دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

جزوات کنکوری














نکات تستی درس دین و زندگی ویژه کنکور + دانلود

نکات تستی درس دین و زندگی ویژه کنکور + دانلود
جزوه ی پیشنهادی امروز اورژانس آی تی شامل خلاصه، نکات، تست های کنکوری، معنی و پیام آیات درس دین و زندگی سال های دوم، سوم و چهارم دبیرستان است.


دانلود نمونه سؤالات امتحانی شهریورماه 92


برای دانلود روی هر کدام از لینک های ذیل کلیک نمایید :

حسابان شهریورماه 92

زمین شناسی شهریور92

فلسفه و منطق شهریورماه

معارف اسلامی سال چهارم ( پیش دانشگاهی ) شهریورماه 92

دین و زندگی (3) شیعیان شهریورماه 92

جزوات دین و زندگی مخصوص کنکوری های سال 93

جزوات دین و زندگی مخصوص کنکوری های سال 93

کاری از جناب محمد حسین یمینی نیا

 

درس 2 و 3 دینی سال چهارم دبیرستان – مراتب توحید افزوده شد ( 31 مرداد 92 )

 

 

بررسی جزءبه جزء روایات و احادیث و تطابق آنها با متن و آیات به صورت کاملا تستی و کلید واژه ای
بررسی نکات و کلید واژه های هر درس و نکات مربوط به پایه های مختلف
بررسی نکات ماهرانه برای تست زنی برای هر درس در بخش روایات

 

 

 

 

 

نام فایل : درس 2 و 3 دینی سال چهارم دبیرستان – مراتب توحید( 31 مرداد 92 )

حجم : 593 کیلوبایت

دانلود : لینک مستقیم ‍| پرشین گیگ  

رمز فایل : www.konkur.in 

منبع : سایت کنکور

 

 

نام فایل : بررسی دقیق روایات 3 درس اول دینی سال دوم دبیرستان( 9 مرداد 92 )

حجم : 485 کیلوبایت

دانلود : لینک مستقیم ‍| پرشین گیگ  

رمز فایل : www.konkur.in 

منبع : سایت کنکور

 

 

نام فایل :بررسی نکات درسی 2 درس اول دینی سال دوم دبیرستان ( 2 مرداد 92 )

حجم : 533 کیلوبایت

دانلود : لینک مستقیم ‍| پرشین گیگ  

رمز فایل : www.konkur.in 

منبع : سایت کنکور

 

 

با تشکر از جناب محمد حسین یمینی نیا برای ارسال این مطلب به سایت کنکور
شماره تماس : 09356078280


نکته ی خیلی مهم :

پس دانلود فایل رمز ( www.konkur.in) را تایپ کنید و از copy/ paste خودداری نمایید !


نمون سؤالات نوبت پایانی درس تاریخ ( سال های دوم تا چهارم )

آزمون پایانی درس تاریخ پیش دانشگاهی 92 

تاریخ ایران و جهان 2 

آزمون تاریخ ایران و جهان 1 



طراح : آقای خالد منیعاوی

نرم افزارهای مرتبط با دروس دین و زندگی

دانلود نرم افزار ورد در قرآن

دانلود تفسیر نمونه

دانلود قرآن الکترونیکی

دانلود تفسیر المیزان


منبع :

http://dinozendegi.medu.ir


سؤالات درس 9 تا 16 دین و زندگی (3) با پاسخ تشریحی



روی لینک ذیل کلیک نمایید :


دین و زندگی (3) بر اساس چاپ 90


کتاب دین و زندگی سال چهارم دبیرستان ( پیش دانشگاهی ) چاپ 92

روی لینک ذیل کلیک نمایید :

 کتاب دین و زندگی «پیش دانشگاهی» چاپ 1392 24 تیر 1392



کلیدهای رفتار با نوجوان


هرگاه وارد مشاجره و اعمال فشار من نوجوانان شدید، بدانید که بازنده خواهید شد. اگر در مواردی با نوجوانان اختلاف پیداکردید. من جای وارد آوردن فشار بکوشید قوانینی وضع کنید که از طریق آن اختلافهایتان را برطرف سازید.
میگنا - برخورد با نوجوانان باید من گونه ای باشد که من تشدید عصبانیت، عصیانگری و عناد منجر نگردد. زیرا چنین روحیاتی من اندازه کافی در سنین بلوغ وجود دارد.

مهمترین امری که والدین باید من خاطر داشته باشند این است که آنها نه دیگر با یک کودک بلکه با یک فرد بالغ روبرو هستند. بسیاری از شیوه هایی که در برخورد با کودکان کارآیی قابل ملاحظه ای دارند در صورت تجویز برای برخورد با نوجوان مساله ساز می شود.

یک نوجوان ممکن است انتظار داشته باشد که مانند فرد بالغ با او برخورد کنند اما رفتارش مانند کودکان باشد. از سوی دیگر والدین نیز ممکن است من فرزند خود نصیحت کنند که مانند افراد بالغ رفتار کند. ولی برخورد خود آنها با او مانند برخورد با کودکان باشد.

شیوه هایی که بایدموردتوجه قراربگیرد:

 اجتناب از بکاربردن زور و فشار:

هرگاه وارد مشاجره و اعمال فشار من نوجوانان شدید، بدانید که بازنده خواهید شد. اگر در مواردی با نوجوانان اختلاف پیداکردید. من جای وارد آوردن فشار بکوشید قوانینی وضع کنید که از طریق آن اختلافهایتان را برطرف سازید.

برخی والدین بافرزندان خودمشاجره میکنند و انتظاردارند همیشه پیروزشوند و فرزند خود را وادار سازند تا من آن چیزی که آنهاصحیح می دانند عمل کند. این والدین همواره در حال نبرد با فرزندانشان هستند ولی هیچگاه پیروز نمی شوند. گاهی اوقات منتر است شیوه های کنترل را تغییردهیم.

اگر نوجوان من نصیحتی گوش فرا نمی دهد من جای مجبور ساختن وی من اطاعت و تقلید، منتر است در بعضی خواسته ها که خطری ندارد بگذاریم راهی را که ما نادرست میدانیم، بپیماید و پیامدهای آن را پذیرا شود.ا ز این طریق می توانیم همکاری وی راجلب کنیم.

نبود گسترش روابط:

با توجه من اینکه نوجوانان تمایل زیادی من صحبت کردن با والدین خود ندارند، برقراری ارتباط با آنها دشوار است. متاسفانه بخش عمده ای از گفت و گوهای والدین با فرزند نوجوان خود نیز در نصیحت کردن، اصلاح اشتباهات و آموزش من آنها خلاصه می شود. از این رو آنان سخنان شما را بیشتر من عنوان یک سخنرانی تلقی می کند تا یک ارتباط دوستانه. برای منبود این روابط باید مکالمات خود را بر دلبستگی های آنها متمرکز کنیم مثل: ورزش، موسیقی، لباس و ... برای برقراری چنین ارتباطی با فرزندان خود وقت آزاد و کافی من این امر اختصاص دهید.

مدارا کردن با نوجوانان:

 اگر بتوانیم کاری کنیم که فرزندمان احساسات، دلبستگی ها و ناراحتی های خود را آشکار سازد، فرصت مناسبی برای مدارا با او و پرهیز از بکاربردن زور و فشارخواهیم داشت. مثلاً اگر درخواست ما از او این باشد که در تمیزکردن پنجره ها من ما کمک کند و درخواست او از ما این باشد که آخر هفته او را من تماشای فیلمی ببریم منتر است هر دو از توسل من زور برای رسیدن من خواسته خویش خودداری کرده و برای رسیدن من هدف معامله کنیم. در مدارا و معامله طرف بازنده و برنده مطرح نیست، بلکه هر دو طرف برنده هستند. نیازهای فرزند خود را بشناسید و سعی کنید درازای هر درخواستی که از او دارید، شما نیز پاسخگوی یکی از نیازهای او باشید. با استفاده از این روش می توانید من فرزندخود بگویید؛ من از نیازهای تو اطلاع دارم و تو نیز از نیازهای من. اگر تو با من همکاری کنی من هم با تو همکاری می کنم، ولی اگر همکاری نکنی نمی توانی از من انتظار همکاری داشته باشی.

پرهیزازایجادعصبانیت: همه نوجوانان گاهی عصبانی و سرکش می شوند و این احساسات را من شکلهای گوناگون نشان می دهند. والدین باید من فرزندان خود کمک کنند تا احساسات و خشم آنها من صورتی منتاسب ظاهرشود و از انباشته شدن عصبانیت در آنها جلوگیری من عمل آید.

لاف نزدن:

والدین من شکلهای گوناگون تناقضات و بی ثباتی گفتارهای خود را نشان داده و موجب گیج شدن فرزندان خود می شوند و رفتارهای خاصی چون گوش ندادن من گفته های والدین را در فرزندانشان باعث می گردند.

  -اگر سر موقع من خانه برنگردی پاهایت را قلم می کنم.
- اگر در درسهایت پیشرفت نکنی سال آینده تو را من مدرسه نمی فرستم.
- اگر اذیتم کنی دیگه دوستت ندارم.

شما حتماً مثالهای فراوان دیگری سراغ دارید که والدین در سخنی که میگویند جدی نیستند و قصد ندارند آنرا اجرا کنند. نکته مهم این است که کودکان نیز متوجه این مسئله می شوند. بنابراین تهدیدهایی از این قبیل نه تنها باعث ترک رفتار نخواهد شد بلکه کودک شما من رفتار خود ادامه داده نهایتاً این شما هستید که عقب نشینی خواهید کرد.

اغراق نکردن:

 - تو هیچ وقت موفق نمی شوی گواهینامه رانندگی بگیری...

- تا وقتی دیپلم بگیری نمیدانی چطور از تلفن استفاده کنی... اغراقهایی از این قبیل نیز یکی از عوامل پیدایش بی ثباتی درخانواده است.

والدین عصبانی شده و قولهایی می دهند یا تهدیدهای میکنند که قادر من انجام آنها نیستند.

سخنی میگویند یا کاری می کنند اما بی درنگ از کرده خود پشیمان می شوند. با این رفتارها من فرزند خود آموزش می دهند که من حرفهایی که می زنم توجه نکن و آنها را جدی نگیر چون من آن عمل نخواهم کرد.

همه ما در زمان های مختلف به رفتارها و گفتارهای دیگران انتقاد می کنیم اما اگر این کار به طور دایم برای سرکوفت زدن و آزار رساندن به دیگری صورت بگیرد، رفتاری ناسالم و اشتباه تلقی می شود. افراد عیب‌جو باعث می شوند تا شما احساس حقارت یا ناراحتی کنید.
برترین ها: یک رابطه می تواند ناسالم باشد. رابطه بد هم فقط به ازدواج یا نامزدی محدود نمی شود. روابط ناسالم می تواند در خانواده، میان دوستان یا قرار ملاقات نیز وجود داشته باشد. هر رابطه ای که به جسم، روح و احساسات شما لطمه بزند، ناسالم است.

دلایل مختلفی وجود دارد که افراد در روابط ناسالم باقی می مانند. برخی از افراد نمی دانند یا نمی خواهند قبول کنند که در رابطه اشتباه قرار دارند یا از خاتمه دادن به این رابطه می ترسند یا قدرت روحی این کار را ندارند. یا آنها اعتقاد دارند می توانند شریک خود یا مسایل آزاردهنده را تغییر دهند.

واقعیت ناراحت کننده این است که بسیار کم پیش می آید که روابط ناسالم بهبود بیابند و در عوض، هر روز بدتر نیز می شوند. سعی کنید از این زخم ها که بهبود آنها سخت است، دوری کنید.

نشانه های هشدار دهنده برای اجتناب از آنها

اگر بدانید دنبال چه هستید، خیلی راحت می توانید نشانه های یک رابطه ناسالم را کشف کنید. در وهله نخست، مسایلی که باعث ناراحتی و ترس شما می شوند مهم ترین مسایل برای توجه هستند. از واضح ترین هشدارها می توان به سوء مصرف مواد و الکل اشاره کرد که می تواند به رابطه افراد آسیب برساند. اما نشانه های دیگری نیز وجود دارند که در ادامه به آنها اشاره کرده ایم.

1. ستیزه جویی

هرگونه رفتار خشونت آمیزی ناسالم است اما رفتارهای ناشایست فیزیکی، از انواع رفتارهای خصمانه است. هرگونه بدرفتاری فیزیکی، نه فقط مشت و سیلی زدن، بلکه هل دادن و کشیدن نیز ناسالم است.

رفتارهای بیرحمانه داشتن نسبت به افراد و حیوانات نشانه ستیزه جویی در افرد و نشان دهنده خشم و عصبانیتی است که به کتک کاری، مشت و لگد زدن و پرتاب اجسام به طرف فرد مقابل منجر می شود. هر زمان که در رابطه ای دچار ترس و وحشت شدید، باید از آن رابطه بیرون بیایید.

 2. کنترل

هرگونه عدم تعادل قدرت یا رفتارهای کنترلی در رابطه، ناسالم و غلط است. هر زمانی که فردی طرف مقابل را سطح پایین و نابرابر دید، عدم تعادل وجود دارد. در رابطه ای که همیشه تحت کنترل است، طرف مقابل از شما انتظار دارد تا همه انتظارات آنها را برآورده کنید و طبق خواسته او رفتار کنید. شاید آنها این گونه وانمود کنند که می خواهند به شما کمک کنند تا تصمیم درستی اتخاذ کنید یا اینکه ادعا کنند، می دانند بهترین چیز برای شما چیست. اما واقعیت این نیست، بلکه ارضای نیاز آنها برای کنترل دیگران است. این رفتار می تواند تاحدی ادامه پیدا کند که حتی پیام کوتاه های موبایل شما یا ایمیل هایتان را چک کنند. چراغ قرمز روابط کنترل کننده این است که احساس حقارت کنید و فکر کنید هیچ قدرتی برای تصمیم گیری ندارید.

3. حس مالکیت

احساس مالکیت می تواند در نتیجه حسادت یا تنهایی اجباری به وجود بیاید. شاید آنها به شما بگویند که عاشق و نگران شما هستند اما واقعیت این است که حس مالکیت با عشق کاملا فرق دارد و در نتیجه عدم اعتماد است. آنها به هر کاری دست می زنند تا شما را از بودن در کنار افراد دیگر بازدارند.

 به طور مثال، خود را به مریضی می زنند یا دعوا راه می اندازند. یا حتی ممکن است بدون اطلاع با شما تماس بگیرند یا به شما سربزنند تا بتوانند کارهای شما را کنترل کنند. شاید این کارها در ابتدا عشق تصور شوند اما واقعا اینگونه نیست.

4. خودخواه بودن

تقریبا همه ما در شرایط متفاوت خودخواه و خودپسند می شویم؛ این لازمه ذات آدمی است. خودخواهی، زمانی به یک معزل تبدیل می شود که همه چیز حول محور این ویژگی روی رفتارهای فرد با دیگران تاثیر بگذارد. افراد خودخواه همیشه به خود و خواسته های خود فکر می کنند و برای افکار و احساسات دیگران ارزش قائل نیستند.

آنها انتظار دارند همه نیازهای آنها را برآورده کنید و در مقابل هیچ انتظاری هم از آنها نداشته باشید. آنها اغلب به شما القا می کنند که شما مسوول خوشحالی و دیگر حالت های روحی آنها هستید. هنگامی که توجه، مراقبت و سخاوتمندی یک طرفه باشد این رابطه ناسالم و اشتباه است.

5. سواستفاده و دغل کاری

یک فرد متقلب و سواستفاده چی کاری می کند تا شما کاری را انجام دهید که نمی خواهید – بیشتر مواقع کارهایی که می دانید درست نیست. هر زمان که فردی به شما احساس گناه داد یا از تهدید برای تحت تاثیر گذاشتن شما استفاده کرد یا توجه و عشق خود را به منزله تنبیه از شما گرفت، انسان متقلب، دو رو و سواستفاده کنی است.

اگر کارهایی را برای جلب توجه و رضایت طرف مقابل انجام می دهید که خودتان دوست ندارید و احساس می کنید اشتباه است، باید مراقب باشید زیرا در رابطه ای اشتباه گیر افتاده اید.

6. انتقاد دایمی

همه ما در زمان های مختلف به رفتارها و گفتارهای دیگران انتقاد می کنیم اما اگر این کار به طور دایم برای سرکوفت زدن و آزار رساندن به دیگری صورت بگیرد، رفتاری  ناسالم و اشتباه تلقی می شود. افراد عیب‌جو باعث می شوند تا شما احساس حقارت یا ناراحتی کنید.

 آنها به طور مرتب به شما، افکار، رفتار و گفتار شما بی احترامی می کنند. آنها همیشه شما را در مقابل دیگران تحقیر می کنند یا برخی از آنها می دانند این کار زشت است و سعی می کنند در خفا انتقادهای خود را بازگو کنند. هر گاه فردی باعث شود شما احساس کنید به اندازه کافی خوب، زیبا یا باهوش نیستید و ایده های شما احمقانه و بی ارزش است، باید بدانید در رابطه ای ناسالم گرفتار شده اید.

7. بی ثبات و دمدمی مزاج

رفتارهای متغیر و غیرقابل پیش بینی جزو رفتارهای ناسالم و اشتباه دسته بندی می شوند. تغییر رفتار ناگهانی یک فرد باعث گیجی و تعجب طرف مقابل می شود. فردی که یک دقیقه عصبانی و هیجان زده است و لحظه ای بعد می خندد یا طوری رفتار می کند که گویا اتفاقی نیفتاده است، تعادل ندارد و باید به او کمک کرد.

افراد دمدمی مزاج اصولا آدم های بسیار حساسی هم هستند که کوچک ترین حرف و حرکت شما می تواند آنها را عصبانی کند. هر مساله کوچکی حالت های روحی آنها را تغییر می دهد. اینگونه رفارها در رابطه های اجحاف آمیز و ناسالم رایج است و نشانه های عدم تعادل روحی است.

8. عدم صداقت

عدم صداقت در رابطه های سالم هیچ جایگاهی ندارد. این رفتار نه تنها اشتباه است که باعث از بین رفتن اعتماد میان دو طرف نیز می شود. دروغ، می تواند کوچک یا بزرگ، اغراق آمیز یا جعلی باشد و هیچ دلیلی نیز نداشته باشد. افراد به دلایل مختلفی روراست نیستند: یا تلاش می کنند تا ارزش خود را بیش از آنچه هست نشان دهند، خود را از مخمصه و مشکلات رها کنند یا می خواهند به دیگران آسیب برسانند و ناراحتی به وجود بیاورند. دلیل این کار چندان مهم نیست، ذات این کار مهم است که به کل اشتباه است و عدم وجود اعتماد باعث می شود تا رابطه ناسالم شود.

9. غیر مسوول

انسان های غیرمسوول و رفتارهای متفاوتی دارند و تشخیص آنها چندان سخت نیست. مشکلات مالی همیشگی یا عدم مدیریت پول می تواند نشانه های فرد غیرمسوول باشد که نمی تواند یک کار برای برای مدت طولانی برای خود نگه دارد. چراغ قرمز این مورد زمانی است که فردی از نظر مالی به فرد دیگر احتیاج دارد یا انتظار دارد تا در شرایط سخت زندگی از او حمایت کند، اما فرد غیرمسوول همان طور که از نامش پیداست، این کار را انجام نمی دهد. همه ما به کمک یکدیگر نیاز داریم اما اینکه همیشه منتظر باشیم تا دیگران از ما حمایت و مراقبت کنند و مشکلات ما را برطرف کنند، درست نیست. در یک رابطه سالم، هر دو طرف نسبت به یکدیگر احساس مسوولیت دارند.

یک رابطه سالم و کامل، می تواند مساله بسیار مهمی د زندگی باشد اما وقتی یک رابطه ناسالم داشته باشیم، می تواند بسیار آسیب رسان و مخرب باشد. یک رابطه سالم می تواند صداقت، مهربانی، درک و سخاوتمندی باشد که یک فرد به دیگری ابراز می کند و حس حمایت و شجاعت را در دیگری تقویت می کند.

 یک رابطه ناسالم، شامل خشونت، عدم اعتماد، مردم آزاری، و مسوولیت ناپذیری و حسادت است. وقتی در یک رابطه توجه و احترام وجود نداشته باشد، نتیجه آن ناراحتی های روحی و جسمی خواهد بود. بنابراین، مراقب خط قرمزها و نشانه های خطر باشید و به سرعت از روابط ناسالم بیرون بیایید.

وقتی آب و مواد زاید در بدن انباشته شود به تورم در بخش های متفاوت منجر می شود. یکی از مکان هایی که به این آب اضافی حساس است ریه است. تجمع آب به تنگی نفس و احساس خفگی منجر می شود.
میگنا - نارسایی کلیه گاهی از سوی بیمار و از کاهش حجم ادرار تشخیص داده می شود.

کلیه یکی از اعضایی است که در پاکسازی و تصفیه بدن نقش دارد. بخشی از سوخت و ساز در بدن به تولید موادی منجر می‌شود که برای بدن مضر بوده یا تجمع آن آسیب‌رسان است. این مواد از سوی کلیه دفع می‌شود.

بخشی از داروهایی که مصرف می‌کنیم در بدن از سوی کبد (جگر) خنثی شده و تحویل کلیه می‌شوند تا از راه ادرار دفع شود.

از کار افتادگی این اندام می‎تواند ناشی از عللی باشد که به کلیه آسیب مستقیم می رساند مانند انواع داروها که در کلیه ممکن است رسوب کرده و باعث تخریب کلیه شود. ممکن است نارسایی کلیه از عللی ناشی شود که در جریان خون کلیه یا جریان ادرار اخلال ایجاد می کنند و باعث آسیب غیرمستقیم به کلیه می شود.

به فرض بزرگی پروستات در مردان یا سنگ مثانه با بستن خروجی ادرار می تواند به کلیه فشار وارد کرده و به آن آسیب برساند.

وقتی آب و مواد زاید در بدن انباشته شود به تورم در بخش های متفاوت منجر می شود. یکی از مکان هایی که به این آب اضافی حساس است ریه است. تجمع آب به تنگی نفس و احساس خفگی منجر می شود.

نارسایی حاد کلیه، بیمار را مستعد خونریزی خودبه خود بویژه در معده می کند. خونریزی می تواند با استفراغ حاوی مواد قهوه ای رنگ یا خون روشن همراه باشد. گاهی خونریزی بروز می کند، اما بیمار متوجه نیست تا این که خون از طریق مدفوع دفع شود که ایجاد مدفوع قیری مانند و بسیار بد بو می کند.

گاهی تعادل آب و نمک خون به هم می خورد.
افزایش پتاسیم خون می تواند ضربان قلب را به هم بریزد.
گاهی حرکات پرشی در دست ها ناشی از کمبود کلسیم خون رخ می دهد.

نارسایی کلیه گاهی از سوی بیمار و از کاهش حجم ادرار تشخیص داده می شود. بیشتر بیماران به دلیل مشکلات و بیماری های دیگر به پزشک مراجعه می کنند و طی آزمایش ها متوجه نارسایی کلیه می شوند.

در آزمایش هایی که از عملکرد کلیه انجام می شود، اگر اوره و کراتینین از حد طبیعی بالاتر رفته باشد به معنای ناتوانایی کلیه در دفع سموم است.

کاهش حجم ادرار یکی از نشانه های نارسایی ناگهانی کلیه است. البته سمومی وجود دارد که به جای کاهش حجم ادرار، تغییری در حجم نداده و حتی ممکن است حجم را افزایش دهد.

به فرض بیمارانی که از آنتی بیوتیکی مانند جنتامایسین برای درمان عفونت هایشان استفاده می شود مبتلا به آسیب کلیوی بدون کاهش حجم ادرار هستند و این بیماران معمولا حجم ادرار کاهش یافته ندارند، اما در آزمایش خون آنها کراتینین افزایش پیدا می کند.

درمان بیماران مبتلا به نارسایی کلیه با درمان علت مولد شروع می شود. اگر بدن، آب از دست داده باشد، باید با مایعات خوراکی یا سرم جبران شود. اگر کلیه در اثر عفونت آسیب دیده باشد باید درمان خاص برای عفونت انجام شود.

در شرایطی که داروها باعث نارسایی کلیه شده اند، لازم است که دارو قطع شده و بیمار مورد مراقبت قرار گیرد. بیشتر بیمارانی که نارسایی پیدا کرده اند خودبه خود بهبود پیدا می کنند. اگر خروجی ادرار مسدود شده، باید با عمل جراحی یا سوند برای بزرگی پروستات در مردان و در آوردن سنگ کلیه در افراد سنگ ساز از ادامه آسیب به کلیه جلوگیری کرد.


اگر پدر و مادر یا دیگر اعضای خانواده ترسو باشند و از چیزی بترسند، بچه ها ترسو می شوند. بنابراین اگر می خواهید فرزندتان ترسو نشود، باید ابتدا از خودتان شروع و بر ترس تان غلبه کنید.
اگر فرزندتان در اثر سهل انگاری شما یا عوامل دیگری ترسو شده، ترس او را یک موضوع بی اهمیت نشمارید؛ بلکه سعی کنید هرچه سریع تر اعصاب و روان او را آرام کرده و علل و عوامل ترس به وجود آمده را پیدا کنید و سپس درصدد درمان آن برآیید

ترس کم و بیش در همه مردم وجود دارد و در حد خود هیجان سالمی است. به عبارت دیگر، کسی که از هیچ چیز نترسد، یک انسان طبیعی نیست؛ بلکه بیمار است، زیرا به واسطه ترس است که انسان از خطرهای واقعی آگاه شده و از جان خود دفاع می کند،اگر او را از لولوخورخوره ترسانده اند، می توانید با لحنی پر از محبت به او بگویید چنین موجوداتی وجود خارجی ندارند.

ترس کم و بیش در همه مردم وجود دارد و در حد خود هیجان سالمی است. به عبارت دیگر، کسی که از هیچ چیز نترسد، یک انسان طبیعی نیست؛ بلکه بیمار است، زیرا به واسطه ترس است که انسان از خطرهای واقعی آگاه شده و از جان خود دفاع می کند، اما ترس در کودکان از چه سنی شروع می شود؟

کودکان از بدو تولد تا دو سالگی : از صداهای بلند، جدا شدن از پدر و مادر، اجسام بزرگ و غریبه ها می ترسند.

کودکان از سه تا شش سالگی : از روح، هیولا، حیوانات، تاریکی، تنها خوابیدن، صداهای ترسناک و وحشتناک مثل رعد و برق می ترسند.

کودکان از هفت تا شانزده سالگی : از آسیب دیدن و زخمی شدن، بیماری، امتحان دادن، مرگ و بلاهای طبیعی می ترسند.

عوامل ترس در کودکان

 _ بچه ها ذاتا ترسو نیستند. اگر پدر و مادر یا دیگر اعضای خانواده ترسو باشند و از چیزی بترسند، بچه ها ترسو می شوند. بنابراین اگر می خواهید فرزندتان ترسو نشود، باید ابتدا از خودتان شروع و بر ترس تان غلبه کنید.

_ این نکته حائز اهمیت است که هیچ گاه برای تربیت فرزندتان، او را تنبیه یا تهدید نکنید، از لولو خورخوره و... نترسانید یا در جای تاریک حبسش نکنید. متاسفانه بعضی از والدین برای ساکت کردن فرزندشان این کارها را انجام می دهند. این گونه کارها شاید به طور موقت تاثیرگذار باشد، اما در آینده آثار بدی در او خواهد گذاشت. شما باید بدانید با این رفتارهای غلط و نادرست فقط فرزندتان را ترسو ، بزدل و ضعیف نفس بار می آورید.

_ دیدن فیلم، عکس یا خواندن و شنیدن داستان های ترسناک برای فرزند دلبندتان خوب نیست، زیرا روی اعصاب و روان حساس او تاثیر می گذارد و یک حالت ترس و دلهره ایجاد می کند. این نکته مهم است که هرگز در حضور فرزندتان از موجودات ترسناکی مثل جن و پری صحبت نکنید.

_ صداهای بلند و شدید مثل رعد و برق، آژیرهای خطر حتی داد زدن بر سر بچه ها بخصوص نوزادان از عوامل ساده ترس در آنها محسوب می شود. همیشه سعی کنید آنها در معرض این گونه حوادث و صداهای بلند قرار نگیرند و خودتان هم هیچ گاه بر سر بچه ها بویژه زمانی که نوزاد هستند، داد نزنید و نیز نگاه های خشمگین و تهدیدآمیزی نداشته باشید، زیرا آنها در آینده ترسو بار می آیند و با شنیدن کوچک ترین صدایی دچار اضطراب و نگرانی می شوند، حتی ممکن است مبتلا به ضعف اعصاب نیز بشوند.

_ پیشگیری از ترس خیلی بهتر از مداوا کردن آن است. اگر فرزندتان در اثر سهل انگاری شما یا عوامل دیگری ترسو شده، ترس او را یک موضوع بی اهمیت نشمارید؛ بلکه سعی کنید هرچه سریع تر اعصاب و روان او را آرام کرده و علل و عوامل ترس به وجود آمده را پیدا کنید و سپس درصدد درمان آن برآیید، البته این نکته حائز اهمیت است که ترس هایی مثل ترس از تاریکی، حیوانات اهلی و بی آزاری، بیمار شدن، صداهای بلندی مثل رعد و برق و امتحان دادن​ نامعقول است و هیچ منبع عقلانی هم ندارد. میگنا دات آی آر.با وجود این، این ترس ها را نمی شود نادیده گرفت، زیرا همین ترس ها باعث رنج و عذاب کودک شده و در زندگی آینده او نیز تاثیر بدی خواهد گذاشت. به این ترتیب، یک پدر و مادر آگاه و باتدبیر نباید نسبت به این موضوع بی تفاوت باشند؛ بلکه باید سعی کنند جلوی این ترس های غیرمعقول فرزندش را بگیرند.

_ اگر فرزندتان از چیزی می ترسد، هیچ گاه او را در حضور دیگران به دلیل این که از چیزی می ترسد، سرزنش و ملامت یا مسخره نکنید، زیرا او در برابر دیگران بخصوص افراد خانواده خجالت می کشد. این رفتار نادرست شما نه تنها ترس او را برطرف نمی کند، بلکه روح حساس و طبع لطیف او را آزرده می سازد؛ چراکه او در ترسیدن مقصر نیست، بلکه شما و عوامل دیگر باعث ترس او شده اید، پس چرا او را مقصر می دانید و اذیتش می کنید؟

و اما چند راهکار ساده و مهم

 یکی از راهکارهای ساده این است که باصبر و حوصله و نیز آگاهی، علل و عوامل ترس فرزندتان را پیدا کنید و سپس درصدد مداوای آن برآیید. برای مثال اگر فرزندتان از حیوانات اهلی و بی آزار مثل جوجه... می ترسد، شما به عنوان یک پدر و مادر آگاه باید بی خطر بودن آن را به طور عملی برایش اثبات کنید.
مثلا می توانید:

1 - عکس جوجه را نشانش بدهید.

2 - باهم از پنجره جوجه ها را ببینید و سپس بگویید چقدر آنها قشنگ و دوست داشتنی و نیز بی آزار هستند.

3 - به آن نزدیک شوید و نازش کنید تا فرزندتان کم کم با آن جوجه مانوس شود و ترسش بریزد.

4 - اگر او را از لولوخورخوره ترسانده اند، می توانید با لحنی پر از محبت به او بگویید چنین موجوداتی وجود خارجی ندارند.

5 - اگر او از تاریکی می ترسد، در ابتدا می توانید در اتاقش یک چراغ خواب یا شمع روشن کنید تا او بتدریج با نور کم مانوس شده و عادت کند. بعد زمانی که خودتان در کنارش نشسته اید، برای مدت خیلی کوتاه چراغ خواب یا شمع را خاموش کنید، سپس کم کم مدت زمان آن را بیشتر کنید.

سپس از او کمی فاصله بگیرید و چراغ را خاموش کنید. خلاصه سعی کنید با صبر و بردباری اینقدر این کار را تکرار کنید تا ترس فرزند عزیزتان بریزد و بتواند بدون حضور شما در تاریکی به سر برد.

6 - اگر فرزندتان از دکتررفتن و آمپول زدن می ترسد، بهترین و ساده ترین راه این است که با زبانی نرم و مهربان به او بگویید که شما بیمار هستی و اگر بخواهی خوب شوی و با دوستانت بازی کنی، باید دوا بخوری و اگر احتیاج شدآمپول هم بزنی. به طور عملی به او نشان بدهید بچه های هم سن و سالش بدون گریه و داد و فریاد آمپول می زنند. به این نکته توجه داشته باشید هیچ گاه تا ضرورتی در میان نباشد، با زور و تهدید او را به آمپول زدن مجبور نکنید؛ زیرا ممکن است آثار بدتری دربر داشته باشد و در روح و روانش اثر جبران ناپذیری بگذارد.

7 - کودک اغلب نمی داند مرگ چیست و نمی تواند آن را درک کند. بهتر است والدین نیز در حضور فرزندشان در این باره صحبتی نکنند، اما بعضی وقت ها او به واسطه مرگ یکی از اقوام یا دوستان به مردن توجه می کند و از پدر و مادرش درباره آن سوالاتی می پرسد. اگر او به سن رشد رسیده، والدینش می توانند واقعیت مرگ را به او بگویند. مثلا انسان با مردن از این جهان به جهان دیگری می رود و پاداش کارهای خوب و بدش را می بیند.

همه آدم ها یک روز خواهند مرد... این نکته قابل توجه است که ترس از مردن اگر از حد معمول بگذرد، یک بیماری روانی به شمار می رود و این بیماری می تواند آرامش روحی ـ روانی را از انسان بگیرد و او را از کار و زندگی روزانه دور کند.

منبع: سیمرغ


هر بار که برای نمونه نیاز به شستن، آب‌کشیدن و یا حتی شمردن داشتیم، چند ثانیه صبر می‌کنیم و بعد آن کار را انجام می‌دهیم و به خود می‌گوییم: «3ثانیه توانستم آن را به تعویق بیندازم.» و در روزهای بعدی، سعی‌می‌کنیم این زمان را طولانی‌تر کنیم. بدین شکل پس از مدتی، کنترل امور را به‌دست خواهیم گرفت.
میگنا - در این مقاله، قصد داریم با ارائه‌ی انواع راه‌های خوددرمانی، عزیزانی که از این بیماری رنج می‌برند را یاری رسانیم تا بتوانند از مشکل وسواس رهایی یابند.

بیماری وسواس را می توان از طریق خوددرمانی نیز مغلوب کرد. در اینجا، قصد داریم با ارائه‌ی انواع راه‌های خوددرمانی، عزیزانی که از این بیماری رنج می‌برند را یاری رسانیم تا بتوانند از مشکل وسواس رهایی یابند.

راه‌کارهای خوددرمانی ارائه‌شده در زیر، اگر به‌صورت صحیح انجام شود، می‌تواند هورمون‌ها را تغییر داده و میزان سروتونین و آندورفین خون که هورمون‌های شادی‌آور، انرژی‌زا، رضایت‌آور، ترمیم‌کننده‌ی زخم‌ها و بیماری‌ها، تسکین‌دهنده‌ی دردها، آرامش‌بخش، بالابرنده‌ی اعتمادبه‌نفس و کاهنده‌ی اضطراب هستند را افزایش دهد:

- انجام مدیتیشن‌های روزانه و کار کردن با انرژی الهی و کار کردن بر روی درمان چاکراها

- انجام تنفس‌های عمیق شکمی یا یوگایی یا نوزادی دست‌کم 10بار در روز (با هر دم، شکم را باد
می‌کنیم، در همین وضعیت تا می‌توانیم، نفس را نگه می‌داریم و با بازدم، شکم را تو می‌دهیم. از آن‌جا که همه‌جا پر از انرژی الهی است، ما با این‌کار، انرژی الهی را به درون می‌کشیم و انرژی‌های منفی خود را بیرون می‌ریزیم.)

- پیاده‌روی: دست‌کم روزی نیم‌ساعت پیاده‌روی تند

- در هوای باز و در طبیعت بودن: به‌طور حتم سعی ‌شود مدتی از روز را در معرض هوای آزاد و در طبیعت قرارگیریم.

- ورزش: انجام هرگونه ورزش به‌خصوص ورزش‌های مدیتیشن و یا یوگا دست‌کم 15 تا20دقیقه در روز

- رفتاردرمانی (تکنیک مواجهه یا غرقه‌سازی): سعی شود در طول روز، آن فکر وسواسی که بیش از همه آزارمان می‌دهد را آن‌قدر در ذهن‌مان مرور کنیم و شدت دهیم تا سطح اضطراب‌مان کاملاً بالا رود و یا اگر وسواس شست‌وشو داریم، لباسی را به‌عمد نجس ‌کنیم و بپوشیم تا حال‌مان بد شود، آن‌گاه به خود بگوییم: «دیدی طوری نشد؟» و فوراً یک مدیتیشن انجام ‌دهیم تا دوباره آرام بگیریم. پس از آن، به خود یک امتیاز بدهیم که «من توانستم.» وقتی تعداد این امتیازات در طول روز یا هفته زیاد شد، برای خود یک هدیه بخریم و جایی در معرض دید قراردهیم تا همیشه یادمان باشد که ما توانستیم و به همین شکل، ادامه دهیم.

- بالا بردن سطح اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس

- رفتاردرمانی (تکنیک حساسیت‌زدایی): هر بار که برای نمونه نیاز به شستن، آب‌کشیدن و یا حتی شمردن داشتیم، چند ثانیه صبر می‌کنیم و بعد آن کار را انجام می‌دهیم و به خود می‌گوییم: «3ثانیه توانستم آن را به تعویق بیندازم.» و در روزهای بعدی، سعی‌می‌کنیم این زمان را طولانی‌تر کنیم. بدین شکل پس از مدتی، کنترل امور را به‌دست خواهیم گرفت.

- استفاده از شیوه‌ی تداعی: در این شیوه، سعی می‌شود آن‌چه را که در ذهن داریم، عرضه کرده و احساسات و افکار خود را از دوران کودکی تاکنون نسبت به خانواده، محیط، والدین و... به‌خاطر آورده و بیان کنیم. بدین شکل، خاطرات تلخ بیماری که سبب پیدایش وسواس و... شده‌اند، بیرون ریخته و آشکار می‌گردند و سرانجام، از شر آن‌ها خلاص می‌شویم.

- انجام مراسم دینی و مذهبی: انجام عبادت‌ها و گفتن ذکر، در از بین بردن غیرارگانیک‌های منفی، بسیار مؤثر است.

- درمان با خواب: چون وسواس بر اثر احساس ناامنی و اضطراب پدیدمی‌آید، خوابیدن می‌تواند عامل آرامش‌بخشی باشد و بسیاری از ناراحتی‌ها را تخفیف دهد.

- رفع تعارضات روانی که زاییده‌ی محرومیت‌ها، فقرها، بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌هاست.

- از خود فراروندگی: خود را به‌ کاری مفید، مثمرثمر و خیر، مشغول کردن

- رفع احساس حقارت: شاید به‌دلایل فردی یا خانوادگی، احساس حقارت می‌کنیم. با به‌یادآوری موفقیت‌ها، نعمت‌ها و خوشبختی‌های خود، باید بدانیم که هیچ‌کس، حقیر نیست زیرا روح خداوند در همه‌ی ما وجود دارد. شاید پول، ثروت، مقام و شأن، زیبایی و... نداشته‌ایم اما مطمئناً چیزی داشته‌ایم که هیچ‌کس دیگر نداشته است؛ پس به‌دنبال یافتن آن باشیم تا احساس حقارت در ما بشکند. ضمن این‌که اگر هم نیافتیم، مهم نیست زیرا ما از نظر معنوی، می‌توانیم از همه بهتر باشیم.

- تقویت بدن با استفاده از مصرف املاح و ویتامین‌ها - ایجاد وحدت در ابعاد وجودی: با انجام مدیتیشن، می‌توانیم تمام ابعاد وجودی خود (جسم، ذهن، فکر، احساس، روح و روان) را دوباره به وحدت برسانیم تا همه، یکپارچه و هماهنگ با هم در خدمت ما کار کنند.

- تغییر محیط زندگی: باید محیطی دور از اغتشاش، بگومگو و فشار برای فرد بیمار فراهم گردد؛ محیطی که در آن به او عشق، محبت و تأیید و احترام داده شود.

- تغییر آب‌وهوا و حتی تغییر فشار جو و شرایط اقلیمی نیز در ایجاد سلامتی، دخیل است.

- تغییر محیط کار و یا نوع کار و کاستن از فشار یا بار کار اضافی چه در منزل و چه در محیط کار

- ایجاد اشتغال و سرگرمی بدون ایجاد فشار و یا خستگی

- دوری از تنهایی و بودن با جمع مانند حضور در مسافرت‌های جمعی، مهمانی‌ها، کلاس‌ها، گردهمایی‌ها و...

- تنگ کردن وقت: انجام کار زیاد در زمان کم با برنامه‌ریزی ولی بدون فشار، برای مثال اگر قبلاً 45دقیقه حمام می‌کردیم، حال سعی‌‌کنیم در 40دقیقه حمام کنیم و کم‌کم این زمان را نیز کاهش دهیم. هر چه‌قدر کارهای‌مان را با سرعت بیش‌تری انجام دهیم، انرژی بیش‌تری دریافت خواهیم کرد.

- دیدن دیگران چگونه زندگی می‌کنند. (همه‌ی آنان اشتباه نمی‌کنند، پس من اشتباه می‌کنم)

- ضبط کردن، نوشتن افکار، دوباره شنیدن و یا خواندن آن‌ها، بی‌معنی بودن آن‌ها را بهتر آشکار می‌سازد.

- به‌یادآوری موفقیت‌ها، تردیدها را خارج می‌کند و وسواس را کاهش می‌دهد.

- تکنیک رفع عصبانیت

توصیه‌هایی برای پیشگیری از وسواس:

توجه به نکات زیر، در عدم به‌وجود آمدن وسواس، نقش مؤثری دارد:

- داشتن یک وضعیت آرام و شیوه‌ی تربیتی متعادل در تربیت فرزندان

- خودداری از اعمال فشار، خرده‌گیری، تحقیر و درخواست‌های نامتعارف به‌خصوص در امر نظم و ترتیب

- دوری کردن از افکار رؤیایی، کمال‌طلبی، اول‌شدن‌ها و بهترین‌شدن‌ها

- خودداری از تخیلات غیرواقعی و واهی، رفتارها و افکار اضطراب‌آور و تشویش‌برانگیز

- دوری‌ کردن از بیکاری

- دوری کردن از تنهایی و رفتن به درون جمع و معاشرت با افراد متعادل و سعی در تطابق خود با اندیشه‌ی‌ جمع

- پذیرش خود و دیگران (فرزندان، همسر، اعضای خانواده و...) و احترام‌گذاشتن به خود و دیگران به ‌یک اندازه

- حمایت‌کردن از خود و دیگران

- ایجاد تنوع در زندگی

- کسب اطلاعات و آمادگی در همه‌ی زمینه‌ها به‌خصوص در زمینه‌ی وسواس‌های خود

- جلوگیری از پیدایش ترس در خود، فرزندان و اعضای خانواده

- برطرف کردن احساس تقصیر و گناه‌، عناد به خود و خودتنبیهی

- جلوگیری از بروز خشم‌های افراطی

- خودداری از سرگرمی‌های بی‌مورد مانند شمردن اعداد و یا مرتب کردن یقه و... که بعدها عادت می‌شوند.

- کوچک و ناچیز شمردن نقص‌های خود و دیگران

- آموزش صحیح نظافت تا قبل از دوسالگی به کودک (بدون فشار)

- مراقبت از بهداشت جسمی، روحی‌ و روانی، ذهنی و فکری و احساسی خود و مراقبه‌ی دائم (در هر لحظه مراقب باشیم که افکارمان کجاست، چه احساسی در دل‌مان وجود دارد و رفتار و گفتارمان چه می‌گویند)

- حفظ استقلال و آزادی خود و رعایت حریم دیگران

- از بین‌بردن حساسیت‌ها و احساس رنجش‌ها در خود و بالا بردن قدرت تحمل از طریق مدیتیشن

- بخشیدن خود و دیگران

- دور نگه‌داشتن محیط خانه از ناسازگاری‌ها، درگیری‌ها و کشمکش‌ها

- از بین بردن غیرارگانیک‌های منفی مانند کم‌رویی، حسادت، کینه‌توزی و...

- شخصیت‌دادن به ‌خود، فرزندان، همسر و... طوری‌که خود را انسانی مهم و لایق بینگاریم.

- کنترل وضعیت هورمون‌ها، کم‌خونی و کمبود ویتامین‌ها و املاح که خود می‌تواند در ایجاد اضطراب، افسردگی و یا وسواس دخیل باشد.

افرادی که در گروه «تمیزکاری وسواسی» جا می‌گیرند همیشه مشغول تمیز کردن خانه یا محل کار خود هستند. این افراد همیشه از آلوده بودن محیط هراس دارند و برای همین همیشه مشغول تمیز کردن هستند.
میگنا - شاید خیلی از ما این توهم را داشته باشیم که وسواس داریم واقعیت هم این است که وسواس حالت شایعی محسوب می‌شود، آنچه در روانپزشکی به‌عنوان OCD یا بیماری وسواس- جبری نامیده می‌شود، یک بیماری است که حتما باید تحت درمان باشد.

آنچه در روانپزشکی به‌عنوان OCD یا بیماری وسواس- جبری نامیده می‌شود، یک بیماری است که حتما باید تحت درمان باشد اما از کجا بفهمیم که دچار این حالت هستیم یا نه؟

در اینجا دکتر جرف ژیمانیسکی، مدیر مرکز جهانی OCD حالت‌هایی را که احتمال ابتلای شما به این بیماری را افزایش می‌دهد فهرست کرده است.

شست‌و‌شوی دست‌ها
روزی چندبار دست‌های‌تان را می‌شویید؟


یکی از مهم‌ترین علامت‌های افراد مبتلا به OCD شستن مکرر دست‌ها و استفاده بسیار زیاد از شوینده‌هاست این حالت آنقدر شاخص است که حالا وسواس شست‌وشو از زیر گروه‌های اصلی بیماری وسواس محسوب می‌شود. ترس اصلی افراد مبتلا به این حالت بیمار شدن به وسیله میکروب‌های روی پوست است اما بعضی افراد هستند که می‌ترسند دیگران را بیمار کنند. اقلیتی هم وجود دارند که سعی می‌کنند با شست‌و‌شوی مکرر به آرامش روحی برسند.

چه زمانی باید تحت‌درمان قرار بگیرید؟

 اگر حتی پس از شستن کافی دست‌ها نگران وجود میکروب‌ها و آلودگی روی دست‌تان بودید یا اگر همیشه ترس از کثیف شدن دست‌ها و سایر اعضای بدن‌تان دارید یا اگر می‌ترسید مثلا با دست زدن به قاشق و چنگال‌های دیگران دچار بیماری‌هایی مثل ایدز شوید، بهتر است به یک روانپزشک مراجعه کنید.

درضمن اگر الگوی خاصی برای شستن دست‌ها دارید (مثلا حتما پنج‌بار با صابون و بعد آب‌کشی و بعد تمیزکردن تک‌تک زیر ناخن‌ها در هرباری که دست‌ها را می‌شویید) این هم می‌تواند یک علامت هشدار باشد.

نظافت‌خانه
دائما جاروبرقی و پارچه دست‌تان است؟


افرادی که در گروه «تمیزکاری وسواسی» جا می‌گیرند همیشه مشغول تمیز کردن خانه یا محل کار خود هستند. این افراد همیشه از آلوده بودن محیط هراس دارند و برای همین همیشه مشغول تمیز کردن هستند.

این افراد با هربار تمیز کردن احساس راحتی و خوشحالی می‌کنند اما این حس آنها دوام نمی‌آورد و جالب اینکه دفعه بعد حس تمیز کردن و شست‌و‌شو در آنها قوی‌تر است و آنها را رها نمی‌کند.

چه زمانی باید تحت درمان قرار بگیرید؟

 اگر هرروز چندساعت را مشغول تمیزکردن یا نظافت هستید احتمالا دچار OCD هستید، اما اگر روزی یک ساعت مشغول تمیز کردن و نظافت هستید کار سخت می‌شود.

دکتر مایکل جنیک، روانشناس در مرکز درمانی ماساچوست سنتر می‌گوید: «راه تشخیص این است که اگر حس کردید باید خانه‌تان را تمیز کنید دست نگه دارید و این کار را نکنید، اگر دچار اضطراب و استرس شدید این احتمالا به معنای درگیری شما با بیماری OCD است.»

رفتار چک کردن
چندبار خاموش بودن گاز را کنترل می‌کنید؟


 چندبار چک می‌کنید می‌بینید اجاق گاز خانه را خاموش کرده‌اید یا تلفن همراه‌تان را برداشته‌اید؟ درواقع رفتار چک کردن نام خود را هم به این بیماری داده است و آن را به اسم بیماری وسواس- چک کردن هم می‌شناسند. چک کردن هم مثل بسیاری دیگر از علامت‌های این بیماری ناشی از ترس و اضطراب است، مثلا ترس از مشتعل شدن گاز یا ورود دزد به خانه و...

چه زمانی باید تحت درمان قرار بگیرید؟

 طبیعی است که مسائل مهم یک یا دوبار، چک شوند اما اگر این چک کردن روال عادی زندگی شما را به هم بزند (مثلا باعث دیر رسیدن شما به سرکار شما شود) یا اگر در مورد تمام مسائل باشد و شما حتی در مورد یک مسئله ساده هم نتوانید از چک کردن صرف‌نظر کنید (مثلا اگر هرکاغذی را به سمت سطل آشغال می‌اندازید و بعد می‌روید چک می‌کنید ببینید در سطل‌ افتاده است یا نه)

حتما به روانپزشک مراجعه کنید.
انضباط همه‌چیز را قرینه می‌خواهید؟


 نظم و انضباط در افراد مبتلا به OCD معنای دیگری پیدا می‌کند، درواقع آنها می‌خواهند همه‌چیز زندگی‌شان منظم و اصلا ایده‌آل باشد. برای مثال آنها هنگام ورود به یک اتاق، که حتی ممکن است اتاق خود آنها هم نباشد، به تمیز کردن و منظم کردن چیزها مشغول شوند. این افراد همیشه دوست دارند که چیزهای روی میزها، دکورها یا حتی داخل کیف‌ها منظم و به‌خصوص قرینه باشند.

چه زمانی باید تحت درمان قرار بگیرید؟

 دکتر لارا اگرمن، متخصص علوم رفتاری در دانشگاه ویسکانیس می‌گوید: «من خودم آدم منضبطی هستم و همیشه دوست دارم روی میزکارم یا میزهای خانه‌ام تمیز و منظم باشد اما این یک عامل است در افراد با OCD این یک نیاز است، یعنی اگر آنها را مقابل یک میز شلوغ بگذارید دچار اضطراب خواهند شد و تا آن میز را منظم نکنند و چیدمان ندهند اضطراب آنها برطرف نخواهد شد.»

چهره‌تان را دوست ندارید
 از چهره‌تان شاکی هستید؟


مشکلی معروف به مشکل ناهنجار بودن، (BDD) مشکلی مرتبط با بیماری وسواس است. در این حالت افراد مبتلا یک عضو یا کل بدن خود را غیرطبیعی می‌دانند یا از شکل و حالت آن بدشان می‌آید و درکل حس خوبی نسبت به ظاهر خود ندارند. به‌طور معمول این حس نسبت به بینی، پوست، یا موهای خود است. خیلی از افرادی که دچار این حالت هستند در مورد تمیز بودن و پاک بودن بدن خود هم دچار مشکل هستند و افکاری کاملا نظیر افراد وسواسی در این مورد دارند.

چه زمانی باید تحت درمان قرار بگیرید؟

 طبیعی است که برخی اندام و اعضای بدن خود را دوست نداشته باشند یا فکر کنند شکل جذابی ندارند اما افرادی که دچار BDD یا اختلال وسواسی شدید هستند ساعت‌ها جلوی آینه می‌ایستند و دائما درحال فکر کردن به این مسئله هستند. افراد دچار این حالت حتی ممکن است خود را خانه‌نشین کنند و از حضور مقابل دیگران طفره ورزند.

شمردن
همه چیز را می‌شمارید؟


آیا شما هم از آن‌دسته افرادی هستید که همه‌چیز را می‌شمارند؟ اتومبیل‌هایی که از کنارشان می‌گذرند، پله‌هایی که از آنها بالا می‌روند یا علائم راهنمایی و رانندگی را...؟ فرم شدید این حالت اعتقاد به بعضی اعداد است.

مثلا افرادی هستند که عدد هفت را عدد شانس می‌دانند و برای همین هرکاری انجام می‌دهند باید مضرب هفت باشد مثلا اگر سی‌پله تا اتاق کار خود دارند آنقدر از پله‌ها بالا و پایین می‌روند تا درنهایت با مضربی از هفت پله وارد اتاق کار خود شوند (مثلا از روی بعضی از پله‌ها می‌پرند و...).

چه زمانی باید تحت درمان قرار بگیرید؟

دکتر جنیک می‌گوید: «راه تشخیص اینکه رفتار شمارشی شما طبیعی است یا نه این است که ببینید چنین رفتاری در زندگی شما معنا دارد یا نه، طبیعی است که یک کارمند بانک یا حسابدار یا یک فروشنده بیشتر از افراد عادی همه‌چیز را بشمارند، اگر این رفتار شما خودتان یا دیگران را اذیت نکند مشکلی نیست اما اگر حتی درخواب هم مشغول شمردن باشید، یا زندگی‌تان مختل شود، آن وقت باید به پزشک مراجعه کنید.

ترس از خشونت
می‌ترسید مورد حمله قرار بگیرید؟


همه ما از مورد حمله واقع شدن می‌ترسیم و ممکن است از راه رفتن در خیابان‌های تاریک و خلوت بترسیم اما این درمورد بیماران OCD بسیار شدیدتر است. دکتر جان اسپنسر درنین، متخصص روانشناسی در دانشگاه بورک می‌گوید: «به‌طور معمول افکار مرتبط با هراس مورد حمله واقع شدن و ترس از سرقت یا برخوردهای فیزیکی در این افراد بسیار بیشتر از افراد عادی است و آنها واکنش‌های شدیدی به این گونه افکار دارند.»

چه زمانی باید تحت درمان قرار بگیرید؟

 همه انسان‌ها از خشونت و مورد حمله واقع شدن می‌ترسند اما اگر این ترس‌ها باعث می‌شود از رفتن به پارک و سینما اجتناب کنید یا خانه و محل کارتان را پر از دزدگیر و دوربین امنیتی و سایر وسایل پیشرفته مراقبتی کنید بد نیست که با یک روانشناس در این مورد مشورت کنید.

افکار نامناسب
 افکاری نامناسب در مورد ارتباط دارید؟


افراد مبتلا به OCD ممکن است افکاری نامناسب در مورد ارتباطات جنسی داشته باشند. افکاری که به ذهن آنها می‌آید یا خواب‌هایی که می‌بینند ممکن است کاملا نابهنجار بوده و اضطراب آنها را بیشتر کند.

چه زمانی باید تحت درمان قرار بگیرید؟

 دکتر کامینسکی می‌گوید: «فردی که دچار OCD است وقتی این‌گونه افکار به ذهنش هجوم می‌آورد، می‌گوید خدای من هیچ‌کس دیگر این افکار را ندارد و این خواب‌ها را نمی‌بیند... اینها ترسناک است... حتی ممکن است به خودکشی هم فکر کند.» برای همین اگر نتوانستید این افکار را کنترل کنید و به شدت هراسان و مضطرب شدید یا احیانا افکار ترسناکی مثل خودکشی سراغ‌تان ‌آمد حتما به متخصص مراجعه کنید.

گرفتن نظر دیگران
 چرا دائما تایید دیگران را می‌خواهید؟


یک ویژگی جالب افراد مبتلا به وسواس این است که آنها برای کم کردن اضطراب خود سعی می‌کنند دائما نظر دیگران را در مورد مسئله مرتبط با اضطراب خود بپرسند، برای مثال دائما از دوستان خود می‌پرسند: «خانه‌ام تمیز است... به نظر تو این میوه‌ها تمیز هستند... یا شنیدی یک بیماری خطرناک از موادغذایی نشسته انتقال پیدا می‌کند.»

چه زمانی باید تحت درمان قرار بگیرید؟


اگر یک سؤال را بارها و بارها از آنها می‌پرسید، اگر ناراحت شدن آنها از سؤالات خودتان را حس می‌کنید و اگر در این مورد به شما تذکر می‌دهند، اینها می‌تواند نشانه‌ای از بیماری وسواسی- جبری باشد.

پس اگر این نشانه‌ها را دیدید به یک روانپزشک باتجربه و مطمئن مراجعه کنید تا مشکلات‌تان کاهش یابد.

50 نکته برای ازدواج موفق


گردش، تفریح سالم و فعالیت های مشترک که موجب افزایش صمیمیت، علاقه و همدلی با همسر می شود را فراموش نکنید.
فراموش نکنید که ازدواج پیوند و تعهدی متقابل بین زن و مرد است و هر دو بایستی نقش و وظیفه ی خود را برای تداوم آن به نحو شایسته انجام داده و آمادگی لازم را برای برخورد با مشکلات زندگی کسب نمایند.

ویژه زوج های جوان
از نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان جفت هایی آفرید تا به وسیله آنان آرامش پیدا کنید و دوستی و محبت میان شما (زوج) قرار داد. همانا در این، نشانه هایی است برای کسانی که اندیشه کنند. قرآن کریم - سوره روم - آیه 25

برادر و خواهر گرامی آغاز زندگی جدید را به شما تبریک عرض می کنیم. امیدواریم با یاری حق تعالی و بهره گیری از اطلاعات و مهارت های لازم برای زندگی مشترک بتوانید ازدواجی موفق و سرشار از خوشبختی و شادکامی داشته باشید. فراموش نکنید که ازدواج پیوند و تعهدی متقابل بین زن و مرد است و هر دو بایستی نقش و وظیفه ی خود را برای تداوم آن به نحو شایسته انجام داده و آمادگی لازم را برای برخورد با مشکلات زندگی کسب نمایند.

متنِ حاضر حاوی نکاتی است که برای زندگی سالم و موفق شما بسیار ضروری است. آن را به دقت مطالعه نموده و در زندگی مشترک خود به کار ببندید.

1- نسبت به همسر خود نگرشی مطلوب و متعالی داشته باشید و او را امانت الهی بدانید و در حفظ و نگهداری این ودیعه الهی تلاش کنید.

2- به همسر خود احترام گذاشته و با وی محترمانه صحبت کنید. در ارتباط با او از عواطف سرشار و محبت بسیار دریغ نورزید.

3- حقوق متقابل خود و همسرتان را بشناسید و در ایفای حقوق وی تلاش نمایید.

4- از رفتارهای پر خطر (مصرف مواد مخدر، ارتباط با افراد ناباب و....) که زندگی شما را با مشکل جدی مواجه می سازد خودداری نمائید.

5- فراموش نکنید که والدین اولین الگوی رفتاری و اجتماعی فرزندان خود هستند. بنابراین صمیمیت شما روی رفتار فرزندان تأثیر مثبتی دارد.

6- گردش، تفریح سالم و فعالیت های مشترک که موجب افزایش صمیمیت، علاقه و همدلی با همسر می شود را فراموش نکنید.

7- فراموش نکنید که احترام و ارتباط مناسب با خانواده ی خود و همسرتان می تواند در خوشبختی شما بسیار مؤثر باشد از آنها دوری نکنید.

8- به پیشرفت و رشد شخصیت همسر خود علاقه مند باشید و زمینه را برای تحقق این امر فراهم نمایید.

9- زمینه را برای پرورش احساسات مثبت و عواطف سازنده نسبت به همسر خود فراهم سازید.

10. محبت خود را به همسرتان به صورت عملی نشان دهید و سعی کنید در روز تولد او، سالروز ازدواج و یا مناسبتهای دیگر به او هدیه دهید و از این طریق محبت خود را ابراز نمایید.

11- سعی کنید فهرستی از قابلیتها و صفات مثبت همسر خود را در نظر بگیرید و از صفات برجسته و مثبت او تعریف کنید.

12- به نیازهای اساسی همسر خود از جمله نیازهای جسمانی، امنیت خاطر، احترام و دوست داشته شدن توجه کنید.

13- چنانچه در زندگی با مشکلی مواجه شدید سعی کنید از متخصصین مربوطه کمک بگیرید.

14- در هنگام گفتگو با همسرتان با دقت به گفتار او توجه کنید و اجازه دهید که مطالب خود را کاملاً بیان کند.

15- باور کنید که همسرتان انسانی است منحصر به فرد و واجد ویژگیهای شخصیتی مثبت و منفی، لذا از مقایسه او با دیگران به شدت بپرهیزید و تغییرات رفتاری و پیشرفت فکری و اخلاقی وی را تحسین نمایید.

16- سعی کنید حالات و روحیات و علایق همسر خود را بشناسید و در تأمین علایق منطقی وی خود را ملزم نمایید.

17. حریم یکدیگر را مراعات کرده و از جر و بحث با یکدیگر خودداری کنید. در رفتارهای خود صادقانه عمل نموده و از پنهان کاری و دروغگویی پرهیز کنید تا موجب احساس سوء ظن، شک و تردید در زندگی نشوید.

18- باور کنید که هر کلمه و گفتار شما در بردارنده بار عاطفی و روانی است که در وجود شنونده تأثیر مثبت و منفی دارد؛ لذا سعی کنید از زبان گرم، ملایم و توام با احترام و محبت استفاده کنید.

19. برای دست یابی به تفاهم و خوشبختی بیشتر و ارتباط با همسرتان از صداقت و راستی استفاده کنید. مطمئن باشید که رمز خوشبختی در صادقانه زیستن و بهره گیری از این صفت برجسته انسانی است.

20. به مدیریت کانون خانواده اهمیت دهید و سعی کنید در تصمیم گیری و هدایت زندگی از هماهنگی لازم برخوردار شوید.

21- احترام به قوانین، هنجارها و ارزش های اجتماعی را در کلیه مراحل زندگی خود مد نظر قرار دهید.

22- هرگز اجازه ندهید افکار مأیوس کننده و منفی بر وجود اعضای خانواده شما سایه افکنده و ریشه های شادکامی و شادابی شما را از بین ببرد.

23- از لجاجت و رقابت ناسالم با همسرتان جداً پرهیز کنید و جای آن را به یکدلی، یکرنگی، صمیمیت و رفاقت بدهید. باور کنید یکی از عوامل تزلزل در بنای خانواده لجبازی و عدم پذیرش یکدیگر است.

24. سعی کنید در صدد تملک کامل همسرتان نباشد و از مرز تعادل خارج نشوید.

25. هیچگاه خود را برتر و بالاتر از همسرتان احساس نکنید بلکه او را شریک زندگی بدانید.

26. به اصل مشارکت در زندگی خانوادگی معتقد باشید و در انجام امور از همسر و فرزندانتان کمک بگیرید و با مشارکت فضای خانه را به فضای بالنده و ثمربخش تبدیل سازید.

27. شرایط کاری و شغلی، موقعیت اجتماعی، اقتصادی، وضع جسمانی و روانی و سنی همسرتان را بخوبی بشناسید و به تناسب آن از یاری به او در داخل و خارج از خانه دریغ نورزید. در شرایطی نظیر بیماری همسر، بارداری، مسافرت، مأموریت شوهر، تحصیل زن و یا مرد و... به کمک همدیگر بشتابید و به سهولت به امور زندگی و شادی و شادکامی و رفاه هم کمکم نمایید.

28. همیشه به همسرتان متذکر شوید که نقش او به ویژه در خانه برای شما با ارزش است. این امر در تقویت روحیه و مبانی خانواده تأثیر زیادی دارد.

29. اگر به دلیل کار زیاد و تعهدات بیرون از منزل قادر نیستید عملاً به همسرتان کمک کنید، علاقه خود را به کمک و همکاری با او ابراز نمائید و از حمایت خود، وی را مطمئن سازید.

30. در مدیریت خود از مرد سالاری و زن سالاری خودداری کنید و برای داشتن یک خانواده متعادل از حق سالاری و شایسته سالاری پیروی کنید.

31. در زندگی دهن بین نباشید. و به هنگام اظهارنظر درباره ی هر کس و هر پیام به کسب اطلاعات مستند بپردازید.

32. نارساییها و رنجهای گذشته را مرتباً به یاد نیاورید و مطرح نکنید. سعی کنید نسبت به آینده خوش بین و از لحظه های موجود حداکثر استفاده را بکنید.

33. برای تعادل در زندگی و کامیابی هر چه بیشتر، از خوش خلقی و گشاده رویی و چهره ای پر نشاط استفاده کنید.

34. از تجارب و خاطرات تلخ زندگی دیگران عبرت بگیرید و از تجارب مثبت اطرافیان و خانواده های موفق حداکثر استفاده را بکنید. مطمئن باشید این امر بر نشاط، شادابی و شادکامی زندگی شما خواهد افزود.

35. به منظور جلوگیری از تزلزل خانواده و آسیب های احتمالی، توقعات و انتظارات شما از همسرتان باید متناسب با امکانات و توانمندی وی باشد.میگناir مطمئن باشید که همخوانی خواسته ها و انتظارات منطقی شما روح تفاهم و همدلی و شادابی زندگی را افزون می کند.

36. برای دستیابی به یک زندگی سالم و متعادل از بزرگواری، عفو و گذشت نسبت به یکدیگر غفلت نکنید. در صورتی که مرتکب خطا یا اشتباه شدید. خطای خود را پذیرا باشید و از همسرتان عذرخواهی کنید.

37. از موشکافی و عیب جویی همسرتان و به رخ کشیدن آن ها بپرهیزید و عیب پوشی را سر لوحه مناسبات با همسر خود قرار دهید. این امر دستیابی به امنیت روحی و آرامش روانی را در کانون خانواده ممکن می سازد.

38. در صورتی که مایل هستید از انتقادات سازنده در مورد رفتار همسرتان استفاده کنید، سعی کنید با ذکر یکی از جنبه های مثبت او زمینه را برای ایراد و انتقاد سازنده خود و پذیرش آن مساعد سازید.

39. برای نگهداری حریم خانوادگی و روابط صحیح انسانی و تقویت امنیت و تفاهم در زندگی اسرار درونی خانواده را نزد دیگران بازگو نکنید و از این طریق اعتماد همسرتان را به خود جلب نمایید.

40. در ارتباط و گفتگو با همسرتان از لحن سخن آمرانه و تحکمی خودداری ورزید و نظرات خود را به صورت پیشنهاد به همسرتان مطرح نمایید. این امر پذیرش نظر شما را میسر می سازد.

41. سعی کنید از طریق مطالعه ی کتاب، شرکت در مجالس مذهبی، علمی، اخلاقی و تفکر در زندگی خانواده های موفق و رمز توفیق آنان، اطاعت خود، همسر و فرزندانتان را افزایش دهید.

42. در اثنای گفتگو با همسرتان آرامش خود را کاملاً حفظ کنید در غیر این صورت از ادامه بحث خودداری کنید.

43. هنگامی که عصبانی هستید این گفتار حضرت علی (ع) را مد نظر قرار داده و اجرا کنید. «به هنگام خشم نه تنبیه، نه دستور، نه تصمیم.»

44. نگرانیها و افکار منفی مربوط به محیط کار خود را به محیط خانه منتقل نکنید و از این طریق آرامش و فضای گرم خانه را بر هم نزنید.

45. برای حل مشکلات و تعارضات زناشویی هرگز از پرخاشگری، کتک کاری و اهانت به یکدیگر استفاده نکنید. چون تأثیر ناگواری بر روحیه ی همسرتان به جای می گذارد.

46. سعی کنید آرزوهایی که شاید هرگز روی نمی دهد شادکامی زندگی کنونی شما را بر هم نزند و شما را دچار نگرانی و پیری زودرس نسازد.

47. در برنامه های زندگی خود زمانی را برای گفتگو و ابراز محبت و تبادل نظر با همسرتان اختصاص دهید.

48. به یاد داشته باشید که در زندگی مشترک آراستگی ظاهری یکی از اصول اساسی در حفظ روابط زن و شوهر است. پس سعی کنید در برابر همسر خود به گونه ای ظاهر شوید که برای همسرتان جذاب باشید.

49. در زندگی خانوادگی به برنامه ریز معقتد شوید و باور کنید که با داشتن برنامه و التزام به اجرای آنها می توانید مشکلات زندگی خود را کاهش دهید.

50. در تمام مراحل زندگی و مخصوصاً در ارتباط با زندگی خانوادگی خداوند را در نظر بگیرید و در گفتار، برخورد و رفتار خود با همسرتان و سایر اعضای خانواده نیت خود را خالص گردانید.

نویسنده: سازمان بهزیستی اصفهان

شاید بگویید که در بسیاری از مواقع، مردان به تذکر چنین مواردی نیاز دارند اما موضوع این نیست؛ موردی که در اینجا اهمیت دارد این است که وقتی با یک مرد مانند پسر بچه کوچکی رفتار می‌کنید، او نیز شما را مأیوس نکرده و مانند بچه‌ای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد او نیز خود را ناتوان، درمانده وضعیف نشان می‌دهد.
میگنا - همه ما در اطراف‌مان زنی فداکار را دیده‌ایم که شوهرش بعد از عمری زندگی، دیگر با او یکرنگ نیست، زیرا دیگر نمی‌خواهد با همسری زندگی کند که بیشتر مادرش است تا همسرش.

تا به حال شده‌ که چنین مواردی را به همسرتان بگویید؟ «عزیزم! کیف پولت را فراموش نکنی؟»، «موقع برگشتن فراموش نکنی لباس‌ها را از خشکشویی بگیری؟»، «قبض برق را پرداختی؟»، «چند بار بایدگفت این حوله‌های خیس را روی زمین نینداز؟»، «اگر با این لباس نازک بیرون بروی، حتما سرما می‌خوری» و... ‌اگر چنین جمله‌هایی را گفته‌اید باید بدانید مرتکب اشتباه شده‌اید و این اشتباه، یکی از معمول‌ترین و مخرب‌ترین عادت‌های ارتباطی با مردهاست؛ یعنی به گونه‌ای با آنها رفتار می‌کنیم، گویی کودکی بیش نیستند و اینطور فرض می‌کنیم که ناتوان هستند و نمی‌توانند از خودشان مراقبت کنند و نیاز دارند که ما زندگی‌شان را بگردانیم و این می‌تواند آثار مخربی روی زندگی ما بگذارد.

در این مطلب سعی کرده‌ایم تا تمام زوایای این اشتباه را برایتان روشن کنیم.

با این رفتارها مثل مادرش می‌شوید

1. در حق آنها بیش از حد مفید واقع شدن و انجام دادن کارهایی که باید خودشان انجام بدهند؛ مثلا: به دنبال کلیدش می‌گردیم، لباس‌هایش را پشت سرش جمع می‌کنیم و...

2. راه انداختن بازی‌های کلامی با آنها مثل بازی حدس بزن برای بیرون کشیدن اطلاعات از آنها؛ مثلا می‌گوییم: گرسنه‌ای؟ دوست داری کمی آش برایت درست کنم؛ نه؟ برایت ماهی درست کنم؟ دسر چطور؟ با یک سوپ موافقی؟ زیاد جالب به نظر نمی‌آید؟ خب بگذار فکر کنم. یک ساندویچ گریل شده چطور است؟ آن را هم دوست نداری؟

3. معمولا چنین فرض می‌کنیم؛ مردها کم‌حافظه بوده یا فراموشکار هستند و اطلاعاتی که باید خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد می‌کنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود بچه را از کلاس موسیقی‌اش برسانی خانه، یادت باشد آشغال‌ها را دم در بگذاری، وقت دکترت یادت نرود! و...

4. آنها را نکوهش می‌کنیم، گویی بچه‌اند؛ «چطور می‌توانی بدون ژاکت بیرون بروی؟ نمی‌بینی هوای بیرون سرد است؟»، «چندبار باید بگویم قبل از اینکه بخوابیم چراغ‌ها را خاموش کن؟»، «صورتحساب‌های برق خیلی بالا رفته» و...

5. به عهده گرفتن کارهایی که فکر می‌کنید نمی‌توانند به‌درستی انجام دهند؛ مثلا اینکه بگویید: «من به خرید کردن تو اعتماد ندارم چون...» 6. اصلاح کردن اشتباهات‌شان و امر و نهی کردن به آنها؛ مثلا: «اگه جای تو بودم الان از سمت چپ رانندگی می‌کردم» یا «از آن مسیر برو که ترافیک نباشد.»

رفتار شما او را بچه می‌کند

 شاید بگویید که در بسیاری از مواقع، مردان به تذکر چنین مواردی نیاز دارند اما موضوع این نیست؛ موردی که در اینجا اهمیت دارد این است که وقتی با یک مرد مانند پسر بچه کوچکی رفتار می‌کنید، او نیز شما را مأیوس نکرده و مانند بچه‌ای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد او نیز خود را ناتوان، درمانده وضعیف نشان می‌دهد.

چرا زن‌ها در حق همسران‌شان مادری می‌کنند؟

 احتمالا متنفرید از اینکه بشنوید شما هم در حق مرد زندگی‌تان مادری می‌کردید اما باور کنید تنها شما نیستید که این کار را انجام می‌دهید؛ دلیل این کار چیست؟ زن‌ها برای مادری کردن آموزش دیده‌ و برای آن نیز پاداش می‌گیرند. وقتی بچه بودید، یگانه الگویتان مادرتان بود و همواره شاهد بودید که او چگونه از شما، برادر و خواهرهایتان حمایت می‌کرد؛ به این ترتیب آموختید چگونه حمایتگر، مهربان و فداکار باشید و به نیازهای دیگران رسیدگی کنید.

این موضوع نیز حقیقت دارد که شاهد بودید چگونه مادرتان به ویژه در حق پدرتان مادری می‌کرده است؛ پس بیایید به موضوع اینطور نگاه کنیم که اگر شما شاهد بودید به جای اینکه مادرتان به طرزی رمانیک با پدرتان رفتار کند، همیشه در حق او مادری می‌کرده است، درنتیجه شما هم در کودکی چنین آموختید. پس فکر کردید این همان رفتاری است که زن‌ها باید با مردها داشته باشند؛ درنتیجه وقتی خودتان بزرگ شدید و ازدواج کردید، عینا همین کار را با همسرتان انجام دادید.

آن ها که بدشان نمی‌آید

 وقتی در حق مردها مادری می‌کنید، آنها احساس عشق می‌کنند؛ چرا؟ چون مردها در کودکی همواره شاهد بودند که مادرشان از آنها مراقبت می‌کرده؛ بنابراین برایشان عادی است به همسر خود اجازه دهند تا این نقش را ادامه دهد. این موضوع حقیقت دارد. چنانچه مادر همسرتان مدام در حق او مادری کرده باشد، ممکن است در ذهنش مادر، همسر و حمایتگر تداعی بیشتری از کلمات عاشق، معشوق، بهترین دوست یا شریک زندگی داشته باشد. چنانچه همسرتان در کودکی محبت و توجه کافی از جانب مادر خود دریافت نکرده باشد هم با خوشحالی تمام اجازه خواهد داد تا این کار ناتمام او را برایش به پایان برسانید.

عشق را نکشید

سریع‌ترین راه ممکن برای کشتن عشق، شور و حال و حرارت یک رابطه، مادری کردن در حق نامزد یا همسرتان است. هرچه با یک مرد بیشتر مانند مادرش رفتار کنید، او نیز به شما بیشتر فرزندگونه پاسخ خواهد داد اما موضوع این‌است که هیچ مردی مایل نیست همسرش تبدیل به مادردومش شود.

روزی که او شورش کند

 در ابتدا مادری کردن برای نامزد یا همسرتان می‌تواند جوانب مثبتی داشته باشد اما در درازمدت اثرات بسیار مخربی را بر رابطه شما خواهد گذاشت؛ مثلا همسرتان از شما منزجر شده و علیه‌تان طغیان خواهد کرد. ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه دهید اما یک چیز حتمی است: او یک روز علیه‌تان شورش خواهد کرد؛ همانگونه که تمامی پسر بچه‌ها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک کنند.

اینگونه مردتان دیگر نمی‌تواند دوست‌تان بدارد

اگر با نامزد یا همسرتان مدام طوری رفتار می‌کنید که گویی بی‌لیاقت است، متعاقب چنین رفتاری او نیز احساس ناتوانی و بی‌لیاقتی خواهد کرد و درنتیجه اعتماد به‌نفسش پایین آمده و رفتارش نیز بچگانه‌تر می‌‌شود.

هنگامی که یک مرد احساس خوبی نسبت به خودش ندارد، شما را نیز کمتر دوست خواهد داشت، زیرا احساس عزت‌ نفس یک مرد بستگی به احساس توانمندی او دارد. هنگامی که مردی احساس می‌کند کارها را به درستی انجام نمی‌دهد، به سختی می‌تواند با شما یا خودش مهربان باشد. رفتار کردن با مردها مانند پسر بچه‌ها و به رخ کشیدن ضعف‌ها و ناتوانایی‌های آنها روی قابلیت عشق‌ورزی‌شان تأثیر منفی می‌گذارد.

چگونه از مادری کردن برای مردان دست برداریم؟
4 قدم برای نجات ازدواج‌تان
 این اعتیاد را ترک کنید


 اول از همه باید از انجام دادن کارهایی که همسرتان می‌تواند خودش انجام دهد، پرهیز کنید. رفتار مادرانه داشتن در حق همسرتان مانند اعتیاد است و تنها راه نجات از اعتیاد ترک کردن است؛ این بدان معناست که وقتی همسرتان می‌پرسد: کلیدهایم کجاست؟ به او بگویید: نمی‌دانم. اجازه دهید خودش دنبال آنها بگردد. هنگامی که برای مناسبت ویژه‌ای می‌خواهد خودش لباسش را انتخاب کند، نگویید که باید کدام لباس را بپوشد.

وقتی لباس‌هایش را روی زمین می‌اندازد، آنها را برایش جمع نکنید. چنانکه همسرتان عادت دارد کارهایش را برایش انجام دهید، ممکن است کمی طول بکشد تا خودش را با این رفتار جدید وفق بدهد و در ابتدا امکان دارد برایش مشکل باشد. بهتر است یأس‌ها و سرخوردگی‌هایش را تحمل کنید، زیرا مدتی طول خواهد کشید تا کارهایی را که سال‌ها برای خودش انجام نداده انجام بدهد.

به او اعتماد کنید

 قدم دوم برای ترک مادری کردن، این است که سعی کنید با نامزد یا همسرتان مانند شخصی لایق، دانا، توانا و قابل اعتماد رفتار کنید.

اطلاعاتی که خودش می‌بایست به خاطر داشته باشد را به او یادآوری نکنید. سعی نکنید به جایش فکر کنید یا تقویمش باشید، بلکه به‌گونه‌ای رفتار کنید که دریابد بزرگسالی فهمیده و تواناست که شما همیشه می‌توانید روی او حساب کنید.

به‌یاد داشته باشید از آنجا که مدت‌ها در حقش مادری می‌کردید و برنامه‌هایش را ترتیب می‌دادید، کمی تنبل شده است. به طرزی ناخودآگاه ممکن است در به خاطر سپردن قرار ملاقات‌ها و مسئولیت‌هایش به شما تکیه کند؛ بنابراین طبیعی است هنگامی که از این کار دست می‌کشید، بعضی از کارهایش را فراموش کند؛ مثلا برخی از صورتحساب‌ها را نپردازد یا اینکه آشغال‌ها را هر شب دم در نگذارد. در اینگونه مواقع سرزنش‌اش نکرده و از او انتقاد نکنید.

مثل مادرها با او صحبت نکنید

 قدم سوم برای ترک این مادری کردن، آن است که آنگونه که مادرها با بچه‌هایشان صحبت می‌کنند با او صحبت نکنید. به خودتان قول بدهید با نامزد یا همسرتان طوری صحبت نکنید که گویی او یک پسر بچه 5ساله است.

این به آن معناست که اصلا او را نکوهش نکنید. اشکالی ندارد اگر بگویید از دستش ناراحت و عصبانی هستید، اما این کار را به گونه‌ای که یک بزرگسال با بزرگسال دیگر انجام می‌دهد، انجام دهید، نه مثل یک مادر عصبانی که از دست پسربچه شیطانش به ستوه آمده است.

بعضی مسئولیت‌ها را به او دهید

 قدم چهارم این است که مسئولیت‌هایی را که دوست دارید به عهده بگیرد به او واگذار کنید و چنانچه اشتباه‌هایی مرتکب می‌شود، مسئولیت‌ها را از او سلب نکنید. ممکن است در ابتدا مشکل باشد، اما نگران نباشید. همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت، حتی اگر اشتباه کرد او را سرزنش نکنید و سعی کنید خود را بی‌اطلاع نشان دهید. به یاد داشته باشید کنار گذاشتن این عادت‌ها چندان هم ساده نیست اما چنانچه موفق شوید این عادت‌ها را کنار بگذارید، همسرتان حس مرد بودن بیشتری می‌کند.

در حالی که در موارد بسیاری در خصوص خشونت های خیابانی، رانندگی های خشن، مشاجرات بین اعضای خانواده و دوستان را شاهد هستیم و بارها درباره رفتار بد فروشندگان کالاها یا خدمات دیگر با مشتریان و رفتار متقابل می شنویم.
میگنا - وقتی در الگوی خواب و استراحت افراد اختلالی به وجود آید اضطراب، نگرانی و مصرف زیاد دارو برای کنترل این شرایط نیز افزایش می یابد و فرد را به سمت زود خشمی (خشم های آنی یا حتی دائم) هدایت می کند. در واقع خشم جامعه مدرن امروزی یک واکنش نابهنگام و غیرمتمدن در برابر ناامیدی، تهدید و فقدان چیزی است و خشم کنترل نشده صدمات جبران ناپذیری با خود به همراه دارد.

«دختربچه دو ساله قربانی یک لحظه خشم مادر شد؛ چند جوان به دنبال درگیری با مردی میانسال با زدن چند ضربه به سرش او را به قتل رساندند؛ دو برادر که در جریان درگیری بچگانه مرتکب قتل شده بودند خود را به پلیس معرفی کردند، پسری پس از مشاجره با پدر خود بر سر تمیزکردن خانه به دنبال خشمی آنی با ضربه‌ای بر سر پدرش باعث مرگ او شد و...»

این روزها خواندن این گونه تیترهای خبری در روزنامه های بیشتر کشورها معمول شده است و روز به روز بر تعداد این قبیل حوادث افزوده می شود و این پرسش پیش می آید که آیا ما در جوامع مدرن و امروزی خود لحظه به لحظه به سمت خشونت پیش می رویم؟ و باوجود زندگی در عصر علم روان شناسی ایجاد تفکر مثبت (که در آن فرد احساس شادی می کند و رفتارهای خشن و بیمارگونه مورد هدف و در نهایت درمان قرار گرفته) خشم به احساسی غالب تبدیل شده است؟

در حالی که در موارد بسیاری در خصوص خشونت های خیابانی، رانندگی های خشن، مشاجرات بین اعضای خانواده و دوستان را شاهد هستیم و بارها درباره رفتار بد فروشندگان کالاها یا خدمات دیگر با مشتریان و رفتار متقابل می شنویم. خشم و عصبانیت حتی زمانی که عقاید خود را ابراز می کنیم نیز خود را نشان می دهد.در واقع این نوع رفتارها و حمله به طرف مقابل فقط در دنیای سیاست دیده نمی شود، بلکه در زمینه های دیگر نیز نمود پیدا می کند.

اوضاع فعلی اقتصاد دنیا و ناآرامی های اجتماعی، زندگی افراد را باناامنی پیوندزده و بی اعتمادی به آینده را در دل مردم انداخته است. آنها دائم از خود می پرسند، در این دنیا جای من کجاست؟ الان باید چه کنم؟ کجا شغلی مناسب پیدا کنم؟ چگونه هزینه های زندگی ام را تامین کنم؟ و هرچقدر این ناامیدی ها و نبود اطمینان در قلب شان شکل بگیرد و راه حل مناسبی پیدا نکنند، آستانه تحمل شان تحلیل رفته و در وجودشان به شعله ای از خشم تبدیل می شود.

این روزها اوضاع تجارت پرتنش تر از هر زمان دیگر شده و شرکت های گوناگون باهم بشدت در حال رقابت هستند و دائم با خطر ورشکستگی مواجهند. کارمندان و حتی مدیران

خشم روی کودکان اثرات روان شناختی و جسمانی فراوانی دارد. کودکانی که شاهد خشونت هستند، ممکن است به مشکلات رفتاری و عاطفی مبتلا شوند.

این شرکت ها مدام نگرانند چگونه می توانند کار و حرفه و شرکت شان را حفظ کنند. از طرف دیگر در دنیای امروز باوجود تغییرات شگرفی که در فناوری و ارتباطات پیش آمده، سرعت زندگی بالا رفته و مردم برای این که با این سرعت هم قدم باشند بیش از گذشته کار می کنند و استراحت شان کمتر شده است.

وقتی در الگوی خواب و استراحت افراد اختلالی به وجود آید اضطراب، نگرانی و مصرف زیاد دارو برای کنترل این شرایط نیز افزایش می یابد و فرد را به سمت زود خشمی (خشم های آنی یا حتی دائم) هدایت می کند. در واقع خشم جامعه مدرن امروزی یک واکنش نابهنگام و غیرمتمدن در برابر ناامیدی، تهدید و فقدان چیزی است و خشم کنترل نشده صدمات جبران ناپذیری با خود به همراه دارد.

اثر خشم روی فرد

خشم نوعی واکنش فیزیولوژی بدن به وضع موجود است و وقتی در شرایط خطرناک قرار می گیریم و باید خود را برای مبارزه یا فرار آماده کنیم، واکنش بسیار مثبتی است، اما اگر این احساس پی در پی رخ دهد و زمانش نیز طولانی شود، سلامت انسان را به خطر می اندازد.

همچنین ممکن است ما را وادار به درگیری های خشونت بار کند و ما به خود یا دیگران صدمه بزنیم. خشم ویرانگر روی سلامت ذهنی مان هم اثر منفی می گذارد. اگر به این روش ادامه دهیم و پی در پی عصبانی شویم و آن را کنترل نکنیم به پدیده ای عادی در ذهن مان تبدیل شده و با کوچک ترین موضوع از کنترل خارج شده و خشمگین می شویم. این احساس به مرور ما را به سمت افسردگی و احساس گناه پیش می برد. یک فرد عصبانی بیشتر مواقع غمگین است و عزت نفس پایینی دارد.

اثر خشم روی خانواده

پدر و مادر عصبانی، کودکانی عصبانی خواهند داشت و همین موضوع باعث می شود خانواده پر از تنش شده و مکرر با یکدیگر دعوا کنند و رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی از خود بروز دهند و در نهایت به خشونت های خانگی منجر شود.

خشم روی کودکان اثرات روان شناختی و جسمانی فراوانی دارد. کودکانی که شاهد خشونت هستند، ممکن است به مشکلات رفتاری و عاطفی مبتلا شوند. بخشی از این مشکلات با گوشه نشینی، کابوس های شبانه و پرخاشگری بروز پیدا می کند. در ضمن توانایی یادگیری شان نیز کاهش می یابد.

اثر خشم روی روابط با دیگران خشم یکی از مواردی است که روی روابط بین انسان ها اثر بسیار بدی می گذارد و معمولا فرد عصبانی را به انزوا می کشاند. اگر کودکی مبتلا به خشم های مهار نشده باشد، نمی تواند با دیگر همسالان خود ارتباط خوبی برقرار کند و طرد می شود. کودکانی که نمی توانند احساسات شان را کنترل کنند، هنگام بزرگسالی نیز ارتباط سالمی با اطرافیان نخواهند داشت و در خطر رفتارهای نامناسب و ضد اجتماعی قرار می گیرند و حتی ممکن است بزهکار شوند.

بررسی قاتل های سریالی نشان داده است اکثر آنها از دوران کودکی مبتلا به خشم های ناشی از نگرانی و ناامیدی به آینده بوده اند و خشم شان بدون درمان تا دوران بزرگسالی باقی مانده است. جامعه ای که افراد آن نتوانند بر خشم شان غلبه کنند بتدریج به سوی خشونتی مهارنشده پیش می رود و آینده ای ویران خواهد داشت.

علائم رایج خشم

 خشم به طور کلی به دو نوع تهاجمی و انفعالی دسته بندی می شود؛ خشم انفعالی شکل های متفاوتی دارد، اما می تواند به نوعی پرخاشگری غیرکلامی تعبیر شود که به صورت منفی خود را بروز می دهد و معمولا جایی به وجود می آید که فرد از دست کسی عصبانی است، اما نمی تواند به او بگوید و به جای این که به درستی احساسش را بیان کند، ناراحتی و آزردگی خود را مخفی می کند و چیزی بر زبان نمی آورد سپس به جای آن با خشم به دیگران نگاه می کند و رفتاری بسیار سرد و خشن در پیش می گیرد.

در خشم انفعالی ممکن است معلوم نباشد فرد عصبانی یا آزرده خاطر است و حتی برعکس به نظر موافق، مودب، دوستانه، مهربان و خوش برخورد به نظر آید. در حالی که زیر این برخورد ها، خشمی عظیم نهفته است. خشم انفعالی الگوی مخرب رفتاری است که باعث می شود فرد گرفتار و سرشار از انرژی منفی به اطرافیان خود از نظر عاطفی صدمه برساند و بتدریج روابط مناسبش را با دیگران از بین ببرد. این نوع خشم بسیار بادوام است و مدام خود را نشان می دهد.
افرادی که مبتلا به خشم انفعالی هستند معمولا پشت سر دیگران غیبت کرده، برای مردم مزاحمت ایجاد می کنند و از این که آنها را آزار بدهند، لذت می برند و این گونه خود را تسکین می دهند.

خشم انفعالی، فرد را به سوی رفتار های ناهنجار دیگری هدایت می کند. از جمله این که نسبت به مسائل زندگی و اطرافشان بی توجه می شوند. هنگام برخورد با کوچک ترین ناملایمات غر می زنند و هرگز موضوعی آنها را راضی نمی کند.

هنگام بحران به کمک کسی نمی آیند یا برعکس ممکن است خود را فدای دیگران کنند. گاهی بیش از حد از خود انتقاد می کنند. زمانی که نمی توانند احساس خشم شان را به درستی بیان کنند از وجود خود بیزار می شوند و بسیار حادثه پذیر می شوند. خشم از نوع تهاجم؛ فرد عصبانی ناگهان دست به برخوردی تند (کلامی یا فیزیکی) زده و به خود و اطرافیانش صدمه می رساند و کنترل رفتار خود را به کلی از دست می دهد.

این افراد معمولا با کوچک ترین تحریکی عصبانی شده و عکس العمل شدیدی از خود نشان می دهند. در برخوردهای کلامی ممکن است دیگران را تهدید و به آنها توهین کنند، آنها را دست بیندازند یا حتی انجام اعمال دور از اخلاقی را به آنها نسبت دهند و در برخوردهای فیزیکی شروع به کتک کاری با فرد مقابلشان می کنند. این افراد در هر شرایطی سعی دارند آرامش دیگران را برهم بزنند. مثلا صدای موسیقی شان را تا آنجا که می توانند بلند می کنند، بیشترین تخلفات رانندگی را مرتکب می شوند، خودخواه

خشم های تهاجمی را نباید با جسارت و قاطعانه عمل کردن اشتباه گرفت. در واقع جسارت رفتاری منطقی، قاطع و به موقع است که از شخص هنگام گرفتن حقی که از او ضایع شده است، بروز می کند. همچنین خشم را نباید با خصومت یکی دانست.

هستند و می خواهند تمام وقت در مرکز توجه باشند، به نیازهای هیچ کس توجهی ندارند و بشدت انتقامجو می شوند و در واقع هیچ برخورد ناراحت کننده ای را بی پاسخ نمی گذارند و به بدترین شکل ممکن تلافی می کنند، خاطرات بد گذشته از ذهن شان هرگز پاک نمی شود، رفتار های قلدرمآبی دارند و اگر قدرتی به دست آورند برای سرکوب دیگران استفاده می کنند.

اغتشاش و آشوب های خیابانی معمولا از سوی این افراد صورت می گیرد. حتی نوع لباس پوشیدن شان به گونه ای است که خشونت شان آنها را تداعی می کند و از ضعف دیگران برای استثمارشان استفاده می کنند. گاهی نیز رفتار های جنون آمیزی از آنها سر می زند، مثلا خیلی تند حرف می زنند، سریع راه می روند و با سرعت بالا رانندگی می کنند.

خشم های تهاجمی را نباید با جسارت و قاطعانه عمل کردن اشتباه گرفت. در واقع جسارت رفتاری منطقی، قاطع و به موقع است که از شخص هنگام گرفتن حقی که از او ضایع شده است، بروز می کند. همچنین خشم را نباید با خصومت یکی دانست.

خصومت نوعی ویژگی شخصی است که در وجود برخی افراد نهادینه شده و معمولا زمانی به وجود می آید که عقاید و اهداف افراد در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند.

**روش های کنترل خشم

برای این که بتوانید جلوی خشم های مخرب تان را بگیرید قبل از هر چیز باید علت آن را بیابید. آیا با کوچک ترین تحریک عصبانی می شوید؟ شاید وقتی کوچک تر بوده اید با شما رفتار بدی داشته اند و این احساس که دیگران دامی پهن کرده اند تا به شما آسیب برسانند، همیشه با شما بوده است؟

سعی کنید ریشه خشم تان را بیابید و با کمک مشاور آن را برطرف کنید. یاد بگیرید مشکلات تان را چگونه حل کنید. اگر در حل مشکلات مختلف مهارت کافی پیدا کنید، کمتر عصبانی و خشمگین می شوید.

و بالاخره برای ابراز مناسب خشم یا متعادل نگهداشتن آن، این روش ها را به کار ببندید:

رک باشید

 با فردی که باعث ناراحتی تان شده است رک و صریح صحبت کرده و احساس تان را صادقانه مطرح کنید و مراقب باشید فقط کسی که شما را عصبانی کرده هدف قرار دهید.

محترمانه رفتار کنید

 همیشه آماده باشید از عقایدتان دفاع کنید و یاد بگیرید با احساسات طرف مقابل بازی و سعی نکنید با ارعاب و تهدید به خواسته تان برسید و هرگز حقوق انسانی کسی را زیرپا نگذارید.

لبخند بزنید

وقتی فردی قصد عصبانی کردن شما را دارد، خیلی ساده به او لبخند بزنید. این کار نه تنها فرد آزاردهنده را که توقع چنین واکنشی ندارد، خلع سلاح می کند، بلکه باعث می شود دید شما روی شرایط موجود مسلط شود.

خونسردی تان را حفظ کنید

همان روش قدیمی شمارش تا 10 هنوز هم فکر بدی نیست. ابتدا لحظه ای صبر کنید، چند نفس عمیق بکشید و تا ده بشمارید. مطمئن باشید آرامش تان را به دست می آورید.

شرایط را از نگاه دیگران بررسی کنید

 هرگاه از دست کسی عصبانی شدید، لحظه ای خود را به جای او قرار دهید و بیندیشید چه چیزی ممکن است او را وادار به چنین رفتاری کرده باشد. شاید واکنش او منطقی است و شما بتوانید احساسش را درک کنید و به این ترتیب نه تنها شما هم عصبانی نخواهید شد، بلکه به آرام کردن او هم کمک خواهید کرد.

منبع: psychology today
مترجم: نادیا زکالوند
کودک بیش فعال اغلب فعالیت های پیچیده تری نسبت به کودک شیطان دارد و بسیار زیاد هیجان زده می شود و در کار تمام والدین خود جستجو می کند.
اختلال‌ بیش‌ فعالی‌ که‌ در اغلب‌ موارد با نقص‌ توجه‌ همراه‌ است، معمولاً در دوران‌ کودکی‌ بروز می‌ کند. تشخیص‌ این‌ اختلال‌ در سنین‌ زیر پنج‌ سال‌ قدری‌ مشکل‌ است زیرا امکان‌ دارد با رفتارهای‌ طبیعی‌ و شیطنت ‌آمیز کودکان‌ اشتباه‌ گرفته‌ شود. با این ‌حال، متخصصان‌ می‌ توانند این‌ اختلال‌ را تشخیص‌ دهند و پیش‌ بینی‌های‌ لازم‌ را به‌ عمل‌ آورند. این‌ اختلال‌ با فعالیت‌ بیش‌ از اندازه، خرابکاری‌ و آزار رساندن‌ همراه‌ است.

امروزه‌ بسیاری‌ از مادران‌ و پدران‌ از شیطنت‌ بسیار زیاد کودکانشان‌ شکایت‌ دارند. آنها اظهار می ‌دارند که‌ فرزندشان‌ مرتب‌ در حال‌ حرکت‌ و فعالیت‌ است‌ و نوعی‌ حالت‌ بی‌ قراری‌ و ناآرامی‌ در او مشاهده‌ می ‌کنند. برخی‌ از این‌ والدین‌ از فقدان‌ تمرکز حواس‌ و ضعف‌ درسی‌ کودک‌ نیز صحبت‌ می‌ کنند. آنها علت‌ این‌ فعالیت‌ بیش‌ از اندازه‌ را نمی ‌دانند و مرتب‌ فرزندشان‌ را مورد سرزنش‌ قرار می‌ دهند. این‌ کودکان‌ بعضاً مورد انتقاد و تنبیه ‌ بسیار زیاد قرار می ‌گیرند. عده‌ای‌ از پدر و مادرها کنترل‌ خود را از دست‌ می ‌دهند و این‌ کودکان‌ را به‌ شدت‌ کتک‌ می‌ زنند یا آنها را تهدید می ‌کنند. در این‌ نوشتار سعی‌ شده‌ است‌ پدیده‌ بیش ‌فعالی‌ در کودکان‌ توضیح‌ داده‌ و راه‌های‌ برخورد مناسب‌ با این‌ حالت‌ ارائه‌ شود.

بیش فعالی و شیطنت هر کدام اختلالی شایع محسوب می شوند که در اغلب کودکان وجود دارند.

کودک بیش فعال اغلب فعالیت های پیچیده تری نسبت به کودک شیطان دارد و بسیار زیاد هیجان زده می شود و در کار تمام والدین خود جستجو می کند.

بررسی ها نشان می دهند کودکان بیش فعال هنگامی که بازی می کنند با صدای بلند این کار را انجام می دهند ساعات خواب نامنظمی دارند و اغلب تا ساعات زیادی از شب بیدارند.

بیش فعالی اغلب ارثی است و رفتار والدین و شرایط محیطی هم تاثیر زیادی روی این امر دارد.

کودکان پیش فعال را می توان با مراجعه به پزشک یا روان شناس تا حدود بسیار زیادی درمان کرد و شیطنت های آنها را کنترل کرد.

نتیجه ‌گیری‌

اختلال‌ بیش‌ فعالی‌ که‌ در اغلب‌ موارد با نقص‌ توجه‌ همراه‌ است، معمولاً در دوران‌ کودکی‌ بروز می‌ کند. تشخیص‌ این‌ اختلال‌ در سنین‌ زیر پنج‌ سال‌ قدری‌ مشکل‌ است زیرا امکان‌ دارد با رفتارهای‌ طبیعی‌ و شیطنت ‌آمیز کودکان‌ اشتباه‌ گرفته‌ شود. با این ‌حال، متخصصان‌ می‌ توانند این‌ اختلال‌ را تشخیص‌ دهند و پیش‌ بینی‌های‌ لازم‌ را به‌ عمل‌ آورند.

این‌ اختلال‌ با فعالیت‌ بیش‌ از اندازه، خرابکاری‌ و آزار رساندن‌ همراه‌ است. چنانچه‌ این‌ بچه‌ها در سنین‌ کودکی‌ معالجه‌ نشوند، در دوره‌ نوجوانی‌ احتمال‌ این ‌که‌ رفتارهای‌ ضداجتماعی‌ داشته‌ باشند و نیز حالات‌ افسردگی‌ در آنها به‌ وجود آید، بسیار است. بنابراین‌ به‌ والدین‌ توصیه‌ می ‌شود که‌ حتماً در دوران‌ کودکی‌ برای‌ معالجه‌ این‌ کودکان‌ اقدام‌ کنند.

در زمینه هایی که با هم تفاوت دارید، به یک توافق مشترک برسید که هر دویتان بتوانید با آن به زندگی تان ادامه دهید و آنرا ترک نکنید بدین معنا که بر اصولی متعهد نشوید که توان اجرایی آن را نداشته باشید.
است زمانی بقای یک زندگی خانوادگی برای کودک مفید است که درگیری‌ها و مشکلا‌ت اعتقادی و سلیقه‌ای والدین محسوس نباشد، زیرا در غیر این صورت دوام یک زندگی نه تنها به سود کودک نیست بلکه باعث تشدید تشویش‌های ذهنی و مشکلا‌ت روحی‌ او...

آنچه نباید از قلم بیفتد!

زمانی بقای یک زندگی خانوادگی برای کودک مفید است که درگیری‌ها و مشکلا‌ت اعتقادی و سلیقه‌ای والدین محسوس نباشد، زیرا در غیر این صورت دوام یک زندگی نه تنها به سود کودک نیست بلکه باعث تشدید تشویش‌های ذهنی و مشکلا‌ت روحی‌او می‌شود. واقعیت این است که بسیاری از خانواده‌ها بدون اینکه درگیری‌های شدید یا اختلا‌فات عمیق داشته باشند از هم پاشیده می‌شود لذا پیشنهاد می‌شود که والدین سریع تصمیم به جدایی نگیرند بلکه کانون خانواده خود را حفظ کنند و در صورت باقی ماندن مشکل، پس از سپری شدن دوران بحرانی فرزند‌انشان تصمیم به جدایی بگیرند. البته این مسئله تنها شامل خانواده‌‌هایی می‌شود که مشکلا‌ت و درگیری‌های آنها اندک است زیرا زندگی کردن کودک در یک خانه پرتشنج و پردرگیری، نه تنها تاثیر مثبتی بر ذهن و رفتار او ندارد بلکه آسیب‌های بسیار جدی به روح و روان او وارد می‌کند.

از طرف دیگر حتی اگر والدین ناچار به جدایی از یکدیگر شوند، بازهم فرزندان به حضور الدین نیازمند هستند و از طرف دیگر تربیت و رسیدگی به مسایل تربیتی وی همواره نقش و اهمیت خود را حفظ کرده و نباید بعد از  جدایی والدین از قلم بیفتد.

از آنجایی که والدین مطلقه در دو خانه جدا از هم زندگی می کنند گاهی اوقات در خصوص قوانین و انتظاراتی که از فرزندان دارند، متفاوت و متمایز از یکدیگر عمل می کنند.

اما آیا تا به حال به این مساله فکر کرده بودید  که ناسازگاری و عدم تطبیق والدین درباره چگونگی و مفهوم تربیت آنها باعث عصبانیت و خشم کودکان و نیز باعث سردرگمی و اغتشاش ذهنی آنها می شود؟ کودکان نیز مثل سایر افراد تمایل دارند که وضعیت پایدار و با ثباتی را تجربه کرده و با مقررات روشن و مشخصی مواجه باشند؛ هر چند که در کلام نمی توانند این مساله را عنوان کنند اما به طور واضح تاثیر بی قانونی یا چند قانونی را می توان در رفتار کودکان مشاهده نمود لذا  والدین موظفند اختلافات و تفاوت های فی مابین خود در زمینه تربیت کودکان را حل و فصل و مرتفع کنند.

از آنجایی که والدین مطلقه در دو خانه جدا از هم زندگی می کنند گاهی اوقات در خصوص قوانین و انتظاراتی که از فرزندان دارند، متفاوت و متمایز از یکدیگر عمل می کنند، که در ازدواج این مشکل را ناسازگاری یا عدم درک متقابل می گویند. در طلاق گاهی این اختلافات منجر به مشاجرات جدی می شود و هر یک از طرفین از روی لجاجت یا اثبات خود هم که شده سعی می کند فرزندان را بر اساس اصول خود مورد تربیت قرار دهد. به خصوص که حتی در زندگی های زناشویی موفق نیز چگونگی تربیت کودکان می تواند یک منشا و عامل اصلی تعارض میان والدین باشد چه رسد به والدینی که بر اثر شدت ناهماهنگی ها از یکدیگر جدا هم شده باشند. در این دست والدین شاهد این مساله هستیم که هر یک از آنها  ایده ها و نظرات متفاوتی درباره اینکه تربیت کودکان چگونه باید باشد، دارند و هر یک پیشنهادات تربیتی دیگری را غلط می دانند.

در کنار تفاهمات و نقاط مشترکی که در تربیت فرزندان ایجاد می کنید سعی کنید برای فرزندتان این را هم مشخص کنید که در منزل هر یک از شما توقعاتی را که از فرزندتان دارید،  کاملا واضح و شفاف مشخص کنید و برای آنها شرح دهید که منزل پدری یکسری قوانین خاص خود و منزل مادری قوانین دیگر خاص خود را دارد

نتیجه این ستیزه و نزاع این است که یا تربیت شایسته ای به وجود نمی آید یا اصلا تربیتی صورت نمی پذیرد.

برای تبدیل تفاوت ها، اختلاف دیدگاهها و نزاعها، به یک روش تربیتی منسجم و  یکسان، والدین باید تفاوت های خود را بر اساس علاقمندی که به کودکان خود دارند، مرتفع کنند لذا برای این کار می توانند از روش ذیل استفاده کنند:

- سعی کنید درباره اینکه انتظارات واقع گرایانه از فرزندان چیست با همسرسابق تان به یک توافق برسید. این توافق باید یر اساس شرایط سنی فرزندان، خلق و خو و طبیعت او، توانایی اش برای دنبال کردن یک روند خاص و ساختار و شرایط طلاق والدین باشد.

- به لحاظ ذهنی باید والدین به یک توافقی دقیق برسند که کدام ارزش ها بیشترین اولویت را برای هر یک از آنها دارد و مشخص کنند برای ایجاد یا اصلاح کدام رفتارها هر دویشان به عنوان یک رفتار مهم در کودک توافق دارند.

- ترجیحات و اولویتهای خود درباره تربیت فرزند را با همسر سابق تان به بحث بگذارید و بررسی کنید آیا فرصتی برای ایجاد سازگاری و تطابق در خانواده هست یا خیر؟

- در زمینه هایی که امکان و فرصت پیدایش یک توافق و سازگاری هست، با همسر سابق تان به این توافق برسید که صرفنظر از اینکه بر روی کدام روش یا روشها با هم به مصالحه رسیده اید هنگامی با فرزندان هستید هر دویتان از یک روش یکسان استفاده می کنید. منظور این است که حتی اگر در برخی از زمینه ها با هم توافق ندارید برای حفظ ثبات تربیتی فرزندتان به یک الگوی ثابت مقید شده و متعهد شوید که بر اساس اصول مورد توافق رفتار کنید.
آنچه نباید از قلم بیفتد!

- توافقات خود را مکتوب کنید آنها را مرور کنید و مطمئن شوید که آنها عملی و قابل اجرا هستند.

- در زمینه هایی که با هم تفاوت دارید، به یک توافق مشترک برسید که هر دویتان بتوانید با آن به زندگی تان ادامه دهید و آنرا ترک نکنید بدین معنا که بر اصولی متعهد نشوید که توان اجرایی آن را نداشته باشید.

- در کنار تفاهمات و نقاط مشترکی که در تربیت فرزندان ایجاد می کنید سعی کنید برای فرزندتان این را هم مشخص کنید که در منزل هر یک از شما توقعاتی را که از فرزندتان دارید،  کاملا واضح و شفاف مشخص کنید و برای آنها شرح دهید که منزل پدری یکسری قوانین خاص خود و منزل مادری قوانین دیگر خاص خود را دارد.

- هرگز در مقابل چشم کودکان درباره عدم توافق تان درباره نحوه و روش تربیت فرزندان صحبت نکنید.
دختر و پسر در این مقطع سنی بسیار لجوج و منفعت گرا هستند. پسران در این سنین هنوز در حال و هوای نوجوانی هستند اما درختران در سن 24-25 سالگی وارد سن بزرگسالی شده و بلوغ فکری و عقلی شان تکمیل شده است. درباره ازدواج های با فاصله سنی معکوس می توان این سنین را سنین بحران نامید.
میگنا - سعید 24ساله و شادی29ساله است. آن ها دو سال است ازدواج کرده اند. هر دوی آنها روزی که به ازدواج فکر می کردند معتقد بودند اختلاف سنی معکوس در خوشبختی آن ها هیچ نقشی نخواهد داشت و سن تنها یک قانون شناسنامه ای است. پس از 7ماه اختلاف ها رنگ خودشان را نشان دادند و آن ها تصمیم به جدایی گرفتند. شادی معتقد بود که سعید هیچ کاری را بلد نیست صحیح انجام دهد.

از نظر او سعید یک کودک لجباز و گاهی بی تربیت است که فقط بر خواسته های خودش پا فشاری می کند. سعید هم معتقد بود شادی یک زن سخت گیر است و خودش را با ملکه ها اشتباهی گرفته است. او می گفت، شادی توقع دارد من همیشه به او احترام بگذارم و در تصمیم گیری ها با او مشورت کنم! سعید معتقد بود شادی به هیچ وجه استقلال او را به عنوان مرد زندگی نمی پذیرد و تنها نقش یک مرد را در زندگی؛ بیرون گذاشتن سطل زباله می داند!

مردانی که پشتوانه می خواهند

افرادی که به ازدواج با زنی بزرگتر از خود اقدام می کنند را می توان در چند گروه بیان نمود، یک دسته مردانی هستند که اعتماد به نفس پایینی دارند و در زندگی نیازمند حمایت های اطرافیان به خصوص خانواده مثل پدر و مادر و در نهایت همسر هستند. اگر چه غرور مردانه آن ها اجازه نمی دهد تا به صورت مستقیم این نیاز خود را اظهار و آشکارا بیان نمایند و از اطرافیان کمک بخواهند؛ اما آن ها به صورت غیرمستقیم و از طرق مختلف حمایت فرد مقابل را جلب نموده و با چنین ازدواج هایی سعی می کنند همسرشان را با روش های غیرملموس برای ارائه کمک و پشتیبانی خود تشویق نمایند و نکته شایان توجه درباره آنها این است که معمولاً پس از ارائه خدمات همسر، دلخوری خود را به عناوین مختلف مبنی بر گرفتن استقلال و آزادی، ایجاد محدودیت و… به همسرشان ابراز می دارند.

مردانی که بخش بالغ خود را رشد نداده اند

 گروه دیگر، اغلب مردانی هستند که نتوانسته اند بخش والد و بالغ خود را رشد دهند و به خوبی از عهده مسئولیت های زندگی شان برنمی آیند. این مردان برای اداره امور شخصی شان نیازمند به کمک هستند؛ چرا که بدون کمک نمی توانند کارها را به ثمر برسانند و از مهارت های یک زندگی معمولی محروم خواهند ماند. آنان اغلب از کودک بی تدبیر و احساساتی و بی تأمل وجودشان استفاده می کنند و با شکست های پی در پی رو به رو می شوند، به همین دلیل عادت کرده اند تا برای مواجه نشدن بیشتر با نتایج نامطلوب همواره از شخصی کمک بگیرند و حمایتش را بطلبند که می توان گفت این شخص در دوران مجردی، مادر و در دوران تأهل، همسر آن هاست.

مردانی که مادرانی قدرت طلب دارند

گروه دیگر، را مردانی تشکیل می دهند که مادرانی قدرت طلب دارند و همواره در زندگی آموخته اند که برای کلیه امور با نظر و تصمیم های او هماهنگ باشند و طبق میل و اراده مادرشان رفتار کنند. در نظر این مردان، خانم ها مدیریت اصلی خانه را بر عهده دارند و تصمیم گیرنده نهایی آنها هستند. بنابراین در گستره زیادی از زندگی شان اختیارات فراوانی را به همسرشان می سپارند. در زندگی این مردان زن سالاری عمیقی حاکم است! افرادی که در این دسته قرار می گیرند با چنین ازدواج هایی سعی می کنند همسرشان را با روش های غیرملموس برای ارائه کمک و پشتیبانی خود تشویق نمایند.

قدرت مدیریت را به مرد بدهید

در این گونه ازدواج ها باید به نکات زیر توجه کرد تا از بروز اختلاف و جدایی جلوگیری شود:

این نکته بسیار طبیعی است که وقتی زن از مرد بزرگتر باشد عمدتا قدرت مدیریت و کنترل بیشتری در زندگی خواهد داشت و با توجه به خصوصیات مردانه، مرد دوست دارد مدیر زندگی زناشویی شود. کسانی که ازدواج با فاصله سنی معکوس دارند باید مراقب این مسئله باشند تا برایشان درد سر ساز نشود! البته این موضوع شاید در چند سال اول زندگی روابط طرفین را به چالش نکشد اما به هر حال یکی از عواملی است که در مراجعات این گونه زوج ها به روانشناسان و مشاوران ازدواج دیده شده است.

مردان خود ساخته، می توانند مرکز ثقل خانواده باشند

 نکته دیگر، میزان رشد و بلوغ دو طرف می باشد که شرط اصلی و اساسی در این نوع ازدواج هاست. اینگونه همسران؛ هر قدر فارغ از باید و نباید های رایج تصمیم گیری کنند، باید بپذیرند که به طور طبیعی بلوغ شخصیتی پسران دیرتر از دختران اتفاق می افتد.

اصولی ترین راهکاری را که باید مردان بدانند توجه آنان به همسرشان است. باید احترام میان زوجین همیشه باقی بماند. مردان سعی کنند هیچ گاه میان صحبت های همسرشان ندوند، چرا که خانم ها نیاز دارند با فردی -که معمولا آن فرد همسرشان است- صحبت کنند و او هم تمام حواسش به آنها باشد!

مگر در موارد استثنا و زمانی که پسری در شرایط خاصی رشد کرده باشد، به طوری که متکی به خود و خود ساخته باشد، به خانواده سرسپردگی و وابستگی مالی و فکری نداشته باشد، خوب فکر کند و عاقلانه تصمیم بگیرد. چنین فردی حتی اگر از همسرش کوچکتر باشد، باز می تواند زندگی را کنترل کند و مرکز ثقل یک خانواده باشد.

رضایت خانواده ها مهم است

 مسئله بسیار مهم دیگری که در این باره جای بررسی دارد؛ نظر خانواده های دو طرف در مورد این انتخاب است. آیا خانواده ها با این مسئله مشکلی ندارند؟ مخالفتی نکرده اند؟ مخالفت والدین در امر ازدواج فرزندان عمدتا نتایج خوبی به همراه ندارد چرا که این مخالفت تا بعد از ازدواج هم ادامه یافته و حتی موجبات تنش و اختلاف دایمی را ایجاد می کند.

زن باید دغدغه حفظ شادابی و جوانی خود را داشته باشد

 مسائل جسمی هم در این باره باید مد نظر قرار بگیرد. به عنوان مثال دخترها به دلیل دوران بارداری و زایمان زودتر شکسته می شوند، بنابراین اغلب توصیه می شود که دختر چند سالی کوچکتر باشد تا تناسب در شرایط ظاهری در طول زندگی مشترک آنها حفظ شود. به هر حال زنی که از همسر خود بزرگتر است باید دغدغه بیشتری برای حفظ شادابی، جذابیت و جوانی خود داشته باشد.

چه عواملی فاصله سنی را پر می‌کند؟

سن مناسب برای این نوع ازدواج به خودتان ظلم نکنید! سعی کنید مقطع سنی ای را که در آن تصمیم به ازدواج گرفته اید، درک کنید. قطعا اگر پسر هستید و در سن 21-22 سالگی به سر می برید و تصمیم دارید با دختری در سن 24-25 سال ازدواج کنید؛ در حال اقدامی پر چالش و خطر ناک هستید!

دختر و پسر در این مقطع سنی بسیار لجوج و منفعت گرا هستند. پسران در این سنین هنوز در حال و هوای نوجوانی هستند اما درختران در سن 24-25 سالگی وارد سن بزرگسالی شده و بلوغ فکری و عقلی شان تکمیل شده است. درباره ازدواج های با فاصله سنی معکوس می توان این سنین را سنین بحران نامید. در حدود شصت درصد از مراجعان مرکز مشاوره، که در این سن تصمیم به ازدواج گرفته اند، در زمانی که مشغول کسب شناخت از یکدیگر بوده اند با اختلاف سلیقه ها و اختلاف رفتارها برخورد کرده اند و اکثرا با ناخوشایندی از فکر ازدواج با یکدیگر، صرفه نظر کرده اند. اما اگر همین تفاوت سنی 3 تا 4 سال در سال های بعد اتفاق بیفتد، مثلا دختر 29 ساله باشد و پسر 26 ساله این تناسب و هماهنگی بهتر انجام می شود و اختلافات زن و شوهر در شروع زندگی کمتر خواهد بود.

زن باید ادبیات آمرانه خود را تصحیح کند

در مثال بالا، شادی باید به عنوان همسر بپذیرد که نقش ریاست زندگی با سعید است و می بایست احترام سعید را رعایت کند. او باید سعی کند تا از افعال امری در مقابل سعید استفاده نکند (چرا که سعید نسبت به این افعال امری به شدت منزجر شده بود) مثلا به جای اینکه بگوید «سعید سطل آشغال را ببر»؛ بگوید: «سعید جان می شه خواهش کنم امشب زحمت سطل آشغال را بکشی».

این جمله ها علاوه بر عاطفی بودن نوعی نرمی و خواهش در خود دارند که سعید در این شرایط بیشتر پذیرای آنهاست و مهم تر اینکه این جملات اصلا امری نیست! دیگر اینکه شاید باید رعایت کند؛ به تنهایی برای زندگی تصمیم نگیرد و به جای آن که حکم کند، بگوید: «به نظرت بهتر نیست که چنین کنیم؟»، یا بگوید «سعید تو برای تعطیلات آخر هفته چه صلاح می دانی؟»، البته ممکن است بیان این جملات برای شادی سخت باشد اما این ها دقیقا نکاتی هستند که به بهتر شدن رابطه آنها کمک می کند.

توجه و محبت مرد به زن ضروری است

سعید باید به شادی به عنوان همسرش احترام بگذارد و او را «شادی جان» یا «عزیزم»صدا بزند. او به عنوان کوچکترین وظیفه در زندگی متاهلی شان هر روز غروب قبل از آنکه شادی بخواهد به او یادآوری کند، زباله ها را در خارج از منزل بگذارد. از دیگر کارهایی که سعید باید انجام دهد توجه و گوش دادن به صحبت های شادی است. مثلا او باید روزی پانزده دقیقه به صحبت های شادی گوش دهد و در هنگام صحبت کردن هیچ کار دیگری به جز نگاه کردن به صورت شادی انجام ندهد! این کار محاسن زیادی خواهد داشت و از آن جمله بر انگیخته شدن حس علاقه میان آن دوست. همچنین سعید متعهد شود در این مدت در برابر کارهایی که مربوط به زندگی آن هاست با شادی مشورت کند و با یک جمع بندی هر دویشان تصمیم نهایی را برای انجام امور مربوطه بگیرند.

مادر همسرتان نباشید

خانم ها باید بدانند که قرار نیست مادر همسرشان باشند! نباید مرتب به او یاد آوری کنند که، «غذایت را کامل بخور.»، «امروز بارانی است چتر فراموشت نشود.»، «لباس زمستانی بپوش تا سرما نخوری.»، یا حتی وقتی ماشین بنزین ندارد، بگویند «حواست باشد بنزین بزنی که در راه نمانی!» اینگونه جملات را برای خود ممنوع کنند چون نتیجه اش چیزی نخواهد بود جز اینکه زن در نقش مادر برای مرد قرار گیرد و این مسئله بزرگترین ایراد ازدواج با تفاوت سنی معکوس است که باعث می شود مرد بعد از مدتی خلا یک هم فکر و همراه را در زندگی مشترک احساس کند و از زندگی دل بکند!

صحبت همسرتان را قطع نکنید

اصولی ترین راهکاری را که باید مردان بدانند توجه آنان به همسرشان است. باید احترام میان زوجین همیشه باقی بماند. مردان سعی کنند هیچ گاه میان صحبت های همسرشان ندوند، چرا که خانم ها نیاز دارند با فردی -که معمولا آن فرد همسرشان است صحبت کنند و او هم تمام حواسش به آنها باشد! دیگر اینکه آقایان باید بدانند که روی حساسیت های خانم ها نباید مانور داد چرا که به برهم خوردن آرامش آنها خواهد انجامید.
کمی استرس باعث ترشح هورمون های کورتیزول می شود. بررسی های اخیر محققان آمریکایی روی گروهی داوطلب نشان داد، حافظه آن دسته از داوطلبانی که بر اثر استرس میزان تولید کورتیزول در آن ها افزایش یافته بود، نسبت به افرادی که هیچ افزایشی نداشتند، بهبود یافت.
میگنا - به گفته بعضی از محققان، استرس کوتاه مدت آن طور که تصور می شود، بد نیست. بخشی از رویدادهای مهم زندگی از جمله ازدواج کردن، بچه دار شدن و... می تواند پراسترس و هیجان آور هم باشد.

در این مطلب به نقل از «MSN» به چند علت فواید داشتن کمی استرس اشاره شده است.

کمی استرس به زندگی هیجان می دهد: هر چند استرس های طولانی مدت در ایجاد بیماری هایی مانند بیماری قلبی، زخم معده، چاقی معده و اختلال حافظه نقش دارد اما باید دانست که در برخی موارد، کمی استرس می تواند باعث احساس خرسندی یا احساس مثبت در ما شود. به عنوان مثال ازدواج یا پیشرفت شغلی اگر چه همراه با استرس است اما استرس آن منفی نیست زیرا فرد احساس استرس و کمی ترس می کند اما هیجان هم دارد. این نوع استرس به زندگی معنی و امید می بخشد.

کمی استرس فرد را اجتماعی تر می کند: نتایج بررسی های محققان آلمانی در سال ۲۰۱۲ نشان می دهد، افرادی که یا به دلیل سخنرانی یا انجام تست ریاضی دچار استرس می شوند، به طور چشمگیری نسبت به افرادی که تحت موقعیت های استرس زا قرار نگرفته اند، رفتارهای اجتماعی مثبت تری دارند.این افراد اعتماد بیشتری به دیگران می کنند و در جلب اعتماد دیگران نیز موفق ترند.

کمی استرس حافظه را بهبود می دهد: کمی استرس باعث ترشح هورمون های کورتیزول می شود. بررسی های اخیر محققان آمریکایی روی گروهی داوطلب نشان داد، حافظه آن دسته از داوطلبانی که بر اثر استرس میزان تولید کورتیزول در آن ها افزایش یافته بود، نسبت به افرادی که هیچ افزایشی نداشتند، بهبود یافت.

کمی استرس قدرت خلاقیت را تقویت می کند: برای خلاق بودن در هر امری، از جمله نویسندگی، شعرسرایی یا یافتن راهبرد جدید کاری، کمی استرس لازم است زیرا این امر باعث می شود فرد کاملاً روی کار خود متمرکز شود.

کمی استرس فرد را آگاه می سازد: استرس یعنی واکنش هورمونی بدن به خطر؛به عبارت دیگر استرس به ما انرژی فیزیکی و ذهنی می دهد تا بتوانیم با هر نوع وضعیت و شرایطی کنار بیاییم. به عنوان مثال، هنگام رانندگی فرد را نسبت به تهدیدها آگاه تر می کند یا هنگام مصاحبه کاری به فرد جرأت بیشتری می دهد.

کمی استرس سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند: طی آزمایشی که روی نمونه های آزمایشگاهی انجام گرفت، مشخص شد هنگامی که موش ها در معرض استرس خفیف قرار می گیرند، در آن ها انواع سلول های ایمنی فعال می شود.

کمی استرس در بهبود سریع تر بیماری ها نقش دارد: نتایج بررسی ها نشان می دهد بیمارانی که بعد از عمل جراحی دچار استرس های کوتاه مدت می شوند نسبت به دیگران سریع تر بهبود می یابند.
بی پولی خوشایند نیست اما گاه اجتناب ناپذیر است .به اندازه ای که برای شما مقدور است ،خوش بگذرانید و دوستان خود را نیز به جمع تان دعوت کنید. البته آنهایی که از بودن با شما لذت می برند نه آنهایی که رفیق جیبتان هستند. این مسئله برای همه پیش می آید و دلیلی برای خجالت کشیدن و انزوا طلبی نیست.
ایران ناز - به طور خلاصه باید بدانیم که ،داشتن اشتیاق و انرژی جنسی عالی است، اما پس از گذشت 10 سال از ازدواج، این امر رنگ می بازد. این مسئله برای همه پیش می آید .حال جالب است بدانید که اگر خود را به انجام کارهای دیگری که برایشان اشتیاق دارید، مشغول کنید، با انرژی و میل جنسی بیشتری نزد شریکتان باز میگردید.

1. احوال پرسی
با یکدیگر در تماس باشید و احوال هم را جویا شوید. برای یکدیگر یادداشت بگذارید و حتماً در آن قید کنید که چقدر از وجود همدیگر متشکرید .حتی مکالماتی با عبارت های دوستانه و قدیمی مانند" سلام، چگونه روز خود را می گذرانی؟" نیز به طور حتم شریک شما را خوشحال می کند.

2. دوست یابی
زمانیکه اجازه می دهید دیگران وارد دنیای شما شوند ، از فشار روی شریکتان می کاهید . دیگر وی نقش آقا یا خانم همه کاره را بر عهده ندارد و با این کار بار سنگینی از روی دوش وی بر می دارید.

3. سپاسگزاری
شاید این مطلب کمی کلیشه ای به نظر برسد، اما کار می کند. برای هر کار کوچکی که شریکتان برای حفظ رابطه انجام می دهد از او تشکر کنید و سپاسگزار باشید. می توانید این سپاسگزاری را در یک یادداشت بیان کنید یا در دفتر خاطراتتان بنویسید.

هنگامی که شما مراتب سپاسگزاری خود را روی کاغذ می آورید ،خواهید دید که کمتر بد خلق می شوید و دربارۀ مسائل جزئی زیاد سخت نمی گیرید. دیگر فکر نمی کنید که شریکتان کفش هایش را در جاکفشی نمی گذارد چون می خواهد پای شما به آنها گیر کند و گردنتان بشکند .یا اینکه قصد وی از غرق شدن در یک نمایش کارتونی فقط حرص دادن شماست.

4. زندگی پرشور
به طور خلاصه،داشتن اشتیاق و انرژی جنسی عالی است، اما پس از گذشت 10 سال از ازدواج، این امر رنگ می بازد. این مسئله برای همه پیش می آید .

حال جالب است بدانید که اگر خود را به انجام کارهای دیگری که برایشان اشتیاق دارید، مشغول کنید، با انرژی و میل جنسی بیشتری نزد شریکتان باز میگردید تا اینکه بر این مسئله حساس شوید و انواع محرک ها را مصرف کنید یا دائم از این امر دلخور باشید. بنابراین پرشور زندگی کنید و به دیگر کارهای مورد علاقۀ خود بپردازید.

5. خوشحالی بابت داشته ها
منظور این است که از آنچه دارید و هستید ،چه دربارۀ شخصیتتان چه دربارۀ اموالتان، خوشحال باشید .برق دارید؟ آب دارید؟ مواد غذایی در یخچال فراهم است؟ بله، بله، بله؟ خوب، دیگر چه می خواهید. اگر بدانید که یک خانه شگفت انگیز دارید که به خاطر حفظ آن شما و همسرتان از جان و دل مایه می گذارید و کار میکنید، باید شاد زندگی کنید.

6. لذت بردن از اتفاق های کوچک و ساده
از پخت و پز با هم در آشپزخانه یا خوردن ناهار در پیک نیک همراه با بچه روی چمن های حیاط خود درست همان موقع که لباس های شسته شده روی بند رخت مجاورتان در حال خشک شدن است لذت ببرید.

7. نترسیدن از بی پولی
بی پولی خوشایند نیست اما گاه اجتناب ناپذیر است .به اندازه ای که برای شما مقدور است ،خوش بگذرانید و دوستان خود را نیز به جمع تان دعوت کنید. البته آنهایی که از بودن با شما لذت می برند نه آنهایی که رفیق جیبتان هستند. این مسئله برای همه پیش می آید و دلیلی برای خجالت کشیدن و انزوا طلبی نیست.

8. مثبت اندیشی
مبادا فکر کنید که دیگران همیشه سعادتمند هستند و شما خیر. مثبت اندیشی عضلات مغز شما را نوازش می دهد . مهم نیست که شما انسان کاملی هستید یا خیر، به هر حال همین که با هم هستید، برای حفظ و ارتقای خود و رابطه تان تلاش می کنید و از آن لذت می برید ،خود خوشبختی است.


نشانه های عشق شدید مردان به زنان


از همان اول میزان رفت و آمد با خانواده ها را مشخص کنید. سعی کنید عدالت را این وسط رعایت کنید، هم عدالت در بین خودتان و همسرتان و هم انصاف در میزان سر زدن به خانواده ها.
میگنا - در حال حاضر جامعه سنتی ما در حال گذار به مدرنیته است و این موضوع خودش را به بغرنج ترین شکل نشان داده است. از یک طرف زوج های جوان امروزی خیلی بیشتر از قبل برایشان استقلال مهم است و ازطرف دیگر پدر و مادرها همچنان می خواهند با قوانین نانوشته روزگار خودشان با عروس یا دامادشان رفتار کنند.

در این موقعیت عجیب و غریب احتمال ایجاد چالش با خانواده همسر بیشتر و بیشتر می شود. اما اختلاف با خانواده همسر معمولا از کجا نشأت می گیرد و با آن باید چه کار کرد؟

اختلاف از کجا می آید؟

حتما شنیده اید که می گویند ازدواج دختر و پسر تنها پیوند ۲ نفر نیست بلکه پیوند ۲ خانواده است یعنی این که پدر و مادر ما چنان در ما درونی شده اند و پدر و مادر همسرمان چنان در او درونی شده اند که انگار ۲ خانواده با هم ازدواج می کند، نه یک نفر با یک نفر. خانواده های ما مهم ترین عامل شکل گیری شخصیت ما بوده اند. همین می تواند پایه به وجود آمدن مشکلات ارتباطی با خانواده همسر باشد.

۱ - برخورد عاطفی با انتقاد از خانواده

احمد و مینا دو سال است که با هم ازدواج کرده اند. آنها مشکل بزرگی ندارند، فقط مینا از احمد گلایه دارد که چرا احمد «خانواده من را زیر سوال می برد». وقتی که احمد منطقی اشکال های رفتار خانواده مینا را می گوید، مینا یک دفاع عاطفی دارد: «آنها به هر حال خانواده من هستند و آنها را دوست دارم.» مینا حس می کند وقتی خانواده اش زیرسوال می رود انگار خودش زیرسوال رفته است اما احمد می گوید رفتار مینا را روی هم رفته می پسندد و اصلا منظورش زیر سوال بردن او نیست. ما همسرمان را فقط یک آدم مستقل می بینیم اما او به خاطر سال ها زندگی با خانواده اش نمی تواند رابطه عاطفی با آنها را قطع کند. بنابراین وقتی که ما کوچک ترین انتقادی از خانواده همسرمان می کنیم، به خود او هم برمی خورد. همان طور که گفتیم، ما داریم مستقیما به عامل شکل گیری شخصیت همسرمان انتقاد می کنیم و تحمل این برای او سخت است.

۲ - ازدواج دو سیستم بسته و باز با همدیگر

مانی در خانواده ای به دنیا آمده که «قانون» در آن حرف اول را می زده است. خانواده ای با درهای بسته که در آن شرح مسئولیت های هر کسی مشخص بود و اعضای خانواده خیلی رابطه عاطفی با هم نداشتند. آنها حتی وقتی احساساتی می شدند، خیلی حسشان را به هم نشان نمی دادند.

حالا همسر مانی، یعنی المیرا هر وقت حرف خانه مانی می شود به آنجا می گوید «پادگان نظامی». المیرا خودش در یک خانه با درهای باز بزرگ شده است. خانواده ای که در آن همه به هم کار داشتند. المیرا و خواهرش لباس های هم را می پوشیدند. المیرا موقع کنکور برادرش از خود برادرش هم بیشتر استرس داشت. حالا نصف بحث های آنها در خانه انتقاد کردن به شیوه تربیتی خانواده مقابل است.

بحثی که گاهی زیادی بالا می گیرد. هر خانواده ای برای خودش یک دولت است. با قوانین خودش، با شیوه های تربیتی خودش و با شیوه برخورد خودش با مشکلات. حالا تصور کنید که اعضای دو خانواده که قوانینشان از زمین تا آسمان با هم متفاوت است، بخواهند با هم ازدواج کنند؛ مثلا در یک خانواده صمیمیت در نهایت باشد و در یک خانواده به استقلال عاطفی اعضای خانواده از همدیگر خیلی تاکید شود. معلوم است که بالاخره این تلاقی مشکلاتی ایجاد می کند که دامن هر سه خانواده را می گیرد. هم خانواده دو نفره ای که تازه تشکیل شده است و هم خانواده همسران.

۳ - وابستگی شدید به خانواده

احسان از همان بچگی از آن پسرها بود که به «بچه ننه» مشهورند. او بدون اجازه مادرش آب هم نمی خورد. حالا که آن پسر کوچولو بزرگ شده و برای خودش مردی شده است و دارد با سارا زندگی می کند، همچنان برای کوچک ترین تصمیم هایش نظر مادرش را جویا می شود. مادر احسان هم از آن «ننه بچه ها»ست که کاملا از این شرایط راضی است. حالا این وابستگی احسان به خانواده شده است دغدغه سارا و نمی داند چطوری آن را حل کند.

هروقت که یکی از زوجین خیلی بیشتر به خانواده همسرش وابسته باشد، چه از لحاظ فکری چه از لحاظ عاطفی و چه از لحاظ مالی، معمولا مشکلات عجیب و غریب تری در برخورد با خانواده همسر پیش می آید. البته اگر دو طرف هم وابسته باشند باز مشکل وجود دارد و دو طرف بیشتر برای رابطه با خانواده خودشان با همدیگر رقابت می کنند تا این که بخواهند خانواده جدید را به سامان تر کنند.

اختلافات را چطور حل کنیم؟

برای این که مشکلتان با خانواده همسرتان حل شود، حتما شما هم تا به حال چندین و چند توصیه عامیانه و عالمانه شنیده اید؛ مثلا این که «به آن ها رو نده» یا «تکلیفت رو یک بار برای همیشه معلوم کن» یا «تو هم تو مسائلشون دخالت کن» یا «حرفاشون رو از این گوش بشنو و از اون گوش در کن». البته اگر برگردید و زندگی خود این توصیه کنندگان را نگاه کنید، می بینید که خودشان هم در این مورد موفق نبوده اند یا اصلا موضوعیتی برایشان نداشته یا مشکلی با خانواده همسر خودشان نداشته اند یا اصلا مجردند. اما توصیه هایی که در ادامه می آید، از دل روانشناسی ایرانی بیرون آمده است.

۱ - خانواده همسرتان را بشناسید

شناخت خانواده همسر فقط دانستن نام و نام فامیل و تعداد اعضای خانواده و میزان درآمد و تحصیلاتشان نیست. شما باید بدانید که نوع رابطه ای که بر خانواده همسرتان حاکم است کدام است. نوع رابطه را هم همان طور که در بخش علت مشکلات گفتیم، از مرزهایی که بین آدم ها وجود دارد می توانید متوجه شوید. غیر از این باید بدانید چه کسی حرف آخر را در آن خانواده می زند.

باید بدانید قوانین آن خانواده چه شکلی است. باید شخصیت تمام اعضای خانواده همسرتان را بشناسید. این جوری وقتی که مشکلی پیش می آید، حداقل عملیات شناسایی را از قبل انجام داده اید.

۲ - احترام بگذارید

بیشترین چیزی که خانواده همسرتان از شما می خواهند احترام است. البته احترام گذاشتن اصلا به معنای منفعل بودن و غلام حلقه به گوش بودن نیست اما کافی است که شما گاهی خودتان را جای پدر یا مادر همسرتان بگذارید. کسانی که در درجه اول از یک یا دو نسل قبل از شما هستند. بنابراین دیدشان به دنیا جور دیگری است.
در ثانی یکی از اعضای خانواده شان حالا با شما زندگی می کند و یک جورهایی خودشان را هنوز مسئول می دانند. اگر از این دید نگاه کنید، می توانید خیلی از حرف های شاید ناراحت کننده آن ها را زیرسبیلی رد کنید.

۳ - استقلالتان را حفظ کنید

تا وقتی که از لحاظ مالی به خانواده همسرتان وابسته باشید، مجبورید که دخالت های آن ها را تاب بیاورید. پس اول سعی کنید که استقلالتان را حفظ کنید و بعد در مقابل دخالت ها موضع بگیرید. ضمن این که اگر از همان اول و البته با احترام، قوانین خانواده جدیدی را که دارید شکل می دهید به خانواده همسرتان اعلام کنید، یا آن را در رفتارهایتان نشان دهید، در درازمدت کمتر با خانواده همسرتان چالش خواهید داشت.

۴ - برای رابطه با خانواده ها برنامه داشته باشید

از همان اول میزان رفت و آمد با خانواده ها را مشخص کنید. سعی کنید عدالت را این وسط رعایت کنید، هم عدالت در بین خودتان و همسرتان و هم انصاف در میزان سر زدن به خانواده ها.

۵ - اولویت با خانواده جدید است

خیلی وقت ها خود زن و شوهرها درباره رابطه با خانواده همسر با هم مشکل پیدا می کنند. یادتان باشد که شما خانواده جدیدتان را تشکیل داده اید و باید هوای همسرتان را داشته باشید البته آن هم با رعایت احترام کامل به پدر و مادر خودتان.

به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد.

قطع رابطه عاطفی واقعا سخت است و اکثر ما روش درست قطع رابطه را بلد نیستیم. به همین خاطر نه فقط نمی تونیم ناراحتی قطع رابطه رو به حداقل برسانیم، بلکه با رفتارهای اشتباه، اوضاع را بر فرد مقابل سخت می کنیم و خودمان هم وارد وضعیتی می شویم که نمی توانیم رفتارهایمان را نقد کنیم.

برخورد عاقلانه و اخلاقی با کسی که زمانی نگرانمان بوده و دوستمان داشته است، شجاعت می خواهد اما شجاعت همه ماجرا نیست، ما باید بتونیم برای خودمان احترام قائل باشیم و کاری کنیم که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به زندگی برگردند. این راهکارها شما را در راستای خاتمه دان به این نوع روابط کمک خواهد کرد.

1- مسئولیت کامل شروع روند قطع رابطه را برعهده بگیرید:

 اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با نامزدتان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد. وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.

شما دوست دارید این بار را از دوشتان بردارید و جوری رفتار می کنید که بالاخره طرف مقابل بگوید که دیگر بس است و از این رابطه خسته شده اما این رفتار شما تمام تلقی آن آدم از زندگی را به هم می ریزد. طرف مقابل در ابتدا متوجه نمی شود که شما قصد دارید رابطه را قطع کنید و شروع می کند به پرسیدن این سوالات از خودش: آیا آدم ارزشمندی نیستم؟ آیا غیرجذابم؟ شما آرام آرام این احساس را در طرف مقابل به وجود می آورید که مقصر خودش است. شما به درک او ضربه می زنید و او به آنچه احساس می کند، می بیند یا می شنود اطمینان نخواهد کرد. این نوع بلاتکلیفی می تواند آن را در رابطه های بعدی هم فلج کند. دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند.

2- قطع رابطه را رو در رو انجام دهید

در یک قطع رابطه رو در رو ممکن است اشاره های غیرکلامی را حس کنیم که به ما اطمینان می دهند که همچنان قابل دوست داشتن هستیم. هر چیزی جز قطع رو در روی رابطه، این پیام اضطراب آور را در خودش دارد: «تو اهمیت نداری». عده ای ممکن است فکر کنند با ایمیل زدن، پیامک فرستادن می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنند اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه را دریافت کرده چنان ضربه ای وارد می کند که در رابطه های بعدی اثراتش را خواهیم دید.

وقتی شما هیچ توضیحی د رباره دلیل قطع رابطه نمی دهید، طرف مقابل زمانی خیلی طولانی را صرف این مسئله می کند که چه مشکلی داشته و چه اشتباهی کرده است. این آدم بعد از شما به سختی وارد رابطه عاطفی دیگری می شود. بدون یک پایان قطعی، وارد فکرهای بی پایانی می شویم که در اکثر اوقات به افسردگی منجر می شود. جالب است وقتی ما از راه دور قطع رابطه می کنیم دیر یا زود دچار عذاب وجدان می شویم چون بالاخره می فهمیم که چطور به طرف ضربه زدیم و چقدر کم نگرانش بودیم. ممکن است پنج سال بگذرد و بالاخره از کار خودتان خجالت بکشید. این احساس گناه و خجالت بر روابط بعدی شما هم تاثیر می گذارد

نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید. اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتان نگه دارید. مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید

 3- با وقار رفتار کنید

از آنجا که قطع رابطه یک سناریوی بالقوه انفجاری هست سعی کنید پیش از انجام آن به تک تک توهین هایی که خواهید شنید و تک تک فحش هایی که احتمالا خواهید داد فکر کنید. اینجوری موقع دعوا معقول تر حرف می زنید. محترم شمردن طرف مقابل باعث می شود او هم با احترام بیشتری با شما حرف بزند.

4- صادق باشید

نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید. اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتان نگه دارید. مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید. طوری بلا سرش نیاورید که نتواند هیچ رابطه موفق دیگری داشته باشد. نمک روی زخمش نپاشید. این شکنجه است. شما قصد دارید یک پیام را به طرف مقابل برسانید «تو آن کسی که من می خواهم نیستی». همین. پس نباید او را به این نتیجه برسانید که مشکل بزرگی دارد و پر از کمبود است.

5- بی خیال کلیشه هایی مثل «مشکل تو نیستی، منم» شوید

 این جمله های تکراری و بی ربط فقط طرف مقابل را به این نتیجه می رساند که ذره ای احترام برایش قائل نیستید و با دم دستی ترین تکه های فیلم ها و سریال ها با آن برخورد کرده اید. شما به طرف مقابل یک توضیح درست (حتی مختصر) بدهکارید. باید به او توضیح دهید که چرا اوضاع آنطور که می خواستید پیش نرفته است،ضمنا نیاز نیست طرف مقابل را وادار کنید که دلایلتان را بپذیرد، به خصوص که چنین بحث هایی عموما به خشونت منجر می شود.

6- شروع نکنید به تحلیل جزء به جزء ماجرا

 این ایده خوبی نیست چون امکان ندارد به توافق برسید. شما می گویید ماجرا اینگونه رخ داده است و طرف مقابل می گوید نه! نه! ماجرا را اشتباه دیدی ... جور دیگری بود. این رفت و برگشت های مداوم اکثر اوقات به دعوا یا بدتر از آن منجر می شود. بدتر از دعوا این است که شما در بحث ببازید و طرف مقابل شما را وادار به بازگشت کند، آن هم بازگشت به رابطه ای ناکارآمد که خودتان به دنبال پایان دادنش بودید. چطور رابطه عاطفی را تمام کنیم؟

 7- کامل قطع کنید

برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید نگویید که بیا از این به بعد دیدارهای دوستانه داشته باشیم. اینکه به طرف بگویید بیا از حالا به بعد مثل خواهر و برادر باشیم ممکن است احساس گناه شما را از قطع رابطه کم کند اما برای طرف مقابل چیز خوبی نیست. این ممکن است باعث شود او به اشتباه به آینده و بازگشت شما امیدوار شود و این امیدواری جلوی حرکت دو طرف به سمت زندگی بهتر را می گیرد.

8- موقع خداحافظی قدرشناس باشید

 خیلی خوب است که هنگام خداحافظی دوران خوب مشترک را مورد قدردانی قرار دهید و این خوب است که حس ناراحتی تان را (از اینکه امیدهای مشترکتان به رابطه به ناامیدی تبدیل شد) بروز دهید. چنین کارهایی به طرف مقابل ثابت می کند که شخص ارزشمندی بوده است.

9- به تصمیم طرف مقابل اعتراض نکنید

 التماس نکنید تا از تصمیمش صرفنظر کند. وقتی یکدفعه با شما قطع رابطه می کنند بهترین راه این است که بپذیرید این رابطه به پایان کامل خودش رسیده است. اینگونه روند بهبود عاطفی سریع تر می شود. فرد بعد از قطع رابطه، از همه کناره می گیرد اما با گذشت زمان، این کناره گیری اجتماعی کمتر و کمتر می شود و این یعنی شخص در پروسه بهبود قرار گرفته است. این پروسه به شدت حساس است و هر ارتباط یا تلاش برای بازگشت طرف مقابل به او ضربه می زند. اگر به طور ناگهانی یک ایمیل از طرف مقابل به شما برسد ناگهان به او تمایل پیدا می کنید و دلتان می خواهد رابطه دوباره آغاز شود. بنابراین هرگونه ارتباط با شخصی که با شما به هم زده را قطع کنید. نامه ها و کارت پستال هایش را دور بریزید. به او زنگ نزنید و بیخود تلاش نکنید که ردی از او در زندگی تان حفظ کنید.

10- از او شیطان نسازید

 این فقط انرژی خودتان را تلف می کند و باعث می شود متوجه نشوید که به بن بست رسیدن یک رابطه دو نفره، تقصیر هر دو نفر بوده است و بی خیال نقشه انتقام شوید؛ چون این باعث می شود که طرف مقابل بیشتر از قبل در تفکرات شما حضور داشته باشد و این یعنی عقب افتادن روند بهبود.

11- درد را به زور از بین نبرید

بعد از مرگ یک عزیز، پایان یک رابطه بلندمدت یکی از بزرگترین ضربه های احساسی است که شخص می تواند تجربه کند پس کاملا طبیعی و در واقع ضروری است که شخص برای این فقدان سوگواری کند. عشق شما را به شدت آسیب پذیر می کند. اگر اجازه دهید که عاشق شوید می توانید خیلی بد ضربه بخورید. پس درد طبیعی است. هر چه زودتر با این درد روبرو شوید، زودتر می گذرد.

باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید

12- فکر نکنید که بزرگترین عشق روی زمین را از دست دادید

 به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد.

در واقع در روی زمین تعداد زیادی آدم وجود دارند که می توانیم با آنها رابطه خوبی داشته باشیم. البته درست بعد از به پایان رسیدن یک رابطه عاطفی، نمی توانیم اینجور فکر کنیم اما باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید.


منبع: موفقیت
برخی از مردها بدون هیچ قصد و غرضی این دو کلمه را استفاده می کنند و همه تلاش آن آرام کردن شرایط است.
برترین ها: «آرام باش» این عبارت دو کلمه ای به هیچ عنوان کارساز نیست و به مردها توصیه می کنیم تاحد امکان از آن استفاده نکنند. شاید تصور کنید این دو کلمه هیچ گونه بار منفی ندارد اما این دیدگاه شماست و خانم ها اینگونه فکر نمی کنند.

 آنها با شنیدن این جمله خشمشان بیشتر می شود. دلیل آن نیز این است که خانم ها تصور می کنند مردها می خواهند در هر شرایطی از موضع بالا بر اتفاق ها کنترل داشته باشند و با گفتن عبارت «آرام باش» می خواهند او را آرام کنند و اهمیتی به بد بودن شرایط نمی دهند. بنابراین، توصیه اکید می شود که آقایان تا حد امکان از این دو کلمه کوچک در برابر خانم ها استفاده نکنند.

•    بار تحقیرآمیز دارد

به طور مثال، با نامزد یا همسر خود قرار است برای صرف شام بیرون بروید شما تصور می کنید در این موقعیت می توانید در مورد روابط یا مشکلات با هم صحبت کنید اما متوجه می شوید او دوست خود (که شما به هیچ عنوان از او خوشتان نمی آید) را نیز دعوت کرده است. او به شما می گوید: «آرام باش». اما چیزی که شما می شنوید این است: «تو کاملا بی منطق شده ای». این کاملا درست است: بیشتر زنان با شنیدن این عبارت با خود فکر می کنند احساسات آنها هیچ ارزشی ندارد و به همین دلیل، برافراوخته و عصبانی می شوند.

•  به هیچ عنوان کمک کننده نیست

درست است، شما عصبانی هستید. اما بیان عبارت کوتاهی که بیان کننده عصبانیت شما است، برای حل مساله هیچ کمکی نمی کند. بیشتر مردم دوست ندارند احساساتشان به آنها دیکته شود. عبارت «آرام باش» به هیچ عنوان دوستانه نیست بلکه کاملا هم غیرصمیمانه و ناراحت کننده است. مردها با بیان این دو کلمه به ظاهر ساده، آتش دعوا را بیشتر می کنند. پس تصور نکنید با گفتن این عبارت نابودکننده می توانید باعث بهتر شدن اوضاع بشوید.

•    غیر منصفانه است

برخی از مردها بدون هیچ قصد و غرضی این دو کلمه را استفاده می کنند و همه تلاش آن آرام کردن شرایط است. اما برخی از مردها هنگامی که احساس ضعف می کنند از این کلمات سوءاستفاده می کنند و باعث ناراحتی طرف مقابل خود می شوند. هنگامی که مردی خودش عصبانی است و کنترلش را از دست داده است به زن می گوید که آرام باشد و رفتار خود را کنترل کند.

 آنها به خوبی می دانند این جملات باعث عصبانیت زن می شود و به این ترتیب، با این ترفند خیلی راحت، عصبانیت و رفتار بد خود را توجیه می کنند. این یک درماندگی واقعی است و به هیچ عنوان منصفانه نیست. اصولا مردهایی که از این ترفند نابخردانه استفاده می کنند از رفتارهای والدین خود یا اطرافیان الگو گرفته اند و تصور می کنند زنان قدرت کنترل عصبانیت خود را ندارند. اما این مساله صحت ندارد.

اما ما برای خانم ها توصیه ای داریم. اگر مرد شما در مواقع حساس از این دو کلمه سوءاستفاده کرد، خیلی راحت با او موافقت کنید. با آرامش کامل به او بگویید: « بله. من ناراحت و عصبانی هستم و احساسات من ارزشمند هستند.» سپس سعی کنید برای تخلیه احساسات بد خود با دوستی تماس بگیرید یا بیرون بروید و در هوای آزاد کمی پیاده روی کنید. و مراقب باشید دفعه بعد که دوباره با هم یکی به دو کردید، برای تلافی، از این دو کلمه آزار دهنده سوء استفاده نکنید.

از همسرتان توقع بیش از حد نداشته باشید، مخصوصا از نظر اقتصادی همسرتان را در تنگنا قرار ندهید. حد و مرز خواسته هایتان را متناسب با روحیه او مشخص کنید تا ناخودآگاه به وی آزار نرسانید!
اختلاف زن و شوهری در هر زندگی‌ای اتفاق می‌افتد. حتی در زندگی زوج‌هایی که خوشبختند و عقدشان در آسمان‌ها بسته شده است . آنچه بسیار حائز اهمیت است و به عبارتی تفاوت همسران در دعوا می باشد سبک دعوا است. روان شناسان معتقدند: هر کدام از همسران سبک خاصی برای دعوا دارند! برخی از این سبک‌ها می‌توانند بسیار مخرب باشند، اما با این وجود، بسیار استفاده می‌شوند! "

سبک دعواهای همسران عبارتند از:

انتقاد : انتقاد یعنی حمله مستقیم به شخصیت همسر. انتقاد با کلمه «تو» شروع می‌شود، «تو باید تا حالا لباس‌های من رو می‌شستی. تو که می‌دونستی من امروز جلسه دارم. تو خیلی بی‌ملاحظه هستی» در انتقاد، ما طرف مقابلمان را کاملاً متهم و در مورد شخصیتش قضاوت می‌کنیم. شاید بهتر باشد که به جای انتقاد، از همسرمان شکایت کنیم. شکایت یعنی اینکه به جای زیر سوال بردن شخصیت او، به یک رفتار خاص اعتراض کنیم، ضمن اینکه شکایت با کلمه «من» شروع می‌شود. «من دوست داشتم که امروز تو لباس‌هام رو می‌شستی تا توی جلسه مرتب‌تر به نظر بیام». البته بعضی وقت‌ها چند تا شکایت پشت سر هم، دقیقاً همان قدر منفی است که انتقاد کردن؛ یعنی اینکه یک طرف قضیه شروع می‌کند به شکایت کردن از تمام رفتارهایی که از اول ازدواج تا حالا از آن‌ها ناراحت است. آخرین فرق شکایت و انتقاد هم این است که انتقاد خیلی مبهم است؛ یعنی معلوم نیست شما دقیقاً چه چیزی از طرف مقابل می‌خواهید: «تو اصلاً به فکر من نیستی». شکایت صراحت بیشتری دارد و دقیقاً معلوم است که چه حوزه‌ای از رفتار طرف مقابل را در بر می‌گیرد: «از اینکه امروز توی مهمانی جلوی چشم دیگران، بحث آشپزی بد مرا پیش کشیدی ناراحتم».

سرزنش : سرزنش خیلی به انتقاد نزدیک است. اما در برخی موارد سرزنش ما واقعاً شروع می‌کنیم به بی‌احترامی و خردکردن شخصیت طرف مقابل. جملاتی که در این رابطه استفاده می‌شوند، دقیقاً قلب طرف مقابل را نشانه می‌روند و او را آزرده می‌کنند. غیر از بی‌احترامی، کارهای دیگری هم برای سرزنش کردن طرف مقابل می‌شود انجام داد! مسخره کردن و استفاده از زبان بدن مثل پوزخند زدن یا برگرداندن نگاه، دو مورد از معمول‌ترین این کارهای ناپسند هستند. بعضی از شوخی‌های خصمانه هم دقیقاً کار سرزنش را انجام می‌دهند و به همان اندازه منفی هستند. بعضی از زنها و شوهرها فکر می‌کنند که چون با هم ازدواج کرده و صمیمی هستند، می‌توانند با هر لحنی با همسرشان صحبت کنند، اما در واقع نیاز به احترام، یکی از نیازهای روان‌شناختی همه انسان‌ها در همه موقعیت‌هاست و ربطی به زن و شوهر بودن ندارد.

جبهه‌گیری : بالاخره وقتی که از یک طرف انتقاد می‌شود یا کسی را سرزنش کنند، او هم ساکت نمی‌ماند. در معمول‌ترین حالت او هم جبهه‌گیری می‌کند و سرزنش را با سرزنش جواب می‌دهد. جبهه‌گیری واقعاً می‌تواند یک زندگی زناشویی را فلج کند. مشاجره که بالا می‌گیرد، واقعاً دیگر کسی روی منطق حرف نمی‌زند و فقط خرد کردن طرف مقابل اهمیت دارد. شانه‌خالی کردن از زیر بار مسئولیت، بهانه‌آوردن برای توجیه رفتار، مخالفت با تمام حدس‌های همسر و تکرار حرف‌های گذشته انواع و اقسام جبهه‌گیری هستند.

سکوت : مردها معمولاً از این روش برای خاتمه دعوا استفاده می‌کنند. اما زن‌ها فکر می‌کنند که سکوت به معنای خصومت و بی توجهی است. سکوت معمولاً دعوا را بدتر می‌کند، چون بحث منطقی با کسی که اصلاً «در خانه نیست» غیرممکن است! زوج‌های جوان و مخصوصاً مردها باید بیاموزند که سکوت راه حل خوبی برای رفع مشکلات نیست و باید با مذاکره همه چیز را حل کرد.

سخت گیری نکنید و تعصب خشک نداشته باشید، مشکلات را جدی نگیرید و به طور کل با مسایل سخت گیرانه برخورد نکنید، نا امیدانه با همسرتان صحبت نکنید و به او نگویید که "نمی توانی”‌‌ یا "نمی شود!”

اگر می خواهید از دعوا خلاص شوید!

- با یکدیگر واضح و صریح صحبت کنید، ناراحتی های خود را صریح و گویا به همسرتان بگویید، هرآن چه شمارا ناراحت و عصبانی کرده است را در کمال آرامش و متانت برایش بیان کنید، خواسته ها و توقعات خود را دقیق و جز به جز برایش شرح دهید. در مقابل به گونه ای انعطاف پذیر باشید و انتقادپذیرانه برخورد کنید تا او هم بتواند به راحتی مشکلات و خواسته هایش را بیان کند. درشناخت یکدیگر کوشا باشید و به همدیگر در این زمینه کمک کنید.

- به صورت طنز با یکدیگر صحبت کنید، شوخ طبع باشید و از جملات و کلمات طنز حداکثر استفاده را بکنید. مواظب باشید که شوخی ها و جملاتتان تحقیرکننده و توهین آمیز نباشد!

- بر سر اختلاف هایتان توافق کنید، سعی کنید با صحبت و گفتگوی منطقی و عاقلانه، بر سر هر موضوعی که با هم اختلاف دارید به نقطه مشترکی برسید که هر دو احساس رضایت کنید. با کمی انعطاف و ازخود گذشتگی دوطرفه می شود بر سر اختلافات عمیق به توافق رسید. سپس از آن زمان به بعد به شیوه توافقی رفتار کنید.

- وقت بیشتری را با هم بگذرانید، بعضی از زوج های جوان آن قدر از یکدیگر فاصله گرفته اند که دیگر علاقه ای نسبت به هم احساس نمی کنند، تنها به تفریح و میهمانی می روند و در خانه کم تر با یکدیگر صحبت می کنند. یک زوج ایده آل باید همه جا و هرلحظه از حال یکدیگر با خبر باشند و از حداکثر زمان برای با هم بودن استفاده کنند و بیشتر به گفتگو بپردازند،میگناir شوخی کنند، آشپزی کنند با هم مطالعه کنند یا به هر کار مشترکی که هر دوعلاقه دارند مشغول شوند. مهم این است که در کنار یکدیگر لحظات خوشی داشته باشند زیرا در کنار هم بودن علاقه ایجاد می کند، محبت را بیشتر می کند و زن و مرد می توانند بیشتر با یکدیگر تعامل داشته باشند. البته باید یادآور شد که ارتباط ها باید بر مبنای محبت ورزی، فداکاری و ابراز علاقه باشد نه دعوا و جرو بحث.

- با یکدیگر با احترام و ادب رفتار کنید، فحش و ناسزا ندهید و از گفتن کلمات ناشایست بپرهیزید. با عصبانیت و تندخویی بایکدیگر رفتار نکنید و سعی کنید رفتارتان محبت آمیز و سخنانتان همراه با مهربانی و خوش رویی باشد.

- از جملات "دوستت دارم”‌، "تو بهترین فرد زندگی من هستی”‌ و جملات مشابه به موقع و هنگام انتظار استفاده کنید.

- اشتباه های خود را بپذیرید و به موقع از همسرتان عذرخواهی کنید.

- هرگاه از همسرتان انتقاد می کنید از کارهای خوب او تعریف کنید، اما به گونه ای این کار را بکنید که برایش مشتبه نشود قصد فریبش را دارید!

- با خانواده همسرتان رفتار خوب و متعادلی در پیش بگیرید، یادتان نرود که خانواده همسر شما خانواده دوم خود شما می باشند.

- پشت سر همسرتان و خانواده او نزد دیگران بدگویی نکنید، بهتر است اگر مشکلی دارید با خود آن ها در میان بگذارید. کادو، هدیه

- همسرتان را به شیوه های مختلف غافلگیر کنید، برای مثال، قبل از آمدن او به خانه، مقدمات یک جشن با شکوه (دونفره یا همراه با فرزندان) را فراهم کنید و غذا و موزیک یا فیلم مورد علاقه همسرتان را تهیه کنید و سپس به او تماس بگیرید و بگویید که کمی کسالت دارید و در خانه استراحت می کنید، هنگامی که وی وارد خانه شد با روی خوش به پیشوازش بروید و به گونه ای جذاب و متنوع از او استقبال کنید سپس جشن با شکوهتان را آغاز نمایید.

- رفتارهایی که همسرتان را آزار می دهد ترک کنید یا به گونه ای انجام دهید که احساسات او کم تر تحریک شود.

- سخت گیری نکنید و تعصب خشک نداشته باشید، مشکلات را جدی نگیرید و به طور کل با مسایل سخت گیرانه برخورد نکنید، نا امیدانه با همسرتان صحبت نکنید و به او نگویید که "نمی توانی”‌ یا "نمی شود!”‌

- در مشکلات یکدیگر شریک باشید، مشکل همسر شما، مشکل شما هم هست حتی اگر مربوط به خانواده وی باشد بازهم شما موظفید تا از هر کمکی دریغ نکنید. نسبت به موفقیت و شکست های همسرتان حساسیت و واکنش صحیح نشان دهید و در مواقع ناراحتی وضعیت او را درک کنید و دلجویی نمایید.

- از همسرتان توقع بیش از حد نداشته باشید، مخصوصا از نظر اقتصادی همسرتان را در تنگنا قرار ندهید. حد و مرز خواسته هایتان را متناسب با روحیه او مشخص کنید تا ناخودآگاه به وی آزار نرسانید!

- برای انجام کارها از او رخست بجویید، همسر شما شریک زندگی شماست و شایسته است هنگام اتخاذ تصمیماتی که زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد با وی مشورت کنید و نظرش را جلب کنید.

- نگذارید نقش شما در زندگی همسرتان و نقش همسرتان در زندگی شما کم رنگ شود، همواره در زندگی مشترک تاثیرگذار باشید و نقش همسری خود را ایفا کنیدو نگذارید همسرتان احساس کند که در زندگی شما نقش و مسئولیتی ندارد.

منابع: سپیده دانایی/میگنا/پرشین وی/سلامت نیوز متاسفانه برخی باورهای غلط وجود دارند که باعث می‌شوند افراد فریب خوردن خود را غیرممکن بدانند و گمان کنند گول خوردن و ضرر کردن فقط برای دیگران رخ می‌دهد.

در این جا می‌خواهیم برخی از این باورهای غلط را بررسی کنیم. من حواسم جمع است

 این باور نادرستی است

از قدیم گفته‌اند دست بالای دست بسیار است. بالاخره در این دنیا کسی پیدا می‌شود که از ما باهوش‌تر، زرنگ‌تر یا مکار‌تر باشد. به نظر من، به محض این که طرف مقابل در دوستی‌ها خصوصا دوستی‌های خیابانی، در خواست پول، بصورت قرض و وام یا وجه دستی، کارت اعتباری یا کارت بنزین، سوییچ اتومبیل، تنها ماندن با ما در یک خانه و به قول معروف در یک مکان در بسته و به دور از انظار عمومی، یا درخواست هر چیز دیگر مانند یک شیء یا هدیه یا ... کرد جدا باید به او شک کرد.

بدیهی است که این درخواست‌ها بعد از جلب اعتماد صورت می‌گیرد نه از همان ابتدا. این جلب اعتماد هم متاسفانه با ابراز محبت‌های دروغین کلامی، یا خریدن یک هدیه، با وعده خواستگاری و ازدواج یا هر وعده دیگر انجام می‌شود. دختر یا پسری که در مقابل چنین فریب‌هایی قرار می‌گیرد از روی خجالت و رودر بایستی یا از روی ترس از آبرو و گاهی هم ناهشیاری و بی‌خبری، به درخواست طرف مقابل تن می‌دهد و گاهی یک عمر زیان و پشیمانی را به جان می‌خرد. خصوصا افرادی که کمبود توجه و کمبود محبت دارند بیشتر در دام ابراز محبت و توجه‌های کاذب گرفتار می‌شوند چون چیزی که آنها را در رابطه نگه می‌دارد تنها نیرنگ طرف مقابل نیست بلکه نیاز خود آنهاست. بنابراین حواستان باشد که خود و نیازهایتان را خوب بشناسید و یادتان باشد که کمتر کسی است که در خیابان عاشق شما شود مگر آنکه یا کمبودهای بسیار داشته باشد و یا دروغگوی ماهری باشد.

افراد در خانواده خود رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند و نگاه و بینش و بسیاری از باورها و اعتقادات آنها در خانواده شکل می‌گیرد. اگر متوجه شدید که طرف مقابل شما یعنی کسی که در خیابان با او دوست شده‌اید با خانواده‌اش خیلی تفاوت دارد کمی به او شک کنید

خانواده و بستگان طرف مقابل اهمیتی ندارند افراد در خانواده خود رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند و نگاه و بینش و بسیاری از باورها و اعتقادات آنها در خانواده شکل می‌گیرد. اگر متوجه شدید که طرف مقابل شما یعنی کسی که در خیابان با او دوست شده‌اید با خانواده‌اش خیلی تفاوت دارد کمی به او شک کنید.

منظور این نیست که همه افراد باید عینا مانند خانواده‌شان باشند، اما تفاوت‌های فاحش در طرز حرف زدن و لباس پوشیدن، و تفاوت جدی با خانواده در رفتار و منش معمولا نشان از نوعی بازیگری، به منظور فریب طرف مقابل دارد. ضمن این که خدمات اجتماعی در کشور ما طوری است که تقریبا تا پایان عمر نیاز ما را به حمایت‌های خانواده‌ها در ازدواج، تحصیل، زایمان و ... حفظ می‌کند و خانواده‌ها در زندگی ما تا حد زیادی دخیل هستند و این بدان معناست که نمی‌توان کسی را بدون خانواده‌اش خواست و در نظر گرفت. افرادی که خانواده‌شان را پنهان می‌کنند، محل زندگی‌شان را قایم می‌کنند، اطلاعات جامعی در باره مواد مخدر و بزهکاری‌ها دارند معمولا (نه همیشه) خانواده‌های مسئله‌داری دارند.

گذشته طرف مقابل مهم نیست

افراد به مرور زمان تغییر می‌کنند و امکان رشد برای هر کسی فراهم است. اما این بدین معنا نیست که گذشته آنها مهم نیست و اهمیتی ندارد. چون در برخی موارد اعمال و رفتارهای فرد در گذشته، به همان گذشته ختم نمی‌شود و اثر و نتایج آن تا به امروز و حتی برای آینده باقی می‌ماند. از نظر روانشناسان، تغییر واقعی فرد، علائمی دارد، بنابراین اگر گذشته فردی تا حدودی ناهنجار بوده حتما قبل از اینکه با او وارد ارتباط جدی بشوید لازم است روانشناس او را دیده باشد.
متاسفانه افرادی هستند که در گذشته دزدی کرده یا مبتلا به بیماری یا اعتیاد بوده‌اند یا خدای ناکرده روابط نامشروعی داشته‌اند که منجر به حامله شدن و فرزنددار شدن دختری شده است، چنین کارهایی به هر حال عواقب و تبعاتی دارد که تا پایان عمر دامن‌گیر فرد می‌شود. بنابراین گذشته افراد،میگناirخصوصا اگر پای رابطه محکمی مانند پیوند ازدواج در میان باشد، مهم است. اگر هم خبری از ازدواج نباشد، گذشته فرد می‌تواند نشان دهنده رفتار فعلی فرد با خود شما و نوع رابطه‌ای باشد که با شما برقرار خواهد کرد.

طرف مقابلم را تغییر خواهم داد

هیچ کسی حتی همسر را نمی‌توان تغییر داد مگر آن که خود او بخواهد. ضمن این که تغییر کار سختی است و هر کسی حتی وقتی خود می‌خواهد، اگر عزم جزمی نداشته باشد نمی‌تواند به راحتی عوض شود. بنابراین، این طرز تفکر که قادرید کسی را تغییر بدهید کنار بگذارید و خود را درگیر تغییر دادن کسی که به هر دلیلی سر راهتان قرار گرفته نکنید. برخی از افراد برای جلب حس ترحم و دلسوزی یا برانگیختن حس انسان دوستی و اقتدار شما تا با شما آشنا می‌‌شوند می‌خواهند شما را در وضعیتی قرار دهند که گمان کنید آنها بدون شما می‌میرند و نمی‌توانند رشد کنند.
دوستی با چنین افرادی چه خیابانی و چه غیر خیابانی، اشتباه است. هر کسی مسئول تغییر دادن خود است و نباید مانند انگل، برای تغییر به دیگران تکیه کند و از آنها تغذیه نماید. وقتی کسی چنین جایگاهی برایتان قائل می‌شود متوجه باشید که یا دروغ می‌گوید و یا قصد دارد شما را نردبانی کند و از آن بالا برود یا به هر طریقی انرژی شما را بمکد.

ازدواج ما با بقیه فرق دارد

 اکثر ما آنقدر از این که گول بخوریم بدمان می‌آید که وقتی در معرض سوء استفاده یا فریب قرار می‌گیریم ترجیح می‌دهیم بگوییم که رابطه ما متفاوت است! در حالی که اگر کمی دقت کنیم متوجه می‌شویم که چنین نیست و این رابطه هم همان الگوی روابط دیگر را دارد و به اصطلاح خون ما رنگین‌تر از دیگران نیست! ازدواج‌های خیابانی معمولا بدون شناخت کافی، بدون آشنایی با بهترین و بدترین ویژگی‌های طرف مقابل، بدون خرد و دانایی کافی انجام می‌شوند و متاسفانه اکثرا منجر به جدایی و طلاق خواهند شد.

به نظر شما اگر کسی در محل کار، در بین فامیل و دوست و آشنا، در محل تحصیل و در بین همسایه‌ها و اقوام دورتر اعتبار کافی دارد، چرا در خیابان باید به دنبال همسر بگردد؟ و اگر در خیابان به دنبال همسر است، یا از کسی خوشش آمده، چرا برای ازدواج، اقدام عملی نمی‌کند و مدام امروز و فردا می‌کند؟

معمولا افرادی که در خیابان به دنبال جنس مخالف می‌گردند، او را برای دوستی، وقت گذرانی، سرگرمی و در بهترین حالت برای شناخت جنس مخالف و نه ازدواج می‌خواهند. بهتر است خود را گول نزنیم و رابطه‌مان را بیهوده رابطه‌ای برتر از روابط دیگران نشماریم و همیشه هوشیار باشیم.

 منبع: دنیای زنان
شما می توانید با آرامش و خونسردی ، آن گونه که می پسندید ، رفتار کنید تا شاید آرامش و خونسردی شما به او هم منتقل شود . با او لجبازی و مجادله نکنید . اگر یک بار با تندی و خشونت او را مجبور کردید که دست از وسواس های خود بردارد ، به خود غره نشوید و از ادامه ی رفتارهای خشن و تحمیلی بگذرید .
میگنا - دختر جوان و تحصیل کرده ای با مرد جوانی که او نیز تحصیلات دانشگاهی داشت و از موقعیت اجتماعی خوبی نیز برخوردار بود به قصد ازدواج باب آشنایی گشوده بود . به این دختر گفته بودند که مرد جوان سابقه ی ناراحتی خلقی از نوع اختلال دو قطبی دارد .در حال حاضر مرد جوان تحت درمان و کنترل بود . دختر جوان که به این مرد دلبستگی پیدا کرده بود تصمیم گرفت که به ارتباط خود با او ادامه بدهد و ناراحتی روانی او را به خوبی هایش ببخشد . روزی پیش از آن که آن ها به عقد هم درآیند ، بر سر موضوع کوچکی مرد جوان چنان برآشفته و تحریک شد که دختر خانم « عطایش را به لقایش بخشید » و ارتباط خود را با او قطع کرد و موقتا از ازدواج منصرف شد .

ما در این مقاله برآنیم تا به دو پرسش پاسخ دهیم :

آیا کسی که بیماری روانی دارد نمی تواند ازدواج کند ؟

و چگونه با بیماری روانی همسرمان مدارا کنیم ؟


یک فردی که متخصصان ، مشکل او را "روان " وی تشخیص داده اند نیز می تواند مثل هر کسی ازدواج کند ، به شرط آن که قبل از ازدواج از پرونده ی پزشکی خود اطلاعات کاملی به همسر آینده ی خود بدهد . شاید به خاطر امتیازات مثبتش ، همسر آینده ی او بیماری روانی او را بپذیرد و به او کمک کند تا تحت مراقبت درمانی بهتر نیز قرار بگیرد .

در کنار اقدامات گوناگون درمانی ، بخشی از مراقبت درمانی توسط همسر بیمار صورت می گیرد که توسط تیم درمانگر به او آموخته می شود . مثلا در مورد کسی که خیلی سریع تحریک می شود بهترین کار این است که به جای بحث و مجادله ی بی حاصل و تحریک کننده ، سعی کنیم تا حواس او را از موضوع بحث برانگیز منحرف کنیم .

اختلالات روانی همواره به معنای جنون نیست هر چند که از شایع ترین ناراحتی های روانی افسردگی است که غالبا بدون علایم جنون است . در کنار سایر اقدامات درمانی که توسط کادر پزشکی انجام می شود ، همسر بیمار افسرده نیز می تواند با رفتار تأیید آمیز و تشویق بیمار و اجتناب از انتقاد ، در بهبودی او کمک شایان توجهی بکند . کسی که افسرده است مدام از خود انتقاد می کند و به دلیل اعتماد به نفس بسیار ضعیف شدیدا با انتقاد دیگران امید خود را به بهبودی و زندگی از دست می دهد .

در رفتارهای آدم افسرده باید کارهای مثبت و پسندیده ی او را « رصد » کرد و مورد تشویق قرار داد. تمجید و تشویق بیمار افسرده باید جدی و صادقانه باشد و گرنه تشویق های مصلحتی و ساختگی از سوی بیمار افسرده که بدبین است ، تمسخر تلقی خواهد شد و زخم تازه ای بر اعتماد به نفس رنجور او وارد خواهد کرد . پس در عمل کردهای بیمار افسرده دقت کنید تا رفتار مثبتی را از او پیدا کنید و صمیمانه تحسین کنید .

بیمار افسرده به طور ناخودآگاه از حوادث غم انگیز استقبال می کند تا بتواند خلق محزون خود را توجیه کند . او به دلیل این که به خود ایراد می گیرد ، رفتارهای دیگران را هم نسبت به خود با دید انتقادی نگاه می کند و به همین دلیل ممکن است همواره کار را به جرو بحث بکشاند

لحن صحبت او همیشه شکوه آمیز و کسل کننده است . او ناآگاهانه وضعی به وجود می آورد تا از او ایراد بگیرید و آن گاه مدام به شما می گوید که چرا از او عیب جویی می کنید . او در حالی که به شدت از خود انتقاد می کند با کوچک ترین انتقاد دیگران چنان ناامید می شود که انگار می خواهد دست به خودکشی بزند .

مراقب باشید تا در « تله » ی جرو بحث های بیهوده ی او نیفتید . به هنگام شدت یافتن اختلالات هیجانی و روانی از خوددرمانی و اتکای بیش از حد به تجربیات شخصی پرهیز کنید و حتما از کمک پزشکان و متخصصان مربوطه بهره مند شوید .

شما مطمئنا به عنوان همسر، کار زیادی دارید که در این رابطه انجام بدهید پس وظیفه ی پزشکان و روان شناسان را به عهده ی خودشان بگذارید . از اختلالات شایع دیگر روانی که همسران می توانند نقش قابل توجهی در درمان داشته باشند بیماری وسواس است .

وسواس های عملی به صورت رفتارهای تکرار شونده ، بی حاصل ، مزاحم و آزاردهنده ؛ مثل شست و شوی بیش از حد از ترس « نجس و پاکی » چک کردن بیش از حد در خانه یا اجاق گاز که مبادا باز مانده باشد ،شمارش افراطی برای کنترل دقیق ، سخت گیری بیش از اندازه از ترس این که مبادا اشتباهی رخ بدهد ، مدام به اهل خانه « تذکر » خسته کننده و « اعصاب خردکن » دادن و افراط در امر نظافت که خود منجر به آسیب بدنی می شود از جمله رفتارهای وسواسی است که موجب اذیت کسانی می شود که با این بیمار زندگی می کنند . در کنار دادن خدمات تخصصی به او ، مراقب باشید که درگیر جرو بحث با آدم وسواسی نشوید .

شما می توانید با آرامش و خونسردی ، آن گونه که می پسندید ، رفتار کنید تا شاید آرامش و خونسردی شما به او هم منتقل شود . با او لجبازی و مجادله نکنید . اگر یک بار با تندی و خشونت او را مجبور کردید که دست از وسواس های خود بردارد ، به خود غره نشوید و از ادامه ی رفتارهای خشن و تحمیلی بگذرید .

بیماری روانی همسر

فرد وسواسی چون به خود اطمینان ندارد ، ممکن است بسیار بیش از معمول به درخواست دیگران عمل کند ، اما شرط اول آن است که با خونسردی ، خوشرویی و در عین درک مشکل او و احترام به نگرش و نگرانی های او اطمینان خاطر را به او منتقل کنید تا هر چه بیش تر از شما بخواهد که به او کمک کنید . کسی که به طرز غیر عادی نگران است که مبادا بیماری جسمی خطرناکی داشته باشد ، کسی که ترس های بیهوده ای دارد که به نظر شما نامعقول و عجیب می آید ، کسی که بدون هیچ دلیل مشخصی از بیماری جسمی شکایت می کند در صورتی که همه ی آزمایش هایش نشان از سلامت او دارد و پزشکان گفته اند که ناراحتی او « اعصابش است » ، کسی که خواب های آشفته دارد و بیهوده می ترسد که مبادا خواب هایش در بیداری « تعبیر شود » و در موارد مشابه دیگر ، بیمار، خود نمی داند که ترس هایش جدی نیست . او قصد آزار کسی را ندارد . اگر چه به دلیل این ترس های بیهوده و عصبی هم خود رنج می برد و هم باعث عذاب نزدیکان خود می شود اما هیچ تعمدی در این کار ندارد .

مهم ترین کار شما این است که رنج و عذاب او را جدی بگیرید و به صرف این که « جواب آزمایش هایش سالم است » او را به تنبلی و ادا درآوردن محکوم نکنید ، اگر چه هر آدم بیماری توجه محبت آمیز دیگران را به خود جلب می کند و بیماری ، او را از بعضی تکلیف ها معاف می کند .

زمانی را تجسم کنید که خیلی خسته هستید یا کسالتی دارید. یک مرد عاشق در چنین شرایطی به جای اینکه به جان شما غرغر کند و از شما توقع داشته باشد که برایش غذا آماده کرده و خانه رامرتب کنید به شما می‌گوید عزیزم برو استراحت کن و هنگامی که شما در حال استراحت کردن هستید...
مجله زندگی ایده آل: حس محبت و دوست داشتن یک ودیعه الهی است که در وجود همه انسان‌ها قرار داده شده و هر کسی بنا بر شخصیتی که دارد این حس را به گونه‌ای متفاوت بروز می‌دهد. در زندگی همه ما بارها پیش آمده که از خودمان می‌پرسیم آیا همسرم یا نامزدم مرا واقعا دوست دارد؟ اما رسیدن به پاسخ این سؤال برای خیلی از ما دشوار است چون اخلاقیات آقایان و بروز احساسات درونی‌شان در بیشتر مواقع با خانم‌ها متفاوت است و بالطبع نشانه‌های دوست داشتن و ابراز علاقه برای مردان شباهتی به روش‌های زنان ندارد. برخی ویژگی‌ها به صورت ذاتی در وجود انسان‌ها قرار دارد که البته بنابر شرایط حاکم بر محیط زندگی شکلی به خود می‌گیرد. به هر حال هیچ‌وقت این موضوع را فراموش نکنید که هر انسانی روش منحصربه‌فردی برای ابراز علاقه دارد و نمی‌توان توقع داشت که مردها هم مانند زنان احساسات‌شان به راحتی روی زبا‌ن‌شان بچرخد. آقایان بیشتر با رفتارهای‌شان به شما نشان می‌دهند که چقدر به شما اهمیت می‌دهند و چقدر شما را دوست دارند.

چقـدر همسـرتان را می‌شناسید؟

مهم‌‌ترین نکته‌ای که باید در این قسمت به آن توجه کنید این است که از خودتان بپرسید چقدر همسرتان را می‌شناسید و تا چه حد به روحیات او آشنایی دارید. هرچه شناخت شما نسبت به همسرتان بیشتر باشد می‌توانید به میزان علاقه او نسبت به خودتان پی ببرید پیش از هر چیز باید چند اصل را به خاطر بسپارید.

1. مردان به طور ذاتی دارای ویژگی‌ حامی و پشتیبان بودن هستند و به همین دلیل هرچه میزان علاقه‌ای که به شما دارند بیشتر باشد سعی می‌کنند از شما حمایت کنند اما فراموش نکنید که نحوه حمایت مردان از خانواده با نحوه حمایت زنان کاملا متفاوت است.

2. هیچ‌وقت راجع به مردی قضاوت نکنید چون اصولا زن‌ها وقتی می‌خواهند درباره موضوعی قضاوت کنند خودشان را جای آن شخص یا آن موقعیت قرار می‌دهند در صورتی که این روش اصلا صحیح نیست.

3. سعی کنید پیش از اینکه صفتی را به همسرتان نسبت دهید دلیل کاری را که انجام داده جویا شوید با این کار می‌توانید او را بهتر درک کنید ضمن اینکه با نسبت دادن صفتی خاص به همسرتان دردی از شما دوا نخواهد شد.

معرفـی چنـد نشانـه اصلـی

در این قسمت نشانه‌هایی را به شما معرفی می‌کنیم که با آنها به میزان علاقه همسرتان نسبت به خودتان پی خواهید برد و در ادامه ویژگی‌های اخلاقی او را عنوان می‌کنیم که به شناخت شما کمک می‌کند.

1. منتظر تلفن شماست

 یکی از ویژگی‌های مرد عاشق این است که در هر شرایطی دوست دارد وقت خودش را با شما سپری کند حتی وقتی که پیش یکدیگر هم نیستید به فکر شماست و ترجیح می‌دهد با تلفن یا پیامک با شما در ارتباط باشد. هرچند که بیشتر آقایان زیاد از تلفن صحبت کردن خوش‌شان نمی‌آید اما اگر قرار باشد با همسری که دوستش دارند صحبت کنند چندان هم از این کار بدشان نخواهد آمد و حتی منتظر تماس شما می‌شوند و با این کار به شما نشان می‌دهند که دوست‌تان دارند.

مردی باسلیقه و مغرور است. معمولا خیلی به سر و وضعش می‌رسد و نگران ظاهرش است. او یک مرد خوش‌لباس است که کیفیت و تجمل را دوست دارد. دوست دارد محل زندگی‌اش دنج و قشنگ و با امکانات رفاهی باشد. از تمجید و ستایش کردن خجالت نمی‌کشد و از این بابت بسیار راحت است. او دلش می‌خواهد متفاوت‌‌ترین، کم‌نظیرترین و تاثیربخش‌ترین چیزها را داشته باشد. سخاوتمند است و در مورد پول دست و دلباز است. او عاشق چیزهایی مثل گل، موسیقی ملایم، رستوران‌‌های دنج و مهمانی‌های مجلل است.

2. سعی می‌کند آراسته باشد

وقتی قرار است شما را ببیند به خودش می‌رسد و دوست ندارد شما او را خسته و نامرتب ببینید همان‌‌طور که خودش هم دوست ندارد شما خسته و نامرتب باشید. مردی که سعی می‌کند در کنار شما بی‌عیب و نقص به نظر بیاید حتما شما را خیلی دوست دارد و برای شما ارزش قائل است و همیشه بهترین‌ها را برای‌تان فراهم خواهد کرد. چون آرامش و آسایش شما برایش مهم است به‌خصوص در مواقعی که قرار است به دیدار دوستان یا اقوامش بروید، او سعی می‌کند طوری لباس بپوشد که شما راضی باشید. اینها همه از نشانه‌های دوست داشتن به روش مردانه است.

او تقریبا همیشه هدفی دارد که برای نیل به آن سخت می‌کوشد. توقعش در عشق آن است که شما هر آنچه را در توان دارید انجام دهید و کمک کنید او به هدفش برسد. امنیت خاطر خیلی برایش اهمیت دارد. اگر می‌خواهید چنین مردی عقاید و خواسته‌های شما را مدنظر قرار دهد باید بیاموزید که در رابطه با او سیاستمدار باشید زیرا او به سیاست و تدبیر و کاردانی احترام می‌گذارد. آنچه دوست ندارد شورش و نافرمانی است. می‌تواند به طرزی خارق‌العاده حامی و پشتیبان شما باشد. جاه‌طلب است او سرسپرده شما نخواهد شد مگر آنکه بداند شما آماده‌اید سرسپرده او و اهدافش شوید.

3. وقتی از سرکار به منزل برمی‌گردد

از نشانه‌های حمایت و دوست داشتن بعضی از مردها، این است که هنگامی که از محل کار به منزل برمی‌گردند سعی می‌کنند خستگی‌های محل کارشان را با خود به خانه نیاورند چون نمی‌خواهند محل آسایش خودشان را با درگیری‌های محل کاری‌شان خراب کنند. شاید به نظر شما بیاید که بهتر است در مورد مشکلات و جزئیات کار همسرتان اطلاع داشته باشید اما همیشه اینگونه نیست و گاهی پیش می‌آید که برخی از مردان ترجیح می‌دهند شما را درگیر حاشیه‌ها و دلمشغولی‌های کارشان نکنند و حتی بعضی از آنها برای اینکه کوچک‌ترین ناراحتی و نگرانی‌ای برای شما پیش نیاید نه‌تنها در مورد کار با شما صحبت نمی‌کنند بلکه با روی گشوده و حتی با خرید گل پیش شما می‌آیند بنابراین در این مورد بهتر است خیلی وسواس به خرج ندهید چون این هم یکی از نشانه‌های خوبی است که می‌توانید به آن دقت کنید و البته از آن لذت ببرید.

او در جهان عقیده‌ها به سر می‌برد و معمولا از احساساتی‌ شدن وحشت دارد. او اغلب احساساتش را به عنوان نوعی ضعف و چیزی که اسباب شرمندگی است تلقی می‌کند. مرد وفاداری است و از آنجا که در ابراز احساساتش ناشی و بدقلق است معمولا آنچه که می‌گوید از ته دل است حتی اگر یک بار هم در زندگی به شما گفته باشد که دوست‌تان دارد. همچنین او معتاد به حقیقت است و دروغگویی را دوست ندارد و شما می‌توانید بیشتر مواقع حرف او را باور کنید. او یک یار و معاشر جالب است و می‌داند که چگونه می‌تواند یک دوست خوب باشد. قادر به از خودگذشتگی است و همیشه نگران حال دیگران به خصوص افراد خانواده‌اش است. شنونده‌ای فوق‌العاده و مشاوری دقیق و منصف است.

4. از دستپخت شما تعریف می‌کند

گاهی پیش می‌آید که به دلایل مختلف غذایی را درست کنید که خیلی خوشمزه نباشد و از آن بدتر مواقعی است که خودتان متوجه این موضوع نشده‌اید و فکر می‌کنید که این غذا هم مثل تمام غذاهایی که طبخ می‌کنید باب میل همسرتان است. در چنین مواقعی مردی که این قضیه را عنوان نمی‌کند و برای اینکه شما ناراحت نشوید تمام غذایی را که جلویش است با اشتها می‌خورد در حقیقت با رفتارش به شما می‌گوید که خیلی دوست‌تان دارد.

او احساساتش را آزادانه ابراز می‌کند اما در انجام کارهایش شتاب‌زده عمل می‌کند. زندگی کاری‌اش خیلی برای او مهم است. او همیشه به خودش اجازه می‌دهد که عاشق شود اما عاشق شدن برای او چیزی است که وقت می‌برد. فردی واقع‌بین است و شخصیتی کاملا قابل اعتماد دارد. محتاط است و اغلب در حسرت آن است که واقعا خوش‌ باشد و از زندگی لذت ببرد. او همواره ترجیح می‌دهد کار کند. او دوست دارد شریکی را در زندگی انتخاب کند که زندگی بی‌مسئولیت و پرهیجانی را که او برای خودش مجاز نمی‌داند، دوست داشته باشد.

5. آهنگ‌های دوره آشنایی

یکــی از ویــژگی‌های رمانتیکی که یک مرد عاشق می‌تواند داشته باشد این است که هرازگاهی به آهنگ‌های دوره آشنایی با شما گوش دهد و با گوش دادن به این آهنگ‌ها به دوران خوش گذشته باز‌گردد و از اینکه شما را به عنوان همسر انتخاب کرده خوشحال ‌شود. این ویژگی را تمام خانم‌ها دوست دارند اما به یک نکته باید توجه داشت که هیچ وقت به همسرتان به دلیل اینکه یک آهنگ خاص و البته قدیمی را خیلی دوست دارد و آن را زیاد گوش می‌دهد شک نکنید این واکنش می‌تواند برای رابطه شما خیلی خطرناک باشد.

عاشق زیبایی است و اگر شما را دوست داشته باشد خیلی وفادار است. اغلب حس مسئولیت‌پذیری‌اش به همراه نیازش به امنیت او را به رابطه‌ای پایبند می‌کند. او می‌‌تواند به دلیل ساده‌اندیشی شما را دیوانه کند. برای‌تان مشکل خواهد بود که با او به طور کلی در مورد زندگی و آینده صحبت کنید. باید کلمه به کلمه همه چیز را برایش توضیح دهید زیرا او اغلب در استنباط‌هایش دچار مشکل است. ممکن است آنچه را که می‌گویید بپذیرد و همزمان خودش هم رک و صریح باشد. ملایم، مهربان، دلسوز و بامحبت است. خیلی طول می‌کشد تا او را به خشم بیاورید. بردباری بی‌پایان و آرامش آسان‌گیر او موهبتی است و برای هر کسی که صلح و صفا را در یک رابطه خواستار است مایه آرامش است.

6. شما را غافلگیر می‌کند

مردها به راحتی می‌توانند همسرشان را غافلگیر ‌کنند اما رایج‌ترین و البته دوست‌داشتنی‌ترین روش غافلگیری خرید هدیه است به خصوص اگر این هدیه مناسبت خاصی هم نداشته باشد اما همین قدر که نشان می‌دهند دوست دارند بی‌بهانه شما را شاد کنند، نشان عشق و علاقه آنها به شما و به زندگی با شماست. این ویژگی در خیلی از آقایان وجود دارد؛ گاهی با خریدن یک شاخه گل و گاهی با خریدن شیئی که گمان می‌کنند همسرشان به آن احتیاج دارد و گاهی هم با خریدن چیزی که شما را به یاد او می‌اندازد. به هر حال او سعی دارد به شما بگوید که دوست‌تان دارد.

می‌تواند احساساتش را به شکلی پرشور و شدید ابراز کند. از او توقع نداشته باشید که هرچیزی را آشکارا بیان کند. به ندرت سفره دلش را برای کسی باز می‌کند. تمایل دارد در روابطش وفادار باشد چون امنیت برایش مهم است از جدایی بیزار است و اصلا نمی‌تواند آن را تحمل کند. باید سعی کنید نسبت به او بی‌تفاوت نباشید یا رفتار سردی با او نداشته باشید. دوست داشتن او خیلی آسان است زیرا از خود ملایمت، حساسیت، خلاقیت، زیرکی و شجاعت نشان می‌دهد تا رضایت شما را جلب کند.

7. وسایل شما را تعمیر می‌کند

اگر آرامش و آسایش شما برای مردی مهم باشد، دوست ندارد حتی ذره‌ای تحت فشار باشید. او تمام مسئولیت‌های شما را به گردن می‌گیرد یکی از این نشانه‌ها تعمیر وسایل خرابی است که مدت‌ها در خانه افتاده‌اند و شما هم فراموش کرده‌اید. این نشان می‌دهد او برای کامل کردن زندگی با شما هر کاری که از دستش ساخته است انجام می‌دهد. در این شرایط توجه کنید اگر او موفق نشد وسیله‌ای را تعمیر کند، هیچ وقت به او سرکوفت نزنید و او را تحقیر نکنید.

او غروری دارد که مثل پوسته تخم‌مرغ ترد و شکننده است. قوی و دارای صفت مردسالاری است. هنگامی که عصبی و بدعنق است اغلب تشخیص نمی‌دهد که چقدر باعث ناراحتی و صدمه روحی دیگران که حساس‌تر هستند می‌شود و هنگامی که خودش سرحال است توقع دارد همه اطرافیانش آنقدر توجهشان به او و کاری که انجام می‌دهد معطوف باشد که همه اهداف و دیدگاه‌های خود را کنار بگذارند و حواس‌شان فقط جمع او باشد. اما اگر واقعا رؤیاهایش را باور کنید او دوستی ثابت‌قدم است و از شما دفاع می‌کند و عملا تا پای جان از شما حمایت خواهد کرد. او یک عاشق عادی و معمولی نیست و شما باید قدر ماجرای عاشقانه او را بدانید.

8. برنامه سفر برای آخر هفته

مردی که به فکر برنامه‌ریزی برای رفتن به یک سفر در تعطیلات آخر هفته است یعنی علاوه بر اینکه شما را دوست دارد نسبت به شما و عشق شما هم وفادار است و سعی می‌کند این عشق و علاقه که بین‌تان وجود دارد را گرم‌تر و رابطه‌‌تان را صمیمی‌تر کند. این یکی از آن کارهایی است که مردها وقتی آن را انجام می‌دهند که خیلی به فکر شما باشند. در چنین شرایطی یادتان باشد که حتما پیشنهاد او را بپذیرید چون مطمئنا با شوق و ذوق فراوانی برنامه این سفر را ریخته است و توجه کنید که هیچ‌وقت سعی نکنید پیشنهاد او را حتی ذره‌ای هم تغییر دهید مثلا به او بگویید که به جای سفر شمال کاش به باغ پدرت می‌رفتیم!

برای او دنیا بر پایه عشق می‌گردد و عشق برای او چیزی افسانه‌ای است. او عاشق‌پیشه و سخاوتمند است. او واقعا دوست دارد ببخشد و عطا کند اما هرگز این لطف‌ها را بی‌سبب نمی‌کند، در عشق وفادار است و از شما هم توقع دارد که وفادار باشید. او در قبال صداقت و عشقی که آنقدر با شدت و حرارت خواهان آن است مراقبت و  حمایت خارق‌العاده‌ای نیز ارائه می‌کند. اگر شما را دوست داشته باشد به خاطرتان مبارزه می‌کند و در نهایت از صداقت و وفاداری دفاع خواهد کرد. کمی دمدمی مزاج است و پندارها و آرمان‌هایش آنقدر بزرگ است که نمی‌تواند از تضادها و کشمکش‌ها در زندگی‌اش جلوگیری کند.

9. وقتی آشپزی می‌کند

زمانی را تجسم کنید که خیلی خسته هستید یا کسالتی دارید. یک مرد عاشق در چنین شرایطی به جای اینکه به جان شما غرغر کند و از شما توقع داشته باشد که برایش غذا آماده کرده و خانه رامرتب کنید به شما می‌گوید عزیزم برو استراحت کن و هنگامی که شما در حال استراحت کردن هستید مشغول آماده کردن غذای مورد علاقه شما می‌شود. او با این کار سعی دارد از زحمات شما قدردانی کند و نشان می‌دهد که سلامت شما برایش مهم است. اصولا مردها وقتی آشپزی می‌کنند غذا را با  عشق طبخ کرده‌اند. بهتر است از خوردن اینگونه غذاها لذت ببرید.

او فردی غیرتی، احساساتی، ملایم، دلسوز و البته هم‌درد است. اما او بیش از هر چیز دیگر نیاز دارد که احساس کند درک شده است. به او اعتماد کنید و از بهترین صفات و خصایل او بهره‌مند شوید. به راحتی عاشق می‌شود. خواسته‌‌های شما برایش بیش از خواسته‌های خودش مهم است. روحی خردمند دارد. قواعد اخلاقی او خاص خودش است بنابراین بهتر است اول دریابید که این قواعد چه هستند تا بعدا جا نخورید. خشن و خودرای نیست و معمولا حس همدلی شدیدی نسبت به زنان دارد.

10. نان داغ برای صبحانه

مردها اصولا صبح تا شب در بیرون از خانه مشغول کار هستند اما در زمانی که در منزل هستند می‌توانند کارهای کوچکی را انجام بدهند که نشانه‌‌ها و نتایج خوبی را همراه دارد. یکی از این کارها خرید نان داغ برای صبحانه است. این کار فقط وقتی انجام می‌شود که مردی بخواهد رابطه را به گرمی و صمیمیتی که دارد حفظ کند. اگر همسر شما این ویژگی  را دارد شما واقعا خانم خوشبختی هستید چون این کار او نشان می‌دهد که علاوه بر اینکه شما را دوست دارد بلکه روش شما را در برقراری رابطه زناشویی‌تان نیز می‌پسندد. این حرکت در حقیقت نوعی تایید برای شماست که باید آن را جدی بگیرید.

او نیاز به محبت، دلبستگی، تایید شدن، احساس اطمینان، عشق، رفاقت و همنشینی دارد و اصلا دوست ندارد که از او انتقاد شود. به هیچ‌وجه نمی‌تواند سردی روابط را تحمل کند. فوق‌العاده حساس است. زندگی با او خیلی آسان نیست و کمی حسود است و هیچ‌گونه خیانتی را نخواهد بخشید و این بدترین کاری است که می‌توانید در حقش انجام دهید. دوست دارد او را باور کنید و قبول داشته باشید که حرف‌هایش منطقی است. در کار جدی است و با کسی شوخی ندارد اما این سختگیری‌اش فقط تا زمانی است که به اطرافیانش اعتماد می‌کند.