دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

فلسفه و اهداف قیام عاشورا از دیدگاه امام حسین(ع)

فلسفه و اهداف قیام عاشورا از دیدگاه امام حسین(ع)
دوست گرامی در پاسخ به پرسش شما ذکر مطالبی به عنوان مقدمه کاملا ضروری به نظر می‌رسد (لذا در صورت عدم تمایل به مطالعه قسمت مقدماتی می‌توانید مستقیما به بخش «نتیجه بحث» در انتهای پاسخ مراجعه کنید).
مقدمه:
برخی با ارائه نظریات نسنجیده و غیر قابل قبول پیرامون فلسفه قیام عاشورا، تصویر وارونه و یا حداقل نامنا‎سب با شأن رهبری این قیام ارائه کرده‌اند و هیچ کدام از آنها، در ارائه یک تصویر روشن و جا‎مع از انگیزه‎های قیام امام حسین(ع) توفیق نداشته‎اند‎.
در این مجال کوتاه نیز نمی‌توان به تفصیل به این پرسش پاسخ داد لذا به صورت مختصر در این زمینه باید گفت: یک پژوهش‎گر و یا شخص سوال کننده پیرامون تاریخ عاشورا اگر بخواهد به ماهیّت و جوهره قیام عاشورا تا حدّ زیادی پی ببرد، باید در گام نخست، با نگا‎ه و مطالعه جامع و کامل در باره امام حسین(ع)، به زندگی، شخصیّت و مقام حضرت به عنوان امام معصوم، شناخت لازم و کافی پیدا کند و سپس با مطالعه و تعمّق لازم در بیانات و گفتار حضرت که در مقاطع مختلف قیام و حتّی پیش از آغاز آن درباره انگیزه حرکت خویش بیان کرده است، به فلسفه و ماهیّت قیام آن حضرت تا حدّ زیادی شناخت پیدا کند‎.
اکنون با این مقدمه و با توجّه به این که بهترین و مطمئن‎ترین سند برای شناخت فلسفه و اهداف نهضت سیدالشهدا(ع)، کلمات خود آن حضرت و یا امامان دیگر در این باره است، مجموع خطبه‎ها، سخنان، نامه‎ها و وصیت‎نامه امام حسین(ع) که در باره اهداف و انگیزه‎های قیام عاشورا است و نیز برخی از تعابیر زیارت‎ نامه‎های متعدّد و مختلف که از امامان دیگر در باره حضرت رسیده است و در آنها به انگیزه قیام پرداخته شده است، مورد مطالعه و بررسی قرار داده و سپس با استخراج فهرست‌وار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آنها، می‌پردازیم‎ :
1 ـ امام حسین(ع) در مکه در جمع گروهی از علما و نخبگان دیگر مناطق اسلامی با ایراد خطبه‎ای شور‎انگیز و کوبند‎‎ه، ضمن یادآوری وظیفه سنگین و تکلیف خطیر علما و بزرگان شهرها در باره پاسداری از کیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاست‎های دین‌ستیزانه حاکمان اُموی انتقاد کرده و هرگونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانستند‎. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعالیت‎هایش را برضدّ نظام ستم‎گر حاکم (که چند سال بعد خود را در قالب یک نهضت نشان داد) چنین اعلام فرمودند‎:
خدایا تو می‎دانی آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات برضدّ حاکمان اُمَوِی) به خاطر رقابت و سبقت جویی در فرمانروایی و افزون‌خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است، بلکه برای این است که نشانه‎های دینت را (به مردم) نشان دهیم ( برپاگردانیم) و اصلاح در سرزمین‎هایت را آشکار کنیم‎. می‎خواهیم بندگان ستمد‎یده‎ات در امان باشند و به واجبات و سنّت‎ها و احکا‎مت عمل شود‎.

از این جملات می‎توان چهار هدف را برای اقدامات و فعالیت‎های امام حسین(ع) که در عصر حاکمیّت یزید جزء اهداف قیام حضرت به شمار می‎رفت، استخراج کرد:
الف ـ احیای مظاهر و نشانه‎های اسلام اصیل و ناب محمدی
ب ـ ا‎صلاح و بهبود وضع مردم سرزمین‌های اسلامی
ج ـ مبارزه با ستمگران اُموی جهت تأمین امنیّت برای مردم ستمدیده
د ـ فراهم ساختن بستری مناسب برای عمل به احکام و واجبات الهی

2ـ امام حسین(ع) ضمن وصیّت‌نامه‎ای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمّد بن‌حنفیّه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کرد:
من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستم‎گری حرکت کردم‎. بلکه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. می‎خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن‌ابی‌طالب عمل کنم‎.
و در زیارت‎های مختلف که در باره امام حسین(ع) از امامان(ع) وارد شده، این تعابیر فراوان دیده می‎شود:
«اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلوهَ وَ آتَیْتَ الزَّکوهَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ»
گواهی می‎دهم که تو نماز را بپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی‎.
از این عبارات، اهداف ذیل را از قیام حضرت، می‎توان استفاده ‎کرد‎:
الف ـ طلب اصلاح در امور امّت پیامبر(ص)
ب ـ امر به معروف
ج ـ نهی از منکر
د ـ عمل به سیره رسول‌خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) همانند برپایی نماز و پرداخت زکات

3 ـ حضرت در نامه‎ای که در زمان اقامت خویش در مکّه در پاسخ دعوت به نامه‎های اشراف و بزرگان کوفه مبنی بر آمدن به کوفه، نوشتند، فلسفه قیام خود را چنین بیان فرمودند:
به جانم سوگند، پیشوا کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حقّ باشد، خود را به آنچه در راه خدا هست پایدار بدارد‎.
امام(ع) در این نامه، هدف از قیام را، تلاش در جهت برپایی حکومتی می‎داند که رهبر و پیشوای آن، صفات و امتیازات ذیل را دارا باشد:
الف ـ به کتاب خدا حکم کند‎.
ب ـ عدالت را در جامعه حاکم کند‎.
ج ـ متدیّن ومعتقد به دین خدا باشد‎.
د ـ خود را وقف خدا و اهداف الهی کند‎.
4ـ حسین بن‌علی در نامه‎ای که ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همیاری و همراهی با وی کرده است، علّت و هدف از نهضت خویش را چنین بیان می‎کند:
من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش می‎خوانم‎. همانا سنّت پیامبر(ص) از بین رفته است و بدعت زنده شده است‎.
و در جواب عبدالله بن‌مُطیع می‏فرماید‎:
کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‎اند به نزدشان بروم‎، چون امیدوارند (که با رهبری من) نشانه‌‎های حقّ زنده و بد‎عت‎ها نابود شود‎.
و نیز در نامه‎ای که به شیعیان بصره نوشتند، فرمودند:
من شما را به زنده کردن نشانههای حقّ و نابود کردن بدعت‎ها می‎خوانم‎.
از مجموع نامه و پاسخ حضرت، این اهداف را می‎توان برای نهضت عاشورا استفاده کرد‎:
الف ـ دعوت (و عمل) به کتاب خد‎ا و سنّت پیامبر ـ ص ـ
ب ـ احیای سنّت پیامبر(ص) که از بین رفته است، و برپایی مظاهر حقّ و حقیقت
ج ـ از بین بردن بدعت‎ها (که جایگزین احکام خدا و سنّت پیامبر(ص) شده است).

5ـ ابا‎عبدالله درخطبه‎ای که پس از برخورد با حرّ بن‌یزید رِیاحی در منزل «بَیْضَه» ایراد فرمودند، انگیزه قیام خود را با استناد به فرمایش پیامبر ـ ص ـ، چنین بیان کردند‎:
ای مردم ! رسول‌خدا ـ ص ـ فرمودند: کسی که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسول‌خدا ـ ص ـ مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار می‎کند، ولی در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، برخدا است که او را در جایگاه (عذاب‌آور) آن ستمگر قرار دهد‎. هان (ای مردم‎) بدانید که این‎ها تن به فرمانبری از شیطان داده‎ و اطاعت از فرمان الهی را رها کرده‎ و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نموده‎اند، درآمدهای عمومی (بیت المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده‎اند و حرام خدا را حلال و حلا‎لش را حرام کرده‎اند‎ و من شایسته‎ترین فرد برای تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم
از این خطبه و یا نامه، علّت قیام سیدالشهدا(ع) را می‎توان این امر دانست که حاکمان بنی‎اُمَیّه (به ویژه یزید) اقدامات ضدّ دینی زیر را مرتکب شده‎اند:
الف ـ فرمانبری از خدا را رها کرده و به اطاعت از شیطان رو آورده‎اند‎؛
ب ـ فساد را (در زمین) آشکار کرده‎اند‎؛
ج ـ حدود الهی را تعطیل کرده‎اند‎؛
د ـ بیت‌المال را به خود اختصاص داده‎اند‎؛
ﻫ ـ حرام خدا را حلال و حلال الهی را حرام کرده‎اند‎.

از این رو است که در زیارات وارد‎ه در باره امام حسین(ع)، شهادت به برپایی احکام الهی و سنّت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) توسط حضرت، داده شده است:
«اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ حَلَّلْتَ حَلالَ اللهِ وَ حَرَّمْتَ حَرامَ اللهِ وَ اَقَمْتَ الصَّلا‎هَ وَ آتَیْتَ الزَّکاهَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ دَعَوْتَ اِلی سَبِیلِکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ»
شهادت می‎دهم که تو حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام کردی و نماز را بپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و (مسلمانان را) با پند‎ و اندرز‎ نیکو، به راه روش خود، فراخواندی‎.
و همچنین:
شهادت می‎دهم که تو به عدل و داد امر کردی و(مسلمانان را) به سوی این دو دعوت کردی‎.

6ـ پیشوای سوّم درمنزل «ذوحُسَم» در توجیه حرکت خویش چنین فرمودند:
آیا نمی‎بینید که به حقّ عمل نمی‎شود و از باطل بازداشته نمی‎شود؟ (در چنین شرایطی) باید مؤمن، به حقّ خواهان دیدار خدا باشد‎. من چنین مرگی را جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمی‎بینم‎.
امام(ع) درباره ذلت‌ناپذیری خود به عنوان هدف دیگر از قیام خویش، بیانات دیگری نیز دارد، از جمله در مقابل پیشنهاد عبیدالله که حضرت را بین کشته شدن و بین بیعت کردن با یزید مخیّر کرده بود، می‎فرماید:
«... هیهاتَ مِنَّا الذِلّه یأبی اللهُ ذلکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المؤمنُونَ ...»
از ما دور باد که پستی را پیشه خود کنیم، (چرا که) خدا و رسول او از آن ابا دارند.
نکته شایان توجّه در این فراز آن که امام حسین(ع) عدم ذلت‌پذیری خود را مستند به امر خدا و سیره رسول‌خدا(ص) و مؤمنان می‎داند، چرا که مؤمن واقعی با پیروی از فرمان خدا و تأسّی به سیره رسول‌خداˆ، به هیچ رو به ذلّت تن در نمی‎دهد.
و نیز در جای دیگر فرمود:
به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید) نمی‎دهم و همانند فرار بردگان، فرار نمی‎کنم. .
و باز فرمود:
مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلّت است.
از مجموع این سخنان، این اهداف را می‎توان استفاده کرد:
الف ـ ترویج حقّ و عمل به آن
ب ـ نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن
ج ـ عدم پذیرش زندگی ذلّت‌بار و ننگین دنیا و انتخاب زندگی با سعادت آخرت.
7ـ امام صادق(ع) در زیارت اربعین، هدف از نهضت حسینی را چنین بیان می‎فرماید:
(حسین بن علی(ع)) جان خویش را در راه تو (خدا) فدا کرد تا بندگانت را از بی‎خبری و سرگردانی گمراهی نجات دهد‎.
از دیدگاه امام ششم، سیدالشهدا(ع) با نهضت عاشورا، اهداف زیر را تعقیب می‎کردند:
الف ـ نجات مسلمانان از بی خبری نسبت به احکام دین و وظایف خویش در برابر پروردگار
ب ـ رهایی بندگان خدا از گمراهی با آگاه ساختن آنان به لزوم پیروی از رهبران واقعی دین


