موسیقی مقامی (موغامی) یادگار جلوههای زیبایی از فرهنگ دیرینه مشرق زمین
است، که از تحریف و دگرگونی اعصار مصون مانده است. نغماتی در
موسیقی”موغامی“ پیدا میشود که به عهد باستان برمیگردد.
مجتبی
قیطانی ،محقق حوزهی موسیقی سنتی خراسان با بیان مطلب فوق گفت: در کتاب لغت
موسیقی نوشته” افراسیاب بیگ لی” کلمهی مقام که به صورت موغام یا مغام هم
نوشته میشود، به عنوان مجموعهی صداها و پردههای مختلف که بر اساس یک کوک
واحد و در محور آن میگردند، تعریف شده و از آن به عنوان بالاترین مرحلهی
خلاقیت در ترکیب ساز و آواز یاد شده است.
وی ادامه داد: آنچه مد
نظر هنرمندان و مردم این منطقه است، ”موغام“ میباشد که در باور مردم خرسان
از شان و منزلت بالایی برخورداراست و به دیده تقدس به آن مینگرند و به
مصداق هنر عامه، آفریننده مشخصی ندارد و تمام افراد جامعه در شکلگیری و
نقل روایت آن سهم دارند. قیطاقی دربارهی تاریخ و قدمت موسیقی موغامی گفت:
تاریخ موسیقی این سرزمین به زمان کوچ آریاییها به ایران برمیگردد و در
پارهیی از نقاط برخی از نغمهها به صورت بکر و دست نخورده، حکایت از یک
اصالت باستانی دارد و اگر برای بررسی موسیقی، خراسان بزرگ را مد نظر قرار
دهیم، باید پهنهی این دیار را از کرانههای غربی خزر تا پهنههای ابیورد و
نسا ،مرو و تا کویرهای خراسان و هرات، مرز هندوچین مورد کاوش قرار دهیم.
وی
با تاکید بر این که خراسان فعلی نیز به علت وسعت جغرافیایی و تنوع
پراکندگی اقوام و فرهنگهای مختلف دارای موسیقی ”موغامی“ متنوع و مختلفی
است، گفت: تنوع نژادی از عربهای سامی تا هزاره ، بلوچ و نژادهای کرد و
کرمانج و ترک و ترکمن و مغول در این استان ،باعث شده است، که یکی از
غنیترین گنجینههای فرهنگی موسیقی به وجود بیاید، که بر خلاف بیشتر مناطق
ایران از سبک خاص برخوردار نیست و در نواحی مختلف استان وحدت سبک ندارد.
این
پژوهشگر ضمن تقسیم خراسان به دو حوزهی شمال و جنوب، دربارهی موسیقی
”موغامی“ شمال خراسان اظهار داشت: موسیقی جاری در این منطقه موسیقی کوهستان
،جلگه است و از یک زندگی پرحادثه و پرسوز و گداز و آوارگی حکایت میکند ،
این مساله را حتی میتوان در رقصها و بازیهای آیینی و سنتی آنها دید .
ضمن این که از گستردگی و تنوع بیشتری برخوردار است، از حال و هوای خاصی نیز
بهره میبرد و حماسه، عرفان، عشق و سوگ پشتوانهی اصلی این موسیقی
میباشد.
مجتبی قیطاقی با اشاره به این که موسیقی این منطقه
”کرمانجی“ است و از موسیقیهای ترکی و ترکمنی هم تاثیراتی گرفته است، اظهار
کرد: در شمال خراسان موسیقی ترکمنی یا موسیقی ترکی دیده نمیشود، آنچه هست
موسیقی شمال خراسان به روایت ترکمنی و ترکی است، یعنی موغامها در اصالت
خودشان ترکمنی و ترکی نیستند. او سازهای رایج در این منطقه را دوتار، سرنا،
نی چوپان (بلر)، قوشمه، کمانچه، دهل، دایره و نیز سازهای قدیمیتر، شش تار
(چگور قدیم)، مزغان و نفیر دانست و از مهمترین ”موغامهای“ موسیقی شمال
خراسان، نوایی کردی (نوایی شمال خراسان) ـ تجنیس، بیات هرای ـ لوی ـ جعفر
قلیها ـ الله مزار ـ تورغه، درنا ـ بلبل ـ شاخهتایی (ختائی) و کوراوغلی
نام برد.
وی به خبرنگار ایسنا گفت: در شمال خراسان نوازندگان مختلف
بر حسب ساز و تخصصشان به مراتب و طیفهای مختلفی تقسیم میشوند که عبارتند
از عاشقها یا آشقها که نوازندگان سازهای سرنا، دهل، کمانچه و قوشمه
میباشند و گاه در مجالس مختلف بر حسب نیاز حرکات نمایشی هم انجام میدهند ـ
، لوتیها (روتیها یا لوطیها) که دایره و دف مینوازند که درقدیم با ساز
خود سفر میکردهاند و هم راویان اخبار و هم ناقلان آثار بودند و در قالب
جملات، حرکات نمایشی و اشعار طنز ،جامعه و حکام آن را به نقد میکشیدند.
وی
ادامه داد: بالاترین مرتبهی هنرمندی را در شمال خراسان” بخشیهای دوتار
نواز“ دارند، اینان هم آواز میخوانند و هم شعر میسرایند، ساز را خودشان
میسازند و از جهت شرایط اخلاقی، درونی و معرفتی به درجهیی از رفتار
رسیدهاند ،که مردم به راحتی با آنها همراه میشوند. این پژوهشگر،با بیان
این که” بخشیها“ و ”عاشیقها” بازماندگان حقیقی خنیاگران ایران باستان
هستند، دربارهی دسته دیگر نوازندگان شمال خراسان توضیح داد: بلروانان یا
نینوازان، نوازندگان نی چوپانی هستند که اینها معمولا چوپانند و زندگی
شبانی دارند.
وی در ادامه درباره حوزهی موسیقی جنوب و شرق خراسان
یادآور شد: موسیقی این حوزه نرم و درونی است و در آنها فریاد به معنی خاص
آن در کوهستان وجود ندارد و میتوان فریاد آنها را نامهیی بلند خوان که
ناشی از زندگی در کویر است و موسیقی این حوزه بیشتر در شهرهای شرقی خراسان
یعنی تربت جام، باخزر ـ تایباد و خواف متمرکز است و موسیقی کویری در شهرهای
جنوبی مانند کاشمر، گناباد و بیرجند و مرز سیستان و بلوچستان همواره
دستخوش تغییر و تحریف بوده است و علت این امر شاید تداخل فرهنگ مردم این
مناطق باشد.
وی سازهای دوتار، سهتار، دهل و در برخی مناطق غیچک یا
غژک را به عنوان سازهای رایج این حوزه نام برد و افزود: به نوازندگان
دوتار در این منطقه” اوستاد“ گفته میشود، که بالاترین مرتبهی هنرمندی است
و دوتار و موغامهای آن از جایگاه والا و مقدسی برخوردارند و هنرمندان
اصیلش همواره مورد توجه و احترام مردم هستند.
او مهمترین موغامهای
موسیقی این منطقه را ”نوایی“ ـ ”اشتر خجو“ ـ سرحدیهای مختلف ـ سبزپری
پلتان ـ هتن ـ آخر ـ الله مدد ـ معراجنامه ـ مقام الله و مقام جل عنوان کرد
و گفت: موغام «مقام الله» و «مقام جل» معادل موغام“ تورغه“ در شمال خراسان
است،که از حیث نامگذاری با وجه اشتراک مضامین عرفانی است.
مجتبی
قیطاقی که 15 سال است دربارهی موسیقی سنتی خراسان تحقیق و پژوهش میکند در
پایان خاطرنشان کرد: انتظار میرود، پژوهشگران فرهنگی به موسیقیهای
”موغامی“ به عنوان گنجینهی فرهنگ شفاهی بنگرند و میراث فرهنگی موسیقی
موغامی را به عنوان میراث این ملت باور نمایند و از فرهنگ دیرینهی مشرق
زمین حراست کنند.
تربت جام از لحاظ فرهنگ موسیقیایی یکی از غنی ترین مناطق ایران است. این
مهم به دو صورت نمود پیدا می کند؛ نخست موسیقی مقامی تربت جام که شامل
مقامهای آوازی و سازی است که به وسیله ی دوتار (که ساز غالب در منطقه است) و
سرنااجرا می شود. دوم بازی های آیینی و رقصهای محلی و فولکلوریک که هر یک
بیانگر نکات ارزشمــند تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است. هدف این مقاله این
است تا ضمن معرفی یکی از مشهور ترین چهره های رقص آیینی تربت جام، موسیقی
سرنا و دهل و همچنین بازیها و لباسهای محلی این منطقه را نیز به خوبی معرفی
نماید.
اشاره :
مقامهای رقص در تربت جام
تربت جام از لحاظ
فرهنگ موسیقیایی یکی از غنی ترین مناطق ایران است. این مهم به دو صورت نمود
پیدا می کند؛ نخست موسیقی مقامی تربت جام که شامل مقامهای آوازی و سازی
است که به وسیله ی دوتار (که ساز غالب در منطقه است) و سرنااجرا می شود.
دوم بازی های آیینی و رقصهای محلی و فولکلوریک که هر یک بیانگر نکات
ارزشمــند تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است. هدف این مقاله این است تا ضمن
معرفی یکی از مشهور ترین چهره های رقص آیینی تربت جام، موسیقی سرنا و دهل و
همچنین بازیها و لباسهای محلی این منطقه را نیز به خوبی معرفی نماید.
معرفی استاد فاروق کیانی
استاد
محمد فاروق کیانی پور معروف به « فاروق کیانی» ، چهره ی نام آشنای بازیهای
آیینی در ایران و جهان، متولد1330 تربت جام است. تحصیـــلات ابتدایی را در
دبستان مِــرآت و متوســـطه را در تنــها دبیرستان شهر به نام «دبیرستان
سینا» به اتمام رساند. در سال 1345 با تنی چند از یاران بنا به توصیه ی پدر
و ذوق و استعداد خدادادیشان اقدام به تشکیل گروه بازیهای آیینی نمود و در
همان سال اولین برنامه را در تهران اجرا کـرد و با تشویق کرشناسان روبرو
شد. در سال 1352 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به کسوت شریف معلمی نایل
آمد. خدمت در روستاها سبب شد تا بیشتر درباره ی ایـــن هنر تحقیق نماید.
استاد فاروق کیانی در داخل کشور برنامه های متعددی داشته که از آن جمله اند؛
تئاتر
شیخ صنعان، هفت خوان رستم، روایتی از کربلا، سریال غبار نور، کلیپ
نهانخانه ی دل، کلیپ شبهای سفید، کلیپ خورشید خاور، کلیپ از ماست این دیار و
... ایشان فعالیتهای هنری زیادی نیز در خارج کشور داشته اند که در ادامه
به برخی از آنها اشاره می شود؛
The man and his world ـ اجرای برنامه درکشورکانادا در فستیوال مرد و دنیای پیرامون او
ـ شرکت درسی و سومین جشنواره ی لفگادای یونان و کسب مقام اول در بین 15 گروه شرکت کننده به دعوت دکتر رابرت چولی
Silk Road ـ اجرای برنامه در مانهایم آلمان در فستیوال جاده ی ابریشم
ـ شرکت در فستیوال موسیقی خراسان درکشور هلند
ـ اجراهای متعدد در کشورهای فرانسه، انگلستان، بلژیک، پرتغال، آلمان، اتریش، تاجیکستان، امارات، قطر و ... .
که حاصل این برنامه ها کسب چندین لوح و دیپلم افتخار، مدال طلا، قاب و قدح طلایی و... بوده است.
شناخت مقامهای سرنا و دهل :
سرنا
( سورنا = نای شادمانی ) نی ای است که منتهی به انتهای شیپور مانندی می
شود و بر سر آن از پوست نی زبانه ای می گذارند که به آن قمیش می گویند. دهل
که از سازهای کوبه ای است با پوست حیوانات پوست کشی می شود و با مضراب عصا
مانندی برآن می کوبند. این ساز برای حفظ ریتم دراجراهای موسیقی و مخصوصا
در بازیهای تربت جام به کار می رود.
به نوازندگان سرنا و دهل ( ساز و دهل ) در منطقه سـازدهـلی و به نـوازنده ی دهـــل نیز دهلی می گویند .
برخی
از مقامهای سرنا و دهل در تربت جام عبارتند از: حتن(1)، الله سحر (2)، چوب
بازی، کلاغ ره (3)،آفر بالا پرده و پایین پرده (4(، پَلتان پتن (5)، حنایی
(6)، راه جنگ عجم و راه جنگ ببر ، سه چکه و ... .
مقامهای سرنا و دهل در تربت جام همواره با حرکات و رقصهای آیینی این منطقه همراه است که معمولا در مراسم شادی و شادمانی اجرا می شود؛
کِلاغ رَه : معمولاً قبل از مراسم عروسی اجرا می شود و در حقیقت با اجرای کلاغ ره به مردم خبر می دهند که عروسی در راه است .
راه جنگ عجم و راه جنگ ببر: این دو مقام نیز معمولا هنگام کشتی گیری که یکی از برنامه های جشن عروسی است نواخته و اجرا می شود.
الله سحر: یکی از شاخه های مقام الله است که به علت اجرا با ساز سرنا به الله ساز معروف است .
بازی های آیینی
حرکات
و بازیهای آیینی هر منطقه ریشه در تاریخ و گذشته ی آن قوم دارد. این حرکات
می تواند بزمی، رزمی، عرفانی و ... باشد. به هر صورت یکی از صور معرفی
فرهنگ اقوام مطالعه در حرکات آیینی آنهاست.
در تربت جام نیز اجرای
حرکات آیینی که نام بازی به خود گرفته است تنوع زیادی دارد. برخی از این
بازی ها منسوخ و فراموش شده و برخی دیگر نیز متأسفانه رو به فراموشی است.
«دوروغه»(7) و «هی همبه» (8)از بازیهایی هستند که از بین رفته اند. «گل پتی
خان(9)» نیز از بازی هایی است که رو به فراموشی و نابودی است. برخی بازی
ها نیز اکنون به جز عدّه ای اندک راوی و بازیگر ندارند مانند پلتان.
برخی از بازیهای تربت جام عبارتند از:
1-
حتن : به فتح الف و ت و سکون ن و بر وزن چمن در زبان پهلوی به معنی شیر
بیشه و کرانه های کوهستان آمده است. عدّه ای نیز در توجیه لزوم تمـرین
آمــاده سازی بدن آن را حتماً می گفته اند. این بازی یکی از معمولترین
انواع رقص های محلی منطقه خراسان است.
حرکات حتن سراسر حرکات رزمی و
پهلوانی بوده و در پادگانهای نظامی برای آمادگی جسمانی و روحی سربازان اجرا
می شده است. حتن با حرکاتی موزون شامل چرخها(چپ و راست و چرخ سینه) و
پرشها شامل یکسری حالات حمله و دفاع است که به وسیله 100-12 بازیگر انجام
می شود. بازیگران با هماهنگی بسیار دیدنی دو دست را به نشانه ی تشکر از مام
زمین به خاطر باروری و رویش بر زمین می گذارد که این حرکت خود معرّف
یگانگی و وحدت است. حتن امروزه انواع مختلفی دارد که براساس منطقه ی بازی و
حتی نام برخی نوازندگان سرنا به علت تبحری که در اجرای آن مقام داشته
نامگذاری می شوند.
حتن عشایری (اوشاری)(10)ایـــن بازی مخصوص منطقه جام
بوده است، حتن جامی (ملی)، حتن افغانی (اگرچه نامی مأنوس برای مردم منطقه
است ولی اصل آن متعلق به افغانهاست)، حتن باخرزی این بازی را مخصوص بانوان
می دانند،(اگرچه درجشن های فامیلی مردهای فامیل نیز در کنار زنان طایفه به
اجرای حتن باخرزی می پردازند) و حتن استاد رسول (یکی از نوازندگان بنام
سرنا) از آن جمله اند.
تفاوت این مقام ها از دو جهت قابل بررسی است
؛ یکی اینکه از لحاظ نوازندگی تفاوتهایی درتحریر ها و فسیلهایی (بالا ترین
نت مقام)است که در آن اجرا می شود. دوم از لحاظ ریتم بازی؛ مثلا حتن حسن
آبادی که ریتم کند تری دارد و معمولا برای بازیگران مسن و پیر اجرا میشود.
2-
چوب بازی: بیانگر جایگاه اولیه چوب به عنوان اولین وسیله دفاعی بشر است.
چوب بازی شامل دو نوع یک چوبه و دو چوبه است که نوع دوم نبرد رستم و سهراب
را به نمایش می گذارد.
هریک از این بازی ها دارای 12 تا 18 حرکت است.
حرکات
حریف طلبیدن ، رجز خوانی ، راه جنگ ببر ، راه جنگ عجم ، تک و پاتک و جنگ و
گریز، خروس جنگی، چرخ محمودآبادی و ... از جمله این حرکات است.
3- مشق پلتان: مشق = رژه، پلتان = پیل تنان
در
زمان هخامنشیان و اشکـــانیان در پادگــان های نظامی برای آمادگی جســمی
به سربازان آموخته می شده است. افراد در این بازی همراه با سرنا ( سورنا =
نای شادمانی که جـای شیپور جنگ را گرفته است) بازیگران این بازی اکنون از
تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کند.
4- سه چکه: این آیین نیز از آیین های فراموش شده است که در اصل دور شدن دو قبیله از هم و وداع نمودن آنها با یکدیگر را نشان می دهد.
5-
گل پتی خان : بیانگر داستان عاشقی چوپانی پاکدل به دختر خان است. به خاطر
اختلاف فاحش طبقاتی برادران دختر چوپان را از بین می برند. گل پتی خان
مانند رقـص خنجر ترکمن توأم با اصواتی است که از گلوی بازیگران خارج می
شود. این آیین نیز به
فراموشی سپرده شده است.
6- حنایی: مراسم
خاص مجالس عروسی است. آیینی بزمی است که مرد و زن با هم انجام می داده اند.
در آخرین شبی که دختر در خانه ی پدر است و فردای آن روز به خانه شوهر می
رود دستهــای عروس را حنا می کنند. نزدیکان عروس و داماد نیز در این مراسم
شرکت کرده و آنها نیز به نشانه ی شادمانی دست هایشان را حنا می کنند و
هدایایی به عروس می بخشند. حرکات آیینی که زن و مرد دست جمعی انجام می
دهنداین بازی در ابتدا با حرکات بسیار سنگین شروع شده و در آخر با چرخهایی
که نشان دهنده ی حنابندان است ختم می شود.
حنایی دارای 18 حرکت بوده که هم اکنون به جز چند حرکت آن به جا نمانده است. رقص حنایی نیز بیانگر همین رسم و رسومات است.
7-
آفر: از مصدر آفریدن است و در منطقه به آن اَپر(11)، اَفر(12) و لَپَر(13)
نیز می گویند. در دو شکل اجرا می شود که یکی مراسم کاشت، داشت و برداشت
گندم که دومی آخر قالی بافی است.
آفر کاشت گندم دارای حرکات خاصی است که عبارتند از 18 حرکت، بدین ترتیب :
الف-
انتخاب مرغوبترین زمین توسط سالار کشتمندان. در حالیکه دست چپ را بر گُرده
کمر استوار کرده و دست راست را به نشانه ی قدرت گرفتن از عالم بالا در
بالای سر نگه میدارد.
ب- مرحله کاشت بذر. 12 هنرمند با لباسهای متحد الشکل به کاشتن بذر در دل زمین می پردازند.
ج- شخم زدن.
د- پوشاندن بذر در دل زمین برای جلوگیری از خورده شدن واتلاف آنها توسط پرندگان.
ه- پَل بندی(14). این کار به منظور تقسیم یکسان و مساوی آب به زمین است.
و- دعا برای رشد سریع و به هنگام محصول.
ز- پاسبانی و نگهبانی از کشت.
ح- درو کردن محصول.
ط- حمل محصول برای خرمن کردن.
ی- کوبیدن محصول برای جداسازی کاه از دان.
ک- غربال کردن.
ل- آسیاب کردن گندم برای تهیه آرد.
م- ساختن چونه و پختن نان.
ن- نشان دادن سال بد و کم حاصل با زدن یک دست بر سر.
س- نشان دادن سال قحطی با زدن دو دست بر سر.
ع- عبادت به درگاه خداوندگار عالم. این حرکت با نگه داشتن دو دست در جلو صورت و پیشانی نمایش داده می شود.
ف- نهادن دست راست بر زمین به نشانه ی تشکر و قدردانی از مادر زمین به خاطر آنچه برای زندگی رویانیده است .
ص- شادی و دست افشانی. در این حرکت که آخرین حرکت آفر است به صورت حلقه وار جمع می شوند و اذکار ی را بر زبان می رانند.
- آفر پایین پرده نمایش فیگوراتیو مراسم قالی بافی است:این آیین با انتخاب گوسفند و خوابانیدن آن بر زمین جهت پشم چینی آغاز می شود؛
- چیدن پشم گوسفند.
- ریسیدن پشم چیده شده توسط ریسندگان با دوک (که به آن جِلَک (15) می گویند).
- رنگ کردن نخها.
- بر پا کردن دار قالی (که در محل به آن کارگاه یا دستگاه) می گویند.
- باز کردن نخ ها و گُرنِه(16) کردن (به شکل توپ درآوردن).
- تنیدن قالی که در آن رشته های تار شکل می گیرد.
- بافتن قالی با پر کردن دم (17) ( به هر رج یک دم می گویند).
- بعد ازآن یک رشته نخ پود ( ته پد(18)=ته پود) از بین تارها رد می کنند.
- ضرب زدن این حرکت همان حرکت شانه زدن (دَستَُک زدن(19)) است.
- قیچی زدن و اتمام بافت دَم را نشان می دهد.
با تکرار این مراحل کار بافت قالی تمام می شود.
- بریدن قالی.
- بردن آن به بازار برای فروش در حالی که آنرا بر سر شانه می گذارند.
- پهن کردن قالی برای اَیاق کردن (20).
- اَیاق کردن (اندازه گیری).
- فروختن .
- شمردن پول دسترنج چند ماهه.
- شکر گزاری به درگاه صاحب مهربان عالم.
– شادمانی و دست افشانی.
لباسهای محلی
اگر
چه اکنون فقط هنرمندان محلی و پیران منطـقه لباسهای محـــلی را می پوشند
اما این لباس ریشه بسیار کهنی دارد و هریک از اقسـام آن فلسفه و تعریف خاص
خود را دارد.
لباسهای محلی منطقه عبارتند از پیراهن 40 تریزه و شلوار
سفید، جلیقه سیاه، پی تاوه، کلاه ومندیل(21)(دستار) ، کفشهای مخصوص و
دستمال ابریشمی که جـداگانه هریک از آنها را مورد بررسی قرار می دهیم؛
1-
پیراهن و شلوار سفید که در قدیم دو نوع بوده. در گذشته2 قشر از مردم به
نامهای خوانین و کشاورزان زندگی می کرده اند که به فراخور حال هر یک لباس
مخصوص خود را داشته اند. لباس خانها به بَرچاک (22) معروف بوده. بدین معنی
که از دو سمت راست و چپ دامن برش خورده و به دو تکه جلویی و عقبی تقسیم
میشود که اکنون به لباس پاکستانی یا افغانی در بازار عرضه می شود و لباس
کشاورزان همین لباس 40 تریزه بوده است. این پیراهن از برشهــای متعددی که
تریزه(23)(تکه) نام دارد دوخته می شده است. ویژگی بارز این لباس دامن چین
دار آن است که در زمان برزیگری محصول را در آن جمع آوری می کردند. این در
حالی است که در دامن برخی از این لباسها حدود 40 کیلوگرم گندم جا می گرفته
است .همچنین دامن 40 تریزه در زمان چرخشهای بازیگران به سان چتری باز می
شود.
2- جلیقه سیاه در برابر لباس سفید نشان دهنده تاریکی در برابر روشنایی و نور است.
3-
پی تابه = پا تابه (که در محل به آن « پی تََوَه»(24) یا « پَتَک »(25) می
گویند). بافته هایی است پشمین که بر پا می پیچیدند که هم محافظ پااز یخ
زدن در فصل زمستان باشد و هم پا را از گزش و نیش امثال مار و عقرب و آسیب
خار و خاشاک محافظت نماید.
کلاه و مندیل عبارتند از کلاه قرص و
دستاری که بر سر می بندند. این دو نیز محافظ سر و صورتند. کلاه معمولا از
الیاف سیمی مرغوب و با آستری مخمل ساخته می شده است. مندیل نیز
در گذشته از جنس کرباس بوده ولی اکنون مرغوبترین آن از جنسی به نام فاج(26)است.
4- چارق یا چقه کفشهای مخصوصی هستند که در قدیم استفاده می شدند.
چارق
پا افزاری چرمی در دو نوع «رُوّی»(27) و «اُوّی»(28) بوده که اولی در
مواقع پیاده روی و راه پیمایی و دومی در مواقع آبیاری کشت یا به اصطلاح
محلی «اوگیری»(29) مورد استفاده قرار می گرفته اند.
چقه که تلفظ درست آن
«چُقِّی»(30)است، عبارت بوده از کفی یِ تخت و نسبتا پهنی با رویه ای کلاً
چرم که کفی و تخت در اصطلاح به صورت «گُوّ میشی»(31) به هم دوخته می شده
است.
5- دستمال ابریشمین: اگرچه غالب بازیگران آن را به گوشه ی راست
لباسشان می آویزند ولی چنین بر می آید که دستمال در لباس قدیم جایگاهی
نداشته و در آن زمان سارُق(32) یا روسری (چارقَد)(33) سفید و مندیل مانندی
بوده که آنرا به کمر می بستند.
این سارُق یا چارقَد استفاده های متعددی
داشته است. مثلا در موقع رفتن سر زمین در آن نان و آذوقه روز را می بستند و
با خود می بردند. همچنین چون در موقع کار عرق می کردند و بعد از فراغت از
کار ممکن بود سرما خورده و کلیه درد و کمر درد بگیرند، لذا از سارُق به
عنوان وسیله ای برای گرم نگه داشتن بدن استفاده می کردند.
با
تشکر ویژه از اساتید موسیقی و بازیهای آیینی تربت جام آقایان غلامعلی
پورعطایی، فاروق کیانی ، الله داد ضربی ، عبدالله عبدی و سید مهدی امیری.
همین طور آقای محسن محسنی به خاطر ارسال این مطلب به سایت.
============================
پی نوشت :
1- Hatan
2- Alla sahar
3- Kelaq ra
4- Afar
5- Paltan -e- petan
6- Hanayi
7- Dowroqa
8-Heyhomba
9- Golpatixan
10- Owsari
11- Apar
12- Afar
13- Lapar
14- Palbandi
15- Gelak
16- Gorna
17- Dam
18- Tahpod
19-Dastok
20- Ayaq
21- Mandil
22- Barcak
23- Teriza
24- Peytava
25- Patak
26- Faj
27- Rowy
28- Owy
29- Owgiri
30- Coqqey
31- Gowmisi
32- Saroq
33- Carqad
د
اشتو
روز ما هر روز هی شو میشود گندمی گر کاشتیم جو می شود
گر که کاریم یک زمین بی علف بخت مارابین که پر سو می شود
سوی دریا گر رویم از تشنگی چون کویری خالی از او می شود
گر که آشی می پزد بانو چرا آش او هم عین لیلو می شود
هر غذا در خانه ی ما لاجرم بی نمک یا پاک غینو می شود
هرزمان میسازم آدم برفی ای ابرها گم گشته افتو می شود
تا کنم یک گفتگو با همسرم در سفرهم همسرم خومی شود
خواب مردم پر ز حوری و پری خواب ما پر از خر و گو می شود
یک خسر بوره مرا باشدکه او نزد ما هر هفته پرتو می شود
پول خود را گر به بانکی میبرم این حسابم همچوپرخومی شود
شعرمن را کس نمیخواند ولی گر بخواند هم چرا هو می شود
بچه ما صبح روز مدرسه کله گیج و کله پر خو می شود
شایعات بی اساس و بی محل ضد ما هر روز هی چو می شود
باچنین بختی که دارم عاقبت من نمی دانم که اشتو می شود
http://hassan-naeimi.blogfa.com/post/21