دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

علت حمله ی ارتش عراق به ایران

علت حمله ی ارتش عراق به ایران

عهدنامه‌ی‌الجزایر (1975) شایدمحکم‌ترین‌ سند رفع‌ اختلافات‌ بین‌ دو کشور ایران‌ و عراق محسوب‌می‌شود که‌ بر اساس‌ آن‌، وضعیت‌ مرزهای‌ زمینی‌ و آبی‌ کاملاً روشن‌شد و دو کشور همسایه‌، متعهد شدند که‌ به‌ مفاد آن‌ احترام‌ بگذارند. پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و برقراری‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ دریکی‌ از حساس‌ترین‌ نقاط‌ جهان‌، آن‌ هم‌ در مقطعی‌ حساس‌ برای‌کشورهای‌ غربی‌ به‌ رهبری‌ امریکا، منطقه‌ی‌ ژئوپولیتیک‌ خلیج‌ فارس‌را دچار دگرگونی‌ اساسی‌ نمود. فشارهای‌ همه‌ جانبه‌ی‌ استکبار جهانی‌به‌ انقلاب‌ اسلامی‌ دارای‌ اهداف‌ بلند مدت‌ و کوتاه‌ مدت‌ بود. در این‌راستا تجاوز ارتش‌ بعث‌ عراق به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در حقیقت‌، کمک‌به‌ اهداف‌ بلند مدت‌ امریکا در خلیج‌ فارس‌ محسوب‌ می‌شود. رژیم‌بعث‌ عراق در 17 سپتامبر 1980 طی‌ یادداشتی‌ به‌ سفارت‌ جمهوری‌اسلامی‌ در بغداد، لغو یک‌ جانبه‌ی‌ قرار داد الجزایر جزایر را اعلام نمود.
آغاز جنگ‌ تحمیلی‌ از سوی‌ عراق در حقیقت‌، مقابله‌ی‌ عملی‌ باانقلاب‌ اسلامی‌ و از پا درآوردن‌ نظام‌ نو پای‌ جمهوری‌ اسلامی‌ به‌حساب‌ می‌آمد. هر چند تجاوز گسترده‌ی‌ عراق ابتدا با موفقیت‌هایی‌هم‌راه‌ بود امّا دیری‌ نگذشت‌ که‌ شیرینی‌ تجاوز به‌ تلخی‌ف زهرآگین‌شکست‌ برای‌ حاکمان‌ بغداد بدل‌ شد.


اهداف عراق از تجاوز به ایران
الف‌. براندازی‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در راستای‌ اهداف‌ استکبارجهانی‌؛
ب‌. تسلّط‌ بر اروند رود (از طریق‌ لغو قرارداد 1975 الجزایر)؛
ج‌. تصرف‌ استان‌ زرخیز خوزستان‌ (رژیم‌ عراق، هم‌زمان‌ با حمله‌به‌ خوزستان‌، نقشه‌های‌ بسیاری‌ چاپ‌ و توزیع‌ کرد که‌ در آن‌ به‌ جای‌خوزستان‌ نوشته‌ شده‌ بود: عربستان‌ آزاد!)؛
د. تسلط‌ بر منطقه‌ی‌ شمالی‌ خلیج‌ فارس‌.
سران‌ رژیم‌ عراق به‌ پیروزی‌ کوتاه‌ مدت‌ در جنگ‌ امیدوار بودند وشاید اوضاع‌ سیاسی‌، بحران‌های‌ داخلی‌ ایران‌، آمادگی‌ ارتش‌ عراق واطمینان‌ از پشتیبانی‌ غرب‌ به‌ این‌ امیدواری‌ شدت‌ می‌بخشید.
از نظر نظامی‌ وضعیت‌ و شرایط‌ نامطلوب‌ نیروهای‌ نظامی‌ف کشورما، عامل‌ اساسی‌ در ترغیب‌ ارتش‌ عراق به‌ آغاز عملیات‌ نظامی‌ وایجاد اطمینان‌ در کسب‌ پیروزی‌ به‌ حساب‌ می‌آمد. اما سران‌ رژیم‌عراق از تحلیل‌ یک‌ جریان‌ عمیق‌، اصیل‌، ریشه‌ دار و پایدار عاجزبودند و آن‌ هم‌ نقش‌ رهبری‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و روحیه‌ی‌ ملّت‌ بزرگ‌ایران‌ که‌ چون‌ کوهی‌ استوار در مقابل‌ تجاوز، متحد شده‌ و از امام‌خویش‌ عاشقانه‌ فرمان‌ می‌برد و هنر جنگ‌ و تحلیل‌ نبرد عاجز از بیان‌این‌ واقعیت‌ است‌ و ما نام‌ آن‌ را هدایت‌ الهی‌ در صحنه‌ی‌ نبردمی‌گذاریم‌.
عشق‌ به‌ شهادت‌، اطاعت‌ از ولایت‌ فقیه‌، تعمیق‌ الهی‌ و روح‌عرفانی‌ از بارزترین‌ ویژگی‌ دفاع‌ مقدس‌ ماست‌. این‌ واقعیت‌هامخصوص‌ ماست‌ و شاید کم‌تر صحنه‌هایی‌ در طول‌ تاریخ‌ ملت‌ها به‌آن‌ شباهت‌ دارد. واقعیتی‌ که‌ جهاد اصغر را شامل‌ و جهاد اکبر را در برمی‌گیرد.

تحرکات قبل از تهاجم و امکان جلوگیری از آن


تحرکات قبل از تهاجم
قبل‌ از تهاجم‌ سراسری‌ ارتش‌ متجاوز عراق به‌ کشور ما، تحرکات‌و نیز تحریکات‌ نیروهای‌ عراقی‌ حاکی‌ از آغاز تهاجمی‌ وسیع‌ بود.مجموعه‌ی‌ اقدامات‌ نیروهای‌ عراقی‌ که‌ از سال‌ 1358 تا تجاوزسراسری‌ در طول‌ مرز با کشور در جریان‌ بود به‌ شرح‌ زیر قابل‌ ذکراست‌:

ـ تقویت پاسگاههای مرزی
ـ احداث‌ سنگر و مواضع‌ دفاعی‌
ـ تحریکات‌ و جابه‌ جایی‌ نیرو و امکانات‌
ـ احداث‌ جاده‌ و حفر کانال‌
ـ انتقال‌ توپ‌خانه‌ به‌ مرزها
ـ تقویت‌ نیروهای‌ نظامی‌ خود در طول‌ مرز
ـ تجاوز هوایی‌ محدود
ـ شناسایی‌ مرزی‌ و نفوذ به‌ داخل‌ خاک‌ کشور ما
ـ تیراندازی‌ سبک‌ و سنگین‌ به‌ پاسگاه‌های‌ مرزی‌ ما
ـ اعزام‌ گشتی‌های‌ رزمی‌
نیروهای‌ عراقی‌ در مرزهای‌ غربی‌ از تاریخ‌ 14/6/59 تهاجم‌هایی‌را آغاز کرده‌، نقاطی‌ چون‌ خان‌ لیلی‌ (زین‌ القوس‌) و حوالی‌قصرشیرین‌ و نیز میمک‌ را اشغال‌ کردند. هم‌چنین‌ از روز بیست‌ و دوم‌شهریور 1359 در نوار مرزی‌ جنوب‌، درگیری‌های‌ پراکنده‌ آغاز شد.


امکان جلوگیری از وقوع جنگ
تهاجم‌ عراق به‌ ایران‌ در واقع‌، تهاجم‌ به‌ یک‌ انقلاب‌ بود؛ به‌ عبارت‌دیگر ایران‌، بهای‌ انقلاب‌ خود را پرداخت‌؛ زیرا راه‌ حل‌هایی‌ که‌ فراروی‌ خود داشت‌، امکان‌ ممانعت‌ از وقوع‌ جنگ‌ را از میان‌ برده‌ بود.
ایران‌ برای‌ جلوگیری‌ از وقوع‌ جنگ‌ که‌ زمینه‌های‌ آن‌ به‌ گونه‌ی‌اجتناب‌ ناپذیری‌ در حال‌ شکل‌گیری‌ و تکوین‌ بود، سه‌ راه‌ حل‌ شامل‌:بازدارندگی‌، یارگیری‌ سیاسی‌، ارایه‌ی‌ امتیاز را فراروی‌ خود داشت‌.قدرت‌ بازدارنگی‌ ایران‌ ظاهراً به‌ دلیل‌ وضعیت‌ نیروهای‌ ارتش‌، کاهش‌یافته‌ بود و نیروهای‌ انقلابی‌ نظیر سپاه‌ و بسیج‌ نیز از لحاظ‌ امکانات‌در وضعیّت‌ مناسبی‌ قرار نداشتند. حضور لیبرال‌ها در رأس‌ هرم‌ قدرت‌سیاسی‌ در این‌ مقطع‌، عوارض‌ نامطلوب‌ و غیرقابل‌ جبرانی‌ به‌ دنبال‌داشت‌؛ زیرا لیبرال‌ها به‌ لحاظ‌ بینش‌ و تفکر و عدم‌ درک‌ ماهّیت‌ ومبانی‌ انقلاب‌، قادر به‌ حل‌ معضلات‌ انقلاب‌ نبودند.
بنی‌صدر در حد فاصل‌ اسفند 1358 تا شهریور 1359 علاوه‌ برریاست‌ جمهوری‌ به‌ عنوان‌ فرمانده‌ کل‌ قوا منصوب‌ شده‌ بود، لیکن‌ نه‌تنها نیروهای‌ انقلابی‌ را منزوی‌ کرد بلکه‌ در به‌ کارگیری‌ ارتش‌ برای‌بازدارندگی‌ در برابر عراق نیز ناتوان‌ بود.
یارگیری‌ سیاسی‌ و مشارکت‌ در یک‌ ائتلاف‌ سیاسی‌ منطقه‌ای‌ یاجهانی‌ نیز به‌ دلیل‌ فقدان‌ ثبات‌ سیاسی‌ در کشور برای‌ تصمیم‌گیری‌ وهم‌چنین‌ به‌ دلیل‌ ماهیت‌ انقلاب‌ اسلامی‌ عملی‌ نبود؛ زیرا وضعیت‌کشور، مانع‌ از شکل‌گیری‌ روابط‌ سیاسی‌ پایدار بود. ضمن‌ این‌ که‌ارایه‌ی‌ امتیاز آشکار نیز کاملاً با خط‌ مشی‌ انقلاب‌ در تضاد بنیادین‌ بودو عملاً هیچ‌گونه‌ تأثیری‌ در ممانعت‌ از وقوع‌ جنگ‌ نداشت‌ و تنهامی‌توانست‌ زمان‌ آن‌ را به‌ تأخیر اندازد. در نتیجه‌ مردم‌ ایران‌ بر پایه‌ی‌هویت‌ جدیدی‌ که‌ با انقلاب‌ اسلامی‌ کسب‌ کردند، تهاجم‌ عراق را درچارچوب‌ سیاست‌های‌ امریکا و با هدف‌ براندازی‌ نظام‌ انقلابی‌ حاکم‌بر ایران‌ تفسیر و به‌ دفاع‌ در برابر متجاوزین‌
آغاز تهاجم و اقدامات دفاعی ایران

آغاز تهاجم
جنگ‌ رسمی‌ و تجاوز همه‌ جانبه‌ی‌ ارتش‌ عراق با حرکت‌نیروهای‌ زمینی‌، هم‌ زمان‌ با بمباران‌ شدید نوزده‌ منطقه‌ی‌ ایران‌ ازجمله‌ فرودگاه‌ مهرآباد در 31 شهریور 1359 آغاز شد. ارتش‌ عراق توان‌عمده‌ی‌ خود را صرف‌ تصرف‌ استان‌ خوزستان‌ نمود و به‌ ترتیب‌ زیرمحورهای‌ عملیاتی‌ خود را انتخاب‌ کرد:
1. محور شلمچه‌ برای‌ تصرف‌ خرمشهر و آبادان‌؛
2. محور کوشک‌ به‌ منظور هجوم‌ به‌ اهواز؛
3. محور طلاییه‌ به‌ سمت‌ هویزه‌؛
4. محور چزابه‌ به‌ منظور تصرف‌ بستان‌ و سوسنگرد و پیش‌روی‌به‌ سمت‌ اهواز؛
5. محور فکه‌ به‌ سمت‌ شوش‌ و دزفول‌ و نیز دهلران‌.
ارتش‌ عراق در تصرف‌ سرزمین‌های‌ وسیع‌ چون‌ غرب‌ شوش‌ ودزفول‌ و بیابان‌های‌ شمال‌ خرمشهر و جنوب‌ اهواز، هم‌چنین‌ درجبهه‌های‌ میانی‌ و شمالی‌ با مشکل‌ چندانی‌ مواجه‌ نگردید؛ اما درتصرف‌ شهرها با مانع‌ جدی‌ روبه‌رو شد و این‌ سرآغاز شکل‌گیری‌استراتژی‌ف مبتنی‌ بر دفاع‌ مردمی‌ بود که‌ مسیر تکاملی‌ آن‌ بعدها پیمو
در یک‌ جمع‌بندی‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ ارتش‌ عراق در سه‌ مقطع‌ ابتکارعمل‌ را در دست‌ داشته‌، زمان‌ و مکان‌ عملیات‌ آفندی‌ خود را تعیین‌می‌کرد؛ این‌ سه‌ مقطع‌ عبارت‌ بودند از:
الف‌. آغاز جنگ‌ (تهاجم‌ سراسری‌)؛
ب‌. تحرکات‌ موسوم‌ به‌ دفاع‌ متحرک‌ (اوایل‌ سال‌ 1365)؛
ج‌. آخرین‌ ماه‌های‌ جنگ‌ تا آتش‌ بس‌.

اقدامات دفاعی ایران
تهاجم‌ سراسری‌ هم‌آهنگ‌ و گسترده‌ی‌ ارتش‌ عراق با غافل‌گیری‌ وفقدان‌ توان‌ نظامی‌ کافی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ همراه‌ بود. این‌ مسئله‌موفقیت‌هایی‌ را نصیب‌ متجاوزان‌ کرده‌ بود. اما دیری‌ نپایید که‌مقاومت‌های‌ مردمی‌ و نیروهای‌ مسلّح‌ انقلابی‌ بارشد روزافزونی‌شکل‌ گرفته‌ و در بسیاری‌ از جبهه‌ها ماشین‌ جنگی‌ ارتش‌ متجاوز بعث‌از حرکت‌ باز ایستاد. مهم‌ترین‌ اقدامات‌ دفاعی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌را می‌توان‌ در چند مورد خلاصه‌ کرد:
الف‌. شناسایی‌ جبهه‌؛
ب‌. تکیه‌ بر دفاع‌ مردمی‌ برای‌ توقف‌ حرکات‌ نظامی‌ دشمن‌؛
ج‌. انسجام‌ و هم‌آهنگی‌ نیرو؛
د. شناسایی‌ و اولویت‌ بندی‌ مناطق‌ عملیاتی‌؛
ه. تک‌های‌ محدود؛
و. عملیات‌ منظم

خواندنیهای جنگ
جنگ‌ تحمیلی‌ عراق علیه‌ ایران‌ از طولانی‌ترین‌ جنگ‌های‌ قرن‌حاضر است‌. این‌ جنگ‌ تقریباً دو برابر جنگ‌ جهانی‌ اول‌، یک‌ و نیم‌برابر جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ و سه‌ برابر جنگ‌ شبه‌ جزیره‌ی‌ کره‌ طول‌ کشید.
در عمل‌، انرژی‌ عظیم‌ انقلاب‌ اسلامی‌، ماشین‌ جنگی‌ف دشمن‌ را که‌از سوی‌ شرق و غرب‌ پشتیبانی‌ می‌شد از حرکت‌ باز نگه‌ داشت‌ و هرقدر که‌ زرادخانه‌های‌ ارتش‌ عراق انباشته‌ از تجهیزات‌ شرقی‌ و غربی‌می‌شد، تحرکات‌ نظامی‌ نیروهای‌ اسلام‌ منسجم‌تر و سازمان‌ یافته‌ترمی‌گشت‌ تا جایی‌ که‌ عملیات‌ بزرگی‌ چون‌ بیت‌المقدس‌، والفجر8 وکربلای‌ 5 را طراحی‌ و هدایت‌ کرد.
جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در طول‌ هشت‌ سال‌ دفاع‌ مقدس‌، نوزده‌عملیات‌ بزرگ‌ (با استعداد نیروی‌ تکور بیش‌ از ده‌ هزار نفر)، نوزده‌عملیات‌ متوسط‌ (با استعداد نیروی‌ تکور بیش‌ از دو هزار نفر) ویکصدو بیست‌و پنج‌ عملیات‌ کوچک‌ (با استعداد نیروی‌ تکور تا دوهزار نفر) انجام‌ داده‌ است‌.جنگ‌ تحمیلی‌ دو هزارو هشتصدوهشتادوهفت‌ روز طول‌ کشید. طی‌ این‌ مدت‌ هزار روز نبرد فعال‌ در جریان‌ بودکه‌ آفند نیروهای‌ خودی‌ هفتصدو نودو سه‌ روز و آفند دشمن‌دویست‌و هفت‌ روز بوده‌ است‌. این‌ ارقام‌ نشان‌ دهنده‌ی‌ دقت‌، سرعت‌و ابتکار عمل‌ نیروهای‌ مسلح‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران است.

مقاومت خرمشهر، نقطه عطف تاریخ جنگ

حدود یکصدو پنجاه‌ سال‌ قبل‌، میرزا تقی‌ خان‌ امیرکبیر درمذاکرات‌ چهار جانبه‌ی‌ روس‌، انگلیس‌، عثمانی‌ و ایران‌، بعد از چهارسال‌ گفت‌وگو، پیمان‌ دوم‌ ارزنة‌الروم‌ (1847) را امضا کرد و به‌ موجب‌آن‌ در ازای‌ صرف‌نظر از دعاوی‌ ایران‌ در مورد سلیمانیه‌ و واگذاری‌حاکمیت‌ کامل‌ آن‌ به‌ عثمانی‌، حاکمیت‌ ایران‌ بر خرمشهر را تثبیت‌کرد.
این‌ تنها باری‌ نبود که‌ ایران‌ برای‌ رهایی‌ خرمشهر و نگه‌داشتن‌ آن‌فدیه‌ و قربانی‌ می‌داد. در عهد نامه‌ی‌ پاریس‌ (1857) که‌ بین‌ ایران‌ وانگلستان‌ منعقد شد، خروج‌ نیروهای‌ بریتانیا از خرمشهر در ازای‌خروج‌ نیروهای‌ ایران‌ از هرات‌ مقرر گردیده‌ است‌. در شهریور 1320خرمشهر مجدداً توسط‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ اشغال‌ شد. این‌ بار نیز عنصرتعیین‌ کننده‌ در آزادی‌ خرمشهر، توافق‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ بود. به‌ طورکلی‌ در عهدنامه‌های‌ گذشته‌، پس‌ گرفتن‌ بخشی‌ از خاک‌ ایران‌ (مثل‌خرمشهر) در صورتی‌ نتیجه‌ می‌داد که‌ بخش‌ دیگری‌ از آن‌ (سلیمانیه‌ یاهرات‌ یا...) به‌ دشمن‌ واگذار شود و این‌ به‌ خاطر آن‌ بود که‌ عنصرتعیین‌ کننده‌ در آزادی‌ خرمشهر، توافق‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ (مثل‌ روس‌ وانگلیس‌) و اصطکاک‌ و اشتراک‌ منافع‌ آنان‌ بود نه‌ قدرت‌ داخلی‌ ومستقل‌ ایران‌.
خرمشهر در جنگ تحمیلی‌ نیز اشغال‌ و آزاد شد؛ اما این‌ بارخرمشهر یک‌ نقطه‌ی‌ عطف‌ است‌؛ نه‌تنها در جنگ‌ تحمیلی‌ بلکه‌ درتاریخ‌ ایران ‌. بعد از قرن‌ها، این‌ اظهار وجود ملّی‌ با اتّکای
صفرف‌ به‌قدرت‌ خودی‌ آن‌ هم‌ در برابر متجاوزی‌ که‌ تقریباً همه‌ی‌ قدرت‌های‌مطرح‌ در جهان‌ حامی‌ وی‌ بودند، به‌ معنای‌ پایانی‌ بر یک‌ دوره‌ی‌طولانی‌ف خالی‌ از حماسه‌ و استقلال‌ در تاریخ‌ ایران‌ است‌ و این‌ تنها وتنها از برکت‌ وقوع‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ رهبری‌ رادمردی‌ الهی‌،امکان‌پذیر گردید. خرمشهر، دو حماسه‌ را در خود جای‌ داده‌ است‌: حماسه‌ی‌مقاومت‌ خرمشهر و حماسه‌ی‌ آزادی‌ خرمشهر.
آزادی‌ خرمشهر یک‌ حماسه‌ی‌ بزرگ‌ است‌؛ زیرا به‌ ملتی‌ آموخت‌که‌ می‌توانند شکست‌ را مقدمه‌ی‌ یک‌ پیروزی‌ف فراموش‌ ناشدنی‌ قراردهند و باز هم‌، عزت‌، استقلال‌ و آزادی‌ف تعیین‌ سرنوشت‌ را تجربه‌ کنند.اما در مقایسه‌، اولی‌ عظیم‌تر، مهم‌تر و تعیین‌ کننده‌تر است‌. اصولاًوقوع‌ حماسه‌ی‌ دوم‌ مرهون‌ وقوع‌ حماسه‌ی‌ اول‌ است‌. اگر خرمشهرنظیر گذشته‌ی‌ تاریخی‌اش‌، بدون‌ مقاومت‌ اشغال‌ می‌شد، سرنوشتی‌دیگر برای‌ جنگ‌ تحمیلی‌ رقم‌ می‌خورد و نوبت‌ به‌ عملیات‌بیت‌المقدس‌ و آزادی‌ خرمشهر نمی‌رسید. اگر بررسی‌ کنیم‌ که‌ چراجنگ‌ تحمیلی‌ در روندی‌ بر خلاف‌ آن‌ چه‌ طراحانش‌ رقم‌ زده‌ بودندجلو رفت‌، مقاومت‌ خرمشهر از مهم‌ترین‌ عواملی‌ است‌ که‌ ازهمان‌وهله‌ی‌ اول‌، این‌ بررسی‌ را شکل‌ می‌دهد.
مقاومت‌ سی‌ و پنج‌ روزه‌ی‌ خرمشهر، اراده‌ی‌ جنگ‌ را در نظامیان‌بی‌محابای‌ عراقی‌ متزلزل‌ کرد و به‌ آنها که‌ ابتدا تصور برخورد با یک‌وضعیت‌ ساده‌ و متلاشی‌ شده‌ را داشتند فهماند که‌ اشغال‌ آسان‌نخواهد بود و در هر قدم‌ باید متحمل‌ خسارات‌ عدیده‌ا


تو جیه عراق برای حمله به ایران

«امّة‌ عربیة‌ واحدة‌، ذات‌ رسالة‌ خالدة‌»؛ یک‌ امت‌ عرب‌ با یک‌رسالت‌ تاریخی‌ جاوید. این‌ شعار از جمله‌ شعارهای‌ اشغال‌گران‌ بود که‌پس‌ از آزادی‌ مناطق‌ اشغالی‌ ایران‌ توجه‌ هر ناظری‌ را به‌ خود جلب‌می‌کرد. شعار «الوحدة‌، الحریة‌، الاشتراکة‌» شعار دیگری‌ بود که‌ گویای‌سه‌ رکن‌ اساسی‌ ایدئولوژی‌ حزب‌ بعث‌ است‌: وحدت‌، آزادی‌،سوسیالیسم‌. منظور از وحدت‌، وحدت‌ عربی‌ است‌؛ منظور از آزادی‌،آزادی‌ اعراب‌ از غیر اعراب‌ است‌ و سومین‌ عنصر در واقع‌ نوعی‌توتالیتریسم‌ عربی‌ خاص‌ بعثی‌هاست‌.
آن‌ چه‌ بعثی‌ها از ابتدا در پی‌ آن‌ بوده‌اند، توسعه‌طلبی‌ و کسب‌ وافزایش‌ قدرت‌ این‌ حزب‌ بوده‌ است‌ و عربیّت‌، پوشش‌ و محمل‌ و نیزمنبع‌ پتانسیل‌ و انرژی‌ لازم‌ بسیج‌ این‌ تحرک‌ محسوب‌ می‌شود. نظیرغالب‌ ایدئولوژی‌ها و مشرب‌های‌ جدید غیر اسلامی‌ طرح‌ شده‌ درسرزمین‌های‌ عربی‌، این‌ ایدئولوژی‌ را نیز اعراب‌ غیرمسلمان‌پایه‌گذاری‌ کرده‌اند. میشل‌ عفلق‌ از طراحان‌ و تئوریسین‌های

این‌عربیت‌ خاص‌ است‌. عربیتی‌ که‌ اسلام‌ را نیز ذیل‌ قومیت‌ قرار می‌دهد؛چنان‌ چه‌ لازم‌ باشد از آن‌ استفاده‌ می‌کند و چنان‌ چه‌ ضرورت‌ اقتضاکرد محو می‌شود. از نظر میشل‌ عفلق‌، رسالت‌ تاریخی‌ اعراب‌ این‌ است‌ که‌ بار دیگرعصر امویان‌ و عباسیان‌ را تجدید کنند و این‌ تنها زیر پرچم‌ حزب‌ بعث‌امکان‌پذیر است‌. عفلق‌ در جشن‌ میلاد پیامبر اسلام‌، ایشان‌ را میلادعربیسم‌ می‌نامد و در این‌ مورد می‌افزاید: «محمد، تجسّم‌ همه‌ی‌عرب‌هاست‌. پس‌ باشد که‌ امروز هم‌ هر عرب‌، محمدف دیگری‌ شود.»
به‌ نظر عفلق‌، ناسیونالیزم‌ عرب‌ چنان‌ وسیع‌ است‌ که‌ اسلام‌ را نیزدر برمی‌گیرد. بنابراین‌ ایدئولوژی‌ حزب‌ بعث‌ مثل‌ انواع‌ایدئولوژی‌های‌ غرب‌ جدید بر اساس‌ جدایی‌ مذهب‌ از سیاست‌ قرارداده‌ شده‌ است‌ و سران‌ این‌ حزب‌ بر آن‌، به‌ خصوص‌ در مقابله‌ باانقلاب‌ اسلامی‌ تأکید و صراحت‌ دارند. مثلاً سعدون‌ حمادی‌، وزیرخارجه‌ی‌ عراق، مدت‌ کوتاهی‌ بعد از شروع‌ جنگ‌ تحمیلی‌ (10 اکتبر1980/ 18 مهر 1359) تأکید کرد: ایدئولوژی‌ف ما (حزب‌ بعث‌) براساس‌ جدایی‌ دین‌ از سیاست‌ است‌ و ما نمی‌توانیم‌ امور سیاسی‌ را باامور مذهبی‌ یکی‌ کنیم‌. از ناحیه‌ی‌ شخص‌ صدام‌ نیز مطالب‌ مشابهی‌اظهار شده‌ است‌: «همه‌ی‌ پیامبران‌ از ملت‌ عرب‌ برخاسته‌اند و خداونداصرار داشته‌ است‌ که‌ نماینده‌ی‌ او در روی‌ زمین‌، یک‌ عرب‌ باشد.ملت‌ عرب‌، منبع‌ همه‌ی‌ پیامبران‌ و مهد تمدن‌ بشر می‌باشد».
بعثی‌ها با اتکا به‌ این‌ ایدئولوژی‌، در عمل‌، مطامع‌ عراق درخوزستان‌ را تئوریزه‌ و توجیه‌ می‌کردند؛ چنان‌ چه‌ صالح‌ مهدی‌ عماش‌معاون‌ نخست‌ وزیر و وزیر کشور عراق، یک‌ سال‌ پس‌ از شروع‌حاکمیت‌ بعثی‌ها در عراق اعلام‌ کرد: «عراق هرگز به‌ طور جدی‌ در موردشط‌العرب‌ با ایران‌ اختلاف‌ نداشته‌ است‌. شط‌العرب‌ جزیی‌ از خاک‌عراق است‌. اختلاف‌ در مورد عربستان‌ [= خوزستان]‌ بوده‌ که‌ قسمتی‌از خاک‌ عراق است‌ و در دوره‌ی‌ قیمومت‌ خارجی‌، ضمیمه‌ ایران‌ شده‌و بر خلاف‌ خواست‌ مردم‌ عراق، اهواز نامیده‌ می‌شود.»
صدام‌ سحرگاه‌ ششم‌ مهر ماه‌ 1359 پس‌ از دریافت‌ تلگرام‌ یکی‌ ازفرماندهانش‌ مبنی‌ بر تصرف‌ خرمشهر، در حالی‌ که‌ تصور عدم‌ تصرف‌سریع‌ خرمشهر را نداشت‌، پیامی‌ فرستاد و ضمن‌ آن‌ اعلام‌ کرد:«نیروهای‌ مسلح‌، هم‌ اکنون‌ محمره‌ [= خرمشهر]‌، مروارید شط‌ العرب‌،را به‌ تصرف‌ در آوردند. شهری‌ که‌ امروز لباس‌ عزا را از تن‌ بیرون‌ کرد ولباس‌ عربی‌، یعنی‌ پیروزی‌ پوشید».
اما مردم‌ خرمشهر، همان‌ها که‌ توسط‌ بعثی‌ها مردم‌ عربستان‌ وطرف‌دار عراق خوانده‌ می‌شدند، مقاومتی‌ را سازما‌دهی‌ کردند که‌بیست‌ روز بعد صدام‌ مجبور شد بدون‌ اعتنا به‌ پیام‌ فوق، اعتراف‌ کندبرای‌ تصرف‌ هر سانتی‌متر در خرمشهر بایستی‌ خسارات‌ فراوانی‌بپردازد. مقاومت‌ خرمشهر، مقاومتی‌ را پایه‌ گذاری‌ کرده‌ بود که‌ به‌زودی‌ رژیم‌ عراق مجبور شد تمامی‌ دعاویش‌ را پس‌ بگیرد و ازموضعی‌ صلح‌ طلبانه‌، نجات‌ خود را از شرق و غرب‌ عالم‌ تقاضانماید.

تلاش برای تحمیل صلح به ایران

رژیم‌ عراق به‌ دنبال‌ شکست‌ سنگینی‌ که‌ در عملیات‌ بیت‌المقدس‌از رزمندگان‌ اسلام‌ خورد و مجبور به‌ باز پس‌ دهی‌ خرمشهر به‌ ایران‌شد، تقاضای‌ صلح‌ را مطرح‌ کرد و این‌ موضوع‌ بلافاصله‌ مورد استقبال‌کشورهای‌ حامی‌ او قرار گرفت‌.
اما کلیه‌ی‌ تلاش‌های‌ صلح‌، در مدت‌ زمانی‌ که‌ نیروهای‌ اشغال‌گردر بخشی‌ از مناطق‌ مرزی‌ و شهرهای‌ ایران‌ اسلامی‌ حضور داشتند،اساساً به‌ گونه‌ای‌ طراحی‌ و پیشنهاد می‌شد که‌ جز تسلیم‌ و نادیده‌گرفتن‌ حقوق حقه‌ی‌ جمهوری‌ اسلامی‌، نتیجه‌ی‌ دیگری‌ به‌ دنبال‌نداشت‌. در چنین‌ شرایطی‌، حداقل‌ خواسته‌ی‌ ایران‌ تقدم‌ عقب‌ نشینی‌بر آتش‌ بس‌ بود؛ لیکن‌ در تمام‌ پیشنهادات‌ صلح‌ مطرح‌ شده‌ درباره‌ی‌جنگ‌ تحمیلی‌، آتش‌ بس‌ بر عقب‌ نشینی‌ تقدم‌ داشت‌. طبعاً پذیرش‌چنین‌ پیشنهادی‌ از سوی‌ ایران‌، همراه‌ با این‌ نتیجه‌ بود که‌ نیروهای‌عراقی‌ پس‌ از حمله‌ به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و تحمّل‌ شکست‌ دردست‌یابی‌ به‌ اهداف‌ مورد نظر، در پی‌ برقراری‌ آتش‌ بس‌، بدون‌ این‌ که‌از مناطق‌ اشغالی‌ عقب‌ نشینی‌ کنند، در کمال‌ آرامش‌ در این‌ مناطق‌استقرار می‌یافتند تا امتیازات‌ لازم‌ را از راه‌ مذاکره‌، اخذ و سپس‌مبادرت‌ به‌ عقب‌ نشینی‌ نمایند. بر همین‌ اساس‌ شهید رجایی‌، رییس‌جمهور‌ وقت‌، پس‌ از عملیات‌ «فرمانده‌ کل‌ قوا، خمینی‌ف روح‌ف خدا»که‌ در تاریخ‌ 3/3/60 در محور دارخوین‌ واقع‌ در جبهه‌ی‌ جنوبی‌، انجام‌گرفت‌، اظهار داشت‌: «ما سرنوشت‌ جنگ‌ را در میدان‌ جنگ‌ تعیین



علل عدم خاتمه جنگ پس از فتح خرمشهر

درخواست‌ عقب‌ نشینی‌ بدون‌ قید و شرط‌ و رفع‌ اشغال‌ فوری‌خاک‌ میهن‌ اسلامی‌ و سپس‌ برقراری‌ آتش‌بس‌، کم‌ترین‌ و طبیعی‌ترین‌حق‌ مسلم‌ کشوری‌ است‌ که‌ در شرایط‌ کاملاً نامساعد، وحشیانه‌ موردتجاوز واقع‌ شده‌ است‌ و نیز درخواست‌ تعیین‌ متجاوز و پرداخت‌غرامت‌، لازمه‌ی‌ برقراری‌ ثبات‌ در منطقه‌ بود؛ لیکن‌ امریکا و حامیان‌عراق، همواره‌ از پذیرش‌ شرایط‌ جمهوری‌ اسلامی‌ طفره‌ رفتند و فقط‌سعی‌ کردند که‌ با تحمیل‌ صلح‌ بر ایران‌، آن‌ چه‌ را که‌ عراق علی‌رغم‌حمایت‌های‌ همه‌ جانبه‌ی‌ استکبار جهانی‌ و هم‌ پیمانان‌ آن‌، نتوانست‌در میدان‌ نبرد کسب‌ کند، در پشت‌ میز مذاکره‌ به‌ دست‌ آورد.
مسلماً امریکایی‌ها به‌ دلیل‌ نگرانی‌هایی‌ که‌ از پیروزی‌ ایران‌ داشتندبه‌ هیچ‌ وجه‌ مایل‌ به‌ در نظر گرفتن‌ خواسته‌های‌ بر حق‌ جمهوری‌اسلامی‌ مبنی‌ بر تعیین‌ متجاوز و پرداخت‌ غرامت‌ نبودند و به‌ همین‌دلیل‌ تنها بر آتش‌ بس‌ تأکید داشتند. حال‌ با توجه‌ به‌ اهداف‌متجاوزان‌ و نیز نظر به‌ برتری‌ نظامی‌ ایران‌، آیا جمهوری‌ اسلامی‌می‌توانست‌ جنگ‌ را بدون‌ تأمین‌ خواسته‌های‌ برحق‌ خود خاتمه‌ دهدو یا یک‌ جانبه‌ ترک‌ مخاصمه‌ کند؟

حامیان‌ جهانی‌ عراق می‌خواستند جنگ‌ و تجاوزات‌ وویرانی‌های‌ بسیاری‌ را که‌ رژیم‌ صدام‌ به‌ وجود آورده‌ بود، نادیده‌بگیرند و آن‌ را طوری‌ به‌ سود عراق خاتمه‌ دهند که‌ گویا اصولاًتجاوزی‌ در کار نبوده‌ است‌ و حتی‌ وضعیتی‌ را ایجادکنند که‌ هرگاه‌خواستند عراق را مجدداً به‌ تجاوز وادارند و ایران‌ را در حالت‌ نه‌ جنگ‌و نه‌ صلح‌ و در معرض‌ تهدید دایمی‌ قرار دهند. امام‌ خمینی‌؛ درباره‌ی‌ماهیّت‌ صلح‌ درخواستی‌ عراق فرمود: «ما اگر مجرم‌ را امروز رهایش‌کنیم‌، امروزی‌ که‌ ما قدرت‌ داریم‌... این‌ معنای‌ آتش‌بس‌ نیست‌. این‌معنای‌ صلح‌ نیست‌.»
مهم‌تر آن‌ که‌ احتمال‌ تقویت‌ روحی‌ و نظامی‌ عراق و حمله‌ی‌مجدد به‌ داخل‌ خاک‌ ایران‌ نیز وجود داشت‌؛ چنان‌ که‌ در پایان‌ جنگ‌،پس‌ از این‌ که‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ قطع‌نامه‌ی‌ 598 را پذیرفت‌،عراق تلاش‌ نظامی‌ نسبتاً گسترده‌ای‌ برای‌ اشغال‌ مجدد اهواز وخرمشهر آغاز کرد که‌ با شکست‌ مواجه‌ شد. با این‌ ملاحظات‌ تنها راه‌حلی‌ که‌ فراروی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ قرار داشت‌، تلاش‌ نظامی‌برای‌ تأمین‌ حقوق خود و تحقق‌ صلحی‌ شرافت‌مندانه‌ بود.
ضرورت‌ تصمیم‌گیری‌ برای‌ تداوم‌ یا پایان‌ جنگ‌ با در نظر گرفتن‌شرایط‌ حاکم‌ بر منطقه‌ و موقعیت‌ سیاسی‌ ـ نظامی‌ ایران‌ به‌ برگزاری‌جلسات‌ شورای‌ عالی‌ دفاع‌ در حضور امام‌ خمینی‌ منجر شد. در این‌جلسات‌، کلیه‌ی‌ مسئولین‌ با توجه‌ به‌ عدم‌ رعایت‌ حقوق ایران‌ از طرف‌عراق و حامیان‌ جهانی‌اش‌، برای‌ ادامه‌ی‌ جنگ


پذیرش قطعنامه


موفقیت‌های‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ و احتمال‌ پیروزی‌ نظامی‌قریب‌ الوقوع‌ آن‌، دنیا را به‌ این‌ نتیجه‌ رساند که‌ راه‌های‌ به‌ پایان‌ رساندن‌جنگ‌ را با تصویب‌ قطع‌نامه‌ی‌ 598 هموار سازد.
زمینه‌های‌ تصویب‌ این‌ قطع‌نامه‌ پس‌ از پیروزی‌ کربلای‌ 5 چیده‌شد. به‌ دنبال‌ این‌ عملیات‌ بود که‌ غرب‌ و شرق قطع‌نامه‌ای‌ را که‌ در آن‌برای‌ اولین‌ بار به‌ نظرات‌ ایران‌ توجه‌ شده‌ بود، تصویب‌ کردند. عراق که‌نظام‌ بین‌المللی‌ را حامی‌ خود می‌دانست‌ و تصویب‌ قطع‌نامه‌ را به‌عنوان‌ راه‌ حلی‌ برای‌ نجات‌ خود از حملات‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌تلقی‌ می‌کرد، بلافاصله‌ آن‌ را پذیرفت‌. قطعنامه‌ی‌ 598 به‌ گونه‌ای‌تصویب‌ شده‌ بود که‌ اگرچه‌ تا حدودی‌ حقوق ایران‌ اسلامی‌ را تأمین‌می‌کرد اما در عین‌ حال‌ تقدم‌ و تأخر بندهای‌ آن‌ امکان‌ محکوم‌ نشدن‌عراق را میسر می‌ساخت‌. بنابراین‌ جمهوری‌ اسلامی‌ پذیرش‌قطع‌نامه‌ را منوط‌ به‌ اصلاح‌ تقدم‌ و تأخر بندها کرده‌ بود، اما عراق بابرخورداری‌ از حمایت‌ قدرت‌های‌ بین‌المللی‌ با اصلاح‌ قطعنامه‌مخالفت‌ می‌کرد. جمهوری‌ اسلامی‌ نیز متقابلاً با درک‌ این‌ مسئله‌کوشید تا پذیرش‌ قطعنامه‌ را منوط‌ به‌ رفع‌ ابهام‌ آن‌ کرده‌ و منافع‌ ایران‌را در آن‌ صراحت‌ بخشد. اما، دنیا حاضر به‌ اعتراف‌ صریح‌ به‌ حقوق جمهوری‌ اسلامی‌ نشد؛ بلکه‌ با حضور مستقیم‌ نظامی‌ در خلیج‌ فارس‌(از جمله‌ شلیک‌ به‌ هواپیمای‌ مسافربری‌ ایران‌) و ورود نظام‌ بین‌الملل‌در جنگ‌، کوشید قطعنامه‌ را به‌ ایران‌ اسلامی‌ تحمیل‌ کند. در همین‌راستا تمام‌ هم‌پیمانان‌ عراق از امریکا و شوروی‌ گرفته‌ تا آلمان‌ وانگلیس‌ و فرانسه‌؛ به‌ طور سرسام‌آوری‌ تجهیزات‌ عراق را تقویت‌کردند و سلاح‌های‌ مرگ‌بار در اختیار آن‌ گذاشتند تا به‌ هر صورت‌ممکن‌ مانع‌ از پیروزی‌ ایران‌ اسلامی‌ شوند. این‌ در موقعیتی‌ بود که‌جمهوری‌ اسلامی‌ در یک‌ محاصره‌ی‌ اقتصادی‌ طولانی‌ به‌ سر می‌برد وحتی‌ در تهیه‌ی‌ امکاناتی‌ چون‌ خودرو و وسایل‌ بی‌سیم‌ نیز در فشاربین‌المللی‌ قرار داشت‌. در چنین‌ شرایطی‌ قطعنامه‌ی‌ 598 به‌ جمهوری‌اسلامی‌ تحمیل‌ شد؛ لیکن‌ از آن‌ جا که‌ خداوند پشت‌ و پناه‌ این‌ نظام‌است‌، پس‌ از پذیرش‌ قطعنامه‌ با اوضاعی‌ که‌ در جهان‌ پیش‌ آمد، ازجمله‌ واقعه‌ی‌ سلمان‌ رشدی‌ و تهاجم‌ عراق به‌ کویت‌ نه‌ تنها موقعیت‌جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در جهان‌ مجدداً تثبیت‌ شد، بلکه‌ این‌ قطعنامه‌بیش‌ از آن‌ که‌ برای‌ عراق سودی‌ داشته‌ باشد، ابزاری‌ در دست‌ ایران‌اسلامی‌ شد تا توسط‌ آن‌ حقوق خود را محقق‌ سازد.
امام‌ خمینی‌؛ به‌ مناسبت‌ پذیرش‌ قطعنامه‌ی‌ 598:
و اما در مورد قبول‌ قطعنامه‌ که‌ حقیقتاً مسئله‌ی‌ بسیار تلخ‌ و ناگوار برای‌همه‌ و خصوصاً برای‌ من‌ بود، این‌ است‌ که‌ من‌ تا چند روز قبل‌، معتقد به‌همان‌ شیوه‌ی‌ دفاع‌ و مواضع‌ اعلام‌ شده‌ در جنگ‌ بودم‌ و مصلحت‌ نظام‌ وکشور و انقلاب‌ را در اجرای‌ آن‌ می‌دیدم‌؛ ولی‌ به‌ واسطه‌ی‌ حوادث‌ وعواملی‌ که‌ از ذکر آن‌ فعلاً خودداری‌ می‌کنم‌ و به‌ امید خداوند در آینده‌روشن‌ خواهد شد و با توجه‌ به‌ نظر تمامی‌ کارشناسان‌ سیاسی‌ و نظامی‌سطح‌ بالای‌ کشور، که‌ من‌ به‌ تعهد و دلسوزی‌ و صداقت‌ آنان‌ اعتماد دارم‌،با قبول‌ قطعنامه‌ و آتش‌بس‌ موافقت‌ نمودم‌ و در مقطع‌ کنونی‌ آن‌ را به‌مصلحت‌ انقلاب‌ و نظام‌ می‌دانم‌ و خدا می‌داند که‌ اگر نبود انگیزه‌ای‌ که‌همه‌ی‌ ما و عزت‌ و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت
اسلام‌ و مسلمین‌قربانی‌ شود، هرگز راضی‌ به‌ این‌ عمل‌ نمی‌بودم‌ و مرگ‌ و شهادت‌ برایم‌گواراتر بود؛ اما چاره‌ چیست‌ که‌ همه‌ باید به‌ رضایت‌ حق‌ تعالی‌ گردن‌نهیم‌.

