نگاهی به فعالیت القاعده در بحرین(1)؛
"شیخ
عادل الحمد" حکومت طالبان و نه عربستان سعودی را بهترین حکومت برای اداره
مدینه فاضله مورد نظر خود میداند و در آخرین سخنرانی که در این ارتباط
ایراد کرد، گفت: "اسلام در دولتی مانند طالبان نمود پیدا میکند، زیرا این
دولت بر پایه و اساس اصول و مبادی اسلام حکومت میکند".
به گزارش گروه بینالملل مشرق،
در دوم فوریه سال 2009 میلادی یک نویسنده اسلامگرا که درباره تحولات منطقه
سخن می گفت از سازمان "القاعده" خواست از گاز "انتراکس" برای کشتن 330
شهروند آمریکایی ظرف یک ساعت استفاده کند. او در یک گفتوگوی تلویزیونی که
از شبکه های تلویزیونی پخش میشد و با واکنشهای متعددی مواجه شد، گفت:
مقدار کمی از این ماده یعنی حدود 2 کیلوگرم از آن - که میتوان از مکزیک آن
را قاچاق کرد - برای کشتن تعدادی زیادی از آمریکائیها کافی است.
شاید
باور نکنید، این یکی از سخنرانیهای "ایمن الظواهری" رهبر "القاعده" است
که مشابه آن بارها از طریق نوارهای ویدئویی از پناهگاهش در افغانستان پخش
شده و "عبدالله النفسیی"، نویسنده تندرو که گفته شده از سلفیهای تکفیری
است، در یکی از سخنرانیهای خود در یکی از جمعیتهای قانونی بحرین که با
مجوز حکومت این کشور در شرق "منامه" فعالیت میکند، از حاضران خواست تا از
سخنان الظواهری تبعیت کنند.
اما این پایان ماجرا نبود، در 26 آوریل
2008 میلادی سلفیهای تندرو در نزدیکی پایگاه نظامی آمریکا در بحرین تجمع
اعتراضآمیزی را برگزار کردند. آنها در این تجمع اعتراضآمیز پرچمهای
"القاعده" را بالا بردند و در حالیکه تصاویر "اسامه بن لادن"، رهبر سابق
"القاعده" نیز در دستان آنها مشاهده میشد، مجسمه یک نظامی سر بریده
آمریکایی را به همراه داشتند. ممکن است با دیدن این صحنهها باور نکنید که
شما در بحرین هستید، ولی واقعیت امر این است که شما این صحنهها را در
بحرین میبینید.
سوال این است که آیا همپیمان آمریکا در خارج از
ناتو و مقر ناوگان پنجم این کشور در خلیج فارس واقعاً به مکانی امن برای
سازمان "القاعده" و فعالیت عناصر آن مبدل شده است؟ اگر بخواهیم به این سؤال
پاسخ دهیم، باید بگوییم که متأسفانه چنین است و درحال حاضر بحرین درحال
تبدیل شدن به یکی از پایگاههای "القاعده" است.
فصل مهاجرت به سوریه تا
چند سال گذشته شاید توجه چندانی به گروههای سلفی در بحرین نمیشد که تشکل
سلفی "الاصاله" شاخصترین آنها تلقی میشد و گروهی آرام و به دور از
هرگونه جار و جنجال در بحرین فعالیت میکرد و منافع مشترک آن با حکومت
بحرین موجب شده بود تا روابط خوبی با حاکمان بحرین برقرار کند و حتی توانست
یک پست وزارتی در دولت بحرین به دست آورد. "الاصاله" در تمام این مدت از
هرگونه فعالیتی که این تشکل را به فعالیتهای "القاعده" مرتبط کند و "جهاد
جهانی" معروف بود، دوری میکرد.
اما تنها طی شش هفته گذشته پنج
سلفی تکفیری بحرینی که گفته شده وابسته به گروه جهادی تکفیری "جبهه النصره"
بودهاند، در جریان عملیات ارتش سوریه در مناطق مختلف این کشور کشته شدند.
همزمان با اعلام این اخبار "شیخ فیصل الغریر"، از اعضای جنبش "الاصاله"
اعلام کرد که "در اقدامی تحت نظر او و همکارش "عبدالحلیم مراد"، یکی دیگر
از اعضای جنبش "الاصاله" و نماینده سلفی پارلمان بحرین و تحت عنوان مجهز
کردن گروههای مسلح در سوریه، مسئولیت آماده سازی و تامین 1530 فرد مسلح را
برعهده گرفتند که هزینهای بالغ بر 4 میلیون دلار بر جنبش "الاصاله" تحمیل
میکرد و پس از آماده سازی این عناصر برای "جهاد" در سوریه روانه این کشور
شدند.
این درحالی است که یکی از گروههای جهادی تکفیری مسلحی که
در سوریه علیه نظام این کشور مبارزه میکند، اعتراف کرده است که چندین قبضه
موشک ضد هواپیما از طریق حامیان مالی بحرینی خود دریافت کرده است.
همچنین
اطلاعاتی وجود دارد که تاکید میکند، در آگوست 2012 "شیخ عادل المعاوده"،
"شیخ فیصل الغریر"، "عبدالحلیم مراد" و "حمد المهندی"، همگی از نمایندگان
بحرینی وابسته به تشکل سلفی "الاصاله" به صورت غیرقانونی و قاچاق پس از
عبور از مرزهای سوریه و وارد اراضی این کشور شده و با گروههای جهادی
تکفیری مسلحی که در سوریه علیه نظام این کشور مبارزه میکردند، در مناطقی
که کنترل آنها را در دست داشتند، ملاقات کردند و برای اینکه رابطه آنها با
گروههای وابسته به "القاعده" افشا نشود، ادعا کردند که آنها در خاک سوریه
با گروههای وابسته به "ارتش آزاد سوریه" دیدار داشته و کمکهایی مالی به
آنها تقدیم کردهاند.
در حالیکه واقعیت امر غیر از این بود، چون
فیلمهایی که از این دیدارها در پایگاههای مختلف اجتماعی اینترنتی منتشر
شده بود، نشان میداد که آنها فقط با عناصر گروههای جهادی تکفیری نزدیک
گروه "جبهه النصره" ملاقات داشتند.
ویدئوهای منتشر شده توسط آنها
نشان میدهد که آنان با عناصر گروههای تروریستی همچون "صقور الشام" و
"کتیبه داوود" ملاقات داشتند که گروههایی جهادی تکفیری تلقی میشوند و
تحقیقات صورت گرفته نشان میدهد، این گروهها هیچ ارتباطی با "ارتش آزاد
سوریه" ندارند.
ظهور سلفیگری جهادی در بحرینپیدایش
جنبش سلفی در بحرین به سال 1978 میلادی بازمیگردد که طی آن "جمعیت تربیت
اسلامی" (جمعیه التربیة الاسلامیة) با حمایت "جمعیت احیای میراث" (جمعیة
احیاء التراث) کویت تأسیس شد. ادبیات اولیه حاکم بر "جمعیت تربیت اسلامی"
نشان نمیداد که این جمعیت تمایل یا گرایشی به ایجاد هستههای سیاسی
"جنبشی" داشته باشد، بلکه بالعکس رهبران این جمعیت بیشتر بر دعوت و تشکیل
جماعتی مومن تأکید داشتند.
در
واقع این جمعیت حتی اگر هم میخواست، نمیتوانست هستههای سیاسی "جنبشی"
در بحرین ایجاد کند، چون در این راه با موانع بیشماریی مواجه بود که یکی
از مهمترین آنها حاکمیت جریان "سلفی سنتی" در بحرین بود که هرگونه فعالیت
حزبی و سیاسی را حرام میدانست و خواهان اطاعت مطلق از ولی امر بود.
اما
با حلول سال 2002 میلادی قانونگذاران بحرینی در چارچوب تلاش برای حل و فصل
اختلافات سیاسی حکومت با گروههای معارض این کشور چارچوبی قانونی برای
فعالیت جمعیتها و گروههای سیاسی در بحرین را تدوین کردند تا "جمعیت تربیت
اسلامی" با استفاده از شرایط پیش آمده، شاخه سیاسی این جمعیت را تشکیل دهد
که در "جمعیت اسلامی الاصاله" (جمعیة الاصالة الاسلامیة" نمود پیدا
میکرد.
"الاصاله" در واقع جریان سلفی اصلاح طلبی در درون جریان
سلفی سنتی بحرین پای به عرصه گذاشت. "الاصاله" اقدام به رفع ممنوعیت از
مجموعهای از فعالیتهای سیاسی بر اساس این اصل فقهی کرد که میگفت، "متوسل
شدن به منکری که بتوان با آن منکری بزرگتر را دفع کرد، مباح و جایز است".
با این حال "الاصاله" به این اصل که سرپیچی از قدرت حاکم یا همان ولی امر
حرام است، پایبند و متعد باقی ماند و بر اطاعت از آن تأکید کرد.
هنوز
چند سالی از فعالیت "الاصاله" نگذشته بود که این تشکل به دو بخش تقسیم شد.
"شیخ فوزی الاثری" که فعالیتهای خود را از منطقه "قلالی" واقع در شرق
منامه مدیریت میکرد، رهبر جریان اول شکل گرفته در "الاصاله" به شمار
میآمد. او نسخه اصلی سلفی سنتی را حفظ کرد و تشکیل یا ملحق شدن به هر
گروهی و یا پیوستن به هرگونه اقدام سیاسی را رد کرد و گفتمانهای وی اکثرا
نقدی پنهانی از دیگر شاخه "الاصاله" بود.
در مقابل "شیخ فوزی
الاثری" و جریان اول "الاصاله"، "شیخ عادل الحمد"، خطیب مسجد "النصف" در
منطقه "الرفاع" واقع در جنوب منامه قرار داشت که رهبری جریان دوم "الاصاله"
را برعهده داشت.
وی
تلاش کرد، امکان ادغام جریان سلفی بحرین در جریانهای دیگر سلفی را فراهم
کند، به همین دلیل به نوعی با دو جریان سلفی فعال در بحرین یعنی جریان سلفی
سنتی و جریان سلفی "شیخ فوزی الاثری" تفاوت داشت. این امر موجب شد تا "شیخ
عادل الحمد" پایهگذار جریان سومی در بحرین باشد که امروزه به نام "سلفی
جهادی" در این کشور شناخته میشود.
جریان سلفی جهادی "شیخ عادل
الحمد" در عین حال که از دیدگاههای سلفی سنتی بحرین متأثر بود و بر حرام
دانستن پیوستن به گروهها و جماعتها و جمعیتهای دیگر تأکید میکرد و به
نوعی بر "تبعیت مطلق از خدا و رسولش و نه از گروههای خاص" تأکید داشت،
مانعی در بیان آرا و دیدگاههای سیاسی نمیدید، به همین دلیل جریان سلفی
اصلاح طلب از دید این جنبش نکوهیده یا محکوم نبود. اما در عین حال این
جریان تلاش میکرد، فاصله خود با قدرت سیاسی را حفظ کند.
"شیخ عادل
الحمد" در این اواخر در یکی از خطبههای خود گفت: "ما چگونه میتوانیم از
مجاهدان حمایت نظامی کنیم، چون حکومتهای ما وقتی دریابند، ما توان حمایت
نظامی را داریم به مقابله با ما و سرکوب ما خواهند پرداخت. در چنین شرایطی
ما چگونه میتوانیم به مردم بگوییم که در راه خدا جهاد کنید".
به
این ترتیب تغییر و تحول در نسخه خاص سلفی بحرینی به کندی ادامه یافت تا به
موجب آن دو اقدامی که پیشتر ممنوع بودند، حالا امری مباح و جایز اعلام
شوند، یکی فعالیت سیاسی، اما فقط در چارچوب گروه و تشکل باشد و دوم اینکه
عدم اطاعت از ولی امر که در اینجا در حکام و حکومت وقت نمود پیدا میکند،
امری ممکن و امکانپذیر است.
"شیخ عادل الحمد" جایگزین جریان پر طمطراق سلفی به
جرات میتوان گفت، "شیخ عادل الحمد" امروزه مرجع جنبش سلفی جهادی تکفیری
بحرین را عهدهدار است. جنبشی که سنگ بنای اولیه آن تحت تأثیر سحر و جادوی
"اسامه بن لادن" و تاثیر وی و سازمانش به نام "القاعده" در عرصه منطقهای و
بین المللی بنا نهاده شد.
"شیخ عادل الحمد" چنان شیفته شخصیت
"اسامه بن لادن"، رهبر سابق "القاعده" است که تاکنون حتی یک دیدگاه انتقادی
از وی درباره "اسامه بن لادن" و یا مکتب تأسیس شدهاش در کوههای
"تورابورا"ی افغانستان شنیده نشده است.
"شیخ عادل الحمد" به تمام
دیدگاهها و اعتقادات بنلادن باور دارد و به طور کامل اعتقادات تکفیری
"القاعده" را میپذیرد که حکام، یهودیان، مسیحیان، شیعیان، سکولارها،
کمونیستها و حتی طرفداران دمکراسی و افکاری همچون چندجانبهگرایی سیاسی را
تکفیر میکند. به همین دلیل از حکومت بحرین میخواهد، نظام جزیه را بر
150 هزار یهودی و مسیحی مقیم بحرین اجرا کند.
عبد الرحمن الحمد
او
حکومت طالبان و نه عربستان سعودی را بهترین حکومت برای اداره مدینه فاضله
مورد نظر خود میداند و در آخرین سخنرانی که در این ارتباط ایراد کرد، گفت:
"اسلام در دولتی مانند طالبان نمود پیدا میکند، زیرا این دولت بر پایه و
اساس اصول و مبادی اسلام حکومت میکند".
اما در عین حال میتوان
تشویق به "جهاد" را نیز در سخنان "شیخ عادل الحمد" ملاحظه کرد، آنجا که می
گوید: "امت آینده جهاد بزرگتری را در پیش رو دارد که در جنگ با یهودیان
نمود پیدا میکند".
سخنرانیهای هفتگی "شیخ عادل الحمد" که در مسجد
النصف ایراد میشود و حدود 3 هزار نفر را به پای منبر خطابهاش میکشاند،
بر مبارزه در عرصههای "جهاد جهانی" تأکید دارد و بخشی از این حاضران در
سخنرانیها را نسل جوان تشکل "الاصاله" تشکیل میدهند.
سیاست حفظ
فاصله خود با تمام گروهها و جریانها به "شیخ عادل الحمد" این امکان را
بخشیده تا وارد مسائل و قضایای سیاسی روزمره و بهره برداری از نظام برای
منافع خود نشود. این عوامل موجب شده تا "شیخ عادل الحمد" بتی در میان نسل
جوان سلفی تبدیل شود و این جوانان "شیخ عادل الحمد" را سمبل جرأت، شجاعت،
پاکی و نداشتن هرگونه چشم داشتی به قدرت نگاه کنند.
برخلاف رهبران
شاخه دیگر "الاصاله" که به دلیل نزدیکی به حکومت و ائتلاف با دولتمردان و
بهره مندی از این نزدیکی جایگاه خود را در میان سلفیها از دست میدهند،
"شیخ عادل الحمد" توانسته است تا گروههای جدیدی را حتی از گروههای
غیرسلفی جذب خود کند.
در 28 می 2013 "عبدالرحمن عادل الحمد" (19
ساله) پسر "شیخ عادل الحمد" در درگیری ارتش سوریه با یکی از گروههای
وابسته به "جبهة النصرة" کشته میشود. پسر "شیخ عادل الحمد" در پیامی صوتی
که پس از مرگش منتشر میشود، اعلام میکند که به آنچه خواستارش بوده، رسیده
است. او در این پیام صوتی به نکات مهمی اشاره میکند، از جمله اینکه
انبارهای تسلیحاتی را در بحرین ایجاد کرده و برخی از آموزشهای نظامی خود
را در بحرین پشت سر گذاشته است.
اما
"عبدالرحمن عادل الحمد" سخنان مهمتر دیگری نیز بر زبان آورده بود که آن
را در صفحه توییترش چند هفته قبل از مرگش منتشر کرده بود. وی در صفحه
توییترش نوشت بود که "من حامی انقلاب آینده خلیج[فارس] هستم".
"عبدالرحمن
عادل الحمد" پیشتر در صفحه توئیترش از بیزاری شدید خود از خاندانهای حاکم
بر بحرین یعنی "آل خلیفه" و عربستان سعودی یعنی "آل سعود" و به طور مستقیم
از ضرورت حذف دیدگاه سلفی قدیمی سخن گفته بود که در آن اطاعت از ولی امر،
امری ضروری شمرده میشد و در مقابل خواستار پذیرش دیدگاهی مغایر با آن
میشود، اگرچه به تکفیر این دیدگاه نیز نمیپردازد.
آنچه بیش از هر
چیز در صفحه توئیتر "عبدالرحمن عادل الحمد" جلب توجه میکند، تشویق وی به
جهاد است. اگرچه سخنرانیهای پدرش سهم بسزایی در انتشار این مطالب در صفحه
توئیتر "عبدالرحمن عادل الحمد" دارد، اما بخشهایی از اظهارات رهبران بزرگ
سلفی جهادی تکفیری همچون "شیخ عبدالله عزام" و "شیخ خطاب" یکی از رهبران
جهادی تکفیری چچنی نیز به چشم میخورد.
براین اساس باید گفت، انقلاب
سوریه فرصت مناسبی برای بیان و ابراز تمام ناگفتههای گروههای سلفی جهادی
تکفری فراهم کرد که در گذشته مجبور بودند، آنها را پنهان نگه دارند که به
نوعی آن را "تقیه سیاسی" به شمار میآوردند تا به این ترتیب خود را درگیر
دستگاههای اطلاعاتی و مشکلات امنیتی و حکومتی نکنند، اما با افزایش دخالت
کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در بحران سوریه پردهها کنار رفت و موانع از
میان برداشته شد و دیدگاههای جهادی که به زحمت میشد، آنها را در گذشته در
میان این گروهها مشاهده کرد، اکنون به وضوح و بیپرده قابل ملاحظه بود.
در لیست تروریسم آمریکا طی
سالهای پس از جنگ افغانستان از 2002 تا 2012 میلادی مقامات بحرینی اعلام
کردند که حداقل 5 هسته را در این کشور کشف کردهاند که مشکوک به داشتن
ارتباط با سازمان القاعده بودند و در میان اعضای آنها عناصر قدیمی مبارز در
افغانستان نیز به چشم میخورد. همچنین در این ارتباط چهار عربستانی، یک
کویتی و یک اماراتی دارای تابعیت بحرینی به دلیل مورد سوء ظن قرار گرفتن به
داشتن رابطه با سازمان القاعده از سوی حکومت بحرین دستگیر شدند.
همچنین
گزارشها نشان میدهد که تنها طی دو سال 2001 و 2002 میلادی 6 تبعه بحرینی
به اتهام عضویت در القاعده روانه زندان گوانتانامو در کوبا شدند و سالهای
زیادی را در این زندان سپری کردند.
این درحالی است که دادگاههای
بحرین طی سالهای گذشته حداقل به دو پرونده مرتبط با سازمان القاعده رسیدگی
کردند. یکی در فوریه سال 2009 میلادی که طی آن دادگاه عالی کیفری بحرین یک
شهروند بحرینی را به اتهام حمایت مالی از سازمان القاعده به یک سال حبس و
شرکای وی در این جرم را به طور غیابی به 5 سال حبس محکوم کرد و دومی در
مارس 2010 که دادگاه بحرین چند بحرینی را ضمن متهم کردن به ارتباط با
سازمان القاعده به تلاش برای هدف قرار دادن پایگاه نظامی آمریکا در
"الجفیر"نیز محکوم کرد.
اما
دولت آمریکایی طی دورههای مختلف نام دو بحرینی در لیست تروریسم را خود
قرار داد. در ماه اوت 2009 وزارت دفاع آمریکا موسوم به "پنتاگون" از قرار
دادن "عبدالله النعیمی" بحرینی زندانی سابق گوانتانامو و در ژوئیه سال 2012
وزارت امور خارجه آمریکا از قرار دادن "احمد عبدالرحمن صاحب احمد صاحب"
ملقب به "عبدالرحمن الشرقی" و دارای تابعیت بحرینی در لیست سیاه
تروریستهای تحت پیگرد دولت آمریکا خبر داد و عبد الرحمن الشرقی را به
عضویت در سازمان القاعده و آموزش تکنیکها و اقدامات تروریستی به عناصر
القاعده متهم کرد.
این درحالی است که "عبدالرحیم المرباطی" سلفی
جهادی تکفیری بحرینی از سال 2003 تاکنون همچنان به اتهام دست داشتن در
انفجارهای 7 ژوئیه 2003 ریاض، پایتخت عربستان سعودی و برنامه ریزی برای
انجام انفجارهایی در بحرین در زندانهای عربستان سعودی در بازداشت به سر
میبرد.
با این حال آن اندازه که در حال حاضر مشاهده میکنیم،
اعضای این جریان در فعالیتهای جهادی تکفیری در سوریه فعالیت دارند و حضور
آنها تحت عنوان "جهاد" در سوریه به اثبات رسیده، تا پیش از این اعضای این
گروههای سلفی جهادی تکفیری به صورت علنی و آشکار در عملیاتهای تروریستی
در نقاط مختلف منطقه مشارکت نداشتند.
"عبدالله النفسیی"، نویسنده
سلفی جهادی تکفیری بحرینی در یکی از سخنرانیهای خود ضمن اینکه حاضران در
مجلس خود را آشکارا به کشتن آمریکائیها با گاز "انتراکس" دعوت میکند، از
آنها میخواهد که تسلیم درخواستهایی نشوند که آنها را به دوری از آنچه
"فعالان تروریست القاعده" نامیده میشوند، دعوت میکند.
النفسیی در
این سخنرانی "فعالان تروریست القاعده" را برادر توصیف میکند و تروریستها
را پاکترین و بهترین مردمان جهان میخواند و بیپروا فریاد میزند که "من
تکفیری هستم و دشمنی ما با یهودیان دائمی است".
حال
پس از گذشت 4 سال از این سخنان و از این دعوت آشکار میشود که منامه به
مامن و پناهگاه بسیاری از برادران و پاکترین و بهترین مردمان جهان تبدیل
شده است.
پرچم جهاد سلفی در بحرین
حمایت از القاعده به عنوان ستون جهاد در بلاد شام در
اکتبر سال 2012 فیلمی در پایگاههای مختلف اینترنتی پخش شد که در آن
جهادیهای تکفیری در سوریه از حامیان مالی خود تشکر میکردند. در راس این
حامیان ملی سلفیهای جهادی تکفیری بحرینی بودند که بنابر اظهار این عناصر
مسلح تکفیری توسط آنها به موشکهای ضد هواپیما مجهز شده بودند. یکی از این
عناصر مسلح جهادی تکفیری که در میان دهها جهادی تکفیری دیگر درحال خواندن
بیانیهای بود، اعلام میکرد که این کمکها موجب شده تا آنها بتوانند جریان
درگیریها در میدانهای نبرد را تغییر دهند.
در ماه اوت همان سال
(2012) گروه جهادی تکفیری مسلح از "دیر زور" در شرق سوریه از ایجاد گروه
تروریستی به نام "کتیبه شرفای بحرین" خبر داد و در بیانیهای اعلام کرد که
تشکیل این گروه بدون تردید با حمایتهای مالی برادران امان در بحرین
امکان پذیر شد. به این ترتیب طی ماههای اوت 2012 تا ژوئیه 2013 شاهد پخش
فیلمهای بیشماری از این دست در پایگاههای مختلف اینترنتی بودیم که همگی
از حامیان لجستیکی خود در بحرین تقدیر و تشکر میکردند و اکثر آنها سلفی
جهادی تکفیری بودند.
سوالی که در اینجا مطرح میشود، این است که
آیا واقعا سلفیهای جهادی بحرینی تا این حد به حمایت از این گروههای
تروریستی در سوریه میپرداختند؟ پاسخ باید گفت که در حقیقت بله. از اواسط
سال 2012 اکثر کمکهای مالی صورت گرفته از سوی سلفیهای جهادی در بحرین به
گروههای جهادی تکفیری در سوریه برای خرید تسلیحات نظامی هزینه میشد.
در
آگوست سال 2012 "ابوعیسی الشیخ"، فرمانده گروه جهادی تکفیری "صقور الشام"
در فیلمی از حامیان مالی بحرینی خود به خاطر تجهیز و مسلح کردن 85 جهادی
تکفیری در منطقه "جبل الزاویه" از قرار هر جهادی تکفیری 2600 دلار آمریکایی
تشکر کرد.
در آوریل 2013 گروه جهادی تکفیری دیگری به نام "الزبیر
بن العوام" اعلام کرد که از حامیان مالی بحرینی خود مبلغ 600 هزار لیره
سوری معادل حدود 6 هزار دلار آمریکا کمک مالی دریافت کرده است.
ابوعیسی الشیخ
این
کمکها تماما در چارچوب فعالیتهایی با عنوان «تجهیز جهادیها» توسط جریان
سلفی جهادی بحرین در 6 مسجد این کشور انجام میشد. این درحالی است که در
کنار این فعالیت، فعالیتهای دیگری نیز انجام میشد، مانند طرح "الجسد
الواحد" و همه آنها هدف اصلیشان را پنهان نمیکردند که در مسلح کردن
جهادیها و حمایت مالی از آنها جهت اعزام به سوریه و مشارکت در مبارزات
جهادی این کشور نمود پیدا میکرد.
در ژوئیه سال 2012 گروه جهادی
تکفیری "السیدة عائشة" فیلمی را در پایگاههای مختلف اینترنتی منتشر کرد که
در از دریافت 8 هزار دلار آمریکایی از حامیان مالی بحرینی خود خبر میداد.
اما در بزرگترین اقدام صورت گرفته در قالب مسلح کردن جهادگران از سوی
تشکل "الاصاله" صورت گرفت.
اواخر سال 2012 شماری از اعضای تشکل
"الاصالة" با برگزاری نشستهایی تصمیم گرفتند، اوراق بهاداری با هدف کمک به
گروههای جهادیهای تکفیری مسلح در سوریه میان هواداران خود پخش کنند و به
این ترتیب حدود 4 میلیون دلار جمع آوری کردند.
" شیخ فیصل الغریر"
از اعضای تشکل "الاصاله" پس از جمعآور این مبلغ در سخنرانی 8 اوت 2012
خود گفت که بدون تردید این کمکهای مالی زمینه تحقق پیروزیهای بزرگی را در
سرزمین شام فراهم میکند. این کمکهای مالی صرف خرید موشکهای ضد
هواپیمایی خواهد شد که جهادگران با آن بتوانند هواپیماهای نظام سوریه را
سرنگون و پیروزیهای دیگری را در عرصههای دیگر محقق کنند که امکان سخن
گفتن از آنها را در اینجا وجود ندارد.
در همین دوره زمانی که
جهادیهای تکفیری مسلح در سوریه در فیلمهای متعدد و مکرر خود از حامیان
مالیشان در بحرین تشکر میکردند، اخباری در پایگاههای مختلف اینترنتی
منتشر شد که از کشته شدن 5 بحرینی جهادی تکفیری فعال در صفوف گروه "جبهه
النصره" خبر میداد و یکی از آنها از سرکردگان یکی از گروههای تروریستی
وابسته به جبهه النصره بود.
"عبدالعزیز العثمان" نکته
قابل تأمل آن بود که همه این افراد به نامهای "عبدالرحمن الحمد" (19 ساله
از منطقه الرفاع) "عبدالعزیز العثمان" (17 ساله از منطقه عراد) "
عبدالرحمن العثمان" (21 ساله از منطقه عراد) و "عبدالمنعم علی" (25 ساله از
منطقه المحرّق) در جریان درگیریهای روی داده در ماههای اوت و ژوئیه
سالجاری کشته شدند که نشان از توسعه و گسترش کمکهای جریان سلفی جهادی در
بحرین به گروههای مسلح جهادی تکفیری در سوریه خبر میداد تا علاوه بر
کمکهای مالی کمکهای انسانی را هم در برگیرد.
ادامه دارد..