نتیجه بحث
با اندکی دقّت در اهداف استخراج شده از این بیانات، ملاحظه می‎شود که امام(ع) علّت و انگیزه قیام خویش را، مبارزه با منکرات فراوان در جامعه اسلامی و تبلیغ و ترویج معروف در بین مسلمانان، اعلام می‎کنند‎. بنابراین، فلسفه اصلی و نهایی نهضت حضرت را می‎توان در یک هدف جا‎مع و کلّی یعنی «احیای فرهنگ اسلام اصیل و ناب محمدی ـ ص ـ و زدودن زنگارهای تحریف‎ و بدعت‎ از دین جدّشان» خلاصه کرد‎. البته حضرت راهکار و ابزار لازم جهت جامه عمل پوشاندن به این هدف را، در عنصر «امر به معروف و نهی از منکر» می‎دانند‎. از این‎رو در وصیّت‌نامه خود به محمّد بن‌حنفیه می‎نویسند: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر» و یا (چنان‎ که گذشت) در زیارت‎نامه‎های مربوط به حضرت آمده است: «... وَ اَمَرْتَ بالمعروف وَ نَهَیْتَ عَن المنکر»
توضیح مطلب آن‎که: اگر حضرت علّت حرکت خویش را مبارزه با اموری، هم‎چون رواج بدعت‎ها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنّت پیامبر ـ ص ـ ، شیطان محوری و ترک خدا محوری، فساد، ظلم، بی‎عدالتی و ناامنی در جامعه اسلامی، تعطیلی حدود الهی، در انحصار گرفتن و تاراج بیت‌المال مسلمانان و ... می‎دانست، تمام این امور حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام «مُنْکَر» در جامعه اسلامی بود‎، که حضرت خود را موظّف به نهی از آن می‎دانستند‎. و نیز اگر اباعبدالله(ع) جامعه اسلامی را به اموری از قبیل: عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص)، احیای مظاهر و نشانه‎های حقّ، ایجاد امنیّت، اصلاح و بهبودی وضع امور امّت و مسائلی از این قبیل، فرامی‎خواند، این مسأله نشان‎گر آن است که امری به ‎نام «معروف» در جامعه از بین رفته یا دست کم در حال نابودی بود‎. از این‎رو اگر حضرت از بیعت با یزید امتناع ‎کرده و با این عمل، از یک‎سو، آمادگی خود را برای شهادت و مقاومت در برابر حکومت یزید اعلام ‎کرد، و از سوی دیگر، تلاش خود را جهت برانداختن حکومت یزید و تأسیس حکومت اسلامی، به کار ‎گرفت، در واقع سرباززدن از بیعت، به معنای نهی از منکر، ترویج معروف و اتمام حجّت با مسلمانان در باره حرمت سکوت در برابر بدعت‎ها و جنایات بنی‎اُمَیّه بود و بیعت و یا حتّی سکوت در مقابل چنین حکومتی، افزون بر آن که ترویج منکر و مبارزه با معروف بود، عذر و بهانه‎ای نیز برای افراد عادّی در همکاری با حاکمان اُموی می‎شد‎.
به دیگر سخن‎، آنچه در سیره حسین بن‌علی به عنوان امام معصوم، مسلم و غیرقابل تردید به نظر می‎رسد، آن است که شخصیّتی همانند امام حسین(ع) حاضر نبودند با شخصی هم‎چون یزید بیعت کرده و حکومت وی را به رسمیّت بشناسند‎، چرا که حضرت با مشاهده و بررسی عمق انحرافات امّت اسلامی در عصر حکومت معاویه و سپس حکومت یزید، به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمی‎توان با موعظه و خطبه‎های آتشین و سخنرانی‎های تهدیدآمیز و تحریک‌کننده، انحرافی را که در مبانی اعتقادی و سیا‎سی جامعه اسلامی و نیز در دستگاه خلافت رسوخ کرده، از بین ببرند‎. بلکه تنها راه درمان و نجات امّت اسلامی، برپایی یک نهضت عمیق است که بازتاب و گستره آن، افزون بر آن‎که فرامکانی باشد، فرازمانی نیز بوده و در گستره زمان، الگویی برای آزاد مردان تاریخ باشد‎. البته در مقابل، یزید کسی نبود که بدون بیعت گرفتن از امام(ع)، ساکت بنشیند، چرا که به رسمیّت نشناختن حکومت از سوی افرادی هم‎چون حسین بن‌علی(ع)، به معنای ردّ مشروعیّت آن و آمادگی برای مبارزه با حکومت بود و یزید به خوبی به این موضوع آگاهی داشت‎.


منابع:
. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص239‎؛ مجلسی، بحارالانوار، ج97، ص81 ـ 80‎.
. ابن‌اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج5، ص21؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص189 ـ 188؛ مجلسی، همان، ج 44، ص 329‎ ـ 330 . و نزدیک به این تعابیر: ابوجعفر محمّد بن‌علی بن‌شهراشوب ، مناقب آل‌ابی‌طالب ، ج4، ص97‎. ‎‎.
‎. کلینی، الفروع من الکافی، ج4، ص 578؛ ابن‌قولویه، کامل‌الزیارات، صفحات 371، 376، 378 ـ 380، 402 و 518؛ شیخ طوسی، مصباح‌المتهجد، ص720 و تهذیب الاحکام، ج6، ص67؛ ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج2، ص63 و ج3، ص103. هم چنین ر. ک: شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‎ای، تهران، انتشارات علمی، ، زیارت مخصوصه امام حسین(ع)، ص 758، زیارت‎‎های مطلقه امام حسین(ع)، صفحات 775، 777، 778 ـ 779، 783، زیارت امام حسین(ع) در نیمه رجب، ص 807 ، زیارت امام حسین(ع) در شب‎های قدر، ص811 ، زیارت امام حسین(ع) در روزهای عید فطر و قربان، ص 816 و زیارت امام حسین(ع) در روز عرفه‎، ص 825. ناگفته نماند «شهادت دادن» در اینجا به مفهوم متعارف آن یعنی گواهی کردن و تأیید یک موضوع مادّی و حقوقی نیست، بلکه بیان یک حقیقت معنوی و اعتراف به یک واقعیت است که با انگیزه معنوی صورت گرفته است‎. یعنی من این واقعیت را درک می‎کنم که نهضت تو به انگیزه امر به معروف و نهی از منکر بوده است نه به علّت دعوت کوفیان یا علل دیگر‎. بنابراین اگر تلاش‎ها و کارهای دیگری صورت گرفته است، همه برای رسیدن به آن هدف و آرمان بزرگ بوده است‎.
. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص353؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص39؛ مجلسی، همان، ج44، ص335 ـ 334 و با کمی تفاوت در عبارات: ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج‌5، ص31 ؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص 196 ـ 195‎.
. طبری، همان، ج 5، ص357‎‎؛ احمد بن‌یحیی بن‌جابر البَلاذُری، انساب‌الاشراف، ج2، ص335‎.
. ابوحنیفه احمد بن‌داود دینوری، الاخبار الطِّوَال، ص364‎.
. همان، ص343 ـ 342‎.
. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج5، ص403 ؛ بَلاذُری، انساب الاشراف، ج3، ص381؛ ابن‌اعثم، خوارزمی و مجلسی این خطبه را با اندکی تفاوت در عبارات، در قالب نامه‎ای که حضرت خطاب به اشراف و بزرگان کوفه نوشته‎اند، آورده‎اند‎: ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج 5، ص81 ـ 82 ؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص‎235 ـ 234‎؛ مجلسی، همان، ج 44، ص382‎.
. شیخ‌عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، زیارت مطلقه امام حسین، ص779‎.
. شیخ‌عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ص803.
. طبری، تاریخ الطبری، ج5، ص404؛ ابوالقاسم سلیمان بن‌احمد طبرانی، المُعجَم الکبیر، ج3، ص115؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج2، ص5 (با اندک تفاوتی در عبارات)‎.‎ در نقل طبرانی و خوارزمی به جای کلمه «شهاده»، تعبیر«‎سعاده» آمده است که البتّه تعبیر نخست صحیح به نظر می‎رسد‎، چرا که عبارت «فإنّی لا‎اری الموتَ ...» علّت برای جمله قبلی است که چرا مؤمن باید به مرگ اشتیاق داشته باشد‎. یعنی چون از دیدگاه امام حسین چنین مرگی شهادت در راه خدا است، باید انسان معتقد و متدیّن، به چنین مردنی رغبت داشته باشد‎.
. مسعودی، اثبات‌الوصیه، ص 166؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص99؛ ابن‌نما، مثیرالاحزان، ص40؛ ابن‌ابی‎الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج3، ص250؛ سید ابن‌طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 156.
. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 98؛ طبرسی، إعْلامُ الوَرَیٰ بِأعْلامِ الهُدَیٰ، ص238؛ خوارزمی، پیشین، ج1، ص253؛ ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص75؛ ابن‌نما، مُثِیرُ‌الاحزان، ص51.
. ابن‌شهراشوب، پیشین، ج4، ص 75.
. شیخ طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج6، ص126؛ شیخ طوسی مصباح‌المتهجد، ص788؛ محمّد بن‌جعفر المشهدی، المزار الکبیر، تحقیق جواد القیومی الاصفهانی، ص514؛ مجلسی، بحارالانوار، ج98، ص331. شیخ عباس قمی، مفاتیح‌الجنان، زیارت اربعین، ص856 . هم‎چنین قریب به این عبارات، در«زیارت امام حسین در روز عید فطر و قربان» آمده است.

منبع: پرسمان دانشجویی

علل، ماهیت و نتایج قیام حسینی

علل، ماهیت و نتایج قیام حسینی

بدون شک قیام امام حسین علیه السلام به عنوان حرکتی حساب شده از سوی پیشوایی معصوم معلول عواملی بود که در حقیقت، به عنوان اهداف و انگیزه های آن حضرت از این نهضت مقدس بشمار می رود. این عوامل از نظر اهمیت و گستره نسبت به ابعاد نهضت، هم سنگ نیستند، آن چنان که اشاره خواهد شد. مهمترین این عوامل عبارتند از:

1ـ اجبار به بیعت
نخستین عامل قیام امام حسین علیه السلام علیه حکومت ستمکار یزید این بود که وی امام علیه السلام را مجبور به بیعت کرد و در نخستین اقدامات حکومتی خود به والی مدینه نوشت:
حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالرحمان بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر را بگیر برای بیعت، محکم هم بگیر، بدون گذشت. و چنانچه یکی از آنان استنکاف کرد گردنش را بزن و سرش را برای من بفرست.(1)
ولید بن عتبه، حاکم مدینه با احضار امام حسین علیه السلام به فرمانداری، فرمان یزید را به وی ابلاغ کرد. امام حسین علیه السلام به این درخواست با بیانی صریح و منطقی پاسخ منفی داد:
ای امیر! ما خاندان نبوت و سرچشمه رسالتیم. خانه ما محل آمد و شد فرشتگان است. خداوند (آفرینش) را با ما آغاز کرد و پایان کار (رسالت) را بر ما گذاشت، و یزید مردی بزهکار، شرابخوار و آدمش کش است که فسق و فجور را آشکار ساخته است و کسی چون من با فردی همچون او بیعت نمی کند.(2)
از این سخن امام علیه السلام برمی آید که آن حضرت در هیچ شرایطی حاضر نبود بیعت کند هرچند آواره و یا کشته شود. امام علیه السلام در مذاکراتش با محمد بن حنفیه فرمود:
«والله لو لم یکن فی الدنیا ملجأ و لاماوی لما بایعت یزید بن معاویه»(3)
سوگند به خدا اگر در دنیا هیچ پناهگاه و جایگاهی هم نداشته باشم باز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.
وظیفه امام علیه السلام در این مرحله از قیام فقط امتناع بود، البته این وظیفه با خروج از کشور یا پنهان شدن و یا رفتن به نقاط دور دست مرزی قابل انجام بود. زیرا جز امتناع هیچ رسالت مثبتی از قبیل گسترش دامنه دعوت و قیام را بر دوش امام نمی گذارد. اما از آنجا که این عامل، تمام علت نبود بلکه عوامل دیگری هم در قیام آن حضرت نقش داشت، امام علیه السلام پیشنهاد امثال ابن عباس و محمد بن حنفیه ـ مبنی بر رفتن به نقاط دوردست ـ را نپذیرفت و مسیری را که خود طراحی رده بود برگزید تا بتواند به همه اهدافش برسد.
مقاومت سرسختانه امام حسین علیه السلام در برابر خواست یزید در این مرحله بدین جهت بود که آنچه یزید از امام حسین علیه السلام می خواست بیعت به عنوان خلافت بود، چیزی که هیچ یک از امامان حاضر به انجام آن نشدند و اصولا با استناد به همان منطقی که امام حسین فرمود، ناشدنی است و آنچه امام حسن علیه السلام و قبل از وی امیرمؤمنان علیه السلام انجام دادند غیر از آن چیزی است که از امام حسین علیه السلام خواسته شد.
امام حسن علیه السلام هیچگاه با معاویه به عنوان خلیفه بیعت نکرد، بلکه حکومت و اداره سیاسی جامعه را که یکی از شؤون خلیفه پیامبر است با شرایطی به معاویه واگذار کرد. سخن آن بزرگوار در مسجد جامع کوفه در حضور معاویه و سپاهیان کوفه و شام مؤید این مطلب است:
معاویه پنداشته که من خود را شایسته خلافت ندانسته و او را برازنده این مقام دانسته ام. در حالی که دروغ می گوید. ما در کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و اله سزاوارترین مردم برای خلافت هستیم.(4)
وضع امیرالمؤمنین نیز چنین بود، وی پس از آن که خود را تنها و بی یار و یاور دید تسلیم خواست اکثریت شد و از اداره امور سیاسی جامعه صرف نظر کرد نه آن که خلافت را به دیگری واگذار کرده و به عنوان خلیفه با وی بیعت کرده باشد.

