بسم الله الرحمن الرحیم
برگرفته از کتاب «آیین شکوفایی» نوشته ی «احمد نباتی» مدیر سایت
اعمالی
که انسان انجام میدهد علاوه بر آن که تعیین کننده ی جایگاه او در عالم
آخرت است، در زندگی دنیوی فرزندان و نسل او هم تأثیرگذار خواهد بود. اگر
این اعمال، صالح باشد، طبعا نسل او هم از برکات دنیوی این عمل برخوردار
خواهند شد و اگر این اعمال، اعمالی ناصحیح باشند، نسل او در زندگی دنیوی،
دچار زحمت و مشقّت خواهد شد.
پیامبر
اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «وقتی بنده ای از بندگان صالح
خداوند از دنیا می رود، خداوند، جانشین او در میان خانواده و فرزندانش
خواهد شد و جای او را پر خواهد کرد، هر چند که خانواده ی او، زشت کردار و
گنه کار باشند.»[۱]
شعاع
بازتاب اعمال آدمی، آن قدر زیاد است که ممکن است به یک یا دو نسل هم بسند ه
نکند و نسل های دور او را نیز فرا گیرد. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«خداوند تا هزار سال، فرزندانی را که از نسل مؤمن هستند، حفظ می کند.»[۲]
نمونه
ی عینی این روایت داستان حضرت خضر با حضرت موسی (علیه السلام) بود. وقتی
این دو بزرگوار در ادامه ی سفر خود، گرسنه و تشنه به روستایی رسیدند و از
مردم آن روستا تقاضای آب و غذایی کردند، مردم از پذیرایی این دو ولیّ خدا
امتناع کردند و آن ها به ناچار در کنار دیواری به استراحت پرداختند.
ناگهان
حضرت خضر رو به موسای کلیم کرده و گفت: «خوب است این دیوار را تعمیر
کنیم!» بعد هر دو مشغول تعمیر دیوار شدند. بعدها حضرت خضر در باب حکمت این
کار فرمود:
«این
دیوار متعلق به دو کودک یتیم بود که پدر آن ها گنجی در آن پنهان کرده بود.
اگر این دیوار را به حال خود رها می کردیم، به زودی خراب میشد و دیگران
با مشاهده ی گنج، اموال این دو کودک را غارت می کردند. به همین دلیل آن
را تعمیر کردیم تا وقتی خودشان به سنّ رشد رسیدند، و برای تعمیر دیوار
اقدام کردند آن ثروت به خودشان برسد.»
حضرت خضر در ادامه فرمود: «علّت این خدمتی که به آن دو کودک کردیم آن بود که پدر آن ها مرد صالحی بود.»
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «منظور از پدر آن ها، یکی از اجدادشان بود که هفتصد سال قبل زندگی میکرد.»[۳]
در بیانی دیگر امام صادق (علیه السلام) برای توجه دادن به آثار و تبعات اعمال مثبت و منفی می فرماید:
«زمانی
که حضرت خضر آن دیوار را تعمیر کرد، خداوند متعال به حضرت موسی (علیه
السلام) چنین وحی کرد: “من با فرزندان، با توجه به اعمال و رفتار
پدرانشان رفتار می کنم. اگر رفتار والدین خوب باشد، با فرزندان آن ها هم
همانند رفتار پدرشان رفتار خواهم کرد و اگر رفتار والدین ظالمانه و زشت
باشد، با فرزندانشان هم همان گونه رفتار خواهم کرد.” [بعد فرمودند:] «زنا
نکنید که اگر چنین کردید، همسرانتان نیز زنا خواهند کرد.» [و در ادامه،
حضرت به این قاعده اشاره کردند که:] به هر صورتی که رفتار کنید با شما
همانگونه رفتار خواهد شد.»[۴]
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«کسی که به یتیمی ظلم کند، خداوند، کسی را بر او مسلّط میکند که به او یا به فرزندان و یا به فرزندان فرزندانش ظلم کند.»[۵]
راوی می گوید: اگر پدر ظلم میکند، چرا فرزند جزای ظلم پدر را بدهد!
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند در قرآن می فرماید:
«و
باید بترسند (از مکافات عمل خود) کسانى که اگر کودکان ناتوان از خود باقى
مى گذارند بر آنان بیم دارند، پس باید از خدا بترسند و (در حقّ ایتام
مردم) سخن به اصلاح و درستى گویند.»[۶]
تذکر:
۱٫ یکی
از حکمت های این کار، جنبه ی بازدارندگی آن است. یعنی خداوند به همه
هشدار می دهد که مبادا به قدرت و تمکّن خود غرّه شوید و به دیگری ظلم
کنید! چرا که حتما جزای ظلم خود را در همین دنیا خواهید دید؛ یا شما و یا
جگرگوشه های شما. پس دست از ظلم و سرکشی بکشید.
۲٫ عقابی
که در این آیات و روایات مطرح است، عقاب اخروی نیست؛ بلکه منظور سختی
شرایط زندگی دنیوی است. پس خداوند متعال به خاطر گناه والدین، هیچ کس را
مؤاخذه نخواهد کرد. منتهی سنّت خداوند بر این امر است که در تعیین نوع
زندگی دنیوی افراد (که کاری با آخرت ندارد) اعمال و رفتار والدین را هم
دخیل بداند.
۳٫
ممکن است کسی بپرسد اگر والدین گناه می کنند، فرزند آن ها چه گناهی کرده
که به پای آن ها بسوزند؟! در جواب این نکته را ذکر می کنیم که عالم
خلقت، عالم علت و معلولی است و در چنین عالمی هر کاری اثری خواهد داشت. به
عنوان مثال اگر کسی در رانندگی بی احتیاطی نماید، ممکن است صدمات جبران
ناپذیری به دیگری وارد کند. حال، آیا اینجا می پرسیم: «کودکی که به خاطر
بی احتیاطی دیگری، یک عمر زمین گیر شده چه گناهی کرده؟!» مسلّماً نه!
این
کودک هیچ گناهی نکرده و تنها مشکل، بی احتیاطی راننده است که باید جواب
گوی او باشد. هر چند که اگر خود کودک به خاطر این مشکل صبوری کند، همین
صبوری می تواند اجری بزرگ برای او داشته و در آخرت از آن بهره ببرد. اعمال
ما هم از این قاعده ی عمومی مستثنی نیست و اثر خاص خود را خواهد داشت و
ممکن است اثر اعمال ما در زندگی فرزندانمان نمایان شود و آن ها را به زحمت
بیندازد. در چنین صورتی هم او گنه کار نبوده و اگر صبوری کند می تواند
ثواب بزرگی ببرد.
آیت الله جوادی آملی می فرمایند:[۷]
«چنین فرزندی که به خاطر ظلم پدر خود، مورد ظلم و تعدّی قرار می گیرد،
اگر خود مُنظلم و ستم پذیر نباشد و خودش با اعمال و رفتارش موجبات این ظلم
را فراهم نکرده باشد، نزد خداوند متعال، مأجور است؛ اما اگر خود او موجب
آن باشد، مأجور نیست. بنابراین، صلاح و فساد افراد، موجب تکریم و توهین به
فرزندان و اِعقاب آن ها خواهد بود. از این رو گفتهاند: «یُکرَمُ الرّجلُ
فی ولده.»[۸]
[۱]. نور الثقلین، جلد۳، صفحه ی۲۹۰، حدیث۱۹۱٫
[۲]. نور الثقلین، جلد۳، صفحه ی۲۸۹، حدیث۱۸۷٫
[۴]. نور الثقلین، صفحه ی۲۸۷، حدیث۱۷۷٫
حفظ
ناموس اهمیت ویژه ای برای غیرتمندان دارد. به همین دلیل اگر مردی امانت
دار ناموس دیگران باشد، خداوند متعال که خود بهترین شاکر است، ناموسش را
از تعدّی دیگران حفظ خواهد کرد. در مقابل اگر کسی به ناموس دیگران خیانت
کند و به آن ها با نگاه غریزی بنگرد و یا این که خدای ناکرده قدم را فراتر
نهد، خداوند، ناموس او را مجبور به زنا و امثال آن نخواهد کرد، بلکه آن
عصمتی که مخصوص ناموس امانتداران است، از ناموس او برمیدارد. حال اگر
ناموس او خودش اهل عفّت و مراقبت نباشد، با اختیارِ خود، مبتلا به گناه
خواهد شد. و اگر اهل عفّت و تقوی باشد، همچون گذشته ایمان خود را حفظ خواهد
کرد و مبتلا به زنا و امثال آن نخواهد شد. همچنین این خانم در مقابل این
امتحان، نزد خداوند متعال مأجور خواهد بود.
روزی
مردی که معلوم بود خیلی عصبی و دست پاچه است، تماس گرفت و سؤال هایی در
همین باب می پرسید. وقتی از حقیقت کار جویا شدم گفت: «حقیقت این است که من
با زنی زنا می کردم. چند وقت پیش همسرم نزدم آمد و گفت: می خواهم حقیقتی
را به تو بگویم چون خیلی عذاب وجدان دارم.» به او گفتم: «اشکالی ندارد
بگو!» همسرم گفت: «مدّتی است که یکی از مردهای فامیل با من زنا می کند و
من هم به خاطر آبرویم جرأت مقاومت نداشتم!»
توجه
داشته باشیم که در این روایت موضوع زنا فقط به عنوان مثال بیان شده است
اگر کسی به نامحرم نگاه کند، به ناموسش نگاه خواهند کرد. اگر کسی به دیگری
تعدّی کند به خودش یا به جگرگوشه هایش تعدّی خواهند کرد و …
[۵] . تفسیر عیاشی، جلد۱، صفحه ی ۲۲۳٫
[۶]. نور الثقلین، جلد۱، صفحه ی۴۴۷، حدیث۷۵٫
[۸]. ادب فنای مقربان، جلد۲، صفحه ی۲۴۷٫
متولد سال ۱۳۵۴ هستم. در سال ۷۶، توفیق
پیدا کردم تا در جمع خوبان طلبه حضور داشته باشم و مشغول دروس حوزوی شوم.
ـــــ
بعد از ده سال مطالعه ی دروس حوزوی، وارد درس خارج حوزه شدم. به مدت شش سال
از کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی بودم ــــ همچنین در حوزۀ
مشاوره ی خانواده، تربیت کودک، امور جوانان و نیز پاسخگویی به مسائل اخلاقی
مشغول فعالیت هستم.
نوشته های مرتبط : بسم الله الرحمن الرحیم
برگرفته از کتاب «آیین شکوفایی» نوشته ی «احمد نباتی» مدیر سایت
احترام
به بزرگترها از جمله رفتارهایی است که قبل از دین، عقل هر انسانی آن را
کاری پسندیده می داند و ترک آن را هم نشانه ی بی ادبی و پستی شخص می
شمارد. یکی از مهم ترین علّت های بی ادبی کودکان در حقّ بزرگ ترها، بی
اهمیّتی والدین نسبت به آموزش این امر مهم است. جهت آموزش این امر مهم به
کودکان توجه به نکات ذیل ضروری است:
۱٫ احترام متقابل
اگر
توقّع داریم که کودکان به بزرگترها احترام بگذارند باید دقت داشته باشیم
که بزرگترها به آن ها توهین نکرده و احترامشان را حفظ کنند. روی همین اساس
باید با کودکانمان محترمانه رفتار کنیم و مراقب رفتار دیگران هم با آن ها
باشیم. اگر متوجّه شدیم که به کودکانمان بی احترامی می کنند، با ظرافت به
آن ها تذکر دهیم که چنین کاری نکنند.
۲. الگودهی به کودک
خودمان
احترام دیگران را حفظ کرده و با الفاظ تحقیرآمیز دیگران را مخاطب خود قرار
ندهیم. این کار علاوه بر آنکه گناه است، کودک ما را هم با چنین رفتاری
آشنا می سازد. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «به پدران خود نیکی
کنید تا فرزندان شما در حقّتان نیکی کنند.»[۱]
این
روایت گویای این حقیقت مهم است که کودکان ما کاملاً از رفتار ما الگو می
گیرند. اگر ما به بزرگتر از خود احترام بگذاریم و با آن ها محترمانه رفتار
کنیم، فرزندانمان هم می آموزند تا در برابر بزرگترها چنین رفتاری داشته
باشند. توجه داشته باشیم که اگر احترام والدین خود را حفظ نکنیم، به صورت
غیر مستقیم به فرزندان مان آموخته ایم که بزرگترها احترام ندارند. اگر
فرزند ما چنین مطلبی را آموخت، به خود ما هم به عنوان بزرگتر، احترامی قائل
نبوده و حرمت ما را حفظ نخواهند کرد.
۳٫ والدین احترام یکدیگر را حفظ کنند
یکی
از علّت های بی احترامی فرزند در حق والدین، حرمت شکنی خود والدین است.
باید دقّت داشته باشیم که عیوب همسرمان را نزد کودک بازگو نکنیم و نزد کودک
از همسرمان شکایت نکنیم. حتی اگر همسرمان کارهای نادرستی انجام می دهد تا
جایی که ممکن است اشتباهاتش را از دید کودک خود بپوشانیم تا حرمت او نزد
فرزند از بین نرود و به او به دید شخصی منفی ننگرد. در عین حالی که با کودک
مهربان و صمیمی هستیم یاید مراقب باشیم که این صمیمیّت موجب نشود که کودک
احترام ما را حفظ نکرده و به این رفتار بد عادت کند.
۴٫ از دیگران بدگویی نکنیم!
غیبت
و تهمت را از زندگی خود کنار بگذاریم و عملا به کودکمان بیاموزیم که
دیگران محترم هستند و ما هرگز اجازه نداریم به شخصیّت آن ها توهین کرده و
یا این که عیوب آن ها را آشکار کنیم. با توجه به این مطلب ممکن است
کودکمان از دیگران بدگویی هایی داشته باشد. از دوست خود، همسایه و حتی
معلّم. اینجا است که ما باید به او یادآور شویم که هرگز از دیگران بدگویی
نداشته باشد و بدی های آن ها را پیش کسی بازگو نکند.
تذکر:
ممکن است برخی از کسانی که فرزندان ما با آن ها معاشرت دارند خطاهایی
انجام دهند که بازگو نکردن آن ها از طرف کودکانمان موجب بروز صدماتی جدّی
در اخلاق و رفتارشان شود. لذا باید هنگام نهی کودکانمان از غیبت و بدگویی
دیگران به آن ها بگوییم که این کار در صورتی زشت است که بدون جهت باشد.
اما اگر فکر می کنید که رفتار بد شخصی به شما ضرر می زند و موجب می شود
تا شما هم مبتلا به این رفتارهای بد شوید در این صورت باید مشکل را با ما
در میان بگذارید تا برای حل مشکل به شما کمک کنیم.
لازم
به ذکر است که اگر کودکانمان از کسی غیبت کردند نباید با آن ها با تندی
رفتار کنیم، چرا که آن ها قبح چنین کاری را نمی دانند و هنوز در مرحله ی
آموزش هستند. از طرفی اگر برخورد تندی داشته باشیم، آن ها از ترس
برخوردهای بعدی از گفتگوی صمیمی با ما سر باز می زنند و اگر هم کسی رفتار
ناشایستی با آن ها داشت از ترس واکنش ما، آن رفتارها را با ما بازگو
نخواهند کرد.
۵٫ بزرگترها را با احترام خطاب کنند!
ممکن
است ما به خاطر صمیمیّتی که با هم سنّ و سالان خود داریم، آن ها را با
نام کوچک و یا بدون به کار بردن الفاظ تکریمی خاص صدا بزنیم. در چنین صورتی
ممکن است فرزندانمان هم با تأسّی از ما آن ها را این گونه خطاب کنند. پس
باید به آن ها بگوییم که اگر ما این گونه با هم صحبت می کنیم به خاطر
ویژگی سنّی ما است اما شما که کوچک تر از ایشان هستید نمی توانید با
ایشان این گونه صحبت کنید، بلکه باید از کلماتی که دال بر احترام است
استفاده کنید.
۶٫ بزرگترها احترام خود را حفظ کنند
اگر
بزرگترها بیش از اندازه سر به سر کودکانمان بگذارند، ممکن است کودکانمان
احترام آن ها را حفظ نکرده و رفتار نامناسبی با آن ها داشته باشند. در این
صورت ـ اگر امکان دارد ـ از یک طرف، آن شخص را متوجه نوع کارش کنیم و از
طرف دیگر، به فرزندمان هم گوشزد کنیم که این کار موجب نشود تا به او
بیاحترامی کرده و با الفاظ غیر محترمانه با او صحبت کند.
۷٫ از رفتارهای دیگران غافل نباشیم!
ممکن
است برخی از بزرگ ترها از کودک ما بخواهند که نسبت به دیگری با بی
احترامی رفتار کرده و حرف های زشت بر زبان جاری کند. توجه داشته باشیم که
تداوم این حالت موجب بروز صدمات جبران ناپذیری در شخصیّت اجتماعی کودکمان
خواهد شد، لذا ضمن این که از او خواهش میکنیم چنین رفتاری را با فرزندمان
نداشته باشد، از کودکمان هم می خواهیم که گوش به چنین حرف هایی ندهد و
هرگز به دیگری توهین نکرده و کلمات زشت بر زبان جاری نسازد.
لازم
به ذکر است در صورتی که چنین شخصی از رفتار ناپسند خود دست نکشید باید در
نوع معاشرت فرزندمان با او تجدید نظر کنیم. این تجدید نظر بسته به نسبت
خویشاوندی او با ما دارد. اگر با او نسبت خویشاوندی نداریم، طبیعی است که
ضرورتی برای تداوم چنین معاشرتی وجود ندارد، اما اگر خویشاوند است، سعی
کنیم تا جایی که شده معاشرت کودکمان با او، تحت نظارت ما صورت گیرد.
تذکر:
۱٫
از عدم آشنایی کودکانمان با آداب اجتماعی هرگز ناراحت و عصبانی نشویم.
اشتباهات رفتاری کودکان، در واقع می تواند تجربه ای باشند جهت آموزش اصول
رفتار اجتماعی. در حقیقت می توان گفت در برخی موارد کودکانمان تا اشتباه
نکنند نمیتوانند اصول تجربه ی صحیحی از برخی از رفتارهای اجتماعی داشته
باشند.
البته
لازم به ذکر است که حلقه ی تجربه اندوزی وقتی کامل میشود که به دنبال
اشتباه کودک به شیوهای کاملا صحیح به او تذکر دهیم و به او بیاموزیم که در
مقابل، چه رفتاری برازنده ی او است.
۲٫
همان گونه که غفلت از آموزش آداب اجتماعی کار پسندیدهای نیست، زیاده روی
در آموزش آداب اجتماعی هم صدمات زیادی در روحیه ی فرزند انجاد می کند.
برخی
از والدین در معاشرت های اجتماعی، به شدّت فرزندان خود را تحت کنترل قرار
داده و به آن ها اجازه نمی دهند تا به راحتی صحبت کنند و نزد دیگران از
حقّ خود دفاع کنند. این والدین همیشه کودک خود را محکوم می بینند و گمان
می کنند بچّه ی اجتماعی، کسی است که زیر بار هر نوع ظلمی برود و در عین
حال از شخص ظالم عذرخواهی هم داشته باشد.
این
نوع نگرش به آداب اجتماعی موجب می شود تا فرزندانی ترسو داشته باشیم.
فرزندانی که به محض مواجهه با تنش های اجتماعی به جای آن که روی پای حق
خود بایستند و آن را مطالبه کنند ترس و دلهره همه ی وجودشان را فرا گرفته و
مبتلا به اضطراب خواهند شد.
[۱] . بحارالأنوار، جلد۷۴، صفحه ی۶۵، حدیث۳۱٫
متولد سال ۱۳۵۴ هستم. در سال ۷۶، توفیق
پیدا کردم تا در جمع خوبان طلبه حضور داشته باشم و مشغول دروس حوزوی شوم.
ـــــ
بعد از ده سال مطالعه ی دروس حوزوی، وارد درس خارج حوزه شدم. به مدت شش سال
از کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی بودم ــــ همچنین در حوزۀ
مشاوره ی خانواده، تربیت کودک، امور جوانان و نیز پاسخگویی به مسائل اخلاقی
مشغول فعالیت هستم.
نوشته های مرتبط :