دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

ناتوی فرهنگی و رسالت ما

ناتوی فرهنگی و رسالت ما
7

لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم (بقره : 120)

اشاره

طـرح مـوضـوع ((خطر ناتوی فرهنگی )) در سخنان رهبر معظم انقلاب در سفر به استان سـمـنـان ، و در پـی سـخـنان صدراعظم آلمان در این رابطه ، هشداری است در زمینه تغییر اسـتـراتـژی مـهم استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا در تغییر عملکرد ناتو از نظامی بـه فـرهـنـگـی در تـقـابـل بـا خـیـزش و حـرکـت بـالنده اسلامی و دین گرایی در منطقه خـاورمـیـانـه ؛ تهدیدی که به مراتب گسترده تر و خطرناک تر از کارکرد نظامی است و قلمرو آن مجموعه جغرافیایی جهان اسلام می باشد.

حـسـاسیت موضوع و عمق و گستره آن ایجاب می کند ابعاد ناتوی فرهنگی و تفاوت آن با کـارکـرد نـظـامـی و رسـالت جـمـهـوری اسـلامـی و دسـتـگـاه هـای مـسـئول در تـقابل با این حرکت ، مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد. مقاله پیش رو در حد مـقـدورات عـهـده دار بـررسـی و ارزیـابی این موضوع می باشد، امید است بتواند برخی زوایای این حرکت را بازگوید.

1. فلسفه وجودی ناتو

نـاتـو5 بـعـد از جـنـگ جـهـانـی دوم و در سـال 1949 شـکل گرفت و فلسفه وجودی آن ، همبستگی و هم پیمانی بین کشورهای غربی در برابر اتـحـاد جـمـاهـیـر شـوروی در جـهت مقابله با تهدیدات ابرقدرت شرق بوده است . فضای مـوجود پس از جنگ جهانی دوم و نگرانی از وقوع جنگی دیگر ایجاب نمود شاکله ناتو با مـاهیت و قواره نظامی شکل گیرد و چارچوب آن در راستای کارکرد و هدف دفاع نظامی مورد توجه واقع شود.

1 ـ 1. دوران جنگ سرد و کارکرد ناتو

از سـال 1949 کـه سـال پـایـان جـنـگ و آغـاز شـکـل گـیـری نـاتـو بـه شمار می آید تا سـال 1991 جـنـگـی بـیـن دو ابـرقـدرت بـه وقـوع نـپـیـوسـت امـا نـاتـو در عـرصه های گوناگونی ایفای نقش می نمود و کارکردهای دیگر را در دستور کار خود قرار داد:

1. کارکرد تسلیحاتی در جهت صدور تسلیحات به کشورهای اقماری در جهت تقویت جبهه ابـرقـدرت غـرب بـه ویـژه در درگـیـری هـا و رقـابـتهای منطقه ای و حمایت از قدرتهای وابسته به بلوک غرب .

2. کـارکرد اقتصادی به منظور تسخیر بازار قلمرو ابرقدرت شرق و سلطه و برتری تکنولوژی غرب بر فناوری شرقی .

3. کـارکـرد سـیـاسـی بـا هـدف جـریان سازی و ایجاد نارضایتی و ایجاد زمینه آشوب و بـرانـدازی رژیـم هـا در کـشـورهـای اقـمـاری شـوروی و جـلوگیری و پیش گیری از نفوذ ابرقدرت شرق .

4. کـارکـرد اطـلاعـاتـی در جـهت شناخت هر نوع تحرک و فعالیت اتحاد جماهیر شوروی در کشورهای اقماری و دیگر مناطق جهان و تلاش در جهت نفوذ در سیستمها و دستگاه های مربوط بـه شـوروی و بـهـره گـیـری از هـر گـونـه ابـزار و امـکان اطلاعاتی به منظور سلطه اطلاعاتی بر رقیب قدرتمند شرقی در عرصه بین المللی .

5. کـارکـرد فـرهـنـگـی در جـهت ایجاد جنگ روانی برای مقابله با ایدئولوژی مارکسیسم و بـهـره گـیـری از ابـزار و شـیـوه هـای گـونـاگـون بـه مـنـظـور گـسـتـرش ابـتـذال و اسـتـحاله فرهنگ های ملی و دینی منطقه تحت نفوذ رقیب و تئوریزه و جایگزینی مظاهر فرهنگ غربی .

2. سقوط شوروی و خیز جهان شمولی لیبرال دموکراسی

در سـال 1991 بـا سـقـوط شـوروی و از هم پاشیده شدن سازمان ورشو، عملاً ابرقدرت شرق از معادلات حذف گردید و جهان از رقابت دوقطبی خارج گردید. در این شرایط بود کـه انـدیـشـه جـهـان شـمـولی در ابـرقدرت غرب و به ویژه در ذهن سردمداران آمریکا با تـوجـه بـه بـرتـری اقـتـصـادی ، تـسـلیـحـاتـی و اطـلاعـاتـی شـکـل گـرفـت . آمریکا اکنون رقیب و قدرت معارضی را در برابر خود نمی دید و احساس اسـتـکـبـار ایـن بـود که جهان اسلام با وجود برخورداری از نیروی انسانی و ذخائر عظیم انـرژی ، ظـرفـیـت مـقـابـله بـا ابـرقـدرت غـرب بـه رهـبـری آمـریـکـا را نـدارد. در هـمـیـن حال برای تحقق جهان شمولی به ویژه در قلمرو جهان اسلام نیازمند به اقداماتی بود از جمله :

1 ـ 2. تداوم حرکت چندگانه در دوران جنگ سرد

تـداوم کـارهـای چـندگانه ؛ یعنی کارکرد تسلیحاتی ، اقتصادی ، سیاسی ، اطلاعاتی و فرهنگی همواره در دستور کار آمریکا و هم پیمانان او یعنی اروپا قرار داشت و یک دهه پس از سـقـوط شـوروی ، همچنان در این عرصه هر چه در توان داشتند به اجرا در آوردند، به ویـژه گـسـترش تهاجم فرهنگی به منظور استحاله فرهنگ ناب دینی و اسلامی بیشترین هدف آنها بوده است .

2 ـ 2. تئوریزه نمودن لیبرال دموکراسی

اقـدام دیـگـری کـه در راسـتـای تـحـقـق جـهـان شـمـولی قـرار گـرفـت ، تـئوریـزه کردن لیـبـرال دمـوکـراسـی بـود کـه ایـن حـرکت با بهره گیری از تئوریسین های غربی مورد توجه قرار گرفت :

1 ـ 2 ـ 2. تئوری پایان تاریخ فوکویاما: فوکویاما با ارائه ((تئوری پایان تاریخ )) در صـدد بـرآمـد پـس از حـذف سـوسـیـالیـسـم از مـعـادلات سـیـاسـی ، لیـبـرال دمـوکـراسـی را بـه عـنـوان مـدیـنـه فـاضـله و حـکـومـت ایـده آل و آخـریـن مـرحـله فـرآیندی تکامل حرکت انسان و سرنوشت محتوم بشر ارائه دهد و زمینه پـذیـرش آن را در جـهان امروز فراهم نماید و در حقیقت زمینه برتری تمدن غربی را بر دیگر تمدنها مورد توجه قرار دهد.

2 ـ 2 ـ 2. تـئوری دهـکـده جهانی مک لوهان : مک لوهان از زاویه دیگر جهانی سازی را مورد ارزیابی قرار داد. وی نظریه خود را چنین مطرح نمود که جهان به مثابه یک دهکده است و کـدخـدای ایـن دهـکـده کسی می تواند باشد که از قدرت تکنولوژی ، نظامی و اقتصادی و اطلاعاتی برتر برخوردار باشد. او در صدد القاء این نکته بود که این ابزار تنها در دست سردمداران لیبرال دموکراسی در جهان می باشد.

3 ـ 2 ـ 2. تـئوری جـنـگ جـهـانـی هـانـتینگتون : از دیگر نظریه پردازان و تئوریسین های لیبرال دموکراسی ، هانتینگتون بود که نظریه ((جنگ تمدن ها)) را مطرح نمود و در صدد القـاء ایـن مـسـئله بـود کـه عـرصـه درگـیـری هـا، عـرصـه تـقـابـل و جـنـگ تـمـدن هـا اسـت و تـمـدن غربی با توجه به برخورداری از شاخص های پایدار قدرت ماندگاری و برتری را دارد.

ایـن نظریه پرداز و دیگر دست اندرکاران این پروژه همچون تافلر با تئوری موج سوم و جـهـانـی سـازی هـمـگـی در صـدد تـئوریـزه نـمـودن جهان شمولی و بسترسازی حاکمیت لیـبـرال امـا سـطـحی نگری بانیان حرکت جهان شمولی نسبت به قدرت جهان اسلام و عدم شناخت از مکتب بالنده اسلام و عقبه آن ، باعث شکست پروژه نومحافظه کاران گردید و این در شرایطی است که خیزش اسلامی در پرتو انقلاب اسلامی در ایران هر روز مقتدرتر در صدد فتح قله های تعالی و پیروزی است .

اعـتـراف انـدیـشـمـنـد غـربی ((دانیل پاتیس )) مبین این واقعیت است که می گوید: ((تئوری پـایـان تـاریـخ بـر مـبـنـای تـجـربـیـات دوران جـنـگ سـرد ارائه شـده ، غـافـل از آن کـه ایـدئولوژی مـقـابـل ، بـسـیار قوی تر و با برنامه تر از ایدئولوژی کـمـونیستی است . اسلام یک تهدید همه جانبه است که همه ارکان تمدن غرب را به چالش کـشـیده است . در برابر دینی که برای همه اشکال زندگی بشر از لحظه تولد تا پس از مرگ برنامه دارد چه تدبیری می توان اندیشید؟!))

3. رویکرد تواءمان نظامی ـ فرهنگی جریان سلطه

با رشد آگاهی در بین ملتهای مسلمان و گرایش به اسلام و شکست استراتژی سردمداران پـروژه جـهـان شـمـولی و نـگرانی جدی استکبار از قدرت اسلام در منطقه خاورمیانه ، به نـاچـار نـومحافظه کاران آمریکا استراتژی خود را با رویکرد تواءمان نظامی ـ فرهنگی طراحی و به مرحله اجرا گذاشتند.

1 ـ 3. رویکرد نظامی

حـادثـه 11 سـپـتـامـبـر آغـازی بود بر حرکت میلیتاریستی نومحافظه کاران آمریکا برای حـضـور نـظامی در خاورمیانه در راستای تحقق اهداف گوناگونی که مهم ترین آن مقابله بـا اسـلام بـود. در ایـن رویـکـرد بـا هـدف مـحـاصـره ایـران و کـنـتـرل منطقه آسیای میانه ، نخست با لشکرکشی به افغانستان انجام پذیرفت و پس از مـدت کـوتـاهـی بـا سـقـوط رژیـم طـالبـان ، زمـینه سلطه آمریکا و ناتو در افغانستان و کـنـترل منطقه شرقی ایران فراهم گردید. در مرحله بعد هجوم نظامی به کشور عراق در دسـتـور کار قرار گرفت که از نظر موقعیت و اهمیت ، مرکزی ترین نقطه خاورمیانه بود. هـدف از ایـن اقـدام ، عـلاوه بـر دسـتـیـابـی بـه ذخـائر عـظـیـم انـرژی و حـفـظ امـنـیـت اسرائیل ، حضور در منطقه غربی ایران مورد توجه بود.

بـا سـلطه آمریکا و هم پیمانانش بر افغانستان و عراق ، جریان سلطه احساس پیروزی و حـل مـشـکـل فـلسـطـیـن بـا حـمـایـت کـامـل از اسـرایـیـل و مـهـار کامل حرکت اسلامی برآمد.

2 ـ 3. رویکرد فرهنگی

رویـکـرد فـرهـنـگـی جریان سلطه همزمان با رویکرد نظامی در سخنرانی رییس ‍ جمهوری آمـریـکـا مـطـرح شـد کـه نـبـرد خـود را یـک ((جـنـگ صلیبی )) نامید! این حرکت ، از گرایش ایدئولوژیکی در حرکت تهاجمی و بیان تقابل بین جهان غرب با اسلام خبر می داد.

سـرآغـاز رویـکـرد فرهنگی در حرکت استکبار، در صحبت های بوش با عنوان نبرد صلیبی مطرح شد. این رویکرد، شامل مراحل زیر بود:

1 ـ 2 ـ 3. تهاجم به مبانی و مقدسات دین :

پـس از حـادثـه 11 سـپتامبر، فضاسازی تبلیغاتی استکبار علیه اسلام آغاز شد. شروع ایـن امر، هجمه سنگینی بود که از ناحیه محافل وابسته به نومحافظه کاران ، به مبانی و مـقدسات دینی به ویژه شخصیت پیامبر بزرگوار اسلام انجام شد. در این حرکت هر چه در توان داشتند برای تخریب باورهای مسلمانان به میدان جنگ روانی وارد ساختند.

2 ـ 2 ـ 3. حمایت از جریان های مهاجم به مبانی دینی :

در راسـتـای تـحـقـق هـدف مـذکـور، و در ادامه اقدام نخست ، تصویرگران رسانه ای در حد گسترده ای به ترسیم کاریکاتور از شخصیت پیامبر اعظم پرداختند و مورد حمایت دستگاه هـای اسـتـکـبـاری قـرار گرفتند: همزمان ، نویسندگان و آثاری که تخریب مبانی و چهره رهـبـران دینی مورد توجه ملتهای مسلمان را هدف گیری می نمودند، همچون سلمان رشدی ، مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفتند.

