سؤال : 1 ـ زنى حدود 5 سال پیش با شخصی افغانى ازدواج کرده از آغاز ازدواج شوهر معتاد به مواد مخدر بوده و کشیدن تریاک خود را ترک نکرده است .در این خصوص در حضور جمعى از مؤمنین و دو نفر روحانى جلسه اى ترتیب دادیم و مى دانیم عدالت آنها محرز است ،در این جلسه شوهر به همراه پدرش حضور داشت و وکالت نامه عام و تام و بلاعزل در خصوص اجراى صیغه طلاق خلعى داده اند که زوجه اش در قبال بذل مهریه خود را به طلاق خلعى در حضور آن جمع مطلقه نماید حال :آیا مى توانم که وکالت خود را به شخصى دیگر تفویض نمایم و خود را به طلاق خلعى در قبال بذل مهریه مطلقه نمایم حکم شرعى آن را بیان کنید .
جواب : طبق قرار و امضاء که در صفحة پیوست سؤالتان آمده اگر شوهرتان ترک اعتیاد نکند شما وکیل هستید که خود را به طلاق خلع مطلقه نمایید ،و اگر شما را وکیل در توکیل هم نموده مى توانید اینکار را به دیگرى واگذار کنید ،و ظاهراً در اینگونه موارد منظور همین است یعنى شرط مباشرت نیست و مى توانید دیگرى را وکیل کنید .
سؤال : 2 ـ اگر زن مسلمانى که شوهر داشته است و به مدت 2 سال بر اثر اختلافات فیمابین هر کدام در کشورى دیگر زندگى مى کرده اند ،زنا بدهد ،و بعد بخواهد با آن کس که زنا داده پس از طلاق از شوهر اول و نگه داشتن عده ازدواج کند آیا امکان دارد و حرام مؤبد نیست ؟ اگر حرام مؤبد است و اینها ازدواج کرده بودند حکم چیست؟
جواب : به نظر مشهور فقها حرام مؤبد می شود و باید از یکدگر جدا شوند (اگر ازدواج کرده اند) ،و این جانب هم در رسالة توضیح المسائل اشکال کرده ام و آنرا به حکم حرام مؤبد دانسته ام ،لیکن دلیل مسئله قابل خدشه است و لذا در کتاب «المعلقات» شرح این جانب بر کتاب « عروة الوثقى » در حکم مزبور تشکیک کرده ام ،لیکن احتیاط خیلى خوب است و احتیاط مؤکد مى باشد، چون علاوه بر نظر مشهور یک نکته اجتماعى هم دارد و آن اینکه افراد فاسد بدین وسیله مى توانند نظام خانواده ها را برهم بزنند یعنى با زن شوهر دار رابطه برقرار کرده و شوهر که معمولاً او را بدین جهت طلاق مى هد آن فرد فاسد زن را تصاحب مى کند .
سؤال : 3 ـ اگر زن با شوهر خود قهر کند و یک هفته یا یک ماه یا بیشتر حرف نزند حکم اسلام در این باره چیست ؟
جواب : زن ناشزه مى شود و حکم نفقه ندارد و مرد مى تواند با توسل به دادگاه او را وادار به زندگى کند چنانکه مى تواند او را طلاق بدهد و یا ازدواج دیگر کند .
سؤال : 4 ـ اگر زن بدون عذر شرعى از مرد تمکین نکند حکم اسلام در این باره چیست ؟ (با توجه به اینکه مرد 5 بار به زن مراجعه نماید و با مهربانی به او بگوید که بیا و تمکین نما و او رد کند و بعد مرد او را بزند و صورت او باد کند آیا دیه دارد ؟ اگر دارد چقدر است ؟آیا حکم زندان دارد ؟ اگر دارد چقدر است؟
جواب : حق زدن به اندازة متعارف و مختصر و سبک دارد ولى اگر سرخ شود ـ بطوریکه سرخى بماند ـ 5/1 مثقال طلا و اگر سبز و کبود شود 3 مثقال طلا و اگر سیاه شود 6 مثقال طلا به او بدهد و زندان هم ندارد .
سؤال : 5 ـ اگر زن یک هفته یا 20 روز و یا بیشتر اذیت کند و تمکین نکند حکم اسلام در این باره چیست ؟
جواب : کار حرام بزرگى کرده و فاسق مى شود و مرد حق دارد آنچه قبلاً گفته شد انجام دهد .
سؤال : 6 ـ آیا دولت اسلامى مى تواند به علت مصالحى مهم ،صحت بعض عقود یا ایقاعات ( مثل ازدواج یا طلاق) را منوط به ثبت در دفاتر رسمى کشور یا منوط به گذراندن مراحلى خاص کند ؟
جواب : مى تواند ،ولى تشخیص مصلحت اهم بسیار دشوار است .
سؤال : 7 ـ از نظر علمى هرگاه مردى فوت کند تا مدت محدودی میتوان نطفه او را به رحم زنى منتقل کرد و وى را بارور کرد .
الف ) انتقال نطفه زوج پس از مرگ به رحم زوجه چه حکمى دارد ؟
ب ) احکام مربوط به ولد را از نظر طهارت و ارث و … بیان کنید.
ج ) انتقال این نطفه به رحم اجنبیه چه حکمى دارد ؟
جواب : 1 ـ جایز نیست .
2 ـ طهارت و محرمیت ثابت است ولى ارث ثابت نمى شود .
3 ـ جایز نیست .
سؤال : 8 ـ اگر زوجه مدعى تمکین باشد و زوج مدعى نشوز وى .و بینه هم موجود نیست قول کدامیک مسموع است ؟
جواب : قاعدة کلى آن است که اگر زوج بینه ندارد قول زن مقدم است ،و در قضیة شخصیه ترافع و قضاوت لازم است .
سؤال : 9 ـ اگر زنى که در منزل شوهر است مدعى است که وى نفقه نمى دهد و زوج منکر آن است و بینه و امارات هم نیست ،قول کدامیک مسموع است ؟
جواب : قاعدة کلى آن است که اگر زوجه بینه ندارد قول مرد مقدم است ،و در قضیة شخصیه ترافع و قضاوت لازم است .
سؤال : 10 ـ زنى که فعلاً ناشزه است مدعى است شوهر ،نفقة ایام مطیعه بودن او را نداده و شوهر مى گوید داده ام تکلیف چیست ؟
جواب : قاعده کلى آن است که اگر زوجه بینه ندارد و زن در آن ایام در منزل شوهر بوده است قول مرد مقدم است.
سؤال : 11 ـ ازدواج با دختر باکره بدون اذن پدر و جد پدرى چه حکمى دارد ؟
جواب : در صورت رشیده بودن دختر ،این جانب اذن پدر و جد را شرط نمى دانم (شرط صحت عقد نیست) لیکن اگر موجب آزار و عقوق والدین شود تکلیفاً حرام است گرچه عقدصحیح است ،و همینطور اگر موجب هتک مذهب و یا خانواده شود .
سؤال : 12 ـ نگاه کردن به مچ پا یا به پایین پاى زن نامحرم چه حکمى دارد ؟
جواب : به احتیاط واجب جایز نیست .
سوال : 13 ـ اگر دخترى بر اثر سوار شدن بر حیوانى یا افتادن از بلندى و یا از طریق زنا ،بکارتش را از دست داد آیا او رشیده است و مى تواند بدون اذن والدین ازدواج کند یا نه احتیاج به اجازه دارد ؟
جواب : 1 ـ از بین رفتن بکارت به رشد مربوط نیست .
2 ـ این جانب اذن پدر یا جد را برای ازدواج رشیده (که سفیه نیست) حتى اگر باکره باشد شرط نمى دانم ، به رسالة توضیح المسائل اینجانب ،و یا رساله منهاج الفلاح «رسالة عربى اینجانب» رجوع کنید و نیز کتاب المعلقات ج 4 .
3 ـ اذن مادر را هیچکس شرط نمى داند.
سؤال : 14 ـ پخش آهنگهاى حرام در حال عادى ،در عروسى چه حکمی دارد و آیا ترانه هاى حرام ،در عروسى جایز است و نیز آواز خوانى زن در عروسى چه حکمى دارد ؟
جواب : اشکال ندارد ،آواز زن هم اگر در حضور مردان نباشد ، در عروسى جایز است .
سؤال : 15 ـ با توجه به اینکه خواستگاری از زنان ثیبه به منظور گرفتن رضایت (بله) از آنها براى خواندن صیغة عقد نکاح موقت ،به صورت آنچه که امروزه در بین مردم در نکاح دائم مرسوم مى باشد صورت نمی گیرد و اغلب امکان اینکه به خانة زن بروند ،و از او بطور رسمى خواستگارى کنند وجود ندارد ،و اکثر موارد جلب نظر و اعلام رضایت به خواندن صیغة عقد از طرف زن ،در خیابان صورت مى گیرد بفرمائید در مورد گفتن کلمات محبت آمیز و ایجاد نظر مثبت کننده ،به منظور جلب موافقت براى خواندن صیغة عقد با زن ،از سوى طرف مقابل ،مانند گفتن عزیزم یا دوستت دارم یا چشمک زدن چه مى باشد ؟ چون برخورد خشک و بى محبت آمیز در نظر زن اثر نامطلوب میگذارد و این فقط مرد نیست که باید به عقد راضى باشد ،بلکه زن نیز نسبت به اینکه به صیغه و متعه کسى درآید باید راضى و خشنود باشد ،و خود را در این میان متضرر عاطفى نداند .
جواب : اگر معلوم باشد که کلمة دوستت دارم و مانند آن مربوط به پس از ازدواج است و به اعتبار ازدواج گفته میشود مانعى ندارد لیکن چشمک زدن جایز نیست .
سؤال :16 ـ بفرمائید در مورد گرفتن بله از زن براى نکاح موقت از طریق تلفن و خواندن صیغة عقد ،چه مى باشد ؟با توجه به اینکه شاید اصلاً روى هم را هم ندیده اند و یا شاید بعداً هم روى هم را نخواهند دید و دستشان هم به هم نخواهد رسید و فقط به منظور ایجاد محرمیت مى باشد .
جواب : اشکالى ندارد .
سؤال : 17 ـ آیا فرقى بین وجود شرط حفظ بکارت ،یا عدم وجود شرط حفظ بکارت ،در عقد نکاح موقت ،با دختر باکره رشیده ،براى اینکه نیازى به استیذان از پدر دختر نباشد ، آیا وجود دارد ؟
جواب : به نظر این جانب اذن پدر شرط نیست لیکن اگر موجب عقوق و یا ایذاء باشد گاهى تکلیفاً حرام است لیکن عقد صحیح است اگر ازدواج براى دختر وجوب تعیینى پیدا کند حرمت تکلیفى هم در آن صورت ندارد باید رعایت حیثیت اجتماعى و احترام طرفین بشود و چون از بین رفتن بکارت در جامعه ما و برخى جوامع دیگر براى دختر عیبت است باید حفظ بکارت رعایت شود .
سؤال : 18 ـ اگر دخترى بدون استیذان از پدر خود به نکاح موقت پسرى درآید ،حکم در مورد عقد و فرزندى که اگر از این بین متولد شود چه مى باشد ؟
جواب : عقد صحیح و فرزند مشروع است .به رسالة توضیح المسائل این جانب رجوع شود .
سؤال : 19 ـ اگر دخترى به نکاح موقت پسرى درآید ،و قبل از آنکه مدت عقد آنها تمام شود ،در صورتیکه علم نداشته باشند به اینکه باید مدت بخشیده شود اگر به عقد دائم هم در بیایند حکم عقد دائم آنها و فرزندى که در این مدت از آنها به دنیا آمده چیست ؟
جواب : گرچه روایات دلالت بر بطلان عقد دوم دارد ،لیکن پس از دقت کامل به نظر مى رسد عقد دوم صحیح است و مشکلى نیست ،و فرض روایات چیز دیگرى است ، ـ فرض قصد جدى جمع بین موقت و دوام و نه گذشت از موقت بدلالت التزام ـ .
سؤال : 20 ـ حکم نکاح موقت با زنى که متهم به زنا دادن مى باشد چگونه است ؟آیا زنا عده دارد ؟
جواب : اگر تشویق زنا نباشد و خلاف نهی از منکر نباشد و موجب هتک و اهانت براى مرد نباشد ،اشکالى ندارد ،و به هر حال نکاح از نظر حکم وضعى صحیح است ، زنا هم عده ندارد لیکن استبراء به یک مرتبه عادت مستحب است على المشهور .گرچه ما در معلقات عروه و رساله احتیاط واجب دانسته ایم .
سؤال : 21 ـ اگر انسان بداند این زن 5 دقیقة پیش یا 3 روز یا 10 روز پیش زنا داده مى تواند با او نکاح موقت کند ؟
جواب : ظاهراً جایز است ،لیکن احوط استبراء به یک حیض میباشد .
سؤال : 22 ـ اگر زنى یا دخترى به زنا در او دخول نشود ولی درمیان فرج او انزال صورت گیرد آیا مى تواند بلافاصله ، 3 یا 10روز دیگر به نکاح موقت فرد دیگرى درآید ؟
جواب : جایز است .
سؤال : 23 ـ در صورتیکه هر یک از موارد بالا که حکم بر عدم وجوب عده بر گردن دختر یا زن داده شده ،اگر زن یا مخصوصاً دختر به نکاح دائم یا موقت پسر دیگرى درآید ،و چند ماه نگذشته معلوم شود دختر حامله یا باردار بوده ،واثبات شود که وضع حمل از مرد دوم نیست ،از قبیل تولد 7 یا 8 ماه ،یا سونوگرافى ،که مى تواند حتى چند روزه بودن بچه را نیز تشخیص دهد ،حکم عقد حاضر چگونه است ؟آیا عقد باطل است و باید از هم جدا شوند یا اینکه باید از هم طلاق بگیرند حکم مهر و بچه چگونه است ؟
جواب : عقد در عده دیگر ى باطل است ،و اگر دخول صورت گیرد موجب حرمت ابدى مى شود ولى اگر حمل از زنا بوده است ،زنا عده ندارد هر چند زن حامله شود .
سؤال : 24 ـ در صورتى که زن به علم یا به جهل به یکى از موارد بالا که وجوب نگهداشتن عده را همراه دارد مبتلا شده ،ولى عده نگه ندارد ،و به عقد دائم یا موقت مردى دیگر درآید و بعد از مدتى معلوم شود که باردار است ،و نیز اثبات شود اینکه حمل ازمرد دوم نیست ،حکم عقد حاضر، مهر و فرزند چیست؟ (لازم به ذکر است که این مورد براى زنانى مى باشد که مى خواهند خودشان و حمل خود را بر گردن دیگرى بیندازند).
جواب : عقد در عده باطل است و اگر دخول صورت گیرد موجب حرمت ابدى است .
سؤال : 25 ـ اگر زنى ادعا کند که شوهر ندارد و بعد به عقد موقت کسى درآید ،بعد معلوم شود که شوهر دارد ،یا آنکه شوهر اصلى آنها را با هم ببیند ،با توجه به اینکه شوهر اصلى میتواند هر دوى آنها را با هم بکشد ،تکلیف حکم عقد و مرد دوم چیست ؟
جواب : حق کشتن مرد را ندارد چون زن به او گفته که شوهر ندارد اما عقد دوم باطل است .
سؤال : 26 ـ فتواى معظم له نسبت به موضوع شیربها که فامیلهای دختر مانند پدر و مادر از شوهر مى گیرند و جزء مهریه نمى باشد چیست و اگر شوهر مطالبه نماید مسئلة آن چگونه است ؟
جواب : هر چیزى که هنگام عقد نکاح میان دو طرف ازدواج ،شرط شود ،صحیح و لازم الوفاء مى باشد ،مگر شرطى که خلاف شرع باشد ،که اینجا مورد ندارد ،البته طرف قرارداد نکاح ،خود پسر و دختر هستند ، لیکن پدر یا کس دیگر به عنوان وکیل دختر یا پسر میتوانند شرطى ذکر کنند .تنها در صورتی شیربها اشکال دارد که شخص دیگرى غیر از دختر و وکیل او از جانب خود شرطى ذکر کند .
سؤال : 27 ـ زن مسلمانى که به فروعات اسلام معتقد است اگر مرد نامحرم هنگام صحبت کردن و ملاقات با وى مصافحه نکند آنرا موجب وهن خود مى داند آیا در این صورت مصافحه با وى جایز است ؟
جواب : جایز نیست .
سؤال : 28 ـ مصافحه مرد مسلمان با زن غیر مسلمان در صورتى که اگر مصافحه نکند موجب خجالت و وهن میگردد چه حکمى دارد ؟
جواب : اگر در شرائط تقیه و ضرورت نباشد جایز نیست .
سؤال : 29 ـ مصافحه زن مسلمان با مرد غیر مسلمان در صورتى که اگر مصافحه نکند موجب خجالت و وهن میگردد چه حکمى دارد ؟
جواب : بدون ضرورت چون تقیه و مانند آن جایز نیست .
سؤال : 30 ـ مصافحه با زن مسلمانى که به حجاب اعتقاد ندارد چه حکمى دارد ؟
جواب : جایز نیست مگر در ضرورت .
سؤال : 31 ـ اقدام به این عمل در ملاء عام چه حکمى دارد ؟
جواب : هر گونه گناه در ملاء عموم ،گناه بیشترى است .حکم مصافحه با زن را ،اهل بیت علیهم السلام صریحاً بیان فرموده اند که مصافحه با زن نامحرم جایز نیست ،مگر از روى لباس آن هم باید دست را فشار ندهند ، اگر فقیهى فتوى به جواز داده باشد ،حتماً منظور شرائط ضرورت چون تقیه اکراهى و اضطرارى و مانند آن بوده است ،و به هر حال لازم است اظهار نظرها موجب تفرقه نگردد بیان نظر آزاد است .
سؤال : 32 ـ آیا مى شود ضمن عقد نکاح شرط کرد که تماس جنسى با زن صورت نگیرد آیا این شرط موجب بطلان عقد نمى شود اگر میشود یا نمى شود نظر خود را بنویسید .
جواب : به نظر این جانب اشکال ندارد ،و عمل به آن لازم است ،و عقد هم باطل نمى شود ،این شرط خلاف مقتضاى عقد نیست ـ چنانکه گفته شد ـ بلکه خلاف اطلاق مقتضاى عقد است .
سؤال : 33 ـ آیا مهریه را مى شود یکى از اعضاء بدن تعیین کرد یا خیر ؟نظر خود را بفرمایید .
جواب : بهتر این است که مختصر مالى هم به عنوان مهر ذکر شود چون ظاهر ادله مسئله اعتبار مالکیت بالفعل است و همینطور ملکیت بالفعل .و اعضاء بدن تا جدا نشده است اعتبار مالکیت و ملکیت بالفعل ندارد .
سؤال : 34 ـ آیا ضمن عقد نکاح مى توان شرط کرد که حضانت بچه ها و اطفال را در صورت وجود طلاق به مادر واگذار شود ؟نظر خود را بنویسید .
جواب : اشکالى ندارد ، به نظر اینجانب حضانت یک حق است ،حق مستتبع حکم ،و بنابراین قابل نقل و انتقال است ،مجاناً یا به عوض .
سؤال : 35 ـ آیا مى شود در ضمن عقد نکاح شرط کرد که زن حق طلاق داشته باشد یا نه ؟آیا این شرط موجب بطلان عقد نکاح مى شود ؟
جواب : به این معنى که زن وکیل در اجراء صیغه طلاق از طرف مرد باشد .و اما حق طلاق معلوم نیست جایز باشد .ظاهر دلیل آن است که طلاق حکم مى باشد و به دست مرد است ضمناً وکالت هم عقد جایز است و به هیچ وجه لازم نمى شود .اگر شرط وکالت طلاق کرد نباید خلاف شرط عمل کند ،لیکن اگر خلاف کرد و زن را عزل کرد عزل مى شود هر چند شرط وکالت بلاعزل شده باشد .
سؤال : 36 ـ آیا مى شود ضمن عقد نکاح شرط کرد مهریه به کالا باشد یا باید حتماً پول ملى کشور باشد ؟
جواب : هر گونه مالى را مى توان به عنوان مهر معین کرد .
سؤال : 37 ـ آیا مى شود ضمن عقد نکاح شرط کرد که محل سکنى را به زن واگذار کرد ؟
جواب : مى توان .
سؤال : 38 ـ آیا مى شود ضمن عقد نکاح شرط کرد که زن را طلاق ندهد (مرد) یا نمى شود ؟
جواب : به عنوان اینکه طلاق ندهد ،نه اینکه حق طلاق نداشته باشد، جایز است و باید عمل کند ،لیکن اگر طلاق داد طلاق صحیح است ،گرچه معصیت کرده است و زن حق شکایت دارد .
سؤال : 39 ـ آیا مى شود ضمن عقد نکاح شرط کرد که زن بچه دار نشود ؟
جواب : اشکالى ندارد گرچه مکروه است کراهت شدید .
سؤال : 40 ـ چندى است در بعضى نوشته ها و اظهار نظرها دربارة «عده» در ازدواج ،و اذن ولى در ازدواج دختر باکره ،مطالبى عنوان میشود به این صورت :
الف ) نگهدارى عده صرفاً به خاطر اطمینان از عدم وجود جنین در رحم است ،و چون با وسایل پزشکى (از قبیل کاندوم (کاپوت) قرص ضد باردارى ، ترى لیتومى «لوله بستن زنان» ،و ازکتومى «لوله بستن مردان» ،و نهایتاً آزمایش خون و ادرار و سونوگرافى ،و بعضاً اخراج رحم از بدن) ،مى توان از عدم وجود جنین در رحم مطلع شد ، لذا نیازى به نگهدارى عده نیست و نتیجه مى گیرند که یک زن میتواند با استفاده از این وسایل در یک روز به ازدواج چند مرد درآید !
ب ) در این زمان دختران از رشد فکری عقلانى کافى برخوردارند ، همانطور که دختر بالغه بدون اذن ولى میتواند در مال و دارائى خود تصرف کند ،در ازدواج نیز مخیر است و در نتیجه اذن پدر یا جد پدرى در ازدواج دختر باکره لازم نیست . لذا خواهشمند است نظر خود را در این مورد بفرمایید .
جواب : 1 ـ مطلب مزبور یکى از حکمتهای جعل حکم عده مى باشد ،نه علت حکم است و نه حکمت منحصره . و شاهد مطلب اینکه عده متعه با دوام فرق دارد ، اگر دخول شد هر چند انزال نشود عده دارد و اگر انزال بدون دخول مثلاً بطور تفخیذ بشود عده ندارد مگر اینکه بدانیم حمل محقق شده است ،اینها و امثال این احکام نشان دهنده مطلب است بعلاوه اطلاق ادله مسئله و تصریح به لزوم عده براى کسیکه در سن من تحیض است و خود حائض نمى شود که عملاً حامله نمى شود ، نعوذ باالله من بعض الفتاوى الحدیثة الناشئة من حرّیة اللسان بلا تعمق و تخصّص و فقاهة.
