دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

نشانه­‌شناسی شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا

نشانه­‌شناسی شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا از نظر«آیت‌الله مکارم»

مکارم شیرازی

تأمّل و تعمّق در ابعاد شهادت‏ حضرت سیّدالشّهدا علیه السلام و مصائب فوق‌العاده سنگین که بر آن حضرت و اهل‌بیتش وارد شده است به نحوی است که عزادارن و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت با برپایی جلسات سوگواری پیش از شهادت‏، محیط فکری و اجتماعی را برای معرفت و شور عاشورایی آماده می­‌کنند.1

علّت این مسأله را نیز می­‌توان در نقش بسیار مهمّی دانست که شهادت‏ امام حسین علیه السلام در بقاء اسلام داشت.2 هم چنین باید گفت مصائب آن حضرت، قابل مقایسه با مصائب هیچ یک از معصومین علیهم السلام نیست.3 لذا هر چند حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در راه مبارزه با حکومت یزید شهید شدند لیکن شهادت‏ ایشان آثار ارزشمند خود را گذاشت. 4

به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در این نگاشته با استفاده و بهره‌گیری از اندیشه­‌های آیت‌الله مکارم شیرازی مهم­ترین ابعاد و نشانه­‌های شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا به مخاطبان ارائه می­‌شود:

شهادت امام حسین(علیه السلام)؛ شورانگیزترین حادثۀ تاریخ بشریّت

بی شک اهمّیّت شهادت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا که به صورت یکی از شورانگیزترین حماسه‏‌های تاریخ بشریّت درآمده، نه تنها از این نظر قابل توجه است که همه ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیون‏‌ها انسان را در اطراف خود بر می‏‌انگیزد و مراسمی پرشورتر از هر مراسم دیگر به وجود می‏‌آورد،5 بلکه اهمّیّت آن بیشتر از این جهت است که؛ هیچ‏گونه «محرّکی» جز عواطف پاک دینی و انسانی و مردمی ندارد و این تظاهرات پرشکوه که به‏ خاطر بزرگداشت آن انجام می‏‌گیرد، نیازمند هیچ مقدّمه ‏چینی و فعّالیّت‏‌های تبلیغاتی نیست و از این جهت در نوع خود بی‏ نظیر است.6

اصلاح امت پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم)؛ نشانه‌ای سترگ در شهادت حضرت سید الشهداء(علیه السلام)

گفتنی است با مرگ معاویه در نیمه رجب سال شصتم هجری قمری، فرزندش یزید خلافت را، همچون پدر، به زور و بدون هیچ ضابطه‏‌ای در اختیار گرفت، فساد و فحشا و ظلم در عصر یزید به مراتب بدتر از عصر پدرش فراگیر شد، حال وقتی رییس حکومت شراب‏خوار، قمارباز، میمون باز، سگ باز و خلاصه آلوده به انواع گناهان باشد،7جامعه نیز دچار فساد اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی می ‏شود8.

از این رو امام حسین علیه السلام به منظور اصلاح امّت جدّش و جامعه اسلامی قیام کرد و در این راه شربت شهادت‏ نوشید، ولی جامعه اسلامی را تکان داد و به این هدف نزدیک ساخت. اگر امام حسین علیه السلام دست به این کار بزرگ نمی‏‌زد به یقین امروز خبری از اسلام نبود، یا اگر بود قابل توجّه نبود.9

شهادت طلبی در سایۀ احیاء امر به معروف و نعی از منکر

حال با این تفاسیر وقتی منکرات فرا گیر گردید و معروف‌ها به فراموشی سپرده شد. صلحا، عبّاد، مهاجران، انصار از صحنه حکومت کنار گذاشته شده، و ظالمان و فاسدان و تبعیدیان زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مطرودان، زمام امور را به دست گرفتند.10 امام حسین علیه السلام در چنین شرایطی با تمام وجود خود (با قلب و زبان و عمل) رسالت امر به معروف و نهی از منکر را ادا نمود.11 در روز عاشورا با تقدیم خون خود این وظیفه بزرگ را انجام داد و درخت نوپای اسلام را آبیاری کرد، و آن را از نابودی نجات داد. 12خون اباعبداللَّه الحسین علیه السلام و فرزندان و یارانش، هم مزرعه اسلام را آبیاری کرد و هم آن را آفت‏ زدایی نمود.13 در زیارتنامه‏ های مربوط به امام حسین علیه السلام از جمله زیارت وارث می‏‌خوانیم:«اشْهَدُ انَّکَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیْتَ الزَّکاةَ، وَامَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیْتَ عَنْ الْمُنْکَرِ، وَاطَعْتَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَتّی‏ اتیکَ الْیَقینُ‏؛ شهادت‏ می‌دهم که تو (امام حسین علیه السلام) نماز را بپا داشتی، و زکات را پرداختی، و امر به معروف و نهی از منکر کردی، و تا هنگام شهادت‏ از خدا و رسولش اطاعت کردی».14

بیداری امت اسلامی؛ حاصل شهادت آگاهانۀ امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا

گفتنی است امام علیه السلام برای بیداری قاطبۀ مسلمین راهی جز شهادت‏ فی سبیل اللَّه در پیش ندارد. لذا شهادت امام حسین علیه السلام از همان روز عاشورا اثر بیدار کننده خود را گذاشت،15زیرا آن قدر خواب مردم در سال 61 هجری عمیق و جهل و ناآگاهی­شان ریشه‏‌دار بود که جز خون قلب امام علیه السلام و یاران وفادارش نمی‌توانست این آفت مهم را از مزرعه اسلام دور نماید. 16

مردم پس از شهادت‏ حضرت ابی‏ عبداللَّه علیه السلام و همراهانش، و اسارت خاندان عصمت و طهارت، و بر سر نیزه رفتن سرهای مقدّس شهدای کربلا، از خواب غفلت بیدار شدند17 و قیام‌ها یکی پس از دیگری شکل گرفت و بنی ‏امیّه پس از واقعه کربلا روی خوش ندیدند، تا اینکه این خون‏‌های پاک منتهی به سقوط بنی ‏امیّه و ریشه‏ کن شدن این درخت ناپاک شد.18 زیرا آرمان خواهی و دفاع از شرف و اعتقاد تا پای جان در شهادت حضرت سید الشهدا(علیه السلام) در روز عاشورا به نحوی است که بیداری و آگاهی امّت اسلامی و ظلم‏ ستیزی‏19 را به همراه خواهد داشت. به تعبیر فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله:«إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لا تَبْرَدُ أَبَداً؛ به یقین شهادت حسین، حرارتی در دل مؤمنان ایجاد خواهد کرد، که هرگز خاموش نخواهد شد».20

بنابراین باید گفت امام حسین(علیه السلام) و یاران و اصحابش مرگ شرافت­مندانه را در زیر ضربات تیر و خنجر و شمشیر، بر زندگی توأم با ذلّت در سایه کاخ‌های پر شکوه ­ترجیح داداند، چون می‏‌دانستند این مرگ مایه حیات جاویدان، و مایه حیات جامعه اسلامی و بیداری آنها و نجات اسلام از چنگال احزاب جاهلی و منافقان است.21

افشای نفاق؛ راهبرد حیاتی در شهادت طلبی امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا

بی شک هر کس دوگانگی درون و برون داشته باشد و رفتار و گفتار او هماهنگ نباشد منافق است. بنی‏ امیّه از بارزترین گروه­‌های منافقان بودند.22بنی‏ امیّه در لباس خلافت اسلامی همه مقدّسات اسلام را زیر پا گذاشته، و یکی را پس از دیگری محو می‏­‌کردند.23 و اگر قیام امام حسین علیه السلام و شهادت‏ آن حضرت و فرزندان و یارانش رخ نمی‌داد و پرده از چهره آنها کنار نمی‏‌رفت شاید چیزی از اسلام باقی نمانده بود.24

شهادت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)؛ بستر ساز افول حاکمیت جائر

در تبیین یکی دیگر از نشانه‌های بارز شهادت طلبی امام حسین(علیه السلام) باید اذعان نمود؛ وجود انگیزه تشکیل حکومت در قیام عاشورا، به معنی دست­یابی عملی و بالفعل به آن حکومت در همان برهه از زمان نیست، بلکه شهادت آن حضرت زمینه ‏ساز کوتاه شدن دست بازماندگان دوران جاهلیّت از حکومت اسلامی در آینده بود و این واقعیّتی است که امام به دنبال آن بود.25

لذا شهادت آن حضرت در روز عاشورا، لرزه بر اندام حکومت جبّاران افکند، و در نتیجه اسلام را احیاء نمود و از اضمحلال دستاوردهای نهضت نبوی صلی الله علیه و آله جلوگیری کرد و مسلمانان را از حیرت و گمراهی نجات داد.26

شهادت امام حسین(علیه السلام) نشانه‌ای بنیادین در رسوایی اسلام اُموی

شهادت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا با آن همه عظمت معنوی و اصل و نسب خانوادگی، در روز روشن و در آن صحنه، کار ساده‏‌ای نبود که تاریخ بتواند آن را فراموش کند. اخبار و روایاتی که درباره تحوّلات آسمان و زمین و گریه آسمانیان و فرشتگان پس از شهادت جانسوز آن حضرت در منابع شیعه و سنّی نقل شده است به این حقیقت گواهی می‏‌دهد.27

لیکن درد آورتر آن است که مردمی که ادّعای مسلمانی داشتند و به ظاهر نماز می‏‌خواندند و قرآن تلاوت می‏‌کردند، تکبیر گویان به جنگ با جگرگوشه پیغمبرشان برخاستند28 و با بی‏رحمی تمام اسوه تقوا و ایمان را شهید کرده و حریمش را مورد هتک و غارت قرار دادند.29

آری شهادت آن حضرت حجّت را بر آنها که عمری را با اسلام‏ اموی‏ سپری کردند و امیرمؤمنانی! مثل معاویه را دیدند و اکنون نیز یزید فاسد و شراب خوار ادّعای امامت بر مؤمنان و خلافت خطّه مسلمین را می‏‌کند و جز خود و خاندان فاسدش را آشنا به دین و مکتب نمی‏‌داند و امام حسین علیه السلام و خاندان پاکش را خارج از دین و شورشگر بر ضد خلیفه مسلمین! معرفی می‏‌کند، تمام کرد.30

شهادت امام حسین(علیه السلام)؛ تجلی بندگی و جوشش عشق و عرفان

امام حسین(علیه السلام) و یاران و اصحاب آن حضرت آن­چنان فانی در عشق خداوند بودند، که حتّی درد ضربات شمشیر و نیزه را بر بدن‏های خود احساس نمی‏ کردند.31آری! آنها ابراهیم‏ وار در آتش نمرودیان زمان وارد شدند و این آتش بر آنها برد و سلام شد و لذّت دیدار محبوب همه چیز را از یاد آنها برد!32

لذا باید گفت به راستی جوشش عشق و عرفان در این لحظات حسّاسی که امام و یارانش آغوش خود را برای شهادت‏ گشوده‌اند شگفت ‏انگیز است، و کلمات و واژه‏‌ها از شرح و بیان آن عاجز است.33

هم چنین امام علیه السلام با صراحت خبر از شهادت و پرواز آنها به سوی بهشت می‏‌دهد و یاران گریه شوق سر می‏‌دهند و مسرورند.34 معارف الهیه و بالاترین درجه رضا و تسلیم در کلمات آن موج می‏‌زند؛ نه شکوه‏‌ای، نه بی‏ تابی، نه اظهار عجز و ناتوانی، و نه ابراز یأس و ناخشنودی ابداً در آن دیده نمی‏‌شود. همه جا سخن از صبر و شکیبایی و رضا و تسلیم در برابر قادر متعال و خداوند لایزال است.35

تجلّی آخرت گرایی، نشانه­‌ای استوار در شهادت امام حسین(علیه السلام)

از دیگر نشانه­‌های بارز و آشکار در شهادت امام حسین(علیه السلام) باید به مقولۀ آخرت گرایی در ماهیت ذاتی شهادت آن حضرت اشاره نمود؛ امام علی بن الحسین علیه السلام فرمود: هنگامی که (در روز عاشورا) کار بر امام حسین علیه السلام سخت شد، همراهان حضرت دیدند، در این صحنه پر خطر که هر کس رنگ از چهره‌اش می‏ پرید و لرزه بر اندامش می‏‌افتاد، امام و یاران خاصّش، چهره‌هاشان درخشان و اندامشان آرام و دل­هایشان هر لحظه مطمئن‏‌تر می‏‌شد و برخی به برخی دیگر می‌گفتند: به آنان بنگرید که از مرگ باکی ندارند.36 در این هنگام امام علیه السلام فرمود: ای بزرگ زادگان! شکیبا باشید. مرگ فقط پلی است که شما را از سختی‌ها و دشواری‏‌ها به بهشت پهناور و نعمت‌های جاودان برساند!.37سخنان این پیشوای بزرگ ایثار و فداکاری به خوبی نشان می‏‌دهد که از چنان نفس مطمئنّه و آرامی برخوردار بود که نه تنها مرگی را که در چند قدمی قرار داشت به چیزی نمی‏‌گرفت و نه تنها شهادت عزیزان و یاران- جز در جنبه ‏های عاطفی- تغییری در روح و فکر بلند او ایجاد نمی‌کرد، بلکه بر استقامتش می‌ افزود، و هر زمان آتش شوق دیدار یار در دلش افروخته‌تر می‏‌شد!.38

لبخند زدن بر مرگ، برافروخته شدن چهره‏‌ها در آستانه شهادت‏ و آرامش دلها در آخرین لحظات زندگی، تنها برای کسانی میسّر است که شوق دیدار یار تمام وجودشان را پرکرده، و دنیا را زندان و قفسی می‏‌دانند که مرگ در راه رضای پروردگار درهای آن را می‌گشاید و به اوج آسمان قرب خدا پرواز می‌ کنند.39

سخن آخر:

در خاتمه باید گفت امام حسین(علیه السلام) به عنوان اسوه شجاعت و شهامت و آزادی و نمونه اتمّ (کامل) شهادت‏ در راه خدا بوده است.40 زیرا شهادت آن حضرت با ارزش‌های والایی گره خورده که نه تنها کهنه نمی‌شود بلکه اهمیت آنها روز به روز آشکار می‌شود، مسأله حق و عدالت، کرامت انسانی، جهاد در راه عقیده الهی، تن به ذلت ندادن در زندگی همه از مفاهیمی است که هرگز کهنه نخواهد شد، بلکه در دنیای امروز که ظلم و بیدادگری ظالمان غوغا می‌کند ارزش این حقایق آشکارتر شده است، قیام و شهادتی که با ذات پاک پروردگار پیوند داشته باشد چگونه ممکن است کهنه شود، ذات خداوند ازلی و ابدی است و آنچه با او بپیوندد رنگ ازلیت و ابدیت به خود می‌گیرد،41 بنابراین امام حسین (علیه السلام) با شهادت خود درس آزادگی و عزت و عظمت و خلوص نیت و جهاد و ایثار داد، همان اموری که امروز بیش از هر زمان دیگر به آنها نیازمندیم.42

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛

معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

1 احکام عزاداری؛ ص115.

2 احکام عزاداری؛ ص117.

3 همان.

4 احکام عزاداری؛ ص131.

5 احکام عزاداری؛ ص13.

6 احکام عزاداری، ص: 13.

7 ابن کثیر مورّخ و دانشمند متعصّب و معروف اهل سنّت می‏ گوید:«یزید به نوازندگی، شرابخواری، خوانندگی، شکار( تفریحی)، به خدمت گرفتن غلامان و کنیزان خنیاگر، سگ‏بازی، و به جان هم انداختن قوچ‌ها، چهارپایان و بوزینه‏‌ها شهرت داشت. هر روز صبحگاهان مست و می زده بر می‌خاست. او بوزینه‏‌ای را بر پشت اسب زین شده‏‌ای سوار می‏‌کرد و می‏‌گرداند و بر بوزینه و غلامان کلاه‏‌های زرین می‏‌پوشاند، و هنگامی که بوزینه‏ اش مُرد بر او اندوهگین شد.( عاشورا، ص 219).

8 اهداف قیام حسینی؛ ص31.

9 اهداف قیام حسینی؛ ص32.

10 معاویه افرادی همچون عمروبن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، سمرة بن جندب رادر شهرهای مصر و بصره و کوفه در حکومت شریک کرد. جالب اینکه حضرت علی علیه السلام در یک پیش‏بینی شگفت‏ آور در نامه 62 نهج‏‌البلاغه از این واقعه خبر داد. شرح بیشتر را در کتاب عاشورا، ص 163 به بعد مطالعه فرمایید.

11 اهداف قیام حسینی؛ ص42.

12 اهداف قیام حسینی؛ ص43.

13 اهداف قیام حسینی؛ ص43.

14مفاتیح نوین، ص 382؛ بحارالانوار، ج 98، ص 197، ح 32.

15 اهداف قیام حسینی؛ ص79.

16 اهداف قیام حسینی؛ ص79.

17 همان.

19 احکام عزاداری؛ ص30.

20 مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318، ح 13.

21 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص425.

22 اهداف قیام حسینی، ص: 107.

23 اهداف قیام حسینی؛ ص107.

24 اهداف قیام حسینی؛ ص107.

25 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‏‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص265.

26 عاشورا ریشه‏‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص234.

27 رجوع شود به: بحارالانوار، ج 45، ص 201- 219 و سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 425- 428.

28 به گفته شاعر: وَ یُکَبِّرُونَ بِأَنْ قُتِلْتَ، وَ إِنَّما/قَتَلُوا بِکَ التَّکْبِیرَ وَ التَّهْلیلَا

« هنگامی که تو را کشتند، تکبیر گفتند، ولی در حقیقت با کشتن تو تکبیر و تهلیل( لا إله إلّااللَّه) را کشتند».( بحارالانوار، ج 45، ص 244).

29 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص30.

30 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص611.

31 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‏‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص428.

32 عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها؛ ص428.

33 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‏‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص474.

34 عاشورا ریشه‏‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص: 475.

35 عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص530.

36 عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها؛ ص513.

37 عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص514.

38 عاشورا ریشه‏‌ها، انگیزه‏‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص505.

39 عاشورا ریشه‏‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها؛ ص514.

40 اهداف قیام حسینی؛ ص9.

41پیام حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی به یازدهمین جشنواره بین المللی بهار شهادت،1394/3/3.

42 همان.

قرار نیست عاشورای سال 61 در سال 61 هجری باقی بماند ، عاشورا باید هر سال بجوشد و هر روز در رگ های ما جاری شود

عاشورا ست که بر مسلمین فریاد می آرد که هیهات من الذله، عاشوراست که ما را از مبتلا شدن به یزید زمانه حفظ می کند عاشوراست که معیار می دهد یزید زمانه کیست؟

اگر بی توجهی کنیم برای او سینه می زنیم و فاسد زمانه کدخدایی می کند و ما...

مهمترین عبرت های عاشورا برای امروز ما چیست؟

چه آفتهایی در ما جامعه را به سمت کوفه شدن می برد؟

این سخنرانی را که خواندم احساس وظیفه کردم آن را به گوش همه برسانند و چه مظلوم است آنکه بیست و دو سال پیش هشدارهایی داد که امروز بیش از پیش اهمیتش روشن می شود انگار برای امروز گفته :

غیراز درس، عاشورا یک صحنه عبرت است.

انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد. یعنی چه، عبرت بگیرد؟ یعنی خود رابا آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتی است؛ چه چیزی او را تهدید میکند؛ چه چیزی برای او لازم است؟ این را میگویند «عبرت».  این هم‌نوع دیگری از درس است؛ اما درس از راه عبرت گیری است. این را قدری بررسی کنیم.
 
اوّلین عبرتی که در قضیه عاشورا ما را به خود متوجّه میکند، این است که


برچسب‌ها: کل یوم عاشورا
ادامه مطلب

با نام خدا

تاریخ تحریر: 26/11/83

این نوشتار یک مقاله‌ی استاندارد نیست؛ بلکه مجموعه‌ای از نکات است که در طول مطالعاتم یادداشت کرده‌ام و با توجه به ارتباط مطالب، آن‌ها را به این صورت تنظیم کرده‌ام. در انتهای هر یادداشت منبع آن را بیان کرده‌ام با علائم اختصاری زیر:

(ح ح) = کتاب (حماسه ی حسینی ـ شهید مطهری (ره))
(پ ع) = کتاب (پیام های عاشورا ـ جواد محدثی)
(آ د آ) = کتاب (آذرخشی دیگر از آسمان کربلا ـ استاد مصباح یزدی)
(ا ا ا) = کتاب (ارزیابی انقلاب امام حسین علیه السلام ـ مترجم: مهدی پیشوایی)
(س پ) = کتاب (سیره ی پیشوایان ـ مهدی پیشوایی)
(ت ز ا) = کتاب (تاریخ زندگانی امام حسین علیه السلام ـ عمادزاده)

این نوشتار در صدد بررسی موارد زیر است:
بخش اول: ماهیت قیام حسینی؛
بخش دوم: عوامل پیدایش قیام کربلا؛
بخش سوم: اهداف این قیام؛
بخش چهارم: پیامدهای این انقلاب؛
بخش پنجم: چند پرسش و پاسخ.

بخش اول: ماهیت قیام حسینی
[... به اتفاق مورخین، بزرگ ترین مرد سیاسی تاریخ، معاویه بن ابی سفیان بود که قریب نیم قرن به نام حکومت و سلطنت بر اریکه ی فرمانفرمایی استقرار یافت و آنچه امکانپذیر بود برای حفظ مقام خود، عمل کرد ولی این درس را نخوانده بود که ممکن است با یک سیاست انقلابی و نهضت ملی و قیام و از خود گذشتگی، کاخ استوار خلافت و سلطنت او برای همیشه در هم شکسته شود و لذا سیاسیون اروپا در کتابی که راجع به امام حسین علیه السلام نوشته اند به نام «روولیسیون»، سیاسة الحسینیه، این معنا را متوجه شده، سیاست مظلومیت و فداکاری در راه حق را بزرگ ترین شاهکار سیاست غلبه شناخته اند. (ت ز ا – ج 1 ص 15)].
[... و این شخصیت در نقشه ی عالم وجود، یک مقام و مرتبه ی ثابت و روشنی داشته که جبرئیل علیه السلام، اهمیت نهضت او را برای آدم ابوالبشر نقل کرده و قیام او را به نام تاریخ آینده با مصیبتی که بر او وارد می شود، خبر داده است و فاجعه‌ی الم انگیز او را به همه ی پیغمبران در ضمن وقایع مهم جهان آفرینش، اطلاع داده است. (ت ز ا – ج 1 ص 50)].

کربلا، انقلابی آگاهانه یا انفجاری ناآگاهانه؟
[با توجه به وصیتنامه ی اعتقادی ـ سیاسی امام به برادرش محمد حنفیه و سخنرانی هایشان در مکه و خطبه ی ایشان خطاب به سپاه حر و سایر سخنرانی ها و نامه ها، به خوبی روشن می شود که قیام این پیشوای بزرگ، یک قیام آگاهانه و بر اساس احساس وظیفه و با توجه به تمام خطرات بوده است. امام حسین علیه السلام نه تنها خود آگاهانه از شهادت استقبال کرد بلکه می خواست یارانش نیز شهادت را آگاهانه انتخاب کنند به همین جهت شب عاشورا آنان را آزاد گذاشت که اگر خواستند بروند. (س پ – ص 168)].
[آیا جریان امام حسین علیه السلام یک انقلاب انفجاری و یک انفجار بود؟ یک کار ناآگاهانه بود؟ آیا به این صورت بود که در اثر فشار های خیلی زیادی که از زمان معاویه و بلکه قبل از آن بر مردم و خاندان امام آورده بودند، دوره ی یزید که رسید دیگر حوصله ی امام حسین سر آمد و گفت: هرچه بادا باد، هرچه می خواهد بشود؟! العیاذ بالله. گفته های امام حسین که نه تنها از آغاز این نهضت بلکه از بعد از مرگ معاویه شروع می شود، نامه هایی که میان او و معاویه مبادله شده است، سخنرانی هایی که در مواقع مختلف ایراد کرده است، نشان می دهد که این نهضت در کمال آگاهی بوده. انقلاب است اما نه انفجار. (ح ح – ص 138)].

قصه ی کربلا، دو صفحه دارد:
[حادثه ی عاشورا و تاریخچه ی کربلا، دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی، ویک صفحه تاریک و سیاه و ظلمانی که هر دو صفحه اش یا بی نظیر است یا کم نظیر.
اما صفحه ی سیاه و تاریکش، از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بی نظیر یا کم نظیر می بینیم. از این نظر حادثه ی کربلا یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت است، یک رثاء است. این صفحه را که نگاه می کنیم، در آن کشتن بی گناه می بینیم، کشتن جوان می بینیم، کشتن شیرخوار می بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن می بینیم، آب ندادن به یک انسان می بینیم، زن و بچه را شلاق زدن می‌بینیم، اسیر را بر شتر بی جهاز سوار کردن می بینیم. از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است، آن که می خورد، قهرمان نیست، آن بیچاره مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه، یزید بن معاویه است، عبید الله بن زیاد است، عمر سعد است، شمر بن ذی الجوشن است، خولی است و یک عده ی دیگر.
اما آیا تاریخچه ی عاشورا فقط همین یک صفحه را دارد؟ این تاریخچه یک صفحه‌ی دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست، در آن جا قهرمان «حسین» است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست بلکه حماسه است، افتخار است، نورانیت است، تجلی حقیقت انسانیت است، تجلی حق پرستی است. آن صفحه را نگاه می کنیم می گوییم: بشریت حق دارد به خودش ببالد اما وقتی صفحه ی سیاهش را مطالعه می کنیم، می‌بینیم که بشریت سرافکنده است. (ح ح – ص 30)].
[من نمی گویم آن صفحه ی تاریک را نباید دید. بلکه باید آن را دید و خواند اما این مرثیه، همیشه باید مخلوط با حماسه باشد. این رثا و مصیبت نباید فراموش شود، باید اشک مردم را همیشه بگیرید اما در رثای یک قهرمان، پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود  بعد در رثای قهرمان بگریید وگرنه، رثای یک آدم نفله شده ی بیچاره ی بی دست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد. (ح ح – ص 32)].

دو بخش خون و پیام:
[هرقیام و نهضتی عمدتاً از دو بخش «خون» و «پیام» تشکیل می شود. انقلاب امام حسین علیه السلام تا عصر عاشورا، مظهر بخش اول یعنی بخش خون شهادت و ایثار بود و رهبر و پرچمدار آن نیز خود حسین بن علی علیهما السلام بود در حالی که بخش دوم آن از عصر عاشورا آغاز گردید و پرچمدار آن، امام زین العابدین و زینب کبری سلام الله علیهما بودند که پیام انقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و یارانش را با سخنان آتشین خود به اطلاع افکار عمومی رساندند و طبل رسوایی حکومت پلید اموی را به صدا درآوردند.
با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه داری که حکومت اموی از زمان معاویه به بعد بر ضد اهل بیت به ویژه در منطقه ی شام به راه انداخته بودند بی شک اگر بازماندگان امام حسین علیه السلام به افشاگری و بیدارسازی نمی پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت های وقت، قیام و نهضت بزرگ آن حضرت را در طول تاریخ لوث می کردند و چهره ی آن را وارونه نشان می دادند. (س پ – ص 182)].
[این جزء نقشه ی امام حسین علیه السلام بود که مرحله ی اول را خود و یارانش با شهادت انجام دادند و مرحله ی دوم آن یعنی رساندن پیام قیام کربلا، بر عهده ی امام زین العابدین و زینب کبری علیهما السلام بود. (س پ – ص 206)].

جنبه های مختلف کربلا:
قیام کربلا چندین بْعد و جنبه دارد:

[1. جنبه ی توحیدی و عرفانی:
حضرت در اولین خطبه اش در مکه فرمود: رضی الله والله رضانا اهلَ البیت (به خدا قسم، خشنودی ما اهل بیت، در خشنودی خداست).
... تیری می آید و بر سینه ی حضرت می نشیند و ابا عبد الله از روی اسب بر روی زمین می افتد و در همان حال می فرماید: رضاً بقضائک و تسلیماً لامرک، لا معبودُ سواک یا غیاث المستغیثین (راضی ام به قضای تو و تسلیم فرمان توام، معبودی جز تو نیست یا غیاث المستغیثین).

2. جنبه ی حماسه و پرخاشگری:
از جمله کلمات حضرت: لا والله لااُعطیکم بیُدی اعطاءَ الذلیل و لا اَفرْ فرارُ العبید (نه به خدا قسم، نه ذلیلانه تسلیم می شوم و نه مانند بردگان فرار می کنم) ـ هیهاتَ منا الذلة! (ما کجا و ذلت کجا!) ـ الموت اولی من رکوب العار (مرگ سزاوار تر از ذلت است).

3. جنبه ی وعظ و اندرز گویی:
از دید دیگری نگاه می کنیم، یک خیرخواه، یک واعظ و یک اندرزگو را می بینیم که حتی از سرنوشت شوم دشمنان خودش ناراحت است که این ها چرا باید به جهنم بروند؟ چرا اینقدر بدبختند؟

4. جنبه ی اخلاق اسلامی:
وقتی از این دید به حادثه ی کربلا می نگریم، می بینیم یک صفحه ی نمایش اخلاق اسلامی است؛ به طور مختصر سه ارزش اخلاقی: مروت (= مردانگی و بالا تر از شجاعت است)، ایثار، و وفا و مساوات در این حادثه وجود داشته است. (ح ح– ص383)].

بخش دوم: عوامل پیدایش قیام کربلا
ریشه ی عاشورا در سقیفه:
[آن جریان انحرافی که در مسأله ی رهبری و خلافت پیش آمد، به تدریج جامعه را از سرچشمه ی زلال مکتب دور ساخت ... اگر آن ستم نخستین نبود و آن گستاخی فاحش نسبت به پیامبر گرامی و خاندان او انجام نمی گرفت، کار امت پیامبر به آنجا نمی رسید که عزیز ترین چهره ی امت اسلامی و یادگار پیامبر را در کربلا به شهادت برسانند و پس از آن قتل عام خونین، خاندان پیامبر را به اسارت ببرند ... پس شهادت امام و یارانش در عاشورا، برگی دیگر از آن ستم نخستین بود، به تعبیر زیبای آیت الله غروی اصفهانی:
«وقتی حرمله تیر افکند، حرمله نبود که تیر انداخت بلکه تیرانداز واقعی کسی بود که برای او زمینه سازی کرده بود، تیری از جانب سقیفه آمد که کمان آن در دست خلیفه (ابوبکر و عمر) بود، آن تیر گلوی آن کودک را ندرید بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر فرو نشست».
تیری هم که روز عاشورا بر قلب حسین علیه السلام نشست و خون ثار الله را بر زمین ریخت، در واقع در روز سقیفه رها شده بود و در روز عاشورا به هدف نشست.
کانکه  طرح  بیعت  شورا   فکند        خود همانجا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان        تیر، کاندر نینوا شد بر نشان (پ ع – ص 182)].


عوامل پیدایش نهضت کربلا:
[عواملی که در پیدایش این قیام و نهضت اثر داشت عبارتند از:
1) درخواست بیعت از امام حسین علیه السلام برای یزید و وارد آوردن فشار به آن حضرت به این منظور.
2) دعوت مردم کوفه از امام حسین علیه السلام به عراق.
3) عامل امر به معروف و نهی از منکر.
امام حسین علیه السلام از روز نخست، از مدینه با شعار امر به معروف و نهی از منکر حرکت کرد. از این نظر، مسأله این نبود که چون از امام حسین علیه السلام بیعت خواسته اند و او بیعت نکرده، پس قیام می کند بلکه اگر بیعت هم نمی‌خواستند باز قیام را لازم می دانست. نیز مسأله این نبود که چون مردم کوفه از او دعوت کرده اند، قیام می کند زیرا حدود یک ماه و نیم بعد از خودداری از بیعت بود که دعوت کوفیان آغاز شد. از این دیدگاه (دیدگاه امر به معروف و نهی از منکر)، منطق امام حسین علیه السلام منطق اعتراض و تهاجم بر حکومت ضد اسلامی بود. منطق او این بود که چون جهان اسلام را منکرات و فساد و آلودگی فراگرفته و حکومت وقت به صورت سرچشمه ی فساد درآمده، او به حکم مسئولیت شرعی و وظیفه ی الهی خود، باید قیام کند.
این هرسه عامل در قیام و نهضت عظیم امام حسین علیه السلام نقش داشتند و هر کدام یک نوع تکلیف و وظیفه برای امام ایجاب می کردند و موضع حضرت در برابر هر کدام فرق می کرد؛
از نظر عامل اول، امام حسین علیه السلام حالت دفاعی داشت زیرا از او به زور بیعت می خواستند و او خودداری می ورزید. از نظر عامل دوم، حضرت موضع تعاون و همکاری داشت زیرا او را به همکاری دعوت کردند و او نیز پاسخ مثبت داد. اما از نظر عامل سوم، او مهاجم و معترض و پرخاشگر بود زیرا اگر هم از او بیعت نمی خواستند باز به حکومت هجوم برده، آن را غیر اسلامی می‌خواند.
از نظر اهمیت، عامل اول از عامل دوم مهم تر است ولی بیش ترین ارزش را عامل سوم دارد. (س پ – ص 162)].

اگر قیام هم نمی کرد، او را می کشتند:
[امام هم مکرر در مدینه و مکه و بین راه، همه جا به صراحت فرموده بود: اگر من در سوراخ حیوانی بروم، بنی امیه مرا بیرون می آورند و می کشند پس چه بهتر که این شهادت روی اصل قیام و معرفی و بیان علل و اسباب قیام قرار گیرد. (ت ز ا – ج 1 ص 479)].

بخش سوم: اهداف قیام کربلا
1. اصلاح مفاسد:
[«اصلاح مفاسد» هدف اصلی قیام امام حسین علیه السلام بود؛ در وصیتی که آن حضرت برای برادرش محمد حنفیه مرقوم فرمودند، جمله ی معروفی است که می فرمایند: «انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی». یعنی: من نه برای گردش و تفریح از مدینه بیرون می‌روم و نه برای اینکه فسادی در زمین راه بیندازم و ظلمی بکنم، فقط برای اصلاح در امت جدم خروج می کنم. (آ د آ- ص 124)].
[پیش از قیام حسین (ع) مردم چنان عادت به تسلیم نموده بود که با حرف اصلاح پذیر نبود، بلکه یگانه راه اصلاح و دگرگون ساختن آن، انقلاب بود. حرف خالی هرگز در روح مرده و دل بیمار و فکر تخدیر شده اثر ندارد. (ا ا ا – ص 129)].
[مصداق اصلاح، این موارد است: باید حدود الهی برگردد، باید بیت المال مسلمین به طور یکسان در اختیار همه قرار گیرد، باید مردم به طور یکسان از تسهیلات اقتصادی، اداری و قانونی استفاده کنند نه اینکه فقط خویش و قوم ها، دار و دسته، هم حزبی ها و هم جبهه ای ها از امکانات و تسهیلات استفاده ببرند. (آ د آ- ص 135)].

آیا امام به هدفش رسید؟
[هدفی که امام حسین علیه السلام در وصیتنامه ی خود به برادرش فرمود، این بود: انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی. شاید کلمه ی «طلب» اشاره به این مطلب باشد که: من نمی گویم می توانم چنین کاری را انجام دهم، همه ی مشکلات را حل و فساد ها را برطرف کنم، اما در این راه تکاپو می کنم و قدم برمی دارم و نهایت سعی خود را می کنم، اگر مردم هم کمک کردند و به وظیفه شان عمل کردند، این کار انجام خواهد شد، مفاسد اصلاح خواهد شد. اما اگر مردم کمک نکردند من به وظیفه ی خود عمل کرده ام پس هدف، «طلب اصلاح» بود و این هدف به بهترین وجه تحقق پیدا کرد. (آ د آ – ص 137)].

2. امر به معروف و نهی از منکر:
[حضرت به دنبال جمله ی مذکور (انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی) می‌فرماید: و اَنً آمْرُ بالمعروف و اَنهی عن المنکر (و اینکه امر به معروف و نهی از منکر کنم). (آ د آ- ص 142)].

آیا امام به هدفش رسید؟
[امام حسین علیه السلام هدفی جز اعتلای حق و بقای دین و نهی از منکر و مبارزه در راه عزت و کرامت انسانی نداشت، به این هدف نیز رسید هرچند خود و یارانش در عاشورا به شهادت رسیدند. رسوا ساختن چهره ی تزویرگرانه ی امویان، شکستن جو رعب و وحشت در قیام علیه سلطه ی جور، دمیدن روح احساس و تعهد و مسئولیت در برابر اسلام و مسلمین، پدید آمدن انگیزه های جهاد  و مبارزه در راه حق، همه از اهداف حسینی در نهضت عاشورا بود و این هدف ها همه تحقق یافت. پس امام حسین علیه السلام چهره ی پیروز نبرد عاشورا است. (پ ع – ص 133)].

پرسش: می گویند: وجوب و جواز امر به معروف و نهی از منکر تا جایی است که ضرر مهمی متوجه انسان نباشد، پس چرا این مسأله در قیام کربلا رعایت نمی‌شود؟

پاسخ: د و مرز امر به معروف و نهی از منکر بستگی به موضوع آن دارد؛ در موضوعات کوچک، حد و مرز آن عدم ضرر است ولی [یک وقت هم هست که موضوع امر به معروف و نهی از منکر، موضوعی است که اسلام برای آن اهمیتی بالا تر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است. امر به معروف و نهی از منکر در مسائل بزرگ، مرز نمی شناسد. (ح ح – ص 267)].

بخش چهارم: پیامد های قیام کربلا
رسوا ساختن هیئت حاکمه:
[از پیامد های قیام کربلا رسوا ساختن هیئت حاکمه (حکومت یزید) بود. (س پ –ص214)]
[این جاست که انسان می فهمد که نهضت حسینی چه قدر برای جهان اسلام مفید بود و چگونه این پرده ها را درید. در آن زمان وسایل ارتباطی که نبود، مثلاً مردم مدینه نمی دانستند که در شام چه می گذرد. رفت و آمد خیلی کم بود، افرادی هم که احیاناً از مدینه به شام می رفتند از دستگاه یزید اطلاعی نداشتند. بعد از قضیه ی امام حسین، مردم مدینه تعجب کردند که عجب، پسر پیغمبر را کشتند! هیئتی را برای تحقیق به شام فرستادند که چرا امام حسین کشته شد؟ پس از بازگشت این هیئت، مردم پرسیدند: قضیه چه بود؟ گفتند: همین قدر در یک جمله به شما بگوییم که ما در مدتی که در آن جا بودیم، دائماً می گفتیم: خدایا! نکند از آسمان سنگ ببارد و ما به این شکل هلاک شویم. ونیز به شما بگوییم که ما از نزد کسی می آییم که کارش شراب خواری و سگ بازی و یوز بازی و میمون بازی است، کارش نواختن تار و سنتور و لهو و لعب است، کارش زناست حتی با محارم. حال تکلیف خود را بدانید. این بود که مدینه قیام کرد، قیامی خونین. (ح ح – ص 177)].

احیای سنت شهادت:
[از پیامد های قیام کربلا احیای سنت شهادت بود که به گواهی تاریخ، عامل بسیاری از پیروزی های بزرگ مسلمانان بود. (س پ – ص 214)]

قیام و شورش بر ضد حکومت جور:
[از پیامد های قیام کربلا قیام و شورش در امت اسلامی بر ضد حکومت جور بود مانند: قیام توابین و قیام مختار. (س پ – ص 214)]

قیام توابین:
[نخستین عکس العمل مستقیم امام حسین علیه السلام، جنبش توابین در شهر کوفه بود. بعد از شهادت سیدالشهدا، شیعیانی که فرصت طلایی یاری امام را در کارزار عاشورا از کف داده بودند به شدت پشیمان شده، خود را ملامت نمودند ... این گروه احساس کردند که ننگ این گناه از دامن آن ها شسته نخواهد شد مگر آنکه انتقام خون حسین علیه السلام را بگیرند یا در این راه کشته شوند. به دنبال این فکر، شیعیان نزد رؤسای خود رفتند و اجتماعی تشکیل دادند و برنامه ی انتقام را طراحی کردند.
انگیزه این جنبش احساس ندامت از گناه و شوق به جبران خطا بود.
ابتدا در دفتر سلیمان بن صرد، شانزده هزار نفر ثبت نام کرده بودند که از این عده جز پنج هزار نفر حاضر نشدند.
جنبش توابین در سال 61 هجری آغاز شد. آنان از آن تاریخ، ساز و برگ جنگی فراهم ساخته، مردم را به خونخواهی دعوت می کردند. در این اثنا بود که یزید مرد.
سرانجام در شب جمعه، پنجم ربیع الثانی سال 65 نخستین شعله ی قیام زبانه زد. توابین در سرزمینی به نام «عین الورده» با سپاه شام به فرماندهی عبید الله بن زیاد روبرو شدند و پس از سه روز نبرد سخت شکست خوردند.
قیام توابین اگرچه هدف اجتماعی روشنی نداشت و نیز خیلی زود با شکست روبرو شد ولی در هر حال بر مردم کوفه تأثیر عمیقی گذاشت و افکار عمومی را برای مبارزه با حکومت بنی امیه آماده کرد. (س پ – ص 221)].

قیام مختار:
[در سال 66 هجری، «مختار بن ابی عْبید ثقفی» در عراق قیام کرد تا انتقام خون حسین علیه السلام را بگیرد.
او شعار خود را یا لثارات الحسین (پیش به سوی انتقام گیری خون حسین) قرار داد.
مختار قاتلان امام حسین علیه السلام را سخت مورد تعقیب قرار داد و به هلاکت رسانید به طوری که در ظرف یک روز، 280 نفر از آنان را کشت. (س پ – ص 226)].

ریشه کن شدن بنی امیه:
[بزرگ ترین قیامی که بعد از واقعه ی کربلا رخ داد، انقلاب عباسیان بود که در سال 132 هجری به پیروزی رسید و بساط حکومت بنی امیه را برچید.
مورخان می نویسند: هنگامی که سر بریده ی مروان، آخرین خلیفه ی اموی را نزد ابوالعباس، نخستین خلیفه ی عباسی آوردند، سجده ای طولانی کرد و بعد از سجده، خطاب به سر بریده ی مروان گفت: ... اکنون برایم مهم نیست که مرگم کی فرا رسد زیرا به انتقام خون حسین دو هزار نفر از بنی امیه را کشتم. (س پ – ص 214)].
[... پایه ی دستگاه خلافت اموی را چنان متزلزل کرد که چنانچه نهضت ابا عبد الله نبود، حزب اموی ـ که به قول عبد الله علائینی و خیلی افراد دیگر، با برنامه آمده بود تا بر سرنوشت کشور های اسلامی مسلط شود ـ شاید هزار سال حکومت می کرد. با چه هدفی؟ با هدف برگرداندن اوضاع به ماقبل اسلام، احیای جاهلیت ولی در زیر ستار و پرده ی اسلام. (ح ح – ص 184)].
[سر موفقیت مختار در انتقام، این بود که اتباعش ایرانی و ثابت قدم و با عقیده و پایدار بودند. (ت ز ا – ج 2 ص 11)].

احیای اسلام و مسلمین:
[بعد از شهادت امام حسین یک رونقی در اسلام پیدا شد. این اثر در اجتماع از آن جهت بود که امام حسین علیه السلام با حرکات قهرمانانه ی خود روح مردم مسلمان را زنده کرد، احساس بردگی و اسارتی را که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره ی معاویه بر روح جامعه ی اسلامی حکمفرما بود تضعیف کرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل کرد و به عبارت دیگر، به اجتماع اسلامی شخصیت داد. او بر روی نقطه ای در اجتماع انگشت گذاشت که بعداً اجتماع در خودش احساس شخصیت کرد. (ح ح – ص 52)].
[مستشرق آلمانی می نویسد: قیام حسین برخلاف بنی امیه، سبب جنبش طوایف مختلف و احزاب گوناگون اعراب و مسلمین شد و در نتیجه ی این جنبش، اسلام نشو و نما و رونق روزافزون یافت. (ت ز ا – ج 1 ص 263)].
[اما همین کوفه (که با آمدن عبید الله بن زیاد به علت ضعف شخصیت از همه چیز دست کشید) بعد از مدت سه سال، انقلاب کرد و پنج هزار نفر تواب از همین کوفه پیدا شد. و شروع این نهضت از همان عصر عاشورا و از دوازدهم محرم بود. چه کسی این کار را کرد؟ حسین بن علی.
شخصیت دادن به یک ملت به این است که به آن ها عشق و ایده آل داده شود و اگر عشق ها و ایده آل هایی دارند که رویش را غبار گرفته است، آن گرد و غبار را زدود و دومرتبه آن را زنده کرد. (ح ح – ص 57)].

بخش پنجم: چند پرسش و پاسخ

پرسش: را امام حسین علیه السلام در زمان معاویه قیام نکرد؟
پاسخ: [با وجود چنین وضع اسفناکی که در زمان تسلط معاویه حکمفرما بود، بنابر ملاحظات فراوان، قیام و انقلاب مسلحانه در آن زمان نه مقدور بود و نه مفید. دو عامل زیر را می توان مهم ترین موانع قیام و انقلاب امام حسین علیه السلام در زمان حکومت معاویه شمرد:
1. پیمان صلح امام حسن علیه السلام با معاویه: همه می دانستند که امام حسن و امام حسین علیهما السلام متعهد شده اند تا زمانی که معاویه زنده است سکوت کرده، به حکومت او گردن نهند. حال اگر حسین علیه السلام بر ضد معاویه قیام می کرد امکان داشت معاویه او را شخصی فرصت طلب و پیمان شکن قلمداد کند و می‌توانست آن را یک شورش غیر موجه و بر خلاف مواد پیمان صلح بین طرفین معرفی کند و چون جامعه ی آن روز جامعه ای بود که حال قیام و انقلاب نداشت، طبعاً منطق معاویه را تأیید می کرد.
2. ژست دینی معاویه: گرچه معاویه عملاً اسلام را تحریف کرد ... اما همیشه به اعمال خود رنگ دینی می داد و آن دسته از کار هایی را که مشروع جلوه دادن آن ها مقدور نیست، در خفا انجام می داد. بنابر این اگر امام حسین علیه السلام در زمان او قیام مسلحانه به راه می انداخت وی به سهولت می توانست آن را در افکار عمومی یک اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر قدرت و حکومت معرفی کند نه قیام حق در برابر باطل. (س پ – ص 148)].
[قیام حسین (ع) در زمان یزید چنان آمیخته با شور و هیجان بود که خاطره ی آن در دل های مردم جاوید مانده است ... ولی به گمان قوی اگر حسین (ع) در زمان معاویه قیام می کرد، قیام او دارای چنین شور و حماسه ای نمی شد. البته سر این مطلب را باید در نفوذ و شخصیت معاویه و روش خاص او در حل و فصل مشکلات جستجو کرد؛ معاویه آنقدر ناپخته و بی سیاست نبود که حسین علیه السلام با استفاده از سیاست ناشیگرانه ی او انقلاب پر سر و صدایی برپا کند.
به گمان قوی، اگر حسین علیه السلام در زمان معاویه قیام می کرد، روشی که معاویه برای در هم شکستن انقلاب او اتخاذ می کرد این بود که قبل از آنکه حسین علیه السلام بتواند انقلاب خود را عملی سازد و قبل از آنکه انعکاس و طنین انقلاب او جامعه ی اسلامی را متلاطم سازد، او را مسموم می کرد چنانچه با سایر رقبای سیاسی خود مانند: حسن بن علی علیه السلام، سعد بن ابی وقاص، مالک اشتر، و عبد الرحمان بن خالد بن ولید چنین کرد. (ا ا ا – ص 147)].

پرسش: چرا اما حسین علیه السلام اهل بیت و زن و فرزندان خود را به کربلا برد؟
پاسخ: [انسان که به یک سفر خطرناک می رود، زن و بچه اش را که نمی برد اما اباعبد الله زن و بچه اش را برد ... آن ها را به این جهت برد که رسالتی در این سفر انجام بدهند. (ح ح – ص 397)]. [امام حسین می خواست در این منطق که منطق هجوم و منطق شهید و منطق انقلاب است، دامنه ی این قضیه گسترش پیدا کند. اینکه خاندانش را هم آورد، برای همین بود چون قسمتی از پیامش را خاندانش باید برسانند. خود امام حسین کوشش می کرد حالا که قضیه به این جا کشیده شده است، هرچه می شود داغ تر بشود، برای اینکه بذری بکارد که برای همیشه در دنیا ثمر و میوه بدهد. چه مناظری، چه صحنه هایی در کربلا به وجود آمد که واقعاً عجیب و حیرت انگیز است! (ح ح – ص 152)].
[حرکت و اسارت این 84 زن و بچه و 78 سر بریده از کربلا به کوفه و گردش دادن در بازار ها و کوچه ها و زندانی کردن آن ها و حرکت از کوفه به شام در دور ترین مسیر شهر های نامی آن عصر مانند: موصل، بعلبک، عسقلان و غیره و گردش در بازار شام و مسجد دمشق و از آن جا به مدینه از راه عراق و کربلا و اردن هاشمی تا مدینه، زمینه ی یک نهضت و انقلابی را مهیا ساخت که به کلی عالم اسلامی را تحت تأثیر گذاشت. (ت ز ا – ج 2 ص 158)].

پرسش: چرا اهل کوفه بی وفایی کردند؟
پاسخ: [مردمی که هجده هزار بیعت کننده داشتند و دوازده هزار نامه نوشته بودند به مجرد اینکه سر و کله ی پسر زیاد پیدا شد، همه فرار کردند چرا؟ چون زیاد بن ابیه سال ها در کوفه حکومت کرده بود، آنقدر چشم درآورده بود، آنقدر دست و پا بریده بود، آنقدر شکم ها سفره کرده بود، آنقدر افراد را در زندان ها کشته بود که این ها به کلی احساس شخصیت خود را از دست داده بودند. لذا تا شنیدند پسر زیاد آمده، زن دست شوهرش را می گرفت و او را از پیش مسلم کنار می کشید، مادر دست بچه ی خود را می گرفت، خواهر دست برادر خودش را می گرفت، پدر دست فرزند خودش را می گرفت و از مسلم جدا می‌کرد. و بی شک مردم کوفه از شیعیان علی بن ابیطالب بودند و امام حسین را شیعیانش کشتند. لذا در همان زمان هم می گفتند: قلوبهم معه و سیوفهم علیه (دل هایشان با او و شمشیر هایشان بر ضد اوست). چرا که اموی ها شخصیت ملت مسلمان را له کرده، کوبیده بودند و دیگر کسی از آن احساس های اسلامی در خودش نمی دید. (ح ح – ص 57)].

پرسش: اگر یاری امام در آن زمان تکلیف شرعی بود پس چرا امام حسین علیه السلام اصحاب خود را مرخص می کرد و به آن ها می گفت: هر کس می خواهد برود؟
پاسخ: [... همواره از تکلیف شرعی می گوید، البته تکلیف شرعی هم بود و امام حسین از گفتن آن نیز غفلت نکرد اما می خواست آن تکلیف شرعی را در نهایت آزادی و آگاهی انجام بدهند. این است که به شهدای کربلا ارزش می دهد. (ح ح – ص 139)].

پرسش: چرا امام حسین علیه السلام با معاویه بیعت کرد ولی با یزید بیعت نکرد؟
پاسخ: [گذشته از همه ی مفاسد دیگر، دو مفسده در بیعت با این آدم بود که حتی در مورد معاویه وجود نداشت؛ یکی اینکه بیعت با یزید، تثبیت خلافت موروثی از طرف امام حسین بود یعنی مسأله ی خلافت یک فرد مطرح نبود، مسأله ی خلافت موروثی مطرح بود. مفسده ی دوم مربوط به شخصیت خاص یزید بود که وضع آن زمان را از هر زمان دیگر متمایز می کرد؛ او نه تنها مرد فاسق و فاجری بود بلکه متظاهر و متجاهر به فسق بود و شایستگی سیاسی هم نداشت ... این است که امام حسین علیه السلام فرمود: و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید (فاتحه ی اسلام را دیگر باید خواند چون مردم به حاکمی مثل یزید گرفتار شده اند). (ح ح – ص 202)].

پرسش: منظور از مشیت در جمله ی «ان الله شاء ان یراک قتیلاً و ان الله شاء ان یراهن سبایا» چیست؟
پاسخ: [مشیت خدا دو قسم است: 1. تکوینی 2. تشریعی. و مشیت مراد در این جمله، مشیت تشریعی است یعنی: رضایت خداوند در این است که ... نه مشیت تکوینی که معنای جمله بشود: خدا این طور تقدیر کرده و کاری از دست من ساخته نیست ... (ح ح – ص 396)].

پرسش: بالاخره امام حسین علیه السلام شکست خورد یا پیروز شد؟
پاسخ: از نظر ظاهر شکست خورد ولی با نگاه به اهداف قیام و تحقق آن ها، پیروز شد.
[شکست نبود کشته شدن سید الشهدا، چون قیام لله بود، قیام لله شکست ندارد. (پ ع – ص 174 به نقل از صحیفه ی نور)].
[امام حسین علیه السلام هدفی جز اعتلای حق و بقای دین و نهی از منکر و مبارزه در راه عزت و کرامت انسانی نداشت، به این هدف نیز رسید هرچند خود و یارانش در عاشورا به شهادت رسیدند. رسوا ساختن چهره ی تزویرگرانه ی امویان، شکستن جو رعب و وحشت در قیام علیه سلطه ی جور، دمیدن روح احساس و تعهد و مسئولیت در برابر اسلام و مسلمین، پدید آمدن انگیزه های جهاد  و مبارزه در راه حق، همه از اهداف حسینی در نهضت عاشورا بود و این هدف ها همه تحقق یافت. پس امام حسین علیه السلام چهره ی پیروز نبرد عاشورا است. (پ ع – ص 133)].


بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنکر است که این دو از مـهمـتـرین ارکان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ این سؤال مطرح است که چرا با وجود شناخت امام از مردم و قدرت بنی امیه چرا امام حسین قیام کرد و مانند امام حسن با حکومت کنار نیامد؟ چند نمونه از علل را در ذیل می آوریم:

1. امر به معروف و نهى از منکر

بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنکر است که این دو از مـهمـتـرین ارکان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است .

چنانکه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى کنم بلکه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منکر است» 1

چـون بنى امـیه این دو رکن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند که نه تنها امر به معروف و نهى از منکر متروک گشته بود بلکه معروف منکر و منکر معروف تلقى مى شد و امام علیه السلام در این مسیر مکرر به این حقیقت اشاره فـرمـود که اولین بار در سخـنرانى حضرت در منزل ذى حسم و برخورد با حر و سپاهیانش فرمود:

« مـگـر نمـى بینید که به حق عـمـل نمـى شود و از باطل جلوگـیرى نمـى شود مـؤمن باید براى اجرا این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد .» 2

و لذا حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامى را استوار سازد و اسلام محکم و مستحکم بماند.

2 ـ زنده کردن ارزشهاى اسلامى

حکومت اموى سعى بلیغ می نمود که ارزشهاى اسلامى را که کرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را که در جاهلیت بدان افتخار مى کردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید!

از جمله ارزشهایى که اسلام روى آن زیاد سرمایه گذارى کرده و حکومت بنى امیه با تمام قدرت در محو و اضمحلال آن ایستادگى مى کرد این امور است :

الف ـ وحدت اسلامى :

پـیامـبر اکرم صلى الله علیه و آله براى ایجاد وحدت و برادرى اسلامى سعى و کوشش وافـى مـبذول مـى فـرمـود ولى مـعـاویه از طرق مختلف مخصوصا از طریق احیاى تعصبات قبیله اى و وادار کردن شعراى قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده هاى آنان وحدت اسلامـى را ریشه کن مـى کرد تـا جائیکه یزید یکى از شعـراى زمـان بنى امـیه انصار و مـردمـى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در مدینه جاى دادند و حمایت کردند هجو می کند.

اگـر در اشعـار شعـراى امـوى دقـت شود روشن تـرین اثـرات آن همـان قـذف و هجو قـبایل و خـانواده هاى رقـیب آنان است . در اشعار شعراى معاصر اموى کمترین اثرى از فضائل انسانى و آثار خوب اجتماعى و اخلاق اسلامى دیده نمى شود.

حسین علیه السلام براى احیاى آثار و اخلاق اسلامى قیام کرد.

و نیز اخـتـلافـاتى که بین اعراب و اصیل و موالى به وجود آوردند که عرب کتابهایى در انتـقـاد بر مـوالى یعـنى اقـوامـى که از ایران و سایر کشورهاى غیر عربى در عراق و کشورهاى عربى زندگى مى کردند تصنیف و تالیف کردند و بر عکس موالى کتابهایى علیه اعراب نوشتند که این حرکت برخلاف مقررات و موازین اسلامى بوده و وحدت اسلامى را مختل مى کرد.

ب ـ حریت :

چـنانکه مـى دانیم و در تـواریخ مـذکور است در دوران حکومـت امـوى ، سفـره قـتـل و شمـشیر یگانه حاکم در این دستگاه مستبد بود که بدون رسیدگى به حق و حقیقت سفـره قـتـل گـستـرده مـى شد و جلاد به دستـور حاکم بیگـناهى را به قتل مى رسانید، چنانکه حجاج بن یوسف ثقفى یکى از حکام زمان عبدالملک مى گفت : از غذا و طعـام وقـتـى لذت مـى برم که انسانى را ببینم در خـون خـود دست و پا مى زند و من مـشغول طعام باشم در چنین محیطى هیچ کس را قدرت و جرئت آن نبود که به نحوه کردار و رفتار ناشایست حکام انتقاد نماید و یا به دفاع از حقوق از دست رفته خود پردازد.

حسین علیه السلام قیام کرد تا به انسانهاى زیر بار ظلم و ستم بیاموزد که چگونه مى تـوانند به حقـوق خـود برسند و حریت و آزادى از دست رفته را باز یابند، و تاریخ گـویاى این مطلب است که هنوز چند ماهى از شهادت حسین علیه السلام بیش نگذشته بود که قیام ها یکى پس از دیگرى شروع شد تا حکومت اموى را ریشه کن نمود.

آرى مـردم با شهادت حسین علیه السلام درس آزادى و آزادگى را از دانشگاه خون و شهادت کربلا آموختند و براى بدست آوردن حریت بپا خاستند.

ج ـ اخلاق اسلامى و انسانى :

از زمـان رحلت رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله هیچ یک از خلفاء همانند على علیه السلام به فکر تربیت روحى و اخلاقى جامعه نبودند اما آنقدر مشکلات براى حضرت على عـلیه السلام ایجاد کردند که نتـوانست راهى را براى تنویر افکار عمومى و اخلاق اسلامى و هدایت روحى جامعه پیش گرفته بود به مقصد برساند.

و در زمان حکومت اموى نه تنها در مسیر تربیت جامعه قدمى برنداشتند بلکه مى کوشیدند تا جامعه را به فساد بکشانند زیرا حکومتهاى فاسد با جامعه صالحه نمى توانند کنار بیایند چه که مردم صالح و شایسته همواره مخالف حکومت هاى ضد خدایى هستند از این رو کوشیدند تا مردم را همانند خود بسازند و لذا مردم در این دوران بحکم (( النّاس على دین ملوکهم )) نه تنها پاى بند به صلاح نبودند بلکه ترسی هم از ارتکاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم مى خورد، چنانکه رئیس حکومت اموى معاویة بن ابى سفیان پس از پیمان با حضرت حسن بن على علیه السلام اظهار داشت که به هیچ یک از شرایطى که در قرارداد به نفع حسن بن على قرار داده عـمـل نخـواهد کرد و حاکم کوفـه نیز به امـانى که به مـسلم بن عقیل داده بود وفا نکرد.

و مردم کوفه که با همین سیره نشو و نما کرده بودند به سادگى پشت پا به همه وعده هایی که به حسین علیه السلام داده بودند زدند و منکر همه نامه هاى خود شدند و چه ننگى بالاتـر از این که فـرزند پـیغـمـبر و سید جوانان اهل بهشت را براى قبول مسئولیت پیشوایى خود دعوت نمایند و اصرار ورزند که اگر نیایى در پیشگاه خدا با تو احتجاج خواهیم کرد و چون دعوت آنان را پذیرفت در مقابلش صف آرائى نموده و خونش را بریزند.

امـام عـلیه السلام در روز عـاشورا خطاب به مردم کوفه فرمود: اى شیث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید که میوه هاى ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوى ما بیایى بر سپاه مجهزى وارد خواهى شد؟

این تیره بختان با کمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند: ما چنین نامه هائى ننوشتیم!

امام متعجّبانه فرمود: آرى به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامى و انسانى را که در جامعه آن روز مرده بود زنده کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد