هماکنون انقلاب اطلاعات و ارتباطات، مرزهای ملی را درنوردیده و
تحولات شگرفی را در عرصه جهانی شدن خلق کرده است. از این رو حجم بالای
اطلاعات و دانشهای تازه به راحتی از طریق شبکه های اطلاعاتی در دسترس
همگان قرار میگیرد. موضوعی که دارای اهمیت است، نحوه برخورد و استفاده ما
از پیشرفتهای پر شتاب و خیرهکننده تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات در شئون
مختلف زندگی است.داشتن اطلاعات و آگاهیهای لازم در زمینه بهرهمندی از
پیامهای رسانهای می تواند استفاده ما را از رسانهها موثرتر، پویاتر و
لذتبخش تر نماید، تا به راحتی تحت تأثیر ارزشها و ایدئولوژیهای خاص
رسانه ای قرار نگیریم.
رسانهها اعم از تلویزیون، رادیو، اینترنت، فیلم، ویدئو، روزنامه و مجله هر
روز و بطور فزاینده اطلاعات، سرگرمی ها و آگهیهای مختلفی را به ما و
فرزندانمان عرضه می کنند و همگی نقش مهمی در شکلدهی و نفوذ به فرهنگ،
ارزشها، دیدگاهها و اعتقادات ما بازی میکنند. به عبارت دیگر در عصر جدید
با ویژگی ظهور وسایل ارتباطی نوین به مراتب بیش از گذشته، ما و بهویژه
فرزندانمان تحت بمباران پیامهای رسانهای هستیم که در بسیاری موارد بهترین
و قابل قبولترین روش حل مسائل و مشکلات را با پیامهای خشونتبار ارائه
میکنند.به نظر میرسد بهترین راه ممکن برای بقا در این شبکه اطلاعاتی که
در سراسر محیط فرهنگی ما ریشه دوانیده حفظ استقلال، اجتناب از انفعال،
بهرهمندی از تفکری منتقدانه و به عبارت دیگر افزایش توانایی گزینش، انتخاب
و چالش با این موج فراگیر است که تنها از طریق تکامل سواد رسانهای میسر
است.
سواد رسانهای مبحث جذابی در حوزه ارتباطات است که میکوشد خواندن سطرهای
نانوشته رسانههای نوشتاری، تماشای پلان های به نمایش در نیامده یا شنیدن
صداهای پخش نشده از رسانههای الکترونیک را به مخاطبان بیاموزد. سواد رسانه
ای قدرت درک نحوه کار رسانهها و معنی سازی در آنهاست، این که چگونه
سازماندهی میشوند و چگونه از آنها استفاده می شود.
تعریف سواد رسانهای
مارشال مک لوهان اولین بار در کتاب خود تحت عنوان درک رسانه گسترش ابعاد
وجودی این واژه را به کاربرده است. مکلوهان معتقد است: «زمانی که دهکده
جهانی تحقق یابد لازم است انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانه ای دست
یابند». (صدیق بنای،۱۳۸۵)
سواد رسانهای مجموعه ای از رویکردهاست که مخاطبان بهطور فعالانه برای
مواجهه گزینشی با رسانهها و تحلیل و ارزیابی نقادانه محتوای رسانهای در
پیش میگیرند تا معنای پیامهایی را که با آنها مواجه می شوند تفسیر کنند.
«سواد رسانه ای مجموعه ای از
چشم اندازهاست که ما بهطور فعالانه برای قرارگرفتن در معرض رسانه از آنها
بهرهبرداری می کنیم تا معنای پیامهایی را که با آنها مواجه میشویم تفسیر
کنیم». (پاتر،۱۷:۱۳۸۵)
سواد رسانهای مهارتهای لازم را برای برقراری ارتباطی متفکرانه و آگاهانه
با رسانهها میآموزد و در عین حال دیدگاهی تحلیلی و نقادانه نسبت به
پیامهای رسانهای فراهم میکند». (قاسمی،۹۷:۱۳۸۵)
«سواد رسانهای(Media Literacy) در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک
نوع درک متکی بر مهارت که براساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع
تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد.این درک به چه
کاری میآید؟ به زبان ساده، سواد رسانهای مثل یک رژیم غذایی است که
هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را
باید مصرف کرد و چه چیزی را نه یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی
باید استوار باشد. سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که
از حالت انفعالی و مصرفی خارج و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند
که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند
تا از سفره رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شویم.»
(شکرخواه، ۱۳۸۸)
سواد رسانهای از دو سو فرایند ارتباط جمعی را مورد توجه قرار میدهد. از
یک سو بدین موضوع میپردازد که پیامهاى رسانهاى با چه ادبیات و
تکنیکهایی محصولات رسانهای را تولید میکنند و آیا مخاطبان نیز با این
ادبیات و تکنیکها آشنایى دارند و قادر به درک رمزگشایى پیامهای رسانهاى
هستند؟ جامعهای که افراد آن سواد رسانهاى دارند و از عهدة تجزیه و تحلیل
پیامهای رسانهای برمىآیند، از توسعه انسانی و اجتماعی بیشتری در مقابله
با هجوم رسانهاى برخوردار است. در چنین جامعهای افراد ، دیگر مخاطبِ صرف،
منفعل و تحت کنترل رسانهها نیستند بلکه بهطور فعال با پیامها برخورد
میکنند و به مخاطب انتخابگر و گزینشگر مبدل خواهند شد.
«سواد رسانهای به عنوان یکی از مهمترین پدیدههای عصر اطلاعات ظهور
میکند تا به مخاطب کمک کند تا سطح اطلاعات و دانش خود را بالا برد و سعی
کند از سر عادت و صرفاً برای سرگرمی و تفریح از رسانه ها استفاده نکند بلکه
با بینش و آگاهی لازم به تولید و تفسیر پیامها بپردازد». (نصیری،۱۳۸۴)
زمانی که ما بتوانیم کنترل بیشتری نسبت به رسانهها و تعابیر آنها داشته
باشیم، می توانیم به تاثیرات مثبت ناشی از آنها قوت ببخشیم و از تاثیرات
منفی آنها بکاهیم.به عبارتی سواد رسانه ای پاسخی ضروری، غیر قابل اجتناب و
واقعنگر نسبت به محیط الکترونیکی پیچیده و دائما در حال تغییر و تحول
اطراف ما است.
«سواد رسانهای مجموعهای از چشماندازهاست که ما بهطور فعالانه، برای
قرار گرفتن در معرض رسانه، از آنها بهرهبرداری میکنیم تا معنای پیامهایی
را که با آنها مواجه می شویم، تفسیر کنیم. ما چشماندازهای خود را با
استفاده از ساختارهای دانش خود میسازیم. برای ساختن ساختارهای دانش، به
ابزار و مواد اولیه نیاز داریم. ابزار، مهارت های ما در حوزة سواد رسانهاى
و مادة اولیه اطلاعات به دست آمده از محتواى پیامها و دنیای رسانه اى
است. استفاده فعالانه از رسانهها بدان معنی است که ما از پیامها آگاهیم و
بهطور خودآگاهانه با آنها در تعامل هستیم». (بصیریان و بصیریان، ۱۳۸۵)
سواد رسانهای از جنبههای مختلفی برخوردار است که به ۳ جنبه مهم آن اشاره میشود:
الف) ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانههای از منابع رسانهای گوناگون.
ب)آموزش مهارت های مطالعه یا تماشای انتقادی
ج) تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانهها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست. (شکرخواه: ۱۳۸۵: ۳۰)
ضرورتهای آموزش سواد رسانهای
آموزش سواد رسانهای به شهروندان، آشنا کردن و آموزش دادن آنها با رویکردی
انتقادی در مطالعات ارتباطی و رسانهای برای درک و فهم ژرف ساختها و گذر
از سطح به عمق است.
باری دونکان عضو انجمن سواد رسانههای کانادا، سواد رسانهای را پاسخی به
حل مشکلات ناشی از رسانهها معرفی می کند.به باور او اولین پروژه باید بخشی
از واکنشهای کلی آموزشی مدارس در برابر خشونت و سایر آسیبهای رسانهای
شود. دونکان در ضرورت این آموزش دلایل زیر را
بر میشمرد:
۱ـ رسانه ها بر حیات فرهنگی و سیاسی ما سلطه دارند.
۲ـ تقریباً همه اطلاعات جز مواردی که آنها را بهطور مستقیم تجربه می کنیم رسانه ای شده هستند..
۳ـ رسانهها قادرند مدل های ارزشی و رفتاری پر قدرتی خلق کنند.
۴ـ رسانهها بدون آنکه خود آگاه را فعال کنند بر ما تاثیر میگذارند.
۵ـ سواد رسانهای میتواند مصرف رسانههای ما را لذتبخشتر کند و یک
رابطه انفعالی را به یک رابطه فعال تبدیل کند». (قاسمی،۹۵:۱۳۸۵)
دن بلیک هنگامی که در کارگاه آموزشی خود در زمینه سواد رسانهای فعالیت
میکرد چند دلیل اساسی را در ضرورت سواد رسانهای پیشنهاد داده است:
۱ـ ما در یک محیط میانجی شده و با واسطه زندگی میکنیم.
۲ـ سواد رسانهای بر تفکر انتقادی تاثیر میگذارد.
۳ـ وجود سواد رسانهای بخشی از حیات یک شهروند فرهیخته و تحصیل کرده است.
۴ـ سواد رسانهای مشارکت فعال را در یک محیط اشباع شده رسانهای ترویج میدهد.
۵ـ آموزش سواد رسانهای به ما کمک میکند تا فناوری های ارتباطی را درک و فهم کنیم».(همان)
نتیجه گیری
امروز که آسیبهای استفاده بیرویه و مدیریت نشده از ماهواره در بین اقشار
مختلف جامعه خودنمایی می کند، سخن گفتن از روشهای مواجهه با این پدیده به
منظور کاهش عوارض و آسیبهای آن کمی دیر است اما به هر حال نمیتوان در
برابر آن سکوت اختیار کرد و در برابر آن یک
مشاهدهگر صرف بود. به نظر میرسد یکی از روشهای اصولی مواجهه با پدیده
ماهواره رشد سواد رسانهای آحاد جامعه است که به نوعی مصونسازی جامعه در
برابر عوارض ناشی از ماهواره محسوب میشود. البته این راهکار اصولی
میبایست پیش از همهگیرشدن ماهواره و نصب دیشها در پشت بامها اجرایی
میشد و بهعبارتی علاج پیش از واقعه صورت میگرفت. رشد سواد رسانهای
راهکاری است که بسیاری از کشورهای پیشرفته از آن بهره گرفتهاند و علیرغم
آنکه خود از بانیان و تولید کنندگان برنامهها و فیلمهای ماهوارهای هستند
اما با شناختی که از عوارض پخش این برنامهها در جامعه خود دارند رشد سواد
رسانهای را در دستور کار خود قرار دادهاند. در شرایطی که روش های سلبی و
محدود کننده مانند جمعآوری دیشها از روی پشت بامها مورد انتقاد قرار
میگیرد و برخی بر بی اثر بودن آن در کاهش استفاده از ماهواره در جامعه
اصرار دارند، رشد سواد رسانهای به عنوان یک راهکار فرهنگی و مورد قبول
صاحب نظران می تواند وحدت نظر خوبی را در میان مسئولان، نخبگان و آحاد
جامعه بهوجود آورد و در آینده شاهد فروکش کردن بسیاری از آسیبهای اجتماعی
ناشی از برنامههای مخرب ماهوارهای بود. موفقیت طرحهای بزرگ فرهنگی در
هر جامعهای نیازمند همافزائی و مشارکت همه نهادها و به خصوص پذیرش آن از
سوی مردم است که راهکار رشد سواد رسانهای میتواند واجد این ویژگی ها
باشد.اکنون سواد رسانهای به عنوان یکی از کارآمدترین ابزارهای نظارتی مورد
توجه کشورهای پیشرفته قرار گرفته است و با این وصف ایران به رغم دارا بودن
شرایط خاص درونی و بیرونی همچون رشد شهرنشینی ، گسترش تحصیلات عالی،
افزایش جمعیت جوان و…، تاکنون اقدام موثری در این زمینه انجام نداده است،
در حالی که با عملیاتی کردن این دانش نه تنها فرهنگ ایرانی – اسلامی تقویت
میشود بلکه بخشی از حقوق مخاطب نیز تامین خواهد شد. باید توجه داشت که
اشتباهات فرهنگی به راحتی قابل جبران نیستند و باید سیاستهای فرهنگی کشور
به درستی درک و اعمال شوند و قطعا نبود برنامه، سند چشم انداز و گاه
اقدامات نادرست تعمدی و تنش زا، موجب صدمات غیر قابل جبران برای کشور خواهد
شد.
منابع:
-صدیق بنای،هلن(۱۳۸۵) زندگی ما در گرو رسانه.همشهری آنلاین. www
.hamshahrionline.irرnewsر?id
-پاتر،جیمز(۱۳۸۵) تعریف سواد رسانهای.ترجمه لیدا کاووسی.فصلنامه رسانه.سال هفدهم.شماره ۴٫شماره پیاپی ۶۸٫زمستان ۸۵
- شکرخواه، یونس(۱۳۸۰). «نیاز مخاطبان به سواد رسانهای». فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره ۲۶٫
- شکرخواه، یونس٫( ۱۳۸۵ ). سواد رسانهای یک مقاله عقیدهای. فصلنامه رسانه سال هفدهم، شماره ۴، شماره پیاپی ۶۸٫ زمستان ۱۳۸۵
- بهاره نصیری(۱۳۸۴)، «مخاطبان و سواد رسانهای». همشهری، ۱۴ خردادماه، شماره ۳۷۰۷
- قاسمی، طهورث. (۱۳۸۵) . سواد رسانهای رویکرد جدید به نظارت. فصلنامه رسانه
سال هفدهم، شماره ۴، شماره پیاپی ۶۸٫ زمستان ۱۳۸۵
-بصیریان، حسین و بصیریان، رضا. (۱۳۸۵). درآمدی به سواد رسانهای و تفکر
انتقادی. فصلنامه رسانه سال هفدهم ،شماره ۴،شماره پیاپی ۶۸٫ زمستان ۱۳۸۵
*دانشجوی دکتری جامعه شناسی و
عضو انجمن جامعهشناسی ایران
سواد چیست ؟
سواد به معنی میزان دریافت آگاهی و برداشت اطلاعات از موضوعی که بر اثربرقراری یک ارتباط با محیط اطراف خواه از طریق اطرافیان و یا در مواجعه با حوادث ، رویدادها و حتی از طریق بصری حاصل شده باشد ، و در نتیجه دارای یک بازخورد باشد .
رسانه چیست ؟
هر منبع اطلاعاتی که دانش و اطلاعاتی را به شخصی منتقل کند رسانه گویند .
خواه کتاب ، پوستر ، نقاشی و یا حتی استادی که در یک کلاس تدریس می کند باشد .
اگر تا چند سال پیش دارندگان مدرک دیپلم یا فوق دیپلم با سواد خوانده می شدند ، امروزه به تبع پیشرفت های علم و فناوری شاید این ادعا در مورد دارندگان مدرک کارشناسی و در برخی جوامع فراتر از آن صادق باشد !
اما این تنها تغییر سواد نیست ، سال ها است که سواد به جز خواندن و نوشتن ، مهارت های دیگری را هم در ذهن تداعی می کند .
برخی منابع به بیش از 15 نوع سواد اشاره کرده اند که از آن جمله می توان به سواد بصری ، سواد فرهنگی ، سواد رایانه ، سواد مخترعان . . . و سواد رسانه ای اشاره کرد .
"پاتریشیا افدرهید"از اعضای موسسه آسپن در مقاله ای در سال 1989سواد رسانه ای را اینطور تعریف می کند:توانایی دستیابی ،تجزیه و تحلیل،ارزیابی و انتقال اطلاعات در اشکال مختلف اعم از مکتوب و غیر مکتوب.
با پیدایش و گسترش انقلاب تکنولوژیک در دهه 1980جهان ، به مرحله ای گام نهاد که پهنه سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف دستخوش تغییرات اساسی و دامنه داری قرار گرفت.
این تغییرات بیشتر در امتداد حواس پنجگانه انسان و غلبه آنها بر عناصر زمان و مکان حادث شده و فرصت های مثال زدنی را فراروی توسعه ملت قرار داد. اما به موازات این فرصت ها وجود چالش ها و پیامد های ویران کننده حال و آینده زندگی زندگی افراد را تهدید می کند. این تهدید ها از رژیم سیاسی گرفته تا مولفه های انسجام اجتماعی را در بر می گیرد؛پس باید چه کاری کرد که در حال حاضر هویت و پایه های یکی از مهمترین مولفه های انسجام اجتماعی با چالش های جدی مواجه شده است.
تولید و ارسال اطلاعات بی معرف آن هم به مقدار زیاد، ترویج خشونت از طریق مختلف نظیر بازی های رایانه ای ، کارتون ، فیلم و تبلیغات سود جویانه مغایر با ارزشهای اسلامی، از جمله این چالش ها می باشد.
به راستی چه باید کرد؟ آیا با ابزارهای نظارت سنتی و وضع قوانین تنبیهی صرف یا ممنوع کردن ارتباطات موهن می توان از مردم (به طور عام) و کودکان و نوجوانان (به طور خاص) دفاع کرد، یا اینکه به کمک نرم افزار های الکترونیکی می توان به حذف یا ممانعت از انتشار پیام های زیان بخش همت گمارد؟ این جاست که سواد رسانه ای نقش خود را نشان می دهد .
1- سواد رسا نه ای (مبانی و اصول)
" الیزابت تومان" در توصیف این موضوع می نویسد : سواد رسانه ای شم و استعدادی است که به بازشناسی اوضاع و احوالی منجر می شود که در پس تولیدات رسانه ای قرار دارند. موضو عاتی از جمله انگیزه ها ، ارزش ها،مالکیت و ثروت و همچنین آگاهی از چگونگی تاثیر این موضوعات در محتوای رسانه ها .
"مائورین بارون" مدیر بخش چند رسانه ای و عضو هیئت مدیره آموزش زبان انگلیسی مونترال ، سواد رسانه ای را جزء ، مولفه های با سوادی می پندارد و می نویسد :امروز افراد با سواد باید بتوانند :
1- توانایی رمز گشایی ، درک ، ارزیابی و کار با اشکال مختلف رساته را داشته باشند.
2- بخوانند ، ارزیابی کنندو متن، تصویر و صدا بیافرینند ویا ترکیبی از این عناصر را داشته باشند.
در آمریکای شمالی ،از سواد رسانه ای تعریف وسیعتری ارائه شده است که عبارتند از:
مجموعه ای از شایستگی های ارتباطی که توانایی دسترسی ،تحلیل، ارزیابی و تعامل اطلاعاتی در اشکال متفاوت پیام های چاپی و غیر چاپی را داراست.
اندیشمندان ژاپنی نیز با الگو برداری از کشور کانادا ، تعاریف مختلفی ارائه کرده اند." میدوری سوزوکی" سواد رسانه ای را چنین تعریف می کند:
سواد رسانه ای ابزاری برای توانمند ساختن شهروندان در انجام تحلیل انتقادی و ارزیابی رسانه ها در بافت اجتماعی، دسترسی به رسانه ها ، برقراری اشکال متعدد ارتباط به شکل های مختلف و ایجاد موضوعی انتقادی است.
" سین میزوسوکی" از کارشناسان برجسته: سواد رسانه ای را توانمندی های چند گانه ای توصیف می کند که به کمک آن مردم ، اطلاعات را از طریق رسانه ها دریافت و به طور انتقادی تفسیرکرده و افکار، عقاید و توانمندی خویش برای طراحی ذهنی رسانه ها باز تولید می کنند.
" اکیکوسوگویا" روزنامه نگار : سواد رسانه ای را به عنوان توانایی مطالعه انتقادی واقعیت ایجاد شده توسط رسانه ها و نیز بیان احساسات خود با استفاده از رسانه ها و برخورد ذهنی با انواع اطلاعات تعریف می کند.
اما براساس تعریفی که از سواد رسانه ای در ایران ارائه شده است: سواد رسانه ای سوادی است که مخاطب به مدد آن می آموزد که در شرایط انبوه شدن پیام ،چگونه پیام های مورد نیاز را جستجو کند و اهداف پیام را تشخیص دهد.
دکتر محسنیان راد می گوید: سواد رسانه ای سوادی است که در حالت انبوه شدن پیام ها در سپهر ارتباطی مخاطب قرار می گیرد؛اینکه مخاطب چگونه به آسانی پیام های مورد نیاز خود را پیدا کند، به عبارتی توانایی تشخیص پیام هاست و این که مخاطب بداند رسانه های مورد نظر، کدام پیام را باهدف خبررسانی منتشرمی کنند یا قصد پروپاگاندا(تبلیغات سیاسی)دارند.
دکتر معتمد نژاد هم سواد رسانه ای را نوعی درک متکی بر مهارت میداند که می توان بر اساس آن انواع رسانه ها را از یکدیگر تمیز داد و انواع تولیدات رسانه ای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد . یعنی محصول نهایی یک رسانه را تشخیص داد و این که آیا محتوا، رابطه ای با عدالت اجتماعی دارد یا خیر؟
" یونس شکر خواه" سواد رسانه ای را قدرت درکنحوه کار رسانه ها و معنا سازی در آنها بیان می کند.
از مجموع آنچه گفته شده میتوان نتیجه گرفت که سواد رسانه ای :مجموعه مهارت هایی است که به مخاطب امکان می دهد تا علاوه بر درستی و خلق انواع پیام های ارتباطی به باشناسی مالکیت ،ثروت ،انگیزه ها و ارزش های نهفته در پیام ها دست یابد و با رویکردی انتقادی به تنظیم رژیم مصرف انواع پیام های ارتباطی ( ازتی شرت تا تلوزیون وازبیلبورد تا اینترنت)بپردازد.
سواد رسانه ای از حیطه موضوعی:
سواد رسانه ای از چهار حیطه شناختی ، حسی، اخلاقی و زیبایی شناسی تکوین یافته است –این حیطه چهارگانه در پیوستاری تعاملی به هم وابسته قرار گرفته اند.
1- شمول شناختی یا ادراکی، حیطه ای است که به فرایندهای ذهنی و فکری مربوط می شود. شایستگی های ادراکی ، مجموعه ای از شناخت ساده نشانه ها تا درک پیچیده ترین پیام ها و کشف علل و نحوه ارائه خاص آنها را به وسیله یک رسانه در بر می گیرد که این همان بعد عقلانی است که به ایجاد مضمونی قوی در فرایند ساختن معنا منتهی می شود.بنابراین ازمهمترین عناصر چرخه ارتباطی میان رسانه ومخاطبان، فرآیند ساخت یافتگی معنا است که به وسیله "محسنیان راد" صاحب نظر علوم ارتباطات ترسیم شده است.
2- حیطه حسی که به لایه بیرونی ادراک شکل می بخشد .به این معنا که مخاطب از طریق یکی از حواس پنج گانه در معرض پیام های رسانه ای قرار می گیرد، این موضوع تداعی کننده نظریات "مک لوهان" است که می گوید :هر رسانه در امتداد یکی از حواس پنج گانه است.در این میان بخشی از مخاطباندر ارتباط حسیبا پیامهای رسانه ای بسیار قوی هستند. پیام هایی که برخی از آنها دارای آثار مثبت و برخی دیگر دارای آثار منفی هستند برای مثال کودکانی که فیلم های ترسناک و خشونت بار می بینند ، آنچنان مغلوب حس ترس می شوند که ساعت ها مضطرب می مانند.
3- بعد زیبایی شناختی که به توانایی درک وشناخت مفاهیم رسانه ای از دیدگاه هنری اشاره دارد. این مقوله به نوع و میزان هنر ومهارت تولید پیام دررسانه های مختلف بستگی دارد.یعنی سبک هنری منحصر به فرد یک نویسنده ،به تولید کننده و کارگردان یک برنامه رادیویی و تلوزیونی، مصداق بارز این بعد زیبایی در سواد رسانه ای است.
4- آخرین و چهارمین حیطه ، بعد اخلاقی استکه به توانایی درک و دریافتارزش های نهفته در پیام ها اشاره دارد.در سبک کمدی ،ارزشهای نهفتهدر پیام ها بیانگر این است که مزاح و شوخی، ابزاری مهم در حل وفصل مشکلات تلقی می شود .در حال حاضر بسیاری از نامزد های انتخاباتی کشور ما پاشنه ارتباطی خود را در همین مدار میچرخانند تا در فرآیند تغییر نگرش به موفقیتی دلخواه دست یابند ؛ اما در سوی دیگر این قضیه چالش های حاصله، پنجه در پنجه مخاطب می افکند. از جمله این چالش ها بهره گیری هدفمند از این حیطه در برنامه های منفی و گمراه کننده است.
اصول و مفاهیم سواد رسانه ای:
سواد رسانه ای بر پایه مفاهیمی استوار است که فهم و بازشناسیآن را اجتناب ناپذیر می کند.اصول سواد رسانهای همان مفاهیم کلیدی هستند که مورد توجه راهبرد سازان ،سیاست گذاران و برنامه ریزان هر کشورقرار می گیرند.
حتی آموزش دهندگان رسانه ای، آموزش خود را بر اساس مفاهیم سواد رسانه ای بنا می کنند که به چند مورد اشاره می کنیم.
1- سازه ای بودن رسانه ها:
این مفهوم بیانگر این است که رسانه ها با دقت ماهرانه ای به ارائه برداشت هایی میپردازند تا عوامل معینی را انعکاس دهند. در این میان بازنمایی رسانه ای ، شکل پیچیده ای از حقایق بیرونی را ارائه می کند. به طوری که میتوان گفت: تشخیص مرز میان واقعیت و مجاز غیر ممکن نیست، بلکه دشوار است .سخن قدیمی که می گوید " دوربین هرگز دروغ نمی گوید" حاکی از شیوه شرطی شدن ما برای پذیرش رابطه میان واقعیت و نمایش واقعیت به وسیله رسانه هاست . در روزگار واقعیت مجازی و شبیه سازی های کامپیوتری،دیدن، عین باور کردن نیست.همه رسانه ها با دقت بسیاری گرد آوری ، تدوین،انتخاب و طراحی می شوند.آنها دنیایی را به ما نشان می دهندکه هر چند حقیقی به نظر می رسد ، اما از یک نگاه گزینش شده است که معمولاً ما به ازای خارجی ندارد. یادگیری تشخیص واقعیت از بازتاب واقعییت در این مفهوم مستتر است.
2- بازسازی واقعیت به وسیله رسانه ها:
این اصل بیانگر آن است که میان شیوه ارائه وقایع به وسیله رسانه ها،با شیوه درک مخاطبان رسانه ها رابطه معنا داری وجود دارد. میزان جنایت در تلوزیون 10 برابر دنیای واقعی است، هنگامی که ما از فرد ، موسسه ،موضوع ،شخص یا مکان ارائه شده در رسانه درک مستقیم و عینی نداشته باشیم،رسانه ها ،واسطه این درک خواهند بود. این یعنی رسانه ها از نداشتن سواد رسانهایما ،واقعیت را آن گونه که می خواهند باز سازی میکنند از این رو حجم زیادی از ادراک ما را به حقیقت به وجود می آورند.
3-مخاطبان مفهوم مورد نظر خود را از طریق رسانه ها دریافت می کنند:
تعامل اغلب مخاطبان بر اساس فاکتورهای فردی است.این فاکتورهاعبارتند از: نیازها واشتیاق های شخصی،خوشی ها،سختی های روزمره ،نگرش های نژادی و جنسیتی ،پیشینه ی خانوادگی ،فرهنگی و.... است.
یعنی مخاطب بر اساس انگیزه و ریشه های روان شناختی و اجتماعی از میان رسانه ها و پیام های مختلف انتخاب خود را انجام می دهد.این ریشه ها زاویه ی دید مخاطب را ترسیم می کند.
در این رابطه " تئودور سایزر" از اساتید برجسته علوم تربیتی میگوید:تلویزیون بزرگترین نظام آموزش و شکل دهنده اصلی فرهنگ است و قدرتمندانه بر ذهن جوانان درباره نحوه آمریکایی بودن تاثیر می گذارد.
درک آنچه تلوزیون و رسانه های دیگر تعلیم میدهند، نکته محوری در سواد رسانه ای است.
ضرورت آموزش سواد رسانه ای:
"باری دونکان" عضوانجمن سواد رسانه ای کانادا ،سواد رسانه ای را پاسخی به حل مشکلات ناشی از رسانه ها معرفی می کند. به عقیده وی این پروژه باید به عنوان بخشی از واکنش های آموزشمدارس در برابر خشونت و سایرآسیب های رسانه ای در نظر گرفته شود.
"دونکان "در ضرورت این آموزش ، دلایل زیر را بر می شمرد:
1- رسانه ها در حیات فرهنگی و سیاسی ما تسلط دارند.
2- تقریباً همه اطلاعات،به جز مواردی که آنها را به طور مستقیم تجزیه می کنیم ،رسانه ای شده هستند.
3- رسانه ها قادر به خلق مدل های ارزشی و رفتاری پر قدرتی هستند.
4- رسانه ها بدون فعال کردن خود آگاه بر تاثیر می گذارند.
5- سواد رسانه ای می تواند مصرف رسانه ای را برای ما لذت بخش کندو رابطه انفعالی را به رابطه فعال تبدیل کنند.
" دن بلیک" هنگامی که در کارگاه آموزشی خود درباره سواد رسانه ای فعالیت می کرد،دلایل زیر را در ضرورت سواد رسانه ای بیان کرده است:
1- ما در یک محیط میانجی شده و با واسطه زندگی می کنیم.
2- سواد رسانه ای در تفکر انتقادی تاکید می ورزد.
3- سواد رسانه ای بخشی از حیات یک شهروند فرهیخته و تحصیل کرده است.
4- سواد رسانهای مشارکت فعال را در یک محیط اشباع شده رسانه ای ترویج می دهد.
5- ما به کمک آموزش رسانه ایفعالیتهای ارتباطی را درک می کنیم.
علاوه بر موارد گفته شده که هر یک متناسب با رویکرد خاصی تنظیم شده اند دلایل دیگری نیز وجود دارند که فقط همراه با سایر دلایل میتوانند از ضرورتآموزش سواد رسانه ای تصویر یبه نسبت کامل تری را ارائه دهند. این دلایل می توانند بر مبنای دیدگاه های زیبایی شناسی،شهروندی و نیز حمایتی ارائه شوند.اما علت مطالعه رسانه ها خود بیانگر ضرورت آموزش سوادرسانه ای است.
فعالیت های بین المللی در مورد سواد رسانه ای :
آموزش رسانه در بریتانیا ، استرالیا، جنوب آفریقا،کاناداو ایالات متحده همزمان با تولید علایقی در هلند ، ایتالیا،طرابلس، یونان ،سوئد،هندو روسیه توسعه یافته است.
اما شاید بتوان گفت که بیشترین فعالیت ها در این زمینه در اروپا صورت گرفته است.
- آموزش سواد رسانه ای در ژاپن:
درژاپن آموزش سواد رسانه ای به عنوان الگویی موفق مورد استفاده قرار گرفته است. اما با این وصف در این کشور مدل دیگری متناسب با مقتضیات بومی بازسازی شده و به اجرا در آمده است. در مدل آموزشی ژاپن سواد رسانه ای همان گسترش آموزش اطلاعات است. براساس آموزش اطلاعات ،کاربری ذهنی رسانه ها در شکل گیری توانایی فعالیتهای اجتماعی وحرفه ای موثر آموزش اطلاعات است. بر اساس آموزش اطلاعات ،کاربری ذهنی رسانه ها در شکل گیری توانایی فعالیت های اجتماعی و حرفه ای موثر است. این تصویر یک شهروند کامل ،بدون استفاده از رویکرد انتقادی در کشور ژاپن خواهد بود.
برنامه ریزی آموزشی سواد رسانه ای در ژاپن بر خلاف کانادا (که به وسیله یک نهاد غیر دولتی انجام می پذیرد)به گفته وزارت مدیریت عمومی ، امور داخله،پست و مخابرات است.در ژاپن نیز به امید یافتن جایگاهی مناسب برای سواد رسانه ای در نظام آموزش و پرورش تلاش هایی انجام شده است.
به هر حال الگوهای آموزش سواد رسانه ای – چه الگوی کانادایی وچه اگوهای دیگر- دنیای رسانه ها را به یک رویکرد تحقیقی تشویق میکند. رویکردی که استفاده از آن در هر الگوی آموزشی دیگر اجتناب ناپذیر بودو شامل سه پایه است:
پایه اول: افزایش آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانه ای (یا به عبارت دیگرتعیین دقیق و بهداشتی میزان مصرف مخاطب از تلوزیون،ویدئو،بازی های الکترونیکی ،فیلم ها واشکال مختلف رسانه های چاپی.)
پایه دوم: آموزش مهارت های تماشای انتقادی است .یعنی آنچه می بینیم یا می خوانیم در چه کادری قرار داده شده است؟ چگونه رسانه ها به مفهوم عینیت بخشیده اند؟و چه موردی احتمالاًبیرون کادر قرار گرفته اند؟
پایه سوم:فرا سوی ( دوردست) چارچوب برنامه رسانه ها استو پیام ها را به طور عمیق بررسی می کند.این پایه به تجزیه و تحلیل اجتماعی ،سیایی و اقتصادی معطوف است (مسائلی فراتر از کادر مورد تماشا را شامل می شود)
برای مثال : کشف اینکه مالک وخالق رسانه کیست؟ وبرخوردبا مسائلی که از جمله مصرف گرایی به خشونت گروه ها وجناح های سیاسی و... چگونه است؟
این مدل در انگلستان به وسیله " ادی دیک" و بر اساس چارچوب انتقادی ، طراحی و توسعه یافته و بعدها عده ای دیگر آن را اصلاح
کرده اند.این مدل می تواند الگوی خوبی برای آموزش در ایران به شمارآید.
این مدل سه حوزه گسترده دارد که به کمک آنها می توان پرسشهایی راطرح کرد که در فهم انتقادی دانش آموزان موثر باشند.
1-متن :متن یک تولید رسانه ای است .از این رو متن یک برنامه تلوزیونی ،کتاب،پوستر،و غیره میتواند تولید رسانه ای محسوب شود.
2-مخاطب:کسی که متن رسانه را دریافت می کند خواه آن متن،خواندن یک کتاب باشد یا دیدن فیلمی در سینما،مخاطب محسوب می شود.
مثال : مخاطبی که دارای سواد رسانه ای است از اهداف و تعهدات رسانه ها خبر دارد و از آنها به طرزی آگاهانه استفاده می کند .
3-تولید : هر آنچه در ساخت یک متن رسانهای به کار میرود،تولید نام دارد.
موانع سواد رسانه ای :
1- نبود زیر ساخت های لازم ارتباطی والدین نسبت به فرزندان
2- نبود انعطاف حقوقی در وضع قوانین رقابتی و نظارت ایجابی در حوزه رسانه ای ایران
3- بی توجهی سیاست گذاران و برنانه ریزان در اختصاص ردیف بودجه ای به آموزش سواد رسانه ای
4- فقر دانش اطلاعاتی و ارتباطی والدین نسبت به فرزندان
- راهکارها:
1-انجام تحقیقات و مطالعات تطبیقی برای ارائه الگوی مطلوب وممکن
2-وارد کردن سواد رسانه ای در نظام آموزشی کشور
3-ایفای نقش دیده بانی و نظارت دائمی بر توسعه سواد رسانه ای
4-اختصاص ردیف های بودجه ای به آموزش سواد رسانه ای در قوانین بودجه سال های آتی
5-تهیه و تنظیم کتب درسی مناسب و برنامه های دیداری-شنیداری قابل دسترس
6-به کار گیری مشاورین خبره و متخصص در امور سواد رسانه ای
7-تشکیل ،راه اندازی و تشکل غیر دولتی سواد رسانه ای متشکل از معلمان مدارس، اساتید و پژوهشگران دانشگاهی و همچنین کارگزاران و دست اندر کاران صنعت رسانه ای کشور
8-نظارت والدین بر برنامه های تلویزیونی مورد توجه کودکان( مثال: محدود کردن تماشای برنامه های خشونت بار و غیره)
منابع:
- برخورد با خشونت رسانه ای – صدیقه ببران (1382)
- سواد رسانه ای - ترجمه : ناصر بلیغ - صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران
- سواد رسانه ای - مهدی محسنیان راد ( 1384)
- رویکردی نوین به نظارت رسانه ای – طهمورث قاسمی- تهران (1385)
- سواد رسانه ای یک مقاله عقیده ای – مجله ی رسانه شماره 4 یونس شکر خواه (1368)
سید جواد حسینی دانشجوی کارشناسی روابط عمومی الکترونیک
پایان
برداشت با ذکر منبع بلامانع میباشد.متشکرم
سواد رسانه ای Media Literacyنویسنده : قاسم کرباسیان
کلمات کلیدی : رسانه، سواد، سواد رسانه ای، مک لوهان، اثرهای رسانه ، مخاطب، مخاطب فعال
هر چند شروع جنگ تحمیلی به هیچ وجه با خواست و اراده نظام اسلامی ایران نبود، اما بعد از آغاز آن، وضعیتی به وجود آمد که نظام انقلابی ایران به عنوان کانون و منادی اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله و تنها سنگر پیکار با امپریالیسم و استبکار جهانی و امیدبخش مستضعفان جهان و نهضت های آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامی ایستادگی می کرد و با دادن درس سختی به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگی و مقاومت تا پیروزی را به تمامی ملت های مورد ستم و نهضت های آزادی بخش جهان، می آموخت.
در واقع، نظام اسلامی علاوه بر مقاصد مادی، مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز، پرداخت غرامت و ...، اهداف معنوی بسیار بالاتری از تداوم دفاع مقدس تعقیب می کرد که این اهداف، برگرفته از اصول و مبانی اسلامی بود. از این رو، دفاع مقدس، نه یک جنگ معمولی بین دو دولت، بلکه جنگی سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که می بایست تا پیروزی قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانی و رفع فتنه، تداوم می یافت. بر این اساس، حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامی تأکید می کرد و می گفت: «اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد، ما همچنان ایستاده ایم».
جنگ تحمیلی، زمانی شروع شد که ایران اسلامی به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بین المللی، به هیچ وجه آماده درگیر شدن در این جنگ گسترده نبود. در این صورت، تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آن و حصول اطمینان از عدم تجاوز دیگر بود. این، هدف ایران در طول جنگ تحمیلی بود که با وجود هزینه های زیاد جنگ، تا آخرین روز آن تعقیب شد.
نکته دیگری که در این زمینه مطرح است، ادامه جنگ، پس از بازپس گیری خرمشهر است و این که چرا در همان زمان، صلح یا آتش بس پذیرفته نشد؟ به نظر می رسد که بتوان دلایل زیر را برای این مسئله بیان کرد:
1. از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران آغاز شد، تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر، ما توانستیم قسمت های عمده ای از خاک کشور عزیزمان را از عراق پس بگیریم؛ اما شرایط بین المللی و منطقه ای و سیاست های عراق، حاکی از این بود که تمام علل و عواملی که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند، هنوز باقی هستند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن، تنها نیرنگی برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده بوده است.
2. بعد از فتح خرمشهر، تلاش های زیادی در مجامع بین المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت؛ ولی همچنان که گفته شد این تلاش ها تنها برای خروج از بن بست پیش آمده بود؛ زیرا آنان هیچ گونه روش حقوقی مطمئنی را برای دست یابی به صلحی همه جانبه ارائه ندادند.
قطع نامه 514 شورای امنیت، طوری طراحی شده بود که خواسته های مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر، شورای امنیت نشان داد که آنها در صدد مدیریت بحران می باشد و نه حل آن؛ ولی در پایان جنگ، مجامع بین المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو»، عزم راسخ بر پایان جنگ داشتند و به ناچار، قطع نامه 598 را به نحوی تدوین کردند که دربرگیرنده برخی از خواسته های مشروع ایران بود. بنابراین، موفقیت های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو»، تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطع نامه 598 بوده است.
3. از آن جا که بعد از فتح خرمشهر، هنوز بخش هایی از خاک ایران در دست عراق بود، لازم بود که ما نیز بخش هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره، با دست پر حاضر باشیم.
4. از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از تیررس توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود.
5. جلوگیری از استمرار حملات نظامی عراق از دریا و هوا؛ زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود، ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.
6. قوی بودن این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از دست این حکومت تبهکار فراهم گردد.
7. عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام؛ همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد؛ زیرا زمانی که ایران آتش بس و قطع نامه 598 را پذیرفت، عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامی اش، دوباره بخش هایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد.
در واقع می توان گفت که پس از فتح خرمشهر، شرایط برای پایان جنگ مهیا نبود و بعد از بازپس گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبه رو شد و وقفه ای در ادامه جنگ پیش آمد و نیروهای ایران متوجه جنوب لبنان بودند و زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشه کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامه عملیات و دفاع تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.
بررسی علل و عوامل پایان جنگ، نشان می دهد که هر چند ویژگی های روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود - چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد - ولی شرایط بین المللی و منطقه ای، دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبود و علاوه بر این در قطع نامه 598 شورای امنیت، بسیاری از خواسته های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران لحاظ شده بود و اعضای شورای امنیت، عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند.
در این جا به صورت اختصار، به بعضی از مهم ترین زمینه های آن اشاره می شود:
در سال های پایانی جنگ، جهان از پیروزی های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می کرد و شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه نظامی ایران، نقاط درخشانی همچون بازپس گیری خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو و نقاطی از کردستان عراق به چشم می خورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را خنثی سازد و با برنامه ها و اقدامات تبلیغی - سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو، ادامه جنگ و نزاع به خصوص در ماه های آخر - که حمله به نفتکش ها صورت می گرفت و موجب مختل شدن امنیت خلیج فارس بود - به ضرر برخی قدرت های بزرگ بود و از سوی دیگر، پیروزی های نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان های ایران در مورد عراق، نشانه شکست کامل سیاست های غرب در حمایت از عراق به شمار می آمد. از این رو، کشورهای حامی عراق به وحشت افتادند و خود عراق نیز، بعد از سال ها جنگ و متحمل شدن شکست های پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط، نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد، بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ و تجاوز پایان دهد.
در چنین فضایی و پس از یأس قدرت های بزرگ از شکست ایران، آنان قطع نامه 598 را که بر خلاف قطع نامه های پیشین، تا اندازه ای متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود، به تصویب رساندند؛ اما این قطع نامه با وجود نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود.1 و تردیدهایی را در پذیرش این قطع نامه از سوی ایران به وجود آورده بود. از این رو، قدرت های بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند، فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطع نامه، به ایران وارد آوردند. برخی از این فشارها، عبارت بودند از:
1. دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران. 2. تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس. 3. بمباران سکوهای نفتی ایران. 4. بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه ها از سوی عراق. سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطع نامه 598 و قبول آتش بس گرفت؛ البته قبول آن در چنین شرایطی، به گفته امام(ره)، به منزله نوشیدن جام زهر بود.
مقاومت و دفاع بی نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت های بزرگ، با وجود همه مشکلات و ناملایمات، انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین و نیز استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی را آموخت.
مقاومت، ایستادگی و پیروزی های مکرر ایران در جبهه های نبرد، در طول سال های جنگ، به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانی نبود. از این رو، در ماه های آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج رسید و آمریکایی ها عملا و به طور مستقیم، وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می کردند و با هدایت هواپیماهای عراقی بمباران نفت کش ها را تسهیل می کردند و هواپیمای مسافربری ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوی ها نیز هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار عراق گذاشتند و روس ها نیز مدرن ترین هواپیماهای جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و ... را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان، سیل دلارهای خود را به عراق روانه ساختند. آلمانی ها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اخیتار عراق می گذاشتند. با این امکانات، عراق به طور وسیع، مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد و مجامع بین المللی، با سکوت خود، این جنایات را تأیید می کردند.
در نتیجه، جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کُشی گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و... تبدیل شده بود.2 از سوی دیگر، تحریم های همه جانبه و شدید بین المللی، فشارهای بسیار زیادی در زمینه اقتصادی، نظامی و ... بر مردم و مسئولین ایران وارد می کرد:
در چنین شرایطی، حضرت امام(ره) با مشورت مسئولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطع نامه 598 و قبول آتش بس دید. از این رو، با وجود آرمان ها و اهداف کلان و بلند مدتی که از تداوم دفاع مقدس داشت، قطع نامه را پذیرفت؛ اما موضع گیری جدید، به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و به ویژه رزمندگان و خانواده های شهدا و ایثارگران هماهنگی نداشت و آنان انتظار چنین چرخش ناگهانی را نداشتند و افزون بر این، این موضع گیری، می توانست تأثیر منفی بر حرکت های انقلابی و نهضت های آزادی بخش جهان نیز داشته باشد.
طبیعی است که در چنین شرایطی، پذیرش قطع نامه و آتش بس، به مثابه نوشیدن جام زهر برای حضرت امام(ره) بود که او تنها به خاطر رضای خداوند، حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامی، آن را با جان و دل پذیرا شد. در پیام تاریخی امام در مورد پذیرش قطع نامه چنین آمده است:
«... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آن چه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او، از هر آن چه گفتم، گذشته و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کرده ام».
اقدام خالصانه حضرت امام(ره) هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت، شرایط را به نفع نظام اسلامی رقم زد؛ زیرا این موضع ناگهانی که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یک باره دشمن را به موضع انفعالی کشاند و در حالی که او از «ماشین جنگی» برتر و حمایت همه جانبه بین المللی برخوردار بود، با قبول قطع نامه از سوی ایران و حضور گسترده و بی نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردی یک ماهه، شکست را پذیرفت و به قبول قطع نامه گردن نهاد و از سوی دیگر، باعث شد تا شعار صلح طلبی را از دست دشمنان گرفته شود و آنان کاملاً خلع سلاح شوند و با حمله عراق به کویت و شکل گیری ائتلاف بین المللی علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلی برای همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شود.
1. جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات).
2. تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، علی اکبر ولایتی.
3. آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه.
4. پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات.
5. پاسخ به ابهامات، علیرضا لطف الله زادگان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.
پی نوشت:
1. علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 243.
2. سیدعلی نبی لوحی، امام خمینی، دفاع مقدس، ص 408.
Your Computer Might Be At Risk!
راز مذاکرات غیر رسمی و نوشیدن جام زهر توسط حضرت امام !
هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ملت مسلمان ایران همانقدر که بزرگ و پر افتخار است ، ابعاد پنهان و نیمه پنهان آن نیز پس از گذشت بیش از بیست سال از پایان آن، گویای فراز های عبرت آموزی در تاریخ انقلاب اسلامی است . و به دلیل پر عبرت بودن آن فرازتاریخ انقلاب اسلامی و نقش برخی از خواص امروز در شکل گیری آن وقایع و تشابه آن با دشمنی های امروز مستکبرین جهان ،تدبر و بازشناسی آن دوران ضروری است .
اگر چه برخی از جریانات دخیل در وقایع آخر جنگ بر آنند آن دوره را بسیار ساده تفسیر کرده و به سرعت از آن بگذرند ولی تأمل در سخنان و رویکرد بنیانگذار جمهوری اسلامی در آن برهه ، امروز می تواند رموز بسیاری از اسرار آنرا بر ما فاش گرداند. به خصوص که در وقایع اخیر، مثلث تأثیر گذار در آن ماجر ا ماهیت خود را در مواجهه با فتنه ها بهتر آشکار کرده و نا پیداهایی از آن زمان را فاش ساخته اند.
حضرت امام خمینی (سلام الله علیه ) پس از فتح خرمشهر که هنوز هزاران کیلومتر از خاک ایران اسلامی در اشغال متجاوزان بعثی بود در خلاء ناشی از ناعدالتی حاکم بر مجامع بین المللی بر علیه ایران با نظر مثبت کارشناسان نظامی و سیاسی برخط استراتژیک « تنبیه متجاوز و تعقیب متجاوز » قاطعانه پافشاری کردند که اسناد گفتار ایشان از سال شصت و یک، تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه 598 گویای روشنی و وضوح این خط مشی بوده است. و در این راستا حرکات انحرافی از طرف برخی از مسئولان مرعوب وقت ـ که امروز نیز رویکردی متفاوت با مسئولان نظام در مواجهه با چالش های بین المللی چون انرژی هسته ای دارند ـ در رابطه برقرار کردن با آمریکا و رژیم صهیونیسمی در ماجرای « مک فارلین » در توهم خروج از بن بست جنگ نه تنها راه به جایی نبردند بلکه با شکست آن ، مردم را به پیگیری فرامین امام راحل مصمم تر کرد.
آقای « محسن رضایی » که خود را « جعبه سیاه جنگ » می داند اخیرا به مناسبت هفتهء دفاع مقدس در گفتاری در قالب مصاحبه که در سایت ایشان (تابناک) نیز منتشر شد سخن تأمل انگیزی در رابطه پذیرش قطعنامه دارد که شاید با دنبال کردن آن بتوان به یکی از همان زوایای پنهان رسید.محسن رضایی که خیلی مایل است سخنان تازه داشته باشد در پاسخی پیرامون پذیرش قطعنامه گفته است :
خیلی ها فکر می کنند ایران در سال 1367 قطعنامه 598 را پذیرفت اماایران یک سال قبلش قطعنامه را پذیرفته بود اما بنا نبود کهاین موضوع افشا شود تا مذاکرات پیش رود و مانعی برای ادامه مذاکرات پیش نیاید. (1)
این سخن در صورتی است که حضرت امام تا چند روز پیش از پذیرش قطعنامه در بیست و چهارم تیر سال شصت و هفت از پیگیری جنگ در جبهه ها نه در پشت میز مذاکره سخن داشتند و می فرمودند:
رزمندگان عزیز و دلاور ما اعم از ارتش و سپاه و بسیج با تکیه بر ایمان و سلاح امید به نصرت حق و با حمایت بی شائبهء مردم ، به نبرد و دفاع ادامه دهند و عزمها را جزم کنند و بر دشمن زبون بتازند و با همت خود افتخار نصرت و پیروزی را به ارمغان آورند که سرنوشت جنگ در جبهه ها رقم می خورد ، نه در میدان مذاکره ها و به یاری خدا وند و دعای خیر حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ حرف آخرمان را با صدامیان و جهانخواران در صحنهء حماسهء جهاد و شهادت می زنیم . (67/3/7) (2)
یا در این سخنان می توان حساسیت و صداقت بنیانگذار نظام اسلامیمان را درک کرد که فرمودند:
امروز روز عاشورای حسینی است ؛ امروز ایران کربلاست ، حسینیان آماده باشید ؛ « جهّزوا انفسکم بالصلاح و السلاح » نهراسید که نمی هراسید ، کمر بندهاتان را محکم کنید . ای آزادگان و احرار به پاخیزید ! قدرت های بزرگ شرق و غرب می خواهند شما را در زیر چکمه ها و چنگال های کثیف و خونین خود خرد کنند که حتی آخ هم نگویید . امروز روز مقاومت است چنان بر صدام و آمریکا و استکبار غرب سیلی زنید که برق آن چشمان استکبار شرق را کور کند . امروز روز درنگ نیست ، امروز روز صیقل انسانیت انسان هاست ؛ روز جنگ است ؛ روز احقاق حق است و حق را باید گرفت و انتظار آن که جهانخواران ما را یاری کنند بی حاصل است ... (67/1/11) (3)
حال با این منطق و کلام قاطع امام راحل و با توجه به اینکه ایشان در مقام رهبری اسلامی هیچگاه نقطهء مبهم و پنهانی برای مردم باقی نمی گذاشت این سخن محسن رضایی در پذیرش غیر رسمی قطعنامه 598 یکسال قبل از پذیرش رسمی آن چه معنایی می تواند داشته باشد؟
آیا آقای رضایی که خود به گفته وزیر اطلاعات سابق در ماجرای « مک فارلین » نقش داشته است (4)، با این سخن پس از بیست سال از پروژه مک فارلینی دیگر و مذاکرات مخفیانه بدون هماهنگی با امام راحل پرده کنار می زند؟
امام عظیم الشان در سخن خود با مردم پس از پذیرش قطعنامه می فرماید:
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا ً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه خصوصا ً برای من بود ، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم ؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا ً خودداری می کنم ، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور ، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم ، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم ... اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود ، هرگز راضی به این عمل نمی بودم ومرگ و شهادت برایم گواراتر بود... (67/4/29) (5)
امام راحل گویا برای حفظ آرامش و هدایت اوضاع از حوادث و عواملی سخن می گویند که« به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد.» بنابراین ،سخن آقای رضایی در کنار برخی از اقدامات و رفتار فرماندهان ارشد چون آقای رفسنجانی در اواخر جنگ را می توان روشن کننده همان زوایای پنهان و نیمه پنهان آن دانست .
اگر چه برخی از مسئولان و فرماندهان سابق جنگ ـ مثل آقای رضایی در همین سخنان ـ بر آنند با ناچیز دانستن تعبیر پذیرش قطعنامه به « نوشیدن جام زهر » از طرف حضرت امام آنرا یک موضع گیری احساسی تعبیر کنند ولی این نا خشنودی به همین کلام پایان نمی یابد و حرکت نمادین امام راحل در ترک سخنرانی پس از پذیرش قطعنامه تا رحلت جانگدازشان یکی دیگر از اشارات آن حجت خدا می تواند باشد چنانچه ایشان در نامه ای بدون بسم الله به اعضاء بیت شریفشان پس از جنگ نوشتند :
توجه داشته باشید که باید دور سخن گفتن مرا ولو یک جمله دعا ، خط بکشید. مجاری تنفس من بیمار است ، و حالا هم که جنگ در کار نیست ، زحمت به من ندهید . از اینکه مثلا ً خانوادهء شهدا و امثال آن بیایند و من دستی تکان دهم ، مضایقه ندارم . (67/8/7) (6)
این ناگفته ها را امثال آقای رضایی به سادگی از کنارش می گذرند ولی بر رزمندگان و سرداران اصیل ما این لطائف اواخر عمر حضرت امام پنهان نمانده است.
این دلخوری امام راحل از اکثر مسئولان وقت که به دلیل کتمان مصلحت اندیشانه امام از مردم ، مورد غفلت نخبگان قرار گرفته است ، آیا به دلیل همین مذاکرات غیر رسمی و عملکردهای مشکوک که آقای رضایی در این مصاحبه به آن اشاره کرده است نمی باشد؟
چرا در یکسال منتهی به پذیرش قطعنامه به خصوص ماههای آخر جنگ ما اینقدر در جبهه ها دچار ضعف و سوء مدیریت شده بودیم ؟
آیا تاکتیکی که آقای رضایی در سال پایانی جنگ برای آنچه که ایشان پیروزی نهایی می خواند ارائه داد و مورد تأیید آقای رفسنجانی که فرماندهی جنگ را بر عهده داشت قرار گرفت و طبق آن محور های نبرد را از دو جبهه به سه جبهه افزود و با هزینه های زیاد تمرکز نیروها را از منطقه حساس جنوب به شمال عراق انتقال داد به مذاکرات غیر رسمی ای که آقای رضایی از آن سخن گفته است ارتباطی دارد؟!
در عملیات والفجر 10 آقای رضایی با لباسی کردی در یکی از ارتفاعات کردستان در مقابل دوربین ها قرار گرفت واز این راهبرد سخن گفت و صریحا ً گفت : « ما با ایجاد جبهه سوم در جنگ با عراق و با فشار بر منطقه شمال عراق می خواهیم تمرکز ارتش عراق را از استان بصره متوجه شمال عراق کنیم .» البته ارتش بعث نیز با توجه به حساسیت استان بصره راهبردش این بود که اگر تمام شمال عراق را هم از دست بدهد تمرکز خود در جنوب را به هم نزند و محدودیت امکانات و نیروهای ما نیز منجر به تضعیف خط پدافندی جنوب شد و این راهبرد مورد انتقاد و مخالفت دیگر سردارانی چون سردار « رحیم صفوی » نیز قرار گرفته است .(7) چنانچه وقتی که آقای رضایی برای توجیه این سیاست جدید سمیناری در کرمانشاه (باختران ) ترتیب داد در حین آن سمینار توجیهی خبر ناباورانه از دست دادن فاو آن راهبرد را ناکارآمد کرد.
« حسن روحانی » که جزو تیم آقای رفسنجانی می باشد و در آن زمان در قرارگاه خاتم الانبیا بود از این جریان چنین می گوید:
وقتی که فاو سقوط کرد، سپاه سمیناری در کرمانشاه داشت و عمده فرماندهان در غرب بودند. روزی که فاو سقوط کرد روزی بود که آیت الله موسوی اردبیلی برای آنها در سمینار سخنرانی داشت. اولین خبر این که "فاو در حال سقوط است" من به آقای هاشمیرفسنجانی دادم و آن هم یک روز صبح خیلی زود فرمانده نیروی هوایی به نقل از یکی از خلبانان پایگاه امیدیه تماس گرفت و گفت، سپاه از ما تقاضای بمباران کرده و ما برای پشتیبانی در فاو پرواز میکنیم و نیروهای ما در حال عقبنشینی از فاو هستند.صبح زود به آقای هاشمی اطلاع دادم که وضعیت فاو خراب است. ایشان گفت که بعید است خبر درست باشد. ایشان یک ساعت بعد تماس گرفت وگفت خبر شما درست نبوده. با آقای محسن رضایی صحبت کردم، ایشان گفت فاو سقوط نخواهد کرد، مگر اینکه عراق بمب ا تمی به کار ببرد. نیم ساعت بعد که خلبانها برای بمباران رفته بودند دوباره تماس گرفته بودند و گفته بودند فاو از نظر ما سقوط کرده است. برای اینکه همه نیروها دارند به این طرف میآیند و سپاه خطی برای بمباران به ما میدهد که قبلاً خط مقدم آنها بوده، معلوم است که خط اول را خالی کرده است.دوباره به آقای هاشمی گفتم که فاو در حال سقوط است و ایشان گفت که اشتباه میکنید. یعنی گزارش سپاه ایشان را مطمئن کرده بود. وقتی آقای رضایی میگفت مگر اینکه عراق بمب اتم بزند، معنایش این بود که خیلی مطمئن به دفاع فاو بودند. البته بعد از آن خیلی تلاش شد که بازپس بگیریم که نشد. (8)
آیا این خونسردی فرماندهی جنگ در سقوط فاو به همین مذاکرات غیر رسمی که آقای رضایی می گوید ارتباطی داشت ؟
ما چند روز بعد دستور عقب نشینی از ارتفاعات « دربندیخان » و « شاخ شمیران » و « حلبچه» عراق را بدون درگیری از طرف فرماندهی عالی جنگ در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده داریم (9)و باز برای ما این سؤال می ماند که آیا این اقدامات به آن مذاکرات غیر رسمی ربط داشته است ؟!
و اگر ارتباطی بین وضعیت ضعف اواخر جنگ با مذاکرات غیر رسمی
کذایی هست پس چرا علاوه بر اینکه آن مذاکرات بدون هماهنگی با حضرت امام
پیش می رفت باید در وضعیت ضعف و شکست مقدمات پذیرش قطعنامه ایجاد میشد؟ چرا
با از دست دادن قسمت هایی از خاک عراق در عوض قسمتهایی از خاک ایران که
در دست عراق بود ما را در موضع ضعف قرار دادند و در مذاکرات فرسایشی که
بیش از دوسال بین دستگاه خارجه ایران و دولت بعث صدام پس از آتش بس صورت
گرفت مقامات متجاوز عراق اصلا ً حاضر به پیشرفت مذاکرات نبودند ولی اگر ما
فاو و دیگر نقاط در دستمان بود جای مانور بیشتری داشتیم و از یاد نبرده
ایم که ما به حقوقمان مثل آزادی اسرا و بازگشت عراق به مرزها در پشت میز
مذاکره نرسیدیم بلکه حماقت صدام در حمله به کویت فرصتی برای آزادی اسیران و
عقب نشینی صدام دوسال پس از پذیرش قطعنامه برای جمهوری اسلامی ایران
ایجاد کرد.
این در صورتی است که در بین مسئولان وقت جنگ چون حسن
روحانی اعتقاد برای مذاکره و معامله با غربی ها در جنگ دیده می شود چنانچه
وی در گفتار اخیر خود در رابطه با ماجرای مک فارلین آنرا ضروری و نسبت به
شکست آن ابراز تأسف می کند:
آن (ماجرای مک فارلین ) مسئله یک مورد خاصی بود که پشت پرده پیش میرفت و مذاکراتی انجام میگرفت برای اینکه معاملهای صورت بگیرد تا بتوانیم برخی از نیازمندیهای جبهه را تأمین کنیم و متأسفانه در آخر به مشکل برخورد کرد. (10)
این در صورتی است که مشکل اصلی در ماجرای مک فارلین مخالفت حضرت امام با آن بود.
مثلث معروف « رضایی ، موسوی ، هاشمی رفسنجانی » که تاثیر گذاران اصلی پذیرش آنچنانی قطعنامه 598 بودند با نوع رویکرد و عملکرد خود در وقایع اخیر پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری مقدار زیادی از نوع تعاملاتشان در زمان حضرت امام ، ابهام زدایی کرده و ما را به پاسخ این سؤال که چرا امام راحل از آن واقعه به عنوان « نوشیدن جام زهر و از زهر کشنده تر » تعبیر می کند ،نزدیکتر کردند.
برخی پافشاری می کنند که علت پذیرش قطعنامه را دخالت آشکار آمریکا تلقی کنند ویا چیز دیگر ولی رهبر معظم انقلاب اسلامی که در آن زمان رییس شورای عالی دفاع بودند در تحلیل این فراز مهم تاریخ انقلاب اسلامی می فرمایند:
پذیرش قطعنامه به خاطر ترس نبود ... به خاطر هجوم آمریکا نبود ...به خاطر عده ای از مسئولین اقتصادی در کشور بود ، که به امام ارائه دادند که ما نمی توانیم هزینه جنگ را بپردازیم ...(11)
امام راحل با توجه به رسالت پیامبرگونه اش و ولایتی که فقیهان برگزیده نسبت به خلق خدا دارند راهبرد خود در جنگ را چنان ترسیم کرده بود که به خوبی مورد لبیک هزاران رزمنده مجاهد شهید قرار گرفت.
دلیل پافشاری امام بر سقوط صدام و اسلامی شدن حکومت عراق بینش عمیق ایشان به آینده منطقه و لشگر کشی آمریکا بود و به تعبیری ایشان امروز عراق و منطقه را می دیدند و می فرمودند:
اگر چنانچه جنگ عراق ( را ) پیش ببرد ایران ، و عراق را جنگش را به نفع خودش شکست بدهد... ملت مظلوم عراق از زیر چنگال این حزب ستمگر ، خودش را اخراج می کند و متصل می کند به ملت ایران و یک حکومتی خودش تأسیس می کند موافق میل خودش ، اسلامی ، و اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند ، سایر این کشور های کوچولویی که در منطقه هست آنها هم به این ها می پیوندند و آمریکا از این منطقه زرخیز که برای او حاضر است هزاران لشگر خودش را از بین ببرد و هزاران مردم را از بین ببرد محروم خواهد شد... ( 61/3/30) (12)
ساده انگاری است که سقوط صدام را با اشغال این کشور اسلامی توسط آمریکا و نفوذ صهیونیست ها در این کشور بزرگ و استراتژیک اسلامی را پیروزی تلقی کنیم چرا که به فرمودهء رهبر معظم انقلاب اسلامی ؛ اشغاگران عراق اگر به اهداف خود برسند کشورهای منطقه صد سال عقب می مانند و این را می توان یکی از دلایل امام راحل از اینکه جنگ به سقوط صدام توسط خود کشورهای منطقه منجر نشد را به نوشیدن جام زهر تعبیر کردند چرا که در سیره ایشان چنین دور اندیشی هایی کم نبوده است .
ولی مهم در این کلام نوع برخورد و تفاسیر برخی از مسئولان سابق که البته امروز مدعی مدیریت عاقلانه وبی نقص هستند در مغایرت با دوراندیشی های امام راحل می باشد که چگونه امروز مدعی هستند که :
احتمالا خود امام هم نمی دانست تصمیمش چه پیامدی دارد و چه اتفاقی رخ می دهد (13)
البته آقای رضایی در همین مصاحبه پیشنهاد می دهد که سالروز نوشیدن جام زهر توسط امام راحل به عنوان جشن پیروزی اعلام شود .
به راستی نوع عملکرد افرادی که در خلاء از دست دادن فرماندهان نخبه جنگ عهده دار فرماندهی جنگ در روزهای سرنوشت ساز پایان آن شدند و رویکرد آنان در امتحانات اخیر که مردودی هایی هم داشت را می توان هم دلیلی برعلت گلایه مند بودن حضرت امام از ایشان دانست و هم میدان اخیر را میدانی برای افشای چهره هایی که هنوز به دلیل کتمان امام ناشناخته مانده بودند ، دانست .
کسی نگفت؛ چرا امام جام زهر نوشید؟
حجتالاسلام مسعود شفیعیکیا
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیداری که اخیراً با عده ای از اهل قلم در حوزه دفاع مقدس داشتند، از اینکه تاریخ مکتوبی ازانقلاب اسلامی تدوین نشده، ابراز نارضایتی کردند. اینکه ایشان این گله را در میان نویسندگان جنگ بیان داشتند، دلیل بر ثبت نشدن بسیاری از زوایای آشکار و نهان جنگ به عنوان بخش مهم تاریخ انقلاب اسلامی نیز می باشد.
ناچاری ایران برای تنبیه متجاوز و تعقیب آن
در تاریخ جنگ تحمیلی ودفاع مقدس کشورمان آنچه که هیچ تردیدی در آن نیست، لزوم ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر است، چرا که برای باز پس گیری نزدیک هفت هزار کیلومتر از خاک کشورمان و رسمیت مجدد یافتن مرزهای قرارداد 1975 الجزایر که صدام تا سال 1369 آنرا یکطرفه ملغی اعلام کرده و مدعی بود که مرزکشورش تا سه جزیره (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) در خلیج فارس گسترش دارد، چاره ای نبود جز اینکه در شرایط ناعادلانهای که سازمان ها و مجامع بین المللی طرف عراق را گرفته بودند، خود پیگیر سیاست "تنبیه و تعقیب متجاوز" باشیم. این رویکرد از سوی امام خمینی با همت مجاهدان خستگی ناپذیر انقلاب اسلامی چون باکری ها و همت ها و خرازی ها و هزاران مجاهد گمنام تا سال 65 و بهخصوص تاعملیات بزرگ کربلای 5 با اُفت و خیزهای ناچیز بهطور جدی ادامه پیدا کرد و ثمره آن تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت بود که برخی از حقوق کشورمان را پس از سال ها سکوت و مواضع دوپهلو لحاظ کرده بود.
تنها ایراد جدی آن قطعنامه، چینش بندهای آن بود که با تقدم آتش بس عملاً با ایستایی دو طرف در جایگاه خود هزاران کیلومتر از خاک کشورمان بدون تضمین بین المللی و تعیین متجاوز و بهرسمیت شناخته شدن مرزهای قرارداد الجزایر، ما را نیز چون کشور های عربی که به دلخوشی قطعنامه شورای امنیت به آتش بس با رژیم صهیونیستی تن دادند و ذره ای از خاک خود را پس نگرفتند، زیان کار می کرد. بنابراین، جنگ برای جابهجایی بندهای عقب نشینی به مرزها و تعیین متجاوز ادامه پیدا کرد ولی آنچه بیشتر رزمندگان و فرماندهان میانی و مستقیم جنگ را که از نزدیک با ماشین جنگی عراق دست و پنجه نرم می کردند، آزار داد، سال پایانی جنگ و سیاست های سؤال برانگیز برخی مسئولان عالی جنگ بود که منجر به پذیرش قطعنامه 598 در حالت ضعف و عقب نشینی در اکثر جبهه ها شد.
ماجرای جام زهر؛ داستانی که میخواهند پنهان بماند
اگر چه برخی فرماندهان سیاسی و ستادی جنگ بر آن هستند که رویدادهای این مقطع را عادی جلوه دهند ولی تعبیر امام راحل از آن به "نوشیدن جام زهر" و "از زهر کشنده تر" اشاره به مطالب مگویی است که امام در آن مقطع به دلیل حفظ انسجام مردم و مسئولین و مصلحت کشور، آشکار شدنش را برای آیندگان گذاشتند و فرمودند: «و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا ً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه خصوصا ً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا ً خودداری می کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم...» (29/4/67) (صحیفه امام ج 21 ص92)
این در صورتی است که برخی مسئولان جنگ مانند آقای محسن رضایی در مصاحبه با هفته نامه "میهن" در هفته دفاع مقدس سال گذشته پیشنهاد برگزاری جشن پیروزی در سالگرد آتش بس را می دهند و مدعی می شوند که «احتمالاً خود امام هم نمی دانست تصمیمش چه پیامدی دارد و چه اتفاقی رخ می دهد» و یا آقای هاشمی رفسنجانی در برنامه زنده شبکه سه سیما به صراحت تعبیر "نوشیدن جام زهر" از طرف امام راحل را تعبیری نسنجیده خواند که منجر به یورش همه جانبه عراق به کشور پس از پذیرش قطعنامه شد و حتی "خاتمی" که آن زمان مسئولیت هماهنگی تبلیغات جنگ را داشت، در پاسخ خبرنگار سیما در زمان ریاستش بر دولت، بهترین خاطره جنگ را پذیرش قطعنامه می داند.
این نقطه نظرات مسئولان فعال جنگ در کنار تعبیر نوشیدن جام زهر از طرف امام(ره) وحرکت نمادین ایشان در ترک سخنرانی تا رحلت جانگدازشان بر خلاف اصرار اکثر مسئولان ستادی جنگ چون مصاحبه اخیر آقای شمخانی با « دیروز، امروز، فردا » که می کوشند آن شرایط را عادی جلوه دهند، حاوی تناقضاتی است که گویای پیچیده بودن شرایط سال پایانی جنگ است.
اما مشکل از نوع وقایع نگاری جنگ ناشی می شود که مناسبت ها و روایتگری ها ی سیاسی جنگ را منحصر به گفته های مسئولان ستادی جنگ کرده ایم که در ساختمان وزارت در سید خندان تهران غبار جنگ بر رویشان نشست و خط مقدمشان در اعماق جانپناههای قرارگاه بود و کمتر پیش آمده که از فرماندهان و مسئولان مستقیم جنگ و رزمندگان آن که با پوست و گوشت خود بار جنگ را متحمل بودند، سؤال شود.
مذاکرات غیر رسمی و خلاف دیدگاه امام و فرماندهان جنگ
سؤال اصلی این است که چرا فرماندهی جنگ بر خلاف نظر اکثر فرماندهان در سال سرنوشت ساز پایانی آن با ایجاد جبهه سومی در انسجام جبهه تزلزل ایجاد کردند و با اطلاع داشتن از افزایش توان نظامی عراق از 16 لشگر به 60 لشگر و حضور 600 گردان پای کار و پشتیبان با تجهیزات کامل و یگان زره ای تقویت شده که در منطقه بی نظیر بود، با چه توجیه نظامی، دست آوردهای خیبر، والفجر 8، کربلای 5 و حتی بیتالمقدس را رها کرده و نیروها را در جنگ فرسایشی قرار دادند؟ و چرا بر خلاف نظر اکثر فرماندهان جنگ مانند سردار صفوی و فرماندهان یگانها، جبهه سوم را در سلیمانیه عراق شکل دادند؟ در صورتی که استراتژی دولت بعث را هر بسیجی نیز می دانست که تمرکز ماشین جنگی عراق که مستکبرین فربه اش کرده بودند، در استان بصره بود و صدام اگر تمام شمال را هم از دست می داد، منطقه استراتژیک جنوب را رها نمی کرد و به هیچ وجه حلبچه و سلیمانیه برایش به اندازه شهر کوچکی در استان بصره ارزش نداشت ولی هنوز نمی دانیم با چه تضمینی فرماندهی جنگ مناطق مهمی چون فاو و شلمچه و مجنون را در کنار ماشین جنگی عراق بی دفاع گذاشت تا یکی پس از دیگری در خوش باوری ـ و یا هر چیز دیگر به عنوان برگی برنده در مذاکرات پس از پذیرش قطعنامه از دستمان برود؟
اخیراً آقای رضایی از پذیرش غیر رسمی قطعنامه یکسال پیش از پذیرش آن از طرف امام راحل سخن گفته است: «خیلی ها فکر می کنند ایران در سال 1367، قطعنامه 598 را پذیرفت اما ایران یک سال قبلش قطعنامه را پذیرفته بود اما بنا نبود کهاین موضوع افشا شود تا مذاکرات پیش رود و مانعی برای ادامه مذاکرات پیش نیاید.» (تابناک ـ هفته دفاع مقدس 1388 ـ مصاحبه هفته نامه « میهن »)
این سخن پرده از ماجرای پنهانی در یکسال پایان جنگ کنار می زند که نمی توان تضعیف جبهه ها را در آن سال بی ارتباط با آن دانست. این در حالی است که امام(ره) در طی این یک سالی که رضایی از آن یاد کرده، بارها مردم را به مقاومتی عاشورایی دعوت می کند که نتیجه جنگ را به دور از میز مذاکره بلکه در میدان نبرد رقم خواهد زد: «رزمندگان عزیز و دلاور ما اعم از ارتش و سپاه و بسیج با تکیه بر ایمان و سلاح امید به نصرت حق و با حمایت بی شائبهی مردم، به نبرد و دفاع ادامه دهند و عزمها را جزم کنند و بر دشمن زبون بتازند و با همت خود، افتخار نصرت و پیروزی را به ارمغان آورند که سرنوشت جنگ در جبههها رقم می خورد، نه در میدان مذاکرهها و به یاری خدا وند و دعای خیر حضرت بقیة الله -ارواحنا فداه- حرف آخرمان را با صدامیان و جهانخواران در صحنهی حماسهی جهاد و شهادت می زنیم. (7/3/67 ـ صحیفه امام ج21 ص 52)
و این سؤال پرسشی است که بسیاری از کارشناسان جنگ را به خود مشغول کرده است، بهعنوان نمونه، دو تن از پژوهشگران معتبر جنگ در کتاب "جنگ از نگاهی دیگر" به خوبی این مقطع را باز گو می کنند: «باید این نکته به خوبی برای نسل امروز و نسل های آینده تبیین شود که چرا ایشان (اما م) چند صباحی قبل از پذیرش قطعنامه، صلح را با خیانت به رسول الله صلی الله علیه و آله برابر می دانستند اما چند روز بعد خود زیر پای قطعنامه را امضا کردند؟! آیا غیر از این بود که عامل اصلی این پذیرش، ضعف ما در مقدورات انسانی جنگ بود؟ به تعبیر بهتر زمانی جنگ می توانست ادامه پیدا کند که تمام نیروی انسانی و لااقل اکثریت آنها با اندیشه "پیروزی خون بر شمشیر" کماکان همراه باشند اما زمانی که احساس شد درصد قابل توجهی از مسئولین و بدنه انسانی جنگ تداوم نبرد را در گرو داشتن شمشیر و سلاح کارآمد می دانند آنگاه چگونه می توان به عنوان رهبر جنگ به ایشان حکم کرد که باید در این راه خون داد تا پیروز شد؟!» («جنگ از نگاهی دیگر » ص 479 / حجت الاسلام بهداروندـ سردار سوداگر)
پراکنده کردن نیروها و از دست دادن فاو
سخنی که بیشتر فرماندهان یگان های عمل کننده داشتند، این بود که چرا عراقِ تا دندان مسلح تحرک کمی تا ابتدای سال 67 داشت ولی ما به جای عملیات سرنوشت سازی که وعده آن را فرماندهی جنگ می داد، به عملیات های پراکنده که تلفات و هدر امکانات و نیرو داشت، می پرداختیم.
آنان که از نزدیک با جنگ در تماس بودند، اذعان می کنند که یکی از ایرادات فرماندهان گردان ها و لشکرهای سپاه به فرماندهی جنگ، فرسایشی شدن جنگ و تحمیل نقل وانتقالاتی بود که جز تحلیل نیرو و امکانات اثری نداشت ولی از سر اطاعت از فرماندهی هیچگاه این اختلافها بروز نکرد. انتقال جنگ به شمالغرب یکی از این مناقشات بود که فرماندهی جنگ به نظر عناصر اصلی جنگ که بیشترین غبار جنگ بر چهره آنان نشسته بود، توجهی نکرد. در کتاب "تبیه متجاوز" که کاری از مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ ستاد فرماندهی کل قوا ست و از کتاب های مرجع تحقیقات جنگ بهشمار می آید، می خوانیم: «با وجود درک مشترک فرماندهان نسبت به بن بست جنوب... جنگ در جبهه شمال، تا حد زیادی راهگشای وضعیت موجود بود. اما در این باره فرماندهان اجماع نظر نداشتند و نظر بسیاری از آنها مخالف بود. این مخالفت در سطح فرماندهان عالی و یگان ها بیشتر به چشم می خورد... مهمترین عامل بر سر راه اجرای استراتژی شمال، آماده نکردن عقبه های مناطق عملیاتی، نداشتن تجربه عملیات بزرگ زمستانی در شمال و عدم اعتقاد و باور فرماندهان نسبت به انجام عملیات اصلی در شمال غرب بود.» (تنبیه متجاوز ص315-318)
اگر این اشتباه استراتژیک را فرماندهی عالی جنگ در ابتدای جنگ می کرد، می شد به بی تجربگی آنان ربط داد ولی کسانی که ادعای گرداندن کشور در آن مقطع را دارند، چرا؟ اوج این معضل را در سقوط فاو می بینیم که "حسن روحانی" از نزدیکان آقای رفسنجانی و از مسئولان وقت قرارگاه خاتم الانبیاء درباره آن چنین حکایت می کند: «وقتی که فاو سقوط کرد، سپاه سمیناری در کرمانشاه داشت و عمده فرماندهان در غرب بودند. روزی که فاو سقوط کرد، روزی بود که آیت الله موسوی اردبیلی برای آنها در سمینار سخنرانی داشت. اولین خبر این که "فاو در حال سقوط است" من به آقای هاشمیرفسنجانی دادم و آن هم یک روز صبح خیلی زود فرمانده نیروی هوایی به نقل از یکی از خلبانان پایگاه امیدیه تماس گرفت و گفت، سپاه از ما تقاضای بمباران کرده و ما برای پشتیبانی در فاو پرواز میکنیم، نیروهای ما در حال عقبنشینی از فاو هستند. صبح زود به آقای هاشمی اطلاع دادم که وضعیت فاو خراب است. ایشان گفت که بعید است خبر درست باشد. ایشان یک ساعت بعد تماس گرفت و گفت خبر شما درست نبوده. با آقای محسن رضایی صحبت کردم، ایشان گفت فاو سقوط نخواهد کرد، مگر اینکه عراق بمب اتمی به کار ببرد. نیم ساعت بعد که خلبانها برای بمباران رفته بودند، دوباره تماس گرفته بودند و گفته بودند فاو از نظر ما سقوط کرده است. برای اینکه همه نیروها دارند به این طرف میآیند و سپاه خطی برای بمباران به ما میدهد که قبلاً خط مقدم آنها بوده، معلوم است که خط اول را خالی کرده است. دوباره به آقای هاشمی گفتم که فاو در حال سقوط است و ایشان گفت که اشتباه میکنید. یعنی گزارش سپاه ایشان را مطمئن کرده بود. وقتی آقای رضایی میگفت مگر اینکه عراق بمب اتم بزند، معنایش این بود که خیلی مطمئن به دفاع فاو بودند. البته بعد از آن خیلی تلاش شد که بازپس بگیریم که نشد.» (مصاحبه همشهری 4/7/87)
اگر چه در این مطلب روحانی می خواهد توپ را به زمین رضایی بیاندازد و مقصر سقوط فاو را وی بداند و خود و آقای هاشمی را تبرئه کند ولی عدم پاسخ رضایی و جریانش که کوچکترین مطلبی را بی پاسخ نمی گذارند، نشان از صحت این سخن دارد و خاطرات و مشاهدات رزمندگان و فرماندهان مستقیم را هم اگر کنار آن بگذاریم، زوایای بیشتری آشکار می شود. آیا از دست دادن فاو و مجنون و شلمچه، جزو توافقات آن مذاکرات پنهانی بوده است که آقای رضایی از آن سخن گفته است؟ و اگر آری به چه قیمت، به قیمت زیرسؤال رفتن رویکرد آرمانی امام راحل در جنگ و شهادت دهها تن از بهترینهای کشور و از دست دادن نقاطی که دسترنج هزاران مجاهد و شهید بود؟ و اگر اینطور است با وجود بند اوّل قطعنامه که تحقق آتش بس بود، با از دست دادن مناطق مهمی که جزو افتخارات جنگ تحمیلی بود، ما ذره ای از خاک عراق در دستمان نبود ولی عراق با بیش از پنج هزار کیلومتر در دست داشتن خاک ایران برنده ظاهری جنگ به شمار نمی آمد؟!
علت ریزش نیروها در جبههها
سؤالات دیگری چون؛ چرا دولت وقت و نیروهای مسلح برنامه های همزمان را اجرا کردند که بازخورد آن خالی شدن جبهه ها بود؟ مثل قانون خدمت وظیفه برای رزمندگان بسیجی مشمولی که کارکُشته جنگ بودند و بهکار گیری آنان در محل خدمتی خارج از جبهه، بهکارگیری مشمولان وظیفه به عنوان پاسدار وظیفه که عموماً انگیزه بسیجیان را نداشتند در جبهه ها، نقل و انتقال نیروهای رسمی و فراخوان فرماندهان دسته و گروهان ها به بهانه تداوم آموزش به پشت جبهه، دادن سهمیه رزمندگان کنکور و کشاندن اکثر بسیجیان به شهرها برای کنکور در بحبوحه ای که ماشین جنگی عراق برای دومین بار در طول جنگ برخواسته بود و مناطقی چون فاو و مجنون و شلمچه را تسخیر کرده بود، بازی های سیاسی مجلس سوم، لو رفتن ماجرای "مک فارلین" و ارتباط مخفی مسئولان جنگ با امریکایی ها، انگیزه آرمانی بسیجیان در جنگ را تضعیف کرده بود و انجام عملیات های فرسایشی که به گواه فرماندهان مستقیم جنگ توان نیروها را برای ادامه حضور در جبهه ها بریده بود و عدم حمایت و تبلیغ همه گیر نسبت به آخرین اعزام "سپاهیان مهدی علیه السلام" که قراربود مانند اعزام سپاهیان محمد صلی الله علیه و آله صدهزار نفری باشد، همه در کنار هم ریزش چشمگیری از نیروهای مردمی که بدنه اصلی جنگ را تشکیل می دادند، نتیجه داد.
با این حال، اصرار فرماندهی عالی در ایجاد جبهه سوم جای تعجب بیشتری دارد. ولی گزارش دولت وقت به امام که جوانان را خالی از انگیزه حضور در جبهه می دانست، با پذیرش قطعنامه دروغ از آب در آمد چرا که هزاران جوان پس از پذیرش قطعنامه که با کاری انجام شده، مواجه شده بودند به جبهه ها سرازیر شدند و مکان هایی مانند دوکوهه نیز برای اسکان نیروها مجبور به زدن چادر در صحراهای اطراف شدند.
از مرحوم حاج "سید احمد آقای خمینی" نقل است که امام فرموده بودند: «اگر می دانستم این همه جوان هنوز برای دفاع حاضرند، قطعنامه را نمی پذیرفتم.» ولی به هر حال هنوز هم مسئولان عالی جنگ از پاسخ اینکه "چرا امام جام زهر نوشید؟" طفره می روند و بر آن هستند آن را توجیه کنند ولی امام راحل در پذیرش قطعنامه فرمودند: «و به یارى خداوند بزرگ در هیچ زمینهاى مغلوب و شکست خورده نیستیم، حتى در جنگ پیروزى از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آنهمه خسارات چیزى به دست نیاوردند. البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم، در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مىنگریستیم و مىرسیدیم ولى این بدان معنا نیست که در هدف اساسى خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهایم.» (صحیفه نور ج21 283 « منشور روحانیت »)
ولی عملکرد عناصر مؤثر در تحمیل قطعنامه به امام راحل در سال های گذشته به خصوص در فتنه های سال گذشته و آشکار شدن خیانت برخی از آنان، جای ذره ای خوش گمانی به عملکردشان در سال پایان جنگ نیز باقی نمی گذارد.
با توجه به اینکه جنگ تحمیلی برای ما پایان خوشی داشت، ولی
امام فرمودند قبول قطعنامه 598 برای من مثل نوشیدن جام زهر بود و علت این
جمله امام این بود که فرمانده سپاه آن زمان نامهای به امام نوشت مبنی بر
اینکه به علت مشکلات اقتصادی قادر به ادامه جنگ نیستیم. نماینده مردم تهران
در مجلس در همین رابطه بیان داشت: نامهای هم از طرف نخست وزیر وقت آقای
میر حسین ...
نماینده مردم تهران در مجلس گفت: در دولت گذشته اسم شهدا را از خیابانها برمیداشتند و نام گل میگذاشتند.
به گزارش راسخون از یاسوج، فاطمه رهبر سه شنبه شب در جمع
هزاران نفر از حامیان دکتر محمود احمدی نژاد در یاسوج افزود: از سال 57 که
انقلاب ما به پیروزی رسید دشمنان ایران سعی کردند به ما ضربه بزنند، ولی با
رهبری امام خمینی (ره) و هوشیاری مردم نتوانستند کاری از پیش ببرند.
وی
اظهار داشت: با توجه به اینکه جنگ تحمیلی برای ما پایان خوشی داشت، ولی
امام فرمودند قبول قطعنامه 598 برای من مثل نوشیدن جام زهر بود و علت این
جمله امام این بود که فرمانده سپاه آن زمان نامهای به امام نوشت مبنی بر
اینکه به علت مشکلات اقتصادی قادر به ادامه جنگ نیستیم.
نماینده مردم
تهران در مجلس در همین رابطه بیان داشت: نامهای هم از طرف نخست وزیر وقت
آقای میر حسین موسوی به دست امام رسید که در آن نامه استعفای خود را اعلام
کرده بود و تا سه روز صحنه کار را ترک کرد و همچنین در این نامه قید شده
بود که دیگر قادر به تأمین معاش مردم نیستم.
عضو شورای حزب مؤتلفه
اسلامی گفت: در آن زمان امام نامهای به میر حسین موسوی نوشتند و گفتند که
استعفای شما در این موقعیتی که مردم فرزندان خود را فدای انقلاب و نظام
میکنند باعث تعجب من شده است بهتر بود شما با من مشورت میکردید.
عضو
شورای حزب مؤتلفه اسلامی در ادامه افزود: حالا عدهای میگویند نخست وزیر
خوب امام ولی چه تضمینی است که با این همه مشکلاتی که الآن در داخل و خارج
از کشور وجود دارد اگر این آقا رئیس جمهور شود دوباره استعفا ندهد.
وی
اذعان داشت: در 8 سال بعد از جنگ که به عنوان دوران سازندگی نام گرفت خدمات
شایستهای صورت گرفت، ولی در مقابل نکات مثبت این دوران نکات منفی از جمله
پیروی نکردن از مقام معظم رهبری، کمبود ارزشهای انقلاب و اختلاف طبقاتی
نیز اتفاق افتاد که سبب نارضایتی مردم شد و عدهای از این موضوع استفاده و
در تاریخ 2 خرداد 76 موجی را به عنوان اصلاحات به وجود آوردند.
رهبر
عنوان کرد: در فیلم مستند کروبی افرادی ایفای نقش میکنند که به دلیل
اختلاس 300 میلیارد تومانی محاکمه شدهاند و افراد دیگری چون عمادالدین
باقی، عباس عبدی، خانم کدیور، عطاالله مهاجرانی در این فیلم ایفای نقش می
کنند که تاریخ هم سابقه آنها را نوشته است.
نماینده مردم تهران در مجلس
در همین رابطه افزود: اینها کسانی هستند که نظریاتی چون دوره اندیشههای
امام دیگر تمام شده و باید به موزه بروند، خشونت طلبی حضرت رسول (ص) سبب
شهادت امام حسین (ع) شد و یاد و ارزشهای شهدا باید به موزهها سپرده شود
را داشتند.
رهبر خاطر نشان کرد: هم اینها بودند که در دولت گذشته مسند
امور را در دست داشتند و اسم شهدا را از خیابانها بر میداشتند و اسم گل
میگذاشتند آری هم اینها بودند که در روزنامه کلمه سبز خود شهادت بانوی دو
عالم حضرت فاطمه زهرا (س) را رحلت تلقی میکردند و حتی میگفتند اگر امام
حسین (ع) بود ما او را هم استیضاح میکردیم و حالا فکر کردهاند که مردم ما
فراموش کردهاند، ولی نه باید بدانند که مردم ما فراموش کار نیستند.
وی
اذعان داشت: در 10 روز گذشته علاوه بر رادیوهای خارجی که مطالبی را برای
اغفال مردم ارائه میکنند 8 شبکه صهیونیستی نیز راه اندازی کردهاند تا
مردم را از انتخابات دور کنند و رهبر معظم انقلاب در این مورد فرمودهاند
که حضور در انتخابات یک وظیفه شرعی و ملی است و این حق هر مسلمانی است که
در انتخابات شرکت کنند.
عضو شورای حزب مؤتلفه اسلامی تصریح کرد: در
مجلس ششم خانم کدیور که الآن در کنار آقای کروبی میایستد الحاق کنوانسیون
رفع تبعیض جنیستی برای زنان را با دیدگاه دوم خردادی برای رسیدن به
اندیشههای غربی به مجلس ارائه داد که بعد از رفتن به شورای نگهبان و
برگشتن این طرح 98 ایراد شرعی از این طرح گرفته شد.
این نماینده مجلس
در ادامه افزود: رهبر معظم انقلاب در حمایت از دولت نهم این جمله را بیان
کردند که دولت نهم به این دلیل موجب تخریب داخل و خارج قرار گرفته است که
گفتمان او گفتمان امام خمینی (ره) است و مخالفان این دولت به کینه امام
خمینی (ره) به مخالفت با احمدی نژاد میپردازند.
وی خاطر نشان کرد:
آنها میگویند که کشور در خطر است، ولی ما میگوییم کشور در خطر نیست بلکه
منافع شخصی شما در خطر است بنابراین ما به پیروی از فرمایشات امام خمینی
(ره) و رهبرمعظم انقلاب آیتالله خامنهای در صحنه انتخابات وارد میشویم و
هوشیارانه، بیدار و بانشاط به جناب آقای دکتر احمدی نژاد رأی میدهیم.
این جور سوالا برا شما جوونا یه جور بازیه ولی برا ما خاطرس!!
جنگ
ایران و عراق دو بعد داشت. یکی بعد اسلام و کفر و دیگری بعد عرب و عجم. از
نظر عراقیا اونا عرب بودن و مسلمان. ما هم عجم و در نتیجه یا آتش پرست یا
اگه مسلمون هم شدیم به عنوان آدمای خوار و شکست خورده از لشکر عمر. ولی از
نظر ایرانیا عربا به اسلام فقط خیانت کردن و ائمه رو به سلابه کشیدن. بنابر
این قومی از مشرق زمین (که همین ما باشیم!) میان و اسلام رو نجات میدن. پس
ما اسلام بودیم و اونا کفر.
عربا به خاطر همین دیدگاهشون بود که به
فکر افتادن یاد عمر رو زنده کنن و دوباره ایرانیا رو از نو مسلمون کنن.
ولی تا اومدن به خودشون بجنبن دیدن که اونا شدن کفر و ما اسلام. از قدیم
الایام هم برنامه این بود که خداوند حامی سپاه اسلام است و لشکر کفر محکوم!
به شکست نهایی بنابر این پذیرفتن قطعنامه به معنای این بود که نه ما سپاه
اسلامیم نه اونا. میخواستیم یه بار برای همیشه به این داستان عرب و عجم
آقایان خاتمه بدهیم که با پذیرفتن قطعنامه دیگه نمیشد. واسه همین جام زهر
بود. چون به مسلمان بودن و البته عرب ذی حق بودن عراقیا صحه میگذاشت.
نتیجه اونم چند وقت دیگه مشخص شد. صدام حسین کافر شد برادر صدام حسین!!
الانم
ما هنوز درگیر این جنگ عرب و عجم هستیم. بعضیا اونقده از جبهه گیری عربا
بدشون اومده (و متاسفانه جبهه گیری مشابه بعضی از نیروهای داخلی) که ترجیح
دادن دور مسلمون بودن رو خط بکشن. این که شیعههای علی بخوان به خاطر
عربایی که امام حسین رو به کوفه دعوت کردن و خانوادشو قتل عام کردن دست از
اسلام بردارن نوشیدن جام زهر نیست؟
خلاصه سرتونو درد نیارم به سری
اعتقادات این جوری و اون جوری دست به دست هم داده بودن و این جو رو پیش
آورده بودن که جنگ تموم بشه بده! ولی بعدا معلوم شد که نه بابا بدم نیست.
حالا کی دوباره معلوم بشه که ... اونم معلوم نیست. فقط ما ملت این جوری
هستیم که وقتی یه فکری جو گیر میشه میکنیمش حقیقت مطلق و دست بردار
نیستیم. خلاصه اگه اسیر داستانای روزی و از سر روشن فکری نوین این حرفا رو
میزنی بدون که راجع به گذشته روشن فکری کردن و ادعا کردن کاری نداره.
تفکرات جامعه قدیمو نقد کردن اونم با حال و هوای امروزی روشن فکری نیست.
حال و هوا امروزی رو نقد کردن و پیش بینی وضع آینده روشن فکری و روشن
بینیه! اون رزمنده ها که صحبتشونو میکنی تو خال هوای اون روزا بودن. مثل
شما که تو حال و هوای این روزا هستی. اگه میخوای وقتی فردا به فکرهای
امروزت نیگا میکنی به خودت نخندی از همین امروز حال و هوا رو بذار کنار و
سوالای بهتر بپرس. شاید ما هم جوابای بهتر دادیم!!
یه قولی هم امام
داده بود اون موقعا که یه روزی حکمت پذیرش قطعنامه رو میگه! هیشکی نگفت
بزار من بگم. آخرای جنگ سال 67 امریکاییا شروع کردن به مشاوره نظامی دادن
به صدام و شروع کردن به سیستم چیدن علیه ساختارای نظامی ما. میدونستن هر
تیم ما چند تا آرپیجی زن داره، چند تا تیربارچی داره و ... خلاصه واسه هر
کدومشون چند تا نیرو گذاشته بودن که در جا عملشون رو خنثی میکردن. شکست
پشت شکست بود تو عملیاتا. کار به جایی رسیده بود که برای گرفتن جلوی عراقیا
از میدون مینای قدیمی تخریب چیا مین جمع میکردن میبردن جلو عراقیا
میکاشتن که جلوی حمله اونا رو بگیرن. دیدیم دیر بجنبیم کلی پیشروی میکنن.
گفتیم حالا که کلی زمینای اونا دست ماست یه جوری متوقفشون کنیم. بحث
پذیرفتن قطعنامه هم خیلی وقت بود مطرح بود و به خاطر مخالفت بعضیا به نتیجه
نمیرسید. با اون اوضاع و احوال مخالفا هم قانع شدن. امام هم اگه به اون
سفت و سختی میایستاد به خاطر این بود که جنگ بود. نمیشه تو جنگ شل بازی در
بیاری. باید سفت سر تصمیمای گروه وایسی. هر چی زمان بیشتر گذشت معلوم شد
که اونایی که نظرشون بر قبول قطعنامه بوده محقتر بودن.
خیلی چیزای
دیگه هم پشت پرده بود که من و تو نمیدونستیم. سطح دسترسی مردم به اطلاعات
اساسی خیلی ضعیفه. الانم خیلی چیزا پشت پرده هست که ما نمیدونیم. الیته
این به اون معنا نیست که نمیتونیم بفهمیم چه خبره. به شرط اون که دلمونو
به این تناقضای ظاهری که پیدا کردیم خوش نکنیم. الانم جنگ بین عرب و عجم
هست. جنگ بین اسلام و کفر هم هست. فقط یه خورده مملکت شیر تو شیر شده،
معلوم نیست کی مسلمونه کی کافر؟!
به نظر من مجبور بودن که جنگ رو تموم کنن. در واقع کسی جا نزد. به دلایل زیر:
1- شهرهامون زیر موشکبارون شدید بودن و ما هیچ کاری نمیتونستیم بکنیم.
2-
آمریکا مستقیمن وارد جنگ شد، به طوری که کشتیها، ناوها (از جمله ناو سهند و
ناو سبلان) و هواپیماهامون رو مستقیمن هدف قرار میدادن.
3- قیمت نفت
پایین اومده بود ولی بودجه محدود کشور خرج جنگ میشد (به نقل از مهندس
سحابی، 73 درصد بودجه کشور در سال آخر جنگ، خرج جنگ شد)
4- هواپیماهامون دچار کمبود قطعه یدکی و مهمات شده بودن (از جمله کمبود موشک فونیکس برای اف 14)
با این اوصاف، کسایی که میگن پیروزی نزدیک بوده، رو چه حسابی چنین حرفی میزنن؟!
همه میگن 8 سال " دفاع " مقدس . اما همه اقرار دارن که اواخر جنگ اراضی عراق دست ما بود . !!!
بعد
از دو سال از شروع جنگ و آزاد سازی خرمشهر این ما بودیم که پیروز میدان
ودیم و تو خاک عراق پیشرو داشتیم . همون موقع کشور های عرب حوضه خلیج فارس
که از سقوط رژیم بعث به دست ایران و قدررت گرفتن ما میترسیدن پیشنهاد جبران
تمام خساات واده به ایران رو مطرح کردن و در مقابل خواستا توقف جنگ بودن .
اما با مخالفت حاکم وقت ایران ( امام خمینی ) مواجه شدن . این شد که بهتر
دیدن به صدام کمک کنن .
من هر چی تحقیق کردم بیشتر به این نتیجه رسیدم
که بعد از اون 2 سال ما متجاوز بودیم چون آقایون طعم پیروزی رو چشیده بودن و
فکر میکردن اینجوری میتونن رژیم صدام رو ساقط کنن ولی نمیدونستن جوون مردم
اون جلو چی میکشه .
اما بعد از 6 سال دیدن که دیگه نمیشه جلو همه دنیا ایستاد تازه قبول کردن .
جالبه اکثر افرادی که موافق اتمام جنگ بودن تو خط مقدم فعالیت داشتن و اونایی که مخالف اتمام جنگ بودن تو تهران!!!!!
حاج عیسی، میگوید: « امام تا دو روز بعد از پذیرش قطعنامه چیزی
نخوردند. وقتی بعد از دو روز وارد اتاق شدم من را در بغل گرفت، گریه کرد و
گفت: شهدا به مقامی
که بخواهند میرسند، جانبازان اجرشان را میگیرند، اسرا هم برمیگردند، من چه کنم؟»
فراز و نشیب پذیرش قطعنامهای که جام زهر امام(ره) شد/ امام تا دو روز بعد چیزی نخوردند
به گزارش جهان، جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ایران فراز و نشیبهای فراوان
سیاسی و اقتصادی و نظامی داشت که در نهایت به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ منتهی شد.
دلایل پذیرش
این قطعنامه و نقش مسئولین وقت در این موضوع خود یکی از چالش برانگیزترین
موضوعات مربوط به دفاع مقدس است. و بارها اندیشمندان مختلف و نظریه پردازان
در زمینه
جنگ به تشریح علل آن پرداختهاند. در تاریخ ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ ، جمهوری اسلامی
ایران رسما قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در مورد چگونگی خاتمه جنگ
را پذیرفت.
اما به راستی چرا این قطعنامه تصویب شد؟ محتوای آن چه بود؟ و آیا با منافع و اهداف جمهوری اسلامی ایران انطباق داشت؟
کامران غضنفری، نویسنده کتاب «راز قطعنامه» در گفتوگو با تسنیم، با
بیان اینکه در بخشهای مختلف این اثر نقش افراد و سازمانهای تأثیرگذار در
جنگ و نهایتاً
نقش آنها در پذیرش قطعنامه مورد بررسی قرار گرفته است، گفت: حضرت امام(ره)
همیشه بر یک مبنا و اصل حرکت میکردند. در موضوع جنگ هم همین رویه در
تصمیمگیریها
و سخنرانیهای ایشان دیده میشود. امام(ره) همیشه از جنگ به عنوان تجاوز
یاد میکنند، جنگ را نعمت میدانند و هیچ گاه زیر بار آتشبسها نمیروند،
اما چه میشود
که در شهریور ۶۷ آتشبس اعلام میشود و بعد از آن امام این جمله معروف را بیان میکنند؟ همه امام(ره) را انسان مدبر و مدیر کاملی میدانند. انسان اینچنینی
هیچگاه به میل خود جام زهر، آتش بس اجباری، را نمیپذیرد، چه اتفاقی میافتد که به این قضیه منجر میشود؟
غضنفری افزود: در میان مسئولان بودند افرادی که بعد از پذیرش قطعنامه با
رسانهها به گفتوگو مینشینند و اعلام میکنند که تا قبل از واقعه ۱۲ تیر
ماه ۶۷ موضوع
پذیرش قطعنامه منتفی بود، اما بعد از آن تصمیم به پذیرش قطعنامه گرفتیم.
برخلاف چنین ادعایی همین افراد که مسئولیتهای اصلی در زمان جنگ داشتند، ۱۳
اسفند ۶۶
به صورت پنهانی پذیرش قطعنامه را توسط نمایندگان ایران به سازمان ملل اعلام
میکنند؛ بدون اینکه به حضرت امام(ره) این ماجرا را بیان کنند.
در سالگرد پذیرش این قطعنامه در ادامه به برخی علل آن از منظر کامران غضنفری در راز قطعنامه پرداخته میشود:
همزمان با تصویب قطعنامه تلاش آمریکا برای افزایش تحریم اقتصادی و تسلیحاتی ایران شدت گرفت
سردار شهید احمد سوداگر(از فرماندهان دفاع مقدس) در این رابطه مینویسد:
“در اواخر ۶۵ و اوایل سال ۶۶، چندین عملیات کوچک و بزرگ منجمله کربلای
۴،۵، ۱۰ و نصر ۴ توسط نیروهای ایرانی طراحی و اجرا شد. در عملیات کربلای۵
شدیدترین درگیریهای
طول جنگ در پشت دروازههای شهر بصره و تهدید بصره توسط ایران به وقوع
پیوست. در این دوران، موازنه قدرت به نفع ایران بود لذا از اسفند ۶۵ یعنی
پس از عملیات
کربلای ۵، تلاشی جهانی برای تهیه و تنظیم قطعنامه موسوم به ۵۹۸ آغاز شد و
در پایان تیرماه ۶۶ به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید. هم زمان، تلاش
آمریکا برای
افزایش تحریم اقتصادی و تسلیحاتی ایران نیز شدت گرفت. در این قطعنامه،
تصمیم به خاتمه دادن به منازعه ایران و عراق گرفته شد و آتش بس فوری و عقب
نشینی به مرزهای
بین المللی و اعزام تیم نظارت به مرزهای دو کشور مورد تاکید قرار گرفت. …
اما ایران به دلیل برخی از ملاحظات سیاسی و نظامی، ابتدا از پذیرش آن
خودداری کرد
و پیش شرطهایی را برای پذیرش آن عنوان کرد.”
مواد اصلی قطعنامه ۵۹۸
مواد اصلی قطعنامه ۵۹۸ به این شرح میباشد:
۱- به عنوان قدم اولیه جهت حل و فصل مناقشه از راه مذاکره، ایران و عراق
یک آتش بس فوری را رعایت کرده، به تمام عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا
خاتمه داده
و تمام نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی باز گردانند.
۳- مصرانه میخواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال کنونی، بر اساس کنوانسیون سوم ژنو در ۱۲ اوت ۱۹۴۹، بدون تاخیر به کشور خود بازگردانده شوند.
۵- از تمام کشورهای دیگر میخواهد که حداکثر خویشتن داری را مبذول دارند
و از هرگونه اقدامی که میتواند منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه شود،
احتراز کنند
و بدین ترتیب اجرای قطعنامه را تسهیل نمایند.
۶- از دبیر کل درخواست مینماید که با مشورت با ایران و عراق، مسئله
تفویض اختیار به هیئتی بی طرف برای تحقیق راجع به مسئولیت منازعه را بررسی
کرده، در اسرع
وقت به شورای امنیت گزارش دهند.
۷- ایجاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاشهای بازسازی با
کمکهای مناسب بین المللی پس از خاتمه درگیری تصدیق میشود و در این خصوص
از دبیر کل درخواست
میکند که یک هیئت کارشناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت، تعیین کند.
هیچ مطلبی در مورد شروع تجاوز توسط عراق گفته نشد
همان گونه که ملاحظه میشود، نه هیچ مطلبی در مورد شروع تجاوز توسط عراق
گفته شده، نه رژیم صدام محکوم به پرداخت خسارت به جمهوری اسلامی ایران
شده، و نه هیچ
ساز و کاری برای تبادل اسرا ارائه شده است.
هاشمی رفسنجانی در یادداشت ۳۰ تیر ۱۳۶۶ خود در اینباره مینویسد:
« به نخست وزیر و وزیر خارجه گفتم که بگویند اگر حسن نیت داشتند به جای
اینکه وعده بدهند، کمیتهای که در آینده آغاز گر جنگ را مشخص میکند، را
قبل از صدور
قطعنامه مشخص میکردند. … این قعطنامه که در آن اشارهای به کشور آغازگر
جنگ نشده است در چارچوب فصل هفت منشور ملل متحد تنظیم شده و اهمیت ویژهای
دارد. فشارهای
دیپلماتیک آمریکا و سپس انگلیس، موثرترین عوامل در تصویب قطعنامه ۵۹۸ بوده است.»
سردار شهید احمد سوادگر نیز در مقاله دیگری مینویسد:
“با نگاهی به ۱۰ قطعنامه صادر شده از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و
بررسی حوادث قبل و بعد از صدور این قطعنامهها مشخص میشود که در هیچ کدام
از این قطعنامهها
تمامی شرایط مدون صدور قطعنامه توسط این شورا لحاظ نشده و تمهیدات لازم
برای اجرای کامل آنها اندیشیده نشده بود. از طرفی با توجه به شرایط زمانی
صدور این قطعنامهها،
همگی آنان در زمانی صادر میشد که ایران در عرصه نبرد پیشرفتهایی به دست
می آورد یا موازنه به نفع ایران رقم میخورد. بنابراین صدور این قطعنامهها
در آن زمانها
نه تنها کمکی به ایران و خاتمه جنگ نمیکرد. بلکه در جهت تضعیف طرف مظلوم
جنگ و محدود کردن اقدامات دفاعی آن و حمایت و پشیتبانی تلویحی از متجاوز
بوده است.”
در آن زمان آمریکا تلاش میکرد که قطعنامه مذکور به گونهای تنظیم شود
که تحریمهایی را برای هر کدام از طرفین جنگ که با آتش بس موافقت نکند، در
نظر بگیرد؛
اما با توجه به جمله بندی قطعنامه میتوان گفت که هدف اصلی در این میان ایران بوده است.
وزارت خارجه اعلام کرد شورای امنیت قطعنامه غیر عادلانهای تصویب کرده
روز بعد از ارسال رسمی متن قطعنامه ۵۹۸ به جمهوری اسلامی ایران وزارت
امور خارجه ایران با صدور بیانیهای اعلام کرد: “شورای امنیت سازمان ملل با
عدول از وظایف
خود، قطعنامه غیر عادلانهای تصویب کرده که بعضا مواد آن با یکدیگر در
تناقض آشکار است.” آن گاه وعده داد که موضع تفصیلی وزارت امور خارجه بعدا
اعلام خواهد
شد. چند هفته بعد، در ۲۲ مرداد ۱۳۶۶، جمهوری اسلامی ایران مواضع رسمی خود
را در قبال قطعنامه ۵۹۸ در ۱۸ بند اعلام کرد. در این بیانیه ایران ضمن
اعتراض به این
که قطعنامه بدون کسب نظر و مشورت با ایران تدوین شده است، خروج شورا را از
حالت بیطرفی محکوم کرد و از شورا خواست که عراق به عنوان متجاوز معرف شود.
دکتر ولایتی ( وزیر امور خارجه وقت ایران ) طی مصاحبهای عدم مشورت با
ایران در مورد تصویب قطعنامه ۵۹۸ و عدم اعلام عراق به عنوان متجاوز و آغاز
گر جنگ را از
دلایل نپذیرفتن قطعنامه ذکر کرد و آن را نشان دهنده خط مشی غیرعادلانه و یک
طرفه شورای امنیت دانست. وی گفت که تهران اعتقاد دارد، حضور نظامی گسترده
آمریکا
در خلیج فارس و اسکورت کشتیهای کویتی، با بند پنجم قعطنامه که از کشورهای
جهان خواستار خویشتن داری شده بود، تناقض آشکار دارد. ولایتی تصریح کرد که
ما دلیلی
نمیبینیم تا قطعنامهای را که برای تحمیل عقاید، ناعادلانه و غیر منصفانه
است، بپذیریم. او به طور صریح گفت:« قطعنامه شورای امنیت، مورد قبول ما
نیست »
امام خمینی با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مخالفت کردند
هاشمی رفسنجانی در همین مورد مینویسد:
“در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۶ قطعنامه ۵۹۸ صادر شد. عراق بدون درنگ آن را
پذیرفت و ایران پس از بررسی محتوای قطعنامه و بیان اشکالات آن، پس از مشورت
های فراوان و استفاده
از راهنماییهای کارساز امام راحل، تصمیم گرفت که قطعنامه را نه رد کند و نه بپذیرد”
به نظر میرسد برخلاف مواضع آقای هاشمی، شواهد حاکی از آن است که امام
به مخالفت با پذیرش قطعنامه پرداختهاند. آقای هاشمی خود در یادداشت سوم
مهر ۱۳۶۶ مینویسد:
“آقای خامنه ای و احمد آقا آمدند و اطلاع دادند که امام دستور داده اند در
نماز جمعه بگویند که هیچ سازش در پیش نداریم، جز با تنبیه متجاوز.” به
عبارتی یعنی
این که امام خمینی با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مخالفت کردهاند.
رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنهای نیز در ۳۰ تیر ۱۳۶۶ در اجتماع
مردم اردبیل طی یک سخنرانی با بیان این که قطعنامه تحت نفوذ آمریکا تهیه
شده است، فرمودند:
“ایران هرگز این قعطنامه را که با فشار و تحت نفوذ آمریکا تهیه و تصویب شده است قبول نخواهد کرد.”
برخی افراد در داخل کشور با برشمردن دلایلی، اصرار بر خاتمه جنگ و
پذیرفتن قطعنامه داشتند. با بررسی ادعاهایی که آنها به آن استناد میکردند
میتوان دریافت
که عملا این عوامل تاثیرگذار نبوده است.
۱. تازگی نداشتن شرارتهای صدام در آمریکا
باید توجه داشت که مسائلی همچون بمباران و موشکباران شهرها، استفاده
گسترده رژیم صدام از سلاحهای شیمیایی، حمایت همه جانبه آمریکا از صدام و
همکاری با عراق
در حمله به نیروهای ایرانی، حمله به هواپیمای مسافربری ایران و …. مسائل
جدیدی نبودند که صرفاً در تیرماه ۶۷ بروز کرده باشند و امام خمینی(ره) به
خاطر آنها
مجبور به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شده باشد. رژیم صدام از همان سالهای اولیه جنگ
نیز با چراغ سبز غرب و شرق، شهرها و روستاهای ایران را مورد بمباران و
موشکباران
قرار میداد؛ از سلاحهای شیمیایی به صورت گسترده استفاده میکرد؛ آمریکا
نیز با حمایتهای همه جانبه اطلاعاتی، سیاسی، مالی، تسلیحاتی و نظامی خود
از صدام،
به کشتیهای نظامی و تجاری ایران حمله میکرد، سکوهای نفتی ما را منهدم
میکرد و… بنابراین، چنین مسائلی چیزهایی نبودند که امام خمینی از آنها
بیخبر بوده
و نسبت به آنها موضعگیری نکرده باشند. امام خمینی در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۶۵ طی پیامی به مناسبت دهه فجر فرموده بودند:
« مبارک باد بر خانوادههای عزیز شهدا، مفقودین و اسرا و جانبازان و بر
ملت ایران، که با استقامت و پایداری و پایمردی خویش، به بنیانی مرصوص مبدل
گشتهاند که
نه تهدید ابر قدرتها آنان را به هراس میافکند، و نه از محاصرهها و
کمبودها به فغان میآیند؛ و نه از خیانت و وحشیگریهای صدام دیوانه و
افسار گسیخته رو
به زوال، در زدن شهرها و ویران کردن خانهها و مساجد و بیمارستانها و
مدارس، خم به ابرو میآورند؛ و چون گذشته به راه خود که همان راه اسلام
عزیز و عزت و شرف
و انسانیت است، ادامه میدهند و زندگی با عزت را در خیمه مقاومت صبر، بر
حضور در کاخهای ذلت و نوکری ابرقدرتها و سازش و صلح تحمیلی، ترجیح
میدهند.»
۲. ادعای بی انگیزه شدن رزمندگان
امام خمینی (ره) میفرمایند:
« اشتباهشان در همین است که خیال میکنند زیادی جمعیت و زیادی اسلحه کار
را انجام میدهد و نمیدانند که این چیزی که کار را انجام میدهد، بازوی
قوی افراد است.
افراد کم با بازوی قوی و قلب مطمئن. قلب اینهاست که پیروزی میآورد.
پیروزی را شمشیر نمیآورد، پیروزی را خون میآورد. پیروزی را افراد و
جمعیتهای زیاد نمیآورد،
پیروزی را قدرت ایمان میآورد. »
نظر امام بر این بود که در صحنه نبرد آن چیزی که تعیین کننده است؛ قدرت
ایمان، انگیزه و اراده افراد است. اما این که اگر بیانگیزگیای هم وجود
داشته، چه کسانی
باعث بیانگیزه شدن برخی رزمندگان و فرماندهان جبههها شده بودند را سردار
حسین همدانی ( از فرماندهان ارشد سپاه ) این چنین تفسیر کرده است:
« یکی از بزرگترین اشتباهات این بود که فرمانده جنگ [ آقای هاشمی ] بعد
از عملیات کربلای ۵، از پایان جنگ سخن گفت و رزمندگان احساس کردند نیازی
به ادامه دادن
جنگ نیست. این فکر و تصمیم به جبههها هم سرازیر شده بود که [در نتیجه]
جبهه را خیلی تضعیف کرد. خبر این بود که میخواهیم مذاکره کنیم و جنگ را
تمام کنیم، به
جبههها رسید و روحیه رزمندگان را به هم ریخت.»
به نظر میرسد شرایط به گونهای است که جمع قابل توجهی از رزمندگان و
فرماندهان ایرانی بر این باور هستند که آقای هاشمی رفسنجانی در حالی بحث
آتش بس، پایان
جنگ و مذاکرات صلح را مطرح میکند که درباره اطلاع ایشان از موضع امام
خمینی که با این مطلب مخالف بوده و نسبت به آن حساسیت داشته و آن را باعث
دلسردی رزمنگان
جبههها میدانسته است، شک و تردیدی وجود ندارد. استناد آنان به این گفته
است که وی در مصاحبه با روزنامه کیهان در سال ۸۲ در این مورد میگوید: «
امام مایل
نبودند که اصلا بحث آتش بس، صلح و پایان جنگ مطرح شود و این را باعث دلسردی نیروها در جبهه میدیدند.»
طبق گزارشی که روزنامه کیهان در مورخ ۵ اردیبهشت ۱۳۶۷ منتشر کرده اعلام
داشته شده که آقای هاشمی در گفتوگو با تلویزیون ایتالیا، صحبت از پذیرش
صلح میکند.
وی میگوید: « اگر واقعاً مصلحت را در این تشخیص دهیم که باید مصالحه کرد، ما این سیاست را میپذیریم.»
گری سیک ( مسئول امور ایران در شورای امنیت ملی آمریکا ) در خرداد ۶۷ طی
مصاحبهای با مجله نیوزویک اظهار میدارد: «در میان کادر رهبری ایران،
افرادی وجود
دارند که مایلند راهی پیدا نمایند تا خودشان را از این موقعیت خلاص نمایند.»
نشریه تایمز اقتصادی چاپ انگلیس، در تاریخ ۸ تیرماه ۶۷ و پس از باز
پسگیری جزایر مجنون و هورالهویزه توسط عراق، نوشت: «برتری نسبی ایران به
خاطر روحیه قوی
آنها در ادامه جنگ بود و اکنون با از دست دادن آن، توازن جنگ تغییر کرده است.»
ویلیام وبستر ( رئیس سازمان سیا) در تاریخ ۲۲ تیر ۱۳۶۷ با روزنامه وال
استریت ژورنال مصاحبه میکند و به تغییراتی که در تصمیمات مسئولان ایرانی
رخ داده اشاره
میکند و میگوید: «به عقیده من مسئول تغییراتی که اخیراً در تاکتیک ایرانیها دیده میشود آقای هاشمی رفسنجانی است.»
۳- ادعای نرفتن مردم به جبهه
در پاسخ به این ادعا که نیروهای مردمی تمایلی به رفتن جبهه نداشتند،
سردار فضلی جانشین بسیج مستضعفین (فرمانده سابق لشکر سیدالشهدا) در مورد
استقبال مردم از
جبههها میگوید: « برای اجرای عملیات کربلای چهار و عبور از رودخانه
اروندرود و تصرف جزیره امالرصاص ،با کثرت رزمندگانی که در جبهه نمونه آن
وجود نداشت،
مشکلی نبود… کمبود نیرو نداشتیم.»
رفیق دوست: زمانی که قطعنامه را پذیرفتیم، در بهترین شرایط عِدّه و عُدّه بودیم
علیرضا افشار (مسئول اسبق ستاد مرکزی سپاه) نیز در این مورد گفت:
«آمار بسیجیان ما در طول عملیاتها ۱۰۰ هزار نفر بود و در پشت عملیاتها
کمتر یا بیشتر میشد. البته نیروی کادر سپاه و یگانهای ارتش که علاوه بر
کادر عمدتاً
از سرباز استفاده میکردند را نیز باید به آن اضافه کرد. فکر میکنم با
نیروهای ستادی عدد ۵۰۰ هزار نفر را تشکیل میدادند. تعداد بسیجیان جبهه
رفته ما نیز حدود
یک میلیون نفر میشد… اما در داخل، بعضیها روحیه خود را باخته بودند و فکر
میکردند دیگر نیروهای بسیجی و رزمندگان در فراخوانها اقبالی نشان
نمیدهند.»
رئیس جمهور و رئیس شورای عالی پشتیبانی جنگ (حضرت آیت الله العظمی
خامنهای) نیز در یک مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی در تاریخ ۱۳ آذر
۱۳۶۶، موفقیت مانورهای
سپاهیان حضرت محمد (ص) در استانهای کشور را خارج از تصور مسئولان دانست.
با افزایش داوطلبان حضور در جبهه، فرمانده پایگاه مقداد سپاه پاسداران
در تهران، در تاریخ ۲۸ آذر ۶۶ اعلام کرد که در سال جاری، آمار اعزام
نیروهای داوطلب به
جبهه، فقط از غرب تهران، نسبت به نیروهای داوطلب اعزامی در سال گذشته، ۱۲۰ درصد افزایش داشته است.
رئیس جمهور (حضرت آیت الله خامنهای) نیز در هفته اول فروردین ۶۷ در
مراسم مانور سپاهیان امام حسین(ع) خراسان میفرمایند: « از ابتدای جنگ تا
امروز، هر زمان
که مسئولان جنگ به مردم حتی به اشارهای نیاز جبههها را اعلام کردهاند،
مردم با کمال شوق و رغبت، بدون اندکی درنگ به جبههها شتافته و سنگرها را
پر کردهاند…
مردم ما هر چه پیش میرویم، نسبت به ادامه دفاع مقدس خود مصممتر میشوند.»
محسن رفیق دوست (وزیر سپاه در دوران جنگ) نیز در مصاحبهای میگوید:
«زمانی که قطعنامه را پذیرفتیم. در بهترین شرایط عِدّه و عُدّه بودیم.» او
در جای دیگر نیز
عنوان میکند:« ما هیچ وقت در جنگ مشکل عده و نیروی انسانی نداشتیم »
محسن رضایی نیز در این باره میگوید: «وقتی امام قطعنامه را پذیرفت،
آنقدر مردم به سمت جبهههای جنگ هجوم بردند و به سمت جبههها نیرو فرستادند
که ما دیگر قادر
نبودیم آنها را تدارک کنیم.»
مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ می فرمایند:
«بعد از قضیه قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی میکرد و میخواست از موقعیت
سواستفاده کند،
شما دیدید ناگهان آن چنان جبههها پر شد که در طول جنگ کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت.»
۴. اعلام ناتوانی دولت برای تامین مالی ادامه جنگ
امام خمینی در بخشی از نامه مورخ ۲۵ تیر ۱۳۶۷ خود خطاب به مسئولان کشور
مینویسند: « آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و برنامه و بودجه، وضع
مالی نظام را
زیر صفر اعلام کردهاند.»
مقام معظم رهبری: قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان مقابل او گذاشتند
آقای هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود مینویسد:
« در تاریخ ۲۳ تیر به خدمت امام رسیدیم و با خواندن نامه آقای رضایی از
ایشان نظر خواستیم… قبلا نخست وزیر و وزیر دارایی در گزارشی به خدمت امام
گفته بودند
که حتی در سطح هزینههای موجود هم، کشور قدرت تامین هزینه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادی هم فراتر رفتهایم.»
مسعود روغنی زنجانی (وزیر برنامه و بودجه در دولت میرحسین موسوی) نیز در مصاحبهای چنین میگوید:
«در جریان پذیرش قطعنامه ۵۹۸، نامهای که من به عنوان رئیس سازمان
برنامه به امام نوشتم، در پایان جنگ تاثیرگذار بود و امام با این استدلال
که دستگاه برنامهریزی
کشور به عنوان کارشناس اعلام میکند که منابع مورد نیاز برای ادامه جنگ به حداقل ممکن رسیده است جنگ را متوقف کردند.»
مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۷۵ در این مورد میفرمایند:
« قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان آن
روز امور اقتصادی کشور مقابل روی او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمیکشد و
نمیتواند
جنگ را با این همه هزینه ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت.
پذیرش قطعنامه به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید
آمریکا نبود…
اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت میکردند، امام رضوان الله علیه، کسی نبود
که روی برگرداند. آن [پذیرش قطعنامه] یک مسئله داخلی نبود؛ مسئله دیگری
بود.»
براساس برخی آمارهای منتشر شده از سال ۵۹ تا ۶۷، میانگین سالانه سهم
امور دفاعی در کل هزینههای دولت ایران، برابر ۱۲ درصد بوده است. یعنی علی
رغم آن که امام
خمینی بارها اعلام داشته بودند که جنگ باید در راس مسائل کشور باشد، ۸۸ درصد بودجه کل کشور در مسیری غیر ازجنگ، صرف میشده است.
محسن رضایی نیز در این رابطه در مصاحبهای میگوید:
«ما در چارچوب امکاناتی که به ما میدادند، برنامهریزی میکردیم. گرچه
امکانات کشور بسیار وسیعتر از چیزی بود که ما دریافت میکردیم. در کل
دوران هشت سال
جنگ، ما ۲۲ میلیارد دلار ارز خرج جنگ کردیم… در حالی که فقط در سال ۱۳۶۲ ، بالای بیست و چند میلیارد دلار فروش نفت داشتیم.»
امام از پذیرش قطعنامه تعبیر به نوشیدن جام زهر کرده بودند. این سخن
امام سؤالات زیادی را در ذهن مردم ایجاد کرده بود. صحبتهای فوق و
تحلیلهایی که از تعدادی
از کارشناسان و فرماندهان سابق جنگ شنیده شد بخشی از نقدهایی بود که به
تحلیل از شرایط ۲۵ سال قبل افرادی مربوط میشد که به دنبال پذیرش قطعنامه
بودند.
زمینه سازی عدهای برای پذیرش آتش بس
برخی از تحلیلگران جنگ بر این باورند که “کسانی که از سال ۶۱ برای کنار
آمدن با امریکا و خاتمه جنگ از راه سیاسی، برنامه ریزی کرده بودند اما تا
سال ۶۷ با
مقاومت امام خمینی(ره) همچنان در رسیدن به اهداف خود ناکام مانده بودند، به
فکر راه حل جدیدی افتادند. راه حل جدید آن بود که مدیریت جنگ به طور کامل
به دست
طیفی بی اعتقاد به جنگ بیفتد.”
آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشت ۳۰اردیبهشت ۶۷ خود در این مورد میگوید:
«شب آقایان محسن رضایی و شمخانی از سپاه آمدند. درباره اقدامات جدید
برای تمرکز امور جنگ و ترکیب ستاد فرماندهی قوا مذاکره شد. پیشنهاد دادند
که نخست وزیر(میرحسین
موسوی) رئیس ستاد شود که امکانات دولت پشتوانه کار شود… با خود نخست وزیر
تلفنی در میان گذاشتم. به شرط مشخص بودن اختیارات رئیس ستاد، آمادگی دارد.»
آقایان هاشمی، محسن رضایی و علی شمخانی، میرحسین موسوی را مناسب ترین
فرد برای ریاست ستاد فرماندهی کل قوا اعلام میکنند. این شرایط به گونهای
بود که او دو
روز قبل از آن، از نخست وزیری استعفا کرده ولی امام با استعفای وی مخالفت
فرمودند. موسوی که از مسئولیت نخست وزیری استعفا کرده بود، آیا حاضر بود
مسئولیت جدید
را نیز بپذیرد؟
امام خمینی(ره) با ریاست موسوی مخالفت میکند. آقای هاشمی رفسنجانی در
یادداشت ۱۱خرداد ۶۷ خود مینویسد: «شب برای مشورت درباره ریاست ستاد، خدمت
امام رفتم.
ایشان با ریاست نخست وزیر با کیفیت ارائه شده موافقت نکردند.»
آقای هاشمی رفسنجانی همچنین در ۴ تیر ۶۷ میگوید: «جلسه سران قوا در
دفتر آیت الله خامنهای تشکیل شد. جریان ملاقات با امام را گفتم که دستور
مقاومت تا آخرین
حد را دادند. قرار شد همه امکانات برای تداوم دفاع بسیج شود و دولت وارد
جنگ شود و ریاست ستاد را نخست وزیر بر عهده گیرد… عصر نخست وزیر و اعضای
پیشنهادی
ستادش آمدند و درباره ارکان ستاد به توافق رسیدیم. قرار شد کار را شروع کنند.»
محسن رفیق دوست(وزیر وقت سپاه) در مصاحبهای چنین بیان میکند: «آقای
هاشمی مرا خواستند و گفتند: من میخواهم توپ جنگ را در زمین دولت بیندازم…
تو برو و در
وزارتخانهات بنشین. اصلا دیگر وقتی سپاه درخواستی میکند، چیزی نگو! بعد
حکم دادند و آقای نخست وزیر را رئیس ستاد فرماندهی جنگ کردند و تعدادی از
اعضای هیئت
دولت نیز سمتی در ستاد فرماندهی داشتند. آقای خاتمی مسئول تبلیغات جنگ شد،
آقای بهزاد نبوی را هم مسئول لجستیک جنگ کردند و همین طوری احکام را دادند
که همان
باعث پذیرش قطعنامه شد.»
سردار علایی در مورد سخنان هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۳۱ خرداد ۶۷ در
کرمانشاه و در جمع فرماندهان نظامی میگوید که آقای هاشمی اشاره کرد که در
روز ۲۷ خرداد به
نزد امام خمینی رفته و امام همچنان بر موضع خود مبنی بر پیگیری قاطع جنگ تاکید داشتند.
امام فرمود من اگر جای شما بودم، در تنگه هرمز جلوی ناوهای آمریکا را میگرفتم
در سال ۶۶، پس از آن که آمریکا از شکست ایران توسط رژیم صدام ناامید
میشود و مشاهده میکند که شرایط جنگ به نفع رزمندگان اسلام است، تصمیم
میگیرد که خود به
صورت علنی به نفع عراق وارد صحنه شود. لذا دولت امریکا اعلام میکند که قصد دارد ناوهای جنگی خود را وارد خلیج فارس کند.
سردار محمد کرمی راد(فرمانده سابق لشگر ۱۱ امیرالمومنین) در این باره
میگوید: «آنها(برخی مسئولان جنگ) ترسیده بودند و میگفتند که امریکا با
ما وارد جنگ شدهاند.
اما امام به اینها فرمودند که من اگر جای شما بودم، در تنگه هرمز جلوی
اینها را میگرفتم. اما آنها نگرفتند؛ در حالی که امکان پذیر بود.»
تحریک فرماندهان سپاه به اعلام عدم توان ادامه جنگ
پس از عملیات خیبر(در اسفندماه ۱۳۶۲)، به موازات افزایش فشارها و
دشواریهای موجود برای دستیابی به پیروزی نظامی، برخی سپاه را تشویق و
ترغیب میکردند که به
طور رسمی به امام اعلام کند نمیتوانیم بجنگیم.
با سپاه آن قدر برخورد کردیم که او را از موضع آیت اللهی به حجت الاسلامی کشاندیم
محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه) در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۶۵ در این باره در
مصاحبه با راویان جنگ میگوید: «بعضا از ما خواسته میشد که اگر توانایی
جنگ را نداریم،
برویم و به امام بگوییم که نمیتوانیم بجنگیم. این ایده آل و آرزوی کسانی بود که احساس میکردند واقعا نمیشود جنگید.»
«در حقیقت اینجا رزمندگان ما مورد انتقام برادران عزیز ما- برخی مسئولان
کشور- قرار گرفتند که هیچ مبنایی نداشت و تجربه هم ثابت کرد که این
برخوردها مبنا ندارد.
البته عوامل مختلفی در شکل گیری این جریانات دخالت داشتند: یکی از این
عوامل، افراد محافظه کار و میانه رویی بودند که همیشه مترصد هستند وضع را
به سمتی بکشانند
که خودشان فکر میکنند. این تیپ افراد، اصلا ایدهآلشان تضعیف سپاه بود.
آنها میگفتند که ما با سپاه آن قدر برخورد کردیم که او را از موضع آیت
اللهی به حجت
الاسلامی کشاندیم. افرادی که این فکر را داشتند، در دادن مشاوره به مسئولانی که با سپاه برخورد داشتند، بسیار موثر بودند.»
برخی کارشناسان بر این باورند که «دلیل اینکه مسئولان جنگ نه بودجه کافی
به سپاه میدادند و نه امکانات کافی برای عملیات در اختیار آنها قرار
میدادند؛ این
بوده که با تحت فشار قرار دادن فرماندهان سپاه، آنها را وادار کنند تا به
نزد امام خمینی بروند و بگویند که ما نمیتوانیم بجنگیم. آنها که در سال
۶۷ جام زهر
قبول قطعنامه را به امام دادند، حداقل از سال ۶۲ به دنبال پذیرش آتش بس
بودند. لکن نه جرئت آن را داشتند که در مقابل امام چنین طرحی را مطرح کنند و
نه میخواستند
که هزینههای این کار به نام آنها ثبت شود. به این خاطر میخواستند این کار به نام فرماندهان نظامی تمام شود.»
روند تحمیل قطعنامه به امام خمینی(ره)
حسین علایی جریان ملاقات روز ۲۷ خرداد ۶۷ آقای هاشمی رفسنجانی با امام خمینی را از زبان آقای هاشمی چنین نقل میکند:
«به اتفاق رئیس جمهور و احمد آقا خدمت امام رفتیم. وضع جبههها، نیروها،
امکانات کشور وضع دشمن را برای امام تشریح کردیم و دو راه بسیج نیروها و
امکانات برای
جنگ یا پذیرش ختم جنگ را برای امام مطرح کردیم. ایشان راه اول را انتخاب
کردند… به امام گفتم برای ادامه جنگ، فرماندهان از ما امکانات و وسایلی
میخواهند
که ما در شرایط فعلی کشور، بودجه لازم برای تهیه آنها را نداریم. امام
گفتند بروید از مردم مالیات بگیرید. به ایشان گفتم این کار را کردهایم و
دیگر گرفتن
مالیات بیشتر از مردم برای دولت امکان ندارد و میزان آن به حداکثر خود
رسیده است. امام گفتند خب استقراض کنید. پس از این مسئله به امام گفتم
نیروهای مردمی به
جبهه نمیآیند. امام گفتند من برای حل این مشکل به مردم حکم جهاد میدهم.
گفتم در کشور ارز ندارم تا بعضی نیازهای جنگ را از خارج خریداری کنیم. امام
گفتند برای
آن راهی پیدا کنید. بروید نفت پیش فروش کنید.»
همه دشمنان انقلاب فهمیدند که امام را نمیشود ترساند
برخی معتقدند که این سخنان نشان از آن داشت که امام خمینی(ره) با پذیرش
صلح و قطعنامه مخالف بوده و تاکید بر ادامه روند جنگ داشتند. برخی این
مخالفت را تعبیر
به جنگ طلب بودن میکردند که آیتالله خامنهای در بیان روحیه حضرت امام طی سخنان دیگری در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۷۵ میفرمایند:
« جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام
بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج میبرد، اشک میریخت و یا در چشمانش اشک
جمع میشد. ما بارها
این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی
سرشار از محبت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید
شهرها به بمباران
هوایی، پایش نلرزید و نلغزید. از راه برنگشت و عقب نشینی نکرد. همه دشمنان
انقلاب در طول این ۱۰ سال فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمیشود
ترساند.»
برخی اینطور پاسخ می دادند که امام بیشتر از خونهای ریخته شده نگران
این بودند که اگر با رژیم صدام کنار بیاییم و تا انتها در برابر آنها
نایستیم خونهای
بیشتری در آینده ریخته خواهد شد. معتقد بودند که باید از ریشه این مسئله حل شود.
علت این تفسیر را سخنان صریح امام بعد از قبول قطعنامه، درباره خون شهدا و حق خانواده شهدا میدانند.
موضع امام خمینی(ره) پس از قبول قطعنامه
پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ توسط جمهوری اسلامی ایران، پیش بینی امام خمینی
مبنی بر عدم پایبندی عراق بر تعهداتش به تحقق پیوست و سه روز پس از آن یعنی
در تاریخ
۳۰ تیر ۱۳۶۷، صدام مجددا با قوای بسیاری به ایران حمله کرد.
محسن رفیق دوست در این باره میگوید: «بعد از پذیرش قطعنامه، در یک زمان
کوتاهی، منافقین و ارتش عراق با همکاری یکدیگر از غرب و جنوب به ما حمله
کردند که به
لطف خدا شکستی که عراق از ما بعد از آتش بس خورد، افتضاح تر از شکست جنگ هشت ساله بود. لذا ما قدرت نظامی خوبی داشتیم.»
امام خمینی: اگر میدانستم مردم این گونه به جبهه میآیند، قطعنامه را قبول نمیکردم
بر خلاف ادعای برخی از مسئولان که از پایان جنگ با صلح احساس خوشحالی و
رضایت میکردند، اکثر ملت مسلمان ایران آن را باعث سرشکستگی و شرمساری خود
میدانستند.
همان گونه که امام خمینی از آن تعبیر به سرکشیدن جام زهر کرد.
آقای هاشمی رفسنجانی طی مصاحبهای در سال ۱۳۷۸ میگوید که خانواده شهدا و
ایثارگران نیز با این گونه پایان جنگ موافق نبودند: «خیلی از خانوادههای
شهدا دلشان
نمیخواست جنگ این گونه تمام شود. چون حداقل خواست ایثارگران این بود که مردم عراق از شر حزب بعث خلاص شوند. این جزو اهداف جنگ بود.»
در مورد موافقت مصلحتی امام با قطعنامه و خواست قلبی ایشان مبنی بر
ادامه جهاد علیه دشمنان اسلام نیز اسنادی موجود است. محسن رضایی در این
باره میگوید: «وقتی
امام قطعنامه را پذیرفت، آنقدر مردم به سمت جبهههای جنگ هجوم بردند و به
سمت جبههها نیرو فرستادند که ما دیگر قادر نبودیم آنها را تدارک کنیم.»
مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ می فرمایند:
«بعد از قضیه قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی میکرد و میخواست از موقعیت
سواستفاده کند،
شما دیدید ناگهان آن چنان جبههها پر شد که در طول جنگ کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت.»
سردار غلامعلی رشید نیز در سخنانی عنوان میکند: «مرحوم سید احمد خمینی
در یکی از سخنرانیهای خود اعلام کردند که پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و حمله
مجدد عراق
به ایران و اعزام خیل بی شمار نیروهای مردمی به جبهه، امام فرمودند اگر
میدانستم مردم این گونه به جبهه میآیند، قطعنامه را قبول نمیکردم.»
ماجرای عذرخواهی امام از خانواده شهدا در واکنش به تردید درباره ادامه جنگ
حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز در همین رابطه میگوید:
«درست زمانی که جنگ تمام شد عدهای آمدند و با تعدادی از مسئولان مصاحبه
کرده و از آنها
پرسیدند اگر شما به دوران بعد از فتح خرمشهر برمیگشتید چه میکردید؟ پاسخ
آن زمان برخی مسئولان این بود که اگر به آن زمان برمیگشتیم یک محاسبهای
میکردیم
و جنگ را تمام میکردیم. بعد از این حرکت حضرت امام در سخنرانی فرمودند که
من از خانواده شهدا و مردم به خاطر تحلیلهای غلط این روزها عذر میخواهم.»
عبارت دقیق امام خمینی در این باره چنین است:
«من در اینجا از مادران، پدران، خواهران، برادران، همسران و فرزندان
شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسما معذرت میخواهم و از
خداوند میخواهم
مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و
پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای
تکلیف جنگیدهایم
و نتیجه فرع آن بوده است. نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهار
نظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس
کند جمهوری
اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند.»
امام تا دو روز بعد از پذیرش قطعنامه چیزی نخوردند /بعد از قطعنامه دیگر خنده بر لب امام ندیدم
سردار سعید قاسمی در نقل قولی از اطرافیان امام نسبت به ناراحتی ایشان بعد از قبول قطعنامه میگوید:
«حاج عیسی(خادم امام خمینی) میگفت که امام تا دو روز بعد از پذیرش
قطعنامه چیزی نخوردند و وقتی بعد از دو روز وارد اتاق شدم امام من را در
بغل گرفت و یک ساعت
گریه کرد و گفت حاج عیسی! شهدا به مقامی که بخواهند میرسند، جانبازان اجرشان را میگیرند، اسرا هم برمیگردند. اما من چه کار کنم؟»
مرحوم حجت الاسلام محمدرضا توسلی از مسئولان دفتر امام خمینی نیز در این
رابطه میگوید: «بعد از آنکه امام(ره) قطعنامه را پذیرفتند و گفتند جام
زهر را نوشیدم
من دیگر خنده بر لب ایشان ندیدم.»
منبع: تسنیم.
به نقل از/ http://www.jahannews.com/vdcipuap3t1ay32.cbct.html
قطعنامه
598 که در 29 تیر سال 1366 در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده بود،
سرانجام پس از یک سال به فرمان امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب در 27
تیر سال 1367 از سوی جمهوری اسلامی رسما پذیرفته شد.
قطعنامه 598
با درایت و هوشیاری حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی پذیرفته
شد. امام راحل (ره) با تغییر شیوه دفاع ، دشمنان را خلع سلاح و تلاش چند
ساله ملت شهید پرور را به ثمر رساندند و با توجه به شرایط ایجاد شده در
فضای سیاسی منطقه و معادلات جهانی ، این شرایط مطلوبی برای ملت ایران بود.
در 21 مرداد 1367 حضرت آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور وقت کشور در خطبه
های نماز جمعه تهران عنوان کردند: «اعلام قبول قطعنامه از طرف جمهوری
اسلامی ایران دو فایده اساسی داشت: اول این که آتش بس را به صلاح انقلاب و
کشور دانستیم و دوم این که با اعلام قبول قطعنامه، ماهیت رژیم عراق علی
رغم ادعای صلح طلبی، آشکار شد و تحولات بعدی اصالت هر دو مصلحت را مشخص
کرد... رژیم عراق در مقابل این حرکت غیر منتظره جمهوری اسلامی ایران
درماند. اگر طالب پوشاندن چهره جنگ طلبانه خود بود باید آتش بس را قبول می
کرد. اگر می خواست زیر بار نرود، چهره منافقانه این رژیم افشا می شد و
این هر دو به نفع کشور ما بود».
*** دلایل پذیرش کامل قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران
کارشناسان و صاحب نظران برای پذیرش قطعنامه دلایل بسیاری ذکر می کنند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران ، حضرت امام خمینی (ره) به عنوان رهبر و
ولی فقیه و بر اساس اختیاری که به موجب اصل یکصدو دهم قانون اساسی
داشتند، پذیرش قطعنامه را اعلام و آن را به مصلحت نظام تشخیص دادند.
-
شرایط بین المللی نامساعد، به نحوی که عراق با پذیرش کلیه قطعنامه های
شورای امنیت داد صلح طلبی سر می داد و در مجامع بین المللی ایران را جنگ
طلب معرفی می کرد.
- شرایط جدید و پیچیده در منطقه با حضور بی سابقه نیروهای نظامی امریکا و متحدینش در خلیج فارس .
- جدی شدن مساله تحریم تسلیحاتی ایران به عنوان طرفی که قطعنامه 598 را قبول نکرده است.
-کاربرد وسیع سلاح های شیمیای توسط عراق و عکس العمل ضعیف مجامع بین المللی در این مورد.
- شرایط نامساعد در جبهه ها که منجر به عقب نشینی نیروهای نظامی ایران از
بسیاری از نقاط اشغالی در داخل خاک عراق و حتی از دست دادن قسمت هایی از
خاک ایران شده بود.
- یکی از مهمترین دلایل پذیرش قطعنامه 598 علاوه بر
وجود عناصر مثبت در آن، فقدان عناصری بود که در قطعنامه های قبلی شورای
امنیت موجود بود و منجر به رد آن ها می شد. (شورای امنیت و جنگ تحمیلی
عراق علیه جمهوری اسلامی ایران /عباس هدایتی خمینی/دفتر مطالعات سیاسی و
بین المللی وزارت خارجه- 1370)
*** تفاوت های عمده قطعنامه 598 با قطعنامه های پیشین
شورای امنیت سازمان ملل متحد حدود 10 بیانیه و 10 قطعنامه در باره جنگ ایران و عراق
صادر کرد که شاخص ترین آن قطعنامه 598 بود.این قطعنامه با قطعنامه های
پیشین شورای امنیت متفاوت بود. مهم ترین تفاوت آن از نظر صوری، قرار گرفتن
آن در قالب فصل 7 منشور ملل متحد بود که آن را از حالت توصیه خارج و برای
دوطرف جنگ لازم الاجرا می کرد. از نظر محتوایی نیز این قطعنامه از قطعنامه
های پیشین جامع تر بود و در آن سعی شده بود برخی دیدگاه ها و خواسته های
ایران مورد توجه قرار گیرد.
الف ) قطعنامه 598 بر خورد صحیحی با مساله
کرده و به عبارت دیگر صورت مساله را درست مطرح کرده است . شورا به وظایف
خود توجه داشته ، نقض صلح را احراز کرده است.
ب) قطعنامه 598 بر خلاف اسلاف خود راه حلی عملی و نسبتا جامع و عادلانه برای مساله ارایه می دهد.
ج) قطعنامه 598 تضمین هایی برای آینده و جلوگیری از تکرار تجاوز (هرچند
ناقص و ناکافی)ارایه می دهد. (شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری
اسلامی ایران /عباس هدایتی خمینی/دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت
خارجه)
"یکی از صاحب نظران و دست اندرکاران سیاست خارجی جمهوری اسلامی
ایران در زمان صدور قطعنامه 598، "محمدجواد لاریجانی" معاون بین المللی
وقت وزارت خارجه اظهار می دارد: پیش از صدور قطعنامه 598 تمامی قطب های
قدرت جهان چند کار هم زمان را سازماندهی کردند: فشاری بین المللی علیه
جمهوری اسلامی ایران که در آن سرزنش، تنبیه و تحریم ایران به لحاظ
تسلیحاتی و اقتصادی منظور گردد، دوم حضور نظامی ترساننده ای در خلیج فارس
که تمامی قدرت ها در آن شرکت داشته باشند. یک برداشت کلی این بود که زمان
مداخله قدرت های بزرگ برای جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ به نظر آن ها
فرا رسیده است و نباید بیش از این فرصت را از دست داد . بدین ترتیب
قطعنامه 598 در حال شکل گیری بود و از خصوصیات آن در آخرین پیش نویس ها،
اقدامات تنبیهی و محدود کننده علیه جمهوری اسلامی بود. به طور هم زمان نیز
نیروهای نظامی بلوک های مختلف شروع به ورود به خلیج فارس کردند."
برای روشن ساختن شرایط استراتژیک و سیاسی که منجر به پذیرش این قطعنامه از
سوی جمهوری اسلامی ایران شد، ضرورت ها و دلایل اتخاذ چنین تصمیمی و نیز
واکنش های داخلی به آن، چند تن از کارشناسان سیاسی و نظامی در گفت وگو با
پژوهشگران ایرنا به
بیان دیدگاه ها و نقطه نظر های خود پرداختند.
"عباس ملکی" رییس موسسه "مطالعات دریای خزر" و معاون سابق وزارت خارجه
شورای امنیت ضمن اشاره به پرونده حقوقی جنگ ایران و عراق می گوید: این جنگ
دارای پرونده قطوری است که حدود ده قطعنامه و ده بیانیه را در بر می
گیرد. اولین بیانیه در یکم مهر 1359 و آخرین آن که در مورد استفاده از
سلاح های شیمیایی در حلبچه بود در اردیبهشت 1367 صادر شد. البته بیانیه
آخر این پرونده تقریبا 5 سال پس از جنگ در سال 1991 در مورد تعیین آغاز گر
جنگ صادر شده بود.
وی در مورد اهمیت قطعنامه 598 می افزاید: از بین
همه قطعنامه و بیانیه هایی که شورای امنیت در مورد جنگ عراق علیه ایران
صادر کرد، قطعنامه 598 از همه مهمتر است. این قطعنامه از جهات مختلف دارای
اهمیت است.
ملکی بااشاره به ویژگی های این قطعنامه می گوید: اولین
ویژگی که قطعنامه 598 داشت، این بود که تا اندازه ای نظرات ایران در آن
لحاظ شده بود. در اولین قطعنامه و بیانیه ای که در مورد جنگ ایران و عراق
صادر شده بود، اصلا این جنگ را جنگ ندانسته بودند بلکه بیشتر یک وضعیت
توصیف شده بود که دو طرف با هم اختلاف دارند. اما در قطعنامه 598 به صورت
جدی معلوم شد که این جنگ است و در جنگ یک طرف حتما آغاز گر است.
به
گفته معاون وزیر سابق امورخارجه، بر اساس بند6 قطعنامه 598 از دبیر کل
درخواست شده بود که ضمن مشورت با ایران و عراق، مساله تفویض کار تحقیق در
باب مسولیت مخاصمه را به هیئتی بی طرف، واگذار کند که آن را بررسی کند و در
حد اقل مدت ممکن به شورا گزارش دهد.
یعنی معلوم شود که کدام طرف این
جنگ را شروع کرده است. زیرا عراق مدعی بود نیروهای ایرانی جنگ را شروع
کردند و ما می گفتیم در یک لحظه نیروهای عراق به فرودگاه های شهرهای مختلف
ما حمله کردند. این موضوع خیلی مهم بودکه مشخص شود کدام طرف مسوول آغاز
مخاصمه است. همه نیروهای سیاسی کشورها به دنبال کسب پرستیژ در صحنه بین
المللی هستند و برای ایران خیلی مهم بود که ثابت کند که مسولیت این جنگ با
چه کسی است.
ملکی می افزاید: البته دبیر کل این کار را زود انجام
نداد. قطعنامه 598 در سال 1987 ( 1366ه.ش ) تصویب شد و همانطور که پیشتر
اشاره شد در سال 1991 ( 1370ه.ش )و بعد از حمله عراق به کویت دبیر کل نظر
کمیته را اعلام کرد که بر اساس آن مشخص شد، علی رغم این که برخی برخوردهای
مرزی بین دو کشور بوده ولی این عراق بوده است که به صورت انبوه و همه
جانبه در یک روز معین به ایران حمله کرده است.
رییس موسسه "مطالعات
دریای خزر" به نکته دیگری در مورد اهمیت قطعنامه 598 اشاره می کند و می
افزاید: برای تدوین قطعنامه مذکور مذاکرات متعددی بین تهران و دبیر کل و
نماینده ها و معاونان ایشان ازجمله "یان الیاسون " که الان وزیر امور
خارجه سوئد است و "جیمیانوپیکو" انجام شد. دیپلمات های ما به صورت جدی با
این دو نفر در تعامل بودند تا بالاخره آن حد اقل خواست های ایران در این
قطعنامه گنجانده شود. مهم ترین موضوعی که ایران مطرح می کرد این بود که ما
اعتماد نداریم اگر جنگ تمام شود عراق سرزمین هایی را که اشغال کرده است،
تخلیه کند. اما در بند یک قطعنامه 598 که خیلی هم مهم بود، دو طرف ملزم
به اعلام آتش بس و بازگشت بی درنگ تمام نیروها تا سرحدات بین المللی شدند و
این یکی از شرایطی است که ایران را در آن مورد راضی می کرد. زیرا که در
اواخر جنگ و در آستانه صدور قطعنامه 598 در سال 1366 عراق مانند ابتدای
جنگ مجددا شروع به آفند(حمله) تهاجمی کرد و بخش هایی از اراضی کشورمان را
در جنوب و جنوب غرب در اختیار گرفت. از طرفی تاسیسات نفتی ایران نیز مورد
حمله قرار گرفته بود، به طوری که در سال 1986 به بیش از صد نفتکش ایرانی
حمله شد و این حساسیت زیادی ایجاد کرده بود.
ملکی به یکی دیگر از دلایل پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران پرداخته و
اظهار می دارد: ایران از لحاظ اقتصادی احساس می کرد زیر بناهای کشور
توانایی ادامه جنگ را ندارند و این همان موضوع مهم نامه ای است که فرمانده
سپاه به جانشین فرمانده کل قوا یعنی "هاشمی رفسنجانی" نوشت و ایشان نیز
این نامه را همراه با نامه های دیگر خدمت حضرت امام(ره) برده بودند.
وی همچنین به شرایط منطقه ای آن دوره اشاره کرده و می افزاید: جنگ داشت
شکل بین المللی به خود می گرفت. چون وقتی عراق به کشتی های نفتکش و تاسیسات
نفتی ایران حمله می کرد ایران هم باید عکس العمل نشان می داد و در یک
موقعیتی کشتی های نفتکشی که از بنادر کویت، امارات متحده و عربستان به سمت
تنگه هرمز می رفتند برای این که از حملا ت دو کشور ایران و عراق مصون
بمانند تصمیم گرفتند از پرچم کشورهایی مثل امریکا، شوروی و فرانسه استفاده
کنند. حمله ناو هواپیمابر آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران از عواقب
حضور نیروهای این کشورها در منطقه است.
به گفته ملکی از ویژگی های دیگر
قطعنامه 598 این بود که قطعنامه مذکور حجم خسارات را در مخاصمه خیلی عظیم
دانسته و نیاز به کوشش امدادهای بین المللی در جهت نوسازی را در کل تصدیق
کرده بود و در همین خصوص از دبیر کل درخواست کرده بود هیاتی از کارشناسان
را در باب مساله نوسازی تعیین و به شورای امنیت گزارش دهد. این نکته مهمی
بود چون ایران متوجه شده بود که اگر از این طریق کمیته ای حقیقت یاب
بتواند ثابت کند که عراق مسوول شروع جنگ است بنابر این خسارت های وارده به
ایران را باید عراق یا ارگان های بین المللی بپردازند.
به همین دلیل
هم دبیر کل یک هیاتی ر ا برای برآورد کردن میزان خسارات اعزام کرد. در
حالی که ایران و مسئولین ایران خسارات را تا حدود هزار میلیارد دلار بر
آورد کرده بودند، ولی آن هیات تا 92 میلیارد دلارش را احصا و آن ها را
لیست کرد.
ملکی همچنین در پایان به واکنش رژیم بعثی عراق در مورد پذیرش
قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی اشاره می کند و می گوید: پذیرفتن این
قطعنامه با خشم و عصبانیت شدید "صدام حسین" و دولت عراق روبرو شد و آن ها
فکر می کردند که ایران چنین کار ی نمی کند. به همین علت بعد از پذیرش
قطعنامه از سوی ایران مجد دا نیروهای عراقی حملات وسیعی را در غرب شروع
کردند و هم زمان با آن منافقین نیز عملیا ت "مرصاد" را انجام دادند که با
دستور امام، مردم به جبهه ها رفتند و آن توطئه هم خنثی شد.
"حسین
علایی " از فرماندهان جنگ و عضو هیات علمی دانشگاه عالی دفاع ملی در مورد
علل تاخیر ایران در پذیرش قطعنامه 598 می گوید: وقتی قطعنامه 598 در تیر
ماه سال 1366 تصویب شد ایران این قطعنامه را رد نکرد. ولیکن برای پذیرش آن
اعلام کرد نیاز به مذاکره دارد تا بتواند در مورد جا به جایی بندهای
قطعنامه و ترتیب آن ها صحبت کند.
این استاد دانشگاه می افزاید: نظر
ایران بر این بود که در طول سالیان جنگ هیچ گاه جامعه بین الملل به خواسته
های ایران توجه نکرده و رژیم صدام که آشکارا به ایران حمله کرده حتی به
عنوان متجاوز از سوی مجامع بین المللی به صورت رسمی شناخته نشده و باید
تضمینی برای ختم جنگ وجود داشته باشد که دوباره منجر به آغاز جنگ نشود و
بنابراین باید خاتمه جنگ به یک صلح پایدار بیانجامد.
وی ادامه می دهد:
به همین دلیل ایران معتقد بود حالا که در موقعیت برتر نظامی نسبت به ارتش
بعثی صدام قرار دارد و توانسته با کمک مردم و نیروهای مسلح و قدرت دفاعی
که خودش ایجاد کرده و در شرایط تحریم تسلیحاتی سرزمین های خودش را آزاد
کرده و دشمن را در شرایط نامساعد قرار داده است، بایستی راجع به ترتیب
بندهای قطعنامه مذاکرات صورت بگیرد. به طوری که مثلا بند تعیین متجاوز که
در این قطعنامه آمده بود به بندهای جلوتر تغییر مکان پیدا کند و یا بند
تعیین خسارات جنگ جابه جا شود. و پایان جنگ هم به گونه ای باشد که ایران
مطمئن شود که اگر دوباره صدام هوس حمله به ایران کرد این توافق نامه یا
پذیرش قطعنامه تضمین کننده چنین شرایطی باشد.
این استاد دانشگاه می
گوید: بنابراین ایران در طول یک سال دنبال مذاکره با اعضای شورای امنیت
سازمان ملل بود تا بتواند چنین شرایطی را فراهم کند.
قطعنامه 598 اولین
قطعنامه ای بود که حداقل خواسته های ایران در آن منظور شده بود. چون در
قطعنامه های قبلی تنها به موضوع آتش بس اشاره می شد اما در قطعنامه 598 هم
مسئله آتش بس هم مسئله عقب نشینی به مرزهای بین المللی که تلویحا به معنی
پذیرش قرارداد 1975 الجزیره بود و هم معرفی متجاوز از سوی سازمان ملل و
تشکیل کمیته ای برای برآورد خسارات و چگونگی تامین آن لحاظ شده بود.
بنابراین ایران در واقع دنبال این بود که با مذاکره با اعضای شورای امنیت
سازمان ملل در شرایطی قطعنامه را بپذیرد که قطعنامه تضمین کننده صلح بعدی
برای ایران باشد.
علایی که یکی از فرماندهان جنگ تحمیلی بود، در مورد
ضرورت پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی می گوید : بدیهی است هر
جنگی که آغاز می شود باید یک زمانی تمام شود. هیچ موقع جنگ برای همیشه
ادامه پیدا نخواهد کرد. مسئله این است که جنگ چگونه پایان یابد. ایران هم
از روز اول که صدام جنگ را آغاز کرد دنبال پایان دادن به جنگ بود.
وی
در این بار ه می افزاید: در روزهای اول پیشنهاد ایران این بود که اگر ارتش
متجاوز بعثی عراق از خاک ایران خارج شود و خسارت ها تامین شود خود به خود
جنگ تمام خواهد شد. اما خوب بعد ها ارتش عراق از خاک ایران بیرون نرفت و
ایران مجبور شد که پیشنهاد برخی از کشورها برای آتش بس را نپذیرد. زیرا
مفهوم این پیشنهاد ها این بود که نیروهای نظامی ارتش بعثی عراق در داخل خاک
ایران بمانند و ایران حق دفاع را از خودش سلب بکند و با دشمن نجنگد بلکه
با مذاکره متجاوز را از خاکش بیرون کند.
این استاد دانشگا ه در ادامه
سخنان خود به قطعنامه های قبل از 598 اشاره می کند و می گوید: تا قبل از
قطعنامه 598 هم می بینیم اکثر قطعنامه هایی که از سوی سازمان ملل منتشر
شد، تقریبا بر همین سیاق است. بعد از این که ایران توانست دست برتر را در
جبهه های جنگ پیدا کند و ارتش عراق را به طور کامل از خاک خود بیرون کند و
جنگ به خاک دشمن کشیده شد و فشار نظامی شدیدی بر رژیم صدام حسین وارد شد،
سازمان ملل وارد عمل شد و حداقل خواسته های ایران را در قطعنامه 598
گنجاند.
علایی می گوید: بنابراین برای ایران به منظور پایان یافتن جنگ
چند راه بیشتر وجود نداشت. یا بایستی که خود صدام حسین که جنگ را آغاز
کرده بود، می پذیرفت که به عنوان آغازگر جنگ خسارات جنگ را بپردازد و
اعلام کند به صورت رسمی قرارداد 1975 را که قرارداد مرزی بین دو کشور است
را قبول دارد که در نهایت با مذاکره جنگ تمام می شد. اما صدام حسین چنین
اقدامی را نمی کرد و فقط از آتش بس صحبت می کرد. بنابراین مذاکره با رژیم
صدام حسین امکان پذیر نبود.
به گفته وی راه دوم این بود که یک مرجع
ثالثی برای میانجیگری وارد عمل می شد که این مرجع ثالث هم هیچ گاه وار عمل
نشد. تنها در سال پایانی جنگ بود که به دلیل برتری قدرت نظامی ایران و
نگرانی کشورهای دیگر از جمله قدرت های بزرگ مثل آمریکا و شوروی، مبنی بر
این که ایران ممکن است پیروز مطلق در این جنگ شود و بر اثر فشار نظامی که
ایران بر صدام و رژیم بعثی وارد می کند مردم عراق دست به قیام و انقلاب
بزنند و رژیم بعثی صدام را از بین ببرند و حکومت در آن نیز جا به دست مردم
بیافتد. از همین رو آن ها آمدند و یک قطعنامه ای را تنظیم کردند که به
اسم 598 معروف است.
این فرمانده جنگ می گوید: بنابراین ایران بایستی که
یا فشار نظامی را ادامه می داد تا صدام حسین ساقط شود یا این که باید با
صدام حسین مذاکره می کرد. یعنی صدام حسین بایستی شرایط ایران را می پذیرفت
که مهمترین آن پذیرش قرار داد 1975 و اعتراف به آغاز گری جنگ از سوی خودش
و تامین خسارا ت بود. یا یک مرجع ثالثی مثل شورای امنیت سازمان ملل باید
وارد عمل می شد تا یک چارچوبی را که مقبول دو طرف باشد برای پایان جنگ
تنظیم کند.
وی در پایان این بحث ضمن اشاره به چگونگی پایان یافتن جنگ
می افزاید: به هر حال این شکل سوم یعنی وارد عمل شدن شورای امنیت و تعیین
چارچوبی که حداقل خواسته های ایران در آن لحاظ شده بود و عراق را هم در آن
شرایط که نگران سقوط حکومت حزب بعث بود، راضی می کرد، می توانست جنگ را
پایان دهد.
بنابراین، ایران در آن شرایط وقتی وضعیت را این چنین دید و
از سوی دیگر تحولاتی هم در شرایط اقتصادی و نظامی ایران در ماه های آخر
جنگ به وجود آمد، به سمت ختم جنگ رفت تا فشار بیشتری بر مردم وارد نشود.
این شرایط به دلیل جبهه ای بود که آمریکایی ها در خلیج فارس علیه جمهوری
اسلامی باز کردند و سکوهای نفت ایران را مورد حمله قرار دادند که منجر شد
تا منابع درآمدی ایران برای اداره کشور و ادامه جنگ با مشکل اساسی مواجه
شود.
به طوری که در سال های پایانی جنگ درآمد نفتی ایران بین 5 تا 7 میلیارد دلار در سال کاهش یافته بود.
علایی عضو هیات علمی دانشگاه عالی دفاع ملی در مورد واکنش های داخلی نسبت
به پذیرش این قطعنامه می گوید: زمانی که قطعنامه 598 پذیرفته شد، از آن
جا که همه مردم ایران و افراد و جریانات سیاسی و شخصیت های مختلف دیدگاه
های امام (ره) را درست می دانستند و به ایشان علاقه مند بودند، از تصمیم
های حضرت امام حمایت کردند. البته روزهای اول برای برخی سوال بود که آیا
واقعا حضرت امام برای این اقدام خودشان چنین تصمیم گرفتند که بعد با پیامی
که حضرت امام دادند و با جلسات و صحبت هایی که انجام گرفت، مشخص شد که
حضرت امام پذیرفتن قطعنامه را در آن شرایط به نفع کشور و نظام دانسته اند و
نجنگیدن در آن زمان را به عنوان یک تکلیف تشخیص داده اند. بنابراین در
داخل کشور همه از این دیدگاه و تصمیم حضرت امام به طور کامل و قاطعانه
پشتیبانی کردند.
این عضو سپاه پاسدران به اتفاقات و خاطره هایی که بعد
از پذیرش این قطعنامه رخ داد اشاره کرده و می گوید : وقتی که ایران
قطعنامه 598 را در 27 تیر سال 1367 پذیرفت صدام حسین این را دوباره تلقی
از ضعف ایران کرد و همان اشتباه روز اول جنگ را در مورد تصمیم ایران مرتکب
شد و دوباره یک حمله نظامی گسترده ای را به ایران آغاز کرد.
ما
تقریبا پس از قطعنامه حدود یک ماه درگیر جنگ جدیدی از سوی رژیم صدام حسین
شدیم. از طرفی ارتش بعثی در خوزستان دوباره جاده اهواز خرمشهر را گرفت و
یک جنگ عظیمی در خوزستان اتفاق افتاد.
وی می افزاید: از سمت غرب نیز تا
حدودی خود ارتش صدام جلو آمد و بعد منافقین را که در عراق سازماندهی
نظامی کرده بودند و تیپ های مختلفی را با تانک و نفربر در اختیار شان
گذاشته بودند را، راهی تهران کردند. به طور ی که آن ها حرکت کردند و حتی
تا نزدیک کرمانشاه جلو آمدند که در آن جا مردم و نیروهای مسلح جلوی آن ها
را گرفتند و آن ها منهدم شدند.
به گفته علایی: بنابرابن در آن زمان به
دلیل جنگ جدیدی که صدام حسین علیه ایران آغاز کرد تمام رزمندگان اسلام در
گیر جنگ جدیدی بودند و فکر می کردند که صدام حسین قطعنامه را نپذیرفته است
و جنگ جدید و طولانی در پیش رو قراردارد.پس از این که مردم وارد صحنه
شدند دوباره شرایط جبهه ها عوض شد. هم منافین منهدم شدند و هم ارتش عراق
دوباره از خاک ایران بیرون رانده شد و شرایط به گونه ای پیش آمد که حتی
رییس جمهور وقت از امام تقاضا کردند تا اگر امام اجازه دهند نیروهای
رزمنده ایرانی دوباره به سرزمین های دشمن حمله کنند و به داخل خاک دشمن
بروند. که امام در آن جا فرمودند، نه ما در پذیرش قطعنامه جدی هستیم و در
چارچوب قطعنامه به یک صلح پایدار فکر می کنیم و هرگز پذیرش قطعنامه برای
ما یک امر تاکتیکی نبوده بلکه یک تصمیم اساسی و اصولی است.
وی در
پایان می گوید: به همین خاطر در آن زمان تمام رزمندگان این احساس را
داشتند که چرا جمهوری اسلامی ایران در هر شرایطی واقعا مظلوم واقع می شود.
سال ها بود که همه می گفتند شما آتش بس را بپذیرید حالا که ایران این را
پذیرفته دوباره جنگ جدیدی را آغاز کردند. یک شرایط حماسی و روحی این چنینی
در رزمندگان ایران حاکم بود و همه در چنین حال و هوایی به سر می بردند.
علایی به روزی که قطعنامه پذیرفته شد اشاره می کند و می گوید: روز اولی که
اعلام شد قطعنامه از سوی حضرت امام پذیرفته شد من اکثر فرماندهان و
رزمندگان را می دیدم که گریه می کردند و این گریه شان به این دلیل بود که
آن ها تصور می کردند که ممکن است حضرت امام(ره) در شرایطی قرار گرفتند که
مجبور شدند این قطعنامه را بپذیرند و رزمندگان اسلام نتوانستند به خواسته
های ایشان آن چنان که باید عمل کنند.
"سیامک باقری" از اعضا سپاه
پاسداران و دانشجوی دکتری در رشته امنیت ملی از دانشگاه عالی دفاع ملی در
باره ضرورت پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران می گوید :
تقریبا از سال 65 و به ویژه از سال های 66 و 67 به بعد جنگ بین ایران و
عراق از حالت دو جانبه به یک حالت چند جانبه تبدیل شده بود. در واقع در
این سال ها بازیگران و قدرت های بزرگ دنیا علنا در حمایت از صدام و رژیم
بعثی عراق وارد این جنگ شدند. همان طور که اسناد موجود نشان می دهد
آمریکایی ها خلیج فارس را به نوعی تحت پوشش ناوگان های خودشان قرار داده
بودند و حتی زمانی که جمهور ی اسلامی ایران فاو را فتح کرد آن ها احساس
خطر بیشتری کرده و برای مقابله با جمهوری اسلامی تعدادی از سکوهای نفتی
ایران را منفجر کردند. بدین ترتیب جنگ ایران و عراق به یک جنگ بین المللی
تبدیل شده بود.
به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران لازم دید که با توجه
به دگرگونی هایی که فضا و شرایط جنگ ایجاد شده بود، نسبت به هدفی که داشت
یعنی "جنگ تا رفع فتنه رژیم بعثی عراق" راهبردهایش را تغییر دهد.
وی
در مورد علت دیگر ی که برای پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران وجود داشت می
گوید: این قطعنامه تا حدود زیادی متفاوت از قطعنامه های دیگر بود. این
قطعنامه با تلاش ها و پیگیری های وزرات خارجه جمهوری اسلامی و با چانه زنی
هایی که در مجامع مختلف و در شورای امنیت صورت گرفته بود به گونه ای تنظیم
و ارائه شد که تا حدود زیادی خواسته های ایران را در بر می گرفت. از این
رو باعث شد که با توجه به شرایط منطقه ای و بین المللی و ابعادی که این
جنگ پیدا کرده بود جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را بپذیرد.
وی می
گوید: یک دلیل دیگری که پذیرش قطعنامه را ضروری کرده بود تعداد و نوع
تلفات جنگ بود. ما شاهد آن بودیم که رژیم بعثی عراق در انتهای جنگ متوسل
به سلاح های غیرمتعارف شد و مجامع و کشورهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر
مانند آمریکا و کشورهای اروپایی نیز هیچ واکنشی را لیه آن از خود نشان
ندادند.صدام سلاح های شیمیایی را نه تنها علیه ایران بلکه علیه مردم کشور
خود نیز به کار برد و جنگ را به گونه ای گسترش داد که تلفات انسانی بسیار
بالا رفت .
منبع : http://basij.ir
موضوع قطعنامه 598 و پذیرش آن توسط حضرت امام از موضوعات پیچیده است که
نوشتن درباره آن چندان ساده نیست، چرا که طرفهای اصلی و جریانات تاثیر گذار
بر جنگ ایران و عراق بسیار فراوانند و برخی از مسائلی که عمدتا به تحولات
داخلی مربوط می شود، کماکان امکان طرح و تجزیه و تحلیل آن وجود ندارد. اما
عمده مسائل که موجب طولانی شدن جنگ شد و دلایل فرماندهی کل قوا را به این
شرح می توان ارزیابی نمود.
1- با طرح قطعنامه 598 از طرف شورای امنیت
سازمان ملل متحد حضرت امام خمینی اجازه فرمودند نمایندگان سیاسی جمهوری
اسلامی ایران با طرفهای بین المللی و تهیه کنندگان قطعنامه در مورد محتوای
آن به مذاکره بپردازند. هوشمندی امام مبنی بر مذاکره غیر علنی باعث شد
محتوای قطعنامه در حد زیادی که منافع ایران پس از پایان جنگ را تامین کند
به دنبال داشته باشد.
2- عدم پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام، اولا به
خاطرعدم اعتماد به صدام حسین بود، چرا که صدام که قرار داد 1975 را در جلوی
دوربین های رسانه های پاره نمود و جنگ را شروع کرده بود، می توانست دوباره
عهد شکنی کند. باید تضمین لازم برای پای بندی صدام وجود می داشت. ثانیا
همه دنیا پذیرفته بودند که صدام حسین جنگ را آغاز نموده است و از سلاح
شیمیایی در جنگ بر علیه مردم خود و نیز علیه نیروهای رزمنده ایرانی استفاده
نموده بود و زندگی در کنار چنین موجودی در صورتی که توسط همین جنگ مهار
نمی شد، غیر ممکن بود و چنانچه پس از پایان جنگ دیدیم، آن چهره اهریمنی
وقتی در جنگ با ایران به هدف خود که کشورگشایی بود نرسید، به کویت حمله کرد
تا آن کشور را به عنوان بخشی از سرزمین عراق در آورد و دیدیم که چه سرنوشت
شوم و نکبت باری را تجربه نمود.
3- حضرت امام خمینی با قرائتی که از
روحیه صدام حسین داشت، به گونه ای تصمیم گیری نمود که در پایان جنگ حتی یک
وجب از سرزمین عزیزمان به چنگال بیگانه نیفتد و حتی ورود به خاک عراق در
جریان جنگ با این هدف بود که هم راهی برای آزاد سازی سرزمین های باقی مانده
در اشغال عراق باشد و هم زمانی که صلحی به وقوع پیوست، نه عراق و نه هیچ
همسایه یا دشمن دیگری در فکر حمله به کشور عزیزمان ایران نباشد.
4- نقش
قدرتهای بین المللی در استمرار جنگ را نیز نمی توان نادیده گرفت، حمایتهای
نظامی و تسلیحاتی از صدام حسین توسط قدرت های بزرگ و حمایتهای مالی برخی از
کشورهای منطقه باعث شده بود که صدام علیرغم شکست های پی در پی از جانب
رزمندگان دلاور کشورمان روش تجاوزکارانه خود را تغییر ندهد.
دانلود فایل پی دی اف جزوه علل و عوامل پذیرش قطعنامه
http://www۱.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=۱۰۰۰۰۴۰۶۹۱۵۶
همه آنچه باعث پذیرش «قطعنامه ۵۹۸
چند سالی است که مباحثی در مورد شرایط و زمینههای پذیرش قطعنامه 598 مطرح میشود. وجود نظرات متفاوت درباره آن مقطع حساس تاریخی و برخی برداشتهای خاص از این واقعیت، ضرورت بازخوانی آن را دوچندان میکند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خراسان، بدیهی است که مواجهه با وقایع تاریخی صرفا باید از منظر تاریخی و در نظر گرفتن شرایط زمانی آن واقعه باشد و بهرهبرداری سیاسی و جناحی از تاریخ دور از انصاف است. در این باره با سید محمود طالبیان که پیش از این مسئولیت بازنشستگان معاونت تحقیقات اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی را بر عهده داشته است، به گفتوگو نشستیم تا شرایط نظامی و سیاسی پیش از پذیرش قطعنامه را بررسی کنیم.
موضعگیری یکطرفه سازمانهای بینالمللی
یکی از مقولات مهم درباره جنگ تحمیلی، نابرابر بودن آن و برخورد ناعادلانه جامعه جهانی با آن است.محمود طالبیان، مدرس دانشگاه در این باره به خبرنگار ایسنا گفت:عملکرد شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره جنگ عراق علیه ایران قابل مقایسه با جنگ عراق و کویت نیست.
وی ادامه داد: شواری امنیت یک هفته بعد از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران،قطعنامهای صادر کرد و در آن صرفا ابراز نگرانی شد و در متن قطعنامه هم از واژه «منازعه» استفاده نشد تا مسئولیتی برای این شورا ایجاد نشود و پس از آن هم 22 ماه سکوت کرد،ولی در قبال جنگ کویت،24 ساعت پس از شروع حمله عراق شورا تشکیل جلسه داد و قطعنامه صادر کرد.
چرا پس از آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 پیشنهاد آتشبس را نپذیرفتیم؟
طالبیان در پاسخ به این سوال گفت: ایران در قبال پذیرش قطعنامه آتشبس، خواستههایی داشت که سازمان ملل حاضر به گنجاندن آنها در قطعنامه نشد. این خواستهها عبارت بودند از:اعلام متجاوز بودن عراق،برقراری آتشبس همزمان با پذیرش قطعنامه و پرداخت غرامت جنگ از سوی عراق.
این رزمنده دورن دفاع مقدس یادآور شد: قطعنامه 598 شورای امنیت، برخلاف قطعنامههای پیشین،برای نخستین بار با عنوان «منازعه بین ایران و عراق» صادر شد. آمریت در آن غالب بود و مفصلترین قطعنامه صادره محسوب میشد. جمهوری اسلامی ایران پیش از آن تمامی قطعنامهها را به دلیل بیتوجهی به خواستههای خود رد میکرد، اما در قبال این قطعنامه سیاست دیگری اتخاذ کرد و با رایزنی سیاسی سعی شد تا مفاد آن مطابق خواست ملت ایران تصحیح شود.
جانشین فرمانده سپاه فردوس در دوران دفاعمقدس، خاطرنشان کرد: هرچند بعضی تحلیلگران معتقدند بهتر بود تمام قوای کشور بسیج میشد و جنگ در آن مقطع پایان نمیپذیرفت اما بیشتر صاحبنظران بر این باورند که ادامه جنگ چندان معقول نبود و با توجه به حضور تمام قد نیروهای خارجی در خلیج فارس، در صورت ادامه جنگ هم تضمینی برای پیروزی قطعی وجود نداشت.
استراتژی ایران برای پایان جنگ
طالبیان، استراتژی ایران برای پایان جنگ را تصرف یک منطقه ارزشمند از عراق دانست و گفت: ایران با چنین راهبردی درصدد بود تا بر سر میز مذاکره موضع برتر داشته باشد. درنتیجه، تصرف جزیره استراتژیک فاو، یکی از بزرگترین پیروزیهای ایران پس از آزادسازی خرمشهر بود و باعث شد تا صحنه جنگ به سود ایران تغییر کند و در مقابل اعتبار سیاسی و نظامی عراق زیر سوال برود.
مسئول بسیج شهرستان گناباد در دوران دفاع مقدس، تاکید کرد: آمریکا که شاهد زوال عراق و برتری ایران بود، تصمیم گرفت بیش از گذشته در عرصه نبرد حضور یابد. اقدامات ایالات متحده از این مقطع به بعد نشان داد که این کشور درصدد است به ایران اعلام کند که با آمریکا - و نه عراق - مواجه است. بنابراین «فاو» با هدایت اطلاعاتی و راهبردی آمریکا بازپس گرفته شد و استراتژی «دست برتر» ایران برای خاتمه جنگ دگرگون شد.
این استاد دانشگاه افزود: حضور و مداخله مستقیم آمریکا به نفع عراق در جنگ، راهبرد «جنگ بدون برنده» آمریکا را آشکارتر کرد. رزمندگان ایرانی برای تصرف فاو، 70 روز مقاومت کردند اما بعدها در کمتر از 36 ساعت این منطقه حساس از دست رفت. در این شرایط ایران هدف بعدی خود را فتح بصره قرار داد. در این راستا «عملیات کربلای 4 » سوم دیماه 1365 آغاز شد ولی به دلیل هوشیاری دشمن،24 ساعت بعد متوقف شد. در این مرحله غلبه بر پیامدهای سیاسی- نظامی عملیات کربلای 4 بسیار دشوار بود.
وی ادامه داد: «عملیات کربلای 5 » با هدف تصرف بصره انجام شد اما اوضاع همانند نبرد فاو، به جنگ فرسایشی تبدیل شد.
گسترش جنگ در شمالغرب
این رزمنده دوران دفاعمقدس افزود: در زمستان سال 1366 که درگیری در منطقه خلیج فارس کاهش پیدا کرد، باقیمانده توان و امکانات سپاه از دریا به منطقه شمالغرب منتقل شد که نتیجه آن انجام «عملیات والفجر 10» بود. عراق در برابر این عملیات، هیچگونه واکنش شدیدی انجام نداد و با بمباران شیمیایی خسارات و تلفات زیادی به با رآورد. تصور میشد اگر در جبهههای شمالغرب حمله آغاز شود، عراق نیز نیروهای خود را بر آن منطقه متمرکز خواهد کرد اما این اتفاق نیفتاد. بنابراین برخی تحلیلگران معتقدند که ایران دو راه بیشتر نداشت، حفظ انقلاب یا ادامه جنگ.
حملات شیمیایی عراق
طالبیان در خصوص حملات شیمیایی عراق گفت:عراق از دهه 1970 میلادی برای تهیه و تولید سلاحهای شیمیایی به موازت اقدام برای دستیابی به سلاح اتمی تلاش خود را آغاز کرد. ارتش عراق پس از تجاوز به ایران،ابتدا این سلاحها را به صورت محدود به کار گرفت ولی از سال 1362 تا پایان جنگ،تولید و استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی به نحو شگفتانگیزی افزایش یافت.
وی در مورد تعداد این حملات خاطرنشان کرد: تعداد حملات شیمیایی عراق از دی ماه 1359 تا اسفند 1366، جمعا 242 مورد بود که قربانیان آن 44 هزار نفر ذکر شده است. همچنین عراق 6000 بمب شیمیایی در جنگ علیه ایران به کار گرفت.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: جنایتی که صدام در منطقه کردنشین «حلبچه» بر ضد شهروندان خود مرتکب شد، هر روز امکان داشت در یکی از شهرهای بزرگ ایران اتفاق بیفتد و چنین کاری مطمئنا شرایط جنگ را بسیار پیچیده و دشوار میکرد.
حمله موشکی آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران
طالبیان در مورد آخرین اقدام آمریکا گفت: آمریکاییها که از مقاومت ایران خشمگین بودند و به زعم خود، ادامه جنگ را به زیان امنیت انرژی میدیدند، تصمیم گرفتند تا به هر نحو ممکن جدیت خود برای خاتمه را علنی کنند.
وی ادامه داد:در نتیجه، ناو «وینسنس» آمریکا در یک اقدام جنایتکارانه، دوازدهم تیر 1367 با شلیک دو فروند موشک به هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران، جان 290 تن انسان غیرنظامی را گرفت. آمریکا برای محدود کردن اثرات منفی این اقدام در افکار عمومی، در نخستین واکنش مدعی شد هواپیمای ایران نظامی بوده و قصد هدف قرار داد ناو آمریکایی را داشته است.
این استاد دانشگاه افزود: آمریکاییها تمایل داشتند به طرف ایرانی تفهیم کنند که برای به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگ از هر اقدامی علیه مردم ایران بهره خواهد گرفت. به همین دلیل، رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا حمله ناو آمریکایی به هواپیمای غیرنظامی ایران را اقدامی «شایسته» خواند. البته در قطعنامهای که پس از این اقدام صادر شد، کشور ایران، محق اعلام شد.
بحران در حوزه صادرات نفت (جنگ نفتکشها)
طالبیان با اشاره به درآمد اصلی ایران، یعنی نفت، گفت: در اواخر جنگ تحمیلی، صدور نفت از خلیج فارس نیز با مشکل مواجه شده بود. علاوه بر این، جزیره خارک که بیشتر سکوهای نفتی در آن قرار دارد، مرتب توسط هواپیماهای عراقی بمباران میشد.
این پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس گفت: صادرات نفت ایران در سالهای بین 1363 تا 1365 کاهش یافت. علاوه بر این، قیمت نفت هم از 26 دلار در هر بشکه به شش دلار رسید و در نتیجه درآمد نفتی ایران با کاهش چشمگیری مواجه شد.
کمکهای تسلیحاتی به عراق
طالبیان اظهار کرد: دولت آمریکا برای جلوگیری از شکست عراق، باید این کشور را به لحاظ تسلیحاتی تقویت میکرد. برای تحقق این هدف با مانعی جدی روبرو بود و آن این بود که کنگره آمریکا پیش از جنگ،عراق را به دلیل نقض حقوق بشر و تروریسم تحریم کرده بود. حال یا باید تحریمها لغو شود و یا این که تسلیحات آمریکایی از طریق کشوری ثالث به عراق ارسال شود. سلاحهای آمریکایی شامل موارد زیر بوده است:
تجهیزات الکترونیک،انواع ماشینآلات،دستگاههای حساس و کامپیوتری فوقالعاده قوی که در امر تولید سلاحهای شیمیایی- موشکی و هستهای نقش حساسی دارند و هلی کوپتر «بل».
دستیابی عراق به موشکهای «اسکاد» و جنگ شهرها
طالبیان در مورد تحول قدرت هوایی عراق پس از دستیابی این کشور به موشک، افزود: روسها به تلافی کمک ایران به مجاهدان افغان، به عراق موشکهای «اسکاد بی. و «سی» دادند.
وی ادامه داد: صدام با تغییر ساختار اسکاد به موشک جدیدی دست یافت و چون میخواست به کشتار غیرنظامیان مشروعیت بخشد، آن را «الحسین» نامگذاری کرد. الحسین که بردی دو برابر موشک اسکاد- بی داشت، برای هدف قرار دادن تهران تولید شد. هدفی که تا پیش از این تنها با حمله جنگندههای عراقی قابل وصول بود.
این پیشکسوت جهاد و ایثار،افزود: عراقیها با مهندسی معکوس موشکهای اسکاد، از هر سه موشک اسکاد، دو موشک الحسین تولید کردند. مخازن ترکیب اکسیژن و سیستم مراقبت فشار آن ساخت آلمان بود، بدین ترتیب عراقیها به تدریج موفق به تولید موشک «العباس» با برد 860 کیلومتر شدند. این تغییر بنیادین در موازنه نظامی، یکی از عوامل اصلی تصمیم ایران برای قبول قطعنامه 598 بود.
طالبیان به کمکهای انگلیس در این خصوص اشاره کرد و گفت: این کشور بیش از 5/1 میلیارد دلار کالای تکنولوژی پیشرفته به عراق صادر کرد. دستیابی عراق به این تکنولوژی این امکان را برای بغداد فراهم کرد که بُرد موشکهای اسکاد روسی را به 600 کیلومتر افزایش دهد.
کمکهای مالی به عراق
طالبیان در خصوص کمکهای مالی خارجی به عراق گفت: میزان این کمکها روشن نیست،ولی انتشار برخی آمار و ارقام نشان میدهد این کمکها بسیار زیاد بوده است. بخش وسیعی از این کمکها را چند کشور حاشیه خلیج فارس تامین کردند.
این رزمنده دوران دفاع مقدس در این راستا با اشاره به اظهار نظر «وفیق السامرایی»،مسئول بخش ایران در استخبارات عراق،افزود: کشورهای حوزه خلیجفارس بیش از 45 میلیارد دلار به عراق کمک کردند،که بیش از نیمی از آن به عربستان سعودی تعلق داشت.
وی گفت: هم چنین بخش دیگری از این کمکها شامل 300 میلیون دلار بود که آمریکا در سال 1361 برای خرید برنج و گندم در اختیار رژیم عراق قرار داد. این کمک تدریجا افزایش یافت و در مجموع به بیش از پنج میلیارد دلار رسید.
کلیپ تصویری سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین روانبخش
پیرامون نقش آقای هاشمی در قبولاندن قطعنامه 598 به امام خمینی رحمه الله علیهبرای دانلود کلیک کنید
حجم: 12 مگابایت با فرمت 3gp
***
این هم چند لینک متنی مرتبط با ماجرای قطعنامه:
+ ماجرای پذیرش قطعنامه 598 از زبان سردار رشید
++ دانلود جزوه قطعنامه 598 چگونه تصویب شد؟ (مقالات کامران غضنفری که حاج آقا روانبخش در کلیپ توصیه میکنن )برای دانلود جزوه کلیک کنید
حجم: 791 کیلوبایت با فرمت pdf
این کتاب شامل دو بخش زیر میباشد؛
و این دو بخش هر کدام به شش درس تقسیم میشود.
ارزشیابی این درس به شرح زیر میباشد؛
در آزمون کتبی، سوالها باید بر اساس رویکرد کلی محتوای آموزشی؛ یعنی فهمیدن، نه حفظ کردن، استوار باشد. باید محورهای کلیدی و اصلی محتوای کتاب، محور آزمون باشد و از نکات حاشیهای و فرعی نباید برای طرح سؤال استفاده شود.
آزمون کتبی ۱۶ نمره دارد. ۴ نمره از ارزشیابی پایانی به قرائت صحیح دانش آموزان اختصاص دارد.
برای دانلود این کتاب میتوانید از باکسی که زیر مطلب مشاهده میکنید، اقدام فرمایید.
لطفا توجه کنید این کتاب در همه رشتههای نظری، فنی و حرفهای و کاردانش به جز رشته ادبیات و علوم انسانی و علوم و معارف اسلامی تدریس خواهد شد.
لینک دانلود: http://up.madrese3.ir/download/1795754/islamic-o.pdf
رمز فایل: ندارد
نمونه سوالات دینی دهم
1 ـ چرا انسان مسؤل سرنوشت خویش است؟
2 ـ انسان سعادت مند کیست؟
3 ـ چرا انسان ها هدف ها دل بستگی های مختلف دارند؟
4 ـ چراصفات موجودات دیگر را نمی توان با صفات خداوند مقایسه کرد؟
5 ـ معیار و ملاک توصیف خداوند به برخی از صفات چیست؟
6 ـ چه تفاوتی میان صفات خدا و صفات انسان ها وجود دارد؟
7ـ چرا حرکت به سوی خدا و کسب سعادت الهی در جوانی و نوجوانی اسان تر از بزرگ سالی است؟
8ـ چگونه می توان دل را حرم همیشگی خدا ساخت؟
9ـ عهد میان چه کسانی بسته می شود؟
10ـ عهد درباره چیست؟
11ـ عاقبت عهد شکاندن چه بوده است؟
12ـ چچه کسانی به عهد وفادار بوده اند و به چه نتیجه ای رسیده اند؟
13ـ چرا مراقبت در ابتدای اجرای هر برنامه ضروری تر است؟
14ـ چراباید از نیت و قصد خود در هنگام عمل مراقبت کنیم؟
15ـ خداوند به چه چیزی سوگند خورده است؟ چرا؟
16ـ به نظر شما چه خُسرانی انسان را تهدید می کند؟
17ـ راه رهایی از این خسران چیست؟
18ـ مقصود از این که رسول خدا(ص) برای مسلمانان اُسوه است، چیست؟
19ـ خوردن غذای غصبی چه حکمی دارد؟
20ـ هدف از نزول قرآن کریم چیست؟
21ـ ازمیان اب مطلق واب مضاف ،کدام یک پاک کننه است؟
22ـ وضوی جبیره درچه مواردی و چگونه انجاممی گیرد؟
23ـ چرا روزی پنج بار نماز می خوانیم؟
24ـ ترک نماز چه اثارو نتا یجی برای ما دارد؟
25ـ عهد وپیمان میان انسان و خدا در چند مرحله انجام می پزیرد؟هر کدام را توضیح دهید.
26ـ عوامل تقویت کننده عزم را نام ببرید؟
27ـ برنامه واداب خوردن و اشامیدن رسول خدا (ص) چگونه بود؟(ازهر کدام دو مورد)
28ـ ویژگی های یک دوست واقعی چیست؟
29ـ ازوظایف دوست نسبت به هم (توقع بجا ومنصفانه )را توضیح دهید؟
30ـ امام علی (ع) عاجز ترین افراد را چه کسی معرفی می کند؟
31ـ چه صفاتی را می توان به خدا نسبت داد و چه صفاتی را نمی توان نسبت داد؟
32ـ پوشش زن در هنگام نماز چگونه باید باشد؟
33ـ حقیقت زندگی برای انسان در چیست؟
34ـ چه حیواناتی حرام گوشت هستند؟
35ـ تنوع و گستردگی استعداد های انسان مفید است یا مضّر؟چرا؟
36ـ چهار مورد از عوامل تقویت کننده عزم را نام ببرید؟
37ـ دو مورد از ویژگی دوستان خدا را طبق آیات قرآن کریم نام ببرید؟
38ـ چرا حفظ دوستی از پیدا کردن دوست مشکل تر است؟
39ـ چهار مورد از ویژگی های دوست واقعی را بنویسید ؟
40ـ مقصود از اینکه رسول خدا (ص) برای مسلمانان اسوه است چیست؟
41ـ انسان سعادتمند چه کسی است ؟
42ـ درجات بعشت متفاوت است ؟چرا؟
43ـ منظور از صفات ثبوتی وسلبی خداوند چیست ؟
44ـ کمال انسان در چیست وغایت و مقصود ما کدام است؟
45ـ حکمت نماز پنجگانه در چیست؟
46ـ انتخاب بزرگ حضرت ابراهیم چه بود؟
47ـ چه ویژگی در ماه ،ستاره و خورشید است که سبب می شود لایق پرستش نباشند؟
48 ـ چرا هر انسانی خواستار خوبی ها و زیبایی هاست؟
49 ـ چرا بعضی لحظه ها برای انسان زیبا و دل پذیر و برخی نا خوشا ینداست؟
50ـ قدرت تفکر و انتخاب هر،یک،چه نقشی در حرکت کمالی انسان دارند
دانلود کتاب دین و زندگی پایه دهم
ضمیمه | حجم |
---|---|
![]() | 26.87 مگابایت |
ضمیمه | حجم |
---|---|
![]() | 30.63 مگابایت |
دانلود پیام آیات + نمونه سوال درس 1 دین و زندگی پایه دهم
دریافت رایگان نمونه سوال درس 1 دین و زندگی دهم :
رمز : class-10.rozblog.com
دریافت رایگان پیام آیات + تست و مفهوم درس :
باسمهتعالی
با عرض سلام و تبریک سال تحصیلی جدید خدمت همه همکاران گرامی
به اطلاع میرسانم که دوره ضمن خدمت کتاب جدید التألیف دین و زندگی
سال دهم إنشاءالله در مهرماه برگزار خواهد شد. روز و تاریخ دقیق آن متعاقباً
اعلام خواهد شد. ضمناً برای دریافت فایل کتب میتوانید روی لینکهای زیر کلیک
نمایید:
دین و زندگی(1) رشته انسانی فایل کامل کتاب30.63 مگابایت
دین و زندگی(1) رشتههای غیر از انسانی فایل کامل کتاب26.87 مگابایت