از پذیرش قطعنامه تا آتش بست

سه‌ روز بعد از اعلام‌ پذیرش‌ قطعنامه‌ی‌ 598 از سوی‌ ایران‌، رژیم‌عراق با این‌ تحلیل‌ که‌ باید آن‌ چه‌ را در طول‌ جنگ‌ به‌ دست‌ نیاورده‌،بتواند بر سر میز مذاکره‌ به‌ چنگ‌ آورد، از تاریخ‌ 31/4/67 تهاجم‌گسترده‌ای‌ را به‌ استعداد سیزده‌ لشگر در شمال‌ خرمشهر و جنوب‌ اهوازسازمان‌ داد. در این‌ تهاجم‌، نیروهای‌ عراقی‌ به‌ بخشی‌ از جاده‌ی‌خرمشهر ـ اهواز رسیدند و خرمشهر به‌ شدت‌ تهدید شد؛ اما رزمندگان‌اسلام‌، طی‌ یک‌ درگیری‌ شدید، نیروهای‌ متجاوز را تا مرز عقب‌راندند.
در تاریخ‌ 3/5/67 در حالی‌ که‌ دشمن‌ در جبهه‌ی‌ جنوبی‌ به‌ عقب‌رانده‌ شده‌ بود، تهاجم‌ دشمن‌ در قالب‌ منافقین‌ که‌ همواره‌ از درک‌واقعیت‌های‌ انقلاب‌ اسلامی‌ عاجز بودند، در منطقه‌ی‌ غرب‌ کشور(کرند ـ اسلام‌آباد) آغاز شد. منافقین‌ با کوته‌ فکری‌ و بی‌خردی‌همیشگی‌ خود، تمامی‌ هواداران‌ خود را از اروپا و امریکا جمع‌ کرده‌، باوعده‌ی‌ بیهوده‌ی‌ تصرف‌ تهران‌، وارد صحنه‌ی‌ عملیات‌ نمودند. آنان‌ باکشتار مردم‌ بی‌دفاع‌ به‌ سوی‌ شهر کرمانشاه‌ پیش‌روی‌ کردند که‌نیروهای‌ اسلام‌ بامسدود کردن‌ راه‌ مقابل‌ و عقبة‌ آن‌ها، اقدام‌ به‌محاصره‌ و انهدام‌ وسیع‌ این‌ مزدوران‌ استکبار جهانی‌ نمودند. این‌عملیات‌ که‌ «مرصاد» نام‌ گرفت‌ ضربه‌ی‌ سهمگین‌ نیروهای‌ اسلام‌ برنیروهای‌ الحادی‌ قلمداد می‌گردد.
به‌ دنبال‌ عکس‌ العمل‌ پرقدرت‌ رزمندگان‌ اسلام‌ در جبهه‌ی‌ جنوب‌و میانی‌ و انهدام‌ منافقین‌ و نیز باز شدن‌ ارتش‌ عراق در جبهه‌های‌جنوب‌ و ضربه‌پذیری‌ آنان‌، دشمن‌ به‌ دلیل‌ حضور نیروهای‌ سازمان‌یافته‌ی‌ مردمی‌ (بسیج‌ و سپاه‌)، طی‌ چند روز، در نهایت‌ تا 10/5/67در محورهای‌ جنوب‌ به‌ مرزها بازگشت‌. این‌ مرحله‌ی‌ حساس‌ ازجنگ‌، بار دیگر استراتژی‌ دفاعی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را با تکیه‌ بر دفاع‌مردمی‌ نشان‌ داد و در حقیقت‌ پیوند عمیق‌ رهبری‌ و امت‌ حزب‌ الله‌برای‌ دفاع‌ از کیان‌ اسلامی‌ به‌ صحنه‌ی‌ ظهور گذاشته‌ شد.
بیست‌ و نهم‌ مرداد ماه‌ 1367 از سوی‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ متحدبه‌ عنوان‌ آغاز آتش‌بس‌ رسمی‌ اعلام‌ شد. سپس‌ نیروهای‌ ناظر سازمان‌ملل‌ متحد (یونیماک‌) در مرز مشترک‌ ایران‌ و عراق حضور یافتند تامذاکرات‌ صلح‌ آغاز شود. صدام‌ برای‌ فرار از پرسش‌ مردم‌ عراق مبنی‌بر فایده‌ی‌ حمله‌ به‌ ایران‌ پس‌ از آن‌ همه‌ خسارت‌، به‌ کویت‌ حمله‌ کرد؛چرا که‌ نتوانسته‌ بود به‌ مطامع‌ خود در خاک‌ ایران‌ دست‌ یابد. بدین‌ترتیب‌ حمایت‌کنندگان‌ عراق در جنگ‌ علیه‌ ایران‌ گرفتار ارتشی‌ شدندکه‌ خود، آن‌ را تقویت‌ کرده‌ بودند و بالاخره‌ ایران‌ اسلامی‌ از جنگی‌ که‌نظام‌ بین‌الملل‌ علیه‌ آن‌ راه‌ انداخته‌ بود، سرافراز


دست آوردهای جنگ

صدام‌، با حمله‌ به‌ ایران‌ اسلامی‌ و تحمیل‌ هشت‌ سال‌ جنگ‌، اگرچه‌ تا حدودی‌ توانست‌ اغراض‌ ضد انسانی‌ اربابانش‌ را برآورده‌ کند (ازجمله‌ گرفتن‌ بهترین‌ نیروهای‌ انسانی‌ که‌ از سرمایه‌های‌ اصلی‌ انقلاب‌برای‌ دوره‌های‌ بعد محسوب‌ می‌شدند و...)؛ امّا در مجموع‌ علی‌رغم‌شایعه‌پراکنی‌ افراد غیرمتعهد، جنگ‌ برای‌ ما دست‌آوردها و برکات‌بسیار زیادی‌ داشت‌ که‌ چه‌ بسا در غیر آن‌ شرایط‌، به‌ این‌ برکات‌ دست‌نمی‌یافتیم‌.
حضرت‌ امام‌ خمینی‌؛ در پیام‌ تاریخی‌ خود خطاب‌ به‌ روحانیان‌،برخی‌ از این‌ برکات‌ را نام‌ می‌برند: «در جنگ‌، پیروزی‌ از آن‌ف ملت‌ ماگردید و دشمنان‌ در تحمیل‌ف آن‌ همه‌ خسارت‌، چیزی‌ به‌ دست‌نیاوردند. البته‌ اگر همه‌ی‌ علل‌ و اسباب‌ را در اختیار داشتیم‌، در جنگ‌به‌ اهداف‌ بالاتر و بلندتری‌ می‌نگریستیم‌ و می‌رسیدم‌. ولی‌ این‌ بدان‌معنا نیست‌ که‌ در هدف‌ اساسی‌ خود که‌ همان‌ دفع‌ تجاوز و اثبات‌صلابت‌ اسلام‌ بود، مغلوب‌ خصم‌ شده‌ایم‌. هر روز ما در جنگ‌ برکتی‌داشته‌ایم‌ که‌ در همه‌ی‌ صحنه‌ها از آن‌ بهره‌ جسته‌ایم‌. ما انقلابمان‌ را درجنگ‌ به‌ جهان‌ صادر نموده‌ایم‌. مظلومیت‌ خویش‌ و ستم‌ متجاوزان‌ رادر جنگ‌ ثابت‌ نموده‌ایم‌. ما در جنگ‌، پرده‌ از چهره‌ی‌ تزویرجهان‌خواران‌ کنار زدیم‌. ما در جنگ‌، دوستان‌ و دشمنانمان‌ راشناخته‌ایم‌. ما در جنگ‌، به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ که‌ باید روی‌ پای‌خودمان‌ بایستیم‌. ما در جنگ‌، ابهت‌ ابرقدرت‌ شرق و غرب‌ راشکستیم‌. ما در جنگ‌، ریشه‌های‌ انقلاب‌ پر بار اسلامی‌مان‌ را محکم‌کردیم‌. ما در جنگ‌، حس‌ّ برادری‌ و وطن‌ دوستی‌ را در نهاد یکایک‌مردممان‌ بارور کردیم‌. ما در جنگ‌، به‌ مردم‌ جهان‌ و خصوصاً مردم‌منطقه‌ نشان‌ دادیم‌ که‌ علیه‌ تمامی‌ قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها، سالیان‌ سال‌می‌توان‌ مبارزه‌ کرد.... جنگ‌ ما، جنگ‌ حق‌ و باطل‌ بود و تمام‌ شدنی‌نیست‌. جنگ‌ ما، جنگ‌ فقر و غنا بود. جنگ‌ ما، جنگ‌ ایمان‌ و رذالت‌بود و از آدم‌ تا ختم‌ زندگی‌ وجود دارد... ما در جنگ‌ برای‌ یک‌ لحظه‌هم‌ نادم‌ و پشیمان‌ از عمل‌کرد خود نیستیم‌. راستی‌ مگر فراموش‌کرده‌ایم‌ که‌ ما برای‌ ادای‌ تکلیف‌ جنگیده‌ایم‌ و نتیجه‌، فرع‌ آن‌ بوده‌است‌؟!»
بعضی‌ افراد کوته‌بین‌ پیروزی‌ را تنها در تصرف‌ آب‌ و خاک‌می‌دانند؛ اما غافل‌اند از این‌که‌ جنگ‌ ما، یک‌ جنگ‌ دفاعی‌ و عقیدتی‌بود. ما برای‌ کشورگشایی‌ نمی‌جنگیدیم‌. ما در برابر متجاوز به‌ دفاع‌ایستاده‌ بودیم‌ تا دیگر هیچ‌ قدرتی‌ فکر تجاوز به‌ کشور ایران‌ را در سرنپروراند. در واقع‌ آن‌ هنگام‌ که‌ دشمن‌ را از خاک‌ خود راندیم‌، هیچ‌اطمینانی‌ به‌ ادعاهای‌ صلح‌طلبی‌ رژیم‌ عراق نداشتیم‌؛ چرا که‌ این‌ رژیم‌،در همان‌ زمان‌ نیز، از پذیرفتن‌ اجرای‌ تمام‌ مفاد آتش‌بس‌ از جمله‌«ماده‌ی‌ تعیین‌ متجاوز» سر باز می‌زد. صدام‌ سرانجام‌ از موضع‌تجاوزگرانه‌ و باطل‌ خویش‌ عقب‌نشینی‌ کرد و به‌ خواست‌ قانونی‌جمهوری‌ اسلامی‌ تن‌ در داد. او در آخرین‌ مکاتبه‌ی‌ خود با آیت‌ اللّه‌هاشمی‌ رفسنجانی‌، رئیس‌ جمهور وقت‌ ایران‌، در تاریخ‌ 23/5/69، باحقارت‌ و سرافکندگی‌ تمام‌، این‌چنین‌ نوشت‌:
«برادر علی‌اکبر هاشمی‌ رفسنجانی‌، رئیس‌ جمهوری‌! 
با این تصمیم ما، همه چیز روشن و تمام خواسته‌ها و مسائلی که برآن تکیه می‌کردید، تحقق می‌یابد و چیزی نمانده است مگر آن که موافقتنامه‌ها آماده و امضا شود تا هریک از ما جهت ورود به زندگی جدید، اشراف واضح داشته باشیم‌.

پایان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد