دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

چه عواملی باعث شد که امام (ره) قطعنامه 598 را قبول کند؟

اهداف نظام اسلامی از دفاع مقدس

هر چند شروع جنگ تحمیلی به هیچ وجه با خواست و اراده نظام اسلامی ایران نبود، اما بعد از آغاز آن، وضعیتی به وجود آمد که نظام انقلابی ایران به عنوان کانون و منادی اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله و تنها سنگر پیکار با امپریالیسم و استبکار جهانی و امیدبخش مستضعفان جهان و نهضت های آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامی ایستادگی می کرد و با دادن درس سختی به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگی و مقاومت تا پیروزی را به تمامی ملت های مورد ستم و نهضت های آزادی بخش جهان، می آموخت.

در واقع، نظام اسلامی علاوه بر مقاصد مادی، مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز، پرداخت غرامت و ...، اهداف معنوی بسیار بالاتری از تداوم دفاع مقدس تعقیب می کرد که این اهداف، برگرفته از اصول و مبانی اسلامی بود. از این رو، دفاع مقدس، نه یک جنگ معمولی بین دو دولت، بلکه جنگی سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که می بایست تا پیروزی قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانی و رفع فتنه، تداوم می یافت. بر این اساس، حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامی تأکید می کرد و می گفت: «اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد، ما همچنان ایستاده ایم».

جنگ تحمیلی، زمانی شروع شد که ایران اسلامی به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بین المللی، به هیچ وجه آماده درگیر شدن در این جنگ گسترده نبود. در این صورت، تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آن و حصول اطمینان از عدم تجاوز دیگر بود. این، هدف ایران در طول جنگ تحمیلی بود که با وجود هزینه های زیاد جنگ، تا آخرین روز آن تعقیب شد.

چرا جنگ تمام نشد؟

نکته دیگری که در این زمینه مطرح است، ادامه جنگ، پس از بازپس گیری خرمشهر است و این که چرا در همان زمان، صلح یا آتش بس پذیرفته نشد؟ به نظر می رسد که بتوان دلایل زیر را برای این مسئله بیان کرد:

1. از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران آغاز شد، تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر، ما توانستیم قسمت های عمده ای از خاک کشور عزیزمان را از عراق پس بگیریم؛ اما شرایط بین المللی و منطقه ای و سیاست های عراق، حاکی از این بود که تمام علل و عواملی که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند، هنوز باقی هستند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن، تنها نیرنگی برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده بوده است.

2. بعد از فتح خرمشهر، تلاش های زیادی در مجامع بین المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت؛ ولی همچنان که گفته شد این تلاش ها تنها برای خروج از بن بست پیش آمده بود؛ زیرا آنان هیچ گونه روش حقوقی مطمئنی را برای دست یابی به صلحی همه جانبه ارائه ندادند.

قطع نامه 514 شورای امنیت، طوری طراحی شده بود که خواسته های مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر، شورای امنیت نشان داد که آنها در صدد مدیریت بحران می باشد و نه حل آن؛ ولی در پایان جنگ، مجامع بین المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو»، عزم راسخ بر پایان جنگ داشتند و به ناچار، قطع نامه 598 را به نحوی تدوین کردند که دربرگیرنده برخی از خواسته های مشروع ایران بود. بنابراین، موفقیت های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو»، تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطع نامه 598 بوده است.

3. از آن جا که بعد از فتح خرمشهر، هنوز بخش هایی از خاک ایران در دست عراق بود، لازم بود که ما نیز بخش هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره، با دست پر حاضر باشیم.

4. از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از تیررس توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود.

5. جلوگیری از استمرار حملات نظامی عراق از دریا و هوا؛ زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود، ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.

6. قوی بودن این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از دست این حکومت تبهکار فراهم گردد.

7. عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام؛ همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد؛ زیرا زمانی که ایران آتش بس و قطع نامه 598 را پذیرفت، عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامی اش، دوباره بخش هایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد.

در واقع می توان گفت که پس از فتح خرمشهر، شرایط برای پایان جنگ مهیا نبود و بعد از بازپس گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبه رو شد و وقفه ای در ادامه جنگ پیش آمد و نیروهای ایران متوجه جنوب لبنان بودند و زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشه کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامه عملیات و دفاع تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.

پایان جنگ

بررسی علل و عوامل پایان جنگ، نشان می دهد که هر چند ویژگی های روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود - چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد - ولی شرایط بین المللی و منطقه ای، دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبود و علاوه بر این در قطع نامه 598 شورای امنیت، بسیاری از خواسته های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران لحاظ شده بود و اعضای شورای امنیت، عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند.

در این جا به صورت اختصار، به بعضی از مهم ترین زمینه های آن اشاره می شود:

در سال های پایانی جنگ، جهان از پیروزی های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می کرد و شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه نظامی ایران، نقاط درخشانی همچون بازپس گیری خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو و نقاطی از کردستان عراق به چشم می خورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را خنثی سازد و با برنامه ها و اقدامات تبلیغی - سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو، ادامه جنگ و نزاع به خصوص در ماه های آخر - که حمله به نفتکش ها صورت می گرفت و موجب مختل شدن امنیت خلیج فارس بود - به ضرر برخی قدرت های بزرگ بود و از سوی دیگر، پیروزی های نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان های ایران در مورد عراق، نشانه شکست کامل سیاست های غرب در حمایت از عراق به شمار می آمد. از این رو، کشورهای حامی عراق به وحشت افتادند و خود عراق نیز، بعد از سال ها جنگ و متحمل شدن شکست های پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط، نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد، بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ و تجاوز پایان دهد.

در چنین فضایی و پس از یأس قدرت های بزرگ از شکست ایران، آنان قطع نامه 598 را که بر خلاف قطع نامه های پیشین، تا اندازه ای متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود، به تصویب رساندند؛ اما این قطع نامه با وجود نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود.1 و تردیدهایی را در پذیرش این قطع نامه از سوی ایران به وجود آورده بود. از این رو، قدرت های بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند، فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطع نامه، به ایران وارد آوردند. برخی از این فشارها، عبارت بودند از:

1. دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران. 2. تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس. 3. بمباران سکوهای نفتی ایران. 4. بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه ها از سوی عراق. سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطع نامه 598 و قبول آتش بس گرفت؛ البته قبول آن در چنین شرایطی، به گفته امام(ره)، به منزله نوشیدن جام زهر بود.

مقاومت و دفاع بی نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت های بزرگ، با وجود همه مشکلات و ناملایمات، انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین و نیز استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی را آموخت.

پذیرش قطع نامه 598، جام زهر

مقاومت، ایستادگی و پیروزی های مکرر ایران در جبهه های نبرد، در طول سال های جنگ، به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانی نبود. از این رو، در ماه های آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج رسید و آمریکایی ها عملا و به طور مستقیم، وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می کردند و با هدایت هواپیماهای عراقی بمباران نفت کش ها را تسهیل می کردند و هواپیمای مسافربری ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوی ها نیز هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار عراق گذاشتند و روس ها نیز مدرن ترین هواپیماهای جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و ... را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان، سیل دلارهای خود را به عراق روانه ساختند. آلمانی ها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اخیتار عراق می گذاشتند. با این امکانات، عراق به طور وسیع، مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد و مجامع بین المللی، با سکوت خود، این جنایات را تأیید می کردند.

در نتیجه، جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کُشی گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و... تبدیل شده بود.2 از سوی دیگر، تحریم های همه جانبه و شدید بین المللی، فشارهای بسیار زیادی در زمینه اقتصادی، نظامی و ... بر مردم و مسئولین ایران وارد می کرد:

در چنین شرایطی، حضرت امام(ره) با مشورت مسئولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطع نامه 598 و قبول آتش بس دید. از این رو، با وجود آرمان ها و اهداف کلان و بلند مدتی که از تداوم دفاع مقدس داشت، قطع نامه را پذیرفت؛ اما موضع گیری جدید، به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و به ویژه رزمندگان و خانواده های شهدا و ایثارگران هماهنگی نداشت و آنان انتظار چنین چرخش ناگهانی را نداشتند و افزون بر این، این موضع گیری، می توانست تأثیر منفی بر حرکت های انقلابی و نهضت های آزادی بخش جهان نیز داشته باشد.

طبیعی است که در چنین شرایطی، پذیرش قطع نامه و آتش بس، به مثابه نوشیدن جام زهر برای حضرت امام(ره) بود که او تنها به خاطر رضای خداوند، حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامی، آن را با جان و دل پذیرا شد. در پیام تاریخی امام در مورد پذیرش قطع نامه چنین آمده است:

«... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آن چه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او، از هر آن چه گفتم، گذشته و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کرده ام».

اقدام خالصانه حضرت امام(ره) هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت، شرایط را به نفع نظام اسلامی رقم زد؛ زیرا این موضع ناگهانی که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یک باره دشمن را به موضع انفعالی کشاند و در حالی که او از «ماشین جنگی» برتر و حمایت همه جانبه بین المللی برخوردار بود، با قبول قطع نامه از سوی ایران و حضور گسترده و بی نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردی یک ماهه، شکست را پذیرفت و به قبول قطع نامه گردن نهاد و از سوی دیگر، باعث شد تا شعار صلح طلبی را از دست دشمنان گرفته شود و آنان کاملاً خلع سلاح شوند و با حمله عراق به کویت و شکل گیری ائتلاف بین المللی علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلی برای همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شود.

برای مطالعه بیشتر در این زمینه، به کتاب های زیر، مراجعه نمایید:

1. جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات).

2. تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، علی اکبر ولایتی.

3. آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه.

4. پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات.

5. پاسخ به ابهامات، علیرضا لطف الله زادگان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.

پی نوشت:

1. علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 243.

2. سیدعلی نبی لوحی، امام خمینی، دفاع مقدس، ص 408.

Your Computer Might Be At Risk!

راز مذاکرات غیر رسمی و نوشیدن جام زهر توسط حضرت امام !

هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ملت مسلمان ایران همانقدر که بزرگ و پر افتخار است ، ابعاد پنهان و نیمه پنهان آن نیز پس از گذشت بیش از بیست سال از پایان آن، گویای فراز های عبرت آموزی در تاریخ انقلاب اسلامی است . و به دلیل پر عبرت بودن آن فرازتاریخ انقلاب اسلامی و نقش برخی از خواص امروز در شکل گیری آن وقایع  و تشابه آن با دشمنی های امروز  مستکبرین جهان ،تدبر و بازشناسی آن دوران ضروری است .

اگر چه برخی از جریانات دخیل در وقایع آخر جنگ بر آنند آن دوره را بسیار ساده تفسیر کرده و به سرعت از آن بگذرند ولی تأمل در سخنان و رویکرد بنیانگذار جمهوری اسلامی در آن برهه ، امروز می تواند رموز بسیاری  از اسرار آنرا بر ما فاش گرداند. به خصوص که در وقایع اخیر، مثلث تأثیر گذار در آن ماجر ا ماهیت  خود را در مواجهه با فتنه ها بهتر  آشکار کرده و نا پیداهایی از آن زمان را فاش ساخته اند.

حضرت امام خمینی (سلام الله علیه )  پس از فتح خرمشهر که هنوز هزاران کیلومتر از خاک ایران اسلامی در اشغال متجاوزان بعثی بود در خلاء ناشی از  ناعدالتی  حاکم بر  مجامع بین المللی بر علیه ایران   با نظر مثبت کارشناسان نظامی و سیاسی  برخط استراتژیک  « تنبیه متجاوز و تعقیب متجاوز » قاطعانه پافشاری کردند که اسناد گفتار ایشان از سال شصت و یک، تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه  598 گویای روشنی و وضوح این خط مشی بوده است. و در این راستا حرکات انحرافی از طرف برخی از مسئولان مرعوب وقت ـ که امروز نیز رویکردی متفاوت با مسئولان نظام در مواجهه با  چالش های بین المللی چون انرژی هسته ای دارند ـ  در رابطه برقرار کردن با آمریکا و رژیم صهیونیسمی در ماجرای « مک فارلین »  در توهم خروج از بن بست جنگ نه تنها راه به جایی نبردند بلکه  با شکست آن ، مردم را به پیگیری فرامین امام راحل مصمم تر کرد.

 آقای « محسن رضایی » که خود را « جعبه سیاه جنگ » می داند اخیرا به مناسبت هفتهء دفاع مقدس در گفتاری در قالب مصاحبه که در سایت ایشان (تابناک) نیز منتشر شد سخن تأمل انگیزی در رابطه پذیرش قطعنامه دارد که شاید با دنبال کردن آن بتوان به یکی از همان زوایای پنهان رسید.محسن رضایی که خیلی مایل است سخنان تازه داشته باشد در پاسخی پیرامون پذیرش قطعنامه گفته است :

خیلی ها فکر می کنند ایران در سال 1367 قطعنامه 598 را پذیرفت اما‌ایران یک سال قبلش قطعنامه را پذیرفته بود اما بنا نبود که‌این موضوع افشا شود تا مذاکرات پیش رود و مانعی برای ادامه مذاکرات پیش نیاید.  (1)

این سخن در صورتی است که حضرت امام تا چند روز پیش از پذیرش قطعنامه در بیست و چهارم تیر سال شصت و هفت از پیگیری جنگ در جبهه ها نه در پشت میز مذاکره سخن داشتند و می فرمودند:

 رزمندگان عزیز و دلاور ما اعم از ارتش و سپاه و بسیج با تکیه بر ایمان و سلاح امید به نصرت حق و با حمایت بی شائبهء مردم ، به نبرد و دفاع ادامه دهند و عزمها را جزم کنند و بر دشمن زبون بتازند و با همت خود افتخار نصرت و پیروزی را به ارمغان آورند که سرنوشت جنگ در جبهه ها رقم می خورد ، نه در میدان مذاکره ها و به یاری خدا وند و دعای خیر حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ حرف آخرمان را با صدامیان و جهانخواران در صحنهء حماسهء جهاد و شهادت می زنیم .  (67/3/7) (2)

یا در این سخنان می توان حساسیت و صداقت بنیانگذار نظام اسلامیمان را درک کرد که فرمودند:

 امروز روز عاشورای حسینی است ؛ امروز ایران کربلاست ، حسینیان آماده باشید ؛ « جهّزوا انفسکم بالصلاح و السلاح » نهراسید که نمی هراسید ، کمر بندهاتان را محکم کنید . ای آزادگان و احرار به پاخیزید ! قدرت های بزرگ شرق و غرب می خواهند شما را در زیر چکمه ها و چنگال های کثیف و خونین خود خرد کنند که حتی آخ هم نگویید . امروز روز مقاومت است چنان بر صدام و آمریکا و استکبار غرب سیلی زنید که برق آن چشمان استکبار شرق را کور کند . امروز روز درنگ نیست ، امروز روز صیقل انسانیت انسان هاست ؛ روز جنگ است ؛ روز احقاق حق است و حق را باید گرفت و انتظار آن که جهانخواران ما را یاری کنند بی حاصل است ...   (67/1/11) (3)

حال با  این منطق و کلام قاطع امام راحل و با توجه به اینکه ایشان در مقام رهبری اسلامی هیچگاه نقطهء مبهم و پنهانی برای مردم باقی نمی گذاشت این سخن محسن رضایی در پذیرش غیر رسمی قطعنامه 598 یکسال قبل از پذیرش رسمی آن  چه معنایی می تواند داشته باشد؟

آیا  آقای رضایی  که خود به گفته وزیر اطلاعات سابق در ماجرای « مک فارلین » نقش داشته است  (4)، با این سخن پس  از بیست سال از پروژه مک فارلینی دیگر و مذاکرات مخفیانه بدون هماهنگی با  امام  راحل پرده کنار می زند؟

امام عظیم الشان در سخن خود با مردم پس از پذیرش قطعنامه می فرماید:

و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا ً مسئله بسیار تلخ و ناگواری  برای همه خصوصا ً برای من بود ، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم ؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا ً خودداری می کنم ، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور ، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم ، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم ... اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود ، هرگز راضی به این عمل نمی بودم ومرگ و شهادت برایم گواراتر بود... (67/4/29) (5)

امام راحل گویا برای حفظ آرامش و هدایت اوضاع از حوادث و عواملی سخن می گویند که« به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد.» بنابراین ،سخن آقای رضایی در کنار برخی از اقدامات و رفتار فرماندهان ارشد  چون آقای رفسنجانی در اواخر جنگ را می توان روشن کننده همان زوایای پنهان و نیمه پنهان آن دانست .

اگر چه برخی از مسئولان و فرماندهان سابق جنگ  ـ مثل آقای رضایی در همین سخنان ـ بر آنند  با ناچیز دانستن تعبیر پذیرش قطعنامه به « نوشیدن جام زهر » از طرف حضرت امام آنرا یک موضع گیری احساسی تعبیر کنند ولی این نا خشنودی به همین کلام پایان نمی یابد و  حرکت نمادین امام راحل در ترک سخنرانی پس از پذیرش قطعنامه تا رحلت جانگدازشان یکی دیگر از اشارات آن حجت خدا می تواند باشد چنانچه ایشان  در نامه ای بدون بسم الله به اعضاء بیت شریفشان پس از جنگ  نوشتند :

توجه داشته باشید که باید دور سخن گفتن مرا ولو یک جمله  دعا ، خط بکشید. مجاری تنفس من بیمار است ،  و حالا هم که جنگ در کار نیست ، زحمت به من ندهید . از اینکه مثلا ً خانوادهء شهدا و امثال آن بیایند و من دستی تکان دهم ، مضایقه ندارم . (67/8/7) (6)

این ناگفته ها را امثال آقای رضایی به سادگی از کنارش می گذرند ولی بر رزمندگان و سرداران اصیل ما این لطائف  اواخر عمر حضرت امام پنهان نمانده است.

این دلخوری امام راحل از اکثر مسئولان  وقت که  به دلیل کتمان مصلحت اندیشانه  امام  از مردم ، مورد غفلت نخبگان قرار گرفته است ، آیا  به دلیل همین مذاکرات غیر رسمی و  عملکردهای مشکوک که آقای رضایی در این مصاحبه به آن اشاره کرده است نمی باشد؟

چرا در یکسال منتهی به پذیرش  قطعنامه به خصوص ماههای آخر جنگ ما اینقدر در جبهه ها دچار ضعف و سوء مدیریت شده بودیم ؟

آیا تاکتیکی که آقای رضایی در  سال پایانی جنگ برای آنچه که ایشان   پیروزی نهایی  می خواند ارائه داد و مورد تأیید آقای رفسنجانی که فرماندهی جنگ را بر عهده داشت قرار گرفت  و طبق آن  محور های نبرد را از دو جبهه به سه جبهه افزود و با هزینه های زیاد تمرکز نیروها را از  منطقه حساس جنوب به شمال عراق انتقال داد به مذاکرات غیر رسمی ای که آقای رضایی از آن سخن گفته است ارتباطی دارد؟!

در عملیات والفجر 10 آقای رضایی با لباسی کردی در یکی از ارتفاعات کردستان در مقابل دوربین ها قرار گرفت واز این راهبرد سخن گفت و  صریحا ً گفت : «  ما با ایجاد جبهه سوم در جنگ با عراق و با فشار بر منطقه شمال عراق می خواهیم تمرکز ارتش عراق را از استان بصره متوجه شمال عراق کنیم .» البته ارتش بعث نیز با توجه به حساسیت استان بصره  راهبردش این بود که اگر تمام شمال عراق را هم از دست بدهد تمرکز خود در جنوب را به هم نزند و محدودیت امکانات و نیروهای ما نیز منجر به تضعیف خط پدافندی جنوب شد و این راهبرد  مورد انتقاد و مخالفت دیگر سردارانی چون سردار « رحیم صفوی » نیز قرار گرفته است .(7) چنانچه وقتی که آقای رضایی برای توجیه این سیاست جدید سمیناری در کرمانشاه (باختران ) ترتیب داد در حین آن سمینار توجیهی خبر ناباورانه از دست دادن فاو آن راهبرد را ناکارآمد کرد.

« حسن روحانی » که جزو تیم آقای رفسنجانی می باشد و در آن زمان در قرارگاه خاتم الانبیا بود از این جریان چنین می گوید:

وقتی که فاو سقوط کرد، سپاه سمیناری در کرمانشاه داشت و عمده فرماندهان در غرب بودند. روزی که فاو سقوط کرد روزی بود که آیت الله موسوی اردبیلی برای آنها در سمینار سخنرانی داشت. اولین خبر این که "فاو در حال سقوط است" من به آقای هاشمی‌رفسنجانی دادم و آن هم یک روز صبح خیلی زود فرمانده نیروی هوایی به نقل از یکی از خلبانان پایگاه امیدیه تماس گرفت و گفت، سپاه از ما تقاضای بمباران کرده و ما برای پشتیبانی در فاو پرواز می‌کنیم و نیروهای ما در حال عقب‌نشینی از فاو هستند.صبح زود به آقای هاشمی اطلاع دادم که وضعیت فاو خراب است. ایشان گفت که بعید است خبر درست باشد. ایشان یک ساعت بعد تماس گرفت وگفت خبر شما درست نبوده. با آقای محسن رضایی صحبت کردم، ایشان گفت فاو سقوط نخواهد کرد، مگر اینکه عراق بمب ا تمی به کار ببرد. نیم ساعت بعد که خلبان‌ها برای بمباران رفته بودند دوباره تماس گرفته بودند و گفته بودند فاو از نظر ما سقوط کرده است. برای اینکه همه نیروها دارند به این طرف می‌آیند و سپاه خطی برای بمباران به ما می‌دهد که قبلاً خط مقدم آنها بوده، معلوم است که خط اول را خالی کرده است.دوباره به آقای هاشمی گفتم که فاو در حال سقوط است و ایشان گفت که اشتباه می‌کنید. یعنی گزارش سپاه ایشان را مطمئن کرده بود. وقتی آقای رضایی می‌گفت مگر اینکه عراق بمب اتم بزند، معنایش این بود که خیلی مطمئن به دفاع فاو بودند. البته بعد از آن خیلی تلاش شد که بازپس‌ بگیریم که نشد. (8)

آیا این خونسردی فرماندهی جنگ در سقوط فاو به همین مذاکرات غیر رسمی که آقای رضایی می گوید ارتباطی داشت ؟

ما چند روز بعد دستور عقب نشینی از ارتفاعات « دربندیخان » و « شاخ شمیران » و « حلبچه»  عراق را بدون درگیری از طرف فرماندهی عالی جنگ در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده داریم  (9)و باز برای ما این سؤال می ماند که آیا این اقدامات به آن مذاکرات غیر رسمی ربط داشته است ؟!

و اگر ارتباطی بین وضعیت  ضعف اواخر جنگ با مذاکرات غیر رسمی کذایی هست پس چرا علاوه بر اینکه  آن مذاکرات بدون هماهنگی با حضرت امام پیش می رفت باید در وضعیت ضعف و شکست مقدمات پذیرش قطعنامه ایجاد میشد؟ چرا با از دست دادن  قسمت هایی از خاک عراق در عوض قسمتهایی از خاک ایران  که در دست عراق بود ما  را در موضع ضعف قرار دادند و در مذاکرات فرسایشی که بیش از دوسال بین دستگاه خارجه ایران  و دولت بعث صدام پس از آتش بس  صورت گرفت مقامات متجاوز عراق  اصلا ً حاضر به پیشرفت مذاکرات نبودند ولی اگر ما فاو و دیگر نقاط در دستمان بود جای مانور بیشتری داشتیم و از یاد نبرده ایم که ما به حقوقمان مثل آزادی اسرا و بازگشت عراق به مرزها در پشت میز مذاکره نرسیدیم بلکه حماقت صدام در حمله به کویت فرصتی برای آزادی اسیران و عقب نشینی صدام  دوسال پس از پذیرش قطعنامه برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرد.  
این در صورتی است که در بین مسئولان وقت جنگ چون حسن روحانی اعتقاد برای مذاکره و معامله با غربی ها در جنگ دیده می شود چنانچه وی در گفتار اخیر خود در رابطه با ماجرای مک فارلین آنرا ضروری و نسبت به شکست آن ابراز تأسف می کند:

آن  (ماجرای مک فارلین ) مسئله یک مورد خاصی بود که پشت پرده پیش می‌رفت و مذاکراتی انجام می‌گرفت برای اینکه معامله‌ای صورت بگیرد تا بتوانیم برخی از نیازمندی‌های جبهه را تأمین کنیم و متأسفانه در آخر به مشکل برخورد کرد. (10)

این در صورتی است که مشکل اصلی در ماجرای مک فارلین مخالفت حضرت امام با آن بود.

مثلث معروف « رضایی ، موسوی ، هاشمی رفسنجانی » که ‌ تاثیر گذاران اصلی پذیرش آنچنانی قطعنامه 598 بودند با نوع رویکرد و عملکرد خود در وقایع اخیر پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری  مقدار زیادی از نوع تعاملاتشان  در زمان حضرت امام ،  ابهام زدایی کرده و ما را به پاسخ این سؤال که چرا امام راحل از آن واقعه به عنوان « نوشیدن جام زهر و از زهر کشنده تر » تعبیر می کند ،نزدیکتر کردند.

برخی پافشاری می کنند که علت پذیرش قطعنامه را دخالت آشکار آمریکا تلقی کنند ویا چیز دیگر ولی رهبر معظم انقلاب اسلامی که در آن زمان رییس شورای عالی دفاع بودند در تحلیل این فراز مهم تاریخ انقلاب اسلامی می فرمایند:

پذیرش قطعنامه به خاطر ترس نبود ... به خاطر هجوم آمریکا نبود ...به خاطر عده ای از مسئولین اقتصادی در کشور بود ، که به امام ارائه دادند که ما نمی توانیم هزینه جنگ را بپردازیم ...(11)

امام راحل با توجه به رسالت پیامبرگونه اش و ولایتی که فقیهان برگزیده نسبت به خلق خدا دارند راهبرد خود در جنگ را چنان ترسیم کرده بود که به خوبی مورد لبیک هزاران رزمنده مجاهد شهید قرار گرفت.

دلیل پافشاری امام  بر سقوط صدام و اسلامی شدن حکومت عراق  بینش عمیق ایشان به آینده منطقه و لشگر کشی آمریکا  بود و به تعبیری ایشان امروز عراق و منطقه را می دیدند و می فرمودند:

 اگر چنانچه جنگ عراق ( را ) پیش ببرد ایران ، و عراق را جنگش را به نفع خودش شکست بدهد... ملت مظلوم عراق از زیر چنگال این حزب ستمگر ، خودش را اخراج  می کند  و متصل می کند به ملت ایران و یک حکومتی خودش تأسیس می کند موافق میل خودش ، اسلامی ، و اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند ، سایر این کشور های کوچولویی که در منطقه هست آنها هم به این ها می پیوندند و آمریکا از این منطقه زرخیز که برای او حاضر است هزاران لشگر خودش را از بین ببرد و هزاران مردم را از بین ببرد محروم خواهد شد... ( 61/3/30) (12)

ساده انگاری است که سقوط صدام را با اشغال این کشور اسلامی توسط آمریکا و نفوذ صهیونیست ها در این کشور بزرگ و استراتژیک اسلامی را پیروزی تلقی کنیم چرا که به فرمودهء رهبر معظم انقلاب اسلامی ؛ اشغاگران عراق اگر به اهداف خود برسند کشورهای منطقه صد سال عقب می مانند و این را می توان یکی از دلایل امام راحل از اینکه  جنگ به سقوط صدام توسط خود کشورهای منطقه منجر نشد را به نوشیدن جام زهر تعبیر کردند چرا که در سیره ایشان چنین دور اندیشی هایی کم نبوده است .

ولی مهم در این کلام نوع برخورد و تفاسیر برخی از مسئولان سابق که البته امروز مدعی مدیریت عاقلانه وبی نقص هستند در مغایرت با دوراندیشی های امام راحل می باشد که چگونه امروز مدعی هستند که :

احتمالا خود امام هم نمی دانست تصمیمش چه پیامدی دارد و چه اتفاقی رخ می دهد (13)

البته آقای رضایی در همین مصاحبه پیشنهاد می دهد که سالروز نوشیدن جام زهر توسط امام راحل  به عنوان جشن پیروزی اعلام شود .

به راستی نوع عملکرد افرادی که در خلاء از دست دادن فرماندهان نخبه جنگ عهده دار فرماندهی جنگ در روزهای سرنوشت ساز پایان آن  شدند  و رویکرد آنان در امتحانات اخیر که مردودی هایی هم داشت را می توان هم دلیلی برعلت  گلایه مند بودن حضرت امام از ایشان دانست و هم میدان اخیر را میدانی برای افشای چهره هایی که هنوز به دلیل کتمان امام ناشناخته مانده بودند ، دانست .

کسی نگفت؛ چرا امام جام زهر نوشید؟

حجت‌الاسلام مسعود شفیعی‌کیا

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیداری که اخیراً با عده ای از اهل قلم در حوزه دفاع مقدس داشتند، از اینکه تاریخ مکتوبی ازانقلاب اسلامی تدوین نشده، ابراز نارضایتی کردند. اینکه ایشان این گله را در میان نویسندگان جنگ بیان داشتند، دلیل بر ثبت نشدن بسیاری از زوایای آشکار و نهان جنگ به عنوان بخش مهم تاریخ انقلاب اسلامی نیز می باشد.

ناچاری ایران برای تنبیه متجاوز و تعقیب آن

در تاریخ جنگ تحمیلی ودفاع مقدس کشورمان آنچه که هیچ تردیدی در آن نیست، لزوم ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر است، چرا که برای باز پس گیری نزدیک هفت هزار کیلومتر از خاک کشورمان و رسمیت مجدد یافتن مرزهای قرارداد 1975 الجزایر که صدام تا سال 1369 آنرا یک‌طرفه ملغی اعلام کرده و مدعی بود که مرزکشورش تا سه جزیره (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) در خلیج فارس گسترش دارد، چاره ای نبود جز اینکه در شرایط ناعادلانه‌ای که سازمان ها و مجامع بین المللی طرف عراق را گرفته بودند، خود پیگیر سیاست "تنبیه و تعقیب متجاوز" باشیم. این رویکرد از سوی امام خمینی با همت مجاهدان خستگی ناپذیر انقلاب اسلامی چون باکری ها و همت ها و خرازی ها و هزاران مجاهد گمنام تا سال 65 و به‌خصوص تاعملیات بزرگ کربلای 5 با اُفت و خیزهای ناچیز به‌طور جدی ادامه پیدا کرد و ثمره آن تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت بود که برخی از حقوق کشورمان را پس از سال ها سکوت و مواضع دوپهلو لحاظ کرده بود.

تنها ایراد جدی آن قطعنامه، چینش بندهای آن بود که با تقدم آتش بس عملاً با ایستایی دو طرف در جایگاه خود هزاران کیلومتر از خاک کشورمان بدون تضمین بین المللی و تعیین متجاوز و به‌رسمیت شناخته شدن مرزهای قرارداد الجزایر، ما را نیز چون کشور های عربی که به دلخوشی قطعنامه شورای امنیت به آتش بس با رژیم صهیونیستی تن دادند و ذره ای از خاک خود را پس نگرفتند، زیان کار می کرد. بنابراین، جنگ برای جابه‌جایی بندهای عقب نشینی به مرزها و تعیین متجاوز ادامه پیدا کرد ولی آنچه بیشتر رزمندگان و فرماندهان میانی و مستقیم جنگ را که از نزدیک با ماشین جنگی عراق دست و پنجه نرم می کردند، آزار داد، سال پایانی جنگ و سیاست های سؤال برانگیز برخی مسئولان عالی جنگ بود که منجر به پذیرش قطعنامه 598 در حالت ضعف و عقب نشینی در اکثر جبهه ها شد.

ماجرای جام زهر؛ داستانی که می‌خواهند پنهان بماند

اگر چه برخی فرماندهان سیاسی و ستادی جنگ بر آن هستند که رویدادهای این مقطع را عادی جلوه دهند ولی تعبیر امام راحل از آن به "نوشیدن جام زهر" و "از زهر کشنده تر" اشاره به مطالب مگویی است که امام در آن مقطع به دلیل حفظ انسجام مردم و مسئولین و مصلحت کشور، آشکار شدنش را برای آیندگان گذاشتند و فرمودند: «و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا ً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه خصوصا ً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا ً خودداری می کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم...» (29/4/67) (صحیفه امام ج 21 ص92)

این در صورتی است که برخی مسئولان جنگ مانند آقای محسن رضایی در مصاحبه با هفته نامه "میهن" در هفته دفاع مقدس سال گذشته پیشنهاد برگزاری جشن پیروزی در سالگرد آتش بس را می دهند و مدعی می شوند که «احتمالاً خود امام هم نمی دانست تصمیمش چه پیامدی دارد و چه اتفاقی رخ می دهد» و یا آقای هاشمی رفسنجانی در برنامه زنده شبکه سه سیما به صراحت تعبیر "نوشیدن جام زهر" از طرف امام راحل را تعبیری نسنجیده خواند که منجر به یورش همه جانبه عراق به کشور پس از پذیرش قطعنامه شد و حتی "خاتمی" که آن زمان مسئولیت هماهنگی تبلیغات جنگ را داشت، در پاسخ خبرنگار سیما در زمان ریاستش بر دولت، بهترین خاطره جنگ را پذیرش قطعنامه می داند.

این نقطه نظرات مسئولان فعال جنگ در کنار تعبیر نوشیدن جام زهر از طرف امام(ره) وحرکت نمادین ایشان در ترک سخنرانی تا رحلت جانگدازشان بر خلاف اصرار اکثر مسئولان ستادی جنگ چون مصاحبه اخیر آقای شمخانی با « دیروز، امروز، فردا » که می کوشند آن شرایط را عادی جلوه دهند، حاوی تناقضاتی است که گویای پیچیده بودن شرایط سال پایانی جنگ است.

اما مشکل از نوع وقایع نگاری جنگ ناشی می شود که مناسبت ها و روایت‌گری ها ی سیاسی جنگ را منحصر به گفته های مسئولان ستادی جنگ کرده ایم که در ساختمان وزارت در سید خندان تهران غبار جنگ بر رویشان نشست و خط مقدم‌شان در اعماق جان‌پناه‌های قرارگاه بود و کمتر پیش آمده که از فرماندهان و مسئولان مستقیم جنگ و رزمندگان آن که با پوست و گوشت خود بار جنگ را متحمل بودند، سؤال شود.

مذاکرات غیر رسمی و خلاف دیدگاه امام و فرماندهان جنگ

سؤال اصلی این است که چرا فرماندهی جنگ بر خلاف نظر اکثر فرماندهان در سال سرنوشت ساز پایانی آن با ایجاد جبهه سومی در انسجام جبهه تزلزل ایجاد کردند و با اطلاع داشتن از افزایش توان نظامی عراق از 16 لشگر به 60 لشگر و حضور 600 گردان پای کار و پشتیبان با تجهیزات کامل و یگان زره ای تقویت شده که در منطقه بی نظیر بود، با چه توجیه نظامی، دست آوردهای خیبر، والفجر 8، کربلای 5 و حتی بیت‌المقدس را رها کرده و نیروها را در جنگ فرسایشی قرار دادند؟ و چرا بر خلاف نظر اکثر فرماندهان جنگ مانند سردار صفوی و فرماندهان یگان‌ها، جبهه سوم را در سلیمانیه عراق شکل دادند؟ در صورتی که استراتژی دولت بعث را هر بسیجی نیز می دانست که تمرکز ماشین جنگی عراق که مستکبرین فربه اش کرده بودند، در استان بصره بود و صدام اگر تمام شمال را هم از دست می داد، منطقه استراتژیک جنوب را رها نمی کرد و به هیچ وجه حلبچه و سلیمانیه برایش به اندازه شهر کوچکی در استان بصره ارزش نداشت ولی هنوز نمی دانیم با چه تضمینی فرماندهی جنگ مناطق مهمی چون فاو و شلمچه و مجنون را در کنار ماشین جنگی عراق بی دفاع گذاشت تا یکی پس از دیگری در خوش باوری ـ و یا هر چیز دیگر به عنوان برگی برنده در مذاکرات پس از پذیرش قطعنامه از دستمان برود؟

اخیراً آقای رضایی از پذیرش غیر رسمی قطعنامه یک‌سال پیش از پذیرش آن از طرف امام راحل سخن گفته است: «خیلی ها فکر می کنند ایران در سال 1367، قطعنامه 598 را پذیرفت اما ‌ایران یک سال قبلش قطعنامه را پذیرفته بود اما بنا نبود که‌این موضوع افشا شود تا مذاکرات پیش رود و مانعی برای ادامه مذاکرات پیش نیاید.» (تابناک ـ هفته دفاع مقدس 1388 ـ مصاحبه هفته نامه « میهن »‌)

این سخن پرده از ماجرای پنهانی در یک‌سال پایان جنگ کنار می زند که نمی توان تضعیف جبهه ها را در آن سال بی ارتباط با آن دانست. این در حالی است که امام(ره) در طی این یک سالی که رضایی از آن یاد کرده، بارها مردم را به مقاومتی عاشورایی دعوت می کند که نتیجه جنگ را به دور از میز مذاکره بلکه در میدان نبرد رقم خواهد زد: «رزمندگان عزیز و دلاور ما اعم از ارتش و سپاه و بسیج با تکیه بر ایمان و سلاح امید به نصرت حق و با حمایت بی شائبه‌ی مردم، به نبرد و دفاع ادامه دهند و عزم‌ها را جزم کنند و بر دشمن زبون بتازند و با همت خود، افتخار نصرت و پیروزی را به ارمغان آورند که سرنوشت جنگ در جبهه‌ها رقم می خورد، نه در میدان مذاکره‌ها و به یاری خدا وند و دعای خیر حضرت بقیة الله -ارواحنا فداه- حرف آخرمان را با صدامیان و جهانخواران در صحنه‌ی حماسه‌ی جهاد و شهادت می زنیم. (7/3/67 ـ صحیفه امام ج21 ص 52)

و این سؤال پرسشی است که بسیاری از کارشناسان جنگ را به خود مشغول کرده است، به‌عنوان نمونه، دو تن از پژوهشگران معتبر جنگ در کتاب "جنگ از نگاهی دیگر" به خوبی این مقطع را باز گو می کنند: «باید این نکته به خوبی برای نسل امروز و نسل های آینده تبیین شود که چرا ایشان (اما م) چند صباحی قبل از پذیرش قطعنامه، صلح را با خیانت به رسول الله صلی الله علیه و آله برابر می دانستند اما چند روز بعد خود زیر پای قطعنامه را امضا کردند؟! آیا غیر از این بود که عامل اصلی این پذیرش، ضعف ما در مقدورات انسانی جنگ بود؟ به تعبیر بهتر زمانی جنگ می توانست ادامه پیدا کند که تمام نیروی انسانی و لااقل اکثریت آنها با اندیشه "پیروزی خون بر شمشیر" کماکان همراه باشند اما زمانی که احساس شد درصد قابل توجهی از مسئولین و بدنه انسانی جنگ تداوم نبرد را در گرو داشتن شمشیر و سلاح کارآمد می دانند آنگاه چگونه می توان به عنوان رهبر جنگ به ایشان حکم کرد که باید در این راه خون داد تا پیروز شد؟!» («جنگ از نگاهی دیگر » ص 479 / حجت الاسلام بهداروندـ سردار سوداگر)

پراکنده کردن نیروها و از دست دادن فاو

سخنی که بیشتر فرماندهان یگان های عمل کننده داشتند، این بود که چرا عراقِ تا دندان مسلح تحرک کمی تا ابتدای سال 67 داشت ولی ما به جای عملیات سرنوشت سازی که وعده آن را فرماندهی جنگ می داد، به عملیات های پراکنده که تلفات و هدر امکانات و نیرو داشت، می پرداختیم.

آنان که از نزدیک با جنگ در تماس بودند، اذعان می کنند که یکی از ایرادات فرماندهان گردان ها و لشکرهای سپاه به فرماندهی جنگ، فرسایشی شدن جنگ و تحمیل نقل وانتقالاتی بود که جز تحلیل نیرو و امکانات اثری نداشت ولی از سر اطاعت از فرماندهی هیچ‌گاه این اختلاف‌ها بروز نکرد. انتقال جنگ به شمال‌غرب یکی از این مناقشات بود که فرماندهی جنگ به نظر عناصر اصلی جنگ که بیشترین غبار جنگ بر چهره آنان نشسته بود، توجهی نکرد. در کتاب "تبیه متجاوز" که کاری از مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ ستاد فرماندهی کل قوا ست و از کتاب های مرجع تحقیقات جنگ به‌شمار می آید، می خوانیم: «با وجود درک مشترک فرماندهان نسبت به بن بست جنوب... جنگ در جبهه شمال، تا حد زیادی راهگشای وضعیت موجود بود. اما در این باره فرماندهان اجماع نظر نداشتند و نظر بسیاری از آنها مخالف بود. این مخالفت در سطح فرماندهان عالی و یگان ها بیشتر به چشم می خورد... مهمترین عامل بر سر راه اجرای استراتژی شمال، آماده نکردن عقبه های مناطق عملیاتی، نداشتن تجربه عملیات بزرگ زمستانی در شمال و عدم اعتقاد و باور فرماندهان نسبت به انجام عملیات اصلی در شمال غرب بود.» (تنبیه متجاوز ص315-318)

اگر این اشتباه استراتژیک را فرماندهی عالی جنگ در ابتدای جنگ می کرد، می شد به بی تجربگی آنان ربط داد ولی کسانی که ادعای گرداندن کشور در آن مقطع را دارند، چرا؟ اوج این معضل را در سقوط فاو می بینیم که "حسن روحانی" از نزدیکان آقای رفسنجانی و از مسئولان وقت قرارگاه خاتم الانبیاء درباره آن چنین حکایت می کند: «‌وقتی که فاو سقوط کرد، سپاه سمیناری در کرمانشاه داشت و عمده فرماندهان در غرب بودند. روزی که فاو سقوط کرد، روزی بود که آیت الله موسوی اردبیلی برای آنها در سمینار سخنرانی داشت. اولین خبر این که "فاو در حال سقوط است" من به آقای هاشمی‌رفسنجانی دادم و آن هم یک روز صبح خیلی زود فرمانده نیروی هوایی به نقل از یکی از خلبانان پایگاه امیدیه تماس گرفت و گفت، سپاه از ما تقاضای بمباران کرده و ما برای پشتیبانی در فاو پرواز می‌کنیم، نیروهای ما در حال عقب‌نشینی از فاو هستند. صبح زود به آقای هاشمی اطلاع دادم که وضعیت فاو خراب است. ایشان گفت که بعید است خبر درست باشد. ایشان یک ساعت بعد تماس گرفت و گفت خبر شما درست نبوده. با آقای محسن رضایی صحبت کردم، ایشان گفت فاو سقوط نخواهد کرد، مگر اینکه عراق بمب اتمی به کار ببرد. نیم ساعت بعد که خلبان‌ها برای بمباران رفته بودند، دوباره تماس گرفته بودند و گفته بودند فاو از نظر ما سقوط کرده است. برای اینکه همه نیروها دارند به این طرف می‌آیند و سپاه خطی برای بمباران به ما می‌دهد که قبلاً خط مقدم آنها بوده، معلوم است که خط اول را خالی کرده است. دوباره به آقای هاشمی گفتم که فاو در حال سقوط است و ایشان گفت که اشتباه می‌کنید. یعنی گزارش سپاه ایشان را مطمئن کرده بود. وقتی آقای رضایی می‌گفت مگر اینکه عراق بمب اتم بزند، معنایش این بود که خیلی مطمئن به دفاع فاو بودند. البته بعد از آن خیلی تلاش شد که بازپس‌ بگیریم که نشد.» (مصاحبه همشهری 4/7/87)

اگر چه در این مطلب روحانی می خواهد توپ را به زمین رضایی بیاندازد و مقصر سقوط فاو را وی بداند و خود و آقای هاشمی را تبرئه کند ولی عدم پاسخ رضایی و جریانش که کوچک‌ترین مطلبی را بی پاسخ نمی گذارند، نشان از صحت این سخن دارد و خاطرات و مشاهدات رزمندگان و فرماندهان مستقیم را هم اگر کنار آن بگذاریم، زوایای بیشتری آشکار می شود. آیا از دست دادن فاو و مجنون و شلمچه، جزو توافقات آن مذاکرات پنهانی بوده است که آقای رضایی از آن سخن گفته است؟ و اگر آری به چه قیمت، به قیمت زیرسؤال رفتن رویکرد آرمانی امام راحل در جنگ و شهادت ده‌ها تن از بهترین‌های کشور و از دست دادن نقاطی که دسترنج هزاران مجاهد و شهید بود؟ و اگر اینطور است با وجود بند اوّل قطعنامه که تحقق آتش بس بود، با از دست دادن مناطق مهمی که جزو افتخارات جنگ تحمیلی بود، ما ذره ای از خاک عراق در دستمان نبود ولی عراق با بیش از پنج هزار کیلومتر در دست داشتن خاک ایران برنده ظاهری جنگ به شمار نمی آمد؟!

علت ریزش نیروها در جبهه‌ها

سؤالات دیگری چون؛ چرا دولت وقت و نیروهای مسلح برنامه های همزمان را اجرا کردند که بازخورد آن خالی شدن جبهه ها بود؟ مثل قانون خدمت وظیفه برای رزمندگان بسیجی مشمولی که کارکُشته جنگ بودند و به‌کار گیری آنان در محل خدمتی خارج از جبهه، به‌کارگیری مشمولان وظیفه به عنوان پاسدار وظیفه که عموماً انگیزه بسیجیان را نداشتند در جبهه ها، نقل و انتقال نیروهای رسمی و فراخوان فرماندهان دسته و گروهان ها به بهانه تداوم آموزش به پشت جبهه، دادن سهمیه رزمندگان کنکور و کشاندن اکثر بسیجیان به شهرها برای کنکور در بحبوحه ای که ماشین جنگی عراق برای دومین بار در طول جنگ برخواسته بود و مناطقی چون فاو و مجنون و شلمچه را تسخیر کرده بود، بازی های سیاسی مجلس سوم، لو رفتن ماجرای "مک فارلین" و ارتباط مخفی مسئولان جنگ با امریکایی ها، انگیزه آرمانی بسیجیان در جنگ را تضعیف کرده بود و انجام عملیات های فرسایشی که به گواه فرماندهان مستقیم جنگ توان نیروها را برای ادامه حضور در جبهه ها بریده بود و عدم حمایت و تبلیغ همه گیر نسبت به آخرین اعزام "سپاهیان مهدی علیه السلام"‌ که قراربود مانند اعزام سپاهیان محمد صلی الله علیه و آله صدهزار نفری باشد، همه در کنار هم ریزش چشمگیری از نیروهای مردمی که بدنه اصلی جنگ را تشکیل می دادند، نتیجه داد.

با این حال، اصرار فرماندهی عالی در ایجاد جبهه سوم جای تعجب بیشتری دارد. ولی گزارش دولت وقت به امام که جوانان را خالی از انگیزه حضور در جبهه می دانست، با پذیرش قطعنامه دروغ از آب در آمد چرا که هزاران جوان پس از پذیرش قطعنامه که با کاری انجام شده، مواجه شده بودند به جبهه ها سرازیر شدند و مکان هایی مانند دوکوهه نیز برای اسکان نیروها مجبور به زدن چادر در صحراهای اطراف شدند.

از مرحوم حاج "سید احمد آقای خمینی" نقل است که امام فرموده بودند: «اگر می دانستم این همه جوان هنوز برای دفاع حاضرند، قطعنامه را نمی پذیرفتم.» ولی به هر حال هنوز هم مسئولان عالی جنگ از پاسخ اینکه "چرا امام جام زهر نوشید؟"‌ طفره می روند و بر آن هستند آن را توجیه کنند ولی امام راحل در پذیرش قطعنامه فرمودند: «و به یارى خداوند بزرگ در هیچ زمینه‏اى مغلوب و شکست خورده نیستیم، حتى در جنگ پیروزى از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آنهمه خسارات چیزى به دست نیاوردند. البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم، در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مى‏نگریستیم و مى‏رسیدیم ولى این بدان معنا نیست که در هدف اساسى خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده‏ایم.» (صحیفه نور ج‏21 283 « منشور روحانیت »)

ولی عملکرد عناصر مؤثر در تحمیل قطعنامه به امام راحل در سال های گذشته به خصوص در فتنه های سال گذشته و آشکار شدن خیانت برخی از آنان، جای ذره ای خوش گمانی به عملکردشان در سال پایان جنگ نیز باقی نمی گذارد.

با توجه به اینکه جنگ تحمیلی برای ما پایان خوشی داشت، ولی امام فرمودند قبول قطعنامه 598 برای من مثل نوشیدن جام زهر بود و علت این جمله امام این بود که فرمانده سپاه آن زمان نامه‌ای به امام نوشت مبنی بر اینکه به علت مشکلات اقتصادی قادر به ادامه جنگ نیستیم. نماینده مردم تهران در مجلس در همین رابطه بیان داشت: نامه‌ای هم از طرف نخست وزیر وقت آقای میر حسین ... 
 نماینده مردم تهران در مجلس گفت: در دولت گذشته اسم شهدا را از خیابان‌ها برمی‌داشتند و نام گل می‌گذاشتند.

به گزارش راسخون از یاسوج، فاطمه رهبر سه شنبه شب در جمع هزاران نفر از حامیان دکتر محمود احمدی نژاد در یاسوج افزود: از سال 57 که انقلاب ما به پیروزی رسید دشمنان ایران سعی کردند به ما ضربه بزنند، ولی با رهبری امام خمینی (ره) و هوشیاری مردم نتوانستند کاری از پیش ببرند.
وی اظهار داشت: با توجه به اینکه جنگ تحمیلی برای ما پایان خوشی داشت، ولی امام فرمودند قبول قطعنامه 598 برای من مثل نوشیدن جام زهر بود و علت این جمله امام این بود که فرمانده سپاه آن زمان نامه‌ای به امام نوشت مبنی بر اینکه به علت مشکلات اقتصادی قادر به ادامه جنگ نیستیم.
نماینده مردم تهران در مجلس در همین رابطه بیان داشت: نامه‌ای هم از طرف نخست وزیر وقت آقای میر حسین موسوی به دست امام رسید که در آن نامه استعفای خود را اعلام کرده بود و تا سه روز صحنه کار را ترک کرد و همچنین در این نامه قید شده بود که دیگر قادر به تأمین معاش مردم نیستم.
عضو شورای حزب مؤتلفه اسلامی گفت: در آن زمان امام نامه‌ای به میر حسین موسوی نوشتند و گفتند که استعفای شما در این موقعیتی که مردم فرزندان خود را فدای انقلاب و نظام می‌کنند باعث تعجب من شده است بهتر بود شما با من مشورت می‌کردید.
عضو شورای حزب مؤتلفه اسلامی در ادامه افزود: حالا عده‌ای می‌گویند نخست وزیر خوب امام ولی چه تضمینی است که با این همه مشکلاتی که الآن در داخل و خارج از کشور وجود دارد اگر این آقا رئیس جمهور شود دوباره استعفا ندهد.
وی اذعان داشت: در 8 سال بعد از جنگ که به عنوان دوران سازندگی نام گرفت خدمات شایسته‌ای صورت گرفت، ولی در مقابل نکات مثبت این دوران نکات منفی از جمله پیروی نکردن از مقام معظم رهبری، کمبود ارزش‌های انقلاب و اختلاف طبقاتی نیز اتفاق افتاد که سبب نارضایتی مردم شد و عده‌ای از این موضوع استفاده و در تاریخ 2 خرداد 76 موجی را به عنوان اصلاحات به وجود آوردند.
رهبر عنوان کرد: در فیلم مستند کروبی افرادی ایفای نقش می‌کنند که به دلیل اختلاس 300 میلیارد تومانی محاکمه شده‌اند و افراد دیگری چون عمادالدین باقی، عباس عبدی، خانم کدیور، عطاالله مهاجرانی در این فیلم ایفای نقش می کنند که تاریخ هم سابقه آنها را نوشته است.
نماینده مردم تهران در مجلس در همین رابطه افزود: اینها کسانی هستند که نظریاتی چون دوره اندیشه‌های امام دیگر تمام شده و باید به موزه بروند، خشونت طلبی حضرت رسول (ص) سبب شهادت امام حسین (ع) شد و یاد و ارزش‌های شهدا باید به موزه‌ها سپرده شود را داشتند.
رهبر خاطر نشان کرد: هم اینها بودند که در دولت گذشته مسند امور را در دست داشتند و اسم شهدا را از خیابان‌ها بر می‌داشتند و اسم گل می‌گذاشتند آری هم اینها بودند که در روزنامه کلمه سبز خود شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) را رحلت تلقی می‌کردند و حتی می‌گفتند اگر امام حسین (ع) بود ما او را هم استیضاح می‌کردیم و حالا فکر کرده‌اند که مردم ما فراموش کرده‌اند، ولی نه باید بدانند که مردم ما فراموش کار نیستند.
وی اذعان داشت: در 10 روز گذشته علاوه بر رادیو‌های خارجی که مطالبی را برای اغفال مردم ارائه می‌کنند 8 شبکه صهیونیستی نیز راه اندازی کرده‌اند تا مردم را از انتخابات دور کنند و رهبر معظم انقلاب در این مورد فرموده‌اند که حضور در انتخابات یک وظیفه شرعی و ملی است و این حق هر مسلمانی است که در انتخابات شرکت کنند.
عضو شورای حزب مؤتلفه اسلامی تصریح کرد: در مجلس ششم خانم کدیور که الآن در کنار آقای کروبی می‌ایستد الحاق کنوانسیون رفع تبعیض جنیستی برای زنان را با دیدگاه دوم خردادی برای رسیدن به اندیشه‌های غربی به مجلس ارائه داد که بعد از رفتن به شورای نگهبان و برگشتن این طرح 98 ایراد شرعی از این طرح گرفته شد.
این نماینده مجلس در ادامه افزود: رهبر معظم انقلاب در حمایت از دولت نهم این جمله را بیان کردند که دولت نهم به این دلیل موجب تخریب داخل و خارج قرار گرفته است که گفتمان او گفتمان امام خمینی (ره) است و مخالفان این دولت به کینه امام خمینی (ره) به مخالفت با احمدی نژاد می‌پردازند.
وی خاطر نشان کرد: آنها می‌گویند که کشور در خطر است، ولی ما می‌گوییم کشور در خطر نیست بلکه منافع شخصی شما در خطر است بنابراین ما به پیروی از فرمایشات امام خمینی (ره) و رهبرمعظم انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای در صحنه انتخابات وارد می‌شویم و هوشیارانه، بیدار و بانشاط به جناب آقای دکتر احمدی نژاد رأی می‌دهیم.

این جور سوالا برا شما جوونا یه جور بازیه ولی برا ما خاطرس!!

جنگ ایران و عراق دو بعد داشت. یکی بعد اسلام و کفر و دیگری بعد عرب و عجم. از نظر عراقیا اونا عرب بودن و مسلمان. ما هم عجم و در نتیجه یا آتش پرست یا اگه مسلمون هم شدیم به عنوان آدمای خوار و شکست خورده از لشکر عمر. ولی از نظر ایرانیا عربا به اسلام فقط خیانت کردن و ائمه رو به سلابه کشیدن. بنابر این قومی از مشرق زمین (که همین ما باشیم!) میان و اسلام رو نجات میدن. پس ما اسلام بودیم و اونا کفر.

عربا به خاطر همین دیدگاهشون بود که به فکر افتادن یاد عمر رو زنده کنن و دوباره ایرانیا رو از نو مسلمون کنن. ولی تا اومدن به خودشون بجنبن دیدن که اونا شدن کفر و ما اسلام. از قدیم الایام هم برنامه این بود که خداوند حامی سپاه اسلام است و لشکر کفر محکوم! به شکست نهایی بنابر این پذیرفتن قطعنامه به معنای این بود که نه ما سپاه اسلامیم نه اونا. می‌خواستیم یه بار برای همیشه به این داستان عرب و عجم آقایان خاتمه بدهیم که با پذیرفتن قطعنامه دیگه نمی‌شد. واسه همین جام زهر بود. چون به مسلمان بودن و البته عرب ذی حق بودن عراقیا صحه می‌گذاشت. نتیجه اونم چند وقت دیگه مشخص شد. صدام حسین کافر شد برادر صدام حسین!!

الانم ما هنوز درگیر این جنگ عرب و عجم هستیم. بعضیا اونقده از جبهه گیری عربا بدشون اومده (و متاسفانه جبهه گیری مشابه بعضی از نیروهای داخلی) که ترجیح دادن دور مسلمون بودن رو خط بکشن. این که شیعه‌های علی بخوان به خاطر عربایی که امام حسین رو به کوفه دعوت کردن و خانوادشو قتل عام کردن دست از اسلام بردارن نوشیدن جام زهر نیست؟

خلاصه سرتونو درد نیارم به سری اعتقادات این جوری و اون جوری دست به دست هم داده بودن و این جو رو پیش آورده بودن که جنگ تموم بشه بده! ولی بعدا معلوم شد که نه بابا بدم نیست. حالا کی دوباره معلوم بشه که ... اونم معلوم نیست. فقط ما ملت این جوری هستیم که وقتی یه فکری جو گیر میشه می‌کنیمش حقیقت مطلق و دست بردار نیستیم. خلاصه اگه اسیر داستانای روزی و از سر روشن فکری نوین این حرفا رو می‌زنی بدون که راجع به گذشته روشن فکری کردن و ادعا کردن کاری نداره. تفکرات جامعه قدیمو نقد کردن اونم با حال و هوای امروزی روشن فکری نیست. حال و هوا امروزی رو نقد کردن و پیش بینی وضع آینده روشن فکری و روشن بینیه! اون رزمنده ها که صحبتشونو می‌کنی تو خال هوای اون روزا بودن. مثل شما که تو حال و هوای این روزا هستی. اگه می‌خوای وقتی فردا به فکرهای امروزت نیگا می‌کنی به خودت نخندی از همین امروز حال و هوا رو بذار کنار و سوالای بهتر بپرس. شاید ما هم جوابای بهتر دادیم!!

یه قولی هم امام داده بود اون موقعا که یه روزی حکمت پذیرش قطعنامه رو میگه! هیشکی نگفت بزار من بگم. آخرای جنگ سال 67 امریکاییا شروع کردن به مشاوره نظامی دادن به صدام و شروع کردن به سیستم چیدن علیه ساختارای نظامی ما. می‌دونستن هر تیم ما چند تا آرپی‌جی زن داره، چند تا تیربارچی داره و ... خلاصه واسه هر کدومشون چند تا نیرو گذاشته بودن که در جا عملشون رو خنثی می‌کردن. شکست پشت شکست بود تو عملیاتا. کار به جایی رسیده بود که برای گرفتن جلوی عراقیا از میدون مینای قدیمی تخریب چیا مین جمع می‌کردن می‌بردن جلو عراقیا می‌کاشتن که جلوی حمله اونا رو بگیرن. دیدیم دیر بجنبیم کلی پیشروی می‌کنن. گفتیم حالا که کلی زمینای اونا دست ماست یه جوری متوقفشون کنیم. بحث پذیرفتن قطعنامه هم خیلی وقت بود مطرح بود و به خاطر مخالفت بعضیا به نتیجه نمی‌رسید. با اون اوضاع و احوال مخالفا هم قانع شدن. امام هم اگه به اون سفت و سختی می‌ایستاد به خاطر این بود که جنگ بود. نمیشه تو جنگ شل بازی در بیاری. باید سفت سر تصمیمای گروه وایسی. هر چی زمان بیشتر گذشت معلوم شد که اونایی که نظرشون بر قبول قطعنامه بوده محقتر بودن.

خیلی چیزای دیگه هم پشت پرده بود که من و تو نمی‌دونستیم. سطح دسترسی مردم به اطلاعات اساسی خیلی ضعیفه. الانم خیلی چیزا پشت پرده هست که ما نمی‌دونیم. الیته این به اون معنا نیست که نمی‌تونیم بفهمیم چه خبره. به شرط اون که دلمونو به این تناقضای ظاهری که پیدا کردیم خوش نکنیم. الانم جنگ بین عرب و عجم هست. جنگ بین اسلام و کفر هم هست. فقط یه خورده مملکت شیر تو شیر شده، معلوم نیست کی مسلمونه کی کافر؟!

به نظر من مجبور بودن که جنگ رو تموم کنن. در واقع کسی جا نزد. به دلایل زیر:

1- شهرهامون زیر موشکبارون شدید بودن و ما هیچ کاری نمیتونستیم بکنیم.
2- آمریکا مستقیمن وارد جنگ شد، به طوری که کشتیها، ناوها (از جمله ناو سهند و ناو سبلان) و هواپیماهامون رو مستقیمن هدف قرار میدادن.
3- قیمت نفت پایین اومده بود ولی بودجه محدود کشور خرج جنگ میشد (به نقل از مهندس سحابی، 73 درصد بودجه کشور در سال آخر جنگ، خرج جنگ شد)
4- هواپیماهامون دچار کمبود قطعه یدکی و مهمات شده بودن (از جمله کمبود موشک فونیکس برای اف 14)

با این اوصاف، کسایی که میگن پیروزی نزدیک بوده، رو چه حسابی چنین حرفی میزنن؟!

همه میگن 8 سال " دفاع " مقدس . اما همه اقرار دارن که اواخر جنگ اراضی عراق دست ما بود . !!!
بعد از دو سال از شروع جنگ و آزاد سازی خرمشهر این ما بودیم که پیروز میدان ودیم و تو خاک عراق پیشرو داشتیم . همون موقع کشور های عرب حوضه خلیج فارس که از سقوط رژیم بعث به دست ایران و قدررت گرفتن ما میترسیدن پیشنهاد جبران تمام خساات واده به ایران رو مطرح کردن و در مقابل خواستا توقف جنگ بودن . اما با مخالفت حاکم وقت ایران ( امام خمینی ) مواجه شدن . این شد که بهتر دیدن به صدام کمک کنن .
من هر چی تحقیق کردم بیشتر به این نتیجه رسیدم که بعد از اون 2 سال ما متجاوز بودیم چون آقایون طعم پیروزی رو چشیده بودن و فکر میکردن اینجوری میتونن رژیم صدام رو ساقط کنن ولی نمیدونستن جوون مردم اون جلو چی میکشه .
اما بعد از 6 سال دیدن که دیگه نمیشه جلو همه دنیا ایستاد تازه قبول کردن .
جالبه اکثر افرادی که موافق اتمام جنگ بودن تو خط مقدم فعالیت داشتن و اونایی که مخالف اتمام جنگ بودن تو تهران!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد