دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

در مورد بهاییت

دیدار فائزه هاشمی با بهائیان، چرا؟!

دیدار فائزه هاشمی با بهائیان، چرا؟!
اگر اقداماتی که شبکه های معاند و ضد دین و اسلام و به ویژه ضد تشیع را مانند پازل کنار هم بگذاریم و آنگاه پازل دیگری که قطعه آن را بهائیت تشکیل داده در کنار آن دیگران بگذاریم می توان به این نتیجه رسید که جنگ نرم دشمن شکل و شمایل دیگری یافته و اکنون آشکارتر هم شده است.
پایگاه خبری ریشه

شبکه های گوناگونی وجود دارد که سعی می کند اسلام و عقاید غیر قابل انکار و غیر قابل تکذیب تشیع را تحریف کند و پیروان آن را به بیراهه بکشد. زایش فرقه های ساخته و پرداخته دیگران بدون پشتوانه خدایی و قرآنی، یکی از راه هایی است که کشورهایی سلطه گری مانند انگلیس در کارنامه نفوذ خود دارند.

انگلیسی ها از سال ها پیش برای آن که بتوانند بر دیگر جوامع که مذهب در میان آنها اهمیت و جایگاه ویژه داشته است نفوذ و تأثیر بگذارند، به تحریف مذهب پرداختند. اسلام از این گزند در امان نبود، بلکه یکی از اولویت های سردمداران فراماسون این کشور بود تا بتوانند از آفریدن دین و آیین تازه با موازین خود ساخته، جریان های انحرافی را شکل دهند.

به راحتی می توان به نمونه های زیادی از اقدامات انگلیسی ها در دنیا دست یافت که حمایت ها و هدایت های آنها در میان مردم کشورهایی که هدف قرار داشتند، باعث شده است تا آیین هایی شکل بگیرد که هیچگونه قرابتی با اصول و مبنای دینی و مذهبی ندارد و تنها یکسری قوانین و آموزه هایی است که از سوی شخصیت هایی که در همین زمینه اقدام می کنند، تدوین شده است.

بهائیت در ایران دست پخت انگلیسی ها است. انگلیسی هایی که بیش از 150 سال پیش در ایران حضور داشتند و با خود تحفه ای هم آوردند و به رواج آن پرداختند. تخم این فتنه و نفاق کاشته شد و گروهی هم به این فرقه گرایش پیدا کردند.

گرچه در زمان صدراعظمی امیر کبیر سر این فتنه به دار رفت اما، جمعیتی که از آن زمان هوادار فرقه بهائیت شده بودند از بین نرفتند و خود را زنده نگهداشتند و در زمان پهلوی ها با دخالت و حمایت انگلیسی ها دوباره جان گرفتند و به دربار هم راه یافتند.

آشنایی اجمالی از تشکیل این فرقه ضاله و منحرف، و برخی عقاید و تفکرات آنها به بهانه دیدار سرکار خانم فائزه هاشمی رفسنجاین با یکی از خانواده های بهایی که در زندان با یکی از آنها آشنا شده است. هم فال است و هم تماشا.

بهائیت موضوعی نیست که فراموش شود. نه از باب ترویج و تبلیغ آن بلکه از باب نقد آن و آگاه سازی که حتی دوستی و رفت و آمد هم با چنین فرقه هایی جایز نیست و بلکه حرام است. حکم شرعی آن هم به وضوح می گوید؛ «همه مؤمنین باید با حیله‏ها و مفاسد فرقه گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیرى کنند.»

حضرت آیت الله خامنه ای همچنین در استفتائی دیگر پاسخ می دهد؛«از هرگونه معاشرت با این فرقه ضالّه مضلّه، اجتناب نمایید.»

چنین فرقه ای باپیشینه بسیار سیاه همراه با جنایاتی که در طول تاریخ ظهور خود تاکنون مرتکب شده، تکلیف برخورد و رفتار با آنها روشن گشته اما می بینیم فردی مانند فائزه هاشمی به واسطه آشنایی او در زندان با یکی از آنها دیدار تازه می شود و عکس یادگاری از آن منتشر می شود که در اتاق، عکسی از رئیس این فرقه در بالای سر خانم فائزه هاشمی خودنمایی می کند.

این پازل زمانی آشکارتر و کاملتر می شود که چند هفته ای است شبکه بی بی سی برنامه ای در چند قسمت را ساخته و پخش کرده است که درباره پیامبر مکرم اسلام محمد مصطفی(ص) و قرآن کریم است.

در این برنامه فردی با سابقه حضور دارد به نام عبدالکریم سروش و در مقابل او عبدالعلی بازرگان، سروش در این برنامه سعی دارد ماهیت وحیانی قرآن را زیر سوال ببرد و آن را تنها رویاهای پیامبر بپندارد. این تفکر در میان بهائیان هم وجود دارد و آنها هیچ اعتقادی به قرآن کریم که از سوی خداوند به پیامبر (ص) وحی و نازل شده ندارند.

چنین شبکه هایی مانند بی بی سی به آسانی و سهولت به تخریب، تحریف و تخطئه قرآن کریم ورود می کنند و برای آن که ذهن مخاطب را هم درگیر و تحت تأثیر قرار دهند از شخصیت هایی بهره می برند که شاید بتوانند تأثیر گذار باشند، اما از فرقه هایی چون بهائیت دفاع و حمایت می کنند و حتی در قبال برخوردهای قانونی با آنها هم موضع گیری می کنند و برخورد با آنها را نقض حقوق بشر می نامند.

آیا شبکه ای مانند بی بی سی انگلیس که حاکمیت آن از بهائی ها حمایت و دفاع می کند و خود، او را زاییده است، برنامه ای در نفی و نقد این فرقه ضاله می سازد و از منتقدین و نفی کنندگان آن دعوت می کند تا به معرفی چهره پلید و واقعی این فرقه بپردازند؟

اما همچنان این پرسش وجود دارد که چه قرابتی میان خانم فائزه هاشمی با بهائیان وجود دارد که به دیدار آنها می رود و عکس یادگاری می گیرد زیر سایه رئیس این فرقه الحادی!

به گوشه ای از عقاید این فرقه که یکسری آیین ها و احکام دست ساز است توجه کنید؛

عقاید فرقه دست ساز و ضاله بهائیت

1- بهاءالله همان خداست و پس از او شوقی افندی خدا شد.

2- بهاء مژده انبیاء گذشته و باب است، یعنی سید علی محمد شیرازی باب فقط مژده رسان بهاء الله بود و با آمدن او قیامت نزدیک می شود.

3- اسماء، صفات و افعالی که برای خداوندتبارک و تعالی ذکر می شود (یعنی خدا در آنها ظهور کرده است) وگرنه خداوند، اسماء و صفات و افعال ندارد.

5- بهاءالله، احد و واحد است و شریکی در ملک برای او نیست، چرا که خداوند در او ظهور کرده است و این ظهور برای شناخت بیشتر خداوند است که در حجاب غیب از نظرها پوشیده است.

6- دین اسلام تا آمدن بهاءالله معتبر بود و قرآن کریم هیچ گونه اعجازی ندارد و توسط باب نسخ شده است.

حمایت هایی که انگلیس، اسرائیل، آمریکا و برخی دیگر از کشورهای معلوم الحال از این فرقه ضاله می کنند، این پرسش را در ذهن ایجاد می کند که اگر این فرقه، تفکر خوبی است پس چرا خودشما از آن تبعیت نمی کنید و آیین و مذهب خود را هم به بهائیت تغییر نمی دهید؟!

پاسخ آن برای ما که ماهیت این فرقه را شناخته ایم روشن است. بهائیت دین و مذهب نیست بلکه یک تفکر، ایده، هدف و نقشه سیاسی برای تخریب اسلام و تشیع است. آنها چنین فرقه هایی را ایجاد می کنند تا فتنه و تفرقه را در جامعه ای اسلامی مانند ایران ایجاد کنند تا اهداف آنها با این نقشه سیاسی به ثمر برسد.

در احکام و عقایدی که بازگو شد، آیا حتی اشاره ای هر چند کوچک به واقعه کربلا و روز عاشورا شده است؟ آیا در اعتقادات آنها گوشه ای ارادت به ائمه اطهار(ع) و امام حسین (ع) دیده می شود؟

آیا اعتقادی به ظهور مهدی موعود(عج) که وعده الهی و پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است، در عقاید و احکام آنها وجود دارد؟ چرا اینگونه مبانی اساسی در بهائیت نیست؟

پاسخ به این پرسش هم این است که این دو وجه در اسلام با قیام و ظهور در ارتباط است. مبارزه با ظلم و جور تا ظهور منجی عالم بشریت، از اعتقادات راسخ اسلام به ویژه شیعیان است. بهائیت برای آن است که هر آنچه در احکام اسلام و تشیع از امامت و ولایت گرفته تا جهاد و امر به معروف و نهی از منکر از بین برود.
و باز هم چگونه است دوستی و دیدار سر کار خانم فائزه هاشمی با افرادی که بهائیت را دین و آیین خود کرده اند و چه وقیح عکس یادگاری خود را هم در فضای مجازی منتشر می کنند.

وقیح به این خاطر که با این اقدامات مانند دیدار فائزه هاشی با بهائیان، قرار است قبح ماجرا ریخته شود. بهائیت یک فرقه قبیح و ضاله است، بیش از 150 سال است که در سایه حمایت های انگلیس و دیگران خود را حفظ کرده، هر گاه این فرقه در حاشیه قرار می گیرد و یا از یادها می رود که چنین تفکر پلیدی هم وجود داشته است، دستی آشکار از آستین انگلیس بیرون می آید و شروع به هم زدن این آش مسموم می کند. آشی که انگلیسی ها برای فریب و نیرنگ پخته اند. و این دست چرا بایددست خانم فائزه هاشمی باشد تا این آش را هم بزند؟

منبع: خبرگزاری میزان

در مورد بهاییت، دلیل غلط بودن افکار آنها، علت نجس بودنشان و وضعیت کسى که به علت سادگى، عقاید آنان را بپذیرد، توضیحاتى بدهید.
پرسش
در مورد بهاییت، دلیل غلط بودن افکار آنها، علت نجس بودنشان و وضعیت کسى که به علت سادگى، عقاید آنان را بپذیرد، توضیحاتى بدهید.
پاسخ اجمالی

عقیده میرزا حسینعلى بهاء (مؤسس فرقه‏ى بهاییت) در کتاب‏هایش بر این اصل استوار است که با ظهور "او" و همچنین "على محمد باب"، شریعت اسلام ملغى گردیده است و دوره‏ى رسالت حضرت محمد (ص) سپرى شده است، و چنین تفکرى بعد از قبول قائمیت "باب" و این ادعا بود که "او" همان کسى است که باب وعده‏ى ظهورش را داده است (من یظهره اللَّه).

 

او معتقد بود که خداوند بارها بر زمین هبوط کرده و از آن جمله در "باب" و "او" تجسد پیدا کرده است. و در راستاى ارایه شریعت جدید، ازدواج با دختر و خواهر و سایر اقارب را مباح و اشیایى همچون بول و غائط و سگ و خوک و... را پاک اعلام نمود و... . در حالی که هیچ یک از این عقاید از مبناى صحیحى برخوردار نیست؛ زیرا:

 

1. ویژگى‏هاى امام زمان (عج) به گونه‏اى در روایات تبیین شده است که راه هرگونه سوء استفاده‏اى را مسدود نموده است و این ویژگى‏ها بر باب و بهاء منطبق نمى‏باشد.

 

2. مسئله ی خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، امر مسلمى است که دلایل نقلى و عقلى، مثبت آن است. قرآن از پیامبر اسلام به "خاتم النبیین" یاد کرده است که به معناى پایان دهنده‏ى رسالت و نبوت انبیاى دیگر است. و افزون بر آن، اسلام دین کاملى است که نه از ناحیه‏ى پیامبرش محدودیت داشته که به تمام حقایق دسترسى نداشته باشد و نه از ناحیه‏ى مخاطبینش، که در بین مخاطبین افرادى نباشد که به گوهر و جوهر حقایق دست یابند. و از سوى دیگر از تحریف در امان است، پس نیازى به دین جدید نیست که تصحیح کننده یا تکمیل کننده باشد. از این روى است که مى‏گوییم: اسلام دینى است که در پرتو آن، بشریت مى‏تواند در تمام اعصار، نیازهایش را برطرف نموده و هدایت گردد.

 

3. تجسد و تجسم خدا در هیکلِ، هیکل اعلى (بهاء)، گفتارى است که باطل بودن آن کاملاً روشن و بدیهى است. و این اعتقادات باعث گردیده که بهاییت منکر ضرورى دین قلمداد گردد و از این جهت حکم به نجس بودن معتقدان آن شود.

 

البته کسى که معتقد به بهاییت شده است، با توبه مورد بخشش خداوند قرار گرفته و اعتراف و اقرار او به اعتقاد به بهاییت در نزد دیگران، نه تنها لازم نیست، بلکه جایز نمى‏باشد.

پاسخ تفصیلی

در نظر بهایى‏ها دو اثر میرزا حسینعلى (مؤسس فرقه‏ى بهاییت) از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است و کتاب "شریعت و وحى" تلقى مى‏گردد. الف: "ایقان"، که مى‏پندارد در بغداد بر او وحى شده است. ب: "اقدس" که گمان مى‏شود در عکّا بر او نازل گردیده است. و البته مکاتیب و یا نوشته‏هاى دیگرى همچون کلمات مکنونه، هفت وادى، کتاب مبین و... هم به او نسبت داده شده است.

 

شالوده‏ى عقیده بهاء در این کتاب‏ها بر این اصل استوار است که با ظهور "او" و "باب" شریعت اسلام ملغى گردیده و دوره‏ى رسالت حضرت محمد (ص) سپرى شده و دوره‏ى رسالت و زمامدارى جمال اقدس الاهى و آیین او آغاز گردیده است و کتاب اقدسش مهیمن بر جمیع کتب و ناسخ همه‏ى صحف و مرجع تمامى احکام است.[1] و نیز خداوند در هیکل حسینعلى تجلى و تجسد پیدا کرده است و بعد از او نیز خداوند بارها بر زمین هبوط و تجلى خواهد نمود. البته بعد از حضرت محمد (ص) و باب و میرزا حسینعلى تا هزار سال دیگر، ظهور الاهى در عالم نخواهد بود.[2]

 

او در کتاب "مبین"، خود را خداى خدایان معرفى مى‏کند[3]، و در کتاب اقدس[4] مى‏گوید: نخستین چیزى که خدا بر بندگان خود واجب ساخته است، معرفت منبع وحى و تجلى اوست که "من هستم"!، کسى که در آفریدن جهان و در گرداندن آن جانشین خدا بوده است.

 

و در کتاب "ایام تسعه" درباره‏ى روز تولد خود مى‏گوید: مرحبا بر این صبحگاهان که در آن "لم یلد ولم یولد" متولد گشت.[5] و در کتاب ایقان مى‏گوید:[6] اگر ملاحسین بشرویه‏اى[7] نبود، خدا بر عرش قرار نمى‏گرفت.

 

و در "رحیق مختوم" اشراق خاورى آمده است: نبوت به ظهور محمد رسول که خاتم النبیین بود ختم گردید و این نشان مى‏دهد که ظهور بهاء اللَّه ظهور خداوند بوده است.[8]

پاره‏اى از احکام بهاییت:

در کتاب اقدس آمده است که: ازدواج با زن پدر، حرام و با دختر و خواهر و سایر اقارب مباح است.[9] زناى محصنه جریمه‏اى ندارد،[10] و تمام اشیا حتى بول، غائط، سگ و خوک و... پاک مى‏باشند،[11] و حج فقط بر مردان واجب است و مکان او هم در بیت اعظم بغداد و بیت نقطه‏ى شیراز است،[12] و قبله‏ى آنها قبر میرزا حسینعلى درعکا است،[13] و نیز در کتاب اقدس مى‏خوانیم که: بهاییان حق اعتراض به حکام و دولت‏ها را ندارند و به جاى آن باید به دل‏ها توجه کنند.[14]

 

البته، نکته‏اى که در مواجهه با اعتقادات بهاییت باید بدان توجه نمود این است که:

 

بهایی گرى به اقتضاى زمان و مکان به رنگ‏ها و اشکال گوناگون درآمده است. مثلاً در "ند" با اندیشه‏ى هندوان (تجلى و تجسد خدا) همرنگ شده است و در "آمریکا" و "اروپا" از "آزادى و تساوى حقوق" دم مى‏زند و در کنار "شنتوئیست‏هاى ژاپن" از "تعداد خدایان" سخن به میان مى‏آورد و در "سرزمین‏هاى اسلامى" از "توحید" مى‏گوید و در محیط "مسیحیت" از "بوط خدا بر زمین و تجسد او" و... .[15]

ادله‏ى ردّ بهاییت:

1. چنانکه ملاحظه گردید میرزا حسینعلى پیرو باب بوده و "قائمیت" او را پذیرفته بود، در حالی که در احادیث اسلامى ویژگى‏هاى حضرت مهدى (عج اللَّه فرجه الشریف) به گونه‏اى تبیین شده است که راه هرگونه ادعاى بی جا و سوء استفاده را مسدود نموده است.[16]

 

در احادیث آمده است که: اسم پدر ایشان حسن (ع) است (147 حدیث)، مادرش سیده‏ى کنیزان و بهترین ایشان است (9 حدیث)، دوازدهمین امام و خاتم امامان (‏ع) است (136 حدیث)، از فرزندان امیرالمؤمنین (ع) است (214 حدیث)، از فرزندان حضرت فاطمه (ع) است (192 حدیث)، از فرزندان حسن (ع) و حسین (ع) است (107 حدیث)[17]، از فرزندان حسین (ع) است (185 روایت)، نهمین فرزند از فرزندان حسین (ع) است (148 حدیث)، از فرزندان زین العابدین (ع) است (185 حدیث)، هفتمین فرزند از فرزندان حضرت باقر (ع) است (103 حدیث)، ششمین فرزند از فرزندان حضرت صادق (ع) است (99 حدیث)، پنجمین فرزند از فرزندان موسى بن جعفر است (98 حدیث)، چهارمین فرزند از فرزندان حضرت رضا (ع) است (95 حدیث)، سومین فرزند از فرزندان امام محمد تقى (ع) است (60 حدیث)، جانشین جانشین امام على نقى (ع) و پسر امام حسن عسکرى (ع) است (146 حدیث)، از دو غیبت برخوردار است (10 حدیث) و... .

 

در این میان، باب و بهاء هیچ یک مصداق اوصاف و ویژگى‏هاى مطرح شده نبودند و سرّ مخالفت علما با سید على محمد باب، همین است.

 

2. میرزا حسینعلى علاوه بر قبول قائمیت سید على محمد باب و این که او دین جدیدى آورده است، خود را "من یظهره اللَّه" نامید و ادعا کرد که شریعت مستقلى را به بشریت ارزانى داشته باشد. در حالی که همه‏ى مسلمانان خاتمیت پیامبر اسلام (ص) را مسلم مى‏دانند و نه تنها از دلایل نقلى در اثبات این امر بهره مى‏برند، بلکه دلایل عقلى را هم مثبت خاتمیت نبوت و شریعت مى‏دانند.

دلایل نقلى*:

در قرآن از پیامبر اسلام (ص) به خاتم النبیین[18] یاد شده است و "خاتم" به معناى پایان دهنده است و بدین خاطر به مُهرى که نامه‏ها را با آن امضا مى‏کردند، خاتم مى‏گفتند و چون از نگین انگشتر با حک کردن نقشى روى آن، به عنوان مهر استفاده مى‏نمودند، به آن نیز خاتم اطلاق مى‏کردند و به انگشترى که چنین حالتى را نداشته "فَتَخَه" مى‏گفتند.[19]

 

ابن کثیر در تفسیرش، در ذیل همین آیه، روایتى را از پیامبر (ص) نقل مى‏کند که آن حضرت خاتم النبیین بودن را یکى از برترهاى خود بر پیامبران دیگر مى‏داند.

 

در نهج البلاغه هم در چندین مورد از پیامبر (ص) با عنوان "خاتم رسل" یاد شده است.[20] و البته در قرآن، آیات دیگرى هم وجود دارد که مى‏توان از آنها بر ختم نبوت و جاودانگى اسلام استدلال نمود. الف: آیاتى که بیان مى‏دارند اسلام براى همه‏ى بشریت است.[21] ب: آیاتى که اسلام را به عنوان تنها دین حق الاهى معرفى مى‏نمایند.[22] از این آیات استفاده مى‏شود تمام ادیان دیگر، بدون هیچ استثنایى نسبت به زمان حال و آینده، در مقابل اسلام محکوم به بطلانند. و بدین سبب این سخن بهایى‏ها که خاتم الانبیا به معناى نگین و زینت انبیاست، وجهى ندارد و نه با کتب لغت سازگارى دارد و نه با فهم مفسرین و اصحاب.[23]

 

افزون بر اینها، روایاتى از پیامبر (ص) وارد شده است که بیان مى‏دارند: پیامبرى بعد از پیامبر اسلام (ص) نیست و در آنها از واژه‏ى خاتم استفاده نشده است تا مورد سوء استفاده بهاییان قرار گیرد.[24] مثلاً در حدیثى پیامبر (ص) به على (ع) فرمودند: "انت منى بمنزلة هارون من موسى الاّ انه لابنى بعدى"[25].

دلیل عقلى:

بشر به فطرت خود خداجوى است.[26] اما این فطرت کافى نیست تا هر چه که بر مى‏گزیند و هر آیینى که به آن اعتقاد دارد، حق باشد. بلکه این فطرت، گرایشى است که مى‏بایست در پرتو بصیرت به راه راست هدایت شود و خداوند افزون بر عقل که پیامبر درونى است، پیامبران بیرونى را براى ما فرستاد تا آنچه را که عقل نمى‏تواند ادراک کند،[27] براى ما تبیین کند. این پیامبران آمدند تا راه روشن هدایت را به ما نشان دهند[28] و هر یک با دو محدودیت و یک خطر مواجه بودند، محدودیت در خود پیامبر (ص)[29]، محدودیت در مخاطبان[30] و خطر تحریف[31]، و لذا غالباً دین جدید تکمیل و تصحیح کننده دین قبلى بود. داستان آمدن پیامبران، با مبعوث شدن پیامبرى که در قله‏ى معرفت قرار داشت خاتمه پیدا کرد. انبیا امام امتشان بودند و او امام انبیا. از سوى دیگر، زمینه‏ى فهم در بین مردم پیدا شده بود؛ یعنى مردم، لااقل بعضى از آنها، این آمادگى را پیدا کرده بودند که معارف بلند الاهى را در همان بلنداى معرفت بیابند.[32]

 

با از بین رفتن این دو محدودیت، اسلام توانست تمام پیام خود؛ یعنى تمام هدایت الاهى را که بخشى از آن را ادیان گذشته بیان کرده بودند، ارایه نماید و در واقع دین خاتم و کامل[33] باشد. از سوى دیگر، باید دین خاتم مصمون از تحریف باشد و در اسلام این مصونیت از تحریف، در پرتو دو عامل تحقق مى‏یابد:

الف: مصونیت منبع اصلى از تحریف.[34]

ب: پایه گذارى روشى که آن روش امکان فهم اصیل در هر روزگارى را براى هر کسى که با آن روش آشنا شود و با آن روش به منابع مراجعه کند، فراهم نماید.[35]

 

3. میرزا حسینعلى نه تنها ادعاى شریعتِ مستقلى کرد، بلکه مدعى شد که خدا در او حلول کرده است و (این ادعا تفاوت بسیار با سخن عرفا دارد) و تجسد و تجسم خدا را به صراحت بیان مى‏کند. بطلان این عقیده به حدى روشن است که ما خود را بى نیاز از پاسخ گویى بدان مى‏دانیم.

 

به هر حال این عقاید موجب شده که عموم مسلمانان، فرقه‏ى بهاییت را منکر ضروریات دین بدانند[36] و منکر ضرورى دین، کافر است و کافر هم نجس است،[37] البته مى‏توان دلایل فقهى نجاست کفار را در کتب فقهى[38] جست و جو نمود و پرداختن به چنین امرى فرصت دیگرى را مى‏طلبد.

 

اما کسى که معتقد به بهاییت شده، نه تنها لازم نیست در نزد دیگران اعتراف و اقرار نماید، بلکه این عمل جایز نبوده و مرضّى الاهى نمى‏باشد. امید است با توبه و جبران گذشته، مورد لطف و رحمت و بخشش الاهى قرار گیرد.

 

 

[1] مکاتیب عبدالبهاء، ج1، ص 343.

[2] خاتمیت پیامبر اسلام، ص 72 و 75.

[3] همان، ص 229. البته این ادعاى خدایى در صفحه‏ى 323 مبین تکرار شده است.

[4] همان، ص 1.

[5] همان، ص 50.

[6] همان، ص 173.

[7] ملاحسین بشرویه‏اى کسى است که بهاء به وسیله‏ى تبلیغ او به باب گروید و ایمان‏آورد. دانشنامه‏ى جهان اسلام، ج 4، ص 733.

[8] همان، ج1، ص 78.

[9] همان، ص 253.

[10] همان، ص 300.

[11] همان، ‏ص 142.

[12] همان، ص 68.

[13] خاتمیت پیامبر اسلام، ص 82.

[14] همان، ص 225.

[15] ر.ک: خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، ص 72 – 85؛ فرق و مذاهب کلامى، ص 343 - 350.

[16] ر.ک: لطف اللَّه، صافى گلپایگانى، امامت و مهدویت، ج3، ص 63 - 70. در این کتاب 40 ویژگى از امام عصر حجة بن الحسن ذکر شده است که هیچ یک از آنان بر "باب" منطبق نیست.

[17] چون مادر امام باقر فاطمه بنت امام حسن بوده است، پس از این جهت امام زمان از نسل امام حسن (ع) هم مى‏باشد.

* این دلایل از منظر درون دینى مى‏باشد.

[18] احزاب، 40.

[19] اعراب القرآن و بیانه، ج‏3ص44؛ اقرب الموارد، ج 1، ص 257 و ج 3، ص 319.

[20] اجعل شرائف صلواتک... على محمد عبدک و رسولک الخاتم لماسبق (خ 71)... امین وحیه و خاتم رُسله (خ 172)... فقفى به الرسل و ختم به الوحى (خ 133).

[21] «لیکون للعالمین نذیرا» (فرقان، 1) و از این قبیل است، «و ما ارسلناک الاّ کافة للناس بشیراً و نذیرا» (34/28).

[22] «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه» (85/3)، «هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله» (9/61).

[23] ر.ک: المیزان، ج 16، ص 345؛ خرد در ضیافت دین، ص 248.

[24] این دسته از روایات به حدى زیادند که مرحوم میر حامد حسین در، عبقات مجلدى را به این اختصاص داده است.

[25] نسبت تو با من مثل هارون با موسى است، جز اینکه بعد از من پیامبرى نخواهد آمد.

[26] دلایل قرآنى، برهانى، روانشناسى و تاریخى این ادعا را مى‏توانید، در کتاب باورها و پرسشها، مهدى هادوى تهرانى، ص 17 - 21، بخوانید؛ ر.ک: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 8، ص 1، حدیث 1.

[27] ر.ک: باورها و پرسشها، ص 46 - 58.

[28] همان، ص 21 - 24.

[29] انبیاء در تلقى وحى و دریافت حقیقت، از محدودیت برخوردار بودند و توان درک مراتبى که بدان ارتقاء پیدا نکرده بودند، را نداشتند. همان، ص 24.

[30] مخاطبین به اندازه‏ى دانش و فرهنگ و معرفتشان، از توانایى ادراک و پذیرش حقیقت بهره‏مند بودند و لذا انبیاء نمى‏توانستند افزون‏تر از آنچه که مخاطبینشان توانایى فهم آن را داشتند، حقیقتى را بیان کنند. همان، ص 24.

[31] آنگاه که پیام آورنده‏ى دینى، رخت از دنیا بر مى‏بست، با تفاسیر نابجا و... متن وحى با چهره‏ى دین، واژگون و نسخ مى‏شد و... . همان، ص 25.

[32] لذا مى‏توان گفت که دین خاتم با شرایط اجتماعى، فرهنگى و علمى مردم روزگار دین و بعد از آن ارتباط دارد، به این معنا که زمینه‏ى بقا و حفاظت و صیانت از این دین در بین مردم از طریق بعضى از افراد که مى‏توانند خود را به جوهر و گوهر دین برسانند و آن جوهر و گوهر را در اختیار دیگران قرار دهند، وجود دارد نه این که دین به جایى برسد که آموزش‏هایش عمومى شود و مردم خودشان بدون نیاز به دین و مراجعه به آن و بدون این که حتى خودشان بدانند، دین را حفظ کنند. پس نمى‏توان سرّ خاتمیت را در این نکته دانست که مردم به بلوغى مى‏رسند که از دین مستغنى مى‏گردند و یا آموزه ‏هاى آن نبى به گونه‏اى در بین مردم گسترش پیدا مى‏کند که مردم نیازى به آموزش و نبى دیگرى ندارند. ر.ک: باورها و پرسشها، ص 33 - 43.

[33] دین کامل باید دربردارنده‏ى همه‏ى آنچه باشد که بشر براى هدایت واقعى به آن‏ها نیاز دارد، باشد و اسلام از چنین ویژگى‏اى برخوردار است. ر.ک: باورها و پرسشها، ص 81 - 59، البته گاهى تقدم و تاخر تاریخى و جامعیت به عنوان دو دلیل براى اکملیت ارایه مى‏شود و جامعیت را در پرتو سه امر مى‏دانند (توازن بخشیدن بین دنیا و آخرت - حضور بیشتر و عمیق‏تر در زندگى فردى و اجتماعى - خلوص توحیدى و نزدیکى بیشتر به وحى) که همه در اسلام جمع است. ر.ک: خرد در ضیافت دین، ص 243 - 246.

[34] ر.ک: مبانى کلامى اجتهاد، مهدى هادوى تهرانى، ص 45 - 59.

[35] از این روش، در کلمات امام خمینی به فقه جواهرى و فقه سنتى تعبیر شده است. ر.ک: باورها و پرسشها، ص 28 - 31.

[36] مجمع فقه اسلامى، ص 84 - 85، مصوبه‏ى شوراى مجمع فقه اسلامى، 18 تا 23 بهمن 1366، سازمان کنفرانس اسلامى.

[37] تحریر الوسیله، ج1، امام خمینى، ص 118 - 119.

[38] المعلقات على العروة الوثقى، محمد على گرامى، ج1، ص 86 - 90.

01:57

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ادیان توحیدی و الهی دارای اصول مشترک  و کلی توحید و نبوت و معاد میباشند ، ولی چون بهاییت یک فرقه دست ساز بشر میباشد و بر اساس خواسته های  شیطانی  و نفسانی افرادشیطان صفت ایجاد شده و باور ها و اندیشه های این گروه با ادیان توحیدی تفاوت های آشکار دارد.

مهمترین تفاوت اندیشه ای این فرقه با ادیان الهی در اصول مشترک ادیان است ، که بر خلاف تمامی ادیان برای هر یک از این اصول تعریفی جدید بر مبنای انسان محوری دارد که سه اصل توحید و نبوت و معاد را به شخص ضعیف الوجودی همچون بهاء که حتی نتوانست خود را از نابودی و مرگ نجات دهد ، تفسیر میکنند.

توحید یعنی فقط یک خدا وجود دارد ، و تمام  پیامبران  برای دعوت به خدای واحد یکتا مبعوث شده اند چنانچه خداوند میفرماید : و ما أرسلنا من قبلک من رسول إلا نوحی إلیه أنه لآ إله إلآ انا فاعبدون  . و ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آن که به او وحی می‌فرستادیم که خدایی جز من نیست، پس مرا بپرستید.  [1]

اما در این فرقه ضاله نه تنها توحید به معنای یکتا پرستی معنا پیدا نمیکند بلکه خدا پرستی هم معنای جدیدی دارد ، زیر بنای این فرقه با مباحثی که از سمت استعمار پایه گزاری شده است که هر کسی مدعی شد باشد، ادعایش بدون چون و چرا پذیرفته شود چرا که لوازم اثبات ادعا مثل معجزه و قراین را حذف کرده و مدعا پذیرفته میشود ، نمونه آن در دشت بدشت اتفاق افتاد که همه افراد حاضر در آنجا ادعای خدایی داشتند [2].

یکی از افرادی که در دشت بدشت حاضر بوده و ساز خدایی را کوک کرد ، حسینعلی نوری بود که همانجا بدست قرة العین قزوینی به لقب بهاء الله نامیده شد و همو در توجیه افرادی که مدعی الوهیت و نبوت و سایر مقامات میشوند چنین میگویید : اگر شنیده می‏شود از مظاهر جامعه «انی انا الله»، حق است و ریبی در آن نیست چنانچه به کرات مبرهن شد که به ظهور و صفات و اسمای ایشان ظهور الله ...
و اگر نغمه‏ ی انی رسول‏ الله برآرند، این نیز صحیح است و شکی در آن نه ....
و اگر جمیع، ندای انا خاتم‏ النبیین برآرند، آن هم حق است و شبهه را راهی نه ... و سبیلی نه ... زیرا که جمیع حکم یک ذات و یک نفس و یک روح و یک جسد و یک امر دارند [3] .

در دو فرقه بابیت و بهاییت افراد زیادی مدعی الوهیت شدند و نغمه انی انا الله  سر دادند  ، اما در این میان آنچه مهم به نظر میرسد این است که باید ببینیم آیا پیروان این فرقه و افراد آیا به ادعای آنان چگونه اعتقاد دارند و مدعیات آنان را تا چه حد قبول دارند.

در دوره ای که علیمحمد باب ادعای نبوت و سپس الوهیت کرد، پیروان او چندین گروه بودند :

عده ای او را طبق مدعای اول او نیابت از امام غایب میدانستند.
عده  ای دیگر او را همان امام غایب و مهدی میدانستندمهدی میدانستند.
عده ای هم او را پیامبری دارای کتاب میدانستند.
عده ای هم او را طبق ادعای او اله و خدای خود میپنداشتند.
عده ای هم او را فقط به عنوان مبشری برای ظهور بهاء الله میدانند که بهاییان از این گروه هستند.

در دوره ای که حسینعلی بها مدعی نبوت و الوهیت شد هم باور افراد مختلف در این فرقه به میرزا حسینعلی و مدعیاتش متفاوت بود:

 عده ای او را خدای خود میپنداشتند و این افراد غالبا افراد روستایی و بی سواد بودند.
عده ای او را مظهر وجود خدا میدانستند و میگفتند که خدا در او ظهور و تجلی کرده است و نامش من یظهره الله است.
عده ای هم او را پیامبری در صف انبیاء الهی میدانند.
عده ای هم برای رسیدن به نوعی آزادی برایشان هیچ تفاوتی نداشت او چه جایگاهی دارد و دنبال مقاصد خود بودند.

صبحی مبلغ بزرگ بهایی چنین میگوید :معلوم کردم که بهائیان روستائی هر چند افکارشان محدود است ولی پاکدل و با ایمان و خون گرم‏تر از بهائیان شهری بالاخص بهائیان طهرانند و شهری‏ ها هم نسبت به اختلاف مشاعر در درجه‏ ی ایمان مختلفند.

در این تقسیم بندی و اختلاف نطر پیروان در مقام و جایگاه میرزا حسینعلی نوری یک نکته خود را نشان میدهد و آن آثار اعتقاد به هر کدام از این مقامات مورد ادعای بهاء الله  است چنانچه صبحی در این باره چنین میگوید : و از جمله ‏ی مشاهدات من اختلاف مذاق و مشرب اهل بها بود به طوریکه هر دسته دارای سلیقه‏ ی مخصوصی بودند بعضی مقید به ظواهر این شریعت و پاره‏ ای پایبند مفهومات و عقائد سابقه‏ ی خود و جماعتی آزاد از هر فعل مکلفی .

مثلا رندان بهائی می‏گفتند: این نمازی که بهاءالله به ایران فرستاد به خواهش و اصرار ملا علی اکبر شهمیرزادی بود نه به صرف اراده صاحب امر؛ در این صورت می‏توان نخواند. و حتی مکرر از این اصدق شنیدم که می‏گفت جمال مبارک (بهاءالله) فرمودند: شأن این قلم نطق بکلمه‏ ی اننی انا الله بود و بس ،آنچه زائد براین از نظم جاری شد از ظلم عباد بود. یعنی سؤال از حدود و احکام کردند و قلم را به بیان آن واداشتند. در این صورت در به جا آوردن فرائض اصراری نباید داشت.

 و از این جهت احباء غالبا در مراتب خلوص و ایمان از حدود اقوال و الفاظ تجاوز نمی‏کردند و با مخالفت کلی با تعالیم رؤساء، چون به زبان اولیای خود را می‏ستودند اهل اعتقاد و مؤمن محسوب می‏شدند. فلهذا نفوذ اوامر در بین این جمعیت به هیچ وجه شدتی نداشت [4]

آنچه از مباحث بالا نتیجه میتوان گرفت اینکه ، هرکسی میتواند هر نوع ادعایی داشته باشد و پیروان او میتوانند طبق برداشت خود از مدعیات شخص مدعی ، هر عملی را دوست داشتند انجام دهند.

در فرقه ای که فردی با ضعف وجودی خود مدعی نبوت و الوهیت میشود و ادعای هدایت و رهبری بشریت برای رسیدن به سعادت را دارد ، باید هم چنین پیروانی داشته باشد که برداشت خود از آنچه دوست دارند را سرلوحه برنامه های خوش قرار دهند و به قول معروف چنین فرقه ای را چنین پیروانی سزاست ...

پی نوشت :

1.سوره مبارکه  انبیاء آیه 25
2.وبلاگ بهاء بی بها / کارخانه خداسازی (link is external)
3. ایقان: ص 138 - 139.
4.خاطرات انحطاط و سقوط فضل الله مهتدی صبحی ص 162

 

بهاییت


پرسش:دین بهاییت چیست؟
‌پاسخ:

تاریخچه بهاییت[ویرایش]

بهائیت انشعابی از بابیگری است و بابیت انشعابی از شیخیگری است.
در اوائل قرن نوزدهم شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، (شخصیت و اندیشه‌های کاشف الغطاء کتاب (الایات البینات) مؤلف آیت الله العظمی کاشفالغطاء به کوشش دکتر احمد بهشتی، کانون نشر اندیشه اسلامی) مدعی رابطه مستقیم با امام زمان(عج) شدند و خود را واسطه میان مردم مسلمان و آنحضرت معرفی کردند" از همین‌جا راه و رسم شیخی پدید آمد و جمعی از افراد ساده‌لوح و گروهی از فرصت‌طلب‌ها به آن گرایش پیدا کردند.
شیخ ملاحسین بشرویه، پس از سید کاظم رشتی، رهبری فرقه را به عهده می‌گیرد و در سفری به شیراز با سید علی محمد شیرازی(محمد باب) ملاقات نموده و مرید و سرسپرده او می‌شود.
محمد باب بعد از ادعای بابیت امام زمان(عج)، ادعا می‌کند که خودامام زمان است و کار را تا ادعای نبوت پیش می‌برد و بعد از محاکمه و زندان در تبریز اعدام می‌شود. بعد از اعدام سید باب عده‌ای ازفریب‌خوردگان و به تشویق و تحریک فرصت‌طلبان و توطئه استعمار، عده‌ای به میرزا یحیی نوری (صبح ازل) و عده‌ای دیگر به میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) گرویدند، بهاء خود را پیامبر نامید و از همینجا فرقه بهایی پدید آمد.
میرزا حسینعلی نوری و میرزا یحیی نوری دو فرزند میرزا عباس بودند که در شهر نور مازندران زندگی می‌کرد. "بهاء" همراه بابرادرش در تهران پرورش یافت و مقدمات علوم را آموخت. بهاء و برادرش در ابتدا متمایل به تصوف شدند و به مسلک درویش‌هادرآمدند. سپس به باب گراییدند. این دو برادر ضمن ملاقات با علی محمد باب، تصمیم گرفتند که از طریق تلاش در راه بابیت به آب و نان و مقامی برسند، لذا بهاء و صبح ازل در تهران کار تبلیغات بابیت را آغاز می‌کنند آنگاه به مازندران و جاهای دیگر رفتند و همه جا گرد و غبار و فتنه را برمی‌انگیختند و باب هم به هنگام مرگ وصیتنامه‌ای نوشت و صبح ازل را جانشین خود کرد و بهاء را به محافظت او گماشت.

عقاید بهاییت[ویرایش]

به چند مورد از عقاید آنها اشاره می‌شود.
۱- این فرقه می‌گوید، سید علی محمد باب امام زمان است که ظهور کرده و با ظهور او اسلام پایان گرفته و اینک دین جدید ظهورکرده و مردم باید همگی بهایی شوند، [۱]
۲- پنهان کردن دینشان را ضروری می‌دانند به اصطلاح قائل به تقیه هستند.
۳- روزه نوزده روز است قبل از عید شروع و به عید نوروز ختم می‌شود.
۴- نماز جماعت باطل است مگر در نماز میت.
۵- قبله آنها مرقد بهاءالله است در عکا.
۶- حج برای مردان واجب است و بر زنان واجب نیست، آن هم (حج) در خانه‌ای است که بهاء در آن اقامت داشته، یا درخانه‌ای که سید علی محمد باب در شیراز در آن سکنی داشته است به جا آورده می‌شود.
۷- چند تا اعیاد دارند:
- عید ولادت باب، اول محرم.
- عید ولایت بهاء، دوم محرم.
- عید اعلان دعوت باب، پنجم جمادی.
- عید نوروز، [۲]
۸- نماز پنج تکبیر دارد ودر دو وقت خوانده می‌شود یکی هنگام تولد و یکی هم هنگام مرگ. و مطهرات پنج تا است: آب، هوا،آتش، خاک، بیان. همه چیز نجس است مگر آنچه آیه (الله اطهر) بر آن خوانده شود و عبادتگاه‌ها طبق وصیت بهاء باید از نه کناره ویک گنبد تشکیل بشود و این عبادتگاه‌ها در فرانکفورت در آلمان و سیدنی در استرالیا و کامپالا در اوگاندا، لیمیت در شیکاگو و پاناماسیتی در پاناما و دهلی نو در هندوستان است، [۳]

فرقه‌های بابیه و بهائیه[ویرایش]

بعد از اعدام سید علی محمد باب بابیت به سه فرقه تقسیم شد و بعد از مرگ بهاءالله نزاعی که بین دو برادر عباس افندی ومحمد علی به وجود آمد دو فرقه دیگر اضافه شد، مجموعا پنج فرقه شدند.
۱- ازلیه (به رهبری میرزا یحیی نوری، صبح ازل)
۲- بهائیه (به رهبری میرزا حسین علی، بهاءالله)
۳- بابیه خالص (فقط رهبری سید علی محمد را قبول دارند)
۴- بابیه بهائیه عباسیه (رهبری عبدالبهاء عباس افندی)
۵- ناقضون (اتباع میرزا محمد علی برادر عبدالبهاء)، [۴]

پانویس[ویرایش]
 
۱. شخصیت و اندیشه‌های کاشف الغطاء کتاب الایات البینات به کوشش دکتر احمد بهشتی، ص ۱۰۹، کانون نشر اندیشه اسلامی
۲. المدخل الی دراسة الادیان والمذاهب، العمید عبدالرزاق محمد اسود، ج ۳، صص ۳۱۱ - ۳۰۸،انتشارات الدار العربیة للموسوعات.
۳. شخصیت و اندیشه‌های کاشف‌الغطاء، ص ۱۱۱ و ۱۳۹، دکتر احمد بهشتی.
۴. المدخل الی دراسة الادیان والمذاهب، ج ۳، ص ۳۱۲، العمید عبدالرزاق محمد اسود


منبع[ویرایش]

شهرسوال.    


رده‌های این صفحه : ادیان غیر الهی | بهائیت
نقدی بر فرقه ی بهاییت از آغاز تا دوره ی معاصرقریب یکصد و هفتادسال قبل ایران سرزمین پاکان شاهد  ادعای دروغین وبی اساس  یکی دیگر از مکذّبین و سوءاستفاده کنندگان از احساسات و عواطف بسیط جامعه بشری بود.در کتاب «دید»از کتب مقدس هندوان آمده:«در آخر الزمان ملکی ظهور خواهد کرد که پیشوای مردم و مقتدای آنها خواهد بود و نامش منــــصــور است وبر تمام اهل عالم چیره خواهد شد وتمام انسانهای مؤمن و کافر را می شناسد.»(بشارات العهدین ص245) وما نیز با این نام حضرت را در دعای زیارت عاشوراءمی نامیم.
در کتاب «جاماسب »شاگرد زرتشت آمده:«.. مردی ظهور خواهد کرد که بر دین جدش می باشد و زمین را پراز عدل وداد خواهد کرد و از شدت عدالت او گرگ و میش با هم دریک ظرف تناول خواهند کرد.»(بشارات العهدین ص258). نظیر همین تعابیر در کتاب «زند»نیز موجود می باشد.(همان مصدر ص238)
در کتاب آسمانی «تورات»متعلق به امت یهود آمده است:«در باره ی نسل اسماعیل نیز شنیدم و من نیز مبارک و خجسته می دانم واز نسل آن پیامبر دوازده امام و سید بزرگوار می آیند و آنها را امتی بزرگ قرار می دهم.» (کتاب التکوین -20: 17) در قرآن کریم نیز آیات و روایات فراوانی دال بر این موضوع وجود دارد(سو ره مبارکه:انبیاء-آیه شریفه :105)(سو ره مبارکه :نور-آیه شریفه :55) (سو ره مبارکه:قصص-آیه شریفه :5) (سو ره مبارکه :توبه-آیه شریفه :33). در کتب برادران شریف اهل سنت نیز اشارات زیادی شده است که ازبا ب اختصار به چند کتاب اشاره می شود :( تفسیرابن کثیر دمشقی ج2-ص45///ج3-ص401)(تفسیر قرطبی ج8-ص111)(الدر المنثور  سیوطی ج7-ص483-484)(روح المعانی آلوسی-ج7-ص111///ج12-ص14///ج13-ص171)(المنار المنیف محمد ابن ابی بکر ایوب الزرعی-ج1-ص155)(فتح الباری ابن حجر العسقلانی-ج7-ص169)(ابن حجر هیثمی الصواعق المحرقه-ج2-ص480)(الفتوحات الاسلامیه-احمد زینی دحلان ج2-ص299-300)(التاج الجامع للاصول-شیخ منصور علی ناصف-ج5-ص341-360)(نور الابصار محمد شبلنجی-ص189)و........که ذکر همه ی آنها در حوصله ی این مقال نمی گنجد. این اسناد و کتب گواه و شاهدی بر ظهور سیدی مطهر از ذریه ی  غضنفر و از احفاد ابی قاسم طوبی و سقر و نسل ابی شبیر و شبر حضرت صاحب العصر و القدر می باشند.

نکته ای که در بحث و گفتگوی محترمانه با اتباع فرقه ی معدود  بهاییت  به ذهن هر انسان ساده اندیشی خطور می کند آن است که :کدام کتاب آسمانی و الهی مژ ده و بشارت به ظهور "بهاءالله "داده است؟ "قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین. بدون تردید در کتب عهد عتیق موجود نمی باشد .وشاید درآینده با کمک بنی اسراییل زمان در این کتب ارجمند دستبردی شود و آیاتی مفتریه ساخته شود که جای تعجب نیز نمی باشد  چون محصول خود شان می باشد.
جالب است کج فهمی و عدم درایت مبررین این فرقه را در فهم بعضی از آیات کریمه الهی اشاراتی داشته باشم.

1 - سوءبرداشت از کریمه 5 از سوره مبارکه "سجده": 
بسیار تلاش نمودند تا بتوانند آیه ی شریفه پنجم از سوره مبارکه سجده را سند قرآنی در بشارت به ظهور پیامبر !!خود قرار دهند۩  یدبّر الأمر من السماءإلی الأرض ثم یعرج إلیه فی یوم کان مقداره ألف سنه مما تعدّون ۩صد ق الله العلی العظیم
 "او امر عالم را (نظام اکمل و احسن )از آسمان تا زمین تدبیر می کند سپس روزی که مقدارش به حساب شمابندگان هزار سال است باز به سو ی او بر میگردد(ترجمه ی مرحوم الهی قمشه ای).
 فرقه بهاییت معتقد است با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به سال 259 قمری با استناد به این کریمه عدد1259حاصل می گردد که به زعم آنها سال ظهور طلعت باب است . چرا با این همه غفلت دوران ولایت امام زمان علیه السلام را نادیده انگاشتید؟ حال آنکه این موضوع چنانکه پیشتر اشاره شد بر کسی جز جناب بهاءالله پوشیده نیست و بشارت به ظهور کسی دادید که در هیچ کتاب آسمانی و معتبر ارضی  وجودش  قابل اثبات نیست . البته نگارنده در سطور بعدی وجودش را ثابت خواهد کرد.
در کتب تعلیمی فرقه ی بهاییت در شرح و بررسی کریمه 105و106از سوره مبارکه "انبیاء"که مژده به ارث بردن زمین توسط عباد صالح خداست آورده اند:«از امام باقر علیه السلام نقل شده است مقصود از بندگان در این آیه همان یاران مهدی موعود است و دلیل درستی این روایت اتفاق عامه و خاصه از فرق شیعی و سنی است».(گلگشتی در قرآن مجید ص60-چاپ:کانادا)

چگونه است در کتب سماوی بطور مباشر و غیر مباشر به ظهور حضرت در آخر الزمان اشاره شده و لی فرقه بهاییت معتقد است تدبیر و تنظیم عرش الهی بوسیله محمد بن عبدالله و یازده وصی او کامل شد و حال آنکه در دیگر کتب آورده اند : پیغمبر گفت:  اگر نماند از دنیا مگر یک روز خدای آن روز را چنان درازش گرداند تا برانگیزد مردی صالح از اهل بیتم  وآن مرد از اولاد فاطمه سلام الله علیها است . ( مسند احمد حنبل ج1ص376 //ص430  //ص 99) (المستدرک علی الصحیحین  ج 4-ص 557
کدام مفسر و عالم علوم قرآن از صدر اسلام تا کنون از این آیه کریمه برداشت بشارت به ظهور داشته که وی چنین برداشت نمود .؟؟؟!!! نگارنده این مقال که خداوند او را  توفیق مطالعه هفتادو نه دوره از کتب ارجمند تفسیری  شیعه وسنی داده  تا کنون به چنین موضوعی برخورد نکرد.
 
2- سوءاستفاده از واژه ی"خاتَم"و اراده باطل از این سخن حق .
در کریمه ی چهل از سوره مبارکه ی احزاب این واژه شریف آمده در فرهنگهای لغت عربی مانند لسان العرب ابن منظور آمده است : "ختَم یختِم ختماً و ختاماً و الختَم و الخاتِم و الخاتَم و الخاتام : من الحلی کأنّه اوّل وهله خُتم به : به معنی :از زیبایی است گویا آن نخستین مرتبه چیزی است که بدان نیز پایان یافته است  ( لسان العرب ابن منظور ماده ختم ) این معنی را قوامیس ذیل نیز آورده اند:
  ( العین  خلیل بن احمد //النوادر ابوزید انصاری //جمهره اللغه ابن درید //تهذیب اللغه-ازهری //الصحاح جوهری //اساس البلاغه زمخشری // القاموس المحیط فیروز آبادی //تاج العروس ---زبیدی //مفردات القرآن  راغب اصفهانی ) و بسیاری از کتب لغت عربی و تفسیری که این معنی را تایید نمودند . با این معنی فرقه بهاییت که معتقد است این واژه اسم فاعل نیست و معنی پایان بخشی از آن اراده نمی شود نه تنها اثبات ظهور نیست بلکه اثبات ختم نبوت است چون معتقدیم پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم  اول و آخر نبوت است و سایر انبیاء و رسل از نور وجودی ایشان بهره مندند .
 در صورتی که این معنی را نپذیرند و این واژه را به معنی مهر و انگشتر بدانند بازهم چنانکه بر جامعه بشری و مناسبات انسانی و اجتماعی حاکم است مهر را در پایان و ختم هر قرار داد و قانون می زنند
و سطو ر و مطالب بعد از آن فاقد هر گونه اعتبار است .
 چگونه است خط دهندگان فرقه بهاییت این آیات الهی را در قرآن نمی بینند :
۩إنَّ الدین  عند الله الاسلام ۩(آل عمران : 19) ۩رضیت لکم الاسلام دینا ۩(مائده : 3) ۩ من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخره من الخاسرین ۩( آل عمران : 85) ۩الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت  علیکم نعمتی  ۩(مائده :5)
صد ق الله العلی العظیم.ُ


 عوام فریبی  در نزد فرقه بهاییت


1 -  سوره مبارکه بقره آیه شریفه 113 به اختلافات دو گروه یهود و نصاری اشاره دارد:
 ۩ و قالت الیهود لیست النصری علی شیءو قالت النصری لیست الیهود علی شیءو هم یتلون الکتاب۩
 صدق الله العلی العظیم.
این دو گروه در حالی که صاحب شریعت الهی  می باشند یکدیگر را  تحقیر می نمودند . فرقه بهاییت معتقد است:
« بدیهی است حل این اختلافات و بیان حقیقت مسائل بایستی در این جهان شود تا شاید سبب هدایت شود . این کیفیت در ظهور اعظم الهی و نزول آیات محکمه شریعت بهایی به تمام معنی تحقق یافت ».
 ( گلگشتی در قرآن مجید ص139-چاپ:کانادا). و گفته اند حل این مشکلات در قرآن به قیوم قیامت موکول شد در حالی که در شریعت بهایی حل شد .
 جناب بهاء!
 پیروان شما شاهد جنگهای جهانی اول و دوم و سوزاندن سه میلیون یهود در کوره های آدم سوزی نبودند ؟ و همین امروز شاهد هتاکی و بی حرمتی یهود و نصاری نسبت به هم نمی باشند . در یک اندیشه عقلانی این اختلاف موجود چگونه در فرقه بهاییت حل شده و کشور غاصب اسرائیل که به لحاظات مختلف مورد توجه این فرقه است قادر به حل مشکلات فیمابین نمی باشد؟ چگونه همین رژیم غاصب از تفکرات شما استفاده نمی کند ؟ پس همان پیش بینی  قرآنی صحیح می باشد.

2- عرفان در نزد فرقه بهاییت :  
«برای شناخت آن مراحل شما را به مطالعه کتاب "هفت وادی "نازله از قلم حضرت بهاءالله  توصیه می کنیم :  
وادی اول : طلب       
 دوم : عشق        
 سوم : معرفت        
 چهارم : توحید         
 پنجم :  استغناء          
 ششم : حیرت       
 هفتم : فناء فی الله ».

 جناب بهاء !
 اگر قریب 170سال قبل این موضوعات در دیدگاه شما بکر و جدید وبااستعانت حق با قلم شما نازل گردید بهتر است بدانید و به اتباع خود بگویید 1200سال قبل از ولادت خودتان عرفاء و حکماء اسلام شکل کاملتر آنرا بیان نمودند که ازباب اختصار نام چند تن از این بزرگان را که هرگز مانند .......ادعایی ننمودند یاد آور می شوم :
 رابعه عدویه  سفیان ثوری  فضیل عیاض  معروف کرخی  با یزید بسطامی  سری سقطی  سهل بن عبدالله تستری  جنید بغدادی  شبلی  ابونصر سراج - ابوعلی دقاق -  شیخ ابوالحسن خرقانی  شیخ ابوسعید ابوالخیر  خواجه عبدالله انصاری  امام محمد غزالی  احمد غزالی  شیخ احمد جام  سنایی غزنوی  عبدالقادر گیلانی  شیخ شهاب الدین سهروردی  ابوحفص  سهروردی  شیخ عطار - ابن عربی
 صدر الدین قونیوی  مولوی  حافظ  سعدی  محمود شبستری  صفی الدین اردبیلی علاءالدوله سمنانی --اوحدی -  عماد فقیه  سیدقاسم انوار-  جامی  شمس الدین لاهیجی و عثمان هجویری و...........

3- نوروزدر نزد بهاییان است؟؟؟!!!!
 در کتاب "اقدس "آمده :« یا قلم الاعلی قل یا ملأالانشاء ....وجعلنا النیروز عیداً لکم بعد اکما لها» ( اقدس ص 15-بند 43)
 قطعاً ایرانیان پاک سرشت و فرخ نهاد و صاحب بیش از 7000سال تمدن و فرهنگ می دانند چنانکه تمام ایران شناسان فرهیخته همچون پروفسور گوستاولوون و پروفسور آرتور کریستن سن و ریچارد و...نیک میدانند نوروز و رسوم وآداب وابسته به آن قبل از ظهور بسیاری از ادیان الهی وحتی دین
 مبین اسلام در ایران  اجراء می شد و اینک نیزمی شود و در آینده نیز خواهد شد.
 آیا نوروز متعلق به تمام جهانیان است یا متعلق به پارسی زبانان خوش گفتار؟  آیات و احکام یک دین متعلق به بشریت است یا یک قوم خاص ؟؟.اسلام نیز با آشنایی کامل از نوروز  واین سنت حسنه ایرانی آنرا تصدیق نمود وبدان سفارش نمود .این موضوع چه ارتباطی با اقدس دارد جای بسی اندیشه است .و اگر قرار باشد این آیه الهی باشد باید برای تمام آداب و سنن کشورهای جهان آیه آید و در آن صورت اقدس وکتب مشابه آن باید چند صد جلد باشد و این از خصایص کتب الهی دور به نظر می رسد .واعلم
 
4- ایرادات ادبی "اقدس":
 اشکالات صرفی و نحوی و زبان شناسی و بلاغی  در کتاب "اقدس "که در دیدگاه آنان منزل الهی  است
 بسیاردیده می شود .چگونه تاکنون ابناءالبشر حتی یک اشتباه قابل اثبات از قرآن مطرح ننموده اند ولی هرکسی تنها با مطالعه یک دوره زبان وادبیات عربی متوجه بسیط ترین اشکالات مذکور در این کتاب خواهد شد . اگر آسمانی است چگونه این همه اشکال وجود دارد ؟! آیا نعوذ بالله من الشیطان وشبهه دانش خداوند به هنگام نزول این کتاب دچار نوسان می شده؟؟؟؟!!!!  بنا براین خلاف این مدعی به سهولت ثابت است.
 
5- زبان "اقدس":
 در قرآن کریم بیان شده: ۩وماأرسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبّین لهم۩ صد ق الله العلی العظیم.
 (ابراهیم :4)
خداوند می فرماید:هر پیامبری را با زبان قوم خود فرستادیم..
  آقا میرزا حسینعلی خــــــــــان نـــــــوری مازندرانی از توابع مازندران-که افتخار علوی بودن و اولین نژاد ایرانی در محبت وعشق به اهل البیت علیهم السلام را دارند-می بایست کتاب منزلش یا به لهجه مازندرانی باشد یا به زبان فارسی .ولی چنانکه مشهود است به زبان عربی می باشد. نیک می دانیم تورات به زبان (عبری )و انجیل به زبان (سریانی ) و قرآن به زبان (عربی) و اقدس به زبان (عربی)!!!!!!!شاید شما نیز مانند نگارنده ی این مقال گمان کنید "مردم مازندران وبه دیگر تعبیر ایرانیان پارسی گوی در169 سال قبل عربی صحبت می نمودند و دوباره ایرانی گشتند؟؟!!!!!!!!!و یا باید و به ناچار به بطلان این کتاب و.. ..معتقد باشیم.

6- رد نبوت بهاءاز زبان فرزندش:
 عبد البهاء غصن اکبر بهاءالله به میرزا حسن نامی اطلاع داده است:«ما داعیه نداریم ما که دعوی نبوت و امامت و رسالت نکرده ایم چه سؤالی وچه جوابی ؟من بنده ای از بندگان جمال مبارکم. ودر راه محبت در بین بشر خدمت می کنم .آقای میرزا حسن اگر سؤ الی دارد علماءوفقهاءو حکماءدر عالم بسیارند مشکل غامضه و مطالب معضله حل می کنند وما که دعوی علم و دانش نکرده ایم وبه ما چه کار دارد؟»(خاطرات نه ساله /ص107). نوشته های عبد البهاء ویارانش تناقض دارد و آنانکه سخن او و پدرش را وحی میدانند حکم دلسوزان مشفق تر از مادر دارند.


  ادعای شگفت انگیز "خدا بودن(الوهیت)"جناب بهاءالله در کتب فرقه ی بهاییت:
قبل از بیان این بخش  استعاذه میکنم و گویم :اعوذبالله من الشیطان الرجیم و شبهه
 1-میرزا حسینعلی خان نوری معروف به "بهاءالله"در کتاب "بدیع"گفته:"«اننی انا الله لا اله الا انا کما قال النقطه (میرزا علی محمد الشیرازی)من قبل و بعینه یقول  من یأتی من بعد» .
بدون تردید من خدا هستم و خدایی جزمن نمی باشد چنانکه میرزا علی محمد شیرازی هم گفت خداست و بعد از این افرادی مدعی این مقام خواهند شد.!!!!!!!! ( بدیع ص154)
 2-عباس افندی  در کتاب "تاریخ صدر الصدور  گفته:«مقام حضرت اعلی میرزا علی محمد الو هیت شهودی و مقام جمال اقدس و اقدم (میرزا حسینعلی)احدیت ذات هویت وجودی ورتبه این عبد (عباس افندی)عبودیت حقیقی وهیچ تفسیر و تاویلی ندارد.!!!!!!!!!! (تاریخ صدر الصدور ص207)
 3-جمال مبارک (میرزا حسینعلی) در قصیده ورقاییه می گوید:«کل الالوه من رشح امری تالهت کل الربوب من طفح حکمی تربت» همه خدایان از اثر من به خدایی می رسند وتمام پروردگاران از ریزش حکم من به مقام ربوبیت رسیدند.!!!!!!!!(مکاتیب ج2-ص254/255)
 4-یکی از بهاییان از عبد البهاء پرسید:مقصود ا زمالک دنیا در انجیل چیست؟ پاسخ داد:مالک دنیا جمال مبارک (میرزا حسینعلی) است. .!!!!!!!!(مکاتیب ج3-ص404)
 5- عباس افندی وخواهرش (ورقه علیا)بهاییان را به پرستش وبندگی وستایش بهاءالله تشویق می کردند و عبودیت اغنام در برابر بهاءرا می ستو دند و بهاییان را "بندگان جمال مبارک ابهی و بندگان صادق جمال مبارک "خطاب می کردند.!!!!!!!!(مکاتیب ج2-ص56/ص12//14//33//37)
 6-« اسجدوا الله ربکم العلی الاعلی الذی کان فی جبروت البقاء باسم البهاءوفی ملکوت السماء بالعلی مذکورا.»
 در برابر پروردگار علی اعلی سجده کنید که در جبروت بقا آسمانها با نام بهاء است ودر ملکوت اسما بانام علی خوانده می شود.!!!!!!!(مبین ص167)
 
هویت جناب بهاءالله با استفاده از کتب فرقه ی بهاییت:
 1-صفت ونعت " عِلّیه " از آن دولت ایران و صفت"فخیمه"از آن دولت بریطانیا و صفت و
 نعت "بهیه"از آن دولت روسیه بود. با پناهندگی جناب بهاء به سفارت روس قول داد دینش را به پاس داشت خدمات آنها به وی "بهایی" نامد .و دخترش را "بهیه "نامید.و آواره مینویسد :طاهره اولین کسی بود که میرزا حسینعلی خان را "بهاء"لقب داد.(کواکب ج1-ص257//271//272)
 2- مورخان بهایی معتقدند: لقب "بهاءالله"از روی قرعه در دشت بدشت انتخاب گردید.!!!(ظهور الحق ص110-)(کتاب حضرت بهاءالله-ص39)
 3-شوقی افندی می گوید:هدف ما در تلاشهای روس بهیه و انگلیس فخیمه ایجاد دین و مذهب نبود.(کتاب خصایل اهل بهاء ص91)(نظر اجمالی ص115)
 4-بهاء مشوق معاشرت بهاییان با تمام ادیان با روح و ریحان است الا درباره ی مسلک خود که هیچ بهایی حق تحری حقیقت را ندارد.
 بنده مخلص جناب میرزا حسینعلی (بهاءالله)و آقای عبد البهاء که در عوامفریبی دست اسلافش را بسته گوی سبقت را از ایشان ربود افتخار کشور انگلستان بود ودر ازای خدمات صادقانه اش!!مورد توجه دولت انگلیس قرار گرفت و مفتخر به لقب "سر عبد البهاء" گردید. (کواکب ج2-ص296)
 5-سخن تاریخی بهاءپیامبر ادب و عرفان!!!!
 هرکس بهاءرا منکر شود سزاوار است از مادرش وضع خود را بپرسد و هرکس دشمن او با شد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادر ش رفته است(گنج شایان  -ص78//79)(مائده آسمانی ج4-ص355)
 جناب بهاء!
 عزت قلمم را بیش از آن می دانم که ادامه دهم و شرمنده ی خواننده ی محترم این مقال گردم.شما که با وحی ارتباط داشتید نپرسیدید "ادب نبوت چیست؟؟"
 
یک حرکت خزنده و فریبنده در فرقه ی بهاییت:
بهاییان  در یک حرکت خزنده و حالتی حق به جانب قصد انتخاب دوست برای "بهاءالله"دارند وبا تعابیر خدعه آمیز "اعراض از آیات الهی ظلم است و معرضین به علت انکار آیات دلهایشان  مختوم
  و گوش هایشان نا شنوا است و هرگز راه هدایت را نخواهند یافت". جملات  در ظاهر زیباست وبدون ایراد . اما نیت آنها در زیر نهفته است  و می گویند یهودیان کتب بسیاری را در رد عیسی بن مریم علیهما السلام و عیسویان آثار زیادی را در رد پیامبر اسلام نگاشتند و مسلمین نیز دیباجه هایی در رد بهاییت به زیور طبع رساندند.
 به هوش باشیم :
 اولا: میان پیامبران هیچ اختلافی نیست و هرچه هست متعلق به افراد کم دانش و متعصب آنهاست. وبه فرموده خداوند در سوره  مبارکه "بقره"لا نفرق بین احد منهم.
 ثانیا:شما نخست "نبوت "بهاءالله رابا کتب آسمانی  ثابت کنید  سپس وارد این تظلم و دادخواهی شوید.و بقول عامه:اول برادری را به اثبات برسان بعد ادعای ارث نما.
 ثالثا:هیچ پیامبری  رسول قبل از خود را رد نکرده و پیامبر بعد از خود را نیز معرفی نمود و در ختم رسل بودن پیامبر عظیم الشأن اسلام و ختم اوصیاءبودن حضرت صاحب العصر و الزمان نه تنها شکی نیست که مجال برای بحث نمی ماند.و ازبا ب یاد آوری  به چند کتاب دگر باره مراجعت می نماییم .
 1-در جزءدوم از کتاب پنجم (سفر خامس)تورات  آمده:
 «نابی أقیم لاهیم مقارب اجئهیم کاموخا ایلا وشیما عون»ترجمه عربی آن:نبیّا  أقیم لهم من وسط اخوتهم مثلک به فلیؤمنوا.یعنی :از میان خودتان پیامبری برای آنها انتخاب شده مانند خودت پس به او ایمان آورید.(افحام الیهود سموأل المغربی  ج1-ص113-تحقیق د. شرقاوی)
 2-در کتاب مقدس "کتاب دانیال" ص1567-فصل 12 بند 31///و کتاب اشعیای نبی  -باب 59- کتاب حیقوق نبی  -فصل 2 بند 3 /// وهمان کتاب ص1220 فصل 11 بند 101  اشاره مستقیم به ظهور امام زمان سلام الله علیه در آخر الزمان دارند.
 3- در کتاب مقدس "انجیل"(متی)باب 25- ص60-بندهای 31/33/////// در کتاب مقدس "انجیل"(لوقا)
 باب 12- ص154-بندهای 35/37////// در کتاب مقدس "انجیل"(مرقس)باب 13- بندهای 32/37///////
در کتاب مقدس "انجیل"(یوحنا)باب 5- -بندهای 26/28 نیز به ظهور آقا صاحب الامر در آخر الزمان اشاره دارند.
  4- در کتاب "زند بهمن یسن" ص19 و جاماسب نامه ص25 و بشارت ظهور  ص20نیز با چنین مفاهیمی برخورد می کنیم.
 در مکتب ارجمند اهل البیت علیهم السلام نیز 148 روایت پیرامون ذریه امام حسین بودن و 147 روایت در فرزند امام حسن عسکری بودن و 39 روایت در اقتدای حضرت عیسی بن مریم پیامبر محبت به وجود نازنین امام زمان  در زمان ظهور موجود می باشد.
 این کتب موجود است و فنا وری اطلاعات نیز پیشرفته است . حال نوبت شماست که جناب "بهاءالله"را در کتب پیشین ثابت کنید.ولن تفعلوا.
نگارنده قصد تبیین تاریخ پنهان را داشته و بنا بر تعالیم زیبای قرآنی "لا اکراه فی الدین "نیت دعوت نداشته و رجای واثق دارد که با مطالعه وکنکاش رهِ گم کرده ی خویش را  بیابید.


 والسلام علی من اتبع الهدی
87 - 1 - 6
      دکتر حسین قدمی



دکتر حسین قدمی

دین بهاییت چگونه شکل گرفت؟

دین بهاییت

بهائیت انشعابی از بابیگری است و بابیت انشعابی از شیخیگری است.
در اوائل قرن نوزدهم شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، (شخصیت و اندیشه‏های کاشف الغطاء کتاب (الایات البینات) مؤلف آیت الله العظمی کاشفالغطاء به کوشش دکتر احمد بهشتی، کانون نشر اندیشه اسلامی) مدعی رابطه مستقیم با امام زمان(عج) شدند و خود را واسطه میان مردم مسلمان و آن حضرت معرفی کردند" از همین‏جا راه و رسم شیخی پدید آمد و جمعی از افراد ساده ‏لوح و گروهی از فرصت ‏طلب‏ها به آن گرایش پیدا کردند.
شیخ ملاحسین بشرویه، پس از سید کاظم رشتی، رهبری فرقه را به عهده می‏گیرد و در سفری به شیراز با سید علی محمد شیرازی(محمد باب) ملاقات نموده و مرید و سرسپرده او می‏شود.
محمد باب بعد از ادعای بابیت امام زمان(عج)، ادعا می‏کند که خود امام زمان است و کار را تا ادعای نبوت پیش می‌‏برد و بعد از محاکمه و زندان در تبریز اعدام می‏شود. بعد از اعدام سید باب عده‌‏ای ازفریب‏ خوردگان و به تشویق و تحریک فرصت‏ طلبان و توطئه استعمار، عده‌‏ای به میرزا یحیی نوری (صبح ازل) و عده‌‏ای دیگر به میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) گرویدند، بهاء خود را پیامبر نامید و از همینجا فرقه بهایی پدید آمد.
میرزا حسینعلی نوری و میرزا یحیی نوری دو فرزند میرزا عباس بودند که در شهر نور مازندران زندگی می‏کرد. "بهاء" همراه با برادرش در تهران پرورش یافت و مقدمات علوم را آموخت. بهاء و برادرش در ابتدا متمایل به تصوف شدند و به مسلک درویش‏ها درآمدند. سپس به باب گراییدند. این دو برادر ضمن ملاقات با علی محمد باب، تصمیم گرفتند که از طریق تلاش در راه بابیت به آبو نان و مقامی برسند، لذا بهاء و صبح ازل در تهران کار تبلیغات بابیت را آغاز می‏‌کنند آنگاه به مازندران و جاهای دیگر رفتند و همهجا گرد و غبار و فتنه را بر می‌‏انگیختند و باب هم به هنگام مرگ وصیت نامه‌‏ای نوشت و صبح ازل را جانشین خود کرد و بهاء را به محافظت او گماشت.

عقاید بهاییت:
به چند مورد از عقاید آنها اشاره می‏شود.

۱- این فرقه می‏گوید، سید علی محمد باب امام زمان است که ظهور کرده و با ظهور او اسلام پایان گرفته و اینک دین جدید ظهورکرده و مردم باید همگی بهایی شوند، (شخصیت و اندیشه‏های کاشف الغطاء کتاب (الایات البینات) به کوشش دکتر احمد بهشتی، ص ۱۰۹، کانون نشر اندیشه اسلامی)
۲- پنهان کردن دینشان را ضروری می‌‏دانند به اصطلاح قائل به تقیه هستند.
۳- روزه نوزده روز است قبل از عید شروع و به عید نوروز ختم می‏شود.
۴- نماز جماعت باطل است مگر در نماز میت.
۵- قبله آنها مرقد بهاءالله است در عکا.
۶- حج برای مردان واجب است و بر زنان واجب نیست، آن هم (حج) در خانه‌‏ای است که بهاء در آن اقامت داشته، یا درخانه‌‏ای که سید علی محمد باب در شیراز در آن سکنی داشته است به جا آورده می‏شود.
۷- چند تا اعیاد دارند:
الف- عید ولادت باب، اول محرم.
ب- عید ولایت بهاء، دوم محرم.
ج- عید اعلان دعوت باب، پنجم جمادی.
د- عید نوروز.[۱]
۸- نماز پنج تکبیر دارد و در دو وقت خوانده می‌‏شود یکی هنگام تولد و یکی هم هنگام مرگ. و مطهرات پنج تا است: آب، هوا، آتش، خاک، بیان. همه چیز نجس است مگر آنچه آیه (الله اطهر) بر آن خوانده شود و عبادتگاه‏ها طبق وصیت بهاء باید از نه کناره و یک گنبد تشکیل بشود و این عبادتگاه‏ها در فرانکفورت در آلمان و سیدنی در استرالیا و کامپالا در اوگاندا، لیمیت در شیکاگو و پاناماسیتی در پاناما و دهلی نو در هندوستان است.[۲]

فرقه‏‌های بابیه و بهائیه:
بعد از اعدام سید علی محمد باب بابیت به سه فرقه تقسیم شد و بعد از مرگ بهاءالله نزاعی که بین دو برادر عباس افندی و محمد علی به وجود آمد دو فرقه دیگر اضافه شد، مجموعا پنج فرقه شدند.
۱- ازلیه (به رهبری میرزا یحیی نوری، صبح ازل)
۲- بهائیه (به رهبری میرزا حسین علی، بهاءالله)
۳- بابیه خالص (فقط رهبری سید علی محمد را قبول دارند)
۴- بابیه بهائیه عباسیه (رهبری عبدالبهاء عباس افندی)
۵- ناقضون (اتباع میرزا محمد علی برادر عبدالبهاء).[۳]
 
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
۱- شخصیت و اندیشه‏‌های کاشف الغطاء (الایات البینات) آیت الله العظمی جعفر کاشف الغطاء، دکتر احمد بهشتی، نشر اندیشه‌‏های اسلامی.
۲- بهائیت چگونه پدید آمد، نورالدین چهاردهی، انتشارات فتحی.
۳- ارمغان استعمار، محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات نسل جوان.

منابع:
[۱]. المدخل الی دراسة الادیان والمذاهب، العمید عبدالرزاق محمد اسود، ج ۳، صص ۳۱۱ - ۳۰۸، انتشارات الدار العربیة للموسوعات.
[۲]. شخصیت و اندیشه ‏های کاشف ‏الغطاء، ص ۱۱۱ و ۱۳۹، دکتر احمد بهشتی.
[۳]. المدخل الی دراسة الادیان والمذاهب، ج ۳، ص ۳۱۲، العمید عبدالرزاق محمد اسود.


ازدواج در فرقه بهاییت




ازدواج با محارم
ازدواج با زن پدر حرام است و حکم بقیه محارم بیان نشده است، در اقدس، چنین آمده است:
" قد حرمت علیکم ازواج آبائکم...". تنها همسران پدرتان بر شما حرام شدند(نه مادر).
(اقدس ص 30 س 10.)

اگر چه بهائیان حکمی را که بیان نشده به بیت العدل حواله می دهند، بیت العدل نیز تصمیم در این باره را به عهده خود افراد می داند:"تصمیم گیری در این مورد به عهده خود نفوس مومنه محول شد و در ادامه آمده است؛ آن معهد اعلی هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی راجع به ازدواج با اقارب مقتضی نمی داند" .
(انوار هدایت صفحه 487 حکم 1289 در موضوع ازدواج.)
ممکن است بهائیان بگویند: بین اقارب و محارم تفاوت است و نیز بهاییان ایران به واسطه عرف ایران این عمل شنیع را انجام ندهند،اما اینکه این مطلب در کتب آنان موجود است قابل انکار نیست. نظر نهائی را در این باره عبدالبهاء، در کتاب مائده آسمانی ارائه می کند و بیان می دارد هر آنچه حکمش بیان نشده حلال است، وی می گوید:
" عدم ذکر در الواح الهی نفس جواز است زیرا منهی از نصوص استنباط میشود.
(عبدالحمید اشراق خاوری،مائده آسمانی ، موسسه چاپ مطبوعات امری،129 بدیع ،ج 2 ،ص 42.)

و مسلم است که حکم ازدواج با محارم نه در کتاب اقدس و نه هیچ کتاب دیگر بیان نشده است!
حکم لواط در مسلک بهایی
این موضوع در میان بهائیان از جهت حکم مبهم و مجهول است.
میرزا بهاء در کتاب خود که رسما برای بیان حدود و احکام تألیف کرده است: در مقام ذکر حکم و بیان حد آن ساکت مانده است.
در اقدس (ص 30 س 10) می گوید:
«قد حرمت علیکم ازواج آبائکم انا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان اتقوا الرحمن یا ملأ الامکان و لا ترتکبوا ما نهیتم عنه فی هذا اللوح»
حرام شده است بر شما زنهای پدران شما و ما حیاء می‏کنیم که حکم غلمان را ذکر کنیم پرهیز کنید از خداوند و مرتکب نشوید آنچه را که در این کتاب از آن ممنوع شده‏اید.
از این عبارت بقرائن چندی جواز لواط فهمیده می‏شود:

1 - اگر آورنده حکم و آفریننده جهانیان از ذکر حکمی خجالت بکشد: پس تکلیف مردم وظیفه‏شناس چیست؟
2 - جناب میرزا از بیان حکم زناء و ازدواج آباء (و صدها مطالب دیگری که موجب انفعال و شرمندگی بشر است) حیاء نکرده است، برای چه در موضوع لواط خجالت کشیده، و حکم آن را بیان نمی‏کند.
3 - حیاء و خجالت کشیدن از قبح عمل ناشی می‏شود، و چون عمل لواط در میان مردم قبیح است. جناب میرزا از بیان حکم اباحه‏ی آن خجل شده است، و اگر می‏خواست تحریم کند: جای خجلت و حیاء نبوده است.
4 - و بالاخره از این عمل در کتاب اقدس نهی نشده است، و به موجب عبارت (لا ترتکبوا ما نهیتم عنه فی هذا اللوح) ارتکاب این عمل برای پیروان بهاء ممنوع و منهی نخواهد بود.

اما عبد الحمید اشراق خاوری در کتاب (گنجینه‏ی احکام، ص 267)می گوید این عمل حرام است.
وی در مقام استدلال به حرمت لواط می‏گوید: در لوح مبارک از قلم اعلی نازل:
«قل قد حرم علیکم الزنا و اللواط و الخیانة ان اجتنبوا یا معشر المقبلین تالله قد خلقتم لتطهیر العالم عن رجس الهوی»
بگوی که حرام شده است بر شما زنا و لواط خیانت کردن پرهیز کردن ای جماعت اقبال کنندگان که شما آفریده شده‏اید برای پاک کردن جهان از رجس هوی پرستی.
سپس از رساله‏ی سؤال و جواب نقل می‏کند - س - از حد زنا و لواط و سارق و مقادیر آن؟ ج تعیین مقادیر حد به بیت العدل راجع است.
البته اگر از این دو قسمت حرمت لواط در مقابل کلام صریح اقدس فهمیده بشود: نمی توان گفت که آنها قائل به اباحۀ لواطند، ولی به هر حال، سوء تعبیر و ابهام در جمله‏ی (نستحیی ان نذکر) باقی بوده و برطرف نمی شود.

جنایت‌ها و خیانت‌های بهاییان در ایران

 جنایت‌ها و خیانت‌های بهاییان در ایران
گسترش فساد و فحشا یکی از برنامه های مشخص بهاییان در ایران عصر پهلوی بود؛ طبق یکی از اسناد افشاء شده از ساواک فردی بهایی به نام سروان احمد نبیلی که به اشاعه و تبلیغ بهاییت در بین مردم و به ویژه افسران و درجه داران شهره بود، در کار تجارت قاچاق انسان و فروش دختران ایرانی به شیوخ متمول و عیاش عرب بود.
پایگاه خبری ریشه

در چند روز اخیر دیدار فرزند یکی از شخصیت‌های سیاسی کشور با یک فرد معلوم‌الحال بهایی، خبرساز شده است و بزرگان و اعاظم دینی و سیاسی کشور اعتراضاتی را در این رابطه مطرح کرده‌اند.

آیت‌الله مکارم شیرازی یکی از مراجع عظام تقلید از جمله بزرگانی بود که به این دیدار واکنش نشان داد و در درس خارج فقه خود، گفت: «بنده به سهم خود اینگونه کارها را شدیدا محکوم می‌کنم و معتقدم این جرم از نظر شرعی قابل تعقیب است، زیرا تقویت دشمنان اسلام و دشمنان نظام از نظر شرعی جرم محسوب می‌شود و می‌توان مجرم را تعقیب کرد».

آیت الله آملی لاریجانی نیز در جلسه مسئولان عالی قضائی با ابراز تاسف از برخی هنجارشکنی‌ها، گفت:« در کشوری که منتسب به امام زمان(عج) است دفاع از بهائیت هیچ معنایی ندارد؛ بهائیت مجعول و ساخته شده دست اجانب و استعمارگران است».

وی همچنین با تاکید بر اینکه قوه قضائیه با همه کسانی که بر ضد امنیت کشور اقدام کنند و برای کشورهای بیگانه جاسوسی کنند و از جمله با رژیم صهیونیستی همکاری کنند قاطعانه برخورد خواهد کرد، گفت: «باید پرسید که بیت‌العدل یا مقر فرماندهی بهائیت در اسرائیل چه می کند و آیا همکاری با چنین شبکه‌ای خلاف امنیت کشور ما نیست».

در این میان برخی عناصر به اصطلاح منورالفکر با حمایت از اقدام سبیّه پرحاشیه شخصیت مطرح سیاسی کشور، همصدا با دشمنان این مرز و بوم، آه و فغان حقوق بشری به راه انداخته‌اند که در ایران عناصر فرقه ضاله بهائیت به دلیل آیین و مسلکشان زندانی می‌شوند؛ این غوغاسالاری و فضاسازی در حالی است که آیت الله آملی لاریجانی در جلسه اخیر مسئولان عالی قضائی صراحتا اعلام کرده که «در جمهوری اسلامی ایران هیچ کس به دلیل عقیده به زندان نمی‌رود و این موضوع دروغ رسانه‌های غربی است».

علل نفرت ایرانیان از بهاییت

اما برای یافتن علت نفرت ایرانیان از فرقه ضاله بهائیت، کافی است صفحات تاریخ را تورق کنیم تا به اسناد و مدارک خیانت‌ها و جنایت‌های اعضای این فرقه ضاله و اقدامات آن‌ها علیه منافع و مصالح ملی کشور دست یابیم.

 بابیان که پیروان محمد علی باب بودند، از ابتدای شکل گیری خود در بعضی از نقاط کشور دست به کشتار مردم بی گناه زدند؛ آنها قصد داشتند از راه قتل و عام  و ترور و ارعاب مردم و مقامات به مقاصد واغراض شوم خود را پیش ببرند.

ایجاد فتنه، آشوب و اغتشاش، روش ویژه بهاییان

ایجاد فتنه، آشوب  و اغتشاش یکی دیگر از روش‌های بهاییان برای پیشبرد اغراض شوم شان بود؛ اعضای این فرقه ضاله در زمان ناصرالدین شاه قاجار پس از آنکه در ترور شخصیت‌های سیاسی و دینی ناکام ماندند دست به آشوب و اغتشاش زدند که حاکمیت وقت علیه توطئه اعضای این فرقه وابسته به انگلیس ساکت ننشست و علیه آن ها اقدام جدی اتخاذ کرد.

بسیاری از کارشناسان و تاریخ نگاران با استناد به اسناد متقن تاریخی معتقدند، انگلیسی‌ها در شکل‌گیری و تثبیت جایگاه بهائیت در ایران در عصر قاجار و پهلوی نقش ویژه‌ای را برعهده داشتند؛ در واقع روباه پیر استعمار در نظر داشت به موازات شکل‌دهی به لُژهای فراماسونری، فرقه بهاییت را برای استحکام نفوذ خود در ایران تقویت کند.

تلاش انگلیس برای مقابله با نقش هدایتگرانه علمای شیعه

در عصر قاجار نقش هدایتگرانه علمای شیعه در جامعه و ستیز جهادگونه آن‌ها با دسیسه‌های استعمار انگلیس که در ماجرای تحریم تنباکو نمود یافت، اتاق فکر انگلیسی‌ها را واداشت تا به مقابله با اقتدار و جایگاه کارگزاران نهاد دین یعنی روحانیون بپردازند؛ در همین راستا فرقه بهاییت از آستین روباه پیر استعمار خارج شد.

خارج کردن دین از حوزه اجتماعی و توجیه استعمار در کشور به عنوان یگانه عامل تجدد و ترقی، دو هدف عمده بهاییان در آغاز شکل گیری بود؛ در رأس این فرقه علی محمد شیرازی از شاگردان سید کاظم رشتی بود که با تکیه بر فلسفه مهدویت تشیع ابتدا خود را نماینده امام زمان خواند، سپس ادعای مهدویت کرد و خاتمیت پیامبر اسلام را نفی کرد؛ وی بر مبنای اعتقاد الحادی خود و با پشت گرمی انگلیسی‌ها، شورش‌های دامنه داری را در برخی از شهرهای ایران از جمله شیراز، اصفهان، زنجان، شاهرود و مازندران ایجاد نمود.

ماموریت ویژه انگلیسی‌ها به فراماسونرهای بهایی

بر پایه اسناد انتشار یافته، انگلیسی ها برای  سازماندهی اجتماعی نیروهای خود در چارچوب تشکیلاتی غیر نظامی، به فراماسونرها و بهاییان ماموریت ویژه ای دادند؛ این دو گروه ماموریت داشتند مناسبات استعماری انگلیس را تحکیم کنند و در مقاطع حساس تاریحی ضامن منافع استعماری انگلیس در ایران باشند؛ از منظر انگلیسی ها، فراماسونرها و بهاییان دارای اشترکات زیادی از جمله مخالفت علنی با دستورات دین اسلام و تبلیغ بی قیدی و بی اخلاقی بودند.

برخی معتقدند یکی از دلایل مخالفت بزرگانی همچون شیخ فضل الله نوری با مشروطیت به دلیل حضور فعال بهاییان در عرصه سیاست و به چالش کشاندن دین اسلام و توهین علیه مقدسات دینی در مطبوعات تحت اداره بهاییان بود؛ البته با تمام تلاش‌هایی که شیح فضل الله نوری برای مشروعه نمودن مشروطیت کرد اما این بهاییان بودند که با کمک انگلیسی ها موفق شدند انقلاب مشروطیت را به انحراف بکشانند و شیخ فضل الله نوری و تفکراتش را به انزوا کشانند و با توطئه‌ای هماهنگ او را از سر راه خویش بردارند.

نقش بهاییان در قدرت‌گیری رضاخان

انگلیسی ها با کودتای 1299 و به قدرت رساندن رضاخان نفوذ خود را در ایران گسترش دادند و از این طریق زمینه را برای نفوذ بهاییت در ایران هموار نمودند و آنها نیز با حکومت رضاخان همراه شدند.

"حبیب الله عین الملک"  پدر هویدا، از جمله بهاییان بود که در این دوره به حمایت از رضاخان برخاست و به عنوان کارگزار وزارت امور خارجه به سوریه رفت و در جهت تحکیم فرقه بهاییت از هیچ کوششی دریغ نورزید. او آن چنان در تبلیغ این فرقه بی پروا بود که مردم شام خیال می‌کردند مذهب رسمی ایرانیان، بهایی است. بهاییان در جلسات و سخنان خود از رضاخان به نیکی یاد می‌کردند و سیاست‌های ضد دینی و مقابله او با علما را ناشی از علاقه رضاخان به فرقه بهاییت می‌دانستند. سیاست کشف حجاب رضاخان که نشانگر مخالفت و ضدیت وی با یکی از اصول مسلم و حساس شریعت اسلام یعنی حجاب بود، مورد استقبال بهاییان قرار گرفت.

پهلوی دوم؛ اوج نفوذ بهاییان

در دوران پهلوی دوم، جایگاه بهاییان در نهادهای قدرت نامشروع رژیم پهلوی تثبیت شد؛ مهم ترین هدف آنان در این دوره، رسمیت بخشیدن به مسلک بهاییت در ایران بود.

در بین سال‌های 1332 تا 1342، بهاییان تلاش کردند تا با عضویت در لژهای فراماسونری که از سوی انگلیسی ها در نقاط مختلف ایران تاسیس شده بود، به مراکز حساس قدرت نزدیک شوند؛ تسلط بر مراکز آموزشی کشور یکی از عمده اهداف بهاییان در این دوره بود؛ فراماسونرها و بهاییان معتقد بودند برنامه‌ریزی آموزشی باید به گونه‌ای باشد که به ضرر بهاییان و فراماسونرها و به طور کلی غرب تمام نشود و به عبارت دیگر برای ایران، استقلال و خودکفایی به وجود نیاورد.

بهاییان و تسلط بر مراکز آموزشی

در دوره پهلوی دوم، بهاییان عضو لژهای فراماسونری در رأس نظام آموزشی کشور و ریاست دانشگاه‌ها قرار گرفتند؛ "ذبیح الله قربان"، رئیس دانشگاه شیراز ، "منوچهر تسلیمی"، رئیس دانشگاه تبریز و "کامبیز قربان"، استاد دانشگاه کشاورزی شیراز و عضو لژ حافظ  از جمله بهاییانی بودند که به ازای خوش خدمتی رهبران بهایی نسبت به انگلیسی ها، در سیاستگذاری های فرهنگی کشور نقش مهمی ایفا نمودند.

پهلوی دوم، سلطنت خود را مدیون فرقه ضاله بهاییت بود؛ در 25 مرداد 1332 در حالیه رژیم نامشروع پهلوی دوم در حال سقوط بود، حبیب الله ثابت پاسال از عناصر سرشناس بهاییان با تمام امکانات خود به پذیرایی از شاه و خانواده اش در خارج از کشور پرداخت تا اعضای دیگر این فرقه با کمک انگلیسی ها و آمریکایی ها بتوانند شرایط را برای بازگشت شاه و سرنگونی دولت قانونی ایران فراهم آورند.

حضور یک جاسوس بهایی در هر یک از وزارتخانه‌های پهلوی دوم

پس از کودتای 28 مرداد 1332، نفوذ سیاسی بهاییان در امور کشور و در دربار پهلوی رو به تزاید رفت و عناصر این فرقه یا به ساواک پیوستند و یا عضو حزب رستاخیز شدند. آنطور که خود بهاییان اعتراف کرده‌اند، آن‌ها در دوران پهلوی دوم در هر وزارتخانه یک جاسوس گماشته بودند تا ریز و درشت اتفاقات کشور را به گوش سردمداران محافل بهاییت و انگلیسی ها برسانند.

اوج نفوذ بهاییان در دربار و رژیم پهلوی به زمان نخست وزیری "امیر عباس هویدا" مربوط می شود؛ فردی که بهاییان او را "کدخدای کوچک" می‌نامیدند و از سال 1343 تا 1356 به مدت 13 سال نخست وزیر رژیم پهلوی بود؛  تقریبا تمام اعضای کابینه هویدا یا بهایی بودند و یا با محافل بهایی مرتبط بودند.

 حسین فردوست در خاطرات خویش به نفوذ زایدالوصف فرقه ضاله بهاییت در تمام شئون مملکت در دوران هویدا اشاره می‌کند؛ فردوست در کتاب خود از فردی به نام دکتر ایادی پزشک مخصوص دربار نام می‌برد؛ فردی که بهایی بود و به اندرونی محمدرضا پهلوی راه داشت و با رایزنی‌هایش بسیاری از بهاییان را به مناصب عالی در رژیم پهلوی رساند.

پیوند بهاییان و صهیونیست‌ها

بهاییان با نفوذ لجام گسیخته خود در رژیم پهلوی و چنبره زدن به منابع مالی، مناسبات و تشکیلات خود را گسترش دادند؛ آن‌ها با ایجاد شعبه‌هایی در سراسر ایران، سیستم تبلیغاتی خود را توسعه دادند؛ مقر شعبه مرکزی بهاییان، در شهر حیفا واقع در فلسطین اشغالی بود؛ بهاییان که نوماسونری خطاب می‌شدند، با کمک صهیونیست‌ها و آیین صهیونیستی توانستند افکار ضاله خود را بسط دهند.

پیوند تنگاتنگ بهاییان و صهیونیست‌ها، سبب شد در رژیم پهلوی دوم، مناسبات میان این رژیم و رژیم صهیونیستی تقویت شود؛ در ساواک سازمان امنیتی مخوف رژیم پهلوی که برمبنای الگوی صهیونیست‌ها تاسیس شده بود، بهاییان تقریبا همه کاره بودند.

در سال 1342 رژیم پهلوی درصدد برآمد تا لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را به تصویب برساند؛  سیاست اصلی رژیم شاه در این لایحه حمایت از بهاییت و صهیونیسم در جهت اسلام زدایی بود.

با حضور به موقع و موضع گیری هوشیارانه امام خمینی به عنوان مرجعیت شیعه، توطئه‌ها خنثی شد. امام راحل با تلگرافها، اعلامیه ها و سخنرانی های خویش، علما و مردم را در مقابله با صهیونیسم و بهاییت و رژیم پهلوی به صحنه کشاند. ایشان در یکی از سخنرانی‌های خویش فرمودند: «این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‌کنم.قرآن کریم و اسلام در خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد در قبضه صهیونیستها که در ایران در لباس بهایی ظاهر شدند، است و مدتی نخواهد گذشت که با این قدرت مرگبار، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه می کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شئون ساقط می کنند. تلویزیون ایران، پایگاه جاسوسی یهود است و دولتها ناظر آن هستند و آن را تأیید می کنند.ملت مسلمان تا رفع این خطرها سکوت نمی کند و اگر کسی سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر مسئول و در این عالم محکوم به زوال است».

این گونه سیاست‌های ظالمانه، علما را در مقابله با رژیم پهلوی مصمم تر نمود و در این میان نوک حملات ایشان را متوجه بهاییان کرد. روحانیونی چون سید عبدالکریم هاشمی نژاد با تشکیل کانون‌های بحث و انتقاد از بهاییت،علیه اسرائیل  سخن گفتند.

در این میان ساواک  ضمن بازداشت علما، توقیف روزنامه ها، سرکوب تظاهرات و جلوگیری از جمع آوری اعانه برای مردم فلسطین، دست بهاییان صهیونیست ایرانی را در جمع آوری اعانه و برگزاری مجالس شادی در کنیسه‌ها و فرستادن بودجه های کلان از ثروت و دسترنج ملت ایران برای صهیونیستها باز گذاشته بود.

گسترش فساد و فحشا توسط بهاییان

گسترش فساد و فحشا یکی از برنامه های مشخص بهاییان در ایران عصر پهلوی بود؛ طبق یکی از اسناد افشاء شده از ساواک  فردی بهایی به نام سروان احمد نبیلی که به اشاعه و تبلیغ بهاییت در بین مردم و به ویژه افسران و درجه داران شهره بود، در کار تجارت قاچاق انسان و تحویل دختران ایرانی به شیخ حمدان، معاون نخست وزیر امارات، بود.

مطالب مرقوم شده فوق، تنها بخش بسیار کوچکی از جنایت ها و خیانت‌های فرقه ضاله بهاییت است؛ فرقه ای که با اعمال و رفتار شنیع خود در طول تاریخ موجبات نفرت زایدالوصف ایرانیان را از خود بوجود آورده اند؛ بسیاری از علما و مراجع عظام همه پیروان فرقه گمراه بهائیت را محکوم به نجاست می دانند و  در صورت تماس آن ها با چیزی، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آن ها، نسبت به اموری که مشروط به طهارت است را واجب می‌دانند.

منبع: خبرگزاری میزان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد