ایکس – شبهه: ابتدا دقت کنیم که «دین الهی»، سریال تلویزیونی نیست که با نگاه فیلم هندی یا جنگ فمینستی که در فیلمها و سریالهای ایرانی تبلیغ و ترویج میگردد و زور میزنند تا تشابه حقوق را به جای تساوی حقوق القا کنند و زن را مرد و مرد را زن کنند، به آن نگاه کنیم.
احکام اسلامی، همه فروع دین هستند، یعنی شاخههای اصولی هستند چون توحید، نبوت و معاد. لذا فردی که اصول را قبول ندارد، دیگر جایگاهی ندارد که از چرایی اصول بپرسد و کسی که قبول دارد، میداند هر چند خوب و لازم است که در مورد حکمت و آثار و تبعات احکام الهی تحقیق کند و مطلع گردد، اما اگر به نتایج مطلوبی نیز دست نیافت، باز میداند که احکام صادره از سوی خداوند علیم و حکیم، حتماً علیمانه و حکیمانه بوده و منطبق با نظام خلقت و ضامن رشد، سلامت و کمال است، هر چند که او علل و حکمتها خاصش را نداند.
عدهی زنان، فقط سه ماه نیست، بلکه عده طلاق پاک شدن از سه حیض و عدهی مرگ همسر چهار ماه و ده روز است و هر دو حکم عین صریح آیات قرآن کریم (یعنی کلام و امر الهی در وحی) میباشد. چنان چه در مورد سه نوبت پاکی زنان مطلقه فرمود: «وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ ... – البقره 228» و در مورد عدهی چهار ماه و ده روز زنان بیوه فرمود: «وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا ... – البقره، 234»
الف – بدیهی است که تنها علت و حکمت عده نگهداشتن، اثبات عدم بارداری نیست که آن در همان ماه اول و دوم مشخص میگردد و امروزه علم در همان آزمایش اول مشخص میکند، هر چند که احکام مبتنی بر زمان در اسلام، بر مبنای طبیعت است که برای همگان مشهود است و نه بر مبنای نتایج آزمایشگاهی. مثل آگاهی از هلال ماه، افقهای روزانه، عادت ماهانه زنان و ... که هر کسی میبیند. لذا احکامی که باید در زمان انجام شود، مثل نماز، روزه و حج، همه بر اساس طبیعت مشهود و ثابت و بلا شک است.
پس لابد حکمتهای دیگری هم وجود دارد، خواه انسان به لحاظ علمی و عقلی برخی از آنها را کشف کند و خواه نکند و هر چه کشف کند نیز، هنوز حکمتها و آثار یک حکم نیز به پایان نمیرسد (رجوع به پاسخ چرا گوشت خوک حرام است).
ب – در مورد حکمتهای عده نگهداشتن زنان مطلقه و بیوه نیز حکمتهایی بیان شده است، هر چند که همه حکمتهایش نیست، از جمله:
*- ممانعت هر چه بیشتر از فروپاشی خانواده در عده طلاق: خانواده، مقدستری و اصلیترین کانون اجتماعی است که بیشترین نقش را ساختار فردی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی یک جامعه دارد و به همین دلیل است که نظامهای دینی و اخلاقی سعی در حفظ و استحکام آن دارند و نظامهای استکباری سعی در تخریب و فروپاشی آن مینمایند.
طلاق حتماً به دلیل بروز اختلافات صورت گرفته است، اختلافاتی که پس از محبتها، تفاوهمها، همزیستیها و همسوییها (همسری) واقع شده است. پس «عده» ایجاد فرصتی برای بازگشت به حالت اولیه و بازسازی مجدد خانواده قبلی میباشد و نمونهی تحقق آن نیز به کرات و مستمر اتفاق افتاده و میافتد. عده برای زن از ازدواج مجدد نسنجیده به خاطر انتقام و سرکوفت به همسر سابق و ازدواج مجدد مرد به خاطر حرص، عصبیت و ... جلوگیری میکند. زمانی ایجاد می کند تا آتش عصبیتها، کینهها و بغضها فروکش کند، علل منطقی بررسی شده و قضاوت شود و تصمیم ادامه یا قطع کامل با حاکمیت عقل صورت پذیرد. مردان مسلمان و اهل سلامت و اخلاق نیز چنین نیستند که بلافاصله پس از طلاق به سراغ سایر زنان روند، بلکه همان فشار جنسی نیز سبب میل و رغبتشان به سوی بازگشت به همسرشان میگردد.
