ناتوی فرهنگی
نویسنده : نجمه نصر اصفهانی
منبع : راسخون
مسئله ناتوی فرهنگی پدیده ای قرن بیستمی است که در واقع شکل جدیدی از جهان گشایی غربی است.
نظریه پردازان در کشورهای مختلف در حال پیشرفته یا جهان سومی که در معرض
این پدیده هستند به بررسی آن پرداخته اند. در مواردی اندیشمندان غربی نیز
این مسئله را پذیرفته و از جهاتی آن را تحلیل کرده اند.
فرهنگ، کلیت به
هم پیوسته ای از ارزشها ، اعتقادات، آداب و سنن، احساسات و گرایشات، افکار و
اندیشه ها، بینشها و عناصر سازنده و شکل دهنده شخصیت و اخلاق و اعمال هر
قوم و ملتی است. اساس تمدن هر جامعه که هویت دهنده آن نیز هست. فرهنگ
مبنایی است که باید جهت دهنده به سایر حوزه ها چون سیاست و اقتصاد
باشد.فرهنگ اهمیت و تأثیر بسیاری در شکل دهی مناسبات بین کشورها داشته است.
ناتوی
فرهنگی که بعد از سقوط مارکسیسم و جنگ سرد مطرح شد در واقع پیمان ناتو را
از جنبه نظامی _امنیتی به سمت فرهنگی سوق داد و به ابزار فرهنگی به عنوان
سربازانی نگاه می کرد که باید به جهان گشایی بپردازند.در این دوران که
انفجار بزرگ اخبار و اطلاعات اتفاق افتاده بود نقش مرزها و دولت ها در
تولید فرهنگ رو به کاهش می رفت و تلاش برای ایجاد دهکده واحد جهانی با
کدخدایی صهیونیسم بین الملل افزایش می یافت.این تلاش منجر به ایجاد یکسان
سازی فرهنگی و هویتی می شد که در جهت هدف بزرگ قوم یهود یعنی سیطره بر کل
جهان و تسخیر عالم بود. نظریه پردازان صهیونیسم بین الملل معتقد بودند که
باید افکار و دلها را تسخیر کرد تا بتوان با جهت دهی آنها به اهداف و اغراض
رسید.در این تسخیر و جهان گشایی بزرگترین مانع و سد راه ،دین مبین اسلام
است.بسیاری معتقد به تقابل اسلام با غرب هستند اما در واقع تقابل حقیقی
اسلام با پشت پرده ی غرب یعنی تفکر صهیونیستی است. همان تفکری که با زیرکی و
پنهان کاری توسط سردمداران آمریکایی و اسرائیلی ،قدرت و ثروت غرب اروپایی
را در دست دارد و به راحتی می تواند سران اروپا را بازی دهد و قطعاً به
جهان سومی ها رحم نخواهد کرد و با ناتوی فرهنگی تلاش می کند تا از طریق
تأثیرگذاری بر افکار عمومی مردم در کشورهای جهان سوم ،آنها را چنان در جهت
منافع و اهداف غرب هدایت کند که مردم این کشورها در مواقع لزوم به پیاده
نظام قدرتهای بیگانه تبدیل شوند و از همین مردم برای ساقط کردن دولتهایشان
استفاده می شود مانند اتفاقی که در جریان انقلاب های مخملی در کشورهایی چون
اوکراین یا گرجستان افتاد.
خانم فرانسیس استیونر ساندرز در 1999 کتاب
(جنگ سرد فرهنگی) را منتشر کرد و در آن افشاگری هایی در مورد سرویس
اطلاعاتی آمریکا انجام داد که جنجال بسیاری در محافل روشنفکری آمریکا به
راه انداخت .در این کتاب تأثیر و نفوذ سازمان سیا بر شبکه های
تلویزیونی،رادیویی ،سازمان های گوناگون بین المللی فرهنگی،دانشگاهها،اساتید
و دانشجویان مشخص شده بود و البته خانم ساندرز و هیچ پژوهشگر دیگری در
امریکا جرأت افشای تفکرات صهیونیستی نومحافظه کاران حاکم بر آمریکا را
ندارد اگرچه غلبه و نفوذ صهیونیستها بر کاخ سفید با حاکمیت هر جناحی همچنان
پابرجا می ماند و منجر به جنگ های نظامی ،اقتصادی و مهمتر از همه فرهنگی
می شود.
ناتوی فرهنگی که ریشه در انسان مداری غرب دارد ،تلاش می کند تا
با مسئله دهکده واحد جهانی و همسان سازی فرهنگی ،هویت های اصیل مردم هر
منطقه را کمرنگ کند و از بین ببرد و هویت جدیدی از انسان مدرن مصرفگرای
تابع بیتفاوت را جایگزین نماید و در راستای این هدف از ابزار گوناگونی
استفاده میکنند حتی سازمانهای بینالمللی هم با عناوین و در قالبهای متفاوت
در همین جهت حرکت میکنند.یکی از مهمترین این سازمانها یونسکو بازوی فرهنگی
سازمان ملل است که به صورت تبعیض آمیزی با فرهنگهای ملل گوناگون برخورد می
کند. حتی سازمانهای اقتصادی هم می توانند در راستای اهداف فرهنگی، با تغییر
خواسته ها و الگوهای مصرفی مردم، بر ارزشها و باورهای آنها تاثیر گذارند.و
در واقع تاثیر متقابل اقتصاد - فرهنگ و سیاست - فرهنگ کمک شایانی در شکل
دهی دهکده واحد جهانی می کند.
رسانه ها از ابزارهای مهمی هستند که در
ناتوی فرهنگی به کار گرفته می شود تا هویت واحد انسان مدرن غربی را جایگزین
هویت های ملی – دینی کنند. رادیو ، تلویزیون، اینترنت، ماهواره، بازیهای
رایانه ای که اسطوره ها و الگوهای جدیدی را مطرح می کنند و از طریق ایجاد
خودباختگی فرهنگی و ترویج روحیه بی تفاوتی سبب می شود که اسطوره های ملت ها
تضعیف ، تخریب و نابود شوند و یا آنچنان بر قومیتها تأکید میکنند و با
ایجاد فرقه های جدید و دست ساخته تلاش می کنند تا درگیری های داخلی و
خونریزی های قومی را مقدمه سستی و اضمحلال فرهنگی ملت ها قرار دهند. به
طوری که ترویج فرهنگ و هنجارهای غربی از طریق سازوکارهای تربیتی ، آموزشی و
استفاده از ابزار رسانه همچنین ترویج اسلام سکولار و تقویت سلفی گری و
گرایش به مذاهب انحرافی از بخشهای مهم و نرم افزاری طرح خاورمیانه بزرگ
است. نومحافظه کاران معتقدند با تحقق این بخش مهمترین مانع در برابر غرب
یعنی تمدن اسلامی را دچار استحاله کرده و در هنجارهای غربی هضم کنند در
اینجا باردیگر به این نکته مهم اشاره می کنیم که پشت پرده غرب، تفکر
صهیونیسم با آرمان سیطره بر جهان قرار گرفته است به طور کلی شاخص ها و
اهداف تهاجم فرهنگی مبتنی بر تبعیض و نابرابری بین فرهنگ مهاجم و مورد هجوم
است. تهاجم فرهنگی خواهان سلطه و ایجاد وابستگی است که پیروی یک طرف و
شکست طرف مقابل را به همراه دارد و استراتژی آن جنگ بی پایان، همیشگی و
نابرابر است. تهاجم فرهنگی خواهان تهی شدن فرهنگ مورد هجوم از ماهیت تمدنی و
اخلاقی خویش و در مواردی به دلیل ضعف فرهنگ مورد تهاجم،تحمیل فرهنگ مهاجم
صورت می گیرد. آنچه در برابر این سلطه گری فرهنگی می تواند مؤثر واقع شود،
تاکید بر هویت های ملی و تقویت قومیت ها مبتنی بر وابستگی های مشترک، احیای
اسطوره ها و ارزشها و الگوهای سنتی و تبیین آنها در جهت ایجاد اعتماد به
نفس در ملتهاست. نامگذاری سال86 به سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی توسط
مقام معظم رهبری ناظر بر همین مسئله بود که علی رغم اینکه آمریکا در
خاورمیانه چندان موفق نبوده و از بعد سیاسی – نظامی به اهداف خود دست
نیافته اما خطر حضور و نفوذ فکری،فرهنگی آن خطری جدی است که جوانان کشورهای
عربی – اسلامی را تهدید می کند. نامگذاری سال 87 به عنوان سال نوآوری و
شکوفایی که موجب تقویت و تحریک هرچه بیشتر نخبگان ایرانی در ورود به
عرصههای علمی و صنعتی پیشرفته و دستیابی به فناوری هستهای ،تولید سلولهای
بنیادی و پیشرفتهای دیگر که همه سبب افزایش اعتماد به نفس و ایجاد روحیه
افتخار ملی گردید،موجب تهدید جدی تری علیه منافع و اهداف ناتوی فرهنگی شده
است.و سال88 به عنوان سال اصلاح الگوی مصرف در شرایطی که اقتصاد جهانی دچار
بحرانی عظیم است، میتواند به عنوان حربهای برای مقابله با ترویج بیماری
مهلک مصرفگرایی باشد که از طریق فرهنگ غربی به ایران اسلامی سرایت کرده
است. در واقع ایران اسلامی با اثبات قابلیت های اسلام درحوزه های گوناگون
توانست این دین مبین را به عنوان تفکر و مدل زندگی برتر که توانایی اداره
جهان را دارد،معرفی کند و غرب صهیونیستی را از توانایی های بالقوه اسلام
ناب به وحشت اندازد.
بی شک تاکید بر ترکیبی از هویت اسلامی و ملی ایران
است که می تواند ما را در ادامه این کارزار خطیر ،قدرتمند و ثابت قدم یاری
رساند و همه اندیشمندان و روشنفکران دنیای اسلام و ایران عزیز باید مبانی
واصول هویتی خود را چراغ راهی قرار دهند که طولانی و پر فراز و نشیب است و
انشاالله این راه به حکومت جهانی اسلام به رهبری امام عدالت (مهدی
موعود)ختم خواهد شد.
منابع:
1_دهقانینیا،امیررضا،مقاومت فرهنگی در بستر هویت ملی،فصلنامه کتاب نقد ،شماره28،پاییز82.
2_ لاریجانی،محمدجواد،فکراسلامی و چالشهای معاصر،ویژه نامه تاریخ فردا.
3_نقئی،زهرا،تاملی بر چرایی و پیامدهای ناسیونالیسم، فصلنامه کتاب نقد ،شماره28،پاییز82.
/س
مفهوم شناسی شبیخون فرهنگی ، تهاجم فرهنگی ، ناتوی فرهنگی و ...
شبیخون فرهنگی، تهاجم فرهنگی، ناتوی فرهنگی و
اصطلاحاتی از این قبیل که در سالهای گذشته توسط رهبر بیان شده چه تفاوتها ،
چه شباهتهایی دارند. جداگانه هر کدام را توضیح دهید.
تهاجم فرهنگى (cultural Invasion): این اصطلاح مترادف اصطلاح امپریالیسم
فرهنگى - خبرى، یعنى اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزشهاى فرهنگى
امپریالیسم در میان ملل جهان سوم و خفه کردن فرهنگ این ملتها است. به عبارت
دیگر تهاجم فرهنگى به این معناست که یک مجموعه سیاسى یا اقتصادى براى
اجراى مقاصد خود و اسارت یک ملت، به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مىبرد، و
باورهاى تازهاى را به زور به قصد جایگزینى با فرهنگ و باورهاى آن ملت
وارد کشورکند. تهاجم فرهنگى براى بى اعتقاد کردن نسل نو به دین و به اصول
انقلابى انجام مىگیرد، (ر.ک: مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران، فرهنگ علوم
سیاسى، ص 81)
[پایان کد انتخابی][کامل از کد88586] راهکارهای مقابله با تهاجم فرهنگی:
تهاجم فرهنگی، مقولهای حقیقی و برنامهریزی شده است و تنها راه مبارزه با
آن نیز مصونیت بخشیدن به جوانان و دیگر افراد جامعه است. از راه تمسّک به
فرهنگ غنی اسلامی و ملّی این مرز و بوم و استفاده کارآمد از همه امکانات ـ
به ویژه دستگاههای فرهنگی ـ و بسیج همه اقشار مردم براساس برنامهای دقیق
و حساب شده، میتوان به این مهم دست یافت. بر این اساس، مهمترین راههای
مصون ماندن از این تهاجم، عبارت است از: 1. حفظ و تعمیق ارزشهای اسلامی و
ملّی از طریق فرآیند صحیح جامعهپذیری و عوامل آن؛ (مانند خانواده، مدرسه،
رسانهها و....) و نیز آگاه نمودن جوانان با پیشینههای درخشان تمدنّ
اسلامی و دستاوردهای مادی و معنوی عظیم انقلاب اسلامی. 2. تحققّ حیات طیبه
اسلامی و حفظ ارزشهای انقلابی، استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی، تأمین
رفاه و امنیت برای مردم در سایه ایمان به خداوند و حاکمیت ارزشهای الهی.