3 ـ 2 ـ 3. حمایت از جریان افراطی و متعصب دینی :

اسـتکبار، در سومین مرحله از رویکرد فرهنگی ضداسلامی خود، برای تخریب چهره واقعی دین اسلام جریانهای افراطی و متعصب همچون جریان وهابی گری را مورد حمایت قرار داد، حـتـی آمـریـکـایـیـهـا در شـکـل گـیـری جـریـان افـراطـی القـاعده و طالبان نقش ‍ داشتند و حـال هـم در هـر کـجـا مـنـافـعـشـان اقـتـضـا نـمـایـد از ایـن جـریـان اسـتـفـاده لازم را بـه عمل می آورند.

4 ـ 2 ـ 3. حمایت از جریانهای سکولار در ایران :

حمایت از جریان های سکولار در عرصه حاکمیت در دهه گذشته ، از جمله اقدامات

5 ـ 2 ـ 3. بهره گیری از دستگاه کلیسا:

کـشـانـدن دسـتـگـاه واتـیـکـان و آقـای پـاپ بـه عـرصـه جـبـهـه تـقـابـل بـا اسلام و موضع گیری ناشیانه ایشان ، نشان از بهره گیری استکبار از همه امـکانات در این زمینه می باشد. حرکت پاپ و همزبانی و ایفای نقش رهبر مسیحیان جهان در زمین بازی استکبار، در حقیقت بزرگ ترین اشتباه استراتژیک پاپ به شمار می رود.

4. رویکرد اصول گرایی در جهان اسلام

بـه رغم ورود استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا در عرصه نظامی و فرهنگی برای تحقق جهان شمولی و مقابله با خیزش اسلامی و سلطه بر منطقه خاورمیانه ، گرایش به اسـلام در گـسـتـره جغرافیایی امت اسلامی و حتی در اروپا و آمریکا رو به افزایش است و بـه طـور خـاص ، تـبـلور دیـن مـداری و رویـکـرد مـردم بـه اصـول گـرایـان در چـند نقطه از منطقه خاورمیانه از شکست استراتژی سردمداران جهانی سازی خبر می دهد.

حـوادث سـالهـای اخـیـر از جـمـله حـضـور اکـثریت مجاهدین در عرصه قدرت در افغانستان ، پـیـروزی اصـول گـرایـان در عـرصـه حـاکـمـیـت در ایـران ، حـاکـمـیـت ائتـلاف اصـول گـرا در عـراق و پیروزی حماس در انتخابات فلسطین و بروز و ظهور حزب اللّه در معادلات قدرت در لبنان ، هر یک نشان از شکست پروژه جهان شمولی و مقابله با اسلام بـه شـمار می آید. تا جایی که رویکرد به اسلام راستین در کشورهای اسلامی و گرایش به اسلام در جوامع غربی از یک سو و شکست و ناکامی ائتلاف غربی در عراق و لبنان ، بـه شـدت مـوجـب نـگـرانـی سـردمـداران کـفـر و اسـتـکـبـار گـردیده و در تکاپوی تغییر اسـتـراتـژی خـود بـرآمـدنـد و هـمین امر زمینه سازی تغییر در کارکرد ناتو از نظامی به فرهنگی را فراهم نموده است .

5 . عوامل شکل گیری ناتوی فرهنگی

ارزیـابـی عـلل و عـوامـل چرخش ناتو از کارکرد نظامی به فرهنگی ، نحوه مقابله با این حرکت را تعیین می کند.

احـیـای اندیشه دینی در پرتو انقلاب اسلامی ایران و گسترش شعاع این حرکت در جوامع مـسلمان حتی در اروپا و آمریکا، زمینه های شکست توطئه های استکبار را در جبهه های مختلف فـراهـم نـمـود و بـسـیاری از شیوه ها را ناکارآمد ساخت . موج فزاینده تخریب مبانی دین و تـهاجم به مقدسات در رسانه های غربی نشان از نگرانی استکبار از گسترش این حرکت می باشد.

2 ـ 5 . عدم کارآمدی کارکرد نظامی

لشـکـرکـشـی آمـریـکا و جبهه ائتلاف به افغانستان و عراق و زمین گیر شدن ماشین جنگی آنـان و شـکـسـت فـضاحت بار اسرائیل در تهاجم به لبنان ، بیانگر عدم کارآمدی کارکرد نظامی برای تحقق اهداف سلطه گران می باشد.

3 ـ 5 . تناقضات و ناکارآمدی لیبرال دموکراسی

تـلاش گـسـترده جریان سلطه به منظور تئوریزه سازی لیبرالیسم و جهت دهی نظامهای سـیـاسـی مـنـطـقـه بـه سـمـت لیـبـرال دمـوکراسی ، نه تنها همراه با توفیق نبود بلکه تـنـاقـضـات در نـظـام هـای مبتنی بر مدل فوق و چندگانگی در عملکرد مدعیان دموکراسی تنفر عموم را در جهان اسلام از ایدئولوژی لیبرالیستی در پی داشت .

4 ـ 5 . کارآمدی اسلام در تقابل با استکبار

آن روز کـه مارکس دین را ((افیون ملتها)) معرفی کرد، تصور نمی نمود که روزی دیگر مـکتب جهان بخش اسلام به عنوان قوی ترین عامل ، منشاء یکی از بزرگ ترین انقلابها در ایران و خیزش ملت های اسلامی در سراسر جهان گردد، به طوری که هم نظام کمونیستی را مـتـزلزل کـند و از پا درآورد و هم نظام سرمایه داری را با چالش ها و بحران های جدی مـواجـه نـمـایـد. از ایـن رو تـوانـایـی و قـدرت اسـلام در جـهـت تـقـابـل بـا اسـتـکـبـار یـکـی از عـوامـل رویـکـرد اسـتـکـبـار بـرای تقابل با اسلام به شمار می آید.

6 . تفاوتهای کارکرد فرهنگی و نظامی ناتو

ابـعـاد مـوضـوع در بـرنـامه ریزی ها و شیوه های مقابله با آثار و تبلیغات این حرکت را تعیین می کند.

1 ـ 6 . کارکرد فرهنگی فرامنطقه ای است

بـرخلاف تهاجم نظامی که در جغرافیای خاصی و غالباًدر محدوده مرزها قرار می گیرد، عـرصـه کـارکرد فرهنگی جغرافیای جهان اسلام می باشد و تمام ملتهای اسلامی در همه نقاط عامل و فرهنگهای دینی و ملی در قلمرو تهاجم و در تیررس استکبار قرار می گیرند.

2 ـ 6 . کارکرد فرهنگی فراتر از مراکز اقتصادی و نظامی است

قـلمـرو عـمـلکـرد نظامی ، اغلب مراکز اقتصادی و نظامی است ، اما کارکرد فرهنگی تهاجم بـه ادیـان ، مـکـاتـب ، بـاور و مـقـدسات و فرهنگ ملی و دینی جامعه است که خسارت در این تـهـاجـم بـا تـوجـه بـه عـمـق و گـسـتـره جـبـران آن بـسـیـار مشکل و طولانی تر خواهد بود.

3 ـ 6 . کارکرد فرهنگی از نوع نرم است

تـهـاجـم نـظـامـی از نـوع سـخـت و توسط سنگین ترین و پرسروصداترین جنگ افزارها هـمـچـون هـواپـیـما، موشک ، توپ و تانک و... انجام می پذیرد، اما تهاجم فرهنگی از نوع نرم و بدون سروصدا عملی می گردد.

4 ـ 6 . تلفات کارکرد فرهنگی نامحسوس است

بـا تـوجـه بـه ماهیت عملیات نظامی که با بمب باران ، موشک باران و آتش توپخانه ، انفجار و تخریب و آتش سوزی و کشت و کشتار صورت می گیرد آثار این تهاجم محسوس ، دفعی و احساس برانگیز می باشد. اما در تهاجم فرهنگی نتیجه عملکرد و آثار خرابی ها و تلفات غیرمحسوس ، تدریجی و احساس برانگیز نمی باشد.

5 ـ 6 . سربازان جبهه فرهنگی اقشار آسیب پذیر هستند

در جبهه نظامی عناصر مورد تهاجم نیروهای آموزش دیده و مقاوم ، همراه با آمادگی های لازم در جهت مقابله با مهاجم قرار دارند؛ اما در جبهه فرهنگی تمام اقشار جامعه به ویژه

6 ـ 6 . ابزار و شیوه های تهاجم فرهنگی متنوع و گسترده است

در تـهـاجـم نـظـامـی ابـزارهـا و شـیـوه هـا بـسـیـار حـجـیـم ، سـنـگـیـن ، و در عـیـن حال محدود و پرهزینه هستند، اما در جبهه فرهنگی ابزار بسیار متنوع ، گسترده و ظریف و بـا هـزیـنـه هـای بـه مراتب کمتر قابل تحقق است . همین طور شیوه های اقدام فرهنگی به مـراتـب گـسـتـرده و مـتـنـوع تـر و پـرجـاذبـه بـوده و مـیـدان عمل آن وسیع تر می باشد.

7 ـ 6 . تلفات در تهاجم فرهنگی ضایع شدنی است

در جـبـهـه هـای نـظـامـی نـیـروهـایـی کـه در جـبـهـه بـرای دفـاع از مـکـتـب ، وطـن و استقلال کشور به نبرد با دشمن می پردازند و احیاناً در این مسیر کشته می شوند چون در راه مـقدسی جان خود را فدا می کنند از قداست خاصی برخوردار شده ، ماندنی و ابدی می شوند و خانواده آنان بر چنین گذشتی افتخار می کنند اما در جبهه فرهنگی با توجه به آثار تخریبی آن روی روح و روان و اخلاق و دین و باور مردم تلفات آن ضایع شدنی و نفرت آور خواهد بود.

8 ـ 6 . کارکرد فرهنگی طولانی و درازمدت است

نـبـرد نـظـامی با توجه به ماهیت آن از نظر زمانی محدود و کوتاه مدت است و کمتر نبردی اسـت کـه زمـان طـولانـی ادامـه یـابـد، امـا کـارکـرد فـرهنگی در تهاجم ، بسیار طولانی و درازمدت است .

7. هدف و جهت گیری ناتوی فرهنگی

بـزرگ تـریـن قدرتی که در برابر قدرت استکباری غرب به سرکردگی آمریکا به مقابله برخاسته و در بسیاری موارد استراتژی آنان را با شکست مواجه نموده قدرت اسلام مـی بـاشـد. از هـمـین رو جهت گیری تهاجم فرهنگی اردوگاه کفر و استکبار هم متوجه جهان بینی و ایدئولوژی دینی و جامعه اسلامی خواهد بود. برخی از نقاط اصلی اهداف مهاجمین به عنوان نمونه بیان می گردد:

1 ـ 7. ماهیت تهاجم ضددینی است

تـرویـج سـکـولاریـسـم و انـکـار مرجعیت دینی برای اداره جامعه ، تبلیغ تضاد بین دین و تـوسـعـه ، القـاء مـغـایـرت بـیـن دیـن و وحـی بـا عـقـل ، تـرویـج تـقـابـل بـیـن مـدیـریـت دیـنـی بـا مـدیـریـت عـلمی و حمایت از تحجّر و اسلام آمریکایی در سرلوحه برنامه آنها قرار دارد.

2 ـ 7. استحاله فرهنگ دینی و ملی

جـهـت گـیـری دیـگـر دستگاه های استکباری ، استحاله فرهنگ دینی ، ملی و تخریب اخلاق ، آداب و رسـوم و عـمـلکـرد ارزشـی جـوامـع اسـلامـی و جـایـگـزیـنـی فـرهـنـگ مبتذل غربی و رشدناهنجاریهاوضد ارزشها می باشد.

3 ـ 7. ترویج خرافات ، عرفان و تصوف تخدیری

هدف دیگر استکبار در جبهه فرهنگی ترویج خرافات و خرافه گرایی در جهت قلب ماهیت ارزشهای اسلامی و زیر سؤ ال بردن اصالت آموزه های دینی ، همین طور سوق دادن جامعه به سمت صوفی گری و عرفان تخدیری در جهت انحراف در مسیر معنویت گرایی حقیقی در جـامـعـه اسـت . سـرمـایـه گـذاری روی انـتـشـار بـیـش از دو هزار عنوان در زمینه عرفان تخدیری نشان از تلاش گسترده دشمن در این زمینه دارد.

4 ـ 7. ترویج اباحی گری و لاقیدی

سرمایه عظیم جامعه اسلامی تعهد و تقید نسبت به احکام و مقررات شرع مقدس در چارچوب اصـول و مـبـانـی دیـنی در جامعه و التزام به باید و نبایدهای دینی و رعایت ارزشها در روابـط اجـتـمـاعی می باشد. استراتژی جریان سلطه ، تضعیف اراده و تعهد دینی در جهت ترویج لاابالی گری و بی قیدی و گسترش ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی است .

8 . بسترهای تاءثیرپذیری فرهنگی

مهمترین امکانی که سردمداران جریان فرهنگی در جغرافیای جهان اسلامی دارند، بسترها و زمـیـنـه هـای آسـیـب پـذیـری جـامـعـه اسـلامـی است . آنان با شناسایی نقاط آسیب پذیر و گـسـل هـای زلزله خـیـز فـرهـنـگـی ، روی هـمـان نـقطه کارکرده ، درصدد بهره گیری اما جـنـگل خشک با جرقه ای در معرض آتش سوزی قرار می گیرد. از این رو جامعه آسیب پذیر با سرعت در برابر جریان فرهنگی مهاجم تسلیم می شود، اما جامعه قوی و استوار نسبت به جریان مهاجم واکنش منفی از خود نشان می دهد و نقشه دشمن را خنثی می سازد. بررسی بـرخـی از بـسـتـرهای تهاجم پذیری در تعیین استراتژی و برنامه ریزی برای مصون سازی جامعه مؤ ثر می باشد.

