حوادث گذشته ی هر جامعه ای، حامل تجربیات و درس های گران بهایی است که با زحمت بسیار و قیمت گزاف به دست آمده است و می تواند در سرنوشت و آینده ی آن جامعه تأثیر عظیمی داشته باشد. برای استفاده از این سرمایه ی با ارزش، باید این حوادث، همواره بازنگری، بازسازی و حفظ گردند. یکی از این سرمایه های بی نظیر واقعه ی کربلاست. در کلمات ائمه ی معصومین (ع) تأکید بسیاری بر زنده نگه داشتن واقعه ی خونین کربلا و شهادت امام حسین(ع) شده است که برای بهره برداری هر بیشتر نسل های بشر، از درس ها و عبرت های این واقعه ی عظیم می باشد.
از جهت دیگر، همه ی افراد، در مقابل کسانی که برای بیداری و بهبود زندگی آنان تلاش و جان فشانی کرده اند، وظیفه شکرگزاری (تشکر) دارند و مجالس عزاداری حسین بن علی (ع) به نوعی تشکر و قدردانی از رنج ها و مرارت هایی است که آن حضرت و یارانش در راه بیداری و بصیرت بشریت متحمل شدند.
علاوه بر این، مجالسی که به منظور تعظیم و بزرگداشت و عزاداری سالار شهیدان کربلا همه ساله در سراسر جهان برگزار می شود، دارای آثار و برکاتی همچون ایجاد وحدت بین صفوف پیروان آن حضرت، آشنا شدن مردم با راه و رسم ائمه (ع)، ایجاد پیوند قلبی با حجج الهی، اصلاح منکرات و ظلم های موجود در هر جامعه و ...می باشد که تعطیل شدن چنین مراسمی موجب محروم شدن از چنین مواهبی است.
حوادث گذشته ی هر جامعه می تواند در سرنوشت آن جامعه و جوامع دیگر، آثار عظیمی داشته باشد. اگر حادثه، حادثه ی مفیدی بوده و در جای خود دارای آثار و برکاتی بوده است، بازنگری، بازسازی و زنده نگه داشتن آن می تواند آثار و برکات زیادی داشته باشد و فراموش کردن آن موجب خسارت های جبران ناپذیری برای جامعه بشری است؛ زیرا حوادث مهمی که در تاریخ ملت ها به وجود می آیند هزینه های زیادی را برای ملت ها به همراه دارد، چه هزینه های مادی و چه هزینه های معنوی؛ نظیر از دست دادن انسان های بزرگ، رنج و مشقت و محرومیت های یک ملت و ....
بنابراین، این حوادث بزرگ و درس ها و تجربه هایی که انسان ها باید از آن بیاموزند از سرمایه های عظیم هر ملت، بلکه تمام بشریت است و عقل حکم می کند چنین سرمایه هایی حفظ و احیا شده و مورد بهره برداری قرارگیرد.
بی شک، حادثه عظیم عاشورا که داری ابعاد متعددی است، یکی از حوادث پر هزینه برای بشریت بوده است؛ چرا که با هزینه ای چون شهادت امام معصوم (ع) (انسان کامل) و یاران با وفای آن حضرت و رنج و سختی کشیدن خانواده و اطفال آن حضرت و ... به دست آمده است.
از طرف دیگر، این حادثه یک حادثه و واقعه ی شخصی (برای منافع شخصی و گروهی و طایفه ای) نبوده است، بلکه واقعه ی کربلا و شهادت حسین بن علی(ع) و یاران با وفایش یک مکتب است که دارای درس ها و اهداف و عبرت هایی همچون: توحید، امامت، امر به معروف و نهی از منکر، حقیقت خواهی، ظلم ستیزی، کرامت نفس، عزت و ... می باشد.
اگر این مکتب انسان ساز، نسل به نسل بین انسان ها منتقل شود، بشریت می تواند به ازای هزینه ای که برای آن متحمل شده است، از آن سود برده، حداکثر بهره برداری را بنماید. ولی اگر خدای نخواسته این حادثه فراموش شده ، یا تحریف گردد، بیشترین ضرر متوجه جامعه ی بشری و مخصوصاً جامعه ی دین داران می شود. و اگر می بینیم در کلمات ائمه معصومین (ع)[1] بر عزاداری و برپایی مجالس عزای آن حضرت تأکید شده است، از آن جهت است که مکتب انسان ساز آن حضرت همواره زنده و پویا باقی بماند و تجربه ی پیروزی خون بر شمشیر و حقیقت خواهی بر حق ستیزی برای همیشه همچون مشعلی فروزان، روشنگر راه انسان ها باشد.
این تأکیدات حضرات معصومین (ع) باعث شده است تا مجالس عزاداری امام حسین(ع) از زمان شهادت آن حضرت تا به امروز، به صورت یک جریان زنده و فعال و انقلابی درآید و هزاران شاعر و نویسنده و خطیب، در این باره مطلب ارائه کنند. هر چند دشمنان، تلاش های گسترده ای در جهت تحریف این واقعیت عظیم نموده اند ولی همین مجالس عزاداری باعث شده است، اسلام برای همیشه زنده بماند و مبارزه با ظلم و ستم و تجاوزگری به عنوان یکی از شعارهای حسین بن علی (ع) در سراسر جهان طنین انداز شود.
همان گونه که بیان شد، حفظ و حراست و زنده نگه داشتن وقایع عاشورا مساله ای است که عقل به روشنی بر آن دلالت دارد و سیره و روش حضرات معصومین(ع) بر زنده نگه داشتن چنین مراسم و مجالسی بوده است؛ امام رضا (ع) می فرماید: «روش همیشگی پدرم (امام موسی بن جعفر (ع)) این بود که هرگاه محرم فرا می رسید، روز گریه و مصیبت او بود و خنده ای در چهره نداشت تا دهه ی عاشورا سپری شود، روز عاشورا روز گریه و سوگواری و مصیبت او بود.»[2]
علقمه بن محمد حضرمی می گوید: «امام باقر (ع) برای حسین(ع) گریه می کرد و ناله سر می داد و به هر کس در خانه اش بود دستور می داد گریه کند و در منزل آن حضرت، مجلس سوگواری و عزاداری تشکیل می شد و آن مصیبت را به همدیگر تسلیت می گفتند.»[3]
باید دانست که حضرت حسین بن علی(ع) با آن مقام و مرتبه ای که در پیشگاه خداوند متعال دارند، نیازی به چنین مراسم عزاداری ندارند و تأکید ائمه اطهار (ع) بر برپایی چنین مجالسی، به خاطر آثار و برکات این مجالس است که بعضی از آنها عبارتند از[4]:
1. ایجاد وحدت و یکپارچگی در بین صفوف پراکنده ی پیروان حضرت اباعبدالله (ع)؛ همان طوری که مراسم حج، وحدت و همدلی را در بین مذاهب و فرق اسلامی ایجاد می کند، این مجالس وحدت و همبستگی و اتحاد را در بین شیعیان و علاقه مندان آن حضرت مستحکم می سازد.
2. آشنا شدن مردم با راه و رسم ائمه ی دین؛ زیرا این مجالس بهترین مجال و بهترین فرصت برای بیان سیره و اهداف آن بزرگواران است و کسانی که در این گونه مجالس شرکت می کنند، بیشترین آمادگی را برای دریافت چنین مطالبی دارند.
3. ایجاد پیوند قلبی با حجج الهی و بهره مند شدن از عنایات خاصه آن بزرگواران؛ زیرا در کلام ائمه (ع) سفارش زیادی به برپایی چنین مجالسی شده است و برپایی این گونه مجالس، در حقیقت ارج نهادن و اطاعت کردن از دستورات امامان معصوم(ع) است، و بدیهی است که این اطاعت امر، از جانب آن بزرگواران بی پاسخ نخواهد بود.
4. وقتی در بیان واقعه ی عاشورا، ظلم ها و انحرافات و منکرات دشمنان اسلام بیان می گردد و چهره ی واقعی مدعیان خلافت اسلامی بر ملا می شود، اذهان مخاطبان و شنوندگان به انحرافات موجود در جامعه ی خودشان، معطوف می گردد و درصدد اصلاح جامعه ی خویش ، با دوری کردن از یزید هر زمان و اطاعت از حسین زمان خویش، بر می آیند و در می یابند که ظلم ها و انحرافات و منکرات، اختصاص به زمان خاصی نداشته و در هر زمان ممکن است جامعه به چنین حوادثی دچار شود؛ به عبارت دیگر این مجالس موجب بصیرت و آگاهی انسانها نسبت به زمان خویش می شود و در این مجالس است که انسانها نسبت به وظایف خود، آگاه می شوند.
اینها بخشی از آثار و برکات مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) می باشد که در صورت تعطیل شدن چنین مجالسی، جامعه از آن محروم خواهد بود.
نکته ی قابل توجه این است که بزرگداشت واقعه ی عظیم عاشورا باید به بهترین وجه ممکن صورت بگیرد؛ ممکن است بتوان با بر گزاری سمینار علمی یا ساختن فیلم و نوشتن کتاب و رمان، یاد و خاطره ی آن واقعه را زنده نگه داشت، اما هیچ کدام از اینها بهترین روش نیست؛ زیرا انسان مجموعه ای است از ابعاد مختلف معرفتی، اجتماعی، غریزی، احساسی و عاطفی و ... و اگر ما بخواهیم حادثه و واقعه ی مهم و با ارزشی همچون واقعه ی کربلا را به نحو احسن زنده نگه داشته، بشریت را از مواهب آن بهره مند سازیم، باید تعظیم و بزرگداشت آن به نحوی باشد که همه ی این ابعاد وجود انسانی در زنده نگه داشتن آن نقش داشته باشند. بنابراین، مجالس عزاداری امام حسین(ع) به نحو مرسوم از زمان ائمه طاهرین (ع) تا امروز که همیشه با اندوه و اشک و بیان مصائب همراه بوده، به نحوی که احساسات و عواطف انسان ها را برانگیزد، بهترین شیوه برای زنده نگه داشتن این مجالس است؛ زیرا در این روش، علاوه بر اینکه جزئیات این واقعه مورد شناخت و معرفت قرار می گیرد، با عمق جان حاضران پیوند می خورد و از این جهت همه خود را در برپایی چنین مجالسی موظف می دانند و سعی می کنند با امکانات موجود (مال،علم،قلم،بیان و ...) این مجالس را بر پا سازند.
البته در این زمینه باید همواره متوجه انحرافات و کج روی هایی بود که ائمه (ع) و رهبران دینی پیوسته به ما هشدار داده اند.
علاوه بر این، از آنجایی که حسین بن علی (ع) شهید راه انسانیت و ارزش های بشری است،تمام نسل ها، به حکم فطرت انسانی و حس «حق شناسی» بر خود لازم می دانند که از جان فشانی ها و فداکاری های آن حضرت و یارانش تقدیر و تشکر نمایند(در قالب برگزاری چنین مجالسی).
بنابر آنچه گفته شد این بشریت است که برای حفظ و پاسداری از ارزش های انسانی و حرکت به سوی آنها، نیازمند است تا نام و یاد و خاطره ی آن حضرت را همیشه زنده نگه دارد و اگر روزی نام حسین بن علی(ع) و خاطره ی رشادت ها و ارزش ها و آرمان های آن حضرت فراموش شود، این جامعه بشری است که ضرر خواهد نمود.
این مطلب مورد تأیید و تأکید قرآن مجید نیز می باشد و قرآن مجید در سوره ی ابراهیم(ع) به حضرت موسی(ع) دستور می دهد که ایام الله را به مردم یادآوری نماید:«... و ذکّرهم بایام الله انّ فی ذلک لایات لکل صبّار شکور»؛[5] یعنی: «روزهای خداوندی را به مردم متذکر شو، زیرا در این روزها نشانه هایی برای انسان های صبور و شکرگزار است.»
استاد علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می فرماید: « به طور مسلم، منظور از ایام الله، آن زمان هایی است که امر خدا و وحدانیت او و سلطنت او ظاهر شده و یا ظاهر می شود... و نیز ایامی که رحمت الهی به ظهور می رسد، البته آن ایامی که نعمت های الهی آن چنان ظاهر شده اند که در دیگر ایام به آن روشنی نبوده است؛ مانند روزی که حضرت نوح(ع) از کشتی بیرون آمدند و روزی که حضرت ابراهیم (ع) از آتش نجات یافت و....»[6]
بر این اساس، واقعه ی عاشورا و بقا و حیات اسلام با حزن حسین بن علی(ع) و یارانش، یکی از مصادیق ایام الله است که همه ی ما مأمور به یادآوری و تنظیم و بزرگداشت آن هستیم.
اگر برای یک عمل یا رفتاری، دلیل بر نفی و اثبات آن وجود نداشته باشد از
نظر عقلی، نبود دلیل به معنای آن نیست که آن عمل و یا رفتار غیرمشروع است؛
برپایی مجالس در ایام میلاد پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) و بزرگان دین،
یا برپایی مجالس عزا به ویژه در سال گشت شهدای کربلا، از مواردی است که می
تواند مصداق این قاعده قرار گیرد. در عین حال ما درباره مراسم عزاداری به
بررسی قرآن و سنت می پردازیم تا اثبات یا نفی آن روشن شود. «لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم»[1] خداوند متعال فریاد
زدن به بدگویی را دوست ندارد جز برای کسانی که مورد ستم واقع شده اند. «قل لااسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی...»[4]: بگو به ازای آن از شما پاداشی نمی خواهم مگر دوستی با خویشاوندان...». «و من یعظم شعائر الله من تقوی القوب»[6]: هرکس شعایر خدا را بزرگ دارد در حقیقت خاکی از پاکی دل اوست. «یا اسفا علی یوسف وابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم»[8]: ای دریغ بر یوسف
و در حالی که اندوه خود را فرو می خورد، چشمانش از اندوه سپید شد. ممکن است کسی اشکال کند که این آیات مخصوص به موارد خاص است و هیچ ربطی
به عزاداری های یاد شده ندارد و ارتباط آن با آیات روشن نیست. در پاسخ باید
گفت: قرآن کتابی است که دستورات آن مخصوص یک عصر و زمان خاص نیست، اگر در
آغاز نزول موارد ویژه ای را نقل و بر موارد خاص منطبق شده به معنای آن نیست
که مخصوص آن عصر یا آن مردم می باشد، از این رو علما گفته اند: حکم آیات
را نمی توان منحصر به همان مورد ذکر شده در آیه نمود، و هرجا موضوع آن محقق
شود حکم نیز مترتب می گردد، چنانکه در بسیاری از احکام و موضوعاتی که پس
از صدر اسلام پدید آمده، مراجعه به آیات گوناگون، زمینه استدلال شده است.
نظیر اثبات حجیت اجماع به آیه 115 سوره نساء، صرف نظر از اینکه، از آیه
مورد اشاره ، مسأله اجماع را می توان استنباط کرد یا نه، به طور یقین می
توان گفت: در زمان نزول آیه، مسأله ای به نام اجماع وجود نداشته است بلکه
در زمان های بعدی به آن استدلال شده است. بر همین منوال می توان نمونه های
بسیاری را جست و جود کرد که در آنها به آیاتی این چنین استدلال شده است. روایت امر کننده به عزاداری در منابع شیعه 1- احادیث یاد شده متواتر و به نقل از اهل بیت است. مهمترین هدف از بیان
آنها، مبارزه با ستمگران بنی امیه و بنی عباس است به همین جهت همه را به
جهاد به صورت گریه بر حسین، مدیحه و زیارت ایشان ترغیب کردند، تا عمل
شیطانی دشمن را که از بین بردن نام امام حسین(علیه السلام) بود خنثی کنند.
در این صورت گریه نه تنها از باب تسلیت بلکه مبارزه با دشمن و مجاهدت است. در روایات شیعه به ظاهر روایاتی وجود دارد که از نوحه سرایی جلوگیری کرده است که مختصراً آنها را بیان می کنیم. 1- اصل برپایی مجالس در این آیات منع شده، بلکه از اعمال منافی قضا و
قدر الهی جلوگیری می نماید. بلکه احادیثی وجود دارد که به نوحه سرایی تشویق
نموده است. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «پاداش دادن به کسانی که
مجالس روضه برای میت برپا می کنند اشکال ندارد» و نیز امام علی (علیه
السلام) فرمودند: «بستگان میت را به سخنان نیک دستور دهید.» یعنی نیاح در
صورتی که همراه سخنان حق باشد مانعی ندارد. گریه و عزاداری در سیره مسلمانان از گذشته تا حال، بسیار به چشم می
خورد، که در این بحث فقط به موارد مشهور و قابل توجه اکتفا می شود. برای تبیین نظر فقهای اهل سنت در مورد عزاداری، چنین آمده است: حال که به سخنان فقهای اهل سنت نظری افکندیم لازم است تا سخنان فقها و
علمای شیعه را هم در زمینه عزاداری مورد بررسی قرار دهیم؛ البته همانطور که
آگاهی دارید فقهای شیعه انگشت شمار نیستند و افراد مشهور بسیاری هم در این
زمینه سخنی دارند اما؛ ما در اینجا فقط به چند نمونه، اشاره اجمالی می
پردازیم تا مطلب مورد نظر برایمان روشن شود و به آن بسنده می کنیم. همانطور که ملاحظه فرمودید و گذشت، عزاداری را از دیدگاه های مختلف از
جمله، در پرتو قرآن، در پرتو روایات شیعه چه روایات امر کننده و چه نهی
کننده، در سیره مسلمانان و از دیدگاه فقهای شیعه و سنی مورد بررسی قرار
دادیم و نتایج بسیار خوبی هم از آن به دست آوردیم. از جمله نتایج مهمی که
از مطالعه این مباحث به دست می آید این است که عزاداری در تمام این زمینه
ها مورد اهمیت افرادش واقع شده است و در ضمن بحث به بسیاری از شبهات وارده
پاسخ داده شده است. برای کامل کردن این مبحث به چند سؤال کلی و مهم که در
این زمینه مطرح شده است و تتمه بحث فلسفه عزاداری است می پردازیم که شاید
قبلا به صورت جزئی به این سؤالات جواب داده باشیم اما در این جا به صورت
کامل به پاسخ آنها می پردازیم: در پاسخ باید گفت: اگر فقط تجدید غم و اندوه و زنده شدن خاطره کهنه باشد
پسندیده نیست، اما یک عمل نمادین شناخته شده و از شعایر الهی به شمار می
رود. زیرا موجب عبرت می شود. اگرچه که باعث تجدید حزن و اندوه می شود. اما
در صورتی که برای انسان اثر مثبت داشته باشد رجحان دارد. به علاوه قرآن و
دعا خواندن در این مجالس و دادن طعام خود ثواب فراوانی دارد به علاوه فواید
فراوانی برای نسلهای آینده دارد. انسان موجودی است که دارای احساس و عواطف است که البته با توجه به
ایمانی که هر فردی دارد و درجات مختلف ایمان، بیان عواطف و احساسات هم
مختلف است، گاهی فقط با اندوهناک شدن، گاهی با جزع فزع فراوان، گاهی هم با
بیهوش شدن، گریبان چاک کردن و حتی مرگ همراه است. در این راستا این نیروی
ایمان است که به او آرامش و امید می دهد. «الا بذکر الله تطمئن القلوب»[40] بدعت یعنی چیزی که جزو دین نیست و بدون هیچ دلیل به صورت جزئی از دین
درآمده است. در مورد مسأله عزاداری، در منابع شیعی و سنی، هیچ روایتی دال
بر بدعت بودن نیست. تنها مطلب انجام رفتارها و اعمال و سخنان است که باید
به عنوان آفات عزاداری یاد نمود. نه اینکه اساس آن را انکار کرد. روحیه بسیاری از مردم با مسائل اقتصادی و مادی بیشتر سازگار است و مردم
حوادث را براساس منافع یا ضررهای اقتصادی می سنجند. در مورد عاشورا شاید
عده ای بگویند: «دو ماه باید تولید کم شود، وقت اشخاص گرفته شود و ضرر
اقتصادی دربرداشته باشد، چرا با مجالس متعدد، مثل کنفرانس، کنگره، همایش و
نگاه کردن این مراسم، عاشورا را زنده نگه نداریم؟» همانگونه که سرشت انسان فقط از شناخت ساخته نشده است، از عواطف و
احساسات مثبت هم تشکیل نشده است. آدمیزاد هم احساسات مثبت و هم احساسات
منفی دارد. این طبیعت انسان است که در مواردی باید رقت قلب پیدا کند و در
اثر آن گریه کند و گاهی شادی کند.
شاید در اذهان بسیاری این جمله پیدا شود که آیا قرآن کریم خود جامع تمامی
احکام و معارف و منبع شناخت دین می باشد از عزاداری وسوگواری سخن گفته است.
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مشروعیت، بلکه رجحان عزاداری و اقسام آن را اثبات می کند. در اینجا به چند نمونه اشاره می کنیم:
هرچند ظلم و ستم دارای اقسام و مراتبی است، مانند: ظلم به نفس،ظلم به
یتیمان، و... اما بزرگترین ظلم، آن است که به حقوقی که خداوند برای برخی از
افراد قرار داده است تجاوز شود؛ به عبارت دیگر، خداوند برای برخی افراد
حقی قرار داده و آن حق ولایت و امامت است.
«انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة
و هم راکعون»[2]: ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده
اند همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.
بی تردید امام حسین(علیه السلام) یکی از کسانی که خداوند متعال حق ولایت و
حاکمیت برای ایشان قرار داده است و یزید و یزیدیان جزو طاغوت اند و غاصب
حاکمیت الهی، و لذا نباید مسلمانان اطاعت آنان را قبول کنند. بر طبق آیه
کریمه، باید فریاد برآورد و به افشاگری و بدگویی آشکار و رسوایی ستمگران
پرداخت و چهره کثیف و زشت آنان را روشن نمود.[3]
قرآن کریم دوستی خاندان پیامبر (صلوات الله علیه) را بر امت اسلامی فرض
دانسته و محبت آنان را پاداش زحمات طاقت فرسای پیامبر در راه تبلیغ رسالت
قرار داده است، و این خود حکایت از عظمت رسالت آن حضرت و بزرگی پاداش مقرر
بر آن دارد. امام رضا (علیه السلام) به پسر شعیب فرمود: «اگر دوست می داری
که هم نشین ما، در بهشت برین باشی در غم و اندوه ما اندوهناک، و در شادی ما
شادمان باش و ولایت ما را بپذیر، چه آنکه اگر کسی سنگی را دوست بدارد در
روز قیامت با آن محشور می شود.» از این رو مودت اهل بیت که همانا پاداش
ابلاغ رسالت خاتم پیامبران است طلب می کند تا با آن زبان گفتار و کردار،
اشک و اندوه، مرثیه سرایی و لعن و نفرین، بر قاتلان آنان، در سوگ آنان
اندوهناک بود.[5]
شعائر در لغت به معنای «ملامت» آمده است. «شعایر» از شعار یعنی علامت، و
نیز به معنای ندا نیز آمده است. در مصداق شعایر اختلاف است؛ برخی گفته اند:
شعایر، قربانی حج است که علامت گذاری شده است و نیز گفته اند: شعایر شامل
تمام مناسک و اعمال حج است. شعایر در جای دیگر به معنای نشانه های دین و
طاعت خداوند بزرگ است. آنچه در روایات بدان اشاره شد از مصادیق کامل شعائر
الهی به شمار می آید. بنابراین مقصود از شعایر الهی، بزرگداشت نشانه های
دین و طاعت خداوند و آیین ابراهیمی است که در اسلام تبلور نموده است.
به طور عموم می توان استفاده نمود که هر زمان، یا در هر مکان، فعل یا عملی
که یاد خدا و زمینه تقوی و رشد معنوی و روحی را فراهم آورد در صورتی که در
چهارچوب قوانین و دستورات اسلام قرار داشته باشد جزو شعایر الهی به شمار می
رود. همانند: نماز، روزه و... .[7]
بنابراین می توان گفت که: عزاداری نیز از بارزترین نشانه های شعایر اسلام
است؛ چراکه در این مراسم جز فراگیری مسایل دین و یادآوری شهامت ها و
ایثارگری های شهیدان بزرگ اسلام، سخن دیگر طرح نشده و سخن از دشمنی با
دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا گفته می شود. پس چگونه می توان گفت،
برپایی مجالس برای کسانی که در راه خدا و گسترش دین او شهید شده و جانبازی
نمودند از شعایر الهی به شمار نمی آید؟
حضرت یعقوب در جدایی فرزند خود دچار حزن و اندوه فراوانی گشت به طوری که
سالیان درازی در غم یوسف اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از
دست داد. فرزندان یعقوب، یعنی برادران یوسف از بسیاری اندوه و حزن پدر به
ستوه آمده و گفتند: «به خدا سوگند که پیوسته یوسف را یاد می کنی تا بیمار
شوی یا هلاک گردی»[9]
این آیات گریه طولانی حضرت یعقوب را از ویژگی های مهم زندگی آن حضرت یاد
کرده، چنان که برخی روایات نیز گریه فراوان یعقوب را به عنوان ویژگی خوب
ایشان قلمداد نموده است. زمخشری روایت کرده است که حضرت یوسف (علیه السلام)
از جبرئیل مدت اندوه و گریه پدر را جویا شد؛ پاسخ داد: «هفتاد سال به طول
انجامید» و درباره پاداش گریه او سؤال کرد. پاسخ داد: «گریه او پاداش هفتاد
شهید دارد.»
از آیه ای که بدان اشاره شد چنین می توان نیتجه گرفت، گریه و اندوه هرچند
سالیان درازی طول بکشد مانع ندارد بلکه مشروع و از ویژگی های مثبت به شمار
می آید.[10]
مؤید آنچه گفته شد تمسک و استدلال امام سجاد (علیه السلام) است که در پاسخ
به کسانی که به گریه آن حضرت، اعتراض می کردند فرمود: «مگر شما از گریه و
عزاداری یعقوب اطلاع ندارید؟ او سالیان طولانی در فراق یوسف گریست تا
بینایی خود را از دست داد، در صورتی که فرزندش حیات داشت و تنها از جلو
چشمانش ناپدید شده بود، اما من با چشمان خودم دیدم که پدرم و 17 تن از اهل
بیت پیامبر را شهید و سرشان را از تن جدا نمودند.»[11]
با نظری به آیات و روایات مزبور به راحتی می توان استنباط کرد، برپایی
مجالس عزا و اقسام گوناگون عزاداری نه تنها با قرآن مخالفت و ناسازگاری
ندارد بلکه از مصادیق شعایر الهی، مودت اهل بیت و مبارزه با ظلم و ستم می
باشد.
در مسأله عزاداری نیز با توجه به ویژگی هایی که برای آن یادآوری شد به خوبی
روشن می شود که عزاداری تا آن حدی که با اصول کلی اسلام و دستورات صریح آن
مخالف نباشد، از مصادیق روشن این آیات به شمار می آید.[12]
در روایات شیعه عزاداری مستحب است. در این بخش، نظری بر این روایات می اندازیم.
1- امام موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمودند: «هرگاه مؤمنی از دنیا برود،
فرشتگان و جایگاهی که در آنجا خدا را عبادت کرده و درهای آسمان که اعمال وی
از آن بالا رفته است بر او می گریند و شکافی در اسلام پدیدار می گردد که
چیزی نمی تواند آن را پر کند؛ چراکه مؤمنان همانند دیوار اطراف شهر و
نگهبان اسلامند.»[13]
2- امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «هنگام ماتم و عزا، بانوان برای اشک
ریختن نیاز به شیون و زاری دارند، اما شایسته نیست سخنان بیهوده و باطل
بگویند، و باید با فرا رسیدن شب، نوحه گریه و فریاد را رها سازند، تا
فرشتگان آزار نبینند.»[14]
3- امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «هر گریه ای در مصایب مکروه است مگر گریه بر امام حسین(علیه السلام)».[15]
4- امام رضا(علیه السلام) فرمود: «اگر خواستی بر کسی گریه کنی برای حسین بن
علی(علیه السلام) گریه کن، چراکه او را مانند گوسفند ذبح کردند... این
مصیبت آن چنان بزرگ است که آسمانها و زمین در شهادتش گریستند. روز عاشورا،
اشک چشمان ما را روان ساخت و عزیزان ما را خوار کرد و سرزمین کربلا تا روز
قیامت برای ما، سخت و بلا به جای گذاشت، پس بایستی گریه کنندگان بر مثل
حسین (علیه السلام) گریه کنند و بدانید که گریستن بر حسین(علیه السلام)
گناهان بزرگ را می ریزد و انسان را پاک می کند.»[16]
5- پیامبر(صلوات الله علیه) فرمودند: «هر چشمی در قیامت گریان است جز چشمی
که بر حسین(علیه السلام) گریه کند، آن چشم همیشه خندان و به نعمت های بهشتی
بشارت داده می شود.»[17]
6- امام رضا(علیه السلام) فرمودند: «کسی که مصیبت هایی را که بر ما وارد
شده به یاد آورد و بر آن گریه کند، در قیامت همراه ما خواهد بود، کسی که به
یاد مصایب ما گریه کند و دیگران را بگریاند، چشمان او روزی که همه چشمها
گریانند، گریان نخواهد بود، و کسی که در جلسه ای بنشیند که در آن جلسه امر
ما احیاء و برپا داشته می شود، دل او روزی که دلها می میرد، زنده می شود و
نمی میرد.»[18]
2- احادیث، مختص به زمان خاصی نیست، که بگوییم، حالا عنوان مجاهدت را صدق
نمی کند بلکه انحصار به مورد خاصی نیست و استفاده اطلاق و شمول می شود.
3- امروزه بنی امیه و بنی عباس نیست اما چهره باطل بسیار دیگری از جمله
صهیونیست و استکبار جهانی در اسلام نفوذ کرده و بر علیه او تلاش می کند.
4- به علت عقیده به لزوم محبت اهل بیت، عزاداری خود، نوعی ابراز محبت است هرچند مسأله مجاهدت را هم دربردارد.
1- امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «شدیدترین مرتبه جزع، عبارت است از
فریاد همراه با وای کردن، مضروب ساختن صورت و سینه، کندن موی از پیشانی و
هرکس گریه کند و فریاد بزند، صبر و شکیبایی را رها کرده و در غیر آن راه
قرار گرفته است.»[19]
2- امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «رسول خدا از فریاد کشیدن و داد
کشیدن و نوحه سرایی کردن و بلکه از گوش دادن به آن در مصیبت ها منع
کردند».[20]
3- پیامبر اکرم(صلوات الله علیه)می فرمایند: «پس از مرگ من هرگز صورت
نخراشید، موی خود را پریشان نسازید، داد و فریاد نکنید و مجلسی که همراه
داد و فریاد است نداشته باشید.»[21]
از ویژگی های برجسته مؤمنان آن است که همواره در مصایب و سختی ها، صبر و
شکیبایی داشته و از جزع و فزع سخنان بیهوده و دروغ پرهیز کنند. طبق آیه
ذیل:
«الذین إذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون»[22]: آنان که
چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند و گویند ما به فرمان خدا آمده و به
سوی او رجوع خواهیم کرد».
2- در برخی روایات، جلوگیری نیاحه توسط پیامبر (صلوات الله علیه) بیان شده
در پاسخ باید گفت: نیاحه یعنی گریه همراه با شیون در عصر جاهلیت، نیاحه
برای بتان به صورت، وا حبلاء، واعزی، صورت می گرفته که پیامبر (صلوات الله
علیه) از گفتن وا، در هنگام نوحه، جلوگیری فرمودند. بنابراین به وا گفتن
که از زمان جاهلیت باقی مانده اشاره دارد.[23]
1- گریه و عزاداری زنان بنی هاشم در شهادت امام حسن(علیه السلام) و امام
حسین(علیه السلام): امّ بکر دختر مسعود می گوید: «... پس از شهادت امام
حسین(علیه السلام) زنان بنی هاشم یک ماه مجلس روضه نوحه و عزاداری به پا
داشتند.»[24]
در روایت دیگر آمده است: «هفت شبانه روز، زنان و مردان و کودکان در مدینه و
مکه بر حسن بن علی (علیه السلام) گریستند.» شاید مراسم هفت که میان شیعیان
رواج دارد برگرفته از اینگونه روایات است.
عایشه دختر سعد روایت می کند: «زنان بنی هاشم در شهادت امام حسن(علیه
السلام) یک سال حداد را ترک نکردند، منظور از حداد، پوشیدن لباس اندوه و
عزا و ترک زینت و آرایش است. خالد بن سریر از امام صادق(علیه السلام)
پرسید: جامه چاک دادن زن در مرگ شوهر اشکالی ندارد» آن گاه فرمود: «کفاره
زدن بر صورت جز استغفار و توبه نیست. در شهادت حسین بن علی (علیه السلام)
خانم های فاطمی گریبان پاره نموده و صورت ها را زخمی کردند و در چنین حادثه
ای شایسته است که آن طور عمل شود.»[25]
2- عزاداری ام المؤمنین ام سلمه: پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) و 18
تن از اهل بیت(علیهم السلام) و 53 تن از یاران ایشان با حضور همسران پیامبر
(صلی الله علیه وآله)، در مجلس ام سلمه مجلس عزا برپا گشت. عماد الدین
ادریس قریشی در عیون الاخبار نقل می کند: «زمانی که خبر شهادت امام حسین
(علیه السلام) به ام سلمه رسید در مجلس پیامبر (صلوات الله علیه) قبه و
خیمه ای سیاه برپا نمود و جامه سیاه پوشید.» عزاداری هاشمیان و همسران
پیامبر(صلوات الله علیه) برای مسلمانان بهترین حجت و دلیل زنده نگه داشتن
عزاداری هاست.[26]
3- عزاداری جابر بن عبدالله انصاری: برخی از مورخان می نویسند: علی بن حسین
(علیه السلام) و اهل بیت پس از بازگشت از شام به کربلا آمدند، در آغاز
ورود به کربلا با جابر بن عبدالله انصاری روبه رو شدند، با گریه و اندوه
یکدیگر را ملاقات کردند. آنگاه مجلس عزاداری برپا نمودند، به گونه ای که
جگرها را می سوزاند و چند روز به این صورت عزاداری کردند.[27]
4- عزاداری پیامبر (صلوات الله علیه) و اصحاب ایشان برای امام حسین (علیه
السلام): پیامبر (صلوات الله علیه) نسبت به حوادث و جریانی که امت اسلامی
با آن روبه رو بوده، یا پس از ایشان رو به رو می شده اند، از راه وحی و علم
الهی آگاه بوده اند و این حقیقت را در مناسبت های گوناگون ابراز داشته
اند. درباره امام حسین (علیه السلام) نیز چنین پیشگوییهایی از آن حضرت نقل
شده است، هرگاه اندوه آن حضرت شدت می یافت، حسین (علیه السلام) را در آغوش
می گرفت و او را به مسجد می آورد، اشک از چشمان مبارکشان جاری می شود و
تربت کربلا را به دست گرفته، کودک شیرخوار را به اصحاب نشان داده و می
فرمودند: «امتم، فرزند مرا خواهند کشت و این خاک کربلای اوست.» پس نحوه
شهادت امام را بیان داشته و می فرمودند: «اندوه و بلا! وای از اندوه و بلا!
کربلا سرزمین اندوه و بلا!».[28]
چون ذکر بقیه موارد باعث اطناب است، فقط مواردی را که حضرت محمد(صلوات الله
علیه) در آن مکان بر امام حسین(علیه السلام) گریستند نام می بریم:
- سوگواری پیامبر (صلوات الله علیه) در منزل ام المؤمنین عایشه.
- گریه رسول خدا در منزل عایشه.
- گریه رسول خدا در منزل حضرت علی(علیه السلام).
- گریه پیامبر خدا در هنگام مقابله با بنی هاشم.
- گریه پیامبر و اصحاب به هنگام اطلاع از شهادت امام حسین (علیه السلام).
- گریه امام علی (علیه السلام) و ابن عباس در عبور از کربلا.[29]
«در تشییع جنازه و در منزل میت، نوحه، گریه، شیون، و پاره کردن گریبان
مکروه است. اما گریه بدون فریاد اشکالی ندارد؛ ولی صبر و شکیبایی بهتر
است.»[30]
در جای دیگر می نویسد: «گریه و نوحه بلند روا نیست، اما گریه ای که از سوز
قلب باشد مانعی ندارد. لباس سیاه برای مردان مکروه است ولی برای خانمها
اشکالی ندارد. سیاه کردن گونه و دست ها، پاره کردن گریبان، زخمی کردن صورت،
پریشان کردن مو، ریختن خاک بر سر، زدن بر سینه و ران و روشن کردن، آتش بر
سر قبرها از رسومات دوران جاهلیت بوده و باطل است.»
در فتاوای غیاثیه آمده است: «شیون، زاری، فریاد زدن مکروه است و پیامبر از
آن جلوگیری فرموده است. اما گریه اشکالی ندارد زیرا روایت است که پیامبر در
مرگ فرزندنش ابراهیم گریست.»[31]
عبدالرحمن الجزیری می گوید: «از دید مالکیه و حنفیه گریه با صدا و فریاد
زدن حرام است، اما از نظر شافعیه و حنبلیها، مباح و رواست، چنان که اشک
ریختن بدون صدا به اتفاق علما مباح است».[32]
سُبکی از محققان اهل سنت می گوید: «اگر گریه برای دل سوختن بر میت و ترس از
عذاب خداوند باشد کراهت ندارد. اما اگر برای جزع و تسلیم نشدن در برابر
قضای الهی باشد مکروه و یا حرام است؛ این حکم در صورتی که گریه با صدا
باشد؛ اما بدون صدا اشکالی ندارد، و نیز از روایات چنین بدست می آید که
گریه پیش از مرگ جایز است، چنانکه پس از مرگ نیز می باشد، زیرا پیامبر نزد
قبر یکی از دخترانشان گریه کرند؛ هم چنین در زیارت قبر مادرشان (آمنه)
همراه اصحاب گریستند.»[33]
مرحوم صاحب جواهر می نویسند: «شکی نیست که گریه بر میت به خاطر روایات
متعددی که به حدّ تواتر معنوی رسیده و فتاوای فقها، جایز است و آن روایات
عبارتند از: گریه پیامبر بر حمزه سید الشهداء و فرزندش ابراهیم و غیرآنها،
همچنین حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بر پدر و خواهرش گریه کرد، امام
سجاد(علیه السلام) بر پدر بزرگوارش گریست، به گونه ای که حضرت فاطمه و امام
سجاد (علیهم السلام) از چهار گریه کننده معروف گردیدند. نوحه سرایی در
صورتی که همراه با باطل یا دروغ نباشد جایز است و در غیر این صورت اشکال
دارد.»[34]
امام خمینی(رحمه الله علیه) می فرماید: «گریه کردن بر اموات نه تنها رواست
بلکه در هنگام شدت حزن و اندوه مستحب می باشد. ولی سخنی که باعث غضب
پروردگار می شود نگوید؛ و جایز است نوحه سرایی خواه با شعر یا با نثر، اما
با این شرط که همراه با دروغ و محرمات دیگر نباشد. هم چنین بنا بر احتیاط
«وای گفتن» و بنا بر احتیاط جایزسیلی زدن بر صورت، زخمی کردن، بریدن و کندن
موی و فریادی که بیرون از حدّ اعتدال باشد. هم چنین پاره کردن لباس روا
نیست، جز برای پدر و برادر و در برخی از امور یاد شده، نظیر بریدن موی سر
توسط خانمها هنگام مصیبت، کفاره ماه رمضان و در کندن آن کفاره یمین واجب می
شود.»[35]
آیت الله خویی می فرمایند: «احتیاط واجب آن است که در گریه بر میت صدا را
خیلی بلند نکنند، اگر زن در عزای میت، صورت خود را بخراشد و خونین کند یا
موی خود را بکند، بنابراحتیاط مستحب، یک بنده آزاد کند یا ده فقیر طعام دهد
و یا بپوشاند و هم چنین اگر در مرد یا زن یا فرزند، یقه یا لباس خود را
پاره کند چنین است».[36]
آیت الله خامنه ای می فرمایند: «عزاداری بر ائمه اطهار(علیهم السلام) و
بزرگداشت شهادت اهل بیت (علیهم السلام)، موجب احیای یاد و نام و فرهنگ و
هدف آنان است. در اثر عزاداری، چنان پیوندی میان امام و امت شکل می گیرد که
دیگر گذشت قرون و اعصار نمی تواند بین آنان جدایی افکند. این مسأله، موجب
نفوذ ناپذیری امت از انحرافات دشمنان می گردد و مکتب را هم چنان سالم نگه
می دارد و تحریفات را به حداقل می رساند از این روست که استعمارگران برای
نابودی ملل اسلام، می کوشند رابطه آنان را با تاریخ پرافتخار صدر اسلام قطع
نمایند، تا با این خلأ زمینه القای فرهنگ خود را فراهم آورند. این همه از
آثار اجتماعی عزاداری است و آثار روانی و تربیتی دیگری نیز دارد.
مسأله گریه و عزاداری بر حضرت سید الشهداء(علیه السلام) از افضل قربات است و فلسفه های سازنده و تربیتی متعددی دارد.»[37]
اینها فقط نمونه های کوچکی بود که جهت فهم مطلب مورد نظر بیان شد.
حسین (علیه السلام) مظهر صدق، عدل، پاکی، ایثار، شجاعت و عبودیت خداست،
عاشورای حسین (علیه السلام) تجسم عشق و اخلاص و فنا در راه خدا و جهاد در
راه خدمت خداست. عاشورا بهترین روش برای برافراشتن کلمه توحید، حقیقت و
راستی و سعادت است. حسین (علیه السلام) پاره تن رسول خدا(صلوات الله علیه) و
نور چشم ایشان بود. پس تا هنگامی که محبت اهل بیت در دل مؤمنان باشد هرگز
سوگواری ها کهنه نخواهد شد و اندوه برای همیشگی خواهد بود.
کدام یک از حوادث تاریخ اینگونه بوده است؟ اعضای شریفش زیر سُمّ ستوران
کوبیده شده و سر نازنیش بالای نیزه شهر به شهر برده شده و اهل بیتش اسیر
شدند. آیا بر ما لازم نیست که این مصیبت سنگین را سوگواری نماییم.[38]
البته، پاسخ بسیار زیبایی که مقام معظم رهبری در این زمینه داده اند نیز
مورد توجه بوده است؛ ایشان فرمودند: «این سخن که همیشه مردم تشویق به
عزاداری شده و از شادی ها دور گشته اند حرف درستی نیست. ایام سال و تاریخ
ما دارای ایام حزن و سرور می باشد. از این رو در روایات وارد شده، که
شیعیان ما در شادی ها شاد و در حزن و اندوه ها غمگین هستند. در اعیادی مثل
عید فطر، عید قربان، عید غدیر، میلاد امامان معصوم، بازگشت از سفر حج و
زیارت، تولد اولاد، ازدواج و عروسی و بسیاری موارد دیگر دستور به جشن و
شادی و مراسم مهمانی و اطعام داده شده است و در ایران نیز در بسیاری از
عیدهای مذهبی تعطیل رسمی می باشد. در مقابل هم در ایامی مثل شهادت بزرگان
دینی- که دردناک ترین آن تاسوعا و عاشورا است- دستور عزاداری داده شده و
این عزاداری چند جهت دارد:
1. جنبه عاطفی: کسی که عزیزی را از دست می دهد، ناخودآگاه حزین و غمناک است و نمی تواند غمگین نباشد.
2. جنبه سیاسی: اگر این عزاداری ها نبود، قیام خونین و روشنگر سید الشهداء
به فراموشی سپرده می شد و چه بسا اصل قیام و شهادت آنان هم مورد تحریف و
انکار قرار می گرفت. در زمان صدر اسلام، شرایط اقتضا نکرد که شیعیان برای
حضرت زهرا(سلام الله علیها) عزاداری و نوحه خوانی کنند و لذا در تاریخ برخی
از مورخان مغرض، اصل شهادت حضرت را انکار کرده، حتی می گویند: اگر محسن
فاطمه شهید شده پس قبرش کجاست؟ لابد اگر می توانستند می گفتند: اگر پیامبر
دختری به نام فاطمه داشته و کشته شده پس قبرش کجاست؟
3. جنبه دینی: در ماه محرم با برپایی مراسم های عزاداری و سخنرانی، مردم
بیش از پیش با معارف الهی و اخلاق اسلامی آشنا می شوند و این عاشورا است که
دین ما را حفظ کرده است.
4. جنبه تربیتی: کودکان و نوجوانان از برپایی این مراسم و یادآوری آن واقعه عظیم، شجاعت و ایثار و فداکاری را الهام می گیرند.
البته لقای الهی برای امام حسین (علیه السلام) زیباترین و باشکوه ترین
چیزهاست. ولی در ایام مصیبت، حزن و اندوه امامان (علیهم السلام) از واقعه
جانگداز عاشورا، نمی توانیم مسرور باشیم و قطعا دشمنان ائمه (علیهم السلام)
در این روز مسرور بودند.»[39]
پس نتیجه اینکه، حزن و اندوه در ایام عزاداری یک مسأله بسیار مهم عقیدتی
سیاسی است و البته باید توجه کرد که در فرهنگ اسلامی همیشه حزن و اندوه
وجود ندارد بلکه شادی هم هست و اگر در جامعه ای به این مسأله شادی توجه نمی
شود این به اسلام ربطی ندارد بلکه مشکل از برنامه های جامعه است و اشکال
از فرهنگ اسلام نیست.
از این رو دستورات اسلام در راستای تقویت ایمان و نیروی عقیده دور می زند و
راه مبارزه با پیشامدهای ناگوار را نشان داده و همواره به صبر و شیکبایی
در برابر ناملایمات فرا می خواند. که این مسأله در سوره «عصر» به وضوح دیده
می شود. با بینش، امتحان و آزمایش، زندگی و ناملایمات آن را جهت داده و به
صابران رحمت و مغفرت و صلوات الهی را بشارت و نوید می دهد. با نگاهی گذرا
به روایات معصومین این نکته به خوبی به دست می آید که جزع و فزع و اظهار
سخنان بیهوده و باطل در هنگام مصیبت، اجر انسان را از بین می برد. از این
رو در روایات به صبر توصیه شده است.
اما این اسلام که همیشه واقعیت ها را در نظر داشته و احساسات و عواطف انسان
ها را می داند، همواره با دستورات سازنده خویش به جای پرداختن به نفی
واقعیت ها و عواطف و احساسات، رفتارها و گریه ها را در راستای بهره گیری
صحیح و تقویت اراده و ایمان، جهت دهی کرده است و گذشته از جلوگیری از
رفتارها و مراسم نامناسب و ناشایسته دوران جاهلیت، راه های مورد تأیید اصول
و مبانی دین و فرد را نشان می دهد.[41]
چنان که یکی از دستورات اسلام این است که پس از مرگ مسلمانی، سایر مسلمانان
جمع شده و با بازماندگان تسلیت و تعزیت دهند و در آن مجالس برای از دست
رفتگان از درگاه خداوند متعال درخواست آمرزش نموده و قرآن تلاوت کنند و
بازماندگان را به صبر و استقامت توصیه نمایند و در این باره روایات فراوانی
از معصومین نقل شده است.[42]
بدیهی است که برگزاری مجالس عزا، افزون بر احترام به گذشتگان موجب دلگرمی و
تشفی بازماندگان می شود و روشن است که هیچ یک از انواع عزاداری با صبر
ناسازگاری ندارد، بلکه در راستای تقویت روحیه مسلمانان که با ابراز صبر به
دست می آید صورت می گیرد و هیچ نوع از انواع عزاداری که بیان شده هیچگونه
تنافی با آیات و روایات ندارد.
حال سؤال اینجاست که اگر برادران اهل سنت بگویند بدعت است و برای ما ثابت نیست که هست یا نه؟ چه کنیم؟
باید گفت طبق نظر اهل سنت بدعت دو گونه است از جمله بدعت حسن و پسندیده و
بدعت قبیح و زشت. از نظر آنها نماز ترویح که بدون هیچ دلیلی شرعی، توسط
خلیفه دوم به جماعت بنا گذارده شده بدعت پسندیده است و مسائل دیگر.
حال طبق همین نظر در حادثه عاشورا و هم چنین برپایی مجالس عزا، سه گونه موضع می توان گرفت:
1- ساکت و بی تفاوت بود؛ 2- جشن گرفت و در آن ایام به شادمانی پرداخت؛ 3-
به برگزاری مجالس، اجتماعات و مرثیه سرایی مناسب همراه با پرداختن به علل،
انگیزه ها و آثار و فواید آن با گریستن در مصایب آنان شریک شد. بدون تردید،
راه سوم از نظر عقلا صحیح ترین خواهد بود، زیرا جشن اگر برای آن باشد که
کشته شده اند خلاف شرع است و موجب بغض و کینه اهل بیت است، اگر برای آن
باشد که ستمگران رسوا شده اند باز هم مفاسدی را در بردارد. هم چون مسیحیان
که در روز به صلیب کشیدن مسیح جشن می گیرند که آثار منفی آن را در جامعه
مسیحیت به چشم می بینیم. اما عزاداری هایی که توسط مسلمانان در ایام شهادت
ها برگزار می شود نه تنها مفاسد اخلاقی ندارد بلکه بالعکس، موجب رشد و کمال
اخلاقی می شود.[43]
البته به دور از تمام این موارد، در بحث های گذشته به طور کامل به این
مسأله پرداختیم و ریشه عزاداری و اینکه در قرآن به آن اشاره شده و اهل بیت
به آن تشویق کرده اند پرداختیم و سابقه این سنت عظیم را از همان اهل بیت
یافتیم پس برای ما مسلم است که این یک بدعت نیست.
در مورد شخصیت سید الشهداء تشکیل میزگرد و کنفرانس و غیره لازم است و البته
انجام هم می شود اما آیا برای بهره برداری از حادثه عاشورا این مراسم کافی
است؟ یا این که امور دیگری نیز لازم است؟!
هنگامی که در رفتارهای خود دقت می کنیم می یابیم که در رفتارهای ما دو دسته
از عوامل نقش اساسی ایفا می کنند، یک دسته، عوامل شناختی، که موجب می شود
انسان مطلبی را بفهمد و بپذیرد که این کار از طریق استدلال عقلی یا تجربی و
یا راه های دیگر صورت می گیرد. قطعا شناخت در رفتار ما، تأثیر گذار است
اما کافی نیست.
عامل دیگر، انگیزه ها، احساسات، عواطف، تمایلات، گرایشها، میلها و غرایز می
باشد. اینها سلسله ای از عوامل درونی و روانی اند که در رفتار ما تأثیر
گذارند. هرگاه به رفتار خود چه در زندگی فردی، چه اجتماعی و چه سیاسی و...
نظری بکنید، درمی یابید که عامل اصلی که شما را به آن رفتار وادار کرده
همین عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده است.
شهید مطهری فرمودند: «در مورد حرکت خودرو دو عامل وجود دارد عامل مکانیکی
که خودرو را به حرکت درمی آورد و چراغ که سبب می شود خودرو در داخل پرتگاه و
گودال نرود و آسیب نبیند.» انسان هم برای رفتار صحیح به یک عامل درونی و
نیز عامل شناختی احتیاج دارد.
عامل درونی ما را به سوی کار می انگیزاند و به طرف انجام کار سوق می دهد.
این گونه عوامل، انگیزه های روانی هستند. اگر انسان بداند که فلان غذا مفید
و خوشمزه است تا اشتها نداشته باشد یا اشتهای او تحریک نشود هرگز به سراغ
غذا نمی رود. اگر کسی اشتهای او بر اثر بیماری، از بین برود میل به غذا را
هم از دست می دهد.
در مورد مسائل اجتماعی هم همین امر صورت می گیرد هرچه قدر هم که فرد بداند
فلان حرکت اجتماعی خوب و مفید است تا انگیزه ای برای انجام آن حرکت نداشته
باشد حرکت انجام نمی دهد.[44]
هنگامی که ما به کاری مشابه با کار امام (علیه السلام) و به پیمودن آن راه
واداشته می شویم که در ما انگیزه ای ایجاد شود و براساس آن ما هم میل داشته
باشیم آن کار را انجام دهیم. خود شناخت این میل را ایجاد نمی کند بلکه
باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود. پس ما هم به جلسات
بحث و گفتگو و هم به عزاداری عملی نیاز داریم.
هنگامی که صحنه ای بازسازی می شود و انسان از نزدیک به آن صحنه می نگرد،
این مشاهده با هنگامی که انسان بشنود چنین جریانی واقع شده، بسیار تفاوت
دارد.
وقتی انسان حالت رقت آور مریضی و یا حالت طفل یتیمی را دید، اثری در روح او
ایجاد می شود که هرگز دانستنی ها چنین اثری را نمی تواند داشته باشد شما
مکرراً حوادث عاشورا را شنیده اید و در ذهن شما جای گرفته، اما آیا این
دانسته ها اشک شما را جاری می کند. وقتی در مجالس شرکت می کنید و مرثیه
خوان، مرثیه خوانی می کند، آنگاه بی اختیار اشک شما جاری می شود. این شیوه
در تحریک احساسات شما نقش بسزایی دارد.
هر اندازه اینها در برانگیخته شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد حادثه عاشورا در زندگی ما مؤثرتر خواهد بود.
بنابراین صرف بحث و بررسی عالمانه واقعه عاشورا نمی تواند نقش عزاداری را
ایفا کند. باید صحنه هایی در عاشورا به وجود آید که احساسات مردم را تحریک
کند. همین که صبح از خانه بیرون می آیند می بینند شهر سیاه پوش است، پرچم
های سیاه نصب شده است، خود این تغییر حالتها، دل ها را تکان می دهد. گرچه
مردم می دانند فردا محرم است. اما دیدن، اثری در دل می گذارد که دانستن، آن
اثر را، نمی گذارد.[45]
خداوند در ما محبت آفریده تا نسبت به کسانی که به ما خدمت می کند به ابراز علاقه و محبت بپردازیم.
علاوه بر آن در انسان، نقطه مقابل محبت، به نام بغض و دشمنی قرار داده است.
همان گونه که فطرت انسان بر این است که کسی را که به او خدمت می کند دوست
بدارد، فطرتش نیز بر این است که کسی را که به او ضرر می زند دشمن بدارد.
قرآن می فرماید: «ان الشیطان لکم عدوا فاتخذوه عدواً»[46] ؛ «شیطان، دشمن
شماست شما هم با او دشمنی کنید.»
این فطرت انسانی است و عامل تکامل و سعادت انسانی است. اگر «دشمنی» با
دشمنان خدا نباشد به تدریج رفتار انسان با آن دوستانه می شود. و حرف هایشان
را قبول می کند و شیطان دیگری مثل آنها می شود. اگر کسانی این نصیحت را
گوش نکردند باید بدانند که عاقبت به آنها ملحق خواهند شد. «ان الله جامع
الکافرین و المنافقین فی جهنم جمیعا»[47]؛ سرانجام کسانی که نسبت به
استهزاء کنندگان دین محبت می ورزند و به آنها روی خوش نشان می دهند، این
است که تدریجاً حرف های استهزاء کنندگان بر آن ها اثر می گذارد، وقتی حرف
هایشان اثر کرد، در دلهایشان شک به وجود می آید و اگر شک ایجاد شد؛ اظهار
ایمان کردن نفاق می شود.
به عبارت دیگر دشمنی کردن با دشمنان، سیستمی دفاعی در مقابل ضررها ایجاد می کند.
موجودات زنده قوه دافعه دارند. چیزهایی که برای بدن مضر است باید بیرن
ریخت. در روح انسان هم باید، چنین استعدادی وجود داشته باشد، باید یک عامل
جاذبه روانی داشته باشیم تا از کسانی که برای ما مفید هستند خوشمان بیاید،
دوستشان بداریم و به آنها نزدیک شویم و در مقابل باید عملاً با کسانی که
برای سرنوشت جامعه مضر هستند دشمنی کرد.
اینکه ما نسبت به دشمنان اسلام و شیطان بزرگ اینقدر کینه داریم، و اجازه
نمی دهیم شعار مرگ بر آمریکا حذف شود، تأسی به حضرت ابراهیم است. قرآن می
فرماید: «شما باید از ابراهیم یاد بگیرید و صریحا بگویید «مرگ بر دشمن
اسلام» و عداوت و دشمنی خود را نسبت به دشمنان اعلام کنید.»[48]
در فروع دین، تولی و تبری است یعنی باید دوستان خود را دوست بدارند و با
دشمنان خدا دشمنی کنند. تنها دوستی کافی نیست اگر دشمنی نباشد، دوستی هم از
بین می رود. اما در مورد دشمنان غدّار، کینه توز و قسم خورده، خداوند می
فرماید: «و لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم»[49]
تا دست از انقلابتان برندارید، آمریکا از شما راضی نخواهد شد. هر روز لازم
است تأمل کنیم که آشتی با چنین کسانی یعنی چه؟ باید با نهایت غضب، خشونت،
تندی و عبوسی با اینها برخورد کرد. باید مرگ را بر سر اینها بارید. چون
آنها جز به مرگ ما راضی نیستند نه تنها به مرگ بدن ما، بلکه تنها به مرگ
روح ما و به مرگ دین ما راضی می شوند.[50]
دشمنی خود نمونه بارزی از محبت به اهل بیت (علیهم السلام) است. همان طور که
اگر در جنگی، فردی در گروه مسلمانان با دشمنان می جنگد و در پی هلاکت
آنان، شهید محسوب می شود و دارای اجر و قرب الهی می گردد؛ کسی هم که به لعن
و نفرین دشمنان بپردازد، خود نمونه جهادی ظاهری و به زبان خواهد بود و حد
توانایی هر فردی با فرد دیگر در دفاع از دین و مذهب فرق می کند.
گاهی سکوت، نشانه موافقت با مطلبی می شود، پس اعتراض خود نمونه ای از
مخالفت است چه بهتر که این اعتراض، با آرزوی دوری از رحمت الهی برای ایشان
باشد.
1. سوره نساء، آیه 148.
2. سوره مائده، آیه 55.
3. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، صص 39-38.
4. سوره شوری، آیه 23.
5. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص 40-39.
6. سوره حج، آیه32.
7. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص43.
8. سوره یوسف، آیه 84.
9. سوره یوسف، آیه 85.
10. رک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص44-43.
11. علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، انتشارات علامه، ج4، ص 179.
12. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص45.
13. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ج2، ص 924.
14. همان، ص 90.
15. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق، ج44، ص 280.
16. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص 280.
17. همان، ص 293.
18. همان، ص 278.
19. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج2، ص 915.
20. همان .
21. همان .
22. سوره بقره، آیه 156.
23. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص 100.
24. ر.ک: همان، ص 123.
25. همان، ص 124، رک: تاریخ دمشق، ص 209.
26. همان، ص 127، رک: عماد الدین ادریس قرشی، عیون الاخبار و فنون الآثار، ص 109.
27. سید بن طاووس، لهوف، نجف، مکتب الحیدریه، 1385، ص 820.
28. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص69.
29. همان، ص 77-73.
30. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص 149؛ رک: مولانا شیخ نظام و
جماعة من علماء الهند، فتاوای الهندیه فی مذهب الامام ابی حنیفه، ج1، ص
162.
31. رک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص 150.
32. همان .
33. همان.
34. حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص 151.
35. همان .
36. همان، ص 152 .
37. CD پرسمان، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها مرکز فرهنگی، 1373، لغت عزاداری.
38. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، صص 162-160.
39. CD پرسمان، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها مرکز فرهنگی، 1373.
40. سوره رعد، آیه 28 .
41. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، صص32-29.
42. حر عاملی، وسایل شیعه، ج2، ص 871.
43. ر.ک: حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، صص 164-163.
44. ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1380، چاپ پنجم، صص22-15.
45. ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، صص 22-15.
46. سوره فاطر، آیه 6.
47. سوره نساء، آیه 140.
48. ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، ص 23.
49. سوره بقره، آیه 120.
50. ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، ص 23.
چرا عزاداری امام حسین را می کنند این سوال یکی از برادران اهل سنت است که در خارج زندگی می کند و می خواهد من برای او دلیل بیاورم.
فلسفه و اساس عزاداری آرامش بخشیدن، و دعوت
به صبر و استقامت، و روحیه دادن و نابود نمودن هرگونه یأس و ناامیدی و خود
خوری و خود باختگی است.
همدردی عاطفی و همنوایی روحی با عاشورا و
شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش اختصاص به شیعیان ندارد. این مطلب
حتی در میان اهل سنت نیز به مذهب خاص و گرایش ویژه محدود نمیشود، بلکه
حالت فراگیر دارد. از اینرو، اهل سنت به طور عموم از شهادت امام حسین
علیه السلام و یارانش اظهار اندوه و حزن کرده و در عمل هم از فجایع کربلا
اظهار نفرت و انزجار نمودهاند. البته چگونگی ابراز تالم آنان متفاوت بوده
است؛ برخی همچون شیعیان، افزون بر اشک روان بر امیر کاروان عاشورا، بر
آمران و مباشران این فاجعه لعن فرستادهاند و شماری پس از اظهار تاسف و غم
نسبتبه واقعه کربلا، پیآمدهای معنوی و کرامات بیمانند شهادت جانسوز آل
رسول صلی الله علیه و آله را نگاشته و عمق جنایت عاملان عاشورا را از این
رهگذر تصویر نمودهاند .
این نکته را نیز متذکر می شویم که همانگونه
که عاشورا یک انقلاب سیاسی در برابر دستگاه بنیامیه بود، یاد و نام عاشورا
و زنده نگهداشتن شهادت امام حسین علیه السلام در پهنه اجتماع و حوزه قلم
نیز به عنوان پدیدهای سیاسی بیش از همه مورد حساسیت و وحشت زمامداران فساد
پیشه و خودسر زمانه قرار گرفت؛ آن را به عنوان یک تهدید سیاسی و چالش
ریشهدار نگریسته و از راههای گوناگون به خاموشی این شعله حق و نور الهی
رو آوردهاند . هرچند اهل سنت نتوانستهاند عواطف و احساسات خود را به گونه
بایسته به گوش تاریخ برسانند، با این همه، متون تاریخی مواردی را به ثبت
رسانده است که به نوبه خود روند تاریخی مصیبتداری دینی و سیاسی آنان را
بازگو میکند.[i]
در ادامه نظر شما را به مطالعه اصل مقاله در بیان سیر
تاریخی سوگواری عاشورا در میان اهل سنت[ii] و همچنین مقالات و پاسخ های
دیگر در این موضوع جلب می کنیم.
فلسفه عزاداری بر اهل بیت (ع)
حکمت عزاداری و سینه زنی برای امام حسین (ع)
فرهنگ عزاداری در سیره پیشوایان
فلسفه گریه و عزاداری برای امام حسین (ع) چیست؟
فلسفه عزاداری برای اهل بیت (ع)
فلسفه زنجیر زنی در عزای اهل بیت (ع)