دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

از فرقه اسماعیلیه و رهبران آن چه می‌دانید؟

از فرقه اسماعیلیه و رهبران آن چه می‌دانید؟

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، کمتر پیش می‌آید کتابی در حوزه تاریخ معاصر آن هم در حیطه‌ای که به نظر می‌رسد افراد کمی درگیر آن بخش از تاریخ باشند، وارد بازار کتاب شود و حتی آنهایی که معمولا سرو کاری با کتاب‌های تاریخی ندارند، را هم درگیر کند و به دنبال خودش بکشاند.

اما اخیرا کتابی در حوزه تاریخ معاصر وارد بازار کتاب شده است که حتی اگر اهل تاریخ هم نباشید، این کتاب را پس از دسترسی به آن کنار نخواهید گذاشت!

کتاب «اسماعیلیان آقاخان» را سیدمحسن موسوی گرمارودی نوشته و انتشارات امیرکبیر آن را منتشر کرده است اما اولین تورق این کتاب مصادف است با خواندن آن و پیگیر شدن دیگر کتاب‌های این نویسنده.

کتاب اسماعیلیان آقاخان که تنها خلاصه‌ای از تاریخ معاصر این فرقه است، نشان می‌دهد که فعالیت‌های این فرقه مربوط به اقلیتی در دنیای مسلمان نمی‌شود، بلکه مجموعه‌ای از ارتباطات سیاسی در دنیای معاصر ما روایت می‌کند که رسانه‌های غربی  آن را به عنوان نمادی از شیعیان و مسلمانان نشان می‌دهند. جزء ثروتمندترین خاندان‌ها در دنیا محسوب می‌شوند و رسانه‌های داخلی ما (در بهترین حالت) با جهلی که نسبت به این فرقه و گروه دارند، «آقاخان، آقاخان» سر داده و از مسابقه‌های اسب دوانی این خاندان و جایزه معماری آنها خبر می‌زنند و داد سخن سر می‌دهند!

شما وقتی این کتاب را باز می‌کنید، حتی اگر حوصله خواندن نداشته باشید با انبوهی از عکس‌هایی مواجه می‌شوید که شما را به سمت کتاب می‌کشانند،‌ از روابط با مشهورترین زنان سینمای هالیوود در قرن گذشته گرفته تا سفرهای این خاندان به کشورهای عربی و دل دادن‌ها و قلوه گرفتن‌هایشان با حکومت پهلوی و تصویر امامان اسماعیلی در روی جلدهای مجله‌های تایم و لایف!

 

آقاخان و فرح پهلوی در عروسی زهرا آقاخان

 

آقاخان سوم و همسرش ام‌حبیبه در تهران کاخ گلستان عروسی محمدرضا پهلوی

 

شما این کتاب را زمین نخواهید گذاشت چون اگر خیلی هم کتاب‌خوان باشید اطلاعات شما درباره اسماعیلیان به کتاب خداوندگار الموت محدود می‌شود و شناخت شما از رهبران اسماعیلیه به حسن صباح می‌رسد ولی از آن نمی‌گذرد.

 

*چه قدر از فرقه اسماعیلیه می‌دانید؟

آنچه عموما درباره اسماعیلیان می‌دانند این است که اسماعیلیه فرقه‌ای است که در قرن دوم هجری از شیعه امامیه جدا شد. از آنجایی که امام صادق(ع) به اسماعیل فرزند بزرگش محبت بسیار داشت، عده‌ای از شیعیان گمان بردند که او پس از ایشان به امامت خواهد رسید، اما او 5 سال قبل از شهادت امام صادق(ع) وفات یافت.

با وجود این جمعی قبول مرگ اسماعیل سرباز زدند و او را غایب و همان مهدی موعود پنداشتند. امامان اسماعیلی تا قرن سوم پنهان و مستور بودن و به اصطلاح اسماعیلیان دوره «ستر» را می‌گذراندند. اسماعیلیان در قرن سوم قیام کردند و دولتی اسماعیلی را به رهبری عبید‌الله(عبدالله) مهدی که با چهل نسل با اسماعیل می‌رسید، در مغرب و مصر تشکیل دادند. در ایران هم پیروی از این گروه در زمان حسن صباح اوج گرفت و بعد از آن دوباره به محاق رفت و کمتر کسی در تاریخ معاصر ما به سراغ این فرقه رفت که چه شدند و چه کردند. اما موسوی گرمارودی در جدیدترین کتابش به سراغ این موضوع رفته و سراغ آنها را گرفته تا برای خوانندگان کتابش مشخص کند که اسماعیلیان نزاری بعد از حسن صباح چه شدند.

 

*چهل سال بعد از حسن صباح قیامت شد!

بنابراین تا زمانی که کتاب اسماعیلیان آقاخانی را در دست نگیرید از اعلام قیامت، درست چهل سال بعد از حسن صباح توسط رهبران اسماعیلی باخبر نخواهید شد که حسن دوم در هفدهم رمضان 599 هجری در پای قلعه الموت بر منبر رفت، چهار پرچم به رنگ‌های سرخ و سبز و زرد و سپید کنار منبرش برافراشت و اعلام قیامت کرد و از پیروان خود خواست همراه با او بر سر خوان بنشینند و روزه خود را بشکنند و عید قیامت را جشن بگیرند!

این تاریخ با این انحراف بزرگ فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه باز می‌کند و این فرقه حیات خود را از آن پس و به گونه‌ای دیگر که امام برای امت خود تعیین می‌کردند و امامت از پدر به پسر ارث می‌رسید ادامه پیدا کرد تا اینکه به حسنعلی شاه، آقاخان اول، می‌رسیم که در اواخر دولت قاجار زندگی می‌کرده و زندگی او هم ارتباط بسیار محکمی با تاریخ معاصر ما دارد. او ارتباط خوبی با قاجارها داشت، مدتی حاکم قم و محلات بود و بعد از آن حاکم کرمان شد.

 

*باز هم خباثت انگلیسی‌ها

نقطه عطفی که در تاریخ این فرقه به وجود آمد و آنها را به انگلیسی‌ها ربط داد، به طوری که این ارتباط تاکنون به قوت خودش باقی است، شورش حسنعلی شاه برای از دست ندادن حکومت کرمان است و انگلیسی‌ها که در قرن نوزدهم بیش از پیش به دنبال تجزیه ایران بودند و چندین فرقه و امام برای ایرانیان بریدند و وقتی دیدند حتی علم کردن محمدعلی باب هم برایشان نتیجه ندارد، به سراغ حسنعلی شاه رفتند، از او حمایت کردند و پس از درگیری‌هایی او از ایران گریخت و به افغانستان و از آنجا به هند رفت و این آغاز تاریخ اسماعیلیان آقاخانی در دوران معاصر است.

تاریخی که همراه با مستمری دائم این فرد و اعقابش از دولت انگلستان است و به مراسم سالانه وزن‌کشی آقاخان‌ها با طلا و بعد از آن الماس می‌رسد! یعنی آقاخان را به عنوان امام اسماعیلیان وزن می‌کنند و هم وزنش از پیروانش طلا و الماس می‌گیرند!

 

وزن‌کشی آقاخان سوم با الماس

 

کتاب اسماعیلیان آقاخان از تصاویر زنان هنرپیشه هالیوودی در قرن بیستم هم پر است. در این خاندان پسر بعد از پدر با مشهورترین زنان هالیوودی ازدواج کرده و طلاق می‌گرفتند و در دوران اخیر پس از سال‌ها ارتباط با آنها گاها ازدواج کرده و پس از آن طلاق می‌گرفتند!

همچنین این فرقه به علت ثروت بسیار زیاد و حمایت کشورهای غربی از آنها ارتباطات گسترده با کشورهای همسایه دارند.

 

آقاخان چهارم کنار نخست وزیر پاکستان و رییس جمهور افغانستان

 

 

آقاخان چهارم و نخست وزیر پاکستان

 

آقاخان سوم و گاندی

 

خواندن کتاب اسماعیلیان آقاخانی از جهت دیگری هم مهم است که به ارتباطات فعلی آنها در زمان حاضر با سران کشورهای غربی پی ببریم و از حمایت خاندان پهلوی‌ و ارتباطی که آنها هم اکنون با آنها در خارج از کشور دارند، بدانیم و مهم‌تر از آن بدانیم که رسانه‌های غربی این خان‌ها و پرنسس‌های پی در پی آنان را به عنوان نمونه و الگویی امروزی شده از مسلمانان شیعه به دنیا معرفی می‌کنند و برایشان کف می‌زنند و برنامه‌ها و جوایزشان را پوشش خبری می‌دهند و بعضی رسانه‌های ما هم….

 

آقاخان چهارم در دیدار با دیوید میلیبند وزیر وقت امور خارجه انگلیس

 

 

آقاخان چهارم و هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا

شناخت بُهره اسماعیلى

شناخت بُهره اسماعیلى

پیدایش، باورها، آیین‏ها

على‏اصغر احمدى1

چکیده

همچنان‏که در دین اسلام مثل سایر ادیان، شاخه‏هایى به نام مذاهب سربرآورده، در خود این مذاهب نیز شعبه‏هایى به وجود آمده است. شیعه یکى از مذاهب اسلامى است که شعبه‏هایى همچون جعفرى، زیدى و اسماعیلى از آن برآمده‏اند. بُهره شاخه‏اى از فرقه شیعه اسماعیلى است.

 از آنجا که نام «بُهره» براى بسیارى از تحصیل‏کرده‏ها حتى کسانى که در حوزه تاریخ و فرق فعالیت دارند، نام بیگانه‏اى است، این مقاله بر آن است تا از زوایاى گوناگون به معرفى این جماعت اسماعیلى بپردازد.

 گرچه بُهره اسماعیلى و دیگر انشعابات شیعى با مکتب شیعى اصیل اثناعشرى فاصله زیادى دارند، اما نباید به فراموشى سپرده شوند، بلکه با شناخت دقیق زوایاى فکرى ـ اعتقادى آنها مى‏توان زمینه‏هاى وفاق بین آنها و مکتب جعفرى را بیشتر کرد. تدوین این مقاله را با چنین رویکردى مى‏باید ارزیابى نمود.

 «بُهره» نام شعبه‏اى از اسماعیلیه هند است که دامنه هندى شاخه مستعلویه به شمار مى‏رود. این جماعت که در سراسر جهان به ویژه در هند، مصر و یمن پراکنده‏اند، علاوه بر داشتن اشتراکات زیاد با دیگر شیعیان به ویژه شیعه امامیه، داراى باورها و آیین‏هاى خاصى هستند. از نظر سیاسى منفعل، اما از نظر اقتصادى کاملاً فعال عمل مى‏کنند. تأسیس بنیادها و مؤسسات و مراکز خیریه در سراسر جهان، اعتبار این جماعت اندک را از نظر اجتماعى بسیار بالا برده است.

کلیدواژه‏ها: بُهره، بُهره اسماعیلى، جماعت بُهره، مستعلیه.

مقدّمه

فرقه اسماعیلیه یکى از فرقه‏هاى شیعى بانفوذ در جهان اسلام است که در برخى از دوره‏هاى تاریخى به حاکمیت و اقتدار سیاسى نیز رسیده است. گرچه تقسیم‏بندى اولیه این فرقه به دو گروه «نزاریه» و «مستعلیه» در اواخر قرن پنجم از آن اقتدار و شکوه کاسته است، ولى هرگز نمى‏توان این فرقه را از مجموعه فرق اسلامى به طور مشخص، شیعى، بى‏اعتبار و بى‏رونق تلقّى کرد؛ چراکه دو گروه مزبور امروز با عناوین «خوجه» و «بهره» در نقاط مختلف جهان به حیات عقیدتى ـ اجتماعى خود همچنان ادامه مى‏دهند.

 با وجود این، متأسفانه هنوز تحقیق جامع و کاملى از اسماعیلیه و دو گروه مذکور به عمل نیامده است. یکى از علت‏هاى عمده آن، پراکندگى و گستردگى دامنه تحقیقاتى است که در این خصوص انجام شده است. از بین همه منابع موجود درباره اسماعیلیه، شاید تنها بتوان کتاب تاریخ و عقاید اسماعیلیه دکتر فرهاد دفترى را یگانه منبعى دانست که به طور منسجم، جامع و کامل، اسماعیلیه و عقاید آن را داستان‏وار بیان کرده است.

 هرچند این کتاب نیز به برخى ابهامات موجود در خصوص خوجه‏ها و بهره‏ها، پاسخى نمى‏دهد. بعید نیست که این امر به خاطر روند توصیفى و گزارشى اثر باشد که نویسنده در پیش گرفته است.

 تحقیق حاضر در حقیقت، پرده از چهره ناشناخته جماعت بى‏نام و نشان اسماعیلى ـ بُهره ـ برمى‏دارد و زمینه تحقیقى کامل‏تر و بنیانى‏تر را براى علاقه‏مندان فراهم مى‏کند.

 در ضرورت تحقیق حاضر همین بس که «بُهره» یک شعبه شیعى است و با نام شیعه در گوشه گوشه این جهان پهناور به فعالیت مذهبى خود مى‏پردازد. از این‏رو، هم شناخت این جمعت اندک در جغرافیاى شیعه به معناى عمومى و کلى آن و هم پى بردن به ضعف‏ها و قوت‏هاى فکرى، عقیدتى و آئینى آنها در دستور کار این تحقیق است.

 آنچه در این تحقیق قابل توجه است، برجسته‏سازى و چیدمان منطقى و منظم مطالب پراکنده‏اى است که در منابع تحقیقى مربوط به فرقه اسماعیلى آمده است.

 این تحقیق بر آن است تا با طرح برخى عناوین کلى، به شش سؤال عمده در خصوص جماعت بُهره، به صورت گزارش دسته‏بندى شده و موضوعى، پاسخ دهد که عبارتند از:

 1. بُهره از چه واژه و زبانى گرفته شده و به چه معناست؟

 2. چگونه از دل تاریخ اسماعیلیه، «بهره» سربرآورده است؟

 3. در درون این شعبه کوچک، چه انشعاباتى به وجود آمده است؟

 4. بهره‏ها به چه امورى اعتقاد و باور دارند و قوانین مهم آنها چیست؟

 5. فعالیت‏هاى مهم مذهبى ـ قومى بُهره‏ها کدامند و چه اقداماتى براى انجام چنین فعالیت‏هایى صورت مى‏گیرد؟

 6. بهره‏ها از نظر جمعیتى و موقعیت‏هاى اجتماعى، سیاسى و اقتصادى در چه وضعیتى به سر مى‏برند؟

1. شناخت لغوى و معنایى بهره

در ضبط لغوى کلمه «بهره» فرهنگ دهخدا، فرهنگ فارسى معین و برهان قاطع، اتفاق دارند که با ضمه «ب» و فتحه «ر» است. در فرهنگ دهخدا آمده است: بهره }بُ رَ{ (اِ خ) شعبه‏اى است از اسماعیلیه هند.2 اما در دائره‏المعارف تشیع ضبط آن به گونه‏اى دیگر آمده است: کلمه بهره (بوهره) یا بهاره یا وهره از اصل گجراتى بهره «Bohora» یا از ریشه هندى «Vohra» یعنى تجارت گرفته شده است.3

 دکتر دفترى در این‏باره آورده است: بنا بر توضیحات ریشه‏شناسى معمولى نام بُهْرا (بُهُرا) از اصطلاح گجراتى، «وُهْروو» (ویَهوُهار) به معناى تجارت «داد و ستد کردن» گرفته شده است.4

 درباره معناى لغت بهره تقریبا مى‏توان گفت: اتفاق‏نظر وجود دارد که به همان معناى «تجارت» است که پیش‏تر بدان اشاره شد. نویسنده کتاب شیعه در مصر آن را به معناى «تاجر» آورده است.5

 دکتر مشکور نیز به نقل از دائره‏المعارف تشیّع مى‏نویسد:

نام بهره کلمه گجراتى است که در آن زبان به معنى تاجر و فروشنده است، ولى جالب توجه است که نویسنده شیعه در مصر ظاهرا تنها کسى است که وجه تسمیه بهره و حتى ریشه آن را به گونه‏اى غیر آنچه مشهور است ذکر مى‏کند. او مى‏گوید: بهره در زبان عربى به معناى «تاجر» است. شاید علت پیدایش کلمه بهره و اطلاق آن بر شاخه اسماعیلیه مستعلیه، به روابط تجارى که هندیان شیعه مذهب با مصر و یمن داشتند باز مى‏گردد.6

در کتاب تاریخ و عقاید اسماعیلیه، دو وجه تسمیه براى بهره آمده است. احتمال مى‏رود که این اسم را از آن‏روى بر اسماعیلیان گجرات گذاشته باشند که آنها در اصل یک جامعه تجارت پیشه بوده‏اند. تجارت و داد و ستد همچنین پیشه گروندگان قدیم گجرات به اسلام بوده است. بنا بر تبیینى دیگر، بهرها را از آن‏رو چنین نامیدند، که از کاست وُهْرَه هندو به کیش اسماعیلى درآمدند.7

 آنچه همه محققان بر آن اتفاق‏نظر دارند این است که بهره، فرقه‏اى از اسماعیلیه است که در هند غربى به سر مى‏برند و بیشترشان در اصل هندو هستند که با اعراب یمنى مخلوط شده‏اند8 و بعضى هم بازماندگان مستعلیه یمن‏اند که به هند مهاجرت کرده با هم‏کیشان خود درآمیخته‏اند.9

2. پیدایش بهره

اولین انشعاب در فرقه اسماعیلیه که منجر به بحران شدید و به تدریج سقوط دولت فاطمى مصر ـ که طرف‏داران اصلى اسماعیلیه بودند ـ گردید. در اواخر قرن پنجم هجرى اتفاق افتاد.

 قضیه از این قرار است که مستنصر، خلیفه قدرتمند فاطمى، شش پسر به نام‏هاى محمّد، نزار، عبداللّه، اسماعیل، حیدر و احمد داشت و قدرت اصلى دولت فاطمیان در زمان مستنصر به دست بدر جمالى و پس از او به دست پسرش، افضل بود که هر دو ـ پدر و پسر شیعه امامیه بودند. بعد از مرگ مستنصر، افضل، احمد فرزند کوچک مستنصر، ملقب به مستعلى ـ را براى خلافت تعیین نمود. همین مسئله باعث ناخرسندى نزار ـ پسر بزرگ‏تر مستنصر ـ شد و از بیعت با مستعلى خوددارى کرد و به خاطر ترسى که از افضل داشت به اسکندریه گریخت. در آنجا با حاکم شهر، سپاهى را علیه افضل آماده کرد، اما شکست خورد. به نوشته برخى از مورّخان افضل او را دوباره تعقیب کرد ولى چون امان خواست رهایش کرد. عده‏اى دیگر مى‏گویند: نزار به دست مستعلى افتاد و زندانى شد و به واسطه سخت‏گیرى‏هاى مستعلى، مرد.

 در برخى منابع تاریخى نیز آمده است که نزار در اسکندریه به حسن صباح پیوست و با دخترش ازدواج نمود. آن‏گاه حسن صباح به نفع نزار، فرقه‏اى را به نام «نزاریه» تشکیل داد و با ایجاد یک گروه انتحارى، تمام مخالفان را از سر راه برداشت. بدین‏سان، فرقه اسماعیلیه پس از خلافت مستنصرباللّه فاطمى در سال 487 ق به دو شاخه «مستعلیه» و «نزاریه» تقسیم گردید. آن‏گاه به مرور زمان از دل شاخه مستعلیه اسماعیلى، جماعتى به نام «بهره» و از دورن شاخه نزاریه اسماعیلى، جماعتى دیگر به نام «آغاخانیه یا خوجه» سر برآوردند.10

 نظر دیگرى درباره بهره و خوجه وجود دارد و آن اینکه اساسا بهره همان اسماعیلیه مستعلى و خوجه همان اسماعیلى نزارى است، منتها به نام و عنوان هندى. به بیان دیگر، این‏گونه نیست که این دو نام، عنوان و اصطلاح جدید دو گروه و جماعت پیشین باشند و اکنون دیگر خبرى از شاخه «مستعلى» و «نزارى» به همین نام در دنیا نیست، بلکه همین دو شاخه وقتى به هند آمدند به خاطر همنامى با گروه‏هاى محلى علاقه‏مند به این عقاید، «بهره» و «خوجه» نامیده شدند. در دائره‏المعارف تشیع ذیل واژه «بهره» آمده است:

بعد از مستنصر باللّه (487 ق)، بین فاطمیان بر سر جانشین او اختلاف افتاد. بعضى پسر او، المصطفى لدین‏اللّه نزار (437ـ487ق) را امام و خلیفه دانستند ـ که حسن صباح حجت او بود ـ و در عراق و شام و خراسان و لرستان پراکنده و به نام نزاریه معروف گشتند. همین گروهند که در هند به نام خوجه (خواجه) و آقاخانى مشهورند و بعضى دیگر از المستعلى باللّه پسر دیگر المستنصر پیروى کرده و او را به جاى پدر در قاهره بر مسند خلافت نشاندند. این جماعت را در مصر و یمن و مغرب آفریقا مستعلیه و در هند بهره خواندند. اما وقتى «بهره» به طور مطلق گفته شود مقصود اسماعیلیه مستعلیه هندند.11

3. انشعابات درونى

همچنان‏که نهضت اسماعیلیه در سال 487 ق با بحران داخلى بر سر جانشینى مستنصر باللّه مواجه شد و در نتیجه، آن دو شاخه نزاریه و مستعلویه از پیکره اسماعیلیه سر برآوردند که همیشه با هم درگیرى و نزاع داشته و دارند، شاخه مستعلویه نیز در سال 524 ق دچار بحران بر سر جانشینى آمر مقتول شد که در نتیجه آن، مستعلویه به دو شاخه «حافظیه» و «طیبیه» تقسیم شد. ماجرا از این قرار است که پس از کشته شدن آمر به دست نزارى‏ها، عده‏اى ادعاى حافظ پسر عمو و جانشین آمر را براى خلافت دولت فاطمى پذیرفتند و به «حافظیه» معروف شدند. برخى دیگر، کودک نوزاد آمر به نام طیب را به عنوان جانشینى پذیرفتند که به «طیبیه» معروف گشتند. پس از مدتى یمن پایگاه اصلى طیبیه شد و داعیان طیبى به مرور زمان توانستند پیروان زیادى را در هند غربى، در میان بهره‏هاى گجرات و سایر نقاط پیدا کنند و به آیین اسماعیلى درآورند.

 در سال 999 ق بین جانشینان داعى بیست و ششم طیبیان بر سر خلافت، اختلاف افتاد که در نتیجه آن، بهره طیبى به دوشاخه «داودیه» و «سلیمانیه» تقسیم شد. داودیه به اکثر بهره طیبى گفته مى‏شود که پس از مرگ داودبن عجب شاه، بیست و ششمین داعى مطلق، داود برهان‏الدین یا داودبن قطب شاه را براى جانشینى برگزیدند، اما سلیمانیه به جماعت قلیلى از بهره طیبى گفته مى‏شود که ادعاى سلیمان‏بن حسن را براى جانشینى ترجیح دادند؛ نکته قابل ملاحظه این است که ادعاى دو گروه داودیه و سلیمانیه گویا دعوایى یمنى ـ هندى بود؛ به این معنا که اکثریت طیبیان یمن، سراغ سلیمان‏بن حسن رفتند و به اصطلاح سلیمانیه شدند و اکثریت بهره‏هاى طیبى هند، به دنبال داود برهان‏الدین یا داود قطب شاه راه افتادند و داودیه شدند. گرچه قرابت‏هاى زیادى بین بهره‏هاى داودى سلیمانى وجود دارد، اما نمى‏توان این دو گروه را یکى دانست؛ چراکه از نظر وابستگى به مذهب و آیین‏هاى مذهبى و سنت، تفاوت‏هاى روشنى بین آنها وجود دارد. براى مثال، بهره داودى تقیّدات مذهبى ـ سنتى بیشترى دارند، به آداب و رسوم خویش پایبندند، از زبان محلى گجراتى استفاده مى‏کنند، با مسلمانان سنى‏مذهب ازدواج نمى‏کنند، تحت نظارت شدید مرکز داعى، قرار دارند و در مقابل تغییر و تحول جدید منفعل نیستند؛ اما بهره سلیمانى این‏گونه نیستند. نوعى روحیه سکولاریستى در این گروه دیده مى‏شود، تقیّدات مذهبى آنها کم‏رنگ است، و شدیدا به جریانات ترقى‏خواه جدید متمایلند. بهره داودیه نیز به مرور زمان به سه طایفه تقسیم شد: «بهره علییه»، بهره «ناکوشیه» و بهره «جعفریه». «ناکوشیه» تحت تأثیر عقاید هندویى، خوردن گوشت را از گناهان مى‏شمارند. فرقه «جعفریه» در عهد مظفر شاهى که از سال 1407 تا 1411 بر گجرات حکومت مى‏کرد، به مذهب سنت و جماعت درآمدند. در منابع تحقیقى موجود، مطلبى در خصوص اینکه از بین این سه طایفه بهره داودى، کدام‏یک طرف‏داران بیشتر و موقعیت بهترى دارد نیامده است.12

4. اعتقادات و باورها

طبیعى است در بحث از بهره که جماعتى است شیعى، سخن از مذهب خاص و رسمى چندان منطقى به نظر نمى‏رسد، اما به خاطر گرایشى که در طول تاریخ از طرف این جماعت به اهل تسنن به وجود آمده است، جست‏وجو درباره مذهب بهره ضرورى مى‏نماید.

 شک نیست که بهره‏هاى نخستین به خاطر ارتباط دقیق با مبانى اسماعیلیه، مذهب شیعى اسماعیلى داشتند، اما با گذشت زمان، در گجرات زمینه‏هایى به وجود آمد که برخى را به اجبار به سمت سنى‏گرى سوق داد. با ظهور دعوت اسماعیلى در هند ـ گجرات ـ شاهان محلى در برابر مسلمانان سخت‏گیرى نمى‏کردند. از این‏رو، بهره‏هاى شیعى نخستین براى تبلیغ و ترویج آیین خود مشکلى نداشتند، ولى با انقراض دولت هندوان و مسلط شدن سنیان متعصب بر امور منطقه، کار بر بهره و سایر شیعیان سخت شد، به گونه‏اى که عده زیادى از آنان تغییر مذهب دادند و سنى شدند. بخصوص در زمان پادشاهى مظفرشاه گجراتى (810 ـ813 ق) بیشتر بهره‏هاى شهرنشین به زور به مذهب اهل تسنن کشانده شدند.

 از جمله افرادى که در سنى کردن بهره‏ها نقش داشت، فردى به نام پیر سیدجعفر (سنى و صوفى شیرازى) بود که سنیان بهره را به نام او «بهره جعفرى» مى‏گویند. گذشته از سنى‏گرى، اندکى از جماعت بهره به خاطر ارتباط با آیین‏هاى موجود در هند به ویژه گجرات ـ مرکزشان ـ مذهب جینى دارند و جمعى نیز به مذهب هندویى خود باقى ماندند. با وجود این، بهره‏هاى امروز، همه شیعه نیستند، بلکه گرایش‏هاى مذهبى سه‏گانه سنى، جینى، و هندویى نیز در بین آنها دیده مى‏شود.13

 یکى از نویسندگان در اثر خود آورده است:

بهره به دو گروه بزرگ که تاجر و شیعه مذهبند و دیگرى که کشاورز و سنى مذهب باشند، تقسیم مى‏شوند. بعضى از بهره‏هاى سنى بندر گجرات، در بیرمانى (برمه) به تجارت مشغولند و گروه ثروتمندى را تشکیل مى‏دهند. اکثریت «بهره» بدون شک از اصل هندو هستند که اجداد ایشان بدین مذهب «اسماعیلى» گراییدند.14

به نظر برخى، بهره‏ها در اصول اعتقادى چندان اختلافى با شیعه امامیه ندارند. هرچند این نظر قابل پذیرش نیست، اما هرگز نمى‏توان اشتراکات این جماعت را از حیث مسائل عقیدتى با شیعه امامیه نادیده گرفت.

 رکن اصلى مجموعه اعتقادى بهره را «امامت» تشکیل مى‏دهد. آنها شش امام از دوازده امام را قبول دارند؛ یعنى از امام على علیه‏السلام تا امام جعفر صادق علیه‏السلام. بقیه امامان خود را از نسل اسماعیل، پسر امام جعفر صادق علیه‏السلام مى‏دانند. آنها مقام امیرالمؤمنین على علیه‏السلامرا از امام بالاتر مى‏دانند و او را اساس مى‏خوانند. از نظر آنها، امام در بالاترین مقام روحانى قرار دارد و صاحب ولایت مطلقه در جهان است. خادمان خاص امام بیست و شش نفرند که بیست و پنج تن داراى مقام حجت و یک نفر داعى بلاغ است. اگر امام غایب باشد این افراد نیز با او در پرده غیبت به سر مى‏برند و مقام بعد از داعى مطلق نایب امام و صاحب اختیار دعوت و پیشواى ولایت خواهد بود. در غیبت امام و حجت، سلسله مراتب روحانیت بهره به شرح ذیل است:

 1. داعى مطلق که امروز او را ملاجى یا ملاصاحب نیز مى‏گویند؛

 2. مأذون؛

 3. مکاسر یعنى خویشاوند و همسایه نزدیک؛

 4. مشایخ که عهده‏دار دعوت و امور دینى هستند؛

 5. ملّا که پیشنماز مسجد و معلم کودکان است؛

 6. میان صاحب که روحانى محله و پیشنماز است؛

 7. عامل که نماینده داعى مطلق و مأمور جمع‏آورى وجوه شرعى و عشریه است.

 بیعت با امام و بستن میثاق وفادارى با داعى مطلق در جماعت بهره بسیار مهم است.

 عقاید بهره درباره توحید، نبوت، ولایت، کتاب و سنت، بسیار نزدیک به عقاید شیعه اثناعشرى است.15

 نویسنده کتاب شیعیان تانزانیا، عقاید بهره‏ها را به شرح ذیل برشمرده است:

 1. تنها یک خدا وجود دارد.

 2. حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پیامبر، و على علیه‏السلام وصى و شریک بوده و همواره جانشین پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به شمار مى‏رود.

 3. امامان مکمل پیامبران هستند با این تفاوت که پیامبران مبلغان شرایع ظاهرى و امامان مبلغان شرایع باطنى اسلام هستند.

 4. نسل شیعیان فعلى از حضرت على علیه‏السلام نشأت مى‏گیرد.

 5. در جهان فعلى همواره امامى وجود خواهد داشت که به صورت منظم هدایت مؤمنان را بر عهده مى‏گیرد. این شخص مأمور خدا بر روى کره زمین است.

 6. امامت به طور مستقیم از نسل پیامبر ادامه خواهد یافت.

 7. هر کس با امام زمان خود مخالفت کند شریک و همراه شیطان است.

 8. مرتبه امامت هرگز از امام برداشته نخواهد شد (حتى در صورت ارتکاب محرّمات).

 9. دعوت تا روز قیامت دایمى خواهد بود.16

 همان‏گونه که ملاحظه مى‏گردد، مسائل اعتقادى «بهره» با محورى‏ترین رکن آن یعنى امامت گره خورده است. از سال 1965م با درگذشت طاهر سیف‏الدین داعى مطلق، فرزندش محمّد برهان‏الدین به عنوان داعى مطلق و امام بیست و یکم به زعامت این فرقه برگزیده شد. برهان‏الدین به سبب ثروت بیش از حد و نظم و رونق خاصى که به تشکیلات بهره‏ها بخشید، از اعتبار در عرصه جهان اسلام برخودار است. او اقدامات زیادى براى بسط و گسترش این جامعه (بهره) انجام داده است که از آن جمله مى‏توان به تأسیس «الجامعة السیفیه» و آکادمى آموزش زبان عربى اشاره کرد. ارتباطات او با پیروانش در سراسر جهان، زبانزد است.17

 بهره‏ها علاوه بر مسائل اعتقادى، یک سرى اصول مسلم، قوانین و میثاق‏هایى نیز دارند. اصول مسلم بهره‏ها که هیچ کس حق تجاوز از آنها را ندارد عبارتند از:

 1. هویت یک مؤمن و حفظ این اعتبار بستگى به درجات عقیده وى دارد. فرهنگ و آداب و رسوم امامان مقدس نمایانگر و مسخرکننده عقیده مؤمنان است.

 2. ایمان مؤمن و عقیده وى سازنده دین و دنیاى اوست. بر طبق این اصل، مؤمنان باید از پروردگار، پیامبر و امامان بر حق پس از وى اطاعت نموده و در کلیه مسائل جانشین آنها شخص داعى پنجاه و دوم مراجعه نمایند.

 3. فراگیرى علوم و دانش‏هاى گوناگون بر هر مؤمن و مؤمنه واجب و ضرورى است.

 4. پروردگار عالم انسان‏ها را با هدفى عالى خلق کرده و امکانات گوناگون را در اختیار آنها قرار داده است. از این‏رو، جامعه بهره باید همواره شکرگزار خداوند بوده و در راه تشکر و بندگى معبود خود گام بردارند.

 5. تمرینات جسمى در راه افزایش توانایى‏هاى فیزیکى و بدنى و توسعه قواى عقلى و ذهنى جوانان لازم و ضرورى است.

 مهم‏ترین قوانین بهره نیز به شرح ذیل است:

 1. اعتقاد در برگیرنده برائت و ولایت است. از این‏رو، مؤمنان باید سر به فرمان این عقیده نهند.

 2. قرآن کریم مبناى هر مؤمن در تمام مراحل زندگى است. از این‏رو، تمامى مؤمنان باید ضمن قرائت روزانه آن، سعى کنند مفاهیم معنوى آن را درک نمایند و سرمشق زندگى خود قرار دهند.

 3. زبان عربى، زبان اسلام و زبان کلیه مذاهب نشأت گرفته از اسلام است. باید تدبیرى اندیشیده شود که پیروان بهره به عربى مسلط شوند یا حداقل بتوانند از آن استفاده نمایند.

 4. زنان بهره باید فاطمه زهرا علیهاالسلام را همواره سرمشق و الگوى خود قرار دهند.

 5. فرهنگ اسلامى یکى از غنى‏ترین فرهنگ‏هاى جهانى است. کسانى که با وارونه جلوه دادن این فرهنگ سعى در تقلید از سایر فرهنگ‏هاى منحط عربى دارند، دشمنان اسلام به شمار مى‏روند.

 6. ازدواج براى زنان جماعت بهره امرى شایسته و در سن مناسب ضرورى است. زنى که از این فرمان سرپیچى کند، مؤمنه خوانده نمى‏شود.

 7. تجارت و فعالیت‏هاى اقتصادى امورى پسندیده به شمار مى‏رود، ولى باید مراقب بود که از راه راست، غافل نشد.

 8. تعلیمات مذهبى باید به طور کامل به کودکان آموخته شود.

 9. در هر شهرى جماعت بهره باید فعالیت‏هایى در راه کمک به عموم مردم شهر خود انجام دهد.

 10. جوامع بهره باید با سیاست‏هاى دولت‏ها در جهت ریشه‏کن نمودن بیمارى‏ها، فقر و بیسوادى هماهنگ باشند.

 11. باید به کشورهاى عقب‏مانده با احداث استادیوم‏هاى ورزشى کمک شود.

 گذشته از این قوانین و اصول مسلم بهره‏ها، برهان‏الدین، داعى پنجاه و دوم، قوانین دیگرى را به عنوان میثاق‏نامه تنظیم کرد و صاحبان دعوت خود را ملزم به اجراى کامل آنها نمود. از جمله آن قوانین، مى‏توان به موارد زیر اشاره کرد:

 1. ختنه نمودن دختران؛

 2. نظر دادن در کلیه امور زندگى حتى خصوصى‏ترین مسائل زناشویى توسط خود برهان‏الدین یا صاحب دعوت؛

 3. مقرّر نمودن ده‏ها مالیات و عوارض؛ نظیر سهم امام، خمس، مالیات فرزند، خانه، دارایى، و...؛

 4. ممنوع بودن عقد و ازدواج، کفن و دفن مردگان، نام‏گذارى کودکان و... بدون اجازه برهان‏الدین یا صاحب دعوت؛

 5. لزوم ارسال سالانه مالیات‏ها، نذورات و هدایا به محل سکونت برهان‏الدین با نظارت صاحبان دعوت.18

5. آیین‏ها (فعالیت‏هاى مذهبى ـ قومى)

یکى از آیین‏هاى مؤکد بهره‏ها، تجدید بیعت با داعى مطلق است که هر سال در روز هجدهم ذى‏الحجة الحرام ـ روز عید غدیر و انتصاب امام على علیه‏السلام به خلافت و ولایت ـ صورت مى‏گیرد. هر فرد بهره که به سن بلوغ مى‏رسد باید با داعى مطلق میثاق وفادارى ببندد.

 بهره‏ها بعکس خوجه‏ها، به حج و نماز و روزه، جهاد و سایر فروع دین کاملاً معتقدند و براى زیارت روضه مطهر رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و مرقد امامان علیهم‏السلام ـ تا امام ششم ـ به مدینه و عراق مى‏روند. قبور امامان و داعیان اسماعیلى را نیز زیارت مى‏کنند. در شهرهاى زیارتى به هزینه جماعت بهره اقامتگاه‏هایى براى ایشان آماده شده است.

 رسوم ازدواج، ولادت، فوت، اعیاد مذهبى و روزهاى بزرگى که برگزار مى‏کنند، مخلوطى از سنن هندویى و رسوم شیعیان اثنا عشرى است.19

 بهره‏ها داراى اصول و مقرّرات مذهبى خاص خود هستند که از جمله آنها مى‏توان به اجراى فرایض مذهبى برگزارى نماز جماعت، برگزارى مسابقات تلاوت قرآن کریم، شرکت در رقابت‏هاى بین‏المللى حفظ و قرائت قرآن کریم در کشورهاى مختلف اسلامى، برپایى مراسم شهادت و تولد ائمّه اطهار علیهم‏السلام تا امام ششم ـ زیارت قبور ائمّه اطهار علیهم‏السلام(به ویژه کربلا و نجف)، اختصاص مبالغ کلان براى ترمیم و توسعه این زیارتگاه‏ها و ارسال نذورات و هدایا به حضور امام فعلى خود، سید برهان‏الدین، اشاره کرد.20

 علاوه بر موارد مذکور، بهره‏ها موقوفاتى در هند و عراق دارند و حتى گروهى از آنها ساکن عراق هستند و از درآمد خود اموال زیادى را در امور خیریه صرف مى‏کنند.

 لباس بهره‏ها یکنواخت و یک‏رنگ است. از این‏رو، تشخیص رئیس و مرئوس در بین آنها بسیار سخت است. آنها به لباس سفید حتى در زمستان علاقه‏مندند و غالبا عمامه به سر مى‏گذارند و موى محاسنشان را بسیار بلند مى‏کنند. زن‏هایشان نهایت حجاب را دارند.21

6. وضعیت جمعیتى، اجتماعى، سیاسى‏واقتصادى‏بهره

تا این لحظه آمار دقیقى از تعداد بهره‏هاى موجود در سراسر دنیا وجود ندارد. از این‏رو، محققان آمارهاى گوناگونى در این‏باره ارائه داده‏اند. برخى با تقسیم بهره‏ها به داودى و سلیمانى، به ارائه آمار داودیه پرداخته، اما از جمعیت سلیمانیه یادى نکرده‏اند. براى نمونه، دکتر مشکور در فرهنگ فرق اسلامى آورده است: عدد داودیه از سلیمانیه بیشتر است و شمار ایشان بر صد و چهل هزار نفر مى‏رسد و ملایان و پیشوایان ایشان از قرن هجدهم تاکنون در شهر سورات اقامت دارند.22 در مقابل، برخى با ذکر این تقسیم‏بندى، فقط تعداد جمعیت «سلیمانیه» را ذکر کرده‏اند. براى نمونه دکتر فرهاد دفترى مى‏نویسد:

کل تعداد سلیمانیان یمنى را در حال حاضر مى‏توان حدود 50000 تا 70000 تن دانست که بیشتر در نواحى شمالى یمن در مناطق واقع در شمال مرز یمن و عربستان زندگى مى‏کنند، تا دهه‏هاى اول قرن بیستم، سلیمانیان هند هنوز تعدادشان از هزار تن کمتر بود. در حال حاضر تنها چند هزار بهره سلیمانى وجود دارد که عمدتا در بمبئى، بارودا، احمدآباد و حیدرآباد دکن به سر مى‏برند. عده‏اى سلیمانى نیز در پاکستان هستند.23

دکتر مشکور مجموعه کلى بهره‏ها را بدون ذکر شاخه‏هاى داودى و سلیمانى در ایالت گجرات هند، دویست و شصت هزار نفر ذکر مى‏کند.24 داود الهامى در کتاب سیرى در تاریخ تشیّع تعداد بهره‏ها را غیر از آنچه تا حال آمده است ذکر مى‏کند. وى مى‏نویسد: اسماعیلیان معتدلى که به «مستعلوى» بستگى دارند، هم‏اکنون در یمن و هندوستان زندگى مى‏کنند. در هندوستان (گجرات) بیش از 150 هزار نفر مستعلیه اقامت دارند، ایشان را در آنجا «بهارا» یا «بُهره» یعنى بازرگانان مى‏نامند.25

 قریب به پنجاه هزار نفر از آنها در جزیره‏العرب و سواحل خلیج فارس و در «حماة و لاذقیه» در سوریه به سر مى‏برند. در کنار این، آمارهایى که در دائره‏المعارف تشیّع، آمده، بسیار جالب توجه است. در آنجا آمده است: «تعداد بهره اسماعیلى در سراسر جهان حدود بیست هزار نفر است که حدود هزار نفر آنها بهره سلیمانى و بقیه داودى هستند.»26 به نظر مى‏رسد بهترین آمارى که در خصوص جمعیت بهره‏ها در دست است آمارى است که آقاى دفترى در کتاب تاریخ و عقاید اسماعیلیه آورده است. او مى‏نویسد:

به موجب سرشمارى سال 1931، شماره بهره‏ها از هر فرقه و مذهب از جمله بهره‏هاى اسماعیلى و سنى و هندو و جینى در هند، در حدود 210000 تن بوده است. بر پایه بعضى تخمینات جدیدتر که در آنها افزایش‏هاى طبیعى سالانه نیز در نظر گرفته شده است، گمان مى‏رود که در حال حاضر، کلاً حدود 500000 تن داودى در جهان وجود داشته باشد که از این تعداد چهار پنجم آنها در هند، زندگى مى‏کنند و حدود 30000 در کراچى پاکستان به سر مى‏برند. داودیان یمن نیز حدود 5000 نفر هستند. حدود 20000 داودى هم در حال حاضر در تانزانیا وجود دارند. گروه‏هاى تجارت‏پیشه کوچکى از بهره‏هاى داودى نیز در سیلان (سریلانکا) در مناطقى از خاور دور و در امتداد کناره‏هاى جنوبى خلیج فارس وجود دارد. در دهه‏هاى اخیر نیز صدها نفر به اروپا و آمریکا مهاجرت کرده‏اند.27

متفاوت‏ترین و عجیب‏ترین آمار در خصوص جمعیت بهره را نویسنده کتاب شیعیان تانزانیا ارائه داده است. وى مى‏نویسد: «از لحاظ اجتماعى جمعیت فعلى شیعیان بهره در کل جهان چهار میلیون نفر برآورد گردیده که در کشورهاى مختلف دنیا پراکنده شده‏اند.»28

 آنچه از لحاظ اجتماعى در جامعه بهره کاملاً مشخص است، نظم و نسق حاکم بر آن است که سبب انسجام آن و فرمان‏بردارى کامل اعضا از پیشواى خود شده است. مرکز این جماعت در هندوستان و شهر بمبئى است. در حال حاضر قریب 470 مرکز بهره در سراسر جهان وجود دارد که هر یک از این مراکز به وسیله قانون اساسى که از سوى داعى مطلق تدوین شده اداره مى‏گردد. این مراکز مجموعه‏اى کامل از مساجد، مسافرخانه، مدرسه، کودکستان، سالن اجتماعات، بیمارستان و غیره‏اند. بر طبق آخرین آمار سال 1995م بهره‏ها در سراسر جهان داراى 700 مسجد، 137 مسافرخانه، 52 قبرستان، 26 بیمارستان، 5 کتابخانه، 21 زایشگاه، 400 سالن اجتماعات، 4 کالج، 350 دبستان و 3 یتیم‏خانه‏اند.29

 بهره‏ها از نظر سیاسى چندان فعال نیستند و معمولاً منفعل عمل مى‏کنند. در امور سیاسى دولت‏ها دخالت نمى‏کنند و تمام همّ و غمشان حفظ موجودیت خود در سایه آرامش کشورهاست. از این‏رو، روابط بسیار خوبى با دولت‏ها برقرار مى‏کنند و براى حفظ این روابط، دولت‏ها را از لحاظ مالى و پولى مدد مى‏رسانند.

 بُهره‏ها از نظر اقتصادى در وضعیت بسیار مطلوبى به سر مى‏برند. اکثر آنها به مشاغل تجارى و خرید و فروش اشتغال دارند. با این حال، همواره نگران آینده خود هستند. آنها معمولاً پول‏هاى نقد خود را به بانک‏هاى اروپایى به ویژه لندن ارسال مى‏کنند. ساختن مراکز مهم تجارى، صنعتى، مذهبى و فرهنگى که پیش‏تر بدان اشاره شد، نشان‏دهنده وضعیت مطلوب این جماعت از نظر اقتصادى است. در میان این جماعت فقیر دیده نمى‏شود و به محض مشاهده موردى از فقر، به سرعت رسیدگى مى‏کنند. داعى مطلق براى رسیدگى به وضع نیازمندان، بنیادهایى به نام «بنیاد سیفى»، «بنیاد یادبود دکتر طاهر سیف‏الدین» و «بنیاد برهانى» تأسیس کرده است. تمامى این مراکز خیریه در هندوستان، پاکستان، انگلستان، سریلانکا، کنیا، اوگاندا و تانزانیا مشغول به فعالیت هستند. درآمد حاصله از این بنیادها بدون هرگونه دخل و تصرف به طور کامل به مصرف خدمات عمومى و امور عام‏المنفعه مى‏رسد. تنها در هند، بیش از دو هزار خانه توسط این بنیادها، وقف گردیده و در اختیار مستمندان قرار گرفته است.30

بررسى و ارزیابى

بى‏شک شیعه اثناعشرى، امروز دقیقا ادامه همان جریان تشیعى است که در زمان حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهاز دامن اسلام برآمده و با رهبرى راستین حضرت على علیه‏السلام آغاز و اصول اعتقادى و باورهاى مذهبى اصیل آن، از طریق امامان معصوم علیهم‏السلامبه شیعیان در سراسر عالم منقل شده است. این فرقه از شیعه، که به حق «مکتب اهل‏بیت علیهم‏السلام» نامیده شده است، بنابر ادلّه گوناگون عقلى و نقلى، خالص‏ترین، اصیل‏ترین و مبنایى‏ترین فرقه مذهبى جهان اسلام به شمار مى‏رود. از این‏رو، در گروه عمده باقى‏مانده از شیعیان یعنى زیدیه و اسماعیلیه با انشعابات درونى‏شان، براى ارزیابى میزان هماهنگى با مکتب اهل‏بیت علیهم‏السلام، باید با این مکتب الهى سنجیده شوند. بنابراین، براى سنجش اندیشه‏اى «جمعیت بهره» بهترین ملاک، تطبیق دادن باورها و آموزه‏هاى آنها با عقاید شیعه جعفرى است.

 در این مختصر، ضمن طرح وجوه مشترک عقاید و افکار بهره با امامیه در برخى زمینه‏هاى اصولى، در محورهاى زیر به نقد آنها بپردازیم تا میزان فاصله آموزه‏اى جمعیت مذکور با شیعه امامیه مشخص گردد.

 الف. در حوزه اعتقادات: بهره‏ها به طور مستقیم به سه رکن اعتقادى مسلمانان یعنى توحید، نبوت، معاد و یک رکن اختصاصى شیعیان یعنى امامت، ایمان دارند. در این میان، آنچه آنها را بیشتر به شیعه اثناعشرى نزدیک مى‏کند، تأکید زیاد بر رکن رکین امامت است. بهره‏ها شش امام از دوازده امام را قبول دارند. آنان امامان را مکمّل پیامبران و از نسل پیامبر و امام على علیه‏السلام مى‏دانند؛ چیزهایى که در مکتب اهل‏بیت علیهم‏السلام بر آن تأکید شده است.

 آنچه در این میان «بهره» را از مکتب اهل‏بیت علیهم‏السلامدور مى‏کند، عدم اعتقاد به شش امام پس از امام جعفر صادق علیه‏السلام است. در حالى که بر طبق روایات معتبر، امامان معصوم علیهم‏السلام پس از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهدوازده نفرند که اولین آنها، امام على علیه‏السلام و آخرین آنها حضرت حجّت (عج) است.31

 امامیه با اعتقاد به دوازده امام معصوم علیهم‏السلام، در حقیقت تمام دوران بعد از وجود نورانى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را تا قیامت کبرى، با رهبرى امام معصوم علیه‏السلامبراى عبور از شرایط طوفانى حوادث و هدایت صحیح جامعه بشرى لازم مى‏داند. برخلاف اعتقاد بهره، که با پیوند زدن افراد غیرمعصوم با نام داعى مطلق به رشته محکم امامان معصوم علیهم‏السلام، سعى در هدایت افراد جامعه را دارند، غافل از اینکه غیرمعصوم به هر نام و عنوانى، قدرت هدایت صحیح بشر به سمت کمال را ندارد.

 از سوى دیگر، آنچه از اعتقاد بهره به شش امام معصوم نخستین برمى‏آید، این است که یا آنها اصولاً نصب امام از جانب خدا را به آن معنا که امامیه معتقد است قبول ندارند، یا این نصب را تا امام صادق علیه‏السلامقبول دارند. در هر صورت باز هم اختلاف مبنایى بین نظر آنها با نظر بسیار دقیق امامیه در این خصوص وجود دارد. امامیه جریان نصب الهى  را به طور مستمر تا امام دوازدهم، ثابت مى‏داند. پس با وجود تأکیدات فراوان جماعت بهره بر اصل «امامت»، امام‏شناسى آنها هم در حوزه مصادیق عینى امامان و هم از نظر مفهوم‏شناسى، ابتر است. از این‏رو، آنها نمى‏توانند با چنین افکارى، نمایندگان واقعى تفکر شیعى بر مبناى آنچه اهل‏بیت علیهم‏السلاممى‏پسندند، در مناطق خود به شمار آیند. نکته دیگر در خصوص عقاید اینکه در این شعبه اسماعیلى، بر عدالت به عنوان یکى از اصول مذهب شیعه تأکید نمى‏شود.

ب. در حوزه اصول و قوانین: تأکید بر امورى همچون حفظ هویت مؤمن، اعتبار ایمان در سازندگى دین و دنیاى فرد، فراگیرى دانش، شکرگذارى از نعمات خداوند، مبنا قرار دادن قرآن در زندگى، الگوگیرى زنان از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، سعى در حفظ فرهنگ اسلامى، ازدواج زنان، تجارت و فعالیت اقتصادى سالم، تعلیم مسائل مذهبى به کودکان، کمک به کشورهاى عقب‏مانده از جمله مسائل مثبت مورد تأیید مکتب اهل‏بیت علیهم‏السلام است. در کنار مسائل صحیح نامبرده، از اصول و قوانینى یاد مى‏شود که هیچ سنخیتى با شیعه اثناعشرى ندارد، به عنوان نمونه، به دور اشاره مى‏شود:

 1) بازگذاشتن دست صاحب دعوت و دادن اختیارات غیراصولى و غیرشرعى به او؛ صاحب دعوت که اکنون محمد برهان‏الدین است آن‏قدر اختیار دارد که مى‏تواند و باید در خصوصى‏ترین مسائل زناشویى جماعت بهره نظر بدهد و هیچ عقد، ازدواج، کفن و دفنى بدون اجازه او مشروعیت ندارد! این در حالى است که در مکتب امامیه با وجود ولایت مطلقه امامان معصوم علیهم‏السلام، هرگز چنین مسائلى مطرح نیست؛ چراکه در چنین نظراتى هم بوى استکبار و دیکتاتورى فقهى به مشام مى‏رسد و هم نوعى لاابالى‏گرى و اباحه‏منشى دیده مى‏شود و در برخى موارد عسر و حرج نیز وجود دارد.

 2) بهره‏ها طبق میثاق‏نامه رسمى مطرح‏شده از سوى برهان‏الدین، ملزم به ختنه کردن دختران هستند، در حالى که در بین شیعه امامیه از گذشته تا به حال شاید حتى یک عالم شیعى را نتوان پیدا کرد که حکم به وجوب و الزام ختنه دختران کرده باشد.32

 ج. در حوزه اجتماعى و سیاسى: یکى از امورى که «بهره» را در معرض تهدید جدى قرار مى‏دهد، قرار گرفتن در میان اکثریت غالب هندوها و اهل‏سنّت در مناطقى همچون هندوستان و یمن است. بعید نیست که بسیارى از آموزه‏ها و آداب و رسوم این جماعت، متأثر از این دو باشد. از آنجا که این جماعت در همه مناطق جهان، در اقلبت به سر مى‏برند، نمى‏توانند و نتوانستند فعال عمل کنند. بنابراین، برخلاف اندیشه سیاسى شیعه امامیه که معمولاً فعال عمل مى‏کنند، این گروه عمدتا مواضعى منفعلانه در قبال دولت‏ها و کشورها اتخاذ مى‏کنند و حتى حاضرند براى حفظ موجودیت خود به کشورهایى نظیر مصر باج بدهند.

نتیجه‏گیرى

«بُهره» که واژه‏اى گجراتى است، نام شعبه‏اى از اسماعیلیه هند به معناى تجارت و داد و ستد کردن مى‏باشد. این اسم را از آن‏روى به اسماعیلیان گجرات داده‏اند که آنها در اصل جامعه تجارت‏پیشه بوده‏اند.

 اولین انشعاب در فرقه اسماعیلیه در اواخر قرن پنجم هجرى اتفاق افتاد که در پى آن اسماعیلیه به دو شاخه مستعلیه و نزاریه تقسیم شد. بُهره برآمده از شاخه مستعلیه و خوجه برآمده از شاخه نزاریه اسماعیلیه است. بعدها در خود بُهره نیز انشعاباتى به نام‏هاى داودى و سلیمانى به وجود آمد.

 بهره‏هاى نخستین از نظر اعتقادى مذهب شیعه اسماعیلى داشتند، اما به خاطر برخى جریانات تاریخى به مذهب اهل تسنن روى آوردند. بهره‏هاى امروزه، سه دسته‏اند: شیعه، سنى و هندو. در مجموع، عقاید بهره‏ها در توحید، نبوت، امامت و... بسیار به شیعه اثناعشرى نزدیک است.

 بهره‏ها علاوه بر عقاید، داراى اصول مسلم، قوانین و میثاق‏هایى هستند که در عمل شدیدا به آنها پایبندند.

 یکى از آیین‏هاى مؤکد آنها، تجدید بیعت با داعى مطلق در روز عید غدیر است. بهره‏ها به حج مى‏روند و نماز را برپا مى‏دارند و روزه مى‏گیرند، به زیارت قبر مطهر رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهو مرقد امامان معصوم علیهم‏السلام تا امام ششم مى‏روند، لباس آنها یکنواخت و یک‏رنگ است، زن‏هایشان نهایت حجاب را دارند.

 طبق درست‏ترین قول، تعداد مجموعه بهره‏هاى داودى و سلیمانى در جهان حدود بیش از پانصد هزار نفر است که تقریبا یک چهارم آنها در هند و بقیه در سراسر جهان به ویژه در کراچى پاکستان، مصر، یمن و تانزانیا، به سر مى‏برند.

 نظم و ترتیب اجتماعى حاکم بر این جماعت زبانزد است. در حال حاضر قریب چهارصد و هفتاد مرکز بُهره در سراسر جهان وجود دارد.

 بهره‏ها از نظر سیاسى چندان فعال نیستند و براى حفظ موجودیت خود، روابط خوبى با دولت‏ها برقرار مى‏کند، اما از نظر اقتصادى بسیار فعال هستند. به دلیل تأسیس بنیادهاى خیریه گوناگون در سراسر جهان به وسیله داعى مطلق براى رسیدگى به وضع نیازمندان، در میان این جماعت نیازمندى دیده نمى‏شود.


  • ··· منابع
    ـ احمدى، عرب و امیر بهرام، شیعیان تانزانیا، تهران، الهدى، 1379.
    ـ الوردانى، صالح، شیعه در مصر (از عصر امام على علیه‏السلام تا امام خمینى)،ترجمه‏قاسم‏مختارى،تهران،سازمان‏تبلیغات‏اسلامى،1376.
    ـ الهامى، داود، سیرى در تاریخ شیعه، قم، مکتب اسلام، 1375.
    ـ جمعى از مؤلفان، تاریخ تشیّع (2)، زیر نظر سید احمدرضا خضرى، تهران، سمت، چ سوم، 1386.
    ـ جمعى از نویسندگان، دائره‏المعارف تشیّع، تهران، مؤسسه دائره‏المعارف تشیّع، 1371.
    ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائل‏الشیعه، تحقیق عبدالرحیم ربانى شیرازى، طهران، مکتبة الاسلامیة، ط. الثانیة، 1396ق.
    ـ دفترى، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‏اى، تهران، فروزان، 1375.
    ـ دهخدا، على‏اکبر، فرهنگ دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1339.
    ـ زین عاملى، محمّدحسین، شیعه در تاریخ، ترجمه محمّدرضا عطایى، مشهد، بنیاد پژوهش‏هاى‏اسلامى‏آستان‏قدس،چ‏دوم،1375.
    ـ سبحانى، جعفر، راهنماى حقیقت، تهران، مشعر، چ پنجم، 1387.
    ـ مشکور، محمّدجواد، تاریخ شیعه و فرقه‏هاى اسلام، تهران، کتابفروشى اشراق، 1362.
    ـ مشکور، محمّدجواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، بنیاد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس، چ دوم، 1372.

  • پى نوشت ها
    1 دانشجوى کارشناسى ارشد کلام شیعى، دانشگاه قم. دریافت: 11/4/88 ـ پذیرش: 29/6/88.
    2ـ على‏اکبر دهخدا، فرهنگ دهخدا، ذیل واژه.
    3ـ جمعى از نویسندگان، دائره‏المعارف تشیّع، ج 3، ص 527.
    4ـ فرهاد دفترى، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‏اى، ص 340.
    5ـ صالح الوردانى، شیعه در مصر از عصر امام على علیه‏السلام تا امام خمینى، ترجمه قاسم مختارى، ص 194.
    6ـ محمّدجواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‏هاى اسلام، ص 232.
    7ـ فرهاد دفترى، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 340.
    8ـ محمّدجواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‏هاى اسلام، ص 232.
    9ـ ر.ک: جمعى از مؤلفان، تاریخ تشیّع 2، زیرنظر سیداحمدرضا خضرى، ص 526 / محمّدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، ص 108.
    10ـ ر.ک: صالح الوردانى، شیعه در مصر، ص 194 / محمّدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، ص 409ـ410.
    11ـ ر.ک: جمعى از نویسندگان، دائره‏المعارف تشیّع، ج 3، ص 526.
    12ـ براى اطلاع بیشتر درباره انشعابات درونى بهره، ر.ک: محمّدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، ص 109 / جمعى از نویسندگان، دائره‏المعارف تشیّع، ج 3، ص 527 / فرهاد دفترى، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 143ـ144 و 293ـ294 و 366ـ367.
    13ـ ر.ک: جمعى از نویسندگان، دائره‏المعارف تشیّع، ج 3، ص 526 / فرهاد دفترى، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 144.
    14ـ محمّدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، ص 109.
    15ـ ر.ک: جمعى از نویسندگان، دائره‏المعارف تشیع، ج 3، ص 528.
    16ـ ر.ک: عرب احمدى و امیر بهرام، شیعیان تانزانیا، ص 257ـ258.
    17ـ همان، ص 256.
    18ـ براى آگاهى بیشتر از قوانین، اصول مسلم و میثاق‏هاى بهره‏ها ر.ک: همان، ص 258ـ262.
    19ـ ر.ک: جمعى از نویسندگان، دائره‏المعارف تشیّع، ص 528.
    20ـ عرب احمدى و امیر بهرام، شیعیان تانزانیا، ص 197.
    21ـ ر.ک: محمّدحسین زین عاملى، شیعه در تاریخ، ترجمه محمدرضا عطایى، ص 90 / فرهاد دفترى، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 146.
    22ـ محمّدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، ص 109.
    23ـ فرهاد دفترى، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 364ـ365.
    24ـ محمّدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، ص 410.
    25ـ ر.ک: داود الهامى، سیرى در تاریخ تشیّع، ص 492.
    26ـ جمعى از نویسندگان، دائره‏المعارف تشیّع، ص 529.
    27ـ فرهاد دفترى، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 356ـ357.
    28ـ عرب احمدى و امیر بهرام، شیعیان تانزانیا، ص 197.
    29ـ همان.
    30ـ همان، ص 262ـ263.
    31ـ ر.ک: جعفر سبحانى، راهنماى حقیقت، ص 308ـ315.
    32ـ ر.ک: محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، تحقیق عبدالرحیم ربانى شیرازى، ج 15، ب 56، ص 166.

علل پیدایش فرقه‌های مختلف در بین مسلمانان، چیست‌؟

علل پیدایش فرقه‌های مختلف در بین مسلمانان، چیست‌؟


پاسخ:

تا زمانی که پیامبر اکرم (ص) در میان مسلمانان حضور داشتند، مسلمانان و لو در ظاهر، وحدت خویش را حفظ کرده و بر محور ایشان می‌چرخیدند. پیامبر (ص) همان گونه که در یوم الدار، حدیث انذار را فرموده و پس از دعوت خویشان امام علی (ع) 13 ساله را وصّی و خلیفۀ خویش تعیین و معرفی نموده بود، در هر موقعیت و فرصت مناسب دیگری نیز بر این امر تأکید و دیگران را به تبعیت از ایشان (ع)دعوت می‌نمود. تا این که در پایان حجة الوداع در 18 ذی الحجه سال 10 ه.ق در غدیر خم رسماً علی (ع) را امام و سرپرست و ولی مردم معرفی نمود و برای ایشان از مردم بیعت گرفته شد و ولایت او به عنوان متمم و مکمل دین و نعمت الاهی معرفی گردید.[1] هنوز پیکر رسول (ص) بر زمین بود که مسلمانان بر سر جانشینی آن حضرت دچار اختلاف شدند. پس مردم دو دسته شدند گروهی که این عده را مخالف سفارشات پیامبر (ص) دانسته و آنها را به عنوان جانشین حقیقی پیامبر (ص) به رسمیت نشناخته و این کار ایشان را مذمت کردند، به "شیعیان" علی بن ابی طالب (ع)شهرت یافتند و گروهی دیگر (بنا به عصبیت قومی و قبیله‌ای) ظاهر را نگریسته و گفتند داماد پیامبر (ص) یا پدر زن او، برای ما فرقی ندارند! اکنون که اینان به حکومت رسیده‌اند، رسمیت دارند و اطاعت از آنان لازم و عصیان و طغیان بر آنها حرام است. تا آن جا که گفتند: چون حسین (ع) بر خلیفه وقت! (یزید امیرالمؤمنین)! شورش کرد، خونش هدر شد! و یزید اشتباه کرد و از اجتهاد اشتباه خودش توبه نمود. از این جا بود که به دو گروه شیعه و سنی تقسیم شدند. پس از درگیری معاویه و علی (ع)، فرقۀ خوارج رخ نمودند و پس از حکومت بنی امیه و بنی مروان و درگیری آنها با بنی عباس و بالاخره منقرض شدن آنها و باز شدن باب گفت و گو و تعلیم و تعلّم و ترجمۀ کتب یونانی و عبری به عربی و ورود یهود و نصاری و نفوذ آنها در دربار خلفا و جا افتادن آنها به عنوان عالم و محدث اسلامی! در میان مردم، آرای مختلف به میدان عرضه و تقاضا وارد شد، در حالی که فشار حکام جائر، فرصت تبلیغ و نشر صحیح دین را از فرزندان رسول (ص) سلب کرده و آنها را به انزوا کشانیده و جعل کنندگان احادیث را میدان دار کرده بود.
از این رو مردم دور افتاده از عصر رسالت و سیراب شدۀ از جرعه‌های امویان، رو به تعالیم علمای دربار عباسی آوردند و آنها هم برای دوام حکومت خود، میدان مذاهب و فرقه سازی را باز گذاشتند. اما باز میدان دار تبلیغ و تعلیم و وعظ، شاگردانی از ائمه‌ (ع) بودند که خود را به دربار خلفا فروخته و به دنبال متاع دنیا، حظّ اخروی را پشت سر افکنده بودند، از این رو سال‌های فراوانی اصلاً مذهب شیعه جعفری (ع) حتی به عنوان یکی از مذاهب اسلامی هم در کنار سایر مذاهب شناخته نمی‌شد!
پیدایش اختلاف و تحزّب و تفرّق به 72 فرقه، حاصل عمل گروهی است که در سقیفه جمع شده و از سپاه اسامه تخلف کرده و آن همه وصایای پیامبر (ص) در مورد علی (ع) و جریان غدیر خم و بیعت خود با علی (ع) را فراموش کرده و امت اسلام را از تعالیم ناب اسلامی تا حدود زیادی محروم کردند.
عده‌ای خود را پیرو سنت رسول (ص) دانسته، اما در آغاز خلافت خویش، حدود اسلامی را تعطیل کرده و در برابر نصوص اجتهاد نمودند. برخی اعلام کردند که "دو متعه در زمان رسول (ص) حلال بود من آن دو را حرام می‌کنم: متعۀ نساء (ازدواج موقت) و متعۀ حج (حلّ بین عمره تمتع و حج تمتع)"[2]. و زمانی نگذشت که "حی علی خیر العمل" را از اذان حذف کرده تا مردم به جای نماز به جهاد با روم و ایران بروند! نماز مستحبی را به جماعت نهادند و بالاخره وضوی نبوی را تغییر دادند تا او هم از این تغییر سنت بی بهره نماند! عده‌ای هم به جای سنت رسول (ص) به سنت خلفا گردن نهادند و برای تشخیص علویان و شیعیان، بر وضوی عثمانی اصرار کردند تا نسل علی (ع) و زهرا (ع) و شیعیان آنها را منقرض نمایند. مردم شامات، بعد از فتح شدن شامات توسط مسلمانان، کسی جز امویان را به عنوان سمبل اسلام بر خود ندیدند. معاویه برای آنها خلیفۀ رسول اللَّه (ص) بود که نیت او آن بود که نامی از رسول الله (ص) نماند و اسم و رسمی از ذریۀ رسول (ص) و علی (ع) و زهرا (س) در میان نباشد، از این رو سنت سیئۀ او؛ یعنی لعن و سب علی (ع)! در خطبه‌های نماز جمعه و سایر خطبه‌های رسمی تا زمان عمر بن عبدالعزیز باقی ماند و تا آخر امامان هدایت در انزوا و حاشیه قرار داده شدند.
تنها در زمان درگیری بنی امیه و بنی عباس و تظاهر بنی عباس به حمایت از آل علی (ع)بود که میدان تبلیغ و تعلیم و تربیت برای بزرگانی چون امام باقر و امام صادق (ع) تا حدودی باز شد و احادیث نانوشته پیامبر اکرم (ص) با زبان ایشان بیان و تبیین و تفسیر گردید و بطون قرآن اظهار شد و گنجینۀ معارف ناب و احکام صریح و بلیغ اسلامی عرضه گردید و به اهتمام علمای شیعه و شاگردانشان به نسل‌های بعد منتقل شد. اما پس از استقرار عباسیان فشار بر ائمه‌ (ع) شکل تازه گرفت. ایشان یا در زندان بودند یا در تبعیدگاه و یا در لشکرگاه و مجبور به تقیه! از سوی دیگر، بازار عیاران علم و دانش و وعظ و خطابه رونق گرفت و هر کس عالم اسلام و محدّث و مجتهد معرفی شد و گروهی را پیرامون خود جمع کرد، تا آن جا که کثرت آنها، خلفا را نیز به وحشت افکند. بدین جهت مذاهب رسمی را در چهار مذهب شافعی، حنبلی، مالکی و حنفی محدود کردند و دستور داده شد، سایر رسایل جمع و مسکوت شوند!
در میان خلفا و کارگزاران آنها، گروه‌های مختلف با انگیزه‌های مختلف دیده می‌شوند که به این مسئله دامن زدند:
1. کسانی که نسبت به علی (ع) و زهرا (س) کینه و حسادت داشتند و این امر را به شکل‌های مختلفی هرچند ضعیف، در زمان رسول خدا (ص) نیز نشان می‌دادند که منابع اهل سنت و شیعه، آنها را ثبت و ضبط نموده است.
2. کسانی که اساساً برای کسب مقام و موقعیت و شهرت به اسلام گرویده و منتظر فرصت بودند، و پس از رحلت رسول (ص) که علی (ع) مشغول تجهیز جسد پیامبر (ص) بود، این فرصت را یافتند.
3. کسانی که در فتح مکه، از ترس جانشان ایمان آورده و همیشه به فکر تحریف و نابود ساختن اسلام بودند، و امویان از نسل آنهایند.
4. منافقانی از عرب و یهود که در اندیشۀ تحریف و انحراف دین و شکست مسلمانان بودند.
5. علمای یهود که به دربار امویان راه یافته و به اسم مبلغ و خطیب و محدث اسلامی شهرت پیدا کرده وارد میدان شدند.
6. جاهلان و واعظان و جعل کنندگان احادیث که برای رسیدن به پُست و شهرت و مال بیشتر بر یکدیگر سبقت می‌گرفتند.
7. علما و صاحب نظران غیر مسئول و غیر متعهد که قرآن و حدیث را سرمایۀ کسب خود قرار داده و در پی شهرت و مقام، از اهل بیت رسالت که اساتید آنها بودند، فاصله گرفتند. بدون هیچ آگاهی از قرآن و سنت نبوی (ص) و اطلاع دقیق از پیچیدگی‌های ادبیات عرب به تفسیر و تبیین دین و قرآن پرداختند و هر گروه، پیرو کسی و رأیی شد.
8. مردم ساده که از امتحانات و حوادث، طرفی نبستند و غربال شدند و از امامان‌ (ع) فاصله گرفتند، به عقاید ناصحیح مثل زنده بودن زیدبن علی (ع) (که مدت‌ها جسدش بر دار ماند) و یا حیات اسماعیل بن جعفر (ع) (که پدرش خود او را دفن نمود) دچار گشتند، و به امامت آنان قایل شدند.
9. و بالاخره تحریکات استکبار جهانی و صهیونیزم برای تفرق امت اسلامی و اضمحلال آنها با شیوع بابیت، بهاییت، وهابیت، طالبان و... .
از این رو عوامل تفرق امت اسلامی را می‌توان به عوامل درونی و عوامل بیرونی تقسیم نمود. عوامل درونی؛ مانند: کینه و حسادت و بخل نسبت به اهل بیت‌ (ع)[3] از جانب امویان و عباسیان و...، جهالت و سادگی مردم ، گرایش به کسب مقام و شهرت و اسم و رسم، و عوامل بیرونی؛ مانند: منع کتابت احادیث و سیره نبوی (ص) به مدت صد سال، عدم آشنایی به ادبیات عرب و بروز اختلاف قرائت‌ها و برداشت‌ها از قرآن، ورود احادیث جعلی فراوان به منابع اسلامی، جدایی از اهل بیت عصمت و طهارت که عالمان به قرآن و غیب‌اند، اجتهادها و استبداد در رأی‌ها در برابر سنت نبوی (ص) توسط خلفا، حمایت خلفا از برخی فرق و مذاهب، به انزوا کشانیدن ائمه‌ (ع) و شیعیان ایشان و در فشار قرار دادن آنها، میدان‌دار شدن برخی یهود و نصارا برای دین اسلام و اختناق حاکم بر مردم.
یقیناً هر کدام از اینها به نحوی در تحریف و تفرق در اسلام و مسلمین مؤثر بودند و دیگران نیز ناخواسته به آن کشانیده شده و به آن دامن زده‌اند. آنچه مسلّم است از میان راه‌ها و آرای گوناگون جز یک راه مستقیم و حق بیشتر نیست و سایرین به همان اندازه که با این هماهنگ اند، از حقیقت بهره مندند اما وقتی با انحراف‌ها و خطاها مخلوط گردند، باطل به حساب می‌آیند.
شناخت راه صحیح و حق از طریق قرآن کریم که به اعتقاد فریقین به اعجاز الاهی از هرگونه تحریف مصون مانده است و سنت نبوی (ص) صحیح و متواتر بین شیعه و سنی، امکان پذیر است و سنت و سیرۀ امامان معصوم‌ (ع) نیز در همین راستا قرار دارد.
پی نوشتها:
[1] مائده، 3 و 67.
[2] ارشاد، شیخ مفید، ترجمه، رسولی محلاتی ج ‌1 164 فصل 50 ، جریان حجة الوداع و آمدن علی (ع) از یمن به مکه معظمه و داستان غدیر خم ..... ص : 158؛ روضه کافی، ترجمه، کمره‌ای ج ‌1، 97 ،خطبه از امیر المؤمنین(ع) ..... ص 94.
[3] فتح، 15؛ نساء، 63 - 49.
منابع و مآخذ:
1. طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 4، انتشارات اسلامی، قم، ص 365 - 364.
2. قمی مشهدی، محمدبن محمد رضا، کنزالدقائق، ج 4، مؤسسه طبع و نشر وزارت ارشاد، چاپ 1، 1411 ه.ق، تهران، ج 3، ص 417 و ج 4، ص 117.
3. موسوی، شرف الدین، ترجمه، امامی، محمد جعفر، حق جو و حق شناس، بنیاد معارف اسلامی، چاپ 1، 1373 قم.
4. جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر تسنیم، ج 1، اسراء، چاپ 1، 1378، قم، ص 99 - 98.
5. جوادی آملی، عبداللَّه، قرآن در قرآن، اسراء، چاپ 2، 1378، قم، صص 350 - 315.
6. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه قم، چاپ 1، 1379 قم، ص 239 - 150.
7. شهرستانی، سید علی، وضوی پیامبر، عروج اندیشه، چاپ 1، 1377، مشهد.
8. اصغری، سید محمد، قیاس و...، کیهان، چاپ 2، 1370 ، تهران.
9. قمی، شیخ عباس، تتمة المنتهی، پیام آزادی، چاپ 1، 1379 تهران.
10. تیجانی، محمد، اهل سنت واقعی، ج 1 و 2، بنیاد معارف اسلامی، چاپ 3، 1374 ، قم.
11. نقوی، سید محمد تقی، شرح و تفسیر خطبه غدیر، مرکز تحقیقاتی فرهنگی جلیل، چاپ 1، 1374 تهران.

منبع: http://farsi.islamquest.net




پیدایی تشیع و عوامل مؤثر آن از دیدگاه مستشرقان

پیدایی تشیع و عوامل مؤثر آن از دیدگاه مستشرقان

مقدمه

        امروزه آیین شیعه در عرصه جهانی به خصوص جهان اسلام به عنوان مذهبی تأثیر گذار بر تحولات سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی مسلمانان شناخته می شود.به این دلیل و دلایل دیگر، مذهب تشیع مورد توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران در سراسر دنیا به ویژه مستشرقان قرار گرفته و روند نگارش مقاله، کتاب و تأسیس مراکز پژوهشی در این زمینه در سالهای اخیر رو به فزونی است.

      اکنون پرسش اصلی این است که دیدگاه مستشرقان درباره به وجود آمدن(پیدایش تشیع) مذهب تشیع چیست؟زمینه و علت پیدایش این مذهب از نظر آنان بر چه امری استوار است؟ و دلیل اصلی این اظهار نظر از سوی آنان چیست؟ به همین خاطر، در این پژوهش تلاش بر این است تا دیدگاه برخی از مستشرقان معاصر غیر مسلمان در این باره، که نگاهی برون دینی به مکتب و مذهب تشیع دارند طرح و با یک نگاه درون دینی با تکیه بر اسناد تاریخی وکلامی مورد بررسی و نقد قرار گیرد.

     اهمیت و ضرورت پرداختن به چنین مباحثی به این دلیل است که خاورشناسان چه در دوره هجوم استعماری و چه در دوران معاصر که نگاهی به اصطلاح علمی به اسلام و بخصوص تشیع دارند، کلامشان بار معنایی خاصی دارد.مؤید این مطلب را می توان به وضوح در مقاله آقای اتان کلبرگ با نام از امامیه تا اثنی عشریه[2] را دید.نگاهی که مستشرقان در پیدا شدن مذهب شیعه دارند، تشیع را یک مکتب همه ‌جانبه به صورت امروزه از آغاز رسالت پیامبر(ص)نمی‌دانند.بلکه معتقدند تشیع به تدریج در یک فرایند زمانی شکل و تکامل یافت.این اعتقاد خلاف عقیده شیعه و حتی برخی نقلیات  منابع سنی است. لذا در این تحقیق با روشی تحلیلی به موضوع نگاه می شود.

 

تعریف واژه مستشرق(شرق شناس)

      شرق شناسی که در زبان فارسی خاورشناسی و در زبان عربی استشراق و در انگلیسی (Orientalism )[3] خوانده می شود، مطالعه و پژوهش درباره تاریخ، فرهنگ، سیاست و اقتصاد و..... همه جنبه های مربوط به شرق است.

       از نظر ادوارد سعید:

      «تعریف شرق شناسی آن است که بر اساس آن هر کس که به تدریس، نوشتن و پژوهش پیرامون شرق بپردازد، چه انسان شناسی باشد و چه جامعه شناسی و یا تاریخ، شرق شناسی خواهد بود.»[4]

       شرق شناسی توسط مستشرقان در دوره های مختلف تاریخی صورت گرفته و هر دوره دارای رویکرد خاصی است.اندیشمندان غربی فعال در این زمینه مدعی هستند که با پژوهشهای عینیت گرا در مورد شرق توانسته اند نکات و زوایای پنهان را به شرقیان بشناسانند که مردم شرق خود توانایی رسیدن به آن را نداشته اند.[5] لذا زمان حضور آنان در شرق، موضوعات مورد مطالعه و بررسی های آنان، علت و انگیزه های تحقیق و پژوهش توسط آنها از جمله نکاتی است که هنگام تحقیق و مطالعه بر روی آثارشان باید مورد توجه اندیشمندان مسلمان قرار گیرد.

 

پیشینه شیعه پژوهی از سوی مستشرقان

      آشنایی خاورشناسان و غربیان با اسلام و تشیع به صورت رسمی به زمان جنگ های صلیبی باز می گردد. [6]اما گزارش های تاریخی حاکی است که ارتباط بین دولت های شیعی و مستشرقان، در قبل از این برخورد نیز صورت گرفته است. از قرون وسطی به بعد، مستشرقان با اهداف عمدتا سیاسی[7] به شیعیان بیشتر توجه می کردند.لذا کار علمی منظمی در این دوره صورت نگرفته است.

      چنان که در آثار  افرادی چون مارکوپولو و....وبرخی سفرنامه ها، تنها اطلاعات پراکنده ای درباره عقاید و آراء آیین تشیع یافت می شود که در برخی از این گزارشها اشکالات اساسی وجود دارد.به نظر می رسد اینان بیشتر مطالب خود را بر اساس عملکرد عوام از شیعیان[8] و گاهی هم از اسماعیلیان و غلات گرفته و این رفتار آنان را، متعلق به شیعه اعتقادی اثنی عشری می دانند.به عبارت دیگر رفتارهای پیروان تشیع (به معنای عام) را معیار عقاید صحیح شیعه امامیه فرض، و آنرا به مکتب تشیع نسبت داده اند.در نتیجه حقیقت مذهب تشیع آن گونه که شایسته است به دنیای غرب، که چشم به دهان مستشرقین خود دوخته اند معرفی نشده است.

       در تأیید این مطلب هاینزهالم می نویسد:

       «تحقیقات در مورد شیعه به عنوان یک آیین مستقل هنوز خارج از چارچوب مطالعات کلی اسلامی صورت نگرفته است.مطالعه تطبیقی ادیان به تازگی، شروع به شناخت تشیع کرده است.»[9]

       رویکردهای اخیر مستشرقان درباره تشیع حاکی از آن است که شیعه پژوهی در غرب همانند اسلام پژوهی مورد توجه قرار نگرفت. بلکه در سالهای اخیر به این امر  توجه مناسبی شده است.در گذشته اگرچه نمی توان همه موارد را استقراء کرد اما انگیزه های اغلب استعماری آنان در نگاه به تشیع بسیار واضح است.در دوران معاصر نیز که تحقیق و پژوهش در این درباره رنگ و لعاب علمی به خود گرفته در بررسی تعدادی از این آثار، نگاه آنان به پیدایش تشیع خیلی تغییر نکرده است.

    اکنون در کرسی های اسلام شناسی و شیعه شناسی، موسسات، نهادها و دانشگاههای مختلف، دانشجویان و اساتید غربی و شرقی در انتهای مقاطع مختلف تحصیلی، مقالات، پایان نامه ها و پروژه هایی درباره تشیع می نویسند.به عنوان نمونه برخی از این آثار به شرح ذیل است:

      نقش سیاسی امامت در اصول تشیع: بررسی موردی امام علی (ع)، شیعه،[10] ،از امامیه تا اثنی عشریه اثر اتان کلبرگ، کتاب جانشینی محمد تألیف مادلونگ، کتاب«تشیع»،اثر هاینز هالم،و....

     در این آثار، فعالیت علمی مستشرقان درباره تشیع به وضوح مشهود است.اکثر این پژوهشگران نگاه شان به تشیع تغییر نکرده و بیشتر تلاش آن ها در صدد شناسایی قدرت شیعه در منطقه خاور میانه متمرکز است.

.     اکنون با توجه به اهمیت موضوع در این تحقیق تلاش بر آن است تا دیدگاه مستشرقانی که بیشتر آنان معاصر بوده و از شیعه شناختی متفاوت با عقاید شیعه دارند، در باره آغاز پیدایش تشیع طرح و مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

 

دیدگاه مستشرقان درباره خواستگاه تشیع

      خواستگاه تشیع موضوعی است بسیار مهم که از سوی مستشرقان و مورخان سنی مذهب مورد توجه قرار گرفته و هر کدام از این پژوهشگران بر اساس تحلیلها و خط مشی فکری و یا منابع و متون تاریخی و کلامی خود، زمانی را برای آغاز تشیع به عنوان یک حزب سیاسی که در مقابل جریان خلافت اسلامی جبهه گرفته مطرح می کنند.نویسندگان و محققان غربی در تلاش برای معرفی شیعیان از حیث تاریخی و فکری ابتدا تشیع را از نگاه خود شیعیان تعریف و سپس به بحث خواستگاه و پیدایش تشیع از دید و نگاه خود می پردازند و برای این موضوع دلایلی می آورند.

     بطور کلی اظهار نظرها، درباره پیدایش شیعه به دو دسته تقسیم می شود:

1.تشیع ریشه در دوره رسول خدا(ص)دارد.[11]

     در این نگاه، تشیع برخاسته از متن دعوت اسلامی و آغاز آن همزمان با شکل گیری اسلام است.

2.تشیع زائیده تحولات و حوادث سیاسی و فکری بعد از رحلت پیامبر است.

     در این دیدگاه تشیع همانند و در عرض دیگر تحولات سیاسی و فکری و بسان رویدادی ناگهانی که بعد از وفات پیامبر(ص) به منصه ظهور رسیده در نظر گرفته می شود.صاحبان این نظریه بر اساس نوع و زمان تحولات فکری و سیاسی به چند دسته تقسیم می شوند:

     الف.عده ای قائلند تشیع بعد از وفات پیامبر(ص)در روز سقیفه پدید آمده است.[12]

     ب.برخی نیز معتقدند تشیع در روز فتنه الدار یعنی حوادث اواخر خلافت خلیفه سوم و جریان شورش مسلمانان که منجر به قتل وی شد به وجود آمده است.به اعتقاد این گروه بعد از این ماجرا، پیروان علی(ع)که همان شیعیان بودند، در مقابل خون خواهان عثمان و به اصطلاح عثمانیان قرار گرفتند.[13]

ج.گروهی اعتقاد دارند که تشیع بعد از جنگ جمل،تا شهادت علی(ع) به وجود آمده است.[14]

د.برخی نیز برآمدن شیعه را در واقعه کربلا می دانند. [15]

ر.عده ای نیز پیدایش آنرا از سوی ایرانیان میدانند.[16]

      با توجه به اهمیت و محوریت موضوع، در آغاز نظریه گروه دوم- یعنی قائلین به پیدایش تشیع بعد از وفات رسول خدا(ص)- ارائه و به نقد و بررسی آن پرداخته می شود و سپس در بخش دیگر نظریه گروه اول- یعنی قائلین به وجود اصطلاح تشیع در زمان رسول خدا(ص)- که اعتقاد اصلی شیعه است، به عنوان نقدی بر نظریه دوم مطرح می شود.

الف.پیدایش تشیع در روز سقیفه

        روز وفات رسول خدا(ص)، انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند.خبر به ابوبکر و عمر رسید.آنان به سرعت خود را به آنجا رساندند.انصار خود را محق جانشینی پیامبر(ص)می دانستند. مهاجران و قریش با استدلال بر اینکه از خویشان و نزدیکان پیامبرند خود را سزاوارتر معرفی می کردند.رقابت در میان انصار از طرفی و اتحاد در میان مهاجران حاضر در سقیفه، کار را برای ابوبکر هموار کرد.هر چند حباب بن منذر در دفاع از جانشینی علی(ع) سخن راند ولی عدم حضور بنی هاشم و یاران با وفای حضرت(ع) این ندا را در نطفه خفه کرد.اعترضات دیگران از جمله عباس عموی پیامبر(ص)و فضل بن عباس، و دیگران نیز در پس این مجلس مؤثر نشد.[17]

      اغلب مستشرقان بر اساس برداشتهای خود از منابع و متون تاریخی و کلامی اهل سنت جریان اختلاف بر سر جانشینی پیامبر(ص)در سقیفه را عامل پیدایش دو مذهب شیعه و سنی می دانند و از وجود یاران و پیروان علی(ع) و احادیث وارده از پیامبر(ص)در باره این گروه، در قبل از سقیفه هیچ گونه اشاره ای نمی کنند.در این نگاه تشیع همانند و در عرض دیگر تحولات سیاسی و فکری و بسان رویدادی ناگهانی که در پی کسب قدرت است به نظر می رسد.از جمله قائلین به این نظریه  می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1)آر،لالانی:

       از لحاظ تاریخی،ریشه اسلام شیعی به زمان بلافصل بعد از رحلت حضرت محمد(ص)    می رسد که عده ای از صحابه پیامبر(ص)، در سقیفه بنی ساعده در مدینه ابوبکر را به جانشینی برگزیدند.[18]

2)دوایت م.رونالدسن:

       به خاطر موضوع خلافت و جانشینی جدایی بزرگی در اسلام به وجود آمد و چه کسی جانشین محمد(ص)خواهد شد؟آیا او دامادش و برادر دینی و هم قسمش را خلیفه میکند؟و یا اینکه معتقد بود عامه مردم باید خلیفه را انتخاب کنند؟این مسأله جانشینی، اسلام را به دو طیف تقسیم کرد.[19]

3)برنارد لویس:

       شکاف بین سنی و شیعیان در آغاز به صورت یک عدم توافق سیاسی بر سر مسأله رهبری امت اسلامی بود.ماجرای جدا شدن شیعیان از اهل سنت با مشاجره بر سر انتخاب خلیفه ،رهبر امت و کشور آغاز شد.[20]

4)فرانسوا توال:

       فهم پدیده تشیع از نظر ژئوپلیتیک مقتضی تفکیک دو وجه یا منظر است.اولین وجه، به شکل گیری تشیع مربوط است که پس از رحلت پیامبر(ص)در مدتی نزدیک به 150 سال در مقام یک اعتراض سیاسی نسبت به جانشینی پیامبر(ص) در رأس امت نوپای اسلامی شکل گرفت.

       خلفای نخستین که نقش ریاست مذهب و سیاست را همزمان عهده دار بودند، از میان صحابه پیامبر(ص) منصوب شدند.اعتراضات سیاسی نیز از همین زمان آغاز می شود. [21]

5)جان نورمن هالیستر:

       تمام مطالعاتی که درباره شیعه صورت گرفته انسان را بی درنگ به مقام علی(ع)و مناسبات او با پیامبر باز میگرداند.این امر موجب پیدا شدن بزرگترین انشعاب در اسلام گردیده است.این انشقاق به مجرد درگذشت محمد(ص) و عنوان شدن مسئله جانشینی پدید آمد.[22]

       در نگاه این گروه از مستشرقان به پیدایش تشیع، نزاع برای کسب قدرت سیاسی بعد از وفات پیامبر(ص) به عنوان عامل اصلی پیدایش این مذهب بیان شده است و مفهوم آن این است که مذهب تشیع هیچ گونه سابقه، و مبانی اعتقادی و کلامی ندارد.

       گروهی دیگر از مستشرقان نیز بر خلاف این نظریه، بیعت مردم با علی(ع)و جریان قتل عثمان را سبب اصلی ایجاد و پیدایی شیعه می دانند:

ب.پیدایش تشیع در جریان قتل عثمان و بیعت با علی(ع)

        عثمان به دنبال فساد اداری و مالی و گماشتن افراد نالایق از بنی امیه و خویشان خود در رأس مناصب دولتی، خشم مردم کوفه و مصر را برانگیخت و چون به اعتراضها ی مکرر مسلمانان در مورد تغییر استانداران و درخواستهای آنان ترتیب اثر نداد، سرانجام با کشف نامه ای از غلام او در قتل شورشیان، انقلاب و شورشی جدی بر علیه حکومت وی به وجود آمد که منجر به قتل وی گردید و سپس مردم با علی(ع)به عنوان خلیفه و خلافت بیعت کردند.[23]

      نقل این سند تاریخی نیز با توجه به نوع برداشتهای مستشرقان در وقایع سیاسی شیعه، سبب شده تا عده ای از آنان زمان  قتل عثمان و بیعت با علی (ع) را روز آغاز پیدایش شیعه  بدانند همانند: 

1)هاینز هالم:

       «در واقع کلمه عربی شیعه به معنی حزب است.شیعه علی(ع) نامی بود که در کشمکشهای ایجاد شده بر سر جانشینی عثمان خلیفه سوم و مقتول در سال35 ه/ ق و 656 م، به افرادی داده شد که از پسر عمو و داماد پیامبر(ص)علی(ع)بن ابی طالب طرفداری می کردند.»[24]

2)یولیوس ولهاوزن:

       «با کشته شدن عثمان، اسلام به دو حزب تقسم شد.حزب علی(ع) و حزب معاویه.در زبان عرب واژه شیعه بر حزب نیز اطلاق میشود.لذا شیعه علی(ع)در برابر شیعه معاویه قرار میگیرد.»[25]

3)مارشال.گ.س.هاجسن:

       اصل مذهب شیعه از آنجا بود که عده ای از مسلمانان به پیروی از یکی از پیشوایان صدر اسلام برخواستند.آنان پشتیبان خلافت علی(ع)پسر عمو و داماد پیامبر(ص)پس از کشته شدن سومین جانشین رسول خدا(ص) بودند.[26]

4)ر.آ.نیکلسون:

      امت اسلام تا مرگ عثمان کم و بیش متحد باقی مانده بود.ولی از آن به بعد به دو حزب مشخص،یکی شیعه علی(ع) و دیگری شیعه معاویه تقسیم گردید.چون معاویه خلیفه شناخته شد،شیعه علی(ع)که اکنون به اختصار شیعه خوانده میشود،مستقل ماندند.از آن پس لفظ شیعه به تنهایی به معنی فرقه بکار رفته است.[27]

5)توشی هیکو ایزوتسو:

      پس از مرگ عثمان آراء بسیاری پدید آمد و سه حزب عمده پا به میدان گذاشت.به نظر، یکی از آنها مشهور به شیعه علی(ع)،و فقط علی(ع)بود که کاملا حق خلافت داشت.[28]

      قائلین به این نظریه نیز، به مبانی اعتقادی شیعه ، جایگاه علی(ع)در نزد پیامبر(ص)ومعرفی وی در یوم غدیر هیچ گونه اشاره و توجهی نکرده و شیعه را در قالب یک جریان و فرقه سیاسی و انحرافی تصور کرده که آبشخور پیدایش این تفکر، بعد از قتل عثمان برای کسب قدرت بوده است.

      نظریه دیگر، جنگ جمل و دیگر جنگهای امام علی(ع)با مخالفان را سبب اصلی این جدایی و پیدایش شیعه می داند.

 

ج.پیدایش تشیع بعد از جنگ جمل تا شهادت حضرت علی(ع)

     در بیان این دیدگاه و حادثه و زمانی که منجر به ظهور تشیع شد می توان گفت این نظریه تشیع را نوعی عکس العمل عقیدتی و مذهبی گروهی از یاران و پیروان علی(ع) در برابر خوارج می داند که می گفتند امامت امری عمومی است و ویژه افراد خاص نیست.بر اساس این دیدگاه شیعیان در مقابل تکفیر علی(ع) از سوی مخالفان به تنزیه وی پرداختند و امامت او را نیز یک واجب الهی اعلام کردند.[29]

1)مونتگمری وات:

      آغاز حرکت شیعه یکی از روزهای سال37 ه/ق و658 م،بوده است.زمانی که گروهی از پیروان علی(ع)گفتند ما دوستدار کسی هستیم که ترا دوست بدارد و دشمن کسی هستیم که ترا دشمن بدارد.[30]

2)ر.ناث:

جنگ جمل نشان دهنده آغاز تشیع در اسلام است.ترور علی در کوفه(19 رمضان) احساسات مردم را برانگیخت و پیروانش او را ولی نامیدند.[31]

د.برآمدن شیعه در واقعه کربلا

       برخی از مستشرقان از جمله بروکلمان[32] ، معتقدند که آغاز بر آمدن مذهب تشیع در واقعه کربلا و بعد از شهادت امام حسین(ع)است.

       به نظر می رسد صاحبان این تفکر- که نشأت گرفته از سنی مذهبان است-بین پیدایی و تکامل تفکر شیعی و اتفاقات سیاسی از جمله قیام توابین در انسجام شیعه خلط کرده و ظهور برخی از فرقه های شیعه نظیر کیسانیه را به حساب کل جریان تشیع گذاشته اند.

ر.عده ای نیز برآمدن شیعه را از سوی ایرانیان می دانند

       درباره انتساب پیدایش شیعه و اعتقاد به امامت از سوی ایرانیان، ادوارد براون مى‏نویسد:

       ایرانیان سلطنت را حق آسمانى یا موهبت الهى مى‏دانستند که در دودمان ساسانى به ودیعه قرار گرفته بود،و این عقیده تاثیر عظیمى در سراسر تاریخ ادوار بعدى ایران داشته است.على الخصوص علاقه شدید ایرانیان به مذهب تشیع تحت تاثیر همین عقیده است که محکم به مذهب تشیع چسبیده‏اند.[33]

    وی همچنین در جلد دوم تاریخ ادبیات ایران می نویسد:

     «از همان آغاز، برخی از شیعیان مقام علی را چنان بالا بردند که جنبه الوهیت یافت و هم اکنون جمعی کثیر در ایران، که علی اللهی خوانده می شوند، ایرانیان از روزگار قدیم به حق اللهی معتقد بودند و از انتخابات عمومی و دمکراتیک که موافق طبع اعراب بود، بیزاری بسیار داشتند.از این رو کاملا طبیعی بود که اساس و ارکان مذهب شیعه از آغاز به دست ایرانیان ساخته شود و نیز بی شک اعتقاد این مردم به امام چهارم و اعقاب او بدان سبب محکمتر گشته بود که مادر او را از شاهزادگان ساسانی می دانستند.»[34]

      مستشرقانى که در صد و پنجاه سال اخیر به این قبیل مسائل پرداخته‏اند، بدان دلیل که در زمان آنها، اکثریت مردم ایران بر مذهب تشیع بوده‏اند، در پى کشف علت‏ آن برآمده‏اند. آنها که همیشه در صدد حل این قبیل مسائل از راه پیگیرى زمینه‏هاى روحى و پیشینه‏هاى فکرى هستند، بدون توجه به تاریخ تشیع در بلاد عربى، تشیع را مذهبى ایرانى معرفى کرده‏اند.

     باید اشاره کرد که این دیدگاه و نظریه، دارای مخالفانی نیز می باشد چنانچه گلدزیهر یادآوری می کند که:

     «این گفته خطاست که کسى بگوید منشا و مراحل رشد تشیع از اثر تعدیل یافته افکار ایرانیان در اسلام است. این توهم شایع مبتنى بر درک غلط حوادث تاریخى است. حرکت علویین در یک منطقه عربى خالص شکل گرفته است. او مى‏افزاید: تشیع همچون خود اسلام منشا عربى داشته کما این که اصول او نیز در همان محیط عربى شکل گرفته است‏».[35]

     از بیان مطالب ارائه شده در این بخش  چنین نتیجه می توان گرفت که:

1.ارائه دیدگاه های متفاوت و اختلاف نظر درباره پیدایش تشیع و زمان شکل گیری این مذهب حکایت از تشویش آراء، مطالعات و نگرش مستشرقان است.

2.تعدادی از این دیدگاه ها  از جمله انتساب پیدایش تشیع به ایرانیان توسط خود غربی ها مورد نقد و بررسی قرار گرفته و مردود شمرده شده است.

3.دیدگاه های متفاوت ارائه شده در این باره به مباحث اعتقادی و کلامی شیعه نمی پردازد و به عبارت دیگر زیر بنای شکل گیری تشیع ریشه در دین اسلام و نص الهی ندارد. بلکه معیار مستشرقان نگاهی صرفا سیاسی است.چنانچه آناواتی گاردت در مقدمه ای بر کلام اسلامی می گوید:ای کاش کلام شیعه را(در تحقیقات خود)مورد توجه قرار می دادیم.

      درباره آغاز پیدایش مذهب شیعه، نظریات دیگری نیز وجود دارد، از جمله پیدایی آن در دوره صفویه، که با توجه به بی اساس بودن این گونه نظریات از حیث تاریخی، لزومی به طرح و بررسی آن در این تحقیق نیست.

      می توان گفت،در این بخش آنچه نتیجه داد این بود که در استقراء سخنان این تعداد از نظریه پردازان، اختلاف نظر وجود دارد و هر گروه با انگیزهایی این موضوع را در آثارشان منعکس کرده اند.این نتیجه گیری در پایان بحث به ما کمک می کند تا بهتر بتوانیم نظریات آنان را نقد و بررسی کنیم.

    اکنون با مشخص شدن دیدگاه مستشرقین درباره پیدایش تشیع، سؤال دیگر این است که از نگاه مستشرقان  چه عاملی زمینه پیدایش این مذهب در آن دوره زمانی بوده است؟

 

زمینه ها و علل پیدایش تشیع از نگاه مستشرقان

      در بیان تعریف های ارائه شده درباره مذهب تشیع توسط مستشرقان علاوه بر ذکر زمان شکل گیری این مذهب، به نوع رویکرد و علل پیدایش تشیع اشاراتی ضمنی وجود دارد که حاوی اختلاف نظر ایشان درباره زمان و زمینه های پیدایش این مذهب بود.لذا برای روشن شدن موضوع بحث، بررسی این نکته مهم می نماید که زمینه و یا انگیزه اصلی ایجاد و پیدایش تشیع در دوره های تاریخی اعلام شده از سوی مستشرقان چیست؟

      با وجود چند نظریه متفاوت درباره زمان پیدایش تشیع از سوی مستشرقان و دقت نظر در مطالب آنان می توان گفت ،هر کدام از این گروه ها، در یک جمع بندی کلی بر اساس ارائه تعریف خود از ظهور تشیع، علتی را به عنوان زمینه و عامل اصلی این ظهور معرفی میکنند. به عبارت دیگر می توان گفت، هر گروه از مستشرقان،به عاملی در ظهور تشیع و یا  ایجاد دو حزب شیعه و سنی اشاره دارند.

الف.کسب قدرت سیاسی

    گروه اول- از قائلین به  پیدایی شیعه در بعد از وفات پیامبر(ص)-که منشأ پیدایش تشیع را در روزگار سقیفه می دانند، اختلاف بر سر جانشینی و خلافت بر امت در کسب قدرت سیاسی  را به عنوان عامل اصلی ایجاد  جدایی بین شیعه و سنی می دانند.در این نظریه آنچه اخمیت دارد رقابت سیاسی بین دو جریان از قریش است که با برتری در پی حذف رقیب است.

     برنارد لویس در این باره می نویسد:

     «شکاف بین سنی و شیعیان در آغاز به صورت یک عدم توافق سیاسی بر سر مسأله رهبری امت اسلامی بود.ماجرای جدا شدن شیعیان از اهل سنت با مشاجره بر سر انتخاب خلیفه، رهبر امت و کشور آغاز شد اصل تشیع، از اختلاف مسلمانان صدر اسلام درباره مسئله جانشینی پیامبر نشأت می گیرد. [36]

     گروه دوم نیز، از آنجا که آغاز به وجود آمدن  شیعه را مرتبط به زمان قتل عثمان و بیعت با علی(ع) می دانند، به قدرت رسیدن طرفداران علی(ع) و تشکیل حکومت را عامل اصلی این رخداد تاریخی بر می شمارند.آنچنان که هاینز هالم می گوید:

       «شیعیان در تلاش برای کسب قدرت سیاسی به صورت یک حزب ظهور کردند، و این خصوصیت سیاسی نخستین، خود را هرگز از دست نداد.و هرگز حتی در دورانی که در نهایت ضعف بسر می بردند از توان بالقوه خویش در بدست گرفتن قدرت غافل نبوده اند.شیعه علی(ع) نامی بود که در کشمکشهای ایجاد شده بر سر جانشینی عثمان به افرادی داده شد که از علی(ع)طرفداری می کردند.[37]

      در نقد و بررسی مطالب  این عقیده می توان گفت:از نظر آنان اختلاف بر سر جانشینی پیامبر(ص)میان انصار و مهاجرین به عنوان یک رویداد سیاسی در مدینه، سبب شد تا یک حزب سیاسی با نام تشیع به وجود آید. نتیجه این سخن آن است که به وجود آمدن تشیع به هیچ وجه مبنای اعتقادی و کلامی ندارد.

      جالب آن که عده ای از این مستشرقان بدون توجه به ولایت علی(ع)در یوم غدیر و ذکر آن  در منابع تاریخی شیعه و سنی، این روز را به عنوان تعیین جانشینی پیامبر(ص) نمی پذیرند:

منظور از پیامبر(ص)در غدیر خم هر چه بوده باشد،احتمالا تعیین جانشین نبوده است.[38]

    آنچه که روشن است، اختلاف اهل سنت و شیعه تنها بر سر جانشینی و رهبری سیاسی امام علی ع و خلیفه نخست نیست؛ بلکه اختلاف آنها ریشه‌ای‌تر و بنیادی‌تر از مسئله رهبری سیاسی است.

ب.حمایت و همراهی با علی(ع)

     حمایت و همراهی شیعیان با علی(ع) در مقابل کسانی که از سپاه وی جدا شدند سبب شد تا مستشرقین، زمینه پیدایش تشیع را به این واقعه تاریخی نسبت دهند.چنانکه ر.ناث می نویسد:

     «آغاز حرکت شیعه یکی از روزهای سال37 ه/ق 658م،بوده است.زمانی که گروهی از پیروان علی(ع)گفتند ما دوستدار کسی هستیم که تو را دوست بدارد و دشمن کسی هستیم که ترا دشمن بدارد.»[39]

  جان نورمن هالیستر نیز می نویسد:

       «تمام مطالعاتی که درباره شیعه صورت گرفته انسان را بی درنگ به مقام علی(ع)و مناسبات او با پیامبر باز می گرداند.این امر موجب پیدا شدن بزرگترین انشعاب در اسلام گردیده است.»[40]

       لازمه این سخن آن است که، حب به خاندان رسالت علت پیدایش تشیع است و به تعبیری، ((شیعیان محبتی))[41] پیرامون علی(ع)جمع شده و فرقه ای عقیدتی به نام شیعه را پدید آوردند.به عبارت دیگر دوستی و محبت مردم با ائمه(ع)، عامل به وجود آمدن گروهی شد که بعدها شیعه نام گرفت.بنابراین آنچه در پیدایی شیعه موج می زند محبت است.

ج.سیاست انتقام از خلفا و مخالفت با نظام موجود

      این نظریه به طور عمده از سوی کسانی مطرح می شود، که در صدد هستند تا پیدایش تشیع و اعتقاد به امامت را به ایرانیان منتسب کنند.از نظر مستشرقان، مذهب تشیع روی اساس سیاست انتقام گذاشته شده و در اثر داغ دلی ایرانی ها از خلیفه دوم است.[42]در این  زمینه می توان گفت، از نظر این گروه، رفتار دستگاه خلافت با ایرانیان، و عدالت محوری ائمه(ع)عامل اصلی نفرت مردم ایران از خلفا و گرایش به شیعه شدن است،چنانکه ادوارد برون به آن معتقد است و در این باره می نویسد:

      « شخص عمر خلیفه ثانى سنت و جماعت هم بدان سبب نزد شیعه مورد نفرت است که امپراطورى ایران را نابود ساخت.کینه ایرانیان نسبت ‏به عمر اگر چه در لباس مذهب ظاهر شد، محل هیچ گونه شبهه و تردید نیست.کلیه متشیعین منکر و دشمن سه خلیفه نخستین، هستند و معتقدند که علی پسر عم پیامبر(ص) و شوهر دختر او، که پیامبر او را جانشین خود کرد بایستی پس از رسول خدا خلیفه مسلمین می شد.»[43]

     لوتروب ستوارد نیز در این زمینه می نویسد:

     « ایرانیان می کوشیدند دارای استقلال داخلی بشوند و نخستین چیزی که اندیشه کردند این بود که خلافت اهل سنت را انکار کرده، خود را یاور اهل بیت پیامبر(ص) که حق آنها پایمال شده جلوه دهند و به این وسیله مذهب تشیع در ایران به وجود آمد.»[44]

    در بررسی تاریخی با توجه به سندی که یعقوبی ارائه می دهد، واژه شیعه، هیچ گونه ارتباطی با ایرانیان ندارد.در این سند، تعدادی از شیعیان کوفه با تسلیت شهادت امام حسن مجتبی(ع) از امام حسین(ع) برای برپایی عدالت و دفاع از شیعیان و نابودی ظلم دعوت می کنند.[45]

     به نظر می رسد آنچه که بین دیدگاه اکثر مستشرقان، مشترک است تصور شیعه به عنوان یک فرقه و حزب منحرف سیاسی است که تنها در پی کسب قدرت سیاسی و منافع، به فکر پدید آوردن تشیع با محوریت شخصیتی بزرگ از خاندان پیامبر(ص)است و هیچ مبنای دیگری وجود ندارد.

      سوال اساسی از مستشرقان این است که چرا گروهی در کنار علی(ع) جمع شدند و تشیع را به وجود آوردند؟ مگر مردم  چقدر او را می شناختند و به او اطمینان داشتند؟ چرا شخص دیگری محور شیعیان نبود؟ و اصولا چرا می خواستند حکومت و قدرت را به دست بگیرند؟آیا مبنای اعتقادی و کلامی برای دست یابی به قدرت توسط شیعیان وجود نداشت؟ اینها و چندین سوال دیگر وجود دارد که اگر مستشرقان در صدد پاسخ به آنها بودند هیچ گاه چنین اظهار نظری را درباره پیدایش تشیع نمی کردند.

 

زمینه اظهار نظر مستشرقان درباره زمان پیدایش تشیع

    سؤال دیگری که باقی مانده و باید به آن پاسخ داد این است که، زمینه اصلی این اظهار نظرها توسط مستشرقان درباره پیدایش تشیع چیست؟و یا به عبارت دیگر چه چیز باعث گردیده تا مستشرقان با اختلاف آراء، دوره های زمانی مختلف و زمینه های گوناگونی را به تشیع نسبت دهند؟

       پاسخ کوتاه آن که، آنچه سبب شده تا خاورشناسان  برداشتهای گوناگون و متفاوتی در این زمینه داشته باشند بستگی به تحلیلهای ذهنی ، خط مشی فکری، تحلیلهای نادرست، منابع و متون تاریخی مورد توجه آنان دارد. از آنجا که نگاه مستشرقین به تشیع و تاریخ اسلام نگاهی برون دینی است، می تواند بدون تعصب مذهبی هر گونه اظهار نظری را اعلام نماید.در این راستا آنها حتی متون تاریخی درون دینی را نادیده می انگارند.

الف.ارائه تعریفی از شیعه در قالب فرقه سیاسی

     «احزاب مذهبی و سیاسی مخالف در صدر اسلام»عنوانی بود که یولیوس ولهاوزن به تحقیق خود در زمینه پیدایش خوارج و شیعه داد و در سال 1901 میلادی آنرا منتشر کرد.پس از اظهار نظر رسمی وی تعدادی از مستشرقین نیز به تبعیت از وی، واژه شیعه را معادل حزب می دانند.چنانچه هاینز هالم نیز شیعه را اینگونه تفسیر می کند:

      « در واقع کلمه عربی شیعه صرفا به معنی حزب است.»[46]  

      به نظر می رسد که علت تصور مستشرقان از شیعه به عنوان یک فرقه سیاسی که در جریان تحولات تاریخی به وجود آمده در ارائه تعریفی سیاسی-و نه اعتقادی- به این سبب است که شیعیان را یک فرقه منحرف از مسیر اسلام در کنار سایر فرقه ها قرار می دهند.[47] و به عبارت دیگر، تشیع یک گروه سیاسی محض است که تنها در پی کسب قدرت سیاسی برای تشکیل حکومت و جانشینی پیامبر(ص) و رقابت با رقیبان است و نه در پی احقاق حق از دست رفته خویش.این باور ، مسلمانان را به دو گروه و یا دو حزب تقسیم کرد.در این زمینه حتی برخی منابع تاریخی مسلمانان نیز، با نگاهی فرقه ای به تشکیل مذهب شیعه بعد از وفات پیامبر(ص)اشاره و شیعیان را به عنوان اولین فرقه که در اسلام ایجاد شده معرفی می کنند.[48]

ب.رویدادهای مهم تاریخ تشیع

        با توجه به تشتت آراء درباره پیدایی تشیع، احتمال دیگر آنست که  اعلان آغاز شیعه در روز سقیفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حکمیت و واقعه کربلا و ....، مقاطعی هستند که حوادثی مهم و تاریخی در آنها واقع شده که بر تاریخ و تکوین مکتب تشیع تأثیراتی داشته است و همین امر سبب گردیده تا گروهی از مستشرقان و حتی اهل سنت، این دوره های مختلف تاریخی را به عنوان مبدأ پیدایش تشیع فرض کنند.[49]در این راستا فعالیت امام علی(ع) و یاران او برای احقاق حق خود و یا بیعت شیعیان با علی(ع)بعد از قتل عثمان ، و.....سبب اشتباه و اظهار نظر آنان گردیده است. 

ج.پیروی از منابع تاریخی اهل سنت

       برخی متعصبان از اهل سنت در پی تخریب عقاید، مبانی عقلی، شرعی و کلامی تشیع بوده و سعی داشته اند تا باورها و خرافه های را جهت تخریب به شیعیان نسبت دهند. یکی از تلاشهای آنان اظهار نظرهای متفاوت درباره پیدایش تشیع است.به اعتقاد مونتگمری وات: در زمینه تاریخ تشیع، گرایش روایات اهل سنت این است که همه چیز را در تاریکی و ابهام نگه دارد.[50] احتمال می رود از آنجا که عمده منابع خاورشناسان کتابهای اهل سنت است، سبب شده تا برخی از این خاورشناسان تحت تأثیر باورهای آنان قرار گرفته و در این باره به اظهار نظر بپردازند.چنانکه هانری کربن در گفتگو با علامه طباطبایی می گوید:

      «تا کنون مستشرقان اطلاعات علمی که از اسلام بدست آورده اند و مطالعاتی که در کتب و آثار اسلامی انجام داده اند و تماسی که با رجال علمی اسلام گرفته اند همه آنها در محیط تسنن بوده و از انظار و عقاید علماء اهل سنت و تألیفات و آثار آنها تجاوز نکرده است.»[51]

      ابن حزم اندلسی از جمله مورخان اهل سنت که در این زمینه اظهار نظر کرده و پیدایش تشیع را برخلاف عقیده شیعه بیان کرده است.او روز قتل عثمان را آغاز پیدایش گروه شیعه می داند.وی حتی نظریه دخالت عبدالله بن سبا را نیز در پیدایش تشیع مطرح می کند[52] ابن ندیم در الفهرست نیز، جنگ جمل را آغاز جبهه گیری دو گروه شیعه و سنی می داند.[53]

      آنچه درباره این نظریه می توان گفت به نظر می رسد اغلب مستشرقان، شیعه را با نگاه  اسلام سنی می شناسند.از منظر آنان مذهب تسنن اسلام واقعی بوده و شیعه فرقه ا ی جدا شده از اسلام در جریان تحولات تاریخی است لذا به منابع شیعی کمتر توجه و یا اصلا توجه نکرده اند.زیرا اولین برخوردهای غرب با دنیای اسلام در ارتباط با خلافت سنی  ممالک اسلامی صورت گرفت.

     در تحلیل دیگری می توان گفت برخی از مستشرقان از آثار همدیگر نیز بهره برده اند و در ارائه نظریات از هم تبعیت کرده اند.چنانکه هاینز هالم، مطالبی را پیرامون عقاید شیعه نقل می کند که برخی اسناد آن از ولهاوزن و سنی مذهبان است.[54]

 

حقیقت شیعه

    آنچه مطرح گردید دیدگاه مستشرقان درباره پیدایش تشیع با نگاهی برون دینی بود.اکنون شیعه برای دفاع ازحقانیت خود با رویکردی درون دینی و استناد به منابع شیعه و سنی به دفاع از مبانی فکری و اعتقادی خود می پردازد.

    در آغاز سخن باید گفت: دعوت به تشیع از همان روزی آغاز شد که حضرت محمد(ص) در همان روز بانگ کلمه«لا اله الا الله»در دره ها و کوه های مکه بر آورد.[55]زیرا وقتی آیه«و انذر عشیرتک الاقربین »[56]نازل شد و پیامبر(ص)اکرم بنی هاشم را گرد آورد و به آنها هشدار داد و دل آنان را از عذاب خدا بیمناک ساخت فرمود:

      «هرکدام از شما مرا یاری دهد او وصی و خلیفه من در میان شما باشد. هیچ یک از حاضران به درخواست آن حضرت – جز علی(ع)- پاسخ مثبت نداد.[57]»

      بنابر این دعوت به پیروی از علی(ع) از سوی صاحب رسالت(ص) همگام و هم زمان با دعوت به شهادتین صورت پذیرفته است.شاید تصور کنیم عنوان شیعه- جز پس از گذشت مدتی طولانی از زمان ظهور اسلام- به دوست داران و پیروان اهل بیت(ع)اختصاص نیافت.بدین معنا آنگاه که دوستان اهل بیت(ع)رو به فزونی نهادند و در سرزمینهای مختلف پراکنده شدند این عنوان به آنها منسوب گشت تا از سایرین ممتاز و مشخص شوند، اما این تصور درست نیست.زیرا اگر در احادیث نبوی به جستجو بپردازیم می یابیم که اختصاص این عنوان به دوست داران اهل بیت(ع) همراه با همان روزی که اسلام طلوع کرد، دارای سابقه می باشد.

     از جمله این احادیث، حدیثی است که سیوطی در تفسیر آیه ((اولئک هم خیر البریه[58])) از پیامبر اعظم(ص) نقل می کند:

     «آنان(اولئک هم خیر البریه) علی(ع) و شیعیان او هستند.آنان رستگاران روز قیامت هستند.»[59]

     در حدیثی دیگر پیامبر اکرم به علی(ع) فرمود:

    «یا فاطمه، علی و شیعیان او رستگاران فردا هستند.»[60]

     نیز طبق گزارشات منابع تاریخی گروهی از بزرگان صحابه در زمان رسول خدا(ص)به ولایت و دوستی نسبت به علی (ع) معروف بوده اند، مانند: سلمان فارسی، ابوسعید خدری، ابوذر غفاری، عماربن یاسر، حذیفه بن الیمان، خزیمه بن ثابت و.....[61]تعدادی از این افراد در زمان بیعت گیری از مردم برای خلیفه اول، با همراهی علی(ع)به بیعت با ابوبکر سر باز زدند و به خانه آن حضرت پناه بردند.[62]

     بنابراین موضوع دوستی و پیروی از خاندان پیامبر(ص)به روزگاران آن حضرت بر           می گردد.بر اساس روایات تاریخی پس از در گذشت پیامبر(ص) که موضوع جانشینی ایشان مورد اختلاف نظر قرار گرفت همین افراد از صحابه بر اساس نص و دستور صریح آن حضرت از حقانیت خاندان طهارت که نماینده آنان علی بن ابیطالب(ع) بود سخن گفته و از آن امام بزرگوار به عنوان شایسته ترین نامزد خلافت جانبداری کردند.[63]

 

نتیجه گیری

      با بررسی دیدگاه مستشرقان درباره خواستگاه و پیدایی مکتب تشیع و ارزیابی علل و زمینه های ارائه چنین دیدگاهی از سوی آنان به نظر می رسد با توجه به اختلاف نظر موجود در اراء آنها، حکایت از نوعی تشتت فکری در رجوع به منابع –به میژه منابع اهل سنت- و طرز تفکر و نوع نگاه آنها به تشیع و نیز تاریخ تحولات درونی شیعه به عنوان یک جریان فرقه ساز است.از منظر آنان اختلاف برسر جانشینی پیامبر (ص)و نزاع برای کسب قدرت سیاسی حول محور امام علی(ع)و دیگر تحولات تاریخی شیعه در دفاع از حقانیت خود، به عنوان یک جریان فرقه ساز که به دنبال جدایی از اصل اسلام است سبب شد تا یک حزب سیاسی با نام تشیع به وجود آید.نتیجه این حرف آن است که تشیع به صورت یک فرقه منحرف از اسلام جدا شده و به تدریج در یک فرایند زمانی به وجود آمده و تکامل یافته است و امروز  به عنوان یک قدرت سیاسی در خاورمیانه قدرت نمایی می کند.

 

منابع:

قرآن

ابن ندیم.الفهرست،.دار المعرفه،بیروت.

ابن ندیم،محمدبن اسحاق.الفهرست،تحقیق رضا تجدد،بی تا،بی جا.

ابن اثیر.عزالدین علی، الکامل فی التاریخ،ترجمه ابوالقاسم حالت،(تهران،مؤسسه مطبوعاتی علمی1371ش)

ابن حزم، ابی محمد علی،الفصل فی الملل و الاهواء،بیروت،دارصادر،چاپ اول1317ق،

ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران،ترجمه فتح الله مجتبایی،تهران،مروارید،چاپ چهارم،1367ش،

احمدوند. عباس. شیعه پژوهی و شیعه پژوهان انگلیسی زبان (1950 تا 2006 میلادی)

اخطب خوارزم.المناقب،.منشورات مکتبه الحیدریه.نجف1385ه.ق.

اشعری سعدبن عبدا....تاریخ عقاید و مذاهب شیعه. ترجمه یوسف قصایی.تهران.چ.اول نشر آشیانه کتاب

ایزوتسو، توشی هیکو. مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ترجمه زهرا پورسینا.تهران نشر سروش،چاپ اول1378

پیشوایی، مهدی. سیره پیشوایان، قم1376چاپ پنجم.نشرمؤسسه امام صادق(ع)

جان نورمن هالیستر.تشیع در هند، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی.تهران1373چاپ اول مرکز نشردانشگاهی

دوایت م.رونالدسن.عقیده الشیعه،.ترجمه عربی(ع.م)بیروت چاپ اول 1410ق نشر مفید

ر.ناث.اسلام در ایران شعوبیه.ترجمه محمودافتخارزاده.تهران چ.اول 1370نشرمیراثهای تاریخی اسلام

رابرت ا.هیوم.ادیان زنده جهان،. ترجمه عبدالرحیم گواهی.

سید محمدباقرصدر.تشیع یا اسلام راستین، ترجمه علی اکبرمهدیپور.تهران.نشرروزبه.

سیوطی. الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور.قم منشورات مکتبه مرعشی نجفی1404 ق.

سعید،ادوارد شرق شناسی.ترجمه عبدالرحیم گواهی.قم نشر دفتر فرهنگ اسلامی.چاپ اول1371

صبحی،احمد محمود.فی علم الکلام،دراسه فلسفیه لاراء الفرق الاسلامیه فی اصول الدین،دارالنهضه العربیه،بیروت1405

طباطبایی،سید محمدحسین.شیعه در اسلام، تهران .چ1371 نشر فرهنگ اسلامی

طباطبایی،سید محمدحسین.ظهور شیعه .نشرفقیه،.136

طبری،،محمد ابن جریر.تاریخ طبری.ترجمه ابوالقاسم پاینده،تهران،اساطیر،چاپ پنجم1375ش

عبداللهی،حسین.فرهنگ اسلام شناسان خارجی،مطبوعاتی مطهر1362ش،

فان فلوتن.تاریخ تشیع وعلل سقوط بنی امیه. ترجمه سیدهاشم حائری.تهران1325 نشر اقبال.

فرانسواتوال .ژئوپلیتیک تشیع.ترجمه حسن صدوقی ونینی.تهران1380 نشردانشگاه شهید بهشتی

فیاض ،عبدا...پیدایش و گسترش تشیع، ترجمه سید جواد خاتمی.سبزوارچ اول1382 نشرابن یمین

کامل مصطفی شیبی.همبستگی میان تصوف و تشیع،ترجمه علی اکبرشهابی.تهران1354نشردانشگاه تهران

گلدزیهر.عقیده و الشریعه، قاهره1945میلادی.

ارزینا.آ.ر.لالانی.نخستین اندیشه های شیعی،

مدرسی طباطبایی، سیدحسین. مکتب در فرایندتکامل، ترجمه،هاشم ایزدپناه.نشر داروین.آمریکا1374

مقاله برنارد لویس.تشیع و مقاومت و انقلاب(مجموعه مقالات) تهران 1368 نشر فاروس ایران.

مظفر،محمد حسین.تاریخ شیعه،ترجمه سید محمد باقر حجتی،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ پنجم1379

مسعودی،علی بن الحسین.مروج الذهب،ترجمه ابوالقاسم پاینده،تهران،انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ پنجم1374ش

مونتگمری وات، فلسفه و کلام اسلامی.ترجمه ابوالفضل غزتی.قم انتشارات علمی و فرهنگی چاپ اول1370

ولهوزن،یولیوس.ترجمه.تاریخ سیاسی صدر اسلام محمود افتخارزاده.قم چاپ اول1375 نشرمعارف

هاجسن ،مارشال.گ.س.فرقه اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای.تهران چ س1369 نشرسازمان انتشارات و آموزش 

هاینزهالم. تشیع.ترجمه محمد تقی اکبری.قم چاپ اول1385نشر ادیان

یعقوبی،محمد بن واضح.تاریخ یعقوبی،ترجمه محمد ابراهیم آیتی،(تهران،انتشارات علمی فرهنگی،چاپ پنجم 1382ش)

 



[1] .دانشجوی ارشد تاریخ تشیع .

[2] .فصل نامه پزوهشی دانشگاه امام صادق(ع)سال اول، شماره2،زمستان1374ش،ص201-220

[3] .این واژه به معنای عقاید و سیاست شرقی است.فرهنگ لغت انگلیسی به فارسی،نوشته فرشید سلیمان پور.

[4] . شرق شناسی،ادوارد سعید.ترجمه عبدالرحیم گواهی.قم نشر دفتر فرهنگ اسلامی.چاپ اول1371ص15

[5] . شرق شناسی،ادوارد سعید،از صفحه15الی20 و ر.ک. ولایتی،علی اکبر . فرهنگ و تمدن اسلامی،قم،نشر معارف،چاپ اول،ص 201

[6] . عبداللهی،حسین.فرهنگ اسلام شناسان خارجی،مطبوعاتی مطهر1362ش، ج1ص64و67.

[7] .همان،ج1،ص61.«مسیحیان مخصوصاً اربابان کلیسا برای اثبات حقانیت خود، اعتراضاتی نسبت به اسلام نشان داده اند به عنوان مثال، می گفتند:اسلام دین جنگ و پیکار و توسعه طلبی است.»ص67

[8] . طباطبایی،سید محمدحسین.ظهور شیعه .نشرفقیه.136.ص6

[9] . هاینزهالم. تشیع.ترجمه محمد تقی اکبری.قم چاپ اول1385نشر ادیان ص19

[10] . احمدوند. عباس. شیعه پژوهی و شیعه پژوهان انگلیسی زبان (1950 تا 2006 میلادی) ص149تا179

[11] .صاحبان این دیدگاه معتقدند که تشیع به عنوان یک جریان اصیل و به معنای اعتقاد به امامت و رهبری منصوص امام علی(ع) بعد از پیامبر(ص) و همگامی با آن امام، نه تنها همزاد و همراه با ظهور اسلام که اساسا جزئی از رسالت پیام آور آن بود.مظفر،محمد حسین.تاریخ شیعه،ترجمه سید محمد باقر حجتی،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ پنجم1379،ص33به بعد.و ر.ک.الشیبی،کامل المصطفی،الصله بین شیعه و تصوف،تهران،دانشگاه تهران1354ش،ص16.و..ر.ک.عاملی، محسن امین،اعیان الشیعه،ص19-20.

[12] . دوایت م.رونالدسن.العقیده الشیعه،.ترجمه عربی(ع.م)بیروت چاپ اول 1410ق نشر مفید ص 19 و ر.ک. سعدبن عبدا...اشعری.تاریخ عقاید و مذاهب شیعه. ترجمه یوسف قصایی.تهران.چ.اول نشر آشیانه کتاب ص19 ور.ک. یعقوبی، محمد بن ابی واضح.تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی،(تهران،انتشارات علمی فرهنگی،چاپ پنجم 1382) جلد 1ص 522به بعد.ابن اثیر، الکامل فی التاریخ،ج2،ص10-14

[13] . هاینزهالم.تشیع، ترجمه محمد تقی اکبری.قم چاپ اول1385نشر ادیان ص 15و.ر.ک.وائلی،احمد.هویه الشیعه،دارالصفویه ،بیروت 1414ق،ص25

[14] .ابن ندیم،محمدبن اسحاق. الفهرست،تحقیق رضا تجدد،ص223....من اتبعه علی ذالک، الشیعه.و کان یقول شیعتی و سماهم علیه السلام. به نظر می رسد که مراد وی پیدایی جریان تفکر شیعی نبوده بلکه متمایز شدن اسم و لقب اصحاب امام به عنوان شیعه بوده است.عبدالله فیاض معتقد است که ولهاوزن نیز از این تفکر پیروی می کند.ر.ک.فیاض،عبدالله.تاریخ الامامیه و اسلافهم من الشیعه،مؤسسه الاعلمی للمطبوعات1986م،ص38

[15] .بروکلمان،کارل.تاریخ الادب العربی،ترجمه عربی عبدالحلیم النجار،قم،دارالکتب الاسلامی،چاپ دوم،ج3،ص319تا321.

[16] . رابرت ا.هیوم.ادیان زنده جهان،ترجمه عبدالرحیم گواهی.ص240و295و265.و ر.ک.تاریخ ادبیات ایران،ادوارد براون .

[17] . یعقوبی،محمد بن واضح.تاریخ یعقوبی، جلد 2 ص521 به بعدو ر.ک. عزالدین،علی ابن اثیر.الکامل فی التاریخ،ترجمه ابوالقاسم حالت،(تهران،مؤسسه مطبوعاتی علمی1371ش) ج8،ص398

[18] . ارزینا.آ.ر.لالانی.نخستین اندیشه های شیعی، ص 9

[19] . دوایت م.رونالدسن.عقیده الشیعه،.ترجمه عربی(ع.م)بیروت چاپ اول 1410ق نشر مفید ص 19

[20] . مقاله برنارد لویس.تشیع و مقاومت و انقلاب(مجموعه مقالات) تهران 1368 نشر فاروس ایران.ص 33

[21] . فرانسواتوال .ژئوپلیتیک تشیع.ترجمه حسن صدوقی ونینی.تهران1380 نشردانشگاه شهید بهشتی ص 11 و12

[22] .جان نورمن هالیستر.تشیع در هند، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی.تهران1373چاپ اول مرکز نشردانشگاهی ص8

[23] . مسعودی،علی بن الحسین.مروج الذهب،ترجمه ابوالقاسم پاینده،تهران،انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ پنجم1374ش،ج1،ص694به بعد.و ر.ک.پیشوایی، مهدی. سیره پیشوایان، قم1376چاپ پنجم.نشرمؤسسه امام صادق(ع)ص 77

[24] . هاینزهالم.تشیع، ترجمه محمد تقی اکبری.قم چاپ اول1385نشر ادیان ص 15

[25] . یولیوس ولهاوزن.ترجمه.تاریخ سیاسی صدر اسلام محمود افتخارزاده.قم چاپ اول1375 نشرمعارف ص139

[26] . مارشال.گ.س.هاجسن.فرقه اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای.تهران چ س1369 نشرسازمان انتشارات و آموزش ص10

[27] . جان نورمن هالیستر. تشیع در هند، ص 6به نقل از نیکلسون.

[28] . توشی هیکو ایزوتسو. مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ترجمه زهرا پورسینا.تهران نشر سروش،چاپ اول1378

[29] .صبحی،احمد محمود.فی علم الکلام،دراسه فلسفیه لاراء الفرق الاسلامیه فی اصول الدین،دارالنهضه العربیه،بیروت،1405ق ص،40،41

[30] . مونتگمری وات. فلسفه و کلام اسلامی..ترجمه ابوالفضل عزتی.قم انتشارات علمی و فرهنگی چاپ اول1370ص20ت67و ر.ک.عبدا..فیاض.پیدایش و گسترش تشیع، ترجمه سید جواد خاتمی.سبزوارچ اول1382 نشرابن یمین ص44.

[31] . ر.ناث.اسلام در ایران شعوبیه.ترجمه محمودافتخارزاده.تهران چ.اول 1370نشرمیراثهای تاریخی اسلام ص 25

[32] .بروکلمان،کارل.تاریخ الادب العربی،ترجمه عربی عبدالحلیم النجار،قم،دارالکتب الاسلامی،چاپ دوم،ج3،ص319تا321.

[33] .ادوارد براون،تاریخ ادبیات ایران،ترجمه رشید یاسمی،تهران،ابن سینا،چاپسوم1345،ج 4ص 26وج 4. انتخاب خلیفه یا جانشین روحانى پیغمبر هر اندازه نزد عرب دموکرات امر طبیعى بود،در نظر اهل تشیع غیر طبیعى مى‏نمود و جز ایجاد اشمئزاز اثر دیگرى نداشت،و شخص عمر خلیفه ثانى سنت و جماعت هم بدان سبب نزد شیعه مورد نفرت است که امپراطورى ایران را نابود ساخت.کینه ایرانیان نسبت ‏به عمر اگر چه در لباس مذهب ظاهر شد، محل هیچ گونه شبهه و تردید نیست.به عقیده ایرانیان حسین بن على(ع) که پسر کوچک فاطمه زهرا(س) بنت نبى اکرم(ص) مى‏باشد،شهربانو دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانى را به حباله نکاح در آورد و بنابر این هر دو فرقه بزرگ تشیع(امامیه و اسماعیلیه)نه تنها نماینده حقوق و فضائل خاندان نبوتند، بلکه واجد حقوق و فضائل سلطنت نیز مى‏باشند، زیرا نژاد از دو سو دارند:از بیت رسالت و از دودمان ساسانى

[34] .ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران،ترجمه فتح الله مجتبایی،تهران،مروارید،چاپ چهارم،1367ش،ج 2،ص286

[35] . گلدزیهر.العقیده و الشریعه، قاهره1945میلادی.ص404و405

[36] . مقاله برنارد لویس.تشیع و مقاومت و انقلاب(مجموعه مقالات) ص33

[37] . هاینزهالم. تشیع، ص 16

[38] . هاینزهالم. تشیع.ص29

[39] . ر.ناث.اسلام در ایران شعوبیه.ص 25

[40] . جان نورمن هالیستر.تشیع در هند، ص8به بعد

[41] .ر.ک.تاریخ تشیع در ایران،رسول جعفریان،انتشارات انصاریان،چاپ اول1381ش،ص29به بعد.

[42] . طباطبایی،سید محمدحسین.شیعه در اسلام، تهران .چ1371 نشر فرهنگ اسلامی ص 40

[43] .براون،ادوارد.تاریخ ادبیات ایران،تهران،ابن سینا،ج4،ص28و29

[44] . طباطبایی. سید،محمدحسین، شیعه در اسلام ص273 به نقل از لوتروب ستوارد

[45] .تاریخ یعقوبی،چ2،ص159.چون امام حسن(ع)وفات کرد، و خبر آن به شیعه رسید، در کوفه در خانه سلیمان بن صرد فراهم شدند....سپس در مقام عرض تسلیت به حسین بن علی(ع) در مصیبت امام حسن(ع) چنین نوشتند:بنام خدای بخشنده مهربان، برای حسین بن علی(ع) از شیعیان شمت و شیعیان پدرت امیرالمؤمنین(ع)ف سلام بر تو باد.یعقوبی در سندی دیگر حجربن عدی را از شیعیان علی(ع) معرفی می کند.ج2،ص230

[46] . هاینزهالم. تشیع، ص15

[47] . فان فلوتن.تاریخ تشیع وعلل سقوط بنی امیه. ترجمه سیدهاشم حائری.تهران1325 نشر اقبال.ص77

[48] . سعدبن عبدا...اشعری.تاریخ عقاید و مذاهب شیعه. ترجمه یوسف قصایی.تهران.چ.اول نشر آشیانه کتاب ص19

[49] . سید محمدباقرصدر.تشیع یا اسلام راستین، ترجمه علی اکبرمهدیپور.تهران.نشرروزبه.ص5

[50] . فلسفه و کلام اسلامی،مونتگمری وات.ص67

[51] . طباطبایی،سید محمدحسین. ظهور شیعه.ص6

[52] .ابن حزم،ابی محمد علی،الفصل فی الملل و الاهواء،بیروت،دارصادر،چاپ اول1317ق،ج4،ص180تا183.

[53] . ابن ندیم،محمدبن اسحاق. الفهرست،تحقیق رضا تجدد،ص223.

[54] .هالم،هاینز،تشیع،ص42و62

[55] . مظفر، محمد حسین.تاریخ تشیع،.ص41

[56] . /شعراء214

[57] . طبری،،محمد ابن جریر.تاریخ طبری.ترجمه ابوالقاسم پاینده،تهران،اساطیر،چاپ پنجم1375ش،ج3ص866و ر.ک. مجمع البیان ج7 ص206و ر.ک.مسعودی،مروج الذهب،ج1،ص632

[58] .البینه/7

[59] . سیوطی. الدر المنثور فی التفسیر بالمأثورقم منشورات مکتبه مرعشی نجفی1404 ق.جلد 6 ص

[60] . اخطب خوارزم.المناقب،.منشورات مکتبه الحیدریه.نجف1385ه.ق.ص206

[61] . تاریخ تشیع، محمد حسین مظفر.ص 42

[62] .تاریخ یعقوبی،ج1،ص524

[63] . مدرسی طباطبایی، سیدحسین. مکتب در فرایندتکامل، ترجمه،هاشم ایزدپناه.نشر داروین.آمریکا1374 ص5

بررسی منابع تاریخی در باره فرقه اسماعیلیه

"اسماعیلیه، یکى از فرقه‏ هاى تشیع است که در دوره‏هایى از تاریخ، پیروان بسیارى را یافت و حتى توانست‏حکومت‏هاى محلى و مقتدرى نیز ایجاد کند. متاسفانه منابعى که اینان در باره خود نوشته‏اند از بین رفته است و نوشته‏هاى دیگران هم از استحکام لازم برخوردار نیست. مقاله زیر تلاشى است‏براى تبیین ارزش منابع تاریخى‏اى که امروزه در باره اسماعیلیه موجود است. در این مقاله سعى شده است تحلیل روشنى در باره علل ضعف این منابع تاریخى و مستندات آن ارایه شود.
*  پیام حوزه > زمستان 1377، شماره 20
** پدید آورنده : داود الهامی

بررسى و تحقیق تاریخ اسماعیلیان کارى بسیار دشوار است. محققان براى پژوهش در باره این فرقه با مشکلاتى رو به رو هستند که در بررسى سایر سلسله‏ها و فرقه‏ها وجود ندارد. کمتر فرقه‏اى را مى‏توان یافت که مانند اسماعیلیان دچار ابهام و پیچیدگى شده باشد. 

تاریخچه زندگانى سران آن‏ها و افکار و عقایدشان بسیار تاریک و مبهم است و این مشکل با مراجعه به منابع متعصبانه و مغرضانه دشمنان اسماعیلیان که اجبارا به آن‏ها رجوع خواهد شد، برطرف نمى‏شود. ابهام در تاریخ این گروه دلایل مختلفى دارد;از جمله این که منابع تاریخى خود اسماعیلیه نوعا از بین رفته و ماخذ عمده اطلاعات، کتاب‏هایى به قلم مخالفان ایشان است. از این رو، به ناچار باید به منابع تاریخ‏نویسانى اتکا کرد که یا کورکورانه دشمن تحولات درونى اسماعیلیان بودند، و یا آن را نادیده مى‏گرفتند، لذا بر محقق منصف و بى‏غرض که تا اندازه‏اى با تاریخ آن عصر، انس دارد، غرض‏ورزى در بسیارى از نسبت‏ها که به این فرقه و پیروان آن داده اند، آشکار است، و اغلب آن‏ها به نظر کلى، ساختگى مى‏آید و به قول علامه قزوینى:

منشا آن افترا و تهمت لابد یکى بغض ذاتى متعصبین... با شعیه و دیگرى تحریک و تحریض خلفاى بنى عباس بوده، زیرا خلفا مزبور در مقابل قدرت روزافزون رقباى مقتدر خود، یعنى خلفاى فاطمیین، که نیمى از مملکت آنان را از دست ایشان به در برده و در نیمه باقى نیز ایشان را متزلزل مى‏داشتند، از راه کمال عجز و ناتوانى و تشفى قلب خود، چاره‏اى جز توسل به این گونه وسائل عاجزانه، یعنى نشر اکاذیب و مفتریات، در حق دشمنان قوى دست‏خود و قدح در انساب و مذاهب و اعمال و افعال و اعوان و انصار ایشان نداشته‏اند.و از قدیم گفته‏اند که سلاح عجزه، دشنام و تهمت است (1) .

ماخذ تاریخى در باره اسماعیلیه چیست ؟

به نظر مى‏رسد سر چشمه اطلاعات و ماخذ عمده مؤلفین، در باره آغاز دوران اسماعیلیه، کتاب ابو عبد الله محمد بن على بن رزام طائى کوفى (2) بوده، که در رد اسماعیلیه تالیف شده است. ابن الندیم، (297-378) در کتاب «الفهرست‏» در باره دوران آغازین نهضت اسماعیلیه از او نقل کرده، و گویا چندان اعتمادى به اقوال و نوشته‏هاى ابن رزام نداشته و مسؤولیت را از عهده خود، در روایت از آن کتاب برداشته است. او در ابتداى فصل مزبور مى‏گوید:

قال ابو عبد الله بن رزام فى کتابه الذى رد فیه على اسماعیلیه و کشف مذاهبهم ما قد اوردته بلفظه و انا ابرء عن العهدة فى الصدق عنه، و الکذب فیه (3) .
ابو عبد الله رزام در کتابى که بر رد اسماعیلیه نوشته و پرده از مذاهب آنان برداشته، گفتارى دارد که ما آن را با همان الفاظ در اینجا مى‏آوریم و عهده‏دار صدق و کذب آن نیستیم.
ابن الندیم در آخر فصل، پس از نقل روایات ابن رزام، و غیر ابن رزام از دشمنان اسماعیلیه مى‏گوید: فاما ببلاد مصر، فالامر مشتبه و لیس یظهر من صاحب الامر المتملک على الموضع، شى‏ء یدل على ما کان یحکى عن جهته و جهه آبائه، و الامر تحیر هذا و السلام (4) .
اما در مصر وضعشان مبهم است، و از فرمان‏فرما و صاحب آن مرز و بوم، چیزى دیده نمى‏شود که حکایت از گفته‏هایى کند که در باره او و پدرانش مى‏گفتند و جریان کارها جز آن است که بود.
و مسعودى (متوفى 346) در کتاب «التنبیه و الاشراف‏» مى‏نویسد:

و قد صنف متکلموا فرق الاسلام عن المعتزله و الشیعه و المرجئه و الخوارج و النابته ممن تقدم کتبا فى المقالات و غیرها من الرد على المخالفین، کالیمان بن رئاب الخارجى و... فلم یعرض احد منهم لوصف مذاهب هذه الطائفه و رد علیهم آخرون، مثل قدامة بن یزید النعمانى و ابى عبدک الجرجانى... و ابى عبد الله محمد بن على بن رزام الطائى الکوفى (5) ...

متکلمین فرق اسلام از شیعه، معتزلى، مرجئه و خوارج، کتاب‏هایى در رد مخالفین خود نوشته‏اند.... ولى از آن‏ها کسى متعرض عقاید فرقه قرامطه و باطنیه نشده و کسانى که بر آن‏ها رد نوشته‏اند، مانند: قدامة بن یزید بن نعمانى و ابن عبدک جرجانى و ابو الحسن بن زکریاى جرجانى و ابو عبد الله محمد بن على بن رزام طائى کوفى و ابو جعفر کلابى، هر کدام، از عقاید آن‏ها به نوعى سخن گفته است و تازه پیروان این فرقه، گفتار آنان را انکار کرده و تایید نمى‏کنند.

چنان که دیده مى‏شود مسعودى که در شناخت فرقه‏هاى مذهبى شهرت دارد، و با خواندن اثر ابن رزام از آئین باطنى آگاهى پیدا کرده است‏به طور آشکار و روشن مى‏گوید:

اقوال کسانى که بر رد اسماعیلیه کتاب نوشته‏اند از جمله آن‏ها ابن رزام، نه هیچ یک از آن‏ها با دیگرى موافق است و نه با احوال خود اسماعیلیه مطابقت دارد. مقریزى احمد بن على (766-845) در کتاب اتعاظ الحنفاء باخبار الائمه و الخلفاء (6) (که در لیبسیک و قدس شریف چاپ شده) در باره آغاز کار اسماعیلیه عین مندرجات کتاب الفهرست را با مختصر اختلافى در عبارت نقل کرده است، ولى نه به روایت کتاب الفهرست، بلکه به نقل از کتابى دیگر، در طعن بر انساب خلفاء فاطمیین تالیف یکى از معاصرین همان سلسله و از بنى اعمام همان خاندان (7) ، اما از اشد اعداى ایشان به نام محمد بن على بن الحسین بن احمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق علوى دمشقى، معروف به «شریف اخو محسن بن عابد علوى دمشقى که از رجال اواخر قرن چهارم هجرى ولى مقریزى خود تصریح مى‏کند که ماخذ، شریف اخو محسن علوى نیز در نقل این مطالب همان ابو عبد الله بن رزام است، یعنى همان کسى که ابن ندیم اطلاعات عمده خود را راجع به اسماعیلیه از او نقل کرده است (8) . عجیب آن که، مقریزى در حالى که به گزارش ابن رزام و پیرو او اخو محسن اعتقاد ندارند، استفاده سرشارى از نوشته‏هاى او کرده است (9) .

هم چنین شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب نویرى (677-733) در کتاب نهایة الادب فى فنون الادب (10) در فصل راجع به قرامطه از همین شریف محسن نقل کرده است (11) .
متن نوشته اخو محسن در دو نسخه متفاوت، اولى در آثار مقریزى -قسمت آئینى آن در کتاب خطط (12) و قسمت تاریخى‏اش در کتاب مقفى آورده است- (13) )و دیگرى در نهایة الادب نویرى که یک دانشنامه ادبیات و تاریخ است، باقى مانده است.

بنابراین معلومات مبسوط و مفصلى را که ابن ندیم و مقریزى و نویرى در باره اسماعیلیه و قرامطه و فاطمیین به نگارش درآورده‏اند، مستقیما از دو ماخذ بسیار قدیمى تالیف ابن رزام و اخو محسن دمشقى، در رد اسماعیلیه گرفته‏اند. البته طبق تحقیق محققان، از این دو کتاتب مهم، اثرى در میان نیست و هر دو ظاهرا از بین رفته‏اند (14) .

به هر حال ماخذ عمده اغلب اطلاعات مربوط به اوایل امر اسماعیلیه به قلم مخالفین ایشان نگارش شده ظاهرا همین دو شخص بوده‏اند. و آثار بقیه مؤلفان و مورخان متاخر، از قبیل ابو منصور عبد القاهر بغدادى صاحب الفرق بین الفرق و سمعانى در کتاب الانساب و ابن الاثیر در تاریخ کامل و نظام الملک در سیاستنامه و ابو المعانى محمد بن عبید الله علوى در بیان الدیان و رشید الدین در جامع التواریخ و علاء الدین جوینى در تاریخ جهانگشاى و دیگر مؤلفان، از دو ماخذ یادشده است.
قدیمى‏ترین منبع تاریخى
قدیمى‏ترین منبع در طبقه‏بندى فرقه‏هاى‏اسلامى مقالات الاسلامیین از ابو الحسن اشعرى -متوفى 321 ه- است.اظهارات وى در باره مساله مورد بحث دقیق‏تر از دیگران است. وى در تبیین و تشریح قرامطه مى‏نویسد:

قرامطه پندارند که پیامبر(ص) بر امامت على بن ابیطالب (ع) وصیت کرده و على (ع) بر امامت‏حسن (ع) و او بر امامت‏ حسین (ع) و حسین (ع) بر امامت على بن حسین (ع) و او بر امامت محمد بن على (ع)، محمد بن على بر جعفر بن محمد (ع) و جعفر (ع) بر جانشینى محمد بن اسماعیل وصیت کرده‏اند.گویند: محمد زنده است و هرگز نمى‏میرد تا بر زمین فرمان راند و او همان مهدى (ع) است که پیامبر (ص) به او بشارت داده است. در این باره به روایاتى که از پیشینیان خود دارند استناد جویند، زیرا در آن روایات هفتمین امام را «قائم‏» نامیده‏اند (15) .

منابع تاریخى دیگر در باره اسماعیلیه
از دیگر منابع مهم و متاخر اهل سنت در باره اسماعیلیه که باید مورد اشاره قرار گیرد، کتاب السلوک از بهاء الدین جندى -متوفى 732 ه- است. جندى تنها منبع خود را ابو عبد الله محمد بن مالک بن ابى القبائل ذکر کرده است. او یکى از فقهاى یمن و علماى اهل سنت است که در ایام صلیحى (16) به قرامطه پیوست و شناخت وسیعى از شخصیت آنان به دست آورد. جندى بعدها آئین قرامطه را ترک کرد و آن‏ها را هجو نمود و رساله جامعى در این باره نوشت و در آن اصول بنیادى قرامطه را بررسى و شرارت شان را ثابت کرد و به خوانندگانش علیه تعالیم آن‏ها هشدار داد (17) .
در اوایل سال 1939 م، کتابى در قاهره چاپ شد که احتمالا همان رساله است. نام این رساله کشف الاسرار الباطنیه و اخبار القرامطه و نویسنده آن محمد بن مالک ابن ابى الفضائل الحمادى الیمانى ذکر شده است (18) .

کار اشعرى را محمد بن الملطى عقلانى شافعى -متوفى 275- و در کتاب خود التبیه و الرد على اهل الاهواء و البدع (19) ، دنبال کرده ولى وى بیشتر با رد و تکذیب سر و کار دارد تا تبیین و تشریح، ولى با این همه مطالب جالبى را ارائه کرده است (20) .

مفصل‏تر از همه این‏ها اثر معروف اشعرى، ابو منصور عبد القاهر بن طاهر بغدادى -متوفى 429 ه- است. وى در کتاب الفرق بین الفرق بررسى مفصلى از فرقه‏هاى تشیع، تواریخ و آیین‏هاى آن‏ها ارائه مى‏کند. او در فصل مربوط به باطنیه، گزارش تاریخى مفصلى عرضه مى‏کند که با گفته‏هاى ابن رزام اختلاف آشکارى دارد.

ابو المعانى محمد بن عبید الله علوى در کتاب بیان الادیان تالیف، 485 ه گزارش کوتاهى از پیدایش باطنى‏ها و آئین‏هاى آن داده است (21) . در این کتاب جز در مواردى معدود، نشانى از تعصب مولف و لعن مذاهب و مسلک‏ها نیست; از جمله این موارد، آن جا است که از ابومعین ناصربن خسرو قبادیانى، شاعر مشهور اسماعیلى متوفاى به سال 481 یاد شده است.

ابن حزم -متوفى 459 ه- در نخستین تاریخ مذاهب اسلامى به نام الفصل فى الملل و الاهواء و النحل نیز گزارش کوتاه و غرض‏آلودى در باره مساله مورد بحث آورده است (22) .

شهرستانى -متوفى 548- که در تاریخ مذاهب دنباله‏رو ابن حزم مى‏باشد نیز مطالب گسترده‏اى در این باره دارد. اگر چه گزارش او با مسامحه همراه است ولى آشکارا از منابع اسماعیلى سود برده است در عین حال اثر شهرستانى بیش‏تر با آئین اسماعیلى سر و کار دارد و اطلاعات تاریخى کم‏ترى ارائه مى‏کند.

از دیدگاه فخر الدین رازى مفسر بزرگ قرآن، اثر شهرستانى در باره فرقه‏هاى اسلامى، از کتاب الفرق بین الفرق بغدادى که در نتیجه تعصب افراطى خود، عقاید مخالفین را با صداقت عرضه نکرده، گرفته شده است. تنها چیزى که در کار شهرستانى شایان توجه است قسمت مربوط به حسن صباح است (23) .

او در این باره از اسناد و مدارک موثق استفاده کرده و آن‏ها را از فارسى به عربى برگردانده است (24) . به هر حال آگاهى شهرستانى از آئین اسماعیلى قابل توجه است.او با اسماعیلیان جلسات بحث داشته است تا جایى که متهم به داشتن عقاید اسماعیلى شده است (25) .
یکى دیگر از آثار مهم اهل تسنن که باطنیه را بررسى کرده، کتاب المنقذ من الضلال غزالى -متوفى 505- است. غزالى با مواضع اسماعیلیان به خصوص آئین حسن صباح آشنایى عمیقى داشت. او رساله‏هایى در رد اسماعیلیه نوشت. غزالى در کتاب المنقذ من الضلال جویندگان راه حق را چهار طبقه تقسیم کرده است: فیلسوفان نت‏یونانى و متکلمین -که در مقابل آن‏هایى که به نام وحى تاریخى بحث مى‏کردند ایستاده بودند- و صوفیان با آگاهى بدون واسطه عرفانى‏شان و اسماعیلیان همراه با آئین تعلیم‏شان بیش‏تر مورد توجه او بودند. او با این که اسماعیلیان را بارها محکوم مى‏کند ولى براى آن‏ها نیز نقشى قایل است. غزالى اگر چه کتاب فضائح الباطنیه را به دستور المستظهر بالله عباس در رد اسماعیلى گرى نوشته است، (26) ولى هیچ یک از سنى‏ها به اندازه او تحت تاثیر آئین اسماعیلیان قرار نگرفته است. (27)

با وجود این، رازى، غزالى را متهم به عدم درک آئین اسماعیلیان کرده است و ردیه‏اش هم پر از اشتباه دانسته است. (28) یکى از دعاة یمن در قرن هفتم نیز جواب مفصلى به ردیه غزالى داده است. (29)

یکى از مستشرقین اخیرا در کتابخانه شهید على پاشاى استانبول، به کتابى به نام کتاب تثبیت دلائل نبوت سیدنا محمد (ص) برخورده که آن را از تالیفات قاضى عبد الجبار بن محمد بن عبد الجبار بصرى متوفى 415 دانسته است گوید:

این نسخه خطى داراى 294 برگ است که برگ‏هاى 53 تا 143 آن به نهضت‏باطنى مربوط است. عبد الجبار در این کتاب از نوشته ابن رزام استفاده کرده و از او به نام، اسم برده است. در عین حال رونویسى وى داراى اصالت است و اطلاعات جدیدى را عرضه مى‏کند (30) .

در بین مورخان بعد از او چند نفر از این اثر به عنوان یک مرجع استفاده کرده‏اند (31) .

منابع شیعه امامیه

علاوه بر منابع یادشده، منابعى قابل توجه هم در باره تاریخ فرقه‏ها از علماى شیعه امامیه اثنى عشرى در دست است که این منابع براى نویسندگان اهل سنت و سایر محققین پیشین به عللى ناشناخته بوده است. شیعیان اثنى عشرى در مقایسه با اهل تسنن، برخورد نزدیک ترى با اسماعیلیان داشتند و از تاریخ و عقاید آن‏ها مطلع تر بودند.

از این منابع، دو اثر شیعى اثنى‏عشرى براى موضوع مورد بحث و داراى اهمیت است، این آثار که در باره فرقه‏ها و مذاهب است، تنها آثارى هستند که علماى شیعه در آن‏ها به گستردگى، موضوع را تحقیق و بررسى کرده‏اند، از این دو اثر برمى‏آید که شناخت‏شیعیان اثنى عشرى از اسماعیلیان بیش‏تر از سنیان بوده و از بعضى تعصبات هم -البته نه همه‏شان- به دور بوده‏اند. نخستین آن‏ها فرق الشیعه منسوب به ابو محمد الحسن بن موسى نوبختى (متوفى قبل از سال 310 ه) مى‏باشد. (32) در این کتاب، تشیع و فرقه‏هاى مربوط از زمان شهادت حضرت على (ع) تا غیبت امام دوازدهم عجل الله تعالى فرجه الشریف بررسى شده است.این اثر بى غرضانه نوشته شده و داراى اطلاعات زیادى در باره تاریخ پیشین اسماعیلیان است. (33)

منبع مهم دیگر که هم‏زمان با فرق الشیعه نوبختى نوشته شده کتاب المقالات و الفرق از سعدبن عبد الله ابى خلف الاشعرى قمى است.این کتاب با فرق الشیعه نوبختى شباهت زیادى دارد، تا آن جا که احتمال مى‏رود این دو کتاب که در یک عصر تالیف شده، یک کتاب باشد.البته عبارات متن کتاب المقالات و الفرق کمى زیادتر از کتاب فرق الشیعه است. به هر حال نویسندگان این دو کتاب از منابع اهل سنت‏بیش‏تر از منابع شیعه استفاده کرده‏اند و اطلاعات آن‏ها در بعضى موارد بهتر از اطلاعات علماى سنى معاصرشان نیست. اثر دیگر، کتاب فارسى تبصرة العوام فى معرفه مقالات الانام تالیف جمال الدین مرتضى محمد بن حسین بن حسن رازى مؤلف نزهة الکرام و بستان العوام است. (34)

تا بدین جا روشن شد که آغاز نهضت اسماعیلیه در منابع تاریخى به روشنى بیان نشده است، مع الاسف اواخر آن‏ها یعنى دولت اسماعیلیه جدید یا حشاشین الموت از دوره آغازین نیز پر ابهام‏تر است. در میان تاریخ نویسان این دوره، تنها رشید الدین فضل الله (متوفى 714 ه ق) سیاست‏مدار و مورخ بزرگ ایران در عصر مغول، مستثنى مى‏باشد. او تنها فرد روشنى بود که قسمت‏هایى از تاریخچه‏هاى آن‏ها را انتخاب و نگه داشته است. (35)

لیکن جامع التواریخ رشید الدین فضل الله را نمى‏توان سند جدا و مستقلى دانست زیرا وى بعضى از فصول آن را از روى جهانگشاى جوینى استنساخ کرده است، بنابراین ماخذ عمده در باره اواخر اسماعیلیان کتاب جهانگشاى جوینى است.

دست‏نوشته ‏هاى جوینى عمده‏ترین ماخذ

جوینى بیست و چهار سال در بغداد از طرف مغول‏ها حکمرانى کرد.از جهانگشاى او به صراحت معلوم مى‏شود که جوینى همه جا در جریان قلع و قمع اسماعیلیه همراه هولاکو بوده است. وقتى که هولاکو به محاصره قلعه «میمون دژ» که محکم‏ترین قلعة الموت و محل سکونت پادشاهان اسماعیلیه مشغول بود و اهل قلعه مجبور به تسلیم شدند، عطا ملک از جانب هولاکو فرمان یافت تا صلح‏نامه‏اى بر وفق ملتمس ایشان نوشته به داخل قلعه به نزد رکن الدین آخرین شاه اسماعیلیه الموت بفرستد. بعد از فتح الموت و استیصال اسماعیلیه در سنه 645 عطا ملک براى آن که مبادا کتابخانه الموت که آوازه آن در گوشه و کنار شایع بود، عرصه تلف و غارت گردد و آن آثار نفیسه به کلى از میان برود به هولاکو عرضه داشت که نفایس کتب الموت را تضییع نتوان کرد. هولاکو آن سخن را پسندیده، فرمان داد تا علاء الدین به قلعه رفته مستودعات خزانه و مستجمعات کتابخانه ایشان را که از عهد حسن صباح تا آن وقت در طول 170 سال به تدریج فراهم آمده بود، مطالعه و آن چه لایق خاصه پادشاه باشد، جدا کند. جوینى به مطالعه کتابخانه و خزانه ایشان رفته آن چه مصاحف و نفایس کتب و آلات نجومى رصدخانه بود، استخراج کرده، باقى کتب را که متعلق به اصول یا فروع مذهب ایشان بود به اقرار خود همه را بسوخت. از کتبى که علاء الدین جوینى از کتابخانه مذکور استخراج کرده و خوشبختانه آن را نسوخته است، کتابى است مشتمل بر وقایع احوال حسن صباح به نام سرگذشت‏سیدنا که خلاصه مختصرى از آن را خود جوینى در جلد سوم جهانگشاى (36) و خلاصه مفصل‏ترى از آن را رشید الدین فضل الله در جلد دوم از جامع التواریخ در تاریخ اسماعیلیه الموت نقل کرده‏اند (37) .

به قول علامه قزوینى گویا جوینى از فرط تدین و تصلب او در عقیده، این کتاب رگذشت‏سیدنا را از کتب کفر و ضلال محسوب مى‏داشته و در کمال اکراه و تنفر قلب از آن استفاده کرده است، لذا مى‏بینیم که با نهایت افراط در تلخیص و اختصار آن کوشیده و در حد امکان از نقل کم‏ترین مقدار از آن که براى فهم تاریخ «ملاحده‏» ضرورى بوده اکتفا کرده است. (38)

این دو خلاصه به عنوان ماخذ اسماعیلیه نزاریه، در کمال اهمیت و ارزش است و معلومات ارزشمندى که در آن‏ها است، در هیچ کتابى دیگر یافت نمى‏شود. به این ترتیب جوینى به اعتراف خود منابع و کتاب‏هاى اسماعیلیه نزارى را به عنوان کتب ضاله، طعمه حریق ساخته است.اى کاش او با توجه به آن منابع، تحلیلى درست و منصفانه از این فرقه به دست مى‏داد، ولى او به رغم این منابع، هم‏چون دیگران به تحلیل غیر منصفانه و غرض‏آلود، پرداخته است. او مى‏نویسد:

در ابتداى ملت اسلام، بعد از ایام خلفاى راشدین در میان اسلام جماعتى پیدا شدند که ضمایر ایشان را با دین اسلام الفتى نبود و عصبیت مجوس در دل‏هاى این طایفه رسوخ داشت، از جهت تشکیک و تضلیل در میان خلایق سخنى انداختند که ظاهر شریعت را باطنى هست که بر اکثر مردم پوشیده است و کلماتى که از فلاسفه یونانیان به ایشان رسیده بود در تصرف آن اباطیل ایراد مى‏کردند و از مذاهب مجوس نیز نکته‏اى چند درج... تا در آن وقت که کیسانیان از باقى شیعه جدا شدند، این قوم نیز خود را بر کیسانیان بستند...چون کیسانیان را عدد و عدت زیادت نماند، آن قوم خویش را بر روافض بستند و در میان اینان شخصى بود از فرزندان جعفر طیار، نام او عبد الله بن معاویه، دعوت روافض قبول کرد و در آن مذهب، تبحر یافت و جدولى در معرفت اوایل شهور عرب استخراج کرد و گفت‏به رؤیت هلال احتیاج نیست و وضع آن جدول را که بحر ضلال بود، بر ائمه اهل بیت رضوان الله علیهم بست و گفت ماه یک شبه امام تواند دید... روافض شیعه بر او انکار کردند و میان ایشان اختلاف پیدا شد.جماعت جدولیان، خود را اهل علم باطن نام نهادند و دیگر شیعه را اهل ظاهر... قوم مذکور که از کیسانیان به روافض نقل کرده بودند، خود را به اسماعیل بستند و از روافض جدا شدند و گفتند هر که باطن شریعت‏بدانست اگر به ظاهر تغافلى کند بدان معاقب نباشد. .. (39) .

در این که اسماعیلیه اهل تاویل بودند و بسیارى از ظواهر شرع را به دل خواه خود، به امورى نامربوط تاویل مى‏کرده‏اند، شکى نیست و در این که بر اساس منابع شیعه اثنى عشریه، امامت اسماعیل بن جعفر مردود است و فرقه اسماعیلیه از فرق باطل شمرده مى‏شود، باز شکى نیست، ولى نسبت دادن هر اندیشه خلافى و هر جنایت هولناکى به آنان صحیح نمى‏باشد. و معلوم نیست‏بر اساس چه ملاکى اسماعیلیان را متهم به مجوسیت کرده‏اند یا «مزدکیه‏»به آن‏ها اطلاق نموده‏اند (40) . و بعضى در باره قرامطه گفته‏اند:ایشان جماعتى گبر بودند در زمان مامون خواستند مذهب خود را آشکار کنند و مى‏دانستند که بر مسلمانان غلبه نمى‏توانند بکنند، گفتند; وظیفه آن است که ما تاویل ارکان شریعت‏به وجهى کنیم که به کلى، دین و ملت را براندازد. (41)
تحلیل نظام الملک

از این عجیب‏تر، تحلیل نظام الملک است. او بیرون آمدن سندباد گبر را به «مزدک‏» ارتباط داد و سپس از توجه سندباد به روافض سخن به میان آورده و گفته است:

و دانست که اهل کوهستان بیشتر رافضى و مشبهى و مزدکى‏اند...چون رافضیان نام مهدى بشنیدند و مزدکیان نام مزدک، جمعى بسیار گرد آمدند و کار او بزرگ شد به جایى رسید که صدهزار مرد بر او گرد آمدند و هر که با گبران خلوت کردى گفتى که دوست عرب شد که در کتابى یافته‏ام از کتب بنى‏سامان و باز نگردم تا کعبه را ویران نکنم، که او را بدل آفتاب بر پاى کرده‏اند و ما هم چنان قبله خویش، آفتاب کنیم، خرم دینان را گفتى که مزدک شیعى بوده و من شما را فرمایم که با شیعه دست، یکى دارید... منصور سه روز با سندباد کارزار کرد روز چهارم سندباد به دست جمهور کشته شد و آن جمع، پراکنده گشتند و مذهب خرمدینى و گبرى آمیخته شد، تا هر روز این مذهب اباحت پرورده‏تر شد و جمهور چون سندباد را بکشت، در رى شد. هر چه از گبریان یافت همه رابکشت (42) ...

با توجه به این عبارات روشن مى‏شود که به نظر خواجه نظام الملک قرامطیان و باطنیان در کوهستان و عراق و خراسان از این حرکت پدید آمدند او به جاى این که به کتاب‏هاى اسماعیلیه مراجعه کند و آراء و عقاید و مسائل فکرى آن‏ها را از منابع خودشان بگیرد، از این حرکت فراگیر و مذهبى تحلیلى غیر عالمانه ارائه کرده است. مسلما این نوع تفسیر و تحلیل‏ها گمراه کننده است.

چند اثر باقى ‏مانده از اسماعیلیه

یکى از آثار اصیل اسماعیلى کتاب عیون الاخبار و فنون الآثار فى ذکر النبى المصطفى المختار و وصیه الکرار و آلهما الاطهار، تالیف، داعى ادریس عماد الدین داعى یمن (متوفى 872 ه ق) در هفت جزء است. (عدد هفت جایگاه ویژه‏اى نزد شیعه اسماعیلیه دارد.این کتاب شامل تاریخ اسماعیلیان، از زمان حضرت على (ع) تا قرن نهم زمان حیات مؤلف است. جزءهاى چهارم و پنجم و ششم کتاب را مصطفى غالب در بیروت چاپ کرده است (43) و بخش خاصى از آن به نام تاریخ الخلفا الفاطمیین بالمغرب با تحقیق «محمد الیعلاوى‏»در بیروت چاپ شده است. ظاهرا بقیه کتاب تاکنون به صورت خطى باقى مانده است. قطعاتى از آن را نیز «الدشراوى‏» در تونس (1979) و حمدانى در مجله Des islam چاپ کرده‏اند. (44)

یکى دیگر از نخستین آثار اسماعیلیه، کتاب افتتاح الدعوه و ابتداء الدوله نوشته قاضى نعمان بن محمد قاضى القضات المعز لدین الله است.این اثر که تاریخ دعوت فاطمیان در یمن و آفریقاى شمالى تا برقرارى خلافت آن‏ها است، از ارزش زیادى برخوردار است. این کتاب یکبار به تحقیق «وداد القاضى‏» به سال 1970 م در بیروت و بار دوم به تحقیق «فرحات الدشراوى‏» به سال 1975م در تونس چاپ شده است.

از آثار دیگر ریاض الجنان تالیف شرف على سید نورى است که در سال 1277 ه.ق در بمبئى منتشر شده این اثر کل جهان اسلام را مورد توجه قرار داده و نویسنده از نظر گرایش کاملا اسماعیلى است.

و دیگر کتاب الفلک الدوار فى سماء الائمه الاطهار تالیف شیخ عبد الله بن مرتضى یکى از اسماعیلیان خوابى است که در سال 1356در حلب چاپ شده و تاریخ عمومى اسماعیلیان است. نویسنده به کتاب‏هاى فرقه بهره دسترسى داشته ولى قسمت تاریخى کتابش را از روى منابع اهل سنت نوشته، لذا ارزش چندانى ندارد. (45)

یکى دیگر از منابع اسماعیلیه کتاب دستور المنجمین به زبان عربى و در علم نجوم زیج است. این کتاب حاوى معلومات تاریخى به خصوص در باره اسماعیلیه نزاریه ایران است. از قرائن برمى‏آید که نگارنده از همان فرقه بوده است و تالیف کتاب در حدود سال 500هجرى و در ایام حیات حسن صباح است ولى نام مؤلف معلوم نیست.نسخه بسیار قدیمى از این کتاب که ظاهرا نسخه اصلى است در کتابخانه ملى پاریس موجود است (به علامت Aeube 5968 رجوع شود)با توجه به زمان تالیف آن که 150 سال قبل از تالیف جهانگشاى جوینى است هیچ بعید نیست که جوینى کتاب مزبور را در نزد خود داشته و در تالیف جلد سوم جهانگشاى از آن اقتباس نموده است.علامه قزوینى مى‏گوید:

نسخه حاضره دستور المنجمین چنان که از وجنات آن در کمال وضوح لایح است، به نحو قطع و یقین نسخه اصلى مؤلف است نه سوادى از آن، پس محتمل است‏به احتمال بسیار قوى که اصلا جوینى عین همین نسخه حاضره را در دست داشته، به این معنى که شاید نسخه حاضره از جمله نسخ کتابخانه معروف الموت بوده که پس از فتح آن قلاع به دست جوینى افتاده بوده [است]. (46)
اسماعیلیه و محققان غربى

محققان غربى که شایسته بود با مسئله، منصفانه و محتاطانه برخورد کنند نیز در نخستین وهله، تحت تاثیر خیال پردازى‏هاى صلیبیان و شخص مارکوپولو و روش مخالفان قرار گرفتند و تاریخ را همانند «داستان پلیسى‏» دنبال نموده‏اند و اسماعیلیان را نه انسان‏هایى پاى‏بند به اعتقادات محکم حاکم‏شان «شیخ الجبل‏» بلکه انسان‏هاى شیطان‏صفتى به حساب آورد که پاى‏بند «طریقت‏حشاشین‏» بودند. حتى در سده نوزدهم میلادى نیز شرق‏شناس اتریشى «فن‏هامر پورگشتال‏» بدگمانى‏هاى ناشى از «محافل سرى‏» را نثار اسماعیلیان نگون‏بخت کرده و جنایت‏هایى را به آنان نسبت داده که در اروپا، برخى به فراماسون‏ها و برخى دیگر به «یسوعیان‏» نسبت مى‏دادند.

اسناد جدید

امروزه با کشف اسناد جدید و بررسى و تحلیل اسناد قدیمى، بررسى نقادانه از تاریخ اسماعیلیان مقدور شده است و محققینى چون «سیلوستر دوسالى‏» فرانسوى و «راینهارت دوزى‏»هلندى و «میخائیل یان دو خویه‏» خاورشناس دیگر هلندى و «کازانوا» فرانسوى و «لویى ماسینیون‏» و خاورشناس روسى «ولادیمیر ایوانف‏» و «هاجن‏» و «برناردلویس‏» انگلیسى و «عباس حمدانى‏»و «آصف فیضى‏» و دیگران تحقیقات مفصلى در این زمینه انجام داده‏اند با وجود این هم‏چنان برخى از مسایل در پرده ابهام باقى مانده است.

«سیلوستر دوسالى‏» در کتابى دو جلدى در باره «دروز»فرقه‏اى از اسماعیلیه از مذهب اسماعیلیه و اصل و منشا عقیده آنان گفت‏وگو کرده است. وى در این کتاب اسماعیلیه را از پدیده‏هاى فکرى عبدالله‏بن میمون قداح مى‏داند و مى‏گوید: این مذهب نهضتى ایرانى بر ضد تسلط عرب و اسلام بوده است.

پس از وى خاورشناس هلندى «راینهارت دوزى‏» در کتابى که در باره تاریخ مسلمانان اسپانیا نوشته، همانند «سیلوستر دوسالى‏» عقیده اسماعیلیان را فکرى ایرانى پنداشته که از افکار مانوى و صابئین حران و فلسفه یونان متاثر گردیده است.

پس از او «میخائیل یان دو خویه‏» خاورشناس دیگر هلندى در کتاب خود یادى از قرامطه بحرین و فاطمیان اعتماد زیادى بر کتاب‏هاى اهل تسنن کرده و معتقد است که عبد الله بن میمون قداح اصلا ایرانى است و به خاطر دشمنى که با عرب، چنین فرقه‏اى را ایجاد کرده است. «کازانواى‏» فرانسوى نیز در مقاله‏اى در باره عقاید اسرارآمیز فاطمیان مصر در مجله تحقیقات فرانسوى در 1920، اصل مذهب قرامطه را منشعب از فرقه حنفیه یا کیسانیه دانسته است.

پس از او لویى ماسینیون (1884-1964) استاد اسلام‏شناس دانشگاه سوربن فرانسه، در باره قرامطه و کتاب‏شناسى آنان، چند مقاله تحقیقى نوشته که چکیده آن به شکل مقاله در دائرة المعارف اسلام چاپ شده است. ماسینیون در تحقیقات خود در باره اسماعیلیه به منابع و اخبار شیعه امامیه توجه خاصى دارد و نخستین کسى است که خاورشناسان را از اهمیت این منبع پرمایه آگاه کرده است. (47) ایوانف روسى‏الاصل و اسماعیلى شناس معروف نیز عمرش را وقف مطالعه و بررسى تاریخ اسماعیلیان کرد و تحقیقات مفصلى در باره پیدایش آنان انجام داده و منتشر ساخت و علاوه بر آن متون متعددى از آثار اسماعیلى را تصحیح و منتشر کرد. وى بیش از یک صد جلد کتاب و مقاله در باره مذهب اسماعیلیان و منشا و تعلیمات آنان نوشت او در سال 1918 از روسیه مهاجرت کرد و مدت زیادى یکى از نزدیکان آغاخان محلاتى رهبر فرقه اسماعیلیه هندوستان بود. کتاب‏هاى او به هزینه فرقه اسماعیلیه آغاخانیه منتشر شد، لذا بعضى از دانشمندان او را در تحقیقات خود بى‏طرف ندانسته، بلکه هواخواه آن فرقه به حساب آورده‏اند. (48) آخرین خاورشناس معروفى که در باره اسماعیلیه تحقیقات مفیدى دارد، «برنارد لویس‏» دانشمند معاصر انگلیسى مى‏باشد که تاکنون چند کتاب در باره این مذهب منتشر کرده است. اولین کتاب در این باره، رساله دکتراى او در دانشگاه لندن است. او بر خلاف دیگران، اسماعیلیه را حزب و فرقه‏اى عربى مى‏شمارد، که موالى اعم از ایرانیان و آرامیان نیز بدان مذهب گرویدند و عقاید مسیحى و ایرانى و بابلى قدیم را در آن داخل کردند.

هم‏چنین «هاجن‏» استاد فقید مطالعات اسلامى دانشگاه شیکاگو رساله دکتراى خود را در زمینه تاریخ اسماعیلیان نزارى نوشت و فشرده آن توسط «یعقوب آژند» به فارسى ترجمه و در کتاب اسماعیلیان در تاریخ چاپ شده است.

در بین فرزانگان مشرق‏زمین تحقیقات و آثار متعددى منتشر شده است که به آنان اشاره مى‏شود، «عباس حمدانى‏» استاد مطالعات اسلامى دانشگاه کراچى پاکستان چندین اثر در باره اسماعیلیان به رشته تحریر درآورده است و آثار خطى زیادى از اسماعیلیان را که از یمن به پاکستان رسیده، در اختیار دارد و اکثر تحقیقاتش را بر اساس آن‏ها انجام داده است. او دکتراى خود را در باره روابط فاطمیان و عباسیان از دانشگاه لندن گرفته است.

یکى دیگر از این محققان «آصف فیضى‏» از اساتید اسماعیلى شناس دانشگاه‏هاى هند است که تمامى وقت‏خود را صرف مطالعه در باره اسماعیلیان هند کرده و چندین مقاله در این‏باره نوشته است. (49)
از محققان روسى مى‏توان از «پطروشفسکى‏» استاد کرسى تاریخ ممالک شرق نزدیک در دانشکده شرق شناسى دانشگاه لنینگراد نیز نام‏برد. وى تحقیقات ارزش‏مندى در این‏باره انجام داده‏است، او مى‏نویسد:

دوره متقدم تاریخ فرقه اسماعیلیه و سازمان و اصول آن هنوز چنان که شاید و باید مورد مطالعه قرار نگرفته، این به سبب آن است که مجموع اطلاعات مربوط به اصول و سازمان دوران آغازین مذهب اسماعیلیان (به ویژه در قرن‏هاى دوم و سوم هجرى)که مورد استفاده محققان اروپائى در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم میلادى قرار گرفته، از علماى مذاهب سنى و روحانیون مرتد شناس و یا مرتد جوى آن مذهب اخذ شده و این هر دو دسته یا به قدر کافى با اصول باطنى اسماعیلیه آشنا نبودند و یا این که آگاهانه اصول مزبور را تحریف کرده و معتقداتى را به اسماعیلیان نسبت داده‏اند که در واقع روح پیروان مذهب مزبور از آن بى‏خبر بوده است، زیرا علماى سنى مى‏خواسته‏اند در دل مسلمانان پیرو مذهب سنت، تخم نفرت و کینه به اسماعیلیان بیفشانند. اعتقاد به «حلول‏» و «تناسخ‏» و انکار مبانى شریعت و اعمال خلاف اخلاق و بى‏دینى را به اسماعیلیان نسبت مى‏دادند و مى‏کوشیدند تعالیم ایشان را همانند و یا نزدیک ادیان غیر اسلامى جلوه دهند.

بسیارى از مؤلفان (و از آن جمله مؤلف سیاست‏نامه که به زبان فارسى است و به رجل سیاسى قرن پنجم هجرى، خواجه نظام الملک نسبت داده مى‏شود) اسماعیلیان را با مزدکیان اشتباه مى‏کردند و حتى عقیده‏شناسى بالنسبه بى‏غرض هم چون شهرستانى برخى از فرق خرمدینیه را در شمار اسماعیلیان مى‏آورده است. از تالیفات دوران آغازین اسماعیلیه مقدار اندکى محفوظ مانده و غالبا اظهار نظر در باره این که معتقدات بدوى اسماعیلیان با آن‏چه در رساله‏هاى متاخر ذکر شده چه تفاوتى داشته، بسیار دشوار است.

اکنون بسیارى از عقاید پیشین اسماعیلى شناسان در باره پیروان مذاهب مزبور، در پرتو متون اصیل اسماعیلى و تحقیقات «ب.لوئیس‏» و «لوئى ماسینیون‏» و «میر سید على همدانى‏» و «و.آ.ایوانوف‏» مورد بازبینى قرار گرفته است. اما راجع به تالیفات «و.آ. ایوانوف‏» مطالب فراوان و تازه‏اى به گنجینه تحقیق تاریخ و معتقدات اسماعیلیه افزوده است، با این وصف چون وى گرایش نمایان و مدح‏آمیزى به اسماعیلیه دارد، اهمیت آثار او را سخت کاهش داده است. مؤلف مزبور مى‏کوشد تا در دیدگاه مسلمانان روزگار ما اسماعیلیه را تبرئه کند و اتهاماتى را که نویسندگان قرون وسطى و محققان جدید علیه ایشان اقامه کرده‏اند رد نماید و ثابت کند اسماعیلى‏گرى دوران متقدم با سنى‏گرى چندان تفاوتى نداشته است. (50)

جاى خوشحالى است که این محققان، فرقه اسماعیلیه را در محدوده خود مطالعه کرده و از فرقه‏هاى دیگر اسلامى تفکیک کرده‏اند، اما خاورشناس معروف فرانسوى پروفسور «هانرى کربن‏» سعى کرده است تا نشان دهد که اسلام و تشیع با آئین باطنیه اسماعیلیه همراه و موافقند و همه این نام‏هاى متفاوت، بر یک معنا دلالت دارند و از این رو پس از آن که نمونه‏اى از تاویلات اسماعیلیه را بازگو مى‏کند، مى‏نویسد: بى‏شک این طرز تفکر در اسلام منحصر است، این طرز فکر، اساس و روح عرفان شیعه و موضوع دعوت اسماعیلى است. (51)

پرفسور کربن و طرفدارى او از اسماعیلیه

کربن به اندیشه‏هاى تاویلى سخت گرایش داشت و بدین جهت‏به چاپ کتاب کشف المحجوب اثر داعى مشهور اسماعیلیه، ابویعقوب سجستانى و هم‏چنین جامع الحکمتین اثر ناصر خسرو قبادیانى داعى خراسان و نیز سه رساله اسماعیلى اقدام کرد. او در کتاب تاریخ فلسفه اسلامى خویش از آراى باطنیان با ستایش و تمجید فراوان یاد مى‏کند و حتى از حسن اسماعیلى -که اسماعیلیان از او با عبارت «على ذکره السلام‏» یاد مى‏کنند- و اعلام اباحى‏گرى و الغاى شریعت از سوى او، دفاع کرده و مى‏نویسد:
او در تاریخ 17 رمضان 559-558 هجرى که امام بود، حلول رستاخیز بزرگ یا «قیامة القیامه‏» را در ایوان بلند الموت و در مقابل همه پیروان که بر ایوان، فراهم آمده بودند، اعلام نمود. این مقاوله نامه، هم‏چنان محفوظ مانده و به ما رسیده است.
مطلبى که اعلامیه حسن متضمن آن بود، بعثت روحانى محض و آزاد از هر گونه تشریع و از هرگونه تعبد قانونى در همان هنگام بود.مذهب رستاخیز، تولد روحانى بود، زیرا معانى مکتوم الهامات و منزلات نبوى را زنده و آشکار ساخت (52) .

از پژوهش در آثار اسماعیلیه به دست مى‏آید که اساس باطنى‏گرى بر این معنا استوار است که همه احکام شریعت‏داراى باطنى مستور و مخفى‏اند و هرگاه کسى به ترقى روحانى نایل شود، اجازه دارد تا از ظاهر شریعت درگذرد و خود را در برابر هیچ حکمى از احکام اسلام مسئول نداند و همه را با کمک «تاویل‏» به معنى باطنى حمل کند زیرا مقصود اصلى، وصول به باطن است و ظواهر، بهانه و دستاویزى بیش نیست. چنان که داعى بزرگ اسماعیلى، سنان بن راشد گفته است: من عرف الصوره الباطنیه فقد عرف حکم الکتاب و رفع عنه الحساب و سقط عنه التکلیف (53) .

هانرى کربن بدون پرده‏پوشى در این باره گفته است: «عرفان اسماعیلى همه احکام ظاهرى را داراى معانى مکتوم و حقیقت‏باطنى مى‏داند. پس چون این معانى باطنى برتر از معانى ظاهرى احکام است و ترقى روحانى پیروان به درک آن معانى وابسته است، بنابراین ظاهر شرع به منزله قشرى است که باید یک بار و به طور قطع، آن را در هم شکست، این کار همان است که تاویل اسماعیلى آن را انجام داد. به این طریق که احکام شریعت را به حقیقت آن احکام بازگردانید، یعنى به ادراک معنى حقیقى تنزیل یا شریعت رسانید، بنابراین عقیده آنان، تکالیف و احکام شریعت‏براى معتقد استوارى که بر مبناى معانى روحانى و باطنى رفتار کند، محذوف است. (54)
کربن همگام با باطنیان عقیده داشت که ظاهر و باطن اسلام با یک‏دیگر در ضدیت و تعارض‏اند؟!! او چون فرقه شیعه را «گروهى باطن‏گرا» مى‏پنداشت از این رو گمان مى‏کرد که شیعیان راستین و نیز فلاسفه و صوفیان حقیقى کسانى هستند که با احکام ظاهرى اسلام به نبرد و ضدیت‏برخاسته‏اند، چنان که مى‏نویسد:
نبرد معنوى که به وسیله اقلیت‏شیعه به سود اسلام روحانى و بر ضد مذهب تشریعى، رهبرى شده و همراه با تشیع به وسیله فلاسفه و صوفیان انجام یافته، هر چند کوششى پراکنده و بى‏نظم بوده است، با این همه امرى مسلم بوده و سراسر تاریخ فلسفه اسلام را فرا گرفته است. (55)
به نظر کربن، این شکل از باطنى‏گرى مورد تایید ائمه شیعه بوده و آنان در آثار خود تمام نکته‏ها و رازهاى آنان را باز گفته‏اند، او در این باره مى‏نویسد: شاید نکته‏اى از باطنى بودن اسلام موجود نیست که در گفت‏وگوها و مواعظ و دروس ائمه شیعه قید نشده یا شمه‏اى از آن گفته نشده باشد. (56) به قول یکى از محققان:
در حقیقت هانرى کربن تمایل داشت که بگوید شریعت اسلام پیش از آن‏که دشمنانش به ابطال آن برخیزند خود، طرح الغاى خویش را به میان آورده و این راز را از زبان امامان اهل بیت (علیهم السلام) فاش ساخته است! ولى این ادعائى است که آثار پیامبر ارجمند اسلام (ص) و خاندان گرامى او، بر خلاف آن گواهى مى‏دهند و هر کس با تعالیم ایشان آشنائى داشته باشد، مى‏داند که از دیدگاه خاندان رسول (ص) ظاهر و باطن اسلام، یعنى ظاهر احکام و مصالح آن‏ها، با ظاهر و معانى آن با یکدیگر منافات ندارد و وصول به یکى از آن دو مستلزم ترک و رفع دیگرى نیست. از این رو در آثار اسلامى، ظاهر و باطن دین، مرادف با علم و حکمت (یا حکم)آمده است.
چنان که در حدیث نبوى مى‏خوانیم: فظاهره حکم و باطنه علم. (57)

و در خطبه علوى مى‏خوانیم: من ظاهر علم و باطن حکم (58) .

و واضح است که علم و حکمت‏با هم تعارض ندارند و نبرد و نزاعى میان آن‏ها نیست. (59) کربن از این که غزالى در کتاب فضائح الباطنیه بر ضد این گروه سخن گفته و تمام احکام اسلام را رمز و چیستان شمرده است، ابراز شگفتى مى‏کند و در دفاع از مذهب باطنى مى‏نویسد:
امروز ما پاسخ‏هاى پر مغز اسماعیلیه را به حمله‏ هاى غزالى مى‏دانیم، همه پرسش‏هاى او را مى‏توان مورد انتقاد قرار داد. (60)

آرى باطنیه به کمک «تاویل‏» از ظاهر شریعت درمى‏گذرند و به گمان خود راه به باطن دین مى‏برند. مثلا به عقیده آنان، عدد هفت، در سراسر قرآن کریم به «هفت امام اسماعیلى‏» تاویل مى‏شود و مقصود از «هفت آسمان‏» و «هفت دریا» و نظایر این‏ها در باطن، امامان هفت گانه‏اند. (61)
هانرى کربن مى‏نویسد:
هفت امام در مذهب اسماعیلى، رمز هفت فلک دوار و سیارگان آن است. (62)
بر اهل تحقیق پوشیده نیست که این قبیل تاویلات، ریشه یونانى دارد و از فیثاغورثیان به اسماعیلیه راه یافته و در آئین پاک اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) خبرى از این پندارگرایى‏ها نبوده است. (63) کربن بر خلاف سایر محققان و اسماعیلى‏شناسان بیش از حد به اسماعیلیه خوش‏بین است، تا آنجا که سعى کرده آئین اسماعیلى را اساس اسلام و روح عرفان شیعه نشان دهد.این موضوع از ارزش تحقیقات او به شدت مى‏کاهد و این نوع طرفدارى به شدت طرف‏گیرانه است و با موازین تاریخى و شرعى مناقضت دارد و نه تنها دانشمندان اسلامى، بلکه دانشمندان غربى نیز از اسلوب او به دورند.

پى‏نوشت‏ها:

1- حواشى و اضافات تاریخ جهانگشاى جوینى ج 3 326-327.
2- مسعودى، التنبیه و الاشراف، ص 343.
3- ابن ندیم، الفهرست، ص 278 طبع مصر.
4- الفهرست، ص 282.
5- مسعودى، التنبیه و الاشراف، ص 4.343، چاپ قاهره.
6- مقریزى، اتعاظ الحنفاء، ص 11-15، طبع بیت المقدس.
7- پدر پنجم شریف اخو محسن، محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق است که با پدر سوم مهدى فاطمى یکى است
8- مقریزى، اتعاظ، 11-12.
9- مقریزى - خطط.
10- کتاب بزرگى در حدود سى جلد، یک دانشنامه ادبیات و تاریخ است.
11- علامه قزوینى مى‏گوید: این فصل کما بیش قریب 35 ورق یعنى 70صفحه است، از نهایة الادب نسخه خطى کتابخانه ملى پاریس است.(تاریخ جهانگشاى، ج 3، ص 330).
12- مقریزى، خطط، ج 1، ص 391.
13- ترجمه کاتر دفانان، به نقل از برنارد لویس، پیدایش اسماعیلیه، ص 10.
14- قزوینى، حواشى و اضافات بر تاریخ جهانگشاى جوینى، ج 3، ص 330.
15- ترجمه مقالات الاسلامیین، ص 21.
16- على بن محمد - 429-483 - داعى اسماعیلى و موسس صلیحى اسماعیلیان یمن.
17- برنارد لویس، پیدایش اسماعیلیه، ص 12.
18- همان.
19- زرکلى، الاعلام، ج 6، ص 203 و معجم المؤلفین، ج 8، ص 275.
20- برنارد لویس، پیدایش اسماعیلیه، ص 14.
21- بیان الادیان، از نویسنده این کتاب اطلاع زیادى در دست نیست‏به موجب برخى از گزارش‏ها نام مؤلف «بیان الادیان‏» ابو الحسن محمد الزاهد بوده و ممکن است ابو المعانى کنیه وى بوده باشد به مقدمه کتاب بیان الادیان به تصحیح هاشم رضى در سال 1342 به چاپ رسیده است، مراجعه شود.
22- یا الفصل بین اهل الاهواء و النحل، در 5 جلد در دار الجیل بیروت چاپ شده است.
23- شهرستانى، الملل و النحل، ج 2 195.
24- برنارد لویس، پیدایش اسماعیلیه، ص 15.
25- گلیوم، نهایت، حص Xi به نقل برنارد لویس، ص 15.
26- م.گ.س.هاجسن، دولت اسماعیلیه ص 299.
27- فضائح الباطنیه، غزالى، ویراسته عبد الرحمن بدوى، ص 2-3، قاهره 1964.
28- برنارد لویس، پیدایش اسماعیلیه، ص 16.
29- ایوانف، ص 56.
30- برنارد لویس، پیدایش اسماعیلیه، ص 16.
31- نجوم، ج 2 5-443; ابو شاعه، ج 2 201 و سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص 4.
32- مرحوم اقبال آشتیانى در انتساب این کتاب به نوبختى تشکیک کرده و گفته است اثر نوبختى از بین رفته و این کتاب از او نیست، و نویسنده اصلى کتاب، شخصى به نام سعد بن عبد الله اشعرى (متوفى 299 یا 301) مى‏باشد (خاندان نوبختى ص 140) ولى برخى از فضلاى محقق این ادعاى اقبال را رد کرده‏اند، (رجوع شود به مقدمه کتاب المقالات و الفرق) به قلم دکتر محمد جواد مشکور زیر عنوان «مقارنه بین کتابى النوبختى و الاشعرى‏».
33- برناردلویس، پیدایش اسماعیلیه، ص 9.
34- بعضى‏ها کتاب تبصرة العوام را به سید مرتضى بن داعى حسنى رازى (اوایل قرن هفتم) منتسب کرده‏اند، ولى هنگامى که عربى شده کتاب تبصرة العوام توسط حسین بن على بطیطى پیدا شد، مشاهده گردید که مترجم تصریح کرده است‏به این که اصل کتاب، تالیف جمال الدین مرتضى، محمدبن حسین بن حسن رازى است (رجوع شود به مقدمه کتاب نزهة الکرام که اخیرا چاپ شده است).
35- بخش مربوط به اسماعیلیان رشید الدین فضل الله را محمد تقى دانش‏پژوه و مدرسى چاپ کرده‏اند.(تهران، 1960 م).
36- جوینى در تاریخ جهانگشاى راجع به این موضوع در دو جا متعرض شده است: اول در صفحه 186 و 187 جلد سوم و دیگر در صفحه 269 و 270 همان جلد.
37- تاریخ جهانگشاى، مقدمه مصحح، ترجمه حال مصنف (کط)
38- تاریخ جهانگشاى، ج‏3 187.
39- همان مدرک، ج 3 5-142.
40- شهرستانى، الملل و النحل، ج 1 172.
41- قرامطیان بحرین و فاطمیان ص 126.
42- سیاست نامه، صص 257-259.
43- م. س. گ. هاجن، دولت اسماعیلیه، 259-260.
44- السبع‏الرابع، نشر مصطفى غالب، بیروت 1973 السبع الخامس، نشر مصطفى غالب، بیروت 1975 السبع السادس، نشر مصطفى غالب، بیروت 1984.
45- برنارد لویس، ص 20.
46- قزوینى، حواشى و اضافات تاریخ جهانگشاى ج 3 356 357.
47- دکتر محمد جواد مشکور، تاریخ شیعه، ص‏188.
48- همان مدرک.
49- این اطلاعات از مقدمه کتاب «اسماعیلیان در تاریخ‏» نوشته:یعقوب آژند گرفته شده است.
50- پطروشفسکى، اسلام در ایران، ترجمه کشاورز، ص‏260 259.
51- هانرى کربن، تاریخ فلسفه اسلامى، ترجمه اسد الله مبشرى، تهران 1361 ص 110، این کتاب توسط جواد طباطبایى نیز به فارسى ترجمه شده و انتشارات کویر با همکارى انجمن ایران‏شناسى فرانسه چاپ شده است.
52- همان مدرک، ص 133.
53- صابر طعمه، العقائد الباطنیه و حکم الاسلام فیها، ص 16بیروت، 1411 ه ق.
54- کربن، تاریخ فلسفه اسلامى، ص 136 135.
55- همان، ص 47.
56- همان، ص 45.
57- کلینى، اصول کافى، ص‏599 بیروت 1401 ه.
58- نهج البلاغه، شرح عبده، ص 267، بیروت، 1382 ه. ق.
59- حسینى طباطبائى، سید مصطفى، نشریه بنیاد دائره‏المعارف اسلامى تحقیقات اسلامى سال نهم شماره 1 و 2 سال 1373 مقاله هانرى‏کربن و باطنى‏گرى، ص 39.
60- کربن، همان،