طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است و در پی آن حقوق و تکالیف متقابلی که بین زوجین در هنگام ازدواج وجود داشته از میان میرود. طلاق معمولاً وقتی اتفاق میافتد که استحکام رابطه زناشویی از بین میرود و میان زوجین ناسازگاری و تنش وجود دارد. طلاق اجتماعی، تغییرات در دوستیها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آنها سر و کار دارد. طلاق روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن دردهد.
میان طلاق با فسخ ازدواج متفاوت است. فسخ ازدواج به معنای این است که ازدواج صورت گرفته از ابتدا باطل و بیاعتبار بودهاست. شیوهٔ انجام طلاق در قوانین کشورهای مختلف بسیار متفاوت است اما در اغلب کشورها نیاز به تأیید یک دادگاه یا مرجع رسمی حقوقی وجود دارد. مذاهب مختلف نیز رویکردهای متفاوتی به طلاق دارند. طلاق در اسلام به اختیار شوهر انجام میشود اما زن نیز در شرایط خاصی ممکن است حق طلاق را به دست بیاورد.
واژه طلاق از ریشه عربی و به معنی «گشودن گره» و «رها کردن» است و در فقه اسلامی «زائل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص» تعریف میشود.[۱] در فارسی از واژهٔ هِلِش، برای اشاره به طلاق استفاده میشده که از تغییریافتهٔ hiliŠn از پارسی میانه است.[۲]
نبود ناگهانی همسر ممکن است احساس اضطراب یا هراس ایجاد کند؛ هر چند برخی نیز ممکن است پس از طلاق احساس خوشحالی داشته باشند. معمولاً زنان از طلاق بیش از مردان از نظر اقتصادی زیان میبینند، اما فرایندهای سازگاری روانی و اجتماعی برای مردان و زنان تفاوت چندانی ندارد. بعضی از مردان و زنان ممکن است پس از طلاق به ازدواج مجدد تن در دهند.
کودکانی که والدینشان از ازدواج خود راضی نیستند اما با هم زندگی میکنند، ممکن است تحتتأثیر تنش ناشی از روابط آنها به اضطراب یا افسردگی مبتلا شوند. کودکان پس از جدایی پدر و مادرشان نیز به اضطراب عاطفی دچار میشوند. کودکان بزرگتر بهتر میتوانند انگیزههای پدر و مادرشان را برای طلاق درک کنند. این کودکان ممکن است به خاطر اثراث طلاق بر آینده خود نگران باشند یا این که احساس تنهایی داشته باشند. کودکان هنگامی که پس از جدایی هم با پدر و هم با مادر رابطه مداوم دارند، در وضع بهتری به سر میبرند تا هنگامی که فقط یکی از آنها را به طور منظم میبینند. طلاق هماهنگی میان والدین، مسائل نگهداری کودک و حق ملاقات را در برمیگیرد. به تازگی به فرزندی پذیرفتن کودکان بیسرپرست از سوی افراد مجرد شیوع بیشتری پیدا کرده است. این موضوع موافقان و مخالفانی دارد. مخالفان بر این باورند که این کودکان با ورود به یک خانواده تک سرپرست با مشکلات عاطفی رو به رو خواهند شد.[۳]
شواهد حاکی از آن است که نوجوانانی که در خانوادههای تک والدی بزرگ شدهاند بیش از همسالان خود که در خانوادههای دو والدی تربیت شدهاند، به سمت رفتارهای پرخطر تمایل دارند، شامل مصرف دخانیات، نوشیدن الکل، خشونت، روابط جنسی ناامن و اقدام به خودکشی.[۳]
طلاق در بسیاری از سرزمینهای باستانی از جمله میانرودان، یونان، ایران، مصر و چین وجود داشتهاست. کنستانتین محدودیتهای بسیاری برای طلاق ایجاد کرد و در قرن دهم میلادی کلیسای مسیحی آن را ممنوع دانست. هنری هشتم برای نخستین بار از مجلس کلیسای انگلیس خواست که ازدواج او را فسخ نماید.
به مرور زمان کشورهای اروپایی و مسیحی حق طلاق را برای زن و شوهر به رسمیت شناختند. با این حال، در سال ۱۹۸۶ در ایرلند پارلمان طلاق را غیرقانونی اعلام کرد. در انگلستان، در سال ۱۹۶۹ لایحه قانونی اصلاح طلاق به تصویب رسید که گرفتن طلاق را برای زن و شوهر آسانتر کرد. بین سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، میزان طلاق در بریتانیا به طور ثابت هر سال ۹ درصد افزایش یافت و در طی آن دهه دو برابر شد. امروزه در بسیاری از جوامع اروپایی، میزان طلاق افزایش یافتهاست. در کشورهایی که ازدواج همجنسگرایان قانونی است طلاق آنان هم پیش بینی شدهاست. بر اساس آمار میزان طلاق بین همجنسگرایان کمتر است.
طلاق در اسلام منفورترین حلال نامیده شدهاست و از این واقعه عرش الهی میلرزد[۱] قرآن به مردان مسلمان سفارش میکند که از طلاق همسرانشان خودداری ورزند؛ و سازش را بهتر دانسته است.[۲] در شرایط ناسازگاری زن و شوهر، قرآن پیشنهاد کردهاست که داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن با هم بحث کنند.[۳] کسانی که به ترک همخوابگی با زنان خود سوگند یاد میکنند، میبایست چهارماه، قبل از نافذ شدن طلاق، انتظار بکشند و اگر باز هم اصرار داشتند، حکم اجرا میشود.[۴] اگر طلاق پیش از نزدیکی صورت پذیرد و شوهر برای زن مهری تعیین کرده باشد، میبایست نصف آنچه معین کرده، به زن بپردازد.[۵] قرآن نوعی طلاق رجعی را که در آن، مرد به زن خود میگوید پشت تو چون پشت مادر من است، زشت میشمارد.[۶] در ازدواج دائم، مرد میتواند همسرش را طلاق دهد؛ مشروط به اینکه زن در مدت عادت ماهانه و یا باردار نباشد. برای تقاضای طلاق از سوی زن، عموماً شرایطی در پیمان ازدواج معین میشود. مثلاً اگر زن در پیمان ازدواج شرط کرده باشد که هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا با او بدرفتاری کند، تقاضای طلاق خواهد کرد. در صورت ناتوانی شوهر از دادن نفقه، زن میتواند تقاضای طلاق نماید. همچنین، ابتلای شوهر به بیماری روانی یا جسمانی که باعث اختلال در زندگی زناشویی شود؛ میتواند دلیلی برای تقاضای طلاق از سوی زن باشد. عموماً میزان طلاق در جامعههای اسلامی، کمتر از میزان طلاق در جوامع غیراسلامیاست. بسیاری از شوهران که زنان را مورد سوءاستفاده و سوءرفتار قرار میدهند، از طلاق دادنشان خودداری میکنند. در بسیاری از کشورهای اسلامی، دادگاههای خانواده برای اجرای عدالت تأسیس شدهاند. بهگفتهٔ کاظم صدیقی فقیه شیعه در خطبههای نماز جمعه تهران؛ ولی فقیه حق طلاق همسر رئیسجمهور را دارد[نیازمند منبع]، وی گفته است که این نظریه را اولین بار از یکی از وزرای دولت جمهوری اسلامی ایران شنیده و به آن معتقد است[نیازمند منبع]
در آئین یهود برای طلاق، زن باید از شوهر خود طلاق را تقاضا کند و توافق او را بگیرد.[۴]
بهاءالله، شارع بهائیت در کتاب اقدس امر طلاق را بسیار مکروه و ناپسند ذکر میکند ولی در نظر میگیرد که اگر زن و شوهری واقعاً نتوانستند با هم زندگی کنند باید حکم طلاق جاری شود: شوقی افندی، ولیامرالله میگوید: «امر طلاق بسیار مذموم و قبیح و مخالف رضای الهی است»[۵]
بعد از تصمیم زن و مرد برای جاری ساختن حکم طلاق، باید به مدت یک سال صبر نمایند، این ایام به اصطلاح بهائی، ایام تربص نامیده میشود؛ و اگر این یکسال گذشت و بین زن و مرد اتحاد مجدد برقرار نشد، آنها به کلی از هم جدا شده و میتوانند با فرد دیگری ازدواج کنند. در موقع یکسال تربص مرد باید تمام مخارج زندگی زن را به میزانی که محفل روحانی محل تعین میکند، بپردازد ولو آنکه طلاق به تقاضای زن صورت گرفته باشد.[۶]
اگر مرد عزم طلاق زنش را داشته باشد باید ۱۹ ماه کناره گیری نماید، اگر در خلال این مدت پشیمان گردید، و از عزم خود منصرف شد، به همان حال باقی خواهند ماند، و گرنه بعد از انقضاء ۱۹ ماه طلاق میدهد. هنگامی که طلاق واقع شد دیگر رجوع به زوجة طلاق داده شده جایز نیست تا ۱۹ روز بگذرد و بعد از آن میتواند رجوع کند. هر زنی را میشود ۱۹ مرتبه طلاق داد و سپس حرام ابدی میشود. مرگ و طلاق زوجین: در آیین بابیت اگر یکی از زوجین از دنیا برود، اگر متوفی زوج باشد بر زوجه واجب است که بعد از ۹۵ روز حتماً ازدواج کند، و اگر زوجه باشد مرد باید ظرف مدت ۹۰ روز ازدواج کند.[۷]
در ایران، در سال ۱۳۹۱ ۱۵۰هزار و ۳۲۴ طلاق به وقوع پیوسته است. یعنی روزانه ۳۸۱ زوج از یکدیگر جدا شدهاند. خیانت، مشکلات جنسی و تورم مهمترین دلایل طلاق هستند.[۸] در جمهوری اسلامی ایران، مرد با مراجعه به دادگاه حق تقاضای طلاق دارد. زن نیز در شرایط خاصی میتواند با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق کند. بعضی از این شرایط عبارتاند از:
شهیندخت مولاوردی معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده، اعتیاد را یکی از آسیبها و چالشهای مهم کشور و خانوادهها دانست و اعلام کرد که ۵۵ درصد طلاقها در کشور نتیجه این معضل اجتماعی است. همچنین حدود ۱۰ درصد معتادان در کشور نیز زنان هستند.[۹]
برای رسمیت طلاق خواندن صیغه طلاق در حضور دو مرد شاهد لازم است.
در قوانین ایران به پیروی از فقه امامیه سه شیوه برای وقوع طلاق ذکر شدهست. روش اول خواست مرد است؛ در مادهٔ ۱۱۳ قانون مدنی ایران آمدهاست که: «مرد هر وقت که بخواهد میتواند زن خود را طلاق دهد.» دوم تقاضای طلاق توسط زن از دادگاه و سوم طلاق توافقی زن و شوهر که به طلاق خلع و مبارات معروف است و نوع خاصی از طلاق با شرایط خاص خود محسوب میشود.[۱۰]
انتقاداتی که به اختیار نامحدود مرد در انجام طلاق گرفته میشد باعث شد تا قانون حمایت خانواده ۱۳۴۶ صدور گواهی عدم امکان سازش از سوی دادگاه را پیش از انجام طلاق لازم بداند و شرایطی هم برای درخواست صدور این گواهی مقرر شده بود. البته مشخص نبود که آیا این قانون اختیار نامحدود مرد در طلاق را از بین برده یا خیر. یعنی مرد می ةواند بدون وجود شرایطی که در این قانون آمده درخواست طلاق بدهد یا نه. تا اینکه قانون حمایت خانواده ۱۳۵۴ به تصویب رسیده و به طور صریح ماده ۱۱۳۳ را نسخ کرده و تلاش کرد تا نوعی تساوی را در امور ازدواج و طلاق بین زن و مرد برقرار کند. در این قانون آزادی مرد در طلاق محدود به موارد خاصی شده و پنج شرط دیگر علاوه بر شرایط ماده ۱۱ قانون حمایت خانواده ۱۳۴۶ برای امکان درخواست طلاق اضافه شد که عبارت بودند از زندانی شدن زن یا مرد برای دورهای مشخص، اعتیاد، ازدواج مجدد مرد بدون رضایت زن، ترک زندگی خانوادگی از طرف هریک از آنها، محکومیت قضایی هر یک از آنها که موجب لطمه به حیثیت خانوادگی دیگری شود. علاوه بر موارد قانون ۱۳۴۶، در قانون ۱۳۵۴ این توضیح آمد که ماده ۱۱ هم برای زن و هم برای مرد اعتبار دارد.[۱۱]
با وقوع انقلاب اسلامی و با تصویب قانون دادگاههای مدنی خاص (۱۳۵۸) برخی از مواد قانون حمایت خانواده ۱۳۵۴ نسخ شد. در ماده ۳ این قانون آمده بود: «موارد طلاق همان است که در قانون مدنی و احکام شرع مقرر گردیده ولی در مواردی که شوهر به استناد ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی تقاضای طلاق میکند، دادگاه بدواً بر حسب آیه کریمهٔ ... مورد را به داوری ارجاع میکند و در صورتی که بین زوجین سازش حاصل نشود اجازهٔ طلاق را به زوج خواهد داد». به این ترتیب در ایران امروز مردی که بخواهد همسرش را طلاق بدهد ابتدا باید دادگاه رجوع کند و دادگاه هم سعی به سازش بین او و همسرش خواهد کرد و اگر این اتفاق نیفتاد اجازهٔ طلاق را صادر خواهد کرد.[۱۲]
زن نیز در دو حالت میتواند از دادگاه تقاضای طلاق کند. اول اینکه در زمان ازدواج یا پس از آن، از شوهر وکالت برای طلاق گرفته باشد. اعطای چنین وکالتی به عنوان یک شرط ضمن عقد ازدواج رایج است و در این حالت زن به نیابت و نمایندگی از شوهر طلاق را اجرا میکند. دوم اینکه یکی از شرایط مقرر در قانون مدنی برای درخواست طلاق زن وجود داشته باشد. این شرایط به طور کلی به سه دسته تقسیم میشوند؛ اول خودداری یا عجز شوهر از دادن نفقه، دوم عسر و حرج که به معنی دشواری غیرقابل تحمل زندگی مشترک است و سوم نیز مفقودالاثر شدن شوهر برای بیش از چهار سال. عسر و حرج شامل موارد متعددی از جمله ابتلای شوهر به بیماریهای مسریه صعبالعلاج، ضرب و شتم یا سوء معاشرت مستمر، محکومیت به حبس ۵ سال یا بیشتر، ترک زندگی خانوادگی، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی میشود.[۱۳]
میزان طلاق در ایران با توجه به تعداد طلاق نسبت به جمعیت تقریباً برابر با میزان طلاق در سه کشور اصلی اروپای غربی است. آمار طلاق در ایران در سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۱ به طور پیوسته در حال افزایش بوده و از ۹۴ هزار طلاق در سال ۱۳۸۵ به ۱۱۰ هزار در سال ۸۷، ۱۳۷ هزار در سال ۸۹ و ۱۵۰ هزار در سال ۹۱ رسیدهاست.[۱۴]
میزان طلاق در سه کشور اصلی اروپای غربی تقریباً برابر با میزان طلاق در ایران است. در فرانسه که حدود ۶۶ میلیون نفر جمعیت دارد در سال ۲۰۱۲ حدود ۱۳۳ هزار طلاق انجام شدهاست. در آلمان ۸۲ میلیونی، حدود ۱۹۰ هزار طلاق و در انگلیس ۶۰ میلیونی هم ۱۴۴ هزار طلاق ثبت شدهاست. در ایران ۷۷ میلیونی هم در سال ۱۳۹۱ شمسی ۱۵۰هزار و ۳۲۴ طلاق به وقوع پیوسته است. در فرانسه میزان طلاق در سالهای اخیر روند کاهش داشتهاست. در سال ۲۰۰۵ در فرانسه بیش از ۱۵۵ هزار مورد طلاق به وقوع پیوسته بود اما در سال ۲۰۰۶ این رقم به ۱۳۹ هزار کاهش یافته و نهایتاً به ۱۳۳ هزار مورد در سال رسیده است.[۱۴]
براساس آمارهای دو الی سه دهه گذشته، در آمریکا تا سال ۱۹۸۸ از هر سه ازدواج یکی به طلاق انجامیده و در این نسبت در سال ۱۹۸۹ به دو سوم رسیده است.[۱۵] در تهران ۴۰ درصد ازدواجها به طلاق منجر میشود.[۱۶]
بر اساس آمار بدست آمده از کشور آمریکا، بیشترین طلاق(۳۶٫۶٪) در مورد زنانی اتفاق میافتد که در بین سنین ۲۰ تا ۲۴ سال ازدواج کردهاند، در مورد مردان نیز وضع به همین شکل است و بیشترین طلاق آنها(۳۸٫۸٪) برای مردانی رخ میدهد که در بین سالهای ۲۰ تا ۲۴ سالگی ازدواج کنند.[۳]
بین ۴۰–۵۰ درصد ازدواجهای اول در ایالات متحده به طلاق منجر میشود و نرخ طلاق در ازدواجهای بعدی بالاتر از این رقم است.[۱۷]
واتیکان و فیلیپین تنها کشورهای دنیا هستند که در قوانین آنها چیزی به نام طلاق وجود ندارد. کشورهای دیگری که در سالهای اخیر طلاق را وارد قوانین خود کردهاند؛ شامل ایتالیا (۱۹۷۰)، پرتغال (۱۹۷۵)، برزیل (۱۹۷۷)، اسپانیا (۱۹۸۱)، ایرلند (۱۹۹۶)، شیلی (۲۰۰۴) و مالت (۲۰۱۱) میشوند.
کشور | نرخ ازدواج خام | نرخ طلاق خام | % نسبت طلاق به ازدواج به درصد | سال منبع |
---|---|---|---|---|
آلبانی | ۸٫۹ | ۱٫۷ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
ارمنستان | ۶٫۰ | ۱٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
استرالیا | ۵٫۴ | ۲٫۳ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
اتریش | ۴٫۵ | ۲٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
جمهوری آذربایجان | ۹٫۷ | ۱٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
باهاما | ۶٫۱ | ۰٫۳ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2007)[۱۸][۱۹] |
بلاروس | ۹٫۲ | ۴٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
بلژیک | ۴٫۲ | ۳٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
برمودا | ۱۰٫۶ | ۲٫۷ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۱۸][۱۹] |
بوسنی و هرزگوین | ۵٫۱ | ۰٫۴ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
برزیل | ۶٫۶ | ۱٫۴ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۲۱] |
بلغارستان | ۳٫۲ | ۱٫۵ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
کانادا | ۴٫۴ | ۲٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2008)[۱۸][۱۹] |
شیلی | ۳٫۳ | ۰٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۱۸][۱۹] |
چین | ۹٫۳ | ۲٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
کلمبیا | ۲٫۳ | ۰٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2007)[۲۲] |
کاستاریکا | ۵٫۳ | ۲٫۵ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
کرواسی | ۴٫۸ | ۱٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
کوبا | ۵٫۲ | ۲٫۹ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
قبرس | ۷٫۹ | ۲٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۲۰] |
جمهوری چک | ۴٫۴ | ۲٫۹ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
دانمارک | ۵٫۶ | ۲٫۶ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
جمهوری دومینیکن | ۴٫۴ | ۱٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
اکوادور | ۵٫۶ | ۱٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2006)[۲۲] |
مصر | ۱۱٫۰ | ۱٫۹ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
السالوادور | ۳٫۵ | ۰٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2006)[۲۲] |
استونی | ۳٫۸ | ۲٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
اتحادیه اروپا | ۴٫۵ | ۲٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
فنلاند | ۵٫۶ | ۲٫۵ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
فرانسه | ۳٫۸ | ۲٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
گرجستان | ۶٫۹ | ۱٫۳ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
آلمان | ۴٫۷ | ۲٫۳ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
جبل طارق | ۶٫۷ | ۳٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
گرنادا | ۵٫۰ | ۱٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2001)[۲۲] |
یونان | ۴٫۸ | ۱٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2008)[۱۸][۱۹] |
گواتمالا | ۳٫۸ | ۰٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2008)[۱۸][۱۹] |
مجارستان | ۳٫۶ | ۲٫۴ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
ایسلند | ۴٫۹ | ۱٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
هند | ۱٫۰۱ | (۲۰۱۱)[نیازمند منبع] | ||
ایران | ۱۲٫۲ | ۱٫۷ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۱۸][۱۹] |
جمهوری ایرلند | ۴٫۶ | ۰٫۷ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
اسرائیل | ۶٫۵ | ۱٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۱۸][۱۹] |
ایتالیا | ۳٫۶ | ۰٫۹ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
جامائیکا | ۷٫۵ | ۰٫۷ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
ژاپن | ۵٫۵ | ۲٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
اردن | ۱۰٫۲ | ۲٫۶ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
قزاقستان | ۸٫۶ | ۲٫۳ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2008)[۱۸][۱۹] |
کویت | ۵٫۲ | ۲٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
قرقیزستان | ۹٫۷ | ۱٫۶ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
لتونی | ۴٫۲ | ۲٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
لبنان | ۹٫۵ | ۱٫۶ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2007)[۱۸][۱۹] |
لیبی | ۶٫۰ | ۰٫۳ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2002)[۲۲] |
لیختناشتاین | ۵٫۰ | ۲٫۴ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
لیتوانی | ۵٫۷ | ۳٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
لوکزامبورگ | ۳٫۵ | ۲٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
موریس | ۸٫۲ | ۱٫۴ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
مکزیک | ۵٫۲ | ۰٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۱۸][۱۹] |
مولداوی | ۷٫۳ | ۳٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
مغولستان | ۳٫۴ | ۱٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
مونتهنگرو | ۵٫۷ | ۰٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
هلند | ۴٫۴ | ۱٫۹ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۲۰] |
نیوزیلند | ۴٫۸ | ۲٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2008)[۱۸][۱۹] |
نیکاراگوئه | ۴٫۵ | ۰٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2005)[۲۲] |
نروژ | ۴٫۸ | ۲٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
پاناما | ۳٫۷ | ۱٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
لهستان | ۶٫۰ | ۱٫۶ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
پرتغال | ۳٫۷ | ۲٫۵ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
قطر | ۳٫۳ | ۱٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
جمهوری مقدونیه | ۷٫۲ | ۰٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
رومانی | ۵٫۴ | ۱٫۵ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
روسیه | ۹٫۲ | ۴٫۷ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
سنت لوسیا | ۲٫۸ | ۰٫۷ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2004)[۲۲] |
سنت وینسنت و گرنادینها | ۵٫۸ | ۰٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2007)[۱۸][۱۹] |
سن مارینو | ۶٫۱ | ۲٫۵ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
عربستان سعودی | ۵٫۲ | ۱٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2005)[۲۲] |
صربستان | ۴٫۹ | ۱٫۱ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
سیشل | ۱۷٫۴ | ۱٫۹ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
سنگاپور | ۵٫۳ | ۱٫۵ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
اسلواکی | ۴٫۷ | ۲٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
اسلوونی | ۳٫۲ | ۱٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
آفریقای جنوبی | ۳٫۵ | ۰٫۶ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۲۱] |
کره جنوبی | ۶٫۵ | ۲٫۳ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
اسپانیا | ۳٫۶ | ۲٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
سریلانکا | ۰٫۱۵ | (۲۰۰۵)[نیازمند منبع] | ||
سورینام | ۴٫۲ | ۱٫۳ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2007)[۱۸][۱۹] |
سوئد | ۵٫۳ | ۲٫۵ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
سوئیس | ۵٫۵ | ۲٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۲۰] |
سوریه | ۱۰٫۶ | ۱٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2006)[۲۲] |
تاجیکستان | ۱۳٫۵ | ۰٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۱۸][۱۹] |
تایلند | ۵٫۵ | ۱٫۴ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2005)[۲۲] |
تونگا | ۷٫۱ | ۱٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2003)[۲۲] |
ترینیداد و توباگو | ۶٫۳ | ۲٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2005)[۲۲][۲۳] |
ترکیه | ۸٫۰ | ۱٫۶ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011)[۱۸][۱۹] |
اوکراین | ۶٫۷ | ۲٫۸ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2010)[۱۸][۱۹] |
بریتانیا | ۴٫۳ | ۲٫۰ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2009)[۲۰] |
ایالات متحده آمریکا | ۶٫۸ | ۳٫۶ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2011), 44 reporting ایالات آمریکا[۲۴] |
اروگوئه | ۳٫۲ | (2010)[۱۸] | ||
ازبکستان | ۷٫۸ | ۰٫۶ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2006)[۲۵][۲۶] |
ونزوئلا | ۳٫۳ | ۰٫۹ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2006)[۱۸] |
ویتنام | ۵٫۷ | ۰٫۲ | خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «�» | (2007)[۱۸][۱۹] |
۴٫۳. ↑ کتاب روانشناسی طلاق ۵. کتاب روابط صمیمانه. اربر و اربر. ترجمه عابدین جواهری و عزیز تاجیک اسمعیلی. انتشارات ارجمند. ۱۳۹۱
|