دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

چهل قدم آغازین برای رشد در زندگی


یکی از نعمت های بزرگ خداوند به انسان توان های مخفی است. ما گاهی توانمندی هایی داریم که در بعضی موارد حساس ظاهر می شوند. البته باید درآن شرایط خاص قرار بگیریم تا آن ها را ظاهر کنیم.
این مبحث دریچه ای است با نکته های فراوان و متنوع درباره باورها، نگرش ها، برنامه ها، آینده، موفقیت، انسان های جاویدان و جاودانه ها و تحولات دنیای قدرت، سرعت، فرصت، اطلاعات، ارتباطات، مدیریت، مطالعه، سعادت و هر چیزی که بوی کهنگی ندهد و مسیر بالندگی داشته باشد؛ و دریک کلام «راهنمای زندگی» است برای فردای روشن و بس. تصمیمات بزرگ فرصتی است برای ارائه اندیشه های کپسولی و قاعدتا چالش برانگیز است.

امروزه ضرورت دارد به طور منظم به نگرش و تفکرات و فعالیت های خود بیندیشیم؛ به ارزیابی دقیق آن ها بپردازیم و هرجا لازم باشد آن ها را تغییر(1)دهیم یا اصلاح(2)کنیم. نباید فراموش کرد که دانه ها درسرزمین امکانات خواهند رویید و بسیاری از امکانات پیش از این که فیزیکی باشند در اندیشه ما جای دارند واگر آن ها را بارور کنیم و اجازه بالندگی دهیم، این کاشت و رویش همیشه دوام خواهد داشت. در نظر کودکان خردسال، همه چیز تازگی دارد. به همین دلیل، تماس با هرچیزی برای آن ها شگفتی زا است. بیایید ما نیز در بسیاری از امور چنین باشیم؛ همواره کاشف باشیم و حتی از غافلگیر کردن خود لذت ببریم.

عقاید، باورها، ایده ها و سخنانی که در این سلسله مباحث مطرح می کنیم، بسیار ساده و تأثیر گذارند؛ ولی باید بدانیم بسیاری از این ایده ها بزرگان را بزرگ و قدرتمندان را قدرتمند و گاه طرق را مشهود و بیراهه ها را نمایان کرده است تا کسی راه را از چاه و راهنمایی را از چاه نمایی تشخیص دهد.

1. مهر کلمه ای زیبا است که معانی جالبی دارد؛ مثل دوستی، عشق، محبت، علاقه، عاطفه و تعلق خاطر، به راستی چگونه می توان تمام زندگی را مالامال از مهر کرد به طوری که احساس ما همیشه با مهارت، مهرانگیز و مهر پراکن باشد. شاید شنیده باشید که یکی از عوامل موفقیت حضرت رسول ختمی مرتبت مهر وعطوفت بیش از حد وی حتی به سرسخت ترین دشمنان بوده است.

2. مهر فرصت خوبی ها است وبه این معنا است که همین الان تصمیم بگیر، برنامه بریز و فرصت بودن و شدن را در ابتدای راه رقم بزن.

3. مهر فرصت تشکیل ایده ها و روش ها است. روان شناسان می نویسند:اغلب مسائل، ناشی از نبودن ایده هااست.

4. مهر فرصت شناخت است والبته شناخت خویشتن بر هر شناختی مقدم است؛ چرا که انسان ترکیبی از توان های مختلف و استعدادهای متعدد است. بسیاری از ما انسان ها در غفلت از خویشتن به سر می بریم؛ از این رو، می گویند:کلید موفقیت، شناخت خویشتن است.

5. بسیاری از جویندگان رشد و تعالی در آغاز هر مهر، فرصت خوب آغاز خوب را تجربه نمی کنند. رخوت و سستی در این برهه از زمان باتلاقی شنی برای بالندگی و موفقیت است.

6. قرآن کریم فرصت ها را در قالب زمان تعریف کرده است. کسی که قدر زمان و فرصت های آغازین را نداند، در فرازها جایگاهی ندارد و در فرودها و سطح، سرگردان خواهد بود. اگر زمان را تباه کنیم، زمان نیز ما را تباه خواهد کرد.

جایگاه علم و دانش دراسلام

7. علم و دانش در اسلام دارای چنان اوجی است که به دشواری می توان همتایی برای آن یافت. این رفعت مرتبه دو گونه است: گاه ستایش ها به مطلق دانش ناظر است؛ یعنی دانستن در برابر ندانستن، بی آن که موضوع دانش دراین برتری موثرباشد و گاه زمانی دانش خاصی را ارج نهاده است؛ مثلا درمیان تمام دانش ها، علم خداشناسی و خود سازی از امتیازات خاصی بهره دارند.

8. اخلاص و دانشِ سودمند فقط دانستن نیست؛ چرا که اشکال بر سر مسأله ندانستن و دانستن نیست، اشکال برسر کاری صورت ندادن است.

9. اغلب افرادی که کاری صورت نمی دهند آغازهای محکمی ندارند و بسیاری از اشخاص که از فرصت ها استفاده نمی کنند، کارپیش رو را دشوار می پندارند؛ از این رو، توقف و رکود را تجربه می کنند و به تجزیه و تحلیل مسائل نمی پردازند.

10.کسی که به تحلیل دقیق نمی پردازد همیشه وارث اشتباهات و سرمایه گذاری زخمی است
11. امروزه عقیده بر این است که: «یک موفقیت بزرگ سایه امتداد یافته یک اندیشه بزرگ است.» اندیشه بزرگ همواره در جهت کسب دانش و عمل به آن است. آغازهای خوب را تجربه می کند و دانش بهترین راهنمای آن است(3)و باز می فرماید:شما دانش بجویید، تا دانش نیز به شما زندگانی و حیات هدیه کند

12. هنگامی که فرهنگ و دانش امتی فزونی یابد و مردم همه درپی کسب دانش و توسعه آن درپهنه عمل باشند، بی تردید جامعه رو به صلاح و سداد می رود؛ عدالت اجتماعی جامعه عمل می پوشد؛ مردم از پذیرش ستم وخیانت سرباز می زنند و از حیله و شعار و توجیه و شبهه مصون می مانند؛ و خلاصه، ستمگران، چپاولگران به سختی می توانند بر چنین جامعه ای سیطره یابند.

13. امروزه سرنوشت بسیاری از ممالک به دست دانش پژوهان و دانشجویان آن ها است. دین اسلام تنها دینی است که تصریح می کند همه باید دانشجو باشند، دمی از دانشجویی نیاسایند و گهواره تا گور را کلاس درس قرار دهند.

14. عمرما در برابر ابدیت نمی از یمی است و «وقت» گوهری گرانبها است که در ارزش و گرانی، هیچ چیز به پای آن نمی رسد؛ ولی ثابت شده که ابدیت را در همین زمان کوتاه می توان به چنگ آورد. از امام صادق(ع)نقل شده است: از جمله پندهای «لقمان حکیم» به فرزندش این بود: «فرزند دلبندم، برخی از روزها و سال ها و لحظه های روزت را به کسب دانش بپرداز؛ زیرا هیچ ضایع کردنی چون تضییع این امر نیست.»(4)

15. فرصت ها غنائم زندگی است(5). بیایید بر فرصت ها لبخند فعالیت بپراکنیم؛ زیرا جدیت و تبسم، زبانی همگانی است که مردم سراسر دنیا آن را درک می کند و به آن احترام می گذارند. متأسفانه بسیاری از مردم، به جای این که به فرصت های مطلوب بیندیشند و زمان را غنیمت شمارند، بیش تر به امنیت می اندیشند تا مبادا کم و کسری در زندگی حاصل شود. گویا آن ها از زندگی بیش از مرگ می ترسند.

16. یکی از نوابغ جهان جیمز دات است که می نویسد: «موفقیت من مرهون پایداری من بود، نه نبوغ من.»

17. یکی از راهکارهای اصیل کشف، رشد و متفاوت شدن سعی و تلاش است. به قول اینشتین و ادیسون موفقیت شامل 5درصد استعداد و 95 درصد عرق ریختن و زحمت و تلاش است.

18. عشق و تلاش به تنهایی کشف و موفقیت نمی انجامد ولازمه باور به موفقیت است.(6) وقتی می شنویم فلان دانشمند چنان در پژوهش غرق بود که چند وعده غذا را فراموش کرد یا فلان ریاضی دان ساعت را در ظرف آب جوش قرار داد و تخم مرغ را در دست نگهداشت، نباید تعجب کنیم. دین اسلام این لحظات دانش و پژوهش را از هزار سال عبادت برتر می داند در عین حال عبادت ارج و قرب خود را دارد.

19. مطالعه موردی هیده یو نوگوچی در یکی از جزایر کوچک در ژاپن زاده شد. خانواده اش چنان تهیدست بودند که پدرش چون دریافت به زودی صاحب کودک دیگری می شود، خانواده را رها کرد. کودک بینوا روزی در مجمره آتش افتاد، دست چپش کاملا سوخت و دست راستش نیز سخت صدمه دید و تقریبا از کار افتاد. اودر مدرسه به قدری تحقیر شد که در صدد کشتن خویش برآمد؛ اما ورود یک جراح و معالجه دست راست او همه چیز را تغییر داد یونوگوچی، به سبب این خدمت جراح، شیفته حرفه پزشکی شد و باخود گفت:«من ناپلئونی» خواهم بود که به جای کشتن به نجات مردم خواهم پرداخت. سرانجام هیده یونوگوچی به قول خود وفادار ماند و با سعی و کوشش یکی از بزرگترین محققان طب گردید(7)

20. موفقیت تنها یک جرقه ذهنی، خواستن، حرکت وتلاش مستمراست. این در حقیقت حرکت به سمت جاودانگی است.

شگفتی خلاقیت و شرایط متفاوت

21. انسان حتی در بدترین شرایط، می تواند بهترین شرایط را فراهم کند کافی است تصورات و نگرش های خود را تغییردهد.

22. نقل است شهید ثانی کتاب لمعه را درزندان نگاشت؛ این کتاب از جاودانه های علوم دینی وفقه شیعی است.

23. دکتر بورنی(انگلیس زبان)در فاصله بین اداره و بازگشت از آن، اراده کرد زبان ایتالیایی و فرانسوی بیاموزد. او بعد از چند سال هر دو زبان را فرا گرفت و به راحتی و با افتخار به آن ها تکلم می کرد.

24. ماردن کود، طبیب شهیر، نیز به بهره گیری بهینه از فرصت های اندک معروف است. او یکی از آثار مهم خود را درضمن رفتن از منزل یک بیمار به منزل بیمار دیگر و در مسیر نوشت.

25. یکی از نعمت های بزرگ خداوند به انسان توان های مخفی است. ما گاهی توانمندی هایی داریم که در بعضی موارد حساس ظاهر می شوند. البته باید درآن شرایط خاص قرار بگیریم تا آن ها را ظاهر کنیم.

26. این انرژی های خاص یا توانمندی های پنهان را فراتر از علم یا توان بی پایان می نامند. اگر فردی تلاش کند عوامل انگیزشی رها کردن این انرژی ها را بیاموزد، بر هرچیزی فائق می آید.

27. یکی از مقدمات عمده ظهور توانمندی های بی پایان دوری از ناراحتی ها و کسالت ها است. در روایت آمده برتو باد دوری از کسالت و ناراحتی پس بیایید: بد نبینیم، بد نگوییم، بد نشنویم و بالاخره بد نیندیشیم.

28. روان شناسان می گویند: برای موفقیت و آغاز هرشتاب و رشد وبالندگی مهم ترین چیز تغییراست، تغییر، از سطوح زیرین شروع می شود و شامل تغییر فرد، گروه وجامعه است، اما تغییر نگرش سخت ترین تغییر به شمار می آید.

29. نگرش ها آیینه های شفاف ذهن هستند که منعکس کننده اندیشه اند. از نگرش افراد می توان اندیشه های آن ها را تلاوت کرد. نگرش ها تأثیرخود را آغاز تا پایان فعالیت به جا می گذارند.

30. پس موفقیت شایسته کسانی است که تصمیم می گیرند، عمل می کنند، تجربه می اندوزند؛ حتی شکست را قسمتی از مسیر می دانند و باز حرکت می کنند.

31. به یاد داشته باشید در آغاز هر فعالیتی، مانند آغاز ترم تحصیلی، آنچه برای خود هدف تعریف می کنید بسیار تعیین کننده است. آینده را همیشه حالا ببینید. نباید فراموش کرد که آگاهی از خویشتن آغاز پله های ترقی است.

32. دوستان خوب گوهرهای نایاب فرصت های زندگی اند. فتوکپی برخی رفتارها از آن ها، تقلید برخی عادات ارزشمند آن ها و پیروی از بعضی برنامه هایشان آدمی را به تجارب فراوان مسلح می کند. مهم تر این که مشورت با بعضی از آن ها آینده را شفاف تر، اعتماد به نفس را فزون تر و دغدغه ها را کم تر می کند.

33. مهرماه فرصتی خوب برای تصمیمات بزرگ است. آغاز مهر فرصت خوب بودن و با چهارمؤلفه استوارتر می گردد، اراده قاطع، برنامه ریزی، عمل و حرکت و تداوم و استمرار حتی با بروز شکست های موقتی. 34. پنج قاعده زیبا در آغاز هر سال تحصیلی قهر فرصت ها را به مهر زمان تبدیل می کند:

1) لذت ازنیایش و توکل به خدا
2) آموختن و جرأت نه گفتن به بسیاری از امور غیرضروری
3) تقویت اعتماد به نفس ومقیدشدن
4) تمرکز بر یادگیری
5) در اندیشه فتح افق دور بودن وتلاش برای فتح قله های مهم


35. به گفته روان شناسان کسانی که برسر مباحث جزئی و در امور جزئی منازعه دارند و غرق جزئیات هستند، نشان می دهند که چیز مهمی در زندگیشان وجود ندارد. 36. نباید از گوش دادن، آموختن و عمل کردن دست بکشیم؛ چرا که سرعت فراموش کردن حیرت انگیز است و اگر در جزئیات غرق شویم، بسیاری از فرصت های یادگیری را هدر می دهیم.

37. معادله عمر روان شناسان می گویند: آیا می دانید که 70 سال عمر شما چگونه می گذرد؟
بیست وپنج سال آن را می خوابید.

هشت سال آن را درس می خوانید.
شش سال آن را در استراحت می گذرانید.
هفت سال صرف تعطیلات و تفریح می کنید.
پنج سال با دیگران صحبت می کنید.
چهار سال آن را غذا می خورید.
سه سال را در رفت و آمد می گذرانید.

بنابراین، برای کار مؤثر 12 سال بیشتر باقی نمی ماند. چه بهترکه کارهای مهم ترتان را در اولویت قرار دهید.(8)

38. با این حساب همه چیزدر اثر تلاش حاصل می شود و تنها چیزی که بدون تلاش به دست می آید، سالخوردگی است.

39. بحث بر سر این نیست که راه حل ها و فرصت ها کم است. موضوع اصلی این جا است که مسأله را نمی بینیم یا فقط محکوم می کنید.

40. ندیدن مسأله معمای جالبی در زندگی انسان است؛ یعنی اشتغال به فرعیات ما را از اصل و عامل عمده دور می سازد. پس با شناخت دقیق اصول وقواعد و مسبب ها باید حرکت کرد و فقط اسباب را ندید.

نقل است غلامی از خواجه پول گرفت تا از بازار خرید کند از عطار و بغال و بزاز اجناس بسیار خرید و خورجین درازگوش را پر ساخت. چون به خباز(نانوا)رسید، صف نانوایی طولانی بود. درازگوش را جایی قرار داد و در صف قرار گرفت؛ وقتی نان خرید وبازگشت نشانی از دراز گوش نیافت. در این موقعیت، به گریه و زاری پرداخت که چگونه به خانه خواجه برگردم و تنبیه و توبیخ وی را تحمل کنم. مردم پیرامونش گرد آمدند، اظهار تأسف می کردند. یکی می گفت: تقصیر داروغه است که دقت ندارد؛ دیگری می گفت: تقصیر الاغ است که سر به هوا است، سومی می گفت: تقصیر این نوکر بی عرضه است و دیگری می افزود: تقصیر نانوا است که خیلی طول می دهد و مردم را معطل می کند. بالاخره نوکر نگون بخت فریاد زد: این حرف ها درست؛ اما آیا دزد تقصیر ندارد؟

این همان ندیدن مسبب و چسبیدن به جزئیاتی است که البته بی اثر نیستند. سخن آخر این که گاه سارق اصلی فرصت ها و شدن ها و تکامل ما و درحقیقت سارق اصلی زمانه ما نشناخته می ماند. باید بدانیم که پیرامون هر کدام از ما سارقان بسیار وجود دارند. باید آن ها را شناخت و در آغاز راه با چشم باز و اراده محکم و برنامه منظم و آمادگی، حرکت کرد تا مبادا افسوس بخوریم که: کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش.

پی نوشت ها :
1- Change.
Reform.2
3-بترا، پرمود، بتراوی جی(1384)اندیشه های الهام بخش، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران: نخستین. 4-سبحانی، جعفر(1378)رمز پیروزی مردان بزرگ، قم:[بی جا]
5-بترا پرمود، ماهندرو، دیپاک (1381)جادوی مدیریت، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران: نخستین. 6-لوئیز، هی(1372)افکار خلاق درون، ترجمه اباذر حبیبی نیا، تهران: مهرداد.

7-اسکاول شاین، فلورانس (1378)دری مخفی به روی خورشید، ترجمه شهلا المعی، تهران: المعی. منبع: حسین، خنیفر، (1348)، جوان در آینه جهان( مهارت های مدیریت بر خویشتن در عصر تغییر)،‌ تهران: موسسه نشر شهر، چاپ اول 1389.


اگر می‌خواهید همسر شما سرشار از ظرافت و ویژگی‌های زنانه باشد، در انتخاب چنین دختری شک نکنید. محققان می‌گویند این زنان بیشتر از هر کس دیگری، روحیه لطیف و زنانه دارند. اما اگر شما در آرزوی داشتن همسر قوی هستید که بتواند خیلی خوب روی پای خودش بایستد و...
مجله سیب سبز: یک روز فرق وسط مد روز می‌شود و روز دیگر بستن فرق و کشیدن مو به بالای سر. اما مد روز هر چه باشد، نمی‌تواند شخصیت اصلی شما را تغییر دهد. به گزارش شبکه تلویزیونی العربیه، 2 جامعه‌شناس آمریکایی در بررسی‌های‌شان دریافته‌اند اکثریت انسان‌ها همیشه ترجیحی برای باز کردن فرق دارند و گاهی حتی اگر به باز کردن فرق‌شان از یک جهت خاص تمایل داشته باشند، باز هم موهای‌شان با آنها همراهی نمی‌کند و به جهتی که شخصیت‌شان تعیین کرده است مایل می‌شوند. این 2 جامعه‌شناس آمریکایی در بررسی‌های‌شان با قاطعیت اعلام کرده‌اند شیوه شانه کردن مو و شکل فرق مو می‌تواند شخصیت افراد را نشان دهد و البته شانه کردن نامناسب موی سر هم تاثیری منفی روی روحیه افراد دارد. این تحقیقات نشان می‌دهد مکان فرق موی افراد بستگی به عملکرد نیمکره مغز چپ یا راست دارد و به همین دلیل می‌تواند نمایانگر ویژگی‌های اصلی شخصیت آنها باشد.

موهایش را بالا می‌زند یا فرق وسط دارد؟

اگر همسری که برای یک عمر زندگی انتخاب کرده‌اید در 2 گروه بالاست، تکلیف‌تان با او روشن است و می‌توانید ویژگی‌های گفته شده را متعلق به او بدانید. اگر خواستگار شما یا دختری که برای زندگی مشترک انتخاب کرده‌اید، موهایش را بالا می‌زند یا مثل زنان قدیمی به باز کردن فرق وسط علاقه دارد، می‌توانید شخصیتش را رمزگشایی کنید. بررسی‌های محققان نشان داده که هر دو گروه، اعتماد به نفس زیادی دارند و به خود و توانایی‌هایشان خوش‌بین هستند. از طرف دیگر، پژوهشگران دریافته‌اند که این دسته از افراد متفکر و منطقی هستند و به جای پیروی از احساسات ناپخته، حساب شده و سنجیده تصمیم می‌گیرند.

مردانی که فرق سمت چپ دارند

اگر به دنبال یک همسر قوی و همه فن حریف می‌گردید، بهتر است به خواستگاری جواب مثبت بدهید که فرق مویش در قسمت چپ سرش قرار دارد. محققان می‌گویند چنین فردی می‌تواند در لحظات بحرانی زندگی به داد شما برسد و به‌دلیل قدرتی که دارد، می‌توانید بدون هیچ هراسی به او تکیه کنید. پژوهش‌ها نشان داده است این مردها گزینه مناسبی برای ازدواج با زنانی هستند که لطافت زنانه بیشتر و جسارت کمتری دارند و ترجیح می‌دهند همسرشان در تنگناهای زندگی از آنها حمایت کند و حتی بارشان را بر دوش بکشد.

مردانی که فرق سمت راست دارند

اگر دوست دارید شوهرتان پرهیاهو، فعال و پرتحرک باشد، بهتر است خواستگارهایی که فرق خود را از سمت راست باز می‌کنند را بررسی کنید. پژوهشگران دریافته‌اند این افراد، پرتحرک و پرجنب و جوش هستند و از رفتن راه‌های تازه هیچ گاه خسته نمی‌شوند. اگر خودتان شخص فعالی نیستید و به دنبال کسی می‌گردید که بتواند شما را به جلو هل بدهد، چنین همسری برای شما ایده‌آل است و در خانه شما، مثل یک بمب انرژی ظاهر خواهد شد اما اگر گوشه‌گیر هستید و حوصله هیاهوهای زندگی چنین افرادی را ندارید، بهتر است قبل از هر بررسی دیگری روی این گزینه‌ها خط بکشید.

زنانی که فرق سمت چپ دارند

اگر می‌خواهید مادر فرزندان شما فردی باهوش باشد و توانایی پرورش فرزندان شایسته‌ای را داشته باشد، بهتر است همسرتان را از این گروه انتخاب کنید. محققان می‌گویند زنانی که فرق سمت چپ باز می‌کنند، افرادی قابل اعتماد هستند که می‌توانید روی حرف‌هایشان حساب کنید. بررسی‌های آنها نشان داده این افراد به‌دلیل هوش سرشارشان، زود یاد می‌گیرند و به خوبی با موقعیت‌های تازه و آدم‌های جدید کنار می‌آیند. پس دلیلی ندارد که نگران رابطه چنین فردی با خانواده و دوستان خود باشید. او خیلی زود یکی از اعضای محبوب خانواده شما خواهد شد.

زنانی که فرق سمت راست دارند

اگر می‌خواهید همسر شما سرشار از ظرافت و ویژگی‌های زنانه باشد، در انتخاب چنین دختری شک نکنید. محققان می‌گویند این زنان بیشتر از هر کس دیگری، روحیه لطیف و زنانه دارند. اما اگر شما در آرزوی داشتن همسر قوی هستید که بتواند خیلی خوب روی پای خودش بایستد و دوشادوش شما برای حل بحران‌های زندگی تلاش کند، چنین گزینه‌ای نمی‌تواند همسر ایده‌آل شما باشد چراکه بیشتر از آنکه او در موقعیت‌های سخت به داد شما برسد، شما باید نقش حامی و فرشته نجات او را بازی کنید. اما ناامید نشوید. چنین زنی خانه‌ای سرشار از لطافت را برای شما به همراه خواهد آورد که در آن با تمام وجود احساس مرد بودن می‌کنید.

من هنگامی به همسر خود خیانت کردم که با دختری آشنا شدم که ابتدا قصدم تسلی دادن به او بود. او تازه از یک رابطه طولانی جدا شده بود و روحیه خوبی نداشت. ما زمان زیادی را با هم سپری می کردیم تا اینکه به هم علاقه مند شدیم.
برترین ها: در ازدواج وقتی یکی از دو طرف خیانت می کند، طرف دیگر نابود می شود. همیشه روحش پریشان و ذهنش مشغول است که چرا؟ چه کم گذاشتم؟ چه کار کردم؟ چه نکردم؟ و ... اما این سوال ها بیهوده هستند. نتیجه ای جز تراشیدن روح آدمی ندارند.

مساله خیانت در همه دنیا هست و بیشتر میان مردان عمومیت دارد. در جامعه ما نیز این مساله هر روز بیشتر می شود. در میان آشنایان، دو نفری که تصور می کنیم خوشبختانه در کنار هم زندگی می کنند، ناگهان از هم جدا می شوند. یا دچار مشکلات بسیار می شوند و همه آن علاقه یک شبه از بین می رود. اما واقعا دلیل خیانت مردها چیست؟ چه می خواهند که ندارد؟ به دنبال چه هستند که در زن های دیگر پیدا می کنند؟

در این مطلب 8 اعتراف مردان خیانت کار و دلیل آنها برای خیانت را آورده ایم شاید تا با مغز و طرز فکر این مردان بیشتر آشنا شویم.  

اعتراف اول: انتقام جویی

«من زمانی به همسر خود خیانت کردم که متوجه شدم او همچنان با نامزد سابق خود ارتباط پیامکی دارد. البته پیام های آنها حاوی هیچ نوع صحبتی که باعث نگرانی باشد، نبود اما تصور اینکه او قبلا با این مرد در ارتباط بوده است و حالا هم این دوستی را ادامه می دهد مرا عصبانی می کرد. صمیمیت همسرم با نامزد سابقش برای من قابل درک نبود. با همین عصبانیت از خانه بیرون زدم و یک لحظه تصمیم گرفتم برای درآوردن حرص او، دختر جدیدی را بیابم و شماره اش را بگیرم و همین کار را هم کردم. به نظر من این کار دقیقا همان کاری بود که او انجام می داد و من هم تلافی کرده بودم. ما از هم جدا شدیم. البته همسرم هرگز نفهمید من دوست دختر دارم. دلیل جدایی ما این بود که مناسب هم نبودیم و به درد هم نمی خوردیم. البته اعتراف می کنم آن کار من در عصبانیت درست و اخلاقی نبود اما در آن لحظه احساس خوبی به من داد.»

اعتراف دوم: نبودن جاذبه عاطفی متقابل

«تا جایی که به خاطر دارم من همیشه عاشق زنانی بودم که از هر نظر کامل باشند. همسر سابق من از خیلی نظرها خوب بود اما با سلیقه من خیلی جور نبود. او بسیار منطقی به نظر می رسید که هیچ نوع ارزشی برای من نداشت و باعث جذب من نمی شد. خیلی تلاش کردم به این مساله توجه نکنم اما نمی توانستم. پس از چند ماه، روزی با گروهی از دوستانم بیرون رفتم و در فروشگاهی که خرید می کردیم دختری را دیدم که بسیار عالی به نظر می رسید. از او شماره گرفتم و او به من گفت هر وقت بخواهم می توانم با او تماس بگیرم و قرار بگذارم. من هم همین کار را کردم. پس از چند جلسه متوجه شدم باید رابطه خود با  همسرم را پایان بدهم زیرا دیگر هیچ جذابیتی برای من نداشت و دوست داشتم در کنار کسی باشم که دیوانه وار دوستش دارم و برای من فقط یک دوست ساده نیست.»

اعتراف سوم: وقت نگذاشتن برای یکدیگر

«من زمانی از همسر سابق خود جدا شدم که او بسیار مسافرت می رفت و ما خیلی کم در کنار هم بودیم. من بیشتر مواقع تنها بودم. این تنهایی به ویژه در روزهای تعطیل آخر هفته بسیار مرا آزار می داد. دوست داشتم کسی در کنارم باشد و با هم حرف بزنیم، بیرون برویم و ... . به همین دلیل، دفعه آخری که به مسافرت رفت من سراغ زن دیگری رفتم و پس از بازگشت همه چیز را به او گفتم و از هم جدا شدیم. این جدایی برای هر دوی ما خوب بود. البته می دانم کار من به هیچ وجه اخلاقی نبود اما در تنهایی هایم تنها چیزی که می توانست به من آرامش دهد یک همزبان بود.»

اعتراف چهارم: رابطه اشتباه

من با نامزدم در دانشگاه آشنا شدم . ما از همان ترم اول با یکدگیر دوست شدیم. پس از فارغ التحصیلی، هر کدام از ما به شهر خودش برگشت اما پیش از آن با هم نامزد کردیم. من تقریبا همه آخر هفته ها به شهر او مسافرت می کردم. اما فقط آخر هفته ها در کنار هم بودیم و در طول هفته با دوستان خود خوشگذرانی داشتیم.  پس از چند ماه از این روند خسته شدم و با خودم تصور کردم در شهر خودم هم دختران زیبا و خوب زیادی هستند و من چرا همه روزهای تعطیل خود را در جاده و رفت و آمد می گذرانم؟ این مساله را با او در میان گذاشتم و چند باری او به شهر من می آمد اما پس ا مدتی او نیز خسته شد و با هم تصمیم گرفتیم این رابطه دشوار را پایان ببخشیم.»

اعتراف پنجم: مغایرت احساسی و سبک زندگی

«من همسر سابق خود را در گردهمایی کاهش وزن ملاقات کردم. با هم دوست شدیم و هنگامی که با هم قرار می گذاشتیم و بیرون می رفتیم، هر دو حدود 20 کیلوگرم اضافه وزن داشتیم. من همه رژیم ها و برنامه های ورزشی خود را به دقت و با جدیت فراوان انجام می دادم و به سرعت وزن کم می کردم. اما او به ورزش و رژیم اهمیت نمی داد و در نتیجه کاهش وزنی هم نداشت. پس از اینکه اضافه وزن خود را از بین بردم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم. زن هایی که قبلا حتی به من نگاه هم نمی کردند مشتاق صحبت با من بودند و این حس خیلی خوبی به من می داد. همسر سابق من از چاقی خود در عذاب بود و به زن های اطراف من حسودی می کرد. یکی از روزهای آخر هفته که او خانه نبود، ما با یکی از این زن ها قرار گذاشتم و با هم بیرون رفتیم. من هرگز این مساله را به همسرم نگفتم اما چند هفته بعد با بهانه های مختلف از او جدا شدم. من تصور می کنم باید با زنی باشم که شبیه من است و ارزش های زندگی او ارزش های من هستند. فردی که طرز فکر و اراده مان شبیه هم باشد.»

اعتراف ششم: نداشتن رابطه عاشقانه

«من و همسرم همیشه خدا با هم جنگ و دعوا داشتیم. برای همه چیز با هم بحث می کردیم این همه تنش اعصاب مرا خورد کرده بود. درست برعکس همسرم، دختری در شرکت ما بود که همه چیز را خیلی راحت می گرفت و رفتار دوستانه ای با همه داشت و شاد بود. یک شب که هر دو تا دیر وقت در شرکت مشغول کار بودیم، تصمیم گرفتیم برای شام با هم بیرون برویم. همه چیز خیلی عالی بود. او بسیار خوب و پر احساس بود و شبی رویایی با عشقی پاک را با او پشت سر گذاشتم. این اتفاق جراتی در دل من به وجود آورد تا از رابطه ای که همیشه مرا آزار می داد جدا شوم. یک هفته خانه نرفتم و پس از آن از همسر سابقم جدا شدم و اکنون با همکارم در ارتباط هستم.»

اعتراف هفتم: رویاپردازی

«من هنگامی به همسر خود خیانت کردم که با دختری آشنا شدم که ابتدا قصدم تسلی دادن به او بود. او تازه از یک رابطه طولانی جدا شده بود و روحیه خوبی نداشت. ما زمان زیادی را با هم سپری می کردیم تا اینکه به هم علاقه مند شدیم. من تصور می کردم او بهترین زن روی زمین است و من با او خوشبخت خواهم بود. به همین دلیل، از همسرم جدا شدم و سراغ آن دختر رفتم. اما رابطه ما دوامی نداشت و متوجه شدم رویاپردازی بسیار بهتر از واقعیت است.»

اعتراف هشتم: پیدا کردن اعتماد به نفس

«من همیشه خجالتی بودم و به هیچ وجه با جنس زن راحت نبودم. نامزدم نیز مثل من بسیار خجالتی بود رابطه ما مشکلی نداشت اما هیچ هیجان و چیز جالبی هم نداشت. روزی برای کار خود در همایشی شرکت کردم. هنگام شام، خانمی رو به روی من نشسته بود که بسیار جذاب و باهوش به نظر می رسید و من واقعا جذب او شده بودم. از این مساله بسیار تعجب کردم زیرا قبلا چنین تجربه ای نداشتم. حس خوبی بود و احساس می کردم در اوج آسمان ها هستم. سعی کردم اعتماد به نفس داشته باشم و با او سر صحبت را باز کردم. در طول همایش و کنفرانس های دیگر نیز با هم صحبت می کردیم و وقتمان را با هم می گذراندیم. من هرگز از این رابطه به نامزدم چیزی نگفتم اما چند ماه بعد از او جدا شدم. پس از جدایی من آن زن جذابی که در کنفرانس ها می دیدم را دیگر هرگز ملاقات نکردم. اما همان رابطه کوتاه، اعتماد به نفس خاصی به من داده بود و متوجه شدم اگر اراده کنم می توانم بیرون بروم و زن دلخواه خود را پیدا و با او ازدواج کنم.»
مجله سیب سبز: درباره عشق چه فکری می‌کنید؟ آیا اسیر تصورات رؤیایی هستید که از شما یک همیشه عاشق و همیشه در عشق شکست‌خورده می‌سازد یا آنقدر گرفتار منطق شده‌اید که نمی‌توانید مهر کسی را به دلتان راه دهید؟ cccc. پس با خودتان صادق باشید و اولین جوابی که به ذهنتان می‌رسد را بدون رودربایستی علامت بزنید.

 درست است که در آغاز آشنایی و عاشق شدنتان، گاهی با دیدنش تپش قلب می‌گیرید و هول می‌شوید اما این روال نمی‌تواند تا ابد ادامه پیدا کند. با نزدیک‌تر شدن شما به هم، این هیجان جایش را به آرامش می‌دهد و با هر بار دیدن همسرتان، احساسی خوشایند وآرامش پیدا می‌کنید. پس اگر تپش‌های قلبتان آرام‌تر شد، نگران از دست رفتن عشقتان نباشید.


بعد از پاسخ دادن به تست به خودتان نمره بدهید

خیلی موافقم  =  صفر نمره
تا حدی موافقم  =  چهار نمره
مخالفم   =  هشت نمره
به شدت مخالفم  =  10 نمره

اگر نمره صفـر تا 30 گرفته‌اید

حتی یک لحظه هم صبر نکنید. شما به کمک اورژانسی نیاز دارید. هوش عشقی شما آنقدر پایین است که احتمالا تاکنون شکست‌های بسیاری را تجربه کرده‌اید و یک همیشه عاشق افسرده هستید. شاید به دلیل این بن‌بست‌ها دیگران را مقصر بدانید اما بهتر است از سرزنش دیگران دست بکشید و بپذیرید که به دلیل تصورات اشتباهتان، خودتان هم در ایجاد مشکلات سهیم بوده‌اید. اما کار شما برای ایجاد تغییر در ذهنیت و زندگی‌تان آسان نیست و گذشته از خواندن تمام توصیه‌هایی که در صفحات روانشناسی به شما می‌کنیم و تمام کتاب‌هایی که می‌خوانید، بهتر است از مشاوره منظم با یک روانشناس هم بهره ببرید.

اگر نمره 40 تا 59 گرفته‌اید

 متاسفیم. ضریب هوشی شما به شکل خطرناکی پایین است و شما با این تفکرات، به خودتان و زندگی مشترکتان صدمه می‌زنید چراکه شما با مجموعه‌ای از تصورات آرمانی ازدواج می‌کنید و زمانی که با فردی ازدواج می‌کنید، نمی‌توانید همه آن تصورات را عملی کنید و به اندازه‌ای که به آن نیاز دارید، از او توجه دریافت کنید. شما یک فرد عاشق‌پیشه‌اید که برایتان فرقی نمی‌کند با چه کسی ازدواج کنید. هر کسی که وارد زندگی شما شود، می‌تواند عشق بی‌نهایت و بی‌حد و مرز شما را دریافت کند. بد نیست شما از کمک یک مشاور استفاده کنید و فکرتان را شخم بزنید. شما به تغییرات جدی‌ای نیاز دارید.

اگر نمره 69 تا 79 گرفته‌اید

ضریب هوشی شما بد نیست اما اشتباهاتی هم دارید که می‌تواند در درازمدت به زیان رابطه شما تمام شود. گرچه امروز رابطه موفقی دارید اما هنوز هم افکار کودکانه و رمانتیک شما گاهی برایتان تعیین تکلیف می‌کند. اما نترسید. کافی است باور کنید عشق حقیقی هم به تنهایی نمی‌تواند زندگی شما را زیر و رو کند و شما برای خوشبخت بودن به مجموعه‌ای از دلایل و شرایط نیاز دارید که عشق و همسر، تنها بخشی از آن را تشکیل می‌دهند.

اگر نمره 80 تا 100 گرفته‌اید

به شما تبریک می‌گوییم. شما سرشار از هوش عاشقانه هستید و نسبت به زندگی خود دیدی واقع‌بینانه دارید. شما می‌دانید که عشق تنها، برای دوام یک زندگی کافی نیست و از اینکه تنها یک فرد، یعنی همسرتان نمی‌تواند دنیا را برای شما گلستان کند هم باخبرید. اگر هم در برخی از سؤالات نمره بالایی گرفته‌اید، نگران نباشید. شما می‌توانید برای تقویت ویژگی‌ها و افکاری که باعث دادن چنین پاسخی در شما شده‌اند، تلاش کنید.

در قدم بعدی اما بهتر است شما به جز کار کردن بیرون منزل مسئولیت‌هایی در داخل خانه را هم به عهده بگیرید. مثلا کمک کردن به درس‌های فرزندتان، درست کردن یک وعده از غذا یا کمک به همسرتان در تغییر چیدمان منزل اما یادتان باشد شما تازه به جمع خانواده وارد شده‌اید و هنوز تا یک مرد با احساس شدن فاصله دارید.
روزنامه هفت صبح: برخی از آقایان با روش های مناسب ارتباط کلامی  در  منزل آشنایی کامل ندارند؛ با  چند راهکار ساده برای بروز احساسات کلامی‌ در منزل آشنا شوید

برخی از آقایان فکر می‌کنند وظیفه آنها در زندگی مشترک، کار کردن و پول آوردن به خانه است. اگر جزو این گروه هستید مطمئن باشید زندگی‌تان را در مسیر غلطی راهبری می‌کنید. واقعیت این است که حتی پول دوست‌ترین زنان هم از اینکه شوهرانشان بیشتر از پول احساس خرج زندگی‌شان کنند بیشتر خوشحال می‌شوند.

 البته شاید برخی مردان از آغاز به دلیل بلد نبودن این مهارت به دام کار زیاد افتاده باشند. شاید هم پرداخت اقساط، تعویض منزل یا خودرو، فراهم کردن رفاه برای خانواده، تامین آینده فرزندان، ارتقای شغلی و... بهانه ‌این آقایان برای فرار از زندگی به سمت کار باشد.

غایب‌ها

در هر حال باید بدانید که شما با در پیش گرفتن این سبک زندگی، روز به روز از خانه، همسر و فرزندان خود، دور و دور‌تر می‌شوید، کم‌کم از نظر احساسی و عاطفی و ذهنی با آنها فاصله می‌گیرید و خودتان می‌خواهید که خانواده، شما را به عنوان یک منبع در‌آمد در نظر بگیرند.

 این دسته از آقایان، مردان غایب نامیده می‌شوند. مردانی که آنقدر خود را درگیر کار می‌کنند که فرصت انتقال احساسات‌شان به خانواده را از دست می‌دهند و همین باعث می‌شود جایگاه آنها در خانه تغییر هویت بدهد.

خاموش‌ها

مردان دیگری را نیز می‌توان در این طبقه قرار داد. آنهایی که شاید این همه مشغله نداشته یا از محیط خانواده دور نیستند، ولی از نظر عاطفی، احساسی و ذهنی فاصله زیادی با همسران‌شان و فرزندانشان دارند. ما آنها را مردان خاموش می‌نامیم. آنها کسانی هستند که بی‌احساس نیستند اما مهارت گفت‌وگو را نیاموخته‌اند و از همین رو مهارت بروز احساسات را ندارند.

حرف زدن و بروز احساسات به صورت کلامی ‌برای آنها از کندن یک کوه هم سخت‌تر است. این مردها معمولا برای فرار از مورد خطاب قرار گرفتن مشغول تعمیر لوازم منزل می‌شوند یا اینکه در حال تماشای تلویزیون یا پای کامپیوتر یا در حال خواندن روزنامه و کتاب هستند.

شاید جالب باشد اما گاهی این مردها شنونده‌های خوبی هم هستند اما آنها از مهارت‌های ارتباطی فقط بخش گوش دادن را یاد گرفته‌اند و در نتیجه مهارت‌های حسی را هم یاد نگرفته‌اند یا تمرین نکرده‌اند یا انگیزه‌ای برای انجام آن ندارند.

حالا اگر شما جزو هر کدام از این دو دسته هستید: مردان غایب یا مردان خاموش بهتر است بدانید برای همسران شما یک جمله عاشقانه، یک شاخه گل، حتی یک همدردی یا بیان چند جمله درباره روزی که سپری کرده‌اید حکم طلا را دارد. ما برای شما چند راهکار ساده داریم تا کم‌کم به سمت خانواده برگردید و در داد و ستد احساساتی با خانواده سهمی‌ داشته باشید.

به خانه برمی‌گردیم

مردان غایب که معمولا خانه را با خوابگاه اشتباه گرفته‌اند کافی است در قدم اول طوری برنامه‌ریزی کنند که روزی یک ساعت زودتر به خانه بر‌گردند و حداقل روزی یک ساعت همراه با خانواده باشند.

در قدم اول لازم نیست که خیلی حرف بزنید یا یک میزگرد خانوادگی را هدایت کنید. همین که خانواده حضورتان را احساس کند کافی است.

در قدم دوم که می‌تواند یکی، دو هفته بعد برداشته شود شما می‌توانید برای آخر هفته‌ها یک برنامه وی‍ژه برای خانواده تدارک ببینید.

پیشنهاد یک برنامه دسته‌جمعی یا اگر یک زندگی دو نفره دارید پیشنهاد یک پیک‌نیک دو نفره بسیار کارساز است. شما حتما نگاه متعجب افراد خانواده را احساس خواهید کرد.

در قدم بعدی اما بهتر است شما به جز کار کردن بیرون منزل مسئولیت‌هایی در داخل خانه را هم به عهده بگیرید. مثلا کمک کردن به درس‌های فرزندتان، درست کردن یک وعده از غذا یا کمک به همسرتان در تغییر چیدمان منزل اما یادتان باشد شما تازه به جمع خانواده وارد شده‌اید و هنوز تا یک مرد با احساس شدن فاصله دارید.

در قدم بعد کافی است از محل کار روزی یکی، دو بار به همسرتان زنگ بزنید و فقط حال او را بپرسید .اظهار دلتنگی یادتان نرود. خریدن شاخه گل و هدیه برای بچه‌ها و بیان کلمات ساده احساسی مثل اینکه تو برای من چقدر مهم هستی، دوست‌تان دارم و... هم شدیدا توصیه می‌شود. خب !مردان غایب ورود شما را به جمع خانواده خوش آمد می‌گوییم.

کار سخت مردان خاموش

مردان خاموش کار به مراتب دشوار‌تری را پیش‌رو دارند زیرا آنها عمیقا مردان بی‌احساسی نیستند اما سکوت‌شان به بی‌احساسی شما تعبیر می‌شود و طرف مقابل هم کاملا حق دارد این طور فکر کند.

اگر جزو این گروه آقایان هستید کافی است مهارت حرف زدن‌تان را تقویت کنید و کمی ‌به خود‌افشاگری روی بیاورید. البته برای شما که عادت کرده‌اید با گفتن جملات کلی از زیر بار هر نوع مکالمه‌ای فرار کنید قرار حرف زدن و بروز احساسات‌تان مثل کندن کوه است.

  در قدم اول بفهمید که می‌توانید تغییر کنید و از الگوهای تربیتی و رفتاری گذشته ذهن خود را رها کنید. اینجا نقش همسران شما مهم‌تر است. همسران شما نقش اصلی ترغیب‌کننده را دارند. اما شاید آنها دیگر از سکوت شما حسابی کلافه شده باشند پس خودتان ابتکار عمل را به دست بگیرید.

از امروز در پاسخ به سوال‌ها هر قدر هم کلی باشد جواب دادن هر نوع جواب کلی ممنوع است. اگر همسرتان از شما پرسید امروز چطور بود گفتن کلمه‌هایی مثل خوب بود.بد نبود و... ممنوع است. حداقل چهار جمله در جواب چنین سوال‌هایی بگویید.

در قدم بعدی پیشقدم شوید و درباره روزی که گذرانده‌اید حداقل 10 جمله بگویید. حالا که حرف زدن اینقدر سخت است گل خریدن که دیگر خیلی سخت نیست!

بسیاری از مردان خاموش کسانی هستند که معمولا در مواجهه با مادران یا همسران‌شان بعد از گفتن دو یا سه جمله سرزنش شده‌اند و برای همین راه سکوت را ناخودآگاه برگزیده‌اند.

این نکته ساده را با همسرتان در میان بگذارید و از او بخواهید اگر تغییر شما را می‌خواهد دست از گفتن جملات سرزنش‌آمیز بردارد.

در نهایت هفته‌ای یک ساعت برای شروع با همسرتان قرار گفت‌وگو بگذارید. در این یک ساعت هر گله‌گذاری که دارید به هم بگویید. گاهی همین گلایه‌ها مانع بروز احساسات می‌شود.
آیا به این حقیقت فکر کرده‌اید که مثلا یک مدل لاغر اندام که شما دارید به عکس او نگاه می‌کنید، ممکن است تا چه اندازه گرسنه باشد؟ او مجبور است اندام خود را با هر سختی که شده اینگونه نگه دارد چون تامین معاشش بستگی به آن دارد و حتما تصدیق می‌کنید که آدم‌های مثل او بسیار اندک هستند.
چطور از وضعیت بدنی خود راضی باشیم؟

تصویر ذهنی از بدن یکی از ابعاد مهم خود ظاهری و خود ارزیابی در طی دوره نوجوانی است اگرچه تصویر ذهنی از بدن یک ساختار چند بعدی است ولی غالباً به صورت درجه ای از رضایت از ظاهر فیزیکـی (اندازه، شکل و ظاهر عمومـی) تعریف می شود.........

نوجوان

نوجوانی یکی از دوره های مهم زندگی است که فرد بیشترین مشـکلات را در رابطه با تصویر ذهنی از بدن خود دارد. زیرا نوجوان در این دوره تغییرات شگرف جسمی و روانی را تجربه می کند، به طوری که افزایش قد و وزن، ظاهر شدن صفات جنسی ثانویه و آکنه در یک مدت زمان کوتاه به وجود می آید  و تصویر ذهنی فرد از بدنش نیز دچار تغییر می شود. تصویر ذهنی شامل عقاید و  احساسات آگاهانه و غیر آگاهانه در مورد بدن است.  به عبـارت دیگر، مفهومـی متشکل از احساسات فـردی در مورد اندازه بدن، جـنس، عمـلکرد و توانایی بدن جهت رسیدن به اهداف می باشد.

تصویر ذهنی از بدن یکی از ابعاد مهم خود ظاهری و خود ارزیابی در طی دوره نوجوانی است اگرچه تصویر ذهنی از بدن یک ساختار چند بعدی است ولی غالباً به صورت درجه ای از رضایت از ظاهر فیزیکـی (اندازه، شکل و ظاهر عمومـی) تعریف می شود. تصویر ذهنی از بدن در سنین نوجوانی به علت اینکه اثرات پیچیده روانـی بر روی تمام مفهوم، خود در این گروه سنی می گذارد، مهم است.

البته این کاملا طبیعی است که برای رسیدن به زندگی رضایت بخش همه افراد محتاج یک تصویر ذهنی واقع بینانه و شایسته هستند و باید بتوانند با آن زندگی کنند. فرد باید از خود و ظاهرش راضی باشد تا اعتماد و حرمت نفس خود را حفظ کند یعنی باید خویشی داشته باشد که اسباب خجالت نباشد و از طرف دیگر با واقعیت مطابقت داشته باشد تا بتواند به طور موثر در دنیای حقیقی زندگی کند و خود را بشناسد.از نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشد و با خود صادقانه برخورد کند به همین دلیل تصویر ذهنی افراد باید حدود منطقی "من" باشد نه بیش از آنچه هست  و نه کمتر از آن. وقتی این تصویر ذهنی بی عیب و نقص باشد، احساس خوشی می کند  و وقتی با این تصویر مشکل داشته باشد احساس دلواپسی و ناامنی به وی دست داده و برای رفع آن سعی دارد این تصویر ذهنی را اصلاح کند تا بتوانداحساس اعتماد به نفس کند. با توجه به اهمیت خاصی که توجه به ظاهر در دوران نوجوانی و البته جوانی به خود می گیرد لازم است که در زمینه عدم رضایت از ظاهر در نوجوانان اقدامات جدی صورت گیرد تا عدم رضایت از ظاهر باعث بروز ضعف در اعتماد به نفس و به دنبال آن ایجاد مشکلات جدی در زندگی اجتماعی و حرفه ای و تحصیلی فرد نگردد.

لذا در ادامه برای کسب رضایت بیشتر از ظاهر در نوجوانان توصیه هایی به والدین و سپس نوجوانان ارایه می گردد:

توصیه‌هایی به والدین: سعی کنید هیچ‌گاه اندام فرزند نوجوان و یا جوان‌تان را نقد و نکوهش نکنید:

باور کنید نوجوانان و جوانان نسبت به اندامشان بیش از حد حساس هستند و بهتر از هر کسی به اندامشان اشراف و آگاهی دارند. آنها نقایص خود را می‌دانند و تصور می‌کنند این نواقص بسیار فاحش و چشم‌گیر است.

تحریف‌زدایی کنید : نوجوان یا جوان خود را از این موضوع مطلع کنید که این مدل‌ها و مانکن‌ها در حالت عادی شبیه به آنچه در مجلات و سینما و .. دیده می شوند نیستند. تصاویر آنها اصلاح می‌شود و کاملا واقعی نیست.تصویر ذهنی خودتان را در نظر بگیرید

آیا شما خودتان تصویر ذهنی مثبتی از اندامتان به نوجوان یا جوانتان منتقل می‌کنید. وقتی که خودتان فاقد تصویر ذهنی مثبت از اندام تان هستید به طور ناخودآگاه و ناخواسته این پیام منفی را به او هم منتقل می‌کنید.

عیب‌جویی: توجه به این نکته که هیچ‌کس بی‌عیب نیست باعث می‌شود تا آن‌ها نیز عیب و نقص خود را بشناسند و به آن اعتراف کنند تا ضمن اینکه به عیب خود پی‌می‌برند، به شمردن عیب و نقص دیگران نپردازند و از طرف دیگر خود را همان‌طور که هستند بپذیرند.

برچسب زدن: نباید ارزیابی‌های متفاوت و مختلفی را که در مورد اشیا و اجسام بی‌جان و بی‌روح انجام می‌دهیم در مورد نوجوانان هم انجام دهیم، زیرا برچسب‌های گوناگون با چنین ارزیابی‌های نسنجیده‌ای عواقب منفی در پی دارند.

باور کنید نوجوانان و جوانان نسبت به اندامشان بیش از حد حساس هستند و بهتر از هر کسی به اندامشان اشراف و آگاهی دارند

توصیه هایی به نوجوان و جوان: به طور قطع اگر نوجوان و جوان به طور موثر و برنامه ریزی شده اوقات عمر خود را برنامه ریزی کند و نحوه مدیریت ذهن و مدیرت زمان را به خوبی بداند، توجه به ظاهر در وی اهمیت کمتری یافته و وی بیشتر سعی می کند که از اوقات عمر نهایت استفاده را کند. لذا در ادامه توصیه هایی به نوجوانان می شود تا برای بالابردن هر چه بیشتر کیفیت زندگی و توجه کمتر به ظاهر این اقدامات را انجام دهد:

ورزش‌کردن:  روی‌آوردن به ورزش از گرایش نوجوان به افکار منفی و انتقادی نسبت به ظاهر و هیبت کلی خود جلوگیری می‌کند و باعث می‌شود نیروی ذخیره‌شده اضافی در بدن وی به طریق منطقی تخلیه شود. با ورزش و تداوم آن، نوجوان به وضعیت تعادل روحی و روانی همراه با نحوه مبارزه و رقابت سالم مثبت می‌رسد.

مطالعه: یکی دیگر از راههای کنترل هیجانات و افکار منفی در نوجوانان و جوانان مطالعه است. سوق دادن افراد به سمت مطالعه صحیح می‌تواند از گرایش آن‌ها به سمت خودکم‌بینی، اعتماد به نفس کم و نابسامانی جلوگیری کند.

واقعیت‌ها را ببینید: این کار آسانی است که به عکس یک مدل یا هنرپیشه در مجله نگاه کنید و آرزو کنید که ای کاش شکل او بودید. وقتی شما به تصاویر این مثلا خانم‌های زیبا یا آقایان خوش تیپ نگاه می‌کنید، در نظر نمی‌گیرید که آنها با استفاده از کلی لوازم گریم و آرایش، عیوب صورت خود را پنهان کرده‌اند.

آیا به این حقیقت فکر کرده‌اید که مثلا یک مدل لاغر اندام که شما دارید به عکس او نگاه می‌کنید، ممکن است تا چه اندازه گرسنه باشد؟ او مجبور است اندام خود را با هر سختی که شده اینگونه نگه دارد چون تامین معاشش بستگی به آن دارد و حتما تصدیق می‌کنید که آدم‌های مثل او بسیار اندک هستند.

این را هم در نظر داشته باشید که اگر شما طبیعتا از فیزیک ضعیف و ظریفی برخوردار نیستید، حتی اگر دچار قحطی هم بشوید،‌به آن شکل در نمی‌آیید. حالا آیا واقعا می‌خواهید تا این اندازه رنج بکشید تا فقط ظاهر خود را تغییر دهید؟ وقتی آدم متوجه می‌شود یک مدل چه رنجی تحمل می‌کند برای ساختن آن ظاهر لاغر، ایده تلاش برای شکل او شدن دیگر چندان جاذبه‌ای ندارد.
ورزش

اعتماد به نفس خود را تقویت کنید: ممکن است شما برسید به جایی که ببینید نمی‌توانید به سایزهای خیلی کم برسید، اما این بدان معنی نیست که شما باید از تیپ و هیکل خودتان متنفر باشید و مثلا ورزش کردن را کنار بگذارید.

ورزش دایم و استفاده از غذاهای رژیمی که شامل کلیه مواد غذایی تازه باشد، می‌تواند کمک موثری در بهبود شرایط فیزیکی شما باشد. ورزش علاوه بر این موجب تقویت اعتماد به نفس، سطح انرژی و سلامت عمومی می‌شود.

مثبت اندیشی در این راه بسیار موثر است اما نیاز به تمرین بسیار دارد. اگر می‌خواهید که در مورد اندام خود احساس رضایتمندی کنید، باید از متمرکز شدن روی نقاط ضعف بدن خود و پرداختن صرف به عیوب خود دست بردارید.

برای مثال، فرض کنید شما دارای ماهیچه‌های شکمی خوش فرمی هستید و در عوض ماهیچه‌های سه سر بدن شما شل هستند. اگر شما تمرکز خود را روی شلی عضلات سینه خود بگذارید و از شرایط ایده‌آل عضلات شکم خود غفلت کنید،‌ این نوع طرز فکر به شما آسیب وارد می‌کند.

به جای این نوع طرز تفکر، وقتی جلوی آینه می‌ایستید،‌عضلات خوش فرم شکم خود را بستایید و در تمرینات ورزشی که انجام می‌دهید بیشتر حرکاتی که عضلات سینه را تقویت می‌کند انجام دهید.

منطقی باشید: آگاه باشید مادامی‌که بدن خود را با دیگران مقایسه می‌کنید، هرگز از هیکل خود خوشنود نخواهید بود. بدانید که فقط می‌توانید بدنی را که به شما ارث رسیده ارتقا دهید. شکل بنیادین بدن شما تغییر ناپذیر است.

مثلا اگر شما اساسا آدم ریز اندامی نیستید،‌هرگز نمی‌توانید توقع یک دور کمر خیلی باریک داشته باشید. همیشه به خاطر داشته باشید فقط می‌توانید بدنی را که دارید، بهبود ببخشید. تلاش برای شکل دیگران شدن، تنها و تنها ناامیدی و نارضایتی به همراه دارد

مصاحبت‌های مناسب و بررسی شده:  مصاحبت با همسالان و کلا افراد موفق، با انگیزه، مثبت‌اندیش و توانمند از یک طرف می‌تواند اطلاعات لازم را به نوجوان و جوان بدهد و از طرف دیگر در انتقال تجربه به آنها از جانب بزرگان موجب تسهیل شرایط نو و تازه شود؛ از این رو این مراودات از اثرات منفی تبلیغات و ناهنجاری‌های رایج در محیط اطراف که بر نوجوان و جوان می‌تواند اثر بگذارد می‌کاهد.

منبع: تبیان

25 رمز موفّقیت در بیانات امام صادق(ع)


25 رمز موفّقیت در بیانات امام صادق(ع)

25 رمز موفّقیت در بیانات امام صادق(ع)

 

از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
«طلبتُ الجنّة، فوجدتها فی السّخاء؛
بهشت را جست‌وجو نمودم. پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.»
«و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة؛
و تندرستی و رستگاری را جست‌وجو نمودم. پس آن را در گوشه‏گیری (مثبت و سازنده) یافتم.»
«وطلبت ثقلاً لمیزان، فوجدتها فی شهادة ان لا اله الّا الله و محمّد رسول الله؛
و سنگینی ترازوی اعمال را جست‌وجو نمودم. پس آن را در گواهی به یگانگی خدای تعالی و رسالت حضرت محمّد(ص) یافتم.»
«وطلبت السرعة فی الدخول الی الجنّة، فوجدتها فی العمل لله تعالی ؛
سرعت در ورود به بهشت را جست‌وجو نمودم. پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.»
«وطلبتُ حبّ الموت، فوجه ته فی تقدیم المال لوجه الله؛
و دوست داشتن مرگ را جست‌وجو نمودم. پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدا یافتم.»
«و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترکال معصیة؛
و شیرینی  عبادت را جست‌وجو نمودم.پس آن را در ترک گناه یافتم.»
«و طلبت رقّة القلب، فوجدتها فی الجوعو العطش؛
و رقّت (نرمی) قلب را جست‌وجو نمودم.پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.»
«وطلبت نورالقلب، فوجدته فی التفکّر و البکاء؛
و روشنی قلب را جست‌وجو نمودم. پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.»
«وطلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة؛
و (آسانی) عبور بر صراط را جست‌وجو نمودم. پس آن را در صدقه یافتم.»
«و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاةاللیل؛
و روشنی رخسار را جست‌وجو نمودم. پس آن را در نماز شب یافتم.»
«و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال؛
و فضیلت جهاد را جست‌وجو نمودم. پس آن را در به دست آوردن هزینة زندگی زن و فرزند یافتم.»
«و طلبت حب الله عزّوجل، فوجدته فی بغضا هلال معاصی؛
و دوستی خدای تعالی را جست‌وجو کردم. پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم»
«و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله؛
و سروری و بزرگی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.»
«و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال؛
و آسایش قلب را جست‌وجو نمودم. پس آن را در کمی ثروت یافتم.»
«و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر؛
و کارهای پر ارزش را جست‌وجو نمودم. پس آن را در شکیبایی یافتم.»
«و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم؛
و بلندی قدر و حسب را جست‌وجو نمودم. پس آن را در دانش یافتم.»
«و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع؛
و عبادت را جست‌وجو نمودم. پس آن را در پرهیزکاری یافتم.»
«و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد؛
و آسایش را جست‌وجو نمودم. پس آن را در پارسایی یافتم.»
«و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع؛
برتری و بزرگواری را جست‌وجو نمودم. پس آن را در فروتنی یافتم.»
«و طلبت العزّ، فوجدته فی الصدّق؛
و عزّت (ارجمندی) را جست‌وجو نمودم. پس آن را در راستی و درستی یافتم.»
«و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم؛
و نرمی و فروتنی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در روزه یافتم.»
«و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة؛
وتوانگری را جست‌وجو نمودم. پس آن را در قناعت یافتم.»
«و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن:
و آرامش و همدمی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در خواندن قرآن یافتم.»
«و طلبت صحبة النّاس، فوجدتها فی حسن الخلق؛
و همراهی و گفت‌وگوی با مردم را جست‌وجو نمودم. پس آن‌ را در خوش‌خویی یافتم.»
«و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین؛
و خشنودی خدای تعالی را جست‌وجو نمودم. پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.»

منبع: مستدرک ‌الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.

چهارده اصل تربیتی از زندگی مشترک حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیه السلام


چهارده اصل تربیتی از زندگی مشترک حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیه السلام

چهارده اصل تربیتی از زندگی مشترک حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیه السلام

مظلوم و مظلومه عالم حضرت امیرالمومنین (ع)و همسر بزرگوارش حضرت زهرا (س) نمونه‌ای بسیار ناب از فرهنگ خانواده در طول تاریخ می‌باشد، در دوران آخرالزمان که فتنه‌ها بیداد می‌کنند که جمعی از این فتن خانواده ها را تهدید می‌کند راهی جز پناه بردن به خداوند عزوجل نیست، در این زمان الگو گرفتن از زندگی امیر المومنین علیه الاسلام و حضرت زهرا در سایه خداوند می‌تواند  راه ایمنی باشد برای رسیدن به کمال حقیقی ....

در این مطلب چهارده ویژگی این زندگی  مشترک را برای شما بیان می‌کنیم
۱ - اصل خدامحوری و عبادت خانوادگی
در زندگانی مشترک امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه سلام الله علیها ، تمام اعضای خانواده عاشق و شیفتة پروردگار بودند. به فرمودة امیرالمؤمنین علیه السلام:
عشق به خداوند، آتشی است که بر چیزی نمی‌گذرد جز آن‌که آن را به آتش می‌کشاند و نوری خدایی است که بر چیزی پرتو نمیافکند جز آن‌که آن را غرق نور می‌کند. پس کسی که به خداوند عشق بورزد، همه چیز مُلک و ملکوت خویش را به او می‌دهد.[۱]
هرگاه خداوند بخواهد بنده را گرامی بدارد، او را گرفتار عشق و محبت خویش می‌گرداند.[۲]
باری، آتش عشق پروردگار آن خانه را غرق نور الهی و اعضای آن خانواده را شیفته و حیران پروردگار ساخته بود. در آن خانة ملکوتی اتاقی ویژة نماز و مناجات با پروردگار بود که نه کوچک بود و نه بزرگ.[۳] در آن اتاق تنها قرآن، شمشیر و فرش بود.[۴]
ابن ابی‌الحدید، دانشمند بزرگ اهل سنت، دربارة عبادت‌های امیرالمؤمنین علی علیه السلام  می‌نویسد:
…و اما عبادت، پس علی عابدترین و پُرنمازترین مردمان بود. از همه بیش‌تر روزه می‌گرفت و نمازهای مستحبی را بر پامی‌داشت و همواره ذکر می‌گفت… و چه گمان می‌بری دربارة مردی که پیشانی‌اش از بسیاری سجده همانند زانوی شتر شده بود.[۵]
حسن بصری دربارة عبادت‌محوری حضرت فاطمه  سلام الله علیها می‌گوید:
در تمام دنیا عابدتر از فاطمه یافت نمی‌شود. او به حدی برای نماز و عبادت بر پامی‌ایستاد که پاهایش ورم می‌کرد.[۶]
حضرت زهرا سلام الله علیها  حتی در شیرین‌ترین و خاطره‌انگیزترین لحظه‌های زندگی نیز دل در گرو عشق خدا نهاد و در شب ازدواج خطاب به یگانه کُفو و همتایش علی علیه السلام  فرمود:
انتقال از خانة پدرم به خانة خودم، مرا به یاد انتقال به خانة قبرم انداخت. تو را به خدا سوگند می‌دهم تا در این ساعات به نماز برخیزی تا امشب را با هم به عبادت پروردگارمان بگذرانیم.[۷]
پیامبر اکرم صلی الله علیه آله وسلم  فردای آن شب از علی علیه السلام  پرسید: همسرت را چگونه یافتی؟! حضرت علی علیه السلام  بی‌درنگ فرمود:
نِعمَ العَونُ عَلی طاعَةِ اللهِ؛[۸] بهترین یار برای اطاعت و عبودیت پروردگار.
حضرت فاطمه سلام الله علیها  هر شب پس از فراغت از وظایف خانه‌داری چنان خائفافه و خالصانه بر سجاده به نماز می‌آیستاد که پروردگار بدان بر ملائکة خویش مباهات می‌فرمود:
ملائکة من، اینک بر سرور کنیزانم فاطمه نظر کنید. بر درگاه من ایستاده، در حالی که بند بند وجودش از خوف من مرتعش و لرزان است. او با تمام وجودش به عبادت من روی نهاده است. اینک شما را گواه می‌گیرم که پیروان و شیعیان او را از آتش ایمنی بخشیدم.[۹]

۲ - قرآن‌گرایی
روح و جان اعضای این خانواده با قرآن عجین گشته و تمام اخلاق و مرام اعضای خانوادة فاطمی، قرآنی گشته بود. تلاوت قرآن پدر خانواده، چنان در اوج بود که دربارة او گفته‌اند: «به خدا هیچ قریشی را ندیده‌ایم که بیش از امام علی علیه السلام  قرآن بخواند».[۱۰]
حضرت زهرا سلام الله علیها  به طور شبانه‌روز با قرآن انس و رفاقت داشتند و به تلاوت آن عشق می‌ورزیدند.[۱۱] آن حضرت بر تلاوت سوره‌های واقعه، الرّحمن و حدید تأکید می‌ورزیدند و می‌فرمودند:
قرائت‌کنندة سوره‌های حدید و الرّحمن و واقعه در آسمان‌ها ساکن فردوس خوانده می‌شود.[۱۲]


۳- اصل ساده‌زیستی و زهد خانوادگی

فاطمة زهرا سلام الله علیها ، این اسوة بی‌مثال الهی، در طول زندگانی خویش هماره دعوت‌کننده به سوی «وارستگی از دنیا و دل‌سپاری به خدا» بود؛ اما نه دعوتی با زبان، که دعوت با تمام وجود و در عمل؛ دعوتی که ارزش و تأثیرش در هدایت و تربیت پیروان از هزاران دعوت زبانی بیش‌تر و مؤثرتر است.
فاطمه سلام الله علیها  در انتخاب بین دنیا و آخرت، سرای باقی را برگزیده و سیرة زندگانی خویش را بر بی‌اعتنایی به زخارف دنیایی و قناعت به حداقل نیازهای ضروری بنا ساخته بود. زندگانی او به دور از تشریفات و تجملات و در عین سادگی، لبریز از صفا، نشاط و زیبایی‌های معنوی بود. ساده‌زیستی فاطمه نه از روی فقر و ناداری که برخاسته از اوج معرفت و غنای روحی آن حضرت بود. بهترین شاهد این مدعا، آن دوران از زندگانی فاطمه سلام الله علیها  است که فدک در اختیار ایشان بود. فدک، سرزمین حاصل‌خیزی بود که می‌توانست تمام گندم مورد نیاز مدینه را تأمین کند. بعد از آن‌که پیامبر، به فرمان خداوند، فدک را به دخترش بخشید، تمام درآمد آن[۱۳] در اختیار فاطمه قرار می‌گرفت؛ اما این درآمد بسیار نتوانست صفا و سادگی زندگی ایشان را دگرگون سازد؛ چراکه فاطمة از دنیا رهیده، تمام حاصل فدک را فدای رضایت و خشنودی خداوند می‌کرد.[۱۴] باری، ساده‌زیستی فاطمه نه پیامد جبر و تحمیل روزگار، که رهاورد وارستگی او از دنیا و انتخاب عارفانة وی بود.
او وارستگی از دنیا را از پدری آموخته بود که در مقام تهذیب و تزکیة دخترش می‌فرمود:
دخترم! پدر و شوهر تو فقیر نیستند. خداوند، گنجینههای طلا و نقرة زمین را به من عرضه کرد؛ ولی من آن‌چه را نزد پروردگارم باقی می‌ماند، برگزیدم. دخترم! اگر از آن‌چه که پدرت (از حقیقت دنیا) می‌داند، آگاه شوی، دنیا از چشمت فرو میافتد.[۱۵]
آری فاطمه، پرورش‌یافتة رسول بود و درس ساده‌زیستی و وارستگی از مظاهر دنیا را از آن اسوة حسنه فراگرفته بود. این گزارش تاریخی گواه این مدعاست:
عادت پیامبر چنان بود که سفرهایش را با دیدار فاطمه شروع و ختم می‌کرد. در یکی از این سفرها، فاطمه به یمن قُدوم پدر و همسر، برای خود دستبندی از نقره، دو گوشواره و یک گردن‌بند فراهم آورد و پرده‌ای رنگین بر خانه آویخت. پیامبر بنابر عادت همیشگی‌شان ابتدا به خانة فاطمه وارد شد؛ اما پس از توقف کوتاهی در حالی که آثار گرفتگی و ناراحتی در چهره‌اش هویدا بود، از منزل فاطمه خارج و روانة مسجد شد. فاطمه که با کیاست خویش، علت ناراحتی پدر را دریافته بود، بلافاصله پرده را باز کرد و به همراه زیورآلات نزد پیامبر فرستاد و پیغام داد که دخترت، سلام می‌رساند و می‌گوید: این‌ها را در راه خداوند به مصرف برسان! پیامبر، آن‌ها را تحویل گرفت و فرمود:
پدرش به فدایش باد! پدرش به فدایش باد! پدرش به فدایش باد! آل محمد را به دنیا چه کار؟! ایشان نه برای دنیا، که برای آخرت آفریده شده‌اند؛ هرچند تمام دنیا به خاطر ایشان آفریده شده است. اگر دنیا به اندازة بال پشه‌ای نزد خداوند ارزش می‌داشت، جرعه‌ای از آب آن را به هیچ کافری نمی‌نوشانید.[۱۶]
و آن‌گاه برخاست و به سوی فاطمه شتافت.


۴ -اصل ایثار و انفاق خانوادگی
کاوش و نگرشی کوتاه در شأن نزول سورة انسان که دربارة اعضای خانوادة حضرت زهراست، سریان اصل «ایثار و انفاق خانوادگی» را در خانوادة فاطمی به نمایش می‌گذارد:
و به عشق خدا مسکین و یتیم و اسیر را طعام می‌دهند (و می‌گویند:) فقط برای رضای خداوند شما را اطعام می‌کنیم و در مقابل شما انتظار هیچ شکرگزاری و پاداشی را نداریم(.[۱۷]
در ایامی که فدک در اختیار حضرت زهرا سلام الله علیها  بود، تمام درآمد آن که سالیانه بین ۷۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰۰ دینار طلا بود،[۱۸] تقدیم آن حضرت می‌شد، اما آن حضرت تنها به اندازة کفاف و ضرورت خانواده از آن برمی‌داشت و بقیه را بین نیازمندان مدینه تقسیم می‌فرمود. بدین‌سان روزی که درآمد فدک به طور ماهیانه تسلیم حضرت زهرا سلام الله علیها  می‌شد، روز جشن و سرور فقیران مدینه بود.[۱۹]


۵ -اصل پاک نگه‌داری محیط خانه و خانواده از گناه
بالاترین هنر بانوی یک خانه، حفظ محیط خانه و اعضای خانواده از حرام الهی است تا همیشه و در همه حال ارتباط خانواده و اعضای آن با عالم ملکوت برقرار باشد. و این هنری است که حضرت فاطمه آن را به اوج تجلی رسانده است.
آنحضرت در آخرین وصیت‌هایش به امیرمؤمنان علی علیه السلام  بر این معنا تأکید ورزیده است:
پسر عمو جان، تا در خانة تو بودم، دروغی نگفتم، خیانتی نکردم و ازدستورات (الهی) تو هیچ‌گاه گامی فراتر ننهادم.[۲۰]


۶ -اصل جهادی و فدایی بودن تمام اعضای خانواده
فاطمه سلام الله علیها  به همراهی همسرش علی علیه السلام ، تمام وجود و زندگانی خویش را وقف خداوند و رضایت او کرده بود. یگانه خانواده‌ای که تمام اعضای آن فداییان راه خدا بودند و در این راه تمام آبرو، دارایی و جان خویش را تقدیم داشتند، خانوادة «علوی‌ـ فاطمی» بوده است.


۷ -اصل دفاع همه‌جانبه از حریم ولایت و امامت
فاطمه سلام الله علیها  شیداترین پروانة شمع امامت بود؛ پروانة عاشقی که با سوختن و فداسازی خویش، به همگان آموخت که امام بر حق چونان کعبه است؛ کعبه‌ای که مردم بایستی بر گِردش طواف نمایند؛ نه او بر گِرد مردم.[۲۱] این، فاطمه بود که عاشقانه‌ترین پاسداشت را از حریم امامت روا داشت. این، فاطمه بود که یگانه‌ترین اسوه‌دهی را در همرهی با ولایت ادا ساخت، هموکه پهلویش شکست و در خون نشست؛ اما لحظه‌ای از یاوری ولی امر خویش از پای ننشست؛ هموکه با فریادهای جگرسوز خویش، زیباترین شعار ولایت‌مداری را در گوش جان پیروان خویش طنین‌انداز ساخت:
ای أباالحسن! روحم به فدای روح تو و جانم سپر بلای تو! هماره همراه تو خواهم بود؛ چه در خیر و نیکی به سر بری و چه در سختی و بلا گرفتار شوی![۲۲]
باری، پیشتازترین، خالص‌ترین و کاری‌ترین حمایت‌گر ولایت و امامت، فاطمه سلام الله علیها  بود و هموست که بایستی مقتدا و اسوة ما در عرصة «ولایت‌‌‌محوری»، «محبت‌شناسی» و «حجت‌مداری» در این برهه از زمان واقع شود.


۸- اصل دانش‌پژوهی خانوادگی

حضرت زهرا سلام الله علیها محیط خانه را به دانشگاهی بی‌نظیر در عرصة تعلیم معارف اسلامی مبدل ساخته بود؛ از تعلیم فرزندان گرفته تا تعلیم مردمان و تشکیل کلاس‌های دینی ـ علمی در خانه. او هم‌چون پدرش، مربی اخلاق بود و معلم قرآن؛ مقامی که تنها از آنِ پیامبر و اهل‌بیت پاک‌نهاد اوست. او عمری را با تلاشی بی‌امان، در نهایت مهربانی و دل‌سوزی به تعلیم و تبلیغ معارف دین و تربیت دین‌باوران پرداخت.
این روایت تاریخی که گزارش‌گر آن مولای متقیان علی علیه السلام  است، نمایانگر جلوه‌ای از رحمت بی‌کرانه و تلاش خستگی‌ناپذیر فاطمه سلام الله علیها  در مقام تعلیم و تربیت می‌باشد:
روزی یکی از زنان مدینه خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها  رسید و گفت: «مادر پیری دارم که در مسایل نماز، سؤالات فراوانی دارد و مرا فرستاده است تا آن مسایل شرعی را از شما بپرسم».
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: «بپرس!»
آن زن، مسایل بسیاری طرح کرد و برای هر یک از آنها، پاسخ شنید.
در ادامة گفت و شنود، آن زن از کثرت پرسش‌ها خجالت کشید و گفت: «ای دختر رسول خدا! از این‌که فراوان خدمت می‌رسم و با سؤالاتی فراوان شما را به زحمت می‌اندازم، معذرت می‌خواهم!»
فاطمه سلام الله علیها  فرمود:
باز هم بیا و هر آن‌چه سؤال برایت پیش می‌آید، بپرس! آیا اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را به بالای بام ببرد و به پاداش آن، صد هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین کاری برای او دشوار خواهد بود؟
گفت: «خیر».
حضرت ادامه داد:
من در ازای هر مسال‌های که پاسخ می‌دهم، بیش از فاصلة بین زمین و عرش، جواهر و لؤلؤ پاداش می‌گیرم؛ پس سزاوار است که بر من سنگین نیاید.[۲۳]


۹- اصل عفت‌ورزی و عفاف‌محوری

پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم  روزی از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال پرسیدند: «چه روش و سیره‌ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟»
هرکس به فراخور معرفت خویش جوابی می‌داد؛ اما هیچ جوابی پیامبر را قانع نمی‌ساخت. در این هنگام سلمان فارسی که در آن روزگار پیرمردی باوقار و پرذکاوت و در میان آن جمع، به لحاظ ایمان و معرفت بالاتر بود، با خود اندیشید که پاسخ این سؤال دقیق از سطح عمومی اندیشة مردان فراتر است. از این روی، در بحبوحة اظهار نظرهای گوناگون، خود را به خانة زهرا سلام الله علیها  که متصل به مسجد پیامبر بود، رسانید و پاسخ پرسش پیامبر را از یگانه دخترش جویا شد. حضرت زهرا سلام الله علیها در پاسخ سؤال پدر فرمودند:
برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.[۲۴]
سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را مطرح نمود. پیامبر دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست؛ از این روی پرسیدند: «این جواب را از که آموختی؟»
سلمان عرضه داشت: پرسش شما را از دخترتان زهرا پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم.
پیامبر در این هنگام فرمودند:
پدرش به فدایش باد. …به راستی که فاطمه پاره‌ای از وجود من است.[۲۵]
این روایت معروف با عبارت‌های مختلفی، در منابع پرشماری از کتاب‌های حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و سنی موجود است.[۲۶]
استفادة حضرت زهرا سلام الله علیها  از کلمة «خیر»، خود گویای این حقیقت است که سیرة مذکور یک رُجحان و مزیت است؛ به دیگر سخن، حضرت فاطمه سلام الله علیها در مقام بیان یک امر ایده‌آلی و ترجیحی می‌باشند؛ امری که رعایت آن رجحان و برتری دارد و مادامی که ضرورتی پیش نیامده است، عمل به آن بهتر و مطلوب‌تر است.
باری، در شرایطی که نیازی به ارتباط زنان با مردان نیست، بهتر آن است که بانوان خانواده با هیچ مرد نامحرمی تماس نداشته باشند و «خانه‌محور» باشند. این امر، رجحانی است و هرگز به معنای ممنوعیت قانونی حضور بانوان در جامعه نیست. از دیدگاه اسلامی زنان می‌توانند در صورت نیاز، با رعایت ارزش‌های اسلامی و اخلاقی به عرصه‌های اجتماعی وارد شوند و هیچ منعی از آن نمی‌باشد؛ به عبارت دیگر، حکم بیان شده در روایت، یک توصیة اخلاقی ترجیحی است؛ نه یک حکم قانونی تکلیفی.


۱۰- اصل حضور در اجتماع به هنگام ضرورت
پارة وجود رسول خدا سلام الله علیها ،کامل‌ترین اسوه و الگوی حیا، عفت، عفاف و حجاب است. سخن از فاطمه است؛ فاطمه‌ای که پدرش کانون همة حوادث سیاسی‌ـ اجتماعی آن روزگار بود و او در کنار پدر، چون مادری مهربان، در همة این صحنه‌ها حضوری مستمر داشت. آری فاطمه سلام الله علیها  در تمام عمر در صحنه‌های گوناگون اجتماعی حضور داشت؛ چه در دوران کودکی در شرایط طاقت‌فرسای مکه و حصر اقتصادی در شعب ابی‌طالب؛ چه در دوران بعد از هجرت به مدینه و کشاکش جنگ‌های پُرشمار و حوادث بی‌شمار، و چه در خانة علی علیه السلام  که محل آمد و شد فراوان اصحاب و یاران خاص رسول بود. حضرت صدیقة طاهره علیه السلام  در همة این صحنه‌ها حضور داشت؛ اما با همة این احوال، عفاف و حجاب او در اوج یگانگی و بی‌مثالی بود.
جلوه‌هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمة زهرا سلام الله علیها  در عرصة حجاب و عفاف گزارش شده است که حقیقت هر یک از این رفتارها و گفتارها می‌باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد.
سیرة رفتاری حضرت صدیقة طاهره سلام الله علیها  نشان‌دهندة زیباجلوه‌هایی از حضور فعال آن حضرت در عرصة اجتماع می‌باشد؛ برای نمونه‌ایشان هر هفته، روزهای شنبه به سوی مزار شهدای اُحُد می‌شتافت و برای حمزه علیه السلام  و دیگر شهدای احد طلب آمرزش و علوّ درجات می‌نمود.
فاطمة زهرا سلام الله علیها  پس از هجران پدر، حمایت از امامت را وظیفة خویش دانست و در این راه از هیچ فداکاری و جان‌بازی دریغ نکرد و بارها و بارها در عرصة جامعه ظاهر شد و در جمع مردمان، خطبه‌هایی بی‌نظیر ایراد فرمود؛ خطبه‌هایی در اوج فصاحت و بلاغت که فصیحان و بلیغان نام‌آور عرب را به شگفتی و شیفتگی واداشته است.
همان زهرایی که می‌فرماید: «برای زن بهتر آن است که نه او هیچ مردی را ببیند و نه هیچ مردی او را»، آن‌گاه که مصالح کلی جامعة اسلامی را در خطر می‌بیند، به سوی مسجد می‌شتابد و در حضور جمع کثیری از مردان مهاجر و انصار، غاصبان خلافت را به محاکمه می‌کشاند. چنین صحنه‌هایی از سیرة رفتاری آن حضرت، تأییدگر این حقیقت است که فرمودة پیش‌گفتة ایشان یک امر رجحانی است که در شرایط ایده‌آل مصداق می‌یابد.[۲۷]


۱۱- اصل تقسیم کار در خانه

زندگی مشترک علی و فاطمه سلام الله علیهما  کامل‌ترین اسوه در مسایل خانوادگی است.آنچه در خانة زهرا سلام الله علیها  صورت می‌پذیرفت، جملگی از حکمت بی‌کران الهی الهام گرفته بود. تقسیم کار در این خانة نورانی از علم و حکمت نبوی سرچشمه می‌گرفت: تدبیر کارهای منزل بر عهدة زهرا سلام الله علیها  و تدبیر امور بیرون منزل بر دوش علی علیه السلام
آن هنگام که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم  چنین تقسیم کاری را به علی و زهرا سلام الله علیهما  پیشنهاد فرمود، فاطمه خوشحالی و رضایت خویش را این‌گونه ابراز نمود:
جز خدا کسی نمی‌داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه مسرور و خوشحال شدم؛ چراکه رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، باز داشت.[۲۸]
طرح پیشنهادی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم  بیش از هر چیز ناظر به استعدادهای طبیعی و تکوینی هر یک از مرد و زن است؛ طرحی که در عرصة وظایف خانوادگی، نه زن‌سالاری را تجویز می‌کند، نه مردسالاری را؛ بلکه دربردارندة تقسیم کاری عادلانه در سایه‌سار ایثار و صمیمیت خانوادگی است.


۱۲- اصل برقراری ارتباط خانواده با مسجد
هم‌جواری خانة حضرت زهرا سلام الله علیها  با مسجد و انس تمام اعضای خانواده با مسجد و محراب و نمازگزاردی آن‌ها در مسجد؛ جملگی بر اصل «مسجدمحوری خانواده» تأکید می‌ورزد.


۱۳- اصل همسایه‌مداری
حضرت زهرا سلام الله علیها  در دعاهای خویش همسایه‌ها را بر اعضای خانواده مقدم می‌داشت و می‌فرمود: «فرزندم، نخست همسایه و سپس خانه».[۲۹]
امیرالمؤمنین علی علیه السلام  اهمیت همسایة خوب را تا بدان پایه می‌دانست که سفارش می‌کرد پیش از تهیة آذوقۀ خانه، از همسایه‌اش پُرس‌وجو شود.[۳۰] برای پیشگیری از اختلاف‌ها و برخوردها، از افراد می‌خواست با بستگانشان همسایه نشوند.[۳۱] آن حضرت، همسایة بد را بزرگ‌ترین خسارت‌ها و سخت‌ترین گرفتاری می‌دانست.[۳۲] رازگویی به همسایه را ممنوع اعلام کرده بود و می‌فرمود:
کسی که همسایه‌اش را بر اسرار خود آگاه سازد، پرده‌های رازش دریده شود.[۳۳]
فایدة خوش همسایگی را «بسیاری همسایگان» و «مددرسانی به همسایگان در دشواری‌ها» می‌دانست.[۳۴]
همسایه را تنها همسایة دیوار به دیوار نمی‌دانست؛ بلکه تا چهل خانه از هر سو را همسایه به شمار می‌آورد.[۳۵]
می‌فرمود:
بزرگوار، …همسایه را گرامی می‌دارد.[۳۶]
عزیز نشود کسی که همسایگانش را خوار کند.[۳۷]


۱۴- اصل استفاده از لذت‌های روا
استفاده از لذت‌جویی‌های حلال بین همسران، بهره بردن از میوه‌ها و خوراکی‌های لذت‌بخش، همبازی شدن با کودکان، به مسابقه واداشتن فرزندان در عرصه‌هایی مثل کُشتی، شنا، اسب سواری و… مورد تأکید این زوج یگانة تاریخ، علی و فاطمه سلام الله علیهما  بود. پدرِ خانوادة فاطمی می‌فرمود:
دین‌باور باید شبانه‌روز خود را به سه بخش تقسیم کند:

مانی برای نیایش با آفریدگارش؛
وقتی برای فعالیت اقتصادی‌اش؛
فرصتی برای واداشتن نفس به لذت‌هایی که زیبا و حلال است.[۳۸]
بدانید ای بندگان خدا! پارسایان هم در این دنیای زودگذر و هم در جهان آیندة آخرت سود می‌برند. (پارسایان) با اهل دنیا در دنیاشان شریک شدند، در حالی که اهل دنیا در آخرت آنان شریک نشدند… . در دنیا در بهترین مسکن‌ها ساکن شدند و بهترین خوردنی‌ها را خوردند. با اهل دنیا در دنیاشان شریک شدند و با آنان از پاکیزه‌ها خوردند و نوشیدند و از بهترین‌ها پوشیدند و در بهترین مسکن‌ها ساکن شدند و با بهترین [بانوان] ازدواج کردند و بهترین مرکب‌ها را سوار شدند. با اهل دنیا به لذت دنیا دست یافتند و فردا همسایگان خداوندند… . پس به سوی این [مکتب جامع]، ای بندگان خداوند هر خردمند، شیفته است.[۳۹]

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[۱]. منسوب به امام صادق علیه السلام ، مصباح الشریعة، ص۱۹۲٫
[۲]. سید رضی، نهج‌البلاغه، حکمت ۳۶۸٫
[۳]. شیخ حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۳، ص۵۵۵٫
[۴]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۶۱٫
[۵]. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۲۷٫
[۶]. قال الحسن البصری: «ما کانَ فِی الدُّنیا أعبَدُ مِن فاطِمَةَ کانَت تَقُومُ حتّی تَتَوَّرمُ قَدماها». علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۵، ح۶۲٫
[۷]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «تَفکرتُ فِی حالی عِندَ ذَهاب عُمری وَ نُزُولی فِی قَبری فَشَبَّهتُ دُخُولِی فِی فِراشی بِمَنزِلی کدُخُولِی إلی لَحدِی وَ قَبرِی فَاُنشِدُک الله إنْ قُمتَ إلَی الصَّلَوةِ فَتَعبُدَ اللهَ تَعالَی هذِهِ اللَّیلَةَ…» شوشتری، احقاق الحق، ج۴، ص۴۸۱٫
[۸]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۱۷٫
[۹]. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «…مَتی قامَت فِی مِحرابِها بَینَ یدی رَبِّها… یقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ:”یا مَلائِکَتی، اُنظُروُا إِلی أمَتِی فاطِمةُ، سَیدَةُ إِمائی، قائِمَةٌ بَینَ یدَی یرتَعِدُ فَرائِصُها مِن خیفَتی وَ قَد أقبَلَت بِقَلبِها عَلی عِبادَتی. اُشهِدُکُم أنّی قَد آمَنتُ شیعَتها مِنَ النّار”…» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۸، ح۱٫
[۱۰]. سنن امام علی علیه السلام ، ص۱۲۴٫
[۱۱]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «حُبِّبَ مِن دُنیاکُم ثَلاثٌ: تَلاوَةُ کتابِ اللهِ… وَ النَّظَرُ فِی وَجهِ رسول‌اللهِ، وَ الإنفاقُ فِی سَبیلِ اللهِ» قیومی، جواد، صحیفة الزهراء، ص۲۷۶٫
[۱۲]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «قارِی الحَدید و إذا وَقَعَت و الرّحمن یُدعی فِی السّماواتِ ساکِنُ الفِردَوسِ» متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ص۵۸۳؛ قیومی، جواد، صحیفة الزهراء، ص۲۷۶ص۲۷۸٫
[۱۳]. درآمد سالیانة فدک را بین ۷۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰۰ سکة طلا ثبت کرده‌اند. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۱۸٫
[۱۴]. تمام درآمد فدک تقدیم حضرت فاطمه سلام الله علیها  می‌شد؛ اما آن حضرت تنها به اندازة نیاز ضروری خود از آن برمی‌داشت و بقیه را بین نیازمندان تقسیم می‌فرمود. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۲۳، ح ۲۵٫
[۱۵]. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «یا بُنَیّة! ما اَبُوکِ بِفَقیرٍ وَ لا بَعلُکِ بِفَقیرٍ وَ لَقَد عُرِضَت عَلیَّ خَزَائِنُ الأرضِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ فَأختَرتُ ما عِندَ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ. یا بُنَیّة! لَو تَعلَمِینَ ما عَلِمَ اَبُوکِ لَسَمَجَتِ الدُّنیا فِی عَینَیکِ…» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۳؛ اربلی، علی‌بن‌عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۳۶۲٫
[۱۶]. قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «قَد جُعِلَت فِدَاهَا اَبُوهَا (ثَلاثَ مَرَّاتٍ) ما لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ لِلدُّنیا فَاِنَّهُم خُلِقُوا لِلآخِرَةِ وَ خُلِقَتِ الدُّنیا لَهُم» و به روایتی دیگر: «جُعِلَت فِداهَا اَبُوهَا (ثَلاثَ مَرَّاتٍ) لَیسَتِ الدُّنیا مِن مُحمَّدٍ وَ لا مِن آلِ مُحمَّدٍ وَلَو کَانَتِ الدُّنیا تَعدِلُ عِندَاللهِ مِن الخَیرِ جَناحَ بَعُوضَةٍ ما أسقَی فِیهَا کَافِراً شَربَةَ مَاءٍ» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰، ح ۷ و نیز ص۸۶٫
[۱۷]. )وَ یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّه مِسکیناً وَ یَتیماً وَ أسیراً% إنَّما نُطعِمُکم لِوَجهِ اللهِ لا نُریدُ مِنکم جَزاءً وَ لا شُکوراً( انسان (۷۶)، ۸ـ۹٫
[۱۸]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۱۸٫
[۱۹]. ر.ک: همان، ص۱۲۳، ح۲۵٫
[۲۰]. قَالَتْ: «یَا ابْنَ عَمِّ! مَا عَهِدْتنِی کاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُک مُنْذُ عَاشَرْتَنِی» فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۱۵۱؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۹۱٫
[۲۱]. قَالَتْ فاطمة سلام الله علیها  لقد قال رسول‌اللهˆ: «مَثَلُ الامامِ مَثَلُ الکَعبَةِ إذ تُؤتی وَ لا تَأتی» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۳، ح۲۲۴٫
[۲۲]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «یا اَبَاالحَسَنِ! روُحی لِروُحِکَ الفِداءُ وَ نَفسی لِنَفسِکَ الوِقاءُ. إن کُنتَ فی خَیرٍ کُنتُ مَعَکَ وَ إِن کُنتَ فِی شَرٍّ کُنتُ مَعَکَ» حائری مازندرانی، محمدمهدی، کوکب الدّرّی، ج۱، ص۱۹۶٫
[۲۳]. حضرت فاطمه سلام الله علیها : «هَاتِی وَ سَلِی عَمَّا بَدَأ لَک، أرَاَیتَ مَن اکتَری یَوماً یَصعَدُ إِلَی سَطحٍ بِحَملٍ ثَقِیلٍ وَ کَرَاهُ مِأةَ ألفَ دِینارٍ أیثقُلُ عَلَیهِ؟ أکتَرَیتُ أنَا لِکُلِّ مَسألةٍ بِأکثَرَ مِن مِلءِ ما بَینَ الثَّرَی إِلَی العَرشِ لُؤلُؤاً فَأحرَی أن لا یثقُلَ عَلَیَّ» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۳؛ تفسیر امام عسکری†، ص۳۴۰٫
[۲۴]. حضرت فاطمه سلام الله علیها : «خَیرٌ لِلنِّسَاءِ أن لایرِینَ الرِّجَالَ وَ لایرَاهُنَّ الرِّجَالُ» شیخ حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۴۳ و۱۷۲؛ شیخ صدوق، مکارم الاخلاق، ص۲۳۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۴٫
[۲۵]. رسول‌الله صلی الله علیه وآله وسلم : «جُعِلَت فِدَاهَا أبُوهَا… إِنَّ فَاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنّی» متقی هندی، کنزالعمال، ج۸، ص۳۱۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۶۹٫
[۲۶]. از آن جمله است: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۳۶ و ج۱۰۰، ص۲۳۸ و ج۳۷، ص۶۹ و ج۴۳، ص۸۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۸، ص۳۱۵ و ج۱۶، ص۶۰۱٫
[۲۷]. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، ص۱۰۷ـ۱۱۱٫
[۲۸]. حضرت فاطمه سلام الله علیها : «فَلا یَعلَمُ ما دَخَلَنی مِنَ السُّرُورِ إلّا اللهُ بِاِکفائی رسول‌الله تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ» حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۷۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۵۳٫
[۲۹]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «یا بُنَیَّ، الجارُ ثُمَّ الدّارُ» مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۱، ح۳٫
[۳۰]. آمدی، غررالحکم، حدیث ۵۵۹۸٫
[۳۱]. جلوه‌های حکمت، ص۱۳۳٫
[۳۲]. آمدی، غررالحکم، حدیث ۴۷۳۴٫
[۳۳]. جلوه‌های حکمت، ص۱۳۴٫
[۳۴]. آمدی، غررالحکم، حدیث ۷۷۶۲٫
[۳۵]. جلوه‌های حکمت، ص۱۳۴٫
[۳۶]. آمدی، غررالحکم، ح ۱۹۹۶٫

چگونه یک زن را خوشحال کنیم؟ | چگونه یک مرد را خوشحال کنیم؟


چگونه یک زن را خوشحال کنیم؟ | چگونه یک مرد را خوشحال کنیم؟


چگونه یک زن رو خوشحال کنیم ؟!
برای خوشحال کردن یک زن 
یک مرد فقط نیاز دارد که این موارد باشد 

1. یک دوست 

2. یک همدم 

3. یک عاشق 

4. یک برادر 

5. یک پدر 

6. یک استاد 

7. یک سرآشپز 

8. یک الکتریسین 

9. یک نجار 

10. یک لوله کش 

11. یک مکانیک 

13. یک متخصص چیدمان داخلی منزل 

15.. یک متخصص مد 

16. یک روانشناس 

17. یک دافع آفات 

18. یک روانپزشک 

19. یک شفا دهنده 

20. یک شنونده خوب 

21.. یک سازمان دهنده 

22. یک پدر خوب 

23. خیلی تمیز 

24. دلسوز 

25. ورزشکار 

26. گرم 

27. مواظب 

28. شجاع 

29. باهوش 

30. بانمک 

31. خلاق 

32. مهربان 

33. قوی 

34. فهمیده 

35. بردبار 

36. محتاط 

37. بلند همت 

38. با استعداد 

39. پر جرأت 

40. مصمم 

41. صادق 

42. قابل اعتماد 

43. پر حرارت 

بدون فراموش کردن : 

44. تعریف کردن مرتب از او 

45. عشق ورزیدن به خرید 

46. درستکار بودن 

47. بسیار پولدار بودن 

48. تنش ایجاد نکردن برای او 

49. نگاه نکردن به بقیه دختران 

و در همان حال، شما باید : 

50. توجه زیادی به او بکنید، و انتظار کمتری برای خود داشته باشید 

51. زمان زیادی به او بدهید، مخصوصاً زمان برای خودش 

52. اجازه رفتن به مکانهای زیادی را به او بدهید، هیچگاه نگران نباشید او کجا می رود. 

بسیار مهم است : 

53. هیچگاه فراموش نکنید : 

* سالروز تولد
* سالروز ازدواج
* قرارهایی که او می گذارد 




چگونه یک مرد را خوشحال کنیم 



1. تنهاش بذارید و دست از سرش بردارید

نگاهی تحلیلی به خانواده فروپاشیده غرب

قرن بیستم، قرن بلاهای زاده بشر برای خود است، قرنی که جنگ های جهانی آن، میلیون ها نفر را به خاک و خون کشید و جنگ سردش هزاران نفر را به آغوش مرگ خاموش انداخت. اما فجایع قرن بیستم تنها نشأت گرفته از کنش- واکنش های سیاسی نبود، بلکه فسادهای اخلاقی و انحرافات جنسی نیز فجایعی ضد بشری به بار آوردند، فجایعی که اثرات آن نیز با گذر زمان شدت می یابد.
گروه گزارش ویژه مشرق- قرن بیستم، قرن بلاهای زاده بشر برای خود است، قرنی که جنگ های جهانی آن، میلیون ها نفر را به خاک و خون کشید و جنگ سردش هزاران نفر را به آغوش مرگ خاموش انداخت. اما فجایع قرن بیستم تنها نشأت گرفته از کنش- واکنش های سیاسی نبود، بلکه فسادهای اخلاقی و انحرافات جنسی نیز فجایعی ضد بشری به بار آوردند، فجایعی که اثرات آن نیز با گذر زمان شدت می یابد.

سقوط هیتلر و پایان جنگ جهانی دوم برابر شد با ظهور نسلی به نام "نسل فرزندان نامشروع". در حقیقت پایان جنگ جهانی از یک سو باعث تصرف کشورهایی همچون آلمان توسط سربازان بیگانه شد. کشورهای که به واسطه لشکرکشی حاکمانشان میلیون ها نفر از مردان جوان خود را از دست دادند، تلفاتی که ترکیب جنسیتی این کشورها را به طوری جدی به سمت سنگینی کفه به سمت زنان بالا برد. از سوی دیگر با پایان یافتن این جنگ افشاگری های تکان دهنده ذهن مردم را درگیر خود کرد، افشای فجایع انسانی مانند قتل عام لهستانی ها توسط شوروی، قتل عام چک ها توسط آلمان ها و کشته شدن میلیون ها سرباز باعث فروریختن تمام ارزش های اخلاقی و مسیحی در جامعه غرب شد.

550

با فروپاشی تمام ارزش های اخلاقی به جا مانده از عصر مسیحیت و فلاسفه اخلاق مدار غرب در نیمه ابتدایی این قرن، در پایان آن نیز، روشنفکران غربی با ارائه توجیه و عرفی سازی انواع مفاسد و انحرافات از قبیل همجنس گرایی، هم خانگی، رفتارهای جنسی بی قاعده و ... باعث فروریختن تمام زیرساختهای اخلاقی جامعه خود شد.

این فروپاشی اخلاقی، نوک پیکان را به سمت مهمترین نهاد اجتماعی یعنی نهاد خانواده نشانه رفت. خانواده که حلقه نخستین تشکیل یک جامعه انسانی و نخستین مرکز آموزش و تربیت نسل آینده جامعه است و نسل آینده کنش و واکنش های اجتماعی خود را در این نهاد فرا می آموزد، فلذا سلامت و صلابت اخلاقی این نهاد، نسلی فرزانه و مسالمت جو را تحویل جامعه می دهد و در فقدان این گزاره ها، جامعه در آینده با نسلی پرخاش گر و ستیزه جو روبرو خواهد شد.

مبتنی بر فرهنگ اخلاق مدار، شکل گیری خانواده و برپایی آن ناشی از وصلت دو جنس مونث و مذکر، با هدف تعالی خود و نسل بشری است.

اهمیت این کانون از منظر دین مبین اسلامی تا به حدی است که تشکیل خانواده به مثابه کامل کردن نیمی از دین مومن است. خانواده همچون کارگاهی تکمیل کننده می­ماند که جنس مؤنث را در کنار جنس مذکر جهت تکمیل یکدیگر قرار می دهد. در حقیقت خدواند متعال جنس مؤنث را لطیف و پناه جو خلق کرده و جنس مذکر را جویای لطافت و پناه دهنده قرارداده است. هیچ یک از این دو بی نیاز از دیگری نیست، زیرا که حضرت حق هدف از آفرینش آنان را، اتحاد و انعقاد آن دو با یکدیگر قرار داده است.

با گذر زمان و پیچیده تر شدن ابعاد زندگی بشری و پیدایش ادیان الهی بالاخص دین مبین اسلام که بر حقوق زنان و اطفال تاکید دارد و تحجر یهودیت و مسیحیت تحریف شده را به خود راه نداده است، نظام خانواده از نظامی دارای ضوابط ارباب- رعیتی به نظامی عضو- عضو تغییر می کند و مرد به عنوان سرپرست خانواده(مسئول) به ایفای نقش می پردازد. اسلام در بین ادیان الهی بیشترین و منظم ترین قوانین را جهت تنظیم روابط درون خانواده ارائه داده است. از دید اسلام، خانواده از اهم ارکان جامعه است و در حقیقت رابطه بین خانواده و جامعه موضوعیت دارد و آنها به نوعی لازم و ملزوم یکدیگر قرار گرفته اند.

اسلام به عنوان تنها مشی حرکتی که برای مادر جایگاه خاص تعریف کرده است.

اسلام برخلاف مسیحیت و یهودیت زن را به مثابه خدمتکار خانه نمی داند که انجام امور منزل محکومیت و وظیفه او باشد. در اسلام زن در انجام امور منزل مخیر است و در صورت برگزیدن چنین اختیاری مرد موظف است که علاوه بر نفقه، به او اجرت المثل نیز بپردازد. چرایی این تدبیر اسلام به توجه این دین به فلسفه ذاتی خانواده یعنی بقای نسلی اسلامی برمی گردد. اسلام تعالی زن را در مادری می داند و تعالی مرد را در غیرت و اراده او جهت حمایت و هدایت خانواده خود معرفی کرده است.

فرهنگ اخلاق مدار خانواده را هسته و رأس الخیمه جامعه، و خانواده اخلاقی را خمیر مایه برپایی حیات طیبه می داند. اما تمام جهان به این تعریف اخلاقی وفادار نماند، بطوریکه در روزگار فعلی نهاد خانواده در غرب در مسیر سقوط نهایی قدم بر می دارد. به واقع تحت فشار توهمات روشنفکرانه، تعریفات فمینیستی توجیه گر فحشاء و فانی و تقویت خوی حیوانی شهوت گرا در انسان غربی، کانون خانواده ارزش گذشته خود را در جوامع غربی از دست داده است.

بر این اساس خانواده و جایگاه آن در غرب مسیر طولانی را در فرهنگ و نظام ارزشی طی کرده است. شاید در گذشته جامعه غرب تعریفی درست و مبتنی بر ذات و فلسفه تمدن بشری از خانواده داشته است، اما این تعریف و جایگاه در پیچ و خم تاریخ غرب دستخوش چنان تغییراتی شد که حتی ماهیت و چیستی بنیان خانواده در هر دوره نسبت دوره قبل و بعد خود، جایگاه متفاوت و بعضاً متناقض داشته است. از این رو سعی می شود به طور مجزا به بررسی این جایگاه پرداخته شود.


1- عصر پیس از مسیحیت

در عصر پیش از مسیحیت نظام خانواده در اروپا دارای تعریفی واحد نبوده است. خانواده وابسته به قلمرو های قومی تمدنی موجود در غرب تغییر ماهیت داده است. در تمدن یونانی به علت دلیل غلبه تفکرات فلاسفه اخلاق مداری چون افلاطون، خانواده دارای جایگاهی اخلاقی و متناسب با ارزشهای انسانی بوده است. اما با سقوط این تمدن به دست اقوام مقدونی، جایگاه خانواده در این نظام متحول شد و تقریباً نظام اخلاقی یونان و بدنبال آن جایگاه خانواده در لبه پرتگاه اخلاقی قرار گرفت.

اما در تمدن روم(Rome) به دلیل وجود یک نظام یک جانشین و استقرار تمدنی واحد در قلمرو این امپراطوری، خانواده دارای ثبات و جایگاه ارزشی با تکیه بر خاستگاه های پدرسالارانه مطلق بود. اما در قلمروهای پراکنده و دور از تمدن رومی همچون جامعه ژرمن ها(German)، دان ها(Dan) و گل ها(Goals)، خانواده به معنای اخلاقی دارای جایگاه چندانی نبوده است و بیشتر نوعی کمون مشترک جنسی و فاقد هرگونه پشتوانه اخلاقی و تعهد آور بوده است.

2- دوران پس از مسیحیت

خانواده در غرب پس از ظهور مسیحیت، بنا به شرایط زمانی و موقعیت تاریخی دارای جایگاه و تعاریفی متفاوت است، که به طور مجزا به آن­ها پرداخته می شود.

الف- دوران حکومت روم میسحی

با گرویدن کنستانتین اول به مسیحیت و تبدیل شدن آن به دین رسمی غرب، خانواده ثبات اخلاقی قابل ملاحظه ای به خود گرفت. در این دوران خانواده فقط دارای جنبه اخلاقی و به معنی پیوند دو جنس مخالف با رعایت قواعد و قوانین شرعی اخلاقی و دینی بوده است. به خاطر حکومت مقتدرانه رومی ها بر اکثر جوامع بشری غربی و حکومت قانون مسیحی بر جامعه، خانواده دارای تعریفی واحد و جایگاهی مبتنی بر شریعت مسیحی بوده است.

ب- سقوط روم، دوران حکومت کلیسا

با سقوط تمدن رومی توسط اسلاوها(Slavs)، جهان غرب تا مدتی دچار دوره فرسایشی و هرج و مرج فراگیر شد. به دنبال آن بی بند و باری جنسی و فحشاء به یک سنت تبدیل شد تا زمانی که کلیسای روم توانست باری دیگر قدرت خود را بر سرتاسر جامعه غرب بگستراند.

از این دوران به عنوان "هزاره تاریک"یا "قرون وسطی" نیز یاد می شود. در این عصر خانواده دارای تفسیری به شدت سخت گیرانه و غیر قابل سقوط بود، زیرا مسیحیت با شرعی ندانستن طلاق، ازدواج را پیوندی ابدی تعریف می کرد، تعریفی که در دراز مدت موجب انحطاط اخلاقی جامعه مسیحی شد.





3- سقوط قدرت کلیسا، پیدایش رنسانس

با سقوط حکومت کلیسا در اروپا، عصر جدیدی پدید آمد. عصری که بعدها عصر رنسانس یا همان تولد مجدد نامیده شد. با آغاز عصر رنسانس تمام ارزش های مسیحی و اخلاقی در اروپا شروع به فروپاشی کرد. این فروپاشی ها عامل تشکیل طبقه جدیدی به نام روشنفکران شد. ماهیت و ذات این طبقه جدید در تاخت و تاز به ارزش های مذهبی و اخلاقی بود.

این طبقه متناسب با جو ضد اخلاقی آن روزگار، توجه زیادی را به خود جلب کرد و مشتاقانی زیادی برای پیوستن به خود داشت. مشتاقانی که کلید ورودشان تاختن به ارزش های اخلاقی و مسیحی بود. رنسانس نوای تولد مجدد تفکرات رومی بود، تفکر و فرهنگی که از آثار هنری آن تا اساطیرش، غرق در برهنگی بودند. برهنگی ای که بار دیگر در اروپا تمام ابعاد زندگی مردم جامعه را در برگرفت.

4- قرن 16 و17

قرون 16و 17 دوران پیدایش کشورها و معنا پیداکردن مرزهای جغرافیای بود. در این زمان بود که فرانسه، اسپانیا، پرتغال، آلمان، امپراطوری اتریش مجارستان، بریتانیا و ... رسمیت یافتند و توانستند تا حدی خود را از حکومت معنوی رم مستقل کنند.

در این ایام اسپانیا و پرتغال که تحت کنترل حکومت های پادشاهی بودند، بیشترین پایبندی را به اصول تعریف شده از خانواده توسط واتیکان، داشتند و همچنان سعی بر احیای ارزش های مسیحی می کردند. در فرانسه که تحت سلطنت خاندان لویی ها بود نیز نهاد خانواده به خاطر تمدن قدرتمند فرانسوی تا حدی مبتنی بر ارزش های اخلاقی و مسیحی بود.

بطور کلی در این قرون با وجود سقوط کامل سلطه رم، ارزش های اخلاقی هم چنان در جوامع اروپایی حکمفرمایی داشت. بالاخص با ظهور فلاسفه اخلاق مدار که خط و مشی امثال کانت را در پیش گرفته بودند، خانواده در این جوامع همچنان نهادی مقدس و حائز اهمیت محسوب می شد.

5- دوران انقلاب صنعتی

اروپای پس از انقلاب صنعتی از یکسو تحت تاثیر فرهنگ طبقه اشراف و نخبگان قرار داشت که همچنان ارزش های اخلاقی و تقدس مسیحیت را پاس می داشت، و از سوی دیگر تحت الشعاع انقلاب خونین فرانسه قرار گرفت که طی آن پرده­های اخلاق و وجدان بشری دریده شد.

در این دوران نهاد خانواده هر چند به خاطر فجایع ناشی از انقلاب کبیر و شورش های طبقاتی دستخوش لرزه هایی شد، اما همچنان پایگاه اجتماعی خود را حفظ کرد. هر چند که در این عصر رنگ و بوی مسیحی از تفسیر این نهاد کاسته شد، اما همچنان خانواده بر پایه ارزش های اخلاقی بر پا ماند.

6- جنگ جهانی اول و دوم

از این ایام خانواده سیر سقوط و انحطاط خود را آغاز کرد. جنگ های خونین تمام غرب را به آتش کشیده بود. ظهور تفکرات نازیسم و کمونیسم در دو سوی اروپا که هر دو هنجارهای اجتماعی را زیر پا می گذاشتند، و انقلاب خونین روسیه علیه حکومت تزارهای مورد تصدیق کلیسای ارتودکس، به طور کلی باعث فروریختن تمام هنجارهای اخلاقی به خصوص تقدس و محوریت نهاد خانواده گشت.

با وقوع دو جنگ جهانی و تبدیل شدن اروپا به سرزمینی از هر نظر مرده، بار دیگر زوال اخلاق در اروپا پدید آمد. بویژه پس از جنگ جهانی دوم که کشورهایی همچون آلمان که تقریباً نسل مردان جوانشان منقرض شده بود، پذیرای عیاشی های سربازان انگلیسی، آمریکایی و روسی بودند.

7- دوران معاصر

در عصر حاضر، خانواده از دید مبانی اجتماعی منحرف غربی سه گونه است:

الف) حالت زوج - زوج: متشکل از دو مرد همجنس گراست. در این حالت انحرافات جنسی بیشتر در ابعاد روان شناختی بروز پیدا می کند و افراد مشمول آن، مردان مبتلا به اختلال عشوه گری و شخصیت نمایشی(Histrionic Personality Disorder) هستند که گسست هویتشان موجب ایجاد چنین انحرافی در آنان شده است.

ب) حالت زوجه - زوجه: متشکل از دو زن همجنس گراست. طی آن خانواده از همبستری و هم پیمانی دو فرد مؤنث که شرع اسلام آن را با عنوان حرام "مساحقه" یاد می کند، تعبیر می شود.

ج) حالت زوجه-زوج: تنها حالت شرعی، اخلاقی و حتی انسانی در بین حالات نامبرده است که مبتنی بر ارزش های بشری و سلامت اخلاقی شکل گرفته است.

چرایی وضعیت فعلی نهاد خانواده در غرب

همانطور که گفته شد در حال حاضر نهاد سنتی- اخلاقی خانواده در غرب در مسیر فروپاشی قرار گرفته است. در حقیقت هم اکنون سونامی طلاق، فرزندان نامشروع، خیانت جنسی و ... حاکی از تضعیف این نهاد در غرب است. اما تضعیف نهاد خانواده در غرب خود مدلول مجموعه ای از علل است که سعی می شود در ذیل به بررسی پاره ای از آنان پرداخته شود:

1- مسائل اقتصادی

مشکلات اقتصادی غرب باعث شده تا خانواده های غربی بویژه جوانان نتوانند فشار سخت مسائل مالی را تحمل کنند و به خاطر آن از زندگی مسئولیت آور در چهارچوب خانواده خارج شوند. این مسئله در زمانی شدت می گیرد که شیوع تفکرات مفسدانه و مروج فحشاء باعث شده است که از دید مردم غرب تعهد زناشویی مسئله چندان حائز اهمیت و مقدسی به چشم نیاید.

2- زوال بیش از پیش کلیسا

در جوامع غربی، مجموعه ای از عوامل همچون سیطره ی نگاه فیلسوفان، اندیشمندان و روشنفکران ملحد یا سکولار، توسعه گروه های شیطان پرستی، ترویج عرفان های کاذب شرقی، ارائه تصویری خشونت آمیز از دین و ... باعث از معیار افتادن ارزش های اخلاقی همچون ازدواج و رابطه دو جنس مخالف بر پایه عقود شرعی شده است.

اکثر مکاتب علوم انسانی غربی برداشتی مادی گرا از عالم دارند. علومی مانند روانشناسی نیز با نگاه فرویدی (هم چیز را ریشه در غرایز جنسی دانستن) روابط بشری را تحلیل می کنند، از این رو بی قید و بند بودن جنسی در علوم انسانی غرب حضوری جدی دارد.


3- تغییر سبک زندگی

غرب هم اکنون تفسیری جدید برای خانواده قائل است. غرب در تعریف نوین خود هدف از ارتباط زوجیت را "آرامش" می داند و از این رو سعی می کند با بسط دادن این عبارت در کنار هدف جنسی و "شناخت بیشتر"، قالب اخلاقی خانواده را به حاشیه براند.

این تعریف صرفاً جنسی- خلقی غرب از خانواده باعث شده است تا نظام ارزشی حاکم بر نهاد خانواده دگرگون شود و پیرو آن سبک زندگی در این جوامع نیز متفاوت شود که می توان مهمترین تبعات آن را به شرح زیر دانست:

- بالا رفتن سن ازدواج

با توجه به تغییر سبک زندگی و تعریف آن در غرب و قرار گرفتن افراد در معرض حجم بالای بی بند و باری و ارتباط جنسی بی هدف و یا مبتنی بر خواسته های شهوانی، به طور کلی میل به ازدواج و تشکیل خانواده در جوامع غربی کاهش پیدا کرده است. و از آنجا که در حال حاضر غرب گرفتار فشار های اقتصادی و بی هویتی روانی- اخلاقی است، سن ازدواج و تشکیل خانواده در آن بالارفته است.

- ترویج خیانت

طبیعی است افرادی که پیش از ازدواج بی بند و باری جنسی دارند، بعد از ازدواج به همسرشان خیانت کنند. بخش بزرگی از نسل جوان غربی به جای داشتن رابطه پایدار، ماجراهای عاشقانه موقتی مختلفی را تجربه می کنند و این مسئله سبب می شود تا نتوانند خود را در یک رابطه ی پایدار و تعهد آور حفظ کنند. این دسته از روابط در زمانی شکل می‌گیرند، گسترش می‌یابند و حفظ می‌شوند که فرد چهارچوب تعهد آور رابطه زوجیت برخاسته از نظام اخلاقی را حفظ کند.

در واقع بی بند و باری جنسی موجود در جامعه غرب باعث شده است افراد نتواند در دراز مدت خود را در یک رابطه طولانی مدت و تعهد آور ببینند. نتیجتاً دچار حس روزمرگی می شوند و برای فرار از آن روی به رابطه خارج از خانواده می آورند و این مسئله خود موجب تزلزل بیشتر جایگاه خانواده می شود.

- هم خانگی در غرب

هم‌خانگی (Cohabitation) نیز یکی دیگر از مظاهر فساد اخلاقی و گرایشات مفسدانه جامعه غرب است که می توان آن را نتیجه مستقیم تغییر سبک زندگی و تعریف آن دانست. هم خانگی به معنی این است که دو جنس جویای رابطه مستقیم و بیشتر با یکدیگر، روی به زندگی مشترک و زیر یک سقف، اما بدون هیچ گونه پیوند شرعی، رسمی و تعهد الزام آور می آورند. در واقع از آنجا که در جامعه معاصر غرب، خانواده صرفاً محل آرامش روانی و لذت جنسی تعریف شده است، نسل جوان غرب به این سبک مفسدانه از رابطه گرایش پیدا کرده است.

همباشی با وجود فرزندان طرفین

این پدیده، خود از عوامل تسریع بخش پروسه فروپاشی نهاد خانواده در غرب است. در حقیقت افرادی که روی به این دسته از روابط می آورند، پس از ترک آن ها که غالباً تجربه های متعددی نیز هستند، هنگامی که رابطه قانونی و اخلاقی خود را با یک فرد آغاز می کنند و نهاد خانواده را بنیان می گذارند، بخاطر تکرار ذهنی خاطرات و تجربه های ناشی از روابط گذشته مانند مراودات کلامی، جنسی و ... که ممکن است موفق تر از روابط فعلی شان باشد، نسبت به زندگی زناشویی خود دلسرد شوند.

این دلسردی یا موجب برقراری رابطه جنسی خارج از خانواده و یا موجب دوری و اجتناب از زوج/زوجه خود می شود که در هر دو صورت باعث فروریختن نهاد خانواده خواهد شد. برای اثبات این نظر هم می توان به تحقیقاتی اشاره کرد که نشان می‌دهند احتمال طلاق دخترانی که ارتباطات نامشروع داشته‌اند، تا حدود 60 درصد افزایش بیشتر است.

همباشی های بی قاعده، نوع جدید خانواده غربی


4- نبود ساختاری جهت ترویج ازدواج

با توجه به موارد ذکر شده که توام با تضعیف جایگاه کلیسا در این جوامع و دین گریزی نسل جوان غربی است، معیارهای اخلاقی و مذهبی نادیده نیز انگاشته می شوند، معیارهایی که همواره تعهد آور و دارای قیود مخصوص به خود هستند. در حالی که مجموع عوامل موصوف نسل جوان غرب را تعهد گریز کرده و از این رو این نسل رو به افزایش رابطه نامشروع آورده است، هیچ ساختار مناسبی برای ترویج ازدواج و یا ارزش های اخلاقی در این جوامع وجود ندارد.


5- ترویج تفکرات مفسدانه و ظهور جنبش های ضد اخلاقی

یکی دیگر از عوامل فروپاشی و سقوط نظام خانواده در جهان غرب، ترویج و اشاعه تفکرات مفسدانه در این جوامع است که مهمترین آنان را می توان در عناوین زیر یافت:

- فمینیسم

فمینیسم که در نخست برای احقاق حقوق زنان و اجتناب از دید ابزاری به ایشان ظهور کرد، پس از اندک زمانی تبدیل به فرقه ای خانمان برانداز شد که هم با مرد و هم با خانواده ضدیت داشت. فمینیست ها با برپا کردن اعتراضات موسوم به "مارش فاحشگان" در کانادا تقریباً خطی و مشی مفسادانه ای در پی گرفتند. آنان با استفاده از تعابیری همچون "بدنم مال خودم است"، "من چرا باید پاسخگوی عقده‌های جنسی مردان باشم" و ... بر ترویج بی بند و باری، خانواده ستیزی و اشاعه فحشاء و فساد اخلاقی تاکید ورزیدند. تندروی فمینیست ها موجب شد تا در بین پاره ای از جوامع مردان تفکرات زن ستیزانه و یا برتری جویانه­ غیر عادی بروز کند.



تفکر فمینیستی که یکی از اصول آن بی قید و تعهد بودن زن است، در ذات خود معضل زنا و فرزند نتیجه­ی آن را دارد. این دسته از تفکرات با طرح کردن اهداف اخلاق ستیزانه خود در قالب مواردی همچون استقلال و آزادی زنان که در واقع همان فرار از قیود خانوادگی و تعهدات زنا شویی است، باعث ترویج روابط نامشروع و ازدیاد فرزندان نامشروع می شوند.

از آنجا که بیشتر مبتلایان به ایدز از میان جامعه زنان هستند، که منشاء اثر آن هم، بیشتر مسائلی چون تن فروشی، تجاوز، فساد اخلاقی همسر و ... است؛ محتمل است که این موارد تبدیل به بهانه ای شود تا فمینیست ها با توسل به آن دست به ترویج تفکرات فمینیستی و خانواده ستیز بزنند. با توجه به برپایی مراسمات آن ها در سطح جهانی ایعاد این حملات ضد ارزشی بسیار توسعه یافته تر است و مخاطبان بیشتری را به خود جلب می نماید.

فمینیست ها می­گویند تبعیضات جنسیتی، ایدز را زنانه کرده است.

- ظهور جنبش های ضد اخلاقی

با دریده شدن پرده تمدن و اخلاق بشری، فسادهای اخلاقی در قالب جنبش های اجتماعی پدید آمدند. پیدایشی که اوج آن در جنبش هیپی های(Hippie) آمریکا نمایان شد. جنبشی که مشتی گدای جلب توجه، آن را پدید آورده و جهت مرتفع کردن خواهش های شهوانی و نیازهای بیمار گونه خود و برای زندگی جنسی بدون تعهد از آن استفاده می کردند. بدین ترتیب هیپی ها مدافع روابط جنسی آزاد بین دختر و پسر و فرار از هر گونه رابطه تعهد آور شدند.

رشد این قبیل حرکتهای اجتماعی منحرفانه همراه با انفعال نهادهای مذهبی مسیحیت، باعث شد در گذر زمان فساد جنسی تبدیل به فرهنگ غالب بسیاری از جوامع غربی گردد. البته این فساد محدود به غرب نشد، بلکه در حال حاضر از یک سو با تسلط غرب و ابر سرمایه داران بر صنعت فیلم سازی و شبکه های اجتماعی و از سوی دیگر با سیاست صدور فرهنگ آمریکایی، این بیماری به دیگر مناطق جهان نیز سرایت کرده است. و نتیجه آن نیز چیزی جز سقوط ارزش های اخلاقی و بدنبالش افول نهاد مقدس خانواده بخاطر ماهیت تعهد ستیز این حرکات، نخواهد بود.

6- قواعد خشک و کهنه مسیحیت

شریعت و قوانین مسیحیت بسیار کهنه و فاقد هرگونه تطابقی با نیازهای روز جوامع هستند. کهنه گی و بی ربط بودن این قوانین بیشترین اثر سوء خود را بر نظام خانواده گذاشته است. از آنجا که قوانین مسیحی، مسئله طلاق را حرام می داند و در حقیقت ازدواج را پیوند غیرقابل گسست تعریف می کند، خیانت جنسی و روابط خارج از خانواده تبدیل به فرهنگ و پدیده ای مرسوم در بین مسیحیان شده است.

بخش پنجم- تبعات سقوط خانواده در غرب

فروپاشی نظام خانواده در غرب همانطور که خود مدلول دلایل مختلفی است که به پاره ای از آنان در فوق اشاره شد، برخی تبعات اجتماعی را نیز در پی دارد که سعی می شود به ترتیب اهمیت، به آنان پرداخته شود:

1- پیدایش نسلی حرام زاده

فرزند نامشروع یا به زعم روشنفکران، فرزند "خانواده تک والدی" فرزندی است که یا والد او مشخص نیست و یا از طریق رابطه جنسی نامشروع(خلاف موازین شرعی) بوجود آمده است. نسلی که در ابتدا بنا بر مقتضیات ذاتی زمانه، چندان مورد توجه قرار نگرفت، اما پس از سونامی فروپاشی نهاد خانواده و بدنبال آن شدت گرفتن بی بند و باری جنسی، از نظر جمعیتی افزایش چشمگیری پیدا کرد.

در واقع فروپاشی نهاد خانواده در غرب موجب شد تا این تمدن دچار شوکی اخلاقی قرار گردد و بی بند و باری جنسی و بدنبال آن افزایش حرامزادگان در سطح جامعه رشد یابد. با وجود اینکه دولت ها سعی در کاستن از شدت بحران اخلاقی فرزندان نامشروع داشتند اما با شدت گرفتن جنبش های ضد اخلاقی که در اروپا بیشتر در قالب "موج سوم فمینیسم" ظاهر می شد و در آمریکا با عنوان"جنبش هیپی ها" نمایان گشت، تقریبا مبارزه با مسئله زاد و ولد نامشروع به حاشیه رفت و دولت ها در راستای سیاست "گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو" نسبت به این مسئله سکوت اختیار کردند و با بی طرفی خود موجب قوت گرفتن این پدیده شوم اخلاقی شدند.

دولتهای غربی که نتوانستند جلوی سقوط نظام خانواده و تبعات ناشی از آن را بگیرند، حتی دست به تغییرات ساختاری در سیستم اجتماعی- قانونی خود زدند تا با این چالش ها روبرو شوند، تغییرات و تمهیداتی که کوچکترین سطوح آنان را می توان در لغو قانون محدودیت سنی برای خرید "قرص صبح فردا"(قرص پیش گیری از بارداری) دید. شاید مهمترین تلاشها در این راستای قانون گذاری های صورت گرفته در جامعه غرب جهت موازی سازی با نهاد خانواده از طریق رسمیت قانون بخشیدن به ارتباط موقت جوانان غرب دید. اما با وجود اینکه دولت های غربی سعی کردند با وجه قانونی بخشیدن به این دسته از روابط موقت و منحرفانه و موازی ساختن آنان با نظام خانواده تا حدی موفق به فرار از اذهان عمومی شوند.

بطورکلی غربیان نتوانستند تبعات ناشی از فروپاشی خانواده من جمله تشدید حرام زادگی را خنثی و آثار منفی آن را محو نمایند. همچنین با افزایش جمعیت حرامزادگان، فروپاشی خانواده شدت گرفته است. تولد فرزندان نامشروع همچون هر عمل خلاف اخلاق دیگری، برای جامعه تبعات منفی به همراه دارد. از سوی دیگر همین نتیجه ناشی از فروپاشی خانواده، خود با تکیه به پیامدهایش از عوامل تشدید این فروپاشی است. از این جهت به ذکر پاره ای از آن ها اشاره می شود:

- شکستن تابوی فرزند نامشروع

هنوز بخشی از جامعه غربی دارای نمایه های سنتی و مذهبی است و جامعه تا چندی پیش رنگ و بوی مذهبی داشته است. ترویج زاد و ولد نامشروع و رسمیت بخشیدن به آن، باعث جلب توجه و شکستن حرمت آن در اندک جمعیت اخلاق مدار غرب می شود.

- تشدید تزلزل نهاد خانواده

مادران و فرزندان نامشروع را خانواده نامیدن و عنوان "خانواده تک والدی" بر آنان گذاشتن، با توسل به کاور عوام فریبانه "هدف آرامش است"، ماهیت و ذات تشکیل خانواده را هدف قرار می گیرد. در حقیقت با این تعریف اصالت اخلاقی خانواده را هدف قرار می دهند.

- متعصب نشاندن جریان های اخلاقی

در جراید و بخش های هنری غربی از مادران این فرزندان بعنوان زنانی"تجربه گرا و مستقل" یاد می شود و این فرزندان را "نیازمند توجه" توصیف می کنند. سعی می شود عمل شنیع بارداری نامشروع با قالب "از تعهد و الزام گریزی" توجیه شود. از سوی دیگر برای کوبیدن مخالفان این بحران اخلاقی، از آنان با عناوینی همچون "نسل پیر"، "اقلیت متعصب" و " ناسیونالیست های فالانژ" یاد می شود، که این مسئله باعث تضعیف جریان های اخلاق گر این جوامع است.

- توجیه همجنس گرایی

از آنجا که بارداری نامشروع در برخی فرهنگ ها با واکنش اجتماعی روبرو می شود، از این رو ممکن است باعث شود گرایشات همجنس گرایانه(که بارداری در آن موضوئیت ندارد) بالاخص در بین جامعه زنان و کودکان قربانی این عمل شنیع، شدت یابد.

- مشکلات روانی

مسلماً فرزندان نامشروع بنا به خلاء عاطفی(ناشی از عدم وجود یکی از والدین) بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج می‌برند. در حقیقت این دسته از فرزندان در دراز مدت حس پوچی و نا امیدی، جامعه ستیزی و هنجار شکنی پیدا می کنند و در سنین بالا حاضر به برقراری رابطه جدی و تعهد آور با ضمانت های شرعی و اخلاقی می شوند. نتیجتاً این مجموعه از عوامل این افراد را تبدیل به انسان هایی دارای کمبود روانی و اختلال های مربوطه می کند.

- بالابردن آمار طلاق

زنانی که قبل از ازدواج از مرد دیگری فرزند دارند، قطعا پس از ازدواج در هماهنگ سازی بین دو گروه انسانی قدیم(خود و فرزند نامشروع) با جدید(خود و همسر جدید) به مشکل برخواهند خورد و حتی در صورت هماهنگ سازی نیز، ممکن است پیوند های خاص خلاف اخلاقی بین مرد و فرزند نامشروع(دختر) شکل بگیرد، مسلماً این چنین مواردی زمینه طلاق را به شدت افزایش می دهد.

2- تشدید ناآرامی های اجتماعی

از دیگر تبعات اجتماعی فروپاشی خانواده، سقوط ارزشهای اخلاقی- اجتماعی و به دنبال آن محو وجدان اجتماعی و افزایش ناامنی های اجتماعی و نابهنجاری های روانی در سطح جوامع غربی می باشد.

3- زوال بیش از پیش اخلاق

سقوط نظام خانواده و تبعات منفی ناشی از آن بویژه شکست های عاطفی پس از فروپاشی یک خانواده باعث می شود تا در دید جوانان غربی، ایجاد خانواده یک ریسک بزرگ تلقی شود و از این رو آنان برای ارضای نیازهای خود به روابط جنسی بی قاعده و انحرافات خلاف عرف رو آورند.

4- فراهم شدن زمینه ای گسترش همجنس گرایی

فروپاشی نهاد خانواده و در پی آن شکست های عاطفی ناشی از آن، باعث شده است طیفی از جامعه غرب که دارای نظام اخلاقی ارزشی شخصی نیستند، برای فرار از خلع های عاطفی ناشی از شکست گذشته و هراس از تکرار این تجربه در آینده، روی به روابط جنسی با همجنس خود آورند.


در مجموع بحران فروپاشی خانواده در غرب، ریشه در مجموعه ای از عوامل تاریخی همچون جنگ ها، تحولات اجتماعی(ظهور موج سوم فمینیسم، هیپی ها و ...)، بحران های اقتصادی و بالاخص موقعیت روانی یک جامعه دارد. در جامعه امیدوار و بدون هراس، اعضاء با شجاعت به سراغ ایجاد رابطه تعهد آور(ازدواج) می روند، در صورتی که در جوامع مضطرب از آینده، افراد به دلیل هراس از ناکامی سعی می کند با مسائل زودگذر خود را آرام کنند، مسائلی که از شوم ترین آثار آن پدید آمدن نسلی نامشروع در این جوامع است. از سوی دیگر قدمت و عدم اراده دولت ها باعث شده است که غرب نتواند به طور ریشه ای با این بحران برخورد کند. از این رو، ناچار در طول زمان این اعمال را به رسمیت می شناسد، برای نمونه می توان به رسمیت یافتن و قانونی شدن روز افزون ازدواج همجنسگرایان، ازدواج و فرزندخواندگی آن ها در جوامع مختلف غربی اشاره کرد. با به رسمیت شناختن سایر روابط ناصواب توسط دولتها که منجر به نوعی به موازی سازی با نهاد خانواده شده است، فروپاشی نهاد خانواده در غرب شدت بیشتری خواهد یافت.