1 ـ 8 . خرافه گرایی و بدعت پذیری

در ایـن کـه فـرد یا افرادی و یا رسانه ای با توجه به انگیزه دشمنی یا سودجوئی و یـا جـهـالت در صـدد تـرویـج خـرافـه و یـا بـدعـت گـذاری بر می آیند، همواره در جامعه مـحـتـمـل هـسـت ؛ بـه ویـژه در دورانـی که استراتژی دشمن بر گسترش خرافه ها و بدعت گـذاری اسـتوار باشد. اما این که جمعی از جامعه به خرافه توجه نموده و تحت تاءثیر قـرار گـیرند و تفاوتی بین حقیقت تا خرافه و بدعت را نبینند، چنین جامعه ای آسیب پذیر مـی بـاشـد. در ایـن مـوضـوع تـوجـه بـه شـانس و بخت به جای کار و تلاش و پذیرش ادعـاهـای غـیـرواقـعـی بـدون گـذر از چـرخـه اعـتـمـادآفـریـنـی آن و قـرار گـرفـتـن در چنگال عناصر و جریانهای ماجراجو و اغواگر از نشانه ها و آثار خرافه گرایی و بدعت پذیری است .

2 ـ 8 . مصرف زدگی و تجمل گرایی

از جـمـله مـظـاهـر تـهـاجـم فـرهـنـگـی ، تـرویـج فـرهـنـگ مـصـرف و تـجـمـل گـرایـی در جـهـت ایجاد زمینه های نارضایتی و بحرانهای اجتماعی است . از سوی دیـگـر، اگـر یک جامعه انقلابی و پویا و هدفمند که در صدد ارائه یک الگوی مناسب از یـک زنـدگـی و جـامـعـه مـتـعـادل بـوده و درپـی دسـتـیـابـی بـه قـله هـای عـزت و تـحکیم اسـتـقـلال و تـکـیـه بـر مـنـافـع خـود مـی بـاشد؛ با غفلت از اهداف و رسالت خویش تحت تـاءثـیـر جـریـان سـازی دشـمن قرار گیرد و در میدان بازی دشمن حرکت نماید و در مسیر حـرکـت زنـدگـی ، بـه دام مـصـرف گـرایـی و تجمل پرستی بیفتد، نشان از وجود بستر تهاجم پذیری در جامعه دارد.

3 ـ 8 . ساده اندیشی و سطحی نگری

تـهدید می کند و از سوی دیگر تبلیغات وسیعی را در جهت تطمیع و ایجاد خوش بینی در جـامـعه نسبت به عملکرد خودشان راه می اندازد. از یک طرف خود را منادی دموکراسی قلمداد مـی کـنـد و از طـرف دیگر جبهه جهان اسلام را متهم به خشونت و تندروی می نماید. در این شـرایـط جـامـعـه ای کـه دچـار سـاده انـدیشی و سطحی نگری شود و ترفندهای دشمن را نشناسد، دچار اختلاف و چنددستگی و آسیب پذیری خواهد شد.

4 ـ 8 . خودکم بینی و خودباختگی

رویکرد مهم تهاجم تبلیغاتی غرب بزرگنمایی توانایی های غربی ، ایجاد جنگ روانی در جـهـت شـکـسـتـن اراده و اعـتماد به نفس جامعه اسلامی و در نتیجه پذیرش برتری تمدن غـربـی اسـت . در ایـن زمـیـنـه چـنـانـچـه جـامـعـه ارزشـهـای اصـیـل خـود را از یـاد بـَرَد و دچـار خودباختگی شود، میدان نبرد را به دشمن واگذاشته ، زمینه پیروزی و غلبه دشمن را فراهم می کند.

5 ـ 8 . دهن بینی و شایعه پذیری

یـکـی از مـهـم تـریـن شـیـوه هـای دشمن در تهاجم فرهنگی در جهت مهندسی افکار عمومی و دسـتیابی به اهداف خود، بهره گیری وسیع از شایعه و تولید انبوهی از ذهنیتهای منفی و انـعـکـاس بـه افـکـار عـمـومی از طریق رسانه های رسمی به ویژه سایتهای بی نام و نـشان می باشد. در این زمینه چنانچه جامعه شاخص های شناخت دشمن را کنار بگذارد و به شایعات توجه نماید و تحت تاءثیر قرار گیرد چنین جامعه ای آسیب پذیر خواهد بود....

6 ـ 8 . تقلیدگرائی کورکورانه

در آمـوزه های دینی از هر گونه تقلید و پیروی کورکورانه و بدون منطق جلوگیری شده تنها در پیروی از روشها و شیوه ها و سیره و سنت های مشروع و مستند و رجوع غیرمتخصص بـه کـارشـنـاس تـاءکـیـد شـده اسـت . از سـوی دیـگـر یـکـی از ابـعـاد تـهـاجـم فرهنگی مـدل سازی ، قهرمان سازی و الگوپروری در جهت استحاله و دگرگونی فرهنگ های ملی و دیـنـی مـی بـاشـد. در ایـن وضـعـیـت ، چـنـانـچـه جـامـعـه از الگـوهـای اصیل و روشهای تکاملی پیش بینی کند قهراً دستخوش آسیب خواهد بود.

7 ـ 8 . قوم گرائی و نژادپرستی

از دیـدگـاه جـامـعـه شـنـاسـی و آمـوزه هـای دیـنـی ، سـرزمـیـن ، نـژاد و زبـان از عـوامـل هـمـگـرایـی و هـمـبستگی و وحدت اقشار جامعه هستند، اما اساسی ترین محور وحدت و هـمـبـستگی و ریسمان محکم در ایجاد رابطه و پیوستگی آحاد جامعه به یکدیگر دین و مکتب اسـت . از سـویـی جـبـهـه اسـتـکـبـار در جـهـت شـکـسـتـن و گـسـسـتـن مـهـم تـریـن عـامـل هـمـگـرایـی در صـدد تـحریک عوامل قومی ، نژادی است که مرزبندی ها و اختلافات و درگـیـری هـا را در جـوامـع اسـلامـی تـوسـعه و تعمیق بخشد. در این وضعیت دستیازی به عـوامـل قـومـی و قبیله ای و تحریک عناصر ناسیونالیستی ، همانا پذیرش تهاجم دشمن و حرکت در مسیر خواست جریان سلطه خواهد بود.

9. ریشه های تهاجم پذیری

شناخت عوامل و ریشه های تهاجم پذیری در برخورد با این پدیده تاءثیر بسزایی خواهد داشت که به برخی عوامل اشاره می شود:

1 ـ 9. بی بصیرتی و درک نادرست از مقتضیات زمان

در روایـت دارد: العـالم بـزمـانه لا تهجم علیه اللوابس ؛ کسی که آگاه به زمان خویش ‍ بـاشـد مورد هجوم شبهات قرار نمی گیرد. در این زمینه بصیرت نافذ و درک قوی و درک درسـت مـقـتـضـیـات زمـان و قـدرت تـحـلیـل بـالا یـکـی از مـهـم تـریـن عـوامـل پـویایی و زنده بودن جامعه و زمینه ساز استقامت و استحکام جامعه در برابر امواج تهاجم است .

2 ـ 9. ضعف بنیه اعتقادی

بـاور و اعـتـقـاد آحاد جامعه به مکتب حیاتبخش اسلام و اتکاء به سیره و سنت پیامبر و ائمه مـعـصـومـیـن (ع ) و پـایـبـنـدی بـه اصـول و مـبـانـی دیـنـی و بـه ویـژه اصـل ولایـت فـقـیـه در تـداوم دوران امـامـت بـزرگ تـریـن عامل قوام وایستادگی جامعه در برابر کارکرد فرهنگی و نظامی

3 ـ 9. عدم التزام نسبت به بایدها و نبایدها

مـهـم ترین شاخصه جامعه دینی و مردم دین مدار، التزام عملی به احکام دینی و تعهد نسبت به بایدها و نبایدهای حکومت دینی و پایبندی و تبعیت از فرامین و تدابیر رهبری است . در چنین شرایطی جامعه قدرت خنثی سازی همه توطئه ها و دسیسه ها را خواهد داشت .

10. راه کارهای مقابله با ناتوی فرهنگی

نـخـسـتـیـن گـام در جهت مقابله با استراتژی جدید ناتو، یعنی تهاجم فرهنگی ، همبستگی جهانی و همکاری همه ملتها و قدرتهای اسلامی و سازمانهای مربوطه در جهت مقابله با این اسـتـراتـژی اسـت و بـا عـنـایت این که جهت گیری اصلی جریان سلطه ، اسلام انقلابی و کـانون آن ایران می باشد، در سطح ملی باید همگرایی و هماهنگی در زمینه مقابله با این حرکت شکل گیرد.

امـا از آنجا که سپاه پاسداران ، رسالت پاسداری از انقلاب و دستاوردهای آن را بر عهده دارد، هم به جهت تحقق رسالت خود و هم در جهت پیشگیری از آسیب پذیری مجموعه ، نیازمندِ بـرنـامه ریزی در زمینه های گوناگون می باشد که می بایست دستگاه های مربوطه در این زمینه توجه لازم را به عمل آورند.

والسلام علیکم و رحمة الله

ناتوی فرهنگی: اهداف، ابزارها و مصادیق

14

امروز، مسئله خطرناک، این است که سررشته تحولات منفی در سطح بین المللی، در دست کسانی است که می خواهند به وسیله این تحولات، اهداف خودشان را که یا زر است یا زور، تأمین کنند و برای آنها چیزی به نام هویت ملت ها، اصلاً ارزش ندارد که متأسفانه این، در صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ یعنی تحولات کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین، در دام طراحی باندهای قدرت بین المللی افتاده است و طراح اینها، صهیونیست و سرمایه داران بین المللی بوده اند. آن چه برای اینها مهم است، کسب قدرت سیاسی است که بتوانند در کشورها و دولت های اروپایی و غیره نفوذ کنند؛ قدرت سیاسی را در دست بگیرند؛ پول کسب کنند و این کمپانی ها، سرمایه های عظیم، کارتل ها و تراست ها را به وجود آورند. هدف، این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضا کند که اخلاق جنسی ملت ها را خراب کنند، به راحتی می کنند؛ مصرف گرایی را در بین آنها ترویج کنند، به راحتی این کار را انجام می دهند؛ بی اعتنایی به هویت های ملی و مبانیِ فرهنگی را در آنها ترویج کنند، این کار را می کنند. اینها، اهداف کلان آنها است که تصویر کرده اند. آن وقت، همیشه لشگری هم از امکانات فرهنگی و رسانه ای و روزنامه های فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات، در مشت اینها قرار دارد که از آنها به «ناتوی فرهنگی» تعبیر می کنند؛ یعنی مانند پیمان ناتو که آمریکایی ها در اروپا به عنوان مقابله با شوروی سابق، یک مجموعه مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان، در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره، از آن استفاده می کردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته برای حالا هم نیست؛ سال هاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیره به هم پیوسته رسانه های گوناگون از ماهواره ها، تلویزیون ها و رادیوها که حالا اینترنت هم داخلش شده است، در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشته تحولات جوامع را به دست بگیرند.

گوشه ای از سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع دانشگاهیان استان سمنان

امروزه رسانه های فراملی، به مثابه یکی از موءثرترین ابزار تحکیم هژمونی نظام سلطه جهانی، به ویژه آمریکا، عمل می کنند. این رسانه ها، وابسته به شرکت های قدرتمند و بانفوذ فراملیتی اند و در جهت تأمین منافع کشورهایی چون آمریکا، نقشی اساسی دارند. به بیان دیگر، موءثرترین ابزار برای جهانی کردن فرهنگ غرب، شرکت های فراملی و نیروی محرکه این فرآیند، بهره گیری از انقلاب، در عرصه فناوری اطلاعات و جهانی شدن ارتباطات است. پدیده جهانی شدن ارتباطات را پس از دهه 1960م. می توان از رشد رسانه ها و شرکت های فراملی، نظیر تایم وارنر، دیزنی، رویترز، سونی، مردوخ و برتلزمن، دریافت که همگی وابسته به اقتصادهای پیشرفته اند؛ به گونه ای که سازمان های دولتی و غیردولتی ارتباطی را به شدت تحت الشعاع خود قرار داده اند.

بخش زیادی از سلطه رسانه های غربی بر جهان، به آمریکا تعلق دارد که این مسئله را باید ناشی از تجربه بازاریابی، رشد و استفاده از تکنولوژی های جدید در جهت دست یابی به جلوه های ویژه دانست. شاید به همین علت است که تلاش دولت های ملی در جهت حفظ جوامع خود از سیطره فرهنگی آمریکا، چندان موفقیت آمیز نبوده است؛ زیرا از یک سو، محصولات فرهنگی آمریکا، حاوی مفاهیم جذابی چون آزادی، حق انتخاب های فردی و آینده مطلوب است و از سوی دیگر، زیرساخت های نامطلوب کشورها، باعث تسهیل انتقال و پذیرش محصولات فرهنگی آمریکایی شده است. دیگر دلایل موفقیت رسانه های آمریکایی در تسلط بر جهان را می توان به صورت زیر برشمرد:

1. سلطه گرایی جهانی رسانه ای آمریکایی

در گذشته، تعادلی بین منافع کارگری و کشاورزی از یک سو و شرکت ها از سوی دیگر، وجود داشت؛ امّا امروزه، این شرکت های تجاری رسانه ای هستند که بر امور، سلطه یافته اند. بخشی از این سلطه یابی، به کمکی برمی گردد که رسانه ها در امر مبارزات انتخاباتی ایفا می کنند. هزینه های تبلیغات رسانه ای نامزدها، مرتب در حال افزایش است که این امر، به افزایش توانایی مالی شرکت های رسانه ای از طریق بهره جویی از نامزدهای به قدرت رسیده، منجر شده است. از این رو، این شرکت ها از حمایت وسیع قانونی در آمریکا بهره مندند.

از یک قرن قبل، دادگاه عالی آمریکا، همان حقوقی را که برای افراد قائل است، برای شرکت ها نیز در نظر گرفت و از این جهت، نظارت بر رسانه ها، بسیار دشوار گردید. همچنین، در دهه 1970م. این شرکت ها از اصلاحیه اول قانون اساسی آمریکا، برای گسترش و سیطره جهانی فعالیت های خود، بهره گرفتند. از آن جا که رسانه ها، از حمایت مالی گسترده آگهی دهندگان برخوردارند، به نحو گسترده ای، اقدام به پخش آگهی های تبلیغاتی و تجاری می کنند. این رسانه ها، تبدیل به دستگاه های عظیم بازاریابی و ایدئولوژیکی، به منظور تأثیرگذاری شرکت ها شده اند. در واقع، این رسانه ها، مفسران نهایی واقعیت هستند و واقعیت را هم بر اساس منافع شرکت ها تعریف می کنند.

نتیجه این که، اقتدار شرکت های رسانه ای، در حال افزایش است و آنان به دنبال یافتن بازارهای جدید، کاهش مالیات بر فعالیت های خود و کسب منافع بیشتر از حکومت ها هستند. در این راستا، شرکت ها و رسانه های فراملی، اولویت بسیار زیادی برای مقررات زدایی قائلند؛ زیرا بدین وسیله می توانند به سادگی در رسانه های ملی نفوذ کنند و از طریق بنگاه های تبلیغاتی خود، به صورت نامحدودی، بر آنها تأثیر بگذارند. یکی از راه هایی که به موفقیت شرکت های فراملی رسانه ای آمریکا بر جهان انجامیده است، تمرکز در فعالیت ها و حرکت به سوی تأسیس اتحادیه های رسانه ای است. دو نمونه بارز این مسئله، عبارتند از:

الف) اتحادیه ارتباطات راه دور بین الملل(ITV)؛ این اتحادیه، در سال 1856م. تأسیس و در سال 1932م. به اتحادیه بین الملل تلگراف، تغییر نام داد؛ سپس به منظور جلوگیری از نفوذ جهان سوم، مجدداً سازماندهی شد و در پی آن، نقش شرکت های حقوقی در آن بیشتر گردید. این سازمان که هم اکنون، به عنوان یکی از نهادهای تخصصی سازمان ملل فعالیت می کند، نقش روز افزونی در حمایت از رسانه های ملی دارد.

ب) گات (GATT)یا موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت؛ این سازمان که امروزه، سازمان تجارت جهانی (WTO)خوانده می شود، در سال 1947م. تأسیس و در سال 1996م. تغییر نام داد. این سازمان، در جهت حفظ منافع شرکت های رسانه ای و گسترش جریان اطلاعاتی غرب، تلاش زیادی کرد. به این دلیل، این شرکت ها بر قوانین و جریان های مربوط به روند گسترش اطلاعات، نظارت دقیق داشته، هر گونه مخالفتی را سرکوب می کنند. آنها با بی طرف ساختن دولت ها، نفوذ جهانی خود را کامل کرده، بدون نظارت موءثر، به فعالیت مشغولند؛ این در حالی است که سازمان های بین المللی دیگر، نظیر سازمان ملل متحد و یونسکو، در این زمینه، ضعیف و خلع سلاح شده اند.1

2. عملیات روانی سازمان سیا علیه اسلام

سازمان سیا (CIA)گرچه یک رسانه فراملی نیست، ولی در نقش یک رسانه فراملی، در تهاجم به فرهنگ های ملی، عمل می کند. از این رو، آرتور کاستلز، یکی از مقامات جنگ فرهنگی سیا، خطاب به یک مقام مسئول آمریکایی در سال 1949م. چنین گفته است: به من، 100 میلیون دلار و 1000 انسان مصمم بدهید؛ تضمین می کنم که چنان موجی از ناآرامی های دمکراتیک در میان توده ها، حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برای مدتی طولانی، تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.

«جنگ سرد فرهنگی سیا و جهان هنر و ادب»، عنوان کتابی است از خانم فرانسیس ساندرس - پژوهش گر و روزنامه نگار انگلیسی - است که در سال 1999م. در لندن منتشر شد و اندکی بعد، غوغایی به پا کرد. این کتاب، به افشاگری نقش سازمان سیا در هدایت فرهنگی و هنری در بسیاری از کشورها، به ویژه در دوران جنگ سرد می پردازد. خانم ساندرس، در کتابش نشان می دهد که کوردمه یر، رئیس بخش عملیات روانی سازمان سیا، با همکاری دوستش، آرتوشلزینگر و بر پایه طرحی که ملون لاسکی ارائه داد، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد یک شبکه فرهنگی غول آسای جهانی یا ناتوی فرهنگی انجامید؛ به طوری که بودجه آن در سال 1950م. و در زمان ریاست جمهوری ترومن، 34 میلیون دلار بود. گرچه جنگ سرد به پایان آمد، ولی سازمان سیا، با بهره گیری از تجارب دوران جنگ سرد، با بودجه و شدت بیشتری، برای پیروزی در عرصه های دیگری، چون اسلام و ایران و از طریق شیوه های زیر تلاش می کند:

الف) سینما

در هالیوود، مأموران سیا، کارگردانان را ترغیب می کنند تا در فیلم های خود، از سیاه پوستان بیشتری استفاده نمایند؛ آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر بکشند و از این طریق، آمریکا را جامعه ای آزاد و دمکرات نشان دهند. فیلم «مزرعه حیوانات» جرج ارول، در این راستا و با سرمایه سیا در سال 1984م. تولید شد. در این مورد، حتی می توان به فیلم «روز استقلال هالیوود» در سال 1996م. اشاره کرد. در این فیلم، موجودات فضایی می خواهند جهان و بشر را از بین ببرند تا به منابع و ثروت های زمین دست یابند؛ اما نیروی هوایی آمریکا، تحت رهبری و هدایت رئیس جمهور، بر این موجودات فائق می آیند. این فیلم در حقیقت، ستایشی از قدرت عظیم آمریکا برای دست یابی به پیروزی، در نبرد با دشمن انسانیت است!

ب) کتاب

بسیاری از کتاب های کمپانی پراگر، با بودجه سیا چاپ می شوند. کتاب «طبقه جدید» میلوان جیلاس هم با کمک سیا و در تیراژ بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا، 50 هزار نسخه از یکی از کتاب های ایروینگ کریستون را برای توزیع مجانی در سراسر جهان خریداری کرد. طبق تخمین خانم ساندرس، تنها در دوران جنگ سرد، حدود 1000 عنوان کتاب به وسیله سیا و تحت پوشش بنگاه های انتشاراتی تجاری و دانشگاهی، در آمریکا به چاپ رسید.

ج) همایش

سیا در سال 1950م. با گردآوردن 100 نویسنده مشهور از سراسر جهان، کنگره آزادی فرهنگی را در برلین دایر کرد. در این کنگره، نویسندگان برجسته ای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت داشتند. یکی از اولین اقدامات کنگره، اختصاص بودجه ای کلان، برای چاپ نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف ابتدایی کنگره، تقویت چپ گرایان غیرکمونیست و مقابله با روحیات و تبلیغات ضدآمریکایی بود. هدایت کنگره را مایکل یسلون، کارمند واحد جنگ روانی برعهده داشت.

د) دانشگاه

تعدادی از دانشگاه های مشهور آمریکا، مانند کلمبیا، استانفورد، نیویورک و هاروارد، زیر نفوذ سازمان سیا هستند. بنیاد فارفیلد در دانشگاه کلمبیا، یکی از مهم ترین مراکزی است که بودجه عملیات فرهنگی سیا، از طریق آن به نهادهای فرهنگی مبلّغ فرهنگ آمریکایی منتقل می گردد. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودی به نام جولیوس فیلشن ایجاد کرده؛ ولی در واقع، با بودجه سیا اداره می شود. هدایت این بنیاد را زمانی جک تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا در دست داشت.

و) روشنفکران

خانم ساندرس، فهرستی از شوالیه ها یا روشنفکرانی چون کارل پوپر، توماس کوهن، آیزایا برلین، والت روستو، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، سیدنی هوک و هنری لوس را ذکر می کند که با تأسیس نشریاتی چون پارتیزان ریویو، نیولیدر، در مونات، کینان ریویو و پرووه، مخالفان کمونیسم دیروز و دشمنان اسلام امروز را در سراسر جهان، تغذیه فکری می کنند. عجیب آن که اکثر شوالیه های جنگ سرد فرهنگی، یهودی اند!

ه) ترور

ترویج فرهنگ به اصطلاح آزاد، همپای سیاست ترور و کشتار روشنفکران و دگراندیشان، در تمامی دوران جنگ سرد و پس از آن، جریان دارد. طبق برخی از تخمین ها، حداقل در دوران جنگ سرد، سیا، حدود 150 هزار معلم، استاد، رهبر اتحادیه کارگری، کشیش و روحانی مخالف را به قتل رسانده و برخی این رقم را تا 300 هزار نفر افزایش داده اند. این پدیده که از آن به «ترور دولتی» یاد می شود، پنهان و مخفیانه صورت می گیرد.2

3. ارتش آمریکا و بازی های رایانه ای

از دیگر ابزارهای ناتوی فرهنگی آمریکا و غرب علیه جهان غیرغرب، بازی های رایانه ای است. بازی های رایانه ای را صرفاً نباید پدیده ای برای سرگرمی کودکان و نوجوانان دانست؛ بلکه این بازی ها به ابزار تبلیغاتی مهمی در دست ارتش های مهاجم و سرکوب گری چون ارتش آمریکا هستند که در بطن و درون خود، هدف های سیاسی - نظامی شیطانی را دنبال و القا می کنند.

بسیاری از تحلیل گران، جنگ خلیج فارس در سال 1991م. را یک بازی رایانه ای توصیف کردند؛ زیرا این جنگ، بیشتر به یک جنگ رایانه ای شبیه بود و نه یک جنگ واقعی. همین واقعه، درباره جنگ دوم خلیج فارس هم تکرار شد. رایانه ای بودن این جنگ ها را اظهارنظر بوش پدر با عنوان «بازی تمام شد» و گفته یک ژنرال آمریکایی که «تاکتیک این جنگ، از بازی رایانه ای اقتباس شد»، تأیید می کند. این جملات، می تواند برای طرفداران بازی های رایانه ای، لذت بخش باشد؛ به این دلیل که دیگر نمی توان بازی های رایانه ای را تنها وسیله ای برای وقت گذرانی دانست. بازی رایانه ای، فقط یک تفریح بی خطر نیست؛ بلکه رسانه ای برای بیان و نهادینه سازی برخی پیام هاست؛ البته این پیام رسانی به صورت آشکار صورت نمی گیرد؛ بلکه در جهتی به دور از اهداف ظاهری و ابتدایی، از آن استفاده می شود. استفاده از بازی های رایانه ای، در جهت هدف های سیاسی و نظامی، به آن جهت مزورانه است که برای مردم، ناشناخته است. برخی از این بازی ها عبارتند از:

الف) بازی بازگشت به قلعه ولفن اشتاین (Return to castle wolfenstein) عرضه شده در نوامبر 2001م. که بازی کننده در نقش یک سرباز آمریکایی در جنگ جهانی دوم ظاهر می شود. او به درون کاخ های نازی نفوذ می کند و با سربازان s.s به مبارزه می پردازد و در پیچ و خم راهروی کاخ ها، سربازان آلمانی را از پای در می آورد. در این بازی، نوعی دیدگاه جانبدارانه به نفع آمریکایی ها وجود دارد.

ب) بازی طوفان صحرا (Conflict Desert Storm)عرضه شده در سپتامبر 2002م. که بازی کننده در نقش یک سرباز انگلیسی و آمریکایی است که مأموریتش، آزادسازی عراق از یوغ دیکتاتوری است. او در این بازی، یک دشمن می شناسد و آن هم سرباز عراقی است. این بازی، هیچ مخالفتی را در آمریکا به وجود نیاورد و تنها به افراد زیر 16سال، توصیه شد که این بازی را انجام ندهند. هدف پنهانی بازی طوفان صحرا، آن است که فرد بازی کننده، خود را در موضع دفاع از نظم جهانی قرار دهد.

ج) بازی ارتش آمریکا (Amricans Army)عرضه شده در ژوئیه 2002م. که بازی کننده در آن، به یک سرباز آمریکایی تبدیل می شود. هدف ارتش آمریکا که سازنده این بازی است، جذب بیشتر جوانان به سوی مشاغل نظامی است. برای استفاده از این بازی، باید بر روی پایگاه اینترنتی ارتش آمریکا ثبت نام کرد که تاکنون، بیش از یک میلیون نفر در این پایگاه، ثبت نام کرده اند.

در نمایشگاه بازی رایانه لس آنجلس (E3)در مه 2003م. افرادی که در انتظار باز شدن درهای نمایشگاه بودند، در مقابل درب های نمایشگاه به تماشای یک برنامه شبیه سازی شده، مثل بازی هنگ 101 نیروی هوایی، پرداختند. در بازی بازگشت به بغداد Back to Gagad))، بازی کننده به جنگ سال 1991م. آمریکا علیه عراق برمی گردد که در آن نیز، یک دیدگاه انحصارگرایانه به نفع آمریکا به چشم می خورد.

ارتش آمریکا، به طور مستقیم و غیرمستقیم در تولید و توزیع بازی های رایانه ای جنگی و نظامی، دخالت دارد. توانایی این کار، در ارتش آمریکا دیده می شود؛ زیرا ارتش، ماهرترین برنامه نویس ها را جذب کرده و تواناترین موتورهای بازی را خریداری کرده است. درمواقعی که ارتش نتواند به تولید بازی های رایانه ای بپردازد، دیگر سازندگان بازی های رایانه ای را به انقیاد در می آورد؛ به طوری که اگر سازندگان بازی های رایانه ای، نرم افزاری را طراحی کنند که در آن به یک نظامی توهین شود، به 500 دلار جریمه، محکوم می شوند.3

بحران رسانه ای در آمریکا

علت ناتویی شدن رسانه ای آمریکایی چیست؟

روز به روز بر روند تمرکزگرایی در ارتباط جمعی آمریکا و بر اقتدار مالکان و صاحبان رسانه های جمعی افزوده می شود. در واقع، با وجود شعارهایی که در باب وجود چند فرهنگی در آمریکا به گوش می رسد، یک فرهنگ، امواج و محتوای رسانه ها را به چنگ گرفته است. چنین وضعیتی را بن باگو دیکیان در کتاب «انحصار رسانه ای»، به خوبی تشریح کرده است. وی می نویسد:

تعداد اندکی از موءسسات اقتصادی، با چنگ انداختن بر بخش رسانه ای و اطلاع رسانی آمریکا، آن را از اصول کثرت گرایی دور ساخته اند. این موءسسات که حدود 50 شرکت چند ملیتی اند و همگی منافع مالی مشترکی با چند موءسسه اقتصادی عظیم و چندین بانک بین المللی بسیار مهم دارند، قسمت اعظم این بازار را در اختیار دارند، به گونه ای که، در سال 2003م.، تنها ده موءسسه بزرگ اقتصادی بر این بخش فرمانروایی می کردند. سیاستمداران آمریکایی نیز از تصویب مقررات مراقبتی بر این موءسسات، طفره می روند؛ زیرا موءسسات اقتصادی بزرگ از محدودیت های بیش از حد ناشی از فشارهای قانونی، لطمه خواهند خورد. از این رو، سیاستمداران، راه حل را در خارج ساختن این بخش از حوزه قانون گذاری دولتی دیده اند؛ همان گونه که مایکل پاول، پسر وزیر امور خارجه پیشین آمریکا و رئیس کمیسیون ارتباطات دولت فدرال، به عنوان مسئول قانون گذاری در این بخش، مخالف وضع و تصویب هر گونه قانون در این زمینه و طرفدار متعصب بازار آزاد است. راز مهم دیگری که باعث آزاد گذاشتن اربابان رسانه ای شده، این است که در فاصله زمانی بین 1993 تا 2003م. اربابان ارتباط جمعی، 75 میلیون دلار به مبارزات انتخاباتی نامزدهای دو حزب عمده آمریکا، کمک مالی کرده اند. صنایع بزرگ رسانه ای، همچنین با تأمین مخارج کامل 1460 سفر اعضا و کارمندان کمیسیون ارتباطات دولت فدرال، در فاصله سال های 1995 تا 2000م. دوستی آنان را برای خود حفظ کرده است.

هم اکنون، بیشتر شبکه های بزرگ رادیویی، کانال های تلویزیونی، روزنامه ها و نشریات دیگر، در اختیار گروه اندکی از موءسسات اقتصادی قرار دارند. آنها همچنین بر روی دو هدف عمده اینترنت و حذف مقررات ضد انحصار، تمرکز یافته اند؛ زیرا حداقل کنترل دسترسی به اینترنت به صورت عمده، برای این موءسسات اقتصادی، می تواند منبع سودی سرشار باشد. بنابراین، جای تعجب نیست که در سال 1999م. مجموعاً 110 شرکت، 60 درصد کاربران شبکه را در اختیار داشتند؛ ولی در سال 2000م. تنها 14 شرکت، صاحب همان سهم از بازار آزاد بودند.

علاوه بر این، شرکت های بزرگ، کمیسیون ارتباطات را به سمت تجدید نظر در قانون 1993م. که شرکت ها را از در اختیار گرفتن بیش از 30 درصد بازار منع می کند، سوق داده اند؛ از این رو، قانون مخابرات 1996م. محدودیت های وارده بر تمرکزگرایی در مالکیت ایستگاه های رادیویی را لغو کرد. حاصل این تصمیم، آن شد که کِلر چاثل در سال 2001م. به تنهایی چندین ایستگاه رادیویی را در اختیار داشت.

تمرکزگرایی، نتیجه ای دیگر هم دارد و آن این که روزنامه نگاران عضو موءسسات اقتصادی، تشویق نمی شوند که نقّادانه درباره مالکین خود، اطلاع رسانی و افشاگری نمایند و در نتیجه، اطلاع رسانی به صورت کالا در می آید و تولید روزنامه نگاران، معنای واقعی خود را از دست می دهد. به این ترتیب، جنبه های تحقیقی مقالات روزنامه نگاران از بین می رود. به این جهت، موءسسات اقتصادی ای که ثروت و دارایی فراوانی در حوزه اینترنت و مطبوعات دارند، به جای تولید و تحقیق، همواره به کپی کردن مطالب یک روزنامه یا رسانه، در روزنامه ها و رسانه های خود دست می زنند و به این وسیله، کیفیت کار روزنامه نگاری، جدیت کاری و بررسی حقیقت خبر، همیشه در نظر گرفته نمی شود.4

صهیونیسم و مقاصد جهانی سیطره رسانه ای

آن چه در پی می آید، خلاصه ای ازنظرات داک، نماینده پیشین مجلس آمریکا از ایالت لوئیزیاناست.

بسیاری دچار این توهم هستند که در آمریکا، مطبوعات آزادند؛ اما واقعیت این است که در آمریکا، هر کسی آزاد است که هر نشریه و رسانه ای را منتشر کند؛ ولی هیچ گاه آزاد نیست که هر سخنی را بگوید؛ البته به استثنای نشریاتی با تیراژ پایین و در سطح محلی که هرگز برای ساختار قدرت، خطر جدی محسوب نمی شوند. آنها گاهی اجازه گفتن هر سخنی را دارند! در واقع، روزنامه ها، مجله ها، ایستگاه های رادیویی و شبکه های تلویزیونی، به طور باور نکردنی، کنترل می شوند؛ به حدی که در بسیاری از شهرهای عمده اروپایی، کنترل بر رسانه ها، به گستردگی سلطه آمریکاییان بر رسانه ها نیست؛ مثلاً در اروپا در میان انبوه نشریات، می توانید روزنامه ای را پیدا کنید که حامی فلسطینی ها باشد؛ اما در آمریکا در میان 2000 روزنامه، حتی یک روزنامه هم پیدا نمی شود که دیدگاهی فلسطینی داشته باشد. گرچه روزنامه های معدودی هستند که بر سر برخی از مسائل، با دولت اسراییل، اختلاف نظر دارند - همان طور که در خود اسراییل هم در برخی اوقات، اعتراضات ضددولتی دیده می شود - ولی بر سر مسائل بنیادین، همه مطبوعات و نشریات آمریکایی، چه در تملک یهودیان باشند یا نباشند، بدون توجه به شرارت ها، کشتارها و نقض حقوق بشر توسط اسراییل، حامی آن دولتند؛ در حالی که اسراییل از بدو تأسیس، هزاران تن از مردان، زنان و کودکان فلسطینی را کشته است. علاوه بر این، آنان به تخریب عمدی هزاران خانه، شرکت، بیمارستان و مدرسه پرداخته و ده ها هزار نفر را کور، ناقص، فلج و انگشتان افراد بسیاری از جمله، هزاران کودک را قطع کرده اند. همچنین صدها هزار فلسطینی را زندانی و شکنجه کرده اند و بدتر از همه، در این دوران تخریب و کشتار، اسراییلی ها اقدام به تأسیس صدها شهرک یهودی در سرزمین های فلسطینیان کرده اند. در حقیقت، همان گونه که خانه ها و شهرهای فلسطینی را خراب می کنند، یهودیانی را از مکان هایی چون نیویورک و مسکو، روانه اسراییل می کنند و برای آنها، خانه هایی در شهرک های مردم مظلوم فلسطین می سازند.

بیشتر آمریکاییان از این مسئله بی خبرند و بی خبری آنان، ناشی از آن است که یهودیسم و صهیونیسم، بر اکثریت عظیم رسانه های آمریکا، کنترل و سیطره دارد. این کنترل و سیطره، تنها برای مخفی کردن جنایات اسرائیل در فلسطین صورت نمی گیرد؛ بلکه آنها چه در آمریکا و چه در سایر نقاط جهان، سروری و برتری نژاد یهود را تبلیغ می کنند و معتقدند که از حق الهی حکومت، نه تنها بر فلسطین، بلکه بر تمام جهان برخوردارند و این اندیشه ها را ترویج می کنند. در این راستا، آنان همواره تلاش می کنند تا فرهنگ، هویت و انسجام نژادی و اقتصادی و استقلال سیاسی هر کشوری را در جهان، تضعیف کنند. به دیگر بیان، یهودیان و نظم نوین جهانی آنها، به دنبال نابودی هر ملت، فرهنگ، میراث و نژادی به جز یهود است. آنان به دنبال سلطه بر رسانه ها، اقتصاد و حکومت ها هستند. گرچه باید از آرزوی یهودیان در حفظ نسل، فرهنگ و دینشان حمایت و دفاع کرد، اما سلطه جویان یهودی، به دنبال نابودی هر جنبش میهن پرستانه، به غیر از جنبش خود هستند و این کار، نخست از طریق رسانه ها انجام می گیرد.5

نتیجه

جریانی که به عنوان نومحافظه کار، در سال های اخیر، در آمریکا سربرآورده و سیاست های نظامی گرایانه جرج بوش را تغذیه و پشتیبانی می کند، ادامه همان کانونی است که عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ سرد هدایت می کرد. به عنوان مثال، از ایرنیگ کریستون، روشنفکر سرشناس یهودی، به عنوان بنیان گذار جریان نومحافظه کاری یاد می کنند. هم اکنون پسر او به نام ویلیام کریستون، به صراحت بر تداوم همان سیاست ها تأکید می کند. او می نویسد:

آینده بشریت، منوط به یک سیاست خارجی راسخ، آرمان گرا و خوش بینانه، از سوی آمریکاست. در واقع، آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنمای آن نیز باشد.

بنابراین، می توان گفت که پدیده تهاجم فرهنگی موجود، به این معناست که کانون های قدرتمند سلطه گر جهانی در سرویس های اطلاعاتی غرب، برای فروپاشی یک نظام سیاسی و یا تحمیل طرح های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود بر یک جامعه مستقل، عملیات روانی، فرهنگی و تبلیغاتی معینی را سازمان می دهند. این عملیات، در گذشته علیه شوروی سوسیالیست بود و امروز علیه اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران است.

1. هربرت شیلر، مقابله با رسانه های فراملی، چالش بزرگ آینده، ماهنامه سیاحت غرب، آذر 1382، ص 12-17 .

2. به نقل از عبداللَّه شهبازی، سیا و جنگ سرد فرهنگ، مندرج در .Shahbazi.org

3. استفان پیلت، «بازی های رایانه ای سلاح تبلیغاتی»، لوموند دیپلماتیک، اکتبر 2003؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، آبان 1382، ص 54.

4. اریک کلینبرگ، ده ارباب رسانه ای آمریکا، لوموند دیپلماتیک، آوریل 2002، ص 24.

5. دیوید راک، جهان گرایان یهودی؛ به نقل از ماهنامه سیاحت غرب، مهر 1382، ص 37-42.



ناتوی فرهنگی به روایت مقام معظم رهبری

خبرگزاری فارس: ناتوی فرهنگی به روایت مقام معظم رهبری

خبرگزاری فارس: ماهیت فرهنگی ناتو بر خلاف آنچه تصور می شود جدا و متفاوت از ناتو با رویکرد نظامی نیست . امروز ماهیت فرهنگی ناتو صورتی تکامل یافته و رشد داده شده و در حقیقت یک مرحله بلوغ از همان ناتوی سابق است که البته این بار جنبه میلیتاریستی ، جزء کوچکی و در حقیقت بخش خردی از حرکت کلان نظام سلطه برای تضمین " آینده برای خود " است.

در دهه 1920 و 1930 میلادی سه ایدئولوژی مختلف از متن فرهنگ و تمدن غربی سر بر آورد ، چالش های متقابل این سه ایدئولوژی و توسعه طلبی هر یک در نهایت منجر به جنگ جهانی دوم در سال 1939 گردید . لیبرال دموکراسی غرب به سردمداری امریکا و کمونیسم شرق به رهبری اتحاد جماهیری شوروی در مقابل دشمن مشترک یعنی آلمان نازی به یک اتحاد موقت دست یافتند و در خلال جنگ سعی نمودند با تشکیل کنفرانس های گوناگون مثل یالتا ، تهران و سانفرانسیسکو نقشه سیاسی – ایدئولوژی دنیای بعد از جنگ را مهندسی کنند . حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان در مورد ناتوی فرهنگی فرمودند من پریروز در روزنامه – البته سه ، چهار ماه قبل از این ، من مقاله اش را دیده بودم – گزارشی از تشکیل " ناتوی فرهنگی " را خواندم . یعنی در مقابل پیمان ناتو که امریکاییها در اروپا به عنوان مقابله ی با شوروی سابق یک مجموعه ی مقتدر نظامی به وجود آوردند ؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده می کردند ، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آْورده اند . این ، بسیار چیز خطرناکی است . البته حالا هم نیست ؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است . مجموعه ی زنجیره ی به هم پیوسته ی رسانه های گوناگون – که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره ها و تلویزیونها و رادیوها – در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشته ی تحولات جوامع را به عهده بگیرند ؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است . در گرجستان که یک تحول سیاسی اتفاق افتاد و جابجایی قدرت انجام گرفت ، یک سرمایه دار امریکایی و صهیونیست یهودی – البته اسمش معروف است ، من نمی خواهم اسمش را بیاورم – اعلام کرد که من ده میلیون دلار در کشور گرجستان خرج کردم و تحول سیاسی ایجاد کردم ؛ خیلی راحت . ده میلیون دلار خرج می کنند ، یک حکومت را کنار می گذارند ، یک حکومت دیگر را سر کار می آورند ! اینها باید روی مردم اثر بگذارند ؛ باید اجتماعات درست کنند . در اوکراین هم همین کار را کردند ؛ در جاهای دیگر هم همین کار را کردند . گاهی اوقات تأثیراتشان به شکل دیگری است و تعیین کننده است ؛ شاید این را در یک جمع دانشجویی دیگر گفته باشم که ماهاتیر محمد ، نخست وزیر سابق مالزی – که بسیار هم آدم پرکار و دقیق و جدی و پایبندی بود – به تهران آمد ، به دیدن من هم آمد ؛ همان اوقات بود که تحولات گوناگونی در آسیای شرقی اتفاق افتاده بود ؛ در مالزی ، اندونزی و تایلند ، و زلزله ی اقتصادی به وجود آمده بود . همین سرمایه دار صهیونیستی و بعد سرمایه دارهای دیگر ، با بازیهای بانکی و پولی توانستند چند تا کشور را به ورشکستگی بکشانند. در آن وقت ماهاتیر محمد به من گفت : من فقط همین قدر به شما بگویم که ما یک شبه گذا شدیم ! البته وقتی کشوری وابستگی اقتصادی پیدا کرد و خواست نسخه های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را عمل بکند ، همین طور هم خواهد شد . بخش اول ؛ تبیین ابعاد و پیشینه در دهه 1920 و 1930 میلادی سه ایدئولوژی مختلف از متن فرهنگ و تمدن غربی سر بر آورد ، چالش های متقابل این سه ایدئولوژی و توسعه طلبی هر یک در نهایت منجر به جنگ جهانی دوم در سال 1939 گردید . لیبرال دموکراسی غرب به سردمداری امریکا و کمونیسم شرق به رهبری اتحاد جماهیری شوروی در مقابل دشمن مشترک یعنی آلمان نازی به یک اتحاد موقت دست یافتند و در خلال جنگ سعی نمودند با تشکیل کنفرانس های گوناگون مثل یالتا ، تهران و سانفرانسیسکو نقشه سیاسی – ایدئولوژی دنیای بعد از جنگ را مهندسی کنند . اما علی رغم موفقیت نسبی این دو قدرت در تعیین حوزه نفوذ و تقسیم جهان ، با پایان جنگ و نابودی دشمن مشترک اختلاف دو ابرقدرت پیروز در جنگ به زودی نمایان و جبهه بندی جدید و بلوک بندی قدرت با محوریت امریکا و شوروی شکل گرفت و هر یک تهدید جدی علیه دیگری قلمداد می شد . از این روی هر یک از دو بلوک قدرت سر بر آورده از جنگ جهانی دوم درصدد تمهیدات لازم جهت مقابله با رقیب تدارک برآمدند. در همین راستا در سال 1949 یعنی حدود 4 سال پس از پایان جنگ جهانی دوم پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) با رهبری امریکا و با حضور و عضویت کشورهای اروپای غربی با هدف مقابله با تهدیدات قدرت نظامی اتحاد جماهیری شوروی و تسلط بر منافع ملت ها شکل گرفت . سازمان ناتو گرچه به بحث و بررسی مسایل سیاسی ، اقتصادی و حتی مسایل و مشکلات ناشی از جنگ اعضای خود هم می پرداخت ، اما جهت گیری و رویکرد اصلی آن نظامی بود . این سازمان در سال 1950 با لشکرکشی به کره جنوبی دامنه نفوذ خود را تا جنوب شرق آسیا گسترش داد و با عضویت یونان و ترکیه در سال 1952 حوزه مدیترانه را نیز ضمیمه حضور نظامی خود کرد . بعد از مدتی با شکل گیری سازمان " سنتو " بین ترکیه ، ایران و پاکستان و سازمان " سنتو " در آسیای جنوب شرقی و اعمال سیاست سد نفوذ ( Containments ) یک کمربند امنیتی از اروپا تا منتهی الیه آسیا در مقابل تهدید و نفوذ شوروی ایجاد کردند . ناتو با ایجاد تأسیسات پایه ای مشترک در زمینه هایی مانند دفاع هوایی و سیستم مخابراتی واحد ، توسعه و استاندارد سازی جنگ افزارهای خود نه تنها در کشورهای عضو قدرت خود را نهادینه کرد بلکه اعضای این پیمان حضور نظامی خود را جهت تسلط بر منابع دیگر کشورها به حوزه خارج از ناتو هم گسترش داده اند . بعد از پایان جنگ سرد و حذف تهدید نظامی شوروی که هدف اصلی شکل گیری ناتو بود ، بسیاری از آگاهان استمرار حیات ناتو را غیرضروری دانستند . اما از آن جایی که سیاست خارجی ایالات متحد امریکا بر اساس یک دشمن و تهدید خارجی استوار است با تئوریزه کردن فضای بعد از جنگ سرد بر مبنای " جنگ تمدن ها " نه تنها استمرار حیات ناتو با ماهیت نظامی را ضروری دانستند بلکه با توجه به چالش جدید غرب در مقابل بیداری جهان اسلام ، شاهدیم که دنیای غرب باز هم همچون گذشته با سردمداری امریکا به صورت غیررسمی ، سازمانی را در حوزه فرهنگ ایجاد کرده که به تعبیر مقام معظم رهبری می توان آن را " ناتوی فرهنگی " نام گذاشت . چیستی ناتوی فرهنگی ماهیت فرهنگی ناتو بر خلاف آنچه تصور می شود جدا و متفاوت از ناتو با رویکرد نظامی نیست . امروز ماهیت فرهنگی ناتو صورتی تکامل یافته و رشد داده شده و در حقیقت یک مرحله بلوغ از همان ناتوی سابق است که البته این بار جنبه میلیتاریستی ، جزء کوچکی و در حقیقت بخش خردی از حرکت کلان نظام سلطه برای تضمین " آینده برای خود " است. ارگان نظامی ناتو ، با ابزار ناتوی فرهنگی ، مثل رسانه ، به عنوان یک سرباز نگاه می کند و مدیریت ناتوی فرهنگی در سطح کلان به کل ارگان نظامی به عنوان یک لشگر از نیروی نبرد خود می نگرد. در حقیقت میدان نبرد امپریالیسم بر علیه نیروی مقاوم در مقابل سلطه نظام استعمار جهانی ، آن چنان گسترده شده که جنبه نظامی در آن به این سو و آن سو می غلطد ، و گه گاه در گوشه و کنار آتش جنگ بپا می کند ، اما در این میدان نبرد سربازان متعدد فرهنگی با پشتیبانی مسایل اقتصادی در کنار سربازان نظامی به نبرد با اندیشه مقاوم در مقابل نظام سلطه مشغولند . بدین ترتیب می توان ماهیت نظام سلطه را در میدان نبرد برای تضمین " آینده برای خود " متشکل از اجزائی به شرح زیر دانست : الف : وجه غالب ، که ماهیتی ضد فرهنگی دارد و اساس آن بر تخریب پایه ها و بنیان فرهنگی و ایدئولوژی کشورهای مقاوم در مقابل نظام سلطه بنا شد ، این بخش به کمک ابزار متعددی محقق می شود که مهمترین آنها تخریب روند بیداری جهان اسلام ، دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی ، ترویج فساد و ابتذال اخلاقی ، تبلیغ و ترویج عرفانهای انحرافی و مسلکهای منحط و استعمار ساخته و تخریب باورهای مبلی و دینی می باشد . ب : وجه مقوم ، که ماهیتی اقتصادی دارد ، نظام امپریالیستی از دیرباز با تأکید بر جنبه های اقتصادی سعی در تثبیت سلطه خود داشته ، این جنبه از میدان نبرد غالبا به دو گونه عمل می شده ، گونه اول نفس چپاول و غارت ثروت ملل است و گونه دوم نوعی وابستگی و تضعیف و مانع شدن از رشد اقتصادی کشورهای تحت سلطه است ، اما امروز در میدان نبرد ناتوی فرهنگی مسائل اقتصادی همچون تحریم ها حکم مقوم و کاتالیزور برای تسهیل هجمه های فرهنگی و تخریب ایدئولوژیها را دارد می باشد . نظام سلطه به خوبی می داند که ملتی که در بحران اقتصادی و فقر مادی دچار است زودتر به مهلکه فقر فرهنگی وارد می شود و تنها در این شرایط است که ارزشهای غربی و فرهنگ لیبرالی جواب می دهد والا جایی که فرهنگ ناب اسلامی رواج دارد ارزشهای لیبرالی ، ضد ارزش محسوب می گردد . ج : وجه زمینه ساز ، که ماهیتی نظامی و میلیتاریستی دارد و به عنوان آماده سازی بسیاری جنبه های دیگر در میدان نبرد ناتوی فرهنگی عمل می کند ، نظام سلطه جهانی جنگ نظامی به راه می اندازد تا بتواند برنامه اصلی خود که تخریب فرهنگ به کمک مقوم های اقتصادی است را عملی کند ، که نمونه های آن در جنگ 33 روزه و نیز عراق و افغانستان در همین چند ماه گذشته عملیاتی شده است . د: وجه مکمل ، که ماهیت جنگ روانی دارد و به عنوان تسریع کننده برنامه های فرهنگی و اقتصادی و بعضا نظامی عمل می کند ، جنگ روانی غالبا در حوزه موضوعی خاص عملیاتی می شود مثلا در ماههای گذشته مقوله انرژی هسته ای در جمهوری اسلامی ایران و دسترسی بومی به این فناوری در چارچوب عملیات روانی بازتاب داده شده و ایران به عنوان کشوری که قصد تولید بمب اتم و نابودی جهان را دارد معرفی شد . البته در گذشته هر یک از کشورهای غربی بنا به منافع ملی خود بر ما تهاجم فرهنگی داشته اند . اما در چند سال اخیر و پس از ناکامیه ای آن ها در اقدامات سیاسی ، تبلیغی و نظامی علیه کشورهای اسلامی از جمله علیه جمهوری اسلامی ایران ، غرب به دنبال تشکیل مجموعه فکری منسجم برآمد و امریکا سعی می کند یکپارچه غرب را در مقابل جهان اسلام قرار دهد ، به عنوان مثال در ترسیم کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر اعظم (ص) شاهد بودیم که غرب به سمت یک برنامه ریزی همه جانبه حرکت می کند . رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی ، جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی فرهنگ و هویت ملی جوامع به ویژه مقابله با ایمان انسان هایی است که مصرند از هویت ملی و دینی خود شرافت مندانه دفاع کنند . اعضای ناتوی فرهنگی با بهره گیری از 57 سال تجربه کار مشترک در مقابله با رقیب ، تأسیسات پایه ای هماهنگی را در حوزه های مختلف به ویژه در حوزه رسانه ای شکل داده اند تا تحولات اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ملت ها را در مسیر خواست و منافع خود هدایت کنند . امروز خبرگزاری های مسلط بین المللی همچون " بی ، بی ، سی " ، " سی ، ان ، ان " تأسیسات ماهواره ای که ارسال امواج صدها شبکه ماهواره ای را بر عهده دارند صدها روزنامه و هزاران پایگاه خبری و تبلیغاتی از جمله این تأسیسات هستند که همگی ارزش های مشترک غربی را منتشر و تلاش می کنند به طور منظم و هماهنگ ارزش های مقاوم در برابر خود را در هم بکوبند . در سال 1999 یکی از متخصصان جنگ جهانی دوم به نام خانم " فرانسیس استیونر ساندرز " کتابی با عنوان " جنگ سرد فرهنگی " منتشر کرد که زلزله ای در محافل فرهنگی و روشنفکری غرب بر پا کرد . چاپ های بعدی این کتاب با عنوان " جنگ سرد فرهنگی ؛ سیا و جهان هنر و ادب " در 509 صفحه منتشر گردید . به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران ، کتاب خانم ساندرز یکی از حیرت آورترین و افشاگرانه ترین کتاب هایی است که تاکنون درباره سرویس اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا منتشر شده است . خانم ساندرز نشان می دهد که " کورد مه یر " رئیس بخش عملیات بین المللی سیا و همکار وی " آرتور شلزینگر " طبق طرحی که " ملوین لاسکی " ارائه داد ، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول آسایی در سراسر جهان انجامید . ساندرز این شبکه را " ناتوی فرهنگی " می نامد. بودجه این عملیات در سال 1950 یعنی در زمان دولت ترومن ، 34 میلیون دلار در سال بود . سیا در چارچوب عملیات جنگ سرد فرهنگی ، شبکه مطبوعاتی جهان شمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و خاورمیانه و آمریکای لاتین گسترش داشت و در تمام این دوران ، مطبوعات روشنفکری متنفذی مانند پارتیزان ریویو ، کنیان ریوریو ، نیولیدر ، انکاونتر ، درمونات ، پرووه ، تمپوپرزننه ، کوادرانت و ... از سیا کمک های مالی مستقیم و غیرمستقیم دریافت می کردند. به تعبیر خانم ساندرز ، سازمان سیا در مقام " وزارت فرهنگ بلوک غرب " عمل می کرد . به عنوان مثال این سازمان به شدت از " جکسون پولاک " و " نقاشی آبستره " به شدت حمایت می کرد تا در عرصه هنر ، سبک رو به رواج " رئالیسم سوسیالیستی " را شکست دهد . در هالیوود ، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود سیاهپوستان را هر چه بیشتر نمایش دهند ، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه آزاد و دمکرات بنمایانند . فیلم مزرعه حیوانات " جرج اورول " با سرمایه سیا تهیه شد و فیلم 1984 اورول نیز با بودجه سیا ساخته شد . بسیاری از کتب کمپانی معروف " پراگر " با بودجه مستقیم سیا چاپ می شد و کتاب " طبقه جدید " میلوان جیلاس با پشتیبانی سیا ، در تیراژهای وسیع در سطح دنیا ترجمه و توزیع گردید . همچنین میلیون ها نسخه از کتاب های " ایروینگ کریستول " به صورت مجانی در سراسر جهان توزیع گردید . سیا در سال 1950 ، با اختصاص 10 میلیون دلار ، رادیوی اروپای آزاد را نیز تأسیس کرد . طبق تخمین خانم ساندرز ، سازمان سیا در دوران جنگ سرد فقط یک هزار عنوان کتاب را تحت عنوان نام بنگاههای فرهنگی و انتشاراتی ، فقط در ایالات متحده منتشر کرده است . مبانی اندیشه ای از مباحث اصلی در بررسی و تحلیل هر پدیده ، دانستن مبانی و ریشه های فکری آن پدیده بعنوان چارچوب ساختاری است که با شناخت آن ترسیم و تعیین راههای تقابل با آن پدیده آسانتر و جهت دارتر می شود . بطور کلی می توان گفت ناتوی فرهنگی در انسان مداری غرب ریشه دارد . اصل اساسی آن مبتنی است بر اصالت لذت و اینکه انسان در هر کاری که می خواهد انجام دهد و لذت ببرد ولو ضد ارزشی ، آزاد باشد و این نقطه اصلی و اساس در تقابل با آموزه های مذهبی و اسلام بنام امر به معروف و نهی از منکر در سطح اجتماع است . بطور خلاصه آنچه را که در ناتوی فرهنگی تبلیغ و ترویج می شود ، عبارت است از : - اصالت لذت - دنیاگرایی - بی اخلاقی گری اجتماعی - فردیت افراطی - فمینیسم ( هر چیز را از نگاه جنسیت دیدن و در یک کلام تبلیغ برای رفع حیاء از سطح اجتماع ) - سوداگری اقتصادی - توده گرایی - ترویج بی بند و باری که در یک جمع بندی این چنین می توان گفت مروجین این اصول ، خواستار ایجاد یک بحران هویتی و پوچی در میان جوامع اسلامی – انسانی هستند تا از این طریق بتوانند در خلاء ایجاد شده در سطح افکار عمومی جامعه و بخصوص جوانان ، هویتی که متناسب و تأمین کننده منافع آنان است جایگزین هویت اصلی جوامع کنند مانند آنچه از ترویج فرهنگ مصرف گرایی و آزادی مطلق زنان در غرب و برخی جوامع اسلامی بعنوان اهرمهای پیشرفت در راستای تأمین منافع اقتصادی بنگاههای بزرگ غربی با یک نگاه ابزار گونه به جنس زن و جامعه انسانی ، شاهد هستیم . به بیان دیگر ناتوی فرهنگی را می توان وسیله و روشی در دست استعمارگران در امپریالیسم نوین دانست . در گذشته و امپریالیسم کهن برای ابرقدرتها در تسلط بر منافع دیگر کشورها این گونه مرسوم بوده که به دیگر نقاط لشکرکشی می کردند و از طریق تحکیم نظامی ، مبادرت به اعمال سلطه خویش می کردند ولی امروزه به جای صرف وقت و هزینه های گزاف ، در امپریالیسم نوین برای رسیدن به اهداف از طریق کنترل اهرمهای کلیدی اقدام می کنند و یکی از کلیدی ترین اهرمها که همواره مورد توجه استعمارگران در میان همه ملتها و بخصوص ملل اسلامی بود ، مقوله فرهنگ است . فرهنگ که شاید بتوان آن را به تعبیر مقام معظم رهبری بی صداترین و مخرب ترین ابزار حمله دشمنان دانست و به جاست که بار دیگر سخن امام خمینی (ره) درباره نقش فرهنگ را یادآور شویم که فرمودند : " مایه خوشبختی و بدبختی همه جوامع ، در فرهنگ آنهاست " . اهداف ناتوی فرهنگی جبهه ناتو فرهنگی هم مانند دیگر جبهه های طراحی شده از سوی دشمنان ملت ایران و امت اسلام دارای اهداف خاص خویش است که بطور خلاصه می توان این اهداف را در ساختار شکنی و جایگزینی ساختار مطلوب در راستای تثبیت منافع غرب ، نام برد . اصل مبارزه در تقابل لیبرالیسم و فرهنگ مذهبی برای جلوگیری از ورود مذهب و دین بعنوان کاملترین برنامه زندگی بشری از طرف خالق هستی به عرصه اجتماعی جامعه بشری می باشد یعنی نقش آفرینی فرهنگ و ساختار مذهبی در اصل حکومت و نظام بین الملل به صورت یک عامل مقید کننده اعمال و رفتار بازیگران در چارچوب ارزشها نه وجود مذهب در اجتماع صرفا در حریم زندگی فردی که خود اندیشه لیبرالیسم با تفکرات سکولارانه بدنبال بسط آن است . از این رو ، حوزه اصلی فعالیت دشمنان در جبهه فرهنگی ، شکستن ساختارهایی است که ادیان و مذاهب اصیل بدنبال تثبیت آن هستند و این جبهه می بایست با هر ساختاری که به تعبیر سران غرب دچار تضاد با آموزه های لیبرالیستی شده و حالتی رادیکال بر ضد نظام حاصل از این اندیشه پیدا نمود ، مبارزه کرد و آن را محدود نمود و ساختاری را جایگزین کرد . و در این جهت ترویج و القاء این تفکر که حکومت یک پدیده و ایده غیردینی و حتی مخالف با آموزه های دینی و الهی است و در این راستا از تبلیغ و حمایت از فرق و نحله هایی همچون صوفیه ، وهابیت ، حجتیه ، بهائیت حمایت می کنند که همگی آنان همچو کلیبون و روایتون در اندیشه سیاسی غرب ، امر حکومت را مانع سعادت اخروی و یا خارج از وظایف انسانهای عادی می دانند . با ترویج این تفکر محیط برای فعالیت سران سرمایه داری در مناطق مختلف از طریق ایجاد ساختار و جایگزین افراد مورد نیاز ، برای کسب و تثبیت منافعشان مهیا است . روش ها و راهبردها اعضای ناتوی فرهنگی برای موفقیت خود و شکست رقیب از شیوه ها و ابزارهای زیر اقدام می کند : 1. تخریب بنیان های فکری و اعتقادی : اعضای ناتوی فرهنگی سعی دارند چهره تابناک دین مبین اسلام و چهره مبارک پیامبر اعظم (ص) را از طریق رمان ، فیلم و کاریکاتور مخدوش و دین اسلام را طرفدار خشونت که با زور و شمشیر گسترش پیدا کرده است . در واقع سعی دارند با استفاده از برتری های سیاسی ، اقتصادی و رسانه ای به مبانی افکار و ارزش های مسلمانان هجوم بیاورند و با نفی و رد ارزش های دینی و ملی ، حاکمیت خود را تثبیت و ارزش های مطلوب خود را تحمیل کنند . سردیا تریفکوویچ ( Srsja Trifkovic ) ، مؤلف کتاب " فایق آمدن بر خطر جهاد " ، بر این باور است که " هزینه ملموس حضور یک مرد ، یک زن و یک کودک مسلمان در امریکا برای مالیت دهندگان امریکایی ، لااقل سالی 100 هزار دلار است . هزینه ناخوشایند بودن عمومی مرتبط با خطر تروریسم و تأثیر آن بر چگونگی زندگی ما ، البته ، غیرقابل محاسبه است ... میان درصد تعداد مسلمانان یک کشور و افزایش خشونت های تروریستی در آن کشور ( تنزل عمومی کیفیت زندگی و گفتمان جامعه متمدن به کنار ) ، ارتباطی دو جانبه وجود دارد که از طریق آزمایش و تجربه درستی آن به اثبات رسیده است . دیر یا زود ، ما ناگزیریم با پیامدهای این واقعیت به مقابله برخیزیم . بهترین شیوه جهت مقابله با جهان اسلام آن است که حتی الامکان با آن کمتر در تماس باشیم . مصلحت آن است که مهاجرت مسلمانان را به سرزمین های خود [در مغرب زمین] کاملا متوقف کنیم . این کار به شیوه های غیرمستقیم امکان پذیر است ، از قبیل ممنوع ساختن ورود مهاجران از کشورهایی که به اشتغال در فعالیت های تروریستی شهرت دارند . همه مسلمانان که شهروند کشورهای غربی نیستند ، لازم است که از این سرزمین ها اخراج شوند . ما ، هم چنین ، بهتر است که در قوانین خود تغییراتی بدهیم تا تابعیت آن عده از شهروندان مسلمانی که از شریعت پشتیبانی می کنند ، درباره جهاد و نابرابری " کفار " با مسلمانان و امثال این ها به تبلیغ می پردازند ، باطل گردد و بازگرداندن آنان به زادگاه های شان تضمین شود . برای ما ضروری است که محیط وجوی ایجاد کنیم که در آن اجرای فرایض دینی مسلمانان با دشواری مواجه شود . صلاح در آن است که شهروندان مسلمان یا ناگزیر شوند که شیوه های غیردینی زندگی ما را بپذیرند و یا ، در صورتی که شیفته احکام شریعت هستند ، سرزمین های ما را ترک کنند . بخش عظیمی از این کار را می توان با روشی عاری از تبعیض به انجام رساند ، آن هم صرفا از طریق امتناع ورزیدن از دادن مجوزهای ویژه به مسلمانان جهت برخورداری شان از نهادها و آیین های مورد توجه خاص آن ها . مسلمانان نباید اجازه اذان گفتن در ملاعام داشته باشند ، چرا که چنین عملی به منزله اهانت به پیروان سایر ادیان است . شایسته آن است که پسران و دختران در تمامی فعالیت های ورزشی و تفریحی در ملاعام و از جمله در مدارس مشارکت داشته باشند . در مکان های عمومی استفاده از حجاب باید ممنوع گردد. شرکت ها و ساختمان های عمومی نباید تحت فشار قرار گیرند تا برای مسلمانان نمازخانه احداث یا دایر کنند . لازم است قوانینی به اجرا درآید تا سوء استفاده از قانون تجدید پیوند خانواده مقدور و میسر نباشد . مصلحت نیست که به مسلمانان مجوزی برای سرمایه گذاری های کلان در رسانه ها یا دانشگاه های مغرب زمین اعطا شود . " 2. برچسب ناخوشایند به کشورهای مستقل و افراد صاحب نفوذ در جهان اسلام : دستگاه تبلیغی ناتوی فرهنگی با برچسب توهین آمیز و ناپسند و همچنین انتخاب نام هایی که دارای بار هیجانی شدیدی است و می تواند بر نگرش مخاطبان نسبت به آن اشخاص یا کشور تأثیر بگذارد عمل می کنند مفاهیمی نظیر محور شرارت ، انتخابات فرمایشی ، ارتجاع مذهبی ، بنیادگرایی اسلامی ، نظام سرکوبگر ، رژیم توتالیتی ، آپاتاید مذهبی تنها برخی از ده ها مفاهیمی اند که در نبرد رسانه ای ناتوی فرهنگی علیه اشخاص گروه ها و کشورهای مستقل در جهان اسلام به ویژه ج . ا . ا به کار برده می شود . به عنوان نمونه پس از مجازات برخی از اشرار و اوباش که مرتکب تجاوز ، قتل و جنایت شده بودند موجی از جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی از سر گرفته شد. در همین زمینه " کلودیا روت " رییس حزب سبزهای آلمان در سایت شخصی خود مدعی شد : قتل های وحشتناک قوه قضائیه ایران که زیر نظر بنیادگراهای احمدی نژاد صورت می گیرد ، انسان را بیشتر و بیشتر به یاد روزهای بعد از انقلاب اسلامی می اندازد که در آن مردم بدون سرپناه ، مریض یا معتاد ، دشمن خدا و یا اراذل و اوباش نام گرفته و در یک سری نمایشنامه های وحشیانه در ملاء عام اعدام می شوند . روت مدعی شد : در ایران یک دستگاه تروری در کار است که با بدترین نوع و وضع غیرانسانی ، خود را تصمیم گیرنده مرگ و زندگی دیگران می داند و هر چیزی را که بعنوان یک امر دلپذیر برای زندگی باشد ، نابود می کنند . رادیو دویچه وله آلمان نیز در این باره گزارش داد : در ماه های اخیر ، نام ایران در رسانه های جهانی با اعدام همراه بوده است . 3. نفی و اثبات : دستگاه های رسانه ای غرب به اشکال مختلف برای نفی نوع حکومت اسلامی در ایران و اثبات ناکارآمدی آن در اداره جامعه ، ابتدا آسیب های اجتماعی و سیاسی پدید آمده در جامعه را بر می شمارند و به کمک عوامل خود آن ها را برجسته می سازند آن گاه به برجسته سازی محاسن لیبرال دموکراسی غرب مبادرت می ورزند . به همین بهانه و برای نمونه می توان به موضوع فرار مغزها که یکی از معضلات کشورهای جنوب به سمت شمال است ، اشاره کرد . فرار مغزها و یا مهاجرت صاحبان فکر ، سرمایه و هنر ، از سمت کشورهای جنوب به سمت کشورهای شمال ، تنها یک روی سکه است ، که در صورت بازگشت این مغزها به کشور مبدا ، آنان خواسته یا ناخواسته حامل مجموعه ای از بارهای فرهنگی جامعه میزبان خواهند بود که اثرات ثانویه انتقال آن به جامعه هرگز به درستی مورد بررسی قرار نگرفته است . " آسیمیله شدن " یا شبیه سازی از عوامل ثانویه تغییر رفتار اجتماعی در این گونه موارد است که گریبان کشورهای مبدا را می گیرد و به عنوان آسیبی جدی مطرح است . در تماس شهروندان کشوری ضعیف با جامعه ای در یک کشور قوی ( از نظر ثروت و سرمایه ) افراد به سرعت آسیمیله شده و بعضا خود را در مقابل تمدن جدید باخته و به تقلید رفتار آنان می پردازند . دگرشیفتگی تحصیلکردگان و روشنفکران که قشر آگاه و متعقل پیکره اجتماع خویشند ، فاجعه ایست که خسارت های فراوانی را می تواند بر جامعه تحمیل کند . از این روست که وظیفه مسئولان هر نظام سیاسی در کشورهای با فرهنگ است که همواره شهروندان خود را اعم از هنرمند ، تحصیل کرده ، ورزشکار ، متخصص چه در داخل و چه در خارج از کشورشان ، به هنگام مواجهه با غربیان نسبت به برتری " هویت و فرهنگ " خود آگاه کنند . تصمیم سازان فرهنگ هر جامعه ای باید تلاش کنند تا با آموزش های لازم ، خودباوری را در شهروندان تقویت کرده و آنها را در برابر فرهنگ ، هویت و ارزش های جامعه خود حساس تر کنند. فرانتس فانون ، اندیشمند سیاهپوست الجزایری ، معتقد است : " بعضی از مردم وقت های خود را با تشبه جویی ها و همرنگ محیط شدن های بی ثمر تلف می کنند و به تقلیدهای کورکورانه ادامه می دهند ، نمونه آنچه که در فرهنگ کوچه و بازار بسیاری از کشورهای جنوب ، به ویژه در شهرهای صنعتی می تواند مشاهده کرد . " این گونه تقلیدهای ناشیانه برای مدرن شدن بود که علامه اقبال لاهوری را نیز واداشت تا با این بیماری اجتماعی به مبارزه برخیزد و بسراید که : " شرق را از خود برد تقلید غرب / باید این اقوام را تنقید غرب " و برای عوضی گرفتن درد جوامع شرقی و از آن جمله جوامع اسلامی می سراید : قوت افرنگ از علم و فن است از همین آتش چراغش روشن است علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ مغز می باید نه ملبوس ، فرهنگ اندرین ره جز نگه مطلوب نیست این یا آن کله مطلوب نیست ژان پل سارتر فرانسوی ، پدر مکتب اگزیستانسیالیسم ، اعتراف می کند که عده ای به نام تحصیلکرده و روشنفکر جاده صاف کن استعمار اروپایی بوده و اروپاییان آگاهانه و به خاطر منافع استعماری خود روشنفکر مدل خویش را در جهان سوم صادر می نمودند . وی در مقدمه کتاب " مغضوبین زمین " فرانتس فانون ، می نویسد : " نخبگان اروپا به ساختن و پرداختن بومیان نخبه دست زدند ، آنها جوانان با استعداد را برگزیدند و اصول و فرهنگ غربی را چون داغی بر پیشانی آنها زدند و دهانشان را از حرف های گنده و دهان پرکن انباشتند و پس از اقامت کوتاه در " متروپل " راهی وطن شان کردند . " " این دروغ های متحرک چیزی برای گفتن برای مردم ، جامعه و برادران خویش نداشتند . اینان تنها منعکس کننده صداها بودند . " " ما از پاریس ، از لندن ، کلماتی ادا می کردیم و در گوشه ای از آفریقا یا آسیا دهان ها باز می شدند و کلمات ما را تکرار کرده جواب می دادند . " به تعبیر سارتر ، " این تیپ آدم ها روشنفکر نیستند ، بلکه نیمه روشنفکرند و بدترین و خطرناکترین آدم ها ، آدم های نیمه روشنفکرند برای این که اینان مانند نیمه کوران هستند . " " آدم هایی که قبول دارند کور هستند ، عصای خود را به دست آدم های بینا می سپارند تا از لغزش ها و گودال ها عبور داده و به سلامت به مقصد رهنمون کردند ، اما آدم های نیمه کور ، چون که قبول ندارند کور هستند ، عصای خود را به دست دیگران نمی سپارند ، کورمال کورمال راه می پیمایند و عاقبت سقوط می کنند و زمین می خورند . " " نیمه روشنفکران درست همانند نیمه کورها هستند که نه خود درست می بینند و نه از دیگران راهنمایی می گیرند . آنها نه وضعیت سنتی و قدیمی را قبول دارند و نه شرایط جدید را فهمیده و درک نموده اند ، فقط به تقلیدهای کورکورانه و سطحی و ظاهری بسنده می کنند و در این مسیر چه غوغاها و آواهایی که سر نمی دهند ! و چه قربانی هایی که نمی گیرند ! " متأسفانه امروزه بسیاری از جوامع اسلامی به رغم همه ی جزر و مدها و توفان ها و حوادث تجربه ساز ، باز هم فقر علمی ، فرهنگی ، شخصیتی ، اقتصادی ، اعتقادی و اخلاقی در آن بیداد می کند . آنچه تاکنون گفته شد موید آن است که امروزه باید بیش از هر موضوع و مقوله ای دیگری ، سیاست های فرهنگی کشور برای مقابله با نفوذهای پنهان و آشکار مهاجمان فرهنگی تقویت شده و در قالب برنامه های آموزشی به جامعه ارایه شود . 4. ایجاد اختلاف : ایجاد اختلاف ، چند دسته گی و تقابل و نهایتا درگیری بین اقوام و مذاهب گوناگون هم در بعد ملی و هم در سطح جهان اسلام. 5. القا وجود اجماع نسبت به نظرات آنها در جهان : سعی می کنند طوری القا کنند که همه با نظرات و مواضع آنان موافق اند و آن چه را آن ها می گویند نظر همه است ، نظیر آن چه در جریان پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران شاهد آن بودیم . در واقع آنان با استفاده از نیاز به همرنگی و تمایل به در اکثریت بودن مردم برای القای پیام های عملیاتی روانی خود بهره می گیرند . 6. ایجاد ابهام و تردید در اذهان مردم : دستگاه تبلیغی و رسانه ای ناتوی فرهنگی با ارائه اخبار و اطلاعات ناقص ، شبهه انگیز و اغلب نادرست در زمینه رهبران و نهادهای جمهوری اسلامی سعی در القای ناکارآمدی جمهوری اسلامی ایران و ایجاد شک و شبهه در مورد ارزش های دینی و هنجارهای مذهبی هستند . هم اکنون فقط امریکا از بین اعضای ناتوی فرهنگی برای میلیون ها مخاطب به 37 زبان زنده دنیا پیام تبلیغاتی و عملیات روانی ارسال می کند که بیشتر این پیام ها به جهان اسلام و کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران معطوف است . 7. هدایت افکار عمومی : دستگاه تبلیغی و رسانه ای ناتوی فرهنگی غرب و کارگزاران خبری آن ها آگاهانه و با برنامه ریزی به تصویرسازی خبری و انگاره سازی خبری دست می زنند و با فضای ساختگی که ضرورتا با واقعیت ها منطبق نیست و یا از واقعیات انگاره هایی خلق می کنند که تنها در راستای اهداف آن ها باشد . در فضای نوین رسانه ای ، شاید بیشترین تعامل دیپلماتیک را دیپلمات های مجهز به فناوری های نوین ارتباطات و اطلاعات با مخاطبان جهانی داشته باشند . چرا که در غیر این صورت رسانه ها پیش از آنها گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به تحریر کانال های رادیویی – تلویزیونی ، روزنامه ها ، سایتها و سایر رسانه ها می کشانند. کمتر دولتی را می توان یافت که بتواند با سرعت شگفت انگیز رسانه های جهانی ، بویژه رسانه های تصویری در سیاست خارجی ، حرکت کند . رسانه ها بازیگران غیردولتی سیاستگذاری خارجی امروز کشورها هستند که فعالیت آنها را نه می توان کنترل کرد و نه می توان نادیده گرفت . آنها در گفتمان سنتی سیاست خارجی ، تغییر و تحولات بیشماری ایجاد کرده اند و دولتها را به تحول در تصمیم گیری و اجرای سیاست خارجی وادار کرده اند . درست به این دلیل که گفتمان سازی ، تصویرسازی و اقناع دیگران ، در تعاملات دیپلماتیک و سیاست خارجی جایگاهی نوین یافته اند ، نقش رسانه ها در پردازش و اقناع دیگران بسیاری کلیدی تر از گذشته شده است . گستره نفوذ و تأثیرگذاری رسانه ها به عنوان بازیگران قدرتمند غیردولتی در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی ، بر دولتهای ملی فشار وارد می آورد و آنها را وادار می سازد تا با شتاب و خیلی فوری ، به تجدیدنظر و ایجاد تحول در ساختارهای مدل دیپلماسی و سیاست خارجی خود بپردازند و دیپلماسی نوینی را به عنوان کانون مرکزی تلاشهای دیپلماتیک خود ، ایجاد ، رشد و توسعه دهند . در دیپلماسی نوین " افکار عمومی " جایگاه مهمی دارد ، کشمکش ها از طریق جریان دیجیتالی اطلاعات دنبال می شود و در این جریان رویارویی اصلی میان ملتهای کوچک و ساختارهای جهانی است . رسانه ها در همکاری های فراملی و غیرحکومتی ، نقشهای مهمی را عهده دارند و به اجرا می گذارند . بسیاری از رسانه های جهانی قدرت نرم خود را دارا خواهند بود تا از طریق آن شهروندان را برای ایجاد ائتلاف هایی که محدودیت های ملی را شامل نمی شود ، جذب کنند. هم اکنون با توجه به رشد ابزارهای مدرن ارتباطی ، مأموریت وزارت خارجه و وزارت دفاع عمدتا بر دوش لشکر رسانه ها قرار داده شده است. جدیدترین نمونه مطالعات درباره چگونگی تصویر اسلام در رسانه ها پژوهشی است به نام چهره خشن و تضادگرای اسلام در شبکه های تلویزیونی ARD و ZDF آلمان به مدیریت کی حافظ . مؤسسه او تمام برنامه های تلویزیونی این 2 شبکه درباره اسلام در سالهای 2005 و 2006 را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است . بر اساس نتایج جالب توجه این تحقیق در 81 درصد از برنامه ها ، اسلام با موضوعاتی که به طور مستقیم یا ضمنی دارای مفهوم منفی هستند ارتباط داده شده است ؛ به عنوان مثال در 31 و 23 درصد از برنامه ها نام اسلام در کنار مقولاتی چون تروریسم و افراط گرایی قرار گرفته است . در 54 و16 درصد از برنامه ها نام اسلام در کنار مسائلی مثل تضاد و کشمکش بین المللی مطرح شده است . در 77و 9 درصد از برنامه های این 2 شبکه تلویزیونی اسلام مروج عدم تسامح و رواداری دینی دانسته شده و در 51و4 درصد از برنامه ها بحث از اسلام همزمان با بحث سرکوب زنان و تبعیض علیه آنان مورد توجه قرار گرفته است . تنها در 11 درصد از برنامه ها کوشیده شده اسلام با مفاهیم متعالی چون فرهنگ و دین ارتباط داده شود و نیز تنها در 8 درصد از برنامه ها اسلام و ارتباط سازنده آن با مسائل اجتماعی و روزمره مورد بحث بوده است . در جمع بندی این پژوهش آمده است : " مشکل اصلی معرفی مسائل منفی در کنار نام اسلام نیست ، بلکه مهم آن است که بر اثر پخش این گونه برنامه های جهتدار ، بتدریج ابعاد فرهنگی اسلام ، کارکردهای مثبت آن در زندگی روزمره معتقدان و نیز دیگر نکات برجسته این دین از اذهان عمومی در غرب محو می شود". ................................................................................. منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی انتهای پیام/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد