دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

زمینه های قیام عاشورا(2)

زمینه های قیام عاشورا(2)

ـ دقت علی(علیه السلام) در اجرای احکام و حدود الهی

ـ هدف علی(علیه السلام) ، ارائه الگوی حکومت اسلامی

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه ربّ العالمین، والصّلوة والسّلام علی سیّد الانبیاء والمرسلین، أبی القاسم محمّد وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین. اللّهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیاً وحافظاً وقائداً وناصراً ودلیلا وعیناً حتی تسکنه أرضک طوعاً وتمتعه فیهاً طویلا. السلام علیک یا ابا عبد اللّه وعلی الارواح التی حلّت بفنائک.

فرارسیدن ایّام شهادت آقا ابی عبد الله را به پیشگاه مبارک ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ مقام معظم رهبری، مراجع بزرگ تقلید، و همه شیعیان مکتب حسینی تسلیت عرض کرده و از خداوند متعال درخواست می‌کنیم، در دنیا و آخرت دست ما را از دامان ابی عبد الله کوتاه نفرماید.

در جلسه گذشته سؤالی مطرح شد که ممکن است در ذهن بسیاری از جوانان و نوجوانان وجود داشته باشد، و آن سؤال این بود که، چگونه مردم مسلمان با این که به دین اعتقاد داشتند، نماز خوان بودند، روزه می‌گرفتند، اهل جهاد بودند، بسیاری از ایشان در جنگ ها شرکت کرده بودند، و حتی بسیاری از آن ها، و یا لااقل اکثرشان، سال ها در محضر امیرالمؤمنین(علیه السلام) ، و یا در بعضی از جنگ ها با آن حضرت و در رکاب آن حضرت بودند، با همه این تفاصیل چگونه عده ای حاضر شدند حسین بن علی(علیه السلام) را با آن شرافت، عزت و محبوبیتی که داشت به این صورت فاجعه آمیز به شهادت برسانند؟

برای این که مسأله تا حدی روشن شود، باید به عقب برگردیم و تاریخ صدر اسلام را مرور کنیم. لذا شب گذشته به وضعیت کشور اسلامی در زمان معاویه، بعد از شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا زمان ـ به اصطلاح ـ به خلافت رسیدن یزید، اشاره کوتاهی کردم. اجمال مطلب این بود که، معاویه در میان شخصیت های معروف آن عصر از هوش سرشاری برخوردار بود، به طوری که او را «داهیة العرب» می‌گفتند، و حتی آن قدر سیاست، هوش، فراست و تدبیر او معروف شده بود که می‌گفتند علی سیاست معاویه را ندارد، وگرنه می‌توانست بر او پیروز شود! و کار به دست معاویه نمی‌افتاد! و شاید در همین رابطه بود که مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «لَولا کراهیَةُ الغَدرِ لَکُنتُ مِن أَدهی النّاسِ»1 به خدا قسم معاویه از من باهوش تر، با تدبیرتر و با سیاست تر نیست، ولی تقوا جلوی من را گرفته و نمی‌توانم هر کاری را انجام دهم.

دقت علی(علیه السلام) در اجرای احکام و حدود الهی

در این جا نکته ای را به عنوان جمله معترضه عرض کنم؛ ممکن است در اذهان ساده این شبهه مطرح می‌شود که، اگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) با معاویه، یا با سایرین، مقداری مماشات کرده بودند، کار به این جا نمی‌کشید. امروزه برای تضعیف مقام ولایت به طور کلی، و مقام عصمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)به طور خاص، خیلی می‌کوشند تا خدشه هایی در رفتار آن ها وارد کنند، شبهه هایی ایجاد کنند، تا نسل آینده ما آن ایمان عمیق را به عصمت و برتری آن ها در همه شؤون نپذیرند. در این راستا این شبهه را اقا می‌کنند که شاید یک راه بهتری هم بوده و شاید این بزرگواران در برخی موارد اشتباه کرده اند. «شاید» که مطرح شد، فتح باب می‌شود، آن گاه زیر سؤال بردن همه چیز امکان پذیر می‌شود. همچنان که الان این گونه کارها را انجام می‌دهند.

خوب، ممکن است شبهه به این صورت مطرح شود (البته من را به خاطر این که شبهه را ترسیم می‌کنم معذور بدارید) برای این که شبهه را تبیین کنم ناچارم مقداری توضیح بدهم، انشاء الله بعد از طرح شبهه جواب آن را به روشنی عرض خواهم کرد.

مثلاً در مقام شبهه به این صورت می‌گویند که زمانی که مردم آمدند و با علی(علیه السلام) ، با آن هجوم عجیب و بی سابقه بیعت کردند،که خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) از آن بدین گونه تعریف می‌فرماید که نزدیک بود حسنین(علیهما السلام) زیر دست و پا بمانند، در بین مردم کسانی آمدند با حضرت بیعت کردند که شخصیت های برجسته آن روز بودند، به عنوان نمونه طلحه و زبیر آدمهای معمولی نبودند. همان گونه که می‌دانید، خلیفه دوم شورای شش نفره ای را تعیین کرده بود، که بعد از او این هیأت شش نفره از بین خودشان خلیفه را انتخاب کنند. طلحه و زبیر دو نفر از این افراد بودند. این ها کسانی بودند که خودشان کاندیدای خلافت بودند، و آمدند با علی(علیه السلام) بیعت کردند.

کسانی این گونه القاء شبهه می‌کنند: خوب بود علی(علیه السلام) این ها را دعوت می‌کرد و از آن ها دلجوئی به عمل می‌آورد، هدیه ای به آنان می‌داد، هنگامی که از او وقت ملاقات می‌خواستند، فوراً به آن ها وقت می‌داد، از آنان پذیرایی می‌کرد، به خاطر این که بیعت کرده بودند با آن ها می‌نشست و می‌گفت: برادران عزیزم! خیلی خوش آمدید! من این مقام را از شما دارم. شما بودید که از من حمایت کردید و من به خلافت رسیدم، از شما متشکرم! خوب، چه ایرادی داشت این گونه چرب زبانی کند، بعد هم برای ایشان شامی مهیا می‌کرد و به ایشان سور می‌داد. حضرت که می‌دانست این ها چه خیالی در سر دارند، لااقل احتمال آن را می‌داد، اگر نگوییم علم امامت داشت و از کارهای آینده آن ها با خبر بود، روحیات ایشان را می‌شناخت و می‌دانست چگونه انسان هایی هستند، این احتمال را می‌داد که اگر با آن ها مماشات نکند، جنگ جمل را به راه می‌اندازند، حداقل احتمال این مسأله را می‌داد. خوب بود برای این که چنین نشود، این همه خونریزی و جنگ رخ ندهد، و نیروها از بین نرود ـ و به جای آن ممکن بود این نیروها برای بازسازی کشور، به کار گرفته شده و پیشرفت اقتصادی حاصل شود ـ به ایشان می‌گفت بیایید با یکدیگر همکاری و همفکری کنیم، شما طرحی تهیه کنید، ما هم بررسی می‌کنیم. یا حتی بخشی از مملکت در اختیار شما باشد و شما آن را اداره کنید، اگر شما ولایت کوفه و بصره را می‌خواهید، ارزانی شما. اگر شام و مصر را می‌خواهید، ما مضایقه ای نخواهیم داشت، با هم همکاری می‌کنیم. به این صورت با آن ها صحبت می‌کرد، بعد هم بخشی از بیت المال را در اختیار آن ها قرار داده، دست ایشان را باز می‌گذاشت، این ها اگر کمی از بیت المال سوء استفاده می‌کردند، بهتر از این بود که مقدار زیادی از بیت المال برای جنگ و خونریزی هزینه شود. این تفکر سیاست مدارانه ای است که آن زمان در میان برخی مردم شایع بود، و این گلایه ها را از علی(علیه السلام) داشتند. همین افراد بودند که می‌گفتند: علی سیاست ندارد، و یا این که سیاست معاویه بیش تر است. و همین حرف ها بود که دل علی(علیه السلام) را می‌سوزاند، و حتی دوستان خودش را هم نمی‌توانست قانع کند.

از وضعیت معاویه هم که آگاه بود و می‌دانست چه عنصر خبیثی است و چه سیاستی دارد،چگونه مردم را رام کرده و بر گرده آن ها سوار شده است؟ به چه نحوی اموال مسلمان ها و بیت المال را در اختیار گرفته و سخاوتمندانه، صدها هزار و گاهی حتی میلیون ها درهم و دینار به افراد مختلف جود و بخشش می‌کند؟! اگر علی(علیه السلام) تا حدودی با این گونه شخصیت ها کنار آمده و مماشات می‌کرد بهتر بود و جنگ ها و خونریزی ها و صرف هزینه های فراوان برای آن ها اتفاق نمی‌افتاد.

آیا مشابه این القائات را امروزه درباره حضرت امام(قدس سره)، یا درباره مقام معظم رهبری نشنیده اید؟ آیا نشنیده اید که گفته می‌شود اگر درباره فلان شخص اندکی مدارا می‌شد کار به این جا نمی‌کشید؟ هنوز این شبهات درباره سیاست علی(علیه السلام) هم مطرح است. البته ممکن است در پاسخ این شبهات بگوییم، حضرت امیر(علیه السلام) از علم امامت برخوردار بودند و یا خدا به ایشان امر کرده بود که چنین کند، آیا می‌خواهید از امر خدا تخلف کند؟ در این صورت جوابی تعبدی را مطرح کرده ایم. ما معتقدیم امام(علیه السلام) معصوم است و خطا نمی‌کند، مطابق آنچه خدا امر فرموده عمل می‌کند. وظیفه اش به همان صورت بوده است. این جواب برای ما تا حدودی قانع کننده است. اما این گونه جواب دادن، نوجوان امروزی را که تحت تأثیر این شبهات واقع شده، قانع نمی‌کند؛ باید جواب روشن تری ارائه کنیم.

در این جا من از هم لباس های خودم این گلایه را دارم که چرا ما آن گونه که باید و شاید در مورد مسائلی از این قبیل که مورد حاجت است، کار نکرده ایم، و جواب مناسبی که همه بتوانند درست بفهمند، درک و قبول کنند، یا تهیه نکرده ایم و یا اگر تهیه کرده ایم، منتشر نکرده و در دسترس جوان هایمان قرار نداده ایم.

باید جواب روشنی به این سؤال بدهیم که چرا علی(علیه السلام) بر اساس سیاست لبخند و مماشات، و با انعطاف عمل نکرد؟ تا به این حد سخت می‌گرفت و می‌گفت من حتی یک روز هم اجازه نمی‌دهم معاویه حکومت کند. اگر من خلیفه هستم حق ندارند این اقدامات را انجام دهند. همان زمان معاویه طلحه و زبیر را نزد خود می‌پذیرفت. طلحه و زبیر از افراد معمولی نبودند، بلکه دو نفر از بزرگ ترین شخصیت های عالم اسلام و کاندیدای خلافت بودند. وقتی این دو مهمان علی(علیه السلام) می‌شوند، او چراغ را خاموش کرده، چراغ دیگری را روشن می‌کند. می‌پرسند چه شد؟ این چراغ با چراغ دیگر چه فرقی داشت؟ علی(علیه السلام) در جواب می‌گوید: چراغ اول به بیت المال تعلق داشت و من مشغول رسیدگی به حساب بیت المال بودم، لذا از چراغ بیت المال استفاده می‌کردم، در حالی که شما می‌خواهید در مورد مسائل شخصی و خصوصی حرف بزنید؛ من حق ندارم از چراغی که مربوط به بیت المال است استفاده کنم. طلحه و زبیر با خود گفتند علی(علیه السلام) حاضر نیست چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کند، در حالی که ما دو شخصیت بزرگ اسلامی هستیم، و می‌خواهیم با او در مورد مسائل و مصالح کشور اسلامی صحبت کنیم ـ البته از دید آن ها این گونه بود ـ و او نمی‌پذیرد چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کنیم، چگونه می‌توان با او از در دوستی در آمد؟

این افراد در زمان خلیفه پیشین استفاده های زیادی کرده بودند، املاک و ثروتهای فراوانی تصاحب کرده بودند! غلامان و کنیزانی به تملک خود درآورده بودند! و در مورد آن ها داستان هایی نقل شده است؛ و اکنون با این گونه سختگیری های امیرالمؤمنین(علیه السلام) مواجه شده اند.

به نظر شما جواب این سؤال چیست؟ آیا جوابی غیر از این هست که علی(علیه السلام) معصوم بود و هر کاری که انجام می‌داد طبق دستور خدا بود؟ ما چه جواب روشنی می‌توانیم بدهیم که یک جوان را قانع بکند؟

پاسخ به سوالات شرعی مخاطبان درباره احکام عزاداری

مطابق با فتاوای رهبر انقلاب صورت می‌گیرد:

1. با توجه به این که برگزاری مراسم شبیه خوانی از سنت های قدیمی است و گاهی اثر مثبتی در دل های مردم دارد، حکم آن چیست؟

اگر مراسم شبیه خوانی، مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشد و با توجه به مقتضیات زمان، باعث وهن مذهب حق هم نشود، اشکال ندارد؛ ولی در عین حال، بهتر است به جای آنها، مجالس وعظ، ارشاد، ذکر مصائب حسینی و مرثیه خوانی برپا شود.

2. استفاده از آلات لهو و موسیقی، در مراسم عزاداری، چه حکمی دارد؟

اگر از آلات مشترک باشد، استفاده از آن به صورت غیرلهوی و به منظور منافع حلال و مشروع، اشکال ندارد و در غیر این صورت، جایز نیست و تفاوتی بین مراسم عزاداری و جشن وجود ندارد.

3. آیا نواختن شیپور، نی و فلوت در تعزیه اشکال دارد؟

نواختن آلات موسیقی به صورت «مطرب» و «لهوی» و مناسب مجالس گناه و خوش گذرانی، حرام است و تفاوتی میان مراسم جشن و عزاداری نیست.

تبصره: برخی مراجع تقلید (مکارم، سیستانی، تبریزی، نوری و وحید)، قید طرب انگیزی را شرط نمی دانند.

4. آیا قمه زنی جایز است؟

با توجه به این که قمه زدن در زمان حاضر، به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچ گونه توجیه قابل فهم، باعث وهن و بدنام شدن مذهب شیعه است، باید از آن خودداری گردد.

5. چنانچه در عصر حاضر در مورد قمه زنی نذری وجود داشته باشد، وظیفه چیست؟

چنین نذری صحیح نیست.

تبصره: نذر، شرایطی دارد و یکی از آنها این است که متعلق آن باید امر ناپسندی نباشد و قمه زدن در شرایط حاضر، امر ناپسندی است.

6. استفاده از زنجیرهایی که دارای تیغ هستند، چه حکمی دارد؟

اگر استفاده از زنجیرهای مزبور، موجب وهن مذهب شود و یا باعث ضرر بدنی قابل توجهی گردد، جایز نیست.

7. برهنه شدن در هنگام عزاداری، چه حکمی دارد؟

اشکال ندارد.

8. آیا جایز است در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام، مردان با حضور زنان لخت شده، عزاداری کنند؟

اگر باعث مفسده شود، اشکال دارد و بر زنان واجب است که از نگاه کردن به بدن نامحرم اجتناب کنند.

9. در برخی موارد مرثیه خوانی و یا مداحی زنان در مجلس خودشان، به گونه ای است که صدای آنان با بلندگو به گوش مردان رهگذر می رسد؛ آیا این عمل جایز است؟

اگر صدای آنان موجب لذت بردن مردان و تحریک شهوت گردد، جایز نیست.

10. اگر بعضی از واجبات به سبب شرکت شخص در مجالس عزاداری از او فوت شود (مثلاً نماز صبح قضا شود)، آیا بهتر است بعد از این در این مجالس شرکت نکند یا این که عدم شرکت او باعث دوری از اهل بیت علیهم السلام می شود؟

بدیهی است که نمازِ واجب، مقدم بر فضیلت شرکت در مجالس عزاداری اهل بیت علیهم السلام است و ترک نماز و فوت شدن آن به بهانه شرکت در عزاداری امام حسین علیه السلام، جایز نیست؛ ولی شرکت در عزاداری به گونه ای که مزاحم نماز نباشد، از مستحبات مؤکد است.

11. آیا نماز جماعت اول وقت مهم تر است یا ادامه عزاداری امام حسین علیه السلام؟

نماز جماعت مقدم است؛ همان طوری که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، هنگام ظهر، نماز را اقامه کرد. از این رو، باید پیروان اهل بیت در همه حال سعی کنند تا آن جا که ممکن است، نمازها را اول وقت و به جماعت بخوانند.

12. آیا در ماه محرم، اعمالی مثل عقد و عروسی، بندانداختن و رنگ کردن موها و آرایش زنان اشکالی دارد؟

اگر توأم با معصیت و یا هتک حرمت ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام نباشد، اشکال ندارد؛ ولی سزاوار است که مسلمانان غیرتمند، سعی کنند این گونه مراسم را در ماه های دیگر و ایام متناسب با آن، برگزار کنند.

13. اخیراً تعدادی از مداحان، در مجالس خود، الفاظ و اشعاری را به کار می برند که به نظر می رسد بی احترامی به اهل بیت علیهم السلام و یا حتی مغایر با اصول اعتقادی ماست. از جمله [با عرض پوزش] «ما گله ایم و چوپان، امام حسین علیه السلام است»، «ما سگ اهل بیت هستیم» و [صدای سگ هم در می آورند] و... حکم خواندن این اشعار، شنیدن نوار آنها و رفتن به این گونه مجالس چیست؟

آیة الله بهجت: تمام این امور اشکال دارد و جایز نیست؛ ولو به عنوان ثانوی.

آیة الله تبریزی: استفاده از الفاظ و تعابیری مثل آن چه در سوءال ذکر شده - هر چند گوینده ظاهراً آن را قصد نکرده باشد - به جهت این که موجب وهن بر اهل بیت علیهم السلام و مورد سوء استفاده دشمنان و بهانه گرفتن آنها برای متهم کردن شیعه می باشد، جایز نیست. ائمه علیهم السلام به ما فرموده اند: «کونوا لنا زَیناً و لا تکونوا علینا شَینا». شیعیان باید با عمل به طاعات و اجتناب از معاصی و مراعات احترام ائمه علیهم السلام، زینت اهل بیت علیهم السلام باشند؛ نه این که با کار ناشایست، موجب عار اهل بیت علیهم السلام گردند. ائمه هدی علیهم السلام از کسی نخواسته اند خودش را به صورت سگ درآورد. اینها کارهایی است که ائمه علیهم السلام از آن بیزارند.

آیة الله خامنه ای: گفتن این جملات، جایز نیست و باید از ترویج این افراد و این گونه جلسات، پرهیز گردد.

آیة الله سیستانی: باید از جملات نامناسب اجتناب شود.

آیة الله صافی گلپایگانی: واضح است که مطالب مذکور در سوءال، کفرگونه و خلاف شرع بیِّن است. برگزاری مجالس به نام امام حسین علیه السلام و گفتن مطالب مذکور و خرید و فروش نوارهایی که چنین مضامینی در آنها ضبط شده، حرام و خلاف شرع است.

آیة الله فاضل لنکرانی: این امور به طور کلی جایز نیست و این گونه مجالس، نباید برگزار شود.

آیة الله مکارم شیرازی: گفتن این کلمات کفرآمیز یا وهن آور، حرام است و امام حسین علیه السلام از این کارها بیزار است و گویندگان باید فوراً توبه کنند.

 

عوامل و زمینه های تحریفات عاشورا

/

مدیر موسسه معارف وحی و خرد در مصاحبه با رادیو قرآن  که در روز شنبه ۲۰/۹/۱۳۸۹ انجام گرفت ، بر این نکته تاکید کرد که سه عامل اصلی در پیدایش و گسترش تحریفات عاشورا نقش داشته است که عبارتند :

۱. غرض ورزی ؛ بر این اساس شماری از مورخان عمداً کوشیدند عاشورا را به گونه ای ترسیم کنند که مفاهیم بلند آن تحت الشعاع قرار گیرد . راستی چرا باید ملا حسین کاشفی که خود شیعه نیست با تدوین کتاب «روضه الشهداء» نخستین مروج تحریفات عاشورا باشد ؟!

۲. غفلت محققان شیعه ؛ به نظر می رسد که ضعف تحقیقات در بخش گزارش های تاریخی رخدادهای کربلا و نیز ضعف و خلأ های موجود در تحلیل درست این حوادث ، زمینه را برای راهیافت تحریفات در زمینه نهضت سالار شهیدان فراهم کرده است . تا آن جا که به قول شهید مطهری شاعری توانمند و خوش سخن همچون محتشم کاشانی تنها از نگاه حزن و ماتم به کربلا می نگرد و جنبه های حماسی آن را از اساس از یاد می برد .

۳. اسطوره پردازی ؛ این عامل بیشتر به عموم مردم بر می گردد که دوست دارند شخصیت های محبوب خود را بیش از آن چه باید ، معرفی نمایند . از این جهت دیده می شود که در باره جنگاوری برخی از یاران سالار شهیدان همچون عباس (ع) ، بسیار فراتر از واقعیت های تاریخی غلوّ می شود و البته برخی از مداحان نیز در این زمینه نقش داشته و دارند .

زمینه های قیام عاشورا(4)

ـ علل انفعال جامعه در برابر فعالیت های معاویه

خودداری از بذل مال در راه خدا

سستی در جانفشانی برای دین

تأثیر روابط قومی و گروهی 

علل انفعال جامعه در برابر فعالیت های معاویه

با توجه به این که شرایط تاریخی کم و بیش قابل تکرار است و موارد مشابه آن نیز در دوران های دیگر واقع می‌شود، به دنبال سؤال قبلی سؤال دیگری به این صورت مطرح می‌گرددکه، درست است معاویه از ابزار تبلیغات توأم با فریب مردم و تحریف حقایق و در واقع ترور شخصیت ها از یک سو و با حربه تهدید و تطمیع از سوی دیگر فعالیت کرد، اما چرا مردم فریب خوردند و تحت تأثیر تهدیدها و تطمیع ها قرار گرفتند؟ این سؤال در واقع روی دیگر سکه سؤال قبل است، یعنی یکی فعل و دیگری انفعال است، بنی امیه اثر گذار و مردم اثر پذیر بودند. آن ها فاعل این تبلیغات، تهدیدها و تطمیع ها بودند و مردم در برابر آن ها منفعل بودند. در شب های گذشته، جهت مربوط به فاعلیت بنی امیه را عرض کردم. جهت دیگر سؤال این است که علت انفعال مردم چه بود؟ خوب، آن ها فریب می‌دادند، اما چرا مردم فریب خوردند؟ او تهدید می‌کرد، اما چرا مردم تحت تأثیر تهدیدها واقع شدند؟ این سؤال بیش تر از این جهت برای ما اهمیت دارد که ممکن است، با توجه به جواب آن، خود را آماده کنیم تا اگر خدای ناکرده شرایطی مشابه آن شرایط پیش آمد و دشمنان اسلام با استفاده از همان حربه ها خواستند مسیر صحیح انقلاب را تغییر دهند، آگاهانه واکنش نشان دهیم و سعی کنیم منفعل نشویم. البته این بدان معنا نیست که فقط زمانی می‌باید خودمان را آماده کنیم که معاویه و یزید یا شمر، عمر سعد و ابن زیاد دیگری پیدا شوند.

حوادث تاریخی عیناً تکرار نمی‌شود، بلکه مشابه آن ها اتفاق می‌افتد. شاید این مطلب را شنیده باشید که طبق روایتی که شیعه و سنی با اسناد متعدد نقل کرده اند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)فرمودند: آنچه در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است در امت من هم اتفاق خواهد افتاد. پیامبر(صلی الله علیه وآله)این جمله را اضافه کردند که «حَتّی لَو دَخَلُوا جُحرَ ضَب لَدَخَلتُمُوه»1 اگر بنی اسرائیل وارد سوراخ سوسماری شده باشند، شما هم داخل آن خواهید شد. روایت به این معنا نیست که حتماً فرعونی در این زمان پیدا خواهد شد و خواهد گفت «أَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی»،2 تا امت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز به فرعونی که در زمان موسی بود مبتلا شوند، یا حتماً قارونی پیدا خواهد شد که آن ثروت عظیم را داشته باشد و مردم مانند آن زمان به قارون دیگری مبتلا شوند و یا این که حتماً سامری دیگری خواهد بود و بتی به شکل گوساله می‌سازد و مردم را به پرستش آن وادار می‌کند. دقیقاً همانند آن اتفاقات تکرار نمی‌شود، ولی وقایعی که از همان روح برخوردار است و شباهت های تامی به آن جریان ها دارد، اتفاق می‌افتد. در خصوص این بحث، مناسب است در جای خود نمونه هایی از وقایع صدر اسلام تا به حال که مشابه آن قبلا در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است ذکر شود. لذا، این که می‌گوییم آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاده، ممکن است بعدها نیز واقع شود، به این معنا نیست که همان جریانات عیناً تکرار می‌شود. مثلاً، در شام معاویه ای پیدا می‌شود که قصد دارد فرزندش را به عنوان ولی عهد معرفی کند و الی آخر. بلکه حوادثی پیش می‌آید که روح و انگیزه های آن ها همان روح و انگیزه ها است. آنچه معاویه را واداشت آن حرکت را انجام دهد، در دیگران هم پیدا می‌شود. روش هایی که معاویه برای رسیدن به مقاصد خود به کار گرفت، دیگران هم به کار خواهند گرفت. و یا اثر پذیری که در مردم واقع شد، کم و بیش در آینده نیز ممکن است واقع شود. با توجه به این مطلب لازم است بررسی کنیم چرا مردم این گونه فریب خوردند؟ و چرا تحت تأثیر تهدیدها و تطمیع ها قرار گرفتند؟ تا خود را برای زمانی که چنین امتحاناتی پیش می‌آید آماده کنیم؛ و اگر کسانی بخواهند ما را فریب دهند و تهدید یا تطمیع کنند، بتوانیم مقاومت کنیم.

این موضوع را می‌توان با بحثی تحلیلی از شرایط آن زمان بررسی کرد، که طبعاً چنین بحثی به طول می‌انجامد. ولی من گمان می‌کنم برای دسترسی به نتیجه مطلوب در مورد این مسأله راه ساده تری نیز وجود دارد و آن استفاده از کلمات خود سیدالشهداء(علیه السلام) است. در جلسه گذشته عرض کردم در طی بیست سال حکومت معاویه، حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) تقریباً ده سال آن را در کنار برادر بزرگوارشان و ده سال دیگر را به تنهایی در مدینه به سر می‌بردند، در نهایت سختی و تنگنا و فشار بودند. ولی گهگاه افرادی را شناسایی کرده و با آن ها به صورت محرمانه و دور از چشم مأموران حکومتی جلسه ای تشکیل می‌دادند و حقایق را به آن ها می‌گفتند. می‌فرمودند من این مطالب را به شما می‌گویم تا مبادا حق مندرس و فراموش شده و مردم نتوانند حق و باطل را از هم تشخیص دهند. از جمله این جلسات بر اساس آنچه در تاریخ ثبت شده است و روایاتِ آن را برای ما نقل کرده اند، جلسه ای است که در منی با نخبگان علما و برجستگان مسلمانان آن زمان تشکیل دادند. می‌توان حدس زد که برای شناسایی این عده مدتی کار شده بود و با ایشان ارتباطاتی برقرار گردیده بود، تا آن ها را در منی در جلسه ای جمع کنند. کسانی که حج مشرف شده اند می‌دانند منی چه اندازه شلوغ است و نمی‌توان آن جا را کنترل کرد. به همین جهت بسیاری از فعالیت هایی که می‌خواستند دور از چشم حکومت ها انجام دهند، در منی انجام می‌شد.

 جلسه ای در منی تشکیل شد و امام(علیه السلام) برای این نخبگان سخنرانی کردند. خوشبختانه بخش هایی از این سخنرانی نقل شده است که در تحف العقول، بحارالانوار و منابع دیگر ذکر شده است. قسمتی از این سخنرانی را شب گذشته نقل کردم. امشب بخش دیگری را که مربوط به مطلب مورد نظر می‌شود، قرائت می‌کنم. برای این که بفهمیم چرا مردم فریب معاویه و امثال او را خوردند و حکام جور توانستند با زمینه سازی و استفاده از غفلت مردم بر آن ها مسلط شوند، از همین موقعیت تاریخی شروع می‌کنیم. حضرت(علیه السلام) افراد حاضر در آن جلسه را این گونه توصیف می‌کنند که شما بزرگان این امت هستید، شما کسانی هستید که در سایه اسلام، و به برکت مقامات اسلامی و علومی که دارید مورد احترام مردم هستید، و این منزلتی است که خدا به شما داده است. از ذکر این اوصاف، مشخص است که این افراد جزء علمای قوم بودند. پس از بیان این که خداوند نعمت ها و منزلت و مقامی را به آنان عطا فرموده است، آن گروه را مورد نکوهش قرار می‌دهند و می‌فرمایند: با این که خدا این مقامات، منزلت و موقعیت اجتماعی را به شما داده است و بر اساس آن مردم از شما حرف شنوی دارند و به شما احترام می‌گذارند، اما شما از موقعیت خود استفاده نمی‌کنید.

خودداری از بذل مال در راه خدا

در بین این سخنرانی حضرت(علیه السلام) می‌فرماید: «فَلا مالا بَذَلُتمُوهُ وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها وَ لا عَشیرَةً عادَیتُمُوها فی ذاتِ اللّه»3 با این که خداوند چنین موقعیت اجتماعی به شما داده بود، اما این کارها را نکردید؛ یعنی انتظار می‌رفت با استفاده از موقعیت علمی خود و منزلت و شرافتی که در جامعه داشتید، این گونه کارها را انجام دهید، ولی هیچ یک از این اقدامات را نکردید. مالی را در راه ترویج اسلام صرف نکردید. قاعدتاً مخاطبان امام(علیه السلام) خمس و زکات و حقوق واجب خود را پرداخت می‌کردند. این که حضرت(علیه السلام) می‌فرماید مالی را بذل نکردید، مقصود بیش از حقوق واجب است، چون گاهی بقاء دین احتیاج به هزینه کردن از اموال شخصی دارد، صحیح نیست بگویید ما حقوق واجبمان را ادا کردیم و دیگر حقی بر عهده ما نیست. اولین قدم این است که از اموال خود در راه ترویج اسلام، جلوگیری از بدعت ها و مبارزه با بدعت گزاران استفاده کنید، ولی شما این کار را نکردید.

 سستی در جانفشانی برای دین

«وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها» بالاتر از صرف نکردن مال در راه خدا این که، جانتان را برای کسی که آن را آفریده بود به خطر نینداختید. ما عادت کرده ایم بگوییم اگر تکالیف واجب به حد ضرر زدن به انسان رسید، دیگر واجب نیست. تصور می‌کنیم شرط امر به معروف و نهی از منکر این است که ضرری متوجه شخص نشود، و ترویج دین و مبارزه با دشمنان اسلام در حدی است که خطری متوجه انسان نشود. سیدالشهداء(علیه السلام) به این علما می‌فرماید: «شما جان خود را در راه کسی که آن را آفریده و به شما عطا فرموده است به خطر نینداختید.» یعنی می‌بایست به خطر بیندازید. این همان نکته ای است که قبلا عرض کردم که، در زمان ما فقط امام(قدس سره) این مطلب را به خوبی و آشکارا بیان کرد، زمانی که فرمود در مَهّام امور تقیّه نیست؛ تقیه، در امور عادی و امر به معروف و نهی از منکرهای عادی است، که اگر ضرری به کسی می‌رسد، می‌تواند بگوید من آنچه باید بگویم، گفتم و دیگر بیش از این تکلیفی نیست. ولی اگر مسأله ای مربوط به اساس و کیان اسلام می‌شود، در آن مورد صحبت از تقیه نیست. در این گونه مسائل است که فرمود تقیه حرام است، ولو بلغ ما بلغ. یعنی به هر جا که کار بینجامد؛ و لو هزاران نفر هم کشته شوند، نباید تقیه کرد، چون اساس اسلام در خطر است. در این صورت، و یا همان گونه که امامرحمة الله علیه تعبیر فرمود «در مهّام امور» یعنی امور خیلی مهم تقیه روا نیست.4

قبلا عرض کردم، باید از بعضی هم لباسی های خودمان گلایه کنیم، زیرا بعد از این فرمایش حضرت امام رحمة الله علیه حق این بود که بیش تر تلاش شود و مصادیق «مهّام امور» که ایشان فرمودند در آن تقیّه نیست، تبیین گردد تا مشخص شود آن امور مهم چه اموری هستند. امام(قدس سره) چند مورد را مثال زده اند، امّا موارد دیگری هم هست که باید تبیین گردد و حدود آن ها مشخص شود. این امر تا حد زیادی به مردم در جهت آشناشدن به وظیفه شان کمک می‌کند.

این دو گلایه ای بود که امام حسین(علیه السلام) از بزرگان قوم داشتند و فرمودند علت این که معاویه و بنی امیه توانستند مسیر اسلام را منحرف کنند، اولا این بود که شما در راه حفظ دین خدا پول خرج نکردید و ثانیاً این که شما جان خود را در این راه به خطر نینداختید، حفظ جان را وجهه همت خود قرار دادید و زمانی که شما را تهدید کردند، عقب نشینی کردید.

تأثیر روابط قومی و گروهی

علت سوم انفعال جامعه در برابر تحریف این است که؛ «وَ لا عَشیرَةً عادَیتُمُوها فی ذاتِ اللّه،» شما در راه خداوند و برای جلب رضایت او هیچ گاه با خویشاوندان خود که در راه باطل بودند مقابله نکردید. در آن زمان مسأله ارتباطات قومی و عشیره ای در فرهنگ عربی یک اصل بود. امروز هم در میان مردمانی که زندگی قبیله ای دارند چنین روحیاتی به چشم می‌خورد، یک نوع همبستگی قومی، عشیره ای، و خویش و قوم بازی وجود دارد. این که انسان به خاطر تعصب نسبت به بستگان خود اقداماتی انجام دهد، این روحیه در ما کم تر یافت می‌شود. اما در مورد کسانی که شهرنشین نیستند، هنوز هم وجود دارد. آن زمان روحیه حمایت از عشیره و قبیله بسیار قوی بود. امروزه مشابه این روحیه را در باندبازی ها و طرفداری های کسانی مشاهده می‌کنیم که از جهت سیاسی هم خط هستند و در یک جبهه قرار دارند. این عملکرد مانند همان نقشی است که آن زمان تعصب نسبت به عشیره و قبیله ایفا می‌کرد. امروزه که ما به صورت عشیره ای زندگی نمی‌کنیم، تعصب نسبت به هم خط های سیاسی جایگزین آن روحیه شده است.

در این مجالس صحیح نیست اسم اشخاص برده شود و در مورد مسائل شخصی افراد صحبت شود. ولی همین روزها در روزنامه ها دیدید اشخاصی با تمهیداتی که قاعدتاً از جانب سفارت آلمان برای آن ها فراهم شده بود، برای شرکت در کنفرانسی تعدادی ضد انقلاب از اطراف دنیا در آن جمع شده بودند، به آلمان رفتند. کنفرانس بر پا گردید و زنی لخت شد، لختِ مادرزاد، مردی هم به همین صورت و الی آخر که اخبار آن را در روزنامه ها خوانده اید. یکی از نویسندگانِ به اصطلاح اصلاح طلبِ روزنامه های مشهور زنجیره ای نیز در آن جا مصاحبه کرده و در مورد حضرت امام(قدس سره)گفته بود که، خمینی به موزه تاریخ سپرده خواهد شد! درباره حجاب هم گفته بود ما در قانون اساسی مطلبی در ارتباط با حجاب نداریم! در مورد دموکراسی و ارزش های غربی هم گفته بود این مشکل اسلام است که نمی‌تواند خود را با ارزش های دموکراتیک غربی تطبیق دهد! ما این کار را خواهیم کرد و این راهی است که برگشت ندارد! یعنی اسلام از بین خواهد رفت! نام خمینی محو خواهد شد! حجاب و حرف هایی از این قبیل هم پایه و اساسی ندارد و آزاد خواهد شد!5بعد از این که این مصاحبه افشا گردید و ترجمه آن و گزارش این کنفرانس در روزنامه ها منتشر شد، یکی از کسانی که عِرق دینی داشت، این مصاحبه را تقبیح کرده و گفت این شخص نمی‌بایست چنین حرف هایی را زده باشد، این حرف ها نامربوط و مزخرف است و تعبیراتی از این قبیل.6گویا بعداً ایشان از طرف هم خط های سیاسی خود مورد نکوهش قرار گرفت که، چرا فردی را که هم خط ما بوده به این شکل تقبیح کردی؟ بعد از چندی این مطلب را ساختند که اصل این ماجرا دروغ بوده است و خبر این گونه نبوده است. همان آقایی که قبلا این مصاحبه را تقبیح کرده بود از آن روزنامه ای که خبر این کنفرانس را منتشر کرده بود، مذمت کرد و گفت این مطالب نمی‌بایست منتشر شود، مخصوصاً که اصل خبر هم تکذیب شده است.7اگر شما این شخص را بشناسید، بهتر می‌فهمید که این سخنان چقدر از چنین شخصی زشت است. اگر یک سیاست باز بود که انتصاب به روحانیت نداشت و این حرف ها را گفته بود، انسان زیاد ناراحت نمی‌شد. اما چرا کسی که خود را مدافع اسلام و روحانیت و خط امام(قدس سره)می‌داند، این گونه حرف می‌زند و به این شکل موضع گیری می‌کند؟ چرا؟ به خاطر تعصب نسبت به هم خط سیاسی اش، چون این شخص با آن گروه در یک طیف و در یک جبهه قرار دارند، حرف خود را تغییر می‌دهد.

زمان معاویه هم مسأله حمایت از عشیره و قبیله رایج بود. چنان شرایطی حاکم بود که، اگر کسی از قبیله ای مرتکب گناهی می‌شد، افراد آن به روی خود نمی‌آورند، یا حتی از او دفاع می‌کردند، یا این که کار او را توجیه می‌کردند؛ اما اگر از قبیله مخالف بود، در بوق و کرنا می‌کردند و می‌گفتند چنین گناه بزرگی را مرتکب شده اند و باید مجازات شوند و الی آخر. روح طرفداری از عشیره و قبیله یکی از مشکلاتی است که نمی‌گذارد انسان به سمت حق گام بردارد. هنگامی که می‌بیند هم طیف ها و هم قبیله ای ها، و امروزه، هم خط های سیاسی او راهی را می‌روند، نمی‌تواند شجاعت به خرج بدهد و به آن ها بگوید در این مورد اشتباه کرده اند، بگوید بقیه حرف های ایشان را قبول دارم، اما این یک مورد اشتباه، خلاف قرآن، و مغایر ضروریات و اساس اسلام است؛ بگوید اساس این انقلاب و همه اصول را زیر سؤال برده است، وعده و مژده داده است که انقلاب از بین خواهد رفت. اما برعکس، به دلیل همین هم خط بازی ها از چنین شخصی حمایت می‌شود. این مشکل ماست، تعصب قبیله ای و عشیره ای در آن زمان و تعصب خطی و سیاسی و جبهه ای در این زمان.

سیدالشهداء(علیه السلام) به علمای آن زمان فرمود: شما به خاطر خدا با خویش و قوم خود دشمنی نکردید، یعنی گاهی وظیفه شرعی اقتضا می‌کند انسان با خویش و قوم خود هم به دشمنی برخیزد. درست است در اسلام صله رحم واجب و قطع رحم حرام است، اما اگر طرفداری از خویشاوند به قیمت تضعیف اسلام و نظام اسلامی تمام شود، چه باید کرد؟ در این مورد باید اسلام را مقدم داشت یا وابستگان، پسرها و دامادها را؟ ولو به ضرر اسلام فعالیت کنند؟ ولو آبروی نظام اسلامی را ببرند، باید حمایت کرد؟ بگوید فرزندان من چنین هستند، یا خویش و قوم من چنان اند و از آن ها حمایت بیجا کند؟ این مسأله زمینه را برای سوء استفاده دشمنان فراهم می‌کند. سیدالشهداء(علیه السلام) در آن خطبه به نخبگان فرمود: یکی از عللی که موجب شد معاویه بر شما مسلط شود و اسلام را منحرف کند این بود که، شما به خاطر خدا با خویشاوندان خود دشمنی نکردید، یعنی علاقه به خویش و قوم، علاقه به باند، وابستگی به هم خط و هم حزبی ها مانع شد از این که حق را بگویید و از حق حمایت کنید و زمینه ای شد تا آن ها این سوژه تبلیغاتی را نیز دست آورند و بگویند این ها اهل خویش و قوم بازی هستند، در پی اموال بیت المال هستند و از آن سوء استفاده می‌کنند، اگر برایشان امکاناتی فراهم شود، اول در اختیار خویش و قوم خود می‌گذارند؛ اگر مقامی پیدا شود، اول به فرزندان خود می‌دهند، و زمینه را برای تبلیغ علیه شما فراهم می‌کنند.

پس علت انفعال کسانی که تحت تأثیر تبلیغات معاویه قرار گرفتند، تعلق خاطر به مال و جان و خویشاوندان است، «فَلا مالا بَذَلُتمُوهُ وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها وَ لا عَشیرَةً عادَیتُمُوها فی ذاتِ اللّه»؛ جامع این مسائل یعنی تعلق به مال، تعلق به مقام، تعلق به جان و تعلق به خویش و قوم و دار و دسته در فرهنگ اسلامی چیست؟ جامع این ها در فرهنگ اسلامی حب دنیا و دنیاپرستی است. این که می‌فرمایند «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَة»8 یعنی چه؟ دوست داشتن چه چیزی منظور است؟ آیا اگر انسان ماه و ستارگان یا طبیعت زیبا را دوست داشته باشد، بزرگ ترین گناه را مرتکب شده است؟ یا اگر انسان های مخلوق خدا را دوست بدارد، مرتکب گناه شده است؟ حب دنیایی که اساس هر گناهی است، چیست؟دلبستگی به امور دنیایی و لذت بردن از مال، مقام، دوستان و دار و دسته، خویش و قوم و باند، دنیاپرستی است. پس مشکل اصلی مسلمان ها که به واسطه آن تحت تأثیر عوامل شیطانی امویان قرار گرفتند، در یک کلمه، دنیا پرستی بود.

نشانه اصلی دنیاپرستی این است که اگر زندگی انسان به خطر افتاد، دیگر چیزی نمی‌فهمد. زمانی حاضر است کاری انجام دهد، خدماتی انجام دهد، به وظایف اجتماعی خود عمل کند، برای خود و خانواده اش تلاش کند، که در رفاه باشد. اما اگر گفتند اگر فلان راه را بروی خطرناک است و مال و مقامت، و در نهایت، جانت به خطر می‌افتد، در این صورت جایی برای این کارها نمی‌ماند. همه تلاش ها را برای این انجام می‌داد که خودش زنده بماند و از دنیا بیش تر لذت ببرد. این است که هم قرآن کریم و هم بیانات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)بزرگ ترین خصوصیت کفار را خودخواهی، خود دوستی و دنیاپرستی می‌دانند. در مقابل، مشخصه مؤمنان خود باختگی در راه خدا، ایثار، گذشت، فداکاری، شهادت طلبی است؛ یعنی مرگ برای آن ها مشکلی نیست، زندگی دنیا برای ایشان هدف اساسی نیست. اگر سعادت، آرمان، دین و ارزشهایی که به آن دل بسته اند، اقتضا کند بمیرند، به راحتی جان می‌دهند و هیچ مشکلی ندارند. حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید: «وَاللّهُ لاَبنُ أَبی طالِب آنَسُ بِالمَوتِ مِن الطِّفلِ بِثَدیِ أُمِّه»9 آیا احتمال می‌دهید علی(علیه السلام) هم به دروغ قسم یاد کند؟ به خدا قسم انس علی به مرگ از انس طفل شیرخوار به پستان مادر بیش تر است.

شب عاشورا سیدالشهداء(علیه السلام) به خواهر بزرگوارش زینب(علیها السلام)فرمود: اصحاب من هم این چنینند. ملاحظه کنید حسین(علیه السلام) چگونه افرادی را تربیت کرده است. درست است که بیست سال خون دل خورد، اما چنین گل هایی را برای عاشورا پروراند. اگر این ها نمی‌بودند، داستان عاشورا رونقی پیدا نمی‌کرد و من و شما حسین شناس نمی‌شدیم. اگر حسین را تک و تنها و پنهانی ترور می‌کردند، آنچه ما امروزه شاهد آن هستیم، اتفاق نمی‌افتاد. ببینید یاران حسین(علیه السلام) شب عاشورا به ایشان چه گفتند؛ حضرت زینب(علیها السلام) بعد از این که فهمید فردا روز شهادت است و همه کشته می‌شوند، خدمت برادر رسیده، عرض کرد: برادر جان! این اصحاب و یارانی که الان در کنار تو و باقیمانده کسانی هستند که امشب یا بین راه دسته دسته و گروه گروه رفتند، آیا ایشان را به خوبی می‌شناسی و مطمئنی که به تو وفادارند؟ حضرت(علیه السلام) اشک ازچشمان مبارکش جاری شد و فرمود: «أَما وَ اللّهِ لَقَد نَهَرتُهُم وَ بَلَوتُهُم.... یَستَأنِسُونَ بِالمَنیَّةِ دُونی اِستِئناسَ الطِّفلِ بَلَبَنِ أُمِّه»10به خدا قسم من ایشان را آزمایش کردم، نه تنها آزمایش کردم، بلکه چند بار آن ها را از خود راندم و گفتم دست زن و فرزندان خود را بگیرید و بروید، این جا نمانید، این ها می‌خواهند خون مرا بریزند و با شما کاری ندارند. معلوم می‌شود این سخنان برای آزمایش یاران حضرت(علیه السلام) بوده است. امام(علیه السلام) خطاب به خواهر خود می‌گوید: «بَلَوتُهُم وَ نَهَرتُهُم» یاران خود را آزمایش کردم، تا کسانی که باقی می‌مانند، ناب و خالص باشند؛ فرمود به خدا قسم من آنان را آزمایش کردم و از خودم راندم، ولی به این نتیجه رسیدم که آنان مرگ در حضور مرا بیش تر دوست دارند و با آن بیش تر از طفل نسبت به شیر مادر مأنوسند، «یَستَأنِسُونَ بِالمَنیَّةِ دُونی اِستِئناسَ الطِّفلِ بَلَبَنِ أُمِّه»، نسبت به این که در مقابل و نزدیک من بمیرند بیش تر از انس شیرخوار به شیر مادر علاقه دارند و دیگر از من جدا نمی‌شوند. حتماً شنیده اید که یاران امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا برخاستند و چه مطالبی گفتند، اگر هفتاد بار کشته شویم، سوزانده شویم و خاکستر بدن ما به باد داده شود، اگر بار دیگر زنده شویم، نزد تو برمی‌گردیم و در کنار تو می‌مانیم تا بار دیگر به شهادت برسیم.

امام حسین(علیه السلام) بیست سال خون دل خورد، اما چنین گل هایی را تربیت کرد. در مقابل، کسانی بودند که امام(علیه السلام) از آن ها گلایه کرد و گفت مشکل شما علاقه به دنیاست، مشکل شما این است که از مرگ می‌ترسید، «وَ لکِنَّکُم مَکَّنتُمُ الظَّلَمَةَ مِن مَنزِلَتِکُم»11خطاب به همان نخبگان و علمای آن عصر می‌گوید ستمگران را تمکین کردید و اجازه دادید بر شما تسلط پیدا کنند. «وَ أَسلَمتُمُ أُمُورَ اللّهِ فی أَیدیهِم» کارهای خدایی را به دست آن ها سپردید، کارهای خدایی را که باید مردان خدا انجام دهند به دست ستمگران سپردید، به ایشان رأی دادید و آن ها را رأس امور قرار دادید. «یَعمَلُونَ بِالشُّبُهاتِ وَ یَسیرُونَ فی الشَّهَوَات» کسانی را سر کار آوردید که کارهای شبهه آمیز که توجیه صحیح شرعی و قانونی ندارد، انجام می‌دهند و به دنبال شهوات هستند، راه را برای شهوت پرستان باز می‌کنند. فرهنگ سراهایی تشکیل می‌دهند که در واقع گناه سرا بشود، پول هایی از بیت المال مردم خرج می‌کنند تا زمینه و اسباب و ابزار گناه برایشان فراهم شود، روزنامه هایی را که مشوق گناه هستند تشویق می‌کنند. این کارهایی است که شما کردید. خوب، چگونه شد که چنین حکامی بر شما مسلط شدند؟ چرا این کارها را کردید؟جان کلام این جاست: «سَلَّطَهُم عَلی ذلِک فِرارُکُم مِنَ المَوت» آنچه موجب شد این ها بر شما مسلط شوند و شما هم اجازه دادید این ها بر دوش شما سوار شوند این بود که از مرگ فرار کردید، اگر از مرگ فرار نمی‌کردید و استقامت به خرج می‌دادید، اگر شما در مقابل دشمن ایستادگی می‌کردید، آن ها عقب نشینی می‌کردند. ببینید ایام عاشورای امسال چگونه عقب نشینی کردند! شما چه کردید؟ مگر آدم کشتید؟ مگر به جایی حمله کردید؟ مگر آشوبی به پا کردید؟ با این پیراهن های سیاهتان، با نوحه های خود و با سر و سینه زدن های خود نشان دادید که ما اسلام را می‌خواهیم، با همین حرکت شما آن ها عقب نشینی کردند و دیگر در این ایام به سیدالشهداء(علیه السلام) جسارت نکردند.

الحمد للّه، به کوری چشم دشمنانِ امام حسین(علیه السلام) ، امسال مراسم عزاداری در تمام شهرها و دهات خیلی بهتر از سال های گذشته برگزار شده است. آن ها به واسطه همین حرکت شما عقب نشینی کردند. اگر در سایر مراحل زندگی، موقعیت های سیاسی و اجتماعی نیز شما حضور خود را در صحنه نشان دهید، لازم نیست کسی را بکشید یا مثل آشوبگران ساختمان های دولتی را خراب کنید، این گونه اعمال در شأن شما و شأن حسینیان نیست، بلکه اظهار ارادت به دین و سیدالشهداء(علیه السلام) در شأن و وظیفه شماست. باید بگویید ما آماده ایم برای حفظ دین خود از مال، جان، خویشاوندان و فرزندانمان بگذریم، این آمادگی مهم است. بارها عرض کرده ام، این که قرآن می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُم ما أستَطَعتُم مِن قُوَّة»12 هر قوه نظامی و جنگی که می‌توانید به دست بیاورید، نمی‌فرماید به خاطر این است که همه آن ها را به کار ببرید، سرّ این امر در این است که «تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُم»13این نیروها و تجهیزات را فراهم کنید تا دشمن بترسد؛ شما آمادگی خود را برای شهادت اعلام کنید تا دشمن عقب نشینی کند. آن ها که حاضر نیستند جان خود را به خطر بیندازند. کسانی که برای یک شیشه مشروب آشوب به پا می‌کنند حاضر نیستند جان خود را به خطر بیندازند. اگر شما مردانه به میدان بیایید، آنان تا آن جایی که عرب نی انداخت فرار می‌کنند، به شرط این که احساس کنند شما کسانی هستید که میدان را رها نمی‌کنید. این مطلب مهم است. امام حسین(علیه السلام) هم می‌فرماید مردم اگر بخواهند تحت تأثیر بنی امیه قرار نگیرند و دینشان محفوظ بماند، سه عامل را باید داشته باشند، اموال خود را در راه دین صرف کنند، جانشان را در راه خدا به خطر انداخته و آماده شهادت باشند و دست از باندبازی برداشته و به دنبال حق باشند. اهل این محل، این خط، این حزب و مطالبی از این قبیل برایشان مطرح نباشد. ببینند خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و امروز ولی فقیه چه می‌فرمایند؛ هر چه او گفت باید بر روی چشم بگذاریم، این عامل حافظ امنیت و وحدت ما و مانع نفوذ دشمنان و بیگانه پرستان در داخل صفوف ما خواهد شد. «سَلَّطَهُم عَلی ذلِک» آنچه سلطه را به امویان بخشید: «فِرارُکُم مِن المَوتِ وَ اِعجابُکُم بِالحَیاةِ الَّتی هِی مُفارِقَتُکُم» دلبستگی شما به این زندگی دنیا که روزی از شما جدا خواهد شد، بود؛ این دلبستگی مانع از این می‌شود که مردانه به میدان بیایید و در نتیجه دشمنان در شما طمع می‌کنند. اما اگر دل به این زندگی نبستید، زندگی آخرت را باور داشتید و برای این که خدا راضی باشد و سعادت ابدی نصیب شما بشود، حاضر شدید دست از لذایذ این زندگی بردارید، هیچگاه دشمن بر شما مسلط نخواهد شد.

 

-----------------------------------------------------------------

پاورقی:

1. بحارالانوار، ج 51، ص 128، باب 2، روایت 24.

2 النازعات، 24.

3. بحارالانوار، ج 100، ص 79، باب 1، روایت 37.

4. ر.ک: صحیفه نور، ج 1، ص 39؛ ج 7، ص 36.

5. ر.ک: کیهان، 24/13791، گزارش مصاحبه اکبر گنجی با نشریه آلمانی تاکس اشپیگل.

6. ر.ک: همان، 25/1/1379، ص 2.

7. همان.

8. بحارالانوار، ج 51، ص 258، باب 14، روایت 5؛ و موارد دیگر.

9. نهج البلاغة، خطبه 5.

10. ر.ک: مقتل الحسین للمقرم، ص 262.

11. بحارالانوار، ج 100، ص 80، باب 1، روایت 37.

12انفال، 60.

13همان.

عبرت های عاشورا بی شمار است

عبرت های عاشورا بی شمار است
شهادت انتخاب امام حسین (ع) بود و آنچه از عاشورا باید بدانیم تنها تعداد یاران و دشمنان حضرت نیست بلکه ریشه ها و اهداف و زمینه های به وجود آورنده ی این قیام همیشه جاوید است که می تواند برای همه ادیان و مذاهب و حتی بی دین ترین آدم ها وکشورها در جهان هم پر ثمر باشد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بانوپرس :عبرت‌ها در پشت پدیده‌ها و حادثه‌ها کمین کرده‌اند تا آدمی آنها را ببیند و بشناسد و گرفتار بی‌کاری، کم‌کاری، دوباره‌ کاری، کندکاری و خراب‌کاری نشود. پس عبرت ‌بین باشیم؛ حتی اگر هم کور مادرزاد آفریده شده باشیم و اگر عبرت نگیریم خودمان مقصریم  نه خدا که در هر عبرت گرفتنی چشم باز شدنی هست.

عاشورا یک اتفاق نیست، بلکه یک جریان روان زنده است که ادامه دارد و مثل روز حسین هیچ روزى نیست و سلام بر آنها که با او بودند و هستند و نفرین بر آنان که در مقابلش ایستادند و به هیچ رسیدند، به هیچ.
دیدگاه متفکران و نویسندگان و سخنرانان درباره امام حسین (ع) و فلسفه قیام و آنچه درعاشورا گذشت همچنان شیرین و البته مختلف است و یکی درس مبارزه و حماسه و بعضی دیگرهم احسان ، فتوت و جوانمردی، غیرت ،وفا ،رضا ، آزادمردی، وخلاصه این که هر کسی درس ها و پیام ها و عبرت هایی را از این نهضت گرفت و انتقال داد اما هنوز ناگفته ها از حقایق عاشورا بسیار هست که اگر روزگار و زمان آن فرا برسد به ما خواهد رسید .

یک طرف عربده ها بود و فتنه ها و مفتون ها و یک طرف هم باصر و بصیرت و آرامش ها و این امام حسین علیه السلام بود که از خود و فرزندان خود و از تمامی هستی خود بخاطر انتخاب خویش گذشت و ماندگار شد و آنها که انتخاب و هدفشان، قدرت و ثروت بود و نتوانستند عشق به پست ها و مقام های پست دنیا را پنهان کنند به هیچ رسیدند و هم از گندم ری افتادند و هم از خرمای  بغداد.

شهادت انتخاب امام حسین (ع) بود و آنچه از عاشورا باید بدانیم تنها تعداد یاران و دشمنان حضرت نیست بلکه ریشه ها و اهداف و زمینه های به وجود آورنده ی این قیام همیشه جاوید است که می تواند برای همه ادیان و مذاهب و حتی بی دین ترین آدم ها وکشورها در جهان هم پر ثمر باشد.

هدف قیام امام حسین (ع) ریاست نبود که عبودیت بود و او فرزند همان پدری است که می گفت دنیای شما برای من از آب دماغ بز و یا یک لنگه کفش کهنه وصله دار هم کم تر است مگر اینکه بخواهم حق را به حق دار برسانم و براى خدا و دین و جامعه‌ى مسلمین کاری کنم و  باطلی را کنار بزنم و در آخر بخاطر این شهید شد.
عبرت های عاشورا بی شمار است و این شوخی نیست، آنها که دستشان را با خون حسین شستند، همان ‏هایى هستند که در زندگینامه و کارنامه خود قبل از این جریان از یک لقمه چرب و نرم نگذشتند. از صندلی نگذشتند.از لیوان آب سرد و گرم نتوانستند بگذرند. از زیبا رویان نتوانستند یوسف وار بگذرند. از اول شدن نگذشتند.از خشم برطفلکی نگذشتند. تا آنجا که نتوانستند از گندم ری و خون دل حسین ‏هم بگذرند.

زمینه های قیام امام حسین(ع)(ج۲) عاشورا شناسی

اضافه شده در چهارشنبه, ۱۳ شهریور, ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۶
پدید آور:
جمعی از نویسندگان
تعداد جلد:
۱
زبان:
فارسی
موضوع:
ناشر:
زمزم هدایت
محل چاپ:
قم

اهداف و زمینه های قیام عاشورا در کلام امام حسین(ع)

اهداف و زمینه های قیام عاشورا در کلام امام حسین(ع) ‏

حامد علی اکبرزاده ‏


قیام امام حسین(ع) دارای ابعاد مختلفی است که در این میان زمینه ها و دلایل شکل گیری این نهضت عظیم از اهمیت ویژه ای برخوردار است.تبیین علت های قیام عاشورا همواره الهام بخش مسلمانان و به ویژه شیعیان در اعصار متمادی بوده است.

برای بررسی دلایل قیام حضرت سیدالشهدا(ع) بایستی ویژگی های دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گیرد،آنچه مسلم است دوران امامت حسین بن علی(ع) را می توان به دو بخش دوره حاکمیت معاویه و حکومت یزید تقسیم کرد.

"در حقیقت در زمان امام حسین(ع)انحراف از اصول و موازین اسلام که پس از رحلت رسول خدا(ص) آغاز و در زمان عثمان خلیفه سوم گسترش یافته بود به اوج خود رسید.در این دوره معاویه که سالها به عنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده و موقعیت خود را کاملا تثبیت نموده بود،به نام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته و حزب اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود."1

چرا سید الشهدا(ع)در دوره معاویه قیام نکرد
"امام حسین(ع) اگر در زمان معاویه قیام می کرد،معاویه می توانست از پیمان صلحی که با امام حسن(ع) امضا کرده بود،برای متهم ساختن امام حسین(ع)بهره برداری کند،زیرا همه مردم می دانستند که امام حسن و امام حسین(ع) متعهد شده اند تا زمانیکه معاویه زنده است سکوت کنند.البته لازم به یادآوری است که امام حسین(ع) معاهده با معاویه را پیمانی لازم الوفاء نمی دانست،زیرا این عهدنامه تحت فشار و اجبار و در شرایطی صورت گرفته بود که بحث و گفتگو فایده ای نداشت،به علاوه معاویه خود آن را نقض کرده بود و محترم نمی شمرد.اما با وضعیت آنروز جامعه اسلامی اگر امام حسین(ع)علیه معاویه قیام مسلحانه می کرد،معاویه می توانست از آن به عنوان یک شورش غیر موجه و برخلاف مفاد پیمان سوء استفاده کند."2

عامل دیگری که مانع قیام حضرت در زمان معاویه بود،ظاهرسازیهای این خلیفه اموی است.اگرچه معاویه عملا اسلام را تحریف کرده بود،اما این مطلب را به خوبی درک می کرد که چون به نام دین و خلافت اسلامی حکومت می کند،باید به اعمال خود رنگ دینی داده و مردم را فریب بدهد.
با این حال امام حسین(ع) به رغم موانعی که ذکر شد در دوره حکومت معاویه نیز چندین بار به صورت علنی در برابر رفتارهای این حاکم جائر بنی امیه ایستاد و مبارزه کرد.معاویه در اواخر عمر خود می کوشید تا با بیعت گرفتن از بزرگانی همچون حسین بن علی(ع) و ابن عباس مساله ولیعهدی یزید را تثبیت کند،وی در دیداری که با امام حسین(ع) در مدینه داشت این مساله را مطرح کرد که حضرت در سخنانی به شدت با آن مخالفت کرده و با برشمردن خصوصیات زشت یزید، وی را فاقد صلاحیت حکومت می داند.

از دیگر اقدامات حضرت در برابر معاویه،سخنرانی افشاگرانه در مراسم حج است. در این خطبه که یک یا دو سال پیش از مرگ معاویه و در حضور بزرگانی از صحابه و تابعین ایراد شده است،امام(ع) اینچنین در برابر معاویه موضع می گیرد:
"...دیدید که این مرد زورگو و ستمگر(معاویه)با ما و شیعیان ما چه کرد؟من در اینجا مطالبی را با شما در میان می گذارم،اگر درست بود آنرا تصدیق و اگر دروغ بود تکذیب کنید.سخنان مرابشنوید و گفتار مرا بنویسید،وقتی که به شهرها و میان قبایل خود برگشتید با افراد مود اطمینان و اعتماد در میان بگذارید و آنان را به رهبری ما دعوت کنید،زیرا می ترسم این موضوع(رهبری امت توسط اهل بیت)به دست فراموشی سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد"3
سخنانی که حضرت در این خطبه مطرح می کند اگر چه در زمان معاویه است اما در حقیقت می تواند موضع امام (ع) را در برابر حاکم اموی مشخص کند، زیرا حضرت صریحا حکومت را حق خود و اهل بیت ذکر می کند.

اقدام دیگر امام(ع)در دوره معاویه ضبط اموال کاروان بیت المالی بود که از یمن به سوی شام حرکت می کرد.حضرت اموال ضبط شده بیت المال را میان مستمندان تقسیم کرد و در نامه ای به معاویه از سیاست های وی به شدت انتقاد کرد.
به هرحال دوران معاویه به پایان می رسد و با روی کارآمدن یزید وضع تغییر می کند.قیام و نهضت عظیم امام حسین(ع)در دوره ای آغاز می شود که یزید به حکومت رسیده و با ارایه چهره ای زشت ،شرایط خاصی را ایجاد کرده است.
مرحوم شیخ مفید(ره)در کتاب ارشاد وضعیت پس از مرگ معاویه را اینگونه توصیف می کند:
"پس از مرگ معاویه و پایان دوره سازشی که اجازه نمی داد امام حسین (ع)اظهار امامت نماید و پرده از روی کار ولایت خود بردارد،حسین(ع)به اندازه ای که ممکن بود اظهار دعوت کرد و هر وقتی که موقعیتی به دست می آورد حق الهی خود را برای آنها که بی خبر بودند آشکار می ساخت،تا اینکه یارانی پیدا کرد و بعد از این مردم را به جهاد در راه خدا دعوت نمود و خود را برای قتال با دشمنان حق آماده ساخت...."4

فساد علنی دستگاه حکومت یزید
یزید که جوانی ناپخته،شهوتران و هوسباز و بیخرد و خوشگذران و فاقد هرگونه صلاحیتی برای اداره امور مسلمین بود،پس از اینکه به قدرت رسید به صورت علنی تظاهر به فسق و فجور می کرد و مقدسات و احکام اسلامی را به راحتی زیرپا می گذاشت.به قدرت رسیدن یزید زمینه را برای قیام امام حسین(ع)فراهم کرد و جای هیچ گونه تردید را باقی نگذاشت.
برای روشن شدن دلایل و علل قیام امام حسین(ع)می توان به بیانات و تقریرات آن حضرت در مقاطع مختلف رجوع کرد.

امتناع از بیعت با خلیفه فاسق
یزید در نامه ای به ولید بن عتبه فرماندار مدینه از او می خواهد که از امام حسین(ع)برای وی بیعت بگیرد و در غیر اینصورت سر از بدن حسین(ع) جدا کند.حضرت در پاسخ به خواسته ولید اینگونه با وی سخن می گوید:
"انا اهل بیت النبوه و....و یزید رجل فاسق شارب الخمر،قاتل النفس المحرمه،معلن بالفسق لیس له هذه المنزله و مثلی لا یبایع مثله و...
ما از خاندان نبوت و رسالتیم، خاندانی که خانه آنها محل رفت و آمد فرشتگان است و خداوند به خاطر ما همه چیز را آغاز کرد و همه چیز را پایان می بخشد. اما یزید، مردی فاسق و شرابخوار و قاتل است و آشکارا جنایت و گناه می کند و مثل من با مثل او بیعت نخواهد کرد." 5
امام حسین (ع) در جای دیگر هنگامیکه مروان از حضرت می خواهد تا با یزید بیعت کند، در پاسخ به وی می فرماید:
"انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذقد بلیت الامه براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله (ص) یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان.
دیگر باید بر اسلام سلام داد (و باید با آن وداع کرد) زیرا امت دچار زمامداری همانند یزید گردیده است! و من از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است"6

امام معصوم شایسته رهبری جامعه
در همین راستا حضرت در مراحل مختلف سفر خود علاوه بر اینکه به ظلم و ستم بنی امیه اشاره می کند، رهبری جامعه را شایسته اهل بیت(ع) می داند، حضرت در مواجهه با سپاه حر در نزدیکی کربلا پس از اقامه نماز عصر خطبه ای به این مضمون می خواند:
" ای مردم اگر از خدا می هراسید و حق را برای صاحب حق می دانید کاری کنید که هرچه بهتر و بیشتر خشنودی خدا را بدست آورید و ما آل محمد (ص) شایسته تریم بر امر ولایت (مردم) از عده ای که مدعی امامت و ولایت بر شما هستند، زیرا آنان جز ستم و دشمنی کار دیگری با شما نمی کنند و اگر از امامت ما بر خود کراهت دارید و حق ما را نشناخته و اکنون رأیتان بر خلاف اظهار نامه ها و فرستادگانتان می باشد من از تصمیم خود منصرف می شوم." 7

البته در اینجا به نظر می رسد منظور حضرت از انصراف، به واقع منصرف شدن از حرکت به سوی کوفه است و نمی توان اینگونه برداشت کرد که امام (ع) از تصمیم خود بر قیام علیه حکومت فاسد یزید منصرف شده است،زیرا سخنان حضرت درباره لزوم امر به معروف و نهی از منکر و پرداختن به حق، گواهی بر این مدعاست.
امام حسین (ع) در کربلا نیز حقانیت خود و باطل بودن دشمنان را در سخنانی تصریح می کند، آنجا که خطاب به سپاه ابن زیاد می فرماید:
" چه شده علیه من قیام کرده و دشمنان مرا یاری می نمایید؟ سوگند به خدا اگر مرا بکشید، حجت خدا را کشته اید و بدانید در میان جابلقا و جابرسا (در روایت آمده خداوند این دو شهر را در شرق و غرب عالم خلق نموده است) به جز من پسر پیغمبری که حجت خدا بر خلقش باشد، وجود ندارد."8

ایستادگی در برابر ظالم
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در منزلی به نام بیضه خطاب به اصحاب خود و سپاهیان حر،انگیزه قیام خود را لزوم مقابله با حکومت ظالم و جائر می داند و اظهار می دارد:
"ایها الناس، ان رسول الله (ص) قال : من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله (ص)، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یعیر (یغیر) علیه بفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله.... ألا و انّ هؤلاء قد لزوموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلو الحدود و استاثروا بالفیء و أحلو حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غیر.

ای مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هرکس (مسلمانی) سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و عهد خدا را می شکند، خلاف سنت رسول خدا رفتار میکند و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می کند، ولی او (شخص مسلمان) سکوت اختیار کند و نه از راه کردار و نه از راه گفتار او(سلطان ستمگر) را سرطنش نکند و در مقام انکار و عیب گویی بر نیاید، بر خداوند است که او (مسلمان سکوت اختیار کرده) را به کیفر و سزای همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم کند.
آگاه باشید که این طائفه ستمگر و حکام جائر بنی امیه، پیوسته از شیطان پیروی نموده و طاعت او را بر خو لازم دانستند و اطاعت رحمان را ترک گفتند و زشتی و فساد را ظاهر نمودند و حدود خدا را تعطیل کردند و غنائم و فیء را که متعلق به همه مسلمین است اختصاص به خود دادند و حرام خدا را حلال شمردند و حلال خدا را حرام شمردند. و من از غیر خودم سزاوار ترم (به جلوگیری از این امور و نهی کردن از آنها و زمام امور مسلمانان را به دست گرفتن، تا به احکام قرآن و سنت رسول الله عمل شود)" 9

نکته مهم خطبه فوق این مطلب است که حضرت علاوه بر نهی نمودن و بر حذر داشتن مردم از سکوت در برابر ظلم و ستم (که محور اصلی خطبه است) برای چندمین بار در سخنان خود به فساد و تباهی حکومت بنی امیه و حق امام (ع) بر حاکمیت و ولایت مسلمین تأکید دارد و در حقیقت سه دلیل مهم از مجموع دلایل قیام عاشورا در این خطبه تشریح شده است.
امام(ع) از ابتدای حرکت از مکه به سوی کوفه همراهان و اصحاب خود را برای جانفشانی آماده ساخته بود، حضرت در سخنرانی مشهوری که پیش از خروج از مکه ایراد می نماید، حاضران را از عزم خود مبنی بر ایستادگی مقابل ظلم تا پای جان باخبر می سازد، امام حسین (ع) می فرماید:
"......خطّ الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما أولهنی الی اشتیاق أسلا فی اشتیاق یعقوب الی یوسف .....
من کان باذلاً فینا مهجتة و موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحاً ان شاء الله
مرگ همچون گردن بند بر گردن دختران جوان کشیده و بسته شده است و من به دیدار نیاکان خود مشتاقم ، آن چنان اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت.
از قبل برای من قتگاهی انتخاب شده که باید به آنجا برسم. گویا می بینم بند بند بدنم را گرگ های بیابان بین نواویس و کربلا از هم جدا می کنند و شکم های گرسنه خود را سیر و انبان های خالی خود را پر می نمایند. از آنچه با قلم تقدیر و سرنوشت نوشته شده است، گریزی نیست. ما خاندان رسالت به آنچه موجب رضا و خشنودی حق است راضی هستیم. و در برابر امتحانات و بلاهای او شکیبا و صابریم و خدا پاداش صابرین را به صورت کامل به ما عنایت خواهد کرد. هرگز پاره های تن رسول خدا از او جدا نمی گردد، بلکه در بهشت برین و حظیره القدس گرداگرد او جمع می شوند، و چشم رسول به دیدار آنها روشن می شود و وعده او بوسیله خاندانش تحقق می پذیرد.
حال هر یک از شما که آماده جانباری و فدا کردن خون خویش در راه ما است و خود را برای دیدار خداوند آماده کرده است با ما همسفر شود که من ان شاء الله صبحگاهان حرکت خواهم کرد." 10

ذلت وفرمانبرداری فرومایگان ممنوع
حضرت در روز عاشورا نیز مسأله ایستادگی در برابر ظالم را بدین شکل بیان می دارد: " آگاه باشید زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو کار مخیر گردانید: شمشیر کشیدن یا خواری چشیدن، و دور باد که به ذلت تن دهیم که خدا و رسولش و مؤمنان بر ما نمی پسندند، و دامن های پاک و پاکیزه و سرهای پرحمّیت و جان های والایی که فرمانبرداری فرومایگان را بر کشته شدن با افتخار ترجیح ندهند. بدانید که من با این خانواده ام با این که تعداد کمی هستند و یاوری ندارم با شما می جنگم" 11
و باز هم حضرت پس از شهادت جمعی از یاران خود در میدان جهاد می فرماید:"...خشم الهی بر امتی که برای کشتن فرزند پیامبر خود متحد و هماهنگ شدند، شدت گرفته است. سوگند به خدا خواسته آنان را نخواهم پذیرفت تا آن هنگام که به خون خویشتن خضاب کنم و با این حال خدای خود را ملاقات نمایم." 12
رجزهای امام(ع) در هنگام نبرد نیز گویای همین مطلب است، حضرت در این جایگاه نیز ذلت در برابر ظالمان را بر نمی تابد آنچنانکه فریاد می زند:
"القتل اولی من رکوب العار. کشته شدن از زندگی با ننگ و عار بهتر است."13

اصلاح امور امت اسلام
یکی از مهمترین مستنداتی که می توان در بررسی اهداف قیام حسین (ع) به آن مراجعه نمود وصیتنامه حضرت است. در روایت آمده که امام (ع) هنگامیکه می خواستند از مدینه منوره به سوی مکه حرکت کنند، وصیت نامه ای نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند و سپس آن را به برادر خود محمد بن حنفیه تسلیم کردند، وصیت نامه مذکور چنین است:
"بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما أوصی به الحسین بن علی بن ابی طالب الی اخیه محمد المعروف بابن الحنفیه:... انی لم أخرج أشراً و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی محمد صلی الله علیه و آله، أرید أن آمربالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و سیره أبی علی بن ابی طالب علیه السلام.
...این وصیت حسین بن علی بن ابی طالب است به برادرش محمد بن حنفیه:...... من خروج (قیام) نکردم از برای هوسرانی و نه از برای استکبار و خود خواهی و سرکشی، و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج (قیام) من برای اصلاح امت جدم محمد (ص) می باشد.
من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آئین و روش پدرم علی بن ابی طالب رفتار کنم. پس هر که مرا بپذیرد و قبول کند پس خداوند سزاوار تر است به حق و هر که مرا در این امر رد کند، پس من صبر و شکیبایی پیشه می گیرم تا آنکه خداوند میان من و میان این جماعت حکم به حق فرماید:.."14
آنچنانکه می بینیم حضرت در این وصیت نامه هدف خود را از قیام علیه بنی امیه امر به معروف و نهی از منکر و پیروی از سیره پیامبر و علی (ع) عنوان می دارد، ضمن اینکه اصلاح امور امت اسلامی نیز نخستین مبحثی است که توسط حضرت در این وصیت نامه مطرح شده است. به نظر می رسد می توان گفت اصلاح امور مسلمانان محور اصلی وصیت نامه امام(ع) است، زیرا می توان امر به معروف، نهی از منکر و عمل به سیره پیامبر و امیر المومنین را نیز در گرو اصلاح جامعه دانست.

احیای سنت نبوی و از بین بردن بدعت ها
پس از پیامبر اسلام (ص) بدعت های بسیاری وارد جامعه اسلامی شد و در مقابل بخش قابل توجهی از سنن نبوی به دست فراموشی سپرده شد.
امام حسین (ع) علاوه بر اینکه در وصیت نامه خود بر مسأله عمل به سنت پیامبر و علی (ع) تأکید دارد، محو و نابودی بدعت های ایجاد شده را نیز امری ضروری می داند، آنجا که پس از ورود به مکه نامه ای به سران قبائل بصره فرستاد و طی آن چنین نوشت:
".... اینک پیک خود را با این نامه به سوی شما می فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلی از بین رفته و بدعت ها زنده شده است، اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست هدایت خواهم کرد." 15
احیای احکام الهی و یاری ستمدیدگان
از دیگر خطبه های چند بعدی امام حسین (ع) در این خصوص، خطبه ای است که در لمعات الحسین علامه طهرانی (ره) از تحف العقول نقل می کند. حضرت در این خطبه علاوه بر اصلاح جامعه (که به آن پرداخته شد) و احیای سنت پیامبر (ص) چند دلیل دیگر را نیز برای قیام خود ذکر می کند.
در این خطبه چنین آمده است:
"اللهم انک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان..... و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سنتک و احکامک...
بار پرودگارا تو می دانی که آنچه از ما تحققق یافته ( از میل به قیام و اقدام و امر به معروف و نهی از منکر و نصرت مظلومان وسرکوبی ظالمان) به جهت میل و رغبت رسیدن به سلطنت و قدرت مفاخرت انگیز و مبارات آمیز نبوده است. و نه از جهت درخواست زیادیهای اموال و حطام دنیا، بلکه به علت آنست که نشانه ها و علامت های دین تو را ببینم و در بلاد و شهرهای تو صلاح و اصلاح ظاهر سازیم ،تا اینکه ستمدیدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند و به واجبات تو و سنت ها و احکام تو رفتار گردد. پس هان ای مردم! اگر شما ما را یاری ندهید و از در انصاف با ما در نیایید،؛ این حاکمان جائر و ستمکار بر شما چیره می گردند و قوای خود را علیه شما بکار می بندند و در خاموش شدن نور پیغمبرتان می کوشند...."16

گرایش به حق
امام(ع) پس از مواجهه با سپاهیان حر، خطبه ای در میان اصحاب خود ایراد می کند که اهمیت بسیاری دارد. حضرت می فرماید:
"انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون... الا ترون الی الحق لا یعمل به و الی الباطل لا یتناهی عنه... فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برماً
ای یاران من! می بینید که چگونه بلا و شدت بر ما وارد گردیده. همانا راه و رسم روزگار وارونه شد و صورت کریه و زشت آن پدیدار گردید، و از نیکویی و معروف چیزی مگر بسیار ناچیز و فریبنده بر جای نمانده است و بر این برگشتگی خود ادامه داد، زیستن در این روزگار سخت ناگوار است. آیا نمی بینید که کسی به حق عمل نمی کند و برای باطل انتهایی نیست؟
در چنین وضعی یک مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید لقای پروردگار خود را آرزو کند و من در این شرایط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران و ناپاکان را جز ذلت و ننگ نمی بینم"17
همانگونه که مشاهده می کنیم حضرت در این سخنرانی عمل نکردن به حق و پیشتازی باطل را سخت و ناگوار می داند. علاوه بر این همچون دیگر خطب حضرت،در اینجا نیز مسایل دیگری مورد اشاره قرار گرفته که مقاومت در برابر ستمکاران تا جای ممکن (که همان مرگ است) در رأس قرار دارد.
در پایان می توان گفت خطابه ها، تقریرات و روایات نقل شده از امام حسین (ع) در رابطه با قیام عاشورا به اندازه ای است که می تواند زمینه ها و انگیزه های این حرکت عظیم را روشن کند، گو اینکه ممکن است بسیاری دیگر از سخنان حضرت به دلیل شرایط خاص آن دوره به دست ما نرسیده باشد.
زمینه ها و اهداف قیام عاشورا در کلام امام حسین (ع) محورهای متعددی همچون لزوم مقابله با ظالمان، احیای سنت پیامبر (ص)و ائمه (ع)، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح امور مسلمین، عمل به حق، فساد دستگاه حکومتی و شخص یزید بن معاویه را در بر می گیرد. امام (ع) در برخی خطبه ها چندین دلیل و انگیزه را مطرح می سازد و در برخی روایات نیز محور قیام را بر مسأله ای خاص استوار می سازد.
مسأله مهم دیگری که می توان به آن پرداخت،‌مقوله دعوت مردم کوفه از امام حسین (ع) است. در تاریخ آمده که اهل کوفه پس از اینکه از بیعت نکردن امام با یزید و خروج آن حضرت از مدینه مطلع شدند نامه ها و پیک های خود را به سوی مکه روانه ساختند، ضمن اینکه حضرت پیش از دریافت دعوت نامه های کوفیان حرکت انقلابی خود را با امتناع از بیعت و عزیمت به سوی مکه آغاز نمودند و علاوه بر آن وصیت نامه امام حسین (ع) که حاوی مباحث مهمی از دلایل قیام ایشان است پیش از دعوت کوفیان نوشته شده است. بنابراین عامل دعوت اهل کوفه اهمیت کمی داشته و استاد شهید مطهری نیز در حماسه حسینی بر این مسأله تأکید دارد. 18
حضرت همچنین هنگام حرکت به سمت مکه، که خبری از نامه های کوفیان نبود، آیه ای از سوره قصص را تلاوت می کند که می تواند از آغاز حرکتی انقلابی خبر دهد. حضرت این آیه را تلاوت می کند:
" فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الضالمین
موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای، عرض کرد پروردگارا مرا از این قوم ظالم رهایی بخش."19
شرایط دوران امامت حضرت سید الشهدا(ع) به شکلی بود که تمامی زمینه های لازم برای قیامی اینچنین مهیا بود و حضرت نیز توانست از این شرایط بهترین استفاده و نفع را برای اسلام به ارمغان بیاورد. آنگونه که پس از قیام عاشورا، نهضت های متعددی شکل گرفت و دیری نپایید که حکومت بنی امیه نابود شد.
مسأله مهم دیگری که در این میان مطرح است و می تواند مورد توجه قرار گیرد، این است که حضرت چندین مرتبه در سخنان خود به حق امام معصوم در اداره جامعه اشاره می کند و خود را شایسته تر از هر کس بر رهبری امت اسلام می داند، به واقع باید گفت شکل گیری حکومت اسلامی با رهبری امام معصوم (ع) می توانست زمینه ساز بهره مندی بیشتر جامعه اسلامی از نتایج این قیام باشد،علیرغم اینکه پیامدها و دستاوردهای این نهضت خونین در تاریخ اسلام بی نظیر است.


پى نوشت‌ها :
1-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ، مهدی پیشوایی، مؤسسه انتشارات دارالعلم، ص 41
2-همان ص 43 و ص44
3-همان ص46 - تحف العقول، ص 237-239، چاپ دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم
4-الارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، انتشارات اسلامیه، ص372
5-لهوف، سید ابن طاووس، ترجمه علیرضا رجایی تهرانی، انتشارات نبوغ ص42
6-همان ص44
7-الارشاد،ص428
8-همان، ص369
9-لمعات الحسین (ع)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی‌،انتشارات علامه طباطبایی، مشهد مقدس، ص54 و نفس المهموم، محدث قمی (ره)، ص115
10-لهوف،ص88
11-همان، ص135
12-همان، ص139
13-همان، ص 161
14-لمعات الحسین، ص16، نفس المهموم ،محدث قمی، ص 45،‌مقتل الحسین خوارزمی ج1 ، ص188
15-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ ص55، مقتل الحسین، ابو مخنف، تحقیق حسن غفاری، قم، ص17
16-لمعات الحسین ص13، تحف العقول، ص239
17-لهوف، ص108، نفس المهموم، محدث قمی ص116
18-رجوع کنید به حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، جلد سوم
19-سوره قصص، آیه 21، الارشاد ص377


منبع: خبرگزاری فارس

قیام امام حسین

قیام امام حسینذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلید واژه: اهداف قیام امام حسین، آثار قیام امام حسین.
پرسش: چرا انقلاب امام حسین(ع) صورت گرفت؟
پاسخ: امر به معروف و نهی از منکر و مسأله اصلاح جامعة اسلامی از مهمترین اهداف قیام امام حسین بود و آثار مطلوب فراوانی در پی داشت.


اهداف امام حسین از قیام[ویرایش]

پیرامون اهداف قیام عاشورا برحسب زمان مؤلّفین و دانشمندان علوم دینی بحث‌های فراوانی کرده‌اند و اهداف متفاوتی را نیز ذکر کرده‌اند، امّا آنچه را که لازم است پیرامون اهداف نهضت عاشورا بیان شود، همان اهدافی است که خود امام حسین ـ علیه السّلام ـ در ضمن خطبه‌ها و وصیّتهای خویش به آنها اشاره کرده‌اند.
امام حسین ـ علیه السّلام ـ از آنجایی که وصّی و جانشین واقعی نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودند و دوران امامت ایشان هم مصادف شده بود با آغاز سلطنت یزید، امام اینجا در یک شرایط خاصّی قرار گرفتند. چرا که از یک طرف مجبور شده بودند با یک فرد فاسد و بی‌بند و بار به عنوان خلیفه پیامبر، بیعت کنند و از طرفی هم عدّه‌ای از مردم عراق برای بیعت با حضرت، اعلام آمادگی کرده بودند. لذا امام حسین ـ علیه السّلام ـ از زمان روی کار آمدن یزید تا زمان شهادت خویش، در هر موقعیّتی، یک هدفی اتّخاذ کرده‌اند. از این جهت زمانی که امام ـ علیه السّلام ـ در مدینه بود و مروان از ایشان خواست تا با یزید بیعت کنند، فرمودند: من با شخصیّتی فاسد و شرابخوار مثل یزید بیعت نخواهم کرد. و در زمانی که امام آمادة سفر از مدینه به مکه شدند به برادرشان محمد بن حنفیه گفتند: من برای اصلاح دین جدّم و اجرای امر به معروف و نهی از منکر از مدینه خارج می‌شوم. و در زمانیکه امام ـ علیه السّلام ـ باز در مکه بودند و مردم کوفه از ایشان دعوت کردند که به کوفه بروند امام مسأله قیام بر علیه حکومت ظالم و فاسدی چون یزید را گوشزد کردند. [۱]
به همین دلائل است که نسبت به قیام امام حسین ـ علیه السّلام ـ چندین هدف ذکر شده است که البته همگی این عوامل در کنار هم دست به دست هم داده‌اند تا موجب برپایی این قیام عاشورا شده‌اند. [۲]

مهمترین عوامل و اهداف قیام امام حسین[ویرایش]

مسأله امر به معروف و نهی از منکر و مسأله اصلاح جامعة اسلامی است که امام حسین ـ علیه السّلام ـ پیش از حرکت از مدینه، در وصیّت خویش خطاب به محمد بن حنفیه بیان کرده‌اند، امام ـ علیه السّلام ـ گفتند: من نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی از مدینه خارج می‌گردم و نه برای ایجاد فساد و ستمگری، بلکه هدف از این حرکتم، اصلاح مفاسد امّت جدّم و دیگر منظورم، امر به معروف و نهی از منکر است، و می‌خواهم سیرة جدّم پیامبر و پدرم علی بن ابیطالب را در پیش بگیرم. [۳]

انگیزه امام از قیام در وصیت به محمد بن حنیفه[ویرایش]

امام ـ علیه السّلام ـ در ضمن این وصیّت خویش وظیفه و انگیزة از قیام خود را در چهار چیز اعلام می‌کنند:
۱. اصلاح امور امت ۲. امر به معروف ۳. نهی از منکر ۴. پیروی از سیره پیامبر و امیر مؤمنان.

عوامل تسریع قیام[ویرایش]

اما عواملی دیگر مثل بیعت گرفتن برای یزید و تحت فشار قرار دادن امام و دعوت مردم کوفه از امام حسین ـ علیه السّلام ـ و غیره از جمله عواملی بوده‌اند که باعث سرعت بخشیدن به قیام عاشورا شده‌اند و اگر این عوامل هم نمی‌بود باز امام ـ علیه السّلام ـ انسانی نبودند که ساکت بنشیند و نسبت به خلافت کسی مثل یزید هیچ عکس العملی از خود نشان ندهند. زیرا امام فرمودند: اگر در دنیا پناهگاهی هم نباشد من با یزید بیعت نخواهم کرد. [۴]

پیامدها و آثار مستمر قیام امام حسین[ویرایش]


← رسوایی حکومت ها
رسوا نمودن حکومتگران و روشنگری مردم و شناساندن چهرة واقعی بنی‌امیه که حکومت آنها از اول نامشروع و مخالف سیره پیامبر بود، چنانکه برخی از مورخان نوشته‌اند که پس از نهضت عاشورا عموم مردم یزید را مورد لعن و ناسزا قرار دادند و به او عیب گرفته و از او روی گرداندند. [۵] بنابراین مشروعیت مردمی حکومت بنی‌امیه نیز به زیر سؤال رفت لذا یزید پس از وقوف از خطر این مسئله عبیدالله را محکوم به انجام این عمل نموده و او را سرزنش کرد. [۶] [۷] [۸]

← احیا ارزش‌ ها
احیاء و زنده نمودن برخی از ارزش‌ها مانند قیام و شهادت در مقابل حکومت جائران و مستکبران. مردم حجاز در دوره خفقان و سیاه معاویه و عمال او هرگز تصور غلبه بر این جوّ و فضای سیاسی حاکم را نداشتند و از ترس و هراس هرگز در فکر قیام بر علیه این دستگاه را نداشتند بطوری که او به راحتی خلافت را تبدیل به سلطنت موروثی نمود و به زور برای فرزند فاسقش بیعت گرفت. امام با قیام خود ارزش شهادت را احیاء کرد و شجاعت قیام و مبارزه و آزادگی را به مردم معاصر خود و نسل‌های بعدی درس داد و آموخت، [۹]امام معیار ارزش‌ها را مطرح نمود و به جامعه حیات داد.

← الگو سازی برای آزادگان
قیام عاشورا بهترین الگویی برای آزادگان جهان شد که پس از این نهضت تمام حکومت‌های ستمکاران شکننده شد با اینکه سرکوب و قتل در رأس کار بنی‌امیه و بنی‌عباس بود ولی مردم از مرگ بیم نداشتند و قیام می‌نمودند که پس از قیام امام حسین قیام توابین، و قیام مختار و قیام‌های دیگر در نواحی مختلف جامعه اسلامی که از عناصر و شخصیت‌های برجسته‌ای که از صحابه بزرگ بودند رهبری این قیام ها را عهده‌دار بودند مانند سلیمان بن صرد و... [۱۰] عبدالله عفیف ازدی بدون هیچ ترسی بر یزید اعتراض و و از او اظهار تنفر نمود. [۱۱]
تمام قیام‌های سرزمین‌های اسلامی پس از نهضت عاشورا به گونه‌ای از این نهضت اقتباس الگو داشتند و به ارزش‌های مکتب عاشورا پایبند بودند، نمونه ملموس و محسوس آن قیام امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی است که در جریان آن قرار دارید و می‌دانید که شهدای جنگ تحمیلی با استناد به کدام مکتب ازجان خویش در راه دفاع از استقلال و هویت ایران اسلامی گذشتند و در پانزده خرداد ۴۲ مردم با استناد به چه ارزش‌هایی در مقابل رژیم طاغوت در برابر گلوله‌های آتشین جانفشانی کردند.

← جدا سازی اسلام اصیل از اسلام اموی
امام با نهضت سرخ خویش اسلام اصیل محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ را با اسلام اموی، عباسی و آمریکایی از هم جدا کرد و تا هستی برقرار است حق و باطل را از هم تمایز نمود.
بنی‌امیه بنام اسلام و به عنوان جانشین پیامبر بدعت‌های فراوانی در تاریخ اسلام بوجود آوردند، آنها در حال مستی بر مردم امامت می‌نمودند معاویه بقدری از نام اسلام به سود خود بهره جست و مردم شام را اغفال نموده بود که روز چهارشنبه بر مردم نماز جمعه خواند و مردم نیز بدون کوچکترین اعتراضی بر او اقتدا کردند. [۱۲]
بنی‌امیه با این اعمال و رفتار خود اسلام را کاملاً وارونه نمودند اگر قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ نبود امروز اسلام واقعی از اسلام اموی متمایز نبود ـ آنها مردم شام را چنان فریفته بودند که گمان می‌کردند پیامبر خویشانی غیر از آنها ندارد. [۱۳]

← تحکیم و تثبیت امامت
اگر قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ نبود امامت بکلی فراموش می‌شد. پس از قیام آن حضرت بود که مردم فهمیدند چیزی که پس از پیامبر به عنوان جانشینی آن حضرت (خلافت) مطرح شده غیر واقعی و در مقابل عترت پیامبر و استمرار خط نبوت بوجود آمده که باید با آن مبارزه کرد و راه درست اسلام را باید از خاندان پیامبر فرا گرفت که توسط بنی‌امیه قتل عام شدند.
امام حسین قرآن و معارف آنرا زنده نگه داشت و به آنچه در قرآن مطرح شده، بعنوان امر به معروف «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ...» [۱۴]عمل کرد و به تمام انسان‌ها فهماند که خداوند در فراروی انسان دو راه قرار داده که یکی راه هدایت و دیگری ضلالت است، و خاندان بنی‌امیه و آنانکه قبل از آنها خود را جانشین پیامبر معرفی نمودند و اسباب به قدرت رسیدن معاویه را فراهم نمودند غاصب‌اند. خلاصه آنکه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ با خون خویش راه راستین اسلام را مشخص نمود به تمام فرقه‌های ساخته و پرداخته امویان و عباسیان و دیگران را خط بطلان کشید.

استمرار رسالت امام حسین توسط اهل بیت[ویرایش]

تمام ائمه بعد از امام حسین، رسالت و وظیفه ایشان را استمرار داده و در این راه شهید شدند، و هر یک در دوره خود وظایف خویش را انجام دادند و شهادت آنها را نباید به عنوان محرومیت از ارزش‌های اسلامی تلقی کرد، بلکه هر یک از آنها براساس امامت و عهدی که با خداوند داشتند در زمان خود به نوعی از مکتب حسینی پاسداری نموده‌اند.

منابع برای مطالعه[ویرایش]

۱. انگیزة قیام امام حسین، دکتر محمد حسین ضیائی بیگدلی، نشر دارالعلم، قم.
۲. دیدگاهها به مناسب کنگرة بین‌المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ۱۳۷۴، مؤسسه نشر آثار امام خمینی.
۳. حماسه حسینی، در ۳ جلد، از شهید مطهری.
۴. قیام عاشورا از مرحوم آیتی.
۵. قیام امام حسین ازدکتر سید جعفر شهیدی.
۶. سیرة پیشوایان، آقای پیشوایی.

پانویس[ویرایش]
 
۱. عبد‌المحمدی، حسین، زمینه‌های قیام امام حسین، مرکز تحقیقات نمایندگی ولی فقیه در سپاه، انتشارات منبع، ۱۳۷۹، چاپ اوّل، ص۳۳۶.
۲. پیشوایی مهدی، سیرة پیشوایان، نشر توحید، قم، ۱۳۷۴، چاپ دوّم، ص۱۶۷.
۳. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.    
۴. ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی، شیخ محمد باقر کمره‌ای، نشر مسجد جمکران، قم، چاپ ۵، ۱۳۷۴، ص۹۸.
۵. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، نجف، منشورات مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ق، ص۲۶۳.
۶. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج۴، ص۸۷.
۷. طبری، تاریخ، بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج۶، ص۲۶۶.
۸. ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۵ـ۲۶۱.
۹. شهید مطهری، حماسه حسینی، چاپ چهل و دوم، تهران، صدرا، ج۱، ص۳۰۰ و ۳۵۸.
۱۰. یعقوبی، تاریخ چاپ هفتم، تهران، علمی فرهنگی ۷۴، ج۲، ص۱۹۹.
۱۱. طبری، تاریخ، ج۴، ص۳۵۱.    
۱۲. علی بن الحسین مسعودی، مروج‌الذهب، ص۴۱.
۱۳. مروج‌الذهب، ص۳۷.
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۴.    


منبع[ویرایش]

اندیشه قم.    





بیست و هفت رویداد تا رسیدن یزید به حکومت / بررسی زمینه های نهضت عاشورا

بیست و هفت رویداد تا رسیدن یزید به حکومت / بررسی زمینه های نهضت عاشورا

به گزارش خبرگزاری میزان ،  در یادداشت زیر با عنوان بیست و هفت رویداد تا رسیدن یزید به حکومت که به قلم محمدرضا سنگری نوشته شده است، زمینه های نهضت عاشورا بررسی می شود.
 
رویداد اول: نقطه آغاز حاکمیت یزید و فاجعه عاشورا را در دنیاطلبی، شهوت، قدرت و خودخواهی باید جست و‌جو کرد. معاویه می خواست مغیرة بن شعبه را از حکومت کوفه عزل و سعید بن عاص را جانشین او کند. مغیره که موقعیت خویش را در خطر دید به نیرنگی عجیب دست زد. نیرنگی که بعدها گفت: هرگز این شکاف برنخواهد شد و این زخم مرهم نمی پذیرد. معاویه را در گودالی رهایی ناپذیر وارد کردم! مغیرة ـ این سیاستمدار کهنه کار و مکار ـ نخست به دوستان و پیروانش وعده داد که نگران نباشید، حکومت و موقعیت شما را حفظ خواهیم کرد.
 
آنگاه نزد یزید رفت و گفت: بزرگان و یاران پیامبر درگذشته اند، پیران و سالخوردگان قریش رفته اند و اینک فرزندان آنان مانده اند که تو از همه آنان سیاستمدارتر، داناتر و شایسته تر هستی. چرا پدرت تو را ولیعهد نمی کند؟ چرا برای تو از دیگران بیعت نمی گیرد؟(به تلویح رساند که پدرت نیز فاصله تا مرگ ندارد.)
 
یزید پرسید: آیا پدرم تن به این کار خواهد داد؟
 
مغیرة گفت: جز تو، چه کسی را شایسته این کار را پیدا خواهد کرد؟
 
یزید نزد پدر رفت و گفته های مغیرة را نقل کرد. معاویه، مغیرة را طلبید و از او توضیح خواست.
 
مغیرة گفت: ای معاویه، تو خود می دانی که پس از کشته شدن عثمان، چه خونها ریخته شده و چه اختلافاتی برانگیخته شده است. بهتر است برای یزید بیعت بگیری. او تکیه گاه مطمئنی برای مردم خواهد بود. با او فتنه ها فرو خواهد نشست.
 
معاویه پرسید: چه کسی می تواند عهده دار بیعت گرفتن شود؟ مغیرة گفت: اهل کوفه را به من بسپار و اهل بصره را به زیاد. اگر این دو شهر بیعت کنند هیچ گروهی جرئت و گستاخی مخالفت نخواهند داشت. معاویه گفت: پس تو به کوفه برو و مقدمات کار را فراهم کن!
 
مغیرة به آرزوی خود رسیده و نیرنگ او کارگر افتاده بود. وقتی به دوستانش رسید، گفت: کار خود را کردم، معاویه را در پرتگاه و دره ای افکندم که رهایی از آن برایش ممکن نیست و امت محمد را در تنگنا و دشواری هولناکی که سرانجام ندارد. شکافی آفریدم که ترمیم ناپذیر است.
 
مغیرة پس از این فتنه به کوفه برگشت. آزمندی و دل سپردگی به قدرت کار خود را کرده بود.
 
در کتاب الفتوح (ج ۲، ص ۳۲۲) عمروعاص مشوق معاویه برای ولیعهدی یزید معرفی شده است.
 
رویداد دوم: نامه نگاری معاویه به زیاد بن ابیه و مشورت با وی در زمینه حکومت یزید.
 
رویداد سوم: مشورت زیاد بن ابیه با عبید بن کعب نمری و فرستادن وی نزد یزید و معاویه، تا یزید را به حفظ ظواهر و دست برداشتن کوتاه مدت از فسق و فجور و معاویه را به حزم و احتیاط دعوت کرد.
 
رویداد چهارم: آمدن نمایندگان و سفیران مغیرة بن شعبه از کوفه و اعلام بیعت و وفاداری با حکومت یزید به سرپرستی عروة بن مغیرة. تعداد آنان را از ۱۰ تا ۴۰ نفر و مبلغ دریافتی هر کدام را برای این سفر ۴۰۰ دینار یا سی هزار درهم نوشته اند.
 
رویداد پنجم: دعوت معاویه به بیعت با فرزندش یزید در سال ۵۶ با ارسال نامه به مغیرة بن شعبه در کوفه، مروان بن حکم و سعید بن عاص و عبدالله بن عامر در مدینه و دیگر کارگزاران حکومتی و تأکید بر پنهان داشتن این تصمیم.
 
رویداد ششم: سفر یزید به مکه و مدینه. برگزاری حج برای فریب افکار عمومی و بخشش فراوان به مردم برای جذب و جلب ساده لوحان و دنیاخواهان.
 
روایداد هفتم: بیعت خواهی معاویه ازعبدالله بن زبیر، احنف بن قیس، محمد بن عمرو حزم و موضع گیری هانی بن عروه در مقابل معاویه.
 
رویداد هشتم: نامه نگاری اهل کوفه(نامه را جعدة بن هبیرة بن ابی وهب از طرف اهل کوفه نگاشت) و امام حسین(ع) را به قیام و جهاد با معاویه دعوت کرد. امام در پاسخ نوشت: تا معاویه زنده است پرهیز کنید. اگر وی بمیرد و من زنده باشم نظرم را برای شما خواهم نوشت. امام نمی خواست عهدنامه برادر را نقض کند.
 
رویداد نهم: گزارش نامه نگاری اهل کوفه به امام حسین(ع) توسط مروان بن حکم از مدینه به شام. معاویه در پاسخ نامه مروان بن حکم او را از هرگونه تعرض به امام حسین(ع) برحذر داشت.
 
رویداد دهم: نامه نگاری معاویه به أباعبدالله الحسین(ع) و سرزنش و تهدید معاویه و پاسخ أباعبدالله الحسین(ع) به وی.
 
رویداد یازدهم: خطبه خوانی مروان بن حکم در مسجد مدینه و اعلام ولایتعهدی یزید و مخالفت عبدالرحمن بن ابی بکر، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر، عمرو بن زبیر، عایشه و أباعبدالله الحسین(ع).
 
رویداد دوازدهم: نامه نگاری معاویه بن سعد بن عاص حاکم مدینه و دعوت وی به بیعت گرفتن از مردم برای حکومت یزید. سعید برای بیعت اقدام کرد اما تعدادی از بزرگان از جمله بنی هاشم از بیعت سرباز زدند.
 
رویداد سیزدهم: نامه نگاری سعید به معاویه و گزارش بیعت خواستن از مردم و اجتناب بنی هاشم و عبدالله بن زبیر، معاویه در پاسخ نوشت: با اباعبدالله تندی و بدرفتاری نکن اما مراقب عبدالله بن زبیر باش تا خودم شخصا اقدام کنم.
 
رویداد چهاردهم: نامه نگاری معاویه بن عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر و عبدالله بن زبیر و دعوت آنها به بیعت و مخالفت آنها.
 
رویداد پانزدهم: سفر معاویه به مدینه در ماه رجب سال ۵۶ هجری. پس از سفر به منطقه عراق برای بیعت گرفتن و زمینه سازی حکومت یزید. وی با هزار نفر سوار به مدینه وارد شد. برخورد تند وی با امام حسین(ع)، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابی بکر(احتمالا نادرست باشد چون عبدالرحمن در آن سال زنده نبود) را گزارش داده اند.
 
رویداد شانزدهم: معاویه پس از برگزاری ج در مدینه خطبه خواند. او در مسجد اعظم بر منبر نشست و پس از حمد الهی، درباره فرزندش یزید سخن گفت و او را شایسته ترین فرد برای خلافت معرفی کرد. معاویه سپس از منبر به منزل پیامبر و دیدار عایشه شتافت. عایشه، معاویه را به سبب تهدید أباعبدالله الحسین(ع) و نیز فرزندان خلفا سرزنش کرد. کشتن برادرش ومحمد بن ابی بکر را نیز به یاد معاویه آورد و از او پرسید: چگونه به من اعتماد کردی که کسی را برای کشتنت مأمور نکرده باشم؟ معاویه گفت: من در خانه ام المؤمنین امن و امان هستم. عایشه گفت: همین طور است!
 
رویداد هفدهم: ملاقات معاویه با أباعبدالله الحسین(ع). در این ملاقات چندین نکته را نگاشته اند از جمله آنکه معاویه گفت: ما شیعیان پدرت را کشتیم. آنها را حنوط و کفن کردیم و بر آنها نماز گزاردیم و دفن کردیم. امام فرمود: «به پروردگار کعبه سوگند اگر پیروان تو را بکشیم نه کفن و نه حنوط خواهیم کرد و نه بر آنان نماز می خوانیم و دفن می کنیم.» برخی نیز بیعت با یزید و مخالفت امام را موضوع گفت و گو دانسته اند.
 
رویداد هجدهم: ملاقات معاویه با عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر. عبدالله بن زبیر گفت: اگر همه بیعت کنند من نیز بیعت خواهیم کرد. عبدالله بن عمر نیز شبیه همین سخن را گفت. ملاقات و گفت و گوی معاویه با عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن عباس را نیز نگاشته اند.
 
رویداد نوزدهم: معاویه در مکه، جدی تر و صریح تر ـ به طرح جانشینی یزید پرداخت و با نیرنگ و فریب مردم و صحنه سازیها چنان وانمود کرد که همه بزرگان حتی حسین بن علی، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر با خلافت یزید موافق اند.
 
رویداد بیستم: بازگشت معاویه از مکه و بیماری شدید در منطقه ابواء. معاویه از همان جا به شام بازگشت.
 
رویداد بیست و یکم: یک سال قبل از مرگ معاویه (سال ۵۹ هجری)، امام حسین(ع) همراه با عبدالله بن عباش و عبدالله بن جعفر به حج رفت و در جمع حدود هفتصد نفر از تابعین(دویست نفر از آنها اصحاب پیامبر (ص) بودند)، در منطقه منی سخن گفت و ضمن برشمردن جنایات معاویه و فضائل پدرش امیرالمؤمنین(ع)، مسئولیت آنان را گوشزد کرد. تابعین و صحابه با سوگند، سخنان امام را تأیید کردند.
 
رویداد بیست و دوم: معاویه اندکی قبل از مرگ خطبه خواند و به مرگ خویش و تلویحا برتری خود نسب به فرزندش یزید اشاره کرد.
 
رویداد بیست و سوم: چند ساعت قبل از مرگ، معاویه فرمان داد چشمهایش را سرمه و سرش را روغن بزنند. بر نشیمنگاهی تکیه داد و مردم به دیدنش آمدند. هیچ کس حق نشستن نداشت. همه می گفتند او سالم است. دخترانش او را از این پهلو به آن پهلو چرخاندند. او دچار تنگی نفس و سل شده بود. آن روز چهارشنبه بود. معاویه در نهایت ضعف به پبشنهاد ضحاک بن قیس (پرده دار و رئیس پلیس حکومت معاویه) با هفتصد نفر از بزرگان شام دیدار کرد و بر خلافت یزید تأکید و وصیت کرد. سپس معاویه به فرزندش یزید فرمان داد که به مسجد برود و خطبه بخواند.
 
رویداد بیست و چهارم: وصیت معاویه به یزید که همه مردم بیعت کردند جز چند تن که از جمله حسین بن علی است. معاویه شیوه برخورد با أباعبدالله، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر را باز گفت و پس از آن مهمترین نکات در باب مدیریت جامعه را با او در میان گذاشت.
 
رویداد بیست و پنجم: شامگاه ۱۵ رجب سال ۶۰ هجری معاویه پس از ۷۷ یا ۸۰ سال سن درگذشت. آن روز را پنج شنبه گفته اند. معاویه را ۸۲ ساله نیز نوشته اند. دوران خلافت او را نوزده سال و سه ماه و ۲۴ روز ذکر کرده اند. بالاترین سن را برای معاویه ۸۵ سال نوشته اند.
 
رویداد بیست و ششم: ضحاک بن قیس بر معاویه نماز خواند و او را دفن کرد. محل دفن او بین باب جابیّه و باب الصغیر است.
 
رویداد بیست و هفتم: خبر مرگ معاویه را ضحاک بن قیس با ارسال نامه به یزید خبر داد. یزید در آن هنگام در خوّارین بود.

قیام امام حسین(ع) دارای ابعاد مختلفی است که در این میان زمینه ها و دلایل شکل گیری این نهضت عظیم از اهمیت ویژه ای برخوردار است.تبیین علت های قیام عاشورا همواره الهام بخش مسلمانان و به ویژه شیعیان در اعصار متمادی بوده است.

 

http://upload7.ir/images/31138243722838887477.gif


برای بررسی دلایل قیام حضرت سیدالشهدا(ع) بایستی ویژگی های دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گیرد،آنچه مسلم است دوران امامت حسین بن علی(ع) را می توان به دو بخش دوره حاکمیت معاویه و حکومت یزید تقسیم کرد.

"در حقیقت در زمان امام حسین(ع)انحراف از اصول و موازین اسلام که پس از رحلت رسول خدا(ص) آغاز و در زمان عثمان خلیفه سوم گسترش یافته بود به اوج خود رسید.در این دوره معاویه که سالها به عنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده و موقعیت خود را کاملا تثبیت نموده بود،به نام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته و حزب اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود."1

چرا سید الشهدا(ع)در دوره معاویه قیام نکرد
"امام حسین(ع) اگر در زمان معاویه قیام می کرد،معاویه می توانست از پیمان صلحی که با امام حسن(ع) امضا کرده بود،برای متهم ساختن امام حسین(ع)بهره برداری کند،زیرا همه مردم می دانستند که امام حسن و امام حسین(ع) متعهد شده اند تا زمانیکه معاویه زنده است سکوت کنند.البته لازم به یادآوری است که امام حسین(ع) معاهده با معاویه را پیمانی لازم الوفاء نمی دانست،زیرا این عهدنامه تحت فشار و اجبار و در شرایطی صورت گرفته بود که بحث و گفتگو فایده ای نداشت،به علاوه معاویه خود آن را نقض کرده بود و محترم نمی شمرد.اما با وضعیت آنروز جامعه اسلامی اگر امام حسین(ع)علیه معاویه قیام مسلحانه می کرد،معاویه می توانست از آن به عنوان یک شورش غیر موجه و برخلاف مفاد پیمان سوء استفاده کند."2

عامل دیگری که مانع قیام حضرت در زمان معاویه بود،ظاهرسازیهای این خلیفه اموی است.اگرچه معاویه عملا اسلام را تحریف کرده بود،اما این مطلب را به خوبی درک می کرد که چون به نام دین و خلافت اسلامی حکومت می کند،باید به اعمال خود رنگ دینی داده و مردم را فریب بدهد.
با این حال امام حسین(ع) به رغم موانعی که ذکر شد در دوره حکومت معاویه نیز چندین بار به صورت علنی در برابر رفتارهای این حاکم جائر بنی امیه ایستاد و مبارزه کرد.معاویه در اواخر عمر خود می کوشید تا با بیعت گرفتن از بزرگانی همچون حسین بن علی(ع) و ابن عباس مساله ولیعهدی یزید را تثبیت کند،وی در دیداری که با امام حسین(ع) در مدینه داشت این مساله را مطرح کرد که حضرت در سخنانی به شدت با آن مخالفت کرده و با برشمردن خصوصیات زشت یزید، وی را فاقد صلاحیت حکومت می داند.

از دیگر اقدامات حضرت در برابر معاویه،سخنرانی افشاگرانه در مراسم حج است. در این خطبه که یک یا دو سال پیش از مرگ معاویه و در حضور بزرگانی از صحابه و تابعین ایراد شده است،امام(ع) اینچنین در برابر معاویه موضع می گیرد:
"...دیدید که این مرد زورگو و ستمگر(معاویه)با ما و شیعیان ما چه کرد؟من در اینجا مطالبی را با شما در میان می گذارم،اگر درست بود آنرا تصدیق و اگر دروغ بود تکذیب کنید.سخنان مرابشنوید و گفتار مرا بنویسید،وقتی که به شهرها و میان قبایل خود برگشتید با افراد مود اطمینان و اعتماد در میان بگذارید و آنان را به رهبری ما دعوت کنید،زیرا می ترسم این موضوع(رهبری امت توسط اهل بیت)به دست فراموشی سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد"3
سخنانی که حضرت در این خطبه مطرح می کند اگر چه در زمان معاویه است اما در حقیقت می تواند موضع امام (ع) را در برابر حاکم اموی مشخص کند، زیرا حضرت صریحا حکومت را حق خود و اهل بیت ذکر می کند.

اقدام دیگر امام(ع)در دوره معاویه ضبط اموال کاروان بیت المالی بود که از یمن به سوی شام حرکت می کرد.حضرت اموال ضبط شده بیت المال را میان مستمندان تقسیم کرد و در نامه ای به معاویه از سیاست های وی به شدت انتقاد کرد.
به هرحال دوران معاویه به پایان می رسد و با روی کارآمدن یزید وضع تغییر می کند.قیام و نهضت عظیم امام حسین(ع)در دوره ای آغاز می شود که یزید به حکومت رسیده و با ارایه چهره ای زشت ،شرایط خاصی را ایجاد کرده است.
مرحوم شیخ مفید(ره)در کتاب ارشاد وضعیت پس از مرگ معاویه را اینگونه توصیف می کند:
"پس از مرگ معاویه و پایان دوره سازشی که اجازه نمی داد امام حسین (ع)اظهار امامت نماید و پرده از روی کار ولایت خود بردارد،حسین(ع)به اندازه ای که ممکن بود اظهار دعوت کرد و هر وقتی که موقعیتی به دست می آورد حق الهی خود را برای آنها که بی خبر بودند آشکار می ساخت،تا اینکه یارانی پیدا کرد و بعد از این مردم را به جهاد در راه خدا دعوت نمود و خود را برای قتال با دشمنان حق آماده ساخت...."4

فساد علنی دستگاه حکومت یزید
یزید که جوانی ناپخته،شهوتران و هوسباز و بیخرد و خوشگذران و فاقد هرگونه صلاحیتی برای اداره امور مسلمین بود،پس از اینکه به قدرت رسید به صورت علنی تظاهر به فسق و فجور می کرد و مقدسات و احکام اسلامی را به راحتی زیرپا می گذاشت.به قدرت رسیدن یزید زمینه را برای قیام امام حسین(ع)فراهم کرد و جای هیچ گونه تردید را باقی نگذاشت.
برای روشن شدن دلایل و علل قیام امام حسین(ع)می توان به بیانات و تقریرات آن حضرت در مقاطع مختلف رجوع کرد.

امتناع از بیعت با خلیفه فاسق
یزید در نامه ای به ولید بن عتبه فرماندار مدینه از او می خواهد که از امام حسین(ع)برای وی بیعت بگیرد و در غیر اینصورت سر از بدن حسین(ع) جدا کند.حضرت در پاسخ به خواسته ولید اینگونه با وی سخن می گوید:
"انا اهل بیت النبوه و....و یزید رجل فاسق شارب الخمر،قاتل النفس المحرمه،معلن بالفسق لیس له هذه المنزله و مثلی لا یبایع مثله و...
ما از خاندان نبوت و رسالتیم، خاندانی که خانه آنها محل رفت و آمد فرشتگان است و خداوند به خاطر ما همه چیز را آغاز کرد و همه چیز را پایان می بخشد. اما یزید، مردی فاسق و شرابخوار و قاتل است و آشکارا جنایت و گناه می کند و مثل من با مثل او بیعت نخواهد کرد." 5
امام حسین (ع) در جای دیگر هنگامیکه مروان از حضرت می خواهد تا با یزید بیعت کند، در پاسخ به وی می فرماید:
"انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذقد بلیت الامه براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله (ص) یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان.
دیگر باید بر اسلام سلام داد (و باید با آن وداع کرد) زیرا امت دچار زمامداری همانند یزید گردیده است! و من از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است"6

امام معصوم شایسته رهبری جامعه
در همین راستا حضرت در مراحل مختلف سفر خود علاوه بر اینکه به ظلم و ستم بنی امیه اشاره می کند، رهبری جامعه را شایسته اهل بیت(ع) می داند، حضرت در مواجهه با سپاه حر در نزدیکی کربلا پس از اقامه نماز عصر خطبه ای به این مضمون می خواند:
" ای مردم اگر از خدا می هراسید و حق را برای صاحب حق می دانید کاری کنید که هرچه بهتر و بیشتر خشنودی خدا را بدست آورید و ما آل محمد (ص) شایسته تریم بر امر ولایت (مردم) از عده ای که مدعی امامت و ولایت بر شما هستند، زیرا آنان جز ستم و دشمنی کار دیگری با شما نمی کنند و اگر از امامت ما بر خود کراهت دارید و حق ما را نشناخته و اکنون رأیتان بر خلاف اظهار نامه ها و فرستادگانتان می باشد من از تصمیم خود منصرف می شوم." 7

البته در اینجا به نظر می رسد منظور حضرت از انصراف، به واقع منصرف شدن از حرکت به سوی کوفه است و نمی توان اینگونه برداشت کرد که امام (ع) از تصمیم خود بر قیام علیه حکومت فاسد یزید منصرف شده است،زیرا سخنان حضرت درباره لزوم امر به معروف و نهی از منکر و پرداختن به حق، گواهی بر این مدعاست.
امام حسین (ع) در کربلا نیز حقانیت خود و باطل بودن دشمنان را در سخنانی تصریح می کند، آنجا که خطاب به سپاه ابن زیاد می فرماید:
" چه شده علیه من قیام کرده و دشمنان مرا یاری می نمایید؟ سوگند به خدا اگر مرا بکشید، حجت خدا را کشته اید و بدانید در میان جابلقا و جابرسا (در روایت آمده خداوند این دو شهر را در شرق و غرب عالم خلق نموده است) به جز من پسر پیغمبری که حجت خدا بر خلقش باشد، وجود ندارد."8

ایستادگی در برابر ظالم
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در منزلی به نام بیضه خطاب به اصحاب خود و سپاهیان حر،انگیزه قیام خود را لزوم مقابله با حکومت ظالم و جائر می داند و اظهار می دارد:
"ایها الناس، ان رسول الله (ص) قال : من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله (ص)، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یعیر (یغیر) علیه بفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله.... ألا و انّ هؤلاء قد لزوموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلو الحدود و استاثروا بالفیء و أحلو حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غیر.

ای مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هرکس (مسلمانی) سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و عهد خدا را می شکند، خلاف سنت رسول خدا رفتار میکند و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می کند، ولی او (شخص مسلمان) سکوت اختیار کند و نه از راه کردار و نه از راه گفتار او(سلطان ستمگر) را سرطنش نکند و در مقام انکار و عیب گویی بر نیاید، بر خداوند است که او (مسلمان سکوت اختیار کرده) را به کیفر و سزای همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم کند.
آگاه باشید که این طائفه ستمگر و حکام جائر بنی امیه، پیوسته از شیطان پیروی نموده و طاعت او را بر خو لازم دانستند و اطاعت رحمان را ترک گفتند و زشتی و فساد را ظاهر نمودند و حدود خدا را تعطیل کردند و غنائم و فیء را که متعلق به همه مسلمین است اختصاص به خود دادند و حرام خدا را حلال شمردند و حلال خدا را حرام شمردند. و من از غیر خودم سزاوار ترم (به جلوگیری از این امور و نهی کردن از آنها و زمام امور مسلمانان را به دست گرفتن، تا به احکام قرآن و سنت رسول الله عمل شود)" 9

نکته مهم خطبه فوق این مطلب است که حضرت علاوه بر نهی نمودن و بر حذر داشتن مردم از سکوت در برابر ظلم و ستم (که محور اصلی خطبه است) برای چندمین بار در سخنان خود به فساد و تباهی حکومت بنی امیه و حق امام (ع) بر حاکمیت و ولایت مسلمین تأکید دارد و در حقیقت سه دلیل مهم از مجموع دلایل قیام عاشورا در این خطبه تشریح شده است.
امام(ع) از ابتدای حرکت از مکه به سوی کوفه همراهان و اصحاب خود را برای جانفشانی آماده ساخته بود، حضرت در سخنرانی مشهوری که پیش از خروج از مکه ایراد می نماید، حاضران را از عزم خود مبنی بر ایستادگی مقابل ظلم تا پای جان باخبر می سازد، امام حسین (ع) می فرماید:
"......خطّ الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما أولهنی الی اشتیاق أسلا فی اشتیاق یعقوب الی یوسف .....
من کان باذلاً فینا مهجتة و موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحاً ان شاء الله
مرگ همچون گردن بند بر گردن دختران جوان کشیده و بسته شده است و من به دیدار نیاکان خود مشتاقم ، آن چنان اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت.
از قبل برای من قتگاهی انتخاب شده که باید به آنجا برسم. گویا می بینم بند بند بدنم را گرگ های بیابان بین نواویس و کربلا از هم جدا می کنند و شکم های گرسنه خود را سیر و انبان های خالی خود را پر می نمایند. از آنچه با قلم تقدیر و سرنوشت نوشته شده است، گریزی نیست. ما خاندان رسالت به آنچه موجب رضا و خشنودی حق است راضی هستیم. و در برابر امتحانات و بلاهای او شکیبا و صابریم و خدا پاداش صابرین را به صورت کامل به ما عنایت خواهد کرد. هرگز پاره های تن رسول خدا از او جدا نمی گردد، بلکه در بهشت برین و حظیره القدس گرداگرد او جمع می شوند، و چشم رسول به دیدار آنها روشن می شود و وعده او بوسیله خاندانش تحقق می پذیرد.
حال هر یک از شما که آماده جانباری و فدا کردن خون خویش در راه ما است و خود را برای دیدار خداوند آماده کرده است با ما همسفر شود که من ان شاء الله صبحگاهان حرکت خواهم کرد." 10

ذلت وفرمانبرداری فرومایگان ممنوع
حضرت در روز عاشورا نیز مسأله ایستادگی در برابر ظالم را بدین شکل بیان می دارد: " آگاه باشید زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو کار مخیر گردانید: شمشیر کشیدن یا خواری چشیدن، و دور باد که به ذلت تن دهیم که خدا و رسولش و مؤمنان بر ما نمی پسندند، و دامن های پاک و پاکیزه و سرهای پرحمّیت و جان های والایی که فرمانبرداری فرومایگان را بر کشته شدن با افتخار ترجیح ندهند. بدانید که من با این خانواده ام با این که تعداد کمی هستند و یاوری ندارم با شما می جنگم" 11
و باز هم حضرت پس از شهادت جمعی از یاران خود در میدان جهاد می فرماید:"...خشم الهی بر امتی که برای کشتن فرزند پیامبر خود متحد و هماهنگ شدند، شدت گرفته است. سوگند به خدا خواسته آنان را نخواهم پذیرفت تا آن هنگام که به خون خویشتن خضاب کنم و با این حال خدای خود را ملاقات نمایم." 12
رجزهای امام(ع) در هنگام نبرد نیز گویای همین مطلب است، حضرت در این جایگاه نیز ذلت در برابر ظالمان را بر نمی تابد آنچنانکه فریاد می زند:
"القتل اولی من رکوب العار. کشته شدن از زندگی با ننگ و عار بهتر است."13

اصلاح امور امت اسلام
یکی از مهمترین مستنداتی که می توان در بررسی اهداف قیام حسین (ع) به آن مراجعه نمود وصیتنامه حضرت است. در روایت آمده که امام (ع) هنگامیکه می خواستند از مدینه منوره به سوی مکه حرکت کنند، وصیت نامه ای نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند و سپس آن را به برادر خود محمد بن حنفیه تسلیم کردند، وصیت نامه مذکور چنین است:
"بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما أوصی به الحسین بن علی بن ابی طالب الی اخیه محمد المعروف بابن الحنفیه:... انی لم أخرج أشراً و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی محمد صلی الله علیه و آله، أرید أن آمربالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و سیره أبی علی بن ابی طالب علیه السلام.
...این وصیت حسین بن علی بن ابی طالب است به برادرش محمد بن حنفیه:...... من خروج (قیام) نکردم از برای هوسرانی و نه از برای استکبار و خود خواهی و سرکشی، و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج (قیام) من برای اصلاح امت جدم محمد (ص) می باشد.
من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آئین و روش پدرم علی بن ابی طالب رفتار کنم. پس هر که مرا بپذیرد و قبول کند پس خداوند سزاوار تر است به حق و هر که مرا در این امر رد کند، پس من صبر و شکیبایی پیشه می گیرم تا آنکه خداوند میان من و میان این جماعت حکم به حق فرماید:.."14
آنچنانکه می بینیم حضرت در این وصیت نامه هدف خود را از قیام علیه بنی امیه امر به معروف و نهی از منکر و پیروی از سیره پیامبر و علی (ع) عنوان می دارد، ضمن اینکه اصلاح امور امت اسلامی نیز نخستین مبحثی است که توسط حضرت در این وصیت نامه مطرح شده است. به نظر می رسد می توان گفت اصلاح امور مسلمانان محور اصلی وصیت نامه امام(ع) است، زیرا می توان امر به معروف، نهی از منکر و عمل به سیره پیامبر و امیر المومنین را نیز در گرو اصلاح جامعه دانست.

احیای سنت نبوی و از بین بردن بدعت ها
پس از پیامبر اسلام (ص) بدعت های بسیاری وارد جامعه اسلامی شد و در مقابل بخش قابل توجهی از سنن نبوی به دست فراموشی سپرده شد.
امام حسین (ع) علاوه بر اینکه در وصیت نامه خود بر مسأله عمل به سنت پیامبر و علی (ع) تأکید دارد، محو و نابودی بدعت های ایجاد شده را نیز امری ضروری می داند، آنجا که پس از ورود به مکه نامه ای به سران قبائل بصره فرستاد و طی آن چنین نوشت:
".... اینک پیک خود را با این نامه به سوی شما می فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلی از بین رفته و بدعت ها زنده شده است، اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست هدایت خواهم کرد." 15
احیای احکام الهی و یاری ستمدیدگان
از دیگر خطبه های چند بعدی امام حسین (ع) در این خصوص، خطبه ای است که در لمعات الحسین علامه طهرانی (ره) از تحف العقول نقل می کند. حضرت در این خطبه علاوه بر اصلاح جامعه (که به آن پرداخته شد) و احیای سنت پیامبر (ص) چند دلیل دیگر را نیز برای قیام خود ذکر می کند.
در این خطبه چنین آمده است:
"اللهم انک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان..... و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سنتک و احکامک...
بار پرودگارا تو می دانی که آنچه از ما تحققق یافته ( از میل به قیام و اقدام و امر به معروف و نهی از منکر و نصرت مظلومان وسرکوبی ظالمان) به جهت میل و رغبت رسیدن به سلطنت و قدرت مفاخرت انگیز و مبارات آمیز نبوده است. و نه از جهت درخواست زیادیهای اموال و حطام دنیا، بلکه به علت آنست که نشانه ها و علامت های دین تو را ببینم و در بلاد و شهرهای تو صلاح و اصلاح ظاهر سازیم ،تا اینکه ستمدیدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند و به واجبات تو و سنت ها و احکام تو رفتار گردد. پس هان ای مردم! اگر شما ما را یاری ندهید و از در انصاف با ما در نیایید،؛ این حاکمان جائر و ستمکار بر شما چیره می گردند و قوای خود را علیه شما بکار می بندند و در خاموش شدن نور پیغمبرتان می کوشند...."16

گرایش به حق
امام(ع) پس از مواجهه با سپاهیان حر، خطبه ای در میان اصحاب خود ایراد می کند که اهمیت بسیاری دارد. حضرت می فرماید:
"انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون... الا ترون الی الحق لا یعمل به و الی الباطل لا یتناهی عنه... فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برماً
ای یاران من! می بینید که چگونه بلا و شدت بر ما وارد گردیده. همانا راه و رسم روزگار وارونه شد و صورت کریه و زشت آن پدیدار گردید، و از نیکویی و معروف چیزی مگر بسیار ناچیز و فریبنده بر جای نمانده است و بر این برگشتگی خود ادامه داد، زیستن در این روزگار سخت ناگوار است. آیا نمی بینید که کسی به حق عمل نمی کند و برای باطل انتهایی نیست؟
در چنین وضعی یک مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید لقای پروردگار خود را آرزو کند و من در این شرایط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران و ناپاکان را جز ذلت و ننگ نمی بینم"17
همانگونه که مشاهده می کنیم حضرت در این سخنرانی عمل نکردن به حق و پیشتازی باطل را سخت و ناگوار می داند. علاوه بر این همچون دیگر خطب حضرت،در اینجا نیز مسایل دیگری مورد اشاره قرار گرفته که مقاومت در برابر ستمکاران تا جای ممکن (که همان مرگ است) در رأس قرار دارد.
در پایان می توان گفت خطابه ها، تقریرات و روایات نقل شده از امام حسین (ع) در رابطه با قیام عاشورا به اندازه ای است که می تواند زمینه ها و انگیزه های این حرکت عظیم را روشن کند، گو اینکه ممکن است بسیاری دیگر از سخنان حضرت به دلیل شرایط خاص آن دوره به دست ما نرسیده باشد.
زمینه ها و اهداف قیام عاشورا در کلام امام حسین (ع) محورهای متعددی همچون لزوم مقابله با ظالمان، احیای سنت پیامبر (ص)و ائمه (ع)، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح امور مسلمین، عمل به حق، فساد دستگاه حکومتی و شخص یزید بن معاویه را در بر می گیرد. امام (ع) در برخی خطبه ها چندین دلیل و انگیزه را مطرح می سازد و در برخی روایات نیز محور قیام را بر مسأله ای خاص استوار می سازد.
مسأله مهم دیگری که می توان به آن پرداخت،‌مقوله دعوت مردم کوفه از امام حسین (ع) است. در تاریخ آمده که اهل کوفه پس از اینکه از بیعت نکردن امام با یزید و خروج آن حضرت از مدینه مطلع شدند نامه ها و پیک های خود را به سوی مکه روانه ساختند، ضمن اینکه حضرت پیش از دریافت دعوت نامه های کوفیان حرکت انقلابی خود را با امتناع از بیعت و عزیمت به سوی مکه آغاز نمودند و علاوه بر آن وصیت نامه امام حسین (ع) که حاوی مباحث مهمی از دلایل قیام ایشان است پیش از دعوت کوفیان نوشته شده است. بنابراین عامل دعوت اهل کوفه اهمیت کمی داشته و استاد شهید مطهری نیز در حماسه حسینی بر این مسأله تأکید دارد. 18
حضرت همچنین هنگام حرکت به سمت مکه، که خبری از نامه های کوفیان نبود، آیه ای از سوره قصص را تلاوت می کند که می تواند از آغاز حرکتی انقلابی خبر دهد. حضرت این آیه را تلاوت می کند:
" فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الضالمین
موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای، عرض کرد پروردگارا مرا از این قوم ظالم رهایی بخش."19
شرایط دوران امامت حضرت سید الشهدا(ع) به شکلی بود که تمامی زمینه های لازم برای قیامی اینچنین مهیا بود و حضرت نیز توانست از این شرایط بهترین استفاده و نفع را برای اسلام به ارمغان بیاورد. آنگونه که پس از قیام عاشورا، نهضت های متعددی شکل گرفت و دیری نپایید که حکومت بنی امیه نابود شد.
مسأله مهم دیگری که در این میان مطرح است و می تواند مورد توجه قرار گیرد، این است که حضرت چندین مرتبه در سخنان خود به حق امام معصوم در اداره جامعه اشاره می کند و خود را شایسته تر از هر کس بر رهبری امت اسلام می داند، به واقع باید گفت شکل گیری حکومت اسلامی با رهبری امام معصوم (ع) می توانست زمینه ساز بهره مندی بیشتر جامعه اسلامی از نتایج این قیام باشد،علیرغم اینکه پیامدها و دستاوردهای این نهضت خونین در تاریخ اسلام بی نظیر است.


پى نوشت‌ها :
1-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ، مهدی پیشوایی، مؤسسه انتشارات دارالعلم، ص 41
2-همان ص 43 و ص44
3-همان ص46 - تحف العقول، ص 237-239، چاپ دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم
4-الارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، انتشارات اسلامیه، ص372
5-لهوف، سید ابن طاووس، ترجمه علیرضا رجایی تهرانی، انتشارات نبوغ ص42
6-همان ص44
7-الارشاد،ص428
8-همان، ص369
9-لمعات الحسین (ع)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی‌،انتشارات علامه طباطبایی، مشهد مقدس، ص54 و نفس المهموم، محدث قمی (ره)، ص115
10-لهوف،ص88
11-همان، ص135
12-همان، ص139
13-همان، ص 161
14-لمعات الحسین، ص16، نفس المهموم ،محدث قمی، ص 45،‌مقتل الحسین خوارزمی ج1 ، ص188
15-سیمای پیشوایان در آیینه تاریخ ص55، مقتل الحسین، ابو مخنف، تحقیق حسن غفاری، قم، ص17
16-لمعات الحسین ص13، تحف العقول، ص239
17-لهوف، ص108، نفس المهموم، محدث قمی ص116
18-رجوع کنید به حماسه حسینی، استاد شهید مطهری، جلد سوم
19-سوره قصص، آیه 21، الارشاد ص377


منبع: خبرگزاری فارس