بسم الله الرحمن الرحیم
اهداف دشمنان انقلاب در جنگ علیه ایران
تمامی متحدینی که در جنگ عراق علیه ایران، به عنوان مشوقین و حامیان صدام گرد آمده بودند اهداف سیاسی مشترکی را دنبال میکردند که شکست انقلاب اسلامی و جلوگیری از نفوذ تفکر انقلاب اسلامی به سایر کشورها و حفظ وضع موجود در جهان در رأس آنها بود.
در این فصل علل، اهداف و زمینهسازی رژیم بعث عراق در تهاجم علیه انقلاب اسلامی بررسی میگردد.
۱- علل تهاجم ارتش عراق به کشور جمهوری اسلامی ایران
الف: علل سیاسی تحمیل جنگ:
۱- جلوگیری از نفوذ و صدور اندیشه انقلاب اسلامی، در این برهه از تاریخ بشریک تحول عظیم فکری و فرهنگی در این منطقه اتفاق افتاده که به سایر جاها سرایت خواهد کرد.
دشمنان، صدور انقلاب را، کشورگشایی و تهاجم سختافزاری و نظامی معنا میکردند و در تبلیغات انقلاب را خطری برای استقلال دیگر کشورها نشان میدهند، یک تهاجم سنگین رسانه ای وتبلیغاتی علیه اندیشه انقلاب اسلامی به راه انداختند. اما قطعاً پدیدهای که بر پایه فطرت و عقلانیت، و ارزشهای الهی بنا نشدهباشد، برای گسترش خود در بند این امور نمیماند و این نکته بر کسی پوشیده نیست.
در عصر حاضر با توسعه وسائل ارتباطی چه حجمی از تفکرات و اندیشههای متفاوت و گاهی متضاد در حوزههای مختلف علمی و نظری با استفاده از روش« ترویج خود و تخریب بیگانه» در حال اشاعه، ترویج و تبلیغ میباشد.
این روند تا پیش از ظهور انقلاب اسلامی در ایران به طور مشخص، تنها در دو جبهه فکری میان ملل و دول جهان فعال بود، یک طرف حوزه تفکر آمریکا و غرب با اندیشه لیبرالیزم و طرف دیگر شوروی و شرق با اندیشه سوسیالیزم.
«به تعبیر دقیقتر، این منازعه و تقابل تنها بین دو اندیشه لیبرال و سوسیال بود.»
سردمداران این دو اندیشه میکوشیدند تا با ابزارهای مختلف به جوامع و ملل جهان اینگونه القاء کنند که راه سعادت آنها این است که یکی از این دو اندیشه و مدل سیاسی را بهعنوان الگوی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی خود برگزینند و به عبارت بهتر ناچارند، شهروند یک از دو قدرت یا و قطب شناخته شده قدرت باشند و هر کدام هم ادعا داشت که پایان جهان به ما ختم میشود.وما کشتی نجات بشر هستیم.
با شکلگیری نظام جمهوری اسلامی، فصل جدیدی در فضای فکری و اندیشهای محدود جهان گشودهشد. نقطه اوج این رویداد این است که انقلاب اسلامی هیچ شباهتی و هیچ وابستگی به دو اندیشه و الگوی رایج جهان آن روز یعنی لیبرالیزم یا سوسیالیزم نداشت. بلکه طرحی نو ؛پویا و اصیل مبتنی بر مکتب حیاتبخش اسلام بود.
درنوفل لوشاتو خبرنگاران آمدند با امام مصاحبه کردند. سؤال این بود: این انقلاب شما از کدام مدل است، « لیبرالیسمی یا سوسیالیسمی؟» امام راحل عظیمالشأن فرمودند:« ما میخواهیم جمهوری اسلامی برقرار کنیم.» این مدل حکومتی تا آن زمان در دنیای آن روز ناشناختهاست.
« امام راحل برای اولین بار در تاریخ تشییع حکومت اسلامی را درقالب جمهوری اسلامی تئوریزه وبه جهان عرضه کردند.»
آمریکا و شوروی میدانستند اگر انقلاب اسلامی تثبیت بشود و تداوم پیدا کند ودر دنیای اسلام منتشر شود یک پیام به همه دنیا خواهد داشت و آن این است که:
«در دنیا جدید میشود بدون وابستگی به شوروی و آمریکا زندگی کرد»
میشود شهروند یکی از دو قدرت مسلط جهانی نباشیم. از اینرو شرق و غرب جبهه مشترکی را علیه انقلاب اسلامی تشکیل دادند و از آن پس دعوای بین دو تفکر سوسیالیزم و لیبرالیزم تبدیل شد به تقابل بین- اندیشه انقلاب اسلامی و اندیشه استکبار- بنابراین ریشه مخالفت و دشمنی شرق و غرب با انقلاب اسلامی در ماهیت و ذات انقلاب است.
در دی ماه ۱۳۵۷ محمدحسنین هیکل از نویسندگان معروف عرب، در مصاحبهای که با امام(ره) در پاریس داشت از ایشان در مورد استمرار حرکت اسلامی ایران و سرایت آن به سایر کشورها پرسید. حضرت امام(ره) فرمودند: ملت ما در سراسر کشورهای اسلامی اثر میگذارد و ملتها را به فکر رهایی از چنگال شرق و غرب میاندازد.( صحیفه امام ج ۵، ص ۴۱۷)
امام راحل عظیمالشأن صدور انقلاب را بر پایه ایجاد بیداری، دشمنشناسی، امید و خودباوری، معرفی صحیح اسلام و الگوی موفق نظام اسلامی عملی دانستهاست:
« مایی که میخواهیم اسلام در همهجا باشد و میخواهیم اسلام صادر بشود. ما که نمیگوییم که میخواهیم با سر نیزه صادر بکنیم. ما میخواهیم با دعوت، با دعوت همه به اسلام انقلابمان را صادر بکنیم. ما میخواهیم یک الگویی از اسلام در عالم (ولو یک الگوی ناقصی باشد) نشان بدهیم که همه عقلای عالم، غیر از آنهایی که جنایتکار بالذات هستند، همه ملتهای مظلوم بفهمند که اسلام چی آورده و میخواهد چه بکند در دنیا.
( صحیفه امام ج ۱۸ ص ۱۵۷)
استکبار جهانی که مدعی دموکراسی و آزادی اندیشه بود به موازات راهانداختن جنگ روانی ؛رسانه ای و تبلیغاتی شدید و نابرابر علیه انقلاب اسلامی، تمامی تلاش خود را برای جلوگیری از اشاعه و ترویج این اندیشه بهکار بست و با حمایت و تشویق رژیم جاهطلب و وحشی صدام تهاجم نظامی سنگینی را به کشور ما تحمیل کردند. نقشه وطرح جنگ با ایران به منظور مهار انقلاب اسلامی؛ قبل از پیروزی انقلاب دردستور کار استکبار قرار داشت«. زیرا یکی از ابزارهای موثر در مهار انقلاب ها جنگ است.»
۲- براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، طرحهای استکبار جهانی به رهبری آمریکا را در منطقه با مشکل جدی روبهرو کرد. نظم نوین جهانی که از سال ۱۹۴۵ با تشکیل سازمان ملل و شورای امنیت و جامعه بینالمللی شکل گرفتهاست و بر اساس آن دنیا را به دو بلوک قدرت تقسیم کردهاند، با شعارهای انقلاب اسلامی سازگاری ندارد.
سیاست نه شرقی نه غربی انقلاب در کل تاریخ جنگ سرد یعنی از ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۹ در نیم قرن گذشته سابقه ندارد. در این دوره کدام نهضت، انقلاب یا کودتا را میشود اسم برد الا اینکه یا وابسته به آمریکا و غرب بوده است یا متکی به شوروی و شرق.
ایران در این دوره عضو مهمی از کشورهای طرفدار بلوک غرب بهحساب میآمد و نقش مهمی را در سد نفوذ کمونیسم، بهویژه در منطقه خلیج فارس ایفا میکرد و در سلسله مراتب سیاست دول غربی به خصوص آمریکا جایگاه والایی داشت. در پرتو چنان موفقیتی و با بهرهگیری از امتیاز برقراری مناسبات ویژه با آمریکا، این امکان برای دولتمردان تهران فراهم شدهبود که نقش ژاندارمری منافع آمریکا در منطقه را بهعهده بگیرد.
توسعه و گسترش و سازماندهی ارتش ایران براساس مأموریتهایی ک آمریکا برای آن تعریف کرده بود صورت میگرفت. در آن دوره برای ارتش ایران سه تا مأموریت عمده تعریف شدهاست. ۱٫ سد نفوذ ارتش سرخ وارتشهای بلوک شرق ۲٫تامین امنیت عبور انرژی از ابراه خلیج فارس ۳٫ حمایت از رژیمهای طرفدار غرب
وقوع انقلاب اسلامی سبب تحول اساسی در این وضعیت شده در نتیجه نه تنها ایران از دست کشورهای بلوک غرب خارج شد بلکه دولتمردان جدید سیاستهایی را در پیش گرفتند که با قواعد متعارف و جاافتاده نظام دوقطبی آن روز سازگاری نداشت.
این طرز تفکر و عملکرد بود که استقلال واقعی از سلطه استکبار را نوید میداد. آمریکا برای مقابله با انقلاب، عملیات نظامی را در دستورکار قرار داد.
بعد از شکست آخرین توطئه یعنی کودتای نقاب در ۱۸ تیر ۱۳۵۹،( کودتای نوژه،) آمریکاییها گفتهبودند که این بار طرحی داریم که کودتا نیست که کشف شود، شورش نیست که جلوگیری شود، طرح ما چیزی خواهد بود که عملی خواهد بود و این تفسیری غیر از جنگ نداشت.
تصمیم عراق برای جنگ با ایران در دوره دولت موقت گرفتهشدهبود، وخبر اماده شدن ارتش عراق برای تهاجم به ایران توسط سفیر امریکا به وزیر امور خارجه ایران اعلام شده بود؛ البته این خبر جدی گرفته نشد.؛ اما بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و شکست طرحهای آمریکا درمقابله با انقلاب اسلامی ایران؛ منافع آمریکا و اهداف صدام بر هم منطبق شد و آمریکا دولت بعثی عراق را درشروع جنگ با ایران تشویق وتحریص کرد.
آقای برژنسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، در تیر ماه ۱۳۵۹ در مرز اردن با صدام ملاقات میکند و میگوید: «آمریکا با آرزوی عراق در مورد شطالعرب و احتمالاً برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفتی ندارد و از او حمایت میکند.»
عراقیها که از مدتها قبل برای شروع تهاجم لحظهشماری میکردند، با چراغ سبز آمریکا به امید سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به مرزهای کشور عزیز ایران حمله کردند.
طه یاسین رمضان، معاوناول نخستوزیر عراق، گفت:« این جنگ برای عهدنامه ۱۹۷۵ و یا چند صد کیلومتر خاک یا نصف شطالعرب نیست بلکه ما بر این نکته تأکید میکنیم که جنگ بهپایان نخواهد رسید مگر اینکه رژیم حاکم بر ایران از بین برود. »(کُنت تیرمن ؛سوداگری مرگ)
تیرمن در این کتاب مینویسد،: پس از سقوط شاه و پیدایش خلاء قدرت در منطقه موج اسلامخواهی توانست منطقه را با تهدید جدی روبهرو کند. قدرتهای جهانی با این جنگ موافق بودند چون در راستای منافع آنها بود. تمایل غربیها روشن است. زیرا ایران پیش از انقلاب، خانه امن غرب بود اما انقلاب آنها را بیرون کرد و دستشان را از ایران کوتاه کرد و الگویی را ارائه داد که در جاهای دیگر مزاحم حضور آنها شود.
آمریکاییها اعتقاد داشتند که درگیر کردن ایران با جنگ باعث خواهد شد تا مسئولان کشور در سیاستهای خود تجدیدنظر کنند.
شرقیها هم در متن افکارشان قابل قبول نبود که یک حکومت اسلامی در کنارشان تشکیل شود زیرا مبنای ایدئولوژی آنها الهاد بود.
همچنین در داخل کشور اتحاد جماهیر شوروی یکصد میلیون نفر مسلمان زندگی میکردند که پیروزی انقلاب اسلامی میتوانست برای آنها الهامبخش باشد
«بنا بر این قدرتهای مسلط بر دنیای ان روز با جنگ صدام علیه ایران کاملا موافق وهمراه بودند.»
۳- خروج از تنگنای ژئوپلتیک عراق و دسترسی به آبهای آزاد
دولت عراق از دیرباز نسبت به استان خوزستان چشمداشت داشتهاست و هرگاه دولت عراق اختلافاتش با دولت ایران تشدید میشد، در کنار مسائل ادعایی موضوع عربی بودن استان خوزستان را مطرح میکرد و آن را جزء جدانشدنی کشور عراق میدانست.« درحالی که درطول تاریخ کهن ایران همیشه استان خو زستان بخشی از ایران بوده است».
در زمان جنگ نیز نوک پیکان حملات عراق متوجه منطقه خوزستان بود. دولت عراق زبدهترین نیروهای ارتش را برای تصرف خوزستان بهکار گرفت.
اشغال این منطقه برای عراقیها چند فایده مهم داشت:
الف) عراق با تصرف خوزستان و بوشهر میتوانست مرز دریای خود را به میزان زیادی گسترش دهد و به شمال خلیج فارس تسلط پیدا کرده و از بنبست ژئوپلتیکی فعلی خارج شود. عراقیها غیر از بندر فاو و بندر بصره که در اروندرود قرار گرفتهاست بندر مهمی در دریا ندارند. به همین دلیل هم از داشتن یک نیروی دریایی قدرتمند محروم است. نیروی دریایی عراق شامل چند ناوچه و موشکانداز است که در بندر امالقصر و خور عبدالله محصور شدهاست. در زمان جنگ هم نتوانستند از نیروی دریایی استفاده کنند و تمام قدرت دریایی عراق ظرف یک روز منهدم شده و از میدان خارج شد.(۷ آذر ۱۳۵۹- عملیات مروارید)
عراقیها درزمان جنگ ؛با کمک فرانسویها ؛کمبود توان دریایی را با تقویت نیروی هوایی و کشیدن جنگ به دریاها جبران کردند. بنابراین از آرزوهای عراقیها این بود که ساحل شمال خلیج فارس را در اختیار بگیرند تا بتوانند با تشکیل یک نیروی دریایی قوی نفوذ وتسلط خودشان را در حوزه خلیج فارس توسعه بدهند.
ب) منطقه بسیار حاصلخیز خوزستان با جلگه سرسبز، آب فراوان، معادن عظیم نفت و گاز برای دولت بعثی عراق غنیمت بزرگی محسوب میشد. اشغال چنین سرزمینی هم باعث نفوذ شدید عراق در بازار نفت میشد و هم تصرف جلگه خوزستان، وسعت کشور عراق را افزایش میداد. با تصرف خوزستان عراق به یک کشور بزرگ؛ قدرتمند ؛وثروتمند تبدیل میشد.اگر ذخایر نفتی خزستان به اضافه ذخایر عظیم نفت وگاز عراق دراختیارصدام قرار می گرفت به بزر گترین قدرت اقتصادی منطقه تبدیل میشد. این ارزو صدام را وسوسه می کند.
ج) با توجه به اینکه مردم خوزستان عربزبان هستند، صدام تصور میکرد اگر به ایران حمله کند مردم عربزبان به استقبال ارتش بعثی عراق میآیند.
– در مرامنامه حزب بعث عراق احیای ملیت و قومیت عرب هدف نهایی حزب است. بنابراین از اهداف مهم حزب بعث و رژیم بعثی عراق این بود که تمامی آحاد عرب را تحت لوای یک دولت مستقل مرکزی متحد نماید. وطن عربی مورد نظر حزب بعث تمام سرزمینهایی است که مردم عربزبان در آن زندگی میکنند. با این نگاه و با این شعارها دولت عراق تصور میکرد که مردم عرب خوزستان از رژیم عراق حمایت خواهند کرد.
« طرفداران صدام او را بیسمارک عرب معرفی میکنندو گاهی به او شهسوار عرب لقب داده اند.»
۴-عقده حقارت صدام در خصوص امضاء قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و اقدام برای جبران آن
عراق بعد از امضای معاهده ۱۹۷۵ الجزایر هیچگاه به دنبال اجرای کامل آن نبود و برای اینکه بهانهای برای تجاوز در دست داشته باشد از تحویل و تحول مناطق مرزی که طبق معاهده الجزایر میبایست انجام میشد خودداری کرد. –( مناطقی مثل خان لیلی، میمک و قصر شیرین)-
صدام حسین دلیل نپذیرفتن معاهده الجزایر را شرایط استثنائی عراق در آن زمان عنوان میکند و میگوید:« کمبود سلاح و مهمات ارتش عراق به دلیل جنگ شدید در کردستان- به نقطه اوج رسیدهبود. نزدیک بود تجهیزات و سلاحهای اساسی ما به کلی تمام شود. …بنابراین دولت عراق مترصد فرصتی بود که این قرارداد را لغو کند.(سقوط گنجه ص ۱۴۹)
صدام حسین طی یک سخنرانی در کنفرانس طائف در ۱۶/۱۱/۱۳۵۹ میگوید:
پیمان الجزایر در شرایطی که به آن اشاره کردم به ما تحمیل شد. اما اگر زمامداران جدید (ایران) به این پیمان پایبند میماندند ما نیز جانب آن را نگاه میداشتیم. نه از روی آنکه بهدرستی آن ایمان داشتیم بلکه به خاطر آنکه آن را امضاء کردهبودیم.( الحقایق التاریخیه الاطماع الفارسیه، اداره مطبوعات سفارت عراق در لندن، ص ۱۶، آشنایی با دفاع ص ۱۱۸)
در یک جمعبندی از سخنان و اظهارنظرهای صدام حسین برمیآید که:
۱- قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر به دولت عراق تحمیل شدهاست.
۲- دولت عراق به درستی این قرارداد ایمان ندارد.
۳- پیمان الجزایر نیمی از شطالعرب را به ایران بخشیدهاست.
با این حال دولت عراق اعلام میکند که دولت ایران قرارداد ۱۹۷۵ را نادیده گرفتهاست! این ادعا با هیچ منطقی سازگاری ندارد.
«اگر قرارداد به نفع ایران و به ضرر عراق بوده است با کدام منطق با ید ایران قراردادرا لغو کند؟»
۵- همسویی و موافقت کشورهای منطقه با تصمیم صدام در تهاجم به ایران
کشورهای منطقه که عموماً توسط دولتهای دستنشانده غرب اداره میشدند با تصمیم صدام برای حمله به ایران به دلیل احساس خطر مشترک این کشورها از انقلاب اسلامی همسو بودند زیرا انقلابی که توانستهبود رژیم پادشاهی وابسته و همپیمان آمریکا را سرنگون کند میتوانست خطر جدی برای کشورهای مشابه که ویژگیهای مشترکی با رژیم شاه داشتند از جمله استبداد داخلی و وابستگی به قدرتهای خارجی داشتهباشد.
۶- تضاد عقیدتی حزب بعث با انقلاب اسلامی
از دلایل مهم دولت بعثی عراق از تهاجم میتوان تضاد عقیدتی و فکری بعثیها را با اندیشه انقلاب اسلامی است.
حزب بعث عراق که بر معیارهای غیرمذهبی و با تکیه بر ناسیونالیسم عربی بنیانگذاری شدهبود همواره موفقیت خود را در سیاست توسعهطلبانه و سیادت و رهبری جهان عرب دنبال میکرد. حزب بعث در ۷ آوریل ۱۹۴۷ در سوریه به رهبری میشل عفلق تأسیس شد. تفکر حاکم به حزب بعث متأثر از شرایط تاریخی آن دوره است. استبداد دولت عثمانی در دورههای قبل و استعمار اروپایی، نفوذ افکار و اندیشههای ناسیونالیستی قرن بیستم و موج سوسیالیست بعد از جنگ جهانی دوم بستری شد که حزب بعث بر آن بنا نهاده شدهبود.« مشی این حزب سوسیال ناسیونالییسم افراطی بود»
– یکی از اهداف مهم این حزب این بود که تمامی آحاد عرب را تحت لوای یک دولت مستقل مرکزی متحد و متفق نماید.« مثل ایران ۹۰۷- ۱۵۰۴ دوره شاه اسماعیل اول و آلمان ۱۸۷۱ دوره بیسمارک»
– در ایران شاه اسماعیل صفوی ۱۷ پادشاهی ملوکالطوایفی را به یک دولت مستقل و قدرتمند تبدیل کرد و پایهگذار ایران بزرگ از خلیج فارس تا قفقاز شد.و بیسمارک با استفاده از موج ناسیونالیسم قرن نوزده، ۳۸ شاهزادهنشین پروس را زیر پرچم آلمان متحد کرد.
حزب بعث هم یک چنین آرزویی در سر میپروراند. بعثیها در مرامنامه خود تشکیل ملت واحد عربی را از رسالتهای تاریخی خود میدانند.
« شعار آنها اُمه عربیهُ واحد ذات رسالهُ خالده» «یک امت واحد عرب یک مأموریت ابدی»
آنها معتقدبودند که کشورهای عربی همیشه ملت واحدی را تشکیل میدادهاند و اکنون نیز باید مرزهای بین کشورهای عربی از میان برداشتهشود و اعراب مجدداً امت واحدی را تشکیل بدهند.
– بعثیها معتقدند اسلام میراث عرب است و حضرت محمد(ص) نابغه عرب است که توانست ملت عرب را زیر یک پرچم به اسم اسلام متحد کند. آنها اساساً به رسالت جهانی نبی مکرم اسلام و وحی اعتقادی ندارند. بلکه اسلام را هم به نفع عربیت مصادره میکنند.
در مرامنامه آمدهاست:
– حزب بعث ایمان دارد که وطن عربی عبارتاست از سرزمینهایی که ملت عرب در آن زندگی میکند. این وطن عربی از شمال به کوههای شوروس(مرز مشترک سوریه و ترکیه) از جنوب به خلیج بصره(خلیج فارس)، استان خوزستان، بوشهر و کشورهای جنوبی خلیج فارس، از غرب به دریای عرب کوههای اتیوپی، صحرا در جنوب مراکش و شرق به مناطق مرکزی ایران محدود میشود.
حال انقلاب اسلامی آمده با شعار وحدت امت اسلامی تمام آرزوهای واهی حزب بعث را برباد دادهاست.
۷- باور صدام به اینکه مردم عربزبان خوزستان از او حمایت میکنند و رهبری او را به جهان عرب پذیرفتهاند.
۸- آرزوی صدام برای رسیدن به رهبری جهان عرب و رسیدن به ژاندارمری منطقه
صدام حسین رهبری جهان عرب را رسالت تاریخی حزب بعث عراق میداند، او جنگ بین دو کشور ایران و عراق را جنگ بین اعراب و ایرانیان مینامد و اعلام میکند که ارتش عراق به نمایندگی از جانب اعراب با ایرانیان میجنگد.
از طرفی دیگر تصمیم دارد با جدا کردن خوزستان از ایران تحت عنوان وطن عربی، خود را منجی اعراب دربند و مدافع وطن عربی معرفی نماید.
صدام در مصاحبهای در ۲۳ اسفند ۱۳۶۲ خطاب به اعراب میگوید:
« ما که برادرانتان هستیم به نمایندگی از سوی شما دفاع از سرزمین اعراب را آنگونه که درخور است به عهده خواهیم گرفت».
– بعد از سقوط رژیم شاه، ایالات متحده آمریکا درصدد بود که حکومت قدرتمندی را در خاورمیانه جایگزین ایران کند. در دیدار برژنسکی از عراق در ۷ خرداد ۱۳۵۹ وی اعلام میکند که با فروپاشی حکومت پهلوی در ایران بهترین گزینهای که قادر است خلاء ایجاد شده را برطرف سازد حکومت بعثی عراق است. این کار باید با برنامهریزی، دقت، سرعت و مداومت دنبال شود.
حزب بعث برای نشان دادن این سرسپردگی و اجرای بخشی از طرح دولت آمریکا در یک حرکت گسترده مرزهای جمهوری اسلامی ایران را مورد حمله و تجاوز قرار داد.
۹- ماهیت اخلاقی شخص صدام حسین و جاهطلبی او در امور کشورگشایی و برتریطلبی
در مورد شخصیت و ویژگیهای صدام گفتهاند وی فردی تشنه قدرت، دیکتاتور، خونخوار، بیرحم، بیاعتنا به مقررات بینالمللی و تشنه جنگ بود.
بعضیها او را با هیتلر و موسیلنی همردیف میدانند.( در این مقایسه ظلم به هیتلر شدهاست.)
طرفدارانش او را با بیسمارک صدراعظم اسبق آلمان مقایسه کردهاند.
صدام حسین براساس محاسبات دقیق و کارشناسانه به اجرای طرح خودش اطمینان یافت و تأیید و همراهی غالب کشورهای منطقه و دولت آمریکا هم او را امیدوارتر ساخت اما پس از هشت سال جنگ خونین و پرخسارت بهدلیل مقاومت و دفاع مردانه ملت بزرگ ایران نه تنها به هیچیک از اهداف دست نیافت. بلکه بهجای تشکیل ملت واحد عربی کشور عراق را نیز قربانی جاهطلبی خود کرد.
۱۰- ضعف سیاست خارجی ایران
۱۱- عدم وحدتنظر و همدلی بین دولت و نهادهای مذهبی و سیاسی در ایران
۱۲- چراغ سبز دولت وقت آمریکا به دولت عراق برای تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
ب: دلایل نظامی تهاجم ارتش بعث عراق به مرزهای جمهوری اسلامی ایران
۱- کاهش نیروهای ارتش در دوره دولت موقت
۲- لغو قراردادهای خرید تسلیحاتی و نظامی ارتش ایران از کشورهای مختلف
۳- تقلیل خدمت سربازی از ۲۴ ماه به ۱۲ ماه توسط دولت مهندس بازرگان
۴- شعار انحلال ارتش از سوی گروهکهای مسلح و ضدانقلاب و تأثیر منفی آن بر روحیه پرسنل ارتش
۵- قطع پشتیبانیهای نظامی و تدارکاتی کشورهای شرقی و غربی از ارتش و تحریم تسلیحاتی ایران
۶- برکناری و فراری برخی فرماندهان ارتش به دلیل وابستگی به شاه و مقابله با مردم
۷- رکود برنامههای آموزشی و بیتوجهی به تعمیر و نگهداری تجهیزات در ارتش
۸- انتقال و جابهجایی شتابزده فرماندهان و پرسنل فنی ارتش
۹- طرح کودتای نقاب و ایجاد جو بیاعتمادی و بدبینی در بین نظامیان
۱۰- درگیر بودن بخشهای قابل ملاحظهای از یگانهای در ارتش در شمال غرب کشور در مقابله با گروهکهای ضدانقلاب و عدم حضور آنان در مرز مشترک با عراق
تمام عوامل فوق باعث کاهش توان بازدارندگی نظامی ایران در مقابل دشمن میگردید. در نقطه مقابل، دولت بعثی عراق از سالها قبل برای حمله به ایران برنامهریزی کرده و همواره در پی تقویت و توسعه توان نیروهای مسلح عراق بود.
۱٫ امضای پیمان نظامی پانزده ساله با اتحاد جماهیر شوروی توسط صدام در سال ۱۹۷۲
۲٫ تقویت و توسعه سازمان رزم در بعد نیروی انسانی، آموزش و تجهیزات
۳٫ افزایش خدمت سربازی از ۲ سال به ۵ سال و فراخوان سربازان زیر پرچم
۴٫ انعقاد قراردادهای بزرگ خرید نظامی از فرانسه و ایتالیا،
فرانسویها در جاهایی که سلاحهای روسی ضعف داشتند، کمبود تسلیحات ارتش عراق را تکمیل میکردند.
۱۱- فرصتطلبی صدام جهت بهرهبرداری از وضعیت نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران و اینکه او در مقابل ایران احساس قدرت میکرد و با توجه به عدم موازنه نظامی و عوامل بازدارنده با یقین به رسیدن به یک پیروزی بزرگ و زودهنگام، صوت آغاز جنگ را به صدا درآورد.
ج: دلایل اقتصادی
مشکلات اقتصادی ایران در سال ۱۳۵۹ کمتر از مشکلات سیاسی نبود. تحریمهای اقتصادی و کاهش قیمت نفت موجب تضعیف بنیه اقتصادی ایران گردیدهبود. برخی از این مشکلات به شرح زیر است:
۱- معلق ماندن قراردادهای اقتصادی با کشورهای غربی که در زمان دولت پهلوی منعقد شدهبود.
۲- مشکل فروش نفت در بازارهای جهانی و ایجاد تزلزل در قیمت پایه نفت اوپک
۳- عدم پیشبینی راهحل اقتصادی متناسب با استراتژی عدم وابستگی به شرق و غرب
۴- حرکت کند چرخهای اقتصادی کشور به دلیل عدم امکان تهیه و خرید تجهیزات مورد نیاز صنایع و اغتشاش گروههای چپ در محیطهای کارگری
۵- بلوکه شدن داراییهای ایران در بانکهای آمریکا و تحریم اقتصادی ایران
۶- وضعیت نابسامان بانکها، بدهکاران فراری، بسیاری از وابستگان به رژیم شاه بدهیهای کلانی به بانکهای کشور داشتند و فراری شدند.
– در مقابل کمکهای مالی و اقتصادی کشورهای عربی منطقه به صدام سبب تقویت بنیه اقتصادی عراق گردیدهبود. بهعلاوه ذخایر ارزی قابل توجهی هم در اختیار داشت.
۲- اهداف کلی رژیم بعث عراق در تهاجم علیه جمهوری اسلامی ایران
– سرنگونی نظام نوپای جمهوری اسلامی
– تجزیه استان خوزستان و الحاق آن به عراق
– خروج از تنگنای ژئوپلتیک عراق و تسلط بر شمال خلیج فارس
– حاکمیت مطلق بر اروندرود
– کسب رهبری جهان عرب
– تصاحب جزایر سهگانه خلیج فارس
۳- زمینهسازی رژیم بعث عراق جهت تهاجم به نظام جمهوری اسلامی ایران
جنگها معمولاً بعد از انجام یک سری مقدمات و زمینهسازی شروع میشود. ابتدا بین کشورها روابط سیاسی، اقتصادی و … برقرار است، روابط تیره میشود، بعد روابط بحرانی میشود اگر بحران مدیریت نشد وارد فاز نظامی و جنگ میشوند.
دولت بعثی عراق علیرغم کینه و دشمنی که با ایران دارد و از مدتها قبل برای حمله و تهاجم به ایران آماده شدهاست، قبل از شروع عملیات نظامی دست به اقداماتی میزند که نشانه شروع جنگ است. از جمله این اقدامات:
۱٫ اخراج و مصادره اموال منقول و غیرمنقول حدود پنجاه هزار نفر از اتباع شیعه مذهب عراق به اتهام ایرانیالاصل بودن آنها( منوچهر پارسادوست ص ۶۶) شیعیان فعال و مخالفان را به بهانه ایرانی بودن اخراج کرده در اردوگاه باغ ابریشم اصفهان اسکان داده شدهبودند بعدها در منطقه زینبیه اصفهان، در قم و سایر شهرستانها پراکنده شدند. …
یکی از شروط ایران برای پذیرش آتشبس، بازگشت معاودین عراقی بود که مورد قبول قرار نگرفت.