دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

علل ادامه وپایان جنگ

علل ادامه وپایان جنگ

مقدمه :

پایان جنگ درهاله ای ازابهام باقی مانده است.آیا ایران درجنگ پیروزشد ویاشکست خورد.؟ چرا بجای آنکه پایان جنگ جشن گرفته شود ابتدای آن که تجاوز عراق به ایران است جشن گرفته می شود.؟

اگرچه  پس ازآزادی خرمشهر انتظار می رفت که جنگ تمام شود ولی هم ازسوی ایران وهم ازسوی قدرت های بین المللی جنگ ادامه یافت.هرکدام دلایل خودرا داشتند.

  دلایل ایران برای ادامه جنگ عبارت بود از:

1- عدم پیشنهاد صلح تاپنج سال بعد ازازادی خرمشهر

2- حضور عراق درهزارکیلومتر مربع ازسرزمین های ایران.

3- عدم موازنه پدافندی درمرزهای جنوبی .

این علل موجب ادامه جنگ ازسوی ایران شد.

واما علل  ادامه جنگ ازسوی ابرقدرتها :

1- جلوگیری ازآزادشدن توان ایران وپرداختن به امورات که موجب افزایش اقتدار ایران را فراهم سازد.

2- دست ایران رازیر سنگ آتش بس نگهداشتن  تافرصتی برای بازگشت به ایران پیدا کنند. 

 3- سرنوشت مرزها را تعیین نکردن وبالخصوص قرارداد1975رامعلق نگه داشتن.   

4- تحمیل شرایط نه جنگ ونه صلح برای مدیریت بحران در شمال خلیج فارس.

نقطه عطف جدید درجنگ ایران وعراق

عملیات خیبر وبدر وعبور ازباتلاقهای مرزایران وعراق در خوزستان ودورجدیدتهاجمات ایران برای بدست گرفتن ابتکار عمل  صورت گرفت که بدلیل عدم الفتح هایی که پیش امد ایران موفق به تغییر چشمگیری درصحنه نبرد نشد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درسال1364 طرح جدیدی برای خروج ازوضعیت حاکم برجبهه ها پیشنهاد کرد وهمراه آن خواهان استقلال عمل وفرماندهی وتصمیم گیری ازارتش شد.تاقبل ازاین دوره ارتش وسپاه بصورت مشترک جنگ رافرماندهی می کردند. لذا قراگاه وفرماندهی مشترک به دوقرارگاه مستقل ازسپاه وارتش تبدیل می شد که هرکدام جداگانه تصمیم می گرفتند. وجداگانه هم عمل می کردند.سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با این شیوه جدید سه عملیات بزرگ را طراحی واجرا کرد.عملیات والفجر 8وآزادسازی فاو، عملیات کربلای 5ورسیدن به نزدیکی بصره وعملیات والفجر ده وآزادسازی مناطق وسیعی ازاستان سلیمانیه عراق . محصول  سیاسی تهاجمات جدید ایران صدور قطعنامه598 بود. فشارسنگین ایران به قدرتهای بین المللی واردکرده بود که انها راناچار کرداین قطعنامه راصادر کنند که برای اولین بار به مفهوم صلح نزدیک شده بودند.

صدورقطعنامه 598

عملیات غیر منتظره ایران درمنطقه استراتزیک فاو عراق موجب غافلگیری قدرتهای بین المللی شد. آنها تاقبل از این عملیات مطمئن شده بودندکه دولت عراق وارتش صدام حسین توانسته اند ازپیشروی ایران جلوگیری کنند.بهمین دلیل ادامه جنگ رابه ان صورت ضرری برای خودنمی دانستند .ودریک حدمتعارفی هم ازصدام حمایت می کردند ولی باتمام توان به محاصره اقتصادی ونظامی ایران پرداخته بودند که البته این بزرگترین حمایت از صدام بود. این حمایت غیر مستقیم ازصدام البته برای انها خطرکمتری داشت . ولی عملیات فاومحاسبات آنهارا بهم زد.دستاوردهای این عملیات انچنان عظیم وبرای قدرتهای بین المللی تکان دهنده بود.که انهارا به تامل کشاند:

انها ناچارشدند که حادثه جدید رابادقت موردمطالعه قرار بدهند وازارتش عراق خواستند که موفقیت وپیشروی ایران را خنثی ویاجبران کنند.وازطرف دیگر هم سیل کمک های  جدید را به سوی عراق سرازیر کردند.

  صدام حسین به چنداقدام دست زد

1- پاتکهای سنگین75شبانه روزه وبی سابقه برای بازپس گیری فاو

2- عملیات دفاع متحرک   

3- فشارسنگین درحمله به شهرهای ایران

4- حمله کم سابقه به نفتکش های ایران وپایانه های نفتی ایران برای محاصره کامل اقتصادی درمقابل فشارهای عراق درفاو ایران استقامت کرد ومنطقه فاورا تثبیت کرد.

  اگرچه ارتش عراق توانست درعملیات دفاع متحرک باکمک منافقین پیشرفتهایی بدست آورد ولی پس ازمدتی سپاه پاسداران با اعزام نیروبه مناطق اشغالی تمامی آن نقاط را ازاد کند.

ارتش ودولت عراق انچنان روی  پیشروی ها خود حساب کرده بودند که درهنگام اشغال مهران چهل گلوله توپ دربغداد شلیک کرده بودند. وموقع ازدست دادن ان ضربه روحی ونظامی سنگینی به انها واردشد.

بالاخره صدام نتوانست انتظار جهانی راپاسخ دهد.سئوال جدیدی درمقابل چشم قدرتهای بین المللی مطرح شده بود . آیاحادثه فاویک اتفاق زودگذر است ویا یک تحول درجبهه ایران بوجود امده است؟ اگر این دومی باشد باید قدرتها برای شکستن سد دفاعی عراق فکری بکنند وگرنه پیروزی ایران موجب سقوط منطقه بدست ایران خواهدشد. حوادث بعدی یعنی عملیات کربلای پنج انهارا به این نتیجه رساند که درجبهه ایران یک تحولی شکل گرفته است ودیر ویازودشهرها ی عراق یکی پس ازدیگری آزاد خواهد شد. لذا پس ازانکه پاتکهای سنگین عراق درمنطقه شلمچه وکربلای پنج به نتیجه نرسید شورای سازمان ملل قطعنامه598راصادر کرد.

نحوه برخورد ایران باقطعنامه598

ایران قطعنامه رابهترین نوع ان ازابتدای جنگ تاآنموقع می دانست زیرا که اکثربندهای آن به نفع ایران تنظیم شده بود. تنها معتقد بودکه جای برخی ازبندها باید تغییر کند

لذا آن رابصورت مشروط پذیرفت ولی بنابر دلایلی آن را اعلان نکرد. هم بدلیل انکه امیدوار بود که باصدوربیانیه دبیرکل بندهارا شفافترکند وهم برای آنکه تاثیرمنفی درجبهه وروی رزمندگان نگذارد. لذا

1- ازهرنوع اظهارنظر منفی درمقابل قطعنامه جلوگیری شد.

2- باقطعنامه برخوردمثبت شد ولی روی صدور بیانیه دبیرکل تاکید می کرد.

3- درجلسات خصوصی با سران کشورها انرا یک قدم مثبت تلقی می کرد وفعالیتهای مقدماتی درسازمان ملل  را برای پذیرش ان شروع شده بود.

 حملات ارتش عراق

درحالیکه دولت ایران درحال نهایی کردن بیانیه دبیرکل سازمان ملل بود ارتش عراق پس از یکهفته پاتک به منطقه والفجر ده نیروهای خودرا به جنوب منتقل کرد ودراواخرفروردین سال1367به منطقه فاوحمله کرد. چندروزجنگ سنگینی بین نیروهای دفاعی ایران وارتش عراق درگرفت ولی به دلیل فشارسنگین ارتش عراق وبکارگیری وسیع سلاحهای شیمیایی منطقه فاوسقوط کرد ونیرهای ایران به داخل خاک خود عقب نشینی کردند.

حملات بعدی عراق به شلمچه وجزایر خیبر صورت گرفت وباعث شدکه تمامی سرزمینهایی که ایران ازعراق گرفته بود دوباره بدست ارتش عراق بیافتد.

چه اتفاقی پیش امده بود؟ چرا پس ازسه سال پیشروی های جدید قدرت ایران روبه ضعف نهاد؟

تغییر موازنه قوا به نفع عراق

چندعامل باعث شده بود که موازنه قوا به نفع ارتش ودولت عراق تغییر کند:

1-     فرارارتش عراق ازدام های عملیاتی ایران وحمله به نقاط غیر عملیاتی جبهه ایران .

2-     کمک های وسیع تسلیحاتی ومالی جهانی در اواخر جنگ به ارتش عراق.

3-      دراختیارقرار دادن اطلاعات بکلی سری ایران به عراق

4-     - ارائه مشاوره وکمک فکری به فرماندهان ارتش عراق.

5-      این عوامل باعث شد که موازنه قوا به نفع ارتش عراق تغییر کند. که سعی می کنیم به صورت مختصر اشاره ای به انها داشته باشیم .

الف- فرار و عدم اصرار ارتش عراق

درنبردهای قبلی وهجومات ایران همیشه ارتش عراق به دونوع پاتک علیه نیروها ایران دست می زد. یکی برای جلوگیری ازپیشروی بیشتر نیروهای ایران ودیگری برای ازاد سازی سرزمینهای ازدست رفته اش. که معمولا حملات نوع اول عراق حداکثر یکهفته وکمتر ازیک سوم تواناییی اش صورت می گرفت مگر درشرایطی که ازقبل دست ایران را می خواند ودران نقطه تمرکز قوا می داد. ولی پاتکهای نوع دوم گاها تا دوماه هم بطول می انجامید وبا بالای پنجاه درصد توانایی دفاعی اش می جنگید. ولی بزرگترین اشتباهش همین بود که درچنین مواقعی ایران برای اوتله ای درست کرده بود که دراین پاتکهها تلفات سنگینی را به ارتش عراق وارد می کرد. وتاماهها بعدارتش عراق ازهر اقدام هجومی تلافی جویانه ای بازمی ماند. درچنین مواقعی ایران با اکثر توان اتش ونیروی خود به کمین ارتش عراق می نشست وانهارا شکار می کرد. هرجاکه ارتش عراق غافلگیر می شدمثل عملیات فاو وعملیات کربلای پنج تلفات سنگین همراه باشکست سختی رامتحمل می شد.ولی ازعملیات والفجر ده عراق این رویه راتغییر داد.وریسک انتقال لشگرهای گارد ازروبروی جبهه ایران را به منطقه جنوب که حالت عملیاتی نداشت را پذیرفت وبه منطقه فاوحمله کرد.

ب- حمایتهای تسلیحاتی ومالی جدید از ارتش عراق

ج کمک های اطلاعاتی   

ازعملیات فاو به بعد ارتش امریکا دقیق ترین عکس های هوایی را ازطریق سرلشکر رفیق سامرایی مستقیما دراختیار صدام حسین قرار می داد. این فرد راخود صدام برای ارتباط با نیروهای امریکایی انتخاب کرده بود. اطلاعات بکلی سری دیگری هم که ازنیروهای ایران بدست می اوردند دراختیار عراق قرار می داد. منافقین هم با تمامی توان به جمع اوری اطلاعات از یگانهای ایران پرداختند ونتایج انرا دراختیار عراق قرار می دادند.   

د- کمک های فکری ومشاوره های عملیاتی شاید این کمک فکری کمتر ازکمک های دیگر نبودفرماندهان روسی ، مصری وفرانسوی وامریکایی شروع به مشاوره های نظامی سطح بالایی به ارتش عراق کردند.

ه- ورود مستقیم ارتش امریکا به صحنه نبردامریکا تمامی حمایتهای نظامی ومالی وسیاسی خود به صدام رابه صورت پنهان وغیرمستقیم انجام می داد ولی درسال 1367به صورت علنی ومستقیم واردجنگ شد.   

    عملیات های ارتش عراق

ارتش عراق باتوجه به عوامل فوق موازنه قوارابه نفع خود تغییر داد ویک موج جدید ولی موفقیت امیزراعلیه جبهه ایران آغاز کرد. حمله به منطقه فاو ،شلمچه وجزایرمجنون راازانتهای فروردین تا تیرماه ادامه داد.ودرتمامی این مدت هم آمریکا پابه پای صدام  اوراهمراهی می کرد.

استراتژی جدید ایران

باتغییر موازنه قوا به نفع عراق وحملات انها به خطوط دفاعی ایران وپیشروی های انها فرماندهان ایران به تغییر استراتژی روی آوردند. انهاخودرا برای یک رویارویی سرنوشت ساز واساسی اماده کردند. ابتدا تلاش کردند که بهر قیمت که شده فاورا حفظ کنند وقتی که معلوم شد چنین کاری شدنی نیست دست به تمرکز قوا زدند تا ازیک نقطه ای به بعد ابتکار عمل را بدست گرفته وورق رابرگردانند واوضاع رامجددا به نفع ایران تغییر دهند. فرمانده سپاه درنامه به آقای هاشمی که ازایشان خواسته بود نیازهای جنگ را بنویسند تابراساس دستور امام انهارا تهیه کنند. پیش بینی کرده بود که بزودی موج دوم عملیات عراق شروع می شود وبه خرمشهر حمله خواهد شد. ومنافقین هم برنامه ای دارند که می خواهند وارد ایران شوند. لذا پس از آنکه فرماندهان متوجه شدند که ازسقوط فاونمی توانند جلوگیری کنند خودرا برای کمین بزرگ اماده نمودند.

    این دواتفاق یعنی :                                                                                                   
1- اتخاذ استراتژی جدید کمین بزرگ .           

2- تحول روحی دربین ملت ودولت ایران وهجوم مردم به صحنه های دفاع مقدس                                                       
شرایط برای حملات ایران اماده شده بود که فرماندهان به دنبال فرصت وموقعیت می گشتند . این موقعیت با انکار 598وقبول اتش بس ازسوی صدام وحمله به داخل خاک ایران بدست آمد. ایران درموقع ورود ارتش عراق به داخل خاک ایران چند عملیات بزرگ علیه انها انجام داد:

1- عملیات سرنوشت         

2-  عملیات مرصاد   

1-عملیات سرنوشت                                                                             

این عملیات به این دلیل نام سرنوشت به خود گرفت که در موقع محاصره مجدد خرمشهر احمد آقا فرزند برومند امام بافرمانده کل سپاه درمنطقه نبرد تماس گرفتند وپیام امام رابرای ایشان قرائت کردند یاخرمشهر و یا سپاه پیام امام حکایت ازاهمیت فوق العاده خرمشهر می کرد. به همین دلیل نام عملیات را عملیات سرنوشت نام گذاری کردیم .البته بدلیل سرعت گرفتن جنگ فرصت تبلیغ و توضیح عملیات را نه  قبل ازعملیات ونه در هنگامه نبرد و نه تا هفته های پس از ان را پیدا نکردیم و لذا گمنامترین عملیات جنگ  لقب گرفته است .

2-عملیات مرصاد

  دومین عملیات ایران دراستراتژی کمین بزرگ عملیات مرصاد بود . ما درانتظار حمله منافقین بودیم درنا مه اول تیرماه هم به مسئولان گفته بودیم که منافقین قصد ورود به خاک ایران را دارند .البته همانجا هم گفته بودیم که هنوزنقطه حمله انها بمرزهای کشور راکشف نکرده ایم . لذا به محض انکه اولین خبر از حضور انها در منطقه سرپل ذهاب را دریافت کردم به نیروهای منطقه کرمانشاه دستور ارایش و اماده شدن را صادر کردم درحالیکه آقای هاشمی درمقابل اصرارهای من می گفتند این خبر یک جنگ روانی است . والبته با آن شرایط بین المللی وپذیرش قطعنامه بسیاری این طور فکر می کردند ولی باورهای قبلی ما چیز دیگری رانشان می داد. ولذا با مسئولیت خودم دستور حرکت به یگانها واستقرار و ارایش انها راصادر کردیم.

منافقین باعبور ازخط عراق که تاتنگه پاتاق آمده بودن به سوی اسلام اباد و کرمانشاه  و سواره حرکت کرده بودند و تا سی کیلومتری کرمانشه پیشروی کرده بودند.  در این نقطه بتوسط تیپ انصارالحسین همدان متوقف میشوند .و از ناحیه اسلام اباد به خوزستان هم لشگرهای ده سیداشهدا و27محمد رسول الله مورد حمله قرار گرفتن و محاصره شدند. وسپس با طراحی حملات هجومی و انهدامی حلقه محمره بر انها تنگتر شد و بخش قابل توجهی از انها کشته و زخمی و شکست سنگینی خوردند

3- عملیات اجرا نشده به بصره

پس ازعملیات سرنوشت وعملیات مرصاد پیشنهاد حمله به بصره ازسوی فرمانده سپا ه به حضرت امام ارائه شد. ان موقع مقام معظم رهبری درجبهه های جنوب بودند و این پیشنهاد را به امام رساندند .جواب امام این بود که ما قطعنامه را تاکتیکی قبول نکرده ایم که بخواهیم وارد خاک عراق بشویم لذا سومین عملیات ایران به اجرا در نیامد.   محتوای قطعنامه 598 ومنافع ایران در ان که بیانگر پیروزی های سیاسی ایران می باشد :

اولین بند قطعنامه598 به یکی ازمهمترین خواسته های ایران توجه کرده است:

1ـ خواستار آن است که به عنوان قدم اولیه جهت حل وفصل (مناقشه)ازراه مذاکره، ایران و عراق یک آتش بس فوری را رعایت کرده، به تمام عملیات نظامی درزمین، دریاوهوا خاتمه داده وتمام نیروهای خود رابدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی بازگردانند.

همان طورکه می بینیداین اولین بار است که از اغاز جنگ تاکنون شورای امنیت به مرزهای بین المللی شناخته شده اشاره کرده است پس از انکه صدام قرارداد  1975الجزیره را پاره کرد و به ایران حمله کرد ومدعی تعیین مرز های جدید بین ایران وعراق شد شورای امنیت ازقرار گرفتن مرزهای بین المللی شناخته شده در قطعنامه ها جلوگیری می کردوبه خواسته منطقی ومشروع ایران توجه نمی کرد. ایران می گفت مرزهای دو کشور مشخص است انها می گفتند مرزها دوباره باید تعیین تکلیف شود. درقطعنامه  598برای اولین بار به این خوسته ایران درهمان بنداول اشاره شده است. ودرضمن نوعی تایید رسمی و مجدد قرار داد 1975الجزیره به حساب می آمد.

بندهای دو و سه و چهار به نفع هر دو طرف جنگ تنظیم شده بود ولی بندهای پنج وشش به نفع ایران تمام می شد، به انها توجه کنید.

2ـ از دبیرکل درخواست می کند که یک تیم ناظر ملل متحد برای بررسی، تأیید و نظارت بر آتش بس و عقب نشنی نیروها اعزام نماید و همچنین از دبیر کل درخواست می نماید با مشورت طرفین درگیر،تدابیرلازم رااتخاذ نموده،گزارش آن را به شورای امنیت ارائه نماید.

3ـ مصرانه می خواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال کنونی، براساس کنوانسیون سوم ژنو در 12 اوت 1949، بدون تأخیر به کشور خود بازگردانده شوند.

4ـ از ایران و عراق می خواهد با دبیرکل در اجرای قطعنامه و در تلاش های میانجی گرایانه برای حصول یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول  دو طرف در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، هم کاری نمایند.

درجنگ کشورهای منطقه وقدرت های بین المللی به عراق کمک های مالی وتسلیحاتی فراوانی می کردند و ایران هم بطور دائم به انها اعتراض می کرد ولی انهاتوجهی به شکایات ایران نمی کردند.برای اولین بارشورای امنیت سازمان ملل به اعتراض ایران توجه کرد و از کشورهای دیگر خواست درصورت اتش بس وقبول ایران مبنی بر توقف جنگ ازکمک به صدام خودداری کنند. به بند پنج توجه کنید:

 5 ـ از تمام کشورهای دیگر می خواهد که حداکثر خویشتن داری را مبذول دارند و از هرگونه اقدامی که می تواند منجر به تشدید و گسترش بیش تر منازعه گردد، احتراز کنند و بدین ترتیب اجرای قطعنامه را تسهیل نمایند.

اوج تامین خواسته های ایران به توسط مجامع بین المللی اعتراف انها به تجاوزگری صدام وتنبیه اوبود.انهادربند شش قطعنامه 598 یک گام بلند به خواسته ایران نزدیک شدند:

6ـ از دبیرکل درخواست می نماید که با مشورت با ایران و عراق، مسئله تفویض اختیار به هیئتی بی طرف برای تحقیق راجع به مسئولیت منازعه را بررسی نموده و در اسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهد.خواسته دیگرایران بررسی وجبران خسارت های ناشی ازجنگ تحمیلی بوده است که در بند هفتم قطعنامه به ان توجه شده است:

7ـ ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاش های بازسازی با کمک های مناسب بین المللی پس از خاتمه درگیری تصدیق می گردد و دراین خصوص از دبیرکل درخواست می کند که یک هیئت کارشناسان......همانطورکه ملاحظه میشود اکثر بندهای قطعنامه 598 به نفع ایران نوشته شده است

چرا جنگ ادامه یافت؟

نیروهای عراقی قبل از رسیدن به هدفهای تعیین شده با دفاع مردم ایران مواجه شدند. واقعیتهای محاسبه نشده و تلخ برای آمریکا کم کم هویدا شد. دور تازه ای از فشارهای سیاسی بر ایران با سردمداری کاخ سفید آغاز شد. آنها به جای محکوم کردن این تجاوز آشکار جمهوری اسلامی را تحت فشار گذاشتند که آتش بس پیشنهادی را بپذیرد. ایران برای سد پیشروی دشمن در سخت ترین شرایط دفاع می کرد و چندین هزار کیلومتر مربع از خاک ایران هنوز در اشغال دشمن بود. ضمن اینکه صدام در هیچ یک از پیشنهادات نه تنها تضمینی برای عقب نشینی به مرزها نداده بود بلکه رسماً مدعی بود که مناطق وسیع اشغال شده و مناطق دیگر که هنوز به اشغال درنیامده اند می بایست به خاک عراق ملحق شوند !. واقعیت اینست که کشورهایی که دم از آتش بس می زدند. خواستار صلح نبودند، بلکه شعار صلح طلبی را به عنوان اهرمی برای منزوی ساختن ایران بکار می بردند. آنها اگر در ادعاهایشان صادق بودند کافی بود به جای تحریم تسلیحاتی و اقتصادی و نفتی جمهوری اسلامی ایران، کمکهای خود را به صدام متوقف می کردند. امام خمینی (س) عزم خویش و ملت را برای ادامه دفاع تا عقب نشینی متجاوز به مرزهای شناخته شده و جبران خسارت وارده اعلام می داشت. پس از عزل بنی صدرو حاکمیت خط امام بر ارکان اجرایی کشور سلسله عملیات آزادسازی مناطق اشغال شده بوسیله سپاه اسلام شتاب گرفت. در سومین سال جنگ. پس از عملیات بیت المقدس که در سوم خرداد 1361 منجر به آزادسازی بندر مهم و استراتژیک خرمشهر از دست قوای متجاوز عراقی گردید، رهبری و ملت ایران چاره ای جز ادامه دفاع مقدس خود نداشتند؛

1-     هنوز قسمتهایی از خاک ایران در اشغال قوای متجاوز بود

2-  صدام بادلگرمی ازحمایتهای بیدریغ دولتهای بزرگ جهان به تقویت مجددوحمله نظامی می اندیشید،نه صلح

3-  توقف یکجانبه جنگ از سوی ایران. کشور را در برابر هجومهای بعدی عراق بی دفاع می ساخت.

 آمریکا تنها راه باقیمانده را بین المللی کردن بحران جنگ می دانست، بر همین اساس جنگ موسوم به جنگ نفتکشها، آغاز شد. ناوهای جنگی فرانسه، انگلیس، آمریکا و روسیه به آبهای خلیج فارس وارد شدند. مأموریت نیروهای اعزامی، جلوگیری از صدور نفت ایران و توقف و بازرسی کشتیهای تجاری و جلوگیری از صدور کالاهای اساسی به جمهوری اسلامی بود و این مسائل همه به خاطر آن بود که اینک در ماه های آخر جنگ هشت ساله، سپاه اسلام در موضعی کاملاً برتر قرار گرفته بود و دشمن را در اکثر مناطق اشغال شده به پشت مرزهایش فراری داده بود. آمریکا در آخرین اقدام تجاوز کارانه اش هواپیمای مسافر بری ایران را که حامل 290 مسافر بود (12/4/1367) بر فراز خلیج فارس سرنگون و کلیه مسافرین آن را قتل عام کرد. صدام نیز کارنامه جرایمش را با بمباران شیمیایی شهر عراقی حلبچه به پایان رسانید. قطعنامه 598 شورای امنیت از تصویب گذشت این قطعنامه قسمت عمده نقطه نظرات و شرایط قبلی ایران برای ترک نبرد را که از آغاز دفاع خویش بر آنها اصرار می ورزید ولی سازمانهای بین المللی به امید پیروزی صدام زیر بار نمی رفتند، پذیرفته بود. در پیام امام خمینی (س) معروف به پیام قبول قطعنامه (29/4/1367) کارنامه جنگ تحمیلی و ابعاد آن به روشنی بازگویی شده و خطوط آینده نظام در همه زمینه ها و از آن جمله مواجهه با ابرقدرتها و پایداری بر اهداف انقلاب ترسیم شده است. بدین ترتیب جنگ تحمیلی 8 ساله به پایانرسید و جمهوری اسلامی حضور خود را به عنوان یک قدرت با ثبات و غیر قابل شکست در پهنه بین المللی به اثبات رسانید و پیام خویش را ابلاغ نمود.

 


چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ تداوم یافت؟

 

ما در جنگ در حقیقت دو مقطع زمانی خاص داشتیم. مقطع اول مربوط به آغاز جنگ تا آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران نظامی و با هدف بیرون راندن عراق از خاک کشور بود و مقطع بعدی مربوط به پس از آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران دوگانه بود. مسئوولان رسمی و سیاسی کشور معتقد به ادامه جنگ برای کسب پیروزی و پایان جنگ از طریق دیپلماسی بودند که این با استراتژی بلافاصله پس از آزاد سازی خرمشهر آغاز شد. در جلسه های که خدمت امام تشکیل شد، در جلسه شورای عالی دفاع در محضر امام که آقایان حاج احمد خمینی، میر حسین موسوی، موسوی اردبیلی، ولایتی و مقام معظم رهبری- که آن زمان رییس جمهور بودند- حضور داشتند.

آقای هاشمی رفسنجانی گفتند که ما باید از مرزهای بین المللی عبور کنیم تا اگر خواستیم جنگ را تمام کنیم یک چیزی در دست داشته باشیم که بتوان درمیز مذاکره از آن استفاده کنیم.

آقای ظهیر نژاد هم استدلال کردند مرزهای جنوب قابل دفاع نیستند و باید به مانعی طبیعی مثل اروندرود تکیه کنیم و با تکیه بر آن بتوان دفاع کرد. این دو استدلال ارایه و من و دیگر دوستان هم در بعد سیاسی و نظامی از آن دو حمایت کردیم. لذا عملا استراتژی پس از آزادی خرمشهر استراتژی سیاسی شد. یعنی انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح و با استفاده از عملیات نظامی برای آنکه بتوان از طریق دیپلماسی جنگ را تمام کرد. به عبارت دیگر قرار شد عملیات نظامی به عنوان ابزاری در خدمت دیپلماسی قرار گیرد. این استراتژی سیاسی بود ولی عملیات و جنگ هدف نبود بلکه هدف حمایت از سیاست خارجی بود. با این استراتژی همه مسئوولان سیاسی و نظامی موافقت کردند ولی حاج احمد آقا مخالف بودند و میگفتند: باید سر مرز بمانیم و امام هم سئوال کردند، چرا باید از مرز عبور کنید.

حرف آقای هاشمی همان استراتژی سیاسی بود که پس از آزاد سازی خرمشهر در دستور کار دولت و مسئولان تا پایان جنگ به آن عمل میشد. اتفاقا آنچه که به آن عمل نشد استراتژی پیشنهادی فرماندهان سپاه بود که پس از رمضان به مسئوولان ارایه میشد.

امام هم در این مساله ابهام داشت که چرا میخواهیم از مرزهای بین المللی عبور کنیم اما پس از شنیدن استدلال ها گفتند: "من یک هفته فکر میکنم سپس پاسخ میدهم." یک هفته بعد احمد آقا تماس گرفت و نظر موافق امام را اعلام کردند و در پی آن عملیات رمضان طراحی شد و هدف آن پیشروی نیروهای ما تا کنار اروندرود بود تا قسمتی از خاک عراق در اختیار ما قرار بگیرد. بنابراین همه با استراتژی سیاسی، پس از آزاد سازی خرمشهر موافق بودند و دیگر استراتژی نظامی مطرح نبود. یعنی عملیات رمضان تنها یک عملیات بود. درحالی که در استراتژی نظامی یک عملیات طراحی نمیکنید، بلکه تعداد زیادی عملیات طراحی میکنند که پی درپی صورت میگیرد تا برسند به هدف اصلی. اما دراستراتژی سیاسی عملیاتها سلسله وار نیست بلکه عملیات صورت میگیردتاازطریق دیپلماسی جنگ به پایان برسد. تا پیش از آزادسازی خرمشهر استراتژی نظامی مطرح بود تا همه سرزمینهای ایران آزاد شود. لذا چهارده عملیات درتابستان سال 1360 طراحی شد که یکی پس از دیگری تا آزاد سازی خرمشهر انجام شد اما پس از آزادی خرمشهر استراتژی ایران تغییر یافت.

 

انجام عملیات جداگانه


ما در انجام عملیاتها مشکلاتی داشتیم و مسایلی بود که اجازه نمیداد ما به موفقیت دست پیدا کنیم در بعد اول تلاش زیادی شد که استراتژی سیاسی تغییر یابد ولی مسئوولان سیاسی کشور نپذیرفتند و میگفتند که امکانات و بودجه مورد نیاز تغییر استراتژی را نداریم.

لذا عملا استراتژی نظامی که شعار آن جنگ جنگ تا سقوط صدام و رفع فتنه از عالم در شعار باقی ماند و دلیل آن این بود که مسئوولان سیاسی و اقتصادی میگفتند ما قدرت برنامه ریزی برای تحقق این استراتژی را نداریم. درحالی که این استراتژی نظامی خواسته امام و رزمندگان بود. لذا تغییر اساسی در جنگ حاصل نشد و پس از اینکه فرماندهان از تصویب استراتژی نظامی ناامید شدند، تلاش شد که استراتژی سیاسی با همه نواقص آن به موفقیتهایی برسد لذا استراتژی سیاسی ادامه پیدا کرد با این تفاوت که پاسدارها گفتند حال که اجازه نمیدهید استراتژی نظامی طراحی و برنامه ریزی شود، اجازه بدهید سپاه جداازارتش عمل کند و تغییری درمدیریت جبهه ایجاد شد. این تغییر مدیریت عملیات منجر به پیروزیهای فاو، کربلای 5 درشلمچه و حلبچه با مدیریت سپاه شد و این پیروزیها منجر به قطعنامه 598 شد.

با وجود اینکه شعار «جنگ جنگ تا سقوط صدام» داده میشد، ولی عملا راهی غیر از این طی شد. با اینکه استراتژی نظامی طرح شد ولی برنامه ریزی نشد و در حد یک شعار باقی ماند. بر اساس استراتژی سیاسی، آقای هاشمی میگفت: بروید فاو را بگیرید تا جنگ را تمام کنیم. درکربلای 5 هم گفتند بروید شلمچه را بگیرید و به بصره نزدیک شوید، ما جنگ را تمام میکنیم. یعنی ما همیشه عملیات میکردیم برای پایان دادن به جنگ و جنگ عملا در 5 سال آخر دچار روزمرگی شده بود. علت روزمرگی آن این بود که عملیاتها در خدمت سیاست قرار گرفته بود. یعنی پس از آزادسازی خرمشهر، سیاست بود که عملیاتها را طراحی میکرد.

تنها زمانی که از سپاه خواستند طرحی را برای استراتژی نظامی بدهد درسالهای پایانی جنگ بود که ارتش عراق حملاتی را آغاز کرده بود و سپاه هم اعلام کرد که برای تغییر استراتژی سیاسی به نظامی باید امکاناتی فراهم شود که بتوان بغداد را فتح و جنگ را تمام کرد. وقتی این نامه به آقای هاشمی نوشته شد.ایشان نامه را پیش امام بردند و گفتند سپاه این امکانات را میخواهند و وزرای اقتصادی هم گفته اند این امکانات را نداریم. درحقیقت مشکلی که باید سیاسیون حل میکردند را به میدان امام انداختن و نتیجه آن پذیرش قطعنامه 598 بود.

تداوم جنگ تا ...


مردم حق دارند بدانند چرا پس از آزادسازی خرمشهر عملیاتها تداوم پیدا میکرد در حالی که در استراتژی سیاسی تنها هدف پیروزی دریک عملیات برای پایان جنگ و استفاده از ابزار دیپلماسی بود.

دو عامل دراینجا دخالت دارد یکی اینکه عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاست مداران ما میدانستند که قضیه چیست، هرچند امام میگفتند: " ما جنگ را تا دفع فتنه ادامه میدهیم" اما آنها میدانستنداین حرف امام و رزمنده هاست که درحد یک شعاراست. آنچه که آنها در عمل میدیدند«جنگ جنگ تا یک عملیات» بود. یعنی دشمن میدانست جنگ جنگ تا پیروزی مطرح نیست بلکه جنگ جنگ تا یک پیروزی هدف است.

دنیا دست سیاستمداران ایران را خوانده بود. با اینکه سیاستمداران هم شعار امام را تکرار میکردند اما دنیا با شعارها کار ندارد. حرفهای پشت صحنه سیاست و رفتار سیاستمداران ملاک است. خیلی زود دنیا متوجه شد که ایران جنگ جنگ تا یک پیروزی را میخواهد. مساله دیگر اینکه دیپلماسی ایران نمیتوانست ازهمان موفقیتهای نظامی استفاده کندومدیریت دیپلماسی باید بسیار قویترعمل میکرد. ضمن اینکه واقعیت این است که ما در دنیا یار زیادی نداشتیم ما اتحادهای سیاسی جدی در دنیا نداشتیم که بتوانیم از آرای آنها درسازمان ملل استفاده کنیم.

تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتش بس بود؛ آتش بس هم یعنی جنگ نیمه تمام. یعنی طرفین در هر نقطه ای هستند بمانند و مذاکره کنند. مذاکرات میتوانست 30 تا 40 سال ادامه یابد ودراین مدت ایران وعراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود. گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی درپی عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر میشد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه پس از آزاد سازی خرمشهر پیش روی ایران بود.

آن چیزی که به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی، این عملیاتها منجر شد که ایران بتواند 598 را از دنیا بگیرد. در 598 برای نخستین بار پیشنهاد صلح و یکسری امتیازات به ایران داده شد. از جمله بازگشت به مرزهای بین الملل، تعیین و پرداخت خسارت، کمیته تعیین متجاوز که از دستاوردهای قرارداد 598 است و در آن حداقل امتیازاتی به ایران داده شد. هر چند اهداف ایدهآل استراتژی سیاسی و نظامی در 598 تامین نشد.

این با آنچه که امام و رزمنده ها میخواستند خیلی فاصله داشت ولی در مقام پیروزی برای یک کشور جهان سوم بود. البته به خاطر ابهامات و دوپهلو بودن برخی کلمات 598 چند ماهی در پذیرش آن تاخیر افتاد.


بحث معروف نظامیان و سیاسیون


بحث معروفی بین فرماندهان و آقای هاشمی بود. فرماندهان به ویژه پس ازعملیات خیبر میگفتند این استراتژی سیاسی نتیجه ای ندارد و اجازه بدهید برنامه ای برای استراتژی نظامی تهیه و جنگ را تمام کنیم. هیچگاه مسئوولان سیاسی و آقای هاشمی این را نپذیرفتند. یک روز آقای هاشمی گفتند ما حتی نمیتوانیم بند پوتین سربازان و بسیجیها را فراهم کنیم. این تعبیر بیانگر این بود که هیچگاه به استراتژی نظامی فرماندهان نظامی توجهی نشد و همیشه میگفتند توان اقتصادی حمایت از این استراتژی را نداریم واقتصاد کشور تحمل این استراتژی را ندارد.

بعد از عملیات رمضان همیشه پیشنهادات فرماندهان را اگرچه برای انجام یک عملیات میپذیرفتند ولی برای پایان دادن به جنگ رد میکردند. تنها موقعی که راضی شدند، در اواخر جنگ بود؛ زمانی که دیدند استراتژی سیاسی با شکست مواجه شده است ولو 598 هم دستاورد عملیات فاو وکربلای 5 بود. ولی آنها احساس میکردند همین 598 هم عملی نباشد. در این موقع ازما پرسیدند برای پایان دادن جنگ چه میخواهید.آن زمان سپاه نامه ای را برای آقای هاشمی نه امام تنظیم کرد زیرا امکانات کشور در اختیار مسئوولان سیاسی کشور بود. دراین نامه برای پیروزی درجنگ امکاناتی خواسته شده بود. آقای هاشمی هم این نامه هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی - وزیر ارشاد وقت- ، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئوول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد.

گفته بود که نظامیان این گونه میگویند و مسئوولان سیاسی و اقتصادی هم میگویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید وامام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند. این مسایل بسیار مهم است و شاید مهمترین مقطع انقلاب است که باید درک و تحلیل شود تا ما را با برخی مواضع امام و رزمندگان آشنا میکند،زیرا امام از اول با جنگ مخالف بودند و در تمام دوران جنگ هم صادقانه با مردم سخن گفتند و از رزمندگان حمایت کردند.


ادعای اینکه امام از جنگ با صدام بدش نمی آمد!


با توجه به شناخت دقیقی که من از نزدیک با حضور امام دارم و به ویژه اطلاعاتی که پیش از جنگ، آغاز جنگ و پایان جنگ دارم چنین ادعایی غیر دقیق است و شاید بتوان گفت منصافانه نیست. امام از نظر برخورد با دولتمردان دنیا، صدام را در انتهای لیست خود میدانستند، جملات معروف امام درباره ملک حسین، ملک حسن و... خیلی شدیدتر از اظهارات امام علیه صدام بود. ضمن اینکه در آن زمان آقای حسن البکر رئیس جمهور بود و صدام برای حمله به ایران مجبور شد حسن البکر را کنار بگذارد و هیچوقت امام صدام را دراندازه ای نمیدانست که به خاطر انتقام و تنبیه او کاری کند که منجر به جنگ شود.

امام معمولا وقتی از پادشاهان و سران و تجمع منطقه نام میبردند، منظورشان همه دولتهای منطقه غیرازعراق و سوریه بود. یعنی جاهایی که پادشاهی بود و این ادعا هیچ سندیت تاریخی ندارد و چنین مساله ی در کلمات و گفتار امام وجود ندارد و من چنین ادعایی را قبول ندارم. مساله جنگ کاملا برنامه ریزی شده بود و ترکیبی از فرصت طلبی صدام و انتقامکشی شیوخ منطقه وحمایتهای آمریکا دست به دست هم داد و جنگ را به عنوان جزیی از یک عملیات ضد انقلابی به ایران تحمیل کردند و این کاملا مستقل از نحوه برخورد ایران با دولت عراق است، لذا انگیزه شخصی علیه صدام نداشته بلکه به دلیل تحمیل جنگ به انقلاب اسلامی، امام او را مستحق تنبیه و خروج از ایران میدانست.


منبع: سایت محسن رضایی


ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر؟


فتح خرمشهر به عنوان یک حادثه تاریخی و سرنوشتساز، پایانبخش دوره اول جنگ است که با تجاوز عراق به ایران در تاریخ 31 شهریور سال 1359 آغاز شد و با آزادسازی مناطق اشغالی به پایان رسید. ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به مدت شش سال و تحولاتی که در این مرحله از جنگ صورت گرفت، به ویژه نحوه پایان جنگ، پرسش از علت ادامه جنگ را به یک پرسش بنیادین تبدیل کرده است. در این زمینه ملاحظاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:

1ـ تصمیم گیری برای پایان دادن یا ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر با نظر اجماع نخبگان و مسئولان سیاسی ـ نظامی کشور و در حضور امام راحل و پس از برگزاری جلسات متعدد، اتخاذ شد.

شرایط تصمیم گیری، ناظر بر این معنا بود که قوای نظامی ایران با آزادسازی مناطق اشغالی، ماهیت جنگ تجاوزکارانه و فرسایشی را با کسب برتری سیاسی ـ نظامی تغییر داده اند و در چنین وضعیتی به زعم آمریکا و غرب، ارائه هرگونه امتیاز به ایران به معنای به رسمیت شناختن برتری نظام برآمده از انقلاب اسلامی و با منافع غرب در تضاد است. بنابراین، اجتناب از ارائه هرگونه امتیاز به ایران، یک سیاست کلی و مورد توافق بود که از سوی آمریکا و غرب دنبال میشد. بر پایه همین ملاحظه با تعریف برتری ایران به عنوان تهدید منافع آمریکا و غرب، مهار این برتری هدف سیاستهای جدید منطقه ای آمریکا قرار گرفت.

2ـ راه حلهای پیشنهادی برای پایان دادن به جنگ در این مرحله، عموما از سوی برخی کشورهای منطقه، از جمله عربستان مطرح شد که بیشتر ناظر بر تشکیل صندوق مشترک برای پرداخت خسارت به ایران و عراق بود. به این ترتیب که کشورهای منطقه با تشکیل صندوقی مشترک، مبالغی را به صندوق واریز کنند و تدریجا برای بازسازی ایران و عراق پرداخت شود. در این زمینه، صحبت از مبلغ 25 میلیارد دلار تا 50 میلیارد دلار مطرح شد؛

اما به دلیل اینکه راه حل متناسب با شرایط برتری ایران نبود و سایرخواسته های ایران مانند محکوم کردن متجاوز، عقب نشینی کامل از خاک ایران، مورد توجه قرار نگرفته بود، زمینه انجام مذاکرات فراهم نشد، در نتیجه رقم قطعی مشخص نیست.

3ـ فاصله زمانی تصمیم گیری ایران پس از فتح خرمشهر تا انجام عملیات رمضان با وقوع برخی رخدادهایی همراه شد که نقش مهمی در شکل گیری ادامه جنگ داشت. در حالی که در سوم خرداد سال 1361 خرمشهر فتح شد ودر تاریخ 14 خرداد، اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، تصور اولیه در ایران، ناظر بر این معنا بود که نگرانی از پیروزی ایران منجر به گشایش جبهه جدید شده است. واکنش سیاسی ـ نظامی ایران با اعزام هیأت دیپلماتیک در تاریخ 17 خرداد و سپس اعزام برخی از نیروهای نظامی و اعلام آمادگی برای جنگ دردوجبهه، متأثراز همین ملاحظات بود.

در تاریخ 20 خرداد، عراق آمادگی برای عقب نشینی یکجانبه را اعلام و در تاریخ 30 تیر آن را اجرا کرد. در این مرحله 5 هزار کیلومترازخاک ایران، همچنان در اشغال ارتش عراق بود که در عقب نشینی تنها 2500 کیلومتر از آن تخلیه شد و مناطق حساس مانند ارتفاعات استراتژیک و شهر نفت شهر در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.

ملاحظات سیاسی ـ نظامی جدید سبب شد، امام(ره) با احساس نگرانی از ماهیت سیاستهای جدید آمریکا و اسرائیل و عراق، روند اعزام نیرو به لبنان را متوقف و دستور بازگشت نیروها را صادر کردند.

در چنین فضایی، قطعنامه 522 در تاریخ 22 تیر ماه از سوی سازمان ملل صادر شد که هیچکدام از درخواستهای ایران مورد توجه قرار نگرفته بود و همچنان از جنگ به عنوان وضعیت میان دو کشور نام برده میشد!

مجموعه رخدادهای سیاسی ـ نظامی در سطح منطقه، مواضع جدید آمریکا، ماهیت قطعنامه جدید سازمان ملل، تماما نگرانی ایران را ـ مبنی بر اینکه کلیه تلاشها و سیاستها برای مهار و برتری ایران سازماندهی شده است ـ تشدید کرد و در نتیجه، تصمیم گیری اولیه پس از فتح خرمشهر، با آغاز عملیات رمضان در تاریخ 23 تیر ماه سال 1361 و با هدف تأمین صلح شرافتمندانه و تنبیه متجاوز به اجرا گذاشته شد.

4ـ نقد و بررسی تصمیم گیری برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و طرح پرسش در این زمینه، برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی مطرح شد. مسئله قابل توجه در این زمینه، این است که انتقاد نهضت آزادی نزدیک به یک سال پس از تصمیم گیری و اجرای آن و با مشاهده نتایج این تصمیم گیری، اعلام شد. حال آنکه اگر نهضت در این زمینه دیدگاه و موضعی داشت، برای تأثیرگذاری بر روند تصمیم گیریها باید همانند حزب توده که در همان موقع، اقدام به موضعگیری کرد، با صدور بیانیه، مواضع خود را رسما اعلام میکرد.

فارغ از این ملاحظه، نقدهای ناظر بر تصمیم گیری برای ادامه جنگ، اصولا بر اساس نتیجه و بدون توجه به شرایط طرح میشود، حال آنکه جدا کردن یک تصمیم از شرایط و بستر تاریخی آن، مانع از فهم ضرورتها و دلایل این تصمیم گیری خواهد شد.

گزینه های موجود برای تصمیم گیری ایران، به گونه ای بود که اگر برای توقف جنگ تصمیم گیری میشد، امتیاز قابل ملاحظه ای به ایران واگذار نمیشد و هیچ تناسبی با شرایط برتری ایران نداشت و احتمالا زمینه درگیری مجدد ایران و عراق نیز فراهم میشد. امروز همان تصمیم گیری با طرح این پرسش روبروست که چرا ایران اینگونه جنگ را پایان داد؟ و حال آنکه، در آن هنگام از موضع برتر برخوردار بود و دشمن دچار شکست شده بود؟ این توضیح ناظر به این معناست که پیچیدگیهای حاکم بر شرایط تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر، به گونه ای بوده است که هرگونه تصمیم گیری با توجه به پیامدهای آن میتوانست، پرسش زا باشد و تنهاتفاوت در نوع پرسشهاست، نه اصل آن.

مرکز پژوهشهای اجتماعی نخست وزیری در خرداد سال 1361، طی یک نظرسنجی از عده ای با شرایط سنی، تحصیلی و جنسیت متفاوت، «نظرات مردم در مورد ادامه جنگ و ورود به خاک عراق» را مورد بررسی قرار داده است. در این نظرسنجی، «نظر مردم در مورد ادامه جنگ»، وارد شدن به خاک عراق در صورتی که عراق شرایط ما را نپذیرد و دلایل عدم ورود به خاک عراق، مورد توجه قرار گرفته است.

در پاسخ به این پرسش که جنگ را تا کجا ادامه باید داد، خروج عراق از خاک ایران با 7/30 درصد و سقوط صدام با 5/28 درصد، بیشترین آرا را کسب کرده است. دیگر گزینه ها همچون گرفتن خسارت 4/12 درصد و صلح تنها 2 درصد را به خود اختصاص داده اند. در حالی که پاسخ نمیدانم، 4 درصد بوده است.

در پاسخ به این پرسش که اگر عراق شرایط ما را نپذیرد، آیا صلاح میدانیدوارد خاک عراق شویم، بر حسب جنسیت پاسخ مثبت، 1/70 درصد، پاسخ منفی 1/15 درصد و نمیدانم 2/9 درصد و بر حسب سن، پاسخ مثبت 9/76، پاسخ منفی 7/7 و نمیدانم 4/15 درصد است. بر حسب میزان سواد پاسخگویان، پاسخ مثبت 4/48، پاسخ منفی 2/32 و پاسخ نمیدانم 5/6 درصد است.

درصد پاسخها به تناسب مناطق بیستگانه تهران متفاوت است. چنانکه پاسخ کسانی که یکی از بستگان آنها در جبهه بوده است، در مورد ورود به خاک عراق، 3/58 درصد مثبت و 20 درصد منفی و 20 درصد نمیدانم میباشد.


این نظرسنجی، فارغ از اینکه تا چه میزان میتواند از نظر علمی اعتبار داشته باشد، بیانگر بخشی از واقعیت اجتماعی و افکار عمومی نسبت به مسئله جنگ و تصمیم گیری در مورد پایان یا ادامه آن و در میان اقشار مختلف با موقعیتها و شرایط متفاوت است که با میانگین 70 درصد با آنچه پس از فتح خرمشهر واقع شد، موافقت خود را بر ادامه جنگ اعلام کردهاند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد