تاریخ
حضور شیعه در مالزی به نخستین برخوردهای مردم بومی مالائی با اقوام مهاجر
مسلمان در قرن پنجم هجری به بعد بر میگردد و در آن زمان دین اصلی مردم این
سرزمین هندوئی و بودائی و زبان آنان سانسکریت بوده است. از میان مسلمانان
بازرگان در قرون گذشته، شیعیانی نیز بودهاند که برای داد و ستد به بندر
"ملاکا" با کشتیهای بزرگ تجاری میآمدهاند و براساس گفته پرفسور "داتو
محمود زهدی" از اساتید بنام دانشگاه بینالمللی اسلامی مالزی نخستین
مهاجران به این سرزمین شیعه بودهاند و البته تاکنون اسناد قابل قبولی برای
اثبات حضور گسترده شیعه در دست نیست و نمیتوان با قاطعیت گفت که شیعه
نخستین مهاجران به مالزی بودهاند. برخی از مورخان از حضور سردار ایرانی
الاصل چینی به شهر ملاکا خبر دادهاند که در همانجا نیز درگذشته است، اما
این گفته نیز چندان دارای مستند نمیباشد. |
ادوار حیات شیعه و علّت نامگذاری آن به مذهب جعفری
شیخ مغنیه برای وجود و حیات شیعه و کیفیّت تشکّل آن و تمذهب به مذهب جعفری سه دوره ذکر میکند.
دورۀ اوّل
وی میگوید: و محصّل کلام آنکه: بعد از ارتحال پیامبر خدا، انصار در سقیفهشان گرد آمدند تا خلافت را در میان خودشان دست بدست به گردش درآورند و از برای قریش نباشد. در این حال «ابوبکر و عمر و أبوعبیدة جَرَّاح» متوجه سقیفه شدند، و تمکّن یافتند از آنکه خلافت را از انصار به أبوبکر برگشت دهند. و بنی هاشم در مصیبت خود و تجهیز رسول الله اشتغال داشتند. و برخی از اصحاب که عارف به حقِّ علی بودند با ایشان معارضه کردند، و اصرار داشتند که خلافت از آن او باشد، ولیکن قدرت بر ضدّشان بود. بنابر این آنان دست از معارضه کشیدند و تسلیم شدند. اما دعوت به ولایت علیّ را در میان مردم پخش مینمودند، و به أجیال و اقوام، آنچه را که از نصّ پیغمبر بر نصب علی شنیده بودند نقل میکردند.
بنابراین دعوت به تشیّع در این قرن، بسیط و ساده به تمام معنی بود مانند دعوت اسلامیّه در این عصر، نه فلسفه در آن راه داشت، و نه چیز دگری سوای حجج قرآنیّه و سُنَّت نبویّه که مسلمین صدر اوَّل آن را پذیرفته بودند، و بدون جدال و تعلیل و تأویل به آن ایمان داشتند، و در شروح و تفاصیل آن تعمّقی نبود.
در این دوره، فقهی وجود نداشت که به فقه شیعه معروف باشد، و نه فقهی که به فقه سُنَّت مشهور باشد. و لهذا اصولاً فرقی میان شیعه و غیر آنها نبود مگر در ناحیۀ خلافت و امارت مومنین.
در این دوره، شیعه معروف بودند به تقوی و زهد، و نهضت درونی و دفاع از ظلم ظالمان، و از همین جاست که از حکّام جور بدیشان رسید ألوان از کشتار و شکنجه و عذاب.
دورۀ دوّم:
این دوره ابتدا میشود به عصر امام جعفر صادق علیه السلام و مراد ما از آن آخر دولت بنیامیّه است چون به تدریج ضعف و سستی بدان راه یافت، و أوّل دولت عباسیّه چون شیعه پس از سپری نمودن روزگار سخت و ناهمواری که با اُمویین طی کردند اینک یک نفس راحت کشیدند، و فی الجمله مقداری از حرّیّت را در جانها و اموالشان حائز گشتند. و برای امامان اهل بیت فرصت به دست آمد تا بتوانند در این فرجه از زمان، تعالیمشان را نشر دهند، و هزاران مرد دانشمند آن را روایت کردند، و میلیونها نفر از مردم آن را پذیرفتند، و تلقّی به قبول نمودند، تا آنکه منصور قیام کرد، و در این راه شدائد و اعوجاجی ایجاد کرد تا امر شیعیان برگشت به طوری که بدتر و سختتر شد از عصر اُمویّین در اوج قدرت و عظمتشان.
در این فَتْرَت، روات و علماء در اطراف امام صادق مجتمع شدند، و مردم از هر قُطر و ناحیهای به سوی وی روی آور شدند و از آبشخوار چشمۀ گوارای او مینوشیدند و سیراب میگردیدند.
در اینجا شیخ مغنیه مطالبی را از «اعیان الشِّیعة»، و از مظفّر در کتاب «تاریخ الشّیعة» بیان میکند. مطالب «أعیان الشیعة» همانهائی است که ما در ضمن بحث بیان نمودهایم، و امّا مطالب مظفّر را بدین گونه بیان میکند: «و نیکوترین ایّامی که بر شیعه گذشت، همان ایَّام فَترتی بود که ممزوج شده بود از اواخر دولت بنیامیّه و اوائل دولت بنیعبّاس در اشتغال امویان بعضی به کشتار بعضی دیگر از آنها، و در شکستن و فرود آمدن شهرها از حیطۀ قدرتشان، و در اشتغال بنیعبّاس به جنگها بعضیاوقات با مروانیّین و بعضی اوقات برای تحکیم اساس دولتشان. در این فرصت شیعه موقع را برای سیراب شدن از منهل آب گوارای علم امام صادق علیه السلام و قیام به اصلاح خود، مغتنم دانست. و بناءً علیهذا برای أخذ احکام دین و معارف از وی شدِّ رِحال به سوی او کردند.
در هر علم و فَنِّی از حضرت روایت کردهاند همان طور که کتب شیعه بدان گواهی میدهد، و راویان از او انحصار به شیعه نداشتند، بلکه سایر فرقهها از وی روایت مینمودند همان طوری که کتب حدیث و رجال از این مهمّ پرده برمیدارد...
در بحبوحۀ طراوت و تازگی این فَتْرَت، شیعه دست به انتشار حدیث زد، و به ولای اهل بیت به طور عَلَن و جهاراً صدا بلند نمود. تعداد شیعیان در نواحی مختلفه رو به فزونی نهاد. امّا همان که دعائم و پایههای دولت سلطان منصور برافراشته شد بر امام صادق علیه السلام تنگ گرفت. منصور اراده کرد ریشه را از بن قطع کند تا بدین وسیله شاخهها خود بخود خشک گردند».
در عصر امام صادق یک حرکت فکری به وجود آمد که به نهایت درجۀ نشاط و انتشارش بالغ گردید. مقالات غریبهای به ظهور پیوست، و امواج هائل أجنبیّۀ از اسلام در بین مسلمین منتشر گردید خصوصاً در میان جوانانشان در اثر اتّساع و گسترش دائرۀ اسلام و کثرت فتوحاتی که نصیب عرب شده بود، و غور و اندماج با اُمَّتهای عدیدهای که با ثقافتها و دیانتهای عرب متباین بود.
«ملحدین» القاء شبهات مینمودند، و «مُرجئه» پشت و پناه حُکَّام جور میشدند، و «اهل غُلُوّ» با الله خدای دگری را مدّعی میگردیدند، و «خوارج»، مسلمانان را تکفیر میکردند، «متصوِّفه» مردم را گمراه میکردند و خود نمائی به زهد و تقدّس مآبی مینمودند، و «مُحَدِّثین» از روی کذب بر رسول خدا اتّهام بسته جعل احادیث مینمودند، و «مومنین» ایمان تامّ و کامل طلب میکردند. .
در این حَیْص و بَیصْ و گیر و دار شگفت انگیز، وظیفۀ قائدین و پیشوایان دین آن است که در برابر این تَیَّار و موج سهمگین، قیام و دفاع کنند و صحّت عقیده را به ثبوت برسانند، و پندارهای مُبْطلین را تباه سازند و أقوال و آرائشان را خراب و معیوب نمایند.
مدرسه حضرت امام صادق علیه السلام اولین مدرسهای بود که متوجّه این خطر گردید، و این مهمّ را مُشْعِر شد، و سابقترین مکتبی بود که برای دفاع و برخورد با آن نهضت کرد، و برخود فرض و واجب نمود تا از حقّ و اهل حقّ غبار کدورت را بزداید، و لوای شریعت اسلام را در اصول و فروع به دوش بکشد، و در مقابل هر مُهاجم و مُعاندی قیام کند، و راه شبهه را مَسدود سازد، و با اعلان کارزاری که ابداً بوی صلحی در آن مشاهده نمیشود، در برابر «غُلات» صفآرائی نماید، و عَلَم جنگ را ضدِّ معتزله، و متصوّفه، و مُرجئه، و خوارج، و اشاعره برافرازد، و برای علماء علم کلام که متصدّی اثبات اصول دین میباشند، بسیاری از خطاها و اشتباهاتی را که در آن واقع گشتهاند تصحیح نماید.
در میان آن دسته مخالفین از جهتی و در میان امام صادق و تلامذه اش از جهتی، مناظرات و مجادلاتی به وقوع میپیوست که غلبه در بحث و ظفر و نصر در آنها با مدرسۀ امام صادق بود.
امام صادق علیه السلام با برهان قطعی به اثبات میرسانید که: به همان اندازهای که تعالیمشان راه اسلام را میبندد به همان مقدار از حق فاصله دارد. روی همین جهت بود که أنظار اهل عالم به «معلِّم اکبر» متوجّه گردید، و مفکِّرین از وی پیروی کردند، و تشیّع او را به جان پذیرفتند، و اقوال او را حفظ نمودند، و در کتب تدوین کردند، و آن را فاصل و مایز بین حقّ و باطل به اعتبار آوردند، و جدا کنندۀ میان گفتار اصیل و گفتار معیوب محسوب داشتند، عیناً بهمثابه همان عملی که با جدَّش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم نمودند بدون کم و زیاد.
و از فرآوردهها و نتیجههای این فَترت آن بود که: به واسطۀ تقارن و مرافقت با آن حرکات فکریّه، مذهب اسلام در عقائد و تفسیر و أخلاق و فقه و اُصول فقه بر نهج حقیقت صافیه بدون غِلّ و غِش شناخته گردید، و تشیّع در محدودۀ علمی خودش چه در اصول و چه در فروع جریان پیدا کرد.
مذهب در آن هنگام نیاز مبرمی به این تَنَفُّس جانفزا و آزادی رهابخش داشت، که با وجود امام مصادف گشت. چرا که اگر فرصت اجازه میداد و امام موجود نبود، و یا امام موجود بود و فرصت اجازه نمیداد، و اگر هر دو تای این امر، متحقّق میشد و امّا آن حرکات فکریّه در آن أحیان پدیدار نمیگردید، ابداً برای ما امکان نداشت که این میراث گرانسنگ در علوم مختلفۀ اسلامیّه بالاخصّ در علم فقه پدید آید.
بلکه ابداً این تقارب و نزدیکی را که امروز در میان شیعه و سنَّت مشاهده مینمائیم در اصول دین و مبادی تشریع، وجود پیدا نمینمود، بنابر این فضیلت در استقلال مذهب و ترکیز آن به طوری که امروز ملاحظه میشود بر میگردد به امام صادق پس از آنکه ظروف و امکانات مساعدت کردند و راههای وصول بدین مرام ممَهَّد شدند.
ازاینجاست که بر شیعه، لفظ جَعْفریّ، و برفقهشان فقه جعفری اطلاق میشود.
آری ما ایمان داریم و بر ذمّه و عهد خود نهادهایم که هر کدامیک از أئمّۀ اثناعشر در نزدشان علم کتاب و علم به سُنَّت رسول الله به طور کامل متحقّق میباشد. و آن امام أعلم اهل زمان خود است به طور اطلاق. امّا علم به تنهائی کافی نیست که سبب نشر و گسترشش را خودش فراهم بیاورد مادامی که عوامل دیگری آن را همراهی نکنند.
آنچه امام صادق را کمک کرد برای آنکه علوم و معارفش را پخش کند، و در عالم نشر دهد از یک ناحیه، علّتِ تمدّن بود، و از یک ناحیه، علّت فترت انتقال حکم از اُمویّین به عباسییّن، و از یک ناحیه، وجود راویان ثقه که تعدادشان بسیار بود و همگی ایمان به امام صادق داشتند، و به طریق نیکوئی از وی اخذ علوم میکردند تا جائی که بعضی علماء شیعه قائل به توثیق چهار هزار تن از آن روات بدون استثناء شدهاند. و شاید علاوه بر این عوامل که بر ما ظاهر و روشن گردیده است، عوامل و اسباب دیگری هم وجود داشته است که بر ما پنهان مانده است.
و بر هر تقدیر، این عوامل و اسباب به طوری که با هم مجتمع شوند برای أحدی از ائمه غیر از امام صادق حاصل نگشت. امام علی حواریّون و اصحابی خالص و پاک داشت، همچون مَیثم تمّار، و کُمَیْل بن زیاد، و حُجْربن عَدی، و محمدبن أبیبکر و غیرهم ولیکن در عصر خلافتش مبتلا شد به جنگها و حربهای داخلی و همین که به جوار پروردگارش شتافت، معاویه در نابودی و محو آثار او، و کشتن رجال او، و از میان برافکندن تمام آنچه که به وسیله و سببی با او ربط پیدا میکند، دستآلود.
امَّا عصر امام حسنین و امام سجاد، پس آن عصر معاویه و پسرش یزید، و زیاد و پسرش عبیدالله، و عبدالملک و شیطان او: حَجّاج، عهد سربریدنها و گردن زدنهای شیعه بود. عهد به شهادت رسانیدن ائمّۀ شیعه بود، عهد مسموم ساختن امام حسن، عهد قربانگاه مرْج عَذْراء، و عهد تأسُّفخیز کربلا، و واقعۀ حَرَّه و غیرها از مشابه آنها بود.
امّا امام باقر، پس او گرچه اولین موسس مدرسۀ فرزندش امام صادق است، چون اصحاب و شاگردانی داشت از اکابر تابعین و اعیان فقهاء و محدِّثین که در مسجد جدّش رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم دورش حلقهوار مینشستند، و استماع علوم و روایات مینمودند ولیکن الله سبحانه پیش از آنکه این مدرسه به نهایت خود در رشد وبهرهبرداری کامل برسد او را بهسوی خود برد، و در حالی که 57 سال داشت، در عهد خلافت هِشام بن عَبدالملک وی را قبض روح نمود، و به جایش خلیفهاش و پسرش امام صادق نشست. و در مدرسۀ او حُظوظ و توفیقات مختلفی از جهات متفاوت و علل مختلفی یکی پس از دیگری روی آور شد تا حدّی که تعداد شاگردانش بر تعداد شاگردان زمان پدرش فزونی گرفت و شمارۀ کسانی که به سوی او وفود میکردند و به هدایت و ارشاد او علوم را میآموختند به هزارها عدد میرسید.
و پس از امام صادق نیز ظروف و مقتضیات به همان قساوت و سختی خود برگشت، و حوادث تلخ و ناگوار بر أئمّه و شیعیانشان با شدَّت روی آورد، امَّا مذهب شیعه در هر قطری از أقطار انتشار پیدا کرده بود، و معالم آن شناخته شده بود، و اساسهای آن ترکیز یافته بود، و در اذهان حفظ یافته، و در کتب تدوین پیدا کرده بود که در اثر آن، مردم از زمان امام صادق علیه السلام تا امروز و تا پایان ایام جهان بدان عمل میکنند.
از این گذشته، مذهب اهل البیت تبلور پیدا کرده، و صورت واقعیاش را به طور جَلی و آشکارا اتّخاذ نموده بود، شیعه فقه مستقلّ خود را باز یافته بود، و علماء و راویان و محدّثانشان معروف شدند و آراء خاصّۀ آنها در باب توحید و عدل و عصمت انبیاء و شفاعتشان و مسألۀ جبر و اختیار مبرهن و مدوَّن شده بود، و مذهب تشیّع از سایر مذاهب تمیّز تامّ و تمام حاصل کرده بود. همچنانکه مذهب معتزله از مذهب أشاعره تمیّز یافته بود.
امّا بقیّۀ اقوال أئمّۀ اطهار: از عصر حضرت امام کاظم تا پایان غیبت صغری یا تأکید اقوال امام صادق میباشد، و یا متمّم بعضی از اصول مذهب یا فروع آن. و امَّا رجال شیعه در عصر امام صادق علیه السلام و بعد از آن، هَمِّشان و اهتمامشان حفظ تعالیم امام صادق بوده است، و تدوین آنها و دفاع از شبهات متوجّه بر آنها.
امروز نه فقط فقه و تفسیر و علوم شیعۀ اثناعشریّه از حضرت امام جعفر صادق
علیه السلام إشراب میگردد، بلکه فقه و تفسیر و علوم شیعۀ سَبعیَّه یعنی هفت امامیّه: إسمعیلیه با وجود وفور و کثرتشان از آن حضرت إشراب میگردد.
کتاب «دَعائم الإسلام» تألیف «قاضی نعمان تَمِیمی مَغْربی» نمونهای از آن فقه بر اساس روایات امام صادق علیه السلام است.
بنابر این مذهب جعفری مذهبی است مشترک میان طائفۀ حقّۀ محقّۀ شیعۀ اثناعشریّه و طائفۀ شیعۀ سبعیّۀ اسمعیلیّه که مدار مذهبشان را بر عدد هفت بنیان نهاده، و اسمعیل فرزند امام صادق را که در زمان حیات آن حضرت بدرود حیات گفت امام هفتم خود میدانند.
لهذا برای جدائی و تمایز میان این دو طائفه، علمای اعلام لفظ اثناعشریّه را به دنبال لفظ جعفریّه اضافه کردهاند و گفتهاند: شیعۀ جعفریّۀ اثناعشریّه.
منظور از اثناعشریّه افرادی هستند که به امامت دوازده تن از اهل بیت: مقرّ و معترف بوده، و آن را دین خود قرار دادهاند. شیعه در برابر این أئمه متواضع میباشد. آنان را صاحب ملکۀ عصمت میداند. و در حجیّت کلامشان عِدْل و عَدِیل قرآن کریم: کتاب وحی آسمانی میداند. و بنابر حدیث ثقلین همانند کتاب الله گفتارشان عصمت دارد. افعال و پندارشان عصمت دارد. از ایشان خطا سر نمیزند، زیرا جواز خطا ملازم سقوط حجیّت اقوال ایشان است. و طبق حدیث ثقلین که آنها را مقرون با کتاب ثابت ابدی غیر قابل خطا و غلط شمرده است، عصمت و أبدیّت در گفتار و کردارشان امری است لازم و غیر قابل شبهه.
زیرا در فرض جواز خطا و غلط و اشتباه برایشان، یا باید این خطا و غلط و اشتباه را هم در کتاب الهی جایز بدانیم، و در این صورت ملازم با فرض خطا و غلط در وحی خدا و أزلیّت و ابدیّت اوست، و این محال میباشد. و یا باید احتمال خطا را از امام سلب کنیم، و همانند کتاب الله وی را معصوم بدانیم، و در این صورت نتیجه، استقامت و عصمت و برقراری ایشان در جمیع مراحل حیات بدون اندک غلطی و یا مختصر اشتباهی اثبات میشود چه در امور تبلیغیّه و ارشادیّه و امارت و ریاست بر مسلمانان، و چه در امور شخصیّه و اجتماعیّه از معاملات، و ردّ و بدلها، و داد و ستدها، و امثال ذلک.
منبع : امام شناسی ج 18 ص 198 |
علت سجده شیعیان بر مهر و عدم دست گذاشتن آنها بر شکم چیست؟
جواب اجمالی:
درباره سجده نکردن بر مهر، باید گفت از مجموع احادیث و روایاتی که در کتب اهلسنّت آمده است، بدست میآید که سجده فقط بر زمین و آنچه از آن میروید، به شرط اینکه خوراکی و پوشاکی نباشد جایز است و نه غیر آن. و درباره دستها را بر سینه با شکم گذاشتن هم، با توجه به روایات وارده، هیچ کدام اثبات نمیکنند که این سنّت در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ هم مرسوم بوده است، بلکه این عمل به دستور حکام و امراء، سنّت گردیده است و بدعتی است که اسم سنّت به خود گرفته است.
جواب تفصیلی:
اما اینکه چرا برادران اهلسنّت در هنگام سجده از مهر استفاده نمیکنند؟ وقتی به منابع و کتب معتبره روایی و فقهی اهلسنّت مراجعه میکنیم، میبینیم در آنها سجده بر چند چیز آمده است، سجده بر سنگ، بر زمین، بر حصیر، بر لباس و... و در مجموع در روایات وارده آنها مانند شیعه، سجده بر زمین و آنچه از آن میروید به شرط اینکه خوراکی و پوشاکی نباشد، جایز است، مگر در صورت اضطرار که به بعضی از تصریحات فقهی آنها در این باره اشاره میگردد:
امام اوزاعی از فقهای اهلسنّت در این باره میگوید: واجب نیست مباشره (واسطه نبودن) بین اعضاء سجده و زمین، بلکه کفایت میکند، سجده بر پارچه عمامه و آستین و لباس و غیر آن، و دلیل بر این مطلب، آن چیزی است که انس بن مالک روایت کرده که بخاطر شدّت گرما وقتی ظهرها پشت سر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نماز میخواندیم بر لباسمان سجده میکردیم.[1]
یا در کتاب مغنی که از کتب جامع فقهی اهلسنّت میباشد آمده که قاضی فتوا داد به اینکه اگر کسی سجده کند بر عمامه یا آستینش نمازش صحیح است چون یک روایت بر آن دلالت دارد. و این فتوای مالک و ابوحنیفه و تمام کسانی است که اجازه سجده بر لباس را در سرما و گرما دادهاند.[2]
و به قول علامه امینی، روایات وارده در کتب اهلسنّت سه دسته هستند، 1. سجده بر زمین. 2. سجده بر غیر زمین بخاطر وجود عذر. 3. سجده بر غیر زمین بدون عذر.[3]
درباره سجده بر زمین بین تمام مسلمین اتفاق وجود دارد، که اصل در سجده زمین و آنچه از آن میروید، میباشد همانگونه که سنّت قولی و فعلی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ این را تأیید میکند، مانند آنجایی که میفرماید: زمین برای من مسجد قرار داده شد.[4] و همچنین سجده بر سنگ که حاکم در مستدرک میگوید: ان النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ سجد علی الحجر، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بر سنگ سجده میکرد[5] و بعضی اصحاب در هنگام سجده عمامه را از جلوی پیشانی کنار میزدند تا سجده بر زمین باشد.[6] و امثال این موارد که در کسب صحاح شش گانه اهلسنّت آمده است.
قسم دوّم احادیثی هست که میگوید: در صورت معذور بودن از سجده بر زمین، میتوان بر غیر زمین سجده کرد، بخاری در صحیح از قول انس بن مالک آورده است: ما با پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نماز میخواندیم به خاطر شدّت گرما بر گوشهای از لباس خود سجده کردیم.[7] مشخص میشود که سجده بر لباس بعد از دستور دادن به برداشتن عمامه از جلوی پیشانی و اجازه دادن برای سجده بر حصیر و خمره (حصیر مخصوص نماز) میباشد.[8]
قسم سوّم که سجده بر غیر زمین، بدون عذر باشد،عمده احادیثی که وارد شده سجده بر انواع حصیر هست که آنها نیز از زمین میرویند، انس بن مالک نقل میکند که پیامبر آمد و بر فَحْلی (حصیری که سیاه شده بود) نماز خواند و ما هم پشت سر او ایستادیم.[9] یا از ام سلمه نقل شده که میگوید: پیامبر بر خمره (حصیر مخصوص نماز) نماز میخواند.[10]
تا اینجا آن چه بدست آمد این است که سجده بر زمین، سنگ، حصیر صحیح میباشد که اینها، مورد تأیید پیروان مذهب اهلبیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز میباشد. و در این موارد بین شیعه و سنّی اختلافی وجود ندارد، امّا برادران اهلسنّت در اینجا مرتکب دو اشتباه شدند و امر بر آنها مشتبه شد: اوّل اینکه آنها فکر کردند این چیزی که به نام مهر است و با آب و گل آمیخته شده و محل سجده شیعیان است، مسجودله (برای آن سجده میکنند) آنان است و بخاطر همین چه نسبتهایی که به شیعیان داده نشد، مانند کفر و شرک و نفاق و.... در حالی که با مراجعه به کتب فقهی و اعتقادی شیعه بدست میآید که آنها نیز با تبعیت از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و خلفاء حقیقی ایشان ـ علیهم السلام ـ ، فقط بر آنچه آنها اجازه دادهاند، سجده میکند و نه غیر آن و دوّم اینکه برعکس آنچه به شیعه نسبت داده میشود، برادران اهلسنّت هستند که سنّت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این مورد، که فقط سجده بر زمین و ما ینبت منها (روییدنیها) را اجازه داده بود، خارج شدند، و «سجده بر فرشهای بافته شده از پشم، ابریشم، چرم، مشمع را جایز دانستند.»[11] و بدتر از همه اینها، آنها هستند که فتوا میدهند سجده بر عذره یا سه (قاذورات خشک) جایز است.[12]
ـ اما قسمت دوم شبهه که هنگام نماز دست روی سینه گذاشتن سنت بوده است:
دستها بر روی سینه گذاشتن در اصطلاح خاص اهلسنت تکتیف و تکتّف نامیده میشود که در این باره هم کتب فقهی و هم منابع حدیثی آنها به این مطلب اشاره دارند، مثلاً امام ابن ثور قائل است به قرار دادن دست راست بر دست چپ در هنگام نماز بخاطر روایت ابوحازم[13] که روایت مربوطه را بررسی خواهیم کرد.
محمد بن صالح العثمین از مفتیان اهلسنّت در جواب اینکه تکتّف چه حکمی دارد میگوید: دست بر سینه گذاشتن در نماز سُنّة (مستحب) است. [14]
پس این عمل در بین اهلسنّت واجب نمیباشد، بلکه امر مستحبّی بحساب میآید و حتّی مالکیها نه تنها آن را مستحبّ نمیدانند بلکه آن را مکروه میدانند.[15] و لذا الان مالکیها به صورت دست باز و مانند شیعیان نماز میخوانند.
عارف بزرگ مسلمانان، محیالدین عربی در فتوحات مکیه در این باره میگوید: گروهی آن (تکتّف) را مکروه دانستهاند و گروهی آن را اجازه دادهاند و گروهی آن را سنّت رسولالله میدانند و گروهی میگویند پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ چنین کاری نکرده است.[16]
احادیثی هم که در اینباره نقل شده به نحوی دارای اشکال بوده و ضعیف میباشند و نمیتوانند ثابت کنند این که عمل در زمان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ هم به عنوان یک امر دینی و شرعی وجود داشته است، که نمونههایی از آن بیان میگردد: ابی حجفه نقل میکند که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: قرار دادن دستها بر روی همدیگر در نماز سنّت است.[17] در حالی که میبنیم احمد بن حنبل (رهبر فرقه حنبلیها) و بخاری در صحیح، یکی از ناقلان این حدیث به نام عبدالرحمان بن اسحاق را قبول ندارند و گفتهاند مورد اعتماد نیست.[18]
و گروهی دیگر میگویند: دست، بسته بودن مربوط به همه نمازها نیست بلکه مخصوص نماز نحر کردن (سر بریدن) شتر است، که ابن عباس در همین باره میگوید: دست راست را بر دست چپ در نماز گذاشتن در هنگام نحر است، که از آیه «فصلَّ لِرَبِّکَ و انحَر» استفاده کرده است.[19] و حتی بیهقی بسیاری از این احادیث را مورد اعتماد بحساب نیاورده است و گفته اینها نمیتوانند مقصود ما را اثبات کنند.[20]
و نکته مهمتر اینکه یکی از مستندات آنها حدیث ابوجازم است، که بعد از نقل حدیث میگوید: «الا اعلمه الا ان تیمّ ذلک الی النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ» که به گفته یکی از بزرگان، اینکه میگوید: من نمیدانم مگر اینکه این سنّت به رسولالله ـ صلی الله علیه و آله ـ میرسد، معلوم میشود او خود ندیده بلکه از کس دیگری شنیده که اسم او را هم نبرده و در ادامه همین حدیث آمده است «و قال اسماعیل یُنمی و لم یقل یَنمی»[21] یعنی اسماعیل گفته این سنّت به پیامبر رسیده میشود نه اینکه میرسد، یعنی برای خود او هم تردید وجود دارد که آیا (این کار) واقعاً منسوب به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میباشد یا نه؟
و اگر واقعاً چنین سنّتی در زمان رسولالله مرسوم بوده، چرا دیگر مهاجران و انصار آن را نقل نکردهاند، پس از اینها که این احادیث (روایات ساختگی) مستقیم به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نسبت داده نشده، معلوم میشود اینها سخن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نبوده بلکه امراء و خلفاء بودند که به مردم دستور میدادند در مقابل آنها دست بسته بایستند[22] (که به مرور زمان این روش را در نماز هم جاری کردند).
همانگونه که میبینیم کرمانی، شارح صحیح بخاری نیز میگوید: در این کار (دست سینه بودن) توجّهی است، که شخص قائم به نماز، در مقابل مالک جبّار ایستاده و نباید شرط ادب را رها کند، بلکه به صورت تسلیم و دست بسته بایستد، همانگونه که در مقابل مسلوک میایستد.
در این صورت میتوان پرسید که وضعکننده احکام الهی ما هستیم یا خدا، اگر او جعلکننده دستورات است که میبینیم در موضوع مورد بحث چنین دستوری از خدا و رسول و خلفاء پس از ایشان به ما نرسیده است، پس معلوم میشود این کار سنت نیست. بلکه بدعت است، (و این عمل (تکتّف) هم اضافهای است در دین که قبلاً نبوده) ولی اسم سنّت بر خود گذاشته، و بدتر از آن، اینکه سنّت (نماز خواندن پیروان اهلبیت ـ علیهم السلام ـ ) بدعت بحساب میآید.
با توجه به مجموع ادله که ثابت شد این عمل نزد خود سنیها هم مستحب و نزد گروهی حتی مکروه میباشد، و حتی ترک عمل مستحب شرعاً گناهی بحساب نمیآید، امّا شیعیان به خاطر ترک آن به بدترین سنتها متهم میشوند.
«والسلام»
[1] . دکتر: عبدالله محمد الجبوری، خفة الامام اوزاعی، مطبعة الارشاد در بغداد.
[2] . ابومحمد عبدالله بن احمد بن قدامه، المغنی به همراه شرح کبیر، دارالکتاب العربی، بیروت.
[3] . علامه عبدالحسین امینی، سیرتنا و سنّتنا، ص 126.
[4] . همان به نقل از صحیح مسلم، مستدرک و سنن کبری.
[5] . همان به نقل از صحیح مسلم، مستدرک و سنن کبری.
[6] . همان به نقل از صحیح مسلم، مستدرک و سنن کبری.
[7] . بخاری، صحیح، ج 1، ص 101.
[8] . آیتالله جعفر سبحانی،الاعتقاد بالکتاب و السنة، ص 82، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ .
[9] . بخاری، صحیح، ج 1، ص 101.
[10] . آیتالله جعفر سبحانیبه نقل از مسند احمد، ج 1، ص 269.
[11] . سلطان الواعظین شیرازی، ج 2،ص 421، نشر بقیع، چاپ 73.
[12] . امام خمینی (ره)، کشف اسرار، چاپ 1363 ه ق.
[13] . حسین علی جبر، فقه الامام ابی ثور الشافعی، ص 157، دارالرساله، بیروت.
[14] . شیخ محمد بن صالح العثمین، فتاوی ارکان الاسلام، دارالثریا، ریاضی عربستان سعودی.
[15] . جعفر سبحانی، الاعتصام بالکتاب و السنة نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ .
[16] . محیالدین عربی، فتوحات مکیّه،ج 1، ص 439.
[17] . سنن ابی داود، ج 1، درالجبال بیروت، ص 259.
[18] . سنن کبری، بیهقی، ج 2، ص 31.
[19] . همان مدرک، ج 2، ص 30.
[20] . همان مدرک، ج 2، ص 30.
[21] . صحیح بخاری، ج 5، ص 109.
[22] . الاعتصام بالکتاب و السنة، نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، ص 66.
علل ماندگاری و جاودانگی عــاشـــــورا
چکیده
حماسه عظیم عاشورا یک مکتب فکری است که از سال ۶۱ هجری آغاز و با گذشت بیش از سیزده قرن و نیم هنوز از حیات و طراوت و شادابی خاصی برخوردار است و در هر زمانی حرف و طرح نوی برای جامعه بشری دارد. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
اگر چه دستگاه بنی امیه و بنیالعباس و همه ظالمین و مستکبرین و صاحبان قدرت و ثروت تا به امروز با بسیج امکانات و نیرو ، سعی و تلاش در تضعیف و تحریف و تخریب حادثه عظیم عاشورا داشته و دارند. اما هرگز نتوانستند جلوی ماندگاری و پویایی عاشورا را بگیرند بلکه هر سال که میگذرد بطور گستردهتر و با شور و شعور بیشتر برگزار میشود و در طول تاریخ بشریت بعنوان یک حماسه ماندگار و جاودانه مطرح گردیده است.
در بررسی و تحلیل ماندگاری و پویایی عاشورا به این نتیجه رسیدیم عواملی در جاودانگی این حماسه عظیم دخالت داشتهاند که برخی از آنها عبارتند از :
۱- اراده و مشیت الهی
۲- وعده الهی
۳- اخلاص و انگیزه الهی
۴- نقش رسول خدا (ص)
۵- نقش ائمه (ع)
۶- نقش علمای شیعه
۷- نقش مؤمنین
۸- نقش ایران
مقدمه
حماسه جاوید عاشورا دانشگاهی است به پهنه تاریخ و گستره کره زمین که از سال ۶۱ هجری افتتاح و با خون پاک و مقدس حسین (ع) و یارانش آبیاری و ثارالله و وصل به خدا گردید لذا ابدی شد و این دانشگاه برای همیشه تاریخ بازخواهد بود و دانشجو می پذیرد و نیرو تربیت می کند. کربلا دانشگاهی است که دانشجویان آنها تنها شیعیان عالم در طول تاریخ نیستند بلکه همه مسلمانان و همه آزاد اندیشان در سراسر جهان همچون گاندی ، محمدعلی جناح ، جرجی زیدان ، آنتوان بارا ، توماس کارلایل و … از آن درس ها گرفتند. دانشگاه کربلا که مؤسس آن حسین بن علی (ع) است در رشتههای مختلف دانش پژوه میپروراند و فارغالتحصیلان آن قطعاً انسانهای سربلند در دنیا و آخرت خواهند بود.
دانشگاهی که با گذشت بیش از سیزده قرن و نیم از حماسه آن به فراموشی سپرده نشد و هم چنان مورد توجه و ستایش نویسندگان، سخنرانان ، شعرا ، اندیشمندان ، رهبران و آزاد مردان جهان هست و در نهضتها و حرکتهای انقلابی و اصلاحی از این واقعه عظیم الهام میگیرند هنوز حرف و طرح نو دارد . درسها و عبرتها دارد . هر روز و در هر زمان و در هر کجا برای هر سن و سال پیامها دارد . کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .
ششماهه علی اصغر ، سه ساله رقیه ، سیزده ساله قاسم ، هجده ساله علیاکبر ، سی و چهار ساله ابوالفضل ، پیر محاسن سفید چون حبیببنمظاهر دارد . هم غلام ، هم آزاد ، هم زن ، هم مرد ، هم توبه کرده چون حر بن یزید ریاحی دارد . لذا در همه گروه ها و مکاتب و سن و سال و حیثیت و قومیت و از هر کجا عالم دانشجو و سخنگو دارد. دانشگاه بینالمللی است . مرز عقیده و جغرافیا نمیشناسد . نظر دهها میلیارد انسان را در طول تاریخ به خودش جلب کرد و بر مظلومیت او و یارانش اشک ها ریختند . اگر این اشک ها جمع گردد ، طوماری عظیم و سیلابی سهمگین بپا می شد.
بیاییم سعی کنیم ما نیز از جمله بلکه از بهترین دانشجویان و تربیت شدگان این حماسه عظیم باشیم و این مدال افتخار را در دنیا و آخرت به گردن آویزان نماییم.
تحقیق و بررسی و تحلیل رمز جاودانگی حماسه عظیم عاشورا نیازمند به بررسی زیاد و تألیف کتابها دارد. این جانب با قلم و فهم ضعیف و بضاعت اندک تلاش نموده به بخشی از علل جاودانگی عاشورا اشاره نماید امید است مورد قبول حسین بن علی (ع) واقع شود.
جاودانگی عاشورا
اکثر حوادث و مکاتب فکری از سه ویژگی تولد، اوج و فرود بیرون نبودهاند روزگاری حرفی برای گفتن داشتهاند و به مرور زمان با چالشها مواجه شدهاند و این حکایت از عدم ماندگاری این حوادث و دیدگاهها داشته که با گذشت زمان ، به فراموشی سپرده شدند اما حماسهی عاشورا یک مکتب فکری است که از سال ۶۱ هجری قمری آغاز و با گذشت ۱۳۶۷ سال هنوز از حیات و طراوت و شادابی خاصی برخوردار است گویا همین امسال واقع شده و در هر زمانی حرفی نو و طرحی نو برای جامعه بشری دارد . کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. و هرچه میگذرد گستردهتر با شور و شعورتر برگزاری میگردد.
اگر چه در طول بیش از سیزده قرن و نیم از واقعه عاشورا همواره تمام ظالمین و مستکبرین، صاحبان قدرت و ثروت سعی و تلاش در تضعیف و تحریف و تخریب حادثه عظیم کربلا داشته و دارند اما هرگز موفق نشده و نخواهند شد. بنیامیه از زمان وقوع حماسه عاشورا سال ۶۱، با بسیج کردن امکانات و نیرو، سعی و تلاش در تحریف عاشورا داشتهاند گاهی آن روز را روز عید و جشن و سرور نامگذاری کردند یوم تبرکت به بنوامیه و یوم فرحت به آل زیاد[۱] روز عاشورا روزی است که بنیامیه آنرا مبارک و میمون دانستهاند و آل زیاد آنرا روز شادمانی قرار دادند. زمانی به توجیه جنایت یزید پرداختند و گاهی اهداف قیام اباعبدالله الحسین (ع) را تحریف کردند زمانی برای عزاداران و زائرین مشکلات ایجاد مینمودند و چندین بار هم به بارگاه ملکوتی امام حسین (ع) جسارت کردند اما هرگز نتوانستند مردم را از حسین ، یاد حسین و آثار حسین دور نگه بدارند . بنیالعباس نیز ۷۰۰ سال تلاش کرد تا عاشورا تحریف گردد . سلاطین جور و ظلم هم تا به امروز تلاش بر انزوای عاشورا داشتهاند و اخیراً هم جلسهای که در اسرائیل با حضور پژوهشگران غرب و آمریکا برگزار شد بعد از بحث و بررسی به اینجا رسیدند که شیعه دو عنصر اساسی بنام عاشورا و مهدویت دارد لذا با اعتبار کلان و برنامهریزی و بکارگیری نیروهای داخل و خارج سعی و تلاش در تحریف و تخریب عاشورا نمودند که مقاله خون بخون شستن محال آمد محال ، تضعیف عزاداری ، انتقاد به لباس سیاه و اینکه زمان عزاداری به عصر صفویه بر میگردد از این قبیل است و بالاخره مایکل برانت رئیس اسبق سازمان سیا با تشکیل شعبه شیعهشناسی در سازمان مذکور و اعزام کارشناسان به پاکستان و جمعآوری اطلاعات مربوطه ، نتیجه گرفتند که شیعه دو عنصر اساسی دارد. رهبری آنها در دست مرجعیت و دیگری محرم و عاشورا است . لذا اعتبار کلان برای تضعیف و تخریب آن دو گذاشتهاند و جسارت به مرجعیت و حوزههای علمیه و تخریب عزاداری امام حسین (ع) در دستور کار عوامل داخل و خارج قرار گرفت که ورود اشعار نامناسب در مداحی از این قبیل بوده است علیرغم این همه تلاش در طول تاریخ در تخریب عاشورا اما هرگز نتوانستهاند جلوی ماندگاری آنرا بگیرند. علل ماندگاری عاشورا چیست؟!
علل ماندگاری و پویایی عاشورا
بیشک رمز و راز جاودانگی حماسه عاشورا معلول یک عامل فقط نیست بلکه عوامل متعددی در جاودانه ماندن آن دخالت داشته که با توجه به محدودیت مقاله به تعدادی از آنها بطور خلاصه اشاره میگردد.
۱- اراده و مشیت الهی
یریدون لیطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون[۲]
میخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند اما خداوند نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند با توجه به جمع و مضارع بودن فعل یریدون استفاده میشود که هم تلاش مخالفین جمعی است و هم مستمر ، پس همه کفار ، منافقین و مخالفین ، همواره تلاش جمعی، مستمر و بیوقفه در محو اسلام و قرآن و اهل بیت داشته و دارند که نور آنها را خاموش کنند و خداوند هم اراده فرموده نه تنها نور آنها خاموش نگردد بلکه هر روز میگذرد گستردهتر گردد.
پس اراده و مشیت الهی بر ماندگاری عاشورا قرار گرفته است. لذا پیامبر اعظم فرمود : ان لقتل الحسین (ع) حراره فی قلوب المؤمنین لن تبرد ابداً[۳] . همانا شهادت حسین حرارت و شعلهای در قلبهای مؤمنین ایجاد کرد که هرگز سرد نخواهد شد. و این محبت و ارادت را خداوند متعال در قلوب مردم گذاشته است که تا نام حسین برده میشود دلها میشکند و هوای کربلا می کند.
۲- وعده الهی برای ماندگاری شهیدان
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون[۴] . کسانی که در راه خدا کشته شدهاند را مرده مپندارید بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی می خورند .
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون[۵]
به آنها که در راه خدا کشته میشوند مرده مگویید بلکه زندهاند ولی شما نمیفهمید.
این دو آیه شریفه صراحت کامل دارند که هر کس آرم قتل فی سبیل الله را داشته باشد زنده جاوید است و هیچ کس حق ندارد آنها را مرده پندارد.
اگر شهدا زنده جاوید هستند و حیات ابدی دارند بمراتب سید و سالار شهیدان جاودانه خواهد بود.
و دلیل بر جاودانه و حیات ابدی سیدالشهداء این است که عاشورا هر روز و هر زمان پیام دارد و حسین (ع) در قلوب همه ارادتمندان جا دارد و وقتی محرم میرسد مردم خودبخود و بدون هیچ هزینه و هرگونه تهدید عزادارای میکنند لباس سیاه می پوشند در و دیوار را سیاه پوش میکنند . اینها دلیل بر زنده بودن امام حسین (ع) و پویایی عاشورا است.
۳- اخلاص و انگیزه الهی در خلق حماسه عاشورا
براساس آیه کریمه ما عندکم ینفدو ما عندالله باق[۶] .
آنچه که نزد شما باشد سرانجام فانی و نابود میشود اما آنچه که نزد خدا باشد و رنگ بوی خدایی بگیرد همانند ذات پاکش جاودانگی پیدا میکند.
از آنجا که خلق حماسه عاشورا دارای انگیزه الهی بود و حسین بن علی (ع) در یک روز هر چه داشت برای خدا و در راه احیای دین خدا و سنت رسول خدا فدا کرد و با خون سرش امضاء نمود لذا رنگ ابدی پیدا کرد و هرگز گرد و غبار غفلت و فراموشی آن را نمیگیرد چون که قیام امام حسین (ع) رنگ و بوی دنیا نداشت تا فناپذیر گردد . لذا در یک بیان نورانی هدف حرکتش را این گونه بیان فرمود. انی لم اخرج اشرا و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی[۷].
هدف من برای قیام، ظلم و فساد و فتنهگیری نیست بلکه فقط برای اصلاح امت جدم رسول خداست و در این راه، جان خود را برای نجات بندگان خدا و هدایت آنها نثار کرد.
و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله[۸] . در راه خدا جان خود را فدا کرد تا بندگان خدا را از نادانی و گمراهی نجات دهد.
۴- نقش رسول خدا در ماندگاری عاشورا
یکی از دلایل ماندگاری حماسه عظیم عاشورا کلام و سیره رسول خدا درباره امام حسین و عاشورا بوده است روایت معروف حسین منی و انا من حسین[۹] ، از رسول خداست که فرمود : حسین از من است و من از حسینم یعنی درخت نبوت من در حسین ریشه دوانیده است همچنانکه حدیث مشهور من بکی علیالحسین او ابکی او تباکی و جبت له الجنه[۱۰] نیز از پیامبر اعظم است که فرمود : هر کس برای حسین گریه کند یا دیگران را به گریه وادارد یا خودش را به گریه بزند بهشت بر او لازم است . روایت ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لن تبرد ابدا [۱۱]. از پیامبر رحمت است که همانا با شهادت حسین حرارتی در قلوب مومنین ایجاد میشود که هرگز سرد نخواهد شد. پیامبر اعظم قبل از تحقق حماسه عاشورا مسئله شهادت امام حسین را متذکر و فضاسازی لازم را آغاز نمود لذا وقتی که امام حسین (ع) در حالی که نوزاد بود خدمت پیامبر اکرم آوردند حضرت او را بوسه زد و فرمود هر کس به زیارت او برود ثواب یک حج مرا دارد، عایشه تعجب کرد و عرضه داشت ثواب حج تو رسول خدا ؟[۱۲]
رسول خدا در یک بیان نورانی به ماندگاری عاشورا در طول تاریخ اشاره نمود لذا وقتی که جریان شهادت امام حسین (ع) را برای دخترش فاطمه (س) بیان فرمود حضرت زهرا گریه شدیدی کرد و عرضه داشت متی یکون ذلک پدرجان این واقعه در چه زمانی اتفاق میافتد. پیامبر خدا فرمود فی زمان خال منی و منک و من علی : در زمانی که نه من هستم نه علی و نه تو، فاشتد بکائها و قالت یا ابه فمن یبکی علیه و یلتزم با قامه العزاء له: گریه فاطمه شدید شد و عرض کرد پس چه کسی بر حسین من گریه میکند و عزا ، بر پا مینماید .
فقال النبی (ع) یا فاطمه ان نساء امتی تبکین علی نساء اهل بیتی و رجالهم یبکون علی رجال اهل بیتی یجدّدون العزاء جیلاً بعد جیل فی کل سنه[۱۳] .
ای فاطمه زنان امت من بر اهل بیت حسین و مردان امت من بر مردان کربلا گریه میکنند آنها نسل به نسل در هر سال پرچم عزای حسین تو را بر پا می کنند.
۵- نقش اهل بیت در ماندگاری عاشورا
یکی دیگر از عوامل مسلّم جاودانگی عاشورا تلاش مستمر و سیره عملی ائمه (ع) در اقامه عزای سالار شهیدان میباشد. در مناسبتهای مختلف به بیان اهمیت عزاداری و زیارت امام حسین (ع) میپرداختند، تبیین اهداف قیام امام حسین (ع) ، جلوگیری از تحریف عاشورا، بیان حقایق و عمق جنایت بنیامیه، رسوا نمودن دستگاه بنیامیه ، برگزاری مجلس عزای امام حسین (ع) ، ترغیب و تشویق بر اقامه عزای سالار شهیدان ، ذکر فضائل عزاداری و گریه بر حسین ، زیارت امام حسین از اقدامات بسیار مؤثر اهل بیت (ع) در ماندگاری حماسه عاشورا است . عزاداری حضرت زینب در قتلگاه که به نظر شهید مطهری برای اولین بار مجلس عزای حسین را پر پا کرد[۱۴] ، تا لحظه ورود سفیران کربلا به کوفه و شام و خطابههای آتشین و شجاعانه حضرت زینب و امام سجاد(ع) و گریههای طولانی امام سجاد (ع) در مدینه و سفارش امام باقر (ع) به برگزاری مجلس عزاداری در منا ، برگزاری مجالس عزا توسط امام صادق (ع) و امام رضا (ع) و دیگر ائمه و زیارت ناحیه مقدسه امام زمان (عج) همه در پویایی عاشورا نقش اساسی داشتهاند.
۶- نقش برجسته علما در ماندگاری و پویایی عاشورا
یکی دیگر از عوامل جاودانگی عاشورا تلاش مستمر علمای شیعه میباشد که با تألیف هزاران جلد کتاب در موضوعات مختلف مرتبط با امام حسین (ع) و عاشورا و نیز از راه وعظ و خطابه و برپایی مجالس عزاداری و تشویق و ترغیب مردم بر اقامه عزای امام حسین (ع) از خدمات مراجع عظام و علماء و مبلغین و مؤلفین و شعراء میباشد.
برپائی نهضت و قیام انقلابی و اصلاحی در مقابل مستکبران و ظالمین با الهام از عاشورا ، از جمله نهضت و انقلاب شکوهمند ایران اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) از دیگر موارد تلاش علماء در عصر غیبت امام زمان (عج) میباشد.
۷- تلاش بیوقفه مؤمنین و مؤمنات در ماندگاری عاشورا
تلاش مستمر و همت والای مؤمنین و ارادتمندان به امام حسین (ع) در برپایی مجالس عزاداری ، راهانداختن دستجات سینهزنی و نیز حضور در کربلا از دیگر عوامل ماندگاری عاشورا است.
نقش مردم از زمان بنیامیه تا بنیالعباس تا زمان رضاخان و دیگر ستمکاران در برگزاری عزای امام حسین تحت هر شرائطی با وجود تهدید و ممانعت و زندان بسیار روشن و قابل تقدیر است با حضور زنان و مردان و جوانان در عزاداری و سینهزنی و کنار حرم حسین بن علی به مبارزه عملی با بنیامیه و بنیالعباس و دیگر ظالمین میپرداختند و در زنده نگه داشتن عاشورا سهیم بوده و هستند از زیارت جابربن عبدالله انصاری گرفته تا حضور جسورانه زن و مرد در کنار قبر امام حسین (ع) و عزاداری نمودن آنها ، غوغایی بر مزار شهدای کربلا بر پا می کردند . لذا متوکل عباسی دستور داد که مزار امام حسین (ع) را ویران نمایند تا کسی برای عزاداری به آنجا نرود.
آنهایی هم که قادر نبودند به کربلا بروند در همان محل خود مجلس عزا برپا می کردند . در عصر صفوی و قاجاریه عزاداری به تمام ایران و عراق و افعانستان و ترکمنستان گسترش یافت. در دوران رضاخان که به دستور انگلیس حسینیهها را بستند و عزاداری و تعزیه ممنوع شد زن و مرد ایرانی با تمام قدرت خانه به خانه به برپائی مجالس عزاداری همت گماشتند.
در عصر حاضر در همه جای کره زمین و تمام قارههای دنیا پرچم عزای امام حسین (ع) برپا می گردد و روز به روز بر عظمت و گستردگی او افزوده میشود و هیچ کس نمیتواند مانع آن بشود.
۸- نقش ایران در ماندگاری عاشورا
یکی از عوامل ماندگاری و گسترش عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) مردم ولایتمدار ایران اسلامی بوده اند . در کتاب امام حسین و ایران به نقش اساسی ایرانیان در جاودانگی عاشورا اشاره شده است . بار تولومو عقیده دارد ایرانیان در سال ۶۱ هجری قمری آماده شدند که به امام حسین (ع) کمک کنند تا به ایران بیاید و حاکم ایران شود [۱۵].
حضور ایرانیان در قیام مختار بر همگان روشن است وقتی که مختار بدست مصعببن زبیر کشته شد مصعب اعلان کرد هر کس با مختار بود اگر پرچم سفید بگیرد در امان است نوشتهاند حدود ۸۰۰۰ نفر با پرچم سفید آمدند مصعب گفت ایرانیان جدا شوند. ۷۳۰۰ نفر بعنوان ایرانی جدا شدند دستور داد همه را بکشند گفتند ای امیر خودت اعلان کردی درامان هستند، گفت ایرانیان اعتقاد قلبی و راسخ به علی (ع) و بچههای علی دارند وجود آنها موجب دردسر است.
حتی زنان ایرانی از جمله مازندرانی ها برای مختار طلا و جواهرات خود را ارسال کردند تا هزینه سربازان مختار تأمین شود و در خون خواهی حسین (ع) سهیم باشند.
مارسلین میگوید از سال چهلم هجرت که علیبنابیطالب (ع) زندگی را بدرود گفت ، معاویه و پسرش یزید ایرانیان را در فشار گذاشتند و به هر ایرانی ظنین میشدند بیدرنگ آنها را به قتل میرساند اما ایرانیان چند دژ تسخیر ناپذیر داشتند که عمال معاویه و یزید نمیتوانستند در آن دژها نفوذ کنند و یکی از دژها مازندران و دیگری گیلان بود [۱۶].
امید است ما هم در هر کجای کره زمین و در هر نقطه ایران اسلامی هستیم مشمول فرمایش پیامبر اعظم گردیم و از نسلی باشیم که در پویائی مجلس عزای حسین (ع) دخیل بوده و درماندگاری و پویائی حماسه عظیم عاشورا سهیم بوده و توفیق پاسداری میراث گرانقدر گذشتگان را داشته و به طور سالم به نسل بعدی بسپاریم.
فهرست منابع
۱- قرآن کریم
۲- مفاتیح الجنان
۳- تفسیر نمونه- ناصر مکارم شیرازی – دارالکتب الاسلامیه – تهران
۴- بحارالانوار- محمدباقر مجلسی-مؤسسه الوفاء بیروت- ۱۴۰۴ ق
۵- الخصائص الحسینیه- جعفر شوشتری- مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب- قم – پنجم -۱۳۷۸ش
۶- حماسه حسینی- مرتضی مطهری- انتشارات صدرا- تهران- دوازدهم- ۱۳۷۹ ش
۷- امام حسین و ایران- کورت فویشلرآلمانی ترجمه دکترمنصوری- انتشارات جاوید- تهران -چهارم
۸- حماسه عاشورا- جمعی از نویسندگان- مرکز چاپ و نشر مجمع جهانی اهل بیت- تهران- اول- ۱۳۸۱
۹- از غدیر تا عاشورا- جمعی از نویسندگان- انتشارات وثوق – قم- اول ۱۳۸۱ ش
[۱] – مفاتیحالجنان زیارت عاشورا [۲] – صف ۸ [۳] – مستدرک الوسائل ج۱ ص۳۱۸ [۴] – آل عمران ۱۶۹ [۵] – بقره ۱۵۴ [۶] – نحل ۹۶ [۷] – بحارالانوار ج۴۴، ۳۲۶ [۸] – مفاتیح الجنان زیارت اربعین [۹] – بحارالانوار ج۱۰ ص۳۱۸ [۱۰] – بحارالانوار ج ۴۴ص ۲۸۸ [۱۱] – مستدرک الوسائل ج ۱۰ ص۳۱۸ [۱۲] – بحارالانوار ج ۹۸ ص۳۵ [۱۳] – بحارالانوار ج۴۴ ص۲۹۲ [۱۴] – حماسه حسینی ج۱ص ۲۹۰ [۱۵] – امام حسین و ایران [۱۶] – امام حسین و ایران
نویسنده : حجه الاسلام ناصر شکریان
برای اثبات حقانیت مذهب شیعه دوازده امامی دلایل منطقی و متقن فراوانی وجود
دارد، براهین موجود را میتوان به سه دسته کلی تقسیم نمود: ۱. براهین
عقلی، ۲. دلایل قرآنی، ۳. روایات پیامبر اکرم(ص).
طبیعی است گستردگی هر
یک از این استدلالات، مطالعه کتاب های متعددی را میطلبد و در این مختصر
امکان بحث از آنها نیست؛ لیکن اختصارا به این برهان اشاره میگردد:
یک. از دیدگاه قرآن:
۱.
از نظر قرآن رهبری و امامت امت، حتما باید به دست انسانی معصوم باشد که
از هر گونه کژی دور باشد. این نکته به تعابیر مختلفی در کتاب الهی بیان
شده است. از جمله هنگامی که ابراهیم(ع) به امامت رسید و آن منصب الهی را
برای فرزندانش درخواست نمود پاسخ آمد: عهد من به ستمکاران نمیرسد.
«قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ؛[بقره/۱۲۴] خداوند
به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد:
«از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به
ستمکاران نمى رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند،
شایسته این مقامند)»
آیه مذکور نشان میدهد که امامت منصبی الهی
است؛ نه به انتخاب افراد و به کسانی اعطا می شود که از هر ظلمی با مفهوم
وسیع قرآنی آن پاک و مبرا باشند.
آیه ابلاغ: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[مائده/۶۷] و به دنبال آن آیه اکمال دین که درخصوص ولایت امیرالمؤمنین(ع) است و جزئیات آن در روایات متواتره بیان گردیده است.
دو. از دیدگاه عقلی نیز باید توجه داشت که:
۱. لزوم رهبری در جامعه، امری ضروری و انکار ناپذیر است.
۲. رهبری در جامعه اسلامی، باید براساس احکام و قوانین الهی باشد.
۳. احکام الهی و اجرای آن به وسیله کسی ممکن است که صد در صد به زوایای آن احکام آگاه و نسبت به آنها متعهد باشد.
به
عبارت دیگر اگر پیامبر(ص) حضور ندارد، این شرایط و اوصاف در نزدیکترین
فرد به آن حضرت می باشد و به شهادت تاریخ و گواهی خلفا، هیچ کس در این
جهات قابل مقایسه به امامان معصوم(ع) نبوده است. حتی خلفا در موارد بسیاری
احساس نیاز به ائمه(ع) میکردند.
سه. از دیدگاه روایی:
روایات
بی شماری از پیامبر اکرم(ص) در کتابهای شیعه و سنی، به تواتر نقل شده که
به صراحت امامت و ولایت اهل بیت(ع) را ثابت میکند مانند:
۱. روایات مربوط به حادثه غدیر،
۲. روایات لیله الانذار،
۳. احادیث سفینه،
۴. احادیث ثقلین و...
البته
باید بدانید که این مقدار آگاهی، برای کسی که خود را در معرض انواع شبهات
قرار داده، هرگز کافی نیست و نیازمند مطالعات جدی است. که در پایان منابعی
در این رابطه خدمت شما معرفی می کنم.
علاوه بر مطالب فوق، فقط همین
قدر کافی است بدانید که تمام عقاید شیعه از طریق منابع اهل سنت قابل اثبات
است و کتاب هایی مانند ((عبقات الانوار)) که ده ها جلد می باشد, همه با
منابع اهل سنت حقانیت شیعه را به اثبات رسانده است.
نویسندگان برخی از
کتب ذکر شده خودشان از علمای اهل سنت بوده که پس از تحقیق شیعه شده اند.
برخی از این کتاب ها مناظرات علمای شیعه و سنی می باشد. مانند المراجعات که
بسیار عمیق و عالی است و بزرگترین علمای اهل سنت را به اعتراف نسبت به
حقانیت شیعه واداشت. درپایان برخی ازکتابهایی که برای پی بردن به حقانیت
شیعه قابل مطالعه هستند را ذکرمی شود:
۱ـ بررسی مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی
۲ـ امامت و رهبری، شهید مطهری
۳ـ آنگاه هدایت شدم، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۴ـ اهل سنت واقعی کیست؟، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۵ـ از آگاهان بپرسید، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۶ـ اهل بیت، کلید مشکلها، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۷ـ همراه با راستگویان، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۸ـ عبداللّه بن سبا، ج ۳ - ۱، علامه عسکری
۹ـ نقش ائمه در احیای دین، ج ۱۵ - ۱، علامه عسکری
۱۰ـ یکصد و پنجاه صحابی ساختگی، علامه عسکری
۱۱ـ نقش عایشه در تاریخ اسلام، علامه عسکری
۱۲ـ اندیشه های اسلامی در دیدگاه دو مکتب (ترجمه معالم المدرستین)، ج ۲ - ۱ ، علامه عسکری، ترجمه: دکتر جلیل تجلیل
۱۳ـ حق جو و حق شناس (ترجمه المراجعات)، علامه سید شرفالدین، ترجمه محمد رضا امامی
۱۴ـ شیعه در اسلام، علامه طباطبایی
۱۵ـ شیعه و تهمتهای ناروا، علامه جواد شری
۱۶ـ شیعه پاسخ میگوید، سید رضا حسینی نسب
۱۷ـ فریب، صالح الوردانی
۱۸ـ خاطرات مدرسه، سید محمد جواد مهری
۱۹ـ سیری در صحیحین، محمد صادق نجمی
۲۰ـ الغدیر، علامه امینی
۲۱ـ عبقات الانوار، میرحامد حسین لکنهوی
۲۲ـ احقاق الحق، علامه شهید تستری
۲۳ـ شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی
۲۴ـ راه ما، راه و روش پیامبر ما، علامه امینی، ترجمه: موسوی همدانی.