حسن روحانی در تاریخ 19 آبان سال 92 با حضور در مجلس شورای اسلامی برای دفاع از نصرتالله سجادی به عنوان وزیر پیشنهادی وزارت ورزش و جوانان، خطاب به نمایندگان و مردم ایران گفت: مردم در ۲۴ خرداد به افراط و تفریط به خشونت، خودرأیی، تکرأیی، عدم مشورت، عدم تدبیر، رأی نه دادند و به اعتدال، تدبیر، عقلانیت، رأی آری دادند. ما نباید صدای مردم را در طول ۴ سال پیشِ رو از یاد ببریم و فراموش کنیم. دولت خود را موظف به نظرات مردم، خواست مردم، آرای مردم و رهنمودهای رهبری میداند. به هر حال این رأی چیزی شبیه عقود است. از یک طرف رییس جمهور قولهایی به مردم داده است و از طرفی مردم مطالبات خود را تبیین کردهاند و در واقع نوعی عهد و پیمان بین دو طرف بسته شده است.[1]
ایده اصلی فیلم از داستانی که اعتبار آن تایید نشده، برگرفته شده است. این داستان کوتاه از این قرار است که در سال 2004 چند افسر پلیس در حین جستجو در مسیرهای زیرزمینی مخفی در نزدیکیهای برج ایفل، به یک راه مخفی میرسند که ظاهراً درب آن با پلاستیک پوشانده شده بود و بر روی آن علامت «وارد نشوید» قرار داشت. پس از اینکه افسران به جلوتر رفتند، موفق شدند یک محل با نورپردازی کامل به همراه یک دستگاه ویدئو پروژکتور و چند فیلم کلاسیک سینما را بیابند که باعث حیرت آنان شد. بنابراین آنها به سرعت به بالای زیرزمین رفتند تا این کشف را به مافوق خود گزارش کنند اما زمانی که همه آنها بار دیگر به این زیرزمین بازگشتند، همه چیز ناپدید شده بود و فقط نوشتهای باقی مانده بود که بر روی آن نوشته شده بود: «دنبال ما نگردید»؛ و در امضای این یادداشت نیز آمده بود: «انجمن مکزیکیهای حک شده». فیلم نیز در قبرها و دخمههای معروف زیرزمینی پاریس که گفته میشود تعداد 6 میلیون جسد در آن قرار دارد و درب و دیوار این محل نیز توسط استخوانهای مردگان شکل گرفته، روایت میشود. (برداشت شده از سایت مووی مگ)
موضوع فیلم یک دختر جوان دانشمند به نام اسکارلت (پردیتا وییکز Perdita Weeks) است که پا در راه پدرش که خودکشی کرده گذاشته تا حقیقت! را (علم تبدیل فلزات به طلا) که پدرش به آن دست نیافته بود را با شجاعت و جرات بسیار مردانه بدست آورد.
او به سختی به دنبال یافتن سنگ کیمیایی philosophers' stone است که 600 سال پیش توسط "نیکلاس فلامل" بزرگترین کیمیاگر تاریخ در پاریس اختراع شده بود. او برای بدست آوردن این شی با ارزش در ابتدای فیلم در کشور ایران حضور دارد و موفق به کشف و ترجمه متون باستانی میگردد که در نهایت او را به سوی شهر پاریس و قبرستان زیرزمینی واقع در آن میکشاند. اما پس از اینکه اسکارلت، مستندساز و همکارش جورج به همراه گروه راهنما که به آنها وعده پیدا کردن گنج داده بودند پا به این مکان زیرزمینی میگذارند، متوجه میشوند که این محل نفرین شده است و آنها رفته رفته در حال مواجه شدن با گذشته خودشان میباشند که همیشه در حال فرار از آن بودهاند.
فصل آغازین فیلم در ایران و داخل اتوبوسی که اسکارلت با آن به شهر فرضی "حبله" میرود، شروع میشود. با آنکه سکانسهای کوتاهی از چهرههای ایرانیها به نمایش در میآید، اما به همان اندازه ایرانیها بدوی و بدچهره به تصویر کشیده میشوند. اسکارلت در ابتدا رو به دوربین خود در داخل اتوبوس میگوید که "من بدون مجوز وارد ایران شدم و اگر کشته شدم، بدانید که با رضایت خودم وارد ایران شدهام تا یک تکه گمشده حیاتی از تاریخمان را که در شبکهای از غارهایی که قرار است توسط ایران منفجر شود، پیدا کنم." در اینجا با توهین به ایرانیها میگوید "مجازات کسی که غیرقانونی وارد ایران شود، این است که او را تا گردن داخل شن میکنند و بعد با صخره (سنگ) به سر او میزنند"!
تلاش برای وحشی نشان دادن ایرانیان و حتی سعی بر شباهت ایرانیان با تکفیری - سلفیهای تروریست در لابلای فیلمهای هالیوودی که موضوع اصلی خیلی از این فیلمها نیز هیچ ارتباطی با ایران ندارد (مانند فیلم روبوکاپ 2014)، متداول و عادی شده است. شدت این هجمهها علیه ایران بعد از حمله تروریستهای وحشی به سوریه و عراق (که با عنوان اسلام اما با پشتیبانی سرویسهای اطلاعاتی غربی- عربی صورت گرفته) افزایش یافته است و جبهه رسانهای غرب و حتی کشورهای عربی منطقه نیز مدام بر خطرناک بودن ایران تاکید میکنند تا جایی که اخیرا وزیر امور خارجه بحرین از تشکیل نیروهایی از کشورهای عربی برای مقابله با تکفیریها و ایران خبر داده است! در هالیوود سعی میکنند حتی با یک جمله در فیلم و سریالهای خود (مانند سریال خانه پوشالی House of Cards) جسارت به مردم ایران کنند و ایران را کشوری بسیار خطرناک، متعصب و وحشی جلوه دهند تا پروژه ایرانهراسی در هر فرصتی ادامه یابد و هیچگاه متوقف نباشد.
در این فیلم اسکارلت با کمک دوست ایرانی سابق پدرش داخل یکی از غارهای ایران میشود و یک مجسمه مشکی رنگ شبیه مجسمههای اهرام مصر به اسم "کلید رُز" را پیدا میکند که روی بدنه آن به زبان لاتین نوشتههایی حک شده است. در فیلم مشخص نمیشود که چه کسی و چرا، کتیبه و مجسمه به زبان لاتین را داخل غارهای ایران پنهان کرده است و حتی دلیل انفجار شبکهای از غارها توسط ایران نیز مشخص نمیشود.
«مثل بالا، خیلی پایین» تلاش کرده روایتی رازگونه که با آمیزههای مسیحی و ماورایی درآمیخته شده، جلوه کند اما معماهای فیلم بسیار نازل و سطح پایین حل میشود و همچنین روایت مستندگونه با فیلمبرداری دوربین روی دست که کارگردان خواسته صحنهها ترسناک و واقعی جلوه کند، بشدت ناموفق درآمده است. در کنار آن ضعف سناریو در ندادن پاسخ روشن به ابهامها و چرایی اتفاقات فیلم، و نیز شخصیتهایی که (به غیر از اسکارلت، جورج و مستندساز) هویت تقریبا نامعلومی دارند و بسیار ناشیانه وارد فیلم میشوند، اثر زجرآوری را به بیننده تقدیم میکند.
فیلمهای ضعیفی مانند «مثل بالا، خیلی پایین» شاید نتوانند ضربه بزرگی به وجهه ایران در عرصه بینالمللی وارد کنند، اما وقتی ساخت این چنین فیلمهایی زیاد میشود، باید مسئولان وزارت ارشاد و همچنین فیلمساز و سینماگران جمهوری اسلامی ایران را به این صرافت بیاندازد که آنها نیز باید با ساخت فیلمهایی با استانداردهای جهانی بتوانند از وجهه انقلاب اسلامی دفاع کنند و فرهنگ "مقاومت" را به ذهن و قلب مردم جهانی که تحت سیطره امپراطوری رسانهای غرب مستضعف شدهاند، برسانند.
به گزارش مشرق، «انس شرکس» معروف به «ابوعلی الشیشانی» (چچنی) سرکرده گروه تروریستی «کتیبة الشیشانی» که اخیرا با گروهک تکفیری داعش اعلام بیعت کرد، مدعی شد که ابتدا این گروهک قصد داشته است که با مبارزه با یهود، فلسطین را آزاد کند، ولی پس از مدتی تصمیم گرفته شد که با «مرتد»ها وارد جنگ شوند.
الشیشانی که ساکن «القصیر» سوریه بوده سپس به لبنان رفته، با روزنامه «الاخبار» لبنان گفتوگو کرد و درباره سرگذشت خود از آغاز تا به امروز سخن گفت. او به اصالت «چچن»ـی خود افتخار میکند و مدعی است که برای آزادی سوریه از چنگ «مرتدین» بنا به گفته خودش، وارد عمل شد. او همسر «علا العقیلی» (22 ساله) است که اخیر در لبنان به همراه همسر سابق سرکرده اصلی داعش (ابوبکر البغدادی) بازداشت شد، سپس الشیشانی در ویدئویی، لبنان و حزبالله را تهدید به کشتن زنان و کودکان کرد.
سرکردگی گروهک تروریستی «کتیبه درع الاسلام»
الشیشانی نخست سرکردگی گروهک تروریستی «کتیبه درع الاسلام» را بر عهده داشت و مرکز نفوذ آنها در بلندیهای منطقهای به نام «وادی امیر» بود. این گروه نخست متشکل از 50 نفر بود و پس از مدتی نیز با جذب نیرو، بر تروریستهای حاضر در خود افزود.
از نانوایی تا مبارزه با «کفار»!
وی درباره نخستین جرقههای ارتکاب جنایات تروریستی خود میگوید که نخست در لبنان در نانوایی مشغول به فعالیت بود. پس از مدتی با آغاز بحران در سوریه خود را برای «جهاد» آماده کرد و عازم سوریه شد. وی مدعی است که هدفش مبارزه با کافران است و « تا زمانی که همه کافران در سوریه کشته نشود»، چشم بر هم نخواهد گذاشت.
بیعت «ارتش آزاد»؛ تنها امان نامه آنها
شیشانی پس از اعلام بیعت با تروریستهای داعش و اذعان به اختلافات موجود میان تروریستهای داعش و جبهه النصره، تأکید میکند که به دور از این درگیریهاست و درباره گروهک تروریستی ارتش آزاد نیز میگوید در صورتی این گروهک از شمشیرهای شیشانی در امان خواهند بود که با این گروهک اعلام بیعت کنند.
حمله به لبنان در دستور کار است
این تروریست با این ادعا که حمله به لبنان نیز در دستور کار آنهاست مدعی شد که هدفشان آزاد کردن مردم لبنان از دست حزب الله و در هم شکستن ابهت این جنبش است.
هنوز هم آزادی فلسطین و مبارزه با اسرائیل اولویت نیست
شیشانی درباره فلسطین نیز مدعی است که اسرائیل برای آنها دشمن بزرگتر است و آرزویشان آزادسازی مسجد الاقصی است، ولی بنا به ادعای این تروریست، در حال حاضر، مبارزه با افراد مرتد از جنگیدن با صهیونیستها و یهودیان اولویت بیشتری دارد.
شیخ نشینهای خلیج فارس؛ همگی کافرند
وی درباره حاکمان شیخ نشین حاشیه خلیج فارس نیز تلویحا تأکید کرد، هر کس طبق چیزی که خداوند نازل کرده است، حکومت نکند، نیز کافر است.