3. هوشیاری و بیداری در مقابل انحراف معنوی جامعه اسلامی. 4. احیای فریضه
مهم امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن حفظ و
بقای فرایض و ارزشهای الهی است. 5. ایجاد باور عمیق، ریشهدار، عقلانی و
مبتنی بر نظام ارزشی اسلام در مدیران جامعه؛ یعنی، کسانی که در دستگاههای
رسمی قانونی، به ویژه فرهنگی، نقش ایفا میکنند. 6. تلاش و تدبیر جدی و
گسترده برای تثبیت نظام ارزشی مطلوب در بخشهای مختلف جامعه (اعم از سیاسی،
اقتصادی، فرهنگی و...). 7. تبلور و تجلّی این نظام ارزشی در رفتار حقیقی و
حقوقی مدیران ساختار کلان کشور و برنامههای اجرایی. برای مصون ماندن از
تهاجم فرهنگی بیگانگان و گریز از الگوها و گرایش های غربی در دو جهاد عمده
باید کوشید: جهاد علمی و عملی. در جهاد علمی، شخص باید معرفت خویش را نسبت
به ارزشها و هنجارهای دینی پیوسته روزافزون سازد تا نیک را از بد، و سره
را از ناسره، به خوبی بازشناسد و با شعور و آگاهی در مسیر نیکیها گام
بردارد. جهاد عملی به دو بخش تقسیم میشود: فردی و اجتماعی. جهاد عملی فردی
حرکتی دائمی و خستگیناپذیر در برابر هواها و خواستههای نفسانی است. این
جهاد، عزمی استوار و مراقبتی دائمی میطلبد و بدون ارتباط پیوسته با خدا و
جدیتّ در مخالفت با شیطان نفس، نمیتوان از آن سرافراز بیرون آمد. در این
مسیر، شخص باید نخست به انجام واجبات و ترک محرمات همت گمارد. در مرتبه
دوم، انجام مستحبّات و ترک مکروهات را وجهه همت خویش قرار دهد و در مرتبه
سوم هر آنچه غیر خدایی استـ حتی برخی از مباحات راـ از خود دور سازد و به
غیر خدا و آنچه مطلوب او است، نپردازد. اما جهاد عملی اجتماعی، کوششی جمعی
است در جهت تغییر و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگیها و انحرافات، و بسط
علم، اخلاق، معنویت، فضیلت و تقوا در جامعه. این مهم نیز مستلزم
برنامهریزی دقیق و مشورت و همگامی با صاحبنظران و دیگر دوستان همراه و
همرأی است. در پایان، گفتنی است برخورد فیزیکی، بستن مرزها و کارهایی از
این دست، هرگز بهترین یا آخرین راه حل نیست. به علاوه، تحقق آن نیز در عصر
ارتباطات و پیشرفت فنآوری به صورت کامل امکانپذیر نیست؛ اما در مواردی
لازم است و از تأثیر و نفوذ بیش تر تهاجم فرهنگی جلوگیری میکند. برای
آگاهی بیشتر ر.ک: علی ذوعلم، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، بر گرفته از سخنان
مقام معظم رهبری؛ انقلاب و ارزشها؛ ابوالفضل اشرفی، بحران هویت اجتماعی و
آسیبشناسی انقلاب (مجموعه مقالات آسیبشناسی انقلات اسلامی) [پایان کد انتخابی] [کامل از کد2]
ناتوى فرهنگى
جهت
آشنایی شما با این موضوع مقاله ای تحت عنوان : «ناتوى فرهنگى اهداف،
ابزارها و مصادیق , مرتضی شیرودی , پرسمان شماره 52 - دی 1385» ارائه می
شود:
ناتوى فرهنگى اهداف، ابزارها و مصادیق
امروز، مسئله خطرناک،
این است که سررشته تحولات منفى در سطح بینالمللى، در دست کسانى است که
مىخواهند به وسیله این تحولات، اهداف خودشان را که یا زر است یا زور،
تأمین کنند و براى آنها چیزى به نام هویت ملتها، اصلاً ارزش ندارد که
متأسفانه این، در صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ یعنى
تحولات کشورهاى آسیایى، آفریقایى و آمریکاى لاتین، در دام طراحى باندهاى
قدرت بینالمللى افتاده است و طراح اینها، صهیونیست و سرمایهداران
بینالمللى بودهاند. آن چه براى اینها مهم است، کسب قدرت سیاسى است که
بتوانند در کشورها و دولتهاى اروپایى و غیره نفوذ کنند؛ قدرت سیاسى را در
دست بگیرند؛ پول کسب کنند و این کمپانىها، سرمایههاى عظیم، کارتلها و
تراستها را به وجود آورند. هدف، این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضا کند که
اخلاق جنسى ملتها را خراب کنند، به راحتى مىکنند؛ مصرفگرایى را در بین
آنها ترویج کنند، به راحتى این کار را انجام مىدهند؛ بىاعتنایى به
هویتهاى ملى و مبانىِ فرهنگى را در آنها ترویج کنند، این کار را مىکنند.
اینها، اهداف کلان آنها است که تصویر کردهاند. آن وقت، همیشه لشگرى هم از
امکانات فرهنگى و رسانهاى و روزنامههاى فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات،
در مشت اینها قرار دارد که از آنها به «ناتوى فرهنگى» تعبیر مىکنند؛ یعنى
مانند پیمان ناتو که آمریکایىها در اروپا به عنوان مقابله با شوروى سابق،
یک مجموعه مقتدر نظامى به وجود آوردند؛ اما براى سرکوب هر صداى معارض با
خودشان، در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره، از آن استفاده مىکردند، حالا
یک ناتوى فرهنگى هم به وجود آوردهاند. این، بسیار چیز خطرناکى است. البته
براى حالا هم نیست؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیره به هم
پیوسته رسانههاى گوناگون از ماهوارهها، تلویزیونها و رادیوها که حالا
اینترنت هم داخلش شده است، در جهت مشخصى حرکت مىکنند تا سررشته تحولات
جوامع را به دست بگیرند.
گوشهاى از سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع دانشگاهیان استان سمنان
امروزه
رسانههاى فراملى، به مثابه یکى از مؤثرترین ابزار تحکیم هژمونى نظام سلطه
جهانى، به ویژه آمریکا، عمل مىکنند. این رسانهها، وابسته به شرکتهاى
قدرتمند و بانفوذ فراملیتىاند و در جهت تأمین منافع کشورهایى چون آمریکا،
نقشى اساسى دارند. به بیان دیگر، مؤثرترین ابزار براى جهانى کردن فرهنگ
غرب، شرکتهاى فراملى و نیروى محرکه این فرآیند، بهرهگیرى از انقلاب، در
عرصه فناورى اطلاعات و جهانى شدن ارتباطات است. پدیده جهانى شدن ارتباطات
را پس از دهه 1960م. مىتوان از رشد رسانهها و شرکتهاى فراملى، نظیر تایم
وارنر، دیزنى، رویترز، سونى، مردوخ و برتلزمن، دریافت که همگى وابسته به
اقتصادهاى پیشرفتهاند؛ به گونهاى که سازمانهاى دولتى و غیردولتى ارتباطى
را به شدت تحتالشعاع خود قرار دادهاند.
بخش زیادى از سلطه رسانههاى
غربى بر جهان، به آمریکا تعلق دارد که این مسئله را باید ناشى از تجربه
بازاریابى، رشد و استفاده از تکنولوژىهاى جدید در جهت دستیابى به
جلوههاى ویژه دانست. شاید به همین علت است که تلاش دولتهاى ملى در جهت
حفظ جوامع خود از سیطره فرهنگى آمریکا، چندان موفقیتآمیز نبوده است؛ زیرا
از یک سو، محصولات فرهنگى آمریکا، حاوى مفاهیم جذابى چون آزادى، حق
انتخابهاى فردى و آینده مطلوب است و از سوى دیگر، زیرساختهاى نامطلوب
کشورها، باعث تسهیل انتقال و پذیرش محصولات فرهنگى آمریکایى شده است. دیگر
دلایل موفقیت رسانههاى آمریکایى در تسلط بر جهان را مىتوان به صورت زیر
برشمرد:
1. سلطهگرایى جهانى رسانهاى آمریکایى
در گذشته، تعادلى
بین منافع کارگرى و کشاورزى از یک سو و شرکتها از سوى دیگر، وجود داشت؛
امّا امروزه، این شرکتهاى تجارى رسانهاى هستند که بر امور، سلطه
یافتهاند. بخشى از این سلطهیابى، به کمکى برمىگردد که رسانهها در امر
مبارزات انتخاباتى ایفا مىکنند. هزینههاى تبلیغات رسانهاى نامزدها، مرتب
در حال افزایش است که این امر، به افزایش توانایى مالى شرکتهاى رسانهاى
از طریق بهرهجویى از نامزدهاى به قدرت رسیده، منجر شده است. از این رو،
این شرکتها از حمایت وسیع قانونى در آمریکا بهرهمندند.
از یک قرن
قبل، دادگاه عالى آمریکا، همان حقوقى را که براى افراد قائل است، براى
شرکتها نیز در نظر گرفت و از این جهت، نظارت بر رسانهها، بسیار دشوار
گردید. همچنین، در دهه 1970م. این شرکتها از اصلاحیه اول قانون اساسى
آمریکا، براى گسترش و سیطره جهانى فعالیتهاى خود، بهره گرفتند. از آن جا
که رسانهها، از حمایت مالى گسترده آگهى دهندگان برخوردارند، به نحو
گستردهاى، اقدام به پخش آگهىهاى تبلیغاتى و تجارى مىکنند. این رسانهها،
تبدیل به دستگاههاى عظیم بازاریابى و ایدئولوژیکى، به منظور تأثیرگذارى
شرکتها شدهاند. در واقع، این رسانهها، مفسران نهایى واقعیت هستند و
واقعیت را هم بر اساس منافع شرکتها تعریف مىکنند.
نتیجه این که،
اقتدار شرکتهاى رسانهاى، در حال افزایش است و آنان به دنبال یافتن
بازارهاى جدید، کاهش مالیات بر فعالیتهاى خود و کسب منافع بیشتر از
حکومتها هستند. در این راستا، شرکتها و رسانههاى فراملى، اولویت بسیار
زیادى براى مقرراتزدایى قائلند؛ زیرا بدین وسیله مىتوانند به سادگى در
رسانههاى ملى نفوذ کنند و از طریق بنگاههاى تبلیغاتى خود، به صورت
نامحدودى، بر آنها تأثیر بگذارند. یکى از راههایى که به موفقیت شرکتهاى
فراملى رسانهاى آمریکا بر جهان انجامیده است، تمرکز در فعالیتها و حرکت
به سوى تأسیس اتحادیههاى رسانهاى است. دو نمونه بارز این مسئله، عبارتند
از:
الف) اتحادیه ارتباطات راه دور بینالملل)ITV(؛ این اتحادیه، در سال
1856م. تأسیس و در سال 1932م. به اتحادیه بینالملل تلگراف، تغییر نام
داد؛ سپس به منظور جلوگیرى از نفوذ جهان سوم، مجدداً سازماندهى شد و در
پىآن، نقش شرکتهاى حقوقى در آن بیشتر گردید. این سازمان که هم اکنون، به
عنوان یکى از نهادهاى تخصصى سازمان ملل فعالیت مىکند، نقش روز افزونى در
حمایت از رسانههاى ملى دارد.
ب) گات )GATT(یا موافقتنامه عمومى تعرفه و
تجارت؛ این سازمان که امروزه، سازمان تجارت جهانى )WTO(خوانده مىشود، در
سال 1947م. تأسیس و در سال 1996م. تغییر نام داد. این سازمان، در جهت حفظ
منافع شرکتهاى رسانهاى و گسترش جریان اطلاعاتى غرب، تلاش زیادى کرد. به
این دلیل، این شرکتها بر قوانین و جریانهاى مربوط به روند گسترش اطلاعات،
نظارت دقیق داشته، هر گونه مخالفتى را سرکوب مىکنند. آنها با بىطرف
ساختن دولتها، نفوذ جهانى خود را کامل کرده، بدون نظارت مؤثر، به فعالیت
مشغولند؛ این در حالى است که سازمانهاى بینالمللى دیگر، نظیر سازمان ملل
متحد و یونسکو، در این زمینه، ضعیف و خلع سلاح شدهاند.1
2. عملیات روانى سازمان سیا علیه اسلام
سازمان
سیا )CIA(گرچه یک رسانه فراملى نیست، ولى در نقش یک رسانه فراملى، در
تهاجم به فرهنگهاى ملى، عمل مىکند. از این رو، آرتور کاستلز، یکى از
مقامات جنگ فرهنگى سیا، خطاب به یک مقام مسئول آمریکایى در سال 1949م. چنین
گفته است: به من، 100 میلیون دلار و 1000 انسان مصمم بدهید؛ تضمین مىکنم
که چنان موجى از ناآرامىهاى دمکراتیک در میان تودهها، حتى در میان
سربازان امپراتورى استالین، ایجاد کنم که براى مدتى طولانى، تمامى دغدغه وى
به مسائل داخلى معطوف شود.
«جنگ سرد فرهنگى سیا و جهان هنر و ادب»،
عنوان کتابى است از خانم فرانسیس ساندرس - پژوهشگر و روزنامهنگار انگلیسى
- است که در سال 1999م. در لندن منتشر شد و اندکى بعد، غوغایى به پا کرد.
این کتاب، به افشاگرى نقش سازمان سیا در هدایت فرهنگى و هنرى در بسیارى از
کشورها، به ویژه در دوران جنگ سرد مىپردازد. خانم ساندرس، در کتابش نشان
مىدهد که کوردمهیر، رئیس بخش عملیات روانى سازمان سیا، با همکارى دوستش،
آرتوشلزینگر و بر پایه طرحى که ملون لاسکى ارائه داد، حرکتى را آغاز کردند
که به ایجاد یک شبکه فرهنگى غولآساى جهانى یا ناتوى فرهنگى انجامید؛ به
طورى که بودجه آن در سال 1950م. و در زمان ریاست جمهورى ترومن، 34 میلیون
دلار بود. گرچه جنگ سرد به پایان آمد، ولى سازمان سیا، با بهرهگیرى از
تجارب دوران جنگ سرد، با بودجه و شدت بیشترى، براى پیروزى در عرصههاى
دیگرى، چون اسلام و ایران و از طریق شیوههاى زیر تلاش مىکند:
الف) سینما
در
هالیوود، مأموران سیا، کارگردانان را ترغیب مىکنند تا در فیلمهاى خود،
از سیاه پوستان بیشترى استفاده نمایند؛ آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر
بکشند و از این طریق، آمریکا را جامعهاى آزاد و دمکرات نشان دهند. فیلم
«مزرعه حیوانات» جرج ارول، در این راستا و با سرمایه سیا در سال 1984م.
تولید شد. در این مورد، حتى مىتوان به فیلم «روز استقلال هالیوود» در سال
1996م. اشاره کرد. در این فیلم، موجودات فضایى مىخواهند جهان و بشر را از
بین ببرند تا به منابع و ثروتهاى زمین دست یابند؛ اما نیروى هوایى آمریکا،
تحت رهبرى و هدایت رئیس جمهور، بر این موجودات فائق مىآیند. این فیلم در
حقیقت، ستایشى از قدرت عظیم آمریکا براى دستیابى به پیروزى، در نبرد با
دشمن انسانیت است!
ب) کتاب
بسیارى از کتابهاى کمپانى پراگر، با
بودجه سیا چاپ مىشوند. کتاب «طبقه جدید» میلوان جیلاس هم با کمک سیا و در
تیراژ بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا، 50 هزار نسخه از
یکى از کتابهاى ایروینگ کریستون را براى توزیع مجانى در سراسر جهان
خریدارى کرد. طبق تخمین خانم ساندرس، تنها در دوران جنگ سرد، حدود 1000
عنوان کتاب به وسیله سیا و تحت پوشش بنگاههاى انتشاراتى تجارى و دانشگاهى،
در آمریکا به چاپ رسید.
ج) همایش
سیا در سال 1950م. با گردآوردن
100 نویسنده مشهور از سراسر جهان، کنگره آزادى فرهنگى را در برلین دایر
کرد. در این کنگره، نویسندگان برجستهاى چون آرتور کوستلر، سیدنى هوک،
ملوین لاسکى، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت داشتند. یکى از اولین
اقدامات کنگره، اختصاص بودجهاى کلان، براى چاپ نشریات روشنفکرى در پاریس،
برلین و لندن بود. هدف ابتدایى کنگره، تقویت چپگرایان غیرکمونیست و مقابله
با روحیات و تبلیغات ضدآمریکایى بود. هدایت کنگره را مایکل یسلون، کارمند
واحد جنگ روانى برعهده داشت.
د) دانشگاه
تعدادى از دانشگاههاى
مشهور آمریکا، مانند کلمبیا، استانفورد، نیویورک و هاروارد، زیر نفوذ
سازمان سیا هستند. بنیاد فارفیلد در دانشگاه کلمبیا، یکى از مهمترین
مراکزى است که بودجه عملیات فرهنگى سیا، از طریق آن به نهادهاى فرهنگى
مبلّغ فرهنگ آمریکایى منتقل مىگردد. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودى
به نام جولیوس فیلشن ایجاد کرده؛ ولى در واقع، با بودجه سیا اداره مىشود.
هدایت این بنیاد را زمانى جک تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا
در دست داشت.
و) روشنفکران
خانم ساندرس، فهرستى از شوالیهها یا
روشنفکرانى چون کارل پوپر، توماس کوهن، آیزایا برلین، والت روستو، دانیل
بل، ریمون آرون، حنا آرنت، سیدنى هوک و هنرى لوس را ذکر مىکند که با تأسیس
نشریاتى چون پارتیزان ریویو، نیولیدر، در مونات، کینان ریویو و پرووه،
مخالفان کمونیسم دیروز و دشمنان اسلام امروز را در سراسر جهان، تغذیه فکرى
مىکنند. عجیب آن که اکثر شوالیههاى جنگ سرد فرهنگى، یهودىاند!
ه) ترور
ترویج
فرهنگ به اصطلاح آزاد، همپاى سیاست ترور و کشتار روشنفکران و دگراندیشان،
در تمامى دوران جنگ سرد و پس از آن، جریان دارد. طبق برخى از تخمینها،
حداقل در دوران جنگ سرد، سیا، حدود 150 هزار معلم، استاد، رهبر اتحادیه
کارگرى، کشیش و روحانى مخالف را به قتل رسانده و برخى این رقم را تا 300
هزار نفر افزایش دادهاند. این پدیده که از آن به «ترور دولتى» یاد مىشود،
پنهان و مخفیانه صورت مىگیرد.2
3. ارتش آمریکا و بازىهاى رایانهاى
از
دیگر ابزارهاى ناتوى فرهنگى آمریکا و غرب علیه جهان غیرغرب، بازىهاى
رایانهاى است. بازىهاى رایانهاى را صرفاً نباید پدیدهاى براى سرگرمى
کودکان و نوجوانان دانست؛ بلکه این بازىها به ابزار تبلیغاتى مهمى در دست
ارتشهاى مهاجم و سرکوبگرى چون ارتش آمریکا هستند که در بطن و درون خود،
هدفهاى سیاسى - نظامى شیطانى را دنبال و القا مىکنند.
بسیارى از
تحلیلگران، جنگ خلیج فارس در سال 1991م. را یک بازى رایانهاى توصیف
کردند؛ زیرا این جنگ، بیشتر به یک جنگ رایانهاى شبیه بود و نه یک جنگ
واقعى. همین واقعه، درباره جنگ دوم خلیج فارس هم تکرار شد. رایانهاى بودن
این جنگها را اظهارنظر بوش پدر با عنوان «بازى تمام شد» و گفته یک ژنرال
آمریکایى که «تاکتیک این جنگ، از بازى رایانهاى اقتباس شد»، تأیید مىکند.
این جملات، مىتواند براى طرفداران بازىهاى رایانهاى، لذتبخش باشد؛ به
این دلیل که دیگر نمىتوان بازىهاى رایانهاى را تنها وسیلهاى براى
وقتگذرانى دانست. بازى رایانهاى، فقط یک تفریح بىخطر نیست؛ بلکه
رسانهاى براى بیان و نهادینهسازى برخى پیامهاست؛ البته این پیامرسانى
به صورت آشکار صورت نمىگیرد؛ بلکه در جهتى به دور از اهداف ظاهرى و
ابتدایى، از آن استفاده مىشود. استفاده از بازىهاى رایانهاى، در جهت
هدفهاى سیاسى و نظامى، به آن جهت مزورانه است که براى مردم، ناشناخته است.
برخى از این بازىها عبارتند از:
الف) بازى بازگشت به قلعه ولفن اشتاین
)Return to castle wolfenstein( عرضه شده در نوامبر 2001م. که بازىکننده
در نقش یک سرباز آمریکایى در جنگ جهانى دوم ظاهر مىشود. او به درون
کاخهاى نازى نفوذ مىکند و با سربازان s.s به مبارزه مىپردازد و در پیچ و
خم راهروى کاخها، سربازان آلمانى را از پاى در مىآورد. در این بازى،
نوعى دیدگاه جانبدارانه به نفع آمریکایىها وجود دارد.
ب) بازى طوفان
صحرا )Conflict Desert Storm(عرضه شده در سپتامبر 2002م. که بازىکننده در
نقش یک سرباز انگلیسى و آمریکایى است که مأموریتش، آزادسازى عراق از یوغ
دیکتاتورى است. او در این بازى، یک دشمن مىشناسد و آن هم سرباز عراقى است.
این بازى، هیچ مخالفتى را در آمریکا به وجود نیاورد و تنها به افراد زیر
16سال، توصیه شد که این بازى را انجام ندهند. هدف پنهانى بازى طوفان صحرا،
آن است که فرد بازىکننده، خود را در موضع دفاع از نظم جهانى قرار دهد.
ج)
بازى ارتش آمریکا )Amricans Army(عرضه شده در ژوئیه 2002م. که بازىکننده
در آن، به یک سرباز آمریکایى تبدیل مىشود. هدف ارتش آمریکا که سازنده این
بازى است، جذب بیشتر جوانان به سوى مشاغل نظامى است. براى استفاده از این
بازى، باید بر روى پایگاه اینترنتى ارتش آمریکا ثبتنام کرد که تاکنون، بیش
از یک میلیون نفر در این پایگاه، ثبتنام کردهاند.
در نمایشگاه بازى
رایانه لسآنجلس )E3(در مه 2003م. افرادى که در انتظار باز شدن درهاى
نمایشگاه بودند، در مقابل دربهاى نمایشگاه به تماشاى یک برنامه شبیهسازى
شده، مثل بازى هنگ 101 نیروى هوایى، پرداختند. در بازى بازگشت به بغداد
Back to Gagad()، بازى کننده به جنگ سال 1991م. آمریکا علیه عراق برمىگردد
که در آن نیز، یک دیدگاه انحصارگرایانه به نفع آمریکا به چشم مىخورد.
ارتش
آمریکا، به طور مستقیم و غیرمستقیم در تولید و توزیع بازىهاى رایانهاى
جنگى و نظامى، دخالت دارد. توانایى این کار، در ارتش آمریکا دیده مىشود؛
زیرا ارتش، ماهرترین برنامهنویسها را جذب کرده و تواناترین موتورهاى بازى
را خریدارى کرده است. درمواقعى که ارتش نتواند به تولید بازىهاى
رایانهاى بپردازد، دیگر سازندگان بازىهاى رایانهاى را به انقیاد در
مىآورد؛ به طورى که اگر سازندگان بازىهاى رایانهاى، نرمافزارى را طراحى
کنند که در آن به یک نظامى توهین شود، به 500 دلار جریمه، محکوم مىشوند.3
بحران رسانهاى در آمریکا
علت ناتویى شدن رسانهاى آمریکایى چیست؟
روز
به روز بر روند تمرکزگرایى در ارتباط جمعى آمریکا و بر اقتدار مالکان و
صاحبان رسانههاى جمعى افزوده مى شود. در واقع، با وجود شعارهایى که در باب
وجود چند فرهنگى در آمریکا به گوش مىرسد، یک فرهنگ، امواج و محتواى
رسانهها را به چنگ گرفته است. چنین وضعیتى را بنباگو دیکیان در کتاب
«انحصار رسانهاى»، به خوبى تشریح کرده است. وى مىنویسد:
تعداد اندکى
از مؤسسات اقتصادى، با چنگ انداختن بر بخش رسانهاى و اطلاعرسانى آمریکا،
آن را از اصول کثرتگرایى دور ساختهاند. این مؤسسات که حدود 50 شرکت چند
ملیتىاند و همگى منافع مالى مشترکى با چند مؤسسه اقتصادى عظیم و چندین
بانک بینالمللى بسیار مهم دارند، قسمت اعظم این بازار را در اختیار دارند،
به گونهاى که، در سال 2003م.، تنها ده مؤسسه بزرگ اقتصادى بر این بخش
فرمانروایى مىکردند. سیاستمداران آمریکایى نیز از تصویب مقررات مراقبتى بر
این مؤسسات، طفره مىروند؛ زیرا مؤسسات اقتصادى بزرگ از محدودیتهاى بیش
از حد ناشى از فشارهاى قانونى، لطمه خواهند خورد. از این رو، سیاستمداران،
راه حل را در خارج ساختن این بخش از حوزه قانونگذارى دولتى دیدهاند؛ همان
گونه که مایکل پاول، پسر وزیر امور خارجه پیشین آمریکا و رئیس کمیسیون
ارتباطات دولت فدرال، به عنوان مسئول قانونگذارى در این بخش، مخالف وضع و
تصویب هر گونه قانون در این زمینه و طرفدار متعصب بازار آزاد است. راز مهم
دیگرى که باعث آزاد گذاشتن اربابان رسانهاى شده، این است که در فاصله
زمانى بین 1993 تا 2003م. اربابان ارتباط جمعى، 75 میلیون دلار به مبارزات
انتخاباتى نامزدهاى دو حزب عمده آمریکا، کمک مالى کردهاند. صنایع بزرگ
رسانهاى، همچنین با تأمین مخارج کامل 1460 سفر اعضا و کارمندان کمیسیون
ارتباطات دولت فدرال، در فاصله سالهاى 1995 تا 2000م. دوستى آنان را براى
خود حفظ کرده است.
هم اکنون، بیشتر شبکههاى بزرگ رادیویى، کانالهاى
تلویزیونى، روزنامهها و نشریات دیگر، در اختیار گروه اندکى از مؤسسات
اقتصادى قرار دارند. آنها همچنین بر روى دو هدف عمده اینترنت و حذف مقررات
ضد انحصار، تمرکز یافتهاند؛ زیرا حداقل کنترل دسترسى به اینترنت به صورت
عمده، براى این مؤسسات اقتصادى، مىتواند منبع سودى سرشار باشد. بنابراین،
جاى تعجب نیست که در سال 1999م. مجموعاً 110 شرکت، 60 درصد کاربران شبکه را
در اختیار داشتند؛ ولى در سال 2000م. تنها 14 شرکت، صاحب همان سهم از
بازار آزاد بودند.
علاوه بر این، شرکتهاى بزرگ، کمیسیون ارتباطات را
به سمت تجدید نظر در قانون 1993م. که شرکتها را از در اختیار گرفتن بیش از
30 درصد بازار منع مىکند، سوق دادهاند؛ از این رو، قانون مخابرات 1996م.
محدودیتهاى وارده بر تمرکزگرایى در مالکیت ایستگاههاى رادیویى را لغو
کرد. حاصل این تصمیم، آن شد که کِلر چاثل در سال 2001م. به تنهایى چندین
ایستگاه رادیویى را در اختیار داشت.
تمرکزگرایى، نتیجهاى دیگر هم دارد
و آن این که روزنامهنگاران عضو مؤسسات اقتصادى، تشویق نمىشوند که
نقّادانه درباره مالکین خود، اطلاعرسانى و افشاگرى نمایند و در نتیجه،
اطلاعرسانى به صورت کالا در مىآید و تولید روزنامهنگاران، معناى واقعى
خود را از دست مىدهد. به این ترتیب، جنبههاى تحقیقى مقالات
روزنامهنگاران از بین مىرود. به این جهت، مؤسسات اقتصادىاى که ثروت و
دارایى فراوانى در حوزه اینترنت و مطبوعات دارند، به جاى تولید و تحقیق،
همواره به کپى کردن مطالب یک روزنامه یا رسانه، در روزنامهها و رسانههاى
خود دست مىزنند و به این وسیله، کیفیت کار روزنامهنگارى، جدیت کارى و
بررسى حقیقت خبر، همیشه در نظر گرفته نمىشود.4
صهیونیسم و مقاصد جهانى سیطره رسانهاى
آن چه در پى مىآید، خلاصهاى ازنظرات داک، نماینده پیشین مجلس آمریکا از ایالت لوئیزیاناست.
بسیارى
دچار این توهم هستند که در آمریکا، مطبوعات آزادند؛ اما واقعیت این است که
در آمریکا، هر کسى آزاد است که هر نشریه و رسانهاى را منتشر کند؛ ولى هیچ
گاه آزاد نیست که هر سخنى را بگوید؛ البته به استثناى نشریاتى با تیراژ
پایین و در سطح محلى که هرگز براى ساختار قدرت، خطر جدى محسوب نمىشوند.
آنها گاهى اجازه گفتن هر سخنى را دارند! در واقع، روزنامهها، مجلهها،
ایستگاههاى رادیویى و شبکههاى تلویزیونى، به طور باور نکردنى، کنترل
مىشوند؛ به حدى که در بسیارى از شهرهاى عمده اروپایى، کنترل بر رسانهها،
به گستردگى سلطه آمریکاییان بر رسانهها نیست؛ مثلاً در اروپا در میان
انبوه نشریات، مىتوانید روزنامهاى را پیدا کنید که حامى فلسطینىها باشد؛
اما در آمریکا در میان 2000 روزنامه، حتى یک روزنامه هم پیدا نمىشود که
دیدگاهى فلسطینى داشته باشد. گرچه روزنامههاى معدودى هستند که بر سر برخى
از مسائل، با دولت اسراییل، اختلاف نظر دارند - همان طور که در خود اسراییل
هم در برخى اوقات، اعتراضات ضددولتى دیده مىشود - ولى بر سر مسائل
بنیادین، همه مطبوعات و نشریات آمریکایى، چه در تملک یهودیان باشند یا
نباشند، بدون توجه به شرارتها، کشتارها و نقض حقوق بشر توسط اسراییل، حامى
آن دولتند؛ در حالى که اسراییل از بدو تأسیس، هزاران تن از مردان، زنان و
کودکان فلسطینى را کشته است. علاوه بر این، آنان به تخریب عمدى هزاران
خانه، شرکت، بیمارستان و مدرسه پرداخته و دهها هزار نفر را کور، ناقص، فلج
و انگشتان افراد بسیارى از جمله، هزاران کودک را قطع کردهاند. همچنین
صدها هزار فلسطینى را زندانى و شکنجه کردهاند و بدتر از همه، در این دوران
تخریب و کشتار، اسراییلىها اقدام به تأسیس صدها شهرک یهودى در سرزمینهاى
فلسطینیان کردهاند. در حقیقت، همان گونه که خانهها و شهرهاى فلسطینى را
خراب مىکنند، یهودیانى را از مکانهایى چون نیویورک و مسکو، روانه اسراییل
مىکنند و براى آنها، خانههایى در شهرکهاى مردم مظلوم فلسطین مىسازند.
بیشتر
آمریکاییان از این مسئله بىخبرند و بىخبرى آنان، ناشى از آن است که
یهودیسم و صهیونیسم، بر اکثریت عظیم رسانههاى آمریکا، کنترل و سیطره دارد.
این کنترل و سیطره، تنها براى مخفى کردن جنایات اسرائیل در فلسطین صورت
نمىگیرد؛ بلکه آنها چه در آمریکا و چه در سایر نقاط جهان، سرورى و برترى
نژاد یهود را تبلیغ مىکنند و معتقدند که از حق الهى حکومت، نه تنها بر
فلسطین، بلکه بر تمام جهان برخوردارند و این اندیشهها را ترویج مىکنند.
در این راستا، آنان همواره تلاش مىکنند تا فرهنگ، هویت و انسجام نژادى و
اقتصادى و استقلال سیاسى هر کشورى را در جهان، تضعیف کنند. به دیگر بیان،
یهودیان و نظم نوین جهانى آنها، به دنبال نابودى هر ملت، فرهنگ، میراث و
نژادى به جز یهود است. آنان به دنبال سلطه بر رسانهها، اقتصاد و حکومتها
هستند. گرچه باید از آرزوى یهودیان در حفظ نسل، فرهنگ و دینشان حمایت و
دفاع کرد، اما سلطهجویان یهودى، به دنبال نابودى هر جنبش میهنپرستانه، به
غیر از جنبش خود هستند و این کار، نخست از طریق رسانهها انجام مىگیرد.5
نتیجه
جریانى
که به عنوان نومحافظهکار، در سالهاى اخیر، در آمریکا سربرآورده و
سیاستهاى نظامىگرایانه جرج بوش را تغذیه و پشتیبانى مىکند، ادامه همان
کانونى است که عملیات فرهنگى سیا را در دوران جنگ سرد هدایت مىکرد. به
عنوان مثال، از ایرنیگ کریستون، روشنفکر سرشناس یهودى، به عنوان بنیانگذار
جریان نومحافظهکارى یاد مىکنند. هم اکنون پسر او به نام ویلیام کریستون،
به صراحت بر تداوم همان سیاستها تأکید مىکند. او مىنویسد:
آینده
بشریت، منوط به یک سیاست خارجى راسخ، آرمانگرا و خوشبینانه، از سوى
آمریکاست. در واقع، آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید
راهنماى آن نیز باشد.
بنابراین، مىتوان گفت که پدیده تهاجم فرهنگى
موجود، به این معناست که کانونهاى قدرتمند سلطهگر جهانى در سرویسهاى
اطلاعاتى غرب، براى فروپاشى یک نظام سیاسى و یا تحمیل طرحهاى سیاسى،
اقتصادى و فرهنگى خود بر یک جامعه مستقل، عملیات روانى، فرهنگى و تبلیغاتى
معینى را سازمان مىدهند. این عملیات، در گذشته علیه شوروى سوسیالیست بود و
امروز علیه اسلام و نظام جمهورى اسلامى ایران است.
1. هربرت شیلر، مقابله با رسانههاى فراملى، چالش بزرگ آینده، ماهنامه سیاحت غرب، آذر 1382، ص 12-17 .
2. به نقل از عبداللَّه شهبازى، سیا و جنگ سرد فرهنگ، مندرج در .Shahbazi.org
3. استفان پیلت، «بازىهاى رایانهاى سلاح تبلیغاتى»، لوموند دیپلماتیک، اکتبر 2003؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، آبان 1382، ص 54.
4. اریک کلینبرگ، ده ارباب رسانهاى آمریکا، لوموند دیپلماتیک، آوریل 2002، ص 24.
5. دیوید راک، جهانگرایان یهودى؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، مهر 1382، ص 37-42.
راهکارهای مقابله با تهاجم فرهنگی:
تهاجم
فرهنگی، مقولهای حقیقی و برنامهریزی شده است و تنها راه مبارزه با آن
نیز مصونیت بخشیدن به جوانان و دیگر افراد جامعه است. از راه تمسّک به
فرهنگ غنی اسلامی و ملّی این مرز و بوم و استفاده کارآمد از همه امکانات ـ
به ویژه دستگاههای فرهنگی ـ و بسیج همه اقشار مردم براساس برنامهای دقیق
و حساب شده، میتوان به این مهم دست یافت. بر این اساس، مهمترین راههای
مصون ماندن از این تهاجم، عبارت است از:
1. حفظ و تعمیق ارزشهای
اسلامی و ملّی از طریق فرآیند صحیح جامعهپذیری و عوامل آن؛ (مانند
خانواده، مدرسه، رسانهها و....) و نیز آگاه نمودن جوانان با پیشینههای
درخشان تمدنّ اسلامی و دستاوردهای مادی و معنوی عظیم انقلاب اسلامی.
2.
تحققّ حیات طیبه اسلامی و حفظ ارزشهای انقلابی، استقرار عدالت اجتماعی و
قسط اسلامی، تأمین رفاه و امنیت برای مردم در سایه ایمان به خداوند و
حاکمیت ارزشهای الهی.
3. هوشیاری و بیداری در مقابل انحراف معنوی جامعه اسلامی.
4. احیای فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن حفظ و بقای فرایض و ارزشهای الهی است.
5.
ایجاد باور عمیق، ریشهدار، عقلانی و مبتنی بر نظام ارزشی اسلام در مدیران
جامعه؛ یعنی، کسانی که در دستگاههای رسمی قانونی، به ویژه فرهنگی، نقش
ایفا میکنند.
6. تلاش و تدبیر جدی و گسترده برای تثبیت نظام ارزشی مطلوب در بخشهای مختلف جامعه (اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...).
7. تبلور و تجلّی این نظام ارزشی در رفتار حقیقی و حقوقی مدیران ساختار کلان کشور و برنامههای اجرایی.
برای
مصون ماندن از تهاجم فرهنگی بیگانگان و گریز از الگوها و گرایش های غربی
در دو جهاد عمده باید کوشید: جهاد علمی و عملی. در جهاد علمی، شخص باید
معرفت خویش را نسبت به ارزشها و هنجارهای دینی پیوسته روزافزون سازد تا
نیک را از بد، و سره را از ناسره، به خوبی بازشناسد و با شعور و آگاهی در
مسیر نیکیها گام بردارد.
جهاد عملی به دو بخش تقسیم میشود: فردی و
اجتماعی. جهاد عملی فردی حرکتی دائمی و خستگیناپذیر در برابر هواها و
خواستههای نفسانی است. این جهاد، عزمی استوار و مراقبتی دائمی میطلبد و
بدون ارتباط پیوسته با خدا و جدیتّ در مخالفت با شیطان نفس، نمیتوان از آن
سرافراز بیرون آمد. در این مسیر، شخص باید نخست به انجام واجبات و ترک
محرمات همت گمارد. در مرتبه دوم، انجام مستحبّات و ترک مکروهات را وجهه همت
خویش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غیر خدایی استـ حتی برخی از مباحات
راـ از خود دور سازد و به غیر خدا و آنچه مطلوب او است، نپردازد.
اما
جهاد عملی اجتماعی، کوششی جمعی است در جهت تغییر و اصلاح جامعه و مبارزه با
آلودگیها و انحرافات، و بسط علم، اخلاق، معنویت، فضیلت و تقوا در جامعه.
این مهم نیز مستلزم برنامهریزی دقیق و مشورت و همگامی با صاحبنظران و
دیگر دوستان همراه و همرأی است.
در پایان، گفتنی است برخورد فیزیکی،
بستن مرزها و کارهایی از این دست، هرگز بهترین یا آخرین راه حل نیست. به
علاوه، تحقق آن نیز در عصر ارتباطات و پیشرفت فنآوری به صورت کامل
امکانپذیر نیست؛ اما در مواردی لازم است و از تأثیر و نفوذ بیش تر تهاجم
فرهنگی جلوگیری میکند. برای
آگاهی بیشتر ر.ک: علی ذوعلم، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، بر گرفته از سخنان مقام
معظم رهبری؛ انقلاب و ارزشها؛ ابوالفضل اشرفی، بحران هویت اجتماعی و
آسیبشناسی انقلاب (مجموعه مقالات آسیبشناسی انقلات اسلامی)
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 38/100119849