در اولین شماره سلسله مطالب درج شده تحت عنوان "چرایی و دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر" به این موضوع اشاره شد که " تارنمای مرکزاسناد و تحقیقات دفاع مقدس قصد دارد به منظور پاسخگویی به سوال "دلایل و چرایی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر" اقدام به جمع آوری و بازنشر بخشی از مطالب منتشره در این خصوص بنماید"، به همین منظور و در ادامه سلسله مطالب درج شده تحت این عنوان، مقاله "جنگ ایران و عراق و علل تداوم آن" که در وبلاگ بانک مقالات سیاسی درج و منتشر گردیده، انتخاب شده است.
مولف در این مقاله نظریه جدیدی را با این مضمون مطرح می سازد که دلیل موافقت نظامیان با ورود به خاک عراق، نظرات مطرح شده توسط سیاسیون وقت بوده است. در واقع مولف بدون وارد آوردن خدشه ای به نظرات سیاستمداران وقت در خصوص دلایل ورود به خاک عراق، مدعی می شود در اتخاذ این تصمیم، نظامیان از استدلال های مطرح شده توسط سیاستمداران پیروی می نمایند و نظرات مطرح شده توسط آنان کاملا متاثر از استدلال سیاستمداران در لزوم ورود به خاک عراق بوده است.
صرفنظر از ادبیات نگارشی مولف و غلطهای موجود در متن اصل مقاله و دوری آن از برخی واقعیتها و وزن غیرحرفه ای آن برای درج در تارنمای دفاع مقدس، از آنجا که در این مقاله موضوع مورد بحث از زوایایی دیگر مورد بررسی قرار گرفته است و بیانگر دیدگاه نسل بعد از جنگ به موضوع آتش بس و علل تداوم جنگ می باشد، این مقاله در تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس درج و بازنشر می گردد:
جنگ ها و انقلاب ها از برجسته ترین پدیده های اجتماعی هستند که سرنوشت اجتماعی جوامع انسانی را دستخوش تغییر می کنند. جنگ ایران و عراق، حادثه تاریخی بزرگ و سرنوشت سازی بود که در بستر مجموعه ای از عوامل و زمینه های متفاوت شکل گرفت و از تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ با تجاوز عراق آغاز شد ودر تاریخ ۲۹ مرداد سال ۱۳۶۷، پس از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید.
علل و زمینه های وقوع جنگ عراق علیه ایران عبارتند از :
۱. اختلافات تاریخی و رقابت دو کشور ایران و عراق
۲. معضلات ژئوپلتیکی عراق که تاکنون منشأ آغاز دو جنگ شده است.
۳. ماهیت رژیم عراق و تضاد آن نظام جمهوری اسلامی ایران
۴. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تغییر مناسبات منطقه ای با نگرانی از صدور انقلاب
۵. تغییر توازن قوا و پیدایش خلأ قدرت در منطقه
۶. تنش در مناسبات ایران و آمریکا بر اثر سیاست های مداخله جویانه آمریکا در ایران و اقدام دانشجویان ایرانی در تصرف سفارت امریکا
۷. فروپاشی قدرت سیاسی – نظامی و اقتصادی گذشته در ایران و عدم انسجام درونی برای تصمیم گیری و مقابله با بحران ها و تهدیدات خارجی.
آمادگی عراق برای جنگ
شکست کودتای نظامی نوژه نشان داد، که با وجود باقیمانده عناصر وابسته به رژیم شاه در ساختار جامعه و حمایت آمریکا و غرب و عراق از آنها، امکان براندازی نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر نیروهای مخالف انقلاب وجود ندارد. بر همین اساس، کردزمن معتقد است که شکست کودتای نوژه یکی از دلایل تصمیم گیری عراق مبنی بر آغاز تهاجم آشکار به ایران است.
عراق در فاصله زمانی کودتای نوژه، تا شروع جنگ، بیش از ۲ ماه، مواضع و
اقدامات مهمی را به منظور آمادگی برای جنگ در زمینه های نظامی و دیپلماتیک
انجام داد.
تفاوت در تلاش های جدید عراق علیه ایران با گذشته، در این موضوع است که
بنابر نظر برخی از تحلیلگران، اگر در گذشته منشأ اقدامات عراق نگرانی از
صدور انقلاب ایران به عراق بود، در دوره جدید، به ویژه در نیمه سال ۱۳۵۹
وضعیت سیاسی اجتماعی ایران در بدترین حالت قرار داشت؛ زیرا با وجود آنکه
بنی صدر، رئیس جمهور قانونی کشور بود و این موضوع به معنای قانونمندی و
استقرار نهادهای توام جمهوری اسلامی در چارچوب اصول قانون اساسی بود، ولی
دامنه مناقشات در رأس ساختار سیاسی شکور تشدید شد و همین اختلاف نظرها،
امکان تصمیم گیری در سطح استراتژیک را برای حل و فصل مسائل اساسی کشور با
چالش روبه رو ساخته بود .
با کشف کودتای نوژه و دستگیری عناصر آن در بخش های مختلف نیروی هوایی، نیروی زمینی و هوانیرو، روشن شد که برای تحولی در ارتش و ایجاد قدرت دفاعی و بازدارنده به تلاش و سرمایه گذاری و زمان نیاز است. بسیج نیز با وجود حمایت های امام به دلیل اختلافات و سایر مشکلات هویت نظامی پیدا نکرد. همچنین، رکود حاصل از اعتصاب قبل از انقلاب و تدوام آن به شکل دیگری پس از انقلاب، بنیه اقتصاد کشور را کاملاً تضعیف کرد. از نظر شرایط بین المللی نیز، اوضاع به سود ایران نبود. هرچند افکار عمومی در جهان اسلام سود ایران بود، ولی انقلاب با مشخصه دینی و مردمی و سپس مقابله با قدرت و اقتدار آمریکا و اشغال سفارت این کشور توسط دانشجویان، موقعیت بین المللی ایران را در سطح بازیگران وساختار بین المللی ضعیف کرده بود.
این سوال مطرح است که آیا عراق با خواست مستقیم مخالفان ایرانی در داخل و خارج کشور و تحت حمایت و پشتیبانی آمریکا، غرب و کشورهای منطقه، برای تضعیف و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام نمود، یا صرفاً بر پایه فرصت حاصل از تضعیف موقعیت سیاسی، نظامی و بین المللی ایران و همسو با منافع آمریکا، علیه ایران عمل کرد؟ پاسخ به این سوال می تواند میزان صحت و استحکام این نظریه را روشن سازد که آیا رفتار ایران موجب تحریک عراق و تجاوز به ایران شد یا اینکه عراق با اهداف خاص و استفاده از فرصت، به ایران تجاوز کرد و همچنین، با توجه به انگیزه عراق و وضعیت حاکم بر ۲ کشور و اوضاع منطقه، آیا امکان جلوگیری از وقوع جنگ وجود داشت؟
اقدامات نظامی عراق
تلاش عراق به جهت آمادگی برای ورود به جنگ بر علیه ایران در چند زمینه آشکار بود. دولت عراق، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، با تشکیل کمیته ای، مطالعات لازم را انجام داد و ضمن جمع آوری اطلاعات و برگزاری مانور، آمادگی خود را ارزیابی کرد. بازدید فرماندهان و مسئولان عراقی از یگانهای نظامی افزایش یافت. حتی به گفته یکی از فرماندهان عراقی، صدام شخصا از محل تیپ عراقی مستقر در یکی از پاسگاه های منطقه مرزی بازدید کرد.
در همان زمان صدام بعد از شنیدن نام قصر شیرین ازیکی از همراهانش در پاسخ به سوال وی درباره نام منطقه، گفت: در آینده ای نزدیک آنجا را با خاک یکسان خواهم کرد. پس از این بازدید، لشکر ۶ عراق به طرف قصر شیرین حمله کرد. به نوشته نیویورک تایمز به نقل از منابع دیپلماتیک عرب ۵۰ هزار سرباز عراقی در طول مرز ایران گرد آمدند، که عمده این جمع تجمع نیرو در نواحی خوزستان بود.
درباره توانایی عمده عراق، کردزمن به چند موضوع اشاره می کند که نشان می دهد عراق در این زمینه ها بر ایران برتری داشته است:
۱. ثبات سیاسی، نظامی بیشتر در خلال دوره پیش از جنگ.
۲. روابط دوستانه با کشورهای همسایه که از اواسط دهه ۱۹۷۰ آغاز شد.
۳. دسترسی مداوم به منابع متعدد جنگ افزارهای مدرن و پیشرفته ترین سیستم های ساخت فرانسه و شوروی.
۴. ذخایر مالی و اعتباربالا برای آغاز جنگ.
۵. تحولی نسبتاً بالنده همراه با رشد تدریجی استانداردهای زندگی و بهبود اقتصاد در عراق.
بر پایه همین ملاحظات، تمامی ناظران و کارشناسان از برتری عراق بر ایران
سخن می گفتند و پیش بینی می کردند که اگر فرایند اصطکاک میان ایران و عراق
به جنگ بینجامد، عراقی ها نسبت به ایران، از آمادگی بسیار بهتری بهره مند
خواهند بود. عراق با اعتماد به برتری خود بر ایران، چنان بر دامنه تجاوزات
مرزی خود افزود که تنها در ۳ ماهه دوم سال ۱۳۵۹، این تجاوزات به ۴۱۰ مورد
بالغ شده بود.
بر اساس همین برتری و اراده آغاز جنگ، لطیف جاسم، وزیر فرهنگ و اطلاعات
عراق، در میان روزنامه نگاران لبنانی در پاسخ به اختلافات دیرینه کشور
ایران و عراق گفت: این اختلافات شدید تر هم خواهد شد، تلاش های فعلی تا
زمانی که در ایران دولتی روی کارآید، ادامه خواهد یافت.
صدام نیز بر پایه این تمایلات به تغییر دولت ایران، در جمع خبرنگاران رسماً
حمایت خود را از گروه های ضد انقلاب و تجزیه طلب اعلام کرد. به نوشته
کیانوری، پیرو همین سیاست، صدام، برای ایجاد دولتی در جنوب ایران، رئیس
سازمان امنیت خود را به پاریس فرستاد و از بختیار دعوت کرد که به بغداد
بیاید و او با شاپور بختیار به بغدادآمد.
بختیار و صدام طی ملاقاتی طولانی قرار گذاشتند که پس از اشغال اهواز و آبادان و منابع نفت خیز خوزستان که به خیال صدام کار آسانی بود، در این منطقه دولتی مستقل تشکیل دهدند. صدام نیز قول داده بود که رژیم های غربی پس از یکی دو ماه این دولت را به رسمیت خواهند شناخت. مواضعی که عراق طی ماههای قبل درباره جزایر۳ گانه به نمایندگی از کشورهای عربی اتخاذ کرده بود، در دوره جدید، با تهدید نظامی عراق برای تصرف آنها تکیه بر زور همراه شد. صدام در مصاحبه ای با یک روزنامه کویتی گفت: اکنون ما نیروی نظامی مناسبی را برای باز پس گیری ۳ جزیره اشغالی فراهم کرده ایم. ما پس از ۱۹۷۵، نه سکوت کرده ایم و نه دچار سستی شده ایم؛ بلکه از آن زمان تاکنون طی ۷ سال توان و قدرت نظامی و اقتصادی خود را افزایش داده ایم.
لغو معاهده ۱۹۷۵ الجزایر به وسیله عراق
اولین تهاجم نظامی ارتش عراق به ایران در مناطق القوس، سیف سعد و میمک به
تصرف این مناطق انجامید. عدنان خیر الله، وزیر دفاع عراق، در تاریخ ۱۹
شهریور ماه سال ۱۳۵۹ اعلام کرد که نیروهای مسلح عراق به مرزهای بین المللی
رسیده اند. وی اضافه کرد، ما تمام سرزمین هایی را که ایران با زور تصرف
کرده بود دوباره پس گرفتیم و اختلافات خود با ایران را درباره سرزمین های
مذکور حل کردیم.
صدام بعد ها در کنفرانس طائف درباره این اقدام گفت: این سرزمین ها پیش از
سقوط شاه در اختیار عراق قرار نگرفته بود و ما در صدد گرفتن آنها بودیم که
انقلاب ایران شروع شد و این مسئله، موضوع نقل و انتقال آنها را به تأخیر
انداخت و زمامدارن جدید نیز، پس از سقوط شاه سرزمین های ما را بازنگرداندند
و بدین گونه ایران سرزمین عراقی عزیزی را در اشغال خود نگاه داشت.
با فرض پذیرش صحت ادعای عراق مبنی بر اینکه آن کشور، برای بازپس گیری
مناطقی که برابر قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر باید در اختیار آن کشور قرار داده می
شد،اقدام نموده است، این پرسش به میان می آید که چرا عراق پس از تصرف این
مناطق باز هم اقدام به جنگ کرد؟
پس از تصرف این مناطق، صدام طی سخنانی در اجلاس فوق العاده مجلس ملس عراق
در تاریخ ۱۷ سپتامبر سال ۱۹۸۰ (۲۶ شهریور سال ۱۳۵۹، لغو قرارداد ۱۹۷۵
الجزایر را بصورت یک جانبه اعلام کرد. وی طی سخنانی گفت: در برابر شما
اعلام می کنم که ما قرارداد مارس ۱۹۷۵ را کاملاً لغو می دانیم و شورای
فرماندهی انقلاب تصمیم خود را در این زمینه اتخاذ کرده است. بناربراین باید
روابط قانونی در شط العرب به وضع قبل از مارس ۱۹۷۵ بازگردد و تمام حقوق
تصرف شده تحت حاکمیت کامل ما قرار گیرد.
دولت عراق در این دوره، روابط خود را با کشور عربستان بهبود بخشید و رادیو
عراق از ابراز هرگونه شعاری در رسانه های تبلیغاتی خود درباره کشورهای
ارتجاعی خودداری کرد. آنها امنیت خلیج فارس را جزئی جدایی نا پذیر از امنیت
ملی عراق اعلام کردند و سرانجام در تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، ۱۹۲ فروند
هواپیمای جنگده نیروی هوایی ارتش عراق به سمت اهدافشان در داخل خاک ایران
به پرواز درآمدند.
به نوشته وفیق سامرایی پس از این حمله، صدام و عدنان خیر الله و افسران اطلاعات و عملیات وارد اتاق عملیات شدند. خیر الله، وزیر دفاع، به صدام گفت: سرور من، جوانها ۲۰ دقیقه قبل پرواز کردند. و صدام به او پاسخ داد: نیم ساعت بعد کمر ایران خواهد شکست. صدام در ساعت ۱۵:۳۰ روز 1359/6/31 طی پیامی از رادیو تلویزیون عراق، علت حمله هوایی عراق به خاک ایران را اعلام کرد و گفت: اگر ایرانی ها حاکمیت عراق را بر مناطق اشغال شده بپذیرند، عراق جنگ را خاتمه حواهد داد.
بدین ترتیب جنگ ایران و عراق با تجاوز عراق به ایران آغاز شد و به نوشته روزنامه البیان، چاپ امارات، صدام حسین جنگ را با اتکاء به یک وعده پنهانی آمریکا از طریق کشور ثالث آغاز کرد. وعده این بود که چنانچه نیروهای عراقی نتوانند ظرف مدت یک هفته سرنوشت جنگ را به نفع خودشان رقم بزنند، آمریکا از عراق حمایت نظامی به عمل آورد.
تلاش برای برقراری آتش بس
بی اعتمادی نسبت به خط مشی و روش و رفتار عراق به ویژه در واکنش آن کشور پس از موافقت ایران با قطعنامه ۵۹۸ و نیز تلاش برای پایان دادن به وضعیتی که اساساً بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ موثر بود، موجب شد جمهوری اسلامی ایران بر اتمام سریع جنگ و اقدام سازمان ملل در اعلان زمان برقراری آتش بس اصرار ورزد.
واحد پخش خبر رادیو در ساعت ۲ بعدازظهر ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ بدون هیچ مقدمه ای
اعلام کرد، جمهوری اسلامی ایران قطع نامه ۵۹۸ شورای امنیت را قبول کرده است
و سرانجام دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد، تاریخ ۲۰ اوت ۱۹۸۷ میلادی زمان
برقراری آتش بس خواهد بود و پس از ان اقدامات لازم قطعنامه انجام خواهد شد.
سرانجام در فاصله کمتر از دو هفته از تعیین زمان برقراری آتش بس در ۲۰ اوت
سال ۱۹۸۷ تا اجرای آن، هماهنگی های دبیر کل سازمان ملل با تهران و
عراقبرای استقرار نیروهای یونیماگ انجام گرفت و بدین ترتی، جنگ ایران و
عراق پس از گذشت هشت سال از زمان تجاوز عراق به ایران در حالی پایان رسید
که هیچ دستاورد سیاسی یا نظامی برای عراق در بر نداشت و همین امر، زمینه
جنگ دیگری (تجاوز عراق به کویت) را در منطقه فراهم ساخت.
خرمشهر برای جامعه ایران و حتی دشمن و حتی تحلیلگران تنها یک شهر نبود،
بلکه همه جنگ بود. مقاومت خرمشهر از نقش مردم اسطوره جدیدی ترسیم کرد و
تمام محاسبات نظامی سیاسی روانی و تبلیغاتی دشمن را برهم زد. ناکامی های
دشمن با آغاز مقاومت در خرمشهر اغاز شد و دشمن آنچه را تصور می کرد در مدت
۲۴ ساعت یه دست می آورد، در مدت ۴۴ روز به دست آورد و با وجود اینکه
نیروهای مردمی قوای فیزیکی و روحی دشمن را منهدم و فرسوده کردند، در عین
حال اشغال خرمشهر جراحتی بود بر روح و جسم ملت ایران، که صرفا با فتح آن
برطرف شد و خرمشهر سمبلی شد از شکست و حقارت دشمن و پیروزی ملت ایران.
پیروزی در خرمشهر سرآغاز (تحولی استراتژیک) در سطح منطقه بود. فتح خرمشهر
حادثه ای سرنوشت ساز بود که از یک سو بر تحولات سیاسی داخل کشور تأثیر
گذاشت و بی ثباتی سیاسی را به ثبات تبدیل کرد و از سوی دیگر در عرضه نظامی
تحولی جدید براساس استراتژی جدید بود که زمینه های کسب پیروزی و شسکت دشمن
را بوجود آورد و ایران به قدرتی منطقه ای با مشخصه های دینی و انقلابی
تبدیل گشت.
فتح خرمشهر در ادامه تحولات داخلی به مفهوم (پایان آغاز جنگ) بود و روند
پیشین را تغییر داد و استقرای جنگ تغییر کرد. فتح خرمشهر پابان مرحله ای
بود که عراق با هدف تجزیه کشور و براندازی نظام جمهوری اسلامی آن را اجرا
نمود و در نتیجه آن، مرحله ای جدید آغاز شد که موضوع (نحوه خاتمه بخشیدن به
جنگ) بود.
اینک به بیان علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر می پردازیم:
۱. پایان دادن به چنگ از موضوع برتر با در اختیار داشتن منطقه ای استراتژیک از دشمن
آقای هاشمی رفسنجانی را باید صاحب این نظریه دانست. ایشان با تغییر روند تحولات جنگ در آستانه عملیات فتح المبین، بخشی از این نظریه را طرح کرد و پس از فتح خرمشهر در جلسات تصمیم گیری، ابعاد آن را با استدلال نظامیان تشریح کرد. این نظریه حداقل تا سال ۱۳۶۶ و قبل از صدور قطع نامه ۵۹۸ حاکم بود، ولی تجربیات حاصل از عملیات والفجر ۸، (فتح فاو) و کربلای ۵ ، نشان داد امکان تحقق این نظریه وجود ندارد،زیرا دامنه فشار و افزایش هزینه ها در مقایسه با پیروزی، بیشتر بود و حتی این تصور بود که با تصرف بغداد هم امکان اتمام جنگ با برتری ایران وجود ندارد، زیرا خطر تشدید حملات با سلاح های غیر متعارف به تهران وجود دارد.
۲. تغییرماهیت عدم ارائه پیشنهاد مناسب به ایران برای اتمام جنگ
آقای رضایی فرمانده پیشین سپاه درباره مسائل جنگ بویژه در پاسخ به علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، این نظریه را بیان داشتند که، خرمشهر در روند جنگ سمبل پیروزی و شکست بود 1 و با فتح خرمشه فلسفه چرایی جنگ از سوی کسانی که این جنگ را تحمیل کرده بودند پایان یافت و ایران که تهدید می شد، به همین دلیل فتح خرمشهر یک معجزه در جنگ بود و باعث شد وضع سیاسی ایران بکلی دگرگون شود.
آقای رضایی می گوید: (دلیل اصلی جنگ پس از فتح خرمشهر، ندادن پیشنهاد صلح از سوی قدرت های بین المللی بود. در آن سال هیچ فردی از مجموعه سیاستمداران و نظامیان نبودند که با ادامه جنگ و عبور از مرزهای بین المللی در جنوب مخالف باشند. اگر پیشنهاد صلح به ایران می شد و مسائل کلیدی و اختلافات اصلی از جمله مرزهای بین المللی حل می شد،ایران به جنگ ادامه نمی داد). 2 ایشان معتقد است فتح خرمشهر استراتژی ها را عوض کرد و نقطه عطف بین دو مرحله جنگ، یعنی آغاز و پایان بود.
۳. تصمیم گیری جدید برپایه تصرف کانون آتش و قصاص متجاوز
آقای لطف الله میثمی 3 در گفت و گوی مطبوعاتی به پرسش علت ورود به خاک عراق پس از دفع متجاو، با نظریه ای جدید چنین پاسخ می دهد. وی معتقد است مسئولان کشور از جنگ و قانون آن اطلاعی نداشتند و بعد از فتح خرمشهر آنها بودند که تصمیم گرفتند که ما وارد خاک عراق شویم 4. امام مخالف ادامه جنگ بودند ولی فرماندهان و نیروهای ارتش امام را قانع کردند که ما باید به خاک عراق وارد شویم (اینگونه که ما با نظریه (تصرف کانون آتش) وارد خاک عراق شدیم و تا آنجا که من می دانم،نظریه کارشناسی فرماندهان ارتش و مسئولان نظامی این بود که باید برویم و علتش هم قصاص بود.)
۴. بی توجهی به پیامدهای ادامه جنگ در خاک عراق و مشکلات ناشی از جنگ طولانی
امام در جلسات تصمیم گیری به این موضوع توجه داشتند که با ادامه جنگ، اوضاع تغییر خواهد کرد و چشم انداز روشنی برای پایان دادن به آن وجود ندارد و لذا زمان مناسب برای تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر است. در عین حال، امام به نظریاتی که شخصیت های سیاسی و نظامی، مبنی بر ضرورت ادامه جنگ می دادند، توجه و در پایان موافقت خود را اعلام کردند.
۵. پایان دادن به جنگ با استفاده از فرصت و متکی بر موقعیت ممتاز نظامی و سیاسی ایران
نهضت آزادی با اولین موضع گیری مکتوب با صدور قطعنامه پنچمین کنگره نهضت، در فروردین ۱۳۶۲، این نظریه را طرح کرد. 5 نظر به اینکه نهضت آزادی هنگام تصمیم گیری در خرداد و تیر ۱۳۶۱، هیچ گونه موضع رسمی و مکتوبی را منتشر نکرد، لذا اعلام این نظریه در سال ۱۳۶۲ تنها در چارچوب مواضع حزبی کارکرد سیاسی، تبلیغاتی داشت.
تغییر در ماهیت و تحولات استراتژیک جنگ
ازجنگ ایران و عراق با عناوین متفاوتی مانند " دفاع
مقدس، جنگ تحمیلی، جنگ جهان سومی، جنگ اول خلیج فارس" یاد شده است. امام
خمینی رهبر انقلاب به تحولات سیاسی، اجتماعی توجه می کردند. در چارچوب تفکر
دینی با تعریف جدید از عالم و ادامه جنگ و جهاد و دفاع دراسلام، ماهیت
تجاوز عراق به ایران و هدف اصلی از این اقدامات را در چارچوب "اسلام و کفر"
و "حق و باطل" توضیح می دادند. مبنای تفکر امام درباره جنگ، در درجه نخست
برپایه ماهیت حکومت ایران و عراق بود. ایشان اقدامات عراق علیه ایران را
عملی الحادی و کفر آمیز دانستند، چنان که طی سخنانی فرموند: " قیام بر ضد
کشور اسلامی که الان در ایران مستقر است همین قیام بر ضد او، در حکم الحاد و
کفر است."
به مناسبتهای مختلف، بویژه در ابتدای جنگ، هیئت صلح کنفرانس اسلامی و برخی
سران کشورهای اسلامی برپایه مسلمان بودن مردم ایران و عراق خواهان اتمام
جنگ بودند و ادامه آن را نوعی برادر کشی می دانستند. آقای مهاجرانی در
مصاحبه با یکی از روزنامه ها تأکید کرد: (جنگ با عراق ایدئولوژیک نبود و
کشور اسلامی سر مسائل مختلفی با هم درگیر شدند جنگ بین اسلام و کفر نبود.
درگیری میان دو کشور اسلامی بود که نمی بایست اتفاق بیفتد و در نخستین
مراحل باید خاموش کرد، به هر دلیل در بین مسلمان، جنگی اتفاق افتاده که اصل
بر اتمام آن است نه بر دامنه گسترش جنگ...). اما امام عقیده ای مقابل آقای
مهاجرانی داشتند. ایشان حکومت بعثی ها را مشروع و اسلامی نمی دانستند.
اهداف سیاسی عراق
فیلیپ رابینز سه هدف اصلی را عناصر تشکیل دهنده استراتژی عراق میداند:
۱. صدور انقلاب اسلامی ایران.
دیوید اوئن وزیر خارجه انگلیس در روزنامه گاردین نوشت: ما امیداواریم که شور التهاب انقلاب اسلامی در طول جنگ منطقه ای به مصرف رسیده و سرانجام فروکش کند.
۲. تصرف استان خوزستان و تجزیه ایران می توانست در خدمت اهداف توسعه طلبانه عراق باشد و تنگناهای ژئوپلتیک عراق برطرف می کرد و در عمل به معنای لغو قرارداد ۱۹۷۵ و تضعیف نظام تازه تأسیس در ایران ارزیابی می شد.
انتخاب هدف اول متأثر از بازتاب های انقلابی اسلامی در میان کشورهای منطقه و نگرانی رهبران آنها از تغییر معادلات منطقه و خلأ ناشی از سقوط شاه و شکست استراتژی آمریکا بود و پیروزی قاطع عراق ممکن بود مقدمه ظهور قدرت منطقه ای عراق ارزیابی شود.
بررسی علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
۱. پیروزی های ایران بویژه فتح خرمشهر و احتمال سقوط صدام ،فضایی ایجاد کرد که در نتیجه آن، ایران در سطح منطقه اهمیت استراتژیک یافت و همین باعث شد که در نزد بازیگران منطقه ای و بین المللی نوعی نگرانی بوجود آورد.
۲. رفتار سیاستمداران منطقه ای و بین المللی و عراق براساس درک تحولات جدید جنگ و فرآیندهای احتمالی، کنش و واکنش های جدیدی را بوجود آورد که در ذهنیت و باور مردم ایران و تصمیم گیرندگان تأثیر کرد.
۳. وقوع حوادث و رخدادهای جدید در سطح منطقه و در عرصه های سیاسی نظامی جنگ، که پاره ای از آن ها حاصل کنش بازیگران بود، در شکل گیری روندهای جدید و در نتیجه ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نقش و تأثیر داشت.
در جنگ ایران و عراق با آشکار شدن علائم پیروزی ایران و شکست احتمالی عراق تدریجاً سیاست ها و مواضع آمریکا تغییر کرد و در واقع با پیروزی های نظامی ایران،ماهیت جنگ تغییر کرد. از نظر آمریکا موقعیت ژئوپلتیک ایران،با قرار گرفتن در شمال خلیج فارس و در جنوب شوروی، اهمیت استراتژیک بسیاری داشت و به همین دلیل، ایران در حوزه منافع آمریکا تعریف شده بود.
سیاست کلی آمریکا در برابر ایران، این بود که(ایران نه بدان اندازه تضعیف شود که در معرض بی ثباتی و تجزیه قرار گیرد، که در نتیجه شوروی از آن بهره گیرد و نه بدان اندازه تقویت شود که به گفته نیکلسون براساس قابلیت های بالقوه برای تبدیل به قدرتی منطق های نقش و تأثیر داشته باشد.)
آمریکا در جنگ ایران و عراق با دو گزینه کاملاً متفاوت مواجه بود:
در گزینه نخست باید با به رسمیت شناختن برتری ایران ، خواسته های ایران را تأمین می نمود و جنگ خاتمه می یافت. چنین اقدامی پیامدهای استراتژیک در برداشت و به مثابه تعمیق و گسترش انقلاب اسلامی در منطقه و خطر بی ثباتی در کشورهای متحد آمریکا و در نتیجه تغییر موازنه نیروهای منطقه بود.
گزینه دوم حمایت از عراق و حفظ صدام. بر اثر پیروزی ایران، آمریکا برای
اجتناب از پیدایش وضعیت جدید از سال ۱۹۸۲، سیاست بازی شطرنج با عراق را
دنبال کرد.
شوروی و جامعه اروپا ومخصوصاً کشورهای منطقه، به دلیل اینکه انقلاب اسلامی
بر ساحتار متزلزل ومحافظه کارانه داخلی این کشورها تأثیر می گذاشت، علاوه
بر اینکه از آغاز جنگ از عراق حمایت می کردند، کمک های اطلاعاتی و تبلیغاتی
را در اختیار عراق می گذاشتند.
عراق: پس از فتح خرمشهر، رفتار عراق متأثر از شکست های نظامی بود و در
نتیجه برای جلوگیری از ناکامی های عراق و پیروزی های ایران، صدام با حمایت
بین المللی، موقعیت خود را با حذف و تصفیه مخالفان داخلی، تثبیت و در جبهه
های جنگ نیز قدرت دفاعی ارتش عراق را در برابر تهاجمات احتمالی ایران تقویت
نمود.
ایران: در فضای انقلابی ناشی از اعتماد به نفس و خودباوری متأثر از پیروزی
های ۸ ماهه، سبب شده بود که هرگونه شک و تردید در عدم موفقیت یا ضعف
اوضاع در ادامه جنگ و ورود به خاک عراق برای دیگران از بین رود و این باور
در ایران به وجود آمده بود که فشار نظامی، اوضاع را برای عراق دشوار می کند
و تصرف منطقه ای با اهمیت در عراق، موقعیت ایران به گونه ای تثبیت می
نماید که، حامیان عراق با تأمین خواسته های ایران، وضعیت را برای خاتمه
دادن به جنگ فراهم خواهند ساخت.
در نتیجه به منظور بررسی وضعیت کشور مسئولان با امام جلساتی تشکیل دادند:
جلسه اول روز دوشنبه سوم خرداد در حالی برگزار گردید که، خرمشهر به طور کامل آزاد و دشمن تسلیم شده بود و در آن جلسه بحث جدی این بود که، خوب حالا که دشمن فرار کرده و نیروهایش متلاشی شده اند، حالا می خواهیم برویم داخل عراق. آخرین چیزی که بعد از مدتی طولانی بحث شد، امام اجازه دادند جاهایی که مردم نیستند بروید، از این جهت منطقه عملیات رمضان انتخاب گردید.
(نظر ما واقعاً در اول کار این نبود قطعاً می گفتند داخل خاک عراق لازم نیست که ما وارد بشویم. بعد که به هر حال به یک نتیجه رسیدند که عراقی ها اگر بفهمند که مرزشان وارد نمی شویم تسلیم نخواهند شد، می روند و با خیال راحت آن طرف شرارت می کنند)
جلسه دومدر ششم خرداد و سه روز بعد از جلسه اول برگزار شد. آقای هاشمی در
گفت و گوی اختصاصی درباره جلسه دوم و نظرات در مورد ادامه جنگ می گوید:
(فرماندهان ارتش و سپاه در خدمت امام رفتند و فرماندهان گفتند، اگر حاکمان بغداد مطلع شوند که ما وارد خاک این کشور نمی شویم با خیال آسوده علیه ما شرارت خواهند کرد، منطق جنگ این رانمی پذیرد.)
آقای رضایی از جلسه دوم می گوید:
آن جا امام سوال کردند شما برای چه می خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده ای
از دوستان استدلالهای سیاسی کردند و گفتند: ما به این دلیل می خواهیم
برویم. برادرهای ارتش و ما آمدیم استدلالهای نظامی می کردیم؛ گفتیم که مثلا
ما اگر از مرز بیرون برویم به اروند ، آن جا اگر هم جنگ حالت معلق پیدا
کند، یعنی نه جنگ باشد و نه صلح باشد، پشت اروندرود می شود دفاع کرد.
نظر امام درباره جنگ
برای نخستین بار در روزنامه جمهوری اسلامی ایران نظر امام اعلام شد. امام با ادامه جنگ مخالف بود ولی بر اثر پافشاری مسئولان جنگ نظر خود را تغییر داد. در این مصاحبه آمده: (در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد است که بهتر است جنگ تمام شود. اما بالاخره مسئولان جنگ گفتند: ما باید تا کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خود را از عراق بگیریم.
نظر سیاستمداران و مسئولین
در آن زمان فرماندهان و برخی سیاستمداران جلسه ای با امام داشتند و به بررسی وضعیت جبهه پرداختند و استدلال کردند که اینک زمان مناسبی برای پایان دادن جنگ نیست. اگر ما بخواهیم سر مرز و در منطقه جنوب ودر منطقه خرمشهر عمدتاً بایستیم و آتش بس را بپذیریم در واقع برای دفاع ازسرزمین ایران و خوزستان بهترین جایی برای پدافند مصلحت می دانستند رودخانه اروند رود بود. برای اینکه مقداری پیشروی کنند و خود را به پشت اروند رود بچسبانند دفاع در آنجا از سرزمین ایران آسانتر خواهد بود.)
مسئولان سیاسی با توجه به ضرورت های سیاسی و لحاظ کردن برتری ایران، به
دنبال پایان دادن به جنگ بودند و نظامی ها بر این اساس و متأثر از نظریات
مسئولان سیاسی در پاسخ به پرسش امام مبنی بر دلایل ورود به خاک عراق،
استدلال سیاستمداران را مطرح کردند، و منشأ تصمیم گیری برای ادامه جنگ
ملاحظات و اهداف سیاسی بود که در قالب ملاحظات نظامی و دفاعی مطرح شد.
پی نوشت
۱. مهدى بهداروند، ورود به خاک عراق، ضرورت ها و دستاوردها، معاونت فرهنگی نیروی هوایی سپاه.
۲. روزنامه انتخاب، 1381/3/5، ص 2.
۳. عضو پیشین کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق(منافقین)که مدتی مجله چشم انداز را منتشر می نمود.
4. روزنامه نوروز 1381/3/16، ص 2.
5. پرسش اساسی جنگ، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دوم، ۱۳۸۲