چرا جنگ را ادامه دادیم
درباره ی به طول
انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح می شود:
1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلی، در مدت زمان کوتاه تری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر
در بعضی از زمان ها که موازنه ی نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران
اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟
2. چه مؤلفه های جدیدی در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسی و نظامی شد که
منجر به آتش بس رسمی شد؟
گفتنی است که از دیدگاه کارشناسان و صاحب نظران، تنها مقطعی که می توانست جنگ به
پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود. اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا
سال 1367 (زمان پذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت) ادامه یافت.
الف. بررسی چرایی تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، عقب
نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارت های وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن
زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس ـ و در
واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصیه می کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی
باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد
داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین
بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت های بزرگ و نهادهای بین
المللی از عراق، هیچ گاه نمی توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافت
مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت.
این دلایل عبارت بود از:
1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز، پرداخت غرامت از سوی عراق)؛
2. مرزهای ایران تأمین نداشت. نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال
عراق بود. شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی
این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر می رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.
3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزی های زیادی کسب می کردند، توقف در جنگ و چانه
زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده صحیح نبود.
4. شهرهای آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید
بود.
5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک های همه جانبه دول بزرگ افزایش هم
یافته بود.
6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه
فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسأله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.
7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، توقف ناپایا در
فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان هایی به بار می آورد. اگر آن روز جنگ
متوقف می شد و تجربه ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی
ما قرار می گرفت و ما ناچار می شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با
عراق چانه زنی بی حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسؤولان وقت را شماتت می کرد.
8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاسی سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست
دوره ای این جنبش، برای تحقق خواسته های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی
ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از
عراق گرفت.
9. به همین منظور در مورخ 20 خرداد 1361 جلسه ای در حضور امام خمینی در جماران
تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه،
امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه
مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یکسال به طول می انجامید و طی
این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم تر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامی
«تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل
امام خمینی پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل
نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود
نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.
دکتر ولایتی به عنوان وزیر امور خارجه حوادث آن زمان را این گونه توضیح می دهد: در
نیمه سال 1361، شرایط خوبی در جبههها حاکم بود، پیروزیهای نظامی ایران که از شکست
حصر آبادان در مهر ماه سال قبل آن شروع شده بود، با فتح خرمشهر در سوم خرداد سال
1361 به اوج رسید و در مقایسه با قبل که عراقیها مناطق زیادی را اشغال کرده و از
شمال تا جنوب، مناطق گستردهای را به تصرف خود درآورده بودند، تلاش چندماهه ایران
برای بازپسگیری مناطق اشغالشده به دستاوردهای خوبی منجر شده و در مناطق
استراتژیکی چون آبادان و خرمشهر به نتیجه رسیده بود. اما هنوز مناطق گستردهای در
طول نوار 1200 کیلومتری مرزی وجود داشت که تحت اشغال عراقیها بود و این اشغال، حتی
تا پایان جنگ و آتشبس هم ادامه داشت.
در آن مقطع، این ایده در شورای عالی دفاع مطرح شد که اگر نقاطی را در داخل خاک تصرف
تعریف کنیم، ابزار لازم برای وارد کردن فشار به عراقیها برای عقبنشینی آنان به
مرزها و محکومیت متجاوز و دریافت غرامت از عراق به دست میآید.
از این مقطع به بعد و با طرح این ایده، تعدادی از کشورها و سازمانهای بینالمللی
برای پایان دادن به جنگ و آتشبس، تلاشهای خود را تشدید کردند، این تلاشها که با
محوریت سازمان کنفرانس اسلامی، جنبش عدم تعهد، سازمان ملل و تعدادی از کشورهای عربی
صورت میگرفت، پس از فتح خرمشهر جدیتر شد.
از سوی سازمان ملل متحد، «اولاف پالمه»، نخستوزیر پیشین سوئد و «یان الیاسن»
قائممقام وزارت خارجه این کشور و از سوی کنفرانس اسلامی، کمیتهای متشکل از«ضیاء
الحق» رئیسجمهور پاکستان، «ضیاء الرحمن» رئیسجمهور پاکستان، «احمد سکوتوره»
رئیسجمهور گینه، «داود جاوارا» رئیسجمهور گامبیا، «بلند اولسو» نخستوزیر ترکیه
و «یاسر عرفات» رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین به تهران سفر کردند. از سوی جنبش عدم
تعهد هم وزرای خارجه چند کشور مأمور به رایزنی شده بودند که شامل وزرای خارجه کوبا
و مالبیر، وزیر خارجه زامبیا، «ناراسیمها رائو» وزیر خارجه هند و «فاروق قدومی»
وزیر خارجه فلسطین به تهران سفر میکردند و طی رایزنیهای آنان هم هیچ پیشنهاد
مشخصی که تأمینکننده خواستههای ما مبنی بر عقبنشینی به مرزها و دریافت غرامت
بود، ارائه نشد.
پس از فتح خرمشهر، جریانی آغاز شد که شامل ابتکار برخی از کشورها برای پایان جنگ
بود. در این ابتکارها برای اولین بار، مسئله دریافت غرامت و عقبنشینی تا مرزها که
خواستههای اصلی ما بود، مطرح شد. عقبنشینی به مرزها و پایان اشغال ایران، برای ما
اولویت نخست را داشت. چراکه حتی تا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598، حدود بیست هزار
کیلومتر مربع از خاک ما در اشغال ارتش عراق بود و اگر ما بلافاصله پس از بازپسگیری
خرمشهر صلح را میپذیرفتیم، عملا با این سؤال مهم روبهرو میشدیم که چه تضمینی
وجود دارد که ما بقیه خاک ایران را پس بگیریم. این سؤال وقتی اهمیت پیدا میکند که
توجه کنیم پس از پذیرش صلح، عملا نیروهای نظامی ما که عمدتا غیرحرفهای و بسیجی
بودند، به شهرها بازمیگشتند و مشغول زندگی عادی خود میشدند، اما نیروهای عراق که
نظامیان حرفهای و کلاسیک بودند، در مواضع خود باقی میماندند. اگر ما در این مقطع،
صلح را میپذیرفتیم، فاجعهای که در جنگهای دوم ایران و روس اتفاق افتاد و منجر به
از دست رفتن بخشی از خاک ایران شد، تکرار میشد. در جنگهای دوم ایران و روس در
ابتدای تابستان 1826 میلادی، عباس میرزا با اتکا به نیروهای مردمی که به خاطر فتوای
علما به جبهه آمده بودند، به نیروهای روسیه حمله کرد و نیروهای «پاپکویچ» سردار
برجسته روسیه را تا تفلیس عقب نشاند اما در پاییز نیروهای داوطلب ایرانی به محلهای
زندگی خود بازگشتند و پاپکویچ با استفاده از این فرصت، حمله کرد و تا زنجان و
نزدیکی قزوین پیشروی کرد.
اگر ما پس از فتح خرمشهر، صلح را میپذیرفتیم، با توجه به وضعیت قطعنامههای سازمان
ملل که طی آنها تنها از آتشبس صحبت شده و بر عقبنشینی تأکید نشده بود، عملا هیچ
تضمینی ـ حتی صوری ـ برای عقبنشینی نداشتیم و طبیعتا نیروهای داوطلب جبهه را ترک
میکردند و نظامیان حرفهای ما از نظر تعداد، قابل مقایسه با ارتش عراق که سه برابر
شده بود، نبود و شرایط برای از دست رفتن خاک اشغال شده و حتی تهدید برای ادامه حمله
نظامی مجدد عراق به ایران وجود داشت. بنابراین تعیین شرط عقبنشینی و دریافت غرامت،
مهمترین خواستههای ما برای پذیرش آتشبس بود. اولین پیشنهاد مشخص به ما درباره
آتشبس و دریافت غرامت از طرف حبیب شطی، دبیرکل وقت کنفرانس اسلامی داده شد.
شطی به تهران آمد و به ما پیشنهاد کرد که میتواند با مذاکره با دولتهای ثروتمند
عربی حامی عراق در جنگ برای ما غرامت بگیرد.
رقم پیشنهادی شطی ده میلیارد دلار بود که در مقابل ما گفتیم، اصل بحث را قبول
داریم، اما این رقم مورد پذیرش ما نیست و باید درباره مبلغ آن مذاکره کنیم.
در همین دوره آقای بندری، معاون وزیر خارجه هند هم مذاکرات مشابهی به عنوان میانجی
برای تعیین غرامت داشت و غرامت مورد مذاکره با وی حدود سی تا پنجاه میلیارد دلار
بود. اما نه آقای شطی به ما پاسخ مشخصی داد و نه آقای بندری در واقع هیچ مقام
مسئولی به ما هیچ پیشنهاد مشخصی نداد و بحثها بیشتر در حد مذاکرات اولیه باقی
ماند. خود آقای شطی هم از نظر حقوقی نمیتوانست هیچ تعهدی به ما بدهد. او گرچه
دبیرکل سازمان کنفران اسلامی بود، اما نه وزیر خارجه بود، نه معاون وزیر خارجه.
بنابراین نمیتوانست از طرف دولتهای عربی حتی همان مبلغ ناچیز ده میلیارد دلار را
که یکدهم برآورد آقای ابوفرج کارشناس سومالیایی سازمان ملل است، تضمین کند. این
کارشناس خسارت ایران در جنگ را صد میلیارد دلار برآورد کرده بود هر چند جمهوری
اسلامی معتقد است این رقم نیز واقعی نیست و خسارت ایران در جنگ بالغ بر هزار
میلیارد دلار است.
در حقیقت هیچ مقام مسئولی از عربستان، کویت یا دولتهای عربی که قرار بود این غرامت
را به ما پرداخت کنند، با ما مذاکره جدی و متعهدانهای نکرد تا ما درباره عقبنشینی
و غرامت مذاکره کنیم و ما که تجربه خاورمیانه و جنگهای کشورهای عربی با اسرائیل را
داشتیم، دیده بودیم پس از برقراری آتشبس، اسرائیل از مناطق اشغالشده عقبنشینی
نمیکرد و با فرو نشستن حرارت کشورهای عربی، زمینهای آنان به تملک اسرائیل
درمیآمد. این شرایط درباره جنگ ما حادتر بود، چرا که عملا دنیا از اشغالگر حمایت
میکرد و امکان این جدی بود که عراق متناوبا به جنگ و صلح بپردازد تا سراسر ایران
را اشغال کند، بنابراین تا زمان تصویب اولین قطعنامهای که دو خواسته اصلی ما یعنی
عقبنشینی به مرزهای بینالمللی و تعیین متجاوز را تأمین میکرد، یعنی قطعنامه 598
در سال 1366، ما هیچ بستری برای آتشبس و صلح در اختیار نداشتیم.(مصاحبه «بازتاب»
با دکتر ولایتی)
در هر صورت علاوه بر
مطالب فوق، توجه شما را به نکاتی در این زمینه جلب می نماییم.
یکم: از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران شروع
شد تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول
اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت های عمده ای از
خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم، اما شرایط بین المللی و منطقه ای و
کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش
داشتند هنوز به قدرت باقی باشند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای
پذیرش آن صرفا یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده می باشد. عوامل شروع
جنگ توسط عراق عبارت بود از:
الف)
سیستم بین الملل: در سطح ابرقدرت ها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزی انقلاب
اسلامی و به دنبال آن جریان گروگان گیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس ضربات پیاپی و
سختی از ایران خورده بود نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران می بود
استقبال می کرد، بلکه خود در صدد چاره جویی برای انتقام و جبران شکست های قبلی بود.
شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز
جنگ بوده است. در سطح قدرت های بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع
قابل توجهی در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامی نیز شدیدا ضرر خورده بودند.
بنیه نظامی عراق را تقویت نمودند. دولت های منطقه خاورمیانه (دولت های عربی به
استثناء سوریه، لیبی و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضع گیری کرده بلکه از هر نوع
کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامی در ایران را خطر بزرگی
برای ادامه حکومت نامشروع خود
می دانستند.
ب ) شخصیت تصمیم گیرنده صدام که در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی
بود:
1- تلاش برای کسب رهبری جهان عرب.
2- با استفاه از سقوط شاه که براساس دکتر ین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب
شده بود، بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده و نقش ژاندارم منطقه را در
حفظ منافع غرب بازی کند.
3- جبران تحقیری بود که شخصا در امضای قرارداد 1975 الجزایر شده بود.
ج ) عامل اجتماعی بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونه ای است که همواره حکومت را
دچار بی ثباتی و بحران نموده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران موج جدیدی از ناآرامی
های شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق می باشند و خواستار
حکومت اسلامی در عراق بودند. نگرانی هایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی به
عراق داشت عامل مهمی در آغاز جنگ بود.
در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود بلکه به خاطر پیروزی های
چشمگیر ایران در جبهه ها، شدت نیز بخشیده شده بود. قدرت های بزرگ و عراق در مقابل
خود انقلاب اسلامی را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلی در
جبهه ها نیز به پیروزی برسد.
دوم: بعد از فتح خرمشهر تلاش های زیادی بین مجامع بین
المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و
جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت ولی همچنان که گفته شد
این تلاش ها صرفا برای خروج از بن بست پیش آمده بود، زیرا هیچ گونه مکانیزم حقوقی
مطمئن برای دستیابی به صلحی همه جانبه را ارائه ندادند.
قطعنامه 514 شورای امنیت جوری طراحی شده بود که خواسته های مشروع ایران را در بر
نداشت. به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که آنها در صدد مدیریت بحران می باشد نه
حل آن ولی در پایان جنگ مجامع بین المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام
در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو» عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده و به ناچار قطعنامه 598
را به نحوی تدوین کردند که دربرگیرنده برخی از خواسته های مشروع ایران بود.
بنابراین مجاهدت های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو» تنها عامل به
رسمیت شناخت حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 است.
سوم: از آنجا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش هایی از
خاک ایران دست عراق بود لازم بود ما نیز بخش هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا
در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم.
چهارم: از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک
عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه
بازگشت مردم به این شهرها بود.
پنجم: جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در
دریا و هوا، زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود ولی
حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.
ششم: قوی بودن این احتمال که با فشار به صدام، زمینه
سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد.
هفتم: عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام.
همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد زمانی که ایران آتش بس و قطعنامه 598 را
پذیرفت عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامیش دوباره بخش هایی از سرزمین ایران را
به اشغال خود درآورد.
در پایان می توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود. بعد از
بازپس گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفه ای در
ادامه جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود، اما زمانی که احساس شد فتح
خرمشهر به تنهایی برای ریشه کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست.
شعار ادامه «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.
ب) بررسی علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگی های روانی و شخصیتی صدام
هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولی شرایط بین المللی و
منطقه ای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطع نامه 598 شورای
امنیت بسیاری از خواسته های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده و عزم
خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند.
در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهم ترین زمینه های آن اشاره می شود:
در سال های پایانی جنگ، جهان از پیروزی های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می کرد.
شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه
ی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپس گیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح
فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم می خورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی
ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش
غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامه ها و اقدامات تبلیغی ـ سیاسی خود، حقیقت
متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه ی جنگ
و منازعه به خصوص به شکلی که در ماه های آخر (حمله به نفتکش ها و مختل شدن امنیت
خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرت های بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزی های نهایی
ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان های ایران در مورد عراق، نشانه ی شکست کامل
سیاست های غرب در حمایت از عراق به شمار می آمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده
بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست های پی در پی، دریافته
بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب
ممکن و با تمسک به هر وسیله ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان
دهد.
در چنین فضایی و پس از یأس قدرت های بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامه ی
598 را ـ که بر خلاف قطعنامه های پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران
بود ـ به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و
ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ
اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران
به وجود آورده بود. لذا قدرت های بزرگ ـ که مصمم بر پایان جنگ بودند ـ فشارهای
نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها،
عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران،
تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران
شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه ها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل،
ایران تصمیم به پذیرش قطعنامه ی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین
شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود.
مقاومت دفاع بی نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت های بزرگ
ـ به رغم همه ی مشکلات و ناملایمات ـ انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق
مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به
مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی داد.
جهت مطالعه بیشتر
ر.ک:
1- جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 )
2- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 137، علی اکبر ولایتی
3- آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات
جنگ سپاه
4- پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات، 1361
5. علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379
روند تحولات جنگ داشت طی میشد، از این طرف جلساتی شکل گرفته شده بود، اما تصمیم برای ادامه جنگ اتخاذ نشده بود. لذا تصمیمی که گرفته میشود توسط شخص امام خمینی است. استدلال هایی انجام میشود که سیاسیون و نظامیون این موضوع را به امام تحمیل کردند که درست نیست. در نقطه آخر شخص امام خمینی با ادراک از عقب نشینی صدام، تصمیم به ادامه جنگ گرفتند. در حقیقت ایشان از این عقب نشینی صدام نتیجه میگیرند که ما باید به جنگ ادامه بدهیم.
در سالروز آغاز عملیات رمضان قصد داریم با بهره گیری از جلد 20 روزشمار جنگ ایران و عراق (عبور از مرز تعقیب متجاوز با عملیات رمضان، اثر علیرضا لطفاللهزادگان)، به واکاوی سؤال های مطرح شده درباره عبور نیروهای ایران از مرز و ورود به خاک عراق بپردازیم تا بتوانیم با دیدی جامع، جوانب مختلف این تصمیم مهم و تاریخ ساز ایران را ارزیابی کنیم.
محسن رحمانی واسوکلایی
در اولین شماره سلسله مطالب درج شده تحت عنوان "چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر" به این موضوع اشاره شد که " تارنمای مرکزاسناد و تحقیقات دفاع مقدس قصد دارد به منظور پاسخگویی به سوال "دلایل و چرایی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر" اقدام به جمع آوری و بازنشر بخشی از مطالب منتشره در این خصوص بنماید"، به همین منظور و در ادامه سلسله مطالب درج شده تحت این عنوان، مقاله "جنگ ایران و عراق و علل تداوم آن" که در وبلاگ بانک مقالات سیاسی درج و منتشر گردیده، انتخاب شده است.
مولف در این مقاله نظریه جدیدی را با این مضمون مطرح می سازد که دلیل موافقت نظامیان با ورود به خاک عراق، نظرات مطرح شده توسط سیاسیون وقت بوده است. در واقع مولف بدون وارد آوردن خدشه ای به نظرات سیاستمداران وقت در خصوص دلایل ورود به خاک عراق، مدعی می شود در اتخاذ این تصمیم، نظامیان از استدلال های مطرح شده توسط سیاستمداران پیروی می نمایند و نظرات مطرح شده توسط آنان کاملا متاثر از استدلال سیاستمداران در لزوم ورود به خاک عراق بوده است.
صرفنظر از ادبیات نگارشی مولف و غلطهای موجود در متن اصل مقاله و دوری آن از برخی واقعیتها و وزن غیرحرفه ای آن برای درج در تارنمای دفاع مقدس، از آنجا که در این مقاله موضوع مورد بحث از زوایایی دیگر مورد بررسی قرار گرفته است و بیانگر دیدگاه نسل بعد از جنگ به موضوع آتش بس و علل تداوم جنگ می باشد، این مقاله در تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس درج و بازنشر می گردد:
جنگ ها و انقلاب ها از برجسته ترین پدیده های اجتماعی هستند که سرنوشت اجتماعی جوامع انسانی را دستخوش تغییر می کنند. جنگ ایران و عراق، حادثه تاریخی بزرگ و سرنوشت سازی بود که در بستر مجموعه ای از عوامل و زمینه های متفاوت شکل گرفت و از تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ با تجاوز عراق آغاز شد ودر تاریخ ۲۹ مرداد سال ۱۳۶۷، پس از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید.
علل و زمینه های وقوع جنگ عراق علیه ایران عبارتند از :
۱. اختلافات تاریخی و رقابت دو کشور ایران و عراق
۲. معضلات ژئوپلتیکی عراق که تاکنون منشأ آغاز دو جنگ شده است.
۳. ماهیت رژیم عراق و تضاد آن نظام جمهوری اسلامی ایران
۴. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تغییر مناسبات منطقه ای با نگرانی از صدور انقلاب
۵. تغییر توازن قوا و پیدایش خلأ قدرت در منطقه
۶. تنش در مناسبات ایران و آمریکا بر اثر سیاست های مداخله جویانه آمریکا در ایران و اقدام دانشجویان ایرانی در تصرف سفارت امریکا
۷. فروپاشی قدرت سیاسی – نظامی و اقتصادی گذشته در ایران و عدم انسجام درونی برای تصمیم گیری و مقابله با بحران ها و تهدیدات خارجی.
آمادگی عراق برای جنگ
شکست کودتای نظامی نوژه نشان داد، که با وجود باقیمانده عناصر وابسته به رژیم شاه در ساختار جامعه و حمایت آمریکا و غرب و عراق از آنها، امکان براندازی نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر نیروهای مخالف انقلاب وجود ندارد. بر همین اساس، کردزمن معتقد است که شکست کودتای نوژه یکی از دلایل تصمیم گیری عراق مبنی بر آغاز تهاجم آشکار به ایران است.
عراق در فاصله زمانی کودتای نوژه، تا شروع جنگ، بیش از ۲ ماه، مواضع و
اقدامات مهمی را به منظور آمادگی برای جنگ در زمینه های نظامی و دیپلماتیک
انجام داد.
تفاوت در تلاش های جدید عراق علیه ایران با گذشته، در این موضوع است که
بنابر نظر برخی از تحلیلگران، اگر در گذشته منشأ اقدامات عراق نگرانی از
صدور انقلاب ایران به عراق بود، در دوره جدید، به ویژه در نیمه سال ۱۳۵۹
وضعیت سیاسی اجتماعی ایران در بدترین حالت قرار داشت؛ زیرا با وجود آنکه
بنی صدر، رئیس جمهور قانونی کشور بود و این موضوع به معنای قانونمندی و
استقرار نهادهای توام جمهوری اسلامی در چارچوب اصول قانون اساسی بود، ولی
دامنه مناقشات در رأس ساختار سیاسی شکور تشدید شد و همین اختلاف نظرها،
امکان تصمیم گیری در سطح استراتژیک را برای حل و فصل مسائل اساسی کشور با
چالش روبه رو ساخته بود .
با کشف کودتای نوژه و دستگیری عناصر آن در بخش های مختلف نیروی هوایی، نیروی زمینی و هوانیرو، روشن شد که برای تحولی در ارتش و ایجاد قدرت دفاعی و بازدارنده به تلاش و سرمایه گذاری و زمان نیاز است. بسیج نیز با وجود حمایت های امام به دلیل اختلافات و سایر مشکلات هویت نظامی پیدا نکرد. همچنین، رکود حاصل از اعتصاب قبل از انقلاب و تدوام آن به شکل دیگری پس از انقلاب، بنیه اقتصاد کشور را کاملاً تضعیف کرد. از نظر شرایط بین المللی نیز، اوضاع به سود ایران نبود. هرچند افکار عمومی در جهان اسلام سود ایران بود، ولی انقلاب با مشخصه دینی و مردمی و سپس مقابله با قدرت و اقتدار آمریکا و اشغال سفارت این کشور توسط دانشجویان، موقعیت بین المللی ایران را در سطح بازیگران وساختار بین المللی ضعیف کرده بود.
این سوال مطرح است که آیا عراق با خواست مستقیم مخالفان ایرانی در داخل و خارج کشور و تحت حمایت و پشتیبانی آمریکا، غرب و کشورهای منطقه، برای تضعیف و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام نمود، یا صرفاً بر پایه فرصت حاصل از تضعیف موقعیت سیاسی، نظامی و بین المللی ایران و همسو با منافع آمریکا، علیه ایران عمل کرد؟ پاسخ به این سوال می تواند میزان صحت و استحکام این نظریه را روشن سازد که آیا رفتار ایران موجب تحریک عراق و تجاوز به ایران شد یا اینکه عراق با اهداف خاص و استفاده از فرصت، به ایران تجاوز کرد و همچنین، با توجه به انگیزه عراق و وضعیت حاکم بر ۲ کشور و اوضاع منطقه، آیا امکان جلوگیری از وقوع جنگ وجود داشت؟
اقدامات نظامی عراق
تلاش عراق به جهت آمادگی برای ورود به جنگ بر علیه ایران در چند زمینه آشکار بود. دولت عراق، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، با تشکیل کمیته ای، مطالعات لازم را انجام داد و ضمن جمع آوری اطلاعات و برگزاری مانور، آمادگی خود را ارزیابی کرد. بازدید فرماندهان و مسئولان عراقی از یگانهای نظامی افزایش یافت. حتی به گفته یکی از فرماندهان عراقی، صدام شخصا از محل تیپ عراقی مستقر در یکی از پاسگاه های منطقه مرزی بازدید کرد.
در همان زمان صدام بعد از شنیدن نام قصر شیرین ازیکی از همراهانش در پاسخ به سوال وی درباره نام منطقه، گفت: در آینده ای نزدیک آنجا را با خاک یکسان خواهم کرد. پس از این بازدید، لشکر ۶ عراق به طرف قصر شیرین حمله کرد. به نوشته نیویورک تایمز به نقل از منابع دیپلماتیک عرب ۵۰ هزار سرباز عراقی در طول مرز ایران گرد آمدند، که عمده این جمع تجمع نیرو در نواحی خوزستان بود.
درباره توانایی عمده عراق، کردزمن به چند موضوع اشاره می کند که نشان می دهد عراق در این زمینه ها بر ایران برتری داشته است:
۱. ثبات سیاسی، نظامی بیشتر در خلال دوره پیش از جنگ.
۲. روابط دوستانه با کشورهای همسایه که از اواسط دهه ۱۹۷۰ آغاز شد.
۳. دسترسی مداوم به منابع متعدد جنگ افزارهای مدرن و پیشرفته ترین سیستم های ساخت فرانسه و شوروی.
۴. ذخایر مالی و اعتباربالا برای آغاز جنگ.
۵. تحولی نسبتاً بالنده همراه با رشد تدریجی استانداردهای زندگی و بهبود اقتصاد در عراق.
بر پایه همین ملاحظات، تمامی ناظران و کارشناسان از برتری عراق بر ایران
سخن می گفتند و پیش بینی می کردند که اگر فرایند اصطکاک میان ایران و عراق
به جنگ بینجامد، عراقی ها نسبت به ایران، از آمادگی بسیار بهتری بهره مند
خواهند بود. عراق با اعتماد به برتری خود بر ایران، چنان بر دامنه تجاوزات
مرزی خود افزود که تنها در ۳ ماهه دوم سال ۱۳۵۹، این تجاوزات به ۴۱۰ مورد
بالغ شده بود.
بر اساس همین برتری و اراده آغاز جنگ، لطیف جاسم، وزیر فرهنگ و اطلاعات
عراق، در میان روزنامه نگاران لبنانی در پاسخ به اختلافات دیرینه کشور
ایران و عراق گفت: این اختلافات شدید تر هم خواهد شد، تلاش های فعلی تا
زمانی که در ایران دولتی روی کارآید، ادامه خواهد یافت.
صدام نیز بر پایه این تمایلات به تغییر دولت ایران، در جمع خبرنگاران رسماً
حمایت خود را از گروه های ضد انقلاب و تجزیه طلب اعلام کرد. به نوشته
کیانوری، پیرو همین سیاست، صدام، برای ایجاد دولتی در جنوب ایران، رئیس
سازمان امنیت خود را به پاریس فرستاد و از بختیار دعوت کرد که به بغداد
بیاید و او با شاپور بختیار به بغدادآمد.
بختیار و صدام طی ملاقاتی طولانی قرار گذاشتند که پس از اشغال اهواز و آبادان و منابع نفت خیز خوزستان که به خیال صدام کار آسانی بود، در این منطقه دولتی مستقل تشکیل دهدند. صدام نیز قول داده بود که رژیم های غربی پس از یکی دو ماه این دولت را به رسمیت خواهند شناخت. مواضعی که عراق طی ماههای قبل درباره جزایر۳ گانه به نمایندگی از کشورهای عربی اتخاذ کرده بود، در دوره جدید، با تهدید نظامی عراق برای تصرف آنها تکیه بر زور همراه شد. صدام در مصاحبه ای با یک روزنامه کویتی گفت: اکنون ما نیروی نظامی مناسبی را برای باز پس گیری ۳ جزیره اشغالی فراهم کرده ایم. ما پس از ۱۹۷۵، نه سکوت کرده ایم و نه دچار سستی شده ایم؛ بلکه از آن زمان تاکنون طی ۷ سال توان و قدرت نظامی و اقتصادی خود را افزایش داده ایم.
لغو معاهده ۱۹۷۵ الجزایر به وسیله عراق
اولین تهاجم نظامی ارتش عراق به ایران در مناطق القوس، سیف سعد و میمک به
تصرف این مناطق انجامید. عدنان خیر الله، وزیر دفاع عراق، در تاریخ ۱۹
شهریور ماه سال ۱۳۵۹ اعلام کرد که نیروهای مسلح عراق به مرزهای بین المللی
رسیده اند. وی اضافه کرد، ما تمام سرزمین هایی را که ایران با زور تصرف
کرده بود دوباره پس گرفتیم و اختلافات خود با ایران را درباره سرزمین های
مذکور حل کردیم.
صدام بعد ها در کنفرانس طائف درباره این اقدام گفت: این سرزمین ها پیش از
سقوط شاه در اختیار عراق قرار نگرفته بود و ما در صدد گرفتن آنها بودیم که
انقلاب ایران شروع شد و این مسئله، موضوع نقل و انتقال آنها را به تأخیر
انداخت و زمامدارن جدید نیز، پس از سقوط شاه سرزمین های ما را بازنگرداندند
و بدین گونه ایران سرزمین عراقی عزیزی را در اشغال خود نگاه داشت.
با فرض پذیرش صحت ادعای عراق مبنی بر اینکه آن کشور، برای بازپس گیری
مناطقی که برابر قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر باید در اختیار آن کشور قرار داده می
شد،اقدام نموده است، این پرسش به میان می آید که چرا عراق پس از تصرف این
مناطق باز هم اقدام به جنگ کرد؟
پس از تصرف این مناطق، صدام طی سخنانی در اجلاس فوق العاده مجلس ملس عراق
در تاریخ ۱۷ سپتامبر سال ۱۹۸۰ (۲۶ شهریور سال ۱۳۵۹، لغو قرارداد ۱۹۷۵
الجزایر را بصورت یک جانبه اعلام کرد. وی طی سخنانی گفت: در برابر شما
اعلام می کنم که ما قرارداد مارس ۱۹۷۵ را کاملاً لغو می دانیم و شورای
فرماندهی انقلاب تصمیم خود را در این زمینه اتخاذ کرده است. بناربراین باید
روابط قانونی در شط العرب به وضع قبل از مارس ۱۹۷۵ بازگردد و تمام حقوق
تصرف شده تحت حاکمیت کامل ما قرار گیرد.
دولت عراق در این دوره، روابط خود را با کشور عربستان بهبود بخشید و رادیو
عراق از ابراز هرگونه شعاری در رسانه های تبلیغاتی خود درباره کشورهای
ارتجاعی خودداری کرد. آنها امنیت خلیج فارس را جزئی جدایی نا پذیر از امنیت
ملی عراق اعلام کردند و سرانجام در تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، ۱۹۲ فروند
هواپیمای جنگده نیروی هوایی ارتش عراق به سمت اهدافشان در داخل خاک ایران
به پرواز درآمدند.
به نوشته وفیق سامرایی پس از این حمله، صدام و عدنان خیر الله و افسران اطلاعات و عملیات وارد اتاق عملیات شدند. خیر الله، وزیر دفاع، به صدام گفت: سرور من، جوانها ۲۰ دقیقه قبل پرواز کردند. و صدام به او پاسخ داد: نیم ساعت بعد کمر ایران خواهد شکست. صدام در ساعت ۱۵:۳۰ روز 1359/6/31 طی پیامی از رادیو تلویزیون عراق، علت حمله هوایی عراق به خاک ایران را اعلام کرد و گفت: اگر ایرانی ها حاکمیت عراق را بر مناطق اشغال شده بپذیرند، عراق جنگ را خاتمه حواهد داد.
بدین ترتیب جنگ ایران و عراق با تجاوز عراق به ایران آغاز شد و به نوشته روزنامه البیان، چاپ امارات، صدام حسین جنگ را با اتکاء به یک وعده پنهانی آمریکا از طریق کشور ثالث آغاز کرد. وعده این بود که چنانچه نیروهای عراقی نتوانند ظرف مدت یک هفته سرنوشت جنگ را به نفع خودشان رقم بزنند، آمریکا از عراق حمایت نظامی به عمل آورد.
تلاش برای برقراری آتش بس
بی اعتمادی نسبت به خط مشی و روش و رفتار عراق به ویژه در واکنش آن کشور پس از موافقت ایران با قطعنامه ۵۹۸ و نیز تلاش برای پایان دادن به وضعیتی که اساساً بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ موثر بود، موجب شد جمهوری اسلامی ایران بر اتمام سریع جنگ و اقدام سازمان ملل در اعلان زمان برقراری آتش بس اصرار ورزد.
واحد پخش خبر رادیو در ساعت ۲ بعدازظهر ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ بدون هیچ مقدمه ای
اعلام کرد، جمهوری اسلامی ایران قطع نامه ۵۹۸ شورای امنیت را قبول کرده است
و سرانجام دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد، تاریخ ۲۰ اوت ۱۹۸۷ میلادی زمان
برقراری آتش بس خواهد بود و پس از ان اقدامات لازم قطعنامه انجام خواهد شد.
سرانجام در فاصله کمتر از دو هفته از تعیین زمان برقراری آتش بس در ۲۰ اوت
سال ۱۹۸۷ تا اجرای آن، هماهنگی های دبیر کل سازمان ملل با تهران و
عراقبرای استقرار نیروهای یونیماگ انجام گرفت و بدین ترتی، جنگ ایران و
عراق پس از گذشت هشت سال از زمان تجاوز عراق به ایران در حالی پایان رسید
که هیچ دستاورد سیاسی یا نظامی برای عراق در بر نداشت و همین امر، زمینه
جنگ دیگری (تجاوز عراق به کویت) را در منطقه فراهم ساخت.
خرمشهر برای جامعه ایران و حتی دشمن و حتی تحلیلگران تنها یک شهر نبود،
بلکه همه جنگ بود. مقاومت خرمشهر از نقش مردم اسطوره جدیدی ترسیم کرد و
تمام محاسبات نظامی سیاسی روانی و تبلیغاتی دشمن را برهم زد. ناکامی های
دشمن با آغاز مقاومت در خرمشهر اغاز شد و دشمن آنچه را تصور می کرد در مدت
۲۴ ساعت یه دست می آورد، در مدت ۴۴ روز به دست آورد و با وجود اینکه
نیروهای مردمی قوای فیزیکی و روحی دشمن را منهدم و فرسوده کردند، در عین
حال اشغال خرمشهر جراحتی بود بر روح و جسم ملت ایران، که صرفا با فتح آن
برطرف شد و خرمشهر سمبلی شد از شکست و حقارت دشمن و پیروزی ملت ایران.
پیروزی در خرمشهر سرآغاز (تحولی استراتژیک) در سطح منطقه بود. فتح خرمشهر
حادثه ای سرنوشت ساز بود که از یک سو بر تحولات سیاسی داخل کشور تأثیر
گذاشت و بی ثباتی سیاسی را به ثبات تبدیل کرد و از سوی دیگر در عرضه نظامی
تحولی جدید براساس استراتژی جدید بود که زمینه های کسب پیروزی و شسکت دشمن
را بوجود آورد و ایران به قدرتی منطقه ای با مشخصه های دینی و انقلابی
تبدیل گشت.
فتح خرمشهر در ادامه تحولات داخلی به مفهوم (پایان آغاز جنگ) بود و روند
پیشین را تغییر داد و استقرای جنگ تغییر کرد. فتح خرمشهر پابان مرحله ای
بود که عراق با هدف تجزیه کشور و براندازی نظام جمهوری اسلامی آن را اجرا
نمود و در نتیجه آن، مرحله ای جدید آغاز شد که موضوع (نحوه خاتمه بخشیدن به
جنگ) بود.
اینک به بیان علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر می پردازیم:
۱. پایان دادن به چنگ از موضوع برتر با در اختیار داشتن منطقه ای استراتژیک از دشمن
آقای هاشمی رفسنجانی را باید صاحب این نظریه دانست. ایشان با تغییر روند تحولات جنگ در آستانه عملیات فتح المبین، بخشی از این نظریه را طرح کرد و پس از فتح خرمشهر در جلسات تصمیم گیری، ابعاد آن را با استدلال نظامیان تشریح کرد. این نظریه حداقل تا سال ۱۳۶۶ و قبل از صدور قطع نامه ۵۹۸ حاکم بود، ولی تجربیات حاصل از عملیات والفجر ۸، (فتح فاو) و کربلای ۵ ، نشان داد امکان تحقق این نظریه وجود ندارد،زیرا دامنه فشار و افزایش هزینه ها در مقایسه با پیروزی، بیشتر بود و حتی این تصور بود که با تصرف بغداد هم امکان اتمام جنگ با برتری ایران وجود ندارد، زیرا خطر تشدید حملات با سلاح های غیر متعارف به تهران وجود دارد.
۲. تغییرماهیت عدم ارائه پیشنهاد مناسب به ایران برای اتمام جنگ
آقای رضایی فرمانده پیشین سپاه درباره مسائل جنگ بویژه در پاسخ به علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، این نظریه را بیان داشتند که، خرمشهر در روند جنگ سمبل پیروزی و شکست بود 1 و با فتح خرمشه فلسفه چرایی جنگ از سوی کسانی که این جنگ را تحمیل کرده بودند پایان یافت و ایران که تهدید می شد، به همین دلیل فتح خرمشهر یک معجزه در جنگ بود و باعث شد وضع سیاسی ایران بکلی دگرگون شود.
آقای رضایی می گوید: (دلیل اصلی جنگ پس از فتح خرمشهر، ندادن پیشنهاد صلح از سوی قدرت های بین المللی بود. در آن سال هیچ فردی از مجموعه سیاستمداران و نظامیان نبودند که با ادامه جنگ و عبور از مرزهای بین المللی در جنوب مخالف باشند. اگر پیشنهاد صلح به ایران می شد و مسائل کلیدی و اختلافات اصلی از جمله مرزهای بین المللی حل می شد،ایران به جنگ ادامه نمی داد). 2 ایشان معتقد است فتح خرمشهر استراتژی ها را عوض کرد و نقطه عطف بین دو مرحله جنگ، یعنی آغاز و پایان بود.
۳. تصمیم گیری جدید برپایه تصرف کانون آتش و قصاص متجاوز
آقای لطف الله میثمی 3 در گفت و گوی مطبوعاتی به پرسش علت ورود به خاک عراق پس از دفع متجاو، با نظریه ای جدید چنین پاسخ می دهد. وی معتقد است مسئولان کشور از جنگ و قانون آن اطلاعی نداشتند و بعد از فتح خرمشهر آنها بودند که تصمیم گرفتند که ما وارد خاک عراق شویم 4. امام مخالف ادامه جنگ بودند ولی فرماندهان و نیروهای ارتش امام را قانع کردند که ما باید به خاک عراق وارد شویم (اینگونه که ما با نظریه (تصرف کانون آتش) وارد خاک عراق شدیم و تا آنجا که من می دانم،نظریه کارشناسی فرماندهان ارتش و مسئولان نظامی این بود که باید برویم و علتش هم قصاص بود.)
۴. بی توجهی به پیامدهای ادامه جنگ در خاک عراق و مشکلات ناشی از جنگ طولانی
امام در جلسات تصمیم گیری به این موضوع توجه داشتند که با ادامه جنگ، اوضاع تغییر خواهد کرد و چشم انداز روشنی برای پایان دادن به آن وجود ندارد و لذا زمان مناسب برای تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر است. در عین حال، امام به نظریاتی که شخصیت های سیاسی و نظامی، مبنی بر ضرورت ادامه جنگ می دادند، توجه و در پایان موافقت خود را اعلام کردند.
۵. پایان دادن به جنگ با استفاده از فرصت و متکی بر موقعیت ممتاز نظامی و سیاسی ایران
نهضت آزادی با اولین موضع گیری مکتوب با صدور قطعنامه پنچمین کنگره نهضت، در فروردین ۱۳۶۲، این نظریه را طرح کرد. 5 نظر به اینکه نهضت آزادی هنگام تصمیم گیری در خرداد و تیر ۱۳۶۱، هیچ گونه موضع رسمی و مکتوبی را منتشر نکرد، لذا اعلام این نظریه در سال ۱۳۶۲ تنها در چارچوب مواضع حزبی کارکرد سیاسی، تبلیغاتی داشت.
تغییر در ماهیت و تحولات استراتژیک جنگ
ازجنگ ایران و عراق با عناوین متفاوتی مانند " دفاع
مقدس، جنگ تحمیلی، جنگ جهان سومی، جنگ اول خلیج فارس" یاد شده است. امام
خمینی رهبر انقلاب به تحولات سیاسی، اجتماعی توجه می کردند. در چارچوب تفکر
دینی با تعریف جدید از عالم و ادامه جنگ و جهاد و دفاع دراسلام، ماهیت
تجاوز عراق به ایران و هدف اصلی از این اقدامات را در چارچوب "اسلام و کفر"
و "حق و باطل" توضیح می دادند. مبنای تفکر امام درباره جنگ، در درجه نخست
برپایه ماهیت حکومت ایران و عراق بود. ایشان اقدامات عراق علیه ایران را
عملی الحادی و کفر آمیز دانستند، چنان که طی سخنانی فرموند: " قیام بر ضد
کشور اسلامی که الان در ایران مستقر است همین قیام بر ضد او، در حکم الحاد و
کفر است."
به مناسبتهای مختلف، بویژه در ابتدای جنگ، هیئت صلح کنفرانس اسلامی و برخی
سران کشورهای اسلامی برپایه مسلمان بودن مردم ایران و عراق خواهان اتمام
جنگ بودند و ادامه آن را نوعی برادر کشی می دانستند. آقای مهاجرانی در
مصاحبه با یکی از روزنامه ها تأکید کرد: (جنگ با عراق ایدئولوژیک نبود و
کشور اسلامی سر مسائل مختلفی با هم درگیر شدند جنگ بین اسلام و کفر نبود.
درگیری میان دو کشور اسلامی بود که نمی بایست اتفاق بیفتد و در نخستین
مراحل باید خاموش کرد، به هر دلیل در بین مسلمان، جنگی اتفاق افتاده که اصل
بر اتمام آن است نه بر دامنه گسترش جنگ...). اما امام عقیده ای مقابل آقای
مهاجرانی داشتند. ایشان حکومت بعثی ها را مشروع و اسلامی نمی دانستند.
اهداف سیاسی عراق
فیلیپ رابینز سه هدف اصلی را عناصر تشکیل دهنده استراتژی عراق میداند:
۱. صدور انقلاب اسلامی ایران.
دیوید اوئن وزیر خارجه انگلیس در روزنامه گاردین نوشت: ما امیداواریم که شور التهاب انقلاب اسلامی در طول جنگ منطقه ای به مصرف رسیده و سرانجام فروکش کند.
۲. تصرف استان خوزستان و تجزیه ایران می توانست در خدمت اهداف توسعه طلبانه عراق باشد و تنگناهای ژئوپلتیک عراق برطرف می کرد و در عمل به معنای لغو قرارداد ۱۹۷۵ و تضعیف نظام تازه تأسیس در ایران ارزیابی می شد.
انتخاب هدف اول متأثر از بازتاب های انقلابی اسلامی در میان کشورهای منطقه و نگرانی رهبران آنها از تغییر معادلات منطقه و خلأ ناشی از سقوط شاه و شکست استراتژی آمریکا بود و پیروزی قاطع عراق ممکن بود مقدمه ظهور قدرت منطقه ای عراق ارزیابی شود.
بررسی علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
۱. پیروزی های ایران بویژه فتح خرمشهر و احتمال سقوط صدام ،فضایی ایجاد کرد که در نتیجه آن، ایران در سطح منطقه اهمیت استراتژیک یافت و همین باعث شد که در نزد بازیگران منطقه ای و بین المللی نوعی نگرانی بوجود آورد.
۲. رفتار سیاستمداران منطقه ای و بین المللی و عراق براساس درک تحولات جدید جنگ و فرآیندهای احتمالی، کنش و واکنش های جدیدی را بوجود آورد که در ذهنیت و باور مردم ایران و تصمیم گیرندگان تأثیر کرد.
۳. وقوع حوادث و رخدادهای جدید در سطح منطقه و در عرصه های سیاسی نظامی جنگ، که پاره ای از آن ها حاصل کنش بازیگران بود، در شکل گیری روندهای جدید و در نتیجه ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نقش و تأثیر داشت.
در جنگ ایران و عراق با آشکار شدن علائم پیروزی ایران و شکست احتمالی عراق تدریجاً سیاست ها و مواضع آمریکا تغییر کرد و در واقع با پیروزی های نظامی ایران،ماهیت جنگ تغییر کرد. از نظر آمریکا موقعیت ژئوپلتیک ایران،با قرار گرفتن در شمال خلیج فارس و در جنوب شوروی، اهمیت استراتژیک بسیاری داشت و به همین دلیل، ایران در حوزه منافع آمریکا تعریف شده بود.
سیاست کلی آمریکا در برابر ایران، این بود که(ایران نه بدان اندازه تضعیف شود که در معرض بی ثباتی و تجزیه قرار گیرد، که در نتیجه شوروی از آن بهره گیرد و نه بدان اندازه تقویت شود که به گفته نیکلسون براساس قابلیت های بالقوه برای تبدیل به قدرتی منطق های نقش و تأثیر داشته باشد.)
آمریکا در جنگ ایران و عراق با دو گزینه کاملاً متفاوت مواجه بود:
در گزینه نخست باید با به رسمیت شناختن برتری ایران ، خواسته های ایران را تأمین می نمود و جنگ خاتمه می یافت. چنین اقدامی پیامدهای استراتژیک در برداشت و به مثابه تعمیق و گسترش انقلاب اسلامی در منطقه و خطر بی ثباتی در کشورهای متحد آمریکا و در نتیجه تغییر موازنه نیروهای منطقه بود.
گزینه دوم حمایت از عراق و حفظ صدام. بر اثر پیروزی ایران، آمریکا برای
اجتناب از پیدایش وضعیت جدید از سال ۱۹۸۲، سیاست بازی شطرنج با عراق را
دنبال کرد.
شوروی و جامعه اروپا ومخصوصاً کشورهای منطقه، به دلیل اینکه انقلاب اسلامی
بر ساحتار متزلزل ومحافظه کارانه داخلی این کشورها تأثیر می گذاشت، علاوه
بر اینکه از آغاز جنگ از عراق حمایت می کردند، کمک های اطلاعاتی و تبلیغاتی
را در اختیار عراق می گذاشتند.
عراق: پس از فتح خرمشهر، رفتار عراق متأثر از شکست های نظامی بود و در
نتیجه برای جلوگیری از ناکامی های عراق و پیروزی های ایران، صدام با حمایت
بین المللی، موقعیت خود را با حذف و تصفیه مخالفان داخلی، تثبیت و در جبهه
های جنگ نیز قدرت دفاعی ارتش عراق را در برابر تهاجمات احتمالی ایران تقویت
نمود.
ایران: در فضای انقلابی ناشی از اعتماد به نفس و خودباوری متأثر از پیروزی
های ۸ ماهه، سبب شده بود که هرگونه شک و تردید در عدم موفقیت یا ضعف
اوضاع در ادامه جنگ و ورود به خاک عراق برای دیگران از بین رود و این باور
در ایران به وجود آمده بود که فشار نظامی، اوضاع را برای عراق دشوار می کند
و تصرف منطقه ای با اهمیت در عراق، موقعیت ایران به گونه ای تثبیت می
نماید که، حامیان عراق با تأمین خواسته های ایران، وضعیت را برای خاتمه
دادن به جنگ فراهم خواهند ساخت.
در نتیجه به منظور بررسی وضعیت کشور مسئولان با امام جلساتی تشکیل دادند:
جلسه اول روز دوشنبه سوم خرداد در حالی برگزار گردید که، خرمشهر به طور کامل آزاد و دشمن تسلیم شده بود و در آن جلسه بحث جدی این بود که، خوب حالا که دشمن فرار کرده و نیروهایش متلاشی شده اند، حالا می خواهیم برویم داخل عراق. آخرین چیزی که بعد از مدتی طولانی بحث شد، امام اجازه دادند جاهایی که مردم نیستند بروید، از این جهت منطقه عملیات رمضان انتخاب گردید.
(نظر ما واقعاً در اول کار این نبود قطعاً می گفتند داخل خاک عراق لازم نیست که ما وارد بشویم. بعد که به هر حال به یک نتیجه رسیدند که عراقی ها اگر بفهمند که مرزشان وارد نمی شویم تسلیم نخواهند شد، می روند و با خیال راحت آن طرف شرارت می کنند)
جلسه دومدر ششم خرداد و سه روز بعد از جلسه اول برگزار شد. آقای هاشمی در
گفت و گوی اختصاصی درباره جلسه دوم و نظرات در مورد ادامه جنگ می گوید:
(فرماندهان ارتش و سپاه در خدمت امام رفتند و فرماندهان گفتند، اگر حاکمان بغداد مطلع شوند که ما وارد خاک این کشور نمی شویم با خیال آسوده علیه ما شرارت خواهند کرد، منطق جنگ این رانمی پذیرد.)
آقای رضایی از جلسه دوم می گوید:
آن جا امام سوال کردند شما برای چه می خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده ای
از دوستان استدلالهای سیاسی کردند و گفتند: ما به این دلیل می خواهیم
برویم. برادرهای ارتش و ما آمدیم استدلالهای نظامی می کردیم؛ گفتیم که مثلا
ما اگر از مرز بیرون برویم به اروند ، آن جا اگر هم جنگ حالت معلق پیدا
کند، یعنی نه جنگ باشد و نه صلح باشد، پشت اروندرود می شود دفاع کرد.
نظر امام درباره جنگ
برای نخستین بار در روزنامه جمهوری اسلامی ایران نظر امام اعلام شد. امام با ادامه جنگ مخالف بود ولی بر اثر پافشاری مسئولان جنگ نظر خود را تغییر داد. در این مصاحبه آمده: (در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد است که بهتر است جنگ تمام شود. اما بالاخره مسئولان جنگ گفتند: ما باید تا کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خود را از عراق بگیریم.
نظر سیاستمداران و مسئولین
در آن زمان فرماندهان و برخی سیاستمداران جلسه ای با امام داشتند و به بررسی وضعیت جبهه پرداختند و استدلال کردند که اینک زمان مناسبی برای پایان دادن جنگ نیست. اگر ما بخواهیم سر مرز و در منطقه جنوب ودر منطقه خرمشهر عمدتاً بایستیم و آتش بس را بپذیریم در واقع برای دفاع ازسرزمین ایران و خوزستان بهترین جایی برای پدافند مصلحت می دانستند رودخانه اروند رود بود. برای اینکه مقداری پیشروی کنند و خود را به پشت اروند رود بچسبانند دفاع در آنجا از سرزمین ایران آسانتر خواهد بود.)
مسئولان سیاسی با توجه به ضرورت های سیاسی و لحاظ کردن برتری ایران، به
دنبال پایان دادن به جنگ بودند و نظامی ها بر این اساس و متأثر از نظریات
مسئولان سیاسی در پاسخ به پرسش امام مبنی بر دلایل ورود به خاک عراق،
استدلال سیاستمداران را مطرح کردند، و منشأ تصمیم گیری برای ادامه جنگ
ملاحظات و اهداف سیاسی بود که در قالب ملاحظات نظامی و دفاعی مطرح شد.
پی نوشت
۱. مهدى بهداروند، ورود به خاک عراق، ضرورت ها و دستاوردها، معاونت فرهنگی نیروی هوایی سپاه.
۲. روزنامه انتخاب، 1381/3/5، ص 2.
۳. عضو پیشین کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق(منافقین)که مدتی مجله چشم انداز را منتشر می نمود.
4. روزنامه نوروز 1381/3/16، ص 2.
5. پرسش اساسی جنگ، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دوم، ۱۳۸۲