2 ـ نه از جهت فرق دختران این زمان با گذشته ،بلکه اساساً باکره رشیده از نظر این جانب نیاز به اذن ندارد ـ در رساله و معلقات « عروة الوثقى » ذکر کرده ایم .و در معلقات به طور مختصر ادلة مسئله را ذکر نموده ایم . ـ لیکن اگر موجب عقوق والدین شود یا هتک حرمت ،تکلیفاً حرام است گرچه وضعاً صحیح است .
با توجه به تبصره ماده 1041 قانون مدنی جمهورى اسلامى ایران که مقرر میدارد عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولى به شرط رعایت مصلحت مولى علیه صحیح مى باشد به این 5 سؤال زیر پاسخ دهید :
سؤال : 41 ـ با توجه به اینکه فرض ضرر براى مولى علیه وجود دارد چون او را از حق انتخاب همسر ،محروم میسازد نظر خود را دربارة این قانون بیان کنید .
جواب : نکاح ولى براى فرزند نابالغ حتماً باید با رعایت مصلحت باشد و به نظر این جانب عدم مفسده هم کفایت نمى کند ،طبع این حکم هم اقتضا مى کند که ولى باید در رعایت مصلحت کمال دقت و فحص را داشته باشد و بنابراین اگر رعایت مصلحت نشود موقوف بر اجازة فرزند پس از بلوغ خواهد بود ،در رعایت مصلحت هم باید همة جهات صلاح از حال و آینده رعایت شود .فقط مورد اشکال آنجاست که ولى با همة فحص و کمال دقت ،در رعایت مصلحت اشتباه کند ،که ظاهر نظر فقهاء و ظاهر ماده قانون آن است که این عقد صحیح مى باشد ،از طرفى میتوان گفت :مفهوم رعایت ،یکى از مفاهیم عرفى طریقى است ،یعنى باید خود مصلحت ملاک قرار گیرد .از طرفى اگر بخواهیم مصلحت واقعى ملاک قرار گیرد لازمه اش لغو اعتبار این عقد و اصل این قانون میباشد ،وچه بسا زیانهاى فراوانى را براى اطفالى که نیاز به این انس زواجى دارند داشته باشد ، و لازمه این نظر این است که همان طور معلق بماند تا بعد از بلوغ ،و چون مصلحت آینده هم باید منظور گردد هیچگاه از پیش معلوم صد در صد نخواهد بود بنابراین در این قسمت حق با فقهاء عظام است که ملاک را رعایت مصلحت مى دانند نه واقع مصلحت .اصل مسئله را در رسالة توضیح المسائل در عقد نکاح دائم و موقت بیان کرده ایم .و دلیل اجمالى مسئله را در جلد 4 حاشیة عروة الوثقى (المعلقات) بیان کرده ایم ،ضمناً سؤال شما نامفهوم است اگر دربارة دختر نابالغ است حکمش همان است که گفته شد اگر دربارة دختر بالغة رشیده است این جانب اذن ولى را شرط نمى دانم به رساله رجوع فرمایید .
سؤال : 42 ـ آیا ولایت پدر و جد پدرى با نقص در کمال و رشد وى معلق مى گردد ؟
جواب : در نکاح نابالغ رعایت مصلحت لازم است ، و اما در نکاح دختر بالغه رشیده اذن ولى شرط نیست گرچه گاهی از نظر برخى عوارض لازم است .لیکن عقد صحیح است به رساله این جانب رجوع شود و اگر منظور نقص رشد و کمال ولى مى باشد با تشخیص دادگاه ولایت او سلب مى شود .
سؤال : 43 ـ شرط نفوذ نکاح را قانون ،مصلحت مولى علیه بیان نموده حال آیا در صورتى که مصلحت مولى علیه رعایت نشود آیا مولى علیه مى تواند بعد از رسیدن به سن بلوغ نکاح را فسخ کند ؟
جواب : اساساً بدون رعایت مصلحت عقد نفوذ ندارد.
سؤال : 44 ـ به نظر جناب عالى ولى باید مصلحت حال کودک را رعایت کند یا مصلحت آینده او را ؟ (توضیح اینکه آیا پدر می تواند به بهانه اینکه عقد نکاح در حال حاضر به نفع صغیر است او را به عقد کسى در بیاورد در حالیکه این عقد در آینده به مصلحت صغیر نباشد و بالعکس .
جواب : رعایت مصالح حال و آینده باید شود .
سؤال : 45 ـ آیا صرف به بار نیامدن مفسده براى صحت عقد کافی است و یا باید حتماً مصلحت کودک رعایت شود و همچنین در صورتى که احتمال مفسده داده شود میتوان عقد را غیر نافذ دانست ؟
جواب : رعایت مصلحت لازم است .
سؤال : 46 ـ مردى با وجود یکى ا ز موجبات فسخ نکاح (عیب قرن) مدعى فسخ نکاح شده و براى احراز این حق اقامه دعوى نموده ،النهایه دادگاه حق وى را ثابت و صحیح تشخیص داده و حکم به فسخ نکاح صادر و اعلام نموده، لذا با توجه به مطالب یاد شده ؛
اولاً : زمان وقوع فسخ نکاح چه تاریخی بوده است ؟تاریخ رجوع زوج به دادگاه (تاریخ تقدیم دادخواست به دادگاه) یا تاریخ صدور حکم دادگاه ؟
ثانیاً : آیا رأى دادگاه به صدور اعلام فسخ نکاح مزبور تأثیرى در انشاء و ایجاد فسخ نکاح داشته است یا خیر و به عبارت دیگر آیا رأى دادگاه از ارکان وقوع فسخ (نکاح) محسوب مى شود ؟
ثالثاً : با توجه به عیب قرن که مانع دخول (وطی) بوده و زوجه قادر به تمکین خاص نبوده ، آیا زوجه قبل از وقوع فسخ استحقاق بر نفقه دارد؟
جواب : 1 ـ زوج به محض اطلاع از عیب قرن حق فسخ نکاح را دارد و نیازى به حکم دادگاه نیست لیکن باید ثابت شود که آیا فسخ کرده است یا خیر ؟و چه زمانى فسخ کرده است ؟و از این جهت چه بسا نیاز به طرح در دادگاه و قضاوت هست ،اگر بین خود زن و شوهر مسئله حل نشود .
2 ـ تا فسخ نکرده است زوجه حق نفقه را دارد .
3 ـ فسخ در این عیب هم على الفور است ،و به محض اطلاع از عیب باید فوراً فسح کند ،مگر اینکه فکر مى کرده که فسخ باید در حضور دادگاه و مانند آن انجام شود .
سؤال : 47 ـ مردى مدت 7 سال است که ازدواج کرده و از همان آغاز تاکنون به علت عدم تفاهم اخلاقى نتوانسته زندگى سالمی داشته باشد و در این 7 سال تمام حقوق شرعیه (منزل درمان ، نفقه ، همخوابى و … ) را رعایت کرده ولى زوجه به هر دلیلى نتوانسته با مرد وفق پیدا کند . مرد در چند اداره دولتى مشغول بوده ولى به واسطه عدم همراهى همسر حتى براى یک سال به طور مجردى مشغول کار بوده ،نهایتاً مجبور به ترک آن شده و از کار و زندگى و تحصیل و … افتاده نظر به این که هر دو مشترکاً یقین دارند این زندگى به جایى نمى رسد و تا به حال مایه بدبختى بوده و فعلاً همسر در خانه پدرى میباشد و حاضر به ترک آن و همراهى با زوج نیست ،و زوجه نیز ناچار برای ادامه زندگى در جایى مشغول به کار مى باشد وبلاتکلیف همسر خود است با عنایت به این متن جواب سؤالات زیر را بفرمایید :
الف ) آیا زن حق انتخاب شغل و سکونت را دارد در عین حالیکه ضمن عقد هیچ شرطى نشده؟
ب ) زوج با چنین وضعیتى آیا حق طلاق دارد ؟
ج ) آیا مى تواند ازدواج مجدد کند ؟
د ) آیا اجازة زوجه براى ازدواج مجدد لازم است در صورتى که زن ناشزه است ؟
ه ) اصلاً اجازه زوجه براى ازدواج مجدد مبناى شرعى دارد ؟
ى ) در صورتى که چنین زندگى موجب فساد دین وایمان زوج باشد و زن هم اجازه ازدواج ندهد تکلیف چیست؟
جواب : 1 ـ با فرض نشوز زن و عدم شرط در ضمن عقد ،انتخاب شغل و محل سکونت باید باجازة شوهر باشد .
2 ـ طلاق کراهت شدیده دارد لیکن اگر چاره اى نباشد مانعى ندارد .
3 ـ مى تواند .
4 ـ لازم نیست .
5 ـ هیچ مبناى شرعى ندارد .
6 ـ به هر حال شرعاً ازدواج مجدد اشکالى ندارد .
سؤال : 48 ـ معقودة غیر مدخوله اى از حق خود استفاده کرده و اظهار داشته تا تمام مهریه ام را استیفاء نکنم ، حاضر به همبستر شدن با زوج نمى باشم ،حال سؤال آنستکه وجه مزبور چنانچه از زوج تمکین تام نداشته باشد مثلاً بدون اذن زوج از منزل پدرى خارج شود مستحق نفقه خواهد بود یا به دلیل آنکه در خصوص تمکین عام ناشزه محسوب بوده، مستحق نفقه نمى باشد ؟
جواب : نظر به اینکه متعارف در زمان ما این است که زن در مدت بین عقد و عروسى اختیار خود را دارد و به منزلة شرط مبنی علیه میباشد بنابراین اذن شوهر دخالت ندارد گرچه احتیاط خوبست ،به جهت همان شرط ارتکازى حق نفقه هم ندارد ،تا بعد از عروسى ،به همان جهت حق گرفتن مهر هم ندارد ،و اساساً تمام مهر هم پس از دخول (عروسی) استحقاق دارد و پیش ازآن فقط حق نصف مهر را دارد ،لیکن چون آن شرط ارتکازى در میان هست حق مطالبه نصف مهر را هم تا پیش از عروسى ندارد ،مگر اینکه طلاق واقع شود .لیکن اگر زن اعتمادى به تعهدات مرد نداشته باشد و احتمال تخلف و تقلب بدهد مى تواند نصف مهر را مطالبه کند .و به هر حال اگر زندگى با رفاقت و محبت باشد بهتر قابل دوام مى باشد .
سؤال : 49 ـ آیا اصولاً زن نسبت به حامگى یا عدم حاملگى حق دارد تا بتواند به دلخواه خود از حامله شدن جلوگیرى کند یا آنکه مکلف است در این باره نظر شوهر را در هر حال بپذیرد ؟
جواب : باید نظر شوهر را بپذیرد گرچه براى شوهر هم حمل بدون رضایت زن کراهت شدیده دارد.
سؤال : 50 ـ حکم سقط جنین در فروض زیر چیست ؟
الف ) در فرضى که ادامة حاملگى سلامت مادر را تهدید کند .البته این تهدید گاه مربوط به اصل حیات مادر است به گونه این که ادامة حاملگى موجب مرگ مادر میشود ،گاه ناظر به نقص عضو جسمانى اوست ،و گاه ادامة حمل تنها باعث اختلال روحى و روانى او مى شود .
ب )در فرضى که اطمینان داریم طفل پس از تولد داراى نقص عضو جدى خواهد بود به گونه اى که نگهدارى و سرپرستى طفل مایة عسر و حرج والدین است .
ج ) در فرضى که حاملگى ناشى از زناى به عنف با زن میباشد و ادامة حیات جنین و تولد و نگهدارى آن باعث سرافکندگى و حرج زن یا خانوادة او یا هر دو باشد .
د ) در صورتى که یقین داریم جنین زنده متولد نخواهد شد یا بلافاصله پس از به دنیا آمدن مى میرد.
ه ) در صورتى که حاملگى به خودى خود مایة عسر و حرج زن یا خانوادة وى باشد .
جواب : 1 ـ مادام که روح دمیده نشده است در فرض مزبور سقط جایز است و دیه پرداخت مى شود .
2 ـ جواب «ب» و «ج» و «د» و «ه» مثل الف مى باشد .
سؤال : 51 ـ با توجه به این که حکم سقط جنین قبل و بعد از دمیده شدن روح متفاوت است بفرمایید ضابطة تعیین این زمان به طور دقیق چیست و در فرض شک در دمیده شدن روح مرجع کدامیک از اصول علمیه است ؟
جواب : اگرچه مشهور حد چهار ماه از انعقاد نطفه است لیکن ظاهراً با اختلاف استعداد و آمادگى رحم فرق مى کند ،و بستگى به خصوصیات زن دارد ،و به هر حال فحص و تحقیق واجب است و در زمان ما از طریق آزمایشگاهها معلوم مى شود .
سؤال : 52 ـ در مواردى که عسر و حرج مجوز سقط جنین است آیا ملاک ،حرج شخصى است یا نوعى ؟و اصولاً آیا عسر و حرج اجتماعى مانند افزایش بی رویة جمعیت و گسترش ناهنجاریهاى اجتماعى در اثر افزایش جمعیت ،مى تواند مجوز سقط جنین باشد ؟
جواب : ملاک ،حرج شخصى است رعایت حرج نوعى در این موارد ،مربوط به سیستم حکومت و شخص حاکم است ،و در محدودة وظیفة فرد نیست مگر اینکه امر ولایتى واجب الاطاعه اى در کار باشد .
سؤال : 53 ـ در مورد جواز سقط جنین با استناد به ضرر یا حرج براى مادر ،آیا ملاک ،تشخیص خود مادر است یا نظر کارشناس ،و در فرض تعارض نظر کارشناس با اعتقاد و باور مکلف ،چه باید کرد ؟
جواب : ملاک ،نظر خود مکلف است ،لیکن به علت اشتباه زیادى که مى شود رجوع به کارشناس هم لازم است .
سؤال : 54 ـ آیا در فرضى که مکلف در حاملگى شک دارد مى تواند بدون فحص با استعمال دارو و یا ابزارى که جنین را سقط مى کند به این کار اقدام کند یا آن که فحص از حاملگى لازم است ؟
جواب : در موردیکه حرج نیست جایز نیست ،و در مورد حرج تا پیش از دمیده شدن روح جایز است.
سؤال : 55 ـ در مواردى که سقط جنین براى مادر جایز است آیا رضایت شوهر معتبر است ؟
جواب : ملاک ضرر و حرج خود مادر است .
در همة موارد مزبور بعد از دمیده شدن روح جایز نمى باشد ،و اینکه کسى بگوید افراد ناقص الخلقه زندگى انسانى و حیوانى ندارند ،مطلب باطلى است ،آنها احساس دارند و درد و رنج را میفهمند ،کشتن آنها بدون شک ،قتل نفس عمدى حساب میشود .(جواب کلى براى سؤالات 49 تا 55)
سؤال : 56 ـ طلبه اى تابستان امسال عروسی کرده و با ثبت نام در ستاد اجرائى طرح ،و قبل از ماه مبارک رمضان امسال از طرف ستاد اجرائى طرح هجرت عازم هرسین کرمانشاه و به عنوان روحانى طرح هجرت به مدت یکسال شده ،و با توجه به اینکه یکى از شرایط قانونى طرح هجرت ،همراهى همسر است ،به اتفاق همسر خود عازم هرسین کرمانشاه شده بود ولى پدر همسر که براى دیدن محل استقرار با آنها به کرمانشاه رفته بود به این بهانه که راه پیش دانشگاهى تا خانه دور است و این امر موجب اختلال در ادامه تحصیل همسر مى شود ،شبانه و با وضعى توهین آمیز همسر شرعى و قانونى وى را بدون رضایت و اجازه ،به گیلان برگرداند ،و به محض رسیدن به رشت ،او را در پیش دانشگاهى رشت ،باز هم بدون اجازه وى ،ثبت نام کرد ،و اکنون 3 ماه است که همسر بدون اجازه و رضایت ،در منزل پدرش زندگى مى کند و افراد مختلفى که اعم از فامیلهاى درجه اول خانواده زن و شوهر واسطه شده اند به نتیجه اى نرسیده اند و به تقاضاى مکرر شوهر مبنى بر بازگرداندن همسر توجهى نمى شود حال با نظر به مسائل فوق الذکر بفرمایید :
الف ) آیا پدر همسر حق داشته که همسر شرعى و قانونى وى را در حین انجام مأموریت تبلیغى بدون اجازه و رضایت به منزل خود برگرداند ؟آیا این کاری خلاف شرع نیست ؟
ب ) آیا پدر همسر شرعاً اجازه دارد که همسر شرعى و قانونى وى را که اکنون 3 ماه است ـ بدون اجازه در منزل خودش نگهدارى کند ؟و آیا در این صورت که همسر نیز عملاً تمکین ننموده و از ادامه زندگى با شوهر امتناع کرده نفقه به او تعلق مى گیرد ؟و شوهر باید در این صورت ـ که مصداق بارز عدم تمکین است ـ به او نفقه بدهد ؟
جواب : 1 ـ اگر هنگام عقد نکاح شرط خاصى دربارة محل سکونت نشده باشد ،کار پدر همسر خلاف شرع بوده و حرام است و زن باید هر چه زودتر به نزد شوهر برگردد.
2 ـ اگر هنگام عقد نکاح ،شرط خاصى دربارة محل سکونت نشده باشد ،عمل زن که زیر فشار پدر و یا با میل خود از بودن با شوهر امتناع کرده است حرام مى باشد و مصداق نشوز و عدم تمکین است .
سؤال : 57 ـ بعد از عقد نکاح آیا زن در صورت اعسار زوج از پرداخت مهریه ،مى تواند به خاطر دریافت مهریه تمکین ننماید ؟و در صورت جواز آیا تمکین فقط منحصر است به بضع ،یا سایر استمتاعات را هم شامل است ؟
جواب : جایز است و مطلق استمتاعات این حکم را دارد و ناشزه نمى شود به شرط اینکه عرف و عادت خاصى در میان نباشد که چون شرط مبنى علیه العقد شود براى جواز تأخیر در اداء مهر .
سؤال : 58 ـ در صیغه موقت اجازه زن دائمى نیاز است ؟
جواب : نیاز نیست .
سؤال : 59 ـ آیا مرد و زن مى توانند به قصد لذت به عکس همسر خود نگاه کنند ؟
جواب : اشکالى ندارد .
سؤال : 60 ـ آیا مرد یا زن مى تواند به عکسهاى همسر خود که قبل از ازدواج و بدون رعایت حجاب شرعى گرفته شده است نگاه کند ؟
جواب : اشکالى ندارد .
سؤال : 61 ـ هرگاه زوج هنگام عقد شرط بکارت زوجه را کند در این صورت بفرمایید :
الف ) اگربعد از وقوع عقد معلوم گردد زوجه داراى پردة بکارت بوده ولیکن ثابت شود قبلاً با او نزدیکى صورت گرفته است (به لحاظ اینکه گاه پرده بکارت با نزدیکى زایل نمى شود) آیا در صورت مذکور ، زوج امکان فسخ نکاح را دارد ؟
ب ) مراد از «بکارت» داشتن پردة بکارت است یا عدم نزدیکى (چه بسا پردة بکارت در مواردى همانند پریدن و. … زایل مى گردد) یاهر دو ؟
ج ) آیا مراد از ثیب ،زنى است که بصورت مشروع ازالة بکارت شده یا اینکه مراد از آن اعم است ولو اینکه از راه نامشرع یا عنف و یا پریدن و … ازالة بکارت شده باشد ؟
د ) زنى که بعد از نزدیکى باکره مى ماند حکم باکره را دارد یا ثیب ؟
جواب : 1 و 2 ـ منظور از شرط بکارت عدم دخول است مگر اینکه تصریح شود .و بنابراین حق فسخ دارد .
3و4 ـ مراد مدخوله است ولو از راه نامشروع .
سؤال : 62 ـ آیا ازدواج زن و یا مرد شیعه با افراد گروهى از مسلمانان موسوم به اهل حق که موحد بوده و معتقد به نبوت و رسالت حضرت رسول (ص) بوده و امامت و ولایت على (ع) و اولاد او و اصول دین مبین اسلام را نیز قبول دارند و ضروریات دین را نیز انکار نکرده و به صورت دعا و ذکرهاى خاصى اعمالى بجا می آوردند صحیح است ؟و حکم شرع در خصوص این مسئله چیست ؟
جواب : اگر ازدواج مزبور موجب فساد عقیده و یا فساد اخلاق و ترک وظائف شرعى نباشد اشکال ندارد لیکن اهل حق مزبور ،تا آنجا که ما اطلاع داریم هر چند در اعتقاد جزء فرق شیعه حساب مى شوند ،لیکن از نظر اعمال اهل نماز و روزه و سایر وظائف شرعى نیستند و طبعاً زن هم که تحت تأثیر مرد قرار مى گیرد تارک وظائف خواهد شد.
سؤال : 63 ـ آیا عقد دائم زن مسلمان شیعه که عقاید مرد اهل حق را پذیرفته باشد صحیح است ؟
جواب : طبق اظهارى که برخى رؤساء فرقة مزبور نموده و صورتى از اعتقادات خود را براى ما فرستاده بودند آنها هم شیعه هستند لیکن از نظر وظائف دینی مشکل دارند و زن طبعاً تحت تأثیر مرد تارک اعمال و وظائف خواهد شد و از این نظر این ازدواج شرعاً جائز نمیباشد .
سؤال : 64 ـ اذن پدر در مورد ازدواج دختر باکره در چه شرائطى ساقط مى شود ؟
جواب : اینجانب اذن پدر را در نکاح باکره را اگر رشیده باشد مطلقاً شرط نمى دانم .به شرح اینجانب بر کتاب عروة الوثقى جلد چهارم و نیز به رساله اینجانب (توضیح المسائل) رجوع شود .البته اگر پدر نهى کرد و یا موجب ایذاء و عقوق شود گرچه عقد نکاح ،عملى حرام است لیکن عقد صحیح است .
سؤال : 65 ـ از لحاظ شرعى هنگامى که پدر دختر باکره براى ازدواج دخترش رضایت نمى دهد ،ولى پدربزرگ وى راضى است حکم چیست؟
جواب : آنها که اذن پدر را شرط مى دانند ،با وجود پدر ،پدر بزرگ هیچگونه سمتى ندارد .
سؤال : 66 ـ آیا مرد ،ضامن جهیزیه همسرش مى باشد ؟ثانیاً اگر شوهر فوت کند و جهیزیه همراه دیگر ماترکش در اختیار ورثه قرار گرفت آیا وارث ضامن است ؟
جواب : اگر پدر دختر ،جهیزیه را به دخترش بخشیده است ـ که نوعاً اینطور است ،نه براى زندگى مشترک و به هر دو نفر زوج و زوجه ـ هر کسى بخواهد تصرف کند باید به اجازة دختر باشد وگرنه حرام و ضامن است .
سؤال : 67 ـ نظر اکثریت علماى اسلامى را راجع به تعیین مهریه و به نرخ روز بفرمایید ؟و چگونه و به چه دلیل برخى به عنوان ربوى بودن آن را رد می کنند ؟
جواب : اگر به کلى از مالیت افتاده باشد باید به قیمت روز حساب شود و اشکال ربا در این مورد نیست ولى اگر به کلى از مالیت نیافتاده باشد همان مبلغ کافى است .البته در پول کاغذى .ولى در سکه هاى طلا و نقره قدیم ،میزان وزن نقره و طلا هم باید لحاظ شود .
سؤال : 68 ـ اگر شوهر اجازه اتخاذ شغلى را به همسر خود داد ؟ آیا بعد از طى مراحل خاص و اشتغال ایشان مى تواند بگوید اجازه ادامه کار را نمی دهم ؟و یا اجازه اول التزام به تمام لوازم آن مى باشد ؟
ب ) آیا بین کار موقت و کار مستمر و همیشگى تفاوتى هست ؟
ج ) آیا بین استخدام توسط شخص حقیقى و یا حقوقی خصوصاً دولتى تفاوتى هست ؟
د ) آیا بین کارى که با حق شوهر منافات داشه باشد با شغلى که چنین منافاتى ندارد فرقى هست ؟
ه ) آیا بین شغلى که با رها کردن آن به صاحب کار و یا دیگران لطمه جدى مى خورد با شغلى که چنین نیست فرقى هست ؟(مثل ممنوعیت زن از ادامة تدریس در وسط سال تحصیلى که باعث ضرر زدن به آموزشگاه و محصلین مى شود ).
جواب : 1 ـ اگر در ضمن عقد لازم ،اجازه شرط شود ،و یا پس از اجازة شوهر ،قرار اجاره با زن بسته شود ،و یا با ردّ اجازه از طرف شوهر ضرر مهمى به زن و یا طرف قرارداد وارد شود جایز نیست .2 ـ فرقى نیست .3 ـ فرقى نیست .4ـ فرقى نیست .5 ـ در بالا ذکر شد .
مجموعه سؤالات :
باعرض سلام این مسائل آذربایجانى را اگر زحمتى نیست جواب دهید :
سؤال : 69 ـ زنى که معلوم نیست طلاق گرفته یا خیر ،ازدواج کرده بعد از ازدواج معلوم مى شود که این زن طلاق نگرفته ،حکم این زن چیست ؟
جواب : ازدواجشان که باطل بوده است چون عمل نزدیکى هم انجام شده است باید از یکدیگر جدا شوند و بر یکدیگر حرام هستند .
سؤال : 70 ـ ما زمان کمونیستها ازدواج کردیم در آن وقت هیچ کس نمى دانست که عقد چیست و ما بدون عقد زن گرفتیم و حالا چند بچه داریم .آیا این بچه ها زنا زاده اند ؟
جواب : بچه ها حرام زاده نیستند فوراً اکنون زن را عقد کند وگرنه از حالا به بعد عمل زناشوئى حکم زنا را دارد .
سؤال : 71 ـ شخصى در حال مرض زنى را عقد مى کند و در همان مرض قبل از دخول مى میرد با توجه به این مسئله بفرمایید :
الف ) آیا زن ارث مى برد ،و لازم است عده نگه دارد ؟
ب ) آیا فرزند میت مى تواند آن زن را به عقد خود درآورد ؟
جواب : 1 ـ عده ندارد و ارث نمى برد .
2 ـ نمیتواند ،حرمت زن پدر معلق بر دخول نمیباشد .
سؤال : 72 ـ آیا ازدواج مرد مسلمان با زن کافر ـ کتابى و غیر آن ـ و مرد کافر با زن مسلمان جایز است ؟
جواب : مرد مسلمان با زن کافر بطور عقد دائم جایز نیست ولی بطور عقد موقت هر چند دراز مدت با کتابى اشکال ندارد و اما زن مسلمان با مرد کافر جائز نمیباشد .
سؤال : 73 ـ نگاه کردن به برنامه هاى ماهواره اى (چه خوب ،چه بد) کلاً چه حکمى دارد ؟
جواب : برنامه ها فرق مى کند .اگر برای اعتقاد و اخلاق ضرر نداشته باشد و عمل حرامى چون نگاه شهوت و محرک بطرف حرام به مناظر قبیحه و مانند آن نباشد اشکالى ندارد .
سؤال : 74 ـ در برخى مسابقات ورزشى داخل سالن دیده مى شود دختران جوان در ورزشگاه حضور دارند که به فریاد و تشویق بازیکنانی مشغولند (مثل والیبال مردانه) نظرتان در این باره چیست ؟
جواب : اگر فرض شود که کار حرامى چون اختلاط پسر و دختر نباشد و یا سخن محرکّ شهوت نباشد صرف تشویق اشکالى ندارد ، لیکن مى دانیم که این فقط یک فرض است و اینگونه اجتماعات ،مضر به اخلاق جوانها مى باشد اگرچه گاهى از قبیل رفع افسد به فاسد بوده از کارهاى بدتر جلوگیرى مى کند .
سؤال : 75 ـ نگاه کردن به عکس زنان کافر ویا اهل کتاب ومسیحی چه حکمى دارد ؟بخودشان چطور؟
جواب : در عکس ،بدون قصد لذت و شهوت اشکال ندارد ،و در خودشان اگر به سایر اعضاء بدن ـ غیر از صورت و گردن و بقدریکه در احکام دینشان تجویز شده که باز باشد ـ باشد اشکال دارد .
سؤال : 76 ـ نگاه کردن به عکس زنان مسلمان ولى نامحرم چه حکمى دارد ؟
جواب : اگر به قصد تفحص و دقت در خصوصیات بدن زن نباشد و به قصد شهوت هم نباشد اشکال ندارد .
سؤال : 77 ـ اگر به خاطر حفظ احترام حضرت امام و براى اینکه به مقام شامخ آن بزگوار و یا دیگر علماء دین اهانتى نشود آیا می شود مقام این بزرگان را همانند مقام علماى صدر اسلام یا حتى مقام حضرت عباس (ع) برابر دانست و اهانت به این عزیزان را اهانت به باب الحوائج دانست ؟
جواب : نسبت به حضرت عباس علیه السلام خیر و اما نسبت به علماء صدر اسلام باید یکایک را جداگانه بررسى نمود .
سؤال : 78 ـ نگاه کردن به فیلمهاى خارجى که زنها در آن فیلمها بى معجر (روسری) هستند چه حکمى دارد ؟
جواب : اگر به قصد لذت نباشد اشکال ندارد .
سؤال : 79 ـ آیا مادر زن دوم به پسر زن اول محرم است ؟
جواب : محرم نیست .
سؤال : 80 ـ آیا بستن لوله هاى منى مرد براى جلوگیرى از بچه دار شدن جایز است ؟
جواب : براى دائم ،جز در ضرورت جایز نیست .
سؤال : 81 ـ در صورتى که اسپرم و تخمک از زن و شوهر شرعى یا غیر شرعى باشد آیا تلقیح مصنوعى جایز است؟
جواب : از زن و شوهر شرعى جایز و غیر آن یعنى از نامحرم حرام است .
سؤال : 82 ـ آیا در مردها مى توان گونه ها را بند انداخت یعنی موهاى روى گونه را کند ؟
جواب : اشکالى ندارد .
سؤال : 83 ـ ضمن مطالعة کتاب نگاهى به بردگى ازحضرت عالى ،دو سؤال در ذهن من مطرح شود لطفاً بفرمایید :
الف ) از ظاهر بعضى مطالب کتاب فهمیده می شود که با مسئله تحدید نسل مخالفید آیا این مسئله حتى در مواقع ضرورت هم همان حکم را دارد ؟(صفحة 87 ).
ب ) در صفحة 129 کتاب ،ظاهراً شما نسبت کثرت تزویج حضرت امام حسن و کثرت طلاق او را قبول دارید ،با اینکه در بعضى روایات آمده است که مردم که دخترانشان را حضرت طلاق مى داد به حضرت امام على (ع) شکایت امام حسن (ع) را مى کردند و امام مى فرمودند به او زن ندهید آیا این نسبتها در حق امام حسن (ع) درست است ؟
جواب : 1 ـ در ضرورت مخالفتى نداریم .
2 ـ احتمال قوى میرود که حضرت برای سامان دادن به زندگى دختران فقیر آنها را عقد و سپس با مهریه طلاق مى داده ،و مردم به عنوان عروس پیامبر (ص) به راحتى با آنها ازدواج مى کرده اند .
سؤال : 84 ـ زنى اظهار مى کند که دارای دو فرزند است و حالا مى خواهد با بستن لوله هاى رحم از حاملگى دوباره ،جلوگیرى کند دکتر به او مى گوید که این عمل شما را عقیم دائمى مى کند آیا میتواند عمل کند ؟
جواب : در غیر ضرورت جایز نیست .
سؤال : 85 ـ آیا جایز است دختر شیعه به شوهر سنى داده شود ؟
جواب : چون معمولاً خوف زوال عقیده است جایز نیست تکلیفاً ،گرچه باطل نیست وضعاً .
سؤال : 86 ـ ظاهراً تمام انسانهاى روی زمین ذریة حضرت آدم (ع)هستند و به قول پیامبر اکرم (ص) پدر همه یکى است «حضرت آدم (ع)» پس نتیجه میگیریم که همه خواهر و برادر هستند ولى چطور محرم نیستند ؟میخواستم نظر شما را در این مورد جویا شوم ؟
جواب : آرى همه فرزندان آدم هستند لیکن ملاک محرم بودن اینگونه خواهر و برادرى نیست .
سؤال : 87 ـ آیا نگاه کردن به عکس نامحرم در صورت شناخت از او از لحاظ شرعى اشکال دارد ؟
جواب : اگر نگاه کردن ،بى احترامى به صاحب عکس ،باشد یا احتمال دارد که او بفهمد و اذیت شود و یا به قصد لذت و شهوت نگاه شود اشکال دارد .
سؤال : 88 ـ مذاکره و گفتگو با نامحرم در چه شرائطى جایز است ؟
جواب : 1 ـ مکالمه و مذاکره اگر همراه با نوعى نرمش هوس انگیز نباشد اشکال ندارد ،لیکن حتى برخى لبخندهاى هنگام مکالمه ،می تواند طرف مکالمه را تحت تأثیر قرار دهد باید مراقبت شود و همینطور چشم در چشم دوختن .
2 ـ رعایت حجاب لازم و فرقى بین آنجا و دیگر جاها نیست ،ستر صورت و کفّین واجب نیست ،لیکن اگر وضع صورت و کفّین طورى است که محرک شهوات است ،نیز حتى الامکان احتیاط خوبست و گاهى لازم.
3 ـ چادر الزاماً واجب نیست لکین به شرط اینکه مانتو و امثال آن نمایانگر خصوصیات بدن نباشد و در راه رفتن مثلاً جلب انظار بخصوصیات بدن نشود ،و این خیلى دقیق است و بدین جهت است که از قدیم چادر رسم شده است اگر مانتو و امثال آن بحدى گشاد باشد که خاصیت چادر را داشته باشد بى اشکال است معمولاً کار خانمها در مراکز ادارى که در تماس با مردان است بسیار دشوار است و چه خوبستکه در جایى کار کنند که تماس با جنس مخالف نباشد .
سؤال : 89 ـ در منطقه کشمیر آزاد تعداد سادات حفظهم الله به هزار مى رسد اکثریتشان اهل سنت هستند البته به بچه هایشان اسامى دوازده امام را یاد میدهند و مولاى متقیان را از دیگران افضل میدانند از ولایت اهل البیت برخوردارند خیلى کم هستند که به مکتب سلفیون گرویده اند .در سالهاى اخیر یک جهش براى استبصار سادات در کشمیر آزاد شروع شده است و تعداد معتدبه مستبصر شده اند و این حرکت رو به ازدیاد است .الان یک مشکل پیدا شده است : بعضیها این خبر را بین سادات شهرت داده اند که در مکتب تشیع احترام از سادات نیست و عقد هاشمیه را به غیر هاشمى جایز مى دانند . ما هر چه گفته ایم که اینطور نیست احترام سادات در مکتب تشیع به حد بالا است و هر کجا به سبب نکاح اهانت سادات باشد در آنجا عقد هاشمیه به غیر هاشمى جایز نیست. البته ما این مطلب را از بعضى علماء شنیده ایم که آنها این مسئله را از حضرت آیت الله العظمى السید محسن الحکیم نقل کرده اند که در هر کجا عقد سیده به غیر سید سبب اهانت و هتک سادات محسوب شود از نکاح سیده به غیر سید خوددارى شود ،چون کرامت سادات اهمیت فراوان دارد .نظر به اینکه علماء اهل سنت اخیراً یک کتاب چاپ کرده اند و در آن کتاب فتاوى دوهزار مفتیان اهل سنت از گذشته و موجوده به دلائل نقل نموده اند که عقد هاشمیه و غیر هاشمى جایز نیست .ما همچنان یک فتواى مستند نداریم لطفاً این مشکل را حل کنید تا بتوانیم سادات را به طرف مکتب حقه اهل بیت تمایل دهیم و آنها را مستبصر کنیم .تعداد سادات در استاندارى مظفر آباد کشمیر بالغ بر سه هزار مى باشد و در استان باغ بیش پنجاه هزار خانواده از سادات گردیزى (جعفری) میباشند و … لطفاً بیان کنید :
الف ) عنوان سادات به چه کسانى اختصاص دارد ؟
ب ) آیا احترام سادات از لحاظ اینکه آنها از سلاله پیغمبر هستند لازم است ؟
ج ) اهانت به سید غیر صالح چه حکمى دارد ؟
د ) اگر یک سید صالح باشد آیا اجر اعمال نیک آن دو برابر است و یا مساوى با دیگران است همچنان عقاب گناهان آن نسبت به دیگران چگونه است ؟
و ) در مناطقى عقد سیده به غیر سید اهانت براى خانواده سادات محسوب مى شود در این صورت این عقد جایز است ؟
ه ) بین سادات این امر به قدرى اهمیت دارد که اگر یک سید دختر را به غیر سید بدهد یا دختر خودسرانه برود و با غیر سید عقد کند وارثان ،آن دختر و پسر را مى کشند .نظر به این مسئله اگر این مسئله بازگو شود تبعات آن چنانى دارد ،باز هم آیا این عقدها جایز است ؟
ى ) بعضى قبائل معروف که اجدادشان توسط سادات مسلمان شده بودند از اسلاف خود این وصیت کتبى را دارند که از خانواده سادات براى پسرانشان دختران را نگیرند البته اگر سادات از آنها براى پسرانشان خواستگارى کنند به آنها دختران خود را بدهند ؟
آیا عمل کردن به این وصیت لازم است و اصلاً اینطور وصیتها شرعاً چه حکمى دارد ؟
جواب : 1 ـ اگر در جائى ازدواج مزبور اهانت و هتک به مقام سیادت باشد جایز نیست ،لیکن اگر این یک ترفندى از ناحیه دشمن باشد باید تدریجاً با آن مقابله کرد .
2 ـ تحریم ازدواج بطور عموم از طرف دشمنان اهل بیت علیهم السلام طرح شده و هدفشان ماندن دختران سادات در منازل و جلوگیرى از ازدیاد نسل پیامبر (ص) بوده است .باید خیلى هوشیار و مراقب دسائس دشمنان باشید .
3 ـ پیامبر اکرم (ص) دختر زبیر را به مقداد داد ،زبیر برادر عبدالله و ابوطالب یعنى عموى پیامبر (ص) بود و مقداد ،کندی بود.
4 ـ احترام به سادات در همة شرائط لازم است و اهانت به آنها حرام است ،لیکن مراقب باشید که به بهانة احترام ضرر به تکثیر نسل پیامبر (ص) نشود البته محیط ها فرق مى کند .
سؤال : 90 ـ نظر علماى فقه راجع به حجاب شرعى وحجاب عرفى چیست؟
جواب : از نظر ما هر گونه پوشش که جز صورت و دو دست از مچ تا انگشتان ،پیدا نباشد کافى است به شرط اینکه نوع پوشش موجب تحریک شهوانى نباشد همچون برخى لباسهاى تنگ و چسبان ،و نیز نباید لباس طورى باشد که موجب مسخره یا هتک و ذلت باشد .
سؤال : 91 ـ کوتاه کردن موى زن به طورى که شبیه مرد شود و یا بلند کردن مو براى مرد به طوریکه شبیه زن شود حکمش چیست ؟
جواب : اگر موجب اشتباه در برخوردها نشود صرف اینکار حرام نیست .
سؤال : 92 ـ صحبت کردن مرد با صدای تقلیدى زنان و بالعکس چه حکمى دارد ؟
جواب : اگر تقلید شخص خاصى را انجام می دهد باید توهین به او نباشد در غیر این صورت اشکال ندارد ،مگر از اینکار استفاده حرام کند .
سؤال 93: محضر مبارک... سلام علیکم
با احترام خواهشمند است نظر مبارک خویش را در خصوص سوال زیر مرقوم فرمائید. آیا از زمان انعقاد عقد نکاح دائم تا زمان شب زفاف (به اصطلاح دوران عقد بستگى) زوجه حق دریافت نفقه دارد و نفقه بر او واجب است یا خیر؟ با تشکر محمدرضا...
جواب: شانه العزیز از نظر شرعى بمحض وقوع عقد نکاح همه آثار عقد از جمله، لزوم اطاعت زوجه از زوج در مسئله تمکین، و عدم خروج از منزل بدون اذن زوج، و نیز لزوم نفقه بر زوج، مترتب مىشود، لیکن در محیط ایران و برخى محیطهاى دیگر متعارف این است که بین عقد و عروسى همه آثار عقد را بار نمىکنند مثلاً خروج زوجه اذن نمىخواهد، تمکین از زفاف نمىکند، از آنطرف نفقه هم نمىخواهد، و این تعارف بمنزله شرط ضمن عقد حساب مىشود و بنابراین در اینگونه محیطها نفقه ندارد، وقتى با توجه به این عرف و عادت عقد مىشود.
سؤال 94: محضر مبارک حضرت... سلام علیکم
با احترام خواهشمند است نظر مبارک خویش را در خصوص سوال زیر مرقوم فرمائید. همانطور که مستحضر هستید مطالبه مهریه از طرف زوجه عندالمطالبه مىباشد و زوج باید به محض طلب زوجه آن را پرداخت نماید و با عنایت به ماده 1085 قانون مدنى که مىگوید زن مىتواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفاى وظایفى که در مقابل شوهر دارد امتناع کند ضمن آنکه این موضوع در جامعه به صورت یک باب و عرف وسیله سؤ استفاده و کسب مال و تحت اجبار قرار دادن زوج به قبول خواستههاى زوجه در آمده است مع الوصف آیا از نظر شرع زوجه مىتواند در دوران عقد بستگى و قبل از تمیکن عام و خاص مهریه خود را به صورت دفعتا واحده طلب نماید.
جواب: شانه بمحض انجام عقد، زوجه مالک مهر مىشود، اگر بعدا طلاق واقع شد نصف آن کم مىشود. لیکن اگر عرف و عادت یک جامعه بر این شد که مهر را مدتها پس از عروسى مطالبه مىکند و پرداخت مىشود، بطوریکه این عرف، پس از مدتى بمنزله یک شرط در ضمن عقد در آید، در آنصورت قبل از عروسى حق مطالبه ندارد، و اگر در ضمن عقد هم بگویند « عندالمطالبه » منصرف به مطالبه در وقت متعارف خود مىشود که پس از عروسى است، و ظاهرا در عرف و عادت ایرانیان همین معنى مورد نظر مىباشد و لذا مطالبه مهر بلافاصله پس از عقد را یک امر شگفتآورى حساب مىکنند. و بدین حساب شوهر مىتواند مهر را به پس از عروسى، یا طلاق موکول نماید. مطلب مزبور در مسئله اجرت المثل براى کارهاى داخلى منزل و مانند آن نیز جریان دارد یعنى اگر عرف و عادت بر این است که زن باید کارهاى منزل را انجام دهد و عقد نکاح با این رسم انجام مىشود حق اجرت ندارد.
سؤال 95: با آروزى سلامتى براى شما یک دختر، اثنى عشرى مىخواهد، با پسرى که مذهب حنفى دارد ازدواج کند البته او مىتواند با پسرى از خانواده اثنى عشرى هم ازدواج کند دختر مىگوید اگر فتوى به من این اجازه را ندهد من با پسرى حنفى ازدواج نخواهم کرد.
لطفا ما راهنمایى نمائید و جواب را به زبان اردو یا انگلیسى از طریق پست براى ما ارسال نمائید. پاکستان...
جواب: ازدواج زن شیعه با مرد سنّى ـ حنفى یا غیر حنفى ـ گرچه از نظر صحت و بطلان، صحیح است لیکن چون خوف صدمه به اعتقاد یا آزار شدید زن بوسیله مرد مىباشد از نظر تکلیفى حرام است. اینکار را نکنید و اگر کردید دقیقا مراقب اعتقاد خود و فرزندتان باشید.
سؤال 96: محضر مبارک... سلام علیکم
خواهشمندم جوابِ سوالهاى شرعى زیر را مرقوم نمایید.
1 ـ اگر مردى بخواهد خواهر زنش به او محرم شود راه محرم شدن چه مىباشد؟
جواب: مىتواند دختر خواهر زن را با اجازه زن خویش (خاله دختر) بعقد موقت خود در آورد.
2 ـ اگر دخترى با زنا یا نزدیکى به شبهه، غیر باکره شده باشد آیا در ازدواج دایم یا موقت او اجازه پدر یا جدّ پدرى لازم است؟
جواب: بنظر اینجانب اجازه لازم نیست.
3 ـ آیا خواندن صیغه عقد دایم با عبارت «مَتَّعْتُ» به نظر مبارک شما جایز و صحیح است یا خیر؟حسن...
جواب: صحیح نیست
سؤال 97: محضر مبارک حضرت... بعد از عرض سلام و تحیّت، به استحضار محترم مىرساند: متأسفانه با توجّه به این که در جامعه امروزى در ایران و سایر کشورها، زنان فاحشه زیادى وجود دارد که در مقابل دریافت پول، حاضر به انجام عمل جنسى مىباشند و به خاطر فقر فرهنگى و دینى، اعتقاد و التزامى به مسأله متعه ندارند و چه بسا آن را به استهزاء مىگیرند؛ لذا چند مسأله پیرامون این موضوع مطرح مىگردد:
1 ـ آیا متعه نمودن چنین افرادى جائز است؟
2 ـ در صورت جواز متعه، آیا ثوابى که در روایات براى متعه آمده، شامل متعه نمودن چنین افرادى هم مىشود یا اینکه فقط صرفا جائز است؟
3 ـ آیا براى اجراى صیغه حتما باید او را از مهر و مدّت مطّلع ساخت و از وى وکالت گرفته و در حضور او صیغه را خواند یا اینکه بدون أخذ وکالت و در غیاب او هم مىتوان صیغه را جارى کرد؟ (با توجه به اینکه یقینا او راضى است و تنها هدف او رسیدن به پول است و چنین اظهار مىدارند که براى یکبار رابطه برقرار کردن فلان مبلغ) و آیا مدّت را مثلاً یکبار رابطه قرار دادن جائز است یا خیر؟
4 ـ با توجّه به اینکه آنها هیچگونه توجّه و اعتقادى به مسأله عدّه ندارند (و یقینا مجدّدا با شخص دیگرى رابطه بر قرار مىنمایند) پس از پایان مدّت آیا باز هم ملزم به عدّه نگه داشتن مىباشند یا اینکه شخص دیگرى هم مىتواند آنها را صیغه نماید؟
5 ـ در صورتى که احتمال دروغ گفتن آنها وجود داشته باشد، آیا سئوال کردن در خصوص شوهر و حیض لازم است؟ و آیا به قول آنها در مورد شوهر نداشتن و حیض نبودن مىتوان اعتماد کرد؟
6 ـ در صورتى که باکره باشند و فقط از طریق دبر و سایر استمتاعات رابطه برقرار مىکنند، آیا باز هم اذن پدر لازم است؟
7 ـ با توجّه به اینکه یکى از شرائط عقد، قصد انشاء است؛ در خصوص متعه چنین افرادى، معمولاً قصد انشاء به معناى واقعى آن احراز و حاصل نمىشود، در این صورت تکلیف چیست و عقد چه صورت دارد؟
8 ـ اگر مردى، زنى را به صورت غیر دائم عقد کند و به او دخول نماید و پس از پایان مدّت (و در عدّه) او را به عقد دائم در آورد و به او دخول نکرده او را طلاق دهد، در این صورت:
آیا زن غیر مدخوله است و بدون عدّه نگه داشتن مىتواند عقد نماید؟ یا اینکه باید عدّه عقدِ غیر دائم تمام شود؟
9 ـ مقصود از مشهوره (که برخى فرمودهاند بنابر احتیاط متعه زانیه مشهوره جائز نیست) چیست؟
10 ـ اگر ـ نعوذ باللّه ـ سیّدى زنا کند و بچهاى متولّد شود، آیا این ولدالزّنا ملحق به سادات است و مىشود به او خمس داد یا اینکه به سادات ملحق نیست و به او زکات تعلّق مىگیرد؟
جواب: 1 ـ جائز است بشرط اینکه هر چند بخاطر اضطرار، عقد متعه را قبول کند، و معناى آن را بداند.
2 ـ در صورت فوق ثواب متعه را هم دارد البته براى زوج. زن هم اگر به قصد خدا، هر چند در حال اضطرار، قبول کند ثواب دارد.
3 ـ حتما اطلاع از مهر و مدت لازم است. و باید یا خود زن طرف عقد باشدیا وکالت داده شما اجرا کنید.
4 ـ آنها شرعا باید عدّه نگه دارند، شخص دیگر اگر نداند که زن در عدّه دیگرى است اشکال ندارد، سؤال هم لازم نیست.
5 ـ سؤال لازم نیست و اگر جواب دادند مورد اعتماد مىباشند.
6 ـ اگر دختر رشیده است که سفیه نبوده مصالح خویش را مىفهمد بنظر اینجانب اذن پدر اساسا شرط نیست. لیکن اگر موجب آزار و یا عقوق شود اینکار حرام است، هر چند عقد صحیح است. اگر پدر نمىفهمد تا اذیت شود حرام نیست. در مورد اذیت فرقى بین پدر و مادر نیست، نباید آنها اذیت شوند. هر چند با مخفى کارى. ضمنا طبق روایات باید مراعات آبروى اجتماعى دختر هم بشود بخصوص در حفظ بکارت. ضمنا دخول قبل و دبر فرق ندارند.
7 ـ احراز قصد لازم نیست. همینکه معناى متعه را که یک قرار زندگى موقت است بداند و قبول کند حکم قصد را دارد.
8 ـ بنظر اینجانب با این حیله عدّه از بین نمىرود و باید عدّه نگه بدارد. گرچه بعضى گفتهاند. این براى دیگران. اما براى خود شخص اول که مسلما عدّه ندارد.
9 ـ معناى مشهوره واضح است، زنیکه نوعا افراد جامعه او را به اینکار بشناسند و او هم اهل اینکار باشد. البته از نظر ما عقد صحیح است چه دائم و چه متعه، لیکن از باب نهى از منکر، و نیز حفظ حیثیت مرد اگر به آبروى مرد لطمه مىخورد یا عقد این زن موجب تشویق به کارش شود عقد حرام لیکن صحیح است.
10 ـ فرزند سید است و سهم سادات هم مىتواند بگیرد لیکن از پدر خود که زانى است ارث نمىبرد چنانکه پدر هم از او ارث نمىبرد.
سؤال 98: چرا نمىشود با زنان پیامبر ازدواج کرد؟
جواب: به دلیل آیه قرآن که حکم مادر دارند.
سؤال 99: (سؤال انگیسى و مفصل است و خلاصه آن اینستکه) آیا ازدواج دختر مسلمان با مرد غیرمسلمان جائز است یا خیر؟
جواب: ازدواج دختر مسلمان با مرد غیر مسلمان بهیچوجه جائز نمىباشد، عقد باطل و هر گونه تماس حرام است.
سؤال 100: ازدواج دختر شیعه با فرد سنى چه حکمى دارد. حسین...
جواب: زن شیعه نباید با مرد سنى ازدواج کند. از این جهت که در معرض تغییر عقیده قرار مىگیرد و یا دائما در معرض اذیت مىباشد، حرام است.
سؤال 101: حضور محترم.... سلام علیکم
احتراما مرقوم فرمائید که آیا زوج تکلیف در اخذ یک مسکن مستقل براى همسر خود دارد یا نه؟ همچنین عنایت فرمائید که آیا زوج مىتواند زوجه را مجبور به سکونت در منزلى بنماید که در آن مادر زوج سکونت داشته و برادران و خواهران زوج نیز با در دست داشتن کلید درب ورودى به کرات به آن ورود و خروج دارند یا خیر؟ در اینگونه موارد تکلیف زوجه چیست؟
جواب: زن حق دارد مسکنى مطابق با شأن خود از مرد مطالبه کند و اگر بودن مادرشوهر و دیگران برایش مشقت بسیار دارد مىتواند حق مسکن مستقل خود را مطالبه نماید، مگر اینکه مرد نتواند، که باید بعدا جبران کند.
سؤال 102: محضر مبارک حضرت آیت اللّه... با سلام
اینجانب در تاریخ 6/5/82 با خانمى ازدواج کرده و از آن تاریخ نامبرده در عقد بنده مىباشد، شایان ذکر است هیچگونه رابطه زناشویى نداشتهایم، معهذا با توجه به اینکه طبق عرف، دختر در فاصله زمانى بین عقدبستگى و مراسم عروسى در منزل پدرش مىباشد آیا در این دوره به وى نفقه تعلق مىگیرد؟
جواب: اگر خانم آماده بوده که با شما بیاید و شما او را از منزل پدرش نبردهاید حق نفقه دارد و اگر او و یا پدر و مادرش آماده عروسى شما نبوده و دختر را تحویل نمىدادهاند حق نفقه ندارد.
سؤال 103: محضر مبارک حضرت آیت اللّه... با تقدیم سلام
آیا جایز است که شوهر بدون اجازه و رضایت زن دایمى یا موقت خودش به مسافرت بیش از چهار ماه برود؟ (خواه این مسافرت لازم باشد خواه مسافرت مستحب باشد)
جواب: ترک حق چهار ماه یکبار، بدون رضایت زن جایز نیست، البته براى زن جوان، و بدون عذر براى سفر و همینطور عذر غیرسفر.
سؤال 104: محضر مبارک مرجع عالیقدر... سلام علیکم
آیا نگاه کردن شوهر به کلاهگیس همسرش که از موى زنهاى نامحرم درست شده جایز مىباشد؟
جواب: به نظر اینجانب اشکال ندارد لیکن احتیاط خوبست.
سؤال 105: محضر مبارک حضرت ... سلام علیکم
احتراما به استحضار مىرساند، اینجانب مهدى... به عنوان محقق از دانشگاه تربیت معلم تبریز حضورا مىخواستم مصاحبهاى با حضرت عالى داشته باشم ولى به دلیل عدم دسترسى، خواستم سؤالات را به صورت کتبى طرح کنم و نظر حضرت عالى را در مورد ازدواج موقت بدانم.
1 ـ نظر حضرت عالى در مورد ازدواج موقت چیست؟
2 ـ با توجه به وضعیت موجود که در جامعه پیش آمده و بىبند و بارى جنسى در جامعه اسلامى بیداد مىکند. آیا ضرورت ازدواج موقت پیش نیامده است؟
3 ـ با توجه به اینکه فاصله بلوغ جنسى و بلوغ اقتصادى شکاف عمیقى پیدا کرده، ازدواج موقت مىتواند راه حل این مشکلات باشد؟ (مشکلات جنسى جوانان)
4 ـ با توجه به رواج فرهنگ دوست پسر و دوست دختر، خصوصا در دانشگاهها، آیا صلاح نیست که این فرهنگ غلط را در قالب ازدواج موقت درآوریم.
5 ـ بالاخره چه راهکارى را براى رواج ازدواج موقت (با توجه به عدم قبول عرف) تجویز مىکنید.
6 ـ در پایان اگر مطلبى را لازم به توضیح میدانید ولى در سؤالها نیامده ذکر نمایید.
جواب: ازدواج موقت یک ضرورت است، چه بسیار آنها که امکان ازدواج دائم ندارند، و حتى در زنان دیده شده که به جهاتى خاص در مقطعى خاص بناى ازدواج دائم ندارند، و چه بسیار زنان بیوهاى که افراد مجرد آنها را بطور دائم نمىگیرند، قبل از ازدواج دائم هم چه بسا براى خیلى افراد، ازدواج موقت یک ضرورت است، براى آشنایى به مسائل جنسى! و چه بسیار مردانى که از ازدواج اول خود ناراضى هستند و امکان ازدواج مجدد هم ندارند. و مواردى از این قبیل، توجه به این مسئله و مشابه اینها ضرورت ازدواج موقت را به خوبى معلوم مىکند. براى حل مشکل، مسئله عرف جامعه هم لازم است فرهنگسازى شود، در رساله مراجع تقلید، در صدا و سیما، در مطبوعات، در سخنرانىها، باید زیادتر صحبت و توضیح داده شود.
سؤال 106: محضر مبارک... السلام علیکم و رحمة اللّه
پس از تحیت، امید وجود شریف پیوسته ایام از جمیع مکاره و آلام مصون و محفوظ بوده و باشد.
حدود اطاعت زوجه از زوج خصوصا در امر خروج از منزل را بفرمائید.
جواب: در تمکین و در خروج از منزل، اطاعت لازم است.
سؤال 107: محضر مبارک حضرت ... سلام علیکم
1 ـ شخصى به زنى تجاوز کرده شوهرش طلاق داده همان مرد متجاوز عقد کرده و چندین اولاد دارد آیا این فرزندان حلالزاده هستند؟
جواب: مشهور فقهاء فتوى به حرمت دادهاند لیکن اینجانب در شرح عروه اشکال کردهام البته احتیاط همانست. اگر هنگام آمیزش مقلد کسى بوده که این ازدواج را باطل مىداند، و این شخص هم علم به حرمت داشته باشد فرزند حرام مىشود وگرنه حلالزاده است از باب وطى شبهه.
2 ـ شخصى با پسرى لواط کرده بعدا با خواهر آن پسر ازدواج کرده آیا اولادش حلال زاده است؟
جواب: اگر با علم به حرمت آمیزش کرده بچهها حرامزاده هستند.
3 ـ شخصى مادرزنش به بچهاش مرتب شیر داده مسئله نمىدانسته آیا باید زن را رها کند؟
جواب: بنابر فتواى مشهور فقها، آرى باید جدا شوند. لیکن از نظر اینجانب مسئله روشن نیست و روایات ما در این مسئله مربوط به شروع ازدواج با چنین موردى است، و به احتمال قوى شامل شیردادن پس از ازدواج، نمىشود و بنابراین به نظر من لازم نیست جدا شوند.
4 ـ شخصى زنش فوت کرده یا طلاق داده فورا با خواهرزنش ازدواج کرده حکم چیست؟
جواب: اگر طلاق رجعى بوده ازدواج دوم باطل است.
5 ـ شخصى منکر خمس و زکات است مکه رفته آیا مکهاش قبول است یا خیر؟ چون مکهاش باطل است طواف نساى او هم باطل است آیا با زنش مىتواند همبستر شود یا خیر؟
جواب: اگر بداند پیامبر دستور خمس و زکات داده است و در عین حال انکار کند کافر و نجس است و اصل احرام حج او هم باطل است و زن هم بر او حرام مىشود چه حج برود و یا نرود. و اگر نمىداند که در اسلام این حکم هست و نمىدانسته که خمس و یا زکوة واجب است، هر چند خمس و زکات در مال و عهده او ثابت است لیکن حج او صحیح است و مشکلى نیست لیکن باید از ترکه او پس از مردنش همه بدهىهاى شرعى او ادا شود.
6 ـ اگر زنى در عده است چه عده وفات و چه عده طلاق کسى با او ازدواج کرده اگر مسئله را مىدانست چه حکم دارد و اگر نمىدانست چه حکم دارد؟
جواب: با علم به حرمت، ازدواجشان باطل است، و حرمت ابدى هم مىآورد و همینطور اگر یکى از آن دو بداند و همینطور اگر هیچکدام ندانند لیکن دخول واقع شده باشد.
7 ـ اگر زنى فرزند کسى را شیر داد مثلاً فرزند خودش دختر است و فرزند بیگانه پسر است با هم مىتوانند ازدواج کنند یا نه؟ یا پسر بخواهد با دخترى که خواهر همین همشیره اوست ازدواج کند؟
جواب: با همشیره همشیر اشکال ندارد. لیکن با خود همشیر نمىتواند.
سؤال 108: حضرت آیت اللّه العظمى... به استحضار شریف مىرساند که بر اساس ماده 10 قانون مدنى (قراردادهاى خصوصى نسبت به کسانى که آن را منعقد نمودهاند در صورتیکه مخالف صریح قانون نباشد نافذ است) به پیوست فتوکپى توافق 2/11/74 که بین زوج و زوجه در خصوص افزایش مهریه (پیرو اختلافات قبلى واقع بین طرفین) تنظیم شده است به محضر شریف تقدیم مىگردد و نظر به اینکه بعضى از مؤمنین آن را شرط ابتدائى دانسته و لازم الوفاء نمىدانند خواهشمند است حضرتعالى مرقوم بفرمایید آیا قرارداد مذکور و شروط مندرج در آن براى زوج الزامآور است یا خیر؟ صدیقه...
جواب: اگر بصورت مصالحه (عقد صلح) باشد الزامآور مىباشد و ظاهرا منظور همین باشد، نظر به اینکه پس از بروز اختلاف مربوط به زندگى، و مربوط به تجدید نظر درباره مهر مىباشد.
سؤال 109: بسم الله الرحمن الرحیم حضرت.... بعدالسلام
با ادب و احترام به استحضار مىرساند، همسر اینجانب قریب به یک سال است که با ترک شوهر و فرزند 9 ساله خود موجبات فروپاشى زندگى مشترک را فراهم نموده و علیرغم صدرو حکم تمکین از سوى دادگاه بدوى و تایید آن توسط دادگاه تجدید نظر و به اجراء گذاردن آن و عملیات اجرائى از طریق اجراى احکام حاضر به بازگشت و تمکین نشده است، و با اتکاء به درآمد ناشى از شغل و احساس استقلال اقتصادى، و با اجاره مسکن جداگانه، عملا به کیان و اصول بنیادى آن پشت پا و لطمه زده است.
این در حالى است که شغل وى خانه دارى بوده که در سند ازدواج نیز قید گردیده و شرط ضمن عقد لازمى اخذ نشده است، لذا اینجانب براى جلوگیرى از فروپاشى کانون گرم خانواده ضمن استمداد از بزرگان، و ریش سفیدان، اقدام به تقاضاى منع اشتغال از محاکم قانونى نمودم که با توجه به محتویات این پرونده و پروندههاى متعدد مطرح فى مابین و با رسیدگى همه جانبه و در نظر گرفتن مسائل شرع مقدس اسلام و مذهب تشیع، راى بر عدم اشتغال ایشان صادر فرمودند، لیکن همسرم که در حال حاضر از بنده تمکین عام و خاص ندارد به همراه وکلاى خود ضمن اعتراض به راى منع اشتغال از محضر مراجع محترم عظام استفتاء نموده و با کتمان حقیقت و درج مطالب ناصحیح در استفتائیه و دریافت جواب مورد نظرش در خصوص موضوع، باعث اطاله دادرسى گردیده است.
حال با عنایت به مراتب معروضه و عنایت به مدارک تقدیمى و عدم رضایت اینجانب در خصوص اشتغال همسرم (آیا با توجه به شرایط فوق اشتغال ایشان از نظر شرع مقدس اسلام جایز است؟) از مقام عظماى آن حضرت استدعا دارم در پاسخ این استفتاء، با قلم مبارک و مهمور و مزین به مهر شریف آنچه را که شرع مقدس اسلام و مذهب تشیع در این خصوص بیان داشته و به منزلهى دستور العمل شرعى است مرقوم فرمایید.
جواب: بیرون رفتن زن از منزل خصوصا اگر مزاحم حق شوهر باشد حتما باید با اجازه شوهر باشد مگر اینکه در ضمن عقد ذکر شود یا در صحبتهاى مقدماتى عقد گفته شود و عقد بر آن اساس انجام شود.
سؤال 110: حضرت... با سلام ادب احتراما سؤال دارم: آیا به محض خروج زوجه از منزل مشترک و ترک زندگانى زناشویى و اثبات عدم تمکین از سوى دادگاه، زن مستحق نفقه نخواهد بود؟
و آیا از زمان اجراء حکم تمکین، ایشان مستحق نفقه نمىشود؟ یعنى زمانى که حکم اجراء شد ولى زوجه امتناع مىنماید از تمکین، آیا این زمان عدم استحقاق نفقه مىباشد؟ یا همان زمان اولیه خروج زندگانى و ترک محیط زناشویى؟
جواب: 1 ـ به محض عدم تمکین و تحقق نشوز، حق نفقه ساقط مىشود.
2 ـ اگر اختلافى در زمان تحقق نشوز و عدم تمکین باشد از طریق دادگاه حل مىشود.
3 ـ دادگاه، راه تشخیص نشوز و زمان آنست، اما حکم سقوط نفقه مربوط به عدم تمکین واقعى است.
سؤال 111: محضر مبارک حضرت آیت اللّه.... سلام علیکم
مستدعى است نظر مبارکتان را در مورد مسئله ذیل بیان فرمائید:
شخصى در 52 سال پیش ازدواج نموده به مهریه سه هزار تومان حال که زوج فوت شده آیا مبلغ مهریه زوجه به نرخ روز محاسبه مىشود یا نه؟ و در صورت محاسبه به نرخ روز، معیار در تشخیص مبلغ آن مصوبه مجلس شوراى اسلامى است یا معیار دیگرى دارد پاسخ خود را مرقوم فرمائید.
جواب: 1 ـ نظر اینجانب در پول، همان مقدار است مگر اینکه بکلى از ارزش افتاده باشد و مبلغ سه هزار تومان اینطور نیست. مىتوانست سکه و مانند آن را مهر کند که در آن صورت همان سکه با قیمت آن را پرداخت مىکرد. لیکن فعلاً که سه هزار تومان موجود است، لیکن چون مىتوان گفت سه هزار تومان حالا با آن سه هزار تومان فقط در نام تومان شریک است و در مالیت هیچ تماثلى ندارند بهتر و بلکه لازم است مصالحه شود.
سؤال 112: محضر مبارک حضرت آیت اللّه... سلام علیکم
احتراما به استحضار حضرت عالى مىرساند زوجه اینجانب مهریه خویش را طبق متن ذیل به بنده بخشیده است.
اینجانب مریم... فرزند میرجلال... به شماره شناسنامه... متولد 7/10/61 بدینوسیله در صحت جسمى و عقلى و روحى اعلام مىکنم که تمام مهریه و حق و حقوق (مهریه) خود را بخشیده و هیچطلبى را از او در هیچ زمانى ندارم. مع الوصف در صورتیکه اینجانب قصد طلاق دادن زوجه را داشته باشم آیا زوجه حق رجوع به مهریه خویش را دارد.
دوم. آیا مىتواند ادعا کند به قصد زندگى کردن بخشیده است.
جواب: 1 ـ اگر هبه بقصد تقاضاى طلاق خلع و مباراة و به این عنوان بوه حق رجوع دارد. و اگر به قصد و شرط بقاء زندگى بوده است اصل هبه اشکال داشته باطل است و اگر بقصد بقاء از طرف شوهر شروط بوده یعنى در صورتى هبه مىکند که شوهر قصد دوام داشته باشد همان قصد اولیه براى صحت هبه کافى است و اگر مقید به دوام قصد زندگى باشد هبه باطل است. و ظاهرا این معنى منظور است یعنى زن در صورتى گذشت کرده که شوهر براى همیشه با او باشد و بنابراین، هبه باطل است، ولى اگر هبه شرط ندارد و فقط داعى و باعث او بر هبه این بوده که انشاءا... شوهر با او بماند، هبه صحیح است و حق گرفتن ندارد. اگر هبه مطلق بوده است تا اثبات خلاف آن نشود هبه صحیح است. لیکن ظاهرا منظور هبه بطور مطلق نیست.
2 ـ هبه بین همسران لازم نیست، و حق رجوع هست لیکن مهریه عین بوده یا دین؟ اگر عین بوده و پس از هبه تصرف و تلف شده و یا اساسا دین بوده و او بخشیده است بطور مطلق، حق رجوع نیست. ولى اگر مهریه عین خارجى بوده و اکنون هم وجود دارد و تصرف مغیر وضع عین، در آن نشده حق رجوع دارد.
3 ـ اگر نتواند اثبات کند که هبه مقید به زندگى دائم بوده حمل بر هبه مطلق مىشود ولى ظاهر حال اینستکه زن وقتى مطمئن مىشود که همسرش براى همیشه در کنار او هست چنین کارى (هبه) مىکند وگرنه هرگز از حق خویش نمىگذرد و بنابراین قصد زندى دائم شرط بنائى هبه مىباشد هر چند صریحا در عبارات نیامده باشد آن وقت یا هبه باطل بوده و یا حق رجوع دارد.
سؤال 113: بسم اللّه الرحمن الرحیم محضر فقیه عالیقدر... سلام علیکم
با عرض پوزش از محضر رفیع حضرتعالى همانگونه که مستحضرید شرایط اقتصادى و مالى جامعه به نحوى است که تحمّل آن براى اقشار آسیبپذیر که اکثریت جامعه ما را تشکیل مىدهند دشوار مىباشد و مرد خانواده براى جوابگویى مخارج زن و فرزندان و... مىبایست که با تحمل کارهاى سخت و طاقت فرسا با اضافه کار روزانه و یا پذیرش مشاغل دوّم همچون سرایدارى و نگهبانى و... بتواند بر مخارج فایق آید حال با تحمّل این مشکلات وقتى به منزل مىآید و مىبیند که امور منزل و خانهدارى و بچهدارى و... لنگ است و خانم خانه در جواب این کاستىها با استناد به احادیث حضرت ائمه معصومین سلام اللّه علیهم اجمعین مىگوید [بنده هیچ وظیفهاى ندارم مگر اینکه بمن اجرت بدهید] و یا [به کس دیگرى بگویید که این کارهاى را انجام دهد مگر من کنیز شما هستم] و خانم خانه با کوچکترین حرفى زود قهر کرده و مرد خانه را از حق شرعى زوجیّت (تمکین) محروم مىکند. ...
خواهشمند است تکلیف مرد خانواده و زن خانواده را در این خصوص روشن فرمایید و به خاتم شریف ممهور فرمایید.با تشکر سعید...
جواب: بنظر اینجانب در شرائطى که عرف جامعه این است که زن کارهاى منزل را انجام مىدهد و مرد کارهاى بیرون را، و قرارهاى ازدواج بر این عرف انجام مىشود بطوریکه اگر زنى هنگام عقد بگوید انجام نمىدهم کسى او را نمىگیرد، چون عقد بر این اساس انجام مىشود و باصطلاح « شرط مبنى علیه العقد » است باید زن طبق همین عرف کارهاى خانه را انجام دهد و حق اجرت هم ندارد.
تدلیس
سؤال 114: محضر... اینجانب به عقد دائم مردى در آمدم و در قبل و حین عقد سخنى از بیمارى حاد قلبى وى نبود، پس از ازدواج متوجه شدم در قلبش باطرى کار گذاشتهاند اینک پس از سه سال که کاملاً اثبات شده وى عاجز از انجام کار و باید مداوم تحت مراقبت ویژه دارو و درمان باشد متأسفانه یکسال است مرا از منزل بیرون و نفقه نداده است تقاضامندم بفرمائید:
1 ـ با عیب قلبى زوج و جهل بنده به فسخ نکاح و عدم اطلاع به فوریت فسخ، حق فسخ دارم یا خیر؟ 2 ـ نفقه بر مرد واجب است یا خیر؟ 3 ـ اگر زوج قسم بخورد که از او سئوال نشده که بیمار است آیا اصل در ازدواج سلامت است یا خیر؟
جواب: 1 ـ اگر تدلیس و غش در نکاح شده حق فسخ دارید، لیکن بخاطر نفقه و حق مسکن مىتوانید از طریق محاکم براى گرفتن این حقوق خود نیز اقدام کنید. 2 ـ نفقه بر مرد واجب است. 3 ـ اصل بر سلامت است، مضافا که مىگویند استشهاد جمعى بوده که ادعاء سلامت شده است.
سؤال 115: محضر مبارک حضرت آیت... السلام علکیم و رحمة اللّه
بعد از سلام عرض مىشود که یک سؤال شرعى دارم لطفا جواب مرحمت فرمائید ممنون مىشوم. عرض این است که بنده الان ازدواج کردم بعد از سه روز مطلع شدم که خانم من حامله است ـ بدون ازدواج شرعى ـ و ماه چهارم را دارد و همان موقع از خانه بیرونش کردم و پدر خانم حمل را ضایع کردهاند، الان تکلیف من را مشخص کنید چکار کنم؟محسن... پاکستان
جواب: ازدواج شما اشکالى ندارد، چون قبلاً ازدواج نکرده و در عده نبوده است. آبروى او را هم نریزید که خدا آبروى شما را حفظ کند در دنیا و آخرت.
سؤال 116: محضر مبارک حضرت آیت اللّه... سلام علیکم
اینجانب حدود 10 سال پیش با خانمى عقد نکاح دائم نمودم. در عقدنامه ایشان خود را دوشیزه (باکره) معرفى نمودهاند. بعد از ده سال اینجانب پى بردم که ایشان قبل از نکاح با شخصى ثالثى رابطه جنسى داشته و از این رابطه حامله شده و سقط جنین با عمل سزارین نموده است. (محل عمل سزارین را نیز براى زوج به عنوان محل عمل برداشت کیست تشریح نموده است) ایشان در جلسه رسمى اقرار به این امور نموده است ولى ادعا نموده که رابطه جنسى ایشان با صیغه محرمیت بوده (ولى دلیل و مدرکى ارائه ننموده) و حامله شدن ایشان نیز در اثر رابطه جنسى به جز دخول صورت گرفته و بکارت ایشان زائل نشده است. (در حالیکه هنگام اولین مواقعه خونى نیز از ایشان مشاهده نشده است)
حال سؤال اینجانب از حضرت عالى این است است که:
اولاً: آیا اینجانب با وصف مذکور خیار فسخ عقد نکاح دارم یا خیر؟
ثانیا: آیا مهریه به ایشان تعلق مىگیرد یا خیر؟ احمد...
جواب: 1 ـ اگر هنگام عقد یا قبل از آن شرط بکارت شده حق فسخ دارید، صرف سکوت کافى نیست. اگر در عقدنامه و هنگام صیغه عقد ذکر دوشیزه (باکره) شده و عقد بر آن اساس انجام شده حق فسخ دارید. به شرط آنکه با اقرار خود زن یا به شهادت دو شاهد عادل معلوم شود که باکره نبوده است.
2 ـ پس از دخول همه مهر باید پرداخت شود مگر اینکه خود زن تدلیس کرده باشد و با توجه به اینکه شرط بکارت بوده خود را به عنوان باکره جا زده باشد، تدلیس به صرف سکوت محقق نمىشود باید گفته شده باشد که باکره است. و این ثابت شود یعنى هم ذکر در عقد و هم عدم بکارت باید ثابت شود و اثبات اینها پس از گذشت ده سال مشکل است لیکن اگر ثابت شود حکم همان است که ذکر شد. و اگر غیر زن، دیگرى حتى پدر یا مادر تدلیس کرده باشند مهر را باید به زن پرداخت نمود و سپس آن را از تدلیسکننده بگیرید.
سؤال 117: حضرت آیت اللّه... سلام علیکم
احتراما اینجانب مصطفى... فرزند کمر على ساکن... با دخترى به نام معصومه... ساکن... رباط کریم تهران ازدواج کردهام یکى از شرایط ازدواج سنّ زوجه حدودا 20 سال باشد، در محضر عقد و ازدواج کارى ساختگى انجام دادهاند که اینجانب متوّجه سنّ زوجه که حدودا 30 ساله است نشدهام در اصل فریب در ازدواج صورت گرفته و در این ازدواج دخول انجام نگرفته است و پس از وقوع عقد بنده فریب دادن زوجه و خانوادهاش را به آنها متذکر شدهام و دیگر تا بحال همدیگر را ندیدهایم استدعا مىشود مرقوم بفرمائید آیا قرارداد زن و فریب در ازدواج به بنده اجازه مىدهد شرعا و قانونا عقد را بهم بزنم و آیا موقع طلاق مهریّه و... به زوجه تعلّق مىگیرد یا خیر؟ و از اینکه اگر بواسطه ریش سفیدان بخواهم دعوت به زندگى و تشکیل خانواده زوجه را قبول نمایم آنچه شرع مقدّس فرموده اینست که هر جا مرد انتخاب زندگى و سکونت کرد زوجه نیز باید قبول کند یا اینکه خواستههاى زوجه با شرایط فوق الذکر و خواستههاى زوجه با توجه به اینکه در ابتداء وصلت فریب داده است دلیل است زیاده زحمت است والسلام.(من اللّه التوفیق)
جواب: شانه بنظر اینجانب فریب در مقدار سن از موارد تدلیس مىباشد و حق فسخ دارید و وقتى دخول نشده حق مهر هم ندارد. البته باید فریب اثبات شود.
مذاکره با نامحرم
سؤال 118: حضرت... سلام علیکم
لطفا به این سؤال ما پاسخ دهید: 1 ـ مکالمه و مذاکره زن با مرد اجنبى چه صورت دارد؟ 2 ـ آیا براى خانمهاى کارمند نیز حجاب لازم است؟ 3 ـ آیا براى حجاب حتما چادر لازم است؟ فاطمه...
جواب: بانو فاطمه... - مشاورت استاندارى...
بعد از سلام و تحیت، در پاسخ استفتاء آنجناب عرض مىشود:
1 ـ مکالمه و مذاکره اگر همراه با نوعى نرمش هوسانگیز نباشد اشکال ندارد لیکن حتى برخى لبخندهاى هنگام مکالمه مىتواند طرف مکالمه را تحت تأثیر قرار دهد. باید مراقبت شود و همینطور چشم در چشم دوختن.
2 ـ رعایت حجاب، لازم، و فرقى بین آنجا و دیگر جاها نیست. ستر صورت و کفّین واجب نیست لیکن اگر وضع صورت و کفین طورى است که محرّک شهوات مىباشد نیز حتى الامکان احتیاط خوب است و گاهى لازم.
3 ـ چادر الزاما واجب نیست، لیکن به شرط اینکه مانتو و امثال آن نمایانگر خصوصیات بدن نباشد و در راه رفتن مثلاً جلب انظار بخصوصیات بدن نشود، و این خیلى دقیق است و بدین جهت است که از قدیم چادر رسم شده است. اگر مانتو و امثال آن به حدّى گشاد باشد که خاصیت چادر را داشته باشد، بى اشکال مىباشد. معمولاً کار خانمها در مراکز ادارى که در تماس با مردان است بسیار دشوار است و چه خوب است در جائى کار کنند که تماس با جنس مخالف نباشد. به امید توفیق همگان در مسیر رضایت حضرت حق جل و علا.
سؤال 119: با عرض سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت حضرت... احتراما سؤالى براى بنده پیش آمده که خواهشمندم لطف فرموده و به آن جواب دهید: نوجوانى هستم تازه به سن تکلیف رسیده و دیدن نامحرم برایم حرام است امّا متأسفانه هنگامى که به شهرستان مىرویم و به خانه خویشاوندان و یا بستگان مىرویم (مثلاً خالهها و یا عمهها) بعضى از دختران یا همه آنها حجاب و عفت کامل خود را رعایت نمىکنند و این مسئله در حالى است که من نه مىتوانم به خانه آنها نروم، و اگر بروم هم همین مشکل را داریم (اگر نروم مشکلات گِلهگذارى را داریم) با توجه به این مسئله آیا نگاه کردن به آنها در حالى که دختر عفتش را حفظ نکرده اشکال دارد یا خیر؟ اگر اشکال دارد چه کنم؟با کمال تشکر عبد ضعیف خدا...
جواب: قطع رحم نکنید، هر چند با تلفن یا واسطه، از آنها احوالپرسى و دلجوئى کنید. رفتن نزد آنها هم اگر نگاه شما به آنها که نامحرم هستند بقصد شهوت نباشد و نگاه مستمر یا محو در آنها شدن و زُل زدن نباشد، بصورت و دستها تا مچ اشکال ندارد و به سائر اعضا جائز نیست. اگر مىتوانید آنها را با زبان لیّن، نهى از منکر کنید وگرنه، اگر نهى از منکر هیچ اثرى ندارد احتیاطا نگاه نکنید، گرچه در صورت عدم تاثیر نهى از منکر، احتمال جواز هم هست. البته بدون نظر شهوانى، و اگر مىدانید که نگاهتان شهوانى مىشود نگاه نکنید و اگر نگاه نکردن مشکل مىآورد صله رحم را فقط با تلفن و احوالپرسى با واسطه انجام دهید.
سؤال 120: مصافحه مرد اجنبى با زن اجنبیه شرعا جایز است یا نه؟
جواب: جایز نیست مگر از روى پارچه، بدون فشار.
سؤال 121: آیا جایز است شخصى با دخترى رابطه برقرار کند بدون دانستن این رابطه از سوى خانواده دختر بنام اینکه بعد از مدتى مىخواهند با هم در صورت تفاهم ازدواج کنند؟
جواب: رابطه بدون قصد ازدواج فقط به قدر ضرورت باشد. به قصد ازدواج بقدرى که تفاهم معلوم شود، اشکال ندارد، لیکن اساسا به نظر اینجانب ازدواج بدون اطلاع خانواده دختر هم اگر دختر رشد فکرى دارد اشکال ندارد. باید رعایت حرمت اجتماعى دختر، و اذیت نشدن پدر و مادرش بشود. در رساله توضیح هم ذکر کردهایم.
ازدواج سادات با غیرسادات
سؤال 122: محضر مبارک حضرت... سلام علیکم
معروض مىدارد که در منطقه ما مرسوم است که سادات دختران خود را به غیر سید نمىدهند و این باعث شده که اکثر دختران سیده با مشکل افزایش سن روبرو هستند و آیا این جزء شرع مقدّس است یا خیر؟ لطفا نظر فقهى مبارکتان را مرقوم فرمائید.والسلام علیکم و رحمة اللّه سیداحمد...
جواب: همانطور که قبلاً هم گفتهایم این اعتقاد که ظاهرا از طرف دشمنان اهلبیت طرّاحى شده و به شیعه وارد شده است، براى جلوگیرى از تکثیر نسل اهل بیت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم عنوان شده که تا دختران اهلبیت در خانه بمانند. خداوند به همه عوام ما شعور بیشترى عنایت فرماید. البته همسر سیّد باید احترام سید را محفوظ بدارد. لیکن این معنى نباید موجب ترک ازدواج با آنها شود، اگر گفتند: مراعات احترام همسرت که عالم است بکن! آیا معنایش این است که با افراد عالم ازدواج نکن؟! به هر حال خود پیامبر صلىاللهعلیهوآله دختر سید را به مقداد که غیر سید است به همسرى داد.
فرزندخواندگى
سؤال 123: بسم اللّه الرحمن الرحیم دفتر مرجع محترم...
پس از عرض سلام و احترام خواهشمند است جواب سؤالات زیر را مرقوم بفرمائید.
شخصى برادرش صاحب فرزند نمىشود لذا یکى از فرزندان پسر خود را با توافق خانوادهها، فرزند خوانده برادر خود مىکند و این طفل نیز از کودکى در خانه عموى خود بزرگ مىشود. با توجه به این مطالب:
1 ـ آیا این عمل فى حد نفسه اشکال دارد یا خیر. (با توجه به اینکه طرفین رضایت بر آن داشتهاند)
2 ـ شناسنامه گرفتن براى این فرزند توسط عمو چه حکمى دارد؟
3 ـ اینکه فرزند مذکور به خاطر انس بیشتر با عمو و زندگى کردن با ایشان، در عین اینکه از ماوقع مطلع است به عموى خود (پدر) بگوید و به پدر حقیقى خود (عمو) بگوید آیا این گفتار شرعا اشکال دارد؟
4 ـ آیا در هنگام خواندن صیغه عقد این پسر، (با اینکه خانواده دختر نیز از این جریان مطلع است) عاقد با توجه به شناسنامهاى که نام پدر حقیقى در آن نیامده صیغه را جارى کند، آیا در محرمیت و زوجیت با همسر خدشهاى ایجاد نمىگردد؟والسلام سید على اکبر...
جواب: 1 ـ فى حدّ نفسه اشکالى ندارد. 2 ـ شناسنامه گرفتن به آن صورت از نظر اینجانب جائز نیست زیرا در آینده ممکنست خلط انساب بوجود آید. 3 ـ با توجه به حقیقت مطلب اشکالى ندارد. 4 ـ عقد مزبور هیچگونه اشکالى ندارد.
سؤال 124: یک زوج فاقد فرزند، با چه شرائطى فرزندى را که از پرورشگاه تحویل مىگیرند، مىتواند (نسبت به پدر یا مادر خانواده) محرم نمایند؟
جواب: از طریق شیر دادن یا عقد براى مادر و پدر مرد خانه. تفصیلى دارد.
آمیزش با زن
سؤال 153: احتراما به عرض مىرسانم در زندگى معصومین به مواردى برخوردم که صحت و سقم آنها برایم مشکل است. با عرض پوزش استدعا دارد درصورت امکان ـ که خوب مىدانم سرتان شلوغ است و وقتتان کم ـ این مشکل را حل فرمائید. 1 ـ امام صادق فرمود: زن زیبا، بلغم را قطع و زن سیاه چهره باد سودا را تحریک مىکند = فروع کافى. 2 ـ حضرت على علیهالسلام فرمود: براى بهتر و لذتبخشتر بودن جماع؛ زن کوتاه قد، چهار شانه و گندمگون اختیار کن = مکارم اخلاق. 3 ـ امام کاظم از قول امام باقر مىفرماید: دوست ندارم که تمام دنیا از من باشد ولى یک شب بى زن بخوابم = فروع کافى. 4 ـ عروس را از 4 چیز = لبنیات، سرکه، گشنیز و سیب ترش در هفته اول بر حذر دار که اینها رحم را نازا مىکند = مکارم الاخلاق. 5 ـ حضرت رسول به حضرت على سفارش فرمودند: در اول، وسط و آخر ماه با زنت آمیزش نکن که جنون، جذام و نقصان پدید مىآید. و هنگام آمیزش با زنت حرف نزن که فرزندت دوبین خواهد شد و شیطان از احول خوشش مىآید. و هنگام آمیزش با زنت ایستاده جماع نکن که این کار الاغ است و اگر فرزندى بدنیا بیاید در بستر پول مىکند چون الاغ در همه جا بول مىکند. و هنگام آمیزش با زنت زیر درخت میوهدار جماع نکن که فرزندت جلاد یا آدمکش یا کاهن مىشود. و هنگام آمیزش با زنت در زیر آفتاب جماع نکن که فرزندت در فقر و نکبت مىباشد. و هنگام آمیزش با زنت در پشت بام جماع نکن که فرزندت سائق مىشود.
خلاصه مطالب از این دست زیاد است. اگر همه را بنویسم یک کتاب مىشود. آیا واقعا این روایات و نقلها صحیح است. مثلاً: روایت: اول و وسط و آخر ماه با زنت همبستر نشو والا.... یا روز فلان همبستر نشو....... را چگونه مىشود توجیه کرد....... به پاسخ صریح، کامل و جامع حضرتعالى راهگشاست. ضمنا دستور فرمائید نسخهاى از کتاب استفتائات حضرتعالى را نیز ارسال دارند. با تشکر تهران...
جواب: برخى از این روایات ضعف سند دارند لیکن اصل حکم ذکر شده در آنها نوعا صحیح است، اصل حکم، نه حکمت آن که مثلاً فرزند همچون الاغ مىشود. اجمالاً مسئله نزدیکى از مسائل مهم زندگى است و در آرامش اعصاب تأثیر مهمى دارد.بسیارى از ناراحتىهاى عصبى مردان و زنان مربوط به عدم التذاذ جنسى است چنانکه خیلى از آشوبهاى دوران جوانى نیز از همین جاست، همه آشوبها که براساس تفکر و اندیشه صحیح نیست. توضیح برخى از مسائل ذکر شده تفصیلى مىخواهد که در فرصت این نامه نیست.
سؤال 125: آیا در ضمن عقد دایم جایز است شرط شود که در فاصله زمانى بین عقد تا عروسى زوج با زوجه آمیزش و دخول نکند یا خیر؟ و عقد دایمى که چنین شرطى در ضمن آن شده است صحیح یا باطل است؟ (خواه این شرط از طرف زوجه یا زوج یا هر دو باشد)
جواب: بنظر اینجانب شرط صحیح و عقد هم صحیح مىباشد.
سؤال 126: اگر در فاصله زمانى بین عقد تا عروسى، شوهر با آمیزش نکردن با زن شرعى خود به حرام دچار شود، آیا واجب است که زن خودش را براى آمیزش در اختیار شوهر قرار دهد؟ (با عنایت به اینکه زن در فاصله فوق در خانه پدرش زندگى مىکند)
جواب: اگر شرط عدم آمیزش نشده باشد (هر چند به صورت شرط بنائى مثل اینکه عقد بر اساس مرسوم بنا شود، و مرسوم اینست) واجب است.
سؤال 127: خدمت حضرت... سلام علیکم
مرد متأهل دخترى را فریب داده با این عنوان که مدّتى متعه مىکنم تا بعدها و تدریجا همسر اوّلىام را راضى مىکنم و به اتفاق به یکى از دفاتر ازدواج رسمى مىرویم و به عقد دائم در مىآورم حالیه معلوم مىشود که صیغه موقت نیز جارى نشده و از طریق زنا و عمل نامشروع دختر مذکور حامله مىباشد 1 ـ آیا چنین خانم عدّه دارد که لفظا و شفاها مرد به زن گفت من تو را رها مىکنم بفرمائید عدّهاش چند مدّت است 2 ـ از اینکه به وضوح و روشن معلوم است که بچّه از زنا مىباشد و زن که دختر بوده و فریب خورده با این اوضاع عدّه دارد یا خیر و زن مىتواند ازدواج کند یا خیر.
جواب: از طرف مرد حکم زنا را دارد. زن که فکر مىکرده عقد خوانده شده براى او حلال است حکم وطى شبهه دارد، و عدّه دارد. عده عقد موقت دو حیض مىباشد. و مرد که عالم بوده حکم زنا باید بر او اجرا شود. زن مىتواند شکایت کند اگر بتواند ثابت کند.
سؤال 128: آیا نزدیکى از دُبُر با زن شرعى که حایض نیست جایز است یا خیر؟
جواب: حرام نیست لیکن کراهت شدیده دارد.
سؤال 129: محضر مبارک حضرت آیت اللّه... سلام علیکم
اگر شخصى از دبر زوجه خویش مواقعه نماید آیا: اولاً: این عمل دخول تلقى مىگردد یا خیر؟ ثانیا: آیا زوجه پس از این عمل مىتواند به بهانه حق حبس، از تمکین خوددارى نماید یا آنکه این نحوه دخول مسقط حق حبس بوده و زوجه ضمن تمکین بایستى مهریه خویش را مطالبه نماید؟ کاظم...
جواب: عمل مزبور دخول حساب مىشود. و مسقط حق حبس است، و باید مطالبه مهر نماید. و اگر مرد، مهریه را نمىپردازد زن حق شکایت دارد. و با نظر قاضى مىتواند تا گرفتن مهریه از ادامه تمکین خوددارى کند.
بیمارىهاى جنینى و مسائل ژنتیک
سؤال 130: محضر مبارک... سلام علیکم
اگر زن و شوهرى بچهدار نشوند و مشکل از طرف زن باشد یعنى زن تخمک نداشته باشد آیا مىشود تخمک زن اجنبى را گرفت و با نطفه آن مرد جنین درست کرد. و آیا جنین را مىشود با عمل جراحى لاپراسکپى وارد رحم همسر آن مرد کرد.
در حالى که گرفتن نطفه مرد توسط خود او در بیمارستان شریعتى انجام مىشود. و راه بچهدار شدن هم بوسیله عمل جراحى امکانپذیر است و دکتر هم بدون قصد تلذذ این کار مىکند لطفا پاسخ این سوال را مرقوم بفرمائید چون مسئله روز و مختص عموم مردم است.
ادام اللّه بقائکم الشریف سید على...
جواب: 1 ـ عمل لاپراسکپى بصورت فوق، اشکال ندارد.
2 ـ اگر نداشتن بچه براى شخص حقیقة حرج است که ظاهرا اینطور است. که چه بسا موجب افسردگى و بهم خوردن اساس خانواده میشود، گرفتن نطفه در صورت حرج هر چند بصورت استمنا جائز است، به شرط اینکه راه حلال امکانپذیر نباشد.
سؤال 131: نظر به اینکه مرکز تحقیقات محیط زیست دانشگاه قم به منظور نگهدارى و توسعه و ترمیم محیط زیست با استفاده از دانشمندان حوزه و دانشگاه در زمینه عوامل زیست محیطى و مبانى فقهى و حقوقى آن به تحقیق اشتغال دارد. لطفا جهت آشنایى با دیدگاههاى فقهى حضرتعالى، پرسشهاى زیرا را پاسخ دهید.
1. خرید و فروش نمونههاى بیولوژیکى انسان چه حکمى دارد؟
جواب: به نظر اینجانب اشکالى ندارد هر چند بهتر است پول در برابر مقدمات حلال یا حق اختصاص باشد نظر به رعایت فتاواى مشهور. در بحث بیع، مفصلا در این باره صحبت کردهایم.
2. تولید جنینهاى انسانى در لوله آزمایش، براى استفادههاى متفاوت چه حکمى دارد؟
جواب: اشکالى ندارد، البته مقدمات باید حلال باشد.
3. جلوگیرى از تولد افراد مبتلا به بیمارىهاى ژنتیکى مانند ایدز و... چه حکمى دارد؟
جواب: تا قبل از ولوج روح اشکال ندارد.
4. پیوند اعضاى حیوان به انسان چه حکمى دارد؟
جواب: اشکالى ندارد و اگر از حیوان نجس العین هم باشد همینکه پیوند خورد پاک است و جزء بدن انسان محسوب مىشود.
5. وارد کردن ژنهاى جدید به بدن انسان با نتایج وراثتى و غیر وراثتى چه حکمى دارد؟
جواب: اگر ضرر مهمى براى شخص نداشته باشد اشکالى ندارد.
6. انتقال ژنهاى حیوانات و سایر موجودات زنده به انسان با نتایج وراثتى و غیر وراثتى چه حکمى دارد؟
جواب: اگر ضرر مهمى نداشته باشد اشکالى ندارد.
محضر مبارک حضرت آیت اللّه... سلام علیکم
1 ـ آیا تلقیح مصنوعى شرعا عملى مباح و مجاز، یا اقدامى حرام است؟
جواب: اصل کار جائز است، موارد مختلف است.
2 ـ تلقیح نطفه یا اسپرم زوج در رحم زوجه از طریق شوهر یا پزشک معالج جایز است یا خیر؟
جواب: بوسیله شوهر جائز است. بوسیله اجنبى اگر مستلزم حرامى چون نظر نباشد و یا ضرورت باشد جائز است.
3 ـ تلقیح نطفه حاصل از تخمک و اسپرم زن و شوهر به رحم زن دیگر (بیگانه) یا رحم زن دیگر همان مرد (زن دوم) جایز است یا خیر؟
جواب: تثبیت نطفه مرد در رحم اجنبّه جائز نیست و این ربطى به مفهوم زنا هم ندارد، اما در رحم زن دوم خودش اشکال ندارد، نسبت به تخمک زن هم ظاهرا جائز مىباشد.
4 ـ تقویت اسپرم مرد به کمک اسپرم مرد دیگر یا بدون استفاده از اسپرم مرد دیگر (با امکانات پزشکى) جایز است یا خیر؟
جواب: گفته شد که قرار دادن اسپرم مرد در رحم زن اجنبیه جایز نیست.
5 ـ تلقیح نطفه یا اسپرم بیگانه در رحم زن شوهردار یا بىشوهر شرعا مجاز است یا خیر؟ طفل حاصل از این نوع تلقیح از حیث ابوت به چه کسى منسوب است؟ آیا ولدالزنا در این نوع تلقیح ثابت مىشود یا خیر؟
جواب: 1 ـ جایز نیست، طفل منسوب به صاحب نطفه است، از نظر ارث اگر با علم به حرمت انجام شود حکم ولدالزنا را دارد. که از یکدیگر ارث نمىبرند.
6 ـ در صورتیکه تلقیح مصنوعى با اسپرم بیگانه را عملى حرام بدانیم آیا از این عمل حرام طفل مشروع حاصل مىشود؟
جواب: از بالا معلوم شد.
7 ـ اگر نطفه مردى با تخمک زوجه بعد از ترکیب در رحم اجاره یا عاریهاى (زن دیگرى غیر از صاحب تخمک) پیوند شود و جنینى در رحم عاریهاى یا اجارهاى رشد کند و متولد شود شرعا جایز است یا خیر؟ و چه رابطهاى از نظر نسب و آثار حقوقى و شرعى با صاحب اسپرم و تخمک و صاحب رحم اجارهاى یا عاریهاى و فرزندان وى یا شوهرش دارند؟
جواب: اجاره یا عاریه رحم هیچ مجوز شرعى بلکه عقلایى هم ندارد و حکم زنا را دارد مگر در جهل به مسئله.
8 ـ آیا اهدا یا خرید و فروش نطفه براى تلقیح شرعا جایز است یا خیر؟
جواب: براى تلقیح حلال ظاهرا جایز است.
9 ـ تلقیح تخمک زن بیگانه به رحم زن عقیم شرعا جایز است یا خیر؟
جواب: ظاهرا اشکالى ندارد.
10 ـ در تلقیح مصنوعى با اسپرم شوهر ممکن است بعد از اخذ اسپرم شوهر براى تلقیح، به علل مختلف از جمله نقص وسایل پزشکى، تأخیر ناخواسته در اخذ تخمک زوجه ایجاد شود و در این فاصله شوهر فوت کند. و تلقیح بعد از فوت زوج صورت گیرد، در اینجا این سؤال مطرح است که آیا طفل ناشى از این تلقیح به زوج منسوب است و از وى ارث خواهد برد یا خیر؟
جواب: ظاهرا فرزند هم منسوب به اوست و ارث هم ثابت است.
سؤال 132: محضر مبارک.... سلام علیکم
احتراما در صورت مصلحت به سؤالات ذیل پاسخ فرمایید.
الف) سؤال اول مربوط به ناهنجارىها و بیمارىهاى مادرزادى جنینى است که تشخیص آن در دوران باردارى در جنین قطعى است و داشتن و نگهداشتن چنین فرزندى موجب مشقت و زحمت شدید والدین خواهد بود و تولد چنین کودک معلول و ناقص الخلقه که دچار عقبماندگى ذهنى و یا جسمى شدید مىباشد و به شدت بیمار خواهد بود و از بدو تولد تا پایان عمر در وضع مشقتبارى به سر مىبرد، سبب عسر و حرج براى پدر و مادر مىگردد به طورى که زن و شوهر درخواست سقط جنین مىنماید.
1 ـ میکروسفالى (کوچکى سر) که نهایتا منجر به کاهش رشد مغز و کوچکى مغز و سر مىشود و در صورت تولد، طفل دچار عقبماندگى ذهنى شدید خواهد شد.
2 ـ هیدروسفالى که آب داخل حفرات مغزى بیشتر از حد معمول است به طورى که منجر به کاهش رشد قشر مغز مىگردد و در صورت تولد، عقبماندگى ذهنى خواهد داشت.
3 ـ عدم تشکیل دیواره شکم: بیرون بودن احشاء از شکم.
4 ـ اسپیناپیفید (باز و بسته) که سطح خارجى ستون فقرات دفاعى تشکیل نمىشود و نخاع از ستون فقرات بیرون زده یا دیده مىشود و یا توسط لایهاى از پوست پوشیده شده است و در صورت تولد طفل دچار فلج اندامها خواهد بود.
5 ـ ناهنجارىهاى ژنتیکى نظیر سندرم داون که کروموزم 21 به جاى دو عدد سه تا مىباشد و در صورت تولد، منجر به عقبماندگى ذهنى و مشکلات جسمى خواهد شد.
6 ـ هموفیلى و تالاسمى ماژور.
7 ـ بیمارىهاى عفونى نظیر سرخجه و توکسوپلاسموز که مادر در حاملگى مبتلا گردیده و آزمایشهاى تکمیلى وجود قطعى بیمارى در جنین را مشخص مىنماید.
ب) در مورد سؤال دوم که مربوط به مواردى است که جنین مبتلا به ناهنجارىهایى مىباشد که مغایر با حیات پس از تولد مىباشد و امکان تشخیص قطعى آن در دوران حاملگى وجود دارد، با توجه به این که بیشتر این نوع ناهنجارىها پس از چهار ماه تشخیص داده مىشود، و با توجه به اینکه در پایان این حاملگى قطع نظر از مدت زمانى که حاملگى به طول کشیده باشد قطعا جنین پس از تولد و یا مدت کوتاهى بعد از تولد علیرغم اقدامات پزشکى خواهد مرد و فقط مشقت و رنج دوران حاملگى و عوارض باردارى براى مادر وجود دارد و ضمنا حاملگى بىحاصل که مادر در نهایت از وضعیت حاملگى خود مطلع است که عاقبتى جز مرگ براى جنین وى متصور نیست، نگهداشتن و پرورش چنین جنینى در رحم براى مادر موجب عسر و حرج در طى دوران باردارى مىباشد و رنج و مشقت جسمى و روحى براى زوجین دارد به طورى که زن و شوهر درخواست ختم باردارى مىنمایند. در این موارد حیات جنین فقط منوط به رابطه خونى جنین با مادر است و در بعضى موارد مثل هیدورپس حتى جنین در داخل شکم مادر در ماههاى پایان حاملگى ممکن است بمیرد. حال این سؤال مطرح است آیا ختم باردارى در زمان تشخیص قطعى (قبل و پس از چهار ماه) امکانپذیر مىباشد لازم به ذکر است که موارد بیمارىهاى فوق محدود مىباشد و چند مورد آن به شرح زیر است:1 ـ هیدروپس فتالیس: تمامى حفرات بدن جنین نظیر شکم و قفسه سینه و مغز و غیره آب آورده و اعضاى بدن متورم مىشود. 2 ـ تریزومى 18 که کروموزم شماره 18 جنین به جاى دو عدد سه عدد مىبشد و تریزومى 13 که کروموزم 13 جنین به جاى دو عدد سه عدد مىباشد که منجر به ناهنجارىهاى شدید مغایر با حیات مىشود. 3 ـ آنانسفالى (جنین بدون سر و مغز). 4 ـ کلیههاى پلى کیستیک: که کلیههاى جنین بزرگتر از حد عادى و داراى کیستهاى متعدد و فاقد عملکرد مىباشد. 5 ـ آژنزى کلیهها: که کلیههاى جنین تشکیل نمىگردد. 6 ـ عدم وجود حجاب حاجز: که رودهها و کبد و احشاء داخل شکم وارد قفسه سینه شده و جلوگیرى از رشد ریهها مىنماید. 7 ـ ناهنجارىهاى متعدد در اعضاى حیاتى جنین. 8 ـ ناهنجارىهاى متعدد در قسمتهاى مختلف سیستم عصبى مرکزى. 9 ـ آژنزى ریه: عدم تشکیل ریهها.با تشکر اصغر...
جواب: در کلیه موارد فوق و مشابه آن، تا قبل از دمیده شدن روح ختم باردارى جائز است ولى دیه آن طبق آنچه که در رساله توضیح المسائل گفتهایم (مسئله 3136) به ورثه دیگر پرداخت شود و مىتواند خرج سائر فرزندان و ورثه را به نیّت اداءِ دیه انجام دهید، البته اگر کبیر هستید با اطلاع و قبول آنها باشد، هر چند اجمالاً گفته شود بابت بدهى که بشما داریم. و اما پس از دمیدن شدن روح بهیچوجه جائز نیست و قتل نفس حساب مىشود، و قتل نفس با عسر و حرج قاتل یا مقتول جائز نمىشود. و اینکه احیانا گفته مىشود چنین جنینى حیات انسانى و حیوانى ندارد و فقط حیات گیاهى دارد صحیح نیست، اینگونه فرزندها هم احساس درد و رنج مىکنند و حیات حیوانى بلکه انسانى هم دارند هر چند ناقص. و اما زمان دمیده شدن روح دقیقا مشخص نیست لیکن مشهور آنستکه پس از گذشت چهار ماه است، احتمالاً مزاجها مختلف است، و اگر از راه آزمایش و علائم مختلف، معلوم نشد مىتوان استصحاب حالت سابقه نمود. واللّه العالم
سؤال 133: حضرت.... لطفا بفرمائید:
1 ـ تشخیص خطر اساسى بر جان مادر به عهده مادر است یا پزشک؟ معیار چیست؟ در باردارى متضمن خطر جدى تنها اوضاع و احوال و شرایط قبل از زایمان معیار است یا اوضاع و احوال و شرایط پس از زایمان هم مىتواند مبناى تصمیم قرار گیرد؟
جواب: میزان احساس خطر خود مادر است لیکن از گفته پزشک هم احساس مزبور پیدا مىشود، قبل و بعد از زایمان هم فرقى ندارند.
2 ـ چنانچه احراز شود ادامه باردارى منجر به بروز صدمه دائمى شدید براى سلامت جسمى یا روحى زن باردار (حرج کامل) خواهد شد قبل از ولوج روح سقط جنین جایز است یا خیر؟ پس از ولوج روح چطور؟
جواب: پیش از ولوج روح جائز است. با پرداخت دیه. و نه بعد از ولوج.
نگاه داماد به مادر زن
آنچه در این بخش مطرح مىشود مسأله جواز نظر به مادر همسر و به اصطلاح محرم بودن مادر زن با داماد است که در آیات مربوط به حجاب اصلاً بحثى از آن به میان نیامده و دلیل واضحى هم وجود ندارد که مادر زن با داماد خود محرم باشد. از این رو در این فصل بر آنیم تا مبانى نظرى این مسأله را به بوته نقد گذاشته و با یک بررسى اجمالى و در عین حال دقیق در ادله مربوطه، روشن سازیم که آیا واقعا داماد با مادر همسر خود محرم است یا خیر؟ و آیا یک مرد مىتواند همانگونه که به مادر خود مىنگرد به مادر زن خود نگاه کند؟
لازم به ذکر است که مطالب این بخش سابقا توسط این قلم و در جزوهاى تحت عنوان « محرمیت مادر زن؟! » نگارش یافت و نگارنده آن را به بعضى از آیات عظام و علما نیز اراه نموده است که نوعا از طرف علماء اشکالى به مطالب مطروحه وارد نگردید. و تنها جوابى که شنیده شد این بود که آقایان علماء در این مسأله به سیره تمسک مىکنند. و اگرچه در نسخه اصلى این نوشتار به سیره و عدم دلالت آن اشاره شده بود اما مثل اینکه بیان ما در آن قسمت مکفى نبوده است از این رو در اینجا سعى بر آن است تا در طى این نوشتار دلیل سیره را بیشتر بررسى کرده و اشکالات وارد بر آن را بهتر روشن سازیم.
قبل از ورود به اصل بحث ذکر این نکته لازم است که واژه محرمیت داراى دو معناى متفاوت است.
1 ـ محرمیت به معناى حرمت ازدواج که معمولاً فقهاى متقدم و متأخر در کتب فقهى خود هر کجا که از محارم نام مىبرند مراد همین معنا است یعنى زنهایى که انسان نمىتواند با آنها ازدواج نماید.
2 ـ محرمیت به معناى عرفى آن یعنى جواز نظر به یکدیگر که در این معنا هر گاه گفتهایم شود فلان زن با انسان محرم است مراد آن است که انسان مىتواند به او نگاه کند آنگونه که به مادر و خواهر خود مىنگرد و آن زن هم حق دارد زینتهاى خود را در برابر این مرد محرم آشکار سازد.
و البته تلازمى هم بین این دو معنا وجود ندارد یعنى اینطور نیست که با هر کس ازدواج حرام شد جواز نظر به او مسلّم بشود بلکه مواردى وجود دارد که ازدواج با بعضى از زنان حرام است یعنى محرمیت به معناى اول محقق است اما محرمیت به معناى دوم و جواز نظر به او موجود نیست.
پس مىگوییم: در قرآن کریم تنها در یک آیه از مادر زن نام برده شده است و آن آیه 23 سوره نساء مىباشد که مىفرماید: حرمت علیکم امهاتکم و بنائکم و اخواتکم و عماتکم و خالاتکم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهاتکم الاتى ارضعنکم و اخواتکم من الرضاعة و امهات نسائکم و ربائبکم الاتى فى حجورکم من نسائکم الاتى دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتم بهن فلا جناح علیکم و حلائل ابنائکم الذین من اصلابکم و ان تجمعوا بین الاختین الا ما قد سلف ان اللّه کان غفورا رحیما.
یعنى حرام است بر شما ازدواج با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و برادر زاده و خواهر زاده و مادرانى که به شما شیر دادهاند و خواهر رضاعى و مادر همسر و دختر همسرى که با او آمیزش داشتهاید و اگر آمیزش نکرده باشید بر شما باکى نیست و زنِ پسران اصلى شما (نه فرزند خواندهها) و همین طور با دو خواهر یکجا ازدواج کردن ممنوع است مگر آنچه در زمان جاهلیت بوده و خداوند آمرزنده و مهربان است.
آنچه از سیاق آیه قبل و بعد از این آیه معلوم مىشود اینکه مراد از محرمیت در این آیه شریفه همان محرمیت به معناى اول یعنى حرمت ازدواج است زیرا آیه قبل از این آیه در مورد ازدواج بوده و از به نکاح در آوردن زن پدر نهى مىکند که: ولا تنکحوا ما نکح آباؤکم من النساء الا ما قد سلف و در آیات بعد هم پیرامون مسأله نکاح و ازدواج مطالبى بیان مىفرماید. علاوه بر اینکه در این آیه شریفه، حرمت به ذات تعلق گرفته و این امر مستلزم اشکالاتى است زیرا حرام شدن ذات معناى موجهى ندارد پس حتما باید یک قید محذوفى در تقدیر باشد تا معناى آیه کامل گردد مثل کلمه نکاح یا استمتاع و امثال آن. پس حرّمت علیکم امهاتکم در واقع یعنى حرّمت علیکم نکاح امهاتکم. چنانچه مرحوم علامه طباطبائى (ره) در تفسیر المیزان در ذیل این آیه شریفه مىفرمایند: مراد از تحریم مادران و سایر اشخاص نامبرده، حرمت ازدواج با ایشان است همانطور که از اطلاق کلام به مناسبت حکم و موضوع بدست مىآید چنانچه در آیه حرّمت علیکم المیتة و الدم. پیداست که حرمت خوردن آن مدّ نظر است... پس حق آن است که در آیه تقدیرى بگیریم که معنى و طى را برساند نه رشته زناشویى و به اقتضاى ادب قرآن از تصریح به آن خوددارى شده است.
پس آیه شریفه فوق مربوط به بیان این نکته است که ازدواج با گروهى از زنان حرام است و از آن جمله مادر ـ دختر ـ خواهر ـ عمه ـ خاله ـ دختر خواهر ـ دختر برادر ـ مادر رضاعى انسان ـ خواهر رضاعى ـ مادر زن ـ دختر زن در صورتى که به دخول شده باشد ـ زنِ پسر (عروس) ـ جمع بین دو خواهر. اما همانطورى که گفته شد حرمت ازدواج با جواز نظر دو امر جدا هستند و ملازمهاى بین این دو وجود ندارد یعنى نمىشود گفت هر کس که ازدواج با او حرام شد جایز است به او نگاه هم کرد زیرا بسیارى از زنان هستند که ازدواج با آنها حرام است اما با این حال محرَم هم نیستند یعنى نمىشود به آنها نگاه کرد از آن جمله:
1 ـ زنى را که در عدّه عقد کرده باشند به اتفاق همه فقها حرام ابدى مىشود ولى مع ذلک کسى نگفته که مىشود به او نگاه کرد.
2 ـ زنى را که در حالِ احرام حج عقد کنند حرام مؤبد مىشود اما جواز نظر محرمانه به او بدنبال نمىآید.
3 ـ اگر با پسرى لواط شد دختر و مادر و خواهر او بر لواط کننده حرام ابدى است اما با این حال لواط کننده حق نگاه کردن به آنها را هم ندارد و باصطلاح محرم عرفى نمىشود.
4 ـ اگر کسى با زنى زنا کند بعدا حق ندارد با دختر یا مادر او ازدواج نماید در حالى که این امر مستلزم محرمیت به معناى جواز نظر هم نیست.
5 ـ خواهر زن که ازدواج با او جمعا حرام است.
بنابراین ملازمهاى بین حرمت ازدواج و جواز نگاه وجود ندارد و لذا این آیه شریفه تنها دلالتى که دارد آن است که ازدواج با مادر زن حرام است اما اینکه آیا مىشود به او نگاه کرد یا نه امرى است مسکوت عنه که در این آیه نسبت به آن مطلبى عنوان نشده است.
ان قلت: اگر کسى اشکال کرده و بگوید سیاق آیه افرادى را ذکر کرده که با انسان محرم به معناى دوم هستند و جایز است به آنها نگاه کرد مثل مادر ـ خواهر ـ دختر ـ عمه و خاله و... پس ذکر مادر زن در این بین نیز نشان از آن دارد که مادر همسر هم مانند مادر و خواهر خود انسان بوده و همانطورى که نگاه کردن به مادر و خواهر جایز است نگاه به مادر همسر هم جایز است.
قلت: در جواب مىگوییم همانگونه که گفته شد این آیه اصلاً در مقام بیان این امر نیست که به چه کسى مىشود نگاه کرد و به چه کسى نمىشود و ذکر مادر زن در این میان نیز دلالتى بر محرمیت مادر همسر با داماد به معناى جواز نظر داماد به او ندارد زیرا خواهر زن هم در این آیه ذکر شده و باتفاق فقها خواهر زن محرم نیست و نمىشود به او نگاه محرمانه نمود. پس نهایت چیزى که از این آیه شریفه استفاده مىشود حرمت ازدواج با مادر همسر و سایر افراد مذکوره دیگر است و انسان به آنها نگاه کند نیز از این آیه استفاده نمىشود بلکه از آیه 31 سوره نور که وجوب حجاب را بیان کرده و موارد استثناء شده را ذکر فرمود، نامى از مادر زن نیست و بعبارت دیگر اینکه آن آیهاى که دلالت بر محرمیت مادر و خواهر و دختر و خاله و عمه و... دارد نسبت به مادر همسر ساکت است.
آیه 31 سوره نور مىفرماید: قل للمؤمنات یغضض من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضر بن بخمرهنّ على جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنى اخوانهن او بنى اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولى الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا على عورات النساء ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الى اللّه جمیعا ایّه المؤمنون لعلکم تفلحون.
یعنى به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبى فرو بندند و دامن خویش را حفظ کنند و زینت خویش جز آنچه آشکار است را آشکار نکنند و باید که روپوشهایشان را به گریبانها کنند و زینت خویش را نمایان نکنند مگر براى شوهران یا پدران یا پدرشوهران یا پسران یا پسر شوهران یا برادران یا خواهرزادگان یا برادر زادگان و یا زنان هم کیش و یا آنچه مالک آن شدهاند یا مردانى که دیگر میل به زن ندارند و یا کودکانى که از اسرار زنان بى خبرند و بگو که پاى خویش را بر زمین نکوبند که آنچه از زینتشان پنهان است آشکار نشود. اى مؤمنان همگى بسوى خدا توبه برید شاید رستگار شوید.
در این آیه شریفه خداوند حکم مىفرماید که زنهاى مؤمن چشم خود را از حرام ببندند و دامن خود را از گناه حفظ کنند و زینتهاى خود را آشکار نسازند مگر آنها که خود آشکار است (وجه و کفین) و چادرهاى خود را بر سر و سینه بیاندازند و زینت خود را آشکار نکنند مگر براى شوهر ـ پدر ـ پدرشوهر ـ پسر ـ پسر شوهر ـ برادر ـ پسر برادر ـ پسر خواهر ـ زنهاى مؤمن هم کیش ـ کنیزان و بردگان خود ـ مردان خنثى و کسانیکه فاقد میل به زنان هستند و پسر بچه نابالغ.
بنابراین از آیه شریفه معلوم مىشود که زن مىتواند در برابر این گروه نامبرده زینتهاى خود را آشکار کند و آنها هم متقابلاً مىتوانند به محارم خود نگاه کنند اما در این آیه نامى از داماد نیست و این مطلب عنوان نشده که زن مسلمان مىتواند زینت خود را در برابر شوهر دخترش نیز آشکار سازد لذا از این آیه هم استفاده نمىشود که داماد حق داشته باشد که به مادر زن خود نگاه کند.
لازم به ذکر است که در بررسى آیات مىبایست ظرف زمانى آیه را مدّ نظر قرار داشت. توضیح اینکه اگر ما در ظرف زمانى کنونى بخواهیم این مطلب را تحلیل کنیم براى ما این امر مشکل خواهد بود که بپذیریم مادر همسر با داماد محرم نباشد چرا که تاکنون هر چه شنیدهایم بر خلاف این بوده است و لذا قبول این امر دشوار مىنماید اما اگر خود را در ظرف زمانى سال پنجم هجرى و سالِ نزول این آیه قرار دهیم خواهیم دید که تا دیروز زنان بدون پوشش اسلامى و چادر در مجامع عمومى و کوچه و بازار و مسجد و... حاضر مىشدند. و امروز این آیه نازل شده و به زنان یک دستور جدید مىدهد که: و لیضربن بخمرهن على جیوبهن... باید که زنان خود را از نامحرم بپوشانند ولا یبدین زینتهن الا... براى افرادى که بطور مشخص و معین ذکر شدهاند. واضح است که این آیه شریفه در مقام تشریع و قانونگذارى است و وقتى که زنان صدر اسلام را خطاب مىکند که باید پوشیده باشند و آنگاه افرادى را استثناء کرده و اجازه مىدهد که زن در برابر آنها بطور متعارف و عادى و بدون پوشش و چادر حاضر شود و با این حال اسمى از داماد یعنى شوهر دختر برده نشده، این امر چه وجهى مىتواند داشته باشد؟ آیا بعد از نزول این آیه زنى بوده که سؤال کند پس تکلیف ما در برابر دامادمان چه مىشود؟ آیا اصلاً جایى براى پوشش بوده است؟ و اصولاً اگر کسى چنین سؤالى مىکرد با چه جوابى روبرو مىشد؟
ان قلت: اگر کسى اشکال کرده و بگوید در آیات 173 سوره بقره و 115 سوره نحل آمده است: انمّاحرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر... یعنى بر شما حرام شده مردار و خون و گوشت و خوک. و در آیه 145 سوره انعام مىفرماید: قل لا اجد فى ما اوحى الىّ محرما على طاعم یطعمه الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس... یعنى اى پیامبر به مردم بگو در چیزهایى که به من وحى شده حرامى نیافتم مگر مردار خون و گوشت خوک که اینها پلیدند.
واضح است که این آیات شریفه در مقام حصر نیستند چرا که غیر از این سه مورد محرمات کثیر دیگرى هم وجود دارند بعضى از اهل سنت همین استدلال را کرده و حکم به اباحه وحوش و سباع و درندهگان نمودهاند و دلیل خود را هم همین آیات ذکر کردهاند! در حالى که این گونه مشى و برداشت از آیات قرآن صحیح نیست چرا که حکم بسیارى از امور در روایات مطرح شده است و حصر در آیه هم حصر حقیقى نیست بلکه حصر اضافى است.
قلت: در جواب از این اشکال باید بگوییم البته اگر ادله دیگرى اعم از آیه یا روایت ولو ضعیف وجود مىداشت که حکم ارتباط و محرمیت مادر زن و داماد را صراحتا ذکر کند مسأله تمام شده اعلام مىشد کما اینکه در مورد محارم رضاعى که در آیه ذکر نشدهاند روایات متعددى وجود دارند که دلالت بر مقصود مىکنند اما همانگونه که یادآور شدیم نه در آیه دیگرى از قرآن به مسأله مورد بحث ما اشاره شده است و نه روایتى داریم که صریح یا ظاهر آن دلالت بر جواز نظر داماد به مادر زن و جواز آشکار کردن زینت توسط مادر همسر در برابر داماد داشته باشد.
روایاتى هم که در این مورد وجود دارند همه ناظر به همان حرمت ازدواج مىباشند نه مسأله محرمیت و جواز نگاه کردن داماد به مادر همسرِ خود. (چنانچه خواهد آمد) بنابراین همانگونه که گفته شد آیه 31 سوره نور در مقام تشریع و قانونگذارى است و امروز صبح (در ظرف زمانى سال پنجم هجرى) که آیه شریفه نازل شد زنان مسلمان وظیفه خود را دانستند که حجاب واجب است و در ضمن یک سرى افراد مثل شوهر ـ پدر و پسر و برادر و... کسانىاند که مىشود زینتها را در برابر آنها نمایان ساخت و مع ذلک نامى هم از داماد در کار نیست در حالى که جایگاه داماد کمتر از ملک یمین و بردگان یا کمتر از اطفال و مردان خصى و مجبوب نیست که در آیه شریفه از آنها صراحتا نام برده شود.
علاوه بر این وجهى هم نداشته که زنى سؤال کند پس داماد چه؟ و اگر هم سؤال مىکرد جواب مىشنید که مگر آیه را توجه نکردى؟ و اگر هم چنین پرسش و پاسخى مطرح شده بود قطعا به ما مىرسید تا حکم محرمیت مادر زن و داماد بطور قطع مسجل شود در حالى که این امر نیز منتفى است.
مؤید این معنا آن است که فقهاى شیعه در بحث حرمت ازدواج با مادر زن اختلاف نظر دارند که آیا ازدواج با مادر زن مطلقا حرام است یا اینکه تنها در صورت دخول به دختر، ازدواج با مادرش حرام و در صورت عدم دخول ازدواج با مادر او اشکال ندارد؟
آنچه از ملاحظه کلمات فقها و از تدبر در روایات بدست مىآید این است که بعضى از فقهاى امامیه بر این عقیده بودهاند که ازدواج با مادر زن در صورتى که به دخترش دخول نشده باشد جایز است چنانچه مرحوم ابن ابى عقیل و شیخ صدوق و من لا یحضره الفیه صریحا فتوا به جواز دادهاند و ابن جنید و علامه حلى در مختلف توقف کردهاند.
و البته روایاتى هم بر طبق این حکم وجود دارد و اگرچه بعضى از بزرگان مانند شیخ طوسى در تهذیب این روایات را طرح کرده و از درجه اعتبار ساقط نمودهاند و دلیل خود را مخالفت این روایات با قرآن دانستهاند اما ظاهرا مخالفتى بین این روایات با قرآن وجود ندارد زیرا در آیه شریفه تصریح شده بود: و امهات نسائکم و ربائبکم الاتى فى حجورکم من نسائکم الاتى دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتم بهن فلا جناح علیکم 74 و همانگونه که قید دخول قطعا به جمله دوم راجع است اما امکان رجوع آن به جمله اول نیز وجود دارد چنانچه از بعضى از صحابه هم نقل شده است اختلافى است و احتمال هر دو هم وجود دارد ما نمىتوانیم این روایات را مخالف قرآن تلقى کنیم. به عبارت دیگر اینکه مراد از مخالفت روایات با قرآن که موجب سقوط آنها از درجه اعتبار مىشود مخالفت به نحو تباین کلى و امثال آن است نه مخالفت از نوع عموم و خصوص یا اطلاق و تقیید و امثال آن. چنانچه علامه در مختلف مىگوید: انا نمنع معارضتهما للکتاب فان الاصل فى الوصف والشرط و ان کان الرجوع الى الاخیر الا انه یمکن العود فیهما الى الجملتین معا و هذان الحدیثان قویان [منظورشان صحیحه جمیل بن دراج و حماد بن عثمان است که دلالت بر جواز دارند] لا یبعد عندى العمل بهما و ما ذکره من تعذر الرجوع الى الجملتین ضعیف و بالجملة فنحن فى هذه المسألة من المتوقفین الا ان الترجیح للتحریم عملاً بالاحتیاط و بفتوى الاکثر من الاصحاب.
البته انصاف آن است که در طرح این روایات مىتوانیم به اعراض مشهور از آنها و به معارض بودن آنها با روایات مشهورتر تمسک نماییم.
در هر حال اصل این مسأله اختلافى است چنانچه علامه در مختلف مىگوید: المشهور عند علمائنا اجمع الا ابن ابى عقیل تحریم ام الزوجة مؤبدا سواء دخل بالبنت او لا... و قال ابن ابى عقیل قال اللّه تعالى و امهات نسائکم و ربائبکم الاتى... دخلتم بهن... فالشرط عند آل الرسول فى الامهات و الربائب جمیعا الدخول و اذا تزوج الرجل المرأة ثم ماتت عنه او طلقها قبل ان یدخل بها فله ان یتزوج امها او بنتها و اما الصدوق فانه روى فى کتاب من لا یحضره الفقیه عن جمیل بن دراج عن الصادق علیهالسلام انه سئل عن رجل یتزوج امرأة ثم طلقها قبل ان یدخل بها هل له ان یتزوج ابنتها؟ قال الام و الابنة فى هذا سواء اذا لم یدخل باحدیهما حلت له الاخرى و قال فى المقنع اذا تزوج البنت فدخل بها اولم یدخل فقد حرمت علیه الام و قد روى ان الام و البنت فى هذا سواء اذا لم یدخل باحدهما حلت له الاخرى فجعله هنا روایة... .
و صاحب جواهر در این باره مىگوید: و هل تحرم امها بنفس العقد علیها؟ فیه روایتان اشهرها روایة و فتوى انها تحرم بل فى الغنیة و الناصریات الاجماع علیه لدخولها تحت امهات نسائکم و للاخبار والاحتیاط خلافا للحسن فاشترط الحرمة بالدخول کالبنت للاصل و صحیح جمیل بن دراج و حماد بن عیسى...
لازم به ذکر است که مراد صاحب جواهر از « حسن » حسن بن ابى عقیل عمانى است و دیگر اینکه آن روایتى که مربوط به این بحث است صحیحه حماد بن عثمان است نه حماد بن عیسى که در این مورد صاحب جواهر اشتباه کرده است.
اکنون ما در این مختصر در مقام نقض و ابرام این نظریه نیستیم بلکه صرف نظر از صحت و سقم این رأى، نفس همین اختلاف در بین فقها نشان از آن دارد که محرمیت مادر زن و داماد امرى ضرورى و مسلّم نبوده است والا وجهى نداشت که این مسأله تا زمان امام باقر و صادق علیهماالسلام همچنان مبهم بماند بطورى که در محضر آن بزرگواران از آنها سؤال شود که اگر شخصى دخترى را گرفته و به او دخول نکرده بعد از طلاق مىتواند مادرش را عقد کند یا نه؟ نفس این سؤال چه دلالتى دارد؟ آیا غیر از آن است که محرمیت مادر زن و داماد امرى مسلّم نبوده و بالاتر از آن، اصلاً عرف صدر اسلام و اعصار ائمه معصومین علیهمالسلام چنین بوده که مادر همسر و داماد را محرم تلقى نمىکردهاند بلکه مادر زن را به مثابه خواهر زن به شمار مىآوردهاند که ازدواج با او حرام است اما محرم نیست. چه در غیر این صورت وجهى براى آنگونه سؤالات وجود نداشته است. لذا به نظر مىرسد مشهور که مادر زن را محرمِ داماد مىداند به این معنا که جایز است داماد به او نگاه کند همانگونه که به خواهر و مادر خود مىنگرد امرى است که از خلط بین محرمیت به معناى حرمت ازدواج و محرمیت به معناى جواز نظر بوجود آمده است و مبناى محکمى ندارد. و جالب آنکه اکثر فقهاى گذشته نیز متعرض مسأله جواز نظر و عدم آن نشدهاند بلکه صرفا مسأله حرمت ازدواج را مطرح کردهاند و بعضى دیگر نیز مثل صاحب جواهر که متعرض مسأله جواز نگاه کردن شدهاند دلیلى بر فتواى خود اقامه ننمودهاند بلکه صرفا به نقل فتوا بسنده کردهاند که به نظر مىرسد یا ملاک آنها شهرت در مسأله بوده و یا نظر به آیه 23 سوره نساء داشتهاند که گفته شد دلالتى در این جهت ندارد.
عبارت جواهر چنین است: و للرجل ان ینظر الى جسد زوجته باطنا و ظاهرا... و کذا له ان ینظر الى المحارم التى یحرم نکاحهن نسبا او رضاعا او مصاهرة او ملکا ما عدا العورة مع عدم تلذذ وریبة.
که دو اشکال عمده بر کلام صاحب جواهر وارد است. اول اینکه ایشان جواز نظر به محرمات از راه مصاهره را بطور مطلق ذکر کردهاند در حالیکه همانطور که قبلاً گفته شد بین حرمت ازدواج و جواز نظر ملازمهاى وجود ندارد کما اینکه مواردى را هم بعنوان مثال ذکر کردیم.
دوم آنکه شخصیتى مثل صاحب جواهر که دأب و سیره او در کتابش بر بیان تفصیلى ادله و براهین عقلى و نقلى بر فتاوا است در این مسأله به ذکر مدعى اکتفا کرده و دلیلى بر این حکم اقامه نکرده است.
البته اشکالِ سومى هم به ایشان وارد است و آن اینکه همانگونه که در فصل قبل گذشت نگاه محارم به یکدیگر نیز داراى محدودیت است نه آنکه محارم بتوانند به تمام بدن یکدیگر بجز عورت نگاه کنند در حالى که صاحب جواهر به این مطلب نیز توجه نداشته است.
اما مرحوم آیت اللّه حکیم در مستمسک که متوجه این امر بودهاند که بطور مطلق ملازمهاى بین محرمیت مصاهرهاى و جواز نظر وجود ندارد در ذیل مسأله 23 عروة که مىگوید: یجوز النظر الى المحارم التى یحرم علیه نکاحهن نسبا او رضاعا او مصاهرة ماعدا العورة مع عدم تلذذ و ریبة و کذا نظرهن الیه، مىفرماید: [المصاهرة] بالمعنى الآتى بیانه و هو المختص بعلاقة الزوجیة لا غیر فانه الذى تقتضیه الادلة الموجبة للخروج عن عموم حرمة النظر فلا یشمل التحریم الحاصل من الزنا او اللواط او نحو ذلک. 81
و اگرچه اشکال اول وارد بر صاحب جواهر بر ایشان وارد نیست اما صاحب مستمسک نیز از ذکر دلیل بر این حکم خوددارى کرده و بیان ننمودهاند که آن ادلهاى که موجب خروج نگاه داماد به مادر همسر از عمومات حرمت است کدام است. آنگاه در بحث مصاهره ادلهاى را که آوردهاند همگى مربوط به آن است که ازدواج با محرمهاى مصاهرهاى حرام است و دیگر اینکه آیا نشر حرمت ازدواج از راه مصاهره تنها منحصر در وطى شرعى است یا از راه زنا و لواط و وطى شبهه و امثال آن هم حاصل مىشود؟ و اصلاً دلیلى که از آن جواز نظر به مادر زن استفاده شود را ذکر ننمودهاند.
پس ادلهاى که ما در دست داریم چه آیه و چه روایت، نهایت دلالتى که دارند همان حرمت ازدواج با مادر زن است نه چیز دیگرى و حرمت ازدواج هم مستلزم جواز نظر نیست چنانچه گذشت.
ان قلت: اگر کسى اشکال کرده و بگوید شهرت در این مسأله و بلکه اجماع فقها بر محرمیت ماد زن با داماد است. توضیح آنکه اولاً مسأله اجماعى است و ثانیا شهرت هم در اینجا حاکم است و همانطور که مىدانیم شهرت سه قسم است 1 ـ شهرت روایى 2 ـ شهرت عملى 3 ـ شهرت فتوایى.
شهرت روایى یعنى اینکه یک روایتى را همه اصحاب نقل کرده باشند ولو به آن عمل هم نشده باشد که این نوع شهرت حجت نیست زیرا صرف نقل روایت بدون افتاء بر طبق آن مشکلى را حل نمىکند بلکه بر عکس وقتى مىبینیم که بزرگان روایاتى را نقل کرده ولى بر طبق آن فتوا ندادهاند معلوم مىشود اشکالى در کار بوده که مانع از عمل کردن آنها و افتاء بر طبق آن خبر شده است مثل اینکه در باب ازدواج با مادرِ دخترِ غیر مدخول بها روایات صحیحهاى داریم اما مشهور به آنها عمل نکرده و بر طبق آنها فتوا ندادهاند که همین اعراض مشهور موجب وهن آنها مىشود. بنابراین شهرت روایى یعنى صرف نقل روایت در کتب روایى دلیلى بر حجیت آن نیست و اگرچه بعضى از بزرگان همانند شیخ انصارى در رسائل، شهرتِ وارد شده در مقبوله عمر بن حنظله و امثال آن را حمل بر شهرت روایى کردهاند اما ظاهرا آنگونه نیست و آن روایات دلیل بر حجیت شهرت روایى نیستند که بحث مفصل در این زمینه خارج از حوصله این نوشتار است.
اما شهرت عملى آن است که مشهور بر طبق یک خبرى فتوا داده و به آن عمل کرده باشند که این نوع شهرت حجت بوده و بلکه در بعضى از موارد عمل مشهور جبران ضعف سند روایت هم مىکند کما اینکه اعراض مشهور موجب سستى روایت مىشد.
اما شهرت فتوایى یعنى اینکه یک فتوایى مشهور شده باشد بدون وجود دلیل ظاهرى براى آن. به این معنا که وقتى یک حکمى مشهور باشد و ظاهرا هیچ دلیلى هم بر آن وجود نداشته باشد اما مع ذلک فقها آنگونه فتوا داده باشند معلوم مىشود که آن حکم را از معصوم علیهالسلام تلقى کردهاند.
به عبارت دیگر اینکه اگر یک جکمى در کتب فقها بود که روایتى هم بر طبق آن وجود نداشت و بلکه قواعد و اطلاقات هم بر خلاف آن اقتضا مىکرد و با این حال همه فقها بر طبق آن فتوا داده بودند و مشهور شده بود ما از یک چنین شهرتى مىفهمیم که آنها مسأله را از معصوم علیهالسلام تلقى کردهاند زیرا فقهاى شیعه اهل نص و دلیلاند و به قیاس و استحسان هم عمل نمىکنند و به سادهگى هم فتوا نمىدهند پس حتما دلیلى وجود داشته که به ما نرسیده یا مسأله را سینه به سینه از معصوم علیهالسلام تلقى کردهاند. بعد مثالى را که براى شهرت فتوایى ذکر مىکنند آن است که فقها در باب سفر صید فرمودهاند: سفر صید سه گونه است 1 ـ اینکه خرجى خود و عیال و اولادش وابسته به صید باشد که در اینجا نماز او شکسته و روزه هم ندارد. 2 ـ اینکه سفر او براى تفریح و خوشگذرانى باشد که یک سفر لهوى بودهو نماز و روزه او هم تمام است چون سفر معصیت به حساب مىآید. 3 ـ اینکه سفر صید براى توسعه در نفقه باشد یعنى اینکه او خرجى خودش را دارد اما براى درآمد بیشتر به صید مىرود که در اینجا مشهور فقها معتقدند که نمازش تمام اما روزه ندارد و بعضى هم براین حکم ادعاى اجماع کردهاند با اینکه ما یک قاعده کلى داریم که مىگوید «کلما قصرت افطرت» و طبق آن نماز و روزه با هم تلازم دارند بطورى که هر جا نماز شکسته بود روزه هم واجب نیست و هر جا روزه نبود نماز هم شکسته است اما در مورد سفر صید براى توسعه در نفقه، مسأله بر خلاف قواعد اولیه است یعنى طبق مشهور نمازش تمام اما روزه ندارد با اینکه ما هیچ دلیلى نه در قرآن و نه در روایات بر چنین مطلبى نداریم.
از طرف دیگر چون فقها کسانى اند که بدون دلیل فتوا نمىدهند پس حتما این فتوا داراى مبناى محکمى بوده که به ما نرسیده است یا اینکه آنها این مسأله را سینه به سینه از معصوم علیهالسلام تلقى کردهاند که باعث شهرت آن شده است که این شهرتِ فتوایى اگر کاشف از قول معصوم باشد قطعا حجت است و در غیر این صورت نمىشود آن را حجت دانست و از حضرت آیت اللّه العظمى بروجردى (ره) نقل شده که ایشان معتقد بودند که قریب 400 مسأله در فقه وجود دارد که دلیلى بر آن نیست مگر شهرت فتوایى بطورى که اگر شهرت فتوایى را حجت ندانیم آن 400 مسأله فاقد دلیل خواهند بود.
با ذکر این توضیحات گفته مىشود که در مسأله محرمیت مادر زن و داماد شهرت فتوایى قاطع وجود دارد و بلکه نزدیک است که این حکم اجماعى باشد.
قلت: در جواب مىگوییم اگر هیچ دلیل و مدرکى که بتواند مأخذ حکم مشهور قرار بگیرد وجود نداشته باشد مىشود از فتواى مشهور به رأى امام علیهالسلام پى برد و به عبارت دیگر آنکه آن شهرت کاشف از قول معصوم علیهالسلام خواهد بود زیرا فقهاى بزرگ قطعا بدون دلیل فتوا نمىدهند پس اگر در مسألهاى اتفاق نظر داشتند یا مسأله به حد شهرت رسیده بود حتما دلیلى وجود داشته که ممکن است به ما نرسیده باشد یا اینکه آنها آن حکم را سینه به سینه از معصوم علیهالسلام تلقى کردهاند اما باید توجه داشت که امثال اینگونه مسائل مشهور در فقه محدود و مشخص است و اکثر مسائل اجماعى یا مشهور داراى مستندات نقلىاند بطورى که اساس اجماع یا شهرت در آنها مبتنى بر دلیل نقلى است و به اصطلاح اجماع و شهرت، مدرکى مىباشند که فى نفسه حجیت ندارند بلکه حجیت آنها وابسته بر حجیت آن مدرک روایى است.
براى نمونه مىبینیم که در زمان قبل از محقق حلى در مسأله آب چاه شهرتى مطرح بود و فقهاى بزرگ آن زمانها همه معتقد بودند که آب چاه به مجرد ملاقات با نجاست متنجس مىشود بلکه این نظریه نزدیک به اجماع بود اما چون این مسأله داراى مدارک روایى است واضح است که تحقق شهرت یا اجماع هم بر اساس همان روایات صورت گرفته بود و کسى هم غیر از آن حکم را از آن ادله استنباط نمىکرده است. اما به زمان علامه حلى که مىرسیم ایشان در این مسأله خدشه کرده و صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع را مطرح نمود که در آن امام علیهالسلام فرموده بودند: ماء البئر واسع لا یفسده شىء الا ان یتغیر ریحه او طعمه فینزح حتى یذهب الریح و یطیب طعمه لان له مادة 84 و بر طبق آن حکم به عدم نجاست آب چاه فرمود با اینکه اگر آن شهرت و اجماع، قطعى و کاشف از قول معصوم مىبود مرحوم محقق نمىتوانست به استناد یک روایت در مقابل آن بایستد و فتوا صادر کند. حتى نقل شده که ایشان در ابتدا مردد بود که فتوا به عدم نجاست چاه بدهد یا نه؟ و از طرف دیگر یک چاه آب هم در منزل داشته است. گویند پیش خود فکر کرد مبادا این مسأله ریشه در نفسانیات داشته باشد و او براى راحتى و آسایش خودش اینگونه فکر مىکند لذا دستور داد اول چاه آب منزلش را پر کردند بعد که دید مسأله نفس در کار نیست و ادله کاملاً دلالت بر مطلوب دارند صریحا فتوا داد و پس از مدتى آن شهرت قاطعه نزدیک به اجماع منهدم شد و تا امروز هم دیگر کسى فتوا به نجس شدن آب چاه نداده است و روایات نزح چاه را هم حمل بر استحباب مىکنند.
پس خلاصه امر اینکه در بحث محرمیت مادر زن و داماد هم اگر براى فتواى مشهور هیچ دلیل و مدرکى که بتواند مأخذ آن فتوا باشد وجود نداشت شهرت فتوایى به معناى ذکر شده محقق مىبود اما به نظر مىرسد و بلکه احتمال قوى چنین است که مأخذ حکم مشهور آیه 23 سوره نساء است که مىفرماید: حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و... و امهات نسائکم... که از خلط بین حرمت ازدواج و محرمیت به معناى جواز نظر به این حکم رسیدهاند [و جالب آنکه نگارنده تاکنون از هر یک از علماء بصورت ابتدا به ساکن از دلیل محرمیت مادر زن سؤال کردهام فورا آقایان آیه شریفه مذکور را قرائت نمودهاند] پس شهرت فتوایى به معناى ذکر شده مخدوش است. از طرف دیگر اجماع ادعا شده هم بفرض آنکه محقق باشد بر اساس حدس و اجتهاد مدعى آن است نه آنکه کاشف از قول معصوم باشد به دلیل آنکه اگر محرمیت مادر همسر با داماد امرى قطعى و مسلّم بود دیگر وجهى نداشت که فقها اختلاف کنند که آیا مىشود بعد از طلاق دختر غیر مدخول بها با مادرش ازدواج کرد یا نه؟ و دیگر وجهى نداشت که این مطلب را از معصوم بپرسند و بالاتر آنکه بعضى هم فتوا به جواز صادر کنند. پس همه اینها مؤبد آن است که محرمیت مادر همسر با داماد امرى قطعى و اجماعى و مسلّم نبوده و نیست.
یکى از محققین معاصر پس از مطالعه جزوه « محرمیت مادر زن؟! » چنین نوشتهاند:
تنها امرى که مىتوان در این مسأله مورد استناد قرار داد سیره عملى مسلمین است زیرا چنانکه از عبارت فخرالمحققین استفاده مىشود باور همه امت و فقهاى فریقین محرمیت مادر زن نسبت به داماد است. این عبارت و عبارتهاى دیگر فقها در این مسأله لااقل نشانگر سیره عملى مسلمانان در تاریخ تدوین فقه یعنى مدت زمانى بیش از هزار سال مىباشد و این در حالى است که این موضوع مورد ابتلاء همه اقشار جامعه از جمله فقها و مفسران قرآن بوده و هست. فتاوا و کلمات فقها نشان مىدهد در این مدت بسیار طولانى هیچگاه رفتار فقها و سایر علماء با مادران همسر خود مانند رفتار با نامحرمان نبوده است. از سوى دیگر بسیار بعید است گفته شود این سیره به عصر امامان علیهالسلام متصل نیست و بطور ناگهانى پس از دوران ایشان پیدا شده است. کاوشها نشان مىدهد به استثناى یکى دو صده اخیر هر چه مسلمانان از صدر اسلام دورتر شدهاند در امر حجاب شدت عمل و غیرت بیشترى نشان دادهاند تا جاییکه در پارهاى موارد منجر به پردهپوشى ـ نقاب زنى و محبوسیت زنان شده است. حال چگونه مىتوان گفت در مورد مادران همسران عکس این واقعیت رخ داده است؟ بنابراین اگرچه آیه یا روایتى دال بر محرمیت مادر زن در دست نیست ولى نمىتوان از این سیره عملى مستمر و دامنهدر نیز چشم پوشید.
اقول: در مقام پاسخ به این سخنان توجه به چند نکته حائز اهمیت است.
اول آنکه محقق محترم در نوشتار خود فرمودند: چنانچه از عبارت فخرالمحققین استفاده مىشود باور همه امت و فقهاى فریقین محرمیت مادر زن نسبت به داماد است!
باید بگوییم همانگونه که قبلاً ذکر شد متقدمین از فقهاى امامیه که ممکن است فتاواى آنها در جهت تحقق شهرت فتوایى یا اجماع ارزشمند باشد نوعا متعرض مسأله نگاه کردن داماد به مادر زن نشدهاند. بعنوان نمونه در نهایه شیخ یا خلاف و مبسوط یا مقنعه مفید و مقنع صدوق یا انتصار سید مرتضى و امثال آن اصلاً مسأله نگاه کردن مطرح نیست بلکه تنها مسأله حرمت ازدواج با مادر زن عنوان نشده است.
و البته اگر در کلام بعضى از فقهاى متأخر مانند فخر المحققین یا فقهاى بعد از او مثل صاحب جواهر نسبت به نگاه کردن داماد به مادر زن مطلبى آمده باشد صرفا فتواى آنها خواهد بود که دلیلى هم بر آن اقامه نکردهاند و صرف ادعاى اجماع از طرف امثال فخر المحققین از قبیل اجماعات منقول است که نوعا مبتنى بر حدس و اجتهاد خود آنها است و واقعا به شکلى نیست که کاشف از قول معصوم باشد. بالاتر آنکه حتى در پارهاى از موارد ما با ادعاى اجماع از سوى کسانى مواجه مىشویم که جزء متقدمین هستند اما وقتى آن مسأله مورد بررسى قرار مىگیرد محرز مىشود که آن اجماع مبتنى بر اجتهاد خود آن شخص بوده است و نمونههاى زیادى از اجماعات منقول و مدرکى در کلام امثال شیخ طوسى و سید مرتضى مىتواند گواه این معنا باشد.
بنابراین نفس ادعاى شهرت یا اجماع یا نقل عباراتى شبیه « باور همه امت و فقهاى فریقین » نمىتواند دلیل محکمى تلقى گردد زیرا سؤال ما این است که منشأ این باور کجاست؟ و امت اسلام از کجا به این باور رسیده است؟
دوم آنکه ایشان فرمودند: این در حالى است که این موضوع مورد ابتلاى همه اقشار جامعه از جمله فقها و مفسران قرآن بوده و هست و فتاوا و کلمات فقها نشان مىدهد که در این مدت طولانى هیچ گاه رفتار فقها و سایر علما با مادران همسر خود مانند رفتار با نامحرمان نبوده است.
در جواب باید بگوییم اگر منظور نویسنده محترم از علماء و مفسران، علماء و مفسرانِ متأخر یا معاصر است این سخن شما درست است اما عمل کرد علماى متأخر و معاصر براى فقیه دیگر حجت نیست و نمىشود به آن استناد کرد. اما اگر منظور شما مفسران صدر اسلام مانند ابن عباس و قتاوه و... یا حداقل فقهایى مانند شیخ طوسى و مفید و صدوق و سید مرتضى و امثالهم باشد باید بگوییم واقعا ما اطلاع نداریم که مثلاً جناب سید مرتضى یا شیخ طوسى در برخورد با مادر زن خود چگونه رفتار مىکردهاند و بعنوان نمونه وقتى شیخ صدوق در من لا یحصره الفقیه و ابن ابى عقیل عمانى صراحتا فتوا به جواز ازدواج با مادرِ دخترِ غیر مدخول بها صادر کردهاند آیا مىشود پذیرفت که آنها معتقد به محرمیت مادر زن بودهاند؟ یعنى آیا ایشان فتوا به جواز ازدواج با محارم دادهاند؟
آیا فردى مثل ابن جنید یا علامه حلى که در مختلف در باب نکاح مادرِ دختر غیر مدخول بها توقف کرده و صراحتا فتوا به حرمت نداده است معتقد به محرمیت مادر زن بوده است؟ اگر چنان بود که توقف ایشان در این مسأله وجهى نداشت و بسیار بعید است که اینان متوجه لوازم سخن خود نبوده باشند.
بنابراین انصاف آن است که ما نمىتوانیم سیره جاریه در زمان خود را ملازم با رواج همین سیره در اعصار متقدمین هم بدانیم.
سوم آنکه ایشان مىفرماید: بسیار بعید است که گفته شود که این سیره به عصر امامان متصل نیست و بطور ناگهانى و پس از دوران ایشان پیدا شده است!
در جواب باید گفت واقعا ما اطلاعى از وضعیت حاکم بر اعصار متقدمین نداریم چه رسد به وضعیت حاکم بر زمان امام صادق و امام باقر علیهماالسلام . وقتى که در زمان امام پنجم و ششم از ایشان راجع به ازدواج با مادرِ دختر غیر مدخول بها سؤال مىشود این خود بهترین شاهد و گواه است که در آن زمانها مردم مسلمان نسبت به مادر همسر خود رفتارى شبیه به رفتار با مادر خود نداشتهاند که اگر چنان بود و محرمیت مادر زن امرى مسلّم و روشن و مانند محرمیت عمه و خاله بود دیگر وجهى براى آنگونه سؤالات وجود نداشت. آیا شما روایتى را سراغ دارید که در آن از معصوم در مورد ازدواج با عمه و خاله سؤال شده باشد؟ قطعا چون محرمیت عمه و خاله امرى روشن و بدیهى بوده است کسى هم در رابطه با آن سؤال نمىکند. اما مىبینیم به راحتى شخصیتهاى برجستهاى مانند حماد بن عثمان یا جمیل بن دراج از امام صادق علیهالسلام در مورد ازدواج با مادر دختر غیر مدخول بها پرسیدهاند. این امر مؤید آن است که در آن ازمان محرمیت مادر زن در ذهن آنها متصور نبوده است و مادر زن را شبیه خواهر زن مىدانستهاند چنانچه در روایات زیادى در مورد نگاه به خواهر زن یا ازدواج با او سؤال شده است.
گذشته از اینکه در تعدادى از این روایات آمده است: الام و الابنة فى هذا سواء اذا لم یدخل باحدیهما حلت له الاخرى 84 آیا امام علیهالسلام حکم بجواز نکاح محارم کردهاند؟ یا اگر واقعا محرمیت مادر زن مسلم بود ایشان مىتوانستند به این صراحت اینگونه بفرمایند؟ یا مثلاً از مخاطبین این احادیث کسى نبوده است که بعد از این سخن امام، از ایشان سؤال کند که پس محرمیت مادر زن چه مىشود؟ آیا اگر خود در محضر امام علیهالسلام چنین مىشنیدید براى شما محرمیت مادر زن زیر سؤال نمىرفت؟ حقیقت آن است که نگارنده نمىتوانم بپذیرم که این سیره ادعا شده در عصر معصوم هم مانند زمان ما جریان داشته باشد.
چهارم آنکه ایشان فرمودند: کاوشها نشان مىدهد که به استثناء یکى دو صده اخیر هر چه مسلمانان از صدر اسلام دورتر شدهاند در امر حجاب شدت عمل و غیرت بیشترى نشان دادهاند... حال چگونه مىشود گفت در مورد مادران همسران عکس این واقعیت رخ داده است؟... !
باید بگوییم البته در اصل مطلب مذکور در باب غیور شدن مردم خدشهاى نیست اما در خصوص چگونگى برخورد مسلمانان اعصار متأخر با مادر زن خود باید پذیرفت که این امر کاملاً متأثر از آراء فقهاى متأخر است که منشأ این فتوا هم عدم دقت و توجه به مبانى این مسأله بوده است. یعنى آقایان نوعا این مسأله را از بدیهیات و ضروریات فقه تلقى کرده و خود را بىنیاز از پرداختن به آن دانستهاند و همانگونه که هیچ فقیهى را سراغ نداریم که مثلاً در جلسات درس خارج فقه خود به مسائلى مانند اصل وجوب نماز یا دو رکعت بودن نماز صبح پرداخته باشد و یا در کتابهاى استدلالى فقهى صفحاتى را در جهت اثبات اینگونه مسائل پر کند، مسأله محرمیت مادر زن هم در ذهن ایشان همین گونه بوده و هست و نوعا آن را مفروغ عنه دانسته و به آن نپرداختهاند.
و البته آنچه که مىشود در آن ادعاى جریان سیره مستمره کرد همین است که آقایان این مسأله را از ضروریات مىدانند و تاکنون هم کسى در تبیین مبانى فقهى آن کوششى نکرده است و تا آنجا که دیده شد نوعا به ذکر فتوا در این باب بسنده کرده و دلیلى ارائه ننمودهاند.
علاوه بر اینکه گذشته از تمام مطالب فوق تمسک به سیره در جایى است که دلیلى بر خلاف آن در شرع وجود نداشته باشد. مثلاً سیره رایج در بین مردم ربا دادن و گرفتن است. یا مثلاً در مجالس جشن عروسى نوعا شاهد اختلاط زن و مرد در بین مردم جریان دارد و یا رسم مردم آن است که نوعا مجالس عروسى را آنگونه بر پا مىکنند پس این امور بلا اشکال است؟
در ما نحن فیه نیز اگر هیچ دلیلى بر خلاف سیره نبود شاید مىشد به آن تمسک کرد اما با توجه به اینکه این سیره با عمومِ قرآنى و لا یبدین زینتهن مخالف است نمىشود به آن تمسک کرد و نگارنده تا آنجا که جستجو نمود موفق نگردید که در بین آقایان علماى علم فقه و اصول فردى را بیابد که معتقد به جواز تخصیص عموم قرآن بوسیله سیره باشد.
علاوه بر اینکه به اعتراف خود مستشکل، این مسئله از موارد شبهات تحریمیه است که به اتفاق علماء نمىتوان از لزوم احتیاط در آن چشم پوشید.
پس نتیجه کلى این بخش اینکه اولاً ازدواج با مادر زن قطعا و مطلقا حرام است و ثانیا محرمیتى بین مادر زن و داماد به معناى جواز نگاه کردن داماد به مادر همسر و جواز آشکار کردن زینت توسط مادر زن در برابر داماد وجود ندارد و در این جهت مادر زن و خواهر زن مثل یکدیگرند.
جواب: برادر مکرم جناب آقاى على...
بعد السلام والتحیه 1 ـ اینکه گفته شد: فقه علم عقلى نیست تا هر کس...، منظور شخص شما نیست، اساسا فقه علمى نقلى یا نقلى عقلائى است. و منظور جائز نبودن مطلق فتوى براساس احتمالات است از هر که باشد. گرچه نفس احتمال بد نیست چنانکه محقق در مقدمه معتبر گفته است.
2 ـ اینجانب از کنار شهرت به آسانى نمىگذرم حتى شهرت میان متأخرین، که اماره عقلائیه است بر آراء اساتیدشان و هکذا طبقا عن طبق. بنابراین اینکه بگوئیم شهرت در میان علماء متأخر بر جواز نظر بوده نه قدما، و آن اعتبارى ندارد. به نظر من صحیح نیست. اگر در میان متأخرین شهرت بود و نقل خلافى از قدما هم نبود اماره عقلائیه است بر اینکه نظر اساتید متأخرین و اساتید اساتید و... همه همین بوده است. خصوصا اینکه شما معتقدید متأخرین جواز نظر را از ضروریات میدانستهاند، آیا ممکن است با تسلسل طبقات فقه و فقهاء، چیزى را که قدما حرام مىدانستند متأخرین جواز آن را از ضروریات بدانند؟!
3 ـ اگر لحن کلام تند بوده قصد توهین نبوده است. بگذریم.
4 ـ مسلما فقها در این مسئله ـ جواز نظر ـ هرگز توجه به دلالت مطابقى آیه نداشتهاند، چیزى که همه مىفهمند که آیه در مورد حرمت زواج است نه مسئله نظر، بلکه منظورشان همین مسئله ملازمه است که حضورا ذکر شد.
5 ـ همانطور که آقاى حکیم فرموده و شاید تعبیر من در معلقات عروه ج 4 بهتر باشد که ملازمه در حرمت بالذات است نه بالعرض، و در حرمت بالدوام است نه موقت، نگوئید که آیه قید ندارد زیرا وقتى بذات بطور مطلق تعلق مىگیرد همین معنى استفاده مىشود.
6 ـ روایت ملازمه در کافى ج 5 ص 439 و تهذیب ج 7 ص 313 و استصبار 3 ص 194 موجود است روایت عبید بن زراره همانطور که حضورا گفتیم، نه اینکه بگوید: کلما الخ بلکه بخوبى ملازمه را مىرساند. البته روایات باب تغسیل موتى هم استفاده مىشود با توجه به مفهوم محارم به آنطور که خودتان مىگویید. امید است در ملاقات حضورى بیشتر آشنا شویم. بنده بخاطر آرتورز انگشت، نوشتن زیاد مقدورم نیست. جزوه شمارا هم کاملاً خواندم نکات انتقادى دیگرى هم دارم که اگر بخاطرم بماند حضورا عرض مىکنم، ضمنا تخصیص عموم قرآن بسیره هم اشکالى ندارد بلکه اگر سیره قطعى است حتما لازم است.
6 ـ مسئله دخول و عدم دخول چیزى نیست که شما اینقدر روى آن مانور مىدهید، صحبت اینستکه دخول در حرمت نکاح دخالت دارد یا نه، بعبارت دیگر بدون دخول به دختر، مادر به عنوان یک مادر زن داراى احکام شرعى حساب مىشود یا خیر، اگر حساب شد آنوقت ملازمه هم مىآید.
7 ـ مسئله آب چاه را که مثال مىزنید و در این اواخر خیلىها دیدهایم روى آن مانور مىدهند و هر نظر جدیدى را زیر پوشش احترام به علامه (نه محقق) مطرح مىکنند، اولاً در نزد برخى از قدما هم مطرح بوده در ثانى متأخرین از علامه هم همه آنرا نپذیرفتهاند و ثالثا روایت داشت و رابعا وجه تمسک قدما هم معلوم بود، البته خیلى هم سست نبوده و لذا علامه با زحمت فراوان توانست برخلاف آن فتوى دهد.
8 ـ در شبهات تحریمیه نظر ما بر برائت است نه احتیاط. اخباریون قائل به احتیاط هستند.
9 ـ در مورد نگاه به تمام بدن محارم باید عرض کنم: الف) وقتى کلمه عریان به تمام بدن و یا اصل بدن بدون خصوصیت اطلاق شود ظهور در لخت بودن همه بدن دارد. پس منع از نظر به محارم، عریانیةً منظور همه بدن حتى عورتین است، مگر دلیل روشنى برخلاف آن باشد، البته برخى فقهاء از سینه تا زانو را احتیاط واجب در ترک نظر دانستهاند لیکن از باب احتیاط است. ب) برخى روایات بخوبى دلالت دارد که لزوم اذن جنبه احتیاط و مقدماتى دارد نه الزامى. البته ظاهرا شما هم روى الزام اذن تکیه نکردهاید. آنچه را که حضرت مىخواهد از جنبه عاطفى انسانى روى آن تکیه کند اینستکه انسان نمىخواهد مادر و خواهر خود را لخت ببیند و اینستکه قباحت دارد یعنى لخت کامل و اما دیدن سینه و یا قدرى بالاى زانو که معلوم نیست قباحت فطرى و عقلائى داشته باشد.
![]() |
![]() |
![]() |