دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

اشاره: سوم خردادماه سالروز حماسة آزادسازی خرمشهر و یادآور رشادت های شهیدان راه حق این اسطوره های ایمان و گل واژه های ایثار و تجلی گر شهامت های ایثارگران در دفاع از کیان میهن اسلامی است که ضمن گرامیداشت این روز باشکوه به بیان مطالبی پیرامون این حادثة مهم در قالب 12 پرسش و پاسخ می پردازیم.

1. پس از گذشت مدتی از اشغال مناطقی از ایران توسط عراق، آ‎زاد سازی های پی در پی این مناطق تا آزادی خرمشهر را شاهد بودیم. چه تحولاتی در داخل کشور رخ داد که منجر به قدرت گرفتن نیروهای نظامی برای بیرون راندن ارتش اشغالگر شد؟

ابتدا باید اوضاع داخلی ایران را در نیمة دوم سال 1359 و نیمة اول سال 1360 ترسیم کرد. در اینجا محورهای زیر قابل توجه است:

الف- تجاوز عراق و انعکاس داخلی آن که ناشی از این تجاوز بود.

ب - وجود گروه های مختلف مسلح از جمله مجاهدین خلق، پیکار، چریک های فدایی اقلیت، حزب دموکرات، حزب توده و ... در صحنة سیاسی داخلی.

ج- وجود تشکیلاتی که تحت عنوان دفتر هماهنگی های مردمی ریاستجمهوری فعالیت داشتند و همچون بنی صدر در آستانة پیروزی انقلاب از خارج به ایران آمده بودند.

د- از آبان ماه 1359 وقتی عراق در اثر مقاومت رزمندگان به اهداف خود دست نیافت و زمین گیر شد، بنی صدر با استفاده از این موقعیت، به منظور کسب برتری سیاسی در داخل، دو عملیات را در جبهه های جنوب رهبری کرد: عملیات نصر در 15 دی ماه 1359 و عملیات توکل در 20 دی ماه 1359.

عملیات نصر از دو محور جاده اهواز - خرمشهر و سوسنگرد و در سه مرحله به منظور بیرون راندن دشمن از حد فاصل سوسنگرد تا غرب اهواز، خرمشهر تا رسیدن به خط مرزی و در صورت امکان تصرف تنومه، با سه تیپ و سه گردان به اجرا درآمد ولی به علت عدم برآورد صحیح از توان نیروهای خودی و دشمن، این عملیات نه تنها موفقیتی در برنداشت، بلکه موجب شد شهر هویزه نیز که قبل از عملیات در دست نیروهای خودی بود، به تصرف دشمن درآید.

در عملیات توکل نیز که در جادة خرمشهر - آبادان و جاده آبادان - اهواز (سلمانیه - مارد) با یک تیپ تقویت شده و یک گروه رزمی تانک و دو گروهان انجام شد، موفقیتی نصیب نیروهای خودی نشد و خسارت های زیادی نیز به آنها وارد آمد.

ه‍- پس از این، بنی صدر برای کسب برتری سیاسی به طور آشکار به منازعات داخلی دامن زد و روابط سیاسی خود را با نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به ویژه سازمان مجاهدین خلق و حزب دموکرات کردستان و سایر گروه های سیاسی و نظامی تحکیم بخشید. این مسئله از 14 اسفند ماه 1359به صورت علنی شروع شد و در 30 خرداد ماه به اوج خود رسید، که منجر به برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا و رد کفایت سیاسی وی در مجلس شورای اسلامی شد. بنی صدر، نه تنها در عرصة جناح بندی داخلی ناموفق بود، بلکه در عرصة جنگ و وظایف مربوط به فرماندهی کل قوا نیز، راه به جایی نبرد. در مجموع نقش و موضع بنی صدر در برابر تجاوزات عراق را می توان این گونه بررسی کرد:

الف- عدم استقبال از مقاومت و مقابلة نیروهای مردمی و جلوگیری از شکل گیری نیروهای انقلابی همچون سپاه در روند مقاومت.

ب- تکیه بر نیروهای کلاسیک و کسانی که ادعای تخصص نظامی داشتند و حتی استفاده از نیروهای بدنام و کودتاگر نظامی و ایجاد تأخیر در روند سازمان دهی انقلابی.

ج- بهره برداری از اقدامات نیروهای نظامی کلاسیک به منظور کسب پیروزی های سیاسی در جبهه بندی های سیاسی داخلی.

با فرار بنی صدر و بر طرف شدن موانع پیوند نیروهای ارتش و سپاه و دلسوزی نیروهای انقلابی، شرایط داخلی برای طرح ریزی عملیات های آزاد سازی فراهم شد و با عملیات های بزرگ ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس، مناطق اشغالی جنوب کشور از جمله خرمشهر آزاد شد. در حالی که به دلیل سوء استفاده های رژیم گذشته از ارتش و قرار دادن آن در مقابل مردم تا پیش از سال 1357، ارتش ایران در حد بسیار بالایی کارآیی خود را از دست داده بود.

2. سازمان ملل در قبال پیروزی های ایران چه واکنشی بروز داد. آیا در رفتار آن تغییراتی حاصل شد؟

پس از پیروزی های بزرگ ایران در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، شورای امنیت پس از 22ماه، سکوت خود را شکست. در واقع، در این 22ماه فرصتی برای عراق بود تا به تحکیم مواضع خود بپردازد. ولی پس از اجرای دو عملیات فتح المبین و بیت المقدس و از بین رفتن برتری نظامی عراق، شورای امنیت قطعنامه 514 را در 21 تیر ماه 1361 تصویب کرد و در آن خواستار آتش بس و عقب نشینی دو کشور به مرزهای بین المللی شد، در حالی که قبل از آن و پس از آزادسازی خرمشهر، صدام حسین اعلام کرده بود که به مرزهای بین المللی عقب نشینی می کند.

3. پس از پیروزی ایران در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، عراق از برخی مناطق اشغال شده در جبهة میانی عقب نشینی کرد این اقدام عراق را چگونه ارزیابی می کنید؟

عراق بازگشت خود به مرزهای بین المللی را مطرح کرد و آتش بس را در مرحلة بعدی قرار داد و بدون آن که منتظر جواب ایران باشد، به سرعت، بخشی از نقاط اشغال شده را تخلیه کرد. البته برخی مناطق استراتژیک غرب کشور همچون ارتفاعات میمک، قصرشیرین و قلاویزان در اشغال عراق باقی ماند و شهرهای قصرشیرین، سومار، مهران و ... همچنان زیر دید و تیر دشمن بود. در حقیقت، عملیات بیت المقدس، عراق را وادار به عقب نشینی سراسری کرد و ناچار به اقداماتی دست زد تا سه نقطه ضعف عمده خود را بپوشاند:

الف- با اتخاذ خطوط پدافندی مناسب متکی به عوارض طبیعی در نوار مرزی از فکه به بالا، رخنه پذیری خود را منتفی کرد.

ب- طول خطوط پدافندی خود را کاهش داد.

ج- موجب صرفه جویی در نیرو و در نتیجه، ایجاد نیروی احتیاط متحرک در سپاه ها شد.

در این مرحله از جنگ، عراق خواستار کوشش های میانجی گرانه شد.

4. آیا مواضع سیاسی و نظامی عراق در آغاز جنگ تفاوتی با مواضع این رژیم بعد از روند آزاد سازی داشت؟

در اطلاعیة شورای فرماندهی عراق در اولین روز حمله این کشور به ایران آمده است: « ... اگر تاکتیک نظامی و امنیت ارتش عراق ایجاب کند که در سرزمین های اشغالی بمانیم، آن را تحت اشغال قرار خواهیم داد.»

همچنین، صدام حسین قطعنامه 1975 الجزایر را پاره کرد و آن را یک طرفه ملغی اعلام نمود.

در این حال سخنگوی رژیم عراق سه شرط را برای پایان دادن به جنگ اعلام کرد:

1. احترام ایران به حاکمیت عراق در محدودة خاک ایران؛

2. شناسایی حقوق قانونی عراق بر شط العرب؛

3- باز پس دادن سه جزیرة تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی.

عراق همچنین میانجی گری کشورهای عربی را برای پایان دادن به جنگ شدیداً رد کرد.

ولی عراق پس از آن که در دو هفتة اول جنگ واقعیت ها را درک کرد و نتوانست به اهداف قابل توجهی دست یابد، اعلام کرد که حاضر است آتش بس یک طرفه اعلام کند؛ در حالی که توانی برای عملیات نداشت و برخی مناطق ایران را در تصرف داشت.

5. آیا آزادسازی مناطق اشغالی، به ویژه باز پس گیری خرمشهر، در تحولات سیاسی منطقه و روند جنگ، تأثیر قطعی داشته است؟

بلی، این تأثیرات را می توان چنین ذکر کرد:

الف- دنیا، توان نظامی ایران و ظهور یک قدرت نظامی جدید به نام سپاه را باور کرد.

ب- نیروهای خودی ابتکار عمل سیاسی و نظامی را در دست گرفتند و توازن سیاسی و نظامی به سود ایران تغییر کرد. کیسینجر، نظریه پرداز سیاست خارجی آمریکا، پس از پیروزی ایران در عملیات بیت المقدس، گفت: «اگر عراق جنگ را برده بود، امروز نگرانی و وحشت در خلیج فارس نبود و منافع ما در منطقه به آن اندازه که اینک در خطر قرار دارد، دچار مخاطره نبود و این به نفع ما است که هر چه زود تر آتش بس برقرار کنیم.»

ج- روند آزادسازی ثابت کرد که شکل جدیدی از طراحی های نظامی ، الهام گرفته از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) به ثمر رسیده است.

د- شکست سیاسی و نظامی عراق در استراتژی و تاکتیک نمایان شد.

ه-- عراق، برگ برندة خود را برای تحمیل هر نوع خواسته نامشروع به ایران از دست داد.

6. چرا ایران پس از آزادی خرمشهر و ایجاد شرایط مناسب برای صلح، باز هم به جنگ ادامه داد و وارد خاک عراق شد؟

اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، نحوه و شرایط آن، عقب نشینی و نحوة شرایط آن، تعیین متجاوز، تأمین خسارت های وارده و ... بدانیم، باید گفت که در آن زمان هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران تنها آتش بس را توصیه می کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و مثلاً شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده تنها در حد آتش بس و مذاکرة طرفین بود، که این امر با توجه به پشتیبانی بین المللی از عراق هیچ گاه نمی توانست شرایط ایران را برای یک صلح شرافت مندانه تحقق بخشد. به این ترتیب ایران دلایل منطقی و عقلانی برای ادامة جنگ داشت. این دلایل عبارت بودند از:

الف- شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق که این شرایط مورد قبول رژیم عراق و سازمان های بین المللی نبود.

ب- مرزهای ایران تأمین نداشت. نقاطی در شلمچه، طلائیه و طول مرز از فکه تا قصرشیرین در اشغال عراق بود. شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود. امکان آزادسازی این نقاط از راه مذاکره، غیرمعقول به نظر می رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.

ج- در حالی که نیروهای خودی رویِ دور پیروزی قرار داشتند، توقف در جنگ و چانه زنی در پشت میز مذاکره برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده، صحیح نبود.

د- شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر به علت حضور دشمن در شلمچه همچنان مورد تهدید بود.

ه-- توانایی کمّی ارتش عراق اگر چه در طول جنگ آسیب دیده بود، ولی نه تنها کاملاً ترمیم شده بلکه افزایش هم یافته بود.

و- تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که توجه به روحیة فرماندهی آن (شخص صدام) این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.

ز- آیا توقف جنگ در اوج قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در دور پیروزی بودند، نمی توانست مورد شماتت قرار گیرد؟ اگر آن روز جنگ متوقف می شد و تجربه ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل بر سر ارتفاعات جولان، فرا روی ما قرار می گرفت و ما ناچار می شدیم بر سر ارتفاعات، پشت میز مذاکره با عراق چانه زنی کنیم، آیا امروز جامعه، مسئولین وقت را شماتت نمی کرد؟ با این استدلال که «شما توان کافی برای رفع کامل تجاوز و باز پس گیری حقوق خود را داشتید. چرا در بهترین موقعیت نظامی، از تعقیب دشمن دست کشیدید؟»

ح- عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره ای این جنبش برای تحقق خواسته های خود، به ایران فشار بیاورد ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.

7. آیا توجیه و دلایل نظامی نیز برای ورود نیروهای ایران به خاک عراق وجود داشت؟

بله، ایران با محاسبه و بررسی ملاک های نظامی نیز، موظف بلکه مجبور بود به جنگ ادامه دهد. در توضیح این اجبار، عوامل و دلایل زیر قابل توجه است:

همان طور که گفته شد، پس از فتح خرمشهر هیچگونه پیشنهادی برای صلح از هیچ مجمع رسمی و بین المللی ارائه نشد و پیشنهادها تنها در حد آتش بس بود ولی برای عدم پذیرش آتش بس نیز وضعیت زیر حاکم بود:

الف- ارتفاعات آق داغ، قلاویزان، میمک، مهریز در اختیار عراق بود و دشمن بر شهرهای قصرشیرین و مهران و دشت میمک تسلط دید و تیر داشت و علاوه بر آن نفت شهر نیز همچنان در اختیار عراق بود لذا توازن نظامی همچنان به نفع این کشور سنگینی می کرد.

ب- به علت آنکه عقبة اصلی ارتش عراق آسیب اندکی دیده بود و اشتهای تجاوز همچنان در سران حکومت عراق وجود داشت لذا امکان تجاوز عراق همچنان پابرجا بود.

ج- پس از عملیات بیت المقدس فاصلة عراق با شهرهای اصلی ایران در جنوب (آبادان - خرمشهر) 500 تا 700 متر بود ولی ایران از شهر اصلی عراق در این منطقه، 17 کیلومتر فاصله داشت لذا با توجه به برتری عراق و با توجه به این نکته که امکان تجاوز عراق منتفی نشده بود لذا برتری عراق همچنان تهدیدی علیه تمامیت ارضی ایران به شمار می رفت.

د- با توجه به باقی ماندن شاکله کلی ارتش عراق، خطر حملة مجدد به خاک ایران وجود داشت و نبود تضمین بین المللی و منطقه ای برای جلوگیری از تجاوز مجدد عراق به ایران بر اهمیت و جدی بودن این تهدید و خطر می افزود. بنابراین تدبیر و اندیشة نظامی حکم می کرد، تا زمانی که دشمن خطرناک است و امکان تجاوز مجدد وجود دارد او را تا حدی که امکان تجاوز را مرتفع می سازد، به عقب راند. همچنین از برتری نظامی خودی برای ایجاد فضای مناسب جهت برقراری صلح با ثبات استفاده کرد، کاری که ایران به آن پرداخت.

8. آیا می توان گفت هدف از عملیات رمضان کسب یک موقعیت سیاسی و نظامی برتر و ضروری برای آغاز مذاکرات در جنگ بوده است؟

عملیات رمضان برای به دست آوردن موضع برتر نظامی در جبهه های جنگ بود و چون در آن زمان شرایط ایران که اصلی ترین آنها تعیین متجاوز و غرامت بود، پذیرفته نشده بود، در آن شرایط دورنمای مثبتی برای آغاز مذاکرات تصور نمی شد مگر این که تغییرات حاصله از تحولات نظامی به نحو مطلوب پدیدار می شد.

9. آیا بررسی قابلیت های نظامی جمهوری اسلامی ایران برای ادامة جنگ مبتنی بر ارزیابی های درستی بود؟ ما با اتکا به چه توان نظامی به جنگ ادامه دادیم؟

چه حقیقتی آشکارتر از این که ایران در طی 20 ماه توانست طی عملیات های بزرگی همچون ثامن الائمه، فتح المبین، بیت المقدس 8050 کیلومتر مربع از سرزمین های اشغال شده را آزاد کند و بیش از 35 هزار و 800 تن از نیروهای دشمن را به اسارت درآورد و 18 هزار تن از آنان را نیز به هلاکت رسانده یا زخمی کند. آیا اینها حاکی از قابلیت هایی نبود که ما داشتیم؟ در حقیقت تجربة 20 ماه مقاومت و دست آوردهای آن نشان داد که ما توان کافی برای تداوم جنگ تا حصول نتیجة لازم را داریم تا بتوانیم حقوق خود را مطالبه کنیم و یک صلح پایدار در منطقه مستقر سازیم.

10. در 21 تیر ماه 1361 یعنی در آستانة عملیات رمضان، شورای امنیت قطع نامه 514 را تصویب کرد. چرا ایران این قطع نامه را رد کرد. حال آنکه عراق پذیرفت و اقدامات عملی برای آن انجام داد؟

ایران به دنبال یک صلح پایدار در منطقه بود در حالی که قطعنامه 514 شورای امنیت هیچ نگاه جدی به صلح و لوازم صلح نداشت. در موارد پنج گانة این قطعنامه هیچ اشاره ای به تعیین متجاوز، تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت نشده بود و تنها به آتش بس اکتفا شده بود که بر ابهامات موجود در راه صلح می افزود. گذشته از آن، این قطعنامه از نظر سیاسی برای تأمین نظرات عراق و با پیشنهاد اردن و حمایت آمریکا تصویب شد و قبل از آن و زمانی که بخش بزرگی از خاک ایران در اشغال عراق بود، شورای امنیت هیچ گاه فراتر از آتش بس حرفی نزده بود. اما در این قطع نامه خواستار عقب نشینی به مرزهای بین المللی شده بود که درخواستی لغو بود و با پیروزی های ایران بخش عمدة این موضوع قبلاً حاصل شده بود.

بخش دوم سؤال که گفته شده است عراق اقدامات عملی برای پذیرش قطعنامه 514 انجام داد، صحیح نیست، زیرا عقب نشینی به مرزهای بین المللی از جمله بندهای این قطعنامه بود در حالی که عراق پس از قطعنامه نیز همچنان ارتفاعات آق داغ، میمک، قلاویزان و نفت شهر را در اشغال خود نگاه داشته بود. اگر منظور، عقب نشینی عراق پس از عملیات بیت المقدس و قبل از قطعنامه 514 باشد باید گفت که این کشور ناچار به عقب نشینی شد.

11. با فرض اینکه ایران مجبور به ادامة جنگ بوده است، آیا حصول پیروزی کامل نظامی در جهان امروز - به ویژه با توجه به نقش سازمان ملل و قدرت های بزرگ - امکان وقوع خارجی داشت یا تنها یک آرمان بود؟

پیروزی کامل نظامی دارای مفهوم محدود و کاملاً مشخص نیست. جنگ ما در راستای اهداف سیاسی و در خدمت آن بود. هر موقع این اهداف سیاسی تأمین می شد لاجرم جنگ نیز پایان می یافت.

کشوری که دشمن، شعار تصرف پایتخت آن را می داد و تصمیم داشت حداقل یک استان آن را پس از اشغال به عنوان یک کشور مستقل از خاک آن جدا کند و تمامی قوانین و مقررات بین المللی را زیرپا بگذارد، چنین کشوری اگر خواست خود را مبتنی بر تعیین و تنبیه متجاوز و دریافت غرامت مطرح کند آیا این یک آرمان خواهی بلند پروازانه است؟ مگر نظام بین الملل هیتلر را به دلیل اقدامات مشابه صدام حسین به محاکمه نکشید؟ مگر یوگسلاوی به خاطر تجاوز به حقوق مردم بوسنی تنبیه نشد؟ و مگر عراق در تجاوز خود به کویت مجبور به پرداخت غرامت نشد؟ پس چرا این خواسته که طبق مقررات بین المللی است و روش جاری در حقوق بین المللی و عرف دیپلماتیک است وقتی ایران مطرح می کند آرمان تلقی شود؟

12. از نظر ایران، آیا اساساً پس از فتح خرمشهر، عملیات رمضان یا فاو به صلح نیاز داشتیم؟ اگر به دست آوردن صلح اراده استراتژیک ایران بود چرا پیش شرط های بسیار سخت ارائه می کرد؟

ما همیشه به دنبال صلح بودیم و صلح نیاز دائمی هر کشوری است و استراتژی کلی ما هم به دست آوردن صلح پایدار و شرافتمندانه بود ولی نظام بین الملل هیچ گاه برای تحقق یک صلح شرافتمندانه قدم پیش نمی گذاشت و ما ناچار به ادامة جنگ بودیم. شناخت متجاوز و پرداخت غرامت از جمله شروط اصلی ایران برای پذیرفتن صلح بود و بدون این دو هیچ صلح پایداری صورت نمی پذیرفت. اگر عراق به همان راحتی که به ایران تجاوز کرده بود، از جنگ فارغ می شد، هیچ تضمینی وجود نداشت که در آینده غائلة دیگری درست نکند، همان طور که حمله به کویت این امر را ثابت کرد. پس می بایست عراق وادار به تحمل هزینه های سیاسی و اقتصادی تجاوز خود می شد تا دیگر بار فکر تجاوز را در سر نپروراند. ولی دنیا این را نمی خواست چون تنبیه عراق را به نفع ایران می دید ولی درستی سیاست ایران زمانی خود را نشان داد که عراق سرتاسر خاک کویت را به اشغال درآورد و نظام بین الملل خسارت روی گردانی از این سیاست صحیح و به حق ایران را با قربانی کردن کویت پرداخت. البته باید توجه داشت که برخی شعارهای سیاسی را نباید با شرایط اصلی برای پایان دادن به جنگ مخلوط کرد زیرا شناخت متجاوز و پرداخت غرامت، محوری ترین شرایط ما برای پایان دادن به جنگ بود که به نحوی در قطعنامه 598 پیش بینی شد.

البته همین اقدامات ما در طول هشت سال باعث شد تا شورای امنیت سازمان ملل که قدرت های جهانی ارادة سیاسی خود را از این جایگاه به دنیا دیکته می کنند، ناچار شود قطعنامه 598 را تصویب کند. وگرنه نوع برخورد شورای امنیت در شرایط متفاوت جنگ را همه به یاد دارند که از مضمون قطعنامه 598 نیز بسیار دور بود.

سوتیتر

با فرار بنی صدر و بر طرف شدن موانع پیوند نیروهای ارتش و سپاه و دلسوزی نیروهای انقلابی، شرایط داخلی برای طرح ریزی عملیات های آزاد سازی فراهم شد.

پس از پیروزی های بزرگ ایران در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، شورای امنیت پس از 22ماه، سکوت خود را شکست.

دنیا، توان نظامی ایران و ظهور یک قدرت نظامی جدید به نام سپاه را باور کرد.

در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و مثلاً شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود.

ایران به دنبال یک صلح پایدار در منطقه بود در حالی که قطعنامه 514 شورای امنیت هیچ نگاه جدی به صلح و لوازم صلح نداشت.

شناخت متجاوز و پرداخت غرامت از جمله شروط اصلی ایران برای پذیرفتن صلح بود و بدون این دو هیچ صلح پایداری صورت نمی پذیرفت.

پی نوشت ها:

*. برگرفته از پایگاه اینترنتی راهیان نور.

9 دلیل برای ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر


سال‌ها پس از انجام علمیات پیروزمندانه «الی‌بیت‌المقدس» و آزادسازی خرمشهر این پرسمان در حوزه دفاع مقدس پیش آمد که آیا امکان نداشت جنگ‌تحمیلی، در مدت زمان کوتاه‌تری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضی از زمان‌ها که موازنه نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟ برای پاسخ به این پرسش 9 دلیل وجود دارد.

به گزارش سرویس «فرهنگ‌حماسه» ایسنا، اگر صلح را مجموعه‌ای از آتش بس، عقب‌نشینی، تعیین متجاوز، تامین خسارت‌های وارده و چند عامل دیگر بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان (پس از فتح خرمشهر)، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها «آتش بس» و در واقع حالت «نه جنگ نه صلح» را توصیه می‌کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت‌های بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمی‌توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافت‌مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت.

در بخش‌هایی از نشریه پرسمان به شماره 21 در سال 1383، دلالیل ادامه منطقی جنگ به این صورت تشریح شده است که:

1 . شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق).

2 . مرزهای ایران تامین نداشت و نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود و نیز شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملا در اشغال دشمن بودند و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر می‌رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.

3 . در حالی که نیروهای خودی، پیروزی‌های زیادی کسب می‌کردند، توقف جنگ و چانه زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده، صحیح نبود.

4 . شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.

5 . توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک‌های همه جانبه دولت های بزرگ افزایش هم یافته بود.

6 . تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.

7 . در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، آتش‌بس و صلح ناپایدار در هنگام قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان‌هایی به بار می‌آورد. اگر آن روز جنگ متوقف می‌شد و تجربه‌ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار می‌گرفت و ما ناچار می‌شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه‌زنی بی‌حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت می‌کرد.

8 .عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره‌ای این جنبش، برای تحقق خواسته‌های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.

9 . به همین منظور در 20 خرداد 1361 جلسهای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل شد و موضوع به شورا گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت‌کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت؛ زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول می‌انجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم‌تر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی (ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت کردند.

انتهای پیام

در هر حال، ما به دلایل زیر مجبوریم به نبردمان ادامه بدهیم:

1) خنثی کردن توطئه امریکا در منطقه برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از سرکوب مبارزات مردم فلسطین؛

2) تداوم شکستهای صدام و تنبیه متجاوزان؛

3) ایجاد بازدارندگی برای جلوگیری از تجاوزهای بعدی به کشور؛

4) نجات شهرهای مرزی همچون خرمشهر و آبادان از دید و تیر ارتش عراق؛

5) مجبور کردن دنیا به پذیرش خواسته های به حق جمهوری اسلامی ایران که حداقل آن تنبیه متجاوز است؛ و

6) جلوگیری از پیدایش وضعیت نه جنگ و نه صلح، برای ادامه فعالیتهای عادی کشور.

با این دلایل ما باید به نبردمان با دشمن ادامه دهیم تا شرایط مورد نظر تأمین شود.

پس از فتح خرمشهر، ادامه جنگ چرا ؟

فتح خرمشهر به عنوان یک حادثه تاریخی و سرنوشت‌ساز، پایان‌بخش دوره اول جنگ است که با تجاوز عراق به ایران در تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ آغاز شد و با آزادسازی مناطق اشغالی به پایان رسید. ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به مدت شش سال و تحولاتی که در این مرحله از جنگ صورت گرفت، به ویژه نحوه پایان جنگ، پرسش از علت ادامه جنگ را به یک پرسش بنیادین تبدیل کرده است. در این زمینه ملاحظاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:

۱ـ تصمیم‌گیری برای پایان دادن یا ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر با نظر اجماع نخبگان و مسئولان سیاسی ـ نظامی کشور و در حضور امام راحل و پس از برگزاری جلسات متعدد، اتخاذ شد.

شرایط تصمیم‌گیری، ناظر بر این معنا بود که قوای نظامی ایران با آزادسازی مناطق اشغالی، ماهیت جنگ تجاوزکارانه و فرسایشی را با کسب برتری سیاسی ـ نظامی تغییر داده‌اند و در چنین وضعیتی به زعم آمریکا و غرب، ارائه هرگونه امتیاز به ایران به معنای به رسمیت شناختن برتری نظام برآمده از انقلاب اسلامی و با منافع غرب در تضاد است. بنابراین، اجتناب از ارائه هرگونه امتیاز به ایران، یک سیاست کلی و مورد توافق بود که از سوی آمریکا و غرب دنبال می‌شد. بر پایه همین ملاحظه با تعریف برتری ایران به عنوان تهدید منافع آمریکا و غرب، مهار این برتری هدف سیاست‌های جدید منطقه‌ای آمریکا قرار گرفت.

۲ـ راه‌حل‌های پیشنهادی برای پایان دادن به جنگ در این مرحله، عموما از سوی برخی کشورهای منطقه، از جمله عربستان مطرح شد که بیشتر ناظر بر تشکیل صندوق مشترک برای پرداخت خسارت به ایران و عراق بود. به این ترتیب که کشورهای منطقه با تشکیل صندوقی مشترک، مبالغی را به صندوق واریز کنند و تدریجا برای بازسازی ایران و عراق پرداخت شود. در این زمینه، صحبت از مبلغ ۲۵ میلیارد دلار تا ۵۰ میلیارد دلار مطرح شد؛ اما به دلیل اینکه راه‌حل متناسب با شرایط برتری ایران نبود و سایر خواسته‌های ایران مانند محکوم کردن متجاوز، عقب‌نشینی کامل از خاک ایران، مورد توجه قرار نگرفته بود، زمینه انجام مذاکرات فراهم نشد، در نتیجه رقم قطعی مشخص نیست.

۳ـ فاصله زمانی تصمیم‌گیری ایران پس از فتح خرمشهر تا انجام عملیات رمضان با وقوع برخی رخدادهایی همراه شد که نقش مهمی در شکل‌گیری ادامه جنگ داشت. در حالی که در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ خرمشهر فتح شد و در تاریخ ۱۴ خرداد، اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، تصور اولیه در ایران، ناظر بر این معنا بود که نگرانی از پیروزی ایران منجر به گشایش جبهه جدید شده است. واکنش سیاسی ـ نظامی ایران با اعزام هیأت دیپلماتیک در تاریخ ۱۷ خرداد و سپس اعزام برخی از نیروهای نظامی و اعلام آمادگی برای جنگ در دو جبهه، متأثر از همین ملاحظات بود.

در تاریخ ۲۰ خرداد، عراق آمادگی برای عقب‌نشینی یکجانبه را اعلام و در تاریخ ۳۰ تیر آن را اجرا کرد. در این مرحله ۵ هزار کیلومتر از خاک ایران، همچنان در اشغال ارتش عراق بود که در عقب‌نشینی تنها ۲۵۰۰ کیلومتر از آن تخلیه شد و مناطق حساس مانند ارتفاعات استراتژیک و شهر نفت‌شهر در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.

ملاحظات سیاسی ـ نظامی جدید سبب شد، امام(ره) با احساس نگرانی از ماهیت سیاست‌های جدید آمریکا و اسرائیل و عراق، روند اعزام نیرو به لبنان را متوقف و دستور بازگشت نیروها را صادر کردند.

در چنین فضایی، قطعنامه ۵۲۲ در تاریخ ۲۲ تیر ماه از سوی سازمان ملل صادر شد که هیچ‌کدام از درخواست‌های ایران مورد توجه قرار نگرفته بود و همچنان از جنگ به عنوان وضعیت میان دو کشور نام برده می‌شد!

مجموعه رخدادهای سیاسی ـ‌ نظامی در سطح منطقه، مواضع جدید آمریکا، ماهیت قطعنامه جدید سازمان ملل، تماما نگرانی ایران را ـ مبنی بر اینکه کلیه تلاش‌ها و سیاست‌ها برای مهار و برتری ایران سازماندهی شده است ـ تشدید کرد و در نتیجه، تصمیم‌گیری اولیه پس از فتح خرمشهر، با آغاز عملیات رمضان در تاریخ ۲۳ تیر ماه سال ۱۳۶۱ و با هدف تأمین صلح شرافتمندانه و تنبیه متجاوز به اجرا گذاشته شد.

۴ـ نقد و بررسی تصمیم‌گیری برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و طرح پرسش در این زمینه، برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی مطرح شد. مسئله قابل توجه در این زمینه، این است که انتقاد نهضت آزادی نزدیک به یک سال پس از تصمیم‌گیری و اجرای آن و با مشاهده نتایج این تصمیم‌گیری، اعلام شد. حال آنکه اگر نهضت در این زمینه دیدگاه و موضعی داشت،‌ برای تأثیرگذاری بر روند تصمیم‌گیری‌ها باید همانند حزب توده که در همان موقع، اقدام به موضع‌گیری کرد، با صدور بیانیه، مواضع خود را رسما اعلام می‌کرد.

فارغ از این ملاحظه، نقدهای ناظر بر تصمیم‌گیری برای ادامه جنگ، اصولا بر اساس نتیجه و بدون توجه به شرایط طرح می‌شود، حال آنکه جدا کردن یک تصمیم از شرایط و بستر تاریخی آن، مانع از فهم ضرورت‌ها و دلایل این تصمیم‌گیری خواهد شد.

گزینه‌های موجود برای تصمیم‌گیری ایران، به گونه‌ای بود که اگر برای توقف جنگ تصمیم‌گیری می‌شد، امتیاز قابل ملاحظه‌ای به ایران واگذار نمی‌شد و هیچ تناسبی با شرایط برتری ایران نداشت و احتمالا زمینه درگیری مجدد ایران و عراق نیز فراهم می‌شد. امروز همان تصمیم‌گیری با طرح این پرسش روبروست که چرا ایران این‌گونه جنگ را پایان داد؟ و حال آنکه، در آن هنگام از موضع برتر برخوردار بود و دشمن دچار شکست شده بود؟

این توضیح ناظر به این معناست که پیچیدگی‌های حاکم بر شرایط تصمیم‌گیری پس از فتح خرمشهر، به گونه‌ای بوده است که هرگونه تصمیم‌گیری با توجه به پیامدهای آن می‌توانست، پرسش‌زا باشد و تنها تفاوت در نوع پرسش‌هاست، نه اصل آن.
مرکز پژوهش‌های اجتماعی نخست‌وزیری در خرداد سال ۱۳۶۱، طی یک نظرسنجی از عده‌ای با شرایط سنی، تحصیلی و جنسیت متفاوت، «نظرات مردم در مورد ادامه جنگ و ورود به خاک عراق» را مورد بررسی قرار داده است. در این نظرسنجی، «نظر مردم در مورد ادامه جنگ»، وارد شدن به خاک عراق در صورتی که عراق شرایط ما را نپذیرد و دلایل عدم ورود به خاک عراق، مورد توجه قرار گرفته است.

در پاسخ به این پرسش که جنگ را تا کجا ادامه باید داد، خروج عراق از خاک ایران با ۷/۳۰ درصد و سقوط صدام با ۵/۲۸ درصد، بیشترین آرا را کسب کرده است. دیگر گزینه‌ها همچون گرفتن خسارت ۴/۱۲ درصد و صلح تنها ۲ درصد را به خود اختصاص داده‌اند. در حالی که پاسخ نمی‌دانم، ۴ درصد بوده است.

در پاسخ به این پرسش که اگر عراق شرایط ما را نپذیرد، آیا صلاح می‌دانید وارد خاک عراق شویم، بر حسب جنسیت پاسخ مثبت، ۱/۷۰ درصد، پاسخ منفی ۱/۱۵ درصد و نمی‌دانم ۲/۹ درصد و بر حسب سن، پاسخ مثبت ۹/۷۶، پاسخ منفی ۷/۷ و نمی‌دانم ۴/۱۵ درصد است. بر حسب میزان سواد پاسخگویان، پاسخ مثبت ۴/۴۸، پاسخ منفی ۲/۳۲ و پاسخ نمی‌دانم ۵/۶ درصد است.

درصد پاسخ‌ها به تناسب مناطق بیستگانه تهران متفاوت است. چنانکه پاسخ کسانی که یکی از بستگان آنها در جبهه بوده است، در مورد ورود به خاک عراق، ۳/۵۸ درصد مثبت و ۲۰ درصد منفی و ۲۰ درصد نمی‌دانم می‌باشد.

این نظرسنجی، فارغ از اینکه تا چه میزان می‌تواند از نظر علمی اعتبار داشته باشد، بیانگر بخشی از واقعیت اجتماعی و افکار عمومی نسبت به مسئله جنگ و تصمیم‌گیری در مورد پایان یا ادامه آن و در میان اقشار مختلف با موقعیت‌ها و شرایط متفاوت است که با میانگین ۷۰ درصد با آنچه پس از فتح خرمشهر واقع شد، موافقت خود را بر ادامه جنگ اعلام کرده‌اند.
منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی ـ شماره ۲، بهار ۱۳۸۳

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد