتر، جیمز؛ تعریف سواد رسانه‌ای، لیلا کاووسی، فصلنامه رسانه، 1368، ص16.
[7]. کانسیداین؛ ص4 و شکرخواه؛ ص30-29.
[8]. جیمز؛ ص21 – 18.
[9]. قاسمی؛ ص93- 90 و کانسیداین ص13- 10.
[10]. یادداشت، فصلنامۀ رسانه 1368، ص6.
[11]. قاسمی، ص95.

 

سواد رسانه‌ای چیست؟

دکتر یونس شکرخواه*
"سواد رسانه‌ای" (Media Literacy) در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که  براساس آن می‌توان انواع رسانه‌ها و انواع تولیدات آن‌ها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد.
این درک به چه کاری می‌آید؟ به زبان  ساده، سواد رسانه‌ای مثل یک رژیم غذایی است که  هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا این‌که میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد. سواد رسانه‌ای می‌تواند به مخاطبان رسانه‌ها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانه‌ای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانه‌ای کمک می‌کند تا از سفره‌ی رسانه‌ها به گونه‌ای هوشمندانه و مفید بهره‌مند شویم.
در این نوشتار که شکل به‌روز‌‌شده‌‌ی مقاله‌ام در همین‌ زمینه است، سعی می‌کنم به گونه‌ای مؤثر به سواد رسانه‌ای بپردازم.

سواد رسانه‌ای و عدالت اجتماعی
در گام اول باید گفت سواد رسانه‌ای آمیزه‌ای از تکنیک‌های بهره‌وری مؤثر از رسانه‌ها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانه‌ها از یکدیگر است. من بر این باورم که هدف اصلی سواد رسانه‌ای به‌خصوص وقتی درباره‌ی رسانه‌های جمعی حرف می‌زنیم، می‌تواند سنجش نسبت هر محتوا با "عدالت اجتماعی" باشد.

بنابراین هدف اصلی سواد رسانه‌ای می‌تواند این باشد که بر اساس آن بتوان دید آیا بین محتوای یک رسانه- به مثابه محصول نهایی- با عدالت اجتماعی رابطه‌ای وجود دارد یا خیر. به عبارت بهتر، خواننده یا بیننده یا شنونده‌ی یک مضمون رسانه‌ای بهتر است رابطه و نسبت محتوای یک رسانه با عدالت را در نظر گرفته و نزدیکی یا دوری محتوای یک رسانه‌ از عدالت را مورد توجه قرار دهد تا همیشه در ارتباط با رسانه‌ به جای تسلیم بودن و یا تسلیم شدن به رابطه‌ی یک‌سویه و انفعالی، رابطه‌‌ای فعال‌تر و تعاملی‌تر داشته باشد.

باید به این گفته افزود که هر نظام رسانه‌ای دارای یک سلسله مراتب است که اجزای آن قابل تجزیه و تحلیل و شناسایی است؛ همچنین همین سلسله مراتب است که محصول نهایی رسانه یا همان محتوای رسانه را می‌سازد. رفتار و بافت این سلسله‌مراتب، شبیه یک کارخانه است. در کارخانه هم تمام اجزا- اعم از زیرساخت‌ها، نرم‌افزارها، نیروی انسانی و...- دست به دست هم می‌دهند تا محصول نهایی خود را با توجه به اهداف از پیش تعریف شده، تحویل مصرف‌کننده بدهند.

