در اینکه مقام و منزلت پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) از امام
حسین(ع) و دیگر ائمه بالاتر است هیچ شک و شبهه ای نیست و آن بزرگواران خود
به ما چنین آموخته اند اما اینکه چرا در عزای سید الشهدا بیش از دیگر
معصومین عزاداری می کنیم چند علت دارد که در ذیل به آنها خواهیم پرداخت:
1- اوج مظلومیت:
همه معصومین مظلوم بودند و دشمنان به آنان ستمها روا داشته و ایشان را به
شهادت رساندند؛ از این رو شیعیان براى آنان عزادارى مىکنند؛ ولى جنایاتى
که در حادثه کربلا شکل گرفت سابقه ندارد،(1) و مظلومیت امام حسین علیه
السلام و خیانت مخالفان، در اوج قرار دارد، زیرا کسانى که سالها از یاران
پیامبر و امیرمؤمنان بودند و در رکاب آنان با دشمنان جنگیدند، با دعوت
فرزندش حسین، اعلام وفادارى نموده و سپس آنان در کربلا او و یارانش را با
فجیعترین وضع به شهادت رساندند. نیز خاندان امام حسین علیه السلام را به
اسارت برده و نسبت به آنها، اهانتهاى بى شمارى انجام دادند؛ از این رو در
زیارت عاشورا از شهادت امام حسین علیه السلام به عنوان مصیبت بزرگ یاد شده
است.(2)
از نظر اوج خباثت دشمنان، هیچ گاه این مسئله سابقه نداشته و جنایت هایى که
در کربلا انجام شده، در مورد هیچ یک از امامان دیگر و شاید در تاریخ اسلامى
انجام نشده بود.
2- نقش امام حسین علیه السلام در احیاى دین:
همه امامان علیه السلام حاملان و پاسداران دین بودند و نقش محورى در احیاء
گسترش آن داشته و فعالیّتهاى آنان (صلح و قیام و...) در راستاى حفظ دین و
ارزشهاى آن صورت مىگرفت، ولى فداکارى و شهادت امام حسین علیه السلام نقش
بیشترى در حفظ دین و ارزشهاى آن داشت.
نقش امام حسین علیه السلام در برهه و مقطعى که زندگى مىکند، در حفظ و
احیاى دین آن قدر اهمیّت دارد که جز با کشته شدن و ریخته شدن خون امام حسین
علیه السلام ، دین نمىتوانست زنده بماند.
از این رو امام حسین علیه السلام یکى از اهداف قیام خویش را حفظ دین دانست.(3)
نقش امام حسین علیه السلام در حفظ دین به حدّى است که گفته شده است: «إنّ
الاسلام محمدى الحدوث، حسینى البقاء؛(4) اسلام با پیامبر(ص) به وجود آمد و
با حسین باقى ماند.»
اگر که دین مصطفى هنوز در جهان به پاست
از آن سر بریده تو هست و از نواى تو
3- سفارش و سیره معصومان علیه السلام :
یکى از عوامل مهم عزادارى بیشتر براى امام حسین علیه السلام گفتار و رفتار معصومان علیه السلام مىباشد.
معصومان علیه السلام به جهت نقشى که احیا و زنده نگهداشتن نام و یاد و قیام
حسین در حفظ دین و ارزشهاى دین داشت، هم خود عزادارى مىکردند و هم
دیگران را به برگزارى عزادارى سفارش مىنمودند.
چون زنده نگهداشتن یاد امام بسیار داراى اهمیّت است، براى ترغیب و روى آورى
مردم به سوى آن، روایات بسیارى در بیان ثواب و پاداش عزادارى و گریه بر
امام حسین علیه السلام از طرف امامان معصوم نقل شده است.
طبیعى است سفارش معصومان علیه السلام به عزادارى امام حسین علیه السلام و
بیان فضایل و ثواب بسیار در عزادارى، روند عزادارى مردم را بیشتر نموده و
در نهادینه شدن آن نقش محورى دارد.
4- درس آزادى:
آزادى و عدالت را همگان دوست دارند و کسانى را که پیام آور و فرهنگ ساز
آزادى و عدالت هستند، نیز دوست مىدارند. بى تردید امام حسین علیه السلام
پرچمدار عدالت و آزادى بود. او با روحیه ستم ستیزى و رفتار خود به همگان
درس آزادى داده و فرهنگ حق گرایى و عدالت مدارى را نهادینه نمود.
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین بذر همت در جهان افشاند افکار حسین
گریه و عزادارى براى امام حسین، شرکت در حماسه او و نزدیکتر شدن به اوج حماسه و عدالت خواهى حضرت است.
امام حسین علیه السلام در میدان آزادى و عدالت و مبارزه با ستم، نه تنها
امام شیعیان، بلکه سرور و پیشواى تمام آزادمردان جهان است، همان گونه که
«گاندى» رهبر مردم هند در مبارزه با استعمار انگلیس، رهبر خود را امام حسین
علیه السلام دانسته است.
قیام و مبارزه امام حسین علیه السلام ، قیام حق در مقابل باطل است و این
جنگ و مبارزه، همیشه و همه جا جریان دارد، پس امام حسین، همیشه و براى همه،
پیشوا و رهبر است.
براى حفظ این پیشوایى و زنده بودن آن براى همیشه، باید یاد و خاطره او هر چه بیشتر و بهتر زنده نگه داشته شود.
اشک ریزى و عزادارى در سوگ امام حسین علیه السلام ، عامل تقویت عدالت خواهى
و انتقامجویى از ستمگران و انتقال فرهنگ شهادت به نسلهاى آینده است.(5)
به قول استاد شهید مطهرى گریه براى امام حسین علیه السلام نوعى اعلام
وابسته بودن به اهل حق و عدالت و جنگ با گروه باطل است،(6) از این رو مردم
براى امام حسین علیه السلام بیشتر عزادارى مىکنند.
پى نوشتها:
1. محمد ابراهیم آیتى، برّرسى تاریخ عاشورا، ص 152.
2. على اصغر عزیزى، شرح زیارت عاشورا، ص 42.
3. حیاة الامام الحسین علیه السلام ، ج 2، ص 264؛ بحارالانوار، ج 45، ص 6.
4. فرهنگ عاشورا، ص 149.
5. همان، ص 313.
6. نهضتهاى اسلامى در صد سال اخیر، ص 89؛ قیام و انقلاب مهدى (ضمیمه شهید)، ص 101.
از این میان سید و سالار شهیدان و رهبر آزادگان، امام حسین (ع) آفتابی دیگر و بزرگی بس بهتر و بزرگتر است که باید نام و یادش را به نیکی تمام، بزرگ داشت. پیشوایان پاک و معصوم (ع) در هر فرصت و مناسبتی مردم را به زیارت مرقد نورانی سالار شهیدان (ع) تشویق و ترغیب می کردند، تو گویی این برنامه ای بود که خود را بر آن متعهد می دانستند و این کار گذشته از این که سبب پیوند روحی و فکری مسلمانان با آن امام همام بود، نوعی از مبارزه، بلکه بهترین مبارزه با ستمگران و زورمداران نیز به حساب می آمد، چنان که همیشه چنین بوده و امروز نیز چنین است. اما به راستی راز این همه اکرام و بزرگداشت حسین(ع) درچیست؟ امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مولفه های قیام حسینی دانسته شده است که ازآن به عنوان راز ماندگاری قیام عاشورا یاد شده است.
اهمیت عزاداری بر شهید کربلا و امام مظلوم ما، موضوعی است که با حجة الاسلام مقدسی؛ عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به آن پرداخته ایم.
*عزاداری و بزرگداشت یاد و نام امام حسین (ع)، در روایات فراوانی تاکید شده است، چنانکه در منابع آمده که انبیاء از آدم تا خاتم برای او گریه کرده اند و یا ثواب زیارت آن حضرت معادل با نود حج و نود عمره شمرده شده است، این در حالی که سایر ائمه و انبیاء (ص) نیز در راه خدا جهاد کرده و شهید شدند. این همه تاکید بر اقامه عزاداری برای سیدالشهداء (ع) برای چه بوده و امام حسین (ع) چه ویژگی داشت، که در تکریم مقام وی، این همه روایات وارد شده است؟
**برای یافتن علت این همه توجه، باید به گفتار معصومین (ع) و سخنان امام حسین (ع) مراجعه کرد. البته، با مراجعه به کلمات امام حسین (ع) و با تکیه بر برخی روایات و آیات، دلیل این امر روشن می شود. حضرت امام حسین(ع)، هنگام خروج از مدینه، علت حرکت و قیام خود را چنین بیان کردند: « من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم، بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدم، رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم است.» در واقع، امام (ع) در این سخن، محور حرکت و قیامش، را امر به معروف و نهی از منکر می داند.
*مگر امر به معروف و نهی از منکر چه جایگاهی دارد، که این عامل اصلی در قیام آن حضرت، به شمار می آید؟
**اگر ما به آیات قرآن و برخی روایات مراجعه کنیم، جایگاه امر به معروف و نهی از منکر مشخص می شود؛ در برخی از آیات قرآن، خدای بزرگ امت اسلامی را به خاطرانجام امر به معروف و نهی از منکر، تکریم کرده است. چنان که در آیه 110 سوره آل عمران، خدای متعال می فرماید: « شما بهترین امتی هستید که برای مردم ظاهر گزیده شده اید. به خوبی ها فرمان می دهید و از بدی ها و زشتی ها، نهی می کنید». وقتی سراغ روایات نیز می رویم، همین مضمون، با تعابیر گوناگون وارد شده است. این مطلب با مقایسه دو سخن امیرمومنان مشخص می گردد. امیرمومنان (ع) در تعبیری در نهج البلاغه، جهاد را در میان آموزه های دین، به قله ای بلند در میان قله های دیگر تشبیه می کند و می فرماید: «جهاد در راه خدا قله کوهسار اسلام است»؛ یعنی اگر سایر احکام ، همانند قله هائی باشند، جهاد قله بلند آنها است. بنابراین جایگاه جهاد را به قله بلند تشبیه می کند و در واقع برجسته ترین، جایگاه در میان آموزه های دین دارد، چنان که اولین قطره خون مجاهد شهید در راه خدا، باعث آمرزش او می شود که این نشان دهنده اهمیت موضوع جهاد است.
از طرف دیگر، همین امام همام وقتی درباره امر به معروف و نهی از منکر سخن می گوید، تمام کارهای نیک و اعمال صالح را در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر، همانند یک قطره ای در برابر اقیانوس بی کران می داند و می فرماید: «همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون دمیدنی است به دریای پر موج پهناور» در این عبارت حضرت امیر (ع)، حتی جهاد و تمام کارهای نیک را بدین گونه معرفی می کند. بنابراین می بینیم که امر به معروف و نهی از منکر، چقدر عظمت دارد و آثار فراوانی نیز برای آن ذکر شده است، چنان که امام باقر (ع) درباره آثار آن، می فرمایند:« امربه معروف ونهی ازمنکر، راه انبیاء و روش صالحان است، فریضه بزرگی است که فرائض دیگر به وسیله آن اقامه می شود وراه و روش انسان را مصون ازخطا وکسب وکار اورا حلال می کند، ستمها را جبران و زمین را آباد می سازد، به وسیله این فریضه از دشمنان، عدالت وانصاف خواسته می شود وهمه امور استوار ودر مسیر درست قرار گیرد». از این توضیحات، موضوع امر به معروف و نهی از منکر، اساسی ترین عامل برای اسلامی کردن جامعه و مبارزه با همه مفاسد در همه ابعاد حتی با حکومت فاسد و اقشار مختلف جامعه شناخته می شود. اگر جامعه اسلامی بخواهد احکام اسلامی را در همه زمینه ها اجرائی کند، اساسی ترین عامل آن، امر به معروف و نهی از منکر با مراتب آن است که مرتبه نهایی آن، تشکیل حکومت اسلامی است. سید الشهداء، طبق فرموده خودش، به این فریضه عمل کرد و تمام هستی خود اعم از کودکان و جوانان و اهل بیت و اموالش را، برای انجام این فریضه بزرگ الهی، فدا کرد تا بتواند از این طریق به اسلامی جامعه که توسط خاندان معاویه، رو به نابودی می رفت، حیات دوباره بخشد و مسلمانان را به وظایف اساسی خودشان بازگرداند.
بنابراین کسی که با این شیوه و هدف، به اسلام حیات مجدد بخشید، یاد و بزرگداشت او و یاد راه او، در واقع حیات بخش آموزه های دینی در تمام ابعادش خواهد بود، به همین جهت فضائل و ثواب زیادی در عزاداری و زیارت آن حضرت در نظر گرفته شده، تا با بزرگداشت او، برای همیشه دین باقی بماند و انبیاءهم به این نتیجه آگاهی داشتند و لذا پیشاپیش از او یاد کردند.
*یکی از پرسش های مطرح، این است، چرا امام با وجود آگاهی به شهادت خود، قیام کرد؟
**این موضوع هم به همان مساله امر به معروف و نهی از منکر برمی گردد. امر به معروف و نهی از منکر، مراتب و شرایطی دارد، تا وقتی اصل دین پابرجاست و آموزه های فرعی آن اجراء نمی شود، باید شرائطی که در احکام فقهی بیان شده، ملاحظه شود، اما گاهی اساس دین در خطر است. در این موارد، امر دائر بین نابودی دین و فدا شدن انسان برای دین است. قطعا دین که مایه حیات انسان است، باید باقی بماند و انسان باید خود را برای بقای آن فدا کند. سید الشهداء وقتی دید که اساس دین در خطر است، برای دفاع از آن، به صحنه آمد، هرچند به شهادت وی منجر شد، اما نتیجه آن، حفظ دین بود و هدف آن حضرت محقق شد. زیرا طبق آیه 24 سوره انفال، دین مسبب حیات انسان ها است.
*چرا برای بزرگداشت عاشورا به روش های علمی مانند مباحث نوشتاری و گفتاری اکتفا نمی شود و به عزاداری نیز پرداخته می شود؟
**در عزاداری ائمه، از سیره و شیوه ائمه الگوبرداری می کنیم. آن بزرگواران از امام سجاد (ع) تا امام عصر(عج)، همگی برای امام حسین عزاداری کرده اند که این مطلب در منابع روایی موجود است. از طرف دیگر، در گفتار ائمه، به این امر فراوان توصیه شده است. بنابراین، در روایات، حادثه عاشورا، به صورت سیره معصومین، یعنی به صورت اقامه عزاداری توصیه شده و نتیجه آن، احیای دین خواهد بود، چرا که در این شیوه، با عواطف مردم سر و کار دارد و یکی از راه های احیای ارزش های دینی، استفاده از عواطف است و اساسا بخشی از نهاد انسان را عاطفه او تشکیل می دهد. البته در روایات، بر احیای عزاداری اهداف آن حضرت، از طریق عقل و خرد نیز توصیه شده که ما باید از هر دو روش استفاده کنیم تا دین باقی بماند. یکی از روشهای بزرگداشت و حفظ آثار عاشورای حسینی ثبت تاریخی آن بوده است. به همان شیوه و سبک نگارش بر می گردد. گزارش های کربلا از چند روش به دست ما رسیده است: از طریق کسانی که در آن صحنه حضور داشتند، به دیگران و به نسل های بعدی سینه به سینه منتقل کردند، از طریق گزارش گرانی چون حمید بن مسلم که در این زمینه نوشتند، این حادثه توسط برخی از معصومین چون امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و خاندان اهل بیت (ع) که در واقعه عاشورا حضور داشتند، نقل شده است، ائمه بعدی نیز، با توجه به علم غیبی که داشتند و استنادی که به اجدادشان می کردند، به این موضوع پرداختند و مورخان و تاریخ نگاران هم معمولا حادثه های بزرگ را با تحقیق و بررسی، دنبال می کنند و گزارش های آن را به نسل بعدی منتقل کردند.
فلسفه عزاداری برای امام حسین(ع) چیست؟
درباره فضیلت گریه و عزاداری بر سالار شهیدان امام حسین علیهالسلام روایات زیادی وارد شده است و تاکیدات فراوانی در اینباره از امامان معصوم علیهمالسلام شده است.
سؤال مهمی که لازم است به آن پاسخ داده شود این است که این همه تاکید بر گریه و عزاداری بر امام حسین علیهالسلام برای چیست؟ چه فلسفهای دارد؟ چه فوائد و آثاری بر آن مترتب است؟
این پرسشها را در چند مرحله - با استفاده از بیانات و کتابهای آیتالله ناصر مکارم شیرازی و آیتالله محمدتقی مصباح یزدی - پاسخ میگوییم.
خلاصه سؤالها:
چرا باید حادثه عاشورا را گرامى بداریم؟
چرا براى بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفتگو اکتفا نمىشود؟
چرا باید به یاد وقایع عاشورا عزادارى کرد؟
فوائد گریه و عزاداری برای امام حسین (ع) چیست؟
۱. چرا باید حادثه عاشورا را گرامى بداریم؟
حوادث گذشته هر جامعه مىتواند در سرنوشت و آینده آن جامعه آثار عظیمى داشته باشد. تجدید آن خاطرهها در واقع نوعى بازنگرى و بازسازى آن حادثه است تا مردم از آن جریان استفاده کنند. اگر حادثه مفیدى بوده است و در جاى خود منشأ آثار و برکاتى به شمار مىرفت، بازنگرى و بازسازى آن مىتواند مراتبى از آن برکات را داشته باشد.
علاوه بر این، در همه جوامع انسانى مرسوم است که به نوعى، از حوادث گذشته خود یاد مىکنند؛ آنها را بزرگ شمرده و به آنها احترام مىگذارند. خواه مربوط به اشخاصى باشد که در پیشرفت جامعه خود مؤثر بودهاند، نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه مربوط به کسانى باشد که از جنبه سیاسى و اجتماعى، در رهایى ملت خود نقش مؤثرى داشتهاند و قهرمان ملى بودهاند.
همه عقلاى عالم براى این گونه شخصیتها آیینهاى بزرگداشتى را منظور مىکنند. این کار بر اساس یکى از مقدسترین خواستههاى فطرى است که خدا در نهاد همه انسانها قرار داده است، و از آن به «حس حق شناسى» تعبیر مىکنیم.
لذا این خواسته فطرى همه انسانهاست که در برابر کسانى که به آنها خدمت کردهاند حق شناسى و شکرگزارى کنند، آنان را به خاطر داشته باشند و به ایشان احترام بگذارند.
علاوه بر این، یاد آن خاطرهها، در صورتى که در سعادت جامعه تأثیرى داشته، مىتواند عامل مؤثر دیگرى را در زمان بیان خاطرهها بیافریند. در این صورت، گویا خود آن حادثه تجدید مىشود.
از آنجا که معتقدیم حادثه عاشورا حادثه عظیمى در تاریخ اسلام بوده است، و نقش تعیین کنندهاى در سعادت مسلمانها و روشن شدن راه هدایت مردم داشته است، این حادثه در نظر ما بسیار ارزشمند است. از این رو، بزرگداشت و بازسازى این حادثه و به خاطر آوردن آن، موجب مىشود تا بتوانیم از برکات آن در جامعه امروز نیز استفاده کنیم.
آنچه دوست و دشمن بر آن اتفاق دارند این است که داستان کربلا، اگر در عالم انسانیت داستان منحصر به فردى نباشد، از وقایع بسیار کم نظیر است.
البته ما بر اساس آنچه از ائمه اطهار علیهمالسلام دریافت داشتهایم، این داستان واقعی را منحصر به فرد مىدانیم و معتقدیم که نظیر این داستان در گذشته نبوده و در آینده هم نخواهد بود. ولى از جهت احتیاط در سخن و براى این که با کسانى مواجه هستیم که طبعاً از ما دلیل و سند مىخواهند و براى این که وارد آن بحثها نشویم، مىگوییم اتفاق نظر همه مورخین و همه آشنایان به تاریخ بشر این است که اگر داستان عاشورا منحصر به فرد نباشد، از کم نظیرترین داستانهاى عالم است؛ داستانى که هم از نظر کیفیت وقوع، هم از نظر عظمت مصیبت، و هم از نظر بقاى خاطره آن در میان مردم و آثار اجتماعى که بر آن مترتب مىشود، با هیچ ماجراى دیگرى قابل مقایسه نیست. خود همین تکرار عزادارىهایى که در کشور خودمان مىبینیم، مىتواند براى ما عامل هشدار دهنده و بیدارکنندهاى باشد که هیچ حادثه دیگرى با این حادثه قابل مقایسه نیست. حادثهاى که براى آن این همه وقت صرف مىشود، این همه هزینه مىشود و این همه اشکها ریخته مىشود، با چه حادثه و پیشامدى قابل تشبیه است؟
این عزادارىها مخصوص کشور ما نیست. در دورترین نقطههاى جهان در ایام محرم و صفر و به خصوص روز عاشورا برنامههایى برگزار مىشود. در نیویورک که یکى از بزرگترین شهرهاى دنیاست، در روز عاشورا از طرف شیعیان پاکستانى، ایرانى، عراقى، لبنانى و بعضى از کشورهاى دیگر، دسته سینه زنى راه مىافتد به طورى که توجه همه مردم را به خود جلب مىکند. بزرگترین خیابان این شهر، پر از جمعیت مىشود.
علاوه بر شیعیان، در بسیارى از کشورهاى سنى نشین هم در ایام عاشورا چنین مراسمى از سوى اهل سنت برگزار مىشود؛ یا اگر شیعیان جلساتى تشکیل مىدهند، برادران اهل تسنن، خود را موظف مىدانند که در این مراسم شرکت کنند. بسیارى از برادران اهل تسنن ما در شبه قاره هند، هم در هندوستان که تعداد مسلمانان آن، دو برابر جمعیت کل ایران است و هم در بنگلادش و پاکستان، به عنوان اداى اجر رسالت، بر خود واجب مىدانند که در مراسم عزادارى سیدالشهداء علیهالسلام شرکت کنند.
بلکه حتى بت پرستانى که به شریعت اسلام معتقد نیستند، به لحاظ برکاتى که از عزادارى سیدالشهداء علیهالسلام دیدهاند مراسم عزادارى بر پا مىکنند و نذورات فراوانى براى برگزارى مراسم سیدالشهداء علیهالسلام دارند. اینها مواردى است که در تمام دنیا دیده مىشود لذا هیچ حادثهاى را در عالم نمىتوانیم نشان دهیم که چنین تأثیرى داشته باشد و ملتهاى مختلف را تحت تأثیر قرار داده باشد.
به این مطالب، فداکارىهایى را که شیعیان در طول تاریخ کردهاند اضافه کنید. این فداکارىها براى این بوده است که بتوانند این مراسم را برگزار کنند و بتوانند به زیارت قبر سیدالشهداء علیهالسلام نایل شوند.
همیشه برگزارى این گونه مراسم و زیارت قبر آن حضرت علیهالسلام به این راحتى نبوده است. البته الآن هم خیلى راحت نیست؛ ولى زمانى بود که اگر کسى مىخواست براى زیارت قبر سیدالشهداء علیهالسلام برود، باید جان خود را کف دست بگیرد. مأموران دولت عباسى، به خصوص در زمان متوکل، آنچنان سخت گیرى مىکردند که کسى جرأت نکند به نزدیک حرم حسینى برسد. حتی قبر سیدالشهداء علیهالسلام را خراب کردند، بر آن آب بستند و زمینش را شخم زدند، براى این که به کلى آثار این قبر محو شود. ولى شیعیان براى آن که بتوانند حتى قبر سیدالشهداء را زیارت کنند، حاضر شدند دست بدهند، پا بدهند، جان بدهند، اما بروند و از نزدیک سلام بدهند. چنین چیزى قطعاً در تاریخ بشر نمونه ندارد. اگر از هر جهت دیگر بگوییم شباهتى با سایر حوادث دارد، از این جهت شباهتى با هیچ حادثهاى ندارد.
۲. چرا براى بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفتگو اکتفا نمىشود؟
جواب این است که البته بحث درباره شخصیت سیدالشهداء علیهالسلام، تشکیل میزگردها، کنفرانسها، سخنرانىها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهاى فرهنگى، علمى و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است و در جامعه ما نیز انجام مىشود و به برکت نام سیدالشهداء علیهالسلام و عزادارى آن حضرت، بحث، گفتگو و تحقیقات زیادى پیرامون این امور صورت مىگیرد و مردم نیز معارف را فرا مىگیرند. اما آیا براى این که ما از حادثه عاشورا بهره بردارى کامل کنیم، این اقدامات کافى است؟ یا این که امور دیگرى نیز مثل همین گریه و عزادارىها به جاى خود لازم است؟
جواب دادن به این سؤال متوقف بر این است که ما نظرى روان شناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملى که در رفتار آگاهانه ما مؤثر است فقط عامل شناختى و معرفت است یا عوامل دیگرى هم در شکل دادن رفتارهاى اجتماعى ما موثر است.
هنگامى که در رفتارهاى خود دقت کنیم در مىیابیم که در رفتارهاى ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسى ایفا مىکنند. یک دسته عوامل شناختى، که موجب مىشود انسان مطلبى را بفهمد و بپذیرد.
طبعاً مطلب مورد نظر از هر مقولهاى که باشد، متناسب با آن از استدلال عقلى، تجربى و یا راههاى دیگر استفاده مىشود. قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادى دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست.
عوامل دیگرى هم هستند که شاید تأثیر آنها در رفتار ما بیشتر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلى انگیزهها، و به تعبیرات دیگرى احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها، میلها، غرائز و عواطف مىنامند.
اینها سلسلهاى از عوامل درونى و روانى است که در رفتار ما مؤثر است. هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، خواه رفتار مربوط به زندگى فردى شما باشد، و خواه رفتار خانوادگى، رفتار اجتماعى، یا رفتار سیاسى شما باشد، مىبینید عامل اصلى که شما را به انجام آن رفتار واداشته است همین عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده است.
عاملى باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند. باید براى هر کارى میلى داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم. باید شور و شوقى نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم، علاقهاى نسبت به آن کار داشته باشیم تا بر انجام آن اقدام کنیم و دیگر این که باید بدانیم به چه دلیل باید این کار را انجام دهیم؟ این کار، براى ما چه فایدهاى دارد؟ و چگونه باید آن را انجام دهیم؟ مواردى از این قبیل از جمله عوامل شناختى است. این عوامل را باید به دقت مورد مطالعه قرار داد و از طریق تجربه یا استدلال فرا گرفت. لازم است با مراجعه به منابع، متناسب با کارى که مىخواهیم انجام دهیم شناختهاى لازم را به دست آوریم. اما فقط شناختْ، کافى نیست تا ما را به حرکت درآورد.
عامل روانى دیگرى نیاز داریم تا ما را به سوى کار برانگیزاند و به طرف انجام کار سوق دهد. این گونه عوامل را انگیزههاى روانى مىنامند. اسمهاى دیگرى هم دارد؛ احساسات و عواطف و مانند آنها. این عوامل در مجموع، میل به حرکت را در انسان به وجود مىآورد، عشق به انجام کار را ایجاد مىکند، و شور و هیجان به وجود مىآورد. تا این عوامل نباشد کار انجام نمىگیرد. حتى اگر انسان به یقین بداند که فلان ماده غذایى براى بدن او مفید است، اما تا اشتها نداشته باشد و یا تا اشتهاى او تحریک نشود، به سراغ خوردن آن غذا نمىرود.
اگر فرضاً اشتهاى کسى کور شود، و یا به بیمارى مبتلا شود که اشتها پیدا نکند، هر چه به او بگویند که این ماده غذایى براى بدن او خیلى مفید است، تمایلى به خوردن آن پیدا نمىکند؛ پس غیر از آن دانستن باید این میل و انگیزه نیز در درون انسان باشد. مسائل اجتماعى و سیاسى هم همین حکم را دارد. هر چه شخص بداند فلان حرکت اجتماعى خوب و مفید است، تا انگیزهاى براى انجام آن حرکت نداشته باشد حرکتى انجام نمىدهد. مىگوید قبول دارم که انجام آن خوب است، اما من باید انگیزهاى داشته باشم، عاملى باید مرا به حرکت درآورد تا آن کار را انجام دهم.
از این رو، شناخت امام حسین علیهالسلام و اهداف ایشان، خود به خود براى ما حرکت آفرین نمىشود. هنگامى دانستن و به یاد آوردن آن خاطرهها ما را به کارى مشابه کار امام علیهالسلام و به پیمودن راه او وا مىدارد که در ما نیز انگیزهاى به وجود آید و بر اساس آن، ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم.
خودِ شناخت، این میل را ایجاد نمىکند؛ بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا این که ما هم بخواهیم کارى مشابه کار او انجام دهیم.
جلسات بحث و گفتگو و سخنرانىها مىتواند آن بخش اول را تأمین کند، یعنى شناخت لازم را به ما بدهد. اما عامل دیگرى هم براى تقویت احساسات و عواطف لازم داریم، البته خود شناخت، یادآورى و مطالعه یک رویداد مىتواند نقشى داشته باشد، اما نقش اساسى را چیزهایى ایفا مىکند که تأثیر مستقیمى بر احساسات و عواطف ما داشته باشد.
ما مىدانیم امام حسین علیهالسلام روز عاشورا چگونه به شهادت رسید، اما آیا دانستههاى ما اشک ما را جارى مىکند؟ وقتى در مجالس شرکت مىکنیم و مرثیه خوان مرثیه مىخواند، مخصوصاً اگر لحن خوبى هم داشته باشد و به صورت جذابى داستان کربلا را براى شما بیان کند، آن گاه مىبینید که بى اختیار اشک جارى مىشود. این شیوه مىتواند در تحریک احساسات تأثیرى داشته باشد که خواندن و دانستن چنان اثرى را ندارد.
هر اندازه اینها در برانگیختهتر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگى ما مؤثرتر خواهد بود.
بنابراین صِرف بحث و بررسى عالمانه واقعه عاشورا نمىتواند نقش عزادارى را ایفا کند. باید صحنههایى در اجتماع به وجود آید که احساسات مردم را تحریک کند. همین که صبح از خانه بیرون مىآیند مىبینند شهر سیاه پوش شده است، پرچمهاى سیاه نصب شده است، خود این تغییر حالت، دلها را تکان مىدهد. گرچه مردم مىدانند محرم است، اما دیدن پرچم سیاه اثرى را در دل آنها مىگذارد که دانستن این که محرم است آن اثر را نمىگذارد. راه انداختن دستههاى سینه زنى با آن شور و هیجان خاص خود مىتواند آثارى را به دنبال داشته باشد که هیچ کار دیگر آن آثار را ندارد.
این جا است که متوجه مىشویم چرا امام راحل (قدس سره) بارها مىفرمود آنچه داریم از محرم و صفر داریم. چرا این همه اصرار داشت که عزادارى به همان صورت سنتى برگزار شود. چون در طول سیزده قرن تجربه شده بود که این امور نقش عظیمى در برانگیختن احساسات و عواطف دینى مردم ایفا مىکند و معجزه مىآفریند. تجربه نشان داد که بیشتر پیروزىهایى که در دوران انقلاب و یا در دوران جنگ در جبههها حاصل شد، در اثر شور و نشاطى بود که مردم در ایام محرم و عاشورا و به برکت نام سیدالشهداء علیهالسلام حاصل مىکردند.
۳. چرا باید به یاد وقایع عاشورا عزادارى و گریه کرد؟
موضوع دیگرى که در این جا مطرح مىشود این است که راه برانگیختن احساسات و عواطف عزادارى و گریه نیست. عواطف انسان ممکن است با مراسم جشن و سرور هم تحریک شود. چرا براى تحریک احساسات از مراسم شاد استفاده نمىکنید؟ چرا باید گریه کرد و عزاداری کرد؟
جواب این است که احساسات و عواطف انواع مختلفى دارد. تحریک هر نوع احساسات و عواطف، باید با حادثه مربوط متناسب باشد. حادثهاى که بزرگترین نقش را در تاریخ اسلام ایفا کرد، حادثه شهادت ابى عبد الله الحسین بود. او بود که مسیر تاریخ اسلام را عوض کرد. او بود که درسى براى حرکت، براى نهضت، براى مقاومت و براى استقامت تا روز قیامت به انسانها داد. براى آن که آن خاطره تجدید شود، فقط مجلس جشن و شادى کافى نیست. باید کارى متناسب با آن حادثه انجام داد. یعنى باید کارى کرد که حزن مردم برانگیخته شود، اشک از دیدهها جارى شود، شور و عشق در دلها پدید آید و در این حادثه چیزى که مىتواند چنین نقشى را بیافریند، همین مراسم عزادارى و گریستن و گریاندن دیگران است؛ در حالى که خندیدن و شادى کردن هیچ وقت نمىتواند این نقش را ایفا کند.
خندیدن هیچ وقت آدم را ظلمستیز و شهادتطلب نمىکند. این قبیل مسائل عشق دیگرى مىخواهد که از سوز و اشک و شور پدید مىآید. راه آن هم همین عزادارىها است.
۴. فوائد گریه و عزاداری برای امام حسین (ع) چیست؟
الف) حفظ مکتب اهل بیت (ع) به عنوان اسلام ناب و خالص
مجالس عزاى امام حسین علیهالسلام عامل فوقالعاده نیرومندى براى بیدارى مردم است و راه و رسمى است که آن حضرت آن را به پیروان خود آموخته تا ضامن تداوم و بقاى اسلام باشد.
اهمّیّت برپایى این مجالس و رمز تأکید ائمّه اطهار علیهمالسلام بر حفظ آن، آنگاه روشنتر مىشود که ملاحظه کنیم شیعیان در عصر صدور این روایات به شدّت در انزوا به سر مىبردند و تحت فشارهاى گوناگون حکومت امویان و عبّاسیان چنان گرفتار بودند که قدرت بر انجام کوچکترین فعّالیّت و حرکت سیاسى و اجتماعى نداشتند و چیزى نمانده بود که به کلّى منقرض شوند ولى مجالس عزاى امام حسین علیهالسلام آنان را نجات داد و در پناه آن، تشکّل و انسجام تازهاى یافتند و به صورت قدرتى چشمگیر در صحنه جامعه اسلامى ظاهر شده و باقى ماندند.
به همین دلیل، برپایى این مجالس در روایات به عنوان «احیاى امر اهلبیت علیهمالسلام» تعبیر شده است.
امام صادق علیهالسلام در مورد این گونه مجالس فرمودند: «إِنَّ تِلْکَ الْمَجالِسَ أُحِبُّها فَأَحْیُوا أمْرَنا؛ این گونه مجالس (شما) را دوست دارم، از این طریق مکتب ما را زنده بدارید!».
امام خمینى (قدس سره) در تعبیر جامعى مىفرماید: «همه ما باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است، این مراسم سیاسى، مراسم عزادارى ائمّه اطهار علیهمالسلام به ویژه سیّد مظلومان و سرور شهیدان حضرت اباعبداللَّه الحسین علیهالسلام است که حافظ ملّیّت مسلمین به ویژه شیعیان ائمّه اثنىعشر- علیهم صلوات اللّه و سلّم- مىباشد».
حتّى غیر مسلمانان هم به این امر اعتراف دارند. «ژوزف فرانسوى» در کتاب «اسلام و مسلمانان» ضمن اشاره به اندک بودن شمار شیعیان در قرون اوّلیّه اسلام، به خاطر عدم دسترسى آنان به حکومت، و ظلم و ستم حاکمان بر آنان و قتل و غارت اموالشان در تحلیل جالبى مىنویسد: «یکى از امامان شیعه، آنان را دستور تقیّه داد تا جانشان از گزند بیگانگان محفوظ باشد و همین امر باعث شد که شیعیان کم کم قدرت پیدا کنند و این بار دشمن بهانهاى نیافت تا به واسطه آن شیعیان را بکشد و اموالشان را غارت نماید. شیعیان مجالس و محافل مخفیانهاى را تشکیل دادند و بر مصائب حسین علیهالسلام گریه مىکردند. این عاطفه و توجّه قلبى در دلهاى شیعیان استحکام یافت و کم کم زیاد شد و پیشرفت کردند ...
بزرگترین عامل این پیشرفت برپا کردن عزادارى حسین (علیهالسلام) مىباشد که دیگران را به سوى مذهب شیعه دعوت مىکند ... هر یک از شیعیان در حقیقت مردم را به سوى مذهب خود مىخوانند بى آنکه مسلمانان دیگر متوجّه بشوند. بلکه خود شیعیان هم (شاید) به فایدهاى که در این کارهایشان وجود دارد متوجّه نیستند و گمان مىکنند تنها ثواب اخروى کسب مىکنند».
ب) اتحاد شیعیان و تزلزل حکومتهای فاسد
ائمّه اطهار علیهمالسلام با تأکید بر برگزارى مراسم عزادارى حسینى علیهالسلام، برنامه آن حضرت را «محورى» براى وحدت و اتحاد مردم قرار دادند به گونهاى که امروزه در ایّام شهادتش میلیونها انسان با اختلاف طبقات و نژاد و مذهب در هر کوى و برزن به عزادارى آن حضرت بپاخاسته و گرد بیرق حسینى اجتماع مىکنند.
هر ملّتى براى بقا و موفّقیّت خویش محتاج به عامل وحدت و اجتماع است. بدون شک بهترین عامل وحدت پیروان اهل بیت علیهمالسلام که با کمترین زحمت و کمترین هزینه مىتواند تودههاى میلیونى را حول یک محور جمع کند، همین مراسم عزادارى حسینى است.
به یقین اگر ملّتى از چنین قدرتى برخوردار باشد که بتواند در کوتاهترین فرصت و با کمترین تبلیغات، نیروهاى متفرّق خویش را گردآورى کرده و سازماندهى کند، مىتواند هر مانعى را از سر راه پیشرفت خود بر دارد.
در واقع ائمّه اطهار علیهمالسلام با ترغیب مردم به اقامه مجالس حسینى از پراکندگى نیروها جلوگیرى به عمل آوردند و تودههاى متفرّق را بسیج کردند و با ایجاد وحدت و یکپارچگى در میان آنها قدرت عظیمى را به وجود آوردند.
حرکت خودجوش میلیونى مردم مسلمان ایران در نهضت شکوهمند انقلاب اسلامى در ماه محرّم و صفر به ویژه روزهاى تاسوعا و عاشورا که لرزه بر اندام طاغوتیان مىانداخت سرّ تأکید ائمّه اطهار علیهمالسلام بر محور قراردادن امام حسین علیهالسلام را روشنتر مىکند.
«ماربین آلمانى» در اثر خود مىنویسد: «بى اطّلاعى بعضى از تاریخ نویسان ما موجب شد که عزادارى شیعه را به جنون و دیوانگى نسبت دهند؛ ولى اینان گزافه گفته و به شیعه تهمت زدهاند. ما در میان ملل و اقوام، مردمى مانند شیعه پرشور و زنده ندیدهایم، زیرا شیعیان به واسطه بپا کردن عزادارى حسینى سیاستهاى عاقلانهاى را انجام داده و نهضتهاى مذهبى ثمر بخشى را به وجود آوردهاند».
همین نویسنده آلمانى مىگوید: «هیچ چیز مانند عزادارى حسینى نتوانست بیدارى سیاسى در مسلمانان ایجاد کند».
مخالفت دشمنان اسلام با اقامه این مجالس و تلاش آنها در جهت به تعطیلى کشاندن آن، حتّى اقدام آنان بر انهدام قبر امام حسین علیهالسلام و مانع شدن از زیارت قبر آن حضرت، خود شاهد دیگرى است که حکومتها تا چه اندازه از این نیروى عظیم وحشت داشته و دارند.
با نگاهى گذرا به تاریخ اسلام بعد از حادثه کربلا مىبینیم این مجالس و پیامهاى عاشورایى تا چه اندازه سرمشق قیامهاى مجاهدان راه خداوند در مقابل گردنکشان و طاغوتیان بوده است.
ج) خودسازى و تربیت دینى (الگوپذیرى)/ دانشگاهی برای تعلیم عقاید،اخلاق و احکام
مجالس عزاى امام حسین علیهالسلام مجالس تحوّل روحى و مرکز تربیت و تزکیه نفس است. در این مجالس مردمى که با گریه بر مظلومیّت امام حسین علیهالسلام آن حضرت را الگو قرار مىدهند، در واقع زمینه تطبیق اعمال و کردار خویش و همرنگى و سنخیّت خود را با سیره عملى آن حضرت فراهم مىسازند.
تأثیر عمیق این مجالس به قدرى است که افراد زیادى در این مجالس، دگرگونى عمیقى یافته و تصمیم بر ترک گناه و معصیت مىگیرند، و چه بسا اشخاص گمراهى که با شرکت در این مجالس تنبّه حاصل کرده و راه نجات را پیدا مىکنند.
این مجالس به آدمى درس عزّت، آزادگى، ایثار، فداکارى و درس تقوى و اخلاق مىآموزد. این مجالس مهد پرورش انسانهاى حق طلب و عدالت گستر و شجاع است.
اضافه بر این، در طول تاریخ این جلسات به مثابه کلاسهاى درس و دانشگاهی براى مردم بوده است و آنان را با معارف و حقایق دینى، تاریخ، رجال، احکام و موضوعات گوناگون دیگر آشنا مىکرده است، و یکى از مؤثّرترین پایگاههاى خودسازى و تهذیب نفوس و تربیت اخلاق بوده است.
ائمّه اطهار علیهمالسلام با گشودن این باب، و تشویق مردم به شرکت در این محافل در واقع همه را به تحصیل و تربیت در این دانشگاه حسینى دعوت کردند. شور و هیجان جوانان بسیجى در جبهههاى نبرد در جنگ تحمیلى هشت ساله به ویژه در شبهاى عملیّات و لحظه شمارى آنان براى فداکارى و ایثار و نیل به شهادت، گواه روشنى بر تأثیرعمیق مجالس حسینى است.
د) تجلیل از مجاهدت امام علیهالسلام و تعظیم شعائر
اساساً سوگوارى در مرگ اشخاص یک نوع تعظیم و احترام به آنان و رعایت موقعیّت و شخصیّتشان محسوب مىشود؛ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: «مَیِّتٌ لابَواکِیَ عَلَیْهِ، لا إِعْزازَ لَهُ؛ مردهاى که گریه کنندهاى نداشته باشد عزّتى ندارد!»
مخصوصاً سوگوارى در مرگ مردان الهى، از مصادیق بارز تعظیم شعائر الهى بوده و تجلیل از عقیده و راه و رسم و مجاهدت و تلاش آنان محسوب مىشود. از این رو، رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگام بازگشت از جنگ احد وقتى که مشاهده کرد خانوادههاى شهداى قبیله «بنى اشهل» و «بنى ظفر» براى شهیدان خود گریه مىکنند، ولى عموى بزرگوارش حضرت حمزه گریه کنندهاى ندارد، فرمود: «لکِنَّ حَمْزَةُ لابَواکِیَ لَهُ الْیَوْمَ؛ امّا امروز حمزه، گریه کنندهاى ندارد!».
زنان مدینه با شنیدن این سخن در خانه حضرت حمزه اجتماع کرده و به سوگوارى پرداختند و بدین وسیله شخصیّت عظیم حضرت حمزه مورد تجلیل و تکریم قرار گرفت.
و نیز آنگاه که خبر شهادت جعفر طیّار در جنگ موته به مدینه مىرسد، پیامبر صلى الله علیه و آله براى گفتن تسلیت نخست به خانه جعفر رفت، سپس به خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام آمد، و آن بانوى بزرگ را در حال گریه و سوگوارى دید، فرمود: «عَلى مِثْلِ جَعْفَرٍ فَلْتَبْکِ الْبَواکِی؛ به راستى براى شخصیّتى چون جعفر باید گریه کنندگان گریه کنند!»
قرآن کریم در مورد گروهى از قوم موسى که راه تباهى و فساد را در پیش گرفتند و سرانجام در اثر نفرین آن حضرت به هلاکت رسیدند، آنان را لایق تجلیل و گریه ندانسته و مىفرماید: «فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنظَرِینَ»؛ نه (اهل) آسمان بر آنان گریستند و نه (اهل) زمین!
از این تعبیر به خوبى استفاده مىشود که لیاقت گریه دیگران را نداشتن نوعى حقارت و بى ارزشى است.
از این رو، در سفارشهاى ائمّه اطهار علیهمالسلام مىبینیم که مىفرمودند: چنان در میان مردم منشأ آثار خیر و برکت باشید که بر مرگتان بگریند و از شما تجلیل کنند!
امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: «خالِطُوا النَّاسَ مُخالَطَةً إِن مِتُّمْ مَعَها بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُم؛ با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک بریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق بورزند».
بنابراین، اقامه عزادارى براى امام حسین علیهالسلام آن شخصیّت ممتاز و بى نظیرى که خود از خاندان عصمت و طهارت بود و از اولیاى الهى و امامان معصوم است، علاوه بر تجلیل از مقام شامخ آن امام همام، از مصادیق روشن تعظیم شعائر الهى است که: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»؛ هر کس شعائرالهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلهاست.
چگونه چنین نباشد و حال آن که صفا و مروه با این که مکانى بیش نیستند، چون یاد و ذکر الهى در آنجا زنده مىشود، از شعائر الهى شمرده است. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»؛ صفا و مروه از شعائر (و نشانههاى) خداست.
به یقین، امام حسین علیهالسلام که تمام هستى خویش را یکجا با خداوند معامله کرد و مخلصانه از همه چیزش در راه خدا گذشت، از عظیمترین شعائر الهى است و برپایى مجالس عزا براى آن حضرت، تعظیم یکى از بزرگترین شعائر الهى محسوب مىشود که آثار مثبت فردی و اجتماعی بیشماری دارد.