2ـ دعوت مردم کوفه
خبر خود داری امام علیه السلام از بیعت با یزید و هجرت به مکه در میان مسلمانان پخش شد. کوفیان که از مدت ها قبل انتظار چنین روزی را می کشیدند، با شنیدن این خبر تشکیل جلسه داده و تصمیم گرفتند امام علیه السلام را برای به دست گرفتن قدرت به کوفه دعوت کنند. در پی آن، نامه ای با امضای چند تن از سران شیعه برای امام حسین علیه السلام ارسال شد. امام در پاسخ چیزی نفرمود تا آن که نامه های فراوان دیگری همراه با پیک های مختلف پی در پی رسید.(5)
در چنین شرایطی امام نمی توانست بی تفاوت بماند، چرا که حجت بر او تمام بود. اگر امام حسین علیه السلام به دعوت کوفیان توجه نمی کرد، مسلم در برابر افکار عمومی محکوم بود و همگان می گفتند: فرصت بسیار مناسبی را از دست داده است. موقعیت امام حسین علیه السلام در این زمینه درست برخلاف موقعیت امام حسن علیه السلام بود. در دوران امام حسن علیه السلام، جو سیاسی علیه آن حضرت بود و آن مقدار نیرو راهم، حضرت به زحمت توانست فراهم آورد که بعدها همان ها هم پراکنده شدند و این امام حسن بود که به آنها اتمام حجت می کرد. ولی وضع امام حسین به گونه ای دیگر بود. وی بدن آنکه کمکی از مردم کوفه خواسته باشد، هیجده هزار نفر با دوازده هزار نامه او را به کوفه دعوت و آمادگی خود را برای کمک به او و به دست گرفتن خلافت اعلام کردند. در چنین شرایطی امام علیه السلام برای آن که حجت خود را بر مردم کوفه تمام کند، دعوت آنان را برغم آن که آینده را تاریک می دید ـ پذیرفت.
البته باید به این نکته توجه داشت که حرکت امام علیه السلام از مکه به سمت کوفه تنها به علت دعوت کوفیان نبود. بلکه در کنار این عامل دو عامل دیگری وجود داشت که خروج آن حضرت از مکه را ضروری می نمود. یکی پیگیری مأموریت الهی خویش و تحقق امر به معروف و نهی از منکر که در آن شرایط جز با رفتن به عراق و شهادت در سرزمین کربلا امکان پذیر نبود. و دیگری، خطر ترور امام علیه السلام در مکه و شکسته شدن حرمت خانه ی خدا، چه آن که امام متوجه شد یزید، حاکم حجاز را همراه عده ای مسلح مأمور کرده که تحت پوشش اعمال حج به مکه رود و فرزند پیامبر صلی الله علیه و اله را در حال احرام دستگیر و یا ترور کند.(6) اباعبدالله علیه السلام با اشاره به این توطئه دشمن در گفتگو با «ابوهره ازدی» فرمود:
بنی امیه دارایی مرا به غارت بردند صبر کردم، به آبرویم لطمه زدند، صبر کردم. خواستند خونم را بریزند پس گریختم.(7)

3ـ امر به معروف و نهی از منکر
انحرافات سیاسی اعتقادی و فرهنگی پدید آمده در جامعه اسلامی بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و اله که منجر به روی کار آمدن حزب اموی و تبدیل خلافت به سلطمت و برکناری و انزوای قرآن و سنت نبوی از صحنه زندگی مردم بویژه حکومتمداران شده بود، از مهمترین و روشن ترین علل قیام امام حسین بشمار می رود. حکومت یزید مظهر این همه انحراف و عامل تداوم آن در جامعه ی اسلامی بود. حکومتی که زمامدار آن به جای تعبد به احکام اسلامی و تقید به اجرای قوانین و حدود شرعی و گسترش عدالت اجتماعی، آشکارا موضوع رسالت محمدی صلی الله علیه و اله و وحی الهی را انکار می کرد،(8) و به پیروی از جدش ابوسفیان و پدرش معاویه، کمر همت به ویران کردن بنیاد اسلام و محو یاد و نام پیامبر صلی الله علیه و اله و خاندان او از خاطره ها بسته بود.
سخن زینب کبری که از نزدیک، اوضاع را زیر نظر داشت، خطاب به یزید: «... فوالله لاتمحو ذکرنا و لاتمیت وحینا»(9) بیاگر این است که یزید در صدد از میان برداشتن اسلام و قرآن و محو یاد محمد صلی الله علیه و اله و خاندانش از خاطره ها و بازگرداندن مردم به دوران جاهلیت بود.
امام حسین علیه السلام در چنین شرایطی، تکلیفی جز مخالفت با این حکومت و قیام علیه آن نداشت. این مسأله به قدری مهم بود که اگر دو عامل دیگر هم نبودند ـ یعنی اگر یزید از آن حضرت تقاضای بیعت نکرده بود و اگر مردم کوفه از وی دعوت نمی کردند ـ امام حسین علیه السلام باز قیام می کرد. این حقیقتی بود که بارها و با عباراتی گوناگون در سخنان آن حضرت مورد تأکید قرار گرفته است. اینک چند نمونه:
در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه هنگام خروج از مدینه:
... انگیزه من از قیام، آسایش طلبی، خودنمایی، فسادانگیزی و ستمگری نیست. بلکه من برای اصلاح امت جدم قیام کردم. می خواهم به معروف، امر و از منکر، نهی کنم و به سیره و روش جدم و پدرم علی بن ابی طالب رفتار نمایم.(10)
در جریان دعوت مردم بصره هنگام اقامت در مکه:
... شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و اله فرامی خوانم؛ زیرا (در شرایطی قرار گرفته ایم که) سنت رسول الله صلی الله علیه و اله از میان رفته و بدعت جایگزین آن شده است.(11)
در ملاقات با حر بن یزید ریاحی:
... ای مردم! رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: «هرکس فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام الهی را حلال می شمارد، پیمان های الهی را می شکند، با سنت پیغمبر او مخالفت می کند و در میان بندگان خدا رفتاری تجاوزگرانه دارد، و با این همه، او با زبان و رفتار، مخالفت خود را با وی ابراز نکند، خداوند او را با آن فرمانروای ستمگر یکجا در آتش می افکند.» هان ای مردم! اینان بر طاعت شیطان گردن نهاده و بندگی و اطاعت خدای رحمان را رها کرده اند؛ فساد را گسترش داده و قوانین الهی را تعطیل کرده اند، و بیت المال را به خود اختصاص داده اند، حلال خدا را حرام شمرده و حرام الهی را حلال کرده اند و من در دگرگون ساختن وضع موجود از هرکس شایسته ترم.(12)
به موجب این عامل ـ که بیش از عوامل دیگر مورد اهتمام و استناد امام حسین علیه السلام بوده است ـ امام حسین علیه السلام خود را موظف به موضع گیری علیه حکومت و درگیر کردن با آن می دانسته است، و این درگیری از نوع هجوم بوده و از طرف خود آن حضرت شروع شده است، نه از ناحیه ی مردم و نه از ناحیه حکومت، برخلاف دو عامل نخست که منشأ اولی حکومت و منشأ دومی مردم بودند.
به موجب این عامل، امام علیه السلام، معترض و مهاجم است نه مدافع، کارش عمل ابتدایی است نه صرفا عکس العمل منفی در مقابل تقاضای بیعت و یا عکس العمل مثبت در مقابل تقاضای همکاری برای تشکیل حکومت.(13) امام حسین علیه السلام در این نگرش یک چهره انقلابی و «ثأثر» است که می خواهد انقلاب کند. بدین جهت است که این عامل در مقایسه با دو عامل پیشین، بسیار ارزنده، درس آموز و الهام بخش امت در هر زمان است.

باوفاترین خواص
در حادثه ی کربلا هرچند کوتاهی عده ای از خواص طرفدار حق از ادای بموقع وظیفه به عنوان یکی از عوامل زمینه ساز پیدایش این حادثه ی دلخراش مطرح است؛ لیکن در کنار این قضیه، به تعداد اندکی از خواص این جبهه برمی خوریم که با همراهی امام حسین علیه السلام و ایثار و فداکاری بی نظیر خود در جبهه ی حق و حمایت خالصانه از پیشوایشان، او را در دستیابی به اهداف خود بویژه تحقق امر به معروف و نهی از منکر، یاری کردند.
از جمله تفاوت های مهم شرایط نیرویی و خواص دوران امام حسن علیه السلام با دوران امامت حسین علیه السلام همین مسأله است. درزمان امام حسن علیه السلام برغم تلاش های آن بزرگوار در جذب و بسیح نیروهای وفادار به آرمان های امامت به منظور رویارویی با معاویه، نه تنها نیروی مورد نظر آن حضرت فراهم نشد که آنان هم که داعیه جانبداری از حق را داشته و جزو خواص به شمار می آمدند، با ارائه چراغ سبزی از سوی دشمن، فریب خورده، امام را رها کرده به معاویه پیوستند ولی امام حسین علیه السلام موفق شد یک هسته ی نیرومند ایمانی از خواص به وجود آورد که در مقابل سخت ترین شداید و فشارهای دشمن، مقاومت و از امام زمانشان دفاع کردند. مهم ترین ویژگی این خواص حق شناس و ایثارگر در مقایسه با یاران امیرمؤمنان و امام حسن علیهماالسلام عبارت است از:

1ـ باوفاترین و برترین یاران
در قضیه کربلا مسائل فراوانی رخ داد که موجب فزونی رنج ها و مصیبت های اباعبدالله الحسین علیه السلام شد که شاید ناگوارترین آنها دنائت ها، بی ادبی ها و وحشی گری هایی بود که از ناحیه کوفیان می دید؛ ولی دو چیز چشم اباعبدالله علیه السلام را روشن و دلش را شاد و امیدوار کرده بود: یکی اصحاب و دیگری اهل بیتش. که با فداکاری ها، وفاداری ها، همگامی ها هماهنگی های خویش، دل حضرت را شاد کرده بودند؛ بگونه ای که آن گرامی مکرر و از سویدای دل برای آنان دعا می کرد. سخنان آن حضرت در وصف آنان گواه این ادعا است:
«انی لا اعلم اصحابا اوفی و لاخیرا من اصحابی و لا اهل بیت ابرو و لا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا».(14)
من، اصحاب و یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود ندیده ام و نیز خویشان و خاندانی نیکوکارتر و با محبت تر و نسبت به خویشان، حقگذارتر از خاندان خود نمی شناسم. خداوند از جانب من به همه ی شما نیکوترین پاداش عنایت فرماید.
این گواهی امام علیه السلام حاکی از کمال اعتماد آن حضرت نسبت به یاران و خاندان خویش و خشنودی اش از آنان است و نیز بیانگر برتری یاران آن گرامی است بر شهدای پیشین ـ اعم از بدریون وصفینیون ـ و نیز شهدای پس از واقعه ی کربلا(15)؛ چون چنین توصیفی از ناحیه هیچ معصومی ـ جز امام حسین علیه السلام ـ نسبت به یارانش نشده است.

2ـ آزادی کامل در انتخاب راه
یاران امام حسین علیه السلام در راهی که گزیده بودند کاملا آزاد بودند و از ناحیه ی هیچ کس ـ نه دوست و نه دشمن ـ در انتخاب راه، تحت فشار نبودند. هم اباعبدالله علیه السلام و هم سران دشمن بر این نکته تأکید داشتند که یزید فقط با حسین بن علی علیه السلام کار دارد و حتی از سوی بعضی فرماندهان دشمن، به برخی خویشان امام حسین علیه السلام پیشنهاد امان داده شد. از سوی دیگر، امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به یارانش اجازه رفتن داد و فرمود:
اینک همه شما را رخصت دادم، از جانب من مأذون و مجازید، همه و همه بروید، شما را حلال کردم. من بیعت خود را از شما برداشتم، دیگر هیچ پیمان و تعهدی از جانب من بر ذمه شما نخواهد بود. اکنون تاریکی شب همه جا و همه شما را فراگرفته، آن را شتر رهوار خود سازید و هریک از شما دست یکی از افراد خاندان مرا بگیرید و از اینجا دور و در شهر و دیار خود پراکنده شوید تا خدا گشایشی در کار پدید آورد، چه آن که این گروه تنها مرا می طلبند و اگر به من دست یابند، از جستجو دیگران بازایستند.(16)
بنابراین یاران امام علیه السلام نه در تنگنای دشمن واقع شده بودند مثل اصحاب «طارق بن زیاد»(17) و نه دوست برای ماندن و کشته شدن از آنان خواهش و التماس کرده بود.

3ـ برگزیدن مرگ عزت بخش
یاران امام حسین علیه السلام با آزادی کامل، مردن را بر زندگی ننگ آور ترجیح دادند. همه آنان درصورت تمایل، برای زنده ماندن، راه داشتند؛ ولی چون زندگی در آن شرایط را مساوی با ذلت و اسارت می دانستند، راه مردن توأم با ایمان و تعالی و پیروزمندی حق را برگزیدند. آنان جمال حقیقت، کمال عبودیت و زیبایی شهادت را درک کرده بودند؛ از این رو، نه برای مزد و اجرت و نه از روی بیم و ترس و نه برای زنده ماندن که برای ایمان و عقیده و حق می جنگیدند و در یک کلمه به تعبیر بعضی «أثروا الموت» یعنی به اختیار، مردن را بر زندگی ننگ آور ترجیح دادند چرا که عاشق بودند و از عاشق جز این انتظار نیست. امیرمؤمنان در مسیرش به صفین هنگام عبور از سرزمین کربلا آنان را چنین توصیف کرده است:
این جا بارانداز سواران، و قتلگاه عاشقان است. شهیدانی که نه پیشینیان بر آنان سبقت جسته و نه آیندگان به مقام آنان دست خواهند یافت.(18)
در پرتو چنین ایمان و روحیه ای قوی و هدفی بلند بود که هیچ یک از آنان با همه محنت و گرفتاری که برایشان پیش آمد به دشمن نپیوستند بلکه موفق شدند از دشمن دل بربایند، چنان که دل حر و سی نفر دیگر را ربودند، و این بدان جهت بود که اینان از لحاظ روحی و ایمانی پیروز و چیره بودند.
یاران امام حسین علیه السلام نه تنها در این جهت ضعفی از خود نشان ندادند، بلکه در هیچ موطن و مرحله ای از مراحل قیام در مقام عذر تراشی و توجیه برای تسلیم و سلامت بیرون رفتن از معرکه، برنیامدند. عباس عقاد در این زمینه می نویسد:
به اندیشه هیچ کدام از یاران امام حسین علیه السلام خطور نکرد که برای نجات خود و امامشان، بازگشت از این مسیر را در نظر آن حضرت جلوه دهند. و اگر می خواستند خود را بفریبند می توانستند، تسلیم در برابر دشمن را در نظر حضرتش جلوه دهند و نامش را نصیحت و خیرخواهی بگذارند، و چنین وانمود کنند که اخلاص می ورزند و برای حضرتش خواستار ادامه زندگی هستند.
ولیکن، نه خودشان را فریفتند و نه امام را، بلکه از روی خیرخواهی صادقانه ی خود، امام علیه السلام را از تسلیم دور می داشتند، نه از مرگ، و همگی بر این حالت بودند.(19)

ماهیت قیام
نهضت ها و پدیده های اجتماعی نیز مانند پدیده های طبیعی ماهیت های مختلف دارند. نهضت امام حسین علیه السلام چه ماهیتی داشت؟ برای دستیابی به ماهیت نهضت عاشورا نخست باید به سراغ علت یا علل فاعلی آن برویم و علل و موجباتی را که منجر به پیدایش آن شده است بشناسیم.
با عنایت به آنچه در بحث قبل پیرامون علل و موجبات قیام امام حسین علیه السلام گفتیم در اینجا نتیجه می گیریم که:
1ـ قیام امام حسین علیه السلام یک قیام آگاهانه و برنامه ریزی شده بود نه انفجاری ناخواسته و ناآگاهانه از نوع آنچه که تحلیل گران مادی نسبت به پدیده های اجتماعی معتقد و نسبت به حادثه عاشورا می گویند: با روی کار آمدن حزب اموی، فشار بر مسلمانان بویژه پیروان اهل بیت علیهم السلام افزایش یافت و همچنان رو به فزونی بود، تا آن که در دوران یزید به اوج خود رسید، چندان که برای مخالفان و در رأس آنان حسین بن علی علیه السلام غیر قابل تحمل گشت. قیام آن حضرت در برابر جنایات یزید، در حقیقت نمایشی از این انفجار بود.
بررسی واقع بینانه و همه جانبه رخداد کربلا و توجه به علل و موجبات آن و مطالعه عمیق سخنان رهبری آن ازآغاز امامت تا لحظه شهادت و نیز رفتار و موضع گیری های آن گرامی در برابر سیاست های سلطه جویانه و انحصار طلبانه معاویه و یزید و همچنین برخورد آن حضرت با یاران خود، بیانگر این است که امام علیه السلام مبارزات خود با حزب اموی را از همان آغاز با برنامه ای منظم و هدفدار، سامان داد و مسلمانان را به اجرای آن فراخواند. متأسفانه بر اثر فضای مسمومی که معاویه ایجاد کرده بود و چهره منافقانه ای که از خود ارائه می داد، مسلمانان نتوانستند در درگیری جبهه امامت با دستگاه خلافت، حق را از باطل تشخیص دهند و پشت سر امامشان به ستیز با معاویه برخیزند. وگرنه موضع امام حسین علیه السلام بسیار روشن بود. این سخن امام علیه السلام به معاویه:
«انی والله ما اعرف افضل من جهادک»(20) روشن ترین بیان در ترسیم خط مشی آن حضرت در برابر حزب اموی است.
معاویه نیز از این استراتژی امام علیه السلام آگاهی کامل داشت؛ از این رو سعی می کرد خود را با آن حضرت درگیر نکند و هواداران و عواملش را نیز بر اجرای این سیاست توصیه می کرد. ولی یزید در این زمینه روشی خلاف روش پدر اتخاذ کرد و در آغاز حکومت خود همه راه ها ـ جز بیعت ـ را بر امام علیه السلام بست. و چون آن حضرت اهل بیت نبود راهی جز مخالفت و قیام علیه زورگویی های یزید نداشت، راهی که زمینه ساز آن در این مقطع از ناحیه ی جبهه ی مخالف، خود یزید بود؛ ولی برنامه ی قیام برنامه ای نبود که با روی کار آمدن یزید، طراحی و سامان دهی شده باشد؛ بلکه از قبل طراحی شده بود، لیکن شرایط اجرا فراهم نبود که با مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید و تغییر شرایط سیاسی، این مانع برطرف شد.
2ـ نهضت عاشورا با توجه به عوامل مختلفی که در پیدایش آن نقش داشت، نهضتی چند ماهیتی است نه تک ماهیتی. به موجب عامل نخست، نهضت امام حسین علیه السلام، ماهیت دفاعی و عکس العملی دارد آن هم عکس العمل منفی در مقابل یک تقاضای نامشروع.
به موجب عامل دوم نیز، ماهیت نهضت یک ماهیت دفاعی و عکس العملی است، منتهی عکس العمل مثبت در مقابل یک دعوت با ماهیت تعاون با مسلمانانی که از ستم حزب اموی به ستوه آمده و علیه آن موضع گرفته و از امام علیه السلام خواستند که با پذیرش رهبری، آنان را در این جهاد مقدس یاری کند. وظیفه امام حسین علیه السلام برحسب این عامل، اجابت دعوت است تا وقتی که دعوت کنندگان ثابتند. وقتی آنها از موضع خود عقب نشستند، دیگر امام حسین علیه السلام وظیفه ای از این زاویه ندارد.
به موجب عامل سوم، ماهیت قیام امام حسین علیه السلام ماهیت تهاجمی است نه دفاعی. امام حسین علیه السلام به موجب این عامل یک انقلابی مهاجم و معترض به وضع موجود بود نه صرفا یک انسان متقی و مدافع که به تقاضای نامشروع یزید پاسخ منفی داده و از حیثیت و حریم خود دفاع کرده و نه یک چهره صرفا متعاون با مردم انقلابی.(21)

آثار و نتایج قیام
قیام حسینی چه آثار و نتایجی در جامعه ی اسلامی برجای گذاشت؟ و آیا به اهداف از پیش تعیین شده دست یافت، یا مانند بسیاری از انقلاب های بشری، برای زمانی و در نقطه ای، آتش آن شعله ور گردید و سپس به خاموشی گرایید؟
برای درک و دستیابی به آثار و نتایج انقلاب حسینی باید آثار و نتایج قیام را در ماورای پیروزی ظاهری و دستیابی به حکومت و قدرت جستجو کنیم؛ زیرا دلایل و قراین فراوان گواه آن است که اباعبدالله علیه السلام از سرنوشتی که در انتظارش بود آگاهی کامل داشت.(22) بنابراین، هدف قیام حسینی بطور قطع، دستیابی به پیروزی فوری سیاسی نبود، چه آن که امام علیه السلام می دانست در آن شرایط، تحقق این هدف، امکان پذیر نیست.
قیام امام حسین علیه السلام اهداف خاص خود را دنبال می کرد، اهدافی که در سخنان آن حضرت در موقعیت های مختلف مورد تأکید قرار گرفته است. در زیر به پاره ای از برکات و آثار این انقلاب الهی اشاره می کنیم.

الف ـ قطع نفوذ دینی ساختگی امویان
امویان برای اینکه وانمود کنند جانشینان پیامبرند و حکومتشان طبق تقدیر الهی است، از عقاید دینی مردم بهره برداری می کردند و هدفشان از این سیاست این بود که هرگونه جنبش احتمالی را پیشاپیش محکوم سازند و به نام دین این حق را برای خود قائل شوند که هرگونه تمردی را هرچند در خواسته های خود حق دار باشند، درهم بکوبند.
اینک برای اینکه روشن شود امویان تا چه حد روی اعمال کثیف خود سرپوشی از دین می گذاشتند دو نمونه تاریخی از خود انقلاب امام حسین علیه السلام نقل می کنیم:
1ـ ابن زیاد در خطبه ای که ضمن آن مردم را از یاری مسلم بازداشت گفت: «واعتصموا بطاعه الله و طاعه ائمتکم)(23) از دستور خدا و پیشوایان دینی خود اطاعت کنید.
2ـ عمرو بن حجاج زبیدی ـ یکی از فرماندهان سپاه اموی در کربلا ـ وقتی دید بعضی از سپاهیان به حسین علیه السلام پیوسته در رکاب او جنگ می کنند فریاد زد: ای اهل کوفه از امیر خود اطاعت کنید و همراه جماعت باشید و در کشتن کسی که از دین خارج شده و با امام مخالفت کرده، شکی به خود راه ندهید!.(24)
در چنین جوی مطمئن ترین راه قطع این نفوذ جعلی دینی این بود که شخصی بر ضد آن قیام کند که از نظر همه افراد ملت دارای امتیازات مسلم دینی باشد، تا نقاب دینی از چهره ی کریه حکومت اموی به یک سو زند و ماهیت کثیف آن را آشکار سازد.
چنین مجاهد فی «سبیل الله» ای جز حسین بن علی علیه السلام نبود؛ زیرا او محبوبیت و نفوذ و احترام خاصی در میان مردم داشت. عکس العمل یزید در برابر انقلاب حسین علیه السلام خط فاصلی میان اسلام و حکومت اموی کشید و ماهیت اصلی حکومت بناحق اموی را آفتابی ساخت. جنایاتی که بنی امیه درباره حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش مرتکب شدند هرگونه رنگ دینی ای را که به خود گرفته بودند بکلی زدود و ماهیت ضد دینی آنها را آشکار ساخت.

ب ـ احساس گناه
اثر مهم دیگر انقلاب حسین بن علی علیه السلام و مخصوصا نقطه ی پایان آن، احساس گناه و بیداری وجدان در کلیه افرادی بود که می توانستند به یاری آن حضرت بشتابند و نشتافتند. احساس گنهکاری و نهیب وجدان و عقل، عامل نیرومندی در دل افرادی که وعده یاری به حسین علیه السلام دادند آنگاه دست از یاری او کشیدند، از همان عصر عاشورا در کربلا و در میان لشگریان ابن زیاد به وجود آورد. این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک طرف گناهکار را به جبران گناه و جرم خود وادار می کرد، و از طرف دیگر کینه و عداوت مسببان ارتکاب چنین گناه را به دلها می ریخت.
این احساس گناه و بیداری وجدان، پس از انقلاب، بسیاری از جمعیت های اسلامی را ـ به منظور جبران گناهان خویش ـ به کوشش واداشت و آتش کینه و عداوت امویان را در دلهای آنان هرچه بیشتر برافروخت.
امویان پس از حادثه کربلا با انقلاب های متعددی رو به رو شدند که سرچشمه و منشأ اصلی همه ی آنها، انقلاب حسین علیه السلام و خودداری انقلابیون از یاری او و میل به انتقامجویی از امویان بود.
سخنرانی های بازماندگان امام حسین علیه السلام در مدت اسارت، در این زمینه نقش بسیار مؤثری داشت.

ج ـ بیداری روح مبارزه
پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام روح مبارزه و پرخاشگری در میان امت اسلامی بیدار شد. پیش از انقلاب، یک سلسله بیماری های فردی و اجتماعی مانع انقلاب مسلمانان در راه حفظ اسلام و موجودیت آن بود. ولی انقلاب امام حسین علیه السلام تمام موانع فردی و اجتماعی انقلاب را از میان برداشت و روح تازه ای در کالبد امت اسلامی دمید.
پس از انقلاب حسین بن علی علیه السلام جنبش هایی به وجود آمد که از پیشتیبانی و حمایت مسلمانان انقلابی برخوردار بود. مهم ترین این جنبش ها عبارت بود از: نهضت توابین، قیام مردم مدینه و نهضت مختار بن ابی عبیده ثقفی.(25)

پی نوشت ها:

1- مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص 180.
2- ایها الامیر انا اهل البیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه بنا فتح الله و بنا ختم و یزید رجل فاسق، شارب خمر، قاتل نفس، معلین بالفسق فمثلی لایبایع لمثله «همان» ص 184.
3- مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص 188.
4- بحارالانوار، ج 44، ص 63.
5- سید بن طاووس در اللهوف، ص 15، تعداد مجموع نامه ها را دوازده هزار عدد نوشته است.
6- اللهوف، ص 27 و اعیان الشیعه، ج 1، ص 593.
7- اللهوف، ص 30.
8- از ابن عقیل نقل شده که از جمله شواهدی که بر کفر یزید دلالت می کند اشعار او است:
لعبت هاشم بالملک فلا++
خبر جاء و لاوحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم++
من بنی احمد ما کان فعل
«اعیان الشیعه، ج 1، ص 616»
9- اللهوف، ص 81. یعنی سوگند به خدا تو نمی توانی یاد ما را از میان ببری و وحی و قرآن را براندازی.
10- مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص 188.
11- تاریخ طبری، ج 7، ص 240.
12- تاریخ طبری، ج 5، ص 403 و کامل ابن اثیر، ج 4، ص 48.
13- اقتباس از حماسه حسینی، ج 3، ص 191.
14- ارشاد، مفید، ص 231.
15- حضرت امیر علیه السلام در سخنی که پس از این خواهد آمد بر این مطلب تصریح دارد: «شهداء لایسبقهم من قبلهم و لایلحقهم من بعدهم».
16- نفس المهموم، ص 227.
17- طارق بن زیاد در جنگ اسپانیا وقتی اسپانیا را فتح کرد و کشتی ها خود را از تنگنه عبور داد به نیروهای تدارکاتی خود دستور داد تنها در حد نیاز 24 ساعت آذوقه نگهدارند و بقیه را هرچه هست آتش بزنند و کشتی ها را نیز بسوزانند. سپس افسران و سربازان را جمع کرد و با اشاره به دریای عظیمی که در آنجا بود به آنان گفت: دشمن پیش روی شما و دریا پشت سرتان است. اگر بخواهید فرار کنید جز غرق شدن در دریا راهی ندارید، کشتی ای دیگر، وجود ندارد، غذا هم جز به مقدار 24 ساعت ندارید. بنابراین تنها راه نجات شما در جنگ کردن و پیروزی بر دشمن است (حماسه حسینی، ج 2، صص 264-265).
18- نفس المهموم ص 206.
19- ابوالشهداء، ص 157.
20- فرازی از نامه امام حسین به معاویه که پیش از این بدان اشاره کردیم.
21- اقتباس از حماسه حسینی، ج 2، ص 261-277.
22- برای نمونه به یک مورد از سخنان آن حضرت ـ که هنگام خروج از مکه به مقصد عراق ایراد کرده ـ اشاره می کنیم:
«مرگ همچون گردنبند عروس به گردن انسان بسته است. و من همانند علاقه یعقوب به یوسف به زیارت و دیدار نیاکانم مشتاقم. از همین جا نقطه ای را که در آن جا به شهادت می رسم می بینم و می بینم که گرگان بیابان بندهای بدنم را قطعه قطعه می کنند... هرکس می خواهد در این راه خون بدهد و به لقاء الله برسد، آماده حرکت باشد. من بامداد فردا حرکت می کنم».(اللهوف، ص 41)
23- تاریخ طبری، ج 5، ص 368.
24- همان، مدرک، ص 435.
25- در بخش زندگانی امام سجاد علیه السلام به این قیام ها اشاره خواهیم کرد.

هدف قیام امام حسین علیه السلام

قیام امام حسینذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلید واژه: اهداف قیام امام حسین، آثار قیام امام حسین.
پرسش: چرا انقلاب امام حسین(ع) صورت گرفت؟
پاسخ: امر به معروف و نهی از منکر و مسأله اصلاح جامعة اسلامی از مهمترین اهداف قیام امام حسین بود و آثار مطلوب فراوانی در پی داشت.


اهداف امام حسین از قیام[ویرایش]

پیرامون اهداف قیام عاشورا برحسب زمان مؤلّفین و دانشمندان علوم دینی بحث‌های فراوانی کرده‌اند و اهداف متفاوتی را نیز ذکر کرده‌اند، امّا آنچه را که لازم است پیرامون اهداف نهضت عاشورا بیان شود، همان اهدافی است که خود امام حسین ـ علیه السّلام ـ در ضمن خطبه‌ها و وصیّتهای خویش به آنها اشاره کرده‌اند.
امام حسین ـ علیه السّلام ـ از آنجایی که وصّی و جانشین واقعی نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودند و دوران امامت ایشان هم مصادف شده بود با آغاز سلطنت یزید، امام اینجا در یک شرایط خاصّی قرار گرفتند. چرا که از یک طرف مجبور شده بودند با یک فرد فاسد و بی‌بند و بار به عنوان خلیفه پیامبر، بیعت کنند و از طرفی هم عدّه‌ای از مردم عراق برای بیعت با حضرت، اعلام آمادگی کرده بودند. لذا امام حسین ـ علیه السّلام ـ از زمان روی کار آمدن یزید تا زمان شهادت خویش، در هر موقعیّتی، یک هدفی اتّخاذ کرده‌اند. از این جهت زمانی که امام ـ علیه السّلام ـ در مدینه بود و مروان از ایشان خواست تا با یزید بیعت کنند، فرمودند: من با شخصیّتی فاسد و شرابخوار مثل یزید بیعت نخواهم کرد. و در زمانی که امام آمادة سفر از مدینه به مکه شدند به برادرشان محمد بن حنفیه گفتند: من برای اصلاح دین جدّم و اجرای امر به معروف و نهی از منکر از مدینه خارج می‌شوم. و در زمانیکه امام ـ علیه السّلام ـ باز در مکه بودند و مردم کوفه از ایشان دعوت کردند که به کوفه بروند امام مسأله قیام بر علیه حکومت ظالم و فاسدی چون یزید را گوشزد کردند. [۱]
به همین دلائل است که نسبت به قیام امام حسین ـ علیه السّلام ـ چندین هدف ذکر شده است که البته همگی این عوامل در کنار هم دست به دست هم داده‌اند تا موجب برپایی این قیام عاشورا شده‌اند. [۲]

مهمترین عوامل و اهداف قیام امام حسین[ویرایش]

مسأله امر به معروف و نهی از منکر و مسأله اصلاح جامعة اسلامی است که امام حسین ـ علیه السّلام ـ پیش از حرکت از مدینه، در وصیّت خویش خطاب به محمد بن حنفیه بیان کرده‌اند، امام ـ علیه السّلام ـ گفتند: من نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی از مدینه خارج می‌گردم و نه برای ایجاد فساد و ستمگری، بلکه هدف از این حرکتم، اصلاح مفاسد امّت جدّم و دیگر منظورم، امر به معروف و نهی از منکر است، و می‌خواهم سیرة جدّم پیامبر و پدرم علی بن ابیطالب را در پیش بگیرم. [۳]

انگیزه امام از قیام در وصیت به محمد بن حنیفه[ویرایش]

امام ـ علیه السّلام ـ در ضمن این وصیّت خویش وظیفه و انگیزة از قیام خود را در چهار چیز اعلام می‌کنند:
۱. اصلاح امور امت ۲. امر به معروف ۳. نهی از منکر ۴. پیروی از سیره پیامبر و امیر مؤمنان.

عوامل تسریع قیام[ویرایش]

اما عواملی دیگر مثل بیعت گرفتن برای یزید و تحت فشار قرار دادن امام و دعوت مردم کوفه از امام حسین ـ علیه السّلام ـ و غیره از جمله عواملی بوده‌اند که باعث سرعت بخشیدن به قیام عاشورا شده‌اند و اگر این عوامل هم نمی‌بود باز امام ـ علیه السّلام ـ انسانی نبودند که ساکت بنشیند و نسبت به خلافت کسی مثل یزید هیچ عکس العملی از خود نشان ندهند. زیرا امام فرمودند: اگر در دنیا پناهگاهی هم نباشد من با یزید بیعت نخواهم کرد. [۴]

پیامدها و آثار مستمر قیام امام حسین[ویرایش]


← رسوایی حکومت ها
رسوا نمودن حکومتگران و روشنگری مردم و شناساندن چهرة واقعی بنی‌امیه که حکومت آنها از اول نامشروع و مخالف سیره پیامبر بود، چنانکه برخی از مورخان نوشته‌اند که پس از نهضت عاشورا عموم مردم یزید را مورد لعن و ناسزا قرار دادند و به او عیب گرفته و از او روی گرداندند. [۵] بنابراین مشروعیت مردمی حکومت بنی‌امیه نیز به زیر سؤال رفت لذا یزید پس از وقوف از خطر این مسئله عبیدالله را محکوم به انجام این عمل نموده و او را سرزنش کرد. [۶] [۷] [۸]

← احیا ارزش‌ ها
احیاء و زنده نمودن برخی از ارزش‌ها مانند قیام و شهادت در مقابل حکومت جائران و مستکبران. مردم حجاز در دوره خفقان و سیاه معاویه و عمال او هرگز تصور غلبه بر این جوّ و فضای سیاسی حاکم را نداشتند و از ترس و هراس هرگز در فکر قیام بر علیه این دستگاه را نداشتند بطوری که او به راحتی خلافت را تبدیل به سلطنت موروثی نمود و به زور برای فرزند فاسقش بیعت گرفت. امام با قیام خود ارزش شهادت را احیاء کرد و شجاعت قیام و مبارزه و آزادگی را به مردم معاصر خود و نسل‌های بعدی درس داد و آموخت، [۹]امام معیار ارزش‌ها را مطرح نمود و به جامعه حیات داد.

← الگو سازی برای آزادگان
قیام عاشورا بهترین الگویی برای آزادگان جهان شد که پس از این نهضت تمام حکومت‌های ستمکاران شکننده شد با اینکه سرکوب و قتل در رأس کار بنی‌امیه و بنی‌عباس بود ولی مردم از مرگ بیم نداشتند و قیام می‌نمودند که پس از قیام امام حسین قیام توابین، و قیام مختار و قیام‌های دیگر در نواحی مختلف جامعه اسلامی که از عناصر و شخصیت‌های برجسته‌ای که از صحابه بزرگ بودند رهبری این قیام ها را عهده‌دار بودند مانند سلیمان بن صرد و... [۱۰] عبدالله عفیف ازدی بدون هیچ ترسی بر یزید اعتراض و و از او اظهار تنفر نمود. [۱۱]
تمام قیام‌های سرزمین‌های اسلامی پس از نهضت عاشورا به گونه‌ای از این نهضت اقتباس الگو داشتند و به ارزش‌های مکتب عاشورا پایبند بودند، نمونه ملموس و محسوس آن قیام امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی است که در جریان آن قرار دارید و می‌دانید که شهدای جنگ تحمیلی با استناد به کدام مکتب ازجان خویش در راه دفاع از استقلال و هویت ایران اسلامی گذشتند و در پانزده خرداد ۴۲ مردم با استناد به چه ارزش‌هایی در مقابل رژیم طاغوت در برابر گلوله‌های آتشین جانفشانی کردند.

← جدا سازی اسلام اصیل از اسلام اموی
امام با نهضت سرخ خویش اسلام اصیل محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ را با اسلام اموی، عباسی و آمریکایی از هم جدا کرد و تا هستی برقرار است حق و باطل را از هم تمایز نمود.
بنی‌امیه بنام اسلام و به عنوان جانشین پیامبر بدعت‌های فراوانی در تاریخ اسلام بوجود آوردند، آنها در حال مستی بر مردم امامت می‌نمودند معاویه بقدری از نام اسلام به سود خود بهره جست و مردم شام را اغفال نموده بود که روز چهارشنبه بر مردم نماز جمعه خواند و مردم نیز بدون کوچکترین اعتراضی بر او اقتدا کردند. [۱۲]
بنی‌امیه با این اعمال و رفتار خود اسلام را کاملاً وارونه نمودند اگر قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ نبود امروز اسلام واقعی از اسلام اموی متمایز نبود ـ آنها مردم شام را چنان فریفته بودند که گمان می‌کردند پیامبر خویشانی غیر از آنها ندارد. [۱۳]

← تحکیم و تثبیت امامت
اگر قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ نبود امامت بکلی فراموش می‌شد. پس از قیام آن حضرت بود که مردم فهمیدند چیزی که پس از پیامبر به عنوان جانشینی آن حضرت (خلافت) مطرح شده غیر واقعی و در مقابل عترت پیامبر و استمرار خط نبوت بوجود آمده که باید با آن مبارزه کرد و راه درست اسلام را باید از خاندان پیامبر فرا گرفت که توسط بنی‌امیه قتل عام شدند.
امام حسین قرآن و معارف آنرا زنده نگه داشت و به آنچه در قرآن مطرح شده، بعنوان امر به معروف «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ...» [۱۴]عمل کرد و به تمام انسان‌ها فهماند که خداوند در فراروی انسان دو راه قرار داده که یکی راه هدایت و دیگری ضلالت است، و خاندان بنی‌امیه و آنانکه قبل از آنها خود را جانشین پیامبر معرفی نمودند و اسباب به قدرت رسیدن معاویه را فراهم نمودند غاصب‌اند. خلاصه آنکه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ با خون خویش راه راستین اسلام را مشخص نمود به تمام فرقه‌های ساخته و پرداخته امویان و عباسیان و دیگران را خط بطلان کشید.

استمرار رسالت امام حسین توسط اهل بیت[ویرایش]

تمام ائمه بعد از امام حسین، رسالت و وظیفه ایشان را استمرار داده و در این راه شهید شدند، و هر یک در دوره خود وظایف خویش را انجام دادند و شهادت آنها را نباید به عنوان محرومیت از ارزش‌های اسلامی تلقی کرد، بلکه هر یک از آنها براساس امامت و عهدی که با خداوند داشتند در زمان خود به نوعی از مکتب حسینی پاسداری نموده‌اند.

منابع برای مطالعه[ویرایش]

۱. انگیزة قیام امام حسین، دکتر محمد حسین ضیائی بیگدلی، نشر دارالعلم، قم.
۲. دیدگاهها به مناسب کنگرة بین‌المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ۱۳۷۴، مؤسسه نشر آثار امام خمینی.
۳. حماسه حسینی، در ۳ جلد، از شهید مطهری.
۴. قیام عاشورا از مرحوم آیتی.
۵. قیام امام حسین ازدکتر سید جعفر شهیدی.
۶. سیرة پیشوایان، آقای پیشوایی.

پانویس[ویرایش]
 
۱. عبد‌المحمدی، حسین، زمینه‌های قیام امام حسین، مرکز تحقیقات نمایندگی ولی فقیه در سپاه، انتشارات منبع، ۱۳۷۹، چاپ اوّل، ص۳۳۶.
۲. پیشوایی مهدی، سیرة پیشوایان، نشر توحید، قم، ۱۳۷۴، چاپ دوّم، ص۱۶۷.
۳. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.    
۴. ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی، شیخ محمد باقر کمره‌ای، نشر مسجد جمکران، قم، چاپ ۵، ۱۳۷۴، ص۹۸.
۵. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، نجف، منشورات مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ق، ص۲۶۳.
۶. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج۴، ص۸۷.
۷. طبری، تاریخ، بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج۶، ص۲۶۶.
۸. ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۵ـ۲۶۱.
۹. شهید مطهری، حماسه حسینی، چاپ چهل و دوم، تهران، صدرا، ج۱، ص۳۰۰ و ۳۵۸.
۱۰. یعقوبی، تاریخ چاپ هفتم، تهران، علمی فرهنگی ۷۴، ج۲، ص۱۹۹.
۱۱. طبری، تاریخ، ج۴، ص۳۵۱.    
۱۲. علی بن الحسین مسعودی، مروج‌الذهب، ص۴۱.
۱۳. مروج‌الذهب، ص۳۷.
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۴.    


منبع[ویرایش]

اندیشه قم.    




هدف قیام امام حسین علیه السلام بازدید: 11968




آیا یکی از دلایل قیام امام حسین (ع) تشکیل حکومت بود یعنی ایشان می خواست حکومت کند؟ و اگر صلح می کرد و جنگ نمی کرد آیا وضع بهتر نبود؟

همچنان که ابتدای سؤال مطرح شده، یکی از دلایل قیام امام حسین (ع) تشکیل حکومت بود. حضرت امام خمینی (ره) در این باره فرمودند: «سید الشهداء آمده بود حکومت هم می خواست بگیرد، اصلا برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال می کنند حضرت سید الشهداء برای حکومت نیامده بود خیر، این ها برای حکومت آمدند برای این که باید حکومت دست مثل سید الشهداء باشد، مثل کسانی که شیعه سید الشهداء هستند باشد».

اما باید توجه کرد که هدف امام حسین (ع) درهمین یک خواسته خلاصه نمی شد. یعنی بدون در نظر گرفتن این هدف نیز قیام حضرت (ع) بسیار موفق بود و فوائد آن بسیار بیشتر از خسارت های ظاهری آن بود. اگر آن روز امام حسین (ع) با تمام وجود قیام نمی کرد، امروز از اسلام جز نامی باقی نمی ماند. ما در این جا از ابعاد دیگر نهضت صرف نظر می کنیم  و تنها از بعد سیاسی به چند مورد از آثار آن اشاره می کنیم و تحقیق بیشتر را به عهده خود شما وا می گذاریم.

1. تأثیر نهضت امام حسین (ع) در سقوط امویان

برای زوال و سقوط یک دولت، یک سری عوامل نزدیک وجود دارد و یک سری عوامل دور که هر دو در جای خود اهمیت دارد. عوامل دور ممکن است از نظر زمانی با زمان سقوط فاصله داشته باشد اما بی تردید و به دلایل تاریخی، نقش مهمی در زوال یک دولت دارد. امام حسین (ع) با زیر سؤال بردن اسلامیت دولت یزید و طبعا دولت اموی، ماهیت حکومت مستبدانه وی را که داعیه خلافت پیامبر (ص) را داشت رسوا کرد. حضرت (ع) در ابتدای نهضت، روی سگ بازی و مشروب خواری یزید انگشت می گذارد و از تغییر احکام و رواج بدعت ها سخن می گوید. بعد از شهات نیز، شعار «یالثارات الحسین» در تمام مدت شصت ساله بعدی حکومت بنی امیه، همواره دستگاه اموی را به لرزه می انداخت تا این که بنی عباس با استفاده از این حربه، ضربه نهایی را به بنی امیه وارد کرد.

2. قیام امام حسین (ع) یک اسوه جاودانه

نهضت امام حسین (ع) به صورت قیامی در آمد که حالت فرا زمانی پیدا کرد.دلیلش هم این بود که ارزش هایی که در آن مطرح شد، واقعا ارزش های زمانی نبود، یعنی درست  است که علیه یزید بود، اما به قدری این ارزش ها کلی و فراگیر بود و هست که مربوط به هیچ زمانی نبوده و نیست. به عنوان نمونه امام حسین (ع) در مدینه به مروان حکم فرمودند: «علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید؛ در صورتی که شخصی مثل یزید حاکم اسلام باشد، باید فاتحه اسلام را خواند» (حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، ج 1 ، ص 88).

نکته ظریفی که اینجاست این است که حضرت فرمودند «مثل یزید»، این بیان دقیق حاکی از این است که نه تنها آن روز بلکه در هیچ زمانی نباید اجازه داد، افرادی مانند یزدی حاکم احکومت اسلامی شوند یا در بیان دیگر می فرماید: «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن؛ آیا نمی بینید به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود [در چنین شرایطی] مؤمن باید بپا خیزد» (حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، ج 3، ص 85).

در این بیان هم بعد از دلیل قیام، حضرت (ع) به صورت یک قاعده و قانون، قیام در چنین شرایطی را وظیفه هر مؤمنی می داند. نهضت فرا زمانی و فرا مکانی حضرت سید الشهدا (ع) در طول تاریخ باعث ایجاد انقلاب های بسیاری بر علیه استبداد شد که ازجمله آنها می توان به قیام توابین، قیام علویون زیدی و در عصر حاضر به قیام امام خمینی (ره) در ایران اشاره کرد.

اگر امروز می بینیم که حزب الله لبنان با تعداد بسیاری اندک و با عملیات استشهادی در مقابل، به لحاظ تجهیزات نظامی، چهارمین ارتش قدرتمند جهان یعنی ارتش رژیم صهیونیستی پیروز شد، کاری که کشورهای عربی چندین دهه از انجام آن عاجز بودند، این تأثیر آن موجی است که سالار شهیدان (ع) به وجود آورد و همه آزاد مردان جهان را دعوت به تأسی کرد.

حال فرض کنیم که حضرت (ع) راه قیام مسلحانه را انتخاب نمی کرد در این صورت دو راه بیشتر نداشت:

الف. بیعت و تسلیم که اعوان و انصار امویها، مثل مروان چنین پیشنهاد می کردند.

ب. نه بیعت کند و نه مبارزه کند، بلکه به دره یا کوه پناهنده شود. که این پیشنهاد افرادی مانند محمد بن حنفیه و ابن عباس بود.

به کارگیری روش اول توسط عبدالله بن عمر انجام گرفت که با مروان بن حکم به نمایندگی از یزید بیعت کرد و سرانجام جز ذلت و خواری نداشت.

و به کارگیری روش دوم توسط عبدالله بن زبیر انجام گرفت که در نهایت مجبور شد به کعبه پناهنده شود و به جای این که حافظ کعبه باشد کعبه را سپر بلای خود کرد و کار به جایی رسید که به بهانه حمله به عبدالله بن زبیر کعبه به منجنیق بستند و ایشان هم سرانجامی جز خواری و ذلت نداشت.

از این دو پدیده تاریخی به روشنی استفاده می شود که شیوه انتخابی امام حسین(ع) عزت دنیا و آخرت و ذلت دشمن در دنیا و آخرت را به دنبال داشت.

در پایان گفتنی است که شرایط یزید با معاویه متفاوت بود لذا روش امام حسین(علیه السلام) نسبت به صلح در برابر یزید جواب نمی داد.

برای مطالعه بیشتر ر.ک:

- تأملی در نهضت عاشورا، استاد رسول جعفریان، انتشارات انصاریان.

- بر ساحل عاشورا، هادی قطبی، انتشارات احمدیه.

- حماسه حسینی، استاد شهید مرتضی مطهری،  انتشارات صدرا.

- آذرخشی دیگر در آسمان کربلا، آیت الله مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره).


تحلیل های دو فرهنگ عاشورا و انتظار

تحلیل های دو فرهنگ عاشورا و انتظار

فریاد استنصار مهدی علیه السلام، نیز همواره بلند است . آیا کسی هست که مهدی آل محمد را یاری کند؟ آیا کسی هست عشق مرا در دل ها زنده کند؟ و انسان های بریده از مرا، با من پیوند زند؟

ادامه مطالب گذشته با عناوین:

عاشورا و انتظار (1)

عاشورا و انتظار (2)

تحلیل ها
1 . عاشورا، پشتوانه فرهنگی انتظار

فرهنگ «عاشورا» ، زمینه ساز فرهنگ «انتظار» است . «انتظار» ادامه عاشورا است و چشم به راه حسین دیگری نشستن در کربلایی به وسعت جهان .

فرهنگ «عاشورا» آن چنان در روح انسان ها، رسوخ کرده و آتش عشقش، شراره ای در دل ها انداخته که بدون تردید، مؤثرترین و پایدارترین عنصر فرهنگ ساز، برای شیعیان و تمامی انسان های آزاده عالم است . به گفته امام راحل (ره): «ما هر چه داریم از محرم و صفر داریم » .

2 . اشتراک در اهداف

هدف مهدی علیه السلام، نجات انسان ها از بردگی فکری و برداشتن زنجیرهای اسارت از آنان است .

امام باقر علیه السلام می فرماید: «اذا قام القائم ذهب دولة الباطل; هنگامی که قائم قیام کند، هر آینه باطل از بین می رود» . (41)

هدف امام حسین علیه السلام نیز در زیارت «اربعین » چنین بیان شده است:

«و بذل مهجة فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضالة; خون خود را تقدیم تو کرد، تا انسان ها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد» .

پس هدف هر دو، احیای دین و جلوگیری از انحطاط ارزش ها است .

3 . مشابهت در زمانه

حسین علیه السلام زمانه خود را چنین توصیف می کند: «الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الهوی لایترک عنه; آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل خودداری نمی گردد» ، (42) «فان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت; همانا در شرایطی هستیم که سنت پیامبر، از بین رفته و بدعت ها زنده شده است » . «و علی الاسلام السلام اذا قد بلیت الامة براع مثل یزید; اگر حاکم امت، فردی همچون یزید باشد، پس باید فاتحه اسلام را خواند» .

زمانه مهدی علیه السلام نیز چنین است: «یعطف الهوی علی الهدی، اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرای علی القرآن، اذا عطفوا القرآن علی الرای . . . و یحیی میت الکتاب والسنة; چون مهدی قیام کند، خواهش های نفسانی را به هدایت آسمانی، باز گرداند; پس از آنکه رستگاری را به هوای نفس بازگردانده باشند . آرا و افکار را پیرو قرآن کند، پس از آنکه قرآن را تابع رای خود گردانده باشند . . . پس مهدی به شما نشان خواهد داد که روش عادلانه در حکومت، چگونه است و آنچه را که از کتاب و سنت متروک مانده، زنده خواهد ساخت » . (43)

زمانه مهدی علیه السلام و حسین علیه السلام، در انحراف فکری، فساد اجتماعی، رواج بی دینی و بدعت در سطح جهانی، مشابه یکدیگر است .

مشابهت در زمانه، ابعاد متعددی دارد; از تبلیغات جبهه باطل گرفته تا حاکمیت خلفای جور و غربت دین در عرصه زندگی و جامعه . تبلیغات بنی امیه و معاویه علیه اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام (44) ، شباهت زیادی به تبلیغات کشورهای استکباری و صهیونیست ها، علیه ایران اسلامی دارد .

4 . مشابهت در یاران

یاران حسین علیه السلام بهترین یاران و فدایی او بودند . آنان از معرفت، محبت، اطاعت و تسلیم نسبت به امام خود و سبقت در اجرای خواسته ها و فرامین او برخوردارند و در عبادت، صداقت، اخلاص و شجاعت یگانه دوران بودند .

یاران مهدی علیه السلام نیز چنین اند: «هم اطوع له من الامة لسیدها; آنها مطیع تر از کنیز نسبت به مولای خود هستند» . (45)

«کدادون جاحدون فی طاعته; (46) یاران مهدی (عج) در فرمانبرداری از حضرتش، بسیار کوشا و مصمم اند» .

«لهم یسبهم الاولون و لایدرکهم الآخرون; (47) آنان [در شایستگی ها و امتیازات بر اوج رفیعی اند] نه از نسل های گذشته، کسی از آنان پیشی گرفته و نه از آیندگان، کسی به مقام والای آنان می رسد» .

«رهبان باللیل لیوث بالنهار، کان قلوبهم زبر الحدید; عابدان شب و شیران روزند، [در شجاعت] قلوبشان همچون پاره های آهن است » . (48)

5 . ضرورت درگیری و نبرد

درگیری بین حق و باطل، ایمان و کفر، یک ضرورت است; چون حقیقت «ایمان » ، حرکت و رویش و خصلت «کفر» ایستادگی و ماندگی است .

ساده اندیشی است اگر گمان شود، مسائل و مشکلات، تنها با گفت وگو حل می شود . باید به فکر پس از گفت وگو هم بود که اگر زیر بار حق نرفتند و یا خواستند بر ظلم خود باقی بمانند، چه باید کرد؟ پس از گفت وگو و دو گروه شدن، مخاصمه و درگیری هم هست یا نه؟ «فاذا هم فریقان یختصمون . . .» (49) . به راستی آیا مشکل اسرائیل و فلسطین، با گفت وگو حل می شود؟ آیا آمریکا باگفت وگو حاضر است، از خوی استکباری خود دست بردارد؟

نبرد حسین علیه السلام و یزید، جنگ مهدی علیه السلام و مستکبران، نبرد حق و باطل است; یکی در محدوده کربلا و دیگری در وسعت همه زمین .

امام باقر علیه السلام می فرماید: «لیس شانه الا السیف; (50) او فقط شمشیر را می شناسد» .

امام صادق علیه السلام می فرماید: «یکفون سیوفهم حتی یرضی الله عزوجل; (51) [یاران قائم شمشیرهای خویش را بر زمین نمی نهند تا این که خدای عزوجل راضی شود» .

6 . منتظران مهدی علیه السلام، پرورش یافتگان مکتب عاشورا

یاران مهدی علیه السلام، همه عاشورایی اند و در مکتب حسین علیه السلام پرورش یافته و بالیده اند .

کسانی می توانند در رکاب مهدی علیه السلام باشند و امام حق را یاری رسانند که در مکتب «عاشورا» آبدیده شده و معیار جنگ و صلح را از او آموخته باشند که حسین علیه السلام خود معیار سلم و حرب و تولا و تبرا است .

7 . سختی و مشکلات راه

امام صادق علیه السلام می فرماید: «قیام امام زمان علیه السلام نشانه هایی دارد» . راوی پرسید: آنها چیستند؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «ذلک قول الله عزوجل و لنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع (52) لو قد خرج قائمنا، لم یکن الا العلق و العرق و القوم علی السروج; (53) این سخن خداوند است که «شما را با گرسنگی و ترس آزمایش می کند» ; هنگامی که قائم ما قیام کند، خون است و عرق ریختن و سوار بر مرکب ها بودن در میدان های مبارزه » .

8 . پیوستن و جدا شدن یاران

به کاروان حسین علیه السلام کسانی پیوستند که امید پیوستنشان نبود، همچون زهیر و حر که یکی عثمانی بود و در صفین بر علیه علی علیه السلام شمشیر زده و دیگری فرمانده سپاه عمر سعد بود . و کسانی به بهانه های واهی نپیوستند، همچون طرماح بن عدی و یا پیوستند و جدا شدند و سعادت شهادت در کنار حسین علیه السلام را نداشتند; چه آنانی که در میانه راه جدا شدند و چه آنانی که در کربلا، از میدان معرکه گریختند .

در مورد یاران مهدی علیه السلام نیز داریم:

قال الصادق علیه السلام: «اذا خرج القائم یخرج من هذا الامر من کان یری انه من اهله و دخل فیه شبه عبدة الشمس والقمر; (54) هنگامی که قائم قیام کند از امر [ولایت] او کسانی بیرون می روند که همواره چنین به نظر می رسید از یاران او باشند . و به امر [ولایت] او در می آیند آنانی که شبیه خورشید پرستان و ماه پرستانند .»

در مورد یهودیان جزیرة العرب، نیز داریم که منتظر آمدن پیامبر بودند . اما وقتی آمد، به او کافر شدند . «فلما جائهم ما عرفوا کفروا به » (55) از حسین نیز تقاضا کردند که بیاید و نامه ها نوشتند، اما هنگامی که آمد، به او پشت کردند و خون او را ریختند .

9 . الهام پذیری هر دو فرهنگ

حسین علیه السلام با شهادت خود، پایه گذار فرهنگ شهادت شد و این فرهنگ، آن چنان در فرهنگ مسلمین ریشه دواند و در دلها جا باز کرد که به عنوان الگو، سرآغاز بسیاری از حرکتها و قیامهای حق طلبانه در سرزمین پهناور اسلامی بر علیه خلفا و حاکمان ستمگر، شد . در عراق; بصره و کوفه (سلیمان بن صرد، مختار، زید بن علی)، در حجاز; مدینه و مکه، در خراسان (یحیی بن زید) (56) . و هنوز هم همه عدالت خواهان و مردان تاریخ، می گویند باید پا جای پای حسین و شهدای کربلا گذاشت (گاندی .)

انتظار نیز به عنوان یکی از بزرگترین، قوی ترین و انگیزه سازترین آرمان های انسانی، نقش بی بدیلی در از بین بردن یاس و ناامیدی و پیروزی نهایی مظلومان بر مستکبران دارد «و نریدان نمن . . . و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین » . همچنان که می تواند به عنوان یک راهبرد اساسی و کلیدی در تمامی ابعاد سیاسی - اجتماعی، تربیتی و فکری یک جامعه تاثیر گذار باشد .

از طرف دیگر منتظر ظهور مصلح، خود باید صالح باشد .

امام صادق علیه السلام فرمود: «ان لنا دولة یجی ء بها الله اذا شاء ثم قال: من سره ان یکون من اصحاب القائم علیه السلام فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر; (57) ما دولت و حکومتی داریم و خداوند، هرگاه بخواهد این دولت ظهور خواهد کرد و اگر کسی خوشحال و خشنود می شود که از یاران مهدی علیه السلام باشد; پس منتظر باشد و در حال انتظار، اهل ورع و اجتناب از گناهان و اهل محاسن و مکارم اخلاق باشد» .

«یخرج اناس من المشرق و یوطئون للمهدی سلطانه; گروهی از مشرق زمین به پا خاسته و زمینه ساز حکومت امام مهدی علیه السلام می شوند» .

10 . زوال دولت های باطل

حسین علیه السلام، با شهادت خود، باعث رسوایی و در نتیجه نابودی دولت بنی امیه شد . مهدی علیه السلام نیز با ظهور خود، باعث رسوایی و تزلزل تمامی دولت های مستکبر، خواهد شد:

«اذا قام القائم ذهب دولة الباطل; (58) هنگامی که قائم قیام کند، هر ولت باطلی از بین می رود» .

در دعای ندبه، ندا سر می دهیم:

«این قاصم شوکة المعتدین؟ این هادم ابنیة الشرک و النفاق؟ این مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان؟ . . . ; (59) کجا است درهم شکننده شوکت متجاوزان؟ کجا است ویران کننده بناهای شرک و نفاق؟ کجا است نابودکننده اهل نادرستی و عصیان و طغیان؟ . . .» .

در روایات نیز آمده است:

«و لایکون ملک الا للاسلام; (60) در آن روز حکومتی جز حکومت اسلام، نخواهد بود» .

«یبلغ سلطانه المشرق و المغرب; (61) دولت مهدی (عج) شرق و غرب جهان را فرا گیرد» .

«اذا قام القائم لایبقی ارض الا نودی فیها شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله; (62) هنگامی که مهدی (عج) قیام کند زمینی باقی نمی ماند مگر آن که گلبانگ توحید و رسالت پیامبر در آن بلند گردد» .

11 . تکیه بر سنت های الهی

سنت خداوند چنین است که تا تحولی در وجود انسان ها پدید نیاید، وضعیت جامعه و اجتماع آنان، دگرگون نخواهد شد: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم » (63) و سنت های الهی تخلف ناپذیر است: «ولن تجد لسنة الله تبدیلا» . (64)

ظهور مهدی علیه السلام زمینه های مردمی و عده و عده ای را می طلبد که باید فراهم شود و این به عهده ما است; گرچه اگر ما کاری نکنیم، ظلم فراگیر و باطل خود زمینه ساز عدالت و حق خواهد بود; چون باطل رفتنی است: «قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» . (65)

البته این بدان معنا نیست که از امدادهای غیبی و معجزات استفاده نمی شود; بلکه امدادهای غیبی نیز از سنت های الهی است . و فرآیند خاص خود را دارد . به شهادت قرآن، پس از به کار گرفتن تمامی استعدادها، تلاش ها، تحمل سختی ها و شداید و طلب و درخواست انسان ها، امداد و عنایت الهی فرا خواهد رسید: «ان تنصرالله ینصرکم » (66) و «. . . ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم الباساء والضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه متی نصر الله الا ان نصر الله قریب » (67) .

از شرایط اساسی ظهور حضرت حجت زمینه های مردمی است:

«ان المهدی لایخرج حتی تقتل النفس الزکیة . . . فاتی الناس المهدی فزفوه کما تزف العروس » . (68)

«. . . انه لایخرج حتی لایکون غائب احب الی الناس منه مما یلقون من الشر» . (69)

12 . نقش زنان

نقش زنان، در هیچ حرکتی از حرکت های اسلامی و شیعی - از صدر اسلام تاکنون - به اهمیت و برجستگی نقش زن در قیام «عاشورا» نبوده است .

«عاشورا» تنها صحنه ای است که در آن «زن » ، در متن قرارداد و نه حاشیه و نقش زن شیعی در آن، پررنگ و پرحضور است و شاید یکی از رمزهای جاودانگی آن همین باشد . نقش «زینب » ، این شیرزن دریادل کربلا و همسر و دختران امام حسین علیه السلام - به عنوان پیام آوران واقعه عاشورا - از جایگاه خاصی برخوردار است . نقش ام وهب، دلهم (زن زهیر)، طوعه، ماری (70) و حتی زنان قبیله بنی همدان (71) ، غیر قابل کتمان است .

مرحوم حاج شیخ ملاسلطان علی تبریزی - که از جمله عابدان و زاهدان بود - در عالم رؤیا خدمت امام زمان علیه السلام رسید و عرض کرد: آیا این که فرمودید: «فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما» صحیح است؟ فرمود: آری، صحیح است .

عرض کردم: آن کدام مصیبت است که به جای اشک، خون گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟

حضرت فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می گریست .

- آیا مصیبت حضرت عباس است؟

- اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست .

- آیا مصیبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام است؟

- اگر سیدالشهدا علیه السلام هم بود، در این مصیبت خون می گریست .

- پس کدام مصیبت است؟

- مصیبت اسیری زینب . (72)

در قیام حضرت مهدی علیه السلام نیز چنین است و زنان از جایگاه ویژه ای برخوردار خواهند بود . نقش زن در عصر ظهور، همچون نقش مدعیان امروز و طرفداران حقوق زن نیست که او را تا سرحد یک کالا و وسیله ای برای لذت طلبی و عیاشی تنزل داده اند .

جابربن یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل می کند:

و یجی ء والله ثلاث ماة و بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف; (73) به خدا سوگند 313 نفر می آیند که پنجاه تن از آنان زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی، در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد» .

ام سلمه نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین روایت کرده است: «یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس الیه کالطیر الوارد المتفرقة حتی یجتمع الیه ثلاث ماة و اربعة عشر رجلا فیه نسوة فیظهر علی کل جبار و ابن جبار (74) ; در آن هنگام پناهنده ای به حرم امن الهی پناه می آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می برند به سوی او جمع می شوند تا این که در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد آمده که برخی از آنان زن می باشند که بر هر ستمگر و ستمگر زاده ای پیروز می شوند» .

13 . دشواری حفظ دین

در دوران امام حسین علیه السلام بر اساس بدعت های خلفا و تبلیغات بنی امیه، دین بی ارزش و بازار دنیا پررونق بود: «الناس عبید الدنیا و الدین علی السنتهم ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون; مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان می باشد، مادامی که زندگی دنیای آنها تامین شود . اما همین که در بوته امتحان قرار گرفتند، دین داران کم خواهند بود» . (75)

اگر نبود حسین علیه السلام - این خط روشن ولایت و وارث پیامبران - چراغ دین، آخرین کورسوهای خود را می زد .

در عصر انتظار نیز حفظ دین، از سخت ترین کارها است . امام صادق علیه السلام می فرماید: «ان لصاحب هذا الامر غیبة، المتمسک فیها بدینه کالخارط لشوک القتاد بیده - ثم اوما ابوعبدالله علیه السلام بیده هکذا . قال: فایکم تمسک شوک القتاد - ثم اطوق ملیا ثم قال: ان لصاحب هذا الامر غیبة فلیتق الله عبد عند غیبته و لیتمسک بدینه; (76)

برای صاحب این امر (حضرت مهدی علیه السلام) غیبتی خواهد بود . هر کس در روزگار غیبت او دین خود را حفظ کند، مانند کسی است که تیغ های تیزگیاه قتاد را با دستش صاف و هموار سازد; سپس حضرت با دست [مبارک] خویش اشاره فرمود که چگونه با دست، تیغ های قتاد را باید هموار ساخت . آنگاه افزود: کدام یک از شما تا به حال توانسته است، خارهای خنجرگونه قتاد را به دست بگیرد؟

سپس حضرت سر به زیر افکند و مدتی سکوت کرد; آن گاه افزود: برای صاحب این امر، غیبتی است که در روزگار دشوار غیبت، هر بنده خدایی باید تقوا پیشه کند و دینش را حفظ نماید» .

در روایتی دیگر، آمده است:

«من ثبت علی ولایتنا فی غیبة قائمنا، اعطاه الله اجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد; (77) کسی که در روزگار قائم ما، در امر ولایت ما ثابت قدم و استوار باقی بماند و نلغزد، چنان است که خداوند پاداش هزارشهید مانند شهدای جنگ های بدر و احد به آنان عطا می فرماید» .

امام باقر علیه السلام می فرماید: «یاتی علی الناس زمان یغیب عنهم امامهم . فیا طوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان; (78)

روزگاری بر مردم خواهد آمد که امام و پیشوای ایشان از [چشم] آنان غایب و پنهان می گردد . پس خوشا بر احوال کسانی که در آن زمان (غیبت در امر ولایت) ثابت قدم و استوار می مانند» .

حضرت در ادامه، فضایل فراوانی برای کسانی که دین خود را حفظ می کنند، بیان می دارد که این فضایل زیاد، به جهت سنگینی و عظمت کار آنان است .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اللهم لقنی اخوانی، مرتین . . . لاحدهم اشد بقیة علی دینه من خرط القتاد فی اللیلة الظلماء او کالقابض علی جمر الغضاء، اولئک مصابیح الدجی ینجیهم الله من کل فتنة غبراء مظلمة; (79)

بارالها! مرا به دیدار برادرانم نایل گردان . . . هر یک از ایشان در پایداری و استواری در دین، از کسی که در دل تیره شب، شاخه پرتیغ گیاه قتاد را، با کف دست صاف و هموار می سازد، پایدارتر است; یا همانند کسی که صبورانه پاره آتشی را بر دست گیرد و در آن حال در دین خویش استوار باشد . آری، ایشان چراغ های هدایت [در شب تاریک و دیجور] هستند . خداوند ایشان را از هر فتنه تیره و تار رهایی می بخشد» .

14 . سازش ناپذیری

حسین علیه السلام در رد درخواست یزید بر بیعت، با قاطعیت می گوید: «مثلی لایبایع مثله » ; (80) حضرت مهدی علیه السلام نیز با هیچ کس سر سازش ندارد . امام باقر و صادق علیهما السلام می فرمایند: «لیس شانه الا السیف; او فقط شمشیر را می شناسد» (81) ، «یقتل اعداء الله حتی یرضی الله; دشمنان خدا را می کشد تا خدا راضی گردد» . (82)

15 . تلاش جهت جذب و نیروسازی

حسین علیه السلام، مدام به فکر جذب نیرو و تربیت و سازندگی بود . و با نامه به شهرهای مختلف و سفرهای خود و با زندگی ساده و انفاق های خود، سعی در جذب و تالیف قلوب و تربیت و پرورش آنان داشت . او دو سال پیش از مردن معاویه، در «منا» ، جمعی بالغ بر هزار نفر از صحابه و تابعان را گرد آورد و تمامی فضایل اهل بیت را به همراه ویژگی های دشمنان آنان، از قرآن بر آنان خواند .

آن حضرت در دوره یزید، در سفر خود از مکه به کربلا، از سیاست جذب نیرو چشم نپوشید و افرادی همچون زهیر و حر را جذب نمود .

مهدی علیه السلام فرزند حسین علیه السلام نیز در میان ما و در حال تلاش و نیروسازی است و لحظه ای از این مهم غافل نیست:

«ان یکون صاحبکم المظلوم، المجحود حقه، صاحب هذا الامر یتردد بینهم و یمشی فی اسواقهم و یطا فرشهم و لایعرفونه حتی یاذن الله له ان یعرفهم نفسه; (83) صاحب این امر . . . در میان آنان راه می رود، در بازارهایشان رفت و آمد می کند . روی فرش هایشان گام برمی دارد; ولی او را نمی شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفی کند .

در جلد دوم موسوعه امام مهدی (تالیف شهید محمد صدر) داستان هایی شنیدنی و موثق در این باره آمده است .

15 . انتظار

پیامبر صلی الله علیه و آله از خیلی پیش ترها، خبر شهادت امام حسین علیه السلام را داده بود . امام علی علیه السلام نیز می فرمود: «هیهنا مناخ رکاب و مصارع عشاق » . این اخبار تا آن جا بود که کسانی، از مدت ها پیش در منطقه کربلا اقامت گزیده و منتظر یاری فرزند رسول خدا بودند و سرانجام به آرزوی خود رسیدند . (84)

پیامبر صلی الله علیه و آله و تمامی ائمه علیهم السلام، بشارت ظهور مهدی علیه السلام و دولت کریمه او را داده اند و باید منتظر بود که: «افضل الاعمال انتظار الفرج » .

16 . طلب یاری

فریاد استنصار و طلب یاری حسین علیه السلام، هنوز هم از رواق تاریخ به گوش می رسد: «هل من ناصر ینصرنی; هل من مغیث یغیثنا; هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله » .

فریاد استنصار مهدی علیه السلام، نیز همواره بلند است . آیا کسی هست که مهدی آل محمد را یاری کند؟ آیا کسی هست عشق مرا در دل ها زنده کند؟ و انسان های بریده از مرا، با من پیوند زند؟

می گویند با شنیدن فریاد «هل من ناصر حسینی » ، گهواره علی اصغر تکان خورد! آیا با شنیدن «هل من ناصر مهدوی » نیز، دلی هست که بلرزد و با امامش عهد و پیمانی ببندد و به کمک او برخیزد؟ آن هم در این عصر وانفسا؟ !

«او در روز ظهور خود به دیوار کعبه تکیه داده بانگ بر می دارد: «ای مردم! ما از خداوند یاری می جوییم . هر که می خواهد ما را اجابت کند . . . از شما می خواهم که به حق خدا و به حق رسول خدا و به حق خودم بر شما - که حق قرابت رسول الله (ص) می باشد - ما را کمک کنید و کسانی را که به ما ظلم می کنند، از ما بازدارید که ما را ترسانده و بر ما ظلم کرده اند . از شهر و فرزندانمان جدا کرده، بر ما ستم روا داشتند و شوریدند . اهل باطل حقمان را گرفته، بر ما افترا بستند . خدا را درباره ما در نظر آورید! ما را تنها نگذاشته، خوارمان نکنید . یاریمان کنید که خداوند شما را یاری می کند» . (85)

17 . تدبیر و مدیریت

مدیریت حسین علیه السلام، مدیریتی بی نظیر است . این که جماعتی اندک در برابر سپاهی سی هزار نفری، از پگاه صبح تا هنگام عصر مقاومت کنند; حکایت از مدیریت عالی و تدبیر بلند حسین (ع) دارد . او با تشکیل میمنه و میسره و علمدار و قرار گرفتن خود در قلب سپاه، به عنوان فرمانده و قرار دادن خیمه ها در جایگاهی مناسب - به طوری که پشت آن نهری خشک شده باشد - و ریختن نی و هیزم در آن و آتش زدن آنها در فرصتی مناسب و خیمه ها را در کنار هم بستن و . . . به طوری که دشمن نتواند آنها را محاصره کند و تنها از روبه رو با آنها بجنگد، نشان داد که از تدبیر و مدیریتی بی نظیر برخوردار است . امام با تسلطی شگرف تمامی صحنه ها را زیر نظر داشت و هم چون یک فرمانده پیروز تا آخرین لحظه، ذره ای ترس و واهمه به خود راه نداد . او در شب عاشورا از تمام منطقه نبرد، بازدید کرد و با گفت وگوی با اصحاب و اهل حرم همه آنان را به آمادگی و وسعت رسانید و خود و اهل بیت و اصحابش، با عبادت و دعا شب را به صبح رساندند . کسانی که صبح پرکاری دارند، باید شب ها را به پا خیزند و با خالق خود به راز و نیاز بپردازند .

«یا ایها المزمل قم اللیل . . . ان لک فی النهار سبحا طویلا» (86)

مهدی علیه السلام نیز در مدیریت و تدبیر، همچون جد بزرگوار خود حسین (ع) است . تشکیل یک حکومت جهانی و اداره همه انسان ها مدیریتی می خواهد سترگ، به ظمت سینه مهدی (ع) که: آلة الریاسة سعة الصدر .

 

 

پینوشت ها:

41) کافی، ج 8، ص 278 .

42) تحف العقول، ص 245 .

43) نهج البلاغه، خ 138 .

44) تبلیغات بنی امیه تا آن جا بود که مردم شام، بنی امیه را اهل بیت پیامبر می دانستند . عبدالله بن علی وقتی از شام برگشت، گفت: انهم ما علموا لرسول الله قرابة و لااهل بیت یرثونه غیربنی امیة . مسعودی نیز در مروج الذهب (ج 3، ص 44) نقل می کند: «از یکی از بزرگان اهل شام که اهل رای و عقل بود سؤال شد: ابوتراب کیست که این خطیب او را لعن می کند؟ جواب داد: من فکر می کنم یکی از دزدان فتنه انگیز باشد .

ابن ابی الحدید، از امام باقر علیه السلام نقل می کند: سخت ترین زمان برای شیعیان ما زمان معاویه بود که در هر شهری آنها را می یافتند به قتل می رساندند و دست و پای آنها را می بریدند تا در زمان حاکمیت عبیدالله بن زیاد و حجاج در کوفه که مردم بیشتر دوست داشتند به آنها کافر و زندیق بگویند تا شیعه علی علیه السلام .(زمینه های قیام امام حسین علیه السلام، ص 250 .)

45) بحارالانوار، ج 52، ص 308 .

46) همان، ص 311 .

47) معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 100 (به نقل از مستدرک حاکم، ج 4، 54 .)

48) بحارالانوار، ج 52، ص 386 .

49) نمل (27)، آیه 45 .

50) الغیبة، نعمانی، ص 233 .

51) بحارالانوار، ج 52، ص 27 .

52) کمال الدین، ج 2، ص 694 .

53) بحار الانوار، ج 52، ص 59 (امام رضا علیه السلام .)

54) الغیبة نعمانی، ص 171; بحارالانوار، ج 52، ص 364 .

55) بقره (2)، آیه 89 .

56) ر . ک: پیامدهای عاشورا، سید ابوالفضل اردکانی .

57) منتخب الاثر، ص 497، فصل 10، باب 2، ح 9 .

58) کافی، ج 8، ص 38 (امام باقر علیه السلام .)

59) دعای ندبه .

60) الملاحم و الفتن، ج 2، ص 66 .

61) کمال الدین، ج 1، ص 331 (امام باقر علیه السلام .)

62) بحارالانوار، ج 52، ص 340 (امام صادق علیه السلام .)

63) رعد (13)، آیه 11 .

64) احزاب، 62 .

65) اسراء، 81 .

66) محمد (47)، آیه 7 .

67) بقره (2)، آیه 214 .

68) معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 478; الملاحم و الفتن، سید ابن طاووس ص 139، ب 63 .

69) عقد الدرر، ص 94 .

70) وی اهل بصره و خانه اش، کانون شیعیان امام علی علیه السلام بود . از آن کانون تنی چند به یاری حسین علیه السلام شتافتند و شهید شدند; گرچه خود وی نیامد .

71) پس از مردن یزید، برخی از بزرگان و اشراف کوفه تصمیم گرفتند عمرسعد را به عنوان امیرخود برگزینند . زنان قبیله بنی همدان تا این خبر را شنیدند، هلهله کنان داخل مسجد شدند و از این کار ممانعت کردند . آنان می گفتند شما می خواهید کسی را حاکم کنید که فرزند رسول خدا را به شهادت رسانده است؟

72) العبقری الحسان، ج 1، ص 98 .

73) بحارالانوار، ج 53، ص 223 .

74) مجمع الزوائد، ج 7، ص 315; معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 500 .

75) تحف العقول، ص 249; بحارالانوار، ج 44، ص 192 .

76) بحارالانوار، ج 52، ص 135 .

77) همان، ج 53، ص 135 .

78) همان .

79) همان، ج 52، ص 124 .

80) بحارالانوار، ج 44، ص 325 .

81) کمال الدین، ج 1، ص 331 .

82) الغیبة شیخ طوسی، ص 32 .

83) الغیبة نعمانی، ص 84 و نیز ر . ک: همان، ص 72 .

84) ر . ک: تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 14، ص 216 و نیز ر . ک: ص 224 .

85) بحارالانوار، ج 52، ص 238 .

86) مزمل (73)، آیات 1- 5 .

 

شناسه مطلب : 3944

کلیدواژه