*- عده (طلاق یا مرگ همسر) از سوی دیگر حفظ احترام خانواده است و متضمن تغییر نگاه صرفاً جنسی به زن، مرد، ازدواج، روابط زناشویی و ... میگردد و نشان میدهد ارزشها و حرمتهای دیگری هم هست که باید پیشتر و بیشتر مدّ نظر گرفته شود. به ویژه اگر خانواده صاحب فرزند هم باشند.
*- روابط جنسی آزاد و مبتنی بر شهوت جنسی صرف، بار و تعهد حقوقی برای کسی ایجاد نمینماید و به همین دلیل سبب بروز فجایع و ظلمهای بسیار میگردد، اما خانواده، نظمی تعهدآور برای زن، مرد، فرزندان، اقربا و جامعه است. از تعهدات حقوقی نفقه، ارث، ارتباط جنسی، ازدواج با محارم و ... گرفته تا سایر حقوق مدنی در کار، دستمزد، مأموریت، نظام وظیفه و ...، بدیهی است بر هم زدن چنین کانونی با این همه نظم و تعهدات حقوقی، باید مبتنی بر نظم و تعهدات حقوقی دیگری نیز باشد. این نظم، تعهدات یا قوانین حقوقی یا باید از سوی بشر و منطبق با اهداف و منافع حاکمان اعتبار گردد و یا از سوی خالق کریم و منطبق با علم، حکمت، مشیّت او و منطبق با نظم کارگاه هستی.
*- آرامش روحی و روانی زن، از حکمتهای دیگر عده است. دقت شود که مرد میتواند در آمیزش با همسر خود که معشوقهاش نیز هست و محبت فراوانی به او دارد، صرفاً شهوت جنسی را مدّ نظر قرار دهد، اما زن اگر فقط به خاطر شهوت جنسی نیز به آغوش مردی در آید، باز مورد توجه قرار گرفتن به لحاظ خواسته شدن، دوست داشته شدن، انتخاب شدن، محبوبه شدن و ... همه برایش اولویت دارد. مرد اگر بداند که همسرش او را دوست دارد، برای روانش کافیست، اما برای زن هر چند میداند، ولی نمودهای مکررش مؤثر است، لذا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله بدین مضمون فرمودند که دوست داشتن را با زبان به همسرتان بگویید.
از این رو، زن پس از طلاق دچار لطمات روحی و روانی و شکست عاطفی سنگینتری میگردد که آرامش بخشیدن به آن بسیار اولیتر از آرامش بخشیدن به شعله نیاز جنسی است. و «عده»، فرصت این آرامش را به او میدهد تا پس از آن تصمیمهایش برای تنهایی، پذیرش رجوع مرد، ازدواج مجدد و یا حتی لذتهای جنسیاش منفعل و توأم با اضطرابهای روانی و عاطفی نباشد و بیشتر ضربه نبیند.
دقت شود که در فرهنگ اسلام، ازدواج اولی است و بهترین راه ارضای سالم غرایز جنسی نیز قلمداد شده است، لذا فرض اول بر این است که زن پس از طلاق یا مرگ شوهر، به فکر ازدواج باشد، نه صرفاً برآوردن نیاز جنسی. لذا نیازمند به این آرامش پس از طوفان شکست در زندگی مشترک قبلی به واسطه طلاق یا مرگ شوهر است.
و البته صدها حکمت دیگر برای سلامت جنسی، جسمی، روحی، روانی، فردی، اجتماعی، حقوقی و ... نیز وجود دارد و هم چنین حکمتهای ناشناختهی دیگری که با پیشرفت علوم شناخته میشود.
د- در خاتمه دقت شود که مبحث «چرایی احکام» یا به تعبیری شناخت حکمتها، موضوعی چون «فلسفه حقوق» است که باب مفصل علمی در فقه و اصول میباشد و تحصیل آن نیز شاید یک دهه به طول انجامد (مثل سایر رشتههای حقوق) – لذا فرمودند یا بروید وقت بگذارید، تحصیل کنید و مجتهد گردید، یا در احکام تقلید کنید (مثل رجوع به حقوقدان و وکیل و هر متخصص دیگری)؛ اما نکته مهم این است که اگر چه همه احکام دارای وفاید و منافعی برای رشد فردی و اجتماعی انسان است، اما مهمترین حکمت آن بندگی خداوند متعال است که در حاکمیت قوانین ابلاغی او (شرع) بر مملکت وجود تجلی مییابد. باید و نبایدهای این حاکمیت یا از سوی شخص و اشخاص است و یا از سوی خدا. و مسلمان حاکمیت خدا را بر میگزیند.
امروزه طلاق به یکی از پدیدههای مهم و حائز اهمیت جوامع امروزی مبدل
شده و به تبع آن بررسی و مطالعه دربارهی آن نیز گسترش یافته است.
از دیگر سو،ادیان-بهخصوص ادیان ابراهیمی-به این مفهوم توجه ویژه نشان
داده و میتوان در آثار مکتوب این ادیان،آیات و فرامین بسیاری در خصوص
طلاق و گسستهای زناشویی سراغ گرفت.
تردیدی نیست که رویکرد اینگونه کتابها،نقش تعیین کنندهیی در باورها و
تفکرات پیروان آن ادیان داشته است.چرا که کتابهای آسمانی ادیان،بهعنوان
منبع اصلی و اساسی ادیان محسوب شده و اندیشه و رفتار مردمان،ریشه در آن
دارد.
در بررسی حاضر نیز کوشش شده است با مراجعه به متن قرآنی کریم،عهد
عتیق(تورات)و عهد جدید(انجیل)که کتابهای مقدس سه دین بزرگ و کهن
اسلام،یهودیت و مسیحیت محسوب میشوند، به مطالعهی مفهوم طلاق پرداخته شود و
نظر این سه کتاب در این خصوص به صورت مقایسهای بررسی گردد.
از فروپاشی پیوند زناشویی،بین زوجین تحت عنوان گسست زناشویی یاد میشود.در تعریفی دیگر،«شکستن واحد خانواده و تجزیهی نقشهای اجتماعی که در نتیجهی آن یک یا تنی چند از اعضای خانواده به طور ارادی یا غیرارادی تکالیف ناشی از نقش خود را آنطور که باید و شاید انجام ندهند،گسست زناشویی نامند».(گود، 1352،ص 248)شایعترین نوع گسست زناشویی،طلاق خوانده میشود. به عبارت دیگر یک ازدواج رسمی و قانونی به وسیلهی طلاق خاتمه پیدا میکند.در تعریف طلاق آمده است:«انحلال رابطهی زنوشوهری در ازدواج دایم که به دنبال آن از نظر رعایت حقوق و تکالیف زناشویی مسوولیتی برابر زنوشوهر وجود ندارد طلاق نامیده میشود».(بهشتی، 1358،ص 322)بهطور کلی در ادیان الهی طلاق امر مطلوبی نیست و در کراهت آن آیات فراوانی وجود دارد.در قرآن،تورات و انجیل نیز آیات بسیاری وجود داشته که در آنها به دوری از طلاق توصیه شده است.
همانطور که پیش از این نیز اشاره شد طلاق در نزد ادیان الهی، پسندیده
نبوده و در کتابهای آسمانی ادیان،شواهدی حاکی از کراهت و قباحت آن به چشم
میخورد.این امر میتواند در انجام طلاق موثر واقع گردد چرا که طلاق در
بین جوامع مذهبی شیوع چندانی ندارد.در قرآن نیز این مفهوم پسندیده نبود و
به دوری از آن اشاره شده است.با بررسی آیات قرآن کریم میتوان اینگونه
ادعا نمود که کتاب آسمانی قرآن به همان اندازه که به ازدواج و تشکیل
خانواده اهمیت داده،از فروپاشی آن بیزار و منتفر است.برای همین در آیات این
کتاب آسمانی ذکر شد هنگام اختلافات زناشویی در صورتی که پیشبینی میشود
اختلافات بالا بگیرد،بهتر است داوری از جانب مردوزن به موضوع رسیدگی کرده و
آن را حلوفصل نمایند.در سوره مبارکهی نساء آمده است:«چنانچه بیم آن
دارید که نزاع و خلاف سخت بین زنوشوهر پدید آید،از طرف خانوادهی مرد و
خانوادهی زن داوری انتخاب کنید،اگر نیت صلاح در کار باشد،تا خداوند آن دو
را به اصلاح موفق فرماید که خداوند بر همه دانا و از همه چیز آگاه
است.»(سورهی نسا،آیهی 35)
با وجود این،در برخی اوقات تفاهم بین زوجین امکانپذیر نیست و امید اصلاح و
بهبودی نیز وجود ندارد،در این صورت راه طلاق باز است و زنوشوهر
میتوانند از هم جدا شوند.
در سورهی مبارکهی طلاق ضمن آنکه از مردان خواسته شده به ادای حقوق زنان
همت گمارده و به آن توجه داشته باشند،توصیه شده است که زنان را از خود دور
نکنند مگر آنکه مرتکب عمل نادرست و زشتی شده باشند:«و آن زنان را از خانه
بیرون مکنید،مگر آنکه کار زشتی آشکار مرتکب شوند.این حدود خداست و هر کس
از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ظلم کرده است.تو ندانی شاید خدا کاری از
تو پدید آرد».(سوره طلاق،آیه 1)
همچنین در قرآن آمده،زن میتواند پس از جدایی ار شویش،مجددا ازدواج کند و
مرد نمیتواند همسر مطلقه خود را از ازدواج منع کند:«و چون زنان را طلاق
دادید و زمان عدهی آنها به پایان رسید،آنها را از اینکه با شوهرانشان
زناشویی کنند منع نکنید».(سورهی بقره،آیهی 232)
در قرآن کریم آیاتی ذکر شده که به قوانین و احکام طلاق اشاره دارد که مسلمین را به اجرای آن ملزم مینماید.
از مهمترین احکام مربوط به طلاق که کتاب قرآن بدان اشاره دارد،رعایت اخلاق
اسلامیست.براساس آیات قرآن،مردوزن باید هم در زناشویی و هم در طلاق حرمت
همسر خود را نگاه داشته و به حق و حقوق او احترام گذارند.در این خصوص در
سوره بقره آمده است:«چون زنان را طلاق دادید و به پایان عده خود رسیدید،یا
به نیکویی نگاهشان دارید،یا به نیکویی رهایشان سازید،و برای ضربهزدن و
زیان رساندن نگاهشان مدارید تا ستمکرده باشید،و هر که چنین کند بر خود
ستم کرده و آیات خدا را به شوخی و ریشخند مگیرید،و نعمتی را که خداوند به
شما ارزانی داشته و آنچه از کتاب و حکمت بر شما فرو فرستاده که شما را
بدان پند میدهد به یاد آرید و از خدا پروا کنید و بدانید که خداوند به
همه چیز آگاه است».(سورهی بقره،آیهی 231)
یکی دیگر از احکام مرتبط با طلاق که در قرآن هم بدان اشاره شده
است،«ایلاء»است و آن قسمی از سوی مرد است تا به مدت بیش از چهار ماه از
آمیزش با همسرش خودداری کند.
در گذشته،ایلاء برای تنبیه زنان و ناراحت کردن و ضرر رساندن به آنها از
سوی مردان اجرا میشد.زنی که اینگونه مورد مجازات قرار میگرفت،حق آمیزش
با مرد خود را نداشت،همچنین نمیتوانست با مرد دیگری ازدواج کند،خداوند در
خصوص اینگونه سوگندها به مردان توصیه میکند:«خداوند را در معرض
سوگندهای خود قرار ندهید که ترک نیکی و تقوا کنید و میان مردم اصلاح
نکنید».(سورهی بقره،آیه 224)
اما چنانچه مردی قصد داشت اینگونه با همسرش رفتار کند،دو راه در برابر
خود دارد:یا آنکه قسم خود را شکسته و کفاره دهد یا اینکه با احترام زنش
را طلاق دهد.در سورهی مبارکهی بقره آیات 226 و 227 در این خصوص چنین
میخوانیم:«کسانی که به وسیلهی سوگند از زنانشان کنارهگیری میکنند،چهار
ماه فرصت دارند،اگر بازگشتند خداوند آمرزنده و مهربان است(226)و اگر تصمیم
به طلاق گرفتند، خداوند بر کارشان شنوا و داناست».(سورهی بقره،آیات
226،227)
در عهد عتیق با موارد نادری از طلاق برمیخوریم،چراکه این کتاب طلاق را
پدیدههای ناپسند خوانده و در کراهت و قباحت آن آیاتی به چشم
میخورد.چنانکه در باب دوم از کتاب ملاکی،نفرت خداوند از طلاق آمده
است:«خداوند،خدای اسرائیل میفرماید:من از طلاق نفرت دارم، همچنین از
مردان سنگدلی که زنان خود را طلاق میدهند،پس مواظب باشید که به همسر خود
خیانت نکنید».(ملاکی،2:16)
این آیه مردانی را که قصد طلاق زنانشان رادارند،سنگدل خوانده و به آنها
هشدار داده که هر گز به زنانشان خیانت نکرده و نسبت به آنها همواره
وفادار باشند.
در تورات آمده که مردان حق طلاق زنان را دارند.بر این اساس چنانچه مردی،قصد طلاق زنی را داشته باشد کافی است به او طلاقنامهایی بدهد.در این کتاب دلیلی حاکی از اینکه زنی میتواند از مرد خود جدا شود نیامده است.در واقع،این مردان هستند که میتوانند از زنانشان جدا شده،آنها را طلاق دهند.این نکته در آیاتی که در موضوع طلاق آمده،به خوبی نمایان است.در این آیات معمولا مخاطب،مردان بوده و به آنها توصیه شده از زنان خود جدا نشوند،از مواردی که مرد میتوانسته زن خود را طلاق دهد،زنا و خیانت زن است. در کتاب تثنیه آمده اگر در هنگام ازدواج مشخص شود عروس باکره نبوده،زن باید سنگسار شود اما اگر این امر تهمتی از جانب مرد باشد،نه تنها مرد باید جریمه پرداخت کند بلکه حق طلاق زن را نیز نخواهد داشت.همچنین اگر مردی به دختری که نامزد ندارد تجاوز کند،ضمن ازدواج با او هر گز حق طلاق آن دختر را نخواهد داشت.
از آنجا که در عهد عتیق به طلاق سفارش شده و از آن به عنوان پدیدهیی
ناپسند یاد شده است،قوانین اندکی دربارهی آن به چشم میخورد.یکی از این
قوانین از زبان حضرت موسی در کتاب تثنیه آورده شده است.بر این اساس اگر
مردی بعد از آنکه پیوند زناشویی با زنی منعقد نمود،به عللی از او راضی
نبود،میتواند طلاقنامهیی به دست او داده و از او جدا شود.اما چنانچه آن
زن با کس دیگری ازدواج کند و پس از مدتی شوهر دوم آن زن بمیرد و یا او را
طلاق دهد،شوهر اولش حق ندارد با او درباره ازدواج نماید.در کتاب تثنیه از
قول موسی میخوانیم:
«اگر مردی پس از ازدواج با زنی،به عللی از او راضی نباشد و طلاقنامهیی
نوشته،به دستش دهد و او را رها سازد و آن زن و دوباره ازدواج کند و شوهر
دومی نیز از او راضی نباشد و او را طلاق دهد یا بمیرد،آنگاه شوهر اولش
نمیتواند دوباره با او ازدواج کند،زیرا آن زن نجس شده است.خداوند از چنین
ازدواجی متنفر است و این عمل باعث میشود زمینی که خداوند،خدایتان به شما
داده است به گناه آلوده شود». (تثنیه،34:1-5)
این مطلب در کتاب ارمیا نیز از زبان این پیامبر عهد عتیق آورده شده است.در
این کتاب ارمیا از قول خداوند میگوید:اگر مردی زن خود را طلاق داده و آن
زن،همسر دیگری برگزیند،شوهر اولش نباید دیگر او را به همسری برگزیند.ارمیا
دلیل این کار را فاسد شدن و بیعفت شدن آن زن میداند و مردان را از
ارتکاب به چنین ازدواجی باز میدارد.
در عهد جدید طلاق زشتتر و قبیحتر از قرآن و عهد عتیق تلقی شده و
ازاینرو کسی حق انجام آن را ندارد.در انجیل متی میخوانیم وقتی از عیسی
درباره طلاق سوال میکنند او ارتکاب به این کار را به شدت نهی میکند:
«آنگاه بعضی از فریسیان پیش آمدند تا با بحث و گفتوگو او را غافلگیر
کنند.پس به عیسی گفتند:آیا شما اجازه میدهید مرد،زن خود را طلاق دهد!»
عیسی جواب داد:«مگر شما کتاب آسمانی را نمیخوانید!در کتاب آسمانی نوشته
شده است که در آغاز خلقت،پروردگار مردوزن را آفرید و دستور داد مرد از پدر و
مادر خود جدا شود و برای همیشه به زن خود بپیوندد و با او یکی شود.بهطوری
که آن دو نفر دیگر دو تن نیستند، بلکه یک تناند.هیچ انسانی حق ندارد آن
دو را که خدا به هم پیوسته است،جدا کند».پرسیدند:«اگر چنین است چرا موسی
فموده که مرد میتواند زنش را طلاق بدهد،و کافی است که طلاقنامهیی بنویسد
و به دست زنش بدهد و از او جدا شود!»
عیسی جواب داد:«موسی چنین گفت زیرا میدانست شما چهقدر سنگدل و بیرحم
هستید.اما این چیزی نبود که خداوند در آغاز خلقت در نظر داشت.و من به شما
میگویم که هر کس زن خود را هر علتی به غیر از زنا طلاق دهد و با زن
ازدواج کند،زناکار محسوب میشود».(متی،19:9-3)
عیسی با تکیه براین موضوع که در آغاز خلقت،خداوند مرد و زن را برای هم
آفرید تا آن دو یک تن شوند،رابطه تمام مردها و زنها را اینگونه دانسته،از
اینرو معتقد است پیوند زناشویی،پیوندی خدایی است که کسی حق بر همزدن آن
را ندارد.
او ضمن سنگدل خواندن مردانی که قصد طلاق زنانشان را دارند به این نکته
اشاره میکند که چنانچه زن خود را طلاق بدهد و با زن دیگر ازدواج
کند،رابطهی جنسی این مرد با همسر دومش حکم زنا را خواهد داشت.براساس این
آیات تنها ارتکاب به زنا است که به مرد حق طلاق زن را میدهد و در سایر
موارد مرد حق چنین کاری را ندارد.
قباحت طلاق از نطر عیسی در باب پنجم از انجیل متی نیز آمده است:
«گفته شده استکه:اگر کسی میخواهد از دست زنش خلاص شود،کافی است
طلاقنامهیی بنویسد و به او بدهد.اما من میگویم هر که زن خود را بدون
اینکه خیانتی از او دیده باشد،طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر کند،آن مرد
مقصر است زیرا باعث شده زنا کند،و مردی نیز که با این زن ازدواج
کرده،زناکار است».(متی،5:31-33)
عیسی به این نکته اشاره میکند که خداوند نیز قطعا با برهم خوردند پیوند زناشویی به شدت مخالف است در انجیل مرقس آمده است:
«ولی قطعا،خواست خدا چنین نیست.چون خدا از همان ابتدا،مرد و زن را برای پیوند همیشگی آفرید».مرقس:10:6-7
همانطورکه اشاره شد در عهد جدید طلاق به شدت نهی و به دوری از آن
توصیه شده است.در این کتاب،نظرات عیسی دربارهی طلاق آمده است بدین صورت
که آن را عملی شرمآور و گناهی بزرگ که برخلاف نظر خداوند است معرفی نموده
است.در کتاب لوقا آمده است هر مردی که زن خود را طلاق بدهد و بعد از
آن،با زن دیگری ازدواج کند،حکم زنا را دارد.همچنین اگر مردی با زن طلاق
داده شدهیی پیوند زناشویی ببندد مرتکب زنا شده و باید حکم زنا دربارهشان
اجرا شود:
«هرکه زن خود را طلاق دهد و با دیگری ازدواج کند،زنا میکند و هر مردی نیز
که با زن طلاق داده شدهیی ازدواج کند،در واقع مرتکب زنا
میشود».(لوقا،16:18)
در انجیل مرقس نیز همین موضوع آورده شده است:
«اگر مردی همسرش را طلاق دهد و با زبان دیگری ازدواج کند، نسبت به همسرش
زنا کرده است.همچنین اگر زنی از شوهرش جدا شود و با مرد دیگری ازدواج
کند،او نیز زنا کرده است».(مرقس،10:11- 12)
آیهی دیگری که به صراحت دربارهی منع طلاق برای مسیحیان آمده در کتاب اول
قرنتیان،باب هفتم ذکر شده است.در این آیه پولس نبی به صراحت دستور میدهد
زوجین نباید پیوند زناشویی خود را بر هم بزنند چون این عمل گناه بزرگی
قلمداد میشود:
«در اینجا برای آنانی که ازدواج کردهاند،دیگر نه یک توصیه،بلکه یک دستور
دارم،دستوری که از جانب من نیست بلکه خود خداوند آن را فرموده است،و آن
این است که زن نباید از شوهرش جدا شود».(اول قرنتیان،7:10)
پولس این دستور را از جانب خدا به مسیحیان ابلاغ میکند و آنها را ملزم به اجرای آن مینماید.
مفهوم طلاق در آیات قرآن،عهد عتیق و عهد جدید آمده و هر سه کتاب،پیروان
خود را از ارتکاب به آن نهی میکنند.در این پژوهش به بررسی میزان شیوع
طلاق و درجهی قباحت آن در قرآن،عهد عتیق و عهد جدید پرداخته و نظر این سه
کتاب درباره مفهوم طلاق آورده شد. نکتهایی که ذکر آن مهم به نظر میرسد آن
است که اگرچه در سه دین اسلام،یهودیت و مسیحیت مفهوم طلاق مفهومی ناپسند و
قبیح معرفی شده است اما این سه دین دربارهی طلاق آداب و قوانین مشابهی
نداشته و در آیات مندرج در کتابهای آسمانیشان احکام طلاق یکسان نیست.
در کتاب آسمانی دین مبین اسلام،قرآن،به طلاق توصیه نشده و اصل را بر رفع
اختلافات زناشویی گذاشته است،در این کتاب به همان اندازه که به ازدواج
توجه شده،به دوری از طلاق نیز توصیه شده است. با وجود این طلاق در
قرآن،عملی حرام تلقی نشده و چنانچه امید اصلاح و حفظ کانون زناشویی
امکانپذیر نباشد،راه طلاق باز است.
در عهد عتیق نظر خداوند درباره طلاق ذکر گردید که آن را عمل نفرتانگیز
معرفی نموده است.در این کتاب از قول موسی میخوانیم چنانچه مردی بخواهد
زنش را طلاق بدهد،میتواند طلاقنامهیی به دست او داده و او را ترک
نماید.
در مقایسه با عهد عتیق این مساله در عهد جدید به گونهیی دیگر آورده شده و
احکام شدیدتری برای آن ذکر گردیده است.براساس آیات این کتاب،چنانچه مردی
زنش را طلاق بدهد،مرتکب عملی ناپسند شده است و اگر آن مرد با زن دیگری
ازدواج نماید،حکم زنا را پیدا میکند.در عهد جدید عنوان شده:مرد،زمانی
میتواند همسر خود را طلاق بدهد که او مرتکب خیانت یا زنا شده باشد.
در عهد جدید نظر عیسی درباره طلاق آمده است به نظر او چون خداوند از آغاز
مرد و زن را برای هم آفرید پیوند این دو،پیوند ناگسستنیست و کسی حق
برهمزدن آن را ندارد.عیسی عنوان میدارد که خواست خداوند نیز جدایی بین
زن و مرد نبوده و با آن مخالف است.همچنین در ای سه کتاب،قوانین و دستورات
ویژهیی دربارهی طلاق ذکر شد است.قرآن اگرچه حق طلاق را به مردان داده
اما به آنها نیز توصیه نموده است که با زنان خود چه در زناشویی و چه هنگام
طلاق به نیکویی رفتار نموده و به حقوق خود پایبند باشند.همچنین از انجام
سوگندهایی که حق و حقوق زنان را پایمال میکند(همچون ایلاء)بپرهیزند.
براساس آیات تورات،اگر مردی زنش را طلاق بدهد و آن زن مجددا ازدواج کند و
پساز آن شویش مرده و یا دوباره او را طلاق دهد،زن نمیتواند با شوهرش
اولش مجددا ازدواج کند.بهنظر حضرت موسی این کار باعث میشود زمین خدا به
گناه آلوده شود.
حضرت ارمیا نیز علت این کار را فاسد شدن و بیعفت شدن آن زن میداند.
عهد جدید ضمن شرمآور خواندن طلاق،بهاین نکته اشاره دارد که زنان حق
جدایی از شوهرانشان را ندارند.این مطلبی است که در کتاب اول قرنتیان از
قول پولس آمده و آن را نه یک توصیه،بلکه دستوری از جانب خدا میداند.
1-ترجمه تفسیری کتاب مقدس،1995،انگلستان:انجمن بینالمللی کتاب مقدس.
2-حسینی بهشتی،سید محمد و دیگران،1358،شناخت اسلام،چاپ اول،تهران،دفتر نشر و فرهنگ اسلامی.
3-سهرابی،ایوب،1382،خانواده،جمعیت و تنظیم خانواده،چاپ ششم،تبریز،نشر اختر.
4-قرآن کریم،1379،ترجمهی مهدی الهی قمشهای،چاپ اول،قم،انتشارات مصطفی.
5-قرآن کریم،1373،ترجمهی محمد مهدی فولادوند،چاپ اول،قم،دارالقرآن کریم«دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی».
6-گود،ویلیام جی،1352،خانواه و جامعه،ترجمهی ویدا ناصحی،چاپ اول،تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
7-محمدی،مجید،1370،بر بامهای آسمان،چاپ اول، تهران،نشر مرکز.
8-محمدیان،بهرام و دیگران،1381،دایرة المعارف کتاب مقدس،چاپ اول،تهران:انتشارات روز نو.
9-مطهری،مرتضی،1357،نظام حقوق زن در اسلام، چاپ هشتم،قم،انتشارات صدرا.
10-هاکس،جیمز،1377،قاموس کتاب مقدس،چاپ دوم، تهران،انتشارات اساطیر.
11- United States of Ameria:Oublished by Bethany Fellowship. Christenson,Lam.(1970)The Christian Family.
12- House. United States of America:Oublished by Harrison Marriages and Familis. Daugherty,Billy Joe.(1991).Building Strong
13- Unired States,of America:Oublished by Regal Books, Your Marriage Norman Wright H(1974).Connunication,Key To
14- Zondcrvan Corporation. Bible(1985).United States of America:Oublished by the The NIV(NeW lnternational Version.Study
در چه صورت زن می تواند ادعای طلاق کند و چه شرایطی دارد ؟ البته هر عقدی ممکن است به راههای دیگری نیز از بین برود همچون فسخ و انفساخ و اقاله در سایرعقود که به جای اقاله در نکاح ایقاع یا به اصطلاح طلاق است.اما چگونه است که میشود یک زن با وجود اینکه نه شرع و نه قانون حقی برای طلاق او در نظر نگرفته دارای این حق به شکل متقابل گردد؟
جواب این سوال خیلی ساده است البته این موضوع امروزه به صورت مشروط در قباله های ازدواج موجود است که اصطلاحا اختیار امر طلاق در صورت حصول شرایط مندرج ضمن عقد مرد به زن وکالت در امر طلاق را می دهد.اما این امر به تنهایی نمیتواند حق طلاق را مستقینا به زن بدهد و زن در زمینه طلاق محدود به شرایط خاص است .
اما آیا حق طلاق را میتوان به صورت مطلق به زن سپرد یا به عبارت بهتر
وقتی ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی میگوید مرد با شرایط مقرر میتواند زن خود را
طلاق دهد آیا این حق قانونی را میتوان به زن داد یا خیر؟ در جواب این سوال
باید گفت چون امر طلاق تنها به اراده مرد صورت میپذیرد مرد میتواند در ضمن
عقد به زن وکالت مطلق برای امر طلاق دهد تا خلاء قانونی موجود در این زمینه
نتواند در آینده به ضرر زن تمام شود.
و حتی از تاثیرات و وضع بدی که امروزه در جامعه بوجود آمده بکاهد از جمله
قرار دادن مهریه های سنگین برای وجود ضمانت اجرای مناسب برای زن در مقابل
حق طلاق مرد امری که امروزه باعث گرفتاری و درد سر خیلی از مردها شده در
حالیکه اگر در ابتدای امر به این موضوع آگاهی داشتند این حق را به زن داده و
خود را از بار مسولیت زیاد مالی رها میکردند موضوعی که امروزه میتواند مرد
و زن را در زمینه طلاق در شرایط یکسانی قرار دهد و زنها بدون اینکه
بخواهند ارزش وجودی خود را با مهریه های سنگین عوض کنند ارزش انسانی و حق
قانونی خود را در این زمینه اعمال نمایند .هر چند بسیاری از حقوق دانان به
دلایل خاص خود از این امر چیزی بیان نکرده تا مبادا زمانی حقوق زنها برابر
با مردها شود و حاضر هستند مجازاتهایی همچون زندان و حبس و بوجود امدن
تبعات مالی فراوان بر عهده مردها قرار گیرد ولی از این موضوع چیزی نگویند.
شرایطی که امروزه هم به نفع زن است به دلایلی که ذکر شد و هم به نفع مردان
جامعه ایرانی.
در این زمینه حتی بنیانگذار جمهوری اسلامی در یک استفتاء جواب آنرا این
چنین داده اند:برای زنان محترم شارع مقدس راه سهلی را معین فرموده است تا
خودشان زمام طلاق را به دست گیرند به این معنی که در ضمن عقد نکاح اگر شرط
کنند که زن وکیل باشد بصورت مطلق یعنی هر موقع که دلشان خواست طلاق بگیرند
دیگر هیچ مشکلی برای خانمها بوجو نمی آید و میتوانند خود را طلاق دهند (نقل
از روزنامه انقلاب اسلامی ش ۱۰۷ آبانماه ۱۳۵۸)
پس در یک جمع بندی کلی یا پاسخ به سوال ابتدایی باید بگویم زن ها اگر چه حق
طلاق ندارند اما میتوانند در ضمن عقد نکاح بصورت مطلق وکیل شوهر در امر
طلاق شوند و هر زمان که خواستند خود را با رعایت تشریفات قانونی مطلقه
سازد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امام موسی کاظم – علیه السلام – فرمود:
هرکس به رأی و سلیقه خود اهمیّت دهد و در مسائل دین به آن عمل کند هلاک می شود، و هرکس اهل بیت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را رها کند گمراه می گردد، و هرکس قرآن و سنّت رسول خدا را ترک کند کافر می باشد.
مجموعه سوالات متفرقه - بخش اول
مجموعه سوالات متفرقه - بخش دوم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش سوم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش چهارم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش پنجم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش ششم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش هفتم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش هشتم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش نهم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش دهم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش یازدهم
مجموعه سوالات متفرقه - بخش دوازدهم
آمارهای منتشره از سوی مسئولان دولتی و نهادهای جامعه مدنی از افزایش میزان طلاق و جدایی در جوامع عربی در سال های اخیر حکایت دارد.
آمارهای منتشره از سوی مسئولان دولتی و نهادهای جامعه مدنی از افزایش میزان طلاق و جدایی در جوامع عربی در سال های اخیر حکایت دارد.