پاسخ: قبل از پرداختن به سؤال ابتدا به تعریف، ارکان و عناصر اصلی و
فرعی تهاجم فرهنگی میپردازیم و در ادامه از اهمیت مبارزه و شیوههای تهاجم
فرهنگی سخن به میان میآوریم و در پایان راهها و شیوههای مقابله با
تهاجم فرهنگی را بیان میکنیم.
تعریف تهاجم فرهنگی (Culture - invasion): تهاجم فرهنگی راهبردی است
مرموزانه، همراه با برنامهریزی دقیق و با استفاده از شیوهها و ابزارهای
متعدد برای سست کردن باورها، دگرگونی ارزشهاو الگوهای رفتاری جامعه هدف
وتغییر و تبدیل آداب و سنن و اصول اخلاقی حاکم بر جامعه انجام می گیرد.(۱)
برخی از مولفه های تهاجم فرهنگی(۲) ۱. پنهانکاری. ۲. عوام فریبی. ۳.
غافلگیری و تحمیل. ۴. ترویج اینکه هر جدیدی بدون استثناء لذت دارد
(ارزشها، هم باید تغییر کند و ذوقی باشند). ۶. تفرقه افکنی و بدبین کردن
مردم به حکومت. ۷. حذف نیروهای کارآمد و جوان. ۸. وابستگی اقتصادی. ۹.
جدائی دین از سیاست. ۱۰. تغییر باورها و ارزشها به اسم تنوع خواهی.
سه بخش اساسی فرهنگبه طور کلی سه بخش اساسی برای فرهنگ در نظر گرفته
میشود: الف. شناختها و باورها. ب. ارزشها و گرایشها. ج. رفتارها و
کردارها.(۳)
هدف اصلی دشمن در تهاجم فرهنگی حمله به عناصر اصلی فرهنگ است. آنها در مورد
باورها ایجاد تردید میکنند و میگویند هیچ امر یقینی در جهان وجود ندارد.
این عصر، عصر شک و روشنفکری است و ارزشها و گرایشها را امری اعتباری و
سلیقهای معرفی میکنند. مثلاً میگویند زمانی همجنس بازی و برهنگی زنان
عیب بود ولی الآن این طور نیست و باید هم این طور باشد. چون هر چیزی مدتی
تغییر نکند، لذتش از دست میرود. وقتی دشمن بینش و باورها و ارزشها را
تغییر داد، اعمال و کردار (عنصر سوم) هم تغییر میکند، چون اعمال بر اساس
بینش و ارزشها شکل میگیرد. در ادامه بحث ما به این شبهات پاسخ خواهیم گفت.
اهمیت مقابله با تهاجم فرهنگی: اهمیت مقابله با تهاجم فرهنگی در واقع به
بزرگی خطر تهاجم فرهنگی باز میگردد. از آنجایی که هر عملی در زندگی بر
اثر انگیزه صورت میگیرد، باید دید که هدف اصلی دشمن از تهاجم فرهنگی چیست؟
دشمن قصد اصلاح فرهنگما را ندارد. آنها از شیوة تهاجم فرهنگی به عنوان یک
راهبرد برای رسیدن به اقتصاد، رفاه مالی و شهوات استفاده میکند. حتی
مسائلی مثل تسلط سیاسی، نظامی، برتری تکنولوژی و مانند آن، همه مقدمهای
برای تسلط اقتصادی و جلب منافع مادی است. نگرانی عمده کشورهای بزرگ، عقب
ماندن از لحاظ اقتصادی از کشورهای دیگر است.(۴) بنابراین آنها با ابراز
تهاجم فرهنگی هویت فردی، اجتماعی و دینی یک کشور را سست میکنند و در
باورهای آنها شک و تردید ایجاد میکنند و آداب و رسومی به آنها تزریق
میکنند و سعی دارند رفتار آن ملت را مطابق خواست خود تغییر دهند. چرا که
وقتی که ارزشهای یک ملت سست شد، دیگر آنها دنبالهرو مدهای روز، تغییر
دکورها و لباس و... میشوند، و این یعنی وابستگی یک ملت به ملتی دیگر. آنها
به خوبیمیدانند که آنچه که یک نوجوان ۱۳ ساله برای دفاع از دین، خود را
زیر تانک میبرد، ارزشها و باورهای خللناپذیر اوست و این سد و سنگر محکم
یعنی دست رد بر سینه نامحرم زدن و به عبارت دیگر یعنی محروم شدن دشمن از
منافع مادی و اقتصاد خود. و در مقابل، هویت اسلامی و ملی، مذهبی، استقلال
کشور ماست.
ابزارها و شیوههای تهاجم فرهنگی: وقتی که دشمن از مبارزة سیاسی، نظامی،
اقتصادی (محاصره و مصادره کردن پول و اجناس خریداری شده) به انگیزه و هدف
اصلی خود نرسید، راه مبارزه و تهاجم فرهنگی را در پیش گرفت. تهاجم فرهنگی
تدریجاً یک ملت را از درون میپوساند. مفاهیم ارزشی مثل ایثار، تعاون و
فداکاری را بیارزش مینماید و تا عمق خانهها نفوذ میکند. در تهاجم
فرهنگی برخلاف هجوم نظامی، دشمن اعلام جنگ نمیکند و دزد باورها به بهانه
دوستی وارد خانه ایمان و ارزشهای ما میشود. مقام معظم رهبری در این باره
میفرمایند: برای یک ملت فاجعة فرهنگی از فاجعة اقتصادی بسیار سهمگینتر و
خسارتبارتر است. یورش فرهنگی از یورش نظامی بسیار بیرحمانهتر و صعب
العلاجتر است. در جائی دیگر میفرمایند: کاری که از لحاظ فرهنگی دشمن
میکند نه تنها یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت که شبیخون فرهنگی، یک غارت
فرهنگی، یک قتل عام فرهنگی است.(۵)
گفتیم که هدف اصلی در این تهاجم، حمله به سنگر باورها و ارزشها به قصد جلب
منافع مادی و اقتصادی است. اینها با ابزارهایی صورت میگیرد که به برخی از
آنها اشاره میکنیم: ۱. ترویج فرهنگ لذتجویی و مصرف گرایی و فزون خواهی و
مالاندوزی.
۲. جدائی دین از سیاست (منزوی کردن علماء، معرفی اسلام به عنوان چهرة خشن
و..). ۳. ترویج فرهنگ و فکر «هر تغییری (حتی در برابر ارزشها و باورها)
لذتآور است». ۴. ابتذال و اشاعه فحشا (توزیع و پخش عکسهای سکس و...
اعتیاد، آرایشهای غلیظ و...) ۵. ایمان زدایی و ترویج فرهنگ شک به نام
پیشرفت علم و ترقی فرهنگ و.... ۶. امر به معروف و نهی از منکر را فضولی و
دخالت در امور دیگران دانستن و جهاد در راه خدا را جلوهای از خشونت معرفی
کردن(۶) و...
شیوههای مقابله با تهاجم فرهنگیاز مطالب گذشته دانستیم که هد ف اصلی
تهاجم، حمله به سنگر باورها، ارزش¬ها و در نتیجه رفتارهاست. پس بیشترین
تلاش ما باید در حفظ سه رکن اساسی فرهنگ و تقویت آنها باشد و با دیدی باز
ابزارها و وسایلی را که در این جهت به کار گرفته میشود را خنثی کنیم. در
زیر به برخی از شیوههای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن اشاره میکنیم:
۱. ترویج ارزش¬ها و باورها: باید از راه بحث و گفتگو، منطق و استدلال و
تبلیغ عملی از راه اصول و عقاید، روان شناختی، جامعه شناختی، به ترویج
باورها پرداخت. دشمن از راه تحریک احساسات و عواطف با استفادة از قوة خیال،
رمان، فیلم، داستان،عکس وارد می شود و تبلیغ خود را در قالب پیامهای
پنهان و با شیوههای دقیق روانشناختی و جامعهشناختی انجام میدهد.(۷) ما
باید این شیوهها را خنثی کنیم و در عوض جایگزینی مناسبی به جای آن
بگذاریم.
۲. تبیین انگیزة اصلی دشمن از این تهاجم برای مردم و بیان عواقب شوم آن برای افراد به ویژه جوانان و خانوادهها.
۳. تبیین روح برتریطلبی غرب:(۸) دشمن با استفاده از مبانی نظری دانشمندان
خود کار میکند، اصولی مثل اصل لذتطلبی و جلب منفعت بیشتر و اینکه اساساً
آدمی برای غلبه بر ضعیفان آفریده شده و خوی سلطهجویی در طبیعت او نهاده
شده است. ادوارد سعید پژوهشگر عرب در این زمینه می گوید: اروپائیان دربارة
خاورزمین نوشتهاند که انسان خاورزمین خردستیز، فاسد، کودک منش و متفاوت
است و انسان غربی خردگرا، پاکدامن و طبیعی میباشد.
۴. هجوم فرهنگی بر ضد فرهنگ غرب:(۹) ما باید با استفاده از هنر، فیلم،
نمایشنامه، رمان، روان شناسی و... ابتدا به ترویج فرهنگ خود (باورها و
ارزشها) بپردازیم و بعد انحطاط جامعة غربی و اهداف شوم آنها را به مردم حتی
به مردم غربنشین نشان دهیم.
۵. بسیج همگانی در مقابله با تهاجم فرهنگی:(۱۰) در این امر باید دو مغز
متفکر جامعه اسلامی ما حوزهها و دانشگاهها مقدم باشند و رهبری این نهضت
فرهنگی را به عهده بگیرند، مردم باید مثل زمان جنگ، بسیج عمومی (با
سلاحهای فرهنگی) شوند. همه باید آموزش ببیند و خودشان را مجهز کنند، چرا
که وقتی مرضی شایع میشود همه باید واکسن بزنند. سادهترین و واجبترین کار
که از عهدة هر کسی ساقط نمیشود احیاء امر به معروف و نهی از منکر و احیاء
جلسات مذهبی است.
۶. توجه به نسل جوان و برخورد دوستانه با آنها:(۱۱) پدر و مادر باید بدانند
که تربیت، یک امر دقیق و ظریف است. آنها باید محیطی گرم و باصفا در
خانواده ایجاد کنند. از برخوردهای تند پرهیز نمایند. به شیوة غیرمستقیم با
نسل جوان سخن بگویند (سؤال طرح نمایند تا خود آنها متوجه شوند). در یافتن
دوست به جوانان کمک کنند و... البته مربیان و والدین و دانشمندان، خود باید
نقش یک الگوی صالح را در جامعه ایفا کنند.
۷. مطالعه سقوط اندلس، سرزمین مقتدر اسلامی: به اعتراف تاریخ، مهمترین
عوامل سقوط مسلمانان در اندلس چند چیز بود: ۱. اختلافات داخلی و بسط و
توسعة آن توسط عمال مسیحی. ۲. خیانت وزراء و زمامداران به خاطر ضعف ایمان و
اعتماد به نفس. ۳. اشاعه فساد و بیبند و باری، میخواری، شهوترانی
(ترویج فرهنگ برهنگی، بیحجابی و بدحجای، آرایشهای تند و...) در میان
جوانان مسلمان به وسیله ایادی کلیسا.(۱۲)
۸. بازیابی هویت دینی: هویت جوئی و بازشناسی آن نقش مهمی در مقابله با
تهاجم فرهنگی دارد. یافتن پاسخهای منطقی و مستدل برای پرسشهای اساسی (هدف
زندگی، جایگاه من در حیات، آیا جوان در نظام هستی از کرامتی برخوردار است؟
و...) باعث توجه جوان به جایگاه رفیع خود نزد پروردگار میشود و او را از
رنج و آسیب پوچی و درون تهی بودن میرهاند.(۱۳)
۹. درک هویت فرهنگی خود:(۱۴) شناخت یک فرهنگ در حقیقت معرفت به ویژگیها،
مشاهیر، ارزشها و برتریهای آن فرهنگ نسبت به سایر فرهنگهاست. نسل جوان
باید به امتیازات فرهنگ اسلامی و ملی خویش آشنا باشند، تا در مقابل ظواهر
فریبنده و توخالی فرهنگ بیگانه از اعتماد به نفس بالائی برخوردار باشند.
۱۰. دورة جوانیآسیبپذیرترین دورهها: دشمن برای رسیدن به اهداف خود از
راه جوانان وارد میشود. آنها با مطالعات دقیق روان شناسانه خود میدانندکه
جوان در این مرحله با بحران روبروست، از طرفی محدودیت تجربه فردی و
اجتماعی دارد (عدم توانائی حل معادلات و شبهههای پیچیده، سادهاندیش و
خوشبین) و از طرف دیگر در این دوره احساسات بر فرد غلبه دارد (در محاسبات
نسل جوان جاذبهها و کششها جایگاه خاصی دارد). بنابراین از شعارهای
فریبنده به گمراهی آنها میپردازد. مثلاً میگویند هر چیز جدیدی لذت دارد،
جوان از این شعار خوشش میآید، چون روحیة فطری او تنوعطلبی و پیروی از
الگو است. بعد از اینکه دشمن مدتی روی تغییر لباسها و مدها کار کرد، سخن
خود را موذیانه به ارزشها سرایت میدهد، یعنی میگوید یک عدهای به ذوقشان
این ارزش خوب بود، امّا شما بگویید ما این را دوست نداریم، ذوق ما این را
میپسندد (آزادی بیان هم حق شماست). در ظاهر این حرف شیرین است امّا ما
باید با دلیل منطقی به جوانان بگوئیم که ارزشهای دینی پایه عقلی دارد و
همانند بسیاری از علوم دیگری است که مبتنی بر برهان و استدلال هستند، مثلاً
ریاضیات آیا ذوقی است یا غیرذوقی؟ نمیتوان گفت قدیمیها گفتند: ۹=۳*۳
امّا الان ذوق نسل جوان آن را نمیپسندد. اینکه بسیاری از اروپائیان مسائل
دین را ذوقی تلقی میکنند، به خاطر این است که به حقیقت این باورها و حقایق
دینی نرسیدهاند یا اینکه به آن توجه ندارندو یا با نفسانیات حیوانی و
مطامع مادی آنها (لذتها و...) سازگاری ندارد. آنها در واقع باورها و
ارزشها را مخالف سود و روح برتریطلبی خود میدانند. از سوئی دیگر برای
سیطره بر یک ملت، بیهویت کردن و تحقیر کردن و اغفال را برای رسیدن به
انگیزههای اقتصادی خود و مطرح بودن در سطح جهان لازم میدانند.(۱۵)
۱۱. جایگزینی: مسئولین ما باید به اصل مهم «جایگزینی» (یک اصل مهم روان
شناختی) اهمیت دهند، یعنی اگر یک چیزی را از جوان منع کردیم، حتما باید یک
چیزی بهتر و جذابتر از آن را جایگزین نمائیم و به اوقات فراغت و ورزش
جوانان اهمیت زیادی بدهیم.
۱۲. در محاسبات خود به لذت پایدار (دنیوی و اخروی) و کمالآور (ازدواج و
تقرب به خدا) بهاء بیشتری نسبت به لذات آنی و زیانآور بدهیم.
۱۳. توجه به اصل «الگو پذیری» و اصل «تنوع خواهی»: مسئولان (والدین،
مربیان، حکومت) باید در برنامههای خود به دو اصل اساسی توجه کنند. اصل
«الگوپذیری» و اصل «تنوع خواهی» جوانان. در ارزشهای دینی ما دو گرایش فطری
برای انسان ذکر شده است، غرائز حیوانی (برای حفظ زندگی حیوانی و جسمی
مانند غریزة جنسی، مادری، خوردن و...) و میلهای متعالی (ارزشها یعنی چیزی
که به تعدیل و کنترل تمایلهای حیوانی و غرائز می پردازد. انبیای الهی
برای تعادل بخشی به این دو گرایش آمدهاند (انسان را موجودی با ارزش فراتر
از لذتهای چند روزة دنیا معرفی میکنند) و دشمنان (شیطان، هوس، دشمنان
داخلی و خارجی که مقابل ارزشهای دینی میایستند) برای منافع خود با انبیاء و
اولیاء خدا مقابله میکنند. آنها تعادل و کنترل غرائز حیوانی را مغایر با
خواستهها و منابع خود میدانند. با توجه به این مطالب مذکور متوجه
میشویم که هر الگویی، هر لذت، و هر امر جدیدی شایستگی دل بستن را ندارد.
پس باید ما به این دو امر فطری (تنوع خواهی و الگوپذیری) جهت دهیم، یعنی
سراغ چیزی برویم که با ارزشها سازگار باشد لذتآور و کمالآور و جاودانی
باشد.
نکتة پایانی: با توجه به مطالب گذشته دانستیم که عنصرهای اساسی فرهنگ ما در
سه چیز خلاصه میشود: بینشها و باورها (عقیده به توحید، معاد و نبوت
و...) ارزشها وگرایشها (مجموعه بایدها و نبایدها و واجبات و محرمات) و
رفتارها (چیزی که بر اساس دو عنصر بینش و ارزش شکل میگیرد) و بیان داشتیم
که دشمن برای رسیدن به منافع اقتصادی و مادی خود ناچار است که از روی اغفال
و مکر در قالب خیرخواهی به جنگ این سه عنصر برود، چرا که از شیوة نظامی،
سیاسی و محاصرة اقتصادی نتیجة مطلوب خود را به دست نیاورده است و برای سست
کردن یک ملت از راه بیارزش نمودن باورها، ارزش¬ها و... از شیوههای مختلفی
کمک میگیرد. در مقابل ما باید با توجه به شیوههای تهاجم آنها به مقابله
آنها بپردازیم و توجه داشته باشیم که هر چه یک امر ارزش بیشتری داشته باشد
(باور و ارزشها) خطرات بیشتری آن را تهدید میکند. پس باید به شیوههای
منطقی استدلال ـ الگوهای عملی ـ احیاء ارزشهای دینی، خودباوری فرهنگی و
ملی و دینی، با تهاجم فرهنگی مقابله کنیم (توجه به پایهها و ارکان تهاجم
فرهنگی و ابزارها و اهداف دشمنان از این تهاجم).
پاورقی:
۱. یوسفوند، علی، تهاجم فرهنگ و راه مبارزه با آنها، قم، انتشارات دارالنشر اسلام، ۱۳۷۷، ص ۱۰، باکمی تغییر.
۲. همان، ص ۲۲، و اقتباس مباحث دیگر کتاب.
۳. ابراهیمی، عبدالجواد، تهاجم فرهنگی، گردآورنده از سخنرانیهای استاد
محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص۱۰۳ و
۱۰۴.
۴. همان،ص ۷۷ و ۷۸، اقتباس.
۵. تهاجم فرهنگی و راه مبارزه با آنها، ص ۲۲.
۶. همان، ص ۲۲، با کمی تغییر و اضافه.
۷. تهاجم فرهنگی، ص ۱۴۴، با کمی تغییر.
۸. همان، ص ۳۷ و ۳۹.
۹. همان، ص ۱۵۰.
۱۰. همان، ص ۱۲۵.
۱۱. همان، ص ۱۳۰.
۱۲. شرفی، محمد رضا، جوان و نیروی چهارم زندگی، تهران، سروش، ۱۳۷۹، ص ۶۵.
۱۳. همان، ص ۶۵.
۱۴. همان، ص ۶۵.
۱۵. حداد عادل و...، پنج گفتار در تهاجم فرهنگی، قم، نشر برگزیدگان، ۱۳۷۴، ص ۱۱، با اقتباس و اضافه.
برای مقابله با تهاجم فرهنگی که توسط بیگانگان سازمان دهی می گردد، موارد ذیل را باید بطور جدی در نظر گرفت و بدان عمل نمود:
1 – اعتقادات توحیدی وجهان بینی از مبداء تا معاد واخلاق
اسلامی را در جامعه تبلیغ کنیم تا جامعه اسلامی از لحاظ اعتقاد وعمل دینی
قوی گردیده وفرهنگ اعتقادی وعملی اسلامی بارور و دربرابر تهاجم فرهنگ
بیگانگان تا حدی زیادی نفوذ ناپذیرشود.
2 – باید عوامل مستقیم فساد ویاوران فرهنگ بیگانه در صورتی که
استعداد پذیرش حقایق را نداشته باشند ونتوانند از ثمرات راه اول بهره
گیرند وخود را اصلاح کنند، شدیدا برخورد شود.
3 – بی تردید مبارزه با این پدیده باید براساس برنامه ریزی
های حساب شده انجام گیرد. در این برنامه ریزی باید موارد ذکر شده مورد توجه
دقیق واقع شود.
4 – مدارس دینی و دانشگاه مرکز پرورش انسان های آگاه وتحصیل
کرده اند وعالم ومحصل می توانند در بالا بردن قدرت دفاعی فرهنگی، جامعه
برای مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانگان نقش مؤثری را ایفا کنند.
بنا براین، باید برای تحقق این کار آیی الهی ومقدس به طور جدی
سرمایه گذاری شود. عالم دینی به زمان وزبان تبلیغ کند؛ به تربیت الگویی
واسوه ای عنایت داشته باشد واز وجود خود وزندگی خود الگویی مقدس برای معرفی
فرهنگ اسلام بسازد تا در کنار تبیین حقایق، تأثیرعملی نیز داشته باشد.
دانشگاه هم باید، با استفاده از قدرت وجهه عملی ودانشگاهی، در
پرتو نیروی ایمان وباورهای ماورایی سنگر تدریس دانش ومعرف فرهنگ غنی اسلام
و قرآن باشد وروحیه مقابله با فرهنگ بیگانگان را در تحصیل کرده گان افزایش
دهد.
5 – مسئولیت فراگیرانسان مسلمان وپیروقرآن برای جامعه بیان
شود وزیان عواقب شوم بی تفاوتی تشریح گردد تا حسن مسئولیت دینی وانسانی
زنده شود.
6 – امر به معروف ونهی از منکر زنده شود وخطر ترک این دو
وظیفه مقدس گوش زد گردد تا همه ای مردم ویا دست کم اکثریت، بنا به وظیفه
اسلامی، ناظر اعمال یکدیگر بوده، نظارت ملی در سطحی وسیع عملی شود؛ زیرا
تذکرهای پیوسته وهمگانی مؤثرترین عامل طرد فرهنگ مهاجم بیگانه است.
7 – لازم است مساجد وتکایا فعال شوند؛ به گونه ای که قدرت جذب
نسل جوان را پیدا کنند. وبرای رسیدن به این هدف متعالی ومؤثر ضروری است.
8 – برکلیه برنامه های رادیو وتلویزیون نظارت دقیق ودائم شود
واز پخش برنامه های که بدآموزی فرهنگ دارند وغیر مستقیم مروج فرهنگ بیگانه
بشمار می آیند جلوگیری شود. همچنین باید فیلم های سینمایی ونمایش نامه ها،
که در سینماها وتالارها عرضه می شود، بوسیله کارشناسان امور تربیتی وعلوم
انسانی تحت نظارت دقیق قرار گیرد تا نقطه های ضعف آنان شناسایی واصلاح
گردد.
9 – با مجلات وروزنامه هایی که هنوز نتوانسته اند در جهت
فرهنگ بیگانه به بدنه جامعه اسلامی اند ودر حقیقت بازوان توانای این تهاجم
به شمار می روند، قاطعانه وبدون مسامحه برخورد شود.
10 – مبارزه ومقابله فرهنگی دائم ووسیع ومنطقی با فرهنگ تجمل
گرایی واشرافیت که به سرعت در حال توسعه وپیش روی است؛ زیرا که فرهنگ تجمل
گرایی عامل وزمینه ساز ورود وپذیرش فرهنگ مهاجم بیگانه است. به جاست این
برنامه از ابتداء در ارگانها و دوایر دولتی وزندگی هدایت گران جامعه شروع
گردد تا مردم به سوی ساده زیستن ترغیب گردند واسوه های حسنه چراغ راه شوند.
11 – با لا بردن سطح اقتصادی ومعیشتی خانواده های کم در آمد
وفقیر وتأمین نیازمندی های اولیه آنها از قبیل مسکن، خوراک وپوشاک، در
محدود کردن پذیرش فرهنگ بیگانه که فساد وتباهی به همراه دارد، مؤثراست.
12 – هماهنگی کلیه نهادها وارگانها وانجمن های اسلامی ومساجد
وبنیادهای فرهنگی در تنظیم برنامه های منسجم وکارشناسی شده واجتناب نا
پذیرازتک روی وبه کار گیری سلیقه های شخصی ضرورت کامل دارد.
13 – هماهنگی ووحدت کلیه جوامع اسلامی مخصوصا همدلی میان شیعه وسنی در مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانه لازم است.
14 – ایجاد جبهه قوی ومشترک میان فرهنگیان کشور، جهت همیشگی وهماهنگی آنها در برابر تهاجمات فرهنگی بیگانگان نیاز مبرم است.
امیدواریم که با سرمشق وسرلوحه قرار دادن موارد فوق بتوانیم
آگاهانه در برابر تهاجمات فرهنگی بیگانگان مقابله و ایستادگی نموده واز
فرهنگ ناب دینی حراست وپاسداری نماییم.
نویسنده:
سیدجعفرعادلی«حسینی»
منبع:
پامیر نشریه شهر کابل – شماره 254 سه شنبه 20 قوس1386
تها جم فرهنگی چیست و چگونه باید با آن مقابله کنیم؟
از فرهنگ تعارف گوناگونی شده است تا جایی که عنوان می شود
برای فرهنگ 250 تعریف وجود دارد اما آنچه درباره فرهنگ مسلم است این است که اصول و
بنیان های هویت و شخصیت هر فرد، جامعه و ملتی را فرهنگ آن جامه و فرد می سازد و
همین شاخصه ی موجود در فرهنگ است که باعث شده است از آن بعنوان ابزاری برای پیشبرد
افراد و گروه ها استفاده شود.
در این میان کشور های استعمارگر که همواره بدنبال تسلط و
تسخیر جهان هستند نیز این امر را در یافته اند، تا زمانی که مردم یک سرزمین با
ارزش ها و باورهای آنها همسو نباشند حتی اگر تمام خاک یک سرزمین را به تصرف خود
درآورده باشند باز هم نمی توانند تسلط خود را برای همیشه بر آن سرزمین تثبیت کنند.
نقطه مقابل این قضیه را نیز مقام معظم رهبری( مد ظله عالی) بیان می کنند:"
استقلال یک ملت جز با استقلال فرهنگی تامین نمی گردد اگر یک ملت از لحاظ
سیاسی تحت تاثیر قدرت های بزرگ نباشد و از
لحاظ اقتصادی هم به خود کفایی کامل برسد اما فرهنگ و اخلاق و عقاید و باورهای
دشمنان و بیگانگان در میان این ملت رواج داشته باشد و رشد کند این ملت نمی تواند
ادعای استقلال کند"
از طرف دیگر در تهاجم نظامی نه تنها مهاجم متحمل هزینه های گزاف و سنگینی می شود
بلکه در تهاجم نظامی تنها بخشی از مرزها و سرزمین های مجاور در تیررس مستقیم دشمن
قرار می گیرد اما در تهاجم فرهنگی نه تنها ثمرات و نتایج تهاجم بیشتر است و هزینه های آن نیز کم تر است بلکه سلاح های آن نیز تا عمق خانه ها پیش می رود و ذهن و قلب
انسان را نشانه می گیرد.
نکته بسیار جالب تر در تهاجم فرهنگی این است که چون دشمن از
راه غفلت و عدم آگاهی مهاجم وارد می شود به مرور زمان فردی که مورد حمله قرار
گرفته است به جای این که به دفاع از خود در مقابل این تهاجم بپردازد به مرور زمان
به سربازی برای مهاجم تبدیل می شود.
حالا کمی به خودمان نگاه کنیم و اعمال و رفتار هایمان را
مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم متوجه می شویم ما نیز نا خواسته و از سر غفلت و
عدم آگاهی در دام این تهاجمات گرفتار شده ایم؛ برای مثال همین باربی جان عزیز را
در نظر بگیرید که امروزه تصاویر وی و دوستان ناقلایش از کوچک ترین چیز ها مثل
برچسب دفتر و کتاب ها بگیریم تا طرح برای پتو و رو تختی های بچه ها حضور فعال دارند. برچسب ها و پتو هایی که نه
اوباما و خانم هیلاری کیلینتون به ما مستقیما پیشنهاد داده اند یا برایمان فرستاده
اند و نه اسرائیل با کلاهک های هسته ای اش به داخل خانه های ما پرتاب کرده اند
بلکه زنجیره های نامرئی از برنامه ریزی ها و عوامل و دست اندرکاران انها که در نهایت عامل اصلی کننده کار من و شمای نوعی
بوده ایم ( مثل شیطان که فقط وسوسه می کند اما ما ایم که اجابت می کنیم) و در حالی که نمی دانیم معنا و مضمون این دختر
خانم لاغر اندام چیست ؟ دختر خانمی که در بلند مدت به الگو و ملکه ذهنی برای بچه
ها و فرزندان ما تبدیل می شوند و در واقع همین مایی که در رفتار هایمان ظاهر را بر
باطن ترجیح داده ایم و نداسته عمل کرده ایم عمل این الگو سازی و تغییر ذائقه
فرزندانمان شده ایم در حال که به قول امام علی (ع) اگر ما در سنگرمان خوابیم دشمن
بیدار است و از همین غفلت های ماست که وارد می شود.
البته همین جا دارد که بگوییم تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی
فرق می کند و به قول حضرت ماه" تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت
است.تبادل فرهنگی؛ یعنی آن مجموعه مسائلی که به آنها نام فرهنگ داده می شود از
ملتهای دیگر بیاموزد همیشه تاریخ هم همین بوده است.ملتها در رفت و آمدهایشان، آداب
زندگی را، خلقیات را، علم را، پوشیدن را، آداب معاشرت را، زبان را، معرفت را و دین
را از یکدیگر فراگرفته اند.این مهمترین تبادلهای ملتها با هم بوده است، حتی مهمتر
از تبادل اقتصادی و کالا بسیار اتفاق افتاده که این تبادل فرهنگی به تغییر مذهب یک
کشور انجامیده است.مثلاً در شرق آسیا، بیشترین چیزی که اسلام را به این کشورها، از
جمله کشور اندونزی، به کشور مالزی و حتی به قسمتهای مهمی از شبه قاره برد، دعوت
مبلغین نبود، بلکه رفت و آمد آحاد ملت ایران بود.تجار و سیاحان ایرانی راه
افتادند،رفتند،آمدند و در سایه این رفت و آمد هاست که شما می بینید بزرگترین ملت اسلامی
در آسیاست -یعنی اندونزی، مسلمان شده اند-این اسلام را اول بار، نه مبلغین دینی
برای آنها بردند نه شمشیر و جنگ!اسلام را همین رفت و آمدها برد.خود ملت ما هم در
طول زمان، خیلی چیزها از ملتهای دیگر آموخته است و این یک روند ضروری برای تر و
تازه ماندن معارف و حیات فرهنگی در سراسر عالم است.این تبادل فرهنگی است و خوب است"
اما خب حالا راه حل چیست وچگونه باید
با این تهاجمات برخورد کرد؟؟
در مقابله با تهاجم فرهنگی باید دو
نکته را در نظر گرفت؛ اول این که برخورد با تهاجم فرهنگی هم وظیفه دولت است وهم
ملت و دوم این که از آنجایی که تهاجم فرهنگی، فرایندی فرهنگی است باید با ابزار
فرهنگی نیز با آن مقابله کرد و از مبارزه خشن پرهیز نمود یعنی تولیدات فرهنگی
متناسب با فرهنگ ملی ودینی مان را باید گسترش دهیم از این رو دولت با آموزش هایی
که به مردم از طریق ارگان های مربوطه همچون رسانه ها و آموزش و پرورش می دهد باید
مردم را تجهیز کند و از طرف دیگر با ترسیم مقررات نظارتی جلوی تخلفات را بگیرد اما
دولت باید در نظر داشته باشد اگر زمانی به دلیل کم کاری نهاد های فرهنگ ساز مجبور
به استفاده از ابزار سلبی شد باید در نظر
داشته باشد این امر در کوتاه مدت شاید نتیجه بخش باشد اما در بلند مدت و برای
همیشه نمی تواند مثمر ثمر باشد .
از طرف دیگر خانواده ها که کانون توجه حملات تهاجم فرهنگی
هستند باید با تلاش در جهت شناخت هرچه
بیشتر پایه های فرهنگ اسلامی و ایرانیانی مان و برخورد آگاهانه با مسائل فرزندان خود را همان گونه که در برابر امراض
جسمی واکسینه می کنند در برابر بیماری های خطرناک فرهنگی نیز ایمن نمایند.
منابع:
1 منبع:نشریه حوزه و دانشگاه ،
شماره 35
2.خانواده موفق و مقابله با تهاجم فرهنگی، داود میرزایی مقدم،مدیر کل دفتر مطالعات و رصد فرهنگی
http://rasekhoon.net/article/category-18459-1.aspx?AspxAutoDetectCookieSupport=1
درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوهی مقابله با آن(1)
نویسنده:حمید جاودانی شاهدین
چکیده
مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ را فرهنگ مینامند. تبادل
فرهنگی ملتها نیز که در طول تاریخ در بستری طبیعی ادامه داشته برای
تازهماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری ضروری است و جامعهی انسانی را در
مسیر سعادت واقعی به پیش میبرد.
اما آنچه امروزه مشکلساز شده "تهاجم فرهنگی" یا غلبهی یک فرهنگ بر سایر
فرهنگهاست که نمونهی بارز آن روند روبه گسترش تسلط فرهنگ غرب بر سایر
فرهنگها ـ به ویژه فرهنگ اسلامی ـ در یکصد سال اخیر است. تفاوت عمدهی
تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی در این است که در تهاجم برای فرهنگ موردهجوم
امکان انتخاب وجود ندارد.
جلوههای تهاجم فرهنگی را میتوان به دو دستهی بیرونی، همچون: تلاش برای
دینزدایی، ایجاد روحیهی خودباختگی فرهنگی، ترویج افکار و اندیشههای غربی
و ... و درونی، همچون: عقبماندگی علمی و صنعتی، فقر اقتصادی، غفلت
کارگزاران فرهنگی و ... تقسیم کرد. در این مقاله ضمن بررسی جلوههای فوق،
راهکارهایی برای مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی ارائه شده است.
واژگان کلیدی:
فرهنگ، تهاجم فرهنگی، فرهنگپذیری، تبادل فرهنگی
مقدمه
حیات بشری همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملتی که فرهنگ مخصوص به خود
نداشته باشد، مرده محسوب میشود؛ علاوه بر این، یک فرهنگ بالنده برای تکامل
خود باید توانایی تبادل با سایر فرهنگها و جذب عناصر مثبت آن را داشته
باشد؛ بنابراین، تمام فرهنگها باید در تعامل با یکدیگر باشند، تا بتوانند
در مجموع، بشر را به پیشرفت مطلوب برسانند.
در عصر حاضر که نظام سرمایهداری به سرپرستی آمریکا، با تکقطبی شدن جهان و
فروپاشی رژیم شوروی سابق، یکهتاز عرصهی جهانی شدهاست، به شکلهای مختلف
میکوشد تا نظرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را به تمام کشورهای جهان
تحمیل کند و فرهنگ واحدی متناسب با منافع درازمدت خود بر جهان حاکم سازد.
از طرف دیگر سایر ملتها نیز در برابر این زیادهخواهی آمریکا برای حفظ و
پاسداری از فرهنگ ملی و بومی خود مقاومت میکنند. در این میان فرهنگ اسلامی
توانسته است در صد سال اخیر در برابر این هجوم مقاومت و اصالت خود را حفظ
کند.
بدیهی است طرّاحان "نظم نوین جهانی" که با هزاران ترفند توانستهاند یک
ابرقدرت نظامی، نظیر شوروی سابق را از سر راه خود بردارند و سبب فروپاشی
کمونیسم در سطح جهانی شوند، مایل نیستند با قدرت جدیدی در برابر منافع خود
مواجه گردند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران سبب شده است که سلطهگران
بیشتر از آن جهت خوفناک باشند که قدرت جدیدِ مقابل منافع نامشروعِ آنان،
یک گروه سیاسی ـ مذهبی به نام جهان اسلام باشد؛ قدرتی که از نظر فرهنگی با
داشتن ارزشهای قوی، نظیر خداپرستی، ظلمستیزی، نوعدوستی، برادری، مساوات و
عدل، میتواند در برابر فرهنگ غربی قد علم کند؛ لذا چون میدانند که از
مقابلهی مستقیم با ایدئولوژی اسلامی طرفی نخواهند بست، میکوشند با ترفندی
قدیمی، به طور غیرمستقیم، در ارکان جوامع اسلامی، از جمله جامعهی ما رخنه
کنند و آن ترفند چیزی نیست جز "تهاجم فرهنگی".
بدین منظور، در این مقاله سعی شده است به نوعی این پدیده مورد بررسی قرار
گیرد و عوامل داخلی و خارجی و نیز برخی از راهکارهای مبارزه با آن مطرح
شود. از آنجا که بحث از تهاجم فرهنگی مستلزم تعریف فرهنگ و ویژگیهای آن
است، ابتدا به این موارد میپردازیم و سپس موضوع اصلی را بررسی میکنیم.
فرهنگ
برای فرهنگ در حدود دویست و پنجاه تعریف ارائه کردهاند؛از جمله :
ـ کلیهی دستاوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات،
قواعد، آداب و رسوم، عبادات و دیگر قابلیتهای اکتسابی، که از نسلی به نسل
دیگر انتقال مییابد.
ـ مجموعهی باورها، بینشها، ارزشها، آداب و سنن، اخلاق و اندیشههای پذیرفته شده و حاکم بر یک جامعه.
ـ مجموعهی پیچیدهای که در برگیرندهی دانستنیها، اعتقادات، هنرها،
اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی که به وسیلهی انسان، به عنوان
عضو جامعه، کسب شده است (روحالامینی، 1372، ص 17 به نقل از: ادوارد
تایلور1، فرهنگ ابتدایی).
ـ فرهنگ مجموعهای از آگاهیها(شناختها) و رفتارهای فنی، اقتصادی، آیینی
(شعایر)، مذهبی، اجتماعی و غیره است که جامعهی انسانی معینی را مشخص
میکند (پانوف؛ 1368، ص 103).
تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ بیانگر این مطلب است که تمام دستاوردهای
مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است؛ به
همین سبب تعریف ذکر شده در فرهنگ مردمشناسی میشل پانوف2 را میتوان تعریفی
جامع از فرهنگ دانست.
فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی
فرهنگ را میتوان در دو سطح مادی و معنوی دستهبندی کرد؛ فرهنگ مادی عبارت
است از تمامی آنچه که عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری، دستاوردهای
صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و... . فرهنگ معنوی یا غیرمادی نیز عبارت
است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزشها و اندیشهها، اخلاقیات،
دانستنیها و... (روسک3، 1369، ص 10 و روحالامینی، ص24).
فرهنگ مادی معمولاً تحت تأثیر فرهنگ معنوی رشد میکند؛ زیرا نوع نگرش به
هستی و جهان، و ارزشهای حاکم بر جوامع، در ساخت ابزار جدید برای امور
زندگی و رفاه اجتماعی به انسان جهت میدهد؛ برای مثال، طرز نگرش، نوع
ارتباطات و معاشرتِ انسانها، آنان را به ساختاری خاص در معماری سوق
میدهد، و یا نوع نگرش زنان به حقوقشان، آنان را در انتخاب نوع لباس یا
رفتار رهنمون میسازد (قیصیزاده، 1363). از طرف دیگر فرهنگ مادی نیز در
فرهنگ معنوی تأثیر میگذارد. برای مثال، وارد شدن و جای گرفتن یک تکنولوژی
جدید که در شمار فرهنگ مادی است، بالطبع ارزشهای جدیدی را با خود خواهد
آورد و ارزشهایی را نیز متزلزل خواهد ساخت (روحالامینی، ص110).
خصوصیات فرهنگ
خصوصیات فرهنگ را میتوان به شرح زیر ارائه کرد:
1. آموختنی و اکتسابی است: افرادِ هر نسل، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت میکنند و به نسل بعدی میسپارند.
2. زنده است: جنبهی پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.
3. فطرتِ ثانوی انسان است؛ یعنی به خودی خود عمل میکند؛ بر این اساس است
که ارزشها، بایدها و نبایدها و اهداف و عادات، پایههای فرهنگ را
میسازند.
4. فراتر از سواد و تحصیلات است؛ زیرا با فطرت و سرشت انسانها مرتبط است.
5. هویتدهنده است؛ یعنی تنظیمکنندهی روابط اجتماعی و تضمینکنندهی نوع بینش و نگرش فرهنگپذیر است.
6. نسبی است؛ فرهنگ متنوع است، تدابیر و روشها از یک گروه به گروه دیگر فرق میکند و هر قومی طرز تفکر و عادات ویژهای دارد.
7. منتقل شدنی است؛ هر گروه انسانی میراث اجتماعی (فرهنگ) خود را به دیگران انتقال میدهد.
8. خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحلهی غریزی به رفتارِ آموخته است
که الگوهای آن میتواند از یک شخص یا نسل به شخص یا نسل دیگر منتقل شود؛ در
واقع مفهومی تجریدی از مشاهدهی رفتار انسانهاست (قیصیزاده، 1363 و
فیاض، 1372، ص31ـ39 و روحالامینی، 1372، ص19ـ24).
فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی
امروزه در تقسیم کلی، فرهنگ کشورهای جهان را به دو دستهی شرقی و غربی
تقسیم میکنند. دو اصطلاح شرق و غرب تعابیر جغرافیایی هستند و با این ملاک
کشورهای چین، فیلیپین، ژاپن و... شرقی محسوب میشوند و ایسلند، کانادا و
تمام آمریکا از شمال تا جنوب، غربی؛ اما این دو مفهوم در حوزهها و
قلمروهای دیگر مثل سیاست، حکمت، فلسفه، عرفان و تاریخ هم در برابر هم قرار
میگیرند؛ برای مثال، تقابل اسلام و غرب، صورتی از تقابل شرق و غرب محسوب
میشود (داوری اردکانی، 1379، ص12). در این تقسیمبندی تاریخی و سیاسی
منظور از فرهنگ غربی همان بینش یونان و روم بعد از میلاد مسیح و اروپای بعد
از رنسانس است که برخی از ویژگیهای آن عبارتاند از: اصالت قدرت، اصالت
ماده، اصالت زندگی، نظم فکری و عملی، اصالت مصرف، میل به تحلیل عقلانی،
خودمداری و اومانیسم.
در مقابل فرهنگ غربی، مجموعهای از فرهنگهای ملل شرقی قرار دارد که عمدتا دارای ویژگیهای زیر است:
طالب و تابع قطب بزرگ ازلی (خداوند) است (اصالت وحدانیت)؛ در جستوجوی روح و
یافتن راز خلقت است (اصالت روح)؛ میل به تحلیل عاطفی دارد؛ قومگرا و
ناسیونالیسم است؛ به همهچیز با دیدهی ابهام مینگرد (ابراهیمی، 1367).
تهاجم فرهنگی
امروزه با توجه به رشد فکری و آگاهی عمومی ملتهای جهان، نفوذ و سلطه و
بهدست آوردن مستعمرات از راه لشکرکشیهای نظامی، به آسانی امکانپذیر نیست
و در صورت اجرا هزینههای زیادی را بر مهاجمان تحمیل میکند؛ به همین سبب،
بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر دادهاند.
این کشورها معمولاً اجرای مقاصد خود را با عناوین تبلیغ مذهبی، رواج
تکنولوژی، ترویج زبان، انجمنهای خیریه، ترویج بهداشت، سوادآموزی و ، به
عبارت دیگر، به نام سیاستهای فرهنگی و فرهنگپذیری انجام میدهند. هرچند
نمیتوان این عناوین را از نظر نوعدوستی و انسانیت موردتردید قرار داد،
ولی تاریخچهی این روابط و خدمات نشان داده است که این برنامهریزیهای
دقیق، در جهت رشد و بالندگی فرهنگ این کشورها نبوده بلکه زمینهی اسارت
کامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسیآنان را فراهم ساخته است
(روحالامینی، 1372، ص 101).
بدین ترتیب، استعمارگران، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که بهترین راه نفوذ
در سایر کشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحالهی درونی آن است. آنان
میخواهند ارزشهای مورد پسند خود را ارزشهای مترقی جلوه دهند و جایگزین
معیارهای بومی و فطری ملتها سازند و، از این طریق، بدون هیچ دغدغهای به
آیندهی منافع خود در این کشورها مطمئن باشند. این جمعبندی، به ویژه در
دهههای اخیر، مبنای فعالیتهای سازمانیافتهی گستردهای قرار گرفته که
غرب آنها را ترویج معیارهای تمدن، رشد و توسعه معرفی میکند؛ اما در فرهنگ
ملتها، از این اقدامات با تعابیر مختلفی یاد میشود که مفهوم مشترک آنها
در تعبیر هجوم فرهنگی نهفته است (خرم، 1378، ص15).
این عمل (جایگزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی) به شکلی هوشیارانه که
بتواند یک ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بیگانه، و مطیع غرایز بیگانگان
کند، عمدتا "تهاجم فرهنگی" محسوب میشود. دانشمندان غربی نیز به این
واقعیت اذعان دارند. اتوکلاین برگ،4 یکی از روانشناسان اجتماعی غربی، در
این زمینه مینویسد:
حتی در جریان پیاده کردن برنامههای بلندنظرانه و آزادمنشانه، چون کمک به
همکاری فنی نیز نگرش استعماری و سایر اشکال استثمار متجلی است؛ مثلاً کشوری
که کمکهای فنی به دیگری ارائه میدهد این انتظار را دارد که کشور دریافت
دارندهی کمک، معیارها و الگوهای وی را برگزیند (روحالامینی،1372، ص101).
در کتابهای دایرةالمعارفی غربی نیز به این مطلب اشاره شده است. میشل
پانوف در کتاب فرهنگ جامعهشناسی در توضیح اصطلاح فرهنگپذیری5 به این تسلط
و استعمار فرهنگی غرب اشاره کرده و میگوید:
"این اصطلاح را از اواخر قرن گذشته انسانشناسان انگلیسیزبان به کار بردند
و مراد از آن تعیین پدیدههایی است که از تماس مستقیم و ادامهدارِ بین دو
فرهنگ مختلف نتیجه میشوند و از تبدیل یا تغییر شکل یک یا دو نوع فرهنگ،
در اثر ارتباط با یکدیگر، حکایت میکند؛ بنابراین، مراد از فرهنگپذیری،
جنبهی ویژهای از فرایند انتشار آن است. امروزه فرهنگپذیری ـ گاهی در
معنای محدودکنندهتر ـ به تماسهای خاص دو فرهنگ که نیروی نامساوی دارند،
اطلاق میشود؛ در این صورت، جامعهی غالب که هماهنگتر ویا ازنظر تکنیک
مجهزتراست ـ معمولاً ازنوع جوامع صنعتی ـ بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به
فرهنگ حاکم تحمیل میگردد (پانوف؛ 1368،؛ ص17ـ18).
این محقق در تعبیری دیگر از این تهاجم در حالتی که به شکلی گستردهتر، تمام
عناصر فرهنگ مورد هجوم را از بین میبرد و فرهنگ مهاجم را جایگزین
میسازد، به "قومکشی" یا "قومیتکشی"6 تعبیر میکند و مینویسد:
"هنگامی که فرهنگ غالب در انهدام ارزشهای اجتماعی و روحیات سنتی جامعهی
مغلوب و برای گسستگی وسپس نابودی آن میکوشد، واژهی قوم کشی را ـ که به
تازگی رایج شدهـ بهکار میبرند تا القای اجباریفرایند "فرهنگپذیری"را
ازطریق فرهنگ غالب دریک فرهنگدیگر (مغلوب) توصیفکنند. درگذشته
جوامعصنعتی قومکشیرا باتظاهر به اینکه هدفشان از همانندسازی، ایجاد
"آرامش" یا "تغییر شکل" در "جوامع ابتدایی" یا "عقبمانده" است، اجرانموده
وبازهم اجرامیکنند. اینعمل معمولاً تحتعنوان اخلاق، رسیدن به کمال مطلوب
در پیشرفت و... صورت میگیرد (پانوف، 1368، ص137).
در تعریف پدیدهی "تهاجم فرهنگی" دیدگاه حضرت آیتاللّه خامنهای، رهبرمعظم
انقلاب، قابل توجه است. از نظر ایشان در "تهاجم فرهنگی" یک مجموعهی سیاسی
یا اقتصادی، برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیانهای
فرهنگی آن ملت هجوم میبرد. در این هجوم، باورهای تازهای را به زور و به
قصد جایگزینی بر فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد کشور میکنند (سازمان
مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، ص3).
پی نوشت ها :
1 . Edward Tylor
2 . Michel Panoff
3. Joseph S. Roucek
4 . Otto Klineberg
5. acculturation
6 . Ethnocide
منبع:فصلنامه حوزه و دانشگاه ، شماره 35
درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوهی مقابله با آن(2)
نویسنده:حمید جاودانی شاهدین
تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی
تبادل فرهنگی ملتها در طول تاریخ به شکلی طبیعی وجود داشته و عاملی برای
رشد و تعالی مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگی برای تازهماندن معارف و
حیات فرهنگی بشر امری بسیار ضروری است و جامعه انسانی را در ارتقای
ارزشها و پیمودن مسیر سعادت واقعی به پیش میبرد. این جریان فرهنگی دو
سویه است و هنگام قوت و توانایی ملتها صورت میگیرد. در این روند، ملتها
با هدف ترویج ارزشهای بشری، به تبلیغ ایدهآلها و معیارهای خود
میپردازند و نیز عناصر و مفاهیم برجستهی فرهنگهای دیگر را وام میگیرند.
گسترش اسلام در برخی از مناطق جهان، از جمله شرق آسیا، از طریق رفت و آمد
مسلمانان ایران به این مناطق، از نمونههای قابل استنادی است که پیامدهای
مثبت تبادل فرهنگی را برای جامعهی بشری به خوبی اثبات میکند. در تبادل
فرهنگی هدف اصلی باردار کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است و از این دیدگاه،
تردیدی نیست که در برخورد با فرهنگ غرب نیز تبادل صحیح فرهنگی، منشأ آثار
مثبتی خواهد بود (خرم، 1378، ص15).
بنابراین، اساسا تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی در دو جهت مخالف قرار دارند.
تبادل فرهنگی فرایندی متقابل و طبیعی است و با رضایت طرفین صورت میگیرد؛
ولی تهاجم فرهنگی یک طرفه، غیرداوطلبانه و سلطهگرانه است و اهداف سیاسی،
اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی دارد. معرفی، انتقال و جایگزینی ارزشها در
تهاجم فرهنگی طبیعتا تحمیلی است. در واقع در تبادل فرهنگی، هدف به روز کردن
و کامل کردن فرهنگ ملی است، ولی در "تهاجم فرهنگی" هدف ریشهکن کردن و از
بین بردن فرهنگ ملی است (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، ص
19ـ20).
قابل توجه است که فرهنگپذیری با میل و به دلخواه یا تعامل فرهنگی، زمانی
میسّر است که هیچگونه نابرابری اجتماعی یا سیاسی بین دو فرهنگ وجود نداشته
و هیچکدام برتری مادی یا معنوی نسبت به دیگری نداشته باشند. در مقابل، در
سایهی برتری تکنولوژی، قدرت نظامی، امکانات بیشتر اقتصادی و فنی، و
برنامهریزی سیاسی است که تسلط پدیدههای فرهنگی یک جامعه بر دیگری انجام
میگیرد (روح الامینی، 1372، ص101).
در مجموع میتوان گفت که: در تبادل فرهنگی سه اصل گزینش ،تحلیل و جذب و اصل
تولید فرهنگی، مد نظر متولیان فرهنگی یک جامعه است و این افراد برای زنده و
پویا نگه داشتن فرهنگ خودی، عناصر فرهنگ بیگانه را بررسی و عناصر مثبت آن
را گزینش و پس از تحلیل و تعیین تناسب آن با فرهنگ بومی، آن را جذب میکنند
و به شکل عنصری از فرهنگ خودی درمیآورند (فیاض، 1372، ص 42ـ43 و افتخاری،
1377، ص 70ـ73).
به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی را میتوان در موارد ذیل دانست:
1. در تهاجم، هدف تخریب است، اما در تبادل فرهنگی هیچ کدام از دو فرهنگ قصد
تخریب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگی است.
2 ـ در تهاجم، یک ملت برای جایگزینی فرهنگ خود، به نحوی ظالمانه سعی در ریشهکنی فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگی چنین نیست.
3 ـ در تبادل فرهنگی، همواره جنبههای مثبت و انسانی مطرح است؛بدین معنا که
دو طرف قصد بارور کردن، تکامل بخشیدن و ارتقای یکدیگر را دارند؛ در حالی
که در تهاجم فرهنگی اهدافِ خیرخواهانه در میان نیست. بلکه قلع و قمع،
ارعاب، بیهویت کردن و ایجاد سلطه، مدنظر است.
4 ـ در تهاجم فرهنگی، قصد استیلا و به طور کلی، غرض سیاسی مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمیپذیرد.
سیر تاریخی تهاجم فرهنگی در ایران
محققان برآناند که مبدأ تاریخی تهاجم فرهنگی غرب در ایران را باید از آغاز
حکومت قاجاریه و کمی قبل از آن فرض کرد؛ زمانی که نادر از دنیا رفت و
مملکت ایران دچار آشوب و بینظمی شد و کمپانی هند شرقی تحرکات خود را شدت
بخشید (دوانی، 1375؛ ص91). شروع این حرکت با تأسیس مذاهب جعلی، مانند
وهابیگری در مذهب اهل سنت، و شیخیگری و بهائیت در مذهب تشیع اشاره کرد. این
مذاهب جدید به منظور تغییر در اعتقادات واقعی دین اسلام و ایجاد اختلاف در
میان مسلمانان طراحی شدند (همان، ص 91ـ106).
این حرکت در جامعهی ایران از زمان اولین اعزام ایرانیان به غرب برای
تحصیل، و بازگشت آنان به کشور، شدت بیشتری به خود گرفت. نخستین ایرانیانی
که برای مأموریت و یا تحصیل به غرب سفر کردند، اسیر شبکهی فراماسونری7 غرب
شدند؛ تعدادی از آنان چون عسگرخان افشار ارومی و ابوالحسنخان ایلچی
حلقهی نوکری غرب را به گوش آویختند و در ازای گرفتن حقوق از بیگانگان، به
ترویج غربگرایی و تأمین منافع آنها در ایران پرداختند. مشخصهی تمامی این
فرنگرفتگان، خودباختگی در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترویج غربگرایی در
ایران بود؛ برای مثال، آخوندزاده علت عقبماندگی ایرانیان را دین اسلام و
خط عربی میداند (فقیه حقانی، 1375 ص156ـ157 و شفیعی سروستانی، 1372، ص
103ـ121).
با کودتای سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشنفکران غربزده شکل
جدیدی از تهاجم فرهنگی در ایران ظاهر کردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت
خود، انهدام فرهنگ قومی، ملی و اسلامی ایران را بنا نهاد. با توجه به ضعف
تواناییهای فکری و علمی او، چنین حرکت حساب شدهای نمیتوانست حاصل درک و
بینش وی باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربی و همکاری و اقتدار
روشنفکران وابسته در دستگاه حکومت خود، تدارک این حرکت ضدفرهنگی را فراهم
نمود (کاظمزاده، 1371)؛ برای مثال، حسن تقیزاده که سمبل مدافعان ترویج
کامل و بیحد و مرز معیارهای غربی در کشور و گردانندهی اصلی مجلهی شبه
روشنفکری کاوه است مینویسد:
"وظیفهی اول همهی وطنپرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا، بلاشرط و
قید، و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و
صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان است، بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر
ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً،فرنگی مآب شود و بس (خرم، 1378،
ص151).
در مجموع میتوان گفت این استعمار گران بودند که به بهانههای مختلف به منظور تسلط بر کشورهای جهان سوم از این حربه استفاده کردند.
سابقهی تاریخی این فرایند در غرب به بعد از رنسانس و انقلاب علمی در
جامعهی اروپا برمیگردد؛ هنگامی که صنعت و علم با شتاب بیشتری رشد یافت و
کشورهای صنعتی که از تولیدات، اشباع شده بودند، از یک طرف نیازمند
بازارهای جدید مصرف شدند و از سوی دیگر تداوم حیات صنعت غرب، بستگی تام به
سوخت و مواد اولیه داشت. در این زمان معقولترین انتخاب برای غرب در خصوص
تأمین منابع اولیه و بهدست آوردن بازار مصرف، نزدیکترین منطقه به آنان،
یعنی جهان اسلام بود؛ به همین سبب، ذخایر غنی نفتی و بازارهای مصرف این
منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدین ترتیب کشورهای اسلامی یکی
پس از دیگری با روشهای مختلف سیاسی، نظامی و فرهنگی استعماری در ظاهر
استقلال پیدا کردند. شرکتها و صنایع اروپایی در این کشورها رخنه نموده و
بازارهای این کشورها را در اختیار گرفتند. برای تثبیت وضع موجود، تنها
چارهای که به فکر اندیشمندان و متفکران سیاسی غرب رسید، استفاده از "تهاجم
فرهنگی" بود؛ زیرا توسل به نیروی نظامی و زور، برای همیشه راهحل مناسبی
برای استیلا نبود و برای مدتهای طولانی نمیشد استثمار را با آن تداوم
بخشید.
بههمینسبب استعمارگران از دیدگاهها و نظریات علمی استعماری که زمینهی
تهاجم فرهنگی را فراهم میآورد استقبال کردند. کلام معروف سیسیل رودس، یکی
از متفکران انگلیسی، شاهدی بر این مطلب است که تهاجم فرهنگی از طرف غرب به
شکلی سازماندهیشده و برای حفظ منافع درازمدت آنان صورت گرفته است. او
میگوید:
"برای اینکه 40 میلیون جمعیت پادشاهی متحدهی بریتانیا را از یک جنگ داخلی
خونین نجات دهیم، باید سرزمینهای جدیدی را به دست آوریم تا مشکل اضافه
جمعیت حل شود و بازارهای جدیدی برای کالاهای تولیدشده در کارخانهها و
معادن فراهم گردد. همانطور که همیشه گفتهام، "امپراطوری" راهحلی برای
مسأله نان و بیکاران است. اگر میخواهید جنگ داخلی نداشته باشید، باید
امپریالیست شوید!" (رفیع، 1373، ص115).
به گفتهی یکی از محققان ایرانی، امروزه داعیهی برتریطلبی و تسلط فرهنگ
غربی به مرحلهای رسیده است که تحمل هیچ رقیبی را برای خود ندارد:
" در طرح تاریخی غربی شدنِ عالم، مطلب صرفا این نبوده است که فرهنگهای
غیرغربی جای خود را به فرهنگ غربی بدهند، بلکه مسئله این بوده است کههر جا
و هر قوم که غربی نشود، ناچیز است و این ناچیز، چه در صورت ظاهر و سیمای
بشر و چه به صورت اشیا یافت شود، جز این قابلیت ندارد که به تملک و تصرف
غرب درآید؛ پس قضیهی غرب این نیست که گروهی سوداگرِ حریصِ متجاوز در جایی
پیدا شدهاند و علم وعقلرا وسیلهی تسلط و استیلای خود قراردادهاند. غرب
عین این علم و عقل است و در نظر او یک عالم بیشتر وجود ندارد؛ یعنی غیرت
غربی به وجود غیر و مغایر مجال نمیدهد، هرچه هست باید غربی بشود یا ازمیان
برود" (داوریاردکانی، 1379،ص83).
البته امروزه با تسلط فرهنگ آمریکایی و گسترش آن در کشورهای اروپایی، این
هراس به وجود آمده است که این آمریکاییسازی، فرهنگ عامهی اروپا را نیز
دستخوش تغییر سازد (استریناتی،8 1380، ص 46ـ50).
پی نوشت ها :
7 . فراماسونری سازمانی متکی بر پنهانکاری و
نهانروشی است و نظریههای سیاسی آن در جهت عملی کردن تهاجم فرهنگی غرب و
بسط و نفوذ استعمار با کارکردی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شکل یافته است.
8 . Dominic Strinati
منبع:فصلنامه حوزه و دانشگاه ، شماره 35
درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوهی مقابله با آن(3)
نویسنده:حمید جاودانی شاهدین
ویژگیهای تهاجم فرهنگی
اساسا "تهاجم فرهنگی" در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی، دارای
ویژگیهای منحصر به فردی است. تهاجم فرهنگی معمولاً نامرئی و نامحسوس است؛
دراز مدت و دیرپاست؛ ریشهای و عمیق است؛ همهجانبه است؛ حساب شده و دارای
برنامه و ابزارهای گسترده است؛ گسترده و فراگیر است؛ کارساز و خطرزاست.
علاوه بر اینها، "تهاجم فرهنگی" همانند کار فرهنگی، یک کار آرام و بیسر و
صداست و قربانیان آن بیشتر قشر جوان هستند (قیصی زاده 1363).
در تهاجم نظامی، دشمن با تجهیزات و امکانات نظامی وارد معرکه میشود، اما
در "تهاجم فرهنگی" نیازی به لشکرکشی و هزینههای هنگفت نظامی نیست؛ همچنین
دشمن در این تهاجم برای تحمیل حاکمیت فرهنگ خود از همهی حربههای سیاسی ـ
اقتصادی، نظامی، روانی و تبلیغاتی بهره میگیرد. در "تهاجم نظامی" تنها
بخشی از مرزها و سرزمینهای مجاور در تیررس مستقیم دشمن قرار میگیرد، اما
در "تهاجم فرهنگی" سلاحهای مخرب دشمن تا عمق خانهها پیش میرود و ذهن و
قلب انسانها را نشانه میگیرد. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم،
آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرده بود که: بزرگترین جنگی که در
پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسانها (هدایت خواه، 1377).
عوامل تهاجم فرهنگی
عوامل تهاجم فرهنگی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) عوامل برونزا: زمینهها، عناصر و ابزاری که به نحوی ردپای کشورهای
خارجی (غربی) در آنها دیده میشود عوامل برونزا هستند؛ از جمله: اعزام
مستشرقین، تلاش برای دینزدایی از طرق مختلف، ایجاد روحیهی خودباختگی
فرهنگی، ساخت و فروش وسایل ارتباطی، نظیر ماهواره و ویدئو و... .
سیاستگزاران و طراحان کشورهای سلطهجو این عوامل را طراحی و برنامهریزی
میکنند و افراد داخلی آن را به اجرا درمیآورند.
ب) عوامل درونزا: زمینهها، عناصر و ابزاری که ریشهی داخلی داشته و
غیرمستقیم یا مستقیم به پذیرش تهاجم فرهنگی از خارج به داخل کمک میکنند
عوامل درونزا هستند؛ از جمله: زمینههایی همچون بیکاری، فقر اقتصادی،
نابهسامانی خانوادگی، غفلت مسئولین فرهنگی و اجتماعی و ناآگاهی جوانان و
نوجوانان و... (مسگرنژاد، 1373 و نگارش، 1380).
شیوههای تهاجم فرهنگی
در یک نگاه کلی شیوههای تهاجم فرهنگی غرب را نیز میتوان از دو بعد خارجی و داخلی مورد توجه قرار داد.
در بعد خارجی، مهاجمان با امکانات و موقعیتهای مختلفی که در مجامع
بینالمللی در دست دارند، از طریق شبکههای گستردهی بنگاههای تبلیغاتی و
سخنپراکنی خود میکوشند با عناوینی چون نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم،
وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادی برای زنان و مطبوعات و نویسندگان،
جنگطلبی، ماجراجویی و...و با حربههای شناخته شده و تکراری، تصویری تحریف
شده و ناخوشایند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنیا ترسیم نمایند و طبیعی
است که در این راه، زشتترین و شیطانیترین حربهها را برمیگزینند.
در بعد داخلی تهاجم فرهنگی غرب در کشورهای اسلامی به دو شیوهی زیر رخ مینماید:
1 ـ ترویج افکار و اندیشههای غیراسلامی و حتی ضداسلامی، تبلیغ افکار
التقاطی، تقدس زدایی و توهین به مقدسات، سست نمودن پایههای اعتقادی جوانان
نسبت به برخی از اصول و آرمانها.
2 ـ تجددگرایی، علمزدگی و عقلگرایی افراطی، تلاش در راه تطهیر غرب و
غربگرایی، بیاعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامی به بهانهی عدم تطابق
با دانشهای نوین بشری، طرح جدایی دین از سیاست، ترویج بیحجابی و بدحجابی و
پوششهای مستهجن و خلاف شؤون اسلامی، رواج مدهای غربی و بیبند و باری،
تهیه و پخش فیلمهای شدیدا ضد اخلاقی ویدئویی، نوارهای کاست مبتذل از
خوانندگان فاسد و توزیع عکسهای مبتذل در سطح گسترده، تولید و پخش مشروبات
الکلی و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر کتب و مجلات ضداخلاقی، جنایی،
عشقی و رمانهای مبتذل، تشکیل مجالس لهو و لعب و...، مشتی از خروارها
توطئهی دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگی تنها محدود به موارد فوق نیست، بلکه
تمام موارد فرهنگهای مکتوب، شفاهی، عمومی و تصویری نیز از ابزارهای دیگر
این تهاجم هستند (مسگرنژاد، 1373).
فرهنگ غربی با استفاده از ابزار فوق تخریب فرهنگ اسلامی را مد نظر قرار
داده است. مواردی از قبیل تشکیک در حقانیت دین اسلام، انتشار کتابهای ضد
دینی مانند آیات شیطانی، نفی مقدسات اسلامی و نیز تحدید دین و تلاش برای
حذف دین از عرصهی اجتماع از این موارد به شمار میآید (افتخاری، 1377).
مراحل تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در دو مرحلهی عمده صورت میپذیرد که در هر یک راههای خاصی مدنظر قرار میگیرد:
الف) تخلیهی فرهنگ خودی
در قانون طبیعت، وقتی در فضایی خلأ ایجاد شود، نزدیکترین نیروی موجود، آن
خلأ را پر میکند. هر پدیدهی جدید، یا در جایی حضور مییابد که قبلاً خلأ
وجود داشته و یا در آن محیط، خلأ ایجاد میکند. لذا تخلیهی فرهنگی اولین
شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار میرود. ایجاد خلأ
فرهنگی، خود با روشها و شیوههای مختلفی صورت میگیرد که عمدهترین آنها
در ایران، عبارتاند از:
1. ایجاد تردید نسبت به بنیانهای اعتقادی و ارزشی از طریق: سست نمودن
اعتقادات عمومی، سست نمودن ارزشهای اخلاقی، دینزدایی،انزوای روحانیت،
بیارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین؛
2. ترویج فساد؛
3. فرقهگرایی؛
4. نفوذ نگرش غربی و ازخودبیگانگی؛
5. تکوین روشنفکری وابسته.
هدف اصلی از این مرحله، قطع رابطهی فرهنگی کشورهای مسلمان با گذشتهی
پرافتخار خویش است. این مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراوانی طراحی و اجرا
میشود و فرق اساسی آن با تهاجم نظامی، مشخص نبودن چهرهی مهاجم است. بدین
شکل که عناصر تعلیم دیده با القای شبهات و دسیسههای شیطانی، مردم را نسبت
به میراث علمی و فرهنگی خویش بیاعتنا و دلسرد میکنند.
ب) تثبیت فرهنگ بیگانه
به کار گماردن افراد وابسته و ایجاد نهادها یا تأسیسات مختلف بینالمللی و
ملی، از کارهایی است که در این مرحله انجام میشود. به طور کلی، در این
مرحله سیاستهایی که دشمن به اجرای آنها اصرار میورزد، به شرح ذیل است:
1. برپایی شبکهها و مؤسسات شبه فرهنگی؛
2. تجزیهی فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروههای متفاوت اجتماعی، تحریک اقوام با گویش محلی، تحریک اقلیتهای مذهبی و...؛
3. تحریف تاریخ؛
4. تغییر خط و زبان؛
5. حذف و تبدیل میراثهای فرهنگی (مسگرنژاد، 1373).
ابزارهای تهاجم فرهنگی
مهاجمان فرهنگی مسائل و مفاهیم مورد نظر خود را به تدریج از طریق وسایل و
ابزارهای گوناگونی ترویج میکنند. مهمترین ابزار مورد استفاده در تهاجم
فرهنگی عبارتاند از:
1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبک غربی یکی از روشهای
استعماری نفوذ در کشورهای جهان سوم بوده است (شفیعی سروستانی، 1372، ص72)؛
یکی از کارکردهای پنهان این برنامههای آموزشی که در ظاهر به منظور پیشرفت
علمی در این کشورها اجرا شده، زمینهسازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر
جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است (قائم مقامی، 1356، ص237ـ 244).
این برنامهها بدون در نظر گرفتن موقعیت فرهنگ بومی و با هدف تربیت
نیروهایی هماهنگ با سیاستهای استعماری اجرا شده است؛ اما در مقام عمل،
عدهای از همین تحصیلکردهها با آگاهی از روشهای استعماری به مبارزه با
سیاستهای استعماری برخاستند که نتیجهی آن استقلال برخی از این کشورها
بوده است. این نوع از آموزش در ایران، آن هم توأم با تهدید و ارعاب مردم،
از دورهی رضاخان آغاز شد. این آموزشهای کلاسیک، به صورت غیرمستقیم، فرهنگ
بیگانه را ترویج کرد. زبان نیز میتواند مهمترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه
باشد. اگر به جای استفاده از واژگان فارسی، استفاده از لغات بیگانه به
صورت افسارگسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد، نسل جدید ممکن است در
آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بیخبر بماند. در مورد ترجمه نیز
میتوان گفت که اگر آموختههای فارغالتحصیلان ما عمدتا از متون ترجمه شده
باشد، دانشجویان امکان تفکر مستقل را از دست میدهند و اصطلاحات بیگانه به
تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی مینشیند.
2. کتب و نشریات: انتشار کتاب بدون در نظر گرفتن تطابق آن با فرهنگ بومی و
بدون توجه به پیامدهای منفی پنهان برخی از کتابها، میتواند در تقویت
تهاجم فرهنگی دشمن مؤثر باشد. با بررسی وضعیت انتشار کتاب در ایران در
سالهای اخیر میتوان نشان داد که آیا دشمن از این عرصه توانسته است در
فرهنگ ایرانی نفوذ کند یا خیر؟ چیزی که اثبات آن به یک تحقیق مستقل نیازمند
است.
در نشریات نیز گاهی ارزشهای منطبق با اهداف فرهنگ خودی با روشهای غلط
انتقال مییابد، و درنتیجه تأثیر معکوس دارد. همچنین ارزشهای مغایر با
اهداف فرهنگ اسلامی با روشهای غیرملموس و پنهان و به ظاهر موجه منتقل
میگردد که خود نمونهی بارز "تهاجم فرهنگی" است.
3. تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات: وسایل ارتباط جمعی به دلیل
ویژگیهایی که برای آن برشمردهاند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی
قرار میگیرد؛ از جمله: پوشش فراگیر، فرامحیطی بودن، چندحسی بودن، قابلیت
آموزش غیرتخیلی داشتن، قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن.
وسایل ارتباطی با قابلیتها و ویژگیهای مخصوص به خود، هنگامی که در دست
تشکیلاتی قرار میگیرد که هدفی جز تخریب فرهنگ یک قوم و جایگزینی آن با
فرهنگ سلطهگر و استعماری ندارد، تبدیل به ابزار و عامل خطرناکی در جهت
هجوم فرهنگی میشود. متأسفانه این ابزار شمشیر دو لبهای است که استکبار
جهانی لبهی مخرب و فسادانگیز آن را برای قطع ریشههای فرهنگی یک قوم به
کار میگیرد.
اینترنت، رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه ویدئو و ماهواره و ... ابزارهای
فراگیری هستند که بررسی نقش هریک از آنها در تهاجم فرهنگی نیاز به یک تحقیق
مستقل و همه جانبه دارد که در مجال دیگری باید به آن پرداخت.
اما مهم این است که امروزه فرهنگ غرب بر وسایل ارتباط جمعی در جهان تسلط
دارد و از طریق خبرگزاریهاو شبکههای رادیو و تلویزیون و سینما علیه
انقلاب اسلامی فعالیت میکند (افتخاری، 1377، ص 190ـ195).
4. ترویج کالاهای لوکس مصرفی و الگوهای تجملگرایی: این الگوی مصرف که
مهمترین ویژگی آن وابستگی به کشورهای صنعتی است، با رشد و گسترش خود،
ابتدا الگوی تولید و توزیع و سپس کل اقتصاد و فرهنگ جامعه را تحت الشعاع
قرار میدهد، به گونهای که تداوم وضع موجود تقریبا بدون هیچگونه فشار و
اجباری صورت میگیرد.
5. شعارهای تبلیغاتی فرهنگ بیگانه منقش بر روی البسه: کودکان ما از همان
ابتدا میآموزند که باید از فرهنگ خود، تولید خود، خط و زبان خود احساس
حقارت و شرم کنند؛ میآموزند که حروف خارجی خوب و قشنگ هستند و همهی
چیزهای خارجی بهتر از داخلی است و این بزرگترین ظلمی است که در حق کودکان و
نوجوانان صورت میگیرد.
6. پوستر و عکس: یکی از روشهای زیرکانهی "تهاجم فرهنگی" چاپ و توزیع
پوسترها و عکسهایی است که با رنگ و لعاب خاصی در دسترس جوانان قرار
میگیرد.
7. نفوذ مستشرقین: مستشرقین با نگاه خاص و گزینشی به فرهنگهای غیرغربی به
جای معرفی صحیح این فرهنگهای غنی، سعی کردهاند به نوعی با این شناخت
زمینهی تسلط فرهنگ غربی را فراهم آورند و برتری آن را به اثبات برسانند
(صلاحی، 1376). ادوارد سعید پژوهشگر عرب در این زمینه میگوید: اروپاییان
دربارهی خاور زمین نوشتهاند که انسان خاورزمینی خردستیز، فاسد، کودکمنش،
و "متفاوت" است و از این رو، انسان اروپایی خردگرا، پاکدامن و "طبیعی"
است. پیام روشنتر اینگونه نوشتهها آن است که اصولاً اروپاییان با
ویژگیهای پسندیدهای که در سرشت خویش دارند، از بقیهی جهانیان برترند و
از همین روست که باید بر جهان چیره شوند و مردم جهان را به بردگی و استثمار
کشند.(مصباح یزدی، 1376، ص 39).
8.استقراض خارجی و اعطای امتیازات به بیگانگان بدون در نظر گرفتن منافع ملی کشور (صلاحی، 1376).
منبع:فصلنامه حوزه و دانشگاه ، شماره 35
درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوهی مقابله با آن(4)
نویسنده:حمید جاودانی شاهدین
بسترهای تهاجم فرهنگی
بدیهی است هر تفکر و مذهبی که بخواهد بر اخلاقیات، عادات و اندیشههای یک
ملت رسوخ کند و آن ملت را از خویها و اعتقادات قبلی جدا نماید، محتاج
بسترسازی برای رسیدن به این اهداف و خنثیسازی مقاومتهای احتمالی است.
بدین شکل که اگر همهی لوازم تهاجم فرهنگی از قبیل: تفکر، ابزار و روش
انجام کار فراهم شود، ولی شرایط و بستر مناسبی که بتواند اینها را بهکار
گیرد، وجود نداشته باشد، در واقع همهی تلاشهای قبلی عقیم میماند، و
برعکس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرایط مناسب و مساعد وجود داشته
باشد، یا به وجود آورده شود، دیگر جلوگیری از نفوذ تفکر بیگانه و پیشگیری
از مسخ فرهنگ خودی بسیار مشکل خواهد بود. در این مقاله مجال تفصیل بیشتر
این موضوع نیست؛ لذا به برخی از موارد مهمی که موجب پذیرش و تقویت فرهنگ
مهاجم میشود اشاره میکنیم:
1. مشکلات و کاستیهای اقتصادی و اجتماعی؛
2. عدم برنامه ریزی دقیق فرهنگی و غفلت مسئولین در این خصوص؛
3. فقدان تولیدات فرهنگی و هنری کافی و متناسب با فرهنگ بومی؛
4. کمتوجهی زنان به جایگاه والای خود؛
5. ضعفهای موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛
و ... .
یکی از جامعهشناسان ایران در این خصوص میگوید:
"در بررسی دلایل طرح و پذیرش فرهنگ غربی مباحث بسیاری در چندین دههی گذشته
صورت گرفته است. عدهای نقش عوامل خارجی را در نفوذ فرهنگ غرب بسیار
برجسته دانسته و در مقابل، عدهای ضعف فرهنگ ملّی را زمینهساز نفوذ فرهنگ
بیگانه عنوان کردهاند. با دیدگاهی واقعبینانه باید به نقش عوامل متعدد
داخلی و خارجی در شکلدهی جریان غربگرایی در ایران توجه شود.
ضعف و نارسایی عناصر فرهنگ ملی و بومی، نبود سازمانی مناسب برای گسترش
فعالیتهای فرهنگی، بیتوجهی به عنصر تغییر در سطح بینالمللی، تغییر
چهرهی دشمن و دخالت دیگرگونه و جدی او در شرایط داخلی.
رشد گروه جدید از نخبگان که عموما افکار و آرای آنان ریشه در حوزهها و
مکاتب فکری و فرهنگی مطرح در غرب دارد، وجود مکاتب و نظریات جدید، برخورد
با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، بازیاب و توسعهی فرهنگی
غرب، رشد و افول مارکسیسم، استقلال کشورهای جدید در جهان سوم و... همه
عوامل مؤثر در برخورد فرهنگها و درنهایت، زمینهساز غلبهی فرهنگ غرب بر
فرهنگ ملّی کشورهای جهان سوم بوده است (آزاد ارمکی، 1375، ص249).
راههای مقابله با تهاجم فرهنگی
بیتردید امروزه اکثر کشورها در پی آن هستند که راهکارهایی بیندیشند تا از
تخریب و تضعیف فرهنگ خود از طریق رسانههای همگانی هدایت شده توسط غرب
بکاهند؛ هرچند کسی منکر این واقعیت نمیتواند باشد که در دنیای امروز،
کشورها نمیتوانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعهی خود
با فرهنگهای بیگانه، در امان باشند، زیرا رسانههای همگانی جهان همچون
ماهوارهها و تکنولوژی اینترنت، مردم دنیا را در جریان آخرین پیشرفتها،
مدها، ساختهها، هنرها و غیره قرار میدهند. اگر فرهنگ جامعهای توان خود
را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست اندیشیدن
از آنها سلب میگردد و در این دریای ارتباطات غرق میشوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعهی شوروی سابق به کلی دگرگون میشود و رسانهها و
کانالهای تلویزیونی امریکایی و اروپایی چنان فرهنگ آن را در هم میکوبند
که آثار نویسندگان و هنرمندان بزرگ روسیه به کلی فراموش میشود و الگوهای
غرب مقبولیت مییابند، بیشتر به این دلیل است که پیش از آن، فرهنگشان
صلابت و ایستادگی خود را از دست داده بود. ما معتقدیم فرهنگ اصیل اسلامی و
تعصب مذهبی، همچون درخت تنومندی در ذهن و قلب مردم مسلمان این مرز و بوم
ریشه دوانیده است و طوفان "تهاجم فرهنگی" به راحتی نمیتواند این درخت را
از جای برکَنَد، اما نباید از تکانهای گاه و بیگاه آن که میوههای
نارسیدهرا سرنگون میسازد غافل بود؛ لذا شناخت راههای مقابله با تندباد
تهاجم بسیار حایز اهمیت است.
ملتهایی که علاقهمند به حفظ و پاسداری از "هویت فرهنگی" خود هستند، سعی
میکنند فرهنگ غیرمادی جامعهی خویش را حفظ نمایند. البته این بدان معنا
نیست که میتوان (یا باید)فرهنگغیرمادیراکاملاً دستنخورده وثابت و"اصیل"
نگهداشت؛زیرا، همانطور که در ویژگیهای فرهنگ ملاحظه شد، تغییر از
خصوصیات فرهنگ است.
ولی این تغییر، در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمیرساند و باعث از
همگسیختگی آن نمیشود که جریان کُند، بطئی، عادی و خودبهخودی را بپیماید
(روحالامینی، 1372، ص110).
برای مقابله و مبارزه با "تهاجم فرهنگی" راههای بسیار زیادی در زمینههای
اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود
است. اما عناوین زیر اهم توصیهها و راهحلهایی است که در این مقوله قرار
دارند:
الف) شناخت دقیق و همه جانبهی تهاجم فرهنگی
یکی از موارد مهم و اساسی در مبارزه با تهاجم فرهنگی، شناخت ابعاد و
ریشههای آن است؛ زیرا زمانی میتوانیم در برابر این پدیده برنامهریزی
کنیم که از دشمن مهاجم و برنامههای او اطلاع کافی داشته باشیم و متناسب با
آن، سلاح تدافعی خود را بهکار گیریم. این مبحث یکی از محورهایی است که در
بیانات مقام معظم رهبری بر آن تأکید شده است (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب
اسلامی، ص382ـ383). یکی از محققان نیز در این خصوص میگوید:
"بدون اینکه ما در برابر تهاجم فرهنگی غرب تسلیم شویم، تا ندانیم که تهاجم
از کجا آغاز شده و چه هدفی دارد و سلاحش چیست، چگونه میتوانیم در برابر
آن بایستیم؟ من نگفتم که تهاجم فرهنگی مهم نیست؛ بلکه سخن این بود که چون
این تهاجم جز در موارد خاص دانسته نیست، نسخهی علاج قطعی برای آن نمیتوان
نوشت" (داوری اردکانی، 1379، ص87). به همین سبب در موفقیتِ مبارزه با
تهاجم فرهنگی، توجه و تمرکز مسؤولان فرهنگی کشور به امر مبارزه با تهاجم
فرهنگی و اختصاص بودجهی کافی و ایجاد جایگاه مناسب برای آن در برنامه ریزی
کلان کشور و ارتباطات بینالمللی، امری ضروری به نظر میرسد.
ب) شناخت دقیق و کامل فرهنگ اسلامی و ملی
گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگی شناخت فرهنگ غنی اسلامی و عناصر فرهنگی
آن است؛ علاوه بر این باید عناصر مقبول فرهنگ ملی و آداب و رسوم اجتماعی،
ذخایر فرهنگی با ارزش تلقی شده و زنده نگه داشته شوند (فیاض، 1372،
ص344ـ346). در این خصوص آگاهی بخشیدن به نوجوانان و جوانان از طریق مأنوس
کردن آنان با مفاخر و مواریث فرهنگی از اهمیت خاصی دارد.
به عقیدهی بسیاری از صاحبنظران، اعتلای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و ایجاد حس
غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، این وارثان واقعی ارزشهای گرانبهای
فرهنگ خودی، گامی اساسی است که باید برای مبارزهی بیامان با تهاجم
فرهنگی غرب برداشته شود. یک جوان مسلمان ایرانی باید بداند که وارث چه نوع
فرهنگی است. میتوان با تقویت نیروی ایمان و با تأکید بر فرهنگ و سنتهای
خودی و بزرگ جلوهدادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ویژه نوجوانان و
جوانان کشور را در برابر چنین تهاجمی مقاوم کرد؛ همچنین از این طریق
میتوان احساس حقارت را در این گروه از بین برد و روحیهی سازندگی و امید
را در آنان تقویت کرد.
ج) اصلاحات علمی و اقتصادی
برنامهریزی در جهت پیشرفت همهجانبهی کشور و تبدیل آن به یکی از کشورهای
بزرگ علمی و صنعتی و مستقل از جهت تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز و فراهم
آوردن زمینههای رفع نیازهای اقتصادی جامعه، به ویژه نیازهای جسمی و روحی
نسل جوان از قبیل تحصیلات کافی، شغل مناسب، امکانات تشکیل خانواده، امکانات
گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امکانات ورزشی و ... بیشترین نقش را در
تثبیت فرهنگ ملی و مصونیت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.
د) تدوین سیاست فرهنگی و تربیتی جامع از طریق
1. تقویت کمی و کیفی تولیدات فرهنگی توسط رسانههای جمعی داخلی؛ تأثیر
رسانهای خودی در مبارزه با تهاجم فرهنگی امری قطعی و انکارناپذیر است.
لیکن مادام که ما به کاربرد رسانهها، تکنولوژی اطلاعرسانی، هنر و فن
پیامرسانی و خلاصه با شیوههای امروزین اطلاعات و تبلیغات آشنا نباشیم،
نمیتوانیم با مخاطبان خود ارتباطی منطقی و نتیجهبخش برقرار کنیم؛ بنابر
این آشنایی با پیشرفتهترین روشهای تبلیغ از قبیل روانشناسی تبلیغ و
شناسایی افکار عمومی در مباحث روانشناسی اجتماعی و آخرین مباحث طرح شده در
جامعهشناسی ارتباطات باید مدنظر قرار گیرد. از سوی دیگر، رسانههای ما
نباید تنها به پاسخگویی و رفع ابهام در قبال تهاجم فرهنگی دشمن اکتفا کنند،
بلکه باید با نگاهی جهانی تلاش کنند که به نوعی، تهاجم و تولید در تبلیغ
را وجههی همت خویش قرار دهند.
2. استحکام مبانی تعلیم و تربیت اسلامی نوجوانان و جوانان؛ دین اسلام بیش
از هر دین و مکتب دیگری، برای مسألهی تربیت اهمیت قائل شده است. تربیتی که
انسان را در مسیر تکامل قرار دهد و به بارگاه الهی برساند، و پایبندی و
اعتقاد به ارزشهای والای انسانی یکی از طرق جلوگیری از تهاجم فرهنگی است.
فرد مؤمن و معتقد به ارزشهای دینی، اگر در جامعهای آکنده از پستیها و
شهوات قرار بگیرد، سپری محکم از تقوا و ایمان خواهد داشت. در این خصوص
ارائهی الگوهای رفتاری صحیح به مردم، بسیار اهمیت دارد.
3. تقویت ایمان از طریق بالابردن سطح رشد علمی و فکری مردم نسبت به مسائل
اعتقادی، تبلیغ، نشر و ترویج مسائلی که در تشدید عواطف و احساسات دینی مردم
تأثیر زیادی دارد، مانند نماز جماعت، جلسات قران، هیأتهای مذهبی، عضویت
در مراکز خیریه و عامالمنفعه، دور نگهداشتن مردم از ارزشهای ضد اسلامی و
غیرخدایی با ترویج ارزشهای دینی در یک سطح گسترده و فراگیر و ... . به
بیان یکی از متفکران اسلامی، حفظ باورها و ارزشهای اسلامی با احیای جلسات
مذهبی یکی از راههای مقابله با هجوم فرهنگی است (مصباح یزدی، ص 127).
4. ارتقای کیفی فعالیتهای هنری و ایجاد مراکز هدایتکنندهی ابزارهای صوتی و تصویری.
5. گسترش فعالیتهای برونمرزی نهادهای فرهنگی.
6. ایجاد هماهنگی بین دستگاههای اجرایی فرهنگی و عدم دخالت افراد غیر متخصص و غیرمسؤول در امور فرهنگی و هنری.
7. گسترش ارتباطات فرهنگی با کشورهای دارای منافع مشترک.
8. حفظ جریانهای فرهنگی اصیل و حمایت از مدافعان واقعی نظام.
9. مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیتهای فرهنگی از قبیل: تشکیل
سمینارهای مسائل فرهنگی و مسابقات علمی و فرهنگی با حضور و مشارکت آنان،
تقویت روحیهی کتابخوانی و انتشار بیشتر کتابهای مذهبی جذاب.
10. تقویت پایههای تربیتی و اخلاقی افراد در خانواده و مدرسه و ایجاد ارتباط عاطفی بین والدین و کودکان.
11. بازنگری در منابع درسی دانشگاهی به ویژه کتابهایی که به ناچار از زبانهای بیگانه ترجمه میشوند.
12. از بین بردن روحیهی مصرفگرایی به ویژه در مواردی که سبب وابستگی کشور میشود (صلاحی، 1376 و فیاض 1372).
13. ایجاد محیط گرم خانوادگی و برخورد دوستانه با جوانان.
14. آگاه کردن مردم از اهداف فرهنگسازان غربی (مصباح یزدی، 1376، ص129 و 143).
نتیجه
آنچه در مجموع میتوان به آن دست یافت این است که بر اساس نظم نوین جهانی،
تهاجم فرهنگی غرب به ویژه آمریکا علیه سایر فرهنگها در حال انجام است و
این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا
کرده است. آمریکا که داعیهی سرپرستی جهان را در سر میپروراند و خواستار
نظامی تکقطبی است، هیچ فرهنگ رقیبی را که مخالف این سیاست باشد، تحمل
نخواهد کرد. قطعاً فرهنگ اسلامی از این قاعده مستثنا نخواهد بود و در رأس
کشورهای اسلامی، ایران به واسطهی انقلاب اسلامی ومخالفت علنی آن با
قدرتطلبی آمریکا مورد هجوم بیشتری قرار گرفته و خواهد گرفت؛ لذا به منظور
مقابله با این هجوم، باید تمام ترفندها و حیلههای فرهنگ مهاجم شناخته شود
و سپس ابزار کافی برای مقابله با آن فراهم گردد. از آنجا که تهاجم فرهنگی
فرایندی فرهنگی است، باید با ابزارهای فرهنگی با آن مقابله کرد و از
مبارزه با ابزار خشن پرهیز نمود؛ یعنی تولیدات فرهنگی متناسب با فرهنگ ملّی
و دینی را باید گسترش داد و از نیروهای متعهد و دلبسته به کشور در ساخت
این تولیدات کمک گرفت؛ و سپس با بهترین روشها این تولیدات را به جوانان
عرضه کرد. علاوه بر این به جای آنکه بخواهیم در برابر تهاجمات غرب به صورت
تدافعی عمل کنیم، از قبل ریشههای فرهنگی خود را قوی سازیم و حالتی تهاجمی
به خود بگیریم. چون علت اصلی ورود مظاهر فرهنگ غربی به کشور ما، عدم توسعه
در زمینههای فنی، اقتصادی و سیاسی عنوان میشود، بکوشیم با نیروهای متخصص
و استفادهی مناسب از پیشرفتهای فرهنگ مادی غرب، مقدمات پیشرفت اقتصادی،
اجتماعی و سیاسی کشور را در تمام زمینهها فراهم آوریم. قشر جوان که
معمولاً آسیبپذیرترین اقشار در برابر تهاجم فرهنگی هستند، باید مورد توجه
بیشتری قرار گیرند و تأمین نیازهای جسمی و روحی آنان در اولویتهای اول
برنامههای کلان کشور باشد. مسئولان کشور نیز به منظور ترویج عملی فرهنگ
دینی و ملی در تمام زمینهها، نمونهای از این فرهنگ را در زندگی خود پیاده
کنند و در عمل نشان دهند که پایبند به ارزشهای والای اسلامی هستند.
منابع: 1.ـ داوری اردکانی، رضا، 1379؛ "تبادل فرهنگی و فرهنگ جهانی غربی"، درباره غرب، چاپ اول، تهران: هرمس.
2.ـ روسک، جوزف، و رولندوارن، 1369؛ مقدمه جامعهشناسی، ترجمه بهروز نبوی و احمد کریمی، چاپ سوم، تهران: انتشارات کتابخانه فروردین.
3.ـ صلاحی، جاوید، 1376؛ تهاجم فرهنگی و مقابله با آن، گزارش تحقیقاتی، مشهد: دانشگاه فردوسی.
4.ـ مسگرنژاد، جلیل، 1373؛ جایگاه ادبیات وعلوم ادبی در بازداری
تهاجمفرهنگی، مجموعه مقالات کنفرانس تهاجم فرهنگی، دانشگاه علامه
طباطبایی.
5.ـ مصباح یزدی، محمد تقی، 1376؛ تهاجم فرهنگی، تحقیق عبدالجواد ابراهیمی، قم: مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
6.ـ خرم، مسعود، 1378؛ هویت، چاپ پنجم، تهران: مؤسسه فرهنگی انتشارات حیان.
7.ـ آزاد ارمکی، تقی، 1375؛ "تحلیل جامعهشناختی از: راههای نفوذ فرهنگی
غرب در ایران معاصر"، کتاب سروش، (مجموعه مقالات، رویارویی فرهنگی ایران و
غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.
8.ـ فقیه حقانی، موسی، 1375؛ "فراماسونری و گسترش فرهنگ غرب در ایران"،
کتاب سروش(رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران:
سروش.
9.ـ فیاض، محمدسعید، 1372؛ درآمدی بر تهاجم فرهنگی غرب، مرکز مطالعات اسلامی، تهران: معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
10.ـ شفیعی سروستانی، اسماعیل، 1372؛ تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران ، چاپ اول، تهران: سازمان انتشارات کیهان.
11.ـ ابراهیمی، پریچهر، 1367؛ تأملی بر فرهنگ، تفاوت فرهنگ شرق و غرب، تهران: انتشارات آموزشی رشد علوم اجتماعی.
12.ـ قائم مقامی، فرهت، 1356؛ آموزش یا استعمار فرهنگی ، چاپ سوم، تهران: انتشارات جاویدان.
13.ـ نگارش، حمید، 1380؛ هویت دینی و انقطاع فرهنگی ، چ اول، قم: نهاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه، مرکز تحقیقات اسلامی.
14.ـ سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، برگرفته از
سخنان مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، 1373؛ چاپ اول، تهران: سازمان
مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
15.ـ کاظمزاده، فیروز، 1371؛ روس و انگلیس در ایران، چاپ دوم، انتشارات انقلاب اسلامی.
16.ـ استریناتی، دومینیک، 1380؛ نظریههای فرهنگ عامه ، ترجمهی ثریا پاکنظر، چاپ اول، تهران: گام نو.
17.ـ پانوف، میشل و میشل پرون، 1368؛ فرهنگ مردمشناسی ، ترجمهی علیاصغر عسکری خانقاه، چاپ اول، تهران: انتشارات ویس.
18.ـ افتخاری، اصغر و علیاکبر کمالی، 1377؛ رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی،،
چاپ اول، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، گروه انتشارات.
19.ـ قیصیزاده، یونس، 1363؛ سخنی درباره فرهنگ، اطلاعات علمی، 16 آبان.
20.ـ روحالامینی، محمود، 1372؛ زمینه فرهنگشناسی، پویایی و پذیرش، چاپ سوم، تهران: انتشارات عطار.
21.ـ هدایتخواه، ستار، 1377؛ تهاجم فرهنگی، چاپ اول، تهران: انتشارات معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش.
22.ـ ادیبی، حسین، 1356؛ زمنیه انسانشناسی، تهران: انتشارات لوح.
23.ـ رفیع، جلال، 1373؛ فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، چ اول، انتشارات اطلاعات.
24.ـ قیصیزاده، یونس، 1363؛ خصوصیات فرهنگی، اطلاعات علمی، 16 آبان.
25.ـ دوانی، علی، 1375؛ "مواضع علما در برابر هجوم فرهنگی غرب به ایران"،
کتاب سروش،( رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران:
سروش.
منبع:فصلنامه حوزه و دانشگاه ، شماره 35