شاید یک تفاوت مهم در مقایسه‌ی رسانه‌ها و کارخانه‌ها این باشد که در رسانه‌ها کار به‌گونه‌ای صورت می‌گیرد که مصرف‌کننده گمان کند یک حقیقت محض را دریافت کرده که عاری از پیش‌داوری یا القاء‌گری است. البته شاید بعضی از کارخانه‌ها هم مُهر استاندارد را به همین منظور بر کالای نامرغوب بزنند تا مصرف‌کننده گمان کند یک جنس مرغوب دریافت کرده است.
به این ترتیب می‌توان گفت محصول نهایی یک رسانه الزاماً آینه‌ی دنیایی که آن را پوشش می‌دهد نیست؛ محصول نهایی یک رسانه ممکن است بخشی از جهان یا شکل تحریف شده‌ای از آن باشد و یا حداقل در بازتاب دادن جهان ناموفق مانده باشد. محتوای رسانه می‌تواند در خدمت تثبیت یک جریان، گروه یا طبقه و یا در خدمت قدرت حاکمه باشد و آن طبقه و قدرت الزاماً عدالت‌جو، رهایی‌بخش و آزادی‌گرا نباشد.

چنین محصول رسانه‌ایی نمی‌تواند در خدمت عدالت اجتماعی عمل کند، بلکه در خدمت نیروهایی است که درصدد عدم تأمین عدالت و یا سلب عدالت اجتماعی هستند. بنابراین می‌توان این نکته را در نظر داشت که آگاهی و اطلاعاتی که از رسانه‌ها به دست می‌آید، ممکن است لزوماً به صلاح اجتماع و یا عامه‌ی مردم نباشد. به عنوا مثال در نظر بگیرید بازتاب تهاجم اسرائیل به غزه را در رسانه‌های گوناگون جهان که هر کدام از زاویه‌ای به بازتاب آن پرداختند...
در این‌جا لازم است دوباره به این نکته اشاره کنم که سواد رسانه‌ای یک نوع درک متکی بر مهارت است و اگر قرار است از سفره‌ی رسانه‌ها انتخاب‌های دقیق و درستی داشته باشیم، آنگاه می‌توانیم بر نقش و جایگاه چنین مهارت‌هایی به‌طور خاص تأکید کنیم.

سینما و هواپیما؛ دو مثال تبیین نقش مهارت‌ها
مثال اول: اگر در یک فیلم پسرکی ده‌ساله در حال دویدن باشد و در همان هنگام دویدن تبدیل به یک مرد چهل‌ساله ‌شود، برای کسی که فیلم زیاد دیده است، اتفاق عجیبی نیست. تماشاگر حرفه‌ای سینما می‌داند که رجوع به آینده- در این مثال 40 ساله شدن فرد مورد بحث- یا بازگشت به گذشته یک فرد یا یک موضوع، احتیاج به چهل سال انتظار ندارد. این امری بدیهی در سینماست که می‌تواند در یک پلان رخ دهد (فلاش فوروارد و فلاش‌بک).

اما دیدن چنین صحنه‌ای برای کسی که برای اولین‌بار است که فیلم می‌بیند، ممکن است ایجاد سردرگمی کند و لذا از خودش بپرسد آن پسرک چه شد؟ و این مرد چهل‌ساله کیست؟ اما تماشاگر حرفه‌ای سینما به‌تدریج به دانش و مهارت‌هایی مسلط شده که لازمه‌ی درک فیلم است و بر اثر آن، نمادهای و نشانه‌‌های دیداری در سینما را به‌خوبی می‌شناسد.
مثال دوم: اگر بخواهیم در کابین خلبان یک هواپیما بنشینیم و آن‌ را به پرواز درآوریم نیاز به مجموعه‌ای از مهارت‌ها داریم تا بتوانیم هواپیما را به‌ حرکت درآورده، به پرواز کشانده، کنترل کرده و به مقصد برسانیم. مگر غیر از این است؟
مسلط شدن به سواد رسانه‌ای هم مستلزم کسب آمیزه‌ای از مهارت‌هاست. با این تفاوت که در دو مثال‌ مربوط به سینما و هواپیما، زودتر به نقش مهارت‌های خاص پی می‌بریم. نداشتن مهارت‌های مربوط به زبان سینما به عدم درک فیلم می‌انجامد و نداشتن مهارت‌های مربوط به پرواز، به سقوط و مرگ منجر خواهد شد.

ممکن است بر این گمان باشیم که در استفاده از رسانه‌ها از مهارت‌های کافی برخوردار هستیم، در حالی‌که این‌جا، موضوع سواد رسانه‌ای می‌تواند به مهارت‌های یک ملوان تازه‌کار و یا یک ملوان ماهر شبیه باشد. ملوان تازه‌کار هم به دریا می‌رود اما ممکن است دیگر رنگ ساحل را نبیند. برخلاف ملوان تازه‌کار، ملوان ماهر ممکن است حتی در شرایطی که دریا توفانی است اصلاً عزم آب نکند و اگر هم برود، به‌خوبی می‌داند تا چه عمقی باید پیش رفت و چگونه با امواج مقابله و از آن‌ها عبور کرد و به ساحل بازگشت.

ضرورت سواد رسانه‌ای
تا این‌جا باید تا حدودی مشخص شده باشد که چرا به سواد رسانه‌ای نیاز داریم. امروز در دنیایی زندگی می‌کنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانه‌ای قرار دارد. فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است. به عنوان مثال وقتی تلفن همراه یک‌نفر به صدا درمی‌آید، این اطلاعات موجود در فضا است که پل ارتباط او با تماس‌گیرنده شده؛ یا زمانی‌که یک مودِم می‌تواند افراد را به جهان بی‌انتهای اینترنت بکشاند، نشانه‌ای دیگر است از همین شرایط حاکمیت اشباع رسانه‌ای بر جهان؛ و یا حالا که میلیون‌ها روزنامه و مجله و کتاب و خبرگزاری و شبکه‌‌ی تلویزیونی بر زمین و زمان می‌بارد، همه نیاز دارند به این‌که در برابر چنین فضایی، چتری بر سر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند. همه نیاز دارند به این‌که در انتخاب‌هایشان بیشتر دقت کنند، درست مانند آنچه مردم در مورد تغذیه‌ی خودشان عمل می‌کنند. چون مردم اکنون باسوادتر شده‌اند، مراقب هستند که در غذایی که مصرف ‌می‌کنند چقدر کلسترول، ویتامین و یا مواد دیگر باید باشد؛ در فضای رسانه‌ای هم باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانه‌های مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آن‌ها برداشت.

زمانی که در بزرگراه‌های اطلاعاتی حرکت می‌کنید، سواد رسانه‌ای می‌تواند به شما بگوید چه مقدار از وقتتان را در چه سایت‌هایی- اعم از شناخته شده و ناشناخته- و چه مقدار از آن را فرضاً در چت‌روم‌ها بگذرانید. بنابراین می‌توان گفت که هدف سواد رسانه‌ای در نخستین گام‌های خود، تنظیم یک رابطه‌ی منطقی و مبتنی بر هزینه- فایده با رسانه‌ها است. به این معنا که در برابر رسانه‌ها چه چیزهایی را از دست می‌دهیم و چه چیزهایی را به دست می‌آوریم؟ و  باز به عبارت بهتر، در مقابل زمان و هزینه‌ای که صرف می‌کنیم، در نهایت چه منافعی به دست می‌آوریم؟ بنابراین یکی از اهداف اصلی سواد رسانه‌ای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعات را تأمین کند.

سه جنبه سواد رسانه‌ای
سواد رسانه‌ای یک موضوع متضلع است که قدرت درک مخاطبان از نحوه‌ی کارکرد رسانه‌ها و شیوه‌های معنی‌سازی در آن‌ها را طرف مورد توجه قرار می‌دهد و می‌کوشد این واکاوای را برای مخاطبان به یک عادت و وظیفه تبدیل کند. سواد رسانه‌ای را می‌توان بستر منطقی دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکل‌های گوناگون رسانه‌ای و در همین حال تأمین ضوابط مصرف محتوای رسانه‌ای از منظر انتقادی دانست.
سه جنبه‌ی سواد رسانه‌ای عبارتند از:
الف: ارتقاء آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانه‌ای؛ و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه‌ی مصرف غذای رسانه‌ای از منابع رسانه‌ای گوناگون که در یک کلام همان محتوای رسانه‌هاست.
ب: آموزش مهارت‌های مطالعه یا تماشای انتقادی
ج: تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانه‌ها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست.

بنابراین اولین نکته در موضوع سواد رسانه‌ای توجه داشتن به میزان و نسبت مصرف از هر رسانه در رنگین‌کمان رسانه‌هاست و سپس توجه به این نکته که دیدن و خواندن و شنیدن عمدتاً باید از موضع انتقادی باشد و سومین نکته این‌که به نقش دست‌اندرکاران و مالکان رسانه‌ها هم باید توجه داشت.
شاید بتوان گفت تلقی‌های نوتر و امروزی‌تر از سواد رسانه‌ای، بیشتر بر جنبه‌ی دست‌اندرکاران و مالکان رسانه‌ها متمرکز است و لذا مقابله با کارکردهای رسانه‌های بزرگ و غالب را در دستور کار دارد. درواقع کالبدشکافی رسانه‌هایی است که هدف‌شان تأمین هژمونی فرهنگی، تعمیم فلسفه‌ی سیاسی و حفظ قدرت‌هایی است که خود این رسانه‌ها محصول آن‌ها هستند.

آشنایی با نوه‌ دیجیتال!
به نظر می‌رسد که موضوع سواد رسانه‌ای- به عنوان دافعه‌ی فضای اشباع رسانه‌ای و در ستیز با گفتمان غالب رسانه‌های بزرگ در همین شرایط اشباع رسانه‌ای- در اینترنت نسبت به سایر رسانه‌ها بیشتر و سریع‌تر رشد کرده و به نوعی می‌توان  آن را نوه‌ی دیجیتال نقدهای رسانه‌ای کلاسیک به‌حساب آورد.
بد نیست یادآوری شود که تسلط به یک زبان خارجی، مهارت استفاده از رایانه و مهارت‌های استفاده از فضای سایبر هم که خودشان جزو مهارت‌های سواد رسانه‌ای به شمار می‌آیند، می‌توانند به بهره‌وری مناسب‌تر از مباحث سواد‌ رسانه‌ای موجود در سایت‌های مختص این مبحث در اینترنت کمک کنند.

بی‌سوادها طعمه می‌شوند!
اما از آن‌جایی که بدون سواد رسانه‌ای، نمی‌توان گزینش‌های صحیح از پیام‌های رسانه‌ای داشت، به گمان من نهادهای آموزشی، مدنی و رسانه‌ای در ایران باید به این امر کمک کنند. نهادهای آموزشی مثل مدارس، دانشکده‌ها، دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های مختلف می‌توانند مفهوم سواد رسانه‌ای را در کتب درسی ارائه کنند. نهادهای مدنی و صنفی که هر یک جمعی تخصصی را نمایندگی می‌کنند نیز می‌توانند اعضای خود را تحت آموزش مستمر در زمینه‌ی سواد رسانه‌ای قرار دهند؛ و بالاخره نهادهای رسانه‌ای و انتشاراتی هم می‌توانند مفاهیم ساده‌شده‌ای از این بحث‌ را در دستور کار خود قرار دهند.
اگر نهادهای پیش‌گفته در این عرصه فعال‌تر شوند، بضاعتی که از طریق سواد رسانه‌ای در اختیار ‌گذاشته می‌شود، باعث می‌شود تا مخاطبان درک عمیق‌تری از آنچه می‌بینند، می‌شنوند و می‌خوانند داشته باشند. در حالی‌که می‌توان فاقدان سواد رسانه‌ای را طعمه‌های اصلی در فضاهای رسانه‌ای به‌شمار آورد، افراد دارای سواد رسانه‌ای نه تنها اسیر محصولات رسانه‌ای نمی‌شوند، بلکه قضاوت‌های صحیح‌تری از محیط پیرامون خود دارند.

شما اضافه‌‌بار دارید!
یکی دیگر از اهداف سواد رسانه‌ای نشان دادن اضافه‌بار اطلاعاتی است. در شرایط اشباع رسانه‌ای و در فضای موجود افراد در معرض حجم بالایی از اطلاعاتی هستند که هرگز به برخی از آن‌ها نیازی ندارند. به عنوان مثال امروزه بسیاری از نوجوانان در جهان، مارک‌ها و علائم تجاری بین‌المللی را به‌خوبی می‌شناسند اما این اطلاعات در هیچ زمینه‌ای به کار آن‌ها نمی‌آید؛ نه قدرت خرید دارند و نه قدرت مصرف، ولی چون در معرض آگهی‌های پیاپی قرار دارند، در این زمینه اطلاعات دارند. پس باید از پیام‌ها و اطلاعات اطرا‌‌ف‌مان براساس نیازهای‌مان استفاده کنیم تا دچار سردرگمی نشویم. سواد رسانه‌ای این امکان را هم در اختیار می‌گذارد.

نیاز به تولید ادبیات
باید برای مبحث سواد رسانه‌ای تولید ادبیات کنیم. متأسفانه منبع در این زمینه به‌خصوص به زبان فارسی، اندک است اما پر کردن این خلأ با تألیف و ترجمه امکان‌پذیر است. این فقر ادبیات را نهادهای آموزشی، مدنی و رسانه‌ای در ایران می‌توانند پر کنند. در مباحث بین‌المللی مربوط به سواد رسانه‎ای 18 اصل وجود دارد که مورد توجه است. در این زمینه، مطالعه آرای لن‎مسترمن می‌تواند مفید باشد. او که از برجسته‎ترین متفکران حوزه‌ی بین‎المللی آموزش‎های رسانه‎ای است، پیش از این کتابی منتشر کرده بود که به‌سرعت به کتابی درسی در عرصه‌ی آموزش رسانه‎ای تبدیل شد. این کتاب که "Teaching the Media" نام داشت، در سال 1985 به علاقه‎مندان مباحث مربوط به آموزش رسانه‎ای عرضه شد. او کتاب دیگری هم دارد که انتشارات شورای اروپا آن را منتشر کرده است. نام این اثر، آموزش رسانه‎ای در اروپای دهه‌ی 1990 (Media Education in 1990's Europe) است. نویسنده‌ی مورد بحث از جمله کسانی است که ترجیح می‎دهد از "آموزش رسانه‎ای" (Media Education) به جای اصطلاح سواد رسانه‎ای استفاده کند.

تکرار می‌کنم می‌توان در عرصه‌ی آموزش‌ رسانه‌ای و سواد رسانه‌ای تولید ادبیات کرد تا در گام اول مشخص شود دامنه و چارچوب بحث سواد رسانه‌ای چیست. باید ترجمه کرد و هم‌زمان تألیف تا بتوان زمینه‌ی یک مطالعه‌ی تطبیقی را فراهم ساخت و به معیارهایی برای تعقیب اهداف سواد رسانه‌ای دست یافت. وضعیت سواد رسانه‌ای در غرب به دلیل آن‌که تکنولوژی‌های مدرن تمرکز و غلظت بیشتری دارند، باعث شده تا نظریه‌پردازان و مخاطبان، زودتر خطر مسلح نبودن به سواد رسانه‌ای را درک کنند؛ بنابراین مطالعات و تجربه‌های بسیار خوبی هم در این زمینه دارند که می‌شود از آن‌ها استفاده کرد.
همچنین حمایت نهادهای آموزشی از طریق گنجاندن مفاهیم سواد رسانه‌ای در کتب درسی دانش آموزان و دروس دانشکده‌های ارتباطات، می‌تواند مفید باشد و خود رسانه‌ها هم با توجه به جغرافیای مخاطبان خود، می‌توانند مفاهیم مرتبط با سواد رسانه‌ای را منعکس کنند.
 
*عضو گروه مطالعات بریتانیا- دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد