دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

پرسش: شیوه‌های مقابله با تهاجم فرهنگی را بیان کنید؟

پرسش: شیوه‌های مقابله با تهاجم فرهنگی را بیان کنید؟

راههای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب در مدارس


جواب این است که باید قدرت دفاعی و مقابله متناسب با هریک ازحوادث و آفات را داشته باشیم تا این حوادث هولناک به ما زیان نرسانند; به عبارت بهتر، تهاجمهای ناگوار نمی شود نباشند; امامی شود ممکن است که در عین بودن زیان نرساند. در ژاپن زلزله همجوم می آورد و در استانهای گیلان و زنجان نیز همین زلزله هجوم می آورد. در ژاپن چون قدرت دفاعی در مقابل زلزله قوی است،منشا خسارت فاحش نمی شود; اما در ایران ویران می کند.

همه ما همیشه در معرض هجوم میکربها و ویروسها هستیم. آنهاوجود دارند و هجوم می آورند و نمی شود که نباشند و هجوم نیاورند; اما می توان با بالابردن قدرت دفاعی بدن و رعایت بهداشت وطب پیشگیری، خسارت آنها را به کمترین حد و نزدیک صفررساند.

بنابراین، تهاجمات ناگوار و زیانبار بناید موجب نگرانی و دلهره شود. آنچه که اضطراب آور و نگران کننده است، این است که انسان در مقابل این تهاجمات از قدرت دفاعی کافی برخور دارنباشد.تهاجم فرهنگی هم یکی از این تهاجمات است و از این قانون مستثنا نیست. در این دنیای بی بهره از مکرمت اخلاقی و فضایل انسانی و بهره مند از توان بالای تکنولوژی، نمی توان توقع داشت که تهاجم فرهنگی شوم نباشد یا از میان برود.

اما می توان پرسید: چه کنیم تا تهاجمات فرهنگی غرب نتواند برفرهنگ ما آسیبی وارد سازد؟ چه کنیم تا نقشه استعمارگران درتهاجم فرهنگی نقش برآب شود؟

در جواب این پرسش باید گفت: بایدقدرت دفاعی فرهنگی خود را آن قدر قوی کنیم که فرهنگ مهاجم غرب نتواند در آن نفوذ کند.قرآن بیان شیوایی دارد:

«علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذااهتدیتم.» (1)

مراقب خود باشید. هنگامی که شما هدایت یافتید،(یعنی فرهنگ دینی در شما قوی گردید) گمراهی کسانی که گمراه شده اند (فرهنگ گمراه و گمراه کننده غرب) به شما ضرری نمی رساند. برای کسب چنین قدرت دفاعی فرهنگی، از سه راه بایدوارد شد:

راه اول

اعتقادات توحیدی و جهان بینی قرآنی از مبدا تا معاد و اخلاق اسلامی را در جامعه تبلیغ کنیم و شکوک را برطرف سازیم تا جامعه اسلامی از لحاظ اعتقاد و عمل دینی قوی گردیده، فرهنگ اعتقادی وعملی اسلامی بار ور و در برابر تهاجم فرهنگ غرب تا حد زیادی نفوذناپذیر شود.

راه دوم

باید با همه عواملی که اساس عقیده و اخلاق و تربیت اسلامی رامتزلزل می سازد و نمی گذارند که نهال تبلیغ و ارشاد فرهنگی به ثمر برسد و زمینه گرایش به فرهنگ غرب را ولو در دراز مدت مساعد و فراهم می کنند، مقابله شود.

راه سوم

باید با عوامل مستقیم فساد و یاوران فرهنگ غرب، در صورتی که استعداد پذیرش حقایق را نداشته باشند و نتوانند از ثمرات راه اول بهره گیرند و خود را اصلاح کنند، شدیدا بر خورد شود.

برنامه مبارزه

بی تردید مبارزه با این پدیده شوم باید بر اساس برنامه ریزی های حساب شده انجام گیرد. در این برنامه ریزی باید مواردتوجه دقیق واقع شود.

حوزه و دانشگاه

حوزه و دانشگاه مرکز پرورش انسان های آگاه و تحصیل کرده اندو روحانی و دانشجو می توانند در بالا بردن قدرت دفاعی فرهنگی جامعه برای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب نقشی موثر را ایفاکنند. باید در این دو نهاد مقدس و فرهنگی علم زدگی و عشق به درک برای کسب شغل از بین برود و روح و انگیزه علم برای خدمت وکسب ایمان و تقوای بیشتر جایگزین گردد; یعنی هدف مدرک نباشد.اگر این تحول انجام نگیرد، عالم خود را می خواهد نه جامعه ورشد فرهنگ سالم جامعه را. در این صورت نه تنها نمی تواند درتقویت قدرت دفاعی فرهنگ جامعه نقشی داشته باشد، بلکه خود درمعرض خطر متاثر شدن از فرهنگ غرب قرار خواهد گرفت.

وحدت حوزه و دانشگاه همواره از سویی مورد عنایت و تاکید امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری مدظله العالی قرار گرفته است.بدین معناست که هر دو گروه از علم، ایمان، آگاهی و تعهد اسلامی بر خور دار باشند.

حوزه خود را از علوم روز و زبان روز بی نیاز احساس نکند و به فرموده امام صادق(ع) عالم به زمان باشد تا از تهاجم هواجس مصون بماند و دیگران را هم برهاند.

دانشگاه نیز تنها بر علوم پایه و تجربی تکیه نداشته باشد و فرهنگ و معارف دینی و قرآنی در دانشگاهها جایگاهی رفیع تر از علوم پایه و تجربی بیابد واخلاق و تربیت اسلامی بر محیط دانشگاه و زندگی استادان ودانشجویان حاکم شود تا کارآیی علوم پایه و تجربی جهتی سالم یابد و سنگری پایدار در مقابل تهاجم فرهنگی غرب گردد. اگر دردانشگاههای ما چنین روحیه فرهنگی حاکم نشود، تنها بر علمی وصنعتی در محدوده علوم تجربی بپردازیم و دانشجویان و استادان ما خود و برنامه هایشان را از اخلاق اسلامی و معارف قرآنی به صورت جدی بی نیاز احساس کنند، هرگز نخواهند توانست قدرت دفاعی فرهنگی جامعه را در مقابل یورش فرهنگ بالا ببرند و احیانا خودنیز مبلغ فرهنگ غرب می شوند.

بنابراین، باید برای تحقق این کارآیی الهی و مقدس به طور جدی سرمایه گذاری شود. روحانی بایدبتواند دین و فرهنگ دینی را با آگاهی به زمان و زبان تبلیغ کند; به تربیت الگویی و اسوه ای عنایت داشته باشد و از وجودخود و زندگی خود الگویی مقدس برای معرفی فرهنگ اسلام بسازد تادر کنار تبیین حقایق، تاثیر عملی نیز داشته باشد.

دانشگاه هم باید، با استفاده از قدرت و وجهه علمی و دانشگاهی، در پرتونیروی ایمان و باورهای ماورایی سنگر تدریس دانش و معرف فرهنگ غنی اسلام و قرآن باشد و روحیه مقابله با فرهنگ غرب را درتحصیل کرده گان افزایش دهد.

همان طوری که اشاره شد، امروز تهاجم فرهنگی غرب از راه ارائه و طرح مکتبهای فلسفی انحرافی، مانند پلورالسیم، سکولارسیم،اگزیستاسینالسیم، پوزیتولسیم و... به جنگ دین و حقایق ثابت معنوی آمده است.

کالبد شکافی این مکتبها و تجزیه و تحلیل شفاف و دور از تکلف وتصنع به گونه ای که مردم (نه خواص) در جریان قرار گیرند، ضروری است.

گویندگان و نویسندگان آگاه، می توانند نقاب از چهره زشت این عجوزه های افسونگر بردارند و سیمای کریه آنها را بشناسانند وبنمایانند.

باید آگاه ساختن جوانان و تحصیل کردگان از این دامهای سست بنیاد از اهم مسایل و برنامه های فرهنگی روز به شمار رود وتوسعه فرهنگی در کنار توسعه سیاسی و اقتصادی تحقق یابد، زیرااگر توسعه فرهنگی فعال و آگاهی بخش، برای مقابله با این مکاتب منحرف کننده، تکیه گاه توسعه سیاسی نباشد، تردیدی نیست که حرکتهای سیاسی به سمتی که دشمنان اسلام می خواهند، منحرف می شود.

می گویند فکر سالم یعنی تمام فکر کردن و تمام دیدن. در طرح برنامه های توسعه لازم است به زیر بنا بودن توسعه فرهنگ اسلامی عنایت شود; همه جوانب ملاحظه گردد و آزادیها در دایره خدامحوری محدود شوند. نه انسان مداری. شعارهای هیجانی غیر شفاف وبدون چهار چوب و قابل تفسیرهای گوناگون، خطرناک است و راه رابرای تهاجم فرهنگی غرب هموار می سازد.

البته با شعار و اهانت و تکفیر نمی شود به مقابله با نوشتارهاو گفتارهای مسموم رفت و نظام فرهنگی جهان امروز این شیوه رانمی پذیرد. تجربه نیز ثابت کرده است که استفاده از فشار برای مقابله با ارائه نظرها نتیجه معکوس می دهد و نویسندگان وگویندگان ستمگر و بی تعهد را مظلوم و سر افراز و حمایت می نمایاند.

باید تا آنجا که قانون اساسی اجازه می دهد، ازانتشار نشریات و کتب گمراه کننده جلوگیری شود و در کنار این اقدامات قانونی، روشنگری و برداشتن نقاب از چهره زشت این فلسفه های انحرافی به وسیله محققان انجام گیرد; زیرا این اقدامات فرهنگی هم مقابله های قانونی را به شکلی شایسته توجیه و منطقی می نماید و هم زمینه رشد این وسوسه ها را از فکر واندیشه جامعه به خصوص نسل جوان، از بین می برد.

محققان حوزه و دانشگاه می توانند پناهگاه دستورات در برابرتهاجمات فرهنگی باشند.

اگر فرض را بر این بگذاریم که با وجودفرهنگ غنی اسلام زمینه ای برای تاثیر این مکتبهای ضاله نیست این تفکر و تلقی خوشبینانه ما را دچار خسارتهای غیر قابل جبران می کند. باید به واقعیتها توجه نمود. و بر این گمان باشیم که جامعه به خصوص نسل جوان در مقابل این وسوسه ها و طرح فلسفه های انحرافی آسیب پذیر می باشند و محققین حوزه و دانشگاه با حرکت همسو و متناسب با این تهاجم فکری و اعتقادی مقابله نمایند. حرکتهای فرهنگی نباید محدود به تبیین فرهنگ اسلامی بدون پرداختن به کالبد شکافی فرهنگها و مکاتیب انحرافی دنیای امروز باشد با بهره گیری از قرآن همه صاحب نظران وظیفه دارند که تبیین (رشد و غی) کنند تنها تبیین رشد راه وصول به سعادت وکمال را برای جامعه هموار نمی کنید.

نکته دیگری که در این رابطه باید گفته شود این است که سعی کنیم در مقابله های فرهنگی آگاهانه و محققانه عمل کنیم. به اصول و محتوای این فلسفه ها و مکتبهای انحرافی احاطه کافی داشته باشیم و بدانیم چه می گویند و چه می خواهند تا در مقابله تاثیرات مثبت بگذاریم نه این که هرکسی یک مطالعه سطحی از فلان نظریه دارد خود را شایسته قلمفرسائی بداند و در این سالهای اخیر شاهد تاثیر منفی بعضی از نوشته های بی مایه در مقابله بانظریه پردازان منحرف بودیم.

پی نوشت:

1- مائده، آیه 105.http://basijcement.blogfa.com/post-44.aspx



راههای مقابله با تهاجم فرهنگی

راههای مقابله با تهاجم فرهنگی

1. باور همه مسئولین

در تهاجم نظامی، جنگ را همه باور کرده بودند. در تمام وزارتخانه ها ستاد جنگ تشکیل شده بود، اما متأسفانه تهاجم فرهنگی را هنوز بعضی از مسئولین باور نکرده اند.

اگر در تمام نهادها و ارگانها تهاجم فرهنگی را جدی بگیرند و حداقل در محدوده مسئولیت خود، مروج فرهنگ اسلامی باشند و با تهاجم فرهنگی مبارزه کنند، موفقیت خواهیم داشت.

2. استفاده صحیح از امکانات فرهنگی

در زمان جنگ، با وجود کمبود امکانات نظامی، همه استفاده صحیح از امکانات را سرلوحه برنامه خود قرار داده بودند، ولی در تهاجم فرهنگی با وجود امکانات بسیار خوب و مناسب، با سابقه فرهنگی درخشان و میراث فرهنگی غنی، نیروهای فرهنگی مجرب و متخصص مردمی، فرهنگ دوست و فرهنگمدار، متأسفانه بنحو مطلوب از امکانات و نیروهای فرهنگی استفاده نمی شود، و این یا به طور عمد است و یا به خاطر ناشی گری دست اندرکاران مربوطه.

3. هماهنگی بین نیروها و دستگاههای

فرهنگی

برای اجرای یک عملیات نظامی، نیروهای عمل کننده، بایگانهای مستقر در منطقه، هماهنگی انجام می دادند؛ اما در بحث تهاجم فرهنگی و مبارزه با آن، هر کدام از نهادهای فرهنگی، ساز خود را کوک کرده اند و طبل و دهل خود را می نوازند و به نحوی زحمات دیگری را خنثی می کنند.

4. احساس درد دین

در تهاجم نظامی، همه درد را حس کردند. درد دین، درد خاک و ناموس، درد میهن و همه گفتند: لبیک؛ اما در تهاجم فرهنگی، بعضی از افراد نه تنها درد را احساس نمی کنند، بلکه درد را استقبال می کنند و به جای تهاجم فرهنگی بحث تعامل فرهنگی، را مطرح می کنند.

5. ملی شدن برخورد با تهاجم

تهاجم نظامی، مسئله اول کشور و مسئله ای ملی بود و تمام مسائل دیگر، بعد از مسئله جنگ بود. اما در تهاجم فرهنگی، همه مسائل کشور در اولویت قرار دارد جز توسعه فرهنگی و مبارزه با تهاجم فرهنگی که در حاشیه قرار گرفته است.

6. به میدان آمدن مسئولین فرهنگی

در تهاجم نظامی، فرماندهان جنگ، جلوتر از نیروها در خط مقدم بودند؛ ولی در تهاجم فرهنگی، فقط فرمان صادر می شود و آمدن در صحنه و میدان مبارزه را برای خود، پایین آمدن شخصیت خود می دانند.

7. برخورد با مروّجان فرهنگ غرب

در تهاجم نظامی، اگر جاسوس دشمن دستگیر می شد، به عنوان جاسوس جنگی اعدام می شد؛ ولی کسانی که مروّج فرهنگ غرب هستند متأسفانه در کشور ما به دست بعضی از مسئولین مدال هم می گیرند.

8. حساسیّت رسانه ها

در تهاجم نظامی، رسانه ملی، مارش روحیه، آژیر خطر و... پخش می کرد؛ حتی بین برنامه های حساس. ولی متأسفانه الان بین برنامه های حساس، تبلیغ پفک نمکی و کوکاکولا و... پخش می شود. در مساجد، بحث حرمت موسیقی، غنا، بی حجابی و... مطرح می شود، ولی در تلویزیون اجرای این نوع برنامه ها مسئله ای عادی شده است.

9. ترویج فرهنگ اسلامی

با وجود اینکه ایران مهد تمدن و فرهنگ اسلامی است و اسلام از فرهنگی غنی برخوردار است، ولی متأسفانه نحوه تبلیغ و ترویج آن را یا نمی دانیم یا اشتباه تبلیغ می کنیم و اگر به طور صحیح تبلیغ شود، دیگر نیازی به فرهنگ مبتذل غرب نخواهد بود.

10. حاکمیت عشق

در تهاجم نظامی، نه صحبت از حق و حقوق بود، نه صحبت از اضافه کار، آنچه جنگ را پیروز کرد عشق بود، ولی در تهاجم فرهنگی تا اضافه کار و حقوق کلان نباشد، کمتر کسی وارد میدان می شود.

انشاء اللّه با به کار بستن نکته های مذکور در مبارزه با تهاجم فرهنگی هم

تهاجم فرهنگی و راههای مقابله با آن

8

اشاره:

اگر به تقابل استکبار جهانی در سه دهه گذشته نظر بیفکنیم در می یابیم که در دهه اول تقابل در حوزه نظامی است و سراسر این دهه جنگ، کودتا و ترور می باشد. اما از ابتدای دهه دوم، بحث فراگیر عمومی در جامعه ایرانی مسئله «تهاجم فرهنگی» بود.

تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، هجوم فرهنگی و... مفاهیمی است که بر سر زبان ها افتاد و گسترش یافت. مقام معظم رهبری از همان اولین سالهای پایان دفاع مقدس، دست دشمنان را خوانده و خبر از تهاجم و شبیخون فرهنگی آنان دادند. چنانچه در یکی از سخنرانی ها می فرمایند: «دشمن از راه اشاعة فرهنگ غلط – فرهنگ فساد و فحشاء – سعی می کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می کند یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی و یک قتل عام و غارت فرهنگی است».[1]

استکبار در دهه سوم در راستای هجمه فرهنگی به فکر مهار انقلاب اسلامی در سطح جهان افتاد لذا پرونده ایران به شورای امنیت رفت و تحریم ها تشدید شد و حمله به افغانستان، عراق و حزب الله به قصد مهار انقلاب اسلامی ایران آغاز گشت ولی در این امر(مهار بین المللی)نیز شکست خوردند.

اکنون درآغاز دهه چهارم به دنبال مهار انقلاب از درون توسط سربازان فرهنگی خویش می باشند و در این امر تمام جریان های داخلی و خارجی هماهنگ عمل می کنند. چنانچه در جریان انتخابات 22 خرداد 88 این امر نمود یافت. البته باید دانست که بحث تهاجم فرهنگی تازگی ندارد و بررسی تاریخ جریان سلطه در قرون گذشته نیز نشان می دهد که یکی از ابزارهای اصلی دشمنان برای غلبه بر جوامع اسلامی استحاله فرهنگی است و نمونه بارز آن استحاله فرهنگی مسلمین در مسئله اندلس است.

حال آنچه ضرورت دارد این است که اساساً «جنگ و غارت فرهنگی» چیست؟ و ابعاد و ابزار و روشهای آن کدام است؟ در این نوشتار به تبیین موضوع فوق می پردازیم تا با منطق تهاجم فرهنگی آشنا شویم و بتوانیم با بصیرت کافی به دفاع از کیان و هویت فرهنگی خویش بپردازیم. به آن امید که مورد رضای حق واقع شود.

تعریف فرهنگ

برای فرهنگ حدود 250 تعریف ارائه کرده اند. از جمله: مجموعه دست آوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات، قواعد، آداب، رسوم، عادات و دیگر قابلیت های اکتسابی که از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.

تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ بیانگر این است که تمام دست آوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است.

فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی

فرهنگ را می توان در دو سطح مادی و معنوی دسته بندی کرد؛

فرهنگ مادی: عبارت است از تمامی آنچه که عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری، دست آوردهای صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و...

فرهنگ معنوی (غیر مادی): عبارت است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزش ها و اندیشه ها، اخلاقیات و... فرهنگ مادی معمولاً تحت تاثیر فرهنگ معنوی رشد می کند زیرا نوع نگرش به هستی و جهان و ارزشهای حاکم بر جوامع در ساخت ابزار جدید برای امور زندگی به انسان جهت می دهد.

خصوصیات فرهنگ: برخی از خصوصیات فرهنگ را می توان به شرح زیر ارائه کرد.

1. آموختنی و اکتسابی است(غریزی و فطری نیست): افراد هر نسل ، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت می کنند و به نسل بعدی می سپارند.

2. زنده است: جنبه پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.

3. هویت دهنده است: یعنی تنظیم کنندة روابط اجتماعی و تضمین کنندة نوع بینش و نگرش فرهنگ است.

4. نسبی است: فرهنگ متنوع است و از یک گروه به گروه دیگر فرق می کند و هر قومی طرز تفکر و عادات ویژه ای دارد

5. منتقل شدنی است: هر گروه انسانی میراث فرهنگی خود را به دیگران انتقال می دهد

فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی

امروزه در تقسیم کلی، فرهنگ کشورهای جهان را به دو دسته شرقی و غربی تقسیم می کنند دو اصطلاح شرق و غرب علاوه بر زمینه جغرافیایی در قلمروهای دیگر مثل سیاست، حکمت، عرفان، فرهنگ هم در برابر هم قرار می گیرند و منظور از فرهنگ غربی در این تقسیم بندی همان بینش یونان و روم بعد از میلاد مسیح و اروپای بعد از رنسانس است.[2]

اصول و ویژگی های فرهنگ غربی

برخی از ویژگی های آن عبارتند از:

1.اصالت قدرت،نیچه می گوید: اصولاً انسان برای غلبه بر ضعیفان آفریده شده است. 2.اصالت ماده؛ 3.نظم فکری و عملی؛ 4.عقل گرائی(بنیاد خرد)، میل به تحلیل عقلانی؛ 5.اصالت انسان(اومانیسم)

فرهنگ شرقی دارای ویژگیهای زیر است:

1.اصالت وحدانیت(خدا) ؛ 2.اصالت روح؛ یافتن راز خلقت و میل به تحلیل عاطفی؛ 3.قوم گرا؛ ناسیونالیسم،[3]

انسان

پیش فرض: انسان موجودی فرهنگی است. برخی از متفکران فرق انسان و حیوان را عوامل فرهنگی مانند سخن گفتن، اندیشیدن، ابزارسازی و استفاده از آن برای نیازهای خود و انتقال آن به نسلهای آینده و... می دانند. ابن خلدون می گوید: فرهنگ جوهری مستقل نیست بلکه خاصیتی است از جوهری دیگر که آن جوهر انسانی است.[4]

جوهر و حقیقت انسان چیست؟

علی(ع)می فرماید:«انَِّ اللهَ عزَِّ وَ جلَِّ رکَّبَ فی الملائکةِ عقلاً بلا شهوةٍ و رکَّبَ فی البهائمِِ شهوةً بلا عقلٍ و رکَّبَ فی بنی آدَمَ کِلتیهما فَمَن غلبَ عقلهُ شهوتهُ فهوَ خیرٌ من الملائکةِ وَ مَن غلبَ شهوتهُ عقلهُ فهوَ شرٌّ من البهائمِ »[5]

این سخن علی(ع)بیان می دارد که مخلوقات خداوند سه گروهند:

1. عقل بدون شهوت(فرشتگان)؛ 2. شهوت بدون عقل(حیوانات)؛ 3. عقل توأم با شهوت(انسان)

پس انسان موجود دوساحتی است: 1. روح: فطریات(خود)2. جسم: غرائز(ناخود)چنانچه علی(ع)می فرماید: اقبل علی نفسک بالادبار عنها[6]

تشابه و تفاوت غرایز و فطریات

هر دو ذاتی است اما غرائز بین(انسان و حیوان)مشترک است برخلاف فطریات که مختص انسان است در حالی که رشد فطریات نیازمند مراقبت و تربیت است و همچنین غرائز برخلاف فطریات اشباع شدنی است از این رو خودشناسی(یعنی شناخت فطریات خویش از غرائز)واجب عینی است و تحصیل آن مقدم بر همه علوم است و تفاوت علوم فقط در کفایی و عینی بودن وجوب تحصیل آنهاست. مگر ما علوم دینی و غیر دینی نداریم؟ چرا فقط موضوع علوم با همدیگر تفاوت دارند مثلاً موضوع علم فقه و اخلاق... تشریع خداوند است و علومی مانند فیزیک و شیمی... موضوعشان تکوین و طبیعت خدای سبحان است و این دو موضوع درقرآن با همدیگرتداخل دارند نه تعارض. چنانچه می فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ»[7] چنانچه از این آیه روشن است ایمان وتقوای مردم در گشوده شدن درهای برکت آسمان و زمین(طبیعت)موثر است. و می فرماید: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[8] این آیه بیان می دارد که بین تقوای مردم و مرزوق شدن آنان ارتباط تکوینی وجود دارد.

شهید مطهریتکامل را به اجتماعی و طبیعی تقسیم نموده و معتقد است در تکامل طبیعی میان انسان و سایر حیوانات تفاوتی نیست اما تکامل اجتماعی انسان از نسلی به نسلی و از دوره ای به دوره ای و احیاناً از منطقه ای به منطقه ای به وسیله میراث فرهنگی انتقال پذیرفته و تحقق این امر به وسیله تعلیم و تعلم(که خود امری فرهنگی است)بوده است چنانچه قرآن مجید نیز آن را مورد تاکید قرار داده و به قلم و ابزار نوشتن قسم می خورد. «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»[9] پس نتیجه گرفته می شود که انسان استعداد فرهنگ پذیری را داشته و موجودی فرهنگی می باشد. [10]

تهاجم فرهنگی یا تهدید نرم

امروزه با توجه به رشد فکری وآگاهی عمومی ملت های جهان، نفوذ و سلطه و به دست آوردن مستعمرات از راه لشکر کشی های نظامی به آسانی امکان پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه های زیادی را برمهاجمان تحمیل می کند به همین سبب بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده اند و از طریق سیاست های فرهنگی(با عناوین تبلیغ مذهبی، رواج تکنولوژی، انجمن های خیریه، ترویج بهداشت و...)تلاش می کنند به اهداف شوم خود برسند زیرا فهمیده اند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها نفوذ در فرهنگ آنان و استحالة درونی آن است آنان می خواهند ارزش های مورد پسند خود را ارزش های مترقی جلوه دهند تا بتوانند آن را جایگزین معیارهای بومی و ملی ملت ها سازند که در فرهنگ ملت ها از این اقدامات به هجوم فرهنگی تعبیر می کنند. پس عمل جایگزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی به شکلی هوشیارانه که بتواند یک ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بیگانه و مطیع غرایز بیگانگان کند «تهاجم فرهنگی» محسوب می شود.

این واقعیت را دانشمندان غربی نیز اذعان دارند. میشل پانوف در توضیح اصطلاح فرهنگ پذیری به این استعمار فرهنگی غرب اشاره کرده و می نویسد: امروزه فرهنگ پذیری به تماس های خاص دو فرهنگ که نیروی نامساوی دارند اطلاق می شود در این صورت جامعة غالب که هماهنگ تر و از نظر تکنیک مجهز تر است – معمولاً از نوع جوامع صنعتی – به طور مستقیم یا غیرمستقیم به فرهنگ حاکم تحمیل می گردد. [11]

این محقق در تعبیر دیگر از این تهاجم در صورتی که به شکلی گسترده تر باشد می نویسد: هنگامی که فرهنگ غالب در انهدام ارزشهای اجتماعی و روحیات سنتی جامعه مغلوب و برای گسستگی و سپس نابودی آن می کوشد، واژه قوم کشی را به کار می برند تا القای اجباری فرایند فرهنگ پذیری را از طریق فرهنگ غالب در فرهنگ مغلوب توصیف کنند. البته جوامع صنعتی قوم کشی را با تظاهر به این که هدفشان از همانندسازی ایجاد آرامش یا تغییر شکل در جوامع ابتدائی یا عقب مانده است اجرا نموده و باز هم اجرا می کنند.[12]

در تعریف پدیدة تهاجم فرهنگی دیدگاه رهبر معظم انقلاب قابل توجه است. از نظر ایشان در تهاجم فرهنگی یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان های فرهنگی آن ملت هجوم می برد. در این هجوم، باورهای تازه ای را به زور و به قصد جایگزینی بر فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد می کنند.[13]

تعریف تهاجم و ناتوی فرهنگی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب

رهبر معظم انقلاب در موردی دیگر ناتوی فرهنگی را این گونه تعریف کرده اند: مجموعه زنجیره ای به هم پیوسته رسانه های گوناگون و اینترنت، ماهواره ها، تلویزیون و رادیو... که در جهت مشخص حرکت می کنند تا سررشتة تحولات جوامع را بر عهده بگیرند... اینها صهیونسیت ها و سرمایه دارهایند و عمدتاً هم در آمریکا و اروپایند.[14]

تهدید نرم:

ناتوی فرهنگی در واقع همان تهدید نرم است. در این نوع تهدید، دشمن با به کارگیری ابزار فرهنگی به دنبال سلطه فرهنگی و در نهایت سلطه سیاسی می باشد. بسیاری از اقدامات علیه انقلاب اسلامی ایران از سوی نظام سلطه و هم پیمانان خارجی و داخلی آن طی دهه دوم و سوم انقلاب از نوع تهدید نرم به شمار می آید. تهدید نرم متکی برقدرت نرم بوده و برای شناخت ماهیت آن آشنایی با قدرت نرم ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد.

قدرت نرم:

یکی از مفاهیم اصلی در علم سیاست، مفهوم قدرت است. اهمیت قدرت در علم سیاست به قدری بالاست که اساساً قدرت را موضوع علم سیاست می دانند و قدرت در علم سیاست یعنی توانایی دارندة آن برای واداشتن دیگران به تسلیم در برابر خواست خود به هر شکلی که ممکن باشد.

منابع قدرت

مهمترین عوامل و منابع قدرت را می توان؛ قدرت نظامی(تهدید و زور)؛ قدرت اقتصادی(تطمیع و زر)؛ قدرت اطلاعاتی، قدرت سیاسی و قدرت روانی و فرهنگی(دانش)دانست.

از قدرت روانی فرهنگی تحت عنوان قدرت نرم یاد می شود و صحنه روابط بین المللی، رویاروئی قدرت است و هر کشوری می تواند منافع و امنیت خود را در پناه قدرت تأمین نماید. در این صحنه کشوری می تواند تأمین منافع کند و اهداف خود را پیش ببرد که از قدرت بیشتری برخوردار باشد.

قدرت نرم که یکی از شاخه های قدرت ملی به حساب می آید هر روز از اهمیت بیشتری در عرصه بین المللی برخوردار می گردد. تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، تهدید نرم، انقلاب مخملی، براندازی خاموش، جنگ روانی و ناتوی فرهنگی در واقع صحنه تقابل قدرت نرم است.

تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی

آیا می توان مرز دقیقی بین تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی کشید؟ معیار تشخیص هر کدام چیست؟

هر یک از تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی دارای سه شکل و مرحلة مهم است که از این طریق می توان آنها را از یکدیگر بازشناخت.

مراحل مختلف تهاجم فرهنگی عبارتند از: 1.تحمیل 2.تخریب 3.تسلیم فرهنگی.

مراحل مختلف تبادل فرهنگی عبارتند از: 1.گزینش 2.تحلیل 3.تولید فرهنگی.[15]

هریک از این مراحل را به طور مختصر شرح می دهیم:

گزینش: منظور آن است که هر چیزی که از دیگران است را به طور مطلق رد نکرده یا نپذیریم زیرا هر فرهنگی اجزای بسیار متعددی دارد که ممکن است بعضی از آنها نامطلوب باشد و بعضی مطلوب. ما اجزایی را که مطابق با ارزش های فرهنگ خودی است انتخاب می کنیم. چنانچه خداوند متعال می فرماید: «... فَبَشِّرْ عِبَادِی * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُوا الألْبَابِ».[16]

تحلیل: آن است که آنچه را که از فرهنگ دیگر گزینش کرده ایم آن را متناسب با فرهنگ بومی جذب کنیم و به شکل عنصری از فرهنگ خودی در آوریم.

تولید فرهنگی: اگر دو مرحله گزینش و تحلیل در مورد عناصر فرهنگی درست انجام گیرد جامعه به مرحله ای از رشد و توانایی می رسد که می تواند با تولید فرهنگ نیازهای جامعه اش را برطرف سازد و صرفاً مصرف کننده فرهنگ دیگران نباشد.

تحمیل فرهنگی: در تحمیل فرهنگی، فرهنگ مهاجم عناصر مفسد را به فرهنگ مورد نظر تحمیل می کند.

تخریب فرهنگی: در تخریب فرهنگی، فرهنگ مهاجم توان و قوه تجزیه و تحلیل را از فرهنگ مقابل می گیرد

تسلیم فرهنگی: در تسلیم فرهنگی به تحدید مرزهای فرهنگی پرداخته آن را محدود می سازد.

در مجموع می توان گفت که تهاجم فرهنگی نوعی ارتباط فرهنگی است که در آن حداقل یکی از سه هدف تحمیل، تخریب و تسلیم فرهنگی تعقیب می شود.

تفاوت تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی:

به طور خلاصه می توان تفاوت تهاجم و تبادل فرهنگی را در موارد ذیل دانست:

1. در تهاجم هدف تخریب است اما در تبادل هدف انتقال و نشر فرهنگ است. 2. در تهاجم مهاجم برای جایگزینی فرهنگ خود به نحوی ظالمانه سعی در ریشه کنی فرهنگ مقابل دارد اما در تبادل فرهنگی چنین نیست. 3. در تهاجم فرهنگی قصد استیلا و به طور کلی غرض سیاسی در نظر است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمی پذیرد.[17]

ویژگیهای تهاجم فرهنگی:

تهاجم فرهنگی در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که عبارتند از:

الف)یک کار آرام و بی سر و صداست، ب)برای اکثریت مردم نامرئی و نامحسوس است، ج)با برنامه و ابزارهای گسترده ای است(از حربه های سیاسی، نظامی، روانی، تبلیغاتی و اقتصادی بهره می گیرد)، د)گسترده و همه جانبه و فراگیر است برخلاف تهاجم نظامی که تنها بخشی از مرزهای مجاور در تیررس دشمن قرار می گیرد. ه)کارساز است و برخلاف تهاجم نظامی حساسیت ها را به خواب می برد. و)دراز مدت و دیرپاست. ز)ریشه ای و عمیق است و ذهن و قلب انسان ها را نشانه گرفته و تسخیر می کند. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد که بزرگترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان ها.

بسترهای تهاجم فرهنگی

بدیهی است که کار و تهاجم فرهنگی بدون بستر سازی مناسب برای رسیدن به اهداف ممکن نیست به این شکل که اگر همه لوازم تهاجم فرهنگی فراهم شود ولی شرایط و بستر مناسب وجود نداشته باشد در واقع همه تلاشهای قبلی ناکام می ماند از این رو به برخی از مواردی که موجب پذیرش و تقویت فرهنگ مهاجم می شود اشاره می گردد که می توان آن را به دو دسته تقسیم بندی کرد.

1.بسترها و عوامل بیرونی: زمینه ها و ابزاری که به نحوی رد پای کشورهای خارجی و غربی در آنها دیده می شود بسترهای بیرونی هستند از جمله: الف)تولید برنامه های مبتذل و صدور آن، ب)تلاش برای دین زدایی از راه های مختلف، ج)ایجاد روحیه خودباختگی فرهنگی، د)ساخت و فروش وسایل ارتباطی مانند ماهواره و سخت افزارها و نرم افزارها و موارد مشابه دیگر.

2.بسترها و عوامل درونی: زمینه ها و عناصری که ریشه داخلی داشته و در پذیرش فرهنگ مهاجم به صورت مستقیم و غیر مستقیم کمک می کنند عوامل درونی هستند؛ از جمله: الف)مشکلات و کاستی های اقتصادی و اجتماعی، ب)ضعف ها و کاستی های موجود در خانواده، مدرسه و جامعه، ج)ضعف برنامه ریزی دقیق فرهنگی، د)فقدان تولیدات فرهنگی کافی و مناسب، ه)روشنفکران غرب زده: رشد گروه جدیدی از نخبگان که افکارشان ریشه در مکاتب فکری و فرهنگی مطرح در غرب دارد مانند حسن تقی زاده ها که سمبل مدافعان ترویج کامل و بی حد و مرز معیارهای غربی در کشور است و معتقد است که وظیفة اول همة وطن پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا بدون قید و شرط تسلیم مطلق اروپا شدن و گرفتن آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و اوضاع فرنگستان است بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر ایران باید در ظاهر و باطن و جسمی و روحی ، فرنگی مآب شود و بس، و) جهل و ناآگاهی مردم، جوانان و نوجوانان.

مراحل تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی در دو مرحله صورت می پذیرد:

الف)تخلیه فرهنگ خودی

در قانون طبیعت وقتی در فضایی خلاء ایجاد می شود نزدیکترین نیروی موجود، آن خلاء را پر می کند. هر پدیدة جدید یا در جایی حضور می یابد که قبلاً خلاء وجود داشته و یا در آن محیط خلاء ایجاد می کند. لذا تخلیه فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می رود.[18]

شیوه ها و راهبردهای دشمن در ْایجاد خلاء فرهنگی( ناتوی فرهنگی)

عمده ترین این راهبردها را در ایران می توان در محورهای زیر خلاصه کرد:

1.تخریب بنیانهای فکری، اعتقادی، ارزشی و اخلاقی با ایجاد تردید در آنها، 2.انزوای روحانیت و بی ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین، 3.قداست زدایی از دین و شعائر دینی، 4.ترویج فساد و رذالت زدایی از آن مانند شیطان پرستی در دنیای معاصر. چنانچه خداوند متعال این حقیقت را در قرآن مجید بیان فرموده که شیطان به دنبال دام برهنگی انسان و توجه دادن او به شهوات است «یَا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ...؛[19] ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، آن چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون ساخت و لباس آنان را از اندامشان بیرون کرد تا عورت آنها را به آنها نشان دهد.»

در این آیه خداوند متعال به همه افراد بشر هشدار می دهد که مراقب فریبکاری شیطان باشند زیرا شیطان سابقه دشمنی خود را با پدر و مادر آنها نشان داده همانطور که لباس بهشتی را بر اثر وسوسه ها از اندام آنها بیرون کرد ممکن است لباس تقوا را از اندام ایشان بیرون نماید.[20]

چنانچه امروزه همه همت شیطان های بزرگ و کوچک بر ترویج برهنگی و از بین بردن پوشش عفیفانه و تقواست.

البته باید توجه داشت که این آیه در مقام بیان ولایت شیطان برغیر مومنین است و نیز بیرون آوردن لباس آدم و حوا در بهشت اشاره وتمثیل است به بیرون آوردن لباس تقوا توسط شیطان از اندام همه آدمیان.[21] 5.فعال کردن گسل های بین نسلی، گسل های قومی و گسل های مذهبی(فرقه گرائی)، 6.ناکارآمد معرفی کردن نظام دینی، 7.راهبرد القای حاکمیت دوگانه(رئیس جمهور – ولی فقیه)، 8.حمایت از جریان های فرهنگی و سیاسی مخالف با نظام دینی و روشنفکران وابسته، 9.تحریک افکار عمومی بر علیه نظام اسلامی و مسئولان آن با سیاه نمائی مسائل ایران از طریق تصویر سازی، جعل خبر، پخش شایعه و... 10.ترویج لیبرالیسم و فمنیسم.

ب تثبیت فرهنگ بیگانه

شیوه ها و راهبردهای دشمن در تثبیت فرهنگ خود: الف)به کار گماردن افراد وابسته، ب)ایجاد نهادهای مختلف بین المللی و ملی، ج)برپائی شبکه ها و مؤسسات شبه فرهنگی، د)تجزیه فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروه های متفاوت اجتماعی مانند تحریک اقوام با گویش محلی و تحریک اقلیت های مذهبی و... ه)تحریف تاریخ مانند سرچشمه تمدن بشری قلمداد کردن اروپا و دوره صدسال تمدن و فرهنگ اسلامی را سده یورش های خاوریان وحشی دانستن، و)تغییر خط و زبان برای نمونه، الجزایر، آذربایجان و ترکیه، ز)تضعیف روحیه عمومی: القای این که آرزوها و امیدهای فرد یا جامعه دور از دسترس خواهد بود و هرگز حاصل نخواهد شد، ح)القای یأس و ناامیدی دشمن برای کشاندن افراد یک جامعه به سوی یأس و نا امیدی قبل از هر چیز مردم را خسته و بی زار می کند و با تکرار محرومیت ها، خرابی ها، شکست ها با استفاده از عوامل تبلیغی، اقتصادی، سیاسی و روانی درآنها سرخوردگی ایجاد می کند. د)ایجاد رعب و وحشت، تخریب فکری و روانی مردم و نیروهای دولتی زمانی رشد می یابد که فرد یا افراد دچار ترس ناگهانی گشته و در موقعیت بحرانی و اضطراب قرار گرفته و احساس کند که خطر او را تهدید می کند.

ابزار تهاجم فرهنگی

دشمنان، مفاهیم مورد نظر خود را با تأمل و به تدریج از طریق وسایل و ابزارهای گوناگونی ترویج می کنند که برخی از آنها عبارتند از:

1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبک غربی یکی از روشهای استعماری نفوذ در برنامه های آموزشی کشورهای جهان سوم بوده است یکی از کارکردهای پنهان این برنامه های آموزشی که در ظاهر به منظور پیشرفت علمی در این کشورها اجرا شده، زمینه سازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است.[22]

زبان نیز می تواند مهم ترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه باشد. اگر به جای استفاده لغات خودی، از لغات بیگانه به صورت افسار گسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد نسل جدید ممکن است در آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بی خبر بماند.

در مورد ترجمه نیز می توان گفت که اگرآموخته های فارغ التحصیلان ما عمدتاً از متون ترجمه شده باشد دانش آموختگان امکان تفکر مستقل را از دست می دهند و اصطلاحات بیگانه به تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی می نشیند.

2.تبلیغات: تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگیهایی که برای آن برشمرده اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می گیرد از جمله: الف)پوشش فراگیر، ب)فرامحیطی بودن، ج)چند حسی بودن، د)قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام.[23]

3.شایعه: شایعه در اصطلاح خبر بی اصل و نادرستی است که درمیان مردم بر سر زبان ها بیفتد. شایعه را دولت های بیگانه برای ضربه زدن به پیکر یک ملت و برای تاثیرگزاری دربافت فکری و ذهنی آنان دامن می زنند

4.تحریف واقعیت: یکی از رایج ترین شیوه های مطبوعاتی دست کاری و تحریف واقعیت است و این تحریف یا از نوع لفظی است که تحریف کننده از خود ساز و برگهایی بر پیکره وقایع و حقایق اضافه می کند و چهره روشن حقایق را تاریک و زشت می سازد. به عبارت دیگر لفظ را کم یا زیاد می کند یا ظاهر مطلبی را عوض می نماید. یا از نوع معنوی، در این نوع تحریف جملات را طوری تفسیر و توجیه می نماید تا درست بر خلاف معانی واقعی آنها باشد و گاهی از طریق اغراق و مبالغه واقعیت را تحریف می کنند که در این روش تضادهای درونی جوامع را شدت می بخشند و مسائل کوچک را بزرگ جلوه داده مردم را به نظام حاکم یا به دیگرافراد و گروهها بدبین می نمایند.

5 .ترور شخصیت: اصطلاحی که امروزه برای ترور کردن از طریق وسایل ارتباط جمعی مورد استفاده قرار می گیرد ترور شخصیت است که هدف آن ترور شخصیت های سیاسی و مهم از طریق تهمت زدن و یا به تصویر کشیدن نقاط ضعف آنهاست و این در صورتی است که نتوانند فردی را ترور فیزیکی کنند و یا ترور فیزیکی مصلحت آنان نباشد و با این شیوه باعث شوند رهبران صاحب نفوذ نزد مخاطبان دچار بی منزلتی و تخریب چهره شوند.[24]

6. کتاب ها و نشریات: از جمله مهمترین ابزاری که دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی و جنگ روانی از آن استفاده می کنند تبلیغات گسترده منفی از طریق کتاب ها و نشریات است، اساساً ماهیت جنگ روانی و فرهنگی بهره برداری از تبلیغات و نشریات مبتنی بر دروغ، تهمت، فریبکاری، نیرنگ افکنی و فتنه انگیزی برای نفوذ در عواطف و احساسات و جذب مخاطبان به منظور استفاده از حمایت های آنان در جهت تحقق مقاصد خاص جریان های سیاسی است.

اهداف تهاجم فرهنگی

1.مبارزه با بیداری اسلامی با فشار بر طرفداران اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی از طریق اتهام زنی، تروریست خواندن و... .

2.ایجاد اختلاف و شکاف در جهان اسلام با دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و ایران را تهدید کشورهای منطقه معرفی کردن.

3.عرفی سازی حکومت و ترویج پلورا لیسم دینی.

4.از بین بردن امید مردم نسبت به آینده با سیاه نمائی مسائل داخلی کشور.

5.ایجاد بی اعتمادی در مردم نسبت به رهبران انقلاب و مسئولین با هدف از بین بردن پشتوانه های مردمی نظام اسلامی.

6.ایجاد اختلاف و تعمیق آن در میان جریان های سیاسی.

7.ترویج اندیشه های مادی با هدف سوق دادن مردم به دنیا گرائی و اصالت دادن به لذت جوئی.

8.ترویج اباحه گری و بی بند و باری اخلاقی برای مقابله با فرهنگ مقاومت و شهادت طلبی.

9.ترویج لیبرال دمکراسی غربی با شعار توسعه دمکراسی و تامین آزادی های مدنی.

10.مبارزه با نفوذ معنوی و قدرت نرم جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و در میان ملل محروم جهان.[25]

راه های مقابله با تهاجم فرهنگی

در دنیای امروز کشورها نمی توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه خود با فرهنگ های بیگانه در امان باشند. اگرفرهنگ جامعه ای توان خود را از دست بدهد و مردم از فرهنگ خود گسسته شوند قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می گردد و در این دریای ارتباطات غرق می شوند. و اگرملتی علاقه مند به حفظ و پاسداری از هویت فرهنگی خود باشد باید سعی کند فرهنگ غیر مادی جامعه خویش را حفظ نماید. البته این به آن معنا نیست که می توان یا باید فرهنگ غیر مادی را کاملاً دست نخورده و ثابت و اصیل نگه داشت زیرا تغییر از خصوصیات فرهنگ است. ولی این تغییر در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی رساند که جریان عادی و خود به خودی را بپیماید.

برای مقابله و مبارزه با تهاجم فرهنگی راه حلهای زیادی بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می گردد.

1.شناخت همه جانبه تهاجم فرهنگی و اهداف دشمن از آن

هم برای مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن و هم برای یورش به فرهنگ مهاجم، شناخت دشمن و اهداف او از تهاجم فرهنگی از الفبای مبارزه و نخستین گام در این زمینه می باشد. چنانچه امام صادق(ع)می فرماید: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس کسی که عالم وآگاه به زمان خود باشد شبهات بر او هجوم نمی آورند»[26]

2.تقویت بینش دینی و سیاسی مردم

تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه تعالیم دینی و سیاست می تواند چون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمب باران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سود جویان غرب را ناکام و ناامید سازد و مردم را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون شود و از کژروی و ناهنجاری ها باز دارد. قرآن کریم در این باره می فرماید: «...یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ....؛[27] پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می کند».

در این آیه سخن از هدایت انسان در پرتو ایمان به میان آمده است که فرد مؤمن از بسیاری فریبکاری ها و لغزشها نجات می یابد البته در کنار پرورش نهال ایمان در دلهای مؤمنین، آگاه ساختن آنان به مسائل سیاسی روز و تبیین هدف شوم دشمن در یورش فرهنگی نیز ضروری است.

3. اشباع نیازهای طبیعی انسان از راه های مشروع

انسان مجموعه ای درهم پیچیده از غرایز گوناگون است و رها ساختن نامعقول مردم در بهره گیری هرچه بیشتر و به هر شکل ممکن از این نیروهای غریزی و مقدس آنان را از تلاش درسازندگی خویش و جامعه باز می دارد و جلوگیری از ارضای غرایز در حد مشروع، یا ناتوانی دربرآوردن نیازهای طبیعی نیز زمینه را برای روی آوردن به سوی برنامه های مخرب دشمن فراهم می آورد

4.گسترش امر به معروف و نهی از منکر

اگر مردم به این اصل مهم دینی وعقلی آگاهی یابند و خود را مقید و عامل به آن کنند و هر کس در محدوده زندگی خویش با فساد و زشتی ها مبارزه کند و مردم را به نیکی دعوت نماید دشمن هرگز روزنه ای برای نفوذ نخواهد یافت.[28] خداوند متعال در این باره می فرماید: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[29] این آیه بیان می دارد که امر به معروف و نهی از منکر از لوازم و واجبات اجتماع سالم و صالح است.

مقام معظم رهبری در اشاره به اهمیت این موضوع و حقیقت می فرماید: مسأله امر به معروف تکلیف همیشگی مسلمان هاست، جامعه اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر زنده می ماند، قوام حکومت اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر می باشد.[30]

5.خودسازی متولیان فرهنگی:

در اجرای فرهنگ سازی دینی برای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن، گام نخست خودسازی متولیان فرهنگی و گام بعدی دیگر سازی است. امام صادق(ع)می فرماید: کونوا دعاة الناس باعمالکم، ولا تکونوا دعاهً بالسنتکم.[31]

6.تلاش برای زدودن فقر اقتصادی

تنگدستی از جمله پلیدترین پدیده های جامعه است حقیقت ناگواری که پیشوایان دین آن را زمینه ساز کفر دانسته اند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «کادالفقر ان یکون کفراً»[32] و دانشمندان فقر را عاملی برای آغاز انحراف و بزهکاری می دانند.

7. استفاده از فن آوری نوین در عرصه فعالیت های فرهنگی. 8.تقویت رسانه های داخلی و غنی سازی برنامه های فرهنگی آنها با رویکرد تقویت هویت دینی و ملی و خنثی سازی تهاجم فرهنگی دشمن. 9. تقویت مساجد و کانون های فرهنگی. 10. شناخت کامل فرهنگ اسلامی و ملی. 11. مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیت های فرهنگی. 12.بازنگری در منابع درس دانشگاهی به ویژه دروس مرتبط با علوم انسانی.

آنچه در مجموع می توان به آن دست یافت این است که هر چند در گذشته هم مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» وجود داشت و شاهد شبیخون فرهنگی غربیان به مسلمانان بوده ایم اما امروزه این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است و آمریکا که داعیة سرپرستی جهان را در سر می پروراند و خواستار نظامی تک قطبی است هیچ فرهنگ رقیبی را تحمل نکرده که قطعاً فرهنگ اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست و در راس کشورهای اسلامی، ایران به واسطه انقلاب اسلامی و مخالفت علنی آن با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا مورد هجوم بیشتری قرار گرفته و خواهد گرفت و در ناتوی فرهنگی به صورت سازماندهی شده و متفاوت از گذشته وارد عمل خواهد شد. بنابراین مدیریت کلان حوزه فرهنگی کشور باید با حساسیت و اعتقاد به ضرورت مقابله با «ناتوی فرهنگی»به دست کسانی باشد که معتقدند می توان در مقابل غول عظیم رسانه ای غرب ایستاد و باور دارند که غربی ها علیرغم پیشرفت در بعد سخت افزاری، در بعد نرم افزاری هنوز هم با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کنند و از این لحاظ بسیار ضربه پذیر و سست می باشند هر چند نباید دشمن را نادیده گرفت و بایستی در این راستا تمام ترفندهای فرهنگ مهاجم تبیین و شناخته شود و متناسب با آن ابزار کافی فراهم گردد و از آنجا که تهاجم فرهنگی فرایندی فرهنگی است باید با تولیدات فرهنگی متناسب با فرهنگ ملی و دینی و به صورت تهاجمی و نه تدافعی با آن مقابله کرد.

سوتیترها

ناتوی فرهنگی در واقع همان تهدید نرم است. در این نوع تهدید، دشمن با به کارگیری ابزار فرهنگی به دنبال سلطه فرهنگی و در نهایت سلطه سیاسی می باشد.

تهدید نرم متکی برقدرت نرم بوده و برای شناخت ماهیت آن آشنایی با قدرت نرم ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد.

مهمترین عوامل و منابع قدرت را می توان؛ قدرت نظامی(تهدید و زور)؛ قدرت اقتصادی(تطمیع و زر)؛ قدرت اطلاعاتی، قدرت سیاسی و قدرت روانی و فرهنگی(دانش)دانست.

تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگیهایی که برای آن برشمرده اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می گیرد.

از جمله مهمترین ابزاری که دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی و جنگ روانی از آن استفاده می کنند تبلیغات گسترده منفی از طریق کتاب ها و نشریات است.

در دنیای امروز کشورها نمی توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه خود با فرهنگ های بیگانه در امان باشند. اگرفرهنگ جامعه ای توان خود را از دست بدهد و مردم از فرهنگ خود گسسته شوند قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می گردد و در این دریای ارتباطات غرق می شوند.

تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه تعالیم دینی و سیاست می تواند چون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمب باران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سود جویان غرب را ناکام و ناامید سازد و مردم را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون شود و از کژروی و ناهنجاری ها باز دارد.

هر چند در گذشته هم مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» وجود داشت و شاهد شبیخون فرهنگی غربیان به مسلمانان بوده ایم اما امروزه این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است.

امروزه با توجه به رشد فکری وآگاهی عمومی ملت های جهان، نفوذ و سلطه و به دست آوردن مستعمرات از راه لشکر کشی های نظامی به آسانی امکان پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه های زیادی را برمهاجمان تحمیل می کند به همین سبب بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده اند و از طریق سیاست های فرهنگیتلاش می کنند به اهداف شوم خود برسند.

پی نوشت ها:

[1] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان گردان عاشورا، 22/4/71.

[2] . حمید جاودانی شاهدین، مجله حوزه و دانشگاه، درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی، سال دهم، شماره 35.

[3] . پریچهر ابراهیمی،تأملی بر فرهنگ، تفاوت فرهنگ شرق و غرب.

[4] . محمدعلی یوسفی زاده،مجله حوزه و دانشگاه، انسان موجودی فرهنگی، سال سوم، شماره 9.

[5] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 299، ح5.

[6] . آمدی، غررالحکم، باب توبیخ النفس، ح 4815.

[7] . اعراف/96.

[8] . طلاق/ 2-3.

[9] . قلم/ 1-2.

[10] . مرتضیمطهری،تکامل اجتماعی انسان.

[11] . حمید جاودانی شاهدین، پیشین.

[12] . همان.

[13] . بیانات مقام معظم رهبری 21/5/71.

[14] همان، در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه سمنان، 18/8/85.

[15] اصغر افتخاری و علی اکبر کمالی، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی.

[16] . زمر/17- 18.

[17] حمید جاودانی شاهدین، پیشین.

[18] . همان.

[19] . اعراف/ 27.

[20] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران،تفسیر نمونه.

[21] . علامه طباطبائی،تفسیر المیزان، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی.

[22] . قائم مقامی.

[23] . جاودانی، پیشین.

[24] . وزارت آموزش و پرورش،آموزش پدافند غیرعامل.

[25] . یداله جوانی، ناتوی فرهنگی و راههای مقابله با آن.

[26] . علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد 75، ص 269، ح109.

[27] . یونس/ 9.

[28] . حسین شاهد خطیبی، تهاجم فرهنگی، فصل هفتم، به نقل از سایت لیله القدر.

[29] . آل عمران/ 104.

[30] . مقام معظم رهبری، در دیدار علماء و روحانیون، 7/5/71.

[31] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 5، ص 198، ح19.

[32] . همان، ج 70، ص 246، ح4.



راه های مبارزه با تهاجم فرهنگیذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: تهاجم فرهنگی .
پرسش: چه کنیم که از تهاجم فرهنگی غرب در امان بمانیم؟
پاسخ: تقویت بینش دینی و سیاسی جامعه، معرفی الگوهای مناسب، برطرف ساختن نیازهای طبیعی انسان از راه مشروع ، دفاع از ارزش‌های دینی و احیای عزت نفس و غیرت دینی، احیاء و توسعه امر به معروف و نهی از منکر و استقامت در راه دین از راه‌های مبارزه با تهاجم فرهنگی است.


فرهنگ[ویرایش]

فرهنگ‌، مهم‌ترین و ماندگارترین وجه زندگی بشر و روح بالنده و افتخارآمیز اوست. ساختار شخصیت فردی و اجتماعی بشر؛ با فرهنگ صورت می‌گیرد. فرهنگ، اساسی‌ترین و زیربنایی‌ترین عنصر یک جامعه است و چگونه بودن و چگونه زیستن را به ملت‌ها می‌آموزد. فرهنگ هر ملت، حاکی از گذشته افراد و ترسیم‌کننده حال و آینده آن‌ها و مشعلی فروزان برای تبیین اصالت یک ملت است.

علت تهاجم فرهنگی[ویرایش]

در همیشه تاریخ زورمندان و زراندوزان عالم برای سلطه و استعمار و استثمار ملت‌ها از ابزارهای گوناگون بهره گرفته‌اند، که جنگ و خونریزی از جلمه آن‌هاست. اما پس از قرن‌ها خونریزی و جنایت به این نتیجه رسیدند که جنگ و روش نظامی، روشی ماندگار و پایدار نبوده و پیروزی در آن را نیز نمی‌توان تضمین کرد. از این رو در یک طرح جدید، شیوه استکباری و استعماری خویش را تغییر دادند و این بار، با جنگ فرهنگی و استحاله فرهنگ خودی به مصاف ملت‌های محروم و ستم کشیده آمده‌اند و با نفوذ در فرهنگ ملت‌ها و با ترفندی مرموز و حساب شده، فرهنگ اصیل ملّتی را به تصرف معیارها و هنجارهای ننگین خویش در آوردند و بدین ترتیب ملتی را به خواری و زبونی کشاندند.

تاریخچه شروع تهاجم فرهنگی در ایران[ویرایش]

تهاجم فرهنگی در ایران سابقه طولانی دارد اما وجه آشکار و فراگیر آن از دوران « رضا خان » آغاز شد. او که از فهم معادلات سیاسی و سیاستگذاری اجتماعی فرهنگی عاجز بود در سفر به ترکیه به شدت شیفته اقدامات « آتاترک » و اندیشه‌های غرب‌زده او شد به گونه‌ای که پس از بازگشت به ایران تمام تلاش خود را برای اجرای طرح‌هایی نظیر اقدامات «آتاترک» بکار گرفت و برای استحاله فرهنگی ارزشی ایران، دست به هر جنایتی زد که می‌توان «کشف حجاب» مقابله با علماء و روحانیت ، حذف تعلیمات دینی از نظام آموزشی، تغییر لباس ملّی، سرکوب عزاداری ، ترویج فساد و بی‌بند و باری و...» را از مهم‌ترین جنایات وی برشمرد.
کسانی که رضاخان را به حکومت رسانده بودند پس از ناکار‌آمدی و پایان تاریخ مصرف وی، او را برکنار کرده و پسرش « محمدرضا » را برجای او نشاندند. محمدرضا در نشر فرهنگ ابتذال و تقلید کورکورانه از غرب، روی پدر را سفید کرده بود و همه تلاش‌ خویش را برای سرکوب فرهنگ اسلامی و ترویج فرهنگ استعماری بکار بسته بود.
این وضعیت همواره مورد اعتراض علماء و روحانیت بود تا اینکه بالاخره با انقلاب اسلامی ایران بدست الهی امام خمینی (ره) همه تلاش‌های آنان را بر باد داد.
پس از پیروزی انقلاب، دشمنان زخم خورده و زبون این ملّت تمام تلاش خود را برای سرنگونی نظام اسلامی ایران بکار بستند و با تبلیغات مسموم و تحریم اقتصادی و بالاخره جنگ تمام عیار هشت ساله سعی در خشکاندن نهال نوپای انقلاب داشتند. اما با هوشیاری امام و ملت غیور ایران، هیچ یک از این نقشه‌ها کارساز نیفتاد. تا اینکه دشمنان در طرحی نو و از طریق تهاجم فرهنگی به مصاف ملت انقلابی و متدین ایران آمدند. و با کمال تأسف دشمنان در این مصاف تا حدودی به مقاصد ننگین خویش دست یافتند.
بنابراین مسأله تهاجم فرهنگی را باید جدی تلقی کرد و با شناخت همه جانبه و عمیق آن، به رویارویی و مبارزه اصولی با آن پرداخت. در این بین همه ملت‌ مسئولند اما مسئولیت عالمان دینی، اندیشمندان اسلامی و مسئولین و کارگزاران بسیار سنگین است.

راه‌های مبارزه با تهاجم فرهنگی[ویرایش]

با این مقدمه نسبتاً طولانی، اینک به برخی از راه‌های مبارزه با تهاجم فرهنگی اشاره می‌نماییم،‌ امید است با شناخت دقیق این پدیده شوم و خطرناک به پیروزی نهایی دست یابیم:

← تقویت بینش دینی و سیاسی جامعه
یکی از راه‌های مبارزه با تهاجم فرهنگی و در امان ماندن از آن، تقویت بینش دینی و سیاسی جامعه است. ارتقاء بینش دینی و سیاسی جامعه از حساس‌ترین اعمالی است که همه آحاد جامعه موظف به آن هستند و رهبران دینی، عالمان و اندیشمندان و متصدیان امور فرهنگی و سیاسی جامعه، وظیفه سنگین‌تری نسبت به دیگران دارند.
اگر سطح آگاهی دینی و سیاسی جامعه ارتقاء یابد، و جامعه به بلوغ فکری دست پیدا کند، و فارغ از هر گونه هیاهو و تبلیغات، خوب و بد را دریابد. هرگز تسلیم بیگانه نخواهد شد. در طول تاریخ ، آنچه که موجب فائق آمدن دشمنان بر ملّتی می‌شد، سوء استفاده دشمنان از عدم آگاهی صحیح توده مردم بوده است.

←← عوامل ایجاد عدم آگاهی
اما این که چه عواملی باعث عدم آگاهی مردم می‌شوند، می‌توان به امور زیر اشاره کرد:
سستی و بی‌تفاوتی اندیشمندان جامعه.
قرائت‌های مختلف از دین و ایجاد شک و تردید در بین مردم.
عدم حمایت مردم از رهبران راستین و دلسوز و بی‌تفاوتی نسبت به هشدارهای آنان.
دنیازدگی روشنفکران و مؤثران در جامعه.
تبلیغات عوام فریبانه و مسموم دشمنان و نیز استفاده از تمام امکانات.
تخریب چهره‌های برجسته دینی و سیاسی و...
بنابراین آنچه که امروز و در شرایط حساس فعلی، مسئولین و متصدیان فرهنگی سیاسی جامعه باید به آن توجه نمایند؛ درک همین نکته مهم است که برای مقابله با فرهنگ مبتذل غربی، بینش دینی و سیاسی مردم و در رأس همه، جوانان عزیز را ارتقاء بخشند و به تربیت صحیح و دینی این نسل ارزشمند بپردازند.
اگر جامعه امیرالمؤمنین علیه‌السلام به بلوغ فکری می‌رسید و از نظر دینی و سیاسی به حد مطلوب دست می‌یافت و اگر اندیشمندان جامعه و تحلیل‌گران فرهنگی سیاسی، به تحلیل درست و واقعی از اوضاع و احوال حکومت و مسائل روز می‌پرداختند و اگر آتش خانمانسوز دنیازدگی دامن خواص را در کام خویش نمی‌گرفت و اگر مردم به جای تسلیم در برابر تبلیغات دشمنان، به فرمان رهبر خود گوش فرا می‌دادند و در صحنه‌های نبرد، پشت به دشمن نمی‌کردند و یا تسلیم نمی‌شدند؛ قطعاً انسان‌های پلیدی چون معاویه ، یزید و... زمام حکومت را در دست نمی‌گرفتند و آن همه بدبختی و ننگ و عار را به نام اسلام انجام نمی‌دادند.
بنابراین مسئولیت آگاهی بخشی به آحاد جامعه و بویژه جوانان وظیفه‌ای همگانی است و البته وزارت آموزش و پرورش ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سازمان صدا و سیما ، سازمان تبلیغات اسلامی ، ائمه جمعه و جماعات، روحانیت ... مسئولیت سنگین‌تری بر عهده خواهند داشت.

← معرفی الگوهای مناسب
یکی از راه‌های مبارزه با تهاجم فرهنگی و در امان ماندن از این تهاجم همه جانبه، داشتن الگوهای مناسب است.‌ تا انسان با اقتداء به آن‌ها بتواند به سرمنزل مقصود دست یابد و در این مصاف زندگی پیروز میدان شود.
انسان موجودی است که دارای بعد فردی و اجتماعی است. از این رو اگر بخواهد در این دو بعد دارای رفتاری شایسته باشد، نیازمند الگویی است که از او سرمشق بگیرد. بنابراین جامعه دینی باید الگوهای مناسب را معرفی نماید تا افراد در دام‌هایی که برایشان گسترده شده است گرفتار نگردند. لذا اسلام دستورات ویژه‌ای در باب آیین دوست‌یابی و دوستی دارد.
این همه تأکیدات اسلام برای آن است که نیاز روحی انسان به بهترین شکل تأمین شود. لذا انسان با داشتن دوستان صمیمی، هم تنها و بی‌یاور نمی‌ماند و هم از نظر روحی و عاطفی با مشکلات جدی مواجه نمی‌شود. طبیعی است که از آثار دوستی این است که انسان از رفتار دوستش الگو می‌گیرد و همان شیوه در رفتار و کردار او نیز اثرمی‌گذارد. قرآن کریم داستان دو دوستی را بیان می‌کند که یکی از آنان موجب گمراهی طرف مقابل شده است:«یوم یعضّ الظالم علی یدیه یقول یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلاً. یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلاناً خلیلاً لقد اضلّنی عن الذکر بعد اذ جائنی و کان الشیطان للإنسان خذولاً» [۱] به خاطر بیاور روزی را که ظالم دستان خویش را از شدت حسرت به دندان می‌گزد و می‌گوید ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم. ای وای بر من! کاش فلانی ( دوست گمراه)‌ را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یاد حق گمراه ساخت، بعد از آنکه آگاهی به سراغ من آمده بود.
و شیطان همیشه خوارکننده انسان است بنابراین همان‌گونه که الگوی خوب انسان را به کمال رسانده و از سرچشمه زلال معرفت و هدایت، جرعه‌های نجات‌بخش را به انسان چشانده و سیراب می‌کند، دوست بد و الگوی نامناسب، لجوج و گمراه نیز انسان را در مرداب گناه و آلودگی گرفتار می‌نماید. دشمنان دین برای متأثر ساختن نوجوانان و جوانان ، کسانی را که هیچ صلاحیت اخلاقی ندارند به عنوان الگو معرفی می‌کنند تا بدینوسیله نوجوانان و جوانان عزیز ما را از فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی دور نمایند. بنابراین باید هوشیار بود و در انتخاب دوست و الگوی مناسب همت گماشت و ویژگی‌های دینی و مذهبی و آگاهی‌ صحیح را معیار دوستی قرار داد.

← برطرف ساختن نیازهای طبیعی انسان از راه مشروع
یکی دیگر از راه‌های مبارزه با تهاجم فرهنگی و در امان ماندن از آن، برطرف ساختن نیازهای طبیعی انسان از راه مشروع است، همانگونه که می‌دانید انسان موجودی است آمیخته با انواع تمایلات و خواسته‌ها. و اگر به این تمایلات پاسخ مناسب و مشروع داده نشود، برای انسان غیر از تباهی و انحطاط چیز دیگری در پی نخواهد داشت.
غریزه جنسی نیرومندترین و سرکش‌ترین غرائز انسان است به طوری که به تنهایی با دیگر غرائز برابری می‌کند و همان‌طور که کنترل آن از راه ازدواج صحیح، نیمی از دین را حفظ می‌کند،‌ انحراف این غریزه نیز دین و ایمان انسان را تباه می‌نماید. بنابراین تنها راه برخورد منطقی و عاقلانه با این غریزه، ازدواج «بهنگام» است.
زیرا زن و مرد مکمل یکدیگرند... هنّ لباس لکم و انتم لباس لهن... [۲] زنان لباس مردان و مردان لباس زنان هستند. یعنی همان‌گونه که لباس عیوب انسان را می‌پوشاند همسران نیز عیوب همدیگر را می‌پوشانند و راز پوش یکدیگرند و جلوی طغیان غریزه جنسی همدیگر را می‌گیرند. همان‌گونه که لباس، انسان را از سرما و گرما و از برخورد مستقیم با اشیاء حفظ می‌کند همسران نیز همدیگر را از تیرهای مسموم دشمنان و گناه حفظ می‌نمایند. و از همین روست که اسلام تأکید فراوانی به ازدواج بهنگام می‌نماید.

← دفاع از ارزش‌های دینی و احیای عزت نفس و غیرت دینی
دشمنان دین همواره سعی دارند ارزش‌های دینی را واژگون جلوه دهند و بدین جهت عزت نفس و غیرت دینی جامعه را نابود سازند بنابراین یکی دیگر از راه‌های مبارزه، دفاع از ارزشهای دینی و احیای عزت نفس و غیرت دینی است.

← احیاء و توسعه امر به معروف و نهی از منکر
یکی دیگر از راه‌های مبارزه و مصون ماندن از تهاجم فرهنگی احیای امر به معروف و نهی از منکر است. و این نظارت همگانی باید در جامعه نهادینه شود و این فریضه مهم از زیر خروارها گرد و غبار بیرون بیاید.

← استقامت در راه دین
از دیگر راه‌های مبارزه با تهاجم فرهنگی، استقامت در راه دین و نهراسیدن از دشمنان و صبر و استقامت ورزیدن در راه حق است.
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:«أما والله ان کنت لفی ساقتها حتی تولّت بحذا فیرها، ما عجزت و لا جبنت، و انّ مسیری هذا لمثلها، فلأ نقبنّ الباطل حتی یخرج الحقّ من جنبه» [۳]، به خدا سوگند ! من از پیشتازان لشکر اسلام بودم تا آن‌جا که صفوف کفر و شرک تار و مار شد، هرگز ناتوان نشدم و نترسیدم، هم اکنون نیز همان راه را می‌روم،‌ پرده باطل را می‌شکافم تا حق را از پهلوی آن بیرون آورم.
بنابراین استقامت همراه با بصیرت در راه حق و آرمان‌خواهی، نیروهای ارزشی و بخصوص نوجوانان و جوانان می‌تواند توطئه تهاجم فرهنگی را خنثی ساخته و پیروزی و سرافرازی را به ارمغان آورد.
« به امید آن روز»
امام صادق (ع)فرمود:« إنّ المؤمن اشدّ من زبر الحدید، ان الحدید اذا دخل النار لان، و إن المؤمن لوقتل و نشر ثم قتل و نشر لم یتغیّر قلبه» مؤمن محکم‌تر و سخت‌تر از قطعه‌های آهن است. زیرا آهن سخت‌ اگر حرارت ببیند نرم می‌شود و بدرستی که مؤمن اگر کشته شود و سپس زنده گردد و بار دیگر به قتل برسد و زنده شود قلب او و عقیده او تغییر نخواهد کرد. [۴]

منابع برای مطالعه بیشتر[ویرایش]

• تهاجم فرهنگی، آیت الله مصباح یزدی.
• فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، دکتر حداد عادل.
• تهاجم فرهنگی، سید مرتضی حسینی اصفهانی.
• تهاجم فرهنگی و راههای مبارزه با آن، انجمن اولیاء‌ و مربیان.

پانویس[ویرایش]
 
۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۰ ۲۷.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۳. نهج‌البلاغه، خطبه۳۳.
۴. احمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۱.    


منبع[ویرایش]

اندیشه قم.    


تهاجم فرهنگی یکی از نمودهای جهانی سازی است که بنا دارد فرهنگ و تمدن غربی _ آمریکایی را بر دیگران به ویژه فرهنگ های اسلامی غالب کنند و فرهنگ های دیگر را از درون تهی نمایند. این تهاجم در رابطه با فرهنگ اسلامی _ شیعی ایرانیان از شدت بیشتری برخوردار است.
واقعیت این است که تهاجم فرهنگی مقوله ای حقیقی و جدی و برنامه ریزی شده می باشد و تنها راه مبارزه با آن نیز مصونیت بخشیدن به جوانان و سایر افراد جامعه از راه تمسک به فرهنگ غنی اسلامی و ملی این مرز بوم و استفاده کارآمد از همه امکانات خصوصا" دستگاه های فرهنگی و بسیج همه اقشار مردم, براساس برنامه ای دقیق و حساب شده می باشد. بر این اساس مهم ترین راه های مبارزه با آن عبارتند از:
1- حفظ و تعمیق ارزش های اسلامی و ملی از طریق فرآیند صحیح جامعه پذیری و عوامل آن مانند خانواده, مدرسه, رسانه ها و... و آگاه نمودن جوانان با پیشینه های درخشان تمدن اسلامی و دستاوردهای مادی و معنوی عظیم انقلاب اسلامی .
2- تحقق حیات طیبه اسلامی و حفظ ارزش های انقلابی , استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی و تأمین رفاه, سعادت, صلح و امنیت برای مردم در سایه ایمان به خداوند و حاکمیت ارزش های الهی .
3- هوشیاری و بیداری در مقابل انحراف معنوی جامعه اسلامی .
4- احیای فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر که به عنوان یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن حفظ و بقای فرایض و ارزش های الهی می باشد.
5- ایجاد باوری عمیق, درونی, ریشه دار, عقلانی و مبتنی بر نظام ارزشی اسلام در مدیران جامعه به معنی کسانی که در دستگاه های رسمی, تقنینی, اجرایی, قضایی, نظامی, انتظامی, آموزشی, فرهنگی و تبلیغی و... نقش ایفا می کنند.
6- تلاش و تدبیر جدی, گسترده و عمیق برای لحاظ نظام ارزشی مطلوب در همه فعالیت ها و اقدامات, در بخش های مختلف جامعه و در عرصه های گوناگون سیاسی, اقتصادی, فرهنگی و...
7- تبلور و تجلی این نظام ارزشی در رفتار حقیقی و حقوقی مدیران, ساختار کلان کشور و برنامه های اجرایی ... به طور کلی برای مصون ماندن از تهاجم فرهنگی بیگانگان و گریز از الگوها و گرایشات غربی دو جهاد عمده لازم است : جهاد علمی و عملی.
الف ) در جهاد علمی شخص باید معرفت خویش را نسبت به ارزش ها و هنجارهای دینی پیوسته روزافزون سازد و نیک را از بد و سره را از ناسره به خوبی بازشناسد و با شعور و آگاهی همواره در مسیر نیکی ها گام بردارد.
ب ) جهاد عملی به دو بخش تقسیم می شود:
1- جهاد عملی فردی ; این جهاد حرکتی دائمی و خستگی ناپذیر در برابر هواها و خواسته های نفسانی است. این جهاد عزمی استوار و مراقبتی دائمی می طلبد و بدون ارتباط پیوسته با خدا و جدیت در مخالفت با شیطان نفس نمی توان از آن سرافراز بیرون آمد. یکی از راه های کاربردی مناسب برای بالا بردن میزان موفقیت در این مسیر اجرای برنامه مشارطه, مراقبه, محاسبه است که به ضمیمه ارسال می گردد.
در این مسیر شخص باید ابتدا به انجام واجبات و ترک محرمات همت گمارد, در مرتبه دوم انجام مستحبات و ترک مکروهات را وجهه همت خویش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غیر الهی است, حتی برخی از مباحات, را از خود دور سازد و به غیر خدا و آنچه مطلوب اوست نپردازد.
2- جهاد عملی اجتماعی ; کوششی جمعی در جهت تغییر و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگی ها و انحرافات و بسط علم , اخلاق , معنویت و فضیلت و تقوی در جامعه است . این مهم نیز مستلزم برنامه ریزی دقیق و مشورت و همگامی با صاحب نظران و دیگر دوستان همراه و هم رأی است.
در پایان ذکر این نکته لازم است که مسلما" برخورد فیزیکی و بستن مرزها و... هرگز به عنوان بهترین یا آخرین راه حل نمی باشد و تحقق آن نیز در عصر ارتباطات و پیشرفت تکنولوژی به صورت کامل امکان پذیر نیست, اما در مواردی لازم است و از تأثیر و نفوذ بیشتر تهاجم فرهنگی جلوگیری به عمل می آورد.
در رابطه با مقابله با شبیخون فرهنگى دشمنان وظایفى بر عهده دولت و وظایفى بر دوش مردم بویژه جوانان است:
الف) وظایف دولت:
1) اصلاح برنامه هاى رادیو و تلویزیون.
2) احیاى مساجد و کانون هاى دینى فرهنگى و تربیتى.
3) سرمایه گذارى جدى در اصلاح وضعیت مدارس و دانشگاه ها.
4) جدیت در برخورد با منکرات اجتماعى.
5) آگاهى بخشیدن به جامعه از ترفندهاى دشمن و خطرات آن و راه هاى پیشگیرى و مقابله و...
6) ایجاد سرگرمى هاى سالم و مفید و جاذب که مانع بزرگ از توجه مردم به برنامه هاى مبتذل دشمن گردد.
ب) وظایف مردم:
1) حضور هر چه بیشتر در مراسم دینى.
2) کیفیت و غنا بخشیدن به برنامه هاى مذهبى.
3) بالا بردن سطح معلومات و تعمیق آگاهى هاى دینى و استحکام بخشیدن به ایمان و اعتقادات مذهبى.
4) احیاى هر چه بهتر امر به معروف و نهى از منکر
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
1- فرهنگ و تهاجم فرهنگی , برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری
2- انقلاب و ارزش ها, علی ذوعلم
3- ابوالفضل اشرفی , بحران هویت اجتماعی و آسیب شناسی انقلاب (مجموعه مقالات آسیب شناسی انقلاب اسلامی )



کانال تلگرامی پرسمان: @porseman

تهاجم فرهنگی و راههای مقابله با آن

-(2 Body) 
تهاجم فرهنگی و راههای مقابله با آن
Visitor 3413
Category: سیاسی و اجتماعی

اشاره:
اگر به تقابل استکبار جهانی در سه دهه گذشته نظر بیفکنیم در می یابیم که در دهه اول تقابل در حوزه نظامی است و سراسر این دهه جنگ، کودتا و ترور می باشد. اما از ابتدای دهه دوم، بحث فراگیر عمومی در جامعه ایرانی مسئله «تهاجم فرهنگی» بود.
تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، هجوم فرهنگی و... مفاهیمی است که بر سر زبان ها افتاد و گسترش یافت. مقام معظم رهبری از همان اولین سالهای پایان دفاع مقدس، دست دشمنان را خوانده و خبر از تهاجم و شبیخون فرهنگی آنان دادند. چنانچه در یکی از سخنرانی ها می فرمایند: «دشمن از راه اشاعة فرهنگ غلط – فرهنگ فساد و فحشاء – سعی می کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می کند یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی و یک قتل عام و غارت فرهنگی است».[1]
استکبار در دهه سوم در راستای هجمه فرهنگی به فکر مهار انقلاب اسلامی در سطح جهان افتاد لذا پرونده ایران به شورای امنیت رفت و تحریم ها تشدید شد و حمله به افغانستان، عراق و حزب الله به قصد مهار انقلاب اسلامی ایران آغاز گشت ولی در این امر(مهار بین المللی)نیز شکست خوردند.
اکنون درآغاز دهه چهارم به دنبال مهار انقلاب از درون توسط سربازان فرهنگی خویش می باشند و در این امر تمام جریان های داخلی و خارجی هماهنگ عمل می کنند. چنانچه در جریان انتخابات 22 خرداد 88 این امر نمود یافت. البته باید دانست که بحث تهاجم فرهنگی تازگی ندارد و بررسی تاریخ جریان سلطه در قرون گذشته نیز نشان می دهد که یکی از ابزارهای اصلی دشمنان برای غلبه بر جوامع اسلامی استحاله فرهنگی است و نمونه بارز آن استحاله فرهنگی مسلمین در مسئله اندلس است.
حال آنچه ضرورت دارد این است که اساساً «جنگ و غارت فرهنگی» چیست؟ و ابعاد و ابزار و روشهای آن کدام است؟ در این نوشتار به تبیین موضوع فوق می پردازیم تا با منطق تهاجم فرهنگی آشنا شویم و بتوانیم با بصیرت کافی به دفاع از کیان و هویت فرهنگی خویش بپردازیم. به آن امید که مورد رضای حق واقع شود.
تعریف فرهنگ
برای فرهنگ حدود 250 تعریف ارائه کرده اند. از جمله: مجموعه دست آوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات، قواعد، آداب، رسوم، عادات و دیگر قابلیت های اکتسابی که از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.
تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ بیانگر این است که تمام دست آوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است.
فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی
فرهنگ را می توان در دو سطح مادی و معنوی دسته بندی کرد؛
فرهنگ مادی: عبارت است از تمامی آنچه که عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری، دست آوردهای صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و...
فرهنگ معنوی (غیر مادی): عبارت است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزش ها و اندیشه ها، اخلاقیات و... فرهنگ مادی معمولاً تحت تاثیر فرهنگ معنوی رشد می کند زیرا نوع نگرش به هستی و جهان و ارزشهای حاکم بر جوامع در ساخت ابزار جدید برای امور زندگی به انسان جهت می دهد.
خصوصیات فرهنگ: برخی از خصوصیات فرهنگ را می توان به شرح زیر ارائه کرد.
1. آموختنی و اکتسابی است(غریزی و فطری نیست): افراد هر نسل ، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت می کنند و به نسل بعدی می سپارند.
2. زنده است: جنبه پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.
3. هویت دهنده است: یعنی تنظیم کنندة روابط اجتماعی و تضمین کنندة نوع بینش و نگرش فرهنگ است.
4. نسبی است: فرهنگ متنوع است و از یک گروه به گروه دیگر فرق می کند و هر قومی طرز تفکر و عادات ویژه ای دارد
5. منتقل شدنی است: هر گروه انسانی میراث فرهنگی خود را به دیگران انتقال می دهد
فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی
امروزه در تقسیم کلی، فرهنگ کشورهای جهان را به دو دسته شرقی و غربی تقسیم می کنند دو اصطلاح شرق و غرب علاوه بر زمینه جغرافیایی در قلمروهای دیگر مثل سیاست، حکمت، عرفان، فرهنگ هم در برابر هم قرار می گیرند و منظور از فرهنگ غربی در این تقسیم بندی همان بینش یونان و روم بعد از میلاد مسیح و اروپای بعد از رنسانس است.[2]
اصول و ویژگی های فرهنگ غربی
برخی از ویژگی های آن عبارتند از:
1.اصالت قدرت،نیچه می گوید: اصولاً انسان برای غلبه بر ضعیفان آفریده شده است. 2.اصالت ماده؛ 3.نظم فکری و عملی؛ 4.عقل گرائی(بنیاد خرد)، میل به تحلیل عقلانی؛ 5.اصالت انسان(اومانیسم)
فرهنگ شرقی دارای ویژگیهای زیر است:
1.اصالت وحدانیت(خدا) ؛ 2.اصالت روح؛ یافتن راز خلقت و میل به تحلیل عاطفی؛ 3.قوم گرا؛ ناسیونالیسم،[3]
انسان
پیش فرض: انسان موجودی فرهنگی است. برخی از متفکران فرق انسان و حیوان را عوامل فرهنگی مانند سخن گفتن، اندیشیدن، ابزارسازی و استفاده از آن برای نیازهای خود و انتقال آن به نسلهای آینده و... می دانند. ابن خلدون می گوید: فرهنگ جوهری مستقل نیست بلکه خاصیتی است از جوهری دیگر که آن جوهر انسانی است.[4]
جوهر و حقیقت انسان چیست؟
علی(ع)می فرماید:«انَِّ اللهَ عزَِّ وَ جلَِّ رکَّبَ فی الملائکةِ عقلاً بلا شهوةٍ و رکَّبَ فی البهائمِِ شهوةً بلا عقلٍ و رکَّبَ فی بنی آدَمَ کِلتیهما فَمَن غلبَ عقلهُ شهوتهُ فهوَ خیرٌ من الملائکةِ وَ مَن غلبَ شهوتهُ عقلهُ فهوَ شرٌّ من البهائمِ »[5]
این سخن علی(ع)بیان می دارد که مخلوقات خداوند سه گروهند:
1. عقل بدون شهوت(فرشتگان)؛ 2. شهوت بدون عقل(حیوانات)؛ 3. عقل توأم با شهوت(انسان)
پس انسان موجود دوساحتی است: 1. روح: فطریات(خود)2. جسم: غرائز(ناخود)چنانچه علی(ع)می فرماید: اقبل علی نفسک بالادبار عنها[6]
تشابه و تفاوت غرایز و فطریات
هر دو ذاتی است اما غرائز بین(انسان و حیوان)مشترک است برخلاف فطریات که مختص انسان است در حالی که رشد فطریات نیازمند مراقبت و تربیت است و همچنین غرائز برخلاف فطریات اشباع شدنی است از این رو خودشناسی(یعنی شناخت فطریات خویش از غرائز)واجب عینی است و تحصیل آن مقدم بر همه علوم است و تفاوت علوم فقط در کفایی و عینی بودن وجوب تحصیل آنهاست. مگر ما علوم دینی و غیر دینی نداریم؟ چرا فقط موضوع علوم با همدیگر تفاوت دارند مثلاً موضوع علم فقه و اخلاق... تشریع خداوند است و علومی مانند فیزیک و شیمی... موضوعشان تکوین و طبیعت خدای سبحان است و این دو موضوع درقرآن با همدیگرتداخل دارند نه تعارض. چنانچه می فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ»[7] چنانچه از این آیه روشن است ایمان وتقوای مردم در گشوده شدن درهای برکت آسمان و زمین(طبیعت)موثر است. و می فرماید: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[8] این آیه بیان می دارد که بین تقوای مردم و مرزوق شدن آنان ارتباط تکوینی وجود دارد.
شهید مطهریتکامل را به اجتماعی و طبیعی تقسیم نموده و معتقد است در تکامل طبیعی میان انسان و سایر حیوانات تفاوتی نیست اما تکامل اجتماعی انسان از نسلی به نسلی و از دوره ای به دوره ای و احیاناً از منطقه ای به منطقه ای به وسیله میراث فرهنگی انتقال پذیرفته و تحقق این امر به وسیله تعلیم و تعلم(که خود امری فرهنگی است)بوده است چنانچه قرآن مجید نیز آن را مورد تاکید قرار داده و به قلم و ابزار نوشتن قسم می خورد. «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»[9] پس نتیجه گرفته می شود که انسان استعداد فرهنگ پذیری را داشته و موجودی فرهنگی می باشد. [10]
تهاجم فرهنگی یا تهدید نرم
امروزه با توجه به رشد فکری وآگاهی عمومی ملت های جهان، نفوذ و سلطه و به دست آوردن مستعمرات از راه لشکر کشی های نظامی به آسانی امکان پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه های زیادی را برمهاجمان تحمیل می کند به همین سبب بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده اند و از طریق سیاست های فرهنگی(با عناوین تبلیغ مذهبی، رواج تکنولوژی، انجمن های خیریه، ترویج بهداشت و...)تلاش می کنند به اهداف شوم خود برسند زیرا فهمیده اند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها نفوذ در فرهنگ آنان و استحالة درونی آن است آنان می خواهند ارزش های مورد پسند خود را ارزش های مترقی جلوه دهند تا بتوانند آن را جایگزین معیارهای بومی و ملی ملت ها سازند که در فرهنگ ملت ها از این اقدامات به هجوم فرهنگی تعبیر می کنند. پس عمل جایگزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی به شکلی هوشیارانه که بتواند یک ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بیگانه و مطیع غرایز بیگانگان کند «تهاجم فرهنگی» محسوب می شود.
این واقعیت را دانشمندان غربی نیز اذعان دارند. میشل پانوف در توضیح اصطلاح فرهنگ پذیری به این استعمار فرهنگی غرب اشاره کرده و می نویسد: امروزه فرهنگ پذیری به تماس های خاص دو فرهنگ که نیروی نامساوی دارند اطلاق می شود در این صورت جامعة غالب که هماهنگ تر و از نظر تکنیک مجهز تر است – معمولاً از نوع جوامع صنعتی – به طور مستقیم یا غیرمستقیم به فرهنگ حاکم تحمیل می گردد. [11]
این محقق در تعبیر دیگر از این تهاجم در صورتی که به شکلی گسترده تر باشد می نویسد: هنگامی که فرهنگ غالب در انهدام ارزشهای اجتماعی و روحیات سنتی جامعه مغلوب و برای گسستگی و سپس نابودی آن می کوشد، واژه قوم کشی را به کار می برند تا القای اجباری فرایند فرهنگ پذیری را از طریق فرهنگ غالب در فرهنگ مغلوب توصیف کنند. البته جوامع صنعتی قوم کشی را با تظاهر به این که هدفشان از همانندسازی ایجاد آرامش یا تغییر شکل در جوامع ابتدائی یا عقب مانده است اجرا نموده و باز هم اجرا می کنند.[12]
در تعریف پدیدة تهاجم فرهنگی دیدگاه رهبر معظم انقلاب قابل توجه است. از نظر ایشان در تهاجم فرهنگی یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان های فرهنگی آن ملت هجوم می برد. در این هجوم، باورهای تازه ای را به زور و به قصد جایگزینی بر فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد می کنند.[13]
تعریف تهاجم و ناتوی فرهنگی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب
رهبر معظم انقلاب در موردی دیگر ناتوی فرهنگی را این گونه تعریف کرده اند: مجموعه زنجیره ای به هم پیوسته رسانه های گوناگون و اینترنت، ماهواره ها، تلویزیون و رادیو... که در جهت مشخص حرکت می کنند تا سررشتة تحولات جوامع را بر عهده بگیرند... اینها صهیونسیت ها و سرمایه دارهایند و عمدتاً هم در آمریکا و اروپایند.[14]
تهدید نرم:
ناتوی فرهنگی در واقع همان تهدید نرم است. در این نوع تهدید، دشمن با به کارگیری ابزار فرهنگی به دنبال سلطه فرهنگی و در نهایت سلطه سیاسی می باشد. بسیاری از اقدامات علیه انقلاب اسلامی ایران از سوی نظام سلطه و هم پیمانان خارجی و داخلی آن طی دهه دوم و سوم انقلاب از نوع تهدید نرم به شمار می آید. تهدید نرم متکی برقدرت نرم بوده و برای شناخت ماهیت آن آشنایی با قدرت نرم ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد.
قدرت نرم:
یکی از مفاهیم اصلی در علم سیاست، مفهوم قدرت است. اهمیت قدرت در علم سیاست به قدری بالاست که اساساً قدرت را موضوع علم سیاست می دانند و قدرت در علم سیاست یعنی توانایی دارندة آن برای واداشتن دیگران به تسلیم در برابر خواست خود به هر شکلی که ممکن باشد.
منابع قدرت
مهمترین عوامل و منابع قدرت را می توان؛ قدرت نظامی(تهدید و زور)؛ قدرت اقتصادی(تطمیع و زر)؛ قدرت اطلاعاتی، قدرت سیاسی و قدرت روانی و فرهنگی(دانش)دانست.
از قدرت روانی فرهنگی تحت عنوان قدرت نرم یاد می شود و صحنه روابط بین المللی، رویاروئی قدرت است و هر کشوری می تواند منافع و امنیت خود را در پناه قدرت تأمین نماید. در این صحنه کشوری می تواند تأمین منافع کند و اهداف خود را پیش ببرد که از قدرت بیشتری برخوردار باشد.
قدرت نرم که یکی از شاخه های قدرت ملی به حساب می آید هر روز از اهمیت بیشتری در عرصه بین المللی برخوردار می گردد. تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، تهدید نرم، انقلاب مخملی، براندازی خاموش، جنگ روانی و ناتوی فرهنگی در واقع صحنه تقابل قدرت نرم است.
تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی
آیا می توان مرز دقیقی بین تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی کشید؟ معیار تشخیص هر کدام چیست؟
هر یک از تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی دارای سه شکل و مرحلة مهم است که از این طریق می توان آنها را از یکدیگر بازشناخت.
مراحل مختلف تهاجم فرهنگی عبارتند از: 1.تحمیل 2.تخریب 3.تسلیم فرهنگی.
مراحل مختلف تبادل فرهنگی عبارتند از: 1.گزینش 2.تحلیل 3.تولید فرهنگی.[15]
هریک از این مراحل را به طور مختصر شرح می دهیم:
گزینش: منظور آن است که هر چیزی که از دیگران است را به طور مطلق رد نکرده یا نپذیریم زیرا هر فرهنگی اجزای بسیار متعددی دارد که ممکن است بعضی از آنها نامطلوب باشد و بعضی مطلوب. ما اجزایی را که مطابق با ارزش های فرهنگ خودی است انتخاب می کنیم. چنانچه خداوند متعال می فرماید: «... فَبَشِّرْ عِبَادِی * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُوا الألْبَابِ».[16]
تحلیل: آن است که آنچه را که از فرهنگ دیگر گزینش کرده ایم آن را متناسب با فرهنگ بومی جذب کنیم و به شکل عنصری از فرهنگ خودی در آوریم.
تولید فرهنگی: اگر دو مرحله گزینش و تحلیل در مورد عناصر فرهنگی درست انجام گیرد جامعه به مرحله ای از رشد و توانایی می رسد که می تواند با تولید فرهنگ نیازهای جامعه اش را برطرف سازد و صرفاً مصرف کننده فرهنگ دیگران نباشد.
تحمیل فرهنگی: در تحمیل فرهنگی، فرهنگ مهاجم عناصر مفسد را به فرهنگ مورد نظر تحمیل می کند.
تخریب فرهنگی: در تخریب فرهنگی، فرهنگ مهاجم توان و قوه تجزیه و تحلیل را از فرهنگ مقابل می گیرد
تسلیم فرهنگی: در تسلیم فرهنگی به تحدید مرزهای فرهنگی پرداخته آن را محدود می سازد.
در مجموع می توان گفت که تهاجم فرهنگی نوعی ارتباط فرهنگی است که در آن حداقل یکی از سه هدف تحمیل، تخریب و تسلیم فرهنگی تعقیب می شود.
تفاوت تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی:
به طور خلاصه می توان تفاوت تهاجم و تبادل فرهنگی را در موارد ذیل دانست:
1. در تهاجم هدف تخریب است اما در تبادل هدف انتقال و نشر فرهنگ است. 2. در تهاجم مهاجم برای جایگزینی فرهنگ خود به نحوی ظالمانه سعی در ریشه کنی فرهنگ مقابل دارد اما در تبادل فرهنگی چنین نیست. 3. در تهاجم فرهنگی قصد استیلا و به طور کلی غرض سیاسی در نظر است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمی پذیرد.[17]
ویژگیهای تهاجم فرهنگی:
تهاجم فرهنگی در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که عبارتند از:
الف)یک کار آرام و بی سر و صداست، ب)برای اکثریت مردم نامرئی و نامحسوس است، ج)با برنامه و ابزارهای گسترده ای است(از حربه های سیاسی، نظامی، روانی، تبلیغاتی و اقتصادی بهره می گیرد)، د)گسترده و همه جانبه و فراگیر است برخلاف تهاجم نظامی که تنها بخشی از مرزهای مجاور در تیررس دشمن قرار می گیرد. ه)کارساز است و برخلاف تهاجم نظامی حساسیت ها را به خواب می برد. و)دراز مدت و دیرپاست. ز)ریشه ای و عمیق است و ذهن و قلب انسان ها را نشانه گرفته و تسخیر می کند. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد که بزرگترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان ها.
بسترهای تهاجم فرهنگی
بدیهی است که کار و تهاجم فرهنگی بدون بستر سازی مناسب برای رسیدن به اهداف ممکن نیست به این شکل که اگر همه لوازم تهاجم فرهنگی فراهم شود ولی شرایط و بستر مناسب وجود نداشته باشد در واقع همه تلاشهای قبلی ناکام می ماند از این رو به برخی از مواردی که موجب پذیرش و تقویت فرهنگ مهاجم می شود اشاره می گردد که می توان آن را به دو دسته تقسیم بندی کرد.
1.بسترها و عوامل بیرونی: زمینه ها و ابزاری که به نحوی رد پای کشورهای خارجی و غربی در آنها دیده می شود بسترهای بیرونی هستند از جمله: الف)تولید برنامه های مبتذل و صدور آن، ب)تلاش برای دین زدایی از راه های مختلف، ج)ایجاد روحیه خودباختگی فرهنگی، د)ساخت و فروش وسایل ارتباطی مانند ماهواره و سخت افزارها و نرم افزارها و موارد مشابه دیگر.
2.بسترها و عوامل درونی: زمینه ها و عناصری که ریشه داخلی داشته و در پذیرش فرهنگ مهاجم به صورت مستقیم و غیر مستقیم کمک می کنند عوامل درونی هستند؛ از جمله: الف)مشکلات و کاستی های اقتصادی و اجتماعی، ب)ضعف ها و کاستی های موجود در خانواده، مدرسه و جامعه، ج)ضعف برنامه ریزی دقیق فرهنگی، د)فقدان تولیدات فرهنگی کافی و مناسب، ه)روشنفکران غرب زده: رشد گروه جدیدی از نخبگان که افکارشان ریشه در مکاتب فکری و فرهنگی مطرح در غرب دارد مانند حسن تقی زاده ها که سمبل مدافعان ترویج کامل و بی حد و مرز معیارهای غربی در کشور است و معتقد است که وظیفة اول همة وطن پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا بدون قید و شرط تسلیم مطلق اروپا شدن و گرفتن آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و اوضاع فرنگستان است بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر ایران باید در ظاهر و باطن و جسمی و روحی ، فرنگی مآب شود و بس، و) جهل و ناآگاهی مردم، جوانان و نوجوانان.
مراحل تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در دو مرحله صورت می پذیرد:
الف)تخلیه فرهنگ خودی
در قانون طبیعت وقتی در فضایی خلاء ایجاد می شود نزدیکترین نیروی موجود، آن خلاء را پر می کند. هر پدیدة جدید یا در جایی حضور می یابد که قبلاً خلاء وجود داشته و یا در آن محیط خلاء ایجاد می کند. لذا تخلیه فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می رود.[18]
شیوه ها و راهبردهای دشمن در ْایجاد خلاء فرهنگی( ناتوی فرهنگی)
عمده ترین این راهبردها را در ایران می توان در محورهای زیر خلاصه کرد:
1.تخریب بنیانهای فکری، اعتقادی، ارزشی و اخلاقی با ایجاد تردید در آنها، 2.انزوای روحانیت و بی ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین، 3.قداست زدایی از دین و شعائر دینی، 4.ترویج فساد و رذالت زدایی از آن مانند شیطان پرستی در دنیای معاصر. چنانچه خداوند متعال این حقیقت را در قرآن مجید بیان فرموده که شیطان به دنبال دام برهنگی انسان و توجه دادن او به شهوات است «یَا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ...؛[19] ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، آن چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون ساخت و لباس آنان را از اندامشان بیرون کرد تا عورت آنها را به آنها نشان دهد.»
در این آیه خداوند متعال به همه افراد بشر هشدار می دهد که مراقب فریبکاری شیطان باشند زیرا شیطان سابقه دشمنی خود را با پدر و مادر آنها نشان داده همانطور که لباس بهشتی را بر اثر وسوسه ها از اندام آنها بیرون کرد ممکن است لباس تقوا را از اندام ایشان بیرون نماید.[20]
چنانچه امروزه همه همت شیطان های بزرگ و کوچک بر ترویج برهنگی و از بین بردن پوشش عفیفانه و تقواست.
البته باید توجه داشت که این آیه در مقام بیان ولایت شیطان برغیر مومنین است و نیز بیرون آوردن لباس آدم و حوا در بهشت اشاره وتمثیل است به بیرون آوردن لباس تقوا توسط شیطان از اندام همه آدمیان.[21] 5.فعال کردن گسل های بین نسلی، گسل های قومی و گسل های مذهبی(فرقه گرائی)، 6.ناکارآمد معرفی کردن نظام دینی، 7.راهبرد القای حاکمیت دوگانه(رئیس جمهور – ولی فقیه)، 8.حمایت از جریان های فرهنگی و سیاسی مخالف با نظام دینی و روشنفکران وابسته، 9.تحریک افکار عمومی بر علیه نظام اسلامی و مسئولان آن با سیاه نمائی مسائل ایران از طریق تصویر سازی، جعل خبر، پخش شایعه و... 10.ترویج لیبرالیسم و فمنیسم.
ب تثبیت فرهنگ بیگانه
شیوه ها و راهبردهای دشمن در تثبیت فرهنگ خود: الف)به کار گماردن افراد وابسته، ب)ایجاد نهادهای مختلف بین المللی و ملی، ج)برپائی شبکه ها و مؤسسات شبه فرهنگی، د)تجزیه فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروه های متفاوت اجتماعی مانند تحریک اقوام با گویش محلی و تحریک اقلیت های مذهبی و... ه)تحریف تاریخ مانند سرچشمه تمدن بشری قلمداد کردن اروپا و دوره صدسال تمدن و فرهنگ اسلامی را سده یورش های خاوریان وحشی دانستن، و)تغییر خط و زبان برای نمونه، الجزایر، آذربایجان و ترکیه، ز)تضعیف روحیه عمومی: القای این که آرزوها و امیدهای فرد یا جامعه دور از دسترس خواهد بود و هرگز حاصل نخواهد شد، ح)القای یأس و ناامیدی دشمن برای کشاندن افراد یک جامعه به سوی یأس و نا امیدی قبل از هر چیز مردم را خسته و بی زار می کند و با تکرار محرومیت ها، خرابی ها، شکست ها با استفاده از عوامل تبلیغی، اقتصادی، سیاسی و روانی درآنها سرخوردگی ایجاد می کند. د)ایجاد رعب و وحشت، تخریب فکری و روانی مردم و نیروهای دولتی زمانی رشد می یابد که فرد یا افراد دچار ترس ناگهانی گشته و در موقعیت بحرانی و اضطراب قرار گرفته و احساس کند که خطر او را تهدید می کند.
ابزار تهاجم فرهنگی
دشمنان، مفاهیم مورد نظر خود را با تأمل و به تدریج از طریق وسایل و ابزارهای گوناگونی ترویج می کنند که برخی از آنها عبارتند از:
1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبک غربی یکی از روشهای استعماری نفوذ در برنامه های آموزشی کشورهای جهان سوم بوده است یکی از کارکردهای پنهان این برنامه های آموزشی که در ظاهر به منظور پیشرفت علمی در این کشورها اجرا شده، زمینه سازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است.[22]
زبان نیز می تواند مهم ترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه باشد. اگر به جای استفاده لغات خودی، از لغات بیگانه به صورت افسار گسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد نسل جدید ممکن است در آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بی خبر بماند.
در مورد ترجمه نیز می توان گفت که اگرآموخته های فارغ التحصیلان ما عمدتاً از متون ترجمه شده باشد دانش آموختگان امکان تفکر مستقل را از دست می دهند و اصطلاحات بیگانه به تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی می نشیند.
2.تبلیغات: تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگیهایی که برای آن برشمرده اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می گیرد از جمله: الف)پوشش فراگیر، ب)فرامحیطی بودن، ج)چند حسی بودن، د)قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام.[23]
3.شایعه: شایعه در اصطلاح خبر بی اصل و نادرستی است که درمیان مردم بر سر زبان ها بیفتد. شایعه را دولت های بیگانه برای ضربه زدن به پیکر یک ملت و برای تاثیرگزاری دربافت فکری و ذهنی آنان دامن می زنند
4.تحریف واقعیت: یکی از رایج ترین شیوه های مطبوعاتی دست کاری و تحریف واقعیت است و این تحریف یا از نوع لفظی است که تحریف کننده از خود ساز و برگهایی بر پیکره وقایع و حقایق اضافه می کند و چهره روشن حقایق را تاریک و زشت می سازد. به عبارت دیگر لفظ را کم یا زیاد می کند یا ظاهر مطلبی را عوض می نماید. یا از نوع معنوی، در این نوع تحریف جملات را طوری تفسیر و توجیه می نماید تا درست بر خلاف معانی واقعی آنها باشد و گاهی از طریق اغراق و مبالغه واقعیت را تحریف می کنند که در این روش تضادهای درونی جوامع را شدت می بخشند و مسائل کوچک را بزرگ جلوه داده مردم را به نظام حاکم یا به دیگرافراد و گروهها بدبین می نمایند.
5 .ترور شخصیت: اصطلاحی که امروزه برای ترور کردن از طریق وسایل ارتباط جمعی مورد استفاده قرار می گیرد ترور شخصیت است که هدف آن ترور شخصیت های سیاسی و مهم از طریق تهمت زدن و یا به تصویر کشیدن نقاط ضعف آنهاست و این در صورتی است که نتوانند فردی را ترور فیزیکی کنند و یا ترور فیزیکی مصلحت آنان نباشد و با این شیوه باعث شوند رهبران صاحب نفوذ نزد مخاطبان دچار بی منزلتی و تخریب چهره شوند.[24]
6. کتاب ها و نشریات: از جمله مهمترین ابزاری که دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی و جنگ روانی از آن استفاده می کنند تبلیغات گسترده منفی از طریق کتاب ها و نشریات است، اساساً ماهیت جنگ روانی و فرهنگی بهره برداری از تبلیغات و نشریات مبتنی بر دروغ، تهمت، فریبکاری، نیرنگ افکنی و فتنه انگیزی برای نفوذ در عواطف و احساسات و جذب مخاطبان به منظور استفاده از حمایت های آنان در جهت تحقق مقاصد خاص جریان های سیاسی است.
اهداف تهاجم فرهنگی
1.مبارزه با بیداری اسلامی با فشار بر طرفداران اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی از طریق اتهام زنی، تروریست خواندن و... .
2.ایجاد اختلاف و شکاف در جهان اسلام با دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و ایران را تهدید کشورهای منطقه معرفی کردن.
3.عرفی سازی حکومت و ترویج پلورا لیسم دینی.
4.از بین بردن امید مردم نسبت به آینده با سیاه نمائی مسائل داخلی کشور.
5.ایجاد بی اعتمادی در مردم نسبت به رهبران انقلاب و مسئولین با هدف از بین بردن پشتوانه های مردمی نظام اسلامی.
6.ایجاد اختلاف و تعمیق آن در میان جریان های سیاسی.
7.ترویج اندیشه های مادی با هدف سوق دادن مردم به دنیا گرائی و اصالت دادن به لذت جوئی.
8.ترویج اباحه گری و بی بند و باری اخلاقی برای مقابله با فرهنگ مقاومت و شهادت طلبی.
9.ترویج لیبرال دمکراسی غربی با شعار توسعه دمکراسی و تامین آزادی های مدنی.
10.مبارزه با نفوذ معنوی و قدرت نرم جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و در میان ملل محروم جهان.[25]
راه های مقابله با تهاجم فرهنگی
در دنیای امروز کشورها نمی توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه خود با فرهنگ های بیگانه در امان باشند. اگرفرهنگ جامعه ای توان خود را از دست بدهد و مردم از فرهنگ خود گسسته شوند قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می گردد و در این دریای ارتباطات غرق می شوند. و اگرملتی علاقه مند به حفظ و پاسداری از هویت فرهنگی خود باشد باید سعی کند فرهنگ غیر مادی جامعه خویش را حفظ نماید. البته این به آن معنا نیست که می توان یا باید فرهنگ غیر مادی را کاملاً دست نخورده و ثابت و اصیل نگه داشت زیرا تغییر از خصوصیات فرهنگ است. ولی این تغییر در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی رساند که جریان عادی و خود به خودی را بپیماید.
برای مقابله و مبارزه با تهاجم فرهنگی راه حلهای زیادی بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می گردد.
1.شناخت همه جانبه تهاجم فرهنگی و اهداف دشمن از آن
هم برای مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن و هم برای یورش به فرهنگ مهاجم، شناخت دشمن و اهداف او از تهاجم فرهنگی از الفبای مبارزه و نخستین گام در این زمینه می باشد. چنانچه امام صادق(ع)می فرماید: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس کسی که عالم وآگاه به زمان خود باشد شبهات بر او هجوم نمی آورند»[26]
2.تقویت بینش دینی و سیاسی مردم
تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه تعالیم دینی و سیاست می تواند چون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمب باران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سود جویان غرب را ناکام و ناامید سازد و مردم را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون شود و از کژروی و ناهنجاری ها باز دارد. قرآن کریم در این باره می فرماید: «...یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ....؛[27] پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می کند».
در این آیه سخن از هدایت انسان در پرتو ایمان به میان آمده است که فرد مؤمن از بسیاری فریبکاری ها و لغزشها نجات می یابد البته در کنار پرورش نهال ایمان در دلهای مؤمنین، آگاه ساختن آنان به مسائل سیاسی روز و تبیین هدف شوم دشمن در یورش فرهنگی نیز ضروری است.
3. اشباع نیازهای طبیعی انسان از راه های مشروع
انسان مجموعه ای درهم پیچیده از غرایز گوناگون است و رها ساختن نامعقول مردم در بهره گیری هرچه بیشتر و به هر شکل ممکن از این نیروهای غریزی و مقدس آنان را از تلاش درسازندگی خویش و جامعه باز می دارد و جلوگیری از ارضای غرایز در حد مشروع، یا ناتوانی دربرآوردن نیازهای طبیعی نیز زمینه را برای روی آوردن به سوی برنامه های مخرب دشمن فراهم می آورد
4.گسترش امر به معروف و نهی از منکر
اگر مردم به این اصل مهم دینی وعقلی آگاهی یابند و خود را مقید و عامل به آن کنند و هر کس در محدوده زندگی خویش با فساد و زشتی ها مبارزه کند و مردم را به نیکی دعوت نماید دشمن هرگز روزنه ای برای نفوذ نخواهد یافت.[28] خداوند متعال در این باره می فرماید: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[29] این آیه بیان می دارد که امر به معروف و نهی از منکر از لوازم و واجبات اجتماع سالم و صالح است.
مقام معظم رهبری در اشاره به اهمیت این موضوع و حقیقت می فرماید: مسأله امر به معروف تکلیف همیشگی مسلمان هاست، جامعه اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر زنده می ماند، قوام حکومت اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر می باشد.[30]
5.خودسازی متولیان فرهنگی:
در اجرای فرهنگ سازی دینی برای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن، گام نخست خودسازی متولیان فرهنگی و گام بعدی دیگر سازی است. امام صادق(ع)می فرماید: کونوا دعاة الناس باعمالکم، ولا تکونوا دعاهً بالسنتکم.[31]
6.تلاش برای زدودن فقر اقتصادی
تنگدستی از جمله پلیدترین پدیده های جامعه است حقیقت ناگواری که پیشوایان دین آن را زمینه ساز کفر دانسته اند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «کادالفقر ان یکون کفراً»[32] و دانشمندان فقر را عاملی برای آغاز انحراف و بزهکاری می دانند.
7. استفاده از فن آوری نوین در عرصه فعالیت های فرهنگی. 8.تقویت رسانه های داخلی و غنی سازی برنامه های فرهنگی آنها با رویکرد تقویت هویت دینی و ملی و خنثی سازی تهاجم فرهنگی دشمن. 9. تقویت مساجد و کانون های فرهنگی. 10. شناخت کامل فرهنگ اسلامی و ملی. 11. مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیت های فرهنگی. 12.بازنگری در منابع درس دانشگاهی به ویژه دروس مرتبط با علوم انسانی.
آنچه در مجموع می توان به آن دست یافت این است که هر چند در گذشته هم مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» وجود داشت و شاهد شبیخون فرهنگی غربیان به مسلمانان بوده ایم اما امروزه این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است و آمریکا که داعیة سرپرستی جهان را در سر می پروراند و خواستار نظامی تک قطبی است هیچ فرهنگ رقیبی را تحمل نکرده که قطعاً فرهنگ اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست و در راس کشورهای اسلامی، ایران به واسطه انقلاب اسلامی و مخالفت علنی آن با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا مورد هجوم بیشتری قرار گرفته و خواهد گرفت و در ناتوی فرهنگی به صورت سازماندهی شده و متفاوت از گذشته وارد عمل خواهد شد. بنابراین مدیریت کلان حوزه فرهنگی کشور باید با حساسیت و اعتقاد به ضرورت مقابله با «ناتوی فرهنگی»به دست کسانی باشد که معتقدند می توان در مقابل غول عظیم رسانه ای غرب ایستاد و باور دارند که غربی ها علیرغم پیشرفت در بعد سخت افزاری، در بعد نرم افزاری هنوز هم با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کنند و از این لحاظ بسیار ضربه پذیر و سست می باشند هر چند نباید دشمن را نادیده گرفت و بایستی در این راستا تمام ترفندهای فرهنگ مهاجم تبیین و شناخته شود و متناسب با آن ابزار کافی فراهم گردد و از آنجا که تهاجم فرهنگی فرایندی فرهنگی است باید با تولیدات فرهنگی متناسب با فرهنگ ملی و دینی و به صورت تهاجمی و نه تدافعی با آن مقابله کرد.
سوتیترها
ناتوی فرهنگی در واقع همان تهدید نرم است. در این نوع تهدید، دشمن با به کارگیری ابزار فرهنگی به دنبال سلطه فرهنگی و در نهایت سلطه سیاسی می باشد.
تهدید نرم متکی برقدرت نرم بوده و برای شناخت ماهیت آن آشنایی با قدرت نرم ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد.
مهمترین عوامل و منابع قدرت را می توان؛ قدرت نظامی(تهدید و زور)؛ قدرت اقتصادی(تطمیع و زر)؛ قدرت اطلاعاتی، قدرت سیاسی و قدرت روانی و فرهنگی(دانش)دانست.
تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگیهایی که برای آن برشمرده اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می گیرد.
از جمله مهمترین ابزاری که دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی و جنگ روانی از آن استفاده می کنند تبلیغات گسترده منفی از طریق کتاب ها و نشریات است.
در دنیای امروز کشورها نمی توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه خود با فرهنگ های بیگانه در امان باشند. اگرفرهنگ جامعه ای توان خود را از دست بدهد و مردم از فرهنگ خود گسسته شوند قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می گردد و در این دریای ارتباطات غرق می شوند.
تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه تعالیم دینی و سیاست می تواند چون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمب باران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سود جویان غرب را ناکام و ناامید سازد و مردم را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون شود و از کژروی و ناهنجاری ها باز دارد.
هر چند در گذشته هم مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» وجود داشت و شاهد شبیخون فرهنگی غربیان به مسلمانان بوده ایم اما امروزه این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است.
امروزه با توجه به رشد فکری وآگاهی عمومی ملت های جهان، نفوذ و سلطه و به دست آوردن مستعمرات از راه لشکر کشی های نظامی به آسانی امکان پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه های زیادی را برمهاجمان تحمیل می کند به همین سبب بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده اند و از طریق سیاست های فرهنگیتلاش می کنند به اهداف شوم خود برسند.
پی نوشت ها:
[1] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان گردان عاشورا، 22/4/71.
[2] . حمید جاودانی شاهدین، مجله حوزه و دانشگاه، درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی، سال دهم، شماره 35.
[3] . پریچهر ابراهیمی،تأملی بر فرهنگ، تفاوت فرهنگ شرق و غرب.
[4] . محمدعلی یوسفی زاده،مجله حوزه و دانشگاه، انسان موجودی فرهنگی، سال سوم، شماره 9.
[5] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 299، ح5.
[6] . آمدی، غررالحکم، باب توبیخ النفس، ح 4815.
[7] . اعراف/96.
[8] . طلاق/ 2-3.
[9] . قلم/ 1-2.
[10] . مرتضیمطهری،تکامل اجتماعی انسان.
[11] . حمید جاودانی شاهدین، پیشین.
[12] . همان.
[13] . بیانات مقام معظم رهبری 21/5/71.
[14] همان، در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه سمنان، 18/8/85.
[15] اصغر افتخاری و علی اکبر کمالی، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی.
[16] . زمر/17- 18.
[17] حمید جاودانی شاهدین، پیشین.
[18] . همان.
[19] . اعراف/ 27.
[20] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران،تفسیر نمونه.
[21] . علامه طباطبائی،تفسیر المیزان، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی.
[22] . قائم مقامی.
[23] . جاودانی، پیشین.
[24] . وزارت آموزش و پرورش،آموزش پدافند غیرعامل.
[25] . یداله جوانی، ناتوی فرهنگی و راههای مقابله با آن.
[26] . علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد 75، ص 269، ح109.
[27] . یونس/ 9.
[28] . حسین شاهد خطیبی، تهاجم فرهنگی، فصل هفتم، به نقل از سایت لیله القدر.
[29] . آل عمران/ 104.
[30] . مقام معظم رهبری، در دیدار علماء و روحانیون، 7/5/71.
[31] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 5، ص 198، ح19.
[32] . همان، ج 70، ص 246، ح4.
 

 راههای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب

راههای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب

اگر قبول داریم ملت ما و اسلام در معرض شدید تهاجم فرهنگی غرب قرار دارد; می دانیم غرب و استکبار جهانی در این تهاجم از همه امکانات موثر برخور دار است.

چنانچه پذیرفته ایم غلبه این فرهنگ مهاجم غربی همه چیز حتی هویت و شخصیت و کیان ما را می بلعد و از بین می برد.

اگر باورمان شده انقلاب اسلامی ما هدفش احیای فرهنگ قرآنی وارزشهای متعالی اسلامی بوده; ارزشهایی که در زمان طاغوت، دراثر همین تهاجم فرهنگی، در شرف از دست رفتن بود و بهای سنگینی برای رهای از آن موقعیت پرداختیم.

اگر اعتقاد داریم فرهنگ دیروزمان مملو از تباهی و بی ایمانی بود و چنانچه انقلاب اسلامی نبود فرصت زیستن در تابش آفتاب اسلام و فرهنگ قرآن نمی یافتیم.

اگر مسئوولیت اسلامی ما حکم می کند که از امروزمان، برای گرفتارنشدن در دام تکرار فجایع گذشته، تا سرحدجان حراست و پاسداری کنیم.

و بالاخره اگر اعتقاد داریم سخنان مقام معظم رهبری مدظله العالی که این تهاجم فرهنگی را یک شبیخون فرهنگی نامید،حقیقتی غیر قابل تردید است; در این صورت واجب است که مقابله نیز جدی و حساب شده و مستمر و فراگیر باشد تا بتوانیم فرهنگ قرآن و اسلام را از خطر این تهاجم حفظ کنیم.در جواب این پرسش ناچار باید مقدمه ای را ذکر کرد. جوامع انسانی همیشه در معرض تهاجمات گوناگونی قرار دارند; تهاجم نظامی، تهاجم میکروبها و ویروسسها و… و تهاجم فرهنگی.

اصل و وجود این تهاجمات از سنتهای ثابت آفرینش است و بشر رااز آنها گریزی نیست. نمی توان پرسید: چه کنیم تا تهاجم نظامی نباشد; اما می توان پرسید: چه کنیم تا از خطر تهاجمات نظامی دیگران در امان باشیم و از پا در نیاییم.

نمی توان پرسید: چه کنیم تا زلزله و سیل و میکرب و ویروس نباشدو به سراغ مانیاید; اما می توان پرسید; چه کنیم تا از خطر سیل و زلزله و میکرب و ویروس محفوظ بمانیم؟

جواب این است که باید قدرت دفاعی و مقابله متناسب با هریک ازحوادث و آفات را داشته باشیم تا این حوادث هولناک به ما زیان نرسانند; به عبارت بهتر، تهاجمهای ناگوار نمی شود نباشند; امامی شود ممکن است که در عین بودن زیان نرساند. در ژاپن زلزله همجوم می آورد و در استانهای گیلان و زنجان نیز همین زلزله هجوم می آورد. در ژاپن چون قدرت دفاعی در مقابل زلزله قوی است،منشا خسارت فاحش نمی شود; اما در ایران ویران می کند.

همه ما همیشه در معرض هجوم میکربها و ویروسها هستیم. آنهاوجود دارند و هجوم می آورند و نمی شود که نباشند و هجوم نیاورند; اما می توان با بالابردن قدرت دفاعی بدن و رعایت بهداشت وطب پیشگیری، خسارت آنها را به کمترین حد و نزدیک صفررساند.

بنابراین، تهاجمات ناگوار و زیانبار بناید موجب نگرانی و دلهره شود. آنچه که اضطراب آور و نگران کننده است، این است که انسان در مقابل این تهاجمات از قدرت دفاعی کافی برخور دارنباشد.تهاجم فرهنگی هم یکی از این تهاجمات است و از این قانون مستثنا نیست. در این دنیای بی بهره از مکرمت اخلاقی و فضایل انسانی و بهره مند از توان بالای تکنولوژی، نمی توان توقع داشت که تهاجم فرهنگی شوم نباشد یا از میان برود.

اما می توان پرسید: چه کنیم تا تهاجمات فرهنگی غرب نتواند برفرهنگ ما آسیبی وارد سازد؟ چه کنیم تا نقشه استعمارگران درتهاجم فرهنگی نقش برآب شود؟

در جواب این پرسش باید گفت: بایدقدرت دفاعی فرهنگی خود را آن قدر قوی کنیم که فرهنگ مهاجم غرب نتواند در آن نفوذ کند.قرآن بیان شیوایی دارد:

«علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذااهتدیتم.» (1)

مراقب خود باشید. هنگامی که شما هدایت یافتید،(یعنی فرهنگ دینی در شما قوی گردید) گمراهی کسانی که گمراه شده اند (فرهنگ گمراه و گمراه کننده غرب) به شما ضرری نمی رساند. برای کسب چنین قدرت دفاعی فرهنگی، از سه راه بایدوارد شد:

راه اول

اعتقادات توحیدی و جهان بینی قرآنی از مبدا تا معاد و اخلاق اسلامی را در جامعه تبلیغ کنیم و شکوک را برطرف سازیم تا جامعه اسلامی از لحاظ اعتقاد و عمل دینی قوی گردیده، فرهنگ اعتقادی وعملی اسلامی بار ور و در برابر تهاجم فرهنگ غرب تا حد زیادی نفوذناپذیر شود.

راه دوم

باید با همه عواملی که اساس عقیده و اخلاق و تربیت اسلامی رامتزلزل می سازد و نمی گذارند که نهال تبلیغ و ارشاد فرهنگی به ثمر برسد و زمینه گرایش به فرهنگ غرب را ولو در دراز مدت مساعد و فراهم می کنند، مقابله شود.

راه سوم

باید با عوامل مستقیم فساد و یاوران فرهنگ غرب، در صورتی که استعداد پذیرش حقایق را نداشته باشند و نتوانند از ثمرات راه اول بهره گیرند و خود را اصلاح کنند، شدیدا بر خورد شود.

برنامه مبارزه

بی تردید مبارزه با این پدیده شوم باید بر اساس برنامه ریزی های حساب شده انجام گیرد. در این برنامه ریزی باید مواردتوجه دقیق واقع شود.

حوزه و دانشگاه

حوزه و دانشگاه مرکز پرورش انسان های آگاه و تحصیل کرده اندو روحانی و دانشجو می توانند در بالا بردن قدرت دفاعی فرهنگی جامعه برای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب نقشی موثر را ایفاکنند. باید در این دو نهاد مقدس و فرهنگی علم زدگی و عشق به درک برای کسب شغل از بین برود و روح و انگیزه علم برای خدمت وکسب ایمان و تقوای بیشتر جایگزین گردد; یعنی هدف مدرک نباشد.اگر این تحول انجام نگیرد، عالم خود را می خواهد نه جامعه ورشد فرهنگ سالم جامعه را. در این صورت نه تنها نمی تواند درتقویت قدرت دفاعی فرهنگ جامعه نقشی داشته باشد، بلکه خود درمعرض خطر متاثر شدن از فرهنگ غرب قرار خواهد گرفت.

وحدت حوزه و دانشگاه همواره از سویی مورد عنایت و تاکید امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری مدظله العالی قرار گرفته است.بدین معناست که هر دو گروه از علم، ایمان، آگاهی و تعهد اسلامی بر خور دار باشند.

حوزه خود را از علوم روز و زبان روز بی نیاز احساس نکند و به فرموده امام صادق(ع) عالم به زمان باشد تا از تهاجم هواجس مصون بماند و دیگران را هم برهاند.

دانشگاه نیز تنها بر علوم پایه و تجربی تکیه نداشته باشد و فرهنگ و معارف دینی و قرآنی در دانشگاهها جایگاهی رفیع تر از علوم پایه و تجربی بیابد واخلاق و تربیت اسلامی بر محیط دانشگاه و زندگی استادان ودانشجویان حاکم شود تا کارآیی علوم پایه و تجربی جهتی سالم یابد و سنگری پایدار در مقابل تهاجم فرهنگی غرب گردد. اگر دردانشگاههای ما چنین روحیه فرهنگی حاکم نشود، تنها بر علمی وصنعتی در محدوده علوم تجربی بپردازیم و دانشجویان و استادان ما خود و برنامه هایشان را از اخلاق اسلامی و معارف قرآنی به صورت جدی بی نیاز احساس کنند، هرگز نخواهند توانست قدرت دفاعی فرهنگی جامعه را در مقابل یورش فرهنگ بالا ببرند و احیانا خودنیز مبلغ فرهنگ غرب می شوند.

بنابراین، باید برای تحقق این کارآیی الهی و مقدس به طور جدی سرمایه گذاری شود. روحانی بایدبتواند دین و فرهنگ دینی را با آگاهی به زمان و زبان تبلیغ کند; به تربیت الگویی و اسوه ای عنایت داشته باشد و از وجودخود و زندگی خود الگویی مقدس برای معرفی فرهنگ اسلام بسازد تادر کنار تبیین حقایق، تاثیر عملی نیز داشته باشد.

دانشگاه هم باید، با استفاده از قدرت و وجهه علمی و دانشگاهی، در پرتونیروی ایمان و باورهای ماورایی سنگر تدریس دانش و معرف فرهنگ غنی اسلام و قرآن باشد و روحیه مقابله با فرهنگ غرب را درتحصیل کرده گان افزایش دهد.

همان طوری که اشاره شد، امروز تهاجم فرهنگی غرب از راه ارائه و طرح مکتبهای فلسفی انحرافی، مانند پلورالسیم، سکولارسیم،اگزیستاسینالسیم، پوزیتولسیم و… به جنگ دین و حقایق ثابت معنوی آمده است.

کالبد شکافی این مکتبها و تجزیه و تحلیل شفاف و دور از تکلف وتصنع به گونه ای که مردم (نه خواص) در جریان قرار گیرند، ضروری است.

گویندگان و نویسندگان آگاه، می توانند نقاب از چهره زشت این عجوزه های افسونگر بردارند و سیمای کریه آنها را بشناسانند وبنمایانند.

باید آگاه ساختن جوانان و تحصیل کردگان از این دامهای سست بنیاد از اهم مسایل و برنامه های فرهنگی روز به شمار رود وتوسعه فرهنگی در کنار توسعه سیاسی و اقتصادی تحقق یابد، زیرااگر توسعه فرهنگی فعال و آگاهی بخش، برای مقابله با این مکاتب منحرف کننده، تکیه گاه توسعه سیاسی نباشد، تردیدی نیست که حرکتهای سیاسی به سمتی که دشمنان اسلام می خواهند، منحرف می شود.

می گویند فکر سالم یعنی تمام فکر کردن و تمام دیدن. در طرح برنامه های توسعه لازم است به زیر بنا بودن توسعه فرهنگ اسلامی عنایت شود; همه جوانب ملاحظه گردد و آزادیها در دایره خدامحوری محدود شوند. نه انسان مداری. شعارهای هیجانی غیر شفاف وبدون چهار چوب و قابل تفسیرهای گوناگون، خطرناک است و راه رابرای تهاجم فرهنگی غرب هموار می سازد.

البته با شعار و اهانت و تکفیر نمی شود به مقابله با نوشتارهاو گفتارهای مسموم رفت و نظام فرهنگی جهان امروز این شیوه رانمی پذیرد. تجربه نیز ثابت کرده است که استفاده از فشار برای مقابله با ارائه نظرها نتیجه معکوس می دهد و نویسندگان وگویندگان ستمگر و بی تعهد را مظلوم و سر افراز و حمایت می نمایاند.

باید تا آنجا که قانون اساسی اجازه می دهد، ازانتشار نشریات و کتب گمراه کننده جلوگیری شود و در کنار این اقدامات قانونی، روشنگری و برداشتن نقاب از چهره زشت این فلسفه های انحرافی به وسیله محققان انجام گیرد; زیرا این اقدامات فرهنگی هم مقابله های قانونی را به شکلی شایسته توجیه و منطقی می نماید و هم زمینه رشد این وسوسه ها را از فکر واندیشه جامعه به خصوص نسل جوان، از بین می برد.

محققان حوزه و دانشگاه می توانند پناهگاه دستورات در برابرتهاجمات فرهنگی باشند.

اگر فرض را بر این بگذاریم که با وجودفرهنگ غنی اسلام زمینه ای برای تاثیر این مکتبهای ضاله نیست این تفکر و تلقی خوشبینانه ما را دچار خسارتهای غیر قابل جبران می کند. باید به واقعیتها توجه نمود. و بر این گمان باشیم که جامعه به خصوص نسل جوان در مقابل این وسوسه ها و طرح فلسفه های انحرافی آسیب پذیر می باشند و محققین حوزه و دانشگاه با حرکت همسو و متناسب با این تهاجم فکری و اعتقادی مقابله نمایند. حرکتهای فرهنگی نباید محدود به تبیین فرهنگ اسلامی بدون پرداختن به کالبد شکافی فرهنگها و مکاتیب انحرافی دنیای امروز باشد با بهره گیری از قرآن همه صاحب نظران وظیفه دارند که تبیین (رشد و غی) کنند تنها تبیین رشد راه وصول به سعادت وکمال را برای جامعه هموار نمی کنید.

نکته دیگری که در این رابطه باید گفته شود این است که سعی کنیم در مقابله های فرهنگی آگاهانه و محققانه عمل کنیم. به اصول و محتوای این فلسفه ها و مکتبهای انحرافی احاطه کافی داشته باشیم و بدانیم چه می گویند و چه می خواهند تا در مقابله تاثیرات مثبت بگذاریم نه این که هرکسی یک مطالعه سطحی از فلان نظریه دارد خود را شایسته قلمفرسائی بداند و در این سالهای اخیر شاهد تاثیر منفی بعضی از نوشته های بی مایه در مقابله بانظریه پردازان منحرف بودیم.

پی نوشت:

1- مائده، آیه 105.

کوثر :: فروردین 1378، شماره 25

آشنایی با سلفی گری (پاورپوینت)


پاورپوینت سخنان مقام معظم رهبری درباره دشمن شناسی



منبع : کتابخانه الکترونیکی شهید غلامرضا زهره منش


برای دریافت این فایل لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمائید . . .




دانلود ضمیمه


( بهای دریافت فایل سه صلوات برای سلامتی امام زمان (عج) و اهداء یک فاتحه به روح شهید غلامرضا زهره منش می بـاشـد . )



کالاهای صهیونیستی را بهتر بشناسیم
آب در آسیاب دشمن نریزیم قریب به 60 سال از تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی می‌گذرد. دهها و صدها کنفرانس و اجلاس و نشست و همایش در جهان اسلام! برگزار شده و هزاران قطعنامه و اعلامیه و بیانیه و طومار صادر گشته و خدا می‌داند چند بار رژیم اسرائیل محکوم شده است؛ اما....... اما هنوز نام این رژیم بر نقشه‌ها خودنمایی می‌کند و بر سر زبانها می‌چرخد.در کشورهای دنیا سفارتخانه و در سازمانهای جهانی حق رأی دارد و دائماً در سازمان ملل قطعنامه صادر می‌کند و علیه این کشور و آن کشور موضع می‌گیرد و... و هر روز حلقه محاصره را بر ملت مظلوم فلسطین تنگتر و روز به روز نسل‌کشی مردمان ستمدیده این سرزمین را بیشتر و خانه‌هایشان را خراب و فرزندانشان را آواره می‌کند و...
می‌دانید چرا؟! فکر می‌کنید چرا اسرائیل بعد از گذشت نیم قرن هنوز به حیات نامبارک خویش ادامه می‌دهد؟ آیا به خاطر داشتن یکی از بزرگترین ارتشهای منظم دنیاست؟ یا به خاطر داشتن صدها کلاهک هسته‌ای؟...

برای پی‌بردن به جواب این سوال کمی به دور و بر خود نگاه کنید و سر و وضع خویش را نظاره‌گر باشید.
گوشی‌های «نوکیا» Nokia و «موتورولا» Motorola جیبهای ما را اشغال کرده است. موسیقی از ام‌پی‌تری پلیرهای «آی پود» IPod به گوش ما می‌رسد. سی‌پی‌یوهای «اینتل» Intel تجارت و اقتصاد و فرهنگ و سیاست ما را می‌گرداند و اطلاعات آنها را پردازش می‌کند و پرینترهای «اچ‌ پی» HP مطالب ما را به چاپ‌ می‌رساند .
تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی
اوقات سرگرمی‌مان با فیلمهای هیجانی «هالیوود» Hollywood که در کمپانی بزرگ «فاکس قرن بیستم» Fox 20 Century تولید شده، پر می‌شود و برای کودکانمان کارتون‌های معروف «والت دیزنی» Disney را با تلویزیونهای «پایونیر» Pioneer نمایش می‌دهیم.
تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی
در هنگام سفر این دوربین‌های «کوداک» Kodak هستند که لحظات زیبای ما را ماندگار می‌کنند. این مجریان اخبار شبکه «سی‌ان‌ان» CNN و خبرنگاران مجله هفتگی «تایم» TIME هستند که اخبار دنیا را به گوش ما می‌رسانند.
تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی
بچه‌هایمان با شیرخشک‌های خوشمزه‌ی «سرلاک» Cerelac بزرگ می‌شوند و شکلات‌های «مگی» Maggi و «کیت‌کت» KitKat و «اسمارتیز» Smarties می‌خورند. بعد از وعده‌های غذایی‌مان هیچ‌چیز به اندازه نوشابه‌های «کوکاکولا» Coca Cola و «پپسی» PEPSI و «فانتا» Fanta و «میریندا» Mirinda نمی‌چسبد و آنچه که خستگی را بعد از یکروز کاری از تن آدم به‌در می‌کند یک «نسکافه»ی Nescafe مخلوط با «کافی‌میت» Coffee.Mate است.
تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی
البته ناگفته نمی‌ماند که صورتهایمان را با «ژیلت» Gillette اصلاح می‌کنیم و مسواک‌هایمان «اورال بی» Oral-B است. سیگار «مارلبرو» Marlboro بر گوشه لبمان نشسته و خودکار «بیک» BIC و روان‌نویس «پارکر» Parker در جیبمان یافت می‌شود.
تهاجم فرهنگیتهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگیتهاجم فرهنگیتهاجم فرهنگی
بگذریم از تیشرت‌های رنگ و وارنگ «باس» BOSS که گاهگاهی به تن می‌کنیم و بارانی‌های خوش‌دوخت «نایک» Nike که بدن ما را از برف و باران حفظ می‌‌کند و کفشهای خوش‌پای «تیمبرلند» Timberland که در گرما و سرما همراه ماست و لباسهای ورزشی «چامپیون» Champion که ما را در افتخارات ملی و محلی همراهی می‌کند و...
تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگیتهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی
دیگر نگوییم چرا شعار مرگ بر اسرائیل اثر ندارد! دیگر نگوییم چرا این همه اعلامیه و قطعنامه و تظاهرات به ثمر نمی‌نشیند. تا وقتی که مسئولین ما قراردادهای نفتی را با شرکت چند ملیتی «شل» Shell امضا می‌کنند و فروشگاه‌های زنجیره‌ای پوشاک «بنتون» Benton مد را به ما عرضه می‌دارند و محصولات غذایی «نستله» Nestle در یخچال‌های ما جاخوش کرده‌اند .
تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی
و اما نوشابه « پپسی » ، می دانید PEPSI مخفف چیست؟ مخفف جمله :
تهاجم فرهنگی

Pay Each Penny Save Israel
یعنی: هر پنی[کوچکترین واحد پول در آمریکا و انگلیس] را بپردازید برای حفظ اسرائیل !!!.
بله هر ریال از پول من و شما برای اسرائیل ذخیره می شود. و اما نوشابه محبوب « کوکاکولا » Coca Cola و توهین های مکرر کوکاکولا . ما مشتریان ثابت کوکا کولا هستیم و جمله لامحمد لا مکه ، بر در فروشگاههای مواد غذایی ما ( اگر آرم کوکا کولا را بر عکس کنید جمله لا محمد لا مکه را میتوانید ببینید ) نقش بسته است .
تهاجم فرهنگی

چندی پیش نیز واحد تبلیغات کوکا کولا نمازگزاران یک مسجد را به صورت بطری های این نوشابه ترسیم کرده بود .
تهاجم فرهنگی
نکته جالب توجه این که پس از پیروزی انقلاب ، این نوشابه به همراه نوشابه پپسی که از دیگر حامیان رسمی رژیم صهیونیستی محسوب می شوند، در ایران تولید و وارد نمی شد اما طی چند سال گذشته این دو محصول وارد بازار کشورمان شد و طی قراردادی که با دو شرکت منعقد گردید تولید نوشابه، تحت لیسانس کوکا و پپسی آغاز شد و از همه جالبتر اینکه شرکت تولیدکننده نوشابه کوکاکولا در ایران به واسطه یک شرکت ایرلندی سالانه مبالغ هنگفتی به حساب کوکاکولا در آمریکا واریز می‌کند در حالی که شرکت کوکاکولای آمریکا یکی از بزرگترین حامیان صهیونیسم و اسرائیل است.
واینان پا را از این هم فرا تر گذاشته اند . حالا کار به جایی رسیده است که انواع و اقسام کالاهایی که در تولید آنها آشکارا به مقدسات ما توهین شده است روانه بازار های جهانی و حتی بازار ایران ( چشممان روشن ) میشود .
تهاجم فرهنگی
شلوار های جین با عبارت مقدس بسم الله الرحمن الرحیم با تکرار کلمه جلاله الله در قسمت نشیمنگاه آن که در بازار ایران هم به راحتی یافت میشود ( چشممان روشن )
تهاجم فرهنگی
عبارت مقدس لااله الاالله محمد رسول الله بر روی کفش ورزشی تولید شده توسط شرکت آمریکایی کدز
تهاجم فرهنگی
کلمه جلاله الله در پشت کفش ورزشی تولید شده توسط شرکت بزرگ آمریکایی نایک
و اوضاع همین است که هست.... ، به گواهی اسناد و مدارک، هر ریالی که بابت خرید و مصرف این محصولات می‌پردازیم گلوله‌ای می‌شود در قلب کودک فلسطینی و بمبی بر سر خانه‌اش و عاملی برای ویرانی سرزمین و آوارگی هموطنان او ؛ و بگذریم از اینکه ریال‌های ما، بودجه سالانه دولت اسرائیل را افزایش و موجبات رفاه زندگی شهروندان آن را فراهم و روزگار را به کام مردم آن می‌گرداند . این تازه اول قضایاست و اگر نگاهی به تورات و تلمود و پروتکلهای 24 گانه صهیونیسم بیندازید، خواهید فهمید که قضایا پیچیده ‌تر از این حرفهاست و اسرائیل این پدیده شوم قرن بیستم، نه تنها داعیه‌دار حکومت بر سرزمین فلسطین و بعد از آن کل منطقه خاورمیانه است، بلکه مدعی حکومت بر تمامی جهان می‌باشد .گلدامایر نخست‌وزیر اسبق رژیم صهیونیستی می‌گفت: هر جا که یک یهودی هست آنجا مرزهای اسرائیل بزرگ است.



(منبع :www.mfawzi.blogfa.com )
تعریف فرهنگ و تهاجم فرهنگی

برای فرهنگ تعریفهای زیادی گفته شده اما به طور خلاصه و خیلی ساده می‌توان گفت که فرهنگ مایه های فکری و ارزشی است که رفتارهای اختیاری و اجتماعی انسان، تحت تاثیر آنها قرار می‌گیرد و شامل شناختها و باورهای انسان، ارزشها و گرایشها و رفتارها و کردارها می‌باشد بر این اساس تهاجم فرهنگی عبارت خواهد بود از هر گونه حرکتی از دشمن که در صدد تغییر یا تحریف ارزشها و رفتار و کردارهای انسانی و ملتی می‌باشد. به عبارت دیگر تهاجم فرهنگی یعنی اینکه ملتی، بخواهد فرهنگ رایج و غالب یک ملتی را از دستش گرفته و فرهنگ خود را به آنها تحمیل کند تا ملت مورد تهاجم گرفته تحت سلطه این ملت در آمده تا از این وسیله به این ملت تسلط یافته و ضربان اقتصادی و سیاسی و نظامی آن را در دست خود بگیرند، و برای اینکار آسانترین راه کم و هزینه ترین راهها، همان تغییر فکر و خط مشی ملتی است اینکه فرهنگ شما، فرهنگ خوبی نیست اینگونه فکر کرده‌اید که به اینجا رسیده‌اید، شما متحجرید، و انواع شعارهای به ظاهر زیبا، همچنانکه یکی از ماموران سیا نیز در گزارشهایش نوشته که اتحاد جماهیر شوروی به این دلیل شکست خورد که متوجه نشد که اگر چهارچوب فکریش را عوض کند، خود به خود همه چیز اعم از نظامات سیاسی و اقتصادی نیز عوض خواهد شد. بر این اساس همیشه، قبل از تهاجمات نظامی، تهاجمات فرهنگی صورت می‌گیرد.

هدف از تهاجمات فرهنگی

تهاجم فرهنگی دو هدف در ضد هم می‌تواند داشته باشد، یعنی زمانی تهاجم فرهنگی به علیه یک ملتی به خاطر این است که آنها فرهنگ متعالی ندارند و از نظر فرهنگی و علمی و اجتماعی در انحطاط به سر می‌برند در چنینی شرایطی اگر یک فرهنگی علیه چنین فرهنگی، قیام کند، چنینی تهاجمی خوب است؛ به عنوان مثال اگر فرهنگی آمد و فرهنگ مصرف گرایانه یک ملت را که به تولید ارزش چندانی نمی‌دهند را تغییر داد و فرهنگ آنها را به فرهنگ تولیدی تبدیل کرد، چنین تهاجم فرهنگی نه تنها بد نیست بلکه واجب نیز می باشد.
اما در مقابل، تهاجم فرهنگی یک هدفی نیز دارد و آن اینکه باورهای صحیح را از مردم بگیرند و در مقابل باورهای دروغین و ارزشهای غلط را به آنها تلقین دهند، که چنین تهاجمی بد می‌باشد و باید در مقابلش ایستاد، امروزه یکی از اهداف تهاجمات فرهنگی، تامین منافع اقتصادی کشور حمله کننده می‌باشد بویژه در ملتهایی که مادیگرا بوده و چیزی غیر از مادیات را قبول ندارند، این دسته از افراد، از فرهنگ به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدفهای اقتصادی خود بهره می‌برند، چرا که برای چنین افرادی ارضای شهوات و مال اندوزی و ثروت، فقط مطرح بوده و چنین دیگری مطرح نیست و چون به این نتیجه رسیده‌اند که با اسلحه فرهنگ به دلخواه خود می‌رسند بر این اساس، از تهاجم فرهنگی استفاده می‌کنند. یعنی برای چنین افرادی مطرح نیست که کشور مورد حمله شونده آیا دارای فرهنگ صحیح است یا غلط و اصلا در فکر اصلاح آن فرهنگ نمی‌باشند بلکه به عنوان وسیله‌ای استفاده می‌کنند تا جائیکه اگر دیدند این ابزار قدیمی شده، آنرا رها کرده و دست به دامان ابزارهای دیگری می‌شوند.

اولین و آخرین قدم تهاجم فرهنگی

براساس تعریف فرهنگ که گفتیم که همان مایه‌های فکری یک ملتهای می‌باشد، اولین قدم در تهاجم فرهنگی تغییر اساس و پشتوانه فکری و ارزش یک ملت می‌باشد چون هر ملتی بر اساس نوع فکر و اندیشه‌اش، اقدام به کاری می‌کند چون اگر در ملتی روحیه صرفه جوئی هست، الگو در ملتی روحیه تولیدی است، اگر در ملتی غیرت، تعصبات صحیح، جوانمردی، احترام به بزرگان، حقوق دیگران مطرح است به این دلیل است که پشتوانه فکری آنها است بر این اساس برای اینکه برای چنین ملتی تسلط یابند باید این باورها و مایه‌های فکری عملی آنها را بگیرند به جای روحیه صرفه جوئی، رویحه چشم و هم چشمی و مد را بدهند، به جای غیرت و تعصب در ملتی روحیه بی بندوباری و فحشا را تزریق کنند و چنین تبلیغ کنند که اینها مظاهر فرهنگی است و هر کس خودش را مطابق این کارها نکند یا بر علیه آنها قدم بردارد افرادی متجر و بی عقل می‌باشند و ... که اگر دشمن به چنین کاری پیروز شد، آغازگر بدبختی این ملت خواهد گردید.

نمونه تهاجم فرهنگی

پس مهمترین کار دشمن در تهاجم فرهنگی گرفتن روحیّه خود باوری و ایمان از یک ملتی می‌باشد، در این زمینه بد نیست سخن یکی از معاونان سابق سیا را از نظر بگذارانیم ایشان می‌گوید: بعد از مدتها تحقیقی به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت در انقلاب ایران تاثیر گذار بوده، ما هم چنین به این نتیجه رسیدیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند ... به همین منظور چهل میلیون بودجه برای آن اختصاص دادیم ... و تا سال 1389 مرجعیت را که سد اصلی اهداف ما می‌باشند تضعیف کرده و آنان را بدست خود شیعیان و دیگر مذاهب نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم.

جمع بندی

پس با توجه به مطالب گفته شده، از میان انواع تهاجمات؛ تهاجمات فرهنگی با نظر بر اینکه اساس رفتار و اندیشه هر ملتی را هدف قرار داده خطرناکتر بوده زیرا ملتی که از نظر فرهنگی، جیره خوار ملتی دیگر باشد صد در صد از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی نیز جیره خوار همان ملت خواهد شد، پس مهمترین وظیفه ما شناخت فرهنگ مذهبی ، ملی، منطقه‌مان می‌باشد تا با مظاهر تهاجم فرهنگی دشمن آشنا گردیم و به حراست از فرهنگ خودمان بپردازیم که در این صورت اگر کار از کار بگذرد و ما دیر متوجه باشیم، نوشداروی روی بعد از مرگ سهراب خواهد شده و بیش از حسرت خوردن نخواهد داشت.

برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به

منابع

  1. محمد تقی مصباح یزدی، تهاجم فرهنگی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم.
  2. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، علوم و معارف قرآن، پاییز 1381.

سلام هراسی در بازی های رایانه ای

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن
بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن
در ادامه مطلب بازی های اساسین و آی جی آی و جنرالها و چند بازی ضد اسلامی دیگر را بررسی می کنیم.

اسلام هراسی در بازی های رایانه ای

گزارش گرداب، یکی دیگر از اهدافی که دشمنان ایران می‌خواهند از طریق بازی‎های رایانه‌ای به آن دست پیدا کنند نفوذ و سست کردن اعتقادات مذهبی بخصوص اعتقادات مذهب شیعه است، که‌این عدم توانایی نفوذ و شکست خوردن تمام پروژه‌های خود در ایران را؛ پای‌بندی محکم ملت ایران در اعتقادات مذهبی، مانند فرهنگ شهادت و مساله ظهور می‌دانند.

بدین‌جهت تمام سعی و تلاش خود را انجام می‌دهند تا بتوانند از طرق مختلف که یکی از آن‌ها تولید بازی‌های رایانه‌ای است، در اعتقادات مردم رخنه کرده و با سست کردن آن‌ها به اهداف خود برسند.

شرکت‎های بزرگ تولید کننده بازی‌های رایانه‌ای با پشتیبانی آمریکا و اسرائیل بصورت بسیار ماهرانه، با کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی بسیار زیاد بر روی مذهب شیعه و شناسایی کامل آن نسبت به نفوذ در این اعتقادات، به ساخت و طراحی بازی‌های گوناگون که یکی پس از دیگری و به صورت هدفمند و هر یک به صورت مکمل دیگری و هر کدام با هدف خاصی روانه بازار می‌شوند.

 یکی از اهداف نشانه رفته این شرکت‌ها بر روی آخر زمان و ظهور منجی است که در ادامه به معرفی برخی از این بازی‌ها می‌پردازیم.

بازی Assassin's Creed :

سال 2007 میلادی شرکت صهیونیستی «یوبی سافت» بازی نرم‌افرازی جدید، زیبا و سرگرم کننده‌ای را به بازار جهانی عرضه کرد که مانند دیگر بازی‌های این شرکت دارای محیطی جذاب با گرافیک بالا بود که مورد استقبال جهانی واقع گردید. در پی این استقبال، شرکت «یوبی سافت» نسخه دو و سه این بازی را نیز  آماده و به بازار جهانی عرضه کرد. نام این بازی «آساسینس کرید» که در ترجمه فارسی آن به نام‌های آیین قاتلان، عقیده فدائیان و یا آئین حشاشیون مشهور است. مورخین این بازی را مرتبط با «حشاشین» می‌دانند.

حشاشین از فرقه اسماعیلیه بودند که بعد از امام جعفر صادق‌(ع)؛ اسماعیل فرزند دیگر ایشان را امام زمان می‌دانستند و او را بعنوان امام آخرشان قبول داشتند.

در زمان سلسله سلجوقیان فردی بنام حسن صباح رهبری فرقه اسماعیلیه در ایران را بعهده گرفت. او مردی دانشمند، سیاستمداری زیرک و دانشمندی با ذکاوت بود. از زمان او به بعد پیروان اسماعیلیه در ایران با نام باطنی شناخته شدند.

حشاشیون گروهی هستند که با مصرف حشیش، در کمال شجاعت به عملیات انتحاری دست می‌زنند، که در این‌جا با ریزبینی خاصی آرمان‌های گروه استشهادیون را از تاثیر مواد مخدر به کاربر القا می‌کنند.

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن


در این بازی شخصیت اصلی با نام الطیر، مردی سفید پوش سوار بر اسب، شمشیر به‌دست و خود را شیعه معرفی می‎کند که تداعی‌کننده امام زمان (عج) است.

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن


او خود را پیام‌رسان خداوند می‎داند و مسلمانیست که خشونت تمام وجود او را فرا گرفته و در پی حمله اروپاییان به بیت‌المقدس اقدام به ترور سران مسیحی این جنگ صلیبی می‌کند.

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن


این بازی در قرن 12 روایت می‌شود، و پس از تعلیمات خاصی در ابتدای بازی (راه رفتن، دویدن، پریدن، مخفی‌شدن و ... ) جنگیدن و فرار کردن را بصورت مجازی آموزش می‌دهد و رفته رفته مهارت شما در مراحل بازی بیشتر و بیشتر می‌شود. شروع بازی در زمان جنگ‌های صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان است و کسی که هدایت بازی را برعهده دارد، یک اساسین یا در واقع قهرمان بازی است که نامش الطیر است. الطیر در طی مراحل بازی به ماموریت‌های خاصی بین سرزمین های ریچارد شیردل، عکا، اورشلیم و دمشق می‌رود تا در نه ماموریت ویژه حاکمان ظالم، افراد زورگو، فرماندهان شرور و جاسوسان را با زیرکی خاصی به قتل برساند و از مردم بی‌دفاع حمایت کند و در نهایت به این جنگ‌ها خاتمه دهد. او با موفقیت در هر ماموریت به سلاح‌های مختلف جدیدی دسترسی پیدا می‌کند که بر مهارتش در نبرد می‌افزاید و قدرت او را بیشتر می‌کند.

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن


این شرکت چنان ماهرانه نام مقدس حضرت علی‌(ع) را در اجزاء بازی اساسینس جای داده که میلیون‌ها کاربر ایرانی متوجه این قضیه نشده‌اند.

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن


آیا این شرکت با تمام دقتی که در مراحل ساخت یک چنین بازیی‌ به کار می‌گیرد، ممکن است بطور اتفاقی، لوگو و آرم اساسینس را نام مقدس حضرت امیرالمومنین‌(ع) قرار دهد یا اینکه از این کار هدفی داشته است؟ این مسئله اتفاقی نبوده زیرا کسانی که محصولات این شرکت را دیده‌اند، یقینا می‌دانند طراحان آن حتی در کوچک‌ترین اجزاء تشکیل دهنده این بازی‌ها مانند حرکات لب، مو، مژه، صداگذاری و هزاران مسأله دیگر نهایت دقت را اعمال می‌کنند چه رسد به آرم و پرچم که نمادین‌ترین اجزاء یک بازی را تشکیل می‌دهند.

بازى رایانه‏‌اى IGI 2
:


IGI 2 که اسلام‌هراسی و ایران‌هراسی را ترویج می‌کند و کاربر برای مبارزه با تروریست‌ها به کشورهای مختلف سر می‌زند، از دیگر بازی‌های رایانه‌ای است که کاربر در یک مرحله برای غلبه به یک گروه لیبیایی به کشور لیبی وارد می‌شود و در میدان اصلی نبرد نیز صوت قرآن به گوش می‌رسد و بر روی دیوارها، کلمه معکوس" الله"و "محمد رسول‌الله" نوشته شده است.

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن

 

Counter Strike:

این بازی که یکی از پر‌طرفدارترین بازی‌ها در ایران و جهان می‌باشد به طوری‌که میزان محبوبیت آن بقدری زیاد است که سازمان WORLD CYBER GAME  که مسئول برگزاری مسابقات بازی‌های رایانه‌ای در جهان است‌، این بازی را در رأس کار خود قرار داده است.


 در این بازی کاربر برای مبارزه با تروریست‌ها باید به یکی از کشور‌های اسلامی برود. تمامی تروریست‌ها شبیه به مسلمانان طراحی شده‌اند به گونه‌ای که تمامی آنها با محاسن و پیشانی بند قرمز هستند و تمامی ساختمان‌هایی که تروریست‌ها در آن فعالیت می‌کنند شبیه مساجد و اماکن مذهبی مسلمانان که دارای مناره است.

بازی Angry Birds Space:

در ایران نیز یکی از محبوب‌ترین بازی‌های موجود پرتاب پرندگان خشمگین است، و بسیاری از جوانان و نوجوانان ترجیح می‌دهند که اوقات خود را با این بازی ساده و در عین حال جذاب سپری کنند. حال آن که این بازی توانسته است محبوبیتی جهانی کسب کند، و بسیاری از مردم دنیا به نوعی به این بازی وابسته شده‌اند، زمان بهره‌برداری نیز فرارسیده است و سازندگان آن می‌توانند از اهداف پنهان خود رونمایی کنند.

در نسخه پیشین این بازی (Angry Birds Space) در یکی از مراحل آن، شما مجبور بودید به موانعی حمله کنید که شباهت بسیار زیادی به برج میلاد در تهران و همچنین نقشه کشور ایران داشت. و پیروزی شما در گرو حمله به این نماد‌ها بود.

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن

اما این پایان خصومت سازندگان این بازی نبود و این‌بار و در نسخه جدید این بازی (Rovio mobile ltd ver: 2.2.0) شما موظف به تخریب موانعی هستید که شباهت خاصی به مساجد و اماکن مذهبی مسلمانان دارند. برای رسیدن به اهداف بازی باید بارها و بارها مسجدی را خراب کنید و همچنین خوک هایی که داخل مسجد ساکن هستند را باید از بین ببرید!

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن

اما نکته مهم این است که آیا جوانان ایرانی و یا مسلمانان دیگر کشور‌ها که تا پیش از این، از انجام این بازی لذت می‌برده‌‌اند حاضر هستند که این بازی را تحریم کنند و یا اینکه به تخریب مساجد ادامه خواهند داد؟!؟

بازى GENERALS:

در این بازى شما در نقش سربازان آمریکایى، مأموریت مبارزه با تروریست‏‌ها در نقاط مختلف جهان همچون عراق به منظور مبارزه با بعثیان، یا در افغانستان براى مبارزه با گروه القاعده را دارید.

بازی‌های‌ رایانه‌ای و اهداف دشمن

 در عراق و افغانستان تروریست‏‌ها با رنگ سبز نمایش داده مى‏‌شوند؛ ماشین سبز، کلاه نظامى سبز، پرچم‏‌هاى سبز رنگ و حتى کلاهک موشک‌‏ها با رنگ سبز نمایش داده مى‏‌شوند. هرچند که بسیارى از شرکت‏‌هاى ساخت بازى‏‌هاى رایانه‏‌ا‌ى در بازى‏‌هایشان به صورت موردى بازى‏‌هاى این‏‌چنینى دیده مى‏‌شود، ولى بنظر مى‏‌رسد چند شرکت مانند شرکت کوما، ریالتى گیمز و شرکت کانفلیکت با این هدف که تجاوزات نظامى آمریکا را در اقصى نقاط جهان توجیه کنند تأسیس شده‏‌اند.


حجم فایل دریافت پاورپوینت سلفی گری۱۲۱۲

  از استاد محمد علی محسن زاده

 برسر وهابیت بزن

 حتما دانلودش کنید خیلی مفید هست بخصوص برای دانشجویان و....


آسیب شناسی ناکارامدی «درس دینی» در انتقال مفاهیم مذهبی به دانش آموزان

با وجود اینکه از سال اول دبستان تا دوره دانشگاه، دروس دینی وجود دارد اما همه شواهد نشان می دهد این درس در انتقال مفاهیم دینی موفق نبوده است.

به گزارش گروه سبک زندگی خبرگزاری دانا (داناخبر) یکی از دغدغه های ما در شب های امتحان یادگرفتن مطالبی از درس دینی بود که گاه بدون این که چیزی از آن را بفهمیم، فقط حفظ می کردیم تا نمره بگیریم.

این وضع تا پایان دبیرستان ادامه داشت. این بار با تمام توان سعی کردیم دروس دینی را خوب بخوانیم و تست بزنیم، به این دلیل که می توانست در بالا بردن معدل موثر باشد و مهم تر از آن، ضریب درس معارف نیز در رتبه نهایی آزمون ورودی دانشگاه ها نقشی تعیین کننده داشت.

جام جم نوشت: در طول دوران تحصیل در دانشگاه باز هم ذهنمان را درگیر حفظ همان مطالب تکراری در کتاب های معارف و اخلاق و اندیشه اسلامی کردیم. این بار هم نه برای این که چیزی بیاموزیم و در زندگی روزمره خود به کار گیریم، بلکه باز هم هدف نهایی ما نمره ای بود که می توانست تاثیر نمرات پایین دروس دیگر را در معدل گیری تا حدی جبران کند.

امروز اگر از ما بپرسند، احتمالا نخواهیم توانست چیزی از آن همه مطلبی را که به زحمت در ذهن اندوختیم به یاد آوریم. روند زندگی ما تاثیر چندانی از آموخته های آن روزها نگرفته است.

منبعی در کنار هزاران منبع

یک دبیر باسابقه دبیرستان های تهران هم در پاسخ به این پرسش که چرا 12 تا 16 سال آموزش تعالیم دینی تاثیر چندانی در انتقال آموزه های دینی به نسل جدید نداشته است، توضیح می دهد: بازخوردی که می بینیم تنها بازخورد کلاس های معارف و دینی نیست؛ این کلاس ها منشا تغذیه ای در کنار هزاران منشا تغذیه ای دیگر است که به ذهن بچه ها خوراک می دهند.

قلمی معتقد است: زمینه های انسان شناسی و دین شناسی در خانواده و در محیط های بیرون از کلاس مورد توجه قرار نمی گیرد و ارزش هایی که در کلاس های معارف و دینی به کودک و نوجوان و جوان انتقال داده می شود، در خانواده احیا نمی شود. تاکید خانواده ها از همان روزی که کودک پا به محیط دبستان می گذارد بر دیکته و حساب و علوم است، اما فرمول ها و مباحث دینی چون خواسته دانش آموز و دانشجو و دوستان و خانواده اش نیست، مورد توجه قرار نمی گیرد.

کلاسی خشک 

کلاس های دینی مانند تاریخ و جغرافیا، یکی از کلاس های خشک و بی روح دوران تحصیل است، از آن دست کلاس هایی که برای تمام شدن وقت دقیقه شماری می کنی و مدام چشمت به ساعت است.

قلمی، علت خسته کننده بودن این کلاس ها را در انتزاعی بودن مباحث دینی می داند. او می گوید: جاذبه مباحث انتزاعی و اخروی، حداقل برای مخاطبی که خود را به مرتبه ای از ادراک کامل انتزاعی نرسانده است، به اندازه جاذبه مباحث ملموس دنیوی نیست. یک کودک دبستانی مفهوم عدد را با استفاده از مصادیق مختلف یاد می گیرد، وقتی به سن دریافت فرمول های انتزاعی ریاضی رسید، با استفاده از دانسته های قبلی خود می تواند فرمول های غیرملموس ریاضی را بیاموزد. این همان چیزی است که باید در زمینه آموزش مباحث اعتقادی نیز مورد توجه قرار گرفته و کودک گام به گام برای آموختن این مباحث در سال های بالاتر آماده شود.

فقدان جنبه معرفتی

نکته دیگری که کلاس هایی از این دست را برای دانش آموز و دانشجو خسته کننده می سازد فقدان جنبه های معرفتی است. به نظر قلمی، استاد و دبیر برای ارتباط با دانشجو و دانش آموز بیشتر از بعد هیبت علمی برخورد می کنند تا بعد معرفتی.

در کلاس های معارفی قبل از هر چیز لازم است بین معلم و دانش آموز یک پیوند اولیه نسبت به موضوع ایجاد شود، ضمن این که معلم باید خود را با درسی که ارایه می دهد تطبیق دهد، آن هم نه به صورت تصنعی.

ملال آور حتی برای بزرگسال

اگر دانش آموزی در منزل دارید، کتاب دین و زندگی او را ورق بزنید و کمی آن را مطالعه کنید. خواهید دید مطالب با استفاده از جملات پیچیده و در پاراگراف های بلند بیان شده است. این مطالب حتی برای شما که قصد دارید فقط آنها را مرور کنید، سنگین و خسته کننده است و هیچ جاذبه ای برای ادامه مطالعه در شما ایجاد نمی کند. حال دانش آموزی را در نظر بگیرید که می خواهد این دروس را چند بار در طول سال بخواند و آنها را برای بازپس دادن در امتحان به خاطر بسپارد.

در حالی که برای ارایه آموزه های دینی باید شعور انسان ها و عاطفه فطری آنان را مورد توجه قرار داد. این همان شیوه ای است که قرآن در انتقال مفاهیم دینی به کار می گیرد و فطرت آنان را شکوفا می سازد.

استفاده از وسایل کمک آموزشی

لازم است وسایل کمک آموزشی مانند فیلم، سرود، نمایشنامه، عکس و... در اختیار مربیان دینی قرار گیرد. برای تولید این وسایل باید مرکزی جهت تولید ماده ابلاغ دینی وجود داشته باشد.

افرادی که در این مرکز کار می کنند باید از بین کسانی انتخاب شوند که دغدغه دین دارند و آموزش دین برای آنان بیش از آن که وسیله امرار معاش باشد، هدفی والا و آرمانی مقدس باشد.

این مرکز باید از نظرات روان شناسان، جامعه شناسان و دیگر متخصصان در تهیه کتاب های درسی استفاده کرده و لوازم کمک آموزشی و برنامه درسی مناسبی را تهیه نماید.

دینی نباید امتحان داشته باشد

برگزاری امتحان و تحمیل مسایل مذهبی به کلاس به صورت درسی که باید بخوانند و امتحان بدهند و نمره خوب بگیرند، دانش آموزان را از دید آرمانی نسبت به مسایل دینی دور می کند؛ دینی برای آنان تبدیل می شود به درسی که به هر حال منافع دنیوی شان ایجاب می کند آن را بخوانند و امتحان دهند و قبول شوند و نمره بالا بیاورند.

شاید بهتر باشد کلاس دینی را به کلاسی برای موعظه حسنه و مجادله بین دانش آموز و دبیر و دانشجو و استاد تبدیل کنیم. اجازه دهیم جوانان و نوجوانان شایبه های ذهنی خود را مطرح کرده و پاسخ مناسب را دریافت کنند.



روش تدریس درس دین وزندگی دردبیرستان

چکیده

 این مقاله حاصل پژوهشی موردی است در زمینه کشف علل و عوامل افت تحصیلی و دانش آموزان دبیرستان دخترانه  با تأکید بر درس دین و زندگی می پردازد .

دراین پژوهش سعی شده است تا علاوه بر نقش عوامل تأثیرگذار در دین و زندگی از جمله خانواده ، مدرسه ومعلم ، اوضاع اجتماعی و اقتصادی ، فرهنگ عمومی ، مدیریت کلان وخرد آموزشی به طورعام به بررسی عوامل خاص دین و زندگی از جمله منابع و اهداف آموزش الهیات ، وسایل کمک آموزشی و نحوه ی آموزش دین و زندگی پرداخته شود. و با استفاده از روش هاینوین آموزشی (مشارکتی و اقدام پژوهی ) برایبهبود راندمان آموزشی راهکارهای مناسب  و عملی را پیشنهاد دهد .

روش گردآوری داده ها و اطلاعات پژوهش به صورت میدانی (مشاهده ، مصاحبه و پرسشنامه ) و همچنین کتابخانه ای بوده است و نتایج حاصل از پژوهش حکایت از آن دارد که دین و زندگی به دلیل ماهیت آن  باید به روش ترکیبی آموزش داده شود وابزاریا وسایل کمک آموزشی متناسب با موضوع درس انتخاب گردد .

برای تدریس دین وزندگی بهتراست که تمام قوای حسی به همراه هوش های مختلف ( دیداری ، شنیداری ، ... ) دانش آموزان تحریک و فعال گردد ، وروندی پویا همراه با طرح درس متناسب با شرایط مکانی و زمانی داشته باشد .

یافته های دینی زمانی نهادینه مى شود که تدریس دروس الهیات باید با  استفاده از فضای معنوی صورت گردد ، به عبارتی به مشاهده و بازدیداماکن مقدس ، روند یا رفتار روابط و فضای معنوی درمیدان واقعی پرداخته شود، و دانش یامعرفت دینی با فرآیندها و پدیده های دینی و الهی انطباق یابد .

واژگان کلیدی : آموزش الهیات ، افت تحصیلی ، ارتقاء تحصیلی ، بهبود کمی و کیفی آموزشی ، قوای  حسی ، هوش ، روش آموزش و وسایل کمک آموزشی 

مقدمه ( توصیف وضع موجود ) :

سال های طولانی است که به تدریس الهیات مشغولم و به تدریج متوجه شده ام که دانش آموزان رشته های مختلف تحصیلی نسبت به منابع  درسی  مختلف  ارزش و اهمیت  یکسانی قائل  نیستند و تقریباً  به مباحث و دروسی که تخصص رشته ی تحصیلی آن هاست ارزش و اهمیت بیشتری می دهند ، لیکن نسبت به دروسی که از نظر آن ها عمومی است و کمتر اهمیت داده و حتی ممکن است آن را درسی زاید بدانند اما ناچارند در فرآیند تحصیلی آن را تحمل کرده و نمره بگیرند رگه و ریشه های این نگرش منفی را نه تنها در میان دانش آموزان بلکه حتی در میان تحصیلکردگان سطوح بالای دانشگاه و جامعه نیز می توان مشاهده کرد . به طور مثال دانش آموزان رشته های ریاضی و علوم به نوعی غرور و احساس برتری نسبت به دانش آموزان رشته های علوم انسانی وکاردانش دچارند . این احساس را هم خانواده ها و هم نظام آموزشی ، اوضاع اجتماعی واقتصادی جامعه دامن می زند . به نظر می رسد عوامل مذکور در روحیه و رفتار دانش آموزان علوم انسانی و به ویژه کارودانش تأثیر داشته است به طوری که حتی خود این دانش آموزان پذیرفته اند که از دیگر دانش آموزان برای یاد گیری و کسب دانش ضعیف تر هستند . چنین خود باوری منفی در روحیه دانش آموزان به طور قطع آن ها را از تلاش و سعی در راه تحصیل باز می دارد و سبب بی قیدی یا بی تفاوت نسبت به یادگیری مباحث درسی می گردند . نگارنده به اقتضای رشته تدریس و همچنین مصاحبه ، مشاهده و تهیه پرسشنامه در میان انواع دانش آموزان اعم از ریاضی ، تجربی ، انسانی و کاردانش دریافتم که در برخى از دروس که اغلب به صورت عمومی ( فارسی ، دین وزندگی ،...) ارائه مى شود ، بعضی از دانش آموزان انسانی و حتى کاردانش بهترازدانش آموزان تجربی ویا ریاضی عمل می کنند . اما وقتی که به نحوی از آن ها بخواهید که خود را با دانش آموزان ریاضی و تجربی مقایسه کنند خود به برتری دانش آموزان ریاضی وتجربی در یادگیری اعتراف دارند ، به عبارتی به ضعف خود اقرارمی کنند . چنین طرز تفکری است که اینگونه دانش آموزان را نسبت به سعی و تلاش در فرایند یادگیری و کسب دانش مأیوس و بی تفاوت نسبت به کلاس و درس و معلم می سازد .

از طرفی روش های آموزشی اغلب مبتنی بردو محور است که عبارتند از : 1- از جزء به کل 2- ازکل به جزء . در روش اول که بیشتر علوم تجربی یا طبیعی از آن استفاده می کنند دارای مزایا ومعایب خاص خوداست که می توان آن را به رفتن از پای کوه به فراز قله تشبیه نمود. این روش دارای معایبی است که ازجمله می توان صرف انرژی و زمان بیشتر برای دست یابی به بلندای قله یا همان مفاهیم کلی یا روابط و قوانین حاکم بریک شاخه از علم دانست . اما از طرفی دارای مزایایی نیز می باشدکه از جمله می توان به محدود بودن و سادگی متغیرها اشاره کرد . فرد بهتر و سریع تر مفاهیم جزئی را فرا می گیرد ولی ممکن است درتعمیم و استنتاج کلی مشکل داشته باشد به طور مثال در گذشته دانش آموزان کلاس اول ابتدایی ابتدا حروف الفبا را فرا می گرفتند وبعد ترکیب حروف به صورت کلمه را ، در نتیجه املا و قرائت دانش آموزان همواره از مشکلات معلمان بود . در حالی که در روش کل به جزء که می توان آن را به فرود از فراز قله به پای کوه تشبیه نمود انرژی و زمان کمتری صرف می شود و در مجموع روش بهتری محسوب می شود لیکن این روش نیز مشکلات خاص خود را دارد زیرا هم چنان که کوه نورد در پایین آمدن از کوه احتمال بیشتری دارد سقوط کند دانش آموزان هم احتمال دارد که نتوانند مفاهیم کلی را درک کنند و از بطن آن جزئیات را استخراج نمایند (روش آموزشی کنونی اول ابتدایی که اول کلمه را آموزش می دهند و سپس از دل کلمه حروف الفبا را استخراج می کنند ) ازطرف بررسی های روان شناختی نیز نشان می دهند که توانایی ها واستعدادهاى فیزیکی و ذهنی افراد با یکدیگر متفاوت بوده و هر فرد ممکن است در یک یا چند نوع از فعالیت های آموزشی و شغلی ضعیف تر باشد اما مسلماً درفعالیت های علمی و کارى دیگرموفق خواهند بود. لذا باید سعی کنیم تا دانش آموزان توانایی ها و استعدادهای نهفته خود را کشف وآن را شکوفا کنند در واقع هنر معلم شناخت و کشف استعدادهاى بالقوه ى دانش آموزان با هم کاری خود آن هاست .

 طرح مسئله :

 بررسی و نتایج امتحانات دانش آموزان رشته های علوم انسانی و به ویژه کار دانش نشان می دهد که عوامل متعدد از جمله گذشته تحصیلی ، عدم راندمان آموزشی مناسب از منابع و امکانات آموزش و پرورش عدم کنترل و نظارت صحیح برنامه های آموزشی ، کمبود نیروی متخصص ، سازماندهی نا مناسب ، کمبود امکانات و وسایل کمک آموزشی ، عدم انگیزه ی تحصیلی ، محرومیت های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی منطقه تقویت انگیزه های اقتصادی در تحصیل و در عین حال افت یا عدم انگیزه های فرهنگی – اجتماعی سبب شده است که مردودی و افت تحصیلی در میان این دانش آموزان بالاتر از حد میانگین کلی دانش آموزان باشد و سبب اتلاف بخش مهمی از منابع مادی و انسانی آموزش و پرورش باشد .

بررسی اجمالی نمرات و رفتار دانش آموزان دبیرستان زهره بنیانیان نشان می دهد که اغلب آن ها نسبت به درس و تکالیف خود توجهی ندارند و به فراگیری مباحث آموزشی مطرح اهمیتی نمى دهند . به عبارتی رفت و آمد بین مدرسه و خانه را به صورت شرطی فرا گرفته و ازاین کار هدفی ندارند . نصایح دبیران کم به نظر می رسد و از دست انجمن اولیا و مربیان نیز کاری بر نمی آید . به طوری که عملکرد آموزشگاه و والدین در تغییررفتاربرخی ازدانش آموزان به بن بست رسیده و ازرفتار آن ها درمانده شده اند. حتی به نظرمی آید که رفتاربعضی از دانش آموزان وارد فاز ناهنجاری و هنجار شکنی گردیده است

اهداف و ضرورت پژوهش :

 اهداف پژوهش عبارتند از: 1- شناخت بیشترو بهترعلل و فرآیند هاى تأثیرگذاربریادگیری و بهبود آن ها . 2- برنامه ریزی برای کنترل و حذف عوامل بازدارنده در فرآیند آموزشی و یادگیری . 3-  استفاده از دانش آموزان علاقه مند به تحصیل در فرآیند آموزشى و توجه به دانش آموزان ضعیف در فرآیند یاددهی و یادگیری ، 4- بهبود و افزایش نمرات دانش آموزان آموزشگاه نسبت به وضع موجود .

ضرورت و اهمیت طرح پژوهش ایجاد علاقه به دین و زندگی نیز عبارت است از: 1-  جلوگیری ازاتلاف هزینه های مربوط به درس از طرف دولت و مردم ، 2- برنامه ریزی برای استفاده بهینه از فرصت ها و سال های ارزشمند عمر نوجوانان و دانش آموزان ، 3- کاهش اثرات منفی روان شناختی برروحیه دانش آموزان ناشی ازمردودی و افت تحصیلی .

روش های گردآوری اطلاعات و انتخاب راه حل :

 برای پاسخ به سؤال اصلی این پژوهش یعنی « چرا دانش آموزان آموزشگاه ذکر شده به درس دین و زندگی علاقه نشان نمی دهند . به این ترتیب عمل کردم که اطلاعاتی درمورد نمرات دانش آموزان دردیگر دروس را از طریق همکارانم به دست آوردم و نظرات همکاران آموزشی و دفتری آموزشگاه را نیز در باره علل و پیامد های عدم علاقه و انگیزه دانش آموزان به فرآیند یادگیری از جمله دین وزندگی به دست آوردم ، بنابراین در حدود یک ماه در فرصت های به دست آمده در مورد موضوع به گفتگو پرداختم و نکات عمده نظرات دبیران را یاداشت کردم . نکات متنوعی که زمینه و علت عدم علاقه دانش آموزان را به درس و مدرسه عوامل اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی و فرهنگی معرفی می کردند و گاه حتى این نظرات با یکدیگر متناقض بود به طورمثال برخی علت را در عدم تأمین کافی معیشت معلمان و در نتیجه روی آوردن آن ها به اضافه کاری و یا کاردوم که سبب کاهش کیفیت آموزشی ن ها در کلاس می شود و برخی دیگر نیز بیکاری تحصیلکردگان دانشگاهی و در نتیجه افت انگیزه اقتصادی کسب دانش و فراگیری علوم می دانستند . راهکارهایی را که همکارانم ارائه می دادند اغلب آرمان گرایانه بود و کلید حل مشکلات آموزشی را خارج از مدرسه از جمله سیاست های آموزشی دولت و تغییر الگوی فرهنگی و رفتار جامعه مربوط می ساختند . در یک جلسه این نکته را با همکارانم مطرح ساختم که با توجه به جمع بندی نظراتشان چه کار عملی و قابل اجرا را می توانیم در مدرسه انجام دهیم تا دانش آموزان قدری بیشتر به درس و تکالیف خود توجه نمایند به این نتیجه رسیدیم که قبل از شروع درس در کلاس در حدود 5 دقیقه در مورد ضرورت و اهمیت مطالعه و کسب دانش صحبت کنیم و سعی نماییم که دانش آموزان را به درس خواندن متقاعد کنیم  .

تجزیه وتحلیل اطلاعات اولیه :

پس از یک ماه دریافتم که نصیحت و بیان فایده ها ومحاسن درس خواندن در دانش آموزان اثر محسوسی نداشته و با وجود این که تقریباً همه آن ها به ارزش دانش و علم اذعان دارند لیکن قدمی در راه کسب و فراگیری مطالب موضوعات مطرح در کتاب درسی بر نمی دارند . لذا به این نتیجه رسیدم که باید در روش خود تغییری ایجاد کنم به گونه ای که دانش آموزان را وادار به انجام تکالیف کرده و تغییر محسوسی را در عملکرد آن ها به وجود آورم . با توجه به نظریه ی هوش های چندگانه "گارنر" و به کمک خود دانش آموزان در وقت اضافی یک جلسه از کلاس و در طی یک هفته در تک تک کلاس های آموزشگاه پرسش هایی را به صورت کتبی طرح کرده و پاسخ آن را براساس علاقه میل خود دانش آموز از آن ها گرفتم تا شناخت بهتری از آن ها به دست آورم . سؤالات عبارت بودند از :

1- برای قبولی شما در درسی دین و زندگی نقش دانش آموز مهمتر است یا دبیر؟

2- اگر نقش خودتان را در قبولی مهمتر می دانید چه راهکاری را برای خود پیشنهاد می دهید ؟

3-اگر نقش دبیر را در قبولی خود مهمتر می دانید چه راهکاری برای دبیر پیشنهاد می دهید ؟

4- آیا حاضرید هفته ای یک ساعت بعد از ظهر برای مطالعه و فعالیت دینی به مدرسه بیایید ؟

5- آیا مایلید فعالیت های عملی بیشتری از دینی در منزل انجام دهید ؟ به طور مثال مطالعه ی احکام ، انجام تکالیف وامثال آن .

6- چه کنیم که شما آخر سال به طور حتمی قبول شوید ؟

نتایج حاصل از این پرسشها برایم جالب بود زیرا در مورد پرسش اول اکثر دانش آموزان نقش خود را مهمتر از دبیر می دانستند و برای فعال شدن خود تشویق دبیران پدرو مادررا لازم می دانستند، انهایی که نقش دبیر را مهمتر ارزیابی کرده بودند ، خواهان طرح سوالات ساده و بنوعی ارفاق معلم بودند. در مورد سال دوم راهکاری را که ارائه داده بودند بیشتر درس خواندن و انجام تکالیف درس با دقت بیشتر بود. در مورد سوال سوم نیز خوب درس دادن معلم ، تعیین تکالیف بیشتر، طرح پرسش وپاسخ از متن درس ها و ایجاد تنوع در کلاس بود. در مقابل پرسش چهارم به جز تعداد محدودی از دانش آموزان مایل به حضور در مدرسه جهت فعالیت های جبرانی درس دین وزندگی نبودند ، آن هایی هم که حاضر به شرکت در کلاس جبرانی بودند اغلب دانش آموزان ساعی بودند . در مورد پرسش پنجم نیز بیشتر از نیمی از دانش آموزان مایل به انجام تکالیف عملی بیشتردر منزل نبودند و خواهان انجام فعالیت ها درمدرسه وکلاس بودند . در مقابل پرسش ششم حدود نیمی از دانش آموزان به تدریس خوب معلم و طرح سؤالات ساده و ارفاق معلم اشاره کرده بودند و بقیه نیز درس خواندن و انجام تکالیف و فعالیت ها با دقت بیشتر را در مورد موفقیت خود مهمتر می دانستند .

برای این که نتایج این پرسشنامه را بهتر برآورد کنم به طور تصادفی از تعدادی از افراد که نمره بالاتراز معدل و چند نفر را که نمره پایین تر از معدل کلاس ها داشتند انتخاب و همین سؤالات را به صورت گفتگو با آن ها در میان گذاشتم نتیجه ای که حاصل شد این بود که اغلب دانش آموزان برتر معتقد بودند که در قبولی و موفقیت تحصیلی بیشتر خودشان نقش دارند و تعیین تکالیف و فعالیت های بیشتر به آن ها کمک می کند تا در پایان سال تحصیلی نتایج بهتری به دست آورند و برعکسِ این گروه دانش آموزان ضعیف تر نقش معلم را بیشتر،  و البته طرح سؤالات ساده و ارفاق را مهم دانسته و علاقه ای به شرکت در کلاس های جبرانی و انجام تکالیف و فعالیت بیشتر نیز نداشتند .

با توجه به این نتایج به نظر می رسد که در مورد دانش آموزان برتر که در مجموع در کلاس ها کمترهم هستند بهتر است با کمک گرفتن از آن ها در تدریس فعال به صورت همیاری و تشویق به انجام تکالیف و فعالیت

مبادرت ورزیم ، اما در مورد دانش آموزان ضعیف تر کار به این سادگی نیست . باید به صورت ترکیبی و ایجاد تنوع در کلاس به صورتی عمل شود که هر دانش آموز از بخش فعال تر مغز یا هوشی که توانایی بیشتری دارد استفاده کند و زمانی که خود نتایج مثبت فعالیتش را ببیند به فعالیت و تکالیف بیشتری مبادرت خواهد کرد . برطبق نظر « گاردنر» این هوش ها عبارتند از : 1. هوش زبانی   2. محاسباتی   3. فضایی   4. موزیکال      5. بدنی - جنبشی   6. بدنی -  فردی   7. درون فردی   8. طبیعت شناسی

ویژگی های راه پیشنهادی و نظارت بر راه حل جدید :

 بر اساس هوش های پنج گانه « گاردنر» سعی کردم که از استعدادها و توانایی های مختلف دانش آموزان کمک بگیرم ، به ناچار باید در روش تدریس و تعیین تکالیف و فعالیت های کلاس و خانه تغییری ایجاد می کردم بنابر این اگر چه دانش آموزان برتر ترجیح می داند که خودم در پرسش های شفاهی کلاس از آنها درس بپرسم ، از دانش آموزان خواستم که نکات عمده و مهم درس را خود انتخاب و به میل خود چه به صورت خلاصه ویا  پرسش و پاسخ از متن کتاب استخراج ودر دفتر خود یادداشت کنند و پای تخته همان نکات یا سوالاتی که یاد گرفته اند از یکدیگر بپرسند ، و مشروط به این که تکراری نباشد ، من نیز هم به طرح پرسش و هم پاسخ آن ها نمره یا امتیاز می دادم . و با دانش آموزان قرار گذاشتم که هر دانش آموز تا پایان ترم باید حداقل چهار بار به میل خود و به صورت داوطلب درس پاسخ دهد تا میانگین نمره اش 10 نمره از نمره مستمرش را تشکیل دهد . و چنان چه کمتر از چهار بار داوطلبانه درس جواب دهد به منزله کم کاری و عدم استحقاق 10 نمره وی است . و 10 نمره دیگر مستمر را نیز به دو قسمت تقسیم کردم 5 نمره به فعالیت ها و تکالیف منزل و 5 نمره دیگر را نیز به فعالیت های فوق العاده که به دل خواه در هر زمینه ای مربوط به دین وزندگی باشد به طور مثال تهیه ی روزنامه دیواری مربوط به احکام ،روزنامه اخبار دینی و تاریخی مربوط به الهیات و امثال آن ، در ضمن از دانش آموزان خواستم که هر هفته حداقل یک مورد کار را بیاورند تا پایان ترم نیز 5 کار کفایت می کند و تمام کارها را تا یک هفته مانده به برگزاری امتحانات بیاورند ودر صورتی که همه ی کارها را در جلسه آخر بیاورند ارزش کامل را ندارند . ازآن پس تقریباً هرجلسه دفتر وتکالیف تمام دانش آموزان را در ابتدای درس کنترل کرده و برایشان در دفترکلاس علامت کامل ، ناقص و یا بدون تکالیف گذشتم و پس از یک ماه نتیجه ی فعالیت های آن ها یعنی نمره شفاهی ، دفتر، فعالیت هایی را که آورده بودند به اطلاع آن ها رساندم . نتیجه کار برایم جالب بود زیرا حتی دانش آموزان ضعیف سعی می کردند که به میزان کمی پرسش و پاسخ از متن درس ها تهیه کرده و همان را یاد بگیرند تا هم نمره تکالیف دفتر را کسب کنند و هم نمره شفاهی کلاس را ، از طرفی در تهیه و ساخت مدل ها و نمونه های دین وزندگی  حتی رغبت بیشتری از دانش آموزان برتر از خود نشان دادند . در ضمن پرسش و پاسخ شفاهی در کلاس را بیشتر به عهده و میل خود دانش آموزان گذاشتم برخی سعى می کردند به صورت کنفرانس خلاصه درس را بیان کنند ، اغلب دو به دو از یکدیگر سؤال و جواب می پرسیدند و برخی نیزکه بیشتر از میان دانش آموزان ساعی بودند از خودم در خواست طرح سؤال می کردند تا آن ها پاسخ دهند .

تمام این فعالیت ها حدود نیم ساعت از ابتدای هر زنگ را می گرفت و در ادامه ی جلسه به تدریس درس جدید و البته به صورت تیم و به کمک خود دانش آموزان و نمایندگان آن ها که اغلب دانش آموزان بهتر کلاس بودند می گذشت . دقایق پایانی جلسه نیز با جمع بندی و استخراج نکات مهم درس ، آزمون پایانی و تعیین تکالیف جلسه ی بعد پرداخته می شد . این روش تمام وقت جلسه را پر می کند و دانش آموزان را مشغول نگه می دارد . تنوع در کلاس را بالا می برد ، و تقریباً تمام دانش آموزان را در گیر درس و فعالیت می نماید . به تجربه در یافتم که این روش در میان مدارسنمونه موفق تر از مدارس عادی است و در مدارس عادی نیز به جز دانش آموزانی که در حال  « انتحار آموزشی»  (1) هستند . نتیجه مثبتی به همراه دارد و سطح نمره ی میانگین کلاس را در مقایسه با   ماه ها

و سال های قبل بهبود بخشید ، و از نا هنجاری و شلوغی کلاس نیز تا حدودی کاست . زیرا دانش آموزان را تقریباً در تمام وقت مشغول نگه می دارد و کمتر به آن ها فرصت می دهد تا ایجاد بی نظمی و صحبت با یکدیگر

 

......................................................................................................................................................................................................

1-  دانش آموزانی که با علم به فواید و مزایای تحصیل به قصد ضربه زدن به معلم و خانواده درس نمی خوانند یا آگاهانه درس نمی خوانند .

بپردازند . گاهی از دانش آموزانی که با یکدیگر به صحبت غیر از موضوع درس و کلاس می پرداختند می خواستم که از کلاس خارج شده و پس از اتمام صحبت به کلاس باز گردند و گاهی نیز جای آن ها را در کلاس تغییر می دادم و البته اغلب دانش آموزان نا آرام تر را به جلوکلاس و نزدیک خود می آوردم تا کنترل بیشتری روی آن ها داشته باشم . البته در ضمن تدریس نیزاین گونه دانش آموزان را بیشتر مورد خطاب قرار می دهم و از آن ها می خواهم که جواب پرسش مطرح را از متن درس پیدا کنند و ضمن بیان آن در دفتر خود یادداشت کنند . درضمن در هر جلسه دانش آموزانی که آمادگی پاسخ گویی درس را نداشتند داوطلب نمی شوند امتیاز منفی و در صورتی که داوطلبان زیاد بودند به طور تصادفی تعدادی انتخاب می شوند و در مجموع  تا پایان ترم به گونه ای از میان داوطلبان درس پرسیده می شد که حداقل چهار نمره از هر دانش آموز برای معدل گیری 10 نمره مستمر داشته باشیم ،در ضمن نمرات شفاهی را در دفتر کلاسی به صورت علائم اختصاری ثبت می کردم هدف از این کار این بود که برخی دانش آموزان خوب با ثبت چند نمره بالا مغرور نشوند و فکر کنند که همیشه نمره ی آن ها باید بالا باشد و دانش آموزان ضیف تر نیز فکر نکنند که زحمت و تلاش آن ها فایده ای ندارد و هر کاری کنند نمره ی آن ها کم می شود . از طرفی برخی از دانش آموزان با وجودی که استحقاق نمره ی بالایی ندارند در نمره اصرار می ورزند و وقت کلاس را بیهوده تلف می کنند این مشکل با ثبت نمره به صورت علائم قراردادی تا حدودی حل می شود ، تنها کافی است که در کلاس معلم به دانش آموز به تناسب پاسخ گویی به وی اعلام کند که درس و نمره ات خوب ، متوسط  یا ضعیف بود . براین اساس من نمرات زیر 10 را ضعیف ، 10 تا 16 را متوسط  و 16 به بالا را  خوب اعلام می کردم .   

 ارزیابى و نتیجه گیرى از راه حل جدید :

 با توجه به نتایج تحقیقات بنیادی پژوهشگرانی چون « هوارد گاردنر»  که هر فرد یا انسان را دارای هوش ها یا استعدادها و قابلیت ها متفاوتی معرفی می کند و اعلام می کند که در هر فرد 8 گونه هوش متفاوت وجود دارد که عبارتند از :

1- هوش دیداری – فضایی : که توانایی درک پدیده های بصری را فراهم می کند . 

2- هوش منطقی – ریاضی : که توانایی استفاده از استدلال ، منطق و اعداد را پدید می آورد .

3- هوش کلامی – زبانی : که توانایی استفاده از کلمات را به جود می آورد .

4- هوش بدنی – جنبشی : که توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا را در فرد به وجود         می آورد .   

5- هوش موزیکال – ریتمیک : که توانایی تولید و درک موسقی را در فرد به وجود می آورد .

6- هوش برون فردی ( فرا فردی ) : که توانایی ارتباط برقرار کردن و درک دیگران را به وجود می آورد .

7- هوش درون فردی : که توانایی درک خود و آگاه شدن از حالات درونی خود را به وجود می آورد .

8- هوش طبیعت شناسی : که فرد را قادرمی کند که الگوها و پدیده های واقعی محیط پیرامون را بهتر بشناسیم .

  براین اساس دبیر باید برای تحریک و فعال نمودن هوش های مختلف هر دانش آموز از روش های خاصی در تدریس استفاده کند در واقع هر دانش آموز ممکن است دریک یا چند تا از این هوش ها و استعدادها توانایی بیشتری از بقیه هوش های خود داشته باشد ، و در برخی از هوش ها ضعیف تر باشد . لذا باید دبیر تدریس و تعیین تکالیف هر درس را به گونه ای پیش ببرد که علاقه و سلیقه ی هر دانش آموز تحریک و فعال گردد و به کنش و عمل فرا گیری واکنش نشان داده و اطلاعات مربوط به درس را فرا گیرد . به عبارتی باید دانش آموز انگیزه و علاقه برای فعالیت یادگیری مطلب را به دست آورد تا عمل کند . در غیر این صورت بهترین و عالم ترین دبیران و استادان موفقیت چشمگیری نخواهند داشت . به طور مثال ممکن است موفقیت یک آموزگار در تدریس حروف الفبا در کلاس اول ابتدایی بسیار چشمگیرتراز یک استاد دانشگاه باشد زیرا آموزگار با شگردهای مختلف هوش ها و استعدادهای مختلف دانش آموزان را برای یادگیری بهتر تحریک می کند و انگیزه ی یادگیری را در دانش آموز پدید می آورد .

  از آن جایی که ماهیت و اطلاعات کتاب های درسی متفاوت است می توان چنین نتیجه گرفت که دبیران مختلف باید به تناسب و موضوع تدریس خود بخش های مختلفی از هوش های هشت گانه را بیشتر تحریک وفعال کنند اما از تحریک بخش های دیگر هوش دانش آموزان نیز غافل نمانند . البته هر دبیر نیز به تناسب تغییر موضوع و مطلب هر درس از روش و شگرد متناسب برای فعال نمودن قسمت مناسب و هماهنگ هوش با آن درس استفاده کند وبا تحریک آن قسمت از هوش به ایجاد علاقه و انگیزه ی یادگیری دانش آموزان بپردازد .

  براین اساس نگارنده در مجموع بین فراگیری اطلاعات دینی با هوش های کلامی ، درون فردی ، برون فردی و انسان شناسی هماهنگی وهمراهی بیشتری احساس می کند لذا در تدریس و کلاس های معارف سعی می کنم که این قسمت ها از هوش دانش آموزان بیشتر تحریک و به فعالیت برای یادگیری اطلاعات و مطالب دینی وادار سازم،  بنابراین از نظر عمل به دستورات و احکام کتاب مهم هستند و برای تحریک هوش های مذکور باید پیام آن ها به صورت نوشتاری استخراج گردد و به عنوان تکالیف در کلاس یا منزل در دفتر دانش آموزان ثبت گردد . و یا به عنوان فعالیت فوق العاده برروی برگه های مناسب با مقیاس بزرگتر نوشته شوند البته نباید این کار به صورت اجباری باشد بلکه هر دانش آموز براساس علاقه ، توان و امکانات خود می تواند به تهیه نشریه دیواری  از درس مبادرت نموده و امتیاز مثبت یا نمره مستمر آن ها منظور شود به عبارتی در نمره مستمر دین وزندگی نباید تنها بر اساس نمره شفاهی و کلاسی یا آزمون های قوه و کتبی عمل شود زیرا ممکن است دانش آموزانی که ازهوش فردی خوبی بر خورداربوده  ولی هوش زبانی و حافظه ضعیف تری دارند نمره پایینی بگیرند وبرعکس دانش آموزانی که هوش فردی چندانی نداشته ولی از هوش زبانی و حافظه ی خوبی برخوردارند  نمره بالایی بگیرند ، و به ظاهر در درس معارف موفق به نظر آیند . براین اساس در آبان ماه به کلیه ى دانش آموزان اعلام کردم که از آن پس تا پایان ترم و برگزاری امتحانات کتبی به کلیه ی فعالیت ها و عملکرد هر دانش آموز در هر جلسه امتیاز یا نمره تعلق می گیرد که میانگین آن در پایان نمره مستمر را مشخص می کند . از جمله این فعالیت ها می تواند پاسخ های شفاهی ، تکالیف دفتری ( پاسخ به فعالیت های درسی و سؤالات متن ) تهیه و به همراه داشتن پیشنهادات و نمونه های مربوط به درس دین وزندگی از جمله ( بازدید از مساجد و گزارش های تاریخی مذهبی و آئینی زندگی ،از محدوده شهرستان خلاصه نویسی از کتاب های دینی به خصوص آن ها که مربوط به شهرستان باشد . تهیه و آوردن فیلم های آموزشی مربوط به موضوعات دینی و نرم افزارهای مذهبی به صورت CD و دیسکت ، ساخت مدل های دینی .

 به دانش آموزان اعلام کردم نحوه و نوع این فعالیت ها بر اساس علاقه و میل خود فرد است . و به هر صورت که بخواهند می توانند نبوغ و خلاقیت خود را در پاسخ های شفاهی به میزان یک دوم ، تکالیف دفتری یک چهارم، و بقیه فعالیت ها ( تهیه نمونه ، مدل ، گزارش ، CD و ... ) یک چهارم از نمره مستمر برای هر جلسه کسب کنند و در پایان ترم میانگین این نمرات ، نمره مستمره نهایی آن ها را تشکیل خواهد داد .

 از جلسه بعدی براین اساس عمل کردم و در ابتداى جلسه دفترتمام دانش آموزان را کنترل و امضا می کردم درکنار امضا کلمات کامل ، ناقص و بدون تکلیف را یادداشت کرده و آن ها یی که بدون تکلیف بودند صفر از پنج وآنهایی که ناقص بود بین یک تا پنج و دفاتر کامل را پنج دادم و در دفتر کلاسی ثبت کردم سپس فعالیت های  فوق العاده ( نمونه ها ، مدل ها ، گزارش ها ... ) را تحویل گرفته و از 1 تا 5 را برای آن ها در دفتر کلاسی ثبت نموده و سپس از دانش آموزان داوطلب به طور تصادفی و به روشی که هر فرد مایل بود درس می پرسیدم و نمره ى شفاهی از 1 تا 10 برایشان در دفتر ثبت می کردم به بقیه داوطلبان نیز امتیاز مثبت و آن هایی که داوطلب نبودند امتیاز منفی می دادم پس از چند جلسه و با نزدیک شدن به امتحانات پایان ترم به دانش آموزان ضعیف و غیر فعال مجموع میانگین و نمره مستمر آن ها را اعلام و هشدار می دادم که تا فرصت هست از آن استفاده کنند و امتیازات یا نمرات خود را جبران کنند. نتیجه ى این کارها در پایان نیم سال اول تحصیلی 86-85 سبب شد که در مجموع و در مقایسه با دو ماه قبل از آن و همچنین زمان مشابه سال قبل میانگین نمرات کلاس ها بهبود یابد . البته تناسب و هماهنگی میان نمرات مستمر و پایانی ( کتبی ) کاهش یافت زیرا قبل از اجرای روش جدید نمره ى مستمر را بیشتر بر اساس آزمون شفاهی در سر کلاس و بدون توجه به تمایل و داوطلب شدن دانش آموز تعیین می شد و بنابراین نمره ى مستمر بیشتر سنجش هوش زبانی و حافظه فرد بود ، لذا به هوش های دیداری ، عملی ، منطقی و انسان شناسی بین فردی و درون فردی فرد نمره تعلق نمی گیرد و سبب مأیوس شدن اغلب دانش آموزانی می شود که هوش زبانی ، بین فردی و حافظه ضعیفی دارند . 

  در روش جدید به ندرت برخی از دانش آموزانی که نمره کتبی خوبی داشتند ، نمره مستمر کمتری گرفتند و برعکس دانش آموزانی که نمره پایانی ضعیفی داشتند نمره مستمر خوبی کسب کردند . اما در مجموع همچنان که قید گردید نمرات کمی و کیفی دانش آموزان به میزان چشم گیری افزایش یافت و از طرفی نیز سبب بهبودروابط دو طرفه نگارنده با دانش آموزان گردید و تا حدودی نیز از نا هنجاری های کلاس و دانش آموزان بی قرار کاست . در وقت های اضافی و احتمالی هر جلسه نیز به قرائت متن درس و یا استخراج سؤالات متن و نوشتن آن در دفتر دین و زندگی پرداخته می شد و یا با ترسیم نمودارها و مدل هر درس تا پایان جلسه و بنا به میل اکثریت کلاس ادامه می یافت .

    تصمیم نهایى :

  به طور خلاصه نتایج حاصل شده از روش جدید عبارتند از :

1- بهبود شور و نشاط در کلاس های دین وزندگی و کاهش عمومی خمودی بی رغبتی      دانش آموزان.

2- در گیری بیشتر فکری و عملی دانش آموزان با مطالب و موضوعات دین وزندگی در مدرسه وخارج ازمدرسه  .

3-  افزایش علاقه ومیل دانش آموزان به فعالیت های عملی و استفاده از هوش های مختلف خود .  

4-  کاهش نا هنجاری و سوء رفتار دانش آموزان بی قرار .

5-  بهبود نظارت و کنترل دبیر برکلاس .

6-  افزایش مشارکت دانش آموزان در تدریس و فرآیند یاددهی و یادگیری  .

7-  تدریس به روش جدید به دانش آموزان امکان می دهد تا برای تهیه گزارش از طریق مشاهده ، مصاحبه و پرسشنامه زمینه های اجتماعی شدن در آن ها بهبود یابد .

8- این روش سبب گسترش مطالعه ، بررسی و جست و جو در میان دانش آموزان شده و آن ها را به مطالعه بیشتر عادت می دهد .

9- این روش تدریس به دانش آموزان کمک می کند تا واقعیت های دینی محیط پیرامون خود را علاوه بر هوش شنیداری- زبانی ، از طریق دیگر هوش های خود به ویژه دیداری ، عملی ، منطقی و طبیعت- شناسی بشناسد . 

10-      ارتباط دو طرفه بین دانش آموزان با یکدیگر و با دبیر در فرآیند یاددهی – یادگیری افزایش می یابد .

11-      ترمینولوژی یا واژه شناسی دین وزندگی در دانش آموزان بهبود می یابد .

12-      این روش سبب ارتقا و بهبود نمره به ویژه نمرات مستمر دانش آموزان می شود . 

ماهیت دانش و علوم دینی به گونه ای است که  باید در فرآیند آموزش( یاددهی- یادگیری) آن به روش های مختلط و ترکیبی عمل شود . واز تمام هوش های فرد از جمله زبانی– شنیداری ،محسباتی – منطقی ، فضایی ، بدنی – جنبشی ، موزیکا ل ، بین فردی ، درون- فردی و طبیعت شناسی استفاده کرده و برای تکمیل وتعمین  ، یافته ها و دانستنی های الهی به طور ترکیبی از قوای پنج گانه (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی ولامسه ) کمک گرفته شود . به این ترتیب بهتر است دبیر الهیات برای تدریس هر درس ، طرح درس ساده ای در حداقل چند سطر تهیه کرده و بر اساس آن اقدام به فعا لیت های آموزشی در کلاس نماید .

بنا بر نتایج و یافته های این پژوهش دبیردینی  نباید فقط به انتقال داده ها و اطلاعات دینی  اکتفا کند بلکه باید علاوه بر آن به دانش آموزان بیاموزد که چگونه درعمل مسائل و مشکلات دینی  محیط پیرامون زندگی خود را درک و چگونگی روابط وقواعد پدیده های دینی  را در گذشته وحا ل شناخته و روند آینده آن را پیش بینی کنند تا بر اساس شناخت علل وعوامل عینی پدیده ها ، پیامدها وبازآفرینی(پس خوراند)مثبت ومنفی پدیده ها و رویدادها را در عمل تجربه کنند و در زندگی قواعد و روابط  لازم را به کار گیرند. به عبارتی آموزش الهیات باید به گونه ای باشد که دانش آموزان در آینده هر شغل و نقشی که در جامعه به عهده گیرند از اصول و قواعد دینی  در کار و زندگی خود بهره گیرد و از احکام دینی به نحو بهتری استفاده نماید .

  براین اساس نگارنده سعی دارد تا دانش آموزان و دانشجویان را به گونه اى در فرآیند یاددهی – یادگیری آموزش دهد تا آن ها را به استفاده از کلیه قواى جسمانی و توانایی ها یا استعداد هاى ذهنی ، فکری ، ابتکاری و خلاقیت به کمک هوش های متنوع شان وادار نماید . لذا از نظر اینجانب باید این امکان فراهم شود که هر دانش آموز براساس میل و سلیقه خود اصول و قوانین دینی  را به هر روشی که دلخواه اوست فرا گیرد و دبیر نیز به گونه ای دانش آموزان را هدایت کند که از راه ها و روش هاى مختلف از جمله نمودار ، مدل ، بیان و نوشتار به نتیجه واحدی دست یابند و داده ها یا اطلاعات دینی  را فراگیرند و در عمل و زندگی به کار گیرند . زمانى این مهم تحقق مى یابد که دانش آموزاز مرحله شناخت ( دانش ) فراتر رفته و به طور عاطفی (احساسی ) مسائل و مشکلات دینی  را درک کرده و به مرحله سوم یعنی اصول و قواعد را در عمل و رفتار به کار گیرد . در صورتی دبیر می تواند در تدریس خود موفق عمل کند که دانش آموزان را در هر جلسه کلاس به سه مرحله یاد شده هدایت کند . 

   پیشنهاد یا راهکار :  

   برای کاهش اُفت تحصیلی دانش آموزان وارتقا ء یا بهبود کمی و کیفی سطح دانش و اطلاعات آن ها در هر درس به صورت عام و الهیات به صورت خاص بهتر است اقدامات زیردر حد امکان صورت گیرد : 

1.    برگزاری کلاس های جبرانی براى دانش آموزانی که دچار افت تحصیلی هستند . 

2.    برگزاری آزمون های متنوع شفاهی ، عملی ، کتبی و تکوینی و تحلیل نتایج آن . 

3.    استمرار در ارزشیابی به صورت های کتاب باز ، مشارکتی و استاندارد برای تعمیق آموخته های دانش آموزان . 

4.    استفاده از شیوه ی تدریس مشارکتی و همیاری معلم و دانش آموزان . 

5.    ایجاد هماهنگی درنحوه ی عمل و تدریس دبیران در جلسات شورای معلمان و کادرمدرسه .  

6.    دعوت و هماهنگی بین دبیران ، کادرستادی آموزشگاه و والدین دانش آموزان در امر آموزش یا هماهنگى اولیاء و مربیان .

7.    طبقه بندی دانش آموزان به گروه های خوب ، متوسط و ضعیف درهر کلاس و درهردرس و بهره گیری ازدانش آموزان مستعد برای تقویت دانش آموزان ضعیف .

8.    کمک به دانش آموزان تا روش صحیح مطالعه و یادگیری هر درس را فراگیرند .

9.    استفاده از وسایل کمک آموزشی مناسب آماده یا خود ساخته توسط دبیر یا دانش آموزان

    10.         دعوت از دبیران و استادان مجرب و متخصص و سخنرانی یا بحث و گفتگوی آن ها با       دانش آموزان .   

   11.        معرفی چهره های شاخص و شناخته شده دینی  که منشأ تحولی در الهیات  کشور بوده اند از جمله چهره های ماندگارملی و ناحیه ای . 

12. تمجید و تشویق دانش آموزانی که پیشرفت تحصیلی دارند ( حتی دانش آموزان ضعیف ) . 

13. برگزاری جلسات مشاوره ی تخصصی با دانش آموزان به صورت فردی و گروهی .

14. استفاده از شیوه های نوین تدریس و یادگیری مشارکتی و همیاری برای کاهش وابستگی به دبیر و افزایش عزت نفس و میزان تمرکز دانش آموزان روى مطالب و تکالیف . 

15. تهیه کتاب های کمک آموزشی ، به ویژه در زمینه ی دینی 

16. تهیه کتاب فیلم و نرم افزار هاى آموزشى دینی  به صورت CD ، دیسکت و ویدیوئى .

17. بازدیدهاى علمى و تهیه گزارش و عکس از پدیده هاى مختلف طبیعى و اماکن مذهبی .

18. برگزارى مسابقات علمى بین دانش آموزان و کلاس ها به صورت عمومى یا تخصصى دین وزندگی .

19. تجهیز مدارس به سایت اینترنت و استفاده از سایت دینی  .



بخشی از گزارش تخصصی درس دین و زندگی:

پس از ورود به کلاس و بعد از گذشت چند جلسه مشاهده کردم که اکثر دانش آموزان در فهم برخی مطالب و موضوعات دینی که طی بحث هایی که پیرامون موضوعات دینی مطرح شده در کتاب های غیر از کتاب هدیه های آسمانی یا موضوعات خارج از کتاب صورت می گرفت، مشکل دارند. بدین صورت که معلم موضوعی را مطرح ساخته و درباره ی آن توضیحاتی برای دانش آموزان ارائه می داد. سپس دانش آموزان سوالاتی پیرامون آن موضوع می پرسیدندو من نیز هر بار می کوشیدم در حد فهمشان به آنها پاسخ دهد. ولی دانش آموزان اکثر اوقات با پاسخ من قانع نشده و سوالات دیگری می پرسیدند و در آخر، بحث به نتیجه مطلوبی نمی رسید و دانش آموزان به پاسخ قانع کننده ای دست نمی یافتند.از آنجایی که این مشکل بارها در کلاس مشاهده شد و مسائل دینی از جمله مسائل مهم و سرنوشت ساز در دنیا و آخرت برای بشر است و در این زمینه آن طور که شایسته است تحقیق صورت نگرفته، بر آن شدیم تا در این گزارش تخصصی زمینه تحقیق کرده و علت مشکل را شناسایی کنم.لذا در این گزارش تخصصی مسائل و مفاهیمی چون معاد ،پرسش های در مورد امام حسین و عاشورا، انتقال درست علت قربانی کردن حضرت اسماعیل و ……………با روش هایی منحصر بفرد……………



گزارش تخصصی درس قرآن و بینش اسلامی

چکیده

تربیت دینی یکی از مهم‌ترین اهداف نظام آموزشی کشور است و اهمیت و جایگاه ویژة آن باعث شده است درس مستقلی، که عموماً تحت عنوان قرآن و تعلیمات دینی شناخته می‌شود، با سایر دروس در هر پایه تفاوت‌های عمده‌ای داشته باشد. اصولاً ماهیت دروس دینی به‌گونه‌ای ا‌ست که از نظر محتوای آموزشی، فرایند یادگیری و شیوه‌های آموزشی با دروس دیگر قابل مقایسه نیست.به عبارت دیگر، هر فعالیتی که از سوی معلم برای یادگیری در دانش‌آموز انجام شود، صرف‌نظر از ارزش محتوای مورد یادگیری، آموزش و تدریس محسوب می‌شود. در این صورت و دروسی چون ریاضی، جغرافیا، زیست‌شناسی، تاریخ، علوم‌پایه و… همگی از این نظر در یک ردیف جای می‌گیرند، اما اگر یادگیری را مفهومی فراتر از آموزش تلقی کنیم و در واقع آن را هدف آموزش بدانیم، در آن صورت باید فرایندی را که در استمرار زمان باعث ایجاد تمرین، تجربه و تغییرات تدریجی و نسبتاً پایدار در دانش‌آموز شود، یادگیری تلقی کرد.


درس دینی از این نظر با سایر دروسی که نام بردیم بسیار متفاوت است.

زیرا یادگیری در تربیت دینی بیش از آنکه نظری باشد، عملی است. در حالی‌که سایر دروس۱ چندان در عرصة عملی مطرح نیستند. اگر چه در مورد آموزش دروس آزمایشگاهی مفهوم آموزش عملی به چشم می‌خورد؛ اما عمل در این دروس همان مهارتی است که اگر در فرایند آموزش به‌دست نیاید، لطمه‌ای به شخصیت و ساختار وجودی دانش‌آموز وارد نخواهد ساخت؛ چراکه حوزة عمل در آن‌ها خود محتوای دروس‌اند، نه خود دانش‌آموز. در حالی‌که هدف تربیت دینی ایجاد کنش و رفتارهای خاصی است که بود و نبود آن‌ها اساساً بر ساختار وجودی و شخصیت دانش‌آموز تأثیرگذار است.

 

تربیت یعنی استعدادهای درونی را، که بالقوه در یک شیء موجود است، به فعلیت در آوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است گزارش تخصصی

 

مقدمه

تأکید بر جایگاه ویژة دروس قرآن و تعلیمات دینی در نظام آموزشی از آن جهت صورت می‌گیرد که هدف اصلی، یادگیری عملی و التزام به کاربرد آموخته‌هاست. آموزه‌هایی که قابل حصول و انسان‌سازند و دامنة آن‌ها از حوزة نظری فراتر می‌روند و تمام ارکان و شئون زندگی فرد را دربرمی‌گیرند.

اساساً این نوع تربیت با تمامی واقعیات خارجی زندگی انسان و پیوند او با هستی ارتباط دارد. لذا جهت نیل به هدف و نقطة مشخصی که تربیت دینی در پی آن است، باید برنامه‌ریزی شود. برنامه‌هایی که مشتمل بر نحوة ارتباط فرد با خدا، مردم، طبیعت و خودش باشد. بدیهی است چنین برنامه‌ای بر پایة اصول مشخصی که از باید و نبایدهای معین برمی‌خیزد و بر مبنای قواعدی که توسط مربیان لحاظ می‌شود، تدوین خواهد شد.

برخی از عمده‌ترین مشکلات آموزش و یادگیری دروس دینی به مواد و محتوای آموزشی مربوط می‌شود. در سال‌های اخیر در جهت کیفیت بخشی به محتوا اقدامات مؤثری صورت گرفته که از جملة آن‌ها تغییر کتب درسی و تألیف محتوای جدید است. این تغییرات در دورة ابتدایی به تألیف «هدیه‌های آسمان» و در دورة راهنمایی به تألیف «پیام‌های آسمان» منجر شد و در دورة متوسطه نیز تألیف «دین و زندگی» قدم مثبتی است که در جهت ترغیب دانش‌آموزان به یادگیری محتوای دینی برداشته شد. گزارش تخصصی

هدف مشترک در این تغییرات، اجرای سیاست خاصی است که در صدد ایجاد باورهای قلبی در فراگیرندگان از طریق اقدامات فکری و فعالیت‌های عقلانی خود آن‌هاست. گزارش تخصصی

عوامل اصلی بی علاقگی دانش آموزان به درس دینی و راه حل آن چیست؟

عوامل عدم تمایل دانش آموزان به درس دینی:عوامل بسیاری در این زمینه نقش دارند که عمدة آنها به اصل برنامه‌ریزی، محتوای کتاب‌ها و ناکارآمدی شیوة درسی مریوط می‌شود که به عنوان نمونه به موارد زیر می‌توان اشاره نمود.
۱٫ بی‌توجهی به سطح رشد شناختی دانش‌آموزان.
اصول و آموزه‌های دینی بیشتر جنبة انتزاعی دارند، که یادگیری شایسته و مناسب آن رشد شناختی بیشتر و برتری را می‌طلبد،(۱) اما دیده می‌شود، پیش از آنکه ذهنیت کودکان آمادة دریافت این مفاهیم و دروس باشند، به آنها عرضه می‌شود، لذا مناسب است که در برنامه‌ریزی و شیوة تدریس، به ویژگی‌های سنی کودکان و دانش‌آموزان توجه جدّی شود.

موضوع گزارش تخصصی: پاسخ به سوالات دینی و مذهبی دانش آموزان و انتقال مفاهیم دینی با روش های جالب و منحصر بفرد

چکیده

پس از ورود به کلاس و بعد از گذشت چند جلسه مشاهده کردم که اکثر دانش آموزان در فهم برخی مطالب و موضوعات دینی که طی بحث هایی که پیرامون موضوعات دینی مطرح شده در کتاب های غیر از کتاب هدیه های آسمانی یا موضوعات خارج از کتاب صورت می گرفت، مشکل دارند. بدین صورت که معلم موضوعی را مطرح ساخته و درباره ی آن توضیحاتی برای دانش آموزان ارائه می داد. سپس دانش آموزان سوالاتی پیرامون آن موضوع  می پرسیدندو من نیز هر بار می کوشیدم در حد فهمشان به آنها پاسخ دهد. ولی دانش آموزان اکثر اوقات با پاسخ من قانع نشده و سوالات دیگری می پرسیدند و در آخر، بحث به نتیجه مطلوبی نمی رسید و دانش آموزان به پاسخ قانع کننده ای دست نمی یافتند. از آنجایی که این مشکل بارها در کلاس مشاهده شد و مسائل دینی از جمله مسائل مهم و سرنوشت ساز در دنیا و آخرت برای بشر است و در این زمینه آن طور که شایسته است تحقیق صورت نگرفته، بر آن شدیم تا در این زمینه تحقیق کرده و علت مشکل را شناسایی کنیم.

مقدمه

در رابطه با چگونگی آموزش مفاهیم دینی به کودکان اختلاف نظرهایی وجود دارد. گروهی معتقدند پیش از بلوغ نباید به کودک آموزش دینی داد و گروهی عکس این نظر را معتقدند. از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهای معصومان علیهم السلام ، آموزش مفاهیم دینی از هنگام تولد شروع می شود و آموزش در دوره کودکی پایه و اساس در دوره های دیگر است.از طرفی، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایی ذهنی کودک مطلوب نیست و ممکن است کودک را نسبت به یادگیری دلسرد و یا در یادگیری او اختلال ایجاد نماید. از این رو، آموزش مفاهیم دینی به کودکان گرچه امری بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهی و شناخت اصول و روش های آموزشی متناسب با آن است. به فرموده امام امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ حرکتی نیست مگر این که انسان در به انجام رساندن آن نیاز به شناخت و آگاهی دارد: «ما مِن حَرَکة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فیها الی مَعرِفَه.»



کاهش ساعات درس دینی آسیب بزرگی بر پیکره اخلاقی نسل آینده


نظام آموزش و پرورش کشور طی تصمیمی اقدام به کاهش ساعات درس دینی مدارس و جایگزین کردن آن با دروس دیگر نموده است؛ حال باید دید آیا این تصمیم به نفع جامعه است یا ضربه ای به نسل آینده خواهد زد که دیگر قابل جبران نباشد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از صبح الوند؛ کاهش ساعات درس دین و زندگی در دوره متوسطه دوم از 10 ساعت به 6 ساعت و جایگزین کردن آن با دروسی دیگر از سوی شورای عالی آموزش و پرورش و از طرف دیگر نقش دوران ساز این درس در جامعه اسلامی سبب شد  تا با تعدادی از متخصصان و صاحب نظران در این امر مصاحباتی داشته باشم.

 

داشتن تخصص بدون اعتقاد دینی صحیح نیست

سرگروه  درس دین و زندگی مقطع متوسطه ناحیه 2 شهرستان همدان، با ابراز تاسف از اجرای چنین طرحی گفت: ما اگر بخواهیم دروس دینی را در حساس ترین و آسیب پذیرترین دروه سنی دانش آموزان از آنها بگیریم معلوم نیست چه آینده ای خواهند داشت.

 

فاطمه زنگنه، تصریح کرد: امروزه مدارس به دروس علوم پایه حساس هستند و می خواهند زبان تخصصی را یاد دهند اما وقتی دانش آموز ما از لحاظ دینی و اعتقادی  ضعیف باشد تخصص به چه درد آن می خورد.

 

 دبیر درس دین و زندگی دو بال تعهد و تخصص را برای دانش آموزان ضروری دانست و گفت: ما کسی می خواهیم که هم متعهد  و هم متخصص  باشد، یعنی این دو  بال را دانش آموز باید داشته  باشد و به وسیله این دو بال پرواز کند ولی متاسفانه  خیلی مستقیم دارند یکی از این بال ها را می برند  و کنار می گذارند و معلوم نیست دانش آموز با یک بال چگونه رشد خواهد کرد.

 

وی ادامه داد:  قبلا امید داشتیم که اگر دانش آموز در خانواده کمتر تعلیم و تربیت دینی می بینند  حداقل در مدرسه در آغوش معلمان قرار می گیرند و پاسخ سئوالاتشان را می گیرند اما مسئولین  با کم کردن ساعات دروس آسیب بسیار بزرگی به جامعه دینی خواهند زد.

 

همه معلمان دغدغه دین ندارند

سرگروه درس دین و زندگی ناحیه 2 شهرستان همدان، خاطر نشان کرد: اینکه دروس دینی را کم کنیم و در دروس دیگر بگنجانیم کاری غیر ممکن است  چرا که همه همکاران ما دغدغه دین ندارند  و نمی شود همه معلمان را به سمت مباحث دینی سوق داد و این کاهش ساعات دروس دینی به جوانان ما که هر لحظه در معرض تهاجم فرهنگی هستند ضربه بزرگی خواهد زد.

 

وی در پایان گفت: ما امیدواریم شما اصحاب رسانه صدای ما را به گوش مسئولان برسانید تا قبل از اجرا فکری برای این طرح بکنند.

 

بعد از تشکیل و اجرا شدن مصوبه در عمل باید نظر داد

دبیر درس دین و زندگی مقطع متوسطه دوم در گفتگو با خبرنگار صبح الوند بیان کرد: باید دید این طرح در مرحله عمل چگونه خواهد بود به عنوان مثال برخی از دروس دینی قرار است وارد دروس فلسفه و عربی شود و آنموقع باید دید که این طرح چگونه است و بعد از تشکیل کلاس ها باید قضاوت کرد.

 

ناهید احدیان، تصریح کرد: البته لازمه ورود مباحث دینی به دروس دیگر این است که معلمی که می خواهد این مباحث را طرح کند  خودش به صورت عملی مباحث دینی که کوچکترین آن حجاب است را رعایت کند.

 

القای سبک زندگی و مبانی دینی به طور غیر مستقیم به دانش آموز

معاون آموزش متوسطه آموزش‌ و پرورش استان همدان در گفتگو با خبرنگار صبح الوند؛ اظهار کرد: ما فعلا محتواها را ندیدیم و آنچه که فعلا مشخص است این است که در ازای کاهش ساعات دروس یک سری درس ها جایگزین شده است که نه در قالب درس دینی بلکه در قالب های دیگربه عنوان مثال دینی در فعالیتهای اجتماعی گنجانده شده است.

 

مصطفی خزایی تصریح کرد: سبک زندگی و مبانی دینی به صورت غیر مستقیم برای دانش آموزان توضیح داده می شود و به نظر من از حجم مطالبی که منطبق با آموزه های دینی است چیزی کاسته نشده است و سعی شده است در دروس جایگزین از معلمان دینی استفاده شود.

 

وی در پایان اظهار کرد: به طور حتم در آن مجمع که آن تصمیم اتخاذ شده است نمایندگانی از حوزه علمیه هم حضور داشتند و به طور قطع همه آنان دغدغه دین داشتند و به فکر جذاب کردن مباحث دینی بوده اند.

 

 

با کاهش ساعات درس دینی، محتوای کتب دینی نیازمند بازنگری است

 سرگروه درس عربی ناحیه 2 شهرستان همدان و دبیر دروس معارف در گفتگو با خبرنگار صبح الوند  بیان کرد: در این رابطه دو تا رویکرد وجود دارد، رویکرد اول همان رویکرد گذشته است اما رویکرد جدید رویکردی است که همه دروس را به سمتی پیش ببریم که دروس دین و زندگی در آن باشد که فعلا از نحوه صحیح اجرای تصمیمات اطلاعی نداریم.

 

سیاوش کاظمی تصریح کرد: به عنوان مثال اگر ما ساعات را کم می کنیم باید برنامه های کلان دیگری  داشته باشیم ومسائل آموزشی و مشاوره ای به سمتی ببریم که تربیت دینی هم به طور غیر مستقیم داشته باشیم.

 

دبیر درس دین و زندگی اظهار کرد:  طبق مطالعاتی که در حوزه روانشناسی داشتم ما باید ما دروس دینی را  به گونه ای به دانش آموزان آموزش دهیم  که توی زندگی خود به کار گیرند و فقط نگاه نمره محور نداشته باشند.

 

وی در پایان گفت: اگر مطالب همان مطالب قبلی باشد نمیشود در عرض یک ساعت به دانش آموزان مطالب را یاد داد مگر آنکه در محتوای کتاب تغییراتی داده شود.

 

مادر بدون داشتن معنویت چطور زیربنای خانواده است؟

دبیر درس دین و زندگی مقطع متوسطه دوم  در گفتگو با خبرنگار صبح الوند اظهار کرد: ما قبلا در خواست یک ساعت افزایش دروس دینی به عنوان کلاس اخلاق برای دانش آموزان را داشتیم و به تهران هم ارسال کردیم، اما متاسفانه  نه تنها افزایش نیافت بلکه کاهش هم یافت.

 

نیره خوش لفظ تصریح کرد: هم اکنون در جامعه ما مسایل  اخلاقی و معنوی خیلی کم شده است و وقتی که سیستم آموزشی کشور هم این کار را انجام دهد دیگر هیزم ریختن بر آتش آنان است.

 

وی با اشاره به درس های جایگزین درس دینی گفت: به عنوان مثال درس مدیریت خانواده که قرار است تدریس شود یک مسئله اجتماعی است و پایه و اساس آن معنویت است، یک مادر که زیربنای خانواده است باید از لحاظ معنوی هم غنی باشد ما موافق نیستیم این جایگزین شود و این کم شود بلکه هر کدام باید در جای خودش باشد.

 

دبیر درس دین و زندگی مقطع متوسطه دوم خاطر نشان کرد: وقتی یک دانش آموز فارغ التحصیل می شود در زندگی آینده اش دروسی همچون ریاضی و فیزیک به دردش نمی خورد و مسائل اخلاقی در زندگی وی بسیار اثرگذار است.

 

وی ادامه داد: ما از اجرای این طرح که هنوز اجرایی نشده است باید پیشگیری کنیم.

 

خوش لفظ در پایان گفت: وقتی اینقدر بی حجاب  در جامعه می بینم احساس می کنم خون برادر شهید و  ایثارگری های برادر جانبازم و اطرافیانم  پایمال می شود و  شما اصحاب رسانه  صدای ما را به گوش مسئولان برسانید.

 

معلمان تمام دروس نیازمند فراگیری دروس اخلاق هستند

سرگروه درس دین و زندگی استان همدان در گفتگو با خبرنگار صبح الوند بیان کرد: ابتدا اگر بخواهیم این طرح را بررسی کنیم لازم است بدانید درس دینی حالت تلفیقی یافته است و قرار است دروس دینی در درس های دیگر همچون فیزیک، ریاضی، زیست شناسی، جغرافیاو ...هم مطرح شود.

 

رویا ربانی در خصوص کاهش ساعات دروس گفت: ضمن محتوای قوی، معلم هم باید قوی باشد و معلمان باید آنقدر تخصص داشته باشند که بتوانند در آن ساعت کم  به دانش آموزان مطالب را یاد دهند.

 

 وی اظهارکرد: مبحث دوم و گلایه ای که در این زمینه داریم این است که ایراد ما بر روی کاهش ساعات نیست بلکه روی مطالب غنی است که باید دید محتوای  کتاب ها چگونه تغییر کرده است.

 

 سرگروه درس دین و زندگی استان همدان در پایان گفت: غنی کردن معلمان هم موضوع دیگر است که باید به آن پرداخته شود و آن این است که  آموزش اخلاق حرفه ای را در بحث آموزش و ضمن خدمت معلم ها  باید مدنظر داشته باشیم.

 

سخن پایانی...

مباحث مطرح شده در درس دین و زندگی در تمام مراحل زندگی دانش آموزان به آنها کمک خواهد کرد واین درس پیکره اخلاقی و تربیتی نسل آینده را تشکیل می دهد. حال باید دید آیا می توان با کاهش ساعات این درس پایه به  نیاز اصلی دانش آموزان که کسب معنویت پاسخ داد؟

آیا دانش آموزی که قرار است مادر یا پدر یک خانواده شود  بدون فراگیری مباحث اخلاقی می تواند مسیر رشد و تعالی را به درستی بپیماید؟ یا این کاهش ساعات ضربه سنگینی به جامعه ما خواهد زد که دیگر قابل جبران نباشد؟ امیدواریم مسئولین قبل از وقوع خطاهای حاصل از این تصمیم به پیشگیری از آن بپردازند.

یک روش برای مطالعه‌ی درس دین و زندگی

درس دین و زندگی از 3 قسمت اصلی تشکیل شده است:

1- متن کتاب

2- آیات و احادیث

3- اندیشه و تحقیق‌ها

در مرحله‌ی اول به سراغ متن کتاب درسی بروید و سعی کنید به صورت کامل و خط به خط تمام متن را بررسی کنید. هر قسمتی را که مطالعه می‌کنید و نکته‌ای دارد عددگذاری کنید یا زیر قسمت‌های مهم خط بکشید که وقتی برای بار دوم می‌خوانید بیش‌تر نظرتان را جلب کند. همیشه این نکته را در نظر داشته باشید که متن‌های قبل و بعد آیات و احادیث بسیار مهم هستند؛ طراحان در سال‌های گذشته با توجه به یک آیه و متن‌های نزدیک به آن، سؤالات زیادی طرح کرده‌اند.

در مرحله‌ی دوم به سراغ آیات و احادیث بروید و حتماً به این موضوعات توجه کنید: «آیه در چه زمانی نازل شده است؟ حدیث گفته‌شده از کدام ائمه است؟» معنی آیات و احادیث را به صورت کامل یاد بگیرید. (خیلی مهم: سعی کنید قرابت‌های بین آیات و احادیث و متن‌ها و حتی شعرهای زیر آیات را نیز به خوبی یاد گرفته و تکرار کنید.) بهترین راه یادگیری آیات و احادیث، مطالعه‌ی نکات کاربردی ابتدای کتاب آبی و حل تست‌های زیاد در این بخش است. البته فلش‌کارت‌های آیات و احادیث برای مرور، بسیار مناسب هستند.

در مرحله‌ی سوم حتماً قسمت اندیشه و تحقیق‌ها را مطالعه کنید و سؤالاتی را که در این بخش مطرح شده است با مطالعه‌ی متن کتاب پاسخ دهید. سعی کنید خودتان نکات کلیدی را استخراج کنید و در حاشیه‌ی کتاب یادداشت کرده و مرور کنید.

حتماً در هفته چند بار،‌ تعدادی تست مثلاً 10 یا 20 تست از کتاب آبی «4 درس در 4 کتاب» تمرین کنید. با این کار در درس دین و زندگی بهترین نمره را کسب می‌کنید.


مصوبه کاهش درس دین وزندگی در مدارس

مصوبه جنجالی کاهش ساعت تدریس دروس دینی و قرآن در مقطع متوسطه/ آیا آموزش در ایران سکولاریزه می‌شود؟

تصمیم عجیب شورای عالی آموزش و پرورش در کاهش ساعت تدریس دروس دینی در مقطع متوسطه و نیاز بیش از حد دانش‌آموزان در پاسخ‌دهی به شبهات دینی، روند سکولاریزه کردن آموزش و پرورش را به ذهن متبادر می‌سازد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج فرهنگیان به نقل از نسیم، آموزش و پرورش همواره بر دو بال تزکیه و تعلیم قرار داشته است که وجه تزکیه همواره بر یادگیری و تعلیم دروس اولویت داشته است. در زمانی که شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ای هر روز صدها شبهه دینی و مذهبی را در جامعه پراکنده می‌کنند در اقدامی عجیب با تصویب شورای عالی آموزش و پرورش ساعات دروس دینی و قرآن دوره متوسطه کاهش پیدا کرد. این در حالی است که اولین و شاید مستحکم‌ترین دژ در مقابله با سیل این شبهات مدارس و به خصوص درس‌هایی مانند دینی و قر‌آن می‌باشد. معلمان و کارشناسان فرهنگی در این باره می‌گویند که این کاهش در حالی است که ساعت فعلی دینی مدارس هم کفاف معلمان برای پاسخگویی به شبهات دینی را نمی‌دهد و  اجرای این تصمیم به سکولاریزه شدن تدریجی مدارس می‌انجامد.

ماه‌های پایانی سال گذشته در بحبوحه درگیری رسانه‌های کشور با فضای انتخابات، شورای عالی آموزش و پروش کشور آیین‌نامه‌ای را به تصویب می‌رساند که برای بسیاری از معلمان دروس دینی و قرآن از شوک آمیزترین خبرها بوده است.

در همین زمینه محمد دلبری مدیرگروه درسی قرآن و معارف اسلامی در پاسخ به این پرسش که ساعت درس دینی به چه میزان کاهش یافته است؟ بیان می‌کند: در سال اول متوسطه از 4 ساعت به دو ساعت، در سال دوم متوسطه از سه ساعت به دو ساعت و در سال سوم متوسطه نیز از سه ساعت به دو ساعت کاهش پیدا کرده و در مجموع ساعت درس دینی از 10 ساعت به 6 ساعت در دوره متوسطه دوم کاهش یافته است.

وی در پاسخ به این پرسش که دلایل و استدلال‌های مطرح شده در جلسات شورای عالی آموزش‌وپرورش برای کاهش ساعت درس دینی چه بوده است؟ عنوان کرد:‌ دوستان معتقدند که تربیت دینی تلفیقی باید مدنظر قرار بگیرد یعنی تمام دروس و تمام معلمان مسئولیت تربیت دینی،‌ دانش‌آموزان را عهده‌دار شوند و در بخش دوم، درس دینی به صورت اختصاصی به موضوع دین بپردازد.

دلبری ادامه داد:‌ با این استدلال که تربیت دینی باید در تمام دروس مدنظر قرار بگیرد، به کاهش ساعت درس دینی رأی داده شد در حالیکه معلمان سایر دروس مانند شیمی یا فیزیک به تربیت دینی نمی‌پردازند.

از طرفی نوید ادهم دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش در مصاحبه با رادیو ایران از داشتن نگاه کلی در این خصوص صحبت می‌کند و می‌گوید: ‌کل 10 سال با هم در این طراحی جدید دیده شده است اگر در متوسطه دوم کاهش پیدا کرده است سرجمع، به آن معنی کاهش پیدا نکرده است. سیستم آموزش و پرورش به گونه‌ای است که از ظرفیت همه دروس برای فراهم آوردن زمینه تربیت‌ پذیری دینی بین بچه‌ها استفاده کند.

از طرفی سرگروه‌های دینی و قرآن برخی از استان‌های کشور با اعتراض به این مصوبه می‌گویند: کاهش ساعات درس دینی و قرآن در زمانی اتفاق افتاده که دانش آموزان در حساس‌ترین مرحله زندگی قرار دارند و هر روز و هر ساعت شبهات دینی جدیدی ذهن آنها را درگیر می‌کند.

یکی از سرگروه‌های دینی و قرآنی در استان گیلان می‌گوید: من که در استان گیلان هستم جلساتی که با سرگروه‌های دروس مختلف ریاضی، فیزیک و شیمی داریم به اینها اعلام می‌کنم که آقایان شما بفرمایید چند شبهه در درس شما و رشته شما وجود دارد ولی در درس دینی شبهات فراوان است و شبهات به روز است.

یکی دیگر از فرهنگیان با ناکافی دانستن این زمان برای رفع شبهات دینی دانش‌آموزان بیان می‌کند: در کنار این همه شبهاتی که القاء می‌شود اصلا 3 ساعت واقعاً کفاف نمی‌دهد و حالا اگر قرار باشد همین هم به 2ساعت تقلیل پیدا کند نمی‌دانم که چه اوضاعی خواهد شد.

چه شبهات دینی در کلاس‌های درس ریاضی و علوم پاسخ داده می‌شوند؟

دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش در دفاع از کاهش ساعات تدریس دروس دینی در اظهاری عجیب می‌گوید: شبهات مجازی باید به کارشناسان فضای مجازی واگذار می‌شود. یک متخصص فضای مجازی بهتر می‌تواند این طور شبهات را پاسخ بدهد تا یک معلمی که 2 ساعت در مورد فضای مجازی دوره دیده است!

ادهم در پاسخ به این سوال که "ما که نمی‌خواهیم مسائل الکترونیکی را آموزش بدهیم شبهه دینی راجع به مسائل مذهبی است و کارشناس مسائل مجازی که نمی‌تواند در این باره صحبت کند کارشناس علوم دینی باید صحبت کند"، در ادامه بیان می‌کند: کارشناس علوم دینی از ظرفیت کتاب‌های درسی و ساعت دینی‌اش باید استفاده کند!

این در حالی است که رهبر انقلاب روز شنبه هفته جاری در دیدار با مدیران، مدرسان و طلاب حوزه‌های علمیه استان تهران با اشاره به تأثیر فضای مجازی بر افزایش شبهات دینی و وجود انگیزه‌های سیاسی برای تزریق افکار منحرف و غلط در ذهن جوانان تأکید کردند: این میدان، میدان واقعی جنگ است و روحانیون و طلاب باید مسلح و آماده، وارد عرصه‌ی مقابله با شبهات و تفکرات غلط و انحرافی شوند.

حجت الاسلام تقوی عضو اصلی شورای معاونت تبلیغ حوزه‌ علمیه قم و عضو شورای تألیف و برنامه‌ریزی کتاب‌های دینی مدارس در این زمینه می‌گوید: این طرح نه فقط مخالف برنامه کلان تحول بلکه در جهت سکولاریزه شدن آموزش در کشور است.

تقوی در ادامه می‌افزاید: درست بر عکس آن چه که در سند تحول درج شده این رأی و تصمیم‌گیری صورت گرفته شده و در راستای سکولاریزه کردن آموزش و پرورش است چون هیچ دلیل منطقی نمی‌توانیم برای آن در نظر بگیریم.

اگر ما مباحث اخلاقی را  در خارج از درس دینی مطرح کنیم اخلاقمان سکولار می‌شود

آزادی عضو شورای تالیف و برنامه ریزی کتاب‌های دینی متوسطه بیان می‌کند: دوستان به جای این 4 ساعت درس‌های دیگری گذاشته‌اند مثل سلوک زندگانی، زمین، گهواره و... و درس‌های این‌چنینی گذاشته‌اند و تعبیرشان این است که ما همان مفاهیمی که می‌خواهیم در دروس دینی داشته باشیم را به آنها منتقل می‌کنیم و رویکرد کلی هم آن است که ما دین را تا می‌توانیم از مفاهیم دینی و مباحث دینی کم کنیم و مباحث اخلاقی را به جای آن بگذاریم.

وی در ادامه تشریح می‌کند: اگر ما مباحث اخلاقی را  در درس دینی مطرح کنیم پشتوانه دینی و وحیانی و الهی دارد ولی اگر از قالب دینی بیرون بیاوریم اخلاقمان سکولار می‌شود و قطعاً وقتی اخلاق به این سمت تبدیل می‌شود پشتوانه وضمانت اجرایی الهی ندارد. یعنی مبدأ و معادی پشت آن نیست تا ضمانت اجرایی آن شود و این ضعیف می‌شود.

سال گذشته رسانه‌ها از برگزاری نشست ملی باز اندیشی و آینده نگری در نظام آموزشی کشور با مشارکت یونسکو خبر دادند. معلمان وکارشناسان معتقدند در مشاروه‌های یونسکو برای باز اندیشی در نظام آموزشی ایران قطعاً دروس دینی و قرآن جایی ندارد. به نظر می‌رسد ادامه چنین روندی در آموزش و پرورش نه تنها نمی‌تواند به تربیت دینی نسل آینده کشور منجر شود بلکه قرائت‌های غلطی در این خصوص منتقل خواهد شد. مسئولان آموزش و پرورش این نکته را مد نظر قرار دهند که در شرایطی که نوجوانان‌ کشورمان در یکی از حساس‌ترین دوره‌های زندگی خود به سر می‌برند. از یک طرف مسائل بلوغ جنسی و رسیدن به سن تکلیف و از سوی دیگر تبلیغات سنگین ضد دینی در شبکه‌های مجازی این نهال نوپا را هدف قرار داده‌ است. امروز باید به این پرسش پاسخ داد که با کاهش از حجم و کیفیت بیان مسائل دینی و اعتقادی در مدارس، می‌توان این نسل را در برابر آسیب‌ها واکسینه کرد؟


 روش مطالعه درس دین وزندگی کنکور و دبیرستان

به همراه 13نکته کلیدی درباره ی روش مطالعه دین و زندگی

کاری از جناب رضا جهانی

 

 

 

کنکوری های عزیز، تمامی نکات را با توجه به تجربیات خودم نوشته ام. امیدوارم برایتان مفید باشد.

1) اولین و مهمترین نکته: با نام خدا شروع و با عشق بخوانید. هر اتفاق یا خاطره بدی که از کلاس درس یا امتحان ویا معلمتان دارید را فراموش کنید و فکر کنید برای اولین بار است که این کتاب را میخوانید.

2) همه ی کتاب ( عناوین، سرتیترها، پرسش ها، احادیث و روایات … همه و همه …) براساس آیات ابتدا یا داخل درس است. پس مبنا و اصل یادگیری خود را بر روی آیات قرار دهید. 

3) هر تیتر، پرسش یا حدیثی که درون درس است مطمئنا نتیجه ی از نکات آیات یا مفاهیم آن است. پس حتما نکات آیات را به دقت پیداکنید (بهتر است با معلم خود این کار را انجام دهید) و ارتباط هرآیه را باعنوان و هر پاراگراف پیدا و درک کنید.

4) حتما آیات را حفظ کنید. اما قبل از حفظ آیه و مطالب، سعی کنید به مفهوم آن پی ببرید.

5) نکات را از هرکتاب کمک درسی که دارید جمع آوری کنید. نیازی به خرید ده ها کتاب کمک درسی مختلف برای دین و زندگی نیست، بهتر است کتابی که معلمتان پیشنهاد کرده است را خریده و بقیه کتاب ها را از دوست خود یا کتابخانه محله تان گرفته و نکات را کامل کنید.

6) سعی کنید همه نکات مربوط به هر قسمت را درون همان صفحه (بالا ویا پایین آن) نوشته و یا در قسمتی درون همان درس بنویسید.

7) بهتر است تست های کنکور سالهای اخیر(88-89-90-91-92-93)را دست نخورده بگذارید و نکات تست های سالهای قبل تر را که مربوط به آن درس است به صورت نکته درون کتابتان بنویسید.

8) هرگز دفتر و یا دفترچه نکات، جدا از کتاب دین و زندگی نباشد. کتاب دین و زندگی را حتما حتما حتما از روی خود کتاب خوانده و نکات را نیز درون کتاب نوشته شود.

9) توصیه میکنم دین و زندگی را به شیوه ی تدریس مفهومی استاد کریمی (در سی دی های گزینه2میتوانید تدریس ایشان را ببینید) خوانده و مفهوم را درک کنید.
10) کتاب های دوم و سوم وچهارم دبیرستان را به صورت ادامه دار بخوانید یعنی مطمئن باشید که هیچ کدام از یکدیگر جدا نیستند و در صورت سوال های سخت، تلفیقی از مطالب دو یا هرسه ی کتاب را می بینید.

11) در اوایل شروع مطالعه برای کنکور فقط تست های مبحثی بزنید و هیچگاه از مجموعه ی 3درس بیشتر نزنید؛ سعی کنید تا اوایل بهمن تمامی مباحث و دروس را به صورت مبحثی و درسی، جدا جدا، تست بزنید. پس حتما در برنامه ریزیتان از 3جلسه 5/1ساعته (5/4ساعت درهفته) کمتر وقت نگذارید؛ و هیچگاه1جلسه در هفته نخوانید. هر چه برنامتان خردتر باشد میزان بازدهی بالاتر خواهد بود.

12) و برنامه کلی اینکه بهتر است دین و زندگی سال دوم را در3ماه اول (مهر،آبان،آذر) و دین و زندگی سال سوم را در3ماه دوم (دی،بهمن،اسفند) و ترم اول سال چهارم را با برنامه مدرسه تا امتحانات ترم اول و ترم دوم سال چهارم را نیز با برنامه مدرسه تا امتحانات ترم دوم تمام کنید. هیچگاه زودتر از بهمن و یا دیرتر از فروردین خواندن یک دور کامل دین و زندگی را تمام نکنید!!! هرچه زودتر تمام کنید، مطمئنا کمتر به سراغش می روید و هرچه دیرتر تمام کنید، وقت برای مرورتان کاهش می یابد. پس سعی کنید اصل برنامه ریزیتان بر این اساس باشد که تا پایان اسفند ماه خواندن دروس را تمام کنید و دردوران طلایی نوروز و بعد از آن، مرور و تست زنی کنکوری داشته باشید.

13) و توصیه اصلی ام: هیچوقت ناامید نشوید وهمیشه با انرژی مثبت و امید به فرداهای روشن مطالعه نمائید و به این ایمان داشته باشید؛ هیچ زحمتی بی پاداش نمی ماند!!!

با آرزوی موفقیت همه ی شما عزیزان کنکوری

رضا جهانی،مدرس دین وزندگی کنکور