دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

آثار محبّت اهل بیت (ع) در قرآن

آثار محبّت اهل بیت (ع) در قرآن

مودّت ذی‌القربای رسول خدا(ص)، تداوم برنامه رسالت و رهبری آن پیامبر است و به تعبیر دیگر، برای ادامه راه پیامبر و هدایت و رهبری او، باید دست به دامن ذوی‌القربی زد و از رهبری آنها استمداد جست. این همان چیزی است که شیعه در مسئله امامت، از آن جانبداری می‌کند و معتقد است رشته رهبری بعد از پیامبر نه در شکل نبوّت که در شکل امامت، برای همیشه ادامه خواهد داشت. پس در نهایت، این مودّت و همراه آن، ولایت، به سود انسان و از نتایج و آثارش هدایت اوست.


مقدّمه
«الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّین‏؛1
دین همان محبّت و محبّت همان دین است.»
انسان موجودی کمال‌طلب است. از این‌رو اگر مطلوب خود را که همان کمال است در شیئی یا شخصی ببیند، محبّت و علاقه به آن در دلش جای می‌گیرد و تلاش می‌کند که خود را شبیه او سازد.2
در روایات، مودّت و ولایت به عنوان یک فرض الهی و ملاک قبول اعمال و عبادات است.
«أَنَّ مَوَدَّةَ أَهْلِ بَیْتِی مَفْرُوضَةٌ وَاجِبَةٌ عَلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَه؛3
همانا مودّت اهل بیت من، بر هر مرد و زن مؤمنی واجب است.»
شرط اوّل در ایجاد محبّت، معرفت و شناخت است. اینکه «قرآن» تأکید بسیاری بر محبّت اهل بیت(ع) دارد، مرادش محبّت صرف نیست؛ زیرا محبّت مقدّمه و مؤخّره‌ای دارد. مقدّمه آن، کسب معرفت نسبت به اهل بیت(ع) و مؤخّره آن اطاعت و تبعیّت از ایشان است. بنابراین مراد قرآن از محبّت اهل بیت(ع)، محبّتی است که سرچشمه‌اش، معرفت باشد و منجر به اطاعت و تبعیت از آن بزرگواران شود.

1. مفهوم‌شناسی
1-1. محبّت
محبّت در لغت، مصدر میمی ثلاثی مجرّد از ریشه (ح ب ب) است. حُبّ در لغت، نقیض بغض و دشمنی4 و به معنای وداد و محبّت است.5 مَحبّت نیز به معنای دوست داشتن، دوستی دوست‌داری،6 مهر، مودّت و عشق7 آمده است.
در اصطلاح، محبّت از خاصیت موجود حیّ و مدرک، یعنی انسان است که بعد از شناخت و ادراک تصوّر می‌شود. پس هر آن چیزی که در ادراکش لذّتی باشد، نزد مدرک محبوب است و به آن میل و رغبت دارد. بنابراین حبّ، عبارتی است از میل طبع به شیئی که در ادراکش لذّت است که اگر این میل تقویت شود و به نهایت برسد، عشق نامیده می‌شود.8
در قرآن کریم، از واژه حبّ، 28 مشتق استعمال که فقط در یک مورد از لفظ محبّت استفاده شده است و روی هم‌رفته، هفت وجه معنایی برای آن ذکر کرده‌اند.9
• محبّت به معنای اطاعت و آن محبّت مؤمنان نسبت به خداست. به عنوان نمونه:
«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیم؛10
بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.»
• محبّت به معنی رضا و خشنودی پروردگار و آن محبّت خدا نسبت به مؤمنان است:
«إِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین؛11
همانا خداوند توبه‌کنندگان را دوست دارد و پاکیزگان را.»
• محبّت به معنی اعجاب و به شگفتی واداشتن:
«لاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا؛12
البتّه گمان مبر کسانی که بدانچه کرده‏اند، شادمانی می‏کنند و دوست دارند به آنچه نکرده‏اند، مورد ستایش قرار گیرند.»
• محبّت به معنای جذّابیت:
«وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلی‏ عَیْنی‏؛13
و مهری از خودم بر تو افکندم تا زیر نظر من پرورش یابی‏.»
• محبّت مال:
«فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّی تَوارَتْ بِالْحِجاب‏؛14
[سلیمان‏] گفت: به راستی من دوستی و توجّه به اسبان را بر یاد پروردگارم مقدّم داشتم تا اینکه [اوّل وقت نماز گذشت و خورشید] در پرده نهان شد.»
• محبّت شهوات و لذّات:
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیرا؛ 15
و به [پاس‏] دوستیِ [خدا]، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می‏دادند.»
• محبّت در معنای اراده:
«فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا ...؛16
و در آن، مردانی‏اند که دوست دارند خود را پاک سازند.»

1-2. اهل بیت(ع)
اهل در لغت، معانی متعدّدی دارد؛ از جمله خاندان، مردم، زن، سزاوار، نجیب و اصیل، امّت هر پیغمبر، ساکن،17 اهل خانه، 18 اقارب و عشیره.19
بیت نیز در معانی اتاق، خانه،20 مسکن، منزل، دار و مکان سُکنا 21 استعمال شده است.
اهل بیت، به معنی ساکنان خانه،22 کسان خانه، مردم خانه، قریب یا خویشان از اقارب باشند یا از اباعد.23
در اصطلاح، مقصود از اهل بیت(ع)، هر مرد و افراد قبیله، اقربا، همسران، فرزندان و همه کسانی هستند که در نسب، دین، مسکن، شهر و وطن با او شریکند.24 اهل بیت هر کس، خاندان و عائله و همه کسانی هستند که در خانه او به سر می‌برند.25
ترکیب اهل بیت، دو بار در قرآن آمده است:
«رحمت خدا و برکاتش بر شما، اهل بیت باد.»26
که درباره ابراهیم خلیل(ع) است.
«همانا خداوند اراده فرموده است که از شما اهل بیت، پلیدی را دور کند و شما را پاک و مطهّر گرداند.»27
محدّثان و فقهای امامیه و بعضی علمای اهل سنّت، اهل بیت یادشده در «آیه تطهیر» را منحصراً در خمسه طیّبه(ع) می‌دانند و سایر اولاد، ازواج، اقارب و خویشان پیامبر(ص) را شامل نمی‌دانند. مستند ایشان احادیث صحیح و معتبری است که از صحابه روایت شده و در صحاح و مسانید شیعه و سنّی ثبت است.28
کلمه اهل بیت، در عرف قرآن، اسم خاص است که هرجا ذکر شود، منظور از آن، پنج تن هستند؛ یعنی رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) و بر هیچ‌کس دیگر اطلاق نمی‌شود؛ هرچند که از اقربا و خویشان آن  حضرت باشند. البتّه این معنا، معنایی است که قرآن کریم لفظ یادشده را به آن اختصاص داده وگرنه به حسب عرف عام، اهل بیت بر خویشاوندان نیز اطلاق می‌شود.29


2.آثار محبّت به اهل بیت(ع)
2-1. آثار دنیوی
2-1-1. سوار شدن بر «کشتی نجات و مرکب خیر» در دنیا
«تا آنگاه که فرمان ما دررسید و تنور فوران کرد، فرمودیم: «در آن [کشتی‏] از هر حیوانی یک جفت، با کسانت، مگر کسی که قبلاً درباره او سخن رفته است و کسانی که ایمان آورده‏اند، حمل کن.» و با او جز [عدّه‏] اندکی ایمان نیاورده بودند.
و [نوح‏] گفت: «در آن سوار شوید. به نام خداست روان‏شدنش و لنگرانداختنش. بی‌گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است.»30
روایاتی از پیامبر اکرم(ص) در کتب شیعه و اهل تسنّن آمده است که خاندان او، یعنی امامان اهل بیت(ع) و حاملان اسلام، به عنوان «کشتی نجات» معرفی شده‌اند. در روایتی آمده که ابوذر، دست در حلقه در خانه کعبه کرد و صدا زد:
منم ابوذر غفاری. هر کس مرا نمی‌شناسد، بشناسد. من همان جندب هستم. من یار پیامبرم. من با گوش خود شنیدم که می‌فرمود: «مثل اهل بیت من در این امّت، همانند کشتی نوح است در طوفان دریا؛ هرکس بر آن سوار شود، نجات می‌یابد و هر کس تخلّف ورزد، غرق می‌شود ...»31
این حدیث پیامبر(ص) با صراحت می‌گوید: به هنگامی که طوفان‌های فکری، عقیدتی و اجتماعی در جامعه اسلامی رخ می‌دهد، تنها راه نجات، پناه بردن به این مکتب است. روشن است که این محبّ اهل بیت است که با تمسّک و اطاعت از ایشان، به این کشتی نجات‌بخش پناه برده و در برابر همه طوفان‌های روزگار، در امان است.

2-1-2. فزونی حسنه برای محبّ
در ابتدا، معنی حسنه را با توجّه به روایات تفسیری در توضیح دو آیه از قرآن کریم، بیان می‌کنیم:
آیه اوّل:
«هر کس نیکی (حسنه) به میان آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ایمنند.»32
در اینکه منظور از «حسنه» چیست، مفسّران تعبیرات گوناگونی دارند که بعضی آن را اشاره به ولایت امیرمؤمنان، علی و ائمّه معصومان(ع) و محبّت به ایشان می‌دانند و در روایات متعدّدی که از طرق اهل‌بیت رسیده، بر این معنا تأکید شده است؛ از جمله در حدیثی از امام باقر(ع) آمده که یکی از یاران امام علی(ع)، به نام ابوعبدالله جدلی، خدمتشان آمد. ایشان فرمودند: «آیا از معنی این سخن خداوند «هر کس نیکی آورد ...» به تو خبر دهم؟» عرض کرد: آری. فدایت شوم ای امیرمؤمنان! فرمودند: «حسنه شناخت ولایت و دوستی ما اهل بیت است و سیّئه انکار ولایت و دشمنی ما اهل بیت.»33
بنابراین یکی از معنای حسنه، طبق این دسته از روایات، مودّت اهل بیت(ع) است.
آیه دوم:
«این همان [پاداشی‏] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند [بدان‏] مژده داده است. بگو: «به ازای آن [رسالت‏] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان.» و هر کس نیکی به جای آورد [و طاعتی اندوزد]، برای او در ثواب آن خواهیم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.»34
در بعضی از تفاسیر آمده است که منظور از اقتراف حسنه در آیه شریفه «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً؛ هرکس حسنه‌ای را کسب کند، ما بر حسن آن می‌افزاییم.» مودّت آل‌محمّد(ص) است.35 نیز از امام علیّ‌بن حسین(ع) نقل شده است که وقتی امیرمؤمنان علی(ع) به شهادت رسیدند، حسن‌بن علی(ع) در میان مردم خطبه خواندند که بخشی از آن این بود:
«من از خاندانی هستم که خداوند مودّت آنها را بر هر مسلمانی واجب کرده است و به پیامبرش فرموده: «قل لا اسئلکم ...» منظور خداوند از اکتساب حسنه، مودّت ما اهل بیت(ع) است.»36
با توجّه به این دو آیه، حسنه، مودّت اهل بیت(ع) است و برای محبّ اهل بیت، فزونی حسنه نیز به عنوان پاداشی دیگر مطرح است. آیه اوّل اشاره دارد که هرکس حسنه بیاورد، «از آن به او خیری می‌رسد». پس برای او بهتر از آنچه که آورده، می‌باشد و در آیه دوم می‌فرماید، هر کس حسنه‌ای کسب کند، «در نزد ما افزون می‌گردد.» بنابراین می‌توان نتیجه گرفت خود محبّت و مودّت اهل بیت(ع) موجب برکات است.

2-1-3. اکمال دین
«امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و راضی شدم که دینتان اسلام باشد.»37
موضوع مورد بحث در آیه شریفه، تحقّق امری است که کفّار را از صدمه به دین و متدیّنان مأیوس کرده و عامل ترس و واهمه از کفّار را منتفی نموده است. امری که مایه کامل شدن دین و تمامیّت نعمت الهی بر مسلمانان گشته و رضایت الهی نسبت به حصول اسلام، به عنوان دین الهی را فراهم کرده است، تعیین رهبری بعد از پیامبر(ص) می‌باشد. روایات زیادی در توضیح آیه شریفه وجود دارد که آن را مربوط به جریان غدیر و مسئله امامت می‌داند. از سوی دیگر، این نکته نیز قابل توجّه است که بعضی دیگر از روایاتی که در توضیح آیه شریفه آمده، به وضوح، کمال دین را محبّت به اهل بیت(ع) می‌داند. به عنوان نمونه، رسول خدا(ص) فرمودند: «و محبّت اهل بیت من و ذریّه من، به کمال رسیدن دین است» آنگاه آیه پیش‌گفته را تلاوت فرمودند.38

2-1-4. هدایت شدن
در آیاتی که از اجر و مزد رسالت پیامبر(ص) سخن می‌گوید، سه تعبیر مختلف دیده می‌شود:
1. تعبیری که در «آیه 47 سوره سبأ» آمده، این است که: «بگو از شما چیزی از اجر و مزد نمی‌خواهم و اجر من با خداوند است و او بر همه چیز گواه است.»
2. تعبیری که در «آیه 57 فرقان» آمده است  و می‌فرماید: «بگو من از شما اجری نمی‌خواهم، جز آنکه راهی به سوی پروردگارتان پیش گیرید.»
3. تعبیری که در «آیه 23 سوره شورا» آمده است:
«بگو من از شما اجری نمی‌خواهم، جز آنکه  به نزدیکانم مودّت ورزید. هر کس نیکی به جای آورد [و طاعتی اندوزد]، برای او در ثواب آن خواهیم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.»
برای جمع این تعابیر، ابتدا به بررسی آیات اوّل و دوم می‌پردازیم:
آیه اوّل: در روایتی که در توضیح آیه اوّل در تفسیر «نورالثّقلین» آمده، درخواست اجر را به هدایت و نجات انسان ختم دانسته، علاوه بر اینکه مودّت اهل بیت(ع) را سبب این هدایت می‌داند. از امام باقر(ع) درباره این قول خداوند روایت شده است:
«هر کس ولایت اوصیای خاندان پیامبر(ص) را بپذیرد و از راه و روش و راهنمایی‌هایشان پیروی کند، این امر بر ولایت‌پذیری او می‌افزاید؛ به گونه‌ای که گویی ولایت پیامبران پیشین و اوّلین مؤمنان را از زمان خودش تا حضرت آدم(ع) پذیرفته است. این مصداق آیه زیر است که پروردگار می‌فرماید: «مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهٰا؛ هر کس نیکی به میان آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت.» یعنی هرکس کار نیکی انجام دهد، خداوند او را وارد بهشت می‌نماید. همچنین می‌فرماید: «مٰا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ؛ هر مزدی که از شما خواستم، برای شما باشد.» یعنی تنها پاداشی نیز که از شما خواسته‌ام، برای خودتان است. شما به وسیله آن هدایت می‌شوید و در روز قیامت از عذاب رهایی می‌یابید.»39
آیه دوم: تعبیری که در آیه دوم آمده است که تنها اجر و پاداش پیامبر(ص)، هدایت مردم است، آن هم از روی اراده و اختیار، نه اکراه و اجبار، تعبیر جالبی است که نهایت لطف و محبّت پیامبر(ص) را نسبت به پیروانش روشن می‌سازد؛ زیرا اجر و مزد خود را سعادت و خوشبختی آنان می‌شمرد (بنابراین استثنا در آیه فوق، «استثنای متصّل» است؛ هر چند در بدو نظر، منقطع جلوه می‌کند.)
از جمع این دو آیه، به این نتیجه می‌رسیم که اجر و مزد رسالت پیامبر(ص)، هدایت انسان است. پس می‌توان از این دو قرینه، برای آیه سوم استفاده نموده و این‌چنین گفت که: اگر در مورد پیامبر اسلام(ص) اجر رسالت، مودّت ذی‌القربی شمرده شده است، این مودّت از یک سو، به سود خود مؤمنان است، نه به سود پیامبر(ص) و از سوی دیگر، این محبّت وسیله‌ای است برای هدایت‌یافتن به راه خدا.
بنابراین مجموع این آیات نشان می‌دهد که مودّت ذی‌القربای رسول خدا(ص)، تداوم برنامه رسالت و رهبری آن پیامبر است و به تعبیر دیگر، برای ادامه راه پیامبر و هدایت و رهبری او، باید دست به دامن ذوی‌القربی زد و از رهبری آنها استمداد جست، این همان چیزی است که شیعه در مسئله امامت، از آن جانبداری می‌کند و معتقد است رشته رهبری بعد از پیامبر نه در شکل نبوّت که در شکل امامت، برای همیشه ادامه خواهد داشت. پس در نهایت، این مودّت و همراه آن ولایت، به سود انسان است و از نتایج و آثارش هدایت اوست.40

2-1-5. آرامش دل
«همانان که ایمان آوردند و دل‏هایشان به یاد خدا آرام می‏گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل‏ها آرام گیرد!»41
در بعضی از روایاتی که در توضیح این آیه شریفه آمده‌اند، بیان این است که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او مصادیق ذکر خدایند و کسی که محبّ اهل بیت(ص) باشد از این آرامش دل بهره‌مند می‌شود؛ به عنوان نمونه، ابن‌مردویّه از علیّ‌بن ابی‌طالب(ع) از رسول خدا(ص) روایت کرده که فرمودند:
«وقتی این آیه ناز شد، حضرت فرمود: اینها کسانی‌اند که خدا و رسولش و اهل بیت رسولش را به راستی، نه به دروغ دوست بدارند و مؤمنان را شاهد و غایبشان را دوست بدارند، آری به یاد خداست که یکدیگر را دوست می‌دارند.»42
بنابراین رسول خدا و اهل بیت طاهرش و برگزیدگان از صحابه و مؤمنان، مصادیق ذکر خدایند، چون خدا به وسیله ایشان به یاد می‌آید.43
پس می‌توان گفت که یکی دیگر از آثار دنیوی که برای محبّت به اهل بیت(ع) ذکر شده، بهره‌مندی از آرامش روح و روان است.

2-2. آثار اخروی
2-2-1. آمرزش گناهان

«و آن زمان که گفتیم: به این شهر [بیت المقدّس‏] درآیید و از [نعمت‏های‏] آن، هر جا خواستید فراوان بخورید و از این دروازه خاضعانه وارد شوید و بگویید: خدایا! گناهان ما را فرو ریز. تا خطاهای شما را ببخشاییم، و [البتّه پاداش‏] نیکوکاران را خواهیم افزود.»44
در این آیه شریفه، دو فرمان دخول به بنی‌اسرائیل داده شده بود که دخول دوم، نظر به ورود از دربی مخصوص، با حالت خشوع و کرنش داشت که در عین حال باید با ذکر معنایی همراه می‌شد تا موجب ریزش گناهان شود. آن ذکر، زبان به طلب عفو و مغفرت بود؛ هرچند که بنی‌اسرائیل، این دستور را که حضرت موسی(ع) ابلاغ کرده بود، به تمسخر گرفتند و در نتیجه، به عذاب الهی گرفتار شدند. «حِطِّه» از نظر لغت به معنی ریزش و پائین آوردن است و در اینجا به این معناست که: «خدایا از تو تقاضای ریزش گناهان خود را داریم.» عکرمه می‌گوید: آنان مأمور شدند که بگویند: «لا اله الّا الله» که خود این کلمات، گناه آنان را می‌ریخت و چون همه اینها سبب ریختن گناه است، تعبیر به حطّه شده است.45
اگر توجّهی به روایات تفسیری ذیل این آیه داشته باشیم، درمی‌یابیم که این باب حطّه، برای امّت اسلام نیز امیرمؤمنان علی(ع) و اهل بیت(ع) هستند. به عنوان نمونه از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند:
«نَحْنُ بَابُ حِطَّتِکُم‏؛46
ما باب رحمت و آمرزش شمائیم»
و نیز از امام علی(ع) نقل شده است که فرمودند:
«همانا مثل ما در این امّت، مانند کشتی نوح و همانند باب حطّه در بنی‌اسرائیل است.»47
جالب آنکه در انتهای آیه می‌فرماید:
«سَنَزیدُ المُحسِنین» که با توجّه به آنچه در «آیه 23 سوره شورا» گفته شد، مصداق حسنه، محبّت اهل بیت(ع) است که خود موجب برکات و فزونی است. در اینجا نیز پس از امر به درخواست ریزش گناهان که بر طبق روایات توسط اهل بیت(ع) صورت می‌گیرد، تعبیر آمرزش گناهان و پس از آن، تعبیر زیادی و فزونی برای محسنین را دارد.
با در نظر گرفتن مواردی که ذکر شد، می‌توانیم بگوییم با محبّت اهل بیت(ع) و تمسّک به ایشان، ما نیز از در آمرزش گناهانمان وارد شویم و مورد مغفرت و بخشش پروردگارمان قرار گیریم. پس می‌توان گفت، قطعاً یکی از آثار محبّت به اهل بیت(ع) آمرزش گناهان می‌باشد.
««نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُم‏؛
از خطاهایتان در می‌گذریم»

2-2-2. مرگ با عزّت و راهیابی به بهشت
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏؛48
بگو من از شما اجری نمی‌خواهم، جز مودّت خویشاوندانم.»
در کتاب‌های فریقین، یک سلسله روایاتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که در آن، شأن و مراتب مرگ محبّان اهل بیت(ع) را بیان کرده است و کسی که با محبّت اهل بیت از دنیا برود، به اوصاف مختلفی توصیف شده است.49 به همین جهت قسمت‌هایی از این حدیث را به ترتیب، بیان می‌کنیم.

الف: مراتب مرگ محبّان اهل بیت(ع)
در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است:
«هر کس با محبّت آل محمّد(ص) بمیرد، شهید از دنیا رفته و گناهانش بخشوده شده و با توبه و مؤمن کامل الایمان و بر سنّت و جماعت اسلام از دنیا رفته است. برعکس، هر کس با بغض آل‌محمّد(ص) از دنیا برود، کافر از دنیا رفته و روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر می‌شود که در پیشانی او نوشته شده، مأیوس از رحمت خدا!»

ب: امان از عذاب قبر و راهیابی به بهشت
در ادامه حدیث نیز از رسول اکرم(ص) روایت شده است که:
«هرکس با محبّت آل‌محمّد(ص) از دنیا رود، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت می‌دهد، سپس نکیر و منکر به او بشارت دهند، در قبر او دو در به سوی بهشت گشوده می‌شود. قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار می‌دهند. او را با احترام به سوی بهشت می‌برند؛ آن‌چنان که عروس به خانه داماد و بر عکس آن، هر کس با عداوت آل محمّد(ص) از دنیا برود، بوی بهشت را هم حتّی استشمام نخواهد کرد.»
مجموع این دو اثر مهمّ اخروی را نیز می‌توان در روایتی ذیل آیه شریفه «خداوند به مردان و زنان با ایمان، بهشت‏هایی را که از پای درختانش نهرها جاری است، که همیشه در آنند و سراهایی پاکیزه در جنّات عدن وعده داده است؛ ولی رضوان خدا [از همه‏] برتر است، این همان کامیابی بزرگ است.»50 مشاهده نمود. این روایت که از رسول خدا(ص) نقل شده، چنین است:
«کسی که دوست دارد حیاتش همچون من و مرگش نیز همانند من بوده باشد و در بهشتی که خداوند به من وعده داده در جنّات عدن ساکن شود، باید علیّ‌بن ابی‌طالب(ع) و فرزندان بعد از او را دوست دارد.»51

2-2-3. بهره‌مندی از شفاعت
«آنها مالک شفاعت نیستند، جز آن کس که نزد خدای رحمان پیمانی گرفته باشد.»52
بر طبق این آیه، تنها کسانی مالک شفاعتند که در نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانی دارند. تنها این دسته‌اند که مشمول شفاعت شافعان می‌شوند یا مقامشان از این هم برتر است و توانایی دارند از گنهکارانی که لایق شفاعتند، شفاعت کنند. در اینکه منظور از عهد چه می‌باشد، مفسّران بحث‌های فراوانی کرده‌اند. بعضی گفته‌اند: «عهد»، همان ایمان به پروردگار و اقرار به یگانگی او و تصدیق پیامبران خدا است. بعضی دیگر گفته‌اند: «عهد» در اینجا، به معنی شهادت به وحدانیت حق و بیزاری از کسانی است که در برابر خدا، پناهگاه و قدرتی قائلند و همچنین امید نداشتن به غیر الله.53 در روایاتی نیز قبول ولایت اهل بیت(ع) به عنوان آن عهد ذکر شده است. ابی‌بصیر از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمودند:
« از آن جناب، معنای آیه «آنها مالک شفاعت نیستند، جز آن کس که نزد خدای رحمان پیمانی گرفته باشد.» را پرسیدم. فرمود: «یعنی مگر کسی که به ولایت امیرالمؤمنین و امامان بعد از او معتقد شده باشد، این است عهد نزد خدا.»54
در روایتی نیز از رسول خدا(ص) آمده است:
«به دوستی ما چنگ زنید؛ زیرا هر کس در روز قیامت، خداوند را در حالی‌که ما را دوست داشته باشد، دیدار کند، با شفاعت ما به بهشت می‌رود.»55
بنابر روایاتی که ذکر شد، می‌توان چنین نتیجه گرفت که مودّت اهل بیت(ع) و قبول ولایت ایشان، شفاعت ایشان را به دنبال دارد که یکی از مهم‌ترین و حسّاس‌ترین آثار اخروی به حساب می‌آید.

2-2-4. دوری از عذاب و حزن قیامت
«دوزخیان و بهشتیان برابر نیستند. بهشتیان همان رستگارانند.»56
در روایتی از امام رضا(ع) آمده است که ایشان فرمودند: «از علیّ‌بن ابی‌طالب(ع) و ایشان از رسول خدا(ص) شنیدند که پیامبر(ص) بعد از تلاوت این آیه فرمود:
«هر کس که مرا اطاعت کند و تسلیم علیّ‌بن‌ ابی‌طالب(ع) شود و ولایتش را بپذیرد، اصحاب الجنّه است و هر کس که ولایت او را نپذیرد و عهد شکنی کند و او را بکشد، اصحاب النّار است.»57
البتّه این یکی از مصادیق روشن آیه است و از عمومیّت مفهوم آیه نمی‌کاهد؛ ولی می‌توانیم چنین نتیجه‌گیری کنیم که محبّ یا مودّت اهل بیت(ع) و اقتدا به ایشان، از عذاب روز قیامت و آتش دوزخ در امان است و جایگاه ابدی‌اش بهشت برین است. همچنین آیه شریفه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُون‏؛58 هر کس نیکی به میان آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ایمنند.» که بیان شد و محبّت اهل بیت(ع) یکی از مصادیق بارز حسنه بود، به صراحت می‌گوید که محبّان و عاشقان و پیروان اهل بیت(ع)، از فزع و حزن روز قیامت، ایمن هستند.

2-2-5. حشر با اهل بیت(ع)
«[یاد کن‏] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرا می‏خوانیم. پس هر کس کارنامه‏اش را به دست راستش دهند، آنان کارنامه خود را می‏خوانند و  ذرّه‌ای به آنها ستم نمی‏شود.»59
در تفسیر این آیه در منابع اسلامی، احادیث متعدّدی وارد شده که روشنگر مفهوم آیه و هدف از امامت است. به عنوان نمونه، در حدیثی که شیعه و اهل تسنّن از امام علیّ‌بن موسی‌الرّضا(ع) نقل کرده‌اند، چنین می‌خوانیم که آن امام از پدرانش از پیامبر(ص) در تفسیر این آیه نقل فرمودند:
«در آن روز هر قومی همراه امام زمانشان و کتاب پروردگار و سنّت پیامبرشان خوانده می‌شوند»60
و نیز از امام صادق(ع) روایت شده است:
«آیا شما حمد و سپاس خدا را به جا نمی‌آورید؟ هنگامی که روز قیامت می‌شود، خداوند هر گروهی را با کسی که ولایت او را پذیرفته می‌خواند، ما را همراه پیامبر(ص) و شما را همراه ما. فکر می‌کنید در این حال، شما را به کجا می‌بردند؟ به خداوند کعبه، به سوی بهشت.»61 امام سه بار این جمله را تکرار کردند.
روایات تفسیری ذکر شده، این نکته را می‌رساند که در روز عظیم قیامت، آدمی با امام و ولیّ خود که در دنیا به او اقتدا کرده و او را محبوب و ولیّ خود قرار داده، محشور می‌شود. پس محبّی که محبّت اهل بیت(ع) را در وجودش تثبیت نموده و به ولایت‌پذیری از امام و لیّ خود رسیده، در روز رستاخیر، پاداش این عمل خود، حشر با محبوب خود را می‌بیند.

2-2-6. محبّت اهل بیت، باقیات الصّالحات
«مال و فرزندان زیب و زیور زندگی دنیایند و ماندگارهای نیکو (مانند اعتقادات حقّه و فضائل نفسانی و عمل‏های نیک) در نزد پروردگار تو، از نظر پاداش بهتر و از نظر امید (به بازتاب دنیوی و اخروی آن) نیکوتر است.»62
در این آیه می‌بینم که مال و فرزندان را زینت زندگی این جهان معرفی می‌کند. در مقابل به باقیات الصّالحاتی (یعنی ارزش‌های پایدار و شایسته)63 اشاره می‌کند که در نزد پروردگار، از پاداشی بهتر و امیدبخش‌تر برخوردار است. مصادیق گوناگونی برای باقیات صالحات ذکر شده‌اند که یکی از این مصادیق، دوستی اهل بیت است. به عنوان نمونه، در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:
«ای حصین! دوستی ما را کوچک مشمار؛ زیرا از باقیات صالحات است.» عرض کرد: یابن رسول الله! من آن را کوچک نمی‌شمارم؛ بلکه خدا را بر آن حمد می‌کنم.
این روایت به وضوح می‌رساند که محبّت اهل بیت(ع)، باقیات الصّالحاتی است که در سرای اخروی و جایگاه ابدی آدمی، بروز و ظهور پیدا می‌کند و دستگیر او می‌باشد. علاوه بر این آثار اخروی، آثار فراوان دیگری، چون استواری بر صراط، روشنایی در روز قیامت، امان روز قیامت و... نیز وجود دارد.

پی‌نوشت‌ها:
1. «بحارالانوار»، ج 66، ص 22.
2. جوادی آملی، عبدالله، «دب فنای مقرّبان»، ج2، ص230.
3. «بحارالانوار»، ج 22، ص 315.
4. فراهیدی، عبدالرّحمن خلیل بن احمد، «العین»، ج 3، ص31؛ ابن منظور، محمّد بن مکرم، «لسان العرب»، ج 4، ص 6.
5. فراهیدی، همان.
6. معین، محمّد، «فرهنگ فارسی معین»، ج3، ص 3892.
7. دهخدا، علی اکبر، «لغت نامه دهخدا»، ج 41، ص 504.
8. غزالی، محمّد بن محمّد، «احیاء علوم الدّین»، ج4، ص 274.
9. الحیری النیسابوری، ابوعبدالرّحمن، «وجوه القرآن»، ص 203.
10. سوره آل عمران، آیه 31.
11. سوره بقره، آیه 222.
12. سوره آل عمران، آیه 188.
13. سوره طه، آیه 39.
14.سوره ص، آیه 32.
15. سوره انسان، آیه 8.
16. سوره توبه، آیه 108.
17. معین، همان، ج 1، ص 409.
18. ابن منظور، همان، ج 1، ص 185.
19. افرام بستانی، فؤاد، «المنجد»، ص 51.
20. معین، همان، ج 1، ص 618.
21. افرام بستانی، همانف ص 133.
22. فراهیدی، همان، ج 4، ص 89.
23. دهخدا، همان.
24. راغب اصفهانی، حسین بن محمّد، «مفردات فی غریب القرآن»، ج 1، ص 96.
25. جوادی، احمد صدر، فانی، کارمران، خرّمشاهی، بهاء الدّن، «دایره المعارف تشیّع»، ج2، ص 605.
26. سوره هود، آیه 11.
27. سوره احزاب، آیه 33.
28. جوادی، همان.
29. طباطبایی، محمّد حسین، «المیزان»، ج 16، ص 312.
30. سوره هود، آیه 40-41.
31. بحارالانوار، ج 22، ص 408.
32. سوره نمل، آیه 89.
33. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، «تفسیر نورالاثقلین»، ج 4، ص 104.
34. سوره شوری، آیه 23.
35. طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان»، ج 9، ص 44.
36. بحرانی، هاشم، «البرهان فی تفسیر القرآن»، ج 4، ص 820.
37. سوره مائده، آیه 3.
38. عروسی حویزی، همان، ج 1، ص 589.
39. همان، ج 4، ص 342.
40. مکارم شیرازی، «تفسیر نمونه»، ج 15، ص 138.
41. سوره رعد، آیه 28.
42. سیوطی، جلال الدین، «الدّر المنثور»، ج4، ص59.
43. طباطبایی، همان، ج 11، ص 368.
44. سوره بقره، آیه 58.
45. طبرسی، همان، ج 1، ص 247.
46. همان، ص 248.
47. سیوطی، همان، ج 1، ص 72.
48. سوره شوری، آیه 23.
49. زمخشری، محمود، «کشّاف» ج 4، ص220-221.
50. سوره توبه، آیه 71-72.
51. عروسی حویزی، همان، ج 2، ص 241؛ «بحارالانوار»، ج31، ص322.
52. سوره مریم، آیه 87.
53. مکارم شیرازی، همان، ج 13، ص 136.
54. عروسی حویزی، همان، ج3، ص 362.
55. بحارالانوار، ج27، ص 91.
56. سوره حشر، آیه 20.
57. عروسی حویزی، همان، ج5، ص 292 و بحرانی،همان، ج 5، ص 345.
58. سوره نمل، آیه 89.
59. سوره اسراء، آیه 71.
60. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، «مناقب آل ابی‌طالب»، ج3، ص 65.
61. طبرسی، همان؛ طریحی، فخر الدّین، «مجمع البحرین»، ج6، ص 10.
62. سوره کهف، آیه 46.
63. مکارم شیرازی، همان، ج 12، ص 446.
64. طبرسی، همان، ج 6، صص 731-732.
منبع: فصل‌نامه قرآنی «کوثر»، زمستان 93، شماره 51، صص 3-20.

 

فاطمه احمدی نژاد
سکینه حاجی ده آبادی

چرا قبر حضرت زهرا (س) مخفی است؟

چرا قبر حضرت زهرا (س) مخفی است؟

makhfi bodan ghabr مخفی بودن قبر حضرت زهرا.jpeg
فلسفه اصلی مخفی بودن قبر حضرت زهرا سلام الله علیها مربوط می شود به وقایع و جسارتهایی که از طرف خلفای وقت و اطرافیان خلفا، به آن بزرگوار وارد شده بود،

در این زمینه نقل شده است که حضرت زهرا(س) زمانی که وقت رحلتشان نزدیک شد و در بستر به حالت احتضار بسر می‌بردند، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ بر بالای بسترشان آمدند و بعد از صحبتهایی که با همدیگر کردند، حضرت فاطمه(س) اجازه خواستند تا چند وصیّت به همسرشان علی ـ علیه السّلام ـ کنند.( حجه اللّه النجفی الرضوی الامیری، احتجاج الزهرا فاطمه، انتشارات فروزان، چاپ دوم، ص210. (
از جملة وصایای حضرت زهرا(س) به علی ـ علیه السّلام ـ این بود که فرمودند: ای پسرعمو! اگر تا چند ساعت دیگر از دنیا رفتم جنازه‌ام را شبانه تشییع کن و مراسم تشییع مرا اعم از غسل و کفن و نماز خواندن و دفن کردن باید در محیطی مخفی و پنهان انجام دهید و فقط به کسانی اجازه در تشییع دهید که ظلم و جفا نسبت به من روا نداشته‌اند و حتّی به یک نقل، حضرت زهرا(س) تصریح کردند که نگذارید ابی‌بکر و عمر بر من نماز بخوانند و در تشییع جنازه من شرکت کنند. حال بحث در این‌است که علّت اجازه ندادن حضرت زهرا(س) در مراسم تشییع حضرت بیانگر چیست؟
یقیناً حضرت زهرا(س) با این کارشان می‌خواستند بار دیگر همانند جریان فدک مبارزه‌ی جدیدی را با وصیّت‌نامة سیاسی خویش شروع کنند که ضربة سهمگینی به حکومت وقت وارد سازند. (خشاوی، شهین، زندگانی سیاسی حضرت زهرا(س)، تهران، نشر عابد، چاپ اول، 1378، ص 280).
فاطمة اطهر(س) با وصیّت خویش افکار خفتة مردم مدینه را بیدار می‌ساختند و توجه افکار عمومی را نسبت به پایمال کردن حقّ خویش جلب می‌کردند) عاملی، سید جعفر مرتضی، رنجهای زهرا(س)، ترجمة محمد سپهری، قم، نشر ایام، چاپ اول، 1378، ص 223).
امیرالمؤمنین با عمل به وصیّت زهرا(س) اذهان جامعه را دچار شک و تردید کردند و مشروعیت خلیفه را زیر سؤال بردند و مظلومیت حضرت زهرا(س) را بیشتر آشکار ساختند و این سؤال را همیشه برای همگان مطرح کردند که چرا قبر زهرا(س) مخفی مانده است.
بدین طریق زمانیکه حضرت زهرا(س) از دنیا رفتند مردم سراسیمه به خانة حضرت زهرا(س) می‌آمدند و منتظر بیرون آمدن جنازه بودند که علی ـ علیه السّلام ـ به ابوذر فرمودند: برو و با صدای بلند اعلام کن که برگردند چرا که تشییع جنازة دختر رسول‌خدا امشب صورت نمی‌گیرد و به تأخیر افتاده‌است. مردم که متفرق شدند حضرت علی ـ علیه السّلام ـ با کمک اسماء بدن حضرت را غسل و کفن کردند و در نیمة شب با عده‌ای از نزدیکان و یاران خویش که عبارت بودند. از: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، عباس و زبیر و چند تن دیگر به همراه علی ـ علیه السّلام ـ جنازة دختر رسول‌خدا را شبانه تشییع کردند و شبانه به خاک سپردند و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ قبر حضرت فاطمه(س) را هم‌سطح زمین کردند و حتی روایت شده در چند نقطه در بقیع حضرت، قبر درست کردند تا دشمنان متوجه نشوند که قبر حضرت فاطمه(س) کدام‌یک است و این راز مخفی ‌ماندن قبر فاطمه(س) برای همیشه مانده است و کسانی هم که حضور داشتند دیگر بعدها محل اختفاء قبر فاطمه(س) را بیان نکردند. (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ترجمة محمدجواد نجفی، انتشارات اسلامیه، 1354، جلد دهم، ص 195).
مرحوم شیخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى‌نویسد:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) بِاللَّیْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا یُصَلِّیَ عَلَیْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ‏].
علی بن ابوحمزه از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا فاطمه را شب دفن کردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله علیها وصیت کرده بود تا در شب وى را دفن کنند تا ابوبکر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند. (الصدوق، أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، علل الشرایع، ج‏1، ص185، تحقیق: السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م).
مرحوم صاحب مدارک رضوان الله تعالى علیه مى‌گوید:
إنّ سبب خفاء قبرها ( علیها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها ( علیها السلام ) أوصت إلى أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) أن یدفنها لیلا لئلا یصلی علیها من آذاها ومنعها میراثها من أبیها ( صلى الله علیه وآله ).
علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله علیها آن گونه که مخالف و موافق نقل کرده‌اند این است که آن حضرت به امیرمؤمنان علیه السلام سفارش کرد تا او را شبانه دفن کند تا آنان که او را اذیت کرده‌ و از ارث پدرش محروم کرده بودند بر وى نماز نخوانند. (الموسوی العاملی، السید محمد بن علی (متوفای1009هـ)، مدارک الأحکام فی شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الأولی، 1410هـ).
بنابراین با توجه به مطالبی که عرض شد، علت مخفی ماندن قبر آن حضرت را می توان در امور زیر خلاصه کرد:
1. اینکه، دشمنان و غاصبان حق آن مظلومه به قبر آن حضرت دسترسی نداشته باشند تا روزی در صدد نبش آن برنیانید.
2. اینکه، خود آن حضرت خواستند که شبانه و مخفیانه، دفن شوند که به تبع آن قبرشان مخفی بماند.
3. با توجه به محتوای وصیت ایشان در مورد دفن آن حضرت؛ می توان گفت که می خواستند با این کار، افکار عمومی را بیدار کرده و مردم را نسبت به ظلم حکام زمانشان نسبت به ایشان و علی(ع)، آگاه سازند، و لذا، این سوال را که چرا قبر حضرت فاطمه(س) مخفی ماند را برای همیشه در اذهان مردم زنده نگه دارند.
در پایان نقل یک قضیه خالی از لطف نیست: مرحوم آیت الله مرعشى نجفى(ره) ازپدر بزرگوارش مرحوم حاج سید محمود مرعشى نقل مى‏کردند که آن مرحوم در صدد بود که به هر وسیله‏اى که ممکن باشد، محل دفن‏حضرت زهرا را به دست آورد، به این منظور ختم مجربى را آغاز مى‏کند و چهل شب آن را ادامه مى‏دهد، تا درشب چهلم به خدمت‏ حضرت باقر و یا حضرت صادق علیهما السلام شرفیاب مى‏شود، امام(ع) به ایشان مى‏فرماید: «علیک بکریمه اهل البیت‏» به دامن کریمه اهلبیت پناه‏ ببرید. عرض مى‏کند: بلى من هم این ختم را براى این منظور گرفته‏ام که قبر شریف ‏بى‏بى را دقیقا بدانم و به زیارتش بروم. امام(ع) فرمود: منظور من قبر شریف حضرت معصومه در قم مى‏باشد. سپس ادامه داد: براى مصالحى خداوند اراده فرموده که محل دفن حضرت فاطمه‏ همواره مخفى بماند و لذا قبر حضرت معصومه را تجلیگاه قبرآن حضرت قرار داده است. هر جلال و جبروتى که براى‏ قبر شریف حضرت زهرا مقدّر بود خداوند متعال همان جلال و جبروت ‏را بر قبر مطهر حضرت معصومه(س) قرار داده است. (کریمه اهل بیت، ص٤٣).

علت مخفی بودن قبر حضرت فاطمه زهرا (س) چیست؟

عضو هیئت علمی بعثه مقام معظم رهبری با بیان خاطره‌ای از علامه العمری (ره) گفت: در ماه رمضان 1326 قمری در مدینه با شیخ العمری دیدار کردم. وی گفت: زمانی که ما کودک بودیم، قبر حضرت زهرا در خانه‌اش مشخص بود و ارتفاع آن به یک متر می‌رسید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
عضو هیئت علمی بعثه مقام معظم رهبری با بیان خاطره‌ای از علامه العمری (ره) گفت: در ماه رمضان 1326 قمری در مدینه با شیخ العمری دیدار کردم. وی گفت: زمانی که ما کودک بودیم، قبر حضرت زهرا در خانه‌اش مشخص بود و ارتفاع آن به یک متر می‌رسید.

به گزارش فارس، آیت‌الله محمدصادق نجمی در سال 1315 در روستای هریس از توابع شبستر متولد و در سال 1332 وارد حوزه علمیه قم شد. وی مدت 28 سال علوم متداول در حوزه علمیه را نزد اساتید و مراجع بزرگی مانند آیات عظام محقق داماد، حاج شیخ مرتضی حائری و گلپایگانی فرا گرفت.

یکی از مسائل مسلم و قطعی در مورد حضرت فاطمه زهرا (س) این است که قبر شریف آن حضرت، مخفی مانده و تا به حال، به طور مشخص و دقیق، قبری به آن حضرت نسبت داده نشده است.

از طرفی، مدفن و محلی که ممکن است پیکر پاک ایشان در آن جایگاه دفن شده باشد، و نیز علت مخفی بودن قبر شریف، و علت تلاش وهابیت برای قطعی نشان دادن قبر آن حضرت، محل گفت‌وگو و نظر بوده و نیازمند بحث و دقت فراوان است.

از همین رو، گفت‌وگویی با آیت‌الله محمد صادق نجمی انجام داده‌ایم که مشروح آن در پی می‌آید.

* علت مخفی بودن قبر حضرت فاطمه زهرا (س) چیست؟

ـ حداقل دو علت برای آن می‌توان بیان کرد: یکی از علل مخفی بودن قبر بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، عداوت و دشمنی حکام با اهل بیت (ع) بوده است. شما ببینید در سال 236 هجری متوکل دستور داد قبر امام حسین (ع) محو و با خاک یکسان شود. قبل از آن هم در قرن اول هجری به دستور بنی‌امیه، خانه حضرت فاطمه زهرا (س) تخریب شد.
علت دیگر مخفی بودن قبر ایشان، وصیت و تاکید حضرت فاطمه زهرا (س) بر آن، بوده است مبنی بر اینکه پیکر پاکش شبانه دفن و قبر مطهرش پنهان و مخفی شود.
به هر حال این وصیت و این نوع تدفین موجب شده که قبر آن حضرت مخفی و اقوال و آرای مختلف در میان محدثان و مورخان در مورد محل دفن وی پدید آید.

* چند احتمال درباره محل دفن ایشان وجود دارد؟

ـ عده‌ای می گویند قبر حضرت فاطمه (س) در بقیع واقع شده، عده‌ای دیگر بر این عقیده‌اند که در داخل خانه‌اش قرار گرفته و بعضی دیگر احتمال می‌دهند در مسجد رسول خدا (ص) و در میان بیت و منبر آن حضرت باشد.

* آیا روایتی داریم که محل دفن حضرت فاطمه زهرا (س) را مشخص کرده باشد؟

ـ بله، روایات مسند و مورد اعتمادی از شش امام معصوم درباره محل دفن حضرت زهرا (س) در منابع شیعه نقل شده است. این روایات نشانگر آن است که حضرت، داخل خانه خود که در کنار مسجد و در جوار خانه رسول خدا (ص) قرار داشت دفن شده است.

* جالب است که از شش امام در این مورد روایت داریم!

ـ بله، در این روایات دو نکته قابل توجه است: یکی اینکه شاید کمتر حادثه‌ای وجود داشته باشد که درباره آن از شش امام معصوم بالاتفاق روایت نقل شده باشد. نکته دوم این است که متن این روایات، دفن شدن آن حضرت در بقیع را با صراحت نفی می‌کند.

* ممکن است نمونه‌ای از این روایات را نقل بفرمایید؟

ـ در یکی از آن روایات، مرحوم شیخ صدوق از ابی‌نصر بزنطی نقل می‌کند که از امام علی‌بن موسی الرضا (ع) از محل قبر حضرت فاطمه (ع)سوال نمودم، حضرت فرمود: «دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیه فی مسجد صارت فی مسجد فاطمه زهرا (س)» یعنی امام رضا جواب داد: حضرت در داخل خانه‌اش دفن شده و بعد که بنی‌امیه خواستند مسجد را توسعه دهند خانه را تخریب کردند و قبر حضرت در مسجد، قرار گرفت.
این روایت را مرحوم کلینی، ابن شهرآشوب و علامه مجلسی نیز نقل کرده‌اند.
روایت دیگری را هم عرض کنم؛ سید‌بن طاووس در کتاب «المسائل واجوبتها من الائمه» نقل می‌کند: محمد همدانی می‌گوید: به آن حضرت نوشتم: اگر صلاح می‌دانید مرا از محل دفن مادرتان فاطمه زهرا (س) آگاه سازید که آیا در مدینه است یا همانگونه که مردم می‌گویند در بقیع قرار دارد؟ آن حضرت در جواب نوشت: «هی مع جدی صلوات الله علیه» یعنی حضرت زهرا (س) در جوار جدم رسول الله (ص) دفن شده است.

* نظر علمای معروف شیعه در این باره چیست؟

ـ مرحوم شیخ صدوق پس از نقل اختلاف در محل دفن آن حضرت می‌گوید عده‌ای از محدثین روایاتی را نقل کرده‌اند که دلالت دارد بر اینکه آن حضرت داخل خانه‌اش به خاک سپرده شده است، سپس می گوید: «و هذا هو الصحیح عندی» یعنی به نظر من هم این قول صحیح است.
شیخ طوسی هم این نظر را دارد. وی می‌گوید بهترین قول‌ها این است که حضرت زهرا (س) داخل خانه‌اش یا در روضه دفن شده است.
مرحوم طبرسی نیز معتقد است که قول کسانی که می‌گویند مدفن حضرت، در بقیع است، قول بعیدی است و دو قول دیگر که داخل خانه‌اش و یا در روضه دفن شده است صحیح به نظر می‌رسد.
علامه مجلسی هم می‌فرماید: همانگونه که در کتاب مزار بیان کرده‌ایم، اصح اقوال این است که آن حضرت داخل خانه‌اش دفن شده است.
همچنین علامه حسن زاده آملی، که خود از صاحبدلان است، می نویسد: بعضی از صاحبدلان به طریق خاصی از علم جفر، سؤال طرح کرده‌اند که «یا علیم، قبر فاطمه زهرا (س) در کجای مدینه است؟» جواب گرفته‌اند که: «جای قبر، خانه شفیع جمیع امت است.»

* آیا حضرت‌عالی، همین نظر را دارید؟

بله، یک خاطره‌ای از شیخ محمد علی عمری (ره) رهبر شیعیان حجاز که اخیراً از دنیا رفت برایتان بگویم. در ماه رمضان سال 1326 قمری در مدینه منوره با ایشان ملاقات داشتم، ضمن مطالب سودمند درباره قبر شریف حضرت زهرا فرمودند: قبر آن حضرت مسلماً داخل بیت خودش است و زمانی که ما کودک بودیم، قبر آن حضرت مشخص بود و ارتفاع آن به یک متر می‌رسید، ایشان اشاره کرد به عصایی که در دست من بود و گفت: تقریبا به ارتفاع عصای شما بود.

* آیا شواهد و قرائن دیگری مبنی بر دفن شدن حضرت فاطمه زهرا (س) در خانه خود وجود دارد؟

ـ تردیدی نیست که دفن شدن در کنار قبر پیامبر اکرم (ص) برای هر مسلمانی بزرگترین افتخار دنیوی و عالی ترین مقام معنوی است. شما ببینید طبق همین اصل، سران سقیفه با بهره‌گیری از شرایط موجود و بدون اذن، توانستند کنار حضرت رسول (ص) دفن شوند.
باز بر همین اصل بود که امام مجتبی (ع) وصیت کرد که در صورت امکان در کنار تربت جد بزرگوارش رسول اکرم (ص) دفن شود ولی با اجبار و اکراه مانع شدند.
در مورد حضرت زهرا (س) افزون بر آنچه گفته شد، وجود ارتباط خاص معنوی و روحانی متقابل و عاطفه و محبت غیر قابل وصف بین رسول خدا (ص) و ایشان، و با توجه به اینکه هیچ مانعی از دفن شدن آن حضرت در داخل خانه‌اش متصور نیست، چگونه می‌توان قبول کرد که حضرت فاطمه (س) راضی شود در جایی غیر از خانه خودش و غیر از جوار پدر بزرگوارش دفن شود؟!

* نظر علمای اهل تسنن در باره مدفن حضرت زهرا (س)چیست؟

علمای اهل سنت در باره مدفن حضرت زهرا (س) سه قول آورده‌اند: یکی داخل بیت خود ایشان. این قول را ابن‌شیبه از قدیمی‌ترین مورخان آورده است و مدینه‌شناس مشهور یعنی عبدالعزیز نقل می‌کند که وی می‌گفت: حضرت فاطمه (س) داخل خانه‌اش دفن شده است.
قول دیگر آنها این است که حضرت، در بقیع دفن شده است البته در تعیین محل دقیق آن اختلاف نظر دارند.
قول سوم آنها این است که داخل حرم ائمه بقیع دفن شده است. این قول را می‌توان قول مشهور میان علمای اهل سنت دانست. دلیل طرفداران این قول وصیت امام حسن مجتبی (ع) است که فرمود: «ادفنونی عند قبر امی فاطمه» مرا کنار قبر مادرم فاطمه (س) به خاک بسپارید.

* مراد این روایت چیست؟

در عین اینکه اصل وصیت امام مجتبی (ع) از نظر تاریخی مورد تایید است اما منظور امام حسن مجتبی (ع) از جمله «امی فاطمه» مادر بزرگوارش «فاطمه بنت اسد» است نه مادرش حضرت زهرا (س) چون اطلاق کلمه «ام» به مادر بزرگ، یک اطلاق شایع و گسترده است.
شاهدش اینکه ابن‌حبان از بزرگترین محدثان و علمای اهل سنت در قرن چهارم در مورد قبر امام مجتبی (ع) می‌نویسد: حسن بن علی (ع) در کنار قبر مادر بزرگش فاطمه بنت اسد، دفن شده است.

* عده‌ای معتقدند حضرت فاطمه زهرا (س) در محل «روضه» دفن شده است، نظرتان چیست؟

ـ‌ می‌گویند روضه آن بخش از مسجد النبی است که میان منبر و خانه پیامبر قرار گرفته است.
اصطلاح روضه و نامگذاری آن مکان مقدس به این اسم، برگرفته از گفتار رسول خداست که فرمود: «ما بین بیتی و منبری روضة من ریاض الجنة» یعنی بین خانه و منبرم، باغی از باغ‌های بهشت است.

محدوده روضه نزد شیعه با محدوده روضه در نظر اهل سنت متفاوت است.

به نظر ما، روضه از دیوار محراب مسجد النبی (ص) در جنوب ـ که امروزه با نرده‌های فلزی مشخص است ـ آغاز و در شمال به چهارمین ستون منتهی می‌شود. یعنی یک ستون بیشتر از آنچه اهل سنت می‌گویند و حد دوم آن در شرق داخل بیت پیامبر (ص) و بیت فاطمه زهرا (س) است و در سمت غرب محاذی منبر شریف است.

اما پاسخ شما در مورد احتمال دفن ایشان در روضه، این است که ما باید ببینیم منظور از روضه چیست؟ اگر مرادتان محدوده‌ای است که شیعه معتقد است و بیت حضرت زهرا را نیز شامل می‌شود؟ باید عرض کنم مساله دفن شدن آن بزرگوار در روضه (به این معنا) در واقع مکمل روایاتی خواهد بود که با صراحت دلالت دارند بر اینکه پیکر آن بانو در داخل بیت خویش به خاک سپرده شده است. زیرا از نظر شیعه، روضه دارای مفهوم وسیعتر بوده و شامل بیت پیامبر و حضرت فاطمه (س) نیز می‌شود.

اما اگر مراد از روضه تنها فاصله بیت و منبر باشد علاوه بر اینکه دلیلی بر مدفون بودن حضرت زهرا سلام الله علیها در آنجا وجود ندارد، اگر پیکر حضرت زهرا (س) در روضه (به این معنا) دفن شده باشد، اشکال فقهی نیز بر آن متوجه آن خواهد شد چرا که از نظر شرع، دفن شدن جنازه ـ متعلق به هر کسی که باشد ـ در مسجد و محلی که برای عبادت مسلمانان وقف شده است مجوز شرعی ندارد و لااقل مکروه است، و ائمه هدی (ع) بیشتر از هر کس، احکام الهی را مراعات می‌کردند. طبق این تحلیل، چگونه جسد مطهر حضرت زهرا (س) در روضه، که حساس‌ترین جای مسجد پیامبر (ص) است، دفن شده است؟ و اگر چنین امری جایز بود، پیکر پاک رسول خدا (ص) بر این کار، اولی و سزاوارتر بود.

* پس جمع‌بندی بحث این شد که حضرت زهرا داخل خانه خود، مدفون است و احتمالات دیگر بسیار بسیار ضعیف است؟

ـ بله از مجموع ادله و شواهد به دست می‌آید که قبر مطهر حضرت زهرا (س) در بیت خود و در کنار مسجد رسول خدا (ص) است.

* اگر حضرت زهرا (س) در خانه خود مدفون است پس جریان تشییع جنازه، تابوت و .... چگونه توجیه می‌شود؟ چون به هر حال تابوتی برای حضرت ساختند و ایشان را مخفیانه تشییع کردند.

ـ حضرت، دو خانه داشته‌اند. خانه اول کنار مسجد پیامبر بود و خانه دوم نزدیک بقیع بود. حوادث مهم تاریخی هم بیشتر در خانه دوم اتفاق افتاده است که از جمله یورش به خانه حضرت زهرا (س) و آتش زدن آن، دوران نقاهت ایشان، ملاقات‌ها و حوادثی که در ایام نقاهت حضرت زهرا (س) اتفاق افتاده در خانه دوم بوده است. لذا مراسم تجهیز و تشییع آن بانوی مکرمه، مربوط به منزل دوم بوده و از آنجا به سمت منزل اول تشییع شده و در منزل اول کنار مسجد دفن شده است.

* پس با این بیان، اشکالی که برخی وارد کرده‌اند (چگونه خانه حضرت زهرا (س) را سوزاندند در حالی که منزل ایشان، کنار مسجدالنبی بود و سقف مسجد و قبر رسول خدا (ص) از شاخه های قابل اشتعال بود، لذا اگر آن خانه را می‌سوزاندند همه مسجد آتش می‌گرفت) حل می شود‌؟

ـ بله، این حادثه در بیت دوم امیرالمؤمنین (ع) اتفاق افتاده نه بیت اول که کنار مسجد بود و اینطور اشکال‌ها برای از بین بردن حوادث مهم آن زمان است.

* عده‌ای معتقدند که؛ وهابی‌ها می‌خواهند قبر حضرت را مشخص جلوه دهند و اصرار دارند که حضرت زهرا (س) در بقیع، دفن شده و لذا قبر فاطمه بنت اسد را قبر حضرت زهرا معرفی می‌کنند. نظرتان چیست؟

ـ تحریف این واقعیت و اصرار و تلاش نویسندگان آنها، در طول تاریخ وجود داشته است. حکومت‌ها در طول تاریخ با معرفی قبر حضرت زهرا (س) در داخل حرم ائمه بقیع، می‌خواستند فشار عقیدتی و سیاسی را از خود دور کنند. همه اینها در راستای سر پوش گذاشتن به ایراد و انتقادی است که در طول تاریخ از سوی پیروان مکتب اهل بیت (ع) به خط فکری مخالفان اهل بیت (ع) از لحاظ مخفی بودن قبر یگانه یادگار رسول خدا (ص) مطرح شده است.

به همین جهت، حکومت‌ها مجبور بودند به هر عنوانی که شده قبری برای فاطمه دختر رسول خدا (ص) معرفی کنند، لذا در طول تاریخ و حتی در دوران حکومت سعودی‌ها کتیبه‌هایی در حرم ائمه بقیع، مبنی بر واقع شدن قبر فاطمه زهرا (س) در این محل، نصب شد و در این راستا برای فاطمه بنت اسد مدفن‌هایی غیر از این مدفن اصلی معرفی کردند.

همه این تلاش‌ها به خاطر این است که سوال بزرگ تاریخ را از بین ببرند که چه شرایطی اتفاق افتاد که قبر فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر اکرم (ص) مخفی ماند. و این هشداری جدی برای حقیقت‌طلبان است!

* علت اینکه امامان بعدها محل دفن را فرموده اند چه بوده است؟ ‌آیا منافاتی با مخفی ماندن ندارد؟

ـ خیر، اوایل باید مخفی می‌ماند، چون اوضاع و شرایط بسیار بد بود اما بعدها این شرایط حساس و سخت از بین رفت لذا اظهار کردند که در خانه خود مدفون شده است. سؤال تاریخی همچنان نیز باقی است که چرا و به چه علت در آن زمان قبر شریف ایشان مخفی ماند‌؟!
این مطلب درباره قبر شریف حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نیز هست، قبر ایشان نیز بعدها معلوم شد.

دلایل ماندگاری، تداوم و گسترش انقلاب اسلامی ایران

دلایل ماندگاری، تداوم و گسترش انقلاب اسلامی ایران

بدون شک انقلاب اسلامی که در حقیقت به خاطر پاسداشت و دفاع از حریم دین خدا بوده و مردم در راه آن از همه هستی خویش گذشتند تا این نهال مبارک، در این سرزمین غرس و دنیا رامتحول نماید، در تاریخ بی نظیر بوده و مثالی نمی توان برای آن سراغ گرفت.

 

به گزارش تحلیل ایران ، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع مردم قم که به مناسبت بزرگداشت قیام 19 دی برگزار شد، شامل نکات و محورهای بسیار مهمی بود که متن حاضر از میان این محورها بر دو بخش اصلی این سخنان یعنی تحلیل رهبر معظم انقلاب از کودتای رنگی سال 88 و توصیه های معظم له نسبت به انتخابات آتی کشور متمرکز خواهد شد.


رهبر معظم انقلاب در این دیدار با بیان ویژگی هایی از انقلاب اسلامی ایران و مقایسه آن با برخی از نهضت های اجتماعی داخل کشور مانند نهضت ملی شدن صنعت نفت و نهضت مشروطیت و نیز با مقایسه آن با انقلاب های مشهور جهانی مانند انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه، به مطلب مهمی تحت عنوان راز ماندگاری انقلاب اسلامی پرداختند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از سخنان خود، به تلاش دشمن در سال 88 برای سرنگونی انقلاب اسلامی با استفاده از انقلاب و کودتای رنگی اشاره کردند و سپس به نکات مهمی در باب انتخابات آتی مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای  اسلامی پرداختند. بر این اساس محورهای مورد توجه بیانات رهبر معظم انقلاب در متن حاضر به شرح زیر است:


الف: تحلیل کودتای رنگی سال 88 و اهداف و علل آن

ب: انتخابات و 5 نکته مهم انتخاباتی

1. اهمیت و جایگاه مهم انتخابات در ایران اسلامی

2. اهمیت انتخاب صحیح

3. اعتماد به فهرست های ارائه شده توسط متدینین و انقلابیون

4. اهمیت شاخص های انقلابی گری

5. ریزش ها و رویش های انقلاب را با هم ببینیم .

* 19 دی قیام ماندگار قم


«19 دی را باید مانند 15 خرداد از ایام الله انقلاب اسلامی دانست. 19 دی طوفانی بود که از قم آغاز شد و با مجاهدت مردم قم به کل کشور سرایت یافت و روح انقلاب روح الله را بر ایران مستولی کرد. به واسطه 19 دی و دیگر مجاهدت های قمیون، «نام قم در تاریخ به همّت مردم قم ثبت شد به عنوان پیشروان و پیش رانان. هرچه از آن روزها تا امروز گذشته و سپری شده است، حوادث و تجربه های مردم عزیز قم آن مفهوم را تقویت کرده و استمرار بخشیده است. بحمدالله قم کانون انقلاب، مرکز انقلاب، خاستگاه انقلاب و ان شاءالله جایگاه استمرار و تقویّت روزافزون انقلاب است.» قیام 19 دی قیامی ماندگار است که رهبر معظم انقلاب در مورد آن فرمودند: «ماجرای نوزدهم دی کهنه شدنی نیست. این که ما یک چیزهایی را تکرار کنیم که قبلاً هم گفتیم، موجب نمی شود که این حادثه رنگ کهنگی به خود بگیرد.» روح اصلی قیام 19 دی حرکت به موقع و زمان شناسانه و اقدام بر اساس نیاز لحظه و با بصیرت کامل بود: «کاری که در نوزدهم دی انجام گرفت، کار بزرگی بود؛ کاری بود که هروقت شبیه این کار در میان هر ملّتی، هر جمعیّتی اتّفاق بیفتد، آثار آن شگفت آور خواهد بود. خب، زمینه در میان ملّت ایران آماده بود؛ بدون زمینه ی آماده هیچ کاری به ثمر نمیرسد. بیانات امام در طول این سالهای مبارزات و مبارزات کسانی که مبارزه کرده بودند و تبیین و گسترش تفکّرات انقلابی در سراسر کشور، علاوه ی بر این ها، وجهه و جایگاه روحانیّت و مرجعیّت در بین مردم که از قرنها پیش جا افتاده بود، همه زمینه بود لکن این زمینه احتیاج داشت به یک کلید راه اندازنده؛ آن کلید را قمی ها زدند. کار بزرگی بود؛ به دفاع از امام بزرگوار وارد میدان شدند؛ میدان هم میدان متعارفی نبود؛ گلوله بود، تیراندازی بود، وحشت بود، سرکوبگری بود. بدون  ترس، با شجاعت کامل، با درک به هنگام - که روی این کلمه من تکیه دارم: درک به موقع، احساس تکلیف به موقع؛ نه دیرتر از وقت لازم - وارد میدان شدند؛ خون به ناحق ریخته ی شهدای نوزدهم دی و شجاعت مردم قم و به هنگام واردشدن مردم قم، فهمیدن وظیفه در لحظه ی لازم کار خودش را کرد؛ در واقع این کلیدی بود که زده شد، آن زمینه به جریان افتاد و ملّت به پاخاست. بنابراین کار قمی ها یک کار فراموش نشدنی است.»


بیانات رهبری در این دیدار دو محور اصلی و دو موضوع اساسی دیگر نیز داشت که متن حاضر از میان محورهای مهم این سخنان بر این دو بخش اصلی، یعنی تحلیل رهبر معظم انقلاب از کودتای رنگی سال 88 و توصیه های معظم له نسبت به انتخابات آتی کشور متمرکز خواهد شد.


* کودتای رنگی سال 88

در سال 88 بعد از انتخابات مهم ریاست جمهوری و حضور 40 میلیونی مردم در این انتخابات، با مسأله ای مواجه شدیم که نشان می داد که برنامه هایی از قبل از انتخابات برای ایجاد بحران در کشور طراحی شده است. این طراحی های خطرناک در عمل کشور را در آستانه یک کودتای رنگی قرار داد و برخی از افرادی که دارای سوابقی در انقلاب اسلامی نیز بودند در این کودتای رنگی نقش هایی ایفا کردند و از قطار انقلاب جدا شده و با لجاجت و قانون گریزی و مقابله با قانون و روندهای قانونی در کشور، شیرینی انتخابات پرشور را به کام ملت تلخ کردند.


اما کودتای رنگی سال 88 را نباید یک اتفاق و یک حادثه دانست. این کودتای رنگی حلقه ای از یک سلسله تلاش های ضد انقلابی برای سرنگونی انقلاب اسلامی بود.


در کودتای سال 88 دشمنان نظام اسلامی از فرصت انتخابات استفاده کردند و با برنامه ریزی های قبلی، صحنه ای را آماده کردند که در آن تجربه انقلاب های رنگی که تجربه آن را در دیگر کشورها داشتند، در ایران تکرار کنند. در این میان برخی کاندیداهای انتخاباتی نیز که سوابقی در انقلاب داشتند در طرح دشمن قرار گرفتند و به نوعی حرکت کردند که نقشه دشمن را تکمیل و با ایستادن در برابر قانون، زمینه شکل گیری یک کودتای رنگی در کشور را فراهم کردند.


کودتای انتخاباتی سال 88 و تلاش کاندیداهای شکست خورده برای مقابله با قانون نباید فراموش شود چراکه تجربه ای سخت و گران برای نظام اسلامی و ملت ایران بوده است. رهبر معظم انقلاب در تحلیل این کودتای انتخاباتی بیان داشتند: «همه ی همّت دشمنان این است که این ماندگاری انقلاب را یک جوری به هم بزنند؛ همه ی همّت من و شما باید این باشد که این ماندگاری را افزایش بدهیم. از اوّل انقلاب دائم در فکر این بودند که این را از بین ببرند...هر روز هم یک ابتکاری درست می کنند؛ این کارهایی که در سال 88 کردند، از ابتکارات جدید بود که ابتکار آمریکایی ها بود. البتّه در چند جای دیگر تجربه کرده بودند، مخصوص ما نبود؛ در چند کشور دیگر این را تجربه کرده بودند، بعد آمدند همین تجربه را در کشور ما پیاده کنند که آن جور تودهنی خوردند. این ابتکار این بود که به بهانه ی انتخابات، در یک کشوری که حالا در آن انتخابات هست و فرض کنیم یک دولتی سر کار است که مورد قبول آمریکا نیست و منافع آمریکا را آن چنان که آن ها دلشان می خواهد تأمین نمی کند، انتخاباتی کرده اند و این دولت رأی آورده است؛ بعد بیایند آن اقلّیّتی را که رأی نیاورده است بکشانند داخل میدان، بیاورند در خیابان و برای این که این اقلّیّت را برجسته کنند و دیده شود، یک رنگی را مشخّص می کنند؛ ارغوانی، گُلی، سبز و مانند این ها؛ آنچه به ما رسید سبزش بود که قبل از آن در جاهای دیگر، رنگهای قرمز و نارنجی و مانند این ها را درست کرده بودند که آن اقلّیّتی را که رأی نیاورده است با این ترفند بکشانند داخل خیابان. چون مردمند دیگر - واقعاً هم مردمند؛ منتها مردمی هستند که نامزد مورد نظر آن ها رأی نیاورده است؛ در مردم بودنشان شکّی نیست - هرجا باشند، ایستادگی کنند؛ آن ها هم مرتّب کمک کنند و اگر لازم شد پول بدهند، کمک سیاسی کنند، اگر لازم شد حتّی سلاح به  دست آن ها بدهند تا نتیجه ی انتخابات را به هم  بزنند. این کار را در چند کشور انجام دادند و موفّق شدند؛ آمدند اینجا هم انجام بدهند، خب نتوانستند؛ اینجا هم عین همان قضیّه بود. البتّه دوستان ما آن اوقاتی که این قضایا اتّفاق افتاد، به بنده مرتّب توصیه کردند که اسم انقلاب رنگی را نیاورم؛ من هم چون معتقد به مشورتم - بالاخره مشاورین نظر دارند و اهل فکرند - اسم انقلاب رنگی نیاوردم امّا خب انقلاب رنگی بود؛ درواقع کودتای رنگی، یک کودتای رنگی ناموفّق. خب این خیلی مهم است؛ این اتّفاقی که در کشورهای دیگر - در چهار پنج کشور - آمریکایی ها با پول، با امکانات انجام دادند و موفّق شدند؛ در جمهوری اسلامی موفّق نشد با این که پشتیبانی کردند. رئیس جمهور آمریکا اندکی قبل از آن قضایا به بنده نامه نوشته بود - نامه ی دوّم - و کلّی اظهارات موافقانه با بنده ی حقیر و با نظام جمهوری اسلامی کرده بود، بنده هم قصد داشتم جواب بدهم و نمی خواستم جواب ندهم؛ بعد که این قضایا اتّفاق افتاد، سریعاً موضع گیری کرد به نفع همان کسانی که علیه نظام، علیه انقلاب، علیه اسم اسلام در جمهوری اسلامی در خیابانهای تهران ظاهر شدند و تمام کارهایی را که مخالفین کردند، مورد تأیید این ها قرار گرفت؛ البتّه بیشتر از این می خواستند بکنند، نتوانستند. حالا هم یک عدّه از مخالفین رئیس جمهور فعلی آمریکا می گویند شما در سال 88 حمایت کامل نکردید از آن کسانی که علیه جمهوری اسلامی بودند؛ ولی چرا، حمایت کردند؛ منتها خب ملّت ایران به موقع حرکت کرد، به موقع وارد صحنه شد، کار درست را انجام داد.»


کودتای رنگی سال 88 توسط ملت ایران و با حضور بصیرتمندانه آنان به شکست انجامید و عناصر کلیدی آن در داخل بی آبرو شدند و در میان ملت اعتبار خود را از دست دادند. این کودتا تلاشی بود تا ملت ایران وارد یک جنگ داخلی تمام عیار و سپس سلطه خارجی شود و اگر کودتاگران می توانستند درگیری خیابانی ایجاد کنند، مطمئنا در آینده ایران، جایی نداشتند چراکه اربابان آمریکایی پس از ایجاد جنگ داخلی و مداخله نظامی در ایران اجازه حضور به این عناصر فتنه گر نمی دادند و مسلماً دیگرانی را برای مسلط کردن بر ملت ایران از این افراد ارجح می دانستند.


* انتخابات و 5 نکته مهم انتخاباتی

بخش مهم دیگری از سخنان رهبر معظم انقلاب در این دیدار مسأله انتخابات و 5 نکته مهم انتخاباتی بود که در این دیدار بیان شد. در سخنرانی پیشین که در جمع ائمه جمعه سراسر کشور صورت گرفت، ایشان خاطرنشان کردند که سخنان خود در باب انتخابات را شروع کرده اند و در همان دیدار 14 نکته مهم در باب انتخابات را بیان نمودند. در سخنرانی کنونی نیز ایشان به بیان 5 نکته انتخاباتی مهم پرداختند که این نکات به شرح زیر است:


1.     اهمیت و جایگاه مهم انتخابات در ایران اسلامی

«انتخابات درواقع یک نفس تازه دادن به ملّت ایران است؛ ملّت ایران یک نفس تازه ای پیدا می کند، طبیعت انتخابات این است. این که ملّت ایران بیایند تک تک وارد میدان بشوند و رأی بدهند که آقا عقیده ی من این است، فلانی باید مسؤول باشد - حالا چه در ریاست جمهوری، چه در مجلس شورای اسلامی، چه مجلس خبرگان؛ هر کدام از این ها جداگانه در جای خود اهمّیّت فراوانی دارد - هر فردی از آحاد ملّت که این احساس مسؤولیّت را بکند، خودش یکی از آن عناصر حفظ کننده ی انقلاب است. حضور مردم یکی از آن عناصری است که دشمن را ناکام می کند. این که ما تکیه می کنیم، تأکید می کنیم، اصرار می ورزیم بر این که مردم همه شرکت کنند در انتخابات و من بارها این را قبلاً گفته ام - حالا چندبار یادم نیست - که حتّی آن کسانی که نظام را قبول ندارند، برای حفظ کشور، برای اعتبار کشور بیایند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، عیبی ندارد امّا انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی است، مال نظام جمهوری اسلامی است. همه باید بیایند در انتخابات شرکت کنند؛ این موجب می شود که نظام جمهوری اسلامی تقویت بشود، پایداری آن و ماندگاری آن تأمین بشود، کشور در حصار امنیّت کامل باقی بماند - که خب بحمدالله امروز هست - این موجب می شود که ملّت ایران در چشم ملّتهای دیگر آبرو پیدا کند و اعتبارش بالا برود؛ در چشم دشمنانش ابّهت پیدا کند ملّت ایران؛ انتخابات این است. بنابراین اصل انتخابات، حضور مردم در پای صندوقهای رأی و رأی دادن آن ها است. همه باید شرکت کنند؛ شرکت در انتخابات آبروی نظام جمهوری اسلامی است، آبروی اسلام است، آبروی ملّت ایران است، آبروی کشور است. این مسأله ی اوّل است.»


2.     اهمیت انتخاب صحیح

در کنار مسأله مهم انتخابات، باید توجه داشت که خود انتخاب صحیح نیز از اهمیت وافری برخوردار است. این انتخاب صحیح در مورد خبرگان و در مورد مجلس از اهمیت بالایی برخوردار است و اگر انتخاب صحیحی صورت نگیرد، امکان خطا و خطر وجود دارد: «مسأله ی دوّم درست انتخاب کردن است. خب آراء و سلایق ممکن است مختلف باشد، عیبی ندارد امّا همه سعی کنند درست انتخاب کنند... حالا دو انتخابات در پیش داریم: انتخابات مجلس و انتخابات خبرگان. مجلس خیلی مهم است؛ هم از لحاظ قوانین، هم از لحاظ ریل گذاری برای حرکت دولتها - این ریل را مجلس می گذارد تا این قطار حرکت کند و به سمت هدفها برود - هم در مسائل بین المللی. ملاحظه می کنید که بحمدالله مجلس کنونی ما، در مسائل بین المللی، مواضع خیلی خوبی می گیرد؛ این خیلی برای کشور مغتنم است. این کجا و این که یک مجلس شورائی ما تشکیل بدهیم که در مقابل دشمنان بین المللی و جبهه ی متّحد دشمنان، حرف آن ها را بزند کجا؛ این ها خیلی با هم فرق می کند. این کجا که مجلسی داشته باشیم که چه در قضیّه ی هسته ای و چه در قضایای گوناگون دیگر، حرف دشمن را تکرار بکند؛... مجلس خبرگان هم خیلی مهم است. مجلس خبرگان، به ظاهر - اگر به چشم ظاهری نگاه کنیم - هر سالی دو مرتبه می آیند دور هم جمع می شوند، می نشینند بحثهای سیاسی و غیرسیاسی می کنند و بعد هم متفرّق می شوند؛ نباید به این چشم نگاه کرد به مجلس خبرگان. مجلس خبرگان بنا است که رهبر انتخاب کنند؛ این شوخی است؟ آن روزی که رهبر فعلی در دنیا نباشد یا رهبر نباشد، باید این ها رهبر انتخاب بکنند. چه کسی را انتخاب خواهند کرد؟ آیا کسی را انتخاب خواهند کرد که در مقابل هجمه ی دشمن بِایستد، به خدا توکّل کند، شجاعت نشان بدهد، راه امام را ادامه بدهد؟ آیا چنین کسی را انتخاب می کنند یا کسی را انتخاب می کنند که جور دیگری است؟ این خیلی مهم است.»


3.     اعتماد به فهرست های ارائه شده توسط متدینین و انقلابیون

نکته بسیار مهم دیگری که رهبر معظم انقلاب در این دیدار بر آن تأکید کردند، مسأله اعتماد به فهرست های انتخاباتی و آن هم فهرست هایی بود که از سوی متدینین و افراد قابل اعتماد و انقلابی معرفی می شود. رهبر معظم انقلاب در بیانات گذشته خود خاطرنشان ساخته بودند که یکی از وجوه حق الناس بودن انتخابات آن است که در ارائه فهرست های انتخاباتی، حق در نظر گرفته شود و افراد به راه های نادرست برای ارائه فهرست دست نزنند. در این سخنرانی نیز ایشان بر این مطلب تأکید کردند که مردم به فهرست هایی اعتماد کنند که از سوی افراد متدین و انقلابی و مورد اعتماد معرفی شده است: «به نظر بنده این جور می رسد که چون یکایک افراد را ممکن است نشناسیم - خود بنده هم وقتی این فهرستها را می آورند که بیایم رأی بدهم، بعضی از آدمهای این فهرستها را نمی شناسم امّا اعتماد می کنم به آن کسانی که این ها را معرّفی کرده اند و نگاه می کنم ببینم آن کسانی که این فهرست را معرّفی کرده اند چه کسانی هستند؛ اگر دیدم این ها آدمهای متدیّن و مؤمن و انقلابی ای هستند، به حرفشان اعتماد می کنم و به فهرست آن ها رأی می دهم؛ اگر دیدم نه، کسانی که این فهرست را داده اند کسانی هستند که به مسائل انقلاب، به مسائل دین، به مسائل استقلال کشور خیلی اهمّیّتی نمی دهند، دلشان دنبال حرف آمریکا و غیر آمریکا است، به حرفشان اعتماد نمی کنم؛ به نظر من این  راه خوبی است - نگاه کنیم ببینیم این فهرستی که به ما داده می شود برای مجلس شورای اسلامی یا مثلاً برای مجلس خبرگان، این فهرست را چه کسی دارد به ما می دهد. به افرادی اعتماد بکنیم که واقعاً به دین داری این ها و به تقیّد این ها اعتقاد داشته باشیم؛ بدانیم این ها متدیّنند، بدانیم انقلابی اند، بدانیم در خطّند، در راه امامند، امام را واقعاً قبول دارند؛ راهش این است که این ها را بدانیم. اگر چنان چه کسانی این جور عمل بکنند و این تحقیق را بکنند، کار خودشان را انجام داده اند؛ خدای متعال ثواب خواهد داد، ولو این که در یک مورد، اشتباه هم اتّفاق بیفتد.»


4.     اهمیت شاخص های انقلابی گری

مسأله بسیار مهم دیگری که رهبر معظم انقلاب در این دیدار بیان داشتند، توجه به انقلابی بودن افراد بود: «مسأله ی شاخصهای انقلابی گری هم خیلی مهم است؛ یعنی واقعاً بدانیم شاخصها چیست، شاخصهای انقلابی گری را درست پیدا کنیم، در ذهن خودمان مشخّص بکنیم، از کسانی که مطّلع تر از ما هستند بپرسیم. اگر این کارها انجام بگیرد، این ماندگاری انقلاب، بدون تردید، خواهد بود.»


5.     ریزش ها و رویش های انقلاب را با هم ببینیم

محور مهم دیگر این بیانات که آخرین بخشی است که در این مطلب کوتاه مورد توجه قرار می گیرد، مسأله ریزش ها و رویش های انقلاب است که معظم له قبلا نیز بر آن تأکید کرده بودند و در این سخنرانی به علل برخی از این ریزش ها اشاره کردند: «بدیهی است که ما، هم ریزش داریم، هم رویش داریم؛ بارها بنده گفته ام این را. کسانی هستند که یک روز انقلابی بودند، بعد فردا به خاطر یک عارضه ای، یا به حق یا به ناحق، از انقلاب روبرمی گردانند. بعضی ها هستند که یک کار خلاف توقّعشان انجام می گیرد - فرض کنید یک ظلمی در یک جایی بهشان می شود - حق با آن ها است امّا این موجب می شود که از انقلاب روبرگردانند؛ این کار ناحق است. بعضی ها هم به خاطر مسائل شخصی، مسائل خانوادگی و مسائل گوناگون، از انقلاب روبرمی گردانند. این می شود ریزش؛ این ها ریزشهای انقلاب است. همه ی انقلابها ریزش دارند، همه ی نهضتهای اجتماعی ریزش دارند امّا در کنار این ریزشها، رویش هم هست. من اطّلاعاتم کم نیست، من از خیلی جاها مطّلعم؛ بنده وقتی نگاه می کنم، رویشها را بیش از ریزشها می بینم؛ این همه جوان مؤمن، این همه تحصیل کرده ی مؤمن، این همه افراد تحلیلگر مؤمن، این همه افراد کارآمد در مسائل فنّی و در مسائل علمی، همه مؤمن؛ این ها رویشهای انقلاب است.»


دلایل ماندگاری، تداوم و گسترش انقلاب اسلامی ایران

 بدون شک انقلاب مردم ایران که در حقیقت به خاطر پاسداشت و دفاع از حریم دین خدا بوده و مردم در راه آن از همه هستی خویش گذشتند تا این نهال مبارک، در این سرزمین غرس و به همراه خود، دنیا را نیز متحول نماید، در تاریخ بی نظیر بوده و مثالی نمی توان برای آن سراغ گرفت.

هرچند در دنیا انقلاب های مختلفی ازجمله انقلاب فرانسه در سال 1789م، انقلاب روسیه در سال 1917م، انقلاب نیکاراگوئه در سال 1979م و... اتفاق افتاده اند که هر کدام به نوبه خود توانسته اند جامعه خویش را متحول ساخته و بعضاً بر محیطهای پیرامونی خود نیز تأثیرگذار باشند ولی به اذعان کارشناسان روشن بین و بی غرض بر این مدعا مهر تأیید می نهند که انقلاب مردم ایران چه از بعد پدیداری و چه از جنبه های ماندگاری و تأثیرگذاری، انقلابی منحصر به فرد بوده و هر روز بر دامنه تأثیرگذاری خود می افزاید. این تأثیرگذاری به اندازه ای است که پا از مرزهای جغرافیای  کشور ما فراتر نهاده و بر مردمان دیگر کشورها به ویژه بر انسان های آزاده و حق طلب، تأثیرات شگرفی نهاده است به گونه ای که توانسته است آنان را بیدار و زمینه شکل گیری جنبش های مردمی را فراهم آورد. حضرت امام(ره) بر این مهم توجه داده و در وصیت نامه خویش چنین بیان می دارند: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم درانگیزه انقلاب و قیام».


مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم در سالروز قیام 19 دی در این زمینه نکاتی فرمودند که به اندک تلخیصی از نظر می گذرانیم و سپس به بیان برخی عناصر این ماندگاری می پردازیم.

 

الف) ماندگاری در بیان رهبری معظم

معظم له در دیدار مردم قم در سالروز قیام 19 دی در این زمینه نکاتی فرمودند که به  اندک تلخیصی از نظر می گذرانیم:

* ماندگاری، نگاه به آینده نه قصه گذشته

نمی خواهم من تاریخ را عرض بکنم. ما مسائل روز داریم؛ امروز باید ببینیم تکلیف ما برای فردا چیست. خب، انقلاب پیروز شد؛ پیروزی انقلاب برحسب محاسبات متعارف دنیا امر محالی بود. هیچ کس باور نمی کرد که در کشوری مثل ایران با حسّاسیّتی که قدرتهای استکباری روی آن داشتند -اینجا استراحتگاه صهیونیست ها بود، اینجا محلّ حضور مستشاران آمریکایی بود، اینجا جایی بود که بیگانگان در آن احساس آرامش و آسایش می کردند؛ تقریباً ده روز قبل از نوزدهم دی رئیس جمهور آمریکا در تهران در سخنرانی ای گفت که ایران جزیره ی ثبات است؛ این جوری روی این کشور حساب می کردند- در یک چنین جایی، در یک چنین کشوری، با این چنین حکومت سرکوبگر و ظالم که بی محابا با مردم روبه رو می شد و با سایه ی سنگین آمریکا بر این کشور به حسب محاسبات عادی محال بود که یک انقلاب بر مبنای دین، بر مبنای اعتقاد دینی و ایمان مردم، به  دست مردم، با رهبری مرجع تقلید و روحانی شاخص به پیروزی  برسد؛ این محال بود. لذا بود که هیچ دستگاه اطّلاعاتی در دنیا نتوانست حدس بزند که این اتّفاق خواهد افتاد؛ چون اصلاً با محاسبات عادی جور نمی آمد. در یک چنین کشوری، یک انقلاب این جوری رخ بدهد و این انقلاب هم ناکام نشود.


* جبهه وسیع دشمن

ما یک جبهه ی وسیع دشمن در مقابل خودمان داریم. جبهه ی  وسیع دشمن از سردمداران رژیم صهیونیستی تا سردمداران دولت آمریکا، تا دیگر ایادی و عوامل استکبار جهانی، تا عوامل تکفیری، تا داعش؛ یعنی ببینید چه جبهه ی عظیمی است. یک طیف عظیم و نامتجانس؛ این ها همه دشمن نظام جمهوری اسلامی اند؛ پس یک جبهه ای وجود دارد. خیلی کارها هم می توانند بکنند، حملات تبلیغاتی می کنند، تمام این دستگاه های رسانه های دنیا در مشت این ها است. علیه جمهوری اسلامی هرچه دلشان می خواهد می پراکنند. کلیدهای اقتصادی دست این ها است، قدرتهای سیاسی دست این ها است، نظامهای امنیّتی دست این ها است، سرویس های اطّلاعاتی مال این ها است؛ این ها در مقابل نظام جمهوری اسلامی هستند. خب، یک عدّه ای وقتی  چشمشان به این جبهه می افتد، دلشان می ریزد. این به خاطر این است که از آن کلیدواژه ی مهم سنّت الهی غفلت می کنند. خب، همین دشمنی ها و بالاتر از این دشمنی ها با خود انقلاب بود؛ انقلاب پیروز شد. امروز هم همان دشمنی ها است؛ امروز هم شما اگر چنان چه به لوازمش عمل بکنید، شما پیروز خواهید شد؛ بروبرگرد ندارد. فَلَمّا رَأَی  اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِّنا الکَبت؛ این امروز هم صادق است. من و شما وقتی صادقانه وارد میدان بشویم، به لوازمش عمل بکنیم، ایستادگی کنیم، بصیرت به خرج بدهیم، به موقع اقدام بکنیم، درست حرف بزنیم، درست عمل بکنیم، صادقانه وارد میدان بشویم، همان حرفی که امیرالمؤمنین فرموده وجود دارد: اَنزَلَ بِعَدُوِّنا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینا النَّصر؛ پیروزی مال ما است، کبت و سرکوبگری متعلّق به دشمن است. خب، پس تا اینجا مسأله ی انقلاب به عنوان یک نقطه ی اساسی و روشن، یک درس بزرگ برای آینده ی ما می دهد.


* ماندگاری ویژگی انحصاری انقلاب اسلامی

و امّا عرض کردیم این انقلاب در مقایسه ی با حوادث دیگر؛ یک حادثه ی بی نظیر است. بنده حالا بخواهم وارد بشوم و مقایسه کنم با بعضی از انقلابهای بزرگ، طول خواهد کشید؛ یک مقدار هم قبلها یک وقتهایی عرض کردیم امّا با حوادث داخل کشور خودمان؛ مثلاً فرض بفرمایید انقلاب را مقایسه کنید با نهضت ملّی شدن صنعت نفت که یک حادثه ی بزرگی بود در کشور؛ آنجا هم مردم وارد میدان شدند، آنجا هم مردم بودند، که به آن می گویند نهضت ملّی، معروف شده است در زبان سیاسیّون به عنوان نهضت ملّی. درخواست نهضت ملّی چه بود؟ یک درخواست حدّاقلّی بود؛ دنبال استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی و استقلال همه جانبه نبود؛ نفت ما دربست در اختیار انگلیس ها بود، در نهضت ملّی شدن صنعت نفت، درخواست این بود که نفت را از دست انگلیسی ها بگیریم و دست خودمان باشد. خب، این چیز خیلی  زیادی نبود، البتّه مهم بود امّا استقلال کامل نبود. در این نهضت هم مردم به میدان آمدند، حوادثی هم اتّفاق افتاد امّا نهضت دو سه سال بیشتر طول نکشید؛ دو سه سال بیشتر طول نکشید! دشمن توانست این نهضت را سرکوب کند، ادامه پیدا نکند. بعد که نهضت سرکوب شد، وضع نفت بدتر از قبل شد؛ یعنی کنسرسیومی که بعد از قضایای  بیست و هشتم مرداد در کشور به وجود آوردند، خیلی وضعش بدتر بود از آنچه قبلاً وجود داشت؛ یعنی اگر قبلاً دست انگلیس بود، حالا دست انگلیس و آمریکا بود، وضع نفت چهارمیخه در اختیار دشمنان بود؛ تا آخر هم همین جور بود؛ تا قبل از انقلاب هم همین جور بود. خب ببینید، بحث انقلاب اسلامی بحث نفت نبود، بحث استقلال کامل بود؛ استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی؛ با این شعارها آمد به میدان؛ قابل مقایسه ی با نهضت ملّی نیست امّا آن نهضت طاقت نیاورد؛ این نهضت، این انقلاب هم موفّق شد، هم باقی ماند، ماندگار شد.

مقایسه ی با نهضت مشروطیّت؛ انقلاب را مقایسه کنیم با مسأله ی مشروطیّت. خب، مشروطیّت هم خیلی حادثه ی  مهمّی در این کشور بود امّا مطالبه ی نهضت مشروطیّت و انقلاب مشروطیّت چه بود؟ محدودکردن حکومت مطلقه ی مستبدّانه ی پادشاهان؛ پادشاه بماند، همان خُرده فرمایش ها را داشته باشد، منتها آن قدرت مطلقه ای که در اختیار شاه بود محدود بشود؛ مثلاً یک مجلسی تشکیل بشود، این درخواست مشروطیّت بود. خیلی از مردم هم آمدند به میدان -افراد گوناگون آمدند- کشته دادند، شهید دادند امّا دشمن بر آن نهضت مسلّط شد و آن را در مشت گرفت، در اختیار گرفت و در واقع آن را نابود کرد. بعد از نابودکردن نهضت مشروطیّت، دیکتاتوری مضاعف شد! یعنی  پانزده سال بعد از امضای مشروطیّت، رضاخان سر کار آمد؛ رضاخانی که دیکتاتوری اش قابل مقایسه ی با هیچ کدام از دیکتاتورهای قبلی نبود: ظالم، هتّاک، همه جوره دشمن و نوکر اجنبی. دیگران حالا اگر مستبد بودند، این جور تسلیم اجنبی نبودند؛ به دستور اجنبی آمد و به دستور اجنبی هم رفت؛ انگلیس ها همه کاره بودند. یک وقتی  آمد یک  خرده ای سروگوشی بجنبانَد، زدند تو سرش، تمام شد و رفت. مشروطیّت با وجود درخواست حدّاقلّی، قابل دوام نبود، نماند، از بین رفت.


انقلاب اسلامی چه؟ انقلاب اسلامی نگفت حکومت سلاطین را محدود کنیم؛ گفت اصلاً سلطنت یعنی چه؟ معنای  سلطنت چیست؟ یک ملّتی دارند زندگی می کنند، مملکت مال آن ها است، چرا باید یک نفری بیاید مسلّط بر مردم باشد و فرمان او بر زندگی مردم جاری باشد؛ اصلاً انقلاب اصل سلطنت را، اصل حکومت مطلقه را آمد از بین برد. امّا انقلاب ماند؛ ببینید این ماندگاری ها تحلیل دارد که چرا ماند؟ چرا با این که در نهضت ملّی هم مردم حضور داشتند -البتّه نه مثل انقلاب، تا حدود زیادی مردم بودند- با آن درخواست حدّاقلّی، قادر نشد بماند امّا انقلاب اسلامی با آن درخواست حدّاکثریِ استقلال ماند؟ چرا نهضت مشروطیّت با آن درخواست حدّاقلّیِ محدود شدنِ قدرت مطلقه نتوانست و طاقت نیاورد بماند امّا انقلاب اسلامی با این درخواست حدّاکثری و مطالبه ی حدّاکثری که ریشه کنی سلطنت و رژیم پادشاهی در کشور بود آمد، موفّق شد و ماند؟


* ضرورت تحلیل عناصر ماندگاری

این ها تحلیل لازم دارد. تحلیل را شما جوانها بروید بکنید، برای من روشن است؛ جوانها بروند تحلیل کنند، بنشینند، فکر کنند و ببینند که اینجا چه چیزی نقش آفرینی کرد؟ کدام عنصر تأثیر گذاشت که آن نهضتها نتواند باقی بماند و نتواند به نتایج نهایی خودش برسد امّا این انقلاب توانست قدرتمندانه بایستد؟ علّت چه بود؟ این ها را بنشینند جوانهای ما تحلیل کنند. اگر ما بتوانیم تحلیل درستی از این حوادث پیدا کنیم، آن وقت دیگر این بذر ترس و رعب و ناامیدی که بعضی در دل مردم می پاشند به کلّی خواهد پوسید و از بین خواهد رفت؛ اگر بتوانیم درست بفهمیم، راه آینده ی این کشور کاملاً روشن خواهد شد. باقی ماندن، ماندگاری، طاقت آوردن برای یک حادثه ی اجتماعی، خیلی  عنصر مهمّی است.


* همت دشمن، سلب ماندگاری

همه ی همّت آنان این است که این ماندگاری را یک جوری به هم بزنند؛ همه ی همّت من و شما باید این باشد که این ماندگاری را افزایش بدهیم. از اوّل انقلاب دائم در فکر این بودند که این را از بین ببرند: جنگ تحمیلی به خاطر همین بود؛ جنگهای قومیّتها در اطراف کشور به خاطر همین بود؛ محاصره ی اقتصادی به خاطر همین بود؛ تحریمهای  شدیدی که در این سالهای اخیر برقرار کردند برای همین است؛ تشکیل گروه های تکفیری در شرق و در غرب کشور ما همه برای همین است که این انقلاب را از بین ببرند، این ماندگاری را که برای این ها بسیار بهت آور و سخت و دردآور است، از بین ببرند؛ همه ی همّتشان این است.


هر روز هم یک ابتکاری درست می کنند؛ این کارهایی که در سال 88 کردند، از ابتکارات جدید بود که ابتکار آمریکایی ها بود.


* نمادها و نشانه هایی از ماندگاری

غرض این است که این ماندگاری مسأله ی مهمّی است؛ این ماندگاری را بایستی به عنوان یک هدف در نظر داشت و در این فکر بود که چگونه تأمین خواهد شد. نگاه کنید ببینید عناصر ماندگاری انقلاب چیست، آن عناصر را باید تک تکِ ما تأمین کنیم، همه ی ما باید تأمین کنیم. البتّه این را عرض کردم که تحلیل آن به عهده ی شما جوانها است. این دوره ی  بعد از قضایای مذاکرات هسته ای را خود آمریکایی ها اسم گذاری کرده اند: «دوره ی سخت گیری بر ایران»، سخت گیری باید بکنیم؛ خیلی خب، حالا سخت گیری که بیشتر از سخت گیری های گذشته نیست. جوانان ایران، ملّت ایران، مسؤولان کشور بایستی آگاهانه، هشیارانه، امیدوارانه، با شهامت، با توکّل به خدای متعال، با تکیه ی  بر نقاط قوّت فراوانی که دارد، در مقابل دشمنی دشمنان بایستند؛ این خیلی مهم است. هر لحظه ای وظیفه ای  هست، آن وظیفه را باید شناخت و بایستی انجام داد.


ب) مروری بر برخی از عوامل ماندگاری

انقلاب ما که در واقع به دو اردوگاه شرق و غرب پشت کرده و به تعبیر امام راحل(ره) دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرده و تصمیم بر اداره خود با تکیه بر توانمندی های درونی و ذاتی اش گرفته بود، در راه تداوم و استمرار خود با چالش های مختلفی از قبیل جنجال های برخی افراد قدرت طلب، درگیری های قومیتی، هشت سال جنگ تحمیلی و... رو به رو شد که هر کدام برای فروپاشی یک نظام، کفایت می نمود ولی این مردم مؤمن ایران بودند که با تمام توان و تلاش خود توانستند از این مشکلات به سلامت عبور و تاکنون این انقلاب و نظام را استوار نگه دارند. امروز نیز ما به عنوان وارثان این انقلاب می باید همواره در تلاش برای حفظ و حراست از آن بوده و نباید اجازه دهیم که نامحرمان به اسلام و انقلاب و به این امانت امام و شهدا آسیبی برسانند.


* دلایل ماندگاری و گسترش انقلاب

بی تردید هر آنچه که در دنیا ماندگار و به تعبیری پایا شده و تأثیرگذار بوده اند علل و دلایل خاصی داشته که می تواند آن را نسبت به دیگر حوادث و وقایع ممتاز نماید، مثل واقعه عاشورا که تا ابد در تاریخ مانا گشته و هر روز در دنیا نقش آفرینی می کند.


دلایل و رموز ماندگاری انقلاب ما که به تعبیر امام(ره) پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است، فراوان می باشد که ما در این مجال کوتاه به برخی از این دلایل از نظرگاه امام(ره) بسنده می کنیم:


امام(ره) در بیان دلایل ماندگاری انقلاب اسلامی، چنین بیان می دارند: «بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی  همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می داند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان  انگیزه و مقصد»؛ از این بیان چنین برمی آید که ماندگاری انقلاب اسلامی ما ارکان و به تعبیری دلایل بسیاری دارد که دو دلیل اصلی آن را امام(ره) برشمرده اند لذا ما در این جا از منظر امام(ره) به برخی دیگر از این دلایل نیز اشاره و به تبیین آن ها خواهیم پرداخت.


انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی

نیت و انگیزه الهی است که هر امری را مفید و مؤثر می نماید همان طور که فقدان آن نیز نتیجه ای عکس به همراه دارد. مثلا اگر امر مباحی را انسان به نیت خدایی انجام دهد، عبادت شده ولی اگر امری عبادی را به نیت غیرخدایی انجام گیرد، کاری ضد ارزش بوده و موجب بطلان آن خواهد گردید. کسانی که برای نجات دین خدا قیام کرده و سرانجام در این مملکت به نام اسلام انقلاب را به پیروزی رساندند، تنها هدف و نیت آنان همان کار و تلاش در راه خدا و تشکیل حکومت اسلامی بوده است لذا این مهم در به دست آوری پیروزی، بسیار مؤثر و در گسترش و ماندگاری آن بی نظیر است.


مقصد بودن اسلام

بر اساس بیان امام(ره) در وصیت نامه خویش که فرمودند رمز ماندگاری انقلاب همان رمز پیروزی آن است، باید گفت امام(ره) در رمز ماندگاری انقلاب چنین می فرمایند: «بر هیچ یک از آنان که از انقلاب اسلامی ایران اطلاع دارند پوشیده نیست که  انگیزه این انقلاب و رمز پیروزی آن اسلام بوده» است.


مردم مسلمان ما در دورانی که توطئه های بسیاری در جهت حذف دین از جامعه وجود داشت و از سوی دربار اعمال می گشت، با الگوی گیری از قیام حسینی(ع) برای دفاع از دین و گسترش اسلام قیام نمودند لذا باعث گردید که تمام مردم، این انقلاب را که شاکله آن را اسلام تشکیل می داد، از خود دانسته و در ایجاد، تداوم و گسترش آن از هیچ تلاشی  فروگذار نکنند. در واقع باید گفت این اسلام است که محور تمام امور بوده و مردم را در همه عرصه ها با یکدیگر بسیج کرده است.


معنویت

بی تردید یکی از علل مهم ماندگاری انقلاب ما معنویت می باشد، یعنی مردم ما برای خدا قیام کردند. در این مسیر از همه چیز شان گذشتند. انقلاب ما رنگ و بوی خدای به خود گرفت. این یکی از امتیازهای مهم انقلاب ما از سایر انقلاب ها بوده و موجب ماندگاری آن شده است. امام راحل بارها اعلام کرد، آنچه موجب پیروزی انقلاب ما شده، معنویت است و بقای آن نیز مبتنی بر حفظ آن می باشد: «انقلاب ما متکی به معنویات و خداست و آن هایی که با ما موافقند، کسانی هستند که با خط توحیدی موافقند. ما باید خط معنویتی را که برای آن انقلاب کردیم، فراموش نکنیم؛ همان خط معنویتی... تبلیغ نمودیم، باز مردم دنیا متوجه انقلاب مان شدند و این خط معنویت است که زورگویان با آن مخالفند.»


تأثیرپذیری انقلاب اسلامی از نهضت حسینی

وقوع انقلاب اسلامی، شعارها، سخنرانی ها و بیانیه های انقلابیان و رهبران نهضت، بیانگر این واقعیت است که «فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسین(ع)»، نقش به سزایی در پیدایش و ماندگاری انقلاب اسلامی ایفا نموده است. امام راحل(ره) در این زمینه می فرماید: «اگر قیام حضرت سیدالشهدا(ع) نبود، امروز هم ما نمی توانستیم پیروز بشویم. تمام این وحدت کلمه ای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزاداری، مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد».


ولایت فقیه

ولایت فقیه که به اعتقاد امام(ره)، استمرار خط انبیا(ع) بوده و دارای ولایتی الهی می باشد، یکی از تحفه هایی است که انقلاب اسلامی به معنای حقیقی کلمه به ملت بزرگ ایران هدیه کرده است. بی شک نقشی که ولایت فقیه در انقلاب برعهده داشته است با هیچ کدام از دیگر عناصر مؤثر در آن قابل قیاس نمی باشد. تحقیقاً باید اذعان نمود که ولایت فقیه از بزرگترین دلایل ماندگاری و تأثیرگذاری انقلاب در فراسوی مرزهای ما می باشدکه امام در این ارتباط می فرمایند: «اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد».


شهادت طلبی و فداکاری

یکی از عوامل جاودانگی انقلاب ایران را باید در فرهنگ شهادت طلبی و فداکاری جستجو نمود. فرهنگ شهادت، فرهنگ ماندگار و جاویدانه است. چیزهایی که با آن گره بخورد، نیز ماندگار می باشد. انقلاب ایران با خط سرخ شهادت گره خورده و مردم ما در راه خدا، عزت مندی و استقلال، شهیدان زیادی را تقدیم نموده اند. امام راحل نیز بارها از شهدا یاد کرد و فرهنگ شهادت طلبی و شهیدان را عامل ماندگاری انقلاب دانسته است: «در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسأله را مطرح نمایند که ثمره خون ها و شهادت ها و ایثارها چه شد. این ها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بی خبرند و نمی دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است، حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه ای وارد نمی سازد. ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدان مان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا می داند که راه و رسم شهادت کورشدنی نیست؛ و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود و همین  تربت پاک شهیدان است که تا قیامت باقی  خواهد ماند.»


پشتوانه مردم و وحدت اسلامی

یکی از علل ماندگاری انقلاب ایران را می توان در پشتوانه مردمی و همگرایی جستجو نمود. انقلاب ایران در مسیر پر فراز و نشیب خود بارها از سوی دشمن دچار مشکل شد، اما مردم بودند که از انقلاب حمایت کردند. تا زمانی که وحدت و پشتوانه مردمی باشد، انقلاب استمرار می یابد، از این رو است که امام همگان را به اتحاد ملی سفارش نمود: «مشکلات ما زیاد است؛ مشکلات دولت اسلامی زیاد است. نباید توقع داشته باشید که بر این مشکلات به این زودی بتوانیم غلبه کنیم. باید همه ملت کمک کند به دولت اسلامی؛ باید همه هم رأی و هم صدا باشند با دولت اسلامی؛ دولت اسلامی را همراهی کنند، باید همه هم صدا و هم رأی باشیم و همبستگی داشته باشیم. بدانیم که رمز پیروزی ما، همین وحدت کلمه و اتکال به خدای متعال بود. کسانی که در بین مردم افتاده اند و تفرقه ایجاد می کنند و کارشکنی می کنند در کار دولت؛ تفرقه ایجاد می کنند؛ این ها بدانند که این خدمت به استعمار است؛ دانسته یا ندانسته. اگر خدای نخواسته دانسته باشد، خیانت است و اگر ندانسته باشد، بدانند و این جهالت را رفع کنند از خودشان. هر روز یک صدایی درنیاورند؛ مردم را متفرق نکنند؛ جناح ها را از هم جدا نکنند. باید همه ما با هم باشیم؛ همه ما هم صدا باشیم؛ همه ما یک مقصد داشته باشیم.»

منبع : خبرگزاری تسنیم

دانستنیهایی درمورد انقلاب اسلامی

دانستنیهایی درمورد انقلاب اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بزرگ‏ترین تحول جهانی قرن بیستم به وقوع پیوست. بنیان گذار این انقلاب با قیام خود، غرور ملت‏های مستضعفی را که سالیانی مدید مورد ظلم قرار گرفته بودند، به آنان باز گرداند....

نویسنده:سید امیرحسین کامرانی راد

 بررسی تحلیلی تاریخ دو قرن اخیر ایران ، بخصوص سالهای پس از 1300 از جهات بسیاری حائز اهمیت است . چگونگی نفوذ ،‌ حضور و سلطه استعمار و جابه‌جایی دو امپراتوری استعماری و چگونگی برخورد جریانهای فکری مختلف با مسائل سیاسی و فرهنگی و همچنین نقش مردم از زمانهای مختلف و تاثیر حضور آنان در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ، برای سیاستگزاران و مدیران کشور بشدت مورد نیاز می‌باشد.علل و عوامل شکل‌گیری و چگونگی روند انقلاب اسلامی از دهه 40 تا کنون همچنان مورد بحث و بررسی و اختلاف نظر می‌باشد. هر یک از گروهها و جریانهای سیاسی و اعتقادی به گونه‌ای موضوع را تجزیه وتحلیل و نتیجه گیری کرده‌اند.
اگر چه بسیاری سعی کرده‌اند این انقلاب را در ردیف سایر انقلابها و تحولات معمول دنیا بدانند اما در عمل نظرات آنان با واقعیتها فاصله زیادی دارد. زیرا نیروی این انقلاب مردمی و اسلامی بدون هیچ‌گونه مرزبندی طبقاتی و گروهی بوده و ایدئولوژی ان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله می‌باشد که سازش با نظامهای رایج دنیا ندارد و رهبری آن توسط یکی از مردان کم نظیر تاریخ حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) با ویژگیهای خاص خود بود. به همین دلیل جریانات و تحولات قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مخالف غالب تحلیها و پیش بینی‌های سیاستمداران وتحلیگران سیاسی بود.واقعیت این است که دنیا با چنین انقلابی آشنایی نداشت و لذا در برخورد با آن نیز شیوه‌ها و روشهای معمول را به کار می‌گرفت که کارآیی و تاثیر چندانی در سیر جریان دیده نشد. اگر نظرهای مختلفی که در مورد علل تکوین وداوم انقلاب مطرح شده تدوین شود طبعاً صاحبنظران داخلی تائید می‌کنند، این است که عوامل اساسی انقلاب عبارتند از :
1. رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی که با شیوه‌ای استثنایی و فوق‌العاده‌ رهبری و فرماندهی را به عهده گرفتند و تا پیروزی نهایی هدایت جریانات را به نحو احسن انجام دادند. ویژگیهای شخصی و رهبری امام خود موضوع بحثی جدید در جامعه شناسی سیاسی می‌باشد.
2. حضور یکپارچه و متحد مردم در تمامی صحنه‌ها قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، آن چنان توان و قوتی ایجاد نمود که هیچ‌گونه امکانی برای مقابله با آن در اختیار رژیم شاه و اربابانش نبود.
3. اعتقاد به اسلام و موازین و ارزشهای آن و همچنین عشق به خاندان پیامبر و اسوه بودن آنان برای مردم و الهام از زندگی و شهادت آنان در راه خدا خصوصاً درس گرفتن از عاشورا، آن چنان تحولی به وجود آورد که نه تنها برای خارجیان بلکه برای سران و کارگزاران سیاسی ـ امنیتی رژیم شاه هم بخوبی شناخته شده نبود.
به همین دلیل در کلیه تجزیه و تحلیهای سیاسی و اقتصادی و امنیتی اعتقادات مردم و نقش ونفوذ علما مورد توجه نبود واتفاقاً‌ مهمترین انگیزه انقلاب هم بی‌اعتنایی و تضعیف اسلام در امور مختلف کشور توسط رژیم شاه بود.بعضی تلاش کرده‌اند تا مدرنیسم و صنعتی شدن، توسعه ارتباطات و مبادلات با غرب را علت اصلی بروز انقلاب اسلامی تحلیل و تبلیغ نمایند اما واقعیت این است که مقابله با مظاهر فاسد فرهنگ غرب و تهاجم همه جانبه سلطه استعماری برای از بین بردن هویت اعتقادی و فرهنگی یکی از عوامل اصلی انقلاب مردم مسلمان بود. زیرا اسلام با روابط مناسب و سازنده و مبادلات منطقی مخالف نیست بلکه تایید کننده و مشوق است.به طور خلاصه می‌توان گفت 22 بهمن 1357 نه تنها سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ تحولات ایران بود، بلکه تغییرات زیادی را در سطح منطقه و در سطح بین‌المللی به دنبال داشته است .

مفهوم انقلاب 

مطالعه نظام‏مند مفهوم جدید انقلاب، از قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در فرهنگ‏های سیاسی و علوم سیاسی، انقلاب را چنین تعریف می‏کنند: «سرنگونی یک نظام اجتماعی کهنه و فرسوده و جای‏گزین کردن آن با نظام اجتماعی نو و مترقی» یا «سرنگونی حکومت طبقه یا طبقات رو به زوال و جای‏گزین کردن آن با نظام اجتماعی جدید». در برخی موارد هم برای تعریف عام انقلاب که هر نوع تحول اساسی را در بربگیرد، آن را چنین تعریف می‏کنند: «هر نوع تحول کلی و اساسی».

انقلاب از دیدگاه اسلام

دیدگاه اسلام در مورد انقلاب، با تفسیر و تحلیل غربی و مارکسیستی آن کاملاً تفاوت دارد. در تحلیل اسلامی، مهم‏ترین عامل انقلاب، آرمان‏خواهی و عقیده به مکتبی است که نخست گروه پیشرو و مجاهدان را وارد میدان مبارزه انقلابی می‏کند و سپس با بسیج توده‏های گسترده مردم، انقلاب را به درون جامعه کشانده، از طریق توده‏های مردم به پیروزی می‏رساند. از دیدگاه اسلام، انقلابْ نوعی جهاد داخلی است که در آن گروهی برای خدا می‏جنگند و گروه دیگر مانع راه خدایند.

انقلاب اسلامی

در انقلاب اسلامی، عناصر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر کدام به گونه‏ای تأثیر گذارند. نیز در کنار این عناصر، بر خشم قهرآمیز مردم تکیه می‏شود. البته می‏توان ویژگی‏های اصلی انقلاب اسلامی را در تعریف زیر مطالعه کرد: «انقلاب اسلامی، دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن، منطبق بر جهان‏بینی و موازین و ارزش‏های اسلامی و نظام امامت و بر اساس آگاهی و ایمان مردم، و نیز حرکت پیشگام صالحان و قیام قهرآمیز توده‏های مردم است».

فرایند انقلاب اسلامی

مقام معظم رهبری در پیام خود به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1377 چنین می‏فرماید: «امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، و با اعتماد به ایمان دینی مردم، و با شجاعت و اخلاص و توکل کم‏نظیر خود، راه مبارزه را در میان سختی‏ها و مصائب طاقت‏فرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیت‏های تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدم‏ها به ندای این مرد الهی و روحانی گوش فرا داده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزه نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاری‏ها و جان‏فشانی‏های فراموش‏ناشدنی کردند. امام بزرگوار ما در این مدت، در عین هدایت مردم و گستردن دامنه آگاهی همگانی و کشاندن توده میلیونی به مبارزه، اندیشه حکومت اسلامی را نضج و قوام بخشید و در مقابل دو مکتب رایج سیاسی عالم... راه اسلامی را مطرح کرد که در آن بر دو عنصر دین و انسان به طور اساسی تکیه شده و ایمان دینی و اراده مردمی بزرگ‏ترین شاخصه آن است».

ماهیت انقلاب اسلامی

بزرگ‏ترین تحول قرن بیستم

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بزرگ‏ترین تحول جهانی قرن بیستم به وقوع پیوست. بنیان گذار این انقلاب با قیام خود، غرور ملت‏های مستضعفی را که سالیانی مدید مورد ظلم قرار گرفته بودند، به آنان باز گرداند. او نه تنها سرنوشت کشورش را تغییر داد، بلکه میلیون‏ها انسان گم‏گشته در برهوت جاهلیت عصر مدرن را به بازگشتی دوباره به معنویت و یکتاپرستی فراخواند.
پیروزی انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، ناظران را با پدیده‏ای تازه در صحنه سیاسی جهان روبه‏رو ساخت. این پدیده بنا به ماهیت، اهداف و سرنوشت خود، در هیچ‏یک از معیارهای سیاسی جهان نمی‏گنجد.

انقلاب آزادی‏بخش

از آنجا که انقلاب‏های آزادی‏بخش ملی، بر ضد سلطه امپریالیستی شکل می‏گیرد و رژیم شاه در ایران نیز در طول انقلاب به عنوان رژیم دست نشانده امپریالیسم آمریکا بود، برخی آن را به عنوان حرکتی ضدامپریالیستی و در گروه انقلاب‏های آزادی‏بخش ملی قرار می‏دهند. اما با وجود جنبه ضدامپریالیستی انقلاب و نیز وابستگی رژیم پهلوی از کودتای 28 مرداد 1332 به حمایت‏ها و کمک‏های مستقیم آمریکا، از آنجا که اصطلاح «انقلاب آزادی‏بخش» به جنبش‏هایی گفته می‏شود که بر ضد سلطه مستقیم خارجی شکل می‏گیرد، کاربرد آن در مورد انقلاب ایران چندان راهگشا نیست.

انقلاب اجتماعی

اصطلاح انقلاب اجتماعی، درباره انقلاب‏هایی به کار می‏رود که بر اثر آنها تحولات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی چشم‏گیری شکل می‏گیرد. برخی چون اِسکاچْپول که تحولات اجتماعیِ ناشی از انقلاب‏ها را به شکل وسیع‏تر تعریف می‏کنند، بر آن‏اند که انقلاب ایران، انقلابی اجتماعی است؛ زیرا با دگرگونی‏های ساختاری و ارزشیِ وسیعی همراه بوده است.

انقلاب اسلامی و همگانی

از آنجا که انقلاب ایران به روشنی بر جنبش سراسری و چند طبقه‏ای متکی بود، بسیاری از تحلیلگرانِ انقلاب، آن را انقلابی مردمی یا مردمگرا می‏دانند. تردیدی نیست که انقلاب ایران از نظر نوع ائتلاف قشرهای مختلف اجتماعی در آن، پدیده‏ای کم‏نظیر به شمار می‏آید و به همین دلیل «انقلاب مردمی» قلمداد کردنِ آن جایز به نظر می‏رسد. البته انقلاب ایران بیشتر از هر عنوانی با نام «انقلاب اسلامی» مطرح شده است. به نظر می‏رسد که با توجه به گفتمان حاکم بر انقلاب ایران، رهبری انقلاب و همچنین شکل دولت و روابط اجتماعی بعد از آن، جا دارد که انقلاب ایران به عنوان انقلاب اسلامی مطرح شود.

زمینه‏های تأثیرپذیری جنبش‏های اسلامی از انقلاب اسلامی ایران

انقلاب اثرگذار

انقلاب اسلامی ایران بر جنبش‏های سیاسی ـ اسلامیِ معاصر تأثیر گذاشت؛ زیرا موارد مشترک فراوانی بین انقلاب اسلامی ایران و این جنبش دیده می‏شود که این تأثیر را فراهم آورد. این زمینه‏ها که از آنها به عنوان عامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی نیز می‏توان یاد کرد، عبارت است از عقیده مشترک، دشمن مشترک، هدف مشترک، وحدت‏طلبی و مردم‏گرایی.

عقیده مشترک

انقلاب اسلامی ایران، همانند هر جنبش اسلامی دیگر، به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم معتقد است، کعبه را قبله آرزوهای معنوی خود می‏داند، قرآن را کلام خداوند و منجی بشر گمراه می‏پندارد، و به دنیای پس از مرگ و صلح و برادری و برابری ایمان دارد؛ همان گونه که امام خمینی رحمه‏الله فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحیدِ کلمه کنید».

دشمن مشترک

انقلاب اسلامی و جنبش‏های اسلامی، دشمن مشترکی دارند. این دشمن مشترک که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل است، همانند کفار قریش، مغولان وحشی، استعمارگران اروپایی و صرب‏های نژاد پرست و...، کیان اسلام را تهدید می‏کند. در مقابل، انقلاب اسلامی با طرح شعار «نه شرقی نه غربی» عَلَم مبارزه بر ضد دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است.

هدف مشترک

هدف انقلاب اسلامی ایران و جنبش‏های اسلامی معاصر، برچیده شدن فساد، اجرای قوانین اسلام، استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان، و به اهتزاز درآوردن پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان با تکیه بر قدرت الهی و توده‏های مردم است. البته برخی از جنبش‏های سیاسی معاصر، فقط عمل به احکام اسلام را در کشورهای خود می‏خواهند و برخی نیز خواستار تشکیل حکومتی مستقل، بدون تأکید بر شکل اسلامی حکومت هستند.
بنابراین می‏توان گفت که جنبش‏های اسلامی معاصر، حیات خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند؛ زیرا انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنان را از عزلت و حقارت نجات داد و اسلام را به عنوان تنها راه‏حل برای زندگی سیاسی مسلمانان مطرح ساخت.

وحدت‏طلبی و مردم‏گرایی

تکیه و تأکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب‏های اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه گرایش جنبش‏های اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است؛ زیرا انقلاب اسلامی با الگو قرار دادن اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، و غربی و شرقی قائل نیست و بر جنبه‏های اختلاف برانگیز در بین مسلمانان پافشاری نمی‏کند؛ بلکه با برگزاری هفته وحدت، برپایی روز قدس، صدور فتوای امام خمینی رحمه‏الله علیه سلمان رشدی و...، در راه اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، انواع گروه‏های غیرشیعی و حتی جنبش‏های آزادی‏بخش غیراسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار داده‏اند. مردمگرایی انقلاب اسلامی نیز، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت‏های مسلمان بوده است.

تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جنبش‏های سیاسی اسلامی

انقلاب اسلامی ایران بر حرکت‏های اسلامی معاصر، تأثیر فراوانی گذاشته است که از آن جمله می‏توان به بازتاب سیاسی و فرهنگی آن اشاره کرد.

الف) بازتاب سیاسی

یکی از مهم‏ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام در جهان است. به بیان دیگر، عمر دوره‏ای که اعتماد به نفس در میان مسلمانان از بین رفته و خواهان هضم شدن در هویت جهانی بودند، به پایان رسید و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود، احیا و بارور کرد.
این تجدید حیات اسلام، آثار مختلفی را برای جنبش‏های اسلامی به ارمغان آورد. یکی از این آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترین و کامل‏ترین شیوه مبارزه است. چنین رویکردی، به معنای کنار گذاشتن اندیشه‏های غیرمذهبی است که همگی در نجات ملت‏های اسلامی از چنگال استبداد داخلی و خارجی ناتوان ظاهر شدند.

ب) بازتاب فرهنگی

انقلاب اسلامی ایران، ارزش‏های فرهنگی جدیدی را در مبارزه سیاسی جنبش‏های اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزش‏ها، گرایش به جهاد است. جنبش‏های اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار را به عنوان اصول اساسی پذیرفته‏اند.
مردمی بودن که یکی از ویژگی‏های انقلاب اسلامی ایران است، در جنبش‏های سیاسی اسلامی راه یافته است. این جنبش‏ها دریافته‏اند که اسلام، توانایی بسیج توده‏های مردم را دارد.
تقلید شعارهای انقلاب اسلامی ایران از سوی جنبشگران مسلمان، شکل دیگر تأثیر انقلاب اسلامی ایران است. برای مثال شعار مردم مصر «لا شرقیه و لا غربیه»، مردم کشمیر «الله اکبر» و «خمینی رهبر»، شعار مردم فلسطین «لا اله الا اللّه‏»، «اللّه‏ اکبر» و «پیروزی از آنِ اسلام است» می‏باشد.
از دیگر مظاهر انقلاب اسلامی ایران که در پیروان جنبش‏های سیاسی اسلامی معاصر دیده می‏شود، حجاب است. با پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به حجاب در نقاط مختلف جهان افزایش یافت.
تظاهرات به سبک ایران نیز یکی دیگر از آثار فرهنگی انقلاب اسلامی ایران بر حرکت‏های اسلامی و سیاسی معاصر به شمار می‏آید.

جهان‏شمولی

پدیده‏های سیاسی و اجتماعی بزرگ هر جامعه، همچون انقلاب‏های مطرح در تاریخ بشر، بر تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی در خارج از مرزهای خود اثر می‏گذارند. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده بیرون نبوده است؛ به ویژه آنکه با رویکرد عقیدتی خود، از توانمندی تأثیرگذاری به گستره جغرافیایی جهان اسلام برخوردار بود. ویژگی اصلی انقلاب اسلامی، تبلیغ اسلام و اصول اساسی آن است. جهانی بودن انقلاب در گسترش فرهنگ اسلامی و افزایش اقتدار اسلامی جلوه‏گر می‏شود. گسترش انقلاب اسلامی نه تنها حرکتی انقلابی، بلکه وظیفه‏ای دینی به شمار می‏آمد. به همین دلیل در اصل 154 قانون اساسی آمده است: «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان‏ها در کل جامعه بشری را آرمان خود می‏داند و استقلال، آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‏شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت‏های دیگر، از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان حمایت می‏کند».

بازتاب انقلاب نور در جهان

آسیای مرکزی

استاد جمعه علی خان (معاون وقت وزیر فرهنگ قرقیزستان) می‏گوید: «شناخت اولیه ما از انقلاب، بسیار ناچیز بود... ما همین اندازه می‏دانستیم که امام خمینی رحمه‏الله ، شخصیتی سازش‏ناپذیر است که سال‏ها در تبعید زندگی کرده و به چیزی جز پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس حکومت اسلامی رضایت نمی‏دهد».
مقامات کشورهای تازه استقلال یافته، اعتراف کرده‏اند که با پیام امام خمینی رحمه‏الله به گورباچف، به عمق شخصیت ایشان پی برده و دانسته‏اند امام خمینی رحمه‏الله شخصیتی سیاسی در ردیف دیگر رهبران کشورها نیست. آنها پیام امام را مهم‏ترین و رساترین صدای انقلاب ایران در میان ملت‏های خود می‏دانند.

جنوب شرقی آسیا

احیای اسلام و تأثیر انقلاب در آسیای جنوب شرقی، به شیوه‏های گوناگونی به ویژه در مالزی و اندونزی تجلّی یافته است. از نشانه‏های آشکار این امر، حجاب بسیاری از زنان، توجه هر چه بیشتر مردم به نماز، روزه و دیگر عبادات، برنامه‏های مذهبیِ بیشتر در تلویزیون، استناد به اسلام در سخنرانی‏های سیاست‏مداران و مشارکت بیشتر در سازمان‏های اسلامی بین‏المللی است. نظر عمومی بر این است که انقلاب ایران، تأثیر مهمی بر عناصر آشنا به مذهب در این کشورها داشته است و مسلمانان بیش از پیش هویت خود را شناخته‏اند.

لبنان و فلسطین

حرکت‏های اسلامی در لبنان کاملاً با انقلاب اسلامی ایران در ارتباط هستند. یکی از اساتید دانشگاه لبنان می‏گوید: «در دنیای امروز، هر انسانی باید کسی را بیابد که از طرف او حمایت شود. در این ایام، ترکیه با گرایش به غرب، اسلام را رها کرد و کسی نبود که مسلمانان را حمایت کند. آمریکا و فرانسه و غرب نیز مسیحیان را حمایت می‏کنند. در این برهه می‏بایست کسی اسلام و مسلمین را حمایت می‏کرد. انقلاب اسلامی پیروز شد و مسلمانان لبنان و تمام مظلومان جهان را مورد حمایت خود قرار داد».

غرب و آمریک

تحلیلگران و صاحب‏نظران معتقدند که با آغاز عصر امام خمینی رحمه‏الله ، دین و دین‏داری در همه جهان گسترش یافته و زنده شده است. از این رو، کلیساها جان تازه‏ای گرفتند و حتی مذهبی بودن در اروپا با ارزش تلقی شد. خلاصه اینکه عصر امام خمینی رحمه‏الله ، عصر احیای دین و معنویت در جهان معاصر به شمار می‏آید.
یکی از اندیشمندان اسلامی در این‏باره گفته است: «مهم‏ترین دستاورد حرکت امام خمینی، احیای دین و دین‏گرایی در جهان معاصر بود؛ به گونه‏ای که به برکت این حرکت، نه تنها پیروان دین اسلام، بلکه پیروان دیگر ادیان، از جمله مسیحیت نیز حیاتی دوباره یافته و در نتیجه دین و دین‏گرایی در سایر ملل نیز افزایش یافت».

ویژگی‏های انقلاب اسلامی

گرایش دینی 

یکی از ویژگی‏های انقلاب مردم ایران، خدا محوری آن است. در اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی می‏خوانیم: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است».
در وصیت‏نامه پیر عرفان و بنیان گذار انقلاب اسلامی، در این‏باره چنین آمده است: «ما می‏دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهان‏خواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی خصوصا در این صد سال اخیر... یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد فریاد اللّه‏ اکبر و فداکاری‏های حیرت‏آور و معجزه‏آسا، تمام قدرت‏های داخل و خارج را کنار [زند].... تردیدی نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است».

مردمی بودن انقلاب

مردمی بودن در انقلاب‏های دیگر هم کم و بیش دیده می‏شود، ولی در انقلاب اسلامی ایران بسیار برجسته‏تر است. در این انقلاب، بیشتر مردم به صحنه آمدند و خواستار سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برقراری نظام اسلامی شدند. نظامی، کارگر، کارمند، کشاورز، روحانی، دانشجو و معلم، همه و همه در این انقلاب سهیم بودند. این وجه از مردمی بودن انقلاب شاخص است. در بیشتر انقلاب‏های دیگر، عنصر اصلی مبارزه، نیروهای متشکل حزبی و شبه‏نظامی بودند که از راه جنگ مسلحانه کار را تمام کردند و نقش مردم بیشتر حمایت و پشتیبانی از آنها بود، ولی در انقلاب ما، همه مردم نقش داشتند و در سراسر کشور با یک شدت و قدرت با رژیم پهلوی به مبارزه برخاستند.

رهبری و مرجعیت

از ویژگی‏های مهم انقلاب اسلامی ایران که از ویژگی الهی بودن انقلاب سرچشمه می‏گیرد، نقش دین، عالمان دینی و رهبری و هدایت انقلاب است. همه انقلاب‏های دیگر به نوعی در مقابل دین و مذهب بودند، ولی این انقلاب با رهبری و هدایت عالمان دینی آغاز شد و به سرانجام رسید. در رأس این بزرگان، شخص امام خمینی رحمه‏الله قرار داشت که بالاترین جایگاه دینی، یعنی مرجعیت را دارا بود. رهبری ایشان، ویژگی‏های برجسته‏ای داشت که برخی از آنها را برمی‏شماریم:
الف) امام که مرجعی دینی بود، پایگاه وسیع و عمیق مردمی داشت.
ب) ایشان با پایه‏گذاری قیام پانزده خرداد و مدیریت و شجاعت بی‏مانند در آن جریان و ایام تبعید، رهبری سیاسی و انقلابی خود را به اثبات رساند.
ج) رهبری ایشان قاطعانه بود.
د) امام، هم طراح انقلاب بود و هم مدیر و مجری آن.

اصالت

اصالت انقلاب اسلامی ایران دو بُعد دارد: نظری و عملی. در بعد نظری و فکری، آرمان‏ها و ایده‏های این انقلاب، وارداتی نبوده، محصول جامعه و تاریخ ایران است. اسلام و عقاید اسلامی هزار و چهارصد سال قبل از سوی ایرانیان پذیرفته شده، در این مدت به عنصر اصلی و اساسی فرهنگ و ملیت ما تبدیل شد. در بُعد عملی نیز می‏بینیم که مردم با نیروی خود و بدون کمک‏های مالی و تسلیحاتی شرق و غرب یا همسایگان و با اتکا به خداوند و شعار «پیروزی خون بر شمشیر» به پیروزی رسیدند.

اسلامی ـ دینی بودن انقلاب ایران

یکی از شروط درجه اول انقلاب ایران، اسلام است؛ زیرا رهبر این انقلاب فردی روحانی و مرجع دینی بوده، سازمان‏دهی آن از راه سازمان سنتی هزار ساله حوزه‏های علمیه دینی صورت می‏گرفت. سازمانی که پنج عنصر و رکن اساسی داشت؛ علما و مراجع دینی، حوزه‏های علمیه و مدارس دینی، بقعه‏ها و مزارهای متبرک، مساجد و ائمه جماعات، دستجات و هیئت‏های مذهبی. بنابراین به دلیل نقش اساسی دین اسلام در شرایط انقلاب ایران، این پدیده متصف به صفت اسلامی گردیده است.

خاستگاه عاشورایی انقلاب

از دیدگاه بسیاری از اندیشمندانی که در زمینه علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظریه‏پردازی کرده‏اند، عامل مذهب از قوی‏ترین و اصلی‏ترین عواملی است که در پیدایش و پیروزی انقلاب نقش بسزایی داشته است. همچنین مروری بر ادبیات سیاسی رایج در روند وقوع انقلاب اسلامی، شعارها، سخنرانی‏ها و بیانیه‏های رهبران نهضت، بیانگر این واقعیت است که از میان عناصر مذهبی، فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسین علیه‏السلام ، نقش به‏سزایی در این زمینه بر عهده داشته است. فرهنگ شهادت، مبارزه همیشگی با باطل، طاغوت‏ستیزی، اصل پیروی از رضایت خداوندی و مصالح مسلمانان، و نیز فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر، از ویژگی‏های مؤثر فرهنگ عاشورا بر انقلاب ایران است.

گونه‏های تأثیر فرهنگ عاشورا در پیدایش انقلاب اسلامی

الف) تأثیر فرهنگ عاشورا بر اهداف افراد انقلابی
هدف و انگیزه مردم ایران از انقلاب اسلامی، نابودی ظلم، استبداد و استکبار، برپایی حکومت عدل الهی، اجرای احکام اسلامی به عنوان «معروف»، و جلوگیری از وابستگی به بیگانگان به عنوان «منکر» بود که همان انگیزه و هدف امام حسین علیه‏السلام از قیام عاشورا به شمار می‏آمد. حضرت امام درباره تأثیر قیام عاشورا بر اهداف و انگیزه‏های انقلاب اسلامی می‏فرماید: «حضرت سید الشهدا علیه‏السلام به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد؟» به همین دلیل یکی از مهم‏ترین شعارهای افراد انقلابی این بود: «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه».
ب) تأثیر فرهنگ عاشورا بر رهبری انقلاب
وجود رهبری حسین‏گونه امام خمینی رحمه‏الله ، یکی از مهم‏ترین جلوه‏های تأثیر نهضت عاشورا در پیدایش انقلاب اسلامی بود. مردم ایران، صلابت، شهامت، شجاعت، قاطعیت، سازش‏ناپذیری و روح حماسی امام حسین علیه‏السلام را در شخصیت امام خمینی رحمه‏الله متجلی می‏دیدند و شرایطی که امام حسین علیه‏السلام برای رهبر و حاکم جامعه اسلامی توصیف می‏کرد، در او می‏یافتند. شعار «خمینی، خمینی تو وارث حسینی» بیانگر این مطلب است.
ج) فرهنگ عاشورا و شیوه مبارزه
مردم ایران، تحت‏تأثیر نهضت عاشورا، روحیه شهادت‏طلبی امام حسین علیه‏السلام و یارانش را در خاطره‏ها تکرار می‏کردند. جوانان انقلابی با شعارهای «الله اکبر» و «توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد» با تانک‏ها و مسلسل‏های رژیم ستمشاهی مقابله می‏نمودند. حضرت امام خمینی رحمه‏الله می‏فرماید: «کیفیت مبارزه را... اینکه قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همه‏جا را در دست دارد، با یک عدهمعدود، باید چطور باشد، اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام به ملت آموخته است».
د) عزاداری امام حسین علیه‏السلام و انقلاب
ایام عزاداری امام حسین علیه‏السلام و اماکن عزاداری مانند مساجد، تکیه‏ها و خیمه‏های عزاداری، به عنوان مهم‏ترین زمان و مکان برای فعالیت نیروهای انقلاب و آگاهی مردم از مفاسد حکومت پهلوی، و نیز سازمان‏دهی آنان برای راهپیمایی، تظاهرات و فعالیت‏های انقلابی به شمار می‏آمد.

فرهنگ عاشورا و پیروزی انقلاب اسلامی

با مروری بر مقاطع سرنوشت‏ساز پیروزی انقلاب اسلامی، مشخص می‏شود که فقط آغاز انقلاب، ایام عزاداری امام حسین علیه‏السلام و با الهام از آموزه‏های نهضت عاشورا بوده است که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
1. قیام پانزده خرداد، در پی سخنرانی امام خمینی رحمه‏الله در روز عاشورای سال 1342 پدید آمد.
2. هفده شهریور نیز یکی از مقاطع مهم انقلاب بود که تحت‏تأثیر عاشورا و فرهنگ آن شکل گرفت. امام خمینی رحمه‏الله در این‏باره فرموده است: «هفده شهریور مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا، و شهدای ما مکرر شهدای کربلا، و مخالفان ملت ما مکرر یزید و وابستگان او هستند».
3. اعلامیه تاریخی امام خمینی رحمه‏الله در روز 21 بهمن 1357 مبنی بر شکستن کودتا و حکومت نظامی رژیم که تصمیم داشتند رهبران اصلی انقلاب را دستگیر کرده و به گمان خود برای همیشه به انقلاب پایان دهند، نوعی حماسه عاشورایی به شمار می‏آید.

فرهنگ عاشورا و تداوم انقلاب

اگر انقلاب اسلامی بخواهد بر مبنای فرهنگی که شکل گرفته تداوم یابد، ناگزیر باید همواره به آن فرهنگ توجه کند. روحیه شهادت‏طلبی، آزادگی و شرف، عزّت نفس، مبارزه با ظلم و... در عرصه‏های مختلف سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها و همچنین عرصه سیاست داخلی، از سیاست‏گذاری در ابعادِ مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... گرفته تا بخش‏های اجرایی، همه باید به آموزه‏های نهضت امام حسین علیه‏السلام و فرهنگ عاشورا پای‏بند باشد. امام خمینی رحمه‏الله در قسمتی از سخنان خویش می‏فرماید: «فداکاری حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است... باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این نهضت‏ها را حفظ کنید».

شعارهای راهبردی

ایدئولوژی و ماهیت هر انقلاب در شکل ساده و مردمی، در شعارهای آن تجلّی پیدا می‏کند و شعار، از دیرباز ابزاری برای شناساندن اهداف و مظهر خواسته‏های مردم بوده است. شعارهای مردم ایران که خواسته‏های آنها را مطرح می‏کرد، در واژه‏های زیر قرار می‏گیرد.
1. استقلال
بی‏تردید بنیادی‏ترین شعار مردم در دوران مبارزات ستمشاهی، استقلال‏طلبی بود. ایرانِ زمان شاه، در حکم «ژاندارم منطقه» برای آمریکا و غرب عمل می‏کرد. قانون کاپیتولاسیون که از سوی دولت ارائه شد و به تصویب مجلس شورای ملی وقت رسید، مصونیت مستشاران آمریکایی را تضمین می‏کرد تا آنان بدون هیچ‏گونه ترس و نگرانی، در داخل ایران به غارت اموال و ثروت عمومی مردم بپردازند. ارتش رژیم شاه هم کاملاً در اختیار ژنرال‏های آمریکایی بود و از خود هیچ اراده‏ای نداشت.
استقلال، بزرگ‏ترین دستاورد انقلاب اسلامی برای مردم ایران بود. از این رو، قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل‏های مختلف خود، به صورت برجسته بر استقلال کشور تأکید دارد. امروز بدون مبالغه می‏توان گفت که ایران، مستقل‏ترین کشور دنیا به شمار می‏آید.
2.آزادی
آزادی، در زمره مطالبات مردم و همواره در صدر اهداف نهضت‏ها و جنبش‏های استقلال‏طلبی و آزادی‏خواهی ایران در دو قرن اخیر بوده است. رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی با ایجاد جوّ اختناق و خفقان، حداقل آزادی‏ها را نیز از ملت ایران دریغ می‏ورزید و به جای آن، زندان‏ها پُر از مجاهدان راه حق بود. مجلس‏ها و دولت‏های دست نشانده، یکی پس از دیگری می‏آمدند و می‏رفتند و در این میان آنچه بی‏اهمیت می‏نمود، نقش مردم و قانون بود. حکومت پلیسی که به ویژه پس از کودتای 28 مرداد 1332 با هدایت آمریکا و انگلستان برای حمایت همه‏جانبه از رژیم شاه در ایران شکل گرفت، تمام همت خود را صرف سرکوب آزادی و مبارزه با مجاهدان راه حق می‏کرد. در چنین فضایی، ملت ایران فریاد «آزادی» را در کنار «استقلال» و «جمهوری اسلامی» فریاد زدند.
3.جمهوری اسلامی
شهید آیت‏اللّه‏ مطهری بر این عقیده بود که «جمهوری»، شکل حکومت بوده، «اسلامی» محتوای اداره کشور را نشان می‏دهد. جمهوری اسلامی، با رأی بیش از 98 درصد مردم ایران جای‏گزین رژیم سلطنتی شد. حضرت امام خمینی رحمه‏الله هم این روز را عید اعلام کرده، در پیامی به این مناسبت فرمودند: «مبارک باد بر شما چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برابرند... و تفاوت بین زن و مرد و بین اقلیت‏های مذهبی و دیگران در امر اجرای عدالت نیست».
4.نه شرقی، نه غربی
شعار مهم نه شرقی نه غربی، گویای نفی سلطه بیگانگان بر امور داخلی کشور است. با پیروزی انقلاب اسلامی، راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی در ذیل سیاست نه شرقی، نه غربی بر چند اصل استوار است: نفی هر گونه سلطه‏جویی و سلطه‏پذیری، حفظ استقلال همه‏جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان، عدم تعهد در برابر قدرت‏های سلطه‏گر، روابط صلح‏آمیز متقابل با دولت‏های غیرمحارب، ممنوعیت انعقاد هر قراردادی که موجب سلطه بیگانه شود، و حمایت از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه جهان. در سایه اتخاذ چنین سیاستی بود که ابعاد مبارزه با استکبار در ایران گسترش یافت و فرهنگ بیگانه‏ستیزی و ضداستکباری نهادینه شد.

ضرورت شناخت انقلاب اسلامى

در قرن ما پیروزى انقلاب اسلامى در ایران حادثه مهم و حیرت انگیزى بـراى جـهان بود کـه مـى توانست در رابـطه با مسأل سیاسى جهان و منطقه ایفاگر نقش تعیین کننده و تحولات غیر قابل پیش بینى باشد.
ایـن حادثه بزرگ قرن از یکسو معادلات سیاسى استکبار را در ادامه سـیاست سلطه وتقسیم استعمارى جهان بهم زد و از سوى دیگر یکى از اسـتـوارترین رژیـمهاى وابـسته را کـه از حـمایت قـدرتهاى بـزرگ برخوردار بود ریشه کن نمود و در کشورى چون ایران با اهمیتى که از نـظـر اسـتراتژیکى و اقـتصادى بـراى قـدرتهاى بـزرگ جـهان دارد تحولى سیاسى - مردمى و عظیم بوجود آورد.
مـهمتر از ایـن دو رونـد انـقلاب اسلامى با آگاهی هاى عمیقى که در مـیان مـلتهاىمسلمان جـهان بـویژه در کشورهاى اسلامى بوجود آورد زمـینه تـحولات سـیاسى ریشه دار و بـینشها و گـرایشها و حـرکتها و سازماندهی هاى سیاسى چشمگیرى را فراهم آورد.
ایـن جـریان سـیاسى یکبار دیگر اسلام را به عنوان یک قدرت تعیین کننده در جهان مطرح نمود و چشم انداز وحدت بزرگ جهان اسلام و حرکت عـظیم بـازیابى خویشتن خـود و گریز از سلطه و ایستادگى در برابر اسـتعمار کـهنه و نـو و ایجاد قطب سیاسى جدید در جهان و فروریزى رژیـمهاى وابـسته و تـحمیلى را در سـرزمینهاى پـرنعمت اسلامى در بـرابر دیدگان مشتاق ولى غم و یاس گرفته یک میلیارد مسلمان گشود و مـوجـى از وحـشـت و اضـطـراب در دلـهاى پـر از امـید و آرزوى استعمار گران آفرید.
بـه اعـتراف تحلیل گران سیاسى شگفتیهاى که انقلاب اسلامى در جهان آفـرید بـیشتراز آنـهأى است که دنیا در طول شصت سال اخیر بخود دیـده اســت, شــگـفتیهأى کـه تحلیلها, تـئوریها و پـیش بینیهاى صاحب نظران سیاسى را بى اعتبار نموده است.
انـقلاب اسـلامى بـلوک بندیها و نـظام دوقـطبى تـثبیت شده در نظام بـین المللى کنونى جهان را درهم ریخت و با وجود تضاد عمیقى که بر روابط دو ابرقدرت حاکم بود وآن دو را آشتى ناپذیر مى نمود وادار بـه سازش و اتخاذ موضع واحد در برابر این پدیده سیاسى جدید نمود و تحولات عمده اى را در مسأل مختلف جهان بدنبالآورد.
غـرب طـى چـند تـجربه تـلخ در مـصاف با یکپارچگى اسلام در جریان جنگهاىصلیبى و درگیرى با امپراطوریهاى اسلامى و مانند آن خاطرات تـرسناک وتکان دهنده اى را در حافظه تاریخ خود بیان دارد ولى این بـار خـطر عـظیمتر وگسترده تر و دهشتناکتر از آن بود که درگذشته دیده بود.
پـدیده کاملا نوظهور مقاومت در لبنان با الهام از انقلاب اسلامى و جـهان اسـلامى درمصر و دیگر کشورهاى اسلامى براى غرب بیش از آنچه که تصور مى کرد وحشتناک و طلیعه جهنمى سوزان براى استکبار بود.
انـقلاب اسـلامى در مـقایسه بـا انـقلابهاى دیگر جهان از یک سلسله ویژگیها وامتیازهاى اصولى برخوردار است که از نظر فرهنگ و دانش و تـئورى انــقـلاب آن رادر رده بـالاى پـدیده هاى سـیاسى بـزرگ و انقلابهاى مهم جهان قرار داده است مزایأى چون ماهیت ایدئولوژیکى , قـدرت رهـبرى , و عـمق تـحولات نـاشى ازانـقلاب موجب گردیده که بـسیارى از صـاحب نظران علوم سیاسى در تئوریهاىانقلاب در کشورهاى اسلامى تجدید نظر کنند و الگوى جدیدى را مورد بررسى قرار دهند. و از سـوى دیـگر متفکران و بنیان گذاران حرکتها و نهضتهاى اسلامى همواره الگوهاىانقلاب را در لابلاى تاریخ اسلام جستجو مى کردند و هر کـدام سعى بر آن داشتند که از حوادث برجسته تاریخ اسلام در تبیین راه و حرکت و خط مشى و شیوه خود الهام بگیرند و روند و حرکت خود را دنباله جریانهاى تاریخى گذشته اسلام قلمداد کنند.
فـروغ انـقلاب اسـلامى کـه پس از صدر اسلام مهمترین و ریشه دارترین وشـکوهمندترین حـادثه تـاریخ اسلام است همه درخشندگیهاى فرازهاى بـرجسته تاریخ اسـلام را دربـرگرفت و جـایگزین همه الگوهاى گذشته تاریخ اسلام گردید.
بـى شک با مطالعه حتى سطحى و گذرا در زمینه ماهیت انقلاب اسلامى و بازتابهاىجهانى آن و دستاوردهأى که براى ملل مسلمان بویژه ملت مـسلمان ایـران به ارمغانآورده است ما را به این نتیجه مى رساند کـه انـقلاب اسلامى نه تنها حادثه بزرگ قرن در جهان و تاریخ ایران اسـت بـــلــکـه خـود از مــهـمترین فـرازهـاى تـاریـخ اسـلام و پـدیده اىشگفت انگیز و معجزه ایست الهى که تجلى قدرت لایزال خداوند - عـلى رغم قدرتهاى مـادى و شـرأط بـر حـسب ظاهر غیر قابل تغییر سیاسى و اجتماعى محسوب مى گردد.
تـاریخ تـحـلیلى انقلاب هاى گوناگون, یکى از گنجـینـه هاى عظیم و میراث هاى گرانبـهاى بـشرى است که بـا بـررسى آن ها مى توان نقش و اهمیت هر یک را در مسیر پـر فراز و نشیب جوامع انسانى دریافت و با عبرت آموزى از آنها, مسیر حرکت خویش را روشن تر نمود; چرا که گذشتـه چـراغ راه آینده است و بـه فرموده حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه):((تاریخ معلم انسان هاست)).
اکـنون بـه سی امین سالگرد انقلابى نزدیک مى شویم که پیروزى آن موجب تبدیل ساختار سیاسى جهان از نظام دو قطبـى بـه نظام سه قطبى ((اسلام(بـنیادگرایى اسلامى), کاپیتالیسم, کمونیسم)) گردید.
انـقلاب اسـلامى ایران, بـى هیچ تردیدى معجزه اى الهى بـود که بـه دست معجزه گر مردى از سلاله پـاک پـیامبـر(صلی الله علیه و آله و سلم), بـه انجام رسید و نگاه امید مظلومان و مستـضعفان جـهان را بـه خـود خـیره ساخـت.
تـاثیر عـملى و سریع انقلاب اسلامى در منطقه و بـرآشفتن شعله خشم مردم مسلمان و غیر مسـلمان در بـسـیارى از کشورهاى تـحـت سـلطه استعمار, خود گواه روشنى بر این مدعاست; زیرا در کمتر مقطعى از تاریخ بـشریت, شاهد پـیروزى و تـاثیر گذارى قاطع یک جنبـش صرفا مردمى بوده ایم.
ایـن جـنبش الهى, همه متفکران و سیاستمداران را به حیرت و تعجب واداشت زیرا هیچ یک از تـحلیلگران و سازمان هاى جـاسوسى دنیا که به دقیقترین وسأل کسب اطلاعات سرى مجهز بـودند, نتوانستند وقوع چنین انقلاب شگرفى را در منطقه حساس خاورمیانه و در دوره اقتدار شاهنشاهى حاکم بر ایران پیش بینى نمایند.
بـررسى مـاهیت و علت و ابعاد مختلف این حرکت عظیم الهى نه تنها از آن رو ضرورى مى نماید که شناخت این نهضت به استمرار و حفظ آن کمک مى نماید زیرا ادامه یا ثـبـات آن بـدون شناخت دقیق ماهیت و ابـعاد آن, تقریبـا ناممکن است ـ بـلکه لزومش از آن جهت نیز رخ مى نماید که بـدون فهم اعجاز و الهى بـودن آن و همچنین استـثنإ بـودن این حرکت رعد آساى اسلامى, نمى تـوان از عمق جان, بـدان دل بست و خداوند را بر آن شکر گزار بـود که ((لئن شکرتم لازیدنکم)) شکر نعمت, نعمتت افزون کند.
برای شناخت انقلاب اسلامی ابتدا به دلایل لزوم پرداختن به بررسى نهضت انقلاب اسلامى مى پردازیم و سپـس ویژگى هاى آن را مورد بـررسى قرار مى دهیم, وسپس نظریات مختلف در بـاب عوامل پیروزى انقلاب اسلامى را در بـوته نقد قرار مى دهیم و پس از بـیان مختـصر دسـت آوردهاى مهم انقلاب اسـلامى, در پـایان نتـیجـه عملى پرداختن به مباحث قبلى را ذکر خواهیم نمود.
الف ـ ضرورت شناخت تحلیلى انقلاب اسلامى:
بــه طـور کلى مى توان از پنج محور در جهت اثبـات ضرورت پرداختن به بررسى انقلاب اسلامى ایران بهره جست که عبارتنداز:
1ـ دریافت ارزش انقلاب.
2ـ جلوگیرى از انحراف انقلاب.
3ـ تثبیت انقلاب.
4ـ تداوم انقلاب.
5ـ صدور انقلاب.
اینک بـه تـوضـیح اجـمالـى هر یک از این محـورها مىپـردازیم.

دریافت ارزش انقلاب 

آگاهى دقیق از سیر پـیدایش این نهضت و وضعیت فرهنگى, اقتصادى و سـیاسى کـشور در زمان رژیم سابق, سبب مى گردد تا گرانبـهایى این گوهر استثنایى را در دنیاى زور و استکبار امروز, بهتر و بـیشتر دریابـیم و بـا احساس مسوولیت عمیق تـرى, قدردان موهبـت استـقلال جمهورى اسلامى باشیم.

جلوگیرى از انحراف انقلاب 

رمـز انـحراف هر نهضتى, در انحراف از ریشه هاى استـوارى آن نهضت نهفته است, به عنوان مثال, نهضتى که بر پایه اقتصاد و تکیه بـر پـول پـولداران استوار شده است, بـا تقلیل امکانات مادى رو بـه انحطاط خواهد گذاشت. و بـالعکس, نهضتى که ایمان و ایدئولوژى در آن حرف اول را مى زند, گر چه از تـاثیر عوامل اقتـصادى بـر کنار نخواهد ماند, اما تهاجم فرهنگى بـرنده تـرین سلاح در قطع ریشه هاى آن خواهد بود.

تثبیت انقلاب 

اکـنون کـه در مقطع خـاصى از تـاریخ تـحـولات جـهان و هم چـنین, موقعـیت حـسـاس و سـرنوشـت سـازى از دوران انقـلاب اسـلامى قـرار گرفته ایم, مسئولیت ما ایجاب مى کند تا واقعیت ها, ریشه ها و علل و آثـار پـدیده هاى مخـتـلف انقلاب را در ابـعاد سیاسى, اقتـصادى و فرهنگى مورد شناسایى قرار دهیم تا بتوانیم بـا یک بـرنامه ریزى حساب شده ارکان انقلاب را تثبیت نماییم.

تداوم انقلاب 

اسـتمرار هـر جنبـشى, متوقف است بـر زنده نگاه داشتن انگیزه هاى اولیه و اصلى آن جـنبـش. انگیزه هاى اصلى مردم مسـلمان ایران در رویارویى با رژیم طاغوت, نیز عبـارت بـودند از: استقلال فرهنگى, آزادى سیاسى و جـمهورى اسلامى. بـا تـحلیل دقیق این انگیزه ها در مرحله نظر و سپس برنامه ریزى عملى براى پیاده کردن آن ها در سطح اجتماع, مى توانیم تـداوم انقلابـمان را تـا ابـد تـامین نمأیم.

صدور انقلاب 

هـر ایـده یا فرهنگى از دو راه مى تواند گسترش یابد و از مرزهاى داخلى ملت خویش فراتر رود: 1ـ تـحمیل استـکبـارى این فرهنگ بـا اسـتـفاده از تـبـلیغات دروغین(تـهاجـم فرهنگى)2ـ نفوذ واقعى و استـدلالى این فرهنگ در فکر و روان ملت هاى دیگر(تـبـلیغ راستـین بـا تـحلیل و شناخت ماهیت انقلاب اسلامى, مى توانیم رموز نفوذ این نهضت در میان مردم ایران و نتـیجتـا ملت هاى دیگر را بـه راحتـى تشخیص داده و با برنامه ریزى هاى درازمدت تبـلیغى, در جهت گسترش مرزهاى ایدئولوژیکى خود, گام هاى موثرى برداریم.

ماهیت انقلاب

بـه تـعبیر فـلاسفه هـر پـدیده اى مـرکب از دو چیز است ((ماهیت)) (چیستى) و ((وجود))(هستى) انقلاب نیز از این قانون مستثنى نبوده داراى ماهیت و وجود است اینک مى خواهیم ببینیم انقلاب ایران از چه ماهیتى برخوردار است؟ اقتصادى ؟ سیاسى؟ ایدئولوژیکى ؟ یا هر سه ؟ یا اسلامى ؟ قـبل از ورود در بـررسى مـاهیت انـقلاب مـلت ایـران بررسى نظرات دیـگران در رابـطه بـاانقلابها امـرى ضـرورى اسـت و تـا جأى که نـگارنده اطـلاع دارد سـه نـظریه وجود داردکه طرفدار هر نظریه اى مـى خواهند هـمه انـقلابهاى دنیا و از جمله انقلاب ملت ایران را با نـظریه خـود تـطبیق دهـند ایـنک بـطور اخـتصار به آن سه (نظریه مى پردازیم:

نظریه اقتصادى 

گـروهى بـرآنند کـه هـر چـند انقلابها در دنیا با اشکال مختلف و گـوناگون واقـع مى شوند ولى با دقت در آنها مى بینى که همه به یک ریـشه برمى گردند و آن همان ریشه مادىو اقتصادى بوده و به تعبیر دیـگر ریـشه طـبقاتى دارنـد کـه طـبقه فقیر علیه طبقه مرفه قیام مـى کنند گـرچه بـصورت ظاهر چهره سیاسى یا ایدئولوژیکى و عقیدتى دارنـد لـذااین گروه (مادیین) همه انقلابهاى دنیا (اعم از انقلاب کبیر فرانسه و اکتبر روسیه وانقلاب چین و ...) را انقلابى طبقاتى و اقـتصادى مـى دانند و مى گویند انقلابها همانندیک بیمارى است که در مـوارد مـختلف از خـود آثار گوناگون نشان مى دهند اما یک طبیب حـاذق و پـزشک مـتخصص مـى فهمد کـه هـمه ایـن علأم و آثار مختلف نـشات گرفته از یک اصل است لذا در انقلابها نیز این نارضأیها به یک نارضایتى و همه این خشم ها به یک خشم و همه این آرمانها به یک آرمـان برمى گردد و آن همان جنبه مادى و اقتصادى است و خلاصه همه انقلابها انقلاب محرومین علیه مرفهین است و ریشه همه آنها محرومیت اقتصادى است.

نظریه سیاسى 

گـروهى دیـگر مـى گویند این طور نیست که همه انقلابها به محرومیت مادى واقتصادى برگشته و همگى نشا ت گرفته از فقر و گرسنگى باشد چرا که طغیان ازجهت گرسنگى اختصاص به انسان ندارد بلکه حیوانات نیز در هنگام گرسنگى شدید ممکن است طغیان نمایند البته ممکن است در جـأى کـه نـظام طـبقاتى حاکم است انقلاب در آنجا ریشه طبقاتى داشـته بـاشد امـا ایـن موضوع کلیت ندارد زیراممکن است جامعه اى دوقـطبى نـبوده و مـردم بـه دو دسته گرسنه و سیر تقسیم نگردند و همگان در رفاه مادى باشند ولى از نظر سیاسى در اختناق بسر برده وتـحت فـشار باشند و چون اصل آزادى و آزاد زیستن یک اصل انسانى است ممکن است مردم براى بدست آوردن آزادى قیام نمایند هر چند که از نـظر اقـتصادى دررفـاه اند و انقلاب کبیر فرانسه بیشتر با این انگیزه واقع شده است نه به انگیزه اقتصادى.
پس این که شرط اساسى انقلاب را دوقطبى بودن جامعه از نظر اقتصادى مى دانندنظریه صحیحى به نظر نمى رسد.

نظریه ایدئولوژیکى 

مـمکن اسـت انـقلابى در جـهان رخ دهد که نه ماهیت اقتصادى داشته بـاشد و نـه ماهیت سیاسى و آزادى خواهى بلکه ماهیتى آرمان خواهى اعـتقادى وایـدئولوژیکى داشـته بـاشد بدین معنى مردمى که به یک مـکتب ایـمان و اعـتقاد داشته و به ارزشهاى معنوى آن مکتب شدیدا وابسته هستند وقتى آن مکتب را در معرض خطر و آماج حمله هاى بنیان بـرافکن مشاهده نمایند, خشمگین و ناراضى ازآسیبهأى که بر پیکر مکتب شان وارد شده, براى برقرارى مکتبشان و جلوگیرى ازتباهى آن دسـت بـه قیام مى زنند واین نوع انقلابها و قیامها ربطى به سیر و گـرسنگى شکم و یا ارتباطى به داشتن یا نداشتن آزادى سیاسى ندارد چـرا کـه مـمکن اسـت هـم شکمشان سـیر بـاشد و هم از آزادى سیاسى برخوردار باشند.
بـنابراین منحصر کردن انقلابها در اقتصادى صرف , یا سیاسى منحصر یـا عـقیدتى خالص روشـى بـه صـواب نـبوده بـلکه ایـن هر سه عامل مـى توانند سـبب بـروز انـقلاب گردند ممکن است انقلابى ریشه عقیدتى داشته باشد همانند نهضتهاى انبیا علیهم السلام و همه نهضتهأى که در عـالم بـخاطر دفـاع از حریم دین و عقیده انجام مى گیرد و ممکن است ریشه سیاسى داشته باشد همانند انقلاب کبیر فرانسه وممکن است ریـشه اقـتصادى داشـته بـاشد هـمانند انقلابهاى کمونیستى که بجز (کار,نان و مسکن) چیز دیگرى را نمى فهمند و همه همشان تامین این سـه جهت است البته ممکن است انقلابى فرهنگى باشد و یا اشکال دیگر ...

ماهیت انقلاب کبیر ایران چیست ؟ 

همان گونه که نظرات سه گانه در رابطه با انقلابهاى دنیا وجود داشت صاحبان آن نظرات هر کدام کوشش مى کنند که انقلاب ملت ایران را نیز بـا نـظریه خـود تـطبیق دهند و هر کدام هم براى اثبات مدعاى خود شـواهدى از انـقلاب آورده و مـدعیند کـه انقلاب بـا نظر آنان قابل تـطبیق اسـت یـکى مـدعى اقـتصادى و مادى بودن انقلاب است و دیگرى سیاسى و سومى اعتقادى و ایدئولوژیکى.
در مـقابل ایـن سـه گـروه گـروهى مـدعى اند که انقلاب بر خلاف همه انقلابها تک بعدىنبوده بلکه هر سه جهت در آن است لذا با أتلاف و هـمکارى هر سه عامل این انقلاب تحقق پیدا کرده است پس انقلاب مردم ایـران انـقلاب تک عاملى نیست بلکه داراى عوامل سه گانه اقتصادى , سیاسى و عقیدتى است.
ولـى با دقت بیشتر روشن مى گردد که هیچیک از این نظرات چهارگانه از جـهتى صحیح نبوده بلکه نظر دیگرى در اینجا صادق است و آن این اسـت کـه انـقلاب مـردم ایران بـه رهبرى امام خمینى ((رحمت الله علیه)) ماهیت اسـلامى دارد و تـک عاملى است اما عاملى که همه علل و عوامل قبلى را یـکجا در بـرداشته و تامین کننده همه آن جهت ها است زیرا اسلام دیـن جـامع و کـاملى است که براى تامین سعادت بشر در همه جوانب آنآمـده اسـت و نـمى توان آن را در یـک بعد منحصر دانست آنان که انـقلاب اسـلامى رامـنحصر در بـعد اقـتصادى یـا سـیاسى یا عقیدتى دانسته اند به یک گوشه و یک بعد آن نگاه کرده اند و از بقیه ابعاد آن غـافل مانده و یا سر به تغافل زده اند لذا پس از پیروزىانقلاب بـراى نـامگذارى آن نـظرات گـوناگون عـرضه شـد ولـى امام خمینى فرمودند که :
((جـمهورى اسـلامى)) نـه یک کلمه زیادتر و نه یک کلمه کمتر زیرا قـرار دادن لـفظدموکراتیک مثلا در کنار اسلامى اهانت به اسلام است چون نشانه آن است که اسلام مردمى نبوده و در اعطا آزادى ناقص است که باید با لفظ دموکراتیک آن را جبران نمود.
بـنابراین وقـتى انقلاب ماهیتى اسلامى داشت قهرا جنبه هاى سیاسى , اقـتصادى واعتقادى نیز در آن تعبیه شده است زیرا مسئله سیاست و اقتصاد و معنویت و اعتقادجز متن اسلام و از دستورات اصلى آن است که ما بطور خلاصه و فهرست به آن اشاره مى کنیم:

عقیده و آرمان 

از این که دین اسلام دین معنویت بوده و انسانها را بیش از هر چیز به معنویت وکمالات معنوى سوق داده و تمام همش آن است که مردم را بـسوى خـدا کشانده وهمه سعادت بشر را در پرتو قرب به خدا تامین نـماید جـاى بـحث و گـفتگو نـیست ودستورات اسلام براى حفظ دین و مـبارزه بـالا مذهبان و دفاع از کیان عقأد اسلامى بهترین شاهد بر مدعاى ماست.
در بینش اسلامى و رهبران دینى به هیچ وجه جاى تحمل این جهت نیست کـه بنشینند و نـظاره کنند که دیگران به مقدسات دینى آنان اهانت کـرده و به راحتى ازکنار آن بگذرند فتواى تاریخى امام در رابطه بـا کـفر جـبهه ملى که گفته بودند: ((لایحه قصاص در اسلام یک حکم غـیر اصـولى و غیر انسانى است)). و یا حکم به کفر واعدام سلمان رشـدى نـویسنده کـتاب آیـات شـیطانى , و یـا نامه اى که امام به مدیرعامل صدا و سیماى جمهورى اسلامى محمد هاشمى در تاریخ 9 / 11 / 1367 دررابـطه بـا اهـانتى که در یک مصاحبه رادیوئى از ناحیه زنـى بـه مقام مقدس حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها شده بود نوشته بود فرمود: شخصى که متصدى پخش این برنامه رادیوئى بـوده بـاید اخـراج و تعزیر شود و آن فردى هم که چنین سخنانى را گـفته اسـت اگر ثابت شود که قصد اهانت داشته است باید اعدام شود هـمه و هـمه روشـنگر این جهت است و اصولا آنچه که بیش از هر چیز مـردم ایران را وادار بـا انقلاب علیه نظام طاغوت کرده است اعمال خـلاف اسـلام نـظام طاغوت بـود از قـبیل تغییر تاریخ , کشف حجاب , اشاعه فحشا و....

آزادى 

مـسا لـه حـریت و آزادى از مسأل اساسى و اصولى اسلام بوده و با تـبعیضهاى طبقاتى و به بردگى کشاندن انسان سخت مخالف است لذا به هـمه انسانها اعلام مى دارد که خدا ترا آزاد آفریده است تو خود را عـبد و بـرده دیگران قرار مده و اگر کسى خواست ملتى را به بردگى بـکشاند آن مـلت بـاید بـه هـر طـریق مـمکن (ولـو بـا انـقلاب و مـبـارزه) خود را از یـوغ بــردگى آزاد نـماید, لـذا مـولى عـلى عـلیه السلام در وصیتى که براىفرزندش امام مجتبى علیه السلام تنظیم فرموده است مى فرماید: و لا تکن عبدغیرک وقد جعلک الله حرا.
و در نـامه خـود به مالک اشتر حاکم مصر مى نویسد که مبادا آزادى را از مـردم سلب نمأى دل را سراپرده محبت توده مردم کن بر آنان مـهرورز و بـا آنـان نرم باشد مباداهمچون درنده اى شکار افکن به ریختن خون آنان پردازى چرا که آنان دو دسته اند:
یـا در دیـن بـا تو برادرند و یا در آفرینش با تو برابر اگر از آنـان لغزشى سر زد (اگرمى خواهى خدا بر تو ببخشاید) تو نیز آنان را بـبخش ... بـه مـردم جرئت و شهامت حرف زدن را بده تا بتوانند حـقشان را از تو مطالبه نمایند و میدان را براى اعتراضآنان باز گذار چون رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود امتى که در بین آنان حق ناتوان بى نگرانى و ترس از توانایان گرفته نشود هرگز رستگار نخواهد شد.و یا وقتى که مجاهدان صدر اسلام در قادسیه با لشکر رستم فرخ زاد فـرمانده سـپاه ایران روبـرو مى شود رستم شب اول زهره بن عبدالله سـرکرده سـپاه اسـلام را بـه نزدخود طلبیده و به او پیشنهاد صلح مـى دهد و بـه ایـن صـورت که پولى گرفته و برگردندو این پیشنهاد مـورد قــبـول فـرمـانده سـپـاه اسـلام قـرار نـمى گیرد و پـس از گفتگوهاىبسیار رستم از فرمانده اسلام مى خواهد که هدف از دین شما چـیست ؟ درباره آن قدرى براى ما توضیح بده زهره بن عبدالله گفت:
اسـاس دین ما بر دو چیز است یکى شهادت به یگانگى خدا, دوم شهادت بـه رسـالت مـحمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله و سلم , رستم مـى گوید: ایـن کـه عـیب نـدارد دیـگر چه ؟ گفت: دیگر آزادساختن بـندگان خـدا از بـندگى انسانهأى همانند خود و دیگر آن که همه انـسان ها ازیـک پـدر و مـادرند لـذا هـمگان بـا یکدیگر برادر و خـواهرند پس کسى حق استعمار واستثمار دیگرى را ندارد و این است اصل آزادى در اسلام که اساسش بر نفى بردگى و استثمار است.
اسـلام در بـعد اقتصادى نیز سرآمد مذاهب و مکاتب دیگر است و امـوراقتصادى در روایـات مـا بـعنوان یکى از ارکان دین و زندگى دنیا به حساب آمده که اگراغنیا به آن توجه نکنند و به فکر ضعفا و مـستمندان نـباشند یـک پایه آن منهدم مى شود و فقر مالى در کلام امیرالمو منین علیه السلام به عنوان مرگ بزرگ دانسته شد و در خطبه شـقشقیه حـضرت یـکى از عـوامل پذیرش مقام خلافت را این جهت معرفى فـرموده است که خداوند از علما و دانشمندان هر قومى تعهد گرفته است که بر شکمبارگى ظالم و گرسنگى مظلوم صبر نکنند و مهمتر از آ ندر نامه 53نهج البلاغه که خطاب به مالک اشتر حاکم او در مصر است هم در رابطه با تجار وبازار و صاحبان صنایع سفارش اکید داشته و هـم در رابطه با مستمندان جامعه که فرمود : الله الله فى الطبقه الـسفلى من الذین لاحیله لهم فى المساکین و المحتاجین واهل البو سى و الزمنى ...
بـنابراین اگـر گـفتیم انقلاب ملت ایران ماهیتى اسلامى دارد قهرا شـامل سـیاست واقتصاد و عقیده نیز هست هر چند که عده اى بودند و نـخـواستند انـقـلاب را بـعـنوان اسلامى بـپذیرند و از طـرفى نـیز نـمى توانستند مخالفت صریح داشته باشند لذاکوششها کرده اند که از مـتن اسـلام یـعنى از آیات و روایات کمک گرفته و به نظراتشان رنگ اسـلامى داده و بدینوسیله نظرات خود را به مردم بقبولانند و تمام هم این گروه این بود که به این انقلاب مقدس چهره و ماهیت اقتصادى و طبقاتى بدهند لذا به مسئله استضعاف و استکبار و آیات و روایات مربوطه به آن بسیار تمسک جسته وبه هر کسى هم که از نظر مالى سر و سـامانى داشـته بـرچسب اسـتکبارى مـیزده و بـا اوبـه مـبارزه بـرمى خواسته غـافل از اینکه موضوع استضعاف و استکبار یک بعد از ابـعادوجودى اسـلام اسـت نـه همه ابعاد آن و تازه آیات و روایات مـربوطه بـه اسـتکبار واسـتضعاف نمى خواهند سخنان مارکسیستها را تـایید کرده و بگویند بار انقلاب تنهابر دوش محرومین است و طبقه مرفه عموما در جهت خلاف آنند بلکه نکته اصلى در آن آیات و روایات نـیز چیزى است که این گروه از آن غفلت داشته و یا عمدانخواستند مـتــوجه آن شـونـد و آن ایـن اســت کــه در اســلام و حــکـومت اسـلامى برنامه ریزى و جهت گیرى آن بسوى ضعفا و مستمندان جامعه است و حـاکم اسلامى باید بیشترین سعى خود را در رفع نیازمندیهاى آنان قـرار دهد نه آنچه که گروههاى منحرف (منافقین و ...) از آن آیات و روایات استفاده کرده اند.
لـذا در انـقلاب ما همه اقشار از غنى و فقیر از شهرى و دهاتى از طـلبه و دانشجو ازبازارى و کشاورز همه و همه شرکت داشته اند (هر چـند کـه مـمکن اسـت هـمگان سـهم مادى نداشته باشند) و اصولا رمز مـوفقیت رهـبرى انـقلاب در همین اسلامى بودن انقلاب بود اگر سخن از آزادى و سـیاست بـود و اگـر سخن از اقتصاد و امور مالى بود ویا امـور دیـگر همه و همه تحت تعلیمات اسلام و با استناد به آیات و روایـات اهـلبیت علیهم الـسلام بود وگرنه اگر رهبرى انقلاب سخن از آزادى یـا مـسأل اقـتصادى بـه شیوه مـکاتب شرقى یا غربى مى داشت یقینا از چنین موفقیتى برخوردار نمى شد.
سـئوال : مـمکن است گفته شود چه فرقى است بین این نظریه (اسلامى بـودن انقلاب) و نظریه چهارم که مى گفت در انقلاب ایران هر سه عامل مـو ثـر بـوده وانـقلاب ایـران سـه بعدى بوده است یعنى چه اینکه بـگوئیم انقلاب اسلامى است یابگوئیم عاملش اقتصادى سیاسى و معنوى است؟ جـواب : اولا : شـما هیچ انقلابى را در دنیا نمى توانید پیدا کنید کـه این سه عامل هماهنگ و دوشادوش هم (آنگونه که در انقلاب اسلامى بـوده اند) در ایجاد یک انقلاب و پیشبرد اهداف آن کوشا باشند, اگر در انـقلاب مـا چـنین بـود مـعلوم مى شودکه این عوامل سه گانه خود مستقلا عامل نیستند بلکه تحت عامل فوق عمل مى کنند و آن اسلام است.
و ثانیا: ما مى گوئیم انقلاب ما نیز تک عاملى بوده و عامل آن نیز تنها اسلام بود وچون اسلام دین جامع و کاملى است شامل بقیه عوامل نـیز هـست هـر چـند کـه ایـن نظریه به مذاق خیلیها خوش نمى آید و نـمى خواهند ایـن نـهضت عـظیم و پـر ثـمر بنام اسلام تمام شود لذا کـوششها مى شود که به آن ماهیت سیاسى یا اقتصادى داده شود, ولى :
یـریدون لـیطفئوا نـور الـله بافواههم و الله متم نوره ولو کره الکافرون.
سـئوال : بـراى پـى بردن به حقیقت و ماهیت یک انقلاب و نهضتى چه مـعیارى وجـوددارد کـه انـسان از آن طریق به ماهیت آن انقلاب پى ببرد؟ مثلا ما از کجا بفهمیم که ماهیت انقلاب ملت ایران اسلامى است ؟ یا غیر اسلامى ؟ جـواب : بـا تـوجه بـه چند امر در انقلاب ماهیت آن انقلاب شناخته مى شود:
1 - بررسى پیرامون افراد و گروههأى که بار نهضت و انقلاب را به دوش داشتند.
2 - ریـشه یابى و ارزیـابى علل و عواملى که باعث ایجاد و پیشبرد آن انقلاب مى شد.
3 - مطالعه و بررسى درباره اهدافى که انقلاب تعقیب مى نمود.
4 - تحلیل نقش رهبرى و تاکتیکهاى بکار گرفته از ناحیه او.
5 - بررسى شعارهأى که به انقلاب و نهضت حیات و حرکت مى بخشید.
6 - تـوجه بـه گـستردگى و فراگیر بودن نهضت از آن جهت که به یک طبقه و قشرخاصى تعلق نداشت یا به عکس وابسته به گروه خاص و قشر مخصوصى بود.
هـمه ایـنها مـى توانند پـرده از چهره انقلاب برداشته و ماهیت یک نـهضت را مـشخص نمایند و مـا با توجه به همین امور است که انقلاب ملت ایران را به رهبرى امام خمینى((رحمت الله علیه)) اسلامى مى دانیم.
منابع:
کتاب انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، عباسعلی عمیدزنجانی 
کتاب مباحثى پیرامون انقلاب اسلامى ،شهید حجت الاسلام باهنر 
ماهنامه پاسداراسلام 
ماهنامه گلبرگ
ماهنامه دیدارآشنا
پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی راسخون