دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

چرا جنگ را ادامه دادیم

چرا جنگ را ادامه دادیم


درباره ی به طول انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح می شود:
1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلی، در مدت زمان کوتاه تری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضی از زمان ها که موازنه ی نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟
2. چه مؤلفه های جدیدی در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسی و نظامی شد که منجر به آتش بس رسمی شد؟


گفتنی است که از دیدگاه کارشناسان و صاحب نظران، تنها مقطعی که می توانست جنگ به پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود. اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367 (زمان پذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت) ادامه یافت.
الف. بررسی چرایی تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، عقب نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارت های وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس ـ و در واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصیه می کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت های بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمی توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافت مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از:
1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز، پرداخت غرامت از سوی عراق)؛
2. مرزهای ایران تأمین نداشت. نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود. شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر می رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.
3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزی های زیادی کسب می کردند، توقف در جنگ و چانه زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده صحیح نبود.
4. شهرهای آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.
5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک های همه جانبه دول بزرگ افزایش هم یافته بود.
6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسأله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.
7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، توقف ناپایا در فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان هایی به بار می آورد. اگر آن روز جنگ متوقف می شد و تجربه ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار می گرفت و ما ناچار می شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه زنی بی حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسؤولان وقت را شماتت می کرد.
8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاسی سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره ای این جنبش، برای تحقق خواسته های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.
9. به همین منظور در مورخ 20 خرداد 1361 جلسه ای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یکسال به طول می انجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم تر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.
دکتر ولایتی به عنوان وزیر امور خارجه حوادث آن زمان را این گونه توضیح می دهد: در نیمه سال 1361، شرایط خوبی در جبهه‌ها حاکم بود، پیروزی‌های نظامی ایران که از شکست حصر آبادان در مهر ماه سال قبل آن شروع شده بود، با فتح خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 به اوج رسید و در مقایسه با قبل که عراقی‌ها مناطق زیادی را اشغال کرده و از شمال تا جنوب، مناطق گسترده‌ای را به تصرف خود درآورده بودند، تلاش چندماهه ایران برای بازپس‌گیری مناطق اشغال‌شده به دستاوردهای خوبی منجر شده و در مناطق استراتژیکی چون آبادان و خرمشهر به نتیجه رسیده بود. اما هنوز مناطق گسترده‌ای در طول نوار 1200 کیلومتری مرزی وجود داشت که تحت اشغال عراقی‌ها بود و این اشغال، حتی تا پایان جنگ و آتش‌بس هم ادامه داشت.
در آن مقطع، این ایده در شورای عالی دفاع مطرح شد که اگر نقاطی را در داخل خاک تصرف تعریف کنیم، ابزار لازم برای وارد کردن فشار به عراقی‌ها برای عقب‌نشینی آنان به مرزها و محکومیت متجاوز و دریافت غرامت از عراق به دست می‌آید.
از این مقطع به بعد و با طرح این ایده، تعدادی از کشورها و سازمان‌های بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ و آتش‌‌بس، تلاش‌های خود را تشدید کردند، این تلاش‌ها که با محوریت سازمان کنفرانس اسلامی، جنبش عدم تعهد، سازمان ملل و تعدادی از کشورهای عربی صورت می‌گرفت، پس از فتح خرمشهر جدی‌تر شد.
از سوی سازمان ملل متحد، «اولاف پالمه»، نخست‌وزیر پیشین سوئد و «یان الیاسن» قائم‌مقام وزارت خارجه این کشور و از سوی کنفرانس اسلامی، کمیته‌ای متشکل از«ضیاء الحق» رئیس‌جمهور پاکستان، «ضیاء الرحمن» رئیس‌جمهور پاکستان، «احمد سکوتوره» رئیس‌جمهور گینه، «داود جاوارا»‌ رئیس‌جمهور گامبیا، «بلند اولسو» نخست‌وزیر ترکیه و «یاسر عرفات» رئیس سازمان آزادی‌بخش فلسطین به تهران سفر کردند. از سوی جنبش عدم تعهد هم وزرای خارجه چند کشور مأمور به رایزنی شده بودند که شامل وزرای خارجه کوبا و مالبیر، وزیر خارجه زامبیا، «ناراسیمها رائو» وزیر خارجه هند و «فاروق قدومی» وزیر خارجه فلسطین به تهران سفر می‌کردند و طی رایزنی‌های آنان هم هیچ پیشنهاد مشخصی که تأمین‌کننده خواسته‌های ما مبنی بر عقب‌نشینی به مرزها و دریافت غرامت بود، ارائه نشد.
پس از فتح خرمشهر، جریانی آغاز شد که شامل ابتکار برخی از کشورها برای پایان جنگ بود. در این ابتکارها برای اولین بار، مسئله دریافت غرامت و عقب‌نشینی تا مرزها که خواسته‌های اصلی ما بود، مطرح شد. عقب‌نشینی به مرزها و پایان اشغال ایران، برای ما اولویت نخست را داشت. چراکه حتی تا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598، حدود بیست هزار کیلومتر مربع از خاک ما در اشغال ارتش عراق بود و اگر ما بلافاصله پس از بازپس‌گیری خرمشهر صلح را می‌پذیرفتیم، عملا با این سؤال مهم روبه‌رو می‌شدیم که چه تضمینی وجود دارد که ما بقیه خاک ایران را پس بگیریم. این سؤال وقتی اهمیت پیدا می‌کند که توجه کنیم پس از پذیرش صلح، عملا نیروهای نظامی ما که عمدتا غیرحرفه‌ای و بسیجی بودند، به شهرها بازمی‌گشتند و مشغول زندگی عادی خود می‌شدند، اما نیروهای عراق که نظامیان حرفه‌ای و کلاسیک بودند، در مواضع خود باقی می‌ماندند. اگر ما در این مقطع، صلح را می‌پذیرفتیم، فاجعه‌ای که در جنگ‌های دوم ایران و روس اتفاق افتاد و منجر به از دست رفتن بخشی از خاک ایران شد، تکرار می‌شد. در جنگ‌های دوم ایران و روس در ابتدای تابستان 1826 میلادی، عباس میرزا با اتکا به نیروهای مردمی که به خاطر فتوای علما به جبهه آمده بودند، به نیروهای روسیه حمله کرد و نیروهای «پاپکویچ» سردار برجسته روسیه را تا تفلیس عقب نشاند اما در پاییز نیروهای داوطلب ایرانی به محل‌های زندگی خود بازگشتند و پاپکویچ با استفاده از این فرصت، حمله کرد و تا زنجان و نزدیکی قزوین پیش‌روی کرد.
اگر ما پس از فتح خرمشهر، صلح را می‌پذیرفتیم، با توجه به وضعیت قطعنامه‌های سازمان ملل که طی آنها تنها از آتش‌بس صحبت شده و بر عقب‌نشینی تأکید نشده بود، عملا هیچ تضمینی ـ حتی صوری ـ برای عقب‌نشینی نداشتیم و طبیعتا نیروهای داوطلب جبهه را ترک می‌کردند و نظامیان حرفه‌ای ما از نظر تعداد، قابل مقایسه با ارتش عراق که سه برابر شده بود، نبود و شرایط برای از دست رفتن خاک اشغال شده و حتی تهدید برای ادامه حمله نظامی مجدد عراق به ایران وجود داشت. بنابراین تعیین شرط عقب‌نشینی و دریافت غرامت، مهم‌ترین خواسته‌های ما برای پذیرش آتش‌بس بود. اولین پیشنهاد مشخص به ما درباره آتش‌بس و دریافت غرامت از طرف حبیب شطی، دبیرکل وقت کنفرانس اسلامی داده شد.
شطی به تهران آمد و به ما پیشنهاد کرد که می‌تواند با مذاکره با دولت‌های ثروتمند عربی حامی عراق در جنگ برای ما غرامت بگیرد.
رقم پیشنهادی شطی ده میلیارد دلار بود که در مقابل ما گفتیم، اصل بحث را قبول داریم، اما این رقم مورد پذیرش ما نیست و باید درباره مبلغ آن مذاکره کنیم.
در همین دوره آقای بندری، معاون وزیر خارجه هند هم مذاکرات مشابهی به عنوان میانجی برای تعیین غرامت داشت و غرامت مورد مذاکره با وی حدود سی تا پنجاه میلیارد دلار بود. اما نه آقای شطی به ما پاسخ مشخصی داد و نه آقای بندری در واقع هیچ مقام مسئولی به ما هیچ پیشنهاد مشخصی نداد و بحث‌ها بیشتر در حد مذاکرات اولیه باقی ماند. خود آقای شطی هم از نظر حقوقی نمی‌توانست هیچ تعهدی به ما بدهد. او گرچه دبیرکل سازمان کنفران اسلامی بود، اما نه وزیر خارجه بود، نه معاون وزیر خارجه. بنابراین نمی‌توانست از طرف دولت‌های عربی حتی همان مبلغ ناچیز ده میلیارد دلار را که یک‌دهم برآورد آقای ابوفرج کارشناس سومالیایی سازمان ملل است، تضمین کند. این کارشناس خسارت ایران در جنگ را صد میلیارد دلار برآورد کرده بود هر چند جمهوری اسلامی معتقد است این رقم نیز واقعی نیست و خسارت ایران در جنگ بالغ بر هزار میلیارد دلار است.
در حقیقت هیچ مقام مسئولی از عربستان، کویت یا دولت‌های عربی که قرار بود این غرامت را به ما پرداخت کنند، با ما مذاکره جدی و متعهدانه‌ای نکرد تا ما درباره عقب‌نشینی و غرامت مذاکره کنیم و ما که تجربه خاورمیانه و جنگ‌های کشورهای عربی با اسرائیل را داشتیم، دیده بودیم پس از برقراری آتش‌بس، اسرائیل از مناطق اشغال‌شده عقب‌نشینی نمی‌کرد و با فرو نشستن حرارت کشورهای عربی، زمین‌های آنان به تملک اسرائیل درمی‌آمد. این شرایط درباره جنگ ما حادتر بود، چرا که عملا دنیا از اشغالگر حمایت می‌کرد و امکان این جدی بود که عراق متناوبا به جنگ و صلح بپردازد تا سراسر ایران را اشغال کند، بنابراین تا زمان تصویب اولین قطعنامه‌ای که دو خواسته اصلی ما یعنی عقب‌نشینی به مرزهای بین‌المللی و تعیین متجاوز را تأمین می‌کرد، یعنی قطعنامه 598 در سال 1366، ما هیچ بستری برای آتش‌بس و صلح در اختیار نداشتیم.(مصاحبه «بازتاب» با دکتر ولایتی
)

 

در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نکاتی در این زمینه جلب می نماییم.
یکم: از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران شروع شد تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت های عمده ای از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم، اما شرایط بین المللی و منطقه ای و کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند هنوز به قدرت باقی باشند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن صرفا یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده می باشد. عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از:
الف
) سیستم بین الملل: در سطح ابرقدرت ها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن جریان گروگان گیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران می بود استقبال می کرد، بلکه خود در صدد چاره جویی برای انتقام و جبران شکست های قبلی بود. شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است. در سطح قدرت های بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامی نیز شدیدا ضرر خورده بودند. بنیه نظامی عراق را تقویت نمودند. دولت های منطقه خاورمیانه (دولت های عربی به استثناء سوریه، لیبی و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضع گیری کرده بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامی در ایران را خطر بزرگی برای ادامه حکومت نامشروع خود می دانستند.
ب ) شخصیت تصمیم گیرنده صدام که در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی بود:
1- تلاش برای کسب رهبری جهان عرب.
2- با استفاه از سقوط شاه که براساس دکتر ین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازی کند.
3- جبران تحقیری بود که شخصا در امضای قرارداد 1975 الجزایر شده بود.
ج ) عامل اجتماعی بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونه ای است که همواره حکومت را دچار بی ثباتی و بحران نموده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران موج جدیدی از ناآرامی های شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق می باشند و خواستار حکومت اسلامی در عراق بودند. نگرانی هایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی به عراق داشت عامل مهمی در آغاز جنگ بود.
در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود بلکه به خاطر پیروزی های چشمگیر ایران در جبهه ها، شدت نیز بخشیده شده بود. قدرت های بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامی را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلی در جبهه ها نیز به پیروزی برسد.
دوم: بعد از فتح خرمشهر تلاش های زیادی بین مجامع بین المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت ولی همچنان که گفته شد این تلاش ها صرفا برای خروج از بن بست پیش آمده بود، زیرا هیچ گونه مکانیزم حقوقی مطمئن برای دستیابی به صلحی همه جانبه را ارائه ندادند.
قطعنامه 514 شورای امنیت جوری طراحی شده بود که خواسته های مشروع ایران را در بر نداشت. به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که آنها در صدد مدیریت بحران می باشد نه حل آن ولی در پایان جنگ مجامع بین المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو» عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده و به ناچار قطعنامه 598 را به نحوی تدوین کردند که دربرگیرنده برخی از خواسته های مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدت های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو» تنها عامل به رسمیت شناخت حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 است.
سوم: از آنجا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش هایی از خاک ایران دست عراق بود لازم بود ما نیز بخش هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم.
چهارم: از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود.
پنجم: جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در دریا و هوا، زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.
ششم: قوی بودن این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد.
هفتم: عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام. همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد زمانی که ایران آتش بس و قطعنامه 598 را پذیرفت عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامیش دوباره بخش هایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد.
در پایان می توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود. بعد از بازپس گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفه ای در ادامه جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود، اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشه کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست. شعار ادامه «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.
ب) بررسی علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگی های روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولی شرایط بین المللی و منطقه ای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطع نامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواسته های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده و عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند.


در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهم ترین زمینه های آن اشاره می شود:
در سال های پایانی جنگ، جهان از پیروزی های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می کرد. شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه ی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپس گیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم می خورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامه ها و اقدامات تبلیغی ـ سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه ی جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماه های آخر (حمله به نفتکش ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرت های بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزی های نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان های ایران در مورد عراق، نشانه ی شکست کامل سیاست های غرب در حمایت از عراق به شمار می آمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست های پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد.
در چنین فضایی و پس از یأس قدرت های بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامه ی 598 را ـ که بر خلاف قطعنامه های پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود ـ به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود. لذا قدرت های بزرگ ـ که مصمم بر پایان جنگ بودند ـ فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه ها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامه ی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود.
مقاومت دفاع بی نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت های بزرگ ـ به رغم همه ی مشکلات و ناملایمات ـ انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی داد.

 

جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
1- جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 )
2- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 137، علی اکبر ولایتی
3- آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه
4- پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات، 1361
5. علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379


چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟
به نظر می‌رسد تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر با جمیع ملاحظات از نظر اصولی صحیح بود، اگر این تصمیم به نتیجه نرسید و همین امر به انتقاد گروه‌های سیاسی منجر شد، بیش از آنکه متأثر از اصل تصمیم‌گیری باشد، ریشه در نحوه‌ی اجرای آن در عملیات رمضان داشت.
گروه تاریخ برهان؛ در قسمت پیشین گفت‌و‌گو با «آقای محمد درودیان»، اجتناب‌پذیری یا اجتناب‌ناپذیری جنگ به بحث گذارده شد. حال، این قسمت از این مصاحبه در پی آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که آیا تداوم جنگ امری لازم و اجتناب‌ناپذیر بود یا خیر.
 
آقای درودیان از جمله‌ی چالش‏برانگیزترین سؤالاتی که در خصوص 8 سال جنگ تحمیلی طرح می‏شود پرسش از چرایی و چگونگی تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر است. با اینکه 3 دهه از زمان فتح خرمشهر سپری شده است، همچنان موضوع تصمیم‌گیری درباره‌ی ادامه‌ی جنگ در خاک عراق مورد نقد و بررسی قرار می‏گیرد. در گفتمان انتقادی، فرض اصلی آن است که جنگ باید پس از فتح خرمشهر تمام می‌شد، زیرا در آن موقعیت برقراری صلح با شرایط مناسب امکان‌پذیر بود. شما به عنوان اولین پرسش در این رابطه بفرمایید که زمینه‌های پیدایش پرسش از علل تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر به چه زمانی باز می‌گردد؟
 
بله، همین طور است که می‌فرمایید. در واقع، پرسش از علل تداوم جنگ همچنان در گفتمان انتقادی چه در دوران جنگ و چه پس از آن مورد توجه قرار دارد. علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی و ماه‌ها پس از اتخاذ این تصمیم و اجرای عملیات‌های مختلف شامل رمضان، محرم، مسلم‌بن‌عقیل و غیره مطرح شد. بعدها نقد و بررسی این موضوع در جزوه‌ی جنگ و صلح در سال 1363 منتشر شد.
 
علت مطرح کردن این سؤال ظاهراً طولانی شدن جنگ و ناکامی‌ در برخی از عملیات‌ها بود. حال آنکه در واقع نهضت آزادی و بسیاری از گروه‌های سیاسی ادامه‌ی جنگ را عامل مؤثری در انسداد سیاسی ارزیابی می‌کردند و از این منظر پایان دادن به جنگ را ضروری می‌دانستند و مسئولان و تصمیم‌گیرندگان و نیز تصمیمات اتخاذشده را نقد می‌کردند.
 
هم‌اکنون تکرار پرسش، در مورد علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر، آن را به یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها تبدیل کرده است، ولی در کالبدشکافی آن و با در نظر گرفتن فضا و شرایط تصمیم‌گیری به نظر می‌رسد این پرسش به نحو مناسبی طرح نشده است. در واقع، با در نظر گرفتن کلیه‌ی ملاحظات و عوامل مؤثر در تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ، این پرسش غلط است و اساساً باید موضوع را این‌گونه مورد پرسش قرار داد که چرا فتح خرمشهر به یک پیروزی استراتژیک تبدیل نشد؟
 
در صورتی که با پیروزی عملیات رمضان پس از فتح خرمشهر، جنگ به پایان می‌رسید آیا از علل ادامه‌ی جنگ سؤال می‌شد؟ این موضوع نشان می‌دهد مطرح کردن پرسش درباره‌ی علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر اساساً متأثر از ملاحظات سیاسی به جای نگرش نظامی‌ـ‌استراتژیک و بیشتر متأثر از نتایج است تا براساس شرایط. این مشکل برای بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، پس از جنگ با عراق به نحو دیگری به وجود آمد. مردم عراق پس از شکست ارتش کشورشان در کویت قیام کردند و بوش با توجه به این مسئله، سیاست ساقط کردن صدام را رها کرد تا صدام متکی بر ارتش قیام مردم را سرکوب کند.
 
علت این تصمیم نگرانی آمریکا از سقوط صدام و پیروزی انقلاب اسلامی در عراق بود. چنان‌که بعدها گفته شد آمریکایی‌ها تصور می‌کردند بعدها براندازی صدام امکان‌پذیر است، ولی در عمل تداوم حضور صدام در رأس قدرت و ناتوانی آمریکا برای حذف صدام سبب شد که برخی از محافظه‌کاران و دمکرات‌ها به بوش انتقاد کنند که از فرصت مناسب برای سرنگون‌سازی رژیم عراق استفاده نکرده است.
 
با این توضیحات مشخص می‌شود که پرسش از ادامه‌ی جنگ متأثر از چه ملاحظاتی بوده و در عین حال چه کاستی‌هایی داشته است. ضمن اینکه رابطه‌ی پرسش‌ها با اهداف و اغراض سیاسی نقد و حتی پاسخ آن را دستخوش تغییر کرده است؛ چنان‌که اکبر گنجی، در نقد تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر، به این موضوع از جنبه‌ی خسارت‌های مالی و انسانی جنگ توجه می‌کند. تبعات این نقد حتی دوستان و همفکران آقای گنجی را به واکنش وادار ساخت.
 
بی‌توجهی گروه‌های سیاسی، به ویژه نهضت آزادی، به ملاحظات استراتژیک و وضعیت تصمیم‌گیری برای ادامه یا توقف جنگ و قضاوت براساس نتایج، این تصور را به وجود می‌آورد که این گروه‌ها تحت هر وضعیتی و بدون توجه به پیامدهای آن بر اتمام جنگ تأکید داشته‌اند. اظهارات دکتر عباس شیبانی، از مؤسسان نهضت آزادی، در نقد مواضع نهضت درباره‌ی جنگ، بیان‌کننده‌ی همین معناست.
 
آقای هاشمی رفسنجانی نیز چند روز بعد، در سخنانی درباره‌ی اظهارات آقای گنجی، گفت:
 
«این‌هایی که الآن حرف می‌زنند دنبال این هستند که ما اسراری که گاهی منافع دشمن را تأمین می‌کند مطرح کنیم. حتی قوی‌ترین کشورها و دولت‌ها اسناد و اسرار امنیتی خود را پس از گذشت سال‌های طولانی منتشر می‌کنند. من هیچ وقت اطلاعاتی را که منافع ملت، کشور و انقلاب را ضایع می‌کند مطرح نمی‌کنم.»
 
در رویکرد انتقادی، بیش از همه تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ و مدیریت سیاسی‌ـ‌نظامی کشور در آن زمان نقد می‌شود که در مقابل آقایان هاشمی و رضایی برای پاسخ، دو نظریه‌ی سیاسی و نظامی را ارائه می‌کنند.
 
در نظریه‌ی سیاسی، تأکید می‌شود که استراتژی کشور کسب یک پیروزی مهم و پایان دادن به جنگ بود، ولی چون پیروزی‌ها نسبی بود اهداف سیاسی تأمین نشد. در نظریه‌ی نظامی، گفته می‌شود که استراتژی کشور برای جنگ پس از فتح خرمشهر بیشتر سیاسی بود نه نظامی، لیکن برای سقوط صدام باید با بسیج امکانات کشور استراتژی نظامی اتخاذ می‌شد که در این صورت، علاوه بر تأمین اهداف، جنگ زودتر به پایان می‌رسید.
 
پس از فتح خرمشهر چه رویکردهایی در مورد آینده‌ی جنگ در سطح مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی پدید آمد؟ عوامل و شرایط مؤثر در شکل‌گیری این رویکردها چه بود؟
 
پس از فتح خرمشهر، برای نخستین بار، در جلسه‌ی مسئولان و فرماندهان با امام، اتمام یا ادامه‌ی جنگ مورد بحث و بررسی قرار گرفت. دو ایده‌ی متفاوت وجود داشت. براساس رویکرد اول چنین تصور می‌شد که با شکست عراق و آزادسازی مناطق اشغالی دیگر ادامه‌ی جنگ ضرورتی ندارد. در رویکرد دوم، چنین استدلال می‌شد که ایران باید منطقه‌ای مهم از خاک عراق را در اختیار بگیرد تا از موضع برتر عراق و حامیانش را برای تأمین خواسته‌های ایران متقاعد نماید.
 
رفتار عراق و آمریکا پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ ذهنیت و تصوراتی را در مردم و مسئولان به وجود آورده بود که آثار زیادی در نحوه‌ی مقاومت در برابر تجاوز عراق و پس از آن، آزادسازی مناطق اشغالی و سپس در تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر بر جای نهاد. در حالی که موجودیت نظام و انقلاب بر اثر جنگ تهدید شده بود، سازمان ملل در واکنش به تجاوز عراق از این کشور حمایت کرد و همین امر اعتماد ایرانیان را به این سازمان سلب کرد. پس از فتح خرمشهر، این باور و اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران که شامل محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب‌نشینی کامل عراق بود تأمین شود.
 
ضمن اینکه نگرانی آمریکا از پیروزی ایران و سقوط عراق به تهدید ایران منجر شد و متقابلاً حمایت و کمک‌های اطلاعاتی به عراق آغاز شد و این تحول بیان‌کننده‌ی این معنا بود که آمریکا و سایر قدرت‌ها به پذیرش موقعیت برتر ایران و شکست عراق مایل نخواهند بود و در نتیجه، تمهیداتی را علیه ایران به کار خواهند گرفت. امام خمینی، برای نخستین بار، پس از عملیات فتح‌المبین، نگرانی خود را بیان کرد:
 
« آمریکا معلوم نیست به این زودی طمعش را از این کشور قطع کند... از این جهت‌ ما باید خودمان را برای مقاومت مهیا کنیم.»
 
فضای ذهنی تصمیم‌گیرندگان متأثر از دو مسئله بود؛ نخست پیروزی‌های ایران بر عراق پیامدهای احتمالی داشت از جمله‌ی آن سقوط صدام بود و دوم اهداف و ماهیت سیاست آمریکا و مجامع بین‌المللی در برابر پیروزی ایران بود. در نتیجه، هنگام تصمیم‌گیری این نگرانی وجود داشت که خواسته‌های ایران نادیده گرفته شود. با این برداشت، این نظریه شکل گرفت که با توجه به برتری ایران بر عراق یک منطقه‌ی مهم از خاک عراق تصرف شود تا با اتکای بر آن خواسته‌های ایران از موضع برتر تأمین شود. امام خمینی پرسش‌هایی را مطرح کردند که سرانجام با ارائه‌ی دلایل نظامی و سیاسی توافق و اجماع لازم برای تصرف منطقه‌ی شرق بصره حاصل شد.
 
فارغ از این ملاحظات و پس از گذشت 18 سال از زمان تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر این پرسش را می‌توان طرح کرد که ایران اساساً چه گزینه‌هایی در برابر خود داشت. آنچه انجام شد آیا بهترین گزینه بود؟ برای پاسخ به این پرسش باید علاوه بر نگرانی‌ها و تصورات و ذهنیاتی که وجود داشت به خواسته‌های ایران و موانع موجود برای تأمین آن‌ها توجه کرد.
 
فتح خرمشهر سرآغاز تحولی استراتژیک می‌باشد. بر این اساس، با توجه به بازتاب این مسئله در سطح ملی و منطقه‌ای، فتح خرمشهر در واقع به مفهوم «پایان آغاز جنگ» بود. در چنین وضعیتی جمهوری اسلامی ایران چه شرایطی را برای پایان جنگ اعلام نمود؟
 
جمهوری اسلامی ایران بلافاصله، پس از تجاوز عراق به ایران و تردد هیئت‌های صلح، خواسته‌های خود را مطرح کرد؛ این خواسته‌ها به عنوان پیش‌شرط‌های خاتمه‌ی جنگ شامل عقب‌نشینی عراق از مناطق اشغالی، اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت بود. مجامع بین‌المللی و هیئت‌های صلح به طرز عجیبی، به جای توجه کردن به عامل تجاوز و ضرورت عقب‌نشینی، بر اجرای آتش‌بس تأکید می‌کردند! تجربه‌ی جنگ اعراب با اسرائیل و تبعات مخاطره‌آمیز پذیرش آتش‌بس، جمهوری اسلامی را وادار کرد که همچنان بر خواسته و شرایط خود تأکید کند.
 
تدریجاً برتری توان نظامی ایران و در هم شکستن ماشین‌های نظامی ارتش اشغالگر و آزادسازی مناطق اشغالی مسئله‌ی آتش‌بس و عقب‌نشینی را کم‌رنگ کرد؛ زیرا در مرحله‌ی آزادسازی مناطق اشغالی، 10 هزار کیلومتر مربع از 15 هزار کیلومتر مربعی را که عراق به اشغال خود درآورده بود آزاد شد و عراق 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت که، پس از اعلام عقب‌نشینی از خاک ایران، 2500 کیلومتر مربع از خاک ایران شامل ارتفاعات و مناطق حساس در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.
 
در مرحله‌ی جدید، محکوم کردن عراق که متجاوز بود و پرداخت غرامت اهمیت بیشتری داشت. با این توضیحات، در واقع، با فتح خرمشهر، هنوز اوضاع به وضع قبل از تجاوز بازنگشته بود؛ زیرا عراق 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت. عراق همچنان تهدیدی برای ایران بود و ایران صدها میلیارد دلار خسارت دیده بود. ایران در چنین وضعیتی برای حل مسائل چگونه باید تصمیم‌ می‌گرفت؟
 
آقای رجایی خراسانی، نماینده‌ی وقت ایران در سازما‌ن‌ملل، درباره‌ی موضوع آتش‌بس، می‌گوید: در مذاکراتی که داشتیم به ما می‌گفتند در قدم اول و قبل از هر گونه بحث و مذاکره‌ای باید آتش‌بس برقرار شود. این تأکید در وضعیتی بود که هیچ گونه تضمینی برای تأمین خواسته‌های ایران وجود نداشت و پس از آتش‌بس مشخص نبود مذاکراتی که آغاز می‌شود چه نتیجه‌ای خواهد داشت.
 
واکنش دولت عراق در مقابل شرایط جمهوری اسلامی ایران برای اتمام جنگ چگونه بود؟ در حالی که ایران در موضع برتر قرار داشت و پیامدهای آتش‌بس با عراق کاملاً مبهم بود آیا اتمام جنگ ممکن بود؟ اگر ایران با موقعیت برتر، از موضع ضعف، به فرض دریافت مقداری پول از صندوق مشترک کشورهای عربی به جنگ پایان می‌داد، آیا این اقدام به منزله‌ی تأمین حقوق ایران و برقراری صلح و ثبات بود؟
 
نگرانی از تبعات شکست عراق و پیگیری احتمالی جنگ از سوی ایران در این مرحله دو نوع بازتاب داشت؛ نخست، تأکید بر برقراری آتش‌بس در اولویت اول و سپس ارائه‌ی برخی از پیشنهادها برای پرداخت غرامت که به صورت غیررسمی و کلی بود. آقای رجایی خراسانی، نماینده‌ی وقت ایران در سازما‌ن‌ملل، درباره‌ی موضوع آتش‌بس، می‌گوید: در مذاکراتی که داشتیم به ما می‌گفتند در قدم اول و قبل از هر گونه بحث و مذاکره‌ای باید آتش‌بس برقرار شود. این تأکید در وضعیتی بود که هیچ گونه تضمینی برای تأمین خواسته‌های ایران وجود نداشت و پس از آتش‌بس مشخص نبود مذاکراتی که آغاز می‌شود چه نتیجه‌ای خواهد داشت.
 
علاوه بر این، درباره‌ی غرامت، حرف‌های متفاوتی گفته می‌شد و آمار و ارقام ذکرشده از 25 میلیارد تا 150 میلیارد دلار متغیر است، ولی تاکنون هیچ گونه سند معتبر و مشخصی مشاهده نشده است. آقای هاشمی، در کتاب حقیقت‌ها و مصلحت‌ها، این موضوع را شایعه می‌داند و می‌گوید:
 
«وقتی خرمشهر فتح شد، شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در کشور مطرح بود ولی ما، که مسئول بودیم، می‌دانستیم این شایعات دروغ است.»
 
همچنین فرمانده‌ی وقت سپاه در سخنانی می‌گوید:
 
«اینکه گفته می‌شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگویم که هیچ پیشنهاد صلحی تا 4 سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتش‌بس ارائه شد که اگر قبول می‌کردیم جنگ 50 سال به درازا می‌کشید.»
 
وزیر خارجه‌ی وقت نیز در این باره می‌گوید: «نفر اول آقای حبیب شطی، دبیر کل کنفرانس اسلامی، بود که برای مذاکره آمد. یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی مطرح کردیم قرار شد ایشان جواب بیاورند ولی دیگر خبری نشد. نفر دوم معاون وزیر خارجه‌ی هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم ولی رفت و خبری نشد.
 
بنابراین، مسئله‌ی مهم برای ایران در زمان تصمیم‌گیری، دفع تهدیدات احتمالی عراق و پرداخت غرامت بود و این مهم با عقب‌نشینی کامل عراق از خاک ایران و اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت به ایران تأمین می‌شد. حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی عراق، که نگران سقوط صدام در صورت ادامه‌ی جنگ بودند، در قدم اول بر آتش‌بس تأکید داشتند تا درباره توقف جنگ و مهار رو به گسترش پیروزی‌های ایران اطمینان حاصل کنند.
 
ضمن اینکه در تعیین متجاوز حساسیت داشتند؛ زیرا انجام این مهم به معنای اعلام پیروزی سیاسی ایران بر عراق بود و تزلزل در عراق و احتمالاً فروپاشی رژیم بعثی را موجب می‌شد. علاوه بر این، قدرت‌های بزرگ در تجاوز عراق سهیم بودند و اعلام متجاوز بودن عراق به منزله‌ی پذیرش سیاست تجاوزآمیز این کشورها علیه جمهوری اسلامی ایران بود، لذا از پذیرش آن اجتناب می‌کردند.
 
برای پرداخت غرامت مایل بودند اولاً مبلغ پرداختی به میزانی نباشد که ایران در مرحله‌ی بازسازی به موقعیتی جدید دست یابد. بنابراین تلاش می‌کردند ایران همچنان در برابر هزینه‌های بازسازی خسارات جنگ درگیر و ضعیف باقی بماند. ثانیاً به بازسازی عراق، که قدرت متعادل کننده‌ی ایران بود، توجه کردند. به همین دلیل کشورهای شورای همکاری تأکید داشتند که یک صندوق مشترک تشکیل شود که پول آن را کشورهای مختلف تأمین می‌کردند و به تناسب میان ایران و عراق تقسیم می‌شد.
 
اگر جمهوری اسلامی ایران، جنگ را پس از فتح خرمشهر تمام می‌کرد آیا امروز به جای پرسش از علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر این پرسش مطرح نمی‌شد که چرا جمهوری اسلامی در وضعیتی که در موضع برتر بود و احتمال شکست عراق و سقوط صدام وجود داشت و عراق همچنان بخشی از خاک ایران را در اشغال خود داشت، جنگ را این گونه به پایان رساند؟
 
باید به این نکته توجه کرد که پرداخت غرامت برای بازسازی ایران و عراق به لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند، حال آنکه عراق متجاوز بود و پس از اتمام جنگ با ایران و تجاوز عراق به کویت دبیر کل سازمان‌ملل عراق را متجاوز معرفی کرد. علاوه بر این، تشکیل صندوق مشترک و پرداخت هزینه برای بازسازی حتماً پیامدهایی داشت؛ از جمله اینکه در هر مرحله و در برابر هر پرداختی ایران باید گزارش هزینه‌ها را ارائه می‌کرد تا مجدداً پول دریافت کند. آیا برای طرف پیروز در جنگ پذیرش چنین تبعاتی امکان‌پذیر بود؟
 
بی‌توجهی گروه‌های سیاسی، به ویژه نهضت آزادی، به ملاحظات استراتژیک و وضعیت تصمیم‌گیری برای ادامه یا توقف جنگ و قضاوت براساس نتایج، این تصور را به وجود می‌آورد که این گروه‌ها تحت هر وضعیتی و بدون توجه به پیامدهای آن بر اتمام جنگ تأکید داشته‌اند. اظهارات دکتر عباس شیبانی، از مؤسسان نهضت آزادی، در نقد مواضع نهضت درباره‌ی جنگ، بیان‌کننده‌ی همین معناست؛ ایشان می‌گوید:
 
«در جنگ که اصلاً استدلال مهندس بازرگان بسیار استدلال غلط و ناواردی بود. آن‌ها معتقد بودند که جنگ با عراق را نیمه‌کاره و بدون اجرای عدالت و حتی بدون تعیین شدن طرف متجاوز و شروع کننده‌ی جنگ و بدون احقاق حقوق ضایع شده‌ی ملت ایران رها کنیم، حال آنکه بعد از حمله‌ی عراق به کویت معلوم شد که امام صدام را درست شناخته بود و اگر ما هم رها می‌کردیم، او رها نمی‌کرد.»
 
با توجه به موقعیت برتر نظامی ایران و وضعیت حاکم بر منطقه و داخل، برای تصمیم‌گیری در مورد آینده‌ی جنگ چه گزینه‌هایی پیش روی ایران قرار داشت؟
 
1. ایران بدون در نظر گرفتن خواسته‌های خود و تنها بر اثر فشارهای بین‌المللی و در حالی که نیروهای عراقی همچنان در مناطق اشغالی حضور داشتند، با پذیرش آتش‌بس، مذاکره با عراق را آغاز می‌کرد بدون آنکه هیچ‌گونه کنترلی بر آن داشته باشد یا از اهرم فشار برای تأمین خواسته‌های خود استفاده کند. این روش براساس ضرورت خاتمه‌ی جنگ با هر وضعیتی می‌توانست انتخاب شود، اما اینکه آیا انتخاب این راه‌حل به معنای حل و فصل جنگ به سود ایران بود، با در نظر گرفتن اینکه ایران طرف پیروز جنگ بود، پذیرفتنی نبود.
 
2. ترک مخاصمه بدون اتمام جنگ راه‌حل دیگری بود که فرا روی ایران قرار داشت؛ بدین معنا که ایران راه‌حل اول را نمی‌پذیرفت، در عین حال از ورود به داخل خاک عراق خودداری می‌کرد و در مرز خود مستقر می‌شد. انتخاب این گزینه با توجه به اینکه عراق نفت شهر را در اختیار داشت و روی ارتفاعات و مناطق سرکوب مستقر شده و در عین حال به دنبال فرصت برای بازسازی و تجدید قوا بود چه معنایی داشت. آیا با این روش جنگ به پایان می‌رسید یا اینکه عراق پس از تجدید قوا مجدداً حملات خود را از سر می‌گرفت؟ ضمن اینکه، از نظر حقوقی، هیچ گونه آتش‌بسی میان دو طرف برقرار نشده بود و بهانه‌های لازم برای از سرگیری مجدد تجاوزات عراق وجود داشت.
 
نتیجه‌ی هر دو راه‌حل این بود که روند برتری ایران بر عراق را متوقف و مخدوش می‌کرد و خطر سقوط احتمالی عراق کاهش می‌یافت و این برای آمریکا، اروپا و برخی از کشورهای منطقه، که به دنبال پایان دادن به جنگ با هدف جلوگیری از سقوط صدام بودند، بهترین گزینه بود.
 
3. تنبیه متجاوز با هدف تأمین صلح شرافتمندانه راه‌حل دیگری بود که ایران انتخاب کرد. امام خمینی بر این نظر بودند:
 
«امروز که ما قدرت داریم اگر مجرم را رها کنیم، این به معنای آتش‌بس و صلح نیست؛ ضمن اینکه منطق حکم می‌کند دشمن عقب رانده‌شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال‌های سال‌ خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.»
 
پس شما اساساً معتقدید که اصل تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ صحیح بوده است؟
 
به نظر می‌رسد تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر با جمیع ملاحظات از نظر اصولی صحیح بود، اگر این تصمیم به نتیجه نرسید و همین امر به انتقاد گروه‌های سیاسی منجر شد، بیش از آنکه متأثر از اصل تصمیم‌گیری باشد، ریشه در نحوه‌ی اجرای آن در عملیات رمضان داشت. نگرانی از احتمال هوشیاری دشمن و واکنش سازمان ملل در برابر تصمیم ایران به تعجیل در انجام عملیات رمضان در منطقه‌ی شرق بصره منجر شد. در نتیجه، ناکامی در این عملیات دستاوردهای فتح خرمشهر را تضعیف کرد و با طولانی شدن جنگ، اصل تصمیم‌گیری مورد پرسش و انتقاد قرار گرفت.
 
با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار «برهان» قرار دادید/ انتهای متن/
 
مصاحبه‌کننده: محمدجواد اکبرپور‌بازرگانی (پژوهشگر حوزه‌ی جنگ ایران و عراق)

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 10

روند تحولات جنگ داشت طی می‌شد، از این طرف جلساتی شکل گرفته شده بود، اما تصمیم برای ادامه جنگ اتخاذ نشده بود. لذا تصمیمی که گرفته می‌شود توسط شخص امام خمینی است. استدلال هایی انجام میشود که سیاسیون و نظامیون این موضوع را به امام تحمیل کردند که درست نیست. در نقطه آخر شخص امام خمینی با ادراک از عقب نشینی صدام، تصمیم به ادامه جنگ گرفتند. در حقیقت ایشان از این عقب نشینی صدام نتیجه می‌گیرند که ما باید به جنگ ادامه بدهیم. 

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 9

امام (ره) همواره تاکید می کردند که جنگ را ادامه می‌دهیم، اما از مرز عبور نمی‌کنیم. بعد از فتح خرمشهر هم امام معتقد بودند که از مرز عبور نکنید و جنگ را تا به ثمر رسیدن جلو ببرید. احمد آقا به حضرت امام(ره) می‌ نویسند: نظر شما در مورد عدم عبور از مرز درست است و من نگران هستم که شما به دلیل اهمیتی که به متخصصین می‌دهید از نظرتان عدول کنید و ما در مسیری قرار بگیریم که دیگر نتوانیم جنگ را تمام کنیم.

برگزین از فصل ششم کتاب تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق

علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و بخش قابل توجهی از چالش‌ها و دشواری‌های ایران برای کسب پیروزی نظامی و دستیابی به اهداف سیاسی ناشی از نگرانی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نسبت به پیامدهای پیروزی ایران بر عراق بود. چنین پیش‌بینی می‌شد که در صورت پیروزی ایران بر عراق نفوذ و موقعیت ایران در عراق و منطقه گسترش خواهد یافت.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر8

امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود اما مسئولان جنگ گفتند که ما باید تا کنار شط‌العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلاً با این کار موافق نبودند و می‌گفتند اگر بناست که شما جنگ را ادامه بدهید بدانید که اگر این جنگ با این وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید دیگر این جنگ تمام شدنی نیست و ما با این جنگ را تا نقطه‌ای خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع برای پایان جنگ است.

دلایل و اهداف ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر از دیدگاه فرمانده وقت سپاه
چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر7

از همان آغاز ، استراتژی جنگ ما، انهدام دشمن و آماده سازی نیروهای خودی برای رسیدن به هدفی بود تا بدین ترتیب، هم خودمان در وضعیت دفاعی مناسب و قابل اطمینانی قرار بگیریم و هم دشمن در اثر وارد آمدن فشار بیش از حد، در سطح نظام بین الملل و منطقه تنبیه شود. اگر ما کنار مرزها بمانیم و تکلیف جنگ نیز مشخص نشود و نیروهای ما نیز فرسوده گردند، آنها به محض یافتن فرصت، مجدداً به ما حمله خواهند کرد. باید متجاوز را تنبیه کنیم تا دیگر نه او و نه هیچ کشور دیگری جرئت نکند به ما حمله کند.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر6

مسئولان سیاسی با توجه به ضرورت های سیاسی و لحاظ کردن برتری ایران، به دنبال پایان دادن به جنگ بودند و نظامی ها بر این اساس و متأثر از نظریات مسئولان سیاسی در پاسخ به پرسش امام مبنی بر دلایل ورود به خاک عراق، استدلال سیاستمداران را مطرح کردند، و منشأ تصمیم گیری برای ادامه جنگ ملاحظات و اهداف سیاسی بود که در قالب ملاحظات نظامی و دفاعی مطرح شد.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 5

نحوه ی واکنش سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی در مورد تجاوز عراق با حمایت ضمنی از عراق از طریق سکوت نسبت به تجاوز عراق به خاک ایران و نادیده گرفتن این اقدام  ، هر گونه اعتماد نسبت به این مجامع را از میان برده بود . به همین دلیل پس از فتح خرمشهر این اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران شامل محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب نشینی کامل عراق ادا شود و بیشترین تمرکز تلاشهای بین المللی نیز،در جهت برقراری آتش بس بود.

جنگ هشت ساله ایران و عراق، به عنوان یکی از طولانی ترین جنگ های معاصر در منطقه خلیج فارس، تنها بیست ماه پس از پیروزی یک انقلاب دینی و مردمی در حساس ترین بخش منطقه به وقوع پیوست. بسیاری از پدیده هایی که در صحنه جنگ ایران و عراق ظاهر شد، به دلیل بستر طولانی زمان و تعامل پیچیده این عوامل و پدیده ها با یکدیگر، تجزیه و تحلیل و ورود به لایه های زیرین آن را دشوار ساخته است. انجام این مهم تنها با گذشت زمان و تحقیقاتی که در این زمینه باید صورت گیرد، امکان پذیر خواهد شد.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 4

بعد از آزادسازی خرمشهر در خرداد سال 1361، مرکز پژوهشهای اجتماعی نخست وزیری، نظرسنجی را با موضوع  " نظرات مردم در مورد ادامه جنگ و ورود به خاک عراق " و در سه محور 1. نظر مردم در مورد ادامه جنگ 2. نظر مردم درخصوص وارد شدن به خاک عراق در صورتی که عراق شرایط ما را نپذیرد 3. دلایل عدم ورود به خاک عراق، مورد بررسی قرار می دهد.

جلسه شورای امنیت
نگاهی به جانبداری شورای امنیت از صدام پس از فتح خرمشهر

سکوت و عدم تحرک شورای امنیت در فاصله بین شش روز پس از تهاجم سراسری عراق تا 50 روز پس از فتح خرمشهر، معانی بسیاری در دل خود داشت. پس از فتح خرمشهر، در حالی که ایران منتظر اقدام عملی از سوی سازمان ملل و حامیان صدام برای احقاق حقوق ایران و پایان دادن به جنگ بود، تحرکات برای یاری رساندن دوباره به صدام از جانب حامیان این کشور آغاز شد. اقداماتی که در نهایت به تصویب قطعنامه 514 و 522 شد ...

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر3

 در بررسی تاریخ انقلاب و جنگ همیشه از «صلح پس از فتح خرمشهر» صحبت می شود و محققان می کوشند دلایل ادامه جنگ پس از این مقطع را بازیابی کنند.اما آیا حقیقتاً سازمان ملل متحد به ایران پیشنهاد صلح داد و اگر این گونه بود صلح چه شرایطی داشت؟ 49 روز پس از آزادسازی شکوهمندانه خرمشهر، قطعنامه 514 شورای امنیت سازمان ملل متحد به تصویب رسید. شورا در این قطعنامه خواستار آتش بس و بازگشت به مرزهای بین المللی است.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر2

اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، عقب نشینی، تعیین متجاوز، تامین خسارت های وارده و ... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه می کردند . در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود.

چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 1

جنگ ما از آغاز به صورت دفاع شروع شد و تا این ساعت هم ما در حال دفاع هستیم. ما هنوز مناطقى را داریم که از جمله نفت‌شهر و بخشى از مراکز دیگر مرزىِ ما که هنوز در اختیار دشمن هست و ما ادامه‌ى جنگمان ولو براى پس گرفتن اینها هم که باشد، یک عمل دفاعى است. دشمن خیلى این را مغتنم مى‌شمارد که وقتى قصد تجاوز دارد و وارد خاک مى‌شود، تا جایى که مى‌تواند بماند، بعد هم که رفت بیرون، ما لب مرزها بایستیم او تجدید قواى خودش بکند و هنگامى که باز لازم دانست و مصلحت دانست برگردد، تجاوز خودش را آغاز کند.

غرامت جنگ عراق علیه ایران
آیا بعد از فتح خرمشهر، پیشنهادی برای پرداخت غرامت به ایران شده است؟

رئیس مجلس و سخنگوی شورای عالی دفاع در زمان جنگ: گاهی روزنامه‌ای مطلبی را می‌نوشت شاید کسی یا دیپلماتی مطلبی را در جایی می‌گفت، ولی کسی برای ما پیغام رسمی نمی‌آورد. چیزهایی بدون سند گفته و نوشته می‌شد. در طول این مدت هیچ‌کس به ما پیشنهاد نکرد که غرامت پرداخت شود. این که اعراب یا صدام بپذیرند که غرامت جنگ را به ما بپردازند کسی به صورت رسمی به ما نگفت.

پس از فتح خرمشهر امکان گزینش راه‌حل "مذاکره سیاسی برای تأمین صلح عادلانه" عملی نبود؛ زیرا حقوق ایران به رسمیت شناخته نمی‌شد تا به‌خاطر تأمین آن مذاکره‌ای انجام گیرد.

پس از فتح خرمشهر و برتری سیاسی- نظامی ایران که یکی از اهداف آن پایان درگیری بود، پیش‌بینی می‌شد که زمینه اتمام جنگ فراهم آید و قدرت‌های بزرگ پایان جنگ را به‌طور جدی و با در نظر گرفتن عدالت و تنبیه متجاوز پیگیری کنند، اما چنین نشد و  آمریکا و غرب در راستای حفظ حکومت عراق و فشار بر جمهوری اسلامی تلاش‌های خود را آغاز کردند.

نظریه 6 + 2 را گروه نهضت آزادی در ایران طرح کردند و منظورشان این بود که دو سال اول جنگ درست بوده است یعنی تا فتح خرمشهر، اما شش سال بعد از آن نباید جنگ ادامه می‌یافت و همچنین علت ادامه جنگ را هم به‌عهده ایران می‌گذارند ...

پس از آزادی خرمشهر، ایران تصمیم گرفت سیاست "تعقیب متجاوز" را در پیش گیرد. از جمله پرسش‌هایی که درباره ورود ایران به خاک عراق مطرح است، چگونگی نقش امام خمینی(ره) در این تصمیم‌گیری استراتژیک است. اظهارات محسن رضایی در 21 تیر 61 دربارة دلایل این تصمیم، تا حدودی پاسخ گوی این پرسش است.

استاد علوم سیاسی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) فتح خرمشهر را یکی از نقاط عطف تاریخ ایران ذکر کرد و در خصوص ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر گفت: اشتباه استراتژی نظامی کشور پس از فتح خرمشهر نه در ورود به خاک عراق، بلکه در تأخیر ورود به خاک عراق یعنی 50 روز پس از بازپس‌گیری خرمشهر بود چرا که همین مدت باعث شد تا رژیم صدام بتواند نیروها و امکانات نظامی خود را برای مقابله با ایران بازسازی کند.

در چند عملیات هم بین ارتش و سپاه اختلاف افتاد. ارتش می خواست کلاسیک بجنگد و سپاه هم اصل غافلگیری را انتخاب کرده بود. بالاخره ضرورت پیدا کرد که کسی در آنجا باشد و جنگ را فرماندهی و این اختلافات راحل کند که من از سوی امام به عنوان فرمانده جنگ انتخاب شدم.

در سالروز آغاز عملیات رمضان قصد داریم با بهره گیری از جلد 20 روزشمار جنگ ایران و عراق (عبور از مرز تعقیب متجاوز با عملیات رمضان، اثر علیرضا لطف‌الله‌زادگان)، به واکاوی سؤال های مطرح شده درباره عبور نیروهای ایران از مرز و ورود به خاک عراق بپردازیم تا بتوانیم با دیدی جامع، جوانب مختلف این تصمیم مهم و تاریخ ساز ایران را ارزیابی کنیم.


چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر6

محسن رحمانی واسوکلایی

در اولین شماره سلسله مطالب درج شده تحت عنوان "چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر" به این موضوع اشاره شد که " تارنمای مرکزاسناد و تحقیقات دفاع مقدس قصد دارد به منظور پاسخگویی به سوال "دلایل و چرایی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر" اقدام به جمع آوری و بازنشر بخشی از مطالب منتشره در این خصوص بنماید"، به همین منظور و در ادامه سلسله مطالب درج شده تحت این عنوان، مقاله "جنگ ایران و عراق  و علل تداوم آن" که در وبلاگ بانک مقالات سیاسی درج و منتشر گردیده، انتخاب شده است.

 

مولف در این مقاله نظریه جدیدی را با این مضمون مطرح می سازد که دلیل موافقت نظامیان با ورود به خاک عراق، نظرات مطرح شده توسط سیاسیون وقت بوده است. در واقع مولف بدون وارد آوردن خدشه ای به نظرات سیاستمداران وقت در خصوص دلایل ورود به خاک عراق، مدعی می شود در اتخاذ این تصمیم، نظامیان از استدلال های مطرح شده توسط سیاستمداران پیروی می نمایند و نظرات مطرح شده توسط آنان کاملا متاثر از استدلال سیاستمداران در لزوم ورود به خاک عراق بوده است.

 

صرفنظر از ادبیات نگارشی مولف و غلطهای موجود در متن اصل مقاله و دوری آن از برخی واقعیتها و وزن غیرحرفه ای آن برای درج در تارنمای دفاع مقدس، از آنجا که در این مقاله موضوع مورد بحث از زوایایی دیگر مورد بررسی قرار گرفته است و بیانگر دیدگاه نسل بعد از جنگ به موضوع آتش بس و علل تداوم جنگ می باشد، این مقاله  در تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس درج و بازنشر می گردد:

 


جنگ ها و انقلاب ها از برجسته ترین پدیده های اجتماعی هستند که سرنوشت اجتماعی جوامع انسانی را دستخوش تغییر می کنند. جنگ ایران و عراق، حادثه تاریخی بزرگ و سرنوشت سازی بود که در بستر مجموعه ای از عوامل و زمینه های متفاوت شکل گرفت و از تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ با تجاوز عراق آغاز شد ودر تاریخ ۲۹ مرداد سال ۱۳۶۷، پس از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید.


علل و زمینه های وقوع جنگ عراق علیه ایران عبارتند از :

۱. اختلافات تاریخی و رقابت دو کشور ایران و عراق

۲. معضلات ژئوپلتیکی عراق که تاکنون منشأ آغاز دو جنگ شده است.

۳. ماهیت رژیم عراق و تضاد آن نظام جمهوری اسلامی ایران

۴. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تغییر مناسبات منطقه ای با نگرانی از صدور انقلاب

۵. تغییر توازن قوا و پیدایش خلأ قدرت در منطقه

۶. تنش در مناسبات ایران و آمریکا بر اثر سیاست های مداخله جویانه آمریکا در ایران و اقدام دانشجویان ایرانی در تصرف سفارت امریکا

۷. فروپاشی قدرت سیاسی –  نظامی و اقتصادی گذشته در ایران و عدم انسجام درونی برای تصمیم گیری و مقابله با بحران ها و تهدیدات خارجی.

 

آمادگی عراق برای جنگ

شکست کودتای نظامی نوژه نشان داد، که با وجود باقیمانده عناصر وابسته به رژیم شاه در ساختار جامعه و حمایت آمریکا و غرب و عراق از آنها، امکان براندازی نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر نیروهای مخالف انقلاب وجود ندارد. بر همین اساس، کردزمن معتقد است که شکست کودتای نوژه یکی از دلایل تصمیم گیری عراق مبنی بر آغاز تهاجم آشکار به ایران است.


عراق در فاصله زمانی کودتای نوژه، تا شروع جنگ، بیش از ۲ ماه، مواضع و اقدامات مهمی را به منظور آمادگی برای جنگ در زمینه های نظامی و دیپلماتیک انجام داد.


تفاوت در تلاش های جدید عراق علیه ایران با گذشته، در این موضوع است که بنابر نظر برخی از تحلیلگران، اگر در گذشته منشأ اقدامات عراق نگرانی از صدور انقلاب ایران به عراق بود، در دوره جدید، به ویژه در نیمه سال ۱۳۵۹ وضعیت سیاسی اجتماعی ایران در بدترین حالت قرار داشت؛ زیرا با وجود آنکه بنی صدر، رئیس جمهور قانونی کشور بود و این موضوع به معنای قانونمندی و استقرار نهادهای توام جمهوری اسلامی در چارچوب اصول قانون اساسی بود، ولی دامنه مناقشات در رأس ساختار سیاسی شکور تشدید شد و همین اختلاف نظرها، امکان تصمیم گیری در سطح استراتژیک را برای حل و فصل مسائل اساسی کشور با چالش روبه رو ساخته بود .

 

با کشف کودتای نوژه و دستگیری عناصر آن در بخش های مختلف نیروی هوایی، نیروی زمینی و هوانیرو، روشن شد که برای تحولی در ارتش و ایجاد قدرت دفاعی و بازدارنده به تلاش و سرمایه گذاری و زمان نیاز است. بسیج نیز با وجود حمایت های امام به دلیل اختلافات و سایر مشکلات هویت نظامی پیدا نکرد. همچنین، رکود حاصل از اعتصاب قبل از انقلاب و تدوام آن به شکل دیگری پس از انقلاب، بنیه اقتصاد کشور را کاملاً‌ تضعیف کرد. از نظر شرایط بین المللی نیز، اوضاع به سود ایران نبود. هرچند افکار عمومی در جهان اسلام سود ایران بود، ولی انقلاب با مشخصه دینی و مردمی و سپس مقابله با قدرت و اقتدار آمریکا و اشغال سفارت این کشور توسط دانشجویان، موقعیت بین المللی ایران را در سطح بازیگران وساختار بین المللی ضعیف کرده بود.

 

این سوال مطرح است که آیا عراق با خواست مستقیم مخالفان ایرانی در داخل و خارج کشور و تحت حمایت و پشتیبانی آمریکا، غرب و کشورهای منطقه، برای تضعیف و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام نمود، یا صرفاً بر پایه فرصت حاصل از تضعیف موقعیت سیاسی، نظامی و بین المللی ایران و همسو با منافع آمریکا، علیه ایران عمل کرد؟ پاسخ به این سوال می تواند میزان صحت و استحکام این نظریه را روشن سازد که آیا رفتار ایران موجب تحریک عراق و تجاوز به ایران شد یا اینکه عراق با اهداف خاص و استفاده از فرصت، به ایران تجاوز کرد و همچنین، با توجه به انگیزه عراق و وضعیت حاکم بر ۲ کشور و اوضاع منطقه، آیا امکان جلوگیری از وقوع جنگ وجود داشت؟


اقدامات نظامی عراق

تلاش عراق به جهت آمادگی برای ورود به جنگ بر علیه ایران در چند زمینه آشکار بود. دولت عراق، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، با تشکیل کمیته ای، مطالعات لازم را انجام داد و ضمن جمع آوری اطلاعات و برگزاری مانور، آمادگی خود را ارزیابی کرد. بازدید فرماندهان و مسئولان عراقی از یگانهای نظامی افزایش یافت. حتی به گفته یکی از فرماندهان عراقی، صدام شخصا از محل تیپ عراقی مستقر در یکی از پاسگاه های منطقه مرزی بازدید کرد.

 

در همان زمان صدام بعد از شنیدن نام قصر شیرین ازیکی از همراهانش در پاسخ به سوال وی درباره نام منطقه، گفت: در آینده ای نزدیک آنجا را با خاک یکسان خواهم کرد. پس از این بازدید، لشکر ۶ عراق به طرف قصر شیرین حمله کرد. به نوشته نیویورک تایمز به نقل از منابع دیپلماتیک عرب ۵۰ هزار سرباز عراقی در طول مرز ایران گرد آمدند، که عمده این جمع تجمع نیرو در نواحی خوزستان بود.


درباره توانایی عمده عراق، کردزمن به چند موضوع اشاره می کند که نشان می دهد عراق در این زمینه ها بر ایران برتری داشته است:

۱. ثبات سیاسی، نظامی بیشتر در خلال دوره پیش از جنگ.

۲. روابط دوستانه با کشورهای همسایه که از اواسط دهه ۱۹۷۰ آغاز شد.

۳. دسترسی مداوم به منابع متعدد جنگ افزارهای مدرن و پیشرفته ترین سیستم های ساخت فرانسه و شوروی.

۴. ذخایر مالی و اعتباربالا برای آغاز جنگ.

۵. تحولی نسبتاً بالنده همراه با رشد تدریجی استانداردهای زندگی و بهبود اقتصاد در عراق.


بر پایه همین ملاحظات، تمامی ناظران و کارشناسان از برتری عراق بر ایران سخن می گفتند و پیش بینی می کردند که اگر فرایند اصطکاک میان ایران و عراق به جنگ بینجامد، عراقی ها نسبت به ایران، از آمادگی بسیار بهتری بهره مند خواهند بود. عراق با اعتماد به برتری خود بر ایران، چنان بر دامنه تجاوزات مرزی خود افزود که تنها در ۳ ماهه دوم سال ۱۳۵۹، این تجاوزات به ۴۱۰ مورد بالغ شده بود.


بر اساس همین برتری و اراده آغاز جنگ، لطیف جاسم، وزیر فرهنگ و اطلاعات عراق، در میان روزنامه نگاران لبنانی در پاسخ به اختلافات دیرینه کشور ایران و عراق گفت: این اختلافات شدید تر هم خواهد شد، تلاش های فعلی تا زمانی که در ایران دولتی روی کارآید، ادامه خواهد یافت.


صدام نیز بر پایه این تمایلات به تغییر دولت ایران، در جمع خبرنگاران رسماً حمایت خود را از گروه های ضد انقلاب و تجزیه طلب اعلام کرد. به نوشته کیانوری، پیرو همین سیاست، صدام، برای ایجاد دولتی در جنوب ایران، رئیس سازمان امنیت خود را به پاریس فرستاد و از بختیار دعوت کرد که به بغداد بیاید و او با شاپور بختیار به بغدادآمد.

 

بختیار و صدام طی ملاقاتی طولانی قرار گذاشتند که پس از اشغال اهواز و آبادان و منابع نفت خیز خوزستان که به خیال صدام کار آسانی بود، در این منطقه دولتی مستقل تشکیل دهدند. صدام نیز قول داده بود که رژیم های غربی پس از یکی دو ماه این دولت را به رسمیت خواهند شناخت. مواضعی که عراق طی ماههای قبل درباره جزایر۳ گانه به نمایندگی از کشورهای عربی اتخاذ کرده بود، در دوره جدید، با تهدید نظامی عراق برای تصرف آنها تکیه بر زور همراه شد. صدام در مصاحبه ای با یک روزنامه کویتی گفت: اکنون ما نیروی نظامی مناسبی را برای باز پس گیری ۳ جزیره اشغالی فراهم کرده ایم. ما پس از ۱۹۷۵، نه سکوت کرده ایم و نه دچار سستی شده ایم؛ بلکه از آن زمان تاکنون طی ۷ سال توان و قدرت نظامی و اقتصادی خود را افزایش داده ایم.


لغو معاهده ۱۹۷۵ الجزایر به وسیله عراق
 
اولین تهاجم نظامی ارتش عراق به ایران در مناطق القوس، سیف سعد و میمک به تصرف این مناطق انجامید. عدنان خیر الله، وزیر دفاع عراق، در تاریخ ۱۹ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ اعلام کرد که نیروهای مسلح عراق به مرزهای بین المللی رسیده اند. وی اضافه کرد، ما تمام سرزمین هایی را که ایران با زور تصرف کرده بود دوباره پس گرفتیم و اختلافات خود با ایران را درباره سرزمین های مذکور حل کردیم.


صدام بعد ها در کنفرانس طائف درباره این اقدام گفت: این سرزمین ها پیش از سقوط شاه در اختیار عراق قرار نگرفته بود و ما در صدد گرفتن آنها بودیم که انقلاب ایران شروع شد و این مسئله، موضوع نقل و انتقال آنها را به تأخیر انداخت و زمامدارن جدید نیز، پس از سقوط شاه سرزمین های ما را بازنگرداندند و بدین گونه ایران سرزمین عراقی عزیزی را در اشغال خود نگاه داشت.


با فرض پذیرش صحت ادعای عراق مبنی بر اینکه آن کشور، برای بازپس گیری مناطقی که برابر قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر باید در اختیار آن کشور قرار داده می شد،اقدام نموده است، این پرسش به میان می آید که چرا عراق پس از تصرف این مناطق باز هم اقدام به جنگ کرد؟


پس از تصرف این مناطق، صدام طی سخنانی در اجلاس فوق العاده مجلس ملس عراق در تاریخ ۱۷ سپتامبر سال ۱۹۸۰ (۲۶ شهریور سال ۱۳۵۹، لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را بصورت یک جانبه اعلام کرد. وی طی سخنانی گفت: در برابر شما اعلام می کنم که ما قرارداد مارس ۱۹۷۵ را کاملاً لغو می دانیم و شورای فرماندهی انقلاب تصمیم خود را در این زمینه اتخاذ کرده است. بناربراین باید روابط قانونی در شط العرب به وضع قبل از مارس ۱۹۷۵ بازگردد و تمام حقوق تصرف شده تحت حاکمیت کامل ما قرار گیرد.


دولت عراق در این دوره، روابط خود را با کشور عربستان بهبود بخشید و رادیو عراق از ابراز هرگونه شعاری در رسانه های تبلیغاتی خود درباره کشورهای ارتجاعی خودداری کرد. آنها امنیت خلیج فارس را جزئی جدایی نا پذیر از امنیت ملی عراق اعلام کردند و سرانجام در تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، ۱۹۲ فروند هواپیمای جنگده نیروی هوایی ارتش عراق به سمت اهدافشان در داخل خاک ایران به پرواز درآمدند.

 

به نوشته وفیق سامرایی پس از این حمله، صدام و عدنان خیر الله و افسران اطلاعات و عملیات وارد اتاق عملیات شدند. خیر الله، وزیر دفاع، به صدام گفت: سرور من، جوانها ۲۰ دقیقه قبل پرواز کردند. و صدام به او پاسخ داد: نیم ساعت بعد کمر ایران خواهد شکست. صدام در ساعت ۱۵:۳۰ روز 1359/6/31 طی پیامی از رادیو تلویزیون عراق، علت حمله هوایی عراق به خاک ایران را اعلام کرد و گفت: اگر ایرانی ها حاکمیت عراق را بر مناطق اشغال شده بپذیرند، عراق جنگ را خاتمه حواهد داد.

 

بدین ترتیب جنگ ایران و عراق با تجاوز عراق به ایران آغاز شد و به نوشته روزنامه البیان، چاپ امارات، صدام حسین جنگ را با اتکاء به یک وعده پنهانی آمریکا از طریق کشور ثالث آغاز کرد. وعده این بود که چنانچه نیروهای عراقی نتوانند ظرف مدت یک هفته سرنوشت جنگ را به نفع خودشان رقم بزنند، آمریکا از عراق حمایت نظامی به عمل آورد.


 
تلاش برای برقراری آتش بس

بی اعتمادی نسبت به خط مشی و روش و رفتار عراق به ویژه در واکنش آن کشور پس از موافقت ایران با قطعنامه ۵۹۸ و نیز تلاش برای پایان دادن به وضعیتی که اساساً بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ موثر بود، موجب شد جمهوری اسلامی ایران بر اتمام سریع جنگ و اقدام سازمان ملل در اعلان زمان برقراری آتش بس اصرار ورزد.


واحد پخش خبر رادیو در ساعت ۲ بعدازظهر ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ بدون هیچ مقدمه ای اعلام کرد، جمهوری اسلامی ایران قطع نامه ۵۹۸ شورای امنیت را قبول کرده است و سرانجام دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد، تاریخ ۲۰ اوت ۱۹۸۷ میلادی زمان برقراری آتش بس خواهد بود و پس از ان اقدامات لازم قطعنامه انجام خواهد شد.


سرانجام در فاصله کمتر از دو هفته از تعیین زمان برقراری آتش بس در ۲۰ اوت سال ۱۹۸۷ تا اجرای آن،  هماهنگی های دبیر کل سازمان ملل با تهران و عراقبرای استقرار نیروهای یونیماگ انجام گرفت و بدین ترتی، جنگ ایران و عراق پس از گذشت هشت سال از زمان تجاوز عراق به ایران در حالی پایان رسید که هیچ دستاورد سیاسی یا نظامی برای عراق در بر نداشت و همین امر، زمینه جنگ دیگری (تجاوز عراق به کویت) را در منطقه فراهم ساخت.


 خرمشهر برای جامعه ایران و حتی دشمن و حتی تحلیلگران تنها یک شهر نبود، بلکه همه جنگ بود. مقاومت خرمشهر از نقش مردم اسطوره جدیدی ترسیم کرد و تمام محاسبات نظامی سیاسی روانی و تبلیغاتی دشمن را برهم زد. ناکامی های دشمن با آغاز مقاومت در خرمشهر اغاز شد و دشمن آنچه را تصور می کرد در مدت ۲۴ ساعت یه دست می آورد، در مدت ۴۴ روز به دست آورد و با وجود اینکه نیروهای مردمی قوای فیزیکی و روحی دشمن را منهدم و فرسوده کردند، در عین حال اشغال خرمشهر جراحتی بود بر روح و جسم ملت ایران، که صرفا با فتح آن برطرف شد و خرمشهر سمبلی شد از شکست و حقارت دشمن و پیروزی ملت ایران.


پیروزی در خرمشهر سرآغاز (تحولی استراتژیک) در سطح منطقه بود. فتح خرمشهر حادثه ای سرنوشت ساز بود که از یک سو بر تحولات سیاسی داخل کشور تأثیر گذاشت و بی ثباتی سیاسی را به ثبات تبدیل کرد و از سوی دیگر در عرضه نظامی تحولی جدید براساس استراتژی جدید بود که زمینه های کسب پیروزی و شسکت دشمن را بوجود آورد و ایران به قدرتی منطقه ای با مشخصه های دینی و انقلابی تبدیل گشت.


فتح خرمشهر در ادامه تحولات داخلی به مفهوم (پایان آغاز جنگ) بود و روند پیشین را تغییر داد و استقرای جنگ تغییر کرد. فتح خرمشهر پابان مرحله ای بود که عراق با هدف تجزیه کشور و براندازی نظام جمهوری اسلامی آن را اجرا نمود و در نتیجه آن، مرحله ای جدید آغاز شد که موضوع (نحوه خاتمه بخشیدن به جنگ) بود.


اینک به بیان علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر می پردازیم:

 

۱. پایان دادن به چنگ از موضوع برتر با در اختیار داشتن منطقه ای استراتژیک از دشمن

آقای هاشمی رفسنجانی را باید صاحب این نظریه دانست. ایشان با تغییر روند تحولات جنگ در آستانه عملیات فتح المبین، بخشی از این نظریه را طرح کرد و پس از فتح خرمشهر در جلسات تصمیم گیری، ابعاد آن را با استدلال نظامیان تشریح کرد. این نظریه حداقل تا سال ۱۳۶۶ و قبل از صدور قطع نامه ۵۹۸ حاکم بود، ولی تجربیات حاصل از عملیات والفجر ۸، (فتح فاو) و کربلای ۵ ، نشان داد امکان تحقق این نظریه وجود ندارد،زیرا دامنه فشار و افزایش هزینه ها در مقایسه با پیروزی، بیشتر بود و حتی این تصور بود که با تصرف بغداد هم امکان اتمام جنگ با برتری ایران وجود ندارد، زیرا خطر تشدید حملات با سلاح های غیر متعارف به تهران وجود دارد.


۲. تغییرماهیت عدم ارائه پیشنهاد مناسب به ایران برای اتمام جنگ

آقای رضایی فرمانده پیشین سپاه درباره مسائل جنگ بویژه در پاسخ به علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، این نظریه را بیان داشتند که، خرمشهر در روند جنگ سمبل پیروزی و شکست بود 1 و با فتح خرمشه فلسفه چرایی جنگ از سوی کسانی که این جنگ را تحمیل کرده بودند پایان یافت و ایران که تهدید می شد، به همین دلیل فتح خرمشهر یک معجزه در جنگ بود و باعث شد وضع سیاسی ایران بکلی دگرگون شود.

 

آقای رضایی می گوید: (دلیل اصلی جنگ پس از فتح خرمشهر، ندادن پیشنهاد صلح از سوی قدرت های بین المللی بود. در آن سال هیچ فردی از مجموعه سیاستمداران و نظامیان نبودند که با ادامه جنگ و عبور از مرزهای بین المللی در جنوب مخالف باشند. اگر پیشنهاد صلح به ایران می شد و مسائل کلیدی و اختلافات اصلی از جمله مرزهای بین المللی حل می شد،‌ایران به جنگ ادامه نمی داد). 2 ایشان معتقد است فتح خرمشهر استراتژی ها را عوض کرد و نقطه عطف بین دو مرحله جنگ، یعنی آغاز و پایان بود.

 

 ۳. تصمیم گیری جدید برپایه تصرف کانون آتش و قصاص متجاوز

آقای لطف الله میثمی 3 در گفت و گوی مطبوعاتی به پرسش علت ورود به خاک عراق پس از دفع متجاو، با نظریه ای جدید چنین پاسخ می دهد. وی معتقد است مسئولان کشور از جنگ و  قانون آن اطلاعی نداشتند و بعد از فتح خرمشهر آنها بودند که تصمیم گرفتند که ما وارد خاک عراق شویم 4. امام مخالف ادامه جنگ بودند ولی فرماندهان و نیروهای ارتش امام را قانع کردند که ما باید به خاک عراق وارد شویم (اینگونه که ما با نظریه (تصرف کانون آتش) وارد خاک عراق شدیم و تا آنجا که من می دانم،‌نظریه کارشناسی فرماندهان ارتش و مسئولان نظامی این بود که باید برویم و علتش هم قصاص بود.)


۴. بی توجهی به پیامدهای ادامه جنگ در خاک عراق و مشکلات ناشی از جنگ طولانی

امام در جلسات تصمیم گیری به این موضوع توجه داشتند که با ادامه جنگ، اوضاع تغییر خواهد کرد و چشم انداز روشنی برای پایان دادن به آن وجود ندارد و لذا زمان مناسب برای تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر است. در عین حال، امام به نظریاتی که شخصیت های سیاسی و نظامی، مبنی بر ضرورت ادامه جنگ می دادند، توجه و در پایان موافقت خود را اعلام کردند.


۵. پایان دادن به جنگ با استفاده از فرصت و متکی بر موقعیت ممتاز نظامی و سیاسی ایران

نهضت آزادی با اولین موضع گیری مکتوب با صدور قطعنامه پنچمین کنگره نهضت، در فروردین ۱۳۶۲، این نظریه را طرح کرد. 5 نظر به اینکه نهضت آزادی هنگام تصمیم گیری در خرداد و تیر ۱۳۶۱، هیچ گونه موضع رسمی و مکتوبی را منتشر نکرد، لذا اعلام این نظریه در سال ۱۳۶۲ تنها در چارچوب مواضع حزبی کارکرد سیاسی، تبلیغاتی داشت.


تغییر در ماهیت و تحولات استراتژیک جنگ

ازجنگ ایران و عراق با عناوین متفاوتی مانند " دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، جنگ جهان سومی، جنگ اول خلیج فارس" یاد شده است. امام خمینی رهبر انقلاب به تحولات سیاسی، اجتماعی توجه می کردند. در چارچوب تفکر دینی با تعریف جدید از عالم و ادامه جنگ و جهاد و دفاع دراسلام، ماهیت تجاوز عراق به ایران و هدف اصلی از این اقدامات را در چارچوب "اسلام و کفر" و "حق و باطل" توضیح می دادند. مبنای تفکر امام درباره جنگ، در درجه نخست برپایه ماهیت حکومت ایران و عراق بود. ایشان اقدامات عراق علیه ایران را عملی الحادی و کفر آمیز دانستند، چنان که طی سخنانی فرموند: " قیام بر ضد کشور اسلامی که الان در ایران مستقر است همین قیام بر ضد او، در حکم الحاد و کفر است."
 


 به مناسبتهای مختلف، بویژه در ابتدای جنگ، هیئت صلح کنفرانس اسلامی و برخی سران کشورهای اسلامی برپایه مسلمان بودن مردم ایران و عراق خواهان اتمام جنگ بودند و ادامه آن را نوعی برادر کشی می دانستند. آقای مهاجرانی در مصاحبه با یکی از روزنامه ها تأکید کرد: (جنگ با عراق ایدئولوژیک نبود و کشور اسلامی سر مسائل مختلفی با هم درگیر شدند جنگ بین اسلام و کفر نبود. درگیری میان دو کشور اسلامی بود که نمی بایست اتفاق بیفتد و در نخستین مراحل باید خاموش کرد، به هر دلیل در بین مسلمان، جنگی اتفاق افتاده که اصل بر اتمام آن است نه بر دامنه گسترش جنگ...). اما امام عقیده ای مقابل آقای مهاجرانی داشتند. ایشان حکومت بعثی ها را مشروع و اسلامی نمی دانستند.


اهداف سیاسی عراق

فیلیپ رابینز سه هدف اصلی را عناصر تشکیل دهنده استراتژی عراق میداند:

۱. صدور انقلاب اسلامی ایران.

دیوید اوئن وزیر خارجه انگلیس در روزنامه گاردین نوشت: ما امیداواریم که شور التهاب انقلاب اسلامی در طول جنگ منطقه ای به مصرف رسیده و سرانجام فروکش کند.

 

۲. تصرف استان خوزستان و تجزیه ایران می توانست در خدمت اهداف توسعه طلبانه عراق باشد و تنگناهای ژئوپلتیک عراق برطرف می کرد و در عمل به معنای لغو قرارداد ۱۹۷۵ و تضعیف نظام تازه تأسیس در ایران ارزیابی می شد.

 

انتخاب هدف اول متأثر از بازتاب های انقلابی اسلامی در میان کشورهای منطقه و نگرانی رهبران آنها از تغییر معادلات منطقه و خلأ ناشی از سقوط شاه و شکست استراتژی آمریکا بود و پیروزی قاطع عراق ممکن بود مقدمه ظهور قدرت منطقه ای عراق ارزیابی شود.


بررسی علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

۱. پیروزی های ایران بویژه فتح خرمشهر و احتمال سقوط صدام ،فضایی ایجاد کرد که در نتیجه آن، ایران در سطح منطقه اهمیت استراتژیک یافت و همین باعث شد که در نزد بازیگران منطقه ای و بین المللی نوعی نگرانی بوجود آورد.

 

۲. رفتار سیاستمداران منطقه ای و بین المللی و عراق براساس درک تحولات جدید جنگ و فرآیندهای احتمالی، کنش و واکنش های جدیدی را بوجود آورد که در ذهنیت و باور مردم ایران و تصمیم گیرندگان تأثیر کرد.

 

۳. وقوع حوادث و رخدادهای جدید در سطح منطقه و در عرصه های سیاسی نظامی جنگ، که پاره ای از آن ها حاصل کنش بازیگران بود، در شکل گیری روندهای جدید و در نتیجه ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نقش و تأثیر داشت.

 

در جنگ ایران و عراق با آشکار شدن علائم پیروزی ایران و شکست احتمالی عراق تدریجاً سیاست ها و مواضع آمریکا تغییر کرد و در واقع با پیروزی های نظامی ایران،‌ماهیت جنگ تغییر کرد. از نظر آمریکا موقعیت ژئوپلتیک ایران،‌با قرار گرفتن در شمال خلیج فارس و در جنوب شوروی، اهمیت استراتژیک بسیاری داشت و به همین دلیل، ایران در حوزه منافع آمریکا تعریف شده بود.

 

سیاست کلی آمریکا در برابر ایران، این بود که(ایران نه بدان اندازه تضعیف شود که در معرض بی ثباتی و تجزیه قرار گیرد، که در نتیجه شوروی از آن بهره گیرد و نه بدان اندازه تقویت شود که به گفته نیکلسون براساس قابلیت های بالقوه برای تبدیل به قدرتی منطق های نقش و تأثیر داشته باشد.)


آمریکا در جنگ ایران و عراق با دو گزینه کاملاً متفاوت مواجه بود:

در گزینه نخست باید با به رسمیت شناختن برتری ایران ، خواسته های ایران را تأمین می نمود و جنگ خاتمه می یافت. چنین اقدامی پیامدهای استراتژیک در برداشت و به مثابه تعمیق و گسترش انقلاب اسلامی در منطقه و خطر بی ثباتی در کشورهای متحد آمریکا و در نتیجه تغییر موازنه نیروهای منطقه بود.


گزینه دوم حمایت از عراق و حفظ صدام. بر اثر پیروزی ایران، آمریکا برای اجتناب از پیدایش وضعیت جدید از سال ۱۹۸۲، سیاست بازی شطرنج با عراق را دنبال کرد.


شوروی و جامعه اروپا ومخصوصاً کشورهای منطقه، به دلیل اینکه انقلاب اسلامی بر ساحتار متزلزل ومحافظه کارانه داخلی این کشورها تأثیر می گذاشت، علاوه بر اینکه از آغاز جنگ از عراق حمایت می کردند، کمک های اطلاعاتی و تبلیغاتی را در اختیار عراق می گذاشتند.


عراق: پس از فتح خرمشهر، رفتار عراق متأثر از شکست های نظامی بود و در نتیجه برای جلوگیری از ناکامی های عراق و پیروزی های ایران، صدام با حمایت بین المللی، موقعیت خود را با حذف و تصفیه مخالفان داخلی، تثبیت و در جبهه های جنگ نیز قدرت دفاعی ارتش عراق را در برابر تهاجمات احتمالی ایران تقویت نمود.


ایران:  در فضای انقلابی ناشی از اعتماد به نفس و خودباوری متأثر از پیروزی های ۸ ماهه، سبب شده بود که هرگونه شک و تردید  در عدم موفقیت یا ضعف اوضاع در ادامه جنگ و ورود به خاک عراق برای دیگران از بین رود و این باور در ایران به وجود آمده بود که فشار نظامی، اوضاع را برای عراق دشوار می کند و  تصرف منطقه ای با اهمیت در عراق، موقعیت ایران به گونه ای تثبیت می نماید که، حامیان عراق با تأمین خواسته های ایران، وضعیت را برای خاتمه دادن به جنگ فراهم خواهند ساخت.

 

در نتیجه به منظور بررسی وضعیت کشور مسئولان با امام جلساتی تشکیل دادند:

جلسه اول روز دوشنبه سوم خرداد در حالی برگزار گردید که، خرمشهر به طور کامل آزاد و دشمن تسلیم شده بود و در آن جلسه بحث جدی این بود که، خوب حالا که دشمن فرار کرده و نیروهایش متلاشی شده اند، حالا می خواهیم برویم داخل عراق. آخرین چیزی که بعد از مدتی طولانی بحث شد، امام اجازه دادند جاهایی که مردم نیستند بروید، از این جهت منطقه عملیات رمضان انتخاب گردید.

 

(نظر ما واقعاً در اول کار این نبود قطعاً می گفتند داخل خاک عراق لازم نیست که ما وارد بشویم. بعد که به هر حال به یک نتیجه رسیدند که عراقی ها اگر بفهمند که مرزشان وارد نمی شویم تسلیم نخواهند شد، می روند و با خیال راحت آن طرف شرارت می کنند)


جلسه دومدر ششم خرداد و سه روز بعد از جلسه اول برگزار شد. آقای هاشمی در گفت و گوی اختصاصی درباره جلسه دوم و نظرات در مورد ادامه جنگ می گوید:

(فرماندهان ارتش و سپاه در خدمت امام رفتند و فرماندهان گفتند، اگر حاکمان بغداد مطلع شوند که ما وارد خاک این کشور نمی شویم با خیال آسوده علیه ما شرارت خواهند کرد، منطق جنگ این رانمی پذیرد.)


آقای رضایی از جلسه دوم می گوید:
آن جا امام سوال کردند شما برای چه می خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده ای از دوستان استدلالهای سیاسی کردند و گفتند: ما به این دلیل می خواهیم برویم. برادرهای ارتش و ما آمدیم استدلالهای نظامی می کردیم؛ گفتیم که مثلا ما اگر از مرز بیرون برویم به اروند ، آن جا اگر هم جنگ حالت معلق پیدا کند، یعنی نه جنگ باشد و نه صلح باشد، پشت اروندرود می شود دفاع کرد.


نظر امام درباره جنگ

برای نخستین بار در روزنامه جمهوری اسلامی ایران نظر امام اعلام شد. امام با ادامه جنگ مخالف بود ولی بر اثر پافشاری مسئولان جنگ نظر خود را تغییر داد. در این مصاحبه آمده: (در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد است که بهتر است جنگ تمام شود. اما بالاخره مسئولان جنگ گفتند: ما باید تا کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خود را از عراق بگیریم.


نظر سیاستمداران و مسئولین

در آن زمان فرماندهان و برخی سیاستمداران جلسه ای با امام داشتند و به بررسی وضعیت جبهه پرداختند و استدلال کردند که اینک زمان مناسبی برای پایان دادن جنگ نیست. اگر ما بخواهیم سر مرز و در منطقه جنوب ودر منطقه خرمشهر عمدتاً بایستیم و آتش بس را بپذیریم در واقع برای دفاع ازسرزمین ایران و خوزستان بهترین جایی برای پدافند مصلحت می دانستند رودخانه اروند رود بود. برای اینکه مقداری پیشروی کنند و خود را به پشت اروند رود بچسبانند دفاع در آنجا از سرزمین ایران آسانتر خواهد بود.)


مسئولان سیاسی با توجه به ضرورت های سیاسی و لحاظ کردن برتری ایران، به دنبال پایان دادن به جنگ بودند و نظامی ها بر این اساس و متأثر از نظریات مسئولان سیاسی در پاسخ به پرسش امام مبنی بر دلایل ورود به خاک عراق، استدلال سیاستمداران را مطرح کردند، و منشأ تصمیم گیری برای ادامه جنگ ملاحظات و اهداف سیاسی بود که در قالب ملاحظات نظامی و دفاعی مطرح شد.

 


پی نوشت

۱. مهدى بهداروند، ورود به خاک عراق، ضرورت ها و دستاوردها، معاونت فرهنگی نیروی هوایی سپاه.

۲. روزنامه انتخاب، 1381/3/5، ص 2.

۳. عضو پیشین کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق(منافقین)که مدتی مجله چشم انداز را منتشر می نمود.

4. روزنامه نوروز 1381/3/16، ص 2.

5. پرسش اساسی جنگ، محمد درودیان،‌ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دوم، ۱۳۸۲

عکس‌های مرتبط: 
دسته بندی اخبار: 
اخبار - دفاع مقدس
از دیگر رسانه‌ها
یادداشت
برچسب ها: 
چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

        

                              ( شرح مختصرعلل شروع جنگ)

جنگ عراق با ایران که در ایران با نام‌های دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، و جنگ هشت‌ساله، و نزد اعراب با نام‌

جنگ اول خلیج فارس شناخته می‌شود، جنگی است که از شهریور ۱۳۵۹ وباتجاوز عراق به ایران آغاز

و تا مرداد ۱۳۶۷ میان نیروهای مسلح دو کشورجریان داشت. جنگ ۸ساله عراق و ایران یکی از

فاجعه‌های تاریخ بشری در قرن بیستم، و پس از جنگ ویتنام و بالاتر از جنگ جهانی اول، دومین جنگ

طولانی قرن بیستم بوده‌است. این جنگ با آتش‌بس موقت میان عراق و ایران پایان یافت.

شورای امنیت در تاریخ ۱۸ آذر۱۳۷۰ طی گزارشی که از جانب دبیرکل وقت سازمان ملل متحد دریافت کرده بود، عراق را به عنوان متجاوز جنگ معرفی کرد. این شورا همچنین عراق را موظف به پرداخت غرامت جنگ به ایران نمود در این جنگ ارتش عراق به طور گسترده از جنگ‌افزارهای شیمیایی علیه کردهای عراقی و مردم و نظامیان ایران استفاده کرد. با این وجود جامعه جهانی هیچ‌گاه نتوانست اجماعی برای محکوم کردن این جنایت جنگی از سوی عراق ترتیب دهد.

علل شروع جنگ

:1دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی رابه طور کلی می‌توان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست. صدام می‌خواست از طریق تسلط یافتن بر قدرت پیشین منطقه، خود را به عنوان ژاندارم جدید این منطقه استراتژیک معرفی کند و از این طریق امتیازات سیاسی و اقتصادی فراوانی از کشورهای ثروتمند منطقه کسب کند. تحقق این هدف برای مصر و عربستان سعودی و سایر شیخ نشینهای منطقه چندان ناخوشایند نبود.

:2اندیشه جداسازی استان خوزستان و الحاق آن به خاک عراق یکی از دلایل مهم این جنگ بود به ویژه اینکه شورش عرب‌های بعثی مخالف انقلاب در خوزستان با شکست رو به رو شده بود. پس دولت عربگرای حزب بعث عراق خود دست به کار شد و در این راستا جنگ خود را نیز جنگ قادسیه دوم نام نهاد.

:3برخی کارشناسان معتقد بودند که چون رژیم پهلوی تنها از جنبه نظامی بر سایر کشورهای خلیج فارس برتری داشت، پس با از میان برداشته شدن قدرت نظامی که مهمترین رکن این رژیم را تشکیل می‌داد و به طبع آن تضعیف قدرت کشور، دیگردلیلی برای تبعیت و به رسمیت شمردن حقوق بین‌المللی این کشور وجود ندارد. گروهی نیز اعتقاد داشتند که پس از انقلاب ایران و در پی فرار یا اعدام سران ارتش شاهنشاهی و هرج و مرج ناشی از عدم وجود نیروی کارآزموده و هم چنین ترور شخصیت‌های وفادار به انقلاب (همچون سرلشکر قرنی) که توسط گروه‌های مخالف انقلاب انجام شد، ساختار ارتش عملاً از هم پاشید.

چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟

علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی و ماه‌ها پس از اتخاذ این تصمیم و اجرای عملیات‌های مختلف شامل «رمضان، محرم، مسلم بن عقیل و...» مطرح شد. هم اکنون تکرار پرسش در مورد علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، آن را به یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها تبدیل کرده است ولی در کالبد شکافی آن و با در نظر گرفتن فضا و شرایط تصمیم‌گیری به نظر می‌رسد این پرسش به نحو مناسبی طرح نشده است. در واقع با در نظر گرفتن تمامی ملاحظه‌ها و عوامل موثر در تصمیم‌گیری برای ادامه جنگ این پرسش غلط است و اساسا باید موضوع را این گونه مورد پرسش قرار داد که چرا فتح خرمشهر به یک پیروزی استراتژیک تبدیل نشد؟ در صورتی که با پیروزی عملیات «رمضان» پس از فتح خرمشهر، جنگ به پایان می‌رسید، آیا از علل ادامه جنگ سوال می‌شد؟ این موضوع نشان می‌دهد مطرح کردن پرسش از علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر اساسا متاثر از ملاحظه‌های سیاسی به جای نگرش نظامی- استراتژیک و بیشتر متاثر از نتایج است تا بر اساس شرایط.

اگر جمهوری اسلامی ایران، جنگ را پس از فتح خرمشهر تمام می‌کرد آیا امروز به جای پرسش از علت ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر این پرسش مطرح نمی‌شد که چرا جمهوری اسلامی در وضعیتی که در موضع برتر بود و احتمال شکست عراق و سقوط صدام وجود داشت و عراق همچنان بخشی از خاک ایران را در اشغال خود داشت، جنگ را این گونه به پایان رساند؟ درچنین وضعیتی که ایران در موضع برتر قرار داشت و پیامدهای آتش‌بس با عراق کاملاً مبهم بود آیا اتمام جنگ ممکن بود؟ اگر ایران با موقعیت برتر، از موضع ضعف، به فرض دریافت مقداری پول از صندوق مشترک کشورهای عربی به جنگ پایان می‌داد، آیا این اقدام به منزله‌ی تأمین حقوق ایران و برقراری صلح و ثبات بود؟  

به نظر می‌رسد تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر از نظر اصولی صحیح بود،

پرسش از علل تداوم جنگ همچنان در گفتمان انتقادی چه در دوران جنگ و چه پس از آن مورد توجه قرار دارد.

علت مطرح کردن این سؤال ظاهراً طولانی شدن جنگ و ناکامی‌ در برخی از عملیات‌ها بود. حال آنکه در واقع نهضت آزادی و بسیاری از گروه‌های سیاسی ادامه‌ی جنگ را عامل مؤثری در انسداد سیاسی ارزیابی می‌کردند و از این منظر پایان دادن به جنگ را ضروری می‌دانستند و مسئولان و تصمیم‌گیرندگان  و نیز تصمیمات اتخاذشده را نقد می‌کردند. 

در رویکرد انتقادی، بیش از همه تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی جنگ و مدیریت سیاسی‌ـ‌نظامی کشور در آن زمان نقد می‌شد که در مقابل " با دو نظریه‌ی سیاسی و نظامی مواحه می شدند : 

در نظریه‌ی سیاسی، تأکید می‌شود که استراتژی کشور کسب یک پیروزی مهم و پایان دادن به جنگ بود، ولی چون پیروزی‌ها نسبی بود اهداف سیاسی تأمین نشد. در نظریه‌ی نظامی، گفته می‌شود که استراتژی کشور برای جنگ پس از فتح خرمشهر بیشتر سیاسی بود نه نظامی، لیکن برای سقوط صدام باید با بسیج امکانات کشور استراتژی نظامی اتخاذ می‌شد که در این صورت، علاوه بر تأمین اهداف، جنگ زودتر به پایان می‌رسید. 

پس از فتح خرمشهر چه رویکردهایی در مورد آینده‌ی جنگ در سطح مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی پدید آمد؟ عوامل و شرایط مؤثر در شکل‌گیری این رویکردها چه بود؟ 

پس از فتح خرمشهر ، در جلسه‌ی مسئولان و فرماندهان با امام(ره)، اتمام یا ادامه‌ی جنگ مورد بحث و بررسی قرار گرفت. دو ایده‌ی متفاوت وجود داشت. براساس رویکرد اول چنین تصور می‌شد که با شکست عراق و آزادسازی مناطق اشغالی دیگر ادامه‌ی جنگ ضرورتی ندارد. در رویکرد دوم، چنین استدلال می‌شد که ایران باید منطقه‌ای مهم از خاک عراق را در اختیار بگیرد تا از موضع برتر عراق و حامیانش را برای تأمین خواسته‌های ایران متقاعد نماید. رفتار عراق و آمریکا پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ ذهنیت و تصوراتی را در مردم و مسئولان به وجود آورده بود که آثار زیادی در نحوه‌ی مقاومت در برابر تجاوز عراق و پس از آن، آزادسازی مناطق اشغالی و سپس در تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر بر جای نهاد. در حالی که موجودیت نظام و انقلاب بر اثر جنگ تهدید شده بود، سازمان ملل در واکنش به تجاوز عراق از این کشور حمایت کرد و همین امر اعتماد ایرانیان را به این سازمان سلب کرد. پس از فتح خرمشهر، این باور و اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران که شامل محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب‌نشینی کامل عراق بود تأمین شود. 

ضمن اینکه نگرانی آمریکا از پیروزی ایران و سقوط عراق به تهدید ایران منجر شد و متقابلاً حمایت و کمک‌های اطلاعاتی به عراق آغاز شد و این تحول بیان‌کننده‌ی این معنا بود که آمریکا و سایر قدرت‌ها به پذیرش موقعیت برتر ایران و شکست عراق مایل نخواهند بود و در نتیجه، تمهیداتی را علیه ایران به کار خواهند گرفت. امام خمینی(ره)، برای نخستین بار، پس از عملیات فتح‌المبین، نگرانی خود را بیان فرمودند:  « آمریکا معلوم نیست به این زودی طمعش را از این کشور قطع کند... از این جهت‌ ما باید خودمان را برای مقاومت مهیا کنیم.» 

فضای ذهنی تصمیم‌گیرندگان متأثر از دو مسئله بود؛ نخست پیروزی‌های ایران بر عراق پیامدهای احتمالی داشت از جمله‌ی آن سقوط صدام بود و دوم اهداف و ماهیت سیاست آمریکا و مجامع بین‌المللی در برابر پیروزی ایران بود. در نتیجه، هنگام تصمیم‌گیری این نگرانی وجود داشت که خواسته‌های ایران نادیده گرفته شود. با این برداشت، این نظریه شکل گرفت که با توجه به برتری ایران بر عراق یک منطقه‌ی مهم از خاک عراق تصرف شود تا با اتکای بر آن خواسته‌های ایران از موضع برتر تأمین شود. امام خمینی پرسش‌هایی را مطرح کردند که سرانجام با ارائه‌ی دلایل نظامی و سیاسی توافق و اجماع لازم برای تصرف منطقه‌ی شرق بصره حاصل شد. فارغ از این ملاحظات و پس از گذشت چند سال از زمان تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر این پرسش را می‌توان طرح کرد که ایران اساساً چه گزینه‌هایی در برابر خود داشت. آنچه انجام شد آیا بهترین گزینه بود؟ برای پاسخ به این پرسش باید علاوه بر نگرانی‌ها و تصورات و ذهنیاتی که وجود داشت به خواسته‌های ایران و موانع موجود برای تأمین آن‌ها توجه کرد. 

فتح خرمشهر سرآغاز تحولی استراتژیک بود. بر این اساس، با توجه به بازتاب این مسئله در سطح ملی و منطقه‌ای، فتح خرمشهر در واقع به مفهوم «پایان آغاز جنگ» بود. در چنین وضعیتی جمهوری اسلامی ایران شرایطی را برای پایان جنگ اعلام نمود . جمهوری اسلامی ایران بلافاصله، پس از تجاوز عراق به ایران و تردد هیئت‌های صلح، خواسته‌های خود را مطرح کرد؛ این خواسته‌ها به عنوان پیش‌شرط‌های خاتمه‌ی جنگ شامل عقب‌نشینی عراق از مناطق اشغالی، اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت بود. مجامع بین‌المللی و هیئت‌های صلح به طرز عجیبی، به جای توجه کردن به عامل تجاوز و ضرورت عقب‌نشینی، بر اجرای آتش‌بس تأکید می‌کردند! تجربه‌ی جنگ اعراب با اسرائیل و تبعات مخاطره‌آمیز پذیرش آتش‌بس، جمهوری اسلامی را وادار کرد که همچنان بر خواسته و شرایط خود تأکید کند.  

تدریجاً برتری توان نظامی ایران و در هم شکستن ماشین‌های نظامی ارتش اشغالگر و آزادسازی مناطق اشغالی مسئله‌ی آتش‌بس و عقب‌نشینی را کم‌رنگ کرد؛ زیرا در مرحله‌ی آزادسازی مناطق اشغالی، 10 هزار کیلومتر مربع از 15 هزار کیلومتر مربعی را که عراق به اشغال خود درآورده بود آزاد شد و عراق 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت که، پس از اعلام عقب‌نشینی از خاک ایران، 2500 کیلومتر مربع از خاک ایران شامل ارتفاعات و مناطق حساس در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.  

در مرحله‌ی جدید، محکوم کردن عراق که متجاوز بود و پرداخت غرامت اهمیت بیشتری داشت. با این توضیحات، در واقع، با فتح خرمشهر، هنوز اوضاع به وضع قبل از تجاوز بازنگشته بود؛ زیرا عراق 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت. عراق همچنان تهدیدی برای ایران بود و ایران صدها میلیارد دلار خسارت دیده بود. ایران در چنین وضعیتی برای حل مسائل چگونه باید تصمیم‌ می‌گرفت؟ 

نگرانی از تبعات شکست عراق و پیگیری احتمالی جنگ از سوی ایران در این مرحله دو نوع بازتاب داشت؛ نخست، تأکید بر برقراری آتش‌بس در اولویت اول و سپس ارائه‌ی برخی از پیشنهادها برای پرداخت غرامت که به صورت غیررسمی و کلی بود.  «اینکه گفته می‌شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگوییم که هیچ پیشنهاد صلحی تا 4 سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتش‌بس ارائه شد که اگر قبول می‌کردیم جنگ سالها به درازا می‌کشید.» 

بنابراین، مسئله‌ی مهم برای ایران در زمان تصمیم‌گیری، دفع تهدیدات احتمالی عراق و پرداخت غرامت بود و این مهم با عقب‌نشینی کامل عراق از خاک ایران و اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت به ایران تأمین می‌شد. حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی عراق، که نگران سقوط صدام در صورت ادامه‌ی جنگ بودند، در قدم اول بر آتش‌بس تأکید داشتند تا درباره توقف جنگ و مهار رو به گسترش پیروزی‌های ایران اطمینان حاصل کنند. 

ضمن اینکه در تعیین متجاوز حساسیت داشتند؛ زیرا انجام این مهم به معنای اعلام پیروزی سیاسی ایران بر عراق بود و تزلزل در عراق و احتمالاً فروپاشی رژیم بعثی را موجب می‌شد. علاوه بر این، قدرت‌های بزرگ در تجاوز عراق سهیم بودند و اعلام متجاوز بودن عراق به منزله‌ی پذیرش سیاست تجاوزآمیز این کشورها علیه جمهوری اسلامی ایران بود، لذا از پذیرش آن اجتناب می‌کردند. برای پرداخت غرامت مایل بودند اولاً مبلغ پرداختی به میزانی نباشد که ایران در مرحله‌ی بازسازی به موقعیتی جدید دست یابد. بنابراین تلاش می‌کردند ایران همچنان در برابر هزینه‌های بازسازی خسارات جنگ درگیر و ضعیف باقی بماند. ثانیاً به بازسازی عراق، که قدرت متعادل کننده‌ی ایران بود، توجه کردند. به همین دلیل کشورهای شورای همکاری تأکید داشتند که یک صندوق مشترک تشکیل شود که پول آن را کشورهای مختلف تأمین می‌کردند و به تناسب میان ایران و عراق تقسیم می‌شد. 

باید به این نکته توجه کرد که پرداخت غرامت برای بازسازی ایران و عراق به لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند، حال آنکه عراق متجاوز بود و پس از اتمام جنگ با ایران و تجاوز عراق به کویت دبیر کل سازمان‌ملل عراق را متجاوز معرفی کرد. علاوه بر این، تشکیل صندوق مشترک و پرداخت هزینه برای بازسازی حتماً پیامدهایی داشت؛ از جمله اینکه در هر مرحله و در برابر هر پرداختی ایران باید گزارش هزینه‌ها را ارائه می‌کرد تا مجدداً پول دریافت کند. آیا برای طرف پیروز در جنگ پذیرش چنین تبعاتی امکان‌پذیر بود؟ 

بی‌توجهی گروه‌های سیاسی، به ویژه نهضت آزادی، به ملاحظات استراتژیک و وضعیت تصمیم‌گیری برای ادامه یا توقف جنگ و قضاوت براساس نتایج، این تصور را به وجود می‌آورد که این گروه‌ها تحت هر وضعیتی و بدون توجه به پیامدهای آن بر اتمام جنگ تأکید داشته‌اند. با توجه به موقعیت برتر نظامی ایران و وضعیت حاکم بر منطقه و داخل، برای تصمیم‌گیری در مورد آینده‌ی جنگ چه گزینه‌هایی پیش روی ایران قرار داشت؟ 

1. ایران بدون در نظر گرفتن خواسته‌های خود و تنها بر اثر فشارهای بین‌المللی و در حالی که نیروهای عراقی همچنان در مناطق اشغالی حضور داشتند، با پذیرش آتش‌بس، مذاکره با عراق را آغاز می‌کرد بدون آنکه هیچ‌گونه کنترلی بر آن داشته باشد یا از اهرم فشار برای تأمین خواسته‌های خود استفاده کند. این روش براساس ضرورت خاتمه‌ی جنگ با هر وضعیتی می‌توانست انتخاب شود، اما اینکه آیا انتخاب این راه‌حل به معنای حل و فصل جنگ به سود ایران بود؟ با در نظر گرفتن اینکه ایران طرف پیروز جنگ بود، پذیرفتنی نبود. 

2. ترک مخاصمه بدون اتمام جنگ راه‌حل دیگری بود که فرا روی ایران قرار داشت؛ بدین معنا که ایران راه‌حل اول را نمی‌پذیرفت، در عین حال از ورود به داخل خاک عراق خودداری می‌کرد و در مرز خود مستقر می‌شد. انتخاب این گزینه با توجه به اینکه عراق نفت شهر را در اختیار داشت و روی ارتفاعات و مناطق سرکوب مستقر شده و در عین حال به دنبال فرصت برای بازسازی و تجدید قوا بود چه معنایی داشت. آیا با این روش جنگ به پایان می‌رسید یا اینکه عراق پس از تجدید قوا مجدداً حملات خود را از سر می‌گرفت؟ ضمن اینکه، از نظر حقوقی، هیچ گونه آتش‌بسی میان دو طرف برقرار نشده بود و بهانه‌های لازم برای از سرگیری مجدد تجاوزات عراق وجود داشت. 

نتیجه‌ی هر دو راه‌حل این بود که روند برتری ایران بر عراق را متوقف و مخدوش می‌کرد و خطر سقوط احتمالی عراق کاهش می‌یافت و این برای آمریکا، اروپا و برخی از کشورهای منطقه، که به دنبال پایان دادن به جنگ با هدف جلوگیری از سقوط صدام بودند، بهترین گزینه بود. 

3. تنبیه متجاوز با هدف تأمین صلح شرافتمندانه راه‌حل دیگری بود که ایران انتخاب کرد. امام (ره) بر این نظر بودند: «امروز که ما قدرت داریم اگر مجرم را رها کنیم، این به معنای آتش‌بس و صلح نیست؛ ضمن اینکه منطق حکم می‌کند دشمن عقب رانده‌شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال‌های سال‌ خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.» 

به هر حال، پس از فتح خرمشهر ، از دیدگاه راهبردی و به صورت دراز مدت، ادامه جنگ لازم و به نفع ایران بوده است.
دستیابی به قدرت تهاجمی در جنگ علیه دشمن نخستین موردی است که پس از فتح خرمشهر اتفاق افتاد ؛ زیرا جنگیدن در سرزمین دشمن از مبارزه در سرزمین خودی و دفاع از آن بسیار مشکل تر است؛ مسئله ای بود که نیروهای مسلح کشور را آماده تر می کرد.
بسیاری از اقدامات علمی تحقیقاتی و ابتکارات صنعتی و مهندسی و عملیات های تاکتیکی ارزشمند پس از فتح خرمشهر انجام شده اند و به بیان دیگر، از نظر نظامی، قوی ترین عملیات های نظامی که برای ما درس و تجربه نظامی به همراه داشت و تولید قدرت علمی، فناوری و نظامی کرده است بعد از فتح خرمشهر اتفاق افتاده که از آن جمله می توان به عملیات والفجر 8 در فاو که واقعاً از نظر طراحی و اجرا بی نظیر بود و عملیات های خیبر ، والفجر 10، کربلای 3، گرفتن اسکله ها و کربلای 5 اشاره کرد که صرف نظر از ارزش سیاسی و اجتماعی ارزش نظامی بسیار بالایی داشتند.
امام (ره) این آرمان را دنبال می کردند که در فرصت فراهم آمده با تأمین شرایط ایران جنگ را باید پایان داد  از شرطهای ایشان برای صلح این بود که عراق به طور کامل از خاک کشور عقب نشینی کند و خسارات ایران را بپردازد. همچنین، متجاوز تعیین شود و برای حل این مسائل هیئتی که مورد پذیرش دو طرف باشد، به صحنه بیاید. البته نه هیئتی آمد و نه آنها شرط ایران را مبنی بر عقب نشینی عراق از سرزمین های اشغالی را پذیرفتند. قدرت های بزرگ نیز مایل به پایان جنگ نبودند. و به خصوص نفوذ آنها در تعیین سمت و سوی مواضع حقوقی شورای امنیت، حل مسأله را مشکل تر ساخته بود. در مقطع پس از فتح خرمشهر، شورای امنیت سازمان ملل نیز سکوت 20 ماهه خود را شکست و در مورخ 21 تیرماه 1361، قطعنامه 514 را تصویب کرد.                                                                                                       راهبرد                                   ایران در                                                                                                                                                                                                                                              دوران دفاع مقدس، مبتنی بر دفاع مشروع بود.
راهبرد جدید نظامی جمهوری اسلامی، مطابق حقوق بین الملل، بر اساس دفاع مشروع قابل تبیین است زیرا عموماً پذیرفته شده است که به محض آن که قلمرو دولت مورد تجاوز آزاد شد، دفاع مشروع ممکن است تا داخل خاک دولت متجاوز ادامه یابد و تا امحای کلیه امکانات و وسایل جنگی دولت متجاوز و مسئولان آن دنبال شود. دفاع مشروع تا هنگامی که شورای امنیت سازمان ملل اقدامات مؤثری جهت متوقف ساختن متجاوز و استمرار صلح و امنیت به عمل نیاورده، ادامه خواهد داشت و کشور مورد حمله، تنها داور تشخیص مؤثر بودن اقدامات خود به شمار خواهد رفت. بنابراین دفاع مشروع در جامعه بین المللی نیز مانند داخل کشورها در زمینه جزایی مورد استفاده قرارمی گیرد؛ یعنی، در آن واحد ، عملی برای حفظ کشور خود است و اقدامی برای مجازات متجاوز.
یکی از علل ادامه جنگ، برتری کامل نظامی ایران بعد از عملیات بیت المقدس بود. پس از انجام عملیات بیت المقدس، ایران در برتری آشکار و قابل ملاحظه ای از نظر قدرت رزمی نسبت به عراق قرار داشت.
منطق و دانش نظامی حکم می کرد در شرایطی که امکان کسب امتیاز مؤثرتر در جنگ وجود دارد، دفع و تعقیب دشمن ادامه یابد. از طرف دیگر عراق که تحت تأثیر ابتکار عمل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به حالت انفعال در آمده بود، برای خروج از بن بست پیش آمده به کسب زمان نیاز داشت تا بتواند قوای تحلیل رفته خود را مجدداً بازیابی کند و نیروهای مسلح خویش را بازسازی کند، این در حالی بود که از دست دادن زمان برای نیروهای خودی پیامدهای منفی به دنبال داشت. لذا توقف پس از فتح خرمشهر به مفهوم ایجاد فرصت مناسب برای دشمن و از دست دادن فرصت برای ایران بود. رژیم بعث عراق هیچگاه قابل اطمینان نبود.

تأثیر آزاد سازی سرزمینهای اشغالی پس از عملیات هایی که از ثامن الائمه تا بیت المقدس(ع) صورت گرفت، برداشتن فشار روانی و روحی و فیزیکی جنگ از ملت ایران و برطرف ساختن تهدید عراق از تمامیت ارضی، استقلال و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بود. هنگامی فشارها و تنشها ، تهدیدهای سیاسی ، نظامی و روانی به دشمن تحمیل شد که جنگ به داخل خاک عراق کشانده شد. بعد از فتح خرمشهر به چند دلیل با پایان جنگ موافقت نشد:

1-همچنان ۵۰۰۰کیلومتر مربع از خاک ایران در اشغال عراق بود و بعد از اعلام عقب نشینی هنوز ۲۵۰۰ کیلومتر از ارتفاعات حساس در دست عراق باقی مانده بود..

عدم الزام عراق به پرداخت غرامت به ایران.:2

:به شرط اینکه: قدرت های بزرگ، در مورد پرداخت غرامت مایل بودند

مبالغ پرداختی به میزانی نباشد که ایران در مرحله بازسازی ، به موقعیتی جدید دست یابد و همچنان براثر خسارات وارده از جنگ ضعیف بماند.

باتوجه به مواردفوق ادامه جنگ لازم وضروری است وبرای ادامه ی جنگ شرق بصره انتخاب می شود. نیروهای نظامی معتقد بودند با توجه به نبود مواضع و استحکامات طبیعی در خط مرزی امکان دفاع در برابر تهاجمات عراق نخواهد بود. خوزستان نیز همواره از منطقه ی شرق بصره مورد تهدید و تجاوز قرار می گرفت لذا باید با تصرف این منطقه موقعیت ایران را تحکیم می نمودیم. سرانجام با توافق مسؤولین سیاسی و نظامی کشور ، عملیات رمضان طراحی و به اجرا درآمد که منجر به تداوم جنگ و ورود به خاک عراق در منطقه ی شرق بصره شد. ولی متأسفانه عملیات رمضان به دلیل وجود استحکامات فراوان در این منطقه به اهداف خود نرسید. در همین اوضاع، عراق با اندیشه یک جنگ طولانی مدت، اقدامات گسترده ای را برای بازسازی ارتش خود آغاز کرد و کمکهای مالی و تسلیحاتی آمریکا و شوروی به سوی عراق سرازیرشد. آمریکا برای تشدید فشار بر ایران طرح تقویت اقتصادی عراق و ایجاد محدودیت در منابع ارزی ایران را در پیش گرفت بدین ترتیب هواپیماهای عراقی در اردیبهشت ۶۳ ضمن حمله به خارک، نفتکش های ایران را مورد هدف قرار دادند. و ایران نیز برای مقابله به مثل، کشتی های کویتی را که غالباً نفت عراق را حمل می کردند مورد حمله قرار داد.

تابستان ۶۴ جنگ در خلیج فارس گسترش یافت، در همین ایام ایران کوشید با برقراری روابط دیپلماتیک با دول مختلف دیدگاه ایران را در مورد شرایط پایان دادن به جنگ تبیین کند که در این زمینه نتایج قابل توجهی هم به دست آمد. در سال پنجم جنگ حضرت امام خمینی (ره) فرمان تشکیل نیروهای سه گانه سپاه (هوایی، دریایی و زمینی) را صادر فرمودند و عملاً انتظار خود را از سپاه برای حل معضلات جنگ نشان دادند. با تأکید حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ادامه مقتدرانه جنگ، منطقه فاو از سوی سپاه پاسداران انتخاب شد. سرانجام عملیات والفجر ۸ در ۲۰ بهمن ۶۴ آغاز شده و طی یک عملیات آبی ـ خاکی عظیم و عبور حیرت آور غواصان و سایر نیروها از اروندرود در حالی که عراق کاملاً غافلگیر شده بود، منطقه فاو عراق تصرف و نتایج حاصله از آن شرایط را به سود ایران تثبیت کرد..

عراق پس از ناامیدی از باز پس گیری فاو، حملاتی را در جبهه های دیگر آغاز کرد و نشان داد چنانچه عملیاتهای ایران به تأخیر بیافتد، می تواند ابتکار عمل جنگ را به دست گرفته و عرصه را بر ایران تنگ نماید. حضرت امام با درکی که از نتایج فتح فاو و تشدید فشار به ایران داشتند سال ۶۵ را «سال استقامت» نامیدند. سال ششم جنگ سلسله عملیاتهای کربلای ۱ و ۲ و ۳ در حالی به پایان رسید که دغدغه عمده، حفظ موقعیت برتر فعلی تا تأمین خواسته های بر حق ایران بود. در نهایت کمتر از ۲هفته پس از کربلای۴، عملیات کربلای۵ در منطقة عمومی شلمچه آغاز شد. نبرد سنگین طرفین به استقرار نیروهای ایرانی در شرق نهر جاسم انجامید. در جریان این عملیات بزرگ و دشوار، خسارات عمده ای به ارتش عراق وارد شد.قبل از این، عراق و حامیانش به هر نحو از پذیرش برتری ایران و ارائه ی امتیاز به او خود داری می کردند و همین سیاست تا اندازه ای در طولانی شدن جنگ مؤثر بود در حالی که امتیاز دادن به ایران و متقاعد ساختن این کشور می توانست برای پایان بخشیدن به جنگ کمک نماید تصویب قطعنامه ۵۹۸ واکنش مثبت ایران را به دنبال  داشت. ایران قطعنامه را رسماً نپذیرفت ولی رد نکرد و عملاً همکاری با دبیر کل سازمان ملل را آغاز کرد تا علاوه بر چانه زنی برای جابه جایی بند های قطعنامه ، اجرا شدن آن را ممکن سازد. حاصل این همکاری این بود که به محض آن که ایران قطنامه ۵۹۸ را پذیرفت امکان اجرای آن فراهم شد و تنها، تردید عراق در پذیرش قطعنامه و حمله مجدد به ایران اجرای آن را به تأخیر انداخت. نهایتا قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل تصویب و بر اساس آن عراق به عنوان متجاوز شمرده شد ، عقب نشینی هر دو کشور به مرزهای پیشین خود ( قبل از جنگ ) که نتیجه ی آن آزاد سازی کلیه مناطق اشغالی ایران و در نهایت لزوم پرداخت خسارت از طرف عراق به دولت ایران به تصویب سازمان ملل رسید. تنها سه روز پس از پذیرش قطعنامه در 31تیرماه سال67 عراقیها تهاجم خود را در منطقة جنوب آغاز کردند و در ۳۰ کیلومتری شمال خرمشهر مستقر شدند.وضعیت بسیار حساسی بود و خرمشهر در آستانة سقوط قرارمی گیرد. لیکن با رشادت های نیروهای ایرانی بار دیگردشمن شکست خورده و عقب نشینی می کنند. این اقدام عراق تأثیر فوق العاده ای بر جای گذاشت و این پرسش که چرا پس از فتح خرمشهر جنگ ادامه یافت را عملاً پاسخ گفت. ارتش متجاوز بعثی پس از هشت سال جنگ طاقت فرسا هنوز اندیشة تصرف خوزستان را در سر داشت و ساده انگاریست اگر گمان کنیم سال ۶۱ حاضر بود به جنگ پایان دهد.آتش بس هم که از سوی متحدان عراق پیشنهاد شد(و هیچگاه حالت تقاضای رسمی پیدانکرد).  تنها برای بازسازی و حملة مجدد ارزیابی شد.

فارغ از این ملاحظه‌ها و پس از گذشت چندین سال از زمان تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر این پرسش را می‌توان مطرح کرد که ایران اساسا چه گزینه‌هایی در برابر خود داشت؟ آنچه انجام شد آیا بهترین گزینه بود؟ با فتح خرمشهر هنوز اوضاع به وضع قبل از تجاوز بازنگشته بود؛ زیرا عراق ۵ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت. عراق هم‌چنان تهدیدی برای ایران بود و ایران صد‌ها میلیارد دلار خسارت دیده بود. ایران در چنین وضعیتی برای حل مسایل چگونه باید تصمیم می‌گرفت؟

با توجه به موقعیت بر‌تر نظامی ایران و وضعیت حاکم بر منطقه و فضای داخل کشور گزینه‌های ایران چه بود؟

۱ـ ایران بدون در نظر گرفتن خواسته‌های خود و تنها بر اثر فشارهای بین‌المللی و در حالی که نیروهای عراقی هم‌چنان در مناطق اشغالی حضور داشتند، با پذیرش آتش بس، مذاکره با عراق را آغاز می‌کرد بدون آن‌که هیچ گونه کنترلی بر آن داشته باشد یا از اهرم فشار برای تامین خواسته‌های خود استفاده کند. این روش بر اساس ضرورت خاتمه جنگ با هر وضعیتی می‌توانست انتخاب شود، اما اینکه آیا انتخاب این راه حل به معنای حل و فصل جنگ به سود ایران بود، با در نظر گرفتن اینکه ایران طرف پیروز جنگ بود، پذیرفتنی نبود.

۲ـ ترک مخاصمه بدون اتمام جنگ راه حل دیگری بود که فرا روی ایران قرار داشت؛ بدین معنا که ایران راه حل اول را نمی‌پذیرفت، در عین حال از ورود به داخل خاک عراق خودداری می‌کرد و در مرز خود مستقر می‌شد. انتخاب این گزینه با توجه به اینکه عراق نفت شهر را در اختیار داشت و روی ارتفاعات و مناطق سرکوب مستقر شده و در عین حال به دنبال فرصت برای بازسازی و تجدید قوا بود، چه معنایی داشت؟ آیا با این روش جنگ به پایان می‌رسید یا اینکه عراق پس از تجدید قوا مجدد حمله‌های خود را از سر می‌گرفت؟ ضمن اینکه از نظر حقوقی هیچ گونه آتش بسی میان دو طرف برقرار نشده بود و بهانه‌های لازم برای از سرگیری مجدد تجاوزهای عراق وجود داشت. نتیجه هر دو راه حل این بود که روند برتری ایران بر عراق را متوقف و مخدوش می‌کرد و خطر سقوط احتمالی عراق کاهش می‌یافت و این برای آمریکا، اروپا و برخی از کشورهای منطقه که به دنبال پایان دادن به جنگ با هدف جلوگیری از سقوط صدام بودند، بهترین گزینه بود.

۳ـ تنبیه متجاوز با هدف تامین صلح شرافتمندانه راه حل دیگری بود که ایران انتخاب کرد. منطق حکم می‌کند، دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال‌های سال خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.»

اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، عقب نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارت های وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچگونه پیشنهاد صلحی با خصوصیات فوق ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران تنها آتش بس ـ و در واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصیه می کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. با توجه به پشتیبانی یک طرفه و مذاکره طرفین بود. لذا این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت های بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچگاه نمی توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافتمندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از:

1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز، پرداخت غرامت از سوی عراق)؛

2. مرزهای ایران امنیت نداشت. نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصرشیرین در اشغال عراق بود. شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور غیرمعقول به نظر می رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت؛

3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزی های زیادی کسب می کردند، توقف در جنگ و چانه زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده صحیح نبود؛

4. شهرهای آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.

5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک های همه جانبه دول بزرگ افزایش هم یافته بود.

6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.

7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، توقف جنگ در فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان هایی به بار می آورد. اگر آن روز جنگ متوقف می شد و تجربه ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار می گرفت و ما ناچار می شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه زنی بی حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت می کرد.

8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیرمتعهد در بغداد و کسب ریاست دوره ای این جنبش، برای تحقق خواسته های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.

9. به همین منظور در مورخ 20 خرداد 1361 جلسه ای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچگونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یکسال به طول می انجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم تر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و ناامیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.

علاوه بر مطالب فوق، در تحلیل و تبیین این موضوع نکات ذیل حائز اهمیت است:                             اول: از همان آغاز که جنگ تحمیلی علیه ایران شروع شد تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت های عمده ای از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم، اما شرایط بین المللی و منطقه ای و کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند هنوز به قدرت باقی باشند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن صرفا یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده می باشد.

دوم: بعد از فتح خرمشهر تلاش های زیادی بین مجامع بین المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت ولی همچنان که گفته شد این تلاش ها صرفا برای خروج از بن بست پیش آمده بود؛ زیرا هیچگونه مکانیزم حقوقی مطمئن برای دستیابی به صلحی همه جانبه را ارائه ندادند.

قطعنامه 514 شورای امنیت جوری طراحی شده بود که خواسته های مشروع ایران را در بر نداشت. به

عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که آنها در صدد مدیریت بحران می باشند نه حل آن ولی در پایان

جنگ مجامع بین المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو»

عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده و به ناچار قطعنامه 598 را به نحوی تدوین کردند که دربرگیرنده برخی

از خواسته های مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدت های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به

«فاو» تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 است.

سوم: از آنجا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش هایی از خاک ایران دست عراق بود لازم بود ما نیز

بخش هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم.

چهارم: از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و

خرمشهر از بُرد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود.

پنجم: جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در دریا و هوا، زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در

زمین متوقف و به عقب رانده شده بود ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.

ششم: قوی بودن این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد.

هفتم:عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام. همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت

شد زمانی که ایران آتش بس و قطعنامه 598 را پذیرفت عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامی اش

دوباره بخش هایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد.

بااین اوصاف می توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود. بعد از بازپس

گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبه رو شد و وقفه ای در ادامه جنگ پیش آمد و

نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود، اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشه کن

کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامه «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.

چرایی تداوم جنگ پس از آزادسازی خرمشهرهمواره برای نسلی که جنگ را ندیده و بیشتر از طریق

کتاب و فیلم با آن آشنا شده اند ، یک سؤال جدی بوده است . بی تردید برای بررسی و تحلیل شرایط  

سیاسی –  نظامی  قبل و بعد عملیات بیت المقدس مجال بیشتری لازم است ولی آنچه در این مختصر می

توان گفت این است که جمهوری اسلامی ایران از آغاز تجاوز رژیم عراق خواهان صلح بوده است اما

صلحی حقیقی ، شرافتمندانه و پایدار . بدیهی است صلح از نظر حقوق بین الملل باید حاوی مقدمات زیر باشد :

.دفع تجاوز. شناسایی متجاوز. تعیین خسارات و تنبیه متجاوز . تضمین صلح و بقای آن به کشور مورد تجاوز.

در کلیه نظرها و بیانیه های شخصیت ها و رؤسای دولت ها و مجامع بین المللی که هیاهوی صلح و آتش

بس بعد از فتح خرمشهر به راه انداختند تماما فاقد موارد فوق بودند . شورای امنیت سازمان ملل که بر

اساس منشور سازمان در این رابطه مسئول بوده است در قطعنامه 514 و قطعنامه های بعدی به جای لفظ

" منازعه " بین ایران و عراق از کلمه " وضعیت " استفاده می کرد . این دو واژه از نظر حقوق بین الملل

تعریف خاص خود را دارند . در اعلان " وضعیت " هیچ مسئولیتی متوجه شورای امنیت سازمان نمی

شود ولی اعلان " منازعه " برای شورای امنیت مسئولیت آور می شد ؛ به همین دلیل از کاربرد واژه "

منازعه " در صدور قطعنامه ها خودداری می کرد .  بنابراین شورایی که دفع مخاصمه بین کشورها را به

عهده داشت و تا این اندازه از مسئولیت خود طفره می رفت ؛ ایران به امید کدام مرجع دیگری دست از

دفاع مقدس خود می کشید ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد