دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

ظهور فرقه گرائی افراطی در مالزی

ظهور فرقه گرائی افراطی در مالزی

تاریخ حضور شیعه در مالزی به نخستین برخوردهای مردم بومی مالائی با اقوام مهاجر مسلمان در قرن پنجم هجری به بعد بر می‌گردد و در آن زمان دین اصلی مردم این سرزمین هندوئی و بودائی و زبان آنان سانسکریت بوده است. از میان مسلمانان بازرگان در قرون گذشته، شیعیانی نیز بوده‌اند که برای داد و ستد به بندر "ملاکا" با کشتی‌های بزرگ تجاری می‌آمده‌اند و براساس گفته پرفسور "داتو محمود زهدی" از اساتید بنام دانشگاه بین‌المللی اسلامی مالزی نخستین مهاجران به این سرزمین شیعه بوده‌اند و البته تاکنون اسناد قابل قبولی برای اثبات حضور گسترده شیعه در دست نیست و نمی‌توان با قاطعیت گفت که شیعه نخستین مهاجران به مالزی بوده‌اند. برخی از مورخان از حضور سردار ایرانی الاصل چینی به شهر ملاکا خبر داده‌اند که در همانجا نیز درگذشته است، اما این گفته نیز چندان دارای مستند نمی‌باشد.
مالزی بر خلاف تایلند شاهد مهاجرت علمای شیعی ایران و عراق نیز نبوده است. حضور شیعه در مالزی عموما در چند مرحله تاریخی صورت گرفته است که مهمترین آنها مهاجرت اقوام سادات علوی از یمن به مالزی می‌باشد. این سادات علوی که به نامهای سید العطاس، سید السقاف، سید العیدروس و مانند آنها شهرت داشتند در قرون گذشته از یمن و به ویژه حضرموت به مالزی مهاجرت کرده‌اند و دارای مذاهب شیعه و شافعی و زیدی بوده‌اند و بسیاری از شیعیان مالزی از این تیره و نژاد می‌باشند و از نظر شکل و شمائل نیز با مردم مالائی کاملا متفاوت می‌باشند.
گروه دیگری از شیعیان مالزی متعلق به مهاجران هندی، پاکستانی، افغانی و بنگلادشی می‌باشد که در دوران سیطره انگلستان در مالزی به عنوان نیروهای کار به این منطقه کوچانده شده و در طول سالهای متمادی مذهب خود را حفظ کرده و آداب و مناسک دینی را بر اساس مذهب شیعه به جای می‌آورند. شیعیان خوجه اثنا عشری هند نیز از همین جمله بشمار می‌آیند که در حال حاضر در مالزی دارای اتحادیه مستقل می‌باشند و فعالیت خود را در حمایت از دانشجویان جعفری اثناعشری دارند.
با بروز انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (قدس سره) تعدادی از همین سادات و برخی دیگر از جوانان پرشور سنی مذهب برای آشنا شدن با اسلام انقلابی به قم مهاجرت کردند و به تحصیل علوم دینی پرداختند.تعداد این افراد از 50 نفر نیز تجاوز نمی‌نماید. این جوانان مالزیائی بعدا به کشورشان بازگشتند و در مشاغل مختلف دولتی و غیر دولتی چون شرکتهای تجاری به کار پرداختند و تعدادی از همین افراد نیز به فعالیت مذهبی مشغول شدند.
شیعیان مالزیائی اعم از طرفداران انقلاب اسلامی و یا طرفداران مراجع شیعی دیگر در هند و عراق و پاکستان و ایران هیچگاه برای خود مسجدی نداشته‌اند و همه فعالیتهای آنان در منازل و یا اماکنی تحت عنوان حوزه و یا مرکز انجام می‌شده است. تعدادی از سران احزاب "پاس" و "آمنو" نیز به تشیع گرایش یافتند، اما شیعیان حزب پاس در بیان این گرایش شجاعت بیشتری از خود نشان دادند و احزاب مخالف آنان نیز همین امر را دستمایه حمله سیاسی خود قرار دادند و برای تضعیف جبهه مخالف آنان را به پیروی از تشیع متهم می‌ساختند.
الف: مراکز شیعی مالزیائی نمی‌توانند عامل نگرانی دولت مالزی باشند
در بخش نخست به برخی زوایای تاریخی مهاجرت شیعیان به مالزی اشاره کردیم و گفتیم که تنها تعداد اندکی از شیعیان مالزیائی در قم به تحصیل پرداخته‌اند واین سؤال مطرح می‌شود که آیا این تعداد انگشت شمار می‌توانند خطری جدی برای امنیت ملی مالزی، آن گونه که مهاتیر محمد بر آن تاکید دارد باشند؟ و این در حالی است که تعداد 20 هزار نفر از جوانان مالزیائی در مراکز دینی مصر، اردن و عربستان به تحصیل می‌پردازند و عملاً تحت تأثیر حرکات افراطی سلفیه و وهابیت قرار دارند و دولت مالزی هیچ گونه احساس خطری را نسبت به آنان در مقایسه با حجم تبلیغات علیه شیعیان بروز نداده است. بدیهی است به این پاسخ منفی است، زیرا تعداد شیعیان بومی در مالزی در حدود 15تا 20 هز ار نفر برآورد می‌شود که تعدادی زیادی از آنان شیعیان اثنا عشری هندی (خوجه ها)، بنگلادشی، پاکستانی و افغانستانی می‌باشند و حرکات تبلیغی چندانی نیز بین آنان وجود نداشته و تعداد شیعیان بومی مالزیائی در حوزه‌های شیعی الرضا،‌ام ابیها، الحجه، امیر المؤمنین(ع)، مراکز جوهور و کلانتان در حدود 2500 نفر برآورد می‌شود که سیر رشد آنان با توجه به 35 سال پس از انقلاب اسلامی ایران بسیار طبیعی بوده و به نظر نمی‌رسد که عوامل خارجی در این روند تدریجی و طبیعی نقشی داشته باشند. از طرف دیگر تعداد زیادی از همین 2500 نفر (و بنا به قول جمیل خیری وزیر امور دینی 1500 نفر) را اعضای خانواده آنان چون فرزندان و همسران آنان تشکیل می‌دهند. البته مقامات مالزیائی متناسب با شرایط مختلف، آمار دیگری را نیز مطرح کرده‌اند. وقتی می‌خواهند خطر نفوذ شیعه را بزرگنمائی کنند تعداد آنان را به 200هزار نفر و گاهی 100 هزار نفر تخمین می‌زنند و هنگامی که اقدامات تشدیدی آنان منجر به دستگیری می‌گردد و می‌خواهند وضعیت را تحت کنترل گزارش دهند تعداد کل شیعیان را 1500 نفر معرفی می‌کنند.
بررسیها نشان می‌دهد که شیعیان بومی مالزی مانند هندیها، پاکستانیها، افغانیها و بنگلادشیها نیز تا کنون فعالیت تبلیغی نداشته‌اند و دولت مالزی همه خطرات را از جانب همین تعداد اندک شیعیان مبلغ با توصیفاتی که ارائه شد اعلام نموده است. علاوه بر این، سیاستهای حاکم بر هر یک از مراکز شیعی الرضا، الحجه و جز آنها با یکدیگر تفاوت دارد و خط مشی مشخصی بر آنها حاکم نیست، بنابراین، این تعداد اندک مراکز با چنین اوصافی نمی‌توانند یک حرکت تبلیغی گسترده شیعی را سازماندهی کنند که حساسیت مقامات مالزیائی را برانگیزانند و خطر آنان را بالاتر از کمونیسم بدانند، بنابراین جریان شیعه ستیزی را باید در عواملی جز آنچه که رسانه‌های مالزیائی اعلام کرده‌اند دانست.
ب: علل و انگیزه‌های شیعه هراسی در مالزی
1-انگیزه سیاسی: برخی از مقامات سیاسی حزب پاس روابط خوب و صمیمانه‌ای با جمهوری اسلامی ایران داشته‌اند و گرایش تعدادی از آنان به انقلاب اسلامی با حفظ مذهب شافعی و تشیع انگشت شماری از آنان زمینه را برای حزب حاکم فراهم آورده است تا برای صدمه زدن به رقبای سیاسی خود از حربه فرقه گرائی استفاده کنند و با تمسک به جنگ شیعی و سنی رقبای سیاسی خود را از صحنه خارج کنند.
2-انگیزه اقتصادی: فعالیتهای اقتصادی رقبای جمهوری اسلامی ایران چون عربستان و قطر و امارات در حد گسترده‌ای در مالزی سرمایه‌گذاری کرده‌اند و به میزان بهره مندی مقامات مالزیائی از سرمایه‌های جهان عرب به میزان شیعه ستیزی خود می‌افزایند و در این جریان نقش عوامل خارجی بسیار بدیهی و روشن است. دولت مالزی با باز گذاشتن دست سرمایه‌داران عرب و دولتهای عربی زمینه را برای فعالیت اسلام گرایان افراطی سلفی فراهم آورده و مراکز فرهنگی وابسته به اعراب چون دانشگاه المدینه در شاه علم در تربیت جوانان با گرایشهای اسلامی افراطی نقش مهمی ایفا می‌نمایند. بسیاری از طرفداران سلفی و وهابی در مالزی برای خشنودی سرمایه گذاران عرب اقدام به شیعه ستیزی می‌کنند، در حالی خود آنان خوب می‌دانند که شیعیان بومی مالزی توانائی ایجاد چنین خطری را برای امنیت ملی مالزی و ایجاد اختلاف میان اهل سنت ندارند.
3- انگیزه اعتقادی: تعداد اندکی از تحصیل کردگان کشورهای عربی تحت تأثیر سلفی گری و وهابیت به شیعیان می‌تازند و آنان را با انواع تهمت‌های ناروا در رسانه‌های رسمی و غیر رسمی همراه می‌سازند و امکان پاسخگوئی به این تهمت‌ها را نیز از شیعیان سلب کرده‌اند. به نظر می‌رسد حرکتهای افراطی وهابیت در صورت بازگشت تعداد بیشمار مالزیائیهای تحصیل کرده در کشورهای عربی سازماندهی سیاسی خواهند شد و این جریانات با ائتلاف خود در اندونزی و تایلند و برونئی می‌توانند مردم معتدل این منطقه را با افراط‌گری سلفی‌ها مواجه نمایند. افراط گرایان سلفی در آینده شرق آسیا نقش فعالی خواهند داشت و تنها جریان عقل گرائی دینی می‌تواند عامل مهار این حرکت تخریبی بشمار آید. مایه تعجب این است که رشته‌های فلسفه و کلام در همه دانشگاههای مالزی تعطیل شده است و زمینه رشد سلفی گری و ظاهری گری سلفی در میان شافعیان مالزی با حمایت کشورهای عربی در حال رشد بی‌سابقه‌ای است.
عقلانیت شیعه در حال گسترش است
علل شیعه ستیزی را در بخش دوم بررسی کردیم و گفتیم که عوامل اعتقادی آخرین عامل برای شیعه ستیزی می‌باشد، و در این امر عوامل وهابیت با تحریک عناصر خارجی رقیب جمهوری اسلامی ایران در بحرین و سوریه نیز نقش فعالی ایفا می‌نمایند. حرکتهای سلفی مالزی با پیوند خوردن به جریان طالبانیسم و جبهه النصره و حرکتهای تندروی سنی جهادی در افغانستان، عراق، چچن و جریانات تروریستی ضد نظام سوریه درصدد ایفای نقش خود در داخل مالزی می‌باشند و یکی از این مأموریتها بزرگنمائی خطر شیعه در مالزی و پوشش نهادن به حرکتهای وهابیت در این خطه می‌باشد. بنا بر اخبار واصله تعدادی از گروههای تروریستی سوریه را مالزیائیهای وهابی تشکیل می‌دهند و سرپلهای وهابیت در مالزی از زمان شروع جنگ سوریه تعدادی از جوانان سنی را به این منطقه اعزام کرده‌اند. خطری که آینده مالزی را تهدید می‌کند جریانات وهابی و سلفی خواهد بود که با حمایت کشورهای عربی هیچگونه زندگی مسالمت آمیز با ادیان و مذاهب دیگر را بر نمی‌تابند و سیر صعودی پیشرفت مالزی در مقایسه با همسایگانش چون سنگاپور با بحران جریانهای تندروی اسلامی روبرو خواهد شد و اگر سیر سرکوب شیعیان که تنها جریانات عقلگرائی سنتی می‌باشند ادامه یابد، این روند افراط گرائی سیر تندتری را خواهد داشت و نه تنها مالزی و نظام پادشاهی آن بلکه همه کشورهای منطقه را با خطر افراط گرائی دینی روبرو خواهد ساخت.
سؤالی که اینجا مطرح می‌باشد این است که چرا تفکرات ضد شیعی و شیعه هراسی در مالزی شدت یافته و چنین تحرکاتی در دیگر کشورهای شرق آسیا مشاهده نشده و یا به این شدت نبوده است؟ در بخش دوم عوامل سیاسی، اقتصادی و اعتقادی را در شیعه هراسی در مالزی برشمردیم، اکنون می‌خواهیم به ماهیت فلسفی تفکرات اهل سنت به صورت مبنائی اشاره کنیم و ببینیم که چرا شیعه توانسته است جذابیت زیادی در میان مسلمانان این منطقه داشته باشد. در حقیقت ضعف ایدئولوژیک موجود سبب شده است تا جوانان و متفکران مالزیائی درصدد جبران آن ضعف باشند و به سوی شیعه گرایش پیدا نموده‌اند و عامل اعتقادی رهبران سنی سبب شده است تا بکار افتاده و جریان شیعه ستیزی را گسترش دهد. این ضعف ایدئولوژیک برمی گردد به ماهیت تفکرات اشعریه در میان اهل سنت مالزی که روندی منفی نسبت به عقل گرائی داشته و بیشتر به سمت و سوی اهل حدیث و اهل ظاهر گرایش پیدا کرده‌اند.
ماهیت اصلی تفکر اشعریه در مقابل اعتزال یک جریان عقلگرایی با احترام بسیار نسبت به قرآن و سنت بوده است، زیرا بدون بکارگیری استدلالات عقلی و براهین فلسفی نمی‌توانستند پاسخ اندیشمندان معتزله را بدهند، بنابراین ابوالحسن اشعری در آثار خود چون الابانه و مقالات الاسلامیین بیش از آنکه مدافع اهل حدیث باشد از عقلگرائی برای مقابله با اعتزال استفاده کرده است، اما در طول تاریخ این جریان از اصالت عقل به اصالت نقل دگردیسی نمود و این دگردیسی را در افکار "رشید رضا" به عنوان یک مدافع حرکت "محمد بن عبدالوهاب" و "سید قطب" با مواضعی اصولی‌تر در مصر می‌توان مشاهده کرد.
علمای دینی مالزی در پنج قرن گذشته که با اسلام پیوندهای قوی‌تری را ایجاد کرده‌اند بیشتر تحت تاثیر مراکز دینی مصر و مکتب کلامی آن بوده‌اند و اخیرا گرایش بیشتری به سمت و سوی جامعه المدینه المنوره و سایر دانشگاههای عربستان داشته‌اند. اگر عالمی شافعی اشعری مسلک بتواند خود را در مقابل سموم وهابیت مقاوم سازد که البته این امر بدون مسلح شدن به عقل و استدلال و کلام امکان پذیر نیست حداقل چنین فردی گرایش به سوی اهل حدیث و ظاهر در مکتب اشعری پیدا می‌کند، بنابراین کم نیستند عالمان شافعی مالزیائی که با وهابیت مخالف می‌باشند، اما در مکتب اشعریسم، تابع محض اهل ظاهر هستند و از سلفی گری شافعی پیروی می‌کنند. این افراد بیشتر در الازهر مصر تحت تاثیر علمای شافعی مصری بوده‌اند و از تقریب مذاهب اسلامی نیز دفاع نمی‌کنند، و به هیچ وجه علاقه‌ای به مسائل کلامی و عقلانی ندارند و نمی‌توانند مدافعان خوبی برای وحدت امت اسلامی بوده باشند.
گروه دیگر این عالمان مالزیائی کسانی هستند که تحت تاثیر سید قطب و جمال الدین اسدآبادی و شیخ شلتوت بوده‌اند و ضمن حفظ اعتقادات شافعی خود از وحدت شیعی و سنی نیز دفاع می‌کنند. حرکت سلفی مالزی با این گروه به شدت برخورد می‌کند و آنان را اهل تسامح با تشیع معرفی می‌نمایند و با این اتهام آنان را از صحنه دینی خارج می‌سازند. یکی از این شیوخ مالزیائی که قربانی حرکتهای سلفی شده است "شیخ عبدالغنی شمس الدین" است که ریاست جمعت العلمای شرق آسیا را برعهده دارد و ضمن آنکه سنی شافعی و تحصیل کرده مصر است با تقریب مذاهب موافق می‌باشد و مخالفان وحدت شیعه و سنی و وهابیت مالزیائی او را به اتهام مماشات با شیعه از دانشکده علوم انسانیه اخراج نمود.
شافعیان اشعری مسلک ظاهری و حدیثی بر خلاف شافعیان سنتی اشعری بیشتر تحت تاثر حرکتهای سلفی قرار گرفته‌اند و آنان ضمن حفظ عقاید شافعی خود و مخالفت ظاهری با وهابیت تحت تاثیر آنان می‌باشند و از حمایتهای آنان در مبارزه علیه شیعه برخوردارند. با توجه به این مقدمه پاسخ به سؤال مذکور که چرا شیعه در این منطقه با رشد روبرو شده است روشن می‌گردد. ضعف ایدئولوژیک شافعیه تحت تاثیر سلفی گری و اهل حدیث سبب شده است تا نسل جوان برای رویاروئی با گرایشهای فکری لائیسم، مدرنیسم، پست مدرن و سکولاریسم به دنبال مکتبی باشند تا پاسخ این جریانات مخرب را بدهند و شیعه با پشتوانه فکری فلسفی و پویائی فلاسفه شیعی چون ملاصدرا، علامه طباطبائی، شهید مطهری و امام راحل توانسته است این خلأ فکری را تا حد زیادی پر نماید. بنابراین جمهوری اسلامی ایران هیچ برنامه منسجمی برای ترویج تشیع در مالزی و دیگر کشورهای منطقه ندارد، و این ضعف ایدئولوژیک مسلمانان شرق آسیا می‌باشد که گرایش جوانان و اهل فکر و دانشگاهیان مالزی را به سمت متفکران شیعه تضمین کرده است و در این میان ممکن است اندکی از همین طرفداران فلاسفه و متفکران شیعی ایرانی نیز به مذهب تشیع گرایش پیدا کرده باشند، اما مشاهدات نشان می‌دهد که بسیاری از متفکران اهل سنت از نویسندگان و دانشگاهیان بدون هیچ گونه تبلیغ از طرف ایرانیان و شیعیان مقیم به سمت انقلاب اسلامی و مفاهیم عقلانی تشیع گرایش پیدا کرده اند، اما هنوز بر همان مذهب سنتی خود به شریعت عمل می‌کنند و در هیچ مناسبت شیعی نیز شرکت نمی‌نمایند، و در حقیقت با بکارگیری عقلانی گری شیعه توانسته‌اند ضعف ایدئولوژیک خود را جبران کنند. بدیهی است سخت گیری‌های دولتی و هجمه‌های رسانه‌ای و دستگیریهای کنونی نمی‌تواند سدّ راهی برای گسترش عقلانیت شیعه در میان اندیشمندان مالزیائی گردد، هر چند که فقه شیعی را توانسته‌اند تا حدودی مانع از عمل آن گردند.
در بخش چهارم به پیدایش تفکرات انقلابی امام خمینی در شرق آسیا و تأثیر آن بر گسترش شیعه خواهیم پرداخت.
رابطه انقلاب اسلامی و جریانات شیعی مالزی
همان طور که در بخشهای گذشته به آن اشاره کردیم تعداد مبلغان و فعالان شیعی مالزیایی در حد و اندازه‌ای نیستند که بتوانند امنیت ملی مالزی را به خطر اندازند و آن گونه که طراح مالزی مدرن آقای مهاتیر محمد ادعا کرده است، وجود شیعی خطری برای بروز فرقه گرائی و تضعیف جامعه یکپارچه اهل سنت بشمار آید و بر خلاف این ادعا می‌بینیم که مقامات دولتی مالزی خود به اختلافات شیعی و سنی دامن زده و زمینه را برای بروز خشونت مذهبی تندروهای سنی علیه اقلیت شیعی فراهم ساخته‌اند و همان گونه که مقام معظم رهبری بیان فرموده‌اند عاملان تفرقه خود قربانی این جریان می‌گردند.
بروز خشونتهای اخیر در مالزی علیه شیعیان نتیجه سیاست غلط دولت مالزی در تحریک عواطف مردمی علیه اقلیتهای دینی خود می‌باشد. در این بخش به تاثیرات انقلاب اسلامی در حرکتهای اسلامی شرق آسیا می‌پردازیم و خواهیم گفت که بخش زیادی از جامعه روشنفکری مالزی از مسلمان و غیر مسلمان تحت تاثیر استکبار ستیزی انقلاب اسلامی و مواضع روشن حضرت امام قدس سره علیه رژیم اشغالگر قرار داشته‌اند و علی‌رغم داشتن مذهب اهل سنن از طرفداران انقلاب اسلامی بشمار می‌آیند و جریانات سیاسی همسو با غرب با ادعای مبارزه با شیعه در مالزی در صدد تضعیف این گروه بزرگ از روشنفکران مسلمان که در احزاب مختلف سیاسی نیز نفود دارند می‌باشد.
در این مقاله خواهیم گفت که هدف اساسی از انقلاب اسلامی ایران ترویج مذهب تشیع در شرق آسیا نبوده و نخواهد بود و این اصول ثابت و بنیادین انقلاب اسلامی است که توانسته است بخش عظیمی از روشنفکران جوامع شرق آسیا را تحت تاثیر قرار دهد و این تاثیر پذیری رنگ مذهبی خاص نداشته است و علت اعلام آمارهای بسیار متفاوت از شیعیان مالزی نیز وجود گسترده اقشار روشنفکر مالزی اعم از مسلمان و غیر مسلمان در حمایت از جریان استکبار ستیزی و مبارزه با رژیم اشغالگر قدس توسط انقلاب اسلامی ایران از سال 1357 تا کنون است و جریانات همسوی با غرب همه این اقشار را متهم به تشیع نموده‌اند و در صدد تضعیف جریانات مخالف غرب در مالزی می‌باشند.
پیش از بروز انقلاب اسلامی تعداد زیادی از روشنفکران مالزیائی در کشورهای انگلستان، آلمان، فرانسه، آمریکا و دیگر کشورها با انقلابیون ایرانی در انجمنهای اسلامی دانشگاههای مختلف آشنا شده بودند و تاریخ آشنائی آنان با افکار امام خمینی و انقلاب اسلامی به آن دوران باز می‌گردد. بسیاری از دولتمردان مالزیائی در رده‌های مختلف سیاسی که در دانشگاههای خارج از کشور خود تحصیل کرده‌اند با نام و آوازه امام خمینی قبل از انقلاب اسلامی آشنا شده‌اند و به گونه‌ای تحت تأثیر اسلام ناب محمدی در زمانی که همه حکومتهای مشرق زمین تحت سیطره آمریکا و غرب بودند قرار داشتند. هنگامی که این تحصیل کردگان مالزیائی به کشور خویش بازگشتند در مراکز مختلف آموزش عالی مالزی از دستاوردهای انقلاب اسلامی و این که یک کشور اسلامی مقتدر به نام ایران وجود دارد که با اتکای به مردم مسلمان توانسته است در برابر غرب بایستد برای دانشجویان خود سخن گفته‌اند و بسیاری از آنان در زمان حیات امام خمینی نیز توفیق دیدار ایشان در بیت متواضع جماران را داشته‌اند و بارها در مجامع مختلف از خاطرات خود در سفر به ایران سخن گفته‌اند. این روشنفکران دارای اعتقادات مذهبی شیعه نبوده‌اند و صرفا به عنوان مدافعان انقلاب اسلامی تحت تاثیر افکار امام خمینی قرار داشته‌اند. به مرور زمان فشارهای سیاسی و امنیتی بر این عده در دانشگاههای مالزی افزایش می‌یابد و همین امر سبب می‌گردد تا این افراد گرایشهای سیاسی خود را از نظام حاکم پنهان نمایند و با تحریک مخالفان انقلاب اسلامی و مدافعان غرب متهم به شیعه گری و یا تقیه شده‌اند. برخی از شیعیان بومی نیز برای نشان دادن گسترش شیعه در مالزی به عمد و یا غیر عمد این گروه از روشنفکران مالزیائی را در زمره شیعیان در حالت تقیه معرفی کرده اند، اما تماسهای فردی با این تعداد گسترده از مدافعان انقلاب اسلامی به خوبی گرایش دینی اهل سنت را در آنان تقویت می‌کند، اما در هر حال مذهب شیعه را نه تنها جریان انحرافی نمی‌دانند، که معتقدند با گفتگوی سازنده با جهان تشیع می‌توان در رونق سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مالزی نیز مشارکت نمود و این تعدد مذاهب نه تنها عامل تهدید بشمار نمی‌آید، که عامل انسجام و ایجاد فرصت نیز می‌باشد.
از دیگر عوامل گسترش دیدگاههای استکبار ستیزی و انقلابی امام خمینی در مالزی انتشار تعداد زیادی مقالات مربوط به انقلاب اسلامی در روزنامه‌های مالزی در سالهای نخست انقلاب اسلامی ایران توسط روزنامه نگاران و نویسندگان مالزیائی است. البته در همان سالها نیز تلاشهایی برای عدم انعکاس اخبار مربوط به انقلاب اسلامی ایران در مالزی توسط حکومت وقت صورت می‌گرفت، اما حادثه عظیم انقلاب اسلامی و جنبشهای متأثر از آن در شرق اسیا و دیگر مناطق جهان امری نبود که بتوان به سادگی از کنار آن گذاشت و یا اخبار آن را در مطبوعات مالزی سانسور کرد.
از دیگر عوامل توسعه انقلاب اسلامی در این دیار شعار جهان شمول بودن انقلاب و دادن امید به نسلهای آینده برای به دست گرفتن سرنوشت خود و جهانی با برخورداری از سعادت معنوی و برقراری حکومت عدل اسلامی و پایان یافتن دوران استکبار شرق و غرب به دست جوانان پرشور مسلمان با هر مذهبی تحت رایت قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) و احیای بندگی خدا و نه ابرقدرتها بود و این شعارها در جان و روح جوانان مالزیائی رسوخ کردند و حرکت بزرگی را به سمت وسوی احیای تمدن اسلامی و حتی اسلام سیاسی در حکومت ایجاد نمود. جریانات سیاسی مدافع غرب چه به صورت بومی و داخلی و چه با تحریک دولتهای عربی با هدایت غرب و استکبار تلاش زیادی کردن تا با تحریک پادشاهان مالزی این فکر را به آنان القا نمایند که پیام انقلاب اسلامی و احیای تفکر بندگی خدا و مقابله با استکبار و شعار حکومت اسلامی و یا احیای ارزشهای دینی در حکومت به معنای حذف دوران پادشاهی مالزی می‌باشد و با استفاده از این ترفند توانستند دیدگاههای متعادل پادشاهان مالزی را نسبت به تشیع و انقلاب اسلامی بدبین نمایند و این در حالی است که تا کنون هیچ یک از علما و روشنفکران مسلمان شیعی و سنی طرفدار انقلاب اسلامی چنین تلقی و تفسیری از انقلاب اسلامی در مالزی ارائه نکرده‌اند و به صراحت همه فعالیتها و آرمانهای خود را در چارچوب قانون اساسی مالزی و احترام به آداب و رسوم ملی و پرچم این کشور دانسته‌اند.
عامل دیگر محبوبیت انقلاب اسلامی در میان مردم مالزی از همه ادیان و مذاهب این است که مردم کشوری چون ایران با اتکای بر توانائیهای خویش توانسته است در ایجاد کشوری قدرتمند و پیشرفته موفق باشد و این موفقیت جمهوری اسلامی ایران مرهون رهنمودهای امام راحل و بیانات و راهنمائیهای مقام معظم رهبری در سالهای پس از انقلاب اسلامی بوده است. بسیاری از روشنفکران مالزی ضمن تمجید از سردار سازندگی مالزی یعنی مهاتیر محمد معتقد هستند که سرمایه گذاریهای آمریکا و کشورهای همسوی عربی با آن در توسعه اقتصادی مالزی نقش بسزائی داشته است و اکنون مالزی جزو بدهکارترین کشورهای اسلامی به عربستان و دیگر کشورهای عربی بشمار می‌آید و این نوع توسعه متکی بر استعدادهای داخلی و جریانهای علمی و ساختارهای بومی نیست و نمی‌تواند پایدار بماند، ضمن آنکه عربستان به عنوان طلبکار اصلی توانسته است خواسته‌های سیاسی خود را بر دولتمردان مالزی علی‌رغم خواسته مهاتیر محمد تحمیل کند که از جمله آنها تأسیس دانشگاه المدینه در "شاه علم" و نفوذ علمای وهابی در رده‌های مختلف سازمان "جاکیم" و مفتی گریهای مالزی در استانهای گوناگون است. مهاتیر بارها گفته است که مخالف نفوذ تشیع و وهابیت در مالزی می‌باشد، اما بدهکاریهای سنگین این کشور به عربستان سبب شده است تا دست وهابیان تندرو در این کشور باز بماند و جوانان مسلمان مالزیائی که در چچن و سوریه با النصره و طالبان همکاری می‌کرده‌اند به صورت آزادانه در مالزی فعالیت نمایند و دولت مالزی از بیم سر رسیدهای بدهی، چشمان خود را بر این جریانات خطرناک ببندند. بنابراین احساس غرور و حس سربلندی و افتخار در میان مردم شرق آسیا نتیجه سیاست نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی ایران و اتکا بر منابع داخلی و ارزشهای اسلامی بوده است و این افتخار به قشر خاصی از مسلمانان این منطقه اختصاص ندارد و بسیاری از مالزیائیهای چینی تبار نیز خود این سیاست کشورمان را می‌ستایند و وابستگی مالزی به دول غربی بویژه کشورهای عربی همسوی آمریکا را به شدت مورد نقد قرار می‌دهند.
پیش از بروز انقلاب اسلامی که سبب ایجاد تحول در وضعیت مسلمانان جهان و بیداری اسلامی گردیدبیشتر مسلمانان در جهان با پیروی از غرب از رهنمودها و تعالیم دین مقدس اسلام‌گریزان بودند، و پیروزی انقلاب اسلامی سبب گردید تا مسلمانان با چنگ زدن به ریسمان الهی و احیای ارزشهای اسلامی صفوف خود را برای مقابله با استکبار جهانی محکم‌تر نمایند و دوران تسلط آنان بر جهان اسلام سپری گردد، و جهان تک قطبی با ایدئولوژی مادی و لیبرالیسم غربی توسط طرفداران انقلاب اسلامی در سراسر جهان با چالش روبرو شود، و این همان نگرانی جریانهای همسوی غرب در مالزی از گسترش انقلاب اسلامی در شرق آسیا می‌باشد که بدون هیچ مدیریت از سرمنشأ آن، یعنی جمهوری اسلامی ایران، مرزهای جغرافیائی را در می‌نوردد و نور و امید را برای مسلمانان جهان به ارمغان می‌آورد. تجربه نشان داده است که اگر مدافعان غرب بتوانند همه صداهای مسلمانان را ساکت نمایند این صدای وجدان و فطرت انسانی که طالب آزادی و استقلال و ارزشهای فطری دینی است را نمی‌توانند خاموش نمایند.
گرایشهای اخیر مهاتیر محمد به غرب و انتقادات وی به سیاستهای جمهوری اسلامی ایران نتیجه همین فشارهای اقتصادی کشورهای عربی مدافع غرب می‌باشد و ناخواسته وی زمینه را بروز جریانهای تندروی سنی و افراطیان عرب در این منطقه باز نموده است.
* دکترعلی اکبر ضیایی
رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مالزی
* تنها تعداد اندکی از شیعیان مالزیائی در قم به تحصیل پرداخته‌اند واین سؤال مطرح می‌شود که آیا این تعداد انگشت شمار می‌توانند خطری جدی برای امنیت ملی مالزی، آن گونه که مهاتیر محمد بر آن تاکید دارد باشند؟ و این در حالی است که تعداد 20 هزار نفر از جوانان مالزیائی در مراکز دینی مصر، اردن و عربستان به تحصیل می‌پردازند و عملاً تحت تأثیر حرکات افراطی سلفیه و وهابیت قرار دارند و دولت مالزی هیچ گونه احساس خطری را نسبت به آنان در مقایسه با حجم تبلیغات علیه شیعیان بروز نداده است
*دولت مالزی با باز گذاشتن دست سرمایه‌داران عرب و دولتهای عربی زمینه را برای فعالیت اسلام گرایان افراطی سلفی فراهم آورده و مراکز فرهنگی وابسته به اعراب چون دانشگاه المدینه در شاه علم در تربیت جوانان با گرایشهای اسلامی افراطی نقش مهمی ایفا می‌نمایند
*تحصیل کردگان کشورهای عربی تحت تأثیر سلفی‌گری و وهابیت به شیعیان می‌تازند و آنان را با انواع تهمت‌های ناروا در رسانه‌های رسمی و غیر رسمی همراه می‌سازند و امکان پاسخگوئی به این تهمت‌ها را نیز از شیعیان سلب کرده اند
* افراط گرایان سلفی در آینده شرق آسیا نقش فعالی خواهند داشت و تنها جریان عقل گرائی دینی می‌تواند عامل مهار این حرکت تخریبی بشمار آید
* رشته‌های فلسفه و کلام در همه دانشگاههای مالزی تعطیل شده است و زمینه رشد سلفی‌گری و ظاهری‌گری سلفی در میان شافعیان مالزی با حمایت کشورهای عربی در حال رشد بی‌سابقه‌ای است
* جمهوری اسلامی ایران هیچ برنامه منسجمی برای ترویج تشیع در مالزی و دیگر کشورهای منطقه ندارد، و این ضعف ایدئولوژیک مسلمانان شرق آسیا می‌باشد که گرایش جوانان و اهل فکر و دانشگاهیان مالزی را به سمت متفکران شیعه تضمین کرده است
* سخت‌گیری‌های دولتی و هجمه‌های رسانه‌ای و دستگیریهای کنونی نمی‌تواند سدّ راهی برای گسترش عقلانیت شیعه در میان اندیشمندان مالزیائی گردد، هر چند که فقه شیعی را توانسته‌اند تا حدودی مانع از عمل آن گردند
*اکنون مالزی جزو بدهکارترین کشورهای اسلامی به عربستان و دیگر کشورهای عربی بشمار می‌آید و این نوع توسعه متکی بر استعدادهای داخلی و جریانهای علمی و ساختارهای بومی نیست و نمی‌تواند پایدار بماند، ضمن آنکه عربستان به عنوان طلبکار اصلی توانسته است خواسته‌های سیاسی خود را بر دولتمردان مالزی علی‌رغم خواسته مهاتیر محمد تحمیل کند که از جمله آنها تأسیس دانشگاه المدینه در "شاه علم" و نفوذ علمای وهابی در رده‌های مختلف سازمان "جاکیم" و مفتی گریهای مالزی در استانهای گوناگون است
*مهاتیر بارها گفته است که مخالف نفوذ تشیع و وهابیت در مالزی می‌باشد، اما بدهکاریهای سنگین این کشور به عربستان سبب شده است تا دست وهابیان تندرو در این کشور باز بماند و جوانان مسلمان مالزیائی که در چچن و سوریه با النصره و طالبان همکاری می‌کرده‌اند به صورت آزادانه در مالزی فعالیت نمایند و دولت مالزی از بیم سر رسیدهای بدهی، چشمان خود را بر این جریانات خطرناک ببندند
* گرایشهای اخیر مهاتیر محمد به غرب و انتقادات وی به سیاستهای جمهوری اسلامی ایران نتیجه همین فشارهای اقتصادی کشورهای عربی مدافع غرب می‌باشد و ناخواسته وی زمینه را بروز جریانهای تندروی سنی و افراطیان عرب در این منطقه باز نموده است
برگرفته از:

http://www.jomhourieslami.com/1393/13930807/13930807_08_jomhori_islami_maghalat_0001.html

ادوار حیات‌ شیعه‌ و علّت‌ نامگذاری‌ آن‌ به‌ مذهب‌ جعفری‌

ادوار حیات‌ شیعه‌ و علّت‌ نامگذاری‌ آن‌ به‌ مذهب‌ جعفری‌

شیخ‌ مغنیه‌ برای‌ وجود و حیات‌ شیعه‌ و کیفیّت‌ تشکّل‌ آن‌ و تمذهب‌ به‌ مذهب‌ جعفری‌ سه‌ دوره‌ ذکر می‌کند.

دورۀ اوّل

وی‌ می‌گوید: و محصّل‌ کلام‌ آنکه‌: بعد از ارتحال‌ پیامبر خدا، انصار در سقیفه‌شان‌ گرد آمدند تا خلافت‌ را در میان‌ خودشان‌ دست‌ بدست‌ به‌ گردش‌ درآورند و از برای‌ قریش‌ نباشد. در این‌ حال‌ «ابوبکر و عمر و أبوعبیدة‌ جَرَّاح‌» متوجه‌ سقیفه‌ شدند، و تمکّن‌ یافتند از آنکه‌ خلافت‌ را از انصار به‌ أبوبکر برگشت‌ دهند. و بنی‌ هاشم‌ در مصیبت‌ خود و تجهیز رسول‌ الله‌ اشتغال‌ داشتند. و برخی‌ از اصحاب‌ که‌ عارف‌ به‌ حقِّ علی‌ بودند با ایشان‌ معارضه‌ کردند، و اصرار داشتند که‌ خلافت‌ از آن‌ او باشد، ولیکن‌ قدرت‌ بر ضدّشان‌ بود. بنابر این‌ آنان‌ دست‌ از معارضه‌ کشیدند و تسلیم‌ شدند. اما دعوت‌ به‌ ولایت‌ علیّ را در میان‌ مردم‌ پخش‌ می‌نمودند، و به‌ أجیال‌ و اقوام‌، آنچه‌ را که‌ از نصّ پیغمبر بر نصب‌ علی‌ شنیده‌ بودند نقل‌ می‌کردند.

بنابراین‌ دعوت‌ به‌ تشیّع‌ در این‌ قرن‌، بسیط‌ و ساده‌ به‌ تمام‌ معنی‌ بود مانند دعوت‌ اسلامیّه‌ در این‌ عصر، نه‌ فلسفه‌ در آن‌ راه‌ داشت‌، و نه‌ چیز دگری‌ سوای‌ حجج‌ قرآنیّه‌ و سُنَّت‌ نبویّه‌ که‌ مسلمین‌ صدر اوَّل‌ آن‌ را پذیرفته‌ بودند، و بدون‌ جدال‌ و تعلیل‌ و تأویل‌ به‌ آن‌ ایمان‌ داشتند، و در شروح‌ و تفاصیل‌ آن‌ تعمّقی‌ نبود.

در این‌ دوره‌، فقهی‌ وجود نداشت‌ که‌ به‌ فقه‌ شیعه‌ معروف‌ باشد، و نه‌ فقهی‌ که‌ به‌ فقه‌ سُنَّت‌ مشهور باشد. و لهذا اصولاً فرقی‌ میان‌ شیعه‌ و غیر آنها نبود مگر در ناحیۀ خلافت‌ و امارت‌ مومنین‌.

در این‌ دوره‌، شیعه‌ معروف‌ بودند به‌ تقوی‌ و زهد، و نهضت‌ درونی‌ و دفاع‌ از ظلم‌ ظالمان‌، و از همین‌ جاست‌ که‌ از حکّام‌ جور بدیشان‌ رسید ألوان‌ از کشتار و شکنجه‌ و عذاب‌.

 

دورۀ دوّم‌:

این‌ دوره‌ ابتدا می‌شود به‌ عصر امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام و مراد ما از آن‌ آخر دولت‌ بنی‌امیّه‌ است‌ چون‌ به‌ تدریج‌ ضعف‌ و سستی‌ بدان‌ راه‌ یافت‌، و أوّل‌ دولت‌ عباسیّه‌ چون‌ شیعه‌ پس‌ از سپری‌ نمودن‌ روزگار سخت‌ و ناهمواری‌ که‌ با اُمویین‌ طی‌ کردند اینک‌ یک‌ نفس‌ راحت‌ کشیدند، و فی‌ الجمله‌ مقداری‌ از حرّیّت‌ را در جانها و اموالشان‌ حائز گشتند. و برای‌ امامان‌ اهل‌ بیت‌ فرصت‌ به‌ دست‌ آمد تا بتوانند در این‌ فرجه‌ از زمان‌، تعالیمشان‌ را نشر دهند، و هزاران‌ مرد دانشمند آن‌ را روایت‌ کردند، و میلیونها نفر از مردم‌ آن‌ را پذیرفتند، و تلقّی‌ به‌ قبول‌ نمودند، تا آنکه‌ منصور قیام‌ کرد، و در این‌ راه‌ شدائد و اعوجاجی‌ ایجاد کرد تا امر شیعیان‌ برگشت‌ به‌ طوری‌ که‌ بدتر و سخت‌تر شد از عصر اُمویّین‌ در اوج‌ قدرت‌ و عظمتشان‌.

در این‌ فَتْرَت‌، روات‌ و علماء در اطراف‌ امام‌ صادق‌ مجتمع‌ شدند، و مردم‌ از هر قُطر و ناحیه‌ای‌ به‌ سوی‌ وی‌ روی‌ آور شدند و از آبشخوار چشمۀ گوارای‌ او می‌نوشیدند و سیراب‌ می‌گردیدند.

در اینجا شیخ‌ مغنیه‌ مطالبی‌ را از «اعیان‌ الشِّیعة‌»، و از مظفّر در کتاب‌ «تاریخ‌ الشّیعة‌» بیان‌ می‌کند. مطالب‌ «أعیان‌ الشیعة‌» همانهائی‌ است‌ که‌ ما در ضمن‌ بحث‌ بیان‌ نموده‌ایم‌، و امّا مطالب‌ مظفّر را بدین‌ گونه‌ بیان‌ می‌کند: «و نیکوترین‌ ایّامی‌ که‌ بر شیعه‌ گذشت‌، همان‌ ایَّام‌ فَترتی‌ بود که‌ ممزوج‌ شده‌ بود از اواخر دولت‌ بنی‌امیّه‌ و اوائل‌ دولت‌ بنی‌عبّاس‌ در اشتغال‌ امویان‌ بعضی‌ به‌ کشتار بعضی‌ دیگر از آنها، و در شکستن‌ و فرود آمدن‌ شهرها از حیطۀ قدرتشان‌، و در اشتغال‌ بنی‌عبّاس‌ به‌ جنگها بعضی‌اوقات‌ با مروانیّین‌ و بعضی‌ اوقات‌ برای‌ تحکیم‌ اساس‌ دولتشان‌. در این‌ فرصت‌ شیعه‌ موقع‌ را برای‌ سیراب‌ شدن‌ از منهل‌ آب‌ گوارای‌ علم‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام و قیام‌ به‌ اصلاح‌ خود، مغتنم‌ دانست‌. و بناءً علیهذا برای‌ أخذ احکام‌ دین‌ و معارف‌ از وی‌ شدِّ رِحال‌ به‌ سوی‌ او کردند.

در هر علم‌ و فَنِّی‌ از حضرت‌ روایت‌ کرده‌اند همان‌ طور که‌ کتب‌ شیعه‌ بدان‌ گواهی‌ می‌دهد، و راویان‌ از او انحصار به‌ شیعه‌ نداشتند، بلکه‌ سایر فرقه‌ها از وی‌ روایت‌ می‌نمودند همان‌ طوری‌ که‌ کتب‌ حدیث‌ و رجال‌ از این‌ مهمّ پرده‌ برمی‌دارد...

در بحبوحۀ طراوت‌ و تازگی‌ این‌ فَتْرَت‌، شیعه‌ دست‌ به‌ انتشار حدیث‌ زد، و به‌ ولای‌ اهل‌ بیت‌ به‌ طور عَلَن‌ و جهاراً صدا بلند نمود. تعداد شیعیان‌ در نواحی‌ مختلفه‌ رو به‌ فزونی‌ نهاد. امّا همان‌ که‌ دعائم‌ و پایه‌های‌ دولت‌ سلطان‌ منصور برافراشته‌ شد بر امام‌ صادق‌ علیه السلام تنگ‌ گرفت‌. منصور اراده‌ کرد ریشه‌ را از بن‌ قطع‌ کند تا بدین‌ وسیله‌ شاخه‌ها خود بخود خشک‌ گردند».

در عصر امام‌ صادق‌ یک‌ حرکت‌ فکری‌ به‌ وجود آمد که‌ به‌ نهایت‌ درجۀ نشاط‌ و انتشارش‌ بالغ‌ گردید. مقالات‌ غریبه‌ای‌ به‌ ظهور پیوست‌، و امواج‌ هائل‌ أجنبیّۀ از اسلام‌ در بین‌ مسلمین‌ منتشر گردید خصوصاً در میان‌ جوانانشان‌ در اثر اتّساع‌ و گسترش‌ دائرۀ اسلام‌ و کثرت‌ فتوحاتی‌ که‌ نصیب‌ عرب‌ شده‌ بود، و غور و اندماج‌ با اُمَّتهای‌ عدیده‌ای‌ که‌ با ثقافتها و دیانتهای‌ عرب‌ متباین‌ بود.

«ملحدین‌» القاء شبهات‌ می‌نمودند، و «مُرجئه‌» پشت‌ و پناه‌ حُکَّام‌ جور می‌شدند، و «اهل‌ غُلُوّ» با الله‌ خدای‌ دگری‌ را مدّعی‌ می‌گردیدند، و «خوارج‌»، مسلمانان‌ را تکفیر می‌کردند، «متصوِّفه‌» مردم‌ را گمراه‌ می‌کردند و خود نمائی‌ به‌ زهد و تقدّس‌ مآبی‌ می‌نمودند، و «مُحَدِّثین‌» از روی‌ کذب‌ بر رسول‌ خدا اتّهام‌ بسته‌ جعل‌ احادیث‌ می‌نمودند، و «مومنین‌» ایمان‌ تامّ و کامل‌ طلب‌ می‌کردند. .

در این‌ حَیْص‌ و بَیصْ و گیر و دار شگفت‌ انگیز، وظیفۀ قائدین‌ و پیشوایان‌ دین‌ آن‌ است‌ که‌ در برابر این‌ تَیَّار و موج‌ سهمگین‌، قیام‌ و دفاع‌ کنند و صحّت‌ عقیده‌ را به‌ ثبوت‌ برسانند، و پندارهای‌ مُبْطلین‌ را تباه‌ سازند و أقوال‌ و آرائشان‌ را خراب‌ و معیوب‌ نمایند.

 مدرسه‌ حضرت‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام اولین‌ مدرسه‌ای‌ بود که‌ متوجّه‌ این‌ خطر گردید، و این‌ مهمّ را مُشْعِر شد، و سابق‌ترین‌ مکتبی‌ بود که‌ برای‌ دفاع‌ و برخورد با آن‌ نهضت‌ کرد، و برخود فرض‌ و واجب‌ نمود تا از حقّ و اهل‌ حقّ غبار کدورت‌ را بزداید، و لوای‌ شریعت‌ اسلام‌ را در اصول‌ و فروع‌ به‌ دوش‌ بکشد، و در مقابل‌ هر مُهاجم‌ و مُعاندی‌ قیام‌ کند، و راه‌ شبهه‌ را مَسدود سازد، و با اعلان‌ کارزاری‌ که‌ ابداً بوی‌ صلحی‌ در آن‌ مشاهده‌ نمی‌شود، در برابر «غُلات‌» صف‌آرائی‌ نماید، و عَلَم‌ جنگ‌ را ضدِّ معتزله‌، و متصوّفه‌، و مُرجئه‌، و خوارج‌، و اشاعره‌ برافرازد، و برای‌ علماء علم‌ کلام‌ که‌ متصدّی‌ اثبات‌ اصول‌ دین‌ می‌باشند، بسیاری‌ از خطاها و اشتباهاتی‌ را که‌ در آن‌ واقع‌ گشته‌اند تصحیح‌ نماید.

در میان‌ آن‌ دسته‌ مخالفین‌ از جهتی‌ و در میان‌ امام‌ صادق‌ و تلامذه‌ اش‌ از جهتی‌، مناظرات‌ و مجادلاتی‌ به‌ وقوع‌ می‌پیوست‌ که‌ غلبه‌ در بحث‌ و ظفر و نصر در آنها با مدرسۀ امام‌ صادق‌ بود.

امام‌ صادق‌ علیه السلام با برهان‌ قطعی‌ به‌ اثبات‌ می‌رسانید که‌: به‌ همان‌ اندازه‌ای‌ که‌ تعالیمشان‌ راه‌ اسلام‌ را می‌بندد به‌ همان‌ مقدار از حق‌ فاصله‌ دارد. روی‌ همین‌ جهت‌ بود که‌ أنظار اهل‌ عالم‌ به‌ «معلِّم‌ اکبر» متوجّه‌ گردید، و مفکِّرین‌ از وی‌ پیروی‌ کردند، و تشیّع‌ او را به‌ جان‌ پذیرفتند، و اقوال‌ او را حفظ‌ نمودند، و در کتب‌ تدوین‌ کردند، و آن‌ را فاصل‌ و مایز بین‌ حقّ و باطل‌ به‌ اعتبار آوردند، و جدا کنندۀ میان‌ گفتار اصیل‌ و گفتار معیوب‌ محسوب‌ داشتند، عیناً به‌مثابه‌ همان‌ عملی‌ که‌ با جدَّش‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه وآله وسلّم نمودند بدون‌ کم‌ و زیاد.

و از فرآورده‌ها و نتیجه‌های‌ این‌ فَترت‌ آن‌ بود که‌: به‌ واسطۀ تقارن‌ و مرافقت‌ با آن‌ حرکات‌ فکریّه‌، مذهب‌ اسلام‌ در عقائد و تفسیر و أخلاق‌ و فقه‌ و اُصول‌ فقه‌ بر نهج‌ حقیقت‌ صافیه‌ بدون‌ غِلّ و غِش‌ شناخته‌ گردید، و تشیّع‌ در محدودۀ علمی‌ خودش‌ چه‌ در اصول‌ و چه‌ در فروع‌ جریان‌ پیدا کرد.

مذهب‌ در آن‌ هنگام‌ نیاز مبرمی‌ به‌ این‌ تَنَفُّس‌ جانفزا و آزادی‌ رهابخش‌ داشت‌، که‌ با وجود امام‌ مصادف‌ گشت‌. چرا که‌ اگر فرصت‌ اجازه‌ می‌داد و امام‌ موجود نبود، و یا امام‌ موجود بود و فرصت‌ اجازه‌ نمی‌داد، و اگر هر دو تای‌ این‌ امر، متحقّق‌ می‌شد و امّا آن‌ حرکات‌ فکریّه‌ در آن‌ أحیان‌ پدیدار نمی‌گردید، ابداً برای‌ ما امکان‌ نداشت‌ که‌ این‌ میراث‌ گرانسنگ‌ در علوم‌ مختلفۀ اسلامیّه‌ بالاخصّ در علم‌ فقه‌ پدید آید.

بلکه‌ ابداً این‌ تقارب‌ و نزدیکی‌ را که‌ امروز در میان‌ شیعه‌ و سنَّت‌ مشاهده‌ می‌نمائیم‌ در اصول‌ دین‌ و مبادی‌ تشریع‌، وجود پیدا نمی‌نمود، بنابر این‌ فضیلت‌ در استقلال‌ مذهب‌ و ترکیز آن‌ به‌ طوری‌ که‌ امروز ملاحظه‌ می‌شود بر می‌گردد به‌ امام‌ صادق‌ پس‌ از آنکه‌ ظروف‌ و امکانات‌ مساعدت‌ کردند و راههای‌ وصول‌ بدین‌ مرام‌ ممَهَّد شدند.

ازاینجاست ‌که‌ بر شیعه‌، لفظ‌ جَعْفریّ، و برفقهشان‌ فقه ‌جعفری‌ اطلاق‌ می‌شود.

آری‌ ما ایمان‌ داریم‌ و بر ذمّه‌ و عهد خود نهاده‌ایم‌ که‌ هر کدامیک‌ از أئمّۀ اثناعشر در نزدشان‌ علم‌ کتاب‌ و علم‌ به‌ سُنَّت‌ رسول‌ الله‌ به‌ طور کامل‌ متحقّق‌ می‌باشد. و آن‌ امام‌ أعلم‌ اهل‌ زمان‌ خود است‌ به‌ طور اطلاق‌. امّا علم‌ به‌ تنهائی‌ کافی‌ نیست‌ که‌ سبب‌ نشر و گسترشش‌ را خودش‌ فراهم‌ بیاورد مادامی‌ که‌ عوامل‌ دیگری‌ آن‌ را همراهی‌ نکنند.

آنچه‌ امام‌ صادق‌ را کمک‌ کرد برای‌ آنکه‌ علوم‌ و معارفش‌ را پخش‌ کند، و در عالم‌ نشر دهد از یک‌ ناحیه‌، علّتِ تمدّن‌ بود، و از یک‌ ناحیه‌، علّت‌ فترت‌ انتقال‌ حکم‌ از اُمویّین‌ به‌ عباسییّن‌، و از یک‌ ناحیه‌، وجود راویان‌ ثقه‌ که‌ تعدادشان‌ بسیار بود و همگی‌ ایمان‌ به‌ امام‌ صادق‌ داشتند، و به‌ طریق‌ نیکوئی‌ از وی‌ اخذ علوم‌ می‌کردند تا جائی‌ که‌ بعضی‌ علماء شیعه‌ قائل‌ به‌ توثیق‌ چهار هزار تن‌ از آن‌ روات‌ بدون‌ استثناء شده‌اند. و شاید علاوه‌ بر این‌ عوامل‌ که‌ بر ما ظاهر و روشن‌ گردیده‌ است‌، عوامل‌ و اسباب‌ دیگری‌ هم‌ وجود داشته‌ است‌ که‌ بر ما پنهان‌ مانده‌ است‌.

و بر هر تقدیر، این‌ عوامل‌ و اسباب‌ به‌ طوری‌ که‌ با هم‌ مجتمع‌ شوند برای‌ أحدی‌ از ائمه‌ غیر از امام‌ صادق‌ حاصل‌ نگشت‌. امام‌ علی‌ حواریّون‌ و اصحابی‌ خالص‌ و پاک‌ داشت‌، همچون‌ مَیثم‌ تمّار، و کُمَیْل‌ بن‌ زیاد، و حُجْربن‌ عَدی‌، و محمدبن‌ أبی‌بکر و غیرهم‌ ولیکن‌ در عصر خلافتش‌ مبتلا شد به‌ جنگها و حربهای‌ داخلی‌ و همین‌ که‌ به‌ جوار پروردگارش‌ شتافت‌، معاویه‌ در نابودی‌ و محو آثار او، و کشتن‌ رجال‌ او، و از میان‌ برافکندن‌ تمام‌ آنچه‌ که‌ به‌ وسیله‌ و سببی‌ با او ربط‌ پیدا می‌کند، دست‌آلود.

امَّا عصر امام‌ حسنین‌ و امام‌ سجاد، پس‌ آن‌ عصر معاویه‌ و پسرش‌ یزید، و زیاد و پسرش‌ عبیدالله‌، و عبدالملک‌ و شیطان‌ او: حَجّاج‌، عهد سربریدنها و گردن‌ زدنهای‌ شیعه‌ بود. عهد به‌ شهادت‌ رسانیدن‌ ائمّۀ شیعه‌ بود، عهد مسموم‌ ساختن‌ امام‌ حسن‌، عهد قربانگاه‌ مرْج‌ عَذْراء، و عهد تأسُّف‌خیز کربلا، و واقعۀ حَرَّه‌ و غیرها از مشابه‌ آنها بود.

امّا امام‌ باقر، پس‌ او گرچه‌ اولین‌ موسس‌ مدرسۀ فرزندش‌ امام‌ صادق‌ است‌، چون‌ اصحاب‌ و شاگردانی‌ داشت‌ از اکابر تابعین‌ و اعیان‌ فقهاء و محدِّثین‌ که‌ در مسجد جدّش‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه وآله وسلّم دورش‌ حلقه‌وار می‌نشستند، و استماع‌ علوم‌ و روایات‌ می‌نمودند ولیکن‌ الله‌ سبحانه‌ پیش‌ از آنکه‌ این‌ مدرسه‌ به‌ نهایت‌ خود در رشد وبهره‌برداری‌ کامل‌ برسد او را به‌سوی‌ خود برد، و در حالی‌ که‌ 57 سال‌ داشت‌، در عهد خلافت‌ هِشام‌ بن‌ عَبدالملک‌ وی‌ را قبض‌ روح‌ نمود، و به‌ جایش‌ خلیفه‌اش و پسرش‌ امام‌ صادق‌ نشست‌. و در مدرسۀ او حُظوظ‌ و توفیقات‌ مختلفی‌ از جهات‌ متفاوت‌ و علل‌ مختلفی‌ یکی‌ پس‌ از دیگری‌ روی‌ آور شد تا حدّی‌ که‌ تعداد شاگردانش‌ بر تعداد شاگردان‌ زمان‌ پدرش‌ فزونی‌ گرفت‌ و شمارۀ کسانی‌ که‌ به‌ سوی‌ او وفود می‌کردند و به‌ هدایت‌ و ارشاد او علوم‌ را می‌آموختند به‌ هزارها عدد می‌رسید.

و پس‌ از امام‌ صادق‌ نیز ظروف‌ و مقتضیات‌ به‌ همان‌ قساوت‌ و سختی‌ خود برگشت‌، و حوادث‌ تلخ‌ و ناگوار بر أئمّه‌ و شیعیانشان‌ با شدَّت‌ روی‌ آورد، امَّا مذهب‌ شیعه‌ در هر قطری‌ از أقطار انتشار پیدا کرده‌ بود، و معالم‌ آن‌ شناخته‌ شده‌ بود، و اساسهای‌ آن‌ ترکیز یافته‌ بود، و در اذهان‌ حفظ‌ یافته‌، و در کتب‌ تدوین‌ پیدا کرده‌ بود که‌ در اثر آن‌، مردم‌ از زمان‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام تا امروز و تا پایان‌ ایام‌ جهان‌ بدان‌ عمل‌ می‌کنند.

از این‌ گذشته‌، مذهب‌ اهل‌ البیت‌ تبلور پیدا کرده‌، و صورت‌ واقعی‌اش‌ را به‌ طور جَلی‌ و آشکارا اتّخاذ نموده‌ بود، شیعه‌ فقه‌ مستقلّ خود را باز یافته‌ بود، و علماء و راویان‌ و محدّثانشان‌ معروف‌ شدند و آراء خاصّۀ آنها در باب‌ توحید و عدل‌ و عصمت‌ انبیاء و شفاعتشان‌ و مسألۀ جبر و اختیار مبرهن‌ و مدوَّن‌ شده‌ بود، و مذهب‌ تشیّع‌ از سایر مذاهب‌ تمیّز تامّ و تمام‌ حاصل‌ کرده‌ بود. همچنانکه‌ مذهب‌ معتزله‌ از مذهب‌ أشاعره‌ تمیّز یافته‌ بود.

امّا بقیّۀ اقوال‌ أئمّۀ اطهار: از عصر حضرت‌ امام‌ کاظم‌ تا پایان‌ غیبت‌ صغری‌ یا تأکید اقوال‌ امام‌ صادق‌ می‌باشد، و یا متمّم‌ بعضی‌ از اصول‌ مذهب‌ یا فروع‌ آن‌. و امَّا رجال‌ شیعه‌ در عصر امام‌ صادق‌ علیه السلام و بعد از آن‌، هَمِّشان‌ و اهتمامشان‌ حفظ‌ تعالیم‌ امام‌ صادق‌ بوده‌ است‌، و تدوین‌ آنها و دفاع‌ از شبهات‌ متوجّه‌ بر آنها.

امروز نه‌ فقط‌ فقه‌ و تفسیر و علوم‌ شیعۀ اثناعشریّه‌ از حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌

علیه السلام إشراب‌ می‌گردد، بلکه‌ فقه‌ و تفسیر و علوم‌ شیعۀ سَبعیَّه‌ یعنی‌ هفت‌ امامیّه‌: إسمعیلیه‌ با وجود وفور و کثرتشان‌ از آن‌ حضرت‌ إشراب‌ می‌گردد.

کتاب‌ «دَعائم‌ الإسلام‌» تألیف‌ «قاضی‌ نعمان‌ تَمِیمی‌ مَغْربی‌» نمونه‌ای‌ از آن‌ فقه‌ بر اساس‌ روایات‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام است‌.

بنابر این‌ مذهب‌ جعفری‌ مذهبی‌ است‌ مشترک‌ میان‌ طائفۀ حقّۀ محقّۀ شیعۀ اثناعشریّه‌ و طائفۀ شیعۀ سبعیّۀ اسمعیلیّه‌ که‌ مدار مذهبشان‌ را بر عدد هفت‌ بنیان‌ نهاده‌، و اسمعیل‌ فرزند امام‌ صادق‌ را که‌ در زمان‌ حیات‌ آن‌ حضرت‌ بدرود حیات‌ گفت‌ امام‌ هفتم‌ خود می‌دانند.

لهذا برای‌ جدائی‌ و تمایز میان‌ این‌ دو طائفه‌، علمای‌ اعلام‌ لفظ‌ اثناعشریّه‌ را به‌ دنبال‌ لفظ‌ جعفریّه‌ اضافه‌ کرده‌‌اند و گفته‌اند: شیعۀ جعفریّۀ اثناعشریّه‌.

منظور از اثناعشریّه‌ افرادی‌ هستند که‌ به‌ امامت‌ دوازده‌ تن‌ از اهل‌ بیت‌: مقرّ و معترف‌ بوده‌، و آن‌ را دین‌ خود قرار داده‌اند. شیعه‌ در برابر این‌ أئمه‌ متواضع‌ می‌باشد. آنان‌ را صاحب‌ ملکۀ عصمت‌ می‌داند. و در حجیّت‌ کلامشان‌ عِدْل‌ و عَدِیل‌ قرآن‌ کریم‌: کتاب‌ وحی‌ آسمانی‌ می‌داند. و بنابر حدیث‌ ثقلین‌ همانند کتاب‌ الله‌ گفتارشان‌ عصمت‌ دارد. افعال‌ و پندارشان‌ عصمت‌ دارد. از ایشان‌ خطا سر نمی‌زند، زیرا جواز خطا ملازم‌ سقوط‌ حجیّت‌ اقوال‌ ایشان‌ است‌. و طبق‌ حدیث‌ ثقلین‌ که‌ آنها را مقرون‌ با کتاب‌ ثابت‌ ابدی‌ غیر قابل‌ خطا و غلط‌ شمرده‌ است‌، عصمت‌ و أبدیّت‌ در گفتار و کردارشان‌ امری‌ است‌ لازم‌ و غیر قابل‌ شبهه‌.

زیرا در فرض‌ جواز خطا و غلط‌ و اشتباه‌ برایشان‌، یا باید این‌ خطا و غلط‌ و اشتباه‌ را هم‌ در کتاب‌ الهی‌ جایز بدانیم‌، و در این‌ صورت‌ ملازم‌ با فرض‌ خطا و غلط‌ در وحی‌ خدا و أزلیّت‌ و ابدیّت‌ اوست‌، و این‌ محال‌ می‌باشد. و یا باید احتمال‌ خطا را از امام‌ سلب‌ کنیم‌، و همانند کتاب‌ الله‌ وی‌ را معصوم‌ بدانیم‌، و در این‌ صورت‌ نتیجه‌، استقامت‌ و عصمت‌ و برقراری‌ ایشان‌ در جمیع‌ مراحل‌ حیات‌ بدون‌ اندک‌ غلطی‌ و یا مختصر اشتباهی‌ اثبات‌ می‌شود چه‌ در امور تبلیغیّه‌ و ارشادیّه‌ و امارت‌ و ریاست‌ بر مسلمانان‌، و چه‌ در امور شخصیّه‌ و اجتماعیّه‌ از معاملات‌، و ردّ و بدلها، و داد و ستدها، و امثال‌ ذلک‌.

منبع  :  امام شناسی ج 18 ص 198

علت سجده شیعیان بر مهر و عدم دست گذاشتن آنها بر شکم چیست؟

علت سجده شیعیان بر مهر و عدم دست گذاشتن آنها بر شکم چیست؟

 

جواب اجمالی:

درباره سجده نکردن بر مهر، باید گفت از مجموع احادیث و روایاتی که در کتب اهل‌سنّت آمده است، بدست می‌آید که سجده فقط بر زمین و آنچه از آن می‌روید، به شرط این‌که خوراکی و پوشاکی نباشد جایز است و نه غیر آن. و درباره دست‌ها را بر سینه با شکم گذاشتن هم، با توجه به روایات وارده، هیچ کدام اثبات نمی‌کنند که این سنّت در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ هم مرسوم بوده است، بلکه این عمل به دستور حکام و امراء، سنّت گردیده است و بدعتی است که اسم سنّت به خود گرفته است.

جواب تفصیلی:

اما اینکه چرا برادران اهل‌سنّت در هنگام سجده از مهر استفاده نمی‌کنند؟ وقتی به منابع و کتب معتبره روایی و فقهی اهل‌سنّت مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم در آنها سجده بر چند چیز آمده است،‌ سجده بر سنگ، بر زمین، بر حصیر، بر لباس و... و در مجموع در روایات وارده آنها مانند شیعه، سجده بر زمین و آنچه از آن می‌روید به شرط این‌که خوراکی و پوشاکی نباشد، جایز است، مگر در صورت اضطرار که به بعضی از تصریحات فقهی آنها در این باره اشاره می‌گردد:

امام اوزاعی از فقهای اهل‌سنّت در این باره می‌گوید: واجب نیست مباشره (واسطه نبودن) بین اعضاء سجده و زمین، بلکه کفایت می‌کند، سجده بر پارچه عمامه و آستین و لباس و غیر آن، و دلیل بر این مطلب، آن چیزی است که انس بن مالک روایت کرده که بخاطر شدّت گرما وقتی ظهرها پشت سر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نماز می‌خواندیم بر لباسمان سجده می‌کردیم.[1] 

یا در کتاب مغنی که از کتب جامع فقهی اهل‌سنّت می‌باشد آمده که قاضی فتوا داد به این‌که اگر کسی سجده کند بر عمامه یا آستینش نمازش صحیح است چون یک روایت بر آن دلالت دارد. و این فتوای مالک و ابوحنیفه و تمام کسانی است که اجازه سجده بر لباس را در سرما و گرما داده‌اند.[2]

و به قول علامه امینی، روایات وارده در کتب اهل‌سنّت سه دسته هستند، 1. سجده بر زمین. 2. سجده بر غیر زمین بخاطر وجود عذر. 3. سجده بر غیر زمین بدون عذر.[3]

درباره سجده بر زمین بین تمام مسلمین اتفاق وجود دارد، که اصل در سجده زمین و آنچه از آن می‌روید، می‌باشد همانگونه که سنّت قولی و فعلی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ این را تأیید می‌کند، مانند آنجایی که می‌فرماید: زمین برای من مسجد قرار داده‌ شد.[4] و همچنین سجده بر سنگ که حاکم در مستدرک می‌گوید: ان النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ سجد علی الحجر، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بر سنگ سجده می‌کرد[5] و بعضی اصحاب در هنگام سجده عمامه را از جلوی پیشانی کنار می‌زدند تا سجده بر زمین باشد.[6] و امثال این موارد که در کسب صحاح شش گانه اهل‌سنّت آمده است.

قسم دوّم احادیثی هست که می‌گوید: در صورت معذور بودن از سجده بر زمین، می‌توان بر غیر زمین سجده کرد، بخاری در صحیح از قول انس بن مالک آورده است: ما با پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نماز می‌خواندیم به خاطر شدّت گرما بر گوشه‌ای از لباس خود سجده کردیم.[7] مشخص می‌شود که سجده بر لباس بعد از دستور دادن به برداشتن عمامه از جلوی پیشانی و اجازه دادن برای سجده بر حصیر و خمره (حصیر مخصوص نماز) می‌باشد.[8]

قسم سوّم که سجده بر غیر زمین، بدون عذر باشد،‌عمده احادیثی که وارد شده سجده بر انواع حصیر هست که آنها نیز از زمین می‌رویند، انس بن مالک نقل می‌کند که پیامبر آمد و بر فَحْلی (حصیری که سیاه شده بود) نماز خواند و ما هم پشت سر او ایستادیم.[9] یا از ام سلمه نقل شده که می‌گوید: پیامبر بر خمره (حصیر مخصوص نماز) نماز می‌خواند.[10]

تا اینجا آن چه بدست آمد این است که سجده بر زمین، سنگ، حصیر صحیح می‌باشد که این‌ها، مورد تأیید پیروان مذهب اهل‌بیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز می‌باشد. و در این موارد بین شیعه و سنّی اختلافی وجود ندارد، امّا برادران اهل‌سنّت در اینجا مرتکب دو اشتباه شدند و امر بر آنها مشتبه شد: اوّل این‌که آنها فکر کردند این چیزی که به نام مهر است و با آب و گل آمیخته شده و محل سجده شیعیان است، مسجودله (برای آن سجده می‌کنند) آنان است و بخاطر همین چه نسبت‌هایی که به شیعیان داده نشد، مانند کفر و شرک و نفاق و.... در حالی که با مراجعه به کتب فقهی و اعتقادی شیعه بدست می‌آید که آنها نیز با تبعیت از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و خلفاء حقیقی ایشان ـ علیهم السلام ـ ، فقط بر آنچه آنها اجازه داده‌اند، سجده می‌کند و نه غیر آن و دوّم این‌که برعکس آنچه به شیعه نسبت داده می‌شود، برادران اهل‌سنّت هستند که سنّت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این مورد، که فقط سجده بر زمین و ما ینبت منها (روییدنیها) را اجازه داده بود، خارج شدند، و «سجده بر فرش‌های بافته شده از پشم، ابریشم، چرم، مشمع را جایز دانستند.»[11] و بدتر از همه اینها، آنها هستند که فتوا می‌دهند سجده بر عذره یا سه (قاذورات خشک) جایز است.[12]

ـ اما قسمت دوم شبهه که هنگام نماز دست روی سینه گذاشتن سنت بوده است:

دست‌ها بر روی سینه گذاشتن در اصطلاح خاص اهل‌سنت تکتیف و تکتّف نامیده می‌شود که در این باره هم کتب فقهی و هم منابع حدیثی آنها به این مطلب اشاره دارند، مثلاً‌ امام ابن ثور قائل است به قرار دادن دست راست بر دست چپ در هنگام نماز بخاطر روایت ابوحازم[13] که روایت مربوطه را بررسی خواهیم کرد.

محمد بن صالح العثمین از مفتیان اهل‌سنّت در جواب این‌که تکتّف چه حکمی دارد می‌گوید: دست بر سینه گذاشتن در نماز سُنّة (مستحب) است. [14]

پس این عمل در بین اهل‌سنّت واجب نمی‌باشد، بلکه امر مستحبّی بحساب می‌آید و حتّی مالکی‌ها نه تنها آن را مستحبّ نمی‌دانند بلکه آن را مکروه می‌دانند.[15] و لذا الان مالکی‌ها به صورت دست باز و مانند شیعیان نماز می‌خوانند.

عارف بزرگ مسلمانان، محی‌الدین عربی در فتوحات مکیه در این باره می‌گوید: گروهی آن (تکتّف) را مکروه دانسته‌اند و گروهی آن را اجازه داده‌اند و گروهی آن را سنّت رسول‌الله می‌دانند و گروهی می‌گویند پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ چنین کاری نکرده است.[16]

احادیثی هم که در این‌باره نقل شده به نحوی دارای اشکال بوده و ضعیف می‌باشند و نمی‌توانند ثابت کنند این که عمل در زمان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ هم به عنوان یک امر دینی و شرعی وجود داشته است، که نمونه‌هایی از آن بیان می‌گردد: ابی حجفه نقل می‌کند که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: قرار دادن دست‌ها بر روی همدیگر در نماز سنّت است.[17] در حالی که می‌بنیم احمد بن حنبل (رهبر فرقه حنبلی‌ها) و بخاری در صحیح، یکی از ناقلان این حدیث به نام عبدالرحمان بن اسحاق را قبول ندارند و گفته‌اند مورد اعتماد نیست.[18]

و گروهی دیگر می‌گویند: دست، بسته بودن مربوط به همه نمازها نیست بلکه مخصوص نماز نحر کردن (سر بریدن) شتر است، که ابن عباس در همین باره می‌گوید: دست راست را بر دست چپ در نماز گذاشتن در هنگام نحر ‌است، که از آیه «فصلَّ لِرَبِّکَ و انحَر» ‌استفاده کرده است.[19] و حتی بیهقی بسیاری از این احادیث را مورد اعتماد بحساب نیاورده است و گفته اینها نمی‌توانند مقصود ما را اثبات کنند.[20]

و نکته مهم‌تر این‌که یکی از مستندات آنها حدیث ابوجازم است، که بعد از نقل حدیث می‌گوید: «الا اعلمه الا ان تیمّ ذلک الی النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ» که به گفته یکی از بزرگان، این‌که می‌گوید: من نمی‌دانم مگر این‌که این سنّت به رسول‌الله ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌رسد، معلوم می‌شود او خود ندیده بلکه از کس دیگری شنیده که اسم او را هم نبرده و در ادامه همین حدیث آمده است «و قال اسماعیل یُنمی و لم یقل یَنمی»‌[21] یعنی اسماعیل گفته این سنّت به پیامبر رسیده می‌شود نه این‌که می‌رسد، یعنی برای خود او هم تردید وجود دارد که آیا (این کار) واقعاً منسوب به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌باشد یا نه؟

و اگر واقعاً چنین سنّتی در زمان رسول‌الله مرسوم بوده، چرا دیگر مهاجران و انصار آن را نقل نکرده‌اند، پس از اینها که این احادیث (روایات ساختگی) مستقیم به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نسبت داده نشده، معلوم می‌شود اینها سخن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نبوده بلکه امراء و خلفاء بودند که به مردم دستور می‌دادند در مقابل آنها دست بسته بایستند[22] (که به مرور زمان این روش را در نماز هم جاری کردند).

همان‌گونه که می‌بینیم کرمانی، شارح صحیح بخاری نیز می‌گوید: در این کار (دست سینه بودن) توجّهی است، که شخص قائم به نماز، در مقابل مالک جبّار ایستاده و نباید شرط ادب را رها کند، بلکه به صورت تسلیم و دست بسته بایستد، همانگونه که در مقابل مسلوک می‌ایستد.

در این صورت می‌توان پرسید که وضع‌کننده احکام الهی ما هستیم یا خدا، اگر او جعل‌کننده دستورات است که می‌بینیم در موضوع مورد بحث چنین دستوری از خدا و رسول و خلفاء پس از ایشان به ما نرسیده است، پس معلوم می‌شود این کار سنت نیست. بلکه بدعت است، (و این عمل (تکتّف) هم اضافه‌ای است در دین که قبلاً نبوده) ولی اسم سنّت بر خود گذاشته، و بدتر از آن، این‌که سنّت (نماز خواندن پیروان اهل‌بیت ـ علیهم السلام ـ ) بدعت بحساب می‌آید.

با توجه به مجموع ادله که ثابت شد این عمل نزد خود سنی‌ها هم مستحب و نزد گروهی حتی مکروه می‌باشد، و حتی ترک عمل مستحب شرعاً گناهی بحساب نمی‌آید، امّا شیعیان به خاطر ترک آن به بدترین سنت‌ها متهم می‌شوند.

«والسلام»

[1] . دکتر: عبدالله محمد الجبوری، خفة الامام اوزاعی، مطبعة الارشاد در بغداد.

[2] . ابومحمد عبدالله بن احمد بن قدامه، المغنی به همراه شرح کبیر، دارالکتاب العربی، بیروت.

[3] . علامه عبدالحسین امینی، سیرتنا و سنّتنا، ص 126.

[4] . همان به نقل از صحیح مسلم، مستدرک و سنن کبری.

[5] . همان به نقل از صحیح مسلم، مستدرک و سنن کبری.

[6] . همان به نقل از صحیح مسلم، مستدرک و سنن کبری.

[7] . بخاری، صحیح، ج 1، ص 101.

[8] . آیت‌الله جعفر سبحانی،‌الاعتقاد بالکتاب و السنة، ص 82، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ .

[9] . بخاری، صحیح، ج 1، ص 101.

[10] . آیت‌الله جعفر سبحانی‌به نقل از مسند احمد، ج 1، ص 269.

[11] . سلطان الواعظین شیرازی، ج 2،‌ص 421، نشر بقیع، چاپ 73.

[12] . امام خمینی (ره)، کشف اسرار، چاپ 1363 ه‍ ق.

[13] . حسین علی جبر، فقه الامام ابی ثور الشافعی، ص 157، دارالرساله، بیروت.

[14] . شیخ محمد بن صالح العثمین، فتاوی ارکان الاسلام، دارالثریا، ریاضی عربستان سعودی.

[15] . جعفر سبحانی، الاعتصام بالکتاب و السنة نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ .

[16] . محی‌الدین عربی، فتوحات مکیّه،‌ج 1، ص 439.

[17] . سنن ابی داود، ج 1، درالجبال بیروت، ص 259.

[18] . سنن کبری، ‌بیهقی، ج 2، ص 31.

[19] . همان مدرک، ج 2، ص 30.

[20] . همان مدرک، ج 2، ص 30.

[21] . صحیح بخاری، ج 5، ص 109.

[22] . الاعتصام بالکتاب و السنة، نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، ص 66.

علل ماندگاری و جاودانگی عــاشـــــورا

علل ماندگاری و جاودانگی عــاشـــــورا

چکیده

حماسه عظیم عاشورا یک مکتب فکری است که از سال ۶۱ هجری آغاز و با گذشت بیش از سیزده قرن و نیم هنوز از حیات و طراوت و شادابی خاصی برخوردار است و در هر زمانی حرف و طرح نوی برای جامعه بشری دارد. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.

اگر چه دستگاه بنی امیه و بنی‌العباس و همه ظالمین و مستکبرین  و صاحبان قدرت و ثروت تا به امروز با بسیج امکانات و نیرو ، سعی و تلاش در تضعیف و تحریف و تخریب حادثه عظیم عاشورا داشته و دارند. اما هرگز نتوانستند جلوی ماندگاری و پویایی عاشورا را بگیرند بلکه هر سال که می‌گذرد بطور گسترده‌تر و با شور و شعور بیشتر برگزار می‌شود و در طول تاریخ بشریت بعنوان یک حماسه ماندگار و جاودانه مطرح گردیده است.

در بررسی و تحلیل ماندگاری و پویایی عاشورا به این نتیجه رسیدیم عواملی در جاودانگی این حماسه عظیم دخالت داشته‌اند که برخی از آنها عبارتند از :

۱- اراده و مشیت الهی

۲- وعده الهی

۳- اخلاص و انگیزه الهی

۴- نقش رسول خدا (ص)

۵- نقش ائمه (ع)

۶- نقش علمای شیعه

۷- نقش مؤمنین

۸- نقش ایران

 

مقدمه

حماسه جاوید عاشورا دانشگاهی است به پهنه تاریخ و گستره کره زمین که از سال ۶۱ هجری افتتاح و با خون پاک و مقدس حسین (ع) و یارانش آبیاری و ثارالله و وصل به خدا گردید لذا ابدی شد و این دانشگاه برای همیشه تاریخ بازخواهد بود و دانشجو می پذیرد و نیرو تربیت می کند. کربلا دانشگاهی است که دانشجویان آنها تنها شیعیان عالم در طول تاریخ نیستند بلکه همه مسلمانان و همه آزاد اندیشان در سراسر جهان همچون گاندی ، محمدعلی جناح ، جرجی زیدان ، آنتوان بارا ، توماس کارلایل و … از آن درس ها گرفتند. دانشگاه کربلا که مؤسس آن حسین بن علی (ع) است در رشته‌های مختلف دانش پژوه‌ می‌پروراند و فارغ‌التحصیلان آن قطعاً انسانهای سربلند در دنیا و آخرت خواهند بود.

دانشگاهی که با گذشت بیش از سیزده قرن و نیم از حماسه آن به فراموشی سپرده نشد و هم چنان مورد توجه و ستایش نویسندگان، سخنرانان ، شعرا ، اندیشمندان ، رهبران و آزاد مردان جهان هست و در نهضت‌ها و حرکت‌های انقلابی و اصلاحی از این واقعه عظیم الهام می‌گیرند هنوز حرف و طرح نو دارد . درس‌ها و عبرت‌ها دارد . هر روز و در هر زمان و در هر کجا برای هر سن و سال پیام‌ها دارد . کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .

ششماهه علی اصغر ، سه ساله رقیه ، سیزده ساله قاسم ، هجده ساله‌ علی‌اکبر ، سی و چهار ساله ابوالفضل ، پیر محاسن سفید چون حبیب‌بن‌مظاهر دارد . هم غلام ، هم آزاد ، هم زن ، هم مرد ، هم توبه کرده چون حر بن یزید ریاحی دارد . لذا در همه گروه ها و مکاتب و سن و سال و حیثیت و قومیت و از هر کجا عالم دانشجو و سخنگو دارد. دانشگاه بین‌المللی است . مرز عقیده و جغرافیا نمی‌شناسد . نظر ده‌ها میلیارد انسان را در طول تاریخ به خودش جلب کرد و بر مظلومیت او و یارانش اشک ها ریختند . اگر این اشک ها جمع گردد ، طوماری عظیم و سیلابی سهمگین بپا می شد.

بیاییم سعی کنیم ما نیز از جمله بلکه از بهترین دانشجویان و تربیت شدگان این حماسه عظیم باشیم و این مدال افتخار را در دنیا و آخرت به گردن آویزان نماییم.

تحقیق و بررسی و تحلیل رمز جاودانگی حماسه عظیم عاشورا نیازمند به بررسی زیاد و تألیف کتابها دارد. این جانب با قلم و فهم ضعیف و بضاعت اندک تلاش نموده به بخشی از علل جاودانگی عاشورا اشاره نماید امید است مورد قبول حسین بن علی (ع) واقع شود.

 جاودانگی عاشورا

اکثر حوادث و مکاتب فکری از سه ویژگی تولد، اوج و فرود بیرون نبوده‌اند روزگاری حرفی برای گفتن داشته‌اند و به مرور زمان با چالش‌ها مواجه شده‌اند و این حکایت از عدم ماندگاری این حوادث و دیدگاهها داشته که با گذشت زمان ، به فراموشی سپرده شدند اما حماسه‌ی عاشورا یک مکتب فکری است که از سال ۶۱ هجری قمری آغاز و با گذشت ۱۳۶۷ سال هنوز از حیات و طراوت و شادابی خاصی برخوردار است گویا همین امسال واقع شده و در هر زمانی حرفی نو و طرحی نو برای جامعه بشری دارد . کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. و هرچه می‌گذرد گسترده‌تر با شور و شعورتر برگزاری می‌گردد.

اگر چه در طول بیش از سیزده قرن و نیم از واقعه عاشورا همواره  تمام ظالمین و مستکبرین، صاحبان قدرت و ثروت سعی و تلاش در تضعیف و تحریف و تخریب حادثه عظیم کربلا داشته و دارند اما هرگز موفق نشده و نخواهند شد. بنی‌امیه از زمان وقوع حماسه عاشورا سال ۶۱، با بسیج کردن امکانات و نیرو، سعی و تلاش در تحریف عاشورا داشته‌اند گاهی آن روز را روز عید و جشن و سرور نامگذاری کردند یوم تبرکت به بنوامیه و یوم فرحت به آل زیاد[۱] روز عاشورا روزی است که بنی‌امیه آنرا مبارک و میمون دانسته‌اند و آل زیاد آنرا روز شادمانی قرار دادند. زمانی به توجیه جنایت یزید پرداختند و گاهی اهداف قیام اباعبدالله الحسین (ع) را تحریف کردند زمانی برای عزاداران و زائرین مشکلات ایجاد می‌نمودند و چندین بار هم به بارگاه ملکوتی امام حسین (ع) جسارت کردند اما هرگز نتوانستند مردم را از حسین ، یاد حسین و آثار حسین دور نگه بدارند . بنی‌العباس نیز ۷۰۰ سال تلاش کرد تا عاشورا تحریف گردد . سلاطین جور و ظلم هم تا به امروز تلاش بر انزوای عاشورا داشته‌اند و اخیراً هم جلسه‌ای که در اسرائیل با حضور پژوهشگران غرب و آمریکا برگزار شد بعد از بحث و بررسی به اینجا رسیدند که شیعه دو عنصر اساسی بنام عاشورا و مهدویت دارد لذا با اعتبار کلان و برنامه‌ریزی و بکارگیری نیروهای داخل و خارج سعی و تلاش در تحریف و تخریب عاشورا نمودند که مقاله خون بخون شستن محال آمد محال ، تضعیف عزاداری ، انتقاد به لباس سیاه و اینکه زمان عزاداری به عصر صفویه بر می‌گردد از این قبیل است و بالاخره مایکل برانت رئیس اسبق سازمان سیا با تشکیل شعبه شیعه‌شناسی در سازمان مذکور و اعزام کارشناسان به پاکستان و جمع‌آوری اطلاعات مربوطه ، نتیجه گرفتند که شیعه دو عنصر اساسی دارد. رهبری آنها در دست مرجعیت و دیگری محرم و عاشورا است . لذا اعتبار کلان برای تضعیف و تخریب آن دو گذاشته‌اند و جسارت به مرجعیت و حوزه‌های علمیه و تخریب عزاداری امام   حسین (ع) در دستور کار عوامل داخل و خارج قرار گرفت که ورود اشعار نامناسب در مداحی از این قبیل بوده است علیرغم این همه تلاش در طول تاریخ در تخریب عاشورا اما هرگز نتوانسته‌اند جلوی ماندگاری آنرا بگیرند. علل ماندگاری عاشورا چیست؟!

علل ماندگاری و پویایی عاشورا

بی‌شک رمز و راز جاودانگی حماسه عاشورا معلول یک عامل فقط نیست بلکه عوامل متعددی در جاودانه ماندن آن دخالت داشته که با توجه به محدودیت مقاله به تعدادی از آنها بطور خلاصه اشاره می‌گردد.

 

۱- اراده و مشیت الهی

یریدون لیطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون[۲]

می‌خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند اما خداوند نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند با توجه به جمع و مضارع بودن فعل یریدون استفاده می‌شود که هم تلاش مخالفین جمعی است و هم مستمر ، پس همه کفار ، منافقین و مخالفین ، همواره تلاش جمعی، مستمر و بی‌وقفه در محو اسلام و قرآن و اهل بیت داشته و دارند که نور آنها را خاموش کنند و خداوند هم اراده فرموده نه تنها نور آنها خاموش نگردد بلکه هر روز می‌گذرد گسترده‌تر گردد.

پس اراده و مشیت الهی بر ماندگاری عاشورا قرار گرفته است. لذا پیامبر اعظم فرمود : ان لقتل الحسین (ع) حراره فی قلوب المؤمنین لن تبرد ابداً[۳] . همانا شهادت حسین حرارت و شعله‌ای در قلب‌‌های مؤمنین ایجاد کرد که هرگز سرد نخواهد شد. و این محبت و ارادت را خداوند متعال در قلوب مردم گذاشته است که تا نام حسین برده می‌شود دلها می‌شکند و هوای کربلا می کند.

۲- وعده الهی برای ماندگاری شهیدان

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون[۴] . کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند را مرده مپندارید بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند .

و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون[۵]

به آنها که در راه خدا کشته می‌شوند مرده مگویید بلکه زنده‌اند ولی شما نمی‌فهمید.

این دو آیه شریفه صراحت کامل دارند که هر کس آرم قتل فی سبیل الله را داشته باشد زنده جاوید است و هیچ کس حق ندارد آنها را مرده پندارد.

اگر شهدا زنده جاوید هستند و حیات ابدی دارند بمراتب سید و سالار شهیدان جاودانه خواهد بود.

و دلیل بر جاودانه و حیات ابدی سیدالشهداء این است که عاشورا هر روز و هر زمان پیام دارد و حسین (ع) در قلوب همه ارادتمندان جا دارد و وقتی محرم می‌رسد مردم خودبخود و بدون هیچ هزینه و هرگونه تهدید عزادارای می‌کنند لباس سیاه می پوشند در و دیوار را سیاه پوش می‌کنند . این‌ها دلیل بر زنده بودن امام حسین (ع) و پویایی عاشورا است.

۳- اخلاص و انگیزه الهی در خلق حماسه عاشورا

براساس آیه کریمه ما عندکم ینفدو ما عندالله باق[۶] .

آنچه که نزد شما باشد سرانجام فانی و نابود می‌شود اما آنچه که نزد خدا باشد و رنگ بوی خدایی بگیرد همانند ذات پاکش جاودانگی پیدا می‌کند.

از آنجا که خلق حماسه عاشورا دارای انگیزه الهی بود و حسین بن علی (ع) در یک روز هر چه داشت برای خدا و در راه احیای دین خدا و سنت رسول خدا فدا کرد و با خون سرش امضاء نمود لذا رنگ ابدی پیدا کرد و هرگز گرد و غبار غفلت و فراموشی آن را نمی‌گیرد چون که قیام امام حسین (ع) رنگ و بوی دنیا نداشت تا فناپذیر گردد . لذا در یک بیان نورانی هدف حرکتش را این گونه بیان فرمود. انی لم اخرج اشرا و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی[۷].

هدف من برای قیام، ظلم و فساد و فتنه‌گیری نیست بلکه فقط برای اصلاح امت جدم رسول خداست و در این راه، جان خود را برای نجات بندگان خدا و هدایت آنها نثار کرد.

و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله[۸] . در راه خدا جان خود را فدا کرد تا بندگان خدا را از نادانی و گمراهی نجات دهد.

۴- نقش رسول خدا در ماندگاری عاشورا

یکی از دلایل ماندگاری حماسه عظیم عاشورا کلام و سیره رسول خدا درباره امام حسین و عاشورا بوده است روایت معروف حسین منی و انا من حسین[۹] ، از رسول خداست که   فرمود : حسین از من است و من از حسینم یعنی درخت نبوت من در حسین  ریشه دوانیده است همچنانکه حدیث مشهور من بکی علی‌الحسین او ابکی او تباکی و جبت له الجنه[۱۰] نیز از پیامبر اعظم است که فرمود : هر کس برای حسین گریه کند یا دیگران را به گریه وادارد یا خودش را به گریه بزند بهشت بر او لازم است . روایت ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لن تبرد ابدا [۱۱]. از پیامبر رحمت است که همانا با شهادت حسین حرارتی در قلوب مومنین ایجاد می‌شود که هرگز سرد نخواهد شد. پیامبر اعظم قبل از تحقق حماسه عاشورا مسئله شهادت امام حسین را متذکر و فضاسازی لازم را آغاز نمود لذا وقتی که امام حسین (ع) در حالی که نوزاد بود خدمت پیامبر اکرم آوردند حضرت او را بوسه زد و فرمود هر کس به زیارت او برود ثواب یک حج مرا دارد، عایشه تعجب کرد و عرضه داشت ثواب حج تو رسول خدا ؟[۱۲]

رسول خدا در یک بیان نورانی به ماندگاری عاشورا در طول تاریخ اشاره نمود لذا وقتی که جریان شهادت امام حسین (ع) را برای دخترش فاطمه (س) بیان فرمود حضرت زهرا گریه شدیدی کرد و عرضه داشت متی یکون ذلک پدرجان این واقعه در چه زمانی اتفاق می‌افتد. پیامبر خدا فرمود فی زمان خال منی و منک و من علی : در زمانی که نه من هستم نه علی و نه تو، فاشتد بکائها و قالت یا ابه فمن یبکی علیه و یلتزم با قامه العزاء له: گریه فاطمه شدید شد و عرض کرد پس چه کسی بر حسین من گریه می‌کند و عزا ، بر پا می‌نماید .

فقال النبی (ع) یا فاطمه ان نساء امتی تبکین علی نساء اهل بیتی و رجالهم یبکون علی رجال اهل بیتی یجدّدون العزاء جیلاً بعد جیل فی کل سنه[۱۳] .

ای فاطمه زنان امت من بر اهل بیت حسین و مردان امت من بر مردان کربلا گریه می‌کنند آنها نسل به نسل در هر سال پرچم عزای حسین تو را بر پا می کنند.

۵- نقش اهل بیت در ماندگاری عاشورا

یکی دیگر از عوامل مسلّم جاودانگی‌ عاشورا تلاش مستمر و سیره عملی ائمه (ع) در اقامه عزای سالار شهیدان می‌باشد. در مناسبت‌های مختلف به بیان اهمیت عزاداری و زیارت امام حسین (ع) می‌پرداختند، تبیین اهداف قیام امام حسین (ع) ، جلوگیری از تحریف عاشورا، بیان حقایق و عمق جنایت بنی‌امیه، رسوا نمودن دستگاه بنی‌امیه ، برگزاری مجلس عزای امام حسین (ع) ، ترغیب و تشویق بر اقامه عزای سالار شهیدان ، ذکر فضائل عزاداری و گریه بر حسین ، زیارت امام حسین از اقدامات بسیار مؤثر اهل بیت (ع) در ماندگاری حماسه عاشورا است . عزاداری حضرت زینب در قتلگاه که به نظر شهید مطهری برای اولین بار مجلس عزای حسین را پر پا کرد[۱۴] ، تا لحظه ورود سفیران کربلا به کوفه و شام و خطابه‌های آتشین و شجاعانه حضرت زینب و امام سجاد(ع) و گریه‌های طولانی امام سجاد (ع) در مدینه و سفارش امام باقر (ع) به برگزاری مجلس عزاداری در منا ، برگزاری مجالس عزا توسط امام صادق (ع) و امام رضا (ع) و دیگر ائمه و زیارت ناحیه مقدسه امام زمان (عج) همه در پویایی عاشورا نقش اساسی داشته‌اند.

۶- نقش برجسته علما در ماندگاری و پویایی عاشورا

یکی دیگر از عوامل جاودانگی عاشورا تلاش مستمر علمای شیعه می‌باشد که با تألیف هزاران جلد کتاب در موضوعات مختلف مرتبط با امام حسین (ع) و عاشورا و نیز از راه وعظ و خطابه و برپایی مجالس عزاداری و تشویق و ترغیب مردم بر اقامه عزای امام حسین (ع) از خدمات مراجع عظام و علماء و مبلغین و مؤلفین و شعراء می‌باشد.

برپائی نهضت و قیام انقلابی و اصلاحی در مقابل مستکبران و ظالمین با الهام از عاشورا ، از جمله نهضت و انقلاب شکوهمند ایران اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) از دیگر موارد تلاش علماء در عصر غیبت امام زمان (عج) می‌باشد.

۷- تلاش بی‌وقفه مؤمنین و مؤمنات در ماندگاری عاشورا

تلاش مستمر و همت والای مؤمنین و ارادتمندان به امام حسین (ع) در برپایی مجالس عزاداری ، راه‌انداختن دستجات سینه‌زنی  و نیز حضور در کربلا از دیگر عوامل ماندگاری عاشورا است.

نقش مردم از زمان بنی‌امیه تا بنی‌العباس تا زمان رضاخان و دیگر ستمکاران در برگزاری عزای امام حسین تحت هر شرائطی با وجود تهدید و ممانعت و زندان بسیار روشن و قابل تقدیر است با حضور زنان و مردان و جوانان در عزاداری و سینه‌زنی و کنار حرم حسین بن علی به مبارزه  عملی با بنی‌امیه و بنی‌العباس و دیگر ظالمین می‌پرداختند و در زنده نگه داشتن عاشورا سهیم بوده و هستند از زیارت جابربن عبدالله انصاری گرفته تا حضور جسورانه زن و مرد در کنار قبر امام حسین (ع) و عزاداری نمودن آنها ، غوغایی بر مزار شهدای کربلا بر پا می کردند . لذا متوکل عباسی دستور داد که مزار امام حسین (ع) را ویران نمایند تا کسی برای عزاداری به آنجا نرود.

آنهایی هم که قادر نبودند به کربلا بروند در همان محل خود مجلس عزا برپا می کردند . در عصر صفوی و قاجاریه عزاداری به تمام ایران و عراق و افعانستان و ترکمنستان گسترش یافت. در دوران رضاخان که به دستور انگلیس حسینیه‌ها را بستند و عزاداری و تعزیه ممنوع شد زن و مرد ایرانی با تمام قدرت خانه به خانه به برپائی مجالس عزاداری همت گماشتند.

در عصر حاضر در همه جای کره زمین و تمام قاره‌های دنیا پرچم عزای امام حسین (ع) برپا می گردد و روز به روز بر عظمت و گستردگی او افزوده می‌شود و هیچ کس نمی‌تواند مانع آن بشود.

۸- نقش ایران در ماندگاری عاشورا

یکی از عوامل ماندگاری و گسترش عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) مردم ولایتمدار ایران اسلامی بوده اند . در کتاب امام حسین و ایران به نقش اساسی ایرانیان در جاودانگی عاشورا اشاره شده است . بار تولومو عقیده دارد ایرانیان در سال ۶۱ هجری قمری آماده شدند که به امام حسین (ع)  کمک کنند تا به ایران بیاید و حاکم ایران شود [۱۵].

حضور ایرانیان در قیام مختار بر همگان روشن است وقتی که مختار بدست مصعب‌بن زبیر کشته شد مصعب اعلان کرد هر کس با مختار بود اگر پرچم سفید بگیرد در امان است نوشته‌اند حدود ۸۰۰۰ نفر با پرچم سفید آمدند مصعب گفت ایرانیان جدا شوند. ۷۳۰۰ نفر بعنوان ایرانی جدا شدند دستور داد همه را بکشند گفتند ای امیر خودت اعلان کردی درامان هستند، گفت ایرانیان اعتقاد قلبی و راسخ به علی (ع) و بچه‌های علی دارند وجود آنها موجب دردسر است.

حتی زنان ایرانی از جمله مازندرانی ها برای مختار طلا و جواهرات خود را ارسال کردند تا هزینه سربازان مختار تأمین شود و در خون خواهی حسین (ع) سهیم باشند.

مارسلین می‌گوید از سال چهلم هجرت که علی‌بن‌ابیطالب (ع) زندگی را بدرود گفت ، معاویه و پسرش یزید ایرانیان را در فشار گذاشتند و به هر ایرانی ظنین‌ می‌شدند بی‌درنگ آنها را به قتل می‌رساند اما ایرانیان چند دژ تسخیر ناپذیر داشتند که عمال معاویه و یزید نمی‌توانستند در آن دژها نفوذ کنند و یکی از دژها مازندران و دیگری گیلان بود [۱۶].

امید است ما هم در هر کجای کره زمین و در هر نقطه ایران اسلامی هستیم مشمول فرمایش پیامبر اعظم گردیم و از نسلی باشیم که در پویائی مجلس عزای حسین (ع) دخیل بوده و  درماندگاری و پویائی حماسه عظیم عاشورا سهیم بوده و توفیق پاسداری میراث گرانقدر گذشتگان را داشته و به طور سالم به نسل بعدی بسپاریم.

 

فهرست منابع

۱- قرآن کریم

۲- مفاتیح الجنان

۳- تفسیر نمونه- ناصر مکارم شیرازی – دارالکتب الاسلامیه – تهران

۴- بحارالانوار- محمدباقر مجلسی-مؤسسه الوفاء بیروت- ۱۴۰۴ ق

۵- الخصائص الحسینیه- جعفر شوشتری- مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب- قم – پنجم -۱۳۷۸ش

۶- حماسه حسینی- مرتضی مطهری- انتشارات صدرا- تهران- دوازدهم- ۱۳۷۹ ش

۷- امام حسین و ایران- کورت فویشلرآلمانی ترجمه دکترمنصوری- انتشارات جاوید- تهران -چهارم

۸- حماسه عاشورا- جمعی از نویسندگان- مرکز چاپ و نشر مجمع جهانی اهل بیت- تهران- اول- ۱۳۸۱

۹- از غدیر تا عاشورا- جمعی از نویسندگان- انتشارات وثوق – قم- اول ۱۳۸۱ ش

 

[۱] – مفاتیح‌الجنان زیارت عاشورا [۲] – صف ۸ [۳] – مستدرک الوسائل ج۱ ص۳۱۸ [۴] – آل عمران ۱۶۹ [۵] – بقره ۱۵۴ [۶] – نحل ۹۶ [۷] – بحارالانوار ج۴۴، ۳۲۶ [۸] – مفاتیح الجنان زیارت اربعین [۹] – بحارالانوار ج۱۰ ص۳۱۸ [۱۰] – بحارالانوار ج ۴۴ص ۲۸۸ [۱۱] – مستدرک الوسائل ج ۱۰ ص۳۱۸ [۱۲] – بحارالانوار ج ۹۸ ص۳۵ [۱۳] – بحارالانوار ج۴۴ ص۲۹۲ [۱۴] – حماسه حسینی ج۱ص ۲۹۰ [۱۵] – امام حسین و ایران [۱۶] – امام حسین و ایران

نویسنده : حجه الاسلام ناصر شکریان

دلیل حقانیت شیعه چیست؟

دلیل حقانیت شیعه چیست؟

برای اثبات حقانیت مذهب شیعه دوازده امامی دلایل منطقی و متقن فراوانی وجود دارد، براهین موجود را می‏توان به سه دسته کلی تقسیم نمود: ۱. براهین عقلی، ۲. دلایل قرآنی، ۳. روایات پیامبر اکرم(ص).
طبیعی است گستردگی هر یک از این استدلالات، مطالعه کتاب های متعددی را می‏طلبد و در این مختصر امکان بحث از آنها نیست؛ لیکن اختصارا به این برهان اشاره می‏گردد:

یک. از دیدگاه قرآن:

۱. از نظر قرآن رهبری و امامت امت، حتما باید به ‏دست انسانی معصوم باشد که از هر گونه کژی دور باشد. این نکته‏ به تعابیر مختلفی در کتاب ‏الهی بیان شده‏ است. از جمله هنگامی که ابراهیم(ع) به‏ امامت رسید و آن منصب الهی را برای فرزندانش درخواست نمود پاسخ آمد: عهد من به ستمکاران نمی‏رسد.
«قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ؛[بقره/۱۲۴] خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمى ‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)»
آیه مذکور نشان می‏دهد که امامت منصبی الهی است؛ نه به انتخاب افراد و به کسانی اعطا می شود که از هر ظلمی با مفهوم وسیع قرآنی آن پاک و مبرا باشند.

آیه ابلاغ: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[مائده/۶۷] و به دنبال آن آیه اکمال دین که درخصوص ولایت امیرالمؤمنین(ع) است و جزئیات آن در روایات متواتره بیان گردیده است.

دو. از دیدگاه عقلی نیز باید توجه داشت که:

۱. لزوم رهبری در جامعه، امری ضروری و انکار ناپذیر است.
۲. رهبری در جامعه‏ اسلامی، باید براساس‏ احکام و قوانین الهی باشد.
۳. احکام الهی و اجرای آن به وسیله کسی ممکن است که صد در صد به زوایای آن احکام آگاه و نسبت به آنها متعهد باشد.
به عبارت دیگر اگر پیامبر(ص) حضور ندارد، این شرایط و اوصاف در نزدیک‏ترین فرد به‏ آن حضرت می باشد و به شهادت تاریخ و گواهی خلفا، هیچ کس در این جهات قابل مقایسه به امامان معصوم(ع) نبوده است. حتی خلفا در موارد بسیاری احساس نیاز به ائمه(ع) می‏کردند.

سه. از دیدگاه روایی:

روایات بی شماری از پیامبر اکرم(ص) در کتاب‏های شیعه و سنی، به تواتر نقل شده که به صراحت امامت و ولایت اهل بیت(ع) را ثابت میکند مانند:
۱. روایات مربوط به حادثه غدیر،
۲. روایات لیله الانذار،
۳. احادیث سفینه،
۴. احادیث ثقلین و...
البته باید بدانید که این مقدار آگاهی، برای کسی که خود را در معرض انواع شبهات قرار داده، هرگز کافی نیست و نیازمند مطالعات جدی است. که در پایان منابعی در این رابطه خدمت شما معرفی می کنم.

علاوه بر مطالب فوق، فقط همین قدر کافی است بدانید که تمام عقاید شیعه از طریق منابع اهل سنت قابل اثبات است و کتاب هایی مانند ((عبقات الانوار)) که ده ها جلد می باشد, همه با منابع اهل سنت حقانیت شیعه را به اثبات رسانده است.
نویسندگان برخی از کتب ذکر شده خودشان از علمای اهل سنت بوده که پس از تحقیق شیعه شده اند. برخی از این کتاب ها مناظرات علمای شیعه و سنی می باشد. مانند المراجعات که بسیار عمیق و عالی است و بزرگترین علمای اهل سنت را به اعتراف نسبت به حقانیت شیعه واداشت. درپایان برخی ازکتابهایی که برای پی بردن به حقانیت شیعه قابل مطالعه هستند را ذکرمی شود:

۱ـ بررسی مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی
۲ـ امامت و رهبری، شهید مطهری
۳ـ آنگاه هدایت شدم، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۴ـ اهل سنت واقعی کیست؟، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۵ـ از آگاهان بپرسید، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۶ـ اهل بیت، کلید مشکل‏ها، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۷ـ همراه با راستگویان، تیجانی سماوی، ترجمه: سید محمد جواد مهری
۸ـ عبداللّه‏ بن سبا، ج ۳ - ۱، علامه عسکری
۹ـ نقش ائمه در احیای دین، ج ۱۵ - ۱، علامه عسکری
۱۰ـ یکصد و پنجاه صحابی ساختگی، علامه عسکری
۱۱ـ نقش عایشه در تاریخ اسلام، علامه عسکری
۱۲ـ اندیشه‏ های اسلامی در دیدگاه دو مکتب (ترجمه معالم المدرستین)، ج ۲ - ۱ ، علامه عسکری، ترجمه: دکتر جلیل تجلیل
۱۳ـ حق‏ جو و حق‏ شناس (ترجمه المراجعات)، علامه سید شرف‏الدین، ترجمه محمد رضا امامی
۱۴ـ شیعه در اسلام، علامه طباطبایی
۱۵ـ شیعه و تهمت‏های ناروا، علامه جواد شری
۱۶ـ شیعه پاسخ می‏گوید، سید رضا حسینی نسب
۱۷ـ فریب، صالح الوردانی
۱۸ـ خاطرات مدرسه، سید محمد جواد مهری
۱۹ـ سیری در صحیحین، محمد صادق نجمی
۲۰ـ الغدیر، علامه امینی
۲۱ـ عبقات الانوار، میرحامد حسین لکنهوی
۲۲ـ احقاق الحق، علامه شهید تستری
۲۳ـ شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی
۲۴ـ راه ما، راه و روش پیامبر ما، علامه امینی، ترجمه: موسوی همدانی.