باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
ضمن عرض تسلیت ایام محرم وتاسوعا و عاشورای حسینی خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شما دوستان عزیزم با استفاده از سی دی پرسمان پاسخ تعدادی (۱۷ سئوال) از پرسشهایی که در رابطه باقیام حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام ) وجود دارد را درج می نمایم امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد و حقیر را از دعای خیر فراموش نفرمائید
قیامت بی حسین غوغا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش تا در محشر نگویند چرا پرونده ات امضا ندارد
چرا امام حسین(علیه السلام) خانواده خود را به کربلا بردند؟
این که امام حسین (علیه السلام) خانواده خود را همراه خویش بردند، داراى چندین نکته مهم است: الف) هدف اصلى خود از بیعت نکردن با یزید و عدم سازش با حکومت او، اصلاح دین اسلام و اجراى امر به معروف و نهى از منکر بود و با بردن زنان و کودکان این پیام را به بشریت در طول تاریخ رساندند که غرضشان جنگطلبى و خونریزى نیست بلکه تنها براى امر به معروف و نهى از منکر و هدایت نمودن مردم و جلوگیرى از تحریف اسلام نابمحمدى (صل الله عله و آله)، از بیعت با یزید سر باز مىزنند. خطبههاى متعدد و مشفقانه آن حضرت در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن نیز نشانگر این مطلب است.
ب) همراه بردن چنان کاروانى بیانگر این مسأله بود که امام حسین (علیه السلام) تردیدى در حقانیت خود و ضلالت یزید نداشت زیرا کسى که زن و فرزند خویش و همه هستى خود در دنیا را به صحنه کارزار عقیده خود مىآورد، مسلماً هیچگونه شکى در حق بودن اقدام خود ندارد. این مطلب علاوه بر این که نوعى تبلیغ نسبت به عقیده امام محسوب مىشد، روحیه دشمن را نیز تضعیف مىکرد و در دلهاى آنها نسبت به اقدامشان ایجاد تردید مىکرد (مانند قضیه مباهله رسول خدا (صل الله علیه و آله) با نصاراى نجران).
ج) دشمن تبلیغات وسیعى مىنمود که طرف مقابل (سپاه امام حسین) مسلمان نیستند. امام حسین با به نمایش گذاشتن حجاب و نماز و اخلاق اسلامى، تبلیغات آنها را خنثى مىکرد، به طورى که مىدیدند حتى بچههاى کوچک این کاروان داراى حجاب هستند و نماز مىخوانند.
د) خانواده آن حضرت مهمترین مبلغان و پیامرسانان قیام خونین ایشان بوده و وجود آنان براى اطلاعرسانى تا پایتخت و کاخ یزید اقدامى فوقالعاده مؤثر و حکیمانه بوده است و بدون آن نهضت آن حضرت تحریف و خنثى مىشد.
مراد از یاران امام حسین(علیه السلام) چه کسانى مىباشد و آیا زنان هم
شامل آنها مىشوند؟
الف) جواب این سؤال بستگى به این دارد که از یاران چه معنایى را قصد کنیم. یاران حضرت اباعبدالله را مىتوان به دو گروه تقسیم کرد:
1- کسانى که عملاً وارد صحنه نبرد شدند و به شهادت رسیدند.
2- کسانى که با تمام تلاش و جهاد خود، جهت احیاى اهداف مقدس امام حسین (علیه السلام) کوشیدند در نتیجه عدهاى شهید شده و عدهاى نیز اسیر گشتند.
آنان براى زنده نگه داشتن اهداف امام حسین (علیه السلام) و افشاى ظلم و فساد دستگاه حکومتى (بنى امیه) مأموریت مهم تبلیغ و رسالت دین را بگرفتند در این صورت زنان نیز جزء یاران امام حسین (علیه السلام) قرار مىگیرند و زینب کبرى (سلام الله علیها) نه تنها از یاران آن حضرت بلکه از رهبران و عناصر برجسته نهضت عاشورا به حساب مىآید.
زینب کبرى (سلام الله علیها) بعد از عصر عاشورا با ایراد خطابهها موارد متعددى دستگاه حکومتى یزید را به لرزه در آورد تا جایى مىرساند که یزیدبن معاویه، روش خودش را در بر خورد با خاندان اهل بیت (علیه السلام) عوض کرد.
ب) این که امام حسین (علیه السلام) در این سفر پرخطر اهل بیت خود را به کربلا برد، معناى خاصى دارد و نشان دهنده اهمیت این سفر است از طرفى به همراه بردن اهل بیت به این جهت بود که آنان رسالت
امام حسین (علیه السلام) را بعد از شهادتش ادامه دهند.
براى آگاهى بیشتر، رجوع کنید به کتاب حماسه حسینى، شهید مرتضى مطهرى.
آیا این مطلب که جنها روز عاشورا به کمک امام حسین(علیه السلام)
آمدند صحیح است؟
شیخ مفید به سند خود از امام صادق (علیه السلام) این نکته را نقل کرده است زمانى که امام حسین (علیه السلام) از مدینه حرکت فرمود، گروهى از ملائکه براى پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروههایى از مسلمانان و شیعیان جن براى کمک آمدند اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: خدا به شما جزاى خیر دهد من مسؤول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را مىکشتیم. حضرت در پاسخ فرمود ما در این کار از شما تواناتریم اما چنین نمىکنیم تا ((لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ)) ((تا آنها که گمراه مىشوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را مىپذیرند با آگاهى و دلیل آشکار باشد))
(سوره مبارکه ی انفال، آیه 42)
منظور از حدیث، حسین منى و انا من حسین، چیست ؟
این حدیث قابل تفاسیر گوناگونى است از جمله اینکه مقصود از «حسین منى» این است که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از جهت نسبى فرزند پیامبر (صل الله عله و آله) و از جهت تربیتى پرورش یافته مکتب درخشان آنحضرت مىباشد. بنابراین هم شخص امام حسین (علیه السلام) و هم شخصیت آنحضرت با پیامبر نسبتى ویژه دارد. از طرف دیگر شخصیت پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) به مکتب و دین حیاتبخش ایشان است این مکتب درخشان در پرتو قیام و شهادت حضرت اباعبدالله (علیه السلام) بار دیگر احیا شد و درخشش نوینى یافت و بدون آن چنان ضربههاى کارى بر پیکرش وارد مىشد که از آن جز نیم نامى باقى نمىماند. بنابراین جاودانگى شخصیت و راه و مکتب پیامبر در طول تاریخ وابسته به امام حسین (علیه السلام) و حرکت عظیم عاشورا است. از همین رو فرمودند «من نیز از حسینم».
سر بریده امام حسین(علیه السلام) در مجلس یزید کدام آیات قرآن را
تلاوت نمودند؟
سر بریده امام حسین (علیه السلام) بر سر نیزه در کوفه و در ایامى که اهل بیت (علیه السلام) را به عنوان اسیر، وارد این شهر کرده بودند، آیه اصحاب کهف را تلاوت مىکرد: ((أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ اَلْکَهْفِ وَ اَلرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً.))
سر بى تن که شنیده است به لب سوره کهف
یا که دیده است به مشکات تنور، آیه نور
چرا امام حسین(علیه السلام) نداى ( هل من ناصر ینصرنى ) در روز عاشورا
سر دادند؟
نداى هل من ناصر ینصرنى امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا، نداى مظلومیت و غربت اسلام و دین خداوند بود. در حقیقت امام حسین (علیه السلام) انسانها را به یارى دین خداوند و سعادت خودشان دعوت فرمودند.
امام با این استغاثه مىخواستند وجدانهاى خفته لشکریان یزید را بیدار کند و بر آنها حجت را تمام نماید. این نداى مظلومیت حضرت، تنها مخصوص صحراى کربلا نیست بلکه در همه زمانها مردم را به یارى دین خداوند فرا مىخواند.
اگر معاویه عهدنامه خود را با امام حسن(علیه السلام) شکسته بود
چرا امام حسین(علیه السلام)فرمودند من به عهدنامه برادرم پایبند هستم؟
اولاً، از کجا معلوم که تقاضاى مردم از امام حسین (علیه السلام) بعد از نقض پیمان به وسیله معاویه بوده باشد؟ زیرا ممکن است به مجرد امضاى عهدنامه و حتى قبل از عهد شکنى معاویه، مردم این تقاضا را از امام حسین (علیه السلام) کرده باشند.
ثانیاً، عدم پایبندى معاویه به عهدنامه، ممکن است یک جنبه خطابى و تبلیغاتى در میان لشکر خود داشته و جنبه رسمى نداشته باشد.
ثالثاً، عدم پایبندى عملى معاویه به عهدنامه مربوط به بعضى از مواد آن بوده است نه همه آن، در نتیجه به آن بند که طرفین علیه هم لشکرکشى نکنند عملاً پایبند بوده است.
رابعاً، بر فرض که معاویه عهد را به طور کلى شکسته باشد ولى تا مادامى که خود امام حسن (علیه السلام) به جهت شرایط خاص آن زمان، به آن عهدنامه پایبند بوده، معنا نداشت امام حسین (علیه السلام) اقدام به نقض آن کند زیرا در زمان امام حسن (علیه السلام) امام واجب الاطاعه ایشان بودند و هر گونه مخالفت با تصمیمات آن حضرت جایز نبود.
خامساً، اگر این تقاضا در زمان امامت امام حسین (علیه السلام) نیز صورت گرفته باشد، ایشان با در نظر گرفتن شرایط زمان و درک عدم تغییر آن، مىتوانند. چنین جملهاى را فرموده باشند (یعنى تشخیص من همان تشخیص برادرم امام حسن (علیه السلام) است). از این رو از تغییر شرایط و روى کار آمدن یزید امام حسین (علیه السلام) قیام فرمودند.
علت صلح امام حسن(علیه السلام) چه بود؟ چرا مانند امام حسین
(علیه السلام) قیام نکردند؟
شرایط زمان حضرت امام حسن (علیه السلام) با شرایط زمانامام حسین (علیه السلام) بسیار متفاوت بوده و ناچار اقتضاى حرکتهاى متفاوتى داشته است. در زمان امام حسن (علیه السلام) مردم آمادگى روحى براى مبارزهاى سخت و طولانى با معاویه را نداشتند به دلیل: الف) جنگهاى قبلى (صفین- نهروان- جمل).
ب) حیلهگرى و تزویر معاویه و سست عنصرى گروه بسیارى از مردم.
ج) خطرات بیرونى که مجموع جامعه اسلامى آن زمان را تهدید مىکرد و درگیرى داخلى آنان را براى حمله به مسلمانان بر مىانگیخت.
د) حفظ خون شیعیان باقى مانده.
ه) روشن کردن حیلهگرى معاویه و رشد فکرى جامعه.
به همین جهت امام حسین (علیه السلام) پس از شهادت امام حسن (علیه السلام)، با وجود آن که ده سال (50 تا 60 هجرى) در دوران زمامدارى معاویه مىزیست، امّا اقدام به قیام نکرد. و همچنان مانند برادر بزرگوارش با صلحنامه پایبند بود. تا آنجا که معاویه در آخرین سال عمر خویش یکى دیگر از مواد صلحنامه را نقض کرد و یزید را به عنوان جانشین خود معرفى کرد.
و یزید شخصیتى بود که حتى ظاهر اسلام را رعایت نمىکرد و با زمامدارى او هیچگونه اسم و رسمى از اسلام باقى نمىماند. چنان که آشکارا بر زبان خود جارى کرد:
لعبتْ هاشم بالملک لاخبر جاء ولا وحى نزل
(بنى هاشم و خاندان پیامبر با مُلک و سلطنت بازى کردند و اگر نه، هیچگونه وحى نازل نشده و هیچ گونه خبرى [از جانب غیب] نیامده است.) در چنین شرایطى اگر با شمشیر نمىتوان به مقابله پرداخت، مىبایست با سرخى خون تاریکىها شکافته شود و نداى حق در طول و عرض تاریخ جاودانه بماند. که قیام امام حسین (علیه السلام) و حرکت حضرت زینب (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) چنین نقشى را ایفا کردند.
با این که شهادت امام حسین به خواست خدا بوده علت گریه و
عزادارىشیعیان چیست؟ این که واقعه کربلا خواست پروردگار بوده است
یعنى چه؟
الف) اگر مقصودتان این است که به هر حال با وجود هر شرایطى، خداوند اراده حتمى کرده است که چنین حادثهاى رخ دهد این اندیشهاى جبر نگرانه و به کلى نادرست است.
ب) اگر مقصود این است که با وجود شرایطى چون حکومت یزید و خیانتها و برنامههاى اسلام برانداز او، خداوند خواسته است که براى حفظ دین قیام شود، آن هم نه خواست جبرى بلکه خواستى تشریعى، اختیارى و همگانى به رهبرى اماممعصوم زمان یعنى، خداوند از همه مردم ودر رأس آنان از امامعصر خواسته است که با یزید مقابله کنند و هر چه در توان دارند براى احیاى دین نثار کنند و در این میان آن حضرت و تعداد قلیلى از اصحابشان این دعوت را لبیک گفتند. در این صورت عزادارى معنا پیدا مىکند زیرا:
1- عزادارى نوعى بزرگداشت آن قیام پرشکوه و داراى آثار تربیتى و القاکننده روح حماسه و ایثار و دینخواهى براى همه عصرها و نسلها است.
2- عزادارى نوعى اعتراض به نظام ظالمانه یزیدى و انگیزاننده روح ظلم ستیزى و عدالتخواهى است.
از همینرو در نصوص دینى بر عزادارى حضرت سیدالشهدا تأکید زیادى شده و پاداش بسیارى بر آن نوید داده شده است زیرا گریه بر حسین و عزادارى براى آن حضرت و بزرگداشت قیام عاشورا، دانشگاه عملى آموزش معارف دینى در هر کوى و برزن و برافراشتن پرچم دینخواهى و عدالتطلبى است.
فلسفه و تاثیر عملى عزادارى و گریه براى حضرت سیدالشهدا
(علیه السلام) چیست؟
مسأله عاشورا دو جنبه و دو چهره دارد:
1- چهره زیبایىها یعنى، عظمتى که حضرت ابا عبداللَّه (علیه السلام) و یاران ایشان در ابعاد مختلف آفریده و عالىترین جلوههاى کمال انسانى را با عمل خویش ترسیم نموده و بزرگترین درس را به کل تاریخ بشریت آموختند. این بعد از حادثه عاشورا بسیار غرورانگیز و افتخارآفرین است و به راستى باید به خود بالید که در چنین مکتب درخشانى پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد یافته و با آن مىمیریم و حاضریم همه هستى خود را در این راه نثار کنیم.
2- چهره دیگر عاشورا جنبه تراژدیک، غمبار و اسفبار آن است. اسف از این که چرا امت حق امام (علیه السلام) را پاس نداشته و ناجوانمردانهترین حرکات را نسبت به محبوبترین خلق خدا و شریفترین انسانها روا داشتند. آرى ظلمى که بر امام (علیه السلام) و اهلبیت و یاران ایشان تحمیل شد، دل هر انسان نیکوسیرتى را به درد مىآورد و روح آدمى را سخت مىآزارد. از طرف دیگر اشک گاهى از سوز است و گاه از سر شوق. گریه بر ابا عبداللَّه (علیه السلام) از هر دو نوع است. یعنى هم مصائب ایشان سیلاب اشک از دیدگان فرو مىریزد و هم عظمت و شگفتآفرینىهاى آن حضرت و یاران ایشان. کیست که بشنود در آن صحراى سوزان با وجود عطش جانکاه، در میان صدها یا هزاران مأمور دشمن حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) خود را به شریعه رساند و چون در رودى عظیم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان برآورد، ولى همین که به یاد تشنگى حضرت اباعبداللَّه (علیه السلام) و فرزندانشان افتاد به خود اجازه نوشیدن نداد و لب تشنه با مشک پر از آب برگشت. آیا این مردانگى و شرافت آدمى را به ریختن اشک شوق وادار نمىسازد؟ از سوى دیگر گریه و عزادارى به حضرت سید الشهدا در نصوص دینى سخت مورد تأکید و توجه واقع شده و از افضل قربات دانسته شده است. این مسأله فلسفههاى سازنده و تربیتى مهمى دارد، از جمله:
1- زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسینى،
2- الهام بخش روح انقلابى و ستم ستیزى،
3- پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین،
4- اقامه مجالس دینى در سطح وسیع و آشنا شدن تودهها با معارف دینى،
5- پالایش روح و تزکیه نفس،
6- اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم
7- نکته دیگر این که وجود مراسم عزادارى در هر کوى و برزن بزرگترین ابزار گسترش فرهنگ حسینى (علیه السلام) است. لیکن در این باره باید دقت کافى را در سالمسازى و بهینهسازى این مجالس و زدودن آفتها و انحرافات از آن به عمل آورد.
اما این که اشک و گریه خود به خود به وجود مىآید یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود مقوله دیگرى است. مسلما هر مسلمان پاک طینتى با یادآوردن مصائب ابا عبداللَّه (علیه السلام) و عظمتى که آن حضرت به وجود آورد، اشک سوز و گاه شوق مىریزد.
چرا على(علیه السلام) در برابر خلفا سکوت کردند
ولی امام حسین(علیه السلام) قیام نمودند؟
در ابتداباید یاد آور شد که آنچه در سیرهى علوى قابل توجه است مخالفت اصولى و مدارا با جناح حاکم و در عین حال اتخاذ سیاست انفعالى در برابر مسایل جارى آن روز بوده است. حضرت در پرتو این سیاست به تبیین اصول اندیشههاى خود ونهادینه کردن آنها پرداخت و معلوم است که مدارا کردن غیر از سکوت است و سکوت نیز همیشه به معناى رضایت نیستتوجه به این نکته مهم است که اختلاف شرایط سبب اختلاف در منش افراد نمىشود. سیاستهاى مساوى براى رسیدن به هدف واحددر شرایط مساوى قابل بررسى است نه در شرایط متفاوت. در برابر حضرت امیر (علیه السلام) خلفاى سهگانه بودند که در میان صحابه جایگاه ممتازى داشتند. آنان علاوه بر سابقهى دینى و برخوردار بودن از امتیاز عنوان مهاجر به شدت ظواهر دینى وشؤونات اسلامى را رعایت مىکردند و به حفظ آنها همت مىگماشتند. عثمان نیز که در نیمهى دوم خلافتش از اعتدال خارج شد با مخالفت مردم روبرو شد و جان خود را در این راه از دست داد. اما در مقابل امام حسین (علیه السلام) حزب طلقا بودند که در میان مسلمانان پایگاه اجتماعى نداشتند. آنان تا سال هشتم هجرى به قصدبراندازى حکومت مدینه با رسول خدا (صل الله علیه و آله) جنگیدند و پس از مسلمان شدن نیز در مواردى چند اصول اولیهى دین را انکار کردند. از این رو قیام مسلحانهى حضرت امیر (علیه السلام) در برابر جناح حاکم توجیهپذیر نبود. حضرت علاوه بر نداشتنانات لازم براى قیام یارى مردم را نیز به همراه نداشت و از طرفى جامعه نیز با خلأ وجود رهبرى فرهمند دچار اضطراب شدید بود و هر گونه حرکت احساسى مىتوانست کیان حکومت دینى را با خطر مواجه کند. اما صلح امام مجتبى (علیه السلام) بستر لازم را براى قیام امام حسین (علیه السلام) فراهم آورد و مردم خطر انحراف را در دستگاه خلافت و تبدیل شدن آن به پادشاهى را به خوبى دریافتند. افزون بر این که یزید علاوه بر اینکه در حزب طلقا بود ارزشهاى دینى را مىشکست و براىآنها احترامى قایل نبود. از این رو گفته مىشود که همیشه باید راهکارهایى که ما را به هدف مىرساند مطابق با روز باشد و براى تصمیمگیرى به اقتضائات زمان توجه داشته باشیم. بر همین اساس است که حضرت امیر (علیه السلام) در دوران پس ازرحلت گاهى از سیاست کناره مىگیرد و گاهى در مسایل سیاسى فعالانه حضور پیدا مىکند. همین دو نوع سیاست را نیز مىتوان در دوران امام مجتبى (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) تعقیب نمود با این تفاوت که امام مجتبى (علیه السلام) در ابتداى امامتش قیامکرد و سپس براى مصالحى از صحنهى سیاست کنار رفت ولى امام حسین (علیه السلام) در ابتداى امامتش با اتخاذ سیاست انفعالى با دشمن مدارا کرد و وقتى شرایط براى قیام مسلحانه آماده شد به کارزار با بنى امیه پرداخت. جالب است که توجه داشته باشیم امام مجتبى (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) هر دو به مدت کمى در مسایلسیاسى دخالت کردند و هر یک به مدت ده سال در حال مدارا و مخالفت اصولى با دشمن بودند. بنابر نمىتوان سیاستها و راهکارهاى متفاوت را که در اثر شرایط متفاوت اتخاذ مىشود ناشى از اهداف متفاوت دانست.
مکان خاک سپارى راس مبارک امام حسین (علیه السلام) کجاست؟
متأسفانه در این مورد اظهار نظر قاطعى نمىتوان کرد. در این زمینه چند قول وجود دارد:
1- در شام کنار مسجد اموى که هماکنون نیز مکان آن داراى ضریح بوده و زیارتگاه مردم است،
2- در کربلا و ملحق به بدن شریف آن حضرت (بنابراین قول- که قوى به نظر مىرسد- رأس مطهر آن حضرت توسط امام سجاد به کربلا برده شد و در کنار بدن مطهر دفن شده است).
3- در حرم بقیع در مدینه منوره،
4- در مصر در مسجدى که به نام رأس الحسین معروف است.
با توجه به ابهت و شوکتى که حضرت امام حسین(علیه السلام) داشتند
این چهره مظلوم و خوارى که علما از ایشان ترسیم مىکنند چگونه
توجیه مىشود؟
از ابا عبدالله (علیه السلام) و یارانشان درتمام صحنهها جز شهامت و عظمت چیز دیگرى دیده نشده و آنان هرگز ظلم پذیرى نداشتند. البته این منافى آن نیست که در حق آنان ظلم شده باشد. به عبارت دیگر امام (علیه السلام) در عین عظمت و صلابت و شهامت و شجاعت مظلوم واقع شدند ولى منظلم و ظلم پذیر نبودند بنابراین آن چه گفته مىشود اگر بیان مظلومیت آن حضرت باشد درست است ولى اگر حاوى ظلمپذیرى و خوارى باشد نادرست مىباشد.
چرا تا نام امام حسین (علیه السلام) آورده مى شود گریه و عزادارى در
ذهن تداعىمى شود؟ آیا همه زندگى امام حسین (علیه السلام)
عزا و مظلومیت بود ؟
چهره امام حسین (علیه السلام) آن گونه که باید، معرفى نشده وابعاد شخصیتى آن حضرت، به نحو شایستهاى براى مردم تبیین نگردیده است. ولى این موضوع منافاتى با مظلومیت امام حسین (علیه السلام) ندارد. آن حضرت در زمان خویش و به ویژه در کربلا، در نهایت مظلومیت قرار داشت و خون ایشان و فرزندان و اصحابش، مظلومانه بر زمین ریخته شد.
این قسمت از زندگى آن حضرت، به جهت عظمت مصیبتهاى آن، دیگر قسمتهاى زندگى آن حضرت را تحت تأثیر قرار داده است و این واقعیتى غیر قابل انکار است.
این موضوع نیز، پذیرفتنى است که برخى آن حضرت را، تنها وسیله گریه و گریاندن قرار دادهاند به گونهاى که گویا فقط براى همین منظور، حضرت ابا عبداللَّه (علیه السلام) به شهادت رسیده است.
این دسته با بىتوجهى به اهداف آن بزرگوار، تصویرى ناقص و نادرست از آن حضرت ارائه مىکنند و برخى اذهان را، مشوش مىسازند.
که ان شاء الله با توسعه تحقیق و مطالعه، این نقیصه به طور کلى برطرف گردد.
معناى این که امام حسین (علیه السلام) مظلوم بودند چیست؟
معناى مظلوم بودن امام حسین (علیه السلام)، ضعیف و ناتوان بودن آن حضرت نیست بلکه امام شخصى شجاع، قوى و نترس بوده است چنان که در بعضى کتابهاى مقتل نوشتهاند در روز عاشورا نزدیک به دو هزار نفر از لشکر دشمن را از پاى درآورد. پس معناى مظلوم بودن این است که آن حضرت مورد ظلم واقع شده و از طرف مردم نادان و سست ایمان آن زمان مورد ستم قرار گرفت و حق مسلم آن حضرت از او سلب شد چنان که درباره پدر بزرگوارش و سائر ائمه (علیه السلام) نیز این مسأله مطرح بود.
با وجود نبود آب در عاشورا، چرا در تاریخ یعقوبى آمده که امام حسین
(علیه السلام)در موقع وداع با زینب(سلام الله علیها) بر روى ایشان
آب پاشیدند؟
لشکریان یزید از دسترسى امامحسین (علیه السلام) و اصحابشان به آب ممانعت کردند: فمنعوه الماء و حالوا بینه و بین الماء. مشکل آب در کربلا قابل تردید نیست، صدها سند تاریخى و ادبى از زمان وقوع حادثه تاکنون شاهد این موضوع است، ولى شبهه ناشى از تصوّرى نادرست از صحنه کربلا است. گفتنى است که از روز هفتم محرم، مشکل آب در کربلا شروع شد یعنى، دسترسى به آب دشوار گشت و دشمن ممانعت مىکرد ولى تا شب عاشورا بارها اصحاب امامحسین (علیه السلام) به آب دسترسى یافتند و به خیمهها آوردند. جزئیات این درگیرىها در تاریخ مضبوط است. جریان آب ریختن امامحسین (علیه السلام) به زینب (سلام الله علیها) در شب عاشورا اتفاق افتاده و شب عاشورا هنوز مشکل آب حاد نشده بود ولى از صبح عاشورا وقتى نبرد آغاز شد دیگر فرصتى براى آب آوردن نبود و ذخیره آب نیز به پایان رسیده بود. ازاینرو در آخرین ساعات نیز حضرت ابالفضل (علیه السلام) مأمور به آوردن آب شد و در این راه به شهادت رسید.
اگر اندکى در متن یاد شده دقت کنیم: « گفت: در اول همان شبى که پدرم در بامداد آن کشته شد» متوجه مىشدید که این قصه مربوط به شب عاشورا است نه عصر آن
تعداد یاران امام حسین(علیه السلام) در کربلا چند نفر بودند؟
در مورد تعداد اصحاب امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا، روایات مختلف است ولى آنچه که مسلم و مشهور است این است که مجموع لشکر ابىعبدالله (علیه السلام) 72 نفر بوده است. سى و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بودهاند،( بحارالانوار، ج 45، ص 4).
و به روایت دیگر اصحاب امام حسین (علیه السلام) 82 نفر بوده است و بنا بر روایتى که از امام محمد باقر (علیه السلام) وارد شده، اصحاب ابىعبدالله (علیه السلام) را 145 نفر ذکر مىکند که 45 نفر سواره و 100 تن پیاده بودهاند،( منتهىالامال، ج 1، ص 638).
درپایان سخن زنده یاد دکتر علی شرِیعتی را می آورم که :
{حسین (علیه السلام ) بیشتر از آب تشنه ی لبیّک بود افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند وبزرگترین دردش را بی آبی نامیدند}
متاسفانه در خیلی از هیئتهایی که فقط در این ایّام تشکیل می شود و در
طول سال اثری از آنها وجود ندارد این گونه عمل می شود درحالی که
امام حسین ( علیه السلام ) هدف خود را از قیامشان زنده ماندن
دین اسلام و عمل به امر به معروف ونهی از منکر می دانند
التماس دعا
درس های عاشورا از منظر امام خمینی (ره)
1- نفی اندیشه جدایی دین از سیاست
یکی از مهم ترین مشخصه های سیاسی عاشورا مساله پیوند و ارتباط دین و سیاست است .
امام حسین علیه السلام با حضور اجتماعی و قیام علیه حکومت، در حقیقت درصدد دخالت در سیاست بود و همین مساله را به عنوان یک تکلیف جهت حرکت و نهضت خویش قرار داد. امام برای خود یک ضرورت می دانست که برای سست نمودن پایه های حکومت ستمگران و برقراری حکومت عدل الهی تلاش کند و همین امر از مهم ترین مشخصه های یک اقدام حکومت سیاسی است .
امام خمینی قدس سره با الهام از این حرکت امام حسین علیه السلام نسبت به مسایل جامعه حساس بود و در برابر ستم ها و ظلم های رژیم پهلوی قیام نمود و مردم و جهان اسلام را به حمایت از دین خلا دعوت کرد.
امام خمینی قدس سره همواره معتقد بود که جامعه اسلامی از صدر اسلام تاکنون مبتلا به این اندیشه منحرف سکولاریزم (جدایی دین از سیاست) بوده که در دوره اخیر به اوج خود رسیده است:
این یک نقشه شیطانی بوده است که از زمان بنی امیه و بنی عباس طرح ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده است تایید این امر را کرده است و اخیرا هم که راه شرق و غرب به دولت های اسلامی باز شده، این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مساله شخصی بین بنده و خداست و سیاست از اسلام جداست و نباید مسلمان در سیاست دخالت کند و نباید روحانیون وارد سیاست بشوند.
امام در حقیقت با الهام گیری از حرکت سیاسی - دینی عاشورا در صدد پاسخ گویی به سؤالات ذیل بود که امروز حکومت اسلامی الگویی جهت ملل مستضعف برگزیده است:
آیا دین داری، خداپرستی به مرزهای سیاست محدود می شود؟
آیا
پیامبران و اوصیای الهی از دخالت در امور سیاسی احتراز می نمودند؟ و آیا
انجام رسالت بزرگ آنان مبنی بر اقامه قسط عدالت اجتماعی بدون دخالت در امور
سیاسی ممکن است؟
امام خمینی ریشه این تز انحرافی را یک توطئه تاریخی دانسته که در صدد تغییر روند تاریخ دینی بوده است. ایشان می فرماید:
طرح مساله جدا بودن سیاست از روحانیت، چیز تازه ای نیست. این مساله در زمان بنی امیه طرح شد و در زمان بنی عباس قوت گرفت. در این زمان های اخیر هم که دست های بیگانه در ممالک باز شد، آنها هم به این مساله دامن زدند، به طوری که مع الاسف بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باور شان آمده است.
امام خمینی در یک بر آورد صحیح، اهداف این سیاست شیطانی را بیان کرده و همگان را به توجه و تامل در آن دعوت نموده است .
این اهداف و آثار عبارتند از :
: استعمار، استثمار و استضعاف ملت ها.
: محدود شدن فقاهت به احکام فردی و عبادی در منطق نا آگاهان.
: غفلت از آیات سیاسی - اجتماعی قرآن و بسیاری از ابواب فقهی.
: مطرح شدن ارزش منفی برای روحانیون سیاسی.
: تاخت و تاز امریکا و ابرقدت ها در بلاد مسلمین.
2- عدالت اجتماعی
آن چه پس از دوران نبی مکرم اسلام تازمان شهادت امام حسین علیه السلام مطرح بوده، این است که چه آفت هایی سبب شد تا حکومت سلطنتی اموی بر مسلمانان حاکم شود؟ چگونه ارزش ها و مقدساتی که در جامعه ریشه دوانده بودند، به تدریج رنگ باختند و به شعارهای ظاهری و بی محتوی تبدیل شدند؟
پاسخ اجمالی همه این سؤال ها عدم وجود عدالت اجتماعی است. ایجاد نظام طبقاتی، تبعیض و نابرابری های اجتماعی سبب شد تا نظام عقیدتی، اخلاقی و سیاسی جامعه نیز متحول شود و پذیرش معیارها و اصول اقتصادی مکتب اسلام برای مردم میسر نگردد.
امام حسین علیه السلام یکی از اهداف قیام خود را عدالت اجتماعی دانسته و در خطبه ای این گونه بیان می دارد:
و یا من المظلمون من عبادک...
یکی از اهداف این است که ستمدیدگان از بندگان تو امنیت یابند.
مسلم است که این عدالت و امنیت زمانی تحقق عینی پیدا خواهد کرد که ستم و ستمگران نابود شده و عدالت اجتماعی حاکم گردد.
امام خمینی قدس سره هم به تبع جدش امام حسین علیه السلام در مقابل ستمگران زمان خود قد علم کرده و ضمن مبارزه ای جانانه می فرماید:
«زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب الامر و زندگی همه انبیای الهی این معنا بوده است که می خواستند در مقابل جور، حکومت عدل را درست و بر پا کنند.
سید الشهدا وقتی می بیند که یک حاکم ظالمی در بین مردم دارد حرکت می کند، تصریح می کند که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، به مردم ظلم می کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند... و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: هر که ساکت بنشیند و تغییر ندهد این را، جایش همان یزید [حاکم ستمگر] است.
3- اصلاح اجتماعی امت اسلامی
امام حسین علیه السلام در خطبه ای، انگیزه قیام خود را این گونه اعلام می نماید:
اللهم انک تعلم انه لم یکن ماکان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام، ولکن لنری المعالم من دینک و تظهر الاصلاح فی بلادک
خدای من تو می دانی آنچه از ما صادر شد به انگیزه رقابت در سلطنت و تمنای زیادی های دنیا نبود، بلکه برای این بود که نشانه های آشکر دین تو را بنگریم و اصلاح را در سرزمین های تو آشکار سازیم.
امام خمینی قدس سره این عبارت حضرت اباعبدالله علیه السلام را به عنوان مؤیدی برای اثبات بحث ولایت فقیه خود آورده و با استناد به آن می فرماید:
مضمون روایت شاهد بر این است که از لسان معصوم صادر شده و مضمون صادقی است
بر این اساس بسیاری از سخنان حضرت امام خمینی در جهت اصلاح جامعه و آن را نه تنها وظیفه خود، بلکه وظیفه هر فرد دیگری می دانست. ایشان می فرماید:
کوشش کنید که احکام اسلام را، هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند. همان طوری که هر شخص و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند، موظب است که دیگران را هم اصلاح کند.
سید الشهدا علیه السلام روی همین میزان، خود و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه بشود تا جامعه اصلاح گردد «لیقوم الناس بالقسط » باید عدالت در بین مردم و جامعه تحقق پیدا کند.
برای سیدالشهدا تکلیف بود قیام کند، خونش را بدهد تا این که این ملت را اصلاح کند و همین طور هم کرد.
امام حسین در وصیت معروف خود به برادرش محمد حنفیه، آن گاه که مدینه را قصد مکه ترک گفت، بر آرمان اصلاح طلبی قیام خود تصریح کرد و فرمود: انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی; بدین جهت از مدینه خارج شدم که امت جدم را اصلاح کنم .
4-مبارزه با منکرات
یکی دیگر از نکات برجسته عاشورا مساله مبارزه با منکرات بود که حکومت اموی عامل اصلی پیدایش و گسترش آن در جامعه اسلامی بودند.
امام در وصیت نامه خود این رسالت را تذکر داده و می فرمایند:
ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب;
می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم.
می دانیم که هر گاه امر به عروف و نهی از منکر در جامعه ای رواج یابد، سبب خواهد شد که برای انسان مسؤولیت اجتماعی آفریده شود تا نسبت به آن چه در امور مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه می گذرد بی تفاوت و بی تحرک نباشد.
هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر مبتنی بر فهم صحیح از دین باشد و از سیره نبوی و علوی; یعنی معیارهای خالص اسلام سرچشمه بگیرد، جامعه را از حالت سکون و ایستایی خارج نموده و منجر به بالندگی و سازنده گی آن می گردد.
امام خمینی قدس سره همانند موضع گیری های سیدالشهداء علیه السلام با تکیه بر آن رفتارها می فرمودند:
این که حضرت اباعبدالله نهضت و قیام کرد با عدد کم در مقابل این [حکومت یزید] برای این بود که گفتند: تکلیف من است که استنکار کنم و نهی از منکر کنم.
انگیزه این بوده که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد. انحرافات، همه از منکرات است. غیر خط مستقیم توحید هر چه هست، منکرات است. این باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش و انگیزه اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، من جمله قضیه حکومت جور.»
سیدالشهدا همه عمرش و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومت ها در دنیا ایجاد کردند، صرف نمود و تمام زندگیش را صرف این کرد که حکومت جور بسته بشود و از بین برود، معروف در کار باشد و منکرات از بین برود.
5-فرهنگ آزادی و آزادگی و کرامت انسان ها
تمام اصحاب فداکار سیدالشهدا - در واقعه کربلا از انسان های آزاده ای بودند که ذلت و خواری و تمنیات دنیوی و مادی لحظه ای در جوهره و ماهیت آنها جای نداشت.
این گروه که در برابر سپاه سی هزار نفری یزید کمترین ترس به خود راه ندادند، تا آخرین لحظه مقابل دشمنان ایستادند و جنگیدند و به فیض شهادت نایل آمدند.
عقیله بنی هاشم، پرچمدار پیام کربلا در مقابل حکومت جور و ظلم یزید با وجود تحمل مصائب بسیار، ضمن مقاومت و ایستادگی، به افشاگری حکومت وقت پرداخت و فرمود:
ای یزید! به خدا سوگند [با این جنایت ها که انجام دادی ] نشکافتی مگر پوست بدن خود را و پاره پاره نکردی، مگر گوشت خود را. .. گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مرده اند، بلکه آنها زنده اند و در پیشگاه پروردگاشان روزی می خورند.
این را هم بدان، آن کسانی هم که کار را برای تو فراهم ساخته و تو را بر گروه مسلمانان سوار نمودند، به کیفر خود خواهند رسید و بدانند که ستمگران را بد کیفری در پیش است...
قدر و مقام تو را بسیار پست می دانم... بدان که رای و تدبیرت سست و روزگارت اندک و انگشت شمار و جمعیت تو رو به پراکندگی است، در روزی که منادی خدا فریاد زند: «الا لعنة الله علی االظالمین »; همانا لعنت خدا بر ستمکاران باد.
امام خمینی هم از نسل همین انسان های آزاده و دلاور بود. او هرگز لحظه ای زیر بار ظلم و ستم ظالمین نرفت و با تحمل زندان، تبعید، خطرات جانی، شهادت فرزند و... دشمن را به زانو در آورده و می فرماید:
من اکنون قلب خود را برای سر نیزه های مامورین شما حاضر کرده ام، ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم بود .
ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیرز گشت، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ بطلان بر جبهه ستمکاران و حکومت های شیطانی زد. ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، ماهی که باید آزادی خواهان، استقلال طلبان و حق گویان بر تانک ها و مسلسل ها و جنود ابلیس غلبه کنند و کلمه حق باطل را محو نماید.
نتیجه
امام خمینی قدس سره با تاسی به قیام خونبار عاشورا، توانست نهضت عظیم خود را به ثمر برساند و مجددا به احیای ارزش های فراموش شده توفیق یابد. نمونه هایی از ارزش های مشترک که این دو نهضت مقدس (عاشورا و انقلاب اسلامی) به آنها راحت بخشید، عبارتند از:
1-احیای روحیه آزادگی و ذلت ناپذیری.
2- شجاعت و شهامت و پرهیز از مصلحت اندیشی و راحت طلبی
3-احیای روحیه شهادت طلبی .
4-احیا و تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر.
5-ایمان به جهاد فی سبیل الله.
6- مقاومت و پایداری و پشتکار در راه مبارزه .
7-احیای جنبه های اخلاقی، مروت، ایثار و ... .
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
امام حسین و قیام عاشورا از نگاه اهل سنت
Visitor
4334
Category:
مناسبت ها
علاقه و محبت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به حسین علیه السلام
1 . زمخشری (از علمای بزرگ اهل سنت)، صاحب تفسیر معروف «کشاف »، در کتاب «ربیع الابرار» نقل می کند:
«فاطمه علیها السلام با فرزندانش حسن و حسین علیهما السلام خدمت رسول
خداصلی الله علیه وآله وسلم رسیده و عرض کرد: یا رسول الله! هدیه ای به این
ها بده . حضرت فرمود: پدرت فدایت، من مالی ندارم تا هدیه کنم . سپس حسن
علیه السلام را بغل کرده، بوسید و روی پای راست خود قرار داد و فرمود: به
این فرزندم، اخلاق و هیبت خود را هدیه می کنم و حسین علیه السلام را نیز
بغل کرد و بوسید و بر روی پای چپ خود نهاد و فرمود: شجاعت و جود خود را بدو
بخشیدم .» (1)
2 . ابوهریره (از راویان بنام اهل سنت) می گوید: رسول خداصلی الله علیه
وآله وسلم را دیدم که حسین بن علی علیهما السلام را در بغل گرفته و می
فرمود: «خدایا! او را دوست می دارم تو هم او را دوست بدار» . (2)
قاضی نورالله شوشتری در کتاب «احقاق الحق » می نویسد:
ابوالمؤید موفق بن احمد (از علمای اهل سنت) در مقتل الحسین از راویان
مختلف و آنها از ابوبکر نقل می کنند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
فرمود: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند .» (3)
4. حافظ ابونعیم اصفهانی (از علمای اهل سنت) در کتاب حلیة الاولیاء (ج 4، ص
139) نقل می کند که او با سلسله راویان مختلف از جمله عمربن خطاب روایت می
کند که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «حسن و حسین سرور جوانان
بهشت هستند .» (4)
5. احمد بن حنبل در مسند خود به نقل از راویان متعدد، می نویسد:
پیامبر، حسن و حسین را به سیــنه خود می چسباند و می فرمود: «خدایا! من این دو را دوست دارم، تو نیز آنها را دوست بدار .» (5)
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و شهادت حسین علیه السلام در کربلا
6 . از عایشه نقل شده است که گفت:
حسین در حالی که به پیامبر وحی نازل می شد، به محضر وی در آمده و خود را
روی او انداخت و از پشت او بالا رفت . جبرئیل گفت: یا رسول الله! او را
دوست می داری؟ فرمود: چرا پسرم را دوست نداشته باشم . جبرئیل گفت: امت تو
بعد از تو، او را خواهند کشت . جبرئیل دست خود را دراز کرد و مقداری خاک
سفید به او داده و گفت: در این سرزمین، این پسر تو کشته می شود و اسم این
سرزمین، «طف » است . و چون جبرئیل از نزد پیامبر رفت، پیامبر از خانه خارج
شد و در حالی که آن خاک را در دست گرفته بود و می گریست، فرمود: عایشه!
جبرئیل به من خبر داد امتم پس از من، فریب خورده و پسرم حسین را در سرزمین
طف خواهند کشت . سپس در حالی که گریه می کرد، به طرف اصحاب خود – که در
میان آنان علی، ابوبکر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر بودند – رفت. آنان عرض
کردند: یا رسول الله! چرا گریه می کنید؟ فرمود: جبرئیل به من خبر داد پسرم
حسین بعد از من در سرزمین طف به شهادت می رسد و این خاک را به من داده و
گفت: در همان جا به خاک سپرده خواهد شد . (6)
شخصیت و فضائل امام حسین علیه السلام
7 . ابن کثیر (از علمای معروف مذهب شافعی) در کتاب «البدایة و النهایة » در باره مقام امام حسین
علیه السلام چنین می نویسد:
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم حسن و حسین را گرامی می داشت و به آنها
محبت زایدالوصفی می کرد . لذا حسین علیه السلام از صحابه پیامبر به شمار می
رود و با آن حضرت تا دم مرگ آن بزرگوار، محشور و مصاحب بوده و حضرت رسول
نیز از او رضایت کامل داشته، اگرچه حسین علیه السلام در سنین کودکی بود .
(7)
8 . ابن کثیر همچنین می نویسد:
بخاری از ابونعیم نقل می کند که از عبدالله بن عمر شنیدم که در جواب کسی
که از او در باره کشتن مگس در ماه محرم پرسیده بود، گفته است:
مردم در باره کشتن مگس سؤال می کنند در حالی که پسر دختر رسول الله را
کشته اند! (و از او نمی پرسند) و حال آن که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
در باره حسن و حسین فرموده است: «آنها گل های خوشبوی من در دنیا هستند .»
(8)
9 . شیخ محمد بن محمد مخلوق مالکی می نویسد:
حسین علیه السلام انسان با فضل و بسیار اهل نماز و روزه بود و بیست و شش بار پیاده خانه خدا را زیارت کرده است . (9)
10 . شیخ نورالدین علی بن صباغ مالکی، معروف به «ابن صباغ » در باره جوانمردی آن حضرت می نویسد:
انس می گوید: خدمت حسین علیه السلام بودم که کنیزکی آمد و با خود دسته گلی
آورد و به امام هدیه کرد . امام فرمود: برو، در راه خدا آزاد هستی . پس به
او عرض کردم: او که کار مهمی انجام نداده و چنین پاداشی دریافت کرد؟!
فرمود: آیا نشنیده ای سخن خدای تعالی را که «و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن
منها» (نساء/86) چون شما را احترام کردند، به درودی بهتر پاسخ دهید .
(10)
11 . عباس محمود عقاد مصری، نویسنده کتاب «الحسین ابوالشهداء» می گوید:
«شجاعت حسین علیه السلام صفتی است که از شخصی مانند حسین علیه السلام تعجب
آور نیست . زیرا شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن آن است . یعنی حسین
علیه السلام معدن شجاعت است و این، فضیلتی است که آن را از پدران و نیاکان
به ارث برده و به فرزندان خود به ارث گذاشته است . ... البته در میان
فرزندان آدم کسی در شجاعت قلب و قوت روحی، شجاع تر از حسین علیه السلام در
مقایسه با آنچه او در کربلا بدان اقدام کرد، پیدا نمی شود . . . برای او
همین بس که در طول صدها سال تاریخ دنیا، او همچنان شهید، فرزند شهید و پدر
شهیدان باقی مانده است .» (11)
12 . ابن روزبهان می گوید:
«اوست که به قدرت غیرت، هرکافر متمردی را از بیخ و بن برمی کند. اوست که
در مقام بندگی الهی به وظیفه ذکر پاکی حق تعالی و بزرگی او، جل و علا، قیام
به سزا فرمود . او به واسطه طی منازل قرب الهی به اقصی مرتبه توحید رسیده
بود .» (12)
قیام امام حسین علیه السلام در ترازوی قضاوت
13 . ابوالحسن اشعری (متوفای 324 ق)، پیشوای مکتب اشاعره، می گوید:
«چون ستمگری یزید از حد گذشت، امام حسین علیه السلام با یاران خود علیه بیداد او قیام کرد و در کربلا به شهادت رسید.» (13)
14 . علامه آلوسی، (متوفای 1270 ق)، که مرجع و مفتی اهل سنت عراق بود، در
«تفسیر روح المعانی » ذیل آیه شریفه «فهل عسیتم ان تولیتم . . . ان تفسدوا
فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله . . .» (محمد/26) از
احمد بن حنبل – پیشوای مذهب حنابله – نقل می کند که:
پسرش از وی در باره لعن یزید سؤال کرده، او جواب گفت: «کیف لایلعن من لعنه
الله فی کتابه؛ چگونه لعن نشود کسی که خدا او را در کتابش لعنت کرده
است؟!» عبدالله پسر احمد بن حنبل پرسید: من کتاب خدا را خواندم ولی لعن
یزید را ندیدم؟ احمد بن حنبل در پاسخ، آیه شریفه «فهل عسیتم . . .» را
خواند و آنگاه گفت: «ای فساد و قطیعة اشد مما فعله یزید؛ چه فساد و قطع
رحمی از فسادی که یزید مرتکب آن شده، بالاتر است؟ !» (14)
15 . آلوسی بعد از نقل آن سخنان می گوید:
«در لعن یزید توقف نیست چون اهل کبائر و دارای اوصاف خبیثه بود و بر
[مردم] مدینه ظلم و تعدی کرد و حسین علیه السلام را کشت و به اهل بیت اهانت
کرد .» (15)
16 . مولوی محمد شهداد حنفی در باره قیام سیدالشهدا علیه السلام می نویسد:
«در راه آنچه آن را حق می دانست، جان خود را تسلیم جان آفرین کرد ولی
تسلیم باطل نشد . با آن که یار و یاورانی به حد کافی نداشت، علیه باطل با
تمام قدرت و شهامت، ایستادگی کرد تا این که به مقام شهادت عظمی نائل آمد .»
(16)
17 . ابن روزبهان می نویسد:
«آن حضرت در میان امواج شدت و بلا، شربت شهادت نوشیده و در کربلا دفن شد .
حادثه ای غم انگیزتر و مصیبت بارتر و دردناک تر از این، در تاریخ اسلام رخ
نداده است! نفرین به اندازه علم خدا بر هرکسی که در جنگ علیه آن حضرت حاضر
شده و در آن شریک و بدان راضی بوده است.» (17)
18 . ابن خلدون می گوید:
«نمی توان گفت: یزید هم در کشتن امام حسین علیه السلام اجتهاد کرد، پس بی
تقصیر است; چون صحابه ای که با امام حسین علیه السلام در قیام شرکت نکرده
بودند، هرگز اجازه قتل حضرت را نداده بودند. این یزید بود که با امام جنگید
. این عمل یزید، نشانه فسق اوست و حسین علیه السلام در شهادتش ماجور است
در حالی که یزید از عدالت به دور بوده و حسین علیه السلام علیه یک حاکم
ظالم قیام کرده بود .» (18)
19 . دکتر طه حسین (متوفای 1973 م)، ادیب، نویسنده و ناقد معاصر اهل سنت، معتقد است:
«از آنجا که حسین از یک سو، مسئول حفظ دین و از سوی دیگر، آزاده و قهرمان
است، هرگز در قبال بیعت خواهی یزید، سرتسلیم فرود نخواهد آورد. پس برای
رسیدن به هدف خود، باید به هرکار مشروعی دست می زد . بنابراین، برای احتراز
و دوری از امر بیعت، به کوفه روی آورد و شهادت را بر بیعت با یزید که به
نوعی تایید ستم های او بود، ترجیح داد .» (19)
20 . شیخ عبدالله علائلی (متوفای 1996 م)، دانشمند و نویسنده اهل سنت (به
گفته خود ایشان وجه تسمیه علایلی بدان جهت است که شجره خانوادگی آنان به
امام علی بن ابیطالب علیه السلام می رسد)، با تحلیل اوضاع زمان یزید، سکوت
را بر هیچ دیندار و آزاده ای جایز نمی داند . اما در این میان، کسی که از
همه بیشتر مسئولیت داشت و در اعتراض به وضع ناهنجار آن عصر از شایستگی
بیشتری برخوردار بود، امام حسین علیه السلام بود .
قیام حسین علیه السلام خواست همه مسلمانان بوده است; این قیام انعکاس و
طنین گسترده ای به جای گذاشت و تا آنجا پیش رفت که تخت سلطنت امویان را به
لرزه درآورد و سرانجام به نابودی کشاند . (20)
21 . شیخ عبدالله علائلی همچنین می گوید:
«هرکس در زندگی، دو روز دارد: روز زنده شدن و روز مرگ; ولی تو ای حسین!
تنها یک روز داشتی . روز زنده شدن و حیات; زیرا تو هرگز نمردی، تو جان
شیرین خود را بر سرعقیده پاک و هدف بزرگ و آرمان مقدس خویش نهادی، به همین
دلیل تا حق و حقیقت و اسلام در جهان زنده است، تو هم زنده ای .» (21)
امام حسین علیه السلام اسوه مسلمانان و آزادگان
22 . محمدعلی جناح، رهبر بزرگ پاکستان، می گوید:
«به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی نمایند .» (22)
23 . شیخ محمد عبده، از دانشمندان اهل سنت و از مصلحان بزرگ، می نویسد:
«هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجود دارد و هدفش اقامه شرع و حدود الهی و
در برابر آن، حکومتی ستمگر است که می خواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هر
مسلمانی یاری و مساعدت «حکومت عدل » واجب است و در همین باب، انقلاب امام
حسین علیه السلام است که در برابر حکومت یزید، که خدا او را خوارکناد،
ایستاد .» (23)
اشعار اهل سنت در سوگ امام علیه السلام
24 . شافعی - پیشوای یکی از مذاهب اربعه اهل سنت که علاقه و ارادت بسیاری
به اهل بیت علیهم السلام دارد - در باره واقعه عاشورا، اشعار زیبایی سروده
است که ترجمه برخی ابیات آن را می آوریم:
«این حادثه از حوادثی است که خواب مرا ربوده و موی مرا سپید کرده است .
دل و دیده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگین کرده است و اشک چشم، جاری و خواب از آن پریده است .
دنیا از این حادثه خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم متزلزل شده و قامت کوه ها از آن خواب ذوب شده است .
آیا کسی هست که از من به حسین پیامی برساند، اگرچه دل ها آن را ناخوش دارند؟ !
حسین کشته ای است بدون جرم و گناه که پیراهن او به خونش رنگین شده،
عجب از ما مردم آن است که از یک طرف، به آل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم
درود می فرستیم و از سوی دیگر، فرزندان او را به قتل می رسانیم و اذیت می
کنیم!
اگر گناه من دوستی اهل بیت پیامبر است، از این گناه هرگز توبه نخواهم کرد .
اهل بیت پیامبر در روز محشر، شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضی داشته باشم، گناه نابخشودنی کرده ام .» (24)
25 . علامه اقبال لاهوری (از اندیشمندان اهل سنت) در وصف امام حسین علیه
السلام و فلسفه قیام عاشورا، تحت عنوان «رمز قرآن از حسین علیه السلام
آموختیم » سروده ای بس زیبا دارد. |
حجم